دانش آموزی - 96

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

ویژگی افرادی که عزت نفس پائین دارند :

بازديد: 701

 

ویژگی افرادی که عزت نفس پائین دارند :

تمامی افراد چه آن هایی که عزت نفس پایین دارند چه آن هایی که عزت  نفس بالا دارند در مواجهه  با شکست دچار خود تردیدی می شوند و در نتیجه از تلاش خود به مقدار قابل توجهی می کاهند. افراد با عزت نفس پایین در مقابل شکست دست از تلاش بر می دارند، در صورتی که افراد باعزت نفس بالا به حال اول خود بر می گردند، درست مثل این که هیچ اتفاقی رخ نداده است.

افراد با عزت نفس پایین خودشان را با افراد با عملکرد بالا مقایسه می کنند و به این نتیجه می رسند که چیز زیادی کسب نکرده اند. در نتیجه، آن ها نمی توانند به خاطر آن چه قبلا انجام داده اند احساس غرور کنند و لذا، شروع می کنند به این که خود را بازنده ببینند.

افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند به تمامی مسائل با دید منفی می نگرند و به جای این که مراحل رشد و تکامل شخصیت را با جسارت طی کنند به دوره طلایی آسایش و امنیت زمان طفولیت بر می گردند. آن ها در مواجهه با دیگران احساس ترس دارند، بسیار حساس هستند، دیدی سطحی دارند، بد بین هستند، در خرده گیری و عیب جویی از سایرین افراط می کنند، از تغییر وحشت دارند، از قبول مسئولیت شانه خالی می کنند، کم رو هستند، برای پذیرفته شدن از سوی دیگران عواطف و احساسات شان را بروز نمی دهند، جرات آغاز به کار را به تنهایی ندارند، از مسخره کردن دیگران و سقوط و لغزش آنان لذت می برند و از جنب و جوش و فعالیت زیاد بیزارند.

پژوهش نشان می دهد افراد با عزت نفس بالا بعد از شکست، نهایتا افراد با عزت نفس بالا را برای مقایسه انتخاب می کنند، زیرا افراد با عملکرد بالا در آن ها انگیزه گسترش مهارت ها را به وجود می آورند. توجه داشته باشید که بعضی از مردم هرگز گروه با عملکرد بالا را به عنوان استاندارد مقایسه خود انتخاب نمی کنند، برای افراد با عزت نفس پایین انتخاب افراد با عملکرد بالا ویرانگر خواهد بود.

وقتی عزت نفس پایین باشد، مقاومت در برابر نا ملایمات از بین می رود، این افراد بیش تر تمایل به اجتناب از مشکلات دارند تا این که با آن ها روبه رو شوند و به طور کلی ویژگی های منفی بیش از ویژگی های مثبت در آن ها مشاهده می شود. فردی با عزت نفس پایین به دنبال ارضای هدف های ثابت و بدون چالش است که خود عاملی برای ضعیف تر شدن عزت نفس است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 ساعت: 18:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

زندگی نامه کامل نیما یوشیچ

بازديد: 163

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :

زندگی نامه نیما یوشیچ

دبیر گرامی :

 

تهیه و تنظیم :

 

بهار 1394

 

 

 

فهرست مطالب

زندگی نامه نیما یوشیچ.. 3

کودکی.. 4

اقامت در تهران.. 4

ترک تهران.. 4

تغییر نام. 5

آغاز شاعری.. 5

آثار نیما5

افسانه. 6

زندگی شخصی.. 6

خانه نیما6

مرگ... 16

تلخ.. 16

منابع :17

 

 

زندگی نامه نیما یوشیچ

با مجموعه تاثیرگذار افسانه که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کردنیما آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود.

تمام جریان های اصلی شعر معاصر فارسی مدیون این انقلاب و تحولی هستند که نیما مبدع آن بود.

کودکی

نیما در سال 1274 هجری خورشیدی به دنیا آمد. پدرش ابراهیم خان اعظام السلطنه متعلق به خانواده ای قدیمی مازندران بود و به کشاورزی و گله داری مشغول بود. پدر نیما زندگی روستایی، تیراندازی و اسب سواری را به وی آموخت. نیما تا سن دوازده سالگی در دل طبیعت زندگی کرد.

نیما خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از او نداشت چون او را شکنجه می داد و در کوچه باغ ها دنبال نیما می کرد.

اقامت در تهران

دوازده ساله بود که به همراه خانواده تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد. در مدرسه از بچه ها کناره گیری می کرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار می کرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلم هایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد.

پس از پایان تحصیلات در مدرسه سن لویی نیما در وزارت دارایی مشغول کار شد. اما پس از مدتی این کار را مطابق میل خود نیافت و آن را رها کرد. بیکاری وی باعث شد تا افکار گوناگون به ذهنش هجوم آورد از جمله تصمیم گرفت به میرزا کوچک خان جنگلی بپیوندد و همراه با او بجنگد تا کشته شود. در همین زمان (سال 1305) با عالیه جهانگیر ازدواج کرد تا به گفته خود از افکار پریشان رهایی یابد.

درست یک ماه پس از ازدواج، پدرش ابراهیم نوری درگذشت. در همین زمان چند شعر از او در کتابی با عنوان خانواده سرباز چاپ شد. وی که در این زمان به دلیل بی کاری خانه نشین شده بود در تنهایی به سرودن شعر مشغول بود و به تحول در شعر فارسی می اندیشید اما چیزی منتشر نمی کرد.

ترک تهران

به سال 1307 خورشیدی محل کار عالیه جهانگیر، همسر نیما به آمل انتقال پیدا کرد. نیما نیز با او به این شهر رفت. یک سال بعد آنان به رشت رفتند. عالیه در این جا مدیر مدرسه بود و نیما را سرزنش می کرد که چرا درآمدی ندارد.

تغییر نام

علی اسفندیاری در سال 1300 خورشیدی نام خود را به نیما تغییر داد. نیما نام یکی از اسپهبدان تبرستان بود و به معنی کمان بزرگ است. او با همین نام شعرهای خود را امضا می کرد. در نخستین سال های صدور شناسنامه نام وی نیماخان یوشیج ثبت شده است.

آغاز شاعری

کیوان نیما در سال 1300 منظومه قصه رنگ پریده را که یک سال پیش سروده بود در هفته نامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند. این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت. شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند.

نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامه هایی چون مجله موسیقی و مجله کویر پرداخت.

آثار نیما

منظومه قصه رنگ پریده در حقیقت نخستین اثر منظوم نیمایی است که در قالب مثنوی (بحر هزج مسدس) سروده شده است. شاعر در این اثر زندگی خود را روایت کرده است و از خلال آن به مفاسد اجتماعی پرداخته است. بخش نخست این کار در قرن بیستم چاپ شده بود. سپس افسانه را سرود که در آن روحی رمانتیک حاکم است و به عشق نیز نیما نگاهی دیگرگونه دارد و عشق عارفانه را رد می کند. چنان که خطاب به حافظ می گوید:

حافظا این چه کید و دروغ است کز زبان می و جام ساقی است

نالی ار تا ابد باورم نیست که بر آن عشق بازی که باقی است

من بر آن عاشقم کو رونده است

افسانه

نیما در این آثار و اشعاری نظیر خروس و روباه، چشمه و بز ملاحسن مسأله گو افکاری اجتماعی را بیان می کند اما قالب اشعار قدیمی است. مشخص است که وی مشق شاعری می کند و هنوز راه خود را پیدا نکرده است. با این حال انتشار افسانه دنیای ادبیات آن زمان را برآشفت. ای شب نیز در هفته نامه نوبهار محمدتقی بهار چاپ شد و جنجالی برانگیخت.

زندگی شخصی

نیمایوشیج در جوانی عاشق دختری شد، اما به دلیل اختلاف مذهبی نتوانست با وی ازدواج کند. پس از این شکست او عاشق دختری روستایی به نام صفورا شد و می خواست با او ازدواج کند اما دختر حاضر نشد به شهر بیاید. بنابراین عشق دوم نیز سرانجام خوبی نیافت. نیما صفورا را هنگام آب تنی در رودخانه دیده بود. این منظره شاعرانه و شکست عشق پیشین الهام بخش او در سرودن افسانه بود.

سرانجام نیما در 6 اردیبهشت 1305 خورشیدی ازدواج کرد. همسر وی عالیه جهانگیر فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صوراسرافیل بود. حاصل این ازدواج که تا پایان عمر دوام یافت فرزند پسری بود به نام شراگیم که اکنون در امریکا زندگی می کند. شراگیم در سال 1324 خورشیدی به دنیا آمد.

خانه نیما

خانه پدری نیما یوشیج واقع در یوش، بنایی است که قدمت آن به دوره قاجار میرسد. این بنا به شماره 1802 از سوی سازمان میراثفرهنگی به عنوان اثر ملی ثبت شده است و حفاظت میشود. بازدید از خانه نیما برای عموم آزاد است.

تعامل بين زبان و محيط در شعر نیما


مطالعهپيرامون زبان و محيط اجتماعي و فرهنگي سابقه ي ديرينه در نوشتگان زبان شناسي داردساپير1 (1939- 1884( جزو اولين زبان شناساني است كه به طور اخص ارتباط بين زبان ومحيط زندگي را بررسي كرد و نشان داد چگونه عوامل بيروني در زبان نمود پيدا مي كندوي در مقاله اي تحت عنوان «زبان و محيط زيست»2 (1949: 90( محيط مادي را از محيطاجتماعي متمايز مي داند. محيط مادي عمدتاً به ويژگيهاي جغرافيايي يك منطقه مانندآب، كوه، دشت، ساحل، دريا، و شرايط اقتصادي دلالت دارد. در حالي كه منظور از شرايطاجتماعي،‌خصوصيات غير مادي مانند شرايط فرهنگي، قومي، زباني، مذهبي، و سياسي يكجامعه است. اگر چه اين تمايز براي تبيين و توصيف يك زبان مشخص با مشكلات نظري وعملي مواجه است، و دليل آن زبان در بر گيرنده نمادهاي پيچيده اي است كه شرايط ماديو معنوي يك گروه اجتماعي به طور لاينفك در آن متبلور است، با اين حال چارچوب مناسبيبراي بررسي موضوع حاضر محسوب مي شود. خصوصاً اين مقاله حاضر تأثير اين دو را به طورجداگانه اما مرتبط به هم مورد بررسي قرار مي دهد
3- 
بازتاب شرايط محيط دراشعار نيما
تأثير پذيري نيما از طبيعت، زبان و فرهنگ مازندران و انعكاس اينخصوصيات در اشعار وي پيش از اين، توسط بعضي از نويسندگان مورد توجه قرار گرفت(ر.ك:فلكي 1373، ثروتيان، 1375؛ طاهباز، 1375(. به عنوان مثال ثروتيان)1375: 123 وطاهباز(1375: 6- 165) به ترتيب چنين مي گويند
زندگي چوپاني شاعر(نيما) لحظه اياو را رها نمي كند و اين پرورده ي طبيعت سرسبز مازندران در هر جا و در هر بابي سخنمي گويد، كوه و جنگل و دريا ـ خواسته يا ناخواسته ـ در ميان سخن او ظاهر ميشود.
در نوشته او[نيما] بسياري از امكانات زباني و بياني، به كار گرفه شده استاز گسترش كاربرد واژگان، به كار بردن واژه هاي محلي، نامهاي گياهان، جانوران، جاهاو همچنين به كارگيري واژه هاي كهن و پيشينه دار و ساختن تلقيقات تازه و مهمتر ازهمه تغيير در نحو و ساختار جمله و عدول از زبان «رسمي پايتخت»‌كه گاهي با عنايت بهويژگيهاي دستوري زبان طبري است
چنين نظرياتي احتمالاً توسط نويسندگان ديگرينيز ارائه گرديده است. اما تا آن جايي كه نويسنده اين مقاله اطلاع دارد تا به حاليك بررسي منسجم براساس يك چارچوب روشمند در اين مورد انجام نگرفته است و در اينراستا اين مقاله شايد گام نخست محسوب گردد. در هر حال، ابتدا تجلي محيط مادي وجغرافيايي نيما، يعني طبيعت مازندران و سپس تأثيرات زباني و فرهنگي طبرستان را دراشعار وي مورد بررسي قرار مي دهيم. براساس اين مطالعه شايد بتوان ادعا كرد كه اينعوامل در خلق يك سبك خاص نيما مؤثر بوده است
3-1- 
تجليات طبيعت مازندران دراشعار نيما 
بازتاب طبيعت سرسبز مازندران در اشعار نيما از چند زاويه قابل بررسياست. ابتدا بسامد واژگاني از قبيل جنگل، كوه، دريا، ساحل، ابر، موج، قايق، درخت،چوپان، و گوسفند در اشعار نيما چشمگير است كه با ديگر آثار ادبي فارسي زبان قابلمقايسه نيست. براي نمونه
(1)
آب مي غرد در مخزن كوه
كوه هاغمناكند
ابر مي پيچد، دامانش تر
وز فراز دره، او جاي جوان
بيم آوردهبرافراشته سر 
(آنكه مي گريد، مجموعه كامل، ص 442)
(2)
روزي او و كمانش برپشت
همچو روزان دگر از پي صيد
سوي جنگل شد و اين بود غروبي غمناك
و مه ينازك، گرما زده مانند بخار 
از هوا خاسته در جنگل ويلان مي شد 
و همه ناحيه يديزني و گرجي 
بود پنداري در زير پرند
(پي دارو چوپان، مجموعه كامل، ص 389)

(3) 
يادم از روزي سيه مي آيد و جاي نموري 
در ميان جنگل بسيار دوري 
آخر فصل زمستان بود و يكسر هر كجا زير باران بود
(ياد مجموعه كامل،ص303)

(4) 
هر نگاه به سويي، فكر سوي آشيان 
مي كند دريا هم از اندوه منبا من بيان 
خانه ام را مي نماياند به موج سبز و زرد
مي پراند آفتابي را ميانلاجورد
من در آن شوريدگيهايي كه موج از چيرگي 
در سر آورده است با ساحل كهدارد خيرگي
دوستانم را كه همه مي بينم آن جا در عبور 
اين زمان نزديك آن واديرسيدستم ز دور
سالها عمر نهان را دستي از دريا به در 
مي كشد بر پرده هايتيرگيهاي بصر
چشم مي بندم به موج و موج همچون من، 
بر لب درياي غم افزا تأسفمي خورم 
(در جوار سخت سر)

انعكاس مناظر جغرافيايي مازندران در اشعارنيما با نگاهي گذرا به ديوان وي و يافتن شواهد ديگري بيشتر آشكار مي شود، و شايدنمودار بارز و برجسته چنين واژگاني در اشعار وي ما را از ضرورت مطالعه دقيق آمارياز بسامد آنها بي نياز كند
نوع تركيبهاي بديع و استعاري نيما كه ملهم از طبيعتطبرستان است مهمتر از بسامد واژگان طبيعي طبيعت است. زيرا صرف به كارگيري كلماتمربوط به طبيعت نمي تواند لزوماً مؤيد بازتاب محيطي شاعر قلمداد گردد. نمونه هايزيادي از توصيف طبيعت در آثار شاعران گذشته و حتي خود نيما خصوصاً در مطلع مثنويهاديده مي شود كه شاعر هيچ گونه تجربه شخصي از آن طبيعت توصيف شده نداشته است، خودنيما در مورد اين گونه اشعار مي گويد: اين شعرها حكم مينياتورهاي قديم را دارند كهحالتي را مي رسانند، كوهي، آبي، گياهي، آدمي در آن ها هست، اما جزء جزء آن به طوريكه بايد، با خصوصياتي آشنا نيست (نقل از اخوان ثالث، 1369: 279). نظر فلكي نيز دراين مورد مي تواند رهگشا باشد(1373: 91.)
در شعر شاعران كلاسيك، جز در مواردياستثنايي، اگر مكان در شعر آورده نشود، نمي توان محيط زندگي شاعر را از طريق زباندريافت. شعر شاعري بيابان نشين با شعر شاعري كه با دريا و جنگل زندگي اش معني مييافت، همساني داشت... اما شعر نيما از آن جا كه شعري است زنده و با زندگي رابطهدارد، نشاني از موقعيت عاطفي او با پيرامونش دارد
بنابراين، نكته در خور توجهاين است كه نيما با ايم واژگان طبيعت را همان طوري كه خود مي بيند به تصوير مي كشدتصوير كلامي وي از طبيعت كاملاً بديع و حاكي از خلاقيت وي مي باشد و از پيرويسنتهاي ادبي معمول گذشته عاري است. نكته مهم اين است كه تابلوهاي كلامي نيما ازپيرامون خود كاملاً ساده و طبيعي است و از جلوه هاي مصنوع اشعار گذشتگان پيراستهاست و الا استفاده از كلماتي مانند، كوه، جنگل، دريا، موج وساحل در آثار ادبيگذشته و حال به چشم مي خورد. اما هيچكدام بوي و طعم واقعي طبيعت را نمي دهند. بهقول اخوان ثالث(1369: 303(: كلمه ها، حتي در حالي كه زنده و رايج باشند، به خوديخود براي آفرينشهاي شعري كم توانند و در حد رسايي تازه فقط 
اشاره هاييهستند،‌با قوت هاي متفاوت براي دلالت به آنچه در حيز هستي است، از چيزها و معني هاو حالات. در حالي كه نيما از اين كلمات براي ساختن يك اثر موسيقي موزون از طبيعتبهره مي جويد كه خواننده با تمام وجود صحنه را حس مي كند. به عنوان مثال
(5)

مانده از شبهاي دورادور
بر مسير خاموش جنگل 
سنگچيني از اجاقيسرد
اندرو خاكستر سردي
(اجاق سرد، مجموعه كامل، ص 453)
در اين جا كاربردواژه هايي مانند "جنگل" و "سنگچين" نيست طبيعت مازندران را به تصوير مي كشد بلكهآرايش ساده و صادق واژه ها بدون پيرايه هاي مصنوعي است كه بو و فضاي گرفته جنگل رادر ديد و جان خواننده بر مي انگيزد. فلكي درباره استفاده خلاق نيما از اين واژگانمي گويد(1373: 124( 
«...
يكي از نشانه هاي نوآوري، نگاه تازه اي است كه از درونشعر به زندگي،‌اشيا، طبيعت و پديده ها مي تابد. و اين نگاه تازه، تنها از درونايجاد 
رابطه هاي تازه تصويري است كه نمود مي يابد. وقتي كه نيما به طبيعت بهوجودي مستقل و گاه همدم انسان مي نگرد، ناچار است براي بيان اين حالت، از سطح شيوهقدما، يعني از بهره جويي اجزاي آن جهت تشبيه يا تشريح معشوق يا ممدوح فرا [تر] رودو چنين است كه طبيعت در شعر نيما، دروني شاعر يا با شاعر يگانه مي شود»
تصويرصادقانه از طبيعت همراه با نگاهي سبز كه طبيعت را ذي شعور و همدم بشر مي داند نقشبسزايي در نوآوري نيما داشته است. به تعبيري گفتگو با طبيعت و الهام مستقيم از آنسبك و سياق خاص خود را مي طلبيد. بنابراين، در اين جا علاوه بر انعكاس تصوير ساده وو اقعي طبيعت مازندران، تعامل و گفتگو با طبيعت مطرح است و اين نشان مي دهد كه نيمابه موضوع «زبان شناسي زيست محيطي»3 كه يك حوزه ي جديد در جامعه شناسي محسوب مي شوديك قرن پيش توجه داشته است. به عنوان مثال، ادبيات [6]، [7]، و[8] هماهنگي بين فضايزندگي انسان با طبيعت را به خوبي به تصوير مي كشد(فلكي، 1373: 126). علاوه براين،‌در اشعار نيما شواهد فراوان ديگري وجود دارد كه بيانگر وفاق و تعامل بين انسانو طبيعت است
(6) 
نگران با من استاده سحر 
صبح مي خواهد از من
كه ازمبارك دم او آورم اين قوم بجان باخته را بلكه خبر 
(مهتاب، مجموعه كامل ص 444)
يا در جاي ديگر چنين مي سرايد
(7) 
مثل اين بود كه دريا با او 
سرهمكاري دارد
رقص برداشته موجي با موج
چون خيال وي هر پيش و كمي يافته اوج 
(مانلي)
(8) 
جنبش دريا، خروش آبها 
پرتو مه، طلعت مهتابها
ريزشباران، سكوت دره ها
پرش و حيراني شب پره ها 
ناله ي جغدان و تاريكي كوه 
هاي هاي آبشار باشكوه 
بانگ مرغان و صداي بالشان 
چونكه مي انديشم ازاحوالشان 
گوييا هستند با من در سخن 
رازها گويند پر درد و محن
(قصه رنگپريده، خون سرد)
بر اين اساس، ادعاي ثروتيان آن جا كه مي گويد (1375ك 134): ازنخستين منظومه اي كه به دست ما رسيده كاملاً روشن و آشكار است هنرمند يوش با طبيعتعجين شده است و از آغاز تا پايان عمر با كوهها و رودهايي كه او را پرورده وجنگلهايي كه او را در سايه گاههاي خود پناه داده انس و الفتي جاودانه دارد، بادرستي قرين است
3- 2- 
بازتاب زبان مازندراني در اشعار نيما
اشعار نيماعلاوه بر تأثير پذيري از عناصر زيست محيطي خطه، شمال تحت نفوذ زبان و فرهنگ طبرينيز مي باشد. در اولين نگاه به مجموعه اشعار نيما خواننده متوجه كاربرد كلماتمازندراني مي شود كه عموماً به مكانها، درختان و جانوران دلالت داشته و نشانگراهميت اين كلمات در نمود شرايط اقليمي و زيستگاهي شاعر است. جالب اين جاست كه بعضياز اين كلمات عنوان شعر را به خود اختصاص داده اند؛ به عنوان مثال: انگاسي، كچبي،سريويل و امزناسر نام روستاها بوده،‌ولي اوجا، افرا، لرگ، توسكا و مازو نام درختانجنگلي هستند. كاربرد كلمات محلي در اشاره به درختان جنگلي نشان از اهميت آنها درزندگي مردم منطقه دارد. علاوه بر نام درختان كلماتي مانند ري را، داروگ و آقا توكابه انسان و جانوران دلالت دارند. اما همان طوري كه در بالا اشاره شد صرف مشاهدهواژگان بومي جهت دسترسي به بازتاب فرهنگ مازندران در اشعار نيما كافي نيست، بلكهچگونگي كاربرد آنها و بافت كلام نيز نقش تعيين كننده اي در ارائه يك تصوير روشن ازطبيعت و فرهنگ مازندران ايفا مي كنند. در اين جا ما تنها به يك نمونه از شعر نيماكه متضمن واژگان مازندراني است اكتفا مي كنيم
(9)گندنا (نام گياهيوحشي)
بيشه بشكفته به دل بيدار است
ياسمن خفته در آغوشش نرم، 
سايه پروردهي خلوت، توكا
مي خرامد به چراگاهش گرم
اندر آن لحظه كه مريم مخمور 
مي دهدعشوه، آراسته لرگ
در همان لحظه، كهن افرايي 
برگ انباشته،‌در خرمن برگ 
(شعر گندنا، مجموعه آثار ص 431)
كلمات مازندراني ديگري كه در اشعار نيما بهكار رفته است عبارتند از
دار (1) (درخت)، استونگاه(جاي ايستادن گوسفند)، اينسوترك(اين طرف تر)، دلگزا(دل آزار، رنج آور)، نپار(پناهگاه چوبي در مزرعه)، كومه(كلبه اي در باغ، كشتزار يا جنگل)، لم (بوته تيغدار تمشك)، لاش زدن(قطعه قطعهكردن)، بفته(بافته)، پوسخند(پوزخند)، بينج(شالي)، بينجگر(شاليكار)، تاريكجا (جايتاريك) پيشادست(اجرت پيش)، تيپا(لگد)، دمه(باد و بوران)، گورزا(كوتاه قد)،كله(اجاقي گلي يا زميني)، كشه(بغل، آغوش(، تيرنگ)(قرقاول)، چوقا(لباس پشمين چوپان)و غيره. البته اين بدين معنا نيست كه فارسي زبانان معناي بعضي از اين كلمات مانند:دار، دمه، و تاريكجا را نداند. در ضمن گاهي اوقات تنها در يك قطعه شعر چندين كلمهمازندراني مشاهده مي شود، به عنوان مثال در شعر«كار شب پا
(10) 
ماه ميتابد، رود است آرام، 
بر شاخه ي «اوجا» «تيرنگ

دم بياويخته، در خواب فرورفته، ولي در «آيش
كار "شب پا" نه هنوز است تمام 
بچه ي «بينجگر» از زخمپشه،
بر ني آرميده
پس از آنيكه ز بس مادر را
ياد آورد به دلخوابيده
پك و پك سوزد آنجا «كله سي
بوي از پيه مي آيد به دماغ
خود او درآيش 
و زن او به «نپاري» تنهاست
آي «دالنگ! دالنگ!» صدا مي زند او
سگخور را به بر خود. «دالنگ
(كار شب پا مجموعه كامل 412- 16)
تأثير ديگرزبان مازندراني در شعر نيما در سطح نحو مطرح است. ساختمان گروه اسمي در فارسيعموماً به صورت «هسته آغاز»4 است يعني ابتدا اسم و سپس توصيف كننده به كار مي رود،مانند "اسب بزرگ" در حالي كه در گونه مازندراني عكس اين قضيه صادق است؛ يعنيساختمان گروه اسمي به صورت "هسته ي آخر»5 به كار مي رود، مانند "گت اسب" البته غرضگوينده اين نيست كه در فارسي ساختمان اسم اصلاً به صورت هسته آخر به كار نمي رود،بلكه هنجار غالب يا «ساختار بي نشان» 6 هسته آغاز است. نكته مورد توجه اين است كهكاربرد فراوان گروه اسمي هسته آخر در اشعار نيما امكان و توانايي خاصي در اختيارشاعر قرار مي دهد تا وي بتواند به مقدار نوآوريي خود بيفزايد و اين نوع آوريساختاري نه تنها سبك خاصي به آثار شاعر مي بخشد، بلكه احتمالاً وي را در حمل معنيمدد مي رساند
هسنه آخر هسته آغاز
به ريخته ابر ابر به هم ريخته
بسته لبلب بسته
پاره پاشنه پاشنه پاره
باد كرده شكم شكم باد كرده
نوشكفته باد بادنوشكفته
وحشت نما پاييز پاييز وحشت نما
ورم كرده تن تن ورم كرده
نيل چشمدريا درياي نيلي چشم
ناپيدا طرف طرف ناپيدا
كينه ور شيطان شيطان كينهور
مرده زن من من زن مرده
تاريكجا جاي تاريك
اين گونه تركيبات در ديواناشعار نيما بسيار فراوان است. در ضمن تأثير نحوي ديگري يعني حالت "بايي ـ ازي" 7 اززبان مازندراني در اشعار نيما ديده مي شود. معادل حالت ازي گونه مازندراني در زبانفارسي حرف اضافه "از" است. حرف اضافه "از" در زبان فارسي قبل از اسم به كار مي رودولي حالت ازي به انتهاي اسم در گويش مازندراني مي چسبد، مثلاً
من زخامي عشق راخوردم فريب 
كه شدم از شادماني بي نصيب
(قصه ي رنگ پريده، خون سرد(
يا درجايي ديگر مي گويد
پوسيده استخوان را ماند، چو آتشي است
كاو را نمانده جزخاكستري به سر
(عقاب نيل)
در اين جا را نشانه مفعول مستقيم نيست بلكهاحتمالاً براساس ساختار گويش مازندراني به كار رفته است و نقش حالت ازي را ايفا ميكند البته ممكن است بعضي از زبان شناسان چنين استددلال كند كه "را" در اين جا حرفاضافه است اعتقاد آن بر اين است كه اختلاف موجود در گروه اسمي بين فارسي و گويشمازندراني، كه پيش از اين مورد بحث قرار گرفت، در" گروه الف اضافه پيشايند" و "گروهحرف اضافه پسايند" نيز وجود دارد. يعني گروه حرف اضافه در فارسي "هسته آغاز" ولي درمازندراني "هسته آخر" است مانند "از مدرسه" در مقابل "مدرسه ج". درهر حال هر يك ازتحليلهاي فوق مؤيد اين است كه چنين ساختاري احتمالاً تحت تأثير گويش مازندراني بهكار رفته است. ناگفته نماند كه استفاده "را" به مفهوم "از" در ادبيات كلاسيك نيز بهچشم مي خورد كه دستور سنتي آن را نشانه مفعول غير مستقيم توصيف مي كند. پس ايناحتمال نيز وجود دارد كه نيما اين ساختار را به پيروي از سنت شعري پيشينيان به كاربرده است
علاوه بر نوآوريهاي ياد شده، ساختار شكني در ساختواژه افعال مركبنيزجزو صناعاتي است كه نيما در اشعار خود بسيار به كار مي گيرد؛ به عنوان مثال
گرامي داشت بجاي گرامي بايد داشت
مي نهفت كبود بجاي كبود مي نهفت 
گريهمي دهد ساز بجاي گريه ساز مي دهد
مي كوبد مشت بجاي مشت مي كوبد
تن بشسته بهقير بجاي تن به قير شسته
البته اين نوع ساختار شكني در ادبيات كلاسيك نيز به چشممي خورد و صنعت جديدي نيست اما رواج زياد چنين تركيباتي در آثار نيما قابل توجهاست. اگرچه اين ساختار مستقيماً برگرفته از گويش مازندراني نيست، اما از آن جايي كهميزان انعطاف پذيري در ساختمان بند و ساختواژه گويش مازندراني بيشتر از زبان فارسياست (عمو زاده، 1381( و گويش مازندراني امكان سهل الوصول تري در استفاده ازساختارهاي نسبتاً «نشاندار» 8 در اختيار اهل زبان قرار مي دهد، پس شايد بتوان ادعانمود كه استفاده فراوان نيما از چنين ساختارهايي احتمالاً نتيجه تأثير غير مستقيمگويش مازندراني است. خصوصاً اين كه نيما نياز به ضرورتهاي شعري براي قافيه ندارد
به نظر مي رسد ابعاد ديگر زبان از جمله بعد معنايي و كاربرد شناختي نيز 
ميبايست در اين مطالعه مورد توجه قرار گيرد. در اين باره در اشعار نيما به نمونه هايياز تركيبات فعلي بر مي خوريم كه ظاهراً شاعر قاعده "محدوديت همنشيني" 9 را نقض كردهاست، اما با نگاهي دقيق تر در مي يابيم كه اين ساختار برگرفته از گويش مازندرانياست. به عنوان مثال در عبارت "خواب در چشم ترم مي شكند" تركيب "شكستن خواب" را ميبينيم كه در زبان تركيب از "خواب پريدن" صحيح است. در صورتي كه در گويش مازندرانيهمان تركيب اولي رايج است. پس مي شود چنين استنباط كرد كه بعضي از اين تركيباتبرگردان مستقيم از گويش مازندراني است
معادل به كار رفته در شعر تركيبمازندراني 
خواب در چشم ترم مي شكند(2( م خو بشكسته
خشك آمد خاشكيبيمو
چشم مي بندد كه چشم دوسته كه 
از چه نخيزدم ز جگر دود م دل ج دي راستبويه
ترا من چشم در راهم تر من چشم براهمه 
پاي آبله ـ اوفله بز لنگ 
3-3- 
بازتاب فرهنگي 
علاوه بر تأثيرات محيطي و زباني مازندران، نفوذ باورهاي محلي نيزدر اشعار نيما ديده مي شود، به عنوان مثال به شعر "داروگ" نگاه كنيد

خشك آمد كشتگاه من
در جوار كشت همسايه
گرچه مي گويند: "مي گريند روي ساحلنزديك
سوگواران در ميان سوگواران". 
قاصد روزان ابري، داروگ! كي مي رسدباران؟ 
بر بساطي كه بساطي نيست
در درون كومه ي تاريك من كه ذره اي با آننشاطي نيست
وجدان دنده هاي ني به ديوار اطاقم دارد از خشكيش مي تركد
ـ جون دلياران كه در هجر ياران ـ 
قاصد روزان ابري داروگ! كي مي رسد باران؟ 
(شعرداروگ، مجموعه كامل، ص 504)
در اين شعر كه حسن ختام اين نوشته محسوب مي شود ميتوان شاهد اكثر ويژگيهاي جغرافيايي، زباني و فرهنگي مازندران دانست كه پيش از اينمورد بحث قرار گرفته اند. در اين جا علاوه بر استفاده از واژگان محلي و واژگانمربوط به طبيعت مازندران، با باور بومي منطقه نيز مواجه هستيم. به عنوان مثال،تمايز بين "وگ" (قورباغه آبي كه اصولاً در رودخانه و بركه ها زندگي مي كنند( و "داروگ") قورباغه درختي كه اصولاً در خشكي زندگي مي كند( در فرهنگ مازندراني بسيارمهم است. باور عموم مردم در گذشته اين بود كه آواز خواندن وگ(قورباغه آبي) نويدهواي صاف و آفتابي است اما در مقابل آواز خواندن داروگ بشارت هواي ابري و بارانياست. احتمالاً تمايز بين "وگ" و "داروگ" و همچنين باورهاي مربوط به هر يك درفرهنگهاي بومي ديگر ايران وجود ندارد. بنابراين، تأثير فرهنگ عامه مازندران نيز دراشعار نيما به چشم مي خورد
4- نتيجه گيري 
در اين مقاله به بررسي اجمالي ازبازتابهاي محيطي در اشعار نيما پرداخته شد. ابتدا واژگاني كه تصويرگر جغرافيايطبيعي و اقليمي مازندران است مورد بررسي قرار گرفت و استدلال شد كه اگر چه صرف حضوركلمات مربوط به طبيعت 
نمي تواند عامل تعيين كننده در انعكاس محيط شاعر باشد امابسامد بالاي اين واژگان همراه با نوع آرايش و تركيبات مربوطه تا حد زيادي مي تواندبازتابي از محيط شاعر باشد. سپس تأثير پذيري اشعار نيما از زبان و فرهنگ مازندرانمورد بحث قرار گرفت. در آن جا با ارائه نمونه هايي از شعر نيما چنين استدلال شد كهاشعار وي متأثر از جنبه هاي زباني و فرهنگي مازندران نيز هست. تأثير زباني نه تنهادر سطح واژگان بلكه در حوزه نحو، معني و كاربرد شناختي نيز مشاهده شد. در پايان،همچنين به نمود باورهاي فرهنگي منطقه در اشعار نيما اشاره گرديد. تحليل كلي اين بودكه هر چند استفاده از مواد و مصالح محيطي چه مادي و چه معنوي در آثار نيما نموددارد اما نوع استفاده و معماري از اين مصالح حاكي از خلاقيت شاعر بوده است. بهتعبيري تأثيرات محيطي امكانات مفيد و سازنده اي را براي ظهور و بروز نوآوريهاي شاعرفراهم آورده است. نيما توانسته است با استفاده از اين امكانات يك اثر نقاشي طبيعي وموسيقي موزوني از طبيعت مازندران به دست دهد. در اين راستا شايد بتوان گفت كهبرقراري ارتباط با طبيعت و الهام او از شاعر را بر آن مي دارد تا كه از طبيعت و نهاز قالبهاي متعارف پيروي كند و در واقع اين انس و الفت با طبيعت وي را به سوينوآوريي سوق مي دهد. به عبارت ديگر، تفكر سبز ناشي از ارتباط با طبيعت و محيط منبعاصلي الهام و نوآوريي نيما بوده است

مرگ

نیما در 13 دی 1338 درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال 1372 خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانه اش در یوش منتقل کردند. مزار او در کنار مزار خواهرش، بهجتالزمان اسفندیاری (درگذشته به تاریخ 8 خرداد 1386) و مزار سیروس طاهباز در میان حیاط جای گرفته است.

تلخ

پای آبله ز راه بیابان رسیده ام

بشمرده دانه دانه کلوخ خراب او

برده به سر به بیخ گیاهان و آب تلخ

در بر رخ ام مبند ، که غم بسته بر درم

دل خسته ام به زحمت شب زنده داری ام

ویرانه ام ز هیبت آباد خواب تلخ

عیب ام مبین ، که زشت و نکو دیده ام بسی

دیده گناه کردن شیرین دیگران

وز بی گناه دل شدگانی ثواب تلخ

در موسمی که خستگی ام می برد ز جای

با من بدار حوصله ، بگشای در ز حرف

اما در آن نه ذره عتاب و خطاب تلخ

چون این شنید ، بر سر بالین من گریست

گفتا : کنون چه چاره ؟ بگفتم : اگر رسد

با روزگار هجر و صبوری ، شراب تلخ...

منابع :

www.sid.ir

www.noormags.com

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 ساعت: 18:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

روش تشکیل کانی ها

بازديد: 36065
روش تشکیل کانی ها

 

روش تشکیل کانی ها

http://img1.tebyan.net/big/1393/05/20140816120712867_1.jpgدر طبیعت حدود 3000 نوع کانى پیدا مى‌شود که از لحاظ ترکیب، شکل ظاهرى، رنگ، اندازه و... بسیار متفاوتند. یک علت عمده این تفاوت، چگونگى تشکیل آن‌ها است. بعضى از کانی‌ها از انجماد مواد مذاب به وجود می‌آیند (مانند کانی‌هایى که در تشکیل سنگ‌هاى آذرین دخالت دارند). بعضى از سرد شدن بخارها در سطح یا شکاف‌هاى موجود در سنگ‌ها به وجود مى‌آیند. برخى دیگر از کانی‌ها، از تبخیر محلول‌هایى که به حد اشباع رسیده‌اند به وجود مى‌آیند.

 

کانی اولیه یا درونی

کانی‌های درون زاد همان طور که از نامشان پیدا است، در درون زمین یعنی کیلومترها زیر زمین تشکیل شده‌اند. ماده اصلی تشکیل دهنده کانی‌های درون زاد و به طور کلی مادر همه کانی‌ها جسم سیال خمیر مانندی است که به نام ماگما خوانده می‌شود. با توجه به نحوه تشکیل کانی‌‌های مختلف از ماگما، می‌توان مراحل مختلفی برای تشکیل کانی‌ها تشخیص داد که این مراحل شامل مراحل ماگمایی اولیه، پگماتیتی، پنوماتولیتیک و گرمابی است.

 

الف -ماگمایی اولیه 

از این دسته که اولین گروه کانی‌ها هستند که از ماگما جدا می‌شوند و طبیعتاً در دما و فشار بالایی تفکیک می‌شوند می‌توان به کانی‌هایی مانند الماس، پلاتین، کرومیت، مس، آهن و از سنگ‌ها گرانیت را نام برد.

 

 

ب پگماتیت‌ها

عناصر باقی‌مانده از ماگما که اغلب کلر و بر و فلوئور است و به پگماتیت موسوم است در این مرحله در داخل خلل و شکاف‌ها نفوذ می‌کنند. بلورهای پگماتیت فوق‌العاده بزرگ ‌هستند. فاصله تشکیل پگماتیت‌ها از ماگمای اولیه حداکثر یک الی دو کیلومتر است. پگماتیت‌ها منبع مهم میکاهای صنعتی، لیتیم، بریلیوم، تانتالیم، کوارتز پیزو الکتریک هستند.

 

ج- پنوماتولیتیکی

کانی‌های حاصل از این مرحله ارزش اقتصادی ندارند.

 

د- مرحله گرمابی

در این مرحله در نتیجه نفوذ آب‌های زیر زمینی عناصری از ماگمای داغ در طول مسیر در آب حل می‌شوند و پس از خروج این آب‌ها تشکیل کانسارهای با ارزشی مانند سولفورهای فلزی می‌دهند.

 

http://img1.tebyan.net/big/1393/05/20140816120712915_2.jpgکانی‌های ثانویه یا بیرونی

این کانی‌ها از تغییر و تبدیل کانی‌های اولیه یا درون زاد به وجود می‌آیند. کانی‌های اولیه عموماً در شرایط فشار و درجه حرارت بالا تشکیل شده‌اند و به همین خاطر این کانی در شرایط سطح زمین که متفاوت با شرایط تشکیل آن‌ها می‌باشد، چندان سازگار نیستند. کانی‌های اولیه برای سازگار شدن با شرایط سطح زمین، خرد و تجزیه شده و به کانی‌های ثانویه یا برون زاد تبدیل می‌شوند. فرآیندهای مختلفی همچون هوازدگی، رسوبی و بیولوژیکی به تشکیل کانی‌های ثانویه کمک می‌کنند.

 

کانی‌های دگرگونی

تغییر مشخصات کانی‌ها و سنگ‌ها در اثر حرارت و فشار، دگرگونی نامیده می‌شود. در اثر دگرگونی کانی‌ها ممکن است شکل بلورین اولیه خود را از دست داده و به شکل جدیدی متبلور شوند. البته تغییر تبلور کانی‌ها در جهتی است که با شرایط جدید سازگار باشند. ضمن تغییرات دگرگونی ممکن است ترکیب شیمیایی کانی‌ها نیز عوض شده و عناصری از ساختمان آن خارج و یا به آن وارد شوند. دگرگونی به سه نوع مجاورتی، ناحیه‌ای وحرکتی تقسیم می‌شود که در طی هر یک از این دگرگونی‌ها کانی‌های مختلفی به وجود می‌آید

همچنین می توانید تحقیقات زیر را درباره کانی های در سایت ببینید. بر روی هرکدام کلیک کنید

 

 

بانک اطلاعات کانی ها

مبانی کانی شناسی

.

توجه

 

همچنین می توانید جواب پاسخ های کتاب های پایه های مختلف را از لینک های زیر ببینید.

بر روی هرپایه و کلاس کلیک کنید :

 

 

 
 
 
 
 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 ساعت: 18:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(51)

نقش مردم در حکومت از دید نهج البلاغه

بازديد: 163

 


نقش مردم در حکومت از دید نهج البلاغه

 

کلمات کلیدی ماشینی

حکومت، مردم، عدالت، امام، نهج‌البلاغه، خدا، حق، حاکم،

چکیده:

دولت عالیترین نهاد سیاسی است که اقتدارات ملی را در دست دارد و حاکمیت آن کلیه نهادهای حاکم جامعه را در بر می گیرد، چنین قدرت برای حکومت وقتی منطقی و مقبول است که بر پایه قانونی استوار باشد که از منبع پذیرفته شده ای نشات گرفته و مشروعیت آن ملاک مقبولی داشته باشد.

در رژیمهای مردمی آراء عمومی منبع قدرت حکومت و به تعبیر دیگر دموکراسی ملاک مشروعیت آن شناخته شده است، در مورد حکومت اسلامی (1) نیز این سؤال مطرح است که منبع قدرت حکومت و ملاک مشروعیت آن کدام است؟ آیا در مشروعیت آن مردم نقش دارند یا نه؟ این مقاله برای رسیدن به پاسخ سؤال مطرح شده مسائل زیر را از دیدگاه نهج البلاغه مورد بررسی قرار داده است:

1- لزوم حکومت از این دیدگاه 2- مردم از منظر حکومت 3- حکمرانان خزانه دار و امین مردم اند 4- شرایط حاکم اسلامی 5- نقش مردم در گزینش حاکم.

با بررسی مسائل یاد شده معلوم می شود که وجود حکومت در جامعه از دیدگاه نهج البلاغه یک ضرورت است و بدون آن هیچگونه تعالی امکان پذیر نیست، پس حکومت از این دیدگاه یک وسیله است و ارزش آن تنها در صورتی است که وسیله اجراء عدالت و احقاق حقوق مردم باشد، بنابراین حاکم باید شرایط خاصی را داشته باشد و بدون آنها نمی تواند به عنوان حاکم اسلامی امور را بدست گیرد و بدون آن شرایط حکومت هیچ فردی مشروع نخواهد بود.

در تعیین و گزینش فردی که شرایط حکومت را به بهترین شکل دارا باشد راه مورد پذیرش ومعقول جز انتخاب مردم نمی باشد و در اینجاست که مردم نقش اصلی را بازی می کنند یعنی از میان افرادی که دارای این شرایط هستند فردی را با رای و بیعت خود گزینش می کنند و بدین وسیله حکومت مشروعیت لازم را بدست می آورد.

مطالعه تاریخ نشان می دهد که انسان به جهت زندگی اجتماعی ناگزیر از آن است که نیازهای خود را از طریق یک نظام اجتماعی و همکاری و تعاون در آن نظام بدست آورد.از سوی دیگر تعارض و تزاحم خواسته های بشری و روح استخدام او نیاز به قوانین اجتماعی را تشدید می کند.طبیعی است وجود قانون به تنهایی در تامین این هدف کافی نیست بلکه نیاز به قدرت اجرایی دارد که حکومت غیر از این نمی باشد.

ارتقاء بشر در مسائل فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی این نیاز را برطرف نمی سازد بلکه به جهت رشد و توسعه قلمروهای زندگی بشر این نیاز شدیدتر احساس می شود، لذا ضرورت تشکیل حکومت برای ایجاد نظم و عدالت و تعالی زندگی بشر عقلا از قضایایی است که تصور دقیق آن ما را از توسل به استدلال بی نیاز می کند.این ضرورت در منطق نهج البلاغه با تعابیری که در زیر برخی از آنها را از نظر می گذرانیم آمده است:

الف - لزوم نظم در جامعه:

امام علی (ع) در لزوم حکومت و ضرورت وجود آن فرمود:

«مردم ناگزیر از امیر و حاکم اند یا نیکوکار و یا بدکار، تا در سایه حکومت وی مؤمن به کار خویش پردازد و کافر نیز از مواهب زندگی بهره مند گردد و مردم زندگی خویش را در آن حکومت بسر برند و به وسیله وی اموال بیت المال جمع آوری شود و به کمک وی با دشمنان مبارزه گردد، جاده ها امن و امان شده و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته شود و نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران در امان باشند (2)

امام علی (ع) این مطالب را در برابر خوارج فرمود که آنان در آغاز امر مدعی بودند با وجود قرآن از حکومت بی نیازیم و با شعار «لا حکم الا لله » که از قرآن اقتباس کرده بودند اساس حکومت را نفی می کردند.امام (ع) نفی هر قانون جز قانون الهی را می پذیرد، ولی معنی آن را نفی حکومت و نامشروع بودن فرمانروایی نمی داند و در آغاز سخن صریحا می فرماید که این شعار خوارج «کلمة حق یراد بها الباطل نعم انه لا حکم الا لله ولکن هولاء یقولون لا امرة الا لله!» یعنی این سخن خوارج (لا حکم الا لله) درست است ولکن مقصود آنان از این حرف آن است که جز خدا فرمانروایی نیست و این نادرست است آنان سخن حقی را بر زبان می آورند و از آن معنی باطلی را منظور می دارند امام (ع) در سخن دیگر این حقیقت را چنین بیان می کند:

«وال ظلوم غشوم خیر من فتنة تدوم » (3)

فرمانروای ظالم ستمگر که بر مردم حکومت بکند از آشوب مداوم و پایدار بهتر است.

امام (ع) به نظم جامعه بسیار ارج می نهد، در وصیت خود به فرزندانش قبل از هر وصیت دیگر و به محض سفارش به تقوی نظم امور را تاکید می کند:

«اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم » (4)

شما و تمام فرزندان و فامیلم و هر کسی را که کتاب من به او می رسد به پروای الهی و به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصا مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیاء نعم همه هستند، و جمهوری اسلامی ره آورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقاء آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید.وصیت نامه سیاسی الهی نظم کارهایتان وصیت می کنم.

این نشانگر آن است که جلوگیری از فته و هرج و مرج از دیدگاه نهج البلاغه بسیار مهم است، زیرا تمام کارها در یک جامعه منظم قابل پیاده شدن است، این هم بدیهی است که چنین نظمی بدون قدرت حاکم و وجود حکومت امکان پذیر نیست.

ب - ستم گری و ستمکشی ممنوع است:

گرچه ضرورت نفی ستم یک حکم عقلی و از مستقلات عقلی است در بیان شرع و زبان دین نیز به صورت ارشادی تبیین شده و بر آن تاکید زیاد شده است و این نیز واضح است که دفع ظلم بدون قدرت اجرایی لازم، امکان ندارد که نتیجه منطقی این سخن لزوم و وجود حکومت برای نفی ستمگری و ستم کشی است.

امام علی (ع) می فرماید: «...و ما اخذ الله من العلماء علی آن لا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها و لقیت آخرها بکاس اولها...» (5) ...اگر نبود عهدی که خداوند از دانشمندان گرفته است که در برابر شکمبارگی ظالم و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند من مهار شتر خلافت و حکومت را رها می ساختم و از آن صرفنظر می کردم.

ج - نفی تسلط و حاکمیت بیگانه بر مسلمان:

قرآن کریم سیادت مسلمانان و برتری کلمه حق را بیان داشته و خواهان عملی شدن آنهاست (6) و بسیار روشن است که این دو بدون یک قدرت سیاسی که وحدت و نظم میان مسلمانان ایجاد کند، ممکن نیست، لذا امام (ع) می فرماید:

«فرض الله...الامامة نظاما للامة » (7)

خداوند امامت - تشکیل حکومت و وجود رهبری - را برای پایداری امت لازم نمود.

حکومت برای اجرای عدالت

امام (ع) همانند هر انسان الهی و مرد ربانی حکومت و زعامت جامعه را به عنوان یک پست و مقام دنیوی که مایه فخر باشد و حس جاه طلبی بشر را اشباع کند و به عنوان هدف زندگی، سخت تحقیر می کند و آن را بسیار بی ارزش می شمارد، آن را مانند دیگر مظاهر مادی دنیا از استخوان خوکی که در دست انسان خوره ای باشد بی مقدارتر می شمارد، اما همین حکومت و زعامت را در مسیر اصلی و واقعیش یعنی به عنوان وسیله ای برای پیاده کردن عدالت و احقاق حق و خدمت به جامعه فوق العاده مهم می شمارد و مانع دست یافتن حریف و رقیب فرصت طلب می گردد و از شمشیر زدن برای حفظ و نگهداریش از دستبرد چپاولگران دریغ نمی ورزد.

ابن عباس در زمان خلافت علی (ع) بر آن حضرت وارد شد در حالی که امام (ع) با دست خودش کفش کهنه خویش را پینه می زد از ابن عباس پرسید قیمت این کفش چقدر است؟ ابن عباس گفت ارزشی ندارد، امام فرمود ارزش همین لنگه کفش کهنه در نظر من از حکومت و امارت بر شما بیشتر است جز اینکه بوسیله آن عدالت را پیاده کرده و حقی را به صاحبش برسانم یا باطلی را از میان بردارم.(8)

پس از نظر نهج البلاغه آن اصلی که می تواند تعادل جامعه را حفظ کند و همه را راضی نگهدارد و پیکره اجتماع را سالم ساخته و به روح جامعه آرامش بخشد حکومتی است که عدالت را سرلوحه خود قرار دهد، زیرا ظلم و جور قادر نیست حتی روح خود ستمگر و روح آن کسی را که به نفع او ستمگری می شود، راضی و آرام نگهدارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان حق.در مقابل، عدالت بزرگ راهی است عمومی که همه را می تواند در خود بگنجاند.و بدون مشکلی عبور دهد اما ظلم و جور کوره راهی است که حتی فرد ستمگر را به مقصد نمی رساند.

همانطور که در تاریخ آمده است خلیفه سوم بخش عظیمی از اموال عمومی مسلمانان را در دوره خلافت خود تیول خویشاوندان و نزدیکانش قرار داد اما همینکه علی (ع) حکومت و زمام امور را بعد از وی به دست گرفت به عنوان یک حاکم، وظیفه خود می دانست عدالت را پیاده کند و لذا می فرماید:

«به خدا قسم، اگر با آن اموال، برای خودشان زن گرفته باشند و یا کنیزکان خریده باشند باز هم آن را به بیت المال و خزانه عمومی مسلمانان برمی گردانم زیرا: «فان فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق » (9)

همانا در عدالت گنجایش و وسعت خاصی است که می تواند همه را در بر گیرد و در خود جای دهد و آن کس که بیمار است و اندامش نامناسب شده - در عدالت نمی گنجد - باید بداند که جایگاه ظلم و جور بر وی تنگتر است » امام (ع) به قدری عدالت را مهم و مراعات آن را وظیفه حاکم دانسته که کوچکترین ملاحظه کاری در مورد آن را نمی پذیرد و هرگز عدالت را فدای مصلحت نمی کند.

تبعیض و دوختن دهنها با لقمه های بزرگ همواره ابزار لازم سیاست قلمداد شده است اما بعد از خلیفه سوم مردی زمامدار و کشتی سیاست را ناخدا شده است که دشمن این ابزار است، هدفش مبارزه با این نوع سیاست بازی است.طبعا از همان روز اول انسانهای متوقع یعنی همان مردان و رجال سیاست، رنجیده خاطر شده و در نتیجه مشغول خرابکاری شدند و درد سرهایی فراهم آوردند.دوستان به حضور امام (ع) آمدند و با نهایت خلوص تقاضا کردند که به خاطر مصلحت مهمتر در سیاست خود انعطافی پدید آورد.پیشنهاد کردند که خودت را از درد سر این افراد راحت کن و به قول سعدی «دهن سگ به لقمه دوخته به » اینها افرادی با نفوذ و برخی از اینها از معروفان صدر اول اسلام هستند و حکومت مدینه فعلا در مقابل دشمن فریبکار و بی ایمان مثل معاویه قرار دارد که ایالت مهمی از سرزمین اسلام مثل شام را در اختیار گرفته است چه مانعی دارد که به خاطر مصلحت فعلا موضوع مساوات و برابری در مورد بیت المال را مسکوت بگذاری؟

امام (ع) در جواب فرمود:

«اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه!؟ والله لا اطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فی السماء نجما لو کان المال لی لسویت بینهم فکیف و انما المال مال الله...» (10)

مرا فرمان می دهید تا پیروزی را به ستم کردن به کسی که والی او هستم بجویم؟ از من می خواهید که عدالت را به پای سیاست وسیادت قربانی کنم؟ !) قسم به خدا تا جهان ادامه دارد و ستاره ای در آسمان پی ستاره ای برآید نخواهم پذیرفت - من و تبعیض! - اگر مال از آن من بود همگان را برابر می داشتم تا چه رسد که مال از آن خدا باشد....» امام (ع) چگونه می توانست چنین پیشنهادی را بپذیرد در حالی که برای پاسداری از عدالت حکومت را پذیرفته است.خود حضرت می فرماید:

«اگر آن اجتماع عظیم مردم نبود و اگر با وجود یاور حجت بر من تمام نمی شد و اگر خدا از دانشمندان پیمان نگرفته بود که در مقابل شکمبارگی ظالم و گرسنگی مظلوم ساکت و آرام ننشینند همانا افسار خلافت را روی دوشش می انداختم و مانند روز اول کنار می نشستم (11)

رابطه مردم با حکومت از دید نهج البلاغه

یکی از مسایلی که در تبین مشروعیت حکومت راهگشایی دارد این است که حکومت به مردم و به خود با چه دیده ای نگاه می کند آیا با این چشم که آنها برده و مملوک اند و حکومت مالک و صاحب اختیار؟ یا با این چشم نگاه می کند که آنها صاحب حق اند و او خود تنها امین و وکیل و نماینده است؟ در صورت اول هر خدمتی به مردم انجام دهد از نوع تیماری است که مالک یک حیوان برای حیوان خویش انجام می دهد و در صورت دوم از نوع خدمتی است که یک امین صالح انجام می دهد.اعتراف حکومت به حقوق واقعی مردم و احتراز از هر نوع عملی که مشعر بر نفی حق حاکمیت آنهاست از شرایط اولیه جلب رضایت و اطمینان آنان است.

یکی از علل گرایش به مادیگرایی در غرب نارسایی مفاهیم کلیسایی از نظر حقوق سیاسی است، اربابان کلیسا در اروپا نوعی پیوند غیر واقعی میان اعتقاد به خدا از یک طرف و سلب حقوق سیاسی مردم و تثبیت حکومتهای استبدادی از طرف دیگر برقرار کردند. در نتیجه چنین فرض شد که یا باید خدا را بپذیریم و حق حکومت را از طرف او تفویض شده به افراد معینی که هیچ نوع امتیاز روشنی ندارند تلقی کنیم و یا خدا را انکار کنیم تا بتوانیم خود را صاحب حق بدانیم!

در مرحله ای که استبدادها و اختناقها در اروپا به اوج خود رسیده بود و مردم تشنه این اندیشه بودند که حق حاکمیت از آن مردم است و کلیسا و یا طرفداران آن این فکر را عرضه کردند که مردم در زمینه حکومت فقط تکلیف و وظیفه دارند نه حق! همین فکر کافی بود که تشنگان آزادی و دموکراسی و حکومت را بر ضد کلیسا بلکه بر ضد دین و خدا به طور کلی برانگیزد. (12) این طرز تفکر در فرهنگ غرب و شرق ریشه بسیار قدیمی دارد:

ژان ژاک روسو در قرارداد اجتماعی می نویسد:

«فیلون - حکیم یونانی در قرن اول - نقل می کند که کالیگولا - امپراطور خونخوار روم - می گفته است همان قسمی که چوپان طبیعة بر گله های خود برتری دارد رهبران قوم جنسا بر مردم خویش تفوق دارند و از استدلال خود نتیجه می گرفته است که آنها نظیر خدایان و رعایا نظیر چهارپایان می باشند.» در قرون جدید این فکر تجدید شد و چون کلیسا رنگ مذهب و خدا گرفت احساسات بر ضد مذهب برانگیخت.در همان کتاب می نویسد:

«گرسیوس - از رجال سیاسی و تاریخ نویس هلندی در هفده میلادی - قبول ندارد که قدرت رؤسا فقط برای آسایش مردم خود ایجاد شده است و گوید بندگان برای راحتی اربابان هستند نه اربابان برای راحتی و آسایش بندگان » (13)

چنانچه ملاحظه می شود در این دیدگاه ها مسئولیت در مقابل خدا موجب سلب مسئولیت در مقابل مردم فرض شده است مکلف و موظف بودن در برابر خداوند کافی دانسته شده است برای اینکه مردم هیچ حقی نداشته باشند و عدالت همان باشد که حکمران انجام می دهد و ظلم برای او مفهوم و معنی نداشته باشد.

آنچه در این دیدگاهها وجود ندارد این است که اعتقاد وایمان به خداوند پشتوانه عدالت و حقوق مردم تلقی شود، منطق نهج البلاغه در باب حق و عدالت بر این اساس است که ایمان به خداوند نه تنها زیر بنای اندیشه عدالت و حقوق ذاتی مردم است و تنها با اصل قبول وجود خداوند است که می توان وجود حقوق ذاتی و عدالت واقعی را به عنوان دو حقیقت مستقل از فرضیه ها و قراردادها پذیرفت، بلکه بهترین ضامن اجرای آنهاست.

امام علی (ع) در این مورد چنین می فرماید:

«خداوند برای من به موجب اینکه ولی امر و حکمران شما هستم حقی بر شما قرار داده است و برای شما نیز بر من همان اندازه حق است که از من بر شما، همانا حق وسیع تر چیزهاست که وصف آن گویند و مجال آن تنگ است برای عمل کردن و انصاف دادن - رفتن خط راست باریک، سخت است و تنگ - حق به سود کسی جریان می یابد مگر آنکه به زیان او نیز جاری گردد و حقی از دیگران بر عهده اش ثابت می شود - همینطور - حقی بر زیان کسی جاری نمی شود مگر اینکه به سود او نیز جاری می گردد (14)

چنانچه ملاحظه می شود در این بیان همه سخن از خدا، حق و وظیفه است اما نه به این شکل که خداوند به بعضی از افراد مردم فقط حق اعطا فرموده است و آنان را تنها در برابر خود مسئول قرار داده است و برخی دیگر را از حقوق محروم کرده است و آنان را در مقابل خود و صاحبان حقوق بی حد و مرز مسئول قرار داده است و در نتیجه عدالت و ظلم میان حاکم و محکوم مفهوم نداشته باشد.

امام امیرالمؤمنین (ع) براساس اصل فوق در ادامه همان خطبه می فرماید:

«با من آن سان که با ستمگران سخن می گویند سخن نگویید، القاب پر طمطراق برایم به کار نبرید، آن ملاحظه کاریها و موافقتهای مصلحتی که در برابر مستبدان اظهار می دارند در برابر من اظهار مدارید، با من به سبک سازشکاری معاشرت نکنید، گمان مبرید که اگر به حق سخنی به من گفته شود بر من سنگین آید، عمل به حق و عدالت بر او سنگین تر است بنابراین از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نکنید (15)

حاکم خزانه دار و امین مردم:

نتیجه منطقی مطالب فوق، همانطور که نهج البلاغه به صراحت اعلام می کند، این است که فرمانروا امین و پاسبان حقوق مردم و مسئول در برابر آنان است یعنی مسئول بودن در برابر خدا مستلزم این نیست که در برابر مردم مسئول نباشد و اگر بناست از این رو - فرمانروا، مردم - یکی برای دیگری باشد این فرمانرواست که برای توده مردم محکوم است نه توده، محکوم برای فرمانروا، بلاتشبیه چوپان برای گوسفند است نه گوسفند برای چوپان، پس حکومت کردن بر مردم، ودیعه و امانت مردم در دست حاکم است.

قرآن کریم در مورد امانت بودن حکومت در دست حاکم می فرماید:

«ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها...; (16)

خداوند بر شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانشان برگردانید.» مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه گوید:

«در معنای این آیه چند قول است: یکی اینکه منظور امانتهاست اعم از الهی و غیر الهی، مالی و غیر مالی.

دوم اینکه خطاب به فرمانروایان است، پروردگار عالم به فرمانروایان دستور می دهد با اداء امانت به رعایت کردن مردم قیام کنند سپس در تفسیر آیه بعد «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم » می گوید چون در آیه قبل به فرمانروایان دستور داده حق رعیت را اداء کرده وبا انصاف رفتار کنند در این آیه متقابلا از مردم خواسته است از اولوا الامر اطاعت کنند (17)

در تفسیر شریف المیزان نیز در بحث روایی که در ذیل این آیه آمده است از تفسیر درالمنثور از امام علی (ع) چنین نقل می کند:

«حق علی الامام ان یحکم بما انزل الله و ان یؤدی الامانة فاذا فعل ذلک فحق علی الناس ان یسمعوا له...

بر امام لازم است در میان مردم آن چنان حکومت کند که خداوند دستور آن را فرو فرستاده است و امانتی که خداوند بر او سپرده است ادا کند هرگاه چنین کند بر مردم لازم است که فرمان او را گوش فرا دهند و اطاعتش را فرض دانسته و دعوتش را اجابت کنند (18)

چنانچه ملاحظه می شود قرآن کریم حاکم و سرپرست جامعه را امین و نگهبان جامعه می شناسد و حکومت را امانت دانسته که به او سپرده شده است و باید ادا نماید، برداشت ائمه و شخص امام علی (ع) نیز چنین است.امام (ع) در نامه های خود به فرمانروایان چنین می فرماید: (در نامه به فرماندار آذربایجان) :

«و ان عملک لیس لک بطعمة ولکنه فی عنقک امانة و انت مسترعی لمن فوقک...» (19)

مبادا چنین پنداری که امارتی که به تو سپرده شده است شکاری است که به چنگ افتاده است، نه بلکه امانتی است که به گردنت گذاشته شده است و مافوق تو رعایت و نگهداری حقوق مردم را از تو می خواهد.» در فرمان معروف حضرت به مالک اشتر دارد که :

«و لا تقولن انی مؤتمر آمر فاطاع فان ذلک ادغال فی القلب و منهکة للدین و تقرب من الغیر...» (20)

مگو من اکنون بر آنان مسلط هستم از من فرمان دادن است واز آنها اطاعت کردن که این عین راه یافتن فساد در دل و ضعف در دین و نزدیک شدن به سلب نعمت است.

در بخشنامه ای که به ماموران جمع آوری زکات می نویسد می فرماید:

«به عدل و انصاف رفتار کنید، به مردم درباره خودتان حق بدهید و در برآوردن حاجات مردم تنگ حوصلگی نکنید که شما خزانه داران مردم و نمایندگان آنها و سفیران امام هستید (21)

پی نوشت ها:

1- موضوع این مقاله مربوط به عصر غیبت معصوم (ع) است و هرگز نباید بحث امامت معصوم را با حکومت در عصر غیبت خلط نمود، گرچه در مورد امام معصوم نیز غیبت امامت نیز نیاز به پذیرش مردم دارد.

2- نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 4.

3- غرر الحکم و درر الکلم، آمدی، ترجمه انصاری، ج 2، حرف واو، شماره 50.

4- نهج البلاغه شهیدی نامه 47، و خطبه 158.

5- همان، خطبه 3.

6.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 ساعت: 17:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

عدالت از ديدگاه امام علي (ع) در نهج البلاغه

بازديد: 171

 

 

عدالت از ديدگاه امام علي (ع) در نهج البلاغه

چکيده

     موضوع عدل و عدالت يکي از مباحث مهم دين مقدس اسلام است و مهمترين منبع آن قرآن، سنت است. در ميان فرقه هاي مختلف اسلامي شيعيان عدل (الهي) و امامت را جزء اصول دين خود مي دانند. مظهر عدل و عدالتخواهي علي (ع) اولين امام آنها مي باشد. امام علي (ع) عدالت را يک تکليف و وظيفه الهي بلکه يک ناموس الهي مي داند.      نهج البلاغه اثر جاويدان امام علي (ع) است که در آن عدالت اجتماعي به صورت يک فلسفه و يا نظريه اجتماعي، سياسي و اقتصادي مورد توجه قرار گرفته است.

     در اين تحقيق ديدگاه امام علي(ع) درباره معني و مفهوم عدل و عدالت،مزاياي آن و راهكارهاي رسيدن به عدالت اقتصادي در يك حكومت اسلامي مورد مطالعه قرار   مي گيرد.شكي نيست كه يكي از مظاهر توسعه يافتگي برخوداري عامه مردم از رفاه نسبي اقتصادي مي باشد و تحقق چنين امري از ديدگاه اسلام در احقاق حقوق مشروع هر فرد در جامعه توسط حاكمان عادل، متقي و ساده زيست ميسر مي باشد و اين همان اصولي است كه امام علي(ع) بدان توجه و تاكيد داشته است.

واژگان كليدي:امام علي(ع)-عدالت-عدالت اقتصادي-حكومت اسلامي

 

 

1-مقدمه

   عدالت در لغت به معناي برابر سازي و توازن است و در مفهوم اجتماعي، هرگاه حق هر صاحب حقي به او داده شود مي گويند عدالت رعايت شده است.بنابراين عدالت اقتصادي-كه يكي از مظاهر عدالت اجتماعي است- به معناي رعايت استحقاق ها و دادن حقوق اقتصادي افراد است.

    تعريف مذكور از عدالت اقتصادي ما را به اين نكته رهنمون مي سازد كه برابري در حقوق و امكانات و      بر قراري تعادل در جامعه ،هميشه همراه با عدالت نيست و هر گونه برابري و تعادل  بدون رعايت حقوق صاحبان حق، نوعي بي عدالتي به حساب مي آيد.بنابراين عدالت اقتصادي چيزي غير از تعادل اقتصادي است و دليل ناكام ماندن بسياري از تئوري هاي اقتصادي در جهت تامين عدالت اقتصادي،برابر دانستن مفهوم عدالت و تعادل بوده است،در صورتي كه بسياري از تعادل هاي اقتصادي موجب بروز شكاف طبقاتي و محروم شدن عده اي از حقوق خودشان گرديده است.براي نمونه تاكيد اقتصاددانان بر تعادل عرضه و تقاضا و مكانيزم بازار را مي توان مطرح كرد: اگر دخالت دولت و حاميان اجراي عدالت نباشد مكانيزم هاي موجود، تعادل در عرضه و تقاضا رابوجود مي آورند،ولي اين تعادل به بهاي خارج شدن عرضه كنندگاني است كه ياراي رقابت با غول هاي اقتصادي را ندارند يا موجب خارج ساختن نيازمنداني است كه از صف متقاضيان به دليل فقر و محروميت بازمانده اند و اين امر باعث عميق تر شدن شكاف طبقاتي و خدشه دار شدن ريشه هاي عدالت در جامعه مي گردد.

   مكتب اسلام با الهام از آيات قرآني و روايات پيشوايان ديني كه بر اقامه عدل و قسط در جامعه انساني تاكيد دارند،به عدالت اقتصادي به عنوان يكي از اصول اقتصاد اسلامي مي نگرد و از آن جا كه هدف از بعثت انبيا تحقق عدالت اجتماعي است، بر عدالت خواهي در همه ابعاد اجتماعي،سياسي،فرهنگي و اقتصادي پافشاري       مي نمايد.به عنوان مثال قرآن كريم فلسفه تشكيل حكومت ها و بعثت انبيا را اقامه قسط و عدل و حل اختلافات گوناگون بين مردم دانسته است(سوره بقره آيه 113و حديد،آيه 25).

    ساير مكاتب اقتصادي نيز هدف حقوقي جامعه را تامين مصالح اجتماعي دانسته اند،با اين تفاوت كه مكتب اسلام علاوه بر تكاپو و تلاش براي تامين مصالح اجتاعي،هدف نهايي جامعه را تكامل معنوي انسان ها و تقرب به در گاه الهي مي داند،در صورتي كه مكاتب غير الهي به دليل اعتقاد نداشتن به جهان آخرت و اكتفا به برنامه ريزي براي زندگي كوتاه دنيوي، نامين مصالح اجتماعي را هدف نهايي  مي دانند.از اين جا مي توان به رابطه تنگاتنگ حقوق و اخلاق در مكتب اسلام پي برد،زيرا نظام حقوقي اسلام زير مجموعه نظام اخلاقي است و رعايت كامل احكام و قواعد حقوقي در صورتي كه با نيت خالص و به قصد نيل به كمال و سعادت يعني تقرب به خدا انجام پذيرد، نوعي اطاعت از تكاليف اخلاقي محسوب مي گردد.اين رابطه موجب معيار قرار گرفتن عدالت و جلوگيري از هر گونه ظلم و اجحاف در فقه اسلامي شده است و همه احكام و قواعد فقهي با توجه به اين اصل تنظيم گرديده اند،قواعدي چون لا ضرر يا احكام مالكيت عوامل توليد و توزيع و...همه بر محور عدالت و رعايت اسنحقاق ها مي باشند.

     امام علي(ع)يك شخصيت ولايي بود كه در حدود 4 سال و 9 ماه در يكي از پهناورترين ممالك جهان حكومت كرد.وي نظرات مختلفي در زمينه مسائل ديني،اجتماعي ، سياسي و اقتصادي دارد كه به عنوان يك حجت براي رفتار مسلمانان و پيروان آن حضرت تلقي مي گردد.مهمترين كتاب و سند معتبر از انديشه هاي امام علي(ع) نهج البلاغه است كه شامل خطبه ها،نامه ها و سخنان قصار آن حضرت مي باشد كه در سال 400 هجري توسط شريف رضي گردآوري شده است.در اين مقاله ديدگاه هاي امام علي(ع) درباره معني و مفهوم عدالت ، عدالت اقتصادي و راهكار هاي نائل شدن به آن در يك حكومت اسلامي مورد مطالعه قرار مي گيرد.

2- معني و مفهوم عدالت از ديدگاه امام علي (ع)

از ديدگاه  امام علي (ع)، عدل و عدالت داراي چندي معني و مفهوم است:

1-  يكي از معاني عدل و عدالت از ديدگاه امام علي (ع)، " محق بودن هر فرد نسبت به حقي که به طور مشروع دارد، مي باشد".

امام علي (ع) احقاق حقوق مردم را يك رويه اي عادلانه و از وظايف حاکم اسلامي مي داند و در اين رابطه مي فرمايد:

]خوارترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را باز گردانم و فرد قوي در نزد من پست و ناتوان است تا حق او را بازستانم.[ (خطبه 37، نهج البلاغه،  ص 91).

]مرد را سرزنش نکنند که چرا حق اش را با تأخير مي گيرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حق اش نيست بگيرد.[ (نهج البلاغه، حکمت 166،  ص 667).

]هيچ عدلي سودمندتر از بازگرداندن  مظلمه و اداي ديون نمي باشد.[ (غرر الحكم1 ،  ص 187).

2- معني و مفهوم ديگر عدل از ديدگاه امام علي (ع)، "انصاف" است. انصاف به معني رفتار درستکارانه و سازگار با اصول عدالت (فرهنگ معاصر،  ص 153).

علي (ع) در اين باره مي فرمايد:

]خداوند به عدل و احسان فرمان مي دهد. عدل، مراعات انصاف است و احسان همان بخشش و تفضل مي باشد.[ (نهج البلاغه، حکمت 231،  ص 679).

از امام علي (ع) پرسيدند که عدل برتر است يا بخشش؟

آن حضرت فرمود:

]عدل و عدالت هر چيزي را در جاي خود مي نهد در حاليکه بخشش آن را از جاي خود خارج مي سازد. عدالت تدبير عمومي مردم است، در حاليکه بخشش گروه خاصي را شامل است.  پس عدالت شريف و برتر است.[ (نهج البلاغه، حکمت 437،  ص 735).

- امام علي (ع) مي فرمايد: ]به درستي که عدل و دادگري آن است که به هنگام حکم دادن با انصاف باشي و از ظلم دوري نمايي.[ (غرر الحكم،  ص 220).

    از سخنان و کلمات قصار امام علي (ع) چنين استنباط مي شود که آن حضرت عدل را به معني مراعات انصاف در حقوق مختلف افراد در جامعه مي داند. منظور از انصاف يعني هر امري در جاي خود و متناسب با حق خود رعايت شود. به عبارت ديگر رعايت اعتدال در امور و پرهيز از افراط و تفريط به معني رعايت انصاف در امور مي باشد. نقطه مقابل عدل و عدالت، جور و ستم و ظلم در امور مختلف مي باشد و بر هر فرد مسلمان واجب است که نه تنها به ديگران ظلم نکند بلکه در برابر ظالمان ايستادگي و با آنها مقابله نمايد.

 

3- مزاياي برقراري عدل و عدالت از ديدگاه امام علي (ع)در يك جامعه اسلامي

     اسلام يکي از اصول و بنيان هاي قوام و استحکام هر جامعه را برقراري عدل و عدالت مي داند و نقطه مقابل عدل را ظلم مي پندارد که باعث اضمحلال و فرو پاشي حکومت ها در جوامع مي شود.

از نظر امام علي (ع) برقراري عدل و عدالت در جامعه يک تکليف و وظيفه الهي است و اساس قوام و استمرار حکومت ها در رعايت عدالت توسط حاکمان آنها مي باشد. در اينجا برخي از نظرات علي (ع) درباره مزايا و اهميت برقراري عدل و عدالت ارائه          مي گردد، امام علي (ع) مي فرمايد:

1-    عدل، زيبائي و جمال حاکمان است (غرر الحكم،  ص 50).

2-    زيبايي سياست، رعايت عدالت در حکومت است (غرر الحكم،  ص 165).

3-    هر که عدالت را به کار بندد، رتبه اش والا گردد و هر که ستم روا دارد، در هم شکسته شود (غرر الحكم،  ص 625).

4-عدالت را به کار گير و از بي انصافي و بي عدالتي بر حذر باش که بي انصافي کردن با مردم آنان را آواره مي کند و بي عدالتي به قيام مسلحانه وا مي دارد (نهج البلاغه، حکمت 476،  ص 743).

   همان طور که ملاحظه مي شود، علي (ع) يکي از واجبات فردي و اجتماعي را رعايت عدل و عدالت توسط افراد در جامعه مي داند و مقابله با بي عدالتي و ظلم در جامعه را يکي از مصادر نهي از منکر تلقي مي نمايد. بنابراين، برقراري عدالت اجتماعي در همه ابعاد آن يکي از اصول مهم و با اهميتي است که علي (ع) در حکومت اسلامي هم در تئوري و هم در عمل به آن توجه داشته است.

4- راهکارهاي اجراي عدالت در يك حكومت اسلامي از ديدگاه امام علي (ع)

       پس از بيان اهميت و تعريف عدل و عدالت، مهمترين موضوع چگونگي اجراي عدالت در يك حكومت اسلامي         مي باشد. علي (ع) چند عامل را به عنوان ابزارهاي اجراي عدالت به شرح ذيل مطرح مي نمايد:

4-1- وجود حاکمان و حکمرانان عادل و متّقي

      امام علي (ع) در ارتباط با وجود حاکمان و مسئولان عادل و با تقوا در جامعه و نظارت بر رفتار شخصي و اجتماعي آنان توجه زيادي مبذول داشته است. بديهي است که در صورتي مسئولان هر جامعه افرادي عادل و عدالتخواه باشند و ابتداً اين موضوع را در زندگي شخصي خود و بستگان شان اعمال نمايند، اعتماد مردم به آنها جلب شده و به عنوان الگويي مفيد مورد پيروي و احترام مردم در جامعه خواهند بود. حاکمان مسلمان بايد عدالت را براي آحاد مردم در جامعه و بدون تبعيض بين اقشار مختلف اجرا نمايند. احقاق حق مظلوم از ظالم نيز از وظايف مهم يک حکمران اسلامي است که به شدت مورد تأکيد امام علي (ع) بوده است. علي (ع) در نهج البلاغه هدف از قبول خلافت را احقاق حق مظلومان مي داند. در اين باره در روز دوم خلافت خود در سال 35 هجري مي فرمايد:

]به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را هر کجا که بيابم به صاحبان اصلي آن باز  مي گردانم. گرچه با آن ازدواج کرده يا کنيزاني خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براي عموم است. آن کس که عدالت بر او گران آيد، تحمل ستم بر او سخت تر است.[ (نهج البلاغه، خطبه 15،  ص 59).

]به خدا سوگند، همين کفش بي ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است، مگر اينکه حقي با آن به پا دارم و يا باطلي را دفع نمايم .[(نهج البلاغه، خطبه 33،  ص 85).

]به خدا قسم ،داد ستم ديده را از ظالم ستمگر بستانم و مهار ستمگر را بگيرم و به آبشخور حق وارد سازم، گرچه تمايل نداشته باشد.[ (نهج البلاغه، خطبه 136،  ص 255).

]رعيّت اصلاح نمي شود، جز آنکه زمامداران اصلاح گردند و زمامداران اصلاح نمي شوند جز با درستکاري رعيّت.[ (نهج البلاغه، خطبه 126،  ص 441).

]هرگز براي حمايت اشراف و بزرگان قريش، اموال بيت المال را به طور غير عادلانه تقسيم نخواهم کرد و به آنها سهمي بيشتر نخواهم داد. حتي اگر اين اموال از آن خودم بود، به طور مساوي بين مردم تقسيم مي کردم تا چه رسد به اموال بيت المال.[ (نهج البلاغه، خطبه 126،  ص 239).

]عدالت را به کار گير و از بي انصافي و بي عدالتي بر حذر باش، که بي انصافي با مردم آنان را آواره مي کند و بي عدالتي به قيام مسلمانه وا مي دارد.[  نهج البلاغه ،حکمت 476،  ص 473).

     همان طوريکه از سخنان امام علي (ع) ملاحظه مي شود، وجود حاکمان عادل که هدف اصلي آن احقاق حق مرد ستمديده باشد، يکي از اصول برقراري عدالت در جامعه مي باشد.

4-2- نظارت بر اعمال و رفتار صاحب منصبان در جامعه

     علي (ع) به عنوان امام و رهبر يک نظام سياسي همواره بر اعمال و رفتار حاکمان منصوب خود نظارت داشت و نسبت به حيف و ميل بيت المال و عدم برقراري عدالت در جامعه به شدت از خود عکس العمل نشان مي داد و حکمرانان را مؤاخذه مي کرد. بنابراين از نظر آن حضرت نظارت بر رفتار و عملکرد مسئولان حکومتي يکي از وظايف رهبران جامعه و از ابزارهاي برقراري عدالت مي باشد. در اين باره در نهج البلاغه نامه هاي زيادي از جانب امام علي (ع) به حاکمان مرقوم شده است:

 علي (ع) در نامه اي به زياد ابن ابيه جانشين فرماندار بصره مي نويسد:

]همانا من به راستي به خدا سوگند مي خورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومي خيانت کردي، چنان بر تو سخت گيرم که قادر به تامين معاش عيال خود نيز نباشي.[      (نهج البلاغه، نامه 20 ، ص 499).

 علي (ع) در نامه اي به محمد ابوبکر فرماندار مصر مي نويسد:

]با مردم فروتن باش. نرمخو و مهربان باش ،گشاده رو و خندان باش. در نگاه هايت و در نيم نگاه و خيره شدن به مردم، به تساوي رفتار کن تا بزرگان در ستم کاري تو طمع نکنند، و ناتوان ها در عدالت تو مأيوس نگردند.[ (نهج البلاغه، نامه 27  ص 509).

-        امام علي (ع) به يکي از حکمرانان خود در سال 40 هجري مي نويسد:

] ... به من خبر رسيده که کشت زمين ها را برداشته و آنچه را که مي تواني گرفته و آنچه در اختيار داشتي، به خيانت خورده اي ، پس هر چه زودتر حساب اموال را براي من بفرست و بدان که حسابرسي خداوند از حسابرسي مردم سخت تر است .[(نهج البلاغه، نامه 40،  ص 567).

امام علي (ع) در بخشي از نامه اي که به فرماندار بصره مي نويسد، مي فرمايد:

]... به من خبر رسيده که اموال بيت المال را که سهم بيوه زنان و يتيمان بود به يغما بردي و ... از خدا بترس. اموال آنان را بازگردان و اگر چنين نکني  خدا مرا فرصت دهد، تو را کيفر خواهم داد... . به خدا سوگند اگر حسن و حسين چنان مي کردند که تو انجام دادي از من روي خوش نمي ديدند و به آرزو خود نمي رسيدند تا آنگاه که حق را از آنها بستانم و باطلي که به ستم پديد آمده، نابود سازم.[ (نهج البلاغه، نامه 41  ص 547).

- امام علي (ع) در نامه اي به مصقله بن هبيره شيباني، فرماندار اردشير خّره (فيروز آباد) از شهرهاي فارس ايران در سال 38 هجري مي نويسد:

]... به من گزارش رسيده که تو غنايم مربوط به مسلمانان را که به وسيلة اسلحه و اسب هايشان به دست آمده و خون هايشان در اين راه ريخته شده، در بين افرادي از باديه نشينان قبيله ات  تقسيم کرده اي. اگر اين گزارش صحيح باشد، تو در نزد من خوار خواهي شد و ارزش و مقدرات کم خواهد بود.

آگاه باش، حق مسلماناني که نزد من و پاپيش تو هستند در تقسيم اين اموال مساوي است، بايد همة آنها به نزد من آيند و سهمية خود را از من بگيرند.[( نهج البلاغه، نامه 43،  ص 551).

      چنانکه در نامه هاي امام علي (ع) ملاحظه مي شود، وجود حکمرانان عادل و با تقوا يکي از اصول برپايي عدل و عدالت در جامعه مي باشد و نظارت بر عملکرد آنان در ارتباط با لغزش هاي مادي و دنيوي و در صورت لزوم برکناري آنها به علت خيانت به بيت المال از جمله وظايف رهبر و پيشواي جامعه اسلامي مي باشد.

4-3 حقوق متقابل مردم و حاکمان (عدالتخواه) در جامعه

     احقاق حق مظلومين در جامعه و حمايت مردم از مجريان برقراري عدل و عدالت يکي ديگر از شرايط برقراري عدالت در جامعه مي باشد. بديهي است که هرگاه جامعه از نظر فکري توان پذيرش حق و عدالت را نداشته باشد و رهبران عدالتخواه خود را در مقابل فاسقان پشتيباني نکند، اجراي عدالت در جامعه با شکست مواجه مي شود.

امام علي (ع) در بخشي از خطبه 92 نهج البلاغه ( ص 173) که پس از قتل عثمان و هجوم مردم براي بيعت با وي در سال 35 هجري بيان نمود ، عدم تمايل خود را براي پذيرش خلافت به شرح ذيل مطرح مي نمايد:

[ مرا واگذاريد و ديگري را  به دست آريد. زيرا ما به استقبال حوادث و اموري مي رويم که رنگارنگ و فتنه آميز است و چهره هاي گوناگون دارد و دل ها بر اين بيعت ثابت و عقل ها بر اين پيمان استوار نمي ماند...].

امام علي (ع) در خطبه شقشقيه (خطبه 3،  ص 47) به آشوب طلبي و مقابله ناکثين، قاسطين و مارقين در برابر حکومت عادلانه خود اشاره دارد.

در ارتباط با حقوق متقابل مردم و رهبران، امام علي (ع) در بخشي از در خطبه 216 ( ص 443) نهج البلاغه مي فرمايد:

[... و در ميان حقوق الهي بزرگ ترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم به رهبر است. مردم اصلاح نمي شوند مگر به اصلاح حاکمان و حاکمان اصلاح نمي شوند مگر به استقامت و پايداري مردم... و آنگاه که مردم حق رهبري را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازند، حق در آن جامعه بين آنها عزّت يابد و راه هاي دين پايدار و نشانه هاي عدالت برقرار و سنت (پيامبر) پايدار گردد ، پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت اميدوار و دشمن در آرزوهايش مأيوس مي گردد.اما اگر مردم بر حکومت چيره شوند يا زمامدار بر مردم ستم کند، وحدت کلمه از بين مي رود، نشانه هاي ستم آشکار و نيرنگ بازي در دين فراوان مي گردد.]

        بنابراين از ديدگاه امام علي (ع) رعايت حقوق متقابل مردم و دولت امري واجب است. دولت ها وظيفه دارند در قلمرو اختيارات خويش شرايط رشد و تعالي و زمينه تکامل و توازن اجتماعي و دستيابي عادلانه هر کس به حق و حقوقش را فراهم سازند. مردم نيز وظيفه دارند به تعهدات خود در برابر زمامداران وفا کنند، کارهاي جامعه را انجام دهند مسئوليت پذير باشند و براي استواري جامعه از دولت ها و رهبران عدالتخواه حمايت نمايند. افراد بايد بدانند که رفتار فردي داراي بعد اجتماعي است. مجموعه تلاش هاي فردي حرکتي بزرگ و پيوسته پديد مي آورد، سبب به سامان شدن جامعه و احقاق حق همگان خواهد شد[.

 

4-4 لزوم ساده زيستي حاکمان اسلامي

      امام علي (ع) از اشرافيت و زندگي تجملي بيزار است و در جامعه اسلامي كه افرادي فقير دارد، ساده زيستي را از جمله وظايف حاکمان اسلامي مي داند. در نهج البلاغه اين موضوع به حاکمان و فرمانداران توصيه شده است:

-   امام علي (ع) در نامه 3 نهج البلاغه ( ص 481) شريح بن الحارث قاضي (قاضي کوفه) که خانه اي به 80 دينار خريده بود، در ارتباط با سوء استفاده مالي هشدار مي دهد.

در بخشي از نامه مي فرمايد:

[...به من خبر دادند که خانه اي به 80 دينار خريده اي و سندي براي آن نوشته اي و گواهاني آن را امضا کرده اند. اي شريح انديشه کن که آن خانه را با مال ديگران و يا پول حرام نخريده باشي که آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده اي[.

-   امام علي (ع) در نامه 45 نهج البلاغه ( ص 553) عثمان بن حنيف انصاري، فرماندار بصره را از اينکه به ميهماني اشراف و ثروتمندان بصره شرکت کرده و در آن غذاهاي رنگارنگ و تجمّلي وجود داشته، مورد سرزنش قرار مي دهد و به وي توصيه مي کند که غذاهايي که حلال و حرام بودنش را نمي داند، دور بيفکند و آنچه را به پاکيزگي و حلال بودنش يقين دارد، مصرف نمايد.

-   امام علي (ع)، در نامه  71(نهج البلاغه  ص 613) به منذر بن جارود عبدي، فرماندار استخر در ايالت فارس،  وي را از زندگاني تجمّلي و هواپرستي منع مي کند و مورد سرزنش قرار مي دهد.

       بنابراين ساده زيستي حاکمان اسلامي و اطلاع از زندگي افراد کم درآمد و فقير نيز يکي از خصوصيات رهبران و مسئولان عادل در جامعه مي باشد و امام علي (ع) رعايت آن را واجب مي داندو معتقد است كه ساده زيستي حاكمان اسلامي زمينه را براي اجراي عدالت و اقامه ان در جامعه اسلامي فراهم مي آورد.

 

5- جمع بندي و نتيجه گيري

       موضوع برقراري عدل و عدالت در جامعه يکي از ارکان دين مقدس اسلام مي باشد، به گونه اي عدل الهي يکي از اصول اعتقادي شيعيان و برخي از فرقه هاي اهل تسنن مانند معتزله مي باشد.

       امام علي (ع) عدل و عدالت را يکي از پايه ها و بنياين هاي قوام هر حکومت مي داند. آن حضرت عدل را زيبايي و جمال حاکمان و معيار سياست مطلوب را رعايت عدالت در جامعه مي پندارد.

امام علي (ع) عدالت را تساوي و برابري حق افراد (در شرايط برابر) تعريف نموده است و معتقد است که بنا بر اصل تساوي افراد در خلقت، آزادي و مساوات يک حق بشري و الهي براي همه مردم است. آن حضرت معتقد است که توزيع اموال بيت المال بايد به صورت عادلانه بين مردم تقسيم شود و هرگز حاضر نبود براي حمايت اشراف و بزرگان قريش و حتي برادرش عقيل (که وضعيت مالي خوبي براي تأمين مايحتاج عيال و فرزندانش نداشت) سهمي بيشتر به آنها اختصاص دهد (نهج البلاغه، خطبه 224،  ص 459 و خطبه 126،  ص 239).

     بنابراين ديدگاه هاي امام علي (ع) دربارة عدل و عدالت و راهکارهاي برقراري آن، انديشه اي جاودانه و ابدي و الگويي منحصر به فرد براي هر حكومت اسلامي است و به مرور زمان نه تنها سست و کم اهميت نگشته بلکه پس از گذشت قرن ها، مشتاقان و شيفتگان( مسلمان و غير مسلمان) بسياري پيدا کرده است.لذا در نظر گرفتن  اصول عدل و عدالت از ديدگاه امام علي(ع)مي تواند الگو و ضابطه مناسبي براي بر پايي هر حكومت اسلامي باشد و از مسئولين كشور اسلامي ما انتظار مي رود كه هر چه بيشتر در اقامه قسط و عدل علوي اقدام نمايند.

 

 

 

 

 

فهرست منابع و مأخذ

-   آمدي تميمي، عبدالواحد (1377) . غرر الحكم و دررالکلم. ترجمه انصاري. محمد علي جلد اول و دوم. تهران. انتشارات آرمان.

-   امامي، محمد جعفر و آشتياني، محمد رضا (1378). نهج البلاغه. جلد اول و دوم و سوم. چاپ يازدهم. قم: مدرسه امام علي بن ابيطالب.

-   پاشاپسندي، حسينعلي (1379). امام علي (ع) و عدالت. مجموعه مقالات نخستين جشنواره نهج البلاغه دانشگاهيان سراسر کشور. تهران. کميته علمي نخستين جشنواره دانشگاهيان سراسر کشور.

-        دشتي، محمد (1379). ترجمه نهج البلاغه. چاپ هفتم. قم :نشر مشرق.

-        حکيمي، محمد (1381). زمينه ها و موانع تحقق عدالت اقتصادي. تهران: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر.

-        كرمي،محمد مهدي،پورمند،محمد(1383).مباني فقهي اقتصاد اسلامي.تهران:انتشارات سمت.

-        صدري، افشار، غلامحسين و همکاران(1381). فرهنگ معاصر فارسي چاپ سوم. تهران: انتشارات فرهنگ معاصر.

-        مجلسي، محمد باقر (1373). بحارالانوار. جلد 78. تهران. انتشارات کتابچي.



1– منظور كتاب غررالحكم و دررالكلم عبدالواحد آمدي تميمي است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 ساعت: 17:46 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس