سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط asemankafinet1

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره سلطه رسانه ها

بازديد: 269

تحقیق درباره سلطه رسانه ها

چكيده :

شماره تلفن اورژانس و پليس در آمريكا911 است. و در فنلاند 112، طبق آماري كه گرفته شده بيشتر مردم فنلاند وقتي خطري برايشان پيش مي آيد با شماره 911 تماس مي گيرند. چرا؟

اين تأثير غير قابل انكار سينما و شبكه هاي ماهواره اي آمريكايي است. دوايت آيزنهاور كه بعد ها به مقام رياست جمهوري آمريكا رسيد در سال 1940 گفته است «اين افكار عمومي است كه در جنگ پيروز مي شود.»

رسانه ها درشكل دادن به تصورات مردم و هدايت افكارعمومي نقش تعيين كننده اي دارند. از اينرو قدرتهاي سلطه جو براي تحقق اهداف امپرياليستي خود، به كاركرد مؤثر رسانه ها در جنگ و طرحريزي جنگ رسانه اي يا جنگ نرم توجهي جدي دارند.

رسانه ها مي توانند حقايق را وارونه نمايش دهند، كتمان كنند، تحريف يا سانسور نمايند و يا با انعكاس برخي اخبار واقعي و غير واقعي به تهييج و تحريك افكار عمومي بپردازند.

امروزه روشهاي بسيار پيچيده اي در جنگ رواني، بوسيله رسانه ها بكارگرفته مي شود و رسانه ها بعنوان جنگجويان جنگ سرد فرهنگي محسوب مي شوند. سيطره و حاكميت بلامنازع امپرياليسم رسانه اي امكان فوق العاده اي را براي تحقق آمال و اميال كانونهاي قدرت فراهم ساخته است. شناخت امكانات، شيوه ها، روشها و فضاي رسانه اي حاكم بر جهان، براي سياستگذاران فرهنگي و دفاعي كشور، امري ضروري بنظر مي رسد. نوشته حاضر نگاهي است كوتاه به بخشي از مسائل پيرامون جنگ رسانه اي، با تأكيد بر لزوم تأملات گسترده تر در اين خصوص.

 

مقدمه

در سپيده دم 3 فوريه 1943، يك ميليون آلماني از راديوي رژيم نازي آلمان اين خبر را شنيدند، «زير پرچم صليب شكسته، برافراشته بر فراز ويرانه هاي شهر استالينگراد، آخرين نبرد صورت گرفت. امراي ارتش، افسران، درجه داران و سربازان شانه به شانه ايستادند و تا آخرين نفس جنگيدند. آنان بي هدف قرباني نشدند، آنان جان باختند تا آلمان زنده بماند». اين گزارش يك دروغ آشكار بود؛ واقعيت اين بود كه ارتش ششم آلمان نازي، تاب مقاومت در برابر قدرت برتر لشكريان شوروي را نياورد و تسليم شد. اين رويداد هيتلر راخشمگين ساخت و به فرمان او، اين حقيقت كتمان شد. (ضِيايی پرور، ص161)

بنابه تعبير هيرام جانسون( Hiram Johnson)، سناتور آمريكايي«هنگامي كه جنگ آغاز مي شود، حقيقت اولين قرباني است» (ضِيايی پرور، ص13 ) جنگ و اراده براي دست يازيدن به قدرت بيشتر، همواره با چالشهايي همچون مواجه با افكار عمومي، روحيات سربازان خودي و دشمن، فريب و گمراه ساختن افكار و اذهان مردم و دشمنان و بهره جويي از فنون جنگ رواني مواجه بوده است.

«احتمالاً هر جنگ حداقل در دو زمينه رخ مي دهد: ميدان نبرد و اذهان عمومي مردم»(ضيايی پرور، ص14)در هر دو جبهه فرماندهاني كه قادر به بهره گيري از ابزار كنترل و مديريت انگاره هاي ذهني باشند، مي توانند دشمن را بفريبند و نيروهاي خودي را در جبهه دفاع از اهداف خود سازماندهي نمايند.

استفاده از عوامل مؤثر بر افكار عمومي اگر چه از دير باز ملازمت قطعي با جنگها و لشكركشي ها داشته و مدافعان نيز از آن بهره جسته اند، اماامروزه گستره وسيع منازعات رواني، اين عرصه را تبديل به يك ميدان و جبهه اي از جنگ ساخته و فراتر از بهره گيري از ابزار رسانه اي، جنگ و منازعه اي تمام عيار را در عرصه رسانه ها به راه انداخته است.

جنگ نرم نوع جديدي از جنگهاست كه در حوزه رسانه ها اتفاق مي افتد.

تعريف جنگ رسانه ای (Media War) « استفاده از رسانه ها براي تضعيف كشور هدف و بهره گيري از توان و ظرفيت رسانه ها(اعم از مطبوعات، خبرگزاريها، راديو، تلويزيون، اينترنت و اصول تبليغات) به منظور دفاع از منافع ملي است.»جنگ رسانه اي يكي از برجسته ترين جنبه هاي«جنگ نرم» Soft Ware و«جنگ هاي جديد بين المللي» است.»(ضيايی پرور، ص11)

جنگ و رسانه ها يا جنگ در رسانه ها، هر كدام كه موضوع بررسي مقاله حاضر تلقي شود، ارتباطي مستقيم با موضوع افكار عمومي و انگاره هاي ذهني گروه هدف دارد. جنگ رسانه اي يا جنگ رسانه ها، موضوعات وعناوين مختلفي راشامل مي شود كه در اين مجال به طرح چند موضوع مهم بسنده مي كنيم.

 

جنگ، رسانه ها و افكار عمومي

هنگامي كه ژاك نكر(Jacques Necker)وزير امور مالي لويي شانزدهم براي اولين با اصطلاح افكار عمومي را بكار برد تصور نمي رفت كه افكار عمومي تا بدين حد در شكل گيري، تداوم و توفيقات جنگ مؤثر و مورد توجه باشد. وقتي سيمور هرش(Seymour Hersh) در سال 1968، گزارشي از يك قتل عام غير نظاميان ويتنامي را انتشار داد، افكار عمومي بسرعت در برابر جنگ جبهه گرفتند. (w. w. wdwelle. de/Persian)

در سال 1972 تصاوير تكان دهنده، و معروف يك دختر برهنه و گريان ويتنامي كه از بمب هاي ناپالم جان سالم به در برده بود، انتشار يافت و يك سال بعد سرانجام تمام نيروهاي آمريكايي از ويتنام عقب نشيني كردند.

شركت هيل و نولتون( Hill & Nolton) كه در حوزه تبليغات رسانه اي فعاليت مي كند، با سفارش حاكمان بركنار شده كويتي، در جريان تهاجم عراق به كويت (جنگ خليج فارس1991) دختر14ساله سفيركويت درآمريكا را به گونه اي تعليم داد تا با گريه و زاري در برابر نمايندگان كنگره آمريكا، مشاهدات عيني خود را از جنايات سربازان عراقي به هنگام كشتار نوزادان تازه متولد شده در بيمارستان هاي كويت، به خاطر تاراج دستگاههاي آنكوباتور را بازگو نمايد. اين اظهارات زمينه را براي آمادگي افكار عمومي براي دخالت آمريكا در كويت فراهم ساخت، حال آنكه اين دختر در زمان تجاوز عراق اصلاً در كويت نبوده است.

با گذشت 2 سال از حوادث يازده سپتامبر، دو سوم مردم آمريكا هنوز بر اين باورند كه صدام حسين در اين حوادث نقش داشته است. اين در حالي است كه هيچ مدرك و شاهدي بر اين ادعا، از سوي رهبران واشنگتن ارائه نشده است. بايد بپرسيم كه رسانه ها تا چه حد در القاء اين باور غلط در ذهن مردم آمريكا مقصر بوده اند؟

شواهد بسياري وجود دارد كه مؤيد تأثيرات غير قابل انكار رسانه ها در مديريت و شكل دهي افكار عمومي است. دقيقاً به همين دليل است كه مارشال مك لوهان مي گويد: «جنگ هايي كه در آينده رخ خواهند داد به وسيله تسليحات جنگي و در ميدان هاي نبرد نخواهند بود، بلكه اين جنگ ها به دليل تصوراتي رخ خواهد داد كه رسانه هاي جمعي به مردم القاء مي كنند.

رسانه ها در توليد، كنترل و مهار بحرانها نقش كليدي ايفا ميكنند. اغلب جنگهايي كه آمريكا در چند دهه اخير وارد شده در پي بحرانهاي ديپلماتيكي بوده كه منشأ رسانه اي داشته وغالبا حقيقت آن نيز باثبات نرسيده ويا خلاف آن بعدها مورد اعتراف واقع شده است.

رسانه ها به شيوه هاي گوناگون مي كوشند فضاي ذهني گروههاي هدف را در جهت اهداف وخواسته هاي حاكمان شكل دهند. هدف ومخاطب اينگونه برنامه ريزيها الزاما مردم كشورهاي بيگانه يا نيروهاي دشمن نيست ومردم كشور خودي نيز بعنوان هدف اين فعاليتها قرار داده مي شوند.

رضايت، همراهي، ودفاع از سياستهاي حاكمان و سياستگذاران جنگ نرم، نتايج مطلوب چنين طرحريزي هايي است. امروزه رسانه ها علاوه بر نقشي كه در مقاطع مختلف با تأثيرگذاري سريع دراستحصال شرائط مطلوب واقناع جمعي ايفأ مي كنند با برنامه هاي بلند مدت و استراتژي هاي كلان كاركردي نوين با عنوان « توليد رضايت» براي خود ايجاد كرده اند.

در اين روش بجاي آنكه توان رسانه ها براي اقناع افكار عمومي صرف شود. در طولاني مدت، داده هاي ذهني مخاطبين را بگونه اي مديريت مي نمايند كه رفتار سياستمداران در بحرانها دقيقامطلوب نظر آنان باشد. اين روش گر چه زمان بيشتري را مي طلبد ولي نتايج بهتر و پايدارتري را در بر دارد.

يکي ازشيوه هاي معمول براي حصول چنين نتايجي استفاده از روشها وابزار تبليغي است. مفهوم تبليغات از ريشه لاتين propagane گرفته شده واز نظر لغوي به معناي«پخش کردن»، «منتشر ساختن» وچيزي را شناساندن است. در تبليغات سعي بر اين است که يک عقيده ويک کردار به طور منظم وجهت دار قبولانده شود. در اين روش از ضرورت جلب بيشترين حد افکار عمومي به نفع خود وکاربرد وسايل فني در اقناع جمعي از طريق محاسبات عقلاني وبا استفاده از دستاوردهاي علمي، دانش اجتماعي ورواني به منزله دو پديده مهم که به تبليغات اهميت ويژه بخشيده اند، ياد مي شود.

موارد مهم مشهود در امر تبليغي عبارتند از:

1- ابزار: سخن، چاپ، تصوير، نمايش ونمادها

2- ابزارفني: مطبوعات، راديو، تلويزيون، آگهي، اينترنت، و سايروسايل ارتباط جمعی

3- ابزار انساني: بيانات رهبران، سخنوران، سياستمداران، هواداران، تظاهرات وراهپيمائيها

4- محتوا ومضامين: ايدئولوژي، شعارها، ارائه اطلاعات با مقاصد خاص، اخبار نادرست، دروغ و دستيازي به اسطوره ها ونمادها

5- اهداف مورد نظر: اطاعت کور کورانه، انقياد در برابر هر گونه خود کامگي، ضد تبليغ، الحاق بي قيد وشرط، ميهن دوستي ووفاداري به حکومت و... (ضِيايی پرور، ص39)

تغيير هنجارها يکي ديگر از شيوه هايي است که ابزار رسانه اي را بمنظور تأمين اهداف مورد نظر به کار مي گيرد.

در برخي مواقع کشور هاي سلطه جو براي حاکميت در جوامع هدف، بجاي تحميل ارزشهاي مطلوب خود مي کوشند از طريق رسانه ها و اقدامات فرهنگي، نظام هنجاري گروه هدف را بسمت مطلوب خود تغيير دهند. ايجاد تغيير در اين حوزه زمينه را براي تغيير ارزشها و هنجارها در جوامع هدف مطابق با نظام مطلوب جريان سلطه فراهم مي سازد.

تغيير در علائق جوانان، مدلهاي پوشش و آرايش، ادبيات و منابع مطالعاتي، نحوه صرف اوقات فراقت، رواج مکتبهاي خاص هنري، تغيير در موسيقي رايج، گسست و بيگانگي با سنتهاي فرهنگي و فرهنگ سنتي در بين نسل جوان و از هم پاشيدگي نظام اجتماعي از آثار تغيير در نظام ارزشي جوامع محسوب مي شود.

هويت ملي، ديني و اجتماعي ملتها از جمله کانون هايی است که مورد هدف فعاليتهاي رسانه اي قرار مي گيرد. استقرار نظم نوين جهاني در گرو همسان سازي و پذيرش هويت جهاني است. تمامي مؤلفه هاي هويت ملي در چنين رويکردي مورد حمله واقع مي شوند. تاريخ، زبان، فرهنگ، سنن و علائق قومي و مذهبي ملتها کم رنگ مي شود و بجاي آن فرهنگی جهاني حاکميت مي يابد.

منش ملي و آرمان اجتماعي ملتها ي هدف از بين ميرود و رفتار و کنش جهاني و يکسان جايگزين آن مي گردد. آثار چنين تحولاتي را به عينه درکشور خودمان و کشورهاي همجوار و منطقه شاهد هستيم. موسيقي عربي، هندي، ترکي و ساير ملل و اقوام در حال تحول و يکرنگي است.

نوع پوشش رايج در بين جوانان از الگوهاي خاص غربي طبعيت مي کند. جوانان کتابهاي رمان نويسندگان مشهور غربي را مي خوانند، سينما و شبکه هاي ماهواره اي در تغييرو تحول الگوهاي شخصيتي جوانان به ايفای نقش مي پردازند. بيش از يک ميليارد هندي در معرض تحولاتي فرهنگي است که شبکه هاي ماهواره اي استار تي وي مستقر در هنگ کنگ مروج آن هستند. (مولانا، ص237)

برنامه هاي موزيکال شبکه (M. T. V) آمريکا بين 271 ميليون خانواده دنيا و در 71 کشور پخش مي شود. (مولانا، ص214)

بيش از 32 راديو به زبان فارسي براي ايرانيان برنامه توليد و پخش مي کنند. شمار شبکه هاي تلويزيوني ماهواره اي مستقر در آمريکا به بيش از 15 کانال مي رسد که براي جمعيت فارسي زبانان مقيم آمريکا، ايران، تاجيکستان، افغانستان و اروپا برنامه پخش مي کنند. شبکه هايي چون:

- تلويزيون رنگارنگ(Rang-A-Rang TV NY)

- تلويزيون ملي(Meli TV)

- تلويزيون پارس(Pars TV)

- تلويزيون بين المللي آپادانا(Appadana International)

- تلويزيون ملي ايرانيان((NITV)National Iranian NI TV)

- کانال يک(Channel one)

- شبکه خبري فارسي((PNN)-Persian News Network)

- تلويزيون آزادي(Azadi TV)

- تلويزيون تپش(Tapesh TV)

- شبکه تلويزيوني ايران(Iran TV Network)

- جام جم بين المللي(Jaam-e jam International)

- تلويزيون اميد ايران(Iran-e-omid)

- شبکه جهاني فارسي(World net Persian TV)

- تلويزيون صداي آمريکا(Voice of America TV)

- تلويزيون(IPN) (ضِيايی پرور، ص272)

با حمايت کنگره آمريکا و با اختصاص بودجه هاي کلان در حال ترويج فرهنگ غربي و آمريکايي در بين مردم کشورمان هستند.

 

انحصار رسانه ها:

قرن بيستم با عناويني چون عصر اطلاعات(Information Age)، عصر ارتباطات (Communcation Age)، عصر حاكميت جريان آزاد اطلاعات(Free Flow of Information) و همانند آن يا دوران تله دموكراسي و يا ديالوگ جهاني ملل شناخته مي شود. هزاران عنوان مجله وروزنامه منتشرمي شود، خبرگزاريهاي بزرگ و كوچك بي شماري كار انتشار خبر را بر عهده دارند. سايتها و وبلاگهاي خبري نيز به طرز گسترده اخبار و اطلاعات را منتشر مي كنند. بنظر مي رسد هيچ خبري دور از اذهان عمومي و پوشيده نماند. تنوع و كثرت اطلاعات، امكان كتمان اخبار و يا تحريف واقعيات را دشوار مي نماياند.

اما با نگاهي به استيلاي جريان سلطه(Main Stream)بر جهان رسانه اي و انحصار حاكم در اين حوزه به نتايجي غير از آنچه ذكر شد خواهيم رسيد.

بررسي جريان حاكم بر فضاي رسانه اي جهان نمايانگر حاكميت استبداد اطلاعاتي (Pespotism Information) توسط صهيونيسم يهودي بر آن است.

انحصار رسانه اي، صبغه يهودي مالكان و حاكمان رسانه ها و ارتباط جريان نو محافظه كاران(Neo Conservatism) با مديريت رسانه اي جهان، موضوعاتي هستند كه به آنها اشاره مي كنيم.

1700روزنامه و11000مجله فقط در آمريكا منتشر مي شود 9000 ايستگاه راديويي و 1000 ايستگاه تلويزيوني به كار توليد برنامه مشغولند و بيش از 2500 بنگاه عظيم، انتشار كتاب را بر عهده دارند. اين تعداد رسانه ديداري شنيداري و مكتوب اگر در سال 1984 توسط 50 مالك بزرگ اداره مي شد امروز تنها 10 غول رسانه اي بر اين فضا حكومت مي كنند. (w. w. w. bashgah. net)

در آمريكا عملاً 5 شركت عظيم رسانه اي كار تهيه و پخش اخبار ملي و بين المللي را انجام مي دهند كه عبارتند از« ABS، CBS، NBC، CNN، Fox News».

«ليونارد كل دنسون» «ليون هس»و«اوره ارليك» مديران شبكه CBS.

«ويليام پلي»، «جيمز رسن فيلد» و«ديويد فرچز» مديران شبكه CBS.

«آلفرد سيلورمن»، «ايرون لجي لستين»، «ريچارد سالانت» و«ريون فرانك» از NBC همگي يهودي هستند. ( ضِيايی پرور. ص73)

گروه رسانه اي(Donrey media) به تنهايي 54 روزنامه را در مالكيت خود دارد. (ضِيايی پرور. ص40)

برادران(نيو هاوس) يهودي چندين روزنامه اخبار صبح همچنين هانس ويل آلاباما، تايمز و روزنامه پست هرالد، بيرمنگام آلابامور و از روزنامه هاي عصر روزنامه ريجستر، يونيون ماساچست اسپرينگ فيلد، پست استاندارد، نيويورك سراكوس و هرالد جونان همچنين 12 ايستگاه تلويزيوني و 187 ايستگاه تلويزيون كابلي را در اختيار دارند. مجموعاً 54 عنوان روزنامه و نشريه در اختيار برادران(نيو هاوس) قرار دارد كه برخي با تيراژ 22 ميليون نسخه در هفته منتشر مي شوند.

خانواده«سولز براگر»يهودي امپراطوري تايمز را اداره مي كنند. روزنامه اي كه در سال 1896 توسط(آدلف اوش) يهودي تأسيس شد و در سال 1993 توسط اين خانواده خريداري شد. (w. w. w. bashgah. net)

اين خانواده مالكيت 18 روزنامه ديگر، 12 مجله با تيراژ قريب 5 ميليون نسخه 7 ايستگاه راديو تلويزيوني 1سيستم تلويزيون كابلي و 3 شركت انتشاراتي كتاب را در اختيار دارند. آنها يك سوم مالكيت هرالدتريبون را نيز در اختيار دارند. (ضِيايی پرور. ص75)

خانواده هرست: اين خانواده داراي بنگاه انتشاراتي هرست در بورلي هيلز کاليفرنيا و صاحب روزنامه هايي مانند نيويورک جرنال آمريکن، آمريکن ويکلي، لس انجلس ايونينگ هرالد اکسپرس و، لس انجلس هرالد اگزامينر هستند. ( ضِيايی پرور. ص145)

روبرت مورداك يهودي مالك نيوز گروپ و فكس نيوز، فاكس و كمپاني قرن بيستم است. هفته نامه ويكلی استاندارد نيز متعلق به گروه اوست. كه توسط ويليام کريستول پسر ايروينگ كريستول اداره مي شود.

مورداك‌ بيش‌ از هر ناشر ديگري‌ در جهان‌ روزنامه‌ منتشر مي‌كند. دو سوم‌ مجموع‌ تيراژ روزنامه‌هاي‌ استراليا، تقريباً‌ نيمي‌ از تيراژ روزنامه‌هاي‌ نيوزلند و يك‌ سوم‌ تيراژ روزنامه‌هاي‌ انگليس‌ توسط‌ مورداك‌ منتشر مي‌شوند. شركت‌ «نيوز كورپوريشن‌ ليميتد» كه‌ به‌اوتعلق‌ دارد از لحاظ‌ قلمرو جغرافيايي‌ يكي‌ از بزرگ‌ترين‌ غول‌هاي‌ جهان‌ محسوب‌ مي‌شود.

نشرياتي مانندروزنامه شيکاگو سان تايمز، روزنامه بوستون هرالد، روزنامه سان آنتونيونيوزلند، اکسپرس، مجله نيويورک، هفته نامه هوستون کاميونيتي، صداي دهکده، استار، کيو ومجله کيو در آمريکا منتشر مي شوند.

در انگلستان روز نامه نيوز او ورلد، سان، نيوز اينتر نشنال، تايمز، هفته نامه ساندي تايمز، تايمز ليتراري ساپلمنت، تايمز اديو کيشنال ساپليمنت، تايمز هايراديو کيشن ساپليمنت و مجله سيتي هگزين ودر زلاند نو 6 روزنامه ودر استراليا روزنامه هاي مورنينگ استار، ساندي تلگراف، ميرور، ساندي، سانديسان، استراليان، ساندي فيل، ساندي تايمز، مجله تي وي 1، نيوآي ريا، مجله نيوز ليمتد گروپ و چندين مؤسسه مطبوعاتي، کاغذ سازي، چاپ، ضبط وانتشار فيلم ومؤسسات اقتصادي در زمينه هاي انرژي وحمل ونقل همگي متعلق به مورداک يهودي است. (ضيايی پرور، ص144)

روزنامه وال استريت ژورنال پرتيراژترين روزنامه آمريكايي با 2/5 ميليون نسخه در روز تحت حاكميت «داوجونز و پيتركن» يهودي است كه 24 روزنامه ديگر را نيز تحت مالكيت خود دارند.

روزنامه ديلي نيوز را«استار لييچر» بنيانگذاري كرد و هم اكنون «ماكس ول» سرپرستي مي كند، آنها هر دو يهودي هستند.

(سان تايم) يهودي روزنامه نيويورك پست را بنيانگذاري كرده كه امروزه با تيراژ يك ميليون نسخه در روز منتشر مي شود.

روزنامه واشنگتن پست نيز تحت رهبري 3 يهودي به نامهاي پيتر كاليف، استيون هافنبرگ و آبراهام هيرشفلد قرار دارد. مالك اصلي و رئيس هيأت مديره واشنگتن پست يعني«كاترين گرام» ملكه سياسي و مطبوعاتي آمريكا نيز خود يك يهودي است. روزنامه صداي دهكده تحت مالكيت لئونارد استرن يهودي و Worldreportو US. News نيز تحت رهبري زوركرين يهودي قرار دارد. (قادری نجف آبادی، 1382)

خبرگزاري رويتر، توسط ژوليس رويتر يهودي پايه گذاري گرديده و مجله مشهور(نشنال جئوگرافيك) نيز از دير باز در دست يهوديان بوده است.

شركت سينمايي فاكس با مالكيت ويليام فاكس، شركت گلدن با ساموئل گلدن و شركت منزو با مديريت لوئيس ماير و شركت پارامونت با هادكتسون همگي تحت مديريت يهوديان قرار دارند. شركتهاي مياكون و كانن نيز تحت مالكيت(مناخيم گولان ) يهودي قرار دارند.

«وارين هنري فيليپس» رئيس هيئت مديره و مدير عامل شركت«داو جونز» كه مالكيت «وال استريت ژورنال» و 20 روزنامه و مجله هفتگي ديگر را در اختيار دارد نيز خود يك يهودي است.

 

مجلات خبري

 

در آمريکاسه مجله خبري هفتگي از اهميت و اعتبار بيشتری برخوردارند.

1- تايم 2- نيوزويك 3- اخبار آمريكا و گزارشات جهان. .

1- تايم: توسط شركت تايم منتشر مي شود و بيشترين تيراژ يعني 3 /4 ميليون نسخه را دارد. تا اواخر سال 1977 سردبير مجله «هنري گرون والد» بود كه بعدها در سال 1979 ارتقاي مقام پيدا كرد و سردبير شركت انتشاراتي تايم گرديد. وي نيز يك يهودي است.

2- نيوزويك: 9/2 ميليون نسخه تيراژ دارد و متعلق به شركت واشنگتن پست است. سردبير اين مجله«ليتر بر منس ئين» است كه يك يهودي مي باشد.

3- اخبارآمريكاو گزارشات جهان: اين مجله، نسبت به دو مجله ديگر محافظه كار تر و حاوي مطالب بيشتري در زمينه بازرگاني و تجاري است. تيراژي معادل 4 /2 ميليون نسخه در هفته دارد و سردبير آن«ماروين ستون»مي باشد كه او نيز يك يهودي است.

(ضِيايی پرور. ص75. 76)

رسانه هاي زير نظر روبرت مرداك يهودي ترويج انديشه هاي نو محافظه كاران را بصورت عامه فهم بر عهده دارند. هفته نامه ويكلي استاندارد‍، توسط ويليام كريستول از چهره هاي برجسته محافظه كاري اداره مي شود و نشريه نشنال ريوويو كمانتري، نيوريپابليك نيز مدافع انديشه ها و سياستهاي نئوكان ها در حوزه رسانه اند.

 

ابزارهاي نوين رسانه اي

 

دنياي مجازي در حال شكل گيري است و اين دنياي مجازي فرهنگ مجازي را نيز توليد مي كند. اينترنت پديده جديد دنياي ارتباطات است كه با خود ابزار گوناگون را براي ارتباط‍، تعامل و تبادل فرهنگي و يا تهاجم و سيطره فرهنگي بهمراه آورده است  

سايتهاي خبري، وبلاگهاي خبري و تحليلي، گروههاي اينترنتي، فضاهاي گفتگوي مجازي(چت رومها) و حلقه هاي آشنايان همچون اوركات و ياهو 360درجه و مانند اينها هر كدام فضايي مجازي را ايجاد مي كنند كه در آن تبادل اخبار و اطلاعات صورت مي گيرد. سايتهاي بسياري به علت ارائه اخبار واطلاعات خاص شهرت جهاني يافته اند و وبلاگهاي متعددي به مدد اطلاع رساني در حوزه جنگ مخاطبين ميليوني پيدا كرده اند.

جهاني سازي يا آمريكايي كردن جهان از طريق اشاعه فرهنگ آمريكايي بوسيله اين ابزار جديد پيگيري مي شود و افكار عمومي آماج اخبار، اطلاعات و تحليلهاي سياسي است كه سايتهاي مشهور و پرآوازه منتشر مي كنند.

البته هراز چندگاه حرکتهايی برخلاف روند جهاني سازي و جنگ طلبي شكل مي گيرند و مورد استقبال مخاطبين نيز واقع مي شوند اما عملاً حجم آنها در برابر نوع اول بسيار كم و ناچيز است.

از نکات قابل توجه در رسانه های ديجيتالي مسئله مخاطبين خاصي است که اين رسانه ها به توليد محتوا براي آنان مي پردازند. اغلب مراجعين به سايتها و وبلاگها وساير امکانات اينترنتي از اقشار متوسط به بالا وتحصيل کرده وبه نوعي گروههاي مرجع در سطح جامعه اندکه داراي حوزه تأثير گذاري وسيع ودر خور توجهي هستند.

علاوه برفيلم وسينما که نسل جوان و عامه مردم را مخاطب خود ساخته اند، کارتون ها و بازيهاي رايانه اي نيز، ابزار رسانه اي پر نفوذي هستند که کودکان و نوجوانان، مخاطبين پر وپا قرص آنها به شمار مي روند. اين موضوع از نظرکارشناسان رسانه اي وبرنامه ريزان جنگ رسانه اي بدور نيست.

آنان مي دانند که کودکان امروز مديران فرداي جوامع هستندواگر بتوان در نگرش آنان به مسائل پيراموني وشکل دهي هويت وشخصيت آنان بگونه اي مؤثر عمل کرد، زمينه براي مديريت انگاره هاي ذهني در جوامع هدف مهيا گرديده است.

بازيهايي همچون طوفان صحرا(Desert strom) بازگشت به قلعه ولفنشتاين (Return to costle wolfenstein) يا ارتش آمريکا (America sarmy)يا (Iran assualt)(حمله به تأسيسات هسته اي ايران) ومانندآنهامي کوشند با قراردادن بازي کننده درجبهه خودي بعنوان يک سربازآمريکايي اورا در موضع دفاع از منافع آمريکا قرار داده وبا مفهوم سازي، تصورات ويژه اي را در مورد دشمن القاء نمايند.

در برخي از اين بازيها چهره پوشيده نيروهاي دشمن که گاها با چفيه هاي عربي پوشيده است، مفاهيم معني داري را در پس کلمه تروريست القاء مي کنند. وقتي کشتن اين سربازان مجازي تنها راه ارتقاء به سطوح بالاتر بازيهاست؛ مقابله عيني و واقعي با هر مخالفي که عنوان تروريست به او اطلاق شود با زمينه مناسب فکري و ذهني مواجه خواهد بود.

گروههاي مجازي و حلقه هاي دوستي با هويت هاي مجازي نيز از ديگر زمينه هايي است که در سرتاسر دنيا وهمچنين کشور ما فضاي جديدي براي کار فرهنگي و رسانه اي ايجاد کرده است. اعلاميه هاي حمايت يا مخالفت با موضوعات، اتفاقات ويا جريانات سياسي خاص در بين اعضاي اين گروهها که گاه بيش از پنجاه هزار نفر عضو دارند (در ايران) منتشر مي شود. بعضي از اين ڼbr>


نکته : جنگ رسانه اي، افكار عمومي، هويت ملي، هويت جهاني، انحصار رسانه اي

سرزمين هايي با مرزهاي شيشه اي (نقدي بر امپرياليسم رسانه اي)

 


چكيده: امروز به صراحت مي توان گفت: تقريبا همه شبكه هاي تلويزيوني _ ماهواره اي و كابلي امريكا كه در خارج از خاك امريكا نيز مخاطبين بسياري دارند را يكي از شش غول رسانه اي اداره مي كنند، باور كردن اين موضوع مشكل است كه همه اخبار و اطلاعات و برنامه هاي سرگرمي مردم امريكا و قشر عظيمي از مردم جهان تنها از طريق اين رسانه هاي انحصاري تأمين مي شود.

    شتاب روزافزون و سرگيجه آور رسانه ها براي فتح بازارهاي تازه، به تهاجمي مدرن براي آنچه مي توانيم آن را "امپرياليسم رسانه اي در مستعمراتي با مرزهاي شيشه اي" بخوانيم، منتهي مي شود، كه حوزه نفوذ آن هر لحظه با گسترش تكنولوژي و علوم ارتباطات، افزايش مي يابد. در چنين كلوني هايي كه مرزبندي ها ماهوي و غير محسوس (شيشه اي) است، رسانه هاي مدرن بجاي كشورها و دولت ها به كنترل بازار مي پردازند و با تسلط بر سليقه هاي مردم، مي توانند جهت گيري هاي بازار را به سود خود تغيير دهند. اين مقاله به بررسي اين موضوع مي پردازد.

امپرياليسم رسانه اي را بي ترديد بايد شكل مدرني از امپرياليسم قلمداد كرد كه شاكله ها و بنيان هاي آن در دهه 1950، مشخصا در آلمان غربي و پشت دروازه هاي كمونيسم در بحبوحه جنگ سرد توسط ايالات متحده بنا شد.

    امريكا با افراشتن آنتن هاي متعدد راديويي و تلويزيوني در شهر برلين، در قلب ميهن سرخ كمونيستي رسوخ مي كرد، بدون اينكه نيازي به مداخله نظامي داشته باشد و اين پيشروي تا به آنجا ادامه يافت كه پس از گذشت دو دهه، در اواخر دهه هفتاد ميلادي، در مسكو نيز مي شد شعبه هايي از مك دونالد و مرغ كنتاكي را براحتي پيدا كرد كه مشتريان در آنجا با ولع به صرف غذا همراه با نوشيدني هايي چون كوكاكولا بودند.
    نگارنده اين سطور از آنجايي كه براين باور است كه موتور محرك و اجتناب ناپذير امپرياليسم در يكايك دوره هاي تاريخي، مؤلفه هاي اقتصادي بوده اند و اين شاخصه ها در برهه هايي با عواملي پيش برنده و تشديد كننده همچون ناسيوناليسم و نژادپرستي نيز همراه بوده، در رويارويي با اهداف امپرياليسم رسانه اي نيز نقش پارامترهاي اقتصادي را تعيين كننده مي پندارد.

    با اندك تأملي بر نحوه اعمال سياست هاي جهاني سازي در دو دهه آخر قرن ببيستم، گرايش ناگزير كمپاني هاي انحصاري سرمايه داري براي يافتن بازاراهاي تازه و توليد بيشتر را بخوبي مي توان مشاهده كرد. گرايش هايي كه مشخصا سرمايه داري و (سياست هاي اقتصادي نو) به آن دامن مي زنند و تلاش مي كنند تا يك فرهنگ عمومي جهاني براي يكسان سازي مشتريان خود به وجود آورند.
    دراين راستا به نظر مي رسد تا زماني كه پشتيباني اقتصادي اصلي اين بازار جهاني توسط رسانه ها صورت مي گيرد، ابزار رسانه هاي جهاني، بزرگ ترين منبع جلب مشتري باشند.
    بنابراين شتاب روزافزون و سرگيجه آور رسانه ها براي فتح بازارهاي تازه، به تهاجمي مدرن براي آنچه مي توانيم آن را "امپرياليسم رسانه اي در مستعمراتي با مرزهاي شيشه اي" بخوانيم، منتهي مي شود، كه حوزه نفوذ آن هر لحظه با گسترش تكنولوژي و علوم ارتباطات، افزايش مي يابد.

    در چنين كلوني هايي كه مرزبندي ها ماهوي و غير محسوس (شيشه اي) است، رسانه هاي مدرن بجاي كشورها و دولت ها به كنترل بازار مي پردازند و با تسلط بر سليقه هاي مردم، مي توانند جهت گيري هاي بازار را به سود خود تغيير دهند.
    شايد براي بسياري از مردم پذيرش اين امر سخت باشد كه رسانه هاي سلطه جو، نگرش هاي ما را آنچنان كه بازار اقتضا مي كند شكل مي دهند، ولي واقعيت چنين است!


 

امپرياليسم رسانه اي در گستره جهاني

به نظر مي رسد كه همه انواع رسانه ها، از تلويزيون و سينما گرفته تا موسيقي و مطبوعات، تحت كنترل چند انحصار جهاني هستند.

    سوني، كمپاني الكترونيك ژاپني، مالك سي بي اس ركوردز ( (C.B.Sو كلمبيا پيكچر (C.P) شده است .

    ديزني، مالك (A.B.C) شبكه تلويزيوني و ماهواره اي سراسر امريكا است. شش كمپاني ضبط موسيقي هفتاد و پنج درصد از انحصار محصولات موسيقي در جهان را در دست دارند. هفت كمپاني عمده توليد فيلم در امريكا كنترل بيشتر توليدات سينمايي و انحصار پخش آنها را در جهان در دست دارند.

    اِي او ال American On Line _ AOL))، بزرگترين عرضه كننده خدمات و اخبار اينترنتي در امريكا است كه توسط متخصصين ايراني طراحي و راه اندازي شده و در ادغام با تايم وارنر در سال 2000 به بزرگترين شركت رسانه اي جهان تبديل شد.
    با توجه به آنچه تاكنون تبيين شد بطور كلي تنها چند كمپاني معدود امريكايي جريان اصلي رسانه ها را در دست دارند. تا زماني كه اين انحصار غير طبيعي بر رسانه ها وجود دارد همه محصولات آنها و حتي اطلاع رساني و اخبار آنها را بايد با ديده ترديد نگريست، زيرا مسلم است كه هدف اوليه اين كمپاني هاي عظيم همانطور كه در ابتدا نيز ذكر شد، سلطه جويي اقتصادي است، نه اطلاع رساني.

    همچنين موسيقي و فيلم نيز براي تخدير و سودجويي با اهداف خلاقانه هنري، توليد مي شوند. (فراگير شدن موسيقي پاپ كارخانه اي نشانه اي از اين سلطه جويي است) آن گونه كه صنعت فيلم امريكايي دومين محصول صادراتي اين كشور پس از اسلحه به ساير كشورهاست.

شش خواهران امپرياليستي

پروفسور نورمن سالومن، محقق و پژوهشگر امريكايي در كتاب خود كه درسال 2001 با عنوان «شما هميشه دروغ گفته ايد» منتشر كرد، به بررسي شش ابر رسانه امريكايي كه محصولات رسانه اي را در ايالات متحده و ساير نقاط جهان توليد و كنترل مي كنند، مي پردازد. اين شش ابر رسانه امريكايي عبارتند از:

1) اِي او ال – تايم وارنر: اين كمپاني عظيم بخش اصلي بازار فيلم، شبكه سي ان ان (CNN)، اينترنت و رسانه هاي چاپي را قبضه كرده و بزرگترين انحصار جهاني در زمينه رسانه اي است. اين شركت بزرگ از تركيب غول بزرگ و جديد "امريكن آن لاين" با غول سنتي رسانه اي با نام "تايم وارنر" بوجود آمد.

    امريكن آن لاين، بيشترين كاربران اينترنتي را در امريكا و كانادا پوشش مي دهد و از طريق شبكه CNN، و كمپاني فيلم سازي برادران وارنر به خوبي مي تواند فرهنگ و باورهاي امريكايي را كه در ايالات متحده به ارزش هاي امريكايي يا اصطلاحا (كيش امريكايي) موسوم شده اند، در سراسر جهان شايع كند.

2) واياكام: دومين شركت بزرگ رسانه اي امريكاست كه مالك شبكه هاي تلويزيوني متعددي چون شبكه سراسري CBS امريكا است. از ديگر دارايي هاي تاثيرگذار و بزرگ اين شركت مي توان به شبكه تلويزيوني (MTV) اشاره كرد كه توسط ماهواره هاي متعدد در سراسر جهان قابل مشاهده است و بخش بزرگي از صدور ارزشهاي امريكايي را در سراسر جهان بر عهده دارد.

    واياكام، در عرصه صنعت سرگرم سازي و محصولات خاص كودكان و نوجوانان پس از كمپاني ديزني مقام دوم را در دنيا در اختيار دارد.

   
3) نيوز كورپوريشن: سومين شركت رسانه اي بزرگ امريكا كه علاوه بر ايالات متحده در بسياري از كشورهاي جهان از جمله انگليس، استراليا، كانادا، هند، هنگ كنگ، چين و ايتاليا نيز سرمايه گذاري هاي كلاني كرده و در هر جاي دنيا صاحب شبكه هاي راديويي و تلويزيوني متعددي است.

    نيوز كورپوريشن يا نيوزكورپ متعلق به غول ثروتمند رسانه اي جهان (روبرت مرداك) است كه متأثر از انديشه هاي فوق العاده راست گرايانه (سرمايه داري امريكايي) است.

    بخش بزرگي از مسؤوليت صدور ارزش هاي امريكايي به ساير نقاط جهان را نيز اين شركت بر عهده دارد؛ چراكه نيوز كورپوريشن به واسطه دارا بودن استوديوي بزرگ فيلم سازي كمپاني معروف (فاكس قرن بيستم) تسلط و نفوذ بسياري بر هاليوود دارد. علاوه بر اين شبكه تلويزيوني _ ماهواره اي فاكس و فاكس نيوز كه از شبكه هاي جنجالي خبرساز محسوب مي شوند و مخاطبين نسبتا زيادي در سراسر امريكا و جهان دارند متعلق به اين شركت هستند.

    همچنين نيوزكورپ در انگلستان شبكه تلويزيوني اسكاي (Sky) و سه روزنامه كثيرالانتشار (تايمز)، (ساندي تايمز) و (سان) را در اختيار دارد و در هند، امريكاي لاتين و هنگ كنگ و استراليا نيز چندين شبكه تلويزيوني داخلي را اداره مي كند و اخيرا شبكه اسكاي ايتاليا را نيز در شهر رم راه اندازي كرد.

    بطور كلي نيوزكورپ به تنهايي صاحب يك چهارم از كل رسانه هاي شنيداري، ديداري و چاپي جهان است.

4) والت ديزني: بزرگ ترين شركت رسانه اي منحصرا سرگرم كننده امريكا و جهان است كه از لحاظ عظمت و درآمد مالي پس از نيوزكورپ قرار مي گيرد. اين كمپاني كه بسياري با شنيدن نام آن بياد كارتون هاي جذاب و ملودرام سينمايي و تلويزيوني مي افتند، مالك شبكه تلويزيوني _ ماهواره اي سراسر امريكا (ABC) است كه نقش مؤثري در انتشار اخبار و اطلاع رساني مردم امريكا بر عهده دارد و طبق آمار سال 2000 كميته نظارت بر رسانه هاي تصويري امريكا، بيش از هشتادو سه درصد مردم امريكا و كانادا اخبار و اطلاعات خود را از طريق اين شبكه و بخش خبري آن، اي بي سي نيوز ، دريافت مي كنند.

5) برتلزمان: از بزرگ ترين شركت هاي رسانه اي كه سرمايه گذاران آن امريكايي _ اروپايي هستند و حوزه نفوذ آن در اروپا بسيار قابل توجه است و سود دهي بسياري دارد، كمپاني برتلزمان است.

    احاطه و گستره نفوذ اين كمپاني در خارج امريكا در مقايسه با ديگر رسانه هاي امريكايي به حدي است كه برخي آنرا يك كمپاني غير امريكايي قلمداد مي كنند.
    خواهران معروف
RTL كه مجموعه اي از شبكه هاي راديو و تلويزيوني و استوديوهاي فيلم سازي هستند، متعلق به اين غول رسانه اي اروپاي _ امريكايي مي باشند. برتلزمان همچنين انتشارات (رندوم هاوس) را در اختيار دارد كه يكي از بزرگ ترين موسسه هاي انتشاراتي جهان قلمداد مي شود و سالانه ميليون ها جلد كتاب در سرتاسر جهان منتشر مي كند.

    شايان ذكر است، رقابت هاي شديدي بين كمپاني برتلزمان و ديگر شركت هاي امريكايي وجود دارد، اما از آنجايي كه همه آنها در راستاي اهداف اقتصادي و سرمايه داري امريكايي گام بر مي دارند در يك پروسه كاري قرار مي گيرند و تشابه كاري دارند.
    
6) جنرال الكتريك: از قديمي ترين شركت هاي بزرگ امريكاي است كه سابقه آن حتي به پيش از اختراع راديو و تلويزيون مي رسد. اين شركت مالك شبكه هاي
NBC و CNBC است.

    جنرال الكتريك در اوايل سال 2001 بخش هايي از شبكه هاي تلويزيوني خود را با بخش هايي از شركت عظيم مايكروسافت ادغام كرد و نظارت و سرپرستي آنها را بر عهده گرفت و همچنين بتازگي با شركت رسانه هاي (ويوندي يونيورسال)، صاحب كمپاني فيلم سازي مشهور يونيورسال به توافق رسيده است تا با بخش هاي بزرگي از اين شركت بزرگ فرانسوي كه از سه سال پيش دچار مشكلات مالي فراوان شده است، ادغام شود. با چنين اتفاقي غول رسانه اي جديدي هم تراز (اي او ال _ تايم وارنر) و (نيوزكورپوريشن) ايجاد مي شود.

امروز به صراحت مي توان گفت: تقريبا همه شبكه هاي تلويزيوني _ ماهواره اي و كابلي امريكا كه در خارج از خاك امريكا نيز مخاطبين بسياري دارند را يكي از شش غول رسانه اي اداره مي كنند، باور كردن اين موضوع مشكل است كه همه اخبار و اطلاعات و برنامه هاي سرگرمي مردم امريكا و قشر عظيمي از مردم جهان تنها از طريق اين رسانه هاي انحصاري تأمين مي شود، اما از آنجايي كه بازار تجاري امريكا و مشتريان داخلي آن نهايتا 370 ميليون نفر هستند، عجيب نيست كه اين غول هاي امپرياليسم رسانه اي بر اساس كهن الگوهاي امپرياليستي، هر روز در فكر توسعه قلمرو خود در ساير نقاط جهان و به دنبال دسترسي به فن آوري هاي برتر براي انتقال امواج راديويي و تلويزيوني خود باشند.
    اساسا امپرياليسم رسانه اي يكي از مؤلفه هاي فرهنگ امريكايي يا كيش امريكايي و كالايي صادراتي است و با كنترل كمپاني هاي امريكايي بر رسانه هاي جريان اصلي، شاخصه هاي فرهنگ امريكايي در سراسر جهان اشاعه مي يابد. هاليوود و تصويرسازي ستارگان سينمائيش در سراسر جهان "روياهاي امريكايي" را نه تنها در امريكا بلكه به همه مردم جهان تلقين مي كند. الگوهاي محصولات امريكايي در سراسر جهان قابل شناسايي هستند و كوكاكولا، مك دونالد و نايك را فرهنگ امريكايي به تمامي جهان صادر كرده است.

    اما آنچه قابل توجه به نظر مي رسد، نفوذ همه جانبه موج فراگير امپرياليسم رسانه اي در ابعاد نژادي و ملي است. اين موج در اولين خيزش خود حوزه كشورهاي عربي و امريكاي شمالي را را در نورديد و توليداتي خاص اين دو حوزه با يك هدف كلي در دستور كار قرار گرفته اند. فراگيري و تسلط اين موج در كشورهاي عربي بخوبي محسوس است؛ تا حدي كه جزئي ترين شؤونات اجتماعي و فردي را تحت تأثير و تغيير قرار داده است.
    حوزه امريكاي شمالي و كانادا نيز همانند دوره اول امپرياليسم كه محدوده سرزمين هاي كشورهاي همسايه را دربر مي گرفت، به حوزه مستعمراتي رسانه هاي امريكايي بدل شده است و شهروندان كانادايي برنامه هاي تلويزيوني امريكايي مي بينند، فيلم هاي امريكايي را مشاهده مي كنند و به موسيقي امريكايي گوش مي دهند و از مخاطبين مهم مجلات امريكايي هستند.

    مبرهن است همانطور كه جهاني شدن مي تواند به معناي تنوع و درك فرهنگ هاي ديگري هم باشد، مي تواند به معناي ترويج همگوني يا تسلط يك فرهنگ خاص (در قالب هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي) هم باشد و با انحصار منابع گسترده اين ابررسانه ها براي كنترل رسانه هاي جهاني، بديهي است كه هر روز شاهد گسترش حوزه نفوذ و محدوده مستعمرات يا كلوني هايي اين نوع از امپرياليسم در جهان هستيم، مستعمراتي كه مرزهاي آن ناپيدا و شيشه اي هستند. 

 

اين مطلب را در سايت ماخذ آن ببينيد:


http://farsnews.com/newstext.php?nn=8409260424

 

امريكا و سلطه رسانه اى

از قرن بيستم كه قدرت هاى سرمايه دارى يهود در امريكا به نيروهاى اقتصادى مسلط تبديل شدند، تعداد روزنامه هاى امريكايى متعلق به يهوديان به شدت افزايش يافت و اين افزايش با كاهش شديد رقباى غيريهودى همراه گرديد. اين پيشرفت، اساسا به عنوان نتيجه سياست هاى تبليغاتى بازرگانان يهودى بود.

امروزه در جهان، قدرتى بزرگ تر از قدرتى كه فريبكاران افكار عمومى در اختيار دارند، وجود ندارد؛ قدرت هيچ يك از پادشاهان، پاپ ها يا ژنرال هاى پيروز و كشيش هاى عالى رتبه به قدرت اين چند نفر نرسيد كه تنها از طريق كنترل اخبار و برنامه هاى تلويزيونى به آن دست يافتند.

قدرتى كه در هر منزلى وجود دارد؛ در تمام ساعات بيدارى، اراده خود را تحميل مى كند؛ نيرويى است كه ذهن واقعى هر شهروند را شكل مى دهد: پير و جوان، ثروتمند و فقير، ساده و فرهيخته و...

رسانه هاى جمعى نگاه ما به جهان را شكل مى دهند و سپس به ما مى گويند كه درباره جهان چگونه بينديشيم. در اصل هر چه در مورد رخدادهاى اطراف ما يا محدوده آشنايان مى دانيم، از طريق روزنامه ها، مجلات، راديو يا تلويزيون به ما منتقل مى شود.
شكل گيرى اذهان امريكايى ها

بيشتر امريكايى هايى كه روزانه مدت زيادى تلويزيون تماشا مى كنند، به سختى مى توانند وضعيت هاى تصنعى را از واقعيت تشخيص دهند؛ پاسخ هاى اين تماشاگران به كنش هاى تلويزيونى، بيانيه ها و نگرش هاى بازيگران تلويزيونى، بيشتر از پاسخ هاى آنان به همسالان خود در زندگى واقعى است. براى بيشتر امريكايى ها واقعيت دروغين محيط تلويزيون جايگزين جهان واقعى شده است و ميل شديد آنان به پاسخ هاى هماهنگ، به دليل همين واقعيت دروغين است؛ بنابراين زمانى كه نويسنده متن برنامه تلويزيون از طريق بازيگران تلويزيون بر برخى ايده ها تاكيد و برخى از آنها را مردود مى داند، در حقيقت نيروى قدرتمندى به ميليون ها بيننده وارد مى كند تا با ديدگاه وى هماهنگ گردند.
براى نمونه به حدود مرزى اخبار رسانه هاى خاورميانه دقت كنيد: برخى از سردبيران و گزارشگران در اظهارات خود به طور كوركورانه طرفدار اسراييل هستند، در حالى كه ديگران تا حدودى بى طرفانه به نظر مى رسند. اما هيچ كس به خود جرات نمى دهد، اظهار كند كه امريكا در پشت سكه جنگ عرب ها و اسراييل قرار گرفته؛ بنابراين در ارسال سربازان خود به جنگ با عراق - دشمن اسراييل در
خاورميانه - بيشتر منافع اسراييل را تامين مى كند تا منافع امريكا؛ در نتيجه طيفى از انديشه هاى مجاز شكل مى گيرد؛ چرا كه در سطوح آگاهى مراتبى وجود دارد.
بيشتر امريكايى ها نمى توانند بپذيرند كه توسط اسراييل كنترل مى شوند؛ حتى شهروندى كه از اخبار كنترل شده گله دارد، اشتباها فكر مى كند كه به دليل وجود طيفى از ديدگاه ها، مى تواند با انتخاب سردبير مورد اعتماد خود از نفوذ كنترل كنندگان نجات يابد و اين يك وضعيت «به هر حال من برنده ام» است. هر ديدگاهى در طيف مجاز افكار عمومى، از نظر مديران رسانه ها قابل قبول است، اما هيچ واقعيت با ديدگاه خارج از طيف مجاز پخش نمى شود؛ البته در صورتى كه چنين قدرتى داشته باشند.
كنترل رسانه هاى شكل دهنده افكار عمومى بسيار دشوار است؛ همه رسانه هاى كنترل شده، اعم از تلويزيون، راديو، روزنامه ها، كتاب ها و انيميشن ها، با يك صدا سخن مى گويند؛ هر كدام ديگرى را پشتيبانى مى كند. به رغم ظاهر متنوع آنها، در بين شان اختلاف واقعى وجود ندارد و از طرفى منبع جايگزينى از واقعيت يا ايده ها، براى توده مردم در دسترس نيست تا ازآن طريق بتوانند، ديدگاه هاى مخالف با نظرات رهبران رسانه ها را بدانند.

اين رسانه ها جهان را يكسويه نمايش مى دهند؛ جهانى كه در آن همه ادعا مى كنند، يهوديان اساس بشريت اند؛ اسراييل بايد به عنوان يك واقعيت تثبيت شده پذيرفته شود؛ مقاومت در برابر يهود به معناى ضديت با نژاد سامى است؛ عراقى ها در جنگ خليج فارس «همراهان بدى» بودند؛ در نظام بانكدارى سرمايه دارى يهود اشكال وجود ندارد؛ اسلام همواره تهديد اساسى است؛ كشورهايى مثل ايران، سودان و ليبى از تروريسم حمايت مى كنند؛ قتل عام اسراييليان در قالب دفاع مشروع از خود صورت مى گيرد؛ رهبر سياهان امريكا (لوئيس فراخان) يك نژادپرست متعصب است و... اين نوع نگاه، چشم اندازى است كه رهبران رسانه ها براى دستيابى به اهداف خود آن را طراحى مى كنند و فشارى كه براى هماهنگ ساختن با ايده هاى خود وارد مى آورند، بسيار زياد است تا جايى كه مردم نظرات خود را با آنان هماهنگ مى كنند؛ طبق نظر آنان راى مى دهند و زندگى شان را با آنها سازگار مى كنند.

 

 

خبرگزارى تلويزيون

رهبران قدرتمند رسانه ها چه كسانى هستند؟

براى رسيدن به پاسخ نسبى، خبرگزارى تلويزيون را ملاحظه كنيد كه بدون ترديد، به قدرتمندترين وسيله براى تعيين شيوه تفكر و رفتار امريكايى ها تبديل شده است؛ البته با صرف نظر از سيستم هاى تخصصى كابلى خبرى ويژه، عملا كليه خبرگزارى هاى ملى و بين المللى در امريكا، اخبار خود را از طريق سه شركت جمع آورى، ويرايش و پخش مى كنند و آن سه شركت عبارت است از: خبرگزارى امريكا (اى.بى.سى)، سيستم خبرگزارى كلمبيا (سى.بى.اس) و خبرگزارى ملى (ان.بى.سى)
بيشتر برنامه هاى نمايشى كه امريكايى ها مى بينند، از سه شبكه مذكور عرضه مى شود؛ هر كدام از اين شركت ها در مدت زيادى در كنترل مطلق يك فرد بوده است؛ از
۳۲ سال تا ۵۵ سال. شركت بايد در سطحى با كارمندانى كه آن فرد انتخاب مى كند، براى وى كار كند؛ از اين رو در نهايت، همه برگه ها به طورى كه پاك نشود، توسط شخص او ممهور مى شود و در همه حال، آن فرد يك يهودى بوده است.
تا سال
۱۹۸۵ كه اى.بى.اس با كپتال سيتيز كاميونيكيشن ادغام شد، رييس هيات اجرايى و مديرعامل شبكه فردى يهودى به نام لئونارد هارى بود؛ او از زمانى كه رييس موسسه خبرگزارى شد، اين شبكه را مديريت كرد؛ يعنى از سال ۱۹۵۳. نام اين شركت در سال ۱۹۶۵ به شركت خبرگزارى امريكا (اى.بى.سى) تغيير عنوان داد.
گلدنسون در مصاحبه اى در آوريل سال
۱۹۸۵با فخرفروشى اعلام كرد: «من اين شركت را از نو بنياد نهادم» . طبق قوانين ادغام سال ،۱۹۸۵ گلدنسون رييس كميته اجرايى شركت جديد اى.بى.سى گرديد، گرچه در حال حاضر آن سمت را توماس مورفى يك شخص غيريهودى به عهده دارد؛ ليكن هيچ قدمى در راستاى تغيير افرادى كه گلدنسون گماشته، برنمى دارد و اين شبكه همچنان ويژگى يهودى بودن خود را حفظ كرده است.

سى.بى.اس بيش از نيم قرن در تصاحب ويليام اس.پالى، پسر يك يهودى مهاجر روسى بود؛ پالى در سال ۱۹۲۸ در ۲۸ سالگى، تجارت خانوادگى سيگار را رها كرد و خبرگزارى يونايتد اينديپندنت را به ارزش ۵۰۰ هزار دلار خريدارى كرد و آن را سيستم خبرگزارى «كلمبيا» نام نهاد و خود مدير و رييس آن شد. در سال ۱۹۴۶ مديرعامل شد و تا سال ،۱۹۸۳ هنگامى كه به طور پاره وقت بازنشسته شد، همچنان در آن سمت باقى بود.

هنگامى كه تد ترنر در سال ۱۹۸۵ كوشيد سيستم خبرگزارى كلمبيا را خريدارى كند، در سراسر كشور نگرانى وجود داشت؛ ترنر در تبليغات خوش شانسى آورد و يك شبكه خبرى تلويزيونى كابلى موفق (سى. ان.ان) را راه اندازى كرد؛ گرچه ترنر تعدادى از يهوديان را در موقعيت هاى اجرايى كليدى در سى. ان.ان به كار گماشت و هرگز موضع مخالف با منافع يهوديان اتخاذ نكرد ولى او مرد بسيار خودخواه و با شخصيتى بود و براى پالى و ديگر يهوديان در سى.بى.اس غيرقابل كنترل به نظر مى رسد؛ توپ آزادى كه در آينده ممكن است به آنها اصابت كند.به علاوه دانيل اسكار، خبرنگار يهودى كه براى ترنر كار كرده بود، به طور علنى متهم شد كه رييس سابق او داراى شخصيتى بود كه براى يهوديان چندان خوشايند نبود. مديران سى.بى.اس براى ممانعت از خريد ترنر، مرد قدرتمند تئاتر، هتل، بيمه و سيگار، يعنى «لورنس تش» را براى تصاحب دوستانه شركت وارد معامله كردند، تا بدين طريق هرگونه نفوذ غيريهودى را از آنجا دور كنند. لورنس از سال ۱۹۸۶ رييس هيات مديره سى.بى.اس بود.

ان.بى.سى قبلا بخشى از شركت راديويى امريكا (آر.سى.اى) بود كه از سال ۱۹۳۰ به مدت چهل سال در تسلط «ديويد سارتوف» يك يهودى مهاجر روسى بود؛ پس از مرگ او (۱۹۷۰) پسرش «رابرت» مالك آن گرديد. در سال ۱۹۸۶ شركت جنرال الكتريك با آر.سى.اى ادغام شد و در حال حاضر، ان.بى.سى يك شركت كاملا وابسته به جنرال الكتريك است؛ نه تنها در جهت تغيير منافع يهوديان يا جايگزينى پرسنل كليدى يهودى از طرف مديران ارشد جنرال الكتريك، هيچ حركتى صورت نگرفته، بلكه بر تعداد مديران يهودى افزوده شده است براى نمونه مى توان از «استيو فريدمن» نام برد.
صنعت توليد برنامه

تمركز بيش از حد يهوديان در صنعت تلويزيون، جهت گيرى اخبار تلويزيونى را بيشتر تبيين مى كند. اگرچه كنترل برنامه هاى خبرى تلويزيون اهميت ويژه اى دارد، برنامه هاى نمايشى تلويزيون در شكل دادن شيوه تفكر امريكايى ها موثرتر است. ده ها ميليون امريكايى، به ويژه جوانان، هرگز به گزارش هاى خبرى شبكه هاى تلويزيونى توجه نمى كنند و در عوض موج هاى تلويزيون خود را در برنامه هاى نمايشى تنظيم مى كنند. به همين دليل يهوديان شديدترين كنترل خود را در عرصه هاى نمايشى متمركز كرده اند.
مسوول تقسيم بندى برنامه هاى تلويزيونى در سى.بى.اس «حف سكانسى» است و همين مسووليت در اى.بى.سى بر عهده دو شخص گذاشته شده است؛ برنامه ها و اهداف تجارى بر عهده «تد هربرت» و توليد برنامه هاى نمايشى بر عهده «استوارت بلامبرگ» است.
در سال
۱۹۸۰ «براندن تارتك اف»، رييس توليد برنامه هاى نمايشى گرديد و به مدت يك دهه، يعنى تا سال ۱۹۹۰ اين مسووليت را در اختيار داشت. وى سپس مديريت شبكه  اى.بى.سى را به عهده گرفت و در سال ۱۹۹۱ اين مسووليت را براى اتخاذ رياست «پارامونت پيكچر» ترك گفت.

سكانسكى، بلومبر و ليتل فيلد نوع برنامه هايى را كه بايد از شبكه آنها پخش مى شد، انتخاب مى كردند. آنها تصميم مى گرفتند كه چگونه بايد به موضوعات تبليغاتى متنوع در برنامه هاى خود تاكيد كنند؛ از جمله تروريسم عرب، آزار و اذيت يهوديان، قتل عام يهوديان توسط نازى ها، سخاوت يهوديان خطر ضد سامى گرى و...
نكته قابل توجه اين است كه تنها يك شهروند از هر سى و شش شهروند امريكايى يهودى است، اما تقريبا همه كسانى كه مفهوم واقعيت، معناى خوب و بد، و رفتار مجاز و غيرنجاز را در ذهن جوانان امريكايى شكل مى دهند، يهودى اند. به عبارت دقيق تر، سكانسكى، بلومبگر و همچنين تارتك اف، سه يهودى هستند و تنها غيريهودى اى كه در چند سال اخير در برنامه هاى نمايشى تلويزيونى نقش مهمى داشته ليتل فيلد است.
تاثير اين نوع كنترل بر برنامه هاى نمايشى تلويزيون تز به هم ريختن اعصاب امريكايى ها فراتر رفته و اكنون شبكه هاى گسترده تر را هم در برگرفته است؛ به عبارت ديگر، كنترل رسانه اى عملا همه هر چيزهايى را كه در استوديوهاى هاليوود توليد مى شود در برمى گيرد.

مجله «امريكن فيلم مگزين» در شماره ماه مه ۱۹۹۰ ده مورد از شركت هاى تهيه كنندگى ايالات متحده امريكا را (برحسب درآمد آنها در سال ۱۹۸۹) به ترتيب فهرست كرده است.

از ده نفر از روساى هيات مديره هاى شركت هاى مذكور هشت نفر يهودى هستند (راس، اسنپر، دويسو، تش، ديلر، گافمن،ردستون و واسرمن) و تنها در دو شركت (ان.بى.سى و اى. بى.سى) رييس هيات مديره غيريهودى است كه البته در شركت اى.بى.سى مسوول تقسيم بندى برنامه ها يك يهودى است. از مطالعه سال ۱۹۸۹ چند مورد تغييرات پرسنلى صورت گرفته است؛ زمانى كه شركت سونى ژاپن در امريكا در سال ۱۹۸۹ شركت كلمبيا پيكچر را خريدارى كرد، ويكتور گافمن به جاى پيتر گوبر نشست كه وى نيز يك يهودى بود. مباشر گوبر ميكاويل پى. اسكولف، نايب رييس شركت سونى كه تملك شركت را ترتيب داد كه او نيز يهودى است. در سال ۱۹۹۱ ام.سى.اى توسط ماتسوشيتا، يكى از رقباى شركت سونى خريدارى شد. ولى واسرمن همچنان در پست خويش باقى ماند.به عنوان يك اصل كلى، ژاپنى ها در خريدن رسانه هاى امريكايى، صرفا با منافع مادى تحريك شدند و تبليغات را به يهوديان واگذار كردند. در واقع در بيشتر مواقع، يهوديان واسطه بايكوت هاى رسانه اى ژاپنى ها بودند.

خبرگزارى راديويى

شبكه هاى سه گانه ام.بى.سى، سى.بى.اس و ان.بى.سى، نه تنها داراى امتياز انحصارى واقعى در خبرگزارى تجارى شبكه هاى تلويزيون در ايالات متحده امريكا هستند، بلكه بيشتر شبكه هاى خبرى راديويى را نيز به خود اختصاص داده اند. سال هاى متمادى، تنها رقيب مهم آنان در دومين عرصه ام.بى.اس بود كه با ۹۴۱ ايستگاه راديويى (بدون هيچ ايستگاه تلويزيونى) در سراسر كشور، توسط يك شخص يهودى به نام مارتين راينشتاين مديريت مى شد.

در سال ۱۹۸۵نورمن. جى. پتيز كه او هم يك يهودى است، به عنوان رييس و مديرعامل، ام.بى.اس را تصاحب كرد. وى سال بعد از طريق شركت خود «وست وود وان» شبكه ان.بى.سى را از جنرال الكتريك خريد. ايستگاه هاى ام.بى.اس و ان.بى.سى روى همرفته پتيز را دومين خبرگزارى راديويى در كشور، يعنى بعد از اى.بى.سى (كپتال سيتيز) قرار داد. نايب رييس فعلى ام.بى.اس در امور خبرى ران نيسن است كه سابقا رياست چاپ و نشر كاخ سفيد را بر عهده داشت؛ او هم يك يهودى است.

روزنامه ها

با نفوذترين وسايل ارتباط جمعى در امريكا، پس از تلويزيون، روزنامه ها هستند. هر روز ۶۳ ميليون نسخه روزنامه چاپ مى شود و اين شمارگان در ميان ۱۹۴۰ انتشاراتى تقسيم مى شود. ممكن است افراد فكر كنند كه صرف تعداد روزنامه هاى مختلف در امريكا مانع از اين مى شود كه اقليتى بتواند آنها را كنترل و يا تحريف كند. افسوس كه چنين نيست؛ استقلال، رقابت و بازنمايى علايق اكثريت، بسيار كمتر از آن است كه مى توان تصور كرد؛ تنها ۴۱۲ (۲۵ درصد) انتشاراتى از ۱۶۴۰ انتشاراتى مالكيت مستقل دارند و بقيه روزنامه هاى زنجيره اى هستند و فقط ۱۲۱ مورد از كل انتشاراتى ها بيشتر از ۱۰۰۰۰۰ تيراژ دارند. تعداد بسيار كمى از روزنامه ها به حد كافى گسترده اند و مى توانند در خارج از جوامع خود گزارش هاى خبرى مستقل داشته باشند و بقيه بايد در گزارش هاى خبرى ملى و بين المللى به آن چند روزنامه وابسته باشند.

تنها در ۵۴ شهر امريكا بيش از يك روزنامه وجود دارد و رقابت آنها معمولا ظاهرى است؛ در اين مورد مى توان مثال هاى فراوانى ذكر كرد كه همه به يهوديانى تعلق دارد كه مالك انتشارات پيشرفته هستند.

قدرت رسانه اى خانواده نيوهاوس، تنها نمونه اى از فقدان رقابت  ظاهرى ميان روزنامه هاى امريكا را نشان مى دهد. اين امر، همچنين نشان دهنده ميل سيرى ناپذيرى است كه يهوديان نسبت به همه ابزار كنترل افكار از خود نشان مى دهند. خانواده نيوهاوس مالك ۳۱روزنامه، از جمله چند روزنامه كثيرالانتشار و با اهميت است كه به برخى از آن ها اشاره كرده ايم.

روزنامه هاى سه گانه يهودى

سركوبى، رقابت و تأسيس حقوق انحصارى داخلى براى انتشار اخبار و ايده ها، مشخصه افزايش تسلط يهوديان بر روزنامه هاى امريكايى بوده است. نتيجه توانايى يهوديان براى استفاده از صنعت نشر، به عنوان يك ابزار بدون رقيب به مجرد ارايه نمونه هايى از معتبرترين و با نفوذترين روزنامه هاى كشور روشن مى شود و آن روزنامه ها عبارت است از: نيويورك تايمز، وال استريت و واشنگتن پست. اين سه روزنامه (سرمايه هاى مسلط مالى و سياسى امريكا) روزنامه هايى هستند كه تقريباً راهنما و الگوى همه روزنامه هاى ديگر هستند. اين روزنامه ها مى گويند كه چه چيز در سطح ملى يا بين المللى خوب يا بد است؛ توليد خبر در اختيار آن هاست و ديگران صرفاً از آن ها نسخه بردارى مى كنند. و جالب اين كه هر سه اين روزنامه هاى در اختيار يهوديان قرار دارد.
اما نبايد نسبت به اين مسأله بسيار مهم بى تفاوت باشيم؛ كنترل رسانه هاى جمعى امريكا توسط يهوديان، مهم ترين واقعيت زندگى، نه تنها در امريكا، بلكه در سرتاسر جهان است. كنترل اخبار و برنامه هاى رسانه اى، عامل تعيين كننده اى را در نظام سياسى ايالات متحده در اختيار يهود قرار مى دهد. اين امر به يهوديان امكان مى دهد تا بر ذهن و روح كودكان و جوانان امريكايى و غربى تسلط يابند؛ در نتيجه نگرش ها و ايده هاى اين كودكان، بيشتر از آنچه تحت تأثير والدين، مدرسه يا هر تأثير ديگرى باشد، تحت تأثير تلويزيون و فيلم هاى يهودى قرار مى گيرد. اين كودكان و جوانان ابزار جديد كنترل شده اى هستند كه صهيونيست ها در برنامه هاى خود از آنان بهره
مى برند.

 

منبع: خبرگزارى فارس

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 اسفند 1393 ساعت: 10:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره سرمايه اجتماعي ،اصل محوري توسعه

بازديد: 121

تحقیق درباره سرمايه اجتماعي ،اصل محوري توسعه

 

چكيده


امروزه سرمايه اجتماعي، نقشي بسيار مهمتر از سرمايه فيزيكي و انساني در جوامع ايفا مي كند و شبكه هاي روابط جمعي انسجام بخش ميان انسانها و سازمانهاست. در غياب سرمايه اجتماعي، ساير سرمايه ها اثربخشي خود را از دست مي دهند و بدون سرمايه اجتماعي، پيمودن راههاي توسعه و تكامل فرهنگي و اقتصادي ناهموار و دشوار مي شوند. در اين مقاله، ابتدا به مفهوم سرمايه اجتماعي اشاره گرديده و سپس جنبه هاي منفعت اقتصادي و عمومي سرمايه اجتماعي و چگونگي ايجاد، حفظ و نابودي سرمايه اجتماعي بيان گرديده، بعداز آن به توضيح نقش دولت در ايجاد سرمايه اجتماعي مبادرت گرديده، و در پايان با ارائه مدلي به نقش عوامل عملكردي سازمانهاي بخش دولتي در ايجاد سرمايه اجتماعي پرداخته شده است.

 

 

 

مقدمه

امروزه، در كنار سرمايه هاي انساني، مالي و اقتصادي، سرمايه ديگري به نام سرمايه اجتماعـــــــي SOCIAL CAPITAL مورد بهره برداري قرار گرفته است. اين مفهوم به پيوندها، ارتباطات ميان اعضاي يك شبكه به عنوان منبع باارزش اشاره دارد كه با خلق هنجارها و اعتماد متقابل موجب تحقق اهداف اعضا مي شود. سرمايه اجتماعي كه صبغه اي جامعه شناسانه دارد، به عنوان يك اهرم توفيق آفرين مطرح و مورداقبال فراوان نيز واقع شده است. ســرمايه اجتماعي، بستر مناسبي براي بهره وري سرمايه انساني و فيزيكي و راهي براي نيل به موفقيت قلمداد مي شود. مديران وكساني كه بتوانند در سازمان، سرمايه اجتماعي ايجاد كنند، راه كاميابي شغلي و سازماني خود را هموار مي سازند. از سوي ديگر، سرمايه اجتماعي به زنــــــدگي فرد، معني و مفهوم مي بخشد و زندگي را ساده تر و لذت بخش تر مي سازد.


امروزه سرمايه اجتماعي، نقشي بسيار مهمتر از سرمايه فيزيكي و انساني در سازمانها و جوامع ايفا مي كند و شبكه هاي روابط جمعي و گروهي، انسجام بخش ميان انسانها، سازمانها و انسانها و سازمانها با سازمانها مي باشد. در غياب سرمايه اجتماعي، ساير سرمايه ها اثربخشي خود را از دست مي دهند و بدون سرمايه اجتماعي، پيمودن راههاي توسعه و تكامل فرهنگي و اقتصادي، ناهموار و دشوار مي شوند.

در ديدگاههاي سنتي مديريت توسعه سرمايه هاي اقتصادي، فيزيكي و نيروي انساني مهمترين نقش را ايفا مي كردند اما در عصر حاضر براي توسعه بيشتر از آنچه به سرمايه اقتصادي، فيزيكي و انساني نيازمند باشيم به «سرمايه اجتماعي نيازمنديم، زيرا بدون اين سرمايه استفاده از ديگر سرمايه ها به طور بهينه انجام نخواهدشد. در جامعه اي كه فاقد سرمايه اجتماعي كافـــي است. ساير سرمايه ها ابتر مي مانند و تلف مي شوند. از اين رو موضوع سرمايه اجتماعي به عنوان يك اصل محوري براي دستيابي به توسعه محسوب شده و مديراني موفق قلمداد مي گردند كه بتوانند در ارتباط با جامعه به توليد و توسعه سرمايه اجتماعي بيشتر نايل گردند.


سرمايه اجتماعي

اصطلاح سرمايه اجتماعي قبل از سال 1916، در مقاله اي توسط هاني فان از دانشگاه ويرجينياي غربي مطرح شد. اما، نخستين بار در اثر كلاسيك جين جاكوب: مرگ و زندگي شهرهاي بزرگ آمريكايي (1961) به كاررفته است، كه در آن او تــــوضيح داده بود كه شبكه هاي اجتماعي فشرده در محدوده هاي حومه قديمي و مختلط شهري، صورتي از سرمايه اجتماعي را تشكيل مي دهند و در ارتباط با حفظ نظافت، عدم وجود جرم و جنايت خياباني و ديگر تصميمات درمورد بهبود كيفيت زندگي، در مقايسه با عوامل نهادهاي رسمي مانند نيروي حفاظتي پليس و نيروهاي انتظامي، مسئوليت بيشتري از خود نشان مي دهند.


گلن لوري اقتصاددان نيز همچون ايوان لايتجامعه شناس، اصطلاح سرمايه اجتماعي را در دهه 1970 براي توصيف مشكل توسعه اقتصادي درون شهري به كار برد. در دهه 1980، اين اصطلاح توسط جيمز كلمن جامعه شناس در معناي وسيعتري مورداستقبال قرار گرفت و رابرت پوتنام دانشمند علوم سياسي، نفر دومي بود كه بحثي قوي و پرشور را درمورد سرمايه اجتماعي و جامعه مدني هم در ايتاليا و هم در ايالات متحده برانگيخت _(فوكوياما، 1379، صفحه 10). سرمايه اجتماعي مفهومي است كه پيشينه طولاني زيادي ندارد. كاربرد اين مفهوم به تدريج از دهه 1990 به اين سو در تزها و مقالات دانشگاهــي - بويژه در رشته هاي جامعه شناسي، اقتصاد، سياست و آموزش - با كارهاي افرادي چون جيمز كلمن، پيربورديو، رابرت پاتنام و فرانسيس فوكوياما افزايش يافته است (وال، 1998، صفحه 259).

همچنين استفاده از مفهوم سرمايه اجتماعي باتوجه به روند جهاني شدن و تضعيف نقش دولتهاي ملي، به عنوان راه حلي اجرا شدني در سطح اجتماعات محلي براي مشكلات توسعه، موردتوجه سياستگذاران و مسئولان سياست اجتمــاعي قرار گرفته است _(وارنر، 1999 صفحه 126).

تعريف رايج سرمايه اجتماعي در جريان اصلي جامعه شناسي آمريكايي - بويژه در روايت كاركرد گرايانه آن - عبارت است از روابط دوجانبه، تعاملات و شبكه هايي كه درميان گروههاي انساني پديدار مي گردند و سطح اعتمادي كه در ميان گروه و جماعت خاصي، به عنوان پيامد تعهدات و هنجارهايي پيوسته با ساختار اجتماعي، يافت مي شود. در مقابل جامعه شناسي اروپايي اين مفهوم را در بررسي اين موضوع به كار مي گيرد كه چگونه تحرك پيوندهاي مربوط به شبكه هاي اجتماعي، سلسله مراتب اجتماعي و قدرت تمايزيافته را تقويت مي كند. با وجود اين، نكات مشترك اين دو ديدگاه درمورد سودمندي سرمايه اجتماعي در افزايش برخي ويژگيها، مانند آموزش، تحرك اجتماعي، رشد اقتصادي، برتري سياسي و درنهايت توسعه است (وال، 1998، صفحه 304).
سرمايه اجتماعي با كاركردش تعـــريف مي شود. سرمايه اجتماعي شيئي واحد نيست، بلكه انواع چيزهاي گوناگوني است كه دو ويژگي مشترك دارند: همه آنها شامل جنبه اي از يك ساخت اجتماعي هستند، و كنشهاي معين افرادي را كه در درون ساختار هستند تسهيل مي كنند. سرمايه اجتماعي، مانند شكلهاي ديگر سرمايه مولد است و دستيابي به هدفهاي معيني را كه در نبودن آن دست يافتني نخواهدبود امكان پذير مي سازد. سرمايه اجتماعي، مانند سرمايه فيزيكي و سرمايه انساني كاملاً تعويض پذير نيست. اما نسبت به فعاليتهاي بخصوصي تعويض پذير است. شكل معيني از سرمايه اجتماعي كه در تسهيل كنشهاي معيني ارزشمند است ممكن است براي كنشهاي ديگر بي فايده يا حتي زيانمند باشد. سرمايه اجتماعي نه در افراد و نه در ابزار فيزيكــي توليد قرار دارد (كلمن، 1377، صفحه 462).

سرمايه اجتماع را به سادگي مي توان به عنوان وجود مجموعه معيني از هنجارها يا ارزشهاي غيررسمي تعريف كرد كه اعضاي گروهي كه همكاري و تعاون ميانشان مجاز است، در آن سهيم هستند. مشاركت در ارزشها و هنجارها به خودي خود باعث توليد سرمايه اجتماعي نمي گردد، چرا كه اين ارزشها ممكن است ارزشهاي منفي باشد. هنجارهايي كه سرمايه اجتماعي توليد مي كنند اساساً بايد شامل سجايايي از قبيل صداقت، اداي تعهدات و ارتباطات دوجانبه باشد.

به طوركلي از سرمايه اجتماعي تعاريف مختلفي ارائه گرديده است.

يكي از تعاريف مطرح اين است كه سرمايه اجتماعي مجموعه هنجارهاي موجود در سيستم هاي اجتماعي است كه موجب ارتقاي سطح همكاري اعضاي آن جامعه گرديده و موجب پايين آمدن سطح هزينه هاي تبادلات و ارتباطات مي گردد. براساس اين تعريف، مفاهيمي نظير جامعه مدني و نهادهاي اجتماعي نيز داراي ارتباط مفهومي نزديك با سرمايه اجتماعي مي گردند (فوكوياما، 1999، صفحه 5).

بانك جهـــاني نيز سرمايه اجتماعي را پديده اي مي داند كه حاصل تاثير نهادهاي اجتماعي، روابط انساني و هنجارها بر روي كميت و كيفيت تعاملات اجتماعي است و تجارب اين سازمان نشان داده است كه اين پديده تاثير قابل توجهي بر اقتصاد و توسعه كشورهاي مختلف دارد. سرمايه اجتماعي برخلاف ساير سرمايه ها به صورت فيزيكي وجود ندارد بلكه حاصل تعاملات و هنجارهاي گروهي و اجتماعي بوده و ازطرف ديگر افزايش آن مي تواند موجب پايين آمدن جدي سطح هزينه هاي اداره جامعه و نيز هزينه هاي عملياتي سازمانها گردد (بانك جهاني 1999).


به طوركلي سرمايه اجتماعي منابعي دردسترس هستند نظير اطلاعات، انديشه ها، راهنماييها، فرصتهاي كسب و كار، سرمايه هاي مالي، قدرت و نفوذ، پشتيباني احساسي، خيرخواهي، اعتماد و همكاري. كلمه اجتماعي در عنوان سرمايه اجتماعي، دلالت مي كند كه اين منابع، خود داراييهاي شخصي محسوب نمي شوند، هيچ فردي به تنهايي مالك آنها نيست. اين منابع در دل شبكه هاي روابط قرار گرفته اند. اگر شما سرمايه هاي انساني را از آنچه كه شما مي دانيد فرض كنيد (مجموع دانش، مهارت و تجارت شما)، پس دسترسي به سرمايه اجتماعي به كساني كه شما مي شناسيد بستگي دارد، يعني اندازه، كيفيت و گوناگوني شبكه هاي كسب و كار و شبكه هاي ارتباطي شخصي شما در آن موثر است. اما فراتر از آن، ســــرمايه اجتماعي به كساني كه شما نمي شناسيد نيز بستگي دارد، البته اگر شما به طور غيرمستقيم به وسيله شبكه هايتان با آنها در ارتباط باشيد.

واژه سرمايه دلالت مي كند كه سرمايه اجتماعي همانند سرمايه انساني يا سرمايه اقتصادي ماهيتي زاينده و مولد دارد، يعني ما را قادر مي سازد ارزش ايجاد كنيم، كارها را انجام دهيم، به اهدافمان دست يابيم، ماموريتهايمان را در زندگي به اتمام رسانيم و به سهم خويش به دنيايي ياري رسانيم كه در آن زندگي مي كنيم. وقتي مي گوييم سرمايه هاي اجتماعي زاينده و مولد هستند، منظور اين است كه هيچ كس بدون آن موفق نيست و حتي زنده نمي ماند _(كلمن، 1990، صفحه 300).


مقايسه سرمايه اجتماعي با سرمايه فيزيكي و انساني

شايد مهمترين پيشرفت در اقتصاد آموزش و پرورش درسي سال گذشته اين انديشه بوده است كه مفهوم سرمايه فيزيكي به گونه اي كه در ابزارها، ماشين آلات و ديگر وسايل توليدي تجسم يافته است، مي تواند بسط يابد و شامل سرمايه انساني نيز بشود. همان طور كه سرمايه فيزيكي، با ايجاد تغييرات در مواد براي شكل دادن به ابزارهــايي كه توليد را تسهيل مي كنند به وجود مي آيد، سرمايه انساني با تغيير دادن افراد براي دادن مهارتها و توانائيهايي به آنها پديد مي آيد و افراد را تــــوانا مي سازد به شيوه هاي جديد رفتار كنند (كلمن، 1377، صفحه 462).

سرمايه اجتمـــاعي، به نوبه خود، هنگامي به وجود مي آيد كه روابط ميان افراد به شيوه اي دگرگون مي شود كه كنش را تسهيل مي كند. سرمايه فيزيكي كاملاً ملموس است. سرمايه انساني كمتر ملموس است، و در مهارتها و دانشي كه فرد كسب كرده است تجسم مي يابد؛ سرمايه اجتماعي حتي كمتر از اين محسوس است، زيرا در روابط ميان افراد تجسم مي يابد. سرمايه فيزيكي و سرمايه انساني فعاليت توليدي را تسهيل مي كنند، و سرمايه اجتماعي نيز همانند آنها عمل مي كند. مثلاً، گروهي كه اعضايش زياد به يكديگر اعتماد مي كنند، خواهند توانست كارهايي بسيار بيشتر از گروهي كه فاقد آن است، انجام دهد.


جنبه منفعت اقتصادي سرمايه اجتماعي

اقتصاد جديد سرمايه داري، سرمايه اجتماعي را به كار مي گيرد، آن را تهي مي سازد و باز آن را پر مي كند. اقتصاددانان نئوكلاسيك به اهميت هنجارهاي اجتماعي تعاوني دراقتصاد به خوبي واقفند و براي تبيين اينكه چگونه عناصر عقل گراي خودخواه به همكاري با يكديگر روي مي آوردند، نظريه دقيقي دارند. به علاوه، اقتصاددانان هنجارهايي را كه به طور نهادينه ساخته شده اند، به خوبي مي شناسند: نظريه آنها را براي ارزيابي اينكه رفتار دولت با كارآمدي - رو به افزايش، و كارآمدي - روبه كاهش چيست، رهنمودهايي فراهم مي سازد. آنچه كه اقتصاددانان به سختي مي پذيرند اهميت آن چيزي است كه مي توان هنجارهايي كه به طور برونزاد ساخته شده اندناميد. يعني در هنجارهاي بيرون از نظام اقتصادي كه بر رفتار اقتصادي تاثير مي گذارند، و ازمنابعي از قبيل فرهنگ يا مذهب سرچشمه مي گيرند _(فوكوياما، 1379، صفحه 63).

وظيفه اقتصادي سرمايه اجتماعي كاهش هزينه هاي معاملاتش است كه با مكانيسم هاي هماهنگي رسمي مثل قراردادها، سلسله مراتب، قوانين بوروكراسي و موارد متشابه مربوط هستند. حقيقت موضوع اين است كه هماهنگ كردن فعاليتها براساس هنجارهاي غيررسمي به عنــــوان بخش مهمي از اقتصاد مدرن پايدار مي ماند، و اين مسئله به دليل ماهيت پيچيده فعاليتهاي اقتصادي و فناوري پيچيده است. بسياري خدمات پيچيده براي كنترل، خيلي پرهــزينه هستند و ازطريق استانداردهاي حرفه اي داخلي خيلي بهتر از مكانيسم هاي كنتــرل رسمي، كنترل مي شوند. يك مهندس نرم افزار بسيار آموزش ديده اغلب بيشتر از بهره وري خودش نسبت به سرپرست خود مطلع است؛ يك خزانه داري اغلب وقتي كه به قضاوت يك مأمور مالي باتجربه واگذار شود، كاراتر است از اينكـــه توسط كتابي مثل سررشته داري دولتي انجام شود. تعدادي از مطالعات تجربي پيشنهاد مي كند كه فناوري پيشرفته تحقيق و توسعه (R&D) اغلب به مبادله غيررسمي حق مالكيت عقلايي وابسته است، به دليل اينكـــه مبادله رسمي مستلزم افزايش هزينه هاي معاملاتي بيش از حد است و سرعت مبادلات را كم مي كند. حتي در محيطهاي با فناوري پيشرفته پايين، سرمايه اجتماعي اغلب به كارايي بيشتري نسبت به تكنيك هاي هماهنگي رسمي منجر مي شود. تيلوريسم كلاسيك، كه محلهاي كاري را به شيوه بوروكراسي بسيار متمركز سازماندهي كرد، ناكارآمدي زيادي به وجود آورد موقعي كه تصميمات به تأخير افتادند و اطلاعات تحريف شدند و زنجيرهاي سسله مراتب فرمان به طرف پايين حركت كردند. در بسياري از كارخـــــانه هاي توليدي، ساختارهاي مديريت مسطح ترجايگزين تيلوريسم شده است كه مسئوليت را به سطوح پايين خود كارخانه واگذار كرده است. كارگراني كه خيلي به منابع دانش تخصصي نزديكتر هستند اختيار دارند كه خود تصميم بگيرند به جاي اينكه آن را به سلسله مراتب مديريتي واگذار كنند. اين كار اغلب به بازدهي بالايي منجر مي شود اما كاملاً به سرمايه اجتماعي نيروي كار وابسته است. اگر بين كارگران و مديران عدم اعتماد يا فرصت طلبي فراوان وجود داشته باشد، تفويض اختيار كه در يك سيستم توليدي كوچك لازم است، به از كارافتادگي فوري منجر مي شود. اين درواقع آن چيزي است كه در جنرال موتور طي اعتصابهاي 1996 و 1998 اتفاق افتاد، زماني كه يك شعبه محلي با مخالفت توانست كل عمليات آمريكاي شمالي شركت را ببندد _(گلنر، 1994، صفحه 52).


فوكوياما در كتاب اعتماد (1995). چند مثال ارائه داده درباره اينكه چگونه سرمايه اجتماعي، اقتصاد جهاني معاصر را شكل داده است، مثلاً كارگاههاي خانوادگي را به موتور توسعه اقتصادي در مكانهايي از قبيل مركز ايتاليا، هنگ كنگ، و تايوان تبديل كرده است (فوكوياما، 1379، صفحه 64).

جنبه منفعت عمومي سرمايه اجتماعي

سرمايه اجتماعي ويژگيهاي معيني دارد كه آن را از كالاهاي خصوصي، تقسيم پذير و انتقال پذير كه در نظريه اقتصادي نئوكلاسيك بحث شده است، متمايز مي سازد. يكي از اين ويژگيها كه لوري (1987) درباره آن بحث كرده، انتقال ناپذيري عملي آن است. اگرچه اين سرمايه، منبعي است كه ارزش استفاده دارد، به آساني مبادله نمي شود. صفت كيفي ساختار اجتماعي كه فرد در آن قرار گرفته اين است كه سرمايه اجتماعي، دارايي شخصي هيچ يك از افرادي نيست كه از آن سود مي برد.


تفاوت ديگر، كه از جنبه منفعت عمومي سرمايه اجتماعي ناشي مي شود، مي تواند با مقايسه آن با سرمايه فيزيكي مشاهده گردد. سرمايه فيزيكي معمولاً كالايي خصوصي است، و حقوق مالكيت به شخصي كه در سرمايه فيزيكي سرمايه گذاري كند امكان مي دهد، منافعي را كه اين سرمايه توليد مي كند به دست آورد. بنابراين، انگيزه سرمايه گذاري در سرمايه فيزيكي كاهش نمي يابد؛ آن گونه كه اقتصاددان ممكن است بگويد، يك سرمايه گــــذاري نيمه بهينه (
SUBOPTIMAL INVESTMENT) در سرمايه فيزيكي وجود ندارد، زيرا كساني كه در آن سرمايه گذاري مي كنند مي توانند منافع سرمايه گذاري خود را تصاحب كنند. درمورد سرمايه انساني نيز - دست كم سرمايه انساني از نوعي كه در مدارس توليد مي شود - فردي كه وقت و منابع خود را سرمايه گذاري مي كند منافعي را به دست مي آورد كه افراد پيش بيني مي كنند از آموزش كسب خواهند كرد: يعني شغلي با دستمزد بيشتر، كار رضايت بخش تر يا داراي پايگاه بالاتر، يا حتي لذت درك بهتر دنياي پيرامون (كلمن، 1377، صفحه 483).

اما سرمايه اجتماعي در بيشتر شكلهايش اين گونه نيست. مثلاً، انواع ساختارهاي اجتماعي كه هنجارهاي اجتماعي و ضمانتهاي اجرايي براي تحميل آنهــــــا را امكان پذير مي سازد در درجـــــه اول به افرادي سود نمي رساند كه تلاشهاي آنهابراي به وجود آوردن هنجارها و ضمانتهاي اجرايي لازم است. بلكه به همه افرادي سود مي رساند كه جزء آن ساختار معين هستند. جنبه منفعت عمومي بيشتر سرمايه اجتماعي به اين معناست كه سرمايه اجتماعي از جهت كنش هدفمند، در موقعيتي اساساً متفاوت با بيشتر شكلهاي ديگر سرمايه است. سرمايه اجتماعي، منبع مهمي براي افراد است و مي تواند بر توانايي كنش آنها و كيفيت مشهود زندگيشان بسيار تاثير گذارد.

 


نحوه ايجاد، حفظ و نابودي سرمايه اجتماعي

آنچه تا اينجا بيان شد، حاكي از آن است كه اقتصاد سرمايه داري جديد، براي سرمايه اجتماعي تقاضاي مداومي را به وجود مي آورد. اينكه آيا براي برآوردن اين تقاضا ذخيره كافي سرمايه اجتماعي وجود دارد يا نه، به عوامل گوناگوني بستگي دارد كه بسياري از آنها بيرون از اقتصاد بازار آزاد است. به مسئله ذخيره (سرمايه اجتمـــاعي) در دو سطح پاسخ داده مي شود؛ يكي سطح مربوط به واحدهاي انفرادي و سطح ديگر در جامعه به عنوان يك كل، ازجمله مسائل مربوط به سياستگذاريهاي اجتماعي است.
درمورد واحدهاي انفرادي، سرمايه اجتماعي را مي توان ازطريق سرمايه گذاري اجتماعي مستقيم در آموزش و پرورش و كارآموزي در زمينه مهارتهاي تعاوني ايجاد كرد و البته درباره ايجاد فرهنگهاي تعاوني، مطالب زيادي در حوزه بازرگاني نگاشته شده است كه چيزي جز تربيت كاركنان شركت و آموزش سلسله اي از هنجارهايي نيست كه آنها را به كاركردن با يكديگر و ايجاد حس هويت گروهي علاقــه مند مي كند (شاين، 1988، صفحه 69).

اما بسياري از مهمترين شبكه هاي اعتماد و هنجارهاي اجتماعي براي شركت فردي كه ريشه در رفتارهاي اجتماعي جامعه پيرامون خود دارد، كاملاً برون زاد خواهد بود. فراهم ساختن و تدارك سرمايه اجتماعي با واسطه و ميانجيگري مجموعه اي از نهادهايي كه تقريباً به وسعت و گستردگي خود جامعه هستند، انجام مي پذيرد. خانواده ها، مدارس، كليساها و انجمنهاي داوطلبانه، انجمنهاي تخصصي، فرهنگ عمومي و غيره از آن جمله است. اكثر اين نهادها با اقتصاد بازار كاملاً بيگانه هستند. بودجه برخي از اين نهادها، از قبيل مدارس، را مردم با پرداخت ماليات تامين مي كنند: برخي ديگر مانند خانواده ها يا انجمنهاي خيريه ازطريق توليدات فرعي فعاليتهاي ديگر، سرمايه اجتماعي توليد مي كنند، چنانچه جيمزكلمن خاطرنشان ساخته است، سرمايه اجتماعي مانند بسياري از اشكال ديگر سرمايه انساني يك منفعت عمومي است، و بنابراين، بازارهاي رقابتي به طور منظم براي آن سرمايـه گذاري مي كنند (فوكوياما، 1379، صفحه 89).

در ادامه اين بحث بعضي عوامل را، كه خود نتيجه تصميمات افراد هستند مطرح خواهيم كرد كه به ايجاد يا نابودي سرمايه اجتماعي كمك مي كنند.

1 - فروبستگي: اثر فروبستگي، بويژه با درنظرگرفتن سيستمي شامل والدين و كودكان به خوبي مي تواند مشاهده شود. در اجتماعي كه مجموعه وسيعي از انتظارات و تعهدات، بزرگسالان را به هم پيوند مي دهد، هر بزرگسالي مي تواند از حساب مشترك خود با ديگر بزرگسالان براي كمك به نظارت و كنترل فرزندانش استفاده كند. اگر A وB در اجتماعي بزرگسال باشند و a وb به ترتيب كودكان آنها باشنــد، در آن صورت فروبستگي در جامعه مي تواند مانند شكل 1 (a) تصوير شود كه در آن پيكانها از كنشگري به كنشگر ديگر مجدداً نمايانگر وابستگي دومي به اولي ازطريق رويدادهايي است كه اولي كنترل مي كند. فقدان فروبستگي در شكل 1 (b) نشان داده شده است، كه در آن والدين، A وB دوستاني در خارج از اين اجتماع دارند. در اجتماعي مانند آنچه كه در شكل 1 (a) نشان داده شده است، A وB هر دو مي توانند از تعهدات متقابل خود براي كمك به پرورش كودكانشان استفاده كنند و مي توانند هنجارهايي درباره رفتار كودكانشان به وجود آورند. كنشهاي هر كودك a يا b برونبودهايي مستقيم يا غيرمستقيم، هم بر A و هم برB در هر دو اجتماع تحميل مي كنند؛ اما تنها در اجتماعي كه به وسيله شكل 1 (a) نشان داده شده است فروبستگي موجود به B,A امكان مي دهد هنجارهايي برقرار و اعمال ضمانتهاي اجرايي يكديگر را درمورد كودكان تقويت كنند. (كلمن، 1377، صفحه 478).



2 - ثبات: عامل دومي كه بر ايجاد و نابودي سرمايه اجتماعي تاثير مي گذارد ثبات ساختار اجتماعي است. هر شكل سرمايه اجتماعي به استثناي شكلي كه از سازمانهاي رسمي با ساختارهاي مبتني بر مشاغل نشأت مي گيرد، به ثبات وابسته است. درهم گسيختگي سازمان اجتماعي يا روابط اجتماعي مي تواند براي سرمايه اجتماعي بسيار ويرانگر باشد. اختراع اجتماعي سازمانهايي كه به جاي افراد، مشاغل، عناصر ساختار را تشكيل مي دهند شكلي از سرمايه اجتماعي فراهم كرده است كه مي تواند ثبات را در برابر بي ثباتي افراد حفظ كند. در مواردي كه افراد، صرفاً اشغال كنندگان مشاغل هستند، تنها عملكرد شاغلان، نه خود ساختار، با تحرك افراد دچار اختلال مي شود. اما براي هر شكل ديگر سرمايه اجتماعي، تحرك فردي، كنش بالقوه اي را به وجود مي آورد كه نابودكننده خود ساختار - و بنابراين، سرمايه اجتماعي وابسته به آن خواهدبود (همان منبع، صفحه 490).

3 - ايدئولوژي: عامل سومي كه بر ايجاد و نابودي سرمايه اجتماعي تاثير مي گذارد ايدئولوژي است ايدئولوژي مي تواند با تحميل اين خواست به فرد كه به سود چيزي يا كسي غير از خودش عمل كند، سرمايه اجتماعـــي به وجود آورد. اين امر در اثراتي آشكار است كه ايدئولوژي مذهبي در واداركردن افراد، به توجه به منافع ديگران دارد.
تاثير غيرمستقيم و نسبتاً شگفت انگيزي از مقايسه مدارس مذهبي و غيرمذهبي ملاحظه شده است. مدارس خصوصي وابسته به سازمانهاي مذهبي در آمريكا، به رغم معيارهاي انضباطي انعطاف پذيرترشان، ميزان ترك تحصيل بسيار كمتري از مدارس خصوصي غيرمذهبي يا مدارس دولتي دارند. علت آشكار، سرمايه اجتماعي دردسترس مدرسه وابسته به سازمانهاي مذهبي است كه براي بيشتر مدارس ديگر، خصوصي يا دولتي، وجود ندارد. اين امر تا اندازه اي به ارتباطات اجتماعي - ساختاري بين مدرسه و والدين، ازطريق اجتماع مذهبي بستگي دارد. با وجود اين، تا اندازه اي به اين اصل ناشي از آئين مذهبي بستگي دارد كه هر فردي ازنظر خداوند مهم است. يك نتيجه اين اصل اين است كه جوانان خيلي كمتراحتمال دارد كه ازطريق بي توجهي ازنظر اداري از دست بروند. به علت ايدئولوژي مذهبي مدير مدرسه، كاركنان، و اعضاي بزرگسال اجتماع مذهبي كه با مدرسه ارتباط دارند، به نشانه هاي بيگانگي و كناره گيري به طور سريعتر پاسخ داده مي شود.


همچنين شيوه هايي وجود دارد كه به كمك آنها ايدئولوژي مي تواند اثر منفي بر ايجاد سرمايه اجتماعي داشته باشد. ايدئولوژي خودبسندگي، مانند آنچه طرفداران اپيكور در يونان باستان به آن اعتقاد داشتند، يا يك ايدئولوژي كه بر رابطه جداگانه و مستقل هر فرد با خداوند تاكيد مي كند، كه عمدتاً اساس آئين پروتستان را تشكيل مي دهد، مي تواند از ايجاد سرمايه اجتماعي جلوگيري كند (همان منبع، صفحه 491).

4 - عوامل ديگر: اگرچه عوامل گوناگون ديگري وجود دارد كه بر ايجاد و نابودي سرمايه اجتماعي تاثير مي گذارد تنها يك دسته بزرگ آنها بويژه مهم است. و آن، دسته اي از عواملي است كه افراد را كمتر به يكديگر وابسته مي كند. رفاه و فراواني عامل مهمي در اين دسته است؛ منابع رسمي حمايت در زمان نياز (انواع گوناگون كمك دولت) عامل ديگري است. حضور اين عوامل گوناگون اجازه مي دهد كه هر سرمايه اجتماعي كه به وجود آمده است مستهلك گرديده و تجديد نشود. زيرا به رغم جنبه منفعت عمومي سرمايه اجتماعي، هرچه بيشتر افراد از يكديگر درخواست كمك كنند، مقدار سرمايه اجتماعي كه ايجاد مي شود بيشتر خواهدبود. هنگامي كه به دليل رفاه و فراواني، كمك دولت، يا عامل ديگري، افراد كمتر به يكديگر نياز داشته باشند، سرمايه اجتماعي كمتري ايجاد مي شود. سرانجام، يادآوري اين نكته سودمند است كه سرمايه اجتماعي يكي از شكلهاي سرمايه است كه با گذشت زمان مستهلك مي شود. سرمايه اجتماعي مانند سرمايه انساني و سرمايه فيزيكي اگر تجديد نشود مستهلك مي گردد. روابط اجتماعي اگر حفظ نشود به تدريج از بين مي رود. انتظارات و تعهدات باگــــذشت زمان ضعيف و ناپديد مي شود؛ و هنجارها به ارتباط منظم بستگي دارد (همان منبع، صفحه 491).

نقش دولت در ايجاد سرمايه اجتماعي

امروز در سراسر جهان دولتها در كانون توجه قرار گرفته اند.

توسعه هاي دور از دسترس كه امروزه تحقق يافته اند ما را بر آن مي دارد تا پرسشهاي اصولي خود را درباره دولت تغيير دهيم. نقش دولت چگونه مي تواند باشد؟ چه مي تواند انجام دهد؟ از انجام چه كاري بايد پرهيز كند؟ و بهترين راه انجام آن چيست؟ تجربه 50 سال گذشته فوايد و محدوديتهاي عملكرد دولت را به ويژه در ارتقاي توسعه به روشني نشان داده است.

عــــامل تعيين كننده توسعه، به رغم تجربه هاي متفاوت، كارآمد بودن دولت است. وجود دولت كارآمد براي فراهم آوردن كالاها و خدماتي (مقررات و نهادهايي) كه به بازار اجازه رشد و شكوفايي دهد و مردم را به سوي زندگي سالمتر و سعادتمندتر سوق دهد، حياتي است. بدون وجود چنين دولتي، توسعه پايدار در زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي غيرممكن است. 50 سال پيش بسياري از انديشمندان دقيقاً همين نظر را عنوان مي كردند اما رفته رفته تمايل خود را اينگونه بيان كردند كه توسعه بايد دولت مدار باشد. از آن هنگام تا به امروز تجربه توسعه پيام متفاوتي را به ما مي دهد: دولت در فرايند توسعه اجتماعي و اقتصادي نقش محوري دارد، بــــــا اين حال نه به عنوان فراهم كننده مستقيم رشد بلكه به عنوان يك شريك، عامل تسريع و تسهيل كننده در روند توسعه (بانك جهاني، 1378، صفحه 2). مهمترين اقداماتي نيز كه توسط دولتهـــا مي تواند براي تقويت سرمايه اجتماعي انجام شود عبارتند از (فوكوياما 1999):

تشويق و تقويت تشكيل نهادهاي مدني؛تقويت وغني سازي آموزشهاي عمومي؛تامين امنيت شهروندان درجهت حضور داوطلبانه در نهادهاي اجتماعي؛پرهيز از تصدي گري بخشهاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي و واگذاري فعاليتهاي مربوطه به نهادهاي مردمي براي جلب مشاركت آنها در فعاليتها و زمينه سازي ايجاد و تقويت نهادهاي اجتماعي و شبكه هاي اعتماد بين آحاد مختلف مردم (همان منبع، صفحه 40).

نقش سازمانهاي بخش دولتي

سرمايه اجتماعي در يك جامعه به شدت متاثر از عملكرد دستگاههاي دولتي است مهمترين عوامل عملكردي دستگاههاي دولتي كه مي توانند بر سرمايه اجتماعي اثر بگذارند در شكل شماره 2 نشان داده شده است.



در شرايط كنوني و باتوجه به گستردگي و پيچيدگي فعاليتهاي كنوني و باتوجه به گستردگي و پيچيدگي فعاليتهاي دولت، جز ازطريق مشاركت و هم انديشي با شهروندان در يك ساختار مشاركتي راه ديگري براي ادامه حيات مديريت دولتي وجود ندارد.
آمــــــوزش و توانمندسازي، فرايند طرح ريزي شده اي است كه شهروندان، مشاركت خود را در جوامع مختلف احساس و نتايج حاصل را مشاهده كنند. هدف از آموزش و توانمندسازي ايجاد فرصت دسترسي به ساختار اصلي و كسب اطلاعات است. شهروندان و مـــديران بخش عمومي مي بايد به مثابه دو شريك در راه تاسيس نهادهاي آزادمنشانه يا مراكز يادگيري همت گمارند. با تحصيل دانش، شهروندان و مديران مي توانند بهتر با يكديگر كار كنند و از ابتداي كار در اجراي اموري كه تعيين و مشخص گرديده اند، مشاركت ورزند. يكي ازمهمترين فرايندهاي موجود در جوامع براي ايجاد سرمايه اجتماعي، آموزش است. گذر افراد از آموزشهاي عمومي در تمامي سطوح و نيز آموزشهاي دانشگاهي، نقش اصلي را در ايجاد سرمايه اجتماعي بازي مي كنند. مؤلفه هاي فرهنگي در سطح جامعه به شدت متأثر از عملكرد نظامهاي آموزشي و تربيتي هستند. درسطح سازماني نيز دوره هاي آموزشي كاركنان مي توانند بستر مناسبي براي تقويت سرمايه اجتماعي باشد.

شايد مهمترين بعد كيفيت در بخش دولتي، رفتارمناسب و عادلانه با ارباب رجوع آنها باشد. يكي از مسائل كه موجب از ميان رفتن سرمايه اجتماعي مي شود رفتار ناعادلانه با مردم توسط سازمانهاي دولتي است. براي ايجاد سرمايه اجتماعي كارگزاران بخش دولتي بايد بر اين عارضه غلبه كرده و نوعي رفتار توأم با عدالت را با ديگران برقرار سازند. از اين رو، بايستي در انتخاب كارمنداني كه در تماس با مراجعه كنندگان هستند، دقت ويژه كرد و آنهايي را برگزيد كه داراي خصوصيات بارز اخلاقي باشند.

سازمانهاي دولتي با سلوك و رفتار عادلانه با مردم قادر خواهندبود تا اعتماد شهروندان را به خود جلب كرده و درنتيجه سرمايه اجتماعي ايجاد كنند.

نتيجه گيري

عملكرد سازمانهاي دولتي از راههاي مختلف مي توانند به ايجاد و توسعه سرمايه اجتماعي ياري رسانند كه در اين بخش به طور مفصل به آن پرداخته شد. امروزه سازمانهاي دولتي بايد به فعاليتهايي دست بزنند كه موردقبول جامعه و منطق با ارزشهاي آن باشد. آن دسته از دستگاههاي دولتي كه نتوانند خود را با اين مهم تطبيق دهند، در عرصه عمل موفق نخواهند بود. به عبارت ديگر، اگر سازمانها بخواهند جايگاه خود را در جامعه حفظ كرده و به نحوي عمل كنند كه باعث بقا، توسعه و موفقيت شان شود، لازم است در عملكرد خود تجديدنظر كرده و تعهدات خود را نسبت به شهروندان (ارباب رجوع) به درستي ايفا كنند. بديهي است اگر شهروندان از سازمانهاي دولتي سلب اعتماد كنند در يك فضاي بي اعتمادي (فقير شدن جامعه از جهت سرمايه اجتماعي) هم سازمانها و هم شهروندان متضرر شده و خسارت خواهند ديد.

بنگاههاي دولتي وقتي بخواهند وظايفي را كه بهتر است به جامعه مدني سپرده شود، دردست گيرنــــد، سرمايه اجتماعي را تهي مي كنند. بنابراين، نخستين اصل برنامه ريزي اجتماعي اين است كه آسيبي به سرمايه اجتماعي وارد نكنند. يعني بنگاههاي دولتي بايد مصممانه آن اقدامات و فعاليتهايي را انجام دهند، كه از عهده آنها برمي آيند. درعين حال، اين سازمانها بايد وظايفي را به جامعه مدني بسپارند كه نهادهاي كوچكتر و كمتر متمركز مي توانند اجرا كنند. سازمانهاي دولتي بايد درجهت كنشهاي مثبت با اجراي مستمر و خوب با كاركردهايي آغاز كنند كه دقيقاً متناسب با وظايف آنهاست، فقط در اين صورت است كه مي توان به توليد سرمايه اجتمــاعي توسط سازمانهاي دولتي اميدوار بود.
منابع و ماخذ:

2 - فوكوياما، فرانسيس پايان نظم ترجمه غلامعباس توسلي، تهران، انتشارات جامعه ايرانيان، چاپ اول، سال 1379.

3 - كلمن، جيمز،بنيادهاي نظريه اجتماعي ترجمه منوچهر صبوري، تهران، انتشارات نشر ني، چاپ اول، 1377.

 

4 - COASE. H.(1960) “THE PROBLEM OF SOCIAL COST” JOURNAL OF IAW AND CONOMICS. PP. 1-44.
5 -
COLEMAN, J.S, (1996), “SOCIAL CAPITAL IN THE CREATION OF HUMANCAPITAL”, AMERICAN JOURNAL OF SOCIOLOGY SUPPLEMENT 94.
6 -
FUKUYAMA.F.(1997) “ECONOMIC GLOBALIZATION AND CULTURE”, THE MERRILL LYNCH FORUM.
7 -
FUKUYAMA, F.(1995), “TRUST: THE SOCIAL VIRTUES AND THE CREATION OF PROSPERITY” NEW YORK: FREE PRESS, CHAPTER 9.
8 -
FUKUYAMA F.(1997) “ECONOMIC GLOBALIZATION ANDCULTURE”, THE MERRILL LYNCH FORUM. Http://www.ml.com/woml/forum/global.htm.
9 -
THE WORLD BANK GROUP, “SOCIAL CAPITAL FOR DEVELOPMENT” “WHAT IS SOCIALCAPITAL”?
Http://www.worldbank.org/poverty/ scapital / whastc.htm.
10 -
WALL, ELLEN , GABRIELE FERRAZZI, AND FRANS SCHRYER,” (1998). GETTING THE GOODSON SOCIAL CAPITAL” RURAL SOCIOLOGY, 63(2).
11 -
WARNER, F.(1999), “SOCIALCAPITAL CONSTRUCTION AND THE ROLE OF THE LOCAL STATE, RURAL SOCIOLOGY 63(3).

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 اسفند 1393 ساعت: 10:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره سازمان اداری و مالی در زمان رسول خدا (ص)

بازديد: 229

تحقیق درباره سازمان اداری و مالی در زمان رسول خدا (ص)

 

 

 

 

 

چکیده: چنانچه تشكیل حكومت اسلامی، برای سرپرستی و اداره شؤون مسلمانان به حكم ضرورت لازم آید، قهرا نظام و تشكیلاتی باید باشد كه بر تعیین حاكم، شرایط، صلاحیت‏ها، اختیارات و اوصاف او نظارت داشته باشد و در چگونگی صدور صلاحیت‏ها و رابطه حاكم بر مردم ضوابطی باشد وگرنه هرج و مرج جای نظم و انضباط را می‏گیرد و این بر خلاف اصول اسلام و منطق است. این نوشتار بر آن است تا حكومت اسلامی رسول الله صلی الله علیه و آله را كه پس از هجرت در مدینه ایجاد كردند، مورد شناسایی قرار دهد و در نگرشی دقیق، سازمان اداری آن را تشریح كند.

مقدمه

اندیشه حكومت اسلامی، طبق آیات قرآن كریم و رهنمودهای پیامبر صلی الله علیه و آله به صحابه، دلالت‏بر احساس فطری بشر در تشكیل دولت دارد. (2) علامه طباطبایی‏قدس سره با استناد به آیه: «فاقم وجهك للدین حنیفا فطرة الله التی فطرالناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلك الدین القیم و لكن اكثر الناس لا یعلمون‏» (3) لزوم دولت اسلامی را اثبات می‏كند و در توضیح آن، یادآور می‏شود: فطری بودن نیاز به تشكیلات حكومتی، به حدی بود كه وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله پس از هجرت به مدینه، دست‏به ایجاد دولت اسلامی زد، مردم با وجود پرسش‏هایی كه در زمینه حیض و اهله و انفاق و دیگر مسائل عادی مطرح می‏كردند و از پیامبر صلی الله علیه و آله توضیح می‏خواستند، در مورد تشكیل دولت هیچگونه پرسشی مطرح نكرده و توضیحی نخواستند. حتی جریان‏های پس از رحلت آن حضرت نیز با تمامی فراز و نشیب، از همین احساس فطری سرچشمه می‏گرفت. همه به انگیزه فطرت احساس می‏كردند كه چرخ جامعه اسلامی بدون گرداننده، گردش نخواهد كرد و دین اسلام این واقعیت را، كه درجامعه اسلامی باید حكومتی وجود داشته باشد، امضای قطعی نموده است. (4)

طبیعی است كه اسلام برای فعلیت‏بخشیدن به اهداف عالی خویش در زمینه‏های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی عبادی، نیازمند وجود دولت است.

حضرت امام خمینی‏قدس سره در كتاب ولایت فقیه خویش، وجود احكام مالی، دفاع ملی، احقاق حقوق و احكام جزایی در متن دین و شریعت را دلیل بر لزوم تشكیل حكومت دانسته، می‏نویسند:

«سنت و رویه پیغمبر صلی الله علیه و آله دلیل بر لزوم تشكیل حكومت است; زیرا اولا: خود تشكیل حكومت داد... و ثانیا: برای پس از خود به فرمان خدا تعیین حاكم كرده است. (5) »

چنانچه تشكیل حكومت اسلامی، برای سرپرستی و اداره شؤون مسلمانان به حكم ضرورت لازم آید، قهرا نظام و تشكیلاتی باید باشد كه بر تعیین حاكم، شرایط، صلاحیت‏ها، اختیارات و اوصاف او نظارت داشته باشد و در چگونگی صدور صلاحیت‏ها و رابطه حاكم بر مردم ضوابطی باشد وگرنه هرج و مرج جای نظم و انضباط را می‏گیرد و این بر خلاف اصول اسلام و منطق است.

این نوشتار بر آن است تا حكومت اسلامی رسول الله صلی الله علیه و آله را، كه پس از هجرت در مدینه ایجاد كردند، مورد شناسایی قرار دهد و در نگرشی دقیق، سازمان اداری آن را تشریح كند.



سازمان اداری در دوران جاهلیت

اعراب حجاز، بدوی بودند. بنابراین ذكر حكومت و سازمان اداری به معنای دقیق كلمه در مورد آنان درست نیست; زیرا بدوی بودن و نظام حكومتی دو امر متناقض‏اند. ولی شهر مكه، مدینه و طائف وضعی میانه در بداوت و حضارت (تمدن) داشتند. به عبارت بهتر، در حالتی میان زندگی شهری و قبیله‏ای به سر می‏بردند.



شهر مكه مقر قبایل قریش بود و هر قبیله‏ای محله‏ای از آن را در اختیار خود داشت و این مجاورت قبایل با یكدیگر، نوعی اتحاد و تقسیم كار در میان آنان ایجاد نموده، لیكن با این حال، همچنان علاقمند به استقلال باقیمانده بودند و از پیوستن به یكدیگر خودداری می‏كردند، به همین جهت هیچگاه به مرحله یك شهر به معنای جدید نرسید و به سلطه و نفوذ یك قدرت همگانی تن نداد.

هیچگاه دیده نشد كه شخصی به عنوان مكی معروف باشد و منسوب به مكه گردد.

ولی انتساب به قبیله بسیار معمول و متداول بود. ملیت فقط ملیت قبیله‏ای بود و افتخار، افتخار قبایلی.



دارالندوه

قریش برای مذاكره و مشاوره در امور خصوصی و عمومی اجتماع می‏كردند و این اجتماعات رسمی در دارالندوه برگزار می‏شد. محل آن، خانه قصی بن كلاب بود كه آن را ساخت و از آن دری به جانب كعبه قرار داد. آن اولین خانه‏ای است كه در مكه ساخته شد و سپس مردم خانه‏های خود را به تبعیت از او ساختند. مورخان و سیره نویسان گفته‏اند كه وجه نامگذاری «ندوه‏» از آن‏رو است كه مشتق از ندی و نادی و منتدی است و این لغت‏به معنای مجلس است كه مردم برای مشورت در امور خیر و شر، در آنجا گردهم می‏آمدند و قریش در آنجا به حل و فصل كارها، پیوندهای زناشویی، لوای جنگ، ختنه پسرها و... می‏پرداخت. (6)



پست‏های مهم اداری مكه (7)

1 - سرانت و حجابت; یعنی دربانی و پرده داری كعبه، كه به عهده بنی عبدالدار بود و پس از آن امور مربوط به دارالندوه نیز بدان افزوده شد.

2 - سقایت و عمارت; یعنی آب دادن حجاج و حفظ و حراست آداب و تشریفات در خانه كعبه. این منصب در دست‏بنی‏هاشم بود. عمارت یا نگاهبانی مسجدالحرام، یكی از مؤسسات وابسته به سقایت‏بود تا مراقبت كنند كه كسی در آن محل مقدس یاوه سرایی و بدگویی نكند و فریاد نزند.

3 - افادت; یعنی میهمانداری و اطعام حاجیان. قریش در مواقع معین، مبلغی پول از میان خود گرد می‏آوردند و برای اطعام فقرا به متصدیان میهمانخانه می‏دادند. این منصب از آن بنی نوفل بود.

4 - ایسار; تفال و تطیر با تیرهای بی پر، در دوران جاهلیت‏بود كه اعراب از این طریق در مشكلات زندگی چاره‏جویی می‏كردند و این خود به سمتی تبدیل شد كه بنی جمح آن را بر عهده داشتند.

5 - اموال محجره; اوقافی بود كه به نام خدایان خود وقف می‏كردند. این سمت در دست‏بنی سهم بود. این پنج منصب جنبه دینی داشت. در كنار آن‏ها منصب جنگی نیز وجود داشت.

6 - اللواء; پرچمداری; پرچمی دینی بود كه در جنگ ها آن را خارج می‏ساختند و آن را عقاب می‏نامیدند. پرچم قریش به دست قصی بن كلاب بود كه به فرمان وی آن را برای جنگ آماده می‏كردند.

7 - قبه و اعنه; و آن خیمه‏ای بود كه برخی از ابزار جنگی و تجهیزات نظامی در آن نگاهداری می‏شد و مقام «اعنة الخیل‏» متصدی نگهداری اسبان قریش در جنگ بود و این سمت را بنی مخزوم عهده‏دار بود.

در كتاب های عرب پنج منصب دیگر برای اعراب ذكر شده و آنها عبارتند از:

8 - قیادت; مقام راهبری قافله یا جنگجویان یا هر دو، كه ولایت آن در بنی امیه بود و در اواخر عهد جاهلی، ابوسفیان آن را به دست داشت.

9 - مشورت; عبارت بود از مشاوره در امری با متصدی این سمت، پیش از آن‏كه برای آن امر اجتماع نمایند. این منصب در ست‏بنی اسد بود.

10 - اشناق; مؤسسه ای كه برای حل اختلاف و رضایت‏خصم تاسیس شد و معمولا برای پرداخت دیه‏های قبایل قریش و یا دیگران بوده است و ریاست آن به دست‏بنی‏تمیم بود.

11 - سفارت; یعنی اعزام نمایندگان و سفیران برای انجام مذاكرات صلح و جنگ یا اظهار تفاخر قریش در برابر اقوام دیگر. این منصب را بنی عدی به دست داشت. و آخرین مسؤول آن در جاهلیت عمربن خطاب بود.

12 - ایلاف; به معنای تضمین راه های بازرگانی، بدون پیمان حلف است. نوعی اجازه تجارت كه قبیله قریش آن را از دولت های ایران و روم و از حكام حبشه و یمن در اختیار داشت و كسانی كه این مقام ممتاز را برای قریش كسب كردند، هاشم، مطلب، عبد شمس و نوفل فرزندان عبد مناف بودند.

13 - قضا; نظام اداری مكه بر روی سه محور دینی، نظامی، اقتصادی می‏چرخید. لذا جای مؤسسه قضایی یا قضاوت خالی بود. برخی سران عشایر قریش بر آن شدند. تا این خلا را برطرف كنند و در این راستا حلف الفضول را میان خود بستند. اساس آن پیمان دفاع از حقوق افتادگان بود و بنیانگذاران آن، همه نام فضل داشتند و پیامبر خدا در این پیمان، كه حقوق مظلومان را بیمه می‏كرد، شركت فرمود. (8)

پیامبر صلی الله علیه و آله همه این مناصب، جز حجابت و سقایت را لغو و باطل اعلام كرد.



ویژگی‏های اجتماعی مكه در آغاز بعثت

ساختار اداری مكه متاثر از سه ویژگی اجتماعی بود، كه شهر مدینه آن سه ویژگی را نداشت و آنها عبارت بودند از:

الف: اكثریت‏شهروندان مكه را قریش و عشایر و تیره‏های آن تشكیل می‏داد، احتمالا افرادی از قبایل دیگر بوده‏اند اما در اقلیت قرار داشته‏اند. یكدست‏بودن شهروندان در مكه، این شهر را از خونریزی و عداوت‏های حاد سیاسی بدور می‏داشت. جنگ و خونریزی عمده‏ای میان قریش در تاریخ ثبت نشده است.

ب: خصوصیت دیگر مكه در رنگ و طبع بازرگانی آن بود، بازرگانان قریش با عشایر قریش و كشورهای خارج روابط بازرگانی داشتند. تنظیم دقیق حركت كاروان‏های بازرگانی از اهمیت ویژه‏ای برخوردار بود و مستلزم آن بود كه روابط با قبایل سر راه‏های قافله‏ها و كشورهای مقصد به دقت‏بررسی شود.

ج: به دلیل وجود كعبه، این شهر به عنوان جایگاه عبادت و انجام مراسم حج، برای اعراب تقدس داشت و از نظر درآمد توریست و بازرگانی، منبع درآمد سرشاری برای قریش بود.

این ویژگی‏های سه‏گانه موجب شد كه این شهر از یك نظام اداری و مركز قدرت برخوردار باشد و پیامبر در مكه مردم را به دینی جدید دعوت می‏كرد و عقول را از خرافات آزاد می‏نمود. او به بركت این دین توانست گروهی از مردم را پیرامون خود جمع كند و از این گروه، سازمانی واحد مبتنی بر تعلقات و تمایلات روحی واحد تشكیل گردید.



وضعیت دولت اسلامی و سازمان‏های مربوط به آن، در مدینه

اوضاع یثرب در آستانه هجرت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله

چون ساكنان شهر یثرب (عرب و یهود) قبل از اسلام فاقد پیكره اجتماعی متكامل بودند، هیچ گونه اقتدار سیاسی فراگیر و یا نظام اداری جامع در آن پدید نیامد و مؤسسه و سازمانی كه بتواند واحدهای متفرق را در یك زنجیره مصالح مشترك و حیاتی پیوند دهد وجود نداشت. اما پس از آمدن اسلام به مدینه و اندكی پیش از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله تكوین نظام اداری در این شهر آغاز شد.

ممكن است‏شالوده و زیر بنای نظام اداری شهر یثرب با انتخاب نقبای دوازده گانه، از میان بیش از 70 نفر توسط اوس و خزرج كه به تقاضای پیامبر بود، گذاشته شده باشد. در دومین بیعت عقبه، (9) سه نفر از اوسیان و نه نفر از خزرجیان با پیامبر خدا بر اسلام و طاعت و جهاد بیعت كردند. وظیفه و مسؤولیت نقبا، مسؤولیت اداری، سیاسی، فرهنگی و تبلیغ و نشر اسلام در یثرب و زمینه سازی برای مهاجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان بود.



نقش هجرت در استقرار حكومت

هجرت مرحله‏ای بزرگ در زندگی اسلام است و از دیدگاه ما در باب تاریخ حكومت اسلامی، قطعا مهمترین مرحله پیدایش حكومت اسلامی است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در نتیجه زیستن در جو سیاسی و اداری شهر مكه، از درایت و خبرگی لازم برخوردار بود. آن حضرت در آغاز هجرت، به چند جهت‏باید با دشواری های فراوان در تاسیس نظام اداری شهر مقابله كند.

نخست: شهر یثرب به لحاظ ناهمگونی میان شهروندان از هرگونه نظام اداری كامل و مناسب تهی بود و اصولا افراد و اجتماع یثرب فرهنگ نظم اجتماعی و اداری نداشتند.

دوم: رابطه میان قبیله اوس و خزرج و رابطه همه آنها با یهودیان بر پایه جنگ و خونریزی بود و لذا امنیت‏شهر همیشه نگران كننده می‏نمود و مردم را بر آن داشت تا خانه‏های خود را در مجتمعات مسكونی، جدا از هم، به شكل پادگان های نظامی بنا كنند.



سوم: سه گروه كه دشمن اسلام بودند، از ساكنان شهر به شمار می‏آمدند:

1. اعراب (به استثنای اوس و خزرج)، مانند خطمه، بنو واقف، بنو سلیم كه در سال اول هجرت اسلام نیاوردند و اسلام بسیاری از ایشان تا سال چهارم هجرت به تاخیر افتاد. (10)

2. منافقین، گروهی كه عمل به شعائر اسلامی می‏كردند ولی با طرح سیاسی اسلام و تشكیل حكومت اسلامی با ریاست پیامبر صلی الله علیه و آله مخالف بودند.

3. یهودیان، كه نمونه عینی مخالفین فرهنگی، سیاسی، اجتماعی با اسلام، به اعتبار آیین و دولت و نظام سیاسی - اجتماعی بر مبنای اسلامی به حساب می‏آمدند.

این دشواری سه بعدی، در راه تلاش پیامبر صلی الله علیه و آله برای سازماندهی نخستین جامعه اسلامی، بسیار مهم و حساس بود.



پیمان برادری، نخستین قانون دولت اسلامی

یكی از مهمترین تدبیرهای پیامبر برای رفع مشكلات و موانع موجود و تكوین سازمان جامعه جدید، عقد برادری و اخوت میان مهاجر و انصار بود. این پیمان نامه در واقع قانون مختصری بود كه وظایف اولیه مدنی افراد را به عنوان شهروندهایی كه باید همكاری متقابل با یكدیگر داشته باشند، بیان می‏كرد. پیامبر با این پیمان، آزادی دینی یهود را تضمین كرد و میان مسلمانان و یهود اتحاد برقرار ساخت. بدین ترتیب قدرت و سلطه‏ای عمومی ایجاد كرد كه تا پیش از آن اعراب با آن آشنا نبودند. پیمان نامه چنین آغاز می‏شود:

«بسم الله الرحمن الرحیم، هذا كتاب من محمد النبی بین المؤمنین و المسلمین و من قریش و الیثرب و من تبعهم فلحق بهم و جاهد معهم انهم امة واحدة...» (11)

پیامبر صلی الله علیه و آله با اجرای برنامه پیمان برادری و سازمان دادن به این امر مهم، به قصد بنای جامعه سیاسی دولت اسلامی، گام پیشرفته‏تری برداشت.



مراحل تاسیس سازمان اداری پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در مدینه

مرحله اول، از آغاز هجرت تا سال چهارم (جنگ خندق) بود. در این مرحله اداره امور شهر مدینه و همه مسؤولیت‏ها زیر نظر شخص پیامبر بود و جز اذان و كتابت وحی را به هیچ كس واگذار ننمود مگر زمانی كه به سفر و یا جنگ می‏رفت. بدلیل هجوم مهاجرین مكه و مهاجرت برخی از افراد قبایل عرب، جمعیت این شهر زیاد شد و در نتیجه مشكلات مسكن و اقتصادی ظاهر گشت.

مرحله دوم، بعد از جنگ خندق تا سال نهم هجری (فتح مكه) است. در این مرحله اقبال عشایر عرب به آیین اسلام افزون شد و تب مهاجرت به شهر مدینه فرو نشست. بسیاری از سران عشایر جدیدالاسلام از سوی پیامبر نزد قبایلشان باز می‏گشتند و به حل و فصل مشكلات روزانه مردم می‏پرداختند. نمایندگان پیامبر مسؤولیتی شبیه به مسؤولیت قضایی داشتند.

مرحله سوم، پس از فتح مكه تا رحلت‏حضرت رسول صلی الله علیه و آله كه در آن متصرفات حكومت اسلامی توسعه یافت و تمام شبه جزیره عربستان و عمده شهرهای آباد جز و منطقه جغرافیایی اسلام درآمد و در نتیجه در سازمان اداره اسلامی نیز تحولات كیفی و كمی صورت گرفت.



مساجد، مقر حكومت و اداره

یگانه مقر عمومی دولت اسلامی مسجد بود. در هیچ ماخذ تاریخی نیامده است كه پیامبر صلی الله علیه و آله در سال های اقامت در مدینه، امور حكومتی و اداری را در جایی جز مسجد انجام داده است. نخستین مسجدی كه در اسلام بنا شد مسجد قبا بود. به استثنای مسجدالنبی، نه مسجد در مدینه در دوران حیات رسول الله صلی الله علیه و آله ساخته شد. همه آن مساجد مركز عبادت، آموزش و انجام امور مملكتی و اداری و غیره بود. از میان این مسجدها مسجد النبی در مدینه مقر مركزی حكومت اسلامی شد و در آن‏جا پیامبر نمایندگان را به حضور می‏پذیرفت و سفیران را از سوی خود به ماموریت‏های اداری و سیاسی و دیپلماسی و نظامی روانه می‏ساخت. (12)



مؤسسات و سازمان‏های اداری در مدینه (13)

1. مؤسسه آموزش و تبلیغ احكام الف. آموزش همگانی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آموزش همگانی را در اولویت امور قرار داده بود و نه تنها نسبت‏به آموزش معارف دین توجه داشت، بلكه به آموزش خواندن و نوشتن به صحابه امی در مدینه عنایتی خاص داشت. پیامبر خدا شرط آزادی هر یك از اسیران بدر را، كه خواندن و نوشتن می‏دانستند، تعلیم ده تن از صحابه و فرزندان آنان قرار داد. وی به زید بن ثابت دستور داد سرپرستی امور ترجمه و پاسخ نامه‏ها را به عهده‏بگیرد و در این راستا زبان سریانی را بیاموزد. پیامبر صلی الله علیه و آله راجع به تعلیم حرفه و فن نیز، كه در احتكار یهودیان بود، اهتمام می‏ورزید. در جای جای سنت‏شریف، پدران و مادران را به آموزش نوشتن، شنا و تیراندازی فرزندان تشویق كرده است. نتیجه آنكه پیامبر دارای سیاست آموزشی ویژه بوده و به آموزش همگانی اهتمام خاص داشته داشت.



ب. معارف دینی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تعلیم و تعلم مسائل مذهبی را وظیفه‏ای عمومی اعلام كرد و همه افراد با سواد را به این كار موظف ساخت. ایشان برای آموزش قرآن از بعضی اصحاب در شهر مدینه كمك می‏گرفت. ظاهرا تعلیم قرآن در اوقات معین، در خانه یكی از مسلمانان انجام می‏شد و تعدادی برای این كار گرد هم می‏آمدند. برخی احتمال داده‏اند كه پیامبر صلی الله علیه و آله خانه مخصوصی را برای تعلیم قرآن آماده كرده بود. (14) اعزام معلمان به سوی قبایل، به دو صورت انجام می‏گرفته است، در بعضی حالات بنا به درخواست نمایندگان قبایل و در دیگر احوال با پیش دستی پیامبر بوده است.



ج. كاتبان

گروهی از كاتبان، پیامبر را در انجام كارها یاری می‏دادند. از این افراد چهار تن اختصاص به نوشتن وحی داشتند; (علی ابن ابی‏طالب، عثمان بن عفان، ابی بن كعب، زید بن ثابت). دو تن، در امور زندگی به آن حضرت مدد می‏رساندند; (خالدبن سعید بن العاص، معاویة بن ابی سفیان). دو تن، آن چه را میان مردم پیش می‏آمد می‏نوشتند; (مغیرة بن شعبه، حصین بن نمیر) و دو تن مطالب مربوط به قبایل و مسائل مربوط به آنها را برای مردم می‏نگاشتند; (عبدالله بن ارقم بن یغوث، علاء بن عقبه). همچنین زید بن ثابت نامه‏هایی را كه به عنوان پادشاهان بود می‏نوشت. (15)



2. سازمان مالیات و دارایی

ویل دورانت در كتاب تاریخ تمدن در باره وضعیت ثروت و میزان آن در عربستان، در آستانه تشكیل دولت اسلامی می‏نویسد: كشور عربستان، كه سه چهارم (34) آن بی آب وعلف بود، عرصه زندگی قبایلی بدوی به شمار می‏آمد كه همه ثروت آنان، برای تزیین بنایی چون كلیسای سانتاسوفیا بسنده نمود. (16)



پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در چنین وضعیتی حكومت اسلامی را در مدینه پی ریزی كرد.



سیاست‏های مالی پیامبر صلی الله علیه و آله

در دوران ابتدای ظهور اسلام در مكه، جامعه مسلمانان بسیار كوچك بود و نیازی به دریافت مالیات وجود نداشت. پس از فتح مكه موقعیت دولت اسلامی تثبیت‏شد. پیامبر ماموران مالیاتی را برای دریافت زكات به كلیه قبایل عرب، به استثنای یك یا دو مورد، اعزام كرد. تا مطالبات را دریافت كنند. با این‏كه دریافت مالیات زمین در زمان حیات پیامبر آغاز شده بود، اما مبلغ آن بسیار كم بود و فقط به دو صورت تسهیم محصولاتی زراعی از یك قبیله یهود دریافت گردید. جمع آوری جزیه نیز در زمان پیامبر آغاز شد. با این‏حال، این مالیات از نظر مبلغ، زمان و نحوه دریافت قاعده‏مند نشده و با شیوه‏ای ساده و در مقیاس كوچك بود. با وجود سادگی ساختار مالی، نكته دارای اهمیت، تاكید زیاد به پولی كردن اقتصاد بود. معاملات تجاری اعراب قبل از اسلام با استفاده از سكه‏های سایر ملت ها انجام می‏شد كه بیشتر دینارهای روم شرقی و درهم‏های ایرانی بود. اعراب دارای شیوه توزین پولی خاص خود بودند و این سكه‏ها را با توجه به روش خود وزن می‏كردند و محاسبات ارزش پول را انجام می‏دادند. بدین معنا كه گویا آنها سكه نیستند. اوزان طلا و نقره به ترتیب درهم و دینار «مثقال‏» نامیده می‏شدند. وزن هفت دینار، برابر ده درهم بود. وزن هر دینار برابر 72 دانه جو و با اندازه مشخص بود. از آنجا كه این روش پولی برای جمع كردن زكات مشكلی ایجاد نمی‏كرد، مورد تصویب پیامبر قرار گرفت. خلفای بعدی سعی كردند واحد پولی دقیق‏تری ایجاد كنند. (17)



منابع مالی و روش جمع آوری و توزیع آنها در صدر اسلام

الف. خمس غنایم

نخستین درآمد مالی كه به امر خداوند عمل گردید، خمس غنایم بود، سپس جزیه و خراج و آخرین آن زكات بود كه از منابع دیگر، ثبات بیشتری داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله برای اداره درآمدها، اداره مالی تاسیس كرد. اعضای این اداره را كارگزاران و عمال زكات و نگهبانان و كتاب (حسابداران) و همه كسانی كه وجود آنها برای اداره امور مالی، لازم بود تشكیل می‏داد. اداره دارایی گام به گام بر حسب رشد و تنوع درآمدهای حكومت اسلامی و مصارف آن، گسترش یافت.

نخستین اقدام پیامبر صلی الله علیه و آله در باره اولین غنیمت جنگی مسلمانان در بدر، تعیین عبدالله بن كعب برای گردآوردن و حفظ و ضبط اموال در مكان خاص و جلوگیری از پخش آن به‏دست مجاهدان بود و سپس توزیع غنایم میان مجاهدان به‏وسیله پیامبر انجام می‏شد. (18)

روایت است كه پیامبر معیقب بن ابی فاطمه را رییس مركزی ثبت غنایم در دفاتر ویژه كرد. (19) افرادی را نیز مسؤول اخماس غنایم كرد; زیرا خمس باید در بیت المال محفوظ و نگهداری می‏شد و در موارد نیاز، دولت آن را انفاق می‏نمود و نام عبدالله بن كعب و محیمة بن جزء را در میان این افراد ذكر كرده‏اند. در آیه 41 سوره انفال نحوه توزیع غنایم تصریح گردیده است; «و اعلموا انما غنمتم من شی‏ء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتمی و المساكین و ابن السبیل ان كنتم امنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان و الله علی كل شی‏ء قدیر.»

«ای مؤمنان بدانید كه هر چیزی را به غنیمت گرفتید (زیاد یا كم) خمس آن خاص خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان است‏به آنها بدهید، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود (محمد ص) در روز فرقان و روزیكه دو سپاه اسلام و كفر، در جنگ بدر روبرو شدند نازل فرمود ایمان آورده‏اید و بدانید كه خدا بر هر چیزی تواناست.»



ب. جزیه (مالیات سرانه)

جزیه، مالیاتی است كه در قرآن به صراحت از آن، سخن به میان آمده است; «قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الكتاب حتی یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون.» (20)

ای اهل ایمان، با هر كه از اهل كتاب كه ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده است و آنچه (خدا و رسول حرام كرده حرام نمی‏دانند و به دین حق و آیین اسلام نمی‏گروند، كارزار كنید تا آنگاه كه با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند.»
ج. خراج (مالیات بر زمین)

پیامبر صلی الله علیه و آله برای خراج كه نوعی مالیات بر زمین بود، سوادبن غزیه انصاری را عامل خراج خیبر كرد. هنگام تعیین خراج، ارزیابی كننده باید عناصر زیر را در نظر می‏گرفت: كیفیت زمین، نوع محصول برداشت‏شده و نوع آبیاری. برابر نظریه ماوردی، وقتی در مورد مبلغ خراج، بر اساس عوامل فوق; یعنی سازگاری با شرایط زمین تصمیم‏گیری شد، بهترین شیوه رداخت‏خراج یكی از راه‏های زیر است: مالیات زمین، مكان كشت‏شده، تسهیم در محصول. (21)



د. زكات (مالیات صدقه)

زكات و اخذ آن با این آیه شریفه تشریع می‏شود:

«خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكیهم...» (22)

«ای رسول، تو از مؤمنان صدقات را دریافت كن تا بدان صفات، نفوس آنان را (از پلیدی و حب دنیا) پاك و پاكیزه سازی و آنها را به دعای خیر یاد كن كه دعای تو موجب تسلی خاطر آنان شود كه خدا (به دعای مخلصان) شنوا و (به مصالح مؤمنان) داناست.»

پس از تشریع زكات، اداره مالی از جهت نظم و توزیع مسؤولیت‏ها، به سطح پیشرفته‏ای ارتقا یافت; مانند عمال صدقات، مصدقین، جابیان كه وظیفه ایشان گردآوری زكات از مالكین بود. الخارصون، المخنون كه مقدار و اندازه آن را تخمین می‏زدند و كتاب و محررین اموال صدقه و... (23)

در حقیقت زكات مالیاتی است كه فقط بر روی ثروتی كه از سرمایه گذاری و رشد سرمایه حاصل شده است وضع می‏شود. بنابراین، ثروت و دارایی‏هایی كه برای نیل به هدف‏های مختلف; از جمله مصارف شخصی مورد استفاده قرار می‏گیرند، مشمول پرداخت این مالیات نمی‏شوند. نكته دوم در باب زكات این‏كه پیامبر نصاب زكات را با توجه به تعداد حیوانات تعیین كرد، نه بر اساس ارزش پولی آنها و وقتی به این نرخ ها بر حسب تعداد حیوانات توجه شود، ملاحظه می‏گردد كه بسیار نظام گرا هستند. نكته سوم، از آنجا كه زكات بر ارزش خالص افراد (ثروت خالص) در آخر سال وضع گردیده است، بنابراین این نوع مالیات از كالاهایی كه در مبادلات تجاری شركت دارند، گرفته نمی‏شود. این امر موجب می‏شود كه هزینه‏های معاملاتی را كاهش و گردش ثروت را تشویق نماید.

زكات مواد معدنی زیر زمینی نیز تحت عنوان ریكارز شناخته شده است كه در صدر اسلام از اهمیت زیادی برخوردار نبوده است.



3. سازمان بازرگانی و اقتصادی

در زمینه مدیریت اسلامی در امور اقتصادی در عهد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، اصول مبتنی بر احترام مالكیت‏خصوصی مشروع، بازار آزاد، آزادی تولید، آزادی عقد قرار داد، التزام به تعهدات و قراردادها و عقود و حرمت كار بدون اجر و بیكاری مقرر بود. مالكیت ملی زمین، آب، چراگاه، جنگل، معدن، دریا و... در اختیار سلطه عالیه مركزی و شخص پیامبر بود. با این همه پیامبر فعالیت‏های اقتصادی را بدون كنترل و مراقبت رها نكرد مدیریت اسلامی در دو بعد از ابعاد اقتصادی دخالت می‏كرد:



الف. مراقبت و كنترل بازار

بازار زیر نظر دولت‏بوده است تا مبادا در معاملات از التزام به حدود شرع تخلف ورزد و در صورت لزوم مخالفین را ا ز ظلم باز می‏داشت و در بعضی حالات تنبیه می‏كرد. چه بسا این اقدام اداری در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان‏های بعد پایه و اساس حسبه بوده باشد كه یكی از شاخه‏های مهم حكومت اسلامی در كنترل و مراقبت از امور بازرگانی بود.



ب. پیش‏گیری از احتكار

رشد جمعیت‏به سبب مهاجرت و مركزیت‏شهر مدینه، رو به افزایش نهاد و كار به سوء استفاده تجاری از غله و مواد روغنی و خرما و غیره انجامید و كمبود مواد غذایی در بازار، بازرگانان را به احتكار آن مواد و فروش آن با قیمت‏های زیاد واداشت. هر محتكری كه از عرضه كالاهای خود و فروش آن با قیمت مناسب و سودآور كه متناسب با قدرت خرید مصرف كننده باشد، امتناع می‏ورزید، به دستور پیامبر تحت پیگرد قرار می‏گرفت. در عهدنامه امام علی بن ابی‏طالب علیه السلام به مالك اشتر (حاكم مصر) آمده است: «... از احتكار جلوگیری كن كه پیامبر صلی الله علیه و آله آن را منع كرد.» (24) ظاهرا مدیریت و كنترل بر بازار سودمند بوده است; زیرا در سیره نبوی و در حدیث چیزی كه از بحران و كمبود معیشت و اقتصاد خبر دهد، نیامده است.



4. اداره روابط خارجی (بین‏الملل)

آغاز فعالیت در زمینه روابط بین‏المللی، اول محرم سال هفتم هجری بوده است; یعنی پس از صلح نامه حدیبیه و فراهم گشتن امكانات نشر دعوت اسلام در شبه جزیره عرب، اطراف و خارج آن، در بیزانس، ایران، مصر، حبشه، بحرین، یمن، غسان و میان دیگر سران قبایل عرب بود. اداره رسایل و ترجمه از چند نفر از صحابیان تشكیل شده بود كه بارزترین آنها عبارت بودند از: زیدبن ثابت (ترجمه از عربی به سریانی و به عكس) عبدالله بن ارقم، سرجیل بن حسنه، حنظلة بن ربیع، حنظلة بن صیفی و علی بن ابی‏طالب علیه السلام از اركان و رؤسای كاتبان پیامبر بوده است. مجموعه اسناد سیاسی و اداری كه صدور آن‏ها از پیامبر وایت‏شده، بالغ بر 246فقره است كه شامل: نامه، عهدنامه، صلح نامه، امان نامه، دعوت نامه به قیاصره و پادشاهان و امیران و سران قبایل می‏باشد پس از این‏كه به پیامبر صلی الله علیه و آله اطلاع دادند پادشاهان و امیران نامه‏های غیر ممهور را دریافت نمی‏كنند. مهری تهیه كردند و در سیره آمده است كه مهردار پیامبر حنظلة بن صیفی بوده است.

پیامبر در مدینه دارالضیافه‏ای ترتیب داد تا وفود و هیات‏هایی كه برای دیدار آن حضرت و تشرف به اسلام و یا مقاصد دیگر به مدینه وارد می‏شدند، از آنها پذیرایی شود و آن را دارالضیفان و الدار الكبری نیز می‏خواندند. در آغاز خانه حمید بن عبدالرحمن بن عوف بود. سپس درخانه رمله دختر حارث النجاریه استقرار یافت. در دارالضیافه ناهار و شام فراهم می‏كردند و بلال بن ریاح مسؤول غذای آنان بود. قبل از تهیه دارالضیافه برای پذیرایی از میهمانان از خانه‏های مرفه انصار و مهاجرین استفاده می‏شده است.



دستگاه قضایی

بارزترین و مهمترین مؤسسه در دولت اسلامی بعد از ریاست دولت، نهاد قضایی است. رسول خدا نخستین قاضی در حكومت اسلامی بود، چه در مدینه و چه در خارج آن و با حضور او هیچ كس این ولایت را عهده دار نشد. در زمینه استنابت در قضا و اجرای حدود در تاریخ ثبت نشده است كه پیامبر صلی الله علیه و آله مسؤولیت قضا در خارج مدینه را به احدی جز علی علیه السلام سپرده باشد. (25)

در خصوص سیره و تاریخ آورده‏اند كه پیامبر برای جماعات نو مسلمان، یك نفر یا بیشتر از علمای صحابه را برای تعلیم قرآن و احكام اسلام می‏فرستادند. احتمال می‏رود كه این افراد در كنار وظایف آموزشی به حل و فصل و قضاوت در مرافعات و منازعات ساده می‏پرداخته‏اند و در دعاوی مهم در مدینه به پیامبر رجوع می‏كرده‏اند و اصولا نمایندگان پیامبر اختیار قضاوت در مسایل عمده را نداشتند.

سازمان قضایی اسلام در مدینه و سایر بلاد اسلامی همزمان با تشكیل حكومت اسلامی به ریاست عالیه پیامبر تشكیل شد و متناسب با نیاز جامعه اسلامی و بر حسب امكانات و وجود نیروی انسانی صلاحیت دار برای تصدی در داخل و خارج مدینه به تدریج رشد یافت.

برای نخستین بار توسط پیامبر، مسؤولیت مدنی در جرم و كیفر در میان اعراب مطرح شد. در عهد جاهلیت اگر كسی جرمی مرتكب می‏شد، مسؤولیت آن جرم تمام عشیره و احیانا قبیله را فرا می‏گرفت. اسلام با اعلان اصل «لاتزر وازرة وزر اخری‏» كه در حقوق جزایی امروز، مسؤولیت مدنی خوانده می‏شود، آن ارزش جامعه را محكوم كرد.



فرماندهی نظامی و لشكری

تشكیلات ارتش در نظام اسلام، جزو سازمان های دولتی نبوده بلكه سازمانی وابسته به امت‏بوده است و جنگ مجاهدان را به حساب جنگ دولتی و دفاع از دولت نباید گذاشت، بلكه جنگ، جنگ‏امت و دفاع امت‏بوده است. مؤید این گفته، آیات صریح قرآن است كه جنگ برای دفاع از امت مسلمان است ضمن آنكه غنایم جنگ و اراضی مفتوحه متعلق به امت می‏باشد.

هزینه جهاد به عهده خود مسلمانان بوده و آنان بعنوان افراد ارتش حقوق دریافت نمی‏كردند. تمام دست آوردهای عظیم نظامی پیامبر در مدتی نسبتا كوتاه و در وضعیتی دشوار، بر اساس سازمان دقیق و بسیار گسترده بوده است. برای اهداف نظامی، پیامبر همواره خواهان آمار دقیق مردان مسلمان بود و برای آمار مسلمانان مرد، دفتر و سجل‏های مدون بوده است. مسؤول این سجلات حذیفة بن یمان بود، كه او را صاحب سر رسول‏الله نامیده‏اند. (26)

در زمینه تملك جنگ‏افزار نظامی، پیامبر تدبیری اندیشید كه سلاح، اسب و سایر تجهیزات نظامی، در ملك عموم امت‏باشد و برای آنها قرق معین كرد. و به طور منظم و در آمادگی برای جنگ از مردان نامزد برای شركت در لشكر بازدید می‏كرد تا آن‏جا كه مساله تمرین با سلاح و فنون جنگ، جز و فرهنگ عامه جامعه آن روز بود. پیامبر مسلمانان را به یادگیری صنایع نظامی تشویق می‏كرد و جاسوسی نظامی را بعنوان برتری تاكتیكی در جنگ علیه دشمن در برنامه ریزی خود داشت. در تنظیم لشكر، شیوه متعارف در آن عصر را بكار برد و لشكر را به پنج گروه: قلب، میمنه، میسره، مقدمه و ساقه تقسیم كرد. پیامبر صلی الله علیه و آله به جای روش‏های معمول كر و فر، روش (زحف) یا پیشروی آهسته را جایگزین كرد و در اداره لشكر، به والیان شهرها اختیارات نظامی داد.

تضمین امنیت دولت در شهرها و جلوگیری از تاخت و تاز دشمن خارجی و گردآوری جنگجو از محل ماموریت‏خویش در جنب مسؤولیت‏های اداری والیان قرار داشت.



نتیجه گیری

حكومت اسلامی مبتنی بر مشروعیت‏سلطه حاكم از ناحیه حق تعالی است و پیامبر صلی الله علیه و آله بعنوان قائد و حاكم از روز آغازین به قصد بنای اجتماع سیاسی و دولت، چهارچوب كلی مسؤولیت‏خود را بعنوان رهبر و حاكم امت و دولت و بر اساس نبوت و رسالتی كه داشت پی‏ریزی كرد. نتیجه این شد كه آن حضرت پس از هجرت به مدینه، بلافاصله تشكیل دولت داده و خود شخصا به رتق و فتق امور پرداختند. تشكیل سازمان‏های متعدد از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله نشان دهنده این است كه اسلام علاوه بر حكومت، سازمان هم دارد و این سازمان به حكم تاسی بر پیامبر قابل اقتباس است و نوع اقتباس هم بدین‏گونه است كه معیارهای برگرفته شده از این سازمان قابل پی‏گیری در هر حكومت اسلامی در هر عصر است.

مهم‏ترین دستاورد سازمان و دولت اسلامی پیامبر صلی الله علیه و آله ارائه این اصل می‏باشد كه تشكیل حكومت اسلامی و حفظ آن در صورت وجود شرایط و رفع موانع، از اهم واجبات الهی، بلكه مقدم‏ترین فریضه دینی است و این خود خط بطلانی است‏بر اندیشه جدایی دین از سیاست در طول تاریخ و ما امروز مفتخریم كه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تاسیس جمهوری اسلامی بر مبنای ولایت عامه فقیه، طرح فرضی حكومت در اسلام را از مرحله اندیشه به عرصه عمل درآورده است.
فهرست منابع و ماخذ

1. قرآن كریم، ترجمه الهی قمشه‏ای، (تهران انتشارات خورشید، 1370)

2. خمینی، روح الله الموسوی‏قدس سره، «ولایت فقیه‏» ، (تهران، انتشارات امیركبیر، چاپ اول، 1361).

3. عمید زنجانی (آیة‏الله)، «فقه اسلامی‏» (تهران، انتشارات امیركبیر، 1362)

4. مكارم شیرازی، ناصر، (آیة‏الله)، «مدیریت و فرماندهی در اسلام‏» (قم: انتشارات هدف، بهار1369).

5. ابن ابی الحدید، «شرح نهج البلاغه‏» ، ترجمه محمد ابوالفضل ابراهیم، (تهران: 1303).

6. محمد بن منبع لزهری، «طبقات ابن سعد» ، ترجمه محمود مهدوی دامغانی (تهران: 1369).

7. شمس الدین، محمد مهدی، «نظام حكومت و مدیریت در اسلام‏» ، ترجمه دكتر سید مرتضی آیة‏الله زاده شیرازی، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، پاییز 1375)

8. استاد بیات، «جزوه درسی تشكیلات اسلامی‏» ، دانشكده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران.

9. احمد بن یحیی البلاذری، «فتوح البلدان‏» ، ترجمه دكتر آذرنوش (تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ، 1349)

10. سلیم رشید و احمد اوران، «سیاست مالی در صدر اسلام‏» ، ترجمه دكتر احمد مجتهد، مجله اقتصاد (تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، شماره 6 بهار 1376).

11. جریر طبری، ابوجعفر، «تاریخ طبری‏» ، ترجمه ابوالقاسم پاینده‏» (تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ، 1353)

12. ابو زید خلدون، «تاریخ ابن خلدون‏» ، ترجمه پروین گنابادی، (تهران: انتشارات علمی فرهنگی، چاپ پنجم، 1366)

13. ویل دورانت، «تاریخ تمدن‏» ، (تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1365)

14. شیخ عبدالحی كتانی، «التراتیب الاداریه‏» ، (بیروت: نشر دارالكتاب العربی)

15. طباطبایی، محیط، «تطور حكومت در اسلام‏» ، (تهران: انتشارات بعثت، 1367).

16. شریف قرشی، باقر، «نظام حكومتی و اداری در اسلام‏» ، ترجمه عباسعلی سلطانی، (تهران: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1369)

17. طباطبایی، سید محمد حسین (آیة‏الله)، تفسیر «المیزان‏» ، (قم: انتشارات جامعه مدرسین)

18. نبوی، محمد حسن، «مدیریت اسلامی‏» ، (تهران: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، تابستان 1376).

توضیح بعضی از كلمات

1. سدنت‏سدن - یسدن سدنا سدانة خدمت در خانه كعبه یا بتخانه‏ای را عهده دار شد. دربانی و پرده داری خانه كعبه

معجم الوسیط 424/فرهنگ لاروس، ص‏1190/المنجمد فی اللغه 327.

حجابت دربانی، پرده داری، شغل دربانی.

حجب حجبا و حجابا مانع داخل شدنش گردید.

المنجد 118/فرهنگ لاروس 807/معجم الوسیط 156

2. سقایت محل آب دادن - ظرف آبخوری، از افتخارات قریش بود، حرفه و پیشه آب دادن به حاجیان. سقاخانه - آبشخور - حرفه ساقی - ساقی گری شراب و جام شراب - مزد ساقی و سقا - آب‏خوری - هر شراب نوشیدنی.

فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1196.

عمارت عمورا، عمارة عمرانا ملازم خانه خود شد و از آن بیرون نیامد، آن چیز را مادام العمر برای او قرار داد. سالیان درازی است.

خدای خود را بندگی كرد یا نماز و روزه بجای آورد، مال بسیار فراوان شد، هر چیزی كه روی سر باشد شامل عمامه - كلاه و مانند آن

المنجد 529/فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1487/معجم الوسیط، ج‏2، ص‏627.

3. رفادت رفدا، رفادة نگهداری كردن، زین یا پالان حیوان - پارچه یا كهنه‏ای كه روی زخم قرار داده می‏شود. آنچه كه قریش از زمان جاهلیت از اموالشان كنار گذاشته در هنگام حج غذا و نوشیدنی برای حاجیان فقیر می‏خریدند. به او اعطا كرد. او را كمك و یاری كرد.

فرهنگ لاروس 1079/المنجم الوسیط، ج‏1، ص‏359/المنجد فی اللغهه 270.

4. یسار ایسر، ایسار توانگر و بی نیاز شد، آن مرد در طلب و درخواست كردن سختی نكرد، قمار كرد، آبستن به آسانی زایید، شترش را به سمت راست‏سوق داد. ظاهرا ارتباط معنای لغوی ایسار با معنای اصطلاحی پیش گفته آن، در همان معنای قمار كردن باشد; یعنی در این شیوه تیر انداختن نوعی قمار صورت می‏گرفت كه بدان ایسار می‏گفتند.

فرهنگ لاروس، ج‏1، ص‏405/المنجد 924/المعجم الوسیط، 2 - 1064.

5. اموال محجره حجر - تحجیرا الارض و علیها بر روی حدود مرزهای زمین سنگ گذاشت، آن را محدود ساخت

فرهنگ لاروس ج‏1، ص‏807/المعجم الوسیط، ج‏1، ص‏157/المنجد 119.

6. اللواء درفش - بیرق - پیشوا - تعدادی از گردان های لشگر.

المنجد 741/فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1791.

7. قبة لبای دایره‏ای شكل قوس دار تو خالی كه با آجر و مانند آن بسته می‏شود، خیمه‏ای كوچك كه بالای آن مدور و دایره‏ای شكل است.

المعجم الوسیط، ج‏2، ص‏709/فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1609/المنجد 604.

اعنه جمع (عنان) آشكار شدن - ظاهر شدن - زمان - دهانه - وسیله رام و مهار كردن.

فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1492/المنجد 532.

8. قیادت فرماندهی لشگر - ستاد فرماندهی قاد... قودا - قیادة.... قیادا مقابلش حركت كرد در حالی كه افسارش را گرفت

المنجد 660 فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1678.

9. مشورت پند - اندرز - نصیحت.

المنجد 408/فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1908

10. اشناق اشنق - اشناقا - دست را بر گردن حلقه كرد - سر مشك را به‏وسیله تسمه بست - شتر سرش را بلند كرد. بر او دراز دستی كرد. آن را بست.

المنجد 404/فرهنگ لاروس، ج‏1، ص‏207.

11. سفارت سفر - سفرا - سفاره - سفاره - میان آن گروه برای صلح میانجی‏گری كرد. آشتی بر قرار كرد - سفارت كرد ست‏سفارت.

المعجم الوسیط، ج‏1، ص‏432/فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1193/المنجد فی اللغة 337.

12. ایلاف این كلمه مصدر است، هزار گردانیدن - عهد و پیمان - نیك سیاست كردن، نیك اداره كردن «لایلاف قریش ایلافهم‏» - برای نیك اداره كردن قریش، اداره كردن آنها..).

المنجد، ص‏16/فرهنگ لاروس، ج‏1، ص‏406.

13. قضا یقضی قضاء - آن چیز را محكم ساخت و اندازه‏گیری كرد، حاجت‏خود را برآورد و از آن خلاصی یافت، به آرزوی خود رسید، همه اشك خود را بیرون ریخت - وام را ادا كرد - نماز گزارد - آن امر را به او رسانید، عهد و پیمان را بجا آورد، به او توصیه و سفارش كرد - قضی علیه الامر - آن كار بر او واجب و ضروری كرد، میان طرفین دعوا داوری و حكم كرد، او را كشت، از او سخت در شگفت‏شد. قضی الله - خدا دستور داد. قضی الله - او را از كار خود آگاهی داد.

المنجد 436/فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1647.



پی‏نوشت:

1) عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی.

2) نساء: 105; آل عمران: 22 و مائده: 49 و 50.

3) روم: 30.

4) بررسی‏های اسلامی، ص‏177.

5) ولایت فقیه، امام خمینی‏قدس سره، ص‏20.

6) طبقات، ابن سعد، ج‏1، ص‏70; سیرة النبی، ابن هشام، ج‏1، ص‏130; فتوح البلدان بلاذری، ص‏70; تاریخ طبری، ج‏2، ص‏258.

7) مراجعه شود به نمودار شماره یك.

8) منصب قضا به نقل از تاریخ ابن كثیر، جلد2، ص‏292.

9) بیعت دوم عقبه در سال 13 بعثت و در ماه ذی حجه بود.

10) التراتیب الاداریه، الشیخ عبدالحی الكتانی، ج‏1، ص‏385.

11) تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج ششم، صص‏100 و 101.

12) در منابع متعدد مساجد دوران حیات پیامبر را بیست‏باب ذكر كرده‏اند التراتیب الاداریه، ج‏1، صص‏350 - 349.

13) مراجعه شود به نمودار شماره 2.

14) كتاب الوزراء و الكتاب، جهشایری، ص‏42 - 40.

15) تاریخ سیاسی اسلام.

16) تاریخ تمدن، ویل دورانت، كتاب دوم، فصل دهم، ص‏197.

17) اقتصاد، مجله علمی پژوهشی دانشكده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی تهران، شماره‏6 - بهار 1376، صص‏103 - 102.

18) تاریخ طبری، ج‏2، ص‏458.

19) التراتیب الاداریه، ج‏1، ص‏381 به نقل از عقدالفرید، ج‏2، ص‏144.

20) توبه: 29.

21) اقتصاد، نشریه دانشكده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی تهران، شماره 6 بهار 76، صص‏110 - 109.

22) توبه: 103.

23) الاحكام السلطانیه، ماوردی، ص‏150.

24) نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید، ج‏3، ص‏100.

25) اخبار القضاة همدانی، ج‏1، صص‏89 - 88.

26) التراتیب الاداریه‏به نقل از صحیح مسلم، ج‏1، صص‏221 - 220.


منبع: فصلنامه حكومت اسلامی

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 اسفند 1393 ساعت: 10:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره انواع لهجه ­ها و زبانهاي ايراني

بازديد: 11833

تحقیق درباره انواع لهجه ­ها و زبانهاي ايراني

ايران كشور بسيار وسيعي است كه سابقه تمدن چندين هزار ساله دارد. بهمين دليل در زمانهاي مختلف داراي  زبانها  و گويشهاي گوناگون بوده است.  اكنون نيز گويش ها  و زبانهاي  گوناگوني  در ايران  بكار ميروند  كه بعضي از آنها ريشه ي  ايراني ندارند و جزو زبانهاي هند و اروپايي نيستند.  زباني  كه  ما اكنون به آن سخن مي گوييم  زبان فارسي است  و زبان رسمي كشور ايران مي باشد . اين زبان   جزو  زبانهاي ايراني  به حساب مي آيد . زبانهاي ايراني  جزو  زبانهاي هند  و اروپايي هستند .  زبانهاي ايراني در طول زمان تکامل پيدا کرده اند .

زبانهاي ايراني باستان

اين زبانها كه تا حدود ۲۵۰۰ سال پيش استفاده مي شدند به دو دسته شرقي و غربي تقسيم مي شوند. بهترين نمونه زبانهاي ايراني باستان شرقي، زبان اوستايي است كه همان زبان كتاب اوستا است.

زبان ايراني باستان غربي ، همان زبان پارسي است كه مي شود  گفت  كه  پدربزرگ زبان فارسي است و به دو دسته شمالي و جنوبي تقسيم مي شود.

زبان  مادي  جزو دسته شمالي   و  زبان  هخامنشي  جزو دسته  جنوبي مي باشد.

زبانهاي ايراني  ميانه

اين زبانها در حدود ۲۰۰۰ سال پيش گفتگو مي شده اند  و به دو دسته شرقي و غربي تقسيم مي شوند.

زبانهاي سغدي ، خوارزمي  و سكايي جزو زبانهاي ايراني ميانه شرقي به حساب مي آيند كه در افغانستان و تركمنستان فعلي استفاده  مي شده اند.

زبان ايراني ميانه غربي ، پهلوي  نام دارد كه نوع  شمالي آن به پهلوي شمالي يا پارتي و نوع جنوبي آن به پهلوي ساساني يا پارسي معروف است.

زبانهاي ايراني نو

اين زبانها از حدود ۱۵۰۰ سال پيش تا كنون رواج  داشته اند  و به  دو دسته  شرقي  و غربي  تقسيم مي شوند.

زبان پشتو ، شغاني  و  آسي  جزو  زبانهاي ايراني نو شرقي  هستند  كه در افغانستان  و آسياي ميانه  صحبت  مي شوند.

زبان ايراني نو غربي ، فارسي نام دارد  كه نوع شمالي  آن  كردي، گيلكي، مازندراني، بلوچي و تالشي است  و نوع جنوبي آن  لري،  زرتشتي يزد و كرمان ،  لاري  و  فارسي دري  مي باشد.

تاريخچه‌ي زبان کردي

هنگامي که از زبان کردي سخن به ميان مي‌آيد، مقصود زباني است که کردها هم اينک با آن سخن مي‌گويند. برخي از زبان شناسان و شرق شناسان فرنگي که با زبان کردي مانوس بوده‌اند، بيشتر اين اطلاعات را به شکلي کلي يا ويژه ارائه داده وگفته‌اند که: اين زبان در عداد زبانهاي هند و اروپايي و خانواده‌هاي هند و ايراني و در زمره ي زبانهاي ايراني است وبا زبان فارسي قرابت نزديکي دارد.

اينک اين سوال پيش مي‌آيد که پيدايش زبان کردي چگونه بوده است؟ ا‌شکار است که زبان هر زاد و بومي زبان ساکنان آن است؛ اگر رويداد‌هاي تاريخي باعث ايجاد تغييرات نژادي نشده باشد آن زبان همان زبان ساکنان ديرين آن سرزمين است. عکس اين موضوع نيز صادق است. اينک ببينيم اين موضوع در مورد زبان کردي چگونه صدق مي کند؟.

سرزميني که آن را کردستان مي‌نامند و کردها در آن ساکنند، محل کشف باقيمانده‌ي اجساد فسيل شده‌ي انسانهاي باستاني است. اين استخوانها که در "شانه دري" يافت شده است، داراي اهميت بسياري است؛ چرا که، اولين بار است بقاياي انسان عصر سنگي - که 60 هزار سال پيش از اين عراق را مسکن خويش ساخته است، يافت مي‌شود. ( ت. باقر-1973) [1]

شصت هزار سال پيش از اين محدوده‌اي که اينک کردستان ناميده مي‌شود،‌آباد و ماوا و پناهگاه مردماني بوده که زباني هم براي سخن گفتن داشته اند؛ اما از آن جا که سخن گفتن درباره‌ي اين زبان کار دانشمندان باستان شناس است؛ به همين جهت همراه با تابش انوار ‌آفتاب 57200 ساله بربالهاي زمان و گذر ايام خود را به پيش مي‌کشيم و به دوراني مي‌رسانيم که، اقوام ماد خود را به ايران کنوني و غرب ‌آسيا رساندند و با نژادهاي خوژيايي، لولو، گوتي، کاسي، (خوري يا هوري ) - که در دامنه‌ها‌ي آن سوي کوههاي زاگرس مي‌زيستند و تا حد مناسبي زندگي خود را سامان داده بودند و جمهوري و تمدني نسبتاً پيشرفته تاسيس کرده بودند مواجه شدند.

مادها ظرف 200 سال طومار اين حکومتها را در هم پيچيدند و در سال 612 پيش از ميلاد مسيح امپراتوري بزرگ مادي را بنيان نهادند و بدين ترتيب زبان مادي به زبان رسمي بدل شد. از آن زمان تا هنگام انتشار اسلام در کردستان، سيزده قرن سپري شده است. در اين مدت طولاني سرزمين ماد بزرگ و کوچک و سرزمين‌هاي ديگري که به سرزمين ماد ملحق شده اند؛ از حيث نظامي وسياسي بسيار دست به دست شده اند. و قدرت سياسي به دست افراد مختلفي - که زبان آنها با زبان مادها متفاوت بوده است - افتاده است. هر حکومتي هم که برسر کار ‌آمده زبان خود را به عنوان زبان رسمي بر اين سرزمين تحميل کرده است. در اوضاع واحوال آن روزگاران، که تمامي بنيادهاي اجتماعي کم رنگ شده و رو به افول نهاده بوده است، اين جابه جايي درقدرت نمي تواند از تاثير نهادن بر اين بنيادها برکنار بوده باشد. تاريخ، برخي رويدادها را ثبت کرده است که طي ‌آن، سلطه‌ي سياسي بريک سرزمين، تغييرات نژادي بنيادي و ايستايي زبان را در ‌آن سرزمين باعث شده است. امروز ردپاي تاثير جابه جايي در قدرت را در شرق قلمرو امپراتوري ماد به وضوح مي تو‌آن ديد. به عکس در بخشي از غرب سرزمين ماد، بنيادها همچنان دست نخورده مانده است. بلکه تسلط مادها وضعيت نژادي وزباني برخي از سرزمين هايي را که بعدا به قلمرو مادها ملحق شد، تغيير داده و به مسير توسعه‌ي مادي کشانده است و به موازات بخش غربي قلمرو خود، آنها را توسعه داده است.

بيشتر تاريخ شناسان پر ‌آوازه براين باورند که، کردهاي امروز نوادگان مادهاي ديروزند."اگر کردها نوادگان مادها نباشند، پس برسر ملتي چنين کهن و مقتدر چه ‌آمده است و اين همه قبيله و تيره‌ي مختلف کرد که به يک زبان ايراني و جداي از زبان ديگر ايرانيان تکلم مي کنند؛ از کجا ‌آمده‌اند؟" ( مينورسکي 1973)

پيش از اين گفتيم: زبان هر سرزميني اگر رويدادهاي تاريخي آن راتغيير نداده باشند زبان ساکنان کهن همان سرزمين است. چنان که گفته شد رويدادهاي تاريخي وجابه جايي حکومتها طي سيزده قرن، نتوانسته است چيزي رادر بخش غربي قلمرو ماد، تغيير دهد. و امروز ساکنان اين بخش از مادستان کهن، کردها هستند که نوادگان ميدي‌ها به شمار مي‌روند. به راستي بيش از اين که بگوييم زبان کردي از اساس پايان نشو و نما و تکامل زبان مادي است؛ مي‌توان به گونه‌ي ديگري اظهار نظر کرد؛ بي‌ترديد، خير! چرا که همه‌ي اسناد تاريخي که دانشمندان - تنها به منظور خدمات علمي بررسي و تجزيه و تحليل کرده اند؛ تاکنون همين حقيقت را ‌آشکار کرده‌اند که؛ زبان کردي امروز ‌آثار و نشانه‌هاي کمال يافتگي زبان مادي ديروز را دز خود دارد.

همچنان که آگاهيم، زبان يک پديده‌ي اجتماعي است که براساس قواعد مشخص خود تغيير مي‌کند؛ تکامل و توسعه مي‌يابد و در سير تکاملي خود از ديگر زبانها تاثير مي‌پذيرد؛ و او هم بر آنها اثر مي‌گذارد و گاهي در اين گير و دار مي‌ميرد. زبان مادي نيز از اين قاعده مستثني نيست و از همه‌ي زبانهايي که به پشتوانه‌ي قدرت سياسي در قلمرو ماد زبان رسمي بوده‌اند، تاثير پذيرفته و برآنها تاثير گذاشته است و تا امروز زنده مانده است.

بويژه زبان پارتي (فارسي = پهلوي اشکاني) ، که به نظر زبان شناسان همراه با زبان مادي در زمره‌ي زبانهاي شمال شرقي، خانواده‌ي زبان ايراني جاي مي‌گيرند؛ .بيش از ديگر زبانها بر زبان مادي تاثير نهاده است و امروزه رد پاي اين تاثيرات در گويش آييني زبان کردي، ديده مي شود.

همزمان با سقوط و فروپاشي امپراتوري ساساني و ترويج اسلام در کردستان، وقفه‌ي تازه‌اي براي زبان کردي آغاز شد - که جداگانه در مورد آن بحث خواهد شد - تنها مشکل اين است که ما از زبان مادي اوآخر دوره‌ي ساساني سند مکتوبي در دست نداريم تا موشکافانه در باره‌ي آن اظهار نظر کنيم. اما اين موضوع سبب نخواهد شد که نتوانيم بگوييم: اين زبان در آن زمان زبان مادي بوده است. که به نسبت زبان رايج دوران اقتدار امپراتوري، دستخوش تغييرات 1300 ساله شده است. به همان نسبت که زبان پارسي باستان پيشرفت کرده و به زبان دري / پارسيک تبديل شده و ‌‌‌آمادگي و ظرفيت آنرا يافته است که زبان پارسي کنوني از آن جدا شود؛ يک نتيجه گيري آني اقتصا مي‌کند که، زبان مادي هم پيشرفت کرده و دستخوش چنان تحولات و دگرگوني هايي شده باشد؛ که استخراج زبان کردي از آن ممکن شده باشد.

زبان کردي پس از اسلام هنوز نيمه‌ي اول سده‌ي هفتم ميلادي پايان نيافته بود که آيين اسلام و لشکر مسلمان به قلمرو امپراتوري ساساني نفوذ کرد و پس از چند سال باعث فروپاشي آن شد.

ترويج اسلام دربخشي از اين امپراتوري از هر جهت و به هرشيوه نگريسته شود دوران تازه‌اي از زندگي مادي و معنوي را براي مردم به همراه آورد. قدرت سياسي پيشين که با چارچوبي مبتني بر اختلاف و جدايي بنياد نهاده شده بود جاي خود را به ابرقدرتي داد که براساس (واًمرهم شوري بينهم ( تاسيس شده بود، دين زردشت که مغان براي جلب منافع خود و صاحبان قدرت آن را تحريف کرده بودند؛ جاي خود را به دين تازه و جذابي داده بود که عربي بدوي و پادشاهي قسيساني را برابر هم مي نهاد. از نظر زباني نيز اوستا، آن هم اوستايي که بيش از سيزده قرن بود تاثير شگرفي بر مردم و زبان آنها گذاشته بود؛ واپس نشست و اين رسالت را براي قرآن و زبان قرآني بازنهاد.

دين اسلام برخي وظايف و فرائضي را در خود داشت که مسلمانان مي‌بايست آنرا همچون ضرورتي ديني به جا آورند. اين وظائف در دين قبلي وجود نداشت و به همين جهت، مردم مي‌بايست اسامي اين گونه فرائض را از زبان ديني جديد اخذ کنند؛ همچنان که آنها را اخذ کرده اند.

زبان ديني جديد اصواتي را در خود داشت که در زبان هاي ايراني مشاهده نمي شد. ترديدي نيست که کردي يا فارسي که معاصر آغاز دوره‌ي اسلامي بود؛ تا مدتها از تلفظ برخي صداها همچون اعراب ناتوان بود. فارسها و بسياري از ديگر ملل مسلمان، هنوز هم به درستي قادر به تلفظ اين صداها نيستند. اما در برخي از گويش هاي زبان کردي، کردها، بجز صداي / ض / بقيه‌ي صداها را به خوبي ادا مي کنند. به گونه‌اي که اين صداها به صدايي همانند صداي اصلي همان گويش بدل شده اند. تغييرات به همين جا ختم نمي شود؛ بلکه تعدادي از صداهاي مربوط به حروف برخي از واژه ها مانند ( ک/K ) يا ( گ / G) کردي با حرف / ق/ عربي وصداي زباني که دين تازه به کردستان آورده، جابجا شده است.

کوتاه سخن آن که: گسترش اسلام در بخشي از قلمرو ساساني، طومار دوران ميانه‌ي پيشرفت زبانهاي ايراني را در هم پيچيد و تا يکي دو سده پس از ظهور اسلام نيز، زبان عربي که زبان کاربردي آيين نوين به شمار مي‌رفت، به جاي زبان پهلوي، به زبان رسمي، ديني و گفتاري حاکمان سياسي بدل شده بود. اما ازآن پس دوران جديدي درشکوفايي اين زبانها، آغاز شد.

شکي نيست که زبانهاي منطقه‌اي بخشهاي اين سرزمين نومسلمان از رواج نيفتادند؛ چراکه، زبان محاوره‌ي مردم به شمار مي رفتند و رشد و تکامل خود را در شرايطي نوين از سر گرفتند. تقابل زبانهاي ايراني اواخر دوره‌ي ساساني و آغاز ظهور اسلام و گويشهاي آن، در ميان خود و در شرائطي جديد و دوره‌اي جديد، به گوناگوني اين زبانها در شرق ايران به پيدايش (فارسي نو) و در غرب آن به پيدايش"کردي" منجر شده است. که هر دو تعدادي گويش و بن گويش دارند. پس از گسترش اسلام، فارسي نو، گويشي بود که بر اساس ريشه هاي بسيار کهن خود با ديگر گويشها در هم آميخته بود اين آميختگي حتي پيش از زمان ساسانيان آغاز شده بود[2] .فارسها پيش از کردها براي احياي زبان خود، به تکاپو افتادند و شروع به کتابت کردند. وپيداست که کتاب شاهنامه‌ي ابومنصوري که خود از ميان رفته وتنها مقدمه‌ي آن در دست است اگر تنها کتاب نباشد، قديمي‌ترين کتابي است که به زبان فارسي نگاشته شده (سال346 هجري 927ميلادي ) و از نابودي درامان بوده است.

کهن ترين سند نوشتاري کردي در دوران جديد، رباعيات باباطاهر عريان[3] است که در آغاز سده‌ي يازدهم ميلادي در همدان کنوني هگمتانه، پايتخت مادها به گويش کردي جنوبي، سروده شده است. اين رباعيات بدون هدف نزديک کردن زبانشان به فارسي تا حدودي تغيير داده شده اند. با اين همه در اين که باباطاهر رباعيات خود را به شيوه‌ي فولکلوري که در آن دوره به عنوان فهلوي (پهلوي، فهلويات يا پهلويات) شناخته مي‌شده است سروده است، هيچ ترديدي نيست.

براي آشنايي بيشتر با فهلوي مي‌توان به گفته‌هاي دکتر معين استناد کرد که مي گويد: پهلوي، " فهلويه مر" : 3000 ترانه‌ي سروده شده به يکي از زبان‌هاي کشور ايران (بجز زبانهاي گفتاري و رسمي) بريک وزن از اوزان عروضي يا وزني هجايي سروده شده است و بخشي از آنها در قالب دوبيتي هستند.[4] پهلوي يا پهلويات با وزني بخصوص و همانند گوراني[5] ) خوانده مي‌شده است وگاهي آن را پهلوي وبرخي اوقات آنرا اورامه، اورامن و اورامنانيان مي گفته اند. و اورامن (اورامنان) وزني کهن در موسيقي و مشابه بحر هزج مسدس است که به آن فهلويات مي گفته اند.[6] شايد براي دريافت اين موضوع که، اورمنان، همان گونه‌ي فارسي (هورامه نان) کردي است و با واژه‌ي (هه ورامان) يکي است، به تلاش چنداني نياز نباشد. هورامه‌نان هورامانان = هور + امان (امدند) + آن زمان طلوع خورشيد. همچنان که مي گويند: ( به يانيان ) بامدادان، ( ئيواران) زمان عصر.

همجنان که مي دانيم هنگام بامداد تا نيمروز، يکي از پنج وقتي بوده که زردشت براي نذرو نيايش، قرار داده که آيين ويژه‌ي خويش را داراست و قطعه‌اي از آن که چند بار تکرار مي شود در ذيلآامده است.

نمو هوره خشه ايته آورود اسپايي![7] يعني نماز براي هور (خورشيد) که تيز تک مي درخشد!

بي گمان اين نيايش مانند همه‌ي نيايشهاي آيين زردشتي همراه موسيقي مخصوصي زمزمه مي‌شده و يا به صداي بلند خوانده مي‌شده است و گويا مردم آنرا (نويژهر) يا (نيايشي هورامانان) گفته اند. پيداست که پس از گسترش اسلام نذر و نيايش از رونق افتاده اند. اما نوا (هه وا) وخنياي آن که در ميان مردم باقي مانده است کم کم به نواي ( گوراني ) بدل شده و آنها را فهلويات امانان گفته‌اند. از نظر من (هوره) که هم اينک يکي از نواها و ملوديهاي آواز کردي است؛ همان (هورامانان) بخشي از نام خود را پاس داشته ونام آن همچون (الله ويسي) به يکباره تغيير نيافته است.

در گويشهاي ديگر زبان کردي نو تا سده‌هاي 17 و 18 آثار مکتوبي بجاي نمانده وهرچه هست، فولکلوراست که علاوه برگذشت روزگار بازگو شدن دهان به دهان تغييراتي در آن ايجاد کرده است و رنگ اصلي آن زدوده شده و رنگ زبان مشخصي را به خود گرفته است. از مواد اوليه‌ي فولکلور آن چه که تغيير نمي‌کند، جوهر آن است و تاهنگامي که مکتوب شود، شکل آن کاملا دستخوش تغيير خواهد شد و دقيقا به همين علت است که زبان کردي از گويشهاي ديگر خود در سده‌هاي آغازين اسلامي، چيزي به دست نمي‌دهد.

وضع کنوني زبان کردي، نتيجه‌ي برخي عوامل سياسي اجتماعي و آييني است و از نظر من آخرين عامل از همه موثرتر بوده است؛ چرا که پس از گسترش اسلام درکردستان، کردها به حدي به آيين جديد علاقه مند شدند، که دانشمندان کرد، تمام توان خود را به فهم و دريافت و آموزش و شکوفايي و توسعه‌ي آيين اسلام اختصاص داده و دست از همه چيز شسته بودند. پيداست که اينکار به انگيزه يبسيار نيرومندي نياز دارد؛ که تحليل و بررسي آن، وظيفه ي دانشمندان علم تاريخ است.

گفتيم که دوبيتي هاي بابا طاهر، قديمي‌ترين سند مکتوب کردي به دست آمده به شمار مي‌رود.اما به راستي اين آثار به چه علت از بين رفته‌اند؟ دراين باره به گفته‌ي دکتر (عبدالحکيم منتصر) اشاره‌اي خواهيم داشت.

دکتر (عبدالحکيم منتصر) در شماره‌ي 200 ماه تموز سال 1975 مجله‌ي العربي، چاپ کويت، در مقاله‌اي که تحت عنوان (ابن وحشيه و کتابه في الفلاحة و هو اقدم الکتب في العربية) ابن وحشي وکتابش در باره‌ي علم کشاورزي که قديمي‌ترين کتاب عربي است، منتشر کرده است مي‌نويسد:

"و اته نقل اکثر کتبه من اللغة النبطة، ولم ينشر من تأليفه في اللغة العربية سوي "شوق المستهام في معرفة رموز الاًقلام" و قد ذکر في آخر کتابه هذا انه ترجم من اللغة الکردية، کتاباً في علل المياه و کيفية استخراجهام و استنباطها من الاًراضي المجهولة الاصل".

"... و گفته هايش را از کتابي به زبان نبطي اقتباس کرده است و چيزي از دانش خود به زبان عربي جز (شوق المستهام في معرفة رموز الاقلام ) مننشر نکرده است و در آخر کتاب خود از کتابي به زبان کردي سخن مي گويد که مطلبي در باره‌ي مشکل آب و چگونگي استفاده از آبهاي زير زميني از آن اخذ کرده است."

استاد "گيوي موکرياني" در فرهنگ مهاباد "صفحات 771 و 772" اين بخش را مفصل‌تر تحليل کرده است و براساس نوشته‌ي او "ابن وحشي" کتاب (شوق المستهام(.... را در سال 241 هجري نوشته است و پيداست که در ماخد اين کتاب، سخني از ترجمه‌ي کتابي کردي مي‌رود كه اثر آن به قبل از نوشتن کتاب (شوق المستهام ....) مربوط مي‌شود. و کتاب در سالهاي آغازين سده‌ي سوم در دست مردم بوده است و بايد دست کم چند سالي از تاليف آن سپري شده باشد. و به همين سبب اين کتاب - که آن را "آب نامه" مي‌ناميم. " ابن وحشي" آن را به عربي برگردانده است - دست کم بايد در سال هاي آخر سده‌ي دوم هجري تاليف شده باشد.

برگرفته از کتاب "قاموس زبان کردي" ، تاليف عبدالرحيم ذبيحي ، چاپ 1988

منابع وملاحظات:

ماموستا طاهر باقر، سده‌هاي پيش از تاريخ در تمدن ميزوپتاميا در برابر روشنايي جستجوي آثار تاريخي کردستان عراق، مجله‌ي انجمن دانش پژوهي کرد، جلد يکم، بند يکم، سال 1973 ، بغداد، صفحه‌ي 563 پروفسور مينورسکي، کردها نوادگان مادها، برگردان دکتر کمال مظهراحمد، مجله‌ي انجمن دانش پژوهي کرد، جلد يکم، بند يکم، سال 1973، بغداد، صفحه‌ي 563 دکتر معين، برهان قاطع، جلد اول، صفحه‌هاي 25-26 زمان تولد و مرگ بابا طاهر دقيقا مشخص نيست؛ تنها گفته شده که در سال 410 هجري وفات يافته است و برخي براين باورند که طغرل شاه سلجوقي در سال 225 هجري در همدان او را ديده است. دکتر معين، برهان قاطع، جلد دوم، صفحه‌ي 2588

http://fa.wikipedia.org

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 اسفند 1393 ساعت: 10:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زبان ایران

بازديد: 313

تحقیق درباره زبان ایران

فهرست مطالب

موضوع…………………………………….……………………

مقدمه……………………………..……………………………

زبان فارسي در جهان ………………………………………………

دوره ميانه ……………………….………………………………

ادبيات زبانهاي ايراني ميانه گروه شرقي …………………………………

آثار غير ديني ..........................................................................................................

آثار ديني ……….………………………………………………

زبانهاي ايراني ميانه گروه غربي.………………………………………

زبان فارسي ميانه ……………………………………………………

خط پهلوي …………………………………………………………

هزوارش …………………………………………………………

خط مانوي …………………………………………………………

آثار بازمانده از فارسي ميانه………………………………………………

منابع و ماخذ………………………………………………………

 

مقدمه

معمول ترين  و ساده ترين  تعريفي كه از زبان  ارائه مي شود  اين است  كه زبان  وسيله برقراري  ارتباط  در جوامع بشري است . از هيمن  تعريف ساده مي توان  دريافت  كه زبان  امري اجتماعي  است .

از آنجا  كه جوامع  بشري  پيوسته  در حال تغيير و تحول  اند ، نهادهاي اجتماعي هم كه  بايد متناسب با نيازهاي  اجتماع باشند ، هيچ گاه ثابت  و يكسان  نمي مانند و همواره  براي هماهنگي با جامعه  و نيازهاي  آن متحول مي شوند .

بدين  ترتيب زبان  كه مهمترين  وسيله  و ابزار پيام  رساني و برقراري  ارتباط  و انتقال  مفاهيم  ذهني در جوامع بشري  است امري ثابت  نبوده  همواره  به تبع جامعه تحول مي يابد.

براي بررسي تحولات  جوامع بشري  و پي بردن  به علل و موجبات  اين تحولات  و شناختن حوادث ورويدادهاي كه منجر به پيدايش  عناصري  جديد و پديده هايي نو مي شوند  از تاريخ دور مي جوييم .

هم چنانكه  تاريخ  سرگذشت  اقوام و ملتهاي مختلف  و حوادث گذشته  برآنها را در زمانهاي مختلف شرح  مي دهد  به تاريخ يك زبان  نيز تغييرات  و دگرگونيهاي ان زبان در گذار زمان  و در طول  دوره  دوام  و رواج آن زبان مشخص مي كند . وبه كمك برررسيهاي تاريخي هر زبان  است كه  مي توان  هم تغييرات  و تحولات  آن  زبان را در ادوار تاريخي  مختلف  شناخت  و هم قواعد  و قوانين حاكم و ناظر برآن  تحولات  را بدست آورد . زبان هاي مختلف  به طرق  گوناگون باقي مانده است  جمع آوري  كرد و سپس اين اسناد  و مدارك  را به ترتيب تاريخي ، مرتب و منظم  نمود و آن گاه با توجه به شباهتها و تفاوتهاي ساختاري و صوتي زبان بكار رفته  در اين اسناد و با مقايسه  صورتهاي مختلف  زبان ، آن مدارك را دسته بندي و طبقه بندي نمود.

بدين ترتيب مشخص مي شود  كه هر زبان  از زماني  كه قديمي ترين آثار  مكتوب آن موجود است تا زمان حاضر ،دستخوش چه تحولات و تغييراتي شده است .

دراواخر قرن هجدهم ميلادي در پي رواج فقه الله و دستور تطبيقي زبان ها يكي از مهم ترين خانواده هاي زباني دنيا به نام خانواده زباني «خسرواردياني » كه زبان هاي ايراني نيز از اعضاي اين خانواده به شمار مي روند ،شناخته شد .

در ميان زبان هاي هندو اروپايي زبان فارسي اين ويژگي ممتاز را دارد كه مي توان تاريخ آن را بر اساس منابع و مدارك موجود در تمامي ادوار تاريخي از قرن ششم پيش از ميلاد تا زمان حاضر به طور پيوسته اي بررسي كرد .

زبان هاي فارسي در جهان

زبان و ادبيات فارسي به عنوان دومين  زبان جهان اسلام و زبان حوزه فرهنگي و تمدن ايراني با هزاران آثار گران سنگ در زمينه هاي مختلف ادبي ، عرفاني ، فلسفي ، تاريخي همواره مورد اعتنا و اعتقاد ايرانيان و مردمان سرزمين هاي دور و نزديك بوده است .

عليرغم حوادث و رويدادهاي پرتب و تاب و گاه ناخوشايند سه صده اخير باز هم اين زبان شيرين و دلنشين در دورترين نقاط جهان امروز حضورو نفوذدارد .

اين حضور و نفوذ حكايت از آن دارد كه در ژرفاي  زبان و ادب فارسي آنقدر  مهعاني  بلند و مضامين  دلنشين  علمي ادبي  اخلاقي و انساني وجود دارد كه هر انسان سليم الطبعي با اطلاع  واگاهي از آنها  خود به خود  به فارسي ئو ذخاير مندرج در آن  دل مي سپرد . اگر چجنين نبود  ترجمه  و تاليف  هزاران  كتاب و مقاله  از سوي  خارجيان ددرباره  اثار جاودان  و جهان  ادب فارسي  مانند : شاهنامه فردوسي ، خمسه  حكيم نظامي گنجوي ، گلستان  و بوستان  شيخ اجل مثنوي مولانا جلال الدين بلخي چهره نمي جست               هزارانايران شناس و ايران  دوست غير ايراني  دل و عمر بر سر شناخت ، فهم ، تفسير  و ترجمه  اين آثار  ارزنده در نمي باختند . واقع آن است  كه نكات  نغز و حكمتهاي بديع  و درسهاي  انسانيت ، بزرگواري  اخلاقي و مردم  دوستي در ادب  فارسي آنقدر  حلاوت ولطا فت  دارد كه  مي تواند عطش تمام تشنه كامان  وادي معرفت و حيرت  را يك  تنه به آب  عذب خوبيش سيراب گرداند.

با در نظر گرفتن  ويژگيها و مختصات  زباني  قديمي ترين آثار و مدارك  بازمانده  اززبانهاي  ايراني تا زمان حاضر  مي توان  تحولات تاريخي  زبانهاي  ايراني رابه سه دوره  مهم  تقسيم كرد .

1- دوره باستاني                2- دوره ميانه                 3- دوره جديد

بدين ترتيب  مي توان گفت  «زبان فارسي »كه  يكي از زبانهاي ايراني  از قديمترين  صورت  بازمانده  آن تا  فارسي دري ، سه  دوره تحولي ,: باستان ، ميانه و جديد  را پشت سر گذارده است .

بنابراين  زبان فارسي  جديد  دنباله  طبيعي و صورت تحول  يافته زبان  «فارسي ميانه » است  وفارسي ميانه  خود صورت تحول يافته زبان «فارسي باستان » مي باشد .

چون  زبانهاي دوره باستان  و ميانه  ديگر بصورت  زنده بكار  نمي روند  و تنها  در مطالعات  تاريخي از صورت  مكتوب آنها  استفاده  مي شود، بطور كلي با زبانهاي «مرده »و «خاموش» خوانده  مي شوند .

دوره ميانه

زبانهاي ايراني ميانه

زبانهايي كه حد فاصل  بين زبانهاي باستاني  و زبانهاي  دوره اخير ايران اند ، زبانهاي دوره ميانه  ناميده مي شوند . ميزان  و ملاك تشخيص زبانهاي ميانه را  از يكسو  ساده تر  بودن  نسبت به صورت  باستانيان  و تغيير و تحول آشكار در سيستم  و نظام زباني  قديم و از سويي ديگر متروك و خاموش بودن آن دانسته اند .

البته  با توجه  به سير و تحول تدريجي  زبان  از صورتي  به صورت ديگر ، تعيين تاريخ دقيق و مشخص به عنوان حد فاصل  قطعي  بين زبانهاي باستاني  ، ميانه و جديد  ميسر نيست .

زبان شناسان تاسيس سلسه اشكاني در حدود (250 سال پيش از ميلاد ) را آغاز  دوره  زبانهاي ايراني  ميانه محسوب مي دادند  اين دوره  تا پايان  فرمانروايي سلسله ساساني  يعني 651 ميلادي كه  سال شكست  ساسانيان  از قواي  مسلمين  و انقراض  اين حكومت است  ادامه مي يابد .

بدين  ترتيب دوره  زبانهاي ايراني  ميانه  در حدود  هزار سال ، از قرن  سوم پيش از ميلاد تا قرن  هفتم  ميلادي محسوب  مي شود .

با توجه  به اينكه  از نظر  تاريخي دوره  زبانهاي  باستاني  با انقراض هخامنشيان  در سال (330 پيش از ميلاد ) به پايان  مي رسد  و دوره  ميانه  نيز از(250 قبل از ميلاد) كه سراغاز حكومت  اشكانيان  است شروع  مي شود . فاصله اي  قريب يكصد سال  ميان  اين دو  دوره تاريخي  زبانهاي  ايراني  وجود دارد  كه درتتبعات   تاريخي  زبان فارسي  به «سالهاي تاريك » معروف است  زيرا پس از برافتادن  هخامنشيان  بدست اسكندر ، طولي نكشيد كه  اسكندر خود در گذشت  و سرزمينهاي تحت تسلط وي ميان  سردارانش  تقسيم  شد و فرمانروايي ايران  زمين ، را يك از سرداران  اسكندر موسوم  به «سلوكوسي» گرديد .

سلوكوس و اعقابش قريب صد سال در ايران  حكومت  كردند  كه در تاريخ  ايران به دوران  سلوكيها  معروف  است . آنچه مسلم است  اين است  كه بدليل  يوناني بودن  فرمانروايان  سلوكي زبان  و خط ايراني  كمتر مورد  توجه  دستگاه  حاكمه  بود  و همين  عامل  موجب رواج  و تاثير زبان فرهنگ  و هنر يونان  در زبان فرهنگ  و هنر ايراني  گرديد . تاثير مختصات  خط يوناني  در خطوط ايراني  ابداع شده  در دوره  ميانه  نيز به  هيمن دليل  است .

بنابراين در تمام دوران  سلوكي ها اثري  مكتوب از خط و زبان  ايراني  بر جاي نماند  و به همين  دليل هيچ گونه  اطلاع  و آگاهي از چگونگي و كيفيت  زبان فارسي  دراين  مقطع خاص زماني  نداريم .

آخرين آثار  بازمانده  از دوره  باستان ، متعلق  به دوره هخامنشي  است و اولين  آثاري كه از دوره  ميانه بدست  آمده به دوران  حكومت  اشكانيان  تعلق دارد  و دوران  حكومت سلوكيان  كه ميان دو  سلسله  ايراني هخامنشي و اشكاني است. «دوره تاريك »  در حلقه  مطالعات  تاريخي  زبان  فارسي  به شمار  مي رود . بدين ترتيب  زبانهاي  ايراني  دوره ميانه ، زبانهايي هستند كه  در فاصله  زماني  سالهاي 250 پيش از ميلاد  (تاسيس سلسله اشكاني ) و 651 ميلادي ( انقراض  سلسله ساساني ) در سرزمين ايران بكار مي رفتند .

( اين نكته  شايان دقت است كه با يك تحول اساسي و چشم گير سياسي و اجتماعي ، زبان يك جامعه يكباره متحول  نمي شود . بلكه  ايجاد تغيير و تحول  در سيستم و نظام  زبان امري  است كه  به آهستگي و طي  قرنهاي  متمادي  صورت مي پذيرد )

از ميان  زبانهاي متعددي كه درايران  دوره ميانه بكار  مي رفتند  آثار و اسناد  مكتوبي اززبانهاي «پهلوي اشكاني »«پهلوي ساساني » «سعدي »«سكايي»«بلخي »«خوارزمي »باقي مانده  است .

اين زبانها با توجه  به مختصات  وويژگيهاي ساختاري  و موقعيت  و محدوده  جغرافي شان  به دو گروه  اصلي تقسيم  مي شوند .

الف : زبانهاي  گروه شرقي

ب: زبانهاي گروه غربي

ادبيات  زبانهاي  ايراني  ميانه  گروه شرقي

زبانهاي  ايراني ميانه  متعلق به گروه شرقي كه از آنها  آثاري باقي مانده  است عبارتند از :

1- سعدي         2- سكايي             3- بلخي               4- خوارزمي

سعدي

به زبان  سعدي در ايالت  سغد قديم  سخن گفته  مي شد كه مهم ترين  شهرهاي  آن سمرقند و بخارا (در جمهوري ازبكستان  كنوني ) بوده است .

علاوه بر اين ايالت ، زبان  سغدي در نواحي ديگر مانند  واحه هاي تورفان  در تركستان شرقي به عنوان  زبان  مراورات  تجاري و فرهنگي و زبان اداري و تاليف  و تصنيف رواج  داشته است  . از كتيبه بوگوت  در مغو لستان ، كه متعلق  به اندك  زماني پس از 581 ميلادي است ، چنين  بر مي آيد  كه سغدي  زبان رسمي  نخستين  امپراتوري تركان  بوده است  . اين زبان نه تنها  در مكه  هاي حكم  دانان  سغده بلكه  در اسناد رسمي  و نامه هاي  آنها  نيز به كار مي رفت  و درآسياي ميانه به عنوان  زبان  ميانجي ، از قرن  ششم تا دهم  ميلادي (چهارم ) معمول  بود  لا گسترش زبان فارسي  در آسياي ميانه  از حدود  قرن چهارم  هجري ، سغدي به تدريج  از اهميت  افتاد . با اين همه ، زرمنشان به عنوان  زبان تكلم تا حمله مغول  در قرن  هفتم هجري همچنان  به حيات خود ادامه داد .  بازمانده اي  از اين  زبان  اكنون در دره رودخانه           در شمال  كوه نقياب ( در جمهوري تاجكيستان ) قراول است . آثار  سغدي را بر حسب موضوع ،مي توان به دو دسته عمده تقسيم كرد : آثار غير ديني و آثار ديني .

آثار غير ديني سغدي

آثار  غير ديني سغري مشتمل  بر نوشته هاي  روي سكه ها ، اشياء سيمين ، منسوجات ، چرم  سفالينه ها و سنگهاي گرانبهاست .

قديم ترين  سكه هاي سغري  متعلق به قرن دوم  ميلادي است  و جديدترين آنها از دوران  حكومت  عورك  فرامانرواي سمرقند است كه  در ناحيه  پنجكنت (جمهوري تاجيكستان ) بدست  آمده اند .

نامه هاي  قديمي سغري

اين مجموعه ، كه شامل  پنج  نامه كامل  و چند  قطعه ناقص است ، در يك  برج نگهباني  متعلق  به ديوار  چين در غرب  تون هوانگ بدست آمده و احتمالا  به اوايل  قرن  چهارم  ميلادي  تعلق دارد .

اين اسناد  قديم ترين آثار مفصل سغري است و علاوه  بر اهميت  زبان شناسي ، از جهت  در برداشتن  اشاراتي  به حوادث تاريخي  و پي بردن  به چگونگي نامه  نويسي  نيز مهم به شمار  مي رود .

آثار  مكشوفه در سند  عليا

 در كاوشهاي آسماني پاكستاني  بين سالهاي 1979 تا 1988 در نواحي  ميان دهكده  شاتيان و شهر چيلاس و در هوترا در دره  سفر عليا ( شمال پاكستان ) بيش از 670 سنگ نوشته  كوچك  به  زبانهاي  ايراني  ميانه  كشف گرديد  كه بيشتر  ان كتيبه هاي سغري است  اين كتيبه  ها همه از  قرن چهارم  ميلادي  هستند  و از نظر  در برداشتن  نام هاي خاص ، همه به شمار  مي روند .

كتيبه بوگوت

اين كتيبه در سال 1956 در غرب  بروگوت  در جمهوري مغولستان  كشف گرديد ، بر سه طرف  سنگ فرار قائمي نگاشته  شده  و جمعاً داراي 29 سطر است  و در طرف چهارم  سنگ كتيبه اي  به سنسكريت (به خط براهي ) نگاشته  شده است . اين  كتيبه  مربوط به كوتاه  زماني  پس از 581 ميلادي  است و از جهت  در برداشتن  اطلاعاتي  درباره  تاريخ  فرمان روايان تركان ، حائز اهميت است .

كتيبه  هاي افراسياب

در سال 1965 در خرابه هاي  افراسياب در شمال  سمرقند  كنوني (جمهوري ازبكستان ) به همراه  نقش و نگارهاي روي ديوار حدود 10 كتيبه سغري  كشف گرديد . كتيبه  ها در شرح نقوش  روي ديوارهاست . بر يكي از ديوارها يك كتيبه 16 سطري  وجود دارد  كه در ان  شرح  بار يافتن  فرستاده  چغانيان به حضور  فرمان رواي  سمرقند  به نام  ورهومن آمده است  و پس از آن  سخن از فرستاده چاچي است . اين كتيبه ها متعلق به اواخر قرن  هفتم  و اوايل  قرن هشتم ميلادي  است .

كتيبه هاي پنجكنت

كتيبه هاي  كوچكي در پنجكنت ( تاجيكستان ) برروي  ظروف  سفالين ، استخوان و ظروف  سنگي بدست آمده است  كه به اواخر  قرن  هفتم  واوايل قرن هشتم تعلق دارند . از ميان  اين آثار  يك قطعه  سفال  نوشته  شش سطري از اهميت  بيشتري  برخودار است .  اين  نوشته مشتمل است بر فهرست الفباي سغري ، نام كاتب آن (درواسپ ) و حاكمي (كوي فرن ) كه دستور  تهيه آن را داده است .

كتيبه هايي كه برروي  چوب متعلق به قصر  چهل  هجره  در شمال اسرو شنه (تاجكيستان ) بدست آمده است .

نيز متعلق  به اواخر  قرن  هفتم  واوايل  هشتم ميلادي است .

آثار كوه منع

در1933 در خرابه نماي دژي در كوه  مغ در شمال  تاجكيستان 74 فقره  سند متعلق به بايگاني  ديواشتيج ،آخرين  فرمان رواي سغرؤ، بدست امد وي بهدنبال  حمله  اعراب  به قلمرو فرمان روايي خود به ان  دژ  كوهستاني  پناهنده  شده بود  . اين اسناد  كه روي چرم  و كاغذ  و پوست  نوشته  شده  ، مشتمل  بر  نامه هاي اداري اسناد مالي ،يادداشتها و دستورهاي اداري  و يك قباله ازدواج است .

اين آثار  از نظر پي بردن  به شرايط سياسي و اقتصادي  ناحيه  سغر در اوايل  قرن  هشتم ميلادي  اهميت بسيار دارد .  همچنين  نامه هاي  بدست آمده

 

كتيبه لادك

كتيبه اي  كوتاه در 9 سطر  در لادك  در  ، جنوب غربي جامو كشمير در دست  است كه  احتمالاً متعلق  به 2/841 ميلادي است  و باديد  آن را  از نوع  كتيبه هاي ياد بودي به شمار آورد  .در اين كتيبه  امده است كه مردي سمرقندي  به نانم  نوش فرن كه به عنوان  فرستاده راهي  درباره  خاقان     است .  به ناحيه  لادك  رسيده است . كتيبه  با ذكر سال (210 احتمالاًيزدگردي ) شروع  مي شد.

كتيبه  قره  بلگون

اين كتيبه  به سه زبان (سغدي ،چيني و اويغوري ) است  ودر قره بلگون ، پايتخت  تابستاني  شاهان  اويفوري در ساحل رودخانه  ارغوان  در مغولستان به دست  آمده  و متعلق به تاريخي بين 808 تا 821 ميلادي است . اين كتيبه  را خاقان  او يغور  به مناسب  گرويدنش به مانويت بر پا داشته است .

كتبيه هاي قرقيزستان

كتيبه هايي در جمهوري  قرقيزستان  كه بر روي  صخره  يا سنگ  به دستور  فرمان  روايان  ترك  قره خان  نگاشته  شده بدست  آمده است  و بايد آنها را  از نوع  كتيبه هاي يادبودي  به شمار آورد . بعضي از آنها  با ذكر تاريخ  ( به احتمال  قوي يزدگردي ) شروع  مي شود . اين كتيبه  ها از قرن 9 تا 11 ميلادي هستند .

علاوه  بر اين  ، سفال  نوشته هايي در نواحي  گوناگون  سغر قديم  مانند  ورخشه (بخارا ) ،فرغانه ، هفت  رود و وادي حصار و چند سفال نوشته  از خرابه هاي  مرو (تركمنستان ) بدست آمده  است . آثار غير ديني به خط خاص سغدي  نوشته  شده است .

آثار  ديني سغدي

اين آثار  متعلق  به پيروان  اديان  بودايي و مسيحي  و مانوي است  و همه آنها در اوايل  قرن بيستم  ميلادي  در نواحي  تورفان  و تون  هوانگ ، در جنوب  شرقي  تورفان ، در تركمنستان  چين ، كه پيروان  اين اديان  دران  جا مستقر شده بودند ، بدست آمده است .

آثار بودايي

اصطلاحات به كار رفته  به خوبي  نشان  مي دهد كه  اين آثار  بدست آمده بيشتر  از اصل سنكريت يا چيني  به سغدي ترجمه شده است  و تعيين  هويت  و تطبيق بسياري  از انها  با اصل ، تاكنون  انجام گرفته  است .  بسياري از اين  آثار به شيوه سوتره هاي  هندي نوشته شده است  و بعضي نيز ترجمه هاي جاتكه ها (داستان  زندگي بودا )واودانه ها (مقوله اي از داستانهاي روايي هند ) هستند .

از مهم ترين  آثار سغدي  بودايي مي توان  از دو كتاب  نام برد . و سنتره  جاتكه ، داستان  تولد  بود او  سوتراي علت  و معلول.

رساله هاي ديگر  در مجموعه  هاي آثار  سغدي بودايي به چاپ رسيده است  كه مفصل ترين آنها متون سغدي  محفوظ  در كتابخانه  ملي پاريس  است . در اين  مجموعه  علاوه بر متون خاص بودايي ، متن هايي نيز كه  اختصاصاً جنبه ديني  ندارد ، مانند متون پزشكي ، طلسم باران و بعضي اندرزها و سخنان  حكيمانه  نيز آمده است .

قطعه اي  كه از داستان  رستم  در اين مجموعه آمده  از نظر  ادبيات فارسي  اهميت ويژه اي  دارد.

آثار مسيحي

نوشته هاي سغدي  مسيحي بيشتر  در بولاييق در شمال  تورفان  كشف گرديده است  اين آثار  بيشتر از  سرياني ، زبان ديني مسيحيان     آسياي ميانه ، ترجمه شده است ودر مواردي . متن  سغدي همراه متن  سرياني  است .  در مواردي نيز متن  اززبان پارتي و احتمالا از فارسي ميانه  مانوي ترجمه  شده است .  متون سغدي  مسيحي  شامل  ترجمه  بخش هايي از كتاب  متون ( دانيال، سوقا، يوحنا ) اعمال  قدسيان ( مانند بادشبا و جرحين /جرج قديس ) مقاتل يا اعمال  شهداي مسيحي (مانند اعمال  پيشيون معاصر  يزد گرد دوم ساساني كه در آن شرح داده  شده است  كه چگونه وي توانسته  است  دختري بنام ناهيد و پدرش آدر هر مزد را كه  موبر بوده  ، مسيحي  كند و سرانجام  هر سه شهيد شده اند ، شهداي زمان شاپور دوم ) مواعظ و تفاسير ،  فرامير ، مجموعه اي از چيستان  ها و غيره .

آثار سغدي مسيحي  به گونه اي  از خط  سرياني  سطر بخيلي نوشته شده است .

مسيحيان  سغدي زبان ،گاه آثار خود را به زبان سغدي  نيز نوشته اند

آثار مانوي .

هيچ متن كاملي به زبان سغدي مانوي  بر جاي  نمانده است ،آنچه بدست آمده  قطعاتي از متون  گوناگون  است .  از كتابهاي هفتگانه  اصلي  مانويان ، تنها  قطعاتي  از كتاب  غولان  و قطعات  كوتاهي از نامه ها  در دست است .

مهم ترين  اثر سغدي مانوي عبارت اند از : توبه  نامه ها ، سرودهاي كوچك و بزرگ ، سرگذشت  دين ، تكوين  سالم ، داستانها و تمثيلها ، واژه نامه  و فهرست  لغات  و فهرست  نام  ملتها  و جداول تقويمي و  غيره .

متون  مانوي به خاص مانويان  نوشته شده است .

سكايي

آثاري به زبان  سكايي در اواخر قرن نوزدهم  و اوايل  قرن بيستم  در تمشق ، نزديك  مارال باشي واقع در شمال شرقي  كاشمر ودرختن ، در جنوب  شرقي همان شهر  بدست آمده است .

همه اين آثار متعلق به بوداييان  است  و حتي اثار غير ديني سكايي نيز رنگ و      بودايي دارد .

آثار غير ديني  بخشي شامل  نامه هاي  خصوصي  و بخشي  شامل  مكاتبات  ديوان  ختن است .

آثار سكايي رابه دو دسته سكايي ختني (يا ختني مطلق ) و سكايي تمشق تقسيم  مي كنند. آثار تمشقي از نظر  زبان  كهنه ترند .

تقريباً همه آثار  بودايي از سنكريت ترجمه  شده اند  كه فقط  اصل  بعضي  از آنها  در دست  است و اصل  بسياري از اين آثار  را از روي ترجمه  هاي  تبتي و چيني موجود  كه اصل  سنسكريت آنها از ميان  رفته است ، مي توان  باز شناخت . ترجمه ها گاه  تحت اللفظي  و گاه  نسبتاً آزاد  است .  متون  سكايي  شامل  مطالب  مربوط به اصول  عقايد ، تمثيل ها و روايتها  ، اقرارنامه ها و توبه نامه ، رسالت طبي ، يك متن  كوچك جغرافيايي ، واژه نامه هايي چيني ختني و يك واژه نامه تركي ختني است . مفصل ترين  متن  ختني  كتاب زمبست به شعر است .  داستان  هندي  رامه و همسرش سيتا منظومه اي  حماسي  است كه  از ان  تفسيري  بودايي شده است .  در ميان  اشعار  ختني ، نمونه هايي از اشعار  غنايي و مديحه  نيز وجود دارد .  نسخه هاي موجود  ختني در تاريخ 700 تا1000 ميلادي به خط  براهي (مقتبس از سنسكريت ) نوشته شده است .

خوارزمي

آثار بدست آمده  از زبان  خوارزمي قديم  به دو دسته عمده  تقسيم  مي شود .

آثار  خوارزمي  قديم و آثار خوارزمي متاخر

آثار قديم مشتمل است بر نوشته هاي روس سكه هاي فرمان روايان خوارزم (قرن 2يا3 ق . م ) .

كتيبه هايي برروي چوب و چرم  از ناحيه  تو يراق قلعه  احتمالاً متعلق به قرن دوم ميلادي ، كتيبه هايي (حدود صد قطعه ) بر ديوار  استودان هايي (ظروف مخصوص قراردادن استخوان مرده ) از ناحيه توق قلعه  محتملاً مربوط به قرن  هفتم ميلادي  و كتيبه هايي برروي  ظروف  سيمين  با تاريخ  هايي احتمالاً ميان  قرن ششم تا هشتم ميلادي  و سفالينه اي  از ناحيه  خود ( هو مبوز) تپه . اين آثار  همه به  خط قديم خوارزمي  كه مقتبس از خط آرامي بوده  ، نوشته شده  ودر انها  هزوارشي نيز بكار رفته است .

آثارمتاخرخوارزمي ازدوران  اسلامي وهمه به خط عربي است. درآثاربيروني مانند آثار الباقيه وصيدنيه كلمات خوارزمي  بسياري  نقل شده است .

در نسخه اي از كتاب  لغت مشهور زمخشري به نام  مقدمه الادب در برابر كلمات  و جمله هاي فارسي ، معادل آنها به زبان  خوارزمي آمده است . در دو نسخه  ديگر  از اين كتاب نيز گاه گاه  معادل  خوارزمي  كلمات  عربي نقل شده است .

جمله هاي خوارزمي  را همچنين  در دسته اي از كتابهاي فقهي  مي يابيم :

قيميه الدهر في فتاوي اهل الدهر تاليف محمد بن محمود الترجماني .

قنيه المينه تاليف نجم الدين  الزاهدي الغزميني .

و رساله كوچكي به نام رساله  الالفاظ الخوارزميه التحافي قنيه المسبوط تاليف كمال الدين العمادي الجرجاني ، مشتمل بر شرح لغات خوارزمي قنيه المينه

همان گونه كه از عنوان  و محتواي اين آثارمعلوم مي گردد. هيچ كدام  ازآنها از نظر  ادبي اعتبار چنداني ندارد ، گرچه  اهميت آنها  از نظر  زبان شناسي مسلم است .

بلخي

قديم ترين اثر از زبان بلخي  متعلق به قرن دوم  ميلادي است و آن كتيبه اي است  در 25 سطر  كه در مدخل معبدي  در سرخ كتل  در جنوب  شرقي  بغلان  بدست امده  است .

كتيبه هاي كوچك تري  نيز در اين  ناحيه  كشف  گرديده است  . كتيبه هاي كوچك تري نيز از افغانستان  و ازبكستان  نيز در دست است  ، اين آثار  به خط يوناني  نوشته شده است  . علاوه  بر اين  كتيبه ها ، 8 قطعه دست نوشته نيز به  خط يوناني بلخي  در تركمنستان  چين بدست آمده  است  و بنظر مي رسد  متعلق به بوداييان  بوده است  . قطعه اي  نيز به زبان  بلخي و به خط مانوي  در دست است .

زبانهاي  ايراني ميانه  گروه  غربي

زبانهاي  ايراني ميانه  گروه غربي رابه  دو زبان  شمالي و جنوبي  تقسيم  مي كنند.

زبان  ايراني ميانه  شمالي و جنوبي  ،زبان  ايلت  باستاني « يارت» است   نام اين سرزمين در كتيبه  داريوش  به صورت      Paryawa = پرتو ذكر شده است .

زبان  ايراني ميانه  جنوبي غربي ، زبان  ايالت «پاريس»است  كه در كتيبه  هاي فارسي  باستان به  صورت Parsa = پارسي ذكر شده است .

زبان پارتي

زبان  ايراني  ميانه غربي شمالي  كه زبان  قوم  پارت  بوده است  در مدت  حكومت اشكانيان زبان  رسمي  و اداري ايران بود.

زبان پارتي  به نامهاي پهلوانيك و پهلوي اشكاني نيز خوانده مي شود.  اين زبان  تقريباٌ تا حدود  قرن 4 ميلادي  در ايران  رواج  داشت  و حتي  كتيبه هاي  شاهان  نخستين  ساساني  نيز  به اين  زبان  نگاشته  مي شد .  زبان ÷ارتي  در زبان  فارسي ميانه  تاثير قابل  توجهي  داشته است  و بسياري  از واژه هاي  ÷ارتي  از طريق زبان فارسي  ميانه  وارد زبان  فارسي جديد شده است .

آثار  و اسنادي  كه از زبان  پارتي  موجود  است بطور كلي  به دو دسته  تقسيم  مي شود .

الف :آثاري  كه به خط پارتي نوشته  شده است .

بيوكليماتيك : آثاري كه به خط مانوي نگارش  يافته  اند و به نام  متون  تورفاني مشهورند .

اسناد نوع اول  عبارتند از :

1.     كتيبه ها

كتيبه هاي  شاهان  نخستين  ساساني  از جمله  اردشير شاپور  اول كه در قرن  سوم ميلادي  نوشته شده اند  به يه  زبان  ميانه ، ÷ارتي و يوناني  مي باشند . اين كتيبه ها  در نقش رستم (كعبه زردشت ) نقش رجب بيشاپور و حاجي آباد قرار  دارند .

كتيبه هاي شاهان  بعدي  ساساني  از جمله  كتيبه  نرسي دريا يكولي به دوزبان  فارسي ميانه و پارتي  است و  بلاخره  كتيبه هاي شاهان  آخري ساساني  تنها به زبان  فارسي ميانه است .

 بدين ترتيب ،كتيبه هاي شاهاناوليه  ساساني  از زمره  منابع  مكتوب بازمانده  از زبان  پارتي است  زيرا اين  كتيبه ها  علاوه  بر زبان  فارسي ميانه  به زبان پارتي  نيز  نوشته  شده اند .

به اين  منابع  مي توان  كتيبه هاي كال  چنگال  نزديك  بيرجند در جنوب  خراسان  كه احتمالا مربوط  به نيمه  اول قرن  سوم  ميلادي است  و كتيبه  اردوان  پنجم  را كه در  شوش  كشف  شده  افزود .

2.     سكه ها

شاهان  اشكاني  تا مدتها نام خود رابرروي  سكه ها  به يوناني  مي نوشتند و كلمه  فيلهلن به يوناني روي آنها  ديده مي شود  و گاهي  كلماتي  نيز به  خط پارتي  به چشم  مي خورد  اما از  حدود  قرن  اول ميلادي (از زمان  بلاش اول حدود 51 تا حدود 7680 م)  زبان  و خط پارتي  بكار رفته  است .

در ابتدا  نوشته هاي  پارتي  سكه ها  شامل  صورت  خلاصه  شده نام  شاه بوده  مانند ول به جاي ولگش = بلاش ) وبعد  در ثلث دوم قرن  دوم ميلادي نوشته ها  مفصل تر  مي شود  و نام شاه  به صورت  كامل ذكر مي گردد.

در روي  سكه هاي  مسي شاهان  محلي ايلام (جنوب شرقي  خوزستان ) در قرن  اول و دوم  ميلادي  نيز ظاهراٌ نوشته هاي پارتي  ديده مي شود .

مهرهايي نيز به خط پارتي  در دست است . اين مهرها احتمالاٌ متعلق به اواخر  دوره اشكاني و اوايل  دوره ساساني است .

3.     سفال نوشته ها

تعدادي از سفال  نوشته هايي كه در كاوش هاي باستان شناسي در ناحيه  ورامين  و چال طرخان عشق آباد (نزديك ري ) و قصر او نصر (نزديك شيراز ) و مواضع  گوناگون  در جنوب  جمهوري  تركمنستان  بدست آمده ، داراي نوشته هايي با مركب  به خط  پهلوي متصل است .

        كه در نزديكي  عشق آباد  پايتخت  تركمنستان  واقع شده است  . شهر مشهور  و قديمي  پارت است و  احتمالا مقبره  شاهان  اشكاني  نسز در اين  شهر قرار دارد .  از سنا به تعداد قابل  توجهي قطعات  سفالينه  يافت  شده كه  متعلق  به قرن  اول قبل  از ميلاد  است .  اين آثار  سفالي  داراي  مكتوباتي است كه  به زبان  پارتي  و به خطي مخوط  از آرامي  و پارتي  نوشته شده است اين نوشته  ها بر روي  كوزه هايي بوده است كه  براي حمل  شراب  از انهااستفاده  مي شد و شامل  نام هاي اشخاص جايها وزن و تاريخ است .

4.     قباله هاي اورامان

سه نوع معامله مربوط  به فروش  دو تاكستان  كه بر روي  پوست  آهو نوشته شده  در ادرامان  كردستان  پيدا  شده است  و اكنون  در حوزه  بريتانيا نگاهداري  مي شود .

دو سند  از اين  سه نوع ،به زبان  و خط يوناني  است  و هر  دو تاريخ  سلوكي دارد .  يكي  معادل 84/88 ق.م و ديگري معادل 21/22 ق.م  است  و در ÷شت  يكي از آنها  چند كلمه اي  به زبان  و خط پارتي  نوشته  شده كه خلاصه  متن يوناني  است و احتمالاٌ تاريخ نگارش آن نسبت به متن  يوناني  جديدتر  است .  سند سوم  به زبان  و خط پارتي  است و تاريخ  اشكاني دارد  كه معادل  سده اول  ميلادي  است .  خط پارتي  اين  متن به خط  سفالينه  هاي نسا  شباهت  دارد .

5. اسناد   مورا اوروپوسي

از حضريات  انجام شده  در ناحيه دورا اروپوسي در ساحل  رودخانه فرات  در وسيله  كنوني  نزديك  مرز  عراق ، تعدادي آثار ايراني ميانه ، هم به پارتي  وهم  به فارسي  ميانه  بدست آمده است .

دريكي از بادتگاههاي محلي  سه ديوار  نگاره به زبان  پارتي  پيدا شده است . همچنين  از اين ناحيه  سفالينه هايي به دو زبان  فارسي  ميانه  و پارتي  بدست آمده ات .

زبان  فارسي ميانه

فارسي  ميانه  زبان  ايراني  مانه  جنوبي غربي  است كه  زبان  ايالت  پارس  بود  . از آن جهت  كه صورت  ميانه فارسي باستان  و فارسي  جديد است  فارسي ميانه  خوانده مي شود .  از اين زبان  با نامهاي پارسيك و پهلوي ساساني  نيز ياد مي شود .

فارسي ميانه  در دوره  ساسانيان  زبان  رسمي  و اداري ايراني بود . ولي براي تعيين  مدت  روج فارسي ميانه  مي بايد  چندين  قرن  نيز به اين  تاريخ رسمي  افزود  زيرا  يك تحول  اساسي و مهم  سياسي اجتماعي  بلافاصله  موجب  تحول زبان  نمي گردد بلكه  دهها سال طول  مي كشد  تا زبان  در هر يك از دوره  تحولي را پشت سر  بگذارد .

 زبان فارسي  فارسي  ميانه  هم  از اين قاعده  مستثني  نبود  و تحول  آن  به صورت  فارسي  جديد  در مدت  زمان مديدي  بيش از دو قرن  به طول انجاميد  و آثار و اسناد فراواني  به زبان  فارسي ميانه  كه در بررسيهاي  تاريخ  زبان فارسي  اهميت  دارند  در طول  قرون  اوليه هجري  به رشته  تحرير درامد .

بنابر گواهي هاي موجود  تا اواخر قرن  سوم  هجري  برابر با  اواسط قرن  دهم  ميلادي  هنوز  اين  زبان به دروه  تحولي  جديد  خود نرسيده بود .

نخستين  آثار  زبان  فارسي  جديد كه به  خط عربي  نوشته شده اند  و مرحله  نوين تحول زبان  فارسي را  منعكس  مي كنند  به اواخر  قرن سوم  و اوايل  قرن چهارم  مربوط اند .

بدين ترتيب  دوره فارسي  جديد ملاٌ هزار ساله اخير است .

خط پهلوي

خطي كه براي نوشتن  متون فارسي  ميانه  بكار رفته بسيار  شبيه  خط متون  پارتي است  و به همان  نام پهلوي خوانده مي شود .

خز پهلوي در سراسر دوره ميانه  يعني از دوران  اشكاني تا حدود  قرن سوم  هجري در سنگ  نوشته ها ، سكه ها  اسناد معاملات ،كتابها و رساله هاي گوناگوني  كه به زبانهاي  پارتي و فارسي  ميانه  نوشته شده  بكار رفته  است .

خط پهلوي در زمان اشكانيان  از روي  خط آرامي  اقتباس شد و  نسبت به قومي  كه حاكم  بودند (توم پرتو ) پهلوي خوانده شد و در دوره هاي ساسانيان  نيز همين  خط با اندكي  تفاوت  بكار رفت .

همانطور  كه قبلاٌ گفتيم  زبانهاي ايراني  ميانه  هم به نام  پهلوي خوانده مي شدند  براثر اختلاط دو مفهوم  زبان  و خط در اذهان ، فظ پهلوي علاوه  بر زبان  به خط  نيز اطلاق  شد .

خط پهلوي  گونه  هاي متعددي  دارد از جمله :

الف :پهلوي اشكاني ، اين خط  به صورت  خطي  كتيبه اي  است و بروي مهره ها و سكه هاي  سلاطين  اشكاني ديده مي شود .

ب: پهلوي  كتيبه اي ، خطي است  كه در سنگنوشته ها  و سكه هاي دوره  ساساني  بكار رفته  است .

ج: پهلوي كتابي : خط تحريري كه نامه ها  و كتابها  را بدان  مي نوشتند .

ظاهرا در دوره  ساساني  خطوط  متعددي در ايران  متداول  بود كه  هر يك  از آنها  مورد  استعمال ويژه اي  داشت  و به جاي  خط لفظ  را بكار مي بردند . برخي از مورخان  اسلامي  از جمله  حمزه  اصفهاني و ابن نديم  ضمن  نقل  مطالبي درباره  خطوط  ايراني در زمان  ساسانيان  انواع انها را بر شمرده اند  و تعدادشان را هفت ذكر كرده اند .

خط پهلوي  از جهت  اصول  شبيه  خط فارسي  جديد است  . اين  شباهت  و همسانهاي موجود ميان دو  خط فارسي  ميانه و جديد  امري اتفاقي  و تصادفي  نيست  بلكه بدان  دليل است كه  هردوي آنها  از يك  آشبخور  سرچشمه  گرفته اند . خطوط  ايراين ميانه  از خط آرامي  كه  خودريشه سامي دراد .  اقتباس  شده بودند  و خط فارسي  جديد همان خط كوفي عربي است  كه با تغييرات جزئي  و ظاهري به صورت  كنوني درامده است  خط عربي  خود از زمره  خطوط  سامي  مي باشد  . خواندن  خط پهلوي دشواريهاي عديده اي دارد و از جمله  ينكه  برخي از حروف آن  چند صدايي هستند  و گاه  يك نويسه  بردو يا چند  واج دلالت مي كند .

مثلا نويسه هاي د،ا،س،ن هريك  نشانه  واجهاي متعددي به شرح  زير مي باشد :

د=ي،د،گ،ج و ذ               ا= ر،ن،و

س،خ،آ                           ن=ف،پ

شكل ديگر اين خط ا ز پيو ستن حروف به يكد يگر نا شي مي شود توضيح اين كه گا ه بر اثر اتصا ل دو حرف شكلي  حاصل ميشود كه شبيه به حرف سو مي است مثلا در خط فارسي جديدكه اگر نقطه هاي با يا نا رادر نظر  نگيريم  پس از پيوستن  اين حروف  به شكل سا  در مي ايد  كه شبيه س است .

 
 


همچنين در خط پهلوي همانند خط عربي  نويسه اي  براي ضبط مصوتهاي كوتاه  يعنيَ     ِ      ُ   وجو ندارد  و همين  امر خود  موجب بروز شكالاتي  در خواندن  خط پهلوي مي شود . مهمترين  عامل  دشواري  خط پهلوي اين است كه  در اين خط  هم مانند  اغلب  خطوط ايراني  دوره ميانه  عنصري به نام  هزوارش وجود دارد .

هزوراش

هزوارشها  كلماتي به زبان آرامي اند كه  خط پهلوي نوشته  مس شوند و ظاهراٌ در موقع  خواندن  معادل  فارسي ميانه  آنها تلفظ مي شود مثلاٌ:

MN مي نوشتند  و از  مي خواندند (من عربي )

YDE مي نوشتند ودست مي خواندند (يد)

YEMمي نوشتند وروز  مي خواندند(يوم )

LYLYA مي نوشتند و شب مي خواندند (ليل)

علت وجودهزوارش در خطوط ايراني آن است  كه از دوران هخامنشي كاتبان آرامي  به پشت  و ضبط درادين و امر دبيري و منشيگري  اشتغال داشتند و همين امرموجب اقتباس خطوط ايراني از خط آرامي شد.بدين ترتسب ،كاتبان آرامي به زبان خودتسلط بيشتري داشتندهنگام  نوشتن زبانهاي ايراني معادل برخي از كلمات رااز زبان  خودمي نوشتند . كلمات  هزوارش بيشتر شامل حروف اضافه  ،ضماير بن افعال و برخي  اسامي ويژه  بودكه كاربردشان درزبان زيادبود و نگارشي معادلهاي آرامي براي اين دبيران  متناسب ترو سهل تر مي نمود.

نكته  قابل توجه درمورد هزوارشان  اين است كه  تنها معادل آرامي حروف اضافه ،ضماير اسمها  نوشته  مي شد . درحاليكه وضعيت افعال فرق مي كرد . چون دستگاه  صرف  و ساخت  افعال  درزبان  فارسي با آرامي  فرق داشت  ناچار پس از نوشتن  صورت آرامي فعل به عنوان  ماده  وبن ،شناسه ها و يا پسوند مصدري (جزءصرفي فعل ) مطابق روال زبان فارسي بدان افزوده  مي شأ . مثلاٌ مصدر آمدن  به دو بخش تقسيم مي شد يكي  ماده كلمه كه آن رابه زبان آرامي YATWN ياتون مي نوشتند وديگر علامت مصدر زبان  فارسي يعني  تن كه آن را به دنبال  صورت  آرامي فعل  مي افزودند درنتيجه واژه آمدن به صورت ياتونتن نوشته مي شد همچنين درصيغه هاي ديگر صرفي نظير آيم وآيد صورتهاي ياتونيم وياتونيت نوشته مي شد.

تعدادهزوارشها در متون  پهلوي به مراتب فراوانترو متنوع تر از متون  متاخر است  در بعضي از متون  متاخر براي يك واژه واحد ،گاهي هردو صورت هزوارشي  غير هزوارشي بكار ميرود . مثلاٌ واژه روزدراين گونه متون به دو صورت هزوارشي (YOWM=يوم ) ر غير هزوارشي (RAZ=روز ) نوشته مي شد.

دردوره ميانه گذشته ازانواع خطوطي كه آنها را پهلوي مي خواندند براي نوشتن زبانهاي ايراني چندخط ديگرهم بكاررفته كه ظاهراٌ همه آنها از اصل آرامي مشتق بوده اند از جمله خط مانوي

خط مانوي

ماني در قرن سوم  ميلادي به تبليغ آيين خويش پرداخت  ر آيين مانوي درقرن  سوم ر چهارم  ميلادي رواج فوق الهاده اي داشت وتاقرن هفتم ميلادي از اديان  رايج منطقه  بود، بويژه درشمال شرقي اران اين آيين تا چنين نيزنفوذ  كرد ودرسراسر آسياي شرقي انتشار يافت .

ماني ر ÷يروانش بؤاي نگاؤش آثار خوداز خطي آوا نگار  استفاده مي كردند  كه به خط مانوي مشهوؤ  است ر البته  الفاباي آن همانند خطوط ديگر اين دوره  مقتبس ازآرامي است  ولي ماني كه  استعداد خاص درهنر نقاشي ر كتابت داشت آن را به شيوه اي ممتاز آراست .

مهمترين آثار مانوي كه  برجاي مانده  مكتوباتي  است كه در تركستان چين در ناحيه  تورفان  بدست آمده است . برخي از اين كتابها  به نقاشيهاي زيبايي مزين است . زبان نوشته هاي  مانوي متفاوت  است زيرا  مانويان  دين خودرا در هرمنطقه به زبان رايج درآن ديار تبليغ مي كردند ر مطالب مذهبي وادبيا ر سرودهاي مانوي را به زبان محلي حوزه تبليقي خود مي نگاشتند ولي خطي كه براي نوشتن  زبانهاي مختلف  بكار مي گرفتنديكي بود. همان خطي كه خط مانوي خوانده  مي شد.

بخش مهمي از آثار بازمانأه از زبانهاي پارتي ر فارسي ميانه  بدين خط مي باشد.

آثار بازمانده  از فارسي ميانه

كهن ترين آثار موجود از زبان  فارسي ميانه متعلق  به آغاز دوره ساساني است . اسناد بازمانده از اين زبان  نسبت به آثار دوره باستان فراوانتر ر متنوع تر ند . هم اين اسناد عبارتند از :

الف :كتيبه ها                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                              

يكي از مهمترين  منابع بارمانده  از زبان  فارسي  ميانه  كتيبه هاي است  كه در دوران  فرمانروايي ساسانيان  بر سنگ  نگاشته شده است .

سنگ نوشته هاي فارسي  ميانه  اغلب  مختصرند و چون  صدمه زيادي ديده اند  بطور  كامل خوانده  نمي شوند .  اين كتيبه ها شامل  نام و لقب و در پاره اي از موارد سلسه و شرح فتوحات و نام  نواحي تحت  سلطه شاهان  ساساني است .  اغلب  اين كتيبه ها داراي نقوش  و نگاره هايي هستند كه  مجدو عظمت شاهان  ساساني  و خمايت  ايزدان  از ايشان  و تاييد آنها بوسيله  اهورا مزدا  را نشان  مي دهد .

نكته قابل  ذكر در مورد  كتيبه ها  اين است كه سنگ  نوشته هاي اوليه  ساساني  مانند كتيبه هاي هخامنشي سه زباني اند  سنگ  نوشته  هاي اردشير و شاپور  اول  كه در قرن  سوم ميلادي  نوشته  شده به زبانهاي  فارسي ميانه پارتي  و يوناني است . در كتيبه هاي بعدي روايت  يوناني  خذف شده است  و كتيبه هاي آخري تنها  به زبان  فارسي ميانه  مي باشد .

مهمترين  سنگ  نوشته هاي  عصر  ساساني  عبارتند از :

كتيبه اردشير بابكان  در نقش رستم .

كتيبه شاپور اول در نقش رستم (كعبه زردتشت)

كتيبه شاپور اول در نقش رجب

كتيبه شاپور اول در حاجي آباد

كتيبه نرسي دريا يكولي (ناحيه اي است  ميان قصر شيرين و سليمانيه  عراق )

   كتيبه نرسي در شاپور  فارسي

كتيبه شاپور دوم در طاق بستان

كتيبه شاپور دوم در تخت جمشيد

كتيبه شاپور دوم در مشكين شهر

كتيبه شاپور سوم در طاق بستان

كتيبه كريتر در نقش رستم (كعبه زردشت)

كتيبه كريتر در نقش رجب

كتيبه  مهر نرسي (از وزراي نامدار ساسانيان ) در فيروز آباد فارس

چندين  كتيبه متعلق  به اواخر دوره ساسانيان  در نواحي :دربند قفقاز- استانبول تخت طاووس بيشاپور مقصود آباد و چند ناحيه ديگر .

ب:سكه ها

قديم ترين سكه هايي كه نوشته روي آن  به زبان  فارسي ميانه  است مربوط مي شود  به اواسط قرن  دوم  پيش از ميلاد  اين سكه ها توسط فرمانروايان  محلي ايالت فارس پيش از آغاز سلطنت ساسانيان  ضرب شده است و نوشته هاي روي سكه ها شامل  است بر نام و نسب شاهي كه سكه را ضرب كردند .

نكته قابل توجهي كه  مربوط به سيستم  نگارشي خط پهلوي است آن است كه  حتي در ميان  نوشته هاي اين سكه ها نيز هزوارش وجود دارد .

از شاهان ساساني  سكه هاي زر و سيم فراواني  به جاي مانده كه بر روي آنها علاوه  بر صورت شاه  نام و لقب  او نوشته شده است . برروي  ديگر  اين سكه  ها معمولاً آتشكده اي با درنگاهبان آتش نقش شده است .

ج: مهرها  و سنگهاي قيمتي و ظروف  سيمين

از شاهان  ساساني  تعداد قابل توجهي مهر و احجار كريمه  كهبرروي آنها اشكال ومطالبي به زبان فارسي ميانه  كنده شده  موجود  است .  همچنين تعدادي ظروف و آلات  سيسمين  كه مزين  به نقشهاي زيبا و كتيبه هايي به زبان  فارسي محسوب مي شوند .

د: آثلر يافت شده  در دورا-اروپوسي

بر اثر تحقيقات  اكتشافي از ناحيه اي  درساحل رودخانه  فرات واقع  در سوريه كنوني  نزديك  مرز عراق كه صالحبه ناميده مي شود .آثاري بدست آمده  كه بخشي از اين آثار  به زبان  فارسي ميانه است .

آن دسته  از اسناد  دورا-اروپوس كه به زبان  فاترسي ميانه است  عبارتند از :چندين ديوارنگاره مربوط به قرن  سوم ميلادي و قطعاتي برروي پوست  و اشياء سفالي

هـ :پاپيروسها

در حدود  يك قرن پيش در مصر قطعات  پاپيروسي كه به زبان  فارسي ميانه نوشته  شده است  بدست آمده  يادگار دوران كوتاه  دست  يافتن  ايرانيان  بر مصر  در اوايل  قرن  هفتم  ميلادي  است ..

اين پاپيروسها هم از  زمره اسناد مربوط به تاريخ  زبان فارسي  به شمار مي آيند .

و:ترجمه  فرامير داوود

در ناحيه اي موسوم  به «بلاييق» واقع در شمال  تورفان ، مجموعه اي  مشتمل بر قطعاتي  از فرامير داوود  به زبان فارسي  ميانه يافت  شده است . ظاهراً اين متون در اواخر دوره  ساساني  از سرياني به  فارسي ميانه ترجمه  شده است .

مانويان از نيمه دوم قرن سوم ميلادي براي رهايي از آزار و تعقيب ساسانيان  مراكز تجمع و فعاليت  خود را به شمال شرقي ايران  و آسياي ميانه  انتقال  دادند  و ظاهراً ديانت مانوي در ان سامان  رواج و رونق بسياري يافت . ازآنجا كه در ميان  مانويان آن  خطه ، اقوام  ايراني بسيار زياد بودند اغلب متون مانوي يافت  شده  در تورفان  به زبانهاي ايراني از جمله : پارتي ميانه پارتي و سغدي است .

متون فارسي ميانه  كه غالباً مربوط به اواخر قرن  هشتم  و قرن  نهم ميلادي  است  بخش مهمي  ازآثار  مكشوفه تورفان  را تشكيل  مي دهد .

خطي كه براي نگارش اين متون به كار رفته  همانند  متون پارتي و سغدي ، خط ابداعي  ماني است  كه نسبت به  خطوط ديگر رايج  در دوره ميانه  مزايايي دارد از جمله  اينكه  در اين  خط هزوارش وجود  ندارد  لذا تلفظ كلمات  را دقيق تر و روشن  تر از خط پهلوي بدست مي دهد .

متون تورفاني  فارسي ميانه  در بررسيهاي تاريخي  زبان  فارسي  اهميت  به سزايي دارد زيرا  نه تنها  مجموعه  بازمانده از زبان  فارسي ميانه  را غني تر مي سازد . بلمه بسياري  با پيدا شدن  اين متون  بر طرف  شده است .  بويژه  اينكه  خط پهلوي  املاي تاريخي را منعكس مي كند  و ازاين رو نمي تواند تحولات  صوتي زبان  فارسي را  در طول  دوره ميانه  كه طي چند قرن  صورت گرفته  نشان  بدهد .

در حاليكه  متون مانوي تاحدي  تلفظ رايج در قرون اخير  دروه  ميانه  را منعكس  مي كند .

متون  تورفاني  فارسي ميانه  شامل نامه ها قطعات  ادبي دعاها ،سرودها و نيز قطعاتي  از دو  كتاب  معروف  ماني به نامهاي« شاپور گان » و«انجيل مانوي » است .

ح: متون پهلوي

مهمترينم منابع و مدارك  بازمانده  از فارسي ميانه  رسالات و كتابهايي است كه  بخط پهلوي كتابي نوشته شده است . اكثر اين آثار  به دوره  متاخر ساساني  تعلق دارند  و برخي از انها  نيز در قرون  اوليه  هجذري  به رشته  تحرير درامده اند  اين كتابها  رابا توجه به مطالب  و مضامين شان  به دو بخش تقسيم  مي كنند .

الف : كتب ديني زردتشتي       ب: كتب غير ديني  زردتشتي

الف : كتب ديني زردتشتي

سلاطين ساساني  خود را وارثان  هخامنشيان  مي دانستند  و در بسياري  از موارد  سعي  مي كردند  تا رسوم  گذشته رادوباره  مرسوم  بدارند .  همچنين  ديانت  زردتشتي  را دين رسمي  قرار دارد .

به همين  دليل كتب  و. رسالات بسيار  زيادي  درزمينه مذهب  زردشت  در دوران  ساساني  تاليف  و تدوين  شد  با اينكه  قسمت  اعظم  اين مجموعه  حجيم  از ميان  رفته  همين  مختصر هم  كه بازمانده  براي  پي بردن  به تحولات تاريخي  زبان  فارسي اهميت فوق العاده اي  دارد . زيرا  اين آثار  علاوه  بر اينكه  انباشته  از واژه ها هيتند  و اين خود  مي تواند  تا حدودي  تغييرات  صوتي ، تحولات  معنايي و مجموعه  واتژگاني  زباني را  معين  كند ،جملات  و عبارات  بكار رفته  در اين  كتابها  اطلاعات  جامعي درباره  دستگاه  زبان  و ساختمان  صرفي  و نحوي زبان  فارسي  دردوره  ميانه  در اختيار  ما مي گذارد .

آنچه به عنوانم  متون مذهبي  زردشتي از فارسي ميانه بر جاي مانده خود به دو بخش مشخص تقسيم مي شود .يكي متون مذهبي كه در دوره ميانه تاليف و تحرير شده و ديگر ترجمه هاي پهلوي كتاب مقدس زردشتيان به نام اوستا . اين ترجمه ها اصطلاحاٌزند خوانده ميشوند.

زند اوستا

همچنانكه پيش از اين ذكر شده اوستا كتاب ديني زردشتيان به يكي از زبانهاي باستاني ايران است كه اصطلاحاٌ زبان اوستايي خوانده مي شود. مطالب اوستا قرنهاي متمادي به همان زبان كهن به صورت شفاهي سينه به سينه نقل و حفظ مي شود و بالاخره در دوره ميانه به صورت مكتوب درآمد ولي چون زبان اوستايي كهن و باستاني بود براي عامه مردم قابل فهم و درك نبود.    

لذا در دوره ساساني آنچه كه از اوستا حفظ و مدون شده بود به زبان فارسي ميانه ترجمه و به خط پهلوي نوشته شده بود. علاوه بر ترجمه ، توضيحات و تفسيرهايي نيز بر اين متون افزوده گشت كه برروي هم ترجمه وتفسيرهاي اوستا به زبان فارسي ميانه و به خط پهلوي زند اوستا خوانده مي شود.

زند و پازند

بزرگترين مشكل زند اوستا خطي است كه براي ثبت آن بكار رفته است زيرا از يكسو خط ناساز و ناقص پهلوي نمي توانست تلفظ دقيق و صحيح واژگاني را كه در نوشته هاي مقدس اوستا بكار رفته بود مشخص كند و از سويي ديگر وجود هزوارش در اين خط بر مشكل خواندن آنها مي افزود .لذا تقدس متون مذهبي و اهميت درست ودقيق خواندن آنها موجب شد تا براي رفع اين نقيصه تدبير بينديشند و از خطي استفاده كنند كه كاملاٌ آوا نگار باشد و خوانندگان را از لغزش و خطا در تلفظ برهاند.

از اين رو الفباي اوستايي كه يكي از كاملترين خطوط دنياست و چگونگي تلفظ واژگان را دقيقاٌ ثبت مي كند استفاده كرده متون زند را كه ترجمه و تفسيربه زبان فارسي ميانه بود به خط اوستايي نگاشتند . اين متون كه به زبان فارسي ميانه و به خط اوستايي هستند اصطلاحاٌ پازند خوانده ميشوند.

نكته قابل توجه اين است كه چون پازند نويسي مشكل خواندن خط پهلوي را برطرف مي كردبعدها براي نگارش متون  ديگر فارسي ميانه نيز بكار رفته است .امروزه آثار قابل توجهي از زبان فارسي ميانه به صورت پازند وجود دارد .

بنابراين بخش اعظم متون مذهبي فارسي ميانه عبارت است از ترجمه و تفسيرهاي اوستا به زبان پهلوي و به خطوط پهلوي و اوستاي كه اصطلاحاٌ زند وپازند معروفند.

گذشته از ترجمه هاي اوستا، متون مذهبي فراواني به زبان پهلوي موجود است كه مهمترين آنها عبارتند از :نيكره (يعني كتاب تكاليف و اعمال ديني )پذهشن (به معناي اساس و بن خلقت)و ارداديرافنامه روايات پهلوي مينوي خرد گزارش گمان شكن جاماسب نامه پند نامه زردشت و غيره

ب-كتب غير ديني پهلوي

متون غير ديني پهلوي را نيز به دو بخش تقسيم نمود. يكي اندرزنامه هاي پهلوي و ديگر كتب و رسالاتي كه درباره موضوعات متعدد تاليف و تدوين شده اند.

اندرزنامه ها كه بخش مهمي از ادبيات فارسي ميانه را تشكيل مي دهند پيشينه و اهميت ادبيات اندرزي را در ايران كه موضوع آنها اخلاقي، پند واندرز و امثال و حكم است نشان مي دهد . اكثر اين اندرزنامه هابه بزرگان و فرزانگان و حكيمان نسبت داده شده مانند اندرز بزرگمهر ، اندرز آذر باد مهراسپندان ، اندرز دانايان به فردسينان و غيره.

گذشته از اندرزنامه ها، كتب و رسالات متعددي به زبان پهلوي در زمينه هاي غير ديني تاليف يافته كه مهمترين آنها عبارتند از : كارنامه اردشير بابكان درخت آسودريك شهرستانهاي ايران- خسرو تبادان دريدك- افريهاي سيستان- ماديگان شطرنج- ماديگان هزار دستان و غيره.

بطور كلي آثار ديني و غير ديني موجود از زبان فارسي ميانه كه مختصراٌ به نام متون پهلوي خوانده مي شود ، حاوي اطلاعات وآگاهيهاي فراواني درباره واژگان و دستور زبان فارسي ميانه است و اطلاعات سودمندي از چگونگي زبان فارسي در دوره ميانه در اختيار ما مي گذارد كه در بررسي تاريخ زبان بسيار با ارزش و مهم است .

به اميد آن روز كه ما هم زبان فارسي را پاس بداريم و نگذاريم با ورود لغات و واژگان فرنگي در آن خدشه اي وارد شودهمانطور كه ديگران به ما سالم تحويل دادند ما هم براي آيندگان بدون لطمه وارد ساختن به آن به دست آنها بسپاريم.

                                                                                                        

        به اميد آن روز 

                                        

 

 

منابع و ماخذ

 

 

1- تاريخ ادبيات ايران           دكتر احمد تفضلي به كوشش دكتر ژاله آموزگار

 

2- تاريخ زبان فارسي        دكتر مهري باقري

 

3- زبان فارسي در جهان   غلامعلي زاده

 

4- دستور زبان فارسي    جوليا-اس

 

    

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 اسفند 1393 ساعت: 10:12 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 47

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس