سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
بسیاری از دانشجویان از همان دوران ابتدایی به دنبال شیوه صحیح یادگیری و درس خواندن بودهاند. از شیوههایی مانند حفظ کردن گرفته تا حبس کردن خود در یک اتاق ولی در اینجا شیوههای موثری برای مطالعه آورده شده است.در این مطلب با روش های موثر و شگفتانگیز برای درس خواندن در کلاس دهم آشنا می شوید.
شاید این مسئله بدیهی و واضح باشد. اما سخنرانیهای طولانی استادان و زمان شروع کلاسها در ساعات اولیه صبح، اغلب باعث شده شرکت در کلاس تا حدودی سلیقهای و دلبخواهی شود. بهترین شیوه برای آمادگی در امتحانات، حضور در کلاس درس میباشد. در این صورت میتوانید با سلسله مراتب درسی آشنا شده و از مطالبی که از آنها امتحان گرفته میشود، مطلع شوید.
اخیرا روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی اعلام کرده بسیاری از این عادتهای مطالعه هیچگونه توجیه علمی ندارند حتی برخی از این شیوهها تاثیری برخلاف شواهد و تصورات موجود دارند.
در ادامه برخی از شیوههای موثر مطالعه و یادگیری را مرور میکنیم:
1- تغییر متناوب مکان مطالعه و درس خواندن:
اگرچه بسیاری از دانشجویان به مطالعه در کتابخانه شدیدا معتقد هستند، اما دانشمندان علم ادراک بر این باورند تغییر متناوب محیط مطالعه برای یادگیری بسیار موثر است. چرا که حافظه انسان بر اساس موقعیت و مکان شکل میگیرد در نتیجه تغییر محیط مطالعه، میزان به خاطر سپردن چیزهایی که یاد گرفتهاید را افزایش خواهد داد.
2- مطالعه و انجام تکالیف گروهی:
هیچ وقت قدرت همکلاسان و هم گروه های خود را دستکم نگیرید. به ویژه وقتی که بر روی یک مسئله دشوار کار میکنید. تقسیم مسوولیت یکی از راههای موثر جهت فائق آمدن بر مشکلات و کاهش حجم کاری و درسی میباشد و به شما اطمینان میدهد که درس را بهتر بفهمید. این فعالیت گروهی ممکن است حتی منجر به پیدا کردن یک دوست جدید شود.
3- استفاده از کارتهای فلش:
بعضی وقتها بهترین شیوه، همان شیوهای است که همیشه از آن استفاده میشود. درست است که کارتهای فلش قدیمی هستند اما هنوز وسایل خوب و قابل اتکایی هستند. نوشتن نکتهها، تعاریف و توضیحات بیش از یک بار، به نقش بستن اطلاعات در حافظه کمک میکنند. ضمن اینکه این کارتها یک وسیله بسیار عالی جهت یادآوری و تداعی تعریفها میباشند.
4- امتحان دادن:
هر چقدر هم که از امتحان تنفر داشته باشید اما مطالعات نشان میدهد یک ارزشیابی جدی مانند امتحان نه تنها مؤید میزان دانش دانشجویان است بلکه میتواند کیفیت و ارزش علمی دانشجویان را نیز افزایش دهد. آزمونهای متناوب به یادگیری دوباره و به خاطر آوردن اطلاعات ما کمک میکند، ضمن اینکه در هنگام آماده شدن برای امتحانات نهایی تازه به ارزش و عملکرد امتحانات طول ترم پی میبریم.
5- خوابیدن
یک ذهن خسته، ذهنی کند است. پس به اندازه کافی بخوابید و شاهد افزایش معدل درسی خود باشید.
6- خود را در هیچ گروه یا دستهای قرار ندهید
دانشجویان اغلب خود را در یک دسته خاص طبقهبندی میکنند. به عنوان مثال خود را دانشجوی دارای هوش دیداری یا دارای هوش شنیداری قلمداد میکنند یا اینکه برخی معتقدند طرف چپ مغزشان فعالتر است یا برخی بر این باورند که طرف راست مغزشان فعالتر است. تحقیقات نشان میدهد که این طبقهبندیها به میزان زیادی همراه با خطاست. بهترین شیوه این است که به جای نگرانی درباره اینکه در کجای فرآیند یادگیری قرار دارید، مناسب ترین شیوه یادگیری را مطابق با تواناییهای خود پیدا کنید.
7- حضور در کلاس
شاید این مسئله بدیهی و واضح باشد. اما سخنرانیهای طولانی استادان و زمان شروع کلاسها در ساعات اولیه صبح، اغلب باعث شده شرکت در کلاس تا حدودی سلیقهای و دلبخواهی شود. بهترین شیوه برای آمادگی در امتحانات، حضور در کلاس درس میباشد. در این صورت میتوانید با سلسله مراتب درسی آشنا شده و از مطالبی که از آنها امتحان گرفته میشود، مطلع شوید.
8- خود را غرق جزوهها و منابع درسی متعدد نکنید
با توجه به این ضربالمثل قدیمی که کیفیت بهتر از کمیت است، یافتههای دانشمندان نشان میدهد غرق شدن در خیل عظیم جزوهها و کتابهای درسی متعدد شیوه موثری برای یادگیری نیست. بلکه بهترین شیوه تمرکز بر روی یک موضوع و وقت گذاشتن بر روی آن تا زمان تسلط کامل بر روی مطالب موجود در آن کتاب میباشد. همیشه سعی کنید کمتر بین موضوعات مختلف گشته ومنبع خود را تغییر دهید. به عبارت ساده تر از این شاخ به آن شاخ نپرید در این صورت کمتر خسته شده و بیشتر یاد میگیرید.
9- منظم باشید
تنها چیزی که از داشتن یک ضربالاجل زمانی بدتر است، از دست دادن این ضربالاجل میباشد. پس سعی کنید همیشه منظم باشید و از تعلل و به تعویق انداختن وظایف خود اجتناب کنید.
عنوان ............................................................................................................................................................ صفحه
انرژي قفل شده ......................................................................................................................................... 29
قفل انرژي يعني چه ................................................................................................................................ 29
كف دست .................................................................................................................................................... 31
نگاه به طرفين ............................................................................................................................................ 32
نگاه به جلو و اطراف ................................................................................................................................. 33
نگاه به بالا و پائين .................................................................................................................................... 35
نگاه به دور و نزديك ................................................................................................................................. 36
سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد
آنچه خود داشت زبيگانه تمنا مي كرد
«حافظ»
مقدمه :
سپاس مرخداي را كه از بيرنگي رنگ آفريد و از رنگ نور سپاس ايزد يكتا را كه نور و صوت را درهم آميخت و هستي را متجلي نمود عشق را در كانون آن قرار داد و انسان را به زيور نور عشق بياراست.
يوگا اعتقاد راسخ به وجود روح و بقاء آن دارد و قانون كار ما را يك قانون ازلي لايتغير به حساب مي آورد.به منظور رهائي از كارها، پاكسازي و تطهير را ضروري مي داند.
و براين باور است كه تن كه ارابه روح است بايد از ناپاكي ها زدوده شود و روان از ناويژگيها رهائي يابد. براي پاكسازي بدن تمرينات منظم (آساناها) را كه بنام شات كار ما ناميده شده است و تطهير بدني مينمايد معرفي مي كند . هر گاه جسم وروان تعادل خود را باز يابند از پليدي ها گريزان خواهند بود و روح به مقتضاي فعل بالقوه عمل كند.
تمرينات يوگا مشابه دارو است كه متناسب با ظرافت و حساسيت آن با بدن انسان تجويز مي شود همانگونه كه نسبت مصرف دارو بايد رعايت شود تا منجر به نتيجه گردد. تمرينات نيز بايد زيرنظر استاد و به مقدار مشخص انجام شود و الا نتايج حاصل رضايت بخش نخواهد بود.
سعي كنيد قبل از تمرينات حتماً دست ها را تا آرنج و صورت را با آب سرد بشوئيد.
قبل از هر تمرين سعي شود حداقل 3 تا 5 دقيقه شاواسانا را انجام دهيد. هر تمرين در پايان با ماندن 5 تا 10 دقيقه در حالت شاواسانا خاتمه مي يابد.
زمان تمرين بستگي دارد به فرصتي كه شما براي تمرين كردن دار يد اما اگر تمرينات بين ساعت هاي 3 تا 6 بامداد انجام شود بعد از هر تمريني تن با نشاط بيشتري فعاليت روزانه را آغاز مي كند.
ورزش يوگا: روان – فكر – جسم
يوگا فلسفه است نه مذهب و نه چنين ادعائي دارد يوگا آئين علمي و عملي و سري و طريقي سير وسلوك است از اين رو در اين طريق صحبت و گفتگو وجود ندارد، مكتبي است كه درب به روي همه گشوده و ميزباني است كه از هر نوع ميهماني با هر نوع اعتقاد يا سن و سال پذيرائي مي كند. گرايش يوگا به شناخت درون انسان است و تاكنون سعي وافر براي كنكاش در نهاد انسان بعمل آورده و خوشبختانه در بازگشائي اسرار شگفت انگيزش آدمي دست آوردهائي داشته است.
يوگا قدمت زيادي دارد و پتانچلي تنها نظم دهنده اين مكتب هشت گانه است.
يوگا مي كوشد تا در اعماق بحر وجود، گوهر هستي را استخراج كند و از اين طريق اعتقاد به وحدت دارد و هستي را زائيده امتزاج امواج و نيروها مي داند كه سرانجام ناشي از يك قدرت است كه ما آن را خدا مي ناميم.
يوگا اعتقاد راسخ به وجود روح و بقاء آن دارد و قانون كار ما را يك قانون ازلي لايتغير به حساب مي آورد به منظور رهائي از كارها، پاكسازي و تطهير را ضروري مي داند در انتقال اين فرهنگ، عمل سالم سازي و ايجاد هماهنگي روح وجسم انحرافاتي به چشم مي خورد از آن جمله در تعابير و تفاسير از هدف اصلي به دور مي افتند و يا اينكه اين تمرينات را به صورت تمرينات ورزشي مي نگرند و يا به انجام تمرينات نمايشي مي پردازند و بدون اينكه ظرفيت بدن در قبول حركات محاسبه شود.
يوگا راهي است ساده و آسان كه از حركات كاملاً ابتدائي داوطلب را به انجام حركات پيشرفته و مشكل هدايت مي كند.
تمرينات يوگا مشابه دارو است كه متناسب با ظرافت حساسيت آن با بدن انسان تجويز مي شود همانگونه كه نسبت مصرف دارو بايد رعايت شود تا منجر به نتيجه گردد.
تمرينات نيز بايد زير نظر استاد و به مقدار مشخص انجام شود و الا نتايج حاصله رضايت بخش نخواهد بود.
مركز تحقيقات يوگا در گانگا اشرام واقع در منگر در ايالت بيحار هندوستان به اين مسائل توجه كرده و طي پژوهش هاي علمي و عملي زير نظر اساتيد و يوگيهاي كارآزموده سعي نموده است كه برنامه هائي را ارائه دهد تا از معايب فوق الذكر جلوگيري شود.
يوگا را بايد از ساده ترين تمرين شروع كرد و به تدريج راه را ادامه داد تا توفيق انجام تمرينات پيشرفته حاصل آيد.
همچنانكه كوه نورد از جلگه شروع مي كند و به قله مي رسد و صعود بر بالاي كوه مستلزم تمرين مدام وذخيره انرژي لازم مي باشد داوطلب يوگا نيز بايد چنان كند، از ساده ترين به مشكل ترين حركات
از اين رو دستداران يوگا با توجهبه ارزشمندي شيوه ونياز افراد جامعه به خودسازي، داوطلب شدند كه اين كتاب منحصر به فرد نظر جالبي بود و به دور از هر درخواستي مقدمات نشر كتاب را فراهم نمودند ، در اين رهگذر جناب حميد فروغي كه از خوان نعمت يوگا بهره سلامتي گرفته دامن همت بر كمر زد و در واقع تمامي مسئوليت آن را با صرف دقت ذيقيمت خود به عهده گرفت. جاي تشكر و سپاس فراوان از ايشان باقي است ضمن آرزوي موفقيت براي رهروان يوگا توصيه مي شود كه براي مطلوب واقع شدن تمرينات وحصول كامل سلامتي در جسم وجان نكات زير را به هنگام تمرين در نظر داشته باشند سعي كنيد قبل از تمرينات با آب سر و بدن را شستشو دهيد حتما دست ها را تا آرنج و صورت را با آب سرد بشوئيد.
تا آنجائيكه امكان دارد از پوشيدن لباس هاي تنگ والبسه تهيه شده از نخ هاي پلاستيكي خودداري كنيد.
در تمرينات يوگا اصولا از پيراهن و شلوار گشاد و تهيه شده از كتان استفاده كنيد.
هنگام تمرين از يك پتو بعنوان زيرانداز استفاده نمائيد.
تمرينات يوگا بايستي سه و نيم ساعت پس از صرف غذاي سنگين يا دو ساعت بعد از صرف غذاي سبك انجام شود. مكان تمرين بايد ثابت و نه كاملاً روشن و نه كاملاً تاريك باشد. تمرينات را در مسير جريان باد انجام ندهيد. اگر به مقتضاي زمان استفاده از وسايلي نظير پنكه يا كولر ضرورت دارد تا جائيكه امكان دارد خود را از مسير جريان هواي سرد دور نگه داريد.
قبل از هر تمرين سعي شود حداقل 3 تا 5 دقيقه شاواسانا را انجام دهيد. هر تمرين در پايان با ماندن 5 تا 10 دقيقه در حالت شاواسانا خاتمه مي يابد.
برنامه تمرينات روزانه را براي نيم ساعت تنظيم كنيد و تدريجا زمان آن را افزايش دهيد ولي سعي كنيد كه بيش از يك ساعت و نيم به تمرينات آسانا و پرانايام نپردازيد.
در تمرينات روزانه مراقب باشيد كه قسمتي از زمان را به پرانايام اختصاص دهيد.
درزماني كه به تمرينات يوگا اشتغال داريد سعي كنيد حتي الامكان در مصرف گوشت و چربي و غذاهاي سنگين صرفه جويي كنيد، چنانچه تمرينات به طور مستمر در يك ساعت بخصوص و در يك مكان معين تمرين شوند نتايج مطلوب ترين به همراه خود داشت.
زمان تمرين بستگي دارد به فرصتي كه شما براي تمرين كردن داريد اما اگر تمرينات بين ساعت هاي 3 تا 6 با مداد انجام شود بعد از هر تمريني تن با نشاط بيشتري فعاليت روزانه را آغاز مي كند.
تمرينات يوگا پس از بيست و يك روز تمرين مستمر آثار خود را آشكار مي سازد.
چنانچه بي نظمي در انجام تمرينات وجود داشته باشد، بهتر است از انجام تمرينات يوگا صرف نظر كرد.
بخش اول آساناها
تمرينات بايد در آغاز انجام آساناها براي بازكردن مفاصل و نرم كردن ماهيچهها انجام شود. بخصوص براي مبتديان و كساني كه ضعيف و يا بيمار هستند و نيز افرادي كه مبتلا به بيماريهاي قلبي و فشار خون بالا و خشكي بدن ميباشند قبل از شروع تمرينات آسانا، شاوآسانا را انجام دهيد تا جسم و ذهن شما انبساط پيدا كند.
به پشت روي زمين دراز بكشيد پاها كمي جدا از هم و دست ما در كنار بدن طوري كه كف دست بطرف بالا باشد سعي كنيد تمام ماهيچه ها و مفاصل را شل كنيد خود را از هر نوع انقباض و تنش آزاد نمائيد بدن خود را احساس كنيد و به تنفس خود آگاه باشيد. شما در حال استراحت هستيد. تنفس خود را مشاهده كرده و دقت كنيد كه تنفس طبيعي و خود به خود انجام شود حال تنفس هاي خود را بشماريد و در حين شمردن نظاره گر افكار خود باشيد بدون اينكه بخواهيد آنها را كنترل و يا متوقف كنيد هيچ نوع ارتباط احساسي با افكار برقرار نكنيد.
مهم ترين هدف شما منبسط كردن تمام بدن و ذهن است براي مدتي سعي كنيد تمام ناراحتي ها، اضطرابات و مسايل دنيوي خود را فراموش كنيد بعد از چند دقيقه آهسته دست ها و پاهاي خود را تكان داده و بنشينيد حالا شما ذهناً و جسماً آماده انجام تمرينات آسانا هستيد.
حالتهاي آرامش
قبل از انجام هر آسانا و زمانيكه بدن خسته است بايستي تمرينات مربوط به آرامش را انجام داد و روي حالت هاي مربوط نبايست زياد تاكيد نمود.
اين سلسله از آساناها در آغاز بسيار ساده بنظر مي رسد ولي انجام دادن آن بطريق صحيح بسيار مشكل است زيرا تمام عضلات و قسمت هاي مختلفه بدن بايد با فكر و فرمان آن در حالت آرامش قرار گيرد.
اكثر كساني كه آساناهاي مربوط به آرامش را انجام مي دهند تصور مي كنند تمرين بطور كامل اجرا شده است در صورتي كه هنوز انقباضاتي در بدن آنها وجود دارد.
در عصر كنوني با توجه به پيشرفت صنعت، تكنولوژي و زندگي ماشيني مردم اغلب دچار تنش ها و فشارهاي عصبي زيادي هستند كه عوارض آن بصور مختلف در زندگي روزمره آنها بروز ميكند.
در ارتباط با استراحت و آرامش دادن به بدن ( حتي موقع خواب) مسائل زيادي وجود دارد كه بايد رعايت شود. انجام اين سلسله از آساناها براي كساني كه شديداً به استراحت و آرامش نياز دارند بسيار مفيد ميباشد.
يكي از روشهاي موثر و در عين حال ساده آرامش دادن به جسم و فكر تكنيك يوگا ميباشد.
بعد از يك روز كار خسته كننده درست كمي قبل از خواب انجام اين آساناها ضمن منافع زياد براي شخص تمرين كننده استراحت لازم و رفع خستگي را نيز بهمراه خواهد داشت.
كنترل تنفسي
تعداد متوسط تنفسي در افراد بالغ 15 تنفس در دقيقه است و اين در حالي است كه تعداد و مقدار حجم هواي تنفس شده در دقيقه به مواردي چون موقعيتهاي هيجاني، رواني، فيزيكي و همچنين به تركيب هواي محيط بستگي دارد. مكانيسم تنفس به وسيله دو فاكتور اصلي تنظيم ميشود. يكي كنترل عصبي و ديگري كنترل شيميايي است كه همان مقدار دي اكسيد كربن و اكسيژن در خون ميباشد.
مركز كنترل تنفسي در بصل النخاع در قاعده مغز قرار دارد. از اين جاست كه تحريكات عصبي از طريق اعصاب نخاعي به ديافراگم و عضلات بيندندهاي فرستاده ميشود. اين جريان عصبي، جرياني است براي تحريك حركت، به اين معني كه حركت ماهيچههاي تنفسي را براي انجام دم، فعال ميكند. جريان هاي عصبي، حسي يا وابران (برنده) از طريق عصب واگ، تحريكات ناشي از انبساط كيسههاي هوايي و نايژكهاي كوچكتر را به بصل النخاع ميبرد.
تنفس به وسيله دو منطقه اصلي مغز كنترل ميشود: يكي مراكز اولية غيرارادي موجود در ساقة مغز كه در همه “حيوانات مشترك است و باعث مي شود كه به صورت غيرارادي تنفس را انجام دهيم و ديگري قشر مخ” در مواقع طبيعي كنترل عصبي تنفس غيرارادي است و ما زماني كه در حال دم و بازدم هستيم، راجع به آن فكر نمي كنيم. كنترل شيميايي تنفس اساساً به سطح دي اكسيد كربن در خون بستگي دارد. دي اكسيد كربن يك محصول پس مانده از متابوليسم است. زماني كه فعاليت متابوليك افزايش پيدا ميكند، مانند فعاليتهاي فيزيكي، سطح افزايش يافته دي اكسيد كربن خون، باعث ميشود كه بصل النخاع پيامهايي را براي افزايش تعداد و عمق تنفس بفرستد كه در نيتجه تخليه دي اكسيد كربن را افزايش ميدهد.
تعداد وعمق تنفسي به وسيله فاكتورهايي نظير موارد زير تنظيم مي شود: ورزش كه باعث افزايش فعاليت متابوليك ميشود؛ احساسات مانند ترس، درد و همين طور ساير جريانهاي حسي مانند زماني كه بدن در مواجهه با هواي سرد قرار مي گيرد.
ميل به تنفس يكي از قويترين و ابتدايي ترين غرايز ماست. در صورتيكه تنفس براي مدتي طولاني حبس گردد بصل النخاع به طور خودكار براي تنفس دوباره فعاليتي نخواهد داشت. ميل به تنفس و نياز به اكسيژن يك تمايل اساسي براي بدن است بدون يك منبع پايدار اكسيژن براي مغز در مدت سه الي چهار دقيقه خطري جبران ناپذير و مرگبار ما را تهديد مي كند براي ايجاد هماهنگي در مراحل زندگي ما به كنترل و ايجاد توازن در تمامي ابعاد وجوديمان نيازمنديم.
ورزش يوگا
تمرين 1: كشش انگشتان پا:
روي زمين نشسته پاها را كاملاً كشيده و مستقيم به سمت جلو بدن قرار دهيد كف دست ها را براي ايجاد تعادل روي زمين بگذاريد روي انگشتان پاها تمركز كنيد. به آرامي انگشتان پاها را به سمت جلو وعقب تا آنجا كه ممكن است خم كنيد.
دقت شود كه موقع انجام تمرين پاها كاملاً كشيده و منقبض باشد تمرين را ده مرتبه انجام دهيد.
تمرين 2: كشش مچ پاها
روي زمين نشسته روي مچ هر دو پا تمركز كنيد پاها را از محل مچ تا جائيكه امكان دارد به سمت جلو و عقب خم كنيد، دقت كنيد كه اين حركت از محل مفصل قوزك پا انجام شود. تمرين را ده بار انجام دهيد.
تمرين 3: چرخش مچ پا:
روي زمين نشسته پاها را از يكديگر جدا كرده و در حالت كاملاً كشيده و مستقيم قرار دهيد، ابتدا پاي راست را كمي از زمين بلند كرده روي مچ پا و حركتي كه مي خواهيد انجام دهيد تمركز كنيد.
پاي راست را از محل مچ «قوزك» به چرخش درآوريد ده بار در جهت حركت عقربه هاي ساعت و ده بار خلاف آن بهمين ترتيب در مورد پاي چپ عمل كرده سپس حركت را بطور همزمان با هر دو پا انجام دهيد.
انجام تمرينات فوق سبب تقويت مچ و انگشتان پاها خواهد شد.
تمرين 4 :چرخش قوزك پا
روي زمين نشسته با كمك دست چپ مچ پاي راست را روي ران پاي چپ قرار دهيد . در اين حالت روي مچ پا و حركتي كه ميخواهيد انجام دهيد تمركز كنيد.
كف پاي راست را با دست چپ گرفته و از محل مفصل مچ در جهت حركت عقربه هاي ساعت و خلاف آن هر بار 10 مرتبه انجام دهيد. بهمين روشي در مورد پاي چپ نيز عمل كنيد.
تمرين 5:خم كردن زانو (1)
پاي راست را از زانو خم كرده و انگشتان هر دو دست را زير ران پاي راست يكديگر قلاب كنيد، پاي راست را بطور مستقيم «افقي» نگه داشته بطوريكه پاشنه پا با زمين تماس نداشته باشد. در اين حالت دست ها هم بايستي كاملاً كشيده باشند پاي راست را تا جائيكه امكان دارد خم كرده و سعي كنيد كه پاشنه پا را به باسن راست نزديك كنيد. حركت را ده بار انجام دهيد. بهمين ترتيب در مورد پاي چپ نيز عمل كنيد.
تمرين 5: خم كردن زانو (2)
در موقعيت تمرين مستقر شويد، به عوض كشيدن پاي راست ران پا را نزديك بنيي آورده و قسمت پايين پا را حول مفصل زانو به چرخش درآوريد.
تمرين را ده بار در جهت حركت عقربه هاي ساعت و ده بار خلاف آن انجام دهيد.
همين حركت را با پاي چپ نيز تكرار كنيد.
تمرين 6: پيچ ستون فقرات
پاها را بطور مجزا از يكديگر در يك حالت راحت و آسوده قرار دهيد، سپس دست راست را روي شست پاي چپ گذاشته و دست چپ را بسمت عقب برگردانيد. دراين حالت هر دو دست بايد كاملاًكشيده و در يك امتداد باشند.
سر را به عقب برگردانده و به دست چپ نگاه كنيد، كمر را نيز همزمان با سر، برگردانده و در حالت كمي توقف كنيد، سپس دست چپ را روي انگشت شست پاي راست قرار داده و بازوي راست را بسمت عقب بطور كاملاً كشيده برگردانيد حركت را 10 تا 20 دور انجام دهيد.
تمرين را آرام شروع كرده و بتدريج بر سرعت آن بيفزائيد.
تمرين 7: نيم پروانه
ساق پاي راست را خم كرده روي ران پاي چپ قرار دهيد با دست چپ كف پاي راست را بگيريد و دست راست را روي زانوي راست قرار دهيد، با كمك دست راست پاي خم شده را به آرامي به سمت بالا و پايين حركت دهيد. در اين حالت ماهيچههاي پا بايد تا حد امكان سست و شل باشد، همين حركت را عيناً با زانوي پاي چپ انجام دهيد.
پس از چند روز يا چند هفته تمرين قادر خواهيد بود كه زانوها را براستي و بدون هيچ گونه فشاري روي زمين قرار دهيد.
تمرين 8: چرخش زانو
با دست چپ پاي راست را محكم نگهداريد، در اين حالت زانوي پاي خم شده را بصورت دايره به حركت درآورده و سعي كنيد كه بتدريج قطر اين دايره را زياد كنيد.
تمرين را 10 بار در جهت حركت عقربه هاي ساعت و 10 بار خلاف آن انجام دهيد.
همين حركت را با پاي چپ نيز تكرار كنيد.
تمرين 9: پروانه (1)
كف هردو پا را بهم چسبانيده و پاشنههاي پا را نيز به بدن چسبانيد انگشتان دست ها را به يكديگر قلاب كرده زير پاها قرار دهيد سپس به كمك آرنج ها هر دو زانو را به سمت زمين نزديك كرده و در اين حالت ضمن خم كردن بدن سعي كنيد كه سر را نيز به زمين نزديك نماييد، پس از كمي توقف به حالت اول برگشته و حركت را تكرار كنيد.
تمرين 9 : پروانه (2)
كف هر دو پا را به هم چسبانده و دست ها روي زانوها قرار دهيد سپس به كمك فشاري كه از طرف بازوها وارد مي شود سعي كنيد كه زانوها را بسمت زمين نزديك كرده و بعد آنها را رها كنيد.
اين تمرين را هر بار حداقل 20 مرتبه انجام دهيد.
تمرين 9: پروانه (3)
درحالت تمرين قبل نشسته ولي هر دو دست را پشت بدن قرار داده بطوري كه بازوها كاملاً راست و كشيده باشند در اين حالت «پس از استقرار و تمركز» زانوها را به سمت بالا و پائين به حركت درآوريد. اين تمرين هر بار حداقل 20 مرتبه انجام شود.
تمرين 10: حركت كلاغ
به حالت چمباتمه روي زمين قرار گيرند. كف دست ها را روي زانوها قرار داده و بهمان صورت كه نشسته ايد شروع كنيد به قدم زدن در اين حالت ميتوان با انگشتان پا كف پاها تمرين را شروع نمود. تمرين را در يك زمان كوتاه بدون اينكه كشش پا فشاري به بدن وارد شود انجام دهيد.
توجه
در هر قدم (كلاغ) بايد يكي از زانوها با زمين تماسي داشته باشد.
فايده:
انجام اين تمرين براي تقويت ساق هاي پا جهت نشستن و تمركزهاي طولاني بسيار موثر ميباشد.
براي افراديكه فشار خون آنها در ساق هاي پايشان پائين است انجام اين تمرين توصيه مي شود.
تمرين 11: حركت انگشتان دست
بازوها را در حالت افقي «درامتداد شانه ها حالت شبيه پرواز از قرار دهيد.
انگشتان هر دو دست را از هم باز كرده و در حالت كاملاً كشيده و منقبض نگه داريد. سپس انگشتان را خيلي سريع خم كرده به شست دست به چسبانيد در هر دو حالت انگشتان بايستي منقبض باشد. انجام اين تمرين براي تقويت دست مفيد است حركت را ده مرتبه تكرار كنيد.
تمرين 12: خم كردن مچ دست
هر دو دست را از مچ تا حد امكان به سمت پائين خم كرده سپس به بالا برگردانيد بطوريكه كف دست بموازات ديوار مقابل قرار بگيرد. در هر دو حالت انگشتان بايد كاملاًبهم چسبيده باشند تمرين را ده مرتبه تكرار كنيد.
تمرين 13: چرخش مچ
ولي فقط دست راست را كاملاً كشيده و افقي نگهداريد مشت دست راست خود را ده مرتبه در جهت حركت عقربه هاي ساعت وده مرتبه خلاف آن حول مچ به چرخانيد.
همين حركت را عيناً با دست چپ نيز انجام دهيد.
انجام اين تمرين براي تقويت مچ دست بسيار مفيد است.
تمرين 14: خم كردن آرنج (1)
در اين تمرين هر دو دست بطرف جلوي بدن و در وضعيت كاملاً كشيده بطوري كه كف هر دو دست بطرف بالا قرار گيرد. هر دو دست را از ناحيه آرنج خم كرده تعا جاييكه انگشتان دست با شانه ها تماس حاصل كند و مجدداًدست ها را به حالت اول برگردانيد تمرين را ده بار تكرار كنيد.
تمرين 14: خم كردن آرنج (2)
دست ها را از طرفين بازكنيد و تمرين را بشكل بالا انجام دهيد.
تمرين 15: چرخش شانه
شانههاي خود را در مسيري دايره اي شكل به چرخش در آوريد در اين وضعيت انگشتان دست بايد با شانه تماس داشته باشد تمرين داده مرتبه در جهت حركت عقربه هاي ساعت و ده بار برخلاف آن انجام دهيد.
سعي كنيد دايره اي كه باين ترتيب با حركت شانه خود مي سازيد، به تدريج بزرگتر شده تا جاييكه هر دو آرنج درجلوي سينه با يكديگر تماس پيدا نمايند.
تمرين 16- حركت گردن (1)
در يك حالت كاملاً راست روي زمين بنشينيد و فكر خود را روي سروگردن متمركز نماييد، چشمان خود را ببنديد به آرامي سرخود را بسمت جلو و عقب حركت دهيد توجه داشته باشيد كه اين حركت در نهايت كندي بايد انجام شود. تمرين را ده بار تكرار كنيد.
حركت گردن (2)
1- به آرامي سر را به سمت راست وچپ حركت دهيد تمرين را ده بار تكرار كنيد.
2- سر را كاملاً راست نگهداشته سپس سر را حول گردن بآرامي به سمت راست و چپ بچرخانيد ده بار تكرار كنيد.
3- حركت 1 و2 را بطور همزمان انجام دهيد.
تمرين را ده بار تكرار كنيد.
حركت گردن (3)
سر را به آرامي دور گردن در يك مسير دايره اي به چرخش در آوريد تا جاييكه امكان دارد سر را در مسير دايره بزرگتري به چرخانيد تمرين را ده بار در جهت حركت عقربه هاي ساعت و ده بار برخلاف آن انجام دهيد.
دقت كنيد كه اين تمرين بدون هيچگونه كشش يا فشاري انجام شود.
فايده:
تمام رشتههاي عصبي در قسمت هاي مختلف بدن براي ارتباط پيدا كردن با مغز مي بايست از گردن عبور نمايند. بنابراين انجام اين سلسله از تمرينات باعث تقويت اين شاهراه حياتي بدن مي گردد.
فصل دوم :
در اين نوع تمرين ورزشي براي درمان كسانيكه به اعراض مختلف از قبيل اختلال و بي نظمي در سيستم اعصاب، شكستگي استخوان و غيره مبتلا ميباشند.
توجه:
قبل از شروع تمرينات بايد بدن و مغز جسم و فكر در آرامش و ريلكس كامل باشند. بهترين راهي كه باعث موفقيت در دادن آرامش به بدن و فكر مي باشد.
تمرين 17: چرخش پا
به پشت دراز بكشيد پاها بطور مستقيم روي زمين و دست ها در كنار و امتداد بدن پاي راست را در حالت مستقيم و كشيده به سمت بالا آورده و در جهت حركت عقربه هاي ساعت و برخلاف آن ده بار بچرخانيد. به همين ترتيب با پاي چپ نيز حركت را تكرار كنيد. پس از استراحتي كوتاه هر دو پا را بلند كرده و در حالت كشيده و مستقيم تمرين كنيد.
توجه:
هنگام تمرين سر و بدن بايد بدون حركت و در آرامش كامل روي زمين باشد. پس از خاتمه تمرين مدتي استراحت كنيد تا تنفس به حالت عادي و طبيعي برگردد تمرين بدون هيچگونه فشاري روي ساير قسمت هاي بدن بايد انجام شود.
تمرين 18: با دوچرخه (1)
پاي راست را بلند كرده، ابتدا حركت پا دوچرخه را ده مرتبه بسمت جلو «جلو به عقب» و ده مرتبه در جهت عكس «شبيه حركت ركاب زدن دوچرخه» انجام دهيد.
هر دو پا را بالا آورده يك پا در بالا ثابت قرار گرفته و با پاي ديگر تمرين انجام مي شود. و با پاي راست حركت را انجام داده و سپس بدون گذاشتن پاي راست روي زمين حركت را با پاي چپ انجام دهيد.
ضمن چسباندن هر دو پا بيكديگر تمرين را با هر دو پا بطور همزمان انجام دهيد.
توجه :
موقع تمرين بدن و سربايستي در كمال آرامش و ريلكس بوده و هيچگونه فشاري به آن وارد نشود پس از خاتمه تمرين مدتي استراحت كرده تا تنفس به حالت طبيعي برگردد.
تمرين 19: زانو در بغل (1)
به پشت دراز بكشيد ضمن خم كردن پاي راست ران را به قفسه سينه نزديك كرده و انگشتان هر دو دست را بهم قلاب نموده روي زانو قرار دهيد. در اين وضعيت نفس عميق كشيده با بازدم ريه ها را از هوا كاملاً خالي كنيد. بدون دم مجدد سرو قسمت بالاي سينه را بلند كرده سعي كنيد بيني را به زانو نزديك نموده آنرا لمس نماييد. در اين وضعيت نفس عميق كشيده و همزمان با خروج هوا بآرامي برگشته سر را روي زمين بگذاريد. براي مدت كوتاهي تمام بدن را در حالت انبساط كاملا قرار داده مجدداً حركت را تكرار نماييد. تمرين را ده مرتبه با هر يك از پاها انجام دهيد.
توجه:
سعي كنيد پائي كه روي زمين قرار دارد از زمين بلند نشود.
19: قتل ساقه هاي پا (2)
هر دو پا را تا كرده بازوها را اطراف زانوها قرار دهيد سر و قسمت بالاي سينه را بالا آورده به زانوها نزديك كنيد.
دقت كنيد كه انجام اين تمرين با حركات تنفسي بايد هماهنگ باشد تمرين را ده بار تكرار كنيد.
فايده:
انجام اين تمرين مستقيماً شكم وريدهاي شكمي را ماساژ ميدهد.
تمرين20: اله كلنگ
به پشت دراز بكشيد، هر دو پا را خم كرده روي سينه قرار دهيد. انگشتان دست را بيكديگر قلاب نموده پشت سر بگذاريد در وضعيت كه مستقر شديد تمام بدن را از يك سمت ( راست به چپ) به سمت ديگر بطور كامل به چرخانيد، بطوريكه هر بار يكي از پاها با زمين تماس پيدا كند. دقت كنيد كه موقع چرخاندن بدن آرنج ها از جاي خود حركت نكند حركت را ده بار انجام دهيد.
تمرين 20: اله كلنگ (2)
در موقعيت تمرين (بطور نشسته) قرار گيريد و هر دو دست را جلوي زانوها بهم قلاب كنيد.به كمك فشاري كه به زانوها مي آوريد بدن را به سمت عقب برگرداند. بطوريكه فقط سر و گردن (مهره هاي گردن) روي زمين واقع شود. زانوها مقابل پيشاني و روي سربرسد. سپس به حالت اول نشسته- فقط كف پا روي زمين برگرديد. تمرين را ده بار انجام دهيد.
توجه:
براي پيشگيري از ضربه خوردن به نخاع ( مهره هاي گردن) اين تمرين را روي پتو انجام دهيد.
-دقت كنيد موقع تمرين پشت سر به شدت با اصابت نكند.
محدوديت تمرين:
كسانيكه دچار عوارض مغزي باشند اين تمرين را انجام ندهند.
فايده:
-حركت بسيار موثري است براي ماساژ پشت (ستون فقرات) باسن و مفاصل ران
-بهترين زمان براي انجام اين تمرين، صبح كمي پس از بيدار شدن است.
تمرين (2): قايق (1)
به پشت دراز بكشيد، دست ها را در اطراف بدن بطوري كه كف دست ها روي زمين باشد قرار دهيد. همزمان با يك تنفس عميق پاها و تنه ( بدن) را با اندازه 30 سانتي متر از زمين بلند كنيد. در اين وضعيت بايد بازوها و شست به در يك امتداد قرار گيرند. پس از كمي توقف با حبس دم، همزمان با باز دم خيلي آرام به حالت اول برگشته و بدن را كاملاً شل نمود. و رها سازيد.
اين حركت را پنج بار تكرار كيند.
تمرين : 21 قايق (2)
در موقعيت تمرين قبل مستقر شويد اما اين بار با مشتهاي گره كرده تا جائي كه امكان دارد پاها و بدن را از زمين بلند كنيد. (همزان با دم) سپس بسرعت ( همراه با بازدم ) بزمين برگرديد دقت كنيد كه موقع تماس بدن با زمين بدليل سرعت عمل آسيبي به شما وارد نيايد.
تمرين را 5 بار تكرار كنيد.
تنفس:
دم – هنگام بلند شدن از زمين – حبس دم – توقف در حالت – تا زمان تحمل – بازدم – هنگام بازگشت به زمين
توجه:
توقف در حالت تا زماني بايد باشد كه ماهيچه هاي شكم به لرزش درآيد.
فايده:
تمرين خوبي است براي ريلكس دادن به ماهيچه و مفاصل براي افراد عصبي و هيجاني بسيار مفيد است.
انرژي قفل شده:
اغلب اشخاص بويژه مبتديان بعلت انقباض عضلاتي و خستگي مفاصل انجام تمرينات اعم از سنتي يا كلاسيك با مشكلات زيادي روبرو هستند. تمامي تمرينات دسته بندي شده در پاوان موكت آسانا در شل كردن عضلات و ماهيچههاي بدن بسيار موثر است اما تمريناتي كه تحت عنوان قفل انرژي در پي خواهد آمد علاوه بر سودمنديهاي فوق به مبتدي كمك ميكند تا آمادگي كامل را براي انجام آساناهاي پيچيده كسب نمايد.
اشخاصي كه بطور مستمر آساناها را انجام مي دهند در بعضي مواقع احساس خستگي و گرفتگي و عضلاني مي كنند. اين تمرينات براي نرم نگهداشتن مفاصل ضروري است.
قفل انرژي يعني چه؟
انرژي در فرم پرانا (نيروي زندگي) در تمام قسمت هاي بدن وجود دارد اين انرچي بطور آزاد در بدن در حال جريان است. اما بعلت عكس العملهاي نامناسب شيميايي در بدن از جريان آزاد اين انرژي جلوگيري مي شود. اين مسئله باعث بوجود آمدن خشكي رماتيسم و انقباض ماهيچهها مي گردد.
اين تمرينات سموم را از بدن خارج كرده و باعث مي شوند عكس العملهاي بدن با يكديگر هماهنگ شوند. يكي از عوارض اين عدم تعادل و هماهنگي، اختلال در غدد ترشحه داخلي است. آزمايشات علمي كه در قسمت هاي مختلف دنيا مانند شوروي، لهستان، فرانسه، آلمان و هندوستان انجام شد، نشان مي دهد كه آساناها و تمرينات قفل انرژي در هماهنگ كردن سيستم غدد مترشحه بسيار موثر مي باشند. در نتيجه افرادي كه قادر به انجام آساناها نيستند بايد ابتدا تمرينات قفل انرژي را انجام داده تا بدن خود را براي انجام ساير آساناها آماده سازند و در حقيقت فعاليت هاي قسمت هاي مختلف بدن را بايد با يكديگر هماهنگ سازند.
تمرينات براي تقويت چشم:
انجام اين دوره از آساناها باعث درمان اكثر بيماريهاي (عضلاني و بصري) مربوط به چشم ميشود.
مشروط بر اينكه با صبر و استقامت و اصرار انجام شود و بيشتر كساني كه اين آساناها را در مدت زمان طولاني انجام داده اند ديگر از عينك طبي استفاده نمي كنند.
بعد از هر تمرين بايد چشمها را به مدت 30 ثانيه بسته نگه داشته به آنها استراحت داد تكرار مداوم اين تمرينات نتيجه بهتري را بهمراه خواهد داشت.
اگر وقت كافي نباشد ميتوان يك بار صبح و يك مرتبه هنگام غروب تمرينات را انجام داد.
تمرين 1: كف دست
روبروي خورشيد نشسته چشمها را ببنديد.
كف هر دو دست را بشدت بيكديگر مالش داده تا كاملاً داغ شود. و بعد كف هر دو دست را روي چشمها بگذاريد. احساس كنيد كه گرما و انرژي از دست هاي شما به چشم منتقل مي شود. 2 الي 3 دقيقه دست ها را بهمان حالت نگه داشته و پس از برداشتن دستها مدتي چشم ها را بسته نگهداشته حركت را مجدداً تكرار كنيد.
-حداقل در هر نوبت سه بار تمرين را انجام دهيد.
توجه:
بهترين زمان براي انجام اين آسانا هنگام طلوع خورشيد است.
فايده:
انجام اين ورزش آسانا باعث تقويت و آرامش اعصاب چشم ميشود.
تمرين 2: نگاه به طرفين
روي زمين نشسته پاها را بصورت كاملاً كشيده در جلوي بدن قرار دهيد.
دست ها را نيز بطور كشيده و در امتداد شانه ها نگهداشته ضمن مشت كردن دست انگشتان شست را به سمت بالا قرار دهيد دقت كنيد كه در طول تمرين سرمطلقاً حركتي نداشته باشد.
1- با هر دو چشم ( بدون حركت سر) به سمت دست چپ نگاه كنيد.
2- با هر دو چشم (بدون حركت سر) به فاصله بين دو ابرونگاه كنيد.
3- با هر دو چشم ( بدون حركت سر) به شست دست راست نگاه كنيد.
4- با هر دو چشم ( بدون حركت سر) به فاصله بين دو ابرو نگاه كنيد.گردش دوراني عدسي چشم را 15 تا 20 بار انجام دهيد. پس از انجام تمرين براي مدتي به چشم استراحت دهيد.
تمرين 3: نگاه به جلو و اطراف
مانند تمرين 2 روي زمين مستقر شويد ولي اين بار ابتدا مچ دست چپ را روي زانوي چپ گذاشته شست را بطرف بالا نگهداريد و دست راست را در امتداد شانه قرار دهيد چشم ها را روي شست دست چپ متمركز كرده سپس همين عمل را روي شست دست راست انجام دهيد پس از 15 تا 20 مرتبه چشمها را بسته و براي مدتي به آنها استراحت دهيد.
حال جاي دست ها را عوض كرده تمرين را مجدداً انجام دهيد. در طول تمرين دقت كنيد كه سر حركت نكرده و سعي كنيد تا لحظه پاياني تمرين فكر شما روي حركتي كه انجام مي دهيد متمركز باشد.
تمرين 4: چرخش نگاه
روي زمين نشسته دست چپ را روي زانوي چپ گذاشته و دست راست را در بالاي پاي راست نگهداريد. انگشت شست رو به بالا و باز و كاملاً كشيده و مستقيم باشد. در اين وضعيت با حركت دست راست از ( چپ براست) دايره بزرگي در فضا بسازيد و با هر دو چشم ( نگاه فقط به شست دست) پس دايره را دنبال كنيد (بدون حركت سر) پس از يك دور كامل مجدداً دست رابه جاي اول برگرداند. حركت را تكرار نمائيد تمرين را 5 بار در جهت حركت عقربه هاي ساعت و 5 بار خلاف آن انجام داده سپس جاي دست ها را عوض نموده تمرين را بهمان ترتيب انجام دهيد.
پس از خاتمه تمرين چشمها را بسته و براي مدتي به آنها استراحت دهيد.
تمرين 5: نگاه به بالا و پائين
روي زمين نشسته هر دو مشت دست را بر روي زانوها گذاشته ( انگشتان شست رو به بالا) بازوها را مستقيم و كشيده نگهداريد به آرامي شست دست راست را به سمت بالا آورد، و با چشم ( نگاه فقط روي انگشت شست) اين مسير را دنبال كنيد موقعي كه دست به بالاترين حد خود رسيد بآرامي دست را به حالت اول برگردانيد، در تمام لحظات بدون حركت سر با چشم مسير حركت دست را دنبال كنيد.
تمرين را 5 بار هر كدام از دست ها انجام داده سپس چشمان را بسته براي مدتي به آنها استراحت دهيد.
تمرين 6: نگاه به دور و نزديك
در اين حالت ورزشي چشم، دست ها را روي پاها در حالت كاملاً شل رها نمائيد.
-با هر دو چشم به بيني نگاه كنيد.
-سپس به فاصله دور يا منظرهاي كه در دوردست هست نگاه كنيد.
-مجدداً نگاه خود را متوجه بيني نمائيد.
اين دور را چندين مرتبه انجام داده و سپس چشمان را بسته و به آنها استراحت دهيد.
منابع و مآخذ :
1- آموزش يوگا ( جلد اول) ( روان – فكر – جسم)
ترجمه: حميد فروغي- جلال موسوي نسب – موسسه انتشارات غزل تهران 1370 چاپ اول
2- يوگا و انرژي درماني
نوشته «سوامي نيرانجا ناندا ساراسواقي » برگردان جلال موسوي نسب
انتشارات فراروان، چاپ اول، سال 1379
توجه :
امیدوارم این مطلب به خوبی رضایت شما را جلب کرده باشد :
برای حمایتاز سایت ما و قرار دادن بیشتر تحقیقان و جواب های فعالیت های و سوال های کتاب های شما بصورت رایگان در سایت بر روی لینک زیر ( بعد از خواندن یا قبل از خواندن تحقیق)هر چند بار که خواستید کلیک کنید تا ما نیز با علاقه بیشتری تحقیقات رایگان دانش آموزی برای شما بگذاریم . باتشکر
درخصوصيت محل آن حضرت درروز محشر ............................................... 14
درخصوصيت محل آن حضرت دربهشت ....................................................... 15
جمع بندي ........................................................................................................ 15
منابع ................................................................................................................ 17
مقدمه
بنام خدا اگر بپذيريم كه در سراسر گيتي (جهان هستي با تمام وجوه و ابعادش كه مخلوق يك واجب الوجود است و براي اين خلقت هدفي مشخص شده است و آن رسيدن به كمال است و درنهايت زندگي ابدي دربرابر خداوند متعال، پس از تفكر و تحقيق و تفحص زيادبا تعقل در مي يابيم كه آن خداي باريتعالي براي رساندن اين انسان به كمالات معنويه همراه با انجام عبادات ظاهريه كه وسيله ايست براي درك عبوديت باطنيه وسيله اي را دراختيار گذاشته كه بهتر و راحت تر و سريعتر و سالمتر با استفاده بهينه اين انسان از آن وسايل بنحو مطلوب ره صدساله با طرفه العيني بپيمايد و آن وسيله (وسايل) حبل الله است (ريسمان الهي) و آنها 14 معصومند چهارده گلي كه هركدام بوي مخصوص خدائي مي دهند و هركدام آنها نام مباركشان خواص و بركاتي دارند و درميان آنها اگر چه (همشان نور واحد هستند) يكي از همه بيشتر نورافشاني مي كند و تلئلو خاصي دارد و قلب انسان را كاملاً متوجه خودش مي كند و مثل آهن ربا اگر انساني اعمالش كم يا زياد و خواص آهن ربائي داشته باشد و سنخيت اعمالش شبيه دستورات آنها باشد مسلماً آنرا جذب مي كند و آن يكي نام زيبايش انسان را منقلب مي كند و آن يك كلمه است كه عزيز دردونه سيزده معصوم ديگر و بالاخص خالق آن سيزده معصوم مي باشد و آن معصومي است كه با سيزده معصوم ديگر از نظر انجام وظيفه ظاهري جلوه اي ديگر دارد و آن نام مبارك حسين عليه السلام است كه با شنيدن و ديدن آن نام مبارك درقلوب مشتاقانش شور و شعف خاصي ايجاد مي كند پس با توجه به هدف خلقت و توانائيهائي كه خداوند در وجود انسان به وديعه گذاشته انتظار مي رود كه با استفاده از آن وسيله (حسين) به تمام خواسته هاي خود و نهايتاً به لقاء الله كه كمال مطلق است برسيم و آنچه بسيار مهم است كه بايد هميشه و درهرلحظه فراموش نكنيم اين است كه عشق به حسين و دوستي با حسين و استفاده از حسين و جان دادن در راه حسين بدون پذيرفتن ولايت عملي و بقيه اهل بيت و محبت آن خانواده كه مطابق فطرت است مسير نمي شود پس همه با هم بدون واهمه و باهم با معرفت با عشق به امر نداي علي علي علي علي حسين حسين حسين حسين را سر مي دهيم جان ميدهيم.
پيشگفتار:
حال، اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه اوست ؟
عقل و فطرت براين مسأله حكم مي كنند كه حمد و ثنا مخصوص ذات اقدس حق است و درود بي منتهي برگزيده گان آن درگاه خصوصاً رسول مكرم اسلام و اولاد آدم ابوالبشر يعني حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و اله و سلم.
دوران نوجواني و جواني را آنطور كه معلوم است و همه مي گويند و گذشتگان هم گفته اند (مثل آيه ا.. جعفربن حسين شوشتري رحمه ا..عليه) به غفلت گذرانده وميگذرانند، اين بنده ضعيف بخود گفتم تو بيا و از اين گرانبهاترين سرمايه استفاده كن و دانه اي بكار كه پس از رشد كردن ريشه اش در زمين محكم و ساقه و شاخه و برگش بطرف آسمان مدت طولاني عرض اندام كند و آن دانه كاشتن نام حسين درقلوب بندگان خداست اگرچه همه بندگان برحسب فطرت موحدند و خدا را ميپرستند واگر اهل بيت هم درمقابل آنها جلوه اي از خود نشان دهند تا آخر عمر سرمست و فدائي و عاشق و محب محمدو ال محمدند پس بهتر است از ديگران سبقت بگيرم و از اين دوران عاشقي خود را ثابت كنم نه اينكه صبر كنم تا زمان پيري برسد و با خود زمزمه كنم كه اي مسافر بي زاد و راحله –بازخواهي ماند از قافله ببين چه كشته اي؟ هنگام درو نزديك است.
حال اين عشق من است، حسين من عزيز من حسين من حسين من حسين فاطمه (س)
خصوصيت محل آن حضرت بعداز ولادتش
اول مجلس، بعد از تولد دستهاي رسول خدا بوده، چنانكه مروي است كه حضرت در حجره ايستاده بودند منتظر ولادت آن جناب، پس چون متولد شد به هيئت سجده، ندا
كرد پيغمبر خدا (صلي الله عليه و آله)اسماء را كه پسر مرا بياور، عرض كرد كه هنوز او را پاكيزه نكرده ايم، فرمودند: تو او را پاكيزه مي كني! خداوند او را پاك و پاكيزه كرده، پس آورد او را درحالتي كه پيچيده شده بود درپارچه اي كه از پشم بود، پس گرفت او را به دست خود، و نظر فرمود باو و گريست، و فرمود : «دشوار است برمن اي ابا عبدالله» و بعد از آن گاهي بردوش و گردن جبرئيل بود، و گاهي بردوش پيغمبر، يا برسينه و پشت آن سرور، و گاهي بردست او هنگامي كه بلند مي فرمود او را كه دهانش را ببوسد و گاهي بلند مي فرموداو را كه نشان اصحاب دهد و سفارش او را نمايد و گاهي درحال سجود برپشت آن حضرت سوار مي شد، و گاهي بردست اميرالمؤمنين (عليه السلام) بود كه آن حضرت او را نگاه مي داشت تا پيغمبر )صلياللهعليهواله( جميع اعضاي او را ميبوسيد، و آخر محلش در دنيا درسينه پيغمبر خدا بود درحال احتضار، و آن سرور او را مي بوسيد و مي فرمود : «يزيد را با من چكاراست؟! خدا او را مبارك نكند»
احترامات خاصه متعلق به طعام آن حضرت
دراحترام خاصي كه به جهت طعام او بود كه از بهشت چندمورد به جهت آنجناب تحفه آوردند.
منجمله رطب و به وسيب بود بلكه هر طعامي كه به جهت پيغمبر وعلي و فاطمه و حسن)عليه السلام ازبهشت آوردند سبب عمده اش استدعاي آنجناب بود يا به جهت اوبود.
احترامات خاصه متعلق به لباس آن حضرت
احترام خاصي كه متعلق است به لباس آنجناب، بدانكه خداوند منان حسين (عليه السلام) را مخصوص نمود به اينكه چندين مرتبه از بهشت به جهت ايشان لباس هديه فرستاد، و اختلاف رنگ آن لباسها كه يكي سرخ و ديگري سبز بود معروف، و سرآن واضح است.
و حسين (عليه السلام) مخصوص گرديد علاوه برآن به لباس مخصوصي، چنانكه ام سلمه روايت نموده كه ديدم پيغمبر )صلياللهعليهواله( مي پوشانيد به قامت حسين (عليه السلام) لباسي را كه مانند آنرا نديده بودم و شباهت به لباس دنيا نداشت، عرض كردم : اين چيست؟ فرمود: اين هديه اي است كه خداوند ازبراي حسين فرستاده است كه پود آن از پرهاي نازك جبرئيل است و بعد از شهادت و عاري كردن بدنش را از لباس، خداوند به اوپوشانيد خلعتهاي بهشت به دست ملائكه چنانكه تفصيلش بيايد (انشاء الله)
خصوصيات استثنايي حسين (عليه السلام)
الف. خصوصياتي كه مقام زائرين حضرت امام حسين (عليه السلام) را بالا مي برد
خصوصيت 1: دركتاب بحار الانوار و كتاب كامل الزيارات آمده كه زائرين امام حسين روز قيامت هركدام مي توانند ده نفر يا صد نفر را شفاعت كنند ووسيله نجات آنها شوند و آنها را وارد بهشت كنند.
خصوصيت 2: زائرين حضرت امام حسين (عليه السلام) درعرش با خداوند صحبت مي كنند (همان كتابها)
خصوصيت 3: زائرين حضرت امام حسين (عليه السلام) با جناب پيغمبر هم سفره خواهند شد دربهشت
خصوصيت 4: زائرين حضرت امام حسين (عليه السلام) سقايت كوثر مي نمايند.
خصوصياتي كه مجالس عزاداري حسين عليه السلام دارد.
1.مجلس عزاداري آن حضرت مصلاي خداوند است (محل صلوات اوست براهلش)
2.مجلس عزاداري آن حضرت درآن ملائكه حاضر مي شوند.
3.مجلس عزاداري آن حضرت مانند سرزمين عرفات است.
4.مجلس عزاداري آن حضرت محل طواف خانه خداست .
5.مجلس عزاداري آن حضرت خاموش كننده آتشهاست.
6.مجلس عزاداري آن حضرت منبع آب حيات است.
7.مجلس عزاداري آن حضرت قبه حسين است.
8.مجلس عزاداري آن حضرت مشعرالحرام است.
9.مجلس عزاداري آن حضرت انگار خود امام حسين با عزاداران صبحت مي كند.
دربيان مجالس براي ذكر مصيبت برآن حضرت
مقصد چهارم : دربيان مجالسي كه منعقد شده است از براي ذكر مصيبتش و گريه بر او، و آن پنج نوع است:
يكي : آنچه منعقد شد پيش از خلقت آدم.
دوم: آنچه منقعد شد بعد از خلقت آدم و پيش از ولادت حسين(عليه السلام)
سوم: آنچه منعقد شد بعد از ولادت و قبل از شهادت.
چهارم: آنچه منعقد شد بعد از شهادت در دنيا.
پنجم: آنچه منعقد مي شود بعد از انقضاي دنيا در روز قيامت.
درخصوصيات آن حضرت نسبت به كلام الله مجيد ومقاصد پنجگانه آن
مقصد اول : وجودش مانند وجود كلام الله
مقصد اول: آن جناب خود كلام الله ناطق، و وجودش مانند وجود كلام الله است، و مبين كلام است، و از هم جدا نمي شوند، و هر دو وديعه پيغمبرند )صلياللهعليهواله( در ميان امت، ولي مخصوص است جناب حسين (عليه السلام) و درمقام وديعه نهادن به اينكه او را با خود به منبر برد، و فرمود: اي مردم اين است حسين بي علي (عليه السلام) پس اورا بشناسيد و برهمه كس تفضيل دهيد پس عرض كرد خدايا او را به تو مي سپارم و به نيكان امت خود.
پسآن جناب وديعه پيغمبر خداست درنزد تمام امت حتي كساني كه درآن زمان نبوده اند بلكه درنزد ما نيز امانت است، پس نيك ملاحظه نمائيد خود را درحفظ اين امانت اي امت پيغمبر )صلياللهعليهواله(
مقصد دوم : مشاركت آن حضرت با قرآن درجميع صفات
مقصد دوم : در مشاركت و موافقت آن جناب با قرآن درجميع صفات، و خصايص، و فضايل، پس بشنو اولاً هريك از آن اوصاف را، و بعد ملتفت موافقت آن شو با آن جناب، پس مي گويم : قرآن سبب هدايت مردمان، و معجزه خاتم پيغمبران )صلياللهعليهواله(و موجب امتياز حق از باطل است و حسين (عليه السلام) سبب هدايت به سوي ايمان و آيتي از آيات رحمان و موجب امتياز حق از باطل است. و قرآن در ليله القدر نازل گرديد، و شب ولادت حسين (عليه السلام) مانند شب قدر ملائكه نازل شدند به امر الهي، وروح الامين سلام تهنيت از جانب خدا آورد، و قرآن شفاعت كننده است ازبراي كساني كه تلاوت آن را نمايند و مداومت مي كنند و حسين (عليه السلام) شفيع است كساني را كه به زيارت او روند يا براو گريه كنند.
قرآن معجزه است به فصاحت و اسلوب معانيش، و حسين (عليه السلام) معجزه است به سرش و بدنش و خونش و خاكش، چنانكه او هر يك كرامتي ظاهر گرديد كه درمقامش مذكور است.
قرآن هميشه تازه است هرچه مكرر كنند حسين (عليه السلام) ذكر مصيبتش هميشه تازه است و ملال نمي آورد.
قرآن تلاوتش عبادت، و شنيدنش عبادت، و نظر به سوي آن عبادت است، و حسين (عليه السلام) مرثيه گفتن از براي او عبادت است و نشستن درمجلس عزايش وحزن براو و گريه براو، وگريانيدن، و تشبه بگريه كننده گانش همه عبادت است.
و زيارتش از نزديك و دور، و زيارت زوراش، و آرزوي شهادت درركابش همه عبادت است.
قرآن احكام چندي دارد چون و جوب احترام، و ترك هجران و عدم مس بدون طهارت و اينكه او درمعرض بيع و شراء درنياورند. و حسين (عليه السلام) را نيز احكامي است موافق آن، ولكن به آن عمل ننمودند بلكه هتك حرمتش كردند و او را به خاك و خون آلودند، و دين خود را به قتل او فروختند و درعوض دراهم معدوده گرفتند و به خيال حكومت ملك ري كه نصيب ايشان نگرديد اين امر بزرگ را مرتكب گرديدند.
كيفيت وارد شدن حضرت زهرا (سلام الله عليها) به محشر
و بيانش آن است كه : درآن روز حضرت فاطمه به كيفيت مخصوصي وارد مشحر مي شود، كه دربرش حله كرامت است، كه از آب حيات به عمل آمده، و به روي هزار حله بهشتي است، كه برآنها به خط سبز نوشته و بالاي سرش قبه اي است از نور الهي، كه ظاهرش از باطنش پيدا، و باطنش از ظاهرش هويدا است و برسرش تاجي است از نور كه هفتاد ركن دارد، هر ركني مرصع است به در، و ياقوت، ونور ميدهد مانند ستاره درخشان و برناقه اي سوار است از ناقه هاي بهشت، كه پاهاي آن از زمرد سبز است، و دمش از مشك اذفر، و چشمانش از ياقوت احمر و مهارش از مرواريد تر، كه طول آن به يك فرسخ است و آن مهارش به دست جبرئيل است، و فرياد مي كند: بپوشيد چشمهاي خود را كه اينك دختر خاتم انبياء عبور مي نمايد، و برآن ناقه هودجي است از طلا كه آن مكرمه در آن است، و به استقبالش مي آيند از جانب بهشت دوازده هزار حورالعين، كه از براي احدي استقبال ننموده اند و نخواهند نمود و همه بر مركوبهاي بهشتي سوارند كه بالهاشان از ياقوت وزمام از مرواريد تر و زين آنها از در و زين پوش از سندس، و ركاب از زبر جد باشد، و در دست هر حوريه مجمره اي است از نور، برفرق آنها تاجهاي جواهر است، پس به استقبال او آيد مريم دختر عمران با هفتاد هزار حوريه و خديجه با هفتاد هزار ملك كه در دستشان علمهاي تكبير است و حوا و آسيب با هفتاد هزار حوريه، پس منبري از نور برايش نصب نمايند، كه هفت پله دارد و مابين پله تا پله ديگر صفوفي از ملائكه است و با آن مكرمه است رختهاي خون آلود و پيراهن غرقه به خون حسين (عليه السلام) پس عرض كند: خدايا، مي خواهم ببينم حسن وحسين را پس مصور شود از براي او حسين )عليهاسلام(، به حالتي كه سردر بدن ندارد و خون از رگهاي او جاري است پس چون آنحالت را ببيند نعره اي زند و خود را از ناقه به زير اندازد و پيغمبر )صلياللهعليهواله(و ملائكه همه نعره زنند.
كيفيت وارد شدن امام حسين (عليه السلام)به محشر
ودرخبر است كه حسين (عليه السلام) خود بيايد، درحالتي كه سرش را دركف گرفته، و
چون فاطمه (عليه السلام) او را ببيند، نعره زند كه تمام اهل محشر به گريه درآيند، پس پيراهن حسين (عليه السلام) را برسر دست گيرد و عرض كند، خدايا، اين پيراهن فرزند من است، يعني ببين كه او چگونه ضرب شمشير، ونيزه و تير، سوراخ سوراخ است يا اينكه خدايا، اين پيراهن را هم بر بدنش نگذارند و او را عاري و برروي زمين انداختند پس خداوند عادل منتقم انتقام كشد از كشندگان آن جناب و اولاد ايشان و اولاد اولاد ايشان، كه راضي به فعل پدران خود بودند، به اقسام عذاب، پس چندين مرتبه ايشانرا بكشند، بعد زبانيه سياهي از جهنم بيرون آيد و ايشان را برچيند، مانند مرغي كه دانه را برمي چيند، و ببرد ايشان را به سوي جهنم.
و بعد از اين مقامات خصوصيتي از براي آن مكرمه است درمقام شفاعت، كه محل حاجت ما است، كه ندا ميرسد : اي فاطمه هر حاجت كه داري بطلب، عرض مي كند كه: شيعيان خود را مي خواهم ، خطاب مي رسد كه بخشيدم همه را عرض مي كند : شيعيان اولادم را مي خواهم، خطاب مي رسد: كه بخشيدم ايشان را، عرض مي كند: شيعه شيعيان خود را مي خواهم روانه شو، پس هركه به تو پناه برده با تو خواهد بود پس روانه شود به سوي بهشت، و همه ايشان به همراه او بروند.
پس اي گروهي كه زيارت كرده ايد فرزند آن مكرمه را و ياري نموده ايد او را در گريه، اگر پيغمبر )صلياللهعليهواله(از اول دست تو را نگيرد و در وقت نداي اول بر نخواستي، پس در اين شفاعت عظمي، يا شيعه، ترا شامل است و اگر نه، شيعة شيعه خواهي بود و اگر آن هم نيستي پس پناه باو خواهي برد، و كدام پناه بهتر از زيارت فرزند او و گريه برآن جناب است، پس گمان ندارم كه از اين مقام محروم شوي، و به همراه آن مكرمه روانه نشوي و اگر از اين حرمان هم ترساني به جهت كثرت معاصي، و مأيوس باشي از نجات دراين حالت، و احتمال بدهي كه لابد تو را به جهنم خواهند برد، پس باز مأيوس مباش اي زائر، كه لابد آن حضرت خواهد آمد و تو را از آتش نجات خواهد داد، چنانكه درخبري فرموده است كه : هركس مرا زيارت كند البته او را زيارت خواهم كرد بعد از موت و اگر او را در آتش بيابم از آن بيرونش ميآورم، و اين آخر در درجات خلاص است از براي ادني زوار، كه گناه ايشان بسيار عظيم است.
خصوصيت محل آن حضرت بعد از شهادت
اما خاصه حال شهادت، پس آنست كه: هر پيغمبر يا امامي كه شهيد مي نمودند به كشتن يا به زهر دادن درخانه خود بوده، يا درشهر يا درمحراب، يا درطشت و ازبراي احدي از ايشان اتفاق نيفتاد كه درصحراي قفر برروي خاك شهيد شوند، چه قدر بزرگ است مصيبت تو، اي آقا.
و اما بعد از شهادت، پس جسد شريفش را به آسمان پنجم بردند و باز برزمين كربلا برگردانيدند، و درآنجا سه روز افتاده بود، و سرمباركش گاهي بروي دستها و گاهي برنيزه ها و گاهي بردرخت آويزان و گاهي بردهليز خانه يزيد ملعون و گاهي بر دروازه شام و گاهي درطبق نزد ابن زياد و گاهش در طشت نزد يزيد و او را شهر به شهر گردانيدند، ازكربلا تا شام، و بعضي گفته اند كه : از شام تا مصر و از مصر تا مدينه يا از شام به كربلا يا از شام به آسمان.
مترجم گويد : مصنف (اعلي الله مقامه) فراموش نموده اجانه خانه شمر، و تنور خانه خولي، و ديرراهبان و صندوق پاسبانان را لاحول و لا قوه الا بالله.
درخصوصيت محلش در عالم برزخ
درخصوصيت محلش در عالم برزخ، درحديث است كه آن حضرت دريمين عرش است و نظر مي نمايد بمحل شهادتش و به سوي زوارش و ايشان را مي شناسند به اسم خودشان و پدرشان و به درجات و مقاماتشان، بهتر از شما عالم است و مي بيند گريه كنندگان خود را و طلب مغفرت مي نمايد از براي ايشان، و از پدران خود سئوال مي كند، كه ايشان نيز طلب مغفرت نمايند، و مي گويد: اي گريه كننده اگر بداني كه خداوند از براي تو چه مهيا نموده، البته خوشحالي تو بيشتر از جزع خواهد بود.
درخصوصيت محل آن حضرت درروز محشر
درخصوصيت محل آنجناب درروز محشر و موقف اكبر، درروايات بسيار است كه آنجناب را مجلس خاصي است درزير سايه عرش كه با زوار و گريه كننده گان خود انس گرفته، با هم سخن مي گويند و از شدايد ايمن هستند و ازواج ايشان از بهشت پيغام مي دهند ايشان را كه مشتاق هستيم به شما، رضا نمي شود كه بهشت را برصحبت آن مجلس شريف ترجيح دهند، و موقف مخصوصي در روز محشر دارد، كه محشر برپا خواهد شد آن وقتي كه برپا مي ايستد سر دربدن ندارد، خون از رگهاي او جاري است و فاطمه چون آن هيئت را مشاهده مي نمايد شهقه مي زند كه اهل موقف مضطرب مي شوند و شرح اين مطالب در محل خود بيايد (ان شاءالله تعالي)
درخصوصيت محل آن حضرت در بهشت
درخصوصيت محل آن سرور است دربهشت، و آن جائي است مخصوص، كه حضرت پيغمبر او را به آن خبر داد، و فرمود: «از براي تو دربهشت درجاتي است كه رسيدن به آنها منوط به شهادت است» و آن حضرت زينت تمام بهشت است پس گويا كه او درهمه جاي بهشت است وهمه از براي اوست.
جمع بندي
يا علم و توجه به اين مسأله كه اگر جن وانس و ملائكه الله همه با هم بنشينند و از علم و عقل خدادادي خود استفاده كنند ومجموعاً نخواهند بدانند كه حضرت امام حسين (عليه السلام) كيست و نه تنها نخواهند توانست كه بفهمند بلكه حيران و سرگردان ميمانند چرا كه ؟ زيرا همانطوريكه خداوند متعال از تمام ابعاد نامتناهي است ائمه اطهار)سلام الله عليهم اجمعين) هم يك فرق با آن خداي احد و واحد دارند و آن اينستكه ائمه مخلوقند و خدا خالق والا درتمام ابعاد آنها هم غيرمتناهي هستند واز طرفي حسين(ع) ثارالله (خونيهاي حسين خداست)همانطوريكه پدر والامقامش حضرت علي بن ابيطالب (عليه السلام) ثار الله است و اگر بخواهيم درچند جمله به مفهوم كلمه حسين(ع) نزديك شويم مي توانيم بگوئيم آنچه را كه با حواس پنچگانه لمس مي كنيم و آنچه را كه با سرعت فكر به تصور ما مي آيد و آنچه منظور عقلا مي باشد اعم از زمين و آسمان و كرات و كهكشانها خشكيها ودرياها ماه و خورشيد و ستاره و هستي ونيستي عالم همه براي حسين(ع) است و دريك كلمه حسين(ع) براي خداست و خدا براي حسين(ع)ختم كلام – پس همه باهم رهرو راه حسين(ع) باشيم زنده بمانيم بنام حسين بميريم بياد و نام حسين(ع) محشور شويم براي زندگي ابدي با حسين،حسين حسين حسين (ع)
كربلا موج بلا شد ريخت برجان حسين
جان ما قربان هفتاد و دوقربان حسين
رفت تا انوار ايمان رخت بندد اززمين
باز روشن شد جهان از نور ايمان حسين
منابع
1.الخصايص الحسينيه، آيه االله حاج شيخ جعفر شوشتري
2.اصول كافي ، ابوجعفر محمدبن يعقوب كليني
3.بحارالانوار، علامه مجلسي
امیدوارم این مطلب به خوبی رضایت شما را جلب کرده باشد :
برای حمایتاز سایت ما و قرار دادن بیشتر تحقیقان و جواب های فعالیت های و سوال های کتاب های شما بصورت رایگان در سایت بر روی لینک زیر ( بعد از خواندن یا قبل از خواندن تحقیق)هر چند بار که خواستید کلیک کنید تا ما نیز با علاقه بیشتری تحقیقات رایگان دانش آموزی برای شما بگذاریم . باتشکر
عبوديت كمال كمالات است و همه كمالات انساني در اين جهت است كه آدمي به عبوديت حق و اصل شود و در مدارج و مراتب آن بالا رود . هيچ كمالي مانند عبوديت آدمي را به مقامي كه شايسته آن است نمي رساند و آنچه به آدمي ، هويت انساني مي دهد ، گام زدن در مسير عبوديت الهي و ربوبي شدن در پرتو فروغ بندگي است . عبادت حقيقت انسان را ظاهر مي سازد و روح را پاك و كسب سعادت مي كند و اطاعت خداوند در جاودانگي انسان بسيار موثر است . عبوديت بستر كسب همه ي كمالات است . عبادت واقعي عبادتي است كه صرفا به نيت تقرب به خدا و توجه به حضور او صورت مي گيرد .
مقدمه ي تئوري در مورد عبوديت
مفهوم و جايگاه عبوديت
عبوديت كمال كمالات است و همه ي كمالات انساني در اين جهت است كه آدمي به عبوديت حق و اصل شود و در مدارج و مراتب آن بالا رود .
“ عبوديت ”تسليم حق بودن و گردن نهادن به خواست الهي است ، يعني “ عبد ”جز رضاي حق نخواهد و در برابر او در ذلِتو اطاعت مطلق باشد كه اصل عبوديت ، خضوع و تذلِل است . از همين رو عرب به شتر رام و مطيع “بَعِيرٌ مُعَبـًّدٌ ”و به راهي كه اثر كوبيده شدن و كثرت رفت و آمد هموار باشد “ طَرِيقٌ مُعَبَّدٌ ” گويد . “عبادت ”اطاعت توأم با خضوع و كرنش و فروتني است و “ تَعَبُّد ” به معناي تنسِك است . “ عَبَدَهُ ”يعني او را پرستيد و “ عَبَدَِبِهِ ” يعني ملازم او شد و از وي فاصله نگرفت و “ عَبْد ” مملوك است ، برده است ، آزاد نيست . بنابراين عبد در برابر مولا ، وجودي براي خويش قائل نيست ، ملازم مولاست و از وي فاصله نمي گيرد ، آزادي و استقلال را از خود سلب مي كند و در برابر مولاي خويش هيچ گونه خلاف و تعدِي نمي كند ، مطيع اوست و به اراده و خواست او عمل مي كند .
چنين كمالي آدمي را با حقيقت خويش آشنا و همراه مي كند ، و هر چه انسان در منازل و مراتب عبوديت حق بالاتر رود ، به حقيقت انساني خود نزديكتر مي شود و اسما و صفات حق را بيشتر در خود جلوه مي دهد .
هيچ كمالي مانند عبوديت آدمي را به مقامي كه شايسته ي آن است نمي رساند ، زيرا انسان به ميزاني كه عبدٍخداي متعال بشود ، استعدادهايش در جهت كمال مطلق شكوفا مي شود ، و اين مقام والاترين مقامات انساني است .
عبوديت : اصلي ترين دعوت انبيا
تا زماني كه بت پروري و بت پرستي وجود دارد ، تا زماني كه آدمي اسير كرنش در برابر غير خدا و پرستش امور موهوم است ، بستر عبوديت الله و كمال حاصل از آن براي انسان فراهم نمي شود . از اين روست كه پيام آوران الهي بيش از هر چيز بر نفي بت پروري و بت پرستي تأكيد كرده اند و تلاش نموده اند مردمان را از بندگي غير خدا و پيروي شيطان آزاد نمايند و به بندگي حقيقي برسانند كه در چنين بستري
استعدادهاي كمالي آدمي در جهت حق شكوفا مي شود ، چنانكه در مصباح الشريعه از امام صادق ( ع ) وارد شده است :
بندگي خدا گوهر گرانبهايي است كه باطن آن آزادي و ربوبيت است .
انسان به ميزاني كه عبد مي شود و به مقام بندگي دست مي يابد ، ربّ مي گردد ، و دعوت انبيا ، دعوت به ربوبيت است از طريق عبوديت . انسان تا ازطريق عبوديت به ربوبيت نرسد واجد كمالي حقيقي نمي شود ، زيرا در غير اين صورت خودش نيست ، موجودي مجازي است .
“ ربوبيت ” به معناي مالك شدن ، صاحب بودن ، دارا بودن ، مدِبر بودن ، سرپرست و متصدي بودن است ، و انسان در سايه ي عبوديت الله مالك خود و قواي خويش و واجد كمالات انساني مي شود ، صاحب جمال و جلال مي شود ، و زيبايي و خوبي و نيكويي در او جلوه مي نمايد . دعوت پيام آوران الهي به عبوديت ، راهي است به سوي ربوبيت و اتصاف آدمي به كمالاتي كه لايق آن است .
دعوت پيامبران و مصلحان الهي ، دعوت به خود نيست ، دعوت به عبوديت حق است و فراخواني به ربوبيت . عبوديت هموار شدن راه است براي ربوبيت ، و بي گمان نمي توان به سوي رباني شدن و الهي شدن و متِصف به صفات جمال و جلال حق شدن گام برداشت ، جز در سايه ي عبوديت حق و شكستن بتهاي عيني و ذهني . تا زماني كه بتپروري و بت پرستي هست ، خداپرستي در محاق است .
حضرت ابراهيم ، بت شكن بزرگ تاريخ ، خطاب به قوم خويش ، بلكه به همه ي اقوام ، در طول تاريخ هشداري بزرگ داده است :
تا بت پروري ها و بت پرستي ها هست ، راه هموار نيست ، و اگر انسان از راه عبوديت به سوي ربوبيت گام بر ندارد ، گرد خويش مي گردد و اسير بت پروري و بت پرستي مي شود و از خس و خاشاكي هم بي ارزش تر مي گردد .
آنچه به آدمي ، هويت انساني مي دهد ، گام زدن در مسير عبوديت الهي و ربوبي شدن در پرتو فروغ بندگي است ، زيرا هويت اصلي و رنگ حقيقي آدمي ، رنگ بندگي و جلوه ي ربوبي آن است . و عبادت ، حقيقت انسان را ظاهر مي سازد و رنگ فطرت را در آدمي جلوه مي دهد و بستر ربوبيت را فراهم مي نمايد ، و اگر در اين جهت تلاش نشود ، ظلمت آدمي افزون مي شود و از ظلمت نيز ظلم بر مي خيزد : ظلم فردي ، اجتماعي ، خانوادگي ، سياسي و اقتصادي . در حالي كه اگر عبادت ، واجد روح عبوديت باشد ، ظلمت زدا و جلوه دهنده ي رنگ حقيقت انسان است .
عبوديت بستر كسب همه ي كمالات
عبوديت حقيقي ، يعني عبوديتي كه انسان را در ظاهر و باطن در مقام بندگي حق راه مي برد ، بستر كسب همه ي كمالات انساني است و پيامبر اكرم ( ص ) نيز به سبب عبوديت خويش به مقام رسالت نايل شد .
از تقدِم مقام عبوديت بر رسالت روشن مي گردد كه قدم عبوديت بستر همه ي كمالات و مقدِمه همة مقامات سالكين است ، و رسالت شعبه ي عبوديت است .
راه انسانيت ، عبوديت الله است و آدمي به ميزاني كه به كمال بندگي متصف مي شود ، از پيروي غير حق دور مي گردد و اطاعت حق در اعضا و جوارح و قلب و وجودش جاري مي گردد .
عبادت رنگ حقيقي آدمي را ظاهر مي سازد و زمينه ي دستيابي انسان به كمال لايقش را فراهم مي نمايد . البته عبادت منحصر به صورتي خاص نيست ، بلكه هر عملي كه درآدمي زمينه عبوديت فراهم سازد و موجب تقرب و نزديكي به درگاه حق شود و بندگي خدا را به بار بنشاند ، نوعي عبادت است : تعليم و تعلِم ، كسب و كار ، شادي و نشاط ، ورزش و تفريح و … هر چيز به شرط آنكه در اين مسير باشد و ناخالصي هاي آدمي را بزدايد و راه بندگي را هموار سازد .انساني كه ظاهر و باطنش ، و گفتار و كردارش يكي باشد ، مي تواند امانت را حمل نمايد و حق امانت را به جا آورد . انسان به فطريتش متعِهد پيماني است و اين پيمان امانتي است بر دوش آدمي و هر كه اين عهد و پيمان را پاس دارد و حق آن را ادا نمايد ، عبادت را خالص به جاي آورده است ، و آن عهد و پيمان اين است كه آدمي جز خداي سبحان را نپرستد و بندگيِ جز او نكند و در برابر غير حق سر خم ننمايد .
راه سعادت آدمي در عبوديت الله است و هر كه ظاهر و باطن ، و گفتار و كردار خود را يكي نمايد ، اين توفيق را مي يابد كه عبادت را خالص به جاي آرد و راه عبوديت
حق را بر خود هموار سازد .
بالاترين مرتبه ي عبادت ، عبادت كساني است كه خداي سبحان را از سر شكرگزاري عبادت نمايند . اظهار نعمت وجود اين است كه آدمي جز خدا را بندگي ننمايد كه اين مقتضاي كمال انساني است . اقتضاي وجود انسان اين است كه به حقيقت وجودي خود ، يعني بندگي پشت نكند و فقط خداي سبحان را بپرستد و در اين پرستش جز او را ملاحظه نكند كه ملاك حقيقت عبادت اين است .
عبادتي بستر عبوديت و جلوه يافتن ربوبيت را در آدمي مهيا مي كند كه بناي آن بر اخلاص باشد و از سر فهم و بصيرت صورت پذيرد . در واقع فهم عميق و بصيرت و معرفت ، آدمي را به عبادت و بندگي مي خواند و هر چه انسان در مراتب معرفت بالاتر رود ، لياقتش براي عبوديت بيشتر مي شود .
معرفت حقيقي كه نتيجه ي تفكِر حقيقي يعني سلوك معنوي و گذشتن از كثرات و شهود حق در تمام موجودات است ، خود والاترين مرتبه ي عبادت است كه امير مؤمنان علي ( ع ) فرموده است :
تفكر حقيقي كه با گذشتن از ظواهر و كثرات و رسوخ به باطن امور و پي بردن به فقر ذاتي و عدم ماهوي موجودات در قبال حق ميسِر مي شود ، عبادتي است كه آدمي را به بالاترين مراتبي كه شايسته ي آن است سير مي دهد .
اين تفكر حقيقي و سلوك معنوي ، ديدن عالم و آدم را با توجه به اصل و مبدأ حقيقي آنها ميسر مي سازد .
اگر آدمي به دريافتي درست از زندگي و بندگي دست يابد ، بناي زندگي را بر بندگي و فرمانبرداري حق مي گذارد و چنان عمل مي كند كه همه چيزش صورتي از بندگي و فرمانبرداري حق داشته باشد ، كار و تلاش ، خورد و خوراك ، شادي و تفريح ، سياست و مديريت ، و همه چيز ، و اين گونه است كه عمر تضييع نمي شود و تباه نمي گردد . امير مؤمنان علي ( ع ) به چنين وضعي در زندگي و گذران عمر دعوت كرده و فرموده است :
عمر خود را از ضايع كردن آن در غير عبادت و طاعت نگاه دار .
هر چه در جهت حق باشد ، جلوه اي از حق مي يابد و مي ماند و آنچه در جهت حق نباشد ، تباه مي گردد .
هر چه صورتي از خود خواهي و خود مداري داشته باشد ، آدمي را و عمل آدمي را تباه مي سازد و هر چه صورتي از عبادت و اطاعت حق داشته باشد انسان را به عبوديت حق و اصل مي كند و جلوه گر ربوبيت در آدمي مي شود .
البته گام نهادن در راه هدايت و سير در مسير عبوديت جز با خواست خود انسان و ميل و اختيار آدمي و شوق و نشاط او در اين مسير فراهم نمي شود . اين راه راهي نيست كه از سر اجبار يا اضطرار براي انسان مهيا شود و از اين روست كه در
دينداري و بندگي هيچ گونه تحميلي راه ندارد و انسان بايد اينراه را خود انتخاب نمايد و با قدم خويش طي كند و اگر جز اين باشد بعثت و دعوت ، و تبليغ و ارشاد ، و نويد و تهديد ، و پاداش و كيفر باطل خواهد بود . اعتقاد به قسمت و اينكه سرنوشت آدمي از پيش برايش معين شده و بر پيشاني اش نوشته شده و تقدير كسي چنين است و تقدير ديگري چنان ، خلاف اين منطق و از بيخ و بن باطل است ، چنانكه امير مومنان علي ( ع ) فرموده است .
خداوند را هدايت و عبوديت را گشوده و تكاليف آن را آسان قرار داده و انسان را آزاد آفريده تا خود ، خويش را بپردازد و آن گونه كه مي خواهد خود را بسازد . از اين رو راه عبوديت ، راهي است اختياري و از سر آزادي و مبتني بر فهم و خردورزي ، كه اگر جز اين باشد آن را بهايي نيست ، و بر آن اثري مترتبت نيست ، و عملي است چون عمل خر آسيا كه چشمش را مي بندند و او را با رشته اي به استوانه ي گرداننده سنگ آسيا مي بندند و او گرد خود مي گردد و گمان مي كند كه حركت كرده و پيش رفته است ، در حالي فقط گرد خويش گشته است .
عبادت بي فهم و كور موجب ترقي و رشد آدمي و كسب كمالات انساني نمي شود . صرف عمل موجب كمال يابي نيست ، بلكه عمل بايد از پايگاهي درست برخيزد تابه عبوديت منجر شود ، زيرا هر گونه عبادتي عبوديت نمي آورد .
عبادت از سر جهالت و ناداني ، جمود و خشك مغزي ، قشريگرايي و بي بصيرتي ، و خود بيني و خود خواهي ، آدمي را متصف به كمال بندگي نمي نمايد . آنچه مهم است
اين است كه عبادت منجر به عبوديت شود و بندگي آورد و اِنيت و اَنانيت را بزدايد و گردنكشي و گرد نفرازي را ريشه كن سازد ، و اگر جز اين باشد ، بر آدمي همان مي رود كه بر ابليس رفت .
آن كه به سبب عبادتش ، خود را برتر از ديگران مي بيند و گردنفرازي مي نمايد ، آن كه به توهِم ديانتش همه را منحرف مي داند ، جز خود ، آن كه به خاطر امكاني كه يافته است احساس خدايي مي كند و مردمان را مملوك خويش مي گيرد و گردنكشي مي كند و هر صورتي از اين امور ، صورتي است از نفي عبوديت و بندگي ، و جلوه اي است از گردنفرازي و گردنكشي شيطاني ، وقانون خدا درباره ي همه يكسان است.
آن عبادتي آدمي را به عبوديت حق مي رساند كه از هر گونه نسبت و ارتباط پست و آلوده و نفساني به دور باشد ، و در واقع عر عملي كه موجب بندگي خدا مي شود و در نتيجه گوهر حقيقت انسان را آشكار مي سازد و آدمي را به كمالات لايقش مي رساند ، عبادت حق است . از اين رو در بيانات امام علي ( ع ) چنين وارد شده است :
زهد ترك رابطه پست و نفساني و آلوده با هر امري از امور عالم است و چنين امري بهترين بستر كسب كمالات انساني و وصول به بندگي است ، و چه خوب عبادتي است ، عبادت كندن از تعلِقات پست و پيوندهاي تنزل دهنده ي انسانيت انسان :
انسان با جدا شدن از دنياي نكوهيده ، يعني ترك رويكرد پست به هرامري از امور عالم، مي تواند عبادت خود راخالص كند و مقدِمات بندگيواقعي را فراهم نمايد كه در منظر
امير مومنان علي ( ع ) خالص كردن عمل براي خدا خود بهترين عبادات است .
اين گونه است كه انسان مي تواند از حاكميت لطيف ترين و سخت ترين بتها ، يعني بتهوا و هوس ، و اِنيت و اَنانيت ، و دنيا پرستي آزاد شود و از اسارت شهوات رهايي يابد و به تفكر حقيقي دست يابد و عبوديت را در خود جلوه گر سازد ، به بيان امام علي ( ع ) :
“ تَرْكُ الشَّهَوَاتِ أَفْضَلُ عِبَادَةٍ . ”
واگذاشتن خواهشهاي نفساني برترين عبادت است .
“ أَفْضَلُ الْعِبادَةِ الْفِكْرٌ . ”برترين عبادت تفكِر است .
انسان در اين مقام به خشيت الهي مي رسد ، و خشيت آن بيمي است كه با تعظيم و بزرگداشت چيزي همراه است و اين حالت بيشتر از راه علم و آگاهي و انديشه نسبت به چيزي كه از آن خشيت هست حاصل مي شود ، و اين گونه است كه انسان با درك عظمت حق و شناخت قادر مطلق ، بر اساس خشيت زندگي مي كند و در مدار عبوديت سير مي نمايد و لايق بهترين كمالات مي شود .
در چنين مرتبه اي آدمي در مدار بندگي زيست مي كند و در همه ي امور زندگي از بندگي حق دور نمي شود . نه به روابط و مناسبات به دور از بندگي خدا تن مي دهد ، و نه خود نسبت به ديگران خدايي مي كند ، و نه گردنفرازي و گردنكشي مي نمايد ، بلكه پيوسته عظمت حق را ملاحظه مي كند و فقر ذاتي خويش را مي بيند و بندگي خدا را درهمه ي وجوه زندگي اش جلوه مي دهد . منبع (1)
روح عبادت
عباداتي كه انسان ها مأمور انجام آن مي گردند داراي دو بعد بدني و روحي است . بعد بدني آن عبارت از الفاظ و كلمات و حركاتي است كه توسط شخص به انجام مي رسد و اما بعد روحي آن مربوط به خشوع و توجه است با توجه به اين مقدمه عبادت واقعي عبادتي است كه انجام دهنده آن با همه وجود و با حضور قلب آن را به جاي آورد . مرحوم نراقي – قدس سره – در كتاب جامع السعادات مي فرمايد : چگونه مي توان باور كرد كه عبادت بدون برخورداري از خشوع و حضور قلب با غفلت انجام پذيرد با اينكه اسلام نماز را عمود دين و فاصل بين كفر و اسلام قرار داده است . روي اين اصل مي توان استنباط كرد كه عمده چيزي كه در نماز مورد توجه است خشوع و خشيت است كه جز در پرتو حضور قلب تحقق آن امكان پذير نمي باشد .
لذا برخي از آيات قرآن و روايات انسان هاي مؤمن را از غفلت و بي توجهي بر حذر داشته و در مواردي نيز به تحصيل خشوع ترغيب به عمل آورده است . منبع (2)
در مقام و مرتبه ي وصول به قرب خداي متعال ، انسان همه ي اشياء را قائم به ذات اقدس الهي مي بيند و علم حضوري به حقايق هستي پيدا مي كند و به اندازه ظرفيت وجودي خود از انوار جلال و جمال الهي بهره مند مي شود و ميل فطري او به شناختن حقايق هستي ارضا مي گردد هم چنين است در اين مرتبه كه به سرچشمه و مظهر قدرت بي نهايت راه مي يابد و در اثر اتصال و ارتباط با آن ، توان انجام هر كاري را كه در تير رس خواست و اراده اش قرار گيرد پيدا مي كند وميل فطري قدرت طلبي او ارضا و اشباع مي گردد . حقيقت اين امر به بهترين وجه در بهشت نمود مييابد و طبق روايات و آياتي كه در احوال بهشتيان آمده است ، هر چه آنان تمنا و اراده كنند انجام مي پذيرد و كاري نيست كه آنان درخواست كنند و تحقق نيابد . هم چنين در اين مرتبه است كه مي تواند بالاترين درجه ي محبت را به والاترين محبوب ها پيدا كند و به نهايت قرب و نزديكي و وصول و ارتباط حقيقي به او نايل گردد .
قرآن شريف انسان را با لفطره خداشناس معرفي مي كند و مدعي است كه همه ي انسان ها در نشئه اي از وجود ، پروردگار خويش را با لعيان مشاهده كردهو به ربوبيت او اعتراف كردند .
طبيعي است كه اگر انسان به معاينه و علم حضوري و شهودي خداوند را بيابد چنان كه هر موجود ديگري به فطرت خود و از ناحيه ي ذات خود پروردگار خود را مي يابد و از او محجوب نيست ، ديگر حجت بر او تمام است و ديگر او در قيامت نمي تواند معرفت خويش به خداوند را انكار كند .
نقش اطاعت و بندگي در ارتباط با خدا
از جمله احاديثي كه مي توان از آن جهت اثبات ارتباط و تقِرب كامل به خداوند استفاده كرد ، حديثي است كه مرحوم ابن فهد حلي ، يكي از علماي بزرگ شيعه ، آن را در كتاب عدة الداعي از طريق رسول خدا نقل كرده است كه خداوند فرمود :
اي فرزند آدم ، من بي نيازي هستم كه نيازمند نمي شوم ، مرا در آنچه بدان امر كرده ام اطاعت كن تا تو را بي نياز كنم كه نيازمند نشوي ، اي فرزند آدم ، من زنده اي هستم كه نمي ميرم ، مرا در آنچه امر كرده ام اطاعت كن تا تو را زندگي ييبخشم كه نميري ، اي فرزند آدم ، من به هر چه بخواهم ، مي گويم “ باش ” پس مي شود ، مرا در آنچه امر كرده ام اطاعت كن تا تو را چنين سازم كه به هر چه بخواهي ، بگويي “ باش ” پس بشود . اين حديث كه از محتوا و مضامين بسيار عالي برخوردار است كه در فهم و تصور اذهان عادي نمي گنجد ، از جوانب گوناگون قابل بررسي است و ما فعلاً از اين زاويه كه اين حديث مي تواند شاهد و مؤيد مطلبي باشد كه با برهان عقلي ثابت شده است و آناين كه انسان مي تواند ارتباط آگاهانه با خداوند داشته باشد و تا آنجا به خداوند تقرب جديد كه به همه ي گرايش هاي فطري خويش ، از جمله قدرت نامحدود علم نامحدود ، كمال و سعادت نامحدود ، دست يابد و به واقع به همه ي خواسته هاي نامحدود خود برسد ، بر اساس اين روايت ، اگر بنده اي از خداوند اطاعت كند ، به او چنان رفعت و عظمتي مي بخشد كه براي ما قابل فهم و تصور نيست و او را از مظاهري از صفات خود برخوردار مي سازد . خداوند جلوه هايي از قدرت لايزال خود را در اختيار او مي نهد تا او مظهري از قدرت الهي گردد . همان طور كه خود غني و بي نياز است ، او را برخوردار از صفت غنا مي سازد تا بجز خداوند به ديگران نيازمند نگردد . ( چنان كه ملاحظه مي شود مومن از غنايي كه عين ذات الهي است برخوردار نمي گردد ، بلكه خداوند مرتبه اي از غنا كه همان غناي از ما سوي الله است و رسيدن به آن براي مخلوق ميسور مي باشد ، در اختيار انسان قرار مي دهد . )
نقش اطاعت خداوند در جاودانگي انسان
هم چنين در آن حديث شريف خداوند مي فرمايد اگر بنده ام مرا اطاعت كند ، به او حيات جاودان مي بخشم . شكي نيست كه انسان بيش از هر چيز از مرگ مي ترسد ، چون خيال مي كند كه با مرگ زندگي اش به پايان مي رسد . براي او زندگي از هرچيزي عزيز تر است و تلاش و فعاليتهاي او در راستاي تداوم همين زندگي انجام مي پذيرد و از اين جهت ، بالاترين آرزوي او رسيدن به حيات ابدي است . البته ما معتقديم كه با مرگ زندگي انسان خاتمه نمي پذيرد و روح پس از مفارقت از بدن به حيات خود ادامه مي دهد ، اما چنان نيست كه همه ي ارواح از يك نوع حيات برخوردار گردند و چنان نيست كه ارواح عموم مردم پس از مرگ حتِي به مانند پيش از مرگشان فعال و تأثير گذار باشند و كماكان به فعاليتهايي كه در دنيا داشتند ادامه دهند . بلكه كساني كه دردنيا مراحل تعالي و تكامل معنوي و نفساني را پيموده اند و در زمره اولياء و دوستان خدا قرار گرفته اند و به فرموده قرآن حيات ابدي و اخروي آنان بالنده تر و شكوفاتر است و پس از مرگ ، سطح تأثير گذاري و فعاليتهاي روح آنها گسترش مي يابد چون آنها با مرگ از حصار بدن ، محدوديت ها ، تنگناها و موانع رها مي گردند و به مانند پرنده اي مي گردند كه سنگي را كه به پاهايش بسته بودند ، باز مي كنند و او پر مي گشايد و پرواز مي كند . منبع ( 3 )
عبادت روح را پاك و كسب سعادت مي كند
خداوند همانند فرمانروايان عبادت كردن بندگانش را تكليف نكرده كه از آنها بهرمند گردد ، زيرا او از همه چيز و همه كس بي نياز است ، و نيز به خاطر ادب كردن آنان چنين مسئوليتهايي را به عهده ي آنها نگذاشته است ، زيرا خودش فرموده است :
“ خدا براي شما آساني مي خواهد ، نه سختي و دشواري ” بلكه اين تكاليف ، به خاطر اين است كه : پليدها و امراض روحي را از بندگان خود دور كند ، تا از اين راهبتوانند زندگي هميشگي و سلامت جاوداني به دست آورند .
آدمي هنگامي كه از مادر متولد مي شود ، نسبت به مردمي كه در جهان ديگرند مرده است ، چون چشمي كه آنها را ببيند و گوشي كه گفتارشان را بشنود و زباني كه با آنها سخن بگويد و عقلي كه آنها را درك كند ، ندارد . پس آن زندگي و چشم و گوش و ابزار آخرتي ، غير اين است كه آدمي در دنيا دارد . و چگونه ممكن است آن زندگي و ابزار ، همانند اين باشد كه همه ي مردم در اين جهان دارند و حال آنكه خداوند آنها را از كافران سلب كرده و آنان را مرده ، كر ، گنگ و كور خوانده است .
آدمي در بدو امر داراي استعدادي است كه مي تواند همه ي اين كمالات و سرمايه ها را تحصيل نمايد ، و اگر كوتاهي كند چنين فرصتي از دستش خواهد رفت ، همان گونه كه زغال در ابتداي امر قابل آتش گرفتن است ، ولي اگر بسوزد و خاكستر شود ، ديگر امكان آتش گرفتن نخواهد داشت .
كساني كه در كفر و فسقشان باقي هستند ، يا مرده اند ، يا مريض اند ، يا كور و كرند كه ديگر قابليت زنده شدن و شفا يافتن را ندارند و لذا قرآن مجيد درباره ي اين افراد مي گويد : “ تو نه مي تواني مردگان را حرف حالي كني و به كران گفتارت را بشنوايي ، هنگامي كه به فرار پشت كردند ، تو كوران را از ضلالتشان هدايت نتواني كرد ” “ كران و گنگان كورانند ، و چيزي نمي فهمند ” . كساني كه در دلهايشان مرضي هست مي بيني كه به تو همانند كسي كه از هول مرگ غش كرده است ، مي نگرند ”.
قطعا مشركان ناپاك هستند اما درمقابل ، مؤمنان را اين چنين توصيف مي كند : “ تا هر كه را زنده دل است بيم دهد ” . “ آنان صاحبان قوت و بصيرت اند ” .
بنابراين هر كسي كه پيش از فاسد شدن اين استعداد ، توانست حيات جاويدان و درستي و پاكي واقعي نمايد ، براي هميشه زنده و داراي بصيرت و شنوايي و طهارت و پاكي معنوي خواهد بود ، و همان طور كه قرآن كريم مي گويد : “ توشه برگيريد بهترين توشه پرهيزكاري است ” از توشه ي آخرتي بهرمند است ، و از رهبريهاي پيامبر گرامي اسلام ، كه قرآن مجيد درباره اش مي گويد : “ تو به راه راست هدايت مي كني ، راه خدايي كه هر چه در آسمانها و زمين است از اوست و كارها به سوي خداوند باز مي گردد ”استفاده نموده است ، و فرمان خداوند كه مي فرمايد : “ به سوي مغفرت پروردگارتان بشتابيد ” اطاعت نموده ، و از روش كساني كه خدا آنان را اين چنين توصيف مي كند : “ آنان در نيكيها شتاب مي كنند ” پيروي نمايند . چنين شخصي شايسته رستگاري است و به اين سعادت بزرگ كه قرآن كريم مي گويد : “ شايد رستگار شويد ” نايل شده باشد . منبع ( 4 )
عشق در پرستش
در فرق عابد و زاهد و عارف ، يكي از ويژگيهاي عرفا ، پرستش خداوند است ، به خاطر عشق به او ، نه به خاطر طمع به بهشت ، يا ترس از دوزخ ، رابعه ي عدويه ميگفت : “ الهي ، ما را از دنيا ، هر چه قسمت كرده اي ، به دشمنان خود ، ده و هر آنچه از آخرت قسمت كرده اي ، به دوستان خود ، ده ، كه : مرا ، تو ، بسي
خداوندا ، اگر ترا ، از بيم دوزخ ، مي پرستيم ، در دوزخم ، بسوز ، و اگر ، به اميد بهشت ، مي پرستيم ، بر من ، حرام گردان . و اگر براي تو ، ترا مي پرستيم ، جمال باقي ، دريغ مدار . منبع ( 5 )
عبادت و مديتيشن
انسان ولو ايمان هم داشته باشد خدا را فراموش مي كند ، مگر در موارد احتياج يا در حالت اضطرار . هدف از عبادت ، جلوگيري از اين فراموشي و حفظ ارتباط با خداست.
عبادت “ دستگاه گيرنده ي ” عابد را به سمت خدا مي گرداند و به او امكان مي دهد كه از اين راه انرژي او را دريافت كند . انرژي الهي اكسيري است براي شفاي تمام دردها ، بخصوص دردهاي روح . اين انرژي ، روح ملكوتي را سرزنده نگاه مي دارد و آن را تصفيه مي كند ، بر درخشش آن مي افزايد ، و از همه مهم تر ، مانع از غفلت و بي خبري او مي شود .
شرايط عبادت
اصل در عبادت ، حضور قلب است . عبادت واقعي عبادتي است كه صرفاً به نيت تقرب به خدا و توجه به حضور او صورت گيرد . طبق اين اصل ، مهم “ توجه ” است ، الفاظ در مرتبه ي بعد قرار مي گيرد . وقتي عبادت مي كنيم ، مثل اين است كه عبادتمان روي نوار مغناطيسي ضبط مي شود . آنچه دروناً مي گوييم ، اگر با توجه همراه باشد و معني آن در ذهن خودمان طنين بيفكند ، تماما ثبت مي شود . متقابلاً لحظات بي توجهي هم به صورت جاهاي خالي ، روي نوار باقي مي ماند ، چنان كه گويي در آن زمان هاعبادتي انجام نشده است . كلا اگر عبادت با بي توجهي انجام گيرد ، پيامي فرستاده نمي شود ، در اين صورت تنها اجري كه نصيب عابد مي شود ، اجر زحمت جسماني اشاست كه براي انجام عبادت بر خود تحميل كرده است .
عبادت به هر شكلي كه باشد ، اگر با حضور قلب انجام شود به مبدأ مي رسد ، چنانچه با شور و هيجان هم همراه باشد اثر بيشتري دارد . اين شور و هيجان را مي تواند موسيقي ، آواي خوش ، محيطي خاص و غيره پديد آورد .
هرچه شور و هيجان بيشتر باشد ، قلب بيشتر به هيجان مي آيد و اثر عبادت بيشتر مي شود . انسان در تنگنايي ، اگر با همان سوز و هيجان قلبي كشتي شكستگان ، خدا را بخواند پاسخ مي گيرد .
خواسته هايي كه در وقت دعا از خدا مي خواهيم بستگي به فرهنگ ، تربيت و مرتبه ي روحي دارد . كسي كه روحاً در مرحله ي شريعت است ، مي تواند خواسته هاي مادي و معنوي ، هر دو را ، داشته باشد . در اين مرحله خواسته ي مادي داشتن اشكال ندارد و حتي مي تواند مفيد هم باشد ، بدين معنا كه از اين طريق با خدا بهتر آشنا مي شود و رابطه ي نزديك تري با او بر قرار مي كند .
در مرحله ي عرفان ، طبيعت عابد تغيير مي كند و به تبع آن ، خواسته هاي او نيز عوض مي شود ، به طوري كه ديگر خواسته ي مادي برايش نمي ماند . در اين حال ، عابد آرزو دارد كه خدا را بيشتر دوست بدارد و به اونزديك شود . دريك كلام ، رضايت او را مي طلبد . در اين مرحله ، از خدا مي خواهد كه او را از شر طغيان هاي نفس اماره اش حفظ كند و به او توفيق دهد تا در راهش پايدار بماند .
همچنين از وظايف انسان است كه در هر مرتبه اي از معنويت كه هست ، براي “ روح والدين ( حتي در زمان حياتشان ) و مؤمنين و مؤمنات ، بلكه جميع مخلوقات طلب مغفرت و رحمت و خير بركت ” بنمايد .
عبادت قبل از هر چيز وسيله اي است براي ارتباط با خدا و كسب انرژي از او .
مراتب عبادت
عبادت چهار مرتبه دارد كه هر يك از مراتب آن مطابقت دارد با يكي از چهار مرحله ي تكامل دين ( شريعت ، طريقت ، معرفت ، حقيقت ) . تغييراتي كه در حين عبادت درضمير عابد پديد مي آيد نمودار مرتبه ي معنوي اوست و به او نشان مي دهد كه در چه مرحله اي قرار دارد .
مرتبه ي اول مربوط به عبادات شرعي است و سه مرتبه ي بعدي با كيفيات معنوي ( عرفاني ) مطابقت دارد .
مديتيشن طبيعي
مديتيشن طبيعي يا فطري عبارتاز اين است كه بكوشيم تا درجريان زندگي روزمره ، خود را تنها نبينيم و او را حاضر و ناظر بر خود احساس كنيم . براي اين كار ، احتياج به گرفتن هيچ گونه وضع خاص جسماني يا داشتن حالات و انجام حركات بدني يا تكنيك هاي ويژه اي نيست . در ابتدا كافي است كه با تلاش ذهني ، شخص كوشش كند او را همواره در كنار خود حاضر وناظر بداند ، و باور كند كه هميشه همراه اوست تا ياري اش دهد و سعي كند در تصميماتي كه مي گيرد نيتش رضايت او باشد .
براي اينكه چنين كوشش ذهني كارآيي بيشتري داشته باشد و سريع تر به نتيجه برسد ، لازم است كه شخص براي خود برنامه ي عبادي منظمي قرار دهد و به طور مرتب اجرا كند و سعي كند در طول عبادت كلمات را با حضور ذهن ادا كند.
بعد ازمدتي ، اين حالت طبيعي مديتيشن تبديل به جزئي از فطرت او مي شود و به طور عادي ، طبق رضاي خدا رفتار مي كند و از آن به بعد ، تمامي اعمال ، افكار و گفته هايش حكم عبادت پيدا مي كند .
با چنين ذهنيتي مي توان گفت آن كسي كه نيازمندي را ياري مي دهد ، والدين مسئولي كه در تفهيم ايمان و كيفيات اخلاقي به فرزند خود كوشش مي كنند ، طبيبي كه بيمارش را از روي وجدان درمان مي كند ، دانشجويي كه به قصد خدمت به اجتماع و باهدف اينكه عضو مفيدي براي جامعه شود درس مي خواند ، قاضي درستكاري كه تسليم فشارها و وسوسه ها نمي شود ، همگي ، مادامي كه طبق نداي وجدان و يا به خاطر جلب رضاي خدا عمل مي كنند ، در حال عبادتند ، ولو آنكه ظاهراً به انجام كارهاي روزانه ي خويش مشغول باشند . هر يك از آنها ، در مقام خود ، در حال مديتيشن طبيعي هستند ، زيرا نداي وجدان از سوي خداوند است و پيروي از وجدان ، پيوند دادن خود با خداست ، چه انسان به اين اصل معتقد باشد چه نباشد .
خاصيت مديتيشن طبيعي اين است كه انسان به تدريج فضايل الهي را در خود پرورش مي دهد و درنتيجه دروناً بيش ار پيش با خود در صلح و صفا خواهد بود ، و خود به خود از آرامش دروني بيشتري برخوردار مي شود ، ناكامي هاي زندگي ، كمتر او را متأثر مي سازد . و در يك كلام ، احساس توكل ، اطمينان ، اميدواري و خوشبختي بيشتري مي كند . هر بار كه توجه شخص به سوي خدا متمركز شود ، به معناي اين است كه خود را درمعرض دريافت نور او قرار داده است . انرژي چنين نوري براي نشو و نماي روح ملكوتي ضروري است . منبع ( 6 )
عشق و عبادت
سخن دراين است كه آدمي شيفته و شيداي جمال و كمال است ، و چون نخستين چيزي را كه به آن متوجه مي شود و آنرا در مي يابد ذات خودش است و ذاتش هم به واسطه ي پاكي گوهري و تجرد ذاتي تا حدي بر جمال و كمال آراسته است . پس به طبع خويش ، خود خواه است و داراي “ حب ذات ” ، و شيفته ي آن گوهر پاك .
پس از اين مرحله كه به خود مخصوص است ، محبت توسعه مي يابد و شيفتگي دامنه پيدا مي كند و بر اشياء مناسب و اشخاص مشابه پرتو مي افكند و محبوبهايي ، به حسب ظاهر ، متعدد و متكثر به نظر مي آيد و دلبستگيها و علاقه هايي متنوعنمودار مي گردد . سپس آن را كه توفيق رفيق و سعادت مساعد ، و بخت يار و مددكار باشد ، خروش بيدار و انديشه اش دست به كار مي شود و درمي يابد كه آنچه از حسن و كمال و زيبايي و جمال در او و در مانندگان فراوانش بر وجهي مقيد و محدود ، حدي معين و محصور ، موجود و مشهود است ، نمونه اي است از مطلق كمال و آئينه اي است نماياننده ي تجليات كمال مطلق و پرتوي از اشعه اي حد و حصر آفتاب حقيقت و حق ، پس در اين هنگام وجه خدا منظر نظرش مي گردد و يگانگي “محبوب ” به جلوه درمي آيد ، رنگهاي گوناگون نابود مي شود ، كنگره ها فرو مي ريزد ، بر همه چيز و همه كس نور حق را تابان و جلوه هاي كمال مطلق را نمايان مي بيند ، كثرت را در وحدت و وحدت را دركثرت در مي يابد ، ديده ي دل و جانش از دريافت نور حق و تابش آن خيره و يكتابيني و يگانه پرستي بر سراسر وجود و سراسر روحش چيره مي گردد . اكنون دنبال آن سخنان : كسي كه به اين مرحله فائز شود ، ذوق شهد بندگي و عبوديت در ذائقه ي جانش پديد مي آيد وبيم و اميد دوزخ و بهشت از ميان مي رود ، اهل بودن و شايستگي داشتن محبوب يكتا براي پرستش و عبادت بر سويداي خاطر و ژرفاي جانش مي تابد و آن را روشن مي سازد و از صميم دل پرستش و نيايش را راغب و مايل و بدان سرگرم وشاغل مي گردد ، با لذت و بهجتي غير قابل وصف بر آستان قرب سر مي گذارد و هر چه نزديكتر مي شود و تابش نورحق بروي افزونتر و شديدتر مي گردد عظمت محبوب و شايستگي وي را بيشتر در مي يابد و نقص ذاتي و فقر و نياز واقعي ، بلكه نابودي و ناچيزي خود و ديگر آفريدگان را بيشتر از پيشتر درك مي كند و در برابر علو و عظمت بي نهايت حق كوچكتر و كوچكتر مي گردد و به ركوع ، سجود ، فروتني ، خضوع ، افتادگي و خشوع بيشتر دل مي بندد و صميمانه ، خالصانه و عالمان “ سُبْحانَ رَبَّيَ الَعظيم وَ رَبَّيَ الاَعْلي ” بر زبان مي راند ، راز و نياز با محبوب حقيقي و بي نياز را خير و فضيلت و صلاح ، و دعا و نماز را موجب رستگاري و فلاح و رسيدن به سعادت و كمال وفوز به فزوني قرب و نيل به وصال مي راند ،بلكه فارغ از اين خيال ، لذت و بهجت جمال راهماره استقبال مي كند و بدين وسيله خويش را در نيكوترين و خوشترين وضع و حال قرار مي دهد . و عارفانه مي گويد :
از در خويش خدايا به بهشتم مفرستكه سر كوي تو از كون و مكان ما رابس
منبع ( 7 )
نتيجه گيري :
عبوديت كمال كمالات است ، چنين كمالي آدمي را با حقيقت خويش آشنا و همراه مي كند . عبوديت حقيقي ، يعني عبوديتي كه انسان را در ظاهر و باطن در مقام بندگي حق راه مي برد .
عبوديت بستر كسب همه ي كمالات است . آنچه به آدمي ، هويت انساني مي دهد ، گام زدن در مسير عبوديت الهي و ربوبي شدن در پرتو فروغ بندگي است و راه سعادت آدمي در عبوديت الله است . بالاترين مرتبه ي عبادت ، عبادت كساني است كه خداي سبحان را از سر شكرگزاري عبادت نمايند . عبادت بي فهم و كور موجب ترقي و رشد آدمي و كسب كمالات انساني نمي شود و آن عبادتي آدمي را به عبوديت حق مي رساند كه از هر گونه نسبت و ارتباط پست و آلوده و نفساني به دور باشد .
عبادت واقعي عبادتي است كه انجام دهنده آن با همه وجود و با حضور قلب آن را به جاي آورد .
عبادت روح را پاك و كسب سعادت مي كند و اطاعت خداوند در جاودانگي انسان بسيار مؤثر مي باشد .
منابع:
منبع ( 1 ) : نام كتاب : طاير فرخ پي ( كمالات انساني در نهج البلاغه )
مولف : مصطفي دلشاد تهراني – صفحات 197-181
منبع ( 2 ) : كتاب مباني اخلاق اسلامي – مولف : مجيد رشيد پور – صفحات 186- 185
منبع ( 3) : كتاب به سوي خود سازي – مولف استاد محمد تقي مصباح يزدي – صفحات 187-186 و 184-183 و 103-102
منبع ( 4 ) : كتاب فلسفه ي آفرينش انسان و سعادت واقعي او – مولف : راغب اصفهاني – ترجمه و نگارش : استاد زين العابدين قرباني – صفحات 173-171
منبع ( 5 ) : كتاب عرفان نظري – تحقيقي در سير تكاملي و اصول و مسائل تصوف – مولف : دكتر سيد يحيي ثيربي – صفحه ي 51
منبع ( 6 ) : كتاب راه كمال – مولف : دكتر بهرام الهي – صفحات 186-183 و 189-187
منبع ( 7 ) : كتاب زنده ي عشق – مولف : استاد محمود شهابي – صفحات 16-14 و 88-87.
منابع و مآخذ:.................................................................................................... 51
«مقدمه»
دربارهيهنر و هنرمندان
در واقع چيزي به عنوان هنر مطلق وجود ندارد ،فقط هنرمندان وجود دارند. (يا به مفهوم اخص ،نقاشان) زماني كساني بودند كه كلوخه اي رنگين از زمين برميگرفتند و شكل گاو ميش و ديگر حيوانات را بر ديوار غارها رسم مي كردند . در روزگار ما، نقاشان رنگ هايشان را حاضر و آماده مي خرند و پوسترهاي تبليغاتي طراحي مي كنند ؛ و در اين فاصله ي بلند تاريخي چه اتفاق هاي بزرگ و كوچكي كه نيفتاده است ايرادي ندارد كه همه اين فعاليت ها را هنر بناميم ، مشروط به آن كه در نظر داشته باشيم؛كه واژه هنر در زمانهاو مكانها ي مختلف با معاني و مصاديق بسيار متفاوتي به كار رفته است؛ و نيز از ياد نبريم؛ كه هنر به مفهوم مطلق وجود ندارد؛ زيرا هنر به مفهوم مطلق (با مطلق هنر) به صورت بتي ذهني و مترسكي خيالي درآمده است؛ اگر به هنرمندي بگوييد آن چه ساخته است مي تواند در نوع خود چيز بسيار خوبي باشد ولي «هنر» محسوب نمي شود، آزرده خاطرش خواهيد كرد؛ و اگر به كسي كه تابلويي را تحسين مي كند بگوييد آن چه مورد پسند او در تابلو واقع شده است، هنر نيست بلكه چيز ديگري است ؛ باعث شگفتي و ناراحتي اش خواهيد شد؛ كه البته اين درست نيست؛ اغلب بسيار خواندني و هيجان انگيز است؛ كه بدانيم نقاشان در دوره هاي «ابتدايي» تر كه تبحر نقاشان امروزي را نداشتند ، چگونه با وجود محدوديت در مهارت ،مي كوشيدند. احساساتي را كه مي خواستند انتقال دهند،فرا بنمايانند. ولي تازه واردان بـه عالم هـنر در گامهـاي نخستين آشنـايي خود با مسـئلهي ديگري روبه رو مي شوند. آنهاميل دارند كه مهارت هنرمند تصويرگر را در بازنمايي آنچهمي بينند تحسين كنند. بالاترين پسند آنهاتابلوهايي است كه «همانند واقعيت» به نظر آيند. مهارتي كه در انعكاس صادقانه ي جهان نمايان به كار مي رود به راستي درخور تحسين است. هر كس كهفيلمي از والت ديسني يا يك كارتون فكاهي ديده باشد مي داند كه گاه مي شود چيزها را به غير از آن چه ظاهر مي شوند به تصوير كشيد و آنهارا به شيوه هاي مختلف دگرگونه و تحريف كرد. ميكي ماوس(يا موش ميكي) زياد به موش واقعي شباهت ندارد، با اين همه كسي دربارهي يطول دم آن در روزنامه ها شكوه و شكايت نميكند. آنهاكه به جهان پرنشاط والت ديسني گام مي نهند هيچ دغدغه اي دربارهي مفهوم واقعي هنر ندارند .فيلم هاي او را با همان تعصبي نگاه نمي كنند كه به هنگام ديدار از يك نمايشگاه نقاشي مدرن از خود نشان مي دهند . ولي چنانچهيك نقاش مدرن تابلويي را به شيوي خاص خود ترسيم كند چه بسا فردي سُمبُل كار و كم مايه پنداشته شود؛ كه نمي تواند كار بهتري انجام دهد.دربارهي نقاشان مدرن هر انديشه اي داشته باشيم ، مي توانيم با اطمينان خاطر آنهارا براي «درست» تصوير كردن اشياء داراي شناخت و مهارت كافي بدانيم . اگر چنين نمي كنند.دلايل آن ها مي تواند كاملاً شبيه دلايل والت ديسني باشد.هر گاه در خصوص دقت و درستي يك تصوير خللي را تشخيص مي دهيم،بايد هميشه دو سؤال را براي خود مطرح كنيم:يكي اين كه آيا ممكن نيست كه نقاش براي تغيير جلوهيظاهري آنچهديده است دلايلي براي خود داشته باشد.ما به مرور كه تاريخ تحول هنر را پي مي گيريم بيشتر دربارهيچنين دلايلي بحث خواهيم كرد. ديگر اين كه هر زمان اثري را به دليل آن كه نادرست(يا غير واقعي ) ترسيم شده است محكوم مي كنيم،بايد از خود سوال كنيم كه آيا مطمئن هستيم كه تشخيص نادرست است و تشخيص نقاش خطاست ؟اين تمايل در همهي ما وجود دارد كه (هر گاه در برابر تصويري كه مأنوس ما نباشد قرار بگيريم ) بي هر گونه تأمل اين حكم را صادر كنيم كه «واقعيت به شكل ديگريست» . اين عادت عجيب را داريم كه فكر كنيمطبيعت هميشه بايد شبيه تصاوير مألوف ما ظاهر گردد. اين موضوع را مي توان با كشف حيرت انگيزي كه در گذشته اي نه چندان دور صورت گرفته است، به سادگي تشريح كرد. آدميان در طول قرنها چهار نعل رفتن اسبها را تماشا كرده اند، در مسـابقات اسب دوانـي و شكار حضور يافته اند، از نقاشيها و تصاوير چاپي اسبها در ميدانها ي جنگ و يا تعقيب سگهاي تازي لذت برده اند . هيچ يك از اين تماشاگران به نظر نمي رسد به اين موضوع توجه كرده باشند كه اسب هنگام تاخت كردن «واقعاً چه حالي دارد» . براي آن كه بتوانيم آثار بزرگ هنري را درك كنيم و از آنهالذت ببريم ، هيچ مانعي بزرگتر از آن نيست كه نخواهيم خود از عادات و ملكات ذهنمان خلاص كنيم . بالاترين دليلي كه براي مردوددانستن تابلويي مي آوريم ،اين است كه تابلو واقعيت را درست منعكس نميكند. هرچه بيشتر بازنمايي يك موضوع را به زبان هنر ديده باشيم ، استوارتر معتقد خواهيم شد كه آن موضوع بايد هميشه به شيوه هاي مشابهي باز نمايانده شود . به ويژه هنگامي كه موضوعات مربوط به قدسيان مطرح باشد،زمينه ي اوج گيري احساسات مهيا ميگردد . هر چند كتاب مقدس دربارهيچهرهيعيسا مسيح چيزي نقل نمي كند ، و خدا را نمي توان در سيماي يك انسان مجسم كرد، و نيز مي دانيم كه اين نقاشان پيشين بودهاند كه نخستين بار نقش هايي را آفريده اند كه اكنون مأنوس ما شده اند؛ برخي هنوز متمايل به اين انديشه اند؛ كه هر گونه فاصله گيري از شكل هاي قديمي و سنتي ، عملي كفرآميز و توهين به مقدسات است. واقعيت اين است؛ كه معمولاً نقاشاني كه كتاب مقدس را باعالي ترين درجه عشق واخلاص مي خوانده اند ، سعي مي كردند تصوير كاملاً بديعي از داستان هاي كتاب مقدس و رخدادهاي زندگي قديسان در ذهن خودمجسم كنند.)
آن ها سعي مي كردند همهي تابلوهايي را كه ديده بودند،فراموش كنند و مجسم كنند كه هنگامـي كه عيساي كودك در علـفداني قرار داشته است؛ وشبانان براي پرستش او مي آمدند،يا هنگامي كه ماهيگيري موعظه انجيل را آغاز مي كند، چه حالاتي داشته اند. به كَرات پيش آمده است كه چنين كوششهايي از سوي نقاشي بزرگ براي قرائت نويني از متني كهن (و مقدس) ، آدميان خشك مغز و بي انديشه را خشمگين و برآشفته كرده است.تصور مي كنم كه، تنها راه فهم دل مشغولي هاي هنرمندان اين است كه، از تجربة خودمان كمك بگيريم . البته ما نقاش نيستيم و شايد هرگز براي كشيدن تصويري تلاشي نكرده باشيم؛ و هرگز هم چنين قصدي نداشته باشيم؛ ولي اين سخن لزوماً به معناي آن نيست كه هيچ گاه با مسايلي مشابه آن چه در زندگي يك نقاش يا مجسمه ساز مطرح مي شود رو به رو نمي شويم . كمتر كسي ممكن است وجود داشته باشد كه كوچكترين اطلاعي،هرچقدرهم ساده ومختصر،از اين گونه مسايل نداشته باشد. تقريباً براي هركسي كاري ذوقي پيش مي آيد كه مي خواهند آن را «درست » انجام دهد. شايد كاري به سادگي يافتن كمربندي باشد كه به لباسش بيايد، يا فقط دغدغه اش اين باشد كه در يك دسر ميوه و خامه،نسبتها درست رعايت شوند؛ و ظرف دسر درست تزيين شود. ممكن است آدمهايي را كه خيلي به فكر لباس و گل و ميز غذا باشند وسواسي بناميم؛زيرا چه بسا احساس كنيم اين گونه چيزها ارزش اين همه توجه را نداشته باشند؛ولي آنچهممكن است برخي اوقات در زندگي عادي و روزمره عادت بدي به شمار آيد، و در نتيجه اغلب از نظر اين و آن پنهانش كنيم، مي تواند در حوزهي هنر،ارزش اساسي داشته باشد. همين كه نقاش در كارش مـوفق مي شود، همه احـساس مي كنيم كه او به چيـزي رسيده اسـت؛كه نه مي توان بر ان افزود و نه از آن كاست؛ما چيزي كه « درست » است:يعني نمونه اي از كمال،در جهاني عاري از كمال . درست است كه برخي از هنرمندان يا منتقدان در دوره هاي معيني براي صورت بندي قوانين هنرشان تلاش كرده اند؛ولي هميشه معلوم شده است؛ كه هنرمنداني كوشيده اند اين قوانين را به كار بندند به جايي نرسيده اند؛ حال آن كه استادان بزرگي توانسته اند آن ها را ناديده بگيرند؛ و در عين حال به هماهنگي نويني برسند، كه قبلاً به ذهن هيچ كس خطور نكرده است. حقيقت اين است كه مقرر كردن چنين قواعدي امري ناممكن است؛ زيرا هيچ كس نمي تواند از پيش تعيين كند كه هنرمند مي خواهد به چه نتيجه برسد. بدون شك ذوق هنري، مسئله اي بي نهايت پيچيده تر از ذائقة تشخيص طعم غذا و آشاميدني هاست. استادان بزرگ همهي زندگي شان را وقف آثارشان كرده اند و از هيچ فداكاري و ازخود گذشتگي براي آن آثار دريغ نداشته اند، وكمترين حقي كه مي توانند داشته باشند اين است؛ كه از ما بخواهند براي درك ثمرهي رنج و تلاش آنهاكوششي به خرج دهيم . آموزش هنر هيچ گاه به پايان نمي رسد وهميشه موضوعات تازه اي براي كشف وشناخت وجود دارد. آثار بزرگ هنرگويي اين خاصيت را دارند؛ كه هر بار در مقابل چشم تماشاگر به گونهي متفاوتي ظاهر مي شوند . به نظر ميرسد كه آنهاهمچون خود انسان، تمام نشدني و پيش بيني ناپذيرند. عالم هنر ،عالمي مهيج و شورانگيز است؛ كه همتايي ندارد،و قوانين عجيب و شگفتيهاي خاص خود را دارد. دربارهيهنر سخن گفتن، كار چندان دشواري نيست؛ زيرا واژگاني كه منتقدان به كار مي برند، آن قدر در متنها و مقامهاي مختلف به كار رفتهاند كه چيزي از دقتشان باقي نمانده است. آن چه از اين سير و سلوك حاصل مي گردد، از طاقت كلام در مي گذرد.
«هنر در خدمت جاودانگي»
مصر-بين النهرين-كرت؛
در هر نقطه اي از جهان شكلي از هنر وجود دارد؛ ولي تاريخ هنر به مثابه تلاشي مداوم و پايدار ،نه در غارهاي جنوب فرانسه آغاز مي شود و نه در جهان سرخپوستان آمريكايشمالي؛ هيچ نسبت مستقيمي وجود ندارد كه آن شگفتيهاي آغازين را به روزگار ما پيوند دهد؛ ولي يك نسبت مستقيم وجود دارد؛ كه از استاد به شاگرد و از شاگرد به دوستدار هنر يا نسخه بردار رسيده است؛ كه هنر روزگار ما را از ساختمان گرفته تا تابلوهاي نقاشي و پوستر چاپي و غيره ؛ با هنر دره نيل متعلق به پنج هزار سال قبل مي دهد؛ زيرا خواهيم ديد كه استادان يوناني از استادان مصري درس آموخته و ما همه ، شاگردان استادان يوناني هستيم ؛بنابراين هنر مصر براي ما اهميت فوق العاده اي دارد. همه مي دانند كه مصر سرزمين اهرام است، يعني آن كوههاي سنگي كه همچون راه نشانها ي فرساييده اي در افق دور دست تاريخ بر جاي ايستاده اند. آنهابا وجود فاصله هنگفتي كه با ما دارند و با وجود آن كه آميخته به رمز و رازند، داستانهاي زيادي از هستي خود را باز مي گويند؛آنهااز سرزميني حكايت مي كنند؛ كه چنان نظم و انضباطي بر سراسر آن حكمفرما بود؛ كه توانست چنين سنگ هاي سربرآسمان كشيده اي را در عمر يك پادشاه برپاكند؛نيز از پادشاهاني ياد مي كنند كه چنان متمكن و توانگر بودند؛ كه ميتوانستند هزاران هزار كارگر يا برده را وادارند كه درگذر سالها با مشقت كار كنند؛ و توان بفرسايند؛و سنگها را از معدن برگيرند به جايگاه عمليات بكشند؛ و با ابتدايي ترين ابزار جابه جا كنند تا آرامگاهي ساخته شود كه پيكر پادشاه را در خود جاي جاي دهد؛ هيچ پادشاهي، و هيچ مردي براي پديد آوردن يك بناي يادبود صرف، درهيچروزگاري چنين هزينهيعظيم و مجاهدت جانفرسايي را بر عهده نگرفته؛ و نخواهند گرفت؛ مي دانيم كه اهرام در نظر پادشاهان و رعاياي در زير سايهي نفوذ و قدرتاش زندگي مي كردند؛ و به دقت عزيمت ازجهان خاكي دوباره به بارگاه خدايان كه مسقط الرأس او بود عروج مي كرد. اهرام كه سربه آسمان مي ساييدند، عروج پادشاهانهي او را تسهيل مي كردند، و پيكر مقدس وي را از زوال و پوسيدگي مصون مي داشتند؛ مصريان بر اين باور بودند؛ كه اگر روح بعد از مرگ به حيات خود ادامه مي دهد،پس جسم بايد ازفساد محفوظ گردد،به همين دليل با استفاده از روش هاي دقيق موميايي كردن و پيچيدن پيكر آدمي در ميان طومارهاي پارچهاي، از فساد و پوسيدگي آن جلوگيري مي كردند؛پيكر موميايي شدهي پادشاه دقيقاً در مركز يكي از اهرام و در داخل تابوتي سنگي دفن مي شد و در واقع اهرام براي همين منظور ساخته مي شدند؛ همه جا دور تا دور آرامگاه پادشاه اوراد و تعاويذ بر ديوارها مكتوب شده بود؛تا او را در سفراش به جهان ديگر ياري كنند؛
ولي فقط اين كهن ترين بازمانده هاي معماري آدمي نيستند؛كه از نقش عقايد و باورهاي ديرين در تاريخ هنر حكايت دارند؛ مصريان بر اين اعتقاد بودند؛ كه محفوظ داشتن جسم پادشاه به تنهايي كافي نيست؛ اگر پيكره يي شبيه پادشاه در كنار جسم او نگهداري مي شد، اطمينانرادو چندان مي كرد؛كه او به هستي جاويدان خود ادامه خواهد داد؛ بنابراين پيكر تراشان را وامي داشتند؛ كه مجسمه سر پادشاه را ازسنگي سخت و زوال ناپذير به تراشند و آن را در مقبره، پنهان از انظار، در كنار جسد پادشاه قرار دهند؛ باشد كه افسوسپيكره ي سنگي كارگر افتد؛و روح پادشاه در وجود آن و از طريق آن،به حيات خود ادامه دهد؛ اين آيين ها در ابتدا خاص پادشاهان بود؛ولي اندكي بعد اشراف خاندان سلطنت نيز مقبره هاي كوچكتر خود را در رديفهاي منظم و مرتبي در اطراف آرامگاه پادشاه تدارك ديدند؛ و به تدريج همهيافراد والامقام احساس تكليف كردند؛ كه براي زندگي پس از مرگ خود اقدام كنند؛ براي اين منظور مقبره هاي پر هزينه اي را سفارش مي دادند كه در آن متمكن گردند و غذا و شراب اهدا شده را دريافت كنند؛ برخي از اين مجسمه هاي اوليهي بازمانده ي از عصر اهرام،يعني سلسلهي چهارم از «پادشاهي قديم» از جمله زيباترين آثار هنر مصري اند؛و تركيب و تناسب و نظم هندسي و ملاحظهي دقيق طبيعت، نمونه بارز هنر مصري است؛ مي توانيم آن را به بهترين نحو در برجسته كاريها و نقاشي هايي مطالعه كنيم كه زينت بخش ديوارهاي مقابرند؛ در واقع ، اين آثار را آفرينشگران بدان منظور كه كسي از آنهالذت ببرند،پديد نياورده اند؛ آنهانيز به قصد «زنده نگهداشتن»ساخته شدهاند. روزگاري در گذشته اي دور و هولناك ، عرف اين بود؛ كه وقتي يكي از توانگران از دنيا مي رفت، خدمتكاران و بردگانش راوا ميداشتند؛ كه او را گور همراهي كنند؛ تا وقتي ارباب سر از دنياي ديگر در مي آورد همراهان مناسبي در التزام ركابش باشند؛بعدها كه اين اعمال هولناك را بيش از حد جنايت آميز يا بيش از حد پر هزينه تشخيص دادند. هنر به دادشان رسيد . آن گاه پيكره ها را جانشين انسآنها ي واقعي كردند تصاوير و تنديسهايي كه در مقابر مصريان پيدا شده، با انديشهي ياوري كردن روح در عالم ديگر مرتبط بوده است. اعتقادي كه در كثيري از فرهنگ هاي كهن وجود داشته است. اين برجسته كاريها و نقاشي هاي ديواري تصوير فوق العاده زنده اي را از چگونگي زندگي مصريان در هزاران سال قبل به ما نشان مي دهند. با اين حال چه بسا در نگاه نخست بي سامان وگيج كننده به نظر آيند . دليلش آن است كه روش نقاشان مصري در بازنمايي زندگي حقيقي با روشي كه ما به كار مي بريم يكسره متفاوت بوده است. شايد اين اختلاف روش به هدف متفاوتي مربوط باشد كه آن ها در نقاشي هاي خود دنبال مي كردهاند. براي آنهازيبايي آن قدرمهم نبوده كه واضح و كامل بودن اهميت داشته است وظيفه هنرمندان اين بوده است كه همه چيز را حتي الامكان واضح و ثابت حفظ كنند. بنابراين آنهابا هرگونه طرح برداري از طبيعت به گونه اي كه از زاويه اي گذرا و تصادفي ديده شد ه باشد بيگانه بودند . در نقاشي از حافظه كمك گرفتند. و در اين كار تمام قواعد دقيقي را رعايت مي كردندكه تضمين كند كه همه آنچهبايد در تصوير بيايد با وضوح كامل انعكاس خواهد يافت. سبك كار آنهادر واقع بيشتر به نقشه كشي شباهت داشت تا نقاشي.
«بيداري بزرگ»
يونان – قرون هفتم تا پنجم پيش از ميلاد:
يونانيان مدلهاي مصري را مطالعه وتقليد مي كردند و از آنهامي آموختند كه چگونه پيكر يك مرد جوان ايستاده را بسازند انقلاب بزرگ هنر يونان ، كشف شكلهاي طبيعي و كوتاه نمايي اجزاي تصوير ،در زماني اتفاق افتاد كه به طور كلي حيرت انگيزترين دوره تاريخ بشر است. زماني است كه مردم در شهرهاي مختلف يونان ، سنتهاي قديمي و افسانه هاي كهن دربارهيخدايان را مورد شك قرار ميدهند و بدون هر گونه پيش داوري ، دربارهيماهيت اشيا به تحقيق مي پردازند
زماني است كه علم وفلسفه ، به مفهوم مصطلح امروز ، براي نخستين بار آغاز حيات مي كنند، و متأثر از آئين ها و مراسمي كه به افتخار ديونوسوس برگزار مي شود مايه مي گيرد و رو به تكامل مي گذارد. ليكن نبايد تصور كنيم كه هنرمندان در اين روزگاران ازجملهي طبقات فرهيخته و روشن انديش محسوب مي شوند. يونانيان متمول كه تسلط امور شهر را به عهده داشتند و وقت خود را در مباحثات بي انتهاي كوي و برزن صرف مي كردند و شايد حتي شاعران و فيلسوفان اغلب مجسمه سازان و نقاشان را همچون افرادي مادون مي نگريستند. هنرمندان كارهاي هنري انجام مي دادند واز هنر خود امرار معاش مي كردند . در كارگاههاي خود مينشستند؛ باعرق و چرك و سياهي دست و رويشان را فرا مي گرفت ، و مانند كارگران ساده رنج و زحمت مي كشيدند و بنابراين اعضاي جامعه آداب دانو فرهيخته به شمار نمي آمدند . با اين همه سهم آنان در حيات شهر بي نهايت بزرگتر از سهم يك استادكار مصري يا آشوري بود . زيرا اغلب شهرهاي يوناني و به ويژه آتن ، با نظام هاي دموكراتيك اداره مي شدند . و اين ابزاربه دستان دون پايه كه مورد تحقير متكبران مرفه بودند . در دموكراسي ها اجازه داشتند كه تا حدودي در برخي امور حكومتي مشاركت داشته باشند. (در زمان اوج دموكراسي آتن بود كه هنر يوناني به حد اعلاي پروردگي خود رسيد. بعد از آن كه آتنيان يورش ايرانيان را با شكست روبه رو ساختند،مردم آتن در سايهي رهبري پريكلس ، ساختن دوبارهيچيزهايي را آغازكردند كهايرانيان ويران كرده بودند. در سال 480 پيش از ميلاد ما ايرانيان معابد ساخته شده كهبر تپه ي مقدس آتن يعني آكروپوليس را به آتش كشيده و غارت كردند؛ اكنون پريكلس اهل تفنن نبود و از نويسندگان باستان نقل است؛ كه وي با هنرمندان زمان خود همچون هم ته از خويش رفتار مي كرد.
مردي كه وي طرح معابد را به او سپرد معماري به نام ايكتنيوس بود؛ و مجسمه سازي به نام فيدياس مأموريت يافت كه پيكرة خدايان را بسازد و بر تزيين معابد نظارت كند. شهرت فيدياسمبتني بر آثاري است كه از ميان رفته اند ولي مهم است كه بكوشيم از چگونگي آنهاتجسمي داشته باشيم زيرا خيلي ساده ممكن است غايب و مقصود هنر يونان در اين زمان از نظرمان دور بماند در كتاب مقدس مي خوانيم كه پيامبران پرستش بتها را تكفير مي كردند ولي ما معمولاً هيچ گونه معنا و دلالت ملموسي را از اين كلمات استنباط نمي كنيم . براي مثال به قطعه زير از (عهد عتيق ) كتاب ارمياي نبي (باب دهم ،آيه ي 3 تا 5 ) توجه كنيد؛
رس و رسوم قوها باطل است زيرا ايشان درختي از جنگل با تبر مي برند كه كار دستهاي نجار است . آن را به نقره و طلا زينت داده و با ميخ و چكش محكم مي كنند تا تكان نخورد و آنهاهمچون مترسكي در بوستان خيارند كه سخن نمي توانند گفت و آنهارا مي بايد حمل كرد ، چون كه راه نمي توانند رفت از آنهامترسيد زيرا كه ضرر نتوانند رسانيد و توان نفع رسانيدن هم ندارند(آن چه ارمياي نبي در ذهن داشته بقاي بين النهرين بوده كه از چوب و فلزات گرانبها ساخته مي شده اند. ولي كلاماو تقريباً بي كم و كاست در مورد آثار فيدياس مصداق دارد آثاري كه چند قرني بعد از دورهيزندگي ارمياي نبي ساخته شده اند. همچنان كه از كنار رديف تنديسهاي مرمر سفيد متعلق بر يونان باستان درموزه هاي بزرگ ميگذريم . اغلب توجه نمي كنيم كه برخي از ان تنديسها همان بقايي اند كه مصداق تقبيح و تكفير كتاب مقدس يژبود هاند يعني آن هايي كه مردم در برابرشان نيايش مي كرده اند قربانيان خود را با ورد و جادوهاي عجيب به محضرشان تقديم مي داشته اند و هزاران بلكه دهها هزاران عبادتگر با دلي آكنده از اميد و هراس رو به آستانشان مي نهادند و چنان كه ارمياي نبي مي گويد، در گمان آن بودند كه چه بسا اين تندسيها و پيكرة منقوش در عين حال خود خدايان باشند. در واقع دليل اصلي اينكه تقريباً همهي مجسمه هاي مشهور دنياي باستان از بين رفته اند اين است كه بعد از غلبة مسيحيت بر مؤمنان تكاليف ديني بوده است. كه همه مجسمه هاي خدايان كفار را نابود كنند . بيشتر تنديسهايي كه اكنون در موزه هاي ما وجود دارند. نسخه هاي دست دوم يا كتيبه هايي اند كه در دورهي روميان براي سياحان و مجموعه داران به عنوان اشيا يادگاري ما با تزيين باغها و حمامهاي عمومي ساخته شده اند . البته بايد عميقاً قدر اين كتيبه ها را بدانيم؛ زيرا دست كم از طريق آنهاتصور حقيقي دربارهي شاهكارهاي مشهور هنر يونان پيدا مي كنيم ،ولي اگر از قوة تجسم و تخيل خود كمك بگيريم ما اين كتبيه ها نه تنها مفيد هيچ گونه دانايي نخواهند بود ، بلكه ميتوانند گمراه كننده هم باشند .آنهاتا حد زيادي علت اين عقيده رايج و شايع اند كه هنر يوناني هنري بي روح – سرد و ملال آور است و تنديسهاي يوناني داراي ظاهري يكنواخت و نمايي بي حالت اند كه كهنگي و بازماندگي از زمان را القاء مي كنند.
براي مثال تنها كتيبه روميايي باقيمانده ازبت بزرگ پالاس آتنا كه فيدياس براي پرستشگاه او در پارتنون ساخته است ، چندان نظرگير به چشم نمي آيد .
پالاس آتنا به گونه اي كه فيدياس آن را ديده و مجسم كرده چيزي بالاتر از يك بت شيطاني هول انگيز بوده است همهي منابع گواهي برآن دارند؛ كه تنديس ساختة فيدياس والايي و عظمتي داشته است كه مردم تصوري كاملاً متفاوت از منش و معناي خدايان آنهامي داده استبه آتناي آفريده فيدياس به انساني عظيم الشأن و بزرگ مي مانده است؛ قدرت اوبيش از آن كه در نيروهاي جادويي اش باشد در زيبايي او بوده است اين درك براي آدميان آن زمان وجود داشته كه هنر فيدياس تصويري نوين از ايزد به مردم يونان مي داده است علاوه بر دو اثر بزرگ فيدياس يعني آتناوتنوس اثر معروف ديگر او به نام زئوس در المپ،به نحو ترميم ناپذيري از بين رفته اند ولي معابدي كه جايگاه آنهابوده اند حفظ شده اند و در آنهابرخي از تزييناتي كه در زمان فيدياس ساخته شده محفوظ مانده اند. معبدالمپ قديمي تر است؛ ساخت آن شايد حدود 470 سال قبل از ميلاد آغاز شده و پيش از سال 457 قبل از ميلاد به پايان رسيده است؛ در چهار گوشهاي آن اعمال قهرماني هركول بازنمايي شده است.
«نگاهي به شرق »
جهان اسلام و چين؛
قرن دوم تا قرن سيزدهم ؛
پيش از آن كه به دنياي غرب بازگرديم و سرگذشت هنر را در اروپا پي گيريم ، مابايسته است؛ كه بر آن چه در ديگر قسمتهاي جهان در طول اين قرون پرفراز و نشيب رخ داده است، دست كم نگاهي بيفكنيم شايستة توجه است كه ببينيم دو دين بزرگ ديگردر برابر مسئله تصويرها و تنديسها كه آن چنان ذهن جهان غرب را مشغول داشته بود ، چه واكنشي داشته اند اسلام دين جهان گستر قرن هاي هفتم و هشتم ميلادي كه ايران- بين النهرين – مصر- شمال آفريقا و اسپانيا را تسخير كرد دربارهي ياين مسئله حتي از مسيحيت سخت گيري بيشتري داشت و به طوركلي هر گونه تصوير پردازي را ممنوع مي دانست ولي شايد به اين سادگي توقف هر نوع فعاليت هنري امكان پذير نبود آن هنرمندان شرقي كه اجازة بازنمايي و تصوير پردازي انسان را نداشتند . قوه ي تخيل خود را به نقوش ونگاره ها معطوف كردند؛ از جملة آفرينشهاي آن ها ، ظريف ترين زينت كاري توربافت معروف به «عربانه» است. گردش در حياط تالارهاي الحمرا و لذت بردن از تنوع بي انتهاي نقش و نگارهاي تزييني ، به راستي تجربه اي فراموش نشدني است حتي خارج از قلمروهاي اسلامي ، جهان به واسطة قاليهاي شرقي با اين ابداعات و آفرينشها آشنا گرديد و اين نگاره هاي دل انگيز و نقوش پرماية رنگين را درنهايت بايد مديون اسلام باشيم كه فضايي را بوجود آورد كه درآن هنرمندان از مسايل دنيوي و امور واقع روي برگيرند؛ روي برگيردند و در سپهر رويايي و تخيلي خط و رنگ ناب سير كنند . مذاهبي كه بعدها در كشورهاي اسلامي حاكم شدند، در تعبيرشان از ممنوعيت و حرمت تمثالها تساهل بيشتري نشان دادند. آنهانقاشي اشخاص و وقايع را تا آن جا كه ربطي به دين نداشت مجاز دانستند . مينياتورهاي داستآنها ي عاشقانه و تاريخي و قصصي كه در ايران از قرن چهاردهم ميلادي به اين سوء و بعد از آن در هند در دورة حكومت مسلمانان در زمان حاكميت مغولها ترسيم شده است بيانگر آن است كه هنرمندان اين سرزمين ها در چه شيوه هاي ناب و منحصر به فردي در طراحي الگوهاي زينتي و كارهاي تزييني به مهارت رسيده اند. تأثير ديدنهنر در چين حتي از جهان اسلام قوي تر بود؛ از سرآغاز هنرچيني اطلاع چنداني در دست نداريم؛ جز آن كه مي دانيم كه چيني ها در هنر مفرغ ريزي (يابرنز سازي) در زمآنها ي بسيار قديم به مهارت رسيده بودند و ديگر اين كه سابقة ظروف مفروغي كه در معابد باستاني استفاده مي شده اند به هزارهي نخست قبل از ميلاد – به قول برخي حتي قبل تر از آن باز مي گردد؛ ليكن سوابقي كه از نقاشي و پيكرسازي چيني در دست داريم ، آن چنان كهن نيست در قرونبلاواسطهيقبل و بعد از ميلاد،چيني ها مراسم تدفيني را اقتباس كردند كه تا حدودي يادآور مراسم تدفين مصري ها بود. و در آرامگاه هاي آنان ما مانند آرامگاههاي مصريان بازنماييهاي بسيار زنده اي از صحنه ها وجود دارد كه زندگي و عادات آن روزگاران كهن را منعكس مي كنند . در آن زمان بسياري از ويژگيهاي كه ما نوعاً مختص هنرچيني مي دانيم،تكامل يافته بود؛ هنرمندان چيني به اندازة مصريان خطوط صاف و مكّسر را خوش نمي داشتند بلكه منحني هاي پيچدار را ترجيح مي دادند؛
برخي از آموزگاران بزرگ چين گويي نظرگاهي مشايه پاپ گرگوري كبير دربارهيارزش هنر داشته اند آنان هنر را وسيله اي مي پنداشتند كه مي توانست نمونه هاي بزرگ فضيلت و تقوا در اعصار زرين گذشته را در خاطر مردم زنده كند . يكي از كهن ترين كتابهاي طوماري مصّور چيني كه حفظ شده است؛ مجموعه اي نمونه هاي زنان قسمتي است كه مطابق با نگرش كنفوسيوس نوشته شده است- هنرمندان پارسا ، نقاشي آب و كوه را نه بر انگيزه آموزش كيا به خصوص و نه صرفاً به عنوان تزئينات بلكه به طومارهاي ابريشمين در محفظه هاي نگهداري مي شد و صرفاً در لحظات آرام بازگشوده مي شد. تا مؤمنان بر آن ها بنگرند و تأمل كنند گويي همانند آن بود كه كسي دفتر شعري را بازگشايد و قطعه شعر زيبايي را بخواند . در پس بزرگترين منظره نگاريهاي چيني در قرن دوازدهم و سيزدهم ميلادي، چنين قصد وغايتي وجود داشت؛جذب و درك آن حالت براي ما ساده نيست زيرا ما غربيان بيقرار و كم حوصله ايم و شناخت چنداني از فن مراقبه نداريم ما بدون شك آگاهي ها از فن مراقبه به همان ناچيزي آگاهي چينيان قديم از فن ورزشهاي جسماني است.
« تكنيك سينما»
تاريخچة تولد سينما :
سينما يك وسيلة ارتباط جمعي سرگرم كننده اي است كه همانند مطبوعات مصور ، گرامافون، راديو و تلويزيون ، ساخت امروزي آن بر تكنولوژي گسترده اي كه در قرن بيستم متولد شده است استوار مي باشد گر چه پيدايش و رشد مراحل سينماي امروز پيشينه در تلاش مخترعين، مهندسين ، دانشمندان ،صنعتگران و هنرمندان سال هاي سده ي پيش دارد ،اما آن چه ما امروز به عنوان سينما مي شناسيم ، همزمان با آغاز قرن بيستم حضور فعال خود را اعلام مي دارد و تكامل آن موازي با پيشرفت هاي فني هشتاد و چند سال گذشته پيش مي رود . برخلاف ساير رسانه هاي توليد و توزيع پيام ، سينما حامل شيوه نويني از تجربيات دراماتيك است رابطة متقابل ميان نيازهاي خلاقة هنرمند و استفاده از آن منابع تكنولوژيك است كه در دسترس وي قرار دارد. تكوين تكنولوژي سينما مفهومي فراتر از صرفاً توسعه ي مراحل عملي داشته است . اين تكوين هميشه گونه اي مشاركت همراه با تعارض ، براي هنرمند خلاق به همراه آورده است. اين خاصيت را هنگامي كه نوآوري علمي سال هاي دهه 1890 به رسانه هاي مردمي امروزي بدل مي شود بهتر و سريع تر ملاحظه مي نماييم .
«آغاز ماجرا»
آن چه اصطلاحاً «تاريخ اوليه سينما »خوانده مي شود ماجرايي جالب است. از نظر متني ، نقطه آغاز را مي توان در سال هاي نخستين قرن نوزدهم پيدا كرد. مجموعه اي عكس با توالي سـريع به بيننده نشان داده مي شد و خصوصيت چشم آدمي كه آن را «تداوم ديد» مي خوانيم باعث مي گرديد كه اين عكس ها نيز به مثابة تصويري مجزا و مستقل ، بلكه مجموعه اي متحرك و با حالات متغير ديده شوند . اگر اين تصاوير به صورت پيوسته ، مراحل تحول و تغيير يك حركت خاص را بيان دارند. در نهايت مجموعة اين تصاوير يك حركت مداوم را ارايه خواهند داد. در دوره اي كه از حوالي سال هاي 1835 آغاز مي گردد. ابزار علمي متعددي براين اساس ساخته شدند و با بهره گيري از اين ابزار علمي، گام هايي در جهت نمايش حركت برداشته شد. مجموعه اي از ده يا دوازده نقاشي كه نمايانگر توالي مراحل ساده يك حركت ، هم چون بالا و پايين جهيدن يك دلقك يا جست و خيز كودكي بود، به سرعت و يكي پس از ديگري با كمك چند روزنة كوچـك يا مجـموعه اي آينه ، شـكل حركت را نمايش مي دادند.
«سينماي اوليه» :
با نگاهي به گذشته ،امروزه تعريف اصول عملي و مشخصات دستگاه سينما توگراف يا وسيلة ثبت تصوير ، به طور ساده و خلاصه اين گونه بيان مي شود كه:يك دوربين از حركت موضوع در صحنه،مجموعه عكس هاي ثابتي را بر روي نوار شفاف فيلم حساس عكاسي ثب مي كند و يك پروژكتور يا دستگاه نمايش ، تصوير بزرگ شدة همين مجموعه عكس ها را در سالني تاريك بر روي پرده منتقل مي سازد تا تصويري از حركت موضوع در صحنه ظاهر شود. اما سرعت عبور فيلم حساس در داخل دوربين و از مقابل دريچة نور و شتاب فيلم ظاهر شده در داخل دستگاه نمايش ، خود مسئله مهمي است.
از همان ابتداي كار مشخص گرديد كه براي ارايه تصويري از يك حركت مداوم و طبيعي ، عبور حداقل 12 تصوير در هر ثانيه از مقابل دريچة نور دستگاه نمايش ، منطقي و ضروري است. سال هاي نخستين دهة 1900 شاهد تكوين سينما به مثابه صنعتي بود كه بر مبناي اول فني توافق شده بين المللي، زمينه هاي نوعي تلاش براي ايجاد يك وسيلة سرگرمي را در جهان فراهم ساخته بود. در توليد نخستين تصاوير متحرك (سينماي اوليه)، دوربين در يك موقعيت ثابت ،نگاهي گذرا ، سريع و اجمالي به صحنه داشت . به تدريج همان صحنه از چندين نظرگاه مختلف و از زواياي متفاوتي فيلم برداري شد. و سكانس ها يا واحدهاي زماني طولاني تري بر روي فيلم ثبت گرديد. بر اساس اين تجربة مفيد ،تكنيك بيان سينمائي يا دراماتيك ، با استفاده از بازيگران تولد يافت . واقعه اي در يك واحد زماني مشخص و در مكاني معين رخ مي داد، هنرپيشگان وقايع داستان را بازسازي مي كردند و دوربين از زواياي مختلف به ثبت صحنه ها مشغول بود.
«تحكيم صنعت سينما در دهة 1920»:
در فاصله سال هاي اوايل قرن بيستم و دهة 1920 است كه تقريباً در سراسر جهان غرب ، سـالن هاي سيـنما به عـنوان محلي بـراي گذراندن وقـت و سرگـرمي تثبيت مي گردد و سينما به عنوان يك رسانه ارتباط جمعي شناخته مي شود كه هيچ وجه اشتراكي باديگر رسانه هاي پيـش ازخـود ندارد. فيـلم هاي كوتاه اوليه ، اغلب در سالن هايكنسرت معمولي به نمايش درمي آمدند . اين فيلم ها خود يك بخش نمايشي مستقلي بودند كه جزئي از برنامه سرگرم كننده سالن كنسرت را تشكيل ميدادند. اما اندكي بعد و در همين سالها ، در مراكز شهرهاي بزرگ، سالن هاي كوچكي كه اختصاص به نمايش فيلم داشت، تأسيس گرديد. در واقع بعضي از اين سالن ها در اثرتغيير و تبديلاتي كه در سالن هاي قبلي كنسرت و تئاتر صورت گرفته بود به وجود آمده بودند.
جذبة فزايندهي سرگرمي سينما از آن چنان بازار فروش فوق العاده اي برخوردار بود. كه سالن هاي عادي تئاتر فاقد آن بودند.
«تولّد سينماي ناطق»:
تا سال هاي 29-1928 از نظر فني تكامل و توسعه اي در سينما صورت نگرفت در اين سال ها بود كه سينماي حرفه اي دچار دگرگوني شگرفي گشت. در ميان نخستين كوشش هايي كه در مورد همزماني پخش صدا و تصوير صورت گرفت مي توان از سيستم هايي ياد كرد. كه صفحات بزرگ گرامافون را به شكل مكانيكي ، همزمان با حركت دستگاه نمايش تصوير يا پروژكتور سينما روي صفحه مخصوص دستگاه گرامافون به حركت در مي آورد. البته بايد توجه داشت كه ضبط جداگانه تصوير و صدا و پخش همزمان آن از نظر عملي كار بسيار مشكلي بود. با گذشت مدت زمان كوتاهي. شيوه ضبط صدا بر روي همان نوار فيلمي كه قبلاً تصوير آن چاپ شده بود، ابداع گرديد و روش قبلي ضبط و ثبت جداگانه صدا و تصوير منسوخ شد.
«سينماي رنگي»:
در دوران پيشرفت هاي فني كه متعاقب ورود صدا به سينما حاصل شد، تكامل سيستم هاي فيلم برداري رنگي براي سينماي حرفه اي يكي ازمهم ترين دست آوردها
محسوب مي شد. البته بايد توجه داشت كه در قياس با پذيرش سريع صدا از جانب سينماگران ، مقبوليت جهاني رنگ مدت ها طول كشيد. در خلال سال هاي 33-1932 سيستمي از سينماتوگرافي رنگي كه قادر بود محدودة قابل قبولي از طيف رنگ را بازسازي نمايد. به شكل تجارتي و معمول آن معرفي گرديد اين سيستم توسط مؤسسة«تكني كالر»(Technicolor) عرضه شد.تكني كالر از حوالي 1919 در زمينه هاي مختلف تكنيك سينماي رگي به تحقيق و تجربه پرداخته بود. دستيابي به نتايج اين مطالعات آن چنان موفقيت عمده اي محسوب مي شد كه براي ساليان دراز ، نام تجارتي تكني كالر در سرتا سر جهان مترادف با فيلم سينمائي رنگي بود.
«رقابت تلويزيون» :
در سال هاي پس از پايان جنگ دوم جهاني هنگامي كه صنعت سينما در اوج شكوفايي خود بود ، تكاملي سريع در پيدايش و تكنيك مؤثرترين و گسترده ترين رسانه ارتباط گروهي موجود در جهان يعني تلويزيون صورت گرفت. پيدايش تلويزيون بر همه زمينه هاي سرگرمي عمومي در سراسر جهان تأثير نهاد و موجب تغييراتي وسيع در ابعاد گوناگون صنعت فيلم سازي ، از مراحل اولية توليد در استديو تا عرصه نمايش نهائي فيلم در سالن هاي سينما گرديد.
تا سال 1950 اثرات مختلف اين رسانة نو پا به وسيلة كارگزاران اصلي صنعت سينما در ايالات متحده احساس شد و همين توالي اندكي بعد از انگلستان و متعاقباً در ساير كشورهاي اروپايي غربي تكرار گرديد.حضور تماشاگران در سينماها به شدت كاهش يافت و تعداد زيادي از سينماها به دلايل اقتصادي و مالي مجبور به تعطيل شدند. كاهش مراكز نمايش و عرضة فيلم ، منجر به كاهش نسخ فيلم براي توزيع گرديد و عملاً با پايين آمدن اجباري هزينة توليد فيلم هاي كم زرق و برق و فاقد هر گونه بازاري براي فروش ساخته شدند.
«بازتاب سينما در مقابل تلويزيون»:
شيوه هاي نمايش فيلم روي پرده هاي عريض (Widescreen) عمده ترين دگرگوني فني كه مستقيماً به دليل رقابت با تلويزيون در عرصة وسايل و ابزار سينما انجام گرفت، تغييراتي بود كه در شكل ارائه نهائي فيلم در سالن نمايش اثر مي گذاشت؛ كه البته خوداين تغييرات زاده تحقيقات وتجربيات ودست آوردهاي علمي ساليان پيش تر بودند پس از پايان جنگ ، سيستمي ساده تر همراه با صداي استريو فونيك ، قدم به عرصة سينما مي گذارد؛ اين سيستم كه از روش نمايش فيلم توسط سه پروژكتور ، بر روي پرده اي منحني و بزرگ استفاده مي كند، به نام «سينه راما» ( Cinerama ) خوانده مي شود.وكاربردي عمومي و سرگرم كننده مي يابد.«سيندراما»ابتدا فيلم هاي سياه و سفيد را براي ثبت و نمايش تصوير برمي گزيند ، اما اندكي بعد كه فيلم هاي رنگي جديد تك نواري به دنياي سينما معرفي مي شوند؛ اندازه و كيفيت تصوير به نمايش درآمده به همراه صداي استريو فونيك و چند جانبه شكلي بسيار سرگرم كننده و جاذبة فراوان پيدا مي كند. روش نمايشي «سينه راما» بسيار پرزحمت و پرخرج ولي بسيار جذاب و گيرا بود. فيلم هاي سينه راما در سالن هاي بازسازي شده خاص اين گونه نمايش و با دستگاه هاي مجهز و جديد در بسياري از كشورها قابل عرضه بود، ولي از آن جائي كه هزينة برگزاري اين نوع برنامه ها تقريباً زياد و مراحل توليد و پخش آن فوق العاده پردرد سر بود،لذا شيوة مشابهي از نمايش سينهراما كه با يك پروژكتور ساده و در يك سالن معمولي امكان عمل داشت به صاحبان سينما عرضه گرديد و استفاده از اين روش با استقبال بي نظير دست اندركارا ن سينما روبرو گشت .نمايش فيلم با شيوة جديد ، براساس تكامل اختراع كرتين (Chratien) استوار بود . كرتين فرانسوي در سال 1928 ، سيستمي براي فيلم برداري و نمايش تصاوير «آنامورفيك» (Anamorphic) ابداع كرده بود كه در سال 1953 ، اين سبك با نام تجارتي «سينما اسكوپ» (Cinemascope) به بازار عرضه شد. سيستم هاي اپتيك يا نوري «آنامورفيك» آن گروه از لنزهائي هستند كه در آن ها تصوير تعمداً به صورت جابه جايي و شكسته ، با استفاده از عدسي هايي كه ضرايب درشت نمايي افقي و عمودي آن ها متفاوت است، شكل مي گيرد.
«شرايط كنوني»:
با مختصري توضيح دربارهيشرايط امروزي،فيلم سازي حرفه اي سينما را به پايان مي بريم . قطع 35 ميلي متري فيلم با سابقة تثبيت شدة طولاني خود، هم چنان جايگاهي مسلط در عرصه سينماي تجاري و تفريحي دارد. و در زمينه نمايش آثار عظيم و پرجلال و شكوه سينمائي ، قطع فيلم 70 ميلي متري كماكان برتري خود را حفظ كرده است . فيلم 16 ميلي متري به صورت رسانه اي كاملاً حرفه اي ، نه تنها كاربردي عمدتاً در زمينه هاي غيرداستاني و براي موارد آموزشي ، بازرگاني و… دارد. بلكه از حيطة تماشاگران و مخاطبين محدود ، به عرصة فيلم هاي سرگرم كننده و داستاني نيز گام مي نهد و گسترش مي يابد . اين گونه گسترش محدودة كار، از طريق حمل دستگاه نمايش كوچك و سبك فيلم هاي 16 ميلي متري به داخل هواپيما ،كشتي و سالن هائي با ظرفيت محدود تماشاگران ،انجام مي گيرد. بازار غير حرفه اي يا آماتور ، تقريباً به طور كامل در اختيار فيلم 8 ميلي متري و جانشين بلافصل آن سوپر 8 ميلي متري است. فيلم سوپر 8 همراه با باند صداي اپيتيك كه در زمينه هاي آموزشي ، اداري ، بازرگاني و… مي تواند قابل بهره برداري باشد، اخيراً به رقابت با رسانه اي ديگري هم چون نوار ويديو برخاسته است. شيوه ها و تكنيك هاي توليد تلويزيوني تأثير زيادي بر توليد فيلم هاي تهيه شده در استديوهاي مختلف فيلم سازي داشته اند. البته بايد گفت: سيستم هايي كه براي فيلم برداري با چند دوربين و با يك واحد بازبيني و كنترل مركزي ،به منظور كار سينمائي تكامل يافتند ، مقبوليت چنداني پيدا نكردند . همان طور كه بعضي پرداخت هاي بلند داستاني نيز كه كاملاً با دوربين تلويزيوني و نوار ويديو تهيه شده و براي نمايش در سالن هاي سينما بر روي فيلم منتقل شده بود، مورد پذيرش كلي قرار نگرفت اما آنچهمسلّم است اين كه ، در زمينه هاي وابسته و مكملي هم چون «نماياب هاي الكترونيك يا تلويزيوني » (TV.view finders)و«تحليل گرهاي مداربسته رنگ» (Closed circuit color Analyse)براي استفاده لابراتوار ظهور فيلم ، و ضبط نوعي كدگذاري يا رمزگذاري زماني (Time –Code -Recording) در روي يك نوار جداگانه ، براي يافت و شاسايي اتوماتيك مواد ضبط شدة صدا و تصوير در مراحل تدوين ، تكنولوژي الكترونيك عمده ترين و عملي ترين شكل تأثير بخش خود را برتكنيك فيلم سازي ساليان اخير اعمال كرده است.
«اختراع سينما»:
«منظر هاي» لومير:
28/ دسامبر 1895 اما جمعي از مردم پاريس براي تماشاي نمايش در «دستگاه سينمايي »لومير در گراند كافة اين شهر حتع شده اند. تصويرهاي متحرك باز توليد شده اي به نام «منظر» روي پردة بزرگ نمايش داده مي شوند. نخستين اين «منظر»ها، نمايش خروج از كارخانه هاي لومير بود. كه ابتدا به عنوان تجربة علمي در نظر گرفته شده بود. بعد از آن «منظر»هاي ديگري بودند كه به همين قصد ما يعني به عنوان ضبط و بازتوليد حركت درست شده بودند ، مانند ورود يك قطار به ايستگاه راه آهن (سيوتا) يا ناهار نوزاد مدت نمايش «منظر» ها به دليل كوتاه بودن حلقه هاي فيلم ما يك دقيقه بيشتر نبود و ديدگاه فيلم بردار هم ثابت بود. هدف فقط اين بود كه تكه هايي از زمان و مكان و حركت جهان باز توليد شود. به همين دليل هم بود كه پس از استقبال مردم از اين اختراع ، كارخانه هاي لومير ،كه متخصص ساخت وسايل عكاسي هم بودند . فيلمبرداري به همة نقاط جهان فرستادند تا «منظر»هايي بگيرند و نمايش بدهند همينكه برادران لومير كه نمي خواستند رقبا از آنان جلو بيفتند در مدد آن برآمدند كه از پيش آمدهاي خنده دار و حتي از مصايب مسيح با تابلوهاي متعدد استفاده كنند. با همة اين ها از نظر لويي لومير ، «دستگاه سينما توگراف» اساساً يك دستگاه علمي يا در اختراعي بود كه آينده نداشت.
سينما وقتي شروع كرد از دكه هاي ميدان هاي عمومي خارج شدن و هويت نوعي نمايش توانمند را پيدا كردن كه به تدريج توانست موضوع ها و الگوهاي وضعي و دراماتيك پاورقي و تئاتر قرن نوزدهمي را بگيرد و از آن خود كند و موضوع هايي كه «واقع بينانه» بودن يا نبودن آنهابه سنت هاي هر كشوري بستگي داشت.
«تاريخچه سينما ازديد هانري لانگلوا»
«پيدايش»:
بقول هانري لانگلوا سينما از ابتدا درجهان ما وجود داشته ولي داراي شكل عيني نبوده است «اوريول» مدير مجلهي سينما اضافه مي كند كه سينما فطرتاً در فكر بشر هست. مهم ترين فيلم ها همان آثاريست كه در پردهي خيال ما نمايش داده ميشود. شب ها هنگام خواب با چشم بسته عالي ترين تصاوير را درخواب هاي خود تماشا مي كنيم.
همين طور هم در ابتدا هيچ كس به فكر ايجاد سينما به معني فعلي آن (يعني دستگاهي براي ضبط و نمايش تصاوير و تشكيل هنر اجتماعي) نبود. اتفاقاً تجسسات مختلفي كه در رشته هاي گوناگون به عمل مي آمد، منجر به پيدايش سينما شد بدين جهت نمي توان گفت كه كسي سينما را اختراع كرده است و بايد اعتراف كرد كه مطالعات گروهي كه «كوركورانه مي جستند» باكتشاف منتهي شد» (لانگلوا).
درهمه علوم نيز همين طور است، حقيقتاً قوه ونيروي علم هم از همين جا ميآيد كه در عالم ناداني وتاريكي مطلق به نتايج فوق العاده اميد بخشي مي رسد و روز به روز جهان ظلمات و نشناخته را برايمان روشن مي سازد.
درقرن هفدهم و هجدهم چند دانشمند مشغول مطالعه براي پيدا كردن راهي جهت بقاي اشكال درشبكه چشم بودند.
«نيوتن» عالم نامي انگليسي به اين نتيجه رسيد كه شبكه چشم انسان مدتي شكل تصاوير را نگاه مي دارد.[1]
دردهه 1825 بازيچه اي به نام Thaumatrope ساخته شد كه عبارت بود از مقواي گردي كه يك طرف آن شكل قفسي كشيده شده بود و طرف ديگر تصوير پرنده اي رسم گرديد بود، و وقتي كه مقوا را تند مي چرخاندند دو شكل روي هم انطباق پيدا مي كرد و به نظر مي رسيد كه مرغ در قفس است.
درسال 1832 فيزيك دان بلژيكي «پلاتو» با ساختن دستگاهي به نام «فناكيس تي كوپ» موفق شد كه تجزيه و تركيب بعضي از حركات را بوسيله نقاشيهاي پي در پي براي چشم انسان نمايان سازد.
در 1853 «فناخاتيوس» اتريشي نقاشيهاي مختلف را بتوسط «فانوس سحرآميز» خود نمايش داد.
فانوس سحرآميز را از دير زماني ميشناسند و بخصوص در ميان ملل مشرق زمين و منجمله ايرانيان رواج زيادي داشته و يكي از عمدهترين وسائل نمايش و تفريح را تشكيل ميداده است بطوري كه در نهصد سال پيش خيام اشاره مستقيمي بدان نموده است:
اين چرخ فلك كه ما در او حيراينم فانوس خيال از او مثالي دانيم
خورشيد چراغدان و عالم فانوسما چون صوريم كاندرو حيرانيم
در اروپا فانوس خيال از قرن هفدهم شناخته شد و حتي با آن نمايشهايي هم ميدادند، ميرزاابوطالبخان ايراني كه در اوايل قرن نوزدهم زمان امپراطوري ناپلئون سفري به فرانسه كرده بود يكي از جلسات نمايش اين فانوس را براي ما شرح ميدهد (مسافرت در آسيا، آفريقا و اروپا، ترجمه فرانسوي پاريس. 1819)
فن عكاسي نيز از 1823 توسط پيشقدمان اين فن «نيپس» Niepce و «داگر» در ترقي بود «هر اختراعي براي اينكه ريشه پيدا كند و پيشرفت نمايد. بايد جزء لاينفك اجتماع و تمدن و فنون دوره خود باشد، و چون همه چيز در جامعه و در طبيعت به هم مربوط است يك اختراع، اختراع ديگر را پيش مياندازد. » (سادول)
ترقي تلگراف در 1850 از پيشرفت راهآهن بوجود آمد. در 1889 برق و تلفن نيز از ترقي تلگراف بهرهمند گرديد.
در آمريكا ايالت كاليفرنياا از سرزمينهاي پر هيجان آن كشور بود و در 1847 مقداري معادن طلا در آنجا كشف شد كه دوره مشهوري را بنام دوره «يورش بسوي طلا» بوجود آورد. در 1850 گفته ميشد، «اقيانوس آرام در آينده همان نقشي را بازي خواهد كرد كه اقيانوس اطلس و مديترانه از دوره باستان و قرون وسطي تا امروز ايفا ميكرند. اين اقيانوس راه دريائي تجارت جهاني خواهد شد و اقيانوس اطلس به يك درياي داخلي همچون مديترانه امروزي بدل خواهد گشت.»
يكي از تجار عمده شهر سانفرانسيسكو بنام «ستان فورد» كه بعداً نيز بترتيب فرمانفرماي ايالت كاليفرنيا و رئيس كمپاني بسيار مهم راهآهن و كشتيراني شد و بقدري ثروتمند بود كه توانست مبلغ بيست ميليون دلار (نزديك به 14 ميليون تومان امروز) وقف شهر خود نمايد. روزي با چند نفر از دوستان متمول خويش كه به اسبسواري علاقه داشتند شرط عجيبي بست. ستان فورد ميگفت كه در موقع تاخت، اسب بر يكي از سمهاي جلو خود تكيه ميكند. ديگران حرف او را باور نميكردند، يك شرط بيست و پنج هزار دلاري بسته شد و قرار شد كه از تاخت اسب عكس برداري شود. براي اين منظور يك عكاس انگليسي بنام «موي بريج» استخدام گرديد[2] كه از 1872 بهبعد مشغول كار شد. نامبرده توانست با 24 دوربين مختلف كه پهلوي يكديگر قرار داشت 24 عكس پي در پي از تاخت اسب بردارد. حركات حيوان را در مجموعه اين تصاوير ميتوان اولين آزمايش حركت در عكس ناميد. از نتيجه شرطبندي «ستان فورد» خبري نداريم ولي عكاسي يك قدم به پيش رفته بود.
در 1882 عالم فرانسوي «ماره» براي تحقيقات در حركات حيوانات و تجزيه پرواز طيور عكاسي را بكار برد و شش سال بعد دستگاهي به نام «كرنوفتوگراف» ساخت كه درآن براي اولين بار منظره برداري، روي فيلم انجام گرفت[3].
در همان موقع نيز درانگلستان گروهي موفق شدند رشته فيلمي را كه سوراخ كرده و به هم پيوسته بودند روي پرده نمايش دهند.
در 1892 در پاريس «اميل رنو» نقاشيهاي متحركي تنظيم كرد كه مطابق اصول امروزي است. اين هنرمند با استعداد به تصاوير بشري فيلمهاي خود چنان روح لطيف و زيبايي بخشيد كه حتي «والت ديسني» هم هيچگاه موفق به آفريدن آنچنان پرسوناژهاي انساني حقيقي نگرديد و به ايجاد كاريكاتورهاي بيروح و چهره سرد اكتفا نمود. رنو بدبخت، در پايان زندگياش ورشكست شد و از نااميدي آثار خود را به رودخانه افكند و در تيمارستاني جان داد[4].
درآمريكا «آديسن» فيلمهاي 35 ميليمتري (قطع معمولي كنوني) از رشته نرم «سلولوئيد» كه هر طرف تصاوير 4 سوراخ داشت به «ايستمن كوداك» سفارش داد و بالاخره در 1894 دستگاه «كينو توسكوپ » Kinetoscope كه شبيه به شهر فرنگهاي خودمان و درآن فيلمهاي متحرك به كار ميرفت به معرض فروش گذارده شد.
در 1893 پروفسور «لين بيموف» به كمك معاون خود «تيموشنكو» در دانشگاه «نووسيبيرسك» دستگاهي ساخت كه سه ماه پيش، از سالن كينوتوسكوپ اديسن براه افتاد و خيلي از اختراع وي كاملتر بود در 9 ژوئن 1894 نمايش عمومي با اين دستگاه در نهمين كنگره اطباء و طبيعت شناسان روسيه «رشته فيزيك» انجام شد[5].
ژرژ مليس مدير تئاتر شعبدهبازي پاريس نقاش خوبي بود كه بر ضد تمايلات ديكتاتوري «ژنرال بولانژه» كاريكاتورهاي تندي كشيده بود و در اولين نمايش سينماتوگراف خواست كه دستگاه جديد را خريداري نمايد. وي از لومير پاسخي شنيد كه بار ديگر ثابت ميكند تا چه اندازه خود مخترعين به آينده سينما نااميد بودند. لومير به او گفته بود، «اختراع من براي فروش نيست و اگر شما آنرا بخريد ورشكست خواهيد شد. از اين دستگاه ميتوان تا چندي بعنوان تازگي علمي بهرهبرداري كرد اما هيچ آينده تجاري ندارد.نرا» [7]
امروز سينما پس از فولاد دومين صنعت ممالك عمده سرمايهداري است.
مليس شخصاً دوربيني تهيه كرد و سال 1897 در اطراف پاريس اولين استوديوي فيلمبرداري را بپا كرد. اين شخص در فيلمهاي خود حقه بازيهاي تئاتري را بكاربرد و مقدار زيادي از نيرنگهاي سينمايي را اختراع كرد[8] از آثار وي بايد «مردي با كلة كائوچو» (1901-كه درآن يك منظره نزديك يا Grosplan از صورت مردكي موجود است)، و Le Melomane (1903) (با 7 نمايش از يك سر، در يك صحنه) و «سفر در محال» (1904) را نام برد. علاوه بر فيلمهاي خارقالعاده و پر از جن و پري و عجايب و غرايب كه با «مسافرت در ماه»(1902) به حد كمال خود رسيد. مليس مقدار زيادي از حوادث و وقايع روزانه را در استوديوي خود ميزانسن كرد و با تقليد از اخبار سياسي، عكسها و فيلمهاي خبري را بوجود آورد. اين آثار را به عنوان فيلمهاي حقيقي ميفروخت. او در «محاكمه دريفوس»(1899) كه اولين فيلم طولاني وي بود (250 متر ) از عقايد آزادي طلبانه محكوم بيگناه هواداري كرد: عقايد عدالتخواهي مليس در فيلم «تمدن درازمنه مختلفه»(1908) و بعداً در فيلم «عدم بردباري» آشكار شد. مليس بر ضد شكنجههاي عيسويان در روم باستان و جنايات محاكم مذهبي و طريقه بردگي و فئوداليزم و سياستهاي امپرياليستي و فجايع جنگ اعتراض ميكرد.
علل انحطاط مهم اين هنرمند، همانا پيروي كوركورانه از اصول و سبك ميزانسن تئاتر بود. در فيلمهاي مليس دوربين هميشه از يك نقطه ثابت، صحنه را عكسبرداري ميكرد و كوچكترين حركتي نمينمود، مليس از ترقيات جديد پيروي نكرد و در پايان، بعلت آنكه آمريكائيها آثار اورا جعل كردند، و نيز بسبب كلاهبرداريهاي وقيحانه عدهاي ناچار به فروش اسباببازي در ايستگاه «مونپارناس» پاريس شد و سرانجام در تيمارستاني جان سپرد.
سينما در سنوات اول قرن بيستم بدست بازرگانان دورهگردي افتاد كه در بازارهاي مكاره و چادرهاي مخصوص عرضه كردن كالاها (Foire) آن را نشان دادند و از هر سو به شهرت اختراع جديد افزودند.
«پاته»
بسال 1898 نخستين سهمگذاري در تاريخ اقتصادي سينما انجام گرفت. كارخانههاي نساجي، صنايع سنگين و بانك «كردي ليونه» فرانسه، شركت «پاته» را ايجاد كردند و زير كنترل خود گرفتند.
«مجموعه واژههاي سينمائي متداول»:
فرارداد- فر- اصطلاح فرانسه، انگ- اصطلاح انگليسي كلماتيكه اين علامتها جلوي آنها نيست مربوط به هردو زبان است.
ابژكتيفObjectif فر- glass- Object يا Lena انگ.
عدسي يا ذرهبين دوربين فيلمبرداري كه داراي انواع گوناگون است.
آرتيستArtiste فر- Artist انگ.
در لغت بمعني هنرمند و كسي است كه در رشتهاي از هنرهاي عالي يا مستظرفه مهارت دارد. بطور كلي به نقاش و در جهان سينما به بازيگر اطلاق ميشود.
استوديو Stodio.
محل و كارگاه تهيه فيلم كه صحنههاي داخلي آنرا در دكورهائي كه در آنجا بسته شده فيلمبرداري ميكنند و بعلاوه مجهز به وسايل لازمه براي تهيه و عرضه فيلم است.
آكتريسActrice فر- Actress انگ.
هنرپيشه زن.
آكتورActeor فر- Actor انگ.
هنرپيشه مرد.
آكسيونAction.
در لغت بمعني عمل است و در سينما به اعمال، جنبشها و اتفاقاتي كه غالباً پديد آورنده حوادث است اطلاق ميگردد.
سبك مخصوص نور و تزئينات صحنه كه براي اولين بار در آلمان بوجود آمد وآن عبارت بود از نمايش دكورهاي عجيب و غريب پر آرايش و مصنوعي كه طبيعةً براي فيلمهاي ترسناك بكار ميرفت. اين سبك را ميتوان بطور كلي «حالت گوياي وقايع» تعريف كرد.
بعد از آلمانها بعضي از متورانسنهاي كشورهاي ديگر نيز با جرح و تعديلي از اين مكتب پيروي ميكنند. اكسپرسيونيسم در نقاشي نيز وجود دارد.
انتريك Intriqueل.
هيجان فيلم يا عاملي كه در تماشاچي ايجاد هيجان مينمايد و از نكات مهم فيلم است. آنچه كه انتريك قوي بوجود ميآورد موضوع فيلم نبوده بلكه دكوپاژ، ميزانسن ومونتاژ آن است.
ايده Idee فر- Idea انگ.
فكري است كه بوسيله فيلم القاء ميشود- هر منتقدي بايد به اين نكته از هر فيلم توجه عميق مبذول دارد.
پردوكتور Producteur فر- Producer انگ.
حاصل دهنده يا تهيه كننده كه هزينه تهيه فيلم را او ميپردازد ولي چنانچه به موفقيت محصول خويش علاقهمند است و اطلاعي نيز از امور فني و هنري سينما ندارد نبايد در امور آن دخالت كند.
پرسوناژ Personnage فر- Personage انگ.
يك فرد يا شخصيت در سناريو و بطريق اولي در فيلم. هر هنرپيشه در فيلم در نقش يك پرسوناژ يا در مواقع استثنايي در نقش دو يا چند پرسوناژ ظاهر ميشود.
پزيتيف Positif فر.-
نسخه مثبت نوار فيلمبرداري شده.
پلاتو plateau.
محل فيلمبرداري كه در استوديو قرار داردو دكورها درآنجا بسته شده و فيلمبرداري ميگردد. يك استوديو ممكن است داراي چندين پلاتو باشد.
پلان Plan فر- Shot انگ.
يك صحنه ساكن يا متحرك كه بدون انقطاع فيلمبرداري شده باشد.
تراژدي Tragedie فر- Tragedy انگ.
چه در سينما و چه در تئاتر به نمايشات تأثرآور و رقتانگيز كه حوادث فجيع را مينماياند اطلاق ميگردد. نمايشات تراژيك غالباً با مرگ قهرمان داستان پايان ميپذيرد. تراژدي را به فارسي شايد بتوان فاجعه ترجمه كرد.
تراولينگ travelling انگ.
(در املاي آمريكايي با يكI نوشته ميشود) حركت دوربين يا آكتور در جهات مختلف.
تروكاژ Troucage فر.
حقههاي سينمايي يا نيرنگهايي كه در يك فيلم ديده ميشود و براي دو منظور بكارميرود، يكي نشان دادن جرياناتي كه احتمالاً در واقع اتفاق افتاده يا امكان وقوع آن است ليكن نمايش آن با تكنيك معمولي محال است مانند آتش سوزي در ابنيههاي عظيم يا خراب شدن آنها و غيره، ديگري نشان دادن يك اتفاق محال كه تنها پديده تخيل است مانند مرد نامرئي و امثال آن.
تكنيك Technique فر.- (انگ. nic-)
فن، اصول فني و روش كار- مقصود از تكنيك يك فيلم قواعد فني و نكات و دقايقي است كه در تهيه آن مراعات گرديده.
تكنيكالر Technicolor.
از نظر هنري، عبارتست از طريقي كه هنرمند براي بهتر نشاندادن ادراك خويش انتخاب ميكند.
طريقه متداول براي فيلمبرداري رنگي از محصولات هاليوود- اين طريقه از نظر تجاري فقط براي فيلمهايي كه بخواهند از آن نسخ متعدد چاپ كنند قابل استفاده است. طرق مهم ديگر عبارتند از: ايستمان كالر- سووكولور- آگفاكولور- فرانياكولور
و غيره كه در محصولات كشورهاي مختلف مورد استفاده قرار ميگيرد.
درام Drame فر- Drama انگ.
در تئاتر و سينما عبارت از نمايشي است كه از زندگي عادي برداشته شده و مثل زندگي عادي ممكن است درآن هم خنده و هم شادي وجود داشته باشد. درام بهترين نوع داستان براي فيلمهاي سينما است.
دكوپاژ Decoupage فر- Continuityانگ.
تعيين دقيق پلاتها و مشخصات آنها از قبيل فاصله با موضوع، انتخاب كادر و زاويه رويت و نوع ذرهبين دوربين فيلمبرداري تعيين هر سكانس و حركات دوربين و تغيير مكان هنرپيشه و غيره در مقابل سناريو و ديالوگ آن- دكوپاژ را ميتوان به اختصار تنظيم و ترتيب دادن سناريو براي فيلمبرداري تعريف كرد.
دكور Decor فر- Set انگ.
معماريها، نقاشيها و ترتيب جاي گرفتن اثاثيهها و بطور خلاصه تمام تزئينات در يك صحنه.
دكوراتور Decorateur فر.
طرح تزئينات صحنهها كه احتمالاً خود نيز ترتيب آن تزئينات را در پلاتو ميدهد.
دكومانتر Documentaire فر- Documentary انگ.
فيلمهاي حقيقي يا مستند كه از روي طبيعت يا پديدهها و عوامل طبيعي تهيه ميشوداز بهترين نوع محصولات سينمايي است و ارزش فراوان دارد.[10]
دوبلاژ Doublage فر- Dubbing انگ.
تبديل و برگرداندن گفتگوهاي فيلم از يك زبان (غالباً زبان اصلي) به يك زبان ديگر كه چنانچه خوب انجام پذيرد و به خود فيلم و ارزش آن لطمهاي وارد نكند اقدام بجايي است.
ديالوگ Dialogue
گفتگوهاي فيلم
سكانس Scuence
مجموعه پلاتهاي مختلف كه بر حسب نوعشان ممكن است با زاويه ديدها، فواصل و عدسيهاي مختلف برداشته شده باشد ولي مربوط به يك آكسيون واحد و پيوسته است.
سناريست Scenariste فر- Sscenarist انگ.
نويسنده سناريوي فيلم- در اين معني به اصطلاح آمريكايي «Screenplay Writer» نيز ميگويند.
سناريو Scenario ، Screenplayانگ.
نمايشنامهاي كه كارگردان از روي آن فيلم را تهيه ميكند و شامل آكسيونها، اعمال، حالات و گفتارهاي پرسوناژها و وضع مكاني آنها و غيره است كه مجموعاً سوژه فيلم را تشكيل ميدهند. بايد دانست كه كلمه سناريو اصلاً ايتاليايي است.
سوررئاليسم Surrealisme فر- Surrealism انگ.
يك مكتب ادبي و هنري كه بيان يا دلالت برضميرنيمه هوشيار [11] ميكند بدون اينكه به طرحها و قواعد معموله و روزمره توجه داشته باشد و بعلاوه حاصل تخيلات و انديشههاي بشري را كه احتمالاً ميتواند غير تعقلي باشد عرضه ميدارد.
سينماتوگرافي Cinematographie فر.
كليه امور، صنعتي و فني و تجارتي مربوط به سينما.
سينه كلوپ Cine Chub
كانون سينمايي[12]كه درآن دوستداران سينما مي توانند محصولات گران بها و غير تجارتي را عرضه در دوبارهي آن آن به بحث وانتقاد پردازند و نيز فرهنگ سينمايي خود را بالا برند.
فستيوال سينمايي Festival
نمايشگاه يا جشن بينالمللي سينمائي كه در آن برجستهترين محصولات سال كشورهاي مختلف (كه از طرف خود آن كشورها ارسال گرديده) به معرض نمايش گذارده شده و به انتخاب يك هيئت ژوري كه از متخصصين فيلم و خبرگان امور سينمايي تشكيل شده جوائزي در قسمتهاي مختلف تكنيكي به بهترين آنها داده ميشود.[13]
فون Fond (تلفظ انگليسي: فوند).
بمعني متن است. چنانچه موزيكفون گفته شود منظور موزيكي است كه براي توليد احساس و انتريك و براي بيان در صحنهها انجام ميشود. اگر در مورد يك كادر فيلم به اين كلمه اشاره شود منظور زمينه تصوير و به عبارت ديگر سطوح جدا از موضوع در روي تصوير است.
فيلم (متحرك) Picture film–Motion يا Moving picture انگ.
رشته نوار نرمي كه از سلولوئيد و چند ماده ديگر ساخته شده و شامل يك سري عكس پشت سرهم ميباشد كه توسط عدسي يك Kinetoscope[14] كه برنقطه كانوني دلخواهي در جلوي نور الكتريكي ميزان شده بروي پرده نقل و در يك توالي سريع بسرعت رد ميشوند.
توضيح: تعريف بالا تنها از جنبه مكانيكي صحيح است.
فيلمبردار Operateur فر- Cameraman انگ.
فيلمبردار صحنهها كه زير نظر كارگردان و از روي مشخصات دقيقي كه درباره هر پلان به او داده شده كار خود را انجام ميدهد.
كاراكتر Caractere فر- Composer انگ.
يك رل در داستان كه واجد نهاد و شخصيت خاصي است.
كمپوزيتور Compositeur فر- Composer انگ.
سازنده آهنگها
كمدي Comedie فر- Comedy انگ.
بيان دراماتيك نكات مضحك و خنده آور زندگي انساني در سينما و تئاتر بهمين نحو تراژدي را نيز ميتوانستيم بيان حادثه يا حوادثي كه در آن زندگي انساني با تندي جنايت آميز يا يك بلاي ناگهاني فنا ميگردد تعريف كنيم.
كولاژ Coulage فر.
بترتيب چسبانيدن نوارهاي فيلمبرداري شده بدون رعايت اصول رواني و تنها از روي شمارههاي پلاتها و سكانسها- اين عمل در كشورهاي خارجه در روي نسخه كار Roughcut صورت ميگيرد و به هيچوجه دقت در آن به كار نرفته و نبايد با مونتاژ اشتباه شود.
گريم Grime
آرايش صورت بازيگران به نحوي كه كاملاً با تيپ پرسوناژ مورد نظر درآيد. بجاي اين كلمه ندرة ًMaquilage فر. نيز به كار برده ميشود.
مونتاژ Montage–Edit يا Editting انگ.
مرتبط ساختن قطعات فيلمبرداري شده مطابق سناريو و با مراعات دقيق دكوپاژ و رعايت مداوم- مونتاژ را ميتوان «ميزانسن روي نوار» ناميد.
ميزانسن Mise en acene فر- Direction انگ.
بمعني كارگرداني است، يعني مجموعه اعمال انتخاب مأمورين فني و هنر پيشگان، تدوين دكوپاژ: تنظيم صحنهها و رهبري بازيگران و بطور كلي اجراء يا نظارت بر كليه امور فني و هنري مربوط به تهيه فيلم.
متورآنسن Metteur en scene فر- Director انگ.
كارگردان يا بوجودآورنده فيلم، كسي كه ميزانسن بعهده اوست.
نئورئاليسم Neorealism.
مكتب سينمايي شايستهاي كه پس از جنگ در ايتاليا بر اساس نمو حقيقت بنياد نهاده شد و از آن پس مبناي غالب آثار نئورئاليسم ايتاليا بر پايه فقر كه مهمترين مسئله مطروحه پس از جنگ در اين كشور بود قرار گرفت.[15]
نگاتيف Negatif فر.
نسخه منفي نوار فيلمبرداري شده.
وريسم Verisme.
عبارتست از پابند بودن و نمو مستقيم حقايق كه ميتوان آنرا با رئاليسم مترادف دانست با اين تفاوت كه در وريسم هنرمند الزام بيشتري به پيروي از حقيقت صرف دارد. فيلمهاي دكومانتر را ميتوان از جمله آثار وريست دانست.
«جوائز سينمائي اسكار »
لغت اسكار كه تلفظ آمريكايي آن اسكار ميباشد از بدو پيدايش معني خاصي نداشته و فقط يك اسم خاص مذكر ميباشد و كسي از علت اصلي ناميدن جوائز آكادمي بدين نام آگاه نيست ولي گفته ميشود اولين بار يكي از كارمندان آكادمي پس از ديده يكي از مجسمهها اظهار كرده است: «ديدن اين مجسمه مرا بياد عمو اسكار مياندازد»و از آن پس اين نام براين مجسمه طلائي خوش تركيب باقي مانده و اكنون شهرت جهاني خاص يافته است.
41 سال پيش يعني سال 1927 درشهر هوليوود و به منظور كمك به موسسات فرهنگي و علمي كه به كار سينما اشتغال داشتند سازماني تشكيل گرديد كه آن را (آكادمي علوم و هنر سينمائي) نام نهادند اين آكادمي كه اعضاء آن هميشه برجسته ترين كارگردانان، هنرپيشگان و متخصصين علوم سينمائي است از بدو تاسيس بخاطر ترويج و پيشرفت اين صنعت جوائزي درنظر گرفت كه هرساله طي مراسم خاصي درآغاز بهار به برندگان آن اهدا مي شود، اهميت معنوني اين جوائز چنان افزايش يافته كه اكنون نام اسكار و جوائز آن درسراسر جهان شهرت يافته و سرچشمه اصلي آن يعني آكادمي را نيز تحت الشعاع قرار داده است.
آكادمي نيز شهرت خود را مديون جايزه اسكار مي داند ولي ناديده نبايد گرفت كه انتخاب صحيح و خالي و از غرض برندگان عامل اصلي شهرت و اهميت آن مي باشد.
هرساله 26 مجسمه طلا بعنوان جايزه به بهترين فيلم، هنر پيشه كارگردان، فيلمبرداري، داستان، صدا برداري، موسيقي وغيره داده مي شود. انتخاب برندگان بدين ترتيب صورت مي گيرد كه ابتدا فيلمهاي بيشماري كه قبلاً نامزد شده است براي شركت در مسابقه و دريافت جايزه به آكادمي ارسال مي شود و به شاخه هاي مختلف آكادمي تقديم مي گردد. شاخه هاي مزبور هركدام پس از بررسي كامل، ليست كانديدهاي مورد نظر خود را به هيئت داوران ارائه مي دهند داوران نيز روزهاي معيني بخاطر ايجاد شرايط يكسان فيلمهاي انتخاب شده را يكي پس از ديگري در سالن مخصوص به دقت تماشا ميكنند و سپس رأي نهائي و اسامي برندگان سال را دريك محيط مملو از بي صبري و هيجان اعلام مي دارند.
«چارلي چاپلين»
چارلي شخصيت اسطوره اي است چارلي شخصيتي و از هر ماجرايي كه در آن درگير مي شود فراتر مي رود براي تودهي مردم ، چارلي شخصي است كه پيش و بعد از دو فيلم خيابان آرام و زائر وجود دارد . براي صدها ميليون انسان سياره ي زمين چارلي قهرماني است همچون اويس يا رولان در ديگر تمدنها ولي فرقش در اين است كه ما قهرمانان كهن را از خلال آثار ادبي ميشناسيم كه كامل اند و ماجرا و تخليات گوناگونشان يك بار براي هميشه مشخص شده است. ولي چارلي هميشه آزاد است كه در فيلمي ديگر ظاهر شود؛ چارلي زنده آفريننده و نگهبان است اما چه چيز چارلي را به تلاش وامي دارد؟
تداوم و انسجام هستي زيبايي شناختي چارلي، فقط از طريق فيلم هايي است كه بازي مي كند تودهي مردم بيشتر او را از چهره اش و به ويژه از سبيل كوچك ذوزنقه اش و راه رفتن اردك وارش مي شناسد تا از لباس هايش ، كه چندان در خدمت خنده آفريني نيست. در زائر او را فقطدر دو لباس مي بينيم : لباس محكومين و لباس مردي روحاني. در شمار زيادي از فيلم هاي ديگر لباس رسمي عصرانه يا كت خوش دوخت ميليونرها را به تن دارد. اگر آن امـور ثابت دروني را كه مهم اند و در واقع اين شخصيت را شكل مي دهند در نيابيم ما اين « علائم » جسماني چندان اهميتي ندارد يكي از راههايش اين است كه واكنش او را در قبا رويدادي معين بسنجيم براي نمونه وقتي جهان مانعي بسيار بزرگ در جلويش علم مي كند وي هيچ سرسختي نشان نمي دهد بلكه در چنين مواردي مي كوشد به جاي حل مسئله آن را دور بزند براي او خلاصي موقت كافي است. انگار كه چيزي به نام آينده وجود ندارد براي نمونه در فيلم زائر وردنه اي را با بطري شيري كه يكي دو دقيقه بعد به آن نياز پيدا خواهد كرد روي قفسه نگه مي دارد. و البته بعداً همين كه بطري را برمي دارد وردنه روي سرش فرو مي افتد هر چند ظاهراً راه حل موقتي او را قانع مي سازد . در تصميم هاي آني نبوغي شگفت آور از خود نشان مي دهد . چارلي هيچ گاه كم نمي آورد و هميشه براي هر مشكلي راه حلي دارد، هر چند كه جهان (به ويژه اشياي جهان نه مردمانش) براي او ساخته نشده است.
چارلي و اشيا :
نقش كاربردي اشيا ما وابسته است به نوعي نظام انساني حاكم براشيا كه خودش هم كاربردي است و هم نگاهي به آينده دارد. در جهان ما اشيا ابزارند كه كارايي برخي بيشتر و برخي كمتر است. اما همگي براي منظور ويژه اي ساخته شده اند ولي آن گونه كه به ما خدمت مي كنند در خدمت چارلي نيستند.
فن شيرين كاريهاي چارلي بررسي ويژه اي مي طلبد كه در اين جا مجالش نيست. احتمالاً همين قدر كافي است كه روشن كرده ايم اين شيرين كاريها از نظر سبك به كمال نهايي و بالاترين درجه دست يافته اند. ابلهانه است اگر چارلي را دلقكي نابغه به شمار آوريم . اگر سينما هم در كار نبود ، بي گمان وي باز هم دلقكي نابغه بود ولي سينما به وي امكان داده است كه كمدي سيرك ها و سالن هاي و سانسهاي موسيقي را به بالاترين سطح زيبايي شناختي برساند. چاپلين به رسانة سينما نياز داشت تا بتواند كمدي را از قيد محدوديت هاي فضا و مكان صحنة تئاتر يا سكوي سيرك كاملاً برهاند. با كمك دوربين فيلمبرداري پرداخت جلوة كمك كه در تمام مدت با وضوح كامل به تماشاگر ارائه مي شود ديگر به چنان شرح و بسطي نياز ندارد تا همة تماشاگران بتوانند آن را دريابند و لذت ببرند بلكه بر عكس حالا مي توان آن را تا جايي كه ممكن است پيراسته و مختصر كرد. از اين رو، ساختمان و دستگاه هر شيرين كاري بـه حداقل كاهـش مي يابد مـا به اين ترتيب دستگاهي بسيار ظريف و حساس پديد مي آورد كه به كوچك ترين حركات فنر واكنش نشان مي دهد. به علاوه نكته مهم آن است كه بهترين فيلم هاي چاپلين را مي توان بارها تماشا كرد بي آنكه لذت آن كاهش يابد و در واقع نكته در همين كيفيت خلاف معمول است حقيقت انكار ناپذير اين است كه لذت ناشي از برخي شيرين كاريهاي او پايان ناپذير است.و عمق زيادي دارد و در اين نكته نيز حقيقتي والا نهفته است. قالب كمدي و ارزش زيبايي شناختي در گرو غافلگيري نيست . غافلگيري در همان بار نخست پايان مي يابد و جايش را لذتي ظريفتر مي گيرد كه همانا شعف ناشي از پيش بيني رويدادها و تشخيص كمال است.
[8] سادول-تاريخ عمومي سينما-جلددوم-بنام پيشقدمان، پاريس 1947 و فهرست آثار مليس، لندن، 1947
[9] - از آثار مهم اكسپرسيونيست آلمان «اطاق دكتر گاليكاري» محصول 1919 توسط روبرت وين و نيبلونگن محصول 1923 توسط فريتزلانگ مشهور قابل ذكر است.
اثر اولي يك فيلم ترسناك و گيج كننده بشمار ميرفت كه در آن با نهايت استادي محيط كابوس مانندي ايجاد شده بود و راه تازهاي به مبتديان نشان داد و فيلمهايي چون اطاق شكلكهاي مومي و دكتر مابوز در تقليد ازآن ساخته شد:
نيبلونگن يك داستان قهرماني داراي روحيه خاص ژرمني بحساب آمد. از ديگر محصولات مهم اكسپرسيونيست آلمان در اين زمان خفاش بود كه در 1911 توسط فردريك ويلهممورنو تهيه شد. اين سبك مخصوص سينماي آلمان بلافاصله در كشورهاي ديگر نيز تأثير كرد بطوري كه مارسل لوبيه كارگردان معروف فرانسوي در 1914 ضد انسانيت را تهيه كرد كه در آن با پختگي خاص محيط خرد كنندهاي بوجود آورده بود.
در حال حاضر اكسپرسيونيسم جرح و تعديل يافته توسط بسياري از كارگردانان مورد استفاده قرار ميگيرد. ايزن اشتاين كارگردان بزرگ روسي كه در 1948 فوت كرد از اين سبك، نور سايه روشن، در فيلمي بنام ايوان مخوف محصول 1944 استفاده كرد.
در انگلستان فيلمهاي يتيم(اليورتويست)، پنجه عدالت، بيبيپيك و غيره را در پيروي از اين سبك جديد اكسپرسيونيسم ساختهاند.
هيچكاك، مخصوصاً به كمك زاويه ديدهاي غير طبيعي و بكاربردن و وارد كردن زياد اشياء در كادرهاي فيلمبرداري (بايد دانست كه او در ميزانسن فيلمهايش بشئ همانقدر اهميت ميدهد كه به هنرپيشه) از اين سبك براي تشديد هيجان در تماشاچيان فيلمهايش استفاده ميكند اما كار وي از نفوذ امپرسيونيسم نيز عادي نيست- در آمريكا گاه و بيگاه سايه روشن مورد استفاده قرار ميگيرد. در ايتاليا نور را براي تشديد زيبايي از نظر استتيك (علم الجمال) بكاربردهاند آنها در ايجاد يك محيط مملو از زيبايي لطيف از طريق روشنايي صحنهها در بسياري از محصولاتشان آنقدر ميكوشند كه شخص در انتساب اين سبك به اكسپرسيونيسم كاملاً شكاك و مترود ميشود.
[10] - هروقت صحبت از سينماي مستند شود بايد از روبرت فلاهرتي پدر اين رشته سينمايي نيز ياد كرد. وي كه در 1951 فوت كرد با دوربين فيلمبرداريش ثابت كرد كه سينما ميتواند دريچهاي براي نمايش ناشناختههاي زندگي، به مردم باشد.از آثار او فانوك شمال در 1911 و مردي از آران در 1931 بعنوان نمونه ذكر ميشود.
[15] - اهميت نئورئاليسم ايتاليا، كه گويي متأسفانه پيشرفتش متوقف گرديده يا گرفتار نوعي تحول شده، خيلي بيشتر از آن است كه در اين مختصر به آن اشاره شود. براي نمونه از آثار مهم نئورئاليست ايتاليا نام ميبريم: پايزا، شوشا، رم شهر بيدفاع، دوشاهي اميد، دزد دوچرخه، شكار درد آلود، معجزه در ميلان و غيره- از هنرمندان و پيروان اين مكتب بايد ويتوريودوسيكا، لوكينوويسكونتي، روبرتوروسيليني، سزار زاواتيني- را نام برد.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن