سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط asemankafinet2

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

داستانهاي ديني

بازديد: 97

داستانهاي ديني

داستان ارزيابي عملكرد

پسر کوچکی وارد داروخانه شد ، کارتن جوش شیرنی را به سمت تلفن هل داد. بر روی کارتن رفت تا دستش به دکمه‌های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره‌ای هفت رقمی . مسئول داروخانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد.

پسرک پرسید ،" خانم ، می‌توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن‌ها را به من بسپارید ؟" زن پاسخ داد ، کسی هست که این کار را برایم انجام می‌دهد."

پسرک گفت :"خانم ، من این کار را نصف قیمتی که او می‌گیرد انجام خواهم داد". زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملاً راضی است.

پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد ،" خانم ، من پیاده‌رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می‌کنم ، در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت." مجدداً زن پاسخش منفی بود".

پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت ، گوشی را گذاشت. مسئول داروخانه که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...از رفتارت خوشم میاد ؛ به خاطر این‌که روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری بهت بدم"

پسر جوان جواب داد ،" نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم رو می‌سنجیدم ، من همون کسی هستم که برای این خانوم کار می‌کنه !

 

داستان پيله و پروانه

 روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد ، شخصی نشست و ساعت ها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد ، آن گاه كه تقلای پروانه متوقّف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد آن شخص مصمّم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد ، پروانه به راحتی از پیله خارج شد ، امّا جثه اش ضعیف و بال هایش چروکیده بودند ، آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد ، او انتظار داشت پرِ پروانه گسترده و مستحکم شود و از جثه او محافظت کند ، اما چنین نشد! در واقع پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست با  بال هایش پرواز کند !

آن شخص مهربان نفهمید که محدودیّت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز ، آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشّح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد .

گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم ، اگر خداوند مقرّر می کرد بدون هیچ مشكلی زندگی کنیم  فلج می شدیم ، به اندازه کافی قوی نمی شدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم !

 

بندگی ثروتمندان

روزی ثروتمندی یک کیسه زر به غلامش داد و گفت برو و این کیسه را به داوود طلایی بده اگر آنرا قبول کرد تو را آزاد می کند.

غلام کیسه را نزد داوود طلایی برد ولی داوود از پذیرش آن سرباز زد غلام گفت: لطفا آنرا قبول کنید .

داوود گفت: با پذیرفتن این کیسه تو را آزاد ولی خود را بنده او ساخته ام !

 

 

ابليس و آزمايش خدا

 ابلیس بر حضرت عیسی (ع) آشکار شد و گفت: تو نبودی که می گفتی جز آنچه خدا مقرّرت کرده است بر تو نرسد ؟ فرمود : بلی . گفت : پس خویشتن را از قله این کوه فرو انداز اگر مقرّرت باشد که به سلامت مانی ! فرمود : خداوند را رسد که بندگان را آزماید نه بندگان را که خداوند را آزمایند !

 

بایزید و امام جماعت

نقل است که بایزید بسطامی در پسِ امامی نماز می کرد.

پس امام گفت: یا شیخ ! تو کسبی نمی کنی و چیزی از کسی نمی خواهی ، از کجا می خوری؟

شیخ گفت : صبر کن تا نماز قضا کنم !

گفت : چرا؟

گفت : نماز از پسِ کسی که روزی دهنده را نداند ، روا نبود که گذارند !

 

اين نيز بگذرد

 شخصي به عارفي گفت : مرا حكمتي آموز كه در اوج غم بخوانم و به من صبر دهد و در اوج شادي بخوانم و غرور را از من دور كند ! گفت : دنيا چو هست برگذر اين نيز بگذرد .

 

 

بهلول در گورستان

زاهدی گفت : روزی به گورستان رفتم و بهلول را در آنجا دیدم ، پرسیدمش اینجا چه می کنی؟ گفت: با مردمانی همنشینی همی کنم که تا زماني كه در كنارشان هستم آزارم نمی دهند و اگر از آنها جدا شوم غیـبتم نمی کنند و اگر از عقبی غافل شوم یادآوریم می کنند !

 

پيرمرد باوفا

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد ، پیاده رو در دست احداث بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد ، پيرمرد به زمین افتاد . مردم دورش جمع شدند و او را به بیمارستان رساندند.

پس از پانسمان زخم ها ، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوانها بشود . پیرمرد در فکر فرو رفت ، سپس بلند شد و لنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت : که عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفّق نشدند ، برای همین ، دلیلِ عجله اش را پرسیدند .

پیرمرد گفت : زنم در خانه سالمندان است ، من هر صبح به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم ، نمی خواهم دیر شود !

پرستاری به او گفت : شما نگران نباشید ما به او خبر می دهیم که امروز دیرتر می رسید .

پیرمرد جواب داد متأسّفم ، او بیماری فراموشی دارد و متوجّه چیزی نخواهد شد و حتی مرا هم نمی شناسد !

پرستارها با تعجّب پرسیدند : پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه نزد او می روید در حالی که شما را نمی شناسد.

پیرمرد با صدای غمگین و آرام گفت : " امّا من که می دانم او چه کسی است " !!!

 

چك ایمیل عجیب

روزی مردی به سفر می رود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه می شود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم می گیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را می نویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه می شود و بدون اینکه متوجه شود نامه را می فرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشد به سراغ کامپیوتر می رود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش می کند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش می رود و مادرش را بر نقش زمین می بیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد :  گیرنده : همسر عزیزم ! موضوع : من رسیدم  ! می دونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می آید می تواند برای عزیزانش نامه بفرستد . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راه است . فردا می بینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه  !!

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 فروردین 1394 ساعت: 21:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

رسالت قرآن در معاشرت

بازديد: 91

رسالت قرآن در معاشرت

خطاب‌هاي قرآني در قالب جمع، اداء شده است كه مردم را به اجتماع فرا مي‌خواند و جامعه را مسئول مي‌شمارد، در برخورد‌هاي اجتماعي آداب و سنني را تعليم مي‌دهد كه با كرامت انسان هماهنگ بوده و با احسن تقويم بودن بشر مناسب باشد، لذا تمام اوصاف رنج آور و جدائي زا را نكوهش كرده و تمام فضائل مهربار و وصل آور را ستوده است، و تأثير اختلاف‌هاي نژادي و بومي و زماني و اقليمي و نظائر آن را فقط در محدوده‌ي ابزار شناسائي يكديگر امضاء مي‌كند نه فخر بر همديگر و تنها مباهات را در نفي فخرفروشي، و ترك مباهات و دوركردن بزهكاري جاه‌طلبي، و زدودن غبار كبر و دود سياه ديوان سالاري و سائر معاصي مي‌داند.

ادب برخورد با ديگران را نه تنها در قلمرو برادران اسلامي لازم مي‌شمارد و با دستور: «اَنّما الْمؤمنُونَ اخوه»[1] آئين برادري و برابري را در بين مسلمين زنده مي‌كند، بلكه برابر با دعوت جهان شمول بودنش، اساس صفاء و صميمت انساني را در بين تمام جوامع بشري سودمند مي‌شمارد، و مادامي‌ كه شخص يا گروهي خيال خام خانمان سوز فتنه را در سر نمي‌پروراند، و هوس سرد ستم‌گري را در دل سان نمي‌دهد، بايد با همه‌ي آنها با معيار قسط و عدل عمل شود و احترام متقابل را با گرامي‌داشت عدل و داد همه جانبه حفظ نمود، «لا يِنْهاكُمُ الله عَنِّ الَّذين لَمْ يُقاتلُوكُمْ فِي الدّينِ وَ لَمْ يُخرجوكُم مِنْ ديارَكُمْ اَنْ تبرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَيْهِمْ اِنَّ الله يُحبُّ المُقْسِطينَ». «اِنَّما يَنْهاكُمُ الله عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ في الدّينِ وَ اَخْرَجُوكُم مِنْ ديارِكُمْ وَ ظاهَروا عَلي اِخراجِكُمْ اَنْ تَولُّوهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُم فَاُولئِكَ هُمُ الظّالمُونَ»[2].

و از آنجا كه انسان با «احسن تقويم»[3] خلق شد و شايسته‌ي پرورش موجودي اين چنين همانا برخوردي احسن است. لذا فرمود: « قُلْ لعبادِي يَقُولُوا الّتي هيَ اَحسنُ اِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزِِغُ بينَهُمْ»[4] ـ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً»[5]، و منظور از گفتن يا گفتار، خصوص برخورد لفظي نيست بلكه مطلق رفتار و معاشرت مي‌باشد.

گر چه دفع هرگونه حمله به مرز اسلامي و دور كردن هر قسم دشمني و سركوب هر نوع تهاجم دشمن بيگانه لازم است، ليكن اگر در داخله‌ي حوزه‌ي اسلام اختلاف و دشمني راه يافت نبايد برادر مسلمان را كه بظاهر دشمن شمرده شد از پا در آورد و او را از بين برد، بلكه لازم است دشمني با وي را دفع كرد نه، دشمن را، دفع دشمن دشوار نيست، از بين بردن دشمني و روي كار آوردن مجدّد دوستي، هنر فرزانگان صالح است، «وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنه‌ي وَ لا السَّيِّئه‌ي اِدفَعْ بِالَّتي هيَ احسَنُ فاِذا الَّذي بينَكَ وَ بَينهُ عَداوه‌ي كَاَنّهُ وليٌّ حميمٌ»[6].

بنابراين منطقه‌ي اسلامي همانند محدوده‌ي خانواده است كه در مدار مهر و محور محبت مي‌گردد كه همواره صلاي، «و عاشرُوهنّ بِالْمَعروفِ» طنين افكن بوده، و جدائي و وصل آنها در گرو احسان و لطف خواهد بود، «فاِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ اَوْ تسريحٌ باِحسانٍ»، و گراميداشت بزرگ‌سالان به دستور «وَ امّا يّبْلُغَنّ عِندَكَ الكِبَرَ اَحَدُهُما اَو كِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما اُفٍ و لا تَنْهَرَهُما و قُل لَهُما قولاً كَريماً» هماره اجراء مي‌شود، چه اينكه نوار مهر بزرگ‌سالان همواره بر دور زندگي خردسالان مي‌گردد و آنها را مشمول عاطفه عاقلانه قرار مي‌دهد.

ادب معاشرت حقوقي درجامعه‌ي انساني از نظر قرآن كريم بر اساس قسط متساوي و عدل متقابل است، لذا در عين امر به داد، از تحمّل بي داد نهي مي‌نمايد، و در متن نهي از ظلم نهي از پذيرش ظلم مطرح است و اهميّت به اين مطلب از متون آيات قرآن كريم استنباط مي‌شود، زيرا برخي از آيات، پيام همه‌ي پيامبران را قيام به قسط و عدل مي‌داند: «لَقَدْ اَرسَلْنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ و اَنْزَلنا معَهُمُ الْكِتابَ وَ الميزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بالْقِسطِ»[7] و بعضي از آيات بر اين تأكيد دارد كه بدون تجهيز كامل و آمادگي نهائي، اجراء عدل ميسّر نخواهد بود، لذا قائم بودن كافي نيست بلكه قوّام بودن لازم است: «يا اَيُّهَا الدّين آمنوُوا كُونُوا قوّامين لله شُهَداءَ بالقِسْطِ»[8]، «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمنُوا كُونُوا قوّامينَ بِالقِسْطِ شُهَداء لله»[9] و طائفه‌ي ديگر از آيات كه در جناح سلب سخن مي‌گويد و در قبال امر به عدل از ظلم نهي مي‌كند، فرق بين سلطه‌گري و سلطه‌پذيري را روا نمي‌دارد و ستم‌پذيري را همانند ستمگري مذموم مي‌شمارد و از هر دو نهي مي‌نمايد. «لا تُظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»[10].

قرآن كريم تفاوت استعدادها را زمينه‌ي آزمون و وسيله توزيع عادلانه كارهاي اجتماعي و تسخير متقابل افراد جامعه مي‌داند، و هر گونه تحقير و هتك حيثيت يا بهروري رايگان و انتفاع يك جانبه را مطرود مي‌شمارد: «هُوَ الّذي جَعَلَكُمْ خَلائفَ الاَرضِ و رفَعَ بَعضَكُم فَوقَ بَْعضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ في ما آتاكُمْ اِنَّ ربُّكَ سَريعُ العِقاب وِ اِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحيمٌ»[11]، «اَهُمْ يَقسِمُونَ رَحْمَهَ رَبَّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَينَهُم مَعيشَتَهُم فِي الحيوه الدُّنيا وَ رَفَعْنا بَعْضٌَُم فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرياً وَ رحْمَتُ رَبُِكَ خَيْرٌ ممّا يَجمَعُونَ»[12]. با آيات ياد شده روشن مي‌شود كه هر گونه بخشش‌هاي الهي آزمون بندگان خداست نه گرامي‌ داشتن كساني كه آنها را دارند و تحقير كساني كه آنها را ندارند، و هدف آن تقسيم عادلانه وظائف اجتماعي است و آيه‌ي: «يا اِيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قومٌ مِنْ قومٍ عَسي اَنْ يَكُونُوا خيراًً مِنهُمْ و لا نَساءٌ مِن نساءٍ عَسي اَنْ يكُنَّ خيراً مِنْهُنَّ»[13] جلو هر گونه تحقير و فخر فروشي را گرفته، و حفظ احترام متقابل را بر همگان لازم مي‌داند تا معاشرت جامعه را در پرتو تأمين كرامت، زمينه‌ي پيدايش مدينه‌ي فاضله را فراهم نمايد.

حسن معاشرت هر شهروند در مدينه‌ي فاضله برابر مسئوليت اوست، لذا وظيفه‌ي مسئولان مهم جامعه در اين باره بيش از ديگران مي‌باشد، چه اينكه به موسي كليم و هارون عليهما السلام دستور رسيد كه با گفتار نرم تبليغ دين را آغاز كنيد: «قُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعلَّهُ يَتَذكّرُ اَوْ يَخْشي»[14] گر چه سرانجام فرعون با سوء اختيار خود به كام دريا فرو رفت و پيروان متعصّب او نيز به همراهش غرق شدند:«فَغَشِيَهُمْ مِنَ اليمِّ ما غَشِيَهُمْ»[15] و همچنين به پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله ـ فرمان مهرباني و تواضع در برخورد و نرمش در رفتار داده شد: «فيما رَحْمَهِ مِنَ الله لِنْتَ لَهُم و لَوْ كُنتَ فَظّاً غَليظَ القَلْبِ لَا نْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»[16] و جريان مشورت كه ضمن گرامي داشتن آراء ديگران وسيله‌ي خوبي براي وحدت جامعه و جذب نيروي كارآمد و ايجاد هماهنگي بين صاحب نظران و پختگي تصميم نهائي است، در همين راستا مي‌باشد كه نبي اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله ـ به آن مأمور شد، چه اينكه سيره‌ي آن حضرت بنابر توصيه‌ي خداي سبحان بال گشودن و فروتني نسبت به مؤمنان بوده است: « وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمنينَ»[17] گر چه موضع‌گيري قاطعانه‌ي آن حضرت در برابر طاغيان و اعلام انزجار آن رهبر الهي از تبهكاران سنّت فراموش نشدني اسلام است: «فَاِنْ عَصَوْكَ فقُلْ اِنّي يَري ممّا تُعْمَلُونَ»[18].

بال گشودن در قرآن كريم گاهي همراه با اظهار كوچكي و فرمانبرداري است، مانند آنچه فرزند در ساحت پدر يا مادر بزرگوارش انجام مي‌دهد: « وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ»[19] و گاهي نشان رأفت و ترحم و كوچك نوازي است، مانند آنچه كه رهبر الهي به آن مأمور شده است.

از رسالت‌هاي اساسي قرآن در بهبود ادب معاشرت همانا بنيانگذاري جامعه‌ي برين و متمدن راستين بوده و دستور حسن ظن به چنين اجتماعي صادر كردن است، گر چه در جامعه‌ي تباه وظيفه‌ي اوّلي خوش گماني نيست، ليكن در جامعه‌ي صالح دستور نخست گمان خوب نسبت به ديگران داشتن است: «اِجْتَنبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنَّ اِنَّ بَعْضَ الظَّنَّ اثمٌ»[20].

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 فروردین 1394 ساعت: 21:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

سوره يوسف

بازديد: 93

سوره يوسف

اين سوره به صورت يك مجموعه كامل سرگذشت يوسف پيامبر را نقل مى كند و در آغاز مطلب از اين داستان به عنوان زيباترين داستانها (احسن القصص) ياد مى كند.

قصه از آنجا شروع مى شود كه يوسف در خواب مى بيند كه يازده ستاره به اضافه آفتاب و ماه به او سجده مى كنند. وقتى او اين خواب را به پدرش يعقوب تعريف مى كند، پدر به او مى گويد كه خواب خود را به برادرانت تعريف نكن كه به تو آسيب مى رسانند و به او مى گويد كه اين خواب تعبير خوشى دارد و خداوند تو را برگزيده خود خواهد كرد و به تو تأويل احاديث را ياد خواهد داد و نعمتش را بر تو تمام خواهد كرد همانگونه كه بر پدرانت تمام كرده است.

با اين مقدمه، داستان شروع مى شود و از كينه و حسد برادران يوسف نسبت به او خبر مى دهد كه باعث شد او را با خود به صحرا ببرند و در صحرا به چاه اندازند و پيش پدر خود به دروغ بگويند كه يوسف را گرگ خورده است.در اين ميان كاروانى از راه مى رسد و يوسف را از چاه بيرون مى آورد و او را با خود به مصر مى برد و به قيمت ناچيزى به پادشاه مصر مى فروشد و اين زمينه اى براى رشد يوسف مى شود و خداوند به اين وسيله او را قدرت مى بخشد و به او نبوت و علم عطا مى كند.همسر پادشاه مصر عاشق يوسف مى شود و او را به سوى خود مى خواند ولى يوسف عفت و پاكدامنى خود را حفظ مى كند. همسر پادشاه مورد ملامت زنان شهر قرار مى گيرد و او در يك مجلسى كه زنان را دعوت كرده بود، يوسف را به آنها نشان مى دهد وقتى آنها زيبايى خيره كننده يوسف را مى بينند با چاقوهايى كه براى خوردن ميوه در دست داشتند، دستهاى خود را مى برند و اظهار مى دارند كه او از جنس بشر نيست بلكه او فرشته اى بزرگوار است. مقاومت يوسف در برابر خواسته نامشروع همسر پادشاه سبب مى شود كه يوسف به زندان بيفتد. دو نفر ديگر را نيز به زندان مى برند و با يوسف هم بند مى شوند آن دو نفر هر كدام خوابى مى بينند و يوسف خواب آنها را تعبير مى كند و در همان زندان آنها را به سوى خداوند يكتا دعوت مى كند و يوسف سالها در زندان مى ماند.از طرف ديگر روزى پادشاه مصر خوابى مى بيند و اطرافيان او از تعبير خواب او ناتوان مى شوند و به او خبر مى دهند كه يوسف مى تواند خواب او را تعبير كند. يوسف را از زندان بيرون مى آورند و تعبير خواب پاشاه را از او مى پرسند و او چنين تعبير مى كند كه هفت سال خشكسالى و قحطى خواهد شد و آنها را راهنمايى مى كند كه براى مقابله با قحطى چه كار بكنند. يوسف نزد پادشاه موقعيت خوبى پيدا مى كند و همسر پادشاه اعتراف مى كند كه يوسف بى گناه است و من از او كام دل خواستم. به هر حال پادشاه، يوسف را خزانه دار خود مى كند.

قحطى شروع مى شود و برادران يوسف براى گرفتن غلّه پيش يوسف مى آيند و او را نمى شناسند ولى يوسف آنها را مى شناسد يوسف به آنها مى گويد: شما برادرى در خانه داريد او را نيز نزد من بياوريد و اگر او را نياوريد به شما چيزى داده نخواهد شد، برادران پيش يعقوب برمى گردند و اظهار مى دارند كه به ما غله ندادند و تو بايد برادرمان را به همراه ما بفرستى تا به ما غله دهند و ما او را حفظ خواهيم كرد. يعقوب مى گويد: چگونه او را به شما بسپارم در حالى كه پيش از اين برادرش (يوسف) را نيز به شما سپرده بودم، خداوند خود حافظ او باشد و شما بايد با خدا پيمان ببنديد كه او را نزد من مى آوريد و اى فرزندان من! از يك در وارد نشويد بلكه از چند در وارد شويد،حكم از آنِ خداوند است بر او توكل كردم و همه بايد به او توكل كنند.

برادران به سوى مصر حركت مى كنند و بر يوسف وارد مى شوند، يوسف برادر كوچك خود را كنار خود جاى مى دهد ولى خود را معرفى نمى كند و به هنگام دادن غلّه، به مأموران دستور مى دهد كه مخفيانه پيمانه پادشاه را در بار برادر كوچكش بگذارند و اعلام مى شود كه پيمانه پادشاه گم شده و از بار هر كس كه پيدا شود او بايد بازداشت شود. بارها را مى گردند و از بار برادر كوچك يوسف پيدا مى شود، برادران به ناچار او را در مصر رها مى كنند و به كنعان پيش يعقوب برمى گردند و با نهايت شرمندگى جريان دزدى پيمانه پادشاه و بازداشت برادر كوچك را تعريف مى كنند، يعقوب از صبر جميل سخن مى گويد و اميد خود را به خدا مى بندد ولى آنچنان درفراق پسران خود گريه مى كند كه بينايى خود را از دست مى دهد و شكايت پيش خدا مى برد.يعقوب كه از بازگشت يوسف و برادر كوچكش نااميد نشده بود، به فرزندان دستور مى دهد كه يوسف و برادرش را جستجو كنند و نااميد نباشند كه فقط كافران از رحمت خدا نااميد مى شوند. آنان بار ديگر پيش يوسف مى آيند و از وضع اسفبارى كه براى آنها و خانواده يعقوب پيش آمده سخن مى گويند. يوسف به آنها مى گويد: آيايادتان هست كه به يوسف چه كرديد؟ آنها فرياد مى زنند كه آيا تو يوسف هستى؟ و يوسف مى گويد: آرى و اين برادر من است، خدا بر من منت گذاشته و خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند. آنهابا شرمندگى، به خطاى خود اعتراف مى كنند ولى يوسف آنها را مى بخشد و پيراهن خود را به آنان مى دهد و مى گويد: اين پيراهن را ببريد و به روى پدرم بيندازيد كه بينايى خود را باز مى يابد و همگى پيش من آييد.يعقوب، بوى پيراهن يوسف را از فرسنگهاى دور مى شنود و آن را اظهار مى دارد ولى اطرافيان، او را به گمراهى ديرينه متهم مى كنند اما وقتى قافله مى رسد پيراهن را به روى او مى اندازند و او بينا مى شود و مى گويد: آيا به شما نگفتم كه من از خدا چيزى را مى دانم كه شما نمى دانيد؟ و فرزندانش پيش او نيز به خطاى خود اعتراف مى كنند و از او مى خواهند از خدا براى آنان طلب آمرزش كند و او چنين مى كند.

برادران يوسف همانگونه كه او گفته بود همگى به همراه پدر و مادر يوسف به مصر رهسپار مى شوند و يوسف از آنان استقبال مى كند و پدر و مادر خود را بر تخت مى نشاند و آنان همگى در برابر يوسف تعظيم و سجده مى كنند و بدينگونه يعقوب به يوسف مى رسد و يوسف از نعمتهايى كه خداوند به او داده ياد مى كند.در اينجا داستان حضرت يوسف تمام مى شود و خداوند خطاب به پيامبر اسلام مى فرمايد كه اين از خبرهاى غيبى بود كه بر تو وحى كرديم و تو از آن آگاهى نداشتى و به دنبال اين سخن حقايقى را بيان مى كند و در پايان اظهار مى دارد كه در اين قصه ها كه گفته شد، عبرتهايى براى انديشمندان وجود دارد و اين يك سخن دروغ نيست بلكه تصديق كننده كتابهاى آسمانى پيشين و تفصيل همه چيز و هدايت و رحمت براى مؤمنان است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 فروردین 1394 ساعت: 21:51 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تاریخچه شنا

بازديد: 157

تاریخچه شنا

ظهور و گسترش شنا، ریشه در احتیاجات عصر انقلاب صنعتی و شهرنشینی اواخر قرن نوزدهم دارد. این توسعه ابتدا از انگلستان آغاز شد و از آنجا به قاره اروپا و آمریكا و سرانجام به همه دنیا گسترش یافت.

اولین استخرهای سرپوشیده به ترتیب در شهرهای لیورپول 1838، وین 1842 و برلین 1855 ساخته شد و بعد از آن اولین تشكیلات شنا شكل گرفت.

در سال 1869 برخی از باشگاههای لندن به انجمن شنای «متروپولتین» پیوستند كه در سال 1874 به انجمن شنای بریتانیا تبدیل شد. در سال 1884 اتحادیه شنای آماتور شكل گرفت و دو سال بعد با انجمن شنای بریتانیا تلفیق شده، «انجمن شنای آماتور بریتانیا- ASA» را پدید آوردند.

سرانجام با عبور كاپیتان متیو وب از كانال مانش در سال 1875 و پدید آمدن باشگاهها و فدراسیونها در كشورهای مختلف اروپا، آمریكا و استرالیا، شنا محبوبیت یافت وارتباطات و مسابقات بین‌المللی شروع شد.

در آن زمان رشته‌های شنا تا بدین حد متنوع نبودند. تا مدتها شنای قورباغه و شناهایی كه از شنای قورباغه نشات گرفته بود مثل شنای زیربغل و شنای پشت حكمفرما بودند. بعدها شنای انگلیسی پهلو دست بالا به وجود آمد كه هنگام استراحت، دست بالا قرار می‌گرفت.

تروجن با مشاهده بومیان آمریكایی، استراحت دست را به تناوب، خارج از آب قرار داد و این شنا را با یك ضربه پای قورباغه تركیب كرد.

پیشرفت بعدی اجرای دو ضربه پا در یك دور شنا بود یعنی یك ضربه در هر حركت دست كه موجب كوتاهتر و سریع شدن حركات دست شد. بعدها ضربه عمودی پا جایگزین ضربه پای شنای قورباغه شد و شنای كرال سینه متولد شد. ریچارد كاویل استرالیایی این حركت را در اوایل قرن بیستم با نام ضربه كرال استرالیایی با چهار ضربه پا معرفی كرد و در سال 1956 هموطن او سسیل هیلی این حركات را به اروپا برد. در همین زمان كرال در آمریكا پیشرفت كرد و بالاخره شیوه آمریكایی شش ضربه پا جهان را فتح كرد.

شنای پشت هم همین الگو را دنبال می‌كرد تا سال 1908 شیوه سُنتی شنای پشت حاكم بود ولی از المپیك 1912 قهرمانان تنها كرال پشت را اجرا كردند.

تا قبل از ساخت سكوی شیرجه، شناگران در آب «استارت» می‌زدند یعنی قبل از شروع مسابقه در آب می‌ایستادند یا دراز می‌كشیدند.

در سال 1933 یك آمریكایی به نام «هنری میوز» نوع جدیدی از شنای قورباغه را در مسابقات به نمایش گذاشت او زمان استراحت (Recovery)، دست‌ها را مانند كرال سینه خارج از آب قرار می‌داد و شنای پروانه را توسعه داد. نزدیك به دو دهه فرق زیادی بین این روش و قورباغه قایل نبودند، كاربرد هر دو شیوه در شنای قورباغه بود و حتی شناگر می‌توانست هنگام مسابقه یكی را به دیگری تبدیل كند. اما این شیوه درگیری‌های زیادی ایجاد كرد.

تا آنجا كه مجله سویمینگ تایمز این‌گونه از المپیك 1948 لندن گزارش داد:

«توفان جدیدی وزیدن گرفته است كه می‌تواند به شكاف درفینا منجر شود.»

هشدار سویمینگ تایمز از آنجا بود كه هفت نفر اول شنای 200 متر قورباغه در فینالی كه در ویمبلی برگزار شد از شنای پروانه استفاده كرده بودند و به این ترتیب بگومگوهای شدیدی در كنگره فینا بوجود آمد.

سرانجام از بین 73 رای دهنده در فینا 42 نفر رای بر جدایی شنای پروانه از شنای قورباغه دادند و اعلام كردند تدوین قوانین و مقررات مسابقات شنا باید به «سازمان اداری فینا» ارجاع شود.

سازمان اداری فینا در هشتم اگوست 1948 پیشنهاد كنگره را پذیرفت. اما IOC از افزایش برنامه شنای المپیك خودداری كرد. ریتر دبیر افتخاری فینا در 11 آگوست 1948 در نامه‌ای به همه اعضای سازمان اداری از آنان خواست تصمیم جدی اتخاذ كنند.

از میان ده عضو، نه عضو به درخواست ریتر پاسخ دادند كه سه نفر شنای پروانه را شنایی كاملاً جدید و مجزا از قورباغه دانستند و شش عضو آن را هم‌ردیف شنای قورباغه می‌دانستند. به این ترتیب با وجود مخالفت رییس وقت فینا، باز هم دو شیوه شنا به شنای قورباغه رسمیت یافت.

در سال 1935 جك سیگ شناگر آمریكایی نوعی ضربه پا مانند دم ماهی را ابداع كرد او و مربی‌اش آرم بروستر شنای «دولفین قورباغه‌ای» را به وجود آوردند. این نوع شنا به دلیل شكل عمودی حركتش تا سال 1952 به عنوان شنای پروانه و زیر مجموعه شنای قورباغه محسوب می‌شد. سرانجام در كنگره فینا كه به مناسبت المپیك هلسینكی برگزار شد، شنای قورباغه و پروانه از هم جدا شدند و شنای دلفینی با نام شنای پروانه پذیرفته شد.

در مسابقات المپیك 1956 هنگامی كه ما سارویوركاوا قهرمان المپیك و چند تن دیگر از شناگران بیشتر مسیر را در زیر آب شنا كردند مشكلاتی جدید شكل گرفت. كنگره فینا تصمیمی جدید اتخاذ كرد كه به دنبال آن شنای زیرآبی حذف شد و شناگران موظف شدند هنگام هر شروع و برگشت سر خود را به شكلی قرار دهند كه آب را بشكافد. فقط در شنای قورباغه فرو رفتن در آب مجاز بود ولی در هر دو (چرخه) سر باید یكبار آب را می‌شكافت. كنگره فینا در المپیك 1988 تصمیم گرفت شنای زیرآبی را به میزان حداكثر 15 متر مجاز بشمارد چون در این دوره استفاده از ضربه دولفین در شنای كرال پشت افزایش یافت.

پرافتخارترین شناگر المپیك در همه دوره‌ها، مارك اسپتیز آمریكایی بود كه در بازیهای مونیخ موفق به كسب هفت مدال طلا شد كه چهار مدال انفرادی و سه مدال در رقابتهای امدادی و همراه با سایر هم تیمی‌هایش بود.

در بین زنان نیز كریستین اتو با كسب شش  مدال طلا در المپیك 1988 سئول كه شامل چهار طلای انفرادی و دو طلای امدادی بود پرافتخارترین زن در مسابقات شنای المپیك محسوب می‌شود.

برخی از مسابقاتی كه در حال حاضر فینا برگزار می‌كند عبارتند از:

مسابقات شنای قهرمانی جهان

مسابقات جام جهانی شنا

مسابقات نخبگان شنای جهان

مسابقات جهانی شنا در استخرهای كوتاه مسیر (20 مسیر)

 

ورزش شنا در ایران

ورزش شنا البته به صورت مدرن آن، در ایران دارای قدمت زیادی نیست و در طی سالیان فعالیت این رشته ورزشی شناگران ایران به افتخار چندانی در عرصه مسابقات آسیایی و جهانی دست نیافته اند. در گذشته مکان هایی شبیه استخر سرپوشیده در حمام ها می ساختند به نام چاله حوض. طول این چاله حوض ها که حداکثر از 10 متر تجاوز نمی کرد، برای شنا کردن و آب بازی بود. در اطراف چاله حوض ها، سکوهایی به ارتفاع 2 تا 3 متر وجود داشت که از بالای آن به درون آب می پریدند و عملیاتی مانند پشتک و وارو انجام می دادند.

 

روشنایی چاله حوض ها از سوراخ کوچکی که در سقف بود، تأمین می شد.در این گونه آبگیرهای غیربهداشتی، هیچ گونه مقرراتی وجود نداشت و هر کس می توانست قبل از استحمام یا پس از آن وارد چاله حوض شود و به آب بازی و شنا بپردازد. تا سال 1314 که در باغ فردوس شمیران و منظریه استخر احداث گردید جز در اردوگاه نظامی اقدسیه تهران، استخری وجود نداشت.از سال 1314 و در استخر منظریه تهران ورزش شنا به شکل اصولی تمرین داده می شد.

اولین استخر شنای 50 متری تهران در سال 1319 در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) احداث گردید. فدراسیون شنا در سال 1335 تأسیس شد و نصرت اله شاهمیر به عنوان اولین رئیس فدراسیون منصوب گردید.

در طی سالیان حضور ایران در رقابت های مختلف تنها مقام های شاخص بدست آمده توسط  ورزشکاران ایران در شنا، شیرجه و واترپلو، مدال برنز تقی عسگری در مسابقه های شیرجه بازی های آسیایی و مدال طلای تیم واترپلو ایران در بازی های آسیایی 1974 تهران است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 فروردین 1394 ساعت: 21:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تعبد و قبول معارف قرآن

بازديد: 117

تعبد و قبول معارف قرآن

معارف والا و ارزشمند قرآن مجيد، انواري است الهي كه فطرت همگان را به سوي خود فرا مي‎خواند و در دل مؤمنين تأثير گذار است. همة مسلمين قرآن را به عنوان كلام الهي قبول دارند گرچه درجات ايمان و تعبد به قرآن متفاوت است ولي ايماني ارزشمند است كه انسان مومن پس از شناخت حقانيت و عظمت قرآن، از روي تعبد محض به معارف نوراني آن ايمان داشته باشد.

«راسخان در علم» و تعبد فوقِ علمي به قرآن:

بايد در برابر قرآن، همچون «راسخان در علم» بود كه بي‎چون و چرا و با آرامش كامل به تمامي قرآن أعمّ از «محكم و متشابه» ايمان آورده‎اند چه حقيقت آن را دريابند و چه در حجاب قرار گيرند، چرا كه اينان ريشه در سرزمين علم دوانده، از آن تغذيه نموده، همچون درختاني تنومند به غلظت و استحكام رسيده‎اند و در نتيجه بيش از هر كس ديگر به حجم عظيمِ مجهولات و ناچيزي علمِ بشري پي برده‎اند.

اينان براساس علم و معرفتِ عميق و ريشه دارشان خدا را شناخته، عاشقانه به او رو آورده‎اند و با كلامش مأنوس گشته‎اند و در اين انس و رفاقت بارها و بارها به معراج رفته حضور حق را به چشم دل شهود كرده، از لذّت ديدار جمالش سرمست گشته‎اند، چرا كه قرآن تجلّي خدايِ رحمان و درياي بيكران علم خداست.

درك حجم عظيم مجهولات و ناچيزي علم بشر، در كنار چشيدن قطره‎اي از حقيقت قرآن، كافيست كه كوههاي سر به فلك كشيده علم بشري را در برابر حقايق قرآن به زانو درآورده، تسليم نمايد و در برابر حوزه‎هاي ناشناختة متشابهات قرآن به اعتراف به جهل و عجز كشاند تا كه با اضطرار و ابراز بندگي، كشف حقيقتش را طلب نمايند و به عنايت حق به درك و شهود آن نايل آيند:

«وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ».[1]

(و كسي تأويل متشابه را جز خدا نمي‎داند و ريشه‎داران در علم مي‎گويند به قرآن ايمان آورده‎ايم چرا كه هر يك از آنها (محكم و متشابه) از نزد پروردگارمان مي‎باشد، و جز صاحبانِ عقل عاري از شهوت به آن متذكر نمي‎شوند، پروردگارا دلهايمان را منحرف ننما بعد از آنكه رهنمايمان كردي، و از پيشگاه خود، به ما رحمتي ـ بي‎حد و حصر و غيرقابل وصف ـ بخش، چرا كه فقط تو يگانه بخشنده‎اي).

در اين حوزه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز مأمور به تأني و عدم شتاب مي‎باشد تا كه وحي الهي پايان پذيرد و دريچه‎اي از حقايق را بر او مكشوف گرداند:

«وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً».[2]

(به قرآن ـ يا به قرائت ـ شتاب ننما قبل از آنكه وحيِ آن بسويت پايان پذيرد و بگو پروردگارا مرا از علم بيفزا).

و اين تعبدي است فوقِ علم كه فقط «اولوا الألباب» به آن متذكر مي‎شوند والا آنكه علمي ناقص و قلبي مبتلا به مرض دارد به خود مغرور شده به توضيح و تشريح آلودة متشابهات مي‎پردازد و تعيين مصداق نموده فتنه‎اي بپا مي‎كند و خلقي را به گمراهي مي‎كشاند:

«... فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ...».[3]

(پس كساني كه در دلهايشان مرضي مستقر گشته است پس به انگيزة طلب فتنه‎گري و آشوب و طلب تأويل متشابه، پيروي مي‎كنند آنچه را كه از قرآن مشتبه مي‎نمايد).

نمونة كوچك از اين دسته، فردي است كه نزد اميرمؤمنان مي‎آيد و از او درخواست مي‎كند خدا را با صفات محسوس چنان توصيف نمايد تا كه عشق و معرفت به او فزوني يابد، حضرت ـ عليه السّلام ـ با غضب طي سخناني بسيار عميق از توحيد، خطاب به آن مرد مي‎فرمايد:

«فَانْظُر أيُّهَا السّائِلُ فَما دَلَّكَ الْقُرآنُ عَلَيْه مِنْ صِفَتِهِ فَائتَمَّ بِهِ، وَ اسْتَضِيء بِنُورِ هِدايِتَهِ وَ ما كَلَّفَكَ الشَّيْطانُ عِلْمَهُ مِمّا لَيْسَ فِي الْكِتابِ عَلَيْكَ فَرْضُهُ، وَ لا في سُنَّة النَّبي ـ صلّي الله عليه و آله ـ وَ أئِمَةِ الْهُدي أثَرَهُ فَكِلُ عِلْمَهُ إلَي اللهِ سُبْحانَهُ، فَإنَّ ذلِكَ مُنْتَهي حَقِّ اللهِ عَلَيْكَ، وَ اعلَمْ أنَّ الْراسِخينَ في الْعِلْمِ هُمُ الْذّينَ أغْناهُمْ عَنِ اقْتِحامِ الْسُّدَدِ المَضْرُوبَةِ دُونَ الغُيُوبِ الإقْرارُ بِجُمْلَةِ ما جُهِلُوا تَفسيرَهُ مِنَ‌ الغَيْبِ المَحْجُوبِ، فمَدَحَ اللهِ إعْتِرافَهُم بِالعَجْزِ عَنْ تَناوُلِ ما لَم يُحيطُوا بِهِ عِلْماً وَ سمّي تَرْكَهُمُ التَّعمُّقَ فيما لَمْ يُكَلِّفَهُم البَحْثَ عَن كُنْهِهِ رُسُوخاً».[4]

(پس اي پرسشگر با دقت بنگر پس آنچه را كه قرآن تو را بر آن چيز از صفتِ خدا دلالت نمود پس به آن اقتدا نما و به نور هدايت آن ـ قرآن ـ روشني بدست آور و آنچه را كه شيطان تو را بردانستن آن وادار نمود، از آنچه در كتاب بر عهده تو وجوبش نيست و نه در سنت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمة هدايت اثرش موجود نمي‎باشد. پس عملش را به خداي سبحان واگذار، چرا كه آن (عمل) نهايت حق خدا بر تو مي‎باشد.

و بدان كه «راسخان در علم» همان كساني هستند كه اقرار به همة آنچه كه تفسيرش را نمي‎دانند ـ كه غيب محجوب است ـ آنها را از سرعت و شتاب و هجوم بر سدهاي زده شده در برابر غيبها، بي‎نياز نموده (كفايت نموده) است، پس خدا اعترافِ آنان را بر ناتواني از دسترسي به آنچه به آن احاطة علمي ندارند، ستوده است و ترك تعمق آنها را در آنچه كه خداوند تحقيق از حقيقتش را برايشان تكليف نكرده است، «رسوخ» ناميده است).[5]

در پايان خطاب، حضرت مي‎فرمايند:

«پس بر آن حد و مرز اكتفا كن و عظمت خداي سبحان را با اندازة عقلت اندازه مگير كه از هلات شدگان خواهي گرديد».

تعبد دون علم تودة مردم به قرآن:

اكثريت توده‎هاي مردمي مسلمان به تقليد و پيروي از آباء و اجداد و محيط تربيتي خويش به تمامي قرآن ايمان دارند و كوچكترين شبهه‎اي بخود راه نمي‎دهند، ليكن اين ايمان تا با نور معرفتي همراه نشود در فكر و روحِ آنان كارساز نبوده از بركات قرآن در محروميّت بسر خواهند برد، از اين رو با استفاده از عشق آنان به قرآن بايد كوشيد مردم را به حقايق قرآن آشنا كرد و حد و مرزهاي ارتباط با قرآن را به آنان آموخت تا از بركات قرآن بهره‎مند گرديم و شرمسارِ شكايتِ رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در قيامت نباشيم:

«وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً».[6]

(و رسول خدا فرمود: پروردگارا به يقين قومِ من اين قرآن را مطرود از زندگي تلقي نمودند).

در غير اين صورت چنين ايماني در برابر هجوم سخت فرهنگ بيگانه از دست خواهد رفت و ديگر نه مشمولِ شكايت پيامبر كه محكومِ غضب خدا و رسولش خواهيم بود.

به هشدار قرآن گوش فرا دهيم كه مي‎فرمايد:

«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاقٍ...».[7]

(پس اگر به همانند آنچه شما به آن ايمان آورده‎ايد، ايمان آورند، پس هدايت شده‎اند و اگر اعراض كردند پس جز اين نيست كه ايشان در تفرقه‎جويي و سركشي بسر مي‎برند...).

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 فروردین 1394 ساعت: 21:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 185

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس