تحقیق دانشجویی - 297

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

نقش شخصيت در اعتياد

بازديد: 113

نقش شخصيت در اعتياد                

شخصيت:

به دنبال تربيت خانواده اين شخصيت كودك است كه اينده او را مي سازد اگر ترسو، خجالتي، سرخورده و بدون اعتماد به نفس باشد احتمال گرايش او به اعتماد نيز بيشتر خواهد بود.

در دسترس بودن مواد- فقز- بيكاري- عدم اطلاع رساني جامع و كامل و باورهاي نادرست اجتماعي- ضعف فرهنگ مشاوره مي تواند احتمال گرايش نوجوان را به اعتياد تشديد كند.

نوجوانان و جوانان ممكن است به مصرف مواد مخدر بپردازند چون: از اثرات فوري كه بلافاصله پس از مصرف مواد حاصل مي گردد، لذت مي برند. مصرف مواد در كنار دوستان و بودن در جمع ايشان نوعي تفريح است. هيچ مشغوليت، كار و يا سرگرمي ديگري ندارد و مواد مخدر به سهولت در دسترس او قرار گيرد. كنجكاو است و دوست دارد هر چيز جديدي را بخصوص اگر احساس خطر و هيجان داشته باشد تجربه كند. زمينه هاي اختلاف با پدر و مادر يا مسئولين مدرسه و مسلمان در او هست و با رفتارهايي مثل سيگار كشيدن و يا مصرف مواد مخدر، به نوعي لجبازي يا سركشي در مقابل والدين يا مدرسه را نشان مي دهد. مصرف سيگار يا مواد را نشانه رشد يافتگي مي داند در حالي كه اين حكايت از عدم تكامل شخصيتي در او دارد.

هدف مواد يا سيگار به عنوان سنت يا خرده فرهنگ در گروهي خاصي مطرح استو او دوست دارد عضو اين گروه باشد پس براي پذيرفته شدن و ماندن در آن جمع اين رفتار را تقليد مي نمايد. در واقع او به دنبال يافتن هويت و شخصيت وارد اينگونه اجتماعات مي گرددو اين هويت و پرستيژ كاذب را به قيمت اعتياد مي خرد. اين كار را براي فراراز مشكلات  و بحرانهاي موجود انجام مي دهدو اينگونه مي پندارد كه مصرف مواد مخدر و سرخوشي ناشي از آن مي تواند راهي براي فرار كردن مشكلات خانوادگي، عاطفي، تحصيلي و ... باشد . فشارها و بيماريهاي رواني: ارتباط ميان برخي بيماري هاي رواني  و اعتياد مشخص شاده است: به طور مثال فردي كه از بيماري افسردگي شديد رنج مي برد يا شخصي كه رفتار ضد اجتماعي دارد، در معرض خطر اعتياد است بنابراين با تشخيص به موقع فشارهاي روحي بيماريهاي رواني و درمان آنها نمي توان احتمال آلودگي به مواد را كاهش داد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

___________________

پدر و مادرها حتماً بخوانند- جمعيت آفتاب- مشهد- 82- ص10 و 11 و 12 و 15.

 

 اعتياد و مواد مخدر در نوجوانان             

تمامي والدين، حداقل از 7 تجربه مهلك كه مي توانند زندگي فرزندشان را به مخاطره اندازد وحشت دارند. اين تجربه هاي  هراس آور عبارتند از :

1- قرباني خشونت شدن                  2-  صدمات اتفاقي               3- شكست تحصيلي

4-فعاليت هاي غير قانوني                          5- پيشامدهاي ناگوار جنسي  

6- نا اميدي منجر به خود كشي                  7- سر و كار پيدا كردن با مواد مخدر و الكل

آرزوهاي ما به تنهايي نمي تواند جلوي خطرات ناشي از مصرف مخدر را بگيرد امروزه چه بپذيريم و چه نپذيريم، مصرف الكل و مواد مخدر بخش از عادت اجتماعي گروهي از جوامع ما را           تشكيل مي دهد.

اين مواد در تارو پود فرهنگ برخي ريشه دوانده و در زندگي روزمره اي بسياري از افراد نقشي فعال ايفا مي كنند.

در جوامع بسيار ثروتمند و يا بسيار فقير، يعني در جايي كه به دليل كسالت ناشي از ثروت بسيار و يا افسردگي ناشي از فقر بسيار تنها چيزي كه جوانان را ارضاء مي كند مصرف مواد مخدر است.  شايد تنها راه منطقي افزايش تعداد گزينه هاي گوناگون براي جوانان است. فرصت هاي اجتماعي معنوي، تفريحي، هنري، تحصيلي، خدماتي و شغلي مي توانند، جايگزينهاي سالمي براي سرگرمي هاي پوش ناشي از مصرف مواد مخدر باشد.

بهترين شيوه براي مراقبت از جوانان اين است كه والدين آنها را با اسفاده از راه هاي زير، آماده برخورد با مشكلات مورد بحث كنيم.

-  روبه روشدن با اين تهديداجتماعي و نه اين كار آن   

- آگاه كردن فرزندانشان در زمينه خطرات ناشي از مصرف مواد و ارائه توصيه هاي ايمني لازم در صورت مصرف مواد مخدر - آگاهي شخصي براي تشخيص علائم و انجام واكنش هاي لازم به هنگامي كه مصرف مواد به فرزندانشان آسيب مي زند و زندگي خانوادگي را از هم مي پاشد.

- بكار گرفتن شيوه هاي پيشگيري لازم براي آماده سازي فرزند در زمينه برخورداري از زندگي مناسب و مستقل و عاري از وابستگي به مواد مخدر و الكل.

- ارائه شيوه هاي پذيرش و برخورد بامشكلات احساسي و عاطفي و جلوگيري از تأثير سوء آنها در زندگي جوانان.

رفتار فرزند، بازتاب مستقيم رفتار والدين است و تشخيص كافي بودن  ميزان مراقبت هاي والدين، از طريق موقعيت ها و شكست هاي فرزندهاي آنها صورت مي پذيرد و به اين ترتيب، شكست فرزند به معناي عدم مراقبت هاي لازم از سوي والدين تعبير مي شود و مراقبت هاي    نا كافي والدين سبب مشكلات  و بدرفتاري هاي فرزندان به شمار مي رود. والدين، فقط به ميزان محدودي بر مسير زندگي و رفتارهاي فرزندشان تأثير دارند. سه مسئله عمده ي زير را كه والدين هيچ كنترلي بر آن ها ندارند در نظر بگيريد:

1- ويژگي هاي ذاتي فرزندشان آنها ذاتاً به دنبال خطر مي روند.

2- شرايط بيروني و اجتماعي كه فرزندشان بايد با آنها مواجه شود . (دوستي كه امتحان كردن سيگار را پيشنهاد مي كند.)

3- انتخاب هاي فرزند (پيوستن به دوستانش براي تجربه كشيدن حشيش)

 

___________________

اعتياد در نوجوانان و جوانان- بيتر گرافي سيب- تهران- آبان 81- ص 7 و 8 و 9 و 10 و 13.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 17:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

بلوغ رواني وجنسي جوان

بازديد: 111

بلوغ رواني وجنسي جوان  

ازنقطه نظر روابط شخصي درخانه معمولاً سال هاي بين 12 تا 16 سالگي براي جوان وديگر اعضاي خانواده بسيار دشوار است. اغلب پدر ومادرها اوج اين دوران را بين 13 تا 15 سالگي مي دانند اما دراين دوره مشخصات به حد زيادي متغير است. اولين تجلي تغيير جوان درخواست استقلال است. اين مسئله داراي دامنه ي وسيعي است . نوجوان از كنترل وراهنمايي مي رنجد و مي خواهد درمورد خود فكر كند وچون فردي مستقل عمل نمايد وآنچه را كه نشان دهنده بچگي اوست مي كند. آرزويش بزرگ جلوه كردن است. از قبول الگو ومعيار خانوادگي به عنوان تنها چيز قابل پذيرش سر باز مي زند. درباره هر مطلب جزئي وبي ارزش زندگي روزانه به بحث مي پردازذ. از 13 سالگي به بعد نوجوان مي خواهد دوستان خويش را خود انتخاب كند. درانتخاب لباس اظهار رأي مي كند درباره ي ضرورت وقت شناسي ودقت، زود خوابيدن، ظاهر تميز، نظافت درمنزل، شركت دركارهاي عادي منزل و .... وهزاران مسئله ي روزمره كه درهر خانواده بوجود مي آيد بحث كند مخصوصاً نسبت به هرچيزي كه سبب تبعيض بين برادران وخواهران گردد زود رنج وآزرده خاطر مي شود. نسبت به آزادي بچه هاي بزرگ تر رشك مي برد واگر احساس نمايد كه والدين اجازه آزادي بيشتري به آنها مي دهند حسادت مي كنند ورنج مي كشند. نوجوان وجوان درحال رشداحساس كينه ودشمني مي كنند اما درمورد بچه هاي كوچكتر معتقدند كه والدين انها را بيشتر آزاد مي گذارند وتوجه كمتري دارند. بنابراين جوان درگروه خانواده بين دو حد قرار گرفته واغلب احساس مي كند كه درخانواده مردود بوده ودرك نمي شود. بنابراين جوان  مستعد پذيرش هستند واحساس مي كنند همه سعي دارند كوشش واعمال آنها را جهت رسيدن به استقلال بي اثر كنند. تمام خانواده مايلند آنها را درهمان وضع نگه دارند. نوجوان از احساس اعتقاد به خود به دورند وبراي آنها درك هماهنگي حركات با، سن وچگونگي تفاوتشان از ديگر مردم ويا احساس درستي يا نادرستي عملي مشكل است. هيجانات به علت تغييرات جسمي ورواني كه جوان مي گذراند، نامتعادل است. احساس جوان خيلي شديد است وهميشه كاملاً جدي است. جوان مايل است تجربه جديد بياموزد وسعي مي كند زندگي را با دودست درچنگ گيرد.هنوز به مرحله اي نرسيده است كه قادر باشد به آينده دور بنگرد. اما خواهان همه چيز درهمان لحظه است. بدون آنكه فكر كند، آيا آن لحظه براي آنچه كه مي خواهد درتحصيل آن بكوشد مناسب است يانه.

آنها كاملاً فاقد حضور ذهن هستند ومايلند به هرچيزي چون توپي دركنار دروازه حمله برند. يكي ازخواص آنها تمناي خلوص وصداقت براي خودشان وديگران است. اما غالباً اين تمنا منجر به بحث درباره ظرز تفكر آنها مي شود كه معمولاً سبب انتقاد مي شود.

بزرگترها از آن چون نوعي گستاخي وبي تربيتي يا مي كنند. يادآوريش خيلي مهم است كه جوان تازه بالغ هرچند ناجور باشد نسبت به پدر ومادر خود عشق مي ورزندوبه آنها بيشتر ازقبل نياز دارندوپس از يك صحنه تند خويي كه معمولاً ازهيچ ناشي مي شود ومنجربه بيرون رفتن طوفان جواني ازاتاق وكوبيدن درمي گردد. غرور خودرا به كناري گذاشتن ومعذرت خواستن مشكل است وبراي والدين توصيه مي شود. اين كارعاقلانه نيست. درخيلي ازمواقع بهتر است پس ازمدتي به اتاق بچه رفت ومثل معمول شب بخير گفت . درغير او خيلي غمگين بوده وممكن است نتواند بخوابد. برخورد صبح روزبعد بايد با تبسم معمول همراه باشد. اغلب نوجوانان فقط محبوسند ومشتاقانه درآرزوي رفع اختلاف وآشتي هستند. بعضي پدر ومادرها اگر نادان ونا آگاه باشند، بچه ها را درموقعيتي قرارمي دهند كه نمي توانند به راحتي روابط خوب خود را بدون تحقير علني خودشان درمحفل خانوادگي ازسرگيرند شايد بچه ها پيش پدر ومادراهميت زيادي به تحقيرشدن ندهند، اما تحقير دربرابر برادرها وخواهر ها غير قابل  تحمل است.

 

___________________

     سيري دركتاب -دوريس اوداوم- انتشارات توس- تهران- اسفندماه 54- ص 30و31و32و37.

 رشد اجتماعي                 

رشد اجتماعي به تدريج صورت مي گيرد و در دوره ي جواني به كمال  نسبي مي رسد. يك جوان كه از نظر اجتماعي رشد يافته است: خود كفا و مستقل است. ميانه رو و معتدل است. مسئوليت پذير است. با گذشت و افع كننده است. صبور و شكيبا است آينده نگر، اميدوار و خوش بين است. اهل تعاون و همكاري است. زندگي را آسان مي گيرد. گشاده رو، متواضع و خوش خلق است. از لحاظ اجتماعي، تحول نوجوان و جوان دلبستگي دارد به اينكه در چه شرايط اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي رشد نموده باشند، زيرا محيط هاي اجتماعي درساخت فكري و شخصيتي آنها تأثيرات مختلف به جاي مي گذارند. در دوره جواني، علي رغم رفتار و ظاهر كاملاً متغاير، والدين بيش از هميشه در زندگي نوجوان مطرح هستند. آنها خانه اي محكم و استوار را مهيا مي سازند كه نوجوان با پذيرفتن خطر از آن جدا مي شود اما مي تواند در عين حال اطمينان خاطر داشته باشد كه هميشه مكاني مطمئن و قابل تحمل براي بازگشت وجود دارد اتفاقاً، آنچه كه والدين آن را بي احترامي نسبت به خود مي دانند، تعريف و تمجيد از آنهاست. والدين اعتراض مي كنند كه: براي دوستانت هركاري مي كني، اما نوبت به ما كه مي رسد ما را خيلي دست كم مي گيري. بله، دقيقاً همينطور است.اگرچه دوستان متفاوتي مي آيند و مي روند و دوستي هاي او بسيار ناپايدار است، اما خوانواده هر گز از بين نمي رود و عشق والدين به فرزند، بسيار به اثبات است.

 

 

 

 

_____________________

 

    مسائل نوجوانان و جوانان-دكتر محمد خدايان فرد- صحافي بهمن- تهران-  1380- ص 21.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 17:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

جوان موفقيت وعوامل آن

بازديد: 107

جوان موفقيت وعوامل آن

 

بزهکاري


  بزهكارى نوجوانان و جوانان يكى از مقوله‌هاى مهم درحوزه مسائل جوانان به شمار مي‌آيد كه در سطح ملى و بين‌المللى توجه زيادى را به خودمعطوف داشته است؛ چنان که پيشگيرى از بزهكارى و اصلاح بزهكاران جوان و نوجوان، يكىاز محورهاى عمده سياست گزاريهاى ملى بسياري ازکشورها درمورد جوانان مي باشد. آمارهانشان مي‌دهند كه بيشتر مناطق جهان طى دهه گذشته با مشكل افزايش بزهكارى و جرائم درميان جوانان مواجه بوده‌اند و اين امر در كشورهاى در حال گذار شدت بيشترى داشتهاست. در سطح بين‌المللى نيز كنفرانس‌ها، كنگره‌ها، همايش‌ها و كارگاه‌هاى علمىمتعددى در خصوص اين موضوع به ويژه طى دو دهه اخير برگزار شده است و «برنامه عملجهانى براى جوانان تا سال 2000 و پس از آن» نيز موضوع بزهكارى را به عنوان يكى ازده حوزه اولويت‌دار براى رسيدگى به امور جوانان تعيين كرده است. اين امر در موردمراكز علمى و دانشگاهى نيز صادق مي‌باشد و هم اكنون در رشته‌هايى همچون : حقوق وروان شناسى، درس خاصى موسوم به بزهكارى نوجوانان يا اطفال به عنوان يكى از دروساصلى دانشگاهى گنجانيده و ارائه مي گردد ـ علاوه بر آن كه در مراكز علمى مربوط بهمطالبات جوانان نيز به اين مسئله به عنوان يك موضوع مهم تحقيقاتى نگاه مي‌كنند. ريشه اين توجه خاص به مسئله بزهكارى نوجوانان را مي‌توان در اذعان عمومى به ايننكته جستجو كرد كه رفتارهاى خلاف قانون نوجوانان، ماهيتى متفاوت با جرائم بزرگسالاندارد و به همين دليل بايد به گونه‌اى متفاوت از بزرگسالان با آنان برخورد كرد. دراين زمينه، متخصصان رشته‌هاى مختلف علوم انسانى نقش ايفا كرده‌اند، اما نقشروان‌شناسى بويژه «روان‌شناسى رشد» از برجستگى خاصى برخوردار است؛ به گونه‌اى كه مىتوان از سيطره روان شناسى بر بحث بزهكارى نوجوانان سخن گفت. در حال حاضر، بيشتركتاب‌هاى مربوط به اين حوزه با چنين نگرشى تأليف مي‌شود و حاصل جمع تخصص كارشناسانحقوق و روان شناسى به شمار مي‌آيد.

 

اعتماد به نفس

در ميان خصلت هاى انسانى و فضيلت هاى اخلاقى،برخى چنان با اهميت اند كه مى توان از آنها به «صفات سرنوشت ساز» يادكرد. خودباورىيا اعتماد به نفس، از شمار اين گونه فضايل روحى است. خودباورى، انواعى دارد كهآشنايى با آنها، براى همگانْ مفيد و بلكه لازم است، بدين قرار:
   1.
خودباورى انسانى،
2.
   خودباورى مذهبى،

   3.
خودباورىملّى،
4.
    خودباورى شخصى.
نخستين نهاد خودباورى و اعتماد بهنفس، باور به خودِ انسانى است و توجّه به ماهيتى كه فراتر از حيوان و عالى تر ازماشين است؛ انسان، موجودى است كه استعدادها، ظرفيت ها و زمينه هاى رشد بى كراندارد، خداوند متعال، او را تكريم كرده است، فرشتگان، بر آستان او سجده گزارده اند،با بهترين نظامْ آفريده شده است و مى تواند خداگونه شود و در درون خود، داراى جهانىبزرگ تر است.

اين خودباورى انسانى، در برابر خود باختگى ها و از خودبيگانگى هاى گوناگون، مطرح مى شود. هنگامى كه اين خود باورى انسانى از انسان، رختبربندد و انسان به خوهاى حيوانى روآورد، هويت حيوانى پيدا مى كند؛ و اگر از عواطفانسانى تهى شود و از كشش ها و گرايش هاى متعالى دور گردد، خصلت هاى ماشينى پيدا مىكند، رايانه متحرّك و ماشين آدمْ نما مى شود و اين، همان «خودباختگى» يا «ديگر شدن)اِليناسيون( است.

خودباورىِ دينى
دين، هويّت ملّى و فردى مارا شكل داده و از ديرباز، با همه چيز ما عجين گشته است. عشق ها، آرمان ها، غم ها،شادى ها و خلاصه، نظام زندگى ما، همه برآمده از آموزه هاى كانون ديناست.
دين، با درونْ مايه هاى غنى و زندگى سازى كه دارد و با الگوها،نمادها، شعائر، سنّت ها و ارزش هايش، آشناترين خانه زاد ماست.
ما بايدتمام تلاش هاى خويش را در بستر دين، سامان دهيم و باور داشته باشيم كه دين، بهترينبستر براى رشد و تعالى فردى و اجتماعى است.
مسلمانان در طول تاريخ، درهمين بستر، قلّه هاى بلند فرهنگ و تمدّن را فتح كردند. اكنون اگر اين باورْ سستگردد و پذيرش انديشه ها و فرهنگ هاى بيگانه از دين يا مخالف آن گسترش يابد، به ازخودبيگانگى دينى دچار خواهيم شد.
امروز، خودباورى دينى به اين معناست كهبا عمق جان دريابيم كه «الإسْلامُ يَعْلُو وَ لا يُعْلى عليه.. اسلام، از هر مكتب وهر بينشى بالاتر و والاتر است و هيچ مكتبى بر آن، برترى ندارد» و باور داشته باشيمكه اسلام، تنها دين مورد قبول خداوند است. روشن است كه چنين باورى، تنها مى تواندبا آگاهى و كسب معارف دينى و تجربه هاى معنوى به دست آيد.
خودباورىملّى
ما به عنوان يك ملّت با پيشينه درخشان فرهنگى و نقش كار ساز درتمدّن اسلامى و بشرى و داراى سهم قابل توجّه در پيشبرد دانش جهانى، پيوسته در طولتاريخ، شايستگى هاى خويش را نشان داده ايم. اكنون نيز بايد با باور كردن ظرفيت ها،استعدادها و توانايى هاى ملّى، سرنوشت خود را در جهان كنونى، رقم بزنيم و حاكميتهاى فكرى و فرهنگى بيگانه را نپذيريم. خودباورى ملّى، در برابر از خود بيگانگى ملّىو در برابر خودباختگى نسبت به فرهنگ ها و تمدّن هاى بيگانه است.
پذيرشغيرآگاهانه و غير سود بخش نمادها، ارزش ها و سنّت هاى بيگانه، بدترين شكل سقوطخودباورى ملّى است. به همين جهت، علامه محمد اقبال (طرّاح «فلسفه خودى») همگان رادعوت مى كند كه با پاى خويش راه بروند و با بال خود، پروازكنند:

همچو آيينه مشو محو جمال دِگران
از دل وديده فروشوىْ خيال دگران
در جهان،بال و پَر خويش گشودن آموز
كه پريدن نتوان با پر و بالدگران
اگر خود باختگى ملّى در جامعه اى پديدآيد، نسبت به اصالت ها، سنّت ها و ارزش هاى ملّى، بى اعتماد مى شود و پيوسته، رو بهبيگانه مى كند. داستان اين از خود بيگانگى ملّى را از زبان امام خمينى ـ كه مردمايران، خودباورى ملّى خويش را سختْ مديون او هستند ـ بشنويد:
آن وقت كهدر تركيه تبعيد بودم، مجسّمه آتاتورك را ديدم كه رو به غرب بود و دستش را بالا كردهبود، و آن جا به من گفتند كه اين، علامت اين است كه ما هر چه بايد انجام بدهيم، ازغرب خواهد بود.
و چه زيبا متفكّر شرق، اقبال لاهورى، در اين باره دادسخن درداده كه:

قيمت شمشاد خود، نشناختى
سروِديگر را بلند انداختى
مثل نِى، خود را ز خود كردى تهى
بر نواى ديگران دل مى نهى
اى گداى ريزه خوار ازخوان غير!
جنس خود مى جويى از دكّانير؟

اين نوع از خود بيگانگى را در غرب فوئرباخ،هِگِل و ماركس، و در جوامع اسلامى، سيد جمال الدين اسدآبادى، محمّد عبدُه، محمداقبال لاهورى، اميركبير، جلال آل احمد، شهيد مدرّس و حضرت امام(ره) مطرح ساختند. البته اين خود باورى ملّى، به معناى گرايش هاى ملّى گرايانه جدا شده از دين نيست. اسلام، اساس هويّت ملّى ماست و تفكّر تقابل ايران و اسلام، يك انديشه پوچ است؛وگرنه، ملّيت ايرانى، بيش از هزار سال است كه با هويت اسلامى آميخته است و اكنون،تفكيك اسلام از هويّت ملّى ما ممكن نيست. اسلام، عاملِ وحدت ملّى ما در طول تاريخبوده است. همه افتخارات ملّى ما در هزار سال گذشته، در بستر اسلام، آفريده شده اندو اكنون، تمدّن ملّى ما بخشى از تمدّن اسلامى است.
اهتمام شگفت كشورهابه حفظ و حراست بناهاى كهن و بزرگداشت شخصيت هاى تاريخى خويش ونيز مشاركت فعّالآنها در مسابقات بين المللى علمى و ورزشى و هنرى، از عنايت آنها به خودباورى ملّىمايه مى گيرد. اين باور، مادام كه به پرستش ملّيت و قوم گرايى افراطى نينجامد، نهتنها همسو با تعاليم دينى است، بلكه از راه كارهاى دين براى پيراستن مردم و حاكمانمسلمان از آلودگى هاست؛ زيرا به حتم، مردمى كه خود را باور كنند و براى خود، پيشينهو اعتبار بسيار ببينند، ديرتر و سخت تر به گناه ها و خوارى ها تن مىدهند.

خودباورى شخصى
جدا از باورهاى زندگى ساز به خودِانسانى، ملّى و دينى، هر كس در قلمرو شخصى و شخصيتى خويش ـ با تمام ويژگى هايى كهاو را از ديگران جدا مى سازد ـ ، توانايى ها، استعدادها و ظرفيت هاى خاصّى دارد كهبايد آنها را بشناسد،استخراج كند و به كار گيرد و با باورمندى به عظمت آنها، ضعفها، كمبودها و شكست هايش را جبران سازد. اين خودباورى، بايد ريشه نااميدىرا بركَنَد، ناتوانى هاى خيالى را از پندار انسان برگيرد و نشاط و شوربيافريند.
اين خودباورى، بايد بنيان سست انديشى و وابستگى بى جهت بهديگران را از بين ببرد و شخص را به استقلال در انديشه و تلاش، وادارد و رهاوردهايىاز اين دست دارد:

1.
   از اتّكاى بى جهت به اين و آن، جلوگيرى مىكند؛
   2.
يأس و نااميدى را مى زدايد؛
3.
   خودباختگى،خودناشناسى و خودكم بينى را از بين مى بَرد؛
   4.
اراده را توانمند مىسازد؛
   5.
به انسان، شجاعت اقدام هاى بزرگ مى دهد.
گفتنى استكه اين خودباورى، در طول اعتماد، توكّل وتفويض به خداوند متعال و جزئى از آن و ازجنس آن است، نه در عرض آن و روياروى آن. در بينش اسلامى، نيروها و عظمت هاى شخصى،مستقل و قائم به ذات نيستند؛ بلكه برآمده از كانون قدرت آفرين الهى اند؛ حتّىاعتماد به خداوند و توكّل و تفويض، ممكن است براى بهره ورى بهينه از اين نيروهاىشخصى و گوهرهاى نهفته در جان آدمى باشند.


آفت هاى خودباورىشخصى
آفت هاى خودباورى شخصى بدين شرح اند:
  1.
خود كمبينى،
  2.
نقص هاى جسمى،
  3.
شكست ها،
  4.
پذيرفتهنشدن،
5.
  كمداشت محبّت،
  6.
وابستگى افراطى،
7.
   تحقيرها،
  8.
فقر و تنگدستى.
اينك به ترتيب، هركدام از اينموارد را شرح مى دهيم:
خود كم بينى يا عقده حقارت، نگرش منفى نسبت بهخويش و كم انگاشتن يا ناديده گرفتن توانايى ها و ارزش هاى خوداست.
اسلام، مؤمن را عزيز و گران قدر مى پرورانَد و او را داراى شخصيتوالايى مى داند:
وَلله العِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنين
عزّت، براى خدا، رسول او ومؤمنان است.
اسلام،به هيچ مؤمنى اجازه نمى دهد كه خود را خوار سازد و شخصيت خود را ناديدهانگارد.
بسيارى از كسانى كه دچار خَلأهاى روانى، ناهنجارى هاى اخلاقى وبزهكارى مى شوند، آنهايى هستند كه خود را خوار مى پندارند.
عزّت نفس،نقش عمده اى در رفتارهاى منطقى و بهنجار و يا رفتارهاى نابهنجار و ناسازگار وبزهكارى افراد دارد. چنان كه بر اساس تحقيقات انجام شده، عزّت نفس، مى تواند موجبپيشگيرى، تعديل و يا تشديد برخى از رفتارها گردد.
در كتاب روان شناسىاجتماعى مواردى ازمطالعات و تحقيقات در اين زمينه، بيان شده است. ازجمله، مؤلّف در مورد چگونگى احساس درونى افراد، پس از ارتكاب اعمال نامطلوب، چنينمى گويد:
وانگهى، همان طور كه انتظار مى رود، افرادى كه عزّت نفس دارند،اگر به نحوى ابلهانه و بى رحمانه رفتار كنند، بيشتر از ديگران، احساس ناهماهنگى مىكنند.
در مورد ديگر، نتيجه آزمايش انجام شده از دانشجويان، در خصوصارتباط عزّت نفس با امكان ارتكاب به تقلّب، نشان مى دهد دانشجويانى كه قبلاًاطّلاعات مربوط به عزّت نفس پايين دريافت كرده بودند، خيلى بيشتر از آنهايى كهاطّلاعات مربوط به عزّت نفس بالا دريافت كرده بودند، مرتكب تقلّبشدند.
در روايت آمده است:
مَنْ هانَتْ عليه نَفْسُه فَلاتأمَنْ شَرّه.
كسى كه نفسش بر او خوار شده، از شرّش آسودهمباش.

و در روايت ديگرى آمده است:
مَنْ هانَتْ عليه نَفْسُهفَلا تَرْجَ خَيْرَه.
كسى كه نفس او برايش خوار شده، اميد خوبى از اونداشته باش.


نقص هاى جسمى
نقص عضو، بيمارى هاى مزمن، ناتوانىهاى جسمى، زشتى چهره، فلج بودن برخى از اعضا و...، از عواملى است كه برخى افراد رادچار چالش بى اعتمادى به خويش مى سازد. اين گونه افراد، بايد على رغم بعضى ضعف هابه توانايى هاى عظيم خويش باور داشته باشند و بكوشند با استفاده بهينه از ديگرتوانايى ها و بسيج ظرفيَت ها در قلمرو ويژه، ناتوانى ها را جبرانكنند.
بسيارى از نام آوران بزرگ تاريخ، دچار نقص عضو يا ناتوانى هاىخاصّ جسمانى بوده اند. در باره جاحظ، شخصيت ماندگار تاريخ، نوشتهاند:
جاحظ، در لغت عرب، كسى را گويند كه چشم هايش برآمدگى داشته باشد. چون عمرو بن بحر نيز اين چنين بوده، به همين لقب (جاحظ) اشتهار يافته است، چنان كهاو را به همين جهت، حَدَقى نيز گويند، كنايه از آن كه حدقه هاى [چشم] او بزرگ تر وبرآمده بود.
و باز در توصيف او نگاشته اند:
جاحظ، بسيار زشترو و بد صورت و زبانزد عموم مردم بود، به طورى كه پس از قرون متواليه كه ما درزمان، در هر عصر و اوان، اشخاص گوناگون در آغوش خود بپروريده باز هم زشتْ رويى اوضرب المثل است.


او با همين زشتْ رويى كم نظير، از دانشمندان نام آورجهان شد و نام خويش را در صف بزرگان تاريخ، جاودانه ساخت و كتاب هاى او هنوز مورداستفاده جهانيان است.

رودكى، شاعر بلندآوازه در تاريخ ادبيات فارسى،نابينا بود. ابو العلاى مَعَرّى، شاعر، اديب و نقّادِ عرب نيز از نعمت چشم، بهره اىنداشت. بتهووِن، موسيقيدان بزرگ جهان غرب، كَر بود. دكتر طاها حسين، نويسنده بنامِعرب، از كودكى كور بود. ابو بصير، شاگرد فرزانه امام صادق عليه السّلام نيز نابينابود.
زَمَخشَرى، مفسّر بزرگ قرآن كريم، يك پايش قطع شده بود وبا كمك
چوب، حركت مى كرد تيمور جهانگشا، لنگ بود و دو انگشت دست راستش نيزافتاده بود.
هِلِن كِلر، زن نابينا و كَر و لالى بود كه با استعداد خود،دنيا را به تحسين و اعجاب واداشت. او همه مراحل تحصيلى را با رنجى وصف ناشدنى پيمودو در بيست و چهار سالگى مدرك كارشناسى گرفت و سپس، در شمارِ نويسندگان معروف امريكادرآمد
بلال حبشى، هم غريب بود، هم سياه، و هم فقير؛ ليكن نردبان ترقّىمعنوى را با پايدارى و پايمردى، تا اوجْ پيمود و از مردان جاودانه نامِ تاريخگشت.
مكفوف، به معناى نابينا، در علم رجال، لقب: ابراهيم بن يزيد، جابر،جعفر بن احمد، حَكم بن مسكين، عبدالله بن محمّد، علاء بن يحيى، على بن حاتم، ليثمرادى، موسى بن ابى عمير، يحيى بن قاسم و بعضى از ديگر محدّثان و راويان حديثاست.
اَعْرَج، به معناى لَنگ، لقب عبدالرحمان بن داوود، حافظ، قارى واديب مشهورى است كه ادبيات عرب را در مدينه گسترش داد.
اَعوَره، بهمعناى يك چشم، لقب چند تن از بزرگان تاريخ اسلام است.
چهزيباست اين حكايت سعدى:
مَلِك زاده اى را شنيدم كه كوتاه بود و حقير، وديگر برادرانش، بلند و خوبْ روى. بارى، پدر به كراهيت و استحقار در وى نظر مى كرد. پسر، به فراست و استبصار، به جاى آورد[35] و گفت: اى پدر! كوتاهِ خردمند، بِهْ كهنادانِ بلند. نه هر چه به قامتْ مِهتر، به قيمتْ بهتر!

شكستها
زندگى، سرشار از ناكامى ها و كاميابى هاست. روزگار، با شادى و غم، وشكست و پيروزى آميخته است.
امير مؤمنان، على عليه السّلامفرمود:
الدَّهْرُ يَومان: يَومٌ لَكَ وَيَومٌعَلَيْكَ.
روزگار، دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زيانتو.
خودباوران، از هر شكستى درس پيروزى مى گيرند؛ ولى برخى از مردم، بايك شكست


اجتماعى يا فردى، خويش را مى بازند، به انزوا مى گرايند واعتماد به خود را از دست مى دهند. ما بايد هر شكستى را با تلاش و اعتماد به نفس،جبران سازيم.
مرحوم ملّا حسينقلى همدانى، از علما و عرفاى برجسته قرنچهاردهم هجرى بود كه در حكمت، از شاگردان فيلسوف بزرگ، ملّا هادى سبزوارى و درعرفان و سير و سلوك، از شاگردان مرحوم سيد على شوشترى بود. او بسيار كوشيد تا درمسير سير و سلوك، به مراد و مقصود برسد؛ ولى از اين كه به هدف نرسيده، پريشان بود. او خود مى گويد: در كنار مرقد شريف امام على عليه السّلام در نجف اشرف، در گوشه اىنشسته بودم. ديدم كبوترى بر زمين نشست و پاره نانى بسيار خشكيده را به منقار گرفت. هرچه به آن نوك مى زد، خُرد نمى شد. پرواز كرد و رفت. پس از ساعتى بازگشت و به سراغآن تكّه نان رفت. باز چند بار به آن نوك زد. باز شكسته نشد. پس از چند بار رفت وآمد، سرانجام، آن تكّه نان را با منقارش خُرد كرد و خورد. همين همّت و استقامت آنكبوتر و به هدف رسيدن او، براى من درسى شد و گويى به من الهام شد كه در راه وصول بههدف، همّت بايد كرد. با اراده و همّت، دنبال سير و سلوك را گرفتم و به مقصود ومراد، رسيدم.
اسلام، با نااميدى مى ستيزد و چشم اندازهاى روشنى را پيشچشم شكست خوردگان مى اندازد. حضرت على عليه السّلام فرمود:
لا تَيْأسَمِنَ الزَّمانِ إذا مَنَعَ.
از زمانه نااميد مشو، هنگامى كه از تو دريغكند.
پذيرفته نشدن انسان، نياز به پذيرفتگى و مورد قبول ديگران واقع شدندارد. برخى از جوانان، هنگامى كه مقبوليت خانوادگى يا اجتماعى خويش را از دست مىدهند، به خود، بى اعتماد مى شوند. يكى از پژوهشگران در اين زمينه مىنويسد:
نوجوانان و جوانان، گاهى به علّت داشتن نقايص بدنى و يا به علّتمسائل و دشوارى هاى خانوادگى، شكست ها، محروميت ها و ناكامى هاى دوران گذشته زندگى،تمسخر و استهزاى دوستان و همسالان، سرزنش هاى مكرّر معلّمان و هم كلاس ها، و يا بهدليل طرد شدن ها و بىتوجّهى ها و يا داشتن مسائل روانى ديگر، اعتماد به نفس خود رااز دست داده، دچار احساسحقارت مى شوند و تصوّر مى كنند ديگران برترىهايى دارند كه آنها ندارند و در انجام امور، ناتوان تر از ديگران هستند و مسئوليتهيچ كارى را به تنهايى نمى توانند بپذيرند.
مكانيزمى (ساز و كارى) كهنوجوان به كار مى اندازد تا عليه [احساس] كهِترىِ خود مبارزه كند، همواره بر يكاصلْ متّكى است و آن، اصل جبران يا تلافى است
محقق ديگرى مىگويد:
جبران يا تلافى، به معناى زيستى كلمه، وسيله اى است كه طبيعت،براى سرپوش گذاردن بر روى نارسايى ها و كمبودهاى بدن به كار مى برد و از اين راه،تا حدّى تعادلى در وجود فرد برقرار مى سازد؛ تعادلى كه پيش از اين، وجود نداشته ويا بر هم خورده است... وقتى فردى كه از [احساس] كِهترى رنج مى برد، نمى تواند باكِهترى خود به مبارزه برخيزد و بر آن چيره شود و يا در خود، استعدادهايى را گسترشدهد كه آن كهترى را جبران كنند و تعادلى در وى به وجود آورند و زمانى كه فرد، آنقدرها دورانديش و گشاده نظر نيست و بينش فلسفى كافى ندارد كه قبول كند از ديگرانكهتر است، سعى مى كند يا كتمان كردن كهترى خود، يا با پيش دستى در حمله كردن،اطرافيان خود را نسبت به نظرى كه در باره وى دارند، فريب دهد.
كمداشتمحبّت
يكى از نيازهاى اصيل روانى، نياز به محبّت است. رشد يافتگان درخانواده هاى نابِهنجار و آشفته و كسانى كه در كانون خانواده، مدرسه و اجتماع، محبّتنديده اند، اعتماد به نفس كمترى دارند.
دينِ زندگى آموز اسلام، تلاش مىكند تا خانواده، چشمه سار محبّت باشد و ارتباط هاى درون خانوادگى، سرشار از صميميتو مهر گردد.
وابستگى افراطى
همان گونه كه ارضاى نياز بهمحبّت در حدّ مناسب، مى تواند مفيد و سازنده باشد، محبّت و حمايت افراطى والدين ازفرزند نيز تأثيرات نامطلوبى خواهد داشت كه رشد وى را با خطرهايى مواجه ساخته، موجباختلال در شخصيت و رفتارهاى وى خواهد شد. مثلاً كودكى كه دائم تحت مراقبت و محبّتمادر قرار دارد، تمام نيازهاى او بدون هيچ گونه تلاشى ارضا مى شود و در هر موردى،از قبيل: لباس پوشيدن، غدا خوردن و رفع ديگر نيازهاى خود، متّكى به مادر است؛ هر چهرا كه بخواهد، بى وقفه دراختيارش قرار مى گيرد و حتّى در مقابل هر رفتار سوئى، موردحمايت قرار مى گيرد. چنين كودكى، نوعاً از اعتماد به نفس لازم برخوردار نيست و درسنين نوجوانى و جوانى نيز توان مقابله با مشكلات زندگى و حلّ مسائل شخصىِ خود راندارد و نمى تواند انسانى مسئول و مفيد باشد. چنين فردى (در عوضِ داشتن شخصيتىمستقل)، وابسته و فرمانبُردار است.
گفتنى است: بر اساس معارف اسلامى، سهگونه اعتماد، قابل پژوهش است:
   1 .
اعتماد به خدا،
   2 .
اعتمادبه نفس،
   3 .
اعتماد به غير.
اعتماد به خداوند كه در معارفاسلامى با عناوين: الثِّقَه باللّه،[42] تفويض،[43] توكّل،[44] تعويذ،[45] و... بدان اشاره شده، يكى از ارزش هاى دينى است و پيوسته، پويايى وشكوفايىمى آورد، نااميدى ها را مى زدايد و صلابت در شخصيت و جدّيت در تصميم را درپى دارد وانسان را با كانون قدرتِ بى كران الهى پيوند مى زند.
امّا اعتماد به نفسرا مى توان دو گونه تفسير كرد:
1)
نفس مدارى؛ يعنى اين كه انسان، پيروگرايش هاى نفسانى و تمايلات شخصى گردد و خواهش هاى نفسانى را مدير زندگى خويشگرداند. بى ترديد، اين نوع اعتماد به نفس (نفس حيوانى)، زندگى سوز است و در روايتآمده است:

مَنْ وَثَقَ بِنَفْسِهِ خانَتْهُ.
كسىكه به نفس خويش اعتماد كند، نفسش به او خيانت مى كند.
2)
خودباورى،خودشناسى، احساس عجز و واماندگى نكردن و ناديده نگرفتن استعدادهاو....
بى شك، اين نوع تفسير از خودباورى، در برابر اعتماد به خداوندنيست؛ بلكه در برابر اعتماد به غير و در طول اعتماد به خداوند و از جنس آن است. ايناعتماد، ارزيابى واقع بينانه از توانايى هاى خويش است. در روايت آمدهاست:
خداى، رحمت كند كسى را كه اندازه و ارزش خويش را بشناسد و از قلمروخود، تجاوز نكند.
امّا اعتماد به غير، يعنى دل بستگى و وابستگى بهديگران، اگر به شكل سربار بودن و بدون ضرورت هاى واقعى باشد، نكوهش شده است و بااعتماد به خويش و خودباورى، و از سوى ديگر، با اعتماد به خداوند متعال، منافات داردو در معارف اسلامى، مقوله ارزشمند «الإستغناء عن الناس»، يعنى احساس بى نيازى ازمردم، مطرح شده است.
تحقيرها
تهديدها، تحقيرها و تنبيه ها درخانه و مدرسه و اجتماع، در غالب موارد، نتيجه اى جز شكسته شدن صلابت شخصيت، از بينرفتن اعتماد به نفس و تضعيف احساس ارزشمندى و مفيد بودن و عزّت نفس در كودك، نوجوانو جوان، به همراه ندارد. به همين جهت، دينِ زندگى آموز اسلام، هرگونه تحقير و اهانتبه شخصيت ديگران را ناروا مى شمُرَد.
معارف اسلامى، سرشار از سفارش هادستورهايى براى پاسداشتِ حرمت و شخصيت ديگران است. به ذكر نمونه هايى از توصيه هاىاسلام در اين زمينه، بسنده مى كنيم:

1 .
نام حقارت آميز براى فرزندانتانانتخاب نكنيد.
2 .
يكديگر را مورد تمسخر، قرار ندهيد.
3 .
بالقب هاى ناشايست، يكديگر را نخوانيد.

فقر و تنگدستى

فقر و بىنوايى با بازتاب هاى منفى اى كه دارد، مثل عدم مقبوليت اجتماعى، گاه زمينهناخودباورى مى گردد. اميرالمؤمنين عليه السّلام مى فرمايد:


اِنّالفَقْرَ مِذَلَّهٌ لِلنَّفسِ، مِدْهَشَهٌ لِلْعَقْلِ، جالِبٌلِلْهُمُوم.
به درستى كه فقر، وسيله خوارى نفس و حيرانى عقل و به خودجلب كننده اندوه هاست.


سخن پايانى
خودباورى، كيميايى است كهناتوان ترين انسان ها را، توفيق هاى بزرگ مى دهد و دشوارترين راه ها را براى آنانهموار مى كند. اين گوهر كمياب، انواعى دارد كه ما براى رسيدن به آمال و آرمان هاىخود، به همگى آنها نيازمنديم. همچنين براى «خود باورى» كه نهال ارزشمندى در بوستانزندگى است، آفات بسيارى شناسايى شده است كه مهم ترين آنها را بر شمرديم. اينك مىافزاييم كه نشانه خود باورى، آن است كه موزونِ خويش باشيم و ميزانِ خود. يعنى همارهدرپى آن نباشيم كه خود را با ساز ديگران موزون كنيم و يا خويشتن را با كسانى كهشناخت عميقى از آنان نداريم، بسنجيم. آن كه خود و مذهب و مليت خود را باور كردهاست، مساعدترين زمينه را براى شكوفايى استعدادهاى خويش فراهم آورده است، و آن كه بهچنين باور ارزشمندى نرسيده، عمر گران مايه خود را صرف موزون كردن خود با ديگران،يعنى هيچ، كرده است.

 

منبع :

 

http://www.fatehnet.net/info/fa/projects/detail.asp?pid=966936647405762

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 17:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره جرم و وزن

بازديد: 673

تحقیق درباره جرم و وزن

 

مقدمه

پيشرفت علم و تكنو لوژي در پايان قرن بيستم و فرا رسيدن عصري جديد رويكرد جهان به سوي استفاده بيشتر از علم و دانش بشري در حل مشكلات و معضلات بشريت را ايجاب مي نمايد.

هر چه پيچيدگيهاي صنعتي و توجه كشورها به توليد مطلق جدا از مسايل معنوي و بازتابهاي آن بيشتر گردد لزوم عنايت به از خود بيگانگي انسانها در عصر ماشين افزون تر مي گردد.

بعد از تحول، و انقلاب صنعتي دررفتارهاي اجتماعي تغييراتي  به وجود آمده و بسياري از نا بسا مانيها اجتماعيو آسيبهاي فردي و گروهي درجامعه مانند اعتياد، فساد اخلاقي، طلاق و....... را بطور معمول رايج، بنياد هزاران خانواده را به خطر انداخته  و دستخوش اضمحلال نموده است.

بديهي است هر چه آسيبها و پديده مشابه آن بر خانواده و افراد جامعه بيشتر باشد ميزان بهروري جامعه از نيروي خود كمتر و ضايعه آن بيشتر خواهد بود لذا ابتدا شناخت اين تنگناها و پيدا نمودن بهترين راه حل اولين قدم در مقابله با اين بحران است كه تنها از طريق انجام پژوهشهاي علمي ميسر مي گردد.

خوشبختانه رويكرد مسوولین در برخورد با اين گونه مسايل منطقي در خور تحسين است. چه اينكه در نظام جمهوري اسلامي زندان تنها براي نگهداري زندانيان در نظر گرفته نشده بلكه محلي براي تهذيب اخلاق و تغيير رفتار مجرمان تلقي شده است.به همين جهت انجام اينگونه تحقيقات به طور يقين مي تواند راه گشاي نهادها و سازمانهاي ذيربط در رفع بسياري از مشكلات اجتماعي خصوصا در مسائل تربيتي و اصلاحي باشد.

تحقيق حاضر سعي دارد تا ضمن بررسي عوامل فردي خانوادگي، اجتماعي و وضعيت رواني زنان زنداني در مقايسه با زنان بهنجار با اتخاذ رويكرد علمي به مسائل، ضمن شناخت مشكل، راه حلهاي عملي در حل آن را بيان دارد.(الوندي،1378).

اهميت و ضرورت تحقيق:

سازمان زندانها عهده دار مراقبت و باز پروري زندانيان است. در اين خصوص بخشي از زندانيان را زنان تشكيل مي دهند.

بنابراين بررسي مجرمين زن با توجه به خصوصيات خاص جنسي، شخصيتي و اجتماعي اين گروه مي تواند راهبردهاي عملي جهت اصلاح و تربيت مجرمين كه از اهداف اصلي سازمان زندانهاست فراهم سازد.

 

بيان مسئله:

امروزه جرم و بزهكاري ارتباط زيادي با جرم شناسي دارد. در جرم شناسي به عوامل جرم زا، شرايط و محيطي كه جرم در آن اتفاق افتاده و خصوصيات و شخصيت مجرم توجه مي شود و سعي مي گردد اثرات متقابل محيط بر روي شخص و يا شخص بر روي اجتماع و همچنين انگيزه هاي ارتكاب ، جرم شناسي شوند.

ارتكاب جرم پديده اي است كه معلول عوامل متعدد فردي، رواني، اجتماعي است. از جمله عوامل مؤثر وضعيت رواني و ويژگيهاي شخصيتي فرد مجرم است، كه شناخت دقيق ويژگيهاي شخصيتي مي تواند در شناسايي بهتر افرادي كه در معرض ارتكاب جرم قرار دارند مفيد باشد.

اغلب جرم شناسان بر اين عقيده اند كه مردان و زنان همانطوريكه از نظر جسمي و بيولوژيك با هم متفاوتند از نظر رواني و اجتماعي نيز با يكديگر تفاوتهايي دارند كه اين باعث تفاوت در نوع و ميزان ارتكاب جرايم مي شود.

توجه به اين نكته ضروري است كه فرهنگ هر جامعه و نوع نگرش و طرز تلقي هر جامعه نسبت به زنان و مردان و نقش و وظيفه اي كه از هر يك انتظار مي رود در شكل گيري شخصيت و نحوه رفتار و عمل آنها تأثير اجتناب ناپذيري دارد، كه ممكن است تفاوت بين ميزان و نوع جرايم ارتكابي توسط هر يك از دو جنس را سبب گردد.

بنابر اين براي شناخت علمي بزهكاري زنان ضروري مي نمايد كه بطور اختصاصي جرايم زنان و علل و عوامل مؤثر در ارتكاب جرايم در زنان و پراكندگي و چگونگي جرايم زنان مورد بررسي قرار گيرد.

سؤالات تحقيق:

1)     آيا بين ميزان تحصيلات و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

2)     آيا بين محل تولد و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

3)     آيا بين شغل پدر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

4)     آيا بين شغل مادر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

5)     آيا بين تحصيلات پدر و مادر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

6)      آيا بين اخلاق و رفتار و سبك والدين و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

7)     آيا بين وضعيت تاهل و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

8)     آيا بين ميزان تحصيلات همسر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

9)     آيا بين ميزان درآمد خانواده و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

10) آيا بين وضعيت محل سكونت و  زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

11) آيا بين سابقه زنداني شدن در خويشاوندان و  زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

12) آيا بين مهاجرت و  زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

13) آيا بين ميزان خواندن نماز و قرآن و دعاهاي مذهبي و شركت در اماكن متبركه و  زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

14) آيا بين اضطراب زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد؟

15) آيا بين روان پريشي و حساسيت بين فردي و ترس مرضي و پرخاشگري و شكايت و بد بيني و وسواس و ميزان نگرش پارانوئيدي زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معنا داري وجود دارد؟

16)  آيا بين افسردگي زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد؟

 

پيشينه تحقيق:

نظريه زيستي رواني:

از اين ديدگاه پائين بودن درصد بزهكاري زنان را به ويژگيهاي زيستي و رواني آنان نسبت مي دهند. در خصوص رفتار زنان عقيده بر اين است كه هورمونها مؤثر بر رفتار و شخصيت مرد و زن با هم متفاوتند. مثلا هورمونهاي تخمدان هنگام آما دگي براي بارداري رفتار خاصي در زن ايجاد مي كند در حاليكه در مرد چنين هورمونهائي وجود ندارد.

در مرد با ترشح هورمونهاي بيضه ترشح آن در خون نوعي پرخاشگري در رفتار بوجود مي آيد، حال آنكه هورمونهاي مترشحه از تخمدان زن چنين نيست. همچنين حالات عصبي در پسرها در دوره بلوغ تحت تأثير هورمونهاي جنسي و تغييرات بدني شديدتر از دختران است. ضعف جسماني و نيروي بدني زنان مانع ارتكاب پاره اي از جرايم است و همين ويژگي منجر مي شود كه زنان كمتر مرتكب جرايمي مثل چاقوكشي، سرقت هاي مسلحانه و درگيريهاي تن به تن شوند. در حاليكه جرايمي مثل مسموم كردن، سقط جنين، سرقت از فروشگاهها ، رها كردن كودك و تحريك به عياشي و ولگردي كودكان تقريبا از ‌ از جرايم ارتكابي اختصاصي زنان به شمار مي روند. بدين ترتيب اختلاف تبهكاري زنان و مردان را بايد در اختلاف زيستي و رواني، بين دو جنس جستجو كرد. مسلما صفات مردانه اي از قبيل قدرت و زور، تمايل به آزمايش عمل ، مقاومت در برابر فشار رواني، عدم اعتراف به اشتباهات و ديگر آزادي در مقابل  صفات زنانه اي از قبيل خواهش و ظرافت، تمايل به تماشا و تحمل رنج بدني، منشاء ارتكاب جرايم متفاوتي خواهند شد.

لمبروز بيان مي كند كه زنان از لحاظ زيستي در مقايسه با مردان محافظه كارترند و غشاء مغزي زنان فعاليت كمتري دارد.بر اين اساس وجود عوامل محروميت زا به جاي آنكه زنان را به بزهكاري سوق دهد سبب پيدايش عوارض حركتي و هيستريك و مشكلات جنسي در زنان مي شود. به نظر لمبروز زنان بزهكار بيش از مردان قسي القلب و حسابگر و شيطاني هستند. او مي گويد: كشتن دشمن، زن بزهكار را راضي نمي كند، بلكه او ميل دارد قرباني خود را در عذاب نيز ببيند. او معتقد است زن بزهكار كم است ولي اگر زني بزهكار شود خيلي شقي خواهد بود و يكي از علل بزهكاري زنان حس انتقام جوئي آنهاست. اين حس از كينه و نفرتي پديد مي آيد كه به عوامل جنسي و حسادت زنانگي بستگي دارد و بر عكس حرص و طمع از علل اصلي بزهكاري مردان است. زنان بزهكار اغلب حسابگر هستند و براي ارتكاب جرم نقشه هاي دقيق مي كشند و در بسياري از موارد خود مرتكب جرم نمي شوند بلكه مردان را به بزهكاري تشويق و ترغيب مي كنند.

بي توجهي پدر و مادر نسبت به دختران و ترك آنها در زمان كودكي و نوجواني بيش از پسران در آنان اثر مي گذارد و ممكن است دختران را به دزدي و خود فروشي بكشاند.

لازم به ذكر است كه نگرشي زيستي امروزه شديدا مورد انتقاد قرار گرفته است. زير اگر تفاوتهاي بيولوژيكي بين دو جنس مرد و زن صرفا توجيه كننده نسبت جرم آفريني در آنها بود، اين نسبت ها بايد براي تمام كشورها و جوامع ثابت بماند چرا كه اختلاف زيست شناختي در همه كشورها بين زنان و مردان يكسان است، در حاليكه مدارك و شواهد موجود خلاف اين را نشان مي دهد. نوسانات نسبت جرايم ارتكابي زنان در شهر ها و روستاها و در اوضاع و احوال خاص با فرضيه مورد بحث همخواني ندارد.

نگرش جامعه شناختي:

برخي از دانشمندان اختلاف فاحش ميزان جرايم زنان و مردان را ناشي از اختلاف دو جنس مي دانند. ساترلند در اين باره بيان ميكند: كه شايد بتوان مهمترين اختلاف بين زن و مرد را در اين دانست كه از زنها سخت مراقبت مي شود و اعمال آنها سخت تحت كنترل قرار مي گيرد ولي مردان از اين قيود آزادند. به طوري كه در كشور هاي اروپائي و آمريكائي كه زنان از استقلال اقتصادي و اجتماعي در سطح مردان برخوردارند نرخ جرايم زنان به نرخ جرايم مردان نزديكتر است.

زنان امكان و فرصت كمتري براي ارتكاب جرم در دست دارند و احساس احترام در اجتماع مانع جرم انديشي زنان است. همچنين تا اندازه زيادي ويژگيهاي زنانه و مردانه را مي توان ناشي از عوامل اجتماعي دانست، به طوريكه معمولا از كودكي به دختران درس متانت، نجابت، بازداري و شرافت، ظرافت، عاطفي بودن و از اين قبيل و به پسران سر سختي، خشونت و مبارزه طلبي، اقتدار و ... آموخته مي شود.

 عوامل ديگري كه در كاهش آمار بزهكاري زنان مؤثرند عبارتند از :

1) در اكثر جوامع ، فحشاء كه بزه خاص زنان است جرم محسوب نمي شود.

2) تبحر، شكل و فرم لباس زنان مانع كشف جرايم ارتكابي آنان مي شود.

3) اكثر شاكيان در مورد زنان قائل به اغماض شده و از شكايت صرف نظر مي كنند.

4) شركا و معاونين جرم از معرفي عامل اصلي جرم اگر زن باشد خودداري و مسئوليت ارتكاب جرم را شخصا بر عهده مي گيرند.

5) پليس و دادسراها و دادگاه ها نيز نسبت به زنان ارفاق مي كنند.

توجيه آماري:

چه بسا اختلاف بين جرايم زنان و مردان بر اثر ارقام باشد. بيشتر جرايم زنانه در آمارهاي پليسي و دادرسي منظور نمي شود. پالاك جامعه شناس آمريكائي معتقد است كه بزهكاري زنان اغلب پوشيده و مخفي است، به علاوه به علل گوناگون كليه جرايم آنان گزارش نمي شود و جزء آمار به حساب نمي آيد. از نظر بسياري از جرم شناسان رقم سياه جرايم زنان بسيار بالاتر از مردان  است، بديهي است ليست سياه جرايم زنانه اي مثل سقط جنين جايگاه بارزي در جرايم ارتكابي فاش نشده زنان دارد. در فرانسه برخي منكرات زنانه جرم محسوب نمي شود و نيز اگر زنان مرتكب پاره اي از جرايم مردانه و حرفه اي مخصوص بخ خود گردند جرايم آنها كاملا از ديد آمار جنائي دور مي ماند. بايد اعتراف كرد عمل مجرمانه برخي از زنان غير مستقيم در فراخواني و تشويق مردان به بزهكاري نقش محوري ايفا مي كند. وانگهي بسياري از جرايم ارتكابي زنان از قبيل سرقت از فروشگاههاي بزرگ حتي پس از كشف مجازات نمي شوند. بعلاوه در خصوص جرايمي كه كشف و تعقيب مي شوند براي زنان در محاكمه و تعيين مجازات ناخودآآ آ

 آگاه يا خود آگاه ارفاق قائل مي شوند و معمولا دختران بسيار بيشتر از پسران مورد عطوفت قضائي قرار مي گيرند و اغلب تبرئه شده يا قرار منع تعقيب صادر مي شود.هر چند وجود ليست سياه تا حدي به اختلاف ميزان بزهكاري در زنان و مردان دامن مي زند ولي علت اساسي عدم تساوي جرايم ارتكابي زنان با مردان نيست.

تحقيقات انجام شده در زمينه زنان بزهكار :

مهري راسخ در سال 1342 تعداد 220 زن زنداني را در ندامتگاه زنان شهرباني كل كشور مورد بررسي قرار داد. بر اساس نتايج حاصله، جرايم نامبرده زير به ترتيب فراواني در بين افراد مشخص گرديد:

1)     بزهكارهاي مرتبط با مواد مخدر                                54/54 درصد از بزهكاران

2)     دزدي و جيب بري                                               3/ 16در صد از بزهكاران

3)     اعمال منافي عفت                                               8/ 11در صد از بزهكاران

4)     قتل                                                               7/7   در صد از بزهكاران

5)     بدهكاري و جعل اسناد                                         8/6   در صد از بزهكاران

6)      دعوا و ولگردي                                                   8/1   در صد از بزهكاران

7)     نداشتن جواز كسب                                             45/0 در صد از بزهكاران

در اين تحقيق مشخص شد كه 91% از بزهكاران به كلي بي سواد و يا مختصري سواد داشتند و فقط 5% آنها تحصيلات در حدود متوسطه داشتند، 20% زنان از راه مشاغل مذموم و پست مانند فحشاء ، ولگردي، دزدي و قاچاق ، كسب در آمد مي كردند و بقيه خانه دار و بيكار يا شاغلين ساده با درآمد ناكافي بودند. همچنين مشخص شد كه  70% بزهكاران در اولين ازدواج كمتر از 16 سال و 15% آنها بين 17 تا 20 سال و فقط 5%  از 20 سال بيشتر داشته اند.

همچنين 94% اين بزهكاران از يك تا چند بار ازدواج كرده اند و تنها 5% آنها ازدواج نكرده اند و يك درصد نيز جواب نداده اند. در مورد احساس و قضاوت بزهكاران در مورد جرم خود مشخص شد كه 65% خود را بي گناه مي دانستند و نسبت به رفتار بزهكارانه خود احساس قصور و پشيماني نداشتند بلكه بيشتر آنها شوهر خود و بستگان او يا پدر و مادر و خانواده خود را گناهكار مي شمردند و مردان كامجوي فريبكار يا فقر و استيصال را مسئول خود مي دانستند و اصلا تقصيري متوجه خود نمي ديدند. فقط 15%  بزهكاران خود را مقصر مي دانستند و 20% ديگر پاسخ روشني ندادند و احساس و قضاوت خود را ناشناخته و ناگفته نهادند.

اين نكته در خور توجه است كه دراين بررسي  هرچه احساس گناه كمتر بود فراواني و دخالت بزهكاري بيشتر بود و بر عكس هر چه احساس تقصير بيشتر بود تكرار جرم كمتر و نوع خطا ساده تر بود. مثلا در بين زنان قاتل فقط آنهايی كه  به جرم قتل غير عمد- براثر تصادف اتومبيل يا غفلت- محكوم شده بودند خود را شماتت مي كردند و احساس ندامت داشتند حال آنكه مرتكبان عمدي خود را مقصر و در خور مجازات نمي دانستند بلكه مقتول و بستگان او را گناهكار و مستوجب كيفر مي شمردند و عمل عادلانه را در حق آنها هنوز هم اعمال مرگ و نيستي مي دانستند.

نتايج تحقيق رحمت الله صديق  سروستاني  تحت عنوان (( فاصله فروماندگي تا فرومايگي))  كه بر روي 200 نفر از زنان و دختران كه به واسطه ارتباط نامشروع، فرار از خانه، رفتار نامناسب در ملا عام، اعتياد و آلودگي هاي نامشروع آن از قبيل سرقت و فحشاء دستگير و به مراكز بازپروري انتقال يافته اند صورت گرفته است نشان مي دهد:

1)           بين سن و وضعيت موجود آنها رابطه اي وجود ندارد.

2)           بين ميزان تحصيلات مدد جويان و وضعيت موجود آنها رابطه معني داري وجود دارد.

3)     هيچ ارتباطي بين مطلقه يا بلاتكليف بودن مددجويان ووضعيت موجودآنها وجود ندارد.

4)     بين مصرف مواد مخدر و وضعيت موجود آنها رابطه وجود دارد.

5)     هيچ ارتباطي بين سوابق فرار مددجويان از منزل پدر يا همسر و وضعيت موجود آنها رابطه وجود ندارد.

6)      بين ميزان تحصيلات پدران و وضعيت موجود مددجويان ارتباط معكوس وجود دارد.

7)     بين وضعيت مددجويان و منزلت شغلي پدران آنها رابطه وجود دارد.

8)           بين دفعات ازدواج پدران مددجويان و وضعيت موجود آنها رابطه وجود دارد.

9)     بين سابقه طلاق پدر مددجويان و وضعيت موجود آنها رابطه وجود دارد.

10)بين سابقه بيكاري پدران مددجويان جويان و وضعيت موجود آنها رابطه وجود دارد.

11)بين سوابق طلاق مادران مدد جويان و وضعيت موجود آنها رابطه وجود دارد.

12)بين سابقه زنداني شدن اعضاء خانواده مدد جويان و وضعيت موجود آنها رابطه وجود دارد.

طبق بررسي مقايسه اي آرزو فروزنده بر روي 40 زن مجرم زندان اوين و 40 گروه زن گواه كه از طريق 2 پرسشنامه اختصاصي و آزمون MMPI     به عمل آمد نتايج زير بدست آمده است:

-         فرضيه اول تحقيق يعني « وجود رابطه بين شخصيت سايكوپات و ارتكاب جرم »  تاييد گرديد.

-         فرضيه دوم تحقيق « وجود اغتشاش فكري و تغييرات خلقي متمادي در افراد مجرم» نيز تاييد گرديد.

-         فرضيه سوم « وجود قانون شكني و شخصيتهاي اجتماع ستيز در افراد مجرم » تاييد گرديد.

نتايج حاصله از پرسشنامه شخصي نيز نشان داد:

·  5/32 درصد مجرمين بيسواد هستند، 5/37 درصد مجرمين متأهل، 5/27 درصد  بيوه، 5/12 درصد مطلقه، 15 درصد مجرد، و 5/7 درصد متاركه بودند.

·  5/62 درصد مجرمين درآمد بالاتر از 15000 تومان درآمد و 20 درصد درآمد زير 10000 تومان در ماه داشتند.

·  جرايم افراد گروه نمونه به ترتيب فراواني شامل: اعتياد 30% ، قاچاق مواد مخدر 25%، قتل 15%، رابطه نامشروع 10% ، فرار از منزل 10% و قوادي 10% بود.

·  5/27% مجرمين سابقه اعتياد و 55% سابقه بيماري اعصاب و روان داشتند.

·  5/22% سابقه محكوميت قبلي داشتند.

طبق مطالعه مريم اورنگي (1371)  كه با هدف بررسي مقايسه اي بهره هوشي زنان بزهكار با زنان غير بزهكار به وسيله تست هوش بزرگسالان((wais (1)  كه بر روي 20 نفر از زنان بزهكار زندان شيراز و 20 نفر از زنان غير بزهكار در مدارس شبانه با دامنه سني 16 تا 40 انجام گرفت، نتايج نشان داد كه دو گروه زنان بزهكار و بهنجار از لحاظ هوشي كلامي و غير كلامي تفاوت معني داري با يكديگر ندارند. لازم به توضيح است كه در اين تحقيق دو گروه از نظر سني و ميزان تحصيلات همتا شده بودند.

خدمات اصلاحي كانادا ( 1992) (2):  در خصوص وضعيت زنان محكوم فدرال موارد زير را بيان نموده است:

1.      اكثر زنان مجرم بويژه زنان بومي محكوم داراي زمينه اي آسيب ديده اند.

2.      زنان محكوم از نظر فيزيكي يا جنسي مورد سوء استفاده قرار گرفته اند.

3.      از احترام به نفس پائين برخوردارند و سوابق زيادي از رفتارهاي خود زني دارند.

4.      اغلب مادر هستند و دو سوم افراد صاحب فرزند بوده و اكثريت آنها در زمان حبس تنها پشتوانه فرزندانشان هستند.

5.      استفاده از مواد مخدر در بين آنها رايج است.

6.       نيازمند آموزش هستند.                                                       

فرضيه ها:

1.      از نظر ميزان اضطراب بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

2.      از نظر ميزان افسردگي بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

3.      از نظر ميزان روان پريشي زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

4.      از نظر ميزان حساسيت بين فردي بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

5.      از نظر ميزان ترس مرضي ( فوبي) بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

6.       از نظر ميزان پرخاشگري بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

7.      از نظر ميزان شكايات بدني بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

8.      از نظر ميزان وسواس و اجبار بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

9.      از نظر ميزان نگرش پارانوئيدي بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

 

تعريف اصطلاحات:

جرم و مجرم:

هر فعل يا ترك فعلي كه در قانون براي آن مجازات تعيين شده باشد جرم محسوب مي شود.(ماده دوم قانون مجازات اسلامي،مصوب 1370)

فرجاد، محمد حسين(1374) در تعريف جرم و مجرم بيان مي دارد:

اقدام به عملي بر خلاف موازين، قوانين، مقررات و معيارهاي ارزشي  و فرهنگي هر جامعه باشد در آن جامعه جرم يا بزهكاري ناميده مي شود و كساني كه مرتكب چنين اعمال خلافي مي گردندمجرم يا بزهكار ناميده مي شوند.

ساترلند مي نويسد كه هيچ عملي را نمي توان جرم به شمار آورد مگر آنكه داراي 7 خصوصيت كاملا بارز باشد كه عبارتست از:

1)     هيچ عملي را نمي توان جرم به شمار آورد مگر عملي كه عليه منافع اجتماعي صورت بگيرد.

2)     عمل زيان بخش بايد بوسيله قانون نهي و نفي شده باشد.

3)     جرم بايد يك فعل  يا يك فراموشكاري ارادي يا بي احتياطي خيلي شديد باشد كه در نتيجه آن اثرات زيانبخشي ايجاد شود.

4)     در ارتكاب جرم بايد حتما اراده و منظور بزهكارانه وجود داشته باشد.

5)     جرم بايد هم جنبه عمل هم جنبه ارادي داشته باشد.

6)      بين خسارتي كه بوسيله قانون منع شده و عمل مجرمانه ارادي بايد يك رابطه علي وجود داشته باشد.

7)     قانون بايد براي عمل مجرمانه مجازاتي معين كرده باشد.

ويژگيهاي خانوادگي و اجتماعي :

منظور ويژگيهاي سيستم خانواده به لحاظ اقتصادي، فرهنگي، زيستي رواني ، اجتماعي ارتباطي است كه بر خانواده مخصوصا والدين حاكم است.در اين تحقيق ويژگيهاي خانوادگي و اجتماعي نمره اي است كه فرد در پرسشنامه ويژگيهاي خانوادگي و اجتماعي كه توسط آزمونگر تهيه شده است بدست بياوريد.( غلامي، حسين 1382).

طبقه بندي بزهكاران:

الف- بزهكاراني كه از گروه معيني هستند:

1.      بيماران رواني:تعداد مجرمين مبتلا به جنون و بيماريهاي حاد كمتر از افراد عادي است. زيرا اينگونه از افراد خيلي زود مشخص مي شوند و درباره آنان اقدامات تأميني و درماني بكار مي رود.

2.      مجرميني كه اختلال منش دارند:  دربين اينگونه  بزهكاران تعداد افرادي كه دچار اختلال منش بوده ولي به ظاهر دارا ي  رفتار عادي هستند زياد است. و به سهولت نمي توانند رفتار خود را با موقعيت و اوضاع خاص منطبق سازند. عدم ثبات از علائم اين افراد است.

3.      بزهكاران مفسد: اين افراد از لحاظ كميت و كيفيت عاطفي داراي رفتار غير عادي بوده، افرادي بي عاطفه، بد خلق، بي ترس و بي واهمه و قسي القلب و بي مروت هستند و به واسطه احساس شعف و شادي و لذتي كه پس از ارتكاب جرم بدست مي آورند به تكرار جرم ادامه مي دهند.

4.      بزهكاران عقب افتاده :  عقب ماندگي ذهني و نقص عقلي در رفتار اين افراد مؤثر بوده و منجر به فقدان قضاوت صحيح، عدم تمركز و دقت مي شود. اين افراد زود باورع تلقين پذير،سركش و لجوج هستند. نوع جرم ارتكابي آنان اغلب سرقت و ولگردي است.

5.      معتادين به الكل : ارتكاب جرم با اعتياد به الكل رابطه مستقيم دارد. معتادين به الكل مرتكب قتل، جرايم جنسي و جرايم مختلف ديگر در اثر بي احتياطي مي شونند.

6.       معتادين به مواد مخدر: استعمال مواد مخدر كه اكنون به صورت يك پديده پيچيده و مشكل اجتماعي درآمده تحت تأثير جسمي و رواني شديد، معتاد را به طرف ارتكاب جرايم مختلف مي كشاند.

 ب- مجرماني كه جزوه گروه معين نيستند:

1.      مجرمين به عادت : از ديدگاه جرم شناسي مجرمين به عادت تحت تأثير عوامل جرم زا به فعاليتهاي ضد اجتماعي عادت مي كنند. مجرمين  به عادت اصطلاحات خاصي را در مكالمات خود به كار مي برند و فعاليت اكثر آنان گروهي است.

2.      مجرمين اتفاقي : عده اي از جرم شناسان معتقدند كه تمايل نهاني در نهاد اكثر افراد براي ارتكاب جرم وجود دارد. پيدايش شرايط و موقعيت خاص زمينه را براي از قوه به فعل در آوردن آماده مي نمايد.بزهكاران اتفاقي از لحاظ رواني سالم و براي رفع نياز هاي ضروري ، ارضاء غرايز و حس انتقام و حسادت انواع جرائم مختلف ولي كم اهميت را مرتكب مي شوند.

3.      مجرمين احساساتي: مجرمين احساساتي مشابه مجرمين اتفاقي هستند و تحت تأثير احساسات آني ، كنترل اعصاب خود را از دست مي دهند.

4.      مجرمين حرفه اي : ارتكاب جرايم سازمان يافته توسط عده اي از مجرمين سابقه دار

5.      مجرمين گروهي : ارتكاب جرم به طور گروهي ممكن است تحت تأثير هيجان شديد در وضعيت خاص به طور غير مترقبه اتفاق بيافتد و يا با تشكيل باند و نقشه قبلي و فراهم نمودن مقدمات امكان ارتكاب جرايم  فراهم گردد.(تاج زمان، دانش 1374).

جرايم خاص زنان :

الف جرايم عليه اشخاص ديگر:

زنان معمولاً شوهر، معشوق و يا رقيب عشقي خود را به قتل مي رسانند. قتل پدر بسيار نادر است  و در صورت ارتكاب قتل اظهار ندامت ننموده و از انتقام جوئي خود راضي به نظر مي رسند. غالبا زنان از طريق استفاده از سموم، رقيب يا مزاحم خود را مسموم مي كنند.

قتل نوزادان و اطفال به علت اختلافات خانوادگي و يا علل ديگر در حالت رواني و غير عادي از جرايم خاص زنان است.در كشورهائي كه سقط جنين ممنوع است، سقط جنين نيز از جرايم ارتكابي خاص زنان به شمار مي رود.

ب جرايم عليه اموال :

زنان در جرايم مالي  سهم مهمي دارند. آمارهاي ارائه شده در زمان جنگ جهاني اول و دوم حاكي است در مناطقي كه زنان به جاي مردان كار مي كردند نسبت ارتكاب جرم آنان به طرز محسوسي افزايش داشته است.

اقدام به سرقت هاي گروهي از فروشگاه هاي بزرگ ، و اخاذي با كمك شوهران خود و نگهداري اموال مسروقه بين زنان بزهكار رايج است.

ج جرايم ديگر

افترا، سوگند خوردن و شهادت دروغ در بين زنان متداول است، بخصوص مادران كه براي حفظ منافع فرزندان مرتكب چنين عملي مي شوند.

تشويق ديگران بويژه كودكان به فحشاء و ولگردي از جمله جرايمي است كه زنان بيشتر از مردان مرتكب مي شوند. زنان معتاد در توزيع مواد مخدر شركت كرده و گاه كودكان را به اين امور وادار مي كنند.

اقسام سرقت زنان :

1- جيب بري :

زنان جيب بر در فروشگاههاي بزرگ و مراكز خريد اقدام به سرقت مي كنند و غالبا لباسهاي فاخر مي پوشند و خود را كاملا آراسته و متشخص نشان مي دهند.

2- سرقت از منازل:

در اين نوع سرقت معمولا زنان به عنوان شريك جرم با سارق اصلي همكاري مي كنند و كمتر ديده شده كه زنان به تنهائي به سرقت منازل بروند. البته در مواردي كه به عنوان مستخدم در منزلي مشغول به كار هستند به تنهائي اقدام به سرقت مي كنند و اغلب اشياء سبك و قيمتي را مي ربايند.

3- سرقت از مغازه ها:

سرقت از مغازه ها از بزه هاي رايج زنان است كه در كليه كشور ها ديده شده است  و در شهرهاي پر جمعيت بيشتر است . زنان بيشتر از طريق فريب فروشنده ها از مغازه ها سرقت مي كنند و معمولا به 2 صورت اين كار را انجام مي دهند :

1 - زدن دخل ( صندوق پول ) كه عموما زنان با اغفال فروشنده و دور ساختن او از پشت صندوق پول ا ين كار را انجام مي دهند.

2- دزديدن اشياء موجود در مغازه كه عموما زنان بزهكار حرفه اي يا معتاد غالبا به صورت گروههاي 3 نفري وارد مغازه شده و يكي يا دو نفر از آتها صاحب مغازه را سرگرم يا فريب مي دهند و ديگري به سرقت مي پردازد.

4- سرقت اتومبيل :

اين نوع سرقت مخصوص مردان است و زنان يا دختران معمولا به صورت معاونت در اين نوع سرقت شركت مي كنند به طوريكه با سوار شدن به عنوان مسافر يا موارد ديگر راننده را اغفال كرده و همكاران او دست به سرقت مي زنند.

5- سرقت مسلحانه:

در اين نوع سرقت نيز زنان بصورت معاونت يا به عنوان طعمه شركت مي كنند و عموما اين نوع سرقت مخصوص مردان است .

فحشاء:

فحشاء را مي توان به عنوان برآوردن خواهشهاي جنسي در برابر پول تعريف كرد. واژه روسپي (1)  در اواخر قرن 18 متداول گرديد. در دنياي باستان اكثر كساني كه در برابر پاداش اقتصادي خواهشهاي جنسي را بر آورده مي كردند روسپيان در باري ، معشوقه هاي خانگي يا كنيزان بودند. روسپيان درباري  و كنيزان اغلب موقعيت بالايي در جوامع قديمي داشتند. يكي از جنبه هاي اساسي روسپيگري امروزي اين است  كه زنها و مشتريان معمولا براي يكديگر ناشناخته اند گرچه مردان ممكن است مشتري دائمي شوند اما رابطه در آغاز بر اساس آشنائي مشخصي برقرار نمي شود.

تقسيم بندي فواحش :

ريتمن فواحش را به چند دسته تقسيم نمود:

1.      فاحشه هاي غير حرفه اي كه در منزلشان خود فروشي مي كنند.

2.      فاحشه هاي حرفه اي جوان كه تازگي وارد اين كار شده اند.

3.      فواحش پير كه فاحشه خانه ها را  اداره مي كنند.

4.      فاحشه هاي جوان كه دختران 10 الي 15 ساله را شامل مي شود.

5.      فاحشه هاي بالقوه كه حاضرند در ازاي پول خدمات جنسي ارائه بدهند اما شرايط برايشان مهيا نيست.

6.       ولگردان يا فواحش خياباني  كه در مسافرخانه ها و مكانهاي ديگر خود فروشي مي كنند.

7.      در ماندگان كه شامل افراد معتاد به مواد مخدر و الكل هستند.

8.      فواحش شيك پوش كه در هتلها زندگي مي كنند.

9.      زنان دلال كه از راه دلالي خدمات جنسي، كسب درآمد مي كنند.

10.  زنان متأهل هرزه كه شوهرانشان را فريب مي دهند.

11.  دختران تلفني كه از راه تلفن ارتباط بر قرار مي كنند.

عوامل فحشاء:

عوامل فحشاء را مي توان به 2 دسته شخصي و غير شخصي تقسيم نمود:

عوامل شخصي :

كمبود و غفلت در خانواده و روابط آشفته در خانواده و فقدان محبت و طرد از خانواده كه زمينه اي براي تنهائي و بي پناهي است اغلب در فحشاء مؤثر است . بسياري از فاحشه ها از نظر سطح هوشي پايين تر از هنجار و گرفتار نقص فكري يا يا حالات روان پريشي(1)  هستند. بطوريكه انجمن بهداشت اجتماعي آمريكا در سال 1999 اعلام كرد 33% از فاحشه ها كودن (feeble) هستند. ابتلا به اختلال شخصيت ضد اجتماعي (2) و اختلال شخصيت مرزي (3) نيز مي تواند عامل بي بند و باري جنسي در فرد باشد. ميل به تجربه جنسي جديد و تمايل با لذت يا تخلف از نظم جنسي مي تواند از علل فحشاء باشد. دختران زيادي در زمان مستي با الكل اولين تجربه جنسي را دارند. مصرف الكل مي تواند هم علت و هم مؤثر در تداوم تخلفات جنسي باشد ، عامل اعتياد به مواد مخدر نيز از عوامل مهم فحشاء بشمار مي رود بطوريكه  استاز (4)  و ديويس (5) (1990) در در كتاب كنترل اجتماعي انحرافات عنوان مي كنند كه تقريبا نيمي از زنان سفيد پوست در پي مصرف مواد مخدر به فحشاء  روي مي آورند.

عوامل غير شخصي :

اكثر فاحشه ها از گروه هايي هستند كه والدينشان نتوانستند يك محيط اخلاقي مناسب براي دخترانشان فراهم كنند. بزهكاري و اعتياد والدين و همچنين انحراف جنسي والدين بويژه مادر از عوامل مؤثر در انحراف جنسي فرزندان و گرايش به فحشاء است .

اشتغال در سنين پائين براي دختران در محيط هاي غير اخلاقي كه در آن افراد مجبورند با مردان و زناني كه داراي گرايشات متفاوت هستند بسر ببرند مي تواند مؤثر باشدو علاقه زياد به لباسهاي زيبا، زندگي همراه با شادي و رقص عامل مهمي در كشيده شدن دختران خدمتكار به فحشاء است .

بعضي از دختران بواسطه بارداري نامشروع به فحشاء كشيده مي شوند.

فقر نيز از عوامل مؤثر بر انحراف افراد است. همچنين بالا بودن درآمد از طريق فحشاء براي بسياري از زنان  و دختران انگيزه مادي بسيار مهمي است  و در سطح بين المللي عده زيادي در زمينه فحشاء سرمايه گذاري مي كنند و از طريق جذب دختران و زنان جوان و ايجاد مؤسسات فساد پول هنگفتي به جيب مي زنند كه اين مسأله تحت عنوان بردگي سفيد (1) مشهور شده است ، حتي با اظهار تأسف كودكان نيز قرباني فحشاء و سود جوئي اين افراد مي شوندو بطوريكه فحشاء كودكان بخشي از صنعت توريسم در برخي از نقاط جهان مثل كشورهاي تایلند و فيليپين است .(كريستسن سانس مانيتور2003) علاوه بر موارد عنوان شده عواملي چون بالا رفتن سن ازدواج به دلايل مختلف از جمله مشكلات اقتصادي، تحصيلات و بيكاري... ازدواج هاي اجباري و اختلاف سني زياد بين زن و شوهر، متاركه و طلاق و زنان جوان در حالت بيوه در جامعه، گسترش تصاوير و نوشته هاي بد آموز و مستهجن و فيلمهاي مبتذل و... مي تواند با شيوع و افزايش فحشاء و فساد جنسي در جامعه مرتبط باشد. 

 

متغييرهاي اساسي پژوهش:

در اين پژوهش خصوصيات شخصيتي خانوادگي و اجتماعي متغيير ملاك، ( متغيير وابسته) و همچنين زنان زنداني و زنان بهنجار متغيير پيش بين ( مستقل خصيصه اي ) است . در مطالعات از نوع همبستگي به جاي متغيير مستقل از اصطلاح متغيير پيش بين و به جاي متغيير وابسته از متغيير ملاك استفاده مي شود.( سرمد و همكاران 1378).

روش پژوهش :

اين پژوهش از نوع علي مقايسه اي پس از وقوع است .

هدف از پژوهش  علي مقايسه اي ، يافتن علتهاي احتمالي يك الگوي رفتاري است . بدين منظور آزمودنيهايي كه داراي رفتار مورد مطالعه هستند با آزمودنيهايي كه از اين رفتار در آنها مشاهده نمي شود، مقايسه مي شوند. اين روش را غالبا پژوهش " پس رويدادي" (1) مي نامند. زيرا اشاره به مواردي دارد كه در آنها علت از پيش رخ داده است ، و مطالعه آن در حال حاضر از طريق اثري كه بر متغيير ديگر گذارده و بر جا مانده است ، امكان دارد.( دلاور، علي1374)

جامعه آماري:

جامعه آماري مورد مطالعه زنان زنداني كل كشور در سال 1375 و 1373 بود كه بر اساس متغييرهاي مختلف مقايسه شدند.

همچنين به واسطه اينكه استان تهران طبق آمار زندانيان جديد الورود سال 1375 شامل 17% كل زندانيان و 12% زندانيان زن كل كشور است بعنوان جامعه تحقيقي جهت بررسي عوامل فردي، رواني، خانوادگي و اجتماعي در نظر گرفته شد.

نمونه و روش نمونه گيري:

گروه نمونه جهت بررسي مقايسه اي عوامل فردي، رواني، خانوادگي و اجتماعي شامل 100 نفر زنان  زنداني و 100 نفر زنان بهنجار بود. انتخاب نمونه از بين زندانيان زن به 2 روش تصادفي طبقه اي و انتخاب نمونه از بين زنان بهنجار به روش تصادفي خوشه اي چند مرحله اي و تصادفي شده بود.

در روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي نمونه تحقيقي به گونه اي انتخاب مي شود كه گروهها با همان نسبتي كه در جامعه هستند با همان نسبت به عنوان نماينده جامعه در نمونه حضور داشته باشند. ( دلاور، 1371)

ابزارهاي تحقيق :

1-    پرسش نامه ويژگي هاي خانوادگي اجتماعي :  اين پرسشنامه توسط آزمون گر به كمك استاد راهنما تهيه شده است.

2-    پرسش نامه SCL-90 :  اين پرسشنامه جهت بررسي ويژگيهاي افراد در ملاك باليني تهيه شده است .

روش اجراي پژوهش :

اطلاعات مورد نياز از طريق  زير بدست آمد:

پس از انتخاب نمونه در هر يك از گروههاي زنان زنداني و زنان بهنجار جهت بررسي عوامل فردي، رواني و خانوادگي و اجتماعي از طريق پرسشنامه فردي كه شامل سئوالات مختلف در مورد وضعيت اقتصادي خانواده، سابقه جرم در خانواده، ميزان تحصيلات فرد، ميزان تحصيلات والدين و... بود. براي هر دو گروه اجرا گرديد. همچنين چك ليست  SCL90  جهت بررسي وضعيت رواني آزمودنيها براي هر دو گروه زنان بهنجار و زنان زنداني اجرا گرديد. علاوه بر موارد فوق مصاحبه و مشاهده از زنان زنداني نيز به عمل آمد.

روشهاي تحليل نتايج :

پس از جمع آوري اطلاعات آماري مربوط به زنان زنداني كل كشور بر حسب متغييرهاي مورد نظر در سالهاي 1373 و 1375 و همچنين اجراي ابزارهاي تحقيق در گروه زنان بهنجار و زنان زنداني و استخراج نتايج به كمك نرم افزار، Spss.V6   و Statistica  به تجزيه و تحليل نتايج پرداخته شد و از آزمونهاي آماري 2X استقلال،  t براي گروههاي مستقل جهت بررسي فرضيات استفاده گرديد.

        محاسبات آماري و تجزيه و تحليل  داده ها:

در اين بخش به بررسي آماري سؤالات و فرضيات مطرح شده در بخش اول مي پردازيم. يعني مقايسه دو گروه زنان زنداني و زنان بهنجار.

سؤالات و فرضيات مربوط به مقايسه دو گروه زنان زنداني و زنان بهنجار:

سؤال 1- آيا بين  ميزان تحصيلات و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر: ميزان تحصيلات زنان و زنداني شدن آنها مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف:  ميزان تحصيلات زنان و زنداني شدن آنها مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 21/36                               df = 8                                 p = /0002

چون 2X  محاسبه شده (21/36) با درجه آزادي  df = 8 در سطح 99% اطمينان معني دار است . بنابراين فرض صفر رد مي شود و فرض خلاف تأييد مي گردد.و

سؤال 2 آيا بين محل تولد و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : محل تولد زنان و زنداني شدن آنان مستقل از يكديگر است .

فرض خلاف : محل تولد زنان و زنداني شدن آنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = /26                               df = 1                               p = /61

چون X2    محاسبه شده (26/0) با درجات آزادي df= 1   در هر سطح 5% و 1% معني دار نيست ، بنابراين فرض صفر پذيرفته مي شود.

سؤال 3- آيا بين شغل پدر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : شغل پدر و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف : شغل پدر و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 42/2                                 df =4                                 p = 66/

چون X2    محاسبه شده (42/2) با درجات آزادي   df=4   در هر سطح 5% و 1% معني دار نيست ، بنابراين فرض صفر پذيرفته مي شود.

سؤال4- آيا بين شغل مادرو زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

X2 = 05/57                               df =5                                 p = 000/0

چون X2    محاسبه شده (05/57) با درجات آزادي   با درجات آزادي df= 5   در هر سطح  و 99% اطمينان معني داراست ، بنابراين فرض صفر رد مي شود و فرض تحقق  پذيرفته مي شود.

سؤال5- آيا بين تحصيلات پدر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : تحصيلات پدر و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف :تحصيلات پدر و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 48/10                               df = 6                                p = /10

چون X2    محاسبه شده (48/10)  در هردو سطح 5% و 1% معني دار نيست ، بنابراين فرض صفر پذيرفته مي شود.

سؤال6- آيا بين ميزان تحصيلات مادر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : تحصيلات مادر  و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف :تحصيلات مادر و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 75/10                               df = 6                                p = /096

چون X2    محاسبه شده (75/10) در هردو سطح 5% و 1% معني دار نيست ، بنابراين فرض صفر پذيرفته مي شود.

سؤال 7- آيا بين اخلاق و رفتار و نحوه برخورد  پدر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر :اخلاق و رفتار و نحوه برخورد  پدر و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف :اخلاق و رفتار و نحوه برخورد پدر و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 98/4                               df = 2                                 p = /08

چون X2    محاسبه شده (98/4) با درجات آزادي   df= 2   در هردو  سطح 5% و 1% معني دار نيست ، بنابراين فرض صفر پذيرفته مي شود.

سؤال 8- آيا بين اخلاق و رفتار و نحوه برخورد  مادر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : اخلاق و رفتار و نحوه برخورد مادر  و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف : اخلاق و رفتار و نحوه برخورد  مادر و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 53/10                               df = 3                                p = 01/

چون X2    محاسبه شده (53/10)  در   سطح 99%  معني دار است  ، بنابراين فرض صفر رد مي  شود و فرض خلاف  پذيرفته مي شود.

سؤال 9- آيا بين وضعيت تأهل و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : وضعيت تأهل و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف :وضعيت تأهل و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 23/3                               df = 2                                p = 199/

چون X2    محاسبه شده df= 2   در هردو  سطح 5% و 1% معني دار نيست ، بنابراين فرض صفر پذيرفته مي شود.

سؤال 10- آيا بين ميزان تحصيلات همسر  و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : ميزان تحصيلات همسر  و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف : ميزان تحصيلات همسر  و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 37/16                               df = 10                                 p = 089/

چون X2    محاسبه شده (37/16) df= 2   در هردو  سطح 5% و 1% معني دار نيست ، بنابراين فرض صفر پذيرفته مي شود.

سؤال 11- آيا بين ميزان درآمد خانواده  و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : ميزان درآمد خانواده  و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف : ميزان درآمد خانواده  و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 53/12                               df = 4                                p = 01/

چون X2    محاسبه شده (53/12)  در   سطح 99%  معني دار است  ، بنابراين فرض صفر رد مي  شود و فرض خلاف  پذيرفته مي شود.

سؤال 12- آيا بين مهاجرت  و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : مهاجرت و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف : مهاجرت و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 92/2                               df =2                                p = 01/

چون X2    محاسبه شده (92/2) با درجات آزادي   df= 2   در هردو  سطح 5% و 1% معني دار نيست ، بنابراين فرض صفر پذيرفته مي شود.

سؤال 13- آيا بين ميزان خواندن نماز   و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : ميزان خواندن نماز   و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف : ميزان خواندن نماز   و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 92/6                              df = 1                              p = 008/

چون X2    محاسبه شده (92/6) با درجات آزادي   df= 1   با 99% اطمينان معني دار است ، بنابراين فرض صفر رد مي شود و فرضيه تحقيق تأييد مي شود.

سؤال 14- آيا بين ميزان آشنائي به خواندن قرآن مجيد و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : ميزان آشنائي به خواندن قرآن مجيد و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف : ميزان آشنائي به خواندن قرآن مجيد و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 22/4                               df = 3                                p = 24/

چون X2    محاسبه شده (22/4) در هردو  سطح 5% و 1% معني دار نيست ، بنابراين فرض صفر پذيرفته مي شود.

سؤال 15- آيا بين ميزان آشنائي با دعاهاي مذهبي   و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : ميزان آشنائي با دعاهاي مذهبي   و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف : ميزان آشنائي با دعاهاي مذهبي   و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

جهت بررسي آماري فرض فوق از آزمون 2X  استقلال استفاده مي شود.

X2 = 27/17                               df = 9                                p = 01/

چون X2    محاسبه شده (27/17) با درجات آزادي   df= 9   در  سطح 5% معني داراست ، بنابراين فرض صفر با 95% اطمينان رد مي شود و فرض تحقيق  پذيرفته مي شود.

سؤال 16- آيا بين ميزان شركت در اماكن متبركه  و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

جهت بررسي اين سؤال آن را به صورت فرض آماري مي نويسيم:

فرض صفر : ميزان شركت در اماكن متبركه  و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر است.

فرض خلاف : ميزان شركت در اماكن متبركه  و زنداني شدن زنان مستقل از يكديگر نيست.

X2 = 37/7                               df = 10                                p = 69/

چون X2    محاسبه شده (37/7) با درجات آزادي   df= 10   در هردو  سطح 5% و 1% معني دار نيست ، بنابراين فرض صفر پذيرفته مي شود.

 

فرضيه اول از نظر ميزان اضطراب بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

جهت بررسي فرضيه: ابتدا آن را به صورت فرضيه آماري مي نويسيم.

فرض صفر آماري: ميانگين نمرات مقياس اضطراب زنان بهنجار به ميانگين نمرات مقياس اضطراب زنان مساوي است.

فرض خلاف: ميانگين نمرات مقياس اضطراب زنان بهنجار به ميانگين نمرات مقياس اضطراب زنان مساوي نيست.                                                                                

H0:X1-X2 =0                H1: X1-X2 ≠ 0

با استفاده از آزمون   براي گروههاي مستقل به بررسي فرضيه فوق مي پردازيم:

ميانگين نمرات مقياس اضطراب زنان بهنجار=  x1

ميانگين نمرات مقياس اضطراب زنان زنداني =    x2

X1= /65                   X2=2/05              t= - 12/9      df= 171/24        p=0/000

چون t= - 12/9        بدست آمده در سطح 99% اطمينان معني دار است ، بنابراين فرض صفر رد مي شود  و فرض تحقيق تأييد مي گردد.

فرضيه دوم: از نظر ميزان افسردگي بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

جهت بررسي فرضيه: ابتدا آن را به صورت فرضيه آماري مي نويسيم.

فرض صفر آماري: ميانگين نمرات مقياس افسردگي زنان بهنجار به ميانگين نمرات مقياس افسردگي زنان مساوي است.

فرض خلاف: ميانگين نمرات مقياس افسردگي زنان بهنجار به ميانگين نمرات مقياس افسردگي زنان  زنداني  مساوي نيست.                                                                                H0:X1-X2 =0                H1: X1-X2 ≠ 0                                                      

با استفاده از آزمون   براي گروههاي مستقل به بررسي فرضيه فوق مي پردازيم:

ميانگين نمرات مقياس افسردگيزنان بهنجار=  x1

ميانگين نمرات مقياس افسردگي زنان زنداني =    x2

X1= /87                   X2=2/24              t= - 10/73      df= 173        p=0/000

چون t= - 10/73        بدست آمده در سطح 99% اطمينان معني دار است ، بنابراين فرض صفر رد مي شود  و فرض تحقيق تأييد مي گردد.

فرضيه سوم: از نظر ميزان روان پريشي بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود  دارد.

 جهت بررسي فرضيه: ابتدا آن را به صورت فرضيه آماري مي نويسيم.

فرض صفر آماري: ميانگين نمرات مقياس روان پريشي زنان بهنجار به ميانگين نمرات مقياس روان پريشي زنان مساوي است.

فرض خلاف: ميانگين نمرات مقياس روان پريشي زنان بهنجار به ميانگين نمرات مقياس روان پريشي زنان  زنداني  مساوي نيست.

H0:X1-X2 =0                H1: X1-X2 ≠ 0

با استفاده از آزمون   براي گروههاي مستقل به بررسي فرضيه فوق مي پردازيم:

ميانگين نمرات مقياس روان پريشي زنان بهنجار=  x1

ميانگين نمرات مقياس روان پريشي زنان زنداني =    x2

X1= 69/                   X2=1/38              t= - 7/21     df= 178/16        p=0/000

چون t= - 7/21        بدست آمده در سطح 99% اطمينان معني دار است ، بنابراين فرض صفر رد مي شود  و فرض تحقيق تأييد مي گردد.

فرضيه چهارم: از نظر ميزان حساسيت بين فردي بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

 جهت بررسي فرضيه: ابتدا آن را به صورت فرضيه آماري مي نويسيم.

فرض صفر آماري: ميانگين نمرات ميزان حساسيت بين فردي زنان بهنجار به ميانگين نمرات حساسيت بين فردي زنان مساوي است.

فرض خلاف: ميانگين نمرات ميزان حساسيت بين فردي زنان بهنجار به ميانگين نمرات ميزان حساسيت بين فردي زنان زنداني مساوي نيست.    

H0:X1-X2 =0                H1: X1-X2 ≠ 0

با استفاده از آزمون   براي گروههاي مستقل به بررسي فرضيه فوق مي پردازيم:

ميانگين نمرات مقياس حساسيت بين فردي زنان بهنجار=  x1

ميانگين نمرات مقياس حساسيت بين فردي زنان زنداني =    x2

X1= 75/                   X2=74/1              t= - 47/9      df= 189        p=0/000

چون t= -9/47        در سطح 99% اطمينان معني دار است ، بنابراين فرض صفر رد مي شود  و فرض تحقيق تأييد مي گردد.

فرضيه پنجم:  از نظر ميزان وسواس و اجبار بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.   

 جهت بررسي فرضيه: ابتدا آن را به صورت فرضيه آماري مي نويسيم.

فرض صفر آماري: ميانگين نمرات مقياس وسواس و اجبار زنان بهنجار به ميانگين نمرات مقياس وسواس و اجبار زنان  زنداني مساوي است.

فرض خلاف: ميانگين نمرات مقياس وسواس و اجبار زنان بهنجار به ميانگين نمرات مقياس وسواس و اجبار زنان زنداني مساوي نيست.    

H0:X1-X2 =0                H1: X1-X2 ≠ 0

با استفاده از آزمون   براي گروههاي مستقل به بررسي فرضيه فوق مي پردازيم:

ميانگين نمرات مقياس وسواس و اجبار زنان بهنجار=  x1

ميانگين نمرات مقياس وسواس و اجبار زنان زنداني =    x2

X1=99/                   X2=10/2              t= - 64/10      df= 190        p=0/000

چون 64/10-t=    در سطح 99% اطمينان معني دار است ، بنابراين فرض صفر رد مي شود  و فرض تحقيق تأييد مي گردد.

فرضيه ششم : از نظر ميزان نگرش پارانوئيدي بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.   

 جهت بررسي فرضيه: ابتدا آن را به صورت فرضيه آماري مي نويسيم.

فرض صفر آماري: ميانگين نمرات مقياس نگرش پارانوئيدي زنان بهنجار به ميانگين نمرات مقياس نگرش پارانوئيدي زنان  زنداني مساوي است.

فرض خلاف: ميانگين نمرات مقياس نگرش پارانوئيدي زنان بهنجار به ميانگين نمرات مقياس نگرش پارانوئيدي زنان زنداني مساوي نيست.    

H0:X1-X2 =0                H1: X1-X2 ≠ 0

با استفاده از آزمون   براي گروههاي مستقل به بررسي فرضيه فوق مي پردازيم:

ميانگين نمرات مقياس نگرش پارانوئيدي زنان بهنجار=  x1

ميانگين نمرات مقياس نگرش پارانوئيدي زنان زنداني =    x2

X1=99/                   X2=78/1              t= -    60/7      df= 184        p=0/000

چون 60/7-t=    در سطح 99% اطمينان معني دار است ، بنابراين فرض صفر رد مي شود  و فرض تحقيق تأييد مي گردد.

فرضيه هفتم: از نظر ميزان ترس مرضي زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

با توجه به اينكه ميانگين نمرات مقياس ترس مرضي زنان بهنجار  ( 63/0=  x1 ) و زنان زنداني ( 04/1= x2) است و t  محاسبه شده ( 83/2- = t ) در سطح 1% معني دار است ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين ميانگين نرات مقياس ترس مرضي زنان بهنجار و زنان زنداني با 99% اطمينان ، تفاوت معني داري وجود دارد.

فرضيه هشتم: از نظر ميزان پرخاشگريزنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

با توجه به اينكه ميانگين نمرات مقياس پرخاشگري زنان بهنجار  ( 71/0=  x1 ) و زنان زنداني ( 71/1= x2) است و t  محاسبه شده ( 69/7- = t ) در سطح 1% معني دار است ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين ميانگين نرات مقياس پرخاشگري زنان بهنجار و زنان زنداني با 99% اطمينان ، تفاوت معني داري وجود دارد.

                                              

نتيجه گيري كلي :

سؤالات و فرضيات مربوط به مقايسه دو گروه زنان زنداني و زنان بهنجار:

سوال اول: آيا بين  ميزان تحصيلات و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

با توجه به اينكه x2   محاسبه شده در سطح 1% معني دار است ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين ميزان تحصيلات زنان و زنداني شدن آنان با 99% اطمينان رابطه معني داري وجود دارد.

سؤال 2 آيا بين محل تولد و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

چون x2  محاسبه شده در هر دو سطح 5% و 1% معني دار نبود بنابراين نتيجه گيري شد كه بين محل تولد و زنداني شدن زنان رلبطه معني داري وجود ندارد.

سؤال 3- آيا بين شغل پدر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

با توجه به اينكه x2   محاسبه شده در هر دو  سطح 1% و 5%  معني دارنبود ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين شغل پدر  و زنداني شدن زنان با 99% اطمينان رابطه معني داري وجود ندارد.

سؤال4- آيا بين شغل مادرو زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

با توجه به اينكه x2   محاسبه شده در سطح 1%  معني داربود ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين شغل مادر  و زنداني شدن زنان با 99% اطمينان رابطه معني داري وجود دارد.

سؤال5- آيا بين تحصيلات پدر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

با توجه به اينكه x2   محاسبه شده در هر دو  سطح 1% و 5%  معني دارنبود ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين تحصيلات  پدر  و زنداني شدن زنان با 99% اطمينان رابطه معني داري وجود ندارد.

سؤال6- آيا بين ميزان تحصيلات مادر و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

با توجه به اينكه x2   محاسبه شده در هر دو  سطح 1% و 5%  معني دارنبود ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين تحصيلات مادر  و زنداني شدن زنان با 99% اطمينان رابطه معني داري وجود ندارد.

سؤال 7- آيا بين اخلاق و رفتار و نحوه برخورد  پدر و زنداني شدن زنان رابطه معني داري وجود دارد.

با توجه به اينكه x2   محاسبه شده در هر دو  سطح 1% و 5%  معني دارنبود ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين اخلاق و رفتار و نحوه برخورد پدر و زنداني شدن زنان با 99% اطمينان رابطه معني داري وجود ندارد.

سؤال 8- آيا بين اخلاق و رفتار و نحوه برخورد  مادر و زنداني شدن زنان رابطه معني داري وجود دارد.

با توجه به اينكه x2   محاسبه شده در سطح 1% معني داربود ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين اخلاق و رفتار و نحوه برخورد مادر و زنداني شدن زنان با 99% اطمينان رابطه معني داري وجود دارد.

سؤال 9- آيا بين وضعيت تأهل و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

با توجه به اينكه x2   محاسبه شده در هر دو  سطح 1% و 5%  معني دارنبود ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين شغل پدر  و زنداني شدن زنان با 99% اطمينان رابطه معني داري وجود ندارد.

سؤال 10- آيا بين ميزان تحصيلات همسر  و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

محاسبات انجام شده نشان داد كه بين ميزان تحصيلات همسر و زنداني شدن زنان رابطه معني داري وجود ندارد.

سؤال 11- آيا بين ميزان درآمد خانواده  و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

محاسبات انجام شده نشان داد كه بين ميزان در آمد خانواده و زنداني شدن زنان رابطه معني داري وجود ندارد.

سؤال 12- آيا بين مهاجرت  و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

محاسبات انجام شده نشان داد كه با 99% اطمينان  بين وضعيت محل سكونت و زنداني شدن زنان رابطه معني داري وجود ندارد.

سؤال 13- آيا بين ميزان خواندن نماز و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

محاسبات انجام شده نشان داد كه بين ميزان خواندن نماز و زنداني شدن زنان با 99% اطمينان رابطه معني داري وجود دارد.

سؤال 14- آيا بين ميزان آشنائي به خواندن قرآن مجيد و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

محاسبات انجام شده نشان داد كه بين ميزان آشنائي به خواندن قرآن مجيد و زنداني شدن زنان رابطه معني داري وجود ندارد.

سؤال 15- آيا بين ميزان آشنائي با دعاهاي مذهبي   و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

محاسبات انجام شده نشان داد كه بين ميزان آشنائي با دعاهاي مذهبي   و زنداني شدن زنان رابطه معني داري وجود دارد.

سؤال 16- آيا بين ميزان شركت در اماكن متبركه  و زنداني شدن زنان رابطه وجود دارد؟

محاسبات انجام شده نشان داد كه بين ميزان شركت در اماكن متبركه  و زنداني شدن زنان رابطه معني داري وجود ندارد.

فرضيه اول از نظر ميزان اضطراب بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

با توجه به اينكه ميانگين نمرات مقياس اضطراب زنان بهنجار ( x1=/65 ) و زنان زنداني (x2=2/05 ) محاسبه شده است و t  محاسبه شده (t=-12/9 ) در سطح 1% معني دار است ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين زنان بهنجار و زنان زنداني از نظر ميزان اظطراب با 99% اطمينان  تفاوت معني داري وجود دارد.

فرضيه دوم: از نظر ميزان افسردگي بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

با توجه به اينكه ميانگين نمرات مقياس افسردگي زنان بهنجار ( x1=/87 ) و زنان زنداني (x2=2/24 ) محاسبه شده است و t  محاسبه شده (t=-10/73 ) در سطح 1% معني دار است ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين زنان بهنجار و زنان زنداني از نظر ميزان افسردگي با 99% اطمينان  تفاوت معني داري وجود دارد.

فرضيه سوم: از نظر ميزان روان پريشي بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود  دارد.

با توجه به اينكه ميانگين نمرات مقياس روان پريشي زنان بهنجار ( x1=/69 ) و زنان زنداني (x2=1/38 ) محاسبه شده است و t  محاسبه شده (t=-7/21 ) در سطح 1% معني دار است ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين زنان بهنجار و زنان زنداني از نظر ميزان روان پريشي با 99% اطمينان  تفاوت معني داري وجود دارد.

فرضيه چهارم: از نظر ميزان حساسيت بين فردي بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

با توجه به اينكه ميانگين نمرات مقياس حساسيت بين فردي زنان بهنجار ( x1=/75 ) و زنان زنداني (x2=2/74 ) محاسبه شده است و t  محاسبه شده (t=-9/47 ) در سطح 1% معني دار است ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين زنان بهنجار و زنان زنداني از نظر ميزان حساسيت بين فردي با 99% اطمينان  تفاوت معني داري وجود دارد.

فرضيه پنجم:  از نظر ميزان وسواس و اجبار بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.   

با توجه به اينكه ميانگين نمرات مقياس وسواس و اجبار زنان بهنجار ( x1=/99 ) و زنان زنداني (x2=2/10 ) محاسبه شده است و t  محاسبه شده (t=-10/64 ) در سطح 1% معني دار است ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين زنان بهنجار و زنان زنداني از نظر مقياس وسواس و اجبار با 99% اطمينان  تفاوت معني داري دارد.

فرضيه ششم : از نظر ميزان نگرش پارانوئيدي بين زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.  

با توجه به اينكه ميانگين نمرات مقياس نگرش پارانوئيدي زنان بهنجار ( x1=/99) و زنان زنداني (x2=1/78 ) محاسبه شده است و t  محاسبه شده (t=-7/60 ) در سطح 1% معني دار است ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين زنان بهنجار و زنان زنداني از نظر ميزان مقياس نگرش پارانوئيدي با 99% اطمينان  تفاوت معني داري وجود دارد.

فرضيه هفتم: از نظر ميزان ترس مرضي زنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

با توجه به اينكه ميانگين نمرات مقياس ترس مرضي زنان بهنجار  ( 63/0=  x1 ) و زنان زنداني ( 04/1= x2) است و t  محاسبه شده ( 83/2- = t ) در سطح 1% معني دار است ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين ميانگين نرات مقياس ترس مرضي زنان بهنجار و زنان زنداني با 99% اطمينان ، تفاوت معني داري وجود دارد.

فرضيه هشتم: از نظر ميزان پرخاشگريزنان بهنجار و زنان زنداني تفاوت معني داري وجود دارد.

با توجه به اينكه ميانگين نمرات مقياس پرخاشگري زنان بهنجار  ( 71/0=  x1 ) و زنان زنداني ( 71/1= x2) است و t  محاسبه شده ( 69/7- = t ) در سطح 1% معني دار است ، بنابراين نتيجه گيري شد كه بين ميانگين نرات مقياس پرخاشگري زنان بهنجار و زنان زنداني با 99% اطمينان ،تفاوت معني داري وجود دارد.

محدوديت هاي تحقيق :

اين پژوهش فقط بر روي افراد مؤنث انجام گرفته است ، بنابراين از تعميم نتايج به جنس مذكر به علت تفاوت نقشي كه دو جنس در اجتماع ايفا مي كنند و نگرشهاي جامعه درباره جنسيت و تفاوت انواع جرايم ارتكابي دو جنس، بايستي اجتناب گردد.

در اين تحقيق با توجه به اينكه براي مقايسه زنان زنداني و زبهنجار جامعه آماري مورد مطالعه استان تهران بوده است  در تعميم نتايج به كل كشور بايستي احتياط لازم بعمل آيد.

پيشنهادات:

ü     توصيه مي شود به آموزشهاي مذهبي از طريق برگزاري مراسم  ادعيه مذهبي و... در سطح زندانها و تشويق زندانيان براي انس با اين مراسم توجه بيشتري گردد.

ü     توصيه مي شود به آموزش نماز و برگزاري نماز توجه بيشتري شود.

ü     توجه جدي به خدمات روان شناسي و روان درماني و مشاوره براي زندانيان زن ضروري است .

ü     توصيه مي شود به آموزش عمومي و تحصيلات زنان توجه بيشتري شود.

ü     توصيه مي شود دختران زنداني از زنان زنداني  بطور كامل مجزا شوند.

ü     ارائه آموزشهاي لازم در زمينه مسائل تربيتي و نحوه رفتار با فرزندان به والدين به ويژه مادران از طريق رسانه هاي گروهي توصيه مي گردد.

ü     مجزا كردن گروههاي جرمي مواد مخدر و منكرات ازساير گروههاي زنداني مؤثر است.

)   پيشنهادي خارج از چهار چوب )

افرادي كه داراي جرائمي براي بار اول هستند و نوع جرايم قابل چشم پوشي مي توان با اعطاي آزادي مشروط اين افراد را آزاد نمود تا فرصت جبران اشتباه خود را داشته باشند.  چون  معاشرت اين گونه از افراد در زندانها با زندانيان سابقه دار مي تواند تا حد زيادي باعث تكرار ارتكاب  جرم در محدوده وسيع تري  توسط اين افراد گردد، و زنداني شدن افراد بخاطر جرايمي كه عمد مشخصي در آن نبوده علاوه بر اينكه شخص را ادب نمي نمايد باعث مي شود كه به شخصي سابقه دار تبديل شود و پس از آزادي بواسطه سابقه دار محسوب شدن نتواند شغلي اختيار كند و به سمت كارهاي خلاف ( اين بار با قصد قبلي ) جهت امرار معاش رو بياورد.     (  پايان )                Ovlady_bashir@yahoo.com        24/11/1383

تشريح مفاهيم :

اختلال شخصيت ضد اجتماعي:   عدم رعايت قوانين اجتماعي از طرف افرادي كه دچار اين اختلال رواني مي باشند.

 

ترس مرضي( فوبي): ترسي كه شخص آگاهي نسبت به منع ترس ندارد. يا داشتن يك ترس غير واقعي. 

 

پرسش نامه SCL-90 : پرسشنامه شخصيتي شامل 90 سؤال است. كه در روان شناسي كاربرد دارد.

 

سايكوپات: نوعي  اختلال شخصيت همراه با عدم تعادل كه اين افراد جزو خطرناك ترين افراد جامعه مي باشند.

 

روان پريشي: نوعي اختلال در تفكر و ادراك كه در اصطلاح روان شناسي روان پريشي ناميده مي شود.

 

نگرش پارانوئيدي: نوعي بيماري رواني كه در آن افراد بيمار( با نگرش پارانوئيدي ) به همه چيز و همه كس بدون دليل منطقي سوء ظن پيدا مي كنند.

 

نرم افزار، Spss.V6   و Statistica  : نرم افزاري جهت تجزيه و تحليل كامپيوتري داده ها حاصل از تحقيق براي دستيابي به نتايج آماري

 

هيستريك: نوعي اختلال تبديلي ( تبديل مشكلات رواني به تظاهرات جسماني)

 

كودن (feeble):  عقب ماندگان ذهني خفيف (  2 انحراف معيار   پايين تر از نرم جامعه )

 

MMPI  : پرسشنامه شخصيت شامل 550 سؤال با 3 گزينه صحيح، غلط و نمي توانم بگويم.

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 17:23 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره جدایی واقعی

بازديد: 183

تحقیق درباره جدایی واقعی

 

دنياي انسان، دنياي خلق انديشه هاي اوست. انديشه هاي زيبا و مثبت، يك زندگي زيبا را بشارت مي دهد و انديشه هاي منفي و كريه، يك زندگي نابسامان را تصوير مي كند.

در اين راستا بشر به عنوان قائم مقام خداي رحمان، شگفتي هاي زيبايي از خود نشان داده است و ثابت كرده است آنجايي كه بخواهد مي تواند واقعيت ها را جادوگرانه خلق كند و به پديده اي به ظاهر جادويي، رنگ واقعيت بخشد.

ديگر خود را محدود نخواهيد دانست، بلكه درخواهيد يافت حقيقتِ وجود و توان شما نامحدود است.

به جاي اين كه خود را در اختيار وراثت، محيط و عوامل فراطبيعي بدانيد، به اين مرحله از آگاهي خواهيد رسيد كه، خود شما واقعيت وجود خود را مي سازيد و به جاي اين كه نيروهاي ذاتي و الهي مستقل از شما كار كنند، با شما همراه خواهند بود.

به جاي اين كه زندگي را آشفته و درهم بدانيد، باور خواهيد كرد كه در هر آشفتگي نظم وجود دارد و در عالمي كه بر اساس نظم مطلق است، تصادف معني ندارد.

وقتي ما آماده باشيم تا از اين زندگي كه به آن خو گرفته ايم فراتر رويم، قلمرو ديگري وجود دارد كه مي توانيم به آن گام نهيم. اين قلمرو، با قوانين علمي و منطقي هماهنگي ندارد. اين قلمرو كه در درون هريك از ما قرار دارد، از مرزها، قوانين و محدوديت هاي عادي فارغ است. اين قلمرو، سرزمين واهي نيست كه تنها در تصور بگنجد، بلكه واقعيتي معجزه آساست كه در اختيار هركسي قرار دارد؛ به شرطي كه آماده باشد.

سه مسير به سوي آگاهي

1. آگاهي از طريق تحمل درد و رنج

تجربه، شيوة يادگيري از طريق بازانديشي و درك ماهيت حوادث است كه با تكرار پي در پي اين الگوي درد و رنج به دست مي آيد.

زندگي آزمون است و تا از اشتباهات خود درس نگيريم، محكوم به تكرار آنها هستيم.

براي كساني كه در اين گروه قرار مي گيرند، جادوي واقعي دست نيافتني خواهد بود.

2. آگاهي از طريق توجه به پيامدها

چه چيزي در اين حادثه وجود دارد كه مي توانم به گونه اي مفيد از آن استفاده كنم؛ حتي اگر ندانم چرا اين حادثه هم اكنون اتفاق افتاده است؟

وقتي تمام توجه شما معطوف به اين باشد كه از هر رخدادي چه مي توانيد بياموزيد، از اين گونه افكار رنج نمي بريد كه «چرا من؟» ، «من خيلي بدبختم»، «آيا وحشتناك نيست؟» تحول در انديشه، به شما اين امكان را مي دهد كه به جاي غصه خوردن، به پيامدهاي هر حادثه و آنچه مي توانيد از آن بياموزيد بنگريد. به جاي ديدگاه «بيچاره من»، به ديدگاهي آموزنده روي مي آوريد. مثلاً از خود مي پرسيد: «چگونه مي توانم از اين بيماري كه هم اكنون با آن دست به گريبانم، نتيجه اي دلخواه به دست آورم؟» يا: «در ممورد خودم چه مي توانم ياد بگيرم و براي برخورد مؤثر با اين مسئله چقدر از توانم را قادرم فرا بخوانم؟»

زندگي كردن براي نتيجه بسيار بهتر از زندگي كردن با درد و رنج است.

3. آگاهي از طريق شناختن هدف و رسالت

«براي غلبة انسان بر مشكلاتش احتمالاً هيچ چيز مهم تر از اين نيست كه بداند در زندگي رسالتي بر عهده دارد.»

هر چيزي در اين عالم هدفي دارد. در واقع، شعور يا عقل ناپيدايي كه به گونه اي هدفمند درون همه چيز جاري است، در درون شما نيز جريان دارد.

شما رسالت زندگي خود را فراتر از موفقيت، پيشرفت و درخشش بدانيد و در نتيجه هر لحظه اي را تمام و كمال و يا عشق زندگي خواهيد كرد.

«همواره با عشق و صداقت كار كن و به هيچ وجه به ثمرة كار خود وابسته مباش. اگر بتواني به اين مرحله از موهبت زندگي برسي، به گونه اي معجزه آسا به آرامش دست خواهي يافت. در تمام مراحل زندگي هدف داشته باش. از هرگونه شهرتي كه حاصل كار توست چشم پوشي كن. همواره اين احساس را داشته باش كه به خداوند نياز داري و به هر طريقي كه مي تواني به ديگران خدمت كن.» اين شيوة فرد اعجازگر است.

به جاي جمع كردن مال، تصاحب ثروت و رقابت ناسالم، از گذشت، تعاون و فعاليت لذت ببريد.

دارايي كامل فقط با بخشش محقّق مي شود و آنچه نمي تواني ببخشي مالك و صاحب توست.

دانشجو- همواره دانشجو باشيد. آماده و مشتاق يادگيري، از هركسي و در هر جايي باشيد. دانشجو بودن به اين معناست كه براي يادگيري آمادگي داري.

وقتي قلباً اين گونه باور داري كه با هر فردي كه در زندگي خود برخورد مي كني چيزي دارد كه به تو بياموزد، آماده خواهي بود كه از پيشنهادهاي او به گونه اي مطلوب بهره بگيري.

اگر دانشجو باشي، مي پذيري كه هر كسي و هر چيزي به نحوي معلم توست.

وقتي دانشجوي آماده اي شدي، فردي بيگانه كه در مورد چگونگي غلبة خود بر اعتياد در سال هاي قبل با شما سخن مي گويد، رهنمودي مي شود براي شما تا با كمك آن بر عادات بد شخصي خود فايق آييد.

مجبور نيستي بيش از اين منتظر باشي. هم اكنون شروع كن، همة كمكي را كه نياز داري خواهي يافت.

آمادگي يعني اشتياق. اشتياق صادقانه و از صميم قلب. وقتي اين گونه آماده باشيد، معلم خود را خواهيد يافت.

معلم- معلم همه جا هست. همين كه آمادگي خود را به اشتياق بدل سازيد، كمكي را كه نياز داريد، كائنات در اختيارتان خواهد گذاشت. زماني كه مشتاق باشيد، در همة مراحل زندگي خود معلم را پيدا خواهيد كرد.

اين معلم هم اكنون در زندگي شما وجود دارد؛ هر لحظه كه آماده باشيد، ممكن است اين معلم به صورت حادثه اي بروز كند، يا به شكل اخراج از كار كه شايد خواست خدا باشد. اما اين فرد عاقل در همه حال در دسترس شماست. اشتياق شماست كه معلم را قادر مي سازد به شما كمك كند.

غير از ويژگي هدفمند بودن و آمادگي، براي اين كه خودتان را در چارچوب فكري و ذهني مناسب قرار دهيد، رهنمودهايي وجود دارد. براي اين كه بتوانيد وارد اين مرحله شويد و آنچه را پيشتر غير ممكن مي دانستيد، حقيقتاً آشكار كنيد، آن رهنمودها يا «آگاهي ها» لازم است.

به ياد حرف هاي مسيح (ع) در مورد معجزه مي افتم: «آن كه به من ايمان دارد، آنچه را من انجام مي دهم او نيز انجام خواهد داد؛ و او كارهايي بزرگ تر از اين نيز به انجام خواهد رساند.»

هفت باور براي جلوه گر ساختن جادوي واقعي

1. نيروي حياتي نامرئي، اما قابل شناختي در درون شما وجود دارد.

2. اقكار شما از درونتان سرچشمه مي گيرند و در اختيار شما هستند.

3. هيچ گونه محدوديتي وجود ندارد.

4. زندگي شما هدفمند است.

همة كائنات سامانه اي هوشمند است. وجود مادي شما نيز از يك سري نظام تشكيل شده است كه در حد كمال مطلوب عمل مي كنند.

باور كنيد كه هدف داريد و در مسيري هستيد كه زندگي جادويي را در تمام زمينه هاي مورد نظر خود ايجاد خواهيد كرد.

5. تنها راه غلبه كردن بر ضعف ها، فكر نكردن به آنهاست.

6. اگر به اين نتيجه رسيديد كه آنچه باور داريد، غيرممكن است، در اين صورت باورهاي خود را تغيير دهيد.

اين باور را كه غيرممكن است بتوانيد چيزي را در ذهن خود تصور كنيد، به فراموشي بسپاريد و به جاي آن امكان پذير بودن اين باور را جايگزين سازيد. همين الان و در همين لحظه اين حركت را شروع كنيد.

7. شما مي توانيد به ماوراي منطق برويد.

يك بُعد معنوي و الهي نيز وجود دارد كه فراسوي مرزها و حدود دنياي مادي ماست.

ما در دنياي مادي متولد مي شويم؛ تولد دوم ما ورود به دنياي غيرمادي است.

                                                                             بهاگاواد گيتا

از شما مي خواهم به انسان معنوي بدل شويد؛ زيرا اين گونه است كه اعجاز و جادوي واقعي عملي خواهد شد و آن گاه كه به آگاهي قلبي از خود غيرمادي خويش رسيديد، يعني همان خويشتني كه محدوديت مكاني ندارد، در اين صورت همة اطلاعات به ظاهر علمي مفهوم خود را از دست خواهد داد.

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: ما رأيت شيئاً الّا رأيتُ الله قبله و بعده. يعني:

هيچ چيزي نمي بينم، مگر آن كه خدا را پيش و پس از آن ببينم.

1. انسان مادي در زندگي، فقط به حواس پنج گانة خود توجه دارد.

2. انسان مادي بر اين باور است كه ما در اين جهان تنها هستيم، اما انسان معنوي مي داند كه هرگز تنها نيست.

3. توجه انسان مادي به قدرت بيروني معطوف است؛ اما انسان معنوي به توانمندي هاي دروني خود توجه دارد.

براي انسان معنوي، استفاده از قدرت بر ضد ديگران پذيرفته نيست. او علاقه اي به جمع آوري قدرت ندارد، بلكه برعكس، به كمك به ديگران علاقه مند است. اين قدرت، عشق است. در اين گونه قدرت، هيچ نوع خشم و عصبانيتي وجود ندارد. توانمندي واقعي اين است كه بدانيم آدمي مي تواند با كساني كه ديدگاه هاي متفاوتي دارند زندگي كند و نيازي نيست كه بر ديگران تسلط داشته باشد و آنان را قرباني خواسته هاي خود سازد. انسان معنوي مي داند قدرت عظيمي كه مي تواند دنياي مادي را به طور دقيق مديريت كند، از ذهن انسان سرچشمه مي گيرد. ذهني كه در آرامش است، ذهني كه درد ديگران را مي فهمد و در فكر آسيب رساندن به ديگران نيست، از هر نيروي مادي ديگري در دنيا قوي تر است. هدف از قدرت جسماني نبايد برتري نسبت به حريف و تسلط بر او، بلكه بايد بر پاية رفع تجاوز باشد. اين نوع قدرت، لذت معنوي دارد و براي قدم نهادن در اين راه، به قدرت بيروني نيازي نيست.

اگر احساس كرديد ديگر لزومي ندارد بر ديگران مسلط باشيد، مال بيشتري كسب كنيد يا بر محيط اطراف خود تسلط داشته باشيد، در اين حالت، تمركز خود را از قدرت بيروني به قدرت شخصي معطوف كرده ايد. در اين صورت درخواهيد يافت كه قدرت شخصي شما، شما را ضعيف نمي كند تا قرباني ديگران باشيد، بلكه كاملاً برعكس، در خواهيد يافت كه ديگران نيز در فكر آزار و اذيت شما نيستند و چنين تهديدهايي را مهار خواهيد كرد. بي نيازي شما به اين كه نشان دهيد چقدر قدرتمنديد، اين فرصت را به شما مي دهد كه به ديگران تفويض قدرت كنيد.

4. انسان مادي خود را از همه، جدا و متمايز مي داند؛ فردي كه فقط خودش را مي بيند.

انسان مادي به گونه اي مي انديشد و عمل مي كند كه گويي جزيره اي است جدا و دور از ديگران و بي ارتباط با آنان.

5. انسان مادي در زندگي تنها قانون علت و معلول را باور دارد.

آدمي كه تنها با قوانين علت و معلول زندگي مي كند، هرگز نمي تواند انتظار داشته باشد كه معجزه بيافريند؛ زيرا معجزه و جادوي واقعي، فراتر از منطق فيزيك است.

6. هدف انسان مادي، موفقيت، كارآيي و تملك و هدف انسان معنوي اخلاق، آرامش و كيفيت زندگي است.

7. انسان مادي چيزي از مراقبه يا مديتيشن نمي داند، در حالي كه انسان معنوي نمي تواند زندگي بدون آن را تصور كند.

8. براي انسان مادي، مفهوم شهود يا الهام، تا حد حدس يا فكري كه تصادفاً به ذهن انسان برسد، تنزل پيدا مي كند. اما براي انسان معنوي، الهام خيلي بالاتر از حدس است و رهنمود يا كلام خدا تلقي مي شود و اين نگرش معنوي هيچ گاه نه خوار شمرده و نه ناديده گرفته مي شود.

9. انسان مادي از شيطان تنفر دارد و مصمم است تا با هر آنچه شيطاني است مبارزه كند. انسان معنوي مي داند كه از آن متنفر است و با آن مبارزه مي كند، او را ضعيف مي كند.

جادوي واقعي وقتي در زندگي شما اتفاق مي افتد كه تنفر را از زندگي خود دور كنيد؛ حتي اگر تنفر شما از خودِ تنفر باشد!

10. انسان مادي نسبت به عالم هستي هيچ گونه احساس مسئوليتي ندارد. از اين رو، هيچ حرمتي براي زندگي قايل نيست. اما انسان معنوي براي زندگي حرمتي قايل است كه به ذات همة موجودات مربوط مي شود.

رفتار انسان معنوي به گونه اي است كه گويي خداوند را در تمام مراحل زندگي حاضر مي بيند و در مقابل كائنات احساس مسئوليت مي كند.

11. انسان مادي مملو از حسادت، تنفر و حس انتقام است. در حالي كه انسان معنوي، در قلبش براي اين پديده ها كه مانع از خلق معجزه و جادوي واقعي است، جايي ندارد.

12. انسان مادي بر اين باور است كه محدوديت هايي در دنياي واقعي وجود دارد و ديگر آن كه، اگرچه ممكن است شواهدي مبني بر وجود معجزه وجود داشته باشد، اين معجزات، رخدادهايي تصادفي هستند براي شماري معدود آدم خوش اقبال، در حالي كه انسان معنوي معجزات و توانايي بي نظير خود را براي بهره مندي از هدايت الهي و ساختن دنيايي از معجزه، باور دارد.

انسان معنوي:

1. از تفكر چندبُعدي بهره مي برد.

2. بر اين باور است كه هدايت الهي وجود دارد.

3. بر قدرت فردي و دروني تكيه دارد.

4. احساس مي كند با همة انسان ها ارتباط دارد.

5. عاملي فراتر از علت و معلول را باور دارد.

6. تحت تأثير اخلاق، آرامش و كيفيتِ زندگي قرار دارد.

7. مديتيشن و مكاشفه مي كند.

8. شهود و الهام را گفت و گوي با خدا تعبير مي كند.

9. تنفر از شيطان را همكاري با شيطان مي داند و تمام توجه او معطوف به اين موضوع است كه براي چه زندگي مي كند.

10. نسبت به كائنات احساس مسئوليت و تعلق خاطر مي كند.

11. با بخشش زندگي مي كند.

12. بر اين باور است كه مي تواند معجزه خلق كند.

هدف شما همواره بايد كمك به ديگران باشد تا بدين ترتيب بهشت روي زمين به وجود آيد.

شما نبايد در قلب خود نفرت و دشمني داشته باشيد و اين حاصل آگاهي شما از اين نكته است كه همة ما با يكديگر مرتبط هستيم. اگر روزي عصباني شديد و احساس كرديد از كسي تنفر داريد، بايد بدانيد كه نه تنها به دشمن فرضي خود لطمه مي زنيد، بلكه به خودتان و همه انسان ها نيز آسيب مي رسانيد.

براي اين كه توجه شما بر هدف معطوف باشد نه بر نتايج: ذهن، جسم و روح خود را در لحظة فعاليت كاملاً بر هدف متمركز كنيد.

وجود شما در اين دنيا حكمتي دارد كه اين حكمت، مسلماً احتكار اين همه وسايل نيست. شما بدون اين امكانات به اين دنيا آمده ايد و بدون آن ها نيز اين جا را ترك مي كنيد. آنچه اهميت دارد اين است كه چگونه در خدمت آرمان هاي خود بوده ايد و نحوة ارتباط شما با ديگران چگونه بوده است.

براي اين كه نگرشي عاشقانه و نيروبخش براي خود بپرورانيد: رفتارها و نقاط ضعف خود را كه از آن ها راضي نيستيد، با جملات مثبت و قاطع بيان كنيد. مثلاً، اگر از سستي و كم تحركي خودتان ناراضي هستيد و احساس ناخشنودي مي كنيد، با خود بگوييد، من مي خواهم انساني پرانرژي باشم. وقتي به اين كه چگونه مي توانيد پرانرژي باشيد توجه مي كنيد، اقدامات شما در جهت رفع سستي و كم تحركي خواهد بود؛ اما به شيوه اي مثبت. اما اگر همواره به كسالت و سستي خود فكر كنيد، از خودتان عصباني و ناراضي خواهيد بود و اين امر تصميم شما را براي اصلاح خود تضعيف مي كند.

من مي خواهم ياد بگيرم، از اين رو، به جاي حركت با شك و ترديد، مي خواهم درس هاي زندگي ام را با اعتماد و آگاهي فرا بگيرم. من در ضميرم، به توانايي بي نظير خويش در خلق هر آنچه بخواهم، اعتماد مي كنم. اين ضمير من است و اين ها افكار من. اگرچه مي توانم ترديد را انتخاب كنم و يا اعتماد را. من اعتماد را انتخاب مي كنم. من مي توانم به توانايي خودم در خلق معجزات ترديد كنم و يا به توانايي خويش در انجام دادن چنين كاري اعتماد كنم. من مي توانم بر اساس هر روشي كه برمي گزينم عمل كنم. من صحت اين گفته را باور دارم كه «همان گونه هستي كه مي انديشي».

تغيير نگرش به سوي اعتماد و آگاهي ضروري است. به خاطر داشته باشيد، وقتي به اين آگاهي جديد روي مي آوريد، ديگر ترس اثر خود را از دست مي دهد. از هرچه بترسيد، خود را در حال جنگ با آن مي بينيد و جنگ هميشه شما را ضعيف مي كند.

 ترس شما را ناتوان مي كند و موجب عدم رشد شما مي شود. اما قدرت و عشق، حاصل اعتماد است. پيشداوري نكنيد، خشمگين نشويد، تنفر نداشته باشيد و نترسيد، در اين صورت نيازي به جنگ نيست.

نيت و قصد شما كه انرژي روح شماست، بر واقعيت مادي شما تأثير مي گذارد و عامل حركت شما براي رسيدن به آرزوهايتان است. آنچه اطراف خود مي بينيد، كساني كه با آنان ارتباط برقرار مي كنيد، نحوة عملكرد روزانة شما، ميزان درآمد شما، نحوة ارتباط شما با ديگران، شرايط جسمي شما و تقريباً تمام دنياي مادي شما، حاصل نيت شماست.

به جاي اين كه اهداف يا آرزوهاي خود را تنها براي گذران زندگي به روش دلخواه خود طرح ريزي كنيد، بكوشيد به عنصر پوياي نيت و تصميم روي آوريد.

ميان آرزوها و اميال خود و آنچه واقعاً در صدد تحقق آن هستيد، تفاوت قايل شويد. وقتي من مي خواهم سالم تر باشم، و مي دانم كه در ذهنم خواستار آن هستم، معمولاً صاف مي ايستم، كمي ورزش مي كنم يا دست كم مقداري پياده روي مي كنم. در واقع، نيت، آنچه را در ذهن مي گذرد به عمل در مي آورد.

براي رسيدن به هر چيزي تنها راه ممكن تلاش و كوشش است.

وقتي شما تصميم به انجام دادن كاري داريد، به گونه اي عمل مي كنيد كه گويي از آگاهي لازم براي اجراي آن كار برخورداريد. در اين صورت، نه تنها تخصص لازم را خلق مي كنيد، بلكه واقعاً معجزه مي آفرينيد.

طوري شروع به كار كنيد كه گويا متخصص هستيد. حتي اگر لازم باشد كه در آغاز كار خود را فريب دهيد. اگر خودتان را به اندازة كافي باور داشته و آماده باشيد، معلم پديدار خواهد شد و شما درست به هدف خواهيد زد و صلاحيت لازم براي انجام دادن كار را كسب خواهيد كرد.

متخصص كسي است كه تخصص خود را باور دارد و از اين كه بر اساس اين باور اقدام كند، ترس و هراسي به دل راه نمي دهد.

اگر در مورد موضوعي خود را باور داشته باشيد و براي ياديگري مطالب مورد نياز به خود اعتماد كنيد، كم تر كاري است كه در مدت كوتاهي نتوانيد انجام دهيد.

اگر مي خواهيد چيزي را به دست آوريد كه هميشه از دسترس شما دور بوده است، همين امروز به گونه اي اقدام كنيد كه گويي هم اكنون آن چيز وجود دارد.

مسرت و شادماني و احساس نشاط واقعي ناشي از آرامش دروني و بيروني براي كسي حاصل مي شود كه دنياي مادي او از خواسته هاي روح وي پيروي كند. اين فضاي معجزه و جادوي واقعي است.

روح شما، آن فضاي خالي آرام معنوي، براي مشورت در اختيار شماست. او همواره شما را در مسير صحيح هدايت خواهد كرد. او تمام ابزارهاي مورد نياز شما را براي خلق نتايج جادويي در زندگي تان در اختيار شما قرار مي دهد؛ به شرطي كه اجازه بدهيد او در خط مقدم باشد و واقعاً زندگي مادي شما را هدايت كند.

وقتي من از تعقيب و جست و جوي پول دست كشيدم، پول فراواني در زندگي ام پيدا شد كه هرگز در ذهنم نمي گنجيد. چرا؟ زيرا من بر اساس هدفم زندگي مي كنم و براي تأمين نيازهايم تسليم كائنات شده ام.

از چيزهايي كه همچنان به دنبال آن ها هستيد، اما واقعاً مورد نياز شما نيستند، فهرستي تهيه كنيد و سپس فهرستي از آن چه دوست داريد. مثلاً به جاي نوشابة گازدار، هشت ليوان آب در روز ميل كنيد و به جاي خشم، عشق و همدلي را جايگزين سازيد.

هيچ انتظاري از هيچ كس نداشته باش. انتظار و درخواست شما از ديگران، شرايطي را فراهم مي آورد كه در آن معجزه به ظهور نمي رسد.

من از اين افراد انتظاراتي دارم و به دليل نقشي كه بايت دريافت حقوق و دستمزد در زندگي من دارند، از آنان سپاسگذارم، اما اين كه من حقوق دهنده و آنان دريافت كننده هستند، به هيچ وجه دليل برتري من نسبت به آنان نيست. اين ها تنها نقشي است كه من و شما داريم و نه چيز بيشتر. نكتة مهمي كه از بسط اين نگرش حاصل مي شود آن است كه، هرچه كم تر انتظار داشته باشيد و هرچه كم تر درخواست كنيد، زندگي برايتان راحت تر خواهد شد و از خدماتي هم كه براي شما انجام مي گيرد، رضايت كامل خواهيد داشت.

به جاي توقع و انتظار داشتن از ديگران، سعي كنيد دست بخشش داشته باشيد، بخشنده باشيد؛ حتي اگر آنچه مي بخشيد، تنها پرتو عشق و ايمان بدون قيد و شرطي باشد كه در درون احساس مي كنيد. آدم هاي بخشنده هستند كه مي توانند معجزة كافي را خلق كنند؛ نه آناني كه دستِ بگير دارند. به نظر مي رسد آدمي كه هدفش در زندگي بخشش است، از آدمي كه همواره در جست و جوي مال بيشتر است، روزيِ خيلي بيشتري به دستي مي آورد.

منظور از اقتدار، توانايي حكومت بر ديگران يا تسلط بر آنان نيست.

براي اين كه فردي با اقتدار باشيد، قدرت شما نبايد به واكنش ديگران نسبت به شما يا قدرت بدني و ظاهري شما بستگي داشته باشد.

خلاصه اي از چهارده نكتة مهم براي ايجاد نظام فكري معجزه آسا

1. از شك و ترديد بپرهيزيد.

2. در ضمير خود جايي براي جادوي واقعي فراهم كنيد.

3. خود را فردي نامحدود تلقي كنيد.

4. نداهاي دروني و شهود يا الهام را باور داشته باشيد.

5. كانون اسرارآميزي را كه در درون شماست و كانون آگاهي است، كشف كنيد.

6. هرچيزي را با آگاهي و اطمينان ياد بگيريد، نه با شك و ترديد.

7. بپذيريد كه نيّت شما واقعيت شما را خلق مي كند.

8. آگاهي سريع و تسليم شدن را بيازماييد.

9. ياد بگيريد عملتان به گونه اي باشد كه گويي بار دوم است كه زندگي مي كنيد.

10. اول بر اساس خويشتن الهي و سپس بر اساس خويشتن مادي خود زندگي كنيد.

11. به اين معما دقت كنيد «هرگز از آنچه بدان نياز نداريد نمي توانيد به قدر كافي به دست آوريد.»

12. از ديگران انتظاري نداشته باشيد و آنان را بدون قيد و شرط بپذيريد.

13. سعي كنيد ميزان اقتدار خود را افزايش دهيد.

14. هر روز به مراقبه بپردازيد.

احساس شما در مورد كساني كه دوستشان داريد از افكارتان ناشي مي شود. مثلاً ممكن است آنان به گونه اي رفتار كنند كه از نظر شما ناخوشايند باشد. اما روابط شما با آنان، هنگامي كه رفتار بدي دارند، با رفتارشان تعيين نمي شود، بلكه تنها با برداشت شما از آن رفتار تعيين مي گردد.

اگر شما تصور مي كنيد انساني متزلزل هستيد، اين انديشة شما باعث مي شود در عمل نيز همين گونه باشيد و غير از اين ممكن نيست. اگر خود را مقتدر و بانفوذ، مهربان، با احساس، ملكوتي و فردي مي بينيد كه ممكن است مرتكب اشتباه شود، اين گونه نيز عمل خواهيد كرد.

آنچه در درون داريد حاصل افكار شماست؛ هيچ ساز و كار ديگري براي ورود نداريد. اگر نفرت را در درونتان مي پرورانيد، چيزي كه عرضه مي كنيد نفرت است. اگر در درونتان دچار تحقير نفس (خود كوچك بيني) هستيد، تحقير و توهين چيزي است كه به ديگران مي بخشيد. اما اگر در درون خود عشق و همدلي مي پرورانيد، عشق و همدلي به ديگران خواهيد بخشيد.

اگر در درون خود فقط عشق و محبت داشته باشيد، هر اندازه هم كه زير فشار باشيد، نمي توانيد نفرت بروز دهيد.

اين عجب معمايي است! هرچه بيشتر ايثار كنيد، بيشتر به دست مي آوريد. هرچه بيشتر سعي كنيد به زور منافعي را به دست آوريد، كم تر نتيجه مي گيريد و كم تر لذت مي بريد.

محبت يعني ايثار كردن، بي توجه به آن كه چه چيزي نصيب شما مي شود.

در همة روابطي كه با ديگران داريد هيچ انتظاري نداشته باشيد، و محبت خود را به ديگران تقديم كنيد، بدون اين كه در ازاي آن چيزي بطلبيد.

محبت كنيد؛ حتي هنگامي كه براي پياده روي رفته ايد و از كنار بيگانه اي مي گذريد. بي ترديد خودتان نيز دوست داريد با شما اين گونه رفتار شود.

چهار عامل در روابط هدفمند

اظهار محبت و نداشتن هيچ گونه انتظاري از ديگران، عامل اصلي روابط هدفمند است.

1. هرگز پافشاري نكنيد كه حق با شماست.

يادتان باشد كساني كه اعتماد به نفس دارند، لزومي نمي بينند ديگران را بد جلوه دهند.

2. براي ديگران حريم خصوصي و خلوت شخصي در نظر بگيريد.

3. تفكرِ تملك بر ديگران را از سر خود بيرون كنيد.

هيچ كس مايل نيست احساس كند ديگري مالك اوست و هيچ كس دوست ندارد احساس كند كه به شيئي مي ماند كه صاحبي دارد، و هيچ كس تمايل ندارد احساس كند كه زير نظر و اختيار ديگري است.

اين كه انسان احساس كند فرد ديگري خود را مالك او مي داند، بزرگ ترين مانع اوست براي اين كه خود را در زندگي هدفمند و داراي رسالت بداند.

4. بدانيد كه مجبور نيستيد از كار ديگران سر در آوريد.

شيوة كار براي داشتن روابط جادويي

از همة كساني كه در زندگي شما حضور دارند، راضي باشيد و از بودن با آنان احساس خوشبختي كنيد و برخورد نامطلوبي با آنان نداشته باشيد.

شما سرانجام به جايگاهي خواهيد رسيد كه مي توانيد به گذشته بنگريد و به همة كساني كه در زندگي شما بوده اند نگاهي بيندازيد و دريابيد كه روبه رو شدن شما با آنان به اين دليل بوده است كه آنان چيزي به شما بياموزند. شما ياد خواهيد گرفت كه همة آنان را دوست بداريد؛ حتي كساني را كه هنوز متوجه نشده ايد قرار بوده است چه چيزي را به شما بياموزند.

وقتي تصميم گرفتيد ديگري را تغيير دهيد، تنها هنگامي مي توانيد موفق باشيد كه خود او اين آمادگي را داشته باشد.

شما براي خدمت و ابراز محبت به اين دنيا آمده ايد؛ اما اين حرف به اين معنا نيست كه شما بردة كسي باشيد.

حتي در مورد بچه هايم، مي توانم آنان را راهنمايي و كمكشان كنم، به آنان درس هاي اخلاقي بدهم و سعي كنم براي آنان الگويي باشم تا از آنچه من مي خواهم، تقليد يا پيروي كنند. اما نمي توانم از آن ها انتظار داشته باشم آن گونه كه من مي خواهم باشند.

حال اين آگاهي و هوشياري را در ضمير خود بپرورانيد كه شما نبايد در جست و جوي خوشبختي باشيد، بلكه خوشبختي زماني در زندگي شما وجود خواهد داشت كه باور كنيد خوشبخت هستيد و اگر اين را درك كنيد، اعمال شما مطابق با اين باور خواهد بود. همين مطلب در مورد فقر و محروميت نيز صادق است. اگر شما افكار فقيرانه داشته باشيد و فقيرانه عمل كنيد، زندگي شما فقيرانه خواهد بود. شما آن چيزي هستيد كه در مورد آن مي انديشيد؛ زيرا تماماً بر اساس آن عمل مي كنيد.

فرهنگ رقابت، با دريدن ديگران به بقاي خود ادامه مي دهد؛ در حالي كه در فرهنگ تعاون و همكاري، مردم با كمك يكديگر ارزش و قدر خود را مي فهمند و احساس شايستگي و اعتبار معنوي مي كنند. انتخاب با شماست. حتي اگر همة كساني كه در اطراف خود مي بينيد در حال رقابت با يكديگر هستند، شما نبايد آن گونه زندگي كنيد.

اين باور را در قلب خود پرورش دهيد كه هركسي به خوشبختي رسيده است، استحقاق آن را دارد. ضمن اين كه، موفقيت آنان دليل نمي شود شما احساس كنيد صلاحيت نداريد و يا داراي كمبود و ضعف هستيد.

وقتي ديگران را ارزيابي مي كنيد و آنان را مورد قضاوت قرار مي دهيد، شخصيت آنان را بيان نكرده، بلكه شخصيت خود را آشكار ساخته ايد. آيا دوست داريد خود را انساني حسود و نامهربان معرفي كنيد و بعد در تمام زندگي آن گونه باشيد؟ وقتي ديگران را خيلي خوشبخت مي بينيد، شاد و خوشحال شويد و هر باوري را كه خلاف اين باشد، از سر خود بيرون كنيد.

پنج نكته براي رسيدن به تمركز كامل

1. يك هدف معنوي بزرگ داشته باشيد كه به كار شما معنا دهد.

منظور اين است كه خود را كاملاً فراموش كنيد و تمام توان خود را به كار ببريد تا به بهترين نحو به ديگران خدمت كنيد. كار خود را عبادت به شمار آوريد و به جاي اين كه خود را مجبور به انجام وظيفه بدانيد در ضميرتان، خود را شايستة آن وظيفه بدانيد.

2. تمركز كنيد و ضمير خود را بر روي همة عوامل منحرف كنندة حواس ببنديد.

3. واقعيت ها را بپذيريد. بايد در برابر وسوسه و خواسته هاي خود مقاومت كنيد.

در حالت تمركز كامل، جهان براي شما كار مي كند، از اين رو، شما بايد تسليم واقعيت ها شويد و از مخالفت با آن ها دست برداريد. تسليم خدا باشيد و يا تسليم قدرت برتر خود. تسليم آن نيروي الهي كه هميشه همراه شما و فراتر از حواس پنج گانة شماست.

راحت باشيد و تلاش نكنيد كه كار را هرچه سريع تر به پايان برسانيد، بلكه برعكس از خودِ كاري كه داريد انجام مي دهيد، لذت ببريد و سعي كنيد نتايج كار مستقل از تلاش شما براي انجام دادن آن باشد. وقتي ذهن شما، به جاي آن چه انجام مي دهيد متوجه نتايج آن باشد، دچار نوعي كشمكش دروني مي شود كه از بروز هرگونه معجزه اي ممانعت به عمل مي آورد.

4. شور و شعف داشته باشيد.

شور و شعف نتيجه اي است كه در صورت پيروي از رهنمودهاي ياد شده خود به خود حاصل مي شود.

5. دقت كنيد و ببينيد چگونه بدون هيچ گونه تلاش فوق العاده اي، بهره وري شما به حداكثر مي رسد.

حالت شور و شعف، چشم اندازي جديد از خلاقيت و انرژي بر روي شما مي گشايد. اين احساس لذت طبيعي كليد افزايش بهره وري شماست و افراد بسيار موفق قادرند اين حالت را براي خود ايجاد كنند. نكتة مهمي كه در اين جا وجود دارد، اين است كه افزايش بهره وري نتيجة رسيدن به حالت شعف و سرمستي است. فرآيند هاي تسليم، تمركز و زندگي هدفمند به شعف و سرمستي منجر مي شود.

اگر كسي با اطمينان خاطر در مسير رؤياهاي خويش حركت كند و بكوشد زندگي را آن گونه كه در ذهن خود به تصوير كشيده است، به پيش ببرد، در شرايط و زمان عادي به موفقيت هايي خواهد رسيد كه برايش باوركردني نيست.

در باور، جادويي وجود دارد فراتر از منطق. موفقيت در هر چيزي، از جمله در كسب پول، از اين تصويرها نشئت مي گيرد. بله، منظور من اين است كه ما با استفاده از ضمير خود، حقيقتاً مي توانيم بر دنياي مادي و تمام شرايط زندگي مان تأثير بگذاريم.

پول درآوردن، مانند خلق هرچيز ديگري در زندگي شما، مسلتزم اين است كه شيفتة آن نباشيد و در زندگي خود به هيچ نحوي براي آن قدرتي قايل نباشيد. با كسب پول، قدرت واقعي نصيب شما نمي شود؛ زيرا در آن صورت بدون پول فاقد هرگونه قدرتي هستيد.

پول، مانند تندرستي، عشق، شادي و ديگر رخدادهاي جادويي كه مايل هستيد در زندگي خود خلق كنيد، حاصل زندگي هدفمند شماست. به اين معنا كه پول، به خودي خود، هدف نيست. اگر به دنبال آن روان شويد، هميشه از دست شما فرار مي كند. هيچ گاه به اندازة كافي نخواهيد داشت و در نتيجه، هميشه از كمبود آن رنج خواهيد برد.

استفاده از اصول خوشبختي در زندگي روزمره

داشتن ثروت هاي مادي، بدون آرامش دروني، چونان مردن بر اثر تشنگي است، آن هم در حال شنا كردن درون درياچه اي. اگر قرار است از تهيدستي مادي اجتناب شود، از فقر معنوي بايد نفرت داشت! زيرا فقر معنوي عامل اصلي همة دردهاي بشري است، نه فقر مادي.

به نداهاي دروني و شهودي خود اعتماد كنيد.

خوشبختي را در زندگي احساس خواهيد كرد، مشروط بر اين كه در زندگي به درون خود توجه داشته باشيد. درون است كه اهميت بسيار دارد. اين انديشه و قدرت نامرئي هدايت كنندة شماست كه هرگز تنهايتان نمي گذارد. ياد بگيريد كه به آن اعتماد كنيد و بگذاريد جسم مادي شما مسيري را بپيمايد كه در درونتان احساس مي كنيد.

براي جايگزين كردن افكاري كه در درون شما از محروميت ها و كمبودها خبر مي دهند، دست به اقدام بزنيد.

اين موضوع را از صميم قلب باور داشته باشيد كه خوشبختي از آن شماست.

وقتي در هنر بخشيدن به ديگران استاد شديد، هنر بخشش نسبت به خودتان را نيز كه همان قدر اهميت دارد، تمرين كنيد.

درصدي از آن چه را نصيب شما مي شود، روي خود سرمايه گذاري كنيد. اين مبلغ را در حساب يا طرحي به عنوان پس انداز قرار دهيد و بر آن نظارت كنيد و به آن به عنوان صندوق معجزه بنگريد.

براي رسيدن به خوشبختي از مراقبه كمك بگيريد.

در درون خود تصويرهايي بسازيد كه شما را فردي خوشبخت نشان دهد. تحت هيچ شرايطي نگذاريد اين تصويرها كمرنگ شوند.

كس نخارد پشت من                   خم شود از بار منت پشت من

همتي كن تا نخاري پشت خويش                وارهي ازمنت انگشت خويش

ما خودمان چيزهايي را مي گوييم كه به عنوان واقعيت مي پذيريم، حال آن كه در واقع باورهايي غلط هستند كه براي ما به حقيقت بدل شده اند. تا زماني كه شما به اين دروغ بزرگ، يعني واقعي بودن باورهاي غلط، متكي باشيد، نمي توانيد شخصيتي معجزه آفرين داشته باشيد.

باورهاي غلط

1. من نمي توانم غير از اين باشم، من هميشه اين گونه بوده ام.

اگر خود شما به اين نتيجه برسيد كه بايد هميشه همين گونه كه بوده ايد باشيد، مخالف رشد و پيشرفت خود هستيد. حالت شخصيت شما هرچه كه باشد- خجالتي، پرخاشگر، ترسو، درونگرا (افرادي كه بر اين باورندن كه بر سرنوشت خويش حاكم اند)، يا برونگرا (افرادي كه خود را بازيچة دست سرنوشت مي دانند و آنچه را در زندگي برايشان اتفاق مي افتد به حساب بخت و اقبال مي گذارند.) بايد اين تصور غلط را كه نمي توانيد تغيير كنيد، به دست فراموشي بسپاريد.

بايد اين آگاهي را در درون خود به وجود آوريد كه قادريد هر شخصيتي را كه مايل باشيد، در همة جنبه هاي انساني خود، خلق كنيد.

2. اين ذات من است؛ هرچه هستم ارثي است و تغيير پذير هم نيستم.

دنيا پر از افرادي است كه از محدوديت هاي حاصل از ژن خود پا فراتر گذاشته اند.

اگر قرار است ما بدن جادويي داشته باشم، بايد ضمير و ذهن جادويي داشته باشيم. تركيب شيميايي بدن ما همواره تحت تأثير نحوة تفكر ماست و هيچ ترديدي در اين نيست.

3. خانوادة من مسئول شخصيت من است.

4. من نمي توانم از فرهنگ و شرايط حاكم بر خودم رهايي يابم.

àààààààà

شما مي توانيد زندگي خود را به اثر هنري بي نظيري بدل سازيد. كليد اين كار در افكار شما قرار دارد، در آن بخش نامرئي شما كه روح الهي شماست.

شما در دنياي مادي خود، چيزي مي شويد كه در دنياي نامرئي خود خلق مي كنيد.

شما دقيقاً آن شخصيتي خواهيد شد كه در ذهن خود به تصوير كشيده ايد.

شما، براي تأمين هدف خود، آن قدر كه لازم باشد قابليت داريد. هوش شما بي كران است. بايد بدانيد كه تخصيص ضريب هوشي خاص به افراد مختلف بيهوده و نامعقول است. هوش مربوط به ضمير آدمي است و ضمير حد و مرز ندارد، در حالي كه اعداد ضريب هوشي محدودند.

ضمير نامشهود شما، مي تواند آن دنياي مادي اي را خلق كند كه شما مي خواهيد. بله، ضمير شما قادر است بر چيزهايي در دنياي مادي اثر بگذارد و در واقع، شما مي توانيد با استفادة معجزه آسا از ضمير خود، براي خود معجزه خلق كنيد.

در مورد شخصيتي كه مي توانيد بشويد هرگز ترديد نكنيد.

پيوسته به خودتان يادآوري كنيد آنچه هستيد، نتيجة انديشه شماست.

از عبارتي كه برخلاف الگوهاي شماست استفاده نكنيد.

اگر شما خودتان را ناتوان، كم هوش، ترسو و ضعيف بدانيد، امكان خلق معجزه را از خود سلب كرده ايد.

هر روز به ياد خود بياوريد كه انساني هدفمند هستيد.

وقتي با هدف زندگي كنيد و از زندگي خود لذت ببريد، شخصيت شما اين لذت را نشان خواهد داد.

هر از چند گاه يك روز به الهامات و نداهاي دروني خود توجه كنيد.

بدانيد كه در عمق وجود و درون خودِ نامرئي شما يك كانون اسرارآميز وجود دارد.

از اهداف و تصميمات خودتان فهرستي تهيه كنيد.

رفتاري را آغاز كنيد كه گويي فرد موردنظري كه دوست داريد باشيد، هم اكنون هستيد.

ياد بگيريد پيش از آن كه دست به اقدامي بزنيد، نقش خود را در ذهنتان تمرين كنيد.

يادتان باشد اگر خود را در هر يك از عوامل تشكيل دهنده شخصيت ضعيف بدانيد، تا زماني كه در ضمير خود بر اين باور باشيد، آن كمبود نيز همراه شما خواهد بود.

همواره به دنبال مسائل مورد علاقة خود باشيد و اگر به موانعي نيز برخورديد، از هدف خود دست برنداريد. مشكلات زندگي را آزمون الهي بدانيد و به حركت خود ادامه بدهيد.

در ضميرتان برنامه اي ممتاز براي خود طراحي و سپس سعي كنيد آن را در زندگي روزمرة خود به مرحلة عمل درآوريد.

اگر مي خواهيد تحولي جادويي را در تمام بدن خود ببينيد، به سلامت كامل و دستاوردهاي مهم برسيد كه زماني آن را غيرممكن مي دانستيد، بايد دنياي درون خود را دگرگون كنيد، بايد آن خويشتن نامرئي يا ضمير شما، به جاي آرزوكردن و اي كاش گفتن و منتظر نشستن، داراي باوري شود تا مشتاقانه در پي آن چيزهايي باشد كه در اين مسير براي شما ضروري است.

هفت مرحله براي جلوه گر شدن جادوي واقعي در جسم شما

1. بپذيريد كه يك نيروي حياتي نامرئي در درون شما وجود دارد.

2. بدانيد كه افكار شما از خودتان سرچشمه مي گيرد.

افكار شما از خودتان سرچشمه مي گيرد و بدانيد كه اين افكار همة زندگي مادي شما را زير سلطه دارند.

3. بدانيد كه هيچ محدوديتي وجود ندارد.

4. بدانيد كه زندگي شما هدفمند است.

5. فايق آمدن بر ضعفها با فراموش كردن آن ها.

6. بررسي كنيد و ببينيد چه چيزي را غيرممكن مي دانيد، سپس باورهاي خود را تغيير دهيد.

همواره يادتان باشد، هر ذره اي در عالم، از جمله بدن شما، از نيرويي نامرئي تشكيل شده است. كاري نداشته باشيد كه اين نيرو چيست و يا چه نام دارد. اما بدانيد كه اين نيرو هست و در اين بُعد، غيرممكن وجود ندارد. از جمله اين كه، مي توانيد با استفاده از آن نيروي حياتي زندگي خود را در جهان مادي آن گونه بسازيد كه مي خواهيد. فراموش نكنيد معجزه تنها هنگامي اتفاق مي افتد كه از شرّ آن مفهوم غيرممكن رها شويد و به خود اجازه دهيد جادوي باور را تجربه كنيد.

7. از منطق فراتر برويد.

در زندگي خود معجزه خلق كنيد.

با تمرين عبارات مثبت تأكيدي از شك و ترديد بپرهيزيد.

اگر اين عبارات را با صداي بلند بگوييد و تكرار كنيد به شما كمك مي كند تا باورهاي غلط خود را از بين ببريد:

·                   من در حال خلق معجزه اي هستم كه شايستگي آن را دارم.

·                   من مي خواهم آنچه را تاكنون مانع رشدم بوده است، رها كنم.

·                   من اطمينان دارم تنها نيستم و هرگاه كه آماده باشم، از راهنمايي لازم برخوردار خواهم شد.

·                   من براي تحول خود آماده ام.

·                   من مي دانم توانايي آن را دارم تا هرآنچه را در ضمير خود به تصوير مي كشم، به اجرا در آورم.

·                   من مشتاقم آنچه رؤياهايم را به حقيقت تبديل مي كند، انجام دهم.

با توجه به جسم خود و پيامي كه به شما مي دهد، براي خود يك جايگاه جادوي واقعي ايجاد كنيد.

آگاهي سريع را در درون خود احساس كنيد.

هر روز به خاطر داشته باشيد از آنچه نيازي به آن نداريد، نمي توانيد به قدر كافي به دست آوريد.

اگر به اين حقيقت رسيده ايد كه هرگز نمي توانيد از آنچه نيازي به آن نداريد، به قدر كافي به دست آوريد، هنگام آن فرا رسيده است از آنچه نمي خواهيد دست برداريد و به دنبال چيزي باشيد كه به آن نياز داريد.

هرگز ترديد نكنيد كه گروهي كوچك از افراد متفكر و متعهد، مي توانند دنيا را تغيير دهند. اين واقعيتي است كه هميشه اتفاق افتاده است.

مارگارت ميد

فكر وقتي به شكل عقيده اي مطرح شود، مانند آتشي مي تواند همة جهان را فراگيرد و براي انتقال پيام خود نيازي به ابزارهاي مادي ندارد و با شيوه هاي عادي نيز گسترش مي يابد. اين عقيده نامرئي است، از اين رو، بدون هيچ گونه ابزار يا وسيله اي نيز منتشر مي شود.

يادتان باشد، افكار شما، هم مي تواند ثروت بيافريند و هم فقر و محروميت. افكار شما، هم مي تواند روابط شادي بخشي بيافريند و هم روابط فلاكت بار. افكار شما شخصيت و حتي شرايط مادي زندگي تان را خلق مي كند. همين افكار بر اطرافيان شما هم تأثير دارد. افكار سالم موجود معنوي بر شرايط اثر مي گذارد.

·                   قدرت فكر بي نهايت است.

·                   ما مي توانيم خلق كنيم.

·                   جهت كلي زندگي ما حاصل فكر ماست.

·                   ما بر اساس افكار خود عمل مي كنيم.

·                   ما آن چيزي مي شويم كه تمام روز به آن مي انديشيم.

·                   هرچه مي انديشيم در دنياي بدون بُعد فكر قرار دارد.

·                   ما توانايي آن را داريم كه با قدرت ذهن خود، هر فكري را به عمل تبديل كنيم.

·                   فكر، انرژي بي شكلي است كه اساس انسانيت ما را تشكيل مي دهد.

·                   زندگي ما را افكارمان خلق مي كند.

نه تنها شما همان چيزي مي شويد كه به آن مي انديشيد، بلكه جهان نيز همان چيزي مي شود كه در مورد آن فكر مي كنيد.

وقتي نيروي من، به جاي اين كه متوجه چيزهايي شود كه با آن مخالفم، بر مواردي متمركز گردد كه بدانها تمايل دارم، قدرتم زياد مي شود.

انتقال هوشياري جديد به ديگران

شما چه چيزي را بايد به ديگران اهدا كنيد؟ هميشه يادتان باشد، صرف نظر از اين كه چه شغلي داريد، هدف شما ايثار، محبت و خدمت كردن به ديگران است و اين پرسش كه چه چيزي را مي توانيد به عنوان رسالت و هدف خود به ديگران هديه كنيد، خيلي مهم است. براي درك اين حقيقت ساده كه شما نمي توانيد چيزي را كه نداريد ببخشيد، به هوش سرشار نياز نداريد.[1] اگر شما هيچ پول نداشته باشيد، نمي توانيد پولي به كسي ببخشيد. اين اصل در مورد انقلاب معنوي نيز صادق است. پس، اگر در درون خود عشق، همدلي و صفا نداشته باشيد، نمي توانيد اين ها را به كسي ببخشيد. در نتيجه، شما هم جزو كساني خواهيد بود كه وقوع اين انقلاب را تماشا مي كنند و نمي دانند كه چرا بخشي از اين انقلاب نيستند و يا بخشي از كساني هستند كه در برابر آن مقاومت مي كنند. اگر شما دچار نگراني، اضطراب، ترس، عصبانيت و تنش دروني هستيد، تنها همين صفات را مي توانيد ببخشيد و به ديگران عرضه كنيد و بديهي است كه همين صفات را نيز مي توانيد در اطراف خود مشاهده كنيد.

اگر ما مي خواهيم وحدت را در زمين حاكم كنيم، نبايد به افكار تفرقه افكنانه ادامه دهيم. اگر مي خواهيم در دنياي ما صلح حاكم شود، نمي توانيد به افكار جنگ طلبانه ادامه دهيم. اگر مي خواهيم محبت را به دنياي خود بياوريم، نمي توانيم به افكار تنفر آميز ادامه دهيم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



[1] - ذات نايافته از هستي بخش         كي تواند كه شود هستي بخش؟

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 17:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس