تحقیق دانشجویی - 88

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره زندگينامه میلان کوندرا

بازديد: 267

میلان کوندرا
نويسنده ي چك- فرانسوي ( 1929)
 

"ميلان كوندرا" (milan kundera)، در آوريل ۱۹۲۹، در شهر "برنو" (Brno) ايالت "بوهميا" چكسلواكي به دنيا آمد. پدرش، "لودويك كوندرا"، موسيقي دان و رئيس دانشگاه "برنو" بود. كوندرا نخستين شعرهاي خود را در دوران دبيرستان سرود كه انتشار آنها در همان زمان، تشويق و تحسين همگان را برانگيخت. 
وي پس از جنگ جهاني دوم و پيش از شروع تحصيلات دانشگاهي، مدتي به عنوان كارگر و نوازنده ي جاز كار مي كرد. سپس وارد دانشكده شد و به مطالعه ي موسيقي، فيلم، ادبيات و زيبايي شناسي در دانشگاه "چارلز" شهر "پراگ" پرداخت. پس از پايان تحصيلاتش نيز مدتي به عنوان دستيار و سپس به عنوان استاد دانشكده ي فيلم فرهنگستان هنرهاي نمايشي "پراگ" به كار پرداخت و در همان زمان، سروده ها، مقاله ها و نمايشنامه هاي خود را منتشر نمود و بعدها به جمع نويسندگان مجله هاي ادبي همچون "ليترارني نوين" و "ليستي" پيوست. وي در سال ۱۹۴۸ مانند بسياري از روشنفكران آن زمان، به حزب كمونيست پيوست و در سال ۱۹۵۰، به دليل گرايش هاي فردگرايانه از حزب بيرون انداخته شد؛ اما بار ديگر ، از ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۰ به اين حزب روي آورد.
كوندرا در سال ۱۹۵۲، به عنوان سخنران ادبيات جهاني در آكادمي فيلم گمارده شد. وي در سال ۱۹۵۳، نخستين كتابش را كه مجموعه ي شعري با نام "انسان، باغ بزرگ" بود، منتشر کرد و در سالهاي دهه ي ۵۰، به كار ترجمه، مقاله نويسي و نمايشنامه نويسي پرداخت.
در حقيقت، كوندرا پس از انتشار مجموعه ي سه بخشي اشعارش با نام "عشق هاي خنده دار"، مشهور شد. او در اين اشعار، به اجبارهاي دوران استالين تاخت، ادبيات دولتي را مورد سرزنش قرار داد و به جانبداري از انديشه ي آزاد و مفهوم راستين هنر پرداخت؛ آن هم هنر سوسياليستي.
آخرين مجموعه ي شعر كوندرا با نام "تك گويي"، در سال ۱۹۵۷ و با آغاز امواج آزاديخواهي در كشورش چاپ شد. او پس از آن، مجموعه ي شعر ديگري چاپ نكرد و به نوشتن رمان روي آورد. چرا كه "تك گويي" هم مانند "عشق هاي خنده دار" مورد تهاجم اعضاي حزب قرار گرفت و تا ۸ سال پس از آن، اجازه ي تجديد چاپ نيافت. "عشق هاي خنده دار"، تلاش در نشان دادن روي ديگر مناسبات عاشقانه در جامعه اي پر از آشوب دارد و به فردگرايي متهم مي شود. بدين ترتيب، وي از سال ۱۹۵۸، نوشتن رمانهاي كوتاه را آغاز كرد.
كوندرا در رمان "زندگي جاي ديگر است"، از عدم قدرت تشخيص امور درست در دوران جواني سخن مي گويد. وي در سال 1960، در دانشكده ي سينما به آموزش ادبيات پرداخت و در پرورش بينش فرهنگي ـ اجتماعي دانشجويان نقش بسزايي ايفا نمود.
او در سال ۱۹۶۱، نمايشنامه ي "دارندگان كليدها" را نوشت كه از ترس و وحشت حاكم بر جامعه ي آن روز سخن مي گفت و مورد استقبال مردم قرار گرفت. بيشتر رمانهاي كوندرا مبتني بر رابطه ي فرد با اجتماع بوده و قرباني شدن افراد را در رژيم هاي توتاليتر بررسي مي كند. نخستين رمان كوندرا، "شوخي"، كه در سال ۱۹۶۷ در فرانسه چاپ شد، براي او شهرت جهاني به ارمغان آورد. وي در اين رمان، ارزشهاي حاكم بر جامعه را زشت و ناپسند مي شمرد.
در سال ۱۹۶۸ و پس از اشغال چكسلواكي به دست نيروهاي شوروي، انتشار و عرضه ي كتابهاي اين داستان نويس در تمام كتابخانه ها ناروا دانسته شد. از سوي ديگر، حق فعاليتهاي مطبوعاتي از او گرفته شد و در سال ۱۹۶۹ از دانشكده ي سينما هم او را بيرون انداختند. اما سراينده ي "انسان، باغ بزرگ"، بار ديگر به نوشتن ادامه داد. در حقيقت، به دليل انتقادي كه كوندرا به اتحاد شوروي و تهاجم آنها به كشورش داشت، نوشته هايش حق چاپ نداشت. وي در طول اين مدت، با نوشتن طالع بيني هاي بي سر و ته كه ناشي از تخيلش بود، خرج خود را درمي آورد. اين طالع بيني ها كه با نام ميلان كوندرا به چاپ نمي رسيدند، پس از مدتي، بسيار محبوب شدند. 
رمان "زندگي جاي ديگر است"، در سال ۱۹۷۳ در فرانسه منتشر شد و جايزه ي "مديسي" براي بهترين رمان خارجي را به دست آورد. وي پس از چاپ اين رمان و دشواري هايي كه در مورد همين كتاب برايش ايجاد شد، به فرانسه مهاجرت كرد.
كوندرا، رمانهاي "والس خداحافظي"، "خنده و فراموشي"، "بار هستي"، "جاودانگي "، "هويت" و "جهالت" را در دوران تبعيد نوشته است. "هنر رمان" هم نخستين كتاب وي به زبان فرانسه است كه در سال 1968 انتشار يافت. رمانهاي كوندرا به بيشتر زبانهاي دنيا ترجمه شده و رمان "شوخي" و "بارهستي " هم به صورت فيلم درآمده اند. 
رمان "والس خداحافظي" در سال 1978، جايزه ي "موندلو" را در ايتاليا از آنِ كوندرا نمود و در سال 1981، جايزه ي "كامنولث" به رمان "خنده و فراموشي" تعلق گرفت. در سال 1983 نيز درجه ي دكتراي افتخاري دانشگاه "ميشيگان" به كوندرا داده شد. رمان "بار هستي" كه در سال 1984 به چاپ رسيد، شهرت او را به عنوان يكي از رمان نويسان بزرگ معاصر تثبيت نمود [ =برجاي داشت ].
 
 
نگاهی به آثار و اندیشه
 رمان شوخی
اين رمان از زبان چند نفر روایت می‌شود و تنها کتاب کوندرا است که در آن، خود نویسنده، راوی داستان نیست. "لودويك"، شخصيت اين رمان، دانشجوى جوانى است كه به دليل مسخره كردن ارزشهاى نظام حاكم، از دانشگاه و حزب بيرون انداخته مي شود. در حقيقت، زندگى و درگيريهاى "لودويك"، تجربه ي نسل رمان نويس و همچنين، تجربه ي گروهي از مردم چكسلواكى را در حكومت توتاليتر بازگو مي كند.
 
كتاب هنر رمان
اين كتاب، عصر جديد اروپا را همچون دورانى توصيف مى كند كه داراى دو ويژگي متضاد، يا به عبارت ديگر، داراى ماهيتى "دوگانه" است؛ از يك سو، فلسفه و دانشها، انسانى را پرورش مى دهند كه جهان را منحصراً از ديد علمى و فنى مى نگرد و مى كوشد تا بر طبيعت و انسانهاى ديگر چيره شود و سرانجام، در آنچه "هايدگر"، "فراموشى هستى" مى نامد، فرو مى رود. ميلان كوندرا، تاريخ تحول رمان را با "چهار ندا" مشخص مى كند: نداى بازى، نداى رويا، نداى انديشه و نداى زمان. وي بر اين باور است كه در قرن هيجدهم، رمان سرگرم مى كند، شگفتى مى آفريند و خواننده را با روياهاى غير ممكن و رخدادهاي پيش بينى ناپذير روبرو مى سازد.
كوندرا بر پايه ي تجربه هاي شخصي خود كه وي را از رده ي نويسندگاني چون "سروانتس" و "ريچارد‌سون" به رده ي نام آوراني چون "كافكا"، "جويس" و "هرمان بروخ" مي كشاند، به كالبدشكافي چگونگي و چرايي ساخت يك رمان مي‌پردازد.
وي در اين كتاب بيان مي دارد كه چگونه يك رمان و تاريخچه ي آن، شكل ويژه اي از دانش را پديد مي‌آورد كه با مقوله هايي چون فلسفه، سياست و يا روانشناسي تداخل ندارد و اينكه چرا بايد رمانها نوشته شوند. 
تأكيد بر جنبه‌هاي رسمي داستاني در كتاب هنر رمان با نفي آشكار هرگونه هدف سياسي همراه است. چنين نشانه‌هايي در اثر نويسنده‌اي از اروپاي شرقي كه در پاريس در تبعيد به سر مي‌برد، بعيد به نظر نمي‌رسد. از سوي ديگر، اين امر  نخستين اصل از سه اصل به كار رفته در كتاب هنر رمان به شمار مي‌رود. كوندرا  اين كتاب را بر پايه ي باورهايش به استقلال صرف و ريشه‌اي رمان به عنوان يك اصل نوشته است.
دومين اصلي كه از  اين كتاب  برداشت  مي‌شود،  نفي  "کيچ" (Kitsch) است. کيچ در نگاه كوندرا، معني ساده ي هنر نامناسب يا سبك مضحك نيست. بلكه همان گونه كه در كتاب "شصت و سه واژه" - كه عبارت است از فرهنگ لغت كوندرا (كه دربرگيرنده ي عبارتها و واژه هايي است كه باورهاي وي را مي‌سازند) - آورده است، کيچ يعني نگريستن به آينه ي دروغ زيباکننده و باز شناختن خوشدلانه و شادمانه ي خويش در اين آينه.
او در رمان "سبكي تحمل ناپذير هستی" (بار هستي)، نمونه‌هايي از "کيچ كمونيستي"، "کيچ آمريكايي"، "کيچ فاشيستي"، "کيچ فمنيسيتي" و نيز "كيچ هنري" را ارايه مي‌كند. در "خطابه ي اورشليم" (Jerusalem address) در كتاب هنر رمان به گونه اي بي‌پرده‌ از آن با نام "ترجمه ي ايده ي احمقانه ي مورد پذيرش در زبان زيبايي و احساس" ياد كرده است. همان گونه كه در مقاله ي كوندرا با نام "ميراث بي‌قدر شده ي سروانتس" ((Depreciated Legary of Cervantes ذكر شده، عقلانيت دوگانه ي کيچ، نتيجه ي تحمل ناپذير بودن نسبت اساسي امور انساني و ناتواني در نگاه صادقانه [ =از روي راستي ] به نبود داور عالي است.
با توجه به اين ويژگي بارز كه به عنوان يك اصل در رمان به شمار مي‌رود، رمانهاي خوب رمانهايي نيستند كه در آن کيچ صورت گرفته، زيرا آنها نمي‌توانند مخاطب خود را به موقعيتي كه به آن مي انديشد هدايت كنند. اين امر به تمامي در داستانهاي كوندرا رعايت شده است. وي به گونه اي پي در پي، باورهاي نادرست كمونيستها و همچنين فردگراهاي غربي را مورد انتقاد و حمله قرار مي‌دهد. 
راه‌حل و چاره ي مقابله با کيچ، نوشتن رمان براساس اصل سوم مورد نظر كوندرا است كه در كتاب "هنر رمان" از آن با نام "تقابل داستاني" (Novelistic Cownterpoint) و يا "چند صدايي" (Poly Phony) ياد كرده است. 
"تقابل داستاني" يا "چند صدايي" عبارت است از پردازشي در ميان نمونه هاي گوناگون نگارش مثل مقاله، روايت و يا خيال‌پردازي كه در يك متن مشترك صورت مي‌گيرد. 
هم نظر با "سروانتس"، كوندرا رمان را نمايان كننده ي ‌زاويه‌هاي گوناگون و چندگانه مي‌داند و هم نظر با "ريچاردسون"، بر اين باور است كه رمان، كاشف "زندگي دروني" است. كوندرا خود نيز از عبارت "جايگزيني زماني" ((Chronologic displaeement براي آن بهره گرفته و در اثر پر ارزش "مبحثي بر هنر نوشتن"، به آن پرداخته است. 
به باور كوندرا، با بهره گيري از مفهوم جايگزيني زماني، رمان نويس مي‌تواند به داستانهاي بريده از هم بپردازد. نويسنده نه تنها مي‌تواند با تغيير در شخصيت هاي مربوطه به اين كار مبادرت ورزد، بلكه مي‌تواند از لحاظ زماني نيز چنين داستانهايي را بيافريند. چنين شيوه ي نوآورانه‌اي بسيار شگفت‌انگيز خواهد بود. اين كار مي‌تواند با ايجاد ارتباط ميان مجموعه‌اي از جريانها به ديدگاه خواننده وسعت بخشد. رمانهاي تقابلي يا "پلي فونيك" كوندرا مي‌تواند اين ديدگاه را براي خواننده فراهم آورد؛ خود كوندرا آن را "خرد فرا فردي" (Supra Personal wisdom) ناميده است.
 
رمان بار هستى
این اثر بيانگر انديشه و كاوش درباره ي زندگى انسان و فاجعه ي تنهايى او در جهان است؛ جهانى كه در  حقيقت، دامى بيش نيست و بشر مغرور و سرگردان، در ريسمانهاى به هم تنيده ي آن در تكاپو است. شخصيت هاى رمان با بيان احساس ها، انديشه ها و روياهاى خود، انسان معاصر را در برابر چشمان خواننده به نمايش مى گذارند و تلخكامى ها و سرخوردگى هايش را آشكار مي سازند.
نام كتاب در اصل، "سبكى تحمل ناپذير هستى" بوده كه انديشه ي زيربنايى و درونمايه ي بنيادى رمان است. بار هستى، يك رمان فلسفى است كه بايد با دقت كامل مطالعه شود تا رابطه ي ميان رويدادهاى داستان و ديدگاههاي ميلان كوندرا به خوبى آشكار گردد. كوندرا نه فيلسوف است و نه جامعه شناس، نه مورخ است و نه مفسر سياسى... او تنها رمان نويس است؛ رمان نويسى كه هستى انسان را مى كاود و به مدد "شعرى" كه همانا رمان است، فاجعه ي از خود بيگانگى انسان معاصر را به نمايش مي گذارد.
 
رمان خنده و فراموشی 
در این کتاب، او از خرده گيري هاي بيشماري که مردم چکسلواکی به اتحاد شوروی داشتند، سخن می‌گوید. کتاب خنده و فراموشی، ترکیب شگفت آوري از یک رمان، داستان کوتاه و انديشه هاي نویسنده است.
 
رمان جاودانگی
در مقایسه با سایر آثار کوندرا که بیشتر، انديشه هاي سیاسی را بيان می‌کنند، این کتاب از درون‌مایه ي فلسفی گسترده تري برخوردار است و مفاهیم جهانی‌تری را در خود می‌گنجاند. در رمانهاى كوندرا، شخصيت از پيش ساخته و پرداخته نشده است. او مى گويد : 
"شخصيت، شبيه سازى از موجود زنده نيست، بلكه موجودى تخيلى است. شخصيت، من ِ تجربى است."
وي در پى قهرمان سازى هم نيست، بلكه براى شناختن و شناساندن "من هاى عادي" (انسانهاى عادى و جسم و روح آنان) مى كوشد. 
كوندرا كاوشگر هستى است و در اين راه، اهميت و نقش رمان را بس باشكوه مى داند. او در آرزوى آن است كه رمان، جهان زندگى را پيوسته روشنايى بخشد و انسان را در برابر فراموشى هستى، پاس دارد. ميلان كوندرا مى گويد : 
"طرح و توطئه ي شوخى، به خودى خود، يك شوخى است؛ نه تنها طرح و توطئه اش كه فلسفه اش نيز. بشر گرفتار در دام شوخى، از فاجعه اى شخصى رنج مى برد كه از بيرون، چرند و خنده دار مى نمايد. او در اين حقيقت ريشه دارد كه شوخى، او را از هر حقى نسبت به تراژدي محروم كرده است." 
 
رمان جهالت
رمان "جهالت" سومين كتابي است كه كوندرا به جاي سرزمين مادري خود ، "چك"، در "فرانسه" نوشته است. اين كتاب، سرگذشت دو مهاجر را به پراگ پس از فروپاشي كمونيسم در ۱۹۸۹ بيان مي كند.
اين رمان را "كوندرا" به زبان فرانسه نوشته بود، اما اجازه ي چاپ و انتشار آن را در فرانسه نداده بودند. از اين رو براي بار نخست به زبان اسپانيولي در "اسپانيا" و كشورهاي "امريكاي لاتين" منتشر شد.
كوندرا به عنوان يك مهاجر چك كه به تابعيت فرانسه درآمده بود، تا زماني كه رژيم توتاليتر بر چك حكومت مي كرد، پناهندگي اش از سوي جامعه پذيرفته بود، اما با دگرگوني نظامهاي اروپاي شرقي، جامعه ي فرانسه لزومي نمي ديد كه از يك معترض [ =خرده گير ] سياسي اهل قلم همچون گذشته پشتيباني كند و حتي بخشي از شهروندان به بدگويي از او پرداختند كه چرا به كشور خود بازنمي گردد.
كوندرا در همين زمان اشاره مي كند كه چك امروز، چك بيست سال پيش نيست و به ناچار نمي تواند با آن فرهنگ ارتباط برقرار كند. رمان جهالت در پي بيان گونه اي "نوستالژي" [ =از خود بيگانگي ] و غم غربت است. پس براي اين نوستالژي، نام تازه ي جهالت را برگزيده است.
نشريه ي "ال موندو" (۸ ژوئن ۲۰۰۰) پيرامون اين رمان مي نويسد: 
"نويسنده در يك بحث تفكر برانگيز و بسيار جالب در متن كتاب، بيان مي دارد كه ندانستن برابر دلتنگ شدن است و براي همين، پس زمينه ي ماجراهاي دوشخصيت اصلي رمان ـ ايرنا و ژوزف ـ نوستالژي است. درد جهل، آگاهي به اينكه دور از آنها خبري هست كه از آن بي خبرند.
در طي يك ديدار عاشقانه ميان ايرنا و ژوزف روشن مي شود كه حتي خودشان هم به ياد نمي آورند كه بوده اند؟ بر اين اساس بازگشت آنها به سرزمين گم شده شان، كه مدتها پيش از آن مهاجرت كرده اند، راهي ديگرگون در پيش مي گيرد. هر دوي آنها به دليل مشتركي از ميهن خود مهاجرت كرده اند؛ يعني فرار از رژيم و فرار از خويشتن. بازگشت آنها با "نوستالژي" همراه است كه ريشه در جهالت آنها دارد.
 
رمانهاى ميلان كوندرا آزمايشگاهى است كه انسان در آن كالبدشكافى مى شود. رمان كوندرا ماهيت حقيقي بشر و انگيزه ي اصلى كارهاى او را در سايه ي پيشداوريها، شادماني ها، ظاهرسازى ها، ساده دلى ها و... پنهان نمى سازد. 
در انديشه ي كوندرا، پندار و گمان واهى، همچون سدى باشكوه، انسان را از شناخت خويش و جهان خويش باز مى دارد. وي مى گويد : 
"زيبايى در هنر، نورى است كه به ناگاه از آنچه هرگز گفته نشده است، مى تابد." 
كوندرا همواره با داستانهاي خنده دار يا سرگرم كننده از زندگي خصوصي شخصيت ها و خواب و خيال هاي پيچيده و پردلهره ي آنها درباره ي سرنوشت شان درگير است. كوندرا عاشق جنبه هاي خنده دار، اما راستين زندگي است؛ از كمدي هاي جنسي گرفته تا سوء تفاهم هاي كوچك و بزرگ؛ او دايره ي مفاهيم و زيبايي شناسي ويژه ي خود را دارد. آنچه از اشغال ميهنش، سوء استفاده از قدرت و تحريف [ =برگرداندن هر چيزي به دروغ ] سياسي گذشته بيان مي دارد، با آنكه كلي و انساني است، اما باز در تعريف هاي ويژه ي او، معنايي ديگر يافته اند. دستاورد او در اين بوده كه زندگي خصوصي و سياسي را در چارچوبي مشترك نشان دهد؛ به اين معنا كه هر دو از سرچشمه ي مشترك نقص هاي بشري شكل مي گيرند. با اين همه او از اين كه از اثرش برداشت سياسي شود، رنجيده خاطر است. خود او در گفتگويي كه در ابتداي كتاب "كلاه كلمنتيس" آمده است، مي گويد : 
"برداشت سياسي، برداشت بدي است و آنچه را كه به نظر خودم در كتاب با اهميت است، ناديده مي گيرد. چنين برداشتي تنها يك جنبه را مي بيند: رد رژيم كمونيستي!"
كوندرا، رمان را تنها داراي اين شايستگي مي داند كه فهم و بينش ويژه اي از جهان را به انسان بدهد كه امكان كسب آن، به هيچ شكل ديگري وجود ندارد. كوندرا رمان را توصيف جامعه يا تاريخ نمي داند، بلكه آن را تنها ابزاري براي كالبدشكافي وجود انساني با تمام جنبه هايش مي داند. وي بيان مي دارد:
"رمان با تمامي نظامهاي فكري، گونه اي شكاكيت ذاتي دارد. به طور طبيعي، هر رمان با اين فرض آغاز مي شود كه اساساً گنجاندن زندگي بشري در هر نظامي ناممكن است."
كوندرا آثار خود را – همان گونه كه خود نيز بارها تاكيد كرده است- از آثار دوران رنسانس و افرادي چون "بوكاچيتو"، "رابليز"، "استرن"، "ديدرتو" و همچنين از آثار نويسندگاني چون "موسيل"، "گام بروويچ"، "بروخ"، "كافكا" و "هايدگر" برگرفته است. كوندرا يكي از رمان نويسان بزرگ نيم قرن دوم به شمار مي رود. در مقام مقايسه با ديگر نويسندگان نام آور، از كوندرا به عنوان كسي ياد مي شود كه به تمامي در پس آثار خويش گم شده است. 
میلان کوندرا نویسنده‌ای بی‌هنگام و چارچوب‌ناپذیر است و بیش از همه ‌ی نویسندگان معاصر و مانند بيشتر نخبگان ادبیات داستانی معاصر جهان، فرزند زمان خودش است. کوندرا یکی از انگشت شمارترين نویسندگان معاصر اروپاست که بار تحول مدرنیته و ثمره ي راستين آن بر دوشش سنگینی می‌کند و سنگینی و سبکی هستی از این منظر را به بهترین و تازه ترين زبان در قالب ادبیات داستانی بیان مي دارد. شاید یکی از دلایل موفقیت جهانی وی را هم بتوان همین زاویه ‌ی دید دانست. چرا که انسان امروز در هر منطقه‌ای از دنیا به هر حال از مدرنیته و چالش‌های آن با سنت و دید انتقادی نسبت به آن متأثر است. 
برخی از منتقدان ادبی، آثار کوندرا را فلسفی و برخی این ويژگي را نقطه ي ضعف آثار او دانسته‌اند. اما آنچه مشخص است، کوندرا در آثارش پرسش هايي را بيان می‌کند و در پیوند با روند داستان، پاسخ‌هایی به آن مي دهد که حوزه‌ ی فرهنگی اروپا برای آنها یافته است. این پرسش‌ها گاه ‌چنان بار معنایی ژرفي می‌یابند که وارد حوزه‌ ی پدیدارشناسی فلسفی می‌شوند. اما در کل، همگی تفکر برانگیزند و در محدوده‌ ی پرسش از وجود قرار می‌گیرند. اگر به مسیر داستانهای کوندرا در زمان خطی نگاهی بیاندازیم، روند شکل‌گیری این انديشه ي فلسفی یا به بياني، "فلسفیدن" به ‌خوبی نمايان است و هرچه به آثار پاياني او نزديك مي شويم، ظهور این مایه جدی‌تر می‌شود؛ به گونه اي که در چهار اثر آخر او - جاودانگی، آهستگی، هویت و جهالت - 
روند داستان، پيرامون یک مفهوم و برداشت هاي گوناگونش می‌گذرد. 
کوندرا زندگیش را با دیدن دو روی سکه ‌ی مدرنیته سر کرده است و جزء نسلی از اروپای شرقی به شمار مي رود که کودکی خود را با یورش تانکهای نازی، جوانی خود را با بحرانهای اقتصادی پس از جنگ زیر حکومت توتالیتر کمونیستی و میانسالی خود را با یورش تانكهای روسیه‌ی شوروی گذرانده است و همین چالش‌های نفس‌گیر، عمق شک فلسفی را در آثار او به اوج رسانده است. 
 
آثار ترجمه شده به فارسی
- هنر رمان 
- شوخی
- عشق های خنده‌دار 
- دون ژوان
- زندگی جای دیگری‌ است 
- مهمانی خداحافظی
- کلاه کلمنتیس
- کتاب خنده و فراموشي
- بار هستی
- ژاک و اربابش
- جاودانگی
- آهستگی 
- وصایای تحریف شده 
- هویت
- جهالت
 
برگزيده اي از زندگي
- در سال ۱۹۲۹ در "برنو" چكسلواكي به دنيا آمد.
- در سال ۱۹۴۷ به حزب كمونيست پيوست و سه سال بعد اخراج شد.
- در سال ۱۹۵۶ بار ديگر به عضويت حزب پذيرفته شد و همزمان استاد مدرسه ي ملي فيلم پراگ بود، اما اين موفقيت چندان نپاييد.
- در سال ۱۹۶۰ آموزش ادبيات در دانشكده ي سينما به عهده ي او گذاشته شد. وي در همين سال نخستين نظرهاي خود را درباره ي هنر رمان بيان نمود.
- در سال ۱۹۶۱ نخستين نمايشنامه ي خود را با نام "دوره ي آلمان و ترس و خشونت ناشى از آن" نوشت. مردم از اين نمايشنامه استقبال كردند. در نمايشنامه ي دوم خود با نام "دو گوش، دو پيوند"، تاريك انديشى را به گونه اي خنده آور و سوررئاليستى به نمايش درآورد.
- در ژوئن ۱۹۶۷ در سخنراني گشايش كنگره ي نويسندگان چك، بر تاريك انديشى حاكم بر ادبيات تاخت و آگاهى درست از تاريخ نسل هاى پيشين را براى انسان ضرورى شمرد.
- در ميانه هاي سال ۱۹۶۷ نخستين رمان كوندرا به نام "شوخى" در فرانسه انتشار يافت؛ رمانى كه براى او شهرت جهانى به همراه داشت.
- در اوت ۱۹۶۸ پس از اشغال چكسلواكى به دست نيروهاي شوروى، كوندرا از مهاجرت و ترك ميهن سر باز زد.
- در سال ۱۹۶۹ ابتدا شغلش را از دست داد و يك سال بعد دوباره از حزب اخراج شد.
- در سال ۱۹۷۳ جايزه ي "مديسي" را براي رمان "زندگي جاي ديگري است" دريافت داشت.
- در سال ۱۹۷۵، کوندرا به فرانسه مهاجرت کرد و در آنجا کتاب خنده و فراموشی را نوشت. 
- در سال ۱۹۷۸ رمان "والس خداحافظى" جايزه ي "موندلو" را در ايتاليا از آن كوندرا ساخت.
- در سال ۱۹۸۱ جايزه ي "كامنولث" به رمان "خنده و فراموشى"، نخستين رمانى كه او در تبعيد نوشته است، داده شد.
- در سال ۱۹۸۳ درجه ي دكتراى افتخارى دانشگاه "ميشيگان" را به خود اختصاص داد.
- در سال ۱۹۸۴ رمان "بار هستى" به چاپ رسيد و شهرت او را به عنوان يكى از رمان نويسان بزرگ معاصر تثبيت نمود [ =بر جاي داشت ].
- در سال ۱۹۸۶، کتاب "هنر رمان" انتشار يافت. این اثر، نخستين كتابى است كه او به زبان فرانسه نوشته است.
- کوندرا در سال ۱۹۹۰، کتاب "جاودانگی" را روانه ي بازار كرد.
- در سال ۱۹۸۸، کارگردان آمریکایی "فیلیپ کوفمان"، فیلمی از روی این کتاب به همین نام ساخت. کوندرا پس از دیدن فیلمی که از روی کتابش ساخته شده بود، بيان کرد که دیگر به هیچ کارگردانی اجازه ي اين كار را نخواهد داد.
 
برگرفته از : 
ميلان كوندرا، "جهالت"، برگردان آرش حجازی، انتشارات کاروان، 1380.
http://www.bashgah.net
http://aftab.ir
http://www.iran-newspaper.com
http://www.hamshahrionline.ir
http://www.mandegar.info
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 05 اردیبهشت 1394 ساعت: 14:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه ميگوئل سروانتس ساآودِرا

بازديد: 131

ميگوئل سروانتس ساآودِرا 
نويسنده اسپانيايي ( 1547- 1616 )
 

«سروانتس» نابغه ادبيات و اسپانيايي هم عصر شكسپير با اثر فوق‌العاده خود، «دون كيشوت دلامانكا» در سال 1602 گشايش گر رمان مدرن بود. اين اثر به بسياري از زبان هاي دنيا ترجمه شده است. دون كيشوت پس از انجيل، پر تيراژترين كتاب در سطح جهان به شمار مي‌رود. هوش و نبوغ سروانتس به عنوان نگارنده ماهيت و ذات انسان نه تنها توسط بسياري از نويسندگان بزرگ از«فلوبر» گرفته تا«داستايوفسكي» به تأييد رسيده است، بلكه انديشمندان و متفكران مشهوري چون«زيگموند فرويد» با ارايه برخي از كشفيات روانشناختي خود به اثر سروانتس اعتبار بخشيده اند. رمان‌‌نويس، نمايشنامه‌نويس و شاعر اسپانيايي و خالق دون‌كيشوت، مشهورترين چهره در ادبيات اسپانيا به شمار مي‌رود. اگرچه عظمت سروانتس مديون آثاري چون «شواليه دِلامانكا» يا همان دون كيشوت و«اينجنيوسو هيدالگو» است، اما ديگر آثار ادبي وي نيز در خور توجه است. از قرار معلوم، شكسپير نويسنده بزرگ انگليسي هم عصر سروانتس، كتاب دون‌كيشوت را خوانده بود، ولي بعيد به نظر مي‌رسد كه سروانتس حتي نامي از شكسپير شنيده باشد.
سروانتس بر خلاف شهرتش، فقير زيست و بسان فرزانه‌اي مرد. ميگوئل سروانتس زندگي سخت و پر ماجرايي داشت. او در دهكده كوچكي در نزديكي مادريد بنام «آلالادي‌هنارس» و در خانواده‌اي نه چندان ثروتمند بدنيا آمد. مادر وي«لئونوردي كورتيناس» هفت بچه بدنيا آورد كه سروانتس فرزند چهارم وي بود. پدرش«رودريگودي سروانتس» يك جراح و داروساز بود. بيشتر كودكي سروانتس در سفر از شهري به شهر ديگر گذشت، زيرا پدرش در جستجوي كار بود. پس از تحصيل در مادريد بين سالهاي 69-1568 تحت تعليم «خوان لوپز دي‌‌هويوس» در خدمت فردي به نام «خوليو آكواوتيا» - كه بعداً در سال 1570 به سمت كاردينالي برگزيده شد- به روم نقل مكان كرد. در همان سال در ناپل به نظام پيوست. او به عنوان يك نظامي اسپانيايي در جنگ دريايي«لپانتو» (1571) شركت كرد. وي در اين جنگ، جراحتي برداشت و تا آخر عمر از ناحيه ‌دست چپ ناتوان گشت. سروانتس به شدت به نقشي كه در اين پيروزي مشهور داشت، افتخار مي‌‌كرد و نام «جانباز لپانتو» بر وي نهاده شد. پس از آنكه در شهر مسنيا در سيسيل سلامت خود را بدست آورد و پيشه نظامي خود را ادامه داد، در سال 1575 به همراه برادر خود «رودريگو» در كشتي «ال‌سول» اسپانيا مشغول كار شد. اين كشتي توسط دزدان دريايي‌ كه تحت فرمان«آرنوت مامي» بودند، تسخير شد و اين دو برادر به عنوان برده به الجزاير برده شدند. برادرش در سال1577 با پرداخت فديه آزاد شد. دزدان دريايي فكر مي‌كردند كه سروانتس اسير با ارزشي است، زيرا او نامه‌هايي به همراه داشت كه توسط اشخاص مهم نوشته شده بود. سروانتس مدت5 سال را به عنوان برده سپري كرد، تا اينكه خانواده‌ او توانستند پول كافي براي پرداخت وجه آزادي او فراهم كنند. در طول اين مدت، او چندين بار اقدام به فرار كرد، اما هيچگاه موفق نشد. سروانتس در سال 1580 در برابر پرداخت 500 اسكود از سوي خانواده‌اش آزاد شد. او به مادريد بازگشت و به چندين كار موقت و كم درآمد دولتي مشغول گرديد. اولين نمايشنامه وي «لوس‌تراتوس دي آرگل» نام دارد كه در سال 1580 به رشته تحرير درآمد. اين نمايشنامه براساس تجربيات او به عنوان يك اسير نوشته شد. در سال 1584 با دختري بنام «كاتالينا دي سالازري پالاسويس» كه 18 سال از او جوانتر بود، ازدواج كرد. كاتالينا دختر يك رعيت و روستايي متمكن بود. سروانتس به خاطر رابطه‌اي كه با يك بازيگر زن داشت، صاحب دختري بنام «ايزابل» بود. اين هنرمند «آنا فرانكا دي روخاس» نام داشت. دختر او، ايزابل به عنوان خدمتكار خانوادگي مشغول به كار بود، اما روش زندگي دخترش نگراني شديدي براي سروانتس به همراه داشت. مادر و دو خواهر مجردش از ديگر اعضاي خانواده‌اش به شمار مي‌رفتند. در دهه 1580 همسر خود را ترك كرد. در طي20 سال پس از آن، زندگي بي سروساماني داشت و در اين مدت به عنوان عامل خريد ناوگان جنگي اسپانيا و مأمور جمع‌‌آوري ماليات مشغول به كار بود.
سروانتس حداقل 2 بار در سالهاي 1579 و 1602 به خاطر عدم همخواني حسابهاي مالي و كسري موجودي به زندان افتاد. عموماً سروانتس را فرد صادقي مي‌دانستند، اما وي قرباني شغل نامناسب خود شد. بين سالهاي 1596 تا 1600 در شهر«سويل» اسپانيا زندگي كرد و از سال 1604 به شهر«وايادوليد» - كه «فيليپ سوم» دادگاه خود را در آن تشكيل داد - عزيمت كرد.
سروانتس از سال 1606 بطور دايم در مادريد اقامت گزيد و بقيه زندگي‌اش را در آنجا سپري كرد، اما وضعيت اقتصادي او همچنان اسفبار ماند. پس از آنكه «گاسپاردي ازپلتا» كه يك اشراف‌زاده بود، بطور مرگباري در خيابان مقابل منزل سروانتس زخمي شد، سروانتس و  زناني كه در خانه‌اش بودند، به اتهام دخالت در مرگ آن اشراف‌زاده زنداني شدند. پس از آنكه «آلنسو فرناندز دي آولاندا» داستان ضعيفي در مورد دون‌كيشوت نوشت، سروانتس در پاسخ به اين داستان، بخش دوم آن را نوشت كه در سال1615منتشر شد. وي در 23 آوريل سال 1616 يعني 3 روز پس از آنكه توانست رمان دوم خود بنام «ماجراهاي پرسيل و سگسيموندا» را تكميل كند، درگذشت. سروانتس يادداشت هاي ادبي خود را در«آندالوسيا» و در سال 1580 آغاز كرد و حدود 20 تا30 نمايشنامه نوشت كه تنها 2 نمونه از آن باقي مانده است. اولين اثر وي «گالاتي» نام داشت كه در سال 1585 عرضه شد.
اين اثر كه داستاني منظوم از كشيشان قرون وسطي است، مورد توجه چنداني قرار نگرفت و سروانتس هرگز آن را ادامه نداد. سروانتس در نمايشنامه خود بنام «ال تراتودي آرگل» كه در سال 1784 به چاپ رسيد، به زندگي بردگان مسيحي در الجزاير پرداخت. بلند پروازانه‌ترين اثر منظوم او«وياژدل پارناسو» (1614) نام دارد كه اثري تمثيلي است.  اين اثر گرچه مروري بر شاعران هم عصر سروانتس مي باشد، ولي تا حدود زيادي كسالت‌آور است. سروانتس خود نيز به اين تشخيص رسيده بود كه بهره‌اي از هنر شعر نبرده است. نسلهاي بعدي از وي به عنوان يكي از بدترين شاعران دنيا ياد كرده‌اند. «داستانهاي اسطوره‌اي» (1613) مجموعه‌اي از داستانهاي كوتاه است و شامل بهترين آثار نثر وي در مورد عشق، آرمانگرايي، زندگي آزاد(كولي‌وار)، ديوانگان و سگهاي سخن‌گو است. او كتاب دون‌كيشوت را در زندان آرگانسيل در ايالت لامانكا نوشت. هدف سروانتس در اين كتاب، ارايه تصويري از زندگي واقعي و ارايه سبك و روشي است كه از طريق آن بتواند- همانگونه كه در بخش اول دون‌كيشوت نوشته است- با بياني ساده، صادقانه و دقيق منظور خود را بيان كند. ارايه گفتگوها و محاوره‌هاي روزمره در متن ادبي با تحسين مخاطبان عمومي مواجه شد، اما خالق آن تا سال 1605 فقيرماند؛ يعني زماني كه اولين بخش از دون‌كيشوت عرضه شد. هر چند اين كتاب او را ثروتمند نكرد، ولي تقدير و تحسين‌ بسياري برايش به همراه داشت. بنابر روايات، روزي فيليپ سوم پادشاه اسپانيا مردي را در كنار جاده ديد كه هنگام خواندن كتابي چنان مي‌خنديد كه اشك از چشمان وي سرازير بود. پادشاه با ديدن اين منظره گفت : آن مرد يا ديوانه است يا مشغول خواندن دون كيشوت. بخش دوم دون كيشوت در سال 1615 منتشر گرديد. 
از اين كتاب اغلب به عنوان نخستين داستان مدرن ياد مي‌شود كه در اصل طنزي با مضمون شواليه‌گري قرون وسطي است. اين اثر از زمان خلق آن تاكنون به صورتهاي مختلف تفسير شده است. برخي اوقات، از آن به عنوان حمله به كليساي كاتوليك و يا سياستمداران آن دوران اسپانيا و گاهي به عنوان نمونه‌اي از دوگانگي شخصيت اسپانيايي ياد شده است. سروانتس، خود به تعالي معاني اعتقاد داشت و به مفهوم واقعي براي اسپانيا جنگيد، اما پس از تحمل اسارت و بازگشت به اسپانيا متوجه شد كه دولت خدمات وي را ناديده گرفته است. تراژدي دون‌كيشوت، تصويري تمام‌نما از جامعه قرن هفدهم اسپانيا ارايه مي‌دهد. شخصيت اصلي داستان، شواليه مسن اسطوره‌گرايي است كه سوار بر اسب پير خود «روزي‌نانت» بدنبال ماجراجويي است. «سانچو پانزا» ملازم مال‌‌پرست او كسي است كه ارباب خود را در همه مراحل شكست و ناكامي همراهي مي‌كند. در نهايت، مشخص مي‌شود كه روابط اين دو شخصيت كه البته مباحث تند و آتشيني با يكديگر انجام مي‌دهند، بر اساس احترام متقابل بنا نهاده شده است. در چانه‌ زني‌‌هايي كه اين دو شخصيت انجام مي‌‌دهند، به تدريج با برخي از تمايلات يكديگر همگام مي‌شوند. سانچو گفت : به نظرم، شواليه‌ها همه اين كارها را كرده اند… اما… چرا بايد به سرت بزنه؟! آيا بانويي تو را از خود رانده … ؟ دون كيشوت پاسخ داد : دقيقاً همينطور است. ببين كه چگونه همه وظايف را به خوبي انجام دادم. اما اين امر براي يك شواليه سرگردان دليل خوبي براي ديوانه شدن است. ارزش آن چقدر است؟ ايده من بي هيچ دليلي به ديوانگي مي‌‌گرايد. تأثيرات سروانتس در داستان‌ها و آثار نويسندگاني چون والتر اسكات، چارلز ديكنز، گوستاوفلوبر، هرمان ملويل، فيودور داستايوفسكي و همچنين آثار نويسندگاني چون جيمزجويس، جورج لوييزبورخس به خوبي قابل مشاهده است.
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 05 اردیبهشت 1394 ساعت: 14:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه میکل‌آنژ

بازديد: 315

میکل‌آنژ
نقاش، پیکرتراش، معمار و شاعر ایتالیایی ( 1475- 1564 )
 

«میکل‌آنژ» دومین پسر از خانواده «لئوناردو دی‌بوناروتی سیمونی» و «فرانچسکا دی‌نری» است. با تولد میکل‌آنژ، خانواده بوناروتی به ‌فلورانس مهاجرت كردند. مادر میکل‌آنژ پس از به دنیا آوردن سه پسر دیگر، چشم از جهان فروبست. ميكل از دوران کودکی بر خلاف میل پدر به رشته هنر علاقه داشت و سرانجام در پی جدالي سخت با پدرش، به‌ هدف والای خود رسید و در سن سیزده ‌سالگی به‌ عنوان دستیار حقوق‌بگیر در کارگاه «دومنیکو ژیرلاندایو» استخدام شد. وی نزد استادش به ‌کارآموزی پرداخت و پایه و اساس نقاشی روی دیوار مرطوب را یاد گرفت و مانند بسیاری از هنرمندان همدوره خود در فلورانس، در کلیسای کوچک «برانکاچی» به ‌تحصیل هنر مشغول شد. ميكل در ابتدا به نقاشی روی آورد، اما غریزه طبیعی او مشتاق هنر پیکرتراشی بود. از این‌ رو پیش از پايان دوره نقاشی، به عنوان استاد به ‌مدرسه مجسمه‌سازی - که «لورنتزوی مدیچی» در باغ‌های مدیچی تأسیس كرده بود - منتقل شد. هنوز سه ‌سال از عضویت وی در مؤسسه و مدرسه مدیچی نگذشته بود که «لورنتزو» چشم از جهان فروبست و  پسرش «پیِروی مدیچی» که فاقد استعداد و کیفیت هنری پدرش بود، جانشین او گرديد. در این زمان به دليل ناآرامی و قیام گروههای مختلف در فلورانس، جان بسیاری از هنرمندان مورد تهدید قرار گرفت. میکل‌آنژ بیست ساله با تیزهوشی خود، قبل از شروع جنگ به ‌اتفاق دو تن از همراهانش به ‌شهر «بولونیا» کوچ كرد. وي در بولونیا مورد استقبال یکی از اعضاء خانواده «آلدوراندی» قرار گرفت و بلافاصله براي ساخت دو تندیس از پیکر مقدسین و  مجسمه یک فرشته برای مقبره «دومنیکوس مقدس» در کلیسای «سنت پترونیوس» با آنها قرارداد بست. او پس از یک سال اقامت در بولونیا، از سوي هیأتی در فلورانس برای ايجاد سالن اجتماعات شهرداری به ‌آن شهر دعوت شد.
 
بازگشت به فلورانس
میکل‌آنژ زمانی به ‌فلورانس بازگشت که کشیشی از فرقه «دومنیکن‌ها» به ‌نام «ساوونارولا» با برقراری «تئوکراسی» و «حکومت مذهبی»، قدرت را در دست گرفته و قوانین سخت مذهبی را به‌ مردم تحمیل کرده بود. این رخدادها تأثیر زيادي بر افکار میکل‌آنژ جوان، دانته و دیگر افلاطونیان به جا گذاشت. میکل‌آنژ پس از آغاز به کار در فلورانس، مورد توجه هنر دوستان قرار گرفت و به ‌سفارش یک فروشنده آثار هنری، تابلوئی بدلی از روی نسخه اصلی «کوپیدوس» رسم كرد و بنا به خواسته کارفرما، رنگ آمیزی آن را به ‌شیوه آثار عتیقه انجام داد و بدون دریافت اضافه ‌دستمزد، شاهکاری نو از اثری قدیمی خلق كرد. این تابلو  به ‌عنوان یک اثر اصیل و عتیق به ‌«رافائل ریاریو»، اسقف کلیسای جورجیوی مقدس در رم، فروخته شد. پس از مدتی، اسقف ریاریو متوجه این کلاهبرداری شد و فروشنده را مجبور به‌ بازپرداخت مبلغ دریافتی كرد. «اسقف ریاریو» که شیفته کار هنرمندانه نقاش جوان شده بود، او را به رم دعوت كرد.
 
اولین اقامت در رم
میکل‌آنژ دعوت اسقف را پذیرفت و در سال ۱۴۹۶، برای اولین بار به‌ رم رفت. این اقامت تا سال ۱۵۰۱ به‌ طول انجامید. در همان ماههای اول، امید هنرمند نابغه به‌ اسقف هنردوست، تبدیل به ‌نااميدي شد. او حتی مورد حمایت «پیرو دی ‌مدیچی» - که به ‌عنوان تبعیدی در رم زندگی می‌کرد - قرار نگرفت؛ تا اینکه بر اثر آشنایی با يك نجیب‌زاده رومی به ‌نام «ژاکوپو گالی»، با اسقف فرانسوی «ژان دو ویلار» آشنا شد و از هر دو نفر سفارش ساخت تندیس‌های «کوپیدوس»، «باخوس» و «پی‌یتا» را دریافت كرد.
 
بازگشت دوباره به ‌فلورانس
اولین اقامت میکل‌آنژ در رم به ‌مدت پنج‌سال به طول انجامید. در این زمان، فلورانس صحنه ناآرامی‌ها و مبارزه هاي سیاسی بود. ورود سربازان فرانسوی به ‌خاک ایتالیا از یک سو و حکومت مذهبی اسقف «ساوونارولا» و سقوط نهایی آن از سویی دیگر، همچنین جنگهای خارج از منطقه و پایداری نیروهای مقاومت مردمی، محیط نامساعدی را برای هنر و هنرمندان به وجود آورده بود. در چنين وضعيتي، پدر میکل‌آنژ «لودوویکو بوناروتی» که در زمان ناآرامی‌ها شغل اداری خود را از دست داده بود، به ‌منظور کسب حمایت فرزندش از او خواست تا به فلورانس بازگردد. سالهای اقامت میکل‌آنژ در فلورانس، سالهای کار مداوم، توأم با رنج و سختی و تأمین معاش پدر و برادران خودخواهش بود.
 
تندیس داوود
طراحي و ساخت «مجسمه داوود» که بیشتر به ‌یک معجزه در قانون تعادل شبیه ‌است، فکر میکل‌آنژ را به‌ خود معطوف داشت. این مجسمه از سنگ ‌مرمر بزرگی ساخته شده که چهل‌سال پیش از میکل‌آنژ، پیکر تراش دیگری به ‌نام «آگوستینو دانتونیو» بدون کسب موفقیت، اقدام به ساخت آن کرده بود. این تخته‌سنگ همچنان دست نخورده در گوشه‌ای قرار داشت. میکل‌آنژ موفق شد تندیس داوود را بدون در نظر گرفتن سرگذشت تاریخی و سنت نهفته در آن خلق نماید. اجرای این کار هنری به دور از چشم همگان و در محیطی بسته انجام گرفت و پس از پرده‌برداری، تحسين و تعجب همگان را برانگيخت. بهترین هنرمندان فلورانس مأموریت یافتند تا مناسب ترين محل را برای این مجسمه انتخاب کنند. سرانجام به اتفاق آراء، ایوان کاخ «سینوریا» را برای این کار برگزيدند. «مجسمه داوود» در سال ۱۸۸۲ به ‌یکی از سالن‌های «آکادمی هنر» منتقل شد.
 
اقامت دوباره در رم (۱۵۰۵ - ۱۵۰۶)
میکل‌آنژ به‌ محض ورود به ‌رم، سفارش بزرگی از جانب «پاپ ژولیوس» دریافت كرد. ژولیوس دوم در نظر داشت مقبره‌ای باشکوه در زمان حیات بنا کند تا پس از مرگش، جلال و جبروت وی را نمایان سازد. از این رو میکل‌آنژ، این استاد مسلم در معماری، نقاشی و پیکرتراشی، شایسته‌ترین فردي بود که می‌توانست طرح مقبره پاپ را به ‌نحو احسن به ‌مرحله اجرا درآورد. او پس از تهیه نقشه‌های ساختمانی، به مدت یک سال در معادن سنگ‌مرمر «کارارا» مشغول انتخاب و نظارت بر برش و حمل‌ سنگ‌های مورد نیاز خود بود. پس از بازگشت به ‌رم و ورود سنگ‌های مرمر، کار ساختمانی با شتاب و علاقه مندی آغاز شد و ژولیوس با پیگیری و نظارت بر امور، مشوق او در اين كار بود. پس از مدتی، اخلاق و رفتار پاپ تغییر كرد و در غیاب میکل‌آنژ، معمار و هنرمند دیگری را به ‌نام «برامانته» - که رابطه خوبی هم با میکل‌آنژ نداشت - استخدام كرد.
 
باز گشت به ‌فلورانس برای بار سوم
«پاپ ژولیوس دوم» درصدد طرح نقشه جنگ و فتح ایالات بیشتری بود. به همين دليل، از هزینه‌های سنگین معماری و خرید سنگ مرمر کاملأ منصرف شده و در پی مجازات کسانی برآمد که چنین هزینه اي را به او تحمیل کرده بودند. میکل‌آنژ که چنين خطري را حس کرده بود، به ‌طور ناگهانی رم را ترک کرد و قبل از اینکه مأموران پاپ ‌او را دستگير كنند، در آوریل ۱۵۰۶ ‌به فلورانس رفت. وي در آنجا مورد حمایت همشهریان خود قرار گرفت و احساس امنیت مي كرد. ميكل از پذیرش هرگونه سفارشی از رم سر باز زد و تمام مدت تابستان را در فلورانس به ‌سر برد. فعالیت هنری او در این مدت، محدود به ‌تکمیل تابلو «صحنه جنگ» بود.
 
مجسمه پاپ ژولیوس دوم در بولونیا
پس از فرار میکل‌آنژ از رم، «پاپ ژولیوس» لشکرکشی بر ضد بولونیا را پیروزمندانه به پایان رساند و میکل‌آنژ را با تضمین بیشتری به‌ کار دعوت كرد. هنرمند فلورانسی و ژولیوس، هر دو دارای طبعی سرکش بودند، اما گرایش و جاذبه‌ای دو جانبه، آنها را به ‌هم نزدیک می‌كرد. پاپ از میکل‌آنژ خواست تا مجسمه او را به ‌شكلي که نمایش دهنده پیروزی قدرتمندانه وی باشد، از برنز ساخته و در قسمت ورودي «کلیسای پترونیوس مقدس» در بولونیا نصب کند. با اينكه میکل‌آنژ در  زمينه کارهای برنزی تجربه كافي نداشت، به‌ اتکای هنرمندان و استادان دیگر، این کار را پذیرفت، اما هیچ کس نتوانست در این کار بزرگ او را یاری دهد. این بار هم هنرمند توانا از نبوغ ذاتی خود استفاده كرد و مجسمه‌ای بی‌نظیر از برنز خلق نمود که پاپ را در حالت نشسته و خرقه‌ بر دوش، با عصای فرمانروایی و کلید شهر در دست، همچون سرداران بزرگ و در حال فرمان دادن نشان می‌داد. این مجسمه سه سال پس از انقلاب به ‌وسیله مردم بولونیا که از استبداد مذهبی ژولیوس به‌ جان آمده بودند، نابود شد. 
 
سومین اقامت در رم
میکل‌آنژ با ‌اراده خود به نزد كارفرمايش در ‌رم رفت. او مایل نبود کار ساختمانی مقبره پاپ را به ‌انجام برساند، بلکه در نظر داشت تزئین «کلیسای سیکستینی» را که در سفر دومش به ‌رم، او را از اجرای آن منع کرده بودند، ادامه دهد. پیش از این، رقبای وی کفایت او را در هنر نقاشی مورد سؤال قرارداده و او را شایسته اجرای چنین طرح بزرگی نمی‌دانستند. میکل‌آنژ كه از تسلط نسبی خود به ‌این هنر آگاهی داشت، کار هنرمندانه خود را با دغدغه‌ای مبارزه‌جویانه آغاز کرد. تزئین سقف کلیسا حدود چهار سال و نیم طول کشید. این شاهکار هنری به ‌عنوان یکی از باشکوه‌ترین آثار میکل‌آنژ شناخته شده‌ است. او از همان ابتدا، طرح مورد نظر پاپ را تغییر داد و به جای دوازده حواریون مسیح، صدها منظره از آفرينش آدم، سِفر  پیدایش، پیامبران پیش از مسیح و طوفان نوح و دیگر روایات انجیلی به ‌تصویر کشید.
 
آرامگاه ژولیوس دوم
میکل‌آنژ پس از اتمام رنگ‌آمیزی سقف «کلیسای سیکستینی»، بلافاصله عملیات ساخت مقبره پاپ را آغاز كرد. چهار ماه بعد، در سال ۱۵۱۳، پاپ ژولیوس دوم درگذشت و وارثان او، قرارداد طرح کوچکتری را به‌ میکل‌آنژ تحمیل كردند. «مجسمه موسی» یکی دیگر از کارهای معروف اوست که در «کلیسای سن پیترو» در «ونیکولی» رم قرار دارد. «تندیس برد‌گان» که وابسته به مقبره ژولیوس دوم بود، در موزه «لوور» به نمايش گذاشته شد.
 
کلیسای مدیچی سن لورنسو
پس از مرگ «ژولیوس دوم»، جانشین وی «لئوی دهم» به ‌تخت نشست و در این رهگذر، خانواده مدیچی که از وابستگان لئوی دهم بودند، با اعمال قدرت و فريب، نفوذ خود را در فلورانس گسترده و جو دوران استبدادی حکومت «ساوونارولا » را دوباره حاکم کردند. میکل‌آنژ از یک سو، این خانواده را دوست و حامی و کارفرمای خود می‌دانست و از سوی دیگر، حامي جمهوری فلورانس بود. این امر، تعارضی آشتی‌ناپذیر را ميان روابط دوستانه او با خانواده مدیچی و باورهاي سیاسی اش به وجود مي آورد.
میکل‌آنژ تحت تأثیر این تحولات سیاسی، عملیات ساخت مقبره «ژولیوس دوم» را به شكل ناتمام رها کرد و طرح دیگری را که خانواده مدیچی به ‌او پیشنهاد کرده بود، پذیرفت. این کار جدید شامل تزيین نمای خارجی کلیسای خانوادگی مدیچی به نام «سان لورنسو» در فلورانس بود که قرارداد آن در ژانویه سال ۱۵۱۸ امضاء شد. در این زمان، میکل ‌آنژ ۴۴ سال داشت و دوران جوانی را پشت سر گذاشته بود. وي بار دیگر برای نظارت بر کار و انتخاب سنگ مرمر به ‌«کارارا» رفت. سرانجام، این قرارداد نیز با شكست در اهداف خود، لغو شد. میکل‌آنژ دوازده‌ سال دیگر از عمرش را در فلورانس گذراند و به ‌سفارشات خانواده دمدمی ‌مزاج مدیچی گردن نهاد. «میکلانجلو دی ‌لودوویکو بوناروتی سیمونی»، هنرمند و نابغه عصر خود در تاریخ ۱۸ فوریه ۱۵۶۴، در رم دیده از جهان فروبست و در «کلیسای استاکروس» شهر فلورانس به خاك سپرده شد.
 
 
آثار هنری میکل‌آنژ
- مادونا روی پله - نقش‌اندازی روی مرمر - فلورانس - خانه بوناروتی - تاریخ ۱۴۸۹ - ۱۴۹۲ 
- جنگ دو پیکر - نقش‌اندازی روی مرمر - فلورانس - خانه بوناروتی - تاریخ ۱۴۹۲ - ۱۴۹۳ 
- باخوس مست - تندیس - رم - تاریخ ۱۴۹۶ - ۱۴۹۷ 
- پی یتا - تندیس - فلورانس - تاریخ ۱۴۹۸ - ۱۴۹۹ 
- داوود - تندیس - فلورانس - تاریخ ۱۵۰۱ - ۱۵۰۴ 
- مجسمه برای مقبره پاپ - بردگان در حال مرگ - تندیس موسی - تاریخ ۱۵۰۵ - ۱۵۱۵ 
- نقاشی سقف کلیسای سیکستینی - رم - تاریخ ۱۵۰۸ - ۱۵۱۲ 
- مقبره خانوادگی مدیچی - فلورانس - تاریخ ۱۵۲۰ - ۱۵۳۴ 
- کتابخانه مدیچی - لورنسیانا - فلورانس - تاریخ ۱۵۲۴ - ۱۵۲۶ 
- صحنه رستاخیز - نقاشی - رم - کلیسای سیکستینی - تاریخ ۱۵۳۴ - ۱۵۴۱ 
- معماری گنبد کلیسای پترز - رم - تاریخ ۱۵۴۷ 
 
میکل‌آنژ شاعر
ميكل آنژ در کنار آثار هنر تجسمی، تعدادی غزل نيز در وصف محبوبه خود، «ویتوریا کولونا» و دوست عزیزش «توماسو دی‌کاوالیری» و دانته سروده ‌است که بيانگر ذوق لطیف اوست.
 
برگرفته از :
 
http://de.wikipedia.org 
 
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 05 اردیبهشت 1394 ساعت: 14:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

غده تیموس کجای بدن است و چه وظایفی دارد؟

بازديد: 349

 

غده تیموس کجای بدن است و چه وظایفی دارد؟

تیموس، نام غده ای در بدن هر انسان است که جزو دستگاه ایمنی محسوب می شود. مهم ترین فعالیتی که این غده انجام می دهد، تولید لنفوسیت تی می باشد . لنفوسیت تی یکی از انوع گلبول های سفید خون می باشد و نقش مهمی را در دفاع از بدن در برابر سلول های بیگانه ایفا می کند.

غده تیموس

تیموس غده ای است هرمی شکل که در قسمت پشت و فوقانی استخوان جناغ سینه قرار گرفته است. غده تیموس به رنگ بنفش مایل به خاکستری می باشد و حالتی اسفنج‌مانند دارد.

 غده تیموس نوزاد به اندازه مشت اوست و در دوران نوزادی در مقایسه با کل بدن، اندامی بزرگ می باشد.

از دوران نوزادی تا بلوغ، غده تیموس هم بزرگ تر می شود، اما پس از بلوغ شروع به کوچک شدن می کند و از دوران بلوغ به بعد، حجم کمتری را در مقایسه با کل بدن می گیرد.

 امروزه مشخص شده که غده تیموس، عضوی مهم در سیستم ایمنی و دفاعی بدن است و نقش اساسی را در پیشگیری از سرطان ایفا می کند.

 ساختار غده تیموس

غده تیموس از دو قسمت تشکیل شده است : قسمت مرکزی و قسمت محیطی.

قسمت محیطی توسط بافت کپسول مانندی احاطه شده است.

قسمت مرکزی و محیطی تیموس نقش های مختلفی را در رشد لنفوسیت تی ایفا می کنند .

لنفوسیت ها یکی از انوع گلبول های سفید خون می باشند که در مغز استخوان تولید می شوند و در غده تیموس بالغ و کامل می شوند

وظیفه غده تیموس

اگر بخواهیم خیلی دقیق به تیموس نگاه کنیم، خواهیم دید که تیموس در اصل یک غده نیست، بلکه اندامی برای بلوغ لنفوسیت های T می باشد.

بلوغ لنفوسیت های T برای تکمیل عملکرد سیستم ایمنی بدن، بسیار ضروری و حیاتی می باشد .

همان طور که می دانید گلبول های سفید خون، از بدن در برابر عفونت ها و بیماری ها محافظت می کنند.

لنفوسیت ها یکی از انوع گلبول های سفید خون می باشند که در مغز استخوان تولید می شوند و در غده تیموس بالغ و کامل می شوند.

نوع دیگری از گلبول های سفید به نام لنفوسیت B می باشند که محل بلوغ این نوع لنفوسیت ها، در مغز استخوان است.

 چگونگی عملکرد غده تیموس

تا زمانی که غده تیموس، لنفویست های نوع T را وارد جریان خون نکند، آنها  نسبت به ورود مهاجمان خارجی به بدن، از خود عکس العملی نشان نمی دهند.

هنگامی که لنفویست های نوع T در غده تیموس به مرحله بلوغ رسیدند و آمادگی دفاع را در برابر مهاجمان خارجی پیدا کردند، در اعضای دستگاه لنفاوی بدن مانند غدد لنفاوی، طحال و آپاندیس استقرار پیدا می کنند.

برخی از لنفویست های نوعT نیز در گردش خون باقی می مانند و توسط جریان خون، به کل بدن می رسند. حضور آنها در گردش خون باعث می شود همیشه در برابر تهاجم عوامل خارجی، آماده باشند و در صورت مشاهده هر گونه وضعیت غیرطبیعی، وارد عمل شوند.

لنفویست های نوع T به دسته های مختلفی تقسیم بندی می شوند که وظیفه هر یک از آنها به نوعی از بین بردن سلول های بیگانه و فعال کردن سلول های ایمنی دیگر و تکمیل پاسخ سیستم ایمنی بدن به عوامل مزاحم خارجی می باشد.

 غده تیموس

بیماری های مرتبط با غده تیموس

1- آتیمی (Athymia): این بیماری مربوط به فقدان غده تیموس در بدن می باشد. در نتیجه لنفوسیت های نوع T هم به بلوغ نمی رسند و فرد به نوعی دچار نقص سیستم ایمنی بدن خواهد بود.

 همچنین به علت عدم بلوغ لنفوسیت های T ، آنها به درستی سلول های خودی را از بیگانه تشخیص نمی دهند و ممکن است علیه سلول های خودی هم واکنش های خودایمنی ایجاد کنند، مثلا بیماری به نام میاستنی گراویس به وجود می آید.

 2- لوپوس:  یک بیماری پوستی خودایمنی است که به نوعی با غده تیموس در ارتباط است.

 3- آرتریت روماتوئید:  بیماری است که به نوعی با غده تیموس در ارتباط است.

 4- سرطان غده تیموس

 5- اختلالات غده تیموس: می تواند ناشی از اختلالات سیستم ایمنی بدن باشد.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 04 اردیبهشت 1394 ساعت: 18:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه مونژ

بازديد: 161

مونژ
رياضيدان فرانسوي (1746- 1818)
 

«گاسپار مونژ» در سال 1746 در شهر کوچک «بون» واقع در فرانسه متولد شد. مونژ که فرزند کاسب دوره گردی بود، در 16 سالگی به تیزکردن چاقو و قیچی و غیره می پرداخت. وی با وسایلی که به دست خود ساخته بود، نقشه بزرگی از وطن خود تهیه کرد که مورد توجه و تحسین فراوان واقع شد و آن را در فرمانداری نصب کردند. 
معلمین مونژ پس از مشاهده نقشه، او را برای تدریس فیزیک به مدرسه کشیشان شهر لیون فرستادند. وی دستیار شارل بوسو، استاد ریاضیات شد و در سال 1768 جانشین او گرديد. اگر چه مقام استادی نداشت، اما سال بعد به عنوان مدرس فیزیک تجربی در مدرسه جای آبه نوله را گرفت. پس از مدتي، مونژ نشان داد که ریاضیدان و فیزیکدانی توانا، طراحی با استعداد، آزمایشگری ماهر و معلمی تراز اول است. مونژ به مطالعه بعضی از شاخه های هندسه جان دوباره بخشید و کار وی نقطه شروع شکوفایی فوق العاده آن رشته در سده 19 بود. علاوه بر این، پژوهشهای وی به رشته های دیگر تحلیل ریاضی، خصوصاً به نظریه معادلات دیفرانسیل جزئی و مسائل فیزیک، شیمی و فناوری کشیده شد. مونژ که معلمی نامدار و رئیس مدرسه ای بی نظیر بود، مسئولیتهای مهم اداری و سیاسی را در طول انقلاب و دوره امپراطوری بر عهده گرفت. بنابراین، وی یکی از مبتکرترین ریاضیدانان عصر خود بود. مونژ خیلی زود کارهای شخصی خود را آغاز کرد. پژوهشهای دوره جوانی او(1766 – 1772) بسیار متنوع، اما جلوه دهنده خصوصیاتی بودند که نشانه استعداد کامل وی بود : از جمله حس تند و تیز درک واقعیت هندسی، علاقه به مسائل علمی، توانایی عظیم تحلیلی و توجه به جنبه های متعدد تحلیلی هندسی. در جریان سالهای 1777 تا 1780 مونژ عمدتاً به فیزیک و شیمی علاقه مند بود و مقدمات تهیه آزمایشگاه شیمی مجهزی را برای مدرسه مهندسی فراهم آورد. انتخاب مونژ به عضویت فرهنگستان علوم به عنوان هندسه دان دستیار در سال 1780 زندگی او را دگرگون ساخت. زیرا مجبور بود که به طور منظم در پاریس اقامت کند. او در طرحهای فرهنگستان پاریس شرکت کرد و مقاله هایی درباره فیزیک ، شیمی و ریاضیات تنظیم و ارئه نمود. فهرستی از مطالبی که به فرهنگستان تقدیم کرد، گواه بر تنوع آنها است : ترکیب اسید نیتریک، تولید سطوح منحنی، معادلات تفاضلی متناهی و معادلات دیفرانسیل جزئی، انعکاس مضاعف و ساختار اسپات اسبند، ترکیب آهن، فولاد و چدن و تاثیر جرقه های برقی  بر گاز بیو کسید کربن، پدیده موئینگی و علل بعضی از پدیده های هواشناختی و بررسی در نور شناسی فیزيولوژیک. 
با آغاز انقلاب 1789، مونژ در زمره شناخته شده ترین دانشمندان فرانسوی بود. او که عضو بسیار فعال فرهنگستان علوم محسوب مي شد، شهرتی در ریاضیات و فیزیک و شیمی کسب کرده بود. مونژ به عنوان ممتحن دانشجویان افسری نیروی دریایی، شاخه ای از مدارس نظامی فرانسه را رهبری می کرد که در آن زمان عملاً تنها مؤسسات نظامی بودند که تعلیمات علمی شایسته ای به دانشجویان خود می دادند و این مقام وی را، در هر بندری که از آن دیدار می کرد، با دیوانسالارانی در تماس می گذاشت که اندکی بعد تحت مدیریت او قرار می گرفتند. این مقام همچنین وی را قادر ساخت که معدن های آهن، کارخانه ذوب آهن و کارخانه های دیگر را ببیند و بدین ترتیب، در کار فلز پردازی و مسائل فناوری خبره و صاحب نظر شود. علاوه بر این، اصلاح مهمی که در سال 1776 در روش تعلیم مدارس نیروی دریایی انجام داده بود، در زمان انقلاب وی را برای تلاش در جهت تازه کردن روشهای علمی و فنی آماده ساخت. در سال 1794 مسئولیت تاسیس مدرسه مرکزی کارهای عامه(که بعداً به مدرسه پلی تکنیک تبدیل شد) به وی محول گردید. مونژ در ماه مه سال 1794 به عنوان معلم هندسه ترسیمی منصوب شد. او بر تربیت سر کارگران آینده نظارت مي کرد ، هندسه ترسیمی را در دوره های انقلابی که برای تکمیل تربیت دانشجویان آینده طراحی شده بودند، تدریس مي نمود و یکی از فعالترین اعضاي شورای مدیریت بود. این مدرسه پس از دو ماه تاخیر که بر اثر مشکلات سیاسی پیش آمد، در سال 1795 به طور منظم شروع به کار کرد. هر چند وظایفی که به عنوان سناتور بر عهده مونژ بود، موجب گردید که او چند بار از درسهایش در مدرسه پلی تکنیک دور شود، اما از علاقه شدید وي به مدرسه هیچگاه کاسته نشد. وي نظارت دقیقي در پیشرفت دانشجویان داشت، کارهای پژوهشی آنان را دنبال می کرد و دقت خاصی در برنامه تعلیمات مبذول مي داشت. بیشتر آنچه مونژ در این دوره منتشر کرد، برای دانشجویان مدرسه پلی تکنیک نوشته شده بود. موفقیت گسترده کتاب او بنام «هندسه ترسیمی» (1799) باعث گسترش سریع این شاخه جدید هندسه، در فرانسه و خارج از آن شد. 
کار عملی مونژ، موضوعاتي از جمله ریاضیات(شاخه های گوناگون هندسه و تحلیل ریاضی)، فیزیک، مکانیک و نظریه ماشینها را در بر می گرفت. اگر چه اطلاع از جزئیات خدمات مونژ در فیزیک بسیار ناچیز است، زیرا وی هرگز اثر عمده ای در این زمینه منتشر نساخت، اما خدمات اصلی وی مبتني بر نظریه آزمایش‌های مربوط به گرما، صوت، برق ساکن، نور شناسی (نظریه سرابها) بودند. مهمترین پژوهش مونژ در شیمی مربوط به ترکیب آب بود. وی در سال 1781 ترکیب اکسیژن با هیدروژن را در لوله اکسیژن سنج تحقق بخشید و در سال 1783 – همزمان با لاووازیه و بی ارتباط با او – آب را ترکیب کرد. با این که اسباب مونژ بسیار ساده تر بود، اما نتایج اندازه گیری هایش دقیق تر بودند. مونژ در قلمرو تجربی در سال 1784 با همکاری کلوله برای نخسین بار موفق شد، گاز انیدرید سولفور(بیوکسید گوگرد) را به مایع تبديل كند.
سرانجام بین سالهای 1786 و 1788 ، مونژ با برتوله و اندر مونه در اصول فلز پردازی و ترکیب آهن ، چدن و فولاد به پژوهش پرداخت. مونژ مردی شجاع و از دوستان ناپلئون بود و در سال 1798 به اتفاق او به کشور مصر رفت. در این سفر ناپلئون نتوانست او را از شرکت در حمله به اسکندریه منصرف سازد. 
بعد از آنکه ناپلئون روانه سنت هلن گردید، مخترع هندسه ترسیمی و موسس اصلی مدرسه پلی تکنیک هم تمام عناوین خود را از دست داد و از آکادمی رانده شد. مونژ در سال 1818 و در سن 72 سالگی در پاریس درگذشت. مخترع هندسه ترسیمی میراثی عظیم از خود به جا گذاشت. زيرا ساختن ماشینهای مدرن و عمارات عظیم بدون کمک آن ممکن نیس

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 04 اردیبهشت 1394 ساعت: 17:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس