تحقیق دانشجویی - 295

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

پودمان روانشناسي و تعليم و تربيت

بازديد: 191

پودمان روانشناسي و تعليم و تربيت

تعليم و تربيت ( اصول و مباني آموزش و پرورش )

ما در اين مبحث ، مطالبي پيرامون اصول آموزش و پرورش ، خصوصيات اصول، منابع و انواع اصول ارائه خواهيم داد .

اصل :

هر علمي داراي اصولي است ، تعليم و تربيت نيز به عنوان يک علم که " علوم تربيتي " ناميده مي شود ، اصولي دارد . اصول ، قواعد ، مفاهيم کلي و تکيه گاههاي نظري هستند که با توجه به آنها ، را خود را به سوي اهداف مورد نظر سوق مي دهيم ، يعني با توجه به اصول ، به منظور رسيدن به اهداف ، روشها را انتخاب مي نماييم . بنابراين ، اصول تعليم و تربيت ، تعيين کننده روشهاي آموزشي و اهداف مي باشند .

خصوصيات اصول تعليم و تربيت عبارتند از :

1-اصول نسبي هستند ، نه مطلق : اصول مطلق ، اصولي هستند که در همه شرايط و مکانها قابل استفاده مي باشند. اصول آموزش پرورش، مطلق نيستند ، يعني در همه شرايط ، زمانها و مکانها مصداق ندارند ، مانند اصل آزادي و اصل فعاليت نسبي. بنابراين، مقطع سني و تحصيلي و شرايط و موقعيتهاي دانش آموزان ، تعيين کننده اين اصول مي باشند .

2-اصول موضوعه هستند ، نه متعارفه : اين اصل ، در علوم ديگر اثبات و در تعليم و تربيت ، به کار گرفته مي شود . اصول متعارفه ، اصولي هستند که در همان علم ، اثبات و به کار گرفته مي شوند .

 علوم تربيتي يک علم کاربردي است و مباني نظري آن توسط علوم ديگر ، به ويژه روانشناسي، به دست مي آيد. مباني نظري آن هم شامل روانشناسي رشد تربيتي است . روانشناسي، تحقيقاتي بين پديده ها انجام مي دهد ( براي مثال ، روابطي بين انگيزه هاي پيشرفت تحصيلي دانش آموز به وجود مي آورد ). اين اصول بر اساس يافته هاي روانشناسي، در تعليم و تربيت شکل مي گيرد. روانشناسي و تعليم و  تربيت، ارتباط بسيار نزديکي با هم دارند . اولي علم محض و دومي کاربردي است.

در حقيقت، روانشناسي نظريات را مطرح مي کند و تعليم تربيتي، مباني نظري را در محيط تربيتي به کار مي برد. روانشناسي به يکسري قوانين دست يافته که کاربرد و موارد استفاده آن، در تعليم و تربيت است. براي مثال، نظريه گشتالت در روانشناسي يادگيري ، ارتباط جزء و کل را مطرح کرده است. بر اساس اين نظريه، هر چه موضوعات درسي در يک کل منسجم و بافت و زمينه کلي تري به دانش آموزان ارائه شود، ميزان درک دانش آموز و يادگيري معنادار وي از موضوع ، بيشتر خواهد بود.

دانش آموز هر چه بيشتر بتواند ، بين مطالب ارتباط برقرار کند ، جزء را به کل ربط دهد و بين اجزاء پيوند برقرار کند ، بهتر مي تواند مطالب را ياد بگيرد. در اين صورت، اين مطالب قابليت انتقال بيشتري به محيط خارج از کلاس خواهند داشت.

3-اصول کشف کردني هستند ، نه وضع کردني : اصول را بايد بر اساس قواي يادگيري ، ماهيت انسان ، استعداد و نيازهاي دانش آموزان ، کشف کرد .

اصول آموزش و پرورش ، فعاليت ، کمال ، تناسب عمل با وضع ، تفرد ، آزادي و اجتماع مي باشند .

اصل فعاليت ، بيانگر اين است که فرد به حالات ، علائق و نيازهاي فعلي خود توجه کند . به عبارت ديگر ، اين اصل به وضعيت فعلي کودک نظارت مي کند .

اصل کمال ، به آينده کودک ناظر است و مدافع منافع آينده کودک مي باشد.

شايد در ظاهر ، بين دو اصل فوق تناقض وجود داشته باشد، اما اين تناقض، واقعي نبوده و توجه به وضعيت فعلي، نيازها و علائق کودک، در حقيقت تضمين کننده آينده او مي باشد .

نکته مهم اين است که در صورت توازن و تعادل بين اجراي اصول و شرايط، اين تناقضها قابل حل هستند . زيرا اصول ، نسبي بوده و چنانجه معلمان بتوانند ، اين دو را با هم ترکيب کنند ، مسائل به درجات مختلف حل شدني مي باشند .

به عبارت ديگر، در اينجا مسأله نياز سنجي مطرح مي شود . در مقاطع مختلف تحصيلي، بايد نيازهاي فرد و جامعه را مشخص کرد و اهداف و محتواي تعليم و تربيت را بر اساس آنها پايه ريزي نمود . هنگامي که بحث نيازها مطرح مي شود، نيازهاي تعليم و تربيت ، مانند طراحي برنامه ريزي آموزش پيش دبستاني و دبستاني ، در اولويت قرار مي گيرند .

تمامي مراحل آموزش و پرورش ، بر اساس نيازها مشخص مي شوند. نيازها در طراحي آموزشي، مانند نياز به محبت و امنيت عاطفي ، از اولويت خاصي برخوردارند.

در مبحث نياز سنجي ، بايد به تفاوتهاي فردي توجه خاصي نمود . در تعليم و تربيت، دو نوع تفاوت وجود دارد : تفاوتهاي درون فردي ( تفاوتهايي که بين استعدادهاي گوناگون  يا جنبه هاي مختلف يک فرد وجود دارد ) و تفاوتهاي برون فردي ( تفاوتهايي که بين افراد مختلف وجود دارد ) . در دوره پيش دبستاني، توجه به تفاوتهاي فردي از اهميت بسزايي برخوردار مي باشد، زيرا در اين دوره، روشهاي آموزشي، حتي المقدور انفرادي  هستند . انفرادي، يعني اينکه محتوا بايد متناسب با سرعت يادگيري دانش آموزان باشد. اين نوع آموزش، آموزش برنامه اي نام دارد ، يعني آموزش محتوا بايد متناسب با ميزان و سرعت يادگيري افراد باشد . به عبارت ديگر ، آموزش بايد براساس تفاوتهاي فردي و خصوصيات يادگيري دانش آموزان ارائه گردد.

نوع ديگر آموزش، بر اساس نظريه يادگيري در حد تسلط صورت مي گيرد. بر اساس اين نظريه، همه دانش آموزان در هر مقطعي قادر به يادگيري مطالب هستند، به شرط اينکه زمان لازم به آنها داده شود . اگر به همه افراد زمان کافي براي يادگيري داده شود ، همه مي توانند ، همه چيز ياد بگيرند و چيزي به نام استعداد وجود ندارد . بلکه استعداد ، زماني است که هر فرد، براي يادگيري مطلب به آن نياز دارد . يکي در زمان کمتر و ديگري در زمان بيشتري ، يک مطلب را ياد مي گيرد .

به عبارت ديگر ، چنانچه با توجه به تفاوتهاي فردي ، زمان لازم را به اشخاص بدهيم ، به موضوع درسي خود مسلط خواهند شد .

آموزش برنامه اي ، بيشتر در مقطع دبيرستان کاربرد دارد و آموزشي است که در آن، محتواي دروس و موضوعات درسي به مراحلي تقسيم مي شوند. مراحل، واحدهاي بسيار کوچکي از موضوعات کلي هستند. دانش آموز با گذر از يک مرحله، به مرحله بعدي مي پردازد و در هر مرحله، بلافاصله تقويت مي گردد. چنانچه دانش آموزي در گام اول مشکل پيدا کند، از طريق کامپيوتر ، به شاخه هاي ديگر همان مرحله هدايت مي شود و در آن شاخه ها ، آن موضوع خاص با تفصيلات و توضيحات بيشتري ارائه مي گردد. ارزشيابي نيز بلافاصله با استفاده از سوالات تستي انجام مي گيرد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 18:08 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

روانشناسی کودکان استثنایی

بازديد: 453

روانشناسی کودکان استثنایی

فهرست

 

مقدمه و تاريخچه

معرفي گرايشهاي روانشناسي                                                              

دروس عمومي و تخصصي روانشناسي كودكان استتثنائي                     

بررسي كودكان استثنائي                                                         

در مدرسه چه كسي از من حمايت مي كند؟                                            

وضعيت مشاوره در گذشته و حال                                                         

ديدگاه شرع در مورد معلوليت                                                             

پژوهش در مورد كودكان استثنائي                                                        

ضميمه                                                                             

منابع و مآخذ                                                                                


مقدمه و تاريخچه

عقب ماندگي ذهني يا باصطلاحخ ديگر نارسايي رشد قواي ذهني موضوع تازه و جديدي نيست بلكه در هرد دوره و زمان افرادي در اجتماع وجود داشته اند كه از نظر فعاليت هاي ذهني در حد طبيعي نبوده اند. بخصوص از روزي كه بشر زندگي اجتماعي را شروع كرده موضوع كساني كه به عللي قادر نبودند خود را با اجتماع هماهنگ سازند مطرح بوده است.

اجتماع براي مصلحت، تعصب يا سالم سازي بعضي از اين افراد را تحمل كرده، عده اي را محبوس مي ساخت يا به مرگ محكوم مي نمود.

از مجموعه مدارك به دست آمده چنين استنباط مي شود كه تا قرن 18 اين افراد مورد توجه و لطف نبوده و حتي پزشكان از پذيرفتن و درمان آنان خودداري مي كردند. اصطلاح بيگانه يا خارجي كه به فرانسه ((آدينه)) و به انگليسي (( ايلين)) گفته مي شود براي مجانين و ((الينيست)) براي روان پزشكان و پزشكان معالج اين بيماران از قديم الايام به كاررفته و اين كلمات از ((آلينوس)) لغت يوناني مشتق شده است و علت آن اين بوده است كه عقب ماندگان ذهني را مانند مجانين ، بيگانه از اجتماع مي دانستند. اگرچه بعداً متوجه شدند كه اين بيماران با محيط و اجتماع بيگانه نيستند بلكه به عمل ضايعات مغزي تماس آنها با عالم خارج تغيير كرده است. بقراط حكيم يوناني نيز به ضايعات مغزي اين افراد اشاره كرده و اختلالات رفتاري و كمبودهاي هوشي آنها را مربوط به اين نوع ضايعات دانسته است.

در قوانين روم قديم، اسپارت ها وحتي رژيم نازي كشتن و از بين بردن افراد عقب مانده ذهني را مجاز مي دانستند . برعكس بعضي مذاهب آسيايي مانند كنفوسيوس در چين كه پيروان آن معتقدند ((آنچه براي خود نمي پسندي به ديگران روا مدار)) و زرتشت در ايران مردم را تشويق مي كردند كه با بيماران رواني و عقب مانده ذهني رفتاري انساني داشته باشند و تا آن جا كه ممكن است به آن ها كمك كنند. تا اوايل قرن نوزدهم كتاب يا رساله علمي قابل قبولي در زمينه ي عقب مانده ها و افراد مبتلا به اختلالات رفتاري يا باصطلاح ((ناسازگار)) نوشته نشده بود و به طوري كه قبلاً نيز اشاره شد به اين نوع بيماري ها جنون يا ديوانگي مي گفتند.

در اواخر قرن 18 (1794) روان پزشك معروف فرانسوي كه به حق او را بايد بنيان گذار روان پزشكي جديد ناميد به نام ((فيليپ ئينيل)) به سرپرستي بيمارستان رواني ((بي ستد)) در پاريس كه مخصوص بيماري هاي رواني مردان بود انتخاب شد. اولين اقدام او بازكردن زنجير از پا و گردن بيماران بود و برخلاف تنبيه و شكنجه، كه درمان بيماران رواني و عقب ماندگان ذهني آن زمان بود، به د لجويي آنان پرداخت و براي آنان برنامه هاي تفريحي و گردشي در نظر گرفت.

اين روش بعدها به درمان اخلاقي مشهور شد زيرا پنيل بود كه زندان را تبديل به بيمارستان كرد. انگيزه و علت تمايل پنيل براي خدمت به بيمارستان رواني اين بود كه يكي از دوستانش دچار كسالت رواني شد و او را به زنجير بسته و به دارالمجانين انداختند.

فيليپ پنيل از ديدن اين منظره سخت متاثر شد و به فكر افتاد كه به نحوي به اين بيچارگان كمك كرده و آنها را از قيد و بند رها سازد. بعداً ((اسكيدول)) برنامه هاي فيليپ پنيل را در بيمارستان رواني ((زنان پاريس)) به مورد اجرا گذاشت. اولين بار در سال (1801) فيليپ پنيل در كتابي به نام (( رساله ي پزشكي فلسفي درباره جنون شوق و شور)) كه نتيجه 10 سال مطالعات او بوده به چهار گروه بيماريهاي رواني اشاره كرد و عقب ماندگي ذهني را گروهي از بيماريهاي رواني دانست. فيليپ پنيل بيماري هاي رواني را به 4 گروه تقسيم كرد:

1ـ ملانكويي يا ماليخوليا             2ـ ماني يا جنون شور و شوق (شيدائي)          3ـ جنون          4ـ عقب ماندگي هاي ذهني .

در حقيقت اولين دوره توجه به مسائل بيماران رواني و عقب ماندگي هاي ذهني انقلاب كبير فرانسه و برابري حقوق بشر بود و در همين برنامه هاي انقلابي بود كه مراقبت، درمان و آموزش كليه افرادي كه به سن تحصيل رسيده بودند مطرح شد و انقلاب صنعتي دولتها را به تعليم و تربيت كليه افراد كشور موظف كرد و از همين جا مسئله كودكان استثنائي مورد توجه قرار گرفت.

روش پنيل در كشورهاي ديگرطرفداري پيدا كرد به طوري كه ((ويليام تيوك)) روش پنيل را در سال (1796) در انگلستان به مورد اجرا گذاشت. در اوايل قرن نوزدهم پزشك فرانسوي به نام ((ايتارد)) به تربيت كودكي وحشي پرداخت اين كودك توسط دوشكارچي در جنگل هاي ((آويرون)) فرانسه پيدا شده بود. كودك عقب ماندگي بسيار عميق داشت. تكلم را به صورت صداهاي حلقي انجام مي داد و از نظر عاطفي و اجتماعيد محدوديتهاي كامل داشت.

ايتارد تربيت اين كودك را در موسسه كرولالهاي پاريس كه خود رئيس آن بود به عهده گرفت. اگرچه معالجات وي موثر واقع نشد ولي راه جديدي براي پيشرفت در نحوه آموزش و پرورش افراد عادي، عقب مانده هاي ذهني و حتي معلولين كه امروزه آن را روشهاي آموزش رسمي و بصري          مي گويند گرديد. شاگرد و همكار ايتارد دكتر ((سگن)) در سال (1837) موسسه اي براي عقب         مانده هاي ذهني در پاريس ايجاد كرد و در سال (1846) يعني ده سال بعد كتابي به نام درمان اخلاقي بهداشت و آموزش كودكان عقب مانده نوشت و روش ((حواس حركتي)) را  در آموزش كرو لال ها به كار برد. در سال (1848) به امريكا رفت و در سال (1881) يك سال قبل از مرگش كتابي به نام ابلهي و درمان آن با روش فيزيولوژيك نوشت.

يكي از اقدامات مهم ((سگن)) تهيه دستگاه ساده اي بود كه به نام آزمون مهره اي معروف است. اين دستگاه براي آزمايش استعداد كودكان و پرورش ادراكات حسي مانند بينايي و شنوايي به كار مي رود. در اين آزمون كودك بايد مهره هاي چوبي را كه به شكلها و اندازه هاي مختلف بريده شده اند در محل خودشان كه به همان شكل و اندازه در تخته ي چوبي كنده شده است بگذارد و به همين جهت بعضي به اين آزمون نام آزمون تخته ي چوبي نيز داده اند. لازمه ي اجراي اين آزمون تشبيه شكل و اندازه ي مهره ها با جاهاي خالي در تخته است كه گاه خوبي براي رشد عقلي كودكان مي باشد. اين آزمون را كه جنبه ي عملي دارد در كودكان خردسال، نابينايان و ناشنوايان مي توان به كار برد و از آن جا كه انجام آن احتياجي به تكلم ندارد و شخص فقط مي تواند با مهارت خود مهره ها را در تخته ي چوبي جاي دهد لذا در همه ي كشورها قابل اجرا است.

نمره ي آزمودني بستگي دارد به سرعتي كه كار را انجام مي داده و تعداد اشتباه هايي كه مرتكب شده است. روش فيزيولوژيك سگن از نظام خاصي برخوردار است. سگن معتقد بود كه رشد عمومي بدن را اعم از قسمتهاي جسماني يا رواني مي توان با روش هاي خاص تربيتي بهبود بخشيد . همان طوري كه با فعاليت هاي ورزشي و انجام دادن حركات بدني مي توان به تربيت عضلات اقدام كرد.همان طورهم مي توان با تمرين هاي خاص دقت ، اراده، ادراك و حافظه را تقويت كرد اگرچه كودكان عقب مانده در تمام فعاليتها با كودكان عادي فرق دارند.

كارهاي سنگين باعث شد كه خانم ماريا مونتسوري از ايتاليا به آموزش و پرورش عقب ماندگان ذهني و كودكان كودكستاني پرداخت. در اوايل قرن بيستم توجه به اصلاح نژاد بشر در دستور كار قرار گرفت و تاكيد شد كه 90 درصد عقب ماندگيها به علت عوامل ارثي است لذا موضوع نازا كردن عقب مانده ها به سر زبان ها افتاد و تا سال (1995) در 28 ايالت امريكا به توصيه كميته ي پژوهشي بخش اصلاح نژاد انجمن زادو ولد امريكا نازاكردن عقب مانده ها به صورت قانون درآمد كه به موجب آن هزاران عقب مانده نازا شدند. بالاخره در قرن بيستم بود كه عقب ماندگيهايي كه به علل اختلالات متابوليكي، نقصهاي كروموزومي ، بيماري هاي مادر در دوران بارداري و عوارض زايمانها و هزاران علل ديگر كه باعث بروز اين عوارض در كودكان مي شوند كشف شد و راه را براي پژوهش و درمان اين افراد هموار ساخت. در امريكا اگرچه تا سال (1950 ) براي كودكان عقب مانده ذهني از طرف عده اي از اولياي اين كودكان انجمن هايي افتتاح شده بود ولي از سال (1960) به بعد د ستور ((جان اف كندي)) رئيس جمهور وقت برنامه مفصل و دقيقي تهيه و عقب ماندگي ذهني از نظر پزشكي، آموزشي ، روان شناسي، اجتماعي، قضايي توسط متخصصان و كارشناسان مورد مطالعه قرار گرفت و جزء برنامه هاي رسمي دولت شد.

عواملي كه تقريباً باعث شده توجه همه ي كشورها و طبقات مختلف به طرف افراد مبتلا به نارسايي عقلي معطوف شود در سه قسمت : 1ـ ميزان شيوع كودكان عقب مانده  2ـ پيشرفت علوم پزشكي

3ـ اهميت موضوع از نظر اقتصادي و بهداشت رواني مورد بررسي قرار مي گيرد.

 

مقدمه و تاريخچه

امروزه كمتر كسي را مي توان سراغ داشت  كه از دانش روانشناسي بي نياز باشد. اين علم با همه ي جوانب زندگي ما در ارتباط است. مثلاً مي پرسيم: شيوه ي فرزند پروري والدين شما چه اثري در شيوه ي فرزند پروري خود شما دارد؟ بهترين شيوه براي ترك وابستگي دارويي كدام است؟ آيا مردها هم مي توانند به خوبي زنان از نوزادان مراقبت كنند؟ آيا در خواب هيپنوتيسمي مي توان تجربه هاي دوران كودكي را با جزئيات بيشتري به خاطر آورد؟ ابزارهاي مورد استفاده در كارخانه هاي برق هسته يي چگونه بايد طراحي شوند تا اشتباههاي آدميان به حداقل ممكن برسد؟ فشار رواني دراز مدت چه تاثيري بر دستگاه ايمني بدن آدمي دارد؟ آيا در درمان افسردگي ، روان درماني موثرتر از دارو درماني است؟ آيا با استفاده از داروهايي كه انتقال عصبي را تسهيل مي كنند مي توان يادگيري را بهبود بخشيد؟ روانشناسان با اين پرسشها و پرسشهاي بسياري از ا ين گونه سروكار دارند. روانشناسي در عين حال از طريق تاثيري كه بر قوانين و سياست دولت دارد بر زندگي ما اثر مي گذارد.

قوانين مربوط به تبعيض نژادي، مجازات اعدام، هرزه نگاري، رفتار جنسي، و مسئوليت پذيري افراد در برابر اعمال خود، همه از نظريه ها و پژوهشهاي روانشناختي اثر مي پذيرند. براي مثال، قوانين مربوط به انحراف جنسي طي چهل و پنج سال اخير دستخوش تغييرات چشم گيري شده اند، زيرا كه بسياري از اعمال جنسي كه در گذشته انحراف به حساب مي آمدند اينك اعمالي ((بهنجار)) به شمار مي آيند، به اين معني كه انبوه كثيري از مردم به آنها دست مي زنند. به عنوان نمونه يي ديگر، مي توان تاثير صحنه هاي خشونت بار تلويزيون را بر كودكان در نظر گرفت. تنها پس از آن كه پژوهشها شواهدي در مورد زيان بار بودن اين برنامه ها به دست داد، مردم خواستار تغييراتي در برنامه هاي تلويزيون شدند به نحوي كه از ميزان برنامه هاي پر خشونت در اوائل شب كاسته شود. با توجه به اين كه روانشناسي به تمام وجوه زندگي ما اثر مي گذارد، شايسته است حتي كساني كه در پي كسب تخصص در اين رشته نيستند آگاهي مختصري از واقعيتهاي بنيادي و روشهاي پژوهش در اين علم  داشته باشند.{روانشناسي} تا 80 سال پيش روانشناسي را مطالعه ي روح و روان و روانشناس را فردي مي دانستند كه رويدادهاي دروني، ذهني و مغزي را مثل تصورات ، خاطرات، افكار و احساسات مطالعه مي كند. طبق اين تعريف روانشناسي شاخه اي از ذهني ترين بخش دانش انسان، يعني فلسفه بود.

اما از اوايل قرن بيستم با پيشرفت سريع دو علم زيست شناسي و فيزيك، روانشناسي نيز مطالعه ي ذهني (زندگي رواني) را كنار گذاشت و بر مشاهده و مطالعه ي رفتار موجودات پرداخت. البته هنوز نيز روانشناسان فرايندهاي ذهني را مطالعه مي كنند اما اين كار را نه به صورت ثبت ادراكات و احساسات بلكه به شيوه عيني و علمي انجام مي دهند.

متاسفانه هنوز در كشور ما بسياري از مردم، روانشناسي را با كف بيني و احضار روح يكي مي دانند و ما مي بينيم كه كتاب هايي با موضوعات فوق، به عنوان كتاب هاي روانشناسي، فروش فوق العاده اي دارند. در حالي كه روانشناسي شاخه اي از علوم زيستي است كه هم به مطالعه عيني رفتار قابل مشاهده مي پردازد و هم به فهم و درك فرايندهاي ذهني كه مستقيماً قابل مشاهده نبوده و بر اساس داده هاي رفتاري و عصب زيست شناختي قابل استنباط است، توجه دارد.

 

معرفي گرايشهاي روانشناسي

حال براي آشنايي بيشتر با روانشناسي بايد ببينيم گروه هاي گوناگون روانشناسان چه كارهايي مي كنند و رشته هاي تخصصي در روانشناسي كدامند. در حدود 50 درصد افرادي كه در روانشناسي درجات علمي پيشرفت دارند در مدارس عالي و دانشگاهها كارمي كنند. اينان علاوه بر تدريس ، ممكن است بخش عمده ي وقت خود را به پژوش يا مشاوره اختصاص دهند. عده يي از آنان در آموزشگاه ها، بيمارستان ها ، درمانگاه ها، موسسات پژوهشي سازمان هاي دولتي، يا در مراكز تجاري و صنعتي به كار اشتغال دارند. گروهي ديگر نيز سرگرم كار خصوصي مستقل هستند و در مقابل دريافت حق الزحمه ، خدمات خود را به مردم عرضه مي كنند.

تعداد و درصد تخصص هاي گوناگون روانشناسان امريكا با درجه ي دكتري در 1977 و 1987، درصد تغيير طي دهه ي فوق نيز ارائه شده است. اينك به توصيف كوتاهي از برخي حوزه هاي تخصصي در روانشناسي مي پردازيم.

 

 

 

روانشناسي زيست شناختي

اين حوزه ، قلمرو تخصصي افرادي است كه ديدگاه زيست شناختي دارند. روانشناسان زيست شناس كه روان شناسان فيزيولوژي نگر نيز ناميده مي شوند، سعي دارند رابطه ي بين فرايند هاي زيست شناختي را با رفتار كشف كنند.

روانشناسي آزمايشي

اين حوزه قلمرو فعاليت روانشناسان رفتارگرا و شناخت گرا است. اينان با استفاده از روش آزمايشي ، نحوه ي واكنش به محركهاي حسي،ادراك جهان، يادگيري و به خاطر سپردن ، استدلال، و پاسخدهي هيجاني را در آدميان (و جانداران ديگر) بررسي مي كنند.

روانشناسي رشد، روانشناسي اجتماعي، و روانشناسي شخصيت

همپوشي زيادي بين سه حوزه ي روانشناسي رشد، اجتماعي و شخصيت وجود دارد. روانشناسان رشد با رشد آدمي و عواملي كه رفتار را از بدو تولد تا پايان زندگي شكل مي دهند، سروكار دارند. اين روانشناسان ممكن است به بررسي توانايي معيني مثلا نحوه ي رشد زبان كودك در حال رشد يا         دوره ي معيني از زندگي ـ مثلا دوره ي نوباوگي بپردازند.

فارغ التحصيلان دوره هاي دكتري روانشناسي:

تعداد فارغ التحصيلان دوره هاي دكتري روانشناسي در امريكا در 1975 و پانزده سال بعد در 1990 ، بر حسب رشته ي تخصصي ، درصدها شاخص نسبت فارغ التحصيلان دوره ي دكتري به تفكيك زن و مرد است. بخش عمده ي رشد آدمي، ماهيتي اجتماعي دارد.

روانشناسان اجتماعي به مطالعه ي تاثيري كه تعامل هاي آدمي با ديگران ، در نگرشها ورفتار او دارد، علاقمندند. اين روانشناسان رفتار گروه ها را نيز بررسي مي كنند. تا آنجا كه شخصيت فرآورده يي است حاصل عوامل اجتماعي و رشدي، ناچار روانشناسي شخصيت نيز با اين دو مقوله همپوشي دارد.

روانشناسان شخصيت با مطالعه ي تفاوتهاي فردي در بين آدميان سروكار دارند، و به بررسي شيوه هاي طبقه بندي افراد براي مقاصد عملي و نيز شناخت صفات يگانه ي آنان علاقمندند.

روانشناسان باليني و مشاوره :

در كشور آمريكا بيشترين شمار روانشناسان را روانشناسان باليني تشكيل مي دهند . اين متخصصان سروكارشان با كاربرد اصول روانشناختي در امر تشخيص و درمان مشكلات هيجاني و رفتاري از قبيل بيماري رواني، اعتياد دارويي، و تعارض هاي زناشويي و خانوادگي است. بسياري از روانشناسان باليني به رويكرد روانكاوي گرايش دارند اما گروه در خور توجهي از آنان نيز پيرو رويكردهاي رفتاري ، شناختي و پديدار شناختي هستند. روانشناسان مشاوره وظايفي مشابه روانشناسان باليني دارند، هرچند معمولاً سروكارشان با مشكلات خفيف تر است، و اكثراً با دانش آموزان دوره ي متوسطه و دانشجويان كار مي كنند.

روانشناسي آموزشگاهي و تربيتي :

با توجه به اين كه آغاز مشكلات شديد هيجاني به نخستين سال هاي دبستان باز مي گردد ، بسياري از دبستان ها روانشناسي را به خدمت مي گيرند كه درس هايي در زمينه ي روانشناسي كودك، آموزش و پرورش ، و روانشناسي باليني گذرانده باشند. روانشناسان آموزشگاهي در زمينه ي ارزيابي مشكلات يادگيري و هيجاني به صورت انفرادي با كودكان كار مي كنند .

روانشناسان تربيتي در زمينه ي يادگيري و تدريس تخصص دارند. اين روانشناسان به جز مدارس معمولاً به استخدام دانشكده هاي علوم تربيتي دانشگاه ها نيز در مي آيند و در زمينه هاي پژوهش در مسائل تدريس يا كمك به تربيت معلمان فعاليت مي كنند.

روانشناسي صنعتي و مهندسي :

روانشناسان صنعتي كه گاهي روانشناسان سازماني ناميده مي شوند، معمولاً در شركت ها كار مي كنند. سروكار اين روانشناسان با مسائلي است از قبيل گزينش افراد مناسب براي مشاغل و تدوين برنامه هاي آموزش شغلي.

روانشناسان مهندسي كه گاه مهندسان عوامل انساني نيز ناميده مي شوند در زمينه ي بهسازي رابطه ي بين آدمها و ماشين ها فعاليت دارند، و كمك مي كنند ماشين ها به گونه يي ساخته شوند كه اشتباهات آدمي به حداقل برسد. روانشناسي و آموزش كودكان استثنايي كاربرد يافته هاي روانشناسي در رابطه با كودكان استثنايي (تيز هوشان و معلولين جسماني) است. توانايي هاي لازم: زيست شناسي و شيمي در اين رشته، اهميت زيادي دارد و بايد پايه علوم زيستي دانشجوي اين رشته قوي باشد. به همين دليل امروزه دانشجويان اين رشته از بين دو گروه آزمايشي علوم انساني و علوم تجربي پذيرفته مي شوند.

از سوي ديگر آمار و رياضي و زبان انگليسي در اين رشته كاربرد و اهميت زيادي دارد. دانشجوي اين رشته بايد نسبت به اطراف و جامعه خود ديد عميقي داشته باشد تا بتواند ظرافت هاي رفتاري افراد را  درك كند و به ويژگي هاي رواني افراد پي ببرد.

 

 

 

موقعيت شغلي در ايران :

امروزه روانشناسي با همه جنبه هاي زندگي ما ارتباط دارد و هر اندازه كه جامعه پيچيده تر شود، روانشناسي نيز نقش مهمتري در حل مسائل آدمي به عهده مي گيرد. اين به معناي فرصت هاي شغلي متنوع و گسترده براي فارغ التحصيلان رشته روانشناسي است.

به گفته كارشناسان اين رشته، آينده ي روانشناسي در كشور ما روشن و اميد بخش است و فارغ التحصيلان اين رشته بايد آينده خود را در فردا ببينند . چون كشور ما يكي از كشورهاي در حال توسعه است و بدون بهره گيري از شاخه هاي مختلف روانشناسي نمي توانند توسعه همه جانبه داشته باشد. از سوي ديگر كشور ما، كشور جواني است و امروزه يكي از دغدغه هاي خانواده ها، حفظ بهداشت رواني و بالا بردن سطح دانش فرزندانشان مي باشد كه اين دو مهم نيز به ياري شاخه هاي مختلف روانشناسي از جمله روانشناسي رشد و روانشناسي تربيتي امكان پذير است. البته در حال حاضر فارغ التحصيلان اين رشته بيشتر جذب آموزش و پرورش مي شوند يا در شركت ها و سازمان ها به عنوان كارشناس روانشناسي فعاليت مي كنند و عده اي نيز به عنوان دستيار متخصص روانشناسي باليني يا روانپزشك مشغول به كار هستند.

دروس عمومي و تخصصي روانشناسي كودكان استثنايي

دروس مشترك در گرايش هاي مختلف روانشناسي : 

روانشناسي عمومي، علم النفس از ديدگاه دانشمندان اسلامي ، آمار توصيفي ، فيزيولوژي عمومي، كليات فلسفه، مباني جامعه شناسي، روانشناسي احساس و ادراك ، متون روانشناسي به زبان خارجي، آمار استنباطي ، روش تحقيق در روانشناسي، روانشناسي فيزيولوژيك، روانشناسي تجربي، روانشناسي رشد، روانشناسي يادگيري، روانشناسي تربيتي، روانشناسي اجتماعي، روانسنجي، انگيزش و هيجان، شخصيت، آسيب شناسي رواني، بهداشت رواني ، روانشناسي مرضي كودك، تاريخچه و مكاتب روانشناسي .

دروس تخصص گرايش روانشناسي استثنايي:

روانشناسي مشاوره و راهنمايي، نظريه ها و كاربرد آزمون هاي شناختي، روانشناسي كودكان تيزهوش و روش هاي آموزش آنها، روانشناسي كودكان عقب مانده و روش هاي آموزش آنها، اختلالات تكلم و گفتار درماني، روانشناسي تدريس به كودكان ناشنوا، روانشناسي تدريس به كودكان نابينا، متون روانشناسي كودكان استثنايي به زبان هاي خارجي، بهداشت رواني كودكان استثنايي و خانواده ، زمينه پيشگيري از تولد كودكان عقب افتاده، روانشناسي كودكان ناسازگار، روش هاي تغيير و اصلاح رفتار كودكان، سمينار مسائل كودكان استثنايي در جهان و ايران، پژوهش هاي علمي در روانشناسي و آموزش كودكان استثنايي.

دانشگاههاي پذيرنده:

اصفهان، الزهرا (س)ـ تهران، بوعلي سيناـ همدان، بين المللي امام خميني (ره)ـ قزوين، تهران، تبريز، تربيت معلم تهران، شهيد چمران ـ اهواز، شيراز، علامه طباطبايي ـ تهران، فردوسي ـ مشهد، شاهد ـ تهران ، سيستان و بلوچستان ـ زاهدان ، شهيد بهشتي ـ تهران، محقق اردبيلي ـ اردبيل، سمنان ، موسسه عالي غير انتفاعي و غير دولتي طبرستان ـ چالوس .

مقاطع تحصيلي:

كارشناسي

دوره ها:

روزانه ، شبانه

دانشگاه :

دولتي ، غير انتفاعي ، پيام نور

گرايش ها:

عمومي ، باليني ، استثنايي ، صنعتي و سازماني

 

با توجه به بررسي گرايش ها و تخصصهاي روانشناسي لازم است كه روانشناسي كودكان استثنايي كمي وسيعتر بررسي شود.

بررسي كودكان استثنايي

مطابق آمار تائيد شده سازمان هاي بين المللي از جمله يونسكو تعداد تقريبي افرادي كه به لحاظ تفاوتهاي محسوس فردي نياز به برنامه هاي آموزشي ويژه دارند در هر جامعه بين 10 الي 15 درصد مي باشد. البته اين تعداد شامل افراد عقب مانده ذهني ، تيزهوش و سرآمد، نابينا و نيمه بينا، ناشنوا و نيمه شنوا، ناسازگار ، معلول جسمي و حركتي ، داراي اختلال يادگيري و غيره مي باشد.

بطور كلي طبق بررسيها و تحقيقات صاحبنظران آموزشي و محققان آموزش و پرورش استثنايي بطور متوسط حدود 12 درصد از كودكان و دانش آموزان سنين مدرسه رو ( 6 الي 17 سال) بشرح زير بنحوي نياز به بهره گيري از برنامه هاي آموزش ويژه دارند. 1ـ كساني كه داراي ناتوانيهاي تكلمي هستند.

2ـ گروه ناسازگاران هيجاني و اجتماعي                         3ـ گروه عقب ماندگان ذهني

4ـ گروه كودكان سرآمد                                               5ـ گروه نابينايان (نيمه بينا و نابينا)

6ـ گروه معلولان جسماني                                            7ـ گروه ناشنوايان و سخت شنوايان

8ـ دانش آموزاني كه داراي اختلالات خاص يادگيري هستند.

9ـ گروهي كه داراي بيماري هاي ويژه اي هستند (چون صرع) . در كشور ما تعداد كودكان و دانش آموزان سنين مدرسه رو كه نياز به برنامه هاي ويژه دارند با در نظر گرفتن حدود 17 ميليون دانش آموز، حداقل 1700000 نفر خواهد بود.

تقريباً طبق آمارهاي مختلف بين 1 تا 2 درصد جمعيت كشورها را كودكان با بهره هوشي كمتر از هفتاد يعني افراد عقب مانده تشكيل مي دهند. با توجه به اين آمار ، اگر جمعيت ايران را 60 ميليون حساب كنيم در حدود تا يك ميليون نفر عقب مانده ذهني خواهيم داشت. با توجه به آمار فوق كمتر معلمي ممكن است يكي 900000 دو نفر از شاگردانش نيازمندي خدمات ويژه آموزش نباشند. در مورد آموزش همگاني در رابطه با پيشگيري از معلوليت و عقب ماندگي ذهني بايد متذكر شد كه آموزش عمومي نقش مهمي در پيشگيري اوليه بازي مي كند، مثلاً در مورد واكسيناسيون تا زماني كه آموزش عمومي صورت نگيرد و ميزان آگاهي مردم افزايش نيابد و افراد جامعه از وجود وسايل پيشگيري اطلاعي نداشته باشند هر قدر هم برنامه هاي بهداشتي صحيح پياده شده باشد، باز ممكن است نتيجه ي مطلوب حاصل نشود.

بايد به مردم آموخت كه معلوليت بلايي آسماني نيست، بلكه يك معلوليت است و مي توان با روش صحيح از قبيل كاستن ازدواج هاي خويشاوندي، مشاور ژنتيك و ديگر مسائل از شدت آن كاست. در اين مقاله بعد از ارائه ي تعاريف مربوطه ، علل عقب ماندگي ذهني توضيح داده مي شود و راهكارهاي پيشگيري از بروز اين نوع معلوليت ارايه مي گردد.

عقب ماندگي ذهني طبق تعريف ((تردگلد)) محقق آمريكايي ، عقب ماندگي ذهني عبارت است از ((رشد ذهني كه شخص را در تطابق يا سازش با محيط خود ناتوان ساخته بطوريكه بدون نظارت و كمك غير قادر به زندگي نمي باشد. )) بنا به تعريف ((سازمان بهداشت جهاني)) عقب ماندگي ذهني عبارت است از ((رشد ناقص يا متوقف شده ذهني)) (غير از عقب ماندگي ذهني شديد) كه شامل عقب ماندگي هوشي بوده و به نوع و درجه اي است كه حساس يا ملزم به درمان طبي يا ساير مراقبت ها و تعليمات مخصوص بيمار است. ((پياژه)) روانشناس سوئيسي تعريف هوش و عقب ماندگي ذهني را اين طور بيان مي كند البته در بسياري از موارد مشاهده مي گردد كه ازدواج خويشاوندي صورت گرفته، ولي ناهنجاري مشاهده نگرديده به آن دليل است كه ضايعه اي در سلامت اين خانواده در نسل هاي گذشته بوجود نيامده و يا اينكه ضايعه به قدري ضعيف و ناچيز است كه قدرت بروز نمي يابد.

لذا ازدواج خويشاوندي يا هم خوني موردي نيست كه به طور صددر صد به بروز ناهنجاري منجر گردد. بلكه فقط احتمال بروز ناهنجاريها يا معلوليت را زياد مي كند. تحقيقات گوناتگوني كه تاكنون روي ازدواجهاي خويشاوندي انجام گرفته است دقيقاً مويد اين نظر است. درصد بسياري از عقب ماندگان ذهني را كساني تشكيل مي دهند كه والدين آنها با يكديگر خويشاوند بوده اند. زيرا برخي از بيماري هاي ارثي توسط پدر و مادر از طريق ژن به فرزندان آنها منتقل مي شود و باعث كوري، كري، فلج و انواع بيماري هاي ذهني و رواني و انواع عقب ماندگي ها مي گردد.

اين مسئله از طريق ازدواجي كه بين دو خويشاوند صورت گيرد احتمال وقوع بيشتري دارد زيرا شايد هردو ، ناقل ژن معيوب باشند لذا بهتر است در روستاها و جوامعي كه معتقدند عقد دختر عمو ، پسرعمو در آسمان ها منعقد شده، اين مسئله را به نحوي حل كرده كه تعصب غلط را كنار گذارده و در مورد ازدواج خويشاوندي با يكديگر، با دقت بيشتري اقدام نموده و حداقل قبل از آن با متخصصين ژنتيك مشورت نمايند.

پيشگيري از بروز معلوليت و عقب ماندگي ذهني عليرغم برنامه هاي گسترده اي كه در امر پيشگيري از معلوليت در سطوح گوناگون در جوامع مختلف اجرا مي گردد. متاسفانه گويي هيچگاه نبايد منتظر ريشه كن شدن بروز اينگونه نقيصه ها در ابناي بشر بود و يا حداقل اينكه تا كنون قدمي اساسي در اين راه برداشته نشده است به همين دليل به منظور كاهش مشكلات در رابطه با بروز نقيصه هاي جسمي و ذهني، معمولاً در هر جامعه به دو اقدام اساسي مي پردازند.

قدم اول : سعي و كوشش هرچه بيشتر در امر پيشگيري از معلوليت و جلوگيري از بروز نقايص ذهني. قدم  دوم : ايجاد امكانات لازم رفاهي و توانبخشي براي معلولان و خانواده آنها. در طي اقدامات پيشگيري، برنامه بدين روال است كه معمولاً تعدادي از متخصصين در پي كشف علت معلوليت بوده، پس از كشف آنان با در اختيار گذاردن راه حلها و رهنمودهاي لازم از طريق كتب، مقالات مندرج در مطبوعات برنامه هاي راديو تلويزيوني و غيره به جامعه و سازمان دهي ذيصلاح سعي مي كنند در صد بروز اينگونه عوارض را تا حد امكان كاهش دهند.

همچنين ايجاد امكانات رفاهي و توانبخشي مناسب در اقصي نقاط كشور جهت ادامه خدمت به كودكان معلول و خانواده آنهاست تا كليه معلولين و نيازمندان به امر توانبخشي بتوانند با برخورداري از شرايط مساوي امكانات تا حد ممكن از بند معلوليت رسته به خودكفايي و زندگي مستقل نائل آيند. اولياي كودك عقب مانده بايد محدوديت هاي او را قبول نموده و مطابق گنجايش محدود او رفتار نمايند. آنها بايد از توقعات زيادتر از ظرفيت كودك بپرهيزند و به خصوص به اين موقعيت كه كودك قادر به پيشرفت درسي همانند ساير كودكان همسال خود نخواهد بود پي ببرند.

موفقيت كودكاني كه ضريب هوشي ميان 50 تا 80 دارند به مقدار زيادي بستگي به سلامت عاطفي آنها دارد. اگرچنين كودكي احساس اعتماد به نفس داشته و اوليا را پشتيبان خود بداند و احساس كند كه آنان انتظار بي اندازه از او ندارند قادر به سازگاري با مشكلات محيط خواهد بود پذيرش اين حقيقت كه كودكان عقب مانده از نظر پيشرفت فكري و اجتماعي محدودند، كليد سلامت رواني آنها مي باشد.

در زمينه مسايل آموزشي دو راه حل براي مشكلات كودكان كه به نحو خفيف عقب مانده هستند وجود دارد در مدارس بزرگ كلاس هاي مخصوص كه بتوان متن درس و روش تدريس را با مقدار استعداد اين كودكان تطبيق داد، بسيار مورد نياز است.

موضوعات نه تنها بايد داراي نفع فردي باشد بلكه لازم است از لحاظ اجتماعي نيز براي آنان مفيد باشد، در مدارس كوچك كه نمي توان كودكان عقب مانده رادر كلاسهاي مخصوص تعليم داد، بايد توجه فردي به كودكان بشود بدين معني كه آموزگار حتي الامكان سعي كند كه به كودكان عقب مانده بيشتر رسيدگي نمايد و روش تدريس خود را به نحوي با استعداد آنان تطبيق دهد.

اميد است كه مردم با شناخت علل و رضايت مسايل در جهت پيشگيري از بروز معلوليت ها اقدام نموده و در آينده شاهد كاهش هرچه بيشتر تعداد عقب ماندگان ذهني در جامعه باشيم. همچنين نگرش افراد جامعه و نحوه برخورد با معلولان بويژه عقب ماندگان ذهني به طور مثبتي تغيير يابد و آنان را جزيي از افراد اين جامعه بدانيم .

 

در مدرسه چه كسي از من حمايت مي كند؟

ـ چه نوع دانش آموزماني به خدمات و امكانات ويژه در مدرسه نياز دارند؟ ـ چه وقت لازم است برنامه هاي آموزشي ، محتواي دروس و تقسيم بندي موادي درسي بر اساس آهنگ رشد توانايي و نيازهاي دانش آموزان تغيير يابد؟ ـ دانش آموزان مناطق محروم به منابع مادي بيشتر، معلمان قوي تر و برنامه هاي آموزشي غني تري نيازمندند.هرسال در اولين روز مهر ماه ميليونها دانش آموز با نگاههاي درخشان و چهره هاي شاداب و مشتاق قدم به مدرسه مي گذارند و پدران و مادران نيز به اميد دريافت آموزش و پرورش مطلوب دعاي خير خود را بدرقه راه نوگلان زندگي خود مي سازند. تماشاي اين كودكان و نوجوانان در حياط مدرسه، در صفوف مرتبي كه براي ورود به كلاس بسته مي شود وشباهت ظاهري آنان در صر صف و در هر كلاس، از نظر پوشش و قد و قامت اين شبهه را در بيننده ايجاد مي كند كه آنان در زمينه هاي ديگر نيز به هم شباهت دارندو بخصوص همگي مشتاق و آماده يادگيري دروس و تابع مقررات و انتظارات مدرسه هستند و لذا اگر خود بخواهند، دانش آموزمان موفقي خواهند بود اما در حقيقت از همان اولين روزهاي مدرسه بخوبي مشخص است كه در هر كلاس و در هر گروه سني بسياري از كودكان به رغم هوش و استعداد، به دليل شرايط فردي و كمبودهاي خانوادگي و فرهنگي نخواهند توانست از فرصتهاي آموزشي بهره مند شوند و در بسياري از مواقع بيش از اين كه سال تحصيلي به پايان برسد عده اي از دانش آموزان با عنوان عقب مانده تحصيلي، منزوي، پرخاشگر، بي انگيزه، بازيگوش و . . . از كاروان عقب مي افتند.

سابقاً واكنش نظام هاي آموزشي در مقابل خيل كودكان ناموفق ابراز تاسف و دلسوزي بود، زيرا فرض بر اين بود كه مدرسه در جست و جوي برقراري عدالت اجتماعي فرصت هاي يكساني را در اختيار همه ي دانش آموزان قرار مي دهد و اگر دانش آموزي نتوانست خود را با انتظارات و برنامه هاي مدرسه كه براي همه يكسان است وفق دهد، مساله مربوط به خود اوست. امروزه خوشبختانه نگرش نظام هاي آموزشي در مورد اين قبيل كودكان و به طور كلي در مورد اهداف و برنامه هاي آموزشي و پرورشي كاملاً تغيير كرده است.

در دنياي امروز يكي از مهم ترين هدفهاي آموزش همگاني سازگار كردن مدرسه با انتظارات و نيازهاي فردي و گروهي دانش آموزان است و لذا انتظار مي رود ه مدرسه خدمات و امكانات خاصي را براي استفاده ي افراد و گروه هايي فراهم سازد كه در صورت عدم وجود اين قبيل خدمات نخواهند توانست از فرصتهاي آموزشي و پرورشي بهره مند شوند.

الف ـ خدمات حمايتي مدرسه. در مدارس بسياري از كشورها براي مقابله با مسائل و مشكلات دانش آموزاني كه دچار مشكلات يادگيري يا رفتاري هستند، اقدامات و روشهايي به كار گرفته مي شود كه تحت عنوان خدمات حمايتي يا پشتيباني ناميده مي شود. اين نوع خدمات در جهت سازگار ساختن مدرسه با نيازها و انتظارات گروه هاي مختلف شاگردان به شرح زير به كار گرفته مي شود:

1ـ دانش آموزاني كه داراي مشكلات يادگيري هستند. بر اساس پژوهش هاي انجام شده معمولاً حدود 10 تا 12 درصد از دانش آموزان دچار نوعي مشكل يادگيري هستند. دانش آموزان ديرآموز، كودكان بي قرار، شاگردان كم انگيزه يا آنان كه توانايي تمركز محدودي دارند و يا كودكاني كه به علت غيبتهاي مكرر يا به دليل بيماري والدين يا دلايل ديگر از ساير همسالان خود عقب افتاده اند جزو اين گروه از دانش آموزان به شمار مي آيند.

در بسياري از كشورها پس از تشخيص اوليه مشكلات اين نو ع دانش آموزان به توسط مشاوران يا روان شناس مدرسه از اقدامات و روشهاي خاصي استفاده مي شود و كودكان به صورت فردي يا گروهي مورد حمايت قرار مي گيرند. در كشور فرانسه برنامه هاي پشتيباني و حكايت از دانش آموزان به صورت اقدامات پيشگيرانه از دوران كودكستان و كلاسهاي آمادگي آغاز مي گردد و گروه هاي سه نفره ي مشاوران كه شامل روان شناس مدرسه، مربي بازآموزي و متخصص تعليم و تربيت هستند در كودكستان ها حضور مي يابند و با مشاهده ي كودكان و صحبت و تبادل نظر با مربيان كلاس ها، كودكاني را كه پيش بيني مي شود به علت رفتار و واكنش هاي خود ممكن است بعدها در مدرسه دچار مشكلات درسي يا ناسازگاري شوند زير پوشش اقدامات حمايتي قرار مي دهند.

در دبستان معمولاً با دانش آموزاني كه دچار مشكلات يادگيري اند به صور فردي برخورد مي گردد. اين قبيل كودكان مي توانند در ساعاتي از روز آموزش انفرادي خاصي را بسته به وضعيت درسي و كمبودهاي خود دريافت دارند و در صورت وجود اختلالات عميق شناختي يا رفتاري از مداخله و كمك متخصصان و همكاري نهادهاي خارج از مدرسه بهره مند شوند.

در فرانسه اقدامات حمايتي آموزشي و پژوهشي معمولاً حول سه محور زير صورت مي گيرد: ـ مشكلات شناختي   ـ اختلالات رفتاري ـ مشكلات مربوط به جذب دانش آموز در گروه و مشاركت اجتماعي. براي مقابله با مشكلات دانش آموزان دسته اول كمكهاي تقويتي يا جبراني در مدرسه يا خارج از ساعات درسي به آنان ارائه مي گردد. دانش آموزاني كه دچار اختلالات عاطفي يا ناسازگاري هستند مي توانند از خدمات مشاوره و روان درماني استفاده كنند.

در زمينه ي كمك به جذب دانش آموز  در گروه و دخول اجتماعي نيز خدماتي در زمينه ي مشاوره اجتماعي  حرفه اي در مدرسه وجود دارد. در كشور بلژيك خدمات حمايتي براي دانش آموزاني كه دچار مشكلات يادگيري ناشي از كمبودهاي حسي ـ حركتي، عاطفي يا اختلالات دستگاه عصبي هستند به صورت كلاس هاي تطبيقي ارائه مي گردد.

بدين ترتيب كه در هر مدرسه يك كلاس تطبيقي به توسط معلم مجربي كه آموزشي خاص براي اداره ي چنين كلاسي را دريافت كرده است تشكيل مي شود. فعاليتهاي كلاس فوق زير نظر استاد آموزشي و تربيتي مدرسه كه شامل مدير، معلم كلاس، معلم تطبيقي و در بسياري از مواقع نماينده "مركز خدمات پزشكي ـ رواني ـ اجتماعي " منطقه ي آموزشي است، تنظيم مي شود و اين ستاد محتواي درسي، تمرينات لازم و مدت استفاده از كلاس تطبيقي را براي هريك از دانش آموزاني كه دچار مشكلات خاص يادگيري هستند، تعيين مي كند.

فعاليتهاي آموزشي كلاس تطبيقي بر اساس كمبودهاي دانش آموزان در محيط صميمي و با ايجاد رابطه هاي مثبت ميان معلم تطبيقي و شاگردان دنبال مي گردد، حضور شاگردان در اين قبيل كلاسها هرگز بيش از حداكثر دو ساعت در روز نيست و دانش آموزان بايد بتوانند ساير فعاليتهاي آموزشي و تربيتي را به همراه هم كلاسيهاي خود و در كلاس معمولي دنبال كنند.

شاگرداني كه  دچار اختلالات عميقتر از نظر شناختي يا رفتاري هستند مي توانند از كودك مشاوران و متخصصان در داخل يا خارج از محيط مدرسه استفاده نمايند. برنامه هاي كلاس تطبيقي، روش هاي مورد استفاده و نحوه ي پيشرفت دانش آموزان در زمينه هاي درسي و غير درسي به طور مستمر به توسط ستاد تربيتي فوق مورد ارزشيابي قرار مي گيرد.

در برخي از كشورها از جمله كانادا براي دانش آموزان دوره ي راهنمايي و دبيرستان كه دچار مشكلات يادگيري يا ناسازگاري هاي رفتاري هستند شرايطي فراهم مي آيد تا بتوانند بر اساس توانايي، آهنگ رشد و علائق خود ادامه تحصيل دهند. در اي صورت نه تنها محتواي دروس با شرايط و وضعيت آنان تطبيق داده مي شود، بلكه سازمان مدرسه يعني ساعات برنامه هاي آموزشي و تقسيم بندي مواد درسي نيز براي اين گروه از شاگردان تغيير مي يابد.

اين برنامه ها بر اساس نيازها و عقب ماندگيهاي تحصيلي نوجوانان به صورت موقت يا به طور دائم برقرار است. 2 ـ دانش آموزان استثنايي.

دانش آموزاني كه به علت نارساييهاي جسمي يا ذهني محدوديتهايي در يادگيري دارند نيازمند توجه خاص هستند و لذا ضروري است خدماتي كه در مدرسه ارائه مي گردد با نيازهاي خاص هريك از دانش آموزان فوق تطبيق داده شود. در ارائه ي خدمات فوق گاه لازم است از راهنمايي و نظريات متخصصان براي تشخيص ، تقويت و افزايش تواناييهاي شاگردان در زمينه ايجاد ارتباط با ديگران يا جابجايي و نقل و انتقال خود در مدرسه استفاده شود.

بديهي است براي كمك به رشد استقلال در اين قبيل كودكان همكاري نزديك كاركنان خدمات، اولياء و نيز استفاده از امكانات و تجهيزات ويژه در مدرسه لازم به نظر مي رسد. هدف از اين نوع اقدامات و كاربرد امكاناتي مانند خط بريل، ارتباط غير كلامي و به كارگيري روشهاي خاص آموزشي و پرورشي، تسهيل يادگيري اين دسته از كودكان و تطبيق دادن مدرسه با نيازهاي آنان است، زيرا اصل بر اين است كه مدرسه بايد همه شاگردان را در دستيابي به اهداف برنامه هاي آموزش عمومي ياري نمايد و فرصت هايي براي هريك از شاگردان فراهم آورد تا با هر نوع معلوليت بتوانند از حداكثر توانايي خود براي يادگيري ، موفقيت در تحصيل و مشاركت اجتماعي استفاده كنند.

اين نوع روشها و فعاليتهاي حمايتي بايد تا آنجا كه ممكن است در داخل مدرسه معمولي و اگر در مسير باشد درون كلاسهاي عادي صورت پذيرد.در غير اين صورت و در آخرين مرحله با تحليل و بررسي وضعيت و كمبودهاي دانش آموز به توسط متخصصان، انتقال به مدارس استثنايي انجام خواهد گرفت.

3ـ دانش آموزان تيزهوش . دانش آموزان تيزهوش افرادي هستند كه در مقايسه با ساير دانش آموزان داراي تواناييهاي ويژه ، كاملتر يا زودرسي از نظر ذهني، جسمي، عاطفي، اجتماعي و خلاقتر هستند؛ لذا از آنان انتظار مي رود كه تواناييهاي خاص خود را در زمينه هاي علمي ، هنري، ورزشي و غيره نشان دهند.

اما بررسيهاي مختلف حاكي از آن است كه گاهي عملكرد تحصيلي برخي از كودكان تيزهوش به دليل كمبود انگيزه يا به دلايل مختلف ديگر بسيار معمولي و يا حتي پايين تر از حد متوسط كلاس است و تواناييهاي خاص آنان هرگز مورد شناخت قرار نمي گيرد.

در برخي از كشورها پس از اينكه نيازهاي دانش آموزان مستعد تشخيص داده شد، آنان مي توانند ضمن استفاده از برنامه هاي عمومي كلاس از فعاليتهاي آموزش غني تر و انعطاف پذيري برنامه هاي مدرسه با توجه به نيازها و انتظارات خود برخوردار شوند. استفاده از برنامه هاي فوق فرصتي در اختيار دانش آموزان تيزهوش قرار خواهد داد تا ضمن برخورداري از مزاياي شركت در كلاس با همسالان خود كه داراي استعدادها و تواناييهاي متفاوت هستند، بتوانند به تقويت و پرورش استعدادهاي ويژه ي خود نيز بپردازند.

4 ـ دانش آموزان مناطق محروم . آمارهاي افت تحصيلي در بسياري از كشورهاي مختلف نشان دهنده ي اين واقعيت است كه دانش آموزان مناطق محروم به علت كمبودهاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي اولياي خود به مراتب بيش از ساير دانش آموزان در معرض عقب ماندگيهاي تحصيلي قرار دارند. بنابراين مدارسي كه در چنين مناطقي قرار گرفته است در بسياري از جوامع در حمايت از اين گروه از دانش آموزان و براي دستيابي به اهداف آموزش همگاني از روشها و برنامه هاي خاصي براي تطبيق دادن برنامه ها با نيازها و امكانات كودكان مناطق فوق استفاده مي كنند.

اين اقدامات مي تواند شامل تخصيص منابع مالي بيشتر ، به كارگيري معلمان مجربتر ، اجراي برنامه هاي آموزشي غني تر و تشكيل كلاسهاي تقويتي و جبراني در داخل يا خارج مدرسه باشد. موفقيت اقدامات فوق در گرو همكاري و تشريك مساعي معلمان، اولياء، ساكنان محل و حمايت همه جانبه ي مسوولان آموزش و پرورش است.

ب ـ خدمات تكميلي مدرسه . مدرسه را هرگز نمي توان به عنوان محلي تصور كرد كه تنها به انتقال دانش و معلومات بپردازد، بلكه لازمه ي تربيت افرادي مسوول، فعال و خلاق در جامعه، شركت دادن دانش آموزان در فعاليتهاي تكميلي است كه پاسخگوي نيازهاي اخلاقي، اجتماعي ، عاطفي و جسمي آنان باشد. ارائه ي اين نوع فعاليتها در مدرسه، دانش آموزان را در شناخت و پرورش استعدادهاي خود ياري مي كند و همكاري، تعاون و همبستگي را ميان آنان تقويت خواهد نمود.

از طرفي فعاليتهاي تكميلي بر پويايي و فعاليت محيط مدرسه مي افزايد و با ايجاد انگيزه در دانش آموزان احساس تعلق و وابستگي به مدرسه و فعاليتهاي آموزشي را نيز در آنان رشد داده، باعث مي شود كه حضور شاگرد در مدرسه با خاطرات خوش و ارتباطات غني و فراموش نشدني همراه گردد. انواع خدمات تكميلي. خدمات تكميلي شكلهاي مختلفي دارد كه هريك داراي اهميت خاص استم اين فعاليتها در درجه اول شامل خدمات تخصصي در كمك و حمايت از شاگردان است كه در اين زمينه مي توان از مشاوره ي تحصيلي ، حرفه اي ، رواني و روشهاي مختلف آموزش و پرورش استثنايي نام برد. به همين ترتيب مدرسه مي تواند با همكاري نهادهاي خارج از مدرسه مانند وزارت بهداشت و درمان، سازمان هاي خدمات اجتماعي و غيره خدماتي در زمينه ي مددكاري اجتماعي، بهداشت و سلامت ارائه دهد.

ديگر فعاليتهايي كه مي توان درون خدمات تكميلي عرضه كرد فعاليتهاي فوق برنامه در مدرسه در زمينه هاي فرهنگي ، اجتماعي ، هنري و ورزشي مي باشد. برنامه هاي موفق ديگر در زمينه هاي ياد شده، شركت دادن دانش آموزان در زندگي و فعاليتهاي مدرسه و تشويق آنان به اداره امور مربوط به كلاس و مدرسه است. هدف از اين قبيل برنامه ها آگاه ساختن دانش آموزان از اهداف، روشهاي يادگيري، مقررات مدرسه و درگير نمودن آنان در آموزش و پرورش خود است. يكي ديگر از برنامه هايي كه در مدارس برخي ازكشورها مورد استفاده قرار مي گيرد، آموزش دانش آموزان در مورد حقوق و مسئوليتهاي خود به عنوان يك دانش آموز ، فرزند خانواده و عضوي از جامعه از طريق تشكيل شوراي كلاس و انجمن هاي فعال دانش آموزي است.

در كنار فعاليتهاي تكميلي فوق همچنين مي توان از برنامه هايي با گرايش مذهبي يادكرد كه در اين نوع برنامه ها دانش آموزان فرصتي مي يابند تا آگاهي و اطلاعات مذهبي خود را گسترش دهند.

ج ـ خدمات ويژه ي مدرسه . برخي از دانش آموزانبراي اين ه بتوانند حداكثر ظرفيت و توانايي خود را رشد دهند به خدمات ويژه اي نيازمندند. در ميان مجموعه خدمات اختصاصي مدرسه مي توان به اقدامات بازآموزي در جهت تسهيل يادگيري زبان رسمي مدرسه براي دانش آموزاني كه زبان مادري آنان زبان غالب مدرسه نيست و نيز ارائه ي خدمات آموزشي در خانه يا در بيمارستان براي دانش آموزان بيمار اشاره كرد :

1ـ خدمات زبان آموزي : در بسياري از مدارس وجود دانش آموزاني با زبان و گاه فرهنگ متفاوت از فرهنگ مدرسه، ايجاد خدمات ويژه اي را براي دانش آموزان طلب مي كند تا هريك از آنان بتوانند از آموزش و پرورش مطلوبي كه به مشاركت اجتماعي و حرفه اي آنان كمك كند، برخوردار شود.اين نوع خدمات كه لازم است از كودكستان و به خصوص از دوره آمادگي وجود داشته با شد، شامل كلاس ها يا برنامه هاي خاص تقويت زبان رسمي براي دانش آموزان دو زبانه مي باشد.

در مناطق دو زبانه يا در محله هايي از شهر ه عده ي افراد مهاجر از روستا يا شهرهاي كوچك اطراف قابل توجه  است،  وجود دوره هاي پيش دبستاني براي آشنا كردن كودكان با زبان، برنامه ها و انتظارات مدرسه ضروري است . از آن گذشته در اين قبيل مدارس لازم است معلماني استخدام گردند كه با زبان و فرهنگ دانش آموزان آشنا بوده ، يا لا اقل آموزش و شناخت لازم را براي درك اين كودكان دريافت داشته باشند.

اين نوع كلاسهاي ويژه را مي توان در دبستان براي گروههاي كوچك از كلاس هاي مختلف يا حتي دانش آموزان يك محله در ساعاتي از روز به مدت حداقل يك سال ترتيب داد تا دانش آموزان ضمن برقراري ارتباط نزديك با معلم به زبان رسمي آموزشي كه وسيله ي لازم براي موفقيت تحصيلي و دخول اجتماعي آنان است مسلط گردند. در بسياري از كشورها مدارس براي كودكان دو زبانه با ريشه هاي فرهنگي متفاوت برنامه هايي در جهت شناخت و آشنايي بيشتر با زبان و فرهنگ اصلي دانش آموزان ترتيب مي دهند و فرصتهايي در اختيار آنان قرار مي دهند تا زبان و فرهنگ خود را به هم كلاسيهاي خود بشناسانند و ضمن احساس غرور از تبادل تجربيات خاص خود به غذاي زندگي در مدرسه نيز بيفزايند.

اقدامات فرهنگي فوق از اين جهت ضروري است كه در غير اين صورت دانش آموزان دو زبانه ممكن است تحت تاثير زبان و فرهنگ غالب مدرسه، زبان و فرهنگ خود را ناچيز بشمارند و ارزش هاي خانوادگي خود را طرد كنند و يا برعكس با مقاومت در مقابل انتظارات مدرسه و احساس خصومت با آن نمي توان از امكانات مدرسه و فرصت هاي آموزشي كه در اختيارشان قرار مي گيرد استفاده كنند.

2ـ خدمات آموزشي در خانه يا بيمارستان . در هر منطقه ي آموزشي معمولاً درصد كوچكي از دانش آموزان به علت بيماري هاي طولاني يا گذراندن دوره نقاهت در خانه يا بيمارستان، نمي توانند در مدرسه حضور يابند و به دليل بيماري خود بناچار يك سال تحصيلي را از دست مي د هند. در مورد اين نوع كودكان مدرسه مي تواند با صلاحديد پزشكان، معلماني را براي آموزش آنان در خانه يا در بيمارستان تعيين كرده، ساعاتي از هفته را به آموزش آنان اختصاص دهد و مانع از اين گردد كه بيماري موقت يا طولاني يك دانش آموز او را از ادامه تحصيل محروم سازد.

مجموعه خدمات ذكر شده در مدرسه باعث مي گردد كه همه ي دانش آموزان با هر نوع نياز ويژه بتوانند از فرصتهاي آموزشي و امكاناتي كه با سرمايه گذاري هاي عظيم مادي و معنوي در اختيار دانش آموزان قرار مي گيرد بهره مند گردند و در محيطي امن و پر انگيزه و با نظارت مربيان حمايت كننده، روند رشد متعادل جنبه هاي مختلف شخصيت آنان تسهيل شود. بديهي است لازمه ي اجراي چنين اقداماتي كه بر حق هر دانش آموز در برخورداري از آموزش و پرورش مطلوب تاكيد دارد، وجود متخصصان مختلف و تشكيل و امكانات مجهز است تا با تكيه بر آن بتوان كودكان را از دوره هاي پيش دبستاني تحت پوشش قرار داد و پيش از آنكه ديده شود بر اقدامات حمايتي پيشگيرانه پرداخت. با اين كه آموزش و نگه داري متخصصاني كه بتوانند به پيشگيري و رفع كمبودهاي آموزشي، اجتماعي و عاطفي دانش آموزان بپردازند نيازمند سرمايه گذاري عظيم وزارت آموزش و پرورش است ، اما با توجه به خسارات عمده افت تحصيلي (ترك تحصيل، تكرار پايه و كارايي ضعيف بسياري از دانش آموزان ) براي جامعه ، خانواده و خود دانش آموز، توجه خاص به پرورش اين نوع متخصصان اجتناب ناپذير به نظر مي رسد.

 

وضعيت مشاوره در گذشته و حال

"وضعيت مشاوره در گذشته". در گذشته، سنجش و جاي گزيني دانش آموزان عقب مانده  ذهني در واحد مربوط به خودشان صورت مي گرفت و بنا به ضرورت، كارشناساني با عنوان شغلي مشاور رواني عهده دار اين مسئوليت بودند و براي عملكرد دقيقتر اين گروه تست هاي هوشي و حسي ـ حركتي تعيين شده بود. از سه سال قبل، ضرورت ارائه يك شيوه ي صحيح براي سنجش و گزينش اصولي، مسوولان امر را به آن داشت كه در اين زمينه فعاليت هاي جدي تري داشته باشند. بدين منظور در جهت جذب نيرو از ميان فارغ التحصيلان رشته هاي روان شناسي ، علوم تربيتي، مشاوره آموزش قبل از دبستان و روان شناسي باليني مقطع كارشناسي، بر طبق ضوابط مشخص از جمله داشتن حداقل دو سال سابقه ي آموزشي، گروهي انتخاب شدند كه براي ايشان يك دوره بيست روزه ي اموزشي شامل دروس نظري، عملي و سنجش هوش برگزار شد.

اين گروه بعد از گذراندن دوره در مركز استان ها بين دو تا چهار نفر مشاور رواني، از طريق انجام تستهاي هوشي و حسي ـ حركتي ، سنجش هوش دانش آموزان را انجام مي دهند.

به منظور تامين نيروي انساني متخصص در شهرستان ها ني دوره هاي كارآموزي براي افراد وجاد شرايط برگزار شده كه اين دوره هاي مقدماتي در مراكز استان ها ارائه و دوره تكميلي نيز در تهران و زير نظر واحد تست تشكيل گرديد.

بدين ترتيب در مدتي حدود سه سال ، 90 نفر مشاور رواني تستهاي هوشي و حسي ـ حركتي تربيت شدند. علاوه براين گروه ، در بعضي از مدارس ناشنوايان افرادي عهده دار امر مشاوره بودند.

در سال تحصيلي 70 ـ 69 اين گروه در مدارس محل خدمت خويش علاوه بر انجام سليقه اي وظايف، عمدتاً تست ((ريون)) را بر روي كودكان انجام داده اند. اين هدف كه مقايسه اي بين هوش دانش آموزان عادي و ناشنوا به عمل آيد در سال تحصيلي 71 ـ 70 مشاوران به منظور ارزيابي رشد اجتماعي دانش آموزان نا شنوا ، آزمون رشد اجتماعي ((واينلند)) را انجام دادند كه نتايج ارزيابي قبلي و اين ارزيابي در اختيار يكي از مشاوران وقت كه در ضمن مسئوليت برنامه ريزي كار مشاوران را عهده دار بود قرار گرفت.

احتمالاً نتايج به دست آمده ، پس از انجام بررسي  در آينده اعلام خواهد شد. به طول كلي همان گونه كه ذكر گرديد در گذشته مشاوران شرح وظايف مشخصي نداشتند و سليقه اي عمل مي كردند.

"وضعيت مشاوره در حال حاضر ". سازمان آموزش و پرورش استثنائي كشور در زمستان 1370 ، به رياست آقاي دكتر غلامعلي افروز رسماً فعاليت خود را آغاز كرد و به دليل نگرش مثبت ايشان به امر مشاوره در سازمان مزبور، واحد مشاوره تشكيل شد.

در شروع فعاليت سازمان ، جلسه اي را با حضور رئيس سازمان، مسوول واحد مشاوره و كليه مشاوران مدارس استثنايي تشكيل شد. در اين جلسه آقاي دكتر افروز با توجه به اهميت شغل مشاوره نويد دادند كه در آينده، تلاش و همت واحد مشاوره ي سازمان بر گسترش كمي و كيفي آن متمركز خواهد بود.

در ضمن با شمردن اهداف سازمان، اهميت خاص نقش خانواده را مورد تاكيد قرار داده، به مشاوران توصيه فرمودند تا از طريق جلب مشاركت خانواده ها و والدين زمينه ي ادامه نقش مشاوره را در خانه نيز فراهم كند. بررسي وضعيت تحصيلي مشاوران در ارتباط با شغل خود و تاكيد بر اهميت آن از ديگر مسائل مهمي بود كه در جلسه مذكور مطرح شد.

دومين جلسه ي مشاوران تهران در اوايل تيرماه همان سال تشكيل گرديد. در اين جلسه نيز رئيس سازمان و مسئول واحد مشاوره، مطالبي را در باره برنامه هاي آتي مطرح كردندو اهميت نقش مشاوره را بخصوص در مدارس استثنايي يادآورد شدند.

در ضمن خبر مربوط به برگزاري سمينار سراسري مشاوران كشور قبل از شروع سال تحصيلي، به اطلاع حضار رسيد. اين سمينار در هفته ي اول مهرما، طي و روز برگزار شد. و در اين سمينار علاوه بر مشاوران استان تهران، از هر استان سه نفر نماينده شركت داشتند كه اكثر از مشاوران رواني تست هاي حسي ـ حركتي استان ها بودند و هريك مسئوليت تست و سنجش ذهني دانش آموزان را در استان خويش به عهده داشتند . جلسات به صورت ميزگرد و سخنراني برگزار شد و مشاوران فرصتي دوباره يافتند تا مروري كوتاه بر دانش خويش داشته باشند در ضمن با تشكيل چند كميته به مسائل و مشكلات مشاوران رسيدگي و پيشنهادهاي آنان جمع بندي شد.

بنا به درخواست مشاوران، به منظور تداوم و پيگيري مسائل سمينار، مقرر شد سمينارهاي بعدي در مراكز استانها و به نوبت برگزار شود و در اين فاصله براي بهره گيري بيشتر از امكانات دفتر مركزي، مشاوران استان تهران ، به صورت جلسه و گردش گردهماييها براي آگاهي كليه مشاوران بر استان ها نيز منعكس شود.

واحد مشاوره ي سازمان بنا به ضرورت شرح وظايف مشاوران را به منظور انجام فعاليت يكسان ايشان تهيه كرده ، به همراه فرم هاي پرسشنامه ي اطلاعاتي براي دانش آموزان به قياس درجه بندي رفتار آنها، خلاصه ي گزارش سمينار كه در مجله ي پيوند چاپ شده بود ، براي مشاوران سراسر كشور ارسال نمود. نظر به تامين نياز كادر مشاوره ي مداس از ميان متخصصان شاغل در مدارس استثنايي ، فرم درخواست، تنظيم و به كليه مدارس فرستاده شد تا پس از تكميل و بررسي با توجه به امكانات ، اقدامات لازم براي جابجايي به عمل آيد.

برنامه هاي آموزش خانواده در مدارس از اهميت ويژه اي برخوردار است. واحد مشاوره، برنامه ريزي اين آموزش را عهده دار شد و با نظرخواهي از مسئولان علاقه مند مدارس، برنامه اي را تهيه و تدوين نموده و به عنوان پيشنهاد به مدارس اعلام كرده است. بدين ترتيب در مدارسي كه داراي مشاور و راهنما هستند، اين مسئوليت به آنان واگذار شده تا با همراهي رئيس مدرسه، اقدام به برگزاري اين جلسات آموزشي نمايند.

برنامه هاي آينده ي سازمان در زمينه مشاوره. با تكيه بر اين اعتقاد كه هر مدرسه استثنايي بايد حداقل يك مشاور داشته باشد، اقداماتي در حال انجام است، تا افرادي با مدرك كارشناسي كه رشته ي آنها مربوط به اين شغل باشد و علاقه ي لازم را نيز داشته باشند ، بر طبق شرايط و ضوابطي جذب گردند. لزوم گسترش امر مشاوره در مدارس، توجه به ايجاد مركز مشاوره در تهران و مراكز استان ها را با اهداف مشخص و نيزوي انساني پيش بيني شده، ضروري مي سازد.

ديدگاه شرع در معلوليت

در مورد افراد معلول و كودكان استثنايي در مكاتب و علوم مختلف بحثهاي گوناگوني شده و افراد صاحب نظر انديشمند و خصوصاً دانشمندان و متخصصين روانشناسي و علم ژنتيك از زواياي خاصي به آن نگاه كرده اند و نظريات مختلفي و فراواني در اين زمينه داده اند. حقير در اين مقاله درصدد هستم نظر و ديدگاه اسلام را به صورت اجمال و درفراخور مقاله مطرح كنم. اينكه نظر اسلام در مورد زمينه پيدايش اينگونه نقص عضوها چيست؟ و اين نقص عضوها آيا با عدل الهي منافات دارد يا خير؟ قاعده و قانون كلي اين است كه اين افراد مانند سايرين سالم باشند لكن به دلايل و عواملي اينگونه شده اند. از نظر شرع مقدس اسلام اصل اولي بر اين است كه همه ي انسان ها از نظر خلقت و آفرينش ، صحيح و سالم و تندرست بوده و هيچگونه نقص عضو و مرض يا بيماري خاص و اختلالي در جسم و عقل نداشته باشند.

قرآن مجيد در بيان آفرينش انسان بطور اعم مي فرمايد : (( لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم: ما انسان را به بهترين شكل آفريديم.)) از اين آيه ي شريفه استفاده مي شود كه اصل در آفرينش انسان بي عيب و نقص بودن است و خلقت انسان از نظر پروردگار عالم به بهترين نوع ، شكل، قيافه و اندام مي باشد و اگر انساني فاقد چنين كمال ا وليه اي مي گردد وجودش، استثنايي است كه بر قانون خلقت وارد شده است كه بايد دنبال عوامل آن بگرديم.

و از نظر شرع مقدس اسلام و به استناد قرآن هر انساني كه متولد مي شود داراي اندامي سالم است و اين براي همه ي انسان ها است. اينگونه نيست كه خداوند انساني را خلق نمايد با نقص عضو. قرآن مي فرمايد : اين اندام بدن ابزاري براي آگاهي و شناخت است كه خداوند به همه انسان ها يكسان عنايت مي فرمايد  ((ولله اخر حكم من بطون امهاتكم لا تعلمون شيئا و جعل لكم السمع و الابصار و الافئده لعلكم تشكرون: خداوند شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حاليكه چيزي نمي دانستيد و براي شما گوش و چشم و دل و عقل قرار داد )) از آيه شريفه استفاده مي شود كه اصل در خلقت و آفرينش داشتن اين ابزارها (گوش، چشم، هوش و . . .) است جهت كسب اطلاعات و آگاهي و علم و دانش و اگر انساني متولد مي شود و فاقد اين ابزارهاست بخاطر اموري است كه استثنايي در خلقت ايجاد كرده و ربطي به اصل شرع و دين  كه انسان را چگونه آفريده است ندارد.

و حال كه بعضي از افراد معلول شده و به عوامل مختلف استثنايي در خلقت ايجاد شده و اين ها اينگونه شدند و آيا در اصل عزت و شرافت و كرامت و اشرف مخلوقات بودن اين افراد خللي ايجاد شده است؟ به طور مسلم پاسخ اين سوال خير است. چون اگر عزتي و شرافتي و كرامتي است براي اصل وجود انسانيت است نه اين اندام و بدن لذا حرمتي و احترامي كه در شرع مقدس اسلام براي انسانها وارد شده براي همه انسان ها علي السويه است.

به عنوان مثال اگر هر عضوي از هر انساني در اثر سانحه اي دچار حادثه شده و از بين برود ديه اين عضو براي ثروتمند، فقير، عقب مانده ذهني، استاد دانشگاه و . . . يكسان است و اگر كسي يك انسان ايزوله را هم به قتل برساند بايد ديه يك انسان كامل را بپردازد. قرآن مجيد نوع انسان را به عنوان عاليترين موجود بر زمين و دريا مسلط كرده است و اين اختصاص به فردي خاص ندارد (( و لقد كرمنا بني آدم حملنا هم في البر و البحر و رزقنا من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا. ما به فرزندان آدم كرامت و برتري بخشيديم و آنان را بر بيابان و دريا مسلط ساختيم و از پاكيزه ها روزي داديم و بر بسياري از آنچه كه آفريديم برتري بخشيديم.)) اينگونه آيات شريفه كه بيان گر موقعيت رفيع انسان است شامل حال نوع انسان است و از اين نقص و كمبودي كه بعضي ها بر جسم و يا روان دارند به گونه اي تخلف از قانون خلقت مي باشد و هرگز برنامه آفرينش انسان بر اساس نقص بنا نهاد نشده بود و هر  نوع پديده اي اگر برخلاف كمال و كرامت باشد جنبه ثانوي و استثنايي است.

همه آيات و رواياتي كه در ارزشهاي انساني وارد شد اين همه پيچيدگي هايي كه در آفرينش انسان وجود داشته و انديشمندان و نويسندگان كه در ارزش هاي وجودي انسان كتاب نوشته و سخن گفته اند همه اين مطالب براي نوع انسان مي باشد. و اگر قرآن مجدي مي فرمايد: (( من قتل نفساً بغير نفس او فساد في الارض فكانها قتل الناس جميعا: كسي كه انساني را بدون اين كه كسي را كشته باشد و يا فسادي در زمين انجام داده باشد بكشد گوئي كه همه انسانها را كشته است.)) يعني مقام شامخ يك انسان را آن قدر بالا مي برد كه اگر به او بي حرمتي و بي احترامي شود گويي به همه انسان ها بي حرمتي شده و اين شامل يك معلول ايزوله هم مي شود . (( من احياهافكا منا احيا ناس جميعا: براي حيات و زنده كردن هم همينگونه است.)) پس نگاه شرع به معلول در اصل اوليه بعنوان يك انسان است كه او اشرف مخلوقات است و مقام عزت و كرامتي كه براي انسان است براي انسان معلول هم هست.

و آيا اين معلوليت از نظر شرع منافات با عدالت خداوند ندارد؟

در اين قسمت به طور اجمال به اين مطلب پرداخته مي شود و بحث تفصيلي را بايد درمباحث كلامي جستجو كرد كه به تفصيل در مباحث كلامي بحث شده است. معلوليت نه تنها منافات با عدالت خداوند ندارد بلكه اجراي قانون عليت و معلوليت و تائيد عدل طبيعي در موارد مختلف به سود انسان بوده و اساس زندگي را تشكيل مي دهد و اينكه ب توضيح بيشتري در اين زمينه مي پردازيم.

عامل اصلي در پيدايش قسمت اعظم نقائص در خلقت و معلوليت به پدر و مادر بر مي گردد اگر والدين به علل آن آگاه بودند در صدد برطرف كردن اين معلوليت بر مي آمدند و ميزان معلوليت به مقدار بسيار كاهش پيدا مي كرد. بعنوان مثال وقتي از نظر پزشكي ثابت شده است كه الكل ـ اعتياد و . . . در جنين تاثير منفي دارد و پدر و مادري رعايت نمي كند، قطعاً جريان طبيعي اينست كه فرزندبا مشكل جسمي متولد مي شود و اين منافاتي با عدل الهي ندارد. تاثير عوامل و اسباب طبيعي كه گاهاً موجب معلوليت مي شود آن هم به دست ما نبوده خواه بدانيم يا ندانيم هر علت طبيعي نتيجه خاص خودش را به دنبال دارد. مثلاً يك بچه سنگي را پرتاب مي كند و چشم انساني را كور مي كند اين سنگ به امر طبيعي به چشم بچه ، بزرگ ، پير، جوان ، بي گناه، با گناه كه اصابت كند، عدسي چشم را پاراه مي كند و موجبات نابينايي را فراهم مي كند و مثال هاي فراوان ديگر گرفتن اين خاصيت از سنگ خلاف علل طبيعي و نظام علت و معلول است.

بيشترين موارد معلوليت كودكان معلول بي احتياطي و جهل والدين است كه اينها خيال مي كنند وظيفه اي بغير از بذر افشاني ندارند در حاليكه وظايف آنان از روز گزينش همسر آغاز مي شود تا وقتي كه ميوه ي ازدواج را تحويل جامعه بدهند والدين با رعايت قوانين پزشكي و  دستورات ديني مي توانند بسياري از معلوليت ها را كاهش دهند.

انسان نهالي را كه در سرزمين براي ثمر بخشي غرس مي كند بايد باغبان آن را نوازش كند و هزاران فعاليت تا درختي با ثمر شود و الا صرف غرس نهال و او را رها كردن كافي نيست. نوزاد در رحم مادر مانند درختي است كه والدين بايد در مراقبت آن كوشش كنند و از روزي كه پيوند زناشويي مي بندند بايد شرايط تحويل كودك سالم را فراهم كنند و بدانند نواميس خلقت و قوانين آفرينش در يك جريان طبيعي در حركت است و بدانند كه وقتي گروه خوني آنان تطبيق نمي كند و با اينكه والدين بيماري مسري يا عفوني دارد خواه ناخواه نوزاد هم مبتلا مي شود و يا اگر در دوران بارداري مراقبت هاي ويژه انجام نگيرد اثرات نامطلوب روي كودك خواهد گذاشت.

و اينكه گفته شود گناه اين فرزندان معلول چيست كه بايد بواسطه جهل و ندانم كاري والدين به اين روز سياه كشيده شود و خوب بود كه خدا پدران و مادران اينها را عالم به قضايا مي كرد تا اين كه فرزندي معلول متولد نمي شود، اين آگاه سازي و دادن اين دانش و علم از طريق غيب و بدون تحصيل بر خلاف سنتهاي آفرينش است و اينكه همه افراد بشر از همه حوادث عالم با خبر باشند و همه امور را بر وفق مراد خود قرار دهند زندگي يك حالت يك نواختي به خود مي گيرد كه خلاف جريان طبيعي خلقت است. و علم و دانش زماني براي انسان ها كمال شمرده مي شود كه آن را در سايه سعي و تلاش خود بدست آورد و همه امورش در يك جريان امتحان الهي قرار گيرد نه اينكه علم را از طريق خدا و بدون تلاش بدست آورد، اين اعطائي از طرف خداوند و بر همه انسانها علي السويه خلاف سنن الهي است.

 

 

پژوهش در مورد كودكان استثنائي

با توجه به بررسيهاي انجام شده امروزه ضرورت تحقيق و پژوهش در زمينه كودكان استثنائي كاملاً آشكار است در همين زمينه آموزش و پرورش پژوهشگده هايي را در اين زمينه بنا كرده است كه بهتر است با آن نيز آشنا شد.

پژوهشكده كودكان استثنائي موسسه اي است پژوهشي وابسته به پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش كه بر اساس موافقت اصولي شماره 22/2311 مورخ 27/2/73 و موافقت قطعي مورخ 16/10/74 شوراي گسترش آموزش عالي تاسيس شد.

اين پژوهشكده به امر تحقيقات در زمينه كودكان استثنائي در گروههاي مختلف مي پردازد و از جمله اغلب پروژه هاي تحقيقاتي اين پژوهشكده بر خواسته از مسائل و مشكلات جاري آموزش و پرورش ويژه است كه از ديدگاه كاربردي از اهميت ويژه اي برخوردارند هدف پژوهشكده تحقيق در زمينه هاي مختلف كودكان استثنايي مي باشد. وظايف پژوهشكده عبارتند از :

انجام پژوهشهاي بذيادي و كاربردي پيرامون مسائل رواني ، تربيتي ، آموزشي، توانبخشي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و حقوقي كودكان استثنايي و نيز بهداشت و پيشگيري از معلوليتها در خانواده و اجتماع؛ تحقيق و پژوهش و يافتن روشهاي بهتر به منظور بهبود كيفيت در كسب مهارتهاي علمي و بالا بردن تواناييهاي كودكان استثنايي، پژوهش در تهيه و تدارك الگوها و آزمونهاي مناسب و كاربردي جهت تشخيص و ارزيابي ويژگيها و استعدادهاي كودكان در سنين مختلف، به خصوص كودكان پبيش از دبستان، انجام پژوهشها و ارائه روشهاي شناسايي، جذب و جايگزيني كودكان استثنايي و نحوه ارتباط والدين با تاكيد بر يافته هاي نوين علمي، پژوهش در زمينه ارزشيابي آموزش و پرورش كودكان استثنايي و ارائه راههاي بهتر جهت پيشبرد هدفها و برنامه ها و بهبود عملكردها، همكاري در تعيين خط مشي ها و اولويتهاي تحقيقاتي و پژوهشي در جهت اهداف سازمان آموزشي و پژوهشي و توانبخشي به نحوي كه ناتواناييهاي ذهني، حسي ، حركتي، رفتاري، عاطفي و يادگيري كودكان استثنايي جبران گردد، فراهم نمودن تسهيلات لازم جهت توسعه و هدايت فعاليتهاي تحقيقاتي و پژوهشي در جهت شناخت و دستيابي به راه حلهاي مناسب، انجام پژوهشهايي كه منجر به ارائه راههاي عملي و موثرتري براي افزايش كارآيي معلمان، و بهبود كيفي ، محتواي آموزشي و روشهاي تدريس و مواد و فضاي آموزشي كودكان استثنايي گردد، ايجاد ارتباط فعال و سازنده با ساير موسسات و جوامع علمي و پژوهشي  در داخل و خارج از كشور از طريق برگزاري گردهمايي ها، مبادله محقق و يا اجراي پروژه هاي تحقيقاتي مشترك جهت دستيابي هرچه بيشتر به علوم و فناوري جديد در زمينه هاي مرتبط با اهداف و سياستهاي پژوهشكده در محدوده مقررات عمومي كشور.

با توجه به مطالب اخير وب سايت پژوهشكده استثنايي پيشگام معرفي آموزش و پرورش ويژه در كشور است. پژوهشكده از اين رهگذر بدنبال چشم انداز جديدي در آموزش و پرورش و تحقيقات مربوط به كودكان استثنايي در عصر فن آوري اطلاعات در جمهوري اسلامي ايران است.


ضميـمه

1ـ عنوان شغل

مشاور كودكان استثنايي

2ـ تعريف شغل: منظور از مشاور كودكان استثنايي به فردي گويند كه به بررسي ، تشخيص و راهنمايي در مورد مسائل و مشكلات جسمي و رواني دانش آموزان استثنائي مي پردازد.

3ـ شرح وظائف و مسئوليت هاي اصلي شغل: الف ـ شرح حال گيري از كودكان استثنايي و خانواده آنان     ب ـ انجام مصاحبه و گرفتن آزمون از كودك         ج ـ تشخيص مشكل اصلي كودك

د ـ درمان مشكل يا در صورت نياز مشاوره و راهنمايي

پ ـ راهنمايي كردن خانواده كودكان استثنايي در جهت سازگاري با مشكل فرزند خود.

4ـ اهميت و ضرورت شغل: درمان كودكان مشكل دار كه حدود 2/10 از كل كودكان را شامل مي شود و پيشگيري از ابتلاي بعضي از كدكان به بيماري ها و مشكلات جسمي و روحي و استفاده ي بهينه از توانايي هاي باقيمانده اين قشر از كودكان .

5 ـ مدارك تحصيلي لازم براي احراز شغل: حداقل مدرك كارشناسي كودكان استثنايي و يا بالاتر (كارشناسي ارشد و دكتري ).

6ـ مهارت ها، تجارب و دوره هاي آموزشي ويژه براي احراز شغل : الف ـ آموزش آكادميك يا دانشگاهي         ب ـ دوره هاي كارورزي در دوره دانشجويي      ج ـ تجربه ي كار با كودكان استثنايي

د ـ عشق و علاقه به كودكان استثنايي

7ـ خصوصيات جسماني و توانايي هاي بدني لازم براي انجام شغل: مشاور كودكان استثنايي بايد از نظر جسمي سلامتي نسبي را داشته باشد به علاوه در زمينه ي مهارت هاي حركتي و حواس نقصي نداشته باشد.

8ـ خصوصيات رواني و توانمندي هاي ذهني لازم براي انجام شغل: از نظر خصوصيات رواني مشاور نبايد داراي مشكلات روحي حاد و عميق باشد هم چنين از نظر ذهني ضريب هوشي، و بايد بالاتر از حد نرم (نرمال) يعني  IQ بزرگتر از 100 باشد.

9ـ رغبت هاي مورد نياز براي انجام شغل: علاقه به حل مشكلات افراد مشكل دار مهم ترين رغبت مورد نياز براي انجام اين شغل است .

10 ـ ويژگي هاي شخصيتي (عاطفي) اجتماعي و رفتاري لازم براي شغل: مشاور كودكان استثنايي بايد صبور، اجتماعي ، علاقه مند ، بشاش، مهربان، خوش برخورد، مرتب ، و . . . باشد.

11 ـ محل هاي اشتغال و استخدام : الف ) آموزش و پرورش      ب ) دانشگاه ها (آموزش عالي)

ج ) كلينيك هاي مشاوره روان و درماني ، سازمان بهزيستي ، كانون اصلاح و تربيت و كليه مراكزي كه با اين قشر سروكار دارند.

12ـ نحوه استخدام و ورود به شغل: داشتن حداقل مدرك ليسانس ، احساس نياز آن مركز به مشاور، انجام مصاحبه هاي علمي و گزارش.

13ـ آينده شغل: آينده اين شغل در كشورهاي پيشرفته در حال پيشرفت است اما كشور ما با دو شكل روبه رو است كمبود امكانات و عدم پذيرش افراد از اين گونه مراكز ( ملت ما از نظر فرهنگي هنوز خود را با اين مراكز سازگار نكرده اند) با همه اينان اين گونه مراكز كه با كودكان استثنائي كار مي كنند نسبت به گذشته نسبتا بهتر شده است .

14ـ محل و راههاي كسب اطلاعات بيشتر درباره شغل: الف : استفاده از افرادي كه در اين زمينه تجربه يا تحصيلات دانشگاهي دارند.     ب : اينترنت

15 ـ توصيه و پيشنهاد لازم براي داوطلبان ورود به اين شغل: به داوطلبان توصيه مي شود حتماً شخصيت خود را مورد بازبيني قرار دهند و واقع نگر باشند زيرا اين شغل نياز به توانايي جسمي و روحي و علاقه و صبر بالايي دارد.


منابع و مآخذ:

 

هيلگارد و همكاران ، (1904) ، ترجمه براهيني و همكاران (1378) ، زمينه روانشناسي ، تهران انتشارات رشد.

بازرگان، زهرا، (1373) ، در مدرسه چه كسي از من حمايت مي كند ، مجله ي پيوند ، شماره 180

شعاعي ، فاطمه ، (1372) ، خدمات مشاوره در آموزش و پرورش استثنايي، مجله تعليم و تربيت استثنايي.

خاك ، عباس، (1379) ، تحليل زمينه ها و مسائل شرعيه در رابطه با افراد استثنائي، همايش حقوق كودكان استثنايي در ايران.

مير سلطاني ، سيد مهدي ، (1383) ، علل عقب ماندگي ذهني، مجله اطلاعات، صفحه 10.

 

ميلاني فر، بهروز، (1374) ، روانشناسي كودكان و نوجوانان استثنايي، تهران، انتشارات قومس.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 18:05 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره رضایت شغلی

بازديد: 957

تحقیق درباره رضایت شغلی

چكيده طرح پژوهشي:

 به اعتقاد بسياري از صاحب نظران از ميان همه مفاهيمي كه متخصصان رفتار سازماني، مديريت و روانشناسان سازمان و صنعتي در موقعيت هاي مختلف مورد مطالعه قرار داده اند، رضايت شغلي از مهمترين زمينه هاي پژوهشي بوده است. اهميت رضايت شغلي از يك سو به دليل نقشي است كه در بهبود و پيشرفت سازمان و نيز بهداشت و سلامت نيروي كار دارد و از دگرسو، به علت آن است كه مفهوم رضايت شغلي علاوه بر تعاريف و مفهوم پردازيهاي متعدد و گاه پيچيده، محل تلاقي و نيز سازه مشترك بسياري از حوزه هاي علمي مانند روانشناسي، مديريت، جامعه شناسي و حتي اقتصاد و سياست بوده است. به همين دليل ديدگاه ها و مفهوم سازيهاي (conceptualization) متعدد و گاه متناقضي درباره آن شكل گرفته و توسعه يافته است. يكي از جديدترين نظريه ها در اين باره متعلق به ترز (2000) است. ترز (Terez) در نظريه خود تحت عنوان «جستجوي معنا در محيط كار» تلاش كرده است از ديدگاه روانشناختي عواملي را كه مي تواند به محيط هاي كاري و سازماني معنا بخشيده و آنها را مطلوب سازد شناخته و راه هاي عملي ساختن آنها را تبيين كند. مقاله حاضر سعي دارد هر يك از اين عوامل را همراه با ديدگاه ساير صاحب نظران و نظريه پردازان به اختصار توصيف كند.


مقدمه:

آيا حقيقتاً چيزي در محيط كار وجود دارد كه آن را بامعنا سازد، اگر چنين است چگونه مي توان آن را شناخت، احساس كرد و يا به وجود آورد، اكثر نظريه پردازان رضايت شغلي، در تلاش براي پاسخ به اين گونه پرسشها به تبيين نظري رضايت شغلي و عوامل سازنده آن پرداخته اند. از جمله موخرترين اين نظريه پردازان ترز (2000) است. به اعتقاد وي بيشتر مفاهيم و تبيين هايي كه در پيشينه مطالعاتي رضايت شغلي وجود دارد بر پايه: 1) ديدگاه هاي اوليه فرد درباره ي محيط كار 2) نظريه هاي گوناگون روانشناسي و مديريت 3) فنون مبتني بر تلقين هاي روان شناختي قرار دارد. اما هيچ كدام نمي تواند تبيين كنند. تمامي مولفه هاي پيچيده رضايت شغلي باشد بلكه چيزي بيشتري وجود دارد كه وي به آن «پروژه معنا در كار MeaNinàof workproject)) مي گويد. ترز با به كارگيري روش هاي گوناگون پژوهشي و آماري بسياري از جوانب ابعادي كه مي تواند يك محيط كاري را بامعنا و رضايت بخش سازد، مشخص كرد. او علاوه بر استفاده از روش هاي مصاحبه، مشاهده و مقياسهاي سنجش رضايت شغلي از آزمودني هاي خود پرسش هاي كلي و متعددي به عمل مي آورد كه تمامي آن ها بر پايه يافتن معنا در محيط كار قرار داشت مانند: يك كار بامعنا را چگونه تعريف مي كنيد، آيا معنا داشتن كار و حرفه با رضايت شغلي تفاوت دارد، بامعناترين و كم معناترين تجربه كار خود را چه مي دانيد، چگونه مي توان معناي بيشتري و بهتري در زندگي كاري ايجاد كرد. پاسخ به پرسش هاي بالا و داده هايي كه از روش هاي گوناگون پژوهشي به دست آمده، معناي تجزيه و تحليل هاي ترز قرار گرفت و سرانجام به تعيين عواملي در محيط كار منجر شد كه وي آنها را «كليدهاي رضايت شغلي» ناميد. به اعتقاد او هر يك از كاركنان مجموعه اي از عوامل را در اختيار دارند كه به وسيله آنها نياز معنا بخشيدن به تجربه هاي شغلي خويش را برآورده مي سازند. اين عوامل بسيار شبيه به كليدهايي است كه هميشه همراه خود دارند. كليدهاي اصلي مي توانند احساس عميق هدف دار بودن، خلاقيت و يافتن فرصت براي برقراري ارتباط هاي موثر براي يك فرد و احساس مالكيت، چالشهاي متعدد و هماهنگي خوب با سازمان براي افراد ديگر، باشد. ترز در مجموع 22 كليد (عامل) اصلي رضايت شغلي را مشخص و شرايط فقدان و ايجاد هر يك را به تفصيل بيان مي كند.

جستجوي معنا در محيط كار ß ترجمه و اقتباس : علي عسگري


بيان مسأله:

 (رضايت شغلي): دربرخي بررسيها دريافته اند كه عامل هاي استرس معيني در وضعيت هاي معيني موجب بهبود در عملكرد شغلي و رضايت شغلي و فشار كار مي شوند، حال آنكه پژوهش هاي ديگر نشان داده اند كه استرس ممكن است به كاهش عملكرد شغلي و رضايت شغلي منجر شود. اگر تفاوت هاي فردي در نظر گرفته شوند، خواهيم ديد كه نسبت ميان رضايت شغلي (و متغيرهاي ديگر پيچيده تر مي شود. به عنوان نمونه وال شاك walshak) (در 1981) با انجام بررسي گسترده اي دربارة تأثير اسرتس در مردان و زنان- در شكل هاي كارگري يكسان نتايجي را به دست آورده است كه نشان مي دهند سطح رضايت شغلي زنان با مردان در مشاغل يكسان، بسيار متفاوت است.

نتيجه گيريها و بررسي ها نشان مي دهند كه رضايت شغليِ كم، نشانه از استرس شغلي است. در ارزشيابي اثربخشي راههاي مداخله اي كه مديريت استرس در پيش مي گيرد، مي توان رضايت شغلي را نيز وسيلة سنجش مفيدي براي نتيجة كار دانست، اما تعيين بهترين شيوه براي سنجش كلي حاصل كار دشوار است. در بعضي موردها، براي مشخص كردن رضايت شغلي به طور مستقيم به ارزيابيهاي رفتاري دست مي زنند. نمونه هايي از چنين سنجشهاي رفتاري عبارتند از تعيين دفعات (يا فراواني) غيبتها، شمار كاركناني كه ترك كار كرده اند، يا ميزان شكوه و شكايت هاي اظهار شده.

دليل منطقي كاربرد چنين سنجه هايي آن است كه با بررسي اين متغيرها مي توان به ميزان رضايت فرد از كار پي برد. روش ديگر براي بررسي رضايت شغلي اين است كه از وسيله هاي خودسنجي (self-reportinstruments) استفاده شود. چندين وسيلة خود-سنجي گوناگون وجود دارد. مثلاً پرسش نامة توصيف شغلي، مقياس صورتها، پرسش نامه رضايت مينه سوتا. به عنوان مثال پرسش نامه ي اخير از 100 پرسش تشكيل شده است و رضايت كاركنان را از 20 جنبة گوناگون محيط كار ارزيابي مي كند. هر يك از اين 20 جنبة تقويت كنندة كار با نيازهاي رواني مرتبط است: استفاده از توانايي، پيشرفت و موفقيت، فعاليت، ترقي، اختيار و اقتدار سياستها و روشهاي شركت، حقوق و مزايا، همكاران، خلاقيت، استقلال، ارزشهاي اخلاقي، شهرت، مسئوليت، تأمين، خدمات اجتماعي، پايگاه اجتماعي، روابط نظارتي- انساني، تنوع نظارتي- فني، شرايط كار.

براي تكميل اين پرسش نامه كاركنان هر پرسش را مي سنجند و با توجه به درجه بندي كه از «هيچ رضايتي ندارم» تا «رضايت كامل دارم» را در بر مي گيرد، پاسخ مي دهند.

با جمع بستم نمره هاي افراد مي توان به نمره هاي گروه رسيد. بعد مي توان از اين نمره هاي گروهي استفاده كرد و رضايت شغلي را پيش از برنامة مداخله و پس از آن مقايسه كرد، يا ميزان رضايت شغلي را ميان گروه هاي مختلف در سازمان با هم مقايسه كرد. (برگرفته از كتاب استرس شغلي نوشتة رندال آر راس و اليزابت ام آلتماير ß ترجمة غلامرضا خواجه پور تادواني)


 تاريخجة مختصري از مطالعات انجام شده در خصوص موضوع تحقيق:

رابطة تصميم گيري و مشاركت با رضايت شغلي كاركنان در شركت توزيع برق استان مازندران:

تحقيق حاضر در مورد رابطه تصميم گيري مشاركتي با رضايت شغلي كاركنان در شركت توزيع برق استان مازندران مي باشد. براي اين منظور در فصل اول پژوهش به چارچوب تحقيق پرداخته شد و در آن فرضيه هايي در نظر گرفته شده است كه فرضيه اهم آن، بين مشاركت كاركنان در تصميم گيري هاي سازماني و رضايت شغلي آنها رابطه معني داري وجود دارد. و نيز شامل چهار فرضيه فرعي مي باشد. در اين فصل هدف ها، تعريف واژگان و محدوديت ها نيز به طور خلاصه بيان گرديدند. در فصل دوم نظريات دانشمندان مختلف درباره موضوع به تفصيل مورد بحث قرار گرفت و در انتهاي آن فصل نتيجه گيري لازم به عمل آمده است. در فصل سوم و چهارم به روش تحقيق اختصاص داشت و در آن متدي كه جهت خلاصه كردن و تجزيه و تحليل آماري داده ها به كار رفته بود از جمله همبستگي، ضريب تعيين، تحليل رگرسيون به طور خلاصه بيان گرديدند و با تكيه بر داده هاي جمع آوري شده هر يك از فرضيات تحقيق مورد تجزيه و تحليل بين تصميم گيري مشاركتي و رضايت شغلي رابطه مثبت و قوي وجود دارد و از طريق آزمون هاي آماري اين فرضيه مورد تأييد قرار گرفت و علاوه بر آن تحقيق ثابت مي كند كه رابطه تصميم گيري مشاركتي و رضايت شغلي از طريق متغيرهاي ديگري كه در فرضيات فرعي آمده اند تعديل گرديد. در پايان تحقيق توصيه مي نمايد كه تمامي سازمان ها براي بالا بردن رضايت شغلي كاركنان، آنان را در تصميم گيريهاي مختلف سازمان شركت دهند. زيرا مشاركت باعث ايجاد تعهد در كاركنان و موجب افزايش كارايي سازمان، خشنودي شغلي، كاهش ضايعات و هزينه ها، كاهش تعارض و برخورد و تقليل غيبت مي شود. (آذرگران اوريمي به راهنمايي ابراهيم گرجي)

بررسي ميزان رضايت شغلي كتابداران كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شهر تهران:

هدف اين پژوهش بررسي ميزان رضايت شغلي كتابداران كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شهر تهران است. روش تحقيقي استفاده شده در پژوهش حاضر، پيمايشي- توصيفي است. اطلاعات مورد نياز پژوهش از طريق توزيع پرسش نامه ميان افراد جامعه آماري گردآوري شده سپس مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. جامعة آماري مورد نظر پژوهش شامل  120 كتابدار كانون بوده كه از اين تعداد قريب به 75 نفر به طور تصادفي انتخاب شده و پرسش نامه پژوهش را پر كرده و اطلاعات داده شده را فراهم آورده اند. پرسش نامه پژوهش در شاخص توصيف شغلي است. كه گروه روانشناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز ترجمه و هنجاريابي شده است. داده هاي گردآوري شده با استفاده از نرم افزارهاي Excel, SAS , mintab مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفته است. يافته هاي پژوهش نشان داد كه برحسب نتايج آماري به دست آمده مديريت كانون كتابخانه و كتابخانه هاي متعلقه در اعمال شيوه مديريتي و جلب رضايت همكاران و تشويق آنان به همكاري و ارائه خدمات موفق بوده و بيشتر كاركنان از شيوة مديريت ابراز رضايت مي نمايند و امنيت شغلي كاركنان شايد عمدتاً نتيجه اين امر باشد و از آنجايي كه بيشتر كاركنان، مديران خود را به لحاظ علمي و فني صالح اعلام نموده اند ذهنيتي مثبت نسبت به كارايي و دانش شغلي آنان دارند. اين امور به پيشرفت كار و جريان صحيح مثبت نسبت به كارايي و دانش شغلي آنان دارند. اين امور به پيشرفت كار و جريان صحيح امور كمك موثري نموده و مي نمايد و به همين جهت بيشتر كاركنان به آينده شغل خود اميدوارند و مايل نيستند كه شغل خود را تغيير دهند. در خصوص ترفيعات كتابداران بايد گفته شود كه كتابداران از نحوة ارائه ترفيع اظهار رضايت نكرده اند بلكه بي تفاوت مي باشند پس بايد به مسأله ترفيعات كاركنان توجه بيشتري شود تا ميزان رضايت افزايش يابد چون هرچه ميزان رضايت در ارتباط با ترفيعات بيشتر شود بالطبع ميزان رضايت شغل بيشتر خواهد شد در خصوص حقوق كتابداران كانون بايد گفته شود كه آنان اظهار رضايت نكرده اند. پس بايد به مسأله حقوق كارمندان توجه بيشتري شود زيرا هرچه ميزان رضايت از حقوق بيشتر باشد ميزان رضايت از شغل باتوجه به جميع جهات افزايش خواهد يافت. در پايان پيشنهادهايي در هشت مورد استفاده از نيروي متخصص، آموزش، آگاهي جامعه از نقش كتابداران و رسالت آنان از طريق اشاعه فرهنگ كتابخواني و هدفهاي سازماندهي شده و تشكيل سمينارهايي در زمينه نقش كتابداران و رساندن نتايج آنها به مرم توسط رسانه هاي گروهي بالاخص صدا و سيما، مطبوعات و اينترنت، معرفي كانون به بخشهاي مختلف آن ازطريق رسانه ها و فيلم هاي آموزشي، معرفي واحدهاي سازماني بخش هاي مختلف كتاب وسايل كمك آموزشي و سرگرمي موجود، خدمات رفاهي، تجهيزات، ايجاد همكاريهاي بين كتابخانه هاي كانون با كتابخانه هاي آموزشگاهي و مدارس آموزش و پرورش ارائه شده است. (خسرو نفيسي كيا به راهنمايي مرتضي كوكبي)

بررسي ميزان رضايت شغلي كاركنان زن شاغل در وزارت مسكن و شهرسازي در مقايسه با مردان:

هر سازماني با نيروي انساني ايجاد و بدون آن هيچ سازماني قادر به ادامه حيات نخواهد بود. بنابراين شناخت نيازها، انگيزه ها، تمايلات، عوامل رضايت و عدم رضايت كارمندان نه تنها لازم است بلكه جهت اتخاذ سياست هاي صحيح، راهبردي مناسب و برنامه هاي موثر ضروري مي باشد. پژوهش حاضر به منظور نيل به اهداف فوق به شناخت ميزان رضايت شغلي كاركنان زن شاغل در وزارت مسكن و شهرسازي در مقايسه با مردان پرداخته است. اين پژوهش يك مطالعه توصيفي و تحليلي است كه از بين كليه كاركنان شاغل، 973 نفر (642 نفر مرد و 331 نفر زن) 15 درصد 150 نفر به عنوان نمونه پژوهش از طريق روش نمونه گيري طبقه اي 97 نفر كارمند مرد (7/64 درصد) و 53 نفر كارمند زن (3/53 درصد) انتخاب گرديدند. جهت دستيابي به اين هدف پرسشنامه اي حاوي 33 سئوال با طرح دو نوع پرسش، 9 سئوال مربوط به مشخصات فردي و 23 سئوال در رابطه با هداف پژوهش و همچنين يك سئوال باز در ارتباط با نظر كاركنان در مورد عوامل موثر در رضايت شغلي مطرح گرديدند. يافته هاي پژوهشي در 34 جدول و 4 نمودار نشان داده شده است. جهت تجزيه و تحليل داده ها از ابزارهاي آماري نظير جداول توزيع فراواني و آزمون كاي اسكوير و نرم افزار SPSS استفاده شد. نتايج پژوهش حاكي از آن است كه از عوامل موثر بر رضايت شغلي كارمندان، رضايت از مديريت، رضايت از نحوة ارزشيابي رضايت از حقوق و مزاياي شغلي، رضايت از امنيت شغلي، رضايت از امكانات رفاهي و رضايت از شرايط فيزيكي محيط كار در سطح پايين رضايت قرار گرفته اند. يعني به طور كلي كاركنان از موارد فوق ناراضي مي باشند. در خصوص اهداف هفت گانه پژوهش، تفاوت بين ميزان رضايت شغلي زنان و مردان وجود دارد، يعني رضايت مردان به طور كلي از زنان بيشتر است. با توجه به نتايج حاصل، آزمون در سطح 5% معني دار نيست يعني  بين رضايت شغلي و اهداف به لحاظ آماري رابطه معني داري وجود ندارد. در اين رابطه با سئوالات اول تا چهارم پژوهش بين رضايت شغلي با سن، جنسيت، گروه هاي شغلي و سنوات خدمت به لحاظ آماري رابطة معني داري وجود ندارد. در رابطه با سئوالات پنجم تا هشتم پژوهش بين رضايت شغلي و شرايط فيزيكي محيط كار، امكانات رفاهي، ارزشايبي، امنيت شغلي رابطه معني داري وجود دارد. (سودابه بيك ليك به راهنمايي حسين حاج بابايي) .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 18:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

رشد اجتماعی و هویت اجتماعی

بازديد: 373

رشد اجتماعی و هویت اجتماعی          

 

 تعريف بلوغ و نوجواني:

منظور از بلوغ  يا نوجواني رشد دركليه جنبه ها اعم از فيزيكي- عقلي و اجتماعي است به همين جهت اين  واژه نسبت به واژه هاي بلوغ جنسي كه مفهوم بسته تري دارد وسيع تر است . نوجواني دوره اي است است حد فاصل ميان كودكي و بزرگسالي و بسته به افراد و جوامع گوناگون و متغير است شروع آن با بلوغ جنسي است . طول مدت نوجواني در جوامع گوناگون متفاوت است از دوازده تا هجده الي بيست و يك سالگي طول مي كشد برخي بلوغ را از واژه (crise) و به معني بحران مشتق كرده اند و تغييرات قاطعي است كه درجريان يك تحول پيش مي آيد و داراي ويژگي ها و شرايط زير است :

1.      تغيرات ناگهاني و مهم در ارگانسيم- ذوق و علايق- نگرش و احساس و داوري ارتباط با ديگران.

2.      بروز مشكلات جدي كه موجب عدم سازگاري نوجوان با محيط مي شود.

نوجواني مثل يك طوفان است و ژانژاك روسو آن را به يك انقلاب زايش دوباره تعبيرمي كند.در نوجواني تغييرات شامل رشد طولي و وزني- پيدايش صفات ثانويه جنسي- رشد غده هاي جنسي و توانايي توليد مثل است.

دگرگوني هاي رشد نوجواني:

_بلوغ جنسي: بلوغ جنسي با پيدايش صفات ثانويه جنسي همراه است كه تا پيش از آن وجود نداشته است و طي سه مرحله مي باشد :

1.   مرحله بيش از بلوغ كه در هر دو جنس به وسيله صفاتي مانند: ازياد سرعت رشد- آغاز پيدايش صفات  جنسي يعني رشد پستانها- رشد غدد تناسلي- روئيدن مو در اعضاي تناسلي و زير بغل آشكارمي باشد

2.      مرحله بلوغ كه طي آن سرعت رشد كمتر مي شود و صفات جنسي رشد خود را ادامه مي دهد

3.      مرحله پس از بلوغ كه كمال رشد جنسي است و طي آن اعضاي تناسلي به رشد خود ادامه مي دهد

 

_تاثير تغييرات بلوغ جنسي بر شخصيت نوجوان:

از نقطه نظر رواني رشد شخصيت نوجوان در سه زمينه اصلي مي باشد:

1.      رشد وبيداري علايق و احساسات جنسي

2.      رشد سريع قواي عقلاني

3.      ازدياد دانش و پيدايش شكل هاي جديد فعاليت

بيش از هر چيز ميبايست نوع مقياسي را كه براي تعيين تاثير نمودهاي بلوغ جنسي در روانشاسي نوجوان به  كار مي رود مشخص ساخت كه يكي از آسان ترين اين مقياس ها سن تقويمي است. به طور كلي مي توان گفت تغييرات فيزيولوژيك و جسماني خبر ار آغاز بلوغ مي گردد و ورود نوجوان به اجتماع و پذيرش مسئوليت اجتماعي نيز نشان دهنده حد نهايي و پايان است. در ميان اين دو حد يك دگرگوني ژرف در شخصيت به وجود مي آيد كه هم در رابطه شخص با خودش و هم در رابطه او با ديگري باز تاب ميابدتعبيراجتماعي نوجواني و رشد آن:دوران بلوغ به علت هاي دروني مانند تغييرات هورموني و يا تغييرات ناشي از فشارهاي غريزي نسبت داده نمي شود بلكه تاكيد بر علت بيروني و محيطي است. در عامل اجتماعي دو جهت يا دو سو را مي توان ازیكديگر تميز داد. يكي بر تعامل هاي ميان افراد نظر دارد و تاثير آنان را از لحاظ رفتار و شخصيت نوجوان بررسي مي كند و ديگر به ساخت جامعه و فرهنگ مي نگرد كه به شيوه تاثير گذاري جامعه براي تغيير موقعيت غير مسئول كودك به موقعيت مسئول و مستقل بزرگسال توجه دارد.                                                 

عوامل اجتماعي تعامل ميان افراد:

تعبير نوجواني ازاين ديدگاه بر دو بعد اساسي تاكيد دارد. بعد اول تجزيه و تحليل نوجواني اززاويه تنديس و نقش است. از اين زاويه نوجوان كه آنان را نه كودك و نه بزرگسال مي پندارند بايد با موقعيت هاي اجتماعي دست و پنجه نرم كند- بعد ديگر بيشتر از زاويه تحولي و تكويني است و تاكيد آن به عنوان يك عامل رشد مي باشد كه در قالب مكان ها و محيط هايي است كه اجتماعي شدن درآن ها صورت مي پذيرد. به طور كلي مي توان افراد را بر حسب اين كه پدر- پسر- زن- مرد-  دانشجو وغيره باشند در طبقاتي قرار داد كه هر يك نقش هايي دارند كه مي توان از آن ها در موقعيت هاي خاص اجتماعي رفتار هاي خاصي را توقع داشت. دو نوع تغيير در نقش ها و انتظاراتي را كه از اين رفتار مي توان داشت عبارتند از: تغييراتي كه در داخل خود نقش ها به وقوع مي پيوندد مثلا از دانش آموز نوجوان انتظار مي رود داراي استقلال فكري بيشتر در كار و تحصيل باشد تغيير دوم اينكه نوجوان در برابر لزوم سازگار شدن با نقش هاي جديدي مانند نقش شغلي قرار مي گيرد. تغييرات در نقش ها و رفتارهايي كه مورد انتظار است چه به صورت كلي و چه به صورت جزئي مي توانند مشكلات رواني براي فرد ايجاد كنند.

 اين مشكلات عبارتند از:

مشكل اول: تعارضات است كه در نقش ها و رفتارهايي كه انتظارات به وجود مي آيد يعني نوجوان بايد بر اساس موقعيت هاي اجتماعي نقش هاي متعارفي را بازي كند و رفتارهاي متناقضي داشته باشد و مسلما نوجوان نمي تواند از اين تعارضات صددرصد در امان باشد.

مشكل دوم: در داخل خود يك نقش يا رفتار مورد انتظار نيز تعارض مي تواند به وجود آيد مثلا در برخي از زمينه ها نوجوان درپي استقلال بيشتر است در عين حال در برخي از موارد هنوز وابسته به خانواده است.     

مشكل سوم:هنگامي است كه نوجوان مجبوراست كه درنفش هاي ايفايي رفتار نمايد كه نه مطابق ذوق سليقه اوست ونه انگيزه اي براي پرداختن به آن دارد مثلا: بسياري ازشركت كنندگان دركنكوركه تنهاهدف آن ها پذيرفته شدن در آزمون مي باشد و پس از آن در مي يابند كه رشته تحصيلي آنان چقدر از خواسته هاي آن ها فاصله دارد و يا به عنوان مثال ديگر اينكه يك نوجوان توسط خانواده به فعاليتي وادار مي شود كه هيچ گونه انگيزه و شوقي به ايفاي آن نقش ندارد.

مكان هاي رشداجتماعي نوجوان:‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‌‌پديده اجتماعي شدن از سه جنبه رشد اجتماعي ناشي مي شود:

ارتباط هاي بين فردي قراردادها و هنجارهايي كه جنبه ايدولوژيكي دارند فعاليت ها يا رفتارهايي اجتماعي شده كه شامل رفتارهاي اجتماعي و فعاليت هاي شغلي هستند اين موارد در محيط خانوادگي و مدرسه و گروهاي هم سن تحقق مي يابد.

 

به طور كلي مي توان از دو محيط عمده جهت رشد اجتماعي نوجوان ياد كرد:

1.      محيط خانواده والدين و نوجوان

2.      گروههاي هم سن و محيط مدرسه

_محيط خانواده:

طي يك پژوهش توصيف سه گونه نفوذ والدين مشخص شده است:

يك نفوذ- نفوذ مستبدانه والدين است كه درآن والدين به جاي نوجوان تصميم مي گيرند و اومجبوراست مطابق با اوامر والدين عمل نمايد.

دوم نفوذ والدين كه به صورت دموكراتيك و آزاد منشانه روي نوجوان تاثير دارد كه درآن نوجوان در تصميم گيري و اعاده روش با والدين مشاركت دارد ولي حرف آخر را والدين مي زنند.

سوم نفوذ مجاز يعني كنترل خود مختارانه نوجوان كه خود نوجوان تصميم مي گيرد و خود عمل مي كند.

درنتيجه گيري ازاين سه نوع برخورد چنين آمده است كه فراواني اعتماد به نفس نزد دختران و پسران در خانواده هايي كه به صورت آزاد منشانه و دموكراتيك برخورد مي كنند بيشتراست اما اين فراواني نزد خانواده هاي مجاز كمتر است ولي به طور كلي با توجه به تفاوت هاي بين نوجوانان و مراحل رشد اجتماعي آنان بايد به اين نكته توجه داشت كه هر رفتاراز سوي والدين بايد با توجه به واكنش ها و بازتاب هاي نوجوان سنجيده شود تا بتوان ازآن نتايج مطلوبي گرفت بنابراين چنين به نظر مي رسد كه وجود برخي قوانين و مقررات نه تنها لزوم دارند بلكه مثبت نيز مي باشند اما بايد دانست زماني اين محدوديت ها تاثير مثبت دارند كه او بتواند آزادانه نظر دهد و انتقاد كند.

_گروههاي هم سن و محيط مدرسه:

در اين قسمت مي توان جنبه تكويني محيط آموزش و محيطي كه متشكل از هم سن ها و هم كلاسي ها است را به عنوان يك محيط رشد در نظر گرفت.

 

طي يك تحقيق گروههايي از دانش آموزاني كه ازهوش طبيعي با لاتر از حد طبيعي اما در خانواده ها و محيط هاي فقير زندگي مي كردند انتخاب كرده و دريك محيط با دانش آموزاني از خانواده هاي با فرهنگ رشت يافته تر و مرفه بودند قرار دادند

پس ازمدتي اين مقايسه نشان داد كه دانش آموزان مورد بررسي هم از جهت وضع تحصيل و هم از جهت نظام ارزشي تغيير يافته اند و برداشت هاي آنان از مسائل مختلف نيز دگزگون شده بود و به تعبيري شخصيت آن ها نيزدچار نوعي دگرگوني شدن را نشان مي داد. در مجموع مي توان گفت كه رشد اجتماعي دوران نوجواني

تنها نمي تواند ناشي از يك تحول فردي باشد بلكه تاثير پذيري آن ها ازتعامل هاي اجتماعي ترديد ناپذيراست.

رشد اجتماعي نوجوان ازديدگاه جامعه شناسي:        

در گذشته طول دوره نوجواني كوتاه تر بوده است اما در قرن معاصر با پيچيده تر شدن ساختار جوامع اين گرايش رو به طولاني ترشدن مي باشد. براساس يك بررسي مشخص شد انواع شكل هاي نوجواني در جوامع مختلف متاثر از ساختارهاي آن جوامع مي باشد. مي توان به چهار نوع نوجواني اشاره كرد:

بدوي- انتقالي- نوجواني ساده- نوجواني طولاني

هر يك از شكل هاي فوق متاثر از برخوردها و ديدگاه ها و نحوه رفتار اعضاي آن جامعه با نوجوان و نوجوان با آن جامعه را دارد.

دربعضي از جوامع نيز ساخت هاي اجتماعي را به  انواع مختلف تقسيم كرده اند مانند:

بدوي روستايي و شهري كه در هر يك از موارد ذكر شده نحوه برخورد هر يك از بخش هاي اجتماعي با نوجوان و با لعكس متفاوت مي باشد و بر گرفته از ماهيت آن اجتماع ما باشد.

رشد اجتماعي نوجوان و گسترش مناسبات اجتماعي:

رشد اجتماعي را به عناوين مختلف مانند تعلق طفرليت- رشد شناخت اجتماعي يا فهميدن فرد و ديگران- روابط با همسالان- شخصيت جنسي و غيره ... مي خوانند در اين دوره تغييرات آشكار و گسترده اي در شيوه هاي ارتباطي با والدين و همسالان به چشم مي خورد.تحقيقات به عمل آمده نشان داده است كه رشداجتماعي باعث تجديد روابط آنان باخانواده مي شود. نوجواني و بلوغ باعث ايجاد فاصله عاطفي با والدين مي شود كه اين امر باعث استقلال بيشتر نوجوان مي شود ككه البته اين تحول در دختران و پسران متفاوت است. فاصله گرفتن اواز والدين نشانه اي از خود مركز بيني نوجوان مي باشد كه اين خود مركز بيني علت هاي مختلف می تواند داشته باشد:

بروز توانايي هاي جديد مغزي و خودآگاهي نوجوان از علت هاي عمده اين مسئله- اشتغالات ذهني نوجوان به خود مثلا توجه به بدن‌، عضلات، رشد قد، وزن و پاها و توجه به تغييرات ناگهاني جنسي از ديگر دلايل اين خود مركز بيني مي باشد ولي رفته رفته اين خود مركز بيني به تدريجكم مي شود و جايش را به تجديد روابط اجتماعي ميدهد. نوجوان در ابتدا گرفتار تغييرات رشد جسمي، عاطفي و فكري خويش مي شود و پس از

دروني كردن اين تغييرات مجددا به عنوان يك فرد مستقل دست به گسترش روابط اجتماعي خود با ديگران مي زند و در پايان اين دوره و شكل گيري هويت نوجوان صميميت و نزديك شدن به ديگران در وي گسترش مي يابد و مقدمات لازم براي تقسيم زندگي و خواسته هاي خود با همسر و روابط فاميلي به همكاري در رشد اجتماعي مطرح مي شود.

روابط اجتماعي نوجوان در مسير تحول رشد اجتماعي:

ارتباط خود با ديگران در آغاز نوجواني به طور عمده متمركز به گروه همسالان و دوستان مي باشد در اين مقطع از زندگي نوجواني احساس فرد اين است كه ديگران به ويژه همسالان همانند مخاطبين خيالي شاهد رفتار و احساسات و انديشه هاي او هستند دو نيمه دوم دوران نوجواني فرد مايل است بداند ديگران درباره او چه مي انديشند و بدين صورت نوجوان خود را در آئينه ديگران نظارت مي كند تا هويت اجتماعي خويش را تثبيت كند.

ارزشيابي ديگران خاص همسالان و دوستان از نوجوان آغاز حركت او به سوي روابط متقابل پيشرفته اجتماعي نوجوان است و در همين دوره است كه نوجوان خود را متفاوت از خود عمومي خانواده به حساب مي آورد و اهميتي كه نوجوان به گروه دوستان مي دهد، نشان مي دهد كه در نوجوان رشد وابستگي اجتماعي چقدر مهم است. نوع ارتباطات اوايل نوجواني با گروه دوستان معمولا در اواسط نوجواني تعديل مي شود اما نوجوان در تدارك تجديد مناسبات با خانواده هميشه چنين نيست به خصوص نوجوانان با مشكلات خانواده در اين دوران نيز همان ارتباطات قبلي را با گروه همسالان گسترش مي دهند و ممكن است گرفتاربرخي از اغرافات و ناسازگاري نيزبشوند و به اين طريق در شكل گيري هويت آنان نيز دشواري هاي جدي پديد آيد با ورود به دوره جواني بيشتر نوجوانان روابط شديد قبلي خود با گروه دوستان كاهش مي دهند.عضويت در يك كلاس مدرسه راهنماييبا عضويت در يك تيم ورزشي مستلزم توانايي هاي افزايش يابند معين در ارتباط گيري  با ديگران و در موقعيت هاي اجتماعي ساختار يافته است. چگونگي رشد شخصيت و خلق و خوي نوجوان عامل مهمي در چگونگي يادگيري اجتماعي و شركت او در فعاليت هاي مختلف اجتماعي است.

رشد سالم اجتماعي نوجوان مستلزم رشد طبيعي شخصيت و فراگيري مهارت هاي اجتماعي شدن است و در نوجوان متفاوت است و به برون گرايي يا درون گرايي نوجوان بر مي گردد.

رفتارهاِِي مرضي اجتماعي نوجوان:

يكي ازآشكارترين نمونه هاي مرضي دررفتاراجتماعي نوجوان عضويت آنان دردارودسته هاي ضد اجتماعي مانند: هيپي، پانكي، گروه هاي ارتجاعي، باندهاي دزدي و خراب كاري و منحرفين جنسي مي باشند كه مقدمات آن در اوايل نوجواني و دوره فاصله گرفتن از خانواده فراهم مي آيدو بقيه سال هاي نوجواني را ادامه مي يابد. اين دارودسته ها در شهر هاي بزرگ و در ميان گروه هاي اجتماعي، فرهنگي محروم جامعه بيشتر ديده مي شود.ويژگي اصلي اين دارودسته ها همانند سازي بي قيد و شرط آنان با گروه خود به فراموشي سپردن الگوها و مناسبات اجتماعي مي باشد در اين گروه ها دارودسته خلاف كار حكم خانواده را براي نوجوان دارد، نوجواني را كه احساس تنهايي مي كند بايد كمك كنيم تا بر حسب نوع علايقي كه دارند با يك گروه سالم از همسالان مدرسه ارتباط برقرار كند، فعاليت هاي سالماين گروه باعث كاهش تهديدهايي مي شود كه فرد تنها احساس مي كند.    

 

 

رفتار اجتماعي نوجوان و نقش فرهنگ دراين دوره:

بخش مهمي از فرآيند درك هويت فردي ايجاد روابط جديد با اشخاص گوناگون است يكي از اين اشخاص كه مي توانند در نوجوان ايجاد فرهنگ نمايند والدين مي باشند نوجواني فرزندان، اغلب در دوراني نه 15 جذاب براي والدين فراهم مي سازد كه بسته به به سن پدر و مادر در زمان ازدواج معمولا هنگامي كه به سن نوجواني مي رسند والدين در حدود 40 تا50 ساله هستند و اين مهم ترين مانع و مشكل برسر راه نوجوان مي باشد كه در فرهنگ يابي نوجوان بسيار مؤثر است اصولا فرهنگ نظام ارزشي است كه مشتمل بر عقايد، باورها و تجارب يكسان يك نسل مي باشد. راه هاي زندگي مردم يك جامعه، آداب و رسوم، افكار وعقايد، مذهب، زبان و غيره ... ابزاري هستند كه مردم يك به عنوان فرهنگ به كار مي گيرند اين فرهنگ از پدر و مادر و همسالان به نوجوان مي رسد و از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابد.

هدايت اجتماعي و مقابله با تهاجم فرهنگي درنوجوان:

اجتماع مسلما يكي از اركاني است كه در شخصيت نوجوان و در شكل گيري آن بسيار حايز اهميت مي باشد، زندگي اجتماعي مورد تاكيد و سفارش همه انبياء و دانشمندان مي باشد انسان اجازه ندارد كه به دوراز جامعه و بي تفاوت در برابر غم و درد مردم در گوشه اي سر گرم خود و زندگي خود باشد، آموزش حيات اجتماعي و تاثيرات دو جانبه آن بارها در روايات مختلف و توسط بزرگان اجتماعي و ديني يادآوري شده است كه بايد نوجوان را با آن آشنا ساخت يك نوجوان بايد آشنا به اصول حلژيات اجتماعي باشد تا اين آشنايي مبنايي جهت رشد اجتماعي وي فراهم آورد.

برخي از اين اصول عبارتند از:

اصل كرامي انساني، اصل نظارت اجتماعي، اصل وفاي به عهد، اصل يكرنگي و صداقت و غيره ....

عوامل اجتماعي مؤثر در تكوين شخصيت اجتماعي نوجوان:

تعريف شخصيت:  شخصيت مجموعه رفتار ها و ويژگي هايي است كه انسان خاص را مشخص مي كند عموما مردم شخصيت فرد را عبارت از جلوه او در نزد ديگران فرض مي كنند مثلا: زماني كه گفته مي شود فلاني فردي با شخصيت است يا بي شخصيت مي باشد، منظور مطلوب يا نامطلوب بودن فرد است. بسياري از فلاسفه عناصر باطني و دروني افراد را كه مباني رفتار ايشان را فراهم مي آورد به عنوان پايه و اساس شخصيت مي دانند اما در روان شناسي ابعاد فرد عمدتا در حوزه برخورد و رفتار او با ديگران مورد توجه است. غالب روان شناسان شخصيت را نتيجه تاثير متقابل فرد ومحيط زندگي اس مي دانند و ويژگي هاي اشخصيت هر شخص رفتار اجتماعي او را هدايت مي كند، پس مي توان گفت شخصيت داراي دو بعد ظاهري و باطني است كه مي توان شخصيت را به صورت طبيعي و روش هاي ديگر مانند:  مصاحبه- پرسشنامه و

گروهي مورد ارزيابي قرارداد به طور كلي مي توان گفت عونملي كه در تكوين شخصيت نوجوان مؤثر است به قرار زير است:

1.      عوامل ژنتيكي

2.      دوران بارداري

3.      زمان تولد

4.      عوامل بعد ازتولد ياعوامل محيطي ثانوي

نحوه شكل گيري شخصيت نوجوان و به ويژه شخصيت اجتماعي او و رشد ابعاد مختلف آن تحت تاثيرهر يك از عوامل بالا قرار بگيرد، ژن ها و عوامل وراثتي كه از پدر و مادر به فرزند منتقل مي شود مي تواند به عنوان يك فاكتور مهم در چشم انداز اجتماعي آينده يك نوجوان مؤثر باشد و همچنبن است، عوامل ديگري كه ازآن ياد شد. رشد اجتماعي نوجوان با توجه به اينكه انسان اصالتا موجودي است اجتماعي، جنبه اجتماعي

رشد يابد و اساس زندگي يك نوجوان را تشكيل مي دهد آمادگي رواني- برخورداري از مهارت هاي اجتماعي- اعتماد به نفس وسازگاري اجتماعي از مهم ترين لازمه هاي يك زندگي اجتماعي است. يكي از مهم ترين زمينه هاي شكل گيري شخصيت اجتماعي نوجوان اصل همانند سازي يا الگوپذيري از ديگران مي باشد به ويژه از پدر و مادرو گروه همسالان.

 

 

 

قرآن و تربيت شخصيت اجتماعي انسان:

رشد وكمال وشكوفايي ابعاد وجود انسان تنها در سايه زندگي اجتماعي و پذيرش مسئوليت اجتماعي ميسر مي شود، هدف هاي كلي تعليم وتربيت بر جنبه هاي اجتماعي آن تاكيد كرده است  خودشناسي- برقراري روابط مؤثر،مفيدو متعالي با ديگران- پذيرش مسئوليت اجتماعي و ميل به كفايت هاي اقتصادي از مهم ترين هدف هاي تعليم و تربيت فردي و اجتماعي است درواقع بزرگ ترين اصالت پيامبر(ص) تربيت اخلاقي واجتماعي انسان هامي باشد و مي توان گفت اسلام دين كمالات اخلاقي و فردي و اجتماعي مي باشد مبني پذيرش هرفردي توسط فرد ديگر رفتار پسنديده اجتماعي مي باشد، قرآن توجه به مسايل اخلاقي و روابط اجتماعي انسان ها را بر اساس رشد مطلوب شخصيت و بهداشت رواني او و جلوگيري از فساد و بزهكاري اجتماعی  مي داند.

اهمیت توجه به نیازهای نوجوانی :

نوجوانی  مرحله  تغییرات اساسی است.  تغییراتی که در ابعاد  مختلف جسمی ، روانی و اجتماعی  نمود  پیدا می‌کنند. وجود این تغییرات نیازهای جدیدی را برای وی  بوجود می‌آورد.  برآورده  شدن مناسب این نیازها به نوبه خود سازگاری  سریع تر و بهتر او را با  آنها میسر می‌سازد. در کنار بحران و تحولی که نوجوان در این دوره  سنی تجربه می‌کند، عدم برآورده شدن این نیازها به شیوه مناسب مشکلات افزون‌تر را موجب می‌شوند. از این لحاظ توجه به شناخت این نیازها قدم اساسی در کمک به نوجوان در گذر از این دوران است. خانواده و در سطح گسترده‌ تر اجتماع با  کاربست شیوه‌ها و برنامه ریزیهای مناسب ، بهداشت دوران نوجوانی را فراهم آورده و زندگی وشخصیت

سالم‌تری را برای وی رقم می‌زند.

نیازهای زیستی دوره نوجوانی :

رشد جسمی ویژگی  بارز تغییرات  دوران بلوغ است. به  دنبال رشد قد  ، وزن ، رشد عضلات و حجم قلب و تغییرات  متابولیکی ، نیازهای تغذیه‌ای  وی تحت‌ الشعاع  قرار می‌گیرد.  در دوران نوجوانی نیازهای  غذایی نوجوان هم از لحاظ  کمیت (به علت ازدیاد سرعت رشد)  و هم از لحاظ کیفیت قابل اهمیت است. رشد بافتهای عضلانی  احتیاج به  رژیم غذایی سرشار از مواد پروتئینی دارد. پس از دوازده سالگی احتیاجات غذایی دختر و  پسر متفاوت می‌شود.  بنابراین  دستورالعمل درست  تغذیه آن ها نیز دیگر  نمی‌تواند  یکسان باشد.  دختران نوجوان به  2500 کالری  و 80 تا 100 گرم پروتئین نیاز دارند که تقریبا 15% کالریهای لازم باید از طریق پروتئین ها ، 25 درصد  از طریق چربی ها و 60 درصد  از طریق گلوسیدها و مواد قندی تامین شوند.  تغذیه

درست  دختر نوجوان آماده  ساختن او برای  توانایی مادر شدن است. در حدود  بلوغ ، افزایش وزن پسران با پراشتهایی و سیری ناپذیری آنها نمود پیدا می‌کند.  حتی با یک فعالیت  طبیعی مصرف کالری  نوجوان پسر به اندازه احتیاجات یک بزرگسال که کارهای سنگین انجام می‌دهد، خواهد بود. احتیاجات غذایی ، نیاز به کلسیم و پروتئین  و مواد معدنی به علت بالا رفتن سرعت رشد نسبت به دیگر دوران افزایش چشمگیر پیدا می‌کند. عدم ارضا نیازهای تغذیه‌ای نوجوان صدمات و آسیبهای جدی  می‌تواند به بار آورد. مقاومت این نوجوان در برابر بیماریهای عفونی معمولا کمتر است. توان انجام  کارهای سنگین را ندارد و دختران به هنگامی که زن جوانی شده و باردار می‌شوند، شرائط بارداری را به سختی تحمل می‌کنند.

نیازهای عاطفی مرحله نوجوانی :

رشد  احساسات و عواطف  بخش اصلی  ویژگی دوران  نوجوانی را تشکیل می‌دهد.  شناخت ویژگی های این تحولات عاطفی  کلید اصلی حل مشکلات عاطفی این دوره  است. با توجه  به این که  در این  دوران  بیداری هیجانات  زندگی عاطفی نوجوان  را در بر می‌گیرد،  وی  با نیاز شدید  به دوست داشتن  و دوست داشته شدن مواجه است. گاه این نیاز به صورت برقراری  پیوندهای دوستی و گاه در خیالپردازی ها و رویاهای  نوجوان نمود پیدا می‌کند. بر این اساس و با توجه به  نیاز مبرم نوجوان به  تامل و تفکر و درونی شدن احساسات وی ، لازم است فرصت های کافی برای اینکه پاره ‌ای از ساعات با خود خلوت کند و به اندیشه فرو رود، در اختیار وی  قرار گیرد ووالدین و مربیان آگاهانه و ناآگاهانه خلوت مورد نیاز او را بر هم نزنند و با این عمل علاوه

 

بر ارضا نیاز طبیعی او ، اعتماد او را نسبت به خود سلب ننمایند. با این حال با توجه به سرکش بودن عواطف نوجوان و نیاز به  کنترل و نظارت  بزرگترها ، این نظارت نباید به صورت سختگیرانه و بی‌توجه به نیازها و شرائط  نوجوان صورت گرفته  و از حد اعتدلال خارج شود. با توجه  به  بی ‌ثباتی عاطفی این دوران  و  زود رنجی ، نوجوان نیاز دارد که همواره تکیه گاه مطمئنی برای خویش داشته باشد، به بزرگترها اعتماد کند و در مواقع  ناامیدی و  گرانی به  این  پناهگاه  مطمئن پناه ببرد. نوجوانان شدیدا نوجو و تازه  طلب هستند.  نیاز به تجارب جدید و متنوع دارند. این نیازها نیز با توجه  به شرائط  فرهنگی و اعتقادی  باید به شیوه  مناسب مورد توجه قرار گیرند. از نمودهای این ویژگی تمایل به مدلهای جدید لباس ، آرایش و ... است. ماجراجوئی ویژگی مهم دیگر این دوران است  که باید مورد توجه قرار گرفته  و نیازهای نوجوان و شرائط و امکانات  سالم برای ارضا  این  نیاز وی  فراهم  گردد.  فراهم  کردن  امکانات  مناسب  از قبیل  رمانهای  سالم و مهیج ،  فیلمها ، ورزش های خاص  می‌تواند بطور سالم نیاز وی را برآورده  کند. برخلاف تصوری  که خود نوجوان از رشد فکری خود دارد، آنچه باید  مورد توجه  قرار گیرد،  این است که  هنوز تفکرات او رشد کامل و پخته‌ای نیافته

است. ارائه کمکهای  فکری و راهکارهای پیشنهادی برای کمک به تصمیم گیری را به عنوان یک نیاز باید از نظر دور داشت.

نیازهای اجتماعی نوجوان:

تمایل به برقراری پیوندهای اجتماعی،عضویت در گروههای خاص، پیدا کردن شغل وجایگاه مناسب اجتماعی بسیار  مورد توجه نوجوان است.  او نیاز دارد در میان دوستان و همسالان باشد، در گروههای ویژه‌ای جایگاه و نقشی  برای خود  داشته باشدو استقلال مالی را تجربه  کند. خانواده و جامعه  باید به  این دسته از  نیازهای نوجوان  ارج  نهاده و با راهنمایی  و نظارت  خود  نیاز او را به  صورت سالم  برآورده  سازند.  در غیر این

صورت عضویت در پیوندهای اجتماعی  نامناسب و مصرانه  به دنبال جایگاه  جمعی بودن  مضرات فراوانی می‌تواند به بار آورد.

 

 

اهمیت خانواده در دوران نوجوانی  :

  مرحله نوجوانی دوران حساسی است.  بطوری که در کنار سایر تحولات و تغییراتی که از جنبه‌های جسمانی و روانی در فرد اتفاق می‌افتد،  ویژگی  مشترک و مهم  دیگر آن دوران ، استقلال  طلبی نوجوان  در خانواده است. نوجوان می‌خواهد به طریقی رشد  استقلال خود  را به خانواده ثابت کند و بر این اساس شروع به  ایجاد فاصله بین خود و خانواده می‌کند و به گروه همسالان نزدیک می‌شود.در صورتی که خانواده در این دوران به توانست  عملکرد  تربیتی خود را  به نحو احسن ایفا نماید  و چه  بسا که  اقدامات  نادرست از سوی  خانواده ، فضای  نامناسب  موجود در خانواده و غیره ، بیشتر و بیشتر نوجوان را  از محیط  خانواده  دور ساخته  و در صورتی که خانواده در گذشته  نیز  کارکرد تربیتی خود را به شیوه درست اعمال نکرده باشد و فرد از پختگی

فکری کاملی برخوردار نباشد با گرایش  به زمینه‌های ناسازگارانه مثل عضویت در گروههای افراطی و سایر زمینه‌ها مشکلات فردی  و اجتماعی  زیادی  را به  بار خواهد آورد.سخت گیری زیاد والدین و خانواده در این دوران و همچنین  سهل‌ گیری و آزاد گذاری آنها فرزند را موجودی  سرکش ، طغیانگر و  متزلزل بار خواهند آورد. از این گذشته این دوران ،  دوران  الگو گیری و همانند سازی  و لازم است خانواده الگوهای مناسبی را برای نوجوان خود فراهم سازند. میزان حضور خانواده در اجتماع نیز در این اهمیت بسزایی دارد. هابز معتقد است که بسیاری از نوجوانان  پریشان حال  و آشفته به خانواده‌هایی تعلق دارند که از زندگی اجتماعی مجزا وبیگانه‌اند. خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است،  مبنا و پایه هر اجتماع  بزرگ است. افراد سالم جامعه ، افراد موفق و افراد فعال اجتماعی از داخل خانواده‌های سالم بیرون آمده‌اند و افراد ناسالم پرورش یافته خانواده‌های ناسالم هستند.

اهمیت توجه به نیازهای نوجوانی:

نوجوانی  مرحله  تغییرات اساسی است.  تغییراتی  که  در ابعاد  مختلف  جسمی ، روانی و اجتماعی نمود پیدا می‌کنند. وجود این تغییرات نیازهای جدیدی را برای  وی بوجود می‌آورد. برآورده  شدن  مناسب این نیازها به نوبه خود  سازگاری  سریعتر و بهتر او را با آنها میسر می‌سازد. در کنار بحران و تحولی که  نوجوان در این دوره سنی تجربه می‌کند، عدم برآورده شدن این نیازها به شیوه مناسب مشکلات  افزون‌تر را موجب می‌شوند. از این لحاظ توجه به شناخت این نیازها قدم اساسی در کمک به نوجوان در گذر از این دوران است. خانواده و در سطح گسترده‌تر اجتماع با کاربست شیوه‌ها و  برنامه ریزیهای  مناسب ، بهداشت دوران نوجوانی را فراهم آورده و زندگی و شخصیت سالم‌تری را برای وی رقم می‌زند.

نگاهی بر شخصیت نوجوانان در این رده سنی

این رده سنی که جزء  حساس ترین  رده ها  به شمار می آید  برای  نوجوانان  بسیار حساس و سرنوشت  ساز است بنابر این باید شخصیت نوجوانان در این دوران  به خوبی هر چه  تمام تر شکل گرفته  و تکمیل شود. در این دوران نوجوانان تحت تاثیر بسیاری از مسائل قرار  میگیرند که تا کنون حتی ذره ای به آن ها فکر نکردندبرای مثال در این دوره  نوجوان برای خود ارزش قائل است  و خود را در حدی میبیند  که  در  مسائلی که در خانه و بیرون اتفاق می افتد اظهار نظر کنند . دیگر اینکه نوجوانان در این رده سنی به ظاهر خود بیشتر توجه میکنند و برای اینکه ظاهر خود را  بهتر جلوه بدهند از  بسیاری از ابزار و وسایل استفاده میکنند که همین امرموجب ضعف شخصیت  در آینده می شود .در این سن مسائلی چون کم رویی، اضطراب بیش از حد در مورد

مسائل  سطحی ،  پریشانی و گاه شادی  بیش از حد تند خویی ، لجبازی و...مشکل  زاست. نوجوان در این رده سنی بیشتر از پدر و مادر به دوستان خود بها می دهد و به عقاید و اندیشه های آنها بیشتر احترام میگذارد.حالا شما فکر کنید  نوجوان با  فردی که  از نظر فکری عقب افتاده و دارای خصوصیات بد است رفت و آمد داشته باشد چه مشکلاتی در  آینده  گریبان گیر او خواهد شد  در یکی از روزها با فردی که  در دانشگاه تحصیل می کند صحبت کردم وقتی در مورد سنم از او سوال کردم چیزهای مفیدی از او صاحب شدم:

1.تاثیر گذاری دوستان در محیط مدرسه و...

2حساس بودن دوره نوجوانی و اینکه شخصیت انسان در این دوره رقم می خورد

 

 

کارهای لازم در این سن:

1.هدفمند بودن در زندگی

2.داشتن رابطه ای سالم با دوستان و اطرافیان

3.کمک گرفتن از افراد با تجربه در کارهای مهم

4.شرکت کردن در بحث ها

5.آشنا شدن با مسائل روز

6.ابتکار در زندگی

در پایان یک نتیجه گیری :

در این دوره است که نوجوان دارای شخصیت شکل گرفته است که دیگر تغییر در آن کار سختی است پس چه بهتر که بتوانیم در ابتدای راه از منحرف شدن شخصیت خود جلوگیری کنیم و بتوانیم آن را به سوی هدف های والا هدایت کنیم . چه بسیارنوجوانانی که  دارای هدف های والا بودند اما با کم توجهی نسبت به این سن تمام آن هدف ها نقش بر آب شده و مانند رویایی شیرین و به سرعت یک خیال در ذهن آنها گذشت

ويژه های دوره نوجوانی

امام خمينی (ره)« ای عزيزان اسلام و سرمايه های  ملت! مجاهده کنيد  که خوديت را از قلب خود بزداييد و بايد بدانيد و بدانيم که هر چه هست  اوست و جلوه جمال او.  جسم و جان و روح و روان همه از اوست. بکوشيد تا حجاب خودي را  برداريد  و جمال جميل  او، جل  و علا را  ببينيد،  آنگاه  است  که  هر مشکلی آسان  و هر رنج  و زحمتی

گواراست  و فدا شدن در راه او  شيرين تر از عسل بلکه بالاتر از هر چيز به گمان آيد. مبادا غرور شجاعت و جوانی و پيروزی  در دل شما راه يابد که با آمدن آن، همه چيز فرو ريزد و طاق و رواق آمال در هم شکند. »دوران نوجوانی مرحله پر کشمکش وگاه دشواری در زندگی فرد است . در این  دوره تغییرات  زیادی  در نوجوان ایجاد  میشود ؛ از آنجا که  نوجوانی مقطعی خاص بین کودکی وجوانی است ،  نوجوان  دوران حساسی  را می گذارند؛ زیرا خود را با رشد  سریع  جسمانی ، پیدایش صفا ت ثانوی جنسی و ادای تکلیف های دینی به صورتی جدی تر مواجه می بیند .ازطرفی والدین و اولیای مدرسه از آنان توقع  رفتارهایی پخته و سنجیده دارند وهم اینکه باید خود را برای ورود به دانشگاه ، بازار کار و ازدواج ، مهیا سازند .والبته دام ها وزمینه  بسیاری ازانحرافات وناهنجاری های رفتاری ، عقیدتی و دینی افرادنیز از همین دوره آغاز و با افزایش  سن فرد اصلاح آنها دشوارتر می شود  .دریک نظر اجمالی ،  نوجوانی دورانی

پر از تغییرات  گوناگون است و مرحله ای انتقالی  و مهم به شمار می رود . در این مرحله  هر چه در زندگی گذشته  نوجوان ( کودکی ) رخ داده است ، در وضع فعلی او اثر می گذارد و  اتفاقات و تربیت این  مرحله نیز در وضع زندگی  آینده اش تاثیرات پایداری خواهد داشت .ازهمین  روبسیاری از  بزرگسالان به  فرصت های ازدست رفته در دوران  نوجوانی خویش برای ادامه تحصیل ، کار ، ازدواج ، پیشرفت مذهبی و غیره افسوس می خورند .در زمانی که  نوجوان  به  سرعت با تغییرات جسمانی مواجه می شود ، اجتماع از او می خواهد  که مستقل و مسئولیت پذیر باشد و روابطش را با همسالان به مسالمت تنظیم کند. دراین دوره از نوجوانان خواسته می شود که دروس  خود را به خوبی مطا لعه کنند ، از سد دانشگاه  بگذرند ، تکلیف های اسلامی را انجام دهند ، وارد بازار کار شوند و برخی  انتظارات دیگر که تحقق آن  برای  نوجوانان و جوانان با توجه  به واقعیتهای جامعه کار آسانی نیست . با توجه  به موارد  مذکور اهمیت مسجد  به منزله محیطی  تربیت کننده  و نمایان می شود .میزان  سازگاری و توانایی کنار آمدن  نوجوانان با بحران ها و مشکلات  این دوران متفاوت است و بستگی به

عوامل زیادی  دارد ، و چنانچه  نوجوان به طور همزمان  درگیر چندین مشکل  یا موضوع  باشد امکان بروز بحران  و ناسازگاری  او افزایش  می یابد ، مثلا  زمانی  که  نوجوان  دچار تغییرات  جسمانی ( بلوغ) شده  و مجبور به  انتخاب رشته  در دبیرستان  است  امکان بروز بحران د ر او بیشتر می شود . اهل خانواده و محیط نیز نقشی مهم دارند ؛ خانواده ای که در آن ارتباط افراد با یکدیگر مناسب ومثبت است ، مدرسه ای که مربیان آن افرادی دلسوز و  با دانش  و تجربه  کافی اند و جامعه ای که در آن برنامه ریزی امور ، به  نحوی  مناسب اجرا می شود  و جوانان در آن احساس امنیت می کنند ،  امکان بروز بحران را در نوجوانان و جوانان کاهش می دهد .  همچنین  درگیری کاری  والدین ، اختلافات  آنها ، مشکلات مالی ، مدارس شلوغ  و بسیاری موارد

 

دیگر سبب  ایجاد  سردرگمی  و تاخیر د ر ایجاد هویتی  مثبت در نوجوانان می شود  زمانی که  فرد به  سنین نوجوانی می رسد  تا حد زیادی شخصیت و ذهن او شکل گرفته است ، اگر نیازهای اولیه کودک ؛ میل نیاز به عشق ، احترام ، امنیت ، مهرورزی به دیگران و بازی و سرگرمی ،  به موقع ارضا شود،  دوره نوجوانی نیزبا همه تغییراتش با سادگی وآسانی و نشاط سپری خواهد شد .

 حس استقلال طلبی در نوجوانی

نیاز نوجوان  به استقلال واثبات وجود ،  همراه با این احساس که او را نمی فهمند ،  یکی از خصوصیات  مهم دوران نوجوانی است ؛ نوجوان می خواهد از ویژگی های دوران کودکی فاصله بگیرد و در جنبه های گوناگون به استقلال برسد . هر گاه  والدین از این حس استقلال طلبی  نگران شوند  و بخواهند  او را زیاده  از حد تحت نظارت گیرند ، درگیری ایجاد می شود ، والدین و مربیان نوجوانان باید این نکته مهم را مد نظر قرار دهند که جوان حق  انتخاب دارد  و برخی از رفتارهای او که در نظر آنها ناپسند می آید ؛ اقتضای سن نوجوانی است ؛ به علاوه اختلاف سنی بین نوجوان و والدین با مربیان ناسازگاری را افزایش می دهد ..نوجوان مایل است خود  را فردی مستقل معرفی کند ویژگی های دوره کودکی خود را کنار گذارد ؛ برای این منظور نوجوان شروع به انتقاد از والدین و اطرافیانی می کند  که در کودکی مورد پذیرش  و احترام  وی بوده اند. در برخی  موارد  نوجوان معایب  والدین  و بزرگترها را چند برابر جلوه می دهد و نقاط منفی در نظر او بیشتر  جلوه می کند ؛ گاهی  نوجوانی که خانواده او از دیدگاه مالی  در وضع  نامناسبی هستند ؛ می کوشد این موضوع را از دوستان خود مخفی سازد وازآشکار شدن این موضوع نزد دوستانش خجالت می کشد .همچنین اکثر نوجوانان تمایل دارند ، والدین  و خانواده خود را از دریچه  چشم دیگران ، ( به ویژه دوستان ) ،

ببینند  و درباره آنها  قضاوت کنند .بسیاری از نوجوانان ،  محبتها و رسیدگی های  والدین را مداخله وفضولی می دانند . موضوعی که رابطه نزدیکی با مطالب بالا دارد ، جستجو و نیاز به  نو شدن ، نزد نوجوانان است . این امر نمایشگر نیاز  نوجوان به  شکستن قالب های  موجود ، فاصله گرفتن از کودکی و نیاز به فاصله گیری از محیط است ، به عبارت دیگر ، مایل به  شکستن الگوهای سنتی موجود در خانواده  یا اجتماع است ؛ بر اثر این عامل ، نیاز به نوگرای در کلیه امور در نوجوانان به وجود می آید ،  از جمله د رموارد :  لباس پوشیدن ، آرایش مو و صورت ،  استعمال  اصطلاحات  و کلمات مخصوص  و طرز رفتار و حرکت های خاص، گروه همسالان نیز این وضع را تشدید می کنند و نوجوان به پیروی از دوستانش تمایل می یابد  و حس می کند که از این طریق به استقلال و هویت فردی دست یافته است .دید اقتصادی نوجوانان در جنبه های  فردی  به  خانوادگی و اجتماعی ، سیاسی و غیره با توانایی آنها در تذکر عملیات صوری ،  ارتباط  دارد . با توجه شدید نوجوان به معایب بزرگسالان ، نظم اجتماعی و خلق نظام های جانشین ، بیشترحرف است تا عمل، این پدیده ممکن است نشان دهنده رشد شناختی ناقص و ادغام نشده با جنبه های رفتاری نوجوان باشد .گاهی نوجوان از تفاوت بین وضع موجود و ممکن ، به سرکشی او کمک می کند . نوجوان از تفاوت بین وضع  موجود و ممکن ، به  سرکشی او کمک می کند . نوجوان همیشه موجود و ممکن را مقایسه وکشف می کند و غالبا تصور می کند از آنچه موجود است ؛ چیزی کم دارد .

خلاصه ای از موانع رشد یک فرد در جامعه:

 انسان در یک  خانواده  متولد  میشود. مغز یک  طفل توسط  متولدین  قبل  از او شکل  گرفته و برنامه ریزی میشود. یک کودک قبل از اینکه  مراحل کسب  آموزش در دبستان را شروع  کند از روش و رفتار دیگر افراد خانواده سرمشق می گیرد. رفتار بعضی از افراد برایش الگو میشود که هیچگاه آن را فراموش نخواهد کرد.در جوامعی  که قدرت در دست یک فرد از افراد خانواده است از کودک انتظار حرف شنوی میرود. کوچکتر باید مطیع و فرمان بر آن هایی باشد که قبل از او در آن خانواده  متولد  شده اند. آن ها برای  بچه استقلال قائل نمی شوند.  بزرگترها خود را مسئول حفاظت  کوچکترها میدانند. از کوچکترها انتظار نمیرود  که خودشان  کسب تجربه کنند.  فرزندان  موظفند تا به  والدین خود تا زمان مرگ احترام بگذارند و از آن ها حرف  شنوی  داشته باشند،  حتی اگر  کلام  والدین را منطقی ندانند.  کوچکتر حق تبادل نظر با بزرگتر را ندارد.در چنین جوامعی کودک رشد فکری و اجتمایی کمتری دارد.در جوامعی که در خانواده  قدرت  در دست  یک  فرد  نیست  امکان رشد  فکری  و استقلال در کودکان و نوجوانان بیشتر است.  استقلال فردی از همان دوران کودکی به آنها آموزش داده  می شود. به اطفال اجازه تبادل نظر داده میشود. کودکان و نو جوانان در بحث های خانوادگی شرکت می کنند و به نظراتشان اهمیت داده می

شود. در  چنین جامعه ای رشد  شخصیت در کودک شکل خواهد گرفت. با رفتن به دبستان کودک اولین قدم را به درون جامعه بزرگتر از خانواده  میگذارد. او دیگر کمتر با والدین، بزرگترها و فرهنگ خانواده کار دارد.  محیط  جدید  آمادگی و ظرفیت  ذهنی  جدیدی  برای فراگیری او فراهم می کند. طفل مجبور میشود به  میزانی 

فراگیری های خانوادگی خودش را با آموخته های دوران جدید جابجا کند. اما خیلی از آداب و رسوم خانوادگی هرگز از ذهنش  خارج  نخواهد شد و آنها را -  خوش و یا ناخوش   در تمام طول زندگی با خود حمل خواهد کرد. روش  آموزش  در جوامع مختلف  و اثرات  آن  بر ذهن و فکر کودکان  و جوانان  متفاوت است  و تاثیربسزایی در شکل دادن به یک آینده ایده ال دارد.

در بعضی از جوامع حاکمیت  مطلق در شیوه  آموزش در دست معلم و مسئولین مدرسه است. در کلاس درس این معلم است که  گوینده  است. دانش آموز باید  شنونده  و مجری  تکالیف داده شده  باشد. شاگرد  مدرسه حق سوال ندارد و در قبال هر نوع  کوتاهی در انجام  تکالیف  تنبیه خواهد شد. تنبیهات میتواند  جسمی و یا روحی

همراه با  تحقیر باشد. گاها والدین نیز برای  تبادل نظر به دبستان دعوت میشوند. در این صورت والدین بیشتر در طرف مربیان مدرسه قرارمیگیرند. کودک باید تنبه شود  زیرا که کودک  است. او باید یاد بگیرد که همیشه مطیع باشد. کودک و نوجوان باید فراموش نکنند  که همیشه  حق با مسئولین مدرسه است.  در چنین جامعه ای استعداد اطفال و نوجوانان سرکوب و آینده روشنی برایشان متصور نیست.در سیستم  آموزشی جوامع مدرن  و پیش رفته  نوجوان حق  سوال از معلم را  دارد  و صاحب نظر است. اگر

اشتباه کند تنیه نخواهد شد بلکه به شیوه  بهتری آموزش خواهد دید. و الدینش برای پیگیری و  پیشرفت آموزش به مدرسه  دعوت خواهند شد.  والدین در حل اختلافات یک رابطه فعال با مربیان مدرسه بر قرار می کنند. آن ها جانب کسی را میگیرند که منطقی حرفش را بیان میکند.  آگر لازم باشد از فرزندشان در مقابل مربیان دفاع

 

خواهند کرد.در چنین جوامعی رشد فکری و جسمی نوجوانان به مراتب بالاتر است.

 بعد  از دوران تحصیل  فرد  مستقل از خانواده و مدرسه خواهد شد.  او بطور کلی  در جامعه غرق می شود.  شاغل  می شود  و در موسسه ای  مشغول کار خواهد  شد. او اکنون  مقدار زیادی  از فرهنگ  و آموخته های دوران زندگی در خانواده و  آموزش های  مدرسه را  در ذهن خود ضبط  کرده  و در صورت لزوم  آن ها را  بکار می گیرد . در بعضی از جوامع  حاکمیت در دست  یک حاکم خود  رای  و مقتدر است. او خودش  برای مردم قانون وضع میکند.  در سیستم  حکومتی او  نمایندگانی  از طرف مردم وجود ندارند. اگر هم داشته باشند انتصابی میباشند. اگر هم قانونی توسط نمایندگان وضع شده است به راحتی آن را ملغی میکند.اگر انتخاباتی در چنین  جوامعی برگزار شود  یک  انتخابات  نمایشی خواهد  بود. حاکم از قبل  مشخص میکند که  چه کسی در انتخابات پیروز شود. در چنین جوامع است  که انقلاب معنی پیدا  می كند. چرا که حاکم  به هیچ ترتیب حاضرنیست تا جای  خودش را با شخص  لایق تری عوض کند.  در چنین اجتماعی رشد افراد سرکوب و جامعه نیزدچار عقب ماندگی میشود.در جوامعی که حاکم با رای مردم انتخاب م شود انقلاب معنی ندارد. انتخابات بدون دخالت حاکم  و  با رای مستقیم مردم انجام خواهد  شد.  لذا حاکم  مجبور  است که  به سود  جامعه  و در مسیر پیشرفت آن حرکت کند. در غیر این صورت از کار برکنار خواهد شد. ذهن یک  فرد در تحت هر  حاکمیتی که  باشد همیشه پر از خاطرات از زمان زندگی در خانواده، در مدرسه، محل کار و جامعه ای  که در آن زندگی کرده است می باشد. ممکن است با جابجا  شدن  آن فرد از درون  یک جامعه  به  درون یک جامعه  دیگر  تغییراتی  در محتوای  ذهنی او  پیش  بیاورد اما  فرهنگ و رسم و رسوم آموخته در  خانواده  و جامعه  خود را فراموش  نخواهد کرد. او به  خیلی از فرهنگ و  سنت هایی که آموخته است و در ذهن خود دارد احترام میگذارد. تنها جوامعی که قادرند مغز یک انسان را کاملا  شست وشو و تغیر بدهند  و از او موجود  دیگری  بسازند  فرقه ها   سکت ها   هستند.   جامعه  فرقه ای   از مخرب ترین  و وحشتناکترین جوامع بشری است. در چنین جامعه ای انسان هیچ توانایی و امکان رشد فکری و اجتمایی ندارد. در فرقه  انسان را بی هویت می کنند و به او هویت  فرقه ای میدهند.  مغز را از معرفت و آگاهی تهی میکنند. آزادی را از انسان می گیرند. اعضای یک فرقه  در داخل یک چهارچوب بسته فکری و با ذهنیت های دور ازواقعیت زندگی میکنند. از تحولات و تغییرات در جوامع دیگر بی خبرند. از عشق و عاطفه بدور  هستند و بذر

کینه  و نفاق در درونشان افشانده اند. زبان و فرهنگ فرقه ای  دارند. براحتی انسانهای دیگر را  ترور میکنند. فرقه ها  در این زمان زندگی نمیکنند. افکارشان واپسگرایانه و متعلق به این دوران نیست.یک عضو فرقه حق تشکیل  خانواده ندارد.  ارتباط با نزدیکان و  فامیل برایش  ممنوع  است. صحبت و همفکری  با دیگر اعضای فرقه  برایش تابو است.یک عضو فرقه شاید  گلی را ببوید که ما  می بوییم  اما او  بوی آن را استشمام نمیکند. ممکن است  صدایی را بشنود که ما میشنویم اما معانی دیگری در ذهن او ایجاد می کند. ممکن است  از عشق و عاطفه با او صحبت شود اما عشق برایش مفهومی جدا از عشق  در جامعه عادی دارد.  عضو فرقه احساس ندارد: دیدن، بوییدن، شنیدن، لمس کردن برایش ممنوع  است.  مغز او را از وجود تمامی  این خواص  انسانی تخلیه و  آن را پر  از کینه و نفرت  کرده اند.در روابط فرقه ای تمامی محتویات ذهن یک فرد را که از روابط خانوادگی، دوران تحصیل، کار و جامعه ای  که در آن زندگی  کرده باقی مانده کاملا ثخلیه مینمایند. این رهبر فرقه است که کنترل مغز و جسم یک عضو را در دست خود دارد.

هویت یابی و بحران هویت نوجوانان :

رشد هویت

پدیده نوجوانی ،با این پرسش  اساسی همراه است که  نوجوان از خود می پرسد "من کیستم"  این پرسش را که چند سال ادامه خواهد یافت "جستجوی هویت" می نامند.  در واقع مساله این است که چه می‌شود که هیچ فردی نه مانند کسانی می‌شود که قبل از اودراین جهان زیسته اند ونه مانند کسانی خواهد شد که پس ازاوبه این جهان خواهند آمد. نوجوانی که با این پرسش اساسی روبروست می داند که  بزودی  باید  مسوولیت زندگی خویش را شخصاً برعهده  گیرد و از خود می پرسد:  باید چگونه زندگی کنم؟ چه حرفه ای راباید انتخاب کنم؟ در ارتباط باجنس مخالف وزندگی خانوادگی آتی چه خواهم کرد؟ با کدام باورهاوارزشها باید زندگی کنم؟ پاسخ به  این پرسش ها آسان  نیست و معمولاً با مقداری  تشویش نیز همراه است.  شاید بتوان گفت که تشویش

 والدین  نیز کمتر از خود نوجوانان  نیست. نوجوانانی که  سعی می کنند که بالهای خود را بگشایند  وبه  دنیای خاص خویش  پرواز کنند و والدینی که گاه به دلیل  وابستگی به فرزند خود و استقلال جویی اونگرانند  وگاهی نیز به دلیل  مخاطراتی که پرواز غیرقابل پیش بینی  ازآشیانه م‍‍ألوف درکمین  نوجوان آنهاست، احساس ایمنی نمی کنند.  در این  میان ممکن است نوجوان دچاراین احساس شود که والدین اوبه جای آنکه کمکش کنند،  وی را آرام  وبه حال  خود  نمی گذارند. اریکسون  اولین کسی بود که هویت را به عنوان  دستاورد مهم  شخصیت نوجوانی وگامی مهم به سوی تبدیل شدن به فردی  ثمر بخش وخشنودتشخیص داد . تشکیل هویت عبارت است از مشخص کردن چه کسی هستید، وبرای چه چیزی ارزش قائلید،وچه مسیری را می خواهید در زندگی دنبال کید . یک  کارشناس، هویت را به صورت  نظریه روشن  درباره  خود  به عنوان عامل  منطقی،  عاملی که براساس عقل عمل می کند، مسوولیت این اعمال را می پذیرد و می تواند آنها راتوضیح دهد،تعریف کرد.  این جستجو برای  آنچه  درمورد خود درست و واقعی است، نیروی پیش برنده  درپس خیلی از تعهدات جديد است ازجمله احساس تعهد نسبت به  جهت گیری جنسی،  شغلی، روابط میان فردی ودرآمیختگی باجامعه،‌عضویت درگروه قومی،  و آرمانهای  اخلاقی، سیاسی ، مذهبی ، و فرهنگی. اریکسون مراحل رشد انسان را به هشت مرحله تقسیم کردو دوران نوجوانی وبلوغ راپنجمین مرحله از مراحل هشت گانه رشد  قلمداد  کرده این مرحله بیدار شدن احساس هایی ازهویت  در مقابل  گم گشتگی نقش اتفاق می افتد. بیرون آمدن از دوره  نوجواني  با  احساس هویت مستلزم آن است که خود پنداره به دوطریق تکامل یابد،اول، شخص باید خودپنداره هایی را كه در طول چهارمرحله روانی پیشین شکل گرفته است تحکیم بخشد، دوم، خود این خود پنداره منسجم بایستی با تصوری که دیگران ازاودارندیکی باشد. تنها بدین طریق احساسی کامل ازهویت می تواند پدیدآید.

بدین ترتیب ازدیدگاه اریکسون هویت ازامتزاج خودپنداره های خصوصی واجتماعی سرچشمه می گیرد. پیامد این انسجام از تداوم فردی یا هم خوانی  درونی است. اریکسون تاکید بسیارزیادی  بر اهمیت رشد  احساسی ازهویت  قائل  بود. اواز جهات فراوانی یافتن احساس هویت را تکلیف عمده  زندگی فردی می دانست.  به عقیده

اریکسون هویت ممکن است ازدوراه منحرف شود.ممکن است پیش ازآن که رشدکند تثبیت شود(یعنی پیش از موعد شکل  بگیرد)،ویا اینکه بدون هیچ محدودیتی گسترش یابد.

هویت یابی زودرس

وقفه ای است درفرایندشکل گیری هویت، هویت یابی زودرس تثبیت زودرس تصورفرد ازخودش است که این تثبیت  در سایر امکانات و توانایی هایی که  شخص برای  توصیف خود دارد تأثیر می گذارد.  نوجوانانی  که هویت شان  پیش از موعد تثبیت می شود تأیید  دیگران بر ایشان اهمیتی اساسی دارد،عزت  نفس آنان تا حدود  

زیادی  بستگی به  تأیید دیگران دارد ، معمولا ًبرای  مراجع  قدرت اهمیت زیادی  قائل اند و بیشتر بانوجوانان دیگرهم نوایی می کنند و کمتر استقلال رأی دارند. درضمن این دسته به ارزشهای سنتی مذهبی بیشتر علاقمند اند وکمتر تأملی وبافکرعمل می کنند، مضطرب اند وافکارشان قالبی و سطحی است و با دیگران کمتر روابط نزدیک  برقرار می کنند.  هر چند که ازلحاظ هوش کلی  تفاوتی با همسالان ندارند، ولی به دشواری می توانند انعطاف ازخود نشان دهند وبه هنگام مواجهه با تکالیف شناختی وتنش زا نمی توانندواکنش مساعد ازخود نشان دهند؛ معمولاً ازنظم و ساخت درزندگی شان استقبال می کنند. با والدین شان روابط نزدیکی دارند. وارزشهای والدین رامی پذیرند.درعین حال والدین این گروه به طورکلی  پذیرا و مشوق هستند و نوجوانان را تحت  فشار

می گذارند که با ارزشهای خانواده همنوایی کنند.

سردرگمی درهویت یابی

برخلاف این دسته  گروهی دیگر ازنوجوانان،  یک دوره طولانی ازسردرگمی را می گذرانند.  شاید هیچ گاه احساس  هویتی  قوی و روشن درآنان ایجاد نشود،چنین نوجوانانی عزت نفس کمی دارند واستقلال اخلاقیشان رشد  نیافته  است. به  دشواری  مسوولیت زندگی خود را به عهده می گیرند، تکانشی هستند وتفکری  نامنظم دارند ، و آمادگی اعتیاد به مواد مخدر دارند، روابط فردیشان غالباً سطحی وگاه  وبی گاه است، هر چند که به طورکلی  با نحوه زندگی والدین شان مخالفند نمی توانند ازخودشان شیوه ای ابداع کنند. دیدگاه های اریکسون توسط بسیاری ازمتخصصان نیزتعبیر،تفسیر وگسترش یافته است. یکی از محققان، به نام جیمز مارسیا یک مصاحبه سازمان  یافته رابرای طبقه بندی  هویت نوجوانان  تدوین کرده است  تا وضعیت  رشد هویت آنان را

درزمینه های  بینش مذهبی،جهت گیری جنسیتی ویک مجموعه از ارزشهای سیاسی مشخص کند.

دراین طبقه بندی ها چهار نوع هویت برای نوحوانان مشخص می شود:

پراکندگی هویت

این  گروه  از نوجوانان هنوز به  مسائل هویت خود فکر نمی کنند،  واگرهم به این  موضوع  فکرکرده  باشندنتوانسته اند خودرا به یک جهت گیری آینده نگر برسانند.

تسلیم طلبی

نوجوانان این گروه افرادی هستند که بدون تجربه هیچ گونه بحرانی برای تصمیم گیری درباره هویت خودشان خود راتسلیم نظر والدین کرده اند بی آنکه به ارزیابی نظرآنان بپردازند.

وقفه

این خصوصیت بیانگر وضعیت نوجوانانی است که بابحران هویت درگیرهستند واگرچه فعالانه درتلاش برای کشف برای کشف ارزش هاوعلایق وبینشها وحرفه مورد نظر خود هستند؛اما هنوزنتوانسته اند تصمیم روشنی دراین مسائل اتخاذ کنند.

پیشرفت هویت

نوجوانانی که هویت خود راشکل  داداه اند کسانی هستند که  به  یک تعهد شخصی درباره حرفه یا بینش  مورد نظر خود(یا هردو مورد)دست یافته اند.

عوامل موثر برشکل گیری هویت

رشد هویت  نوجوانی  تحت تاثیر عوامل مختلفی است که  چند مورد مهم تر را می توان به شرح زیربرشمرد.

 

شخصیت

روش انعطاف پذیر وخالی ازتعصب برای  دست و پنجه نرم کردن با عقاید وارزش های متضاد، هویت  پخته راپرورش می دهد. نوجوانانی که  معتقدند واقعیت مطلق همیشه دست یافتنی است، هویت ضبطی(تسلیم طلب) دارند، وآن هایی که اطمینان ندارند تاکنون چیزی را به طور قطع فهمیده انداز هویت پراکند ه برخوردارند، یا

در وقفه هستند . نوجوانانی که  معتقدند برای انتخاب کردن از بین چندین دیدگاه می توان ازملاک های منطقی استفاده کرداحتمالاً،هویت کسب کرده اند.

ترتیب تولد وفاصله سنی فرزندان در خانواده

‍‍ ترتیب تولد بررشد هویت موثراست.فاصله سنی کودکان نیز موجب می شود که نه تنها برخورد والدین باآنها متفاوت باشد، بلکه این امر رابطه فرزندان بایکدیگر را نیزتحت تاثیر قرارمی دهد؛برای مثال فرزند کوچک خانواده، بخصو وقتی که فاصله سنی زیادی بابقیه فرزندان خانواده داردبرای آنکه به استقلال بیشتری برسد نقشهایی ایفا می کند که متفاوت از برادر وخواهربزرگتر  از اوست.فرزند اول نیز موضوع آزمایش تربیتی والدین جوان وبی تجربه است که به شدت به  وی  توجه می کنند .  این امرممکن است باعث خلقیات رهبری واحساس مسوولیت در وی  بشود.  همچنین،معمولاً گفته می شود نقش فرزند وسط خیلی برایش روشن نیست ونیز فرزندان کوچکتر معمولاًآزادی بیشتری را تجربه می کنند و والدین هم تجربه بهتری برای پرورش آنان دارند. در عین حال نباید فراموش کرد  که ترتیب تولد  و فاصله سنی بچه ها، برحسب اینکه  در چه خانواده وفرهنگی تربیت شوند، با تفاوتهای زیادی درتاثیر گذاری برهویت آنان همراه خواهد بود.

عوامل اجتماعی و فرهنگی :

عوامل فرهنگی، اجتماعی تاریخی نیز بر چگونگی شکل گیری هویت نوجوانان تاثیر زیادی دارند. نوجوانان متعلق به فرهنگ های قدیمی،ونقاط دورافتاده، تحت تأثیر زمینه اجتماعی وفرهنگی هویت متناسب با شرایط محیط زندگی خودرا کسب می کنند.

 

 

نقش والدین در هویت یابی فرزندان

والدین نیز درچگونگی شکل گیری هویت نوجوانان تأثیر زیادی دارند.کودکانی که ازخود درک سالمی دارند، از  والدینی برخوردارند که حمایت عاطفی وآزادی  کاوش کردن برای آنها تامین می کنند.همین  طور، در ضورتی که خانواده  "پایگاه امنی"  باشد که نوجوانان بتوانند با اطمینان از این پایگاه به سوی دنیای بزرگ تر پیش بروند،رشد هویت تقویت می شود، نوجوانانی که احساس می کنند به والدینشان دلبسته هستند ، اما در عین حال آزادند تا عقاید  خودشان را بیان کنند، هویت کسب کرده ویادر  حالت وقفه هویت هستند. نوجوانانی که از هویت تسلیم طلب برخوردارند، معمولاً روابطی صمیمی باوالدین دارند، اما از فرصت جدا شدن سالم بی بهره اند، ونوجوانانی که دچار پراکندگی هویت هستند، از کمترین رابطه صمیمانه وارتباط آزاد درخانواده خبر می دهند.  مدرسه نیز یکی از عوامل موثر برنحوه شکل گیری  هویت است .موفقیت  تحصیلی درطول سال های مدرسه وقبول شدن  بعدی نوجوانان  دردانشگاه، راه های زندگی آینده او را هموارتر می سازد وازنظرهویت

حرفه ای  نیز اطمینان  بیشتری  برای  او ایجاد  می کند . همچنین  تحصیلات  مدرسه ای  ودانشگاه  معمولاً اطلاعاتی را در اختیار نوجوانان قرار می دهد که برای شکل گیری هویت آنان مفیداست.الگو برداری ازسایر دانش آموزان  و دانشجویان نیز تا اندازه ای  در رشد هویت  نوجوان موثر است. علاوه بر موارد بالا عوامل دیگری مانندعوامل شناختی ،  رفتار خودنوجوان ،  گفتگو درجریان تعارضات با بزرگسالان، وخیال پردازی

نوجوانان نیزدر چگونگی رشد هویت نوجوان تأثیر دارد.

مشکلات ناشی ازناتوانی درهویت یابی

نوجوانانی  که  در کسب هویت  سالم به گونه ای دچار انحراف و اختلال گردیده اند ،  ممکن است  دچار یکی ازمشکلات وانحرافات زیرگردند.

1- از خودبیگانگی: بیگانگی  به معنی  رد و انکار عمیق ارزشهای اجتماعی ودوری وجدایی از دیگران است كه از حد بدبینی های نوجوانان معمولی بسیار فراتر می رود .شکل تازه تری از احساس بیگانگی در بین نوجوانان مشاهده شده است که ویژگیهای این نوع عبارتند ازاحساس عزلت وتنهایی،  تمنای رابطه صمیمانه و نزدیک  ولی دشواری در دستیابی  بدان ، احساس سرگشتگی،  نقصان در احساس معنی داربودن و جهت دار بودن زندگی واحساس هویت نامشخص وپراکنده.

2- اعتیاد به مواد مخدر: نوجوانانی که هنوزهویت کسب نکرده اندممکن است برای فرار از تعاضهاي روان به  مواد مخدر روی آورند. ازنظر کسانی که با  نوجوانان کا ر می کنند مهم ترین خطراین  نیست  که نوجواني مقداری مشروب الکلی بنوشد و یا درمجلسی بادوستان برای تفریح حشیش مصرف کند، بلکه وضع وقتي خطرناک می شود که نوجوانی به صورتم مکرردر واکنش به احساس نا امنی، آشفتگی روانی، احساس حقارت، وطردشدگی وبیگانگی، تعارض باوالدین ویامشکلات زندگی روزمره به مواد مخدر روی می آورد. شمار بسیاری از نوجوانان آسیب پذرگمان می کنند که به خاطر تفریح یا تجربه مواد مخدر مصرف  می کنند اما به زودی  درمی یابند که مصرف این مواد به  صورت تکیه گاه روانی آن ها درمی آیدو نمی توانند آن  را بگذارند .برخی از علل روی  آوردن نوجوانان به مواد مخدرعبارتست از:دردسترس بودن مواد  مخدر، ‌فشار دوستان  و همسالان ،  طغیان علیه  والدین ، گریز ازناملایمات زندگی ،  آشفتگی عاطفی ، احساس بیگانگی وطردشدگی.

 3- بزهکاری: بزهکاربه جوانی گفته می شود که بین 16تا18 سال سن دارد ورفتارش به نحوی است كه ازطریق قانونی قابل مجازات است. بعضی ازاعمال بزهکارانه مانند دزدی، حمله شدید،‌تجاوز، آدم کشی یا استفاده  از مواد مخدر در صورتی که از سوی  بزرگسالان صوزت گیرد نیزجرم  تلقی  می شود.سایر موارد خلافهای خاص نوجوانی محسوب می شود.این اعمال شامل نقض مقررات رفت وآمددراماکن یا اوقات خاص،

فرارازمدرسه، فرار ومصرف الکل پیش ازسن قانونی می شود. اوضاع و احوال اجتماعی ونیز تجارب ردی در بزهکاری  نوجوانان دخیل است.  فقر و شرایط سخت زندگی

یکی ازعوامل است.روابط بین والدین وفرزندو خصوصیات شخصیتی فردی نیز ازعوامل

مهمی است که باعث بروز رفتار بزهکارانه می شود.

 

 

 

 علاوه برمواردبالا ممکن است نوجوان دچار اختلالات روانی و روانی  فیزیولوژیکی گردد که برخی ازآن ها عبارتند از:

4- .واکنشهای اضطراب:  نوجوانی که دچار اضطراب حاداست احساس ترس  ناگهانی بر او چیره می شود،  گويي  قرار است  برایش حادثه  بدی رخ  دهد. ممکن است بی قرار ونا آرام شود، به سادگی ازجا بپرد و علايم جسماني  مثل تهوع،  سردرد ، سرگیجه ، و استفراغ  در اوظاهر می شود، فراخنای توجه و حواسش منحرف مي شود دچاراختلال خواب می گردد اگرهیچ گونه دلیل بیرونی آشکاری برای اضطراب حاد نوجوان وجو د نداسته باشد ممکن است نگران شود  که این حالات اوازکجا سرچشمه  می گیرد،واوضاع  ووقايع بیرونی ونسبتاً جزئی به دنبال علت آن باشد البته بابررسی دقیقترمعمولاًروشن میشود که عوامل  به مراتب پراهمیت تری که ممکن است نوجوان به آن آگاهی نداشته باشدمانند اختلال در روابط فرزند ووالدین، نگرانی در مورد مشکلات بزرگ شدن وترس احساس گناه در مورد سائق های جنسی وپرخاشگری افسردگی نوجوانان:  بسیاری ازنوجوانان افسردگی خود رابه صورت  خستگی  وبی قراری  و..... نشان می دهند و درحالت  افراطی به صورت فعالیت های جنسی، پرخاشگری و نیز رفتار بزهکارانه بروز مي کنند. افسردگی نوجوانان معمولاًدو حالت دارد.اول اینکه نوجوان احساس تهی بودن وبی احساسی می کند. گویی که  دوران کودکی سپری شده،  بی آنکه بزرگسال رشد  یافته ای جای آن را بگیرد.  این نوع افسردگی ناپایدار است ومعمولاًحل شدنی.نوع دوم افسردگی نوجوان به دشواری ازبین می رود. ریشه های آن درتجربه شکستهای مکرردر طی زمان طولانی است. نوجوان ممکن است واقعاً برای حل مشکلات ورسیدن به اهداف شخصی تلاش کرده  باشد، ولی به موفقیتی دست نیافته باشد. در این نوع افسردگی نوجوان  رابطه اش رابا والدین، دوست یا کسی که به شدت به او علاقه داشته ازدست می دهد.

5- خود کشی: خودکشی نوجوان معنای آن است که اوبرای اوزندگی مشکل ترازمرگ جلوه کرده است. درصد قابل  توجهی ازنوجوانانی که به مراکز درمانی ارجاع می شوند  کسانی هستند که یا دست  به خودکشی زده ، یا نقشه خودکشی درسرداشته اند. این افراد عموماً در فاصله سنی 15-25سالگی هستند.  تعداد  دخترانی که دست به این کارمی زنند بیش ازپسران است هر چند که  خود کشی پسران بیشتر به نتیجه می رسد ودختران غالباً طوری خود کشی می کنند که امکان نجاتشان بیشتر است.آشکارترین  دلیل خودکشی  نوجوان، احساسات منفی  و نا امیدی  و ازدست دادن کنترل خود است. احساس گناه  شدید، احساس تنهایی و بی کسی و بی  پناهی ،فقدان حمایت از نوجوان، ناتوانی درکنترل فشارهای وارده ،  ناتوانی درکنترل احساسات ورشدنیافتگی وعدم

آمادگی برای مقابله بامشکلات پیش روی نوجوان مهمترین دلایلی است که ممکن است اورابه فکر یاعمل خود کشی وادارمی سازد.

زیر بنای شخصیت

در سنین آغازین  زندگی شکل می گیرد  و در نوجوانی  ثبات می یابد.  دوره  نوجوانی دوره  احساس استقلال است  آنچه والدین  باید توجه  کنند  شخصیت دادن به نوجوان است وحتی با او حرف می زنند  نباید یک طرفه ودستوری سخن بگویند زیرا در این دوره  پیام وحرف  آمرانه اصلا  نافذ  نیست و بلکه عکس العمل منفی نیز ایجاد می کند باید  فضایی برای اظهار نظر و مشارکت نوجوان به وجود آورد و در انجام کارها با او مشورت کرد . در دوره بلوغ حس توجه به  ظاهر و  زیبا نشان  دادن خود در فرد تقویت می شود این حالت با نیازهای دیگر نوجوان پیوند وارتباط دارد به خصوص دختران حساسیت بیشتری دارند حتی تمایل پیدا می کنند که شبیه دیگران باشند و والدین  آنها مثل والدین دیگران لباس بپوشند . اولا  به نظر می رسد  والدین باید این ویژگی را بپذیرند و رفتارهای او را غیر طبیعی محسوب نکنند و با او برخورد تند نداشته باشند بلکه  با روشهای مناسب و نصایح  به موقع  و توام با همدلی  نوجوان را  متوجه  جنبه های مختلف یک رفتار بنمایند .نوجوان در امور درسی نیاز به راهنمایی دارد والدین موظف هستند در طول زمان علایق فرزند را مورد توجه قرار دهند و در

دوره  نوجوانی  با توجه  به  شناخت  قبلی  درباره او قضاوت کنند . والدین باید  با مسوولان مدرسه یا مشاور مدرسه در تماس باشند وبه طور مرتب با آنان همفکری کنند .والدین باید در داخل منزل فضایی بوجود آورند که نوجوان بخشی از اوقات فراغت خود را در کنار پدر ومادر بگذراند و اگر  والدین در  گذراندن اوقات فراغت  فرزندشان اشکالی را مشاهده  کردند باید آن را با مسوولان مدرسه  در میان  گذارند و با تبادل اطلاعات  تصمیم معقول بگیرند و طوری رفتار نکنند که  عدم اطمینان در نوجوان بوجود آیدو او احساس کند که از رفتارهای او مطمئن نیستند و دائما مراقب او هستند.

اصل پرهیز از تحمیل کردن:

گاهی پدران و مادران به زمان وعصر خود خود اشاره می کنند وبی توجه به مقتضیات زمان ومکان تاکید می کنند  که  وقتی ما  به  سن  شما بودیم  این  گونه  رفتار می کردیم  در چنین موقعیتی بروز رفتارهایی از قبیل لجبازی ،  مقاومت منفی  و سرکشی قابل پیش بینی است .باید به نوجوان اعتماد کرد و  به وی اجازه داد که به تدریج پس از کسب آگاهیهای لازم ، خود تصمیم گیری در امور زندگی ، تحصیلی و شغلی را تمرین کند.

اصل پذیرش و احترام:

فرزند  بیش از هر چیز وجود  پدر ومادر را می خواهد و حضور آنها در خانه برای او ارزشمند است .با دقت گوش دادن به حرفهای نوجوان ،  پذیرفتن  و تشویق رفتارهای مطلوب او ،فراهم کردن فرصتهایی برای ابراز وجود و  خودنمائی و عدم تمسخر وسرزنش او از نشانه های برقراری یک رابطه انسانی سالم با نوجوان است .حتی زمانی که رفتار او را قبول نداریم به او بگوئیم که  او را و وجود او را دوست و قبول میداریم اما به وی تذکر دهیم که از رفتار او خوشمان نیامده است . اصل پذیرش نوجوان به این معناست که به یکتایی شخصیت ، بی همتا  بودن او و متفاوت  بودن او احترام می گذاریم . نوجوان  باید بداند که متفاوت  بودن به خودی خود بد نیست و هر شخصی می تواند  خصلت های  منحصر به فرد داشته باشد .  مشورت کردن  با  نوجوان ،  سهیم کردن او در برنامه  ریزی  زندگی خانوادگی ، توجه  به نیازها وعلایق او ، توجه  به اوقات فراغت او همگی بیانگر احترام گذاشتن به نوجوان است .

اصل پرهیز از مقایسه کردن :

در قرآن در سوره نوح آیه 14 آمده است به تحقیق خداوند شمارا طور طور آفریده است این موضوع در روان شناسی  تحت عنوان اصل تفاوت های فردی مطرح است . تفاوتهای موجود در انسان بیانگر این نکته است که پدر ومادر باید با فرزندان خود مطابق روحیه ، علایق و ویژگیهای او رفتار کنند و هرگز توانائیهاو ناتوانیهای  نوجوانی  را با نوجوان دیگر مقایسه نکنند زیرا مجموعه عواملی که از بدو انعقاد نطفه تا زمان حیات فرد در فرآیند رشد وتحول او در ابعاد گوناگون دخالت داشته یا دارند متفاوت است .

اصل توجه به کسب هویت نوجوان:

یکی او ویژگیهای دوران نوجوانی وجوانی تلاش برای کسب هویت وشناخت هویت واقعی خوداست . نوجوان کسب هویت می خواهد  اما دقیقا نمی داند چه چیزهایی باید بخواهد در این دوره نوجوان فکر می کند هیچ چیز ندارد اما همه  چیزدارد ، در رویا زندگی می کند ،  امیال زود گذر دارد وبه آنچه نداردمی اندیشد نه به آنچه دارد  این بحرانها به قدری جدی هستند که  برخوردهای افراطی یا  تفریطی  والدین یا عدم  برقراری رابطه دوستی با نوجوان( مسخره، طرد، تحقیر کردن) پیامدهای نامطلوبی به دنبال خواهد داشت. دراین وضعیت که نوجوان  پدر و مادر خود را امین نمی داند وکانون   خانواده برای او پناه گاهی امن  نیست احتمال دورغگويي، پنهان کاری ،  فرار از خانه  وجود دارد. دراین دوره پدر ومادر باید با او مدارا نمایند تا نوجوان به سلامت

این  دوره را طی  کند  و به او  کمک کنند  تا خویشتن  خویش را همان  طور که هست  ببیند  و  بپذیرد  و به خودشناسی لازم نایل گردد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 منابع و ماخذ

 

- روانشناسي تربيتي..............................................................غلامعلي افروز

- خانواده و فرزندان...............................................................استادان آموزش خانواده

- روانشناسي نوجوان..............................................................دكتر سياوش خليلي

- روانشناسي رشد..................................................................دكتران حسن احدي  نيك چهره محسني 

- روانشناسي رشد 2...............................................................دكتر حسين لطف آبادي

www.andishe.com

www.irib.ir/amouzesh.com

 

www.publicrelations.tums.ac.ir

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 17:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

درمان ترس از مدرسه

بازديد: 293

درمان ترس از مدرسه

اصطلاحترس از مدرسه به معناي ترس كودك از مدرسه رفتن است.

ترس يا هراس و اضطراب به معني خطر ناگهاني است. ترس متناسب با خطر است و اضطراببه ترس بدون منشأ گفته مي‌شود. ترس مرضي يا فوبيا ترسي شديد و عودكننده و غيرمنطقياست؛ ترسي كه به يك شخص، حيوان، شيء يا يك موقعيت معطوف مي‌شود و موجب اجتناب ازموضوع ترساننده است.

كودك مبتلا به ترس از مدرسه، معمولاً كار مدرسه‌اي خود را خوب انجام مي‌دهد و ازبهره هوشي خوبي برخوردار است. كودكي كه از مدرسه مي‌ترسد نزد مادرش مي‌ماند وليكودك فراري از مدرسه در خيابان‌ها گردش مي‌كند و از بهره هوشي كمتر از متوسطبرخوردار است.

ترس از مدرسه در كودكان مدرسه‌رو و در هر سني كه باشند ديده مي‌شود، اما مشكلبين 5 الي 8 سالگي ديده شده و در 11 و 12 سالگي معمول و رايج‌تر است و هر2جنس به آنمبتلا مي‌شوند؛ البته دخترها كمي‌بيشتر از پسرها.

 در تمام طبقات اجتماعي اين ترس مشاهده مي‌شود. مخالفت كودك براي رفتن به مدرسهمعمولاً در روزها و هفته‌هاي نخستين سال تحصيلي همراه با علائم جسماني يا گريستنمداوم است.

 ترس از مدرسه سبب مي‌شود كه كودكان در مواردي به تعارض روي آورند و اقدام بهانجام اعمالي كنند كه باعث نگراني والدينشان شود، تا آنها به اين نتيجه برسند كهكودك را نبايد به مدرسه فرستاد. گاهي ممكن است كودك به‌واقع بيمار شود؛ در اين صورتلازم است براي معالجه او اقدام كرد.

 فوبياي مدرسه معمولاً صبح زود رخ مي‌دهد و در مواقعي كه مدرسه رفتن منتفي استفروكش مي‌كند و در روزهاي تعطيل يا روزهاي آخر هفته كمتر ديده شده يا اصلاً ديدهنمي‌شود.

ترس از مدرسه داراي شدت و ضعف است. حالت شديد آن بيشتر در كلاس‌هاي اول تا سوماست. كودك دائماً از دردهاي گوناگون مي‌نالد،دچار كم‌خوني، بي‌خوابي و بي‌اشتهايي‌است و هضم غذايش با دشواري همراه است.

 علل ترس از مدرسه

ترس از مدرسه تقريباً هميشه به يكي از2علت زير برمي‌گردد؛ ترس مربوط به مدرسه ياترس مربوط به خانه. ممكن است خانواده كودك را از چيزهاي موهوم ترسانده باشند.تغييرو مواجهه با اشخاص تازه و مخصوصاً در مورد كودكان كم‌رو كه دچار عدم احساس امنيتدروني و عدم اعتمادبه‌نفس هستند نيز مي‌تواند موجب فوبياي مدرسه شود. گاهي آنچه ترساز مدرسه به نظر مي‌آيد در واقع ترس از ترك منزل است.[چطور اعتماد به نفس کودک را تقويت كنيم]

 گاهي وقوع حوادثي ناگوار در خانواده موجب مي‌شود كودك تصور كند اگر به مدرسهبرود و دور از محيط خانواده باشد اتفاق ناگواري پيش خواهد آمد. رايج‌ترين تصوري كهدرباره ترس از مدرسه وجود دارد اين مشكل را ناشي از «اضطراب جدايي» مي‌داند.

 تصور اصلي بر اين است كه مادر و كودك به گونه‌اي شديد به يكديگر وابسته‌اند،وابستگي شديد كودك برايش اين ترس را به وجود مي‌آورد كه امكان دارد براي خود يامادرش اتفاقي روي دهد. ماندن كودك در خانه نيازها و اضطراب‌هاي كودك را ارضامي‌كند. هر چند اين نگرش در بين نظريه‌پردازان بسيار رايج است اما عاقلانه نيست كهدر تمام موارد اين اختلال را ناشي از چنين علتي بدانيم.

ديدگاه تحليل رواني، كودك مبتلا به ترس از مدرسه را كودكي مي‌داند كه نسبت بهوالدينش تمايلات پرخاشگرانه دارد و از اينكه تمايلاتش را در ترس از ترك و جدا شدناز پدر و مادر ابراز كند عاجز است، از اين‌رو به گذشته باز مي‌گردد و به يكنيازمندي قبلي توسل مي‌جويد و خشم خود را از دنياي خارج و به ويژه از مدرسه ظاهرمي‌كند.

ترس از مدرسه اغلب حاصل خصومت و كينه‌توزي متقابل و سركوب شده بين دختر و مادراست كه در ارتباط دختر با مدرسه متبلور مي‌شود.

 برخي از متخصصان نيز برترس واقعي از مدرسه تأكيد ورزيده‌‌اند و تجربه‌هايتكان‌دهنده در محيط مدرسه را باعث شرطي شدن ترس كودكان مي‌دانند. در ديدگاه رفتاري،تأثيري كه توجه در تقويت اضطراب جدايي دارد در ماندگاري ترس شرطي نيز مؤثر است.

 درمان ترس از مدرسه

معلم و والدين بايد از شيوه‌ها و وسايل مختلف كمك به كودكان براي غلبه برترس ازمدرسه استفاده كنند. روش‌هاي منفي و غيرمؤثر درمان از ترس از مدرسه عبارت استاز:

 1 – ناديده گرفتن ترس از مدرسه

 2 – دور نگهداشتن كودك از موقعيت ترسناك (مدرسه)

 3 – برخورد غيرمنطقي و خشونت‌بار با ترس كودك

 روش‌هاي مثبت و مؤثر از ديدگاه صاحبنظران استفاده از روش‌هاي رفتار درماني است. اكثر درمانگران بر اين باورند كه بازگشت سريع كودك به مدرسه از اهميت زياديبرخوردار است. نگرش‌هاي روانكاوي، بر تقويت «خود كودك» تأكيد دارد. شيوه‌هايي مانندحساسيت‌زايي نظام‌داريا مواجهه‌سازي هدايت شده كه براي كاهش اضطراب يا ساير فوبي‌هابه كار مي‌آيد، در درمان ترس از مدرسه نيز كاربرد دارد.

مواجهه‌سازي بر اين امر تأكيد مي‌كند كه حتي اگر كودك سردرد و ساير علائم اضطرابرا نشان دهد بايد به مدرسه برود؛ در اين صورت به‌تدريج علائم فروكش خواهد كرد امادر صورت ماندن كودك در منزل به احتمال قوي علائم تثبيت خواهند شد. در همين حال لازماست والدين كودك از همان ابتدا مدير و معلم كودك را در جريان وضعيت او قرار دهند،چون اين كودكان به توجه خاص نياز دارند.

از ديگر صورت‌هاي مواجهه‌سازي اين است كه يكي از والدين كودك چند روزي در دفترمدرسه حضور داشته باشند و كودك به كلاس برود و پس از مدت مشخصي كه به تدريج اينزمان افزايش مي‌يابد بتواند از كلاس خارج شده و والدين خود را ببيند و اين برنامهتا عادي شدن رفتار كودك در مدرسه ادامه داشته باشد.

در روش ديگر مي‌توان با معلم به توافق رسيد كه كودك روز اول فقط به كلاس برود ودرس خود را پس دهد و تكليف روز بعد را بگيرد و به منزل برگردد و به تدريج ميزانحضور او در مدرسه عادي شود.

 استفاده از الگو و سرمشق نيز كه عملاً در مدرسه و كلاس صورت مي‌گيرد كمك خوبيبراي مواجهه‌سازي است. در اين روش كودكاني كه با ذوق و شوق آمد و شد و بازي مي‌كنندو همكاري خوبي در مدرسه دارند عملاً به عنوان الگو يا سرمشق كودك وارد عمل مي‌شوند. والدين و معلمان نيز اين موقعيت را بايد براي كودك بازگو كنند.

بنابراين ياري گرفتن از كودكاني كه بدون ترس و همراه با علاقه در مدرسه و كلاسحضور دارند الگوهاي خوبي براي سرمشق‌گيري كودكان مبتلا به ترس از مدرسه هستند.

 قرارداد بستن و استفاده از پاداش يكي ديگر از روش‌هاي درماني ترس از مدرسه است. منظور اين است كه انتظاراتي كه والدين و معلم از كودك دارند با دادن پاداش تقويتشود.

استفاد از پاداش به ازاي پيشرفت‌هاي كودك كمك موثري به از بين بردن سريع علائممي‌كند و همچنين مصاحبه و كشف واقع‌بينانه علت ترس كودك كه ممكن است نشأت گرفته ازاختلافات والدين و وابستگي به آنها يا بيان حكايت‌هاي غيرواقع‌بينانه در مورد زدنكودك در مدرسه و عوامل ديگري باشد بايد از سوي والدين و معلم يا پزشك مورد ارزيابيقرار گيرد و برحسب مورد براي اصلاح و درمان او اقدام شود. گروهي از پژوهشگران دارودرماني را نيز لازم تشخيص مي‌دهند كه در موارد شديد و زيرنظر پزشك متخصص بايد درمانصورت پذيرد

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 17:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس