سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
باری دیگر ایران و ایرانی عزادار شد. عزادار فاجعه ایی دیگر که دریا آن را بلعید و هضم کرد اما هم چنان مردم ایران نتوانستند بغض و حیرت آن را ببلعند و آن را هضم کنند. نفرین بر آتشی که حتی دریا توان خاموش کردن آن را نداشت و کشتی پر عظمت سانچی را غرق کرد. ملت عزادار شد و خانواده ایرانی در غم بازماندگان این حادثه شریک شد. چه مادر ها و چه خواهر و همسرانی از شدت اشک نالان شدند و چه پدر و برادرانی از غم بزرگ آن خمیده. بار دیگر ثبت شد ایثار و فداکاری این بزرگان ایران که اگر نبودند ایران و ایرانی نیز باقی نمی ماند. مانند حادثه ی پلاسکو جان خود را تسلیم کردند و همیشگی شدند در ذهن و یاد همه ی مردم ایران. شاید کارکنان و خدمه کشتی را خیلی از ماها نشناسیم و حتی هیچوقت اسم کشتی سانچی به گوشمان هم نرسیده بود اما این حادثه باری دیگر به ما یادآوری کرد که قدر یکدیگر را بدانیم و دنیا و آدمیان اطرافمان را بهتر بشناسیم و با دیدی باز نگاه کنیم به همه ی شغل ها و انسان هایی که هر کدام دستی در این برپایی ایران دارند و در این دنیا نقشی را ایفا می کنند .۲۴ دی ماه سال۱۳۹۶ ثبت شد برای روزی که باز ایران داغدار شد . داغدار سانحه ایی عظیم و مردمانی زحمت کش و فداکار، سانحه ایی که کشتی بزرگ ایران را در خود غرق کرد و انسان های زیادی در غم این حادثه ی بزرگ غرق شدند.
۳۲ کبوتر سفید از میان دودهای سیاه پرکشیدند و آسمانی شدند اما همیشه در دل ها ثبت شدند . آن ها را به عنوان مردان بزرگی که در راه کشور جان دادند یاد می کنند و جاودان شدند.
کشتی سانچی با روشن شدن شعله های آتش اگر چه هموطنان را در رفاقت شعله های خود وصل کرد و به دریا تحویل داد. اگرچه سانچی لحظه شماری های مردم را به اتمام رساند. اگرچه سانچی اقیانوس دیگری از اشک های مادران هموطنان را بوجود آورد. اگرچه سانچی پرچم سیاه را مهمان قلب ها کرد.
اگرچه سانچی در آب های آرام آرامش ملت را به دریا بخشید، اما هیچوقت یاد و خاطره دریادلان در قلب های ایرانیان آرام آرام فراموش نخواهد شد. و همیشه به یاد می آورد که وجود دریا دلان بود که شجاعت را گسترش داد. وجود همان قهرمانان است که اقیانوس هم نتوانست بزرگی خود را به اثبات برساند.
طبیعت آن بزرگ منشان را از ما گرفت و در عمق خود دفن کرد اما روحشان چنان پر کشید و هوای دلهای ایرانیان را از سبکی و درخشندگی خودش پر کرد که تا ابد یاد و خاطر آن عزیزان در قلب و روح مردم ایران زنده خواهد ماند.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم
پایه دهم صفحه۸۳ دل که پاک است، زبان بی باک است
مقدمه:انسان های بی باک دل های پاک دارند و دل های پاک، به هر چیزی دست بزنند طلا می شود. زیرا آن ها چیزی دارند به اسم صداقت.
تنه انشا: دل های پاک حرف هایشان بوی حقیقت می دهد، بوی درستی، بوی انسانیت. همان چیزی که خیلی از مردم از آن بی بهره هستند. همان هایی که در ظاهر دوست تو هستند ولی در باطن از یک دشمن هم دشمن ترند. همان هایی که با دروغ و تظاهر سرت را شیره می مالند. زیرا که دلی ناپاک و سیاه دارند، آن ها کارشان را با دروغ پیش می برند . همان دروغی که کینه می آورد و خانه ها را خراب می کند.
در روزگاران قدیم مردی ساده و بی آلایش زندگی می کرد. او همیشه بدون هیچ نوع سیاست و نیرنگ کار می کرد و اهالی شهر از مرد ساده نالان بودن و می گفتند این مرد با سادگی خود و سیاست نداشتن در کار، کار ما را نیز خراب می کند. مرد ساده هر بار از سخنان مردم ناراحت می شد. زیرا که دل مهربانی داشت و نمی خواست کسی از او ناراحت شود اما نمی توانست ذات خود را تغییر دهد و با دروغ و نیرنگ اجناس خود را به فروش برساند تا سایر مغازه داران نیز بتوانند اجناس خود را گران تر بفروشند. از این ماجرا چند صباحی گذشت. مرد به قصد خرید عسل وارد مغازه ی عسل فروش شد، مرد عسل فروش که به همراه پیرمردی کهن سال که محاسنش سپید شده بود در حال گفتگو بود، مرد ساده لوح را که وارد مغازه شد شناخت و قصد اذیت و آزار آن مرد را کرد. مرد سراغ قیمت عسل را گرفت. مرد عسل فروش دو برابر قیمت حقیقی عسل را گفت در حالی که عسل ها مرغوبیت خوبی نداشتند. مرد ساده دل، براساس سادگی خود بسیار تعجب کرد و گفت: این بسیار گران است در حالی که ارزش واقعی این عسل بسیار کمتر است و این عسل نیز اصلا کیفیت خوبی ندارد. مرد عسل فروش بسیار خشگین شد. ولی پیرمرد که شاهد ماجرا بود با لبخندی که نشان از با تجربگیش بود گفت: تو بسیار آرام و ساده دل هستی، زیرا که هر کس جای تو بود هرگز این حرف را نمی زد. بنابراین دل که پاک است زبان بی باک است.
نتیجه گیری:دل های پاک دنیا را زیباتر می بینند. سخت نمی گیرند و با دلی ساده و لبی خندان زندگی می کنند و لذت می برند.
انسانهای نترس قلب های صافی دارند و قلب های پاک به هر چیزی دست بزنند طلا می شود زیرا قلب های پاک یک ویژگی مهمی دارند به اسم صداقت.
تنه انشا :
قلب و دل های صاف و صادق سخن های شان رنگ و بوی حقیقت می دهد بوی راستی و بوی انسانیت و درستی. متاسفانه بسیاری از افراد از این خصوصیت بی بهره هستند. منظورمان آن انسان هایی هستند که در ظاهر با شما مهربانی می کنند و انسانیت و دوستی خودشان را برای شما نشان میدهند ولی در ذات و درون خود از بدترین دشمنان شما دشمن تر هستند.همانهایی که با فریب و تظاهر سر شما کلاه میگذارند.دلیل این امر مشخص است زیرا آنها قلب و درون تاریکی دارند این نوع انسان ها کار هایشان معمولا با فریب پیش می رود. فریب و دروغی که دشمنی می آورد و بسیار خانمان سوز است.
در زمان های قدیم فردی صاف و ساده ای زندگی میکرد. وی همواره بدون هیچ نوع دغل بازی و دروغ کارهای خود را به پیش میبرد مردم شهر به جای اینکه از این مرد تقدیر و تشکر کنند و از او حمایت کنند از این مرد گله میکردند چون او با انصاف و صداقت کار میکرد و کار و کاسبی بسیاری از افراد را کساد کرده بود. مرد مهربان هر بار که حرف های مردم را راجع به خودش میشنید بسیار ناراحت میشد چون قلب بسیار صاف و مهربانی داشت و نمی خواست کسی از دست او برنجد ولی از این رو هم نمیتوانست در کار خود تخلف کند و با دروغ و نیرنگ اجناس خود را گرانتر از آنچه هستند بفروشد. مدتی از این موضوع گذشت و و مرد برای خرید عسل وارد مغازه عسل فروشی شد و مشاهده کرد که مرد عسل فروش با پیرمردی کهنسال که محاسنش سفید شده بود در حال گفت و گو بود. عسل فروش که مرد ساده لوح را شناخت قصد اذیت و آزار آن مرد را کرد. زمانی که مرد قیمت عسل را پرسید عسل فروش قیمت عسل را دو برابر قیمت واقعی گفت در حالیکه عسل کیفیت خوبی نداشت. مرد پاکدل بر اساس ساده لوحی خود بسیار متعجب شد و گفت : این اثر بسیار گرانقیمت است در حالی که قیمت واقعی این اثر بسیار کمتر از آن چیزی است که شما می گویید و کیفیت عسل بسیار پایین است. مرد عسل فروش که این حرف های مرد را شنید بسیار ناراحت و خشمگین شد. پیرمرد کنار عسل فروش که شاهد این جریان بود گفت تو بسیار ساده و صادق هستی زیرا هر کسی که به جای تو بود هیچ وقت این سخن را نمی گفت بنابر این دل که پاک است زبان بی باک است.
نتیجه گیری انشا :
قلب های مهربان و پاک جهان را بسیار قشنگ تر می بینند. زیاد سخت نمی گیرند و با دل و قلبی مهربان و ساده و لبی خندان و زندگی میکنند و از این زندگی خود نهایت لذت را میبرند.
جواب بچه ها در نظرات پایین سایت
مهدی : مقدمه : به یاد ضرب المثل قدیمی که میگوید طلا که پاکه چه منتش به خاکه.. منظور آدم هایی که دارای رفتار و کردار و گفتار صحیح و درستی هستند و هیچ ترس و واهمه ای از عقوبت آن ندارند چون میدانند عاقبت درستکاری پاداش است.
بند بدنه : اگرما در طول زندگی سعی کنیم که همیشه و درهمه حال صادق و راستگو باشیم و کردار و رفتارمان درست باشد مطمئنا عواقب خوبی در انتظارمان خواهد بود و جای هیچ نگرانی وجودندارد. همیشه انسان های بدکردار و پلید مدام دچار ترس و اضطراب هستند چون میدانند کار بد نتایج بدی را به دنبال دارد و اگر کسی دارای قلب پاک و روشن باشد مطمئنا رفتار و کردار خوبی هم خواهد داشت و خداوند بزرگ هم همیشه یار و یاور خوبان و پاکان خواهد بود و هم دراین دنیا و هم در آخرت پاداش بزرگی به اینگونه افراد خواهد داد.
نتیجه گیری : سعی کنیم در زندگی قلبی پاک و مهربان داشته باشیم و با اطرافیان مان به درستی و نرمی سخن بگوییم و این را به یاد داشته باشیم که پاداش کار های نیک و شایسته پیش از دیگران به خودمان باز میگردد امیدوارم روزی تمام انسان ها دارای قلبی رئوف و مهربان و به دور از پلیدی باشند.
داستان دل که پاک است زبان بی باک است.
درطول تاریخ انسان هایی بوده اند که که هیچ ترسی از دشمنان خودشان نداشتند وبرای ابادانی کشور خود از هیچ کاری دریغ نکردند.
اولین نفر که باعث برگشت انقلاب شد امام خمینی بود که از دشمنان ما هیچ ترسی نداشت و در هر موقعیتی پیام خود را به مردم میرساند و امید بسیار زیادی به مردم میداد.
در ان زمان هم میتوان به مردم ام اشاره خواصی کرد که اگر ان ها به میدان نمی امدند الان جمهوری اسلامی ایران وجود نداشت. مردمی که از گروه های ساواکی ها نمی ترسیدند و مقابل ان ها گلوله ها مانند گل ها پرپر میشدند.
ادم های هم بودند که باعث پیشرفت کشور شدند و این پیشرفت دشمنان ماذا عذاب می داد اما نمی دانستند که هیچ وقت نمی توان جلوی پیشرفت مارابگیرند.
این همان کسانی هستند که از هیچ کسی ترسی ندشتند و با دل پاکشان تا اخر عمر مقابل دشمن ایستادند. و این جا است که میگویند دل که پاک است زبان بیباک است.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
مزایا و معایب معدن در محیط زندگی ما کتاب کار و فناوری
جواب تمرین کتاب کار و فناوری مزایا و معایب معدن در محیط زندگی
معدن در زندگی ما یک گام رو به پیشرفت به حساب می آید. گامی بلند که امروز و فردای ما را می سازد و نقشی بسیار پررنگی در زندگی ما دارد. از جمله مزایای معدن را می توان اینگونه نام برد که موجب اشتغال زایی بسیاری از افراد می شود. معدن که شاخه های زیادی دارد مانند معدن سنگ نمک، معدن شن و ماسه، معدن ذغال سنگ، معدن سنگ سیمان و معدن طلا و مس و نقره که هر کدام به صورت جداگانه فواید زیادی چه در صنعت و در زندگی روزمره ی و نقش حیاتی دارند.
اما از آنجایی که هیچ کاری بدون عیب نمی باشد ، معدن نیز از آن مستثنی نیست. معدن خطرات جانی زیادی برای کارکنان آن ایجاد می کند. مانند ریزش معدن و یا عیب دیگر آن تخریب کوه ، جنگل و زیستگاه جانوران است. معدن روزبه روز موجب تخریب بیش از بیش محیط زیست و منابع طبیعی است و همچنین به دنبال خود آلودگی آب و هوا، از بین بردن محل زندگی حیوانات و انقراض بیشتر حیوانات ، حشرات ، درختان و گیاهان می شود
توجه
همچنین می توانید جواب پاسخ های کتاب های پایه های مختلف را از لینک های زیر ببینید.
همچنین برای حمایت از سایت ما و گذاشتن تحقیقات بیشتر در سایت بر روی لینک های زیر کلیک کنید تا مانیز برای شما با اشتیاق فراوان تری تحقیق رایگان در سایت بگذاریم .
دقیقا سال گذشته بود، تقریبا همین روزها که به همراه خانواده به سفر زیارتی مشهد رفتیم. در راه همه چشم انتظار بودند و دل ها بی قرار دیدن آن گنبد طلایی که از دور نیز قابل دیدن بود را داشتند. لمس آن حال و هوای عجیب ملکوتی که مانند آهن ربایی همه را به سمت خود می کشاند و همه مشتاق آن بودند که حتی نوک انگشتانشان به ضریح آقا امام رضا برسد. با وارد شدن به شهر مشهد مقدس، مشهد گویی آن هوا هوای همان آسمانی نیست که همیشه در آن نفس می کشیدیم انگار هوای آنجا عطری خاص داشت که مارا مست می کرد و بیشتر مشتاق آن ضریح. بلافاصله بعد از رسیدن شتابان به سمت مرقد حرکت کردیم با آنکه هوا خیلی سرد و رو به هوای بارانی بود اما توجه ایی به این موضوع نکردیم و گام هایمان را بلندتر برداشتم تا هر چه سریع تر بر روی زمین مرقد قدم بگذارم و با تمام پوست و گوشت و استخوانم آن فضا را لمس کنم. هر چه از آن فضای ملکوتی بگویم کم گفته ام. از عطر دلنشین یا از دستان به آسمان برده ی مردم یا از صدای صوت قرآن و یا از کبوترهای سفید نشسته بر زمینش، پرندگان نیز به بزرگی و عظمت این مرد ایمان دارند و همیشه به سمتش پرواز می کنند. باران نم نمکی که از آسمان آمد هیچکس را ناراحت و یا پرکنده نکرد، بلکه فضا را زیباتر از قبل کرد و این خود، خود برکت بود که از آسمان مشهد بر سر مردم آمد. ناگهان از گوشه ایی از حیاط بزرگ مرقد صدایی بلند شد صدای گریه ی پیرزنی که دست به سمت آسمان برده بود و با گریه شکر می گفت که باز هم امام رضا منجی او شده و خدا باز هم روی امام و بندگانش را زمین نزده است و مریض اش را در بیمارستان شفا داده و حاجت روا شده است.
تعطیلات عید سال پیش بود که ما تصمیم گرفتیم به مشهد برویم.
سفر ما با ماشین شخصی مان آغاز شد و در جاده پدر و مادرم نوبتی رانندگی کردند تا هیچ کدام خسته نشوند و تصادف نکنیم.
وقتی به مشهد رسیدیم تمام اطراف حرم را برای اجاره کردن اتاق یا خانه گشتیم.
به هر کوچه ای که می رسیدم چند نفر ایستاده بودند و پدرم از آن ها قیمت خانه می پرسید تا جایی که برای ما مناسب تر هست را انتخاب کنیم.
بالاخره بعد از یک ساعت جستجو و دیدن اتاق ها و سوئیت های مختلف یک جای تمیز و خوب پیدا کردیم که می شد حرم را از پنجره اش تماشا کرد.
وسایل مان را در سوئیت گذاشتیم و کمی استراحت کردیم، بعد پدرم گفت آماده شویم تا به زیارت برویم.
همگی آماده شدیم و چون فاصله ی زیادی با حرم نداشتیم پیاده راه افتادیم.
اولین بار بود که می خواستم به حرم امام رضا (ع) بروم و تا به حال آن جا را از نزدیک ندیده بودم، زمانی که به حرم رسیدیم احساس خیلی عجیبی داشتم.
وارد حرم که شدیم، حیاط بزرگ، صحن ها و آدم هایی که برای زیارت آمده بودند را نگاه می کردم و این کار برایم خیلی جالب بود.
من و مادرم در حیاط از پدر جدا شدیم و به داخل حرم رفتیم و با هم زیارت نامه و نماز خواندیم، پس از تمام شدن زیارت، دوباره به حیاط بر گشتیم و منتظر شدیم پدر هم زیارتش تمام شود.
بعد از آمدن پدرم دوباره به سوئیتی که اجاره کرده بودیم بر گشتیم.
ما سه روز در مشهد ماندیم و در آن سه روز صبح ها و عصر ها با هم به زیارت می رفتیم و بقیه روز را در شهر می گشتیم.
در روز آخر مادر، پدرم و من برای دوستان و فامیل کمی سوغاتی خریدیم.
بعد از سه روز که به همه ی ما خیلی خوش گذشت دوباره وسایل مان را جمع کردیم و آماده ی برگشتن به شهر خودمان شدیم.
انشا سوم : سفرنامه مشهد – مناسب نوجوانان
قبل از عید بود که برای سفر به مشهد برنامه ریزی کردیم و قرار بر این شد تا سال تحویل را در حرم مطهر امام رضا (ع) باشیم.
خوشبختانه پدر در موقع مناسبی هتل و بلیط قطار را رزرو کرد و ما از این بابت مشکلی نداشتیم و شلوغی های عید باعث ایجاد تاخیر در مسافرت مان نشد.
سفر با قطار برای من که تا به حال سوار قطار نشده بودم لذت بخش و هیجان انگیز بود، قبلا هم چند باری سفر مشهد را تجربه کرده بودم، اما دفعات قبل مسافرت ها با ماشین شخصی خودمان بود، ولی این بار قرار بود با قطار سفر کنیم و این موضوع شوق من برای مسافرت را بیش تر کرده بود.
از طرفی، بودن در لحظه ی سال تحویل در حرم سعادتی بود که شاید نصیب هر کسی نشود، به همین خاطر از موقعیت پیش آمده بود خوشحال بودم و این خوشحالی را در چهره ی تک تک اعضای خانواده ام نیز می توانستم ببینم.
صبح آخرین روز از سال 97 بود که قطار در آخرین ایستگاه توقف کرد و ما به مقصد رسیدیم.
به هتل رفتیم، اتاق ها را تحویل گرفتیم و بعد از کمی استراحت، آن روز غروب زودتر از همیشه شام خوردیم و وسایل مورد نیاز را بر داشتیم و راهی حرم شدیم.
گوشه و کنار حرم پر از جمعیت بود و همه در تکاپو بودند تا برای سال تحویل در یکی از بهترین جاهای دنیا آماده شوند.
ما در گوشه ای از حیاط سفره کوچک هفت سین خود را پهن کردیم و سین ها را کنار هم چیدیم و بعد نوبتی به زیارت رفتیم و برگشتیم.
نزدیک سال تحویل همگی قرآن های کوچکی که همراه مان بود را گشودیم و خواندیم و در دل آرزو کردیم تا در این لحظه هیچ کس غمگین نباشد.
همگی به صدای دعایی که در حرم پیچیده بود گوش جان سپرده بودیم. سال تحویل شد و به هم تبریک گفتیم.
آن شب را در حرم ماندیم و برای یک سال خوب دعا کردیم و صبح روز بعد به هتل برگشتیم.
یک هفته ی اول عید که برای من از به یاد ماندنی ترین لحظه های عمرم بود را در مشهد بودیم و من سعی کردم هیچ لحظه ای از این سفر را از دست ندهم و از تمام اتفاقات ریز و درشت آن عکس و فیلم تهیه کنم.
انشا چهارم : انشا خاطره سفر به مشهد برای نوجوانان
سال ها بود که به زیارت امام رضا (ع) نرفته بودم، حتی بارها پیش آمده بود که وسایل سفر را آماده کردیم اما لحظه آخر مسئله ای پیش می آمد و کل سفرمان کنسل می شد، حالا می دانم تا زمانی که امام نطلبد حتی اگر همه برنامه ریزی ها درست پیش برود اما زیارت قسمت ما نخواهد شد.
امسال تابستان بعد از سال ها به مشهد مقدس مسافرت کردیم. اگرچه این شهر زیبا اماکن توریستی و تاریخی و تفریحی زیادی دارد اما حرم مطهر امام رضا دلیل اصلی ذوق و شوق من برای سفر بود.
سفر ما با قطار بود و سفر راحتی داشتیم. زمانی که به مشهد رسیدیم من و خانواده ام برای زیارت لحظه شماری می کردیم و به همین دلیل به محض این که برای زیارت آماده شدیم به طرف حرم به راه افتادیم.
صحن حرم مانند همیشه پر از جمعیت بود، آدم هایی که از سراسر ایران و کشورهای دیگر برای زیارت امام هشتم شیعیان و با یک دنیا عشق پا به حرم گذاشته بودند و یک دل و یک صدا امام شان را صدا می کردند.
ما نیز به جمعیت پیوستیم و وارد شدیم، ضریح امام از آن چیزی که در ذهنم مانده بود نورانی تر به نظر می رسید، با دیدن آن صحنه دلم به عرش رفت و از خود بی خود شدم. با سلام و صلوات به سمت ضریح رفتم و دستانم را به میله هایش گره زدم و یک دل سیر با امامم حرف زدم.
هنگام برگشت از حرم دلم از بغض و کینه خالی شده بود، احساس می کردم سبک شده ام، احساسی که همه خانواده ام در آن با من شریک بودند.
ما در طول سفر مشهد علاوه بر حرم مطهر از نقاط دیدنی و تاریخی همچون شیر سنگی، آرامگاه فردوسی، پیر پالاندوز و … دیدن کردیم اما هیچ کدام به زیبایی و خاطره انگیزی حرم مطهر نبود.
مقدمه: در زندگی ما انسان ها بعضی از مسائل آموختن و یادگیری آن بسیار حیاتی و لازم است که علم و دانش یکی از دغدغه های مهم آن می باشد.
تنه انشا: زندگی را فرض کنیم که در آن نه علم باشد و نه دانشی، همه افراد بی سواد و نادان باشند و توانایی انجام هیچ کاری را نداشته باشند و زندگی تنها در حد امرار معاش و زنده ماندن گذرد. در آن صورت دیگر نه ماشین ، یخچال،کامپیوتر و گوشی های موبایل و نه هیچ کدام از این وسایلی که امروز برای بهتر و راحت زندگی کردن ما وجود دارد اختراع و کشف نمی شد. هم چنان مردم زیادی با کوچکترین بیماری می مردند؛ زیرا که هیچ گونه پیشرفتی در پزشکی و جراحی کسب نمی کردیم. انسان های باهوش همیشه در لحظه به لحظه ی زندگیشان سعی در آموزش و آموختن و پیشرفت و ترقی دارند زیرا که می داند هر چه علم انسان بالاتر باشد راه موفقیت او هموارتر خواهد بود و آسوده تر به هدف زندگیشان دست پیدا می کند. آموختن علم و دانش از همان لحظه ی تولد شروع پیدا می کند و تا لحظه مرگ ادامه دارد. زیرا انسان هر لحظه در حال آموختن می باشد، چه از نظر درسی و کتاب و اختراع و آزمایش و چه از نظر فراگیری تجربه و درس زندگی. آموختن علم و دانش فواید بسیار زیادی دارد، چه برای خود انسان و چه برای دیگران و این آموختن به او کمک می کند تا گام های زندگیش را با هدف و برنامه ریزی بردارد تا در نهایت به موفقیت های ذهنی و هدف وجودی خود دست پیدا کند و این موضوع اوج آرزوی بشری می باشد.
نتیجه گیری: ما به عنوان دانش آموز و ظیفه داریم در این مراحل زندگی که فرصت خواندن درس را داریم به نحو احسن از آن استفاده ی کامل را ببریم و با تصمیم درست و تعیین هدف درست گام های زندگی و پله های ترقی را طی کنیم تا در نهایت به آرامش ابدی و وجودی دست پیدا کنیم.
به آسمانخیره شده بودم، خط سفیدی که رد حرکت هواپیمایی بود مرا به فکر فرو برد، با خودم گفتم در گذشته کسی تصورش را هم نمی کرد که بتواند به آن نقطه از آسمان برود و پرواز کردن برای انسانها نه تنها یک رویا بود؛ بلکه اصلا فکر نمی کردند روزی وسایل نقلیه ای اختراع شود که بتوانند در زمان کوتاه مسیر طولانی را طی کنند.
به گذشته های دورتر فکر میکردم که خبری از تکنولوژی امروز نبود نه جارو برقی، نه لباس شویی، نه چرخ خیاطی ، نَه موبایل، نَه تلویزیون نَه لباس مناسب، نه برق و روشنایی، نه آتش، نه … و هیچ تکنولوژی ای وجود نداشت.
واقعا این انسان چه موجود عجیبی است! همه اینها را خودش اختراع کرده و به اینجا رسیده است و مطمئنا در آینده نیز چیزهایی را اختراع خواهد کرد که امروزه حتی تصورش را هم نمی کنیم.
واقعا انسان یکی از شگفت انگیز ترین مخلوقات خداوند است؛ اما چه چیزی انسان را این چنین شگفت انگیز کرده است، چه ابزاری این قدرت را به انسان داده که بتواند این گونه جهان را تغییر دهد، این گونه بر سایر موجودات زمین برتری یابد، انسانی که وقتی پا روی زمین گذاشت هیچ ابزاری به همراه نداشت جز نیروی عقل و علم و دانش.
بله آنچه که انسان را از سایر موجودات متمایز می کند قدرت عقل و وعلم اوست.
شاعر می گوید:
درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را
انسان ها با کمک علم و دانش در برابر حیواناتو بلایای طبیعی و حوادث از خود مراقبت کردند، با نیروی دانش خوراک و پوشاک و مسکن ایده آل خود را ساختند، با علم و دانش با بیماری ها مقابله کردند، باعلم و دانش وسایل ارتباطی ایجاد کردند و هزاران کار دیگر که قابل شمارش نیست.
بنابراین علم و دانش نعمت خداوند حکیم است که به انسان هدیه داده شده و انسانها به وسیله آن می توانند نیازهای خود را برطرف و زندگیرا برای خود آسان کنند.
علم و دانش دو بالی هستند که انسان می تواند با آنها تا بیکران پرواز کند.ارزش هر انسان با چگونگی به کارگیری آنها معین می شود.علم و دانش، آگاهی و معرفت او را به جایی می رسانند که حتی فرشتگان هم بدان دست نمی یابند.هر چه دانایی انسان بیشتر شود، نقش رهبری او در زندگی پر رنگ تر می شود.
بسیار اتفاق افتاده که با دیدن شخصی و یا صحبت کردن کسی، به دانش وی پی برده اید. این مسئله بیانگر این نکته است که هر دانشی که انسان فرا می گیرد در رفتار او نمود پیدا می کند و از کردار بسیاری از افراد می توان به میزان علم آنها پی برد. در ارزش علم همین بس که خداوند متعال در سوره زمر ایه ۱۱ می فرماید:«قُل هَل یستَوی الذَّینَ یعلَمُونَ و الذین لا یعلَمُونَ …؛بگو یا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابر هستند؟…»
از همان ابتدا که بشر آفریده شد، شروع به یادگیری کرد.خداوند می فرماید:«و عَلَّمَ ادَمَ الاَسماءَ کُلَّها…؛ و آموخت (یاد داد) به آدم همه نام ها را …»
فرشتگان دانستند که مقام انسان با دانشی که خداوند به او عطا کرده است از ملائکه بالاتر است؛لذا انسان باید قدر خود را بداند و از دانشی که در اختیار دارد، استفاده درست ببرد.
خانواده هایی هستند که از نظر اقتصادی در سطح پایینی قرار دارند، اما وجود فرزندان باهوش در میان آنها، حسرت خانواده های مرفّهی را برمی انگیزاند که هر چه خرج فرزندان خود می کنند به نتیجه ای نمی رسند،بنابراین،هر چند امکانات کمی در اختیار دارید؛ ولی به اهداف عالی و بلند مدت فکر کنید و تا رسیدن به آنها، احساس شکست و دلسردی نکنید.
دانش، انسان را به سوی کمال هدایت می کند.افرادی که در زندگی درست فکر می کنند، گفتار عاقلانه دارند و خوب قضاوت می کنند،در برخوردهای اجتماعی دیگران را به خود جذب می کنند. آنها شمعی هستند که می سوزند تا دنیای تاریک جهل و نادانی را با دانش خود روشن کنند و خفتگان را بیدار کنند؛زیرا که می دانند سودجویان همواره سعی دارند، افرادی را در جهل و بی خبری نگاه دارند تا بدین وسیله راه نفوذ و تسلط زورگویانه خود را بر آنها باز کنند.در دنیایی که عصر «دانش و اطلاعات» نامیده شده است،نه به راه رفتن که به دویدن نیاز داریم تا با کسب آگاهی های بیشتر، هم سو با جوامع پیشرفته بشری به علوم و فنون روز مسلح شویم و تیر دانایی مان را به سوی کسانی که قصد تجاوز به میهن ما را دارند و به فکر مطامع و منافع خود می باشند، پرتاب کنیم.قلم بهترین و محکم ترین سلاح ماست، بکوشیم تا همواره آن را در دست داشته باشیم و از آن بهره بگیریم.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن