تحقیق دانشجویی - 261

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

کاهش استرس

بازديد: 200

کاهش استرس

شخص مي تواند به ليستي از مردم واشيا فكر كند و مثالي بدهد از اينكه چطور هر يك آنچه كه به نظر مي رسد باشند، نيستند. بذله گويي و شوخي كردن، قابليت ديدن زندگي به صورت يك بازي سرگرم كننده است. شخص مي تواند زندگي را به صورت يك بازي نگاه كرده و به بازي يك اسم بدهد. شخص بايد زمانهاي احساسات متفاوت- خنده، لذت، ترس، عصبانيت، ناراحتي- را شناخته و برد و باخت ها را چارت‌بندي كند.

تواضع و فروتني، تمايل به سوال در مورد اهميت ارزشها، تفكرات و عقايد، كارها وجود شخصي مي باشد. يك فرد بايد به معني زندگي فردي را بررسي كرده و ببيند كه چگونه موقعيت هاي شادي فراهم مي آورند و چگونه روابط شاد، حاوي رنج و عذاب باشند. طعنه و استهزاء توانايي ديدن اينست كه موقعيتها سياه يا سفيد نيستند.

تمركز:

تمركز به كاهش استرس با برگرداندن تعادل ذهن و بدن، كمك مي كند. با تسلط سمت چپ، كارهاي ادراكي، زيبايي شناسي و خلاقانه تحت استرس كاهش مي يابند. براي تمركز خود، شخص بايد زبان شخص را روي دكمه تمركز كه حدود يك چهارم اينچ پشت دندانهاي جلويي بالايي مي باشد، بگذارد. اين نقطه ظاهرا غده تيموس را تحريك كرده اثر استرس را ضعيف مي كند و نيمكره هاي مغز را به تعدل مي رساند. فعاليتهاي ديگري كه ظاهرا دو نيمكره مغز را متعادل مي سازند عبارتند از خواندن يك شعر به حالت ريتميك و آهنگين، گوش دادن به يك فرد با صداي تسكين و آرامبخش، گوش كردن به يك موسيقي كلاسيك، گوش دادن به صداهاي طبيعي مثل خرخر گربه، جيك جيك پرندگان يا صداي آبشار يا جوي آب، تماشاي تصاويري از مناظر زيبا يا لبخند زدن به مردمي كه حركات و اقدامات دلسوزانه انجام مي دهند، گرفتن بازوي شخص ديگري به هنگام يك پياده روي شديد و دوش گرفتن، قرار دادن خود در وضعيتي خوب نيز مفيد است.

تغذيه

تغذيه خوب به نگهداري براي فعاليتي كامل و مفصل كمك مي كند. صرف يك وعده متعادل، خوردن منابع ويتامين و نوشيدن مقدار زيادي آب مهم مي باشند. به طور كلي مردم ايالات متحده نياز دارند كه چربي و كلسترول، قند و نمك و مصرف غذاي اضافي را كاهش دهند. رژيم آنها شامل مقادير زيادي چربي و كلسترول است كه در گوشت قرمز، تخم مرغ، پنير و غذاي آماده فراوان مي باشد. مصرف بيش از حد چربي با بيماريهاي قلبي عروقي ارتباط دارد. آنها ميزان كالري زيادي از قند دريافت مي كنند كه با چاقي، پوسيدگي دندانها ديابت و بيماريهاي قلبي ارتباط دارد. اين نگراني وجود دارد كه مواد افزودني و مواد آلوده كننده با سرطان ارتباط دارند. اين مواد افزودني خوراكي شامل مواد نگهدارنده، مواد رنگي، مواد رنگي، مواد طعم دهنده و مواد ثابت كننده اي كه زندگي طاقچه اي و قفسه اي را گسترش داده و غذاهاي آماده اي با طعم بهتر ايجاد مي كنند. بعلاوه حشره كش ها ومواد آلوده كننده شيميايي ديگر نيز براي سلامتي مضر هستند. مصرف زياد قند و چربي هاي اشباع، همراه با كاهش سطح فعاليت، باعث افزايش ‌چاقي مي شود. به طور كلي مردم ايالات متحده بايد ورزش بيشتري كنند تا ورود كالري خصوصا كالري حاصل از چربي و قند را كاهش دهند. همزمان در صد كالريهاي حاصل از  غذاهاي آماده، معمولا عاري از فيبر بوده و اغلب داراي قند ونمك مي باشند. دانه‌هاي خوراكي كه مي خوريم، اغلب با آرد سفيد و برنج بكار برده مي شوند، بنابراين، مقدار زيادي از سلولز خود را از دست مي دهند. اگرچه اصلاح عادت غذايي از استرس جلوگيري نمي كند، ما يك راه براي نگهداري و حفظ تناسب مورد نياز با استرس است.

تمرين ورزشي

تمرين منظم و شديد نيز مي تواند به شخص كمك كند كه در برابر استرس مزمن مقاومت كند تمرين تنفسي سرعت قلب را در طول دوره تمرين و براي مدتي بعد از تمرين ترفيع مي دهد. محدوده ترفيع لازم براي توليد يك اثر تنفسي از 60 تا 80 درصد سرعت muximal قلب شخص كه در 220 منهاي سن شخصي به سال محاسبه مي شود مي باشد. طناب زدن، دوچرخه سواري و شنا، تمرينهاي ورزشي بسيار خوبي هستند. رقصيدن نيز باعث مي شود كه شخص ماهيچه هايش را كش و قوس داده و مقاوم كند و هيجان و تنش را كاهش دهد.

تمرين ورزشي منظم ظرفيت كار و عملكرد را در چندين ناحيه افزايش دهد و مقدار انقباض قلبي، اندازه شريانهاي اكليلي (coronary) رساندن خون به قلب، اندازه ماهيچه قلب و حجم خون، كفايت توزيع محيطي و برگشت خون را افزايش مي دهد. تمرين ورزشي رساندن خون به شش ها و ظرفيت كاري آنها را در طول تمرين، افزايش مي دهد همچنين تمرين ورزشي استرين و تنشهاي عصبي حاصل از استرس روانشناسي را كاهش داده و تمايل به سستي و افسردگي را نيز كاهش مي دهد.

خواب

خواب نيز براي مقابله با استرس مهم است. نياز به خواب با افزايش سن كاهش مي يابد و مردم هرچه سنشان بالاتر مي رود ممكن است چند بار در شب بيدار شوند. اين مسئله نبايد با بي خوابي كه يك ناتواني طولاني براي خواب است اشتباه گرفته شود. سه نوع بي خوابي وجود دارد: 1- اوليه كه بيش از 15 دقيقه طول مي كشد تا به خواب برويم. 2- متناوب: بيدار شدن در طول شب و به سختي به خواب رفتن مجدد. 3- نهايي، صبح زود بيدار شدن و نواتواني خوابيدن مجدد.

فاكتورهاي فيزيكي، عاطفي و احساسي و تغذيه اي مي توانند به بيخوابي كمك كنند. فقدان تمرين فيزيكي، مسائل و مشكلات هاضمه، ناراحتي قلبي، فشار خون بالا مانع خواب مي شوند. اوضاع عاطفي آشفت مثل عصبانيت، ترس، احساس گناه، افسردگي و سستي، خشم تنشي ايجاد مي كنند كه مانع از خواب مي شود. رژيم نامتعادل، الكل، مصرف كافئين و وعده غذايي زياد كمي قبلاز خواب نيز مانع خواب مي شود.

براي ايجاد يك خواب شبانه خوب، فعاليتهاي روزانه قل از آماده شدن براي خواب، كم كم باريك شوند. تمرين ورزشي منظم باعث خواب عميق مي شود اما نبايد چند ساعت قبل از خواب انجام بگيرند. همينطور، باز خورد زيستي و مديتيشن و مراقبه نيز خاصيت كاهش استرس دارند كه باعث ايجاد خواب مي شود اما نبايد قبل از رفتن به تختخواب انجام گيرند زيرا مي توانند باعث انرژي وهوشياري شوند. شكلات، نوشابه، قهوه و غذاها و نوشيدنيهاي ديگر كه كافئين دارند بايد خصوصا در هنگام عصر محدود شوند. از خوردن زياده از حد، خصوصا غذاهاي سنگين در شب نيز بايد جلوگيري به عمل آيد. تختخواب بايد مناسب خواب بوده و اتاق نيز بايد تاريك و ساكت باشد.

آرام سازي (relaxation)

تنفس شكمي:

تكنيك‌هاي متعددي مي توانند براي ايجاد آرامش استفاده شوند. تنفس شكمي روشي سريع است. هنگام استرس، مردم تمال مي يابند كه تنفس كوتاه و سطحي انجام دهند. در نتيجه شش‌ها به طور كامل پر نمي شوند. هواي باقيمانده، كهنه مي شود و اكسيداسيون بافتها ناتمام است. كشيدگي ماهيچه اي نتيجه مي شود بدون واضح بودن و برجستگي، شخص مي تواند تنفسهاي شكمي كمي تقريبا در هر جايي و در هر زماني كه انجام دهد. بهتر است تنفس شكمي را به مدت 5 تا 10 دقيقه يكبار يا دو بار در روز هنگامي راست نشسته ايم، انجام دهيم. آن مي تواند در طول زمانهاي معمولا كوتاه انجام شده يا پاسخ به استرس را وقتي كه شروع شدهاست معكوس كند. براي تنفس شكمي، شخص بايد به آرامي از طريق بيني استنشاق كند و پشت را نيز مستقيم نگه دارد. اول شكم منبسط شده بعد سينه و نهايتا شانه ها منبسط مي شوند. سپس شخص بايد به آرامي نفس كشيده و نفس را به مدت 1 يا 2 ثانيه قبل از شروع تنفس بعدي حبس كند.

ماساژ:

ماساژ مي تواند تنش را آرام كرده و حالت منفعل و بي اراده اي از تمرين را فراهم آورده و ارتباط لمسي ايجاد كند. آن آرامسازي (relaxation) و انعطاف پذيري را تحريك مي كند. ماساژ خود نيز مي تواند از يك صندلي نيز انجام مي شود ان مي تواند به صورت ماساژ كامل بدن يا ماساژ قسمتي از بدن كه مخصوصا سفت و كشيده است انجام شود. براي ماساژ كامل بدن شخص بايد با قرار دادن دو دست بالاي سر و حركت آنها با حركات چرخشي آرام به سمت پايين، پشت سر، گردن و شانه ها شروع شود. گردن و شانه مكانهاي معمول براي تنش و كشيدگي هستند. آنها مي توانند به راحتي با  crossover دستها انجام گيرد طوري كه دست راست، شانه چپ را و دست چپ شانه راست را ماساژ دهد سپس دستها به بالاي سر برگردانده شده و با حركات چرخشي به سمت پيشاني، صورت، گردن و سينه حركت مي كنند. براي تسكين و آرامش بازوي راست، شخص نوك انگشتان دست راست را با دست چپ محكم گرفته و به سمت بالاي دست و بازو تا شانه با حركات چرخشي و طوري كه انگشتان بالا و شست در زير مي باشد، حركت مي كند. سپس شخص شست قسمت پايين سمت راست سينه را ماساژ مي دهد. اين عمل تا بالاي بازوي چپ و پايين سمت راست تكرار مي شود. دستها روي قسمت زيرين شكم قرار مي گيرند طوري كه انگشتان بالا و شست در زير مي باشد، حركت مي كند. سپس شخص قسمت پايين سمت راست سينه را ماساژ مي دهد. اين عمل تا بالاي بازوي چپ و پايين سمت راست تكرار مي شود دستها روي قيمت زيرين شكم قرار مي گيرند به طوري كه نوك انگشتان با بدن تماس دارند و حركات چرخشي تا بالاي سينه استفاده مي شوند. قسمت پايين پشت ناحيه ديگري است كه معمولا كشيده و تنيده است. شخص نوك انگشتان دست را روي قسمت پايين در دنبالچه قرار مي دهد. نو انگشتان بالا را تا  هر جا كه دست برسد ماساژ مي دهند پا بايد با ماساژي كه به سمت بالاي پا تا مچ پا و بالاي ساق پا و ران ماساژ بايد براي پاي ديگر نيز تكرار شود اين ماساژ كامل بدن مي تواند بعد از يك حمام گرم در زمان خواب انجام گيرد تا خواب بياورد.

آرامسازي و آرامش تدريجي:

آرامش تدريجي نيز مي تواند براي ايجاد خواب استفاده شود. آن انقباض هوشياري و آرام كردن و سست كردن ماهيچه هاست. با كشش سنجيده و محتاطانه ماهيچه ها شخص مي تواند بياموزد كه چگونه ماهيچه ها سفت شده و بياموزد كه آنها را سست كند. آن مي تواند قبل، همزمان يا بعد از يك حالت خشم استفاده شود. اگر روزانه به طور معمول يك بار يا دو بار انجام شود مي تواند كمك كند كه سطح خشم و عصبانيت شخص را پايين بياورد. آرامش تدريجي مي تواند در حالت ايستاده، نشسته يا خوابيده انجام گيرد در حالت خوابيده احتمال خواب رفتن بيشتر است. در حالت نشسته شخص بايد سر را به صورت عمودي روي شانه ها  پشت را روبروي صندلي، كف پاها روي كف زمين، پاها غير متقاطع و دستها را روي نرمه گوش در موقعيت سست نگهدارد. در طول آرامش تدريجي، شخص، ماهيچه هاي خاصي را تا بيشترين درجه كشيده و متوجه مي شود كه ماهيچه ها به مدت 5 ثانيه چقدر سست مي شوند.

سپس ماهيچه سست شده و احساس خوش آرامش به مدت حدود 10 ثانيه فراهم مي شود. براي پيشرفت از سر تا پنجه، شخص بايد با چين انداختن به پيشاني شروع كرده و توجه كند كه كجا احساس كشيدگي مي كند. سپس شخص آن قسمت را به آرامي، سست كرده، ماهيچه هايي را كه در حال سست شدن مي باشند، شناسايي كرده و به تفاوت بين كشيدگي و سستي توجه كرده و از احساس سستي و آرامش لذت مي برد با كس 3-2، حاوي دستورالعملهاي مختصري براي قسمتهاي ديگر بدن مي باشد.

با كسب تجربه در آرامش تدريجي شخص همچنين مي تواند بياموزد كه بدون كشش سست و آرام كند. شخص در ابتدا روي سست كردن هر قيمت از بدن و سپس روي سست كردن كلي با تنفس عميق متمركز مي شود. شخص، نفسي عميق مي كشد، آنرا نگه مي دارد و سپس به آرامي در حالي كه كل بدن را از سر تا پنجه سست مي كند ودر حالي كه مي گويد آرام، طوري كه m وقتي گفته مي شود كه تمركز به پنجه مي رسد آن را بيرون مي دهد.

بازخورد زيستي:

بازخورد زيستي از دستگاه هاي مكانيكي استفاده مي كند تا خود تنظيمي را براي كنترل پاسخ هاي خود مختار به دست آورد. پاسخ برقي ناگهاني و گالواني پوست از الكترودهايي استفاده مي كند كه به نوك انگشتان متصل شده تا مقاومت پوست را اندازه بگيرد كه رطوبت پوست است كه اضطراب و پريشاني را نشان مي دهد. سرخرگها تحت استرس، منقبض شده و با آرامش و آرامسازي گشاد مي شوند. يك حرارت منبع (thermistor) روي انگشت، تغييرات درجه حرارت جانبي پوست را كه با فعاليت ماهيچه هاي نرم و صاف در سرخرگهاي جانبي مرتبط است، آشكار مي سازد. درجه حرارت پوست مخصوصا براي كنترل سردردهاي ميگرني مفيد است. الكتروسفالوگراف از الكتررودهاي متصل به پوست سر براي آشكار كردن فعاليت الكتريكي روي قشر يا كورتكس مغز استفاده مي كند الگوهاي متفاوت امواج مغزي با اوضاع مختلف ذهني مرتبط هستند. الكتروسفالوگراف از الكترودهاي متصل به پيشاني يا ساعد براي اندازه گيري كشيدگي ماهيچه حاصل از تكانهاي الكتريكي ماهيچه ها استفاده مي كند. افراد با سردردهاي ميگرني و هيجاني، مشكلات عصبي و مشكلات روده اي و شكمي، بسيار خوب به اين بازخوردهاي زيستي پاسخ دادند از آنجا كه دستگاه ها و وسايل، مقاومت و حساسيت پوست، حرارت پوست امواج مغزي و كشيدگي ماهيچه ها را به علامت ها و سيگنالهاي قابل مشاهده تبديل مي كنند لذا افراد مي توانند بگويند كه پاسخهاي بدنشان را كنترل مي كنند يا نه. آنها همچنين مي آموزند كه سيگنالهاي بدن را بدون استفاده از دستگاه ها خوانده و تفسير كنند تا پاسخ هايشان را اصلاح كنند.

آموزش اتوژني:

آموزش اتوژني، آرامش عميقي از طريق ايجاد خواب به وسيله خود  فراهم مي آورد. اين جلسات مختصر و منظم تمركز منفعل و بي اختيار روي محرك سازگار با فيزيولوژي، محركهاي بيگانه و نامربوط ديگر را كاهش داده و به حل مشكل آسم، آرتروز، يبوست، مشكلات عصبي، سردردهاي ميگرني و پريشاني و نامنظم بودن خواب كمك مي كنند.

براي انجام شخص  بايد با چشم بسته در اتاقي ساكت دراز بكشد و چند نفس عميق بكشد. هر جلسه آموزش اتوژني حدود 2 تا 20 دقيقه ترجيحا 20 دقيقه و 2 يا 3 بار در روز وقت مي گيرد. شش تعبير يا اصطلاح وجود دارد. هنگام يادگيري آموزش اتوژني فقط بايد يك عبارت در يك زمان يك بار در هفته افزوده شود. عبارت اول روي سنگيني، دوم روي گرمي، سپس ضربان قلب، تنفس و شبكه (خورشيدي) متمركز مي شود، تقويت عبارتهايي مثل «من در حال آرام شدن هستم» يا «من در آرامش هستم» بين عبارتهاي مذكور قرار گرفته اند در مورد عبارت سنگيني شخص به طور منظم روي اين فكر متمركز مي شود كه هر قسمت از بدن احساس سنگيني مي كند.«صورتم سنگين است، من در حال آرام شدن هستم، گردنم سنگين است، من آرام هستم، شانه هايم سنگين هستند، من دارم استراحت مي كنم. سينه ام سنگين است. من آرامم. در مورد عبارت گرمي شخص گرما را به جاي سنگيني در عبارت قبلي جايگزين مي كند. عبارت قلب به اين صورت استكه ضربان قلبم آرام و منظم است. سپس شخص  متمركز مي شود روي اينكه تنفس من آرام و راحت است. سپس شخص دستها را روي شكمش گذاشته تا گرما ايجاد كند و تكرار مي كند «شبكه : من گرم است» براي برگشت به حالت هوشيار شخص چند نفس عميق مي كشد و فكر مي كند «من نيرويي تازه و هوشياري ام را از سر مي گيرم» سپس بازوها و پاهايش را حركت داده و چشمهايش را باز مي كند و به آرامي بيدار مي شود.

مديتيشن (مراقبه):

مراقبه توجه را روي تجربه متمركز كرده و به شخص كمك مي كند تا از پاسخش آگاه شود و تكميل جنبه هاي فيزيكي، ذهني، عاطفي و تنفس زندگي شخص را آسان مي كند.

روشهاي زيادي براي مراقبه وجود دارد. يك شخص مي تواند روي موضوعي مثل شمع candly آوازخواني، گوش دادن به موسيقي يا مراقبه روي تنفس خود تمركز كند. براي مراقبه روي تنفس بايد تنفس خود را بشمارد: يك روي دم، دو روي بازدم، سه روي دم  و چهار روي بازدم. اين مرحله مي تواند تا وقتي زما تخصيص يافته براي مراقبه تمام شود، ادامه بيابد. معمولا مردم آرامشي دروني و احساس بهتر بودن را از طريق مراقبه تجربه مي كنند.

تصور و شبيه سازي ذهني:

تصور و شبيه سازي ذهني مي تواند براي آرامش به كار رود. شخص از موقعيتي آرام شروع كرده و افكار خوشي را تصور مي كند. شخص مي تواند روي شيئي مرئي و رنگي مثل آسمان آبي، ابر سفيد، درخت سبز، سيب قرمز يا گل صورتي مراقبه كند. شخص مي تواند تصور كند كه در مكاني مطلوب مثل يك ساحل ماسه اي، در كوهستان، يا جلوي يك شومينه در اتاقي زيبا و حال شنيدن موسيقي، مي باشد. شخص مي تواند روي مناظر، صداها، بوها، مزه ها و احساس روياهاي دلپذير تمركز كند.

شعر و شاعري:

خواندن يا نوشتن شعر براي كاهش تنش مخصوصا وقتي كه شخص افسرده و كسل است و حركت و تكلمي ندارد مفيد است. اشعار را از روي آهنگشان، حالتشان و احساساتي كه بيان مي كنند، انتخاب مي شوند. اشعار مي توانند به صورت تك به تك يا در مجلسي گروهي خوانده شوند. بحث درباره معني مي تواند به احساسات تكلمي كمك كند.

موسيقي:

موسيقي كلاسيك ملايم مي تواند به رهايي احساسات و عواطف كمك كرده و آرامش را فراهم كند.

حمام كردن:

آب يك ماده آرامبخش است. شخص بايد وان حمام را با آبي با درجه حرارت بدن پر كند و خود را به مدت 15 دقيقه تا گردن داخل آن كند.

افزايش عزت نفس:

«شما خودتان، بيشتر از هر كس ديگري در  جهان به عشق و محبت خود نياز داريد.» بودا

اظهارات مثبت مي توانند براي افزايش عزت نفس شخص مورد استفاده قرار بگيرند. شخص مي تواند با تفكر مثبت در مورد خود، آرامتر شده و مقدار خود كم بيني را كاهش دهد. فرد ممكن است صحنه هاي مثبتي را تصور كند و خودش را به آنصورتي كه مي خواهد باشد، ببيند. شخص مي تواند اظهارات مثبتي مثل : من خوشحال هستم، من سالم هستم يا من زيبا هستم را تكرار كند. شخص همچنين مي تواند عبارتهاي مثبت را روي برگه هايي نوشته و آنها در مكانهاي واضح و جلوي چشم قرار دهد و اغلب آنها را بخواند. مردم مي تواننند با ايجاد نظرات مثبت در مورد يكديگر، حالتهايي بگيرند.

گروه هاي پشتيباني

سيستم هاي پشتيباني synergistic هستند. شخص مي تواند از طريق گروه‌هاي پشتيباني از بهتر از حالت انفرادي كار كند. گروه هاي پشتيبان احساس مورد قبول بودن، با ارزش بودن، دوست داشته شدن و محترم بودن و احساس تعلق ايجاد مي كنند. علاوه بر ايجاد حمايت عاطفي، سيستم‌هاي پشتيبان به شخصيت اجتماعي كمك كرهد و منبعي از اطلاعات خدمات و كمك هاي مادي هستند.

ويتلي (2002) مي گويد كه بسياري از مردم احساس انزوا ي كم توجهي مي كننه و مي خواهند در مورد نگراني ها و كشمكش‌ها صحبت كنند. تعريف داستانهايمان رابطه اي ايجاد كرده و به ما كمك مي كند كه به يكديگر نزديك شويم. مشكل است از كسي متنفر شويم كه سرگذشت او را مي دانيم. ويتلي (2002) اصول زير را ترويج مي دهد: 1- اعتراف به برابري با يكديگر  2- كنجكاو ماندن درباره يكديگر 3- شناخت اينكه به كمك يكديگر نياز داريم تا شنونده هاي بهتري بشويم 4- آرام بودن براي تفكر و انعكاس 5- درك اينكه گفتگو و مكالمه يك روش تفكر با يكديگر است و 6- انتظارات متقابل

چند نوع سيستم پشتيبان وجود دارد. معمولا خانواده سيستم پشتيبان طبيعي است كه گروه پشتيبان اوليه را تشكيل مي دهد. گروه هاي پشتيباني نظير و همتا نيز مهم هستند آنها متشكل از مردمي مي باشند كه تجربيات مشابهي داشته اند، تعديل يافته اند و مي خواهند اطلاعاتشان را به اشتراك بگذارند. يك سرپرستار مي تواند از سرپرستاران ديگر حمايت دريافت كند. سازمانهاي مذهبي مجمعي فراهم مي آورند كه رهنمودهايي براي زندگي ارائه داده مقادير سرمايه گذاري مي كند و رسم‌ها و سنت‌هايي اجياد مي كند. گروه‌هاي خدمات رساني داوطلب گروه‌هاي خود كمك حمايتهايي براي اهداف خاص مثل كاهش وزن، ترك اعتياد به الكل، ترك سيگار يا تنظيم mastectomy (ماستكتومي) يا stoma فراهم مي آورند. خانواده، دوستان و همكاران و جانب ديگران، كافي نيست، در دسترس قرار مي گيرند.

بسيار مهم است كه مديران به نحوي بسيار عالي به رفاه خود توجه كنند آنها مي تواند به صورت بهتر عمل كنند اگر كه سالم باشند. آنها به انرژي قابل ملاحظه اي نياز دارند تا حامي ديگران باشند و اگر ضرر مي كنند اجباري نيست كه سرمايه گذاري كنند. همانطور پرستاران كارمند بايد احساس سلامتي و رفاه كنند تا مراقبت پرستاري بهتري را انجام دهند. مديران، مسئول مراقبت از افراد تحت حمايت خود هستند.

يك مدير بايد پرسنل خود را در برابر استرس زايد و بي جهت محافظت كند. پرسنل و كارمندان مي توانند تحت تعليم شناخت علائم استرس و مديريت آنها قرار بگيرند. معاينات فيزيكي سالانه مورد نياز است. تعطيلات بايستي فراهم شده و ترويج بيابند. مشاوره و خدمات ارجاعي مي توانند به صورت سيستم‌هاي حمايتي ايجاد شوند.

باكس 3-2 آرامسازي تدريجي ماهيچه

-       چشم ها را خوب ببنديد

-       به بيني چين بدهيد

-       دندانها را روي هم بگذاريد و لبها را به دندانها فشار دهيد مثل حالت لبخند

-       زبان را به سختي به سقف دهان فشار دهيد

-       دندانها را بهم فشار دهيد

-       لبها را چروك كنيد

-       چانه را به سمت سينه ببريد

-       سر را به شانه سمت راست فشار دهيد

-       سر را به شانه سمت چپ فشار دهيد

-       بازو را مستقيم به جلو ببريد، مشت كنيد و همه بازو را سفت كرده و يا آرنج را با سفتي به درون ببريد.

-       با دست ديگر تكرار كنيد

-       تيغه هاي شانه را به سمت يكديگر فشار دهيد

-       سينه را داخل بكشيد

-       شكم را داخل دهيد

-       ماهيچه هاي پايين شكم، كفل، ران را سفت كرده و خود را روي صندلي بالا ببريد.

 

-   كف پايتان را به كف زمين فشار دهيد سپس پنجه ها را به سمت سر متوجه كنيد و اين كار را با پاي ديگر تكرار كنيد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:51 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

سوالات خود کارآمدی2

بازديد: 104

سوالات خود کارآمدی2

لطفاً جملات زیر را به دقت خواهنده و یکی از پنج گزینه را که میزان موافقت شما با عبارت مورد نظر  را بیان می کند در پاسخنامه مشخص نمائید.

1) وقتی طرحی می ریزم، مطمئن هستم می توانم آن را انجام دهم.

2) یکی از مشکلات من این است که وقتی می بایست کار را انجام دهم، نمی توانم از عهده آن برآیم.

3)اگر نتوانم کاری را بار اول انجام دهم ، به تلاشم برای انجام آن ادامه می دهم.

4) وقتی که اهداف مهم برای خود تعیین می کنم ح، بندرت به آنها دست می یابم

5) قبل از تمام کردن کارهایم ، آن را رها  می کنم.

6) از روبرو شدن با  مشکلات اجتناب می کنم.

7) در صورتیکه کاری خیلی پیچیده بنظر برسد حتی زحمت امتحانش را بخود نمی دهم.

8)هنگامی که کاری را که باید  انجام دهم نامناسب است ، آنقدر پایداری می کنم تا آن را تمام کنم.

9) وقتی تصمیم به انجام کاری گرفتم ، بطور جدی و دقیق رئوی انجام همان کار تمرکز می کنم.

10) هنگامی که سعی می کنم چیز جدیدی بیاموزم ، اگر در ابتدا موفق نشوم بزودی آن را رها می کنم.

11)وقتی مشکلات غیر مترقبه ای برایم رخ می دهد بخوبی از پس آن بر نمی آیم.

12) از یادگیری مطالب جدید هنگامی که بنظرم مشکل بیایند اجتناب می کنم.

13) شکست باعث تلاش بیشتر من می شود.

14) به توانایی خود برای کارها اعتماد ندارم.

15) به خودم متکی هستم.

16) به سادگی تسلیم می شوم.

17) توانایی برخورد با اغلب مشکلاتی را که در زندگی برایم پیش می آید، ندارم.

 

پاسخنامه آزمون خودکار آمدی

الف) کاملاً موافقم               ب) موافقم            ج) نظری ندارم (حد وسط)               د) مخالفم    

ه) کاملاً مخالفم

ردیف

الف

ب

ج

د

ه

ردیف

الف

ب

ج

د

ه

1

 

 

 

 

 

10

 

 

 

 

 

2

 

 

 

 

 

11

 

 

 

 

 

3

 

 

 

 

 

12

 

 

 

 

 

4

 

 

 

 

 

13

 

 

 

 

 

5

 

 

 

 

 

14

 

 

 

 

 

6

 

 

 

 

 

15

 

 

 

 

 

7

 

 

 

 

 

16

 

 

 

 

 

8

 

 

 

 

 

17

 

 

 

 

 

9

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جمع نمرات کارآمدی ..................


 دستورالعمل: هر عبارت داخل جدول احتمالاً بیانگر وضعیت سلامت عمومی شما است. لطفاً هر سوال را به دقت بخوانید و از میان گزینه های موجود پاسخی را که بیشتر از همه با وضعیت سلامت عمومی شما مطابقت دارد، لطفاً توجه داشته باشید که عدد 1 برابر با کمی ، 2 برابر با زیاد و 3 برابر با خیلی زیاد است.

 

وضعیت سلامت عمومی شما از یک ماه گذشته تا امروز

خیر

کمی

زیاد

خیلی زیاد

1- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که خوب و سالم هستید؟

0

1

2

3

2- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که به داروهای تقویتی نیاز دارید؟

0

1

2

3

3- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس ضعف و سستی کرده اید؟

0

1

2

3

4- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که بیمار هستید؟

0

1

2

3

5- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز سردرد داشته اید؟

0

1

2

3

6- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که سرتان را محکم با چیزیمثل دستمال بسته اند، یا این که فشاری به سرتان وارد می شود؟

0

1

2

3

7- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که بعضی اوقات بدن تان داغ یا سرد می شود؟

0

1

2

3

8- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز اتفاق افتاده که بر اثر نگرانی دچار بیخوابی شده باشید؟

0

1

2

3

9- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز شبها وسط خواب بیدار می شوید؟

0

1

2

3

10- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید  که دائماً تحت فشار هستید؟

0

1

2

3

11- آیا  از یک ماه گذشته تابه امروز عصبانی و بد خلق شده اید؟

0

1

2

2

12- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز بدون هیچ دلیل قانع کننده ای هراسان یا وحشت زده شده اید؟

0

1

2

3

13- آیا از یک ماه گذشته تابه امروز متوجه شده اید  که انجام هر کاری از توانایی شما خارج است؟

0

1

2

3

14- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که درتمامی مدت عصبی هستید و دلشوره دارید؟

0

1

2

3

15- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز توانسته اید خودتان را سرگرم و مشغول نمائید؟

0

1

2

3

16- آیا از  یک ماه گذشته تا به امروز اتفاق افتاده که وقت بیشتری را صرف انجام کارها نمایید؟

0

1

2

3

17- آیا از یک ماه گذشته تا  به امروز بطور کلی احساسکرده اید که کارها را به خوبی انجام می دهید؟

0

1

2

3

18-آیا از یک ماه گذشته تا به امروز از نحوه انجام کارهایتان احساس رضایت می کنید؟

0

1

2

3

19- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که نقش مفیدی در انجام کارها به عهده دارید؟

0

1

2

3

20- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز توانایی تصمیم گیری درباره مسائل را داشته اید؟

0

1

2

3

21- آیا از یک ماه گذشته تابه امروز قادر بوده اید از فعالیت های روزمره زندگی لذت ببرید؟

0

1

2

3

22- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز فکر کرده اید که شخص بی ارزشی هستید؟

0

1

2

3

23- آیا از  یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که زندگی کاملاً نا امید کننده است؟

0

1

2

3

24- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که زندگی ارزش زنده بودن ندارد؟

0

1

2

3

25- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز به این مسئله فکر کرده اید که ممکن است دست به خودکشی بزنید؟

0

1

2

3

26- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز به این مسئله فکر کرده اید که ممکن است دست به خودکشی بزنید؟

0

1

2

3

27- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز به این مسئله فکر کرده اید که چون اعصاب تان خراب است نمی توانید کاری انجام دهید؟

0

1

2

3

28- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز این فکر به ذهن تان رسیده است که بخواهید به زندگی تان خاتمه دهید؟

0

1

2

3

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره سازمان های یادگیرنده

بازديد: 421

تحقیق درباره سازمان های یادگیرنده

مقدمه‌

برنامه‌هاي‌ بهبود مداوم‌ كه‌ امروزه‌ نقل‌ محافل‌ مديريتي‌ است‌، به‌ سرعت در تمام‌ سازمانها گسترده‌ مي‌شوند. مديران‌ به‌ اين‌ اميد چنين‌ برنامه‌هايي‌ را، كه‌بعضاً هزينه‌هاي‌ گزافي‌ را نيز به‌ سازمان‌ تحميل‌ مي‌كنند، در دستور كار قرارمي‌دهند كه‌ بتوانند در سازمان‌ توان‌ رقابت‌ در بازار جهاني‌ و مقاومت‌ در برابر پيچيدگي‌هاي‌ روزافزون‌ را ايجاد كنند. برنامه‌ها و تكنيك‌هاي‌ بهبود مداوم‌ بسيارمتنوع‌اند، چنانكه‌ تنها تهيه‌ فهرستي‌ از عناوين‌ آنها نيز كار سختي‌ است‌. متأسفانه‌ در اين‌ وادي‌ تعداد شكست‌ها به‌ مراتب‌ بيش‌ از پيروزيهاي‌ بدست‌ آمده ‌است‌. نظريه‌ سازمانهاي‌ يادگيرنده‌، كه‌ ابتدا توسط تعدادي‌ از مديران‌ هوشمند وبا تجربه‌ در محيط كسب‌‌و‌كار به‌ صورت‌ عملي‌ مورد استفاده‌ قرار گرفته ‌و سپس‌ در محيط‌هاي‌ دانشگاهي‌ توسط نظريه‌پردازان‌ پرورش‌ داده‌ شده‌ است‌، به‌ دنبال يافتن‌ جواب‌ اين‌ مسئله‌ است‌.
بسياري‌ از مديران‌ از فهم‌ اين‌ حقيقت‌ اساسي‌ كه‌ بهبود مداوم‌ نياز به‌ تعهدسازمان‌ به‌ يادگيري‌ مداوم‌ دارد، عاجزند. اساساً چگونه‌ مي‌توان‌ انتظار داشت‌ كه سازماني‌ بتواند به‌ پيشرفت‌ نائل‌ شود و افقهاي‌ جديدي‌ از فعاليت‌ و كار رافراروي‌ خود بگشايد، بدون‌ اينكه‌ بخواهد چيز جديدي‌ ياد بگيرد. حل‌ يك‌ مسئله ‌چالش‌ برانگيز، معرفي‌ محصولي‌ جديد و بازمهندسي‌ يك‌ فرايند توليد جملگي‌ نياز به‌ مشاهده‌ جهان‌ به‌ طريقي‌ نو و تلاش‌ عملي‌ در جهت‌ اجراي‌ يافته‌هاي‌ جديددارند. در فقدان‌ عنصر حياتي‌ يادگيري،‌ سازمانها و افراد آنها تنها شيوه‌هاي‌كهنه‌ را - حداكثر با بيانهاي‌ جديد - تكرار مي‌كنند.


انواع‌ يادگيري‌:

در يك‌ تقسيم‌بندي‌ كلاسيك‌ در ميان‌ نويسندگان‌ صاحبنظر يك وفاق ‌جمعي‌ در تفكيك‌ دو نوع‌ يادگيري‌ وجود دارد كه‌ صرف‌ نظر از نام‌گذاري‌ هريك ‌از اين‌ دو نوع‌ تقريباً مفهوم‌ يكساني‌ توسط آنها اراده‌ شده‌ است‌. فايول‌ و لايلز (1985)انواع‌ يادگيري‌ را در قالب‌ دو سطح‌(12)  بيان‌ مي‌كنند كه‌ عبارتند از: يادگيري‌سطح‌ پايي(13)  و يادگيري‌ سطح‌ بالا(14) . يادگيري‌ سطح‌ پايين‌ در داخل‌ يك‌ ساختار سازماني‌ و يا مجموعه‌اي‌ از قواعد اتفاق‌ مي‌افتد. ”يادگيري‌ سطح‌ پايين‌ منجر به‌توسعه‌ روابط پايه‌اي‌ ميان‌ رفتار و نتايج‌ مي‌شود، اما اين‌ امر اغلب‌ در دوره‌كوتاهي‌ اتفاق‌ مي‌افتد و تنها بخشي‌ از آنچه‌ سازمان‌ انجام‌ مي‌دهد را تحت‌ تأثيرقرار مي‌دهد“(Fiol and Lyles,1985: 807).. به‌ نظر اين‌ دو نويسنده‌ يادگيري‌سازماني‌ نتيجه‌ تكرار رويه‌ معمول‌ است‌ و شامل‌ ايجاد روابط بين‌ رفتارها ونتايج‌ مربوط به‌ آنها مي‌باشد. در نتيجه‌ اين‌ اتكال‌ به‌ رويه‌ و روال‌ عادي‌،يادگيري‌ سطح‌ پايين‌ بيشتر در زمينه‌ سازماني‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ به‌ خوبي‌درك‌شده‌ و مديريت‌ به‌ توانايي‌ خود در كنترل‌ موقعيت‌ها باور داشته‌ باشد. هرچند اين‌ نوع‌ كنترل‌ واضح‌ بر روي‌ عوامل‌ محيطي‌ بيشتر از ويژگيهاي‌ مديران‌سطح‌ پايين‌ و مياني‌ است‌ تا مديران‌ سطح‌ بالا، اما يادگيري‌ سطح‌ پايين‌ را نبايد باسطوح‌ پايين‌ سازمان‌ اشتباه‌ گرفت‌. هر سطح‌ از سازمان‌ ممكن‌ است‌ به‌ نوبه‌خود درگير اين‌ نوع‌ از يادگيري‌ شود. آرجريس‌ و شون‌ (1978) اين‌ نوع‌ از يادگيري‌ را يادگيري‌ تك‌ حلقه‌اي‌ ناميده‌اند. يادگيري‌ تك‌ حلقه‌اي‌ فرايندي‌ است‌كه‌ جنبه‌هاي‌ اصلي‌ و كليدي‌ «تئوري‌ مورد استفاده» (15)  يا مجموعه‌ قواعد سازمان ‌را حفظ مي‌كند و خود را به‌ مشخص‌ كردن‌ و تصحيح‌ خطاها در درون‌ اين‌سيستم‌ مفروض‌ از قواعد محدود مي‌كند.
از سوي‌ ديگر، هدف‌ يادگيري‌ سطح‌ بالا تنظيم‌ قواعد و هنجارهاي‌ كلي‌ به‌ جاي‌ فعاليت‌ها و رفتارهاي‌ بخصوص‌ است‌. ”روابطي‌ كه‌ در نتيجه‌ يادگيري‌سطح‌ بالا ايجاد مي‌شوند، اثرات‌ بلندمدتي‌ بر روي‌ سازمان‌ به‌ عنوان‌ يك‌ كل‌دارند. اين‌ نوع‌ از يادگيري‌ با استفاده‌ از كاوش‌ خلاقه‌(16) ، توسعه‌ مهارت‌ و بينش‌اتفاق‌ مي‌افتد. بنابراين‌، يادگيري‌ سطح‌ بالا بيش‌ از يادگيري‌ سطح‌ پايين‌ فرايندي‌شناختي‌ است“ (
Fiol and Lyles 1985:808). به‌ نظر فايول‌ و لايلز (1985)زمينه‌ يادگيري‌ سطح‌ بالا معمولاً ابهام‌آميز و نامعين‌ است‌ كه‌ اساساً در اين‌چنين‌ زمينه‌اي‌ رفتار كاملاً تكراري‌ تقريباً بي‌معني‌ خواهد بود. با توجه‌ به‌ اين‌نكته‌، يادگيري‌ سطح‌ بالا عمدتاً در سطوح‌ بالاي‌ مديريت‌، كه‌ هنجارهاي‌تصميم‌گيري‌ از حداقل‌ درجه‌ معيني‌ برخوردارند، اتفاق‌ مي‌افتد.

 آرجريس‌وشون‌ (1978) اين‌ نوع يادگيري‌ را يادگيري‌ دو حلقه‌اي‌ مي‌شناسند. يادگيري‌دوحلقه‌اي‌ زماني‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ سازمان‌ خطاها را كشف‌ و اصلاح‌ مي‌كندوهنجارها، رويه‌ها، سياستها، و هدفهاي‌ موجود را زير سؤال‌ مي‌برد و به‌ تعديل‌واصلاح‌ آنها مي‌پردازد. آرجريس‌ و شون‌ (1996) نوع‌ سومي‌ از يادگيري‌ تحت‌ عنوان‌يادگيري‌ ثانويه‌(17)  يا سه‌ حلقه‌اي‌(18)  را معرفي‌ مي‌كنند. يادگيري‌ ثانويه‌زماني‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌سازمانها ياد بگيرند كه‌ چگونه‌ يادگيري‌ تك‌ حلقه‌اي‌ و دوحلقه‌اي‌ را اجرا كنند. به‌ عبارت‌ ديگر، يادگيري‌ سه‌ حلقه‌اي‌ توانايي‌ يادگرفتن‌ درباره‌ يادگيري‌است‌.
فايول‌ و لايلز ويژگيهاي‌ تعاريف‌ ارائه‌ شده‌ از دو نوع‌ يادگيري‌ سطح‌پايين‌و سطح‌ بالا را در قالب‌ جدول‌ شماره‌ يك‌ مقايسه‌ كرده‌اند(Fiol and Lyles,1985:810).
 


مايكل‌ جي‌ ماركوارت‌ (1995) دسته‌بندي‌ ديگري‌ شامل‌ چهار نوع‌ يادگيري‌سازماني‌ ارائه‌ مي‌كند كه‌ تفاوتهاي‌ اندكي‌ با انواع‌ يادگيري‌ سازماني‌ كه‌ تا به‌ اين‌مرحله‌ معرفي‌ شدند، دارند. در اين‌ تقسيم‌بندي‌ انواع‌ يادگيري‌ سازماني‌ عبارتنداز:

 الف‌- يادگيري‌ انطباقي‌:(19)  يادگيري‌ انطباقي‌ زماني‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ يك‌ فرد ياسازمان‌ از تجربه‌ و تفكر(20) ياد مي‌گيرد. ”فرايند يادگيري‌ انطباقي‌ خود شامل‌چهار مرحله‌ است‌ كه‌ عبارتند از:

 

1- سازمان‌ اقدام‌ به‌ فعاليتي‌ مي‌كند كه‌ در جهت‌ دستيابي‌ به‌ هدف‌ از پيش‌تعيين‌ شده‌ است‌؛
2- فعاليت‌ سازمان‌ منجر به‌ نتيجه‌اي‌ داخلي‌ يا خارجي‌ مي‌شود؛
3- تغيير به‌ وجود آمده‌ از جهت‌ همسازي‌ با هدف‌ تجزيه‌ و تحليل‌ مي‌شود؛
4- يك‌ فعاليت‌ جديد يا نوع‌ تعديل‌ يافته‌اي‌ از آن‌ براساس‌ نتيجه‌ اتخاذ مي‌شود.
يادگيري‌ انطباقي‌ را مي‌توان‌ به‌ ترتيب‌ زير نمايش‌ داد:

انعكاس‌ داده‌هاي‌ بدست‌ آمده‌ نتيجه‌ كنش‌ (فعاليت)“(Marquardt,1995:38).

در تقسيم‌ بندي‌ ماركوارت‌ يادگيري‌ انطباقي‌ مي‌تواند تك‌ حلقه‌اي‌ يا دوحلقه‌اي‌ باشد. يادگيري‌ تك‌ حلقه‌اي‌ بر كسب‌ اطلاعات‌ براي‌ پايدار كردن‌ و حفظ سيستم‌هاي‌ موجود متمركز است‌ و تأكيد آن‌ بر تشخيص‌ و تصحيح‌ خطا مي‌باشد. يادگيري‌ دو حلقه‌اي‌ عميق‌تر است‌ و شامل‌ پرسش‌ از خود سيستم‌ و اينكه‌ اساساً چرا خطاها يا موفقيت‌ها به‌ وقوع‌ پيوسته‌اند، مي‌باشد. يادگيري‌ دوحلقه‌اي‌ توجه‌ خود را به‌ ساختارها و هنجارهاي‌ زيربنايي‌ معطوف‌ مي‌كند. به‌طور خلاصه‌ مي‌توان‌ دو نوع‌ يادگيري‌ تك‌ حلقه‌اي‌ و دو حلقه‌اي‌ را در مدل‌ ساده‌زير با يكديگر مقايسه‌ كرد.

”شاين‌ اشاره‌ مي‌كند كه‌ اغلب‌ سازمانها و افراد تمايلي‌ به‌ درگيري‌ دريادگيري‌ دو حلقه‌اي‌ ندارند، زيرا اين‌ نوع‌ يادگيري‌ شامل‌ در معرض‌ ديد قراردادن‌ خطاها و اشتباهات‌ و نيز پرسشگري‌ در رابطه‌ با مفروضات‌، هنجارها، و ساختارها و فرايندهاي‌ موجود مي‌باشد(Marquardt, 1995: 38).

ب‌- يادگيري‌ پيش‌بيني‌ كننده‌(21) : يادگيري‌ پيش‌بيني‌ كننده‌زماني‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌سازمان‌ از آينده‌ مورد انتظار مي‌آموزد. اين‌ نوع‌يادگيري‌ يك‌ رويكرد ”دورنما(22) - تفكر‌ - عمل‌“ به‌ يادگيري‌است‌ كه‌ به‌ دنبال‌ اجتناب‌ از نتايج‌ و تجربيات‌ منفي ‌از طريق‌ تعريف‌ بهترين‌فرصتهاي‌ آينده‌ و كشف‌ راههايي‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ آن آينده‌ مي‌باشد. يادگيري‌پيش‌بيني‌ كننده‌ را مي‌توان‌ به‌ صورت‌ زير نمايش‌ داد:

شيوه‌ عمل‌ انعكاس‌ دورنما يا چشم‌انداز آينده‌

ج‌- يادگيري‌ ثانويه‌: اين‌ نوع‌ يادگيري‌ همان‌ نوع‌ سوم‌ از دسته‌بندي‌ آرجريس‌ وشون‌ است‌ كه‌ يادگيري‌ سه‌ حلقه‌اي‌ نيز ناميده‌ مي‌شود. ماركوارت‌ به‌ پيروي‌ از آرجريس‌ و شون‌ اين‌ نوع‌ يادگيري‌ را «يادگيري‌ در رابطه‌ با يادگيري»(23)  تعريف‌مي‌كند. به‌ نظر او وقتي‌ سازمان‌ در يادگيري‌ ثانويه‌ درگير مي‌شود، اعضايش‌ از زمينه‌هاي‌ سازماني‌ قبلي‌ براي‌ يادگيري‌ آگاه‌ مي‌شوند. افراد كشف‌ مي‌كنند كه‌چه‌ چيزي‌ انجام‌ داده‌اند كه‌ يادگيري‌ را تسهيل‌ كرده‌ يا مانع‌ شده‌ است‌ تا بتوانند استراتژي‌هاي‌ جديدي‌ براي‌ يادگيري‌ ابداع‌ كنند.
د- يادگيري‌ عملي‌:(24)
  يادگيري‌ عملي‌ توسط رجينالد روانز(25) ، يكي‌ از معماران‌ اوليه ‌مفهوم‌ سازمان‌ يادگيرنده‌، مطرح‌ شده‌ است‌. يادگيري‌ عملي‌ شامل‌ كار بر روي‌مسائل‌ واقعي‌، تمركز بر يادگيري‌ حاصل‌ شده‌، و به‌ كار بستن‌ واقعي‌ راه‌حلها مي‌باشد. ”براي‌ روانز، يادگيري‌ بدون‌ عمل‌ اتفاق‌ نمي‌افتد و عملي‌ بدون‌ يادگيري ‌وجود ندارد. معادله‌ يادگيري‌ عبارتست‌ از: يادگيري‌ = آموزش‌ برنامه‌ريزي‌شده‌ (به‌ معني‌ دانش‌ مورد استفاده‌ روزمره‌) + پرسش‌ (بينش‌ جديد نسبت‌ به‌آنچه‌ كه‌ تاكنون‌ دانسته‌ نشده‌ است‌)، و يا به‌ صورت‌ خلاصه: L=P+Q“(Marquardt, 1995: 39).
 درتقسيم‌بندي‌ ماركوارت‌ يادگيري‌ انطباقي‌ چه‌ از نوع‌ تك‌ حلقه‌اي‌ و چه‌دوحلقه‌اي‌ بيشتر انفعالي‌ است‌ و براي‌ غلبه‌ بر مسئله‌ به‌ كار مي‌رود، در حالي‌كه‌ دونوع‌ يادگيري‌ پيش‌بيني‌ كننده‌ و ثانويه‌ بيشتر مولد(26)  و خلاقه‌(27)  هستند.
 
زمينه‌هاي‌ شكل‌گيري‌ نظريه‌ سازمان‌ يادگيرنده‌:

به‌ عقيده‌ پيتر ام. سنج‌(28)  (1990)، نظريه‌پرداز اصلي‌ سازمان‌ يادگيرنده‌، انسانها براي‌ يادگيري‌ طراحي‌ شده‌اند. هيچكس‌ اعمال‌ اساسي‌ مورد نياز كودكان‌ را به‌ آنها نمي‌آموزد، بلكه‌ آنها خود به‌ كمك‌ حس‌ عميق‌ كنجكاوي‌ و آزمايش‌ كردن‌ كه‌ در درون‌ خود دارند، راه‌ رفتن‌، صحبت‌ كردن‌ و... را يادمي‌گيرند. متأسفانه‌، سازمانها در جوامع‌ امروزي‌ غالبا به‌ كنترل‌ كردن‌ به‌ جاي‌يادگيري‌ تمايل‌ دارند. اين‌ سازمانها افراد را به‌ خاطر كاركردن‌ براي‌ ديگران‌مورد تشويق‌ قرار مي‌دهند و نه‌ به‌ دليل‌ بهره‌گيري‌ از كنجكاوي‌ طبيعي‌ و انگيزه‌ فطري‌ يادگيري‌ در وجودشان‌. افراد از زمان‌ كودكي‌ در اولين‌ برخورد خود باسازماني‌ به‌ نام‌ مدرسه‌ مي‌آموزند كه‌ كار آنها، «يافتن‌ پاسخ‌ صحيح‌ و اجتناب‌ ازخطاست‌»، و اين‌ بازي‌ در دوره‌هاي‌ متمادي‌ عمر انسانها و به‌ هنگام‌ كار براي ‌سازمانهاي‌ متفاوت‌ به‌ صورت‌ يكسان‌ در جريان‌ است‌.

طول‌ عمر بسياري‌ از مؤسسات‌ حتي‌ به‌ اندازه‌ نصف‌ عمر طبيعي‌ يك‌انسان‌ نمي‌باشد. نتيجه‌ يك‌ بررسي‌ كه‌ در سال‌ 1983 ميلادي‌ توسط شركت‌شل‌(29) صورت‌ گرفت‌، حاكي‌ از اين‌ بود كه‌ يك‌ سوم‌ شركتهايي‌ كه‌ در سال‌ 1970ميلادي‌ جزو 500 شركت‌ بزرگ‌ دنيا بوده‌اند، محو شده‌ و از بين‌ رفته‌اند. درهمين‌ مطالعه‌ تخمين‌ زده‌ شده‌ است‌ كه‌ طول‌ عمر متوسط عظيم‌ترين‌ بنگاههاي‌اقتصادي‌ كمتر از چهل‌ سال‌ بوده‌ است‌. به‌ نظر پيتر سنج‌ (1377) مشكل‌ اصلي‌دست‌ به‌ گريبان‌ سازمانهاي‌ امروزي‌ اينست‌ كه‌ آنها اغلب‌ به‌ صورت‌ يك‌ كل‌قادر به‌ شناسايي‌ تهديدها و اثرات‌ آنها نبوده‌ و از خلق‌ گزينه‌ها و راه‌حلها عاجزند، به‌ بيان‌ ديگر سازمانها در يادگيري‌ دچار مشكل‌ هستند. حتي‌موفقترين‌ سازمانها در صورتي‌ كه‌ دچار فقر يادگيري‌ باشند، با وجود اينكه به حيات خود ادامه خواهند داد، هرگز تمامي‌ قابليتهاي‌ خود را به‌ منصه‌ ظهور نخواهند رساند. در تحقيقي‌ كه‌ توسط شركت‌ شل‌ انجام‌ شده‌ است‌، و قبلاً به‌ آن‌ اشاره‌شد، محققين‌ دريافتند كه‌ تعداد بسيار كمي‌ از سازمانها بيش‌ از 75 سال‌ عمركرده‌ بودند. نكته‌ جالب‌ توجه‌ اينست‌ كه‌، نكته‌ كليدي‌ در موفقيت‌ اين‌ سازمانها توانايي‌ آنها در جستجو براي‌ كسب‌وكار و فرصت‌هاي‌ سازماني‌ جديدي‌ كه‌منابع‌ بالقوه‌ جديدي‌ براي‌ رشد فراهم‌ آورند، تشخيص‌ داده‌ شد.

به‌عقيده‌ ريچارد ال‌. دفت‌(30) (1998) حوزه‌ مديريت‌ در حال‌ طي‌كردن‌ يك‌مرحله‌گذار پارادايم‌ سازماني‌ از مدرن‌ به‌ پسامدرن‌(31)  است‌. بسياري‌ از شركت‌هادر حال‌ انتقال‌ از مديريت‌ سنتي‌- سلسله‌ مراتبي‌ به‌ مديريت‌ مشاركتي‌ هستند.اين‌ جابجايي‌ پارادايم‌ سازماني‌ دراشكال‌ جديد سازماني‌، از قبيل‌ سازمانهاي‌شبكه‌اي‌، شركتهاي‌ مجازي‌، و سازمانهاي‌افقي‌ نيز منعكس‌ شده‌ است‌. دگرگوني‌ و جابجايي‌ در مديريت‌ بر اثر دو روندشتاب‌گيرنده‌ به‌ وقوع‌ پيوسته‌است‌. اولين‌ روند نرخ‌ فزاينده‌ تغييري‌ است‌ كه‌ارمغان‌ رقابت‌ جهاني‌ مي‌باشد.سازمانها بايد بتوانند سريعتر خود را تطبيق‌ دهند ودر عرصه‌ وسيعتري ‌فعاليت‌ كنند. روند دوم‌ تغيير اصولي‌ در فناوريهاي‌ سازماني‌است‌. سازمانهاي‌ سنتي‌ به‌ گونه‌اي‌ طراحي‌ شده‌ بودند كه‌ از تكنولوژيهاي‌ماشين‌محور(32)  استفاده‌ كنند، اما سازمانهاي جديد دانش‌محورند(33) ، به‌ اين‌ معني‌ كه‌ آنهابراي‌ بكارگيري‌ ايده‌هاو اطلاعات‌ طراحي‌ شده‌اند و هر كارمند در يك‌ يا چند زمينه‌ از فعاليتهاي‌ ذهني‌متخصص‌ است‌. هر كارمند به‌ جاي‌ تلاش‌ براي‌كارايي‌، بايد به‌ صورت‌ مداوم‌ يادبگيرد و قادر باشد تا مسائل‌ مربوط به‌ حوزه‌ فعاليت‌ خود را تعريف‌ و حل‌ كند. دراين‌ نظم‌ جديد جهاني‌، مسئوليت‌ مديريت‌خلق‌ قابليت‌ يادگيري‌ سازماني‌(34)  است ‌.


 

 

دربسياري‌ از صنايع‌ يادگيري‌ و تغييرسريعتر نسبت‌ به‌ رقبا تنها مزيت‌ رقابتي‌ ممكن‌خواهد بود. دفت‌ تحول‌ سازمان‌يادگيرنده‌ را در نمودار شكل2 خلاصه‌ كرده‌ است (Daft, 1988: 348).
سازمانها در دو بعد متحول‌ شده‌اند. در بعد اول‌ مسئوليت‌تصميم‌گيري‌ وانجام‌ فعاليتهاي‌ روزمره‌ با رويكرد عدم‌ تمركز از مديران‌ عالي‌ به‌كاركنان‌تفويض‌ شده‌ است‌. بعد دوم‌ تحول‌ سازماني‌ در جهت‌گيري‌ استراتژيك‌ اتفاق‌افتاده‌ است‌. در سلسله‌ مراتب‌ سنتي‌، مديريت‌ عالي‌ مسئوليت‌ هدايت‌ استراتژي‌سازماني‌ و نيز وظيفه‌ فكر كردن‌ و عمل‌ براي‌ طراحي‌ شيوه‌هاي‌ كاري‌ مورد نيازسازمان‌ را به‌ عهده‌ داشت‌. كاركنان‌ تنها عواملي‌ براي‌ توليد با كارايي‌ بالابه‌شمار مي‌رفتند. با پيشرفت‌ به‌ سمت‌ سازمان‌ افقي‌ توانمندي‌ تفكر و عمل‌براي‌طراحي‌ شيوه‌هاي‌ كاري‌ مورد نياز سازمان‌ در كاركنان‌ ايجاد شد. هرچنددرسازمان‌ افقي‌ مديران‌ عالي‌ هنوز جهت‌گيري‌ استراتژيك‌ را تعيين‌مي‌كنند،كاركنان‌ آزادي‌ عمل‌ بيشتري‌ در اجراي‌ اين‌ جهت‌گيري‌ دارند. در مرحله‌بعدي ‌از پيشرفت‌ يعني‌ شكل‌گيري‌ سازمان‌ يادگيرنده‌، كاركنان‌ در تعيين‌جهت‌گيري‌استراتژيك‌ تا حد زيادي‌ مشاركت‌ دارند. كاركنان‌ نيازها را به‌ گونه‌اي‌تعريف مي‌كنند كه‌ استراتژي‌ از فعاليتهاي‌ مجتمع‌ شده‌ گروههاي‌ كاري‌ كه‌وظيفه‌خدمت‌ به‌ مشتريان‌ را به‌ عهده‌ دارند، شكل‌ مي‌گيرد.

نظريه‌ سازمان‌ يادگيرنده‌:

نظريه‌ سازمان‌ يادگيرنده‌ اساساً با تكميل‌ نظريه‌هاي‌ مربوط به‌ يادگيري‌ و يادگيري‌ سازماني‌ شكل‌ گرفته‌ است‌ و از اينرو محققين‌ متعددي‌ درشكل‌گيري‌ اين‌ نظريه‌ نقش‌ داشته‌اند. اما به‌ اقرار كليه‌ صاحبنظران،‌ نظريه‌پرداز اصلي‌ سازمان‌ يادگيرنده‌ پيتر ام‌ .سنج‌(35)  از دانشگاه‌ MIT مي‌باشد. سنج‌ ابتدا درسال‌ 1990 مقاله‌اي‌ تحت‌ عنوان‌: «كار جديد رهبر: ساختن‌ سازمان‌هاي‌يادگيرنده‌»‌(36) منتشر كرد و سپس‌ در همان‌ سال‌ كتاب‌ «اسلوب‌ پنجم‌: هنر ومهارت‌ سازمان‌ يادگيرنده‌»‌(37) را به‌ رشته‌ تحرير درآورد كه‌ نظريه‌ خود را در رابطه ‌با سازمان‌ يادگيرنده‌ در اين‌ مقاله‌ و كتاب‌ به‌ طور مبسوط شرح‌ داده‌ است‌. به ‌عقيده‌ پيتر سنج‌ ايجاد سازمان‌ يادگيرنده‌ نه‌ تنها مشكل‌ نيست،‌ بلكه‌ كاملاً موردپذيرش‌ كليه‌ افرادي‌ است‌ كه‌ از يك‌ حداقل‌ آشنايي‌ با آن‌ برخوردارند، اما مانع‌اصلي‌ در ايجاد سازمان‌ يادگيرنده‌ مسئله‌ رهبري‌ است‌. مردم‌ درك‌ واقعي‌ از نوع‌مشاركتي‌ كه‌ براي‌ ساختن‌ چنين‌ سازماني‌ لازم‌ است‌، ندارند و اين‌ وظيفه ‌رهبران‌ سازماني‌ است‌ كه‌ سازمان‌ يادگيرنده‌ را به‌ صورت‌ واقعي‌، عملي‌ و فراگير به‌ مردم‌ معرفي‌ كنند. اما تصوير سنتي‌ ما از رهبران‌ - به‌ عنوان‌ مردماني‌كه‌ جهت‌گيري‌ كلي‌ را مشخص‌ مي‌كنند و تصميم‌هاي‌ كليدي‌ را مي‌گيرند ريشه ‌در ذهنيت‌ فردگرايانه‌ و غيرسيستمي‌ دارد. رهبري‌ در سازمان‌ يادگيرنده‌ كاملاًبا تصميم‌‌گيرنده‌ كاريزماتيك‌ در سازمانهاي‌ سنتي‌ متفاوت‌ است‌. ”رهبران ‌طراح‌، معلم‌ و خدمتگزارند. اين‌ نقش‌هاي‌ جديد به‌ مهارتهاي‌ نويني‌ احتياج‌ دارند:توانايي‌ ايجاد دورنماي‌ مشترك‌، نمايان‌ ساختن‌ و درگيرشدن‌ با مدلهاي‌ ذهني‌رايج‌، و پرورش‌ دادن‌ الگوهاي‌ تفكر هرچه‌ سيستمي‌تر. خلاصه‌ اينكه‌ ،رهبران‌در سازمانهاي‌ يادگيرنده‌ مسئول‌ ساختن‌ سازمانهايي‌ هستند كه‌ مردم‌ در آنجابه‌ صورت‌ مداوم‌ توانايي‌هاي‌ خود را براي‌ شكل‌ دادن‌ به‌ آينده‌ توسعه‌ مي‌دهند -يعني‌، رهبران‌ مسئوليت‌ يادگيري‌ را به‌ عهده‌ دارند“ (Senge,1990:726).
 كشش‌ خلاق‌‌(38) : اصل‌ تلفيق‌كننده‌

رهبري‌ در سازمان‌ يادگيرنده‌ با اصل‌ كشش‌ خلاق‌ شروع‌ مي‌شود. كشش‌خلاق‌ از ملاحظه‌ آنچه‌ مي‌خواهيم‌ باشيم‌، (دورنما)‌(39) ، و بيان‌ حقيقت‌ در رابطه‌ باآنچه‌ هستيم‌ (واقعيت‌ موجود)‌(40)  ناشي‌ مي‌شود. فاصله‌ بين‌ اين‌ دو يك‌ كشش‌(تنش‌) طبيعي‌ را ايجاد مي‌كند.
افراد، گروهها و سازمانهايي‌ كه‌ مي‌آموزند تا چگونه‌ با كشش‌ خلاق‌كاركنند، ياد مي‌گيرند كه‌ چگونه‌ از انرژي‌ حاصل‌ از اين‌ كشش‌ براي‌ حركت‌دادن‌ «واقعيات» به‌ طريق‌ مطمئن‌تر به‌ سمت‌ «دورنما» استفاده‌ كنند. بدون‌دورنما كشش‌ خلاق‌ به‌ وجود نخواهد آمد. كشش‌ خلاق‌ نمي‌تواند تنها از واقعيت‌ موجود حاصل‌ شود. اگر از تمام‌ قدرت‌ تجزيه‌ و تحليل‌ موجود در جهان‌ استفاده‌كنيم‌، هيچگاه‌ دورنما حاصل‌ نخواهد شد. افرادي‌ كه‌ به‌ نحوي‌ اين‌ ايده‌ را قبول‌ندارند، بر اين‌ باورند كه‌ مردم‌ در صورتي‌ كه‌ تنها واقعيت‌ موجود را درك‌ كنند، مطمئناً در خود انگيزش‌ لازم‌ براي‌ تغيير را احساس‌ خواهند كرد. اما اين‌ افراد مطمئناً پس‌ از پي‌ بردن‌ به‌ اين‌ واقعيت‌ كه‌ مردم‌ در مقابل‌ تغيير در واقعيت ‌موجود مقاومت‌ مي‌كنند، مأيوس‌ خواهند شد. آنچه‌ اين‌ گروه‌ از آن‌ غفلت‌كرده‌اند، اينست‌ كه‌ انرژي‌ طبيعي‌ لازم‌ براي‌ تغيير واقعيت‌ موجود از ايجادتصويري‌ روشن‌ از آنچه‌ براي‌ مردم‌ از واقعيت‌ موجود مهمتر است‌، ناشي‌مي‌شود.
”اصل‌ كشش‌ خلاق‌ چنين‌ مي‌آموزد كه‌ تصويري‌ دقيق‌ از واقعيت‌ موجود دقيقاً به‌ اندازه‌ يك‌ تصوير قانع‌كننده‌ از آينده‌ موردانتظار اهميت‌دارد“ (
Senge,1990:727).
پيتر سنج‌ (1990) به‌ تفاوت‌ ظريفي‌ ميان‌ رهبري‌ با استفاده‌ از كشش‌ خلاق‌ و حل‌ مسئله‌ اشاره‌ مي‌كند. به‌ عقيده‌ او، در حل‌ مسئله‌ انرژي‌ لازم‌ براي‌ تغييرناشي‌ از تلاش‌ براي‌ خلاصي‌ از جنبه‌هايي‌ از واقعيت‌ موجود است‌ كه‌ناخواسته‌اند. اما در كشش‌ خلاق‌ انرژي‌ لازم‌ براي‌ تغيير ناشي‌ از دورنما - يعني‌آنچه‌ مي‌خواهيم‌ انجام‌ دهيم‌ - است‌. هرچند اين‌ تفاوت‌ ممكن‌ است‌ ناچيز و ساده ‌به‌ شمار آيد، تبعات‌ آن‌ گسترده‌اند. بسياري‌ از مردم‌ و سازمانها تنها زماني‌براي‌ حل‌ مسئله‌ برانگيخته‌ مي‌شوند كه‌ احساس‌ كنند، مشكل‌ ناشي‌ از عدم‌ حل‌ مسئله‌ به‌ اندازه‌ كافي‌ دردسرساز شده‌ است‌. اين‌ نوع‌ برخورد براي‌ مدت‌كوتاهي‌ مؤثر خواهد بود، اما فرايند تغيير با كم‌ شدن‌ فشار ناشي‌ از مسئله‌ به‌سرعت‌ از حركت‌ مي‌افتد. در حل‌ مسئله‌، انگيزش‌ براي‌ تغيير برون‌زا مي‌باشد،برخلاف‌ كشش‌ خلاق‌ كه‌ انگيزش‌ دورن‌زا است‌.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

روش هاي تحقيق در روانشناسي

بازديد: 125

روش هاي تحقيق در روانشناسي:

دانش علمي زماني مفهوم واقعي دارد كه اطلاعات جمع آوري شده بر اساس روش هاي مخصوصي باشند و از جميع جهات رعايت شرايط و قوانين علمي به عمل آيد.

بنابراين روانشناسي نيز كه به حق جزء علوم به شمار مي رود داراي روش هاي تحقيق مخصوصي است كه در اين فصل به شرح و توصيف آنها مي پردازيم. در ابتدا بايد اشاره كنيم به واسطه وسيع بودن دامه روانشناسي روش هاي تحقيقات آن تحقيقات دقيق آزمايشگاهي بررسي هاي اجتماعي- مطالعات باليني و درماني- تجسسات تربيتي و آماري و همچنين بسياري از مسائل اجتماعي- تربيتي- پزشكي و نظائر آنها را دربر مي گيرند.

عليرغم روش به كار رفته غايت نهايي محقق جمع آوري اطلاعات درباره پديده يا كيفيت مورد توجه او مي باشد تا بر اساس آنها فرضيات و نظريات خود را تا حدود امكان تحقق بخشد.

        پس از بررسي بسياري از روش هاي تحقيق در روانشناسي ادواردز (1968) آنها را به چهار گروه اصلي تقسيم مي كند كه عبارتند از:

1-   روش مطالعه طبيعي

2-   روش آزمايشي (تجربي)

3-   روش باليني (كلينيكي)

4-   روش آماري.

اين روش ها از نظر كسب اطلاعات و طبقه بندي آنها و همچنين مواردي كه براي استفاده به كار مي روند و يا ارزش آنها از جهت توانايي تشخيص متفاوتند.

1- روش مشاهده طبيعي

        در روش مشاهده طبيعي تحقيق كننده صرفاً به مشاهده رفتار ارگانيزم مي پردازد و هيچ گونه دخل و تصرفي انجام نمي دهد. گاهي مطالعه رفتار در محيط طبيعي و معمولي زندگي ارگانيزم و زماني در شرايط آزمايشگاهي است. در هر حال مشاهده كننده بايد سعي نمايد وجودش سبب اختلال در رفتار طبيعي ارگانيزم نگردد و ادامه رفتار به كيفيت طبيعي ممكن شود. در مطالعه رفتار معمولي كودكان و بزرگسالان نيز رعايت اين نكته لازم است. روانشناسي كه همراه خود دفتر يادداشت داشته كوچكترين تغيير در رفتار را ثبت مي كند بدون ترديد جلب نظر خواهد نمود و تغييري در رفتار و كردار و گفتار ديگران به وجود خواهد آورد.

        مشاهدات طبيعي را مي توان در صورتي كه در كمال دقت و بي نظري انجام شده باشند به شرايط مشابهي تعميم داد زيرا رفتار طبيعي بوده مصنوعاً ايجاد نگرديده است. براي مشاهده رفتار وقت زياد و دقت نظر لازم مي باشد مثلاً اگر محققي بخواهد رفتار پرخاشگري را در كودكان ملاحظه كند بايد ساعات متمادي را صرف مشاهده بازي آنها نموده با طرز برخورد اطفال را با يكديگر مطالعه نمايد تا بر اساس مشاهدات خودش قادر شود فرضيه اي را به اثبات رساند و از موردي به مورد ديگر تعميم نظريه دهد. برخي اوقات رفتاري در شرايط طبيعي به وجود مي آيد ولي ديگر نظير آن در مورد مشابهي ديده نخواهد شد. در اين حال صرف وقت بيهوده و باطل بوده است.

        روش مشاهده طبيعي نمي تواند پاسخگوي علل ايجاد كننده رفتار باشد زيرا مشاهده كننده قادر به دخالت در عوامل موجد رفتار نيست. از اين روي استفاده از اين روش در كليه تجسسات روانشناسي جايز نخواهد بود. با وصف اين برخي از رفتارهاي پيچيده را مي توان به بهترين وجهي از اين طريق مطالعه نمود. براي مثال الگوهاي متشكل رفتارهاي اجتماعي و گروهي را مي توان ذكر كرد كه با هيچ روش ديگر امكان بررسي آنها وجود ندارد. يك مشاهده كننده دقيق مي تواند روابط افراد يك اداره يا كارگاه را به خوبي تحقيق كند و به ماهيت مشكلات آنها پي ببرد.

        سابقه تاريخي نشان مي دهد از دير باز بشر كوشيده است رفتار حيوانات را در محيط طبيعي زندگي آنها مطالعه كند و بدين ترتيب روش زندگي و رفتار را درك نمايد. متأسفانه در بسياري از تفاسيري كه در اين باب انجام گرفته اند به طور غير منصفانه اي كوشش گرديده رفتار حيوانات را به صورت خصوصيات بشري تشريح كنند. مثلاً در كتاب معروف ارسطو به نام«تاريخ حيوانات» به شرح زير كه به عنوان نمونه نقل مي كنيم برخورد مي نمائيم:

«برخي حيوانات خوش خلق تنبل و كمي متمايل به وحشيگري هستند مانند گاو نر- بعضي ديگر زود خشم- سبع و غير قابل تعليم مي باشند مثل گراز- عده اي با هوش و ترسو مانند گوزن و خرگوش و تعدادي بدجنس و خائن شبيه مارند بعضي شيطان و محيل چون روباه و برخي با نشاط و مهربان مانند سگ و محتاط و مراقب مثل غاز »

        خواص انساني به حيوانات دادن از كليه قوانين علمي تخطي مي كند زيرا به هيچ روي نمي توانيم از تجربيات خصوصي حيوانات پست تر از آدمي مطلع شويم و آنچه را در فوق ارسطو شرح داده بپذيريم.

        در سال هاي اخير روش مشاهده طبيعي گاهي اوقات دقت تجربيات آزمايشگاهي را دربرگرفته است. بهترين مثال در اين مورد تحقيقات ون فريش درباره بينايي رنگي زنبورها مي باشد (1950). ظاهراً به نظر مي رسد زنبورها بايد بينايي رنگي براي انتخاب الوان مختلف گلها را داشته باشند ولي از جهت علمي اين مسئله مورد ترديد بسيار است زيرا حيواناتي كه در سلسله جانداران درجات بسيار بالاتري از زنبورها دارند (مانند سگ ها و برخي ديگر پستانداران) قادر به تشخيص رنگ ها نيستند.

        روش فن فريش در مظالعه رفتار زنبورها از جهت علمي تا حدود قابل ملاحظه اي درخور توجه است.

        استفاده از روش مشاهده طبيعي امروزه كم يا بيش رواج يافته است ولي بايد دقت كافي به عمل آيد تا آزمايش و مطالعات به علت در ضبط نبودن عوامل مختلف از جنبه علمي خارج نگردد.

 

2- روش باليني (كلينيكي):

        در روش باليني (كلينيكي) از آزمون هاي مخصوصي براي سنجش رفتار و همچنين مشاهدات افراد در شرايط مختلف و ضمن برخوردها (مصاحبه ها) استفاده مي كنند. برخي اوقات هر دو كيفيت فوق را با يكديگر تلفيق مي نمايند. از اين روي اطلاعاتي كه ضمن كاربرد روش باليني به دست مي آيند ممكن است از مراجع مختلف مانند مصاحبه با فرد -نوشته ها و گزارشات و خاطرات شخصي- استفاده از تاريخچه زندگي و همچنين نتايج آزمون هاي رواني (مانند آزمون هاي هوش و شخصيتي) به دست مي آيند. نتيجه نهايي كه همان ارزش يابي و يا تشخيص كيفيات رفتاري است با توجه به برخي و يا جميع نكات فوق حاصل مي گردد.

        برخي از روانشناسان معتقدند اين روش كسب اطلاعات جنبه علمي قوي ندارد زيرا نه تنها نمي توان به اغلـب مطـالب فـوق كاملاً اعتماد نمود قضاوت فردي نيز بر داوري جمعي غلبه مي كند. علاوه بر اين نمي توان رفتار را دوباره به همان كيفيت تكرار كرد بنابراين جنبه هاي عينيت و تكرار يعني مهمترين شرايط يك تجربه علمي رعايت نمي گردند. ضمناً با مطالعه رفتار يك فرد امكان تعميم رفتار به افراد ديگر وجود ندارد.

        عليرغم آنچه در فوق گفته شد روش باليني مهمترين طريقه مطالعه رفتار غير عادي است. بسياري از حالات غير عادي از طريق روش باليني شناخته شده اند.

 

3- روش آزمايشي:

        هدف اين روش مطالعه رفتار موجود تحت شرايط خاص و مقايسه حالات مختلف آن در اين شرايط مي باشد. در روش آزمايشي بايد ابتدا به شرح برخي از مفاهيم بپردازيم. آزمايش كننده فردي است كه شرايط خاص تغيير رفتار را به وجود مي آورد. آزمايش شونده موجودي است كه در وضعيت آزمايش قرار مي گيرد. مـحرك عاملي است كه باعث تغيير رفتار گرديده و پاسخ نيز رفتار ظاهر شده از سوي موجود مي باشد.

        چـنانچه مـحرك تغيـير پذيري يابد يعـني شدت آن كـم و زياد شود به نام متغير مستقل ناميده مي شود. پاسخي كه در نتيجه آن به دست مي آيد و از نظر كيفيت و كميت تابع متغير مستقل است متغير وابسته خوانده مي شود. به عبارت ديگر متغير وابسته پاسخي است كه مورد نظر آزمايش كننده بوده و متغير مستقل حالت آزمايش است كه عمداً براي آزمايش شونده تغيير پذيري مي يابد.

        آزمايش كننده مي تواند از طرق مختلف بر متغير مستقل نظارت كند. معمول ترين روش ها تغيير دادن مستقيم است بدين ترتيب كه افراد يا گروه هاي مختلفي را تحت شرايط تجربي قرار داده اثرات حاصله در رفتار را ملاحظه مي كنند. مثلاً اگر تصور كنيم متغير مستقل به صورت ضربه الكتريكي باشد كه بتوان شدت آن را كم و زياد نمود متغير وابسته سرعت فرار گروهي از موشها پس از وارد ساختن ضربه هاي الكتريكي خواهد بود كه تابع تغييرات متغير مستقل مي باشد.

        بعضي  اوقات متغيرهايي كه بايد مطالعه شوند از حيطه ضبط آزمايش كننده خارجند. مثلاً اگر كسي بخواهد تأثير ثروت يا فقر را روي بعضي از جنبه هاي رفتار مطالعه كند واضح است نمي تواند اين شرايط را روي تعدادي از افراد تحميل نمايد و بايد افرادي تحت اين خصوصيات انتخاب كند. ساير مسائلي كه براي مطالعه آنها انتخاب افراد با يك سلسله خصوصيات تنها روش منطقي است عبارتند از:

1-   كودك منحصر به فرد بودن و تأثير آن روي رشد تكلم

2-   اثر برخي از جراحات مغزي بر سازشهاي هيجاني

3-   تفاوت هاي متطقه اي در رفتار نسبت به سياه پوستان و تفاوت هاي جنسي در سرعت يادگيري.

 

گروه هاي گواه و آزمايشي:

        با توجه به آنچه در فوق ذكر شد مراد از آزمايشهاي روانشناسي مطالعه تأثير متغيرهاي مستقل روي جنبه هاي مختلف رفتار است. روش كار تغيير متغير مستقل و ملاحظه اثرات آن در رفتار مي باشد. بدين منظور در كليه آزمايش هاي روانشناسي بايد از دو گروه مشابه استفاده نمود كه هر يك وظيفه خاصي را به شرح زير انجام دهند.

        گروه آزمايشي عبارت است از دسته اي افراد كه تحت شرايط خاص آزمايش قرار مي گيرند و اثرات متغير مستقل روي آنان مطالعه و تحقيق  مي شود. در مقابل گروه گواه عبارت است از افرادي كه عيناً شرايط افراد گروه آزمايشي را دارا بوده ولي تحت شرايط آزمايش قرار نمي گيرند و بدين ترتيب ميزاني براي مقايسه تغييرات رفتار ناشي از اثرات متغير مستقل را به وجود مي آورند.

        چنانچه بخواهيم اثر گرسنگي (متغير مستقل) را در رفتار موش ها (متغير وابسته) مطالعه كنيم دو گروه موشي كه از هر لحاظ با يكديگر تشابه دارند انتخاب نموده گروه اول را تحت شرايط گرسنگي قرار مي دهيم (گروه آزمايشي) ولي گروه دوم (گروه گواه) در شرايط متعارفي قرار مي گيرند. پس از اتمام دوره آزمايش رفتار دو گروه را با يكديگر مقايسه مي كنيم و آنچه تفاوت مشاهده مي شود در نتيجه عامل گرسنگي خواهد بود.

        استفاده از گروه گواه در آزمايش هاي روانشناسي الزامي است زيرا تنهـا در اين مـورد اسـت كه مي توان از نظر كيفيت و كميت تغييرات حاصله در رفتار را مقايسه و بررسي كرد.

        در بسياري از موارد آزمايش كننده بايد بتواند دقيقاً محرك وارده به آزمايش شونده را ضبط و رسيدگي نمايد تا بتوان اطمينان داشت تغييرات مشاهده شده در رفتار معلول شرايطي هستند كه بر آزمايش شونده وارد مي آيد.

        براي حصول اين منظور و از ميان بردن عوامل خارجي در يك آزمايش بايد به نكات زير توجه نمود:

1-  رسيدگي از نظر توارث- در برخي از تجربيات با افراد انساني و يا حيوانات رده هاي بالاتر از ميان برداشتن تفاوت هائي كه به واسطه توارث ايجاد مي شود مورد نظر است. براي اين منظور بايد آزمايش شوندگان را از يك نوع و شبيه يكديگر انتخاب نمود. در مورد مطالعه رفتار حيوانات پست تر اين مسئله ايجاد اشكالي نمي كند زيرا افراد مشابه و از يك نوع فراوانند ولي در مورد انسان مشكل تر است. در برخي از موارد استفاده از همشكمان يكسان بهترين راه حل مي باشد زيرا مي توان از يكي از دوقلوها به عنوان فرد مورد آزمايش و از ديگري به صورت فرد گواه استفاده نمود.

2-  رسيدگي از طريق طرح آزمايش- در اكثر آزمايش ها به دست آوردن تعداد كثيري از همشكمان يكسان عملي نيست. بنابراين براي از ميان بردن عوامل ناشي از تفاوت هاي توارث روش ديگري مورد نياز است. اغلب اوقات سهل ترين طريقه جمع آوري اطلاعات از روي تعدادي از افراد كه بر حسب تصادف انتخاب مي شوند مي باشد بدين ترتيب كه با استفاده از روش انتخاب تصادفي آزمايش شوندگان را به دو گروه آزمايشي و گواه تقسيم مي كنند.

گاهـي نيز امـكان دارد يـك آزمـايش شونده به عنوان گواه براي خودش به كار رود. مثلاً فرض مي كنيم روانشناسي بخواهد درباره سرعت خواندن تحقيق كند به اين ترتيب كه اگر مطالب در دو ستون نوشته شوند سريعتر خوانده مي شوند يا چنانچه در يك ستون درج كردند. براي تحقيق در اين مورد كافي است بخش هايي با مطالب مشابه به دو صورت فوق تهيه شده از آزمايش شونده بخواهند هر دو شكل را قرائت كند و تفاوت در زمان را بررسي نمايند. در اين مثال آزمايش شونده به عنوان گواه براي خودش به كار رفته است.

شكي نيست تهيه مطالبي كه از لحاظ سختي و آساني مشابه باشند به خودي خود مسئله مهمي را تشكيل مي دهد و موضوع ديگري را در طرح هاي آزمايشي عنوان مي كند. اين موضوع به نام موازنه كردن موسوم است. براي سهولت تنظيم مطلب بخش هاي مورد مطالعه را الف و ب مي خوانيم و فرض مي كنيم هر يك از اين بخش ها به دو فرم يك ستوني و دو ستوني تنظيم شوند. اگر از هر آزمايش شونده به عنوان گواه خودش استفاده شود برخي از آنان مي توانند بخش الف را در يك ستون خوانده سپس بخش ب را در دو ستون بخوانند و تعدادي ديگر درست برعكس رفتار نمايند يعني بخش ب را در يك ستون و بخش الف را در دو ستون مطالعه كنند. بدين طريق تفاوت هايي كه در دو بخش وجود دارند موازنه خواهند شد.

3- پالايش تجربي- براي روشن شـدن مفهـوم پـالايش تجـربي ابتدا به ذكـر مثالي در زمينه يادگيري مي پردازيم. در مطالعات پاولف درباره پاسخ هاي شرطي‏، سگ هاي تحت آزمايش آموختند صداي زنگ را كه محرك خنثي بود با غذا مربوط سازند و ترشح بزاق كه ابتدا در تعقيب رويت غذا بود به وسيله صداي زنگ نيز ظاهر سازند. پاولف در حين آزمايش هاي خود ملاحظه كرد پاسخ به صداي زنگ در بعضي از سگها بسيار بي ثبات بوده و محرك هاي ديگر مانند صداي رفت و آمد يا وجود خود آزمايش كننده و يا دستگاههاي آزمايش نتايج آزمايش را به ميزان قابل توجهي تغيير مي دادند. بنابراين به منظور اخذ نتايج دقيق تر دستگاه هايي ابداع نمودند تا محرك هاي اضافي را تحت ضبط و بازرسي قرار دهند. چنانچه اين امر انجام پذيرد مي توان اطمينان يافت تغييرات مشاهده شده در رفتار معلول شرايطي مي باشند كه بر آزمايش شونده وارد مي آيد.

با توجه به آنچه در فوق گفتيم از بين بردن منظم عوامل خارجي در يك آزمايش با استفاده از طرق و وسايل مختلف را پالايش تجربي مي خوانند.

روش هاي سه گانه فوق به منظور حذف نمودن و يا در ضبط قرار دادن اثرات متغرهائي است كه مورد علاقه مندي آزمايش كننده نمي باشند. متغيرهائي كه بدين ترتيب بي اثر شوند به نام متغيرهاي ضبط شده موسومند.

تغيير بيش از يك عامل در واحد زمان- ضمن بحث درباره تجربيات رواني تاكنون فقط مواردي را شرح داديم كه در آنها يك متغير مستقل تغيير مي نمود. اين كيفيت در مراحل ابتدايي تجربي ملاحظه مي شود و چنانچه به موارد پيچيده تر مسائل رواني توجه نمائيم با يك سلسله متغيرهاي كم و بيش غامض و متشكل مقابل خـواهيم شد. ضـبط و رسـيدگي به عـوامل خـاص مسـتلزم توجه دقيق به شرايط ايجاد كننده آنها مي گردد.

        به عبارت ديگر پيچيدگي كيفيات رواني از آن جهت مي باشد كه اثرات عوامل متعدد با يكديگر درگيري مي يابند. مثلاً گاهي اوقات ازدياد ارزش يك متغير سبب شدت قابل ملاحظه اي در رفتار مي گردد و در بعضي موارد ديگر همين ازدياد كاهش رفتار را ايجاد مي كند. مثال جالبي درباره نيرومندي انيگزه ها ذكر مي كنيم. دلائل متعدد نشان مي دهند هر قدر انگيزه فرد بيشتر باشد كارهاي ساده تر را بهتر انجام خواهد داد ولي باعث كندي فعاليت هاي مشكل تر مي گردد. بنابراين مي توانيم اظهار كنيم اثرات انگيزه و پيچيدگي مهارت دو عاملي هستند كه با يكديگر درگيري پيدا مي كنند.

 

4- روش آماري:      

        با روش آماري مي توان فرضيات رواني را از صورت كيفي به شكل كمي در آورد و با اعداد و ارقام و نمودارها نمايش داد. بنابراين روش آماري امكان كمي نمودن نتايج تجربيات رواني را كه با استفاده از سه روش فوق (مشاهده طبيعي- باليني و آزمايشي) به دست آمده اند فراهم مي سازد. در اين بخش برخي از شيوه هاي متعارفي آماري را مطالعه مي نمائيم تا آمادگي بيشتري براي يادگيريهاي روش هاي آماري فصل سوم به دست آيد.

جمع آوري و نمايش نتايج تجربيات وسيله نمودار- نمودار عبارت است از دو محور كه روي آن به وسيله خطوط و ترسيمات خاص رابطه ميان متغير مستقل و متغير وابسته نمايش داده مي شود. محور افقي به نام محور طول ها (با علامت مشخصه  X ) و محور قائم به نام محور عرض ها (با علامت مشخصه  y ) خوانده مي شوند. روي محور افقي تغييرات متغير مستقل و روي محور عمودي تغييرات متغير وابسته را ثبت مي نمايند. نقطه تلاقي دو محور كمترين مقدار دو متغير را ظاهر مي سازد. مقادير ثبت شده روي محور افقي را بايد از چپ به راست و آنچه روي محور عمودي است از پائين به بالا خواند.

        بايد خاطر نشان سازيم خواندن و آشنائي با نحوه تفسير نمودارها بسيار مهم است. بنابراين يادگيري اين مقدمات گرچه به ظاهر ساده مي نمايد ولي اساس روش هاي آماري مشكل تري را تشكيل خواهد داد.

 

 

بستگي ها:

        چنانچه بخواهيم يك نوع رفتار را از روي رفتار ديگري پيش بيني كنيم از بستگي ها و توابع استفاده مي نمائيم. فرض كنيم آزمون جديدي را براي اندازه گيري مهارت مهندسي به كار بريم. روش كار بدين ترتيب است ابتدا افرادي را كه مي خواهند تحصيل مهندسي كنند در نظر گرفته سپس آزمون مزبور را براي هر يك از آنان اجرا نموده نمره ي آن را به دست مي آوريم. آنگاه در حين تحصيل افراد نمرات دروس هر كدام را كه معرف پيشرفت تحصيلي آنهاست ملاحظه مي كنيم. چنانچه كساني كه در آزمون مهندسي به خوبي موفق شده اند نمرات تحصيلي عالي نيز به دست آورده باشند مي گوئيم بين آزمون مهندسي و نمرات تحصيلي بستگي قابل توجهي وجود دارد و آزمون فوق الذكر توانسته است واقعاً مهارت مهندسي را پيش بيني كند. با توجه به آنچه در فوق ذكر گرديد ممكن است بستگي را به شرح زير تعريف نمود:

        بستگي عبارت است از اظهاريه اي كه به صورت كمي يا نمودار و يا كلامي تغييرات متغير وابسته را همزمان با تغييرات متغير مستقل نشان مي دهد. در علوم ميزان بستگي به صورت ارقام رياضي و در روانشناسي به طور كلي به شكل نمودار نمايش داده مي شوند.

        به منظـور نشـان دادن نقـش بستگي ميان رفتار و شرايط به وجود آورنده آن به ذكر مثالي از انگيزه ها ميپردازيم. در گذشته روانشناسان توجهي به نقش انگيزه در رفتار نداشته و در تجربيات خود با حيوانات انگيزه هاي گرسنگي، تشنگي، و غيره را در ضبط خود نگاه نمي داشتند. به تدريج كه اهميت اين متغير (يعني انگيزه) آشكار گرديد ملاحظه نمودند آزمايش شوندگاني كه در حالت احتياج و نيازمندي قرار داشتند بهتر از آنهائي كه در حالت اشباع بودند در آزمايش ها فعاليت مي كردند.

 

 

 

بستگي هاي مثبت:

        در بستگي هاي مثبت مقادير محور طول ها با پيشرفت مقادير محور عرض ها همراه است. به عبارت ديگر اگر يك متغير زياد شود ديگري نيز روي به ازدياد خواهد گذارد.

بستگي هاي منفي:

        در بستگي هاي منفي مقادير متغير وابسته با ازدياد مقادير متغير مستقل كاهش مي يابد.

بستگي هاي غير يكنواخت:

        نمودارهايي كه تاكنون بحث شدند با پيشرفت تدريجي و يا كاهش بين دو متغير را نشان مي دادند. اين نوع بستگي ها را به نام بستگي هاي يكنواخت مي خوانيم ولي كليه نمودارها در روانشناسي بدين طرز نيستند. برخي از آنها كه به نام بستگي هاي غير يكنواخت خوانده مي شوند ابتدا نمودار حالت پيشرفتگي و سپس كاهش را نشان مي دهد و يا بالعكس. يك مثال روشن رابطه بين سرعت دويدن و سن فرد است بدين معني زماني كه فرد مي تواند صد متر مسافت را بدود از تولد تا 25 سالگي به تدريج كاهش مي يابد ولي از 25 سالگي به بعد اين زمان كم كم زيادتر خواهد شد.

 

تاريخچه زندگي به عنوان روش تحقيق:

        معمولاً براي دانش پژوهان مقدماتي روانشناسي تاريخچه زندگي افراد بسيار جالب است و مورد پسند و علاقه آنان قرار مي گيرد. گاهي كوشش مي شود اثرات نوابغ و نويسندگان همراه با شرح حال و تاريخچه زندگي آنان مطالعه گردد و يكي را با ديگري مرتبط سازند. مثلاً ارتباط يك اثر نقاشي را با يك حادثه دردناك زندگي نقاش نشان مي دهند. روشن است كه از روش بستگي استفاده مي گردد ولي چون امكان نظارت و تغيير متغير مستقل در دست نيست تنها مي توان از يك رابطه كلي بحث كرد.

        اين نكات ضعف امكان استفاده از تاريخچه علمي را به عنوان روش تحقيق از ميان نمي برند و در مثالي كه ذكر مي كنيم مسئله كاملاً آشكار خواهد شد. اين مثال سرگذشت زندگي فردي است كه كراراً دچار حالات جنون گرديده و پس از بهبودي شرح حال خود را به رشته تحرير درآورده است.

        بيمار زني 35 ساله بود كه 15 سال شوهر و 3 فرزند داشت. قبل از شروع بيماري بسيار فعال و در چند انجمن و گروه شركت مي نمود. دوستانش متعدد و وضع داخلي خانوادگي او منظم و ثابت بود. در بروز بيماريش دو نوع عامل مؤثر بودند. عامل اول از نظر وظايف مادري او نسبت به اطفالش بود بدين معني كم كم حالت اضـطراب شـديدي به عـلت احـساس عدم لياقت و كفايت مادري در او به وجود آمد و تصور مي كرد روابطش با دو طفل بزرگترش گرمي سابق را ندارد. عامل دوم از نقطه نظر روابط زناشوئي او بود زيرا به تدريج يك حالت سردي ميان خود و شوهرش احساس مي كرد به طوري كه حتي فكر جدائي نيز مورد بحث قرار مي گرفت. بدين ترتيب پس از 15 سال زندگي زناشوئي اين وقايع ناگوار باعث شكست روحي بيمار شدند. در نتيجه احساس تنهائي و جدائي بر او غلبه كرد و براي جلوگيري از آن سعي نمود با مردان ديگري باب دوستي بگشايد. متأسفانه اين رفتار باعث تشديد اضطراب و ايجاد احساس شديد گناه در او گرديد. به منظور اجتناب از اين احساسات بيمار شروع به نگارش مقالات ادبي و سرودن اشعار نمود. كم كم در افكار او يك سلسله تغييرات اساسي رخ داد و بيمار اظهار مي داشت كشف جديدي درباره جهان خلقت كرده است. در عين حال احساس عجيب تنهائي مي نمود. سپس بيمار اظهار مي كرد مأمور است دنيا را نجات دهد و اندكي بعد به علت پيدايش بيماري اسكيزوفرني به بيمارستان رواني منتقل شد. پس از چـند هفته اضطراب و تخيلات و ترس بيماري او به صورت جنون پارانوئيد جلوه گري نموده تصور مي كرد مي خواهند به خاطر عقايدش او را مجازات كرده و نقشه قتل او را كشيده اند. با پيدايش اين افكار يك حالت سازگاري در بيمار به وجود آمد و ترس و اضطراب از ميان رفت. خودش تصور مي كرد افكارش كاملاً طبيعي و منطقي هستند و خللي در انديشه هايش احساس نمي نمود.

با در نظر گرفتن تاريخچه فوق به ذكر برخي از نكات و جنبه هاي ضعيف و قوي آن مي پردازيم:

1-تاريخچه زندگي مربوط به وقايع گذشته است و حوادثي را مورد بحث قرار مي دهد كه در گذشته رخ داده اند. چون وقايع دردناك باعث بروز تغييرات ذهني و فراموشي و سركوبي مي گردند اعتباري كه روي تاريخچه زندگي مي گذاريم محدود است.

2-   تاريخچه زندگي منحصر به فرد است يعني هرگز از جميع جهات به ديگري شباهت ندارد.

3-   تاريخچه زندگي به صور مختلف مي توان تفسير نمود مثلاً اگر كسي روي مسائل جنسي تكيه كند اين نكات در تاريخچه زندگي او آشكار مي شوند. اگر ديگري عوامل بيماري زائي را نشان دهد (مانند مثال فوق) چنين نكاتي بيشتر ديده خواهند شد. گاه مي توان تعداد فراواني تاريخچه هاي زندگي افراد مختلف را جمع آوري نمود و ملاحظه كرد افرادي كه در يك نوع بيماري و علائم آن مشترك هستند از چه جنبه هاي تاريخچه زندگي خود به يكديگر شباهت دارند و بدين ترتيب عوامل مختلف را مشخص نمود.

4-تاريخچه زندگي كيفي است و كمي نيست. حتي در تاريخچه هائي به وضوح نشانه عوامل مرضي مشاهده مي شود نمي توانيم قوانين و علل اصلي را به صورت كمي مجزا سازيم. مسائلي مانند روابط نامناسب ميان والدين و اولاد و يا ناسازگاريهاي زناشوئي جملگي به صورت كيفي هستند. به طوري كه قبلاً شرح داديم پيش از آنكه بتوان بستگي يك پديده رواني را به يك متغير درك نمود لازم است متغير هاي مستقل و وابسته به صورت كمي درآيند و طبق معياري طبقه بندي شوند. متأسفانه اين طريقه در مورد تاريخچه زندگي صدق نمي كند.

عليرغم محدوديت هاي فوق تاريخچه زندگي داراي نكات مثبت قوي است. مهمترين آنها اين است كه مي توان بر اساس آن فرضيات مختلف بنا نمود و در مواردي كه نظارت بيشتري در دست است از طريق كمي عمل كرد. مثلاً با توجه به تاريخچه مورد مثال فوق فرضيات مهم زير نتيجه مي شوند:

1-شروع بيماري در اين زن در ابتداي زندگي او نبوده بلكه قبل از فرا رسيدن بيماري سازگاري او با محيط ثبات كافي داشته است.

2-چون بيماري پس از چند سال زندگي مشترك حادث شد بايد به عوامل خانوادگي و روابط زناشوئي توجه خاص مبذول داشت.

3-مشاهده مي كنيم حتي نوع تخيلات بيمار با فعاليت هاي قبلي او بي ارتباط نبوده است. مثلاً در بعضي از سازمانهاي اجتماعي فعاليت داشته و تخيلات او نيز به كشفيات جديد و نجات دنيا و همچنين افكار بزرگ منشي مربوط مي گرديدند. بنابراين ممكن است اظهار كنيم علائم بيماري همان جنبه هاي سازگاري هاي قبلي هستند كه منتهي با شدت و حدت بيشتري جلوه مي كنند.

 

خلاصه فصل:

روش هاي گوناگوني كه براي تحقيقات روانشناسي ابداع شده اند عموماً به منظور مطالعه رفتار در شرايط كم و بيش نظارت شده مي باشند و عليرغم روش به كار رفته غايت نهايي محقق جمع آوري اطلاعاتي است تا بر اساس آنها فرضيات و نظريات خود را تا حدود امكان تحقق بخشد.

روش هاي تحقيقي در روانشناسي عبارتند از: 1- روش مطالعه طبيعي. 2- روش آزمايشي (تجربي). 3- روش باليني (كلينيكي). 4- روش آماري.

در روش مشاهده طبيعي محقق به مشاهده رفتار ارگانيزم در شرايط طبيعي يا آزمايشگاهي بدون مداخله در عوامل ايجاد كننده آن مي پردازند. اگر مشاهدات با بي نظري انجام گيرند امكان تعميم آنها به شرايط مـشابه وجـود دارد. بايد اشـاره نمـود روش مشـاهده طبـيعي پاسخگوي علل ايجاد كننده رفتار نمي باشند زيرا مشاهده كننده در عوامل سازنده رفتار دخالتي نمي كند.

مع الوصف از روش مشاهده طبيعي براي مطالعه الگوهاي متشكل رفتارهاي گروهي و اجتماعي استفاده مي كنند و در سالهاي اخير اين روش دقت تجريبات آزمايشگاهي را نيز دربرگرفته است. روش باليني (كلينيكي) با استفاده از آزمونهاي مخصوص و مشاهده افراد در شرايط مختلف و مصاحبه ها رفتار مورد نظر را مي سنجند. برخي از روانشناسان معتقدند چون داوري فردي در روش باليني دخالت فراوان دارد لذا اين روش جنبه كاملاً علمي نخواهد داشت. عدم امكان تكرار رفتار نيز در شرايط مختلف عامل اخلال كننده ديگري مي باشد. موارد استفاده اين روش در بسياري از حالات غير عادي و رفتارهاي ناهنجار است.

روش آزمايشي مهمترين روش تحقيق در روانشناسي به شمار مي رود. هدف اين روش مطالعه رفتار موجود تحت شرايط خاص و مقايسه حالات او در اين شرايط است. آزمايش كننده شرايط مخصوص تغيير رفتار را به وجود مي آورد و آزمايش شونده تحت اين شرايط قرار گرفته رفتار حاصله مطالعه مي گردد. متغير مستقل محركي است كه تغيير پذيري مي يابد و متغير وابسته پاسخي است كه به متغير مستقل داده مي شود. آزمايش كننده مي تواند از طرق مختلف بر متغير مستقل نظارت نمايد كه معمول ترين آنها روش تغيير مستقيم است. در كليه آزمايش هاي روانشناسي بايد از دو گروه گواه و آزمايشي استفاده نمود. گروه آزمايـشي عبارتند از افرادي كه در شرايط خاص قرار مي گيرند و اثرات متغير مستقل روي آنان مطالعه مي شود.

گروه گواه كساني هستند كه عيناً كيفيات گروه آزمايشي را دارا بوده ولي تحت شرايط ازمايش واقع نمي شوند. بدين ترتيب تغييراتي كه در اثر متغير مستقل به وجود مي آيند با مقايسه دو گروه قابل مطالعه هستند. براي حصول اطمينان از نتايج تجربيات بايد نكات زير را در ضبط داشت:

1-   رسيدگي از نظر توارث

2-   رسيدگي از طريق طرح آزمايش

3-   پالايش تجربي

اين روشها به منظور حذف نمودن و يا در ضبط قرار دادن اثرات متغيرهايي است كه مورد علاقه آزمايش كننده نمي باشند.

در موارد پيچيده تر تجربيات رواني اثرات عواما متعدد با يكديگر درگيري مي يابند و بايد به كيفيت تغيير بيش از يك عامل در واحد زمان توجه نمود.

روش آماري فرضيات رواني را از صورت كيفي به شكل كمي درمي آورد و نتايج تجربيات را به وسيله نمودار نمايش مي دهد. در روانشناسي از انواع نمودارها كه رابطه ميان متغيرها را ظاهر مي سازد استفاده مي نمايند. هرگاه بخواهيم يك نوع رفتار را از روي رفتار ديگري پيش بيني كنيم بستگي ها و توابع را به كار مي بريم. بستگي عبارت است از اظهاري اي كه به صورت كمي يا نمودار يا كلام تغييرات متغير وابسته را همزمان با تغيير مستقل نشان مي دهد. در بستگي هاي مثبت پيشرفت و ازدياد مقادير يك محور (محـور طول ها) با پـيشرفت مـقادير محور ديگر (محور عرض ها) همراه است. عكس اين كيفيت در بستگي هاي منفي صادق است بدين ترتيب كه مقادير متغير وابسته با ازدياد مقادير متغير مستقل كاهش مي يابد. در بستگي هاي غير يكنواخت ابتدا نمودار حالت پيشرفتگي و سپس كاهش را نشان مي دهد و يا بالعكس.

استفاده از تاريخچه زندگي به عنوان روش تحقيق گرچه جداگانه مورد بحث قرار گرفت ولي در حقيقت جزء روش باليني به شمار مي رود. با ذكر مثالي درباره بيمار سي و پنج ساله نكات جالب تحقيقي آن تشريح گرديدند. برخي از جنبه هاي محدود كننده استفاده از تاريخچه زندگي به صورت روش تحقيق عبارتند از:

1-   جنبه ذهني بودن تاريخچه زندگي.

2-   محدود بودن آن به يك فرد.

3-   امكان تفسير تاريخچه زندگي به طرق مختلف.

4-   كيفي بودن تاريخچه زندگي.

عليرغم اين محدوديت ها مي توان بر اساس آن فرضيات مختلفي بنا نمود و در مواردي كه نظارت بيشتري امكان پذير است روش كمي را براي تحليل آن به كار بست.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره روح وقدرت آن

بازديد: 210

تحقیق درباره روح وقدرت آن

مقدمه

مسأله روح، از قديمي ترين زمان ها و شايد از پيدايش انسان، توجه آدمي را به خود مشغول داشته با مطالعاتي كه در آثار اقوام بدوي به عمل آمده از روي تصاويري كه در غارها به جاي گذاشـته اند و از طرز تدفـين امـوات آنها، چنين برمي آيد كه اقوام مختلف ولو آنكه وحشي بوده اند به چيزي پس از مرگ عقيده داشته اند و كم و بيش براي انساني كه مي مرده روح يا چيزي شبيه به آن قائل بوده اند.

به هر نسبت كه انسان پيشرفت كرده، اين عقيده راسخ تر شده و روح و معاد، بيش از پيش مورد توجه قرار گرفته. در آثار ظهور بشر، طبعاً انديشه درباره روح يا چيزي از اين قبيل، در ذهن انسان راه يافته، چون وقتي يك آدم، هم نوعش را مي ديد كه ناگهان بي علت و يا به علتي خشك و سرد به زمين افتاده خواه از خود مي پرسيد چرا اين فرد به اين صورت درآمد؟ او هم اكنون چه فرقي با من دارد؟ و همين فرق بين زنده و مرده- او را به اين اصل هدايت مي كرده: كه چيزي وجود داشته و اينك از آن مرده گرفته شده و در نتيجه از همان اوايل اين «چيز» به هر نام ناميده شود او را به انديشه هاي دور و درازي فرو برده ... بعدها در اين خصوص جواب هائي به ذهنش رسيده كه هنوز هم مي رسد.

مردم عهد باستان براي اين پديده كه با نبودنش انسان به مرده نبديل مي شود.تعبيرات و تشبيهات و فرضياتي آورده بودند و مثلاً بعضي آن را مثل وزش باد مي دانستند كه وجود دارد، ولي ديده نمي شود و به هر حال مي توان وجودش را حس كرد. و همين طور آن را مثل هوا مي دانستند در قاره اروپا، زبان «سانسكريت» قديمي ترين زبان است و در اين زبان براي روح و هوا يا باد يك كلمه وجود دارد. يعني در مورد اين هر سه كلمه آلمان به كار برده مي شود.

در جاوه در ميان اقوام قديمي غرب استراليا و همين طور در بين سرخپوستان آمريكاي شمالي نيز وضـع به همين منوال است يعني چه بخواهند بگويند روح و چه هوا، يك كلمه را به كار مي برند. بنابراين قديمي ها، روح را عين هوا، يا چيزي شبيه به آن مي دانستند.

در تمدن هاي قديم قاره اروپا هم با چنين وضعي برخورد مي كنيم. مثلاً يوناني ها از يك فعل كه معني تنفس كردن مي دهد كلمه پسيك را مشتق كرده اند. كه به معني روح است. سپس از همين كلمه لفظ پيس كيكوس را گرفته اند كه مني نفس يا روح را مي دهد. و بعدها در زبان هاي اروپايي كلمه مشتق از معني علم النفس يا روانشناسي مي دهد. همچنين در اشتقاق لغات به يك كلمه ديگر لاتيني مي رسيم كه عبارت است از «پنوتو» كه معني (هوا) مي دهد. و به معني (روح) به كار رفته و در فلسفه كلمه اي از آن آمده كه عبارت است از پنوتولوژي به معني «علم روح».

در بيـان اينكه روح با هوا در نظر قديمي ها وجه اشتراكي داشته اند يك لغت ديگر به كمك مي آيد و آن كلمه «دريح» به معني باد است. كه از نظر تلفظ با روح مناسبتي دارد. و اين لغت ريشه عربي دارد. و به عربي وارد شده. خلاصه اين مطلب، آنكه اسنان هاي اوليه با توسل به انديشه و تجربه دريافتند كه جسم انسان يك عنصر مادي است ولي زندگي، يك امر غير مادي و چيزي است به سبك و هوائي مثل باد. (1)

همين انديشه انسان را به ادراك (روح) رهبري كرد و در اين مرحله هم، مثل هر مسأله ديگر كم كم به مدارج ترقي رسيد.

 

 

 

وجود روح از ديدگاه انسان هاي اوليه

1-  انسان از همان مراحل بدويت متوجه شد كه گردا شده و نگهدارنده ي بدن چيزي است غير مادي و از همان جا بود كه براي آن تعبيرات و تشبيهاتي آورد.

2-  به اين كشف قانع نشد و به هر نسبت كه در فكرش پيشرفت حاصل آمد و فهميده تر و متفكرتر شد به يك مسئله ديگر انديشيد و آن اينكه گرداننده بدن هر اسمي كه داشته باشد و هر مشخصاتي كه دارا باشد، ابدي است و اين فكر به طور خيلي ساده در ذهنش حلول كرد و بيدار شد. اما طول اين مسأله فكر انسان به خاطر خوابها و روياهايي بود كه مي ديد و در بيداري آنها را نمي ديد و اين امر آدمي را به انديشه فرو مي برد كه علت و منشأ چنين امري را دريابد. گاهي به خاطرش مي رسيد كه اين خواب و عوالم آن، مربوط به روح است كه در جسدش دميده و مستقل از بدن است. بر اثر اين طرز فكر، بين جدا شدن روح از جسم در دو حالت مقارنه و پيوستگي مي ديد، ژيكي خواب و ديگري مرگ. به عبارت ديگر بر او ثابت مي شد كه روح بدن مرده را ترك مي كند. همان طور كه از بدن شخص در حالت خواب به بدن بازمي گردد. ولي پس از مرگ بازگشتي نيست. از همين جا انسان ابتدايي با عقل و خردي كه خداوند به او داده بود، كم كم به يك مسأله پي برد و آن عبارت بود از: بقاي روح؛ با پي بردن انسان به بقاي روح متوجه شدند كه بين روح و جسم هر كسي حتي پس از مرگ او رابطه اي است و ارواح در همان حفره اي كه اموات به خاك سپرده شدند در كنار اجساد به سر مي برند و حتي عقيده پيدا كردند كه گاهي روح هر كسي به محل هايي مانند خانه او رفت و آمد مي كند و از اين رو بستگان هر كس بعد از مرگ او وظيفه داشتند در خانه را تا مدتي بعد از مردنش بار بگذارند كه مانع ورود روح به خانه اش نشوند. بدين طريق بود كه انسان هاي اوليه نه تنها برار هر موجود زنده اي روح مي شناختند و كارشان به عبادت روح رسيده بود، بلكه كم كم معتقد شدند كه در دنيا هر چيزي كه حركت مي كند و جنبشي دارد، داراي روح است و نيز عامل حركت اشياء بيجان روح مي باشد. مثلا مي گفتند درخت ها بعد از خشك شدن، باز سبز مي شوند و اين دليل برداشتن روح است. حتي حركاتي كه ب برگها و شاخه ها به هر علتي وارد مي شود. اگرچه از راه باد مي باشد باز علتش روح است. رودخانه ها كه بين صخره ها به حركت مي آيند.

صريح ترين جمله دربارة روح آيه اي است كه متن آن اين است . « يسالونك عن الروح ، قل الروح من امرربي » از ظاهر آيه چنين استنباط مي شود كه روح امري است كه هيچ كس نمي تواند از حقيقت ونوع و چگونگي آن آگاه شود تنها خداست كه ازآن اطلاع دارد. وآن را مي شناسد .

ولي گفته اند : چنين استنباطي آن چنان درست هم نيست چون خداوند مي فرمايد : روح از امور خدايي است يعني مربوط به خداي بزرگ است ولي در پايان يا در متن آيه تصريح نشده كه انسان حق ندارد . ونبايد ويا نمي تواند درباره روح به تحقيق بپردازد وكوشش كند آن را بشناسد ويا اينكه روح براي هميشه درنزد بشر يك امر مرموز ونشناخته وعجيب باقي خواهد ماند . در قرآن مجيد ، همچنين از نفس كه خود در معرفت از روح بحث مفصلي دارد. سخن ها گفته شده .

باز در مورد روح خداوند به هنگامي كه سخن از آدم به ميان مي آورد ، مي گويد : «ونفخت فيه من روحي» پس روح  خدايي در ميان آدميان وميده شده وروح خدا است كه موجب زندگي افراد است . وهمچنين پيامبر اسلام ، بارها سخن از عدالتي روحاني وخارج از حدود چشم وگوش انسان به ميان آورده وبه طور مثال فرموده است «لي مع الله لا يحتملها ملك مقرب ولا نبي مرسل » : وبنابراين چنين فهميده مي شود كه پيامبر مي گويد از عوالم مخصوصي كه آدميان از آن بي خبرند ، خبر وارد والبته منظور عالم غيب وشهود : وامثال اينها مسئله معراج يعني صعود پيامبر به آسمان ولقاد ذات خداوند ودريافت عوالم معنوي وغير مادي نيز چيزي است كه باروحانيت وعوالم غيبي ومسائلي كه از ديد و قدرت ودريافت انسان خارج است ، ارتباط دارد.

به هر حال شايد : بيش از هر چيز در قرآن واحاديث پيامبر (ص) وائمه (ع) سخن از روح و نفس وقيامت وعالم ديگر به ميان آمده باشد . در مقام دليل بر اينكه جز آن چه مي بينيم واحساس مي كنيم عوالم وچيز هاي ديگري نيز وجود دارد سراسر قرآن واقوال پيامبر و امامان پراز دلايل متقن است كه نمي توان همه رادر اين جا نقل كرد ، تنها كافي است يك دليل كه خود با سه دليل همراه است از يكي از پيشوايان دين ذكر شود . او مي گويد : به سه دليل عالم ديگر وجود دارد . ودنيا ومخلوقات آن منحصر به همين عناصر حس كردني نيست . يكي از دلايل عالم روحانيت است كه بسيار سابقه دارد به اين معني كه اگر كسي از علائق مادي بگسلد ووارد عوالم روحاني شود . دليل دوم بر وجود عالمي مارا خواب دانستند چنان كه دراين نشاه آدمي به مسير وحركت مي پردازد معاشرتها مي كند چيزهاي مي بيند وبه عواملي وارد ميشود كه در بيداري مشاهده آن محال است .ولي دراين حال از جاي خود حركت نكرده ودر رختخواب بسر مي برد . پس لابر عالمي جز عالم تن وجود دارد كه شد حض مي تواند به آن پا مي نهد و وجود خود راازياد مي برد. وباز به عالم خود باز گردد. دليل سوم دريافت علم ودانش است به اين معني كه دريافتها وانديشه ها ، هيچ يك از امور مادي وزميني مقصود نمي شود.

مثلاً غذا نيستند كه شخص بخورد ويا چيزي لمس كردني وديدني نمي باشد با اين حال ، فردي كه در ده آنها ست به همه مي رسد . و بر معلومات خود مي افزايد . بادي ، اسلام مي گويد: (تن) چيز ديگري است و (روح) چيز ديگر ، اين دو بهم وابسته اند ودر عين حال از هم جدا روح در بدن جاي دارد وبه هنگام رسيدن اجل محتوم از آن مفارقت مي كند . واذا جاء اجلهم لا يستقدمون ساعه ولا يستاخرون . از نظر اسلام روح را عزرائيل يا ملك الموت به هنگام مردن قبض مي كند يعني اين فرشته ماموراست كه موقع مردن هر فرد ، جانش را بستاند واين سرنوشت از آغاز معين شده ومسافتي طي مي كنندراهنما وبه حركت در آورنده آنها روح است :

همين طور دريا با آن امواج خروشان ومتحرك روح دارد. وخلاصه حركت در اشياء پيا نمي شود مگر اينكه پاي روح در ميان باشد . حتي در اين مورد كار را به افراط كشاندند وبطور مثال اگر سنگي از كوه رها مي شود وبه زمين سقوط مي كرد ، همين حركت آن از بالا به پايين را دليل برداشتن روح مي دانستند ، يك دليل از نظرآنها ، كوه آتش فشان بود كه مي ديدند گاهي طغيان مي كند ، از آن دود به آسمان مي رود واجسام مذاب را به اطراف پراكنده مي سازد وبه هنگام آتش فشاني صداهايي از آن به گوش م يرسد . از نظر آنها اي ، دليل بر آن بود كه كوه روحي دارد.

حتي بيابان ها هم بعقيده آنها روح داشتند ودليلشان ريگ هاي روان بود كه «حركت مي كردند»وصداي باد كه اين ريگها را به حركت در مي آورد ، در واقع صداي ارواح بيابان ها بود.

 

اسلام وروح :

در اسلام نيز راجع به روح بحث هاي بسياري پيش آمده قرآن كريم بارها كلمه «روح» اگر به ميان كشيده همچنانكه از «نفس »سخن گفته واشارات بسيار به عالم غيب وآخرت وجن ومانند اينها دارد.

كسي را كه در برابر آن چاره اي جز تسليم نيست . پس از مرگ ، درست است كه تن آدمي مي پوسد واز ميان مي رود وجز استخوان چيزي از آن باقي نمي ماند ولي روح او تا ابد زنده است پس روح عنصري است جاويد كه مي توان با گرويدن به خدا وبا پيروي از تعاليم پيشوايان دين وهمچنين با نيكوكاري واجتناب از بن ها موجب صفا وشادي آن شد وپس از مرگ هم ، تا وقتي كه روز رستاخيز مي رسد ارواح مراحل كمال دارند ودر دنيايي جز دنياي مادي به سير وارتقاء مي رسند وبنابراين يك مسلمان حق ندارد پس از مرگ كسي را او بد بگويد : هر چند او در زندگي فرد شايسته اي نبوده باشد.

بيماريهاي روح :

در مقام مقايسه جسم وروح بزرگان گفته اند همان طور كه بدن دچار بيماري مي شود روح نيز بيماريهايي دارد كه عبارتند از صفات بد ، اخلاق رذيله ، بد انديشي وبد كرداري ، حسد ، كينه ، خشم و امور نفساني ديگر كه روح را خسته وفرسوده وفاسد مي سازد . براي اين بيماري ها ، معالجه اي كه در نظر گرفته شده اجتناب از بدن ها وخدمت به خلق واعتقاد راسخ به دين و توسل به خداوند و بي توجهي به امور دنيا است.  كه يك فرد مؤمن و مسلمان را رستگار مي كند.

مرگ از دو ديدگاه :

بي شك يكي از واقعيت هاي بزرگ زندگي مرگ است . در طول اعصار وقرون اين پديده توجه بشر را به خود جلب كرده وبه موضع گيري ها ي گوناگون واداشته . به طور كلي مي توان دو ديدگاه عمده اي درباره مرگ تشخيص داد :

1-  ديدگاه كساني كه يا مرگ را پايان بخش زندگي انسان مي دانند ، ويا به علت غوطه ور شدن در هوسها همة ارزشهاي انساني را زير پا گذارده ودنيا را معبود و معشوق خود قرار داده اند . اين هر دو دسته مرگ را نا گوار مي دانند و از آن هراس دارند. براي آنها مرگ پايان همه چيز است .

2-  ديدگاه ديگر ، ديدگاه الهيون است . از اين ديدگاه ،ئ مرگ پايان بخش دفتر زندگي نيست ، بلكه غروب از يك جهان وطلوع در جهان ديگر است . مرگ نسبت به دنيا مرگ است و نسبت به جهان پس  از دنيا تولد در نتيجه ، آدمي مطلق ندارد.

3-   پيامبر اسلام (ص) فرمودند :

« براي بقا خلق شده ايد نه براي نابودي وفنا ، وبا مرگ تنها از عالمي به عالم ديگر منتقل مي شويد.»

روح از ديدگاه قر آن :

قرآن براي مرگ وقبض روح انسان تعبير خاصي به كار برده است كه نشان دهندة غير مادي بودن روح است .

قرآن در حدود بيست مورد از مرگ تعبير به «توفي» نموده وفرموده است خداوند يا مأمورين او انسان را هنگام مرگ «توفي»مي كند.

توفي در لغت يعني دريافت چيزي بي آنكه كوچكترين نقصاني در آن روي وهر يا چيزي از آن بر جاي ماند . وقتي گفته مي شود وكسي تمام حق خود را توفي نموده واستيهاي حق ، منظور اين است كه تمام حق خود را بي كم وكاست ، دريافت نمود.

آيه : « وگفتند آنگاه ما كه (با مرگ )در زمين نا پديد شديم آيا دوباره آفريده خواهيم شد ؟ حقيقت اين است كه آنها (ازروي غيا و) ملاقات پروردگار خويش را انكار مي كنند . بگو فرشته مرگ كه بر شما گماشته شوه ، جان شما را هنگام مرگ مي گيرد پس به سوي پروردگار تان باز گردانده مي شويد. »

آيا شما نيز كه مكالمه انسان را در زمين مگ وبعد از آن با مامورين الهي بيان مي كند ونيز آيه بالا مؤيداين مطلب است .

حيات در عالم برزخ :

البته مسلم است كه درك خصوصيات عالم برزخ براي كسي كه در اين جهان مادي زندگي مي كند به طور كامل امكان پذير نيست . انسان از واقعيات اموري مي تواند به طور كامل آگاه گردد كه در محدودة زندگي او قرار گيرد و چون جهان برزخ جنبه مادي نداشته واز جهات بسياري با عالم ماده تفاوتهاي اساسي دارد، انسان ار درك كامل آن ناتوان است .

آنچه مادربترة خصوصيات جهان برزخ با توجه به دلايل عقلي و تعاليم رسيده از پيشوايان اسلام مي دانيم ، اين است كه عالم برزخ جنبه مادي نداردو اگر چه از جهاتي چند شبيه اين عالم است ولي از جهات ديگر به كلي با آن تفاوت دارد و نظامي غير از نظام اين عالم بر آن حاكم است . چون عالم برزخ بسياري از محدودت هاي عالم مان را ندارد از گستردگي و عظمت و صف ناپذيري بر خوردار است . در توصيف وسعت و عظمت عالم برزخ در بعضي از روايات از نظر كمك به فهم مطلب ، گفته شده است كه تمامي زمين و آسمان ها در برابر آن همچون حلقه اي است در بيابان ! همچنين ، عالم برزخ نسبت به عالم ماده تشبيه شده است به عالم خارج نسبت به محيط داخل رحم ، زير از ماني كه چنين در محيط محدود به رحم به سر مي برد. قادر به درك جهان خارج و وسعت و گستردگي آن نيست.

 

جهان در آستانه قيامت :

آنچه از آيات قرآني در بارة قيامت فهميده مي شود اين است كه مقارن بر پايي قيامت ، انقلاب و دگرگوني بس بزرگي است كه در سرتاسر جهان واقع مي شود وبه فرمان خدا تمام موجودات زندة اين جهان مي ميرند . در اين ميان در سرتاسر آسمان وزمين نيز تحولي عظيم واقع مي شود. با زلزله اي هولناك زمين و كوهها خرد و متلاشي مي شوند و بناي آسمان سست شده ودر هم مي شكافد و واقعه بزرگ به وقوع مي پيوندد. در اين هنگام ، آفتاب در هم پيچيده مي شود و ستارگان فرو مي ريزند . كوهها چون پشم زرد شده متلاشي مي گردند و مانند ذرات گرد در هوا پراكنده مي شوند.

سپس بار ديگر فرمان خدا صادر مي شود و تمامي مردم به قدرت خدا از دل ذرات خاك خارج مي شوند ودر عرصه محشر نظاره گر واقعه اي بس عظيم وپر هيبت مي شوند.

در چنان روزي ، انسان زشتكار مي گويد : كجا مفرو پناهي هست ؟ اما هرگز مفرو پناهي نيست . آن روز جز درگاه خدا هيچ آرامگاهي نيست.

در عرصه محشر ، پاكان و ناپاكان از چهره و سيمايشان شناخته مي شوند . همراه اهل ايمان نوري است كه در نتيجه ايمان و عمل صالح بدست آورده اند و اينك روشني بخش هاشان شده است .

معاد جسماني :

معاد بازگشت هر چيز است با تمام هستي خود به سوي مبرا كه از آنجا گرفته است . بنابراين لازم است در قيامت كبري بدن به روح بپيوندد و آدمي با تمام ابعاد وجودي خود در پيشگاه خداوند متعال حاضر شود. لذا معادله تنها بازگشت روح به سوي خالق خويش است ، بلكه بدن نيز در اين مسير وبازگشت همراه روح است واين ، معناي جسماني بودن معاد است كه اعتقاد به آن از نظر تعاليم اسلامي لازم و ضروري است .

در آيات متعدد قرآني به برخاستن انسانها از قبرها و سخن گفتن اعضاي انسان اشاره شده است كه همگي نشان دهندة جسماني بودن معاد است . از آن جمله در سورة يس آيه 51 مي فرمايد : « ودميده شود در صور و آنگه ايشان از قبرها ي خود به سوي پروردگارشان بشتابند .» ونيز در توصيف نعمت هاي بهشتي به وجود غذا و ازدواج و امثال آن يقرع شده است كه بيانگر وجود لذات مادي همراه لذات روحاني است . همين طور است در مورد عذا بهاي موجود در جهنم .     

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بنام خدا

عالم قبل از اين عالم

«  نويسنده : سيد حسن ابطحي  »

 

 

طبق احاديث بسياري كه نه انكارشان و نه محل ترديد و شك است پيشوايان اسلام فرمودند خداي تعالي ارواح را دو هزار سال قبل از ابدان خلق فرموده و با توجه به اينكه به مدلول آيه ي شريفه ي قرآن به ضميمه ي تفاسيري كه شده است وقتي حضرت آدم خلق شد همه ذريه اش حاضر بودند و خداي تعالي آنها را مورد خطاب قرار داد و فرمود آيا من خداي شما نيستم همه آنها گفتند چرا تو خداي ما هستي منظور از اين ابدان بدن هاي ذره اي كوچك شبيه به همين بدن ها بوده است و بنابراين منظور از خلقت ارواح قبل از بدن ها همان بدن هاي كوچك « عالم ذر » مي باشد . و انسان در همان عالم ارواح يعني در همان مدت دو هزار سال همه ي علوم حقيقي را كه امروز به صورت فطرت و عقل در او جلوه مي كند ياد گرفته و چون اختيار داشته توانسته راه حق و باطل را اختيار نموده و جمعي غير شيعه و منحرف از راه راست بوده اند .

 

 

 

 

 

 

ارواح و اشياء نوراني

«   نويسنده : فخر رازي   »

 

يكي از علماء و نويسندگان بزرگ نقل مي كند : شبي خواب از سرم پريده بود و با آنكه بسيار خسته بودم هرچه مي كردم به خواب نمي رفتم لذا از ميان رختخواب بيرون آمدم و به اتاق كتابخانه و مطالعه ام رفتم و اتفاقا” كتابهايي را كه در مسأله روح و تحقيق از حقيقت و آثار و صفات آن داشتم رديف كرده بودم تا در باره ي مسائل روح تحقيق بيشتري بكنم ، ناگهان صدايي شبيه به صداي تعدادي گنجشك كه به جان هم بيفتند در خارج اتاق جلب توجه مرا كرد ،‌ لذا از اتاق بيرون آمدم . هوا بسيار تاريك بود ، اما روي ايوان بزرگ منزل ما حدود چهل يا پنجاه شئي نوراني شبيه به جرقه ي آتش اين طرف و آن طرف مي رفتند و قطعا” صدايي كه به گوشم مي رسيد از اينها بود . من اول فكر كردم خيالاتي شدم و يا خواب مي بينم ، لذا مقداري چشمم را ماليدم و قدري خودم را تكان دادم و يقين كردم نه به خواب رفتم و نه خيالات مي كنم لذا مدتي كنار ايوان نشسته و به اين اشياء نوراني نگاه مي كردم در اين بين همسرم كه ديده بود من مدتي است از اتاق بيرون رفته ام و چون مقداري هم كسالت داشتم در پي من حركت كرده بود و من كه مبهوت آنها شده بودم وقتي ناگهان او را در كنار خود ديدم از جا پريدم و به او گفتم : ببين تو هم آنچه را كه من مي بينم مشاهده مي كني يا نه ؟ او گفت : راستي اين اشياء نوراني چيست كه در اينجا پراكنده اند ؟ در اين بين يكي از آن اشياء نوراني به طرف همسرم آمد و او هم بي اختيار دهانش را باز كرد و آن شئي نوراني را بلعيد و بقية اشياء نوراني هم از چشم ما محو شدند . من به همسرم رو كردم و گفتم : آن را چرا بلعيدي ؟ گفت : من چيزي متوجه نشدم فقط خميازه ام گرفت ، وقتي خميازه كشيدم و چشمم را روي هم گذاشتم و باز كردم احساس كردم كه هواي دهانم معطر و خنك شده ولي آن را طبيعي تصور مي نمودم .

من كه آن شب و شب هاي قبل و بعد از آن مشغول مطالعه ي مسائل روحي بودم و از طرفي چهارماه بود كه همسرم حامله شده بود و مي دانستم كه « جنين » در رحم پس از چهار ماه روح در بدنش وارد مي شود . با خودم گفتم : نكند كه اين شئي نوراني همان روح جنين باشد كه در رحم همسرم بايد اين ايام وارد شده و به جنين ملحق گردد  ؟

لذا چند روزي اين موضوع فكر مرا كاملا” به خود مشغول كرده بود و با هر يك از دانشمندان « علم الروح » هم كه حرف مي زدم از اين موضوع چيزي نمي فهميدند ولي آنچه من حدس مي زدم آنها هم احتمال مي دادند تا آنكه چهارماه از اين جريان گذشت ، شبي در عالم خواب ديدم باز همان اشياء نوراني روي ايوان منزل ما دور يكديگر جمع اند و سر و صداي عجيبي به راه انداختند ، اما اين دفعه آنها را  را به شكل انسان هاي كوچك نوراني مي بينم و حرف هاي آنها را مي فهمم . آنها به يكديگر مي گفتند : الآن حامد به جمع ما برمي گردد و از اين جهت اظهار خوشحالي مي كردند . ضمنا” به خاطر آنكه من دوستي داشتم به نام حامد كه در يك حادثه رانندگي از دنيا رفته بود . لذا اين جمله مرا تكان داد و از وحشت از خواب پريدم وقتي بيدار شدم متوجه شدم كه همسرم در حال خواب ناله مي كند كه ناگهان به چشم خود ديدم كه همان شئي نوراني از دهان همسرم كه خواب بود بيرون آمد و به طرف ايوان رفت و من وقتي سراسيمه به طرف ايوان دويدم چيزي مشاهده نكردم در اين بين همسرم از خواب بيدار شده بود و احساس درد زايمان مي كرد با آنكه هنوز يك ماه به وضع حملش باقي بود ما او را فورا” به بيمارستان رسانديم و او همان شب با ناراحتي زيادي وضع حمل كرد ولي آن طفل كه پسر هم بود مرده به دنيا آمد . من با آنچه كه در اين دو جريان مشاهده كردم يقين بر عالم قبل از اين عالم براي ارواح نمودم زيرا به هيچ وجه آنچه را كه ديدم برايم قابل توجيه و تأويل بر غير اين تصور كه عرض كردم نمي باشد .

 

ارواح در گوشه باغ

«  نويسنده : ‌شيح حر عاملي  »

 

روزي در باغي يكي از داشمندان و علماء علم الروح و جنبه ي مديومي بسيار قوي بود نشسته بودم و در باره ي روح و كيفيت تجسم حرف مي زديم . ناگهان آن دانشمند گوشه اي از باغ را به من نشان داد و گفت آن جا را ببين . من به آن طرف نگاه كردم اما چيزي نديدم به او گفتم : من در آنجا چيزي نمي بينم . آن دانشمند از جا برخاست و پشت سر من قرار گرفت و از پشت سر دستهايش را روي چشم من گذاشت و به من گفت : وقتي دستهايم را از روي چشمت برداشتم بدون پلك زدن دقيقا” به همان محلي كه به تو نشان دادم نگاه كن تا ببينم مي تواني ارواحي را كه آنجا هستند ببيني يا خير ؟

وقتي او دستهايش را از روي چشم برداشت و من به همان محلي كه او مي گفت نگاه كردم ديدم سه نفر با خصوصياتي كه مي گويم دور يكديگر نشسته اند . آنها صورتشان بسيار زيبا بود ولي معلوم نمي شد كه لباس در بدن دارند يا خير ؟

آنان مثل بخار آب رقيق بودند كه حتي اشيائي كه آن طرف آنها قرار گرفته بود كاملا”
ديده مي شدند . آنها مثل انسان هاي ديگر حركاتي داشتند كه كاملا” مشخص بود . آنها با هم حرف مي زدند ولي من صدايشان را نمي شنيدم . اما از حركات دست و سرشان مي فهميدم كه با هم حرف مي زنند لذا به آن دانشمند كه همچنان پشت سر من ايستاده بود گفتم : من اينها را با اين خصوصيات مي بينم آيا ممكن است صداي آنها را هم بشنوم . گفت : همان طور كه نشسته اي پلك نزن و صورتت را برنگردان و چشمت را از آنها برندار تا شايد موفق شوند كه صداي آنها را به گوش تو برسانم . من اطاعت كردم پس از چند لحظه ديدم آنها كم كم مثل ابر سياهي كه ديگر آن طرف آنها ديده نمي شوند شكل گرفتند . و همچنين صداي آنها كه اول آهسته به گوشم مي رسيد بلند و بلندتر شد تا آنكه مثل معمول مي شنيدم كه آنها مطالبي در ارتباط با مسائل علمي فوق العاده عميق با يكديگر رد و بدل مي كنند .

اينجا من شوق زده شدم و از آن دانشمند سئوال كردم حالا مي توانم از آنها عكس هم بگيرم ياخير ؟ او گفت : بله مي تواني ،‌ ولي اگر چشمت را از آنها برداري دوباره معلوم نيست كه من بتوانم آنها را براي تو مجسم كنم . من به او گفتم : مگر آنها را شما مجسم كرده اي ؟ گفت : بله آنها با خواست من اينگونه مجسم شده اند . دوربين را برداشتم و يك عكس رنگي از آنها گرفتم ولي عكس را كه مي گرفتم طبق عادت به دوربين نگاه كردم كه بعد از آنها را نديدم .

 

 

عالم عجيب ارواح

«  نويسنده : حاج محمود علي محمدي  »

 

 

          جواني به نام محمد شوشتري كه پدر و مادرش در تهران زندگي مي كنند و در يك حادثه اتومبيل راني از دنيا رفته و جريان عجيب زندگي عالم بعد از مرگ خود را براي يكي از دوستانش تعريف مي كند . دوستش كه از مردان معروف علم و دانش است مي گفت : همان روزي كه او تصادف كرده بود و من نمي دانستم كه او مرده‌ ، شبش وي را در خواب ديدم كه با عجله به طرف من مي آيد و با خوشحالي كامل مي گويد من مرده ام .

من مي خواهم جريانات بعد از مرگم را هر شب چند دقيقه براي تو بگويم تو حاضري به آنها گوش بدهي ؟ برات خيلي آموزنده است . من گفتم بسيار خوب شروع كن او گفت اين طور كه نمي شود بيا با هم به ويلائي كه همين امروز تحويل من داده اند برويم و آنجا بنشينيم .

دو نفري به راه افتاديم و در باغ بزرگي رسيديم . درِ باغ از طلا و نقره و جواهرات
ساخته شده است او با اشاره و اراده اي بدون آنكه دستش را دراز كند و در را باز كند مثل وقتي كه انسان اراده مي كند دستش را بلند نمايد بلند مي شود . در باغ را باز كرد و ما دو نفري وارد باغ شديم و مستقيما” به طرف قصري كه در وسط باغ بود رفتيم . حالا اين باغ چه خصوصياتي داشت بماند زيرا در ضمن مطالبي كه براي من نقل مي كند ،‌ خصوصيات باغ را هم تا حدي خواهم گفت .

اين قصر اتاق هاي زيادي داشت . ولي در وسط اين اتاق ها تالار بزرگي وجود داشت كه صدها مبل مخملي نرم در اطرافش گذاشته بودند . من و او در گوشه اي از اين تالار پهلوي يكديگر نشستيم . او حس كرده بود كه من مبهوت اين باغ و اين قصر شده ام و ممكن است به سخنانش گوش ندهم . لذا به من گفت : اگر مي تواني ششدانگ حواست را به من بدهي قضيه ام را شروع كنم گفتم : بسيار خوب اين كار را مي كنم . لذا با دقت مطالب او را گوش دادم و به ذهنم سپردم و وقتي بيدار شدم فورا” آنها را نوشتم و اينك تحويل شما مي دهم .

او گفت : اولا” به شما بگويم كه راحت ترين مرگ ها براي كسي كه دلبستگي به دنيا ندارد و تزكيه نفس كرده است مرگ دفعي و ناگهاني است . زيرا من وقتي تصادف كردم اصلا” متوجه نشدم كه مرده ام فقط وقتي چشمم به بدنم افتاد كه فرمان ماشين به سينه ي جسدم فشار آورده و قلب مرا له كرده متوجه شدم كه مرده ام . در اين بين كه نمي دانم همان لحظه اي بود كه تصادف كردم يا بعد از تصادف چون به قدري سريع بود كه اين موضوع را متوجه نشدم . ديدم جوان خوش قيافه اي دست مرا گرفته و به طرفي مي برد به او سلام كردم او با تبسم جواب خوبي به من داد و گفت : نترس من به تو از هركس مهربان ترم زيرا تو دوست دوستان و ارباب من هستي . گفتم : دوستان و ارباب شما چه كساني هستند ؟ گفت : من خدمتگزار خاندان پيامبر اسلام و دوستان من هم همان ها هستند . من آمده ام شما را به خدمت آنها ببرم . آنها به من گفته اند شما مي آييد و من به استقبال شما آمده ام . گفتم : اسم شما چيست ؟ آن جوان گفت : اسم من « ملك الموت » است . من به او گفتم : در دنيا شما را طور ديگري معرفي كرده اند اهل منبر مي گفتند : شما با مردم خيلي با خشونت و سنگدلي رفتار مي كنيد ولي من حالا از شما اين همه مهرباني و محبت مي بينم .

حضرت ملك الموت با چشم هاي بسيار زيبا و درشت و پلك هاي بلند و صورت نوراني و بسيار وجيه نگاه محبت آميزي به من كرد و با حياي عجيبي فرمود : راست مي گويي بعضي از ما گاهي مجبوريم كه با دشمنان شما شيعيان و كساني كه خيلي دنيا پرست اند قدري خشونت كني آنها آن را مي گويند و الا خداي تعالي در من و گروهي كه من در آنها هستم به هيچ وجه غضب بيجا و سبعيت كه از صفات حيواني است قرار نداده بلكه ما هم مثل حضرت جبرئيل افتخار خدمتگزاري اهل بيت عصمت و طهارت را داريم و مطيع آنها هستيم آنها هر صفت خوبي كه داشته باشند ما هم بايد به همان صفت متصف باشيم و آنها داراي خلق عظيم و مهرباني كاملي هستند .

در اينجا از خواب بيدار شدم و مطالب فوق را كه آقاي شوشتري برايم گفته بود همه را يادداشت كردم و چون نمي دانستم كه  او فوت شده متوحش از خانه بيرون آمدم و يكسره به در منزل او رفتم كه متأسفانه تازه خبر فوت او به اهل خانه اش رسيده بود و آنها فوق العاده ناراحت بودند فرداي آن روز آنچه را كه او از مطالب بالا براي من گفته بود با احاديث اسلامي و چند كتاب ديگر مقايسه كردم و ديدم مطالب او كاملا” با آنها تطبيق مي كند ضمنا” چون او به من وعده كرده بود كه تا ده شب اين برنامه را ادامه دهد و بعد متوجه شدم كه رؤيايم هم صادقه بوده زيرا من كه نمي دانستم او فوت شده و بعد ديدم همين طور بوده است .

 

 

يعني اعاده روح يك قانون بزرگي تعالي است . كه تمام مخلوفات را به عضويت يا پاداش اعمال خود مي رسند .

تجديد حياط در اين دنيا محدود است و بلاخره ارواح پاك بايد در عوالم عاليزي رفته زندگاني نمايند . ما نمي توانيم از روح مراقبت كنيم مگر آنكه با روش هاي آن آشنا شويم .

رعايت كردن كلمه اي از مراسم عبادت و دين مي آيد . معني آن مواظبت چيزي بودن و همچنين احترام گذاشتن به چيزي است ، اين تعريف از مراقبت از روح تعريف كسي  است كه به چيزي اندك خرسند شده است و با مراقبت فروتناند سرو كار دارند نه درمان اعجاز آميز ولي تعريف محتاطانه من اشارات ضمن عملي اي براي طريقي كه با خودمان و با يكديگر برخورد مي كنيم دارد . مراقبت از روح اساسا” روش متفاوتي از تلقي زندگي روزمره و جست و جوي خوشبختي است . تاكيد ممكن است بر مسائل و مشكلات نباشد .

اولين نكته اي كه بايد در مورد مراقبت از روح در نظر داشته باشيم آن است كه اساسا” روش براي حل مسائل نيست هدف آن ساختن يك زندگي بدون مشكلات نيست بلكه من و ارزش بخشيدن است كه به اتفاق با روح بودن مي آيد . از لحاظي بيشتر شبيه به يك دعوت كردن است تا روان درماني چرا كه در ارتباط پروراندن يك زندگي غني و پرمعني در خانه و جامعه است همچنين به اين خاطر دعوت كردن است كه از هريك از ما به كار بردن قوه تخيل را مي طلبد علاقه مند شدن به روح احتياج به مقدار معين فرصت براي تفكر و درك دارد به طور معمول آنقدر با نوسانات روان يكي شده ايم كه نمي توانيم عقب بايستيم و به آن به خوبي بنگريم .

كمي فاصله به ما اجازه مي دهد نيروهاي محرك را در ميان عوامل گوناگوني كه زندگي روح را تشكيل مي دهند ببينيم با علاقه مند شدن به اين پديده ها شروع به ديدن پيچيدگي وجود خود مي كنيد معمولا” ما اين پيچيدگي ها را كه غفلت از دنياي خارج با هزاران مسئله و پريشاني به ما يورش مي آورند احساس مي كنيد .

اگر ما روح را بهتر مي شناسيم ممكن بود براي تضادهاي زندگي آماده تر مي بوديم . اغلب احساس مي كنم وقتي كسي با نگراني در مورد گروهي كه در زندگي خود را گرفتار مي بيند صحبت مي كند و آن معضل را غير قابل حل و دردناك مي يابد و براي گشودن آن به درمانگر حرفه اي مراجعه مي كند دستاورد او فقط پيچيدگي زندگي انسان است كه يكبار ديگر خود را نشان مي دهد اكثر ما زندگي روزمره خود را توأم با نحوه برخورد روانشناسانه ساده مي كنيم با اين توقع كه زندگي و روابط مان  ساده خواهند بود . عشق به روح از ما درك پيچيدگي هايش را مي طلبد . اغلب مراقبت از روح به معني آن است كه وقتي تضادي در سطحي عميق وجود دارد جانب هيچ طرفي را نگيريم شايد لازم باشد كه قلبمان تا آن حد گشاده باشد كه تضادها و كشمكش ها را در خود جاي بدهد روح خود را به رنگ هاي متنوع نشان مي دهد به تمام رنگها از جمله خاكستري ،‌ آبي ، سياه براي مراقبت از روح ما بايد تمام طيف رنگهاي آن را مشاهده كنيم و در مقابل وسوسه پذيري رنگهاي درخشان سفيد و قرمز و نارنجي مقاومت مي كند نشان دهيم .

ايده درخشان رنگي كردن فيلم هاي سياه و سفيد موافق با طرد رنگ هاي سياه و خاكستري در فرهنگ ماست در جامعه اي كه در مقابل اساس غمباري زندگي مقاومت مي كند و افسردگي هم چون يك دشمن و يك ناخوش غير قابل علاج تلقي مي شود ، با اين حال در چنين جامعه اي كه تنها به نور پايبنده است افسردگي قوي خواهد بود ، به آساني با آن توأم مي شود به دفاع برخيزيم حتي بيشتر از اين شايد لازم باشد ذوقي را براي حالت افسرده بوده در خود پرورش دهيم و يك احترام مثبت براي جايگاه آن در روح ما ممكن احساس كنيم به خاطر شكست پايمال شده ايم ولي شايد اهداف رفيع ما نياز به كمي تباهي داده شده باشد اگر كه قرار است نقش خلاقي در زندگي انساني داشته باشند كمال به دنبال تصور تعلق دارد طبق تعليمات سنتي روح احاطه شده از زندگي و نه روح بلند پرواز است كه انسانيت را تعريف مي كنند .

اگر قلون من از نگراني درد مي كند اين عضو فقط يك قطعه گوشت نيست كه به طور بيولوژيكي فعاليت مي كند بلكه ارتباطي با آگاهي داشته و نوعي بيان به خصوص خود را دارد .

ساندرور فرنزي كه همكار برجسته فروبر بود اعضاي بدن را به عنوان در عضوي كه احساسات عاشقانه خود را دارد بيان كرد .

آنطور كه من از حرف  او برداشت مي كنم منظور او آن است هر عضوي زندگي شخصي خود و حتي مي توان گفت شخصيتي دارد كه از فعاليت خود لذت مي برد قولون من خوشحال نبود و اگر مي توانستم به شكاياتش گوش دهم ممكن بود بفهمم چه چيزي ناراحتش كرده است .

اسطوره ها و علامت ها و نشانه ها به طور تاريخي پشت سر هم قرار دارند . يك ملت را داستان خلقت و رب النوع هايش را مي گويند و سپس شروع به پرستش اين رب النوع كرده و خلقت خود را آئين ها جشن مي گيرد اگرچه اساطير روش براي داستان سرائي در مورد تجربياتي است كه احساس شده اند و واقعي نيستند شعائر اعمالي هستند كه با ذهن و دل سخن مي گويند ولي لزوما” از نظر واقعي نيستند در كليسا مردم نان نمي خورند تا شكمشان سير شود بلكه روح خود را غذا مي دهند .

پيرامون خلاقيت كه در زندگي حرفه اي منبع بالقوه روح است افساني پردازي بسيار شده است معمولا” ما خلاقيت از نقطه نظر در روح جوان مي نگريم و آن را با ايده محاصره مي كنيم . از اين لحاظ اكثر كارها نه تنها خلاق نيستند بلكه عادي تكراري و عمومي نيز هستند .

در معنويت ما در جستجوي آگاهي بيداري و بالاترين ارزش ها هستيم در با روح بودن ما لذت بخش ترين و خسته كننده ترين تجربيان انساني و عواطف تن مي دهيم اين دو جهت گيري اساس نبض زندگي انساني هستند و تا حدي براي يكديگر اهميت دارند ايمان هديه روح است كه اجازه مي دهد روح شكوفا نگه داريم .

وقتي ايمان پر از روح باشد هميشه در خاك حيرت و سئوال مي رويم ايمان نگه داشتن تواضعي و پر از نگراني موضوع انسان ايمان نسبت چرا كه شك بعنوان سايه آن مي تواند به ايماني كه به طور كامل پخته شده است وارد شود اعتماد به خود يا ديگران و يا به زندگي را تصور كنيم كه احتياجي به اثبات و دليل نداشته باشد و بتواند شك را در خود داشته باشد .

مردم گاهي اعتماد به رهبران روحاني پيدا مي كنند و اگر آن شخص نتواند به طور ايده آل زندگي كند حس مي كنند به طور وحشتناكي مورد ضيافت قرار گرفته اند .

در طول تاريخ مكتب هاي معيني از انديشه را مي يابيم . افلاطيون رنسانس و با شاعران رومانتيك كه توجيه شان را روي روح متمركز كرده اند جالب است كه اشاره كنيم اين نويسنده ها كه روح را در نظر داشته باشند بر موضوعات معين مشتركي آلزيم و فيالات باند پروازند كاميابي ها استثنايي تاكيد كرده اند كه رابطه داشتن ويژگي تصورات فناپذيري و لذت بردن از جمله آنها است و البته چيز ديگر است در دنياي كه روح فراموش مي شود در فهرست اولويت ها در آخرين رتبه قرار مي گيرد مثلا” در دوره تحصيلي عقل گرايي مدارس ها درس علوم و رياضيات از مهمترين درسها تلقي مي شوند چرا كه آنها موجب پيشرفت بيشتر تكنولوژي مي شوند اگر ارفاقي در درسها پايه قرار است بشود اول از همه درس هنر است حتي قبل از ورزش استدلال واضح اين است كه خواندن درس هنر ضروري نيست ما بدون تكنولوژي نمي توانيم زندگي كنيم ولي بدون زيبايي مي توانيم .

راستي چند مسئله ديگر در مورد روح بدانيم ، مطالعاتي كه در آثار اقوام به روح به عمل آمده  از روي تصاويري كه در غارها به جاي گذاشته اند و از طرز تدفين اموات آنان چنين برمي آيد كه اقوام مختلف ولو آنكه وحشي بوده اند به چيزي پس از مرگ عقيده داشته اند 000

و كم و بيش براي انساني كه مي ميرد در روح يا چيزي شبيه به آن قائل بوده اند . بهر نسبت كه انسان پيشرفت كرده ، اين عقيده راسخ تر شده و روح و معاد بيش از پيش مورد توجه قرار گرفته در آغاز ظهور بشر طبعا” انديشه در باره روح يا چيزي از اين قبيل در ذهن انسان راه يافته چون وقتي يك آدم همنوعش را مي ديد ناگهان و يا به علتي خشك و سرد به زمين افتاد خواه ناخواه از خود مي پرسيد چرا اين فرد به اين صورت در مي آيد ؟

او هم اكنون با من چه فرقي دارد . و همين فرق بين زنده و مرده او را به اين اصل هدايت مي كرده كه چيزي وجود داشته و اينكه از آن مرده گرفته شده و در نتيجه از همان اوايل اين چيز به هر نام ناميده شود او را به انديشه هاي دور و درازي فرو  برد و بعدها در اين خصوص جواب هايي به ذهنش رسيد كه هنوز هم مي رسد .

مردم عهد باستان براي اين پديده كه با نبودنش انسان به مردن تبديل مي شود تعبيرات و تشبيهات و فرقياتي آورده بودند مثلا” بعضي ها مثل وزش باد را مي توان  حس كرد و همين طور آن را مثل هوا مي دانستند .

به داستان آقاي نجفي گوش دهيد كه مسئله هايي از روح است ، آقاي ( ره ) مرده بودند پس ديدند كه ايستاده اند و بيماري بدني كه داشتند ندارند بلكه تندرستند ولي خويشان در اطراف جنازه اش جمع شده و برايش گريه مي كنند در آن هنگام ايشان از گريه آنها اندوهگين شد و به آنها گفتند : من نمرده ام بلكه بيماريم رفع شده است ولي هيچ يك از آنها به حرف او گوش نمي كردند و مثل اينكه اصلا” او را نمي ديدند و گويا صدايش را هم نمي شنيدند پس در آن هنگام داشتند كه آنان از او دورند مع الوصف او به نظر آشنايي و دوستي آنان به آن جنازه مي نگريستم به آن جا بيشتر نگاه مي كردم تا اينكه جنازه را بعد از غسل و ديگر كارها به قبرشان و ايشان هم جزء مشيعين بودند .

مع الوصف در ميان تشييع جنازه كنندگان بعضي از جانورهاي وحشي و درندگان ،‌ از هر قبيل مي ديدند كه آن جانوران همانند حيوانات اهلي به آنان آزار و اذيت نداشتند و گويا با همديگر مأنوس بود نه در هر صورت جنازه را كه ممرازيد نمودند در كنار گور ايستاده و به او تماشا مي كردند ناگاه ترس و وحشت فوق العاده غير قابل توصيف بر من عارض شده روح من در كنار آنها بود ولي زنده بود هم  و من ديدم نتيجه گيري :

نتيجه مي گيريم كه فقط روح بشر قادر است انديشه كند ،‌ نه جسم و عنصر مادي مغز كه طبيعي مسلكان مي گويند . روحاني در زمان هاي قديم وقتي خداوند جسم آدم را ساخت به روح گفت بيا برو در بدن اين آدم ولي هر كار كه كردند نرفت از آخر با آهنگ ترانه به بدن انسان رفت .

 

فراگيري عشق به روح

علاقه مند شدن به روح احتياج به مقدار معيني فرصت براي تفكر و درك دارد. به طور معمول آنقدر با نوسانات روان يكي شده ايم كه نمي توانيم عقب بايستيم و به آن به خوبي بنگريم. كمي فاصله به ما اجازه مي دهد نيروهاي محرك را در ميان عوامل گوناگوني كه زندگي روح را تشكيل مي دهند ببينيم. با علاقه مند شدن به اين پديده ها شروع به ديدن پيچيدگي هاي وجود خود مي كنيد. معمولاً ما اين پيچيدگيها را كه غفلتاً از دنياي خارج با هزاران مسئله و پريشاني به ما يورش مي آورند احساس مي كنيد. اگر ما روح را بهتر مي شناختيم ممكن بود براي تضادهاي زندگي آماده تر مي بوديم. اغلب احساس مي كنم، وقتي كسي با نگراني در مورد گرهي كه در زندگي، خود را گرفتار آن مي بيند، صحبت مي كند و آن معضل را غيرقابل حل و دردناك مي يابد و براي گشودن آن به درمانگر حرفه اي مراجعه مي كند، دستاورد او فقط پيچيدگي زندگي انساني است كه يك بار ديگر خود را نشان مي دهد. اكثر ما زندگي روزمره خود را توأم با نوعي برخورد روانشناسانه ساده مي كنيم. با اين توقع كه زندگي و روابطمان ساده خواهند بود. عشق به روح از ما درك پيچيدگيهايش را مي طلبد.

          اغلب مراقبت از روح به معني آن است كه وقتي تضادي در سطحي عميق وجود دارد جانب هيچ طرف را نگيريم. شايد لازم باشد كه قلبمان تا آن حد گشاده باشد كه تضادها و كشمكش ها را در خود جاي بدهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتيجه گيري

من توانستم با نوشتن اين تحقيق روح را بهتر بشناسم، هر چند كه قبل از آن خيلي از روح و متافيزيك اطلاعاتي نداشتم ولي هميشه دوست داشتم بدانم.

توانستم با زندگي روح آشنا شوم. من بعد از نوشتن اين تحقيق حتي احضار روح را نيز آموختم و آموختم كه چگونه مي توانم با چنين موجودي برخورد داشته باشم.

و در آخر من از اين تحقيق نتيجه گرفتم كه خداوند چقدر بزرگ و عظيم است كه توانسته ما را چنين بيافريند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مأخذ

1-   قدرت روح، نويسنده توماس مور، مترجم: كامران پروانه، انتشارات افرنگ

2-   سياحت شرق و غرب، آق نجفي قوچاني، انتشارات سرسبز

3-   ارواح و اشباح، اسدالله شهرياري، انتشارات باربد، سال نشر، چهارم 1381

4-   روح، سيد جمال الدين، انتشارات افلاك، 1382

5-   روح و معماي مرگ، محمد مهدي علي خواه، انتشارات جمال الحق، بهار 1371

6-    مقدمه بر پديدارشناسي روح، گئورك ويلهلم فريدريش هگل، ترجمه، دكتر محمود عباديان، انتشارات انزلي

7-   روح در قلمرو دين و فلسفه و ادبيات، نصرالله آژنگ، انتشاران آبگينه

8-   الاصول الكافي، تأليف شيخ كليني، مترجم، شيخ محمدباقر كمرئي، انتشارات اسلاميه

9-   منتخب التواريخ، محمدعلي خراساني

10- عالم قبل از اين عالم، سيد حسن ابطحي

11- ارواح و اشياء نوراني، فخر رازي

12- ارواح در گوشه ي باغ، شيخ حر عاملي

13- عالم عجيب ارواح، حاج محمدعلي محمدي

14- نهج البلاغه

15- اعتقادات صدوق

16- معاني الأخبار

17- ترجمه تفسير الميزان

18- داستان هاي شگفت انگيز آيت الله دستغيب

19- ترجمه تفسير الميزان (جلد دوم)

20- ميزان الحكمه به نقل از بحارال نوار

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس