تحقیق دانشجویی - 293

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره زندگی نامه جبران خليل جبران

بازديد: 245

سرگذشت جبران خليل جبران

تولد و دوران كودكي ( 1895 ـ 1883 )

جبران خليل جبران2 در ششم ژانويه سال 1883، در خانوادة ماروني «جبران» در البشري3، ناحيه‎اي كوهستاني در شمال لبنان زاده شد.

در آن زمان، لبنان بخشي از سورية بزرگ (شامل سوريه، لبنان و فلسطين) و يك ايالت تحت سلطه عثماني بود، كه به منطقة لبنان حكومت خودمختار داده بود. مردم لبنان، سال‎ها براي استقلال از حكومت عثماني جنگيده بودند. و بنا بود خود جبران هم بعدها به اين جنبش بپيوندد و يكي از اعضاي فعال آن شود. منطقة لبنان، به خاطر دخالت‎هاي خارجي كه به نفرت مذهبي ميان مسيحيان، به ويژه فرقة ماروني و مسلمانان دامن مي‎زد، منطقه‎اي پردردسر بود. بنا بود بعدها جبران فرقه‎هاي مذهبي گوناگون را با يكديگر متحد كند و بدين وسيله كينه‎ها و نفرت‎هاي مذهبي گوناگون را با يكديگر متحد كند و بدين وسيله كينه‎ها و نفرت‎هاي مذهبي را از بين ببرد. فرقة ماروني كه در دورة اشتقاق در كليساي بيزانسي در قرن پنجم پس از ميلاد بنيان‎گزاري شده بود، گروهي از مسيحيان سوريه را دربرمي‎گرفت كه به پيروي از راهبي به نام مارون4 قديس، فرقه و اصول فكري خود را شكل دادند.

مادر جبران كميلاز رحمه5 سي ساله بود كه جبران را از شوهر سومش خليل جبران به دنيا آورد. شوهرش مردي بي مسئووليت بود و خانواده را به ورطة فقر كشاند. جبران به خليل يك برادر نانتي به نام پتير6، شش سال بزرگتر از خودش، و دو خواهر كوچكتر به نام‎هاي ماريانا7 و سلطانه8داشت كه در تمام عمرش به شدت به آن‎ها وابسته بود. خانوادة كاميلا سابقة مذهبي معتبري داشتند كه ارادة نيرومندي را در كاميلاي تحصيل ناكرده رشد داده بود و بعدها به او كمك كرد به تنهاي خانواده‎اش را در آمريكا سرپرستي كند.

جبران كه در ناحية سرسبز «البشري» رشد مي‎كرد، كودكي منزول و متفكر بود كه از مشاهدة آبشارهاي عظيم، صخره‎هاي نوك تيز، و سرودهاي فراوان پيرامونش لذت مي‎برد و اين زيبايي تأثير نمادين و شگرفي بر نقاشي‎ها و نوشته‎هاي او داشت. از آن جا كه در فقر بزرگ مي‎شد، از تحصيلات رسمي بي بهره ماند، و آموزش‎هايش محدود به ملاقا‎ت‎هاي منظم با يك كشيش روستايي بود كه او را با اصول مذهب و انجيل، و نيز با زبان‎هاي سوري و عربي آشنا كرد. كشيش كه سرشت كنجكاو و هوشيار جبران را درك كرده بود، آغاز به آموختن مقدمات الفبا و زبان به او كرد، و جهان تاريخ، علم و زبان را به روي او گشود.

در ده سالگي، جبران از صخره‎اي سقوط كرد و شانة چپش آسيب ديد كه تا پايان عمرش هم ضعيف ماند. خانواده‎اش، براي جا انداختن شانه‎اش، او را به يك صليب بستند و تا چهل روز بسته نگه داشتند، و اين حادثه نمادين كه مصلوب شدن مسيح را به ياد مي‎آورد، در ذهن جبران تأثير عميق گذاشت و براي هميشه در خاطره‎اش نقش بست.


مهاجرت به آمريكا ( 1898 ـ 1895 )

جبران هشت ساله بود كه پدرش به علت عدم پرداخت ماليات به زندان افتاد و حكومت عثماني تمامي اموال‎شان را صبط، و خانواده را آواره كرد. خانوادة جبران كوشيدند. مدتي نزد اقوام خود بمانند؛ با اين وجود، سرانجام مادر جبران تصميم گرفت به اميد ساختن زندگي بهتر، خانوادة خود را به آمريكا كوچ دهد، پدر جبران در سال 1894 از زندان آزاد شد، اما به علت بي‎مسؤوليتي در قبال خانواده، نتوانست در بارة مهاجرت تصميم بگيرد و در لبنان ماند.

اما بقية اعضاي خانواده، در 25 ژوئن سال 1895، به مقصد سواحل نيويورك در آمريكا، سوار بر كشتي شدند.

خانوادة جبران در بوستون ساكن شدند كه در آن دوران. بعد از نيويورك، بزرگ‎ترين محل اقامت اتباع سوريه در ايالات متحده بود. كاميلا با فضاي آن منطقه كه از نظر فرهنگي با ساير مناطق آمريكا بسيار متفاوت بود، احساس آشنايي مي‎كرد، و از شنيدن زبان آشناي عربي و ديدن لباس‎هاي عربي لذت مي‎برد. كاميلا كه اينك نان آور خانواده بود، با دست‎فروشي در خيابان‎هاي فقر زده جنوب بوستون آغاز كرد. در آن زمان، دوره‎گردي مهم‎ترين منبع درآمد مهاجران سوريه بود كه به خاطر رسوم عربي و عدم تطابق فرهنگي، تصوير منفي‎اي در جامعه آمريكايي ايجاد كرده بودند و كمتر در مشاغل بهتر پذيرفته مي‎شدند.

جبران كه گرفتار دورة فقر ديگري شده بود، ناچار بود درد در نخستين سال‎هاي زندگي‎اش را بار ديگر تجربه كند، و اين رنج اثري پاك نشدني برزندگي‎اش گذاشت.

بااين حال، به خاطر وجود مؤسسه‎هاي خيريه در مناطق فقر زدة مهاجرنشين، فرزندان مهاجران مي‎توانستند در مدارس دولتي حضور يابند تا از خيابان‎ها دور شوند. و جبران تنها عضو خانواده‎اش بود كه تحصيلات مدرسه‎اي يافت. خواهرانش به خاطر موانع سنتي خاورميانه و نيز مشكلات مالي، اجازه نداشتند وارد مدرسه شوند. قرار بود بعدها، جبران به قهرمان مبارزه براي آزادي و تحصيل زنان تبديل شود، و گرداگرد خود را پر از زنان بلندهمت، انديشمند و مستقل كند.

در مدرسه، اشتباهي در ثبت نام، نام او را براي هميشه تغيير داد و به كهليل جبران تبديل كرد كه عليرغم تلاش‎هايش براي بازيابي براي كاملش، تاپايان عمرش برجا باقي ماند از آن جا كه تحصيلات رسمي نداشت. او را در كلاس درجه‎بندي نشدة ويژة فرزندان مهاجران قرار دادند كه مي‎بايست انگليسي را از اول مي‎آموختند.

با تلاش‎هاي سخت كاميلا، وضع مالي خانواده بهتر شد و سرانجام پيتر توانست يك خواربار فروشي تاسيس كند و هر دو خواهرش را در آن به كار گيرد. مشكلات مالي و دوري خانواده از موطن، همه را به هم نزديك كرد. كاميلا هم از نظر مالي و هم از نظر عاطفي فرزندانش را حمايت مي‎كرد. به ويژه به پسر درون گراي خود جبران مي‎پرداخت و در پرورش دادن استعدادهاي هنري او مي‎كوشيد. در اين دوران سخت، گوشه‎گيري جبران از زندگي اجتماعي افزايش يافت و انديشناكي ذاتي‎اش عميق تر شد كاميلا در غلبه بر انزوايش به او كمك مي‎كرد. استقلال مادر به جبران اجازه مي‎داد با زندگي اجتماعي بوستون درهم‎آميزد و جهان پر رونق هنري و ادبي آن را كشف كند.

كنجكاوي جبران او را به سوي جنبة فرهنگي بوستون سوق داد و به جهان غني تأثر، اپرا و نگارخانه‎هاي هنري بوستون كشانيد. وي با طرح‎هاي هنري‎اش، توجه آموزگارانش را در مدرسة دولتي جلب كرد و آموزگارانش براي اين پسرك سوريه‎اي، آينده‎اي هنري را بر جبران گشود و او را در آغاز جادة اشتهار هنري قرار داد.

جبران در سال 1896 با فرد هلندي دي ملاقات كرد و از آن تاريخ، به خاطر رهايي دي از قرادادهاي سنتي هنري، توانست در جادة هنر پيش برود. دي جبران را با اساطير يونان، ادبيات جهان، نوشته‎هاي معاصر و عكاسي آشنا كرد كه لبناني كنجكاو را تا پايان عمر وادار به تلاش براي ابراز خويشتن كرد. مطالعات آزاد و شيوة اكتشاف هنري نامرسوم دي، جبران را تحت تأثير گذاشت و بعدها شيوة برداشت رها از بند دي را درتحقق خويشتن و اصلات آثارش به كار برد. دي تلاشي برراي بالابردن سطح تحصيلات جبران نكرد و به جاي آن، همت خود را معطوف به افزايش اعتماد به نفس او كرد. كه در اثر برخورد بد با مهاجران و فقر شديد، به شدت آسيب ديده بود. تعجبي نداشت كه جبران، آموزندة سريعي از آب درآمد و هر آنچه را كه از دي مي‎ديد، بلعيد.

در يكي از نمايشگاه‎هاي هنري فرد هلند دي، جبران طرحي از زني به نام ژوزفين پيادي11 كشيد، شاعره و نويسنده‎اي گمنام، كه بعدها به يكي از تجربه‎هاي عشقي ناموفق جبران تبديل شد؛ مدت‎ها بعد، جبران به او پيشنهاد ازدواج داد و ژوزفين پيشنهاد او را نپذيرفت، و اين نخستين ضربه از سوي زناني بود كه جبران به آن‎ها مهر ورزيد.

دي كه پيوسته جبران را تشويق مي‎كرد به نقاشي و طراحي ادامه دهد، در انتشار تصاوير جبران بر روي جلد كتاب‎ها در سال 1898 بسيار مؤثر بود. در آن زمان، جبران آغاز به رشد دادن فن و شيوة خود در نقاشي كرد. اندك اندك وارد حلقة بوستوني‎ها شد و استعدادهاي هنري‎اش، سبب اشتهار او شدند. با اين وجود، خانواده‎اش به اين نتيجه رسيدند كه موفقيت زودهنگام مي‎تواند منجر به مشكلاتي در آينده شود، و با موافقت جبران، او را به لبنان فرستادند تا تحصيلات خود را به پايان برساند و عربي بياموزد.

بازگشت به لبنان (1902-1898)

جبران در سال 1898 وارد بيروت شد. هم در زيان انگليسي و هم حتا در زبان عربي مشكل داشت؛ مي‎توانست به خوبي عربي صحبت كند، اما نمي‎توانست به اين زبان بنويسد يا بخواند. براي بهبود زبان عربي‎اش، تصميم گرفت در مدرسه‎اي ماروني به نام «مدرسه الحكمه» ثبت نام كند كه در كنار آموزش‎هاي مسيحي، برنامه‎اي ملي‎گرايانه نيز داشت. سرشت مصمم جبران مانع از آن مي‎شد كه به برنامة آموزشي كوته نظرانة مدرسه تن در دهد، او به برنامه‎اي منحصر به فرد در سطح دانشگاهي نياز داشت تا با احتياج‎هاي تحصيلي او تطابق كند و رفتارهاي طغيانگر و فردگرايانه‎اش، او را در معرض اتهام به كر قرار داد. با اين حال، مدرسه برنامة تحصيلي او را مطابق با ميل او تغيير داد. جبران تصميم گرفت در كتاب مقدس به زبان عربي غرق شود، و شيفتة سبك نگارش و محتواي آن شد، و اين شيفتگي در آثار گوناگوني از او پديدار شده است. رفتار بيگانه و فردگرايانة جبران، اعتماد به نفس و موهاي بلند نامرسومش در دوران تحصيل، تأثيري شگرف برآموزگاران و همكلاسي‎هايش گذاشت. معلم عربي‎اش در او «قلبي عاشق اما مهار شده، روحي گستاخ، ذهني عصيانگر، و نگاهي كه هر آنچه را كه مي‎بيند، به سخره مي‎گيرد» يافته بود. در هر حال فضاي محدود و بستة مدرسه با روحية جبران سازگار نبود. آشكارا وظايف مذهبي‎اش را انجام نمي‎داد. از كلاس‎ها مي‎گريخت و روي كتاب‎هايش نقاشي مي‎كرد. در مدرسه با يوسف حواييك آشنا شد و همراه با او، مجله‎اي به نامه «المناره» منتشر كرد كه حاوي نوشته‎‏هاي هر دو، و نقاشي‎هاي جبران بود.

در همان هنگام، ژوزفين پيبادي، زيباروي بيست و چهارسالة بوستوني كه در يكي از نمايشگاه‎هاي دي توجه جبران را به خود جلب كرده بود، فريفتة هنرمند جوان لنباني شد كه يكي از طرح‎هايش را به او تقديم كرده بود. و در دوران اقامتش درلنبان، با او مكاتبه كرد. كمي بعد، رابطه‎اي عاطفي ميان آن دو درگرفت كه تا پايان دوستي‎شان ادامه يافت. چند سال بعد، ژوزفين پيشنهاد ازدواج جبران را نپذيرفت و خود در سال 1906 ازدواج كرد.

جبران دانشگاه را در سال 1902 به پايان رساند. زبان‎هاي عربي و فرانسه را آموخته بود و در سرودن شعر به مهارت رسيده بود. در اين هنگام، رابطه‎اش با پدرش قطع شد و ناچار شد به خانة پسر عمويش نقل مكان كند و زندگي محقر و فقيرانه‎اي را سر بگيرد كه تا پايان عمر از ياد‎آوري آن منزجر بود. فقر خليل در لبنان با خبر شيوع بيماري در خانواده‎اش همراه شد. برادر ناتني‎اش سل گرفته بود، خواهرش سلطانه مشكل روده‎اي داشت و مادرش دچار سرطان شده بود. با شنيدن خبر بيماري هولناك سلطانه، جبران در ماه مارس 1902 لبنان را ترك گفت.

مرگ در خانواده و بازگشت به ايالات متحده (1908-1902)

متأسفانه جبران بسيار دير رسيد؛ سلطانه در چهارم آوريل سال 1902، در سن چهارده سالگي درگذشت، و اين نخستين مرحله از سه مرگي بود كه در فاصلة چند ماه در خانواده‎اش رخ داد.جبران خواهرانش را بسيار دوست داشت. در همان دوران سوگواري، دي و ژوزفين سعي كردند با برگزاري نمايشگاه‎ها و گردهمايي‎هاي هنري در بوستون، توجه او را منحرف كنند. پيش از آن، استعدادهاي هنري و رفتار يگانة جبران توجه جامعة بوستوني را جلب كرده بود و به راحتي اين خارجي مستعد را به درون حلقه‎هاي هنري خود راه دادند.

ژوزفين كه به آرامي قلب جبران را تسخير مي‎كرد، اغلب با عنوان «پيامبر جوان» از او ياد مي‎كرد. ژوزفين به شدت مسحور پس زمينة شرقي خليل و ارتباط‎هاي زندة او شده بود. توجه و علاقة ژوزفين، نخستين الهام بخش كتاب «پيامبر» بود. و حتا عنوان اين كتاب، از شعري يازده بندي گرفته شد كه ژوزفين در دسامبر سال 1902 سرود و در آن، زندگي جبران را در البشري توصيف مي‎كرد. بعدها، جبران «پيامبر» را به ژوزفين تقديم كرد.

بيماري دو باره به خانواده حمله كرد. در ماه فوريه، مادرش براي خارج كردن يك تومور سرطاني، جراحي شد. جبران ناچار شد كار و بار خانواده را بر عهده گيرد و خواربار فروشي را بگرداند. چون برادر ناتني‎اش پيتر آن را رها كرده بود، تا در كوبا به دنبال سرنوشتش برود. اين بار تازه بر روح جبران سنگيني مي‎كرد و ديگر نمي‎توانست خود را وقف تلاش‎هاي هنري‎اش كند. در اين دوره، سعي داشت از خانه و از فضاي مرگ آلود، فقيرانه و بيمارگونة حاكم بر خانه بگريزد. ماه بعد، پيتر با بيماري كشنده‎اي از كوبا به بوستون بازگشت و چند روز بعد، در دوازدهم مارس، به بيماري سل درگذشت. سرطان مادرش نيز همچنان رشد كرد و سرانجام، همان سال در 28 ژوئن فوت كرد. و اين صحنه، باعث شد جبران، از هوش برود و كفي خون آلود از دهانش خارج شود.

به دنبال مرگ سه نفر از اعضاي خانواده، جبران فروشگاه خانوادگي را فروخت و در نوشته‎هاي عربي و انگليسي خود غرق شد، و تا پايان عمر اين فعاليت موازي را دامه داد در همان هنگام، دي و ژوزفين به او كمك مي‎كردند. نمايشگاه هنري خود را بر پا كند. نمايشگاه در سومه مه 1904 برگزار شد و مطرح‎هاي تمثيلي و نمادين او كه با زغال كشيده شده بودند، توجه بسياري از منتقدان را جلب كرد. با اين حال،‌اهميت اين نمايشگاه جاي ديگري بود. شوهر آينده ژوزفين، مدير مدرسه‎اي به نام ماري هسكل را دعوت كرد تا طرح‎هاي جبران را بررسي كند. اين معرفي جبران به ماري هسكل آغازگر يك رابطة مادام العمر شد كه بعدها تأثيري شگرف بر نويسندگي جبران گذارد. پيش از آن، جبران نوشته‎هاي عربي‎اش را به انگليسي ترجمه مي‎كرد و نظر ژوزفين را دربارة آن‎ها مي‎خواست. به علت موانع زباني، ژوزفين تنها مي‎توانست پندارها و عقايد درون آن نوشته‎ها را نقد كند. و جبران در مواجهه با مشكلات زبان شناختي‎اش تنها بود. بنابود ماري هسكل وظيفة ناتمام ژوزفين را برعهده گيرد.

ماري هسكل كه در آن زمان سي سال داشت و ده سال بزرگتر از خليل جبران بود. به حمايت مالي از رشد هنري جبران، و تشويق او براي تبديل شدن به هنرمندي كه مي‎خواست، ادامه داد. هسكل به عنوان يك مدير مدرسه، زني تحصيل كرده، مصمم و مستقل، و از اعضاي جنبش آزادي زنان بود، و از اين لحاظ سرشت او با سرشت عاطي ژوزفين پيبادي تفاوت داشت. ماري بود كه جبران را تشويق كرد از ترجمة آثار عربي‎اش به انگليسي دست بكشد و مستقيماً به زيان انگليسي بنويسد. ماري با تصحيح كردن آثار انگليسي چمران، آن‎ها را صيقل مي‎داد و نوشته‎ها اغلب پيش از رسيدن به دست ناشران، از زير نظر ماري مي‎گذشتند. ماري ساعت‎ها را دركنار جبران مي‎گذراند. بر واژه‎يابي او كار مي‎كرد، به تصحيح اشتباه‎هايش مي‎پرداخت و پندارهاي جديدي به او القا مي‎كرد. حتا سعي كرد عربي بياموزد تا با زبان و افكار جبران بيش‎تر آشنا شود.

اهميت دوستي ماري با جبران، دردفتر خاطرات ماري آشكار است. ماري در اين دفتر، پيشرفت هنري جبران، مكالمه‎هاي شخصي و تخصصي ميان خودش و او، و دروني‎ترين افكار او را تا نزديك به هفده سال و نيم بعد ثبت كرد. اين يادداشت‎ها در رابطه با افكار و پندارهايي كه جبران از اذهان عمومي پنهان مي‎كرد، بينشي ارزشمند در اختيار منتقدان قرار داده است.

در سال1904، جبران ملاقاتي براي روزنامة مهاجران عرب (المهاجر) فرستاد و نخستين آثار مكتوب خود را در آن كرد. نخستين اثر منتشر شدة او «الهام» نام داشت كه متني پر احساس دربارة پرنده‎اي محبوس بود. علي رغم آن كه جبران چهار سال را در لبنان به آموزش عربي گذرانده بود، متون عربي‎اش هنوز نقص داشتند. جبران براي تسلط بر زبان عربي و افزايش دامنة واژگان عربي خود، بيش‎تر به گوش خود و داستان‎هاي عرب زباني كه در البشري شنيده بود، تكيه مي‎كرد. بدين ترتيب، نوشته‎هاي عربي‎اش حالتي محاوره‎اي داشتند كه خواندن آن‎ها را براي خوانندگانش جالب مي‎كرد. از نظر جبران، قواعد زباني براي شكسته شدن ساخته شده بودند و به حمايت از نويسندگان عرب روزنامة المهاجر، براي شكستن سنت‎ها و تلاش براي يافتن يك سبك نگارش منحصر به فرد، به مبارزه ادامه مي‎داد. نوشته‎هاي عربي جبران در طول زندگي‎اش، هرگز با تحسين‎هايي همچون كتاب‎هاي انگليسي‎اش مواجه نشدند، و همين باعث شد بعدها بر نوشتن به زبان انگليسي تمركز كند و از نوشتن به عربي دست بكشد.

نخستين اثر عربي جبران در سال 1905، تحت تأثير نوازندگي برادرش و بارها رفتن به اپرا، با عنوان «نوبطاح في فن الموسيقي»، منتشر شد. در آن سال، جبران ستوني را با نام «اشك‎ها و خنده‎ها»، در نشريه المهاجر تأسيس كرد كه قرار بود مبناي كتابش «اشكي و لبخندي» بشود. هنگامي كه در المهاجر مي‎نوشت، يك نويسندة مهاجر عرب به نام امين ريحاني، به ستايش مقاله‎اي از جبران پرداخت كه در آن به نويسندگان معاصر عرب تاخته بود كه از نويسندگان كهن تقليد و از شعر براي منافع مادي استفاده مي‎كردند. بعدها ريحاني به يكي از نويسندگان برجستة عرب و دوستان جبران تبديل شد. در آن هنگام، جبران چند شعر عربي در بارة عشق، راستي، زيبايي، مرگ و خير و شر منتشر كرد. بسياري از نوشته‎هايش لحني احساساتي، تلخ و طعنه آميز داشتند.

سال 1906، جبران دومين كتاب عربي‎اش را با نام «پريان دره‎ها» منتشر كرد كه مجموعه‎اي از سه حكايت بود كه در لبنان شمالي رخ مي‎دادند. اين سه حكايت كه «مارتا»،‌«يوحناي ديوانه»، و «غبار اعصار و آتش ابدي» نام داشتند، به روسپي‎گري، تفتيش عقايد مذهبي، تناسخ و عسق از پيش مقدر مي‎پرداختند و به شدت تحت تأثير قصه‎هاي عاميانة البشري و شيفتگي جبران به كتاب مقدس، عرفان، و عشق بودند، بعدها، جبران در كتاب انگليسي زبان «ديوانه» بار ديگر به سراغ جنون رفت و رگه‎هايياز اين كتاب را مي‎توان در نخستين آثار عربي‎اش يافت. چيزي كه نخستين آثار عربي جبران را متمايز مي‎كرد، استفاده از كنايه، واقعيت‎گرايي داستان‎ها، و تصوير كردن شهروندان درجة دو بود كه با نوشته‎هاي سنتي و قالب گرايانة عربي در تضاد بودند.

جبران سومين كتاب عربي خود را با نام «الارواح المتمرده» (ارواح عصيانگر) در ماه مارس سال 1908 منتشر كرد كه مجموعه‎اي از چهار متن روايت گونه بود. اين كتاب به مسايل اجتماعي داخل لبنان مي‎پرداخت. اين چهار روايت به ترتيب داستان زني رها شده ازقيد شوهر، فرياد آزادي‎خواهي يك كافر، خودكشي عروسي براي گريز از ازدواج ناخواسته، و بي‎عدالتي‎هاي خان‎هاي فئودال لبنان را در قرن نوزدهم تصوير مي‎كردند. كتاب جبران مورد انتقاد كليسا قرار گرفت. بعدها، هنگامي كه مرگ، بيماري و كمبود محبت جبران را تسخير كرده بود، دوران سياه نگارش «ارواح عصيانگر» را به ماري ياد‎آوري كرد. محتواي ضد كليسايي كتاب، جبران را در معرض تكفير توسط كليسا قرار داد و كتابش توسط دولت سوريه سانسور شد.

جبران براي آن كه نگارش عربي خود را پيشرفت دهد، از صاحب نشرية المهاجر خواست آثار او را در جهان عرب منتشر كند تا بتواند در برابر اعتراض‎هاي كليسا قد علم كند. در نخستين صفحه كتاب، تقديم‎نامه‎اي به مضمون تقديم به روحي كه روح مرات پذيرفت نوشته شده كه منظور، ژوزفين پيبادي، نخستين عشق جبران است.

همچنان كه جبران از موفقيت نسبي در آثار عربي‎اش لذت مي‎برد، در سال 1906، رابطة عاطفي‎اش با ژوزفين قطع شد. در اين سال، ژوزفين با يكي از آشنايات ماري هسكل ازدواج كرد. و اين حركت سبب نزديك‎تري شدن ماري به زيندگي جبران شد. از آن جا كه خليل را پيش از اين نز ملاقات كرده بود، از او دعوت كرد به كلاس‎هايش بيايد تا طرح‎هايش را نمايش دهد و با زندگي اجتماعي بوستون آشنا شود. اندك اندك، رابطة جبران و ماري نزديك‎تر شد، و ماري به شدت به رشد هنري خليل جبران علاقه‎مند شد. د ازاي كلاس‎هاي نقاشي‎اي كه خليل در مدرسه برگزار مي‎كرد. پيشنهاد كرد به او پول بدهد. و تشويقش كرد كه اين پول را بپذيرد و براي آموختن نقاشي در مدرسة هنري آكادمي ژوليان12 به پاريس برود.

سفربه پاريس و بازگشت به نيويورك (1914-1908)

در اول ژوئيه سال 1908، جبران بوستون را به مقصد پاريس ترك گفت. پس از ورود به فرانسه، تحت تأثير فضاي فرهنگي فرانسوي قرار گرفت و تمام وقت خود را به بررسي تابلوهاي نقاشي در موزه‎ها و نمايشگاههاي هنري پاريس گذراند. در هر حال، سفر جبران به فرانسه فقدان پرورش هنري‎اش را آشكار، و او را منتقد آثار خودش كرد. پيش از آن، جبران حاضر نشده بود  به طور رسمي به آموزش نقاشي بپردازد و صرفاً به استعدادها و احساساتش تكيه مي‎كرد. اندكي بعد، جبران دانشگاه را ترك گفت تا آزادانه به اكتشاف هنر خود بپردازد. به همراه هم كلاسي‎اش در لبنان، يوسف حواييك، شروع كردند به نقاشي و بازديد از نمايشگاه‎ها، بعدها، جبران به همراه نويسندة عرب، امين ريحاني، به لنبان سفر كرد. هر دو نويسنده كه از خانواده‎هاي ماروني بودند، خاطرات مشتركي از لبنان داشتند. در ژوئن سال 1909، خبر مرگ پدر جبران به او رسيد، و جبران از شنيند آن كه پدرش پيش از مرگ براي او دعاي خير كرده و سرانجام رفتار مستبدانه و سلطه جويانه‎اش را نسبت به خليل ملايم كرده، احساس آرامش كرد.

در 31 اكتبر سال 1910، به تمامي مسافرت‎هاي خارج از كشورش پايان داد تا در ايالات متحده مستقر شود و فكرش را بر نوشته‎هايش متمركز كند. هنگام ورود به بوستون، به ماري گفت قصد دارد به نيويورك برود تا از محله لبناني بوستون بگريزد و فضاي هنري گسترده‎تري را در صحنة فرهنگي نيويورك بجويد. اين مهاجرت، خواهرش ماريانا، خياطي بي سواد را در بوستون تنها مي‎گذاشت كه براي مراقبت از خودش، فقط ماري هسكل را داشت.

نگارش دفتر خاطرات روزانة ماري، كه به خاطرات شخصي‎اش از زندگي جبران اختصاص داشت، درم اه دسامبر سال 1910 آغاز شد و تا هفده سال بعد ادامه يافت. در دسامبر سال 1910، جبران به ماري پيشنهاد ازدواج كرد و از آنجا كه ماري ده سال از او بزرگتر بود. پيشنهاد او را نپذيرفت. مسألة اختلاف سن مانع از ايجاد يك رابطة عشقي بين اين دو نفر مي‎شد. چون ماري نگران واكنش جامعه نسبت به اظهار عشق او به يك مرد جوان بود. با اين وجود، اين اتفاق مانع تبديل شدن رابطة آن‎ها از يك آشنايي صرف به يك رابطة عميق عاطفي و يك همكاري هنري نشد. مانع ديگر در رشد رابطة آن‎ها،‌موضوع پول بود، جبران همواره مي‎ترسيد نقش ماري به عنوان يك پشتيبان مالي،‌پيوند روحي آن‎ها را كدر كند. اين دو نفر هميشه در مورد اين موضوع بحث مي‎كردند. با اين حال، حمايت‎هاي مالي ماري در اختيار مهاجران ديگر نيز بود، چون او هزينه‎ها تحصيلي دانش‎آموزان مستعد ديگري را نيز تأمين مي‎كرد. هرچند هيچ يك از آن‎ها به موفقيت جبران دست نيافتند.

در همين هنگام، سال 1911، جبران از نوشتن در روزنامه المهاجر دست كشيد و به نوشتن در روزنامة عربي «مرآت الغرب» پرداخت و تا سال 1912 به ارسال متون خود براي اين روزنامه ادامه داد. در ماه آوريل همان سال، جبران به نيويورك كه رفت تا زندگي هنري نويني را بجويد، و آن نيز نامه‎هاي تشويق آميز ماري حمايتش مي‎كرد.

در نيويورك، شروع به تكميل كتاب بعدي‎اش «بال‎هاي شكسته، كرد، نوشتن اين كتاب را از سال 1906 آغاز كرده بود و در سال 1912 منتشر شد. هرچند به ماري گفت تجربه‎هاي نگاشته شده در اين كتاب ارتباطي به او ندارند، اما در حقيقت بال‎هاي شكسته نوعي زندگي‎نامة روحاني شخصي جبران بود. اين كتاب كه بلندترين داستان عربي او است، به داستان سلمه گزمه، زني شوهردار، و عشق نافرجامشبه مردي جوان مي‎پردازد كه با مرگ سلمه به هنگام زادن فرزندش پايان مي‎گيرد. داستان سلمه كرمه با عشق جبران به زن لبناني بيوه‎اي پيوند داشت كه به هنگام تحصيل در لبنان با او آشنا شده بود. جبران بعدها ماجراي خود را با اين بيوة بيست و دو ساله، براي ماري تعريف كرد، كه خيلي زود درگذشت و تنها جواهرات و لباس‎هايش را براي جبران گذاشت. منتقدان ديگر به عشق نافرجام ديگر جبران به دختر لبناني حوان ديگري اشاره مي‎كنند. همچنين بال‎هاي شكسته ار تحت تأثير نمايشگاه تك پرده‎اي ژوزفين بيبادي مي‎دانند كه بال‎ها نام داشت و در دوران رابطة نزديكش با جبران، در سال 1904 نوشته شده بود.

سال 1911، جبران تصويري از چهرة شاعر ايرلندي، بيتس13كشيد كه يكي از پرتره‎هاي متعددي بود كه بعدها عنوان «معبد هنر» را بر مجموعة آن‎ها گذاشت. اين مجموعه شامل پرتره‎هاي شخصيت‎هاي مشهوري چون آگوست رودن14، سارابرنارد15، گوستاويونگ16، و چارلز راسل17 بود. جبران اندك اندك به فعاليت‎هاي سياسي گرايش يافت و عضو انجمن پيوندهاي زرين18، شد، كه گروهي از جوانان مهاجر سوريه‎اي بودند كه براي بهبود وضع زندگي شهروندان سوريه‎اي در سراسر جهان مي‎كوشيدند.

در اين سال، ايتاليا به تركيه اعلام جنگ كرد و اين حادثه، اميد لبناني‎هاي جوان آزادي‎خواه را براي ايجاد يك حكومت خودمختار در سرزمين‎هاي تحت اشغال عثماني زنده كرد. رؤياهاي جبران براي ايجاد يك سورية آزاد، پس از ملاقاتش با جيوزيه گاريبالدي19، نوة ژنرال مشهور ايتاليايي، تقويت شد. جبران دلش مي‎خواست گاريبالدي گروهي از مهاجران سوريه را براي براندازي حكومت عثماني رهبري كند. بعدها، در جنگ جهاني اول، جبران يكي از مدافعان و حاميان سرسخت فعاليتهاي نظامي متحد عربي عليه عثماني شد.

در نيويورك نيز با حمايت‎هاي مالي ماري  ونيز تماس‎هاي ماري با هنرمندان نيويورك، توانست نگاه‎ها را به خود جلب كند. جبران شخص جالب و جذابي بود كه توجه ميزبانانش را جلب مي‎كرد. در سال 1913، به هيأت تحريرية مجلة جديد مهاجران عرب، با نام «الفنون» پيوست انتشار افكار آزادي خواهانة او در اين مجله، توانست سبكي منحصر به فرد به آثارش ببخشد. چند مقاله براي اين مجله فرستاد كه بعدها بنيان نخستين كتاب انگليسي زبانش «ديوانه» شد.

رابطة عشقي بين جبران و ماري، به خاطر جدل بر سر پول، ازدواج و مسايل ديگر، تضعيف مي‎شد. اما اندكي بعد، ماري به مربي و ويراستار جبران تبديل شد. ماري يك دورة آموزشي براي جبران ترتيب داد تا نگارش او را به زبان انگليسي تقويت كند و به تحصيلات فرهنگي او پيشرفت بخشد. جبران در سال 1913 كار بر روي «ديوانه» را آغاز كرده بود. از همان سال 1908 كه «ازدواج عصيانگر» را مي‎نوشت، سعي كرده بود آثار عربي‎اش را به زبان انگليسي ترجمه كند تا نظر ژوزفين را نسبت به آن‎ها بفهمد، در سال 1913، سعي كرد بار ديگر آثارش را ترجمه كند. اين بار براي آن كه ماري آنها را بخواند و تصحيح كند اما به خاطر مشكلات ترجمه و موانع زباني، ماري نتوانست چندان كمكي به او بكند. ماري كه بي‎حاص مي‎كوشيد زبان عربي بياموزد، سعي كرد.

نگارش به زبان انگليسي را به او آموزش دهد. در همان هنگام، او را تشويق مي‎كرد كه از ترجمة اثار عربي‎اش به انگليسي دست بردارد و مستقيماً به زبان انگليسي بنويسد. با اين وجود، به تمامي مهاجران اصرار مي‎كرد در كنار آموزش زبان انگليسي، زبان مادري خود را كنار نگذارند، برنامة آموزشي ماري مؤثر بود. جبران به سرعت بر اشتباه‎هاي دستوري و اشكال‎هاي تلفظ خود غلبه كرد. در اين هنگام، از سبك نگارشي و افكار نيچه خوشش آمد، هر چند با تصور خودش از مسيح متفاوت بود از نظر جبران، مسيح فرد ضعيفي نبود كه توسط نيچه تصوير شده بود. بلكه انسان ميراي والايي بود و بلندترين نوشتة انگليسي زبان خود عيسا، پسر انسان20، را وقف او كرد. در اين هنگام ماري و جبران با هم مشغول تصحيح و بازنويسي «ديوانه» بودند. درسال 1914، جبران پنجمين كتاب عربي خود «اشكي و لبخندي» را منتشر كرد كه مجموعه‎اي از مقالات منتشر شده‎اش در روزنامة المهاجر بود.

سال‎هاي جنگ و انتشار ديوان (1923-1914)

در يكي از نمايشگاه‎هاي هنري جبران در سال 1914، يك معمار آمريكايي به نام آلبرت پينكام رايدر21، بازديدي غير منتظره از نمايشگاه انجام داد و چنان تأثيري بر او گذاشت كه تصميم گرفت به افختارش، شعري به انگليسي بسرايد. اين شعر كه اول توسط ماري ويرايش شد، نخستين اثر منتشر شدة جبران به زبان انگليسي بود كه در ژانوية سال 1915 منتشر شد.

در همان هنگام، جبران بيش‎تر درگير مسايل سياسي روز و به ويژه جنگ جهاني اول شده بود. از نظر جبران، جنگ نويد بخش آزادي سوريه از سلطة عثماني بود كه مي‎بايست توسط يك جبهة متحد عربي انجام شود. مسلمانان و مسيحيان را به اتحاد با يكديگر فرا مي‎خواند تا بر عليه استبداد عثماني برخيزند. در حقيقت، دلش مي‎خواست يك جنگجو و قهرمان سياسي شود كه مي‎تواند كشورش را به آزادي رهنمون شود. وقتي به ماري گفت قصد دارد به لنبان برود تا به عنوان يك سرباز بجنگد، ماري به شدت مخالفت كرد.

در سال 1915، دردشانه‎اش كه از دوران كودكي گرفتارش بود، دو باره دعوت كرد و ناچار شد تحت درمان قرار گيرد، اما شانة چپ او تا پايان عمر نيمه فلج باقي ماند. در دوران جنگ، دچار افسردگي شد كه سلامتي و افكارش را به مخاطره انداخت. علي رغم نوشته‎هاي گسترده و فراوانش در رابرة به پا خاستن دنياي عرب در برابر عثماني، احساس نوميدي مي‎كرد و تمام پولش را به سوريه مي‎فرستاد. براي آن كه خود را از فكر جنگ دور نگاه دارد. سعي كرد در نيويورك مشهورتر شود، و در سال 1916 به مجلة ادبي هفت هنر22، پيوست. او نخستين مهاجري بود كه به عضويت هيأت تحريرية اين مجله درآمده بود. در آن هنگام، كم كم از حضور جبران در حلقه‎هاي ادبي استقبال مي‎شد.

سال 1918، جبران در بارة اثري به زبان عربي با ماري صحبت كرد كه خودش آن را مرد جزيزه‎اي من23، مي‎ناميد، و بذر مشهورترين كتابش «پيامبر» بود. «پيامبر» داستان مردي به نام «المصطفي» يا «برگزيده» است كه به جزيره‎اي تبعيد مي‎شود. ماري در دفتر خاطراتش شيفتگي جبران را به اين كتاب نقل مي‎كند. جبران اين اثر را نخستين كتاب من «نخستين كتاب راستين من»، «ثمرة عمر من» مي‎نامد. بعدها جبران بذر «پيامبر» را يكي از آثار غربي خود در شانزده سالگي دانست، كه داستان مردي بود كه در يك مسافرخنه در بارة مسايل گوناگون با مسافران ديگر صحبت مي‎كند با اين حال، هنوز نگران نوشته‎هاي انگليسي خود بود و همواره توصيه‎هاي ماري را به كار مي‎برد. جبران هميشة مسحور زبان كتاب مقدس به زبان عربي بود، كه ديدگاه‎هاي جبران را در بارة خلق زباني مطلق منعكس مي‎كرد، و در نوشته‎هاي انگليسي‎اش سعي داشت با خلق يك سبك مشترك جهاني، به آن دست يابد. تأثير ماري در شكل گرفتن «پيامبر» بسيار قاطع بود، چون او بود كه به جبران توصيه كرد اين اثر را به زبان انگليسي بنويسد. پس از توجه وافري كه به كتاب جديد الانتشارش «ديوانه» شد، جبران براي نوشتن به زبان انگليسي پيش‎تر ترغيب شد. صحبت‎هاي جبران با ماري در بارة ازدواج، زندگي، مرگ، و عشق، در پيامبر و بسياري از آثار ديگر او مشهور است. با اين حال، ماري با عنوان «پيامبر» كه جبران در سال 1919 براي اين كتاب انتخاب كرد. مخالف بود و عنوان «اندرزها» را بيش‎تر ترجيح ميغداد. و حتا پس از انتشار كتاب نيز با همين عنوان از آن ياد مي‎كرد. در پاييز 1918، جبران خود را براي منتشر كرد «المواكب» آماده مي‎كرد، كه نخستين تلاش جدي او براي نوشته يك شعر عربي كهن، با وزن و قافيه بود.

نخستين كتاب انگليسي جبران با عنوان «ديوانه» درسال 1918 منتشر شد و مطبوعات محلي از آن استقبال كردند و او را ويليام بليك24، شاعر انگليسي، و تاگور، نويسندة هندي. مقايسه مي‎كردند كه در پل زدن بر روي مغاك ميان شرق و غرب مشهور بود. «ديوانه» مجموعه‎اي از تمثيل‎هايي بود كه توسط خود جبران مصور شده بود و تأثير نيچه، يونگ و تاگور در آن آشكار بود. به دنبال موفقيت «ديوانه»، اشتهار جبران افزايش يافت و اندك اندك رابطه‎اش با دوستان قديمي‎اش دي، ژوزفين و امين ريحاني از بين رفت. از هالة ابهامي كه در مردم ايجاد مي‎كرد، لذت مي‎‏برد.

در سال 1919، شعر عربي «المواكب» را منتشر كرد كه از آن استقبال چنداني نشد. همان سال، به عضويت هيأت تحريرية مجلة محل ديگري به نام «فتات بوستون» درآمد جبران در سراسر زندگي خود، در سرزمين‎هاي بيگانه، به عضويت جوامع و مجله‎هايي همچون المهاجر، الفنون، انجمن پيوندهاي زرين و فتات بوستون درآمد. با اين حال، موفقيت جبران به عنوان يك نويسندة عرب بسيار محدود بود.

در مجلة فتات، رابطة نزديكي با يك نويسندة مهاجر عرب به نام ميخاييل نعيمي برقرار كرد كه پيش از آن در سال 1914 با او آشنا شده بود. نعيمي كه از متفكران برجستة زمان خود بود، يكي از نخستين نويسند‎هاي عرب بود كه از تلاش‎هاي جبران براي پيشرفت زبان عربي، و استفاده از رسوم عرب تمجيد كرد. او بال‎هاي شكسته جبران را نمونه‎اي از زبان جهاني ادبيات مي‎دانست و اشاره مي‎كرد كه سلمه كرمه مي‎توانست به راحتي روسي، انگليسي يا ايتاليايي بوده باشد. حتا پس از مرگ جبران هم، نعميمي با بخشيدن تصويري آسماني به او، ناميرايش كرد.

در آوايل سال 1919، جبران به همراه نعيمي يك انجمن ده عضوه از مهاجران عرب تأسيس كرد كه به انتشار ادبيات عرب مي‎پرداختند نام اين انجمن «عربيه القلاميه» بود «عربيه» در دوران حيات خود نداي آزادي خواهي هنري جبران را منعكس، و نويسندگان را تشويق مي‎كرد تا قواعد را شكنند و به سبكل منحصر به فرد دست يابند. در آن دوران، درگيري جبران به نوشتن به عربي، او را تا مدتي از تكميل «پيامبر» باز داشت. از ان گذشته، بين از سرگيري كار روي «پيامبر» و يا آغاز يك تور سخنراني در ترديد بود. چون اشتهار روزافزون او، حضور هنري وسيع‎ترش را مي‎طلبيد. در هر حال،‌همچنان خود را سخنگوي هر دو جهان عرب و انگليسي زبان مي‎دانست و از دشواري‎هاي اين وظيفه آگاه بود.

در همان زمان، افكار سياسي جبران، سياستمداران محلي سوريه را خشمگين مي‎كرد و در برابر مقالة او با عنوان شما لبنان خود را داريد و من لبنان خودم را واكنش نشان دادند. جبران شيوة مديريت قلمروهاي سوريه را تاييد نمي‎كرد، چون منطقة سورية بزرگ داشت به لنبان فلسطين و سوريه تجزيه مي‎شد. در مورد ساختار كشورهاي جديدالتأسيس، جبران از سياستمداران مي‎خواست جنبه‎هاي مثبت فرهنگ غرب را بگيرند و از وارد كردن ارزش‎هاي سطحي مانند سلاح و لباس پرهيز كنند اندكي بعد، افكار سياسي از منجر به شكل گرفتن ديدگاه عمومي او نسبت به ساختار فرهنگي اين كشورها و روش زندگي شهروندان شد.

در سال 1920، تقريباً سه چهارم «پيامبر» به پايان رسيده بود و نوشته‎هاي عربي جبران همچنان وقتش را مي‎گرفتند. در نامه‎اي پر كنايه به ماري، اعتراف كرد كه مشكل هويت را حل كرده و تأثيرات شرق و غرب را در خودش به تعادل رسانده است. و مي‎گويد: «اكنون مي‎دانم كه من بخشي از كل هستم تكه‎اي از كوزه. اكنون فهميده‎ام كجا براي من مناسب است. و به شيوه‎اي خاص، من همان كوزه هستم و كوزه همان من است.»

سال 1922، جبران از مشكل قلبي خود شكايت كرد كه بعد به وضعيت رواني عصبي او مربوط دانسته شد. و خودش شخصاً تأييد كرد كه: و اما عظيم‎ترين درد من جسماني نيست. چيز شگرفي در درونم است. هميشه از آن آگاه بودم و نمي‎توانم بيرونش بكشم. يك «خود» خاموش بزرگتر است. نشسته و يك نفر كوچكتر را در درونم تماشا مي‎كند كه هر كاري انجام مي‎دهد.»

با نزديك شدن به پايان كار بر روي «پيامبر» ماري و جبران تأثير عظيم نيچه را بر روي اين كتاب تصديق كردند و آن را يادآور «چنين گفت زرتشت» نيچه دانستند. ماري توصيه‎هاي لازم را درمورد سبك نگارش «پيامبر» استفاده از حروف بزرگ در جاي مناسب. نقطه‎گذاري و قالب دهي بندها به حبران كرده بود. جبران اصرار داشت كه بندهاي هر قطعه كوتاه باشند و حتا در يك خط خلاصه شوند. ماري همواره مي‎گفت كه جبران مردي «چند واژه‎اي» است. كه نامه‎هايش را به حداقل واژه‎ها محدود مي‎كند.

چند ماه پيش از انتشار «پيامبر»، جبران كتاب را براي ماري خلاصه كرد: «سراسر پيامبر فقط يك چيز را مي‎گوديد: «تو بسيار بسيار بزرگتر از آني كه مي‎داني و همه چيز نيك است.»

سال 1923، جبران از راه مقاله‎هايش در روزنامه‎هاي مهاجر عربي، به اشتهاري مناسب در جهان عرب دست يافته بود. در اين دوران، وابستگي جبران از نظر مالي و ادبي به ماري كاهش مي‎يابت. پيش از آن با ماري به توافق رسيده بودند كه بدهي‎هايش را با فرستادن تابلوهاي نقاشي براي ماري. به او بپردازد. و اين توافق به جدل‎هاي هميشگي آن‎ها بر سر موضوع پول خاتمه داد و هر چه اعتماد به نفس جبران در نگارش به زبان انگليسي افزايش مي‎يافت. اتكاي او به نظرات ماري كاهش پيدا مي‎كرد. با اين حال، چهرة ماري به عنوان الهامي براي نقاشي‎هاي او باقي ماند، هر چند اندكي بعد جبران تصميم گرفت نقاشي را به مصور سازي كتاب محدود كند. «پيامبر» سرانجام در اكتبر سال 1923 چاپ و با موفقيت متوسطي در ايالات متحده مواجه شد.


واپسين سال‎هاي زندگي جبران و بازگشت به خانه (1931-1923)

در سال 1923، جبران مكاتبة نزديكي را با زن نويسندة عربي به نام مي زياد،25 آغاز كرد. آشنايي آن‎ها به سال 1912 برمي‎گشت، كه مي زياده براي جبران نوشت كه داستان سلمه كرمه در كتاب «بال‎هاي شكسته» او را تكان داده است.

مي كه يك نويسندة متفكر و از طرفداران سرسخت آزادي زنان بود، در فلسطين به دنيا آمده و در يك صومعه تحصيل كرده بود. سال 1908، به قاهره سفر كرد و پدرش انتشار روزنامه‎اي را در آن شهر آغاز كرد. همانند جبران، مي نيز به سهولت به زبان‎هاي انگليسي، عربي و فرانسه صحبت مي‎كرد. و در سال 1911 اشعار خود را با نام مستعار «ايزيس كوپيا26» منتشر كرد. مي بال‎هاي شكستة را آزاديخواهانه‎تر از سلايق خود مي‎دانست. اما موضوع حقوق زنان تا پايان عمر فكرش را به خود مشغول نگاه داشت و اين موضوع، تمايل مشتركي بين او و جبران بود. بعدها، مي به قهرمان نوشته‎هاي جبران تبديل شد و نقش ماري را به عنوان ويراستار و همدم جبران در سال‎هاي بعدي گرفت. درسال 1921، جبران عكس مي را دريافت كرد و تا پايان عمر به مكاتبه با او ادامه داد.

در دهة 1920، جبران همچنان از نظر سياسي فعال ماند و به طور گسترده به نوشتن در بارة فرهنگ  و جامعة و نياز جوامع عرب به اخذ جنبه‎هاي مثبت فرهنگ غرب ادامه داد. نوشته‎هاي جبران در سرزمين مادري‎اش با نظرات ضد و نقيضي مواجه بود، به ويژه ديدگاه‎هاي او در بارة كليسا روحانيت مسيحي جبران به عنوان يك نويسنده از تناقض گويي لذت مي‎برد و نوشته‎هايش همين روحيه را منعكس مي‎كردند. موفقيت كم او در جهان عرب، وادارش كرد اميد به پذيرش به عنوان يك نويسندة عرب را فراموش كند و تمام تلاش خود را معطوف به نوشتن به زبان انگليسي كرد. اندك اندك، جبران تسلط بر نوشته‎هاي خويش را به دست مي‎‏آورد و توانست سبك نگارشي نويني خلق كند، و همان طور كه براي ماري گفت. آرزو داشت كتاب‎هاي كوتاه و تك ساخت بنويسيد كه بتوان در يك نشست خواند ودر جيب حمل كرد.

كم‎كاري نقش ماري در نويسندگي جبران ضعيف مي‎شد. اما پس از چند سرمايه‎گذاري بد جبران، به ياري‎اش آمد. ماري همواره امور مالي جبران را سرپرستي مي‎كرد. و همواره براي جلوگيري از مديريت مالي ضعيف او آماده بود. با اين حال، قرار بود ماري تصميم مهم زندگي خود را در سال 1923 بگيرد. در اين سال، ماري براي زندگي به خانة يك زمين‎دار جنوبي رفت و در ماه ماه سال 1926 با او ازدواج كرد. جبران به او كمك كرد اين تصميم را بگيرد. و همين تصميم، به تدريج رابطة آن‎ها را كدر كرد. با اين حال، اعتماد جبران به ماري بر جاي ماند، و در بارة بخش‎هاي دوم و سوم «پيامبر» كه قصد داشت بنويسد، با او صحبت كرد. قرار بود بخش دوم باغ پيامبر27، نام بگيرد. و به دوراني بپردازد كه پيامبر در باغي در جزيره، به صحبت با پيروانش مي‎پرداخت. بخش سوم مرگ پيامبر28، ناميده مي‎شد و بازگشت پيامبر را از جزيره و زنداني و آزاد شدن او، و سپس سنگسار شدنش را در بازار توصيف مي‎كرد. برنامة جبران هرگز تكميل نشد، چون وضع سلامتي‎اش به وخامت گراييد و از آن گذشته،تمام وقتش را صرف بلندترين كتاب انگليسي‎اش «عيسا، پسر انسان» كرد.

همچنان كه ماري آهسته از زندگي او خارج مي‎شد. جبران دستيار جديدي به نامه هارنيتا بركتريج29 استخدام كرد كه پس از مرگ جبران نقش مهمي را بر عهده گرفت. هالنريتا آثار جبران را سازمان‎دهي و در ويراستاري نوشته‎هايش كمكش مي‎كرد. در سال 1926، جبران به يك چهرة شناخته شدة بين‎المللي تبديل شده بود. براي مطرح شدن بيش‎تر در سراسر جهان، در سال 1926 آغاز به انتشار مقاله‎هايش در فصلنامة «نيو اورينت»30 كرد، كه ديدگاهي جهان وطني داشت و شرق و غرب را براي پيوستن به يكديگر تشويق مي‎كرد. در همان زمان،‌كار بر كتاب انگليسي جديد خود آبلعازر و محبوبه‎اش31، را آغاز كرده بود. كه در يكي از آثار عربي پيشينش ريشه داشت. اين كتاب مجموعه‎اي دراماتيك از چهار شعر بود كه داستان ابلعازر، جستجوي او به دنبال روحش و ملاقات نهايي‎اش را با همزادش، از كتاب مقدس باز مي‎گفت.

ماري در ماه مي سال 1926 با فلورانس مينيس32، زمين‎دار جنوبي ازدواج كرد. دفتر خاطرات ماري در آن دوران، هستة مركزي كتاب «عيسا، پسر انسان» را از ديدگاه جبران آشكار ميغكند. جبران تمام عمر آرزوي نوشتن داستان عيسا را در سر مي‎پروراند به ويژه مي‎خواست عيسا را به گونه‎اي تصوير كند كه هيچ كس ديگري پيش از آن نكرده بود. جبران زندگي عيسا را از سوريه تا فلسطين بررسي كرده بود، و هرگز كتابي را كه به زندگي سراسر سفر عيسا مي‎پرداخت. از دست نمي‎داد از نظر جبران، عيسا انساني عادي در محيطي طبيعي بود و اغلب در بارة ملاقات‎ با اين شخصيت آرماني در البشري رؤيا مي‎پروراند. تخيل جبران بيش‎تر ريشه در قصه‎هاي بومي داشت كه در لبنان در بارة زندگي و اعمال عيسا شنيده بود. اندكي بعد، در ژانويه سال 1927، ماري به ويرايش كتاب پرداخت. چون جبران همچنان پيش از فرستادن آثارش براي انتشار، آن‎‏ها را براي ويراستاري به ماري مي‎داد.

در سال 1928، وضع سلامتي جبران وخيم شد. و درد عصبي بدنش افزايش يافت و او را به مصرف الكل سوق داد. مدتي بعد، باده‎گساري بيش از حد او در اوج دوران ممنوعيت مشروبات الكلي در ايالات متحده، به يك الكلي تبديلش كرد. از همان سال، به تفكر در بارة زندگي پس از مرگ پرداخت و آغاز به كسب اطلاعات در بارة خريد يك صومعه در البشري كرد كه در تملك كار مليت‎هاي33 مسيحي بود. در نوامبر سال 1928، كتاب «عيسا، پسر انسان» منتشر شد و با استقبال منتقدان محلي مواجه گشت، كه به تمجيد برداشت جبران از عيسا، پسر انسان پرداختند در همان هنگام، حلقه‎هاي هنري فكر كردن زمان مناسب براي تجليل از جبران فرا رسيده است. در سال 1929 تمامي انجمنها در تلاش آن بودند كه از او قدرداني كنند. نشرية عربيه به افتخار موفقيت‎اهي ادبي جبران، يك مجموعه از آثار اولية او را با عنوان «السنابيل» منتشر كرد.

با اين حال، يك روز بعداز ظهر، بحران رواني و اعتياد جبران به الكل، سبب آن شد كه زير گريه بزند و بر ضعف آثارش مرثيه بسرايد. يك بار به هنگام قرائت يكي از آثار خود در حضور جمع، نايد كه: «نيروي خلاقة اوليه‎ام را از دست داده‎ام».

در سال 1929، پزشكان توانستند مشكل جسماني او را به بزرگ شدن كبدش نسبت دهند جبران براي گريز از پذيرش بيماري، از تن دادن به كلية مراقبت‎هاي پزشكي اهتراز كرد و فقط در باده گساري غرق شد. براي دور كردن ذهنش از بيماري، به كار دوباره بر يكي از آثار قديمي‎اش پرداخت كه در سال 1911، در بارة سه خداي زمين نوشته بود. اين كتاب جدي داستان سه خداي زمين را باز مي‎گفت كه به عشق دو نفر مي‎نگرند ماري اين كتاب را ويراش كرد و كتاب در اواطس ماه مارس سال 1920 منتشر شد.

در سال 1920، باده گشاري بيش از حدش براي گريز از درد كبدي، بيماري‎اش را شدت بخشيد، و اميد به تمام كردن بخش دوم «پيامبر» يا «باغ پيامبر» در او ضعيف شد. جبران به ماري گفت قصد دارد در بشاري كتابخانه‎اي تأسيس نمايد و خيلي زود آخرين وصيت‎نامة خود را نوشت. سپس وحشت خود را از مرگ، براي دوست مكاتبه‎اش «مي زياده» چنين اعتراف كرد: «مي، من آتشفشان كوچكي هستم كه منفذش بسته است.»

سرانجام به علت گسترش سرطان كبدش، در دهم آوريل سال 1931، درسن چهل و هشت سالگي، در بيمارستاني در نيويورك درگذشت. خيابان‎هاي نيويورك دو روز براي او عزادار شدند، و در سراسر ايالات متحده و لبنان بر مرگ او سوگواري كردند وصيت‎نامة او مبلغ هنگفتي را به كشورش مي‎بخشيد، چون مي‎خواست مردم سوريه در سرزمين خود بمانند و به جاي مهاجرت، كشور سوريه را پيشرفت بخشند. ماري هسكل، خواهرش ماريانا، و هانريتا در استوديوي جبران جمع شدند، آثار او را منظم و تمام كتاب‎ها، نقاشي‎ها و طرح‎هاي او را مرتب كردند. ماريانا و ماري براي تحقق بخشيدن به رؤياي جبران، در ژوييه سال 1931 به لبنان سفر كردند تا جبران را در زادگاهش بشاري دفن كنند. شهروندان لبنان بيش‎تر با خوشحالي از ورود تابوت او استقبال كردند تا سوگواري، و بازگشت او را به خانه جشن گرفتند، چون اشتهار جبران پس از مرگ افزايش يافت. به هنگام بازگشت جبران. وزارت هنر لبنان تابوت او را گشود و بدنش را هنرمندانه آراست در همان زمان، ماريانا و ماري آغاز به مذاكره براي خريد صومعة مارسركيس34 را خريدند و جبران به آرامگاه ابدي‎اش منتثل شد. بنابه پيشنهاد ماري، متعلقات جبران، كتابهايي كه مي‎خواند، و برخي از آثار و نقاشي‎هاييش از آمريكا به لنبان منتقل شدند تا در همان صومعه نمايش داده شوند، و اين صومعه، بعدها به موزة جبران تبديل شد.

به دنبال مرگ جبران، ماري آثار بازماندة او را ويرايش كرد، و آخرين كتابش سرگردان35، در سال 1922 منتشر شد. ماري همچنين مراقبت از ماريانا، واپسين خويشاوند بازمانده از جبران را بر عهده‎ گرفت. با اين حال، بزرگترين خدمت ماري به جبران پس از مرگ او، انتشار خاطرات روزانه‎اش بود، كه در مورد پندارها و عقايد جبران، بصيرت نويني به منتقدان بخشيد. هم ماري و هم ماريانا آخرين سال‎هاي عمر خود را در خانة سالمندان به سر بردند ماري در سال 1964 و ماريانا در سال 1968 درگذشتند.

 


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 29 اسفند 1393 ساعت: 6:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره هویت و عزت نفس

بازديد: 1401

تحقیق درباره هویت و عزت نفس

 

1-1- مقدمه

1-2-موضوع تحقيق

1-3-اهداف تحقيق

1-4-اهميت موضوع

1-5-دلايل انتخاب موضوع

1-6-سوالات تحقيق

1-7-تعاريف عملياتي واژه ها

 

1-1-مقدمه

انسان درزندگي به دنبال معنايي مي گرددكه به خاطرآن زندگي مي كندوبارشدعقلاني فرددردوره نوجواني توجه اوبه ارزشهاواعتقادات ، مفاهم حقيقت ، زيبايي ومرگ ونيستي كه دركل معناي زندگي است جلب مي شود. نوجوان تمام روابط وباورهايي راكه دردوران كودكي بدون چون وچراپذيرفته است موردپرسش وترديدقرارمي دهدوسعي مي كندباتوجه به شخصيت شكل پذيرواستقلال جوي خودنظامي ازارزشها بدست آورد.

بسياري ازنوجوانان همان طوركه (( آدلوم )) بيان مي كند، وقتي براي اولين باربه دنياي اطراف خودمي نگرندوسعي مي كنندتاشخصيت خودراارزيابي نماينداحساس مي كنند كه درباره جهان ومعناي وجودانسان وحتي خودشان نيازمندپاسخ هستند( احمدي ، 1377 )

بنابراين دوران نوجواني به سبب تغييرات شديدجسماني ورواني وازطرف ديگرانتظاراتي كه خانواده وجامعه ازنوجوان داردوسايرعواملي كه درروندرشدوتكامل نوجوان تاثيرمي گذاردبرحساسيت اين دوره مي افزايد.

براين اساس مسئله پذيرش نوجوان ، حمايت ، راهنمايي ومساعدت به نوجوان دركسب هويتي مستقل وارزشمندازاهميت فراواني برخورداراست . نوجوان دراين دوره نيازمنددريافت رهنمودهاي اساسي جهت دستيابي به يك زندگي    هوقمنداست . انسانهابه حفظ يكتايي وحدت ومركزيت خودتوجه دارنداما علاقمند به بيرون آمدن ازخودوارتباط باموجودات ديگروطبيعت هستند. انسانها براي كشف وجودخودعلاقمند ومايلندهويت شخصي خودراپيداكنندياخلق كنندوآغازاين علاقمندي به دوران نوجواني برمي گردد.

طبق نظريه اريكسون ، دراين دوران است كه فردنسبت به شخصيت خودآگاهي پيدامي كند ويك  من [1] كه وحدت بزرگتري ازگذشته داردودرارتباط بايك گروه ، شغل ، جنس ، فرهنگ ومذهب است دراوشكل مي گيرد.

دراين راستا ، عزت نفس ياارزش گذاشتن به ويژگيهاي خودكه يكي ازموضوعات مهم وقابل بحث درباره رشدخودمحسوب مي شودمي تواندبه شكل گيري يكيديگرازجنبههاي مهم رشدخودكه همان شكل گيري وتكوين هويت فردي است بيانجامد( براهني ، 1378 )

ورودبه نوجواني رااغلب تولددوباره مي نامندچراكه فردباپشت سرگذاشتن دنياي كودكي خودوجست وجوي فرمنهاوباورهاي جديدبه دنبال تغييرانتظارات خودوهماهنگي باانتظارات والدين واجتماع برمي آيندوسرانجام به سوال « من كيستم ؟» درزندگي خودپاسخ مي دهند.( اكبرزاده ، 1375 )

احساس عزت نفس درنوجوان ازنگرش والدين ومعلمين وهمسالانشان نسبت به آنهانشات مي گيرد. عزت نفس نتيجه ارزشيابي خودانگاره است .بيشترنوجوانان به طورفراينده اي يك خودايده ال راكه درمقايسه دايمي باخودواقعي انسان است درخويشتن رشدمي دهند. نتيجه اين ارزشيابي ، احساس خوب بودن ياخوب نبودن است.

همزمان بافاصله گرفتن ازبزرگسالان ومبارزه براي استقلال دراوايل نوجواني خودآگاهي وانتقادازخوددرنوجوان زيادمي شود. خيال پردازي وآزمايشهاي واقعي ورقابت پيشگي اواسط نوجواني بتدريج به رشدعزت نفس منجرمي شود.

تجاربي كه نوجوان درجريان ايفاي نقشهابه دست مي آورندورفتارهاي مناسب وموردپذيرش وتقويت ديگران ، موجبات تلفيق وهماهنگي عناصرتشكيل دهنده « خود » رادراواخردوره نوجواني فراهم مي آورد.( لطف آبادي، 1378 )

درنهايت نوجوان مي كوشدباتلفيق اين ارزشهاوارزيابي هابه تصويريك پارچه اي ازخوددست مي يابد. درصورتي هم كه نظرهاوارزشهاي والدين وهمسالان متفاوت ازهم باشنداحتمال پيدايش تعارض درنوجوان افزايش مي يابدودچارحالت « سردرگمي هويت[2]» مي شود. واين زماني است كه درنوجوان بحران هويت حل نشده باشدوفردمفهوم يك پارچه اي ازخودياسلسله معيارهاي ارزيابي ارزشمندي خويش درزمينه هاي عمده زندگي نداشته باشد.( براهني ، 1378 )

همان طوركه گفته شد، تثبيت هويت درسنين جواني رخ مي دهد. دراين دوره معمولااستقلال كامل ازوالدين وتصميم گيري شخصي براي قبول مسيوليت زندگي حاصل مي شود. توانايي جوانان براي درنظرگرفتن تمام جوانب مسايل ويافتن دانش نسبتاوسيع درباره هنجارهاي اخلاقي واجتماعي وآگاهي ازضرورت يكپارچه بودن شخصيت بزرگسالي ، زمينه هاي لازم رابراي آنان فراهم آورده ،تابه تثبيت هويت وانجام خودبرسند.

دراين دوره هويت شخصي آنان به صورت باورهاي عملي وارزشهاوطرح وبرنامه مشخص زندگي جلوه گرمي شود( لطف آبادي ، 1378 )

به طوركلي ، هويت نه تنهاداراي بعدشخصي وفردي است بلكه داراي بعداجتماعي وجمعي نيزمي باشد.( هور، 1991 ، به نقل ازرايس ، 2001 )

 

هويت شامل اجزابسياري ازجمله جنسي ، اجتماعي ، فيزيكي ، رواني ، اخلاقي ، ايديولوژيك وشغلي وحرفه اي است كه مجموعه اين اجزاخودراتشكيل مي دهد.

( مارسياوهمكاران ، 1983 )

بطورخلاصه مي توان اظهارداشت كه درفصل اول پژوهش ، ابتدادرموردچگونگي رشدشخصيت ونقش مهم آن درتبين وتشريح اختلالات روان شناختي مطالبي بيان شد. چراكه ازديربازموردتوجه روان شناسان بوده است وسهم قابل توجهي درتعيين مسيربهنجاررشددارد- علاوه برآن دومولفه ديگركه درطول تاريخچه روان شناسي بحثهاونظريات فراواني رابه خوداختصاص داده است « هويت »و « عزت نفس » مي باشدكه درتمامي اختلالات رواني داراي نقش تعيين كننده اي هستند. همچنين اين دومسئله بيشترخودرادردوره نوجواني وجواني نشان مي دهدونقش كليدي دراين دوران ايفامي كند. آنچه كه درواقع ، پژوهش حاضربايدجوابگوباشد، ميزان همبستگي وچگونگي ارتباط هريك ازپايگاههاي هويت باعزت نفس مي باشد.

همان طوركه درفصل هاي گذشته راجع به آن بحث شدمادراين پژوهش ازنظريات روان شناسان بسياري سودجستيم .

مارسيا درمطالعاتش به اين نتيجه رسيدكه افرادپايگاههاي تعليق داراي منابع دروني اطمينان وامنيت وعزت نفس پايدارهستندوافرادپايگاه ممانعت وپراكندگي فاقدچنين منابعي هستند. ( مارسيا به نقل ازكروگر،1979 )

درمطالعه اي ديگر، كرامر، متذكرشدكه افرادپايگاههاي هويت ممانعت ودستيابي هردوازعزت نفس بالايي برخوردارنددرصورتي كه افرادپايگاههاي تعليق وپراكندگي كه فاقدتعهدهستندازعزت نفس پاييني برخوردارند( كرامر، 1997 )

گلاسردوسيني درموردروابط متقابل عزت نفس وهويت مي نويسند: « چگونگي برداشتهاونظريات ديگران نسبت به مادرروشن كردن هويت مانقش عمده اي برعهده دارد. ارزشيابي هاي ماازخودمان درارتباط باشرايط زندگي ، اوضاع  اجتماعي واقتصادي نيزمبين هويت ماست وهمچنين تصورات مادرباره وضع جسماني وشيوه لباس پوشيدن ، نوع هويت مارادرمقايسه باديگران نشان مي دهد»( گلاسروكرسيني ، 1975 ، 1973 )

فصل دوم كه شامل عناويني ازجمله موضع گيري هاي نظري درخصوص هويت وعزت نفس كه خودشامل بخشهايي ازقبيل تعريف هويت وعزت نفس مي باشد كه دراين بخش به تعريف مفهوم هويت وعزت نفس پرداخته شده است وسپس به بحث شكل گيري هويت پرداخته مي شودطبق نظريه اريكسون درموردرشدرواني اجتماعي انسان ، پنجمين مرحله ازرشدرواني اجتماعي « شكل گيري هويت » درمقابل پراكندگي مي باشد.اودراين مورد تاكيدداردكه مراحل رشد هريك بطور مجزادردرون خودپايان نمي يابدبلكه بهم پيوسته ووابسته است . عوامل مختلفي برشكل گيري هويت تاثيرمي گذاردازجمله :عوامل شناختي ، والدين ، مدرسه وعوامل اجتماعي فرهنگي ، تربيت تولدوفاصله سني فرزندان دررفتارخودنوجوان وخيال پردازي هاو

دربخش بعدي نيزبه نظريه هاي مربوط به هويت ازجمله نظريات بلوز كگان لووينگر اريكون گلاسر پرداخته مي شود وهمچنين دربخش بعدي به نظريه هاي مربوط به عزت نفس ازجمله نظريات مردم اريكسون بندورا كلي مزلو وراجرز

ودردوبخش پاياني به مباحثي ازجمله يافته هاي پژوهش درخصوص موضوع ونتيجه گيري نيزپرداخته شده است .

فصل سوم روش پژوهش رامعرفي مي كند. اين روش به صورت همبستگي مي باشدودرنمونه گيري نيزازروش نمونه گيري خوشه اي استفاده كرده ايم . جامعه موردمطالعه ما، دانش آموزان دخترمقطع پيش دانشگاهي وسوم دبيرستان منطقه يك مشهدمي باشندكه ازميان اين تعدادما160 نفررابه عنوان حجم نمونه دراختيارگرفتيم . دوآزمون اجراشده آزمون گسترش يافته عيني پايگاه هويت من وديگري آزمون عزت نفس كوپراسميت اجراي ازمون گروهي بودوداخل كلاس وحدود20 الي 25 دقيقه وقت لازم بودتاازموني به هردوازمون پاسخ دهد.براي تحليل داده هاازضريب همبستگي پيرسون استفاده كرديم وبراي بررسي تفاوت ميان گين هانيزازازمون استفاده نموديم .

فصل چهارم نيزشامل دوبخش مي باشدكه مربوط بررسي جهت شناختي وپس بررسي توصيفي وارتباطي سوالات پژوهش است دربررسي جهت شناختي عنوان شدكه تعدادآزمودني ها160 نفربودندوهمگي مونث وازاين ميان 151 نفرمجردو9 نفرمتاهل بودندودربخش بررسي توصيفي وارتباطي سوالات پژوهش به رابطه عزت نفس باهريك ازپايگاههاي هويت پرداخته شده است .

وفصل پنجم به بحث ونتيجه گيري ومقايسه تحقيق فوق باسايرتحقيقات انجام شده ودراين زمينه نيزاختصاص داده شده است .

1 2 موضوع تحقيق

دريك جامعه ابتدايي كه در آن الگوهاي همانندسازي ونقشهاي اجتماعي محدودندهويت يابي تاحدودي اسان ترصورت مي گيرد امادر    جامعه پيچيده ،هويت يابي براي بسياري ازنوجوانان كاري دشواروطولاني است . درچنين جوامعي براي اينكه نوجوان بداند« چگونه رفتاركندوچه كاري رادرزندگي دنبال كند» بايدمجموعه كاملاًنامحدودي ازرفتارهارادرنظربگيرد.درنتيجه دررشدهويت يابي نوجوان ، تفاوتهاي بسياري مشاهد ه مي شود( براهني ، 1378 )

مادامي كه خودنتواندبه هويت يكپارچه اي دست يابدنمي تواندمسيرمشخصي رادرزندگي دنبال كند، بي ثبات بوده ونوعي پراكندگي وبي انسجامي دررفتاراوحاكم مي شود. درمطلوب ترين شرائط بحران هويت نوجوان بايددراوايل يااواسط دهه سوم حل شودتاخودبتواندبه مسايل ديگرزندگي بپردازد.وقتي اين فرايندباموفقيت انجام بپذيرد، مي گوييم فردبه هويت دست يافته است . به اين معني كه وي به مفهوم يكپارچه اي ازهويت جنسيتي ، جهت گزيني شغلي وجهان بيني نايل شده است . ( همان منبع )

درنظريه پردازي هايي كه درزمينه روزهاي جست وجوي هويت وتعهددرزمينه پايگاههاي هويت انجام شده است به مباحث اطمينان وامنيت دروني ، عزت نفس پايدارواضطراب توجه شده است . دراين پژوهش به دليل گستردگي هريك ازاين مباحث ، نه تنهابه مسيله عزت نفس توجه شده است .

درنظريات ، ازيك سوافرادپايگاههاي تعليق راداراي منابع دروني اطمينان وامنيت وعزت نفس پايداردانسته اندوافرادپايگاه ممانعت وپراكندگي رافاقدچنين منابعي مي دانند.( مارسيا، 1994 )

همچنين براساس يك سري مطالعات پيشين ، افرادپايگاههاي هويت ممانعت ودستيابي هردوازعزت نفس بالايي برخوردارنددرصورتي كه افرادپايگاههاي تعليق وپراكندگي كه فاقدتعهدهستندازعزت نفس پاييني برخوردارند.( كرامر، 1997 )

موضوع تحقيقي كه براي اين پژوهش انتخاب شده است بررسي رابطه عزت نفس باهريك ازپايگاههاي هويت دردانش آموزاني مقطع پيش دانشگاهي وسوم متوسطه ناحيه 1 شهرستان مشهدمي باشد.

 

1-3- اهداف تحقيق

به طوركلي اين پژوهش اهداف زيررادنبال مي كند.

1-مطالعه رابطه ، عزت نفس باپايگاه هويت دستيابي دردانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي وسوم متوسطه

2-مطالعه رابطه عزت نفس باپايگاه هويت پراكندگي دردانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي وسوم متوسطه

3-مطالعه رابطه عزت نفس باپايگاه هويت ممانعت دردانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي وسوم متوسطه

4-مطالعه رابطه عزت نفس باپايگاه هويت تعليق دردانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي وسوم متوسطه

5-بررسي عزت نفس ورابطه آن بارشته تحصيلي

اهميت چنين پژوهشي دربرنامه ريزي هاوشناخت معضلات نوجوانان ازجايگاه ويژه اي برخورداراست . زيرابه اهداف نوجوانان سمت وسويي مشخص خواهددادواگرنوجوانان عزت نفس پاييني داشته باشندمي توان بااستفاده ازروش هاي موثرعزت نفس آنان راتقويت كرده وبالابرد.

درصورتي كه جامعه اي براي حل مسايل خوداعم ازاجتماعي وفرهنگي ، اقتصادي ، تربيتي و ازپژوهش وتحقيق استفاده كنددرارايه راه حل هامي تواندنتيجه گيري صحيح تري داشته باشدودرنهايت كشوررادرجهت سازندگي وپيشرفت سوق دهد.

گلاسروكريسني ( 1975 1973 ) درموردروابط عزت نفس وهويت مي نويسند،

« چگونگي برداشت ونظرات ديگران نسبت به مادرروشن كردن هويت نقش عمده اي برعهده داردآنچه كه ديگران درباره مامنعكس مي كنندتاحدزيادي تصويربامعنايي ازهويت ماست . ارزشيابي هاي ماازخودمان درارتباط باشرايط زندگي ، اوضاع اجتماعي واقتصادي نيز، مبين هويت ماست وهمچنين تصورات مادرباره وضع جسماني وشيوه لباس پوشيدن نوع هويت مارادرمقايسه باديگران نشان مي دهد» ( شفيع آبادي ، 1377)

 

1-4 اهميت موضوع

1-هيچ چيزدردنيابراي نوجوان به اندازه پرسشهايي كه به هويت اومربوط مي شودنگراني ودلواپسي ايجادنمي كند

دردوران نوجواني به هويت يابي مسيله حادمي شوداين كه اوبه گمان خويش چگونه آدمي است واين كه اونسبت به استنباط ديگران درموردخودچه احساسي دارد؟ اورابراي تسلط برخودبه تلاش وامي داردبنابراين امروزه باوجودپيچيدگي هاوموانعي كه برسرراه رشدرواني اجتماعي نوجوان شكل گرفته است بايدتوجه بيشتري به مسايل ومشكلات نوجوان داشت . مشكلات هويت وعزت نفس جزء مسايلي است كه درهريك ازانحرافات واختلالات ازقبيل به اعتياد، بزهكاري و نقش اساسي دارد.

2- بنابراين باتوجه به روابط متقابل وتنگاتنگي كه بين هويت وعزت نفس وجوددارداحتياج به مطالعاتي داريم كه رابطه مشخص اين دورايعني ( ميزان عزت نفس رادرهريك ازپايگاههاي هويت بررسي وروشن نمايد)

دراين ميان مداخلات اجتماعي ورويكردنظامهايي كه بامسيله شكل گيري هويت نوجوانان سروكاردارندازجمله نظام آموزشي وتربيتي درحل مسايل هويت نوجوانان جامعه اهميت زيادي دارد.

به عبارتي باشناخت تواناييها، استعدادهاوشخصيت افراد مي توان درمحول كردن كارهاي زيربنايي به آنان موفق شد. نوجوانان آينده سازان جامعه هستندشناخت روحيات آنهابايدسرلوحه تمام كارهاي برنامه ريزان ومديران تعليم وتربيت قرارگيرد. نوجواني كه دچاربحران هويت مي شوداگراين بحران رابه سلامت نگذراندانرژي باارزش اوتلف مي شود، كاركردهاي انطباقي اش مختل مي شودوتمام آينده اوزيرسوال مي رود.

 

 

1-5- دلايل انتخاب موضوع ،

دلايل انتخاب موضوع تحقيق عبارتنداز:

1-آگاهي ازميزان عزت نفس دانش اموزان مقطع پيش دانشگاهي وسوم دبيرستان

2-بررسي انواع پايگاههاي هويت دردانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي وسوم دبيرستان

3-بررسي رابطه بين عزت نفس وپايگاههاي هويت دانش آموزان مقطع پيشس دانشگاهي وسوم دبيرستان

4-نيازمراكرمهمي كه درارتباط بادانش آموزان وجوانان هستندبه داشتن اطلاعات فوق الذكردرخصوص اين قشرعظيم ومهم جامعه كنوني ايران

5-فراهم نمودن زمينه تحقيقات جزيي ودقيقي درخصوص دانش آموزان وجوانان

 

 

1-6- سوالات تحقيق

1.      بين ميزان عزت نفس وپايسگاله هويت دستيابي رابطه معناداري وجوددارد.

2.       بين ميزان عزت نفس وپايگاه هويت تعليق رابطه معناداري وجوددارد.

3.      بين ميزان عزت نفس وپايگاه هويت ممانعت رابطه معناداري وجوددارد.

4.       بين ميزان عزت نفس وپايگاه هويت پراكندگي  رابطه معناداري وجوددارد.

1-7 تعاريف عملياتي واژه ها

-تعريف عملياتي عزت نفس ،

درتحقيق حاضرميانگين نمرات عزت نفس4 / 25 مي باشددرصورتي كه نمرات پايين ترازميانگين باشدعزت نفس پايين است وباعقده حقارت همراه است ودرصورت ميزان بالاي عزت نفس بااستواري سازگاري همراه مي شود.

-تعريف عملياتي پايگاه هويت ،

پايگاه هويت شامل دوبعدايديولوژي وبين فردي مي باشدكه بعدايديولوژي ك حيطه ي ( 1-شغلي 2-مذهبي 3-سياست 4-سبك زندگي )

وبعدبين فردي حيطه اي ( 1-روابط دوستانه 20نقش جنسي 3-همسرگزيني 4-فعاليتهاي تفريحي راشامل مي شود.نمراتي كه آزمون اين دوبعدهويت ( ازمون گسترش يافته عيني پايگاه هويت من ( EOM – EIS ) بدست مي ايد ، فرد رادرهريك ازپايگاههاي ذكرشده قرارمي دهد.

-دانش اموزان مقطع پيش دانشگاهي ،

دراين مطالعه ، دانش اموزان ، دختراني هستندكه درمقطع سوم متوسطه وپيش دانشگاهي بين سنين 19 17 سال مشغول به تحصيل مي باشند.

-رشته رياضي فيزيك ، رشته اي است كه دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه استعدادونمرات كسب شده اين گرايش راانتخاب كردند.

-رشته علوم تجربي ، رشته اي است كه دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه واستعدادونمرات كسب شده اين گرايش راانتخاب كردند

رشته علوم انساني رشته اي است كه دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه استعدادنمرات كسب شده اين گرايش راانتخاب كردند.

فصل دوم :

موضع گيري هاي نظري ويافته هاي پژوهشي درخصوص موضوع

 

2-1-موضع گيري هاي نظري درخصوص هويت وعزت نفس

2-1-1-تعريف هويت وعزت نفس

2-1-2-شكل گيري هويت

2-1-3-نظريه هاي هويت

2-1-4-نظريه هاي عزت نفس

2-2-يافته هاي پژوهشي درخصوص موضوع

-نتيجه گيري

 

 

 

2-1موضع گيري نظري درخصوص هويت وعزت نفس

2-1-1تعريف هويت وعزت نفس

مفهوم هريك باكلمات دقيق قابل تعريف نيست وتاحدي مبهم مي باشد  شامل تداوم وثباتي است كه مشخص كننده افراداست  . علي رقم تمام تغييرات ونقشهايي كه درهرمرحله اززندگي فردپيش مي ايدفرددرجريان رشدمراحلي راپشت سرمي گذاردكه جداازهم نيستنددرهرمرحله هويتي هست وبين هويتهاي مراحل مختلف ارتباط وجودداردامااين هويتهاهميشه ازنوع ازمايشي بوده اندزيراكه هريك درمرحله شدن بودندولي حالازمان بودن رسيده است .( اكبرزاده ، 1376 )

مفهوم هويت كه اريكسون دردوره نوجواني مطرح مي كنددوچهره دارد.1-ازيك سواحساساتي رجوع مي كندكه يك فرددرمقابل خويش دارديعني خودسنجي .

2-برروابط بين هويت شخص وتوصيف هايي كه ديگران ازاوبه عمل مي آورندتكيه مي كنداين توصيه هامربوط به رفتارهايي هستندكه جامعه آنهارابراي يك رفتارمناسب اساسي مي داندودراطراف مجموعه هايي كه نقشهاي اجتماعي ناميده مي شوندسازمان يافته اندبه عنوان مثال مرديازن بودن به معناي ايفاكردن يكي ازنقشهاست نقشها بين خوداجتماع ارتباط برقراري سازدوداراي دوكوششند. يكي اينكه شخص مرابه قوانين اجتماعي مربوط مي سازدوديگراينكه وي رابه عنوان فردشخص مي كند.

هويت ازديداريكسون مبناي اجتماعي وشخصي داردزيرابرمبناي فعاليتها ، كنشهاو تمايلات مي باشد(محسني ، 1375) وبردرلغت نامه روان شناسي خودهويت رابه طورمجزابراي چندحوزه تعريف كرده است روان شناسي شخصيت نظريه پياژه وعلم منطق تعريف حاصل مربوط به مطالعه شخصيت كه درهويت به عنوان عنصراساسي شخص ، خودمستمروپنداره دروني وذهني كه شخص ازخودش به عنوان يك فردداردتعريف شده است (وبر، 1368 )

براي فهم بهترمفهوم هويت ، مي توان به عبارات اريكسون درتوصيف هويت اشاره كرد. اريكسون ابتدااصطلاح (( هويت من )) رابراي توصيف مسايل رواني بعضي ازنظاميان بازگشته ازجنگ دوم جهاني بكاربرد. اومشاهده كردكه اين سربازان نمي توانندازعهده تغييرنقش خودازسربازبه شهروندبرآيندودرانطباق باوظايف ومسئوليتهاي جديدخوددرجامعه ناتوان هستند.

تجربه آنان ( فقدان يكسان بودن خودوپيوستگي زندگي ) بود. وي مي گويد: (( آنچه كه توجه مرابيشترجلب كردفقدان مفهومي ازهويت دراين مردان بود. آنهامي دانستندكه چه كسي هستند. آنهايك هويت شخصي داشتندامااين هويت ازنظرذهني سست بود. زندگي آنهاديگرپيوستگي گذشته رانداشت . يك آشفتگي اساسي درآن چيزي وجودداشت كه بعدهاآن را(( هويت من )) ناميدم )) ( اريكسون ، 1963 )

اريكسون تعاريف متعددي رابراي هويت ارايه كردكه ازتفكرروان تحليلي باتاكيدبر(( رشدمن )) سرچشمه مي گيردوبرمبناي اين عقيده قراردادكه من يك شخصيت پيوسته راسازمان مي دهدويكسان بودن وپيوستگي اي كه توسط ديگران درك مي شودرابدان مي بخشد. وي مي گويداصطلاح هويت هم بريكساني دروني بادوام درخرد( يكسان بودن خود) وهم برشريك شدن بادوام دزبعضي ازانواع رفتارباديگران دلالت دارد( اريكسون ، 1956 )

ازنظرمارسيا( 1378 ) ، هويت يك ساختارروان شناختي وفرايندي بايك درجه تغييروعلاوه برآن كندمي باشد. هويت نظريه اي است كه فرددرموردخودش دارد( كه لزومابه طوركامل خودآگاه نيست ) وداشتن آن همواره يك اتفاق مثبت دراحساسي كه فرددرموردخودش داردايجادمي كند. اين نظريه خودياساختارهويت همواره زيرسطح آگاهي است .

مگرهنگامي كه درمعرض تجربه اي قرارگيردكه بتواندموازنه ايجادشده رابرهم بزند. درآن زمان است كه فردازهويت خودش آگاه مي شوددرحالت مطلوب پس ازآن ساختارهويت درجهتي مي كندتاباتجربه جديدتطابق پيداكند.

درخصوص عزت نفس بايدگفت كه يكي ازعوامل مهمي كه شخص راوامي داردتابه نحوه مؤثري عمل كنددركارهايش جديت وپشتكارداشته باشدعزت نفس است ( ارنسون ، 1971 ) غرض ازاعتمادبه نفس ، وجودقدرت واتكائي مستقل درنفس است ، كه درسايه آن آدمي بدون چشمداشت ازكمك وسودديگران ، كاري راآغازكرده ومي كوشدآن رابه فرجام برساند( قايمي ، 1364 )

اكثرصاحب نظران برخورداري ازعزت نفس رابه عنوان عامل مركزي واساسي درسازگاري ، اجتماعي عاطفي افرادمي دانندشايستگي عاطفي اجتما عي كه ازخودارزيابي مثبت مي شودميتواندبه عنوان سپريانيرويي درمقابل مشكلات خطيرآينده به كودك كمك كند( بيابانگرد، 1373 )

تعريف راجرزازعزت نفس عبارت است ازارزيابي مداوم شخص نسبت به ارزشمندي (( خويشتن خود)) . عزت نفس نوعي قضاوت نسبت به ارزشمندي وجودي است . اين صفت درانسان حالت عمومي داردومحدودوزودگذرنيست . طبق نظرراجرز، اين احساس عزت نفس دراثر(( نيازبه نظرمثبت )) بوجودمي آيد. نيازبه نظرمثبت ديگران شامل بازخوردها، طرزبرخوردگرم ومحبت آميز، احترام ، صميميت ، پذيرش ومهرباني ازطرف محيط بخصوص اولياء كودك مي شود( شاملو ،1368 )

كوپراسميت ، حرمت نفس رابه عنوان بازخوردهاي ارزيابي كننده اي كه فردنسبت به خودداردتعريف خودكه حفره اي ازباورهاي خودراپيرامون توانمنديها، انديشمنديها، تاكيد- عدم تاثيروموثربودن رادربرمي گيرد( اسميت ، 1967 )

حضرت امام صادق ( ع ) سخني دارندكه مي توان آن رابه اعتمادبه نفس واتكابه نفس تعبيركرد.

(( احمل نفسك ، لنفسك فان لم تفعل ، لم يعملك غيرك ))

(( بارمسئوليت خويش رابايدخودت به دوش بگيري واگرازانجام وظيفه شانه خالي كني ، ديگري بارمسئوليت توراحمل نخواهدكرد))

بااين توجيه ، وجوداعتمادبه نفس درافرادبويژه پايه گزاران آن ازهمان كودكي ضروري است واين ضرورت هم دررابطه باگذران امورمربوط به حيات روزمره است . وهم دررابطه باسلامت رواني ورشد وامكان كسب كمال . كودكان مانيازمنداعتمادبه نفس اندتادرسايه آن بتوانندراه خوشبختي خودراهمواركنند. به هرميزان كه كودكان بيشتررشدكنندوبيشتربامسايل ودشواريهاي زندگي مواجه گردند، نيازآنهابه اعتمادبه نفس بيشترخواهدشد( قايمي ، 1364 )

برانودرتعريف عزت نفس مي گويد:

عزت نفس به اين معناست كه شخص برحسب ادراكي كه ازموقعيتهاي شخصي خوددرذهن دارد. به چه ميزان خودش رادررده بالاياپايين قرارمي دهد. عزت نفس تاحدودي شبيه خودپنداره است . خودپنداره ارزيابي كلي فرداست ازشخصيت خودش ، ازاين روكسي كه خودپنداره مثبتي دارد، عزت نفس زيادي خواهدداشت وكسي كه خودپنداره منفي داردعزت نفس كمي خواهدداشت ( برانو، 1370 )

امروزه درتعريف عزت نفس مي گويند: (( عزت نفس به ارزيابي كه خوددرموردچيزي اساسي خودبه عمل مي آورداطلاق مي شودودرآن اظهاراتي است دال برنگرش تصويب شده ياتصويب نشده ونشان دادن عقايدفرددرباره اهميت خود، موفقيت وارزشمندي خود))

دليل عمده ايجادخود، خودپنداره وعزت نفس رابايددررابطه فردباجامعه اش بخصوص دردوران پراهميت كودكي ونوجواني جستجوكرده ودراين دوران رابطه فردباخانواده اش واطرافيانش موثرترازهمه دانست ايت رابطه رامي توان به چندنوع بيان كردكه عبارتنداز:

الف ) واكنش ديگران ، مهمترين منشا پدي آمدن خودپنداره وعزت نفس ، رفتاروواكنش ديگران نسبت به فرد، بخصوص كودك است اين رانظريه (( آينه نما)) مي نامند. نظريه مذكورمعتقداست كه براي ديدن خودبه واكنش هاي ديگران توجه كرده تصويرخودرادرآن واكنشهاببينيم . بسياري ازتحقيقات حاكي ازآن است كه تصوي وپنداره هرفردازخود، وابسته به تصويري است كه ديگران ازاوداشته اند. وحتي درحال حاضرهم تصويرديگران ازيك فرد مي تواندارزيابي وتصويري راكه اوازخودداردراتغييردهد.

ب ) مقايسه باديگران ، به تدريج كه كودك رشد مي كندخودراباديگران ، مانندبرادر،خواهر،دوستان ، همسالان و مقايسه مي كند اين مقايسه يكي ازمنابع اصلي ايجادخودپنداره وعزت نفس است . اگربرادروخواهري كوچك باهوش وزرنگ هستندواودايماازآنهاعقب مي افتدكودك خودراكم هوش تصورمي كند.

بنابراين نبايدهيچ گاه ، كودك راباافرادي كه بيشترازاودرخشيده اندمقايسه كنندزيرا: اولاهيچ گاه دوموجودي رادرجهان نمي توان پيداكردكه كاملا شبيه به هم باشندتابتوان آنهاراباهم مقايسه كرد. ثانيا: اين كارسبب ايجاداحساس حقارت وخودكم بيني دركودك مي شود.( ماسن ، 1974 )

ج ) همانندسازي باالگوها، كودك بابرخي افرادمهم زندگي خود، همانندسازي كرده ، آنان رابه عنوان مدل ياالگوي رفتارخودبرمي گزيند، آنهارامي ستايدوسعي  داردشبيه آنان شود. والدين ، معلمان ومربيان ، مهمترين اين الگوهاهستندشكل گيري خودايده ال براساس درهم آميختن ويژگيهاي اين الگوهادرذهن كودك ، انجام مي شود. تحقيقات نشان مي دهدكه همانندسازي نيزسبب تغييرخودپنداره مي شودقسمت مهمي ازنظام خودازطريق همانندسازي كودك باوالدهم جنس خودشكل مي گيردكه دراصل نقش جنسي اوراتعيين مي كند.

د) نيازبه احساس ارزش وعزت نفس ، همراه بازيستن درشرايط اجتماعي نيازبه احساس ارزشمندي به نحوسالم ومتعادل آن درانسان بوجودمي آيدكه براي نگهداري سلامت وتعادل رواني وحتي تكامل وجودي اوبسيارضروري است . معمولااگربراين نيازخللي واردشود، احساس حقارت ياخودبزرگ بيني درفردايجادمي شود. كه لآن هم خودريشه بسياري ازناهنجاريهاي رواني است ( شاملو، 1368 )

كوپراسميت چهارعامل رادرتحول عزت نفس كودك مهم مي داند.

1-ارزشي كه كودك ازسوي ديگران ، ازطريق ابرازوجود، ابرازمهرومحبت ، تحسين وتوجه دريافت مي كند.

2-تجربه همراه باموفقيت كودك ، مقام ياموقعيتي كه فردخودش رادرارتباط بامحيط مي بينيد.

3-تعريف شخصي كودك ازموفقيت ياشكست

4-شيوه كودك درارتباط باپسخوراندمنفي ياانتقاد.

بايدتوجه داشت كه نقش والدين درهركدام ازعوامل بالابارزاست . همچنين ميزان عزت نفس وشايستگي خودوالدين حائزاهميت است چراكه كودكان نظاره گرچگونگي درگيري والدين بامسائل زندگي وروشهاي انان دررويارويي بادشواريهاو ميزان شا يستگي هاي انهاهستند( اسميت ،1981 )

2-1-2- شكل گيري هويت :

هويت يابي عبارت است ازكشف اين موضوع كه (( من كيستم ؟(( چه چيز برايم ارزشمنداست ودرزندگي به كجامي خواهم بروم ؟ ))

جوانان درجست وجوي هويت خودنقشهاي گوناگوني راازمايش مي كنندتابه استمراري ازشخصيت خوددست يابند. واستمرارشخصيت بدين معناست كه حس كنددرطول زمان ومكان ( يك شخص ) هستند.

هويت هركس معمولابااستفاده ازنام ، حالات ، موقعيت اجتماعي ، حرفه وجنسيت بيان مي شود. درجريان شكل گيري هويت ، رفتارنوجوان به سرعت فردي وشخصي مي شود. افق فكري اوازطريق علاقه ورغبتهاگسترش يافته وجنبه انفعال وعاطفي شخصيت رشدمي يابد. يكي ازخصوصيات عمده درساختارهويت ، توانايي فرددرقبول تعهدنسبت به امورمختلف وهمچنين به خويشتن است وتعهدنسبت به خويشتن زيربناي تمام تعهدات ديگرقراردارد. واين تعهدنسبت به امودخودخواهانه ولذت شخصي ان مثل دوران قبلي رشدفردنيست ، بلكه نسبت به احساس ارزشهاي مشخصي است كه برمبناي درك واقعي ، تواناييهاي شخصي ، سودمندي بالقوه ، وموفقيتهاي واقعي واجتماعي است .

ورودبه زندگي اجتماعي ، اقتصادي وسازگاري ونقش افريني فرهنگي نيزدرسالهاي نوجواني رخ مي دهد. فراغت ازتحصيلات دبيرستان گذراندن دوره سربازي براي پسران ، ورودبه بازاركاريادانشگاه ، ازدواج واغاززندگي زناشويي وتحولات ديگر، اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي همگي ازجمله ويژگيهاي رشددوره نوجواني است . اين ويژگيهاي رشدي رادرسنين 20 تا 30 سالگي ودوره مقوله انجام هويت ، رشداجتماعي فرهنگي ، استحكام درانديشه وجهان بيني ، انتخاب شغل وهمسرگزيني وتشكيل خانواده ، مي توان بررسي كرد. اين دوره براي والدين وخودفردحايزاهميت است ( لطف آبادي ، 1378

رشدفكري وسطح آگاهي فردبه عنوان مهمترين جنبه دستگاه رواني وي محسوب مي شود.بدون اين رشدفكري فردقادرنخواهدبودتفاوتهاي اصلي افكارخودباديگران رادريابدوانديشه هاي خودرابه صورت واقع بينانه بررسي ، نقدوارزيابي كند. انجام هويت دررشدفكري دوره نوجواني وانعطاف پذيري افكار، باعث مي شودكه شخص بتوانددركناري قراربگيردوبه صورت بي طرفانه به خودبه عنوان يك شخص بنگرد. دراين صورت اوخواهدتوانست خويشتن رابه عنوان يكي ازانواع بشردراجراي نقشهاي مختلفي كه درزندگي به عهده مي گيردبحساب آورد.هويت معمولادراوايل دهه سوم زندگي درحدود20 تا25 سالگي شكل مي گيرزدتثبيت هويت معمولاًبارشدعزت نفس نيزهمراه است ( يعني فردفكري مثبتي درموردخودپيدامي كندوخودراشخصي مهم به شمارمي آوردكه چيزي كمترازديگران ندارد) چگونگي تثبيت هويت درجواني به وقايع مهم زندگي فرددراين دوره براي مثال : ادامه تحصيل دريك رشته معين باترك تحصيل / مساله انتخاب شغل / ازدواج و بستگي دارد.

اگردرسالهاي كودكي ونوجواني ، خانواده بيشترين تاثيررادرشكل گيري هويت برعهده داشت دردوره نوجواني محيط زندگي اجتماعي وخودجوان نقش اساسي رادرتثبيت هويت ايفامي كند( لطف آبادي ، 1378 )

به عبارتي شكل گيري هويت تحت تاثيرتغييرهاي مختلف ازقبيل : تحولات دوران قبلي رشد، تربيت خانوادگي ، تجارب تحصيلي ، گروههاي همسالان ، رسانه هاي جمعي ومطبوعات مي باشد. كه بعدازخانواده ، محيط آموزشگاه ونظام تعليم وتربيت رسمي ازمهمترين تغييرهاي اجتماعي ميباشندكه برفراين هويت موفق ياناموفق ذكرمي كند. وساختارهويت رادردوره جواني شديدامتاثراززمينه هاي اجتماعي فرهنگي مي داند.

ازسويي تشكيل هويت بستگي زيادي به همانندسازي هاي گذشته فردوتغييرآن هابه صورت يك كمال جديددارد.

همانندسازيهاباوالدين علي رغم تحولاتي كه طي كرده اندبه طوراساسي باقي مي ماندوبه آنها، همانندسازي باافرادديگرخانواده ، گروه همسن ودوستان وحتي دشمنان وافرادي كه به نحوي ايده ال مي باشندنيزاضافه مي گردد.

خانواده به عنوان يك واحدبااداب ورسوم وقيودات خاصش ، طبقه اجتماعي كه فرددرآن بزرگ شده است ، گروههاي مذهبي واخلاقي ، مليت فرد،وزماني كه ازلحاظ تاريخي ، فرددرآن زمان زندگي مي كند، عامل جنسيت فردكه يكي ازپايه هاي مهم هويت مي باشد،همگي درتشكيل يك هويت ثابت تاثيرمي گذارد.درواقع تشكيل هويت ، فرايندي است كه درتمام طول زندگي ادامه دارد. ( اكبرزاده ، 1376 ) . ماتاحدودي هويت خودرازراه همانندسازي شكل مي دهيم ماخودراباكساني كه برايمان جاذبه اي دارندهماندمي كنيم . بنابراين شبيه به آنان مي شويم . گرچه شايدازاين امرخودآگاهي نداشته باشيم. پس هويت فردتاحدودي تركيبي ازهمانندسازي نسبي گوناگون است ( كرين ، 1377 )

صاحبنظران معتقدند، هويت فردزماني شكل مي گيردكه فردبتواندبرپراكندگي شخصيت غلبه كند. واين كاروقتي صورت مي پذيردكه نوجوان بتواندبرجوانب منفي وبحران اين مرحله غالب شودويك هماهنگي دروني وپيوسته درايفاي نقشهاي مختلف خودبدست آورد.  اگرنوجوان درمراحل اوليه به احساس امنيت رسيده باشداينك به دنبال ايمان واعتقادبه انسانهاوعقايدي است كه بتواندبه اواحساس امنيت وارامش دروني بدهد( احدي ، 1372 )

مارسيا معتقداست كه هويت زماني شكل مي گيردكه الگوي فردقوي ترومستحكم ترازقبل شده باشد.

جستجوي هويت يك كاردايم است واززمالني كه نوجوان متوجه قيافه خوددراينه مي شودوازخودمي پرسد، من چه كسي هستم ؟

اغازمي شود. نوجوان ازهيچكس نبودن هراس دارد. سركشي ونافرماني اونشانه مبارزه باوالدين نيست بلكه تلاش وكشمكش اوبراي يافتن هويت خويشتن است . شكل گيري هويت ناگهاني وبي مقدمه نيست وازانجاكه فردبايدعلايق وطرزتلقي هاوبينش هاي متنوع راتجربه كندنبايدازاديهاواختيارات اورامحدودكنيم .(مارسيا ، 1966 )

گرفتارشدن درعشق ، انتخاب يك شغل وهمانندسازي باافرادقهرمان ومحبوب وتوجه به جريانات فلسفي ، جريان ورزودبه هويت راكمك مي كند. اعتمادبه نفس ، كه لازمه تشكيل هويت است دراين سنين ازطريق افزايش اندازه جسماني ، دسترسي به نقشهاومسيوليت هاي بزرگانه ، وانجام فعاليتهاي خارج ازخانه وتصميم گيري هاي شخصي ، افزايش مي يابد. ( هريس وليبرت ، 1984 )

شكل گيري هويت ازوضعيت هاي فرهنگي اجتماعي مختلف دربين ، دختران وپسران متفاوت ازيكديگراست . درجوامع بسته وفرهنگهاي سنتي ، شكل گيري هويت به خصوص دردختران خيلي زودحاصل مي شود، درحالي كه درجوامع بازوصنعتي وپيچيسده هويت نوجوانان دختروپسر، خيلي ديرترشكل مي گيردحتي ممكن است تاسالهاي جواني ادامه يابدودرحالتهاي دشوارترممكن است درسنين ميانسالي ، رشديافتگي درفردديده شود. همچنين ازسويي جنبهايي از هويت ( هويت جنسي ) ممكن است زودترازجنبه هاي ديگر(هويت بينشي ياايديولوژيك ) استحكام پيداكند.( لطف ابادي ، 1378 )

ازنظراريكسون تشكيل هويت شخصي درنوجوانان داراي اين ويژگيهاست ،

1-نوجوان احساس ثبات وتداوم كند.

2-افرادجامعه وديگران اوراشخصي باثبات بداننديعني نوجوان بايدبتواندتصويرباثباتي ازخودبه جامعه ارايه دهد.

3-اوبايدبراساس شواهدعيني واطلاعات ملموس كه ازمحيط دريافت مي كندبه ثبات شخصيتي خودتداوم بخشد( شاملو، 1366 ) صاحبنظران معتقدند كه امروزه رقابتهاي تحصيلي وفشارهاي جامعه ، فردرادركاوش درعلايق وجهان بيني هاي خودمحروم مي سازدودرنتيجه برخي ازنوجوانان موقتاازتحصيل كناره مي گيرندتابتوانندبه موقع درخلوت به مسيرزندگي خودبيانديشند. برخي پس ازيك دوره ازمايشي وفكروكاردروني متعهداندبه هدفي درزندگي دل مي بيندندودرراه نيل به ان گام برمي دارندبرخي ديگرممكن است هرگزبحران هويت راتجربه نكنندوعقايدوالدينشان رابدون چون وچرابپذيرنددسته ديگري ازنوجوانان هويت انحرافي رابرمي گيرنندهويتي مقايرباارزشهاي جامعه اي كه درآن زندگي مي كنندگروهي ديگريك دوره طولاني سردرگمي هويت راتجربه مي كنندوخويشتن يابي برايشان بسياردشواراست ( براهني ، 1378 )

شكل گيري هويت ، آنچنان كه عده اي مي گويندرنج آورنيست ودرواقع اگرچه تشكيل هويت براي عده اي ازنوجوانان رنج اوراست امامبالغه دراين موضوع وتعميم ان به همه نوجوانان كارنادرستي است به نظروي آنچه شكل گيري هويت رادشوارمي سازدزمان نسبتاطولاني ان است وممكن است نوجوانان رابراي مدت باسردرگمي وتزلزل درتصميم گيري وانتخاب راه زندگي بزرگسالي مواجه سازد.

2-1-3-نظريه هاي هويت

نظريات مربوط به هويت به طورعام ، ريشه درحوضه روان تحليل گري وريشه درمحدوده اي ازروان تحليل گري نوين كه بنام (( روان شناسي من )) معروف شده ايت دارند، به طوردقيق ترنظريه پردازان هويت رامي توان مربوط به گروه گسترده اي ازنظريه پردازان روان شناسي من دانست كه وجه اشتراكشان تاكيدبرچگونگي تاثيرجنبه هايي ازمحيط اجتماعي وفرهنگي برمن وبررشدوعملكردآن است چهره برجسته اين گروه اريكسون است .

ساليوان برن ادلروهورناي ، ديگرچهره هاي معروف اين گروهندسايرروان شناسان من گرايش داشتندكه مانندفرويد به فرايندهاي دروني توجه كنندبه طوريكه آنهابيشتربه ماهيت عملكردهاي من توجه داشتندتابه تعادل بين من وجهان خارج.

گرچه آنهابيش ازفرويد به نيروهاي خارجي توجه داشتنداماكانون نظرياتشان متمركزبرموضوعاتي بودكه درون رواني بشمارمي آيد. (كاروروشي ير ، 1375 )

دراينجاخلاصه  اي ازنظريات بلوز، كگان ، لووينگراريكسون وگلاسركه نظرياتشان بارشدهويت مرتبط است ، ارائه خواهدشد.

2-1-3-1-نظريه بلوز

اتحادبلوزبانظريه روان پويايي سنتي قوي ترازاريكسون است تبييني كه اودرموردفرايندثانويه فرديت نوجوان بدست دادبااتكابه نظريات ماهلربودكه فرايندهاي جدايي وتفردنوزادراتشريح كرده بودوبلوزنوجواني رابه عنوان تجربه ثانويه فرديت درنظرگرفت دراولين سالهاي زندگي بدليل اينكه كودك توانايي پيدامي كندكه تصويري ازفردمراقبت كننده اوليه اش رادرون فكني كندوباان يكپارچه شوددستيابي موفقيت تميزبه خودمختاري مسكوت مي ماتند- اين سازمان دهي درونرواني رشدبيشتررادرطول نوجواني نيزبه عقب مي اندازد.

مساله مهم درطول فرايندثانويه فرديت اين است كه براي ارتقاء وپيشرفت رشد، رهاكردن تصويروالدي كه زياددرون فكني شده است ضرورت دارد. بلوزنوجواني رابه صورت زماني مي بيندكه صرف تجزيه وتحليل آن چيزي كه به عنوان فرددرنظرگرفته شده يعني درون فكني هاي والدين مي شود. بدين منظوركه سازمان دهي ديگري ايجادشود- اوافكارواعمال بازگشتي لازم براي رشدبيشترراپديده شايع همراه بااين ازدست دادن من كودكي مي يابد.

2-1-3-2-نظريه كگان

كگان شكل گيري هويت رابه صورت يك فرايندتكاملي معني سازي درطول عمرمي بيند- طرح رشداوبراي مفهوم سازي هويت به عنوان يك فرايندكل هم شناخت وهم عاطفه رافرامي گيرد- برمبناي نظريه اي پياژه گلبرگ وروابط شي ترسيم مي شودشكل گيري هويت مربوط به اين است كه چطورخودساخته مي شودازدست ميرود و دوباره  شكل مي گيردخوددرمراحل گسترده عمرازنظردرون رواني دربافت هاي بخصوص محاط است وقادرنيست ازآن فاصله بگيردبدين ترتيب بچه كودك همان تكانش هايش است وبعدهاجنان خودمتمايزي پيدامي كند.ه داراي تكانه هاوسابق هايش مي شودآن چيزي كه به عنوان ديگري باشي درنظرگرفته مي شودهمچنان كه رشدبه سوي يك مرحله جديدي ازتكامل خود - ديگري موضوع شي پيش مي رودپذيراي تعبيرمي شود(خود)فردي كه درنوجواني اوليه است بطوربهنجاردرنيازهاوعلاقه هايش محاط است وقادربه فاصله گرفتن ازآنهارادست يافتن به چشم اندازي ازواردي آنهانيست فقط بعدهااين خودفرده به گونه اي دورانداخته مي شودكه ان چيزي كه سابقاموضوع بود( نيازهاوسائق ها ) دريك تعادل جديد شي مي شود.

باوقوع اين تغييراكنون فرددرنوجواني مباني محدوديت جديدي داردومحدوديتش محاط بودن خوددرمتن فردي اش است اكنون نوجوان به جاي اينكه روابط خودش راداراباشد، همان روابط خودش است )) .

فقط درطول اواخرنوجواني است كه تعادل خود- ديگري ، بارديگرفعال مي شود. ازاين طريق ، خودمي تواندرابطه اش راداراشود( شي ء جديد) درحالي كه درنقش هاي قرارداري ازقبيل شغل ( موضوع جديد) محاط مي شود.

بارديگراوداراي شغلش نيست ، بلكه اوهمان شغلش است . اين مراحل متعدددرگستره عمرادامكه مي يابد- طرح كگان ، رشدهويت ( يامعني سازي ) رابه عنوان يك فرايندپيش رونده يافتن ، ازدست دادن وايجادتعادل جديدترسيم مي كندودوره بهنجارنوجواني نيزدربرگيرنده يكي ازاين زمان هاي تعادل بخشي مجددبه موضوع وشي ء است . ( كروگر، 1996 . )

2-1-3-3 نظريه لووينگر

لووينگر، هويت رادريك جهت كل گرايانه به عنوان (( صفت سرامدشخصيت )) مي بيند. ازديداو(( من )) يك وسيله گزينش است كه به فرداجازه مي دهدواقعيت خارجي رابه طريقي درك كند.

( مثلابه درك كند. ) كه اضطراب راكاهش دهد اورشدمنش اخلاقي / كنترل تكانش هاودروني ساختن قواعدرفتارراجزء كنش هاي من مي داندكه ((من ) ) اين قابليتهارابه مروركسب مي كند-

درمان تحليلي سنتي ، اين كنش ها، بيشتركنش هاي فرامن است ونشان مي دهدكه (( لووينگر )) منزلت- (( من )) رابالابرده وآن رامهمتردرنظرگرفته است . ( كروگر، 1996 )

لووينگر، برپايه مطالعات روان سنجي گسترده اي كه بااستفاده ازآزمون فرافكن تكميل جملاتش انجام داد، مجموعه اي ازمراحل رشدي رادرشكل گيري من ياتجربه خودتوصيف كرده است ودراين توصيف اوشكل هاي رايج كنترل تكانه ،سبك بين فردي ،مشغوليت هاي ذهني آگاهانه وسبك شناختن رادرهرمرحله بررسي مي كندومراحلي كه بواسطه آن (( صفت سرآمدشخصيت )) وجودرادرطول نوزادي تصرف مي كندوبسوي مراحل عملكردبالغ تردراواخرنوجواني وبزرگسالي رشدمي كنديابازداري مي شود- راتشريح مي كند- ازنظراوافرادبه تربيت دراين مراحل هشتگانه ، پيشرفت مي كندتاجايي كه ديگرقادربه پيشرفت نباشد.

رشدمن دربزرگسالي ادامه داردودرطول دوران زندگي تغييرمي يابدوهرخصوصيت تازه اي كه پدي مي آيدبرخصوصيات قبلي افزوده مي شودوسطح بزرگسالي رشد، بالاترين مرحله اي است كه من مي تواندبه آن دست پيداكند- ( كروگروهمكاران ، 1375 )

مراحل رشددراين نظريه ، به اين صورت است كه : درمرحله ماقبل اجتماعي ( مرحله اول ) (( من )) بسيارابتدايي است ووظيفه اصلي اش يادگيري تمايزخودازغيرخود- است . درمرحله همزيستي ( مرحله دوم ) نيزكودك به يافتن قدرت تشخيص خودوغيرخود- ادامه مي دهد- وابستگي كودك به مادرآنقدرقوي است كه كودك درتشخيص خودازمادرشكل دارد- يافتن تمايزبارشدكاربردزبان تقويت مي شود- درمرحله تكانشي ( مرحله سوم ) كودك تكانش هايي براي تصديق وجودمستقلش ازخود- صادرمي كندومن به گونه اي بي قيدوبند، براي اعمال تاثيرخودبه جهان اطراف ، دست به عمل مي زند.

درروابط بين فردي ، كودك تمايل به استثمارگري داردوسايرين تنهابه خاطرآن چه كه مي توانندبه كودك بدهند- ارزش دارند- درمرحله حفاظت ازخود( مرحله چهارم ) كودك به تدريج درك مي كندكه براي نحوه عمل مقرراتي وجودداردوزيرپاگذاشتن آنهابه تنبيه منجرخواهدشد- گرچه درك مققررات عميق نيست ولي آنهاصرفااطلاعاتي ازعمل جهان خارج بدست مي آورندكه براي اجتناب ازتنبيه چه بايدكرد؟

درمرحله همنوايي ( مرحله پنجم ) مقررات شروع به دروني شدن مي كنندوكودك به امنيت ورفاه خودرابه امنيت ورفاه ديگران مرتبط مي كند- تنبيه موثراين دوره ناپسندشمردن اجتماعي است كه به احساس شرم منجرمي شود- درمرحله وجداني ( مرحله ششم ) استعداددرون نگري وپي بردن به حقيقت معناي چندگانه رويدادهاوموقعيتهاي امكان درك امورانتزاعي اخلاقي راپيش مي آورد- دراين جاگناه جايگزين شرم مي شود.

مرحله خودمختاررشد( مرحله هفتم ) باتعالي احساس فرديت مشخص مي شود- دراين مرحله فردبه تفكردرباره انواع مختلف نقش هايي كه ايفامي كند- ماهيت فرديت وماهيت خودشكوفايي سرگرم مي شودوبه اين ظرفيت دست مي يابدكه تعارض بين نيازهاووظايف راتشخيص دهدوباآن كاربيايد.

مرحله يكپارچگي ( مرحله هشتم ) آخرين مرحله رشداست . ورودبه اين مرحله بدين معني است كه فردبرتعارضات دروني غلبه كرده وراهي براي ارضاي خواسته هاي متعارض پيداكرده است اهداف غيرواقع گرايانه وغيرقابل دسترس درصورت لزوم كنارگذاشته مي شوندوتلاشي آگاهانه براي به هم بافتن رشته هاي مراحل رشدبصورت يك كل يكپارچه به ظهورمي رسد.

( كاروزوشي ير، 1375 )

ازخلال اين مراحل ، پيچيدگي بيشتري درعملكردوتوانايي اش براي ارتباط باجهان پيرامونش پيدامي كند.

بطوربهنجارمامي توانيم تغييرازيك سازماندهي تكانشي كه درآن علاقه تشخصي ، عامل برانگيزنده اوليه است به سوي همنوايي باچيزهايي كه ازسوي گروه اجتماعي بلافصل ديكته مي شويم راببينيم . حالت بالغ ترآگاهي به خوددرنوجواني وبزرگسالي ، قدرت درنظرگرفتن امكان هاي پيچيده موقعيتهارابوجودمي آورد.

لووينگرمراحل تمايزبخشي به خود- ديگررادرطول نوجواني ازمرحله علاقه شخصي به هم نوايي بانگرش هاورفتارهاي ديگران تاسازماندهي يك خودكه داراي تمايزبيشترازديگران ، معطوف به فرديت وقادي به دوجانبگي بيشتردرارتباط است ، ترسيم مي كند.

 ( كروگر، 1996 )

2-1-3-4 نظريه اريكسون

اريكسون معتقداست درسنين نوجواني ، فردنسبت به هويت خود، آگاهي به دست مي آوردوخودباوحدت بزرگتري ازگذشته درارتباط باگروه ، شغل ، جنس ، فرهنگ ومذهب درنوجواني شكل مي گيرد. تعارض رواني اين دوره مربوط به شكل گيري احساس هويت وپراگندگي اجزاي مختلف آن است . وظيفه حياتي دوره نوجواني آن است كه اين تعارض راحل كندويك هويت واحد ومنسجم رابراي خويشتن ايجادنمايدواين كاروقتي مقدوراست كه اوبرجوانب منفي اين تعارض وبحران غالب شودوهماهنگي دروني ومداوم درايفاي وظايف مختلف خودبدست آورد- رشدهويت جوانب مختلفي دارد- جنبه رواني آن خوددروني نوجوان راشكل مي دهد. اوبايدبتواندزندگي گذشته وهويت دوره هاي قبلي زندگي خويش راباوضع حال جديدش پيوندمناسبي بزند.

نوجوان دراين تلاشهاي خود،  همچنين بايدبتواندبه پرسشهاي مهم ( جاي من درهستي كجاست ؟ ! اززندگي خودچه مي خواهم ؟ ! ) پاسخ گويد- برخلاف دوره هاي قبلي كه كودك اين پرسش راازبزرگترهاداشت اينك اوازخودمي پرسدوخوداونيزبايدپاسخ مناسبي براي پرسش هاي خويش پيداكند- دراين سالهاي نوجواني . شكل گيري خودرواني وخود- امري جالب توجه وشوق آفرين است . اوخودراانساني مخصوص خويش مي يابدوطبيعي است كه ازاين بابت نوعي احساس تنهايي نيزدرخودداشته باشدوهمين امرموجب مي شودكه اوباخودبگويدهيچكس فكرواحساس مرانداردونتيجه چنين احساسي ازخود راضي بودن نوجوان است درابتداي نبوغ ، نوجوان به درستي نمي داندكه كيست ؟ واززندگي چه مي خواهد؟

براي اينكه اوبتواندبه وحدت هويت خويش برسد، زمان لازم است . اين زمان ، فاصله اي ميان آغازنبوغ تاشروع زندگي شخصي وپايان تحصيلات ويازمان ازدواج وآغاززندگي خانوادگي است .

اين زمان درگروههاي مختلف اجتماعي وفرهنگ هاي مختلف ، كم وزيادمي شود. دراين دوره نسبتا طولاني است كه نوجوان ، خودرامتعلق به سرزمين هاي بي نام ونشان مي داند- گاه حالت كودكان وگاه حالت بزرگسالان رابه خودمي گيرد. درهمين زمان است كه اوخودوزندگي ووظايف مختلف راتجربه مي كند- درجريان اين تجربه هاست كه اوخودراباقهرمانمان مختلفي همانندمي كند. گاهي همانندباقهرمانان افسانه هاست ، گاهي ورزشكاران بزرگ راالگوقرارمي دهدوگاهي ممكن است دوست يامعلم خودرانمونه مطلوب بداند- اين همانندسازي هاديگرجنبه سمبوليك ندارد، يعني برخلاف بازيهاي نمايشي دوره كودكي ، تجارب نوجواني وكارهاي اوحالت جدي دارد.

اوديگرنقش هاي مختلف رابابازي ايفانمي كندبلكه عملاً نقشهاي مختلف رابه تجربه شخصي درمي آورد،  بيشتراين نقشهاحالت افراطي دارد دراجراي همين نقشهاي مختلف نوجوان به تدريج هويت فعلي خودراباگذشته هايش پيوندمي زند- درجريان تشكيل هويت ، ، بويژه درآغازآن ،نوجوان به نفي ارزشهاي والدين نيزمي پردازد، اگروالدين صبروتحمل خودراازكف بدهندواورازيرفشارشديدنظرهاومعتقدات خودبگذرانند- ممكن است مشكلات بيشتري بروزكند.اين اختلاف بين نوجوان ووالدين رابرخي ازنويسندگان به تعارض نسلها( شكاف نسل ها) نيزتعبير كرده اند- اماواقعيت اين است كه چنين دشمني موهومي ، بين نسلهاوجودنداردواين تعارض هادرصورتي كه واكنش عاقلانه وصبورانه درمقابل آنهانتشان داده شودبه سودرشدنوجوان وشكل گيري درست هويت است .

( كروگر، 1378 )

2-1-3-5 نظريه گلاسر

درواقعيت درماني گلاسر، واژه شخصيت وواژه هويت راتقريبامترادف به حساب آورده اند- واقعيت درماني ، هويت راجزء لازم واساسي تمام انسانهادرهمه فرهنگهامي داندكه ازلحظه تولدتامرگ ادامه مي يابلد. درواقعيت درمالني ، هويت ازديدگاه درمالني موردبررسي قرارمي گيردوبه دوجزء هويت توفيق وهويت شكست تقسيم مي شود.

گلاسرمعتقداست كه هرفردي يك هويت مقصورداردكه بدان وسيله احساس موفقيت ياعدم موفقيت نسبي مي كند- اوهويت راآن تصوري مي داندكه فردازخودش داردواين تصورممكن است باتصوراتي كه ديگران ازاودارند- هماهنگ ويكسان ويااين كه باآنهاكاملامتفاوت باشد.

گلاسرمعتقداست ، افرادي كه هويت يكساني دارند، يكديگرراجذب مي كنندوآنهايي كه هويت ناهمگني دارند- يكديگررادفع مي كنند- درواقعيت درماني ، اعتقادبرآن است كه انسان فقط داراي يك نيازاساسي اجتماعي به هويت است واين نيازراكه ازنسلي به نسل ديگرمنتقل مي شود، دروني مي داند.اين نياز، همان نيازبه هويت فردي است كه به هويت اجتماعي فردارتباط نزديك دارد.( شفيع آبادي ، 1377 )

2-1-4-نظريه هاي عزت نفس

ازميان نظرياتي كه به بحث درباره ((خود )) ، (( تحقيق خود )) ، (( خودپنداره  )) و مي پردازندوهمگي مربوط به جنبه اي مهمي ازرشدشخصيت محسوب مي شودنظريات بعضي ازروان شناسان ونظريه پردازان انسان گرادراين موردمهمتروقابل بحث است .

به همين دليل ابتدابه جندين نظريه ازروان شناسان مكاتب مختلف مي پردازيم وبعدبه تفصيل به بحث درمورداين امرازديدگاه انسان گرايي مي پردازيم .

2-1-4-1-نظرفردم

  (( فروم  )) ازمكتب روان كاوي ، عزت نفس ازيك نوع (( تحقيق مثبت )) يا(( فعليت يافتن نفس )) مي داندكه فردرانفي مي سازد. به عقيده غروم ، شخصي كه قادرباشدواقعاخودش رادوست بدارد، درنتيجه به ديگران نيز بيشترمي تواندعلاقمندباشد. همچنان فردي كه قادربه دوست داشتن ديگران نيست ، خودش رانيزنمي توانددوست بدارد. به نظرفروم (( خودشيفتگي نخستين )) صفت علاقه به خودرادارد. درصورتي كه (( خودشيفتگي ثانوي )) نوعي دفاع است عليه آگاهي به ازدست دادن عزت نفس . خودشيفتگي ثانوي آنچنان كه درخودستايي ودرموردتوجه شديدبه بدن خودودرخودمركزي ديده مي شود، ديگرعشق به خودنيست بلكه نفرت ازخويشتن است كه ازاحساس شكست وتصورموردمحبوبيت نبودن توليدمي شود

( بلوم ، 1352 )

2-1-4-2-نظريه اريكسون

(( اريكسون 5 )) معتقداست بحرانهايي كه درهرمرحله ازرشدبه وجودمي آيداساس سلامت ياناسلامتي هاي بعدي شخصيت فردراپايه ريزي مي كنند. اگردرهريك ازاين مراحل ، بااين بحرانهاكه جنبه هاي مثبت ومنفي دارندوقسمتي ازجنبه هاي طبيعي رشدمحسوب مي شوندبرخوردرضايت بخش شود، جنبه هاي مثبت شخصيت ماننداعتمادبه نفس ، اعتمادبه ديگران ، خودكفايي وعزت نفس به ميزان بالايي جذب خودمي شوندوبدين ترتيب شخصيت به رشدسالم خودادامه مي دهد. برعكس اگرتعارض استمراريابدويادراصل به نحورضايت بخشي حل نشود(( خود)) درحال رشدصدمه مي بيندوعناصرمنفي شخصيت مانند(( بي اعتمادي ، شكست وترديدواحساس حقارت جذب خودمي شودودرنتيجه شخصيت به شكل ناسالمي رشدمي يابد.

اريكسون بااصطلاح (( من كيستم ؟ )) سعي داردنوعي تقابل خلاق ، ميان تجسمي كه شخص ازخودداردوتجسمي كه ديگران ازاودارند، رابيان كند، (( من كه هستم ؟ )) يعني اينكه فرداحساس كندبه گروه خودتعلق داردوگذشته اوبه اعتبارآينده اش داراي معناي خاص است ، ودراين (( كيستي )) عوامل خودآگاهانه وناخودآگاه نقش دارند. امافرايند(( كيستي )) راازفرايند(( عزت نفس )) ناخوداگاه ترمي داند( بلوم ، 1353 )

2-1-4-3- نظريه بندورا

(( بندورا1 )) معتقداست كه ايجادخودباوري درشخص ، ياتقويت پندارهاي هرفرددرموردخودش ويابرداشتهاي اودرباره تواناييهاي خاص خودش دريك زمينه ، پس ازعبورازيك سلسله فرايندهاي روان شناختي باعث تغييررفتارهاوفعاليتهاي اومي گردد. خودباوري برنوع فعاليتهايي كه شخص انتخاب مي كند، تلاشي كه صرف آن مي كند، اشتياقي كه براي انجام آن داردودرنتيجه اي كه ارايه مي دهدتاثيرمي گذارد.

( بندورا ، 1989 )

ازنظرپپ وهمكاران رشدكنترل خوددركودكان ازسه مرحله عمده مي گذرد- 1-كنترل توسط مراقبان 2-كنترل كلامي آشكارتوسط كودك و3-كنترل ناآشكاربه وسيله كودك

( پپ ، 1989 )

به عبارتي كنترل خودبه دوصورت مستقيم وغيرمستقيم باعزت نفس مرتبط است

( هارتر، 1983 )

بعضي مطالعات نشان مي دهندذكه كودكان برخوردارازعزت نفس بالا، هم احساس سودمندي فردي بهتروهم احساس كنترل بيشترمي كنند( هارتر، 1983 ) . علاوه براين والديني كه تمايل دارندكنترل (( خود)) پايداري ومحدوديت هاي متناسب باسن كودكان رابه بهترين وجه اعمال كنندوكودكان باعزت نفس بالاپرورش مي دهند

( مارتين ، 1983 )

2-1-4-4- نظريه كلي

كلي درروان شناسي شناختي به گسترش اين عقيده يعني توجه به خودپرداخت وتاكيدرابراهميت واكنشهاي افرادديگردرشكل دادن به عزت نفس قرارداد.

نظريه شناختي مثبتي براين است كه بالاترين منبع رشدوپيشرفت افراد، توان تفكرمنطقي وواقع گرايانه وبرخوردصحيح آنان درموردخويش ودرموردجهان اطراف است .( احمدي ، 1363 )

فردي كه عزت نفس پاييني داردخودراآدم نالايق وبي ارزشي مي داندواغلب واكنشهاي منفي ناشي ازفقدان عزت نفس است . اومعتقداست كه تصويرذهني مخدوش ، به ذره بيني مي ماندكه كوچكترين اشتباه وجزيي ترين عيب راچندبرابربزرگ تر كرده وآن رابه حساب عيب شخصي مي گذارد. درنتيجه خودرادست كم مي گيردوازخودانتقادميكند

( كلي ، 1902 )

ديدگاه (( انسان گرايي ))

انسان گرايي درروان شناسي معاصرجايگاه مهمي احرازكرده است ، به گونه اي كه گاهع دربرابررفتالرگرايي ، وروان كاوي ارآن به عنوان ديدگاه سوم يادمي شود. اين ديدگاه دركل روان شناسي وبويژه درحوضه روان شناسي رشدوبه طورخاصي درروان شناسي رشدشخصيت ، تاثيربسزايي داشته است ( پترسون ، 1988 )

نقش عمده انسان گرايان دربحث رشدشخصيت ، موضع گيري دربرابرديدگاههاي رفتارگرايي است . رفتارگراهاانسان رامنفعل وساخته محيط مي دانند. درحالي كه انسان گراهاتاكيدمي كنندكه انسان تحت تاثيرانتخاب فعال خويش قراردارد. دربين انسان گراهادوچهره برجسته وجوددارد. (( كارل راجرز 2 ))) و(( ابرام مزلو3 ))

ابتدارشدشخصيت وعزت نفس راازديدگاه مزلومطرح مي كنيم وبعدنظرراجرزرابيان مي كنيم .

2-1-4-5- نظريه مزلو

مزلومعتقداست همه افرادجامعه مابه يك ارزشيابي ثابت واستوارومعمولاعالي ازخودشان وبه احترام به خودياعزت نفس ويابه احترام به ديگران ، تمايل يانيازدارند

( مزلو، 1954 )

اونيازبه احترام رادونوع مي داندكه عبارتنداز: احترامي كه ديگران به مامي گذارندواحترامي كه خودبه خودمي گذاريم . وقتي احساس احترام دروني مي كنيم كه به خوداحترام بگذاريم . يعني احساس ايمني دروني واعتمادبه خودپيداكنيم وخودراارزشمندوشايسته احساس كنيم زماني كه فاقداحترام به خودباشيم درمقابله بازندگي احساس حقارت دلسردي وناتواني ميكنيم ، اين احساسات خودبه وجودآورنده دلسردي وياس اساسي وياگرايش هاي روان نزندانه ياجبراني خواهدشد.

( شولتز، 1977 )

به نظرمزلودرهمه انسانهاتلاش ياگرايش فطري براي تحقق خودهست . تحقق خودرامي توان كمال عالي وكاربردهمه تواناييهاومتحقق ساختن تمامي خصايص وقابليتهادانست

( شولتر، 1977 )

مزلودرمطالعات خود، دريافت كه نوعي اطمينان دروني وياحس غلبه درانسانهاوجودداردوآن را، جزء ارزش دادن به خودواطمينان ازشخصيت خويشتن ، چيزديگري تصورنمي كرد.

اوخودشكوفايي رادربه كارگيري وپرورش كامل استعدادهاي بالقوه )) يعني به فعليت درآوردن (( خود )) واطمينان ازخودمي دانست يعني انگونه شودكه مي تواندبشود.- اين بيان مزلو- اندرز(( نيچه )) رابه يادمي آوردكه مي گفت بر(( آن چيزي شوكه هستي )) ( شكركن ، 1372 )

2-1-4-6- نظريه ي راجرز:

مفهوم خويشتن مهمترين پديده وعنصراساسي درنظريه راجرز است .

به نظراجرز، انسان عوامل محيط خودرادرك مي كندودرذهن خودبه آن معني مي دهد- مجموعه اين سيستم ادراكي ومعنايي ، ميدان پديداري رواني فردرامي سازد.

به مروركه آگاهي ازخودظاهرمي شوداوفردنيازي شكل مي گيردكه نيازبه توجه مثبت واحترام ناميده مي شود.

نيازبه دريافت توجه مثبت ، آنقدرقوي است كه فردممكن است آنرابه تجارت مثبتي كه درجريان تحقيق نفس احساس مي كند، ترجيح دهد. ازطريق نگرش هاي مثبت واحترام آميزي كه توسط ديگران نسبت به فردبروزداده مي شوداحترام وتوجه مثبت نسبت به خود، به وجودمي آيد. پس ازتشكيل نگرش مثبت نسبت به خود، درفردبه جاي آن كه اوتوجه مثبت واحترام راازديگران بگيرد، ازخودش مي گيرد. به وجودآمدن نگرش مثبت واحترام آميزنسبت به خوددرفرد، گام ديگري درجهت ايجاديك شخصيت خودمختاروسالم است .

( شفيع آبادي ، 1371 ) . هنگامي كه خودرشدمي كند، انسان نسبت به دوستي وقبول ديگران احساس علاقه ونيازمي كندوتوجه مثبت نامشروط ديگران راطلب مي كند.- راجرزاين نيازراذاتي انسان مي داند.( فريك ، 1971 ).

توجه مثبت كه انسان يك نيازعمومي وبسيارجدي وشايع است . درصورتيكه ناكام بما ند- دركودك حالتي مي كندكه راجرز(( توجه مثبت مشروط )) مي خواند يعني عشق ومحبتي كه كودك دريافت مي كند، مشروط به رفتاردرست اونسبت باپرورش توجه مثبت مشروط كودك شيرخوارانتظارات مادررادروني مي سازدوبااين عمل گرايبش هاي مادرمي گيردودرموردخودبكارمي برد.

حاصل اين وضع كه كودك نخست توجه مثبت مشروط راازمادروسپس ازخوددريافت مي كندپيرايش شرايط ارزشمندي است يعني كودك براي ارزشمندبودن خودشرط هايي قايل مي شودوتنهادرشرايط خاصي خودراارزشمندمييابد ( شواتز1977)

خلاصه اين كه راجرزمعتقداست كه اگراولياازهمان اول زندگي به طفل محبت بدون قيدوشرط دهندبعدهاازچنان عزت نفسي برخوردارمي شوندكه لزومي درطردكردن تجارب واقعي نمي بينندودرهرشرايطي خودراانديشمند مي دانند چنين شخصي آزادورهاست ومي تواندبه تحقيق خودبپردازدوسهم استعدادهاي بالقوه اش رابپروراند. ليكن اگراولياء به طفل به طورمشروط مهرومحبت كنندويانظرمثبت دهندكودك تجربه هايي راكه باخودپنداريش هماهنگ نباشدطردوانكارمي كند ( شاملو1370 )

2-2-يافته هاي پژوهشي درخصوص موضوع

1-مظلوم بنهنگيفاروقي ،( 1379) درتحقيق خودباعنوان بررسي رابطه عزت نفس باپايگاههاي هويت دردانشجويان دانشگاه فردوسي مشهدبه هين نتيجه رسيده اندكه بين عزت نفس وپايگاه هويت دستيابي رابطه مثبت ومعناداري وجودداردوبين عزت نفس وپايگاه هويت تعليق وپراكندگي رابطه منفي ومعناداري وجودداشت بنابراين اين بدين معني است كه افرادپايگاه هويت دستبابي ازعزت نفس بالايي برخوردارندوافرادپايگاههاي هويت پراكندگي وتعليق ازعزت نفس پاييني برخوردارنددراين پژوهش بدست آمده است كه بيشرين فراواني درپايگاه دستيابي قرارداردكه اين يك نكته مثبت ونقطه قوت است .

چون دستيابي پيشرفته ترين پايگاه    ويك پايگاه هويت بالغ است وباموقعيتهاي شناختي وشخصي بسياربالاتري همراه است .

درتوزيع پايگاه هويت دراين پژوهش نكته قابل ذكرديگرپايين بودن نسبت افرادممانعت است . بين قرارداشتن افراددرپايگاه ممانعت باپيوستگي زيادبين اعضاء گروه اجتماعي كه فردعضوان است . ابرازعواطف مثبت دراين گروه ودرخانواده پايين بودن سطح تعارض درخانواده ونيزسازش پذيريي افراد  رابطه مستقيم وجوددازرديعني پيوستگي زيادبين اعضاگروه وموادفوق احتمال ماندن فرددرپايگاه ممانعت راافزايش مي دهد، بنابراين پايين بودن نسبت افرادواقع درپ1ايگاه ممانعت نشان دهنده وجودتعارضاتي است كه درگروههاي اجتماعي وخانواده هاوجودداردواين نشانه اين است كه خانواده وگروههاي اجتماعي نمي تواننداعضاء خودرابامعيارهاوارزشهاوايدئولوژي خودهمراه سازند.

2-دربان  زراعتي  زيرك( 73 1372) درتحقيق خودبا عنوان بررسي ارتباط بين عزت نفس ورشته تحصيلي دردانش آموزان دبيرستان به اين نتيجه رسيده اندكه درعزت نفس دردانش آموزان پيش دانشگاهي رشته رياضي فيزيك ازعزت نفس دانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي رشته علوم انساني بيشتراست .

ازجمله عواملي كه درپديدآمدن عزت نفس بالادردانش آموزان رياضي فيزيك دخيل مي باشندعبارتنداز: پذيرش اجتماعي موفقيت درآينده ، ارزشيابي فردازتواناييهاي خود،‌توانايي هاي شناختي ، محيط خانواده ، ومحتوي درسي مي باشد.

نتيجه گيري

يكي ازمسايلي كه ازگذشته هاي دورموردتوجه روان شناسان بوده وهنوز هم كانون توجه بسياري ازروان شناسان درحال حاضرمي باشدشخصيت 1است اكثرمكاتب روان شناسي بخصوص روان تحليل گري درحيطه روان درماني بيش ازهرچيزي به چگونگي رشدشخصيت افرادتوجه دارندچراكه چگونگي رشدشخصيت مولفه مهمي درتعيين وتشريح مسايل واختلالات روان شناختي است وازاين جاست كه نظريه هاي رشدشخصيت سهم قابل توجهي درمشخص كردن مسيربهنجارومطلوب رشددارندچراكه اوبسياري ازناهنجاريها رواني ريشه درگذشته داشته وبه چگونگي رشدشخصيت مربوط مي شودوثانياسطح رشديافتگي كنوني خودمي توانندراهنماي براي درمان باشد.

دومولفه مهم كه دراكثرنظريه هاي رشدشخصيت به چشم مي خوردهويت 2 وعزت نفس 3 است چگونگي رشدوشكل گيري هويت وعزت نفس هردومي توانندنقش تعيين كننده اي درچگونگي رشدانسان درمراحل مختلف زندگي وبخصوص دوره نوجواني داشته باشندازاينروبيشترنظريات روان شناسي وبخصوص روان درماني همواره ايندوعنصررادرشخصيت كانون توجه خويش قرارداده اند. ضمن اين كه طبق تحقيقات انجام شده اين دورابطه نزديكي باهم دارندوهردوازمسايل اساسي درزيربناي رشدوشكل گيري شخصيت محسوب مي شوند.

براي تشكيل ساختاركلي زندگي ، گرچه همه دوران عمرمهم است برخي ازآنهامهمترازبرخي ديگراست نوجواني4 كه باتغييرات گوناگون درابعادمتعددهمراه است يكي ازبحراني ترين ادوارزندگي انسان محسوب مي شود

پس باتوجه به اهميت هويت وعزت نفس بخصوص دردوره نوجواني اين پژوهش تحقيقي دردانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي وسوم متوسطه ناحيه 1 شهرستان مشهدبه عمل آورده است .

 

فصل سوم :  روش پژوهش

 

3-1- روش تحقيق

3-2- جامعه و نمونه آماري

3-3- روش جمع آوري اطلاعات

3-4- ابزار اندازه گيري هويت

3-4- ابزاراندازه گيري عزت نفس

3-5- روش تجزيه و تحليل اطلاعات

 

3-1- روش تحقيق

          در اين پژوهش ازدو روش علي مقايسه اي وهمبستگي استفاده شده است . اين دو روش ،‌ روشهاي جستجوي رابطه متغيرها مي باشند . (‌ بورگ و همكار ،‌ 1989 )‌

          - تحقيق علي مقايسهاي يا پس رويدادي به تحقيقاتي اطلاق ميشود كه در آنها پژوهشگر با توجه به متغير وابسته  به بررسي علل احتمالي وقوع آن مي پردازد . به عبارت ديگر تحقيق علي مقايسه اي گذشته نگر بوده و سعي دارد از معلول  پي به علل احتمالي ببرد و به اين دليل آن را پس رويدادي مي دانند كه علت و معلول (‌ متغيرمستقل و وابسته )  پس از وقوع مورد بررسي قرار مي گيرد .

          - در روش  همبستگي رابطه ميان متغيرها بر اساس هدف تحقيق تحليل مي شود.  اين روش ميزان هماهنگي بين تغييرات  دو متغيررا  تعيين مي كند و روش علي مقايسه اي  براي جستجوي علل احتمالي مورداستفاده قرار مي گيرد .

          هدف تحقيق همبستگي عبارت است از الگوهاي پيچيده رفتاري ازطريق مطالعه همبستگي بين اين الگوها و متغيرهايي كه فرض مي شود بين آنها رابطه وجود دارد . (دولار ،‌1378 ) 

          ازآنجا كه متغير مستقل (‌ پايگاه هويت عزت نفس )  در اين تحقيق تا حدود زيادي ازكنترل محقق خارج است لذا براي بررسي رابطه متغيرها تنها مي توان ازاين دو روش غير آزمايشي و توصيفي اند استفاده نمود .

         

3-2- جامعه و نمونه آماري

          جامعه مورد تحقيق كه اين نمونه ازآن انتخاب شده است ازبين دانش آموزان دختر سال سوم ومقطع پيش دانشگاهي دررشته هاي مختلف مقطع متوسطه (‌ رياضي تجربي و انساني )  ناحيه يك آموزش و پرورش شهرستان مشهد بودند .

          ابتدا حجم نمونه را 200 نفر در نظر گرفتيم كه هنگام نمره گذاري آزمونها ،  تعداد آزمودني ها به 160 نفر كاهش پيدا كرد ،‌ براي يافتن آزمودني ها آمار كل دبيرستانهاي  دخترانه و مراكزپيش دانشگاهي  ناحيه يك شهرستان مشهد دريافت شد ،  آنگاه از بين اين مراكز  5 دبيرستان انتخاب شدند و ازهر دبيرستان سه كلاس در رشته هاي رياضي فيزيك ،  رشته علوم انساني و علوم تجربي  انتخاب شدند .  آزمودني ها همگي دختر،  ايراني و مسلمان بودند و مطابق با تحقيق در اين زمينه در محدوده سني 16 تا 20 سال انتخاب شدند.  چرا كه بحران هويت در برابر پراكندگي  نقش در ديدگاه اريكسون مربوط به دوره نوجواني است و زمان تحكيم  هويت باز مي گردد به اواخر نوجواني و اوايل بزرگسالي (‌ سيلورستاين ،  1378 ) 

          آزمون عيني پايگاه هويت كه مورد كاربرد ماست بر اساس نظرسازندگانش قابل كاربرد از13 تا 56 سالگي است با اين حال آنها بهترين سنين كاربرد اين آزمون را از14 تا 30 سالگي مي دانند . (‌ آدامز،‌ 1378 )‌

         

3-3- روش جمع آوري اطلاعات

          به منظور گرد آوري اطلاعات لازم ،  پاسخنامه هاي هر دو آزمون مورد استفاده (‌ آزمون عيني گسترش يافته پايگاه هويت من و آزمون عزت نفس كوپر اسميت )‌  به همراه پرسشنامه اطلاعات فردي  در اختيار تمامي آزمودنيها قرار گرفت .

          براي پرسشنامه 58 سوالي كوپر اسميت كه جهت سنجش عزت نفس تهيه شده بود مدت زمان پاسخگويي 15 دقيقه در نظرگرفته شد و براي  آزمون گسترش يافته پايگاه هويت من  كه داراي 64 آيتم بود مدت زمان  20 تا 25 دقيقه در نظرگرفته شد .

          هر دو آزمون به تمامي آزمودنيها ارائه  شد و از آنان خواسته شد اطلاعات پرسشنامه اي  شخصي شان را تا حد امكان پاسخ دهند . دراين بين به سوالات مهم و مشكل كه ازسوي آزمودنيها پرسيده مي شد جواب داده مي شد  ولي از بيان اين نكته كه اين آزمون يك تست عزت نفس يا هويت سنج است خودداري مي شد .

          آزمون توسط انحصار گروه تحقيق و به صورت گروهي در محل دبيرستان ها اجرا شد و نمره گذاري آن مطابق نمونه انجام شد و براي بررسي و تحليل علمي مورد استفاده قرار گرفت .

 

3-4-        ابزار اندازه گيري هويت

در اين تحقيق از آزمون گسترش يافته عيني پايگاه هويت من استفاده شده است و به انضمام اين آزمون پرسشنامه براي جمع آوري اطلاعاتي در مورد مشخصات آزمودني ها تهيه شده اسن .  پرسشنامه اطلاعاتي در مورد مشخصات فردي ازمودني ها ازقبيل  سن ،  وضعيت خانوادگي و تاهل ،‌ رشته تحصيلي ،  ترتيب تولد و تحصيلات پدر و مادر به دست مي دهد .

 

3-4-1- پرسشنامه گسترش يافته عيني پايگاه هويت من

نسخه اصلي اين آزمون به زبان انگليسي و داراي دو مقياس يا بعد هويت ايدئولوژيك و هويت بين فردي است كه هر مقياس و بعد داراي 4 خرده مقياس ،‌ پراكندگي ،  ممانعت ،  تعليق ،‌ ودستيابي چهار حيطه مخصوص به خود است . هويت ايدئولوژيك شامل حيطه هاي نقش جنسي ،‌ روابط دوستانه ،  رابطه با جنس مخالف و فعاليتهاي تفريحي است .

كل ازمون داراي 64 آيتم است كه 32 آيتم آن مربوط به  بعد ايدئولوژيك و 32 آيتم مربوط به بعد بين فردي است و سهم هر يك ازحيطه ها و خرده مقياسها در هر بعد 8 آيتم است .

پاسخنامه اين آزمون به صورت يك مقياس كيلرت 6 درجه اي است كه ازكاملا موافق تا كاملا مخالف درجه بندي شده است .

 

3-4-2- نحوه اجراي پرسشنامه گسترش يافته عيني پايگاه هويت من

ابتدا به هريك ازآزمودنيها يك برگه ازاين پرسشنامه به انضمام  پاسخنامه آن كه داراي شش گزينه (  ازموافقت كامل تا مخالفت كامل )  و اطلاعاتي در خصوص سن ، جنس ،  ميزان تحصيلات ،  تحصيلات والدين ،‌ ترتيب تولد و مي باشد داده مي شود و سپس به آزمودني ها گفته مي شود كه عبارتهاي داخل پرسشنامه را به دقت بخوانند و مشخص كنند كه هر كدام به چه ميزاني  منعكس كننده افكار و احساسات آنهاست  واينكه آيا با عبارات بيان شده موافق هستند يا مخالفند و آيا آن عبارات در مورد آنها صدق مي كند ياخير و پس از مشخص كردن موافقت و يا مخالفت به صورت كلي تصميم بگيرند كه اين مخالفت در چه حد و درجه اي است (  كامل ،‌ متوسط و يا كم )‌ و پاسخ خود را در پاسخنامه با علامت (‌×‌)  مشخص كنند .

 

2-4-3- نحوه نمره گذاري پرسشنامه گسترش يافته عيني پايگاه هويت من

آزمون گسترش يافته عيني پايگاه هويت من داراي 64 سوال است كه هر كدام از سوالات داراي 6 گزينه است كه هر گزينه نمره مخصوص به خود دارد شيوه نمره گذاري آن به اين صورت است :‌

-         كاملا مخالفم  (‌1 نمره )‌

-          تقريبا مخالفم (2 نمره )

-          مخالفم  (3 نمره )

-          موافقم  (4 نمره )

-          تقريبا موافقم ( 5 نمره ) 

-          كاملا موافقم (‌ 6 نمره ) 

سپس پاسخنامه آزمودني را در هر 8 بعد ذكر شده (  با توجه به نمرات كسب شده در هر بعد )  قرار داده و نمره هاي آنان را محاسبه مي كنيم . يعني هر بعد داراي نمره اي مي شود كه بعدا اين نمره هاي در تحليل ما مورد نياز خواهد بود .

 

3-3-4- اعتبار و روايي پرسشنامه گسترش يافته عيني پايگاه هويت من

اين آزمون تا كنون در 30 كشور مورد استفاده قرار گرفته است و از جمله تعدادي ازمطالعات بين فرهنگي در زمينه پايگاه هويت با استفاده ازاين آزمون انجام شده است . البته هنجاريابي آن درايران هنوز به طور كامل صورت نگرفته است .

 

3-5- ابزار اندازه گيري عزت نفس

دراين تحقيق از ازمون عزت نفس  كوپر اسميت به انضمام پرسشنامه اي براي جمع آوري اطلاعاتي در مورد مشخصات آزمودني ها تهيه شده است استفاده شده .  پرسشنامه اطلاعاتي در مورد مشخصات فردي ازمودني ها از قبيل ،‌ سن ،‌ وضعيت خانوادگي ،  و تاهل رشته تحصيلي ،  ترتيب تولد و تحصيلات پدر و مادر به دست مي دهد .

 

3-5-1- پرسشنامه عزت نفس كوپر اسميت

          آزمون عزت نفس كوپراسميت ،  نگرش فرد را نسبت به خودش  در چند حيطه به ويژه در رابطه با گروه همسالان و والدين و محيط مدرسه مي سنجد ،‌ اين آزمون مشتمل بر 58 سوال است كه هركدام ازسوالات داراي 2 گزينه است . جواب ها تحت عنوان بلي و خير مشخص شده است .  كسي كه پرسشنامه را پرمي كند بايد توجه داشته باشد كه كدام گزينه دقيقا گوياي احوال دروني اش است .

 

          3-5-2- نحوه اجراي پرسشنامه  عزت نفس كوپر اسميت

          ابتدا به هريك ازآزمودنيها يك برگه ازاين پرسشنامه به انضمام پاسخنامه آن داده ميشود . مدت زمان پاسخگويي به  سوالات 15 دقيقه مي باشد . اين آزمون داراي 58 سوال است كه هر كدام ازسوالات داراي دو گزينه است ،  آزمودني يكي ازدو گزينه  «بلي يا خير »  را مشخص مي كند . نمره هر فرد در هر سوال بسته به اين است كه آزمودني كدام گزينه را انتخاب كرده است .

 

          3-5-3- نحوه نمره گذاري پرسشنامه عزت نفس كوپر اسميت

          شيوه نمره گذاري اين آزمون به صورت يك و صفر است .  به اين معنا كه ماده هاي شماره 2-4-5-10-11-14-18-19-21-23-24-28-29-30-32-36-45-47-57  پاسخ بله (‌يك نمره )  و پاسخ خير (  صفر )  مي گيردو بقيه سوالات به صورت معكوس است يعني پاسخ بلي (‌صفر )  و پاسخ خير ( يك ) مي گيرد .

          بديهي است كه حداقل نمره اي كه يك فرد مي تواند بگيرد صفر و حداكثر 50 خواهد بود.

 

          3-5-4- اعتبار و روايي پرسشنامه عزت نفس كوپراسميت

          در پژوهشهايي كه در مورد اين آزمون صورت گرفته چندين پژوهش به اعتبار يابي و فرم يابي تست عزت نفس كوپر اسميت  پرداخته اند . دراين پژوهشها روايي و اعتبار لازم ، تعيين گرديده  و جدولهاي فرمي  هم براي آنان ساخته شده است و ضرايب همبستگي هاي  متغيرهاي اين پژوهشها نيز حاكي از رضايت بخش بودن اعتبار آن بوده است .

          - ناظم شيرازي ،‌ مسعود ،‌ 1376  ساخت و اعتبار يابي مقياسي براي بخش عزت نفس و بررسي رابطه آن با پرخاشگري رفتاري ضد اجتماعي ،‌ وضعيت اجتماعي اقتصادي و عملكردتحصيلي در دانش آموزان  پسر پايه هاي اول تا سوم متوسطه . به راهنمايي :  بهمن نجاريان دانشگاه شهيدچمران اهواز

          - ثابت ،  مهرداد ،  (1375 )  بررسي عملي بودن اعتبار روايي يا نرم يا بي تست عزت نفس كوپراسميت در مناطق 19 گانه تهران به راهنمايي :  حيدر علي هومن ،  دانشگاه علامه طباطبائي .

 

3-5-        روش تجزيه و تحليل اطلاعات

براي تحليل اطلاعات ازنرم افزار SPSS  استفاده گرديده . نرم افزار SPSS  به دليل نزديكي به زبان رياضي ، قادر است نتايج را به خوبي توصيف و مورد آزمونهاي مناسب قرار دهد .

 

فصل چهارم :  تجزيه و تحليل يافته هاي پژوهش

 

1-4- بررسي جمعيت شناختي

2-4-  بررسي توصيفي و استنباطي فرضيه ها

 

4-1- بررسي جمعيت شناختي

همانگونه كه در فصل سوم تحقيق ( بخش مربوط به نمونه آماري ) عنوان شد ، آزمودنيهاي تحقيق حاضر دانش آموزان شاغل  به تحصيل در مقطع پيش دانشگاهي  و سوم دبيرستان در رشته هاي  رياضي انساني و تجربي ناحيه يك آموزشو پرورش مشهد مي باشند .  اين تعداد پس ازانجام و اجراي مراحل نمونه گيري خوشه اي ، استفاده ازپرسشنامه محقق ساخته مورد آزمون قرار گرفتند . تعداد آزمودني ها كه براي پژوهش انتخاب شدند 200 نفر بود كه هنگام نمره گذاري و اجراي آزمون اين تعداد به 160 نفر كاهش پيدا كرد  . آزمودني ها همگي مونث هستندو ازاين ميان 151 نفر مجرد و 9 نفر متاهل هستند .  در پرسشنامه مورد استفاده دراين تحقيق همانند غالب آزمونها و مقياسهاسوالاتي عنوان شده است كه محقق با استناد به جوابهايي كه آزمودني ها به سوالات فوق داده اند به توصيف جمعيت شناختي  آزمودنيها مي پردازد .

 

جدول 4-1- توزيع فراواني آزمودنيها بر حسب سن

سن

فراواني

درصد

درصد تجمعي

16

17

18

19

20

6

80

59

10

5

8/3

50

9/36

3/6

1/3

8/3

8/53

6/90

9/96

100

 

            در حالي كه توزيع سني گرده نمونه 16 تا 20 سال بوده است بيشترين فراواني در گرده 17 سال و كمترين فراواني در گرده سني 20 سال بوده است . ضمنا ميانگين سني گرده آزمودني ها 54/17 سال و انحراف معيار آن 79/0 بوده است .


جدول4-2- توزيع فراواني ازمودنيها برحسب وضعيت تاهل

وضعيت تاهل

فراواني

درصد

متاهل

9

6/5

مجرد

151

4/94

 

            گرده نمونه 9 نفر متاهل و 151 نفر مجرد بوده اند .

 

جدول 4-3- توزيع فراواني آزمودنيها بر حسب تحصيلات پدر

وضعيت تحصيلات پدر

فراواني

درصد

بي سواد

5

1/3

تا ديپلم

130

3/81

تا ليسانس

19

9/11

بالاتر

2

3/1

خوروي

4

5/2

 

            در گرده نمونه بيشترين ميزان تحصيلات  پدر در وضعيت تا ديپلم با فراواني 130 بوده و كمترين ميزان آن وضعيت بالاتر ازليسانس با فراواني 2 بوده است .

 

جدول 4-4- توزيع فراواني آزمودنيها بر حسب تحصيلات مادر

وضعيت تحصيلات مادر

فراواني

درصد

بي سواد

10

3/6

تا ديپلم

144

90

تا ليسانس

6

8/3

 

درگرده نمونه بيشترين ميزان تحصيلات مادر در وضعيت تا ديپلم و با فراواني 144 بوده و كمترين ميزان آن در وضعيت بالاتر ازليسانس و حوزوي با فراواني صفرميباشد .

 

جدول 4-5- توزيع فراواني ازمودنيها بر حسب رشته تحصيلي

رشته تحصيلي

فراواني

درصد

رياضي

79

6/49

تجربي

46

8/28

انساني

35

9/21

 

            در گرده نمونه بيشترين ميزان  رشته تحصيلي در رشته رياضي  با فراواني 79 بوده و كمترين ميزان آن رشته انساني با فراواني 35 مي باشد .

 

جدول 6-4- توزيع فراواني بر حسب ترتيب تولد

ترتيب تولد

فراواني

درصد

اول

51

9/31

آخر

20

5/12

غيره

89

6/55

 

            در گرده نمونه بيشترين ميزان نوع تولد در گروه غيره با فراواني 89 و كمترين آن درترتيب تولد در نوع آخر با فراواني 20 مي باشد .

4-2- بررسي توصيفي و استنباطي فرضيه ها

          در اين بخش ابتدا فرضيه موردنظر عنوان و سپس جدول طبقات مربوطبه آن فرضيه رسم شده است و سپس با توجه به داده هاي حاصل ازجدول طبقات ميانگين و واريانس  آنها عنوان شده و در آخر نيز نمره همبستگي هر متغير (  هويتهاي دستيابي،‌ تعليق ،  ممانعت و پراكندگي ) با متغير عزت نفس نيز مقايسه شده است .

 

1-       بين ميزان عزت نفس و پايگاه هويت دستيابي رابطه معناداري وجود دارد.

 

جدول 4-7- توزيع فراواني هويت دستيابي و عزت نفس

هويت دستيابي

عزت نفس

گروه هاي دستيابي

فراواني

گروه هاي عزت نفس

فراواني

26-21

32-27

38-33

44-39

50-45

56-51

62-57

68-63

74-69

80-75

86-81

92-87

1

2

1

2

4

21

22

41

35

21

5

5

12-9

16-13

20-17

24-21

28-25

32-29

36-33

40-37

44-41

48-45

4

10

12

16

22

27

16

21

16

12

 

تعداد 160

 

تعداد 160

 

          با توجه به داده هاي حاصله ازجدول 4-7- اين چنين ميتوان اظهار داشت كه بيشترين نمره كسب شده در هويت دستيابي در طبقه 68-63 با فراواني41 و كمترين نمره كسب شده در طبقه هاي 26-21 و 38-33  با فراواني 1 بوده است . همچنين بيشترين نمره ثبت شده در عزت نفس در طبقه 32-29 با فراواني 27 و كمترين نمره كسب شده در طبقه  12-9 با فراواني 4 بوده است .

          با توجه به نتايج به دست آمده ميانگين و واريانس پايگاه هويت دستيابي به ترتيب ميانگين = 21/65  و واريانس = 59/132  و ميانگين و واريانس عزت نفس  ميانگين = 55/30  و واريانس = 36/91  مي باشد.

          در بررسي استنباطي رابطه بين عزت نفس و پايگاه هويت دستيابي با استفاده از روش همبستگي پيرسون ،  نمره همبستگي بين عزت نفس  و پايگاه هويت دستيابي 22/0 عنوان شد .

 

جدول 4-8- همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت دستيابي

 

عزت نفس

پايگاه هويت دستيابي

عزت نفس    همبستگي پيرسون

تعداد

1

160

22/0

160

پايگاه هويت دستيابي  همبستگي پيرسون

تعداد

22/0

160

1

160

 

          با توجه به نمره حاصله از همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت دستيابي مي توان اظهار داشت كه بين عزت نفس و پايگاه هويت دستيابي رابطه مثبت و معنا داري وجود دارد.

 


بين ميزان عزت نفس و پايگاه هويت تعليق رابطه معنا داري وجود دارد .

 

جدول 4-9 توزيع فراواني هويت تعليق و عزت نفس

هويت تعليق 

عزت نفس

گروه هاي تعليق 

فراواني

گروه هاي عزت نفس

فراواني

35-28

42-36

49-43

56-50

63-57

70-64

77-71

84-78

91-85

 

1

1

4

18

42

57

26

9

2

 

12-9

16-13

20-17

24-21

28-25

32-29

36-33

40-37

44-41

48-45

4

10

12

16

26

27

16

21

16

12

 

تعداد 160

 

تعداد 160

 

          با توجه به داده هاي حاصله از جدول 4-9 چنين مي توان اظهار داشت كه بيشترين  نمره كسب شده در پايگاه هويت تعليق در طبقه 70-64  با فراواني 57 و كمترين نمره كسب شده در طبقه هاي 35-28 و 42-36  با فراواني 1 مي باشدو همچنين بيشترين نمره كسب شده در عزت نفس در طبقه 32-29  با فراواني 27 و كمترين نمره كسب شده در طبقه 12-9  با فراواني 4 قراردارد .

          با توجه به نتايج به دست آمده ميانگين و واريانس پايگاه هويت  تعليق به ترتيب ميانگين = 85/64 و واريانس = 39/79  مي باشد و ميانگين و واريانس عزت نفس نيز ميانگين 55/30 و واريانس = 36/91 ميباشد .

          در بررسي استنباطي رابطه بين  عزت نفس و پايگاه هويت تعليق 012/0 عنوان شد .

4-10- همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت تعليق

 

عزت نفس

پايگاه هويت تعليق 

عزت نفس    همبستگي پيرسون

تعداد

1

160

012/0

160

پايگاه هويت تعليق    همبستگي پيرسون

تعداد

012/0

160

1

160

 

          با توجه به نمره حاصله از همبستگي  بين عزت نفس و پايگاه هويت تعليق ميتوان  اظهار داشت كه بين عزت نفس و پايگاه هويت تعليق  هيچ رابطه معنا داري وجود ندارد .

 

2-     بين ميزان عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت رابطه معناداري وجود دارد.

 

جدول 4-11 توزيع فراواني هويت ممانعت و عزت نفس

هويت ممانعت  

عزت نفس

گروه هاي ممانعت 

فراواني

گروه هاي عزت نفس

فراواني

22-17

27-23

32-28

37-32

42-38

47-43

52-48

57-53

62-58

67-63

72-68

77-73

82-78

 

3

13

16

17

26

25

17

20

13

5

2

0

3

 

12-9

16-13

20-17

24-21

28-25

32-29

36-33

40-37

44-41

48-45

4

10

12

16

26

27

16

21

16

12

 

تعداد 160

 

تعداد 160

 

            با توجه به داده هاي حاصله از جدول 4-11 چنين مي توان اظهار داشت كه بيشترين نمره كسب شده در هويت ممانعت  در طبقه 42-38 با فراواني 26 و كمترين نمره كسب شده در طبقه 77-73  با فراواني 0 بوده است و همچنين بيشترين نمره كسب شده در عزت نفس  در طبقه 32-29 با فراواني 27 و كمترين نمره كسب شده در طبقه 12-9 با فراواني4 قراردارد .

          با توجه به نتايج به دست آمده ميانگين و واريانس پايگاه هويت ممانعت به ترتيب ميانگين  = 95/43 و واريانس = 07/159 و ميانگين و واريانس عزت نفس = 55/30 و واريانس = 36/91 مي باشد .

          در بررسي استنباطي رابطه بين عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت با استفاده از روش همبستگي پيرسون نمره همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت 028/0 عنوان شد .

 

جدول 4-12 همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت

 

عزت نفس

پايگاه هويت ممانعت 

عزت نفس    همبستگي پيرسون

تعداد

1

160

028/0

160

پايگاه هويت ممانعت  همبستگي پيرسون

تعداد

028/0

160

1

160

 

          با توجه به نمره حاصله ازهمبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت مي توان اظهار داشت كه بين عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت رابطه معنا داري وجود دارد .

 

          4- بين ميزان عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي  رابطه معنا داري وجود دارد .

4-13    توزيع فراواني هويت پراكندگي و عزت نفس

هويت پراكندگي   

عزت نفس

گروه هاي پراكندگي 

فراواني

گروه هاي عزت نفس

فراواني

20-18

23-21

26-24

29-27

32-30

35-33

38-36

41-39

44-42

47-45

50-48

53-51

56-54

59-57

62-60

65-63

68-66

71-69

74-72

 

1

0

1

0

10

12

14

16

14

13

20

14

12

17

4

2

7

0

3

 

12-9

16-13

20-17

24-21

28-25

32-29

36-33

40-37

44-41

48-45

4

10

12

16

26

27

16

21

16

12

 

تعداد 160

 

تعداد 160

 

            با توجه به داده هاي حاصله از جدول 4-13 اين چنين مي توان اظهار داشت كه بيشترين نمره كسب شده در هويت پراكندگي  در طبقه 59-57 با فراواني 17 و كمترين نمره كسب شده در طبقه هاي 23-21،  29-27 و 71-69  با فراواني صفر بوده است  و همچنين بيشترين نمره كسب شده در عزت نفس در طبقه 32-29 با فراواني 27 وكمترين نمره كسب شده در طبقه 12-9 با فراواني 4 قراردارد .

          با توجه به نتايج به دست آمده ميانگين و واريانس پايگاه هويت پراكندگي به ترتيب ميانگين = 05/47 و واريانس = 02/112  و ميانگين و واريانس عزت نفس  نيزميانگين 55/30  و واريانس =36/91 مي باشد .

          در بررسي استنباطي رابطه بين عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي  با استفاده از روش همبستگي  پيرسون نمره همبستگي  بين عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي  328/0- عنوان شد .

 

جدول 4-14 همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي

 

عزت نفس

پايگاه هويت پراكندگي  

عزت نفس    همبستگي پيرسون

تعداد

1

160

328/0-

160

پايگاه هويت پراكندگي    همبستگي پيرسون

تعداد

328/0-

160

1

160

 

          با توجه به نمره حاصله از همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي  مي توان بيان داشت كه بين عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي  رابطه منفي و معناداري وجود دارد .

 

جدول 4-15 نمرات ميانگين واريانس عزت نفس و پايگاهاي هويت دستيابي ،  تعليق ،‌ ممانعت و پراكندگي

 

عزت نفس

هويت دستيابي

هويت تعليق

هويت ممانعت

هويت پراكندگي

ميانگين

55/30

21/65

85/64

95/43

05/47

واريانس

36/91

59/132

34/79

07/159

02/112

تعداد

160

160

160

160

160

 

 
فصل پنجم :  بحث و نتيجه گيري

 

5-1- بحث و نتيجه گيري

5-2- نتيجه گيري نهايي

-         محدوديتها

-          پيشنهادات

-          منابع

-          ضمائم

5-1- بحث ونتيجه گيري

به نظربسياري ازروان شناسان براي تشكيل ساختاركلي زندگي ، گرچه همه دوران عمرمهم است برخي ازآنهامهمترازبرخي ديگراست . نوجواني كه باتغييرات گوناگون درابعادمتعددهمراه است يكي ازبحراني ترين ادوارزندگي انسان محسوب مي شود. انسان درزندگي به دنبال معنايي مي گرددكه به خاطرآن زندگي مي كندوبارشدعقلاني فرددردوره نوجواني توجه اوبه ارزشهاواعتقادات ، مفاهيم حقيقت ، زيبايي ومرگ ونيستي كه دركل معناي زندگي است جلب مي شودونوجوان تمام روابط وباورهايي كه دردوران كودكي بدون چون وچراپذيرفته است راموردپرسش وترديدقرارمي دهدوسعي مي كندباتوجه به شخصيت شكل پذيرواستقلال جوي خودنظامي ازارزشهابدست آورد.

باتوجه به اهميت يادشده دوران نوجواني وضرورت شكل گيري يك هويت يكپارچه ومنسجم تاثيري كه عزت نفس مي توانددرهويت خودداشته باشداين تحقيق رابرآن داشت تادرخصوص رابطه بين عزت نفس وهريك ازپايگاههاي هويت ( دستيابي  تعليق  ممانعت  پرآكندگي ) پژوهش به عمل آورد.

فصل اول شامل مباحثي ازجمله مقدمه ، موضوع تحقيق ، اهميت موضوع ، دلايل انتخاب موضوع ، سئوالات تحقيق وتعاريف عملياتي است مي باشد. اين پژوهش دربخشهاي يادشده به يك سري مباحث كلي درخصوص هويت وانواع آن ، عزت نفس وچگونگي شكل گيري هويت ونيزمباحث ذكرشده بالانيزپرداخته است .

درفصل دوم كه تحت عنوان موضع گيريهاي نظري دريافته هاي پژوهشي درخصوص موضوع مي باشداين پژوهش به بررسي وتعريف مفهوم هويت وعزت نفس وانواع موضع گيري هاي نظري دراين خصوص پرداخته ودرآخرنيزانواع يافته هاي پژوهشي راكه بااين پژوهش هم راستااست رانيزمطرح وموردبررسي قرارداده است .

درفصل سوم باعنوان روش پژوهش به بررسي روش تحقيق وجامعه ونمونه آماري ، روش جمع آوري اطلاعات ، ابزاراندازه گيري وروش تجزيه وتحليل اطلاعات نيزپرداخته است .

درفصل چهارم باعنوان تجزيه وتحليل يافته هاي پژوهشي كه دربخش اول به بررسي جمعيت شناختي ازحيث سن ، وضعيت تاهل ، وضعيت تحصيلات پدر، وضعيت تحصيلات مادر، رشته تحصيلي وترتيب تولدنيزتوجه داشته ونتايج ذيل نيزحاصل شده است كه درگروه بيشترين فراواني درگروه سني 17 سال وكمترين فراواني درگروه سني 20 سال بوده ودرخصوص وضعيت تاهل درگروه نمونه اين پژوهش 9 نفرمتاهل و151 نفرمجردبودند. ازنظرتحصيلات پدرومادربيشترين تحصيلات پدردروضعيت تاديپلم بافراواني 130 وكمترين ميزان آن دروضعيت بالاترازليسانس بافراواني 2 بوده وبيشترين ميزان تحصيلات مادرنيزدروضعيت تاديپلم بافراواني 144 وكمترين ميزان آن دروضعيت بالاترازليسانس وحوزوي بافراواني 0 مي باشد. دربررسي توزيع فراواني آزمودنيهابرحسب رشته تحصيلي بيشترين ميزان رشته تحصيلي دررشته رياضي بافراواني 79 وكمترين ميزان آن رشته انساني بافراواني 35 نفرمي شودودرتوزيع فراواني آزمودنيهابرحسب ترتيب تولدبيشترين ميزان نوع تولددرگروه غيره بافراواني 89 وكمترين آن درنوع ترتيب تولدآخربافراواني 20 مي باشد.

در بخش دوم فصل چهارم باعنوان بررسي توصيفي واستنباطي فرضيه هابه بررسي وطبقه انواع پايگاههاي هويت وهمچنين عزت نفس و مــحاسبه ميانگين درپايگاههاي هويت وعزت نفس ودرآخربه بررسي ومقايسه همبستگي بين پايگاههاي هويت وعزت نفس نيزپرداخته شده است ونتايج حاصل ازاين همبستگي هابدين صورت مي باشدكه بانمره همبستگي معادل 22/0 بين پايگاه هويت دستيابي وعزت نفس مي توان اظهارداشت كه بين پايگاه هويت دستيابي وعزت نفس رابطه مثبت ومعناداري وجودداردوهمچنين بانمره همبستگي 328/0 بين پايگاه پراكندگي وعزت نفس نيزمي توان بيان داشت كه بين پايگاه هويت پراكندگي وعزت نفس رابطه منفي ومعناداري وجوددارد. امادربررسي نمره همبستگي پايگاه هويت تعليق وعزت نفس كه داراي نمره اي معادل 012/0 ونمره همبستگي پايگاه هويت ممانعت وعزت نفس بانمره همبستگي 028/0 هيچ گونه رابطه معناداري مشاهده نشد.

      5-2- نتيجه گيري نهايي

درفصل چهارم اين نتيجه حاصل شدكه بين عزت نفس وپايگاه هويت دستيابي رابطه مثبت ومعناداري وجودداردوبين عزت نفس وپايگاههاي هويت پراكندگي رابطه منفي ومعناداري وجوددارد. بدين معني كه افرادداراي پايگاههاي هويت دستيابي ازعزت نفس بالايي برخوردارندوافرادپايگاههاي هويت پراكندگي ازعزت نفس پائيني برخوردارند.

درموردارتباط بين عزت نفس وپايگاههاي ممانعت وتعليق ، هيچگونه رابطه معناداري بدست نيامد. ازسويي طبق پژوهش انجام شده ، مشاهده شدكه عزت نفس دانش آموزان علوم تجربي بيشترازدانش آموزان علوم رياضي  فيزيك وعلوم انساني است .

باتوجه به نتايج بدست آمده مي توان گفت عزت نفس پايگاههاي هويت رابطه معناداري باهم دارند.

تحقيقات  نشان مي دهدكه درجامعه موردمطالعه بيشترين فراواني درپايگاههاي دستيابي وتعليق قرارداردكه اين نكته مثبت وقوتي است ، پائين بودن نسبت افرادواقع درپايگاه ممانعت ، نشان دهنده وجودتعارضاتي است كه درگروههاي اجتماعي وخانواده ها وجودداردونشان مي دهدكه اين گروههانمي تواننداعضاي خودرابامعيارهاوارزشهاوايدئولوژي خودهمراه سازند.

 

محدوديتها

1-نمونه موردنظرتنهاازميان دانش آموزان دخترانتخاب شده بود.

2-نمونه انتخابي محدودبه 160 آزمودني بود.

3-محدوده سني آنان 20  16 سال بوده است .

 

پيشنهادات

1-پژوهش موردنظردرمقاطع مختلف تحصيلي وبانمونه اي بزرگترموردبررسي قرارگيرد.

2-جنسيت دخالت داده شودونتايج تحقيق درنمونه دختران وپسران موردمقايسه قرارگيرد.

3-بررسي عزت نفس ورشته تحصيلي درپايه ي ( اول  دوم ) دبيرستان .

4-بررسي عزت نفس وپايگاههاي هويت درميان دوگروه مجردومتاهل .

 

 

 

 الف )‌ منابع فارسي

-         الن ، ا راس (1373)‌ روان شناس شخصيت ، ترجمه سياوش جمال فر ،  انتشارات بعثت .

-          اكبر زاده ،‌ نسرين (1376)‌ ، گذار از نوجواني به پيري ،  انتشارات دانشگاه الزهرا .

-          احدي ،  حسن ،‌ جمهري ،‌ فرهاد (1378)  ،  روان شناسي رشد نوجواني ، انتشارات پرديس .

-          احمدي ،  احمد . (‌ 1373)  ،  بحران هوست در نوجواني و ارزيابي آن ، انتشارات عروج .

-     اسماعيلي ، پور حامي (1377)‌ رابطه بينوالد و فرزند و نقش آن در شكل گيري هويت . مجله تربيت . سال سيزدهم ،‌ شماره هشتم .

-          ايان ، وات ، زمان و مكان در رمان ،  ترجمه حسين پاينده ،‌ نشريه ادبيات انگليسي ،  شماره 14 و 15 .

-          بيريا ، ناصر .(1375)‌ . روان شناسي رشد (2)  با نگرشبه منابع اسلامي . انتشارات تهران .

-          پوپ ؤ اليس (1374)‌ افزايش احترام به خود در كودكان  و نوجوانان ، ترجمه پريسا تجلي . انتشارات رشد .

-          پور شيرازي ، ف . تبيين هويت فردي نوجوانان . دانشگاه پيام نور .

-     ثابت ،  مهرداد (1375) بررسي عملي بودن اعتبار روايي و نرم يابي عزت نفس كوپر اسميت در مناطق نه گانه تهران . دانشگاه علامه طباطبا ئي .

-     سرمد ، ز . بازرگان ،‌ع . حجازي ،‌1 . (1379) . روشهاي تحقيق در علوم رفتاري (  چاپ چهارم )  . تهران :  انتشارات آگاه .

-          سلطاني ،‌ م (1381)‌ هويت فرديو عزت نفس اجتماعي ،  دانشگاه آزاد اسلامي رودهن .

-          شاملو ،  سعيد  . (1363)  مكاتب و نظريه ها در روان شناسي . انتشارات چهر .

-          شرخي ،  محمد رضا . (1379 )  . جوان وبحران هويت .

-          شفيع  آبادي ، ع ، ناصري ،  غ . (1377) . نظريه هاي مشاوره و روان درماني . مركز نشردانشگاهي .

-          شولتز ، دوان . ش.لتز ،‌ سيدني الن . (1998)  . نظريه هاي شخصيت ،‌ ترجمه يحيي سيدمحمدي .

-     طالبيان شريف . گرزين ،  ز درگاهي ،  م . ( 1381 ) . بررسي رابطه بين هوش و پايگاه هويت درد انشآموزان دختر دبيرستان و پيشدانشگاهي هاي ناحيه 5 و 6 مشهد.

-     ظالبيان ،  شريف . يعقوبي ،  ن . زحمتكش ،‌ك . (1381) رابطه بين پايگاههاي هويت و علائم روان شناختي در دانش آموزان دختر .

-          فاروقي ، ح . (1379)‌  . بررسي رابطه عزت نفس باپايگاههاي هويت در دانشجو.يان دانشگاه فردوسي مشهد .

-          كارور ،  چ س . وشي ير ، م ف . (1375) . نظريه هاي شخصيت ترجمه رضواني

-          لطف آبادي ،  حسين . (1378) . روان شناسي رشد (2).  انتشارات سمت .

-          لطف آبادي حسين . (1380).  عواطف و هويت جوانان و نوجوانان . انتشارات سازمان ملي جوانان .

-          محسني ،  نيك چهره .  (1375) . وادراك خود از كودكي تا بزرگسالي . انتشارات بعثت .

-          مزلو ،  آبراهام اچ . (1368) انگيزش و شخصيت ، ترجمه احمدرضواني . انتشارات دانشگاه تهران .

-     ناظم شيرازي ، مسعود . (1376) . ساخت واعتبار يابي مقياس براي سنجش عزت نفس  و بررسي رابطه آن با پرخاشگري و رفتارهاي ضداجتماعي ،  وضعيت اجتماعي ،‌ اقتصادي و عملكرد تحصيلي در دانش آموزان پسر پايه هاي اول تا سوم دوران متوسطه شهرستان اهواز . دانشگاه شهيد چمران اهواز .

-    هيكار ارنست . اتكينسون ،  ريتا ال . اتكينسون ،ريچاردسي . (1378)  ، زمينه روان شناسي ،‌ ترجمه گروهي از مترجمان . جلد دوم  ،  تهران :  انتشارات رشد .

 

ب :  منابع خارجي

Kogerg.(1979).Identity in adolesences the balance between self and other . newyork. Routtedage.

Rice,f.ph.(2001).Haman Development.

 

 



Ego . 1

Identity confusion . 1

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 18:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

بررسی و مقايسه ميزان افسردگی در ورزشکاران باستانی کار کهنسال

بازديد: 143

 

بررسی و مقايسه ميزان افسردگی در ورزشکاران باستانی کار کهنسال (بيش از 65 سال) با همسالان غير ورزشکار

 

مقدمه

بيماری افسردگی را به علت شيوع بسيار زياد آن "سرما خوردگی روانی" می گويند. ريگير (1998) می گويد، 3/7 % از مردم آمريکا به اختلال اضطراب مبتلا هستند. برخی محققان در ايران اظهار داشته اند، 60% از جوانان ايرانی به نوعی از افسردگی رنج می برند. در حالی که تنها 16% از جوانان به طور مرتب به ورزش می پردازند.

افسردگی را می توان يکی از اختلالات خلقی نام نهاد که به انواع مختلفی تقسيم می شود.

انجمن روان پزشکی آمريکا در سال 1987، با جمع بندی علايم و علل افسردگی آن را چنين توضيح می دهد. نوعی افسردگی که علت آن کاملاً مشخص است، می تواند به نام واکنش های طبيعی به وقايع زندگی مانند مرگ عزيزان، از دست دادن شغل و يا يک موقعيت مهم به نام ((واکنش سوگ)) ناميده شود که پس از بروز در مدت زمان يک تا شش ماه و گاهی بيشتر و حداکثر يک سال بتدريج ناپديد می شود. اين نوع اختلال خلقی را نمی توان به عنوان بيماری تلقی کرد، چون علت بروز و ايجاد افسردگی کاملاً مشخص بوده و به مرور زمان از شدت آن کاسته خواهد شد.

نوعی افسردگی که با مشکلات شخصيتی همراه است، می تواند با منشا ژنتيکی بوده و يا ناشی از تعامل ويژگی های ژنتيکی و محيطی هردو- باشد که علائم عمومی آن چنين است:

بيشتر وقت ها شخص تا حد متوسطی فعاليت می کند و بتدريج سطح فعاليت او کاهش پيدا        می کند، تا جائی که بيمار برای روزها و هفته ها در کمترين سطح فعاليت باقی می ماند و بيمار قادر به کار و تلاش نيست. کمبود و يا فقدان علاقه نسبت به افراد و اطرافيان و رويدادهای گوناگون، باعث می شود که شخص از هيچ عملی احساس رضايت نکرده و به هيچ مطلبی اظهار علاقه نمی کند.

خلق و خوی بيمار به طرف نااميدی و غمگينی پيش می رود، تا جايي که احتمال ترک تمام علاقه ها و حتی خودکشی در او به وجود خواهد آمد. سپس اختلال شديدی در ((خواب))، ((اشتها)) و ((ميل جنسی)) به وجود می آيد. گاه اين اشخاص به نوعی بی قراری و بی تابی دچار می شوند، ولی برای انجام ساده ترين کارهای ضروری انرژی لازم را نخواهند داشت.

احساس بدبينی و سرزنش کردن خود و اطرافيان شدت می يابد تا جايي که از خود و نزديکان خود بيزار می شوند. در ميان روانشناسان فيزيولوژيک اين عقيده بوجود آمد که احتمالاً افسردگی می تواند ناشی از اختلالات درونی و بيوشيميايي بدن باشد. جرسون و نورون برگر (1982) اين نوع افسردگی را "افسردگی يک قطبی" می نامند.

"بک" معتقد است: (( فرد افسرده، فشار و کشمکش را در ميدان شناختی خود تجربه می کند.))

او چنين اظهار می کند: ((افسردگی حاصل اختلال فکری است. فرد افسرده دربارة خود، محيط و آينده اش برداشت منفی و شخصی دارد.)) بک به وجود آورندة معتبرترين تست ارزيابی افسردگی در افراد بالغ است. در زمينه ارتباط فعاليت های ورزشی با افسردگی، روتر (1992) در مورد 18 بيمار افسرده تحقيقی را انجام داد. او آن ها را در انتخاب درمان از طريق مشاوره (يک جلسه در هفته) يا مشاوره و دويدن (20 دقيقه دويدن به مدت 3 بار در هفته) آزاد گذاشت. در گروه مشاوره، کاهش چندانی از افسردگی به چشم نخورد، در صورتی که در گروه "مشاوره دويدن"، کاهش افسردگی کاملاً بارز بود و بدين ترتيب نتيجه گرفته شد که احتمالاً دويدن و فعاليت های بدنی مناسب، يکی از عوامل مهم کاهش افسردگی است.

مطالعه ديگری توسط مارتينسون در سال 1984 روی 49 بيمار مرد و زن مبتلا به افسردگی شديد که بستری بودند، انجام شد. 43 نفر از اين بيماران برنامه را به پايان رساندند. اين برنامه شامل روان درمانی انفرادی، تفريح درمانی و يا فعاليت های آموزشی و ورزشی بود. گروه آموزشی-ورزشی به طور مشخصی کاهش بيشتری در نمرات افسردگی خود نشان دادند.

بر اساس مطالعات علمی ثابت شده است که فعاليت های مستمر ورزشی، سازگاری اجتماعی افراد را افزايش می دهد و اثر مثبت بر بهداشت روانی دارد. (استيونسون- 1975، دوناهيو- 1977، گراهام- 1990).

در تحقيقات ديگر، اثر فعاليت های ورزشی بر کاهش استرس و افسردگی در دانشجويان بررسی شده است. نتايج نشان می دهد که دويدن آرام نسبت به ساير فعاليت های ورزشی به طور مشخص در کاهش استرس و افسردگی مؤثر است. (اوسيپ و همکاران- 1989، کلين- 1994، براندن و لوفتنين- 1991)

سام در سال 2000 در تحقيقات مروری خود دريافت: ((افسردگی بيمارانی که به طور منظم به ورزش و فعاليت های بدنی می پردازند، تخفيف پيدا می کند و کسانی که ورزش را کنار می گذارند، دوباره به افسردگی مبتلا می شوند.))

تحقيقات فراوانی بر روی تاثير موسيقی برکاهش اضطراب و افسردگی نيز انجام شده است که در مجموع نشان دهندة تاثير مثبت موسيقی بر کاهش افسردگی است. اين بررسی ها از عهد فيٍاغورث شروع شده و در اوايل قرون وسطی، موسيقی دان برجسته ای به نام "بوتيوس" اين پژوهش ها را ادامه داد. از قرن نوزدهم موسيقی به عنوان يک روش درمانی در کاهش علائم و بهبودی نسبی بسياری از بيماری های روانی شناخته شد. سازمان بهداشت جهانی (W.H.O) توجه مردم را به اين نکته معطوف کرد که ذهن و بدن بر يکديگر تاثير متقابل دارند.از سال 1950، گروه های موسيقی درمانگر تشکيل شده و در بيمارستان ها به کمک بيماران روانی شتافتند و موسيقی ايرانی هم به لحاظ بافت و ساختار درون گرايي و عاطفی و ريتم های ادواری آرامبخش، می تواند تاثير مطلوبی در شنونده ايجاد کرده و ضمن کاهش آلام روانی، باعث ايمنی بيشتر بدن، در مقابل بيماری ها شود.

تام (1984) از موسيقی جهت تسکين درد استفاده کرد.

اسپلبرينگ (1991) از موسيقی جهت مراقبت های پژشکی در بيماران نيازمند به مراقبت های ويژه استفاده کرد. نتايج پاره ای از تحقيقات نشان داده که موسيقی می تواند به صورت کلينيکی بر روی مسائل بيولوژيکی، مانند: ميزان ضربان قلب، فشار خون، ميزان و ريتم نفس، برون دهی قلبی، تونيسيته عضلانی، فعاليت های عروقی، تقويت سيستم ايمنی و توليد اندورفين تاثيرگذار باشد.

هولمز و راو (1967) با توجه به تاثير "يکنواختی" بر افزايش افسردگی آن را يکی از عوامل مهم در فهرست خود قرار دادند.

در مجموع، عوامل تاثيرگذار بر افسردگی را علاوه بر عوامل ژنتيکی، می توان در يکنواختی و تکرار، استرس و فشارهای سنگين و بی حرکتی خلاصه کرد. ضمن آن که "موسيقی" مناسب، به عنوان يک روش درمانی جايگرين نام برده شده است.

هدف از اين پژوهش، بررسی وضعيت سطح افسردگی باستانی کاران سالخورده (با بيش از 65 سال سن) و مقايسه با همين شاخص روانی در همسالان غير ورزشکار بود، چون با توجه به تنوع حرکات در ورزش باستانی و استفاده از موسيقی زورخانه ای و امکان ادامه فعاليت در ورزش های باستانی تا سنين کهولت، احتمال می رود که در کاهش افسردگی در سالمندان به نحو جامعی مؤثر باشد.

 

روش شناسی تحقيق

جامعه آماری اين پژوهش  از باستانی کاران سالمند، با بيش از 65 سال که به طور فعال در    زورخانه های تهران حداقل هفته ای 3 جلسه به ورزش زورخانه ای می پردازند، تشکيل شده است.

با استفاده از نمونه گيری تصادفی هدفدار، تعداد 15 نفر از آنان با ميانگين سنی 6/3 ± 72 به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. در گروه شاهد که سالمندان غير ورزشکار بودند، تعداد 15 نفر با ميانگين سنی 5/2 ±68 سال قرار داشتند. تمام نمونه ای هر دو گروه از افرادی انتخاب شدند که دارای سوابق شخصی و يا فاميلی ابتلا به بيماری های روانی -به ويژه افسردگی- را نبودند.

 

روش گردآوری اطلاعات

پس از انتخاب نمونه های هر دوگروه، محقق آنان را نسبت به اهداف پژوهش آشنا کرده و با تکميل فرم های دموگرافيک محقق ساخته، اطلاعات شخصی شامل: سن، قد، وزن، سابقه ورزشی، سوابق بيماری های جسمانی و ناهنجاری های روانی احتمالی و نيز پيشينه خانوادگی آنان از لحاظ پزشکی گردآوری شد. فرم های 21 سوالی بک B.D.I ابزار اصلی تحقيق بود. اين فرم ها در فرصت های مناسب و در اوقات فراغت نمونه ها و به صورت انفرادی به آنان تحويل داده شد و از آنان درخواست شد که با حضور محقق و همکاران به سوالات پاسخ دهند. در مواردی که نمونه ها به علت های مختلف قادر به درک منظور اصلی سئوالات نبودند، محقق، هدف از طرح سوالات را به زبانی ساده برای آنان تشريح کرد تا پاسخ ها کاملاً مطابق نظر نمونه ها بوده و با آگاهی کامل در پاسخنامه درج شوند. به همين منظور، با هر نمونه مصاحبه حضوری به عمل آمد و اطلاعات با روش D.S.M گردآوری شد. سپس پاسخنامه ها گردآوری شد و با روش رايج تفسير آزمون بک، نمره دهی و نمرات هر نمونه در فرم های مربوطه ثبت شد.

 

روش های آماری

برای توصيف اطلاعات به دست آمده از روش های آمار توصيفی، جداول و نمودارهای مختلف استفاده شد و ميانگين های نمرات به دست آمده از هر گروه با روش آماری T.Test گروه های همبسته مورد مقايسه قرار گرفتند.

 

يافته های پژوهش

بررسی های آماری نشان داد که ميانگين نمرات افسردگی در گروه غير ورزشکاران 5/17 است که نسبت به گروه باستانی کاران با ميانگين 75/8، به طور معنی داری و با 01/0 > P  بيشتر است و اين نتيجه نشان می دهد که سطح افسردگی در باستانی کاران سالمند به مراتب از غير ورزشکاران کمتر است.

تفسير آزمون بک، برحسب نمرات به دست آمده، درجه بندی شده است که نمرة به دست آمده از پاسخ به پرسشنامه 21 سوالی بک نشان دهندة قرار داشتن هر نمونه در گروه های مربوطه است.

جدول های پيوست نشان دهندة تفاوت نمونه های اين پژوهش از لحاظ ميزان ابتلا به افسردگی است. در مجموع از گروه ورزشکاران زورخانه ای تعداد 12 نفر با داشتن نمراتی ميان 9-1 در گروه عادی و از نظر افسردگی سالم تشخيص داده شدند.

2 نفر با نمرات 12 و 11 که حداقل دامنه نمرات اين گروه است، جزء افراد کمی افسرده محسوب  می شوند. تنها 1 نفر دارای نمره 17 بود که می توان او را فردی افسرده و يا نيازمند مشورت با    روان پزشک  تلقی کرد.

در حاليکه در گروه شاهد و يا افراد غير ورزشکار- فقط 7 نفر در گروه عادی قرار داشتند که ميانگين نمرات آنها هم نسبت به ميانگين نمرات ورزشکاران سالم بالاتر بود.

2 نفر با نمرات 15 و 16، در سطح بالايي از دامنه نمرات گروه کمی افسرده قرار داشتند. 4 نفر با نمرات به دست آمده بيش از 20 به مشورت با روان پزشک نياز داشتند و 23 نفر به دليل نمرات بيش از 21 در گروه خيلی افسرده، دسته بندی شدند.

در بررسی آماری روی ميانگين ها و نمرات حاصلة هرگروه سطح افسردگی در گروه ورزشکاران زورخانه ای دارای ضريب همبستگی منفی و معنی داری با سوابق ورزش زورخانه ای آنان داشت.

نتايج هرقسمت در جدول ها و نمودارها مندرج است.

 

بحث و نتيجه گيری

نتايج اين پژوهش به طور مشخص و معنی داری تأثير فعاليت های بدنی و به ويژه ورزش های زورخانه ای- را بر سطح افسردگی در باستانی کاران نشان داد. با توجه به يافته های ساچر (1987) افزايش سن بازنشستگی و مشکلات اقتصادی، می تواند باعث افزايش افسردگی در سالمندان باشد. نتايج اين پژوهش نشان داد که نمونه های سالمند باستانی کار از سطح افسردگی کمتری برخوردار هستند، ولی چون سطوح افسردگی آنان در سنين جوانی سنجيده نشده است، نمی توان تأثير سن را بر افزايش يا کاهش افسردگی در اين نمونه ها ارزيابی کرد.

در مقايسه با افراد غير ورزشکار که دارای سطح افسردگی بيشتری بودند، نمرات کمتر و سطح افسردگی پايين تری در افراد فعال و ورزشکاران زورخانه ای ديده شد. با يافته های روتر (1992) که نشان داد دويدن و فعاليت های بدنی مناسب يکی از عوامل مهم کاهش افسردگی است، همخوانی دارد. همان گونه که گريست و همکاران (1987 و 1979) بيمارانی را که از افسردگی شکايت داشتند، به مدت 12 هفته به پياده روی و دويدن نرم وادار کردند و مشاهده شد که افسردگی آنها کم شد.

در بسياری از بررسی های علمی، اثرات فعاليت های بدنی بر کاهش افسردگی به اثبات رسيده است، ولی سام (2000) در تحقيقات مروری خود دريافت که بيماران افسرده با انجام ورزش بهبود نسبی می يابند، ولی با ترک فعاليت های بدنی مجدداً به افسردگی دچار می شوند.

ورزشکاران  زورخانه ای به علت امکان ادامه ورزش باستانی تا سنين کهولت از اين قاعده مستثنی بوده و باوجود سالمندی، از افسردگی کمتری برخوردار هستند.

از سوی ديگر، تأثير موسيقی زورخانه ای و اشعار حماسی و معنی آن را می توان به عنوان يکی از مهم ترين عوامل تأثيرگذار بر کاهش افسردگی در ورزشکاران زورانه ای سالمند دانست که با نتايج پاره ای از تحقيقات مبنی بر تأثير مثبت موسيقی های مناسب بر کاهش افسردگی و اضطراب همخوانی دارد.

در سال 1967، فهرستی شامل 30 عامل موثر بر افزايش سطح افسردگی توسط هولمز و راو تهيه شد که هنوز هم از اعتبار کافی برخوردار است. يکی از مهم ترين عوامل مندرج در اين فهرست "يکنواختی" است. در پاره ای از اين مطالعات مشاهده شده است که افرادی با شيوه های يکنواخت زندگی و حتی ورزشکارانی که به مدت طولانی از مهارت های بسته ای مثل: دويدن، شنا و يا دوچرخه سواری استفاده می کنند، احتمالاً به افسردگی ناشی از يکنواختی رفتارهای ورزشی دچار خواهند شد. در اين پژوهش ورزشکاران زورخانه ای احتمالاً به علت برخورداری از تنوع  حرکات ورزشی، از سطح افسردگی کمتری برخوردار بودند.

در مجموع می توان سطح پايين تر افسردگی در باستانی کاران می تواند به علت فعاليت های بدنی مناسب، حرکات ورزشی متنوع و استفاده از موسيقی باشد که تمام اين متغيرها با نتايج تحقيقات ساير محققان در مورد تأثيرات مثبت فعاليت های بدنی، موسيقی و تنوع بر کاهش افسردگی همخوانی دارند.

 


چند پيشنهاد

1- اين تحقيق با تعداد بيشتری نمونه به منظور مقايسه سطح افسردگی در گروه های سنی جوانان، ميانسالان و سالمندان غير ورزشکار و ورزشکاران زورخانه ای تکرار شود.

2- اين تحقيق با بررسی و مقايسه سطح افسردگی در ورزشکاران زورخانه ای سالمند و قهرمانان همسال در رشته های ورزشی ديگر تکرار شود.

3- تحقيقات جديدی در زمينه تاثير انجام ورزش های زورخانه ای بر ساير عوامل روانی مانند: اضطراب، پرخاشگری، اميد به زندگی، اعتماد به نفس و ... انجام شود.

4- بر روی تاثير ورزش های زورخانه ای بر کاهش سطح افسردگی و اضطراب در بيماران افسرده و مضطرب تحت درمان، تحقيق جداگانه ای انجام شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 18:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره بررسی مقایسه ای سلامت روانی سالمندان

بازديد: 521

تحقیق درباره بررسی مقایسه ای سلامت روانی سالمندان

 

موضوع:

 

 بررسي مقايسه اي سلامت رواني بين سالمندان ساکن خانه سالمندان و سالمندان ساکن در منزل در شهرهاي گرگان و بستک.

 

فصل اول (مقدمه)

 

ترقي و پويايي و اعتلاي هر جامعه اي جز در داشتن عناصر و اعضايي سالم و کارآمد در آن اجتماع نمي باشد افرادي که علاوه بر وضعيت جسماني مناسب از لحاظ وضعيت روحي و رواني نيز در حد متعادل و مطلوبي باشند. بدون ترديد تقارن سلامتي جسماني و رواني اصلي ترين نتيجه اش داشتن جامعه اي شکوفا و با آتيه است. سلامت رواني مقوله اي بسيار حائز اهميت است چرا که تأثير روح و روان بر عملکرد جسماني بر هيچ کس پوشيده نيست. در اين راه بزرگان مذهبي ما و همچنين دانشمندان علوم پزشکي از دير باز بر مبحث سلامت روان تأکيد داشته اند.

مولوي عليه الرحمه مي فرمايد:

تن ز جان و جان ز تن مستور نيست ليک کس را ديد جان دستور نيست

 

لذا پرداختن به اين بحث به دليل اهميتش لازم و ضروري مي باشد. حداقل دانستن وضع موجود يک جامعه از لحاظ سلامت روان به افرادي که قصد برنامه ريزي براي آينده آن جامعه را دارند در برآورده هاي معقولانه کمک خواهند کرد.

 

بيان مسأله:

 

در طول قرن بيستم انسان پيش از تمام تاريخ بشريت دستخوش دگرگوني از نظر شيوه هاي زندگي روابط اجتماعي و مسائل اقتصادي گرديده است. تلاش در جهت صنعتي شدن و گسترش شهرنشيني و زندگي مکانيزه که لازمه آن قبول شيوه هاي نوين براي زندگي است. اثر معکوس بر سلامت انسان گذاشته و در ارتباط با مقوله سلامت ابعاد ديگري را مشخص نموده است. يکي از اين ابعاد سلامت روان افراد جامعه است. مقوله اي که اگرچه تازگي ندارد ليکن از نظر تخصصي دير زماني نيست که به آن توجه گرديده است. با توجه به شيوع بيماري رواني در جامعه اهميت تلاش در جهت اعتلاي سلامت رواني افراد هر اجتماعي بارزتر مي گردد. مهمترين مسأله در اين ارتباط پيشگيري از مسائلي است که باعث مي گردد سلامت روان افراد جامعه مختل گردد و بالطبع پيامدهاي منفي در پي داشته باشد. پيشگيري از بروز اين عوامل نيز جز با آشنايي با وضعيت موجود سلامت روان در افراد جامعه اي که قصد پيشگيري در آن را داريم ممکن نيست. چرا که آشنايي با وضع موجود ما را به اوضاع اميدوار مي سازد و يا ما را جهت بکارگيري روشهاي مناسب، در جهت از بين بردن عوامل مخل سلامت روان و بکارگيري ابزارهاي مناسب در اين جهت ياري مي نمايد. بحث سلامت روان سالمندان به دليل پرورش نسل از اهميت ويژه اي برخوردار است لذا در اين پژوهش سعي شده است تا بر سلامت روان سالمندان ساکن در خانه سالمندان و ساکن در خانه خود را مورد بررسي و مقايسه قرار دهيم و سعي نموده ايم اين مقايسه بين دو شهر (گرگان و بستك) استان شمال و جنوب کشور انجام گيرد.

 

اهداف تحقيق:

 

در اين پژوهش مهمترين هدف محققين دستيابي به وضعيت موجود سلامت روان سالمندان نمونه مورد نظر سالمندان ساکن در خانه خود و مقايسه اين دو مي­باشد.

 

سوالات پژوهش:

 

1-   وضعيت سلامت روان سالمندان بر حسب جنسيت چگونه است؟

2-   وضعيت سلامت روان سالمندان بر حسب وضعيت سکونت (منزل و سراي سالمندان) چگونه است؟

3-   وضعيت سلامت روان بر حسب شهر ( گرگان و بستك ) چگونه است؟

4-   وضعيت مقياسهاي 4 گانه GHQ28 بر حسب جنسيت چگونه است؟

 

مفاهيم و متغيرهاي بکار رفته در پژوهش:

 

1-    بهداشت رواني بهداشت رواني به معناي سلامت فکر و انديشه مي باشد و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت رواني است که مي تواند نسبت به ايجاد نظام ارزشمندي در مورد ايجاد تحرک و پيشرفت و تکامل در حد فردي، ملي و بين المللي کمک کند. (حسيني 1374)

 

2-    بهداشت رواني: مجموعه عواملي که در پيشگيري از ايجاد و يا پيشرفت روند وخامت اختلالات شناختي، احساسي و رفتاري در انسان نقش موثر دارند. (شاملو 1381)

3-    سالمندي تغييري است که با گذشت زمان صورت مي گيرد اين روند داراي جنبه هاي مثبت و منفي بوده و پويايي فرآيندهاي زيستي، ادراک، رشد و تکامل و بلوغ را در بر مي گيرد يعني اينکه سالمندي در طول زندگي ادامه دارد. سالمندي به طور عاميانه مرحله اي تصور مي شود که در آن کاهش و زوال جسم و فکر شخص به وقوع مي پيوندد و در حقيقت تنها جنبه خاصي از رشد و تکامل نشان داده مي شود. (اسماعيلي شيرازي1379)

 

 

مفاهيم به کار رفته در پرسشنامه سلامت روان GHQ – 28 :

 

1-    افسردگي يک نوع اختلال خلقي که 2 مشخصه عمده آن نااميدي[1] و غمگيني[2] مي باشد و در آن فرد علاوه بر اين 2 مشخصه احساس بي کفايتي و بي ارزشي مي نمايد. (اتکينسون[3] 1983)

2-    اضطراب هيجان ناخوشايندي است که با اصطلاحاتي مانند مدل نگراني و دلشوره وحشت و ترس بيان مي شود.

(اتکينسون[4] 1983)

3-    کارکرد اجتماعي طرز تفکر فرد در ارتباط با کارکرد اجتماعي اش در اجتماع و در ارتباط با افراد ديگر.

(اتکينسون 1983)

4-    وضعيت جسماني نگرشي که فرد در اين پرسشنامه به وضعيت جسماني در ارتباط با سلامت يا عدم سلامت آن دارا مي باشد.

(اتکينسون 1983)

 

فصل دوم

پيشينه تحقيق

 

 

مقدمه:

 

سازگاري افراد هر جامعه با مقتضيات همان اجتماع اصلي که بايست به آن توجه خاص نمود بي ترديد اين سازگاري نيز جز در پرتو سلامت افراد جامعه چه از لحاظ جسماني و چه از بعد رواني امکان پذير نخواهد بود. در اين حيث سلامت روان به دليل تأثير فراوان آن بر وضعيت جسماني اهميت بيشتري مي باشد لذا لزوم شناخت وضعيت موجود سلامت روان به منظور هر گونه برنامه ريزي جهت تأمين آن در جامعه ضروري به نظر مي آيد. به منظور شناخت وضع موجود ارزيابيهاي روان شناختي افراد قطعا کمک موثري خواهد نمود. کما اينکه تنها اصول روان شناختي در اين بين يگانه نيستند. بلکه قوانين جامعه شناختي نيز در ارتباط با بحث سلامت روان بکار مي آيند. پديد آورنده بحث سلامت روان شناختي در جامعه و افراد مجموعه عواملي است که شناخت تک تک آنها ميسر نخواهد بود ليکن آشنايي با نظريات گوناگون در مکاتب مختلف در ابتداي بررسي وضعيت سلامت روان قطعا مفيد خواهد بود.

اهميت ديگر اين مسأله آن است که در بحث در اين ارتباط هيچ گاه به صورت يک بعدي و با پرداختن به يک جنبه عمل ننموده بلکه در اين رابطه مجموعه عوامل را با توجه به نظريات مورد بررسي قرار دهيم. اين مسأله بدون ترديد ما را از تفکرات يک بعدي دور نموده، ديدگاهي کلي و منطبق با نظريات گوناگون به ما ارائه مي دهد. اين ديدگاه کمک خواهد نمود در برآورد وضعيت سلامت موجود يک جامعه با اطمينان و قاطعيت بيشتري عمل نمائيم. چرا که پشتوانه اين ارزيابي نظريات چندين مکتب روان شناسي است که سالها بر روي نظريات خود تحقيق و بررسي نموده اند. در اين پژوهش نيز عمده اين نظريات به منظور فهم بهتر موضوع در پيشينه نظري پژوهش مطرح مي گردد و از آنجا که عنوان سلامت روان در اين تحقيق واژه کليدي و با اهميتي است. عمده پيشينه نظري تحقيق در ارتباط با اين مقوله در نظر گرفته شده است.

 

 

 

 

 

 

پيشينه نظري

مفهوم سلامت روان شناختي يا سلامت روان[5]

 

سازمان بهداشت جهاني[6] سلامت را به صورت بهزيستي کامل فيزيکي رواني و اجتماعي تعريف مي کند. نه صرف فقدان بيماري و ناراحتي. سلامت در ديدگاهي کلي نگر از جنبه هاي رواني اجتماعي و فيزيکي مورد توجه قرار مي گيرد. رابطه آن با محيط نيز در نظر قرار مي گيرد. سلامت روان شناختي نيز تعريفي است که دانشمندان روان شناختي و علوم اجتماعي و رفتاري در مورد کارآمدي و عملکرد روان شناختي متناسب انسان ارائه کرده اند. مفهوم سلامت و بيماري رواني در طول زمان تغييرات و دگرگوني هاي زيادي داشته اند. ارسطو در کتاب اخلاق مي گويد: هر انسان به اندازه اي سالم است که توانسته کنشهاي بشري را در خود توسعه دهد. از آنجا که بشر بالاترين عملکرد هوش را دارد پس بهترين زندگي، زندگي خردمندانه است و سلامت رواني يعني نوعي زندگي که استدلال بر آن کاملا حکومت کند. مفهوم طبيعت گرايانه سلامت رواني توسط ارسطو، در قرون وسطي ناديده گرفته شد، از قرن هفتم و شانزدهم سلامت روان شناختي بصورت پرهيزکاري تعريف شد. پس از قرن شانزدهم مجددا سلامت روان شناختي بصورت طبيعت گرايانه تعريف شد. همزمان با رنسانس روانپزشکي در اواخر قرن 19 سلامت روان شناختي نوعا به صورت «فقدان بيماري رواني» تعريف گرديد.

معمولا سلامت روان شناختي را به 3 شکل مي توان تعريف کرد: نخست معناي خودآگاهي[7] که اين تعريف توسط فرويد[8] (1856)، مک دوگال[9] (1871)، جورج بركلي[10] (1685) و بسياري از هستي گرايان و نظريه پردازان نقش مانند لورنتز پذيرفته شده است. تعريف دوم شامل خود شکوفايي و تحقق خود[11] مي شود، يعني بالفعل ساختن تواناييهاي روان شناختي ذاتي و دروني با استفاده از نوعي دگرگوني رواني ميسر مي شود. يونگ[12] (1875)، آلپورت[13] (1897)،و انسان گراياني مازلو[14] (1908)، اين ديدگاه را پذيرفته اند.

سومين تعريف سلامت رواني حدودي است که فرد توانسته با «شبکه روابط اجتماعي پايدار» يکپارچه شود آدلر[15] (1870)، و بسياري از جامعه شناسان اين تعريف را پذيرفته اند.

 

مفهوم سلامت روان در نظريه هاي روانکاوي:

 

ديدگاه فرويد[16] (1856) در ارتباط با سلامت روان:

 

به نظر فرويد ويژگيهاي خاصي براي سلامت روان شناختي ضرورت دارد و نخستين ويژگي خود آگاهي است. يعني هر چه که ممکن است در ناخود آگاه موجب مشکلي شود بايستي خودآگاه شود.

خودآگاهي عنصر اصلي سلامت روان شناختي است. البته براي سلامت روان شناختي کفايت کننده نيست بلکه معيار نهايي سلامت رواني ويژگي ديگر از نظر فرويد بيگانگي منطقي از علاقه مندي ها و اشتياقات عمومي مي باشد.

به نظر فرويد انسان متعارف کسي است که مراحل رشد روان جنسي را با موفقيت گذرانيده باشد. و در هيچ يک از مراحل بيش از حد تثبيت نشده باشد. البته ديدگاه فرويد کمتر انساني متعارف به حساب مي آيد و هر فرد به نحوي از انحاء متعارف است. (خدا رحيمي 1373)

 

مفهوم سلامت روان در نظريه رواني اجتماعي و زيستي آدلر[17] (1870)

 

از ديدگاه آدلر سلامت روان يعني داشتن اهداف مشخص در زندگي، داشتن فلسفه استوار و محکم براي زيستن، روابط خانوادگي و اجتماعي مطلوب و پايدار، مفيد بودن براي هم نوعان، جرأت و شهامت، قاطعيت، کنترل داشتن بر عواطف و احساسات، داشتن هدف نهايي کمال و تحقق نفس، پذيرفتن اشکالات و کوشيدن در حد توان براي حل اشتباهات. (خدا رحيمي 1373)

 

 

 

نظريه اريکسون[18] (1963) در ارتباط با سلامت :

 

همان گونه که فرويد در نظريات خود به ناخودآگاه اهميت ويژه اي مي دهد اريکسون در اين ارتباط اعتقاد زيادي به سن دارد. سلامتي روان را در ارتباط با من توصيف مي کند و متغيرهاي آن در ارتباط مقوله «من» تعريف مي کند.

به طور کلي اريکسون در ارتباط با سلامتي روان معتقد است که صفات خاصي وجود دارد که فرد داراي سلامتي روان شناختي را از کسي که فاقد اين عنصر است متمايز مي سازد. به نظر اريکسون اين صفات در اجتماع معني مي يابد و بر اين اساس فردي که در جامعه زندگي مي کند و در صورتي داراي سلامتي روان است که از تعارض عاري مي باشد از استعداد و توانايي بارزي استفاده کند، در کارش ماهر و استاد باشد، ابتکار نامحدود داشته باشد از انجام لحظه به لحظه حرفه اش پسخوراند بگيرد و در نهايت در مورد فرايند زندگي نظريه معنوي روشن و قابل درکي داشته باشد (خدا رحيمي 1373).

 

 

 

 

 

نظريه کورت لوين[19])1890( در ارتباط با سلامت روان:

کورت لوين با نظريه ميداني در بين روان شناسان شناخته شده است. از ديدگاه لوين نظريه ميداني[20] تنها به حيطه خاصي محدود نمي شود، بلکه مفاهيمي را در بر مي گيرد که با آن مي توان حقايق روان شناختي مختلفي را نمايش داد. اما نظر لوين در ارتباط با سلامت روان بر اين است که سلامت و کمال روان شناختي موجب افتراق و تمايز يافتگي بيشتر شخص و محيط روان شناختي او مي شود و استحکام و استواري مرزهاي سيستم رواني فرد به وجود مي آورد.

بنابراين فرد سالم از نقطه نظر روان شناختي به نظر لوين کسي است که بين خودش و محيط روان شناختي خود تمايز و افتراق قائل مي شود. (خدا رحيمي 1373).

 

نظريه کارل راجرز[21] (1902) در ارتباط با سلامت روان:

 

به عقيده راجرز هر چه سلامت روان انسان بيشتر باشد آزادي عمل و انتخاب بيشتري را احساس و تجربه مي کند. از نظر راجرز انسان سالم موجودي بدون محدوديت فکر و عمل مي باشد (خدا رحيمي 1373).

 

مفهوم سالمندي در نظريه هاي مختلف:

 

بنا به تعريف واژه نامه، بزرگسالي به معناي فرد کاملا رشد يافته و بالغ است (موريس 1376، ص 18) بنابر اين مي توان رشد بزرگسالان را به منزله عبارت مرکب متناقضي دانست، به طوري که با اين تعريف متناقض هوشمندانه تصور مي کنيم مرحله رشد پايان پذير است و بزرگسالي شروع شده است. اما استفاده مکرر از اين عبارت در مجامع علمي معناي آنرا از بين برده است و در عوض تمايل بر اين است که فکر کنيم، رشد بزرگسال به نوعي همان تداوم رشد در دوران کودکي منتها پس از تحصيلات دانشگاه است. (خدا رحيمي 1373).

افراد مسن معمولا گرفتار مشکلات و مسائل خاصي هستند. يکي از اين مشکلات عدم فعاليت و قدرت انرژي جواني است. اغلب مردان پير، از کار خود بازنشسته شده اند و يا اينکه قدرت ارائه کار را ندارند، بنابراين اکثرا احساس ناايمني و تنهايي و از دست دادن مقام اجتماعي مي کنند. آنها اين تصور را دارند که کسي به وجود آنها احتياج ندارد و ديگران بر ايشان اهميتي قائل نيستند واقعيت آنها خيلي شبيه کودکي است که اوليايش او را طرد کرده باشد.

زنان و بويژه زنهاي خانه دار از اين جهت خوشبخت ترند زيرا مي توانند به کارهاي منزل ادامه دهند و بسياري از اوقات نيز از نوه هاي خود مواظبت کنند شايد اين امر يکي از دلايل طول عمر زنان باشد، زيرا فعاليت هايي که مورد علاقه آنان است در سن 60 يا 70 سالگي خاتمه پيدا نمي کند. براي افراد مسن مهم است که احساس کنند ديگران هنوز به وجود آنان محتاج اند و قادرند که به فعاليت روزانه خود، البته در حد امکان ادامه دهند. اگر آنها تا اين درجه احساس اهميت و ايمني کنند، به احتمال زياد در معرض ابتلاي به امراض رواني و جسمي که در اين سنين خيلي شايع است، قرار نخواهد گرفت. مارگارت واگنر[22]  در اين مورد چنين مي نويسد: «بعضي ها فکر مي کنند که رفتار طبيعي عادي و افراد مسن مانند بي اعتنا بودن به لباس و غذا، خودخواهي و کم حوصلگي و متکي بودن به گذشته، رفتارهاي غير عادي است، در صورتي که اين گونه رفتارها اغلب در بي توجهي اطرافيان به وجود مي آيد. مثلا در مورد عدم قدرت جسماني، ممکن است دلايل جسمي مانند رماتيسم دخالت داشته باشد ولي گاه دلايل ديگري که ماهيت رواني دارد نيز موجود است و اطرافيان بايد به اين دلايل توجه کنند. دختران و پسران افراد مسن نبايد اولياي خود را کاملا ترک کنند و هم اينکه توجه بي اندازه به آنها داشته باشند، زيرا اگر طرد شوند احساس نا امني و اضطراب و حقارت خواهند کرد و اگر بالعکس از آنها حمايت زيادتر از حد شود احساس اتکا و عدم استقلال در وجودشان تشديد مي شود.

اگر به افراد مسن اجازه فعاليت داده نشود، به اجبار به مقدار زيادي در عالم رويا و خاطرات گذشته فرو خواهد رفت، در صورتي که با فعاليت مناسب زندگي جسمي و رواني آنها سالم تر و شاداب تر خواهند بود. در اين زمينه لاتون[23]  چنين مي گويد: «اگر زندگي روزانه افراد مسن و فعاليت هاي مفيد اشغال نشود، سلامت جسماني و رواني آنها آسيب خواهد ديد. يک سوم از بيماران بستري در بيمارستانهاي رواني، اشخاصي هستند که از چهل و پنج سال بيشتر دارند. اگر پيران اجتماع ما زندگي بي ثمر و بيهوده و باطلي را گذرانده، دائما در تخيلات گذشته غوطه ور باشند، به احتمال قوي تعدادشان در بيمارستانهاي رواني رو به افزايش خواهد گذاشت». (شاملو 1381)

مشکل بازنشستگي، بخصوص با توجه به بالا رفتن انتظار زندگي در کشورها از يک سو و تغيير نيافتن قوانين قديمي بازنشستگي که سن 60 سالگي يا 30 سال را مبنا قرار مي دهد از سوي ديگر يک معضل جدي براي گروهي از افراد است. نکته بسيار مهم در دوره بازنشستگي احساس ارزشمندي و مورد احتياج بودن است. حفظ ارتباط با شغل گذشته و کار پاره وقت و مشاوره اي (با دريافت حقوق يا افتخاري) نيز کمک بزرگي براي احساس وجود فرد است. (لطف آبادي 1384)

 

 

 

 

 

پيشينه پژوهشي:

 

اهميت بحث سلامت روان باعث گرديده تا در ايران و خارج از کشور تحقيقات عديده اي بر روي مسأله صورت پذيرد. اين تحقيقات که هر کدام با ابزارهاي پرسشنامه اي متعددي انجام گرفته به شيوه هاي مختلف، ابعاد گوناگون سلامت روان را از قبيل افسردگي اضطراب و مقوله هاي ديگر مورد بررسي قرار داده است. در اين بخش به بخشي از اين تحقيقات که در ارتباط با موضوع پژوهش حاضر مي باشد اشاره مي کنيم.

يكي از مفاهيم اساسي دنياي پيچيدة انسان كه قدمتي به بلندي هستي وي دارد مفهوم سلامتي است. سازمان بهداشت جهاني، سلامتي را «حالت بهزيستي كامل جسماني، رواني و اجتماعي و نه فقط فقدان بيماري يا ناتواني مي داند (باباپور، خيرالدين و همكاران، 1382). در تعريف ديگران (1967، نقل از ادلين و همكاران، 1999) سلامتي را يك روش كنش وري  وحدت يافته اي مي داند كه هدفش به حداكثر رساندن توان فرد است. به نظر وي سلامتي مستلزم اين است كه فرد طيف تعادل و مسير هدفمندي را با محيط، يعني جائي كه در آن كنش وري خود را آشكار مي سازد، نگه مي دارد. به طور كلي تعاريف مربوط به سلامتي از الگوهايي پديد آمده اند كه جزء معتقدات دانشمندان مختلف بوده اند. بر اساس اين اعتقادات سه الگوي عمده در تعريف سلامتي همواره مد نظر بوده است:

الگوي پزشكي: اين الگو عمدتاً بر تبيين زيست شناختي و فيزيولوژيكي سلامتي مي پردازد.

الگوي محيطي: اين الگو از تحليل نوين اكوسيستم و خطرات محيطي به سلامتي انسان پديد آمده است در اين الگو سلامتي بر حسب كيفيت سازش فرد با محيط به هنگام تغيير شرايط تعريف شده است.

الگوي كلي نگر: اين الگو سلامتي را بر حسب كليت شخص تعريف مي كند و جنبه هاي زيست شناختي، فيزيولوژيكي، رواني، هيجاني، اجتماعي، معنوي و محيطي افراد را شامل مي شود و بر سلامتي بهينه، پيشگيري از بيماري و حالت هاي رواني و هيجاني مثبت متمركز است (هرمن، هزلر[24]، 1999).

اين الگو معتقد است كه سلامتي ايستا نيست بلكه فرآيند پويايي است كه تمام تصميم ها و فعاليت هاي روزمره را منعكس مي كند (ادلين[25] و همكاران، 1999) استقرار اين الگو نويد ظهور قلمرو بين رشته اي جديدي را به ميان آورده كه با پذيرش يك روي آورد كلي و به كار بستن اين راهبرد در روش شناسي پژوهشي، در پي پاسخ گويي به معماهاي حل نشده ديدگاههاي تك بعدي در بارة سلامتي و بيماري است (آزاد فلاح و همكاران، 1378).

 

مقايسه سلامت عمومي و حمايت اجتماعي بين سالمندان ساکن در خانه:

سالمندان و سالمندان ساکن در خانواده هاي شهر اهواز:

 

هدف از پژوهش حاضر مقايسه سلامت عمومي و حمايت اجتماعي بين سالمندان ساکن در خانه سالمندان و سالمندان ساکن در خانواده هاي شهر اهواز بود، نمونه شامل 50 نفر از سالمندان خانه سالمندان و 50 نفر از سالمندان ساکن در خانواده ها بوده اند بطور تصادفي خوشه اي انتخاب شدند و با آزمون هاي سلامت عمومي (GHQ) و حمايت اجتماعي فيليپس مورد ارزيابي قرار گرفتند. تحقيق حاضر از نوع علمي مقايسه اي بود و تجزيه و تحليل داده ها با استفاده از روش تحليل واريانس و چند متغيري (مانوا) در سطح معنا داراي 05/0 > P نشان داد که بين سالمندان زن و مرد ساکن خانه سالمندان و سالمندان زن و مرد ساکن در خانواده ها از نظر سلامت عمومي و مولفه هاي آن يعني «نشانه هاي جسماني، اضطراب، اختلال در عملکرد اجتماعي، افسردگي» و حمايت اجتماعي تفاوت معناداري وجود دارد.

 

(بررسي کيفيت زندگي سالمندان مقيم در منزل و سراي سالمندان در شهرستان ساري، سال 1384)

هدف: امروه کيفيت زندگي[26] به عنوان مفهوم وسيع تري از سلامتي مطرح شده است. بنابراين ارزيابي کيفيت زندگي در گروه سالمندان جامعه مي تواند موجب آشنايي بيشتر با جنبه هاي مختلف زندگي آنها شود. هدف از اين پژوهش بررسي کيفيت زندگي سالمندان در منزل با سالمندان مقيم در سراي سالمندي در شهرستان ساري مي باشد.


يافته ها:

 

نتايج نشان  داد که از بين مولفه هاي هشت گانه مقايسه شده در دو گروه سالمندان، کيفيت زندگي سالمندان در منزل بالا تر از کيفيت زندگي سالمندان مقيم در سراي سالمندي بوده و تفاوت معناداري را نشان داد و تنها مولفه بعد سلامت عمومي[27] در بين سالمندان مقيم در سراي سالمندي وضعيت بهتري را نسبت به سالمندان در منزل نشان داد. هم چنين بين متغير سن با مجموع نمرات سلامت جسمي 478/ - = r و سلامت روحي 236/- = r همبستگي معنا داري وجود داشت و با افزايش سن وضعيت جسمي و رواني در سطح پايين تري قرار گرفت. در بعد سلامت عمومي، بعد عملکرد اجتماعي، بعد درد بدني، بعد عملکرد فيزيکي، بعد رواني در مردان داراي نمره بهتري نسبت به زنان اما در بعد نيرو، بعد نقش محدوديت جسمي، محدوديت نقش رواني، مجموع نمرات سلامت رواني در زنان داراي نمره بهتري نسبت به مردان و هم چنين بين دو گروه مردان و زنان بعد نقش محدوديت جسمي، بعد نيرو، بعد درد بدني، بعد عملکرد فيزيکي، بعد بهداشت رواني اختلاف معنا داري را نشان داد.

نتيجه گيري: يافته ها نشان داد کيفيت زندگي در سالمندان مقيم در سراي سالمندان پايين تر از کيفيت زندگي سالمندان در منزل مي باشد و اين بررسي در دو گروه از سالمندان بيانگر اين مطلب است که، سالمندان مقيم در سرا نيازمند ارتقا کيفيت زندگي در ابعاد مختلف مي باشند.

 

فصل سوم 

روش تحقيق

روش تحقيق:

 روش تحقيق حاضر از نوع علّي مقايسه اي مي باشد.

جامعه آماري:

 جامعه آماري اين پژوهش شامل کليه سالمندان شهر بستك و گرگان ساکن در سراي سالمندان و سالمندان ساکن در منزل در اين دو شهر مي باشند.

روش نمونه گيري:

 به منظور تعيين حجم نمونه از روش تصادفي طبقه اي استفاده گرديده است.

نمونه:

 بخشي يا زير مجموعه اي از جامعه است كه با روشهاي مورد قبول انتخاب مي شوند تا مطالعه روي آنها به جاي جامعه ميسر و ممكن شود (دلاور، 1370). نمونه آماري اين پژوهش شامل 100 سالمند که 50 نفر زن و مرد از گرگان و 50 نفر زن و مرد از بستک و از اين 100 نفر 50 نفر ساکن در سراي سالمندان و 50 نفر ساکن در منزل هستند.

 

روش گرد آوري اطلاعات:

به منظور جمع آوري اطلاعات از پرسشنامه استفاده گرديده است. اين پرسشنامه مشتمل بر 2 بخش مي باشد در بخش اول پرسشنامه اطلاعات مورد نياز محققين در ارتباط با برخي متغيرها به منظور بررسي رابطه آن با عنوان کلي پژوهش (سلامت روان) گنجانده شده و در بخش دوم نيز سوالات لازم به منظور بررسي وضعيت سلامت روان در نظر گرفته شده است.

 

ابزار مورد استفاده پژوهش:

در اين پژوهش از پرسشنامه 28 سوالي سوالات سلامت عمومي تحت عنوان General health questions 28 استفاده گرديده است.

 

شيوه تجزيه و تحليل داده:

شيوه تجزيه و تحليل داده در پژوهش حاضر توصيفي و استنباطي مي باشد و از آزمون t  استفاده شده است.

 

فصل چهارم

 

يافته هاي تحقيق

 

مقدمه:

همانگونه که در فصل سوم اشاره گرديد نوع پژوهش حاضر توصيفي و استنباطي است و به منظور تجزيه و تحليل اطلاعات از آزمون t  استفاده شده است. در اين پژوهش و در اين فصل برآوردي از وضع سلامت و بهداشت روان سالمندان ساکن در منزل و سالمندان ساکن در سراي سالمندان در شهرهاي گرگان و بستک صورت گرفته است.

براساس فرضيه هايي که عنوان شد و سعي شده است سلامت روان سالمندان را براساس جنسيت، محل سکونت و چهار معيار GHQ بررسي شود که يافته هاي زير بدست آمده است.

جدول 1-4 توزيع فراواني درصدي پاسخگويان به تفكيك جنسيت

رديف

جنسيت

فراواني

درصد

1

مرد

50

50%

2

زن

50

50%

3

جمع

100

100%

 

جدول فوق حاكي از اين است كه 50 نفر (50 درصد) پاسخگويان اين پژوهش را مرد و 50 نفر (50 درصد) را زن تشكيل مي دهد.


جدول 2-4: توزيع درصدي پاسخگويان به تفكيك محل زندگي

محل زندگي

فراواني

درصد

بستك

50

50%

گرگان

50

50%

جمع

100

100%

 

جدول شماره 2-4 نشانگر توزيع درصدي پاسخگويان به تفكيك محل زندگي مي باشد. 50 نفر (50 درصد) سالمندان شهر بستك و 50 نفر (50 درصد) را سالمندان شهر گرگان تشكيل مي دهد.

 

سوال1: وضعيت سلامت روان سالمندان بر حسب سكونت چگونه است؟

جدول 3-4 نتايج آماري مربوط به بهداشت روان

سالمندان در سراي سالمندان و ساكن در منزل

سكونت

تعداد

حداقل نمره

حداكثر نمره

ميانگين

انحراف معيار

t

sig

منزل

50

4

48

91/19

01/8

77/0

617/2

سراي سالمندان

50

4

65

53/33

56/15

 

همانطور كه در جدول فوق مشاهده مي شود ميانگين نمره سالمندان ساكن در سراي سالمندان بيشتر از ميانگين نمره سالمندان ساكن در منزل مي باشد و بر اساس t  بدست آمده كه كمتر از t جدول مي باشد تفاوت بين بهداشت رواني سالمندان ساكن در خانه و ساكن در منزل تفاوت معناداري وجود دارد.


سوال2: آيا بين وضعيت سلامت روان سالمندان بر حسب جنسيت تفاوت وجود دارد؟

جدول 4-4: نتايج آزمون t در ارتباط با وضعيت سلامت روان

پاسخگويان به تفكيك جنسيت

محل سكونت

جنسيت

 

تعداد

 

ميانگين

 

انحراف معيار

df

 

t

 

 

sig

 

 

سراي سالمندان

مرد

13

 

64/22

11/29

 

98

 

 

149/0

 

 

 

617/2

 

 

منزل

مرد

36

3/18

سراي سالمندان

زن

 

38

 

21/35

 

33/39

98

449/0

617/2

منزل

زن

13

53/17

همانطور كه در جدول فوق مشاهده مي شود ميانگين مردان ساكن در سراي سالمندان بيشتر از ميانگين مردان ساكن در منزل و همچنين ميانگين زنان ساكن در سراي سالمندان بيشتر از ميانگين زنان ساكن در منزل مي باشد و همچنين ميانگين مردان ساكن در سراي سالمندان از ميانگين مردان ساكن در سراي سالمندان بيشتر و ميانگين زنان و مردان ساكن در سراي سالمندان از ميانگين زنان و مردان ساكن در منزل بيشتر مي باشد. با توجه بهt بدست آمده از t جدول كمتر مي باشد تفاوت بين جنسيت را از لحاظ بهداشت روان معني دار نشان مي دهد.

و همانطور كه در جدول آمده است ميانگين نمرة زنان ساكن در سراي سالمندان (21/35) بيشتر از خط برش GHQ (23) مي باشد نشان دهندة اين است كه دو انحراف معيار بالاتر از خط برش و از وضعيت بهداشت روان بدتري نسبت به چهار گروه فوق برخوردار مي باشد.

 سؤال 3: وضعيت سلامت روان سالمندان بر حسب شهر چگونه است؟

جدول 5-4 نتايج آزمون t مربوط به بهداشت رواني

و مؤلفه هاي آن به تفكيك شهر.

متغير

شهر

تعداد

ميانگين

انحراف معيار

df

t

sig

نشانه هاي جسماني

بستك

50

75/0

93/0

98

46/8

617/2

گرگان

50

98/0

26/1

اضطراب

بستك

50

19/4

2/3

98

977/0

617/2

گرگان

50

01/1

59/0

كاركرد اجتماعي

بستك

50

16/4

89/2

98

002/1

617/2

گرگان

50

17/1

74/0

افسردگي

بستك

50

34/0

43/0

98

359/3

617/2

گرگان

50

375/1

84/0

 

همانطور كه در جدول فوق مشاهده مي شود ميانگين نمره علائم جسماني و افسردگي در سالمندان شهر بستك كمتر از سالمندان شهر گرگان مي باشد ولي در اضطراب و كاركرد اجتماعي ميانگين محاسبه شده بيشتر از ميانگين شهر گرگان مي باشد بنابراين بر اساس آزمون t تفاوت معناداري بين علائم جسماني و اضطراب و كاركرد اجتماعي وجود دارد ولي مقدار t بدست آمده در افسردگي بيانگر اين است كه تفاوت معناداري بين دو شهر وجود ندارد.


سوال 4: آيا تفاوت معناداري از لحاظ جنسيت بر اساس مقياس هاي چهارگانة GHQ وجود دارد؟

 

جدول 6-4 نتايج آزمون t مربوط به بهداشت روان سالمندان

بر حسب جنسيت بر اساس GHQ

متغير

شهر

تعداد

ميانگين

انحراف معيار

df

t

sig

نشانه هاي جسماني

بستك

50

75/0

93/0

98

46/8

617/2

گرگان

50

98/0

26/1

اضطراب

بستك

50

19/4

2/3

98

977/0

617/2

گرگان

50

01/1

59/0

كاركرد اجتماعي

بستك

50

16/4

89/2

98

002/1

617/2

گرگان

50

17/1

74/0

افسردگي

بستك

50

34/0

43/0

98

359/3

617/2

گرگان

50

375/1

84/0

همانطور كه در جدول فوق مشاهده مي شود ميانگين نمرة علائم جسماني و اضطراب و كاركرد اجتماعي زنان بيشتر از مردان مي باشد. ميانگين نمرة افسردگي مردان بيشتر از زنان مي باشد و با توجه به مقدار t محاسبه شده مقياس هاي فرعي بهداشت روان كه از مقدار t جدول با درجة آزادي 98 در سطح 99/0 كوچكتر مي باشد بنابراين تفاوت مشاهده شده از لحاظ آماري معنادار مي باشد.

فصل پنجم

 

بحث، تفسير، نتيجه گيري

 

همان گونه که از عنوان پژوهش حاضر مشخص است هدف اين پژوهش بررسي سلامت روان سالمندان ساکن در سراي سالمندان و سالمندان ساکن در منزل مي باشد. بر اين اساس محققين از بين ابزارهاي موجود جهت بررسي و ارزيابي سلامت روان، پرسشنامه 28 سوالي سلامت عمومي (GHQ28) را انتخاب نمودند.

همانطور كه در پژوهش حاضر نيز مشخص شد علائم جسماني، اضطراب و كاركرد اجتماعي زنان بيشتر از مردان و مردان بيشتر از مردان دچار افسردگي هستند. در كل زنان از وضعيت بهتري نسبت به مردان برخوردارند. و سالمندان شهر بستك وضعيت بهتري از نظر علائم جسماني و افسردگي نسبت به سالمندان شهر گرگان دراند و برعكس سالمندان شهر گرگان در اضطراب و كاركرد اجتماعي از وضعيت بهتري برخوردارند.

و همانطوري كه از نتايج آزمون t در ارتباط با وضعيت سلامت روان بر حسب جنسيت بدست آمد، مردان ساكن در سراي سالمندان از وضعيت بهداشت روان بهتري نسبت به زنان ساكن در سراي سالمندان برخوردار مي باشند و بر عكس زنان ساكن در منزل از وضعيت بهداشت روان بهتري نسبت به مردان ساكن در منزل برخوردار مي باشند.

بر حسب محل سكونت نتايج بدست آمده از اين پژوهش نشان دهندة اين مي باشد كه سالمندان ساكن در منزل از سالمندان ساكن در سراي سالمندان وضعيت بهداشت روان بهتري دارند.


محدوديت هاي پژوهشي :

 

محدوديت هاي پژوهشي حاضر عدم همکاري بعضي از سالمندان ساکن در سراي سالمندان به خاطر کم حوصلگي، بيمار بودن، عصبانيت و ... بود. يا اينکه بعضي ها بي سواد بودند و بايد سوالات  برايشان خوانده مي شد. و حتي بعضي از سالمندان ساکن در منزل به دليل برداشت و طرز فکر اشتباهي که از پرسشنامه داشتند حاضر به جواب يا قبول پرسشنامه نمي شدند.

 

پيشنهادات:

 

1-   نبايد تصور خسته، بيمار، افسرده، بي حافظه، جدا مانده، دل نازک و ... از پيران داشت چون آنان را به قبول يا شکل گيري اين باور نادرست درباره خود وا مي دارد.

2-   نبايد آن ها را از عرصه هاي زندگي به کنار گذاشت و در عين حال نبايد از آنان انتظارات بيجا داشت.

3-   افراد سالخورده منبع ارزشمندي از تجارب هستند و گفتگو و معاشرت با آنان بسيار مفيد و باعث شکل گيري اين باور مي شود که هنوز مفيد هستند.

4-   براي جلوگيري از فراموشي آنها فعاليت هاي روزانه را به آنها يادآوري شود و يا کمک کرد تا به ياد آورند.

5-   به افراد بازنشسته بايد بعد از بازنشستگي يک کار نيمه وقت مطمئن داد تا احساس بهتري از سلامت فردي و زندگي اجتماعي خود داشته باشند.


منابع:

 

-      آدلين و همكاران (1999). بررسي تأثير شيوه هاي حل تعارض ارتباطي و راهبردهاي حل مسئله بر سلامت روانشناختي دانشجويان. سومين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان.

-      آزاد فلاح و همكاران (1378). بررسي تأثير شيوه هاي حل تعارض ارتباطي و راهبردهاي حل مسئله بر سلامت روانشناختي دانشجويان. سومين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان.

-            اتكينسون، ريتال. و همكاران (1378). زمينة روان شناسي هيلگارد، ج 1 ترجمة گروه مترجمان زير نظر محمد نقي براهني، تهران: انتشارات رشد.

-                  اسماعيلي شيرازي، مرضيه (1379). روان شناسي اجتماعي سالمندي، انتشارات دانشگاه شيراز.

-                                          شاملو، سعيد (1381). بهداشت رواني، تهران: انتشارات رشد.

-                  خدارحيمي، سيامك (1373). روان شناسي سالمندي، انتشارات آستان قدس رضوي.

-                  دلاور، علي( 1370). روش تحقيق در روانشناسي و علوم تربيتي. تهران: مؤسسه نشر و ويرايش.

-                                          خدارحيمي، سيامك (1374). مفهوم سلامت روان شناختي، انتشارات جاودان.

-                   هرمن، هزلر (1999). بررسي تأثير شيوه هاي حل تعارض ارتباطي و راهبردهاي حل مسئله بر سلامت روانشناختي دانشجويان. سومين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان.

 

-                  لطف آبادي، علي (1384). روان شناختي رشد: نوجواني، جواني، بزرگسالي، تهران:  انتشارات سمت.

-                  بابا پور، خيرالدين، جليل، (1382). بررسي تأثير شيوه هاي حل تعارض ارتباطي و راهبردهاي حل مسأله بر سلامت روان شناختي دانشجويان، سومين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان.

-                  عبداللهي، فاطمه و محمد پور، عليرضا (1384). بررسي كيفيت زندگي سالمندان مقيم در منزل و سراي سالمندان در شهرستان ساري. دومين كنگرة سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران. تهران دانشگاه شهيد بهشتي.

-                  پاشا، عليرضا و صفرزاده، سحر و مشاق، رويا (1385). مقايسة سلامت عمومي و حمايت اجتماعي بين سالمندان ساكن در خانة سالمندان و سالمندان ساكن در خانواده هاي شهر اهواز. دومين كنگرة سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران تهران دانشگاه شهيد بهشتي.

  

پيوست 

 

جدول (1) سالمندان ساکن سراي سالمندان شهر بستک

 

معيار GHQ

زن

مرد

نشانه هاي جسماني

48/0- 42/0- 57/0- 0- 57/0- 42/0- 1- 28/1- 71/1- 85/1- 57/0

42/0- 57/0- 42/0- 28/0- 42/0- 28/0- 71/0- 14/0- 85/0- 28/0- 28/0- 85/0- 71/0

اضطراب

42/0- 71/0- 57/1- 42/0- 1- 85/1- 42/2- 57/2- 57/1- 85/1- 85/0- 42/1

57/0- 42/1- 28/1- 28/1- 71/0- 28/1- 0- 1- 42/0- 57/0- 71/0- 57/0- 57/1

اختلال در کارکرد اجتماعي

28/0- 14/1- 42/1- 57/1- 71/2- 42/0- 85/0- 57/2- 1- 42/2- 28/2

28/2- 1- 14/1- 42/1- 85/0- 71/0- 28/1- 1- 85/0- 71/0- 42/1- 1- 1

افسردگي

28/0- 57/0- 1- 28/2- 28/1- 28/0- 28/1- 28/0- 14/0- 1- 0- 0- 42/2

28/0- 28/0- 28/0- 57/0- 14/0- 14/0- 0- 85/0- 0- 14/0- 14/0- 57/0- 28/0

 

 

جدول (2) سالمندان ساکن در منزل شهر بستک

 

معيار GHQ

زن

مرد

نشانه هاي جسماني

57/0- 57/1- 71/0- 42/0- 1- 71/0- 42/0- 14/0- 85/1- 0- 14/0

1- 57/0- 42/0- 1- 57/0- 28/0- 14/0- 14/1- 42/0- 42/0- 42/1- 1

اضطراب

42/1- 28/1- 14/1- 1- 85/0- 57/1- 57/0- 0- 42/1- 28/0- 71/0

1- 57/1- 57/0- 14/1- 28/1- 57/0- 71/0- 28/1- 28/0- 54/0- 85/1- 1

اختلال در کارکرد اجتماعي

85/0- 42/1- 57/1- 85/0- 14/1- 57/0- 85/0- 1- 14/1- 14/1- 85/1

85/1- 1- 42/1- 1- 14/1- 14/1- 1- 57/2- 85/0- 71/1- 85/2

افسردگي

0- 0- 14/0- 14/0- 42/0- 0- 0- 0- 14/0- 14/0- 0

0- 42/0- 28/0- 28/0- 71/0- 0- 14/0- 42/0- 14/0- 0- 28/1- 0

 


جدول (3) سالمندان ساکن در سراي سالمندان شهر گرگان

 

معيارهاي GHQ

زن

نشانه هاي جسماني

71/0- 57/1- 71/0- 57/1- 42/0- 28/1- 71/0- 71/1- 42/1- 1- 57/2- 1- 2- 2- 57/1- 57/2- 85/0- 85/1- 85/0- 2- 42/0- 71/0- 57/2- 28/1- 42/1- 14/1

اضطراب

14/2- 85/1- 71/0- 85/0- 14/1- 57/1- 71/0- 85/1- 71/2- 42/1- 28/0- 57/1- 14/1- 28/1- 57/2- 42/1- 1- 28/1- 71/0- 71/1- 1- 14/2- 42/1- 1- 42/0

اختلال در کارکرد اجتماعي

42/2- 28/2- 14/2- 1- 28/1- 57/1- 28/1- 2- 14/2- 71/1- 1- 42/1- 2- 28/2- 85/2- 85/1- 85/1- 42/2- 42/2-  85/1- 57/2- 57/1- 28/1- 28/1- 28/1- 14/1

افسردگي

1- 42/0- 71/0- 42/1- 14/1- 28/0- 42/1- 57/0- 71/0- 71/0- 85/1- 42/0- 42/0- 14/1- 71/1- 71/1- 57/1- 71/0- 1- 14/1- 28/1- 85/1- 85/0- 57/1- 1- 85/1

 


جدول (4) سالمندان ساکن در منزل شهر گرگان

 

معيارهاي GHQ

مرد

نشانه هاي جسماني

1- 33/0- 28/0- 0- 1- 85/0- 33/0- 28/0- 71/0- 57/0- 1- 1- 14/0- 71/0- 0- 33/0- 33/0- 71/0- 71/0- 85/0- 57/0- 28/0- 85/0- 71/0

اضطراب

57/0- 33/0- 28/1- 14/1- 33/0- 85/0- 85/0- 28/0- 71/0- 57/0- 33/0- 85/0- 1- 14/0- 57/0- 28/0- 33/0- 1- 85/0- 57/0- 71/0- 33/0- 1- 14/1

اختلال در کارکرد اجتماعي

1- 71/0- 33/0- 0- 14/1- 1- 28/1- 85/0- 0- 33/0- 85/0- 28/0- 71/0- 14/0- 33/0- 14/0- 57/0- 57/0- 71/0- 33/0- 71/0- 71/0- 71/0- 57/0

افسردگي

14/0- 33/0- 14/0- 57/0- 33/0- 33/0- 14/0- 14/0- 57/0- 14/0- 28/0- 28/0- 28/0- 28/0- 33/0- 14/0- 28/0- 14/0- 33/0- 28/0- 28/0- 85/0- 33/0- 33/0


پرسش نامه GHQ :

 

مي خواهيم درباره کسالت و ناراحتي هاي پزشکي و اينکه سلامت عمومي شما در طول يک ماه گذشته چگونه بوده اطلاعاتي بدست آوريم. لطفا در تمامي سوالات زير پاسخي را که فکر مي کنيد با وضع شما بيشتر مطابقت دارد مشخص کنيد. به خاطر داشته باشيد که مي خواهيم درباره ناراحتي هاي اخير شما اطلاعاتي به دست آوريم نه مشکلات و ناراحتي هايي که در گذشته داشته ايد.

 

آيا از يک ماه گذشته تا امروز:

1-   اين احساس در شما وجود داشته که از نظر جسماني سالم و وضع خوبي داريد؟

الف- بيشتر از همه               ب مثل هميشه                ج کمتر از هميشه

     د-خيلي کمتر از هميشه

2-   اين احساس در شما وجود داشته که نياز به داروهاي تقويتي داريد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

3-   اين احساس در شما وجود داشته که دچار ضعف و سستي هستيد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

4-   اين احساس در شما وجود داشته که بيمار هستيد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

5-   اين احساس در شما وجود داشته که سردرد داريد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

6-    اين احساس در شما وجود داشته که سرتان را محکم به چيزي مثل دستمال بسته اند يا اينکه فشاري به سرتان وارد مي شود؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

7-   اين احساس در شما وجود داشته که بعضي وقتها بدنتان داغ و يا سرد مي شود؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

8-   اتفاق افتاده که بر اثر نگراني دچار بي خوابي شده باشيد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

9-   شبها وسط خواب بيدار مي شويد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

10-                      اين احساس در شما وجود داشته که دايما تحت فشار هستيد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

11-                      عصباني و بد خلق شده ايد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

12-                      بدون هيچ دليل قانع کننده اي هراسان و يا وحشت زده شده ايد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

13-                      متوجه شده ايد که انجام هر کاري از توانايي شما خارج است؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

14-                      اين احساس در شما وجود داشته که در تمامي مدت عصباني هستيد و دلشوره داريد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

15-                      توانسته ايد خودتان را مشغول و سرگرم نگه داريد؟

الف- بيشتر از همه                    ب مثل هميشه       ج کمتر از هميشه   د- خيلي کمتر از هميشه

 

16-                       اتفاق افتاده که براي انجام کارهايتان بيشتر از حد معمول وقت صرف نماييد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

17-                      به طور کلي اين احساس در شما وجود داشته که کارها را به خوبي انجام مي دهيد؟

الف- بيشتر از همه                    ب مثل هميشه       ج کمتر از هميشه   د- خيلي کمتر از هميشه

18-                      از نحوه انجام کارهايتان احساس رضايت مي کنيد؟

الف- بيشتر از همه                    ب مثل هميشه       ج کمتر از هميشه   د- خيلي کمتر از هميشه

19-                      اين احساس در شما وجود داشته که نقش مفيدي در انجام کارها به عهده داريد؟

الف- بيشتر از همه                    ب مثل هميشه       ج کمتر از هميشه   د- خيلي کمتر از هميشه

 

 

20-                      توانايي تصميم گيري درباره مسائل را داشته ايد؟

الف- بيشتر از همه                    ب مثل هميشه       ج کمتر از هميشه   د- خيلي کمتر از هميشه

21-                      قادر بوده ايد از فعاليتهاي روزمره زندگي لذت ببريد؟

الف- بيشتر از همه                    ب مثل هميشه       ج کمتر از هميشه   د- خيلي کمتر از هميشه

22-                      فکر کرده ايد که شخص بي ارزشي هستيد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

23-                      اين احساس در شما وجود داشته که زندگي کاملا نااميد کننده است؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

24-                      اين احساس در شما وجود داشته که زندگي ارزش زنده ماندن را ندارد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

 

25-                      به اين مسدله فکر کرده ايد که ممکن است زندگي خود را نابود کنيد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

26-                       اين احساس در شما وجود داشته که گاهي چون اعصابتان بيش از حد خراب است نمي توانيد کاري انجام دهيد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

27-                      به اين نتيجه رسيده ايد که اي کاش مرده بوديد و اصولا از شر زندگي خلاص شويد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

28-                      اين فکر به ذهنتان رسيده است که بخواهيد به زندگيتان خاتمه دهيد؟

الف خير           ب کمي      ج زياد        د- خيلي زياد

 

معدل سال گذشته:

 

شغل پدر و ميزان درآمد ماهانه:                                     تحصيلات پدر:

شغل مادر و ميزان درآمد ماهانه:                                    تحصيلات مادر:

تلفن تماس:

با تشکر از همکاري شما

 

 



[1] - hopelessness

[2] - aqnxted

[3] - Atkinson

[4] -- Atkinson

 

[5]- psychological Health

[6] -who-

[7] - self awarness

[8] - singmund freud

[9] - MC Dougall

[10]- Gorge Brekli

[11] - self realization

[12] - jung

[13] - Allport

[14] - Maslow

[15] - Adler

[16] -freud

[17] -Adler

[18] - Erikson

[19] - kurt lewin

[20] -field theory

[21] - Carl Rogers

[22] - M . W . Wagner

[23] - G .Lawton

[24] -Hesler

[25] -Adlin

[26] -Quality of life

[27] -General health

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 18:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره کاهش اضطراب

بازديد: 1035

 

تحقیق درباره کاهش اضطراب

 

عنوان :

راههای رابطه برقرار کردن بین سواد آموز و آموزشیارو کاهش اظطراب درمورد  سواد آموز دوره مقدماتی روستای رو ح آباد شهرستان نیشابور

 

فهرست:

توصیف و تشخیص مسا له اقدام پروهی

بیان مسا له و اهمیت و ضرورت موضوع

سوالات اقدام پژوهي

 اهداف پژوهش

گردآوري و تحليل اطلاعات براي تغيير وضعیت و اقداما ت  پيشنهادي

تعريف واژه ها و اصطلاحات

راه حل هاي پيشنهادي

نتايج بدست آمده از اين اقدام پژوهي در مورد زهرا

منا بع و مآخذ

به نام خداوند دانای راز                                     که باشد ز تحقيق او بی نیاز

بشر روز و شب سخت در کوشش است                    به دنبال تحقيق و آموزش است

 

 

توصیف و تشخیص مسا له اقدام پروهی

چکیده

اضطراب يكي از پديده هاي بزرگ قرن بيستم و بيست و يكم است بطوريكه اگر شدت يابد منجر به كاهش عملكرد فرد مي شود و به عنوان يك اختلال مطرح مي گردد. اين تحقيق كه بصورت مطالعه موردي روي يكي از سواد آموزان دوره مقدماتی روستای روح آباد شهرستان نیشابورتوسط اینجانب فریده حصاری آموزشیار این روستا صورت گرفته است  دقيقاً مرتبط با بحث اضطرب است. بطوريكه اين سواد آموز بنام زهرا که دارای سنی بالای 25 سال بود این ویزگی را داشت . او در 7 سالگی مثل بقیه بچه ها در مدرسه ثبت نام کرده و به  کلاس درس رفته اما به دلیل رفتار ی که معلم او با دانش آمو زان داشته ( کتک زدن بچه ها ) از مدرسه فرار می کرده هر چند که در مدت کمی که به کلاس رفته کتک نخورده ولی هر روز هراس از آن داشته که معلم اورا تنبیه کند لذا از مدزسه فرار می کرده  است . بعد از فرار او از مدرسه خانواده اش  اورا به مدرسه می بردند ولی او باز هم فرار می کرده است و از آن زمان هنوز هم ترس و هراس در او وجود دارد . من وقتی که متوجه شدم چنین فردی در روستا وجود دارد تصمیم گرفتم تا اورا باسواد کنم .برای حل این مشکل من : 1-  چندین دفعه به خانه آنها رفتم ولی او که متوجه شده بود من برای ثبت نام در کلاس سوادآموزی به خانه آنها می روم در خانه نمی ماند و بیرون می رفت . 2-با خانواده اش که صحبت می کردم می گفتند فایده ای ندارد با وجودد اینکه او بزرگ شده ولی هنوز از درس و مدرسه می ترسد و الان که متوجه شد که شما می خواهید بیا ید از خانه بیرون رفت من حدودا دو هفته دنبال زهرا بودم ملی متاسفانه موفق به دیدن او و صحبت با او نمی شدم 3- تصمیم گرفتم در موقعی زودتر به خانه آنها بروم تا زمانی که از صحرا می آید من در خانه آنها باشم بالا خره موفق شدم زهرا را ببینم او با دیدن من خجالت کشید و گفت شما چرا این قدر اصرار دارید که من به کلاس بیایم من اصلا یاد نمی گیرم  و شما را هم اذیت می کنم لطفا بعد از این دنبال من نیایید ولی من چندین دفعه به خانه آنها رفتم و به او  راهکار هایی را پیشنهاد کردم . 4- راهکار های به خانواده او توصیه کردم مخصوصا خواهرانش . 5-حتی به دلیل صمیمیتی که با همسایه هایشان داشتند به آنها هم توصیه های کردم . به لطف خداوند زهرا در کلاس ثبت نام کرد و نه تنها هیچ ترس و هراسی نداشت بلکه هر روز زودتر از من به کلاس می آمد و در پایان با نمره های عالی قبول شد .                                                                                                          

 

بیان مسا له و اهمیت و ضرورت موضوع   

                                                                           

اصولا اظطراب و ترس در وجود هر انسانی نهفته است ولی زهرا  به دلیل خاطره بدی که از مدرسه دارد این اظطراب مانند هیولایی است که هر موقع صحبت از کلاس و درس و معلم می شود به سراغ او آمده و اورا آزار می دهد به طوریکه او کلا اعتماد به نفس خود را از دست داده و اصلا دوست ندارد در این باره چیزی بگوید و یا بشنود . به طوریکه زهرا می گفت اگر به کلاس آمدم از من سوال نکنی زيرا من نمي توانم جواب بدهم  من با مطالعه چندین کتاب و مشورت مشاوران و همکارانی که سالها دراین عرصه مشغول فعالیت بودند راههکارهایی را به خود فرد و خانواهاش پیشنهاد کردم که در ادامه این تحقیق می باشد .                                                                      

هدف از نوشتن این تحقیق این است که چرا  بعضی مواقع ا نسا نها کارهای را انجام می دهند که این چنین فرزندان مارا تحت تاثیر خود قرار داده و باعث از بین بردن اعتماد به نفس آنان و اظطراب در وجود آنان می  شود .تنبیه کاری است نامطلوب و مربیان تربیتی هرگز این شیوه را برای جلوگیری از رفتار نامطلوب و تنظیم مدیریت کلاس توصیه نمی کنند. اگرچه تجربه عمومی نشانگر آثار کوتاه مدت آن است اما متخصصان امر نگران آثار جانبی آن هستند. زیرا: تنبیه ممکن است بیش از حد تعمیم یابد و رفتار های دیگر سواد آموزان  را نیز تحت تأثیر قرار دهد؛ در صورت تکرار، اثر خود را از دست بدهد؛ و ایجاد احساس «درماندگی» و ناتوانی در سواد آموزان  نماید.    

                                                                                                                                   

 

اهداف پژوهش

هدف ا سا سي در اين پژوهش:

 

1-    بررسي علل اضطراب در يكي از سواد آموزان دوره مقدماتی

2-    راههاي كاهش اضطراب در اين دانش آموز

3-    نقش آموزشیار در كاهش اضطراب

4-    نوع برخورد خانواده نسبت به توانايي فرزندشان در ميزان اضطراب

5- نحوه رفتار مناسب با سواد آموزان

 

سوالات اقدام پژوهي

1-   آيا والدين در ايجاد اضطراب از علم و سواد در مورد اين سواد آموز نقش دارند.

2-   روشهاي پيشگيري از اضطراب علم و  سواد دراین سواد آموز كدامند؟

3-   چه عواملي باعث اضطراب علم و  سواد دراین سواد آموز  شده است.

4- چگونه می توان با سواد آموز رابطه برقرار کرد تا از اظطراب او کاسته شود ؟

 

 

گردآوري و تحليل اطلاعات براي تغيير و اقداما ت  پيشنهادي

پيشينه تحقيق

1- معتمدنيا، ليلا (( بررسي علل اضطراب ))

در تحقيق خانم معتمدنيا آمده است علل و عوامل اضطراب بسيار مختلف و متفاوت است. اما آنها را به سه دسته اصلي تقسيم كرده است.

الف: عوامل فردي و شخصيتي دانش آموز: مانند اضطراب عمومي، پايين بودن اعتماد به نفس، هوش و تمركز و بويژه روشهاي نادرست مطالعه و انتظارات نادرست از خود.

ب) عوامل آموزشگاهي و اجتماعي: همچون انتظارات معلمان، رقابت سيستم آموزشي حاكم بر مدارس، نوع درس و مدرك گرايي

ج) عوامل خانوادگي: چون شيوه تربيتي والدين، انتظارات سطح بالاي والدين، جو عاطفي حاكم بر خانواده و ويژگيهاي شخصيتي والدين و طبقه اقتصادي و اجتماعي

2- احمديان، عباس ((راههاي درمان اضطراب در نوجوانان))

3-   دکتر پروین کدیور (روانشناسی تربیتی ) معلم برای اداره مطلوب کلاس به دو مهارت مهم احتیاج دارد، یکی برقراری ارتباط مؤثر و مثبت با دانش آموزان و دیگری، مدیریت کلاس.برای کمک به معلمان در ایجاد جوی آرام و مطلوب در کلاس، چهار راهبرد پیشنهاد می شود:

الف) پیشگیری از رفتار های نامطلوب دانش آموزان در کلاس.

زیرا پیشگیری بهتر و آسان تر از درمان است. برای این کار معلم باید مسائلی را که موجب قطع توجه و ارتباط آموزشی در کلاس می شود شناخته و آنها را خنثی نماید

ب)تأثیرانتظارات معلم،تأثیر انتظارات معلم بر رفتار دانش آموزان طرحی است که پس از تحقیقات مشهور روزنتال و یاکوبسن (1968) ارائه شد و «پیشگویی خودکامبخش» یا «اثر پیگمالیون» نامیده شد. در این تحقیق به طور ساختگی طی یک آزمون  دانش آموزان به ظاهر با استعداد به صورت تصادفی مشخص شدند و به معلمان معرفی شدند. اگرچه این دانش آموزان حقیقتاً دارای چنین استعدادی نبودند اما در پایان سال، در مقایسه به دیگران از پیشرفت بالاتری برخوردار بودند. اگرچه این تحقیق مورد انتقادات گسترده ای قرار گرفت و دارای ضعف هایی بود اما مطالعات بعدی هم به این نتیجه کلی رسید که انتظارات معلم، غالباً عملکرد و رفتار دانش آموزان را در کلاس درس تحت تأثیر قرار می دهد.

ج)استفاده  از روش یادگیری مشارکتی در کلاس ، شیوه  مشارکتی در امر آموزش در مقابل روش سنتی و انفرادی قرار دارد و باید گفت که این شیوه ارتباط مطلوبی بین دانش آموزان پدید می آورد و آنها را برای یادگیری بهتر بر می انگیزاند و عزت نفس آنها را ارتقا می دهد. شیوه های یادگیری مشارکتی همگی در سه اصل مشترکند: آموزش فعالیت مشترک؛ آموزش فعالیت ها به صورت مشترک و گروهی؛ و تقویت عملکرد گروهی


د) فراهم کردن جوّ مثبت و مطلوب برای یادگیری و آموزش.

اين تحقيق به انواع روشهاي درمان اضطراب پرداخته است. از جمله تقويت مذهب، عادت به دعا، خواب و استراحت كافي، پرهيز از عوامل فشار، اصلاح محيط، توجه دادن به شرايط روز، و در مجموع به شرايط رواني و جسمي مضطرب پرداخته است.

 

 

تعريف واژه ها و اصطلاحات

 

تعريف ا ضطراب:

بي شك ،يافتن تعريفي جامع براي اضطراب دشوار است در واقع توافق اساسي بر سر تعريف است كه در رشته هاي مختلف به دشواري صورت مي گيرد.

روان شناسان تعريف جامعه شناسان و جامعه شناسان تعريف روان شناسان و روان پزشكان تعريف هيچكدام را جامع و مانع نمي دانند اما اضطراب كلمه اي مشتق از لغت لاتيني به معني سختي كشيدن است و در قرن 17 براي تشريح سختي يا محنت بكار برده مي شود و در اواخر قرن 18 دلالت بر نيرو، فشار، كوشش سختي مي كند كه متوجه افراد يا عضوي از اعضاء يا نيروي رواني مي شد.

ضطراب يك حالت عاطفي است كه در آن عامل مبهمي از ترس، ترس ناشي از پيش بيني حوادث نامطبوع وجود دارد و فيزيك ناراحتي دردناك ذهني ناشي از يك پيش بيني در مورد يك تهديد و يا يك ناخوشي در آينده است.

اضطراب احساس ناخوشايند و ناراحت كننده است كه با نشانه هاي جسمي حاكي از بيش فعالي دستگاه عصبي خودمختار، همراه باشد.

 


ماهيت ا ضطراب

اضطراب چيزي نيست چز دلهره اي مداوم و مزمن از چيزي كه شناخته شده و قابل تغيير نيست كه براي فرد پديد آمده و يا در حال پديد آمدن است. برخي روانشناسان اضطراب را عبارت از ترسي دانسته اند كه در اثر به خطر افتادن يكي از ارزشهاي مهم و اصيل در زندگي پديد مي آيد. مي گويند اين ترس موجب احساس دردي داخلي با ريشه اي عميق و اغلب ناشناخته و گاهي فراموش شده پديد مي آورد مبهم و آن تصور دردها، گاهي به صورت ناخودآگاه از آدمي سر مي زند و به گونه اي اغتشاش آميز در افراد تجلي مي كند. وضع به گونه اي است كه هم براي خود فرد و هم براي اطرافيان قابل تفسير نيست. برخي ماهيت آن را شكل تخيلي ترس يا بيم مبهم دانسته اند كه به صورت مزمن درآمده و موجب تغييرات واقعي در افراد مي شود. (كوير، كاري، زندگاني با اضطراب/ ترجمه دكتر ماشاء اله مديحي، نشر يا‌دآوران، 1370، ص 8)

 

اصول كلي در درمان ا ضطراب

براي مقابله و درمان اضطراب روشهائي وجود دارد در هر مورد شيوه خاصي بايد بكار برد اما در كليات آن به سه مسئله بايد توجه كنيم.

1.    كشف عامل اضطراب و تلاش براي ريشه يابي آن كه در اين پژوهش عامل اضطراب معلم او بودند.

2.    كاهش جنبه هاي تهديدآميز زندگي در هر زمينه كه براي او دلواپسي هايي را فراهم مي كند..

3-    از بين بردن عوامل محرك كه زمينه ساز بسياري از تهديدها به حساب مي آيند.

 

راه حل هاي پيشنهادي

الف : پيشنهاداتي به خانواده او

من به آنها گفتم كه زهرا باید  بيش از پيش عملكرد خود را بهبود بخشد. بايد با او طوري رفتار كنيد كه اعتماد به نفس او زياد شود با او رابطه خود را صميمي تر كنيد. او را تشويق كنيد به او بفهما نيد كه او توانایی یاد گیری را دارد و حتی می تواند خیلی بهتراز بقیه افراد بخواندو بنویسد . او را تشویق کنید تا در کلاس شرکت کند . از نزدیکان که به مدرسه می روند بخواهید که درباره رفتار  معلم شان باآنها با  زهرا صحبت کنند


ب : پيشنهاداتي كه به خود زينب توصيه شد :

1- در برنامه ريزي خود هميشه خواب كافي را مدنظر داشته باشد. خواب مفيد براي شما حدوداً 8 ساعت است تا مغز بتواند استراحت كند.

2- از همكاري والدين خود براي رسيدن به هدف بهره بگير.

3- نوع مطالعه خود را مستمر كن.

4- اعتماد به نفس بالايي داشته باش.

5- موقع شروع درس با نام خدا شروع كن الا بذكر الله تطمئن القلوب

6-  رفتارهاي سازنده داشته باش مانند مشورت و تمرين.

7--  برقرار كردن ارتباط نزديك با آموزشیار

ج : راههایی که آموزشیار باید برای ارتباط با سواد آموز انجام دهد :

1- در کلاس، جوی گرم و پذیرا ایجاد کند .

  2- بازخوردی مناسب به سواد آموزان  ارائه می شود.

3- زمان و فرصت بیشتری برای یادگیری فراهم آورد .

4- آموزشیار باید آگاهانه با اموری که موجب پیشداوری می شود (مثل وضعیت ظاهری، اقتصادی، اجتماعی) مقابله کند .

5- کسب اطلاع آموزشیار از سوابق زندگی سواد آموز،صرفا برای کمک به آن است  نه تحقیر و تمسخر.

6- آموزشیار  ضمن بررسی عملکرد گذشته باید انتظار خود را از پیشرفت های آتی اعلام کند.

7- موارد ضعف سواد آموزان  را حتی المقدور حاصل عدم تلاش آنها دانست نه کم توانی ذهنی.

نتايج بدست آمده از اين اقدام پژوهي در مورد زهرا به اين شرح است:

1-       مادر زهرا  نيز اعلام كرد كه علاقه او به درس زیاد شده است و در منزل بر خلاف همیشه از درس و کلاس و همچنین از اتفاقاتی که در کلاس برایش رخ می دهد  زیاد صحبت می کند.

2-       ارتباط وي با آموزشیار صميمي شد.

3-       اعتماد به نفس در او قوي شد.

4-       ارتباط با سواد آموزان دیگر بسيار صميمي شد.

5-      همیشه زودتر از بقیه سوادآموزان به کلاس می آمد .

6-      امتحاناتش را با نمره های خوب قبول شد .

7-    دیگر هیچ ترسو اظطرابی در وجود او نبود .

8-   به گونه ای متفاوت به معلم و کلاس درس نگاه می کرد.

"نمونه ای ازدست خط او پیوست می باشد "

 


منا بع و مآخذ

 

1-  اضطراب امتحان، تربيت، ماهنامه پرورشي وزارت آموزش و پرورش شماره 3، سال 15، 1378.

2-  قائمي، علي، ترس و اضطراب در كودكان انتشارات اميري، چاپ اول 1368.

3-  فرقاني رئيسي شهلا، شناخت مشكلات رفتاري در كودكان و نوجوانان، تهران نشر معاونت پرورشي وزارت آموزش و پرورش.

4- كوير كاري، زندگي با اضطراب، ترجمه دكتر ماشاءالله مديحي، نشر يادآوران، 1370.

5- شعباني، حسن مهارتهاي آموزشي انتشارات سمت 1371.

6- معتمدنيا ليلا، بررسي علل اضطراب در دانش آموزان، دانشگاه آزاد اسلامي اراك 1381.

7- احمديان، عباس ((راههاي درمان اضطراب در نوجوانان)) پايان نامه كارشناسي دانشگاه پيام نور، دليجان، 1379.

8-  آتش پور، سيدحميد،تربيت .ماهنامه پرورشي وزارت آموزش وپرورش شماره 3.سال 1378

 

                9-         برگرفته از کتاب روانشناسی تربیتی دکتر پروین کدیور                  

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 18:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس