دانش آموزی - 318

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره رضایت شغلی

بازديد: 957

تحقیق درباره رضایت شغلی

چكيده طرح پژوهشي:

 به اعتقاد بسياري از صاحب نظران از ميان همه مفاهيمي كه متخصصان رفتار سازماني، مديريت و روانشناسان سازمان و صنعتي در موقعيت هاي مختلف مورد مطالعه قرار داده اند، رضايت شغلي از مهمترين زمينه هاي پژوهشي بوده است. اهميت رضايت شغلي از يك سو به دليل نقشي است كه در بهبود و پيشرفت سازمان و نيز بهداشت و سلامت نيروي كار دارد و از دگرسو، به علت آن است كه مفهوم رضايت شغلي علاوه بر تعاريف و مفهوم پردازيهاي متعدد و گاه پيچيده، محل تلاقي و نيز سازه مشترك بسياري از حوزه هاي علمي مانند روانشناسي، مديريت، جامعه شناسي و حتي اقتصاد و سياست بوده است. به همين دليل ديدگاه ها و مفهوم سازيهاي (conceptualization) متعدد و گاه متناقضي درباره آن شكل گرفته و توسعه يافته است. يكي از جديدترين نظريه ها در اين باره متعلق به ترز (2000) است. ترز (Terez) در نظريه خود تحت عنوان «جستجوي معنا در محيط كار» تلاش كرده است از ديدگاه روانشناختي عواملي را كه مي تواند به محيط هاي كاري و سازماني معنا بخشيده و آنها را مطلوب سازد شناخته و راه هاي عملي ساختن آنها را تبيين كند. مقاله حاضر سعي دارد هر يك از اين عوامل را همراه با ديدگاه ساير صاحب نظران و نظريه پردازان به اختصار توصيف كند.


مقدمه:

آيا حقيقتاً چيزي در محيط كار وجود دارد كه آن را بامعنا سازد، اگر چنين است چگونه مي توان آن را شناخت، احساس كرد و يا به وجود آورد، اكثر نظريه پردازان رضايت شغلي، در تلاش براي پاسخ به اين گونه پرسشها به تبيين نظري رضايت شغلي و عوامل سازنده آن پرداخته اند. از جمله موخرترين اين نظريه پردازان ترز (2000) است. به اعتقاد وي بيشتر مفاهيم و تبيين هايي كه در پيشينه مطالعاتي رضايت شغلي وجود دارد بر پايه: 1) ديدگاه هاي اوليه فرد درباره ي محيط كار 2) نظريه هاي گوناگون روانشناسي و مديريت 3) فنون مبتني بر تلقين هاي روان شناختي قرار دارد. اما هيچ كدام نمي تواند تبيين كنند. تمامي مولفه هاي پيچيده رضايت شغلي باشد بلكه چيزي بيشتري وجود دارد كه وي به آن «پروژه معنا در كار MeaNinàof workproject)) مي گويد. ترز با به كارگيري روش هاي گوناگون پژوهشي و آماري بسياري از جوانب ابعادي كه مي تواند يك محيط كاري را بامعنا و رضايت بخش سازد، مشخص كرد. او علاوه بر استفاده از روش هاي مصاحبه، مشاهده و مقياسهاي سنجش رضايت شغلي از آزمودني هاي خود پرسش هاي كلي و متعددي به عمل مي آورد كه تمامي آن ها بر پايه يافتن معنا در محيط كار قرار داشت مانند: يك كار بامعنا را چگونه تعريف مي كنيد، آيا معنا داشتن كار و حرفه با رضايت شغلي تفاوت دارد، بامعناترين و كم معناترين تجربه كار خود را چه مي دانيد، چگونه مي توان معناي بيشتري و بهتري در زندگي كاري ايجاد كرد. پاسخ به پرسش هاي بالا و داده هايي كه از روش هاي گوناگون پژوهشي به دست آمده، معناي تجزيه و تحليل هاي ترز قرار گرفت و سرانجام به تعيين عواملي در محيط كار منجر شد كه وي آنها را «كليدهاي رضايت شغلي» ناميد. به اعتقاد او هر يك از كاركنان مجموعه اي از عوامل را در اختيار دارند كه به وسيله آنها نياز معنا بخشيدن به تجربه هاي شغلي خويش را برآورده مي سازند. اين عوامل بسيار شبيه به كليدهايي است كه هميشه همراه خود دارند. كليدهاي اصلي مي توانند احساس عميق هدف دار بودن، خلاقيت و يافتن فرصت براي برقراري ارتباط هاي موثر براي يك فرد و احساس مالكيت، چالشهاي متعدد و هماهنگي خوب با سازمان براي افراد ديگر، باشد. ترز در مجموع 22 كليد (عامل) اصلي رضايت شغلي را مشخص و شرايط فقدان و ايجاد هر يك را به تفصيل بيان مي كند.

جستجوي معنا در محيط كار ß ترجمه و اقتباس : علي عسگري


بيان مسأله:

 (رضايت شغلي): دربرخي بررسيها دريافته اند كه عامل هاي استرس معيني در وضعيت هاي معيني موجب بهبود در عملكرد شغلي و رضايت شغلي و فشار كار مي شوند، حال آنكه پژوهش هاي ديگر نشان داده اند كه استرس ممكن است به كاهش عملكرد شغلي و رضايت شغلي منجر شود. اگر تفاوت هاي فردي در نظر گرفته شوند، خواهيم ديد كه نسبت ميان رضايت شغلي (و متغيرهاي ديگر پيچيده تر مي شود. به عنوان نمونه وال شاك walshak) (در 1981) با انجام بررسي گسترده اي دربارة تأثير اسرتس در مردان و زنان- در شكل هاي كارگري يكسان نتايجي را به دست آورده است كه نشان مي دهند سطح رضايت شغلي زنان با مردان در مشاغل يكسان، بسيار متفاوت است.

نتيجه گيريها و بررسي ها نشان مي دهند كه رضايت شغليِ كم، نشانه از استرس شغلي است. در ارزشيابي اثربخشي راههاي مداخله اي كه مديريت استرس در پيش مي گيرد، مي توان رضايت شغلي را نيز وسيلة سنجش مفيدي براي نتيجة كار دانست، اما تعيين بهترين شيوه براي سنجش كلي حاصل كار دشوار است. در بعضي موردها، براي مشخص كردن رضايت شغلي به طور مستقيم به ارزيابيهاي رفتاري دست مي زنند. نمونه هايي از چنين سنجشهاي رفتاري عبارتند از تعيين دفعات (يا فراواني) غيبتها، شمار كاركناني كه ترك كار كرده اند، يا ميزان شكوه و شكايت هاي اظهار شده.

دليل منطقي كاربرد چنين سنجه هايي آن است كه با بررسي اين متغيرها مي توان به ميزان رضايت فرد از كار پي برد. روش ديگر براي بررسي رضايت شغلي اين است كه از وسيله هاي خودسنجي (self-reportinstruments) استفاده شود. چندين وسيلة خود-سنجي گوناگون وجود دارد. مثلاً پرسش نامة توصيف شغلي، مقياس صورتها، پرسش نامه رضايت مينه سوتا. به عنوان مثال پرسش نامه ي اخير از 100 پرسش تشكيل شده است و رضايت كاركنان را از 20 جنبة گوناگون محيط كار ارزيابي مي كند. هر يك از اين 20 جنبة تقويت كنندة كار با نيازهاي رواني مرتبط است: استفاده از توانايي، پيشرفت و موفقيت، فعاليت، ترقي، اختيار و اقتدار سياستها و روشهاي شركت، حقوق و مزايا، همكاران، خلاقيت، استقلال، ارزشهاي اخلاقي، شهرت، مسئوليت، تأمين، خدمات اجتماعي، پايگاه اجتماعي، روابط نظارتي- انساني، تنوع نظارتي- فني، شرايط كار.

براي تكميل اين پرسش نامه كاركنان هر پرسش را مي سنجند و با توجه به درجه بندي كه از «هيچ رضايتي ندارم» تا «رضايت كامل دارم» را در بر مي گيرد، پاسخ مي دهند.

با جمع بستم نمره هاي افراد مي توان به نمره هاي گروه رسيد. بعد مي توان از اين نمره هاي گروهي استفاده كرد و رضايت شغلي را پيش از برنامة مداخله و پس از آن مقايسه كرد، يا ميزان رضايت شغلي را ميان گروه هاي مختلف در سازمان با هم مقايسه كرد. (برگرفته از كتاب استرس شغلي نوشتة رندال آر راس و اليزابت ام آلتماير ß ترجمة غلامرضا خواجه پور تادواني)


 تاريخجة مختصري از مطالعات انجام شده در خصوص موضوع تحقيق:

رابطة تصميم گيري و مشاركت با رضايت شغلي كاركنان در شركت توزيع برق استان مازندران:

تحقيق حاضر در مورد رابطه تصميم گيري مشاركتي با رضايت شغلي كاركنان در شركت توزيع برق استان مازندران مي باشد. براي اين منظور در فصل اول پژوهش به چارچوب تحقيق پرداخته شد و در آن فرضيه هايي در نظر گرفته شده است كه فرضيه اهم آن، بين مشاركت كاركنان در تصميم گيري هاي سازماني و رضايت شغلي آنها رابطه معني داري وجود دارد. و نيز شامل چهار فرضيه فرعي مي باشد. در اين فصل هدف ها، تعريف واژگان و محدوديت ها نيز به طور خلاصه بيان گرديدند. در فصل دوم نظريات دانشمندان مختلف درباره موضوع به تفصيل مورد بحث قرار گرفت و در انتهاي آن فصل نتيجه گيري لازم به عمل آمده است. در فصل سوم و چهارم به روش تحقيق اختصاص داشت و در آن متدي كه جهت خلاصه كردن و تجزيه و تحليل آماري داده ها به كار رفته بود از جمله همبستگي، ضريب تعيين، تحليل رگرسيون به طور خلاصه بيان گرديدند و با تكيه بر داده هاي جمع آوري شده هر يك از فرضيات تحقيق مورد تجزيه و تحليل بين تصميم گيري مشاركتي و رضايت شغلي رابطه مثبت و قوي وجود دارد و از طريق آزمون هاي آماري اين فرضيه مورد تأييد قرار گرفت و علاوه بر آن تحقيق ثابت مي كند كه رابطه تصميم گيري مشاركتي و رضايت شغلي از طريق متغيرهاي ديگري كه در فرضيات فرعي آمده اند تعديل گرديد. در پايان تحقيق توصيه مي نمايد كه تمامي سازمان ها براي بالا بردن رضايت شغلي كاركنان، آنان را در تصميم گيريهاي مختلف سازمان شركت دهند. زيرا مشاركت باعث ايجاد تعهد در كاركنان و موجب افزايش كارايي سازمان، خشنودي شغلي، كاهش ضايعات و هزينه ها، كاهش تعارض و برخورد و تقليل غيبت مي شود. (آذرگران اوريمي به راهنمايي ابراهيم گرجي)

بررسي ميزان رضايت شغلي كتابداران كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شهر تهران:

هدف اين پژوهش بررسي ميزان رضايت شغلي كتابداران كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شهر تهران است. روش تحقيقي استفاده شده در پژوهش حاضر، پيمايشي- توصيفي است. اطلاعات مورد نياز پژوهش از طريق توزيع پرسش نامه ميان افراد جامعه آماري گردآوري شده سپس مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. جامعة آماري مورد نظر پژوهش شامل  120 كتابدار كانون بوده كه از اين تعداد قريب به 75 نفر به طور تصادفي انتخاب شده و پرسش نامه پژوهش را پر كرده و اطلاعات داده شده را فراهم آورده اند. پرسش نامه پژوهش در شاخص توصيف شغلي است. كه گروه روانشناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز ترجمه و هنجاريابي شده است. داده هاي گردآوري شده با استفاده از نرم افزارهاي Excel, SAS , mintab مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفته است. يافته هاي پژوهش نشان داد كه برحسب نتايج آماري به دست آمده مديريت كانون كتابخانه و كتابخانه هاي متعلقه در اعمال شيوه مديريتي و جلب رضايت همكاران و تشويق آنان به همكاري و ارائه خدمات موفق بوده و بيشتر كاركنان از شيوة مديريت ابراز رضايت مي نمايند و امنيت شغلي كاركنان شايد عمدتاً نتيجه اين امر باشد و از آنجايي كه بيشتر كاركنان، مديران خود را به لحاظ علمي و فني صالح اعلام نموده اند ذهنيتي مثبت نسبت به كارايي و دانش شغلي آنان دارند. اين امور به پيشرفت كار و جريان صحيح مثبت نسبت به كارايي و دانش شغلي آنان دارند. اين امور به پيشرفت كار و جريان صحيح امور كمك موثري نموده و مي نمايد و به همين جهت بيشتر كاركنان به آينده شغل خود اميدوارند و مايل نيستند كه شغل خود را تغيير دهند. در خصوص ترفيعات كتابداران بايد گفته شود كه كتابداران از نحوة ارائه ترفيع اظهار رضايت نكرده اند بلكه بي تفاوت مي باشند پس بايد به مسأله ترفيعات كاركنان توجه بيشتري شود تا ميزان رضايت افزايش يابد چون هرچه ميزان رضايت در ارتباط با ترفيعات بيشتر شود بالطبع ميزان رضايت شغل بيشتر خواهد شد در خصوص حقوق كتابداران كانون بايد گفته شود كه آنان اظهار رضايت نكرده اند. پس بايد به مسأله حقوق كارمندان توجه بيشتري شود زيرا هرچه ميزان رضايت از حقوق بيشتر باشد ميزان رضايت از شغل باتوجه به جميع جهات افزايش خواهد يافت. در پايان پيشنهادهايي در هشت مورد استفاده از نيروي متخصص، آموزش، آگاهي جامعه از نقش كتابداران و رسالت آنان از طريق اشاعه فرهنگ كتابخواني و هدفهاي سازماندهي شده و تشكيل سمينارهايي در زمينه نقش كتابداران و رساندن نتايج آنها به مرم توسط رسانه هاي گروهي بالاخص صدا و سيما، مطبوعات و اينترنت، معرفي كانون به بخشهاي مختلف آن ازطريق رسانه ها و فيلم هاي آموزشي، معرفي واحدهاي سازماني بخش هاي مختلف كتاب وسايل كمك آموزشي و سرگرمي موجود، خدمات رفاهي، تجهيزات، ايجاد همكاريهاي بين كتابخانه هاي كانون با كتابخانه هاي آموزشگاهي و مدارس آموزش و پرورش ارائه شده است. (خسرو نفيسي كيا به راهنمايي مرتضي كوكبي)

بررسي ميزان رضايت شغلي كاركنان زن شاغل در وزارت مسكن و شهرسازي در مقايسه با مردان:

هر سازماني با نيروي انساني ايجاد و بدون آن هيچ سازماني قادر به ادامه حيات نخواهد بود. بنابراين شناخت نيازها، انگيزه ها، تمايلات، عوامل رضايت و عدم رضايت كارمندان نه تنها لازم است بلكه جهت اتخاذ سياست هاي صحيح، راهبردي مناسب و برنامه هاي موثر ضروري مي باشد. پژوهش حاضر به منظور نيل به اهداف فوق به شناخت ميزان رضايت شغلي كاركنان زن شاغل در وزارت مسكن و شهرسازي در مقايسه با مردان پرداخته است. اين پژوهش يك مطالعه توصيفي و تحليلي است كه از بين كليه كاركنان شاغل، 973 نفر (642 نفر مرد و 331 نفر زن) 15 درصد 150 نفر به عنوان نمونه پژوهش از طريق روش نمونه گيري طبقه اي 97 نفر كارمند مرد (7/64 درصد) و 53 نفر كارمند زن (3/53 درصد) انتخاب گرديدند. جهت دستيابي به اين هدف پرسشنامه اي حاوي 33 سئوال با طرح دو نوع پرسش، 9 سئوال مربوط به مشخصات فردي و 23 سئوال در رابطه با هداف پژوهش و همچنين يك سئوال باز در ارتباط با نظر كاركنان در مورد عوامل موثر در رضايت شغلي مطرح گرديدند. يافته هاي پژوهشي در 34 جدول و 4 نمودار نشان داده شده است. جهت تجزيه و تحليل داده ها از ابزارهاي آماري نظير جداول توزيع فراواني و آزمون كاي اسكوير و نرم افزار SPSS استفاده شد. نتايج پژوهش حاكي از آن است كه از عوامل موثر بر رضايت شغلي كارمندان، رضايت از مديريت، رضايت از نحوة ارزشيابي رضايت از حقوق و مزاياي شغلي، رضايت از امنيت شغلي، رضايت از امكانات رفاهي و رضايت از شرايط فيزيكي محيط كار در سطح پايين رضايت قرار گرفته اند. يعني به طور كلي كاركنان از موارد فوق ناراضي مي باشند. در خصوص اهداف هفت گانه پژوهش، تفاوت بين ميزان رضايت شغلي زنان و مردان وجود دارد، يعني رضايت مردان به طور كلي از زنان بيشتر است. با توجه به نتايج حاصل، آزمون در سطح 5% معني دار نيست يعني  بين رضايت شغلي و اهداف به لحاظ آماري رابطه معني داري وجود ندارد. در اين رابطه با سئوالات اول تا چهارم پژوهش بين رضايت شغلي با سن، جنسيت، گروه هاي شغلي و سنوات خدمت به لحاظ آماري رابطة معني داري وجود ندارد. در رابطه با سئوالات پنجم تا هشتم پژوهش بين رضايت شغلي و شرايط فيزيكي محيط كار، امكانات رفاهي، ارزشايبي، امنيت شغلي رابطه معني داري وجود دارد. (سودابه بيك ليك به راهنمايي حسين حاج بابايي) .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 18:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

رشد اجتماعی و هویت اجتماعی

بازديد: 373

رشد اجتماعی و هویت اجتماعی          

 

 تعريف بلوغ و نوجواني:

منظور از بلوغ  يا نوجواني رشد دركليه جنبه ها اعم از فيزيكي- عقلي و اجتماعي است به همين جهت اين  واژه نسبت به واژه هاي بلوغ جنسي كه مفهوم بسته تري دارد وسيع تر است . نوجواني دوره اي است است حد فاصل ميان كودكي و بزرگسالي و بسته به افراد و جوامع گوناگون و متغير است شروع آن با بلوغ جنسي است . طول مدت نوجواني در جوامع گوناگون متفاوت است از دوازده تا هجده الي بيست و يك سالگي طول مي كشد برخي بلوغ را از واژه (crise) و به معني بحران مشتق كرده اند و تغييرات قاطعي است كه درجريان يك تحول پيش مي آيد و داراي ويژگي ها و شرايط زير است :

1.      تغيرات ناگهاني و مهم در ارگانسيم- ذوق و علايق- نگرش و احساس و داوري ارتباط با ديگران.

2.      بروز مشكلات جدي كه موجب عدم سازگاري نوجوان با محيط مي شود.

نوجواني مثل يك طوفان است و ژانژاك روسو آن را به يك انقلاب زايش دوباره تعبيرمي كند.در نوجواني تغييرات شامل رشد طولي و وزني- پيدايش صفات ثانويه جنسي- رشد غده هاي جنسي و توانايي توليد مثل است.

دگرگوني هاي رشد نوجواني:

_بلوغ جنسي: بلوغ جنسي با پيدايش صفات ثانويه جنسي همراه است كه تا پيش از آن وجود نداشته است و طي سه مرحله مي باشد :

1.   مرحله بيش از بلوغ كه در هر دو جنس به وسيله صفاتي مانند: ازياد سرعت رشد- آغاز پيدايش صفات  جنسي يعني رشد پستانها- رشد غدد تناسلي- روئيدن مو در اعضاي تناسلي و زير بغل آشكارمي باشد

2.      مرحله بلوغ كه طي آن سرعت رشد كمتر مي شود و صفات جنسي رشد خود را ادامه مي دهد

3.      مرحله پس از بلوغ كه كمال رشد جنسي است و طي آن اعضاي تناسلي به رشد خود ادامه مي دهد

 

_تاثير تغييرات بلوغ جنسي بر شخصيت نوجوان:

از نقطه نظر رواني رشد شخصيت نوجوان در سه زمينه اصلي مي باشد:

1.      رشد وبيداري علايق و احساسات جنسي

2.      رشد سريع قواي عقلاني

3.      ازدياد دانش و پيدايش شكل هاي جديد فعاليت

بيش از هر چيز ميبايست نوع مقياسي را كه براي تعيين تاثير نمودهاي بلوغ جنسي در روانشاسي نوجوان به  كار مي رود مشخص ساخت كه يكي از آسان ترين اين مقياس ها سن تقويمي است. به طور كلي مي توان گفت تغييرات فيزيولوژيك و جسماني خبر ار آغاز بلوغ مي گردد و ورود نوجوان به اجتماع و پذيرش مسئوليت اجتماعي نيز نشان دهنده حد نهايي و پايان است. در ميان اين دو حد يك دگرگوني ژرف در شخصيت به وجود مي آيد كه هم در رابطه شخص با خودش و هم در رابطه او با ديگري باز تاب ميابدتعبيراجتماعي نوجواني و رشد آن:دوران بلوغ به علت هاي دروني مانند تغييرات هورموني و يا تغييرات ناشي از فشارهاي غريزي نسبت داده نمي شود بلكه تاكيد بر علت بيروني و محيطي است. در عامل اجتماعي دو جهت يا دو سو را مي توان ازیكديگر تميز داد. يكي بر تعامل هاي ميان افراد نظر دارد و تاثير آنان را از لحاظ رفتار و شخصيت نوجوان بررسي مي كند و ديگر به ساخت جامعه و فرهنگ مي نگرد كه به شيوه تاثير گذاري جامعه براي تغيير موقعيت غير مسئول كودك به موقعيت مسئول و مستقل بزرگسال توجه دارد.                                                 

عوامل اجتماعي تعامل ميان افراد:

تعبير نوجواني ازاين ديدگاه بر دو بعد اساسي تاكيد دارد. بعد اول تجزيه و تحليل نوجواني اززاويه تنديس و نقش است. از اين زاويه نوجوان كه آنان را نه كودك و نه بزرگسال مي پندارند بايد با موقعيت هاي اجتماعي دست و پنجه نرم كند- بعد ديگر بيشتر از زاويه تحولي و تكويني است و تاكيد آن به عنوان يك عامل رشد مي باشد كه در قالب مكان ها و محيط هايي است كه اجتماعي شدن درآن ها صورت مي پذيرد. به طور كلي مي توان افراد را بر حسب اين كه پدر- پسر- زن- مرد-  دانشجو وغيره باشند در طبقاتي قرار داد كه هر يك نقش هايي دارند كه مي توان از آن ها در موقعيت هاي خاص اجتماعي رفتار هاي خاصي را توقع داشت. دو نوع تغيير در نقش ها و انتظاراتي را كه از اين رفتار مي توان داشت عبارتند از: تغييراتي كه در داخل خود نقش ها به وقوع مي پيوندد مثلا از دانش آموز نوجوان انتظار مي رود داراي استقلال فكري بيشتر در كار و تحصيل باشد تغيير دوم اينكه نوجوان در برابر لزوم سازگار شدن با نقش هاي جديدي مانند نقش شغلي قرار مي گيرد. تغييرات در نقش ها و رفتارهايي كه مورد انتظار است چه به صورت كلي و چه به صورت جزئي مي توانند مشكلات رواني براي فرد ايجاد كنند.

 اين مشكلات عبارتند از:

مشكل اول: تعارضات است كه در نقش ها و رفتارهايي كه انتظارات به وجود مي آيد يعني نوجوان بايد بر اساس موقعيت هاي اجتماعي نقش هاي متعارفي را بازي كند و رفتارهاي متناقضي داشته باشد و مسلما نوجوان نمي تواند از اين تعارضات صددرصد در امان باشد.

مشكل دوم: در داخل خود يك نقش يا رفتار مورد انتظار نيز تعارض مي تواند به وجود آيد مثلا در برخي از زمينه ها نوجوان درپي استقلال بيشتر است در عين حال در برخي از موارد هنوز وابسته به خانواده است.     

مشكل سوم:هنگامي است كه نوجوان مجبوراست كه درنفش هاي ايفايي رفتار نمايد كه نه مطابق ذوق سليقه اوست ونه انگيزه اي براي پرداختن به آن دارد مثلا: بسياري ازشركت كنندگان دركنكوركه تنهاهدف آن ها پذيرفته شدن در آزمون مي باشد و پس از آن در مي يابند كه رشته تحصيلي آنان چقدر از خواسته هاي آن ها فاصله دارد و يا به عنوان مثال ديگر اينكه يك نوجوان توسط خانواده به فعاليتي وادار مي شود كه هيچ گونه انگيزه و شوقي به ايفاي آن نقش ندارد.

مكان هاي رشداجتماعي نوجوان:‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‌‌پديده اجتماعي شدن از سه جنبه رشد اجتماعي ناشي مي شود:

ارتباط هاي بين فردي قراردادها و هنجارهايي كه جنبه ايدولوژيكي دارند فعاليت ها يا رفتارهايي اجتماعي شده كه شامل رفتارهاي اجتماعي و فعاليت هاي شغلي هستند اين موارد در محيط خانوادگي و مدرسه و گروهاي هم سن تحقق مي يابد.

 

به طور كلي مي توان از دو محيط عمده جهت رشد اجتماعي نوجوان ياد كرد:

1.      محيط خانواده والدين و نوجوان

2.      گروههاي هم سن و محيط مدرسه

_محيط خانواده:

طي يك پژوهش توصيف سه گونه نفوذ والدين مشخص شده است:

يك نفوذ- نفوذ مستبدانه والدين است كه درآن والدين به جاي نوجوان تصميم مي گيرند و اومجبوراست مطابق با اوامر والدين عمل نمايد.

دوم نفوذ والدين كه به صورت دموكراتيك و آزاد منشانه روي نوجوان تاثير دارد كه درآن نوجوان در تصميم گيري و اعاده روش با والدين مشاركت دارد ولي حرف آخر را والدين مي زنند.

سوم نفوذ مجاز يعني كنترل خود مختارانه نوجوان كه خود نوجوان تصميم مي گيرد و خود عمل مي كند.

درنتيجه گيري ازاين سه نوع برخورد چنين آمده است كه فراواني اعتماد به نفس نزد دختران و پسران در خانواده هايي كه به صورت آزاد منشانه و دموكراتيك برخورد مي كنند بيشتراست اما اين فراواني نزد خانواده هاي مجاز كمتر است ولي به طور كلي با توجه به تفاوت هاي بين نوجوانان و مراحل رشد اجتماعي آنان بايد به اين نكته توجه داشت كه هر رفتاراز سوي والدين بايد با توجه به واكنش ها و بازتاب هاي نوجوان سنجيده شود تا بتوان ازآن نتايج مطلوبي گرفت بنابراين چنين به نظر مي رسد كه وجود برخي قوانين و مقررات نه تنها لزوم دارند بلكه مثبت نيز مي باشند اما بايد دانست زماني اين محدوديت ها تاثير مثبت دارند كه او بتواند آزادانه نظر دهد و انتقاد كند.

_گروههاي هم سن و محيط مدرسه:

در اين قسمت مي توان جنبه تكويني محيط آموزش و محيطي كه متشكل از هم سن ها و هم كلاسي ها است را به عنوان يك محيط رشد در نظر گرفت.

 

طي يك تحقيق گروههايي از دانش آموزاني كه ازهوش طبيعي با لاتر از حد طبيعي اما در خانواده ها و محيط هاي فقير زندگي مي كردند انتخاب كرده و دريك محيط با دانش آموزاني از خانواده هاي با فرهنگ رشت يافته تر و مرفه بودند قرار دادند

پس ازمدتي اين مقايسه نشان داد كه دانش آموزان مورد بررسي هم از جهت وضع تحصيل و هم از جهت نظام ارزشي تغيير يافته اند و برداشت هاي آنان از مسائل مختلف نيز دگزگون شده بود و به تعبيري شخصيت آن ها نيزدچار نوعي دگرگوني شدن را نشان مي داد. در مجموع مي توان گفت كه رشد اجتماعي دوران نوجواني

تنها نمي تواند ناشي از يك تحول فردي باشد بلكه تاثير پذيري آن ها ازتعامل هاي اجتماعي ترديد ناپذيراست.

رشد اجتماعي نوجوان ازديدگاه جامعه شناسي:        

در گذشته طول دوره نوجواني كوتاه تر بوده است اما در قرن معاصر با پيچيده تر شدن ساختار جوامع اين گرايش رو به طولاني ترشدن مي باشد. براساس يك بررسي مشخص شد انواع شكل هاي نوجواني در جوامع مختلف متاثر از ساختارهاي آن جوامع مي باشد. مي توان به چهار نوع نوجواني اشاره كرد:

بدوي- انتقالي- نوجواني ساده- نوجواني طولاني

هر يك از شكل هاي فوق متاثر از برخوردها و ديدگاه ها و نحوه رفتار اعضاي آن جامعه با نوجوان و نوجوان با آن جامعه را دارد.

دربعضي از جوامع نيز ساخت هاي اجتماعي را به  انواع مختلف تقسيم كرده اند مانند:

بدوي روستايي و شهري كه در هر يك از موارد ذكر شده نحوه برخورد هر يك از بخش هاي اجتماعي با نوجوان و با لعكس متفاوت مي باشد و بر گرفته از ماهيت آن اجتماع ما باشد.

رشد اجتماعي نوجوان و گسترش مناسبات اجتماعي:

رشد اجتماعي را به عناوين مختلف مانند تعلق طفرليت- رشد شناخت اجتماعي يا فهميدن فرد و ديگران- روابط با همسالان- شخصيت جنسي و غيره ... مي خوانند در اين دوره تغييرات آشكار و گسترده اي در شيوه هاي ارتباطي با والدين و همسالان به چشم مي خورد.تحقيقات به عمل آمده نشان داده است كه رشداجتماعي باعث تجديد روابط آنان باخانواده مي شود. نوجواني و بلوغ باعث ايجاد فاصله عاطفي با والدين مي شود كه اين امر باعث استقلال بيشتر نوجوان مي شود ككه البته اين تحول در دختران و پسران متفاوت است. فاصله گرفتن اواز والدين نشانه اي از خود مركز بيني نوجوان مي باشد كه اين خود مركز بيني علت هاي مختلف می تواند داشته باشد:

بروز توانايي هاي جديد مغزي و خودآگاهي نوجوان از علت هاي عمده اين مسئله- اشتغالات ذهني نوجوان به خود مثلا توجه به بدن‌، عضلات، رشد قد، وزن و پاها و توجه به تغييرات ناگهاني جنسي از ديگر دلايل اين خود مركز بيني مي باشد ولي رفته رفته اين خود مركز بيني به تدريجكم مي شود و جايش را به تجديد روابط اجتماعي ميدهد. نوجوان در ابتدا گرفتار تغييرات رشد جسمي، عاطفي و فكري خويش مي شود و پس از

دروني كردن اين تغييرات مجددا به عنوان يك فرد مستقل دست به گسترش روابط اجتماعي خود با ديگران مي زند و در پايان اين دوره و شكل گيري هويت نوجوان صميميت و نزديك شدن به ديگران در وي گسترش مي يابد و مقدمات لازم براي تقسيم زندگي و خواسته هاي خود با همسر و روابط فاميلي به همكاري در رشد اجتماعي مطرح مي شود.

روابط اجتماعي نوجوان در مسير تحول رشد اجتماعي:

ارتباط خود با ديگران در آغاز نوجواني به طور عمده متمركز به گروه همسالان و دوستان مي باشد در اين مقطع از زندگي نوجواني احساس فرد اين است كه ديگران به ويژه همسالان همانند مخاطبين خيالي شاهد رفتار و احساسات و انديشه هاي او هستند دو نيمه دوم دوران نوجواني فرد مايل است بداند ديگران درباره او چه مي انديشند و بدين صورت نوجوان خود را در آئينه ديگران نظارت مي كند تا هويت اجتماعي خويش را تثبيت كند.

ارزشيابي ديگران خاص همسالان و دوستان از نوجوان آغاز حركت او به سوي روابط متقابل پيشرفته اجتماعي نوجوان است و در همين دوره است كه نوجوان خود را متفاوت از خود عمومي خانواده به حساب مي آورد و اهميتي كه نوجوان به گروه دوستان مي دهد، نشان مي دهد كه در نوجوان رشد وابستگي اجتماعي چقدر مهم است. نوع ارتباطات اوايل نوجواني با گروه دوستان معمولا در اواسط نوجواني تعديل مي شود اما نوجوان در تدارك تجديد مناسبات با خانواده هميشه چنين نيست به خصوص نوجوانان با مشكلات خانواده در اين دوران نيز همان ارتباطات قبلي را با گروه همسالان گسترش مي دهند و ممكن است گرفتاربرخي از اغرافات و ناسازگاري نيزبشوند و به اين طريق در شكل گيري هويت آنان نيز دشواري هاي جدي پديد آيد با ورود به دوره جواني بيشتر نوجوانان روابط شديد قبلي خود با گروه دوستان كاهش مي دهند.عضويت در يك كلاس مدرسه راهنماييبا عضويت در يك تيم ورزشي مستلزم توانايي هاي افزايش يابند معين در ارتباط گيري  با ديگران و در موقعيت هاي اجتماعي ساختار يافته است. چگونگي رشد شخصيت و خلق و خوي نوجوان عامل مهمي در چگونگي يادگيري اجتماعي و شركت او در فعاليت هاي مختلف اجتماعي است.

رشد سالم اجتماعي نوجوان مستلزم رشد طبيعي شخصيت و فراگيري مهارت هاي اجتماعي شدن است و در نوجوان متفاوت است و به برون گرايي يا درون گرايي نوجوان بر مي گردد.

رفتارهاِِي مرضي اجتماعي نوجوان:

يكي ازآشكارترين نمونه هاي مرضي دررفتاراجتماعي نوجوان عضويت آنان دردارودسته هاي ضد اجتماعي مانند: هيپي، پانكي، گروه هاي ارتجاعي، باندهاي دزدي و خراب كاري و منحرفين جنسي مي باشند كه مقدمات آن در اوايل نوجواني و دوره فاصله گرفتن از خانواده فراهم مي آيدو بقيه سال هاي نوجواني را ادامه مي يابد. اين دارودسته ها در شهر هاي بزرگ و در ميان گروه هاي اجتماعي، فرهنگي محروم جامعه بيشتر ديده مي شود.ويژگي اصلي اين دارودسته ها همانند سازي بي قيد و شرط آنان با گروه خود به فراموشي سپردن الگوها و مناسبات اجتماعي مي باشد در اين گروه ها دارودسته خلاف كار حكم خانواده را براي نوجوان دارد، نوجواني را كه احساس تنهايي مي كند بايد كمك كنيم تا بر حسب نوع علايقي كه دارند با يك گروه سالم از همسالان مدرسه ارتباط برقرار كند، فعاليت هاي سالماين گروه باعث كاهش تهديدهايي مي شود كه فرد تنها احساس مي كند.    

 

 

رفتار اجتماعي نوجوان و نقش فرهنگ دراين دوره:

بخش مهمي از فرآيند درك هويت فردي ايجاد روابط جديد با اشخاص گوناگون است يكي از اين اشخاص كه مي توانند در نوجوان ايجاد فرهنگ نمايند والدين مي باشند نوجواني فرزندان، اغلب در دوراني نه 15 جذاب براي والدين فراهم مي سازد كه بسته به به سن پدر و مادر در زمان ازدواج معمولا هنگامي كه به سن نوجواني مي رسند والدين در حدود 40 تا50 ساله هستند و اين مهم ترين مانع و مشكل برسر راه نوجوان مي باشد كه در فرهنگ يابي نوجوان بسيار مؤثر است اصولا فرهنگ نظام ارزشي است كه مشتمل بر عقايد، باورها و تجارب يكسان يك نسل مي باشد. راه هاي زندگي مردم يك جامعه، آداب و رسوم، افكار وعقايد، مذهب، زبان و غيره ... ابزاري هستند كه مردم يك به عنوان فرهنگ به كار مي گيرند اين فرهنگ از پدر و مادر و همسالان به نوجوان مي رسد و از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابد.

هدايت اجتماعي و مقابله با تهاجم فرهنگي درنوجوان:

اجتماع مسلما يكي از اركاني است كه در شخصيت نوجوان و در شكل گيري آن بسيار حايز اهميت مي باشد، زندگي اجتماعي مورد تاكيد و سفارش همه انبياء و دانشمندان مي باشد انسان اجازه ندارد كه به دوراز جامعه و بي تفاوت در برابر غم و درد مردم در گوشه اي سر گرم خود و زندگي خود باشد، آموزش حيات اجتماعي و تاثيرات دو جانبه آن بارها در روايات مختلف و توسط بزرگان اجتماعي و ديني يادآوري شده است كه بايد نوجوان را با آن آشنا ساخت يك نوجوان بايد آشنا به اصول حلژيات اجتماعي باشد تا اين آشنايي مبنايي جهت رشد اجتماعي وي فراهم آورد.

برخي از اين اصول عبارتند از:

اصل كرامي انساني، اصل نظارت اجتماعي، اصل وفاي به عهد، اصل يكرنگي و صداقت و غيره ....

عوامل اجتماعي مؤثر در تكوين شخصيت اجتماعي نوجوان:

تعريف شخصيت:  شخصيت مجموعه رفتار ها و ويژگي هايي است كه انسان خاص را مشخص مي كند عموما مردم شخصيت فرد را عبارت از جلوه او در نزد ديگران فرض مي كنند مثلا: زماني كه گفته مي شود فلاني فردي با شخصيت است يا بي شخصيت مي باشد، منظور مطلوب يا نامطلوب بودن فرد است. بسياري از فلاسفه عناصر باطني و دروني افراد را كه مباني رفتار ايشان را فراهم مي آورد به عنوان پايه و اساس شخصيت مي دانند اما در روان شناسي ابعاد فرد عمدتا در حوزه برخورد و رفتار او با ديگران مورد توجه است. غالب روان شناسان شخصيت را نتيجه تاثير متقابل فرد ومحيط زندگي اس مي دانند و ويژگي هاي اشخصيت هر شخص رفتار اجتماعي او را هدايت مي كند، پس مي توان گفت شخصيت داراي دو بعد ظاهري و باطني است كه مي توان شخصيت را به صورت طبيعي و روش هاي ديگر مانند:  مصاحبه- پرسشنامه و

گروهي مورد ارزيابي قرارداد به طور كلي مي توان گفت عونملي كه در تكوين شخصيت نوجوان مؤثر است به قرار زير است:

1.      عوامل ژنتيكي

2.      دوران بارداري

3.      زمان تولد

4.      عوامل بعد ازتولد ياعوامل محيطي ثانوي

نحوه شكل گيري شخصيت نوجوان و به ويژه شخصيت اجتماعي او و رشد ابعاد مختلف آن تحت تاثيرهر يك از عوامل بالا قرار بگيرد، ژن ها و عوامل وراثتي كه از پدر و مادر به فرزند منتقل مي شود مي تواند به عنوان يك فاكتور مهم در چشم انداز اجتماعي آينده يك نوجوان مؤثر باشد و همچنبن است، عوامل ديگري كه ازآن ياد شد. رشد اجتماعي نوجوان با توجه به اينكه انسان اصالتا موجودي است اجتماعي، جنبه اجتماعي

رشد يابد و اساس زندگي يك نوجوان را تشكيل مي دهد آمادگي رواني- برخورداري از مهارت هاي اجتماعي- اعتماد به نفس وسازگاري اجتماعي از مهم ترين لازمه هاي يك زندگي اجتماعي است. يكي از مهم ترين زمينه هاي شكل گيري شخصيت اجتماعي نوجوان اصل همانند سازي يا الگوپذيري از ديگران مي باشد به ويژه از پدر و مادرو گروه همسالان.

 

 

 

قرآن و تربيت شخصيت اجتماعي انسان:

رشد وكمال وشكوفايي ابعاد وجود انسان تنها در سايه زندگي اجتماعي و پذيرش مسئوليت اجتماعي ميسر مي شود، هدف هاي كلي تعليم وتربيت بر جنبه هاي اجتماعي آن تاكيد كرده است  خودشناسي- برقراري روابط مؤثر،مفيدو متعالي با ديگران- پذيرش مسئوليت اجتماعي و ميل به كفايت هاي اقتصادي از مهم ترين هدف هاي تعليم و تربيت فردي و اجتماعي است درواقع بزرگ ترين اصالت پيامبر(ص) تربيت اخلاقي واجتماعي انسان هامي باشد و مي توان گفت اسلام دين كمالات اخلاقي و فردي و اجتماعي مي باشد مبني پذيرش هرفردي توسط فرد ديگر رفتار پسنديده اجتماعي مي باشد، قرآن توجه به مسايل اخلاقي و روابط اجتماعي انسان ها را بر اساس رشد مطلوب شخصيت و بهداشت رواني او و جلوگيري از فساد و بزهكاري اجتماعی  مي داند.

اهمیت توجه به نیازهای نوجوانی :

نوجوانی  مرحله  تغییرات اساسی است.  تغییراتی که در ابعاد  مختلف جسمی ، روانی و اجتماعی  نمود  پیدا می‌کنند. وجود این تغییرات نیازهای جدیدی را برای وی  بوجود می‌آورد.  برآورده  شدن مناسب این نیازها به نوبه خود سازگاری  سریع تر و بهتر او را با  آنها میسر می‌سازد. در کنار بحران و تحولی که نوجوان در این دوره  سنی تجربه می‌کند، عدم برآورده شدن این نیازها به شیوه مناسب مشکلات افزون‌تر را موجب می‌شوند. از این لحاظ توجه به شناخت این نیازها قدم اساسی در کمک به نوجوان در گذر از این دوران است. خانواده و در سطح گسترده‌ تر اجتماع با  کاربست شیوه‌ها و برنامه ریزیهای مناسب ، بهداشت دوران نوجوانی را فراهم آورده و زندگی وشخصیت

سالم‌تری را برای وی رقم می‌زند.

نیازهای زیستی دوره نوجوانی :

رشد جسمی ویژگی  بارز تغییرات  دوران بلوغ است. به  دنبال رشد قد  ، وزن ، رشد عضلات و حجم قلب و تغییرات  متابولیکی ، نیازهای تغذیه‌ای  وی تحت‌ الشعاع  قرار می‌گیرد.  در دوران نوجوانی نیازهای  غذایی نوجوان هم از لحاظ  کمیت (به علت ازدیاد سرعت رشد)  و هم از لحاظ کیفیت قابل اهمیت است. رشد بافتهای عضلانی  احتیاج به  رژیم غذایی سرشار از مواد پروتئینی دارد. پس از دوازده سالگی احتیاجات غذایی دختر و  پسر متفاوت می‌شود.  بنابراین  دستورالعمل درست  تغذیه آن ها نیز دیگر  نمی‌تواند  یکسان باشد.  دختران نوجوان به  2500 کالری  و 80 تا 100 گرم پروتئین نیاز دارند که تقریبا 15% کالریهای لازم باید از طریق پروتئین ها ، 25 درصد  از طریق چربی ها و 60 درصد  از طریق گلوسیدها و مواد قندی تامین شوند.  تغذیه

درست  دختر نوجوان آماده  ساختن او برای  توانایی مادر شدن است. در حدود  بلوغ ، افزایش وزن پسران با پراشتهایی و سیری ناپذیری آنها نمود پیدا می‌کند.  حتی با یک فعالیت  طبیعی مصرف کالری  نوجوان پسر به اندازه احتیاجات یک بزرگسال که کارهای سنگین انجام می‌دهد، خواهد بود. احتیاجات غذایی ، نیاز به کلسیم و پروتئین  و مواد معدنی به علت بالا رفتن سرعت رشد نسبت به دیگر دوران افزایش چشمگیر پیدا می‌کند. عدم ارضا نیازهای تغذیه‌ای نوجوان صدمات و آسیبهای جدی  می‌تواند به بار آورد. مقاومت این نوجوان در برابر بیماریهای عفونی معمولا کمتر است. توان انجام  کارهای سنگین را ندارد و دختران به هنگامی که زن جوانی شده و باردار می‌شوند، شرائط بارداری را به سختی تحمل می‌کنند.

نیازهای عاطفی مرحله نوجوانی :

رشد  احساسات و عواطف  بخش اصلی  ویژگی دوران  نوجوانی را تشکیل می‌دهد.  شناخت ویژگی های این تحولات عاطفی  کلید اصلی حل مشکلات عاطفی این دوره  است. با توجه  به این که  در این  دوران  بیداری هیجانات  زندگی عاطفی نوجوان  را در بر می‌گیرد،  وی  با نیاز شدید  به دوست داشتن  و دوست داشته شدن مواجه است. گاه این نیاز به صورت برقراری  پیوندهای دوستی و گاه در خیالپردازی ها و رویاهای  نوجوان نمود پیدا می‌کند. بر این اساس و با توجه به  نیاز مبرم نوجوان به  تامل و تفکر و درونی شدن احساسات وی ، لازم است فرصت های کافی برای اینکه پاره ‌ای از ساعات با خود خلوت کند و به اندیشه فرو رود، در اختیار وی  قرار گیرد ووالدین و مربیان آگاهانه و ناآگاهانه خلوت مورد نیاز او را بر هم نزنند و با این عمل علاوه

 

بر ارضا نیاز طبیعی او ، اعتماد او را نسبت به خود سلب ننمایند. با این حال با توجه به سرکش بودن عواطف نوجوان و نیاز به  کنترل و نظارت  بزرگترها ، این نظارت نباید به صورت سختگیرانه و بی‌توجه به نیازها و شرائط  نوجوان صورت گرفته  و از حد اعتدلال خارج شود. با توجه  به  بی ‌ثباتی عاطفی این دوران  و  زود رنجی ، نوجوان نیاز دارد که همواره تکیه گاه مطمئنی برای خویش داشته باشد، به بزرگترها اعتماد کند و در مواقع  ناامیدی و  گرانی به  این  پناهگاه  مطمئن پناه ببرد. نوجوانان شدیدا نوجو و تازه  طلب هستند.  نیاز به تجارب جدید و متنوع دارند. این نیازها نیز با توجه  به شرائط  فرهنگی و اعتقادی  باید به شیوه  مناسب مورد توجه قرار گیرند. از نمودهای این ویژگی تمایل به مدلهای جدید لباس ، آرایش و ... است. ماجراجوئی ویژگی مهم دیگر این دوران است  که باید مورد توجه قرار گرفته  و نیازهای نوجوان و شرائط و امکانات  سالم برای ارضا  این  نیاز وی  فراهم  گردد.  فراهم  کردن  امکانات  مناسب  از قبیل  رمانهای  سالم و مهیج ،  فیلمها ، ورزش های خاص  می‌تواند بطور سالم نیاز وی را برآورده  کند. برخلاف تصوری  که خود نوجوان از رشد فکری خود دارد، آنچه باید  مورد توجه  قرار گیرد،  این است که  هنوز تفکرات او رشد کامل و پخته‌ای نیافته

است. ارائه کمکهای  فکری و راهکارهای پیشنهادی برای کمک به تصمیم گیری را به عنوان یک نیاز باید از نظر دور داشت.

نیازهای اجتماعی نوجوان:

تمایل به برقراری پیوندهای اجتماعی،عضویت در گروههای خاص، پیدا کردن شغل وجایگاه مناسب اجتماعی بسیار  مورد توجه نوجوان است.  او نیاز دارد در میان دوستان و همسالان باشد، در گروههای ویژه‌ای جایگاه و نقشی  برای خود  داشته باشدو استقلال مالی را تجربه  کند. خانواده و جامعه  باید به  این دسته از  نیازهای نوجوان  ارج  نهاده و با راهنمایی  و نظارت  خود  نیاز او را به  صورت سالم  برآورده  سازند.  در غیر این

صورت عضویت در پیوندهای اجتماعی  نامناسب و مصرانه  به دنبال جایگاه  جمعی بودن  مضرات فراوانی می‌تواند به بار آورد.

 

 

اهمیت خانواده در دوران نوجوانی  :

  مرحله نوجوانی دوران حساسی است.  بطوری که در کنار سایر تحولات و تغییراتی که از جنبه‌های جسمانی و روانی در فرد اتفاق می‌افتد،  ویژگی  مشترک و مهم  دیگر آن دوران ، استقلال  طلبی نوجوان  در خانواده است. نوجوان می‌خواهد به طریقی رشد  استقلال خود  را به خانواده ثابت کند و بر این اساس شروع به  ایجاد فاصله بین خود و خانواده می‌کند و به گروه همسالان نزدیک می‌شود.در صورتی که خانواده در این دوران به توانست  عملکرد  تربیتی خود را  به نحو احسن ایفا نماید  و چه  بسا که  اقدامات  نادرست از سوی  خانواده ، فضای  نامناسب  موجود در خانواده و غیره ، بیشتر و بیشتر نوجوان را  از محیط  خانواده  دور ساخته  و در صورتی که خانواده در گذشته  نیز  کارکرد تربیتی خود را به شیوه درست اعمال نکرده باشد و فرد از پختگی

فکری کاملی برخوردار نباشد با گرایش  به زمینه‌های ناسازگارانه مثل عضویت در گروههای افراطی و سایر زمینه‌ها مشکلات فردی  و اجتماعی  زیادی  را به  بار خواهد آورد.سخت گیری زیاد والدین و خانواده در این دوران و همچنین  سهل‌ گیری و آزاد گذاری آنها فرزند را موجودی  سرکش ، طغیانگر و  متزلزل بار خواهند آورد. از این گذشته این دوران ،  دوران  الگو گیری و همانند سازی  و لازم است خانواده الگوهای مناسبی را برای نوجوان خود فراهم سازند. میزان حضور خانواده در اجتماع نیز در این اهمیت بسزایی دارد. هابز معتقد است که بسیاری از نوجوانان  پریشان حال  و آشفته به خانواده‌هایی تعلق دارند که از زندگی اجتماعی مجزا وبیگانه‌اند. خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است،  مبنا و پایه هر اجتماع  بزرگ است. افراد سالم جامعه ، افراد موفق و افراد فعال اجتماعی از داخل خانواده‌های سالم بیرون آمده‌اند و افراد ناسالم پرورش یافته خانواده‌های ناسالم هستند.

اهمیت توجه به نیازهای نوجوانی:

نوجوانی  مرحله  تغییرات اساسی است.  تغییراتی  که  در ابعاد  مختلف  جسمی ، روانی و اجتماعی نمود پیدا می‌کنند. وجود این تغییرات نیازهای جدیدی را برای  وی بوجود می‌آورد. برآورده  شدن  مناسب این نیازها به نوبه خود  سازگاری  سریعتر و بهتر او را با آنها میسر می‌سازد. در کنار بحران و تحولی که  نوجوان در این دوره سنی تجربه می‌کند، عدم برآورده شدن این نیازها به شیوه مناسب مشکلات  افزون‌تر را موجب می‌شوند. از این لحاظ توجه به شناخت این نیازها قدم اساسی در کمک به نوجوان در گذر از این دوران است. خانواده و در سطح گسترده‌تر اجتماع با کاربست شیوه‌ها و  برنامه ریزیهای  مناسب ، بهداشت دوران نوجوانی را فراهم آورده و زندگی و شخصیت سالم‌تری را برای وی رقم می‌زند.

نگاهی بر شخصیت نوجوانان در این رده سنی

این رده سنی که جزء  حساس ترین  رده ها  به شمار می آید  برای  نوجوانان  بسیار حساس و سرنوشت  ساز است بنابر این باید شخصیت نوجوانان در این دوران  به خوبی هر چه  تمام تر شکل گرفته  و تکمیل شود. در این دوران نوجوانان تحت تاثیر بسیاری از مسائل قرار  میگیرند که تا کنون حتی ذره ای به آن ها فکر نکردندبرای مثال در این دوره  نوجوان برای خود ارزش قائل است  و خود را در حدی میبیند  که  در  مسائلی که در خانه و بیرون اتفاق می افتد اظهار نظر کنند . دیگر اینکه نوجوانان در این رده سنی به ظاهر خود بیشتر توجه میکنند و برای اینکه ظاهر خود را  بهتر جلوه بدهند از  بسیاری از ابزار و وسایل استفاده میکنند که همین امرموجب ضعف شخصیت  در آینده می شود .در این سن مسائلی چون کم رویی، اضطراب بیش از حد در مورد

مسائل  سطحی ،  پریشانی و گاه شادی  بیش از حد تند خویی ، لجبازی و...مشکل  زاست. نوجوان در این رده سنی بیشتر از پدر و مادر به دوستان خود بها می دهد و به عقاید و اندیشه های آنها بیشتر احترام میگذارد.حالا شما فکر کنید  نوجوان با  فردی که  از نظر فکری عقب افتاده و دارای خصوصیات بد است رفت و آمد داشته باشد چه مشکلاتی در  آینده  گریبان گیر او خواهد شد  در یکی از روزها با فردی که  در دانشگاه تحصیل می کند صحبت کردم وقتی در مورد سنم از او سوال کردم چیزهای مفیدی از او صاحب شدم:

1.تاثیر گذاری دوستان در محیط مدرسه و...

2حساس بودن دوره نوجوانی و اینکه شخصیت انسان در این دوره رقم می خورد

 

 

کارهای لازم در این سن:

1.هدفمند بودن در زندگی

2.داشتن رابطه ای سالم با دوستان و اطرافیان

3.کمک گرفتن از افراد با تجربه در کارهای مهم

4.شرکت کردن در بحث ها

5.آشنا شدن با مسائل روز

6.ابتکار در زندگی

در پایان یک نتیجه گیری :

در این دوره است که نوجوان دارای شخصیت شکل گرفته است که دیگر تغییر در آن کار سختی است پس چه بهتر که بتوانیم در ابتدای راه از منحرف شدن شخصیت خود جلوگیری کنیم و بتوانیم آن را به سوی هدف های والا هدایت کنیم . چه بسیارنوجوانانی که  دارای هدف های والا بودند اما با کم توجهی نسبت به این سن تمام آن هدف ها نقش بر آب شده و مانند رویایی شیرین و به سرعت یک خیال در ذهن آنها گذشت

ويژه های دوره نوجوانی

امام خمينی (ره)« ای عزيزان اسلام و سرمايه های  ملت! مجاهده کنيد  که خوديت را از قلب خود بزداييد و بايد بدانيد و بدانيم که هر چه هست  اوست و جلوه جمال او.  جسم و جان و روح و روان همه از اوست. بکوشيد تا حجاب خودي را  برداريد  و جمال جميل  او، جل  و علا را  ببينيد،  آنگاه  است  که  هر مشکلی آسان  و هر رنج  و زحمتی

گواراست  و فدا شدن در راه او  شيرين تر از عسل بلکه بالاتر از هر چيز به گمان آيد. مبادا غرور شجاعت و جوانی و پيروزی  در دل شما راه يابد که با آمدن آن، همه چيز فرو ريزد و طاق و رواق آمال در هم شکند. »دوران نوجوانی مرحله پر کشمکش وگاه دشواری در زندگی فرد است . در این  دوره تغییرات  زیادی  در نوجوان ایجاد  میشود ؛ از آنجا که  نوجوانی مقطعی خاص بین کودکی وجوانی است ،  نوجوان  دوران حساسی  را می گذارند؛ زیرا خود را با رشد  سریع  جسمانی ، پیدایش صفا ت ثانوی جنسی و ادای تکلیف های دینی به صورتی جدی تر مواجه می بیند .ازطرفی والدین و اولیای مدرسه از آنان توقع  رفتارهایی پخته و سنجیده دارند وهم اینکه باید خود را برای ورود به دانشگاه ، بازار کار و ازدواج ، مهیا سازند .والبته دام ها وزمینه  بسیاری ازانحرافات وناهنجاری های رفتاری ، عقیدتی و دینی افرادنیز از همین دوره آغاز و با افزایش  سن فرد اصلاح آنها دشوارتر می شود  .دریک نظر اجمالی ،  نوجوانی دورانی

پر از تغییرات  گوناگون است و مرحله ای انتقالی  و مهم به شمار می رود . در این مرحله  هر چه در زندگی گذشته  نوجوان ( کودکی ) رخ داده است ، در وضع فعلی او اثر می گذارد و  اتفاقات و تربیت این  مرحله نیز در وضع زندگی  آینده اش تاثیرات پایداری خواهد داشت .ازهمین  روبسیاری از  بزرگسالان به  فرصت های ازدست رفته در دوران  نوجوانی خویش برای ادامه تحصیل ، کار ، ازدواج ، پیشرفت مذهبی و غیره افسوس می خورند .در زمانی که  نوجوان  به  سرعت با تغییرات جسمانی مواجه می شود ، اجتماع از او می خواهد  که مستقل و مسئولیت پذیر باشد و روابطش را با همسالان به مسالمت تنظیم کند. دراین دوره از نوجوانان خواسته می شود که دروس  خود را به خوبی مطا لعه کنند ، از سد دانشگاه  بگذرند ، تکلیف های اسلامی را انجام دهند ، وارد بازار کار شوند و برخی  انتظارات دیگر که تحقق آن  برای  نوجوانان و جوانان با توجه  به واقعیتهای جامعه کار آسانی نیست . با توجه  به موارد  مذکور اهمیت مسجد  به منزله محیطی  تربیت کننده  و نمایان می شود .میزان  سازگاری و توانایی کنار آمدن  نوجوانان با بحران ها و مشکلات  این دوران متفاوت است و بستگی به

عوامل زیادی  دارد ، و چنانچه  نوجوان به طور همزمان  درگیر چندین مشکل  یا موضوع  باشد امکان بروز بحران  و ناسازگاری  او افزایش  می یابد ، مثلا  زمانی  که  نوجوان  دچار تغییرات  جسمانی ( بلوغ) شده  و مجبور به  انتخاب رشته  در دبیرستان  است  امکان بروز بحران د ر او بیشتر می شود . اهل خانواده و محیط نیز نقشی مهم دارند ؛ خانواده ای که در آن ارتباط افراد با یکدیگر مناسب ومثبت است ، مدرسه ای که مربیان آن افرادی دلسوز و  با دانش  و تجربه  کافی اند و جامعه ای که در آن برنامه ریزی امور ، به  نحوی  مناسب اجرا می شود  و جوانان در آن احساس امنیت می کنند ،  امکان بروز بحران را در نوجوانان و جوانان کاهش می دهد .  همچنین  درگیری کاری  والدین ، اختلافات  آنها ، مشکلات مالی ، مدارس شلوغ  و بسیاری موارد

 

دیگر سبب  ایجاد  سردرگمی  و تاخیر د ر ایجاد هویتی  مثبت در نوجوانان می شود  زمانی که  فرد به  سنین نوجوانی می رسد  تا حد زیادی شخصیت و ذهن او شکل گرفته است ، اگر نیازهای اولیه کودک ؛ میل نیاز به عشق ، احترام ، امنیت ، مهرورزی به دیگران و بازی و سرگرمی ،  به موقع ارضا شود،  دوره نوجوانی نیزبا همه تغییراتش با سادگی وآسانی و نشاط سپری خواهد شد .

 حس استقلال طلبی در نوجوانی

نیاز نوجوان  به استقلال واثبات وجود ،  همراه با این احساس که او را نمی فهمند ،  یکی از خصوصیات  مهم دوران نوجوانی است ؛ نوجوان می خواهد از ویژگی های دوران کودکی فاصله بگیرد و در جنبه های گوناگون به استقلال برسد . هر گاه  والدین از این حس استقلال طلبی  نگران شوند  و بخواهند  او را زیاده  از حد تحت نظارت گیرند ، درگیری ایجاد می شود ، والدین و مربیان نوجوانان باید این نکته مهم را مد نظر قرار دهند که جوان حق  انتخاب دارد  و برخی از رفتارهای او که در نظر آنها ناپسند می آید ؛ اقتضای سن نوجوانی است ؛ به علاوه اختلاف سنی بین نوجوان و والدین با مربیان ناسازگاری را افزایش می دهد ..نوجوان مایل است خود  را فردی مستقل معرفی کند ویژگی های دوره کودکی خود را کنار گذارد ؛ برای این منظور نوجوان شروع به انتقاد از والدین و اطرافیانی می کند  که در کودکی مورد پذیرش  و احترام  وی بوده اند. در برخی  موارد  نوجوان معایب  والدین  و بزرگترها را چند برابر جلوه می دهد و نقاط منفی در نظر او بیشتر  جلوه می کند ؛ گاهی  نوجوانی که خانواده او از دیدگاه مالی  در وضع  نامناسبی هستند ؛ می کوشد این موضوع را از دوستان خود مخفی سازد وازآشکار شدن این موضوع نزد دوستانش خجالت می کشد .همچنین اکثر نوجوانان تمایل دارند ، والدین  و خانواده خود را از دریچه  چشم دیگران ، ( به ویژه دوستان ) ،

ببینند  و درباره آنها  قضاوت کنند .بسیاری از نوجوانان ،  محبتها و رسیدگی های  والدین را مداخله وفضولی می دانند . موضوعی که رابطه نزدیکی با مطالب بالا دارد ، جستجو و نیاز به  نو شدن ، نزد نوجوانان است . این امر نمایشگر نیاز  نوجوان به  شکستن قالب های  موجود ، فاصله گرفتن از کودکی و نیاز به فاصله گیری از محیط است ، به عبارت دیگر ، مایل به  شکستن الگوهای سنتی موجود در خانواده  یا اجتماع است ؛ بر اثر این عامل ، نیاز به نوگرای در کلیه امور در نوجوانان به وجود می آید ،  از جمله د رموارد :  لباس پوشیدن ، آرایش مو و صورت ،  استعمال  اصطلاحات  و کلمات مخصوص  و طرز رفتار و حرکت های خاص، گروه همسالان نیز این وضع را تشدید می کنند و نوجوان به پیروی از دوستانش تمایل می یابد  و حس می کند که از این طریق به استقلال و هویت فردی دست یافته است .دید اقتصادی نوجوانان در جنبه های  فردی  به  خانوادگی و اجتماعی ، سیاسی و غیره با توانایی آنها در تذکر عملیات صوری ،  ارتباط  دارد . با توجه شدید نوجوان به معایب بزرگسالان ، نظم اجتماعی و خلق نظام های جانشین ، بیشترحرف است تا عمل، این پدیده ممکن است نشان دهنده رشد شناختی ناقص و ادغام نشده با جنبه های رفتاری نوجوان باشد .گاهی نوجوان از تفاوت بین وضع موجود و ممکن ، به سرکشی او کمک می کند . نوجوان از تفاوت بین وضع  موجود و ممکن ، به  سرکشی او کمک می کند . نوجوان همیشه موجود و ممکن را مقایسه وکشف می کند و غالبا تصور می کند از آنچه موجود است ؛ چیزی کم دارد .

خلاصه ای از موانع رشد یک فرد در جامعه:

 انسان در یک  خانواده  متولد  میشود. مغز یک  طفل توسط  متولدین  قبل  از او شکل  گرفته و برنامه ریزی میشود. یک کودک قبل از اینکه  مراحل کسب  آموزش در دبستان را شروع  کند از روش و رفتار دیگر افراد خانواده سرمشق می گیرد. رفتار بعضی از افراد برایش الگو میشود که هیچگاه آن را فراموش نخواهد کرد.در جوامعی  که قدرت در دست یک فرد از افراد خانواده است از کودک انتظار حرف شنوی میرود. کوچکتر باید مطیع و فرمان بر آن هایی باشد که قبل از او در آن خانواده  متولد  شده اند. آن ها برای  بچه استقلال قائل نمی شوند.  بزرگترها خود را مسئول حفاظت  کوچکترها میدانند. از کوچکترها انتظار نمیرود  که خودشان  کسب تجربه کنند.  فرزندان  موظفند تا به  والدین خود تا زمان مرگ احترام بگذارند و از آن ها حرف  شنوی  داشته باشند،  حتی اگر  کلام  والدین را منطقی ندانند.  کوچکتر حق تبادل نظر با بزرگتر را ندارد.در چنین جوامعی کودک رشد فکری و اجتمایی کمتری دارد.در جوامعی که در خانواده  قدرت  در دست  یک  فرد  نیست  امکان رشد  فکری  و استقلال در کودکان و نوجوانان بیشتر است.  استقلال فردی از همان دوران کودکی به آنها آموزش داده  می شود. به اطفال اجازه تبادل نظر داده میشود. کودکان و نو جوانان در بحث های خانوادگی شرکت می کنند و به نظراتشان اهمیت داده می

شود. در  چنین جامعه ای رشد  شخصیت در کودک شکل خواهد گرفت. با رفتن به دبستان کودک اولین قدم را به درون جامعه بزرگتر از خانواده  میگذارد. او دیگر کمتر با والدین، بزرگترها و فرهنگ خانواده کار دارد.  محیط  جدید  آمادگی و ظرفیت  ذهنی  جدیدی  برای فراگیری او فراهم می کند. طفل مجبور میشود به  میزانی 

فراگیری های خانوادگی خودش را با آموخته های دوران جدید جابجا کند. اما خیلی از آداب و رسوم خانوادگی هرگز از ذهنش  خارج  نخواهد شد و آنها را -  خوش و یا ناخوش   در تمام طول زندگی با خود حمل خواهد کرد. روش  آموزش  در جوامع مختلف  و اثرات  آن  بر ذهن و فکر کودکان  و جوانان  متفاوت است  و تاثیربسزایی در شکل دادن به یک آینده ایده ال دارد.

در بعضی از جوامع حاکمیت  مطلق در شیوه  آموزش در دست معلم و مسئولین مدرسه است. در کلاس درس این معلم است که  گوینده  است. دانش آموز باید  شنونده  و مجری  تکالیف داده شده  باشد. شاگرد  مدرسه حق سوال ندارد و در قبال هر نوع  کوتاهی در انجام  تکالیف  تنبیه خواهد شد. تنبیهات میتواند  جسمی و یا روحی

همراه با  تحقیر باشد. گاها والدین نیز برای  تبادل نظر به دبستان دعوت میشوند. در این صورت والدین بیشتر در طرف مربیان مدرسه قرارمیگیرند. کودک باید تنبه شود  زیرا که کودک  است. او باید یاد بگیرد که همیشه مطیع باشد. کودک و نوجوان باید فراموش نکنند  که همیشه  حق با مسئولین مدرسه است.  در چنین جامعه ای استعداد اطفال و نوجوانان سرکوب و آینده روشنی برایشان متصور نیست.در سیستم  آموزشی جوامع مدرن  و پیش رفته  نوجوان حق  سوال از معلم را  دارد  و صاحب نظر است. اگر

اشتباه کند تنیه نخواهد شد بلکه به شیوه  بهتری آموزش خواهد دید. و الدینش برای پیگیری و  پیشرفت آموزش به مدرسه  دعوت خواهند شد.  والدین در حل اختلافات یک رابطه فعال با مربیان مدرسه بر قرار می کنند. آن ها جانب کسی را میگیرند که منطقی حرفش را بیان میکند.  آگر لازم باشد از فرزندشان در مقابل مربیان دفاع

 

خواهند کرد.در چنین جوامعی رشد فکری و جسمی نوجوانان به مراتب بالاتر است.

 بعد  از دوران تحصیل  فرد  مستقل از خانواده و مدرسه خواهد شد.  او بطور کلی  در جامعه غرق می شود.  شاغل  می شود  و در موسسه ای  مشغول کار خواهد  شد. او اکنون  مقدار زیادی  از فرهنگ  و آموخته های دوران زندگی در خانواده و  آموزش های  مدرسه را  در ذهن خود ضبط  کرده  و در صورت لزوم  آن ها را  بکار می گیرد . در بعضی از جوامع  حاکمیت در دست  یک حاکم خود  رای  و مقتدر است. او خودش  برای مردم قانون وضع میکند.  در سیستم  حکومتی او  نمایندگانی  از طرف مردم وجود ندارند. اگر هم داشته باشند انتصابی میباشند. اگر هم قانونی توسط نمایندگان وضع شده است به راحتی آن را ملغی میکند.اگر انتخاباتی در چنین  جوامعی برگزار شود  یک  انتخابات  نمایشی خواهد  بود. حاکم از قبل  مشخص میکند که  چه کسی در انتخابات پیروز شود. در چنین جوامع است  که انقلاب معنی پیدا  می كند. چرا که حاکم  به هیچ ترتیب حاضرنیست تا جای  خودش را با شخص  لایق تری عوض کند.  در چنین اجتماعی رشد افراد سرکوب و جامعه نیزدچار عقب ماندگی میشود.در جوامعی که حاکم با رای مردم انتخاب م شود انقلاب معنی ندارد. انتخابات بدون دخالت حاکم  و  با رای مستقیم مردم انجام خواهد  شد.  لذا حاکم  مجبور  است که  به سود  جامعه  و در مسیر پیشرفت آن حرکت کند. در غیر این صورت از کار برکنار خواهد شد. ذهن یک  فرد در تحت هر  حاکمیتی که  باشد همیشه پر از خاطرات از زمان زندگی در خانواده، در مدرسه، محل کار و جامعه ای  که در آن زندگی کرده است می باشد. ممکن است با جابجا  شدن  آن فرد از درون  یک جامعه  به  درون یک جامعه  دیگر  تغییراتی  در محتوای  ذهنی او  پیش  بیاورد اما  فرهنگ و رسم و رسوم آموخته در  خانواده  و جامعه  خود را فراموش  نخواهد کرد. او به  خیلی از فرهنگ و  سنت هایی که آموخته است و در ذهن خود دارد احترام میگذارد. تنها جوامعی که قادرند مغز یک انسان را کاملا  شست وشو و تغیر بدهند  و از او موجود  دیگری  بسازند  فرقه ها   سکت ها   هستند.   جامعه  فرقه ای   از مخرب ترین  و وحشتناکترین جوامع بشری است. در چنین جامعه ای انسان هیچ توانایی و امکان رشد فکری و اجتمایی ندارد. در فرقه  انسان را بی هویت می کنند و به او هویت  فرقه ای میدهند.  مغز را از معرفت و آگاهی تهی میکنند. آزادی را از انسان می گیرند. اعضای یک فرقه  در داخل یک چهارچوب بسته فکری و با ذهنیت های دور ازواقعیت زندگی میکنند. از تحولات و تغییرات در جوامع دیگر بی خبرند. از عشق و عاطفه بدور  هستند و بذر

کینه  و نفاق در درونشان افشانده اند. زبان و فرهنگ فرقه ای  دارند. براحتی انسانهای دیگر را  ترور میکنند. فرقه ها  در این زمان زندگی نمیکنند. افکارشان واپسگرایانه و متعلق به این دوران نیست.یک عضو فرقه حق تشکیل  خانواده ندارد.  ارتباط با نزدیکان و  فامیل برایش  ممنوع  است. صحبت و همفکری  با دیگر اعضای فرقه  برایش تابو است.یک عضو فرقه شاید  گلی را ببوید که ما  می بوییم  اما او  بوی آن را استشمام نمیکند. ممکن است  صدایی را بشنود که ما میشنویم اما معانی دیگری در ذهن او ایجاد می کند. ممکن است  از عشق و عاطفه با او صحبت شود اما عشق برایش مفهومی جدا از عشق  در جامعه عادی دارد.  عضو فرقه احساس ندارد: دیدن، بوییدن، شنیدن، لمس کردن برایش ممنوع  است.  مغز او را از وجود تمامی  این خواص  انسانی تخلیه و  آن را پر  از کینه و نفرت  کرده اند.در روابط فرقه ای تمامی محتویات ذهن یک فرد را که از روابط خانوادگی، دوران تحصیل، کار و جامعه ای  که در آن زندگی  کرده باقی مانده کاملا ثخلیه مینمایند. این رهبر فرقه است که کنترل مغز و جسم یک عضو را در دست خود دارد.

هویت یابی و بحران هویت نوجوانان :

رشد هویت

پدیده نوجوانی ،با این پرسش  اساسی همراه است که  نوجوان از خود می پرسد "من کیستم"  این پرسش را که چند سال ادامه خواهد یافت "جستجوی هویت" می نامند.  در واقع مساله این است که چه می‌شود که هیچ فردی نه مانند کسانی می‌شود که قبل از اودراین جهان زیسته اند ونه مانند کسانی خواهد شد که پس ازاوبه این جهان خواهند آمد. نوجوانی که با این پرسش اساسی روبروست می داند که  بزودی  باید  مسوولیت زندگی خویش را شخصاً برعهده  گیرد و از خود می پرسد:  باید چگونه زندگی کنم؟ چه حرفه ای راباید انتخاب کنم؟ در ارتباط باجنس مخالف وزندگی خانوادگی آتی چه خواهم کرد؟ با کدام باورهاوارزشها باید زندگی کنم؟ پاسخ به  این پرسش ها آسان  نیست و معمولاً با مقداری  تشویش نیز همراه است.  شاید بتوان گفت که تشویش

 والدین  نیز کمتر از خود نوجوانان  نیست. نوجوانانی که  سعی می کنند که بالهای خود را بگشایند  وبه  دنیای خاص خویش  پرواز کنند و والدینی که گاه به دلیل  وابستگی به فرزند خود و استقلال جویی اونگرانند  وگاهی نیز به دلیل  مخاطراتی که پرواز غیرقابل پیش بینی  ازآشیانه م‍‍ألوف درکمین  نوجوان آنهاست، احساس ایمنی نمی کنند.  در این  میان ممکن است نوجوان دچاراین احساس شود که والدین اوبه جای آنکه کمکش کنند،  وی را آرام  وبه حال  خود  نمی گذارند. اریکسون  اولین کسی بود که هویت را به عنوان  دستاورد مهم  شخصیت نوجوانی وگامی مهم به سوی تبدیل شدن به فردی  ثمر بخش وخشنودتشخیص داد . تشکیل هویت عبارت است از مشخص کردن چه کسی هستید، وبرای چه چیزی ارزش قائلید،وچه مسیری را می خواهید در زندگی دنبال کید . یک  کارشناس، هویت را به صورت  نظریه روشن  درباره  خود  به عنوان عامل  منطقی،  عاملی که براساس عقل عمل می کند، مسوولیت این اعمال را می پذیرد و می تواند آنها راتوضیح دهد،تعریف کرد.  این جستجو برای  آنچه  درمورد خود درست و واقعی است، نیروی پیش برنده  درپس خیلی از تعهدات جديد است ازجمله احساس تعهد نسبت به  جهت گیری جنسی،  شغلی، روابط میان فردی ودرآمیختگی باجامعه،‌عضویت درگروه قومی،  و آرمانهای  اخلاقی، سیاسی ، مذهبی ، و فرهنگی. اریکسون مراحل رشد انسان را به هشت مرحله تقسیم کردو دوران نوجوانی وبلوغ راپنجمین مرحله از مراحل هشت گانه رشد  قلمداد  کرده این مرحله بیدار شدن احساس هایی ازهویت  در مقابل  گم گشتگی نقش اتفاق می افتد. بیرون آمدن از دوره  نوجواني  با  احساس هویت مستلزم آن است که خود پنداره به دوطریق تکامل یابد،اول، شخص باید خودپنداره هایی را كه در طول چهارمرحله روانی پیشین شکل گرفته است تحکیم بخشد، دوم، خود این خود پنداره منسجم بایستی با تصوری که دیگران ازاودارندیکی باشد. تنها بدین طریق احساسی کامل ازهویت می تواند پدیدآید.

بدین ترتیب ازدیدگاه اریکسون هویت ازامتزاج خودپنداره های خصوصی واجتماعی سرچشمه می گیرد. پیامد این انسجام از تداوم فردی یا هم خوانی  درونی است. اریکسون تاکید بسیارزیادی  بر اهمیت رشد  احساسی ازهویت  قائل  بود. اواز جهات فراوانی یافتن احساس هویت را تکلیف عمده  زندگی فردی می دانست.  به عقیده

اریکسون هویت ممکن است ازدوراه منحرف شود.ممکن است پیش ازآن که رشدکند تثبیت شود(یعنی پیش از موعد شکل  بگیرد)،ویا اینکه بدون هیچ محدودیتی گسترش یابد.

هویت یابی زودرس

وقفه ای است درفرایندشکل گیری هویت، هویت یابی زودرس تثبیت زودرس تصورفرد ازخودش است که این تثبیت  در سایر امکانات و توانایی هایی که  شخص برای  توصیف خود دارد تأثیر می گذارد.  نوجوانانی  که هویت شان  پیش از موعد تثبیت می شود تأیید  دیگران بر ایشان اهمیتی اساسی دارد،عزت  نفس آنان تا حدود  

زیادی  بستگی به  تأیید دیگران دارد ، معمولا ًبرای  مراجع  قدرت اهمیت زیادی  قائل اند و بیشتر بانوجوانان دیگرهم نوایی می کنند و کمتر استقلال رأی دارند. درضمن این دسته به ارزشهای سنتی مذهبی بیشتر علاقمند اند وکمتر تأملی وبافکرعمل می کنند، مضطرب اند وافکارشان قالبی و سطحی است و با دیگران کمتر روابط نزدیک  برقرار می کنند.  هر چند که ازلحاظ هوش کلی  تفاوتی با همسالان ندارند، ولی به دشواری می توانند انعطاف ازخود نشان دهند وبه هنگام مواجهه با تکالیف شناختی وتنش زا نمی توانندواکنش مساعد ازخود نشان دهند؛ معمولاً ازنظم و ساخت درزندگی شان استقبال می کنند. با والدین شان روابط نزدیکی دارند. وارزشهای والدین رامی پذیرند.درعین حال والدین این گروه به طورکلی  پذیرا و مشوق هستند و نوجوانان را تحت  فشار

می گذارند که با ارزشهای خانواده همنوایی کنند.

سردرگمی درهویت یابی

برخلاف این دسته  گروهی دیگر ازنوجوانان،  یک دوره طولانی ازسردرگمی را می گذرانند.  شاید هیچ گاه احساس  هویتی  قوی و روشن درآنان ایجاد نشود،چنین نوجوانانی عزت نفس کمی دارند واستقلال اخلاقیشان رشد  نیافته  است. به  دشواری  مسوولیت زندگی خود را به عهده می گیرند، تکانشی هستند وتفکری  نامنظم دارند ، و آمادگی اعتیاد به مواد مخدر دارند، روابط فردیشان غالباً سطحی وگاه  وبی گاه است، هر چند که به طورکلی  با نحوه زندگی والدین شان مخالفند نمی توانند ازخودشان شیوه ای ابداع کنند. دیدگاه های اریکسون توسط بسیاری ازمتخصصان نیزتعبیر،تفسیر وگسترش یافته است. یکی از محققان، به نام جیمز مارسیا یک مصاحبه سازمان  یافته رابرای طبقه بندی  هویت نوجوانان  تدوین کرده است  تا وضعیت  رشد هویت آنان را

درزمینه های  بینش مذهبی،جهت گیری جنسیتی ویک مجموعه از ارزشهای سیاسی مشخص کند.

دراین طبقه بندی ها چهار نوع هویت برای نوحوانان مشخص می شود:

پراکندگی هویت

این  گروه  از نوجوانان هنوز به  مسائل هویت خود فکر نمی کنند،  واگرهم به این  موضوع  فکرکرده  باشندنتوانسته اند خودرا به یک جهت گیری آینده نگر برسانند.

تسلیم طلبی

نوجوانان این گروه افرادی هستند که بدون تجربه هیچ گونه بحرانی برای تصمیم گیری درباره هویت خودشان خود راتسلیم نظر والدین کرده اند بی آنکه به ارزیابی نظرآنان بپردازند.

وقفه

این خصوصیت بیانگر وضعیت نوجوانانی است که بابحران هویت درگیرهستند واگرچه فعالانه درتلاش برای کشف برای کشف ارزش هاوعلایق وبینشها وحرفه مورد نظر خود هستند؛اما هنوزنتوانسته اند تصمیم روشنی دراین مسائل اتخاذ کنند.

پیشرفت هویت

نوجوانانی که هویت خود راشکل  داداه اند کسانی هستند که  به  یک تعهد شخصی درباره حرفه یا بینش  مورد نظر خود(یا هردو مورد)دست یافته اند.

عوامل موثر برشکل گیری هویت

رشد هویت  نوجوانی  تحت تاثیر عوامل مختلفی است که  چند مورد مهم تر را می توان به شرح زیربرشمرد.

 

شخصیت

روش انعطاف پذیر وخالی ازتعصب برای  دست و پنجه نرم کردن با عقاید وارزش های متضاد، هویت  پخته راپرورش می دهد. نوجوانانی که  معتقدند واقعیت مطلق همیشه دست یافتنی است، هویت ضبطی(تسلیم طلب) دارند، وآن هایی که اطمینان ندارند تاکنون چیزی را به طور قطع فهمیده انداز هویت پراکند ه برخوردارند، یا

در وقفه هستند . نوجوانانی که  معتقدند برای انتخاب کردن از بین چندین دیدگاه می توان ازملاک های منطقی استفاده کرداحتمالاً،هویت کسب کرده اند.

ترتیب تولد وفاصله سنی فرزندان در خانواده

‍‍ ترتیب تولد بررشد هویت موثراست.فاصله سنی کودکان نیز موجب می شود که نه تنها برخورد والدین باآنها متفاوت باشد، بلکه این امر رابطه فرزندان بایکدیگر را نیزتحت تاثیر قرارمی دهد؛برای مثال فرزند کوچک خانواده، بخصو وقتی که فاصله سنی زیادی بابقیه فرزندان خانواده داردبرای آنکه به استقلال بیشتری برسد نقشهایی ایفا می کند که متفاوت از برادر وخواهربزرگتر  از اوست.فرزند اول نیز موضوع آزمایش تربیتی والدین جوان وبی تجربه است که به شدت به  وی  توجه می کنند .  این امرممکن است باعث خلقیات رهبری واحساس مسوولیت در وی  بشود.  همچنین،معمولاً گفته می شود نقش فرزند وسط خیلی برایش روشن نیست ونیز فرزندان کوچکتر معمولاًآزادی بیشتری را تجربه می کنند و والدین هم تجربه بهتری برای پرورش آنان دارند. در عین حال نباید فراموش کرد  که ترتیب تولد  و فاصله سنی بچه ها، برحسب اینکه  در چه خانواده وفرهنگی تربیت شوند، با تفاوتهای زیادی درتاثیر گذاری برهویت آنان همراه خواهد بود.

عوامل اجتماعی و فرهنگی :

عوامل فرهنگی، اجتماعی تاریخی نیز بر چگونگی شکل گیری هویت نوجوانان تاثیر زیادی دارند. نوجوانان متعلق به فرهنگ های قدیمی،ونقاط دورافتاده، تحت تأثیر زمینه اجتماعی وفرهنگی هویت متناسب با شرایط محیط زندگی خودرا کسب می کنند.

 

 

نقش والدین در هویت یابی فرزندان

والدین نیز درچگونگی شکل گیری هویت نوجوانان تأثیر زیادی دارند.کودکانی که ازخود درک سالمی دارند، از  والدینی برخوردارند که حمایت عاطفی وآزادی  کاوش کردن برای آنها تامین می کنند.همین  طور، در ضورتی که خانواده  "پایگاه امنی"  باشد که نوجوانان بتوانند با اطمینان از این پایگاه به سوی دنیای بزرگ تر پیش بروند،رشد هویت تقویت می شود، نوجوانانی که احساس می کنند به والدینشان دلبسته هستند ، اما در عین حال آزادند تا عقاید  خودشان را بیان کنند، هویت کسب کرده ویادر  حالت وقفه هویت هستند. نوجوانانی که از هویت تسلیم طلب برخوردارند، معمولاً روابطی صمیمی باوالدین دارند، اما از فرصت جدا شدن سالم بی بهره اند، ونوجوانانی که دچار پراکندگی هویت هستند، از کمترین رابطه صمیمانه وارتباط آزاد درخانواده خبر می دهند.  مدرسه نیز یکی از عوامل موثر برنحوه شکل گیری  هویت است .موفقیت  تحصیلی درطول سال های مدرسه وقبول شدن  بعدی نوجوانان  دردانشگاه، راه های زندگی آینده او را هموارتر می سازد وازنظرهویت

حرفه ای  نیز اطمینان  بیشتری  برای  او ایجاد  می کند . همچنین  تحصیلات  مدرسه ای  ودانشگاه  معمولاً اطلاعاتی را در اختیار نوجوانان قرار می دهد که برای شکل گیری هویت آنان مفیداست.الگو برداری ازسایر دانش آموزان  و دانشجویان نیز تا اندازه ای  در رشد هویت  نوجوان موثر است. علاوه بر موارد بالا عوامل دیگری مانندعوامل شناختی ،  رفتار خودنوجوان ،  گفتگو درجریان تعارضات با بزرگسالان، وخیال پردازی

نوجوانان نیزدر چگونگی رشد هویت نوجوان تأثیر دارد.

مشکلات ناشی ازناتوانی درهویت یابی

نوجوانانی  که  در کسب هویت  سالم به گونه ای دچار انحراف و اختلال گردیده اند ،  ممکن است  دچار یکی ازمشکلات وانحرافات زیرگردند.

1- از خودبیگانگی: بیگانگی  به معنی  رد و انکار عمیق ارزشهای اجتماعی ودوری وجدایی از دیگران است كه از حد بدبینی های نوجوانان معمولی بسیار فراتر می رود .شکل تازه تری از احساس بیگانگی در بین نوجوانان مشاهده شده است که ویژگیهای این نوع عبارتند ازاحساس عزلت وتنهایی،  تمنای رابطه صمیمانه و نزدیک  ولی دشواری در دستیابی  بدان ، احساس سرگشتگی،  نقصان در احساس معنی داربودن و جهت دار بودن زندگی واحساس هویت نامشخص وپراکنده.

2- اعتیاد به مواد مخدر: نوجوانانی که هنوزهویت کسب نکرده اندممکن است برای فرار از تعاضهاي روان به  مواد مخدر روی آورند. ازنظر کسانی که با  نوجوانان کا ر می کنند مهم ترین خطراین  نیست  که نوجواني مقداری مشروب الکلی بنوشد و یا درمجلسی بادوستان برای تفریح حشیش مصرف کند، بلکه وضع وقتي خطرناک می شود که نوجوانی به صورتم مکرردر واکنش به احساس نا امنی، آشفتگی روانی، احساس حقارت، وطردشدگی وبیگانگی، تعارض باوالدین ویامشکلات زندگی روزمره به مواد مخدر روی می آورد. شمار بسیاری از نوجوانان آسیب پذرگمان می کنند که به خاطر تفریح یا تجربه مواد مخدر مصرف  می کنند اما به زودی  درمی یابند که مصرف این مواد به  صورت تکیه گاه روانی آن ها درمی آیدو نمی توانند آن  را بگذارند .برخی از علل روی  آوردن نوجوانان به مواد مخدرعبارتست از:دردسترس بودن مواد  مخدر، ‌فشار دوستان  و همسالان ،  طغیان علیه  والدین ، گریز ازناملایمات زندگی ،  آشفتگی عاطفی ، احساس بیگانگی وطردشدگی.

 3- بزهکاری: بزهکاربه جوانی گفته می شود که بین 16تا18 سال سن دارد ورفتارش به نحوی است كه ازطریق قانونی قابل مجازات است. بعضی ازاعمال بزهکارانه مانند دزدی، حمله شدید،‌تجاوز، آدم کشی یا استفاده  از مواد مخدر در صورتی که از سوی  بزرگسالان صوزت گیرد نیزجرم  تلقی  می شود.سایر موارد خلافهای خاص نوجوانی محسوب می شود.این اعمال شامل نقض مقررات رفت وآمددراماکن یا اوقات خاص،

فرارازمدرسه، فرار ومصرف الکل پیش ازسن قانونی می شود. اوضاع و احوال اجتماعی ونیز تجارب ردی در بزهکاری  نوجوانان دخیل است.  فقر و شرایط سخت زندگی

یکی ازعوامل است.روابط بین والدین وفرزندو خصوصیات شخصیتی فردی نیز ازعوامل

مهمی است که باعث بروز رفتار بزهکارانه می شود.

 

 

 

 علاوه برمواردبالا ممکن است نوجوان دچار اختلالات روانی و روانی  فیزیولوژیکی گردد که برخی ازآن ها عبارتند از:

4- .واکنشهای اضطراب:  نوجوانی که دچار اضطراب حاداست احساس ترس  ناگهانی بر او چیره می شود،  گويي  قرار است  برایش حادثه  بدی رخ  دهد. ممکن است بی قرار ونا آرام شود، به سادگی ازجا بپرد و علايم جسماني  مثل تهوع،  سردرد ، سرگیجه ، و استفراغ  در اوظاهر می شود، فراخنای توجه و حواسش منحرف مي شود دچاراختلال خواب می گردد اگرهیچ گونه دلیل بیرونی آشکاری برای اضطراب حاد نوجوان وجو د نداسته باشد ممکن است نگران شود  که این حالات اوازکجا سرچشمه  می گیرد،واوضاع  ووقايع بیرونی ونسبتاً جزئی به دنبال علت آن باشد البته بابررسی دقیقترمعمولاًروشن میشود که عوامل  به مراتب پراهمیت تری که ممکن است نوجوان به آن آگاهی نداشته باشدمانند اختلال در روابط فرزند ووالدین، نگرانی در مورد مشکلات بزرگ شدن وترس احساس گناه در مورد سائق های جنسی وپرخاشگری افسردگی نوجوانان:  بسیاری ازنوجوانان افسردگی خود رابه صورت  خستگی  وبی قراری  و..... نشان می دهند و درحالت  افراطی به صورت فعالیت های جنسی، پرخاشگری و نیز رفتار بزهکارانه بروز مي کنند. افسردگی نوجوانان معمولاًدو حالت دارد.اول اینکه نوجوان احساس تهی بودن وبی احساسی می کند. گویی که  دوران کودکی سپری شده،  بی آنکه بزرگسال رشد  یافته ای جای آن را بگیرد.  این نوع افسردگی ناپایدار است ومعمولاًحل شدنی.نوع دوم افسردگی نوجوان به دشواری ازبین می رود. ریشه های آن درتجربه شکستهای مکرردر طی زمان طولانی است. نوجوان ممکن است واقعاً برای حل مشکلات ورسیدن به اهداف شخصی تلاش کرده  باشد، ولی به موفقیتی دست نیافته باشد. در این نوع افسردگی نوجوان  رابطه اش رابا والدین، دوست یا کسی که به شدت به او علاقه داشته ازدست می دهد.

5- خود کشی: خودکشی نوجوان معنای آن است که اوبرای اوزندگی مشکل ترازمرگ جلوه کرده است. درصد قابل  توجهی ازنوجوانانی که به مراکز درمانی ارجاع می شوند  کسانی هستند که یا دست  به خودکشی زده ، یا نقشه خودکشی درسرداشته اند. این افراد عموماً در فاصله سنی 15-25سالگی هستند.  تعداد  دخترانی که دست به این کارمی زنند بیش ازپسران است هر چند که  خود کشی پسران بیشتر به نتیجه می رسد ودختران غالباً طوری خود کشی می کنند که امکان نجاتشان بیشتر است.آشکارترین  دلیل خودکشی  نوجوان، احساسات منفی  و نا امیدی  و ازدست دادن کنترل خود است. احساس گناه  شدید، احساس تنهایی و بی کسی و بی  پناهی ،فقدان حمایت از نوجوان، ناتوانی درکنترل فشارهای وارده ،  ناتوانی درکنترل احساسات ورشدنیافتگی وعدم

آمادگی برای مقابله بامشکلات پیش روی نوجوان مهمترین دلایلی است که ممکن است اورابه فکر یاعمل خود کشی وادارمی سازد.

زیر بنای شخصیت

در سنین آغازین  زندگی شکل می گیرد  و در نوجوانی  ثبات می یابد.  دوره  نوجوانی دوره  احساس استقلال است  آنچه والدین  باید توجه  کنند  شخصیت دادن به نوجوان است وحتی با او حرف می زنند  نباید یک طرفه ودستوری سخن بگویند زیرا در این دوره  پیام وحرف  آمرانه اصلا  نافذ  نیست و بلکه عکس العمل منفی نیز ایجاد می کند باید  فضایی برای اظهار نظر و مشارکت نوجوان به وجود آورد و در انجام کارها با او مشورت کرد . در دوره بلوغ حس توجه به  ظاهر و  زیبا نشان  دادن خود در فرد تقویت می شود این حالت با نیازهای دیگر نوجوان پیوند وارتباط دارد به خصوص دختران حساسیت بیشتری دارند حتی تمایل پیدا می کنند که شبیه دیگران باشند و والدین  آنها مثل والدین دیگران لباس بپوشند . اولا  به نظر می رسد  والدین باید این ویژگی را بپذیرند و رفتارهای او را غیر طبیعی محسوب نکنند و با او برخورد تند نداشته باشند بلکه  با روشهای مناسب و نصایح  به موقع  و توام با همدلی  نوجوان را  متوجه  جنبه های مختلف یک رفتار بنمایند .نوجوان در امور درسی نیاز به راهنمایی دارد والدین موظف هستند در طول زمان علایق فرزند را مورد توجه قرار دهند و در

دوره  نوجوانی  با توجه  به  شناخت  قبلی  درباره او قضاوت کنند . والدین باید  با مسوولان مدرسه یا مشاور مدرسه در تماس باشند وبه طور مرتب با آنان همفکری کنند .والدین باید در داخل منزل فضایی بوجود آورند که نوجوان بخشی از اوقات فراغت خود را در کنار پدر ومادر بگذراند و اگر  والدین در  گذراندن اوقات فراغت  فرزندشان اشکالی را مشاهده  کردند باید آن را با مسوولان مدرسه  در میان  گذارند و با تبادل اطلاعات  تصمیم معقول بگیرند و طوری رفتار نکنند که  عدم اطمینان در نوجوان بوجود آیدو او احساس کند که از رفتارهای او مطمئن نیستند و دائما مراقب او هستند.

اصل پرهیز از تحمیل کردن:

گاهی پدران و مادران به زمان وعصر خود خود اشاره می کنند وبی توجه به مقتضیات زمان ومکان تاکید می کنند  که  وقتی ما  به  سن  شما بودیم  این  گونه  رفتار می کردیم  در چنین موقعیتی بروز رفتارهایی از قبیل لجبازی ،  مقاومت منفی  و سرکشی قابل پیش بینی است .باید به نوجوان اعتماد کرد و  به وی اجازه داد که به تدریج پس از کسب آگاهیهای لازم ، خود تصمیم گیری در امور زندگی ، تحصیلی و شغلی را تمرین کند.

اصل پذیرش و احترام:

فرزند  بیش از هر چیز وجود  پدر ومادر را می خواهد و حضور آنها در خانه برای او ارزشمند است .با دقت گوش دادن به حرفهای نوجوان ،  پذیرفتن  و تشویق رفتارهای مطلوب او ،فراهم کردن فرصتهایی برای ابراز وجود و  خودنمائی و عدم تمسخر وسرزنش او از نشانه های برقراری یک رابطه انسانی سالم با نوجوان است .حتی زمانی که رفتار او را قبول نداریم به او بگوئیم که  او را و وجود او را دوست و قبول میداریم اما به وی تذکر دهیم که از رفتار او خوشمان نیامده است . اصل پذیرش نوجوان به این معناست که به یکتایی شخصیت ، بی همتا  بودن او و متفاوت  بودن او احترام می گذاریم . نوجوان  باید بداند که متفاوت  بودن به خودی خود بد نیست و هر شخصی می تواند  خصلت های  منحصر به فرد داشته باشد .  مشورت کردن  با  نوجوان ،  سهیم کردن او در برنامه  ریزی  زندگی خانوادگی ، توجه  به نیازها وعلایق او ، توجه  به اوقات فراغت او همگی بیانگر احترام گذاشتن به نوجوان است .

اصل پرهیز از مقایسه کردن :

در قرآن در سوره نوح آیه 14 آمده است به تحقیق خداوند شمارا طور طور آفریده است این موضوع در روان شناسی  تحت عنوان اصل تفاوت های فردی مطرح است . تفاوتهای موجود در انسان بیانگر این نکته است که پدر ومادر باید با فرزندان خود مطابق روحیه ، علایق و ویژگیهای او رفتار کنند و هرگز توانائیهاو ناتوانیهای  نوجوانی  را با نوجوان دیگر مقایسه نکنند زیرا مجموعه عواملی که از بدو انعقاد نطفه تا زمان حیات فرد در فرآیند رشد وتحول او در ابعاد گوناگون دخالت داشته یا دارند متفاوت است .

اصل توجه به کسب هویت نوجوان:

یکی او ویژگیهای دوران نوجوانی وجوانی تلاش برای کسب هویت وشناخت هویت واقعی خوداست . نوجوان کسب هویت می خواهد  اما دقیقا نمی داند چه چیزهایی باید بخواهد در این دوره نوجوان فکر می کند هیچ چیز ندارد اما همه  چیزدارد ، در رویا زندگی می کند ،  امیال زود گذر دارد وبه آنچه نداردمی اندیشد نه به آنچه دارد  این بحرانها به قدری جدی هستند که  برخوردهای افراطی یا  تفریطی  والدین یا عدم  برقراری رابطه دوستی با نوجوان( مسخره، طرد، تحقیر کردن) پیامدهای نامطلوبی به دنبال خواهد داشت. دراین وضعیت که نوجوان  پدر و مادر خود را امین نمی داند وکانون   خانواده برای او پناه گاهی امن  نیست احتمال دورغگويي، پنهان کاری ،  فرار از خانه  وجود دارد. دراین دوره پدر ومادر باید با او مدارا نمایند تا نوجوان به سلامت

این  دوره را طی  کند  و به او  کمک کنند  تا خویشتن  خویش را همان  طور که هست  ببیند  و  بپذیرد  و به خودشناسی لازم نایل گردد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 منابع و ماخذ

 

- روانشناسي تربيتي..............................................................غلامعلي افروز

- خانواده و فرزندان...............................................................استادان آموزش خانواده

- روانشناسي نوجوان..............................................................دكتر سياوش خليلي

- روانشناسي رشد..................................................................دكتران حسن احدي  نيك چهره محسني 

- روانشناسي رشد 2...............................................................دكتر حسين لطف آبادي

www.andishe.com

www.irib.ir/amouzesh.com

 

www.publicrelations.tums.ac.ir

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 17:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

درمان ترس از مدرسه

بازديد: 293

درمان ترس از مدرسه

اصطلاحترس از مدرسه به معناي ترس كودك از مدرسه رفتن است.

ترس يا هراس و اضطراب به معني خطر ناگهاني است. ترس متناسب با خطر است و اضطراببه ترس بدون منشأ گفته مي‌شود. ترس مرضي يا فوبيا ترسي شديد و عودكننده و غيرمنطقياست؛ ترسي كه به يك شخص، حيوان، شيء يا يك موقعيت معطوف مي‌شود و موجب اجتناب ازموضوع ترساننده است.

كودك مبتلا به ترس از مدرسه، معمولاً كار مدرسه‌اي خود را خوب انجام مي‌دهد و ازبهره هوشي خوبي برخوردار است. كودكي كه از مدرسه مي‌ترسد نزد مادرش مي‌ماند وليكودك فراري از مدرسه در خيابان‌ها گردش مي‌كند و از بهره هوشي كمتر از متوسطبرخوردار است.

ترس از مدرسه در كودكان مدرسه‌رو و در هر سني كه باشند ديده مي‌شود، اما مشكلبين 5 الي 8 سالگي ديده شده و در 11 و 12 سالگي معمول و رايج‌تر است و هر2جنس به آنمبتلا مي‌شوند؛ البته دخترها كمي‌بيشتر از پسرها.

 در تمام طبقات اجتماعي اين ترس مشاهده مي‌شود. مخالفت كودك براي رفتن به مدرسهمعمولاً در روزها و هفته‌هاي نخستين سال تحصيلي همراه با علائم جسماني يا گريستنمداوم است.

 ترس از مدرسه سبب مي‌شود كه كودكان در مواردي به تعارض روي آورند و اقدام بهانجام اعمالي كنند كه باعث نگراني والدينشان شود، تا آنها به اين نتيجه برسند كهكودك را نبايد به مدرسه فرستاد. گاهي ممكن است كودك به‌واقع بيمار شود؛ در اين صورتلازم است براي معالجه او اقدام كرد.

 فوبياي مدرسه معمولاً صبح زود رخ مي‌دهد و در مواقعي كه مدرسه رفتن منتفي استفروكش مي‌كند و در روزهاي تعطيل يا روزهاي آخر هفته كمتر ديده شده يا اصلاً ديدهنمي‌شود.

ترس از مدرسه داراي شدت و ضعف است. حالت شديد آن بيشتر در كلاس‌هاي اول تا سوماست. كودك دائماً از دردهاي گوناگون مي‌نالد،دچار كم‌خوني، بي‌خوابي و بي‌اشتهايي‌است و هضم غذايش با دشواري همراه است.

 علل ترس از مدرسه

ترس از مدرسه تقريباً هميشه به يكي از2علت زير برمي‌گردد؛ ترس مربوط به مدرسه ياترس مربوط به خانه. ممكن است خانواده كودك را از چيزهاي موهوم ترسانده باشند.تغييرو مواجهه با اشخاص تازه و مخصوصاً در مورد كودكان كم‌رو كه دچار عدم احساس امنيتدروني و عدم اعتمادبه‌نفس هستند نيز مي‌تواند موجب فوبياي مدرسه شود. گاهي آنچه ترساز مدرسه به نظر مي‌آيد در واقع ترس از ترك منزل است.[چطور اعتماد به نفس کودک را تقويت كنيم]

 گاهي وقوع حوادثي ناگوار در خانواده موجب مي‌شود كودك تصور كند اگر به مدرسهبرود و دور از محيط خانواده باشد اتفاق ناگواري پيش خواهد آمد. رايج‌ترين تصوري كهدرباره ترس از مدرسه وجود دارد اين مشكل را ناشي از «اضطراب جدايي» مي‌داند.

 تصور اصلي بر اين است كه مادر و كودك به گونه‌اي شديد به يكديگر وابسته‌اند،وابستگي شديد كودك برايش اين ترس را به وجود مي‌آورد كه امكان دارد براي خود يامادرش اتفاقي روي دهد. ماندن كودك در خانه نيازها و اضطراب‌هاي كودك را ارضامي‌كند. هر چند اين نگرش در بين نظريه‌پردازان بسيار رايج است اما عاقلانه نيست كهدر تمام موارد اين اختلال را ناشي از چنين علتي بدانيم.

ديدگاه تحليل رواني، كودك مبتلا به ترس از مدرسه را كودكي مي‌داند كه نسبت بهوالدينش تمايلات پرخاشگرانه دارد و از اينكه تمايلاتش را در ترس از ترك و جدا شدناز پدر و مادر ابراز كند عاجز است، از اين‌رو به گذشته باز مي‌گردد و به يكنيازمندي قبلي توسل مي‌جويد و خشم خود را از دنياي خارج و به ويژه از مدرسه ظاهرمي‌كند.

ترس از مدرسه اغلب حاصل خصومت و كينه‌توزي متقابل و سركوب شده بين دختر و مادراست كه در ارتباط دختر با مدرسه متبلور مي‌شود.

 برخي از متخصصان نيز برترس واقعي از مدرسه تأكيد ورزيده‌‌اند و تجربه‌هايتكان‌دهنده در محيط مدرسه را باعث شرطي شدن ترس كودكان مي‌دانند. در ديدگاه رفتاري،تأثيري كه توجه در تقويت اضطراب جدايي دارد در ماندگاري ترس شرطي نيز مؤثر است.

 درمان ترس از مدرسه

معلم و والدين بايد از شيوه‌ها و وسايل مختلف كمك به كودكان براي غلبه برترس ازمدرسه استفاده كنند. روش‌هاي منفي و غيرمؤثر درمان از ترس از مدرسه عبارت استاز:

 1 – ناديده گرفتن ترس از مدرسه

 2 – دور نگهداشتن كودك از موقعيت ترسناك (مدرسه)

 3 – برخورد غيرمنطقي و خشونت‌بار با ترس كودك

 روش‌هاي مثبت و مؤثر از ديدگاه صاحبنظران استفاده از روش‌هاي رفتار درماني است. اكثر درمانگران بر اين باورند كه بازگشت سريع كودك به مدرسه از اهميت زياديبرخوردار است. نگرش‌هاي روانكاوي، بر تقويت «خود كودك» تأكيد دارد. شيوه‌هايي مانندحساسيت‌زايي نظام‌داريا مواجهه‌سازي هدايت شده كه براي كاهش اضطراب يا ساير فوبي‌هابه كار مي‌آيد، در درمان ترس از مدرسه نيز كاربرد دارد.

مواجهه‌سازي بر اين امر تأكيد مي‌كند كه حتي اگر كودك سردرد و ساير علائم اضطرابرا نشان دهد بايد به مدرسه برود؛ در اين صورت به‌تدريج علائم فروكش خواهد كرد امادر صورت ماندن كودك در منزل به احتمال قوي علائم تثبيت خواهند شد. در همين حال لازماست والدين كودك از همان ابتدا مدير و معلم كودك را در جريان وضعيت او قرار دهند،چون اين كودكان به توجه خاص نياز دارند.

از ديگر صورت‌هاي مواجهه‌سازي اين است كه يكي از والدين كودك چند روزي در دفترمدرسه حضور داشته باشند و كودك به كلاس برود و پس از مدت مشخصي كه به تدريج اينزمان افزايش مي‌يابد بتواند از كلاس خارج شده و والدين خود را ببيند و اين برنامهتا عادي شدن رفتار كودك در مدرسه ادامه داشته باشد.

در روش ديگر مي‌توان با معلم به توافق رسيد كه كودك روز اول فقط به كلاس برود ودرس خود را پس دهد و تكليف روز بعد را بگيرد و به منزل برگردد و به تدريج ميزانحضور او در مدرسه عادي شود.

 استفاده از الگو و سرمشق نيز كه عملاً در مدرسه و كلاس صورت مي‌گيرد كمك خوبيبراي مواجهه‌سازي است. در اين روش كودكاني كه با ذوق و شوق آمد و شد و بازي مي‌كنندو همكاري خوبي در مدرسه دارند عملاً به عنوان الگو يا سرمشق كودك وارد عمل مي‌شوند. والدين و معلمان نيز اين موقعيت را بايد براي كودك بازگو كنند.

بنابراين ياري گرفتن از كودكاني كه بدون ترس و همراه با علاقه در مدرسه و كلاسحضور دارند الگوهاي خوبي براي سرمشق‌گيري كودكان مبتلا به ترس از مدرسه هستند.

 قرارداد بستن و استفاده از پاداش يكي ديگر از روش‌هاي درماني ترس از مدرسه است. منظور اين است كه انتظاراتي كه والدين و معلم از كودك دارند با دادن پاداش تقويتشود.

استفاد از پاداش به ازاي پيشرفت‌هاي كودك كمك موثري به از بين بردن سريع علائممي‌كند و همچنين مصاحبه و كشف واقع‌بينانه علت ترس كودك كه ممكن است نشأت گرفته ازاختلافات والدين و وابستگي به آنها يا بيان حكايت‌هاي غيرواقع‌بينانه در مورد زدنكودك در مدرسه و عوامل ديگري باشد بايد از سوي والدين و معلم يا پزشك مورد ارزيابيقرار گيرد و برحسب مورد براي اصلاح و درمان او اقدام شود. گروهي از پژوهشگران دارودرماني را نيز لازم تشخيص مي‌دهند كه در موارد شديد و زيرنظر پزشك متخصص بايد درمانصورت پذيرد

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 17:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره علل فراردختران

بازديد: 241

تحقیق درباره علل فراردختران

مقدمه :

همه روزه شاهد درج عكسهايي از كودكان و نوجوانان در جرايد رسمي كشور هستيم كه بدون اطلاع والدين، خانه و كاشانة خود را ترك نموده و به ديگر سخن اقدام به فرار از خانه نموده‌اند و چشمان مضطرب خانواده‌اي را بي‌صبرانه در انتظار بازگشت خويش به دور انداخته‌اند. البته اين تنها بخش كوچكي از جامعه آشنا با مطبوعات را شامل شده كه دسترسي به جرايد داشته و با درج آگهي در آن، ملتمسانه مردم را در يافتن فرزند خويش به استمداد طلبيده‌اند در صورتيكه بسياري از خانواده‌هاي بحران زده آشنايي چنداني با جرايد نداشته تا بنابر دلايلي! «بالاخص در ترس از آبرو» از درج آگهي در مطبوعات خودداري نموده‌اند. بعلاوه هيچ آمار دقيقي از تعداد فراريان از منزل در ايران وجود ندارد و مسئولين اداره آگاهي نيز از ارئه آمار به دلايل مختلف طفره رفته‌اند. همچنين مشخص نيست از ميان فراريان نوجوانان، چه تعدادي دوباره پس از برخورد با مشكلات خود به منزل مراجعت مي‌كنند؟ يا آنكه بوسيلة نيروهاي انتظامي دستگير شده و به والدين تحويل مي‌گردند؟ يا با در پيش گرفتن كاري شرافتمندانه مستقل از والدين خانواده به زندگي خود ادامه مي‌دهند؟ وتعداد زيادي نيز پس از ارتكاب جرمي دستگير شده و پس از تشكيل پرونده تحويل كانون اصلاح و تربيت گرديده تا اقدامات تعليمي و تربيتي لازم در مورد آنان صورت گيرد و اين تنها قسمتي است كه در صورت همكاري مقامات زيربط در آگاهي آمار دقيقي دارد كه متأسفانه ارائه نگرديده است.

 

فصل اول :كليات تحقيق

اهميت مسأله:

در تحقيقي كه در سال 1365 بوسيلة انجمن اولياء و مربيان در مورد علل انحرافات، اخلاقي و فرار دختران  انجام گرفته است متوسط سن فرار 16 سال مي‌باشد. دلايلي چون: اختلافات شديد خانوادگي، عاشق شدن، داشتن رابطة نامشروع و ترس از برملا شدن آن، داشتن نامادري، ناپدري و بدرفتاري والدين را براي فرار آنها ذكر نموده‌اند. «فراهاني، 1365» بنابر گزارش سازمان بهداشت جهاني، يكصد ميليون كودك و نوجوان در جهان وجود دارد كه در كوچه‌ها و خيابانها زندگي مي‌كنند و در برابر مواد مخدر و خشونتهاي جسمي آسيب پذيرند. موضوع مهم در اين فرارها يافتن پاسخ براي سئوالات زير است:

1 . نوجوانان چرا خانه‌هاي خود را ترك مي‌كنند؟

2 . نوجوانان در مدتي كه خانه را ترك مي‌كنند كجا بسر مي‌برند؟

3 . اوقات خود را چگونه و با چه كساني سپري مي‌كنند؟

4 . هزينه‌هاي زندگي خود را از چه محلي تأمين مي‌كنند؟

گروه فراريان دختران از خانه و كاشانه رقم عمده‌اي را تشكيل مي‌دهند. آنها به هر علتي از خانه فرار كرده باشند امروزه در وضعيتي قابل مطالعه بسر مي‌برند. اختلافات خانوادگي، وضع مدرسه و تحصيل، روابط بين دوستان و اطرافيان همه مسائلي هستند كه ممكن است به امنيت، استقلال و شخصيت نوجوانان لطمه بزنند و آنها را دچار نگراني كنند و در اين موارد است كه ما بايد آنها را درك كنيم و به آنها كمك كنيم تا بتوانند استقلال و امنيت از دست رفتة خود را باز يابند. اين كار ارزش آن را دارد كه قبلاً مورد توجه قرار گيرد و از آن پيشگيري گردد.

 

تعريف علمي واژه‌ها:

فرار بخشي از رفتار ناسازگارانه‌اي است كه كودكان و نوجوانان مرتكب مي‌شوند كه ابتداء براي رفع نيازهاي عادي خود يا پركردن اوقات فراغت و سپس به اعمال ناهنجار ديگري از قبيل دزدي، ولگردي، روي مي آورند. از همه مهمتر يافتن افراد همسن و سال خود در پاركها و كوچه‌ها و خيابنها به تشكيل گروههاي بزهكاري مبادرت مي‌ورزند.

نوجواني:نوجواني به دوره‌اي اطلاق مي‌شود كه حدفاصل بين كودكي و ميانسالي است 18 12 سالگي و آغاز بزرگسالي، به عبارت ديگر فرد از كودكي به بزرگسالي، از مرحله‌اي مي‌‌ گذرد كه نوجواني گويند «نوايي‌نژاد، 1366».

بحراني‌ترين ادوار زندگي به حساب مي‌آيد. چون عوامل زيست، رواني، اجتماعي، تواماً در بروز نوجواني دخالت دارند. تعيين سن دقيقي براي آغاز و پايان آن امكان‌پذير نيست ولي معمولاً نوجواني در دختران سنين 15 11 و در پسران 16 12 سالگي را شامل مي‌شود.

كجروي يا انحراف: انحراف نوعي درد، عارضه يا بيماري است كه آن را آسيب اجتماعي نام نهاده‌اند. بدين خاطر كه آثار و عوارض آن در اجتماع ظهور مي‌يابد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم :فرار دختران از خانه

مقام زن در جهان‌بيني اسلامي:

اگر بخواهيم ببينيم نظر قرآن دربارة خلقت زن و مرد چيست؟ لازم است به مسألة سرشت زن و مرد كه در ساير كتب مذهبي نيز مطرح است توجه كنيد، قرآن نيز در اين موضوع سكوت نكرده است، قرآن با كمال صراحت در آيات متعددي مي‌فرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتي نظير سرشت مردان آفريده‌ايم يكي ديگر از نظريات تحقيرآميزي كه در گذشته وجود داشته است و در ادبيات جهان آثار نامطلوبي بجا گذاشته است اين است كه زن عنصر گناه است و از وجود زن شر و وسوسه برمي‌خيزد. قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده ولي هرگز نگفته است كه شيطان يا مار، حوا را فريفت و حوا ادم را، قرآن نه حوا را به عنوان مسئول اصلي معرفي مي‌كند و نه او را از حساب خارج مي‌كند قرآن مي‌گويد: به آدم گفتيم خودت و همسرت در بهشت مسكن گزينيد و از ميوه‌هاي آن بخوريد قرآن آنجا كه پاي وسوسة شيطاني را به ميان مي‌كشد ضميرها را به شكل تثنيه مي‌‌آمد و مي‌گويد: شيطان آن دو را وسوسة شيطاني را به ميان مي‌كشد ضميرها را به شكل تثنيه مي‌ آورد و مي‌گويد: شيطان آن دو را وسوسه كرد يا شيطان آن دو را به فريب راهنمايي كرد و يا شيطان در برابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خير آنها را نمي‌خواهد.

در قانون اساسي كشورمان در بسياري قوانين تساوي مرد و زن به وضوح ديده مي‌شود. براي مثال بند 14 از اصل 3 قانون اساسي «تأمين تساوي عموم در برابر قانون» با اصل بيستم «همة افراد ملت» اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همة حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي با رعايت موازين اسلام برخوردارند.

ولي مطابق برخي اصول، زنان اجازة ورود به برخي حيطه‌ها را ندارند براي نمونه طبق اصل 115، رئيس جمهور بايد از ميان رجال مذهبي و سياسي انتخاب گردد. البته در اين پژوهش مجالي نيست تا به تحليل قانون اساسي و ساير قوانين مدني، حقوقي و كيفري و يا مقرارت فقهي بپردازيم فقط به اين مقدار بسنده مي‌كنيم كه در حال حاضر در جامعه‌مان زنان با محدوديت‌هايي مواجه هستند بدون آنكه دليلي براي آن وجود داشته باشد. با توجه به تمام مطالب به نظر مي‌رسد جامعة ما به متمايز بودن وظيفة مردان و زنان معتقد است و انتظار دارد زنان در خانه نقش بارزتري را ايفاء كنند.

 

فرار دختران از خانه:

فرار نوجوانان و جوانان از خانواده امروزه در جهان به عنوان يك مسأله و مشكل اجتماعي توجه صاحبنظران را به خود جلب كرده است اهميت اين مسأله از آنجا بيشتر آشكار مي‌شود كه جامعه‌‌شناسان بقاء جامعه را در گرو بقاي خانواده و موفقيت و شكست جامعه را در سلامت و يا گسستگي نهاد خانواده، يافته‌اند خانواده به عنوان سازمان اجتماعي كوچكي برخوردار از روابط تعاملي والدين ـ فرزندان است و روابط فرزندان، والدين و ساير اعضاء خانواده چون شبكه و نظامي در هم پيچيده است كه افراد آن در كنش متقابل با يكديگر و اين نظام در مجموعه‌اي از نظامهاي اجتماعي بزرگتر قرار گرفته است جامعة بزرگتر خود جزئي از زمينة فرهنگي براي الگوهاي رفتاري خانواده است و در تثبيت يا تزلزل آن تأثير دارد.

كانون خانواده، اساسي‌ترين سهم را در آن دارد. مسير رشد، دورة بلوغ و نوجواني از حساس‌ترين مراحل زندگي است كه از آن به عنوان دورة بحران يا دورة بي‌سر و ساماني روحي تعبير مي‌شود، در اين مرحله اگر والدين درك و شناخت درستي از شرايط روحي، عاطفي و جسماني فرزندان نداشته باشند و براي گذر بي‌مخاطره و كم مخاطره اين بحرانها او را مشتاقانه و آگاهانه همراهي نكند امكان بروز كجروي و رفتارهاي نابهنجار از سوي آنان افزايش خواهد يافت، فرار نوجوانان و جوانان از خانه يك زنگ خطر و هشدار است كه علاقمندان و دلسوزان جامعه را براي حفظ كيان خانواده و سلامت و تعادل جامعه به چاره‌انديشي فرار مي‌خواند.

اصطلاح نوجوان فراري بر كسي اطلاق مي‌شود كه منزل را بدون قصد بازگشت ترك نمايد، به نظر مي‌رسد اين پديده از معضلات خانوادگي و اجتماعي فراگير در سطح جهان است و طي سالهاي اخير در كشورها، رو به افزايش است، «اقليما، 4: 1380»

براي مثال: انجمن كودكان در انگلستان اطلاعات زير را در مورد كودكان فراري گزارش كرده است:

هر سال 100000 كودكزير 16 سال فرار مي‌كنند. 80 درصد فراري‌ها از مشكلات موجود در خانه فرار مي‌كنند، به دلائلي از قبيل خشونت، آزار و تعارض با والدين.

4/1 بچه‌هاي فراري، اولين فرارشان قبل از 8 سالگي است.

3/1 پسرها و 5/1 دخترها وقتي كه اولين بار فرار مي‌كنند 11 ساله هستند.

بسياري از بچه‌هاي فراري بعد از يك روز به خانه بر‌مي‌گردند و آسيب جدي‌اي نمي‌بينند، اگر چه 4/1 از آنها در شرايط سختي مي‌خوابند، مثلا: در كوچه‌ها، روي زمين و يا ايستگاه اتوبوس.

7/1 بچه‌اي فراري مورد تجاوز جنسي يا حمله‌هاي خشونت‌بار و يا هر دو قرار مي‌‌گيرند.

41 درصد فراريها، از مدرسه اخراج شده‌اند «انجمن كودكان انگلستان 1999»

دكتر مصطفي اقليما در پژوهشي با عنوان بررسي عوامل مؤثر در بازگشت مجدد زنان و دختران آسيب ديده اجتماعي بر مراكز باز‌پروري سازمان بهزيستي، معتقد است كه از جمله آسيب‌هاي اجتماعي، مسألة فرار دختران از خانواده و به دنبال آن مسألة روسپيگري است و با مطالعه در علل اين پديده و به خوبي روشن مي‌شود كه فقط بيكاري، جنگ، تنوع‌طلبي، فريب‌خوردگي، طردشدگي، شكست در عشق، تمايل بر درآمد بيشتر، علل جنسي و عوامل خانوادگي مهمترين عواملي هستند كه هر روز بر تعداد لطمه‌هاي جديد روسپيگري مي‌‌افزايد با توجه به اينكه در جامعة ما اين مسأله به عنوان جرم محسوب مي‌گردد افرادي كه مرتكب چنين عملي مي‌گردند به مراكز باز‌پروري جهت انجام فعاليتهاي بازپروري ارجاع مي‌گردند. «اقليما، 1380: چكيده»

 

نقش عوامل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و خانوادگي در انحراف:

نقش مسائل اجتماعي در انحراف: وقايع اجتماعي و امور جريانات آن در رفتارهاي انحرافي داراي نقش و تأثيري فوق‌العاده است آن چنان كه حتي عده‌اي از جامعه‌شناسان آن را علت اصلي آسيب‌هاي اجتماعي ذكر كرده‌اند از مسائل اجتماعي كه در دامن زن به انحرافات و يا زمينه‌سازي در آن اثر دارند موارد بسياري را مي‌توان نام برد كه برخي از آنها عبارتند از:

 

تراكم جمعيت:

گسترش روزافزون صنعت و توسعه، بدون توجه به نظارت جوانب آن خود سبب تراكم جمعيت بيش از اندازه است كم اثر شده و فقر و محروميت افزايش مي‌يابد در نتيجه زمينه براي آسيبها فراهم مي‌گردد.

بررسي‌ها دور كيم نشان داده است افزايش جنايات با تراكم و افزايش جمعيت، نسبت مستقيم دارد در اماكن پرجمعيت، شلوغ، سوءاستفاده‌ها، فحشاء اعتياد بيشتر به چشم مي‌خورد و اين امر در جوامع صنعتي ودر توسع‌ه‌هاي شهرنشيني بيشتر نمايان است زيرا در جوامع متراكم و پرجمعيت، كنترل‌‌ها ضعيف شده و به سبب تعارض فرهنگي، و رسوم اخلاقي گوناگون و ايدئولوژيهاي متفاوت موجب مي‌گردد كه دوستي‌هاي متقابل كاهش يابد و امكان آشنايي‌هاي عميق از بين رفته و روابط صوري شود.

 

محل سكونت:

هميشه اين سئوال مطرح است كه چه رابطه‌اي بين محيط اقامت و انحراف وجود دارد؟ پاسخ اين پرسش در مناطق بسته به موقعيت فرق مي‌كند تفاوت روشني كه بين ميزان انحرافات شهرهاي‌بزرگ و پايتختها و شهرهاي‌كوچك و روستانشين وجود دارد، بيانگر اين واقعيت است.

براي مثال محل سكناي متصل بر خطوط راه‌‌ آهن يا كارگاهها يا اماكن صنعتي و يا مناطق گرم و دور افتاده نيز محيط مناسبي به شمار نمي‌رود از آنجا كه اغلب، طفل يا نوجوان مقيم اين‌گونه اماكن، همواره احساس محروميت مي‌كند چه بسا كه گرفتار طغيان و عصيان نيز مي‌‌گردد كه اغلب بر ارتكاب جرائم منجر مي‌شود، اقامت در محلات پست يكي از عوامل مساعد كنندة زمينة انحراف است.

 

مناطق جرم‌‌ خيز:

در بيشتر شهرهاي صنعتي مجرمين در نواحي نامناسب و فقير شهر زندگي مي‌كنند و البته آنچنان نيست كه در مناطق اغنيا از جرم و انحراف خبري نباشد، بلكه در آنجا كمتر آشكار است در نواحي فقيرنشين، بيكاري، هرج‌و‌مرج، بيماري، انحراف دائماً رو به توسعه است. بيشترين بودجة رفاهي و درماني درست در مناطق جرم‌خيز صرف مي‌شود، سوءاستفاده و دزدي، فحشاء و ديگر آلودگيها مربوط به اين مناطق است. اگر دولتها بودجه‌اي را كه به دستگيري، حبس، محاكم اين افراد اختصاص مي‌دهند براي سلاح آن صرف كنند به صرفه‌تر است.

اغلب جرائم در مناطق فقير و كثيف شهر صورت مي‌گيرد و يا در زاعه‌ها و مناطق پرت و متروكه و يا شلوغ و پرهياهو، اين امري است كه در كشورهاي ديگر هم مصداق دارد.

مهاجرت:

مهاجرت‌هاي بي‌حساب و حركتهاي دائمي مردم از منطقه‌اي به منطقه‌اي ديگر، مشكلات بسياري را در رابطه با آسيبهاي اجتماعي پديد مي‌‌‌آورد، مهجران به سختي مي‌توانند خود را با شرايط قانوني و حيات جديد و از همه مهمتر، فرهنگ آن منطقه سازگار كنند. ضمن اينكه افزايش جمعيت ناشي از مهاجرت در يك محدوده و منطقه مسألة اجتماعي پديد مي‌آورد.

مهاجرين در طريق جا انداختن تثبيت موقعيت خود گاهي رفتاري خلاف انتظار از خود بروز مي‌دهند و البته اين امر دربارة نسل اول مهاجران اندك است و نسل‌هاي بعد كه خود را در آن منطقه صاحب آب و گل يافتند، زيادتر مي‌گردند. كودكان مهاجر كه در اقلتند از وجود والدين احساس شرمساري مي‌كنند و اين خود منشأ بسياري از نابسامانيهاست. گسستگي روابط، كاهش دوستي‌ها و صميميت‌ها، طرح اندك روابط متقابل، دير مأنوس شدن با محيط اجتماعي خود سبب پيدايش و گسترش دشواري است.

 

ماهيت زندگي شهري:

ماهين زندگي در شهر همانند عاملي از عوامل انحرافي است اصولاً اين نوع زندگاني فرار از دست قانون، پليس، اختفاء از نظر قدرتها را بيشتر مهيا و آماده مي‌سازد و همچنين در شهرهاي‌بزرگ بسيار از درهاي خوشگذراني و بطالت بر روي اشخاص خصوصاً جوانان باز است. آنان مي‌توانند در اوقات فراغت روشهاي غير قانوني را فراگيرند، طبيعتاً در شهرهاي‌بزرگ، مجال انتشار خانه‌هاي فساد و دواير قماربازي زياد است، در حاليكه اين انگيزه‌ها در مناطق كم جمعيت بسيار نادر است.

 

دوستان و رفقا:

تكوين شخصيت فرد، متكي به عناصر موجود در محيط داخلي و خارجي اوست، در اين ميان پدر و مادر نقش اساسي دارند، وقتي جوان با شخص منحرف ارتباط دارد عملاً منحرف مي‌گردد.

همنشيني اطفال با دوستان منحرف كه در سنين بلوغ به سر مي‌برند اثرات عميق‌تر و نتايج شديدتري به دنبال دارد، اگر فردي در ابتداي سنين نوجواني با افراد شرور بالغ برخورد داشته باشد، شخصيت او به طرز شديدي تحت تأثير قرار مي‌گيرد، خواه اين برخورد به صورت تصادفي و يا غير مترقبه و يا به طور تماس دائم باشد، و اعم از اينكه شناسايي در خانواده انجام پذيرد يا در خارج از منزل، در هر حال جوان كم سن و سال از عناصر شخصيت دوست بالغ خود متأثر مي‌شود و نسبت به عناصر نادرست شخصيت او اعتقاد پيدا مي‌كند. انحراف آن دوست بزرگتر را شجاعت و شهامت تصور مي‌كند و دشمني با ديگران را نشانة مرد بودن تلقي مي‌كند.

 

تأثير عوامل فرهنگي بر انحراف:

فرهنگ را مي‌توان شامل عقايد و افكار، دانش و تربيت، آداب و رسوم و سنن، اخلاق و رسوم اخلاقي، فلسفه و هنر، ادبيات، ابداعات و اختراعات دانست يا مجموعه‌اي در مواريث اجتماعي كه از نسلي به نسل ديگر منتقل مي‌شود، كار فرهنگ، تعيين و تنظيم قواعد و آداب و رسوم جامعه است و مي‌تواند از عوامل كنترل كننده به حساب آيد كه همة شئون زندگي انسانها را زير نظر مي‌گيرد. برخي از جرم‌شناسان معتقدند كجروي و انحراف حاصل از تضادهاي فرهنگي و منحرف پرورش يافتة فرهنگ جامعة‌خويش است و پاي‌بندي به فرهنگ جامعه است كه او را كجرو بار آورده است.

 

تأثير عوامل اقتصادي بر انحراف:

عدم تأمين اقتصادي، روشهاي كسب پول و مبارزه با نداري، نداشتن شغل و مسكن نامناسب، عدم امكان بهره‌مندي از غذا، بهداشت و بلاخره با فقر دست به گريبان بودن، تنگدستي، بيكاري و  . . . زمينه را براي تن‌در‌دادن به بسياري از كجرويها فراهم مي‌نمايد، البته اگر موجبات رشد و پيشرفت اقتصادي و امكان رفاه و آسايش پديد آيد، همة مسائل و دشواريهاي بشر حل نخواهد شد، اما اگر احتياجات اولية انسان برآورده شود مانع بسياري از مفاسد و آلودگي‌ها خواهد شد.

فشارهاي اقتصادي موجب پيدايش تجاوزات، اعتياد و تن‌دادن به روسپيگري مي‌شود. با پيشرفت انديشة بشري و ظهور عقايد جديد دربارة تربيت، اهل تحقيق بر وجود تأثير عوامل اقتصادي در تعيين شخصيت و رفتار انسان پي‌ بردند و متوجه شدند كه انحراف به صورت بارزي با فقر و اقتصاد نادرست ارتباط دارد.

گرسنگي و برهنگي، كمبود موادغذايي و عدم ارضاي نيازمنديهاي ضروري، از بزرگترين عواملي است كه منجر به ظهور رفتار ضد اجتماعي مي‌گردد. فقر افراد به خصوص افراد جوان را براي پذيرش انحراف آماده مي‌كند و اين آمادگي وقتي با عوامل كمك كنندة ديگري همراه شد به احتمال زياد باعث سقوط مي‌گردد.

خلاصه اينكه، فقر ذاتاً سبب انحراف نيست، ولي بي‌گمان به وجود آورندة سختيها و ناملايماتي است كه اگر نتوان در قبال آنها مبارزه كرد، خواه‌ناخواه انسان را به زانو در مي‌آورد. اغلب محروميتها و برآورده نشدن تمايلات كه باعث عدم اطمينان اجتماعي است متكي به عامل فقر است و نمي‌توان آن را ناديده گرفت.

 

خانواده و انحراف:

نخستين محيطي كه كودك در آن پرورش مي‌يابد و در رفتار بعدي فرد فوق‌العاده مؤثر است، خانواده است. آنچنان كه حتي عده‌اي از جرم‌شناسان آن را عامل سلامت يا بيماري آيندة فرد ذكر كرده‌اند و مخصوصاً ظهور آثار آن را در دورة جواني فوق‌العاده دانسته‌اند.

جامعه‌شناسان رابطه‌اي بين جنايات و حيات خانوادگي يافته‌اند به طور‌يكه ميزان جنايات را در خانواده از هم گسسته بسيار زياد مي‌دانند. رويدادهاي خانوادگي در سرنوشت افراد مؤثرند، روابط ناخوشايند والدين، فوت و طلاق، جدايي و متاركه، مشكلات بسياري براي افراد مي‌آفرينند.

مطالعات انجام يافتة دانشمندان و متخصصان علوم اجتماعي و انساني و دستورات و راهنمايي‌هايي كه پيامبران الهي براي هدايت و رشد و كمال و تربيت انسانها از منبع وحي ابلاغ كرده‌اند بر نقش نهاد خانواده به عنوان اصلي‌ترين كانون پرورش و تربيت تأكيد شده است.

خانواده، زنجيرة ارتباطي اجتماع و تضمين كنندة آرامش و ثبات جامعه است. كودكان نخستين وابستگي‌‌‌هاي عاطفي نزديك و صميمي خود را در خانواده برقرار مي‌سازند و دروني‌كردن ارزشها و هنجارهاي فرهنگي را در ان آغاز مي‌كنند.

كاركرد عاطفي خانواده از نياز انسان به محبت و وابستگي‌ها ناشي مي‌شود، بدون وجود محبت و احساس پيوستگي، خانواده ممكن است با مشكلات عاطفي و رواني مواجه گردد. دختران نوجواني كه كمبود محبت دارد به هركس كه سر راه او قرار گيرد و به او اظهار محبت كند علاقه‌مند مي‌شود و چه بسا در اين مسير تباه شود.

 

خشونت والدين و اثرات آن:

انظباطهاي سخت و خشن، مانع رشد فكري، بدني، اخلاقي و عاطفي كودكان مي‌شود. فرزنداني كه در چنين خانواده‌هايي رشد نموده‌اند، زمينه هاي ابتكار و خلاقيت در آنها كمرنگ شده و همواره در تصميم‌گيري مردد هستند، غالباً افرادي بي‌ارده بار آمده و در نتيجة كرامت انساني آنها مخدوش مي‌گردد.

هنگامي كه به خاطر انظباط سخت، آزادي فرد محدود و يا نقش‌ها از بين برود امر تربيت دچار خطر مي‌گردد و امكان رشد را از آنان سلب مي‌نمايد، كنجكاوي‌هايشان را مي‌‌كشد،طفل را وا مي‌دارد كه راه خموري، بي‌حالي، غيرفعال بودن را در پيش بگيرد و از راه و رسم رشد فرو ماند.

اين خطر هنگامي شديد مي‌شود كه والدين هراز گاهي فرزندان خود را وسيله‌اي براي فرونشاندن خشم فرد قرار دهند و طفل را به باد كتك و خشونت گيرند. بي‌رحمي‌هاي پدر، كتك‌كاري او به قصد كشت، چنان ناامني و وحشتي در آنان پديد مي‌آورد كه گاهي خواب و قرار از آنان مي‌ستايد.

 

فساد و آلودگي والدين:

اعتياد و سرگرميهاي آلوده در محيط خانواده، از عوامل ويران كننده و متلاشي كنندة بناي خانواده و تربيت است. كودكي كه شاهد آلودگي‌‌ها و انحرافات والدين خويش است از آنها درس مي‌آموزد، ولي درس خطرآفرين و ويران كنندة والدين با عمل انحرافي خود الگوي بدن براي كودك خود مي‌شوند حتي اگر كودك در سني باشد كه ار اين مسائل سر در نياورد مشاهده آن براي او خطرناك است.

خانه‌اي در آن آمد و شد براي افراد ناباب و معاشران آلوده باشد خانه خوبي نيست زمينه‌ساز انحرافات فكري و اخلاقي براي كودكاني است كه در آنجا زندگي مي‌كنند.

بررسي‌هاي آسيب‌شناختي نشان داده است كه حاصل اعتياد را در اين سردي كانون و سستي پيوند عاطفي در اين كانون و وارض ناشي از تبهكاران و آلودگي والدين، بدآموزي تقليد ناروا، احساس شرمساري، نابساماني زندگي، استعداد انحراف و سرانجام منجر شدن به ارتكاب جرم مي‌باشد معمولاً والدين و اعضاء معتاد خانواده، تنها فكر تهيه مواد جهت رفع خماري خود بوده و نسبت به فرزندان و ساير اعضاي خانوادة خود احساس مسئوليت نمي‌كنند زنداني دوربند شدن والدين به خصوص مادر كه كانون مهر و شرافت و پاكدامني طفل مي‌باشد علاوه بر اينكه باعث جدايي طفل از مادر مي‌گردد باعث عوارض نابهنجاري خواهد گرديد.

از ديگر عوامل خانوادگي كه در بروز انحراف و بزهكاري مؤثر است، مي‌توان از طرد و بي‌مهري، توجه بيش‌‌ از حد به فرزندان، عدم مراقبت و بي‌توجهي والدين و سرپرستان بر امور فرزندان و خانواده و فقر مالي خانواده، مرگ يا جدايي والدين، نفاق و ناسازگاري والدين نام برد. (اقليما، 81: 1380 ـ 45)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل سوم:علل فرار

چه كساني از خانه فرار مي‌كنند؟

همة انسانها اگر در جايي كه به سر مي‌برند «اعم از خانه و محل كار» احساس رضايت نكنند و فضاي حاكم بر محيط موجب رنج و عذابشان شود، به فكر فرار مي‌افتند. ولي از ميان خيل انسانهاي ناراضي و ناراحت، درصد بسيار كمي فكر خود را عملي مي‌كنند و آنهايي كه مانده‌اند سعي كرده‌اند مشكلات و موجبات ناراحتي خود را در محيط بر طرف كنند يا خود را با شرايط موجود تطبيق دهند تا محيط قابل قبول و تحمل‌پذير گردد.

تمايل بر فرار از محيط در مورد جوانها به خصوص در افراد 12 ساله تا 20 ساله قويتر و جدي‌تر است. فرار از خانه براي نوجوان، نتيجة يك مسألة عاطفي و لاينحل، براي خانواده يك مسألة مربوط به روابط متقابل و براي جامعه يك مسألة احتمالي است.

فرار نوجوان از خانه، يك مشكل و معضل حاد و عمومي مبتلا به نهاد خانواده نيست، ولي نمود آشكاري از وجود مسأله‌اي عميق‌تر و پيچيده‌تر به نام مسألة ارتباط نوجوان با والدين است.

نوجوان گاهي براي رهايي از رنج و ناراحتي، نجات از سرزنش‌هاي مداوم و تحقيرهاي مكرر و خردشدن شخصيت خود از خانه مي‌گريزد. گاهي براي مقابله و نتبيه والدين و گاهي به خاطر احساس بي‌پنهاي و عدم امنيت. پشت‌پا زدن به عواطف و پاي بنديهاي موجود در خانواده و ناديده گرفتن انتظارات جامعه مسلماً يك نوع رفتار عادي و طبيعي به‌هنجار نيست ولي عكس‌العمل  طبيعي و به هنجار، رويارويي و برخورهاي كسالت‌آور و خسته كنندة موجود در محيط نابهنجار خانوادگي است.   

جوانان فراري از خانه مانند ولگردن براي تهية مايحتاج زندگي خود و خوراك، مرتكب سرقت، جيب‌بري و اعمال منافي عفت، خودفروشي، و در دختران آشنايي با افراد مفسد به فحشاء كشانده مي‌شوند.

 

شرايط عمومي افراد فراري:

بررسي‌ها نشان داده است كه افراد فراري از نظر  فردي، خانوادگي و اجتماعي داراي اين شرايط هستند: از نظر فردي: اختلال‌منش دارند، افرادي ضعيف‌الاراده‌اند، حساس و زودرنجند، عقب‌ماندگي درسي دارند، براي امور غير درسي ارزش بيشتري قائلند، برخي از آنها عقب‌ماندگي ذهني دارند، شخصيتي تلقين‌‌‌پذير داشته و يا به انحرافات و اختلالات و بيماريهاي رواني از جماه صرع، اسكپرونرمني پارانويا مبتلا هستند و به علت عدم تكوين شخصيت، ثبات و انظباط اجتماعي ندارند. اگر چه افراد باهوش هم در بين آنها اندك نيست و حتي در بين آنها نوابغ هم ديده مي‌شود.

برخي از اينان كه البته بيشترشان نوجوانند دچار رنج عصبي هستند، بيخوابي دارند، احساس گناه آنان را آزار مي‌دهد، دسته‌اي از اين اطفال و نوجوانان از لحاظ وضع جسمي و رواني سالم و عاري هستند. ممكن است تحت تأثير محيط خانوادگي و محيط تحصيلي براي تفريح و خوشگذراني و يا تقليد از فيلم‌ها و ماجراجويي اقدام به              فرار كنند.

از نظر خانوادگي:

به علت نفاق، ناسازگاري، اهتياد پدر و مادر، تشنج در محيط خانوادگي، طرد و تحقير، كمبود محبت، از هم گسيختگي خانواده «طلاق، جدايي، فوت» و عدم مراقبت و بي‌توجهي والدين و سرپرستان نسبت به امور تحصيلي بويژه در خانواده‌هاي پر جمعيت، ترس از تنبيه در صورت عدم موفقيت در تحصيل، اقدام به فرار از منزل و ترك تحصيل مي‌كنند. اطفال نازپرورده كه دائم تحت مراقبت، نظارت شديد قرار دارند براي كسب آزادي و استقلال از خانه فرار مي‌كنند.

 

از نظر اجتماعي:

اغلب در منطقه‌ و محيطي زندگي كرده‌اند كه مناسب براي داشتن حيات شرافتمندانه نبوده است. در محيط اجتماعي‌شان رفتار ضد اجتماعي، آلودگي، اعتياد وجود داشته است. با تيپ بي‌‌بندوبار و پرخاشگر مواجه بوده‌اند. بدآموزي در زندگي‌شان بسيار بوده است، مشكل انظباطي و اخلاقي داشته‌اند. منطقة زندگي‌شان منطقة شكست، خواري‌ها، سرافكندگي‌ها بوده و اين خود زمينة را براي محدود ساختن فرد و حوزة معاشرتي او فراهم كرده است. (همان منبع، 148 و 149)

كاتر در مقاله‌اي تحت عنوان «شناخت فرار نوجوانان و پيشگيري آن» علل فرار از منزل را به شرح زير مي‌داند:

1)  اجتناب از عواقب و نتايج ناخوشايند رفتار يا اعمالي كه فرد انتظار دارد، در آينده با آن مواجه شود. مثل تهديد به تنبيه و يا تنبيه والدين در مقابل شكست تحصيلي فرزند.

2)     فرار از دام مواجهه با تجربه‌اي مستمر و پيش‌روندة نامطلوب. دردناك يا سخت در زندگي مثل آزار جسمي و جنسي در منزل.

3)   پيشگيري از ترك فعاليتها، ارتباطات يا دوستي‌هايي كه براي فرد مهم و با ارزش به نظر مي‌رسند مثل جلوگيري والدين از معاشرت نوجوانان با دوستانش بدون جايگزيني و با تحكم.

4)     به منظور بودن با افرادي كه به رغم ايشان حمايتگر، مشوق و فعال هستند، مثل زندگي با همسالان.

5)     براي بودن با افراد يا مكانهايي كه آنها را از مشكلات ديگر زندگي‌شان دور مي‌سازد.

6)   تغيير يا توقف آنچه كه در حال انجام است يا قرار است انجام گيرد مثل ازدواج نامناسب توأم با تهديد والدين. همچنين معتقد است مشكلاتي كه خطر بروز فرار كودكان و نوجوانان را افزايش مي‌دهد عبارتند از:

1)    كودك آزاري يا غفلت نسبت به كودك.

2)     استفاده از الكل يا مواد مخدر.

3)     طلاق يا جدايي كه مواجهه با آن بدرستي انجام نشده است.

4)     رفتار متضاد و، مماند والدين كه با تخيلات نامناسب نوجوان تركيب شده باشد.

5)     آميزش با يك گروه همسالان ضد اجتماع

6)     مرگ يكي از اعضاي خانواده كه مواجهه با آن به درستي انجام نشده باشد.

در كنفرانسي كه در اكتبر سال 2000 در شهر ادمونتون با عنوان فراهم كردن امنيت در مورد افراد معلول و كاهش خطر آزار و سوءرفتار برگزار شد، يكي از مقالات مطروحه با عنوان سوءرفتار با افراد معلول و يك شخص از اين مقاله در مورد علائم هشدار دهنده بود و در آن يكي از اثرات سوءرفتار را فرار از خانه ذكر كردند.

 

اقسام فرار:

فرار اقسام مختلفي دارد. از جمله فرار صرعي، فرار هيستريك، فرار فراموشي و فرار معمولي، كه در اين پژوهش فرار معمولي مورد نظر بوده است. در فرار صرعي: بيمار ممكن است دست به جنايت يا قتل بزند و بعد از اتمام آنها را فراموش كند. در فرار عادي كاملاً بر فعاليتهاي خود، چه قبل و چه بعد از فرار آگاهي دارد «بيرجندي، 1346» به عقيدة راندوشستروم ميل به فرار از زير بار فشارهاي خانوادگر و اجتمايي و پناه بردن به محيطي كه نيازهاي نوجوان در آن بهتر صورت پذيرفته و مورد توجه قرار گيرد هميشه در فكر نوجوانان وجود دارد. در اين دوره تمايل به عضويت در گروههاي اجتماعي به اوج مي‌رسد «راندوشستروم، 1356» نوجوان مي‌خواهد از سيطرة خانواده آزاد بوده تا فرديت و استقلال خود را احساس كند. «شاري نژاد، 1364» قائمي اميري در كتاب خود تحت عنوان آسيبها و عوارض اجتماعي، پيرامون علل فرار چنين مي‌نويسد: «فرار از جمله پديده‌هايي است كه عوامل مختلفي مي‌تواند سبب آن گردد.

تحقيقات انجام شده در كنورهاي مختلف هر يك به بخشي از عوامل مؤثر در بروز فرار اشاره دانسته‌اند كه در اينجا به تناسب امكانات به تعدادي از آنها، اشاره مي‌‌شود:

1 وجود شرايط تنبيه و اذيت و آزار كودك و طاقت‌فرسا بودن محيط خانه

2 فرار به علت انتقام گرفتن از والدين

3 از هم گسيختگي خانواده و نبودن سرپرست در خانه

4 فرار به منظور جلب توجه ديگران

5 وجود نامادري يا ناپدري در خانه

6 تبعيض در خانه

7 دوستان ناباب و مشكل‌دار

8 آموزشهاي نادرست «بالاخص فيلم‌هاي نيمايي و ويدئويي مبتذل»

9 -  ريسك و ماجراجويي و انجام كارهاي متهورانه

 

علل فرار:

1 فقدان يكي يا هر دو والدين:

فقدان والدين هم براي فرار و هم براي اجتماع عواقب وخيمي را به دنبال دارد. اكثر محققين آن را يكي از مهمترين علل ولگردي، عقب‌ماندگي درسي و تمايل به بزهكاري ذكر كرده‌اند. «صاحب الزماني، 1347» يكي از روانشناسان آلماني در تحقيقي نشان داد كه 40 درصد كودكانيكه در مدرسه مردود شده‌اند اطفال محروم از پدر و 30 درصد بي‌مادر بوده‌اند.

تحقيق ديگري در آلمان نشان مي‌دهد كه از ميان 2704 تبهكار نوجوان بيش از 43 درصد از داشتن يكي از والدين محروم بوده‌اند. تحقيقات انجام شده در آمريكا نيز اين موضوع را مورد تأييد قرار داده است. در تحقيقي كه در مورد دخترانيكه در دارالتاديب نگهداري مي‌شوند انجام شده نشان داده است كه 70 درصد آنان از يك طرف يا دو طرف يعني هم از مادر و هم از پدر محروم بوده‌اند. «صاحب الزماني، 1347»

2 جدايي و طلاق

جدايي و طلاق يكي از عوامل مهم ايجاد نابساماني در روح كودك و نوجوان به حساب آمده و گاهي وي را بر انجام كارهاي سخت و نادرست توانا مي‌سازد. تحقيقات فراواني اين مطالب را تأييد نموده كه بسياري از بزهكارن نوجوان و مجرمين مسن‌تر از خانواده‌هاي كمتر در اثر طلاق به جامعه تحويل داده شده‌اند و محصول مستقيم طلاق به حساب مي‌آيند. فحشاء تكدي، پرخاشگري، ناسازگاري، توقف يا ايست تحصيلي، مشكلات متعدد شخصيتي، بيماريهاي عصبي و رواني و هزاران آسيب اجتماعي ديگر در كنار ساير عوامل مربوط مي‌شود «كيهان، 1309». يك پژوهش در كانون اصلاح و تربيت مشهد نشان مي‌دهد كه 26 نفر از آنان متعلق به خانواده‌هايي بوده‌اند كه در آنان طلاق رخ داده است. «احمدي، 1361»

گريف مي‌‌نويسد: «اگر پدر فوت كرده باشد عاطفة مادر مي‌تواند تا حدي آن را جبران نمايد ولي طلاق وضع ديگري پيدا مي‌كند، زيرا اكثراً با مشكلات فراواني نظير زدوخورد، منازعه و كشمكشهاي پدر و مادر و عدم توافقهاي آنها روبروست و يا گرفتار خصومت نامادري است. «جگسون، 1957»

دكتر خزائي در كتاب خود تحت عنوان بزهكاري اطفال چنين مي‌نويسد: «در كشور فرانسه هر ساله نزديك به 2500 ولگرد كمتر از 18 سال نزد قاضي فرستاده مي‌شوند تا تحت اقدامات تربيتي و حمايتي قرار گيرند. اين افراد كه اغلب از خانواده جدا شده‌اند فرار اختيار كرده‌اند.

ضمن ولگردي غالباً به فحشاء و پسرها به روابط جنسي مردانه مي‌پردازند. حمايت از اين قبيل اطفال و پيشگيري از سقوط آنان در دامهاي تبهكاري نيز امروزه شديداً مورد توجه متخصصين مي‌باشد «خزائي، 1373».

فرار به مبناء انتقام از والدين: بچه‌ها اصولاً دوست دارند در برابر اعمال ناشايست و يا زندگي ناسازگارانه‌اي كه دارند، دست به تلافي بزنند و با افكار محدود خود اين تلافي را به شكل فرار ظاهر مي‌كنند. برخي از اين افراد براي انجام مقصود خويش ماهها اقدام به جمع‌آوري پول توجيبي خود كرده و حتي در بعضي موارد اشياء قيمتي را از خانه ربوده تا بتوانند با فروش آن پولي را بدست آورده و ديگر محتاج والدين نباشد، اينها اكثراً در روزهاي اول فرار با دست و دلبازي فراوان پولهايي را كه همراه دارند خرج مي‌كنند.

ليكن پس از گذشت چند روزي كه پولشان ته كشيد تازه به فكر مي‌افتند كه چه كنند؟

و اين مرحله حساسترين مرحله گريز آنها از خانه و كاشانه مي‌باشد. متأسفانه، تعداد زيادي از والدين به علت بي‌اطلاعي و ناداني با فرزند خود بدرفتاري مي‌كنند و موجب مي‌شوند كه ناراحتيها و غمهاي آشكار و پنهان كودك آنها جانشان را بخورد و بعيد نيست بعدها هم به صورت عقده‌هاي گوناگون كه در مسير كودك و نوجوان نقش بسته به اشكال ديگر تجلي كند.

عدم درك صحيص والدين از موفقيت خاص نوجوانان، عدم درك صحيح والدين از موقعيت خاص نوجوانان و سوءبرخورد آنان با نوجوانان نيز مي‌تواند مشكلاتي را بوجود آورد. زيرا والدين به شرايط خاص نوجوانان كه نيازمند كسب تجربه و استقلال مي‌باشد، توجه نداشته با دخالتهاي بي‌مورد و بي‌جا، روح او را آزار نموده و سبب بروز طغيان و سركشي در وي مي‌گردند. اگر پدر و مادر اين واقعيت روحي و رواني را درك نكنند كه آنرا پديده‌اي غير طبيعي به شمار آورند و اجازه ندهند تا نوجوان اين مرحله را پشت‌سر گذارند، فاصله بين دو نسل هر روز عميق‌تر شده تا جاييكه پدر و فرزند قادر به تحمل يكديگر نخواهند بود و عاقبت مي‌توانند سبب فرار نوجوان از خانه گردد. تحقيقات انجام شده نشان مي‌دهد كه 82 درصد نوجوانان مورد مصاحبه قادر نبوده‌اند مسائل و مشكلات خود را با والدين خود در ميان گذارند. «ملك‌ آبادي. 1355».

در يك نظرخواهي كه از نوجوانان سطوح راهنمايي و دبيرستان به عمل آمده است اين سؤال مطرح شد كه در برخورد با مسائل و مشكلات مايلند آنرا با چه كساني در ميان گذارند؟ دوست، معلم، والدين و  . . . متأسفانه تنها 23 درصد پاسخ‌دهندگان والدين را انتخاب كرده، آنها را محرم اسرار خويش دانسته‌اند، اين پاسخ ضعيف حاكي از آن است كه والدين نتوانسته‌اند رابطة عاطفي سالمي با فرزندان خود برقرار نمايند. «سعيدي، 1371».

 

وجود ناپدري يا نامادري:

وجود نامادري و برخورد غرض‌آلود و آكنده از تبعيض او با فرزندان شوهر نيز مي‌تواند محيط خانه را به محيطي ناامن براي زندگي نوجوان تبديل نمايد. تحت چنين شرايطي وقتيكه تحمل آن از عهدة نوجوانان خارج مي‌گردد، فرار را بر قرار در آن خانه ناامن ترجيح مي‌دهند. نامادريها غالباً به محض تولد اولين فرزند خود با فرزندخوانده‌ها از در ناسازگاري در مي‌آيند و از آنها بهانه‌هاي عجيب و غريب مي‌گيرند. آنها را به بداخلاقي و انحرافاتيكه اكثراً زاييده فكر و انديشة خودشان است متهم مي‌كنند. در اين مرحله هنگامي كه نوجوان با بي‌مهري و كج‌خلقي نامادري مواجه مي‌شود، به تدريج مقاومت و تحمل خود را از دست داده و ناگزير از خانه فرار مي‌كند. «مكتب مام، شمارة 86».

 

فقر عاطفي

يكي از عوامل مهم ترك خانواده محسوب مي‌شود. اگر خانه كه بايد محل امني براي تأمين نيازهاي عاطفي كودك و نوجوان باشد به محيطي عاري از محبت و عواطف مبدل شود طبيعي است كه نوجوان حساس و زودرنج‌تر شده و در جستجوي محبت پا را از خانه بيرون گذاشته و در ميان گروههاي هم سن و سال يا دسته‌جات خلافكار وارد شود. تجارب تلخي برايش فراهم مي‌سازد مي‌گريزد و از اينكه خود را شريك يا عضوي از آن گروه بداند روي برمي‌گرداند. زيرا توان همسازي رفتار خود با آنان را ندارد.

سيروس ايزدي به تحقيقي كه پيرامون علل فرار نوجوانان در كانون اصلاح و تربيت كرج به انجام رسانيده‌اند اشاره نوجوانان احساس طرد شدگي مي‌كند. محيط طوري است كه نيازها و عواطف او را كه براي رشد شخصيت‌اش لازم و ضروري است مانند استقلال، قبول‌شدن و يافتن محلي براي تخلية هيجانات را ناديده گرفته و مي‌‌كوشد او را در سطح يك كودك نگهدارد نوجوان ترجيح مي‌دهد كه از خانه فرار نمايد، «ايزدي، 1355».

نقش محبت و تأثير خانواده به خصوص در سالهاي اولية رشد كودك انكارناپذير است. كودكانيكه از مراقبت و نوازش مادر محروم بوده و در پرورشگاهها نگهداري مي‌شوند، رشد عادي آنان دچار اختلال شده و حتي برخي از صاحب‌نظران اعتقاد دارند كه بر رشد ذهني و هوشي آنان نيز تأثير منفي گذارد. كودكان براي رشد متعادل جنسي و رواني و اجتماعي نياز مبرمي به آرامش و امنيت و محبت در خانواده دارند. الاين ايدر مي‌گويد: «ما فرصت پيدا نمي‌كنيم تا به حرف فرزندان و نوجوانان خود توجه كنيم».

بنابر گزارش وزارت دادگستري تنها در سال 1988 ميلادي، 127 كودك و نوجوان توسط والدين به زور از خانه اخراج شده‌اند كه اين مسأله حاكي از سردي روابط خانوادگي و نابودي پيوندهاي عاطفي در آن مي‌باشد. «اطلاعات، 1369». تحقيقات نگارنده نيز اين مطلب را تأييد كرده است به عنوان مثال نوجواني اظهار داشت: «پدر و مادرم هميشه مرا مورد شماتت قرار مي‌داده‌اند و مي‌گفتند اگر تو به دنيا نمي‌آمدي وضع ما خيلي بهتر بود، اصلاً تو بد قدم بودي، حتي در مواردي گفته بودند تو اصلاً بچة ما نيستي، از اينجا برو و من هم در يك فرصت مناسب از خانه فرار كردم».

گاهي نيز علت فرار، تنهايي يا احساس تنهايي بيش از حد نوجوان در خانه است. نوجوان احساس مي‌كند شديداً تنهاست و كسي از اعضاي خانواده با وي تماس عاطفي ندارد و مورد توجه و محبت قرار نمي‌گيرد. تحقيقات نشان داده است كه احتمال بروز بزهكاري نوجوانان در خانواده‌هايي كه خصومت متقابل، بي‌اعتنايي و بي‌احساسي وجود دارد حتي از خانواده‌هاي از هم پاشيده بيشتر است «ماسن، 1981».

 

شكست تحصيلي و نگراني از سرزنش يا تنبيه والدين:

شكست تحصيلي و نگراني از سرزنش يا تنبيه والدين يكي ديگر از عوامل فرار از خانه محسوب مي‌‌‌شود. آمار نشان مي‌دهد كه گريز از خانه در ماههاي خرداد تا شهريور به شدت افزايش پيدا مي‌كند. به طوريكه در روزهاي عادي هر روز 3 نفر و در روزهاي امتحان و اعلام نتيجه هر روز 5 نفر كودك و نوجوان از خانه فرار مي‌كنند. اين آمار در اواخر شهريور ماه و در اوايل مهر كه نتايج امتحانات تجديدي تحصيلي را مشخص مي‌كنند از 5 نفر در روز نيز تجاوز مي‌كند، كه اين امر مي‌تواند رابطة فرار با شكست تحصيلي را مشخص نمايد.

اين بحران گاهي آنقدر شديد رخ مي‌نمايد كه ممكن است نوجوان تحت شرايطي خاص پس از فرار از خانه اقدام به خودكشي نمايد «كيهان». تحقيقات در امريكا نشان مي‌دهد كه 95 درصد 17 سالگان فراري و بزهكار در اثر شكست تحصيلي مدرسه را ترك كرده بودند «صفوي، 1364».

تحقيقات انجام شده در كانون اصلاح و تربيت مشهد نيز ارتباط بين فرار و شكست تحصيلي را مورد تأييد قرار داده است «علوي، 1361».

در تحقيقي كه پيرامون علل انحراف اخلاقي و فرار دختران بوسيلة انجمن اولياء و مربيان انجام گرفته است نشان مي‌دهد كه 30 درصد افراد مورد پژوهش علت اصلي فرار خود را شكست تحصيلي قيد نموده‌اند «فراهاني، 1365».

اطلاعات بدست آمده نشان مي‌دهد كه 90 درصد نوجوانان فراري قبل از اقدام به فرار مدرسه را ترك نموده و به ديگر سخن، ترك تحصيل نموده‌اند. حدوداً 90 درصد، به كرات از مدرسه بدون عذر‌موجه گريخته‌‌اند. در صورتيكه در گروه كنترل تقريباً 77 درصد پاسخ دهندگان

 

سخت‌گيري و وجود شرايط تنبيه:

سختگيري و وجود شرايط تنبيه عامل ديگري در بروز پديدة فرار است: تحقيقات مكرر كوك نشان مي‌دهد كه كودكانيكه در خانواده‌هاي معمولي و سخت‌گير تربيت يافته‌اند امكان بيشتري براي انحراف آنان وجود دارد، همين تحقيق درصد افراد پرورش يافته در خانواده‌هاي سخت‌گير را 7/26 درصد و در خانواده‌هاي معمولي 8/15 درصد ذكر كرده است. شلدوون و الينورگلوك در تحقيقات خود نشان داده‌اند كه سخت گيري و فشار بيش از حد واليدن خصوصاً پدر يكي از عوامل مهم فرار از خانه محسوب مي‌شود. در اين شرايط تنها عدة معدودي از نوجوانان ارتباط خود را با خانواده حفظ مي‌كنند «مهران، 1354».

دكتر تيم انداز در مقاله‌اي كه در مجلة دانشكده بچاپ رسيده اظهار مي‌دارد: « والديني كه به فرزندان خود آزادي بدون قيد و شرط مي‌دهند، همانطور دچار مشكلات مي‌شوند كه والدين سخت‌گير زيرا اغلب فرزندان آنها خودخواه، نظم‌ناپذير، و بي‌توجه بار مي‌‌آيند به قول هاروكس، ريشة هر نوع انحراف و بزهكاري نوجوانان را بايد در خلال اطلاعات ناقص يا سختگيريهاي بيجا و غيرمنطقي بزرگسالان جستجو كرد. البته نبايد تصور كرد كه مفهوم ضمني آن لجام گسيختگي و لاقيدي نوجوان است. بلكه توجه كردن به زندگي نوجوان در حقيقت نوعي احترام گذاردن به نيازهاي منطقي و پذيرفتن خواسته‌ها و تفريحات مشروع آنان مي‌باشد «شايو ريان، 1378».

بنابر گزارش وزارت دادگستري امريكا تنها در سال 1988 ميلادي، 45 هزار تن به علت «سختي زندگي» از خانه فرار كرده‌اند. زيرا تقريباً 100 درصد نوجوانان فراري نيز آنها به زنجير بسته و ساعتها در زير زمين خانه حبس نموده‌اند و همين فشارهاي جسماني و رواني بوده كه فكر فرار از خانه را در ذهن و مخيلة آنها بروز كرده است و آنرا در فرصتي مناسب عملي ساخته‌اند.

فقر اقتصادي نيز عاملي مهم و زمينه‌ساز پديده فرار بوده است. فقر اقتصادي يكي از عوامل زمينه‌ساز در بروز پديده «فرار» به حساب مي‌آيدو وجود فقر طبيعتاً كج‌خلقي والدين و آسيب‌پذيري آنان را به دنبال دارد و همين امر سبب مي‌شود تا نوجوان حساس و زودرنج را در جستجوي كار به بيرون از خانه و گاهي شهر و ديار راهي شهرهاي بزرگ نمايد.

بعلاوه والدين نيز در تذمين معاش خويش تن به كارهاي سخت و طاقت‌فرسا داده و شبانگاه كه خسته و كوفته به خانه باز مي‌گردند. در برابر تمينات كودكان خود با خشونت و كتك‌كاري آنها را ساكت مي‌كنند. اين گونه افراد معمولاً براي بهره‌گيري از نيروي كار فرزندان تمايلي در فرستادن آنها به مدرسه نيز از خودشان نشان نمي‌دهند و همين امر آنها را در مسير فرار از خانه و ارتكاب جرم قرار مي‌دهد.

 

تمايل به ديدن نقاط ديدني:

تحت تأثير فيلمهاي سينماييو ماجراجويي جوانان، قصه‌ها و ماجراهاي جسورانه به تقليد از قهرمانان فيلم يا قصد في‌المثل براي بدست آوردن گنج يا زندگي مطلوب، خانه و كاشانه خود را ترك مي‌كنند اكثراً با گروهي از دوستان هم سن‌و‌سال اقدام به اينكار مي‌كنند و پس از مدتي غلط‌بودن محاسبات خود را به تجربه دريافته و سرافكنده و پشيمان نزد والدين خود بازمي‌‌گردند.

 

 

 

فصل چهارم : نحوة ارائه خدمات بهدختران فراري

ژنحوة ارائه خدمات در ايران به افرادي كه از خانه فرار مي‌كنند:

در ايران، ارائة خدمات به اين افراد توسط چند ارگان انجامئ مي‌شود از جمله سازمان بهزيستي كشور و شهرداري، سازمان بهزيستي در قالب طرح بازپروري زنان و دختران آسيب‌ديده اجتماعي طرح «مداخله در بحران» و طرح «خانة سلامت» بر ارائة خدمات مي‌پردازد. البته درصدي از مددجويان مراكز كودكان خياباني سازمان بهزيستي و خانه‌هاي سبز و ريحانه شهرداري، شامل كودكان و نوجوانان فراري هم مي‌شود. چون موضوع تحقيق در مورد مراكز نگهداري دختران فراري است فقط به توصيف طرحهاي مربوط به زنان و دختران در معرض آسيب و يا آسيب‌ديده اجتماعي مي‌پردازيم.

 

مركز باز‌پروري زنان و دختران آسيب‌ديده اجتماعي:

به استناد ماده واحده لايحه قانوني راجع به تشكيل سازمان بهزيستي كشور مصوب مورخ 24/3/1359 شوراي انقلاب با الحاق اصلاحيه 24 مرداد ماه 1359 و اصلاحات و الحاقات به عمل آمده در جلسه 19/11/1375 مجلس شوراي اسلامي، در خصوص تجديد تربيت منحرفين اجتماعي «آسيب ديدگان اجتماعي» و نظر بر اجراي نهاد آئين‌نامة اجرائي مصوب هيأت محترم وزيران به شمارة 60615/ت 85/هـ مورخ 3/3/71 در رابطه با دختران و زنان در معرض آسيب اجتماعي حاد و زنان آسيب‌ديدة اجتماعي مسئوليت بازپروري به منظور اصلاح، بازتواني بازگشت به زندگي سالم اجتماعي به سازمان بهزيستي واگذار گرديد كه در سازمان با عنايت به كمبود اعتبار، كمبود نيروي متخصص، عدم تجهيزات و نداشتن ساختمان مناسب و مطابق استاندارد جهت بازپروري نهايت سعي و تلاش را در اين امر بكار مي‌‌برد.

مراكز حمايت و بازپروري دختران آسيب‌ديده اجتماعي به مراكز اطلاق مي‌شود كه طبق وظايف قانوني محوله، اين افراد را نگهداري و يا به صورت شبانه‌روزي تحت پوشش داشته و از طريق ارائة خدماتي نظير مددكاري اجتماعي، روانشناسي، آموزشهاي فني و حرفه‌اي و فرهنگي زمينه‌ي بازگشت آنان به زندگي سالم را از طريق پيوند مجدد با خانواده آموزش و ايجاد اشتغال و كسب درآمد مشروع، ازدواج و تشكيل خانواده فراهم‌آورده و در تأمين حداقل نيازهاي اقتصادي و حل و فصل مسائل و مشكلات ياري مي‌نمايد. 

 

خانه سلامت:

مقدمه: براي اينكه انسانها بتوانند در جامعه، زندگي سلمي داشته باشند و فرصت لازم براي رشد طبيعي را بدست آورده، بتوانند توان و استعدادهاي بلقوه خويش را بالفعل ساخته و از گزند هر نوع آسيب در امان بمانند بايد بتوانند از مواهب اجتماعي و اقتصادي موجود در جامعه استفاده كنند حال اگر به هر دليل، چه فردي، خانوادگي، فرهنگي و اقتصادي عده‌اي از افراد جامعه از جمله زنان و دختران را از حضور در صحنه اجتماعي، تعليم و تربيت و فعاليتهاي اقتصادي و غيره مانع شوند طبعاً فرصتي براي آسيب بيشتر آنان فراهم خواهد شد.

بنابراين رفته امور آسيب‌ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور، به منظور نگهداري و حمايت از دختران نيازمند حمايتهاي اجتماعي تا زمان استقلال و خودكفايي فردي و اجتمعي آنان اقدام به ايجاد خانه‌هاي سلامت براي دختران نموده است.

خانه سلامت به مراكزي اطلاق مي‌شود كه طبق وظايف قانوني محوله، دختران در معرض آسيب اجتماعي و فاقد حمايت‌هاي خانوادگي و اجتماعي را تحت پوشش قرار داده و از طريق ارائه خدمات زمينه‌هاي كسب استقلال اقتصادي و اجتماعي را فراهم آورده و در تأمين حداقل نيازهاي اقتصادي و جلوگيري از ابتلاء به آسيب‌هاي اجتماعي ياري مي‌نمايد.

دختران نيازمند حمايت اجتماعي به دختراني اطلاق مي‌شود كه به دلائلي چون فقدان حمايت خانوادگي مؤثر يا وجود سوءرفتار در محيط خانوادگي به طور موقت آمادگي و درايت اجتماعي و رواني لازم را از دست داد و به دليل عدم توان اجتماعي ـ اقتصادي لازم براي زندگي مستقل، در معرض خطر آسيب اجتماعي قرار دارند.

اهداف:

1)  حمايت و نگهداري از دختران نيازمند حمايتهاي اجتماعي كه مشكلات اخلاقي نداشته و نيازمند خدمات بازپروري نيستند.

2)     فراهم نمودن زمينه‌هاي تحصيلي، اشتغال، خودكفائي و استقلال اين افراد.

3)     شناخت استعدادها و توانمنديهاي دختران و هدايت آنان بسوي استفاده از اين توانمندي‌ها.

4)     جلوگيري از ابتلاء دختران به آسيب‌هاي اجتماعي.

شرايط پذيرش:

1)    ايراني بودن يا داشتن تابعيت جمهوري اسلامي ايران.

2)     فوت والدين و يا فقدان حمايت خانوادگي مؤثر با ارائة مدارك لازم و قانوني.

3)   زنداني بودن يكي از والدين با تأييد مقامات قضائي يا انتظامي و عدم صلاحيت آنها بنابر تشخيص كيمتة امور آسيب‌ديدگان اجتماعي استان.

4)     بيماري يا فقدان توانمندي جسماني يا رواني والدين يا سرپرست قانوني با تأييد ادارة پزشكي قانوني.

5)     عدم شناسايي و دسترسي به والدين يا بستگان به تأييد مقامات قضائي.

6)     عدم صلاحيت والدين به تأييد مقامات قضائي يا تشخيص كيتة امور آسيب‌ديدگان اجتماعي استان.

7)     داشتن گواهي پزشكي قانوني مبتني بر باكره بودن دختر.

8)     نداشتن سوءپيشينة‌ كيفري.

نحوة پذيرش:

به منظور ايجاد هماهنگي در امر پذيرش‌هاي، خانة سلامت توسط كميتة امور آسيب‌ديدگان اجتماعي استان انجام خواهد گرفت. از ابتداي شروع فعاليتها بايد كوشش در زمينة فراهم آوردن امكانات بازگشت دختر به خانواده و يا بستگان و يا ساير روشهاي ترخيص به منظور كوتاه نمودن زمان زندگي، مورد نظر باشد.

 

كميتة امور آسيب‌ديدگان اجتماعي استان:

متشكل از معاونت امور اجتماعي، كارشناس امور آسيب‌ديدگان اجتماعي، كارشناس امور حقوقي، مددكار اجتماعي و روانشناس است كه به منظور ايجاد هماهنگي بر جريان كار، نظارت مستقيم دارد.

مدت زمان حمايت مالي از دختران در خانة سلامت حداكثر 76 ماه مي‌باشد و ظرف اين مدت، كميتة تمور آسيب‌ديدگان اجتماعي استان موظف به تأمين شغل و فراهم آوردن زمينة استقلال مالي دختران مي‌‌باشد به استثناي زماني كه دختران خانة سلامتي، با تأييد كيتة امور آسيب‌ديدگان اجتماعي، توانايي لازم را براي ادامة تحصيل در مقاطع مختلف تحصيلي و دانشگاهي را دارا باشند در اينصورت تا پايان سال اشتغال يا تحصيل بايد از حمايت‌هاي اقتصادي ـ اجتماعي لازم برخوردار باشند.

در اين مركز، زمينه‌هاي فراگيري آموزشهاي فني و حرفه‌اي، اشتغال و استقلال اين دختران، بايد فراهم گردد. همچنين تدوين برنامة اوقات فراغت بايد به گونه‌اي باشد كه موجب آشنايي هر چه بيشتر اين دختران با ارزشها، آداب و رسوم و فرهنگ جامعه شود.

موارد انضباطي، توسط تيم مركز و «مسئول مركز، مددكار اجتماعي و روانشناس» مورد بررسي قرار گرفته و كلية موارد و تصميم‌ها در فرم صورتجلسه بايستي مكتوب گردد.

 

روشهاي ترخيص:

روشهاي ترخيص‌ عبارتند از:

1)    تحويل به خانواده يا بستگان نسبي و سببي.

2)     زندگي مستقل با حفظ شرايط قانوني.

3)     ازدواج.

4)     ادامة تحصيل.

شرايط و مراحل ترخيص و تحويل به خانواده يا بستگان:

1)    شناسايي خانواده يا بستگان نسبي و سببي با استفاده از مدارك قانوني يا از طريق مراجع ذي‌‌‌صلاح.

2)   تأييد وضعيت كلي تحويل گيرندگان توسط كميتة امور آسيب‌ديدگان اجتماعي استان و در موارد خاص تأييد از مقامات ذي‌صلاح قضائي الزامي است.

3)     ارائة راهنمايي‌هاي لازم به تحويل گيرنده در مورد خصوصيات اخلاقي دختر.

4)    ارائة اطلاعات بهداشتي و پزشكي دختر به فرد تخويل گيرنده.

5)    تهية گزارشات لازم توسط مددكار اجتماعي به استناد بازديد منزل و تحقيقات انجام شده.

6)    ارائة خدمات اقتصادي و اجتماعي با استفاده از موارد دستور‌‌العمل.

7)     گزارشات جامع اقدامات انجام شده به كميتة امور آسيب‌ديدگان سازمان بهزيستي كشور.

8)     تنظيم صورتجلسه ترخيص توسط اعضاء كميتة امور آسيب‌ديدگان اجتماعي استان.

شرايط و مراحل زندگي مستقل:

1)    ارائه راهنمايي‌هاي لازم به دختران در زمينة اشتغال و انتخاب محل سكونت.

2)   ارائه راهنمايي‌هاي لازم به منظور رعايت قوانين و مقررات، عرف و عادات موجود در جامعه و توجه به احكام اسلامي.

3)     فراهم آوردن زمينة رواني ـ اجتماعي مناسب براي پذيرش موقعيت جديد اجتماعي.

4)     تهية گزارش‌هاي لازم توسط مددكار اجتماعي به استناد بازديدها و پيگيري‌هاي انجام شده.

5)   توصية دختران در مورد اينكه خروج از خانة سلامت بر فراز قطع نظارت بر زندگي آنها نبوده و تا هنگام ازدواج، رفتار و سلوك اجتماعي آنان تحت نظارت سازمان بوده و بعداً نيز به عنوان مشاور و حامي در اختيار آنان خواهد بود.

6)   تكميل صورتجلسه ترخيص توسط اعضاء كميتة امور آسيب‌ديدگان اجتماعي استان و اعلام اقدامات انجام شده به دفتر امور آسيب‌ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور.

شرايط ترخيص از طريق ازدواج:

1)    فراهم آوردن زمينة مساعد به منظور تسهيل در امر ازدواج دختران، با توجه به مسائل و ضوابط شرعي.

2)     ارائه راهنمايي‌هاي لازم و كمك به دختران، جهت انتخاب همسر مناسب.

3)     بررسي موقعيت اجتماعي و اخلاقي خواستگار توسط مددكاراجتماعي و ارائه گزارشهاي لازم.

4)     طي كردن دورة آموزشهاي مهارتي زندگي زناشوئي.

5)     توجيه خواستگار و والدين وي از موقعيت فردي و اجتماعي فرد در جهت تحكيم خانواده‌ها.

6)   ترتيب ديدار طرفين ازدواج و توجه به اصول مذهبي اخلاقي و عرف جامعه و رعايت اثرات رواني و عاطفي فردي و جمعي.

7)  ارائه راهنمايي‌هاي لازم به دختر، جهت پذيرش موقعيت جديد و راعايت شئون و روابط خانوادگي با توجه به عرف جامعه و ايجاد تفاهم و جلوگيري از بروز اختلافات خانوادگي.

8)     مشاركت در برگزاري مراسم ازدواج و رعايت آداب و رسوم متناسب با شئونات طرفين.

9)  تكميل صورتجلسة ترخيص توسط اعضاء كميتة امور آسيب‌ديدگان اجتماعي استان و اعلام اقدامات انجام شده به دفتر امور آسيب‌‌ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي.

 

شرايط ترخيص از طريق ادامة تحصيل:

1)    ارزيابي توانايي‌ها و استعاداد‌ها توسط روانشناس و مددكاراجتماعي.

2)     فراهم نمودن زمينة هدايت تحصيلي مناسب.

3)     تأييد كميتة امور آسيب‌ديدگان اجتماعي.

4)   پذيرش در مراكز آموزشي و دانشگاهي و اطلاع از وضعيت تحصيلي و ارئه گزارشها و انعكاس آن در پروندة تحصيلي.

5)  0 در مورد دختراني كه در مراكز دانشگاهي غير دولتي پذيرفته مي‌شوند كميته از محل بودجه حمايت از دانشجويان هزينه‌هاي مربوط به تحصيل را پرداخت مي‌نمايد.

6)   دختران تا زمانيكه شاغل به تحصيل هستند مي‌توانند از خدمات حمايتي، رواني اجتماعي و اقتصادي، برخوردار باشند كميتة امور آسيب‌ديدگان اجتماعي، موظف بر تنظيم برنامة ترخيص دقيق بوده كه امكان بازگشت مجدد دختران به حداقل برسد.

 

 

 

 

 

 

 

فصل پنجم : بحث و نتيجه‌گيري

توصيه و پيشنهادات يكي براي مسئولين:

براي آنكه انحرافي پديد نيايد لازم است تا خانواده به عنوان كسب كانون مقدس بيش از پيش مورد توجه قرار گيرد. همچنين بايد:

1)    امنيت خانواده از هر حيث تعيين شود.

2)     نابسامانيها و اختلافات و بگومگوها تعطيل گردد يا حداقل از انظار كودكان پنهان باشد.

3)     به امر تعليم و تربيت فرزندان توجه گردد.

4)     به حقوق زوجين از نظر اسلام توجه گردد.

5)     والدين با آموزشهاي مستمر با اصول و مباني تربيتي آشنا گردند «ارتقاء سطح فرهنگ خانواده».

6)     والدين تشويق گردند تا ساعات بيشتري را در خانواده و با اعضاء آن بگذرانند.

7)     زمينه‌ها و عوامل ايجاد و تزلزل در خانواده از بين برود.

8)     پرورش مذهبي و رعايت اخلاق اسلامي سرلوحة كارها و فعاليتهاي اجتماعي قرار گيرد.

9)     روح عدالت‌طلبي و رعايت مساوات بين فرزندان گسترش يابد.

10)     همواره شخصيت فرزندان بويژه در حضور ديگران مورد تكريم قرار گرفته و از سرزنش و تحقير آنان جداً پرهيز گردد.

11)     تشكيل دوره‌هاي فشرده و كوتاه مدت قبل از ازدواج براي زوجهاي جوان و استفاده از اساتيد مجرب و صاحب‌نظر براي ارائه آموزهاي لازم، زيرا بسياري از زوجهاي جوان با مسئوليتهاي سنگين خود در قبال فرزندان خود آگاهي ندارند.

12)     فراهم نمودن تحصيلات لازم براي اوامر تحصيل فرزندان، خانواده‌هاي بي‌سرپرست و آسيب‌پذير، زيرا بسياري از نوجوانان فراري بدليل فشارهاي اقتصادي ترك تحصيل نموده و ابتدا در جستجوي كار به شهرهاي بزرگ روي آورده‌اند و بعداً بر اثر همنشيني با افراد منحرف به سوي انحراف سوق پيدا كرده‌اند.

13)     تأسيس يك مؤسسة شبانه‌روزي براي نگهداري كودكان بي‌سرپرست و يا كودكانيكه گرفتار سوءسرپرستي مي‌باشند كه متأسفانه مورد دوم بسيار بيشتر است و در عين حال كمتر مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال نوجواني 13 ساله به پژوهشگر گفته بود پدر و مادرش هر دو مفسد بوده‌اند و با سوءاستفاده از وي در جهت خريد و فروش مواد وي را نيز معتاد كرده‌اند. نوجوان ديگري گفته بود كه مادر من براي آنكه 2 كودك ديگرش در هنگام تكدي در معابر مزاحمش نشوند آنها را معتاد كرده بود و آنها دائماً در خواب بودند.

 

چند توصيه به والدين:

والدين بايد توجه داشته باشند كه از نظر اسلامي وظيفه دارند تا نسبت به تعليم و تربيت صحيح فرزندان خود از هيچ كوششي فروگذار ننمايند. روايات و احاديث بسياري به اين مهم تأكيد دارند به علاوه ضرورت دارد تا به موارد زير توجه نمايند:

1)  فرزندان خود را از محبت سيراب نموده تا دچار كمبود محبت سبب نشود و  در جستجوي اين نياز مهم به بيگانه و افراد فاسد و منحرف روي آورند زيرا بسياري از انحرافات نه به دليل پول و يا ارضاءشهوات انجام مي‌گيرد بلكه فقط به دليل كمبود محبت شديد عاطفي و نياز به محبت بوجود آمده است.

2)  اگر چه ممكن است در هر خانه‌اي گهگاهي مشاجره و درگيري رخ دهند، اما هرگز نبايد اين اختلافات و درگيريها، به ميان فرزندان كشانده شود و از ذكر اين‌گونه مباحث در حضور آنان جداً خودداري گردد. زيرا اساس امنيت آنها را در خانه متزلزل خواهد نمود.

3)   والدين خانواده به محيطي امن، صميمي و دوست‌داشتني براي فرزندان تبديل نموده تا آنها در خانه احساس امنيت نمايند. مسلماً جذبه چنين خانواده‌هايي مانع از گريز كودكان و نوجوانان از خانه خواهد بود.

4)   به فرزندان خود احترام بگذارند و صادقانه بكوشند تا آنها را جهت برخورد با مشكلات خويش و حل آن ياري دهند و از پندواندرز مستقيم به آنها بالاخص در حضور ديگران پرهيز نمايند.

5)   در هر فرصتي سعي شود تا با فرزندان گفتگو نموده و به سخنان آنها نيز گوش فرا دهيد و با جلب اعتماد آنها زمينه‌اي را فراهم آوريد تا براحتي بتوانند مسائل و مشكلات خود را با شما در ميان گذارند در پژوهشي كه شده نشان داده شده است كه چنين رابطه‌اي كمتر بين والدين و نوجوانان وجود دارد. در پاسخ به اين سؤال كه هنگام برخورد با مشكلات مايلند آن را با چه كسي در ميان گذارند؟ معلم، سرپرست، والدين و دوستان . . . 27 درصد آنهاوالدين را انتخاب نموده‌اند كه متأسفانه حكايت از سستي روابط عاطفي والدين با فرزندان دارد.

6)     هرگز فرزندان خود را با ديگر هم‌سن‌وسالان پرهيز نمايند و امتيازات ديرگان را به رخ او نكشيد.

7)   بيش از حد توان آنها تكليف به آنها واگذار نكنيد زيرا عدم توفيق در انجام تكاليف محوله وي را دچار احساس بي‌كفايتي و عدم اعتمادبه‌نفس مي‌نمايد در صورتيكه توفيق در انجام وظايف محوله به وي اعتمادبه‌نفس و احساس خودباوري مي‌بخشد. پيامبر اكرم(ص) بسيار تأكيد فرموده‌اند كه به فرزندان خود احتران كنند و به آنان به اندازة توازن تكليف واگذاريد.

8)     به فرزندان خود بياموزيد كه از برخورد با مشكلات نهراسيده و در دفع آن به طور منطقي و شجاعانه اقدام نماييد و هر گونه پيشرفت آنها را در اين مسير مورد تشويق قرار دهيد.

9)   روح معنويت را در خانه زنده نگداريد و سعي نماييد تا در اعماق دل فرزندان آن را رسوخ دهيد زيرا بهترين نيروي بازدارنده از هرگونه اغزش و انحرافات فرد و جامعه همان تقويت روح معنويت ايمان به خالق جهان است.

10)     بايد توجه داشصت كه زمان براي فرزندان با زمانيكه خود در آن رشد يافته‌اند متفاوت بوده و هرگز نبايد توقع داشت نسل جديد نيز همان شيوه پيشينيان را در زندگي، لباس‌پوشيدن پيشة خود سازند.

حضرت علي(ع) فرمودند:

«خوشا به سعادت كسيكه فرزندان خود را در برابر نيازهاي زمانه تربيت كند».

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتايج پژوهشهايي كه در خصوص دختران انجام شده است

نتايج يك پايان‌نامة كارشناسي ارشد روانشناسي عمومي نشان داد: ميزان افسردگي در دختران نوجوان بيشتر از پسران است. نصرت‌الله نوروزي در پايان‌نامة خود با موضوع ارتباط بين افسردگي، احساس‌تنهايي و باورهاي غيرمنطقي در نوجوان و تفاوت‌هاي جنسي، آورده است: «ميزان افسردگي در دوران نوجواني از هر دورة سني ديگر بيشتر است و طرف ديگر در دوران نوجواني تفاوت‌هاي جنسي در ارتباط بين افسردگي و احساس‌تنهايي و باورهاي غيرمنطقي خود را نشان مي‌دهند، ولي چگونگي اين تفاوت‌هاي جنسي سؤال برانگيز است.

بدين معني كه با وجود ميزان افسردگي بيشتر دختران نسبت به پسران، دختران تنهاتر از پسران نيستند، همين‌طور با وجود همبسته بودن افسردگي و باورهاي غير منطقي، ميزان باورهاي غيرمنطقي در دختران بيشتر از پسران نيست. ولي با وجود اهميت دوران نوجواني، تحقيقات زيادي در اين ارتباط در داخل كشور صورت نگرفته است. بنابراين با توجه به نكات فوق اين سؤالات مطرح گشته‌اند كه، در جامعه ايراني از نظر ميزان افسردگي و احساس‌تنهايي چه تفاوتهايي بين نوجوانان دختر و پسر وجود دارد و آيا ارتباط بين افسردگي و احساس‌تنهايي در دختران و پسران نوجوان متفاوت است و يا اينكه باورهاي منطقي تا چه حد در اين تفاوت‌ها مؤثر مي‌باشند.»

نتايج اين پايان‌نامه كه در سال 1377 با راهنمايي دكترمحمود ساعتچي در دانشگاه علامه‌طباطبايي تدوين شده، مي‌افزايد: ميزان افسردگي در نوجوانان دختر بيشتر و ميزان تنهايي نيز در نوجوانان دختر بيشتر است. از نظر ميزان باورهاي غيرمنطقي در بين دو جنس تفاوتي وجود ندارد. همبستگي بين افسردگي و احساس‌تنهايي در نوجوانان دختر بيشتر از نوجوانان پسر است و همبستگي بين افسردگي و باورهاي غيرمنطقي در دو جنس تفاوتي با هم ندارند.

در اين پايان‌نامه براي بررسي اين مسأله، فرضيات تحقيق عبارتند از:

1)    ميزان افسردگي در نوجوانان پسر بيشتر از نوجوانان دختر است.

2)     از نظر ميزان احساس‌تنهايي تفاوتي بين دختران و پسران نوجوان وجود ندارد.

3)     از نظر ميزان باورهاي غيرمنطقي تفاوتي بين دختران و پسران نوجوان وجود ندارد.

4)     همبستگي بين افسردگي و احساس‌تنهايي در نوجوانان پسر بيشتر از نوجوانان دختر است.

5)     همبستگي بين افسردگي و باورهاي غيرمنطقي در نوجوانان پسر بيشتر از نوجوانان دختر است.

براي آزمون اين فرضيه‌ها از بين جامعه آماري «دانش‌آموزان سالهاي دوم و سوم دبيرستان شهرستان نكا» تعداديك دبيرستان دخترانه و يك دبيرستان پسرانه و از هر دبيرستان تعداد 5 كلاس انتخاب شدند كه در مجموع 117 پسر و 126 دختر در تحقيق شركت داشته‌اند و ميانگين سني پسران شركت كننده در پژوهش برابر 8/16 سال است و ميانگين سني دختران برابر 3/16 سال است. اما پس از جمع‌‌آوري اطلاعات، نمرات آزمودني‌ها از طريق برنامة كامپيوتري SPSS مورد تجزيه و تحليل كامپيوتري قرار گرفت و بر اساس نتايج حاصله فرضيه‌هاي اول و سوم تأييد شدند ولي فرضيه‌هاي دوم، چهارم و پنجم تحقيق رد شدند.

تبعيض جنسي در خانواده و جامعه مي‌تواند منجر به مشكلات رواني «آرزوي مرگ، انزجار از جنس مذكر، پرخاشگري، افسردگي و غيره» و مشكلات اجتماعي «فرار از منزل، فساد و فحشا، تن به ازدواج اجباري و نامناسب، عدم پيشرفت تحصيلي و غيره» در دختران مي‌شود.

نتايج تحقيقات مشترك سرور پرويزي و ليلا جويباري دانشجوي دكتري پرستاري دانشگاه‌هاي علوم پزشكي گرگان و تهران كه به بررسي تبعيض جنس «توصيف علل، عوارض» از ديدگاه دختران نوجوان پرداختند، مي‌افزايد: توصيف دختران نوجوان از تبعيض جنس و علل و عوارض آن بيانگر آن است كه تبعيض مي‌تواند تمام ابعاد سلامت را تحت تأثير قرار دهد. عمق آثار سوءتبعيض با توجه به اينكه دختران امروز، فردا نقش مادري، تربيت فرزند و مديريت خانه را تجربه خواهند نمود بيشتر مي‌شود.

فرهنگ‌سازي، توجه و رفع علل و عوامل زمينه‌ساز اقتصادي، اجتماعي با پيشگيري از تبعيض مي‌تواند موجب شود به جاي انديشة خودكشي با نشاط و سالم زندگي كنند.

پژوهشگران در اين مطالعه از پديدارشناسي توصيفي براي كمك به درك تجارب زندگي پيرامون موضوع مورد پژوهش استفاده كردند.

مشاركت‌كنندگان در اين پروژه 26 دختر نوجوان با سنين 14 تا 26 سالة شاغل به تحصيل در يكي از مدارس راهنمايي ويژة بزرگسالان جنوب شهر تهران بوده‌اند كه با نمونه‌گيري مبتني بر هدف انتخاب شدند. همچنين داوطلبان داراي تجربة غني در اين زمينه بوده و در بحث گروهي و مصاحبه‌اي انفرادي باز و نيمه ساختار يافته شركت جستند، مكالمات بر روي نوار ضبط‌صوت و سپس كلمه به كلمه دست‌نويس و مطابق شيوة كلايزي مورد تحليل قرار گرفتند.

يافته‌ها نشان مي‌دهد، از تحليل دست‌نوشته‌‌ها، تم‌هاي زير در مورد توصيف اشكال تبعيض جنس در خانواده و جامعه به دست آمد كه شامل محدوديت «در امكانات رفت‌ و آمد، خواب و استراحت، لباس و اشتغال، تفاوت چشمگيري در برخورداري از حمايت‌هاي مالي و غيره در خانواده و جامعه و تمايل جامعه به داشتن فرزند پسر، محبت بيشتر به پسران، توجه بيشتر به فرزند ذكور در ميزان وجه روزانه، تغذيه، البسه و غيره» مورد بي‌احترامي واقع‌شدن «بي‌احترامي در خانه، جامعه و بي‌اعتمادي به آنان» و سوءاستفاده «تنبيه بدني، استثمار در منزل و محل كار» و نداشتن قدرت انتخاب «حاكميت پسران در منزل، عدم نظرخواهي در ازدواج و تحميل شرايط و غيره» مي‌باشد.

يافته‌هاي اين تحقيق مي‌افزايد: به نظر نوجوانان علل ايجاد تبعيض جنسي در خانواده‌ و جامعه عبارتند از: باورهاي فرهنگي «اقامت موقت در منزل پدري و ازدواج، هزينة تهية جهيزيه، سربلندي و حفظ نام خانوادگي توسط پسران» مشكلات اجتماعي ـ اقتصادي «بيكاري، تورم، فقر و بيماري‌رواني والدين».

نتايج پژوهش دانشگاهي نشان داد كه ميزان اختلالات رشدي در دختران بيشتر از پسران است.

نتايج پژوهش شيرين حسن‌پور كارشناس ارشد مامايي و مربي باعنوان «رشد كودكان تحت مراقبت در مراكز بهداشتي درماني شهر تبريز در دو سال اول تولد در سال 81» مي‌افزايد: «65 درصد كودكاني كه دچار اختلالات رشدي بودند در 2 سال اول تولد خود دچار بيماري‌هاي عفوني و اسهال شده بودند، اما هيچ ارتباط معني‌داري بين اختلالات و ساير متغيرهاي مورد بررسي وجود نداشت.»

بنابر نتايج اين تحقيق كه در دانشگاه پرستاري و مامايي دانشگاه علوم پزشكي تبريز بر روي 50 دختر و 50 پسر 2 ساله انجام شده، «11 درصود كودكان مورد بررسي از رشد مطلوب برخوردار بوده و 89 درصد آنان از الگوي رشد مطلوب منحرف شده بودند.»

اين محقق در پايان آورده است: «با توجه به آمار بالاي اختلالات رشد در نمونه‌هاي مورد پژوهش و اينكه اين اختلالات در دختران بيشتر از پسران مي‌باشد، بنابراين، ارتقاي سطح فرهنگي خانواده‌ها، آموزش كادر بهداشتي ـ درماني و مادران در زمينة خطر رعايت نكردن نكات بهداشتي و تغذيه‌اي كودك، استفادة بجا و صحيح از غذاهاي كمكي و لزوم تغذيه با شير مادر و پيشگيري از بيماريهاي عفوني و واگيردار و توجه مسوولين امر به اهميت موضوع پايش در رشد كودكان ضروري است.

تحقيقات نشان مي‌دهد: عفونت دستگاه ادراري يكي از بيماريهاي شايع بويژه در كودكان و در جنس مؤنث است كه شيوع آن در دختران سه برابر پسران است.

نتايج تحقيقات دكترمهرانگيز اميري و دكترعلي شبستاني‌منفرد از بخش پزشكي هسته‌اي بيمارستان شهيد‌بهشتي دانشگاه علوم پزشكي بابل كه به ارزش تشخيصي اسكان راديوايزوتوپ در بررسي ريفلاكس در عفونت‌هاي اداري كودكان پرداختند، حاكي از آن است كه اهميت تشخيص و درمان به موقع و پيگيري مناسب كودكان مبتلا به عفونت از طريق اسكن راديوايزوتوپ را با توجه به حساسيت بالا و دز تشعشعي كم، براي پيشگيري از عوارض زيانبار ريفلاكس مشخص مي‌سازد.

در اين مطالعه توصيفي قطعي كه به منظور بررسي ميزان فراواني ريفلاكس و زيكويورترال در بيماران 28 روزه تا 14 ساله مراجعه كننده به مركز پزشكي هسته‌اي بيماران شهيدبهشتي با تشخيص عفونت ادراري صورت گرفت، اسكن راديوايزوتوپ براي همة بيماران انجام شد و نتايج به تفكيك سن، جنس و شدت بيماري مورد ارزيابي قرار گرفت.

يافته‌هاي تحقيق نشان مي‌دهد، در طي اين مطالعه از 30 بيمار مراجعه‌كننده با عفونت ادراري، بعد از انجام مراحل مختلف جمع‌آوري و آناليز اطلاعات، مشخص نمود كه عفونت ادراري تمام دوره‌هاي سني كودكان را درگير مي‌كند. همچنين درصد بالايي از اين كودكان همزمان با عفونت ادراري يا در طي پيشگيري بعد از عفونت ادراري دچار ريفلاكس و زيكويورترال به درجات مختلف بودند.

شايان ذكر است، با استناد اين موضوع هرچه سن ابتلا به عفونت ادراري و ريفلاكس كمتر باشد احتمال بروز عوارض زيانبار آن بيشتر خواهد بود.

پژوهشگران يادآور شده‌اند: عفونت ادراري به رغم پيشرفت فزاينده‌ي طب كودكان، هنوز از بيماريهاي قابل بحث و بعضاً از مشكلات طب امروزي است. به دليل آسيب‌پذيري دستگاه ادراري و كليوي در اين محدودة سني، عوارض عفونت بسيار جدي بوده و در صورتي كه درمان صحيح و پيشگيري مناسب صورت نگيرد، مشكلات فرواني به دنبال خواهد داشت.

از سوي ديگر عليرغم درمان‌هاي متفاوت و آنتي‌بيوتيك‌هاي متعددي كه در درمان عفونت ادراري اطفال به كار برده مي‌شوند، هنوز ميزان شيوع عوارض اين بيماري در اطفال بالاست.

در ادامة اين تحقيقات امده است: اين بيماري در حد 20 درصد مراجعات پزشكان متخصص اطفال را تشكيل مي‌دهد و مسؤول 10 درصد افزايش فشار خون اطفال و نيز پيوند كليه در كودكان است، از ميان روشهاي تشخيصي علل عفونت ادراري، تكنيك سيتوگرافي راديوايزوتوپيك در مقايسه با VCUG «با استفاده از اشعة X »، از نظر تابش اشعه به كودك ايمن‌تر بوده و همچنين در اراية اطلاعات كمي كه با تكنيك‌هاي راديو‌گرافيك قابل دسترسي نيست، بسيار كم كننده است.

مقايسه ميزان مطالعه درسي و غيردرسي دختران و پسران نشان داد كه دختران در مطالعات درسي و غيردرسي بيش از پسران وقت صرف مي‌كنند.

بگزارش سرويس پژوهش ايسنا، دكترمحمود بحراني عضو هيأت علمي دانشگاه شيراز با بررسي عوامل مؤثر بر ميزان كتابخواني و مطالعة آزاد دانش‌آموزان متوسطة استان فارس ضمن تحقيق در اين زمينه اظهار داشت: 8 درصد كل اوقات فراغت دختران و 6 درصد كل اين اوقات پسران صرف مطالعة غيردرسي مي‌شود. 

بر اساس پژوهش عضو هيأت علمي دانشگاه شيراز، ميانگين اوقات فراغت دانش‌آموزان پس از ترك مدرسه تا زمان خواب هشت ساعت برآورده شده است كه بيش از 3/1 آن فاقد برنامه‌ريزي مي‌باشد.

بر اساس اين تحقيق 8/22 درصد اوقات آزاد جامعة‌آماري كه به صورت تصاوفي گزينش شده است به انجام امور درسي طي مي‌شود و 17 درصد اين زمان به تماشاي تلويزيون تخصيص مي‌يابد و تنها يك درصد از اين زمان صرف مطالعة غيردرسي مي‌شود.

پژوهنده در پايان اين تحقيق تأكيد مي‌كند كه مدرسه و معلمان مي‌توانند در پژوهش عادت خواندن نقش مهمي را ايفا كنند. در حال حاضر اغلب مدارس اقدام به داير كردن كتابخانه‌هاي كوچكي در محل آموزشگاه‌ كرده‌اند اما صرف دسترسي به كتاب كافي نيست بلكه مهمتر از آن ايجاد رغبت و انگيزه در دانش‌آموزان است.

به عقيده‌ي پژوهنده، اين كار از طريق برگزاري جلسات روخواني و نقد كتاب، روزنامه‌ها و مجلات امكان‌پذير است و مي‌توان در قالب ساعت‌هاي پژوهشي با ارائه خلاصه اي از كتاب‌هاي جذاب و مطالعة مهم روزنامه‌ها و مجلات به ترويج اين عادت پرداخت.

 

 

 

منابع:

1)    زواره‌اي، فاطمه: بررسي علل خانوادگي و اجتماعي فرار دختران «20ـ14» ساله از منزل.

2)   پايان‌نامة كارشناسي ارشد روانشناسي عمومي «نصرت‌الله نوروزي» با راهنمايي دكترمحمود ساعتچي در دانشگاه علامه‌طباطبايي تدوين شده است.

3)   گدازنده، زهرا: بحران و فرار «تعريف، علل و پيشنهادهايي براي پيشگيري و درمان»، مقاله، مركز مداخله در بحرانهاي اجتماعي شهيدنواب صفوي. 1380.

4)   اقليما، مصطفي: بررسي عوامل مؤثر در بازگشت مجدد زنان و دختران آسيب‌ديدة اجتماعي به مراكز بازپروري سازمان بهزيستي، معاونت پژوهشي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي 1380.

5)    رفيع‌پور: فرامرز: كندوكاوها و پنداشته‌ها، تهران: شركت سهامي انتشار، چاپ دهم 1378.

6)     توسلي، غلام‌عباس: نظريه‌هاي جامعه‌شناسي، انتشارات سخت، چاپ پنجم، بهار 74.

7)  دلاور، علي: مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و اجتماعي، تهران: انتشارات رشد، چاپ سوم 1378.

8)  پاكدل‌سلطاني، علي‌اصغر و پرويز شمس: ريشه‌هاي مفاهيم مدكاري اجتماعي در ادب فارسي، تهران: انتشارات دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، چاپ اول 1374.

9)     ارونسون، اليوت: روانشناسي اجتماعي، ترجمة حسين شكرشكن، انتشارات رشد.

10)    آلافيليپ، دانيل و ديگران، درآمدي بر روانشناسي اجتماعي، مجموعه ضرورت‌هاي جامعه‌شناسي‌رواني، ترجمة درتضي كتبي، تهران نشرني، چاپ اول 1379.

11)    بولتن‌ها و مقالت سازمان بهزيستي، بررسي عوامل مؤثر در بازگشت مجدد دختران آسيب ديدة اجتماعي «فراري» به مراكز بازپروري.

 

12)     دكتر محمود بهراني عضوء هيأت علمي دانشگاه شيراز، بررسي چگونگي گذراندن اوقات فراغت در بين دختران و پسران. 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 17:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

خشونت خانگی علیه زنان

بازديد: 355

خشونت خانگی علیه زنان

 


فهرست

 

مقدمه

 

ضرورت و اهمیت مساله

 

روش تحقیق

 

واحد آماری

 

نتایج کلی حاصل از پژوهش ها

 

علل بروز خشونت خانگی

 

سوالات تحقیق

 

یافته های تحقیق

 

منابع و مآخذ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

 

در ميان انواع خشونت ها اعم از خانوادگي , اجتماعي و دولتي , خشونت هاي خانوادگييك آسيب جدي اجتماعي است كه با وجود پيشرفت هاي فرهنگي و فكري همچنان در جامعه خودنمائيمي كند. اين نوع خشونت فقط مختص به زندگي شهري يا روستائي نيست . همسرآزاري فراتر ازمرزهاي طبقاتي و نژادي است. خشونت خانوادگي خشونتي است كه در محيط خصوصي به وقوع ميپيوندد. اين واقعيت كه زنان ,آسيب ديده خشونت مردان هستند , تا دهه هفتاد پوشيده ماندهبود (ابوت و والاس) خشونت در ابعاد مختلف فرهنگي رخ مي دهد و به طبقه خاصي اختصاص ندارد . اگرچه پديده خشونت عليه زنان در تمامي جوامع امري شايع است اما هرچه جوامع فقيرتر , سنتي ترو از نظرفرهنگي در سطحي پائين تر باشند , فراواني و شدت خشونت عليه زنان بيشتر وپيامدهاي آن نيزافزون تر مي شوددر حدود سه دهه است كه خشونت خانوادگي مورد توجه محققان قرار گرفته است . خشونتخانگي   در بررسي حاضر مختص به خشونت شوهرعليه زن در حوزه خانواده است .  در اين تحقيقمابه بررسي پديده همسرآزاري مي پردازيم . همسرآزاري شامل بدرفتاري عليه طرف مقابل )همسر) در هر نوع رابطه نزديك و صميمي , خشونت در خانواده و خشونت عليه همسر است . همسرآزاريمي تواند اشكال گوناگون بدني , كلامي , عاطفي , رواني , جنسي و اقتصادي داشتهباشد . در روابطزناشوئي سو رفتار با همسر مشكلي جدي است كه مي تواند تاثير اساسي بر سلامت جسميو رواني خانواده داشته باشد.    

طبق آمار منتشر شده به وسيله سازمان بهداشت جهاني( word health organization )   (1997) از هر سه زن يك زن درطول زندگي  خود مورد خشونت خانگي واقع مي شود . حدود يك چهارم از زنان آمريكائي در طول 12ماه , حداقل يك بار مورد ضرب وشتم شديد همسرانشان قرار مي گيرند. در ايران بحث هاي مربوط به خشونت عليه زنان چندان مورد توجه نبود و با بررسيپيشينه تحقيقاتخشونت خانگي صحت اين مطلب مورد تائيد است . در سالهاي اخير با توجه به گسترشحضور زنان   در صحنه هاي فرهنگي ، اجتماعي و دانشگاهي و ايجاد رشته هاي مختص زنان ( رشتهمطالعات  زنان) بحث هاي مربوط به همسرآزاري در قالب طرحهاي تحقيقاتي و پايان نامه هايدانشجوئي وحتي به شكل طرح ملي دنبال مي شود و از شكل بحث هاي ژورناليستي داستاني تا حدزيادي خارجشده است . هر چند كه خشونت خانگي در خانواده ها امري نهاني است و موارد شكايت ازپديدههمسرآزاري بسيار كمتر از موارد واقعي است و در اكثر موارد زنان به دليل حفظكانون و شان  خانواده خشونت خانگي را پنهان مي كنند .

در قطنامه ( رفع خشونت عليه زنان ) مجمع عمومي سازمان ملل در سال 1993 در تعريفخشونت آمده است : ( هر گونه رفار خشونت آميزي كه بر اساس جنسيت انجام مي شود و نتيجهاحتمالي آن آزار جسمي ، جنسي يا رواني زنان يا آسيب ديدن آنان باشد كه اين رفتارها شاملتهديد به اعمالي از قبيل زورگوئي يا محدود كردن خودسرانه ديگران از آزادي چه در عرصه عمومي و چهدر عرصه خصوصي است ( جرم شناسي خشونت خانگي).

 

 

ضرورت و اهميت مساله

 

دكتر ژاله شادي طلب در گفتگو با خبرگزاري ايسنا اعلام كرد كه ايران در ميان 140كشور دنيا در رتبه 78 قرار دارد ، و اين درحاليست كه كشورهاي حوزه خليج فارس در اين شاخص ازشرائط مطلوب تري برخوردارند.

برآورد كلي انجام شده مربوط به گستره خشونت خانگي در 28 مركز استان نشان مي دهد 66 درصد خانواده هاي مورد مطالعه از اول زندگي مشترك تا زمان اين مطالعه حداقل يكبار تجربه خشونت  خانگي با تعريف عام آن داشته اند و30 درصد خانوارها حداقل يكبار در طول زندگي خشونتهاي فيزيكي جدي و حاد و در 10 درصد خانوارها خشونتهاي منجربه صدمات موقت و يا دائم و جدی را داشته اند.

در گزارشي ديگر از ايسنا مدير دبير كل دفتر آسيب ديدگان اجتماعيسازمان بهزيستي اعلام كرد: از 285 مورد تماس قابل پيگيري با خط اورژانس اجتماعي تهران در طول مدت 21 بهمن سال گذشته تا 22 ارديبهشت امسال، 41 مورد مربوط به خشونت خانگی بوده است. با توجه به گزارشهاي قابل توجهي كه در مورد پديده همسرآزاري وجود دارد، ضرورت بررسي بيشتر خشونت خانگي وجود دارد. با توجه به آنكه در فرهنگ و مذهب ما خانواده از اهميت خاصي برخوردار است، در غالب زنان ايراني نگرش حفظ اسرار خانواده از اهميت فراواني برخوردار است كه اين امر مانع از ايجاد گزارش هاي واقعي در مورد خشونت خانگي مي گردد. آثار خشونت خانگي در وهله اول متوجه سلامت جسمي ، روحي زنان است و آرامش و امنيت را از زنان سلب مي كند و در مرتبه بعد فرزندان خانواده نيز به لحاظ سلامت روحي و رواني قرباني اين پديده مي شوند . در چنين شرايطي خانواده دستخوش آسيب هاي جدي مي گردد كه در سطوح كلان تر هزينه هاي سنگيني را به جامعه تحميل مي كند.

روش تحقيق

تحقيق حاضر به دو روش صورت گرفته است و شامل دو بخش است:

1-  روش بررسي اسناد و مطالعه تحقيقات پيشين

2- روش مصاحبه عميق با 6 مورد از قربانيان خشونت خانگي كه براي گرفتن طول درمان به پزشكي قانوني پاركشهر مراجعه كرده بودند و 2 مورد از زنان كتك خورده كه اقدام به شكايت نكرده بودند. روش مصاحبه با دو مورد از زنان كتك خورده كه اقدام به شكايت نكرده بودند و 1 مورد از زناني كه اقدام به شكايت كرده بود به روش گلوله برفي بوده است. در روش گلوله برفي موردها از طرق شبكه آشنايان براي مصاحبه معرفي مي شوند. در ساير مصاحبه ها به روش مراجعه به مركز پاركشهر بوده است.

واحد آماري

در اين تحقيق واحد آماري زنان كتك خورده مراجعه كننده بهپزشكي قانوني پاركشهر بوده اند.

 

بررسي خشونت عليه زنان در ايران

خشونت عليه زنان پديده اي است كه در آن زن به خاطر جنسيتخود صرفا زن بودن مورد اعمال زور و تضييع قرار حق از سوي جنس ديگر(مرد) قرار مي گيرد، چنانچه اين نوع رفتارها در چهارچوب خانواده و بين زن و شوهر باشد از آن به خشونت خانگي تعبير مي شود.

خشونت خانگي انواع گوناگوني دارد :

1- خشونت جسماني : ضرب و شتم ، كتك كاري

2- خشونت كلامي : توهين ، تحقير، فحاشي

3- خشونت اقتصادي : تخريب و شكستن لوازم خانه ، در تنگناي اقتصادي قرار دادن زن

4- خشونت حقوقي : شامل عدم پرداخت نفقه و خرجي

5- خشونت جنسي : آزار و اذيت جنسي زن

خشونت عليه زنان در ايران امري پنهاني است ، زنان ايراني درفضاي زندگي زير سلطه پدر ، برادر، پسر و .. هستند و در فضاي زندگي زناشوئي زير سلطه شوهر و اقوام او هستند . در فضاي زندگي شغلي زير سلطه سليقه هاي مرد سالار و روسا و مديران مذكر روزگار مي گذرانند و در فضاي زندگي اجتماعي زير سلطه سنت زن ستيز احساس نامني مي كنند ، با اين حال چنان در بافت ذهني و رفتاري خود به خشونت تسليم شده اند كه كمتر واكنش نشان مي دهند. بررسي الگوهاي خشونت عليه زنان نشان مي دهد كه خشونت در گذشته به صورت رواني و غيرفيزيكي كمتر گزارش شده است ، اما رواج آن در حال حاضر روبه فزوني است .شايد بتوان گفت كه خشونت هاي غير فيزيكي جايگزين خشونت هاي فيزيكي در طول زمان شده است. در ايران هر چه موقعيت زنان نامناسب تر باشد كه خود به معناي وجود نابرابري عيني است ، امكان اينكه مردان از خشونت استفاده كنند بيشتر مي شود. خشونت خانگي در شديدترين حالت منجر به همسركشي مي شود و به گفته يك بازپرس دادسراي امور  جنائي تهران همسركشي در صدر خشونت هاي خانگي قرار دارد.

پژوهش هاي پيشين خشونت خانگي در تهران

در ايران در سالهاي اخير بررسي هاي گوناگوني در ارتباط با خشونت عليه زنان صورتگرفته است كه ما در اين تحقيق به بررسي تحقيقاتي كه در تهران صورت گرفته است مي پردازيم و بعدبه نتايج كلي اين پژوهش ها مي پردازيم.

1) پژوهشي توسط شهلا اعزازي درباره 53 زن مراجعه كننده براي یک مشاوره به مراكز مشاوره خانواده طي تيرماه 1376 تا پايان دي همان سال در تهران صورت گرفته است.  

2) بررسي و تحقيقي توسط انجمن تنظيم خانواده ايران درباره خشونت خانگي انجام شده است كه اين مطالعه در سال 1381 در جنوب تهران صورت گرفته است.

3) طرح ملي بررسي خشونت خانگي در 28 استان از سوي مركز مشاركت زنان رياست جمهوري صورت گرفت كه استان تهران نيز جز اين استانها بوده است.

4) پژوهشي درباره همسرآزاري توسط حسن شمس اسفندآباد و سوزان امامي پور در ميان زنان متاهل شهر تهران صورت گرفته است ( در سال81)

    نتايج كلي حاصل از پژوهش

نتايج كلي حاصل از تحقيقات پيرامون خشونت خانگي در تهران نشاندهنده آن است

1)ميان نوع شغل مرداني كه مرتكب خشونت خانگي شده اند تفاوت چندانی وجود ندارد. به عبارت دیگر مرداني كه مرتكب خشونت خانگي شده اند در مشاغل مختلفي در جامعه بوده اند كه اين مشاغل از سطوح بالا گرفته تا مشاغل رده پائين گسترده شده اند.

2) ميزان تحصيلات مرداني كه اقدام به خشونت خانگي كرده اند پائين است و تعداد مرداني كه داراي تحصيلات بالاتر از ليسانس هستند در اقدام به خشونت خانگي عليه زنان بسيار كمتر است.

3) ميزان تحصيلات زناني كه قرباني خشونت خانگي شده اند پائين  است و اكثرا در رده بي سواد و كم سواد قرار مي گيرند.

4) زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار كمتر قرباني خشونت خانگي قرار دارند.

5) سن ازدواج تاثيري در افزايش يا كاهش خشونت خانگي نداشته است.

6) نحوه آشنائي زن و مرد ( ازدواج سنتي يا آشنائي زن و مرد بدون واسطه ) تاثيري بر ميزان خشونتخانگی دارد.

7) خشونت خانگي در ميان تمام اقشار وجود دارد اما ميزان آن متفاوت است.

8) در خشونت خانگي استعمال مواد مخدر و مشروبات الكلي يكي از متغيرهاست اما متغير اصلي نيست.

9) ميان خشونت خانگي در ميان مردان و شاهد خشونت بودن آنها در سنين كودكيشان رابطه مثبتي وجود دارد.

 

علل بروز خشونت خانگي

بروز خشونت خانگي علل متفاوتي را دربردارد:

علل متفاوتي براي ظهور و بروز خشونت عنوان شده است . غريزه خشونت در انسانها تحت تاثير عوامل شخصيتي و اجتماعي تغيير شكل مي دهد . كارشناسان معتقدند كه عوامل اجتماعي اقتصادي زيادي در شكل گيري و بروز خشونت دخالت دارند . 1 فقر 2 كم سوادي 3 اعتياد 4 مشكلات زناشوئي 5 تربيت غلط دوران كودكي 6 جهل و خودخواهي 7 عدم امنيت شغلي 8 مردسالاري9 ازهم گسيختگي خانواده ( طلاق و زندگي با يكي از والدين ) ازجمله عوامل خشونت آفرين هستند . گاه خشونت را ناشي از خصوصيات ژنتيكي افراد برمي شمرند و گاه سواستفاده هاي جسمي ،جنسي، كاري و ... در كودكي را با بروز خشونت مرتبط مي دانند . گفته مي شود كودكاني كه شاهد خشونت والدين خود عليه يكديگر مي باشند ، مي آموزند كه در بزرگسالي از خود چنين رفتاري را نشان دهند . در نتيجه خشونت از نسلي به نسل بعدي منتقل مي شود و دوام مي يابد . اين را چرخه خشونت مي گويند كه در اثر يادگيري شكل می گیرد. در بررسي هوتاليگ و سوگارمن اين نكته مشخص شد كه در ميان مردان خشن عامل مشترك تجربه خشونت در دوران كودكي وجود دارد. بعضي از ديدگاهاي جامعه شناسي با وجود قبول رابطه ميان جامعه و خانواده ، دلايل خشونت را بيشتر در عوامل فردي مانند سن ازدواج ، تاثير عوامل اقتصادي بر افراد، میزان درآمد، تحصیل، نوع شغل و وجود ويژگيهائي چون پرخاشگري در مردان يا حامگي در زنان و در نهايت تحت تاثير عواملي مانند استفاده از مخدرها مي دانند. جامعه شناسان ديگر گذشته از پذيرش اين عوامل ، معتقدند تا زماني كه ساختارهاي جامعه براساس برتري مردان نسبت به زنان شكل گرفته باشد و در سازمانها و نهادهاي اجتماعي و اماكن شغلي مردان داراي موقعيتي برتر باشند ، بازتاب سلسله مراتب اجتماعي در خانواده نيز ديده مي شود ، و مردان در روابط خانوادگي خود را محق به استفاده از خشونت خواهند دانست . زنان نيز با آنكه تحمل كتك خوردن برايشان آسان نيست ، اين وضعيت را طبيعي مي دانند و واكنش خاصي در برابر آن نشان نمی دهند.

 


سوالات تحقیق

 

1-    تحصیلات زن و مرد

2-    سن زن و مرد

3-    شغل زن و مرد

4-    تحصیلات پدر و مادر زن و شغلشان

5-    تعداد فرزندان خانواده زن

6-    نحوه ی آشنایی زن و مرد

7-    تعداد سالهای ازدواج

8-    علت خشونت فیزیکی شوهر

9-    از چه زمانی خشونت فیزیکی آغاز شده است؟

10-چند بار خشونت فیزیکی رخ داده است؟

11- واکنش زن به خشونت چگونه بوده است؟

12- خشونت فیزیکی علیه زن جلوی بچه ها روی داده است؟

13- اقوام و آشنایان از خشونت فیزیکی مرد در خانه اطلاع دارند؟

14- در صورت مثبت بودن، واکنش انها چگونه بوده است؟

15- با روی دادن خشونت فیزیکی، زن چه احساسی دارد؟

16- این خشونت فیزیکی چه تاثیری بر زندگی زن گذاشته است؟

17- زن چه احساسی نسبت به شوهرش دارد؟

18- زن چه نگرشی نسبت به خود دارد؟

19- زن دخالت مراجع دولتی در مورد خشونت خانگی را ضروری می داند؟

20- در صورتی که خشونت فیزیکی جلوی بچه ها روی می دهد، آنها چه واکنشی نشان می دهند و چه تاثیری بر آنها دارد؟

21- بچه ها پس از روی دادن خشونت چه احساسی به والدین خود داشته و یا تغییر رفتار داده اند؟

22- زن خود را در این رویداد آسیب پذیر و منفعل می داند؟

23- زن احساس بی پناهی دارد؟

 

 

یافته های تحقیق

در این تحقیق، با هفت زن که برای گرفتن طول درمان به مرکز پزشکی قانونی پارک شهر آمده بودند، مصاحبه شده است.

در همه ی موارد، زنان راحت ارتباط  برقرار می کردند.

سه نفر با حجاب چادر بودند و به وضع ظاهری خود زیاد نرسیده بودند.

یک نفر با حجاب چادر ولی ظاهری آراسته بودند.

معمولا یکی دو روز از اعمال خشونت علیه آنها می گذشت.

دو مورد در سایر موارد اثر خشونت در صورت آنها مشخص نبود.

همه ی آنها به حالت قهر به خانه ی پدری رفته بودند.

در اکثر موارد زن و شوهر هم قوم بودند و موقعیت اجتماعی  زن فرودست تر از مرد بود و صدمات وارده عبارت بودند از کبودی صورت و بدن و در رفتگی انگشت و سوختگی با آتش سیگار.

پزشک قانونی پارک شهر، آدرس: پارک شهر، خیابان بهشت.

تحصیلات، سن و شغل زن و مرد

تحصیلات زنان جز یک مورد دیپلم و شغلشان جز یک مورد خانه دار بوده است.

مصاحبه ی اول: زن 22 ساله، دیپلم، خانه دار

                      مرد 24 ساله، دیپلم، آزاد (بچه ندارند)

مصاحبه ی دوم: زن 22 ساله، دانشجو

                      مرد 24 ساله، دیپلم، آزاد (بچه ندارند)

مصاحبه ی سوم: زن 28 ساله، دیپلم، خانه دار

                      مرد 35 ساله، سیکل، نقاش ساختمان (یک دختر)

مصاحبه ی چهارم: زن 43 ساله، دیپلم، خانه دار

                     مرد 45 ساله، فوق دیپلم، کارمند وزارت خارجه (سه دختر)

مصاحبه ی پنجم: زن 25 ساله، دیپلم، خانه دار

                      مرد 30 ساله، سیکل، مکانیک (یک پسر)

مصاحبه ی ششم: زن 31 ساله، دیپلم، خانه دار

                      مرد 40 ساله، سیکل، نمایشگاه ماشین (یک پسر)

 

مصاحبه ی هفتم: زن 29 ساله، سیکل، خانه دار

                      مرد 33 ساله، فوق دیپلم، آزاد (بچه ندارند)

4- تحصیلات پدر و مادر زن

والدین زن بجز یک مورد (که لیسانس بود)، بی سواد یا کم سواد بودند.

5-تعداد فرزندان خانواده ی زن

بین 3 تا 6 نفر بود.

6-نحوه آشنایی زن و مرد

در 3 مورد آشنایی پیش از ازدواج بوده و در 4 مورد به صورت سنتی.

7-تعداد سالهای ازدواج

جز یک مورد که 20 سال بود، در همه ی موارد دیگر 1 تا 9 سال بود.

8-علت خشونت های فیزیکی شوهر

الف- شوهر دائم الخمر بود و زن را مورد آزار قرار می داد و بازوهای او را با آتش سیگار می سوزاند.

ب- شوهر از نظر مالی پایین تر از زن بود و به خانواده ی همسرش حسودی می کرد و پولهایی که پدر زن به دخترش می داد، به زور از او می گرفت. چند بار زن را تهدید به مرگ مرده و دو بار هم گلویش را به قصد کشت فشار داده است.

 

پ- شوهر معتاد وبد دهن بود، فقط به حرفهای مادرش گوش می کرد، از اول ازدواج رفتار های خشونت آمیز داشت، به زن بی اعتنا بود، با کوچکترین مشکلی زن را کتک زده و هر چیزی نزدیکش بود، به سویش پرتاب می نمود.

ت- شوهر معتاد بود و خرجی به زنش نمی داد و همه ی درآمدش را صرف اعتیاد می نمود و اگر زن اعتراض می کرد، دست به خشونت می زد.

ث- مرد شکاک بود و زن حق بیرون رفتن از خانه را نداشت و به زن تهمت بد می زد و اگر یک بار زن تنها از خانه بیرون می رفت، از طرف شوهر مورد آزار قرار می گرفت.

ج- بدون نظر زن همه ی کارها را انجام می داد. بچه را مورد خشونت جسمی قرار می داد و در برابر اعتراض زن، خشونت فیزیکی انجام می داد.

چ- شکاک و رفیق باز بود، به حرف خانواده اش گوش می کرد و به زن و خانواده اش بی اعتنا بود و به خصوص در حضور خانواده ی خودش، به او بی احترامی می کرد و حق بیرون رفتن از خانه را به زن نمی داد و در صورت اعتراضی از جانب زن، او را کتک می زد.

9- زمان آغاز خشونت فیزیکی

در بیشتر موارد، از ابتدای ازدواج بوده است.

10- زمان خشونت های فیزیکی

معمولا پس از مشاجرات، که حدودا ماهی 2، 3 بار بوده است.

11- واکنش زن به این خشونت ها

زن در همه ی موارد،منفعل بوده است و فقط گریه می کرده است.

12- خشونت فیزیکی جلوی بچه ها بوده است؟

در مواردی که بچه داشتند، جلوی آنها بوده است.

13- آگاهی اقوام و خویشاوندان زن از خشونت فیزیکی مرد

در همه ی موارد پدر و مادر زن آگاه بودند.

14- واکنش والدین زن به این مساله

در 2 مورد زن را برای گرفتن طلاق حمایت کرده اند و در سایر موارد، او را به صبر دعوت می کردند که مبادا آبروی خانواده با طلاق ریخته شود.

15- احساس زن در برابر خشونت

احساس توهین به شخصیت، نبود اعتماد به نفس، ترس و نا امنی، استرس، فشار روانی، افسردگی، ترس از اینکه با هر رفتاری =ممکن است خشونت علیه او اعمال شود، عدم اقتدار سابق نزد بچه ها.

16- تاثیر خشونت فیزیکی بر زندگی زن

جو خانه آشفته شده است و احترام پدر و مادر و بچه ها سر جایش نیست و در خانه آرامش و صمیمیت و اعتماد وجود ندارد و افراد از کنار هم بودن لذتی نمی برند.

17- احساس زن به شوهرش

از افراد متنفر بودند و دوست داشتند دیگر با او زندگی کنند. بیشتر موارد چون زنان پشتوانه ای ندارند و از سوی دیگر طلاق امری مطرود در جامعه ی ایرانی به شمار می آید و همچنین وجود فرزندان که باعث می گردد که شکایت نه برای پیگیری امر طلاق، بلکه به منظور کاهش یا از بین رفتن رفتار خشونت بار شوهر می باشد. در سایر موارد که زن از سوی خانواده اش برای طلاق حمایت می شد، فرد در صدد جدایی و رهایی از وضع موجود بود.

18- نگرش زن به خود

احساس حقارت، نبود اعتماد به نفس، نا امنی و تنهایی.

19- نظر زن در مورد دخالت مراجع دولتی در خشونت خانوادگی

موافق است و به همین دلیل مراجعه کرده است.

20- واکنش بچه ها در برابر خشونت علیه مادر

بچه ها کوچک و دختر بودند و افسرده، گوشه گیر و در مواردی پرخاشگرو عصبی می شدند و حالت تهاجمی در برابر همسالان داشتند و از پدرشان می ترسیدند.

21- احساس بچه ها به والدین پس از خشونت

احساس ترس از پدر و طرفداری از مادر.

22- آیا زن خود را در این رویداد آسیب پذیر و منفعل می داند؟

بله، جز دو مورد که با حمایت خانواده می خواستند طلاق بگیرند، بقیه می خواستند با طرح این شکایت، جو خشونت آمیز خانه را تعدیل کنند.

23- احساس زن در این رویداد

جز دو مورد که خانواده پشتیبان آنها بود، سایرین احساس بی پناهی داشتند.

 

 

 

مصاحبه ها

مصاحبه اول

سلام علت مراجعه شما به پزشكي قانوني چيه ؟

مي خوام طول درمان بگيرم و از شوهرم شكايت كنم تا بتونم طلاق بگیرم.

از شوهرتون براي چي مي خوايد طلاق بگيريد؟

چون بدنم را( اشاره به بازوهايش مي كند ) با آتيش سيگار سوزونده ، الان جاي سوختگيهاش هست.مي خواين نشونتون بدم.

شما و شوهرتون چند سالتونه ؟ تحصيلاتتون ؟

من 22 ساله و شوهرم 24 سالست ، هر دو ديپلمه هستيم.

خانواده شوهرتون از نظر اقتصادي و فرهنگي در چه وضعيتي قرار دارد؟

وضعيت ماديشون خوبه و مادر و پدر هر دومون بي سواد هستند.

ازنظر قومي هم سنخ هستين ؟ بله

چه جوري با شوهرتون آشنا شدين؟

توي يه پارتي با هم آشنا شديم . چون من به خاطر زيبائيم سريع جلب توجه مي كنم و شوهرم عاشقم شد و پس از چند ماه اومد خواستگاريم و ازدواج كرديم.

شغل شوهرتون چيه؟

توي مغازه پدرش كار مي كنه ، لوازم خانگي مي فروشه

چه مواقعي شوهرتون شما را اذيت مي كنه

شوهرم خيلي مشروب مي خوره و هر وقت مست مي كنه منو باسيگار مي سوزونه ،و يا با كمربند منو میزنه.

چند وقته ازدواج كردين ؟ حدود 10 ماه ميشه

چند بار تا حالا شما رو كتك زده و از چه زماني شروع شده

از اول ازدواج انجوري بود ، زياد شايد هفته اي يك يا 2 بار . البتهمن بيشتر قهر مي كنم و از خونه ميرم . اوائل فاميل وساطت مي كردن ، 1 بار هم رفتيم مشاور خانواده ولي فايده اي نداشت.

خانوادتون از شما بعد از طلاق حمايت مي كنند

خير چون مي گن خودم انتخابش كردم و اونها از اول مخالف بودن

شما در مقابل خشونت شوهرتون چه عكس العملي نشون مي دهيد؟

هيچي من زورم كه بهش نمي رسه ،فقط بهش فحش ميدم

در خانواده همسرتان همسرآزاري رايج است؟

خير فقط شوهر من اينجوريه ،چون ته تغاري بوده لوس هم هست

شما وقتي مورد كتك همسرتون قرار مي گيريد چه احساسي داري

حس مي كنم به شخصيتم توهين شده است و مثل حيوون باهام رفتار شده.

نهادهاي قانوني در رهائي از وضعيت زندگيتون تونستند به شما کمک کنند؟

بيشتر آدم را معطل مي كنند و به نظرم خيلي حمايتي نمي كنند، بعضي ها هم مي گويند كه مننبايد شكايت كنم و با همين وضع فلاكت بار بهتره به زندگي را ادامه بدم.

مصاحبه ی دوم

ببخشيد شما در رابطه با خشونت خانگي به پزشكي قانوني آمده اید؟

بله من با وكيلم اومدم مي خوام طول درمان بگيرم براي شكايت و طلاق ،البته چون سيلي خوردم فكر نمي كنم جايش مانده باشد.

چه جوري با شوهرتون آشنا شدين؟

من دانشجوي تجهيزات پزشكي هستم و از ارك به تهران اومدم ، با شوهرم در خيابون آشنا شدم و مي گفت مهندسه ولي بعد معلوم شد كه ديپلمست و دروغ گفته .البته چون بهش علاقمند شده بودم اين موضوع رو نديد گرفتم . و شوهرم محافظ يكي از افراد مهم دولتي بود.

از نظر وضعيت خانوادگي در چه وضعيتي قرار داريد؟

از نظر وضعيت خانوادگي پدرو مادر من هر دو ليسانس هستند ووضعيت مالي خوبي داريم اما خانواده شوهرم لر هستند و بي سواد و در روستاي دورافتاده اي زندگي مي کنند.

با اين وضعيت چرا باهاش ازدواج كردين؟

خيلي زبون باز بود و من بهش علاقمند شدم اون موقع من 19 سالم بود و شوهرم 24.

خانوادتون مخالفت نكردن

چرا اما من اينقدر اصرار كردم تا قبول كردن

الان چند سالتونه؟

الان 22 سالمه و در اين مدت همش در كش و قوس طلاق بودم

سر چي دعوا مي كردين؟

اون از اينكه خانواده من براي من و برادرهام ارزش قائل بودنحسودي مي كرد ،حتي اگر خانوادم پولي به من مي دادند منو كتك مي زد و پولامو مي گرفت . مدام مي گفت من خيانت مي كنم يا چرا با فاميل هايم يا پسر خاله هايم صحبت مي كنم اون ديوونست چند بار منو تهديد به مرگ كرده است و 2 بار هم گلويم را طوري فشار داد كه حس مي كردم دارم خفه مي شوم و خانوادمو تهديد به مرگ كرده است.

خانوادتون از شما حمايت مي كنند ؟ بله ، خانوادم برايم وكيل گرفته اند.

در خانواده همسرتون خشونت عليه زنان شايع است

والله خانواده درست حسابي كه نداره و خيلي هم بي فرهنگ هستند

بچه دارين؟خیر.

 

 

 

مصاحبه ی سوم

سلام خانوم علت مراجعتون به پزشكيه قانوني چيه

براي شكايت از كتك هاي شوهرم كلانتري رفتم و اونا گفتن بياماينجا تا پزشك كبودي هاي بدنم رو ببينه و براي دادگاه ورقه ببرم.

شما و شوهرتون چند سالتونه و تحصيلاتتون چيه

من 28 سالمه و شوهرم 35 سالست . من ديپلمه و شوهرم سيكله

چه جوري باهم آشنا شدين

با هم دوست بوديم ، تو خيابون آشنا شديم و بعد ازدواج كرديم آن زمان من 19 ساله بودم و شوهرم 21.

از نظر خانوادگي هم سطح هستيد؟ تقريبا بله

شما فرزند داريد؟ بله يك دختر 5 ساله

از اول با خشونت و كتك كاري رفتار مي كرد

بله حتي در دوره نامزدي هم اخلاقش بد بود و دست به زن داشت. اما فكر مي كردم خوب ميشه ،سر كوچكترين مسائل منو به فحش و كتك ميگيره ،حرفهاي ركيك ميزنه و به خانوادم فحش ميده حتي دخترم رو هم كتك ميزنه جوري بچه رو ميزنه كه انگار داره يه دختر 20 ساله رو میزنه.  می ترسم آخر من یا دخترمو ناقص کنه.

مواد مصرف ميكنه؟

بله معتاده ، البته ديوونه هم هست تا حالا چند بار اقدام ته طلاقكردم اما هر بار قول داده رفتارش بهتر میشه.

نسبت به اين وضعيت چه احساسي داريد؟

راستش عصبي و بداخلاق شدم و مدام استرس دارم . دخترم همشبها همش از خواب ميپره و از باباش ميترسه ، وقتي باباش خونست دخترم ساكته و حرف نميزنه.

شغل شما و شوهرتون چيه ؟

من خانه دار هستم و شوهرم نقاش ساختمانه البته گاهي هم مسافركشي مي كنه.

سر چي دعواتون ميشه

سر همه چي يه دفعه قاطي ميكنه ، البته سر مصرف موادش هم باهم دعوامون ميشه ، هر چي دستش مياد پرت ميكنه طرف من.

قصد طلاق دارين ؟ بعد از جدائي خانواده حمايتتون مي كنند؟

نه راستش دلم مي خواد جدا شم اما نه پولي دارم نه كسي رو چون پدر ندارم يه مادر پير دارم كه با برادرم زندگي مي كنه . حال برم دادگاه ببينم چي پيش مياد از اين وضعيت خسته شدم.

 

 

 

 

مصاحبه ی چهارم

 

علت مراجعه شما به پزشكيه قانوني چيه ؟

مي خوام برگه پزشكي قانوني رو به دوستها و خانواده شوهرم نشون بدم و آبروشو ببرم من 43 سالمه. شوهرم 45 سالست اما تو اين سن و با وجود 3 تا دختر منو كتك می زنه.

 

شغل همسرتون چيه

شوهرم كارمند وزارت خارجه است و فوق ديپلمه و خودم ديپلمه هستم اما رفتارش مثل ديوونه هاست.

 

چه جوري با هم آشنا شدين ؟

به طور سنتي ، يكي از اقوام معرفيشون كرد.

 

چند ساله كه ازدواج كردين؟ 20 سال ميشه

 

سر چي بحثتون ميشه ؟

شوهرم خسيسيه وبد اخلاقه ، بيرون از خونه از هر چي ناراحت بشه تلافيشو سر من خالي ميكنه.

 

از نظر پايگاه اقتصادي و فرهنگي خانواده هاتون برابرند؟

خير خانواده من بالاتر هستند ،پدر و مادر من تحصيلكرده هستند و وضع مالي خانواده ام خوب است.

 

در خانواده همسرتون هم خشونت خانگي وجود دارده؟

بله پدرشوهرم هم مادر شوهرمو كتك ميزد و حرفهاي رکیک به  زنش ميزنه حتي گاهي جلو ما هم به مادرشوهرم حرفهاي نامربوط ميزنه.

بيشتر چه موقعي دعواتون ميشه

هر وقت حوصله نداره و كلا همش دنبال يه بهونه براي دعوا ميگرده البته رفتارش با بچه ها خوبه.

تا به حال صدمه خاصي به شما زده است

بله يكبار طوري هولم داد كه دستم دررفت و يه بار هم دماغم خوناومد، بچه ها از من جلو بابشون حمايت مي كنند اما واقعا شرايط بديه حوصله كسي رو ندارم گاهي از وضعيت خسته ميشم و با بچه ها بدرفتاري مي كنم اگر بخ خاطر دخترها نبود طلاق مي گرفتم جلو همسايه ها خجالت ميكشم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مآخذ

 

اعزازي ،شهلا (1380) ، خشونت خانوادگي ، چاپ اول ، نشر سالي

شمس آباد حسن (1381) بررسي ميزان رواج همسرآزاري و عوامل موثر آن ، فصلنامهپژوهش زنان دوره 1 شماره 5 بهار 1382

روي ،ماريا (1377) ترجمه مهدي قراچه ، زنان كتك خورده ، چاپ اول

كار،مهرانگيز (1379) ، پژوهشي درباره خشونت عليه زنان در ايران ، ويرايش اول،روشنگران و مطالعات زنان، تهران

معظمي ،شهلا (1383) ، جرم شناسي خشونت خانگي و همسركشي در سيستان و بلوچستان ،پژوهش زنان ، دوره 2 ، شماره 2 ، تابستان 1383

محمدي ،زهرا(1383) ، بررسي آسيبهاي اجتماعي زنان در دهه 70-80 ، چاپ اول ، روابطعمومي شوراي فرهنگي اجتماعي تهران

خشونت عيه زنان (1382) انجمن تنظيم خانواده جمهوري اسلامي ايران ، نشرايرانيان

هلر ،ژوليت (1380) ترجمه پروانه قائميان ، خشونت خانگي عليه زنان ،فصل زنان ،جلداول ،نشرتوسعه

كلياتي درباره طرح ملي خشونت خانگي عليه زنان در 28 استان كشور، دفتر اموراجتماعي وزارت كشور

ايسنا ، نگاهي به خشونت خانگي شايع ترين خشونت عليه زنان ،13/6/1384

ايسنا،قتل شديدترين نوع خشونت خانگي ،4/6/1384

 

ايسنا ،بررسي چالشهاي زنان كشور،9/8/ك1384

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 17:32 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس