پروژه و تحقیق رایگان - 70

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق کامل در مورد تاریخ ادبیات معاصر ایران

بازديد: 25
تحقیق کامل در مورد  تاریخ ادبیات معاصر ایران

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

 

 

جريان شناسي ادبيات معاصر و سبك ادبيات انقلاب اسلامي

 

مقدمه

قواعدي كه به عنوان اصول وضع شده نقد ادبي و هنر مطرح مي‏شوند، بسيارند. جريان شناسي ادبي و شناخت آفتها و آسيبگاههاي ادبيات به طور عام، و ادبيات معاصر و انقلاب اسلامي به طور خاص، بخشي از آن اصول و قواعد قابل تاكيد است. البته اگر بخواهيم رسالت ادبيات را به كالبد شكافي صرف عبارت؛ يعني سخن‏سازي و سخن‏آرايي منحصر كنيم، سخن گفتن از نقد ادبي بسيار آسان خواهد بود؛ ولي آنگاه كه پاي اشارت، تعهد مضموني و هدايتگري يا حكمت‏آميز بودن پيام به ميان مي‏آيد؛ نقد ادبي از محدوده لفظ و عبارت خارج مي‏شود و يكي از علوم و فنون پيچيده و عميق و داراي ابعاد مختلف محسوب مي‏گردد. هر چند متفكري؛ چون ابن خلدون، رسالت ادبيات را پي بردن به زبان عبارت مي‏داند، آنجا كه مي‏گويد: "بايد دانست كه صناعت سخن، خواه نظم يا نثر فقط به وسيله الفاظ انجام مي‏گيرد نه از راه معاني، بلكه معاني تابع الفاظ است و فقط الفاظ اساس اين صنعت را تشكيل مي‏دهد؛ بنابراين، جوينده سخن كه مي‏كوشد ملكه سخن را در نظم و نثر به دست آورد، تمام همّ خود را متوجه الفاظ مي‏كند و به حفظ كردن نمونه‏هاي آنها از سخنان قديم عرب، مي‏پردازد و آنها را بسيار به كار مي‏برد و بر زبان خود جاري مي‏سازد تا ملكه زبان مضر در وي ايجاد شود و لهجه غير عربي فصيح را ـ كه بر آن تربيت شده است ـ ترك گويد."1 ولي بر اهل تامل پوشيده نيست كه نمي‏توان عبارت را از ساختار پيام و معني آن جدا كرد؛ زيرا فقط با توجه به بعد صوري سخن، مي‏توان آن را به هنرمندانه يا فاقد هنر تقسيم كرد، چنانكه با لحاظ كردن محتوا و پيام آن مي‏توان از هنر و ادبيات حركت آفرين و تعالي بخش، به هنر و ادبيات هدايتگر، و از هنر و ادبيات فاقد روح تعالي‏بخش و سعادت آفريني، به هنر و ادبيات گمراه كننده يا ادبيات بي‏روح و مرده تعبير نمود.

 خفتگاني سيل غفلت بردگان زنده؛ اما مرده‏تر از مردگان

زنده؛ اما مرده‏تر از مردگان زنده؛ اما مرده‏تر از مردگان

اين مقاله درآمدي است بر جريان‏شناسي در عرصه ادبيات معاصر و رهيافتي بر ويژگيها و ساختارهاي هنري و معنوي ادبيات انقلاب اسلامي يا ادبيات احياگرانه كه خود محصول جريان‏شناسي در قلمرو دين‏شناسي و دنياي معرفت‏شناسي جريانهاي فكري معاصر است؛ يعني همان‏گونه كه در جهان معاصر، در حوزه فلسفه دين و دين‏شناسي، جريانهاي مختلفي؛ چون: جريانهاي بي‏درد، جريانهاي روشنفكري (ديني و غير ديني) و جريانهاي احياگرانه مطرح است؛ و در قلمرو علم و دانش، دانش عاري از درد و جدا از روح ديني و علم يا دانش متعهد مطرح است؛ در عرصه هنر و ادبيات نيز جريانهاي مختلفي وجود دارد كه شناخت آنها براي نسل انقلاب اسلامي ـ بخصوص قشر اهل ادب و هنر ـ ضروري است.

جريان‏شناسي ادبيات معاصر با دو بحث بنيادين ديگر گره خورده است: آفت‏شناسي ادبيات و خصايص ادبيات ديني يا ادبيات انقلاب اسلامي؛ زيرا هدف از جريان‏شناسي ادبي، آفت‏شناسي ادبي است و آفت‏شناسي نيز شالوده دست‏يابي به ادبيات تعالي بخش و آرماني است. از همين روي، اين تحليل مختصر در سه مرحله مرتبط به هم به انجام مي‏رسد: آفت‏شناسي ادبيات، جريان‏شناسي ادبي و سبك ادبيات انقلاب اسلامي .

1.آفت‏شناسي ادبيات معاصر

يكي از ويژگيهاي موجود زنده، آسيب‏پذيري است؛ از همين روي در پزشكي، آسيب‏شناسي* يكي از پر رونقترين رشته‏هاي تجربي است. انديشه و فرهنگ ديني نيز آفت‏پذير است؛ به همين سبب آسيب‏شناسي ديني** يكي از شاخه‏هاي دين‏شناسي محسوب مي‏شود. يكي از رسالتهاي احياگران تفكر ديني، آفت‏زدايي از انديشه ديني است. امروزه از جمله عوارض تاثيرپذيري ادبيات (در قلمرو صورت و معنا يا هنر و انديشه) از عامل خصيصه‏هاي شخصيتي اديبان، عارفان، عالمان و ارتباط و تبادل با ديگر فرهنگها، آسيب‏پذيري و آفت‏زدگي است. پس اگر از اين جنبه از دانشهاي ادبي به آسيب‏شناسي يا آفت‏شناسي ادبي تعبير كنيم، گزاف نگفته‏ايم. اهل تامل و مرزبانان هوشيار عرصه ادبيات بر اين باورند كه ادبيات معاصر ايران به شدت آفت زده است. اينك آن آفتها و آسيبها كدامند؟

آسيبهاي كلان ادبيات معاصر ما را بايد در دو خاستگاه مهم جستجو كرد:

شخصيت يا عوامل درون شخصيتي پاسداران ادبيات يا فرهنگ، كه خود به دو عامل، قابل تقسيم است: يكي، فقدان تخيّل و انديشه خلاق و ديگر، عدم توازن در نگرش و عنايت به هنر و انديشه (بخصوص در عرصه حوزه و دانشگاه)؛ يعني آنگاه كه انديشمندان و اهل ادب يك قوم، فاقد تخيّل و انديشه آفرينشگر باشند و يا ميان هنر و انديشه آنان توازن وجود نداشته باشد، فرهنگ و ادبيات چنين جامعه‏اي دچار آفت مي‏شود. هنر و انديشه دو بال پر قدرت ادبيات يك ملت و كشورند؛ بديهي است كه با اين ساختار و پيوند، چاقي يكي به لاغري ديگري خواهد انجاميد تا آنجا كه به مرگ و احتضار ادبيات منتهي خواهد شد.

خاستگاه كلان ديگر آسيب و آفت، روابط و تبادل فرهنگي يك زبان و نظام ادبي با ديگر فرهنگهاست كه خود عبارت از سه رابطه سلبي است؛ يعني سه نوع بريدگي و قطع تغذيه و پيوند با سه سرچشمه رشد و تغذيه فرهنگي. بر اين اساس، سه منبع آفت‏شناسايي مي‏شود: گذشته‏گرايي، زمان‏زدگي و اسلام‏گريزي. گذشته‏گرايي، ادبيات و هنر را با آفت با آسيب كهنگي و عدم سازگاري با فرهنگ و نياز زمان مبتلا مي‏كند. در نتيجه اثر ادبي بزودي با كهنگي و پيري زودرس مواجه مي‏گردد و به بايگاني تاريخ سپرده مي‏شود؛ چنانكه زمان‏زدگي و تجدد طلبي افراطي، ادبيات را از بعد ديگري دچار كم‏خوني و آفت مي‏سازد و آن آفت، بريدگي از فرهنگ پيشين و عدم تغذيه از دسترنج فرهنگ و ادبيات پيشينيان است. تجربه نشان داده است يكي از ويژگيهاي بارز شاهكارهاي بزرگ ادبي جهان؛ چون: مثنوي مولوي، گلستان سعدي، غزليات حافظ و...؛ تغذيه خوب و بجا از فرهنگ و ادبيّات پيشين بوده است. پس ادبيات بريده از گذشته، ادبيات لاغر و كم خوني خواهد بود؛ هر چند لاف تجدد و نوآوري و طراوت بزند، سكه‏اش نزد زرشناسان بهايي نخواهد داشت. پس، هيچ شاهكاري در غار متولد نشده است.

آفت ديگر، اسلام‏گريزي يا بريدگي از فرهنگ و ادبيات اسلامي است. يك عده در بعد هنر و انديشه، از اسلام مي‏گريزند و برگريز خويش هم افتخار مي‏كنند. اين گونه از گريز، ادبيات را از احساس و انديشه متعالي جدا مي‏كند و آن را به يك فرهنگ بيجان و منعكس كننده عواطف و انديشه‏هاي سطحي مبدل مي‏سازد. فرهنگ و بويژه ادّبيات معاصر ما، در دام اسارت اين سه بريدگي است؛ يعني گروهي از اهل ادب و هنر را اژدهاي زمان زدگي و غرب‏زدگي بلعيده است؛ چنانكه گروه بسياري در گرداب گذشته‏گرايي و جمود، بر هنر و انديشه پيشين در غلتيده‏اند و حتي گامي فراتر نمي‏نهند و منجلاب ديگر كه اسلام‏گريزي است عده بسيار ديگري را به كام خود كشيده است. گروهي از قافله سالاران ادبيات و فرهنگ اصيل معاصر، به اين درد جانكاه پي برده و دلسوزانه در مورد آن هشدار داده‏اند. شايد نخستين فرياد، از آنِ مرحوم جلال آل احمد در كتاب غربزدگي باشد، آنجا كه مي‏گويد: "اما دانشكده‏هاي ادبيات چنين كه بر مي‏آيد، در اين دانشكده‏ها نه تنها سخني از ادبيات به معني واقعي و دنيايي‏اش نيست، بلكه حتي ادبيات معاصر در آنجا نديده مي‏ماند و نشناخته... و نتيجه چنين برخوردي با ادبيات، اينكه فقط نبش قبركن مي‏پروريم... اين است كه مثلاً دانشكده‏هاي ادبيات با همه فاضلي استادانش، تمام هم و غم خود را مصروف نبش قبر مي‏كند و غور در گذشته‏ها و به تحقيق در عن‏الفلان و الفلان. در اين نوع دانشكده‏ها از طرفي عكس‏العمل مستقيم غربزدگي را در اين گريز به متنهاي كهن و مردان كهن و افتخارات مرده ادبي و رها كردن روز حي و حاضر، مي‏توان ديد و از طرف ديگر بزرگترين نشانه زشت غربزدگي را در استنادي كه استادانش به اقوال شرق شناسان مي‏كنند كه ذكر خيرشان گذشت. "

مرحوم سعيد نفيسي طي مقاله‏اي ضمن اينكه از حاكميت تحجر و گذشته‏گرايي در دانشكده‏هاي ادبيات اظهار انزجار مي‏كند و نوميدي خويش را نيز از اصلاح وضع كتمان نمي‏كند، مي‏نويسد: "در كتابهاي دبستاني و دبيرستاني ما سخن از فارسي امروز نيست؛ در دانشكده ادبيات، يگانه كالاي معرفت، مرده‏پرستي است؛ من خود دكتري در ادبيات فارسي مي‏شناسم كه تا سه ماه پيش جز از من، نام انوار سهيلي را نشنيده بود، چه برسد به اينكه از كتابهايي كه پس از آن نوشته‏اند، خبر داشته باشد... چند تن از نويسندگان و سرايندگان ديروز و امروز ايران هستند كه زبده آثارشان به زبانهايي چند هم ترجمه شده است. اما درباره ايشان در جايي كه بايد موشكافي كنند... مطلقاً نامي از ايشان نيست، بالاتر آنكه هر كس دم از ادبيات معاصر بزند، اين گروه ريش جنبانان او را استهزا مي‏كنند. كسي صريحاً به من مي‏گفت: شان شما بالاتر از اين است كه كتاب "شاهكارهاي نثر معاصر" چاپ كنيد؛ حيف نيست وقت خود را صرف اين كارها مي‏كنيد" ؟

مرحوم دكتر شريعتي با صدايي رساتر از ديگر دردمندان، به آفت كهنه‏گرايي و زمان‏زدگي در عرصه ادبيات معاصر و خالي بودن جاي اساتيد دو فرهنگه اشاره كرده است؛ وي مي‏گويد: "صاحبنظران ما (صاحبنظران ادبيات فارسي) در اين راه (نقد ادبي) نيز دو گروه متمايزند: يا كساني هستند كه به فنون و متون ادب پارسي كاملاً واقفند و به قولي "از قدماي معاصران!" به شمار مي‏آيند كه با همه پرمايگي و اهميّت، از صدها انديشه و آفرينشي كه در ادب اروپايي مطرح است، بيگانه‏اند و از جريانات بسيار حساس و مهمي كه از مسائل كلي هنر و ادب و زيبايي‏شناسي و روان‏شناسي ادبي و غيره هست، بي‏خبر، و ناچار كميت انديشه‏شان در همان جولانگاه تنگ گذشته محدود است و منزلي تازه و راهي نو و سخني بديع ندارند و نمي‏توانند داشته باشند؛ و يا در مقابل، ايرانياني نظير هوشنگ هناويدي هستند (يكي از شخصيتهاي كتاب "تسخير تمدن فرهنگي" به قلم مرحوم دكتر شادمان) هستند كه يكسره از سرچشمه ادب پارسي به دورند و بيگانه، و هر چه دارند از اروپا دارند و در نتيجه، ترجمه فكر مي‏كنند، ترجمه حرف مي‏زنند، ترجمه تاليف مي‏كنند، ترجمه قضاوت مي‏كنند و اظهار نظر، ترجمه تجزيه و تحليل مي‏كنند و حتي ترجمه ديندارند و ترجمه بي‏دين؛ و خلاصه حرف خودشان نيست و ناچار آنچه مي‏گويند درست يا نادرست غالباً (به معني حقيقي كلمه) "بيجا" است و گنگ و ناهماهنگ و بسيار كم اثر، و در اينجاست كه ارزش نويسندگان و متفكران و دانشمندان "دو فرهنگه" كاملاً آشكار مي‏گردد، در هر زمينه و نيز در زمينه مسائل ادبي و از جمله نقد. "

استاد مطهري نيز معتقد است كه ادبياتچيهاي اهل عبارت ـ چه زمان زده، چه گذشته‏گرا و يا اسلام گريز ـ نمي‏توانند معرف حافظ و مفسّر ادبيات عرفاني فارسي باشند ـ كه حاصل يك عمر سير و سلوك فكري، عمل معنوي، هنري و دين‏شناسي آنهاست ـ آنان هر چه در اين عرصه بر قلم جاري سازند جز انعكاس دنياي محدود و تنگ يا حوضچه‏هاي ذهني و شخصيتي آنان نخواهد بود كه "از كوزه همان برون تراود كه در اوست"؛ وي مي‏نويسد: "اين ديباچه مثنوي، انصافاً شاهكاري است، البته اگر انسان رموز عرفاني را عملاً بداند و به كتب عرفا، آن هم نه به كتابهاي فارسي كه كار ادبياتيهاست، آشنا باشد؛ ادبياتيهاي ما مي‏روند چهار تا از ديوانهاي شعرا را مي‏خوانند، خيال مي‏كنند كه با رموز عرفاني آشنا هستند؛ ليكن تا كتب علمي عرفاني، چه آنها كه در سير و سلوك نوشته شده، و چه آنها كه در عرفان نظري و فلسفي نوشته شده؛ مثل كتابهاي محي‏الدين و امثال آن، تا كسي اين كتابها را درست نخواند و عملا هم وارد سلوك نباشد، نمي‏تواند مثنوي را بفهمد يا حافظ را بفهمد؛ ممكن نيست اصلاً درك اينها كار اديب و ادبياتي به اين شكل نيست. "

اينك به پرسش ديرينه و شايع ذيل ـ كه هنوز هم بي‏جواب مانده است ـ پاسخ داده مي‏شود و آن اينكه: چرا در قرون و روزگاران ما ديگر نظامي گنجوي، حافظ و مولوي به ظهور نمي‏رسد؟ و اصولاً شاعران و ادباي ما، يا يك بعدي‏اند و يا در دام تقليد از همان بزرگان، گرفتار مانده‏اند؟

پاسخ پرسش؛ اين است كه اين گونه از شخصيتهاي بزرگ از دامن حوزه‏هاي علميه بر مي‏خاستند و اكنون دانشگاهها نيز در عداد مراكز فرهنگي و علمي درآمده‏اند؛ بايد "حافظ" ها و "مولوي" ها در اين دو مركز پرورش يابند، ولي در سده‏هاي بعد از حافظ و مولانا ـ بويژه در دويست سال اخير ـ هنر و ادبيات ديني در حوزه‏هاي علميه ـ بجز ادبيات در حد صرف و نحو و بلاغت، كه به قصد احاطه به ترجمه ساده و غير فني تدريس مي‏شده است ـ كمرنگ و متروك شده است؛ يعني آنچه كه ملاك عالم بودن و فضل و فرزانگي محسوب مي‏گردد، فقط معلومات بسيار و انديشه است، و ابعاد هنري و ادبي قرآن و روايات ـ كه در اوجند ـ به فراموشي سپرده شده است. و دانشگاه در جناح مقابل حوزه قرار دارد؛ يعني در آنجا انديشه و حكمت اسلامي كمرنگ و در حاشيه است. به عبارت ديگر، تلاش دانشكده‏هاي ادبيات به راهيابي به دنياي عبارات منحصر مي‏شود نه عالم اشارات. اينان حافظ را در آيينه صور خيال و واژه‏ها و تركيبهاي بديع جستجو مي‏كنند و مولوي‏شناسي آنان نيز از توضيح واژه‏ها و تركيبها و تمثيلهاي مثنوي فراتر نمي‏رود. با توجه به اين نكات؛ ادبياتي، در اسارت سه نوع بريدگي است: بريدگي از فرهنگ و انديشه معاصر، بريدگي از گنجينه‏هاي فرهنگ گذشته، و بريدگي از هنر و انديشه اسلامي. اينك با وجود اين وضعيت در عرصه حوزه و دانشگاه آيا مي‏توان انتظار داشت، كسي حتي با نيمي از تواناييهاي سخنوري حافظ ظهور كند؟ در جوي كه:

 نه حافظ را حضور درس خلوت نه دانشمند را علم اليقيني!

نه دانشمند را علم اليقيني! نه دانشمند را علم اليقيني!

 

 

پس حوزه دچار مشكل يك بعدي نگري به دين و پديده‏هاي فرهنگي است و دانشگاه دچار مشكل گسستگي از زمان، گذشته غني و فرهنگ اسلامي در قلمرو هنر و انديشه. و اين بزرگترين آفتي است كه انقلاب ادبي اسلام و نهضت فرهنگي ـ هنري امام خميني(س) را با آسيب جدي مواجه مي‏سازد. قدم دوم پس از آفت‏شناسي، جريان‏شناسي در عرصه ادبيات است تا آنكه جايگاه ادبيات انقلاب اسلامي معين شود.

2.جريان‏شناسي ادبيات معاصر

2-1 ابعاد و اركان نقد ادبي

نقد ادبي به لحاظ ويژگيها و اصول متعدد با نقد علمي همسويي دارد، از بعدي پيچيده‏تر و مهمتر برخوردار است؛ زيرا نقد علمي صرفاً جنبه‏هاي محتوايي را در بر مي‏گيرد، در حالي كه نقد ادبي علاوه بر نقد انديشه و پيام، عرصه هنر و لفظ را نيز در بر مي‏گيرد كه در جاي خود دريايي ناپيدا كرانه است. نقد ادبي، جنبه‏هاي مختلفي دارد كه به لحاظ آن، شاخه‏هايي؛ چون: نقد عاميانه، نقد فني، نقد از منظر وزن و قافيه، نقد از بعد پيام، نقد از روزنه سبك‏شناسي و... را شامل مي‏شود؛ ولي يكي از جنبه‏هاي مهم و سرنوشت‏ساز نقد "نقد محتوايي" يا نقد بر مبناي جريان شناسي ادبي است.

ممكن است گفته شود نقد از بعد اعتقادي و نگرش شاعر يا اديب، در واقع نقد شعر نيست، بلكه نقد شاعر است؛ اين، نوعي مغالطه است؛ زيرا بر اين اساس، نقد هنري نيز بايد نقد شاعر باشد؛ چون ارزش هنري اثر نيز از شخصيت شاعر سرچشمه مي‏گيرد. از سوي ديگر نمي‏توان در آثار هنري و ادبي، شكل را از محتوا و ظاهر را از باطن جدا كرد؛ زيرا لفظ و معني هر دو، نخست در شخصيت شاعر تركيب مي‏شوند و به عنوان يك مركب حقيقي به صورت اثر ادبي و هنري آشكار مي‏گردند. بنابراين، در يك آفرينه ادبي لفظ و معنا با يكديگر و هر دو با شخصيت شاعر و اديب به شدت گره خورده‏اند، به گونه‏اي كه ارزيابي يكي از آن دو بدون ديگري ناتمام است. از همين روي، براي دستيابي و شناخت عميق به يك شخصيت ادبي يا آفرينه او بايد به محيط اجتماعي آفرينشگر، نبوغ و خلاقيت يا عناصر درون شخصيتي او، نگرش هنرمند به انسان و جهان و سرانجام به آثار كتبي و شفاهي وي، شناخت كافي پيدا كنيم؛ چنانكه علي(ع) نقش شناسايي اثر براي راهيابي به شخصيت صاحب اثر را مورد تاكيد قرار داده است؛ چون "المرءُ مخبوءٌ تحت لسانه"؛ مرد در زير زبانش پنهان است. و "رسولك ترجمان عقلك و كتابك ابلغ ماينطق عنك6"؛ فرستاده تو بيانگر خرد تو است و نوشته‏ات گوياترين چيزي كه از تو سخن مي‏گويد. همان طور كه با راهيابي به جهان‏بيني و نظام ارزشي شاعر و هنرمند، بيشتر مي‏توان به عمق مفاهيم آفرينه او دست يافت. پس، نمي‏توان شخصيت‏شناسي صاحب اثر را به دليل نقد شاعر به جاي شعر و... ناديده گرفت، بلكه شخصيت‏شناسي، يكي از كليدهاي راهيابي به دنياي آفرينه‏هاست؛ همان‏گونه كه شعر و اثر هنرمند، كليد راهيابي به آفاق شخصيت اوست.

بحث از جريان‏شناسي ادبيات در واقع، بحث از تيپ‏شناسي فكري و نوع نگرش هنرمند به انسان و جهان و نظام ارزشي اوست. به عبارت ديگر، جريان‏شناسي در ادبيات، شخصيت‏شناسي اهل ادب است كه منشا پيدايش و تولد آفرينه‏هاي ادبي است.

2. جريان‏شناسي در عرصه ادبيات

نقد محتوايي ادبيات شالوده طرح شخصيت، نگرشها و ارزشهاي هنرمندان را فراهم مي‏آورد؛ همان‏گونه كه طرح نگرشها و ارزشهاي شاعر و هنرمند پاي "جريان‏شناسي" در قلمرو نقد ادبي را به ميان كشيده است. البته چنانكه نقد ادبي در حدوث و بقاي خويش همواره مديون فلسفه و بررسيهاي كلامي بوده است، پديده جريان‏شناسي نيز در حوزه نقد ادبي، در پيدايش و كمال خود از آن منبع سرشار بخصوص "فلسفه دين" تغذيه نمي‏كند. در حوزه فلسفه دين، جريانهاي مرتبط با مقوله دين‏شناسي به پنج بخش ذيل، تقسيم مي‏شود: تيپ ياجريان بي‏تفاوت و بي‏درد نسبت به مقوله دين و دين‏شناسي، جريان يا جريانهاي روشنفكري غير ديني، جريانهاي روشنفكري ديني، تيپ يا چهره‏هاي خدمتگزار تفكر ديني، و جريان دين‏شناسي احياگرانه.

مي‏دانيم كه هر يك از اين تيپ‏ها يا جريانها ـ البته بجز بي‏دردان ـ ويژگيهاي مختص به خود دارند و در عرصه دين‏شناسي از جايگاه خاصي برخوردارند. روشنفكران غير ديني به دليل دردمندي و برخورداري از ذهن و انديشه خلاق مي‏توانند با طرح پرسش و ايجاد سوال در فرا روي دين مداران موجب توسعه و تعميق معرفت ديني بشوند؛ چنانكه روشنفكران ديني در عرصه دين‏شناسي نقش عمده‏اي ايفا مي‏كنند و خدمتگزاران تفكر ديني نيز در تهيه مواد خام زمينه‏ساز دين پژوهي عميق محسوب مي‏گردند؛ ولي احياگران تفكر ديني ـ كه عالمان رباني هستند ـ نقش قافله سالاري و مرجع فكري، اجتماعي و معنوي جامعه ديني را ايفا مي‏كنند.

اين نوع عملكرد در قلمرو ادبيات و هنر نيز قابل تطبيق و اجراست؛ يعني بر اساس الگوي ياد شده مي‏توان جريانها يا تيپهاي ادبي معاصر و غير معاصر (پس از ناديده گرفتن جريان ادبي و هنري التذاذي) را به پنج جريان و تيپ تقسيم كرد و مختصات هر كدام از آنها را مورد مطالعه قرار داد؛ يعني ادبيات بي‏درد و بي‏تعهد، جريان ادبي روشنفكري غير ديني (سكولار)، ادبيات روشنفكري ديني، ادبيات خدمتگزارانه و ادبيات احياگرانه. جريان ادبي بي‏درد، ادبيات اشرافيت و تيپ مرفهان است آنان به ادبيات به ديده تفنن يا سرگرمي مفيد مي‏نگرند؛ نظير قصيده‏هاي "اسب" ايرج ميرزا و عارفنامه‏هاي وي؛ امّا ادبيّات روشنفكري غير ديني با نوعي دردمندي و آرمان‏گرايي انساني آميخته است؛ هر چند ممكن است در گزينش ايدئولوژي و پايگاه فكري خاص به خطا رفته باشد و گمراهي را رواج دهد؛ مانند ادبيات ماركسيست ـ لنينيستي در كشورهاي وفادار به سوسياليسم ماركسيستي و پيروان آنها و يا جريانهاي ادبي آزادي طلب و استبداد ستيز غربگرا و ناسيوناليستها و ادبيات آزاديبخش در نهضتهاي غير ديني؛ چنانكه مرحوم نيما، اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و شاملو را مي‏توان از نمونه‏هاي جريان ادبي روشنفكران غير ديني شمرد.

ولي ادبيّات روشنفكري ديني (شيعي يا غير شيعي) زاييده ارزشها و انديشه ديني است؛ او مي‏خواهد با هنر و ادب خويش، جامعه را به ارزشها و نگرشهاي الهي فراخواند و با ارزشهاي ضد ديني مبارزه كند هر چند نتواند همچون احياگران عرصه ادبيات، شاهكاري جاودانه بيافريند. خدمتگزاران عرصه ادبيات، در يك يا چند فن ادبي متخصصند، يا ديوانها و شاهكارهاي كهن را تصحيح مي‏كنند و يا متخصص تفسير و تبيين ادبياتند؛ اما گروه ديگر، شاهكار آفرينان قلمرو عرفان و ادبياتند. اينان از دو ويژگي كلان برخوردارند: به لحاظ انديشه يا نگرش و نظام ارزشي به مقام عالم رباني يا ولي اللهي رسيده‏اند، و به لحاظ هنري و سخن آرايي نيز در اوج هستند كه حاصل تركيب آن دو، شاهكار و اثر جاودانه خواهد بود كه مصداق كامل آن: قرآن، نهج‏البلاغه و خطبه‏ها و نيايشهاي اهل بيت(ع) و بخشهاي عمده‏اي از آثار شاهكار آفريناني است كه از آبشخور ثقلين سيراب گشته و از شلعه‏هاي هنري و معرفت آن قبسي برگرفته‏اند؛ آنجاست كه :

 

گر شود دريا قلم بيشه مديد مثنوي را نيست پاياني پديد

مثنوي را نيست پاياني پديد مثنوي را نيست پاياني پديد

و يا

كس چو حافظ نگشود از رخ انديشه نقاب تا سر زلف عروسان سخن شانه زدند

تا سر زلف عروسان سخن شانه زدند تا سر زلف عروسان سخن شانه زدند


حضرت علي(ع) در شاهكار جاودانه خويش؛ يعني نهج‏البلاغه، همه را به صف احياگران دين و دردمندان ديندار فرا مي‏خواند و از فرو غلتيدن به منجلاب بي‏دردي و وادي خاموشان و دين‏گريزان بر حذر مي‏دارد: "الناس ثلاته: فعالم رباني و متعلم علي سبيل نجاة و همج رعاع، اتباع كل ناعق يميلون مع كل ريج لم يستضيئوا بنور العلم و لم يلجاوا الي ركن وثيق.8"؛ مردم سه دسته‏اند: عالمان رباني، و آموزنده‏اي كه در راه سعادت كوشاست و فرومايگاني رونده به چپ و راست كه پي هر بانگي مي‏روند و با هر بادي خم مي‏شوند نه از نور دانش فروغي يافته‏اند و نه به تكيه‏گاه استواري پناه برده‏اند.

اينك رسالت نسل انقلاب بويژه اهل هنر و انديشه چيست؟

بي‏هيچ ترديدي، رسالت ما آن است كه جامعه را از بند زنجير ادبيات و هنر بي‏درد نجات دهيم و ادبيات و هنر دردمند روشنفكري غير ديني را به دشت سرسبز هنر و ادب ديني فرا خوانيم و ادبيات ديني روشنفكري را به اوج ادبيات احياگرانه عروج دهيم.

پس، ادبيات و هنر ديني، آن هنر و ادبياتي است كه با دردمندي روشنفكري جوانه مي‏زند و در عرصه روشنفكري ديني رشد مي‏يابد و در قله احياگري يا مقام شخصيت رباني به بلوغ نهايي مي‏رسد و جاودانه مي‏شود:

 اي خدا بنماي جان را آن مقام كه در او بي حرف مي‏رويد كلام

كه در او بي حرف مي‏رويد كلام كه در او بي حرف مي‏رويد كلام

 

 

آري نقد جريان شناسانه شعر و ادب در حقيقت تازيانه سلوك، نردبان عروج و دعوت به پيمان ازلي است و اگر اين اصل بنيادين به عرصه نقد هنر و ادب پاي نگذارد، ادب و هنر دچار آفت و رخوت بي‏دردي و نكبت بت‏سازي و بت‏پرستي مي‏گردد و آنگاه راه آسمان بسته مي‏شود و فصل بي‏برگي و بيداد زمستان فرا مي‏رسد؛ اما بايد ديد ساختار و اركان ادبيات ديني و احياگرانه چيست؟ و اصولاً ويژگيهاي بارز آن كدام است؟

پاسخ اين پرسشها در گرو بررسي فشرده‏اي در قلمرو زير ساختها و اصول ادبيات انقلاب اسلامي است.

 

3. سبك ادبيات انقلاب اسلامي

ادبيات انقلاب اسلامي تداوم انقلاب ادبي قرآن و اهل بيت(ع) است كه در هزار و چهارصد سال پيش در مكه به منصه ظهور رسيد و در اندك زماني در جهان طنين افكند و وارد عرصه ادبيات فارسي شد و پس از ايجاد انقلاب تكاملي عظيم در پيام و هنر؛ بر اثر حاكميت ناصالحان، قرنها در عرصه فرهنگ ما ـ بخصوص در صد ساله اخير ـ كم‏رنگ يا وارونه مطرح شد و اينك با نهضت جهاني امام خميني(س) حياتي دوباره يافته و دنياي اسلام و ملتها را به انقلاب بنيادين ادبي و هنري فرا خوانده است:

 زلف آشوبي رب در شب هو پيچيده است در جهان و اعتصموا واعتصموا پيچيده است

در جهان و اعتصموا واعتصموا پيچيده است در جهان و اعتصموا واعتصموا پيچيده است

 

 

در نگاهي جريان شناسانه مي‏توان گفت: ادبياتي است كه از دردمندي انساني آغاز مي‏شود و در اوج خدا گونگي يا ادبيات احياگر به كمال نهايي مي‏رسد و اگر بخواهيم در عبارت كوتاهي تعريفي از آن ارائه دهيم، مي‏گوييم: ادبياتي است كه به لحاظ هنري از هنر و ادبيات قرآن و سنت تغذيه مي‏كند و به لحاظ پيام، آيينه انديشه عرفان متعالي است؛ ويژگيها يا زير ساختهاي بنيادين آن بدين قرار است:

1. پيوستگي با گذشته، زمان حاضر و اسلام: از ويژگيهاي بارز ادبيات انقلاب اسلامي پيوند با زمان، فرهنگ و انديشه گذشته و فرهنگ اسلامي است. قرآن كه بزرگترين شاهكار دنياست خود را مهيمن؛ يعني محيط بر اديان پيشين معرفي مي‏كند، با آنكه پيامش با همه زمانها و عصرها منطبق است. اين ويژگي را نهج‏البلاغه و روايات اهل بيت(ع) نيز واجدند. پس، ادبيات انقلاب اسلامي امكان ندارد از اين خصيصه قرآني بي بهره باشد. ادبيات انقلاب فرزند زمان خويش است؛ در عين اينكه سرمايه‏هاي گذشتگان را نيز بر دارايي خويش افزوده است و از سوي ديگر، به لحاظ لفظ و معنا ثقلين محور است و بيشترين ميزان تغذيه و تاثر از گذشتگان را به خود اختصاص داده است. اين ويژگي در غزليات حافظ و ديوان شمس و مثنوي مولوي بروشني پيداست. پس مي‏توان گفت كه ادبيات انقلاب اسلامي هم فرزند زمان خويش است و هم فرزند ميراث فرهنگي كهن و هم فرزند راستين اسلام.

2. آميختگي با درد و درد دين: ادبيات انقلاب، ادبيات ستيز با ارزشهاي غير الهي و حتي بت ساختن ارزشهاي عقلاني و علمي است. گدازه آتشيني است كه بر وادي بي‏دردي و بي‏تفاوتي و زرمداري و زورمداري فرو مي‏ريزد؛ يعني تازيانه حركت و سلوك از من زيستي به من عقلاني، و از من عقلاني به شخصيت رباني است به عبارت ديگر، ادبياتي است كه خود مظهري از اسما و صفات الهي است و ديگران را نيز رنگ الهي مي‏دهد و خدا گونه مي‏كند؛ پس با سرگرميهاي اشراف منشانه و انگل وارگي و حتي با تفننهاي علمي و عقلاني سرسازگاري ندارد به گفته مولوي:

 زين همرهان سست عناصر دلم گرفت شير خدا و رستم دستانم آرزوست

شير خدا و رستم دستانم آرزوست شير خدا و رستم دستانم آرزوست

 

 

كوتاه سخن آنكه دردمندي شاعر و هنرمند به رنگ جامعيت و تعالي شخصيت و يا به ميزان پيامبر گونگي و علي وارگي اوست. انقلاب اسلامي، شاعران و هنرمندان را علي‏گونه كرد در نتيجه، روح بلند ادبيات و هنر علوي را بر كالبد ادبيات و هنر اين مرز و بوم دميد، آنگاه شاهين احساس و تخيّل نيز اوج گرفت. امام خميني(س)، احياگر و بنيانگذار اين فرهنگ مي‏فرمايد: "هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايه‏داران مدرن و كمونيسم خون آشام و نابود كننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بي‏درد و در يك كلمه اسلام آمريكايي باشد. "

3. عرفان متعالي در عرصه انديشه و پيام: ادبيات پيشين ما ـ گذشته از ادبيات و هنر وادي عشق مجازي و غفلت زدگي ـ يا آيينه حماسه بود، يا تجلي عشق الهي و اولياي او، يا مظهر خرد و انديشه و يا ادبياتي بود سياسي و اجتماعي محض. از مصداقهاي ادبيات نوع اوّل، شاهكار جهاني و جاوداني حكيم فردوسي؛ و مصداق نوع دوّم، غزليات خواجه حافظ بود. ادبيات از نوع سوّم نيز در بخشهايي از سروده‏هاي حكيم سنايي و مثنوي مولوي؛ و نوع چهارم در دوره بازگشت (در عصر قاجاريه) برجستگي يافت.

عرفان ثقلين كه در عرفان ناب و متعالي امام(ره) تبلور يافت، ادبيات ما را به اوج قله جامعيت برد و آن را عاشقانه، عقلاني، حماسي و اجتماعي كرد. اين جامعيت يا به تعبيري وحدت در عين كثرت، جوهره عرفان متعالي است كه انديشه و پيام هنر و ادبيات انقلاب را از جريانها و سبكهاي ادبي ديگر متمايز مي‏سازد؛ چنانكه در عرصه فرقه‏ها و مسلكهاي عرفاني، در قلمرو دين‏شناسي معاصر، فلسفه انقلابها و عرصه فلسفه و فقه و كلام، راه جديدي فرا روي بشر معاصر مي‏گشايد.

عرفان متعالي عبارت از: نگرشي بر مبناي ثقلين محوري و همه جانبه به انسان، جهان و جامعه كه در آثار و انديشه‏هاي امام خميني(س) تبلور يافته است و بر اساس آن؛ دين، دنيا، سياست، علم و هنر و ادبيات و... هويت اسمأ اللهي، و انسان ماهيت خداگونگي پيدا مي‏كند. در اين نگرش، قرآن آيينه اسما و صفات الهي است و تجلي آن در آيينه انسان، شخصيتي است كه از مراحل شخصيت زيستي وعقلاني گذشته و جامع خرد برتر، عشق آتشين به حضرت حق و اولياي كامل، قدرت و توانايي برتر، حماسه عرفاني و تلازم با كثرت در عين وحدت است.

بنابراين، فصل حقيقي يا اساسي‏ترين وجه مميز هنر و ادبيات انقلاب اسلامي، همسويي با عرفان متعالي است وگرنه در تاريخ انقلاب قابل طرح نيست. يادآوري اين نكته لازم است كه صرف مذهبي‏بودن اثر ادبي ويژگي مشخص ادبيات انقلاب بودن نيست؛ چنانكه صرف حماسي بودن يا عقلاني بودن نمي‏تواند وجه مميز باشد و اين راهي است كه امام خميني(س) گشوده است     :

 

خرقه پوشان به وجود تو مباهات كنند پارسايان سفر كرده در آفاق شهود پي به يك غمزه اشراقي حشمت نبرند بعد از اين شرط نخستين سلوك اين باشد كه خط سير نگاه تو مراعات كنند

ذكر خير تو در آن سوي سماوات كنند با نسيم صلوات تو مناجات كنند گرچه صد مرحله تحصيل اشارات كنند كه خط سير نگاه تو مراعات كنن كه خط سير نگاه تو مراعات كنند

 

 

4. ثقلين محوري در عرصه هنر و سخن‏آرايي: ويژگي ساختاري ديگر در ادبيات انقلاب، ثقلين محوري در سخن آرايي و سبك ادبي است؛ همان‏گونه كه در قلمرو انديشه و پيام، گرايش به عرفان متعالي برجسته‏ترين ويژگي مضموني آن بود. البته، اثر پذيري ادبيات ما در عرصه سخن‏آرايي و حتي ساختار و قالب، از ادبيات قرآن و سنت به ادبيات انقلاب منحصر نمي‏شود، بلكه اين اثر پذيري در طول تاريخ ادبيات پرمايه فارسي، بويژه در سبك عراقي بسيار چشمگير بوده است. اين ويژگي ـ چنانكه در جاي خود به تفصيل از آن سخن گفته‏ايم ـ تنها به عرصه واژه‏ها و تركيبها منحصر نمي‏شود كه عرصه صور خيال، موسيقي و آهنگ سخن (قلمرو وزن و قافيه)، صناعت تضمين، بديع، ارتباط يا عدم لزوم ارتباط منطقي عمودي ميان بيتها و اصول و شيوه‏هاي خاص در نقد ادبي را نيز در بر مي‏گيرد.

بنابراين، يكي از اصول سبك‏شناسي ادبيات انقلاب اسلامي، عنايت به اصل ثقلين محوري در بعد سخن سازي و سخن آرايي است.

بايد توجه داشت كه اين ويژگيها در حد شاهكار معاصر و در مرحله طرح آرماني و عالم ثبوت مطرحند؛ ولي در عرصه مصداق و مرحله اثبات، هنوز با شاهكار عيني مطلوب فاصله بسياري وجود دارد و آن ـ چنانكه مطرح گرديد ـ به اين علت است كه حوزه‏هاي علميه دچار آفت ضعف هنر و ادبيات، و دانشگاهها دچار ضعف انديشه ديني هستند. پس، مي‏توان گفت كه شاهكار ادبي عصر انقلاب اسلامي هنوز متولد نشده است يا آنكه هنوز در دوران كودكي و دستكم در دوران خامي و نوجواني است. ادبيات دانشگاهي ما نيز يا دچار پيري است و يا در دوران پيري ياد كودكي كرده و ناخود را به جاي خود برگزيده است؛ ولي نمي‏توان از نظر دور كرد كه شاعران عصر انقلاب ـ در حد روشنفكري ديني نه شاهكار ـ در انعكاس احساس و انديشه عرفان متعالي يا عرفان ظلم ستيز و داراي تعهد الهي موفق بوده‏اند، هر چند در قلمرو سخن‏آرايي و حضور هنر و اصول سخن آرايي قرآني و مشرب اهل بيت(ع) بسيار ضعيف عمل كرده‏اند. به همين سبب، ادبيات انقلاب اسلامي از بعد اثر پذيري هنري از قرآن و سنت دچار كم خوني است و راه آن، توجه ويژه دانشگاه و حوزه به معارف و ادبيات و فنون ادبي قرآني و اهل بيت(ع) است. بديهي است كه ادبيات انقلاب اسلامي زاييده انقلاب ادبي اسلام است؛ ولي همه شاهديم كه در نظام ادبيات دانشگاهي ما انقلابي صورت نگرفته است. اينك آيا در وضعيت فعلي هنر در حوزه‏ها و وضعيت موجود انديشه و معارف دانشگاهي ـ بخصوص دانشكده‏هاي ادبيات ـ مي‏توان انتظار داشت كسي چون حافظ يا شاهكاري از سنخ مثنوي مولانا ظهور كند؟

در پايان، يك نكته را براي تكميل سخن مطرح مي‏كنم و آن پاسخ اين پرسش است كه: چه كسي مي‏تواند شاهكارهاي ادبي ـ عرفاني و جريانهاي ادبي، بويژه ادبيات انقلاب اسلامي را نقد و تحليل كند؟

جايگاه همزباني و همگونگي

در پاسخ اين پرسش به اختصار مي‏توان گفت كه نقاد ادبي بايد با اثر ادبي مورد نقد ـ نقد همه جانبه يا از بعدي محدود ـ سنخيت و همگونگي داشته باشد. براي مثال، نقد همه جانبه يك شاهكار ادبي؛ نظير ديوان حافظ يا مثنوي مولوي، مستلزم همگونگي و سنخيت در سه ركن بنيادين است: همگونگي در انديشه و نگرش، همگونگي در احساس، و همگونگي هنري. همگونگي در انديشه و نگرش به مفهوم اين است كه ناقد بايد از جنبه معرفت و شناخت جهان، انسان، دين و عرفان با مولانا كفو و مشابه باشد تا بتواند به دنياي انديشه عميق و ناپيدا كرانه وي راه يابد و با او همسخن شود و مولوي نيز با او وارد گفتگو گردد؛ چنانكه همگونگي در احساس ـ كه به مفهوم همدردي قلبي و دروني با مولاناست ـ مستلزم رسيدن به مقام شخصيت رباني و داشتن احساس و ذائقه عرفاني است وگرنه به گفته حافظ:

 

شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هائل كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها

كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها

و يا:

مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد

دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد

 

 

و به گفته مرحوم فخرالدين عراقي:

 دلستاني، دل ز من ناگه ربودي كاشكي آشنايي، قصه دردم شنودي كاشكي

آشنايي، قصه دردم شنودي كاشكي آشنايي، قصه دردم شنودي كاشكي

 

 

و مرحوم اوستا چه زيبا از همزباني با بي‏دردان بيزاري جسته است:

 از درد سخن گفتن و از درد شنيدن با مردم بي‏درد نداني كه چه دردي است

با مردم بي‏درد نداني كه چه دردي است با مردم بي‏درد نداني كه چه دردي است


مولانا نيز خوش سروده است:

 دومجرد شو مجرد را ببين عقل گردي، عقل را داني كمال عشق گردي، عشق را بيني جمال

ديدن هر چيز را شرط است اين عشق گردي، عشق را بيني جمال عشق گردي، عشق را بيني جمال

 

پس نقد شاهكار از بعد انديشه و پيام در گرو همفكري يا همزباني در انديشه و نگرش، و نقد از بعد شور و احساس در گرو همدلي يا همزباني در احساس و آتش دروني است؛ از همين روي، بزرگترين آفت ادبيات دنياي اسلام، تفكيك ميان تخصص در ادبيات و آشنايي عميق با الهيات و سپردن كرسي تدريس ادبيات حكمي و عرفاني دنياي اسلام به اهل عبارت است.

پايه ديگر ورود به دنياي شاهكارهاي عرفاني، همزباني در زيبايي‏شناسي ادبي و همگونگي هنري با شاهكارآفرينان است.

 عقل گردي، عقل را داني كمال عشق گردي، عشق را بيني جمال

عشق گردي، عشق را بيني جمال عشق گردي، عشق را بيني جمال

 

و يا:

مي نداند حال پخته هيچ خام پس سخن كوتاه بايد والسلام

پس سخن كوتاه بايد والسلام پس سخن كوتاه بايد والسلام

 

 

پس آنانكه ـ در حوزه و دانشگاه ـ مي‏خواهند خرقه تعليم يا نقد ادبيات حكمي و عرفاني و جريان‏شناسي در ادبيات را بر تن كنند بايد در سه زمينه به سير و سلوك جدي و بي‏وقفه بپردازند: سير و سلوك در قلمرو معرفت و شناخت اعم از فلسفي، كلامي، عرفان نظري و عملي و بويژه دين‏شناسي عميق؛ سير و سلوك معنوي براي قطع تعلقات و خانه‏تكاني دل از طريق روي‏آوري به تهجد، نيايش، سحرخيزي، عبادات و عمل صالح، كه:

 هر گنج سعادت كه خداداد به حافظ از يمن دعاي شب و ورد سحري بود

از يمن دعاي شب و ورد سحري بود از يمن دعاي شب و ورد سحري بود

و يا:

مي صبوح و شكر خواب صبحدم تا چند به عذر نيم‏شبي كوش و گريه سحري

به عذر نيم‏شبي كوش و گريه سحري به عذر نيم‏شبي كوش و گريه سحري

 

و سير و سلوك هنري؛ يعني كوشش براي فراگيري فنون و كسب تجربه‏ها در عرصه فنون سخن‏سازي و سخن‏آرايي است كه:

 نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد

عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد

و استاد شهريار نيز گفته است:

 

سالها دخمه خود ظلمت زندان كردم تا به ويرانه خود گنج قناعت جستم من هم از خود نرسيدم به ديار سيمرغ اگرم مرد سخن نام كني خود داني هنري نيست كه همسايه حرمانش نيست من هم اين كسب هنر از در حرمان كردم

تا دري رخنه به ميخانه رندان كردم قصر آمال و اماني همه ويران كردم طي اين باديه با رستم دستان كردم سالها خدمت مردان سخندان كردم من هم اين كسب هنر از در حرمان كردم من هم اين كسب هنر از در حرمان كردم

چكيده سخن

آسيبها و آفتهاي ادبيات در دو عرصه قابل بررسي است: آسيبهاي درون شخصيتي چون: عدم تخيل خلاق، يك بعدي‏نگري به آفرينه‏ها و عدم سنخيت ميان عالم و معلوم وعرصه روابط معلومات اهل هنر و ادب با زمان، گذشته و اسلام، كه بريدگي هر يك از اين روابط بر پيكره ادبيات آسيب جدي وارد مي‏سازد. از سوي ديگر، چون آفت‏شناسي و رشد ادبيات در گرو جريان‏شناسي ادبي است، بحث جريان‏شناسي مطرح گرديد و خاطرنشان شد كه بر اساس جريان‏شناسي در قلمرو دين‏شناسي و حوزه فلسفه دين، پنج جريان ادبي قابل شناسايي است: ادبيات بي‏تفاوت يابي درد، ادبيات روشنفكري غيرديني، ادبيات روشنفكري ديني، جريان ادبي خدمتگزار و جريان ادبي احياگرانه؛ و چون ادبيات ديني ـ كه عبارت از ادبيات روشنفكري ديني و احياگرانه يا شاهكار ادبي ديني بود ـ با تمام ويژگيهايش در چهره ادبيات انقلاب اسلامي تجلي كرده است؛ ويژگيهاي ادبيات انقلاب مطرح شد و اين نتيجه به دست آمد كه ادبيات انقلاب اسلامي يا ادبيات احياگرانه داراي چهار ويژگي اساسي است:

اول، پيوستگي با زمان، گنجينه‏هاي كهن و معارف ديني؛

دوّم، عرفان متعالي به لحاظ انديشه و پيام؛

سوّم، دردمندي ديندارانه

چهارم، ثقلين محوري در عرصه هنر و سخن‏آرايي.

اين ويژگيها، ادبيات انقلاب اسلامي و ديني ما را از سبكها و جريانهاي ادبي ديگر متمايز مي‏سازد و فصل سبز تازه‏اي به روي اهل ادب و هنر مي‏گشايد. در خاتمه به اين نكته اشاره شد كه آموزگار و نقاد ادبيات احياگرانه يا شاهكارهاي ادبي ـ عرفاني دنياي اسلام بايد با شاهكارآفرينان در سه زمينه همزباني و همگونگي داشته باشد: همزباني و همگونگي در انديشه و نگرش، همگونگي يا همدلي در احساس، و همزباني يا همگونگي در هنر و فنون سخن‏سازي و سخن‏آرايي. اين اصل اساسي در عرصه نقد، پاسداران امروز و آينده مرزهاي ادب و هنر را در سه قلمرو به سير و سلوك بي‏وقفه و جدي فرامي‏خواند: سير و سلوك علمي در حوزه انديشه و نگرش، سير و سلوك معنوي در حوزه خانه تكاني دل از تعلقات، و سير و سلوك هنري در عرصه آفرينه‏هاي ادبي .

برای حمایت از سایت ما بر روی صفحات زیر کلیک نمائید تا ما نیز با رغبت زیاد برای شما تحقیق بگذاریم :

 

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 

 لیست گزارش تخصصی ها

 

لیست پروژه های آماری دبیرستان

 

به کانال ما در تلگرام بپوندید :

 

 

به کانال تلگرام سایت ما بپیوندید
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 ساعت: 13:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درمورد تاثیر عبادت در تربیت و اخلاق

بازديد: 109
تحقیق درمورد تاثیر عبادت در تربیت و اخلاق

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

 

 

تاثیرعبادت در تربیت و اخلاق

چکیده

1. روح و اساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خداست، همان «ذکر الله » است که در آيه فوق به عنوان برترين نتيجه بيان شده است . البته ذکري که مقدمه فکر، و فکري که انگيزه عمل بوده باشد، چنان که در حديثي از امام صادق(ع) آمده است که در تفسير جمله « وَ لَذِکرُاللهِ اَکبَر» فرمود: «ذِکرُاللهِ عِندَما اَحَلَّ وَ حَرَّمَ » «ياد خدا کردن به هنگام انجام حلال و حرام» (يعني به ياد خدا بيفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد ) .

2. نماز وسيله شستشوي از گناهان و مغفرت و آمرزش الهي است چرا که خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مي کند، لذا در حديثي مي خوانيم : پيامبر(ص) از ياران خود سئوال کرد : «اگر بر در خانه يکي از شما نهري از آب صاف و پاکيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، آيا چيزي از آلودگي و کثافت در بدن او مي ماند؟ » در پاسخ عرض کردند : نه، فرمود : «نماز درست همانند اين آب جاري است، هر زمان که انسان نماز مي خواند گناهاني که در ميان دو نماز انجام شده است از ميان مي رود » و به اين ترتيب جراحاتي که بر روح و جان انسان از گناه مي نشيند، با مرهم نماز التيام مي يابد و زنگارهايي که بر قلب مي نشيند زدوده مي شود .

3. نماز سدي در برابر گناهان آينده است، چرا که روح ايمان را در انسان تقويت مي کند، و نهال تقوي را در دل پرورش مي دهد، و مي دانيم «ايمان» و «تقوي» نيرومندترين سد در برابر گناه است، و اين همان چيزي است که در آيه فوق به عنوان نهي از منکر بيان شده است و همان است که در احاديث متعددي مي خوانيم: افراد گناهکاري بودند که شرح حال آن ها را براي پيشوايان اسلام بيان کردند فرمودند : غم مخوريد، نماز آن ها را اصلاح مي کند و کرد .

4. نماز، غفلت زداست، بزرگترين مصيبت براي رهروان راه حق آن است که هدف آفرينش خود را فراموش کنند و غرق در زندگي مادي و لذائذ زود گذر گردند . اما نماز به حکم اين که در فواصل مختلف، و در هر شبانه روز پنج بار انجام مي شود، مرتباً به انسان اخطار مي کند، هشدار مي دهد، هدف آفرينش او را خاطر نشان مي سازد، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مي کند و اين نعمت بزرگي است که انسان وسيله اي در اختيار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه قوياً به او بيدار باش گويد .

5. نماز خودبيني و کبر را در هم مي شکند، چرا که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پيشاني بر خاک در برابر خدا مي گذارد، خود را ذره کوچکي در برابر عظمت او مي بيند، بلکه صفري در برابر بي نهايت .پرده هاي غرور و خودخواهي را کنار مي زند، تکبر و برتري جويي را در هم مي کوبد . به همين دليل حضرت علي(ع) در آن حديث معروفي که فلسفه هاي عبادات اسلامي در آن منعکس شده است بعد از ايمان نخستين عبادت را که نماز است با همين هدف تبيين مي کند مي فرمايد : «خداوند ايمان را براي پاکسازي انسان ها از شرک واجب کرده است و نماز را براي پاکسازي از کبر».

6. نماز وسيله پرورش، فضايل اخلاق و تکامل معنوي انسان است، چرا که انسان را از جهان محدود ماده و چهار ديوار عالم طبيعت بيرون مي برد، به ملکوت آسمان ها دعوت مي کند، و با فرشتگان هم صدا و هم راز مي سازد، خود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مي بيند و با او به گفتگو بر مي خيزد . تکرار اين عمل د رشبانه روز آن هم با تکيه بر روي صفات خدا، رحمانيت و رحيميت و عظمت او مخصوصاً با کمک گرفتن از سوره هاي مختلف قرآن بعد از حمد که بهترين دعوت کننده به سوي نيکي ها است اثر قابل ملاحظه اي در پرورش فضائل اخلاقي در وجود انسان دارد . لذا در حديثي از امير مؤمنان علي(ع) مي خوانيم که در فلسفه نماز فرمود : «نماز وسيله تقرب هر پرهيزگاري به خداست ».

7. نماز به ساير اعمال انسان ارزش و روح مي دهد- چراکه نماز روح اخلاص را زنده مي کند، زيرا نماز مجموعه اي است از نيت خالص و گفتار پاک و اعمال خالصانه، تکرار اين مجموع در شبانه روز بذر ساير اعمال نيک را در جان انسان مي پاشد و روح اخلاص را تقويت مي کند . لذا در حديث معروفي مي خوانيم که امير مؤمنان علي(ع) در وصاياي خود بعد از آن که فرق مبارکش با شمشير ابن ملجم جنايتکار شکافته شد فرمود: «الله الله في الصَّلوﺓِ فَاِنَّها عَمُودُ دينِکُم» «خدا را، خدا را درباره نماز، چرا که ستون دين شماست » مي دانيم هنگامي که عمود خيمه درهم بشکند يا سقوط کند هر قدر طنابها و ميخ هاي اطراف محکم باشد اثري ندارد، همچنين هنگامي که ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود اعمال ديگر اثر خود را از دست خواهند داد . در حديثي ديگر از امام صادق(ع) مي خوانيم :«نخستين چيزي که در قيامت از بندگان حساب مي شود نماز است اگر مقبول افتاد ساير اعمالشان قبول مي شود، و اگر مردود شد ساير اعمال نيز مردود مي شود. » شايد دليل اين سخن اين باشد که نماز رمز ارتباط خلق و خالق است، اگر به طور صحيح انجام گردد قصد قربت و اخلاص که وسيله قبولي ساير اعمال است در او زنده مي شود، و گرنه بقيه اعمال او مشوب و آلوده مي گردد و از درجه اعتبار ساقط مي شود .

8. نماز قطع نظر از محتواي خودش با توجه به شرائط صحت دعوت به پاکسازي زندگي مي کند، چرا که مي دانيم مکان نمازگزار، لباس نمازگزار، فرشي که بر آن نماز مي خواند، آبي که با آن وضو مي گيرد و غسل مي کند، محلي که در آن غسل و وضو انجام مي شود، بايد از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاک باشد کسيکه آلوده به تجاوز و ظلم، ربا، غصب، کم فروشي، رشوه خواري و کسب اموال حرام باشد چگونه مي تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابراين تکرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتي است به رعايت حقوق ديگران .

9. نماز علاوه بر شرايط صحت شرايط قبول، يا به تعبير ديگر شرايط کمال دارد که رعايت آن ها نيز يک عامل مؤثر ديگر براي ترک بسياري از گناهان است . در کتب فقهي و منابع حديث، امور زيادي به عنوان موانع قبول نماز ذکر شده است از جمله مسئله شرب خمر است که در روايات آمده:« نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر اين که توبه کند» و در روايات متعددي مي خوانيم : «از جمله کساني که نماز آن ها قبول نخواهد شد پيشواي ستمگر است .» و در بعضي از روايات ديگر تصريح شده است که نماز کسي که زکات نمي پردازد قبول نخواهد شد، و همچنين روايات ديگري که مي گويد : خوردن غذاي حرام يا عجب و خود بيني از موانع قبول نماز است، پيدا است که فراهم کردن اين شرايط قبولي تا چه حد سازنده است !

10. نماز روح انضباط را در انسان تقويت مي کند، چراکه دقيقاً بايد در اوقات معيني انجام گيرد که تأخير و تقديم آن هر دو موجب بطلان نماز است، همچنين آداب و احکام ديگر در مورد نيت و قيام و قعود و رکوع و سجود و مانند آن که رعايت آن ها، پذيرش انضباط را در برنامه هاي زندگي کاملاً آسان مي سازد . همه اين ها فوايدي است که در نماز، قطع نظر از مسئله جماعت وجود دارد و اگر ويژگي جماعت را بر آن بيافزاييم که روح نماز همان جماعت است- برکات بي شمار ديگري دارد که اين جا جاي شرح آن نيست، به علاوه کم و بيش همه از آن آگاهيم

 

تاثیر نماز در تربیت

 نماز به عنوان مولفه اصلی تربیت دینی نقش اصلی را در ایجاد هویت دینی ایفا می نماید. واژه تربیت نیز از آنجایی اهمیت پیدا می کند که نماز نقشی تربیتی در زندگی فردی واجتماعی انسان دارد و تداوم این نقش تربیتی منجر به هویت یابی دینی می گردد.

اهمیت طرح مسئله

فریضه نماز به عنوان نماد و مشخصه اصلی اسلام سیاسی کانون توجه غرب بوده است. آنان در امپراتوری رسانه ای خود هرجا که می خواهند تصویری خشن از مسلمانان نشان دهند صف های طویل نماز جماعت آنان را در کنار صحنه های انفجار و ترور نشان می دهند. ارائه هویتی تمدن ستیز از مسلمان نمازگزار در فیلم های سینمایی و هالیوودی نیز دنبال می گردد. این همان تصویر تحقیر شده ای است که رودلف والنتیو در فیلم معروف “شیخ” ارائه می دهد واین تصور هنوز باقی است. در پس همه این تصاویر تهدید مربوط به جهاد )jihad( پنهان شده است. یعنی تصویری که روزی مسلمانان دنیا را تسخیر کنند.”(1)

ارائه چنین تصویری تحقیقا دارای زمینه های فرهنگی بوده است و دانش شرق شناسی که نگاه غربیان به شرق و مسلمانان است درخدمت این استراتژی بوده است.

انقلاب اسلامی ایران که انقلاب گل در مقابل گلوله بود و هویتی تمدن ساز از مسلمان نمازگزار ارائه داد ضربه ای کاری بر پیکر این گونه شرق شناسی زد. تلقی اسلام خشونت و تمدن ستیز را به اسلام هویت و تمدن ساز تبدیل نمود.

نماز به عنوان نماد عبودیت خدا و نفی سلطه هر موجود غیرالهی پیام اصلی انقلاب اسلامی ایران بود. نماز به عنوان نماد و پیام اصلی انقلاب بزرگ ملت ایران دارای پیام های سیاسی، فرهنگی واجتماعی نیز هست. اثرات اجتماعی و فرهنگی آن در نمازهای جمعه و جماعات بروز بیشتری می یابد. ارتباط متقابل، تعامل و گفتگو میان مسلمانان هم عقیده که به قصد قربه الی الله در صفی واحد گرد آمده اند در انجام این فریضه الهی است که جنبه عملی به خود می گیرد. عملکرد رسانه های ارتباطی در بازتاب فریضه نماز یک کنش فرهنگی هوشمندانه را می طلبد که بتواند مخاطبین و مخصوص نسل جوان را به وادی عمل به فریضه نماز ترغیب نماید. در اینجا نقش تربیتی و هدایتی رسانه های ارتباطی برجسته می گردد. رسانه ارتباط بین هویت و نماز را برجسته می کند و اینکه نماز چه نقشی رادر گفتمان هویت بازی می کند؟ چرا هویت دینی از مباحث عمده مربوط به هویت است؟!

 

 

1- تبیین مفاهیم اصلی

1-1 چیستی هویت

هویت مجموعه ای از علائم آثار مادی، زیستی، جامعه ای، فرهنگی و روانی است که موجب شناسایی فرد از فرد، گروه از گروه یا اهلیتی از اهلیت دیگر (فرهنگی از فرهنگ دیگر) می شود. هویت را در مقیاس فردی بنا به تقدم تاریخی به هویت خونی، هویت خاکی و هویت فرهنگی تقسیم می کنند. هویت دینی بخشی از هویت فرهنگی است.(2)

هویت آگاهی از خود و ویژگی های مشترک در زمینه هایی مانند طبقات اجتماعی، مذهب، قومیت و جنسیت است. امروزه انواع مختلفی از هویت مانند هویت علمی، قومی، جنسی و منطقه ای وجوددارد. آخرین موج هویت سازی که در حال حاضر در جهان مطرح شده “هویت جهانی و بین المللی” است که به واسطه ارتباطات، تعاملات و مبادلات انسانی در سطح دنیا وجود دارد.

هویت و نیاز به آن پیامدهای دوگانه ای دارد: از طرفی خودآگاهی و توجه به هویت و آگاهی از مسائل مشترک دینی، ملی و... است و منجر به ارتباط با دیگران می شود و از سوی دیگر همین خودآگاهی و “این همانی” ایجاد شده احتمالا به جدا شدن با دیگران بینجامد. بر این پروسه نام غیریت سازی می شود نهاد یعنی شکل گیری هویتی از خود با برجسته نمودن بیگانه ای دیگر. ادوارد سعید نویسنده برجسته مسلمان و آمریکایی در کتاب مهم شرق شناسی نوع نگاه غرب به شرق (مسلمان) را در جهت ایجاد هویتی برای خویشتن به نحو مبسوط تبیین می نماید. غرب تصویری )Image( از شرق برای خود ایجاد می نماید. این تصویر منفی و مخدوش منجر به ایجاد تصویری منفی از غرب در نگاه شرقیان و در تقابل با آن )Image( می گردد. این تصویر )Image( در راستای هویت سازی به نحو مطلوب به کار می آید. از این رو غرب به نماد قدرت و سرکوب گری در نظر شرقیان جلوه می نماید. نکته مهم این است که تلاشها و جنبش هایی که در زمینه هویت خواهی صورت می گیرد، عمدتا ضد قدرتهای سرکوب گر ودر جهت اجرای عدالت و مبارزه با بی عدالتی است. اما به دلیل ایجاد خرده قدرت هایی در درون خود باعث به وجود آمدن مشکل در برقراری ارتباط و گفتگو با دیگران می شود. در گزارش کنفرانس جهانی یونسکو (مکزیکوسیتی 1982) در مورد سیاست های فرهنگی تعریف مناسبی از هویت به شرح زیر ارائه گردید؛

“هویت هسته مرکزی شخصیت فردی و اجتماعی انسان است و می تواند به اعمال و تصمیمات فردی و جمعی شکل داده و روندی را به وجود می آورد که یک جامعه را در عین حفظ مشخصات خودش قادر به توسعه سازد.”(3)

امروزه بحث های مربوط به هویت، بحران هویت، هویت دینی و آگاهی دینی به دلایل تاریخی، روابط نامتناسب قدرت بین فرادستان و فرودستان در عرصه جهانی در کانون توجه قرار گرفته است. در جوامع انقلابی و در حال گذار که دارای هویت دینی هستند از هویت دینی در ساخت کلی اجتماع و تحکیم هویت در حال تحول جامعه استفاده می شود. در جامعه دینی ایران هویت دینی خط قرمز ارزشهاست و فریضه نماز اصلی ترین نماد هویت دینی است.

از این رو به تبیین مفهوم دین به عنوان یک امر قدسی و از طرف دیگر به عنوان یک عنصر بنیانی هویت ساز می پردازیم.

 

 

1-2- دین

اگر به تاسی از دکارت در پی آن باشیم که برای تعریف یک مفهوم به دنبال وضوح و تمایز باشیم،باید گفت که در تعریف دین با مشکلاتی مواجه خواهیم بود. براین اساس تفکیک میان تمایز مفهوم دین و وضوح مفهوم دین ضروری است. در تعریف دین یک بخش سلبی و یک بخش ایجابی وجود دارد. بخش سلبی آن به تمایز مفهوم دین مرتبط است و بخش ایجابی به وضوح آن ارتباط پیدا می کند.

دین مفهومی متمایز از معنویت، زیستن اخلاقی، عرفانی نگری، تعبد، ایمان، خشکه مقدسی، خرافه پرستی است. این هفت مفهوم مفاهیم نزدیک به دین هستند ولی یقینا دین نیستند. لذا ثابت می شود که مثلا دین خشکه مقدسی و یا خرافه پرستی نیست.

در عرصه وضوح تعریف دین باید تعریفی از دین ارائه شود که نه مانع افراد باشد، نه جامع اغیار، نه خوشبینانه باشد ونه بدبینانه.(4)

دین به مجموعه پیچیده ای از وحی، آموزه، کلام، فلسفه، عرفان، فقه و بالاتر از همه اخلاق گفته می شود. به عبارتی دین به الگوهای اندیشه، رفتار و فرهنگ مبتنی بر وحی اطلاق می گردد که معتقد است زندگی در چارچوب و براساس وحی موجب آرامش دنیایی و رستگاری ابدی می شود.(5) دین همراز جوامع انسانی است، دین نظامی اعتقادی و عبادی است که انسان را در بعدی مقدس و استعلایی قرار می دهد. در هستی شناسی انسان دیندار نوع کیهان شناسی )cosmology( درباره منشاء جهان، مناسکی خاص، قواعدی اخلاقی، رابطه ای با امر قدس و خلاصه کلام تمام آنچه ستون های یک دین اصلی را می سازند وجود دارد.(6)

دین اصلی ترین نقش را در شکل گیری تمدن بشری داشته است. نام انسان با نام دین در تاریخ کهن بشری گره خورده است. ماکس وبر جامعه شناس شهیر آلمانی با نگارش کتاب “اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری” به ایضاح مبسوط نقش دین در شکل گیری تمدن صنعتی غرب پرداخت. لذا پرداختن به نقش دین در شکل گیری هویت فرهنگی ودینی یک ملت شایسته توجه است. نماز که در لسان رسول خاتم(ص) ستون دین است، الگوی رفتاری مبتنی بر وحی الهی می باشد. با لحاظ نمودن فریضه نماز، دین به مولفه ای هویت بخش تبدیل می گردد. لذا به تبیین مفهوم نماز نیز می پردازیم.

 

 

1-3- نماز

نماز به عنوان یک فریضه الهی، کنشی هویت بخش است و در درجه اول به یک بنده مومن که فقط در مقابل خدا سر طاعت فرود می آورد، هویت دینی می بخشد. تسلیم و طاعت در برابر خدا مستلزم ایستادگی در مقابل هرگونه نظام سلطه است که آزادی انسان ها را هدف قرار می دهد. بنابراین سجده و طاعت در برابر ذات اقدس الهی مستلزم آزادی از هرگونه نظام سلطه ای است که انسانها را به بند می کشد. نماز به عنوان نماد بندگی انسان در مقابل خدا با نیت قربه الی الله آغاز می گردد و خداوند به بزرگی و عظمت یاد می شود (الله اکبر.) اوست که پدیده ها و انسان را هستی بخشیده و بازگشت همه به سوی اوست. عبارت الله اکبر 85 مرتبه در نمازهای یومیه تکرار می گردد و در آن ضمن یاد کردن خدا به عظمت و بزرگی خط بطلان کشیدن بر طاغوت و هرگونه ساختار سلطه گری است که انسانها را بر خلاف فطرتشان که آزادی از بندگی غیرخدا خلق شده اند، به بند می کشاند. آنجا که در سوره حمد “الحمدلله رب العالمین” می گوییم، بر پرورش و آفرینش هستی و جهان به دست مقتدر خداوند تاکید می نماییم و بر هویت بندگی خود در مقابل خدا تاکید می نماییم. خداوند سایه رحمتش را بر همگان گسترده و در توبه را بر روی غفلت کنندگان باز گذاشته. نماز گزار تنها چنین خدایی را پرستش می کند و تنها از وی کمک می خواهد.

فریضه نماز ضمن اینکه یک کنش فردی جهت ارتباط با ذات اقدس الهی است دارای سویه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی نیز می باشد. همگرایی این مولفه های متاثر از نماز منجر به ایجاد یک هویت مشترک برای تمام برپا دارندگان این فریضه الهی می گردد که برخی از آنان تبیین می گردد.

 

 

1-3-1- تاثیرات اخلاقی نماز

دوری از گناه، تقویت نیروی تحمل مصائب و سختی ها، ادب آموزی، کبرزدایی، احترام به حقوق دیگران، دوری از غیبت و تکبر، معاشرت بری از خشونت با مردم و پایبندی به عدالت از پیامدهای مثبت اخلاقی نماز است.

همگرایی مولفه های فوق منجر به ایجاد هویتی با صفت دینی می گردد حال اگر صفات اخلاقی فوق به صورت فصل مشترک افراد یک جامعه درآید در این صورت آن جامعه دارای هویت دینی می گردد.

در تاثیرات مثبت نماز در پالایش اخلاق فردی ذکر مثالی از تاریخ صدر اسلام شایسته توجه است.

مسلم بن عقیل که در فراز و گریز از دست نیروهای عبیدالله بن زیاد در کوفه بود صاحب یک فرصت تاریخی جهت دفع شر این دشمن قسم خورده اسلام و اهلیت گردید ولی همان موقع به یاد حدیث نبوی “الایمان قید الفنک” ایمان اجازه نمی دهد که مسلمان ولو به کسی که بیرون مرز دینی خودش هست تجاوز کند” می افتد و از کشتن ابن زیاد منصرف می گردد.

رویکرد مسلم در اینجا رویکردی آرمان گرایانه، استعلایی و معطوف به اخلاق عملی در اسلام است، این رویکرد آرمانگرایانه مسلم تاثیرات و پیامدهای مهم سیاسی در تاریخ اسلام داشته است. در صورتی که رویکرد واقع گرا در عرصه سیاست معتقد به راه و روش دیگر است. از دیگر ویژگی های اخلاقی نمازگزاران که کنشی معطوف به جمع است رعایت امانت و وفای به عهد نسبت به دیگران است. (والذینهم لامانتهم و عدهم راعون(.)7)

البته امانت مفهوم وسیعی دارد. هر یک از نعمت های الهی امانتی از امانات او هستند. پست های اجتماعی و مخصوصا مقام حکومت از مهمترین امانات است خیانت در امانت جزء زشتی ها و بدی هاست که هرگز با روح نمازگزار سازگار نیست.

 

 

1-3-2- تاثیرات اجتماعی نماز

یکی از جنبه های اجتماعی نماز که در ایجاد هویت مشترک برای مومنان موثر است نظم و انضباط در امور است. قرآن کریم در این باره می فرماید: “فاقیموا الصلاه ان الصلواه کانت علی المومنین کتابا موقوفا. نماز را برپا دارید که به راستی نماز وظیفه ثابت و معینی است برای مومنان.”(8)

برگزاری نماز به صورت جماعت و فرادا در ساعات معینی از شبانه روز و به سوی یک قبله مشترک، وحدتی در عین کثرت می باشد که شرط عملی شدن آن انضباط در امور و پیامد طبیعی آن، هم اجتماعی شدن و هم وحدت می باشد.

نمازگزاران در عمل معطوف به اجتماع خود حق معلومی از اموالشان را برای تقاضا کنندگان و محرومان در نظر می گیرند، (والذین فی اموالهم حق معلوم. للسائل و المحروم(.)9) مهمترین عامل این کنش اجتماعی نماز است. نماز به نمازگزار می گوید حقوق دیگران را استیفا کن. با خدا رابطه ایجاد نما و وقتی با خدا رابطه پیدا کردی رزق را از او می طلبی. مسلمان نمازگزار برخی از الفاظ ذکر را جمع بر زبان می آورد مثل “نعبد” یا “نستعین”. متکلم مع الغیر آوردن دعاها و خیر دیگران را خواستن و دیگران را در خیر خود سهیم دانستن، انسان را وا می دارد به اینکه در مسائل اقتصادی هم دیگران را فراموش نکند.

 

 

1-3-3- تاثیرات سیاسی نماز

مسجد درصدر اسلام هم کانون عبادت و یاد خدا بود و هم مکان تجهیز سپاه برای جهاد، ساماندهی به امور جاریه شهروندان، محل جمع آوری وجوهات شرعی و مالیات بردارایی و هم تریبون سیاسی مذهبی جهت روشنگری شهروندان.

ادای نماز به جماعت ونمازهای جمعه که امام با تشریفات خاص به ادای نماز وایراد خطبه ها می پردازد و شهروندان را به رعایت تقوی وانضباط در امور فرا می خواند دارای سویه های دقیق سیاسی و فرهنگی است. در این گونه جماعات اجماعی بین مسلمین جهت پرداختن به معضلات گریبانگیر جامعه اسلامی شکل می گیرد. باتاثیرپذیری از فلسفه نماز و نمازهای جماعات و جمعه است که امام خمینی(ره) سیاست را علم هدایت انسانها به صراط مستقیم و در حقیقت راه و روش انبیا(ع) می داند.

نکته قابل توجه این است که صف های نماز جمعه و جماعات مسلمین نیز بیشترین پوشش خبری و رسانه ای دولت های غربی را به خود اختصاص داده است و هرجا که درصدد هجمه تبلیغاتی و سیاسی به مسلمین هستند نمازگزاران اهل جمعه و جماعت را به خشونت متهم می نمایند. برجسته نمودن نقش سیاسی نماز در جهان ارتباطات امروزه مسئله ای پیش روی کارشناسان و رسانه های ارتباطی یک دولت دینی است که درصدد تقویت هویت دینی جامعه دیندار است.

شبکه های وسیع مساجد در سراسر کشور تاثیری عظیم و شگفت آور، هم در پیروزی انقلاب اسلامی و هم در دفاع از آن در دوران هشت سال جنگ تحمیلی داشت. مسجد تجلی گاه اسلام سیاسی و در حقیقت نماز سیاسی و سلطه ستیز است.

مسجد عملا محل تجهیز و آماده سازی نیروهای مردمی در دفاع از انقلاب اسلامی بوده از این رو جمعی از امامان جمعه و جماعات در همین مساجد به دست دشمنان انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند.

تامل واندیشه در تک تک آیات و عبارات و انکار در نماز پیوسته یاد نمودن خداوند به یکتایی، عظمت وبزرگی و بخشندگی و مهربانی است. برای عملی نمودن این ذکرها در صحنه زندگی باید دست را بر سینه شیاطین درون و برون زد و در عرصه زندگی اجتماعی و فردی سلطه ستیزی نمود. تفسیر امام خمینی(ره) از نماز و هسته اصلی آن یعنی سوره حمد نیز تفسیری سیاسی است و در اینجا امام(ره) سیاست را علم پیامبران و علم هدایت انسانها می داند. نماز سیاسی کنشی صرفا فردی و منقطع از اجتماع نیست. این نماز روح بخش و حرکت آفرین است. به عبارتی کنش معطوف به جهاد و تلاش در راه خداست. از این رو پیامبر خاتم(ص) رهبانیت و عبادت بریده از اجتماع را مردود اعلام می کند و رهبانیت امت خود را جهاد و تلاش در راه خدا می داند.

اگر مطابق تعریف حضرت امام(ره) سیاست را علم هدایت انسان بنامیم، سوره حمد یکی از سیاسی ترین سوره های قرآن کریم است. اگر قدرت را هسته اصلی علم سیاست بدانیم، آیه دوم سوره حمد بر قدرت بی همتای ذات اقدس الهی تاکید می کند.

آیات سوم و چهارم ضمن تاکید بر بخشندگی و مهربانی خدای متعال بر بندگانش، عدالت الهی در روز جزا را تبیین می نمایند.

در سوره حمد اقتدار الهی ملازم با عدل الهی ذکر گردیده است، یعنی از منظر دینی قدرت سیاسی بدون عدالت نامشروع و حرکت در خط گمراهان است.

در آیه پنجم تمام مخلوقات عالم از جمله اشرف مخلوقات (انسان) از ذات اقدس الهی به عنوان تنها منبع قدرت طلب یاری می نمایند.

استمداد طلبی انسان از درگاه خدای متعال جهت هدایت به صراط مستقیم و راه نعمت یافتگان است نه راه گمراهان و مغضوبین درگاه الهی.

سوره مبارکه حمد در حقیقت درس نامه زندگی بشر است. زندگی بشر بنا به طبع انسانیش یک زندگی اجتماعی است. صورت بندی زندگی اجتماعی انسان نیز در علم سیاست می گنجد، اگر انسان را کانون زندگی اجتماعی بدانیم، این انسان در تمام مراحل زندگی خویش در حیطه اقتدار ذات اقدس الهی است.

 

 

2- رابطه دین و هویت یابی انسان

جهت ایضاح مسئله واحد تحلیل خود را انسان و هویت یابی او از طریق دین قرار می دهیم.

نقطه عزیمت هویت یابی دینی فطرت انسان است. فطره الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله. انسانها دارای فطرت خداشناسی و فطرت عبادت هستند، لیکن این احساس گاهی به صورت شعور ناآگاهانه و گاهی با کمک وحی به شعور آگاه تبدیل شده و به سوی کمال حرکت می کند. حرکت هدفمند انسانها در مسیر فطرت، فصل مشترکی را در بین آنان ایجاد می نماید که در عرصه زندگی اجتماعی نیز خود را بروز می دهد، دغدغه مشترک به هویت مشترک میل پیدا می کند که ما این هویت مشترک را هویت دینی می یابیم.

هویت دینی، خود مولفه ای از واحدی بزرگتر به نام هویت فرهنگی است. در تکاپوی هویت بخشی دین به نسل جوان نمی توان حرکت را با انقطاع شروع کرد و از گذشته تاریخی و فرهنگ کهن یک ملت برید. بنابراین در تکاپوی کمال به سوی آینده از منظر فرهنگی باید نگاهی به گذشته داشت.

بستر مهم رودخانه هویت ایرانی، دین است. ایرانیان همیشه ذهن مشغول و دل نگران دین بوده اند ومی کوشند که در زندگی شان خدا به وجهی حاضر و ناظر باشد.

هویت دینی اساس انسجام جامعه ایرانی در طول تاریخ بوده است. منجی عدالت گستر و دولت عدالت پیشه نیز آرمان ایرانیان خصوصا در شکل تشیع آن بوده است . با نگاهی به گذشته این امر مبرهن و آشکار است که هرگونه موج دین ستیز که در جدال با هویت دینی ایرانیان بوده با شکست مواجه گردیده است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی، دین به کانون وحدت و هویت ملت ایران تبدیل گردید. شعارهای آن روز که از رسانه ملی و از زبان جوانان ایرانی شنیده می شد غالبا حول کانون دین است.

شهادت در راه دین و الگوپذیری از امام حسین(ع) که در کربلا و به دست دشمنان دین اسلام به شهادت رسید، گفتمان حاکم در هنگامه جنگ تحمیلی بود.

شهادت طلبی و آ رزوی لقاء الله فقط با داشتن مبانی دینی است که مفهوم پیدا می کند و ملتی در پی شهادت است که هویت دینی داشته باشد.

هویت دینی در هنگامه دیگر ازتاریخ ملت ایران خبرساز و تاریخ ساز گردید.

در آغاز دهه 40 خورشیدی که مکاتب لیبرالیسم، ناسیونالیسم و مارکسیسم در قالب جبهه ملی ایران و حزب توده باهمدستی استبداد داخلی واستعمار خارجی سرکوب گردید، هویت یابی دینی در قالب حرکت استعمار ستیزانه حضرت امام(ره) و همچنین روشنفکران بومی و دینی آغاز گردید.

در عرصه عمل سیاسی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه با ارائه تعریفی از خود دینی و هویت دینی استبداد داخلی و استعمار خارجی را در قالب شاه - آمریکا و اسرائیل به مبارزه طلبید.

موج بازگشت به خویشتن و تاکید بر هویت دینی به روشنفکران جامعه ایران گسترش یافت.

در تبیین چرایی و چگونگی انقلاب اسلامی ملت ایران تمامی اندیشمندان غربی بر هویت دینی و فرهنگی آن اشتراک نظر دارند. تا آنجا که میشل فوکو فیلسوف شهیر فرانسوی به گزارشگر بزرگ انقلاب ایران تبدیل شد و انقلاب اسلامی ملت ایران را دارای بعد معنویت گرا و در حقیقت روح یک جهان بی روح نامید.

لذا موج هویت یابی دینی که در آغاز دهه 40 خورشیدی با رهبری حضرت امام(ره) آغاز گردید به پیروزی یک انقلاب ضد استبدادی و ضداستعماری در سالهای پایانی دهه پنجاه انجامید.

شعار بنیانی “نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی” تاکید بر همین هویت دینی و ملی است که در مقابل “غیر” خارجی فریاد گردید.

فرجام سخن

 

 

در مقاله پژوهشی که از نظر گذشت در پی پاسخ به سوالات زیر بودیم:

نماز چه نقشی را در گفتمان هویت بازی می کند؟! و چرا هویت دین ارتباطی ناگسستنی با نماز دارد؟!

از آنجا که مطابق روایت معصوم(ص) نماز، ستون دین است و انقلاب ملت ایران انقلابی دینی بود، نماز به نماد هویت بخش حکومت جمهوری اسلامی ایران تبدیل گردید.

روایت فوق تاثیر نماز درعرصه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در ایران و انعکاس آن در جهان بود.

به لحاظ فرهنگی و تاریخی نیز ملت ایران همواره ملتی دیندار بوده است و هویت فرهنگی آن مشخصا هویتی دینی است. در نظر گاه ملت ایران دولت عدالت گستر همواره در قامت یک دولت دینی تجلی پیدا می کند. دولت دیندار وعدالت گستر نیز نمی تواند منقطع از فریضه نماز قائم گردد.

لذا نماز مولفه اصلی تربیت دینی انسان ایرانی در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و جامعه اخلاقی درسایه گفتمان هویت بخش نماز و دین شکل می گیرد.

اصولا هویت دینی با اقامه فریضه نماز شکل می گیرد. با هجوم امواج رسانه ای غرب و موجهای توفنده جهانی شدن داشتن هویت دینی و ملی نقش مهمی در جهت مقابله با این امواج ایفا می نماید. لذا اهمیت اقامه نماز سیاسی - عبادی و هویت بخش از مرز یک واجب شرعی در عرصه خصوصی زندگی عبور می نمایدو به ابزار و سلاح دفاع از هویت دینی و ملی در مقابل امواج تهاجم بیگانگان تبدیل می گردد.

از این رو گفتمان هویت بخش دین و باور به اقامه فریضه هویت بخش نماز پیوسته و سینه به سینه و نسل به نسل باید به باز تولید خود بپردازد.برهمگان نیز مبرهن است که نقش اصلی را در باز تولید گفتمان دینی و الهی برعهده اهالی فرهنگ و اندیشمندان است.

یکی از بهترین و بارزترین برنامه‌های تربیتی کار آمد و مطلوب عبادت است، چون عبادت نقش بسیار اساسی و مهمی در تربیت انسان دارد، سبب رشد و کمالات اخلاقی و تربیتی انسان می‌شود، زیرا عبادت و تقید و تعبّد به مبانی اعتقادی و تربیتی است که استحکام بخش پیوند همیشگی انسان با خدا است.

عبادت همان پیوند است که میان بنده و خدا وجود دارد و الزام آور است که همه فروع و شعبه‌های تربیت از آن سرچشمه می‌گیرد.

 

عبادت بدین معنا همه زندگی را شامل و پرتو می‌افکند، زیرا اسلام این حقیقت را بدرستی درک کرده و به این لحاظ عبادت را پایه اصلی قرار داده و آیین زندگی را بر شالودة آن پایه‌ریزی کرده است و در بسیاری از آیات قرآن، صفت (عبد) برای انبیاء و صالحان ذکر گردیده است و به عنوان برتری اوصاف معرفی شده است.

بالاتر از آن هر انسان مؤمن مکلّف در مقام خواندن تشهد نماز حداقل روزانه نه بار بهترین خلاق خدا را با وصف عبودیت یاد آوری کند و آن قدر اهمیت دارد که درود سلام بر صالحان را باید به رسالت بر زبان و دل جاری کند و این اهمیت بیانگر این واقعیت است که مراتب عبودیت مقدّم بر مراتب رسالت است.

 

 

مفهوم شناسی عبادت

«عبادت در لغت به معنای اطاعت خاضعانه است که بنابراین هر نوع اطاعت و پیروی کردنی عبادت نیست، بلکه تنها طاعت و پیروی همراه با خضوع و تسلیم عبادت است». با توجه به این، هر کاری که به قصد اطاعت و پیروی همراه با خاضعانه از دستورات خداوند متعال انجام شود، عبادت است.

اما عبادت در معنای دیگری نیز به کار می‌رود؛ عبادت در این معنا به هر نوع کاری که به قصد اطاعت و پیروی از خدا انجام شود اطلاق نمی‌شود، بلکه تنها به کارهای اطلاق می‌شود که فی نفسه بیانگر عبودیت و بندگی هستند. به عبارت دیگر، عبادت به معنای دوم به کارهای اطلاق می‌شود که انسان از آن جهت که بنده خدا است آن‌ها را انجام می‌دهد. در واقع، این افغان: «به منظور اظهار عبودیت و بندگی و نهایت خضوع و تسلیم در برابر خداوند و به قصد تقرّب به او انجام می‌شود». 

 

 

جلوه‌های عبادت

عبادت اقسام مختلفی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

الف) نماز

نماز نقش بسیار اساسی و مهمی در تربیت انسان دارد، اگر ما به آیات قرآن مجید و سیره تربیتی معصومان (ع) به دقت مطالعه کنیم به خوبی می‌فهمیم که نماز آثار فراوان مادی و معنوی را به همراه دارد، در همین زمینه قرآن مجید می‌فرماید: «و اقم الصلاه ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر.... ؛ نماز را بر پادار، که نماز (انسان را) از زشتها و گناه باز می‌دارد».

و در آیه دیگر می‌فرماید: «اقم الصلاه لذکری ؛ نماز را برای یاد من به پادار.»

این آیه می‌فرماید: علت غایی برای همه عبادتها یاد خدا است، از نظر زبان و یا دل، کسی که به یاد خدا باشد مرتکب گناه نمی‌شود و این چنین نمازی انسان را از گناه و پلیدی نگه می‌دارد ولی عملی عبادی که تنها صورتی از نماز داشته باشد از چنین خاصیتی بی‌بهره است.

قرآن کریم در آیه دیگر می‌فرماید: «و استعنوا بالصبر و الصلاه و انها لکبیره الاّ علی الخاشئین ؛ از صبر و نماز یاری جویید (و با استقامت و مهار هوسهای درونی و توجّه به پروردگار، نیرو بگیرید) و این کار جز برای خاشعان گران است».

فخر رازی در تفسیر کبیر می‌گوید: «ولعصر ان الانسان لفی خصر... ؛ مراد از عصر، نماز عصر است» و در آنجا چند قولی دیگر را هم نقل می‌کند، ولی از نظر امام خمینی (ره) مراد از عصر، عصر ظهور امام زمان (عج) است زیرا عصر را به معنای عصاره می‌دانند یعنی عصاره امام زمان: اما نظر فخر رازی آنست که مراد از «ولعصر» نماز عصر است و یک روایت هم از پیامبر اکرم (ص) به عنوان دلیل می‌آورد و می‌گوید:

یک روز یک زن صیحه زنان آمد خدمت پیامبر اکرم (ص) و عرض کرد: یا رسول الله! همه اصحاب بیرون بروند من با شما کار دارم پیامبر اکرم (ص) به اصحاب فرمود: شما بیرون بروید و دنبال مطلب را چنین ادامه می‌دهد و می‌گوید: زن گفت یا رسول الله من زن شوهرداری بودم و زنا دادم و از این زنا آبستن شدم و بچه که از زنا به دنیا آمد و او را در خمیره سرکه خفه کردم و سرکه نجس شده بود او را هم به مردم فروختم. پیامبر اکرم (ص) در جواب آن زن فرمود: به گمانم نماز نمی‌خوانی: «انّی ظننت انک ترکت صلاه العصر» پیامبر اکرم (ص) فرمود: می‌دانی چرا در این چاه افتاده‌ای چون نماز نمی‌خوانی». 

 

 

آثار تربیتی نماز

از این آیات و روایات معصومان دو چیز را می‌توان برداشت کرد یکی جنبة منفی و دیگری جنبة مثبت، اما جنبة منفی این روایت می‌گوید آن زن که نماز نخواند و یا آن مرد که نماز نمی‌خواند در چاه می‌افتد و بعضی موقع انسان در چاه که نمی‌توان آن را از چاه بیرون آورد یعنی کاری می‌کند که آبروی پنجاه ساله‌اش را می‌برد اگر زن یا مرد در زنا یا لواط و به بعضی از گناهان کبیره دچار گردد نه تنها حیثیّت خودش را به باد داده بلکه شخصیت اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی خود را نیز برده است.

اما جنبة مثبت روایت این است که اگر یک مرد و یا یک زن نماز بخواند و به نماز اهمیت بدهد و نمازش را ترک نکند و این نماز او را از گرفتار شدن به لغزش‌های اخلاقی، فرهنگی و تربیتی نجات می‌دهد، قرآن مجید هم همین را می‌گوید: «و استعنوا با لصبر و الصلاه ؛ از صبر و نماز یاری جویید».

پیشوایان دینی ما درباره نماز بسیار سفارش کرده‌اند پیامبر اکرم (ص) موقع رحلتش مرتب می‌فرمود: «امتی الصلاه و ما ملکت ایمانکم؛ یعنی به دو چیز خیلی اهمیت بدهید: یکی به نماز، دیگری به زیر دست امت من».

همچنین امام صادق (ع) نزدیک رحلتش تمام بستگانش را جمع کرد و فرمود: «کسی که نمازش را سبک بشمارد شفاعت ما اهل بیت شامل حال او نمی‌شود».

همه ما می‌دانیم که راه نجات ما داخل شدن در بهشت در سایه شفاعت اهل بیت ممکن است ما باید با شفاعت اهل بین وارد بهشت شویم و امام صادق (ع) می‌فرماید کسی که نمازش را سبک شمارد شفاعت ما اهل بیت شامل حال او نمی‌شود، نه این که نماز نمی‌خواند بلکه نماز می‌خواند ولی نماز را سبک می‌شمارد و سهل انگاری در نماز می‌کند و اهمیت به نمازش نمی‌دهد.

به همین مضمون روایت از پیامبر اکرم (ص) داریم که می‌فرماید: «کسی که نمازش را سبک شمارد شفاعت ما شامل حال او نمی‌شود».

 

 

ب) روزه

روزه یکی از عبادات مهم اسلامی است که در متون دینی ما تأکید فراوان بر آن شده است، چون روزه نقش بسیار اساسی و مهمی در تربیت انسان دارد و این مطلب را می‌توان از قرآن مجید و روایات معصومان (ع) به خوبی استفاده کرد، که روزه آثار فراوان جسمی، اجتماعی و معنوی را به همراه دارد، زیرا قرآن مجید در همین زمینه می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلّکم تتّقون ؛ این افراد که ایمان آورده‌اید، روزه بر شما نوشته شد همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شده تا پرهیزکار شوید».

آنچه که از این آیه مبارکه به خوبی استفاده می‌شود، روزه ابعاد گوناگونی دارد، و آثار فراوانی از نظر مادی و معنوی در وجود انسان می‌گذارد، که از همه مهمتر بعد اخلاقی و تربیتی آن است.

 

فلسفه روزه

یکی از فوائد مهم روزه این است، روح انسان را تلطیف، و اراده انسان را قوی و غرایز او را تعدیل می‌کند. روزه‌دار باید در حال روزه با وجود گرسنگی و تشنگی از غذا و آب و همچنین لذت جنس چشم بپوشد و عملاً ثابت کند که او همچون حیوان در بند اصطبل و علف نیست او می‌تواند زمام نفس سرکش را به دست گیرد، بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد.

در حقیقت بزرگترین فلسفه روزه همین اثر روحانی و معنوی آن است، خلاصه روزه انسان را از عالم حیوانیت ترقی داده و به جهان فرشتگان صعود می‌دهد، جمله (لعلّکم تتّقون ؛ باشد که پرهیزکار شوید) اشاره به همه حقایق است.

حضرت علی (ع) درباره فلسفه روزه چنین می‌فرماید: «خداوند روزه را از این جهت تشریح فرموده که روح اخلاص در مردم پرورش یابد».

همچنین رسول خدا (ص) می‌فرماید: «روزه سیری در برابری آتش دوزخ است» شاید این روایت اشاره به این موضوع باشد.

تو همچنین روایت از امام صادق (ع) داریم که می‌فرماید: «الصوم یسود وجهه...؛ روزه صورت شیطان را سیاه می‌کند».

و نیز در روایت دیگری از پیامبر (ص) می‌خوانیم که می‌فرماید: «بهشت دری دارد (سیراب شده) که تنها روزه داران از آن وارد می‌شوند».

آنچه که از این روایات معصومان (ع) به خوبی استفاده می‌شود که روزه سبب رشد و تکامل اخلاقی و تربیتی انسان می‌شود.

 

 

1/3) آثار تربیتی روزه

اثر اجتماعی روزه بر هیچ کس پوشیده نیست روزه یک درس مساوات و برابری در میان افراد جامعه می‌دهد، با انجام این گونه دستور مذهبی، افراد متمکن هم وضع گرسنگان و محرومان جامعه را به طور محسوب درک کنند و هم با صرفه جوئی در غذای شبانه روزی خود می‌توانند به کمک آن‌ها بشتابند.

البته ممکن است با توصیف کردن حال گرسنگان و محرومان جامعه، ثروتمندان را متوجه حال گرسنگان ساخت، ولی اگر این مساله جنبه حس و عینی به خود بگیرد اثر دیگری دارد، روزه به این موضوع مهمی اجتماعی رنگ حس می‌دهد. در همین زمینه روایت از امام صادق (ع) داریم که هشام بن حکم از علت وجوب روزه پرسید، امام (ع) در پاسخ آن فرمود: «روزه به این دلیل واجب شده که میان فقیر و غنی مساوات قرار گردد، این به خاطر این است که غنی طعم گرسنگی را بچشد و نسبت به فقیر ادای حق کند، چرا که اغنیاء معمولا هر چه را بخواهند برای آن فراهم است، خدا می‌خواهد میان بندهای خود مساوات باشد، و طعم گرسنگی و درد و رنج را به اغنیاء بچشاند تا به ضعیفان و گرسنگان رحم کنند».

از این فرمایش امام صادق (ع) استفاده می‌شود که روزه یک درس مساوات به جامعه می‌دهد تا این که ثروتمندان جامعه از حال فقیران و محرومان جامعه آگاه شوند و محرومان جامعه را فراموش نکنند و کمک و یاری آن بشتابند.

 

 

2/3) اثر بهداشتی و درمانی روزه

«در طب و همچنین در طب قدیم اثر معجره آسان امساک در درمان انواع بیمارها به ثبوت رسیده، زیرا می‌دانیم عالم بسیار از بیمارها، زیاده روی در خوردن غذاهای مختلف است، چون مواد اضافی، جذب نشده به صورت چربیهای مزاحم در نقاب مختلف بدن، یا چربی و قند اضافی، در خون باقی می‌ماند، این مواد اضافی در لابلای عضلات بدنی در واقع لجنزارها متعغّنی برای پرورش انواع میکروبهای بیماری‌های عفونی است و در این حال بهترین راه مبارزه با این بیماریها نابود کردن این لجنزار از طریق امساک و روزه است».

همچنین روایت از پیامبر اکرم (ص) در همین زمینه داریم که می‌فرماید: «روزه بگیرید تا سالم شوید» و نیز در روایت دیگری می‌فرماید: لمعده خانة تمام دردها است و امساک بالاترین داروهای آن است».

آنچه که از این روایت فهمیده می‌شود، که بسیار از مرضهای خارجی و داخلی به واسطة روزه گرفتن خوب می‌شود و این مطلب در نظام پزشکی امروزی ثابت شده است.

 

 

ج) دعا چیست؟

یکی از مهمترین برنامه‌های تربیتی مطلوب و کار آمد دعا است. اگر ما به آیات قرآن مجید و روایات معصومان (ع) نگاه کنیم می‌فهمیم که دعا آثر فراوان مادی و معنوی دارد، زیرا که قرآن مجید در درسور مزمل به پیامبر اکرم (ص) خطاب می‌کند که از این نیرو کمک بگیرد.

«بسم الله الرحمن الرحیم؛ یا ایها الذین؛ قسم الیل الاقیلا، نصفه او نقصل منه قلیلا؛ اوزد علیه و رتل القران ترتیلا، انّا سنلقی علیک قولاً ثقیلا، انّ ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا؛ ان لک فی النهار سبحاً طویلا؛ و اذکر اسم ربکّ و تبتّل الیه تبتیلا؛ ای جامه به خود پیچیده!، شب راه جز کمی به پاخیز؛ یعنی از شب را، یا کمی از آن کم کن؛ یا بر نصف آن بیفزای و قرآن را با دقت و تأمل بخوان، چرا که ما به زودی سخن سنگین به تو القا خواهیم کرد؛ مسلمانان نماز و عبادت شبانه پا بر جا تر و با استقامت‌تر است؛ و تو در روزه تلاش مستمر و طولانی خواهی داشت؛ و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند».

آنچه که از این آیات استفاده می‌شود این است که خداوند به پیامبر (ص) خطاب می‌کند که اگر می‌خواهی این بار سنگین را به منزل برسانی نیرو از خارج بگیر و بعد آن نیرو خارج را بیان می‌کند، اول نماز شب و دوم قرآن خواندن و سوم دعا و ذکر خداست خداوند متعال به حبیب و پیامبرش امر می‌کند که اگر بخواهی این بار سنگین را به منزل برسانی باید در زندگی تو دعا باشد راز و نیاز با خدا باشد. خداوند متعال در سوره دیگری می‌فرماید: «قل ما یعبأ بکم ربّی لولا دعاؤکم؛ بگو پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد».

دعا از نظر قرآن مجید فوق العاده اهمیت دارد و برعکس از دعا نکردن، با خدا رابطه نداشتن و راز و نیاز نکردن با خدا بسیار مذمت شده است.

قرآن مجید می‌فرماید: «ادعونی استجب لکم؛ پروردگار شما گفته است مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیریم، و دنبال آیه می‌فرماید: «ان الذین یستکبرون عن عبادتی سید خلون جهنّم و اخرین؛ کسانی که از عبادت من تکبر ورزند، بزودی با ذلت وارد دوزخ می‌شوند.»

اگر ما روش تربیتی پیامبر (ص) و ائمّه طاهرین (ع) را مطالعه کنیم می‌بینیم که هیچ چیزی را به اندازه دعا و مناجات با پروردگار خود با ارزش ندانستند، همه خواهش‌ها و آرزوهای دل خود را با محبوب واقعی در میان می‌گذاشت و بیش از آن که به مطلوب‌های خود اهمیت بدهند به خود طلبی و راز و نیازها اهمیت می‌دادند و هیچ وقت احساس خستگی هم نمی‌کردند. نه تها خود خود آنان به نیایش علاقه‌مند بودند که با اصحاب و پیروان خودشان نیز بسیار سفارش به دعا می‌کردند و این روش را برای تربیت اخلاقی و فرهنگی کار آمد می‌دانستند.

امام صادق (ع) می‌فرماید: «دعا سلاح مومن و ستون دین و نور آسمان‌ها و زمین است»

رسول خدا می‌فرماید: «دعا از نیزه آهنین نافذتر است و نیز می‌فرماید: دعا نافذتر است از نیزه آهنین».

 

آثار تربیتی دعا

 آنچه که از این آیات قرآن کریم و سیره معصومان (ع) استفاده می‌شود که دعا و ذکر خداوند غیر از آنکه اثار معنوی و پاداش آخرتی دارد اگر مورد اجابت قرار گیرد آثار مادی و معنوی نیز خواهد داشت. در همین زمینه، سیف تمار می‌گوید: «شنیدم امام صادق (ع) می‌فرماید: بر شما باد به دعا کردن، زیرا کارسازترین وسیله‌ای که شما را به خدا نزدیک می‌سازد دعا است....».

و نیز علاء بن کامل از همان امام بزرگوار نقل می‌کند که به من فرمود: «برتو باد به دعا کردن، زیرا این عمل شفای هر دردی است».

ما از تاکیدات پیشوایان دین و به خصوص امام صادق استفاده می‌کنیم که در دعا و ذکر خدا آثار فراوان نهفته است.

هم آثار جسمی و روانی و هم آثار معنوی، زیرا ذکر خداوند در میان بسیاری از بیماریها و اختلالات جسمی به گونه غیر مستقیم است زیرا: «در روان شناسی ثابت شده است که شمار زیادی از مرضهای خاص بدنی منشأ روانی دارد و با دستیابی به رفاء و سلامت روحی مشکلات این چنین از میان می‌رود».

دعا و ذکر خدا به صورت‌های مختلف جلوه می‌کند، همچنان که آثار فردی و اجتماعی بسیار سازنده در تربیت انسان‌ها دارد و از سوی وسیله و ابزار بسیار کار آمد در اختیار پدران و مادران به ویژه مسئولان نظام آموزشی و تربیتی و با جدّی گرفتی دعاهای کمیل، ندبه و توسل و.... است که در بین اقشار جامعه در تمام سطوح مختلف و تشکیل مراسم دعاها و نیایش‌ها و با ایجاد زمینه‌های این گونه تربیتی مناسب فضای روانی و فکری، جامعه را به سوی کمالات معنوی پیش برده و بدین وسیله راه نفوذ در اخلاق، عقائد دینی و فرهنگی را بر مهاجمان شرور فرهنگی و دشمنان خدا و خلق او سد کنند همچنان که پیشوایان دین (ع) این روش را در زندگی اجتماعی و فرد خودشان داشته‌اند.

 

جمع بندی و نتیجه‌گیری

عبادت در فرهنگی تربیتی پیشوایان معصوم (ع) به ویژه پیامبر اکرم (ص) بالاترین درجات بندگی یک انسان است، عبادت پیمودن راه تقید، پرهیزکاری و گذر از مرتبه ساده عبودیت به مرحله کمال عبودیت است و با این تعبیر پس عبودیت یک وصف حقیقی است که حاصل و ثمر عبادت محسوب می‌شود.

عبادت همان پیوند حقیقی و اقرار قلب و با ارکان بدن به تکالیف دینی و عبادی و اطاعت از دستورات خدا و پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) می‌باشد این اقرار قلبی مداوم و تلقین مستمر به قلب، در عمل و زبان و اعضا ظهور می‌یابد رفته رفته نفس مختار را در سطریه خود در می‌یاورد قلب و دل او را پیوسته متوجه خویش می‌سازد و از بنده سرکشی عبد مطیع می‌سازد.

بنابراین عبادت انسان را از عبودیت ساده و عمومی به عبودیت تکامل یافته و خاص می‌رساند و وارد حوزه صالحان و پاکان می‌نماید و از بندگی فطری و جبری فراتر برده و او را به سوی بندگی از روی اراده و میل هدایت می‌کند.

عبادت الهی در انسان، همان بندگی فطری است که با ظهور و جریان آن در فکر و قلب و عمل افراد بشر، به عنوان موجود مختار در سطح کمال یافته و بسیار عالی تربیتی تحقق می‌یابد.

هیچ چیزی شریفتر، کامل‌تر و کارسازتر برای انسان، از مقام عبودیت حق نیست و حتی رسیدن به مقام رسالت ولایت نیز متوقف بر بندگی و عبودیت خالصانه می‌باشد

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است در یک چیز است : یاد حق و غیر او را از یاد بردن. قرآن کریم در یک جا به اثر تربیتی و جنبه تقویتی روحی عبادت اشاره می کند و می گوید : نماز از کار بد و زشت باز می دارد. خداوند می فرماید:«اتْلُ مَا أُوحِىَ إِلَيْك مِنَ الْكِتَبِ وَ أَقِمِ الصلَوةَ إِنَّ الصلَوةَ تَنهَى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكبرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصنَعُونَ (عنكبوت/45 )»: آنچه را از كتاب آسمانى به تو وحى شده تلاوت كن ، و نماز را بر پا دار كه نماز ( انسان را ) از زشتى ها و منكرات باز مى دارد و خداوند مى داند شما چه كارهائى انجام مى دهيد .در این آیه براى دلدارى و تسلى خاطر و تقويت روحيه و ارائه خط مشى كلى و جامع - به پيامبر كرده دو دستور به او مى دهد : نخست مى گويد آنچه را از كتاب آسمانى ( قرآن ) به تو وحى شده تلاوت كن .اين آيات را بخوان كه هر چه مى خواهى در آن است : علم و حكمت ، نصيحت و اندرز ، معيار شناخت حق و باطل ، وسيله نورانيت قلب و جان ، و مسير حركت هر گروه و هر جمعيت . بخوان و در زندگيت به كار بند ، بخوان و از آن الهام بگير ، بخوان و قلبت را به نور تلاوتش روشن كن . بعد از بيان اين دستور كه در حقيقت جنبه آموزش دارد ، به دستور دوم مى پردازد كه شاخه اصلى پرورش است ، مى گويد : و نماز را بر پا دار ( و اقم الصلوة ) .

 

سپس به فلسفه بزرگ نماز پرداخته مى گويد : زيرا نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز مى دارد. طبيعت نماز از آنجا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل بازدارنده يعنى اعتقاد به مبدء و معاد مى اندازد داراى اثربازدارندگى از فحشاء و منكر است . انسانى كه به نماز مى ايستد ، تكبير مى گويد ، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر مى شمرد ، به ياد نعمتهاى او مى افتد ، حمد و سپاس او مى گويد ، او را به رحمانيت و رحيميت مى ستايد ، به ياد روز جزاى او مى افتد ، اعتراف به بندگى او مى كند ، از او يارى مى جويد صراط مستقيم از او مى طلبد ، و از راه كسانى كه غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه مى برد ( مضمون سوره حمد ) . بدون شك در قلب و روح چنين انسانى جنبشى به سوى حق و حركتى به سوى پاكى و جهشى به سوى تقوا پيدا مى شود . براى خدا ركوع مى كند ، و در پيشگاه او پيشانى بر خاك مى نهد ، غرق در عظمت او مى شود و خودخواهى ها و خود برتربينى ها را فراموش مى كند .

 

شهادت به يگانگى او مى دهد گواهى به رسالت پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلّم مى دهد .بر پيامبرش درود مى فرستد و دست به درگاه خداى بر مى دارد كه در زمره بندگان صالح او قرار گيرد ( تشهد و سلام ) . همه اين امور موجى از معنويت در وجود او ايجاد مى كند ، موجى كه سد نيرومندى در برابر گناه محسوب مى شود . هنگامى كه آماده مقدمات نماز مى شود خود را شستشو مى دهد پاك مى كند ، حرام و غصب را از خود دور مى سازد و به بارگاه دوست مى رود همه اين امور تاثير بازدارنده در برابر خط فحشاء و منكرات دارد .منتها هر نمازى به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منكر مى كند ، گاه نهى كلى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود . ممكن نيست كسى نماز بخواند و هيچگونه اثرى در او نبخشد هر چند نمازش صورى باشد هر چند آلوده گناه باشد ، البته اين گونه نماز تاثيرش كم است ، اين گونه افراد اگر همان نماز را نمى خواندند از اين هم آلوده تر بودند .بنابراین : نهى از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادى دارد و هر نمازى به نسبت رعايت شرايط داراى بعضى از اين درجات است . در دنباله آيه اضافه مى فرمايد ذكر خدا از آن هم برتر و بالاتر است ( و لذكر الله اكبر ) .

 

ظاهر جمله فوق اين است كه بيان فلسفه مهمترى براى نماز مى باشد ، يعنى يكى ديگر از آثار و بركات مهم نماز كه حتى از نهى از فحشاء و منكر نيز مهمتر است آنست كه انسان را به ياد خدا مى اندازد كه ريشه و مايه اصلى هر خير و سعادت است ، و حتى عامل اصلى نهى از فحشاء و منكر نيز همين ذكر الله مى باشد ، در واقع برترى آن به خاطر آنست كه علت و ريشه محسوب مى شود .اصولا ياد خدا ، مايه حيات قلوب و آرامش دلها است ، و هيچ چيز به پايه آن نمى رسد : الا بذكر الله تطمئن القلوب : آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان دلها است ( سوره رعد آيه 28 ) . اصولا روح همه عبادات - چه نماز و چه غير آن - ذكر خدا است ، اقوال نماز ، افعال نماز ، مقدمات نماز ، تعقيبات نماز ، همه و همه در واقع ، ياد خدا را در دل انسان زنده مى كند . در آيه 14 سوره طه نیزاشاره به اين فلسفه اساسى نماز شده و خطاب به موسى مى گويد :« اقم الصلوة لذكرى» : نماز را بر پا دار تا به ياد من باشى . به هر حال گر چه نماز چيزى نيست كه فلسفه اش بر كسى مخفى باشد ، ولى دقت در متون آيات و روايات اسلامى ما را به ريزه كاريهاى بيشترى در اين زمينه رهنمون مى گردد :

 

1 - روح و اساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خدا است ، همان ذكر الله است كه در آيه فوق بعنوان برترين نتيجه بيان شده است . البته ذكرى كه مقدمه فكر ، و فكرى كه انگيزه عمل بوده باشد ، چنانكه در حديثى از امام صادق (عليه السلام) آمده است كه در تفسير جمله«و لذكر الله اكبر» فرمود : «ذكر الله عند ما احل و حرم »: ياد خدا كردن به هنگام انجام حلال و حرام ( يعنى به ياد خدا بيفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد ) .

 

2 - نماز وسيله شستشوى از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است چرا كه خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مى كند ، لذا در حديثى مى خوانيم : پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) از ياران خود سؤال كرد : «لو كان على باب دار احدكم نهر و اغتسل فى كل يوم منه خمس مرات ا كان يبقى فى جسده من الدرن شىء ؟ قلت لا ، قال : فان مثل الصلوة كمثل النهر الجارى كلما صلى كفرت ما بينهما من الذنوب» : اگر بر در خانه يكى از شما نهرى از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد ، آيا چيزى از آلودگى و كثافت در بدن او مى ماند ؟ . در پاسخ عرض كردند : نه ، فرمود : نماز درست همانند اين آب جارى است ، هر زمان كه انسان نمازى مى خواند گناهانى كه در ميان دو نماز انجام شده است از ميان مى رود . و به اين ترتيب جراحاتى كه بر روح و جان انسان از گناه مى نشيند ، با مرهم نماز التيام مى يابد و زنگارهائى كه بر قلب مى نشيند زدوده مى شود .

 

3 - نماز سدى در برابر گناهان آينده است ، چرا كه روح ايمان را در انسان تقويت مى كند ، و نهال تقوى را در دل پرورش مى دهد ، و مى دانيم ايمان و تقوى نيرومندترين سد در برابر گناه است ، و اين همان چيزى است كه در آيه فوق به عنوان نهى از فحشاء و منكر بيان شده است ، و همان است كه در احاديث متعددى مى خوانيم : افراد گناهكارى بودند كه شرح حال آنها را براى پيشوايان اسلام بيان كردند فرمودند : غم مخوريد ، نماز آنها را اصلاح مى كند و كرد .

 

4 - نماز ، غفلت زدا است ، بزرگترين مصيبت براى رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كنند و غرق در زندگى مادى و لذائذ زود گذر كردند ، اما نماز به حكم اينكه در فواصل مختلف ، و در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود ، مرتبا به انسان اخطار مى كند ، هشدار مى دهد ، هدف آفرينش او را خاطر نشان مى سازد ، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مى كند و اين نعمت بزرگى است كه انسان وسيله اى در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قويا به او بيدار باش گويد .

 

5 - نماز خود بينى و كبر را در هم مى شكند ، چرا كه انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پيشانى بر خاك در برابر خدا مى گذارد ، خود را ذره كوچكى در برابر عظمت او مى بيند ، بلكه صفرى در برابر بى نهايت . پرده هاى غرور و خود خواهى را كنار مى زند ، تكبر و برترى جوئى را در هم مى كوبد .

به همين دليل على (عليه السلام) در حديث معروفى كه فلسفه هاى عبادات اسلامى در آن منعكس شده است بعد از ايمان ، نخستين عبادت را كه نماز است با همين هدف تبيين مى كند مى فرمايد : «فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك و الصلوة تنزيها عن الكبر ... »: خداوند ايمان را براى پاكسازى انسانها از شرك واجب كرده است و نماز را براى پاكسازى از كبر .

 

6 - نماز وسيله پرورش ، فضائل اخلاق و تكامل معنوى انسان است ، چرا كه انسان را از جهان محدود ماده و چهار ديوار عالم طبيعت بيرون مى برد ، به ملكوت آسمانها دعوت مى كند ، و با فرشتگان همصدا و همراز مى سازد ، خود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مى بيند و با او به گفتگو برمى خيزد . تكرار اين عمل در شبانه روز آنهم با تكيه روى صفات خدا ، رحمانيت و رحيميت و عظمت او مخصوصا با كمك گرفتن از سوره هاى مختلف قرآن بعد از حمد كه بهترين دعوت كننده به سوى نيكيها و پاكيها است اثر قابل ملاحظه اى در پرورش فضائل اخلاقى در وجود انسان دارد . به همین خاطر در حديثى از امام على عليه السلام مى خوانيم كه در فلسفه نماز فرمود :« الصلوة قربان كلى تقى» : نماز وسيله تقرب هر پرهيزكارى به خدا است .

 

7 - نماز به سائر اعمال انسان ارزش و روح مى دهد - چرا كه نماز روح اخلاص را زنده مى كند ، زيرا نماز مجموعه اى است از نيت خالص و گفتار پاك و اعمال خالصانه ، تكرار اين مجموع در شبانه روز بذر ساير اعمال نيك را در جان انسان مى پاشد و روح اخلاص را تقويت مى كند .بنابراین در حديث معروفى مى خوانيم كه امير مؤمنان على (عليه السلام) در وصاياى خود بعد از آن كه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد فرمود : «الله الله فى الصلوة فانها عمود دينكم» : خدا را خدا را در باره نماز ، چرا كه ستون دين شما است .

 

مى دانيم هنگامى كه عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط كند هر قدر طنابها و ميخهاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد ، همچنين هنگامى كه ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود اعمال ديگر اثر خود را از دست خواهد داد . در حديثى از امام صادق (عليه السلام) آمده :«اول ما يحاسب به العبد الصلوة فان قبلت قبل سائر عمله ، و ان ردت رد عليه سائر عمله» : نخستين چيزى كه در قيامت از بندگان حساب مى شود نماز است اگر مقبول افتاد سائر اعمالشان قبول مى شود ، و اگر مردود شد سائر اعمال نيز مردود مى شود ! شايد دليل اين سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است ، اگر به طور صحيح انجام گردد قصد قربت و اخلاص كه وسيله قبولى سائر اعمال است در او زنده مى شود ، و گرنه بقيه اعمال او مشوب و آلوده مى گردد و از درجه اعتبار ساقط مى شود .

 

8 - نماز قطع نظر از محتواى خودش با توجه به شرائط صحت دعوت به پاكسازى زندگى مى كند ، چرا كه مى دانيم مكان نمازگزار ، لباس نمازگزار ، فرشى كه بر آن نماز مى خواند ، آبى كه با آن وضو مى گيرد و غسل مى كند ، محلى كه در آن غسل و وضو انجام مى شود بايد از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاك باشد كسى كه آلوده به تجاوز و ظلم ، ربا ، غصب ، كم فروشى ، رشوه خوارى و كسب اموال حرام باشد چگونه مى تواند مقدمات نماز را فراهم سازد ؟ بنا براين تكرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتى است به رعايت حقوق ديگران .

 

9 - نماز علاوه بر شرائط صحت شرائط قبول ، يا به تعبير ديگر شرائط كمال دارد كه رعايت آنها نيز يك عامل مؤثر ديگر براى ترك بسيارى از گناهان است . در كتب فقهى و منابع حديث ، امور زيادى به عنوان موانع قبول نماز ذكر شده است از جمله مساله شرب خمر است كه در روايات آمده : «لا تقبل صلوة شارب الخمر اربعين يوما الا ان يتوب» : نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر اينكه توبه كند . و در روايات متعددى ذکر شده که : از جمله كسانى كه نماز آنها قبول نخواهد شد پيشواى ستمگر است . و در بعضى از روايات ديگر تصريح شده است كه نماز كسى كه زكات نمى پردازد قبول نخواهد شد ، و همچنين روايات ديگرى كه مى گويد : خوردن غذاى حرام يا عجب و خود بينى از موانع قبول نماز است ، پيدا است كه فراهم كردن اين شرايط قبولى تا چه حد سازنده است ؟

 

10 - نماز روح انضباط را در انسان تقويت مى كند ، چرا كه دقيقا بايد در اوقات معينى انجام گيرد كه تاخير و تقديم آن هر دو موجب بطلان نماز ، است همچنين آداب و احكام ديگر در مورد نيت و قيام و قعود و ركوع و سجود و مانند آن كه رعايت آنها ، پذيرش انضباط را در برنامه هاى زندگى كاملا آسان مى سازد .

 

در زمينه فلسفه و اسرار نماز حديث جامعى از امام رضا  (ع)  نقل شده که : امام در پاسخ نامه اى كه از فلسفه نماز در آن سؤال شده بود چنين فرمود : علت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربوبيت پروردگار است ، و مبارزه با شرك و بت پرستى ، و قيام در پيشگاه پروردگار در نهايت خضوع و نهايت تواضع ، و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته ، و نهادن پيشانى بر زمين همه روز براى تعظيم پروردگار . و نيز هدف اين است كه انسان همواره هشيار و متذكر باشد ، گرد و غبار فراموشكارى بر دل او ننشيند ، مست و مغرور نشود ، خاشع و خاضع باشد ، طالب و علاقمند افزونى در مواهب دين و دنيا گردد . علاوه بر اينكه مداومت ذكر خداوند در شب و روز كه در پرتو نماز حاصل مى گردد ، سبب مى شود كه انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نكند ، روح سركشى و طغيانگرى بر او غلبه ننمايد . و همين توجه به خداوند و قيام در برابر او ، انسان را از معاصى باز مى دارد و از انواع فساد جلوگيرى مى كند .

برای حمایت از سایت ما بر روی صفحات زیر کلیک نمائید تا ما نیز با رغبت زیاد برای شما تحقیق بگذاریم :

 

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 

 لیست گزارش تخصصی ها

 

لیست پروژه های آماری دبیرستان

 

به کانال ما در تلگرام بپوندید :

 

 

به کانال تلگرام سایت ما بپیوندید
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 ساعت: 12:36 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد پنی سیلین و انواع آن

بازديد: 61
تحقیق در مورد پنی سیلین و انواع آن

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

پنی سیلین

 

 

پنی‌سیلین در سال 1928 توسط الکساندر فلیمینگ اختراع شد. الای لیلی از اولین شرکت های داروسازی بود که وارد عرصه تولید پنی سیلین شد.

پنی‌سیلین‌ها گروهی از داروهای آنتی‌بیوتیک هستند که در برابر ارگانیسم‌های آسیب‌پذیر به خصوص باکتری‌های گرم مثبت به کار می‌روند. پنی‌سیلین‌ها اولین گروه از دسته آنتی‌بیوتیکهای بتالاکتام هستند.

مکانیزم اثر

عملکرد بتالاکتامها به طور خلاصه به این صورت است:

1.      اتصال به پروتئین‌هایی در دیواره سلولی باکتری به نام پروتئین متصل شونده به پنی‌سیلین (PBP).

2.      مهار ترانس پپتیداز‌ها می‌شوند در نتیجه ترانس‌پپتیداسیون که به معنی ایجاد اتصال متقاطع در ساخت پپتیدو گلیکانهای دیواره سلولی باکتری است مختل می‌شود.

3.      در نهایت آنزیم‌های اتولیتیک که هیدرولازهای مورین نام دارند، (مورین مترداف پپتیدو گلیکان می‌باشد) و در باکتری‌هایی که در معرض پنی سیلین قرار گرفته‌اند فعّال شده و موجب تخریب پپتیدو گلیکان می‌شوند.

نتیجه این فرآیند تخریب دیواره باکتری و از بین رفتن سلول باکتری است.

مقاومت به پنی‌سیلین

1.      بتالاکتاماز: بعضی از باکتریها توانایی تولید این آنزیم که باعث تخریب حلقه بتالاکتام است را دارند یا به دست آورده‌اند. شامل گونه‌های استافیلوکوک اورئوس، گونوکوک، هموفیلوسها و کولیفرمها

2.      فقدان پروتئین متصل شونده به پنی‌سیلین یا نفوذناپذیری دیواره سلولی، که در انواع مقاوم پنوموکوک، استافهای مقاوم به متی‌سیلین و انتروکک دیده می‌شود.

3.      نقص در عملکرد آنزیمهای اتولیتیک که عامل مقاومت در گونه‌هایی از استافیلوکوک و استرپتوکوک گروه B است.

انواع پنی سیلین G

فرم اصلی و اولیه پنی‌سیلین، بنزیل پنی سیلین (پنی سیلین G) است که شامل هستهٔ ۶- آمینو پنی سیلانیک اسید که در تمام پنی سیلین‌ها مشترک است به اضافهٔ یک زنجیرهٔ فرعی بنزیل.

  • پنی سیلین G محلول در آب که بسرعت متابولیزه می‌شود.
  • پنی سیلین G پروکائین که در آن پنی سیلین G به پروکائین متّصل شده‌است. این شکل دارو آهسته تر متابولیزه شده، هنگامی که به صورت داخل عضلانی تزریق می‌شود، درد کمتری ایجاد می‌کند زیرا پروکائین بصورت یک عامل بیحس کننده عمل می‌نماید.
  • پنی سیلین G بنزاتین که در آن پنی سیلین G به بنزاتین متّصل شده‌است. این شکل دارو بسیار آهسته متابولیزه می‌شود و غالباً به عنوان یک فراوردهٔ ذخیره‌ای شناخته می‌شود ( به عنوان نمونه آمپول ۱۲۰۰۰۰۰).

طیف اثر و کاربردهای بالینی

طیف اثر پنی‌سیلین محدود بوده و هنوز در کاربرد بالین به کار می‌رود. شامل عفونتهای ایجاد شده توسط:

1.      استرپتوکوک، شامل پنوموککهای حساس (۳۰-۳۵٪)

2.      مننگوکوک

3.      باسیلهای گرم مثبت حساس (کلوستریدیا، اکتینومایسس)

4.      اسپیروکت شامل عامل ایجاد سیفلیس

5.      انواع استافیلوککی که بتالاکتاماز تولید نمی‌کنند.

6.       بی‌هوازیها به جز انواع تولیدکننده بتالاکتاماز همچون باکترویید فراژیلیس

توسعه پنی‌سیلین

طیف اثر باریک پنی‌سیلین و همچنین عدم جذب خوراکی آن منجر به تغییراتی در ساختار شیمیایی پنی‌سیلین گردید و داروهای موثرتر دیگری تولید شدند. موثر بودن پنی سیلین‌ها در برابر باسیل‌های گرم منفی را می‌توان با یک رشته دگرگونی‌های شیمیایی در زنجیره پهلویی پنی سیلین‌ها افزایش داد. آمینوپنی‌سیلین‌ها شامل آمپی سیلین و آموکسی سیلین در برابر باسیل‌های گرم منفی فعال هستند که پنی سیلین‌ها در برابر آنها غیر فعال بوده‌اند. با این حال داروهای مزبور در برابر برخی ارگانیسمها به خصوصپسودوموناس آئروژینوزا و کلبسیلا پنومونیه موثر نمی‌باشد. یکی از اشکالات مهم پنی سیلین آبکافت شدن آن توسط اسید معده‌است که با تغییر زنجیره پهلویی برطرف می‌شود. محلی که اسید معده مایه آبکافت دارو می‌شود در پیوند آمیدی میان زنجیره پهلویی و هسته پنی سیلانیک اسید می‌باشد. اصلاح جزئی در این محل در زنجیره پهلویی، همانند افزودن اکسیژن که به سنتز پنی سیلین V می‌انجامد یا افزودن گروه آمین (که به سنتز آمپی سیلین می‌انجامد) از آبکافت دارو جلوگیری کرده و در این روی توانا خواهیم بود که دارو را به گونه خوراکی مصرف نماییم. در برابر عملکرد بتالاکتاماز باکتریها تغییرات دیگری به وجود آمد، دست یابی آنزیم به حلقهٔ بتا لاکتام را می‌توان با اصلاح زنجیرهٔ پهلویی سد نمود. این عمل با افزودن حلقه‌های بزرگ آروماتیک صورت می‌پذیرد که در بر گیرنده گروه‌های اتیل و متیل فراوان هستند (متی سیلین، اکساسیلین، نفی سیلین و دیگر). دفاع دیگری که در برابر بتا- لاکتامازها هست مهار کننده‌هایی مانند اسید کلاوونیک و سالباکتام می‌باشند. این مواد آنالوگ‌های ساختمانی پنی سیلین بوده که فعالیت ضد میکروبی کمی دارند ولی با قدرت بسیار به بتا- لاکتامازها اتصال یافته و مایه محافظت از پنی سیلین می‌شوند. ترکیباتی همانند آموکسی سیلین - اسید کلاوولانیک (آگمنتین یا کوآموکسی کلاو) از این خاصیت بهره گرفته‌اند.

عوارض دارو

عموماً گفته می‌شود، پنی سیلین‌ها در سطحی که اثر بالینی شان خودنمایی می‌یابد غیر سمی هستند. اشکال اصلی این ترکیبات افزایش حساسیتی (Hypersensivity) است که به گونه تقریبی در ۱ تا ۱۰ درصد بیماران روی می‌دهد. واکنش‌های افزایش حساسیت دربرگیرنده شوک آنافیلاکسی، بثورات پوستی، کم خونی همولیتیک، نفریت و تب دارویی می‌باشد.آنافیلاکسی جدی‌ترین عارضهٔ دارو است که در ۰٫۵ درصد بیماران روی می‌دهد. مرگ برآمده از آنافیلاکسی در ۰٫۰۰۲ درصد بیماران (یک در پنجاه هزار) به چشم می‌خورد.

منابع

مرور فارماکولوژی کاتزونگ و ترور ۲۰۰۸.

  • لوینسون، وارون. ترجمه مالک نژاد، پرویز. «خلاصه و آزمونهای میکروب‌شناسی پزشکی». ویرایش نهم

·         Jawetz`s Medical Microbiology

·         Encyclopedia of Microbiology and Immunology

·         Microbilogy for health sciences

·         Current medical diagnosis and treatmenr ۲۰۰۴

 

برای حمایت از سایت ما بر روی صفحات زیر کلیک نمائید تا ما نیز با رغبت زیاد برای شما تحقیق بگذاریم :

 

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 

 لیست گزارش تخصصی ها

 

لیست پروژه های آماری دبیرستان

 

به کانال ما در تلگرام بپوندید :

 

 

به کانال تلگرام سایت ما بپیوندید
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 ساعت: 12:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درمورد ورزش کوهنوردی

بازديد: 311
تحقیق کامل درمورد ورزش کوهنوردی

فهرست مطالب

 

کوه نوردی و خطرات کوهستان                                                               

خطر گرما وسرما در کوهستان                                                                

خطرات صاعقه در کوهستان                                                                    

بهمن                                                                                       

بلاهای ممکن دیگر در کوهنوردی                                                 

  کوه گرفتگی يا ارتفاع زدگی                                                           

بيماری کوه گرفتگی                                                                    

پيشگيری  از ارتفاع زدگی                                                            

سقوط در کوهستان                                                                     

راههای جلوگيری از سقوط                                                           

خطر مه در کوهستان                                                                            

کولاک در کوهستان                                                                     

تغذيه در کوهستان 

تجهيزات کوهنوردی                                                                     

لايه بندی لباسها                                                                                 

مسئوليت حوادث کوهنوردی                                                         

منابع                                                                                       

 

كوهنوردى و خطرات کوهستان

ورزش كوهنوردى، با خطر همراه است، معمولاً بخشى از هر كتاب آموزش كوهنوردى، اختصاص به شناخت خطرهاى كوهستان و راه هاى مقابله با آن دارد. همچنين، در بيشتر شماره هاى هر مجله كوهنوردى، اخبارى از حادثه هاى مرگبار يا دردناك به چشم مى خورد. و در صفحه شناسنامه بسيارى از نشريات كوهنوردى، (و برگه هاى درخواست عضويت باشگاه هاى كوهنوردى و بروشورهاى همراه وسايل كوهنوردى) به «خطرهاى ذاتى» اين فعاليت به صراحت اشاره شده و از خواننده خواسته شده كه مسئوليت عواقب ناشى از حادثه هاى كوهستان را شخصاً بپذيرد.

 

سازمانهاى جهانى كه فعاليتشان مرتبط با كوهپيمايى است، به اين ويژگى اشاره دارند، براى مثال در مجموعه رهنمودهايى كه اتحاديه جهانى حفاظت (IUCN) در زمينه نگهدارى و استفاده از مناطق كوهستانى ارائه داده است، در چند مورد به خطرهاى محيط هاى كوهستانى اشاره شده است: «رهنمود ۱۴۲- مخاطرات به طور سرشتى بخشى از تجربه كوهستان به شمار مى روند، بايد آن را پذيرفت و به رسميت شناخت. نبايد هراس داشت، اما به وسيله احتياط مستمر و درونى شده مى توان هراس را دست آموز و مهار كرد، مخاطرات را پشت سر گذاشت يا با آن روبه رو نشد و از كوهستان لذت برد. كوهستان هيچگونه بى احتياطى را بر نمى تابد. » لازم به يادآورى است كه آن درجه از «احتياط مستمر» كه بتوان با آن به كلى از خطر كوهستان دور شد، عملاً دست نيافتنى است و با كوهنوردى هاى نوآورانه و دشوار، قابل جمع نيست. بيان واقع بينانه خطرهاى كوهنوردى را مى توان در يكى از بندهاى «بيانيه تيرول» ديد كه توسط كريس بانينگتون، كوهنورد پرسابقه در كنگره آينده ورزش هاى كوهستانى در اينسبروگ اتريش (۸ سپتامبر ۲۰۰۲) خطاب به كوهنوردان خوانده شد، و مورد قبول بيش از يك صد كارشناس و كوهنورد و سنگ نورد برجسته جهان قرار گرفت: «مسئوليت خطر كردن ها (risks) را بپذيريد.»

 

بررسى هاى آمارى بسيارى در زمينه خطرهاى كوهنوردى انجام شده است. فقط براى ارائه يك نمونه، مى توان يادآور شد كه از ميان ۲۱۲ نفر كوهنورد كه از ايران در قالب تيم هاى اعزامى فدراسيون از۱۳۵۲ تا ۱۳۸۲ به كوه هاى بلند جهان (هيمالايا، قراقوروم، تيان شان، پامير) رفته اند، پنج نفر در كوه كشته شده اند (مرحومان عبدالله عزيزى، حسين حراستى، جلال فروزان در برنامه هايى به جز برنامه هاى فدراسيون، محمد داودى در يك برنامه فدراسيون در داخل كشور، محمد اوراز در يك برنامه برون مرزى فدراسيون). اين ميزان خطر (نزديك به ۵/۲ درصد)، نشان دهنده ميزان ريسكى است كه كوهنوردان جدى و پركار، كم و بيش با آن مواجه اند. البته كوهنوردى عمومى، نسبت به كوهنوردى در كوه هاى بلند جهان، خطر بسيار كمترى دارد، به طورى كه شايد بتوان گفت خطر آن از خطر رانندگى حرفه اى و حتى غيرحرفه اى در ايران كمتر است.

 

در کوهنوردي خطرات به دو دسته تقسيم مي شوند:

 

خطرات پيراموني (OBJECTIVE HAZARDS)

و خطرات شخصي (SUBJECTIVE HAZARDS).

 

 اصولا براي بررسي و تحليل يک حادثه کوهنوردي ابتدا سعي مي کنند در سطح کلان مشخص شود ين حادثه جزو کدام دسته است بعد به بررسي هاي فاکتور هاي آن مي پردازند . اجازه بدهيد مثالي بزنم : فرضا مرگ يک کوهنورد در بهمن. درست است که بهمن جزو خطرات پيراموني است ولي اگر آن کوهنورد مي دانسته که آن شيب بهمن خيز است بارش برف هم انجام شده اما باز قصد عبور از بهمن را داشته باشد. علت اصلي اتفاق جزو خطرات شخصي طبقه بندي و بعد بنا به معيار هي مربوطه تحليل مي شود. بعنوان نمونه گزارشات آلپاين کلوب آمريکا ACC و يا اتحاديه کوهنوران انگليس The BMC نمونه هاي مشخصي از اين شيوه بشمار مي يند. اگر از هياهوي خبري و رسانه اي در ين باره بگذريم و واقع بين تر به اين فاجعه نگاه کنيم يا اين فاجعه بخاطر اشتباهات فردي يا گروهي فني رخ داده؟

 

تمام آموزش ها، تمام کلاسها و  تمام تجارب براي ايجاد يک حاشيه ايمني بين ما و اين خطرات است. اما هيچ آموزشي و هيچ پيشگيريي نمي تواند محافظ صد در صدي در برابر اين خطرات باشد. بنظر من درگذشتگان اين فاجعه بسيار بد شانس بودند. در بدترين زمان در بدترين مکان حضور داشتند.

 

همه ما بهمني را به اميد نريختن آن بريده يم و به گيره ي سست آويزان شده يم . اين همان بخش جذاب و غير قابل پيش بيني کوهنوردي است که بايد براي عموم براي جامعه شکافته شود.اگر سال ديگر نه اصلا ماه ديگر يک تيم قصد پيمايش اين دره را بنمايد . اگر سابقه عبور از اين دره را دشته باشد اگر سابقه چند بار عبور در باران را هم در کارنامه خود داشته باشد اگر بهترين ابزار و لوازم را با خود ببرد و به سلامت از دره بيرون بيايد . مي توانيم بگوييم:ببينيد کار اين تيم درست بود.

 

خطر سرما و گرما در كوهستان

حقايقي  درباره  سرما از فيزيک:: سرما ما را سرد و گرما ما را گرم مي کند، درست، اگر قرار بود ما تمام عمرمان  را در يک محيط گرم و نرم باشيم همين سطح از اطلاعات برايمان کافي بود. اما براي کوهنوردي اطلاعات بيشتري نياز است. براي عموم مردم اين موضوع جا افتاده است که اگر در هواي آزاد باشند و احساس سرما کنند و در همان حين باد بوزد آنها احساس سرماي بيشتري را خواهند کرد اما دليل اين موضوع چيزي است که برايشان اهميت ندارد. اما پاسخ آن براي ما اهميت زيادي دارد. دلايل علمي که در پشت اين مطلب قرار دارد براي ما بسيار راهگشا خواهد بود. ما بدنبال يافتن دلايل علمي لرزييدن، احساس گرما و سرما هستيم. براي ما جزييات اهميت دارد. هر چقدر که اين جزييات را بدانيم احتمال صعود موفق خود را افزايش داده ايم. پس بيا ييد با جزييات  شروع کنيم. با اتمها.

 

حرکت اتمها  :: هر اتمي محتوي انرژي است. اتمها حرکت مي کنند و هر چقدر پرانرژي تر باشند با سرعت بيشتري حرکت مي کنند. اين حرکت با گرما اندازه گيري مي شود. پس حرکت سريعتر نشانه گرماي بيشتر است. قانوني هست که مي گويد: انرژي همواره بدنبال تعادل يافتن است. اما اين تعادل با انتقال انرژي از سطح بالاتر به سطح پايينتر شکل مي گيرد.و به عبارت ديگر از گرما به سرما. اتفاقي که مي افتد آن است که در هنگام برخورد اتمها به يکديگر انرژي از اتمهاي پر انرژي به اتمهاي کم انرژي  منتقل مي شود. در اين راه بخشي از گرما به اتم هاي کم انرژي منتقل مي شود و به اين شکل تعادل برقرار مي شود. حالا مي توان گفت که گرما وجود انرژي و سرما نبود انرژي است. حرکت اتمها در دماي °C 273.15 يا در 0° درجه کلوين متوقف مي شود. دماي بخشهاي دروني (Core) بدن ما 37°C و دماي لايه بيروني آن 34°C است. به علت اين اختلاف دما (گراديان حراراتي)، حرارت هسته بدن به سمت لايه بيروني منتقل مي شود و حرارت (انرژي) از سطح پوست بدن به محيط منتقل مي گردد. بسته به نوع پوشش، بخشي اين حرارت از لباسها عبور کرده و به اتمسفر وارد مي شود. اين فرآيند، انتقال حرارت به طريقه هدايت (conduction) ناميده مي شود

تعادل حرارتي::

 اين انتقال انرژي (هدايت) ادامه داردتا زمانيکه سطح انرژي در هر دو ماده برابر شود. اين فرآيند تعادل حرارتي، ناميده ميشود. درک مفهوم آن براي شما بسيار ضروري است، چرا که در کوهستان ادامه حيات شما بهآن بستگي دارد. اگر قدري يخ را درکف دستتان قرار دهيد فرايند انتقال انرژي آغاز ميشود و تا برقراري تعادل حرارتي ادامه خواهد داشت. شما احساس سرما مي کنيد نه به اينخاطر که سرما توسط اتمهاي پوستتان جذب شده، بلکه به اين دليل که انرژي اتمهاي دستشما به اتمهاي يخ منتقل شده است. انتقالانرژي تا زماني که دماي مولکولهاي يخبه34°Cبرسد و با دماي پوست شما برابر شودادامه دارد. به اين دليل که ميزان انرژي بدن شما بسيار بيشتر از تقاضاي  يخ براي رسيدن به34°Cاست بدن شما اين جنگ را مي برد و يخذوب مي شود. برعکس اگر شما برهنه در يک يخچال طبيعي قرار بگيريد اين بدن شماست کهبازنده اين جنگ خواهد بود. پس ادامه حيات بدن ما بسته به اين جنگ ايجاد تعادلحرارتي بين بدن و محيط اطراف است. ما در اين جنگ همواره بازنده خواهيم بود اماخوشبختانه اين امکان را داريم  تا خودمانرا با غذا (انرژي)  و تجهيزات مجهز کنيم وجنگ را ادامه دهيم. زماني که فرآيند تجهيز به هر دليل متوقف شود ما قرباني اينتعادل حراراتي خواهيم بود.

 

 حقايقي در مورد سرما و بيولوژي بدن ::

 همانطور که اکثر کوهنوردان مي دانند، دماي مناسب براي متابوليسم (سوخت و ساز) بدن 37°C است. اين درجه حرارات بايد براي انجام منظم فعاليتهاي حياتي در هسته (Core) بدن مانند قلب، شش ها، مغز ثابت باشد. لايه بيروني اين هسته از پوست با ضخامت 1.65 ميليمتر تشکيل شده است. پوست بدن مساحتي حدود 1.8 متر مربع را پوشش مي دهد و وظيفه مهم آن که درجه حراراتي حدود 34°C دارد، کاهش انتقال حرارات بخش دروني بدن به اتمسفر است. اولين علائم تغيير درجه حرارت بخش دروني بدن لرزيدن و جمع شدن (پوست مرغي شدن) پوست بدن است.  لرزيدن تلاش بدن براي ايجاد گرما با منبسط و منقبظ کردن عضلات و ايجاد اصطکاک بين آنها  است. و جمع شدن پوست تلاش بدن براي راست شدن موهاي سطح پوست و ايجاد يک فضاي خالي براي گرم شدن بيشتر است. اگر اين کاهش دماي بخشهاي دروني بدن ادامه يابد، بدن گردش خون را محدود مي سازد تا اتلاف حرارات را از طريق سيستم خون رساني کاهش دهد. مثل عقب نشيني هاي  نظامي بدن نيز براي حفظ مغز و مرکز فرماندهي، انگشتان دست و پا و حتي خود دست و پا را قرباني مي کند و با کاهش خون رساني به آنها سعي در حفظ سطح فعاليتهاي حياتي بدن دارد. سرما زدگي عموما در اين مرحله اتفاق مي افتد.  

 در اين شرايط بدن شما هورمونهاي شيميايي نيز ترشح مي کند. تروکسين که باعث افزايش ميزان متابوليسم بدن شده و آدرنالين که فشار خون را افزيش مي دهد و سرعت تبديل کليکوژن به گلوکز و چربيها به اسيد هاي چرب را افزايش مي دهد. اگر تمام اين کارها فايده اي نداشت و دماي دورن بدنتان 2°C کاهش يافت در اين شرايط شما اثرات سرمازدگي را احساس خواهيد کرد. سطح هوشياري شما کاهش يافته، گيج و بيحال خواهيد شد. در اين شرايط اگر در موقعيت مناسبي قرار نداشته باشيد و کمکهاي اوليهه مناسب دريافت نکنيد احتمال اينکه آسيب بيشتري ببنيد وجود دارد. با توجه به کاهش سطح هوشياري، نقش همنوردان شما در درک علائم اوليه سرمازدگي و نجات شما   بسيار مهم است. اگر کاهش دما همچنان ادامه يابد، عضلات، دست از فعاليت  خواهند کشيد و کنترل کننده هاي حرارت داخلي بدن مثل هيپوتالاموس نيز متوقف مي شوند. در اين شرايط شانس زنده ماندن شما به حداقل مي رسد. با کاهش دماي بخشهاي داخلي بدن به ميزان 5°C بدن دچار سرمازدگي شديد خواهد شد و بلافاصله مرگ در پي آن به سراغ  فرد مي آيد. اگر تجهيزات لازم و داروهاي مناسب محيا باشد مي توان افراد سرمازده اي را که درجه حرارات بدن آنها به کمتر از 15°C  نيز رسيده است نجات داد اما در کوهستان امکان امداد و نجات در اين موارد و حتي کمتر از آن عملا غير ممکن است.

 

 به خدمت گرفتن علم  ::

 اما اين مطالب چه کمکي به ما در کوهنوردي مي کند؟  دانستن طريقه انتقال انرژي (گرما به سرما) در سطح مولکولها به ما اين امکان را مي دهد تا اين انتقال حرارت را کاهش داده و سطح دماي بخشهاي داخلي بدنمان را حفظ نماييم و بتوانيم زنده بمانيم. براي اين منظور بايد ديواري بسازيم تا اين انتقال انرژي بين بخشهاي گرم و محيط سرد اطراف آن کاهش يابد. اين امر احتياج به درک مفهوم عايق بندي کردن بدن با پوشاک(Insulation) و ماکزيمم کردن اثر بخشي دارد.   

 

کمشدن دماي بدن ( سرما زدگي )

شرح بيماري

کم‌ شدن‌ دماي‌ بدن‌ عبارت‌ است‌ از پايين‌ افتادن‌درجه‌ حرارت‌ بدن‌ به‌ کمتر از 35 درجه‌ سانتيگراد. اين‌ حالت‌ مي‌تواند بسياري‌ ازدستگاه‌هاي‌ بدن‌ را تحت‌تأثير قرار دهد، از جمله‌ اين‌ که‌ جريان‌ خون‌ به‌کليه ومغزکاهش‌ مي‌يابد. اين‌ حالت‌ در تمام‌سنين‌ مي‌تواند اتفاق‌ بيافتد اما اکثر بيماران‌، سالمنداني‌ هستند که‌ نمي‌توانندخود را در زمستان‌ گرم‌ نگاه‌ دارند.

 

علايم‌ شايع‌

·         علايم‌ اوليه‌:

o        هماهنگي‌ نامطلوب‌ عضلات‌

o        گيجي‌ و سردرگمي‌ ذهني‌

o        لرزيدن‌ و پايين‌ بودن‌ درجه‌ حرارت‌ بدن‌ (کمتر از 35 درجه‌ سانتيگراد)

o        کم‌بودن‌ تعدادنبض

·                 ضعف‌، خواب‌آلودگي‌

 

·         علايم‌ بعدي‌:

o        سفت‌ شدن‌ عضلات‌

o        درجه‌ حرارت‌ بدن‌ به‌ محدوده‌ 9/28-25 درجه‌ سانتيگراد سقوط‌ مي‌کند.

o        بنفش‌ شدن‌ انگشتان‌ دست‌ و پا و نيز بستر ناخن‌ها

o        از دست‌ دادن‌ هوشياري‌

 

علل‌

قرار گرفتن‌ طولاني‌مدت‌ در معرض‌ سرما، خصوصاً محيط‌ بازهمراه‌ با بالا بودن‌ شاخص‌ باد ـ سرما؛ و نيز غرق‌ شدن‌ در آب‌ سرد و نجات‌ فردقبل‌ از خفگي‌ کامل‌. البته‌ در افرادي‌ که‌ بيمار يا ضعيف‌ هستند، اين‌ حالت‌مي‌تواند در درجه‌ حرارت‌هاي‌ نزديک‌ به‌ طبيعي‌ نيز رخ‌ دهد.

 

عوامل تشديد کننده بيماري

·         بزرگسالان‌ بالاي‌ 60 سال‌ يا شيرخواران‌

·         لباس‌ نازک‌ يا مرطوب‌

·         لاغر بودن‌. افراد لاغر زودتر از افراد چاق‌ حرارت‌ بدن‌ خود را از دست‌مي‌دهند.

·         مصرف‌ دخانيات‌، که‌ خونرساني‌ به‌ اندام‌ها را کاهش‌ مي‌دهد.

·         مصرف‌الکل

·         اختلال‌ رواني‌ بيماري‌ مزمن‌ (نارسايي‌قلب، بيماري‌ ريوي‌،بيماري‌هايي‌ که‌ فرد را زمين‌گير مي‌کنند).

 

پيشگيري‌.

·         در هواي‌ سرد، از لباس‌ ضد باد در چند لايه‌ استفاده‌ کنيد، از جمله‌ شال‌گردن‌، کلاه‌ و دستکش‌

·         در هواي‌ باراني‌ اگر خيس‌ شديد، لباس‌هاي‌ خود را هرچه‌ زودتر عوض‌ کنيد.

·         براي‌ توليد گرما سعي‌ کنيد حرکت‌ داشته‌ باشيد.

·         در رودخانه‌ يا درياچه‌اي‌ که‌ يخ‌ بسته‌ است‌، اسکيت‌ يا ماهيگيري‌ نکنيد مگراين‌ که‌ مطمئن‌ باشيد يخ‌ آن‌ ضخيم‌ و بي‌خطر است‌.

·         به‌ هنگام‌ پيک‌نيک‌ يا راهپيمايي‌ و کوهنوردی در هواي‌ سرد، تمهيدات‌ لازم‌ براي‌ موارداورژانس‌ به‌ هنگام‌ کم‌ شدن‌ يا صدمه‌ ديدن‌ را به‌ همراه‌ داشته‌ باشيد.

 

عواقب‌ مورد انتظار

برحسب‌ مدت‌ زمان‌ قرار گرفتن‌ در معرض‌ سرماو ميزان‌ حرارت‌ از دست‌ رفته‌ مي‌تواند مرگبار هم‌ باشد. احتمال‌ زنده‌ماندن‌ فرددر صورتي‌ که‌ به‌ هنگام‌ رسيدن‌ به‌ اورژانس‌ هوشيار باشد بسيار زياد است‌. جالب‌اين‌ که‌ بعضي‌ از کودکان‌ پس‌ از يک‌ ساعت‌ يا بيشتر غوطه‌ور بودن‌ در آب‌ يخ‌زنده‌ مانده‌اند.

 

عوارض‌ احتمالي‌

·         شوک

·         ذات الريه

·         نارسايي کليه

·         سرمازدگي‌؛قانقاريا

·         مرگ‌

 

درمان‌

اصول‌ کلي‌

·         بستري‌ شدن‌. فرد بايد به‌ نزديکترين‌ مرکز اورژانس‌ انتقال‌ يابد. گرم‌ کردن‌بيمار برحسب‌ شدت‌ پايين‌ افتادن‌ درجه‌ حرارت‌ بدن‌ تنظيم‌ مي‌شود.

·         موارد زير به‌ هنگام‌ انتظار براي‌ رسيدن‌ کمک‌ اورژانس‌ ممکن‌ است‌ کمک‌کننده‌باشند:

o        توجه‌ داشته‌ باشيد که‌ فرد ممکن‌ است‌ گيج‌ باشد و در برابر اقدامات‌کمک‌کننده‌ مقاومت‌ کند.

o        فرد را روي‌ سطح صاف ‌ قرار داده‌ و وي‌ را با پتو ‌ با درجه‌ حرارت‌ طبيعي‌بدن‌ بپوشانيد.

o       حمام‌ گرم‌ (نه‌ داغ‌) ممکن‌ است‌ کمک‌کننده‌ باشد، اما براي‌ راهنمايي‌ گرفتن‌در اين‌ مورد با نزديکترين‌ مرکز اورژانس‌ در تماس‌ باشيد.

o        اگر فرد در محيط‌ بيرون‌ است‌، وي‌ را با پتو بپوشانيد يا از باد محافظت‌ کنيد.

o        در صورت‌ امکان‌، فرد را با گرماي‌ بدن‌ خودتان‌ گرم‌ کنيد.

 

داروها                                                                                                                                                                                                    

داروهايي‌ براي‌ حفظ‌ فشار خون‌ در صورتي‌ که‌ وضعيت‌ فردبحراني‌ باشد

فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري

پس‌ از درمان‌، فعاليت درزمان ابتلا به اين بيماري هاي‌ طبيعي‌ بايد تدريجاً از سر گرفته‌ شوند.

 

رژيم‌ غذايي‌

اگر فرد قادر به‌ نوشيدن‌ باشد، مايعات‌ گرم‌ به‌ اوبدهيد.

درچه شرايطي بايد به پزشک مراجعه نمود؟

اگر علايم‌ پايين‌ افتادن‌درجه‌ حرارت‌ بدن‌ را در يک‌ نفر مشاهده‌ کرده‌ايد. اين‌ ممکن‌ است‌ يک‌ اورژانس‌باشد

 

گرمازدگي

شرح بيماري

گرمازدگي‌ عبارت‌ است‌ از بيماري‌ ناشي‌ از قرارگرفتن‌ طولاني‌مدت‌ در معرض‌ حرارت‌ زياد، نخوردن‌ مايعات‌ به‌ حد کافي‌، يا خوب‌کار نکردن‌ مکانيسم‌هاي‌ تنظيم‌ حرارت‌ درمغز. اين‌ حالت‌ مي‌تواند در هر سني‌ رخ‌دهد، اما در سالمندان‌ شايع‌تر است‌.

علايم‌ شايع‌

·         خستگي‌ گرمايي‌:

o        منگي‌، خستگي‌، غش‌، سردرد

o        رنگ‌ پريدگي‌ و مرطوب‌ بودن‌ پوست‌

o        تند و ضعيف‌ بودن‌نبض

o        تند و سطحي‌ بودن‌ تنفس‌

o        گرفتگي‌ عضلاني‌

·         تشنگي‌ زياد گرمازدگي‌:

o        غالباً قبل‌ از اين‌ مرحله‌، خستگي‌ گرمايي‌ و علايم‌ آن‌ وجود دارد.

o        داغ‌، خشک‌ و بر افروخته‌ بودن‌ پوست‌

o        تعريق‌ وجود ندارد.

o        بالا بودن‌ درجه‌ حرارت‌ بدن‌

o        تند بودن‌ ضربان‌قلب‌

o        گيجي‌

o        از دست‌ دادن‌ هوشياري‌

 

علل‌

·         خستگي‌ گرمايي‌ به‌ علت‌ نوشيدن‌ آب‌ به‌ مقدار ناکافي‌، خوردن‌نمک‌ به‌ مقدار ناکافي‌، وکمبود توليد عرق‌ به‌ وجود مي‌آيد. (بدن‌ به‌ کمک‌ عرق‌ کردن‌ و بخار شدن‌ عرق‌خنک‌ مي‌شود.

·         گرمازدگي‌ در اثر قرار گرفتن‌ بيش‌ اندازه‌ در حرارت‌ شديد و کار نکردن‌مکانيسم‌هاي‌ تنظيم‌ حرارت‌ بدن‌ ايجاد مي‌شود. در اين‌ حالت‌ دماي‌ بدن‌ تا حدخطرناکي‌ بالا مي‌رود (حتي‌ تا حدود 5/41 درجه‌).

 

عوامل‌ افزايش‌ دهنده‌ خطر

·         اثرات‌ عمومي‌ بالا رفتن‌ سن‌

·         نوشيدن‌الکل يا سوءمصرف‌ سايرمواد

·         بيماري‌ مزمن‌ مثل‌ ديابت‌ يا بيماري‌ عروق‌

·         بيماري‌ اخير که‌ باعث‌ از دست‌ رفتن‌ مايع‌ در اثر استفراغ‌ يا اسهال‌ شده‌باشد.

·         هواي‌ داغ‌ و پر رطوبت‌ (شرجي‌)

·         بودن ‌ در محيط‌ بسيار گرم‌

·         از دست‌دادن‌ مايعات‌ بدن‌ در اثرورزش وتعريق‌ و ننوشيدن‌ مايعات‌ کافي‌ براي‌جايگزيني‌ آب‌ از دست‌ رفته‌

·         پوشيدن‌ لباس‌ زياد، خصوصاً لباس‌ تنگ‌

·         تب‌ بالا

·         فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري بدني‌ يا ورزش‌ شديد در هواي‌ داغ‌ و پررطوبت‌

 

پيشگيري‌

·         در هواي‌ داغ‌، لباس‌ سبک‌ و گشاد بپوشيد.

·         مرتب‌ آب‌ بنوشيد و صبر نکنيد تا تشنه‌ شويد و سپس‌آب بنوشيد.

·         اگر تعريق‌ زياد داريد، آب‌ بيشتر بنوشيد. اگر مقدار ادرار کم‌ شود، ميزان‌ آب‌دريافتي‌ را زيادتر کنيد.

·         سعي‌ کنيد به‌ هواي‌ داغ‌ عادت‌ کنيد.

 

عواقب‌ مورد انتظار

 

معمولاً با درمان‌ سريع‌ بهبودي‌ کامل‌ درعرض‌ 2-1 روز حاصل‌ مي‌شود.

عوارض‌ احتمالي‌

ممکن‌ است‌ هر کدام‌ از اعضاي‌ مهم‌ بدن‌ دچارمشکل‌ شوند) قلب،ريه ها،کليه ها،مغز)

با مدت‌ زمان‌ قرار گرفتن‌ درمعرض‌ گرما و شدت‌ آن‌، و نيز سرعت‌ و اثربخشي‌ درمان‌ ارتباط‌ دارد.

 

 

 

درمان‌

اصول‌ کلي‌

 

·         اگر فردي‌ علايم‌ گرمازدگي‌ را دارد و عرق‌نمي‌کند:

وي‌ را سريعاً خنک‌ کنيد. لباس‌هاي‌ وي‌ را در آوريد واو را در آب‌ سرد قرار دهيد، يا دور او ملحفه‌ مرطوب‌ بپيچيد. ترتيب‌ انتقال‌ او رابه‌ نزديکترين‌ بيمارستان‌ بدهيد. اين‌ يک‌ اورژانس‌ است‌!

 

·         اگر فردي‌ ضعيف‌ و خسته‌ است‌ اما عرق‌مي‌کند:

وي‌ را در يک‌ جاي‌ خنک‌ بخوابانيد، مايعات‌ خنک‌ به‌ اوبدهيد (آب‌، آب‌ ميوه‌، يا ساير نوشيدني‌هاي‌ خنک‌). ترتيب‌ انتقال‌ او را به‌نزديکترين‌ بيمارستان‌ بدهيد، مگر در موارد خفيف‌. توصيه‌هاي‌ پزشکي‌ براي‌ مراقبت‌مناسب‌ از فرد را به‌ وي‌ يا همراهان‌ وي‌ ارايه‌ دهيد.

 

داروها

براي‌ اين‌ اختلالات‌ معمولاً دارويي‌ مورد نياز نيست‌.

فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري

·         وقتي‌ که‌ علايم‌ وجود دارند، در حالتي‌ که‌ پاهايتان‌ بالا باشد استراحت‌کنيد.

·         با روبه‌ بهبود گذاشتن‌ علايم‌ مي‌توان‌ کارهاي‌ روزمره‌ را تدريجاً از سرگرفت‌.

 

رژيم‌ غذايي‌

رژيم‌ خاصي‌ توصيه‌ نمي‌شود.

 

درچه شرايطي بايد به پزشک مراجعه نمود؟

اگر شما يا يکي‌ از اعضاي‌خانواده‌تان‌ علايم‌ گرمازدگي‌ يا خستگي‌ گرمايي‌ را داريد، يا اين‌ که‌ علايم‌ رادر فردي‌ ديگر مشاهده‌ نموده‌ايد. بلافاصله‌ اورژانس‌ را خبر کنيد! اين‌ اختلالات‌ممکن‌ است‌ جدي‌ يا مرگبار باشند.

 

خطرات بعدي

خطرات صاعقه در كوهستان به دو گونه است :

۱ـ برخورد مستقيم آذرخش

 ۲ـ برق زميني كه در نتيجه تخليه بار الكتريكي ابرها  ، تا شعاع معيني سطح زمين و مولكول هاي هوا داراي بار الكتريكي مي شود )

 

هر ساله تعداد زيادي از کوهنوردان دچار صاعقه زدگي مي شوند و براثر صاعقه زدگي يا جان خود را از دست مي دهند و يا دچار آسيب هاي شديد مي شوند.بسياري از اين حوادث با رعايت نکات ايمني قابل پيشگري هستند وبه همين جهت در اين قسمت به بررسي اين موارد مي پردازيم.

 

اصول پيشگشري:

 

رعايت چند نکته در پيشگيري از صاعقه زدگي در بين کوهنوردان بسيار مهم است:

1) در صورت امکان با شروع صاعقه در مکان هاي سر پوشيده مانند جان پناه ها يا کلبه هاي کوهستاني پناه بگيريد.

2) همواره برنامه ي کوهنوردي را طوري تنظيم کنيد که بعد از ساعت11 صبح در مکان هاي مرتفع نباشيد.

3) هيچگاه چادر خود را به بلندترين درختان اطراف وصل نکنيد.

4) در صورت شنيدن صداي رعد حتي با وجود آسماني صاف ، احتمال وقوع صاعقه بسيار زياد است.سريعاً خود را به مکان امن برسانيد.

5) وجود ابرهاي تيره و افزايش باد خبر از قريب الوقع بودن صاعقه است.

6) مي توان از جليقه هاي ضد صاعقه استفاده نمود.

7) در مکان هاي سر پوشيده به در، پنجره و اجسام فلزي نزديک نشويد.

8) دستگاه هاي الکتريکي خود را خاموش کنيد.

9)طناب هايي را که به همراه داريد بخصوص اگر خيس و مرظوب شدند،از خود دور کنيد.

10) تنها در موارد اورژانس از تلفن استفاده کنيد .امواج صاعقه به راحتي از خطوط تلفن عبور مي کنندو آسيب ناشي از آنها يکي از شايع ترين علت صاعقه زدگي در مکان هاي سر پوشيده است.

11) داخل خودرو معمولاً در برابر صاعقه زدگي امن است.

12) هيچ گاه به يک خودرو تکيه نکنيد.

13) از دوچرخه يا موتور فاصله بگيريد.

 

 

بهمن

با گرم شدن هوا ،وبا توجه به برفهاي  سنگيني كه درگذشته در ارتفاعات مي نشيند  احتمال بروز بهمن هاي خطرناك هم شدت پيدا ميكند. پس لازم است  كه اگر در روزهاي پاياني زمستان پا به ارتفاعات و حتي دره هاي كم ارتفاع هم مي گذاريم، تمام جوانب احتياط را رعايت كنيم.مهمترين موضوع اينست كه تنها به كوه نرويم و با افراد با تجربه همراه شويم. بايد بدانيم كه ميزان زياد برف، تغيرات درجه حرارت كه باعث ذوب شدن برفها شود و وجود لايه هاي ضعيف و شيب بالاي 45 درجه باعث بروز بهمن ميشود. از مسير شيب هاي بهمني نبايد عبور كرد و اگر مجبور به عبور از زير اين شيبها شديم بايد بدون به هم زدن آرامش كوهستان ، هر چه سريعتر و با چشمان باز عبور كنيم. اگر شواهد حاكي از بروز بهمن بود هر چه سريعتر بايد به كناري فرار كرد و با فرياد همه را آگاه كرد. و اما اگر در بهمن گير كرديم، بايد از ورود برف به دهان و بيني جلوگيري كرده و فاصله اي را با يكي از دستها در جلوي دهان براي تنفس در نظر بگيريم و با دست ديگر سعي كنيم خود را به سطح بكشانيم.  مثل فرمان اتومبيل كه در زمان توقف به سختي حركت ميكند، اگر بهمن نيز متوقف شود ديگر حركت كردن به دليل تراكم برف، بسيار سخت ميشود. پس تا توقف بهمن كه زمان زيادي هم بطول نمي انجامد  براي دست و پا زدن فرصت داريم. بايد بدانيم كه تقلاي معقول نجات بخش است. پس از توقف حركت بهمن با حفظ خونسردي با تلاش رو به بالا حركت مي كنيم و اگر جهت را گم كرديم با خارج كردن آب دهان جهت جاذبه زمين و جهت سطح برف را ميتوان تشخيص داد.

 

زمان و مكان سقوط

بهمن چگونه در كوهستان شكل مي‌گيرد؟ در چه مناطقي از كوه‌ها، بهمن سقوط مي‌كند؟ وزن بهمن و سرعت حركت آن به چه ميزان است و بالاخره چگونه مي‌توان خود را از مسير حركت بهمن رهانيد و از مهلكه نجات يافت؟

 

در چه جاهايي خطر بهمن وجود دارد؟

1- شيب، يكي از عوامل بسيار مهم در سقوط بهمن است. روي شيب‌هاي خيلي تند (بيشتر از 50 درجه) چون برف قبل از انباشته شدن به طور طبيعي به پايين سرازير مي‌شود، خطر سقوط بهمن معمولاً زياد نيست. روي شيب‌هاي خيلي ملايم (كمتر از 25 درجه) نيز خطر بهمن معمولاً زياد نيست. تحقيقات بهمن‌شناسان فرانسوي نشان مي‌دهد كه بهمن‌هاي تخته‌اي، عمدتاً روي شيب‌هاي 30 تا 45 درجه است و بيشترين بهمن‌ها از روي شيب‌هاي 35 تا 40 درجه سقوط كرده است. كوهنوردان و اسكي‌بازان امريكايي اهميت فوق‌العاده‌اي براي عامل شيب قائل هستند. هر كوهنورد يا اسكي‌باز كوه، هميشه يك شيب‌سنج كوچك در جيب دارد تا با آن ميزان خطر ريزش بهمن را برآورد كند.

 

2- با تند شدن شيب، ثبات لايهفوقاني برف كاهش يافته و خطر بهمن افزايش مي‌يابد.

 

3- پوشش زمين. پوشش طبيعي خاك كه ارتباط بين مانتو برفي (توده برف) و خاك را برقرار مي‌كند نيز البته نه به اندازه شيب، مهم است. زمين‌هاي صاف و صيقلي و يا بدون پستي و بلندي و شيب‌هايي كه داراي بوته‌هاي كوچك يا چمنزار و علف هستند، بهمن‌خيز است. به عكس، شيب‌هاي پر سنگلاخ و به ويژه با تخته‌سنگ‌هاي بزرگ و يا درخت و درختچه و يا بوته‌هاي بزرگ- مثل گون- معمولاً برف را به خوبي نگه مي‌دارند. يكنواختي شيب بسيار خطرناك است. به همين خاطر معمولاً با خاكبرداري، بين شيب‌ها را پله‌پله مي‌كنند.

 

چه موقع خطر بهمن زياد مي‌شود؟

باد عامل بسيار مهمي در افزايش خطر سقوط بهمن است به ويژه اگر در چند روز گذشته به شدت وزيده باشد. باد موجب تلمبار شدن برف در برخي نقاط مي‌شود، ضخامت برف را افزايش مي‌دهد و باعث به وجود آمدن نقاب‌هاي برفي در خط‌اراس‌ها و گردنه‌ها مي‌شود. فراموش نكنيم كه عبوراز شيب‌هايي كه در بالايشان نقاب‌هاي برفي درست شده، فوق‌العاده خطرناك است.

بارش برف چون وزن اضافي بر مانتو برفي مي‌گذارد، ثبات آن را كاهش مي‌دهد. البته سقوط بهمن پس از بارش برف، بستگي به مقدار بارش، وزن مخصوص برف و شيب كوه دارد. با اين حال، به طور كلي مي‌توان گفت كه با ريزش 30 سانتيمتر برف جديد روي شيب‌هاي تند (بيش از 35 درجه) خطر جدي مي‌شود و با 80 سانتيمتر برف جديد، حتي شيب‌هاي متوسط هم خطرناك مي‌شوند.

هواي گرم و ملايم به سرعت لايه‌ها را به هم پيوند مي‌دهد و در نتيجه، خطر سقوط بهمن را كاهش مي‌دهد. به عكس، اگر اين گرما نسبتاً زياد باشد، خطر را افزايش مي‌دهد، زيرا برف را به قطرات آب تبديل مي‌كند و لايه‌هاي فوقاني برف روي اين قطرات مي‌غلتند و به پايين سرازير مي‌شوند. بارش كمي باران نيز چسبندگي برف را افزايش مي‌دهد، ولي اگر بارش از حدي بگذرد، مانتو برفي ثبات خود را از دست خواهد داد.

از اواسط فروردين به بعد، در ارتفاعات 3000 متر به بالا، تابش خورشيد مانتو برفي را- به ويژه جبهه‌هاي جنوبي- بي‌ثبات مي‌كند و در بعد از ظهرها، بهمن‌هاي آبكي سرازير مي‌شود.

 

سرعت بهمن

سرعت بهمن برف آبكي 55 تا 70 كيلومتر در ساعت، سرعت بهمن برف خشك 110 تا 140 كيلومتر در ساعت و سرعت بهمن‌پودر 220 تا 290 كيلومتر در ساعت مي‌باشد. همچنين، نيروي فشار حاصل از بهمن مي‌تواند به 20 تن برسد.

 

شكل‌هاي مختلف برف

شكل برف بستگي تام به دماي محيط دارد:

از 10 تا 5 درجه زير صفر، سوزني شكل، از 5 تا 10 درجه زير صفر، استوانه‌اي، بادامي شكل.

از 10 تا 13 درجه زير صفر، پهن، بادامي شكل، از 13 تا 17 درجه زير صفر، شش گوش، از 18 تا 25 درجه زير صفر، استوانه‌اي پهن. شكل برف از اين لحاظ مهم است كه ميزان چسبندگي و قدرت اتصال مانتو برف (توده برف) را تعيين مي‌كند و در نتيجه احتمال ريزش بهمن را كاهش يا افزايش مي‌دهد.

 

وزن برف

شخص مدفون زير بهمن تحت فشاري است كه وزن و ارتفاع بهمن بر او وارد مي‌كند. وزن يك متر مكعب برف بستگي به مقدار آب موجود در آن دارد.

 

برف تازه

برف‌پودر، 30 تا 60 كيلوگرم

برف فشرده سبك، 100 تا 200 كيلوگرم

 

برف كهنه

برف شناور، 200 تا 300 كيلوگرم

برف خشك نشست كرده، 300 تا 400 كيلوگرم

برف آبدار نشست كرده، 400 تا 450 كيلوگرم

برف زيرين خشك، 400 تا 700 كيلوگرم

برف زيرين آبدار، 600 تا 800 كيلوگرم

 

با استفاده از آمار، كساني كه دچار بهمن شده‌اند، تعيين كرده‌اند كه با گذشت زمان احتمال زنده ماندن بهمن‌زده چقدر است. شخص مدفون در زير يك متر برف با گذشت زمان شانس زنده ماندنش به سرعت كاهش مي‌يابد.

 

به طور كلي مي‌توان گفت كه با گذشتن هر يك ساعت، شانس زنده ماندن نصف مي‌شود.

 

در ساعت اول، شانس زنده ماندن بهمن‌زده حدود 45 درجه است. در ساعت دوم شانس او به 28 درصد، در ساعت سوم به 18 درصد و در ساعت چهارم به 10 درصد كاهش مي‌يابد. به عبارت ديگر، از ساعت چهارم به بعد، تنها يك نفر از 10 نفر را مي‌توان از زير بهمن زنده خارج كرد. در ضمن اين نكته نيز قابل ذكر است كه از همان لحظات اول در اثر ضربه و فشار بهمن و اصابت به صخره و سقوط از بلندي و از اين قبيل صدمات، جان خود را از دست مي‌دهند.

 

بهمن‌زده هر قدر در عمق كمتري مدفون شده باشد، شانس بيشتري براي زنده ماندن دادر. به همين خاطر است كه توصيه مي‌كنند با شنا يا پرش كردن، سعي كنيم روي سطح بهمن باقي بمانيم. همان طور كه نمودار نشان مي‌دهد، در عمق كمتر از 50 سانتيمتر، شانس زنده ماندن به كمتر از 10 درصد مي‌رسد

 

 

براي عبور از مناطق بهمن گير چه بايد كرد؟

 

1-حد الامكان از  مناطقي كه احتمال ريزش بهمن را دارد عبور نكنيم.

2-زيپ ها وسر آستين هاي البسه خود را كاملاً ببنديم.

3-توسط كلاه كولاك ويا دستمال گردن جلوي دهان خود را ببنديم.

4-به همراه داشتن نخ بهمن (نخي به متراژ 50 متر با رنگي معمولا تيره كه به كوهنورد متصل است)

5-آماده نگهداشتن وسايل اضافي مثل كوله پشتي و كلنگ براي رها كردن

6-عبور يك به يك افراد با قدم هايي بلند و با فاصله.

7-خودداري از ايجاد سر و صداي اضافه.

8-استقرار افراد با تجربه بر روي يالهاي كناري براي تعقيب با چشم.

9-همراه داشتن وسايل ضروري مثل كمكهاي اوليه و مقداري تنقلات .

 

در حين بهمن بايد چه كنيم

1-رها كردن وسايل اضاف و سنگين

2-در مقابل بهمن حالت گلوله اي بايد گرفت.

3-فرياد كشيدن در هنگام غلطيدن بر روي برف.

4-ايجاد محافظ صورت به وسيله دستان.

5-بزرگ كردن فضا براي تنفس در زير برف.

6-تشخيص جهت كشش زمين .

7-سعي در كنار زدن برف ها و به سمت بالا آمدن.

 

بلا هاي ممكن  ديگر در كوهنوردي

وقتي قرار است بيرون چادر بخوابي، خيلي پروانه اي فكر نكن، چون اين بالا از نيش پشه گرفته تا نيش هر جك و جانور ديگري ممكن است برايت درد و مرض درست كند. پس بي خيال آسمان شو و توي كيسه خوابت فرو برو و قدر اين كيسه متفاوت را بدان.

 

وقتي كفش عيد پارسالت را مي پوشي و يك كوه نوردي نيمه سنگين انجام مي دهي، عواقبش را هم قبول كن. كفش نامناسب و فشار، دو عامل مهمي هستند كه يك دوست قديمي را با پاهايت همراه مي كنند؛ ميخچه. بهتر است بداني ميخچه يك بيماري پوستي است، پس بعداز حمام با ناخن گير به جان اين توده فشرده از پوست نيفت. ميخچه معمولا با داروهاي موضعي و در مواقع شديدتر با جراحي درمان مي شود.

 

اگر موقع استراحت هاي چند دقيقه اي، كرم ضد آفتابت را بيرون بياوري و روي پوست دست و صورتت بزني، هيچ كس به شما  نمي گويد چه آدم شيكي هستي. چون در غير اين صورت، وقتي بعدازظهر با گونه هاي گلي از كوه پايين مي آيي همه به شما  مي گويند چه آدم بي فكري. آفتاب سوختگي باعث سرطان پوست و پيري زودرس آن مي شود. پس چه حرفه اي باشي چه نباشي، آفتاب سوختگي را جدي بگير!

 

 

به نفعت شماست كه خيلي شاد كوه نوردي نكنيد و همه ي سنگ هاي زير پايتان  را جدي بگيريد. چون در رفتن يك سنگ كوچك از زير پايتان  همان و زمين خوردن و در شرايط بدتر، سقوط همان. پس اگر موقع بالا رفتن و پايين آمدن سرود مي خواني، لطفا با چشم هاي باز اين كار را بكنيد!

 

کوه گرفتگي يا ارتفاع زدگي

تعريف کوه گرفتگي:

حالتي که در اثر افزايش ارتفاع و فعاليت شديد بدني در شخص بوجود مياد.

مهمترين علائم کوه گرفتگي عبارتند از:

1- از دست دادن اشتها           2- افزايش غير طبيعي ضربان قلب و دم و بازدم

3- تنگي نفس                 4- اختلال در سيستم گوارشي          5- سردرد شديد

6- قرمز شدن چشم ها             7- عدم تمرکز حواس         8-کاهش بينايي و شنوايي

 9- تنفش شين ستوکي (chyne-stoke) که علامت ارتفاع زدگي حاد است؛ تنفس به يکباره شديد شده و بعد از چند ثانيه به حالت اول برميگردد.

 

 

بيماري کوه گرفتگي ( ادم مغزي و ريوي در ارتفاع )

 

ايسکانيوز- کمي فرصت براي تطابق شخص باتغييرات اختلاف ارتفاع ، ميزان ارتفاع ، فعاليت بدني وميزان سلامتي جسمي و آمادگي قبلي در بروز و شدت اختلالات حاد يا مزمن ناشي ازهيپوکسي ( کمبود اکسيژن خون ) مربوط به ارتفاعات بيش از 3000 متر تاثيردارد. درافراد مختلف ميزان تحمل به هيپوکسي فوق العاده متفاوت است.

 

بيماري کوه گرفتگي در اثر کمبود اکسيژن در ارتفاع بالا بوجود مي آيد.

edema = ادم ، خيز ، تجمع غيرطبيعي مايع درفضاي بين ياخته اي بافتهاي بدن .

علايم ادم مغزي :

گيجي ، سردرد ، سستي فوق العاده ، خواب آلودگي ، احساس سرما ، تهوع ، استفراغ ، برافروختگي صورت ،

تحريک پذيري ، اشکال درتمرکزحواس ، سرگيجه ، طنين گوش ، اختلالات بينائي (گاه خونريزي شبکيه ) ، اختلالات شنوائي ، بي اشتهائي ، بي خوابي ، شدت سردرد ، اختلال تعادل ، کاهش سطح هوشياري ، کوما و مرگ .

 

علايم ادم ريه :

سرفه هاي خشک ، تنگي نفس هنگام استراحت ، تنگي نفس که براي رهايي ازآن بايد ايستاد يا نشست ، سنگيني وفشاربرقفسه صدري ، خس خس سينه ، خروج خون ياخلط خوني ازريه همراه با سرفه ، افزايش ريتم قلب و تنفس ، تنفس نامنظم و مرگ .

درمان :

انجام تنفس عميق درفواصل معين مي تواندعلائم را بهبود بخشد. دراکثرافراد اين علائم ظرف 48-24 ساعت ازبين

 

مي رود.اما دربعضي موارد ممکن است علائم بصورت شديد ومقاوم باقي بماند تا آن حدکه شخص مجبورشود به منطقه کم ارتفاع مراجعت نمايد وحتي درمان داروئي و بستري شدن در مراکز درماني ضرورت پيدا نمايد

شناخت علايم اوليه ، هرچه زودتر بيماررا قادرمي سازد که قبل ازادم شديد وناتوان کننده به تنهائي يا با کمک ديگران به ارتفاع پائين تربرگردد. برگشت سريع به ارتفاعي حتي 1000-500 متر پائين ترممکن است علائم را بهبود بخشد.

مصرف اکسيژن غالبا علائم حادکوه گرفتگي را مرتفع مي کند. بايد توجه داشت درصورتي که بيمارسيگارمصرف مي نمايد ، ميزان اکسيژن داده شده کمترازافراد عادي باشد و بيمارازنظر وقفه تنفسي کنترل شود .چون اکسيژن باميزان زياد ممکن است باعث آپنه (وقفه تنفسي ) درافراد سيگاري بشود . کاربرد قرص دگزامتازون در پيشگيري از بيماري کوه گرفتگي ( ادم مغزي و ريوي در ارتفاع )

 

تدابيرپيشگيري عبارتنداز :

آموزشهاي لازم به افراد جديد وآگاه کردن آنها از امکان بروزادم مغزي وريوي ، شرايط مساعد فيزيکي قبل ازآغازسفر، صعود ملايم براي تطابق وهماهنگي با ارتفاع ، شب ماندن درپناهگاه براي هم هوائي ، انجام صعودهاي تمريني به ارتفاعات پائين ترازقله مورد نظردرهفته هاي قبل ، 2-1 روزاستراحت بعدازرسيدن به نقطه مرتفع ، کاربردسريع تدابيرطبي درصورت بروزآثارتنفسي وبستري کردن افرادي که سابقه ادم ريه درجريان کوهنوردي هاي قبلي داشته اند.

 

تحقيق :

درگذشته براي پيشگيري ويادرمان ادم مغزي وريوي ازقرص استازولاميداستفاده مي شدکه يک داروي ديورتيک (ادرارآور) است. اين دارواولاتاثيرمطلوبي درعمل ندارد وثانيا به علت افزايش حجم ادراردرزمان صعود باعث کم آبي بدن ، از دست دادن الکتروليتها ومشکلات ناشي از دفع ادرار زياد در ارتفاعات مي شود.

درطول برنامه هاي صعود به ارتفاعات بالا، به افرادي که دچارکوه گرفتگي شديدمي شوند ،آمپول دگزامتازون به صورت داخل وريدي وآهسته تزريق مي شودکه خيلي موثرواقع مي شود.طي سالهايي که من به کوه ميرفتم ، اين مشکل گريبانگيرمن وبسياري ازکوهنوردان بود. ازآنجايي که پيشگيري هميشه مقدم بردرمان است ، اين فکردرمن بوجودآمدکه درمورد کساني که سابقه کوه گرفتگي دارند ، پيشگيري موثرتري انجام دهيم.

 

ازقرص دگزامتازون به عنوان پيشگيري ، ابتدا خودم و بعد دوستاني که داوطلب بودند ، طي سه سال بارها استفاده نموديم که نتيجه کاملا رضايت بخش بود وعلايم حاد کوه گرفتگي در اکثر موارد مشاهده نشد ويا بروز علايم بسيار خفيف بود.يکي ازدوستان من که هميشه دچارکوه گرفتگي مي شد ، سال گذشته درصعود به قله سبلان همراه ما بود وازاين قرص استفاده کرد ودرخاتمه برنامه اظهارداشت : مثل اين بودکه به پلنگ چال رفته باشم وبه هيچ عنوان ازارتفاع اذيت نشدم.

 

دريک کارتحقيقي ديگر درشهريورماه گذشته من بدون انجام تمرينات لازم براي آمادگي ارتفاع ، بامصرف اين قرص به قله دماوند صعود کردم ومشکل کوه گرفتگي برايم پيش نيامد. در حالي که در صعودهاي قبلي دچار سردرد شديد ، تهوع و استفراغ مي شدم .

 

نتيجه تحقيق : با مصرف قرص دگزامتازون ميتوان از بروز علائم حاد کوه گرفتگي پيشگيري نمود.

 

Tab. Dexametasone 5mg

اين داروبادوز mg/day 9- 5/0 (ميلي گرم درروز) بصورت مقدارواحد يا درمقاديرمنقسم قابل مصرف است (حداکثرمعادل 18 عدد قرص در روز) .

دوزپيشنهادي درهروعده مصرف : 3-2 قرص ( حد اکثر 6 قرص ) و سه بار در روز مي باشد.

 

مصرف اين دارو بايد يک روز قبل از صعود شروع شود .

 

يک روز قبل از صعود :

- ظهر : 3-2 قرص ( حد اکثر 6 قرص )

- شب : 3 قرص

 

روز صعود :

- صبح : 3-2 قرص

- ظهر : 2-1 قرص

- شب : 2-1 قرص

 

بسته به ميزان ارتفاع و علائم فرد ، دوز اين دارورا ميتوان کاهش يا افزايش داد.

ازآنجايي که داروهاي کورتني باعث افزايش ترشح اسيد معده مي شود ، توصيه مي شود که حتما همراه غذا وقرص آنتي اسيد (آلومينيوم ام جي اس ) مصرف شود. آنتي اسيد مذکور باعث کاهش نفخ کردن نيز مي گردد.

 

درمورد مجوزمصرف اين دارو ؛ درصورتي که بيمارهستيد (مخصوصا بيماريهاي دستگاه گوارش و سيستم ايمني ) با پزشک معالج خودمشورت نمائيد.

 

سردرد :

سردرد درارتفاعات زير 3000 متر درافرادي که کوهنوردي را تازه شروع کرده اند يا تنفس خود را صحيح انجام نمي دهند ، ديده مي شود. دراين افراد بدليل هيپرونتيلاسيون (تنفس سريع )ميزان O2 خون افزايش ودرنتيجه ميزان CO2 کاهش مي يابد.اين کارباعث مي شودکه PH خون که درحالت نرمال بين 45/7 35/7 مي باشد ، قليائي تر شود. اين حالت معمولا با بروزسردرد همراه است.درمان آن کاهش PH خون مي باشد.که باچندروش انجام مي شود :

 

- تنفس به مدت چند دقيقه دريک کيسه نايلوني به منظورافزايش CO2 خون.

- خوردن مواد با PH اسيدي مثل آب ليموترش وقرص ويتامين C .

 

 

 

نکته :

براي کاهش نفخ شکم ؛ مصرف عرق نعناع ، عرق کاکوتي و يا قرص نعناع پيشنهاد مي شود.

ضمنا دربرنامه هاي کوهنوردي بدليل به هم خوردن رژيم غذايي ، بي اشتهايي وتهوع ناشي ازارتفاع ، موارد زيادي مشاهده مي شود که فرد دچارکمبود انرژي مي گردد. دراين موارد توصيه مي شود ازمصرف نوشابه هاي گازداراکيدا خودداري نموده وبجاي آن از نوشابه کوهستان استفاده نمائيد .

نوشابه کوهستان : آب + پودر گلوکز + آبليموي تازه ياعرق نعناع .

گلوکزقندي است که بلافاصله پس ازجذب دردستگاه گوارش ، براي بدن قابل مصرف مي باشد.

در جيره غذايي کوه مي توان براي تهيه کردن مربا ، بجاي شکر از گلوکز استفاده نمود.

اميدآن مي رود که باراهنمايي ها ورهنمودهاي اساتيد گرامي پزشکي وپيشکسوتان کوهنوردي وسايراهل نظربتوانم مقاله جامعتري دراين زمينه تهيه ودراختيارهمنوردان عزيزقراردهم.

 

 

پيشگيري از ارتفاع زدگي:

مهم ترين راه پيشگيري از ارتفاع زدگي، انجام تمرينات ورزشي مستمر و کسب آمادگي لازم براي صعود هاي دشوار است. تمرينات ورزشي(به خصوص تمرينات هوازي که به صورت مداوم انجام شود) باعث خو گرفتن بدن به تغييرات ذکر شده، افزايش ميزان گلبول هاي قرمز در خون، هماهنگي ماهيچه ها با دستگاه گردش خون و نيز افزايش سطح کربوهيدرات در ماهيچه ها ميشود که مجموع اين عوامل باعث پيشگيري از ارتفاع زدگي خواهد شد.

 

 

 

اما در طول برنامه هاي کوهنوردي نيز ميتوان با رعايت نکاتي از ارتفاع زدگي جلوگيري کرد:

1-     راه پيمايي گام به گام بهترين کار براي تطبيق تدريجي با ارتفاع است. از انجام حرکات تند و انفجاري در کوهستان خودداري کنيد. نفس نفس زدن نشانه اين است که بيشتر از توانتان داريد فعاليت ميکنيد.. در اين صورت حرکت خود را آهسته تر کنيد. عميق تر نفس بکشيد. براي نفس کشيدن به جاي جلو دادن شکم، ديافراگم را به پايين بکشيد تا حجم بيشتري از ريه ها بوسيله هواي تازه اشغال شوند. قدم هاي خود را کوتاه برداريد.

 

2-     اهميت برنامه غذايي پيش از برنامه کوهنوردي به مراتب بيشتر از غذايي است که در طول برنامه مصرف ميکنيد. در روز هاي قبل از برنامه غذاهاي پر کربوهيدرات و پرچربي بخوريد. در عوض در طول برنامه غذاهاي زود هضم و  سبک تري را انتخاب کنيد.

 

3-     اهميت آب را فراموش نکنيد. کم آبي بدن باعث غلظت خون و کم کاري کليه ها خواهد شد. آب را کم کم و در فواصل زماني معين بنوشيد. به آب خود مواد قندي (به ميزان کم) اضافه کنيد.

 

4-     روز قبل از برنامه به ميزان کافي بخوابيد.

 

5-     مصرف توتون و الکل اکيداً ممنوع...

 

در صورت ارتفاع زده شدن در درجه اول به استراحت بپردازيد. در صورت عدم بهبود از ادامه صعود جداً پرهيز کنيد. آب همراه با مواد قندي مصرف کرده و ارتفاعتان را کم کنيد.

براي مصرف دارو هاي ضد ارتفاع(مانند استازولاميد) و يا دارو هاي ديگر با پزشک يا شخص آشنا يه اين امر مشورت کنيد.

در صورت بروز ناراحتي خيلي سريع ارتفاع نگيريم و در صورت تشديد ناراحتي ارتفاع راکم کنيم. - در برنامه هاي بلند به بالاتر صعودکنيم و در پائين تر شب ماني هم هواييکنيم (هم هوايي انطباق بدن با کاهش فشار هوا و کاهش مقدار اکسيژن است ). - به هنگامسردردهاي جزئي از مسکن هاي مناسب استفاده کنيم

در صورت ادامه و يا بيشتر شدن عوارض، حتما به پزشک مراجعه کنيد

 

 

سقوط در کوهستان

سقوط يكي از خطرات مهمي است كه هميشه در كمين كوهنوردان است .بيشترين ميزان سقوط در فصولي كه برف و يخ در منطقه وجود دارد و كوهنوردان با آن ها در گيرند به وقوع مي پيوندد.

 

علل سقوط:

1-نامناسب بودن كفشها

2-نبود وسايل كافي براي حركت در شيب هاي تند

3-نداشتن تجربه كافي براي حركت بر روي يخ و برف

4-پر شيب بودن سطح فرود

 

راههاي جلوگيري از سقوط:

1-اگر بر روي برف و يخ حركت ميكنيد حتما از كرامپون و كلنگ استفاده نماييد

2-استفاده از طناب هاي ثابت الذامي مي باشد.

3-تمامي سطح كفش يا كرامپون خود را بر سطح زمين هموار كنيد .

4-زاويه قفسه سينه با  پاي جلوي خود را هماهنگ نگاه داريد .

5- به وسيله طناب خود را به ديگر هم نوردان متصل كنيد .

 

در هنگام سقوط چه بايد كرد؟

1-سعي كنيد با استفاده از كلنگ تعادل خود را حفظ كنيد.

2-دستها و قسمت بالا تنه خود را به سمت بال قرار دهيد و حدالامكان به شكم دراز بكشيد.

3-اگر سطح مورد نظر از برف هاي نرم و به اصطلاح پودري تشكيل شده بود با قسمت پهن كلنگ ترمز كنيد و اگر سطح برف به حالت يخ زدگي در آمده بود با نوك تيز كلنگ اين كار را انجام دهيد.

4- اگر دستكش نداشتيد با آرنج خود سرعت را كم كنيد .

 

خطر مه در کوهستان :

بخار آب منطقه در هواي سرد تبديل به مه مي شود .وجود مه به دو صورت است :

1-     يا صبح بوجود مي ايد .

2-     غروب بوجود مي آيد .

مه باعث مي شود حرکت کند شود , ديد محدود شود , گوش و تنفس دچار اشکال مي شود .

 

راههاي مقابله :

1-     فاصله بين گروه را بايد کم کرد بطوريکه کوله نفر جلويي ديده شود .

2-     ارتفاع سنج و قطبنما بهمراه داشته باشيم .

3-     افراد به هيچ عنوان نبايد متفرق شوند .

4-     پرچم راهنما بايد حتما در طول مسير راه داشته باشيم .

5-     در مه غليظ از معابر خطر ناک نبايد حرکت کنيم ودر جاي خود ثابت بايستيم تا مه بر طرف شود .

در ماههاي آذر , فروردين , ارديبهشت مه بيشتر تشکيل مي شود .

 

کولاک در کوهستان :

باد شديدي که روي برفها مي وزد کولاک را بوجود مي آورد که باعث سختي تنفس , کاهش ديد ,سرمازدگي و خطر ريزش بهمن را افزايش مي دهد.

بادهايي که منجر به کولاک مي شوند در روز از دره بطرف کوه و در شب باد از کوه به دره مي وزد.

 

راه مقابله با آن :

 بهترين راه اين است که از خط الراسها پايين آمده و دوم اينکه وسيله ها بايد به بدن حمايت شوند . محافظت از نقاط حساس مانند بيني , لب و صورت هم از نکات مهم ديگر مي باشد .

 

 

تغذيه در کوهستان

بعداز هفت هشت ساعت بالا رفتن توي سرما و به دوش كشيدن يك كوله ي چهل پنجاه كيلويي هيچ چيزي بيش تر از يك ديزي سنگي چرپ و چيلي با ترشي ليته حالت را سرجايش نمي آورد. اگر هم خيلي شيك باشي دلت پيتزا و لازانيا مي خواهد. ولي توي ارتفاع هفت هزار متري نه خبري از ديزي سنگي است نه پيتزا. البته وقتي داري سوپ آماده ات را توي آب جوش هم مي زني مي تواني تصور كني آب گوشتت را داري آماده مي كني. ولي شرمنده، براي پيتزاخورها كاري نمي شود كرد.

 

براي كوه نورد، سوپ مي تواند يك شام اعياني محسوب شود. چون دو شرط يك غذاي درست و حسابي كوهستاني را دارد؛ سبك و پركالري. به خاطر فعاليت شديد و تعرق مدام، بدن آب و نمك و پتاسيم زيادي از دست داده. پس موقع شام مي توانيد با سوپ، آب و املاح از دست رفته بدن را جبران كنيد.اگه مثل كپل مدرسه موش ها عاشق فندق و بادام و كشمش هستي، بدان و آگاه باش كه درست آمدي. مي تواني همه ي جيب هاي كوله و لباست را پر از اين تنقلات كني و در طول مسير صعود وقت و بي وقت بهشان نكاله بزني، اما وقت استراحت هاي چند دقيقه اي بهتر است از ميوه هايي مثل پرتقال و نارنگي و سيب استفاده كني، البته هيچ وقت شكلات را فراموش نكنيد، هم به خاطر قند و كالري فراوانش هم به خاطر خوش مزگيش.بعضي چيزها هست كه عمرا بهشان لب بزني؛ مثل همين سير دوست داشتني. ولي چون سير مقاومت بدن را زياد مي كند، در روزهاي اول يك برنامه چند ماهه حتما به شما مي گويند كه از آن ميل كنيد؛ البته اين توصيه فقط مال روزهاي اول است؛ چون در ارتفاعات باعث تپش قلب مي شود. پس اگر جلوي چشم هات توي شام اعيانيت سير خرد كردند، سعي كن لبخند بزني؛ چون تو يك حرفه اي هستي.

 

 

 

تجهيزات كوهنوردي

 

تجهيزات كوه نوردي به دو دسته تقسيم مي شود: وسايل فردي و وسايل گروهي. وسايل فردي كه به كنار، ولي از زير بار وسايل گروهي نمي تواني در بروي. پس بي خودي كوله ات را زيادي پرنكن؛ چون اين كار نه عاقلانه است و نه حرفه اي.

 

اگر جزو آن دسته از آدم ها هستي كه پوست شكلات شان را هم يادگاري نگه مي دارند، بايد بداني اين جا اصلا جايش نيست. چون به اندازه كافي كوله ات سنگين هست كه دلت بخواهد وسط راه بگذاريش به امان خدا. البته وزن كوله ي كوه نورد هيچ وقت نبايد از وزنش  بيشتر باشد، چون به ستون مهره ها و زانو آسيب مي رساند.

 

 

مهمترين وسيله  فردي كفش است و بنا به اين كه برنامه در چه منطقه اي و در چه فصلي انجام مي شود، نوع  آن فرق مي كند. البته اين براي توست كه حرفه اي هستي وگرنه براي من همان كفش عيد پارسال هم كفايت مي كند.

بيشتر كوه نوردها از كيسه خواب هيچ دل خوشي ندارند. چون هرچقدر هم جنسش پر باشد و سبك ولي هنوز نصف كوله شان را پر مي كند. پس بهتر است براي اين نصفه باقي مانده حساب شده عمل كنيد.

باتوم، شكل و اسم حرفه اي همان چوب دستي خودمان است. و چون وسيله اي است كه مدام در دست كوه نورد است بهتر است جنس آن ضد صاعقه باشد. موقع بالا رفتن و پايين آمدن اين قدر به خاطر وجود چنين اختراعي خدا را شكر مي كنيد كه لازم نيست بيشتر از اين من درباره اش حرف بزنم.

 

لايه بندي لباسها (Insulation) ::

مهمترين ياور و کمکي که ما در اين نبرد داريم، عايق بندي بدن خود با پوشاک مناسب است. نقش پوشاک در اينجا کمک به کاهش انتقال حرارت است که به علت شکل اسفنجي و وجود فضاهاي خالي بين بافت آنها انجام مي شود. در واقع هوا بهترين عايق براي محافظت بدن در برابر سرماست. فضاي خالي بين بافت هاي لباس باعث کاهش شدت انتقال انرژي از سطح پوست به لايه هاي بالاتر مي شود. در مقابل آب و رطوبت عايق ضعيف تري نسبت به هواست. به همطن دليل است که پوشاک ضد باد (windproof) از پارچه هاي بدون منفذ تهيه مي شوند.

 

 چگونه بدنمان را عايق بندي نماييم :: 

اگر شما يک خانه بوديد در اين صورت عايق بندي شما با کمي پشم شيشه و ورق هاي فايبرگلاس، کار سختي نبود اما اينطور نيست. متاسفانه موجود زنده اي هستيد که بدنش دائما در حال تنفس است و تنها از گردش در محيط هاي معمولي راضي نمي شود بلکه نياز دارد تا در سردترين محيط ها هم به فعاليت بپردازد. عايق بندي مناسب به معني پوشش بيشتر نيست. عامل راحتي را نيز بايد در نظر بگيريد. در واقع در اکثر مواقع فقط چند ميلي متر ريز اقليم (Microclimate) مناسب در کنار پوسستان به شما راحتي مورد نظر را مي دهد. دقيقا همان کاري که حيوانات در طبيعت در سرماي شديد به کار مي برند. بر اين اساس بايد به اين موضوع توجه اساسي داشته باشيد که هواي محبوس شده در بافت هاي پوشاکتان در واقع بهترين عايق حفظ حرارات بدنتان است. همان عاملي که کمپاني هاي توليد کننده پارچه نيز در توليد پارچه هاي مناسب از ان استفاده مي کنند. اين ريز اقليم پيرامون بدن به علت جريان هوا (باد) دائما در حال خنک شدن است و به همين دليل است که پوشاک توليد شده از پارچه هاي ضد باد مثل Pertex يا Ventile جز ضروري پوشاک کوهنوردان هستند. ميزان حراراتي که يک کوهنورد در حين فعاليت توليد مي کند براي سنجش ميزان ضخامت عايق هاي وي بسيار مهم است و بايد کنترل گردد. يک فرد که فعاليت مي کند 1600 درصد از شخصي بدون تحرک انرژي (گرما) توليد مي کند. به اين دليل است که مي بينيم در اورست کوهنودان مي توانند در دماي-15°C   هم به کوهنوردي بپردازند. زمانيکه مفهوم عايق بندي را دريافتيد نکته مهم ديگريباقي مانند و آن اينست که.......

 

گرم شدن بدن دشمن گرم ماندن آن است ('Getting hot is the worst way to stay warm'):: زمانيکه فعاليت مي کنيد و يا دماي محيط اطرافتان بيشتر از 37°C يا هردو، دماي بدنتان افزايش مي يابد. زماني دماي پوست بدن به 37°C مي رسد بدن شروع به عرق کردن مي نمايد. عرق کردن تلاش بدن براي از دست انرژي (گرما) و رسيدن به تعادل حراراتي است. همانطور که همه ما مي دانيم، زمانيکه بدن عرق ميکند و پوست مرطوب مي شود، آب شروع تبخير شدن از سطح پوست مي کند و سبب مي شود تا پوست شما سرد تر شود.  علت اين امر اين است که زماني ک عرق از سطح پوست شما به علت باد جدا مي شود امکان تشکيل يک لايه نمدار از هوا در اطراف پوست بدنتان وجود نخواهد داشت وهرچه تعداد مولکول هاي جدا شده از پوست شما بيشتر مولکول هاي آب توليد شده توسط پوست باشد شما بيشتر (سريعتر) سردتان مي شود. باد بيشتر (تند تر) تنيجه اي جز احساس سرماي بيشتر بر پوست شما براي شما نخواهد داشت. براي جدا شدن يک مولکول آب از سطح آزاد آب مقدار مشخصي انرژي لازم است و اين مقدار انرژي با شدت باد رابطه عکس دارد. اين همان پديده معروف اثر باد سرما زايي (WindChill Effect) است. اين فرآيند به شدت در کنترل دماي داخلي بدنتان موثر است و شما را سرد مي کند (احساس سرماي بيشتري مي کنيد).

 

اما ...

 

 مشکل اينجاست که وقتي يک کوهنورد فعاليت مي کند و در نتيجه عرق مي کند، حفره هاي خالي موجود در بافت لباس هاي وي پر ازآب مي شود و به اين علت هوا خاصيت عايق بودن خود را از دست مي دهد. در اين شرايط انرژي مي تواند از طريق آبي که در اين حفره ها وجود دارد سريعتر انتقال پيدا کند. ....

 

براي خنک کردن بدن در اين شرايط بايد دماي هواي محيط کم شود . براي اين کار يا بايد کاهش سطح توليد انرژي (گرما) توسط عضلات اتفاق بيافتد يا به وسيله تعويض (remove) پوشش هاي مان اجازه دهيم تبخير عرق از سطح پوستمان به راحتي اتفاق بيافتد. با آبي که در داخل بافت پارچه ها وجود دارد احساس سرما بسيار شديد تر حاصل مي شود. بخصوص اگر پوشش هاي ضد باد هم وجود نداشته باشند. در واقع مشکل اصلي اينجا خودش را نمايان مي کند يعني اگر شما لخت بوديد عرق مي کرديد و عرق از سطح پوست شما تبخير ميشد اما حالا شما در داخل لباسهايي خيس قرار داريد که شما را سردتر هم مي کنند.

 

در اين شرايط فرض کنيد که بدن شما فعاليت مناسبي هم نداشته باشد و انرزي مناسبي براي جايگزيني انرژِي ازهدر رفته توليد نکرده باشد (مثلا شما براي گرفتن عکس يادگاري در قله وقت تلف بکنيد) در اين شرايط بدنتان در معرض يک موقيت بحراني قرار گرفته است. اين پديده خنک شدن (Chilling) است و يکي از مهمترين دلايل افت دماي بدن (hypothermia) است. اينکه درونتان طوفاني از سرما احساس کنيد نه بيرونتان مي تواند کشنده باشد( being the 'storm within' not the 'stormwithout' thatcan kill ).

 

دقيقا به همين دليل است که يک لايه خشک و نازک در روي پوست لازم است تا يک ريز اقليم (Micro Climate) فعال براي خشک نگه داشتن سطح پوست ايجاد کند. اگر اين مفاهيم را درک کرده باشيد و تجهيزات مناسبي نيز داشته باشيد، مي توانيد تحت شرايط سخت و سرماي شديد نيز از بروز سرما زدگي جلو گيري نماييد.

 

 عرق کردن ممنوع!::

شرکتها و کمپانيهاي سازنده محصولات کوهنوردي در شعارهاي تبليغاتي خود ادعا مي کنند که با محصولات قابل تنفس و خارق العاده خود، شما را گرم و سطح پوست بدن شما را خشک نگه مي دارنند و اين کار را تحت هر شرايط آب و هوايي و با هر سطح از فعاليت  بدني شما مي توانند انجام دهند. اما مشکل، محصولات توليدي و کيفيت آنها نيست بلکه مشکل خود شما هستيد. حتي بهترين محصولاتي هم که به عنوان لايه اول توليد شده اند زماني که عرق کنيد، خيس مي شوند و کارايي شان کاهش مي يابد و زماني که بيش از حد فعاليت کنيد دماي بدنتان بالاي 37°C مي رود، پس انتظار معجزه از اين پارچه هاي پلي استري و پلي آميدي نداشته باشد. اولين دفاع در برابر سرمازدگي و کاهش دماي بدن اين است که بدانيم چطور از اين محصولات بدرستي استفاده کنيم. وظيفه اول شما اين است که با کنترل ميزان تعرق و انتخاب ضخامت مناسب براي پوشاک لايه اول خود سطح دماي بدن خود را در 37°C تنظيم کنيد. اگر رفتار کوهنوردان حرفه اي را بررسي کنيد، خواهيد ديد که آنها از پوشاک نازک استفاده مي کنند و زماني که به دليل سرماي شديد محيط مجبورند از پوشاک ضخيم تر و لايه هاي بيشتري استفاده کنند، آنقدر آهسته حرکت مي کنند تا توليد انرژي در بدنشان را، در حد مشخصي محدود سازند. به اين وسيله آنها ميزان تعرق بدن خود را تنظيم مي کنند. در ضمن در اين مواقع ميزان آمادگي جسماني نيز بسيارمهم است. يک کوهنورد ورزيده کمتر از يک کوهنورد معمولي تقلا مي کند و به همين دليل کمتر هم عرق مي کند.  شما حتما کوهنوردان مبتدي  را ديده ايد که تمام لباسهاي خود در حين حرکت پوشيده اند. دقيقا به همين دليل است که آنها زودتر خسته شده و زود تر سرمازده مي شوند.  آنها نمي دانند که به محض شروع کوهنوردي چه مقدار انرژي توسط عضلاتشان توليد مي شود.

 

از مزيت هاي پارچه ها بهره ببريد . ::

دومين چيزي که بايد به آن وجه داشته باشيد استفاده از پوشاک با کيفيت و مناسب است. از پوشاکي استفاده کنيد که دو مزيت را همزمان داشته باشند: به قدر کافي شما را گرم نگه دارند و احتمال سرمازدگي  شما را کاهش دهند وبخاطر ساختار مناسبشان اگر شما موفق نشديد عرق کردن خود را کنترل کنيد و لباستان خيس شد قالبيت خود را تا حدود زيادي حفظ کند. به ايت ترتيب شما هب حد بالايي از کارايي در پوشاکتان مي سرسيد که به شما اين توانايي صعود به ارتفاعات بالا در شرايط سخت و حفظ جانتان را مي دهد. پارچه کتان بدترين منسوجي است که مي توانيد در پوشاک خود در برنامه زمستاني استفاده کنيد. چرا که به طور کامل از عرق شما اشباع شده و اصلا توانايي انتقال عرق را به لايه هاي بعدي ندارد. به اين ترتيب شما به راحتي سرما زده خواهيد شد.

 

سه خاصيت مهم که پارچه هاي مورد استفاده در فعاليتهاي زمستاني براي مقابل ه با سرما زدگي بايد داشته باشند به اين قرار است:

 

        خاصيت فتيله اي داشتن (Wicking):

عرق بايد از سطح پوست شما براحتي به لايه هاي بعدي منتقل شود تا به اين ترتيب ميزان انتقال حرارت ازبدنتان به کمترين مقدار خود مي رسد. اين اتفاق به مي تواند به اشکال مختلفي صورت بگيرد و بطور معمول بوسيله پارچه هاي آب دوست (hydrophilic) در پوشاک لايه اول بدست مي آيد. لباسهاي لايه اول به سرعت عرق را جذب کرده و بوسله حرارت دفع شدن بدن آن را به لايه هاي بالايي منتقل مي کنند.

 

     تراکم (Density):

             يک پارچه کلفت داراي بافت بيشتر و فضاي خالي کمتري نسبت به پارچه هاي نازک است و از آنجا که هوا بهترين عايق است، پارچه هاي نازک بهترين انتخاب ممکن هستند. بعلاوه اينکه زمان خشک شدن و گرم شدن وقتي خيس مي شوند، در اين پارچه کمتر از پارچه هاي ضخيم است.  پارچه هاي  تهيه شده از پر و پشم هاي خاص و پلي استرو پلي آميدتحت عنوان تجاري پلاراز بهترين اين پارچه هستند.

 

  

 خاصيت ارتجاعي (Stretch):

       هر چقدر پارچه به پوست نزديک تر باشد، انتقال عرق از آن بسيار بهتر صورت مي گيرد. هر چقدر که با پوشاک لايه اول خود، سريعتر به تعادل حرارتي برسيد، انتقال حرارت کمتري هم خواهيد داشت و مي توانيد ريز اقليم (Micro Climate) کامل تري را در سطح پوست خود بوجود آوريد. اين لايه نزديک به پوست مي تواند نقش بسيار موثري در تثبيت کردن يا بهم زدن تعادل حرارتي در مواقي که بدن سرد يا گرم مي شود، داشته باشد. لباسهاي لايه اول با خاصيت ارتجاعي بهترين پوشاک لايه اول هستند اما به مرور زمان خاصيت ارتجاعي خود را از دست مي دهند و براحتي آسيب ديده و پاره مي شوند.

 

 لباسهاي ضد سرما (Anti chill)::

لايه بندي پوشاک بهترين راه براي رسيدن به راحتي و آسايش در شرايط سخت زمستاني است. با استفاده از پوشاک لايه اول جذب (Stretch)، با تراکم  و ضخامت کم، شما مي توانيد يک ريز اقليم مناسب در اطراف پوست بدنتان داشته باشيد که عرق را از سطح پوستتان جذب کرده و  آنرا به لايه هاي  بعدي منتقل مي کند. با اين لايه اول حتي در باد هاي شديد هم مي توانيد با اضافه کردن يک لايه ضد باد () بخوبي از خودتان در مقابل سرما محافظت کنيد. به همين دليل است که کوهنورداني را در هيماليا مي بينيد که تنها لباسهاي لايه اول خود را به تن دارند و يا در زير لايه محافظ (Shell) خود تنها پوشش لايه اول را بر تن دارند.

 

قابليت تنفس پوشاک خاصيت بسيار مهمي است و بهمين دليل شما امروزه با پوشاکي روبرو هستنيد که هر سه کار را در آن واحد مي توانند براي کوهنوردان انجام دهند. اين پوشاک نازک زماني که با دستکش و کلاه (6 درصد از گرماي بدن از طريق سر به دفع مي شود) مورد استفاده قرار بگيرند و قابليت هاي بالايي از خود بروز مي دهند. ضمن اينکه شما مي توانيد با افزايش و يا کاهش ميزان تحرک خود ميزان حرارت توليدي توسط بدنتان را کنترل کنيد. نکته مهم اين است که شما به ميزان کمتري عرق مي کنيد و خطر کاهش آب بدنتان (dehydration) شمار را کمتر تهديد مي کند که خود عامل ديگر در احساس سرماست. در اين شرايط حتي اگر احساس سرما کنيد مي توانيد با افزايش يک لايه به پوشش خود از خود به خوبي محافظت کنيد. نکته آخر اين است که مطمئن شويد تمام لباسهاي انتخاب شده براي لايه هاي مختلف به خوبي در بدنتان قرار (Fit) مي گيرند و به تن کردن و خارج کردنشان براحتي برايتان امکان پذير است. تنها بر روي شلوارتان متمرکز نشويد که بآيا براحتي متوانيد آنرا بپوشيد و استفاده کنيد در مورد ساير پوشاکتان هم وسواس به خرج دهيد.

آزمون آخر::

تمام شد. حالا شما مجموعه از اطلاعات را در اختيار داريد که من بعد از آن همايش جمع آوري کرده ام. مي دانم که اطلاعات وجود داشتند که مکن است باعث سردرگمي شما شوند اما اميدوارم حداقل اين حسن را داشته باشند که مانند من باعث شوند تا شما بيشتر از دماي قسمتهاي داخلي بدنتان در برنامه هاي زمستاني خود محافظت نماييد. و به عنوان آزمون آخر اميدوارم، شما با کنارهم قرار دادن اطلاعات مورد نياز از اين مقاله "هنر تحمل کردن" را بدست آورده باشيد

 

با استفاده از لايه هاي متعدد پوشاک که بافت هاي متفاوتي دارن و وظايف مختلفي رو انجام مي دهند کنترل و بهينه کنيم. آنچه که در حال حاضر مرسوم  هست اين است  که از سه لايه پوشاک استفاده کنيم.

 

1- لايه اول براي جذب عرق از سطح پوست و انتقال آن به لايه هاي بعدي و کنترل رطوبت بهينه و همچنين حفظ دماي بدن در محدوده مطلوب 32 هست. در واقع مهمترين بخش براي کنترل شرايط ريز اقليم لايه اول پوشاک ماست. به طور سنتي ما هم از بدترين نوع آن يعني از تي شرتهاي توليد شده از کتان براي لايه اول استفاده مي کنيم. بهترين پارچه هاي توليد شده براي اين لايه با کارک هاي تجاري زير عرضه شدند.اين که اين پارچه ها چه تفاوتي دارند براي من سئوال بود درسته کارايي آنها با هم تفاوت مي کند اما مهم اين است  که از لايه اول استفاده بشود. لايه اولي که 100 درصد پلي استر باشد. از کتان به هيچ وجه نبايد در پوشاک کوهنوردي استفاده کنيم!!!!! :)))

 

 

 

Thermal Underwear          Insulation Layering         Shell Layer

 

                           لايه اول                      لايه دوم                           لايه سوم

 

لايه دوم::

 لايه عايق ناميده مي شود. و ظيفه آن حفظ حراراتي که از لايه اول خارج شود. پارچه هايي که براي لايه دوم استفاده مي شوند بر اين مبنا تهيه شده اند که بيشترين هواي ممکن را بتوانند بين بافتهايشان محبوس کنند. بنابراين اين لايه در شرايط آب و هواي سرد به پوشش ما اضافه مي شود. همان شرکتهايي که در بالا معرفي شدند هم محصولات بسيار خوبي براي اين لايه توليد کردند.

 

لايه سوم::

 لايه محافظ هم ناميده مي شود. ويژگيهاي اين لايه احتياج به توضيحات مفصلي دارد. براي محافظت در برابر خراشيدگي، بارندگي ها و باد از اين لايه استفاده مي شود. بهترين بافت هاي اين لايه با مارک هاي زير توليد مي شوند: Gore-Tex , Hyvent , Aqua-Dry and Dri-Lite.

 

لايه چهارم::

لايه فوق عايق هم ناميده مي شود. پرها بهترين پوشش براي اين لايه هستند.

 

 

مسئوليت حوادث كوهنوردى

طبق بند ۳ ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامى «حوادث ناشى از عمليات ورزشى مشروط بر اين كه سبب آن حوادث، نقض مقررات مربوط به آن ورزش نباشد و اين مقررات هم با موازين شرعى مخالفتى نداشته باشد» جرم به شمار نمى رود. در مورد كوهنوردى به جاى «مقررات»، مى توان عرف جامعه كوهنوردى را مدنظر قرار داد، و گفت به شرط آنكه اين عرف در مكان ورزش (كوهستان) و در زمان اجراى برنامه رعايت شده باشد، مسئوليت حوادث كوهنوردى و عواقب آن (تا حد مرگ) بر عهده كسى نيست. چنانچه اين مصونيت براى دست اندركاران ورزش نبود، انجام تمرين ها و اجراى برنامه هاى ورزشى جدى چنان پرمسئوليت مى شد كه ممكن بود كسى به سرپرستى يا مديريت يك فعاليت ورزشى تن ندهد. از سوى ديگر رعايت نكردن مقررات و عرف ورزشى موجب مسئوليت است كه به ويژه در مورد سرپرستان و مربيان و افراد كارآزموده همراه ورزشكاران، بسيار بيشتر است. سرپرست وظيفه دارد تناسب فعاليت ورزشى را كه بر عهده ورزشكار گذاشته مى شود، با صلاحيت و آمادگى او در نظر بگيرد؛ بر مناسب بودن وسايل و پوشاك او نظارت كند و به شرايط جوى كه فعاليت هاى ورزشى در آن صورت مى گيرد توجه كند»۶، در موقع بروز حادثه به سرعت و به شيوه اى مناسب به كمك آسيب ديده بشتابد و قصور در اين موارد، موجب مسئوليت براى وى خواهد بود.

 

حادثه و آسيب ديدگى جزيى از هر فعاليت ورزشى است، و در ورزشى مانند كوهنوردى جدى، مى توان گفت كه خطرپذيرى يكى از اركان فعاليت است. اما در برنامه هاى«ملى» بايد اين خطرپذيرى كمتر از برنامه هايى باشد كه چند كوهنورد با سطح تجربه كم و بيش يكسان و به شكل دوستانه اجرا مى كنند. چرا كه در شكل دوم، همگى با مسئوليت يكسان به استقبال خطر مى روند و على القاعده پاسخگوى مقام يا جماعتى از مردم نيستند. برعكس، در تيم هاى ملى، ورزشكار جزء سرمايه هاى عمومى به شمار مى رود و از سوى يك سازمان اعزام مى شود، و چون اين اعزام با هزينه مردم انجام مى شود، مسئوليت سرپرست سنگين تر است و بايد به عموم مردم (اعم از متخصص و كارشناس، يا فرد عادى) پاسخگو باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 ساعت: 10:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد روش هاي تکنيکي و دستگاه‌هاي مورد استفاده در بخش پاتولوژي

بازديد: 29
تحقیق در مورد روش هاي تکنيکي و دستگاه‌هاي مورد استفاده در بخش پاتولوژي

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

 

پاتولوژي

روش هاي تکنيکي و دستگاه‌هاي مورد استفاده در بخشپاتولوژي
پاتولوژيدر اصل به معناي آسيب شناسي است و به  مطالعه و شناسايي اختلالات عملي و تغييرات ساختاري بافت ها مي‌پردازد .به‌طور کليآسيب شناسي عبارت از مطالعه بيماري‌هاست و به عنوان شاخه اي از علم پزشکي به‏بررسي علل پيدايش بيماري‌ها و عوارض ناشي از آنها مي‌پردازد.  بديهي است در هنگامبروز يک بيماري، تغييراتي در بافت‌هاي مختلف بدن ايجاد مي‌شود که در واقع مطالعههمين تغييرات مبنا و اساس پاتولوژي را تشکيل مي‌دهد. لذا پاتولوژي علمي است که راجعبه تغييرات مختلف بدن در هنگام بيماري  بحث و گفتگو مي‌نمايد.‏ به چگونگي اينتغييرات پاتوژنزيز  ‏(‏pathogenesis‏) مي‌گويند که به دو گروه تشريحي و بالينيتقسيم مي‌شود.‏ 


پاتولوژي 4 جنبه مهم از يک بيماري رابررسي مي‌کند که عبارت است از:‏
‏1)اتيولوژي (علت شناسي)‏،
‏2)پاتوژنز(مکانيسم ايجاد)،
‏3)مرفولوژي (ريخت شناسي)
4)اهميت باليني


رشته‌هاي پاتولوژي ‏
1)پاتولوژيتشريحي(Anatomical)‏ : عبارت است از مطالعه تغييرات ساختماني اعم از ميکروسکوپي وماکروسکوپي و ضايعات وارده به سلول هاي بدن که شامل: ‏
الف) اتوپسي (نمونهبرداري از بافت مرده) ، ‏
‏ ب) بيوپسي (نمونه برداري از بافت زنده
ج)سيتوپاتولوژي (سلول شناسي).‏
‏2) پاتولوژي باليني(‏ (clinical‏ که علايم بيماريرا در خون، ادرار، مايع نخاعي، خلط، ترشحات واژن در بخش هاي مختلف  ميکروب شناسي،بيوشيمي،سرم شناسي و...  بررسي مي‌نمايد.
روش تکنيکي آسيب شناسي (هيستوتکنيک (
تمام مراحل کاري از ابتداي پذيرش نمونه درآزمايشگاه پاتولوژي تا آماده سازيلام و بررسي آن در زير ميکروسکوپ به عنوان روش هاي تکنيکي آسيب شناسي در نظر گرفتهمي‌شود که شامل هفت مرحله جداگانه است:‏
‏1) فيکساسيون،
2)
نمونه برداري ياپاس دادن،
 4)
آبگيري و آغشتگي،
4)
قالب‌گيري،
‏5) برش با ميکروتوم،
6)
رنگ‌آميزي  و ‏
‏7) مونتاژ لام و لامل . ‏
بديهي است دقت در هر يک از اينمراحل همراه با سرعت در کار لازمه تهيه يک برش ميکروسکوپي مناسب و لام خوب برايتشخيص دقيق است به طوري که اشکال درهر يک از روش هاي مختلف به کار گرفته شدهمي‌تواند سبب کاهش دقت تشخيص بيماري و به دنبال آن ايجاد اشکال در روند درمان  بيمار شود.
در ادامه توضيح مختصري درباره هريک از اين مراحل پرداخته مي‌شود:


1)فيکساسيون(fixation)

اين مرحله صرفا"جهت حفظ ساختمان فيزيکي بافت و براي جلوگيري ازاتوليز ‏(Autolysis)‏ آن انجام مي‌شود. نمونه جراحي شده بايد بلافاصله درون مادهفيکساتيو قرار بگيرد. براي اين کار بايد نوع بافت، درجه حرارت دوران پروسه، زمانفيکساسيون و ‏PH‏ محلول هاي به‌کار برده شده را در نظر داشت. براي مثال مايعپايدارکننده يا فيکساتيو، بايد سلول زنده را هر چه سريعتر کشته و به سرعت در بافتنفوذ نمايد و در صورت امکان  ساختمان طبيعي سلول و بافت را تغيير ندهد و همچنين  بعضي از مواد نيمه مايع و کلوئيدي را با عمل فيکساسيون تبديل به مواد نيمه جامد(‏gel‏) کند‏.‏ در مجموع ماده فيکساتيو را بايد طوري انتخاب کرد که در بافت وهمچنين در رنگ‌آميزي آن خللي ايجاد نکند. براي انجام اين کار فيکساتيوهاي مختلفيوجود دارد ولي فرمالين 10% معمول ترين فيکساتيو به کار گرفته شده است. زمان ماندننمونه در فرمالين (فرم آلدئيد) بستگي به حجم و نوع نمونه دارد به‌طوري‌که هر 4 ساعت 7/2 ميلي متر فرمالين داخل بافت نفوذ مي‌کند ولي معمولا" نمونه‌ها را 24 ساعت درفرمالين قرار مي‌دهند. البته لازم به ذکر است نمونه‌هايي مانند استخوان، دندان و بهطور کلي بافت هايي که داراي رسوبات آهکي باشد بايدپيش از فيکساسيون، دکلسيفيه شودتا بتوان آن را براي مراحل بعدي آماده کرد.‏
1)دکلسيفيکاسيون به معني آزادکردنمواد معدني (کلسيم) از بافت استخواني و شامل مراحل زير است: ‏
الف) تهيه نسوج ،ب) فيکساسيون، ج) دکلسيفيکاسيون، د) خنثي کردن و ه) شستشو با آب.
محلولدکلسيفيکاسيون بايد داراي خصوصيات زير باشد:‏
الف)کلسيم را به طور کلي از بافتآزاد کند،
ب) به بافت اصلي آسيبي وارد نکند و‏
ج)در رنگ‌آميزي اختلال ايجادنکند.


2)نمونه برداري يا پاس دادن:

 براي اجراي اين مرحله، نمونه بايد از لحاظاندازه کاملا" مناسب باشد. چنانچه نمونه بزرگتر از حد معمول باشد مواد آبگير مانندگزيلول، الکل و ... نمي‌تواند در آن نفوذ کند و چنانچه خيلي کوچک باشد تهيه نمونه وبه دنبال آن برش و تهيه لام و... مشکل خواهد شد. براي هر کدام از نمونه‌ها بايدمشخصات بافت را به‌طور کامل گزارش کرد. اين مشخصات شامل: حالت، ابعاد، ضخامت، رنگ،ترشحات و...  است. همين‌طور براي جداکردن نمونه‌ها از يکديگر و شناسايي آنها بايدشماره نمونه همراه با سال نمونه‌برداري را به‌وسيله مداد روي کاغذ نوشته و همراه بابافت داخل ظروف مخصوص گذاشته و نمونه را براي مراحل بعدي آماده کرد.در شکل (1) ميزپاس همراه با وسايل مربوطه مشاهده مي‌شود.

   
3)آبگيري و آغشتگي:

 اين کار توسط دستگاهي به نام تيشو پروسسور (Tissue Processor‏) انجام مي‌شود که شامل  دوازده ظرف حاوي محلول هاي مختلف است. اين محلول‌ها 3 وظيفه بر عهده دارد: ‏
الف) آبگيري، ب) شفاف کردن و ج) آغشتگي باپارافين
حجم کلي هر ظرف  1000ميلي ليتر است و ترتيب آنها بدين صورت است:
ظروفشماره 1و2 حاوي فرمالين 10% است. نمونه برش داده شده حدود 3 ساعت در فرمالين قرارمي‌گيرد. (چنانچه اين زمان بيشتر باشد اشکالي ايجاد نمي‌کند ). در بعضي موارد، درظرف شماره 2 به جاي فرمالين از آب مقطر استفاده مي‌شود. مدت زمان قرار گرفتن نمونهدر آب مقطر يک ساعت است. ‏
ظرف‌هاي سوم تا ششم شامل الکل (متانول) است، ظرفشماره  3 الکل 70%و ظرف شماره 4 الکل 80%، ظرف شماره 5 الکل 90% و ظرف شماره 6 الکل 96% است. علت صعودي انتخاب کردن اين الکل‌ها اين است که آب‌گيري به آرامي انجامشود. زمان قرار گرفتن نمونه در هر کدام از اين الکل‌ها يک ساعت است. به طور کلياتانول بهتر از متانول آبگيري مي‌کند ولي به علت هزينه بالاتر، از متانول استفادهمي‌شود. در عين حال متانول خاصيت رنگبري هم دارد. اين مرحله بسيار مهم است و چنانچهآبگيري با الکل به خوبي انجام نشود مراحل بعدي نيز  دچار اشکال شده وسبب چروکيدگيبافت‌ها خواهد گرديد. ‏
ظروف شماره‌هاي 7و8 حاوي الکل متانول مطلق 100% استکه درمجموع 4ساعت آب‌گيري آنها به طول مي‌انجامد.  ظروف 9 و10 گزيلول است که وظيفهشفاف‌سازي بافت و خارج کردن الکل از آن را به عهده دارد.‏
ظروف شماره 11و12 حاويپارافين است. پارافين در دماي آزمايشگاه جامد است و بايد به دماي ذوب ( 60 درجهسانتي گراد)، برسد براي همين منظور دو ظرف آخر داراي  المنتي است که باعث توليدحرارت در ظرف و ذوب شدن پارافين مي‌شود. بعد از اينکه نمونه داخل  پارافين مذابقرار گرفت. اين ماده داخل بافت نفوذ کرده و بافت به حالت آغشتگي مي‌رسد. پارافين درشکاف و درز بافت نفوذ مي‌کند و در دماي آزمايشگاه بافت سفت و سخت شده و قابل برش باميکروتوم خواهد شد. لازم به ذکر است که ماده آغشتگي با ماده قالب‌گيري بايد يکيباشد.‏
دستگاه تيشو پروسسور مجهز به دکمه‌هاي خودكار تنظيم زمان (‏Timer‏)،دکمه‌هاي روشن و خاموش و بالا و پائين و چرخشي و چراغ‌هايي براي اطمينان از روشنبودن دستگاه و همچينين دکمه‌هاي تنظيم برنامه و تعيين سيکل دستگاه است تا معمولا" حدود 18 ساعت طول مي‌کشد که يک سيکل کامل شود. در شکل شماره (2) دستگاه تيشوپروسسورمشاهده مي‌شود.‏


‏4) قالب‌گيري :

 براي قالب‌گيري بايد ماده آغشتگي (پارافين) را در دماي 60 درجهسانتي گراد داخل فور ذوب کرده و مقداري موم به نسبت 1 به 10 به آن اضافه کرد. ازموم براي قالب‌گيري محکم استفاده مي‌شود. در صورتيکه فقط از پارافين استفاده شودقالب‌ها بسيار شکننده خواهند شد. پس از اين مرحله کار روي نمونه‌ها وارد مسير جديديمي‌شود که شامل قالب‌گيري، برش و رنگ‌آميزي و در نهايت مونتاژ لام و لامل است. برايقالب‌گيري بايد نمونه‌هاي آبگيري شده را به وسيله پنست داخل ظرف مخصوص قالب‌گيريقرار داده، روي آن محلول موم و پارافين ريخت و بعد از گذشت چند دقيقه شمارهنمونه‌ها را روي آن‌ها قرار داد. اين عمل در اصطلاح کوله کردن نمونه‌ها  ناميدهمي‌شود و نياز به دقت کافي دارد. براي کامل‌تر شدن اين مرحله قالب‌ها تا شروع زمانبرش داخل يخچال قرار مي‌گيرد. ‏


‏5) برش با ميکروتوم :

 براي شروع اين مرحله به چند دستگاه جداگانه نياز است که ايندستگاه‌ها و وسايل شامل: ميکروتوم، تيشوفلوت، چراغ مطالعه و قلم الماس است.‏
1)
ميکروتوم: دستگاهي است که از آن براي تهيه برش هاي نازک از  بافتي که به صورت بلوکدر آمده، استفاده مي‌کنند. اين دستگاه داراي توانايي برش بافت در ضخامت‌هاي گوناگوناست و آن را به دو بخش بيروني و دروني تقسيم مي‌کنند. در بخش دروني دستگاه، چرخدنده‌هاي مختلفي تعبيه شده است که به وسيله دسته ميکروتوم به چرخش در مي‌آيد و ميلهتنظيم ميکرومتر، درجه تنظيمي را به داخل منتقل مي‌کند. با چرخش دسته مي‌توان برشهايي به ضخامت 1 تا 30 ميکرون و حتي بالاتر تهيه کرد. قسمت بيروني دستگاه شاملدسته، گيره بلوک، پيچ تنظيم زاويه بلوک، جاي نگهدارنده چاقوي ميکروتوم، پيچ تنظيمکننده زاويه تيغ ميکروتوم،  درجه ميکرومتر و پيچ يا دسته جلوبرنده چاقو به وسيلهدست است. بر روي دسته، ميله‌اي تعبيه شده که به‌وسيله آن مي‌توان دسته را قفل نمودهتا کاملا ثابت شود و بدين‌وسيله احتمال آسيب به دست يا خراب شدن بلوک کم مي‌شود. درشکل (3) دستگاه ميکروتوم مشاهده مي‌شود

 
تيشوفلوت
‏ اين دستگاه در واقع ظرفياست که در آن آب ريخته مي‌شود و قسمتي در زير يا اطراف آن تعبيه شده که محلقرارگيري گرمکن دستگاه است و به‌وسيله کليد کنترل کننده، دماي آب به دلخواه تنظيممي‌شود که اين دما به پارافين اطراف نمونه بستگي دارد. لازم به توضيح است که داخلظرف بايد تيره باشد.  بدين منظور معمولا" به وسيله تفلون يا رنگ کوره اي سياهپوشانده مي‌شود. در واقع اين دستگاه براي برطرف کردن چين وچروک  بافت هاي برش خوردهاست.‏
‏3) چراغ مطالعه: اين وسيله بر روي ميکروتوم و آب و الکل و تيشوفلوت احاطهداشته و نور مناسب و کافي آن از خستگي مفرط چشم جلوگيري مي‌کند. در شکل (4) دستگاهتيشوفلوت به همراه چراغ مطالعه مشاهده مي‌شود. 
قلم الماس: همان‌طور که ازنامش پيداست، براي نوشتن به کار مي‌رود.  نوک قلم بايد از الماس باشد تا بتواندشماره نمونه‌ها را به‌طور خوانا روي لام که جنس شيشه دارد حک کند.‏
همانطور کهگفته شد مرحله پنجم از هستيوتکنيک برش  با ميکروتوم است. در اين مرحله نمونه‌هايقالب‌گيري شده را به وسيله ميکروتوم به ضخامت 5 ميکرون برش مي‌دهند. ميکروتوم موجوددر آزمايشگاه‌ها معمولا" از نوع دواري است که براي برش بهتر لازم است نمونه‌ها راحدود يک دقيقه روي يخ قرار داد؛ البته بعضي از ميکروتوم‌ها ازنوع  انجمادي است. طوريکه گاز ‏CO2‏ از داخل محفظه اي آزادشده و اين گاز ايجاد سرما مي‌کند و برشبافتها  به طورخود به‌خود در انجماد صورت مي‌گيرد.‏
‏6) رنگ‌آميزيبافت‌ها

اين مرحله  شامل دو نوع روتين و اختصاصي است:
رنگ‌آميزي روتين: روش رنگ‌آميزي که در آزمايشگاه‌هاي پاتولوژي به طور معمول و روتين استفاده مي‌شود،روش هماتوکسيلين- ائوزين است. با اين روش هسته سلول رنگ بنفش و سيتوپلاسم رنگ صورتيبه خود مي‌گيرد.
دراين رنگ‌آميزي، ابتدا 3 حمام گزيلول موجود است که براي شفافسازي و از بين بردن پارافين باقي مانده در اطراف بافت‌ها استفاده مي‌شود. نمونه‌هادر هر ظرف گزيلول  به مدت 5 دقيقه قرار داده مي‌شود. بعد از گزيلول 4 ظرف الکل درجهبندي شده قرار دارد. نمونه‌ها را در هر کدام به مدت 2-1 دقيقه گذاشته و بعد با آبشستشو داده مي‌شود و بعد  بلافاصله  در ظرف حاوي هماتوکسيلين قرار مي‌گيرد. زمانقرار گرفتن در هماتوکسيلين 15-10 دقيقه است كه اين زمان بستگي به تازه يا کهنه بودنرنگ دارد. لازم است بعد از اين مرحله نمونه‌ها با آب شستشو داده شده و بافت هاياضافي اطراف آنها پاک شود. بعد از تميز کردن لام‌ها، آن‌ها را داخل اسيد الکل شناورکرده تا رنگ هاي اضافي داخل بافت از بين برود. بعد از اسيد الکل نوبت به کربناتکلسيم مي‌رسد. وظيفه اين محلول، رنگ‌آميزي زمينه بافت است و باعث مي‌شود هسته آبيبه نظر برسد. ظرف بعدي ائوزين است که باعث قرمز شدن سيتوپلاسم مي‌گردد. بعد از چندثانيه که نمونه ‌ها داخل ائوزين قرار گرفت آن‌ها را با آب شستشو داده، بعد به ترتيبداخل 4 ظرف الکل قرار مي‌گيرد. اين الکل‌ها هم درجه بندي شده و به ترتيب 70-80-90 و 96درجه است و بافت‌ها در هر کدام،   حدود 5-3 ثانيه قرار مي‌گيرد. 2 ظرف آخر شاملگزيلول است که براي شفاف تر شدن بافت‌ها استفاده مي‌شود. زمان قرارگيري نمونه‌هادرگزيلول در حدود 5-3دقيقه است.‏
رنگ‌آميزي اختصاصي: در اين رنگ‌آميزي هر جزء ازسلول رنگ خاصي به خود مي‌گيرد.
رنگ‌آميزي اختصاصي شامل:‏
‏1- رنگ‌آميزي برشهاي انجمادي،
‏2- رنگ‌آميزي بافت همبندي،
‏3- رنگ‌آميزي نمونه‌هاي دستگاهعصبي،
‏4- رنگ‌آميزي براي برخي مواد سيتوپلاسميک،
‏5- رنگ‌آميزي برايآنزيم‌ها،
‏6- رنگ‌آميزي براي ميکروارگانيسم‌ها و ‏
‏7- رنگ‌آميزيسيتولوژيک.‏
رنگ‌آميزي‌هاي اختصاصي داراي روش‌هاي مختلفي است که هر کدام توسطپزشک معالج درخواست و در آزمايشگاه پاتولوژي بسته به شرايط موجود انجام مي‌شود. درشکل شماره (5) ظروف رنگ‌آميزي مشاهده مي‌شود.

 
‏7) مونتاژ لام و لامل :‏
براي اينکارابتدا لازم است پشت لام‌ها را خشک کرده و بعد لاملي را که قبلا" روي آن يک تا دو قطره چسب مخصوص ريخته شده، با پنس روي لام قرار داد. بعد اطراف لام را کاملا" تميز کرده و اجازه داد تا در دماي آزمايشگاه خشک شود. در آخر شماره نمونه‌ها رويبرچسب نوشته شده و با دقت روي لام‌ها چسبانده مي‌شود. سپس  لام‌ها همراهبابرگه در خواست آنها در اختيار پاتولوژيست براي تشخيص نهايي قرار گيرد.


بررسي پاتولوژيک بافت به روش ‏Frozen Section
روشي است که جراح در حين عمل جراحي براي اطلاع از تشخيص سريع ودقيق نوع  تومور (بد خيم يا خوش خيم بودن) و تعيين نوع عمل جراحي درخواست مي‌کند . بنابراين در اين مسير سرعت عمل نقش بسيارمهمي ايفا مي‌کند. ‏Section‏ ‏Frozen ‏ درزمينه‌هاي مختلف مورد استفاده است به عنوان مثال وقتي قسمتي از روده جهت بررسي نوعتومور توسط جراح خارج مي‌شود جهت اطمينان از آناستوموز دو انتهاي آزاد روده، جراحدرخواست آزمايش ‏Frozen‏ مي‌دهد. لذا براي جلوگيري از عمل مجدد و صرفه جويي در وقتو هزينه و... از اين روش تشخيصي استفاده مي‌شود. به طور کلي ‏Frozen Section‏ بهمجموعه عملياتي گفته مي‌شود که روند آمادگي بافت جهت تشخيص پاتولوژيک را کوتاه وزمان تشخيص را براي آگاهي جراح سريعتر مي‌کند. به علاوه اجزاي سلولي مانند چربي‌هامي‌تواند با روش هاي رنگ‌آميزي خاص، زير ميکروسکوپ ديده شود. براي انجام اين کار ازدستگاهي به نام کرايو استيت (‏Cryostat‏) استفاده مي‌شود. در اين دستگاه ميکروتوم،بافت و چاقو همگي در يک اتاقک با کنترل دما که سطح آن با پلي‌اورتان عايق‌بندي شده،قرار دارد. اصول کار بدين صورت است که نمونه‌اي از بافت مورد نظر  بيمار جدا شده وبلافاصله از اتاق عمل به آزمايشگاه پاتولوژي فرستاده مي‌شود. قطعه مورد نظر توسطپاتولوژيست از بافت جدا وبراي شروع عمليات آماده مي‌شود. سپس نمونه در دستگاه قرارداده شده، پس از منجمد شدن براي برش آماده مي‌گردد. ميکروتوم‌هاي ‏Cryostatمي‌تواند جهت بريدن  نمونه‌هاي بافتي با مقاطعي به ضخامت 50-1 ميکرومتر تنظيم شود. بعد از برش، نمونه براي رنگ‌آميزي آماده است. براي اين کار بايد ابتدا نمونه را باالکل 95 درجه فيکس کرد، بعد از گذشت چند ثانيه نمونه در محلول هماتوکسيلين قرارداده مي‌شود، زمان براي اين محلول 3-2دقيقه است .کربنات و ائوزين محلول‌هاي بعدياست که زمان براي هر کدام از اين محلول‌ها حدود 3-2 ثانيه است. بعد نوبت به 4 الکلدرجه‌بندي شده (70-80-90-95) مي‌رسد. نمونه در هر کدام از اين محلول‌ها حدود 1 تا 2ثانيه شناور مي‌شود و در نهايت براي شفاف تر شدن، نمونه در دو ظرف گزيلول قراردادهشده و براي مونتاژ و تشخيص آماده مي‌شود و در انتها جواب آزمايش توسط پاتولوژيستتلفني به جراح اطلاع داده مي‌شود تا روند صحيح ادامه عمل پيگيري شود.
  تفاوت روش روتين با روشFrozen Section   در بررسي نمونه‌هاي  بافتي به‌شرح ذيل است:‏
‏1)‏اختلافنماي مرفولوژيک از نظر طرح بافتي و نوع سلولي، بين نمونه فروزن و پرمننت وجود داردکه در ارگانهاي مختلف شدت اين موضوع متفاوت است،
‏2)‏به دليل افزايش اندازههسته‌ها و سلول‌ها امکان خطاي تشخيص و عدم امکان رسيدن به تشخيص نهايي در روشFrozen‏ بيشتر است و‏
‏ 3)‏در اين روش ممکن است نوع سلول کاملا شبيه انواعديگري از سلول‌ها شده و امکان تشخيص دقيق فراهم نباشد، به عنوان مثال ممکن استماکروفاژ به شکل اپيتليال ديده شود.‏

 

برای حمایت از سایت ما بر روی صفحات زیر کلیک نمائید تا ما نیز با رغبت زیاد برای شما تحقیق بگذاریم :

 

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 

 لیست گزارش تخصصی ها

 

لیست پروژه های آماری دبیرستان

 

به کانال ما در تلگرام بپوندید :

 

 

به کانال تلگرام سایت ما بپیوندید
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 ساعت: 9:36 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس