سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
عراقي همدان (610 – 688 هجري = 1213 – 1289 ميلادي ) از عارفان و شاعران نام آور قرن هفتست . آغاز جوانيش در همدان بتحصيل ادبيات و علوم گذشت . سپس در هژده سالگي بمولتان هندوستان روي نهاد و در خدمت شيخ بهاءالدين زكريا از كبار مشايخ آن سامان آغاز سلوك كرد وچندين سال بعد بعربستان و آسياي سغير رفت و در قونيه بمجلس شيخ صدرالدين قونيوي از پيروان محيي الدين بن العربي صوفي بزرگ راه يافت و كتاب لمعات را در آن شهر تحت تأثير فصوص الحكم ابن العربي تأليف نمود. سپس بمصر و شام سفر كرد ودر ديار اخير در گذشت و در جوار قبر محيي الدين ابن العربي در دمشق مدفون گشت .
وي علاوه بر ديوان (قصائد و تركيبها و ترجيعها و غزلها و ترانها و مقطعات )مثنوي كوتاهي بنام عشاق نامه در بيان مراتب عشق و حالات عاشقان دارد . كتاب لمعات او را نور الدين عبدالرحمن جامي بنام مراتب عشق وحالات عاشقان دارد . كتاب لمعات او را نورالدين عبدالرحمن جامي بنام اشعه اللمعات شرح كرده است .
عراقي عاشق سوخته ييست كه با سخنانش از سوز درون و شوق باطن و كمال نفس خويش حكايت مي كند . كلامش ساده و استوار و استادانه است .در غزلها و تركيبها و ترجيعهاي وي شور و شوقي بي مانند كه نشانهالتهاب دروني اوست ديده مي شود واين شوق گاه با تأمل در معارف و حقايق عرفاني همراه و گاه با توصيفات بديع وكم سابقه يي از حالات سالكان و واصلان آميخته است . مثنوي و قصائدش بيشتر رنگ تحقيق دارد و طبعاً حالت و لطافت غزلهاي او را فاقدست . كليات آثار او را آقاي سعيد نفيسي با مقدمه در احوال و آثارش بسال 1335 شمسي در تهران طبع كرده است .
غوغاي ميكده
ناگه از ميكده فغان برخاست ناله از جان عاشقان برخاست
شر و شوري فتاد در عالم هاي و هويي از ين و آن برخاست
جامي از ميكده روان كردند در پيش صدروان روان برخاست
جرعه يي ريختند بر سر خاك شور غوغا زجرعه دان برخاست
جرعه با حاك در حديث آمد گفت و گويي از آن ميان برخاست
سخن جرعه عاشقي بشنيد نعره زد وزسر جهان برخاست
بخت من چون شنيد آن نعره سبك از خواب سرگران برخاست
گشت بيدار چشم دل چومرا عالم از پيش جسم و جان برخاست
(متولد 1304)از داستانهاي كوتاه كه بگذريم، علي محمد افغاني در زمينة آفريدن رمان اجتماعي شگفتي ميآفريند و راه را براي پيدايش رمانهاي اجتماعي بعدي باز ميكند. رمان 900 صفحهاي شوهر آهو خانم (1340) خيلي زود نويسندهاش را به شهرت ميرساند: « انجمن كتاب ايران » آن را به عنوان داستان برگزيدة سال 1340 انتخاب ميكند و منتقدين وقت به ستايش از آن ميپردازند: «بيهيچ گمان، بزرگترين رمان زبان فارسي به وجود آمده و ( با قيد احتياط ) تواناترين داستان نويس ايراني، درست همان لحظهاي كه انتظارش نميرفت، پا به ميدان نهاده است» و « نويسنده در اين داستان از زندگي مردم عادي اجتماع ما تراژدي عميقي پديد آورده و صحنههايي پرداخته است كه انسان را به ياد صحنههاي آثار بالزاك و تولستوي مياندازد. و اين نخستين بار است كه يك كتاب فارسي به من جرئت چنين قياسي را ميدهد». هر چند در اين گفتهها مقدار زيادي ذوقزدگي ديده ميشود، اما شوهر آهوخانم برجستهترين رمان اجتماعي اين دوره است.
داستان در زمستان 1313 در شهر كرمانشاه ميگذرد. پس از توصيفي كوتاه از شهر آرام ـ كه گويي حادثهاي در بطن خود دارد ـ به نانوايي سيد ميران سرابي ميرسيم. افغاني پس از توصيف جزء به جزء دكان و شاگردان و خصوصيات ظاهري سيد، از طريق گفتگوي او با نانوايي ورشكسته، سجاياي شخصيتياش را تصوير ميكند: كاسبكاري 50 ساله و رو به ترقي، رئيس صنف نانوايان است و با پختن نان قشون، خود را به قدرت حاكمه نزديك كرده. مردي است مذهبي، خانواده دوست و دست و پا به خير. هما، زن زيبارو و مطلقه، در همين فصل به نحوي طبيعي وارد داستان ميشود و از همان آغاز بر سيد تأثير ميگذارد. سيد عاشق هما ميشود اما جرئت ابراز اين واقعيت را، حتي به خويش، ندارد. عشق خود را محبتي نوعدوستانه ميانگارد. همراه سيد ـ كه در دلش توفاني بر پا شده ـ به خانهاش ميرويم. با آهو خانم ـ زنش ـ و چهار فرزندش آشنا ميشويم. فضاي خانه نيز همچون فضاي دكان با حوصله مجسم ميشود و يك يك همسايگانش ـ مردمان فقير ـ معرفي ميشوند. اينان شخصيتهاي جانبي رمان هستند و قهرمانان اصلي را در پيشبرد ماجراها ياري ميكنند.
افغاني كه به سبك واقعگرايان اروپايي قرن نوزده مينويسد، داناي كلي است كه بر برون و درون شخصيتهاي اثرش آگاهي كامل دارد. نخست ظاهر آنها را توصيف ميكند، سپس طي برخوردهايي با ديگران، روحياتشان را مينماياند و عاقبت با قرار گرفتن در موقعيت آنان، نسبت به رويدادها اظهار نظر ميكند
زندگی نامه ظهير الدين ابوالفضل طاهر بن محمد فاريابي
سخن سراي بليغ پايان قرن ششم و ازجمله قصيده سرايان بزرگ و غزلگويان استادست . جواني او در فارياب و نيشابور ( از بلاد خراسان ) و بعد از آن چندي در اصفهان (درخدمت آل خجند) و مازندران ( در دستگاه باونديان ) و آخر الامر در آذربايجان ( نزد اتابكان آذربايجان ) گذشت . وفاتش بسال 598 هجري (=1201 ميلادي ) اتفاق افتاد و در مقبره سرخاب تبريز مدفون شد.
وي از شاعر انيست كه دنباله روش انوري را پيش گرفت و بكمال رسانيد . سخن او مانند انوري و پيروانش پر از معاني دقيق و مقرون برواني و لطافت ، و استوار و برگزيده و فصيح است. قدرتش در مدح و ابداع معاني و مضامين جديد در اين راه بسيارست ولي نيروي خلاقه طبق او بيشتر در غزلهاي لطيف و پر معني و جذابش آشكار مي شود. الفاظ نرم و هموارش درين نوع شعر وقتي بامعاني لطيفو مضامين باريك همراه شود بآساني تحول غزل را از حالتي كه پيش از قرن ششم داشت بحالتي كه در غزلهاي سعدي مي بينيم نشان مي دهد:
فخرالدين ابراهيم بن بزرگمهر بن عبدالغفار جوالقي متخلص به عراقي در روستاي كومجال از توابع اعلم همدان در سال 610 هجري متولد شد و در سال 688 هجري در دمشق فوت كرده است .
قبل از عراقي شبي پدرش در خواب ديد كه اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليه السلام با جمعي از صحابه خويش در باغي نشسته است و وي در آنجا ايستاده ، شخصي طنلي را آورد و در نزد اميرالمومنين بر زمين نهاد . اميرالمومنين آن طفل را برداشت و پدر عراقي را نزد خويش خواند و طفل را در كنار او نهاد و فرمود : (( بستان عراقي ما را نيكو محافظت فرما كه جهانگير خواهد بودن )) .
زمانيكه عراقي بدنيا آمد و پدرش در چهره او نظر افكند صورت همان طفل را ديد كه اميرالمومنين بوي داده بود .
عراقي در پنج سالگي به مكتب رفت . در مدت نه ماه مجموع كلام ا… را حفظ كرد . وي چنان قرآن را زيبا مي خواند و مي گريست كه تمام مردم را مجذرب خويش ساخته بود . در سن هشت سالگي در تمام همدان مشهور گشته بود . وي هر روز بعد از نماز عصر در مسجد قرآن مي خواند و مردم زيادي دور وي جمع مي گشتند . روزي مشغول خواندن قرآن بود و سوره طه را مي خواند كه جمعي از جهودان از آنجا مي گذشتند . در اين لحظه به آيه 127 سوره طه (( و همچنين كيفر مي دهيم كساني را كه اسراف كردند و به نشانه هاي پروردگار عالم نگرويدند ، چه عذاب قيامت سخت تر و پاينده تر است )) .
3 تن از جمودان كه اين آيه را شنيدند همانجا به مسجدآمده و مسلمان شدند .
در هفده سالگي بر تمامي علوم عالم بود ، بطوريكه در همدان در مدرسه شهرستان تدريس مي كرد .
زندگاني فخرالدين عراقي
عراي در جواني از مريدان شيخ شهاب الدين سهروردي و بعدها از خواص مريدان شيخ بهاء الدين زكريا ملتاني شده است .
پس از مرگ شيخ بهاء الدين زكريا ملتاني ، عراقي براي كسب فيض و معرفت از راه عمان به حج رفته و از آنجا به ديار روم و خاك عثماني و تركيه امروز و شهر قونيه و شهر دوقات و از آنجا به مصر و سپس به شام سفر كرده است .
زماني كه عراقي در آسياي صغير ( تركيه امروز ) و بيشتر در قونيه اقامت داشت با مولانا جلال الدين عمر بلخي صاحب كتاب معروف مثنوي روابط فراوان داشته است و همچنين در قونيه در محضر شيخ صدرالدين قونيوي درس مي خوانده است .
عراقي قصيده اي در مدح شيخ صدرالدين قونيوي دارد كه با ابيات زير شروع مي شود :
دل ترا دوست تر ز جان داردجان ز بهر تو در ميان دارد
مرهمي ، پيش از آنكه از تو دلمپيش صدر جهان فغان دارد
عراقي كتاب سمعات خويش را كه شاهكار نثر وي مي باشد را به شيخ صدرالدين قونيوي تقديم كرده است .
ادوارد براون دركتاب تاريخ ادبيات خود در شرح حال عراقي چنين نوشتهاست :
(( وقتي كه هفده ساله بود جمعي از قلندران به همدان فرود آمدند ، در ميان ايشان جواني صاحب جمال بود و چون از آنجا بازگشتند عراقي را كه جمال آن درويش بچه مفتون ساخته بود تاب توقف نمانده ، از پي ايشان به هندوستان رفت و در مرستان به صحبت شيخ بهاء الدين زكريا معتاني نائل گرديد .
شيخ او را التزام چله فرمود كه يك اربعين بايد عزلت پيشه كرده و به مراقبت و تفكر بپردازد ، ليكن در دهمين روز ساير درويشان نزد شيخ زكريا به شكايت آمده و گفتند : عراقي بجاي سكوت و تفكر بسرودن غزلي كه خود ساخته مشغول است و آن غزل را در اثناي چند روز جمله مطربان شهر آموخته و اكنون در همه ميكده ها با چنگ و چغانه ميسرايند و آن غزل اين است :
چو با خود يافتند اهل طرب راشراب بيخودي در جام كردند
لب ميگون جانان جام دردادشراب عاشقانش نام كردند
ز بهر صيد دلهاي جهانيكمند زلف خوبان دام كردند
بگيتي هر كجا درد دلي بودبهم كردند و عشقش نام كردند
سر زلف بنان آرام نگرفتز بس دلها كه بي آرام كردند
چو گوي حسن در ميدان فكندندبيك جولان دو عالم رام كردند
ز بهر نقل مستان ا زلب و چشممهيا پسته و بادام كردند
از آن لب ، كز درصد آفرينستنصيب بيدلان دشنام كردند
بمجلس نيك و بد را جاي دادندبجاي كار خاص و عام كردند
بغمزه صد سخن با جان بگفتندبدل زابرو دو صد پيغام كردند
جمال خويشتن را جلوه دادندبيك جلوه دو عالم رام كردند
دلي را تا بدست آرند ، هر دمسر زلفين خود را دام كردند
نهان با محرمي رازي بگفتندجهاني را از آن اعلام كردند
چو خود كردند راز خويشتن فاش
عراقي را چرا بدنام كردند ؟
وقتي شيخ بهاء الدين بيت آخر را شنيد گفت : عراقي را كار تمام شد .
پس او را نزد خود طلبيد و گفت : عراقي مناجات در خرابات مي كني ؟ بيرون آي . سپس چون بيرون آمد شيخ خرقه بر دوش او انداخت و او خود را بر زمين افكند و سر در قدم شيخ نهاد . شيخ وي را از خاك برداشت و سپس از آن دختر خود را نيز بعقد وي درآورد كه از او پسري زاده شد و به كبيرالدين موسوم گشت .
پس از بيست و پنج سال شيخ بهاء الدين وفات يافت ، در حاليكه عراقي را جانشين خود ساخته بود ، ديگر درويشان از اين رهگذر بر او حسد بردند و نزد پادشاه از عراقي شكايت كرده و او را به اعمال خلاف شرع متهم ساختند ، او نيز از هندوستان مهاجرت كرده و به زيارت مكه و مدينه شتافت و بعد از آنجا به آسياي صغير مهاجرت نمود .
در قونيه مجلس درس شيخ صدرالدين قونيوي معروف را دريافت كه مشغول تدريس كتاب فصوص الحكم محيي الدين بن العربي بود ، عراقي در آنجا معروف ترين كتاب منثور خود را موسوم به لمعات تاليف و تقديم شيخ ساخت . شيخ آن را پسنديد و تحسين فرمود . سپس امير مقتدر روم معين الدين پروانه شاگرد و مريد عراقي شد و گويند براي او خانقاهي در توقات بساخت و او را به محتبها و انعام خود مخصوص داشت .
بعد از وفات او عراقي از قونيه به مصر رفت ، گويند عليرغم سعي معاندان سلطان مصر او را پذيرفته و شيخ الشيوخ مصرگردانيد . سپس از آنجا به شام مسافرت كرده و در آنجا ه بخوبي مقدم او را قبول كردند و هم در آنجا پس از شش ماه اقامت پسرش كبيرالدين از هندوستان بوي ملحق گرديد .
و باز ادوارد براون مي نويسد :
عراقي را بطور خلاصه مي توان يك (( قلندر )) تمام عيار دانست كه به هيچ وجه دربند نام و مقام خود نبوده و هر صورت يا موجود نيكو و جميل را آئينه اي از طاعت دوست دانسته و در آن عكسي از جمال مطلق نمايان مي ديده است .
چنانكه يكي از تذكره نويسان مي گويد : (( در طبيعت او فقط عشق را دست استيلا بود )) . و از اين رو غزليات او تماما جنبه غنائي دارد و پر از شور و شوق است و از همين بابت بعضي از منتقدين اروپايي اين سرمستي و شور را بر او خرده گرفته اند ، غافل از اينكه همان چيزي را كه درباره افلاطون ستايش مي كنند در مورد عواطف يك عارف ايراني نبايد عيب بدانند .
جامي شاعر معروف در نفحات الانس در همين مورد آورده كه :
(( روزي معين الدين پروانه امير روم به خدمت شيخ آمد و مبلغي زر همراه آورده و به نيازمندي تمام گفت : شيخ ما را هيچ كار نمي فرمايد و التفاتي نمي نمايد ، شيخ بخنديد و گفت : اي امير ، ما را بزر نتوان فريفت ، كسي بفرست و حسن قوال را به ما برسان )) . و اين حسن قوال در جمال دلپذير بود و در حسن صورت بي نظير و جمعي گرفتار وي بودند . چون امير تعلق خاطر شيخ را بوي دريافت في الحال كسي بطلب وي فرستاد ، بعد از غوغاي عاشقان و رفع مزاحمت ايشان وي را آوردند ، شيخ با امير و ساير اكابر استقبال كردند ، چون نزديك رسيدند شيخ پيش رفت و بر وي سلام كرد و كنار گرفت تا آنكه شربت خواست و بدست خود ياران را شربت داد و از آنجا بخانقاه شيخ رفتند و صحبتها دشتند و سماع ها كردند و شيخ در آن وقت غزلها گفت و از آنجمله اين غزل است :
ساز طرب عشق كه داند كه چه ساز است
كز زخمه او نه فلك اندر تك و تاز است
چون امير معين الدين وفات يافت ، شيخ از روم متوجه مصر شد و وي را با سلطان مصر ملاقات افتاد . سلطان مريد و معتقد وي شد و وي را شيخ الشيوخ مصر گردانيد .
پس از مدتي شيخ از مصر به شام عزيمت كرد . سلطان مصر به ملك الامراء شام نوشت كه با جمله علماء و مشايخ و اكابر از عراقي استقبال كنند . بعد از 6 ماه كه در شام مي زيست پسرش كبيرالدين به وي ملحق گرديد .
در همين هنگام بود كه شيخ فخرالدين بيمار گرديد . پنج روز در بستر بيماري بود . روز ششم پسر و اصحاب خويش را فراخواند و اين آيه را خواند :
(( يوم يفر المرء من اخيه و امه و ابيه ))
در سابقه چون قرار عالم دادندما نا كه نه بر مراد آدم دادند
زان قاعده و قرار كانروز افتادنه بيش بكس دهند و نه كم دادند
سرانجام در سن هفتاد و هشت سالگي و در هشتم ذي القعده سال 688 هجري در شهر دمشق جان به جان آفرين تسليم كرد ، در حاليكه از وي قصايد ، غزليات ، ترجيعات ، تركيبات ، مقطعات ، رباعيات ، لمعات فراواني باقي مانده است . وي را در قبرستان صالحيه دمشق در جنب مزار صدفي بزرگ ، شيخ محيي الدين بن العربي كه 50 سال قبل از او وفات يافته بود مدفون گردانيدند .
كمال الدين پسر جمال الدينمحمد اصفهاني قصيده سراي بزرگ ايران در اوان حمله مغول بود . وي بيشتر بمدح خاندان صاعد اصفهان كه رياست شافعيه را داشته اند اشتغال داشت و بعضي از امراي زمان مانند جلال الدين منكبرني خوارزمشاه و حسام الدين اردشير باوندي (پادشاه طبرستان ) و اتابك سعد بن زندگي حكمرواي فارس را نيز ستود . اواخر عمرش بعزلت و انزوا گذشت تا در سال 635 هجري (= 1237 ميلادي )بردست مغولان بقتل رسيد . اهميت او بيشستر در خلق معاني تازه و مضامين جديدست و علاقه وي بالتزامات دشوار و آوردن رديفهاي مشكل قابل توجهست .
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن