سایت علمی و پژوهشی آسمان - 236

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

بازديد: 29101
انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

 

پایه هشتم درس۳  صفحه۴۲    آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا اول : 

با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

مقدمه: زندگی گذرگاه مخوفی است هر لحظه آن ورطه ای هولناک است که باید در  آن گام نهاد. راه زندگی راه کوشش و مجاهده است، یکی از این راه ها، راه علم و دانش است.

تنه: هر روز مسیری را طی می کنم که از کنار درختانی سر به فلک کشیده می گذرد. درختانی که با تغییر فصل ها، گذر زمان را نشان می دهند. در کنار مسیری که می گذرم خیابانی است که ماشین ها با مردمانی که هر کدام آن ها به سمت و سویی می روند جلوه گر است خانه ی من در ته کوچه ای است که زیبایی کوچه همیشه برایم تلاقی گر لحظه های ناب کودکی است. آن زمان ها که با دوستانم فوتبال بازی می کردم(با دوستانم لی لی  بازی می کردم)، کوچه ی خانه ی ما خاطرات شیرین زندگی ام را بازتاب می کند از کوچه که بیرون می روم دوباره همان درختان روبه رو می شوم. درختانی که اوج عظمت هستی را نمایانگر هستند. آن درختان به من نشان می دهند که در زندگی چقدر تغییر ممکن است آن وقت ها که من خیلی کوچک بودم، درختان هم نهالی بیش نبودند و حالا من که بزرگ شده ام درختان نیز با من قد کشیده اند. درختان همیشه برایم بازگوگر پیشرفت و ترقی هستند. آن ها به من نشان می دهند که هر کسی هر چقدر تلاش کند به همان اندازه می تواند آسمان ها را درنوردد. من نیز دوست دارم روزی به اوج آسمان های پیشرفت برسم.

درختان را که رد می کنم به پارکی می رسم. پارکی که همیشه با دوستانم به بازی در آن می پردازم. دوستانی که برایم با ارزش ترین دارایی های زندگی ام هستند. انگار مدرسه نزدیک است این خیابان را که بگذرانم به مدرسه می رسم، مسیر خانه ام تا مدرسه ام همیشه برایم شیرین ترین لحظه ها را رغم می زند.

نتیجه گیری: مسیرهای زندگی همگی یادآور لحظه های خوش و یا سخت هستند. مسیری که همیشه به مدرسه ختم می شود مسیری است که یادآور تلاش و مجاهده من در رسیدن به قلّه های علم و دانش است.

 


انشا دوم  :

وقتیکه شیفت صبح هستیم
معمولا اول از همه رفتگر های زحمتکش را میبینم که به تمییز کردن جاده های شهر مشغولند
و همینطور که جلوتر میروم با مغازه دار هایی که تازه مغازه را باز کرده اند
و مشغول به تمیز کردن مغازه و وسایل خود هستند را میبینم
و همینظور که به راه خود ادامه میدهم به سوی مدرسه
مکان بعدی که سر راهم است قبل از رسیدن به کنار ان بوی ان حس میشود
و ادم میفهمد که این نزدیکیها نانوایی وجود دارد
نان داغ و تازه خیلی لذیذ و خوشمزه است
همینطور که در راهم
ادم های زحمتکش بسیاری میبینم که هر کرام به طریقی روزی خود را در می اورند
و هنگامی که شیفت بعد از ظهر هستم و به سوی مدرسه میروم
دقیقا مصادف است با ساعتی که در شیفت صبح در از مدرسه تعطیل میشوم
و در مسیر باز گشت به خانه بیشتر معمولا اولیای دانش اموزانی را میبینم که راهشان دور و به دنبالشان امده اند
و شهری شلوغ و پر هیاهو نسبت به صبح

 

 انشاء سوم  : مسیر خانه تا مدرسه

موضوع انشاء در مورد باران، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

ساعت شش و نیم صبح است . مادرم دوباره آمده و دارد مرا از خواب بیدار می کند به قول خودمان نازم را می کشد تا بالاخره از خواب بیدار شوم .هوا کمی تاریک است دوباره صدای خروس همسایه به گوش می رسد با چشم های
خواب آلود که هیچ جا را نمیبیند دست و رویم را می شویم و لباس هایم را می پوشم و صبحانه
لزیزی می خورم . فاصله مدرسه تا خانه ما بسیار زیاد است برای همین مجبورم با سرویس
بروم.می روم داخل حیاط و بند های کفشم را می بندم و داخل کوچه منتظر سرویسم می مانم .
سر صبح است بقال ها و مغازه دار ها ی سحر خیز دارند جلوی مغازه هایشان را آب و جارو می کنند و طبقه های مواد غذایی را به داخل کوچه می آورند تا جلب توجه شود و بتوانند روزی حلال کسب کنند. بلآخره ون نقره ای رنگ از پایین سر می رسد سوار ماشین می شوم و به بچه ها سلام میکنم بچه ها از شدت سرما مانند گنجشک کز کرده اند و سر هایشان را به زور به داخل کت هایشان جا می دهند .
بیرون را نگاه می کنم تاکسی های زرد رنگی را می بینم که بچه ها را نوبت به نوبت سوار می کنند و چراغ های قرمز زندگی را پشت سر می گذارند. مادرانی که در صف های نان ایستاده اند وپدرانی که با کاسه آشی که حرارت می دهد به خانه بر می گردند . از شهر بیرون می زنیم پمپ بنزین ،دامداری و مرغ داری را با تمام دشت های سرسبز و درختان زیبا پشت سر می گذاریم
بلآخره به مدرسه می رسیم آقای ناظم جلوی در مدرسه ایستاده و با ما احوال پرسی می کند ما هم در برابر ان درسمان را می خوانیم.

موضوع انشاء در مورد مسیر خانه تا مدرسه، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

انشا چهارم : آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید


روزهای سر زمستانی با سرعت و پی در پی رهسپار روزهای بهاری و هرلحظه به عید نوروز نزدیک تر می شدند.
صبح،هنگامی که برای مدرسه رفتن از خانه خارج شدم آسمان شهر نا آرام بود.
رفتگر محله جاروی بزرگ خود را با عجله بر روی زمین می کشید،انگار او حوصله نداشت.
پیرمردی دوچرخه سوار آرام و آهسته رکاب می زد،او سرحال به نظر می رسید.
تعدادی افراد در صف نانوایی ایستاده بودند و غرولند می کردند که چرا نوبت آنها نمی شود؟ نانوا هم سعی می کرد سریع تر نان ها را از تنور بیرون بیاورد،انگار آنها بسیار عجله داشتند.
بقال سرخیابان هم با بسم اللهی که می گفت کرکره ی مغازه اش را بالا برد و داخل آن شد.دختر بچه ای هم روی نیمکت چوبی نشسته بود و به هر رهگذری که از کنار او می گذشتند می گفت:آقا شما کبریت نمی خرید؟خانم شما آدامس؟اما آنها آنقدر درگیر مسائل روزمره ی خودشان بودند که تو جهی به او نداشتند.
پیر مرد ماهی فروش با تن صدای بالا رفته فریاد می زد:ماهی دارم،ماهی قرمز!شما میخوای خانوم؟
کمی آن طرف تر هم پسر جوانی می گفت:حراج نوروزی است،حراج!
درختان کنار خیابان شکوفه های خود را به نمایش گذاشته و زیبایی خاصی به منظره ی شهر بخشیده اند.واقعا عید نزدیک بود نزدیک تر از آنچه فکرش را می کردیم.
در خیابان هیاهوی بی نهایت زیبایی وجود داشت.آنقدر که دوست داشتی ساعت ها همانجا بایستی و مردمان شهر را تماشا کنی.
سلام!
این صدای دوستم مریم بود. آنقدر در محله و مردمانش محو شده بودم که موقع رسیدن به مدرسه را متوجه نشده بودم.

موضوع انشاء در مورد مسیر خانه تا مدرسه، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

 انشا پنجم : آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

موضوع انشاء در مورد باران، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

چیزهایی که من در راه مدرسه میبینم،معمولا چیزهاییست جالب؛البته نه از نوع خوبش،بلکه از مسخرگی جالب است.
اول از همه وقتی نام مدرسه ام می آید،یاد خانه های خرابه و آثار باستانی و آدم های ناجور در مطهری می افتم؛البته منظورم از مطهری بیشتر همان اطراف مدرسه مان یعنی محله ی ساغریسازان است.
من از دیدن خانه های خرابه ای که می توان آن ها را آثار باستانی نامید،خنده ام می گیرد؛برای همین است که می گویم چیزهای جالبی می بینم.مقبره ی خواهر امام که جاییست داغون در حد مطهری(همان ساغریسازان)که هر وقت،وقت اضافه ای در مدرسه گیر می آید ما را به آنجا می برند.
داخل مدرسه هم از محله اش بهتر نیست؛حیاطی دارد بسیار کوچک و وسایل ورزشی ای داغون و ناظمی بداخلاق که بر سختی تحمل درس ها می افزاید.کلا مدرسه و راه مدرسه هیچکدام اوضاع ردیفی ندارند.
در آخر می پردازیم به چند چیز خوب درباره ی مدرسه مانند سحرخیز شدن که باعث طراوت و شادابی بدن و افزایش سرعت جریان خون در بدن می شود که با این چیزهای بدی که در مدرسه و راهش وجود دارد از بین می روند.

 

انشا ششم :

مقدمه : ما 9 ماه به مدرسه میرویم که در بین این 9 ماه تعطیلی های زیادی وجود دارد . ما هر روز که به مدرسه میرویم باید چالش هایی را پشت سر بگذاریم .

بدنه : ساعت شش و نیم صبح است. مادرم مانند همیشه آمده و دارد مرا از خواب سنگین بیدار می کند . به قول خودمان مادرم دارد نازم را می کشد . پس از چند دقیقه بالاخره مادرم به سختی مرا از خواب خوش بیدار کرد .

 آفتاب هنوز کامل طلوع نکرده و هوا نیمه تاریک است دوباره سرو صدای خروس همسایه به گوش می رسد . با چشم های خواب آلودم که هیچ جارا نمی بیند دست و صورتم را می شورم و لباس هایم را که مادرم بر روی صندلی میز ناهار خوری گذاشته است میپوشم و صبحانه لزیزی را میل میکنم .

 مسافت خانه تا مدرسه ما بسیار طولانی است برای همین مجبور هستم با سرویس به مدرسه بروم. داخل حیاط خانه می روم و روی صندلی کوچک چوبی که در گوشه خانه مان گذاشته شده است می نشینم و بندهای کفشم را می بندم و داخل کوچه منتظر سرویسم می مانم.

 اول صبح است بقال ها و مغازه دار های سحر خیز جلوی مغازه هایشان را آب و جارو می کنند و طبقه های مواد خوراکی را به داخل کوچه می آورند تا جلب توجه شود و بتوانند روزی حلال کسب کنند. بلاخره تاکسی زرد رنگ از راه میرسد سوار ماشین می شوم و به بچه ها تک تک سلام میکنم بچه ها از شدت سرما مانند گنجشک کز کرده اند و سر هایشان را به زور به داخل کت هایشان جامی دهند.

 بیرون را نگاه می کنم تاکسی های زرد رنگی را می بینم که بچه ها را نوبت به نوبت سوار می کنند و چراغ های قرمز زندگی را پشت سر می گذارند. مادرانی که در صف های نان ایستاده اند و پدرانی که با کاسه آشی که حرارت می دهد به خانه بر می گردند.

 ترافیک زیادی وجود دارند اکثر ماشین ها در حال رساندن دانش آموزان هستند . هر روز از فلکه ای عبور میکنیم که نزدیک آن فلکه پل هوایی وجود دارد . مدرسه ای کنار آن پل وجود دارد . هر روز صبح دانش آموزان از روی آن پل رد میشون تا به مدرسه برستند . از زیر پل عبور میکنیم من عادت دارم هر وقت که به مدرسه میروم ماشین های موجود در خیابان را بشمارم .

 در مسیر از جاده ای رد میشویم که در بلوار های وسط گل های زیادی با رنگ های مختلفی کاشته اند . به مدرسه میرسیم همگی با ذوق و شوق از سرویس خارج میشویم و به حیاط مدرسه قدم میگزاریم و در گوشه ای بر روی نیمکت آهنی می نشینیم . و از شدت سرمای آهن به خود می پیچیم و منتظر میمامیم تا زنگ صف بخورد

 نتیجه : ما در مسیر خانه تا مدرسه با چالش های زیادی رو برو هستیم از جمله عبور از خیابان و … که لحظه ای بی احتیاتی باعث میشود که جانمان را به خطر بیندازیم .

 

انشا هفتم :

وقتی گروه صبح هستیم صبح زود رفتگران زحمتکش را میبینم که به پاک کردن سطح شهر مشغول هستند .

همینطور که جلوتر می روم مغازه دارهایی که تازه مغازه را باز کرده اند و مشغول به تمیز کردن مغازه و وسایل خود هستند را می بینم .

سپس از دور بوی نانوایی و نان تازه به مشامم می رسد و معلوم است که آنجا نانوایی است .

سپس با زن و مرد هایی رو به رو می شوم که معلوم است هرکدام برای اهداف خاصی در حال رفت و آمد هستند .

هنگامیکه گروه ظهر هستم و به سمت مدرسه می روم دانش اموزان گروه مخالف را میبینم که از مدرسه تعطیل شده اند .

خیابان ها شلوغ است .

بوی کباب و بوی غذاهای دیگر از رستوران ها احساس می شود .

وقت ناهار است و بسیاری کارمندان از این فرصت استفاده می کنند تا ناهار بخورند .

به مدرسه می روم .

آفتاب به مدرسه می تابد .

به راستی که زیباست .

 

 

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 20 بهمن 1398 ساعت: 16:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

بازديد: 11597
انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

این مطلب شامل چهار انشا می باشد :

پایه۸ درس۳مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه صفحه۴۲

انشا اول : با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

مقدمه:فوتبال یکی از مهیج ترین و پرطرفدارترین بازی در بین دیگر بازی ها در اقشار مختلف جامعه است. فوتبال علاقه ی بسیاری از کودکان به خصوص پسران است.

تنه انشا: همیشه در رویاهایم به باشگاه فوتبال می رفتم و از نزدیک تک تک لحظه ها را حس می کردم، لحظه هایی که بسیار برایم لذّت بخش بود. از زمانی که بسیار کودک بودم علاقه شدیدی به توپ و بازی فوتبال داشتم این علاقه ناشی از علاقه ی شدید پدر و برادرم به بازی فوتبال بود. بسیاری از شب ها تا دیروقت با برادرم بیدار  می ماندم و بازی فوتبال را تماشا می کردم تا بالاخره یکی از روزهای خوب خداوند، برادرم با بلیطی به خانه آمد. بسیار خوشحال شدم و با ذوق فراوان به سمت ورزشگاه مسابقه فوتبال رفتیم همین که به بیرون ورزشگاه رسیدم فهمیدم که تنها من نیستم که علاقه ی وافری به فوتبال دارم. همه جا تا چشم می خورد مردان و پسرانی بودند که برای مسابقه فوتبال آمده بودند. در آخر با گذر از آدم ها و تحمل مشقت های فراوان جای خالی در بین صندلی های تیم مورد علاقه ام پیدا کردم، اما این جای خالی پشت تور دروازه بود. هر چند دیدن مسابقه از این مکان بسیار سخت بود اما کم کم که محو مسابقه بودم، انگار دیگر خودم نبودم انگار مانند خواب هایم بخشی از دروازه شده بودم. توپ که به سمتم می آمد می ترسیدم و به خود می لرزیدم. آخر بعد از ترس های بسیار توپی از دروازه بان گذشت و من را لرزاند. آری تیم مورد علاقه من گل خورد. بازی با درگیری های بسیار و کشمکش هایی بین دو تیم تمام شد. هر چند تیم مورد علاقه من نبرد، اما من هنوز از ذوق آن لحظه که بخشی از دروازه شده بودم نمی توانستم شب بخوابم. وقتی چشم هایم را می بندم انگار دوباره تور دروازه می شوم. توپ دارد به سمتم می آید. آری به خود می لرزم.

نتیجه گیری:دوران کودکی و علاقه های آن ناب و با ارزش است. باید از تک تک لحظه ها لذّت برد. باید کودکی را با خیال های زیبای آن حس کرد. فوتبال ورزش ایی با عشق و هیجان فراوان است.

انشا دوم: دیدن صحنه جذاب گل 

بند مقدمه (متن نوشته)

هیجان تماشای یک مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه، به مراتب بیشتر از چیزی است که از دیگر جهات استادیوم می‌توان مشاهده کرد. من یک بار این تجربه را داشته‌ام. روی صندلی خود در جایگاه تماشاچی‌های مسابقه نشستم و هر لحظه توپی را می‌دیدم که گویی مستقیم به سمت من می‌آمد.

بندهای بدنه (متن نوشته)

از این روزنه گویی کاملا مسلط بر زمین مسابقه بودم و همه چیز حالت واقعی‌تری به خود گرفته بود. هر شوتی که به سمت دروازه می‌خورد، من نیز همگام با دروازه‌بان، هیجان گرفتن آن را احساس می‌کردم. به جای دروازه‌بان به بالا می‌جهیدم و بعد خود را به زمین می‌کوبیدم.

این لذتی بود که در هیچ زاویه دیگری از ورزشگاه نمی‌توانستم کشف کنم. اما با نشستن مقابل تور دروازه و تماشای بازی فوتبال از خلال تور دروازه، اوضاع به شکلی متفاوت پیش می‌رفت. بازیکنان تیم مقابل تمام تلاش خود را برای نزدیک شدن به دروازه که من پشتش نشسته بودم، انجام می‌دادند. از خلال تور دروازه دیدم که یکی از بازیکنان روی دیگری خطا کرده و با کف پای خود، به ساق پای او کوبید.

این بازیکن دوباره از جای خود برخاست و به سمت دروازه به حرکت درآمد. از تلاش او علی‌رغم ضربه‌ای که خورده بود، لذت بردم. او با قدرت تمام و پا به توپ، به سمت دروازه پیش می‌آمد. دو بازیکن دیگر را دریپل زده و از آن‌ها با مهارت تمام رد شد. حالا او و دروازه‌بان رو در رو و تنها مانده بودند. بازیکن تیم حریف، پای راست خود را بالا آورده و با قدرت تمام به توپ ضربه زده و آن را روانه چهارچوب دروازه کرد. من که شهامت تماشای این صحنه را نداشتم، چشمانم را بستم. صدای سوت داور آمد و هلهله‌ای در ورزشگاه بلند شد. چشمانم را باز کردم. دروازه‌بان نقش زمین شده و توپ در تور دروازه نشسته بود! 

بند نتیجه (جمع بندی)

تماشای مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه در آن روز برایم فوق العاده جذاب و لذت بخش بود. به این صورت توانسته بودم خودم را در مرکز ثقل زمین بازی، فرض کرده و از بازی به شکلی حرفه‌ای‌تر لذت ببرم.

 

انشا سوم: دروازه بان قهرمان تیم محبوبم

معلم از ما خواسته است که یک انشا درباره مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه بنویسیم. من هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده‌ام و راستش را بخواهید اصلا تا به حال به ورزشگاه برای تماشای مسابقه فوتبال نرفته‌ام. اما برای نوشتن این انشا می‌خواهم در خیال خود به ورزشگاه بروم و درست پشت دروازه تیم محبوبم بنشینم.

با نشستن پشت دروازه تیم محبوبم، خودم را در ورزشگاه تنها می‌بینم. گویی فقط من در ورزشگاه نشسته و تنها تماشاچی این بازی فوتبال هستم. بازیکنان به زمین آمده و با سوت داور بازی آغاز می‌شود. من نیز در حالی که از خلال روزنه تور دروازه به زمین بازی چشم دوخته‌ام، دستکش‌های دروازه‌بانی را در دست‌های خود احساس می‌کنم. این دروازه برای من مثل مرز وطن بوده و دل با دل دروازه‌بان به حفظ آن می‌اندیشم.

بازی شروع شده و یورش‌های پی در پی به سمت دروازه تیم ما شکل می‌گیرد. شوت پس از شوت و جان فشانی‌های دروازه بان را از تور می‌بینم. هر توپی که به سمت دروازه شلیک می‌شود، از این بخش جایگاه با قدرت و سرعت بیشتری دیده شده و من هر بار بدن خود را عقب می‌کشم.

کار تا جایی پیش می‌رود که یکی از بازیکنان تیم ما روی بازیکن تیم مقابل در منطقه جریمه خطا کرده و داور برای آن‌ها یک پنالتی می‌گیرد.

خب، حالا بازیکن شوت‌زن تیم حریف، مقابل دروازه‌بان ما ایستاده و قرار است ضربه پنالتی را به سمت دروازه ما بزند. من مستقیم به دروازه و از خلال روزنه‌های آن به پاهای بازیکن نگاه می‌کنم. او یک بازیکن چپ پا است و احتمالا با پای چپ خود به دروازه ضربه می‌زند.

نفسم را در سینه حبس می‌کنم و منتظر ضربه بازیکن و عکس العمل دروازه‌بان هستم. ضربه با قدرت تمام زده شده و توپ با سرعت به سمت دروازه ما می‌آید. از خلال تور دروازه می‌بینم که توپ با شتاب و سرعت در دستان قوی دروازه‌بان جای می‌گیرد و تیم ما یک گل به حریف نمی‌دهد!

این اگرچه پیروزی کامل نیست، اما برای تیم ما یک امتیاز عالی محسوب می‌شود و من می‌توانم با روحیه مضاعف به تماشای ادامه بازی بنشینم.

 

انشا چهارم  :

از کودکی به فوتبال علاقه داشتم.

اکنون 15 سال سن دارم. آرزویم این بود به ورزشگاه بروم و فوتبال را از نزدیک ببینم.

یک روز عصر پدرم با دو تا کاغذ که در دستش بود به خانه برگشت.

باورم نمیشد . اون دو تا برگه بلیط فوتبال برای روز جمعه بودند.

پدرم میخواست که دو نفری به دیدن فوتبال برویم.

صبح روز جمعه راهی ورزشگاه شدم.

صندلی من در ورزشگاه دقیقا پشت تور دروازه بود.

بازی شروع شد و من بسیار هیجانی فوتبال را نگاه میکردم.

نیم ساعتی از بازی گذشت ، گرسنه ام شده بود.

یک ابمیوه با کیک خریدم و مشغول خوردن شدم.

همینطور که در حس و حال خودم بودم ناگهان توپی توسط یکی از بازیکنان زده شد.

دقیقا توپ به سمت من میامد. ترسیدم و یهویی دیدم توپ به تور دروازه اصابت کرد.

اول ترسیده بودم. اما با خودم خندیدم چون من بازی را از توی تور میدیدم و فکر میکردم توپ به صورتم برخورد میکند.

امشب که خانه ام و میخواهم بخوابم اما تا چشمانم را میبندم آن صحنه جلوی چشمم میاد و نمیگذارد که بخوابم.

من هم تصمیم گرفتم با این وضع بشینم و این انشا را برای شما دوستان بازگو کنم.

 

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 20 بهمن 1398 ساعت: 16:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

بازديد: 36699
انشا در مورد اهنگ سرود ملی

پایه۸ درس۴ موضوع: آهنگ سرود ملی صفحه۵۳

انشا اول :

در مورد اهنگ سرود ملی

مقدمه: ملت ایران همیشه با سرود ملی خود شناخته شده است. در واقع این سرود، نماد رسمی کشور است.

تنه انشا: سرود ملی همواره نمایانگر حماسه و غرور ملی است که افتخار هر فرد است. هر کشور سرود ملی خاص خود را دارد که بیانگر اوج عظمت ملیت و مردم کشورها است. سرود ملی ایران یا هر کشوری با تغییر حکومت عوض می شود همان طور که پرچم کشور تغییر می کند. سرود ملی ایران بیانگر جمهوری حکومتی مردمی در ایران است. این سرود از جان بازی شهدا حکایت گر است، کسانی که با جانشان از این سرزمین حمایت کردند. در بسیاری از مراسم های رسمی و پیروزی تیم ملی ایران در مسابقات جهانی اهنگ سرود ملی پخش می شود . افتخاراتی که تیم کشور در هر زمینه ورزشی کسب کردند باعث خوشحالی و نشاط هر ایرانی می شود. سرود ملی ایران دارای دو بخش دکلمه و موسیقی است. یادوار سرود ملی به زمان قاجار می رسد که نشانگر همپارچگی ملت ایران در سرود ملی است. قومیت های مختلفی با زبان های گوناگونی چون:کردی، ترکی، لری و ...در ایران زندگی می کنند که همگی زیر پرچم ایران و با یک سرود ملی(سرود رسمی ایران)شناخته می شوند.. آن ها به این سرود می بالند. در گذشته سرود ملی ایران شناخته شده نبود و دلیل آن، نبودن تلوزیون یا رادیو بود. ولی اکنون این سرود در تمام مدارس کشور با شکوه تمام برگزار می شود و دختر و پسر زیر زبان ان را زمزمه می کنند.در دوران پس از انقلاب اسلامی ایران در سال۱۳۵۷، ابتدا سرود پاینده بادا ایران و سپس در شب سوم خرداد سال۱۳۷۱ سرود جمهوری اسلامی ایران (مهر خاوران) به عنوان سرود ملی به کر رفته است. شاعر این سرود ساعد باقری و آهنگ ساز آن حسن ریاحی است. سرود ملی همواره در رگ و پی آدمی پیوند دارد و مانند وطن با ارزش و مقدس است و باید پاس ان را داشت و با احترام و صدای بلند و پر افتخار آن را خواند.

نتیجه گیری: سرود ملی کشورها بیانگر افتخار و شکوه آن هاست. کشورها چه آمریکا یا انگلیس و یا ایران سرود مخصوص به خود دارند که به آن می بالند وبرای آن ها غرور ملی را تداعی می کند.

 

نمونه انشا دوم  : 

در مورد حس شنیدن صدای سرود ملی

بند مقدمه (زمینه سازی)

صدای سرود ملی هر کشور، نمادی از فرهنگ، تاریخ و تمدن آن است. حس میهن دوستی و میهن پرستی، چیزی است که با آن متولد می‌شویم و کمتر کسی است که این احساسات ناب بشری را با خود همراه نداشته باشد. با شنیدن صدای سرود ملی، تمامی این احساسات لطیف میهن پرستی در شخص زنده می‌شود.

بندهای بدنه (متن نوشته)

نخستین باری که صدای سرود ملی کشورم را شنیدم، کلاس اول دبستان بودم. دانش آموزان با روپوش‌های یکدست و مرتب، به صف شده و ناظم مدرسه از ما خواست تا سکوت جمع را حفظ کنیم. همه بچه‌ها علی‌رغم حس شیطنت درونی خود، ساکت شده و گوش فرادادند. بی آن که از قبل بدانیم، احساس احترام و جدی بودن موضوع، ما را در برگرفته بود و به همان اندازه متین و موقر گشتیم. موزیک ابتدایی با مارش‌های پرضرب خود، آغاز شد و سپس سرود به گوش رسید.

با شنیدن صدای سرود ملی کشورم، احساس می‌کردم که غرور و سربلندی بر بال‌های میهن جان می‌گیرد و در آسمان مدرسه به پرواز درمی‌آید. شانه‌هایم را صاف‌تر کرده و چانه‌ام را بالا آوردم. چیزی که شنیده می‌شد، غرور را در رگ‌های من جاری کرده و اجازه نمی‌داد شانه‌هایم فروافتاده یا گردنم خم باشد. سربازان چکمه پوشی را در خیال تصور می‌کردم که در نظمی بی‌مانند رژه رفته و اقتدار کشور را با قدم‌های محکم خود، به نمایش در می‌آورند. در این میان رفته رفته سرود ملی کشورم را زیر لب زمزمه می‌کردم و واژه‌های آن در تار و پود وجودم حک می‌شد. گویی نوایی آشنا بود که پیش‌تر نیز شنیده بودم...

سرود به پایان رسید و من تغییری را در خود احساس می‌کردم؛ گویی دیگر آدم قبلی نبودم و چیزی تازه و ارزشمند در من شکل گرفته بود. اینک مسئولیت سنگین‌تری داشتم. من نیز به یکی از آن سربازان چکمه پوش تبدیل شده بودم که برای حراست از میهن و درخشان نگاه داشتن نام آن، باید تلاش می‌کردم. اینک خاک وطن برایم دیگر چیزی بی‌معنا نبود و آن را صمیمانه در مشت می‌فشردم. پایداری خاک میهن و سرافرازی پرچم آن را آرزو کرده و اشک در چشمانم حلقه زد. دیگر می‌دانستم که برای چه در آن نقطه ایستاده و چه چیزی در دستان من است. سرنوشت یک ملت و یک سرزمین در دستان کوچک من و سایر دانش آموزان بود و باید برای رساندن آن به قله‌های افتخار، تلاش می‌کردیم.

بند نتیجه (جمع بندی)

سرود ملی هر سرزمین، با روح خاک آن پیوندی محکم و ابدی دارد. شنیدن صدای سرود ملی می‌تواند غیرت یک ملت را به جوش آورد و آن‌ها را به‌سان تکه‌هایی از یک پیکره مادر به یکدیگر متصل سازد. این صدای خوش آهنگ، چیزی مشترک بین تمام افراد جامعه است و می‌تواند احساساتی مشترک بین آن‌ها به وجود بیاورد. احساساتی عمیق و با ریشه و اصالت که نمی‌توان آن را با هیچ چیز دیگری قیاس نمود. این احساسات در عمیق‌ترین بخش وجود هر شخصی، ریشه دوانده و با آب و خاک میهن درهم آمیخته‌اند.

 

انشا سوم درباره سرود ملی

هر کشوری سرود ملی و پرچم مخصوص خودش را دارد و مردم هر کشور با شنیدن آهنگ سرود ملی خود احساس میهن پرستی زیادی پیدا می کنند.

مثلا وقتی تیم میلی کشورمان در ورزش های مختلف پیروز می شود و مدال می آورد، پرچم ایران در بین پرچم کشورهای دیگر بالا می رود و سرود ملی ایران پخش می شود من خیلی احساس غرور می کنم.

هر وقت این سرود پخش می شود از جایم بلند می شوم و به آن احترام می گذارم چون به کشورم افتخار می کنم.

هر وقت سرود ملی را گوش می کنم یا زیر لب هایم زمزمه می کنم به یاد گذشته ایران می افتم که مردان شجاع برای حفظ کشورمان جنگیدند و به شهادت رسیدند.

شعر سرود ملی به ما می گوید که کشورمان از گذشته تا امروز چه راه سختی داشته است تا قدرتمند و آزاد باشد و استقلال و آزادی کشورمان به خاطر امام و شهیدان انقلاب است و این راه همین طور ادامه دارد.

آن ها با فدا کردن جان خود در این راه جنگیدند و نسل بعد از آن ها هم خوب درس خواندند و علم و دانش زیادی به دست آوردند و توانستند ایران را آباد و آزاد کنند.

سرود ملی کشورمان به ما می گوید که برای آبادانی ایران تلاش کنیم و یادمان باشد راه امام و شهدا را ادامه دهیم و مراقب باشیم تا آزادی ما را از دست ما نگیرند.

ما باید همیشه به فکر این باشیم که چگونه می توانیم کاری کنیم تا همیشه پرچم کشورمان بالا باشد و سرود ملی ایران هیچ وقت از زبان ها نیفتد.

 

انشا چهارم درباره آهنگ سرود ملی پایه هشتم

آهنگ سرود ملی هر کشور موسیقی آن کشور است، سرودی که پیام آور وطن پرستی و استقلال و غرور هر مرز و بوم است و به احترام علایق و تعلقات هر کشوری نواخته می شود.

هر کشوری سرود ملی مختص خودش را دارد، سرود ملی ایران نمایان گر جمهوری اسلامی مردمی در ایران است که حکایت از جان فشانی رهبر و انسان های آزاده ای دارد که با خون خود کشور را آبیاری کردند.

این سرود یکپارچگی و وحدت ملت را بیان می کند و در رگ و پی ملت ریشه دوانده است و مانند وطن با ارزش و مقدس است و پیام آور نور و رهایی از بند جهل و ظلمت است.

ما سرود ملی کشورمان را گرامی می داریم، به عنوان کلامی مقدس که حاکی از قدرت انقلاب اسلامی و رشادت امام و شهدای انقلاب دارد.

زمانی که سرود ملی ایران خوانده می شود ناخودآگاه احساس احترام تمام وجودم را در برمی گیرد و از جا بلند می شوم، احساس این که کشورم سربلند است غرور را در رگ هایم جاری می کند و به وضوح حس می کنم مسئولیت سنگینی بر عهده من و تو و همه ما گذاشته شده است.

همه ما سربازان وطن هستیم و برای حراست از میهن و نگاه داشتن نام آن باید تلاش کنیم و اگر روزی برای حفظ این نام نیاز باشد باید از جان نیز گذشته و با کمک هم در حفاظت از آن یک دست شویم و بر دهان متعرضانش مشتی کوبنده بزنیم.

سرود ملی به همه ما یادآوری می کند تا تلاش کنیم که استقلال کشورمان روز به روز بیشتر شود، تا ایران عزیزمان بی نیاز از کشورهایی باشد که عمری در صدد سلطه بر آن هستند و ما با خواندن این آهنگ پر شور با خود عهد می بندیم همیشه حافظ مرزهای آن باشیم.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 20 بهمن 1398 ساعت: 15:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(1)

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازديد: 5775
دسته بندي: انشا و حکایت,
بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

 

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

این ضرب‌المثل را برای هر چیزی به کار می‌برند که حالت نو و تازگی خود را از دست داده و بی‌قدر و بی ارزش شده است.

انسان بی تحرک مانند آب راکد است؛ می گندد واز بین می رود. پس باید همیشه در جنب و جوش و تکاپو باشد. سکون و بی تحرکی موجب فساد است.

این ضرب المثل را به صورت «آب که یک‌جا بماند، بو می‌گیرد» هم به کار برده‌اند. دقیقی طوسی از شاعران کشورمان نیز اشعاری با همین مضمون سروده است:

من اینجا دیر ماندم، خوار گشتم

عزیز از ماندن دایم شود خوار 

چو آب اندر شمر بسیار ماند

شود طعمش بد از آرام بسیار

 

معنی ضرب المثل آب که یکجا ماند، می گندد

۱- انسان بی تحرک مانند آب راکد است می گندد و از بین می رود، پس باید همیشه در جنب و جوش و تکاپو باشد.

۲- سکون و بی تحرکی موجب فساد است.

۳- این ضرب المثل را در مواردی به کار می برند که انسانی به خاطر بیکاری و سستی به فساد کشیده شده باشد.

 

بازنویسی اول :

 

 

در گوشه ایی از این دنیا پادشاهی جاهل و مستبد حکم فرمایی می کرد که به اهالی شهر زور می گفت و ان ها را تحت فشار می گذاشت و اب قنات را جیره بندی کرده بود و مردم از کم ابی قصد ترک شهر و خانه هایشان کردند و پادشاه به نوبه ی خودقصد ذخیره کردن اب را داشت .گذشت و گذشت تا اینکه شهراز مردم خالی شد و اب قنات پر شد .پادشاه که تک و تنها مانده بود با تعداد کمی خدمتکار در حالی که مخزن های قنات سر ریز شده بودند اما همین که قصد خوردن از اب قنات شد متوجه شد که اب مزه و رنگ و بوی بسیاری بدی داشت.بسیار خشمگین شد و فریاد ها سر می داد.مشاور اعظم  را صدا زد تا به پیش پادشاه برود و پادشاه از او علت این اتفاق پرسید،مشاور با ترس  و لرز فراوران گفت اب که یک جا ماند می گندد.اب باید جاری باشد.پادشاه ان لحظه از ظلمی که به مردم شهر کرد بسیار پشیمان شد و با درد و غم فراوان  در اوج تنهایی روح از بدنش خارج شد و به اسمان ها رفت .از این مثل  اینگونه نتیجه می گیریم که انسان ها نیز باید مانند اب جاری باشند و حرکت کنند و در مسیر زندگی هرگز هیچ انسانی با یکجا ماندن و گوشه نشینی به توفیق نرسیده است و همینطور می توان مثال زد که انسان باید دست به راه های مختلف بزنند تا مسیر حقیقی زندگی خود را پیدا کنند.هیچ کس تا بحال پیدا نشده است که با گوشه نشینی روزی خود را بدست اورده باشد و یا غذا و خوراکش تهیه شده است.بیاییم مانند اب جاری شویم یا در این مسیر به اب دریا می رسیم یا در عمق دره می رسیم.اب دریا  به کمال می رسد یا اب دره به یک جایی می رسد و می گنند.

باز آفرینی مَثَل آب که یکجا ماند، می گندد

در میان کوه های سر به فلک کشیده، رود زلال و شفافی وجود داشت که در دل خود سنگ ریزه ها و ماهی های رنگینی را جای داده بود. هر روز ماهی ها همراه رود با خوشحالی به گردش می رفتند و از طبیعت لذت می بردند. رود هر جا که دلش می خواست می رفت؛ آنقدر زلال و شفاف بود که ماهی ها درون آن به وضوح دیده می شدند.

مدت ها گذشت؛ یک روز رود خیلی خسته و آشفته بود. کم حرکت می کرد و دیگر آن جنب و جوش همیشگی اش را نداشت. ماهی ها علت کم تحرکی او را پرسیدند. رود در پاسخ به آن ها گفت: دیگر از حرکت کردن خسته شده ام نمی خواهم بی خود و بی جهت به این طرف و آن طرف بروم می خواهم از این پس مشغول استراحت شوم.

از روز بعد، دیگر رود حرکت نکرد و به آبگیر پناه برد. دیگر از قلقلک دادن های رود به ماهی هایش خبری نبود. سنگ های زیبایی که هر روز در مسیر رود بودند و او را در آغوش می کشیدند، دیگر از بازی با رود محروم شده بودند.

روزهای اولی که رود به آبگیر پناه برده بود خوشحال بود از اینکه فقط مشغول استراحت است؛ روز ها می گذشتند و از زلالی رود کاسته می شد و دیگر آن رود شفاف و زیبای همیشگی نبود. بالاخره یک روز تمام شفافیتش را از دست داد. آن روز بود که او دیگر رود نبود بلکه به مردابی بی تحرک تبدیل شده بود که جز تعفن و تاریکی چیز دیگری نداشت…

فعالیت های روزانه و تلاش های ما از جمله درس خواندن، کار کردن، ورزش، تفریح و … شاید سخت و طاقت فرسا باشد، اما باعث رشد و حیات ماست. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست

 

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 20 بهمن 1398 ساعت: 11:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازديد: 46771
بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

پایه ی دهم-صفحه ی ۳۹-مثل نویسی-تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازویسی تو نیکی می کن و در دجله انداز

انشا در مورد تو نیکی می کن و در دجله انداز

مقدمه:بیت کامل شده ی این مصرع این است:

تو نیکی می کن و در دجله انداز             گه ایزد در بیابانت دهد باز  

 

معنی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

۱- به معنای نیکی کردن به دیگران، بی چشمداشت از آنان است، چرا که بازگشت این نیکی و احسان در نهایت به خود فرد است.

۲- نیكی هایی كه انجام می دهیم به ما باز میگردند.

۳- هر که نیکی کند،‌ خدا هم به او نیکی خواهد کرد.

معنا و مفهوم

شهرت این بیت مثلی آن قدر زیاد است که اغلب مردم لااقل یک بار آن را شنیده و یا به کاربرده‌اند. این بیت به یکی از فضائل اخلاقی اشاره دارد که نیکی کردن به دیگران بدون چشمداشت است. همچنین متذکر می‌شود که درصورت انجام این کار در همین دنیا نتیجه کارت را خواهی دید و در نهایت روزی در جایی دیگر که فکرش را نمی‌کنی، آن نیکی به خودت بازخواهد گشت! به علاوه این نکته را نیز در بر دارد که حتی اگر به نظر بیاید که کار نیکت هدر رفته یا بی‌فایده بوده است (در آب انداختن نیکی!)، این چنین نیست و روزی ثمر خواهد داد.

به صورت دیگری نیز می‌شود از این مثل برداشت کرد و آن نگاه آخرتی داشتن به اعمال است؛ اینکه حتی اگر در ظاهر نتیجه عمل خود را در دنیا نبینیم، نباید گمان کنیم که نیکی‌هایی که کردیم بی اثر بوده است، چرا که در نهایت خداوند پاداش آن را به بهترین شکل در دنیایی دیگر خواهد داد.

انشا :

 

 

تنه ی انشا:پیرمردی تنها و سالخورده در کنار دجله خانه ایی فقیرانه داشت و زندگی می کرد.از سر تنهایی و دلسوزی روزانه به کنار دجله می رفت و تکه نانی با خود می برد و کنار ان می نشست و تکه نان را خرد می کرد و در اب می ریخت تا غذایی برای ماهی های درون اب باشد گذشت و گذشت تا اینکه پیرمرد قصد سفر کرد و در مسیر خود باید از بیابان گذر می کرد .به دلیل پیری و سالخوردگی سفر پیرمرد به درازا کشیده شد و مرد زمانی که به بیابان رسید نه ابی داشت  و نه غذایی و نه توانی برای بازگشت به خانه…..پیرمرد تمام تلاش خود را کر تا خود را به جایی برساند.اما چیزی جز صحرا و دشت خالی  افتاب سوزان ندید در حالی که از گشنگی و تشنگی به زمین افتاده بود و با خدا لب به سخن گشود:پروردگارا پیرمردی تنها هستم که ازبد روز گار اینجا اسیر خاک و افتاب سوزان شده ام.ازارم به هیچکس  نرسید ه و تمام تلاشم ان بوده که از هرچه داشتم به دیگران کمک کنم…خداوندا اینجا زمین گیر شده ام و نه راه پیش دارم و نه راه پس،خودت نجاتم ده و مرا از این معصیت رهایی ده.چند لحظه ایی که گذشت از دور مردی را دید که به سمت او می اید .فکر کرد که از ضعف شدید سرابی می بیند.ولی مرد لحظه به لحظه نزدیک تر می شد و پیرمرد متوجه شد که سراب نیست.مرد به پیرمرد رسید و جویای حال او شد و پیرمرد از ضعف و گرسنگی خود گفت.مرد جواب از کیف خود تکه نانی بیرون اورد و به دست پیرمرد دادو پیرمرد لحظه ایی به نان نگاه کرد و با خود اندیشید ،این همان تکه نانی است که برای ماهی ها ی دجله می ریخت و خداوند ان رادر بیابان به ان باز گرداند…

 

داستان :

داستان برای ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

حکایت شده است که متوکل، خلیفه ستم‌کار عباسی به جوانی به نام «فتح» علاقه‌مند شد، به گونه‌ای که تمام فنون زمان را به او آموخت تا اینکه نوبت به شناگری رسید. از قضا، روزی که «فتح» در دجله شنا می‌کرد ناگهان موج سهمگینی برخاست و جوان را در کام خود فرو برد. غواصان به دجله ریختند و رودخانه را زیر و رو کردند، ولی اثری از جوان نیافتند. پس از مدتی کوتاه، شخصی نزد خلیفه آمد و پیدا شدن گم‌‌شده را بشارت داد. وقتی جوان را آوردند، واقعه را از او پرسید.

فتح با خوشحالی پاسخ داد: «هنگامی که موج نا به‌هنگام، مرا برداشت، مدتی زیر آب غوطه خوردم و از سویی به سوی دیگر رانده شدم. در این موقع، موج عظیمی برخاست و مرا به ساحل پرتاب کرد. وقتی چشم باز کردم خودم را در حفره‌ای از حفره‌های دیوار دجله یافتم. ساعت‌ها گذشت. ناگهان چشمم به طبق نانی افتاد که از جلوی من بر روی دجله می‌گذرد، دست دراز کردم نان را برداشتم و رفع گرسنگی کردم.

هفت روز به این ترتیب گذشت. در روز هفتم مردی به قصد ماهی‌گیری به آن منطقه آمد و چون مرا در آن حفره یافت با تور ماهی‌گیری خود بالا کشید. در ضمن بر روی قطعات نان که همه روزه در ساعت معینی بر روی دجله می‌آمد عبارت «محمد بن الحسین الاسکاف» دیده می‌شد که باید تحقیق کرد این شخص کیست و مقصودش از این عمل چیست».

متوکل دستور داد به جست‌وجوی آن مرد بروند. پس از تفحص فراوان، بالاخره «محمد اسکاف» را در بغداد یافتند. اما او در جواب گفت: «مرا با خلیفه کاری نیست. اگر اوامری باشد در اجرای فرمان آماده‌ام.» متوکل با شنیدن این خبر به خانه «محمد اسکاف» رفت و جریان نان‌ها را جویا شد.

او در جواب گفت: «برنامه زندگی من از آغاز تشکیل خانواده این است که روزانه، مقداری نان برای اطعام فقرا کنار می‌گذارم. اکنون چند روزی است که کسی به سراغ نان نمی‌آید. از آنجا که نان صدقه را باید انفاق کرد؛ در این چند روز قطعات نان را چند ساعتی پس از صرف ناهار و عدم مراجعه مستمندان، به دجله می‌انداختم تا لااقل ماهی‌های دجله بی‌نصیب نمانند.»

خلیفه وی را مورد توجه قرار داد. ضمناً در لفافه به او گفت: «تو نیکی را به دجله می‌اندازی بی‌خبر از آنکه خدای سبحان آن را در خشکی به تو باز می‌گرداند».

داستان دوم  :

تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

روزی روزگاری پسرك فقیری زندگی می كرد كه برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می كرد. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد كه تنها یك سكه ۱۰ سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود كه شدیداً احساس گرسنگی می كرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا كند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبایی در را باز كرد. پسرك با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و به جای غذا، فقط یك لیوان آب درخواست كرد.
دختر كه متوجه گرسنگی شدید پسرك شده بود به جای آب برایش یك لیوان بزرگ شیر آورد. پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر كشید و گفت: «چقدر باید به شما بپردازم؟». دختر پاسخ داد: «چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته كه نیكی کردن قیمت ندارد.» پسرك گفت: «پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می كنم»
سال ها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشكان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام كنند.
دكتر هوارد كلی، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی كه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و به سرعت به طرف اطاق بیمار حركت كرد. لباس پزشكی اش را بر تن كرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد. در اولین نگاه او را شناخت.
سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام كند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یك تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی از آن دكتر كلی گردید.
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دكتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آن را درون پاكتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.
زن از باز كردن پاكت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود كه باید تمام عمر را بدهكار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاكت را باز كرد. چیزی توجه اش را جلب كرد. چند كلمه ای روی قبض نوشته شده بود. آهسته آن را خواند:
«بهای این صورتحساب قبلاً با یك لیوان شیر پرداخت شده است!» 

انشای دوم :

گسترش تو نیکی میکن و در دجله انداز نگارش دهم

مقدمه : “او با رئفت تمام، قطعات عشق را از قلبش برگزیده و جدا کرده و آنهارا در کاسه محبت ریخته، و وارد هرکوچه و بزرنی میشود، بی هیچ توقع و انتظاری از شخصی، قطعه ای عشقِ آمیخته با محبت را به دیگران تعارف میکند و به امید روزی است که وسعت قلبش به اندازه مردمان شهر شود.”

بدنه : “از نظر من شاید او زیبا ترین عشق و زلال ترین قلب را از میان همه آدمیان داراست. قلبی که بی هیچ چشم داشتی لبریز از عشق و علاقه است و آنقدر این خزانه مملو از دوست داشتن است که تشعاتش هر موجود جاندار و بی جان پیرامونش را، در برمیگیرد.
قلبی که از غلیان امواج عشق در جوشش است، لایق ستایش است. چنین قلبی، پیشکشی خداوند به بندگان خاصِ خود است و خوشا بنده ای که امانتدار تحفه ای چنین گرانبها از جانب پروردگار است. بنده ای برگزیده که قلب و روحش را از ملکوت، به امانت ستانده است.
بنده ای که با قلب پاکش، نه از کسی انتظاری دارد و نه خواسته نابه جایی، زمین توان حمل این حجم از محبتش را ندارد. گویا دوست داشتن و بی توقع بودنش را، توشه راه بهشت برای خود کرده است.”

نتیجه : “کسی که بی توقع مهرمیورزد، خداوند روزی دستگیرش خواهد شد. دستگیر قلبی که قطعه ای از روح خود در آن آرمیده است. و آن محفل عشق، روزی که باز هم توقعش را ندارد، در اعجاز خدا، غرق خواهد شد.”

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 20 بهمن 1398 ساعت: 9:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(1)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 3063

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس