تحقیق و پروژه رایگان - 80

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درمورد پیدایش وهابیت

بازديد: 43
تحقیق درمورد پیدایش وهابیت

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

 

وهابیت

اصل پیدایش وهابیت :
پدر بزرگ محمدبن عبدالوهاب، سلیمان تمیمی چوپانی فقیر بوده وی شبی از شبها در خواب دیده که از او شعله های آتش خارج، و بر روی زمین پخش شده و هرکس که در مقابلش آمده می سوزاند، سلیمان تمیمی جویای تعبیر خواب خود شده و از عالمی پرسید. آن عالم گفت : از [نسل] تو پسری بدنیا خواهد آمد که قدرتمند شده و مردمان بی شماری را آتش خواهد زد (هلاک خواهدکرد) آن تعبیر به حقیقت پیوست، سلیمان تمیمی دارای نوه ای شد. آن نوه در سرزمین نجد در شهر عُیَینَه به سال (1111) ه. ق بدنیا آمد. نامش محمد گذاشته شد و پدر او عبدالوهاب مردی متقی و عابد و بر مذهب حنبلی بوده و یکی از علمای برجسته زمان خود بشمار می آمد. محمد بعد از اینکه عاقل و بالغ شد شروع به یادگیری علم از پدرش نمود و بعد از مدتی از شهر عیینه خارج و رهسپار مکه شد پس از به جای آوردن مراسم حج به مدینه رفت. در آنجا از شیخ عبدالله بن ابراهیم تلمذ نمود و در آن مکان شروع به عیبجوئی از زائرین پیامبر نمود سپس به نجد برگشت و بار دیگر از آنجا جدا و ساکن بصره گشت و چند صباحی از شیخ محمد مجموعی درس گرفت و در آن زمان بر مردم بصره خرده گرفته و بر آنها عیب نمود. مسلمانان او را دنبال کرده ازشهر خارج نمودند و او از آنجا فرار کرده و به شهر حریمله از سرزمین نجد آمد. اما در نجد هم شروع به خرده گیری از عقاید مسلمانان نمود که باعث عتاب پدرش شد، عبدالوهاب او را بسیار نصیحت نمود اما او هرگز باز نماند و به سخنان پدرش گوش نمی داد. اوقات بسیاری را با پدرش در نزاع بود. شیخ عبدالوهاب به سال 1153هجری قمری وفات نمود و بعد از وی محمد عقاید خویش را بین مردم شایع نمود و بسیاری را گمراه کرد.

ساماندهی وهابیت بدست انگلیس :     
در سال(1710) میلادی وزارت مستعمرات انگلیس به 9 نفر از افراد کاردان و زیرک مأموریت داده و برای جاسوسی در دولتهای اسلامی فرستاد پنج نفر از 9 نفر به لندن بازگشتند اما 4 نفر بازنگشتند، شخصی که به مصر رفته بود مسلمان شده و در آنجا ماند و مأمور دوم که به یمن رفته بود مفقود الاثر شد. و نفر سوم به روسیه رفته و چون اصلیت روسی داشت در آنجا ساکن شده و ماند. جاسوس چهارم که به عراق گسیل شده بود در شهر عمّاره به بیماری وبا مبتلا شده و فوت کرد یکی از آن پنج جاسوسی که به انگلیس برگشتند، فرد خبره ای به نام همفر بود، او را برای کشف ضعف های حکومت عثمانی به ترکیه فرستادند. همفر به استانبول آمده و نامش را محمد گذاشت و در منزل احمد افندی بمدت دو سال ماند، در آن دو سال زبان ترک را فرا گرفت و قرآن را به همراه معنایش آموخت. احوال امپراطوری عثمانی را ماه به ماه به اداره مستعمرات بریتانیا خبر می داد. بعد از دو سال که همفر به لندن بازگشت، وزیر مستعمرات او را ارج نهاده و از کارهایش اظهار خرسندی نمود. دومین بار نیز او را به عنوان جاسوس به عراق گسیل داشتند. در آن سفر همفر با محمد بن عبدالوهاب ملاقاتی داشته و با او آشنا شد و با وی گرم گرفت و از علم و عقیده اش مطلع گشت. دانست که [محمد] یک جوان جاه طلب و مقام پرست و از خود راضی است و مخالف شدید حکومت عثمانی می باشد و تعصب مذهبی ندارد، بلکه متکبر و عیبجو از مجتهدین پیشین می باشد. همفر از ملاقات با او بسیار خرسند گشته و اطمینان یافت که دو وظیفه ای را که دولت بریتانیا بر وی امر کرده می تواند به وسیله او عملی نماید، اولین دستور، شوراندن مردم در مقابل امپراطوری عثمانی و مهیا نمودن شخصی برای رهبری، دومین دستور، فتنه انگیزی بین مسلمانان با تأسیس مذهبی جدید. حاصل کلام، همفر [محمدبن عبدالوهاب] را بدون اینکه او بداند در جمع خود کشید و با وی در مسائل بسیاری بحث نمود. هر وقت که محمدبن عبدالوهاب برخلاف مذاهب نظری می داد، همفر او را بخوبی تحویل می گرفت و او را تشویق می نمود. و هر کجا که می رفت همفر نیز با او بود. زمانی که محمدبن عبدالوهاب شروع به خرده گیری از ائمه مذاهب کرد، همفر بدروغ گفت که خواب دیده [و از عالم رؤیا او را بشارتی آورده] گفت : ای محمد من در خواب پیغمبر (ص) را دیدم که بر منبری نشسته و بر مردم سخنرانی می کرد و تمام علماء در چهار طرف ایشان جمع شده بودند و من هیچ کدام را نشناختم در آن هنگام گویا که خورشید طلوع کرده باشد تو با سیمایی نورانی وارد مجلس شدی و پیامبر(ص) برای بزرگداشت تو از جایش برخواست و تو را به آغوش کشیده و بر پیشانی ات بوسه زدند و گفتند : ای همنام من تو وارث حقیقی من در تمام امورات دینی و دنیوی مسلمین می باشی، در آن لحظه تو گفتی یا رسول الله من نمی توانم علم و عقیده خود را برای مردم بر ملا سازم و از شر مردم می ترسم. پیامبر(ص) فرمودند : ای همنام من تو از شناختی که بر خویش داری، برتر هستی، هیچ ترس به دل راه مده. محمد بن عبدالوهاب بعد از شنیدن این خواب از شدت خوشحالی بالا و پائین می پرید و نزدیک بود پرواز کند و بعد از آن [واقعه] بر تأسیس مذهبی مصمم گشت. بعد از اینکه همفر محمدبن عبدالوهاب را به آن حالت [مطلوب] رسانید دوباره از وزارت مستعمرات انگلستان کسب تکلیف نموده و ادامه دستور را خواستار شد. وزارت مستعمرات بریتانیا فرمان گنجاندن 6 ماده در مغز محمد بن عبدالوهاب را صادر نمود تا مفاد آنرا دیر یا زود بین مردم به اجرا در آورد : 1ـ فتوا دهد کسی که مذهب محمد بن عبدالوهاب را نپذیرد کافر شده و جهاد با او فرض خواهد شد. 2ـ تخریب خانه خدا به بهانه [پاکسازی] اثرات بت پرستی. 3ـ شوراندن اعراب بر علیه امپراتوری عثمانی. 4ـ انهدام گنبدهای بارگاه اولیاء و مسطح نمودن آنها و لو اینکه مکه یا مدینه هم باشد. 5ـ ایجاد هرج و مرج در سرزمین های اسلامی 6ـ چاپ قرآنی جدید با کمی دست یازی بر آن و نشر آن بین مردم. همفر بدون عجله دنبال فرصت بود و توانست 4 ماده از شش ماده وزارت مستعمرات را در عقل محمد بن عبدالوهاب جای دهد و برای اجرای آن مواد قول حتمی گرفت، اما محمد بن عبدالوهاب با انهدام خانه خدا و تغییر قرآن موافقت نکرد و به شدت می ترسید. می گفت که اگر ما این عقیده را اظهار نماییم حکومت عثمانی لشکرکشی کرده تمامی ما را نابود خواهدکرد.

فعالیتهای محمد بن عبدالوهاب برای ایجاد مذهب جدید :        
محمدبن عبدالوهاب از سال(1143) هجری قمری به بعد مذهب تازه ای را تأسیس کرده و در فکر دعوت مردم به آن شد. آخر الامر محمد بن عبدالوهاب با رئیس درعیه (محمدبن سعود) متحد شده و توغ بدعت را در جزیره العرب بر افراشت. محمد بن سعود اولین امیر وهابیون بوده و از سال 1158 تا 1178 هجری قمری امارات را تصاحب کرد. به سال 1765 میلادی امیر وهابیون محمد بن سعود از دنیا رفت و به جای او فرزند ارشدش عبدالعزیز نشست. دولت انگلیس این دو محمد را تحت حمایت قرار داد و تمام امکانات را مهیا ساخت و این دو را بر جان امراء عرب انداخت. توسط آنها بر اهداف عالیه خویش نائل گشت. به سال1206ه.ق محمد بن عبدالوهاب فوت کرد. در آن وقت علماء جمله (بَدَا هَلاکُ الخَبِیثِ) یعنی ( نابودی خبیث آشکار شد) را تاریخ [فوت] او ساخته اند، اگر حروف این جمله بنا بر حساب ابجد جمع کرده شود 1206بدست می آید. هنوز سرزمین های وهابیون توسعه نیافته و شرارت آنها زیاد در اطراف شیوع پیدا نکرده بود که آنها30 نفر از علماء خود را به حرمین گسیل داشتند تا عقاید علماء حرمین را تغییر داده و با نیرنگ، فتنه انگیزی نمایند. اهل حرمین نیز می شنیدند که در مشرق فرقه ای بوجود آمده اما حقیقت آنرا نمی دانستند در آن زمان امیر و گماشته دولت عثمانی در مکه شریف مسعود بود او بین دو طرف، علماء حرمین و علماء وهابی جلسه مناظره ای تشکیل داد که علماي وهابی از علماي حرمین شکست خوردند و چون خرانی که از شیر رمیده اند فرارکرده و متفرق شدند در آن زمان در کوچه های مکه جار زدند، هرکس در عقیده وهابی باشد جان و مال او حلال است. در سال1168ه.ق شریف مسعود از دنیا رحلت نمود و بجای او شریف مساعد منصوب شد.شریف مساعد در دوران امارت خویش وهابیون را وارد حرمین نکرد. به سال 1184ه.ق دولت شریف مساعد نیز خاتمه یافت و به جای او احمد بن سعید [برمنصب امارت] نشست و در آن زمان امیر وهابیون عبدالعزیز بود. او دوباره مثل دوره شریف مسعود جماعتی از علماء وهابی را به مکه فرستاد و علماء مکه آنها را امتحان کرده و بر عقاید آنها مطلع شدند و از آن به بعد حکم دادندکه پا نهادن شخص وهابی بر خاک حرم جایز نمی باشد. درسال1185ه.ق شریف سرور امارت مکه را بدست گرفت در دوره امارت وی وهابیون از حج محروم شدند. به سال 1202ه.ق شریف غالب بر منصب امارت نشست و در زمان او نیز وهابیون را وارد مکه نکردند، بلکه شریف غالب 15سال با آنها در نبرد بود و در آن 15سال،56 بار با آنها جنگیده بود. درشعبان سال1207 ه.ق شریف غالب برای اطلاع رسانی از فتنه وهابیت به دولت مرکزی عثمانی، سید محسن بن عبدالله و سید حسین، مفتی مذهب مالکی را فرستاد وقتی این دو رفته و ماهیت وهابیت را تشریح نمودند دولت مرکزی بر گفتارشان اهمیتی نداد. در سال 1212 ه.ق شریف غالب برای حفاظت از [شر] وهابیت از دولت مرکزی کمک طلبید و شیخ احمد ترکی را فرستاد. آنها بر اخبار او اعتنائی نکردند. گفته های او را اهمیتی ندادند و به ناچار خودش مشغول دفاع شد و به سال1213ه.ق در اواخرماه جمادی الاولی بین شریف غالب و امیر وهابیون عبدالعزیز بن محمد بعد از نامه نگاری صلح شد. و در آن سال از جمله علمای وهابیون احمدبن ناصر به همراه چند تن به حج آمدند، اما امیر وهابیون نتوانست بیاید. در سال 1214ه.ق امیر وهابیون عبدالعزیز از صلح استفاده کرده و به همراه افراد زیادی به حج آمدند و با شریف غالب در چادری که در ابطح زده بودند، نشسته و صحبت کردند. در سنه 1218ه.ق امیر وهابیون عبدالعزیز فوت کرد و به جای او پسرش سعود را جانشین کردند، امارت او تا 1229ه.ق دوام پیدا کرد.

تسلط وهابیون بر مکه :        
قبل از ظهر هشتم عاشورای سال 1218 ه.ق روز شنبه بود که سعود به همراه لشکر خود داخل مکه شد و روز دوم دستور داد تمامی اهل مکه را کنار کوه صفا جمع کنند بعد از اجتماع تمام مردم کنار کوه صفا، خطاب به آنها گفت : ای جماعت من شما را از شرک بازداشته و به راه راست دعوت می نمایم بیایید و با من بیعت کنید. مردم از ترس با او بیعت کردند و بعد سعود دستور داد تمام قبور را با زمین یکسان کنند مردم کلنگ و تیشه به دست گرفته مرقدهای بلند را تخریب نمودند. گنبدهای ساخته شده بر روی قبر حضرات ام المؤمنین خدیجه (رض) و علامه علی القاری و حضرت آمنه و عبدالمطلب و ابوطالب را تخریب و گنبد بالای زمزم را ویران و بقعه های ساخته شده بر روی سایر اشخاص بزرگ را نیز نابود کردند. وهابیون به هنگام تخریب هرگنبدی شادمانه ترانه می خواندند و موسیقی می نواختند، بر قبور اشخاص بزرگ بی احترامی می کردند حتی بر روی قبر حضرت سید محجوب ، قدس سره ادرار کردند و تا 3 روز تمام قبور را در مکه مسطح نمودند و آثار اولیاء را به کلی نابود کردند امیر وهابیون ، سعود با شریف غالب جنگ های بیشماری کرد و خون مسلمین زیادی را ریخت و از افراد خود هم بسیاری را به کام مرگ فرستاد و این چنین بر مکه و مدینه مسلط شد و مدتی چند بر حرمین حکومت کرد و در آن زمان مردم را از زیارت پیامبر (ص) منع نمود در ینبع و مدینه منوره و اطراف، هر گنبدی را که بر روی اولیاء و اصحاب ساخته شده بود تخریب می کرد و گنبدهای بنا شده بر روی مزار ابراهیم فرزند رسول خدا (ص) دختران ایشان حضرت فاطمه، رقیه ،به غیر از حضرت خدیجه و میمونه را ویران و گنبد قبر عموهای ایشان حضرت عباس و حضرت حمزه و عمه ی ایشان صفیّه را به همراه برادر رضاعی ایشان عثمان بن مظعون و گنبد نوه ی ایشان حضرت امام حسن و بارگاه پدر رسول خدا حضرت عبدالله و نتیجه ی وی امام زین العابدین را تخریب نموده و گنبد نوه ی زین العابدین امام جعفر و بارگاه حضرات عقیل، عبدالله بن مسعود، عبدالرحمن بن عوف، سفیان بن حرث، عبدالله بن جعفر طیار، فاطمه بنت اسد، سعد بن معاذ، نافع غلام آزاد کرده شده ابن عمر، و اسماعیل بن جعفر الصادق، امام مالک(رهبر مذهب)، مالک بن سنان ، پدر ابی سعید خدری و سایر اشخاص والا مقام را خرد و ویران نمودند.       

اخراج وهابیون از حرمین :    
در سال 1807 میلادی برابر با 1222 هجری قمری پادشاه دولت عثمانی (سلطان سلیم خان) به امیر مصر (محمد علی باشا) دستور لشکر کشی و اخراج وهابیون از حرمین را صادر کرد. محمد علی باشا برای نبرد با وهابیون لشکری را مهیا کرد و پسر خود طوسون باشا را رئیس آن لشکر قرار داد و به همراه او (شیخ مهدی) و (سید احمد طحطاوی) و دیگر متبحرین از هر طبقات را جمع کرده و به حجاز فرستاد، لشکر محمد علی باشا از وهابیون شکست خورد و تار و مار شده، برگشت. محمد علی باشا در ماه عاشورا سال 1227 هجری قمری دوباره تدارک زیادی دیده و لشکر انبوهی را فراهم آورد. این لشکر در ماه ذیقعده به مدینه منوره رسید. امیر وقت وهابیون (ابن مضیان) را دستگیر و به مصر روانه داشتند. در این سفر لشکر محمد علی باشا وهابیون را از حرمین فراری و خارج کردند. در آن ایام مفتی مکه عالم برجسته زمان خود (شیخ عبدالملک قلعی) بود. در آن سال شریف غالب به او گفت : امسال سال ریشه کنی وهابیت است آیا می توانی تاریخی را تهیه نمایی؟ شیخ عبدالملک بلافاصله گفت (قُطِعَ دَابِرَالخَوَارِج) یعنی ریشه خوارج قطع شد. آری تاریخ آن جمله به حساب ابجدی سال 1227 می باشد لشکر مصر در مکه و طائف ساکن شده و در مدت باقیمانده، شریف غالب خود رهبری لشکر را به عهده گرفت و کم کم به از بین بردن وهابیون پرداخت و افراد زیادی از آنها را کشت و روسای وهابیون را دستگیر کرد و از آن جمله عثمان مضایفی را با سیم فلزی بسته و روانه مصر کرد. روزی از روزها از طرف حکومت عثمانی دستوری رسید محتوی دستور چنین بود : که شریف غالب دستگیر و روانه دارالسلطنه شود. محمد علی باشا با هزار ترفند شریف غالب را دستگیر کرده و به دارالسلطنه فرستاد...و بعداً به دستور حکومت عثمانی شریف غالب را به همراه اهل و اولاد و جمیع اموالش به شهر سالونیک یونان تبعید کردند. شریف غالب به سال 1231ه.ق در آن شهر فرمان خدا را لبیک گفته و دار فانی را وداع گفت. مدت امارت وی در مکه 27 سال بود. چون محمد علی باشا شریف غالب را با حیله و نیرنگ دستگیر و به دارالسلطنه فرستاده بود. افراد زیادی از او رنجیدند و عقیده اکثر اعراب و اشراف از او برگشت. معتمدین و دوستداران او از کنارش رفتند و به دشمنانش پیوستند لذا حامیان وی کم شده و تورم حاکم شد. برای حمل بارها شتر پیدا نمی شد و محمد علی باشا آذوقه هایی را که از مصر می آمد فقط برای لشکر خود ذخیره می کرد و به سایر افراد نمی داد، بنابر این در مکه تورم و گرانی بوجود آمد.  

     
وقایع پیش آمده بعد از امیر سعود :   
در ماه ربیع الاول سال 1229 ه.ق امیر درعیه ، رئیس وهابیون سعود بن عبدالعزیز فوت کرد. که او را سعود کبیر هم می گفتند
    .

 

 

نتیجه گفتار وهابیون :
اخراج وهابیون حضرات آدم و شیث و ادریس و دیگر پیامبران را از مقام نبوت و اینکه شخص مذهبی و صوفی مسلمان نمی باشد و اینکه آمریکا و روس از درویشان و مشایخ به دین نزدیکتراند ، عصای دستشان را بهتر از محمد (ص) می دانند، گناه صلوات بر پیغمبر را بدتر از زنا می دانند کسی را که یا رسول و یا ولی گوید مشرک گویند و اینکه اهداف همیشگی آنان اولیاء و درویشان و صوفیان و مذهبیون بوده و در تضعیف و تکفیر و نسبت دادن سخنان خائنانه بر آنان کوشیده اند و این خود بیانگر دشمنی آنان با مسلمانان است. اکثر کارهای مسلمانان به نزد وهابیون یا شرک است و یا بدعت، از این احوالات معلوم می شود فرقه وهابیه جمعی هستند که برای ضدّیت با مسلمانان مهیّا شده اند. آنان دشمنی به جز مسلمانان ندارند. فقط بایستی بین مسلمانان تفرقه افکنی کنند و اختلاف بیندازند و بر کارهای مسلمانان عیبجویی نمایند و شرک یا بدعت را بر زبان رانده و اعتقاد آنان را خراب نمایند. آنان کار شیطان را انجام می دهند.

 

 

علائم وهابیت :         
1. شخص وهابی از توحید سخن می راند و خود را موحد نشان می دهد و مردم را به توحید دعوت می نماید مقصد او اشخاص مقابل را مشرک دانستن است. در فرضیت توحید (یکتا پرستی ) هیچ مسلمانی شک ندارد و تمام مسلمانان موحّد هستند ، هیچ مسلمانی مشرک نمی باشد مشرک مسلمان نیست و مسلمان مشرک نمی باشد (ضِدَّانِ لایَجتَمِعَان) یعنی دو چیز ضد جمع نمی شوند لذا اگر طرف مقابل را مشرک حساب نکنیم احتیاجی نیست که بگوییم موحّد باشید، اگر آیت توحید را خوانده و دعوت بر توحید نماید بدانید که وهابی است

2. شخص وهابی شروع به خرده گیری از مذهب می نماید و مجتهدین را عیب نموده و مذهب را بدعت می شمرد

3 . شخص وهابی زبان بر عیبجویی از طریقت می گشاید می گوید پیر و مریدی چه لزومی دارد؟ و چه نیازی به تصوّف و سیادت می باشد؟ همه اینها خرافات است

4. شخص وهابی میگوید فقط از خدا طلب نمایید و از غیر خدا کمک نخواهید و می گوید ندای اولیاء و سیدها شرک ورزی بر خداست

 5.کسی گوید قبور را زیارت نکنید مردگان از شما طمع دارند شما چرا از مردگان طمع دارید، او وهابی است

 6. شخص وهابی می گوید خواندن سنت صحیح نمی باشد لذا هم در سفر و هم در اقامت، سنت نمازها را ترک نمایید

 7. شخص وهابی می گوید اوراد بعد از نماز پنجگانه لازم نیست و دعا کردن و خواندن قرآن بعد از نماز بدعت است

 8. شخص وهابی از اعلان دوم عیبجویی می نماید یعنی بعد از اذان ( قامت، قامت ) گفتن و اعلان دوم کردن را صحیح نمی داند

 9. شخص وهابی گوید در جمعه سنن رواتب لازم نیست و خواندن احتیاط ظهر صحیح نمی باشد

 10. شخص وهابی منکر آمدن پیش سیّد و سادات می باشد و نیز استفاده از دعا و توسل به اولیاء را نهی می کند

 11. علامت دیگر وهابی بدعت دانستن دعای بعد از طعام است

 12. شخص وهابی صدقه دادن برای اموات را نهی می کند و خوردن طعام پخته شده برای مرده را صحیح نمی داند.

 13. شخص وهابی سال شماری متوفی و دَور اِسقاط را نهی کرده و می گوید که این فریفتن خداست

14. شخص وهابی متبرّک قرار دادن البسه و دیگر اسباب اولیاء و صلحاء را ناجایز و نیز تبرّک جستن از آب دهان آنان را ناروا می داند

 15. شخص وهابی منکر شنیدن مردگان است و می گوید که مردگان زوّار خود را نمی شناسند

 16. شخص وهابی حیوانات نذر شده برای اولیاء را ناروا دانسته و می گوید خوردن گوشت آنها بعد از ذبح حرام است

 17. شخص وهابی جشن تولد گرفتن در روز و یا ماه تولد رسول خدا را صحیح نمی داند و جشن مولودی را بدعت می داند

 18. شخص وهابی برپایی حلقه های ذکر و ختم خواجه را بدعت و ناروا می داند

 19. علامت دیگر وهابی ناجایز دانستن نمازهای نافله شب قدر، شب برائت و رغائب یعنی اولین جمعه شب ماه رجب است

 20. اگر کسی بگوید فتاوی و کتب فقهی که از آیت و حدیث سند نداشته باشد مورد قبول نیست، وهابی است.

 

انواع وهابیون :

حال که علائم وهابیون را دانسته اید و اکنون شناخت انواع آن لازم است 1. وهّابی جلیّ (آشکار) : وهابیت این نوع، بین مردم آشکار است، این نوع شخص عقیده ی خود را از هیچ کس مخفی نمی کند و علناً می گو ید که مذاهب و طریقت ها را قبول ندارد و تمام کسانی را که در این راه باشند مشرک می داند و آشکارا اعلان می نماید پذیرش و دخول مذهب گمراهی است و صوفی گری خروج از دین می باشد. مثل وهابیون سعودی که در اعیاد و خطبه ها ی جمعه اعلان کرده و در روز نامه ها و مجله ها می نویسند و از رادیو، تلویزیون پخش کرده و در کتب و رسائل می نگارند زیان وهابی جلی نسبت به دو نوع دیگر کمتر می باشد چون که هیچ فرد عاقلی سخن کسی را که به مذهبش اهانت می کند و از مسلک او بدگویی می نماید قبول نخواهد کرد و فریب گفتار او را نخورده و از راه راست خارج نمی شود، در جامعه ی ما وهابی جلی خطری ندارد سپاس خدای را که مردم ما در مذهب و دین خود استوارند

2. وهّابی خفیّ : وهابیت نوع دوم را مردم احساس نمی کنند، این نوع وهابی در باطن معتقد بر مذهب نمی باشد و منکر طریقت است و اکثر مسلمانان در عقیده او مشرک اند اما بهر حال وهابیت خود را به مردم مشخص نمی کند و در معرکه خود را مذهبی نشان می دهد و در سخنرانی های خود ائمه مذاهب و اولیاء را مدح می نماید و در تمام حرکاتش زیرکانه عمل می کند و در جایی که فرصت یابد وهابیت را تبلیغ می نماید و کتب وهابیت را بر معتمدین خود تعلیم می دهد. اشخاص مذهبی را چنین تبلیغ می نماید : ادله احکام را بدانید و سند آنرا از آیات و احادیث بیابید، حکم بدون سند اعتباری ندارد و با این گونه سخنان اذهان مردم را پر می سازد. زمانی که آخوندی گوید در فتاوی دیدم فلان چیز صحیح است و یا ناجایز، بلافاصله سند آنرا جویا می شود و می پرسد سندش آیت است یا حدیث؟ این نوع وهابی خود می داند که در فتاوی دلیل ذکر کرده نمی شود و فقط منحصر احکام است. ادله ی آن نزد مجتهد می باشد همچنین می داند که گفته مجتهد مقلدین را دلیل است، اما با آن سخنان عقیده طرف مقابل را خراب می کند و نظرش را از فتاوی بر می گرداند اگر آن شخص دلیلی از حدیث بیاورد او می گوید این حدیث در صحیح بخاری است یا در صحیح مسلم؟ و اگر طرف مقابل بگوید من آن را در کتاب های دیگری دیدم این نوع وهابی می گوید آن حدیث موضوع است یا ضعیف ، از آن دست بردار. آری این گونه است تخریب عقاید بدست وهابیون. وهابی خفی، مردم را چنین تبلیغ می کند که اگر حکمی را از آخوندی شنیدید بلافاصله از او سندش را جویا شوید، اگر دلیلی از آیت و یا حدیث آورد قبول کنید وگرنه قبول نکنید، چون که امام اعظم هر چه حکم کرده باشد از آیت دلیل داشته، لذا عوامی که بدست این نوع وهابی ها پرورش یافته اند نیز می گویند آخوند جان آیا برای آنچه که گفته اید دلیلی از قرآن وجود دارد؟ اگر دلیلی نداشته باشد بلافاصله عقیده اش از این حکم بر می گردد عوام و اشخاص کم علم را بدین صورت فریفته و از راه راست خارج می کند. اما شخص عالم می داند که ادله ی شرعی چهار نوع است 1. قرآن 2. حدیث 3. اجماع 4. قیاس، مذهب حنفی هر حکمی را دستور دهد حتماً از این 4 دلیل یکی را به همراه دارد. مثل این نوع وهابی ها مثل گرگی است در لباس میش که هلاکت مردم بدست این نوع وهابی از هلاکت بدست وهابی جلی بیشتر است، بسیار آگاه باشید.

3. وهابی غَبّی : این نوع وهابی از شدت نادانی و عدم تمایز بین مذهبش و راه وهابیت به رنگ وهابیت رنگین شده اند، این نوع وهابی خود را حنفی می داند و به خیال خود معتقد فقها و اولیاء است و مخلص مشایخ می باشد البته چنین نیست، در مسائلی چند گمان می کند که وهابیون با حنفی ها یکی هستند اگر حنفی ها عملی را منع کنند از جهت کراهیت است و وهابیون آن عمل را منع می کنند از این جهت که به نظرشان شرک است. حنفیّون صفت بعضی اعمال را منع می کنند و وهابیون اصل آن را منع می نمایند، این نوع وهابی (غبی) به خاطر عدم تمیز ساز وهابیت را می زند، ادعای او حنفی است اما عملش وهابی،کتابهایی که می خواند و یا تدریس می نماید حنفی است اما سخنانش وهابی، و از راه رفتن در مه خبر ندارد. این دو نوع وهابی (خفی و غبی)اند که جامعه ی ما را به خطر می اندازند. نوع اول با مکر و حیله مردم را فریفته و از مذهب دور می سازد نوع دوم از شدت حماقت و کودنی، مصیبت دین شده اند. الحاصل وهابیون موریانه هایی هستند که بر ریشه ی اسلام افتاده اند. هیچ وقت اسلام از کفار شکست نمی خورد. آخر همین مسلمان نماها اسلام را می اندازند کسانی که از اسلام رویگردان شده اند. اینجانب بر عموم برادران مسلمانم نصیحت می کنم که اسلام را بشناسند و دشمنان اسلام را بدانند و بر فرقه ی وهابیت آگاهی یابند و برای درس خواندن فرزندان خود را به عربستان سعودی و یا سایر کشورهایی که عربستان سعودی دانشگاه های آن را بنا نموده نفرستند، اولاً مواظب خود باشید که دو نوع آخر وهابیت شما را فریب ندهد و سپس از فرزندان خود مواظبت نمایید که در دام آنها گرفتار نشوند و از دست نروند در وهابیت حقیقتی وجود ندارد وهابیت سرابی بیش نیست، آب پنداشته و بی درنگ بسویش نروید راه خودمان همانند خورشید نیم روزی درخشان و نورانی است. اما راه وهابیت از شب بی ماه و ستاره نیز تاریک تر است. باطل بودن آن راه را با ادله ی عقلی و نقلی ثابت خواهیم کرد اینجانب [نویسنده] به توفیق خداوند حاضرم خطا بودن راه شخص وهابی را یا متمایل به وهابیت را بیان نمایم انشاءالله تعالی هر کس می خواهد مباحثه نماید کمر همت بسته و دست خود را بالا زده ام هدف اینجانب تکبر یا لاف زدن نمی باشد بلکه هدفم بیان استحکام راه حق و محکم بودن دین اسلام است. اگر نتوانند پیش اینجانب بیایند می توانند کتاب هایی را که در این زمینه نوشته ام (لُزُومُ الاِقتِصَاد فِی العَمَلِ وَ الاِعتِقَاد ) را به عنوان کتاب درسی بخوانند و یا می توانند کتاب (مِیزَانُ الاِعتِدَال فِی بَیَان الحَقِّ وَ الضَّلال) را خوب مطالعه نمایند با مطالعه آنها تاریکی شک و شبهات از دلشان رخت بر بسته و بجایش نور یقین و جزمیت جای خواهد گرفت، با نور ایمان و اخلاص مزیّن خواهد شد. خداوند تبارک و تعالی جمیع امّت محمّد (ص) را از انحراف نگه داشته و اعتقادشان را پاک نگه دارد. آمین ، وَالحَمدُللهِ ربّ العلمین وَصَلی الله علی سیّدنا محمّد و علی آله صحبه اجمعین.

 

برای حمایت از سایت ما بر روی صفحات زیر کلیک نمائید تا ما نیز با رغبت زیاد برای شما تحقیق بگذاریم :

 

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 

 لیست گزارش تخصصی ها

 

لیست پروژه های آماری دبیرستان

 

به کانال ما در تلگرام بپوندید :

 

 

به کانال تلگرام سایت ما بپیوندید
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت: 12:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درمورد استقلال روح در قرآن

بازديد: 21
تحقیق درمورد استقلال روح در قرآن

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

 

استقلال روح در قرآن   

 

نگاهی به قرآن

به ضرورت دین مبین اسلام ، هر یک از ما انسانها در بدن خود، یک روح مستقل داریم که هنگام مرگ ، از بدن ما خارج شده و در جهان باقى مى ماند. و چون روز قیامت فرا

رسید، بدنها از خاک مى رویند هر کسى به بدن خود باز مى گردد. و انسان همان انسان دنیایى مى شود. انکار روح مستقل ، موجب کفر است . صریحترین آیه شریفه در این

باره - قطع نظر از آیات نفخ روح - آیه ۴۲ سوره مبارکه زمر مى باشد که مى فرماید:


(( الله یتوفى الانفس حین موتها و التى لم تمت فى منامها فیمسک التى قضى علیها الموت و یرسل الاخرى الى اجل مسمى ان فى ذلک لآیات لقوم یتفکرون )) (۹۲)


یعنى : ( خداوند هنگام مرگ ، ارواح را تحویل مى گیرد و آنچه نمرده است آن را هنگام خواب تحویل مى گیرد (چون در خواب تحویل گرفت ) روحى را که بر آن مرگ و تحویل

گرفته شدن ، نوشته است ، نگه مى دارد. و روح دیگر را به بدن مى فرستد. در این سخن ، آیاتى هست براى آنهایى که اهل تفکرند.


از این آیه شریفه چند مطلب به دست مى آید که ذیلا بررسى مى کنیم :


۱ - نسبت (موت ) به نفس و روح ، در جمله (لم تمت ) و (قضى علیها الموت ) به علت تحویل گرفته شدن است . وگرنه براى روح مرگى نیست . (والتى لم تمت ) یعنى

روحى که بدنش ‍ نمرده است و هنوز روح ، تحویل گرفته نشده است .
۲ - (توفى ) به معناى تحویل گرفتن و اخذ کامل است . (الله یتوفى الانفس ) نشان مى دهد که مرگ ، نیستى و نابودى نیست ، بلکه تحویل گرفته شدن است . جریان رفتن

از دنیا در قرآن مجید، نوعا با کلمه (توفى ؛ به معناى تحویل گرفته شدن آمده است ) بنابراین ، مرگ ، یک امر وجودى است .
۳ - آیه شریفه ، صریح است در اینکه روح یک موجود مستقلى مى باشد و دو بار از بدن خارج مى شود؛ یکى به هنگام مرگ ، و دیگر، هر روز هنگام خواب تا رسیدن اجل

موعود. به عبارت دیگر: دومى پیوسته ادامه دارد.


۴ - از آیه شریفه معلوم مى شود که در بدن انسان دو تا روح وجود دارد یکى روح عقل و روح انسانى و دیگرى ، ر وح زندگى و حیوانى . نهایت اینکه : هنگام مرگ ، هر دو روح از

بدن خارج مى شوند اما هنگام خواب ، فقط روح انسانى خارج مى شود و روح زندگى در بدن باقى مى ماند. این مطلب ، با روایتى که صریح مى باشند، تکمیل مى شود. در

بحار الانوار (۹۳) از امام کاظم - علیه السلام - نقل شده است که فرمود: ( وقتى که انسان به خواب مى رود، روح حیوانى در بدن اوست ، آنچه خارج مى شود (روح

عقل )است ):


(( ان المرء اذا فان روح الحیوان باقیه فى البدن و الذى یخرج منه روح العقل )) 

.
عبد الغفار اسلمى ، راوى حدیث و یا کسى که در محضر امام - علیه السلام - حاضر بود، عرض کرد: خداى تعالى مى فرماید: (( ان الله الانفس حین موتها اجل مسمى )) آیا

این طور نیست که هر دو روح به طرف خدا مى رود؟ آنچه را بخواهد نگاه مى دارد و آنچه را بخواهد به بدن مى فرستد؟


امام - صلوات الله علیه - فرمود: (نه ، فقط ارواح عقول ، به طرف خدا مى روند و ارواح حیات باقى هستند. آنها فقط با مرگ خارج مى شوند):


(( فقال علیه السلام : انما یصیر الیه ارواح العقول فاما ارواح الحیاه فانها باقیه فى البدن لا یخرج الا بالموت )).


سپس فرمود: (اگر روح حیات خارج مى شد، بدن مى مرد و بى حرکت مى ماند):


(( و لو کان روح الحیاه خارجا لکان بدنا ملقى لا یتحرک )) .


و آنگاه اضافه فرمود: خداوند براى این کار در قرآن مثالى زده و آن فرمان اصحاب کهف است که مى فرماید: (( و نقلبهم ذات الیمین و ذات الشمال )) (۹۴).


یعنى : (بدن آنها را به طرف راست و چپ ، مى گردانیم . آیا نمى بینى که حرکات بدن ، نشان مى دهد که در آنها ارواح حیات ، بوده است ؟).


همچنین استقلال روح ، از دو آیه ذیل ، کاملا آشکار است که منکران معاد مى گفتند: (آیا وقتى که مردیم و پوسیدیم و در زمین گم شدیم باز در خلقت جدیدى خواهیم

بود؟! (( و قالوا اذا ضللنا فى الارض ءانا لفى خلق جدید )) (۹۵)


خداوند متعال در جواب آنان فرمود: (( قل یتوفاکم ملک الموت الذى و کل بکم ثم الى ربکم ترجعون )) (۹۶).


یعنى : ((اى رسول ما به آنها) بگو شماى واقعى ، روح شماست ملک الموت که ماءمور روح شماست ، جان شما را تحویل مى گیرد و آنگاه به سوى پروردگار باز مى گردید).


آیه شریفه ، هم استقلال روح را مى فهماند و هم اینکه حقیقت انسان ، روح اوست نه بدن او که مى پوسد و خاک مى شود. ولى ( روح ) در تحویل و اختیار ملک الموت است

.
در این زمینه آیات و روایات ، بسیار زیاد است . تمام آیات برزخ که درباره منعم و معذب بودن انسانها در عالم برزخ است ، و تمام آیات (( نفخت فیه من روحى )) و (( نفخ فیه

من روحه )) دلیل بر استقلال و بقاى روح است . مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار (۹۷)، آیات و روایات و اقوال آن را در بابى به نام ( باب حقیقه الروح والنفس ) آورده است .

در اینجا به عنوان تبریک سه حدیث نقل مى شود:


(( عن اءبى جعفر علیه السلام قال : ان العباد اذا ناموا خرجت ارواحهم الى السماء فما راءت الروح فى السماء فهو الحق و ما راءت فى الهواء فهو الاضغاث )) (۹۸).


یعنى : (بندگان چون بخوابند، ارواح آنها از بدن خارج شده و به سوى آسمان مى رود، روح ، آنچه را که در آسمان ببیند آن حق است .


و آنچه را در هوا ببیند آن را خیالات آشفته مى باشد.).


۲ - (( عن ابى عبدالله علیه السلام قال : مثل المؤ من و بدنه کجوهره فى صندوق ، اذا خرجت الجوهره منه طرح الصندوق و لم تتعب به قال : ان الارواح لا تمازج الابدان ولا

تداخله ، انما هو کالکلل للبدن محیطه به )).(۹۹)

 


یعنى : (امام صادق - علیه السلام - فرمود: حکایت مؤ من و بدنش ؛ مانند گوهرى در صندوقى مى باشد؛ چون گوهر خارج شود، صندوق انداخته مى شود و گوهر از خارج

شدن خود (یا انداخته شدن صندوق ) ناراحت نمى شود. و فرمود: ارواح با بدنها مخلوط و متداخل نمى شوند بلکه ارواح براى بدنها مانند تاجى هستند و آنها را احاطه کرده اند).


۳ - (( قال امیر المؤ منین علیه السلام - : لا ینام الرجل و هو جنب و لا ینام الا على طهور فان لم یجد الماء فلیتیم فان روح المؤ من ترفع الى الله تبارک و تعالى فیقلبها و یبارک

علیها فان کان اجلها قد حضر جعلها فى کنوز رحمته و ان لم یکن اجلها قد حضر بعث مع امنائه من ملائکته فیردونها فى جسدها )) (۱۰۰)


یعنى : (امیرالمؤ منین - علیه السلام - فرمود: انسان در حال جنابت نخوابد بلکه همیشه در حال طهارت بخوابد. و اگر آب پیدا نکرد، تیمم نماید؛ چون روح مؤ من (در حال خواب )

 

 

به طرف خدا بالا مى رود. پس خداوند آن را قبول کرده و برکت مى دهد. اگر اجلش ‍ رسیده باشد آن را در خزانه هاى رحمت خویش ، قرار مى دهد و گرنه ، آن را با ملائکه اى

 

که امین مى باشند مى فرستند پس ملائکه آن را به جسدش باز مى گردانند).


این سه حدیث شریف ، در استقلال و ورود و خروج ، صریح ، روشن و غیر قابل تاءویل مى باشند.

برای حمایت از سایت ما بر روی صفحات زیر کلیک نمائید تا ما نیز با رغبت زیاد برای شما تحقیق بگذاریم :

 

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 

 لیست گزارش تخصصی ها

 

لیست پروژه های آماری دبیرستان

 

به کانال ما در تلگرام بپوندید :

 

 

به کانال تلگرام سایت ما بپیوندید
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت: 12:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درمورد استانداردهای بتن سبک

بازديد: 23
تحقیق درمورد استانداردهای بتن سبک

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

استانداردهای بتن سبک

پیشینه

توليد بتن سبك در ايران تا سالهای اخیر به صورت سنتی با استفاده از دانه‌های سبكی چون رس شكفته، سنگ پا، پوكه معدنی و يا بتن‌های گازی توليد می گردید كه هرکدام معايبی از نظر جذب رطوبت، تخريب طبيعت و محدودیت عرصه كاربرد، دارا می ‌باشند. اما امروزه با تزريق هوا در داخل اختلاط ماسه و سيمان، امکان سبک نمودن وزن آن هرچه بيشتر فراهم و اختلاط‌های كم‌ وزن (300 تا 1700 كيلوگرم بر مترمكعب) تحت نام بتن سبك هوادار Foamed Concrete توليد می‌گردد.

بتن سبك هوادار (فوم‌بتن) از سال 1923 ميلادی در آمريكا و هلند و بعدها در آلمان مورد توجه قرار گرفته و توسعه وسيع آن از سال 1980 توسط شركت Voton با همكاری دانشگاه‌های آلمان و دپارتمان‌های مربوطه انجام یافته است. آقای كريستوفر الكساندر از جامعه آكسفورد‌پرس در كتاب “A Pattern Language” متذكر می شود: «ما مطمئن هستيم كه بتن سبك هوادار بتن آينده جهان خواهد بود.»

در حالیکه در کشورمان ايران، استفاده از محصولات سنتی (آجر فشاری، بتن معمولی، چوب و ...) ، بدون توجه به تخريب طبيعت زیبا (تبديل خاك رس ،به مثابه طلای قرمز، به مصالح ساختمانی) و بلايای طبيعی همچون زمين‌لرزه، آتش‌سوزی، اتلاف منابع انرژی پایان پذیر و ... صورت می گیرد، جامعه مهندسی جهان به اين مهم دست یافته است كه برای داشتن نگاهی دقيق به پايداری سازه‌ها - با عمر مفيد حداقل 500 سال- باید از مصالح مرغوب ديگری استفاده نموده و مسكنی كه دارای خصوصيات ضد آتش، ضد پوسيدگی و حشرات، عدم جذب رطوبت، جذب صوت، عايق حرارت، مقاوم در برابر يخ‌ زدگی و راحت و مدرن با عمر قرن‌ها تولید نماید. در این راستا اغراق نیست اگر ادعا شود که تفکر حاضر با شناسايی بتن سبك هوادار “Foamed Light Weight Concrete” به واقعيت پيوسته است.

 

خصوصيات بتن سبك

بتن سبك ماده اي است با تركيبات جديد و فوق العاده سبك و مقاوم .

مواد تشكيل دهنده بتن سبك عبارت است از ورموكوليت، پرليت، سنگ بازالت و سيمان تيپ 2 و ...

در اين بتن همانند بتنهاي عادي ، از ماسه استفاده نمي شود.

عدم وجود ماسه باعث سبك و همگن شدن ساختار بتن گرديده و باعث مي شود كه مواد تشكيل دهنده كه تقريبا" از يك خانواده مي باشند و بهتر همديگر را جذب كنند .

ساختمان اين بتن متخلخل بوده و اين مسئله پارامتر بسيار موثري است. چون تخلخل موجود در بتن باعث مقاوم شدن در برابر زلزله و عايق شدن در برابر صدا ، گرما و سرما مي گردد .

تركيبات اين بتن به گونه اي عمل مي كند كه حالت ضد رطوبت به خود گرفته و به مانند بتن معمولي كه جذب آب دارد عمل نكرده و آب را از خود دفع مي كند .

اين بتن تحت فشار مستقيم (پرس) ساخته مي شود .

بدليل شكل گيري بتن در فشار، ساختار آن دارا ي يكپارچگي قابل قبولي است .

بتن سبك در قالبهاي طراحي شده توسط متخصصين ، بصورت يكپارچه ريخته مي شود .

بدليل يكپارچگي در نوع ساختمان بتن ، قطعه توليدي از استحكام بالايي برخوردار شده و مقاومت بالايي نيز در برابر زلزله از خود نشان خواهد داد .

براي تقويت اين بتن از يك يا چند لايه شبكه فلزي در داخل بتن استفاده شده كه اين حالت همانند مسلح كردن بتن معمولي بوسيله ميلگرد مي باشد .

هزينه توليد اين نوع بتن از ديگر مواد ساختماني به نسبت ويژگي آن پايينتر است.

زمان بسيار كمتري جهت توليد ديوار هاي بتني سبك يا قطعات ديگر لازم است .

پرت مواد اوليه جهت توليد بتن سبك بسيار كمتر از بتن معمولي است. چون تمام مراحل توليد در محل مشخصي صورت گرفته و جهت توليد پروسه اي طراحي گرديده است .

بدليل طراحي كليه مراحل توليد و وجود نظارت بر تمامي اين مراحل ماده توليدي داراي استاندارد خاصي تعريف شده است . (مهندسي ساز)

خريد مصالح بطور عمده صورت مي گيرد و هزينه كمتري براي سازنده در بر خواهد داشت و در نهايت خانه پيش ساخته با قيمت پائين تري عرضه مي گردد .

قطعات توليدي در كارخانه از آزمايشات كنترل كيفيت گذر كرده و در صورت تائيد به بازار مصرف

عرضه مي گردد .

بتن سبك مسطح بوده كه مي توان با يك ماستيك كاري ساده بر روي آن رنگ آميزي كرد.

مقاوم‌تر شدن بنا در مقابل زلزله و افزایش خمش‌پذیری ساختمان و قابلیت برگشت به حالت اولیه

 صرفه‌جویی در مصرف موارد یاد شده، جلوگیری از اتلاف سرمایه‌های ملی و شخصی را موجب و معادل 30‌درصد تا 40‌درصد تفاوت رقم هزینه را باعث خواهد شد.

سبک‌سازی می‌تواند نیروهای ناشی از زلزله را به مقدار قابل توجهی کاهش دهد و حاشیه ایمنی‌سازه‌ها را وسعت بخشد. اما متاسفانه این مقوله نه تنها در ساخت‌و‌ساز کشور نقطه شروعی پیدا نکرده است. بلکه بسیاری از ساختمان‌های بلند در کشور با مصالح ساختمان‌های معمولی و در محدوده همان فرهنگ ساخته می‌شود. ساخت بنا به روش بتنی قالبی است که به غلط از بعضی کشورها تقلید می‌شود.

در این رابطه جالب است بدانیم که در سال 1989، زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 1/7 درجه که مرکز آن در حدود 100 کیلومتری برج هرمي‌شکل‌ ترانس آمریکا بود، به وقوع پیوست که در نتیجه آن، این برج بیش از 30 سانتیمتر تاب خورد اما خسارتی به آن وارد نشد. این را هم بد نیست بدانیم که سال گذشته 12 زلزله با قدرت بیشتر از 6 ریشتر و یک زلزله با قدرت 3/7 ریشتر در ژاپن رخ داد که تنها منجر به مرگ 2 نفر شد. دلیل آن را به راحتی می‌توان حدس زد. اینک با توجه به مطالب فوق و با عنایت ویژه به نقش و جایگاه مصالح استاندارد و به تبع آن ضرورت توجه به مقاومت و استحکام ساختمان‌ها بیشتر آشکار می‌گردد.

نقل و انتقال مصالح در کارگاه‌ها

جابه‌جایی مصالح باید چنان برنامه‌ریزی شود که با دیگر فعالیت‌ها در کار گاه همزمان صورت‌پذیرد و موفقیت‌ها تنها با در نظر گرفتن موارد زیر به دست می‌آید:

ـ توجه لازم به شکل بسته‌بندی

ـ نظارت بر روند و‌ترتیب تحویل مصالح

ـ به‌کار‌گیری تجهیزات مناسب

ـ اتخاذ نظارت درست بر تمام عملکرد‌ها

جابه‌جایی مصالح تنها یک مشکل کارگاهی نیست، بلکه عملکرد طراح، تولیدکننده و پیمانکار بر ر وی آن تاثیر می‌گذارد و طراحی شکل، وزن و استحکام مصالح را تعیین می‌کند. نوع بسته‌بندی بستگی به تولید‌کننده دارد و سیاست پیمانکار برای جابه‌جایی مصالح در کارگاه بر کار تاثیر می‌گذارد. جابه‌جایی غیرضروری مصالح هزینه کارگاه را بالا می‌برد در حالی که می‌توان از اتلاف مصالح به کمک بازرسی مجدد برنامه ماشین‌آلات و تجهیزات به کار گرفته شده، برای این منظور جلوگیری نمود. مصالح در شکل‌های مختلف به کارگاه تحویل داده می‌شوند. بعضی به صورت انبوه و یا حتی به صورت کیسه‌ای‌اند در حالی که بقیه در پالت‌ها، بسته‌ها یا جعبه‌ها قرار گرفته‌اند. واضح است که این مساله بر روی نحوه توزیع و انبار مصالح در کارگاه تاثیر می‌گذارد. هنگامي‌که مقدار زیادی از مصالح به صورت انبوه تحویل کارگاه می‌شوند این امکان وجود دارد که مقدار کمي‌از آن فله‌ای تحویل داده شود. معمولا پیمانکار و تولید‌کننده بر روی روش تحویل توافق می‌کنند ولی هر گونه تفاوت در روش‌های استاندارد تحویل مصالح قیمت آن را افزایش می‌دهد.

 

از دیگر خصوصیات بتن سبک :

صرفه‌جويی در مصرف انرژی و امکان استفاده از نیروی کار ساده و فنی

صرفه‌جويی در مصرف انرژی مورد نیاز جهت جابه‌جايی مصالح ساختمان و حمل آن به طبقات مختلف

 صرفه‌جويی در مصرف آهن‌آلات

 صرفه‌جويی در مصرف مصالح ساختمانی جهت ساخت پی و نیاز کمتر به محکم‌سازی با هزینه‌های گزاف برای زیر‌سازی

 صرفه‌جويی چشمگیر در حمل‌و‌نقل مصالح ساختمانی از کارخانه تولیدی تا محل مصرف

 صرفه‌جويی در موارد فوق خود موجب پايین آمدن قیمت تمام شده ساختمان خواهد شد.

 صرفه‌جويی در مصرف انرژی در طول عمر‌سازه و ساختمان و بهره‌برداری از آن

متاثر شدن محیط زیست و آب و هوا از صرفه‌جويی در مصرف انرژی به علت کاهش آلودگی هوا

 صرفه‌جويی در وقت و زمان و مدت احداث بنا

نحوه حفاظت و نگهداری از مصالح

مواد و مصالح ساختمانی به ندرت آن اندازه‌ای که لازم است مورد محافظت و مراقبت قرار می‌گیرند. باید توجه داشت کیفیت خسارتی که از بابت مجاورت مواد و مصالح ساختمانی با شرایط جوی نامناسب به آنها وارد می‌شود، تا زمانی که در ساختمان به کار می‌روند ظاهر نمی‌شود.

در نتیجه دو جنبه عمده و مجزا در ارتباط با حفاظت مواد و مصالح ساختمانی وجود دارد:

ـ مدت زمان انبار و نگهداری مصالح در کارگاه که تاثیر مهمي‌ روی عملکرد بعدی و کیفیت خواهد داشت.

ـ آسیب‌پذیری مصالح، اغلب بلا فاصله بعد از به کار رفتن در ساختمان انجام می‌شود، چون به محض به کار بردن مصالح در ساختمان، نه تنها در معرض هوازدگی و فرسایش ناشی از مجاورت با شرایط آب و هوایی قرار می‌گیرند بلکه در معرض خطر اصابت و برخورد ناشی از اجرای کار‌های بعدی ساختمانی هم واقع می‌شوند.

در ساختمان‌هایی که با استفاده از اسکلت بتنی یا فلزی ساخته می‌شوند عمدتا از مصالح سبک برای ساخت اعضای غیر باربر استفاده می‌شود که تا حدودی مشابه می‌باشد. کیفیت ساختمان‌های فلزی بیشتر به اجرا به خصوص در قسمت اتصالات باز می‌گردد. اما در ساخت ساختمان‌های با اسکلت بتنی انتخاب بتن و ویژگی‌های آن اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. گر چه اغلب در ساخت این ساختمان‌ها از بتن آماده استفاده می‌شود، اما کیفیت بتن در پای کار ممکن است کیفیت بتن در محل تولید نباشد. بنابراین «علاوه بر انتخاب مصالح مناسب در محل تولید مانند استاندارد بودن کیفیت سیمان، کیفیت شن و ماسه، کیفیت آب، کیفیت مواد افزودنی و کیفیت بتن در محل اجرا نیز توجه خاص به عمل آید.»از میان مصالح مختلف ساختمانی هیچ یک به اندازه سیمان پرتلند عادی، با بی توجهی و سهل‌انگاری نگهداری نمی‌شود. چه بسا در اثر بی‌توجهی در نگهداری گاه مجبور شده ایم چندین تن سیمان پاکتی را در گودال‌های بزرگ دفن کنیم. این مصالح جزو مصالح جاذب رطوبت‌اند. آنها رطوبت موجود در هوا را جذب می‌کنند و به سرعت دچار فعل و انفعالات شیمیایی می‌شوند که این فعل و انفعالات بر ساختمان مولکولی آنها تاثیر می‌گذارد و در نهایت از استحکام و تاب آنها در اجرا می‌کاهد. تغییرات شیمیایی ایجاد شده همیشه قابل رویت نیستند و در شکل ظاهری تاثیر چندانی نمی‌گذارند و فقط به هنگام خودگیری است که این تاثیرات به صورت زودگیری یا کندگیری بروز می‌کند. سیمان و گچ باید روی بستری از تخته یا الوار، در شرایطی فاقد رطوبت نگهداری شوند. مصالحی که به هر شکل تحت تاثیر رطوبت واقع شده‌اند را نباید به هیچ عنوان مصرف کرد. خصوصا سیمانی که برای تولید ملات‌ها و «مخلوط‌های نمونه» مورد استفاده قرار می‌گیرد باید فاقد رطوبت در یک سیلو، در محوطه دستگاه بتن‌سا

 

درجة حرارت

مراجع معتبر كار اندازه گيري و يا ارائة نظريه در ارتباط با درجة حرارت بتن و نحوة عمل آن در مقابل آتش را به انجام رسانده اند.ميزان درجة حرارت تاثير زيادي روي خرد گرديدن بتن دارند و در نتيجه نوع آزمايش سوخت انجام گرديده شده بر نحوة عمل آتش روي بتن LWACدر مقايسة با NDCتاثير مي گذارد.پوشش عايق LWACبهتر ازNDC  مي باشد و اين بخاطر رسانايي گرمايي كمتر از آن مي باشد و اساتيدي چند معتقدند كه اين حالت در برابر مقاومت در برابر آتش نتيجة مثبت به همراه خواهد داشت،نتيجة آن مي گردد كه LWACنسبت به NDCبه لحاظ مقاومت در برابر آتش و فشار به آن مقدم مي باشد،درجة حرارت بالا رفته در بتن از قبل فشار ديده شده،به وضوح براي بتن LWACكمتر مي باشد.ديگر اساتيد به درجات پايين تر بتن LWACاشاره نموده اند كه اين درجه حرارت اندكي بالا مي رود،يكي از اساتيد ادعا مي نمايد كه دماي بالا رفته در LWACحداقل ۲۰ درصد مي باشد و اين رقم ۲۰ درصدي در مقايسه با بتن NDCدر برابر سوخت سلولزي مي باشد و يكي ديگر از اساتيد نيز به تفلوت حدود ۱۵ درصدي (بر اساس شبيه سازي) اشاره مي دارد.

سوخت هيدروكربني ميزان دما در لاية خارجي بتن بسيار بيشتر از ميزان درجه حرارت در سوخت ايزو مي باشد، شكل۲ را مشاهده نماييد كه در اين تصوير به قابليت هدايت گرمايي كمتر LWAC در مقايسه با NDC كه منجر به بالا رفتن دما در لاية خارجي LWACمي گردد،اشاره مي دارد.واين باعث شكنندگي و خرد شدگي LWACمي گردد، حتي ”مالهوترا”كه به طور كلي دربارة مقاومت LWACدر برابر آتش نظر مثبت داشت،مي گويد كه اين بتن نسبت به سوخت ايزو بسيار سريع تر گرم مي گردد و اين باعث خرد شدگي وسيع بتن مي گردد،با شبيه سازي ومحاسبة افزايش دما در حين سوخت،دماي بدست آمده، ۱۰ تا ۲۵ دقيقه زودتر از سوخت هيدرو كربن در مقايسة با سوخت ايزو بدست مي آيد.

تني چند از اساتيد با عامل حفاظتي غير فعال در برابر آتش و با سوخت هيدرو كربن ،تحقيقاتي انجام داده اند، و در نهايت هدف كاهش بار آتش مي باشد تا به اين ترتيب از شدت تندي درجه حرارت در نزديك سطح بتن كاسته گردد، نتايج نشان مي دهند كه اگر عامل حفاظتي در برابر آتش در حين آزمايش سوخت شل نگردد، درجه حرارت در بتن افزايش مي يابد و مقاومت آن كاسته مي گردد،يعني اول متوقف و سپس كاسته مي گردد، به عنوان مثال بتن بعد از ۲ساعت سوختن در برابر سوخت هيدرو كربن به ۳۰۰ تا ۴۰۰ درجة سانتيگراد ميرسد، و اين زماني است كه ضد آتش غير فعال مورد استفاده قرار گيرد، و اگر يك عامل غير فعال در برابر آتش مناسب به كاربرده شود ،هيچ خرده شدگي به وجود نمي آيدو اين شكستگي در بتن هاي نروژي ها بسيار مقاوم LWACديده نمي گردد.

 

 

مقاومت باقيمانده

اساتيد بزرگوار بر باقيماندة مقاومت بتن در برابر آتش تاكيد نموده و تحقيقاتي را انجام داده اند، و مي گويند كه بتن يكي از مقاوم ترين مواد در برابر آتش را داراست و LWACبهترين مقاومت را نسبت به NDC در برابر آتش از خود نشان مي دهد، اما اگر در حين سوخت خردشدگي به وقوع بپيوندد، دليل اين عمل احتمالا تضعيف شديد استحكام بتن در برابر دماي بالا مي باشد.

تني چند از اساتيد نيز به نظرية باقيماندة مقاومت بتن در حين سوخت ايزو اشاره مي نمايند، و به نظر مي رسد كه با اين نظر موافقند كه LWAC نسبت به NDCدر دماي بالاتر مقاومت بيشتري از خود نشان مي دهند ، و بر اساس كتاب ساختار بتن مولفان داخلي كشور عزيزمان ايران، بتن LWACتا بالاي ۵۰۰ درجة سانتيگراد مقاوم مي باشد و بر اساس محدوديت دما براي NDC، دماي گزارش شده ۳۰۰ ويا ۳۵۰ درجة سانتيگراد ميباشد.

در ادامة بررسي پيشنهادات اساتيد داخلي و خارجي به بخشي ديگر از اين نظريه ها پرداخته مي گردد، و آن پرداختن به فشار متراكم و تعديل شده در دماي پايين تراكم مي باشد، مطابق نمودار فشار كشش LWAC تا ۳۰۰ درجة سانتيگراد تغيير مي نمايد، نوع حجم مورد استفاده با توجه به نمودار فشار كشش در حين گرما دهي و بنابراين مقاومت باقيمانده در دماي بالاتر بسيار اهميت دارد،تراكم سيليكوس تاثير اندكي بر نحوة عمل بتن در برابر آتش را به اثبات رسانيده است در حاليكه تراكم ”كالكاروس”بهترين اجراي آزمايش تراكمي را به اثبات مي رساند.

در تمامي نظريه ها و آزمايش ها با بتن بسيار مقاوم =w/c) 0.36 بخار سيليكا ۵درصدي) كاهش فشار مقاوم و تعديل كنندة  Eدر حدود ۳۵-25 درصد در بتن هايي با درجة حرارت ۲۰۰ تا ۳۰۰ درجة سانتيگراد را ارائه مي نمايد .به تصوير ۳ توجه نماييد كه بر اساس آن كاهش دما تا ۶۰۰ درجه، سبب كاهش ۵درصد مقاومت فشاري و ۶۰ درصد مقاومت تعديل كننده  Eگرديده است و براي  NDCاندكي بالاتر مي باشد.

تا اين لحظه در كل جهان ،تنها يك برنامة آزمايشي وجود دارد كه قادر به تعيين ميزان سطح مقاومت باقيمانده در يك نمونة بتن سرد شدة LWACبعد از آزمايش سوخت هيدر كربن بر روي آن مي باشد. اندازة باقيماندة مقاومت در حدود صفر مي باشد و اين ميزان در هر دو آزمايش  LWACبا مقاومت سيلندر ۶۰-۴۰ مگا پاسكال قابل دسترسي مي باشد، وبا افزودن فيبر PP به  LWACبا سيلندر مقاوم ۷۵ مگا پاسكال باقيماندة مقاومت بعد از سوخت هيدرو كربن در حدود ۵۰-۴۰ درصد مي باشد،با استفاده از محافظ غير فعال در برابر آتش ،مي توان هيچ گونه كاهش مقاومتي را در بتن مشاهده ننماييم.

يادآوري بسيار مهم اين مي باشد كه، در صورتي كه ظرفيت بار واردة به بتن بعد از سوخت ممكن است به طرز قابل توجهي كاهش يابد و به اين ترتيب زيان هاي وارده به حداقل خود كاهش مي يابد.

 

بتن سبك هوادار

عمده بتن معمولی توليد شده در وزن kg/m32400 می‌باشد كه با داشتن وزن سنگين، اجرای سخت، عدم هماهنگی با سيستم‌های تأسيسات حرارتی و برودتی و از همه مهمتر با خاصيت جذب بسيار بالای آب، هميشه سرد و نمدار بوده و دارای معايب بسيار دیگری می‌باشد. مقاومت در مقابل يخ‌زدگی و عدم جذب رطوبت این نوع بتن، در صورت افزودن مقدار 7% هوا بدان، تقويت شده، اما هرگز نمی تواند به جای بتن سبك هوادار استفاده گردد.

 

بتن سبك هوادار ماده‌ای هماهنگ و سازگار با طبيعت است كه تنها با مواد سنگی و سيمان توليد می گردد؛ بطوریکه با 1 مترمكعب از مواد فوق، 2 مترمكعب بتن بدست می‌آيد و از اين طريق، توان صنعت ساخت و ساز 2 برابر می‌گردد که این ویژگی موجب توجه اغلب متخصصين عرصه ساختمان به سوی آن شده است. اين محصول در حالتی كه هنوز گيرش نكرده به صورت مايع و به رنگ سيمان بوده و پس از خودگيری به رنگ خاكستری در می آيد.

 

وجود هوای فشرده به شكل حباب‌های كوچك، همگن و يكنواخت در داخل بتن هوادار و دهها مزايای مختلف دیگر در اين محصول، توسعه استفاده از آن را در صنعت ساختمان بسيار مورد توجه قرار داده است؛ بطوریکه این محصول بدلیل ویژگیهای بی مانندی در عرصه معماری، تنوع اختلاط، خصوصيات شيميايی، مهندسی سازه و تكنولوژی اجرا، اغلب استانداردهای مصالح ساختمانی مورد توجه دنيا را دارا می باشد. خصوصياتی از قبيل مقاومت در مقابل آتش، کاهش مصرف مواد اولیه، همسازی با طبيعت، بازيافت ضايعات و پاكسازی محيط زيست، موجب کسب جايگاه بسيار مناسبی در صنعت ساختمان برای بتن سبك هوادار با تركيباتی از آب و تيپ‌های مختلف سيمان، مواد سنگی سيليسی و مواد كف‌زای غيرپروتئينی -همگی مطابق با استانداردهای ويژه صنعتی- می‌باشند.

 

چکیده

كلية مقاومت بتن در برابر آتش در محدودة زماني بين شروع تا رسيدن به دماي بحراني قابل تعيين مي باشد، و در اين بازة زماني نتايجي بدست مي آيد:

* ساختار LWAC نسبت به ساختار NDC داراي مقاومت بيشتري مي باشد و به اين خاطر سبب كاهش رساناي گرمايي  LWACمي گردد و به اين ترتيب گزينةبهتر دراين ساختار،استفاده از عايق كاري در جهت مقاوم سازي مي باشد.

 

* در بارهاي سوختي شديد ،مثل هيدرو كربن ،پوشش عايق ممكن است در حين سوختن خرد گردد، دليل اصلي فشار بخار به اضافة فشارهاي ممكن بر بارخارجي كشش و فشارهاي زيادي بر بتن در نظر گرفته شده است، فشار بخار توسط ميزان آب بخار شدني و نفوذ پذيري بتن و بار سوختي قابل محاسبه وتعيين مي باشد.

* LWAC  مي تواند محتوي آب بخار شدني بيشتري نسبت به NDC داشته باشد،زيرا آب جذب شده در  LWAC و مواد آن بيشتر مي باشد،بنابراين خطر خرد شدن در  LWACبسيار شديد تر مي باشد و اين چيزي است كه در آزمايش هاي فشار بالاتر  LWAC(با w/c كم) و در برابر هيدرو كربن نشان داده شده است، ساختار  LWACممكن است نسبت به ساختار  NDCدر برابر با آتش شديد مقامت كمتري از خود نشان دهد.

وند.

برای حمایت از سایت ما بر روی صفحات زیر کلیک نمائید تا ما نیز با رغبت زیاد برای شما تحقیق بگذاریم :

 

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 

 لیست گزارش تخصصی ها

 

لیست پروژه های آماری دبیرستان

 

به کانال ما در تلگرام بپوندید :

 

 

به کانال تلگرام سایت ما بپیوندید
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت: 12:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد ازدواج و روابط صحیح با همسر

بازديد: 247
تحقیق در مورد ازدواج و روابط صحیح با همسر

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

 

ازدواج

 

مقدمه

ازدواج یکی از مراحل مهم در زندگی انسان به شمار می‌رود. نتایجاطلاعات متعددی که در مورد ازدواج انجام شده بر اهمیت آن در سلامت جسمانی و روانشناختی تأکیده کرده‌اند. در دهه‌های اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران و متخصصانبالینی وخانوادهبه کیفیت روابط زناشویی ، رضایتزوجین و تأثیر آن در سلامت خانواده جلب شده است. بطور کلی آنچه در مباحث روانشناسیازدواج مورد توجه است بررسی عوامل مؤثر بر ازدواج و عوامل ارتقاء دهنده شرایط کیفیازدواج است که مباحثی چون نقش عوامل مادی ، فرهنگی ، روانی ، شخصیتی را بر تصمیمگیری ازدواج و رضایت ازدواج را در بر می‌گیرد.

تاریخچه روانشناسی ازدواج

ازدواج به عنوان یکی از رویدادهای مهم مرحلهانتقال به بزرگسالی مقوله‌ای بسیار پیچیده است. شروع مطالعه علمی و دقیق در اینمورد به سال 1930 بر می‌گردد، که بطور گسترده‌تر در سال 1950 تغییراتی عمیق درپروژهشهای مربوط به آن صورت گرفت. اولین تحقیق منتشر شده در مورد روانشناسی ازدواجاثرترمنو همکارانش بود. آنها تلاش کردند به این سؤال پاسخ دهند که چهتفاوتهایی می‌تواند بینازدواج موفق و نا‌موفقداشته باشد. ممکن است این سؤال پیش بیاید که مگر چه خاصیتی در ازدواج است که با سایر امور متفاوت است ، با اینکه ظاهر امر ازدواج بیانگر این است که باید پول خرج کرد و متحمل هزینه شد ؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا وارد بحثی به عنوان مقدمه جهت پاسخگوئی می شویم .
معمولاً کیفیت رفتار ما نسبت به دیگران تابعی از میزان محبت ما نسبت به آنهاست ، به عنوان مثال ، ما وقتی کسی را عمیقاً دوست داشته باشیم ، به او لطف و عنایت بیشتری هم داریم ، دوست داریم او را به منزل خود دعوت کنیم و پذیرایی گرمی از او کنیم ، معمولاً بهترین غذاها و بهترین مکانها را برایش تدارک می بینیم ، حتی سعی در کمکهای مالی یا رفع احتیاجات مختلف او را داریم ، اما وقتی نسبت به کسی محبتی در دل نداشته باشیم مطمئناً هیچ یک از رفتارهای بالا از ما سر نمی زند و رابطه ی ما ممکن است فقط در حد یک سلام و علیک باشد .
رفتاری که یک پدر یا مادر با فرزندانش دارد بسیار متفاوت و متمایز است از رفتاری که با بچه های دیگران دارد ، دیده اید که چگونه والدین زحمت ما را کشیده اند ، برای ما تلاش و کوشش کرده اند ، احتیاجات مالی و
ما را رفع کرده اند اما آیا والدین ما نسبت به دوستان ما یا حتی نسبت به دیگر بچه های فامیل این رفتار را دارند ؟
مطمئناً خیر ، علت آن هم مشخص است زیرا محبتی که آنها نسبت به ما دارند بسیار بیشتر از محبتشان به دیگران است ، پس این یک اصل کلی است که کیفیت رفتار انسان نسبت به چیزی یا کسی ، تابعی از میزان محبت فرد نسبت به آن است و هر چه محبت بیشتر باشد تلاش و دلسوزی بیشتر است و بالعکس هر چه محبت کمتر باشد ، تلاش و دلسوزی و وقت گذاشتن کمتر است .
همین قاعده نیز در مورد خداوند صادق است ، او نیز ، به هر چیزی محبت بیشتری داشته باشد،عنایت و لطف بیشتری هم دارد ، آیا محبتی که خداوند نسبت به متقین دارد با محبتی که نسبت به کافرین دارد یکسان است ؟ مطمئناً یکسان نیست ، یکی را در بهشت برین با بهترین امکانات جای می دهد و دیگری را در قعر جهنم با آتش های سوزان پذیرایی می کند .

 


طبق حدیث شریف نبوی
:

((ما بنی فی الاسلام احب الی الله عزوجل من التزویج))

                                                                  ((هیچ بنائی در اسلام محبوبتر از ازدواج بنا نشده است))
ازدواج یک امر مورد محبت خداست و طبق قاعده ای که بیان کردیم وقتی اصل ازدواج مورد محبت خدا باشد پس خداوند رحمان نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد ، نمی تواند خود را در این کار شریک نکند ، نمی تواند و یا بگو دلش نمی آید نسبت به مشکلاتی که در امر ازدواج پیش می آید بی تفاوت باشد ، بنابراین خداوند در کاری که مورد محبتش باشد شرکت می کند ، یار و مددکار می شود و از جنبه های مختلف که یکی از آنها مسائل اقتصادی آن است در این کار ، گره گشایی می کند و از راههایی که به ذهن انسان نمی رسد یا کمتر می رسد مدد می رساند .
محبتی که خداوند نسبت به موضوع ازدواج دارد با محبتی که نسبت به مسائل شغلی ، تحصیلی و
دارد ، اصلاً قابل مقایسه نیست و عنایتی که خداوند نسبت به آنها دارد یکسان نیست ، حتی خیلی پیش آمده که برخی بعد از مدتها بیکاری به هنگام ازدواج صاحب کار شده اند و این نه به خاطر آن بوده که کار و شغل فرد مورد عنایت خدا بوده و خداوند بدان دلیل کاریابی کرده ، بلکه به خاطر مسئله ازدواج بوده که خداوند کاری را برای وی فراهم کرده تا از لحاظ نیازهای اقتصادی تأمین باشد .
علت محبوبیت ازدواج نزد خداوند ، بحثی مفصل و بسیار هم تأمل برانگیز است که از حوزه گفتار ما خارج است اما در اصل محبت خداوند نسبت به ازدواج شکی نیست ، روح آیات و روایات زیادی ، همه بیانگر همان حدیث شریف هستند که ازدواج ، بنای محبوب خداوند است و خداوند به برپا کنندگان این بنا ، نظر لطف و رحمت دارد و خود خداوند متکفل خیلی از کارها می شود و حتی در بعضی موارد ، در یافتن همسر به انسانها نیز کمک می کند و اگر انسانها در یافتن همسر مناسب و رو به راه شدن خیلی از مسائل ازدواج توفیق یافتند نباید هیچگاه از ابعاد پنهانی آن غافل بمانند و از دیدن دست پنهانی خداوند و عنایت او غفلت بورزند.
خداوند در این آیه شریفه ، بعد از اینکه وعده غنا می دهد
و همین وعده غنایی که می دهد بیانگر محبتی است که به ازدواج دارد دلیل آنرا هم بیان می کند که بدین دلیل خداوند آنها را از فقر نجات می دهد که او ((واسع)) است ، او ((وسعت دهنده)) است .
امور جهان خارج از کنترل خداوند قرار ندارد که خداوند در تغییر آن دست بسته بماند ، بنابراین او اگر بخواهد می تواند عسرها را تبدیل به یسر کند ، گره ها را باز کند و سختی ها را برطرف کند و در مورد ازدواج ، چون امر مورد محبت خداست پس حتماً این کار را هم خواهد کرد بنا به گفته خود وی .
خداوند با اینکه توانایی انجام هر کاری را دارد اما در خیلی موارد ، دخالتی در زندگی انسانها نمی کند ، چون بحث امتحان انسانهاست لذا آنها را به حال خود وا می گذارد تا رفتار آدمیان بروز کند ، اما در مورد مسائل اقتصادی ازدواج ، بحث امتحان نیست تا انسانها به حال خود باشند لذا خداوند از مقام لطف و عنایت با این مسائل برخورد می کند .
البته این سخنها بدین معنا نیست که به محض ازدواج پول از زمین و آسمان برایتان فرو می ریزد ، اما می توان گفت که زندگیتان به خاطر مسائل مالی مورد تهدید قرار نمی گیرد و بنای ازدواج به دلیل فقر از هم نمی پاشد ، البته همه ی اینها مشروط بر این است که سایر مسائل را در انتخاب همسر رعایت کرده باشید وگرنه اگر گرفتار همسر طمّاع و حریصی بشوید ، اگر پول هم پارو کنید ، باز هم فقیر می شوید و یا اگر خودتان توقعات زیادی داشته باشید نمی توانید از زندگی لذت زیادی ببرید .
اگر این مسائل برایتان خیلی ثقیل است از والدینتان بخواهید تا از اوایل زندگیشان برایتان بگویند و یا از افراد دیگر پرس و جو کنید تا بفهمید که آنها از هیچ شروع کرده اند ، خیلی از آنها ، در ابتدای زندگی آه نداشته اند که با ناله سودا کنند ، با خانه های استیجاری و در آمد بسیار کم شروع کرده اند تا به امروز رسیده اند که ممکن است ثروتی به هم زده باشند که شما در حسرت داشتن همچنین ثروتهایی هستید .
درست است که امروزه نیز مشکلات فراوان است اما یادتان باشد که موضوع ازدواج ، موضوع مورد محبت خداست و این نه بدان معناست که هیچ سختی به شما نمی رسد و هم نه بدان معناست که لازم به کوشش و تلاش نیست ، هم تلاش کنید ، هم امید داشته باشید ، هم زحمت بکشید و هم دعا کنید ، هم توکل کنید و هم کار کنید .
گفت آری گر توکل رهبرست این سبب هم سنت پیغمبر است
گـفت پـیغمبر بـه آواز بـلند بـا تـوکل زانـوی اشـتر بـبند
                                                                  رمز الکاسب حـبیب الله شنو از تـوکل در سـبب کـاهل مشـو
زندگی فراز و نشیب و سختیهای فراوانی دارد . گاهی باید با مشکلات دست و پنجه نرم کنی ، گاهی باید برای مدتی با مشکلات کنار بیایی و آنگاه صبر را پیشه کنی تا بتوانی پرنده خوشبختی را به خانه ات بخوانی.

 

پیامبر اسلام(ص) :
بعثتُ بالحنیفیه السمحه و من خالف سنتی فلیس منی.
من دینی آسان و ساده آورده‌ام و هر که با روش من مخالفت کند از من نیست.

                                                                                                       حدیث 1092 نهج الفصاحه

 

مباحث روانشناسی ازدواج

بطور کلی می‌توان گفت در روانشناسی ازدواج دو دستهمبحث کلی مورد توجه است. یک دسته مباحثی است که به شرایط قبل از ازدواج و در واقعبه مرحله تصمیم گیری برای ازدواج می‌شود، در دسته دیگر مطالبی را شامل می‌شود که بهمراحل حین ازدواج و بعد از ازدواج مربوط هستند. در زیر به برخی از آنها می‌پردازیم.

تصمیم گیری برای ازدواج

در این مرحله تلاش می‌شود سؤالاتی از این قبیلپاسخ داده شود که یک فرد چگونه می‌تواند زوج مناسبی برای خود انتخاب کند؟ در انتخابزوج چه اولویتهایی را مد نظر قرار دهد؟ آیا شرایط مادی مهمتر هستند یا شرایطخانوادگی و فرهنگی؟ عوامل شخصیتی تا چه اندازه می‌تواند ازدواج موفقی را پیش بینیکند؟ آیا تناسب و همانندی در صفات شخصیتی مهمتر است یا مکمل بودن این خصوصیات؟چگونه می‌توان فهمید دو نفر از لحاظ شخصیتی چقدر با یکدیگر تناسب دارند و غیره. روانشناسی ازدواج تلاش کرده با انجام تحقیقاتی به سؤالات فوق پاسخهای مناسب ارائهداده و نتایج یافته‌های خود را در فرآیندمشاوره ازدواجدر اختیار افراد قرار دهد.

آنچه در فرآیند مشاوره ازدواج در این مرحله مورد توجه است، رعایتاصلتناسبواصل اولویت بندیاست. بر اساس اصل تناسب گفته می‌شود هر اندازهافراد از لحاظ شرایط مادی ، فرهنگی و شخصتی ، تحصیلی متناسب با یکدیگر باشند ازدواجموفقتری خواهند داشت. به همان اندازه که ازدواج یک فرد از طبقه اقتصادی بسیار بالابا فردی از طبقه اقتصادی پایین عدم هماهنگی و در نتیجه احتمال عدم موفقیت را بههمراه خواهد داشت، عدم تناسب ویژگیهای شخصیتی نیز (حتی بیشتر) مشکلات عمیق را بروزخواهد داد.

تصور کنید ازدواج یک فرد باویژگیشخصیتی برونگراییبا فردی باویژگی شخصیتیدرونگراییرا. با توجه به اینکه افراد برونگرا تمایلات شدید به شرایط بیرونیمثل برقراریروابط اجتماعی، حضور در جمع و غیره دارند وافراد درونگرا برعکس تنهایی را بیشتر می‌پسندند، به نظر شما ازدواج موفقی خواهندداشت. بر اساس اصل الویت بندی گفته می‌شود چون در عمل ، امکان ازدواج با فردی که ازتمام جنبه‌ها مطابق با شرایط و مدارکهای فرد باشد پایین است، بنابراین توصیه می‌شودبا اولویت بندی و امتیاز دهی به هر یک از جنبه‌های مورد ملاک ، تصمیم گیری راآسانتر انجام دهند. این نوع اولویت بندی در کلیه تصمیم گیریها مورد نظر است.

شروع و تداوم ازدواج

در این مرحله مسائلی مورد بررسی قرار می‌گیرند کهآغاز یک ازدواج موفق و تداوم آنرا تحت تأثیر قرار می‌دهند. با توجه به اینکه دوفردی که با امر ازدواج تصمیم می‌گیرند زندگی مشترکی را زیر یک سقف آغاز کنند،تفاوتهای عمیقی دارند که بخشی از آن بهتفاوتهایزن و مردو بخش دیگر به تفاوتهای اقتصادی ، فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی و ... باز می‌گردد. رسیدن به یک خط تعادلی مشترک به نظر ، کلی مشکل می‌رسد. البته دراوایل زندگی با توجه به ویژگی آرمانگرایی که هر دو طرفین دارند، این مشکلات هر چندوجود داردند اما شاید کمتر به چشم بخورند ...
در هر حال لازم است افراد در شرفازدواج و زوجهای جوان مطالبی را که معمولا به عنوان عوامل آسیب رسان به رابطههمسران شناخته می‌شوند بشناسند و در مواردی که به استحکام روابط آنها کمک می‌کنندآموزش بینند. روان شناسی ازدواج در این مرحله آشنایی با تفاوتهای زن و مرد ، روندحل مسأله ،مواجهه با تغییرات اساسی، شیوه تعاملاتمناسب را آموزش می‌دهد.

چه عواملی تأثیر منفی بر ازدواج می‌گذارند؟

عوامل زیر در عدم موفق ازدواجتأثیرات اساسی دارند:

·         عدم تناسب فرهنگی ، اجتماعی ، شخصیتی و اقتصادی

·         عدم آشنایی زوجها با برقراری ارتباط مناسب و تعاملات سازنده:زوجهایی کهروابط متعادلتری برقرار می‌کنند، معمولا موفقتر هستند. زوجهای ناموفق افرادیبوده‌اند که یک یا هر دو آنها توان برقراری رابطه مثبت را نداشته‌اند یا بیش از حدبه این روابط بها داده‌اند، بطوری که به نوعی وابستگی کشانده شده‌اند. به عبارتی بههمان اندازه که سردی در روابط عمدتا مشکل آفرین است، علاقمندی مفرط و خارج از حد کهبه صورت وابستگی و چسبندگی ظاهر می‌شود مشکل آفرین خواهد بود.

·         عدم آشنایی زوجها با فرآیندهای حل مسأله و مواجهه با تغییرات اساسیزندگی:با توجه به اینکه هر فردی در طول زندگی خود با مسائل و مشکلاتی مواجهمی‌شود، برای حل این مسائل فنونی را بکار می‌برد. برخی از این فنون منفی و برخیدیگر مثبت هستند. هر چه زوجها توان حل مشکلات را به شیوه مثبت داشته باشند و مثلابجای قهر ، داد و بیداد و غیره که شیوه‌های منفی هستند، به شیوه مؤثرتری مثل بحث وگفتگوی آرام و ... مسائل ما بین خود را حل و فصل کنند، موفقتر خواهند بود.

·         ازدواج قبل از 20 سالگی و یا پس از 30 سالگی

·         زوجین بعد از یک اتفاق یا حادثه ناراحت کننده ازدواج کرده باشند.

·         یک یا هر دو شریک زندگی در صدد فاصله گرفتن از خانواده اصلی خود باشند، یا یکییا هر دو آنها به خانواده خود وابسته باشند.

·         زوجین دارای منظومه‌ای از برادران و خواهران ناسازگار باشند.

·         زوجین در محلی بسیار نزدیک یا بسیار دور از هر یک از خانواده‌های اصلی خودسکونت داشته باشند.

·         زوجین از نظر مالی ، فیزیکی و یا عاطفی به خانواده خود وابسته باشند.

·         زوجین قبل از یک دوره آشنایی 6 ماهه و یا پس از دوره نامزدی سه ساله ازدواجکرده باشند.

·         جشن ازدواج بدون حضور اعضاء خانواده یا دوستان برگزار شده باشد.

·         زن پیش از ، یا در طول اولین سال ازدواج باردار شده باشد.

·         هر یک از زوجین با برادران ، خواهران و یا والدین خود رابطه ضعیفی داشته باشد.

·         هر یک از زوجین دوران کودکی یا نوجوانی خود را دوران ناخوشایند تلقی می‌کنند.

·         الگوها در هر یک از خانواده‌های زوجین بی‌ثبات باشد.

·         ازدواج سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم)

·         شرع مقدس اسلام به ازدواج عنايت و تأکيد فوق العاده اي دارد. به طوري که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) مي فرمايند:
«
ما بُني بِناءً في الإسلام أحبّ إلي الله عزّوجلّ من التّزويج (1
«هيچ چيزي نزد خداوند محبوبتر از ازدواج نيست».
و از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) رسيده است:
«
تَزوّجوا، فَانّ التّزويج سُنّه رسول الله(صلي الله عليه و آله وسلم)، فانّهُ کان يقول: من کان يُحبّ أن يتّبع سُنّتي، فانّ من سُنّتي التّزويج (2
«ازدواج کنيد، که همانا ازدواج کردن سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) است که همواره مي فرمودند: هر کسي که دوست دارد از سنت من تبعيت کند، همانا «ازدواج کردن» از سنت من است
اسلام به پسر و دختر امر مي کند که هر چه زودتر ازدواج کنند و آنقدر به اين مهم تأکيد دارد که رسول گرامي (صلي الله عليه و آله وسلم) ازدواج نکردن را اعراض از سنت خويش، يعني خروج از اسلام، مي داند (3) و خانه اي را که در آن «ازدواج» صورت پذيرد بهترين خانه مي داند.

·         فقر مانع ازدواج نشود

·         اسلام با تأکيد فراوان به پدر و مادر و اجتماع نيز، امر مي کند که دختران و پسرانتان را تزويج کنيد.
«
و اَنکحوا الأيامي منکُم والصّالحين من عبادکُم و إمائکُم إن يکونوا فقراء يُغنهمُ الله من فضله والله واسعٌ عليمٌ (4
«زنان بي شوهر و مردان بي زن و کنيزان و بندگان شايسته ي خود را به ازدواج يکديگر درآوريد (تا ميان مؤمنان، مرد بي زن و زن بي شوهر باقي نماند و از فقر مترسيد که) اگر زن و مردي فقير هستند، خداوند به لطف خود آنان را بي نياز خواهد فرمود. خداوند به حال بندگان آگاه است و رحمتش وسيع و لايتناهي است
يعني نبايد فقر سدّ راه ازدواج شود که اين وسوسه ي شيطاني است. چون از اين وعده ي شيطاني بترسيم، در واقع به خداوند بخشنده سوءظن داريم و سوءظن به خدا حرام است. پروردگار عالم وعده داده است که گره از کار کساني که فقيرند و ازدواج مي کنند بگشايد. خداوند از لطف خود آنان را بي نياز خواهد فرمود. (5)

·         مباهات پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)به ازدواج

·         ازدواج و حفظ نسل مسلمانان مورد فخر و مباهات رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) است چنانکه فرمود:
«
تَناکحوا و تَناسلوا فانّي اُباهي بِکُم يوم القيامه و لو بالسّقط» (6)
«ازدواج کنيد و تشکيل خانواده بدهيد و توليد نسل نماييد، که من در روز قيامت به شما مباهات مي کنم، حتي به طفل کوچکي که سقط شده باشد
رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله وسلم) فرموده اند: «من که پيغمبر شما هستم ازدواج مي کنم، غذاي لذيذ مي خورم، در ميان اجتماع
هستم و با مردم تماس دارم. هر کس از سنت (شيوه) من روي گرداند از من نيست. (7

·         عدم وجود موانع بر سر راه ازدواج

·         از اين رو اسلام براي تسهيل در امر ازدواج موانع و سدّ اين مهم را از سر راه برداشته است. از نظر اسلام هر چه مهريه و جهيزيه کمتر باشد مطلوبتر و بهتر است. اصولاً از روش پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) و ائمه طاهرين (عليهم السلام) و مسلمانهاي صدر اسلام به روشني به دست مي آيد که مانعي در راه ازدواج کردن نيست، چون آنها همه ي موانع را برداشته اند.
اسلام مسايل خرافي را دور انداخته و رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) فرموده اند: «خرافات زيرپاي اسلام از ميان رفته است.» ازدواج رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) و به خانه شوهر رفتن دخترش حضرت فاطمه ي زهرا (سلام الله عليها)، نشان دهنده ي اين امر است که اسلام با خرافات و جاهليت مبارزه کرده است.

·         ازدواج مولي اميرالمؤمنين (عليه السلام)

·         علي (عليه السلام)، در خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) آمدند و پس از گفتگوهاي بسيار به حضرت عرض کردند: «يا رسول الله، تو در دنيا و آخرت براي من ذخيره و پناهگاه هستي و... يا رسول الله
من دوست دارم با اين همه رعايتي که نسبت به من فرموده اي همسر و خانواده اي داشته باشم که بدان انس بگيرم، يا رسول الله من نزد شما آمده ام و تقاضا دارم دخترت فاطمه را به عقد من درآوري
«
امّ سلمه» مي گويد: ديدم رخسار مبارک پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) از شدت خوشحالي درخشيد. سپس، به صورت مبارک اميرالمؤمنين (عليه السلام) تبسمي کردند و فرمودند:
«
يا اباالحسن، آيا تو چيزي داري که من فاطمه را به عقد تو درآورم؟» علي، (عليه السلام) گفتند: «پدر و مادرم بفدايت، اوضاع زندگي من بر شما مخفي نيست، من تنها يک شمشير و يک زره و يک شتر دارم که با آن آب مي کشم و غير از اينها چيزي ندارم
پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمودند: «يا علي، تو از شمشيرت مستغني نيستي، زيرا مي خواهي در راه خدا با آن جهاد کني و با دشمنان خدا بجنگي و شتر خود را براي آب دادن درخت خرما و آب آوردن و بار سفر را به پشت آن بستن لازم داري، من فاطمه را در برابر زره ات به تزويج تو درمي آورم.» (8)

·         جهاز بانوي بزرگ اسلام

·         جهيزيه ي حضرت فاطمه ي زهرا (سلام الله عليها) هم عبارت بود از: يک پيراهن به مبلغ هفت درهم، يک نقاب به ارزش چهار درهم، يک
قطيفه ي مشکي خيبري، يک تخت که وسط آن را با ليف خرما بافته بودند دو عدد تشک چهار متکّا از پوست طايف، يک پرده ي پشمي، يک حصير حجري، يک آسياب دستي، يک باديه مسي، يک ظرف آب خوري که از پوست بود، يک کاسه ي چوبي براي شير، يک مشک آب، يک آفتابه قيراندود، يک سبوي سبز و کوزه هاي سفالي. (9)

·         بخشندگي زهراي بتول(عليها السلام)

·         هنگامي که حضرت زهرا (سلام الله عليها) را به خانه ي علي (عليه السلام) مي بردند در راه به محتاجي برخورد کردند، که از حضرت زهرا (سلام الله عليها) طلبي کرد.حضرت پيراهن عروسي خود را به فقير دادند و پيراهن کهنه ي خود را پوشيدند و با پيراهن کهنه به خانه ي شوهر رفتند.
صبح روز بعد که پيامبر به منزل آنها تشريف آوردند مشاهده کردند که پيراهن عروسي بر تن دختر عزيزشان نيست. وقتي از علت آن پرسيدند حضرت فاطمه (سلام الله عليها) فرمودند: ديشب پيراهن عروسي خود را به فقيري دادم.رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) بقدري خوشحال شدند که فرمودند:
«
پدر و مادرم فداي اين دختر باد»، سپس رو به اميرالمؤمنين (عليه السلام) کردند و فرمودند: «يا علي، فاطمه براي تو زن خوبي است. و اگر او
نبود در دنيا زني مناسب تو پيدا نمي شد» و به حضرت زهرا (سلام الله عليها) فرمودند: زهرا جان، علي براي تو، همسر خوبي است و اگر او نبود شوهري مناسب تو يافت نمي شد.» (10)

·         تقسيم کارها

·         سپس پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمودند: «کارهاي بيرون از خانه به عهده ي علي (عليه السلام) است و کارهاي درون خانه وظيفه ي زهراي مرضيه (سلام الله عليها) است». همانجا بود که حضرت فاطمه (سلام الله عليها) آن جمله ي بزرگ را ـ که پيشتر بدان اشاره شدـ فرمودند:
«
فَلا يَعلم ما داخلني من السُّرور الاّ اللهُ بإکفاني رسول الله(صلي الله عليه و آله وسلم)تَحمُّل رقاب الرّجال» (11)
بانوي دو عالم به اندازه ي تمام دنيا خوشحال شدند، که پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) او را از سر و کار پيدا کردن با خارج از خانه يعني نامحرمان معاف کرده است.

·         نمونه ي ازدواجهاي صدر اسلام

·         در صدر اسلام معمولاً ازدواجها به صورتي بسيار ساده انجام مي گرفته است. زني خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) رسيد و عرض کرد: «يا رسول الله مرا به ازدواج خود درآوريد». اما پيغمبر (صلي الله عليه و آله وسلم) مايل به ازدواج با او نبود و از طرفي نمي خواست آن زن را نااميد برگرداند، از اين رو، سر مبارک را به زير انداختند. ناگاه يکي از اصحاب از ميان جمعيت بلند شد و عرض کرد: «يا رسول الله اگر شما مايل به ازدواج نيستيد، او را به ازدواج من درآوريد». حضرت روي به زن کرد و فرمودند: «آيا راضي هستي»؟ آن زن عرض کرد:
«
آري يا رسول الله سپس به آن مرد فرمودند: «چه داري؟» در جواب عرض کرد: «هيچ چيز ندارم جز اين پيراهني که پوشيده ام
حضرت سؤال کردند: «قرآن مي داني؟» گفت: «سوره ي واقعه را ياد دارم».
سپس حضرت از زن پرسيدند که آيا حاضري در برابر تعليم سوره ي واقعه به همسري او درآيي؟» آن زن پاسخ مثبت داد. به اين ترتيب پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) خطبه ي عقد را خواندند . مرد را فرمودند: «تو را نبينم مگر اين که در حالي باشي که آب غسل از سر تو مي چکد.» (12)

·         بدعت در امر ازدواج

·         به اين ترتيب، شرع مقدس اسلام تمام موانع ازدواج را از بين برده است، اين موانعي را که ما پيش آورده ايم، بدعتي است که در اسلام گذاشته ايم و روز قيامت بايد پاسخگوي آن باشيم و هر کس که در ابداع اين خرافات و تشديد بدعت ها سهيم باشد گناهکار است. رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) همه ي موانع ازدواج را از ميان برداشتند و به مسلمين در امر مهم ازدواج تأکيد فراوان کردند و از آن طرف مجرد بودن را مکروه شمرده اند.

·         همسرداري نوعي جهاد است

·         همسرداري اثر مستقيم و بسيار مثبتي بر جامعه و نسلهاي آينده دارد بدين سبب خانه داري براي زن از نظر اسلام جهاد في سبيل الله است چنانکه رسول گرامي اسلام فرمودند: «جهادُ المرأه حُسن التَبعُّل» (13) يعني جهاد زنها نيکو شوهرداري است. هم چنين، همسرداري براي مرد ثواب بسيار فراواني دارد. چنانکه معصوم (عليه السلام) فرموده است:
«
الکادُ لِعياله کالمجاهد في سبيل الله»
مردي که براي آسايش زن و فرزندانش کار مي کند همچون جهاد کننده ي در راه خدا است. هم چنين، در خبر آمده است که: در عوض
هر قطره آب غسل که از بدن زن يا شوهر مي چکد فرشته اي تا روز قيامت براي آنها استغفار مي کند.
إن شاءالله، در جمهوري اسلامي موانع راه ازدواج و خرافات و بدعت ها از ميان برداشته شود و بر مسؤولين، افراد اجتماع و پدران و مادران واجب است که اين خرافات را به هر نحوي که ممکن است از ميان بردارند.

·         نياز به ازدواج، امر تکويني

·         تکويناً هر دختر و پسر بالغي احتياج به ازدواج دارد و اگر با اين نياز طبيعي و تکويني مبارزه شود، جز بدبختي و فساد چيز ديگر نتيجه نمي دهد. به حکم تکوين الهي بايد آب نوشيد تا رفع تشنگي شود و اگر کسي با تحمل رنج و مشقت بر خلاف تکوين حرکت کند، سرانجام مجبور به تسليم است يا اين که خود را از بين مي برد. نياز طبيعي پسران و دختران بالغ نيز چنين است و اگر برخلاف تکوين رفتار شود منجر به فساد اجتماع مي گردد. نمونه ي زنده ي اين خلاف تکوين دنياي به اصطلاح مترقي امروزي است که با چنان سرعتي به سوي بدبختي و فلاکت گام برمي دارد که از هيچ کس پوشيده نيست.

·         دلايل اهميت ازدواج از نظر اسلام

·         دليل اهميت ازدواج در اسلام را مي توان در دو مورد زير جستجو کرد:

·         1-ارضاي غريزه

·         اهميت ازدواج در اين است که غريزه ي جنسي انسانها از راه مشروع و معقول ارضاء شود تا سر به عصيان نگذارد. زيرا در صورت عدم ارضاء از راه خداپسندانه و معقول فسادهاي بي حدّي به وقوع خواهد پيوست.
انسان همان گونه که هنگام تشنگي به آب نيازمند مي شود و هنگام گرسنگي به غذا احتياج پيدا مي کند، به هنگام تحريک غريزه ي جنسي نيز، به ارضاي طبيعي آن نيازمند مي شود و ارضاي طبيعي غريزه ي جنسي تنها به وسيله ي «ازدواج کردن» ميسّر است. از اين رو اسلام طبق فطرت و خواستهاي انسان دستور به ازدواج و تشکيل خانواده داده است.

·         2-انسان سازي

·         دومين علت تأکيد اسلام بر تشکيل خانواده، بُعد انسان سازي اين امر مهم است.
همان طور که قبلاً بيان کرديم، محيط خانه مکتب بسيار سازنده اي است به طوري که منشأ بسياري از صفات خداپسندانه است و بسياري از صفات منفي و ناپسند هم در اثر عدم تشکيل خانواده پيدا مي شود. در خانه و اجتماع بايد يک سلسله از تمايلات خود را فدا کنيم و گر نه زندگي سخت خواهد شد. اين فداکاري و گذشت، خاصه در محيط خانه لازمتر و ضروري تر است.
اگر زن و شوهر در خانه براي رضاي خدا بر بداخلاقي و سوء رفتار يکديگر صبر کنند ثواب بسيار مي برند. و در خبر داريم:
«
مَن صبر علي سوء خُلق المرأة اعطاهُ الله ثواب ايّوب في بلائه، و من صبرت علي سوء خُلق زوجها اعطاها ثواب آسيه» (14)
«
يعني اگر مردي بر بداخلاقي زنش صبر کند، خداوند ثواب ايوب پيغمبر به او مي هد در بلايي که کشيد و اگر زني بر بداخلاقي همسرش صبر کند، خداوند به او ثواب آسيه (15) را عطا مي کند»
                                      

برای حمایت از سایت ما بر روی صفحات زیر کلیک نمائید تا ما نیز با رغبت زیاد برای شما تحقیق بگذاریم :

 

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 

 لیست گزارش تخصصی ها

 

لیست پروژه های آماری دبیرستان

 

به کانال ما در تلگرام بپوندید :

 

 

به کانال تلگرام سایت ما بپیوندید
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت: 10:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد تحلیلی بر آسیب ها و راهکارهای رشد اخلاقی در دانشگاه /اخلاق دانشجو

بازديد: 23
تحقیق در مورد تحلیلی بر آسیب ها و راهکارهای رشد اخلاقی در دانشگاه /اخلاق دانشجو

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

 

تحلیلی بر آسیب ها و راهکارهای رشد اخلاقی

 

 

مقدمه

در اندیشه دینی ما، همواره تعلیم، تهذیب، دانایی و دینداری همزاد و همراه اند. هم آن کس که می خواهد از خرمن دانش خوشه برچیند، باید جامه ای از جنس پارسایی بر تن کند و هم آنکه می خواهد کام مشتاقان و مشتریان دانش را به آب علم و اندیشه سیراب سازد، باید دل و جان دانش اندوزان را به طهارت و تابناکی بیاراید تا مبادا در شوره زار، تخم بی حاصل بکارد و رنج بی گنج برد و از کشته خویش هیچ ندروَد.

تأکید مکرر قرآن بر دو رسالت بزرگ پیامبران ـ تهذیب و تعلیم ـ الگوی روشنی فرا روی کسانی می نهد که گام در راه پیامبران می نهند و رسالت آموزش و راهبری را بر دوش می کشند. معلمان جامعه که چنین رسالتی یافته اند، باید مؤکد و مکرر بر دو عنصر تعلیم و تربیت عطف توجه نشان دهند که اگر از تهذیب و پرورش غفلت ورزند، هرگز پیامبرانه نخواهند زیست.

در نظام آموزشی ما که از رویکرد دینی الگو می گیرد، پرورش جان آدمی که البته به لحاظ رُتبی مقدم بر دانایی و آگاهی انسان است، بر عهده معلمان و مربیانی است که بر خردفزایی و رشد آگاهی انسان کمر همت بسته اند؛ برای پیشرفت آموزشی فراگیران، تدابیر کارسازی اندیشیده می شود و از کتاب و کلاس و استاد گرفته، تا فضایی فیزیکی و تکنولوژی آموزشی، همه در خدمت رشد علمی و اندیشه ای فراگیران قرار می گیرد و سرانجام کارنمای آموزشی که میزان رشد یا افت فراگیر را در تحصیل بنمایاند و نیز تمهیداتی که ضعف ها را پوشش دهد، به کار گرفته می شوند تا پیشرفت علمی فراگیر دانش آموز و دانشجوبه سامان رسد.

هم چنین با نمودارهای آموزشی که منحنی رشد یا افت محصلان را آشکار می سازد و نیز نظارتی که بر فرایند یاد دهی استاد و یادگیری شاگردان اعمال می شود، توفیق یا عدم توفیق آموزشی استادان نیز نشان داده خواهد شد؛ اما به حقیقت چه ساز و کاری به کار گرفته می شود، تا رشد تربیتی و پرورشی فراگیر که باید همزاد و همپای رشد آموزشی او سیر تکاملی داشته باشد، مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد و چه تدابیری اتخاذ می گردد تا عملکرد استادان و عنایت آنان به تربیت شاگردان، مورد شناسایی و نقد واقع شود و مشخص گردد که آیا آنان اساساً به این رسالت سنگین و پردشوار، توجه مبارک و مؤثری دارند یا خیر؟

البته در نظام آموزشی ما و در دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی، تنها کار سازمان یافته برای آگاهی از رشد تربیتی فراگیر، گنجاندن نمره انضباط در کارنمای تحصیلی اوست و چنان که می دانیم، نمره کمی آن، در مجموع متأثر از قانون پذیری یا قانون ستیزی دانش آموز (رعایت یا عدم رعایت قوانین آموزشی) است و ارتباط وثیقی با سطح تربیتی وی ندارد. باری اگر توجه به تربیت و اخلاق فراگیر ضرورت دارد، در تحصیلات عالی تر و مقاطع دانشگاهی، این توجه فوریت و ضرورت ویژه ای می یابد؛ از یک سو استادان مقطع تحصیلی دانشگاه، نسبت به دوران اولیه تحصیل، از تکثر، تنوع و تعدد بیشتری برخوردارند، چنان که می دانیم فراگیران دوران ابتدایی، از الگوی واحدی (مثبت یا منفی)پیروی می کنند و چون تنها با یک استاد مواجه اند، در تأثیر پذیری و الگوگیری سر در گم نخواهند بود؛ بر خلاف آنان دانش آموزان راهنمایی، متوسطه و دانشجویان دانشگاه، به دلیل داشتن معلمان و استادان متنوع، الگوهای متفاوتی دارند و داشتن همین الگوهای متفاوت که قطعاً از لحاظ منش و رفتار متفاوت هستند، ممکن است فراگیران را دچار تعارض رفتاری گرداند و در تشکیل شخصیت متعادل آنان مانع ایجاد نماید. با این تفاصیل، تکیه بر جنبه تربیتی و رشد اخلاقی فراگیران؛ ضرورت نام می یابد تا دانشجویان با داشتن الگوی مطلوب و در دسترس، از تشتت و اعوجاج رهایی یابند.

از سوی دیگر؛ دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه، برای سایر هم سن و سالان خود، به خصوص گروه بی شمار و مشتاق ورود به دانشگاه، الگو هستند، بنابراین پرداختن به جنبه پرورش دانشجویان لازم و ضروری است، و نباید از توجه به چنین أمر خطیر، اغماض و اعراض گردد. مهم تر آنکه دانش آموختگان دانشگاه، بی فاصله، پس از تحصیل، وارد بازار کار خواهند شد یا در مدیریت کشور نقشی خواهند داشت، پس اگر به تهذیب آنان توجه خاص نشود، ممکن است مجموعه کشور از نبود چنین أمری متضرر گردد.

گذشته از همه آنچه گفته شد:

توجه یک جانبه به امر آموزش؛

احساس نومیدی از تأثیر گذاری در اخلاق و رفتار دینی دانشجو؛

رشد فزاینده شبکه های ارتباطی و جهت بخش؛

بازار پر غوغای محصولات شبه فرهنگی و مخرب فرهنگ؛

رواج روز افزون الگوهای کاذب و جذاب ؛

ایده سازی و گسترش دائم و رو به افزایش حلقه های معرفتی دین ستیز؛

تلاش جمعی و سازماندهی شده، برای تخریب و سست کردن بنیادهای دین و اخلاق؛

ایجاد موج فراگیر شبهه سازی و شبهه گستری؛

تلاش برای تغییر ذائقه معرفتی و معنوی جوانان و جایگزین کردن فرآورده های مسموم و مهلک؛

تزریق روحیه بی تفاوتی و بی مسئولیتی نسبت به تغییر ارزش ها؛

ایجاد تردید و تشکیک متفلسفانه در آموزه ها و انگارهای دینی؛

بزرگ نمایی نقاط اندک تاریک حکومت و کوچک سازی نمودهای بسیار روشن آن؛

تلاش برای گسست و انقطاع تاریخی نسل جوان از پیشینه پر افتخار تاریخی و تمدن کهن ایرانی؛

و بحران های فروناکاستنی هویت، خانواده و مذهب، همه و همه جوان دانشجو را با کمین گاه های خطر زا و خطا ساز مواجه کرده، چالش های جدیدی را فرا روی او قرار داده است. به همین دلیل توجه جدی و عملی ـ و نه شعاری و سطحی ـ در تحکیم اخلاق و رشد هنجارهای دینی و بومی دانشجویان ضرورتی انکارناپذیر دارد.

افزون بر موارد پیش گفته، دانشجویان و محیط آموزشی پیرامونی آنان، واجد ویژگی هایی است که عطف توجه بدان ها مسئله تهذیب و تربیت را در جایگاه برتر می نشاند و دقت و جدیّت استادان را در پرورش اخلاق دانشجویان به دنبال خواه داشت:

 -1 دانشجویان دارای قدرت انتخاب و گزینش شدت و قوّت یافته هستند، بنابراین در کنار حجم و هجوم گسترده الگوهای کاذب و ویرانگر که شبکه های ارتباطی آن را ارائه می دهند، توجه دادن به الگوهای أصیل و منطبق با بن مایه های فطری روح گزینش گر جوان، کاری روا و بجا، بلکه أمری ضروری و اجتناب ناپذیر است و این مسئله، تنها با جدی گرفتن اخلاق و تربیت فراگیران محقق خواهد شد.

 -2 تأثیر پذیری در سن جوان دانشجو، پایایی افزون تری دارد و آنی، غیر پایه ای و زود گذر نیست؛ از این رو، توجه به تأثیر بخشی مثبت و تکیه بر رویکرد تربیت تأثیر گذار می تواند دانشجویان را در متن عمر بیمه نماید. همچنین به موازات رشد عقلانی فراگیران، احساسات و کشش های آنان نیز جهت دار یا جهت یاب می گردد و این خصیصه روانی، الگو پذیری را تسریع می کند.

3- دانشجویان برای سایر همسالان خود، به خصوص گروه بی شمار و مشتاق ورود به دانشگاه، الگو تلقی می شوند، بنابراین پرداختن به جنبه پرورشی دانشجویان ضرورت می یابد، تا بتوانند الگویی قابل اعتماد، مطلوب و مبارک باشند.

-4  دانشجویان چنان که تأثیر گذارند، از گروه هم سن خود تأثیرپذیر هم هستند و این تأثیر پذیری، توجه به پرورش و تربیت دانشجو را فوریت ها می بخشد و اگر استادان به این أمر همت نگمارند و دانشجو را در محیط پر غوغا به خود وانهند، جز بذر بی حاصل، چیز دیگری نخواهند کاشت.

5 - دانشجویان در محیط آموزشی، با مشکلات ویژه ای دست به گریبان اند؛ گاه با استادان بی مسئولیت یا بی تفاوتی مواجه اند که نسبت به ارزش ها و هنجارها هیچ حساسیتی ندارند یا اساساً با آن ناسازگارند. از سویی واسطه ها و بازاریابان کالاهای فکری غرب، نه تنها به دانشگاه ها چشم طمع دوخته، بلکه رد پا شان در آن محیط ملموس و آشکار شده است. نهاد آموزشی دانشگاه نیز کنترل مؤثر و نظارت هدفداری بر دانشجویان ندارد. جز آنکه حراست و کمیته های انضباطی ـ آن هم بیشتر بر رفتارهای ساختار شکن ـ نظارت نسبی دارد. از سوی دیگر وجود نهادهای موازی و متنوع در دانشگاه ها که تعمیق باورهای دینی و انقلابی، فلسفه وجودی آنان است، برخی استادان را از قبول مسئولیت و عطف توجه به حیطه تربیتی دانشجویان غافل ساخته، بدین امید که متولیان رسمی، کار به هنگام می کنند و هیچ کم و کاستی در این حیطه ها و حوزه ها نمی نهند یا بر این توهم که ورود به چنین حوزه هایی، دخالت در وظیفه سازمانی دیگران است.

تأسف بارتر آنکه نهادهای موازی و متنوع یاد شده، برخی اوقات به کشمکش ها و مجادلات درونی، دامن می زنند و چون هر یک مشی خود را به صواب و صلاح نزدیک می یابد، انرژی خود را صرف مقابله گری و خنثی سازی می کند و گاه بر یک دیگر بر چسب نا دلچسب می زنند و در این میان تنها دانشجویان به بازی گرفته می شوند. عضوگیری سیاسی و نزاع های دراز دامن جناحی و اصالت دادن به روش ها و تحت الشعاع قرار دادن و غرضی ساختن ارزش ها و تبختر و تفاخر به یک دیگر و فرحمندی احزاب فعال درون دانشگاه ها به داشته های خویش (کل حزب بمالدیهم فرحون)، دانشجویان را گاه از توجه جدی به تعلیم باز می دارد. روشن شده که در این اوضاع و غوغا، تربیت و پرورش دانشجو متروک و مغفول خواهد ماند. بی تردید در چنین جو و جمعی، توجه به أمر تربیت، اراده و همت والایی می طلبد و ضرورت آن را تردیدناپذیر می سازد.

همه این دلایل یا عوامل، توجه به تهذیب، آراستگی اخلاقی و تربیت و پرورش دانشجویان را لازم می نمایاند. با این همه تلقی های نادرستی وجود دارد که موجب شده است، نوعی غفلت و یا سطحی نگری درباره وظایف تربیتی استادان بروز و ظهور کند.

نخست آنکه برخی استادان گمان برده اند، دامن زدن به چنین مسایلی، در حیطه کاری استادانی است که دروس همخوان با اخلاق و تربیت را تدریس می کنند؛ مثلاً ممکن است استادان دروس پایه، پزشکی، مهندسی و... خود را از این رسالت دشوار مستثنا بدانند، زیرا اساساً دروس تدریسی آنان، هیچ ربطی و راهی به این مسایل ندارد. از نگاه آنان استاد ریاضی نمی تواند حدیث اخلاقی بخواند و ممکن است بدین گونه در وظیفه رسمی و سازمانی دیگر استادان محترمی که به صورت مشخص، عهده دار راهبری و رهگشایی در این حوزه ها هستند، دخالت صورت پذیرد؛ از این رو طرح مباحث اخلاقی بر عهده استادان دروس اخلاق و تربیت یا دروس متقارب و متجانس با آن است، چنان که استاد اخلاق بحثی از ریاضی به میان نمی آورد، استاد ریاضی نیز نباید در این حوزه ها دخالت کند.

دیگر آنکه برخی استادانی که در حوزه نشر اخلاق، خود را صاحب مسئولیت می یابند، از حدّ روایتگری و گزاره پردازی فراتر نمی روند و شاید تنها با خواندن چند آیه و روایت اخلاقی، احساس خوشایند و رضایتمندانه ای وجودشان را فرا گیرد. در این صورت، اخلاق تنها جنبه تعلیمی می یابد و این در واقع همان نگرش تعلیم تهی از تربیت است؛ هر چند که مثلاً دروس ارائه شده، مبانی و مباحث و مکاتب تربیت باشد.

به نظر می رسد که برای اصلاح این دو تلقی نامبارک، بهتر است رسالت استادان را در رشد اخلاق دانشجو، سطح بندی کنیم.

 ما برای این رسالت سطوح متفاوتی را منظور کرده ایم که بر می شمریم:

 -1 نخستین گام در رشد اخلاقی دانشجو، توجه به خود پیرایی و جان آرایی استاد است. استاد نا پیراسته، هرگز پیامبر آراستگی نخواهد بود و چنین ارمغانی را تقدیم جان تشنه مخاطبان نخواهد کرد. از این رو هنگامی که از رسالت تربیتی سخن به میان می آید، مخاطب اصلی خود استادان هستند؛ اگر آنان توانستند به یمن جامه تهذیب، جان خود را از عیب و عریانی برهانند، در دانشجویان نیز تأثیر گذار خواهند شد.

2 - گام دوم، عطف توجه به طرح مسایل اخلاقی و تربیتی و تأکید علمی و تئوری بر مباحث کلیدی اخلاق و تربیت است ؛

بدین معنا که استادان بر نکات اخلاقی پای بفشرند و از طرح آن غفلت نورزند. با این رویکرد، نه تنها استادان اخلاق و تربیت، بلکه سایر استادان نیز می توانند، در مناسبت ها یا به بهانه طرح برخی مباحث درسی و در آغاز یا پایان کلاس، نکته ای از اخلاق و دین عرضه کنند یا با معرفی برخی الگوها و چهره های شاخص و سالم، عملاً فراگیران را به تلاش در حوزه اصلاح ساختار اخلاقی خود ترغیب و تشویق کنند.

3 - سطح سوم و نهایی این رسالت، تبلور و تجلی عینی اخلاق، تا حد توانایی طاقت انسانی، در بروز رفتارهاست. اگر استادان عملاً به اخلاق دینی آراسته شده باشند، به گونه ای که رفتارشان مؤید گفتار آنان باشد، دانشجویان مشتاقانه پذیرای چنین الگویی بوده و تأثیرات استادان نیز ماندگار خواهد بود. این سطح از رسالت دو تلقی پیشگفته را اصلاح خواهد کرد، زیرا منظور از توجه به مسایل اخلاقی، صرفاً طرح تئوری مباحث اخلاقی نیست، بلکه رعایت اخلاق در مجموعه افعالی است که از استاد سر می زند و به نوعی توجه و پای بندی استاد را به پرورش اخلاق دانشجو نشان می دهد. با این نگاه در درس ریاضی نیز می توان بر دانشجویان تأثیر اخلاقی نهاد.

از سویی، اگر در دروس متناسب با اخلاق، تنها به ارائه فرضیه های اخلاقی و تربیتی توجه شود و صرفاً جنبه تعلیمی مسایل اخلاقی مورد تأکید قرار گیرد؛ اما رفتارها متعارض با آن باشد، هیچ نوع تأثیر مطلوب بر جای نخواهد ماند.

با همین رویکرد است که شیخ سخن سعدی، دو صد گفته را با نیمه یک عمل برابر نمی یابد «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

نتیجه آنکه کردار باید مؤید گفتارها باشد؛ از این رو گفتار و کردار متناقض به تلاش های اخلاقی آسیب می رساند. از اینجا به آسیب شناسی مسئله رهنمون می شویم و آسیب های را که ممکن است در تلاش های اخلاقی یا تأثیر گذاری اخلاقی به ایجاد مانع دامن بزند، بر می شماریم:

 -1 نگاه یکسویه به آموزش و تعریف آن در قالب های تهی از تربیت و معنویت

این نگاه در روزگار ما، هم از پشتوانه های معرفتی برخوردار شده و هم به دلیل مشکلات متنوع جوامع بشری که حل آن را تنها در علمی کردن امور می دانند، تشدید و تقویت شده است. ایده دانش تهی از ارزش و دانایی بدون دینداری که سایه ای سخت و سهمگین بر این نگاه افکنده است، به بروز مشکلات بسیار پیچیده در زندگی و مناسبات جاری انسان معاصر دامن زده است. در عصر کنونی که فقر و فقدان معنویت، تا عمق جان آدمی رسوخ کرده است. بازگشت به معنا و درآمیختگی علم و ایمان و انتخاب این مدل در تعلیم و تربیت، می تواند گسست های ایجاد شده را رفع کند.

2 - بی توجهی به مسئله اخلاق و تربیت دینی دانشجو

استادانی که دارای چنین رویه ای هستند، به آموزش نگاه جزیی و تک بعدی ندارند. آنان هم معتقدند که بدون در نظر گرفتن مقوله تربیت، آموزش و تعلیم نیز ناکامیاب خواهد بود؛ اما نسبت به این مسئله بی رغبت، کم توجه و بی تفاوت اند. در حقیقت مشکل آنان، شکل ایده و نظر نیست، بلکه در عمل با مشکل مواجه اند.

3- یأس و نومیدی از تأثیرگذاری و در نهایت وانهادن امر مبارک اخلاق دینی

این دسته از استادان، نه شکل تئوری دارند و نه شکل عملی، بلکه مشکل اصلی آنان روحی و روانی است. آنان ممکن است حتی در این حوزه دیر فرجام به فعالیت و کار توأم با اشتیاق پرداخته باشند؛ اما به دلیل نداشتن تعریف مشخص از کار، افق و چشم انداز معقول و منطقی، یا نداشتن برنامه مدون و مناسب و نیز حجم گسترده تبلیغات جذاب و اخلاق ستیز شبکه های پیدا و پنهان مخرب فرهنگ وتمایل غریزی مخاطبان به جبهه مخالف، از ادامه کار دلسرد و نومید شده یا از آنجا که به دنبال نتایج زودرس بوده اند و در آن توفیق و طراواتی نجسته اند، از تأکید بر اخلاق و باورهای بنیادین اخلاقی مأیوس و دلزده شده باشند.

 -4 تعارض در گفتار و رفتار

از آسیب های جدی که تأثر گذاری در اخلاق دانشجویان را دچار وقفه و اختلال می کند، ناهمگونی در رفتار و گفتار استادان است. برای مثال اگر استادی صدها حدیث درباره نظم و نظم پذیری بخواند؛ اما خود همواره دیر در کلاس حاضر شود و در عمل به بی نظمی شهره گردد، هیچ یک از آن گفتارها در مخاطبان تأثیر نخواهد نهاد. به عکس اگر استادی درست رفتاری پیشه کند؛ حتی اگر به مباحث تئوری آن نپردازد، تأثیری مطلوب بر جای خواهد گذارد. دانشجویان به دلیل حس کنجکاوی ،همواره رفتار استادان را زیر نظر دارند و اگر رفتار استاد با تعلیمات او ناموافق بود، دامنه تردید را حتی به حوزه گفتارها نیز تسری و تعمیم می بخشند. اگر استادی از اخلاق ساده زیستی، مناعت و قناعت سخن راند، اما در پوشش، ماشین و مسکن اهل تجمل نشان دهد، دانشجویان با تمسخر و نیشخند، به سخنان او واکنش نشان خواهند داد. این مثال به استادان یادآوری می کند که لازم نیست همه مسایل اخلاقی را در میان نهند، بلکه بهتر است؛ به بیان آن دسته از مسایل اخلاقی بپردازند که جلوه بیرونی رفتارشان با آن متناقض نیست.

 -5 موجه سازی رفتارهای غیر اخلاقی

این بدترین نوع آسیبی است که تأثیر گذاری اخلاقی را دچار آفت و آسیب می سازد. اگر از استاد رفتار غیر اخلاقی بروز کرد، بهترین کار و اقدام، پذیرش اشتباه، پوزش طلبی و در صورت امکان جبران مافات است؛ امّا اگر عجب و به اصطلاح کلاس استادی مانع این کار شد و به لطایف الحیل کار خود را موجه و مشروع نشان داد، خود خواسته به ترویج عملی و ناصواب رفتارهای اخلاق ستیز کمک کرده است.

این موجه سازی، گاه با رفتار شخص استاد مرتبط است و گاه با رفتار همکاران او .

اگر استادی به ناروا مرتکب عمل ناتراشیده و نامبارکی شد و استاد دیگری در مقام توجیه آن بر آمد، دچار گناه بی لذتی شده است که التذاذ عصیان آن برای یک نفر و خسران و خذلان آن دامن شخص دیگری را خواهد گرفت.

گاه این دفاع، دفاع صنفی است ؛ اگر کسی از کارگزاران حکومت، مرتکب اشتباه و اعوجاجی شد، استادان محترم نباید به علت تعلقات صنفی، در پی توجیه عمل غیر اخلاقی او بر آیند که هم هنجارهای اخلاقی را به حراج گذارند و هم قدر و منزلت خود را با چنین تفاسیر و توجیهات خرد ستیز، به تاراج نهند.

نکات پایانی و راهکارها

برای تأثیر گذاری بهتر در اخلاق و رفتار دینی دانشجو، نکات کوتاهی را که به کارگیری آن ها می تواند نتایج درخشانی در پی داشته باشد، یادآور می شویم:

1 - گام نخست در اصلاح اخلاق دانشجو، توجه به کمبودها و ناراستی های اخلاقی شخص استاد است. استادی که خود را به صیقل زدگی جان ممارست نداده باشد، یا تأثیر گذار نیست یا تأثیر او ماندگار نخواهد بود.

2 - همان طور که بی توجهی به مسایل اخلاقی، نوعی آسیب به شمار می آید، تأکید و تکرار فراتر از حد اعتدال و تکیه بر نکات تکراری ملال آور، نشان دادن ژست اخلاقی و نصیحت گرا، تذکر مسایل اخلاقی با طعن و گزندگی و سرانجام تبلیغ تحمیلی، آسیب های مهلک تری وارد می آورد.

3 - همان گونه که در طب، مرحله پیشگیری مقدم بر درمان است، در اخلاق نیز مرحله پا پیش بر پالایش مقدم است. استادان باید تلاش کنند که دانشجویان با وسوسه ها و جذبه های مبلغان و مروجان ضد فرهنگ و معنویت، در دام نیفتند؛ اما آلودگی و در دام افتادگی دانشجو، نباید استاد را از تلاش برای اصلاح او مأیوس سازد، زیرا کار استاد درمان است و نمی توان به دلیل بروز بیماری از مداوا سرباز زد.

-4  لازم نیست استاد، حتماً با روایت یا آیه، متذکر نکات اخلاقی شود و وقتی به این دو مجهز نبود، خود را فارغ از مسئولیت بیابد. استفاده از شعر، قصه، حکایت تاریخی، زندگی بزرگان دین و دانش و حتی استفاده از طنزهایی که حامل بار معنایی مثبت است، می تواند ابزار پیام رسانی استاد باشد.

5- در تذکرات اخلاقی، بهره گیری از روش های غیر مستقیم نتایج دلپذیری از شیوه های مستقیم دارد.

6 اختصاص ساعاتی از کار استاد به مشاوره ؛ دانشجویان که طبیعتاً مشاوره های اخلاقی را نیز در برگیرد، برای برخی استادان صاحب فن، راهکای مناسب و تأثیر بخش است.

-7  معرفی کتاب های مفید و مؤثر اخلاقی، برنامه های سازنده صدا و سیما، لوح های فشرده مناسب، فیلم های جذاب و پرمحتوا، بزرگان اخلاق و تربیت و تشویق به استفاده از محضر آنان، و معرفی الگوهای استوار دفاع مقدس و صاحبان راست کردار علم و اندیشه، می تواند در بر آوردن بخشی از وظایف تربیتی و اخلاقی استادان راهشگا و دانشجویان را مددکار باشد.

8 اگر استاد میان خود و مخاطب دیوار حائل، فرض یا رسم نماید و روابط طرفینی قرار دادی و تنها دچار چوب استاد و شاگردی باشد، باید از تأثیر گذاری دست شست و به انتظار میوه های شیرین این درخت خشک و فرسوده ننشست. تأثیر گذاری در اخلاق، بی ایجاد جو صمیمانه و محبت آمیز (آن هم در محیط دانشگاه ها) امکان پذیر نخواهد بود.

 -9 دانشجو هم هویت دینی دارد و هم هویت ملی و صنفی؛ کسی که چه به لحاظ دینی و چه به لحاظ صنفی و ملی احساس کمبود و بی تشخصی می کند، از درون تهی و بی هویت قلمداد می شود. در نتیجه هیچ جایی برای اندیشیدن و تأثیر پذیرفتن نخواهد یافت، بنابراین استادان باید پیش تر در هویت بخشی به دانشجو همت بگمارند تا تأثیر گذاری شان مثبت و ماندگار باشد.

10- همواره باید مراقب بود که بین اقوال و افعال تعارض، ناسازگاری رخ ندهد. اگر استادی نمی تواند، به هر دلیل در نماز جماعت شرکت کند. از تبلیغ این یک مسئله صرف نظر کند، زیرا همین یک تعارض در ذهن و ضمیر دانشجو جلوه گری می کند و سرانجام تشکیک و تردید او را در باب سایر موضوعات اخلاقی به دنبال خواهد داشت. بنابراین بر آن دسته از نکات اخلاقی تکیه و تأکید شود که جلوه های بیرونی فعل استاد با آنها تعارض مشهود و ملموس نداشته باشد.

11-  شناخت روحیه مخاطبان در تأثیرگذاری اخلاقی، نکته ای کلیدی و محوری است. مسلماً دختران از لحاظ روان شناسی با پسران تفاوت هایی دارند و اگر استاد هوشمند به نیکی چنین تفاوت هایی را درک و دریافت کرده باشد، بهتر می تواند در مواجهه با هر جنس، به گونه ای نکات اخلاقی را یادآور شود که زمینه پذیرش مساعدتر گردد. هم چنین توجه به خرده فرهنگ هادر مراکز مختلف دانشگاهی و عنایت به باور داشت های عمومی و ترکیب مذهبی مخاطبان و... می تواند استاد را در پرورش اخلاقی مخاطبان یاری دهد.

 پاسخ رهبر انقلاب به 30 پرسش درباره وظایف دانشجو   

در تاریخ 16. آذر 1389 - 23:46

ارتباط مستمر و گفتوگوی چهرهبهچهره با دانشجویان، سنت حسنهای است كه رهبر انقلاب از ابتدای انقلاب تاكنون به آن پایبند بوده و همه مسئولان نظام را همواره به آن توصیه كردهاند.

گفتوگوهایی سرشار از صمیمیت، دقت نظر، تنوع و صراحت

به گزارش جهان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی رهبر معظم انقلاب، به مناسبت فرا رسیدن روز دانشجو، گزیدهای از اهم این پرسشو پاسخها كه در آنها به وظایف دانشجو نسبت به خود، جامعه و دانشگاه پرداختهشده است، در این پایگاه منتشر میشود. لازم به ذكر است كه ادامه این پرسشها و پاسخها، در مناسبتهای مختلف در همین پایگاه اطلاعرسانی، منتشر خواهد شد.

دانشجوي موفّق چه دانشجويي است؟

به نظر من دانشجوي موفّق كسي است كه خوب درس بخواند؛ خوب تهذيب اخلاق كند و خوب به ورزش بپردازد. من براي دانشجوي موفّق، سه شاخص دارم. البته ممكن است يك جوان موفّق در خانه، معيارهاي ديگري داشته باشد؛ يك كاسب موفّق، يك اداري موفّق، معيارهاي ديگري داشته باشد؛ اما دانشجوي موفّق، به حيث دانشجويي، اين است: بايد خوب درس بخواند، به اخلاق و تهذيب نفس بپردازد، ورزش هم بكند

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‏ 77/2/22

عمده‏ترين وظيفه جوانان حزب‏الّلهي و انقلابي چيست؟

به نظر من، جوانان انقلابي دانشگاه - چون بحث دانشجو را داريم - سعي كنند خوب درس بخوانند؛ خوب فكر و معرفتشان را بالا ببرند. سعي كنند در محيط خودشان اثر بگذارند؛ فعال باشند، نه منفعل؛ روي محيط خودشان، اثر فكري و رواني بگذارند. اين شدني است. يك جوان گاهي اوقات مي‏تواند مجموعه پيراموني خودش را - كلاس را، استاد را و حتّي دانشگاه را - زير تأثير شخصيت معنوي خودش قرار دهد. البته اين كار با سياسیكاري به‏دست نمي‏آيد؛ با معنويت به‏دست مي‏آيد، با صفا به‏دست مي‏آيد، با استحكام رابطه با خدا به‏دست مي‏آيد. عزيزان من! رابطه با خدا را جدّي بگيريد. شما جوانيد؛ به آن اهميت بدهيد، با خدا حرف بزنيد، از خدا بخواهيد. مناجات، نماز، نماز با حال و با توجّه، براي شما خيلي لازم است. مبادا اينها را به حاشيه برانيد.

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران ‏ 77/2/22

نظر شما در مورد ظهور نسل جدید انقلاب و ماموریت این نسل چیست؟

گفتند كه نسل جديدي در حال ظهور است. اين كاملاً درست است. اين نسل كه شما ميگوئيد دارد ظهور ميكند، اين را هم من كاملاً قبول ميكنم؛ تصديق دارم و آن را حس ميكنم.

سؤال ميشود كه مأموريت اين نسل چيست؟ الزاماتش چيست؟ كي ميخواهد او را پيش ببرد و هدايت كند؟ اينها سؤالهاي خوبي است. به نظرم ميرسد اين سؤالها سؤال است، ليكن ابهام نيست. پاسخ به اين سؤالها معلوم است. انقلاب براي ايجاد يك دولت به جاي دولت كه به وجود نيامد، براي ايجاد يك نظام، يك مجموعه‏ي ملي و انساني بر اساس يك تفكر به وجود آمد. آن تفكر، تفكر اسلام است. ادعاي ما اين است - كه اين ادعا را اثبات هم ميكنيم و ثابت شده است؛ قطعي است - ما معتقديم راه سعادت انسانها به دست تعاليم انبياء است، كه كاملترينش هم تعاليم اسلام است. بشر منهاي تعاليم انبياء حتّي پيشرفت مادي هم در اين حدي كه پيدا كرده، پيدا نميكرد؛ چه برسد به تعالي معنوي و بهجت معنوي و آرامش و آسايش رواني كه زمينه‏ساز عروج اوست به معارج والاي ملكوتي انسان. راه سعادت انسان اين است.

براي اينكه تفكر انبياء در جامعه پياده شود، يك حركت بلندمدت و طولاني لازم بود. اين انقلاب با اين هدف به وجود آمد. جامعه‏ي اسلامي، كشور اسلامي، نه فقط دولت اسلامي، نه فقط تشكيل يك نظام اسلامي، بلكه تشكيل يك واقعيت و يك مجموعه مردمي كه بر اساس تعاليم اسلام - كه لبّ لباب تعاليم انبياء است - زندگي ميكنند و آثارش را احساس ميكنند. اين هدف ماست. خوب، ما به اين هدف هنوز نرسيديم، توقع هم نبود كه در ظرف سي سال برسيم. اين هدف، هدف خيلي طولاني مدتي است. بايد تلاش كرد، بايد كار كرد تا به اين هدف رسيد؛ شما مسئوليتتان اين است. مأموريت اين نسل اين است؛ كشور و ملتتان را به آن جايگاهي كه معنايش اين باشد كه يك جامعه‏ي اسلامي به معناي واقعي تشكيل شده، برسانيد. اين را الگو كنيد. اين ميشود بزرگترين وسيله براي گسترش اين فكر و گسترش اين تجربه در عالم؛ اين مأموريت اين نسل است

وظیفهی جنبش دانشجوئی در كنار سایر اقشار جامعه برای رسیدن به جامعه اسلامی الگو چیست؟
جنبش دانشجوئي؛ يعني دانشجوي متحرك، دانشجوي فعال؛ دانشجوئي كه از نيروي فكر و توان جسمي و روحي خودش ميخواهد براي پيشرفت استفاده كند؛ آيا فقط اينها مخاطبند؟ بلاشك نه. سنگين‏ترين مسئوليت بر عهده‏ي مسئولان و انواع نخبگان جامعه است؛ نخبگان علمي و نخبگان فكري و نخبگان سياسي، ليكن جريان دانشجوئي فعال هم مسئوليت سنگيني دارد. يكي از مسئوليتهاي جريان دانشجوئي، تلاش براي فهميدن است؛ يعني تفكر.

من به نظرم ميرسد يكي از كارهاي لازم، تشكيل جلسات فكري وسيعي است كه مجموعه‏ي دانشجوئي، همراه با مجموعه‏ي حوزوي، با برنامه‏ريزي خوب، ميتواند به وجود بياورد تا بنشينند درباره‏ي مسائل گوناگون فكر كنند. گسترش فكر و پراكندن فكرِ درست و صحيح ميتواند همان ثمراتي را ببخشد كه ما در زمينه‏هاي مسائل علم و فناوري و پيشرفت علوم از دانشجو توقع داريم؛ يعني شكوفائي، آوردن حرف نو به ميدان انديشه، با يك حركت صحيح و جهتگيري درست. يكي از كارها اين است.

يكي از كارها، مشخص كردن اصول است. ما اصولي داريم كه بايد از اين اصول تخطي نشود. يعني به نام فكرپردازي و انديشه‏پردازي، از اصول انحراف پيدا نشود. اصول، شاخصهاي راه صحيح و صراط مستقيم است. خطاست اگر اصول را به ديواره‏هائي تشبيه بكنيم كه انسان از وسط اين ديواره‏ها بايد حركت كند؛ نه، اصول شاخصند. يك راه مستقيمي وجود دارد، يك صراط مستقيمي هست كه اين، انسان را به هدف ميرساند. اين صراط مستقيم را بايد شناخت، بايد كشف كرد. هيچ كس در محدوده‏ي صراط مستقيم زنداني نشده. اجبار به پيمودن صراط مستقيم در هيچ كس نيست. اين اصول كسي را اجبار نميكند، الزام نميكند، محدود نميكند، بلكه اين اصول انسان را هدايت ميكند و به او ميگويد كه اگر چنانچه بر طبق اين اصول حركت كردي، به آن نتيجه‏ي مطلوب خواهي رسيد؛ اگر از اين اصول تخطي كردي، به هدف نخواهي رسيد. آخر، اشكال بيراهه همين است. بيراهه، دو اشكال دارد: يك اشكال اين است كه انسان به سرمنزل مقصود نميرسد؛ اشكال ديگر اين است كه وقت انسان تلف ميشود؛ فرصتها از دست ميرود

اين كساني كه در طول اين صد سال، صد و پنجاه سال اخير در كشور ما داعيه‏ي اصلاح و پيشرفت و ترقي سر دادند و ما را حقاً و انصافاً به بيراهه كشاندند، اين گناه بزرگ را انجام دادند؛ هم ما در طول اين صد و پنجاه سال به مقصد نرسيديم و عقب مانديم، هم وقتمان تلف شد. چند نسل پي‏درپي بايد بيايند، ضايع شوند، در اين تيه(1) سرگرداني بروند و به نتيجه نرسند، تا يك وقت يك نسل متوجه بشود كه اشتباه كرده‏اند؛ راه را برگردد، شروع كند از نو حركت كردن. گناه آن كساني كه جوامع بشري را به بيراهه ميكشانند، اين است كه وقت آنها و عمر آنها و فرصتهاي آنها را ضايع ميكنند.

جمع میان تلاش برای تعالی و خلوصبخشی به نظام با وحدت حداكثری نیروهای انقلاب كه به حق نیاز شرایط امروز كشور است چگونه ممكن میگردد؟

بعضيها ميگويند وحدت، بعضيها ميگويند خلوص؛ شما چه ميگوئيد؟ من ميگويم هر دو. خلوص كه شما مطرح ميكنيد - كه ما بايست از فرصت استفاده كنيم و حالا كه غربال شد، يك عدهاي را كه ناخالصي دارند، از دائره خارج كنيم - چيزي نيست كه با دعوا و كشمكش و گريبان اين و آن را گرفتن و با حركت تند و فشارآلود به وجود بيايد؛ خلوص در يك مجموعه كه اينجوري حاصل نميشود؛ ما به اين، مأمور هم نيستيم. در صدر اسلام، خوب، با پيغمبر اكرم يك عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابيبنكعب بود، عمار بود، كي بود، كي بود؛ اينها درجهي اول و خالصترينها بودند؛ عدهاي ديگر از اينها يك مقداري متوسطتر بودند؛ يك عدهاي بودند كه گاهي اوقات پيغمبر حتّي به اينها تشر هم ميزد. اگر فرض كنيد پيغمبر در همان جامعهي چند هزار نفري - كه كار خالصسازي خيلي آسانتر بود از يك جامعهي هفتاد ميليوني كشور ما - ميخواست خالصسازي كند، چه كار ميكرد؟ چي برايش ميماند؟ آن كه يك گناهي كرده، بايد ميرفت؛ آن كه يك تشري شنفته، بايد ميرفت؛ آن كه در يك وقتي كه نبايد از پيغمبر اجازهي مرخصي بگيرد، اجازهي مرخصي گرفته، بايد ميرفت؛ آن كه زكاتش را يك خرده دير داده، بايد ميرفت؛ خوب، كسي نميماند. امروز هم همين جور است.اينجوري نيست كه شما بيائيد افراد ضعافالايمان را از دائره خارج كنيد بهانهي اينكه ميخواهيم خالص كنيم؛ نه، شما هرچه ميتوانيد، دائرهي خلّصين را توسعه بدهيد؛ كاري كنيد كه افراد خالصي كه ميتوانند جامعهي شما را خالص كنند، در جامعه بيشتر شوند؛ اين خوب است. از خودتان شروع كنيد؛ دور و بر خودتان، خانوادهي خودتان، دوستان خودتان، تشكل خودتان، بيرون از تشكل خودتان. هرچه ميتوانيد، در حوزهي نفوذ تشكل خود، براي بالا آوردن ميزان خلوصهاي فردي و جمعي تلاش كنيد؛ كه نتيجهي آن، خلوص روزافزون جامعهي شما خواهد شد. راه خالص كردن اين است

وحدت هم كه ما گفتيم - كه بعد سؤالات ديگري هم در اين زمينه شده - منظور من اتحاد بر مبناي اصول است. بنابراين وحدت با كيست؟ با آن كسي كه اين اصول را قبول دارد. به همان اندازهاي كه اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصليم؛ اين ميشود ولايت بين مؤمنين. آن كسي كه اصول را قبول ندارد، نشان ميدهد كه اصول را قبول ندارد يا تصريح ميكند كه اصول را قبول ندارد، او قهراً از اين دائره خارج است. بنابراين با اين تفصيل و توضيحي كه عرض شد، هم طرفدار وحدتيم، هم طرفدار خلوصيم

بيانات در ديدار دانشجويان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1

معيار و ملاك براي جدايي و مرز اصول و سليقه ‏ها چيست؟ اصول را چگونه مي‏توان تشخيص داد؟

اصول، با سليقه‏هاي گوناگون در زمينه‏هاي مختلف، با هم اشتباه نمي‏شود. اصول، پايه‏هاي فكري يك نظام و يك اساس حكومتي است. اسلام، از اصول است؛ استقلال، از اصول است؛ نظام ديني، از اصول است؛ رعايت قوانين اسلامي، از اصول است؛ جهتگيري عمومي ملت و كشور به سمت متديّن شدن و جامعه را به سمت جامعه اسلامي كامل كشاندن، از اصول است. اصول از اين قبيل است. سليقه‏ها اين است كه يك نفر با زيد خوب است، با عمرو بد است؛ يكي از آن خوشش مي‏آيد، آن ديگري از آن خوشش نمي‏آيد. در زمينه‏هاي اقتصادي، از سليقه هم بالاتر هست؛ اما اصول نيست. فرض بفرماييد كه يك نفر معتقد به سياست «تعديل اقتصادي» است، يكي هم مخالف اين سياست است؛ مثلاً معتقد به سياست نوع ديگر است. اينها از سليقه هم بالاتر است؛ اما با اصول نبايد اشتباه شود. آن كسي كه داراي اين سليقه‏ي سياسي و اين روش سياسي است، وقتي كه مسؤوليتي داشته باشد، بر طبق همان عمل مي‏كند؛ آن ديگري مي‏آيد و برطبق چيز ديگر عمل مي‏كند؛ اما اصول هميشه محفوظ است. الان شما ملاحظه بفرماييد؛ از زمان رياست جمهوري بنده، كه آن‏وقت رئيس دولت كسي بود، بعد رئيس دولت كس ديگري شد؛ و زمان بعد از رياست جمهوري بنده، كه رئيس دولت كس ديگري شد؛ با اين‏كه سلايق سياسي و اقتصادي تفاوتهاي گوناگوني كرده، اما درعين‏حال همواره در اين مدّت، آن پايه‏هاي فكري - يعني اعتقاد به اسلام، اعتقاد به امام، اعتقاد به نظام اسلامي، اعتقاد به مردمي بودن جامعه - همه سر جاي خود محفوظ است. اين اعتقادها چيزهايي كه حتّي با آمدن و رفتن دولتها عوض شود بنابراين قابل اشتباه نيست.

پاسخهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي به پرسشهاي دانشجويان در دانشگاه صنعتي شريف 78/9/1

چگونه مي‏توان از خطّ فكري ناب ولايت در مسائل روزمرّه و جاري به صورت واضح مطّلع شد تا افراد نتوانند نظرات حضرتعالي را خلاف وانمود كنند؟

من آنچه كه در سخنرانيها بيان مي‏كنم، لبّ نظراتم است. اساسيترين نظراتم همانهايي است كه شما در سخنرانيها از من مي‏شنويد. هيچ نظري درباره مسائل جاري كشور و مسائل اسلام و مسلمين و مسائل اجتماعي وجود ندارد كه من آن را درِگوشي به كسي بگويم و نشود آن را در علن گفت. نظرات من، نظراتي شفّاف و روشن است كه در خطبه نماز جمعه و در سخنراني با گروههاي مختلف، شما اينها را مي‏شنويد.

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‏‏ 77/2/22

راه دستیابی به نظرات امام (ره) چیست؟

نظرات امام يك مجموعه است و خوشبختانه بيانات امام ثبت شده است و همين است كه هست. مثل همه‏ي متوني كه از آنها ميشود تفكر گوينده را استنباط كرد؛ منتها با شيوه‏ي درستِ استنباط. شيوه‏ي درستِ استنباط اين است كه همه حرفها را ببينند، آنها را در كنار هم قرار بدهند؛ توي آنها عام هست، خاص هست؛ مطلق هست، مقيد هست. حرفها را بايد با همديگر سنجيد، تطبيق كرد؛ مجموع اين حرفها، نظر امام است. البته كار خيلي ساده‏اي نيست، اما روشن است كه بايد چه كار كنيم: يك كار اجتهادي است؛ اجتهادي است كه از عهده‏ي شما جوانها برمي‏آيد. بنشينند واقعاً گروه‏هاي كاري در زمينه‏هاي مختلف، نظر امام را استنباط كنند، از گفته‏هاي امام به دست بياورند.

ديدار دانشجويان با رهبر انقلاب 87/7/7

آیا ما به عنوان سربازان انقلاب و فعالان جریانات دانشجویی انقلابی باید عینا از همان موضعی سخن بگوییم كه رهبری معظم به اقتضای جایگاه رفیع ولایی و سكانداری كشتی انقلاب از آن سخن می گویند؟
ميگويند آيا ما هم بايد مثل رهبري موضع بگيريم يا نه؟ خوب، رهبري يك تكليفي دارد، ما يك تكليف ديگر داريم. ببينيد، نبادا كسي تصور كند كه رهبري يك نظري دارد كه برخلاف آنچه كه به عنوان نظر رسمي مطرح ميشود، در خفا به بعضي از خواص و خلّصين، آن نظر را منتقل ميكند كه اجراء كنند؛ مطلقاً چنين چيزي نيست. اگر كسي چنين تصور كند، تصور خطائي است؛ اگر نسبت بدهد، گناه كبيرهاي انجام داده. نظرات و مواضع رهبري هميني است كه صريحاً اعلام ميشود؛ هميني است كه من صريحاً اعلام ميكنم.

چند سال قبل كه يك قتلي اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال كردند، تبليغات كردند و گفتند اينها فتوا داشتند، دستور داشتند، و ميخواستند يك جوري پاي رهبري را ميان بكشند، توي نماز جمعه گفتم: اگر من يك وقتي اعتقاد پيدا كنم كه يك نفري واجبالقتل است، اين را توي نماز جمعه علني خواهم گفت. نه جايز است، نه شايسته است كه مواضع ديگري غير از آنچه كه رهبري به صورت علني و صريح به عنوان مواضع خودش اعلام ميكند، وجود داشته باشد؛ نه، هميني است كه دارم ميگويم.

البته ممكن است كيفيت روزه گرفتن شما با بنده، نماز خواندن شما با بنده يك تفاوتهائي داشته باشد. خوب، شما جوانيد، دانشجوئيد؛ فعاليت ديني شما، فعاليت اجتماعي شما جوانانه است؛ با رفتار پيرمردانهي پيرمردها طبعاً تفاوت پيدا ميكند. از اين تفاوتهاي قهري و طبيعي نميشود صرفنظر كرد.

بيانات در ديدار دانشجويان در یازدهمین روز ماه رمضان 89/6/1

به ما بگوييد در اين اوضاع آشفته، وظيفه يك دانشجوي آگاه و آماده در مقابل جريانهاي سياسي مختلف چيست؟

درست فكر كردن، درست تحليل كردن، تحليل درست را به ديگران منتقل كردن و سعي در روشن و آگاه كردن كسي كه فكر مي‏كنيد ناآگاه است

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جلسه پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتي 82/02/22‏

لطفاً نظر خود را در مورد آينده فعاليتهاي سياسي دانشجويان و سمت و سوي اين حركات بفرماييد
من سه، چهار سال قبل از اين گفتم كه دانشجويان بايستي سياسي شوند؛ و بعد هم عليه كساني كه دانشگاه را از سياست دور كردند، تعبير تندي كردم. يك سال بعد از آن، يا همان وقتها، در يك اجتماع دانشجويي گفتم كه اشتباه نكنيد؛ من كه مي‏گويم فعّاليت سياسي، معنايش اين نيست كه فعاليت سياسي حتماً بايد عليه دولت، عليه مسؤولان و عليه نظام باشد. بعضي از بدخواهان، فعاليت سياسي را اين‏گونه تعبير مي‏كنند. فكر مي‏كنند فعّاليت سياسي، يعني سياسيكاري! اين، يك نوع سياسيكاري و يك نوع تقلّب است كه آدم تصوّر كند فعّاليت سياسي در دانشگاه، فقط با بدگفتن و با فحّاشي كردن و با اهانت كردن به اين و آن حاصل مي‏شود؛ نه. فعّاليت سياسي، براي پيدا شدن قدرت تحليل در دانشجوست. اين دانشجو اگر قدرت تحليل سياسي نداشته باشد، فريب مي‏خورد و فريب خوردن دانشجو، درد بزرگي است كه تحمّلش خيلي سخت است. بالاخره اگر دانشجويان بخواهند قدرت تحليل پيدا كنند، بايد فعّاليت سياسي بكنند؛ بايد سياست را بخوانند، بنويسند، بگويند، مذاكره و مباحثه كنند. تا اين كار نشود، دانشجويان توانايي پيدا نمي‏كنند. عقيده من، هنوز هم همين است.

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‏ 77/2/22

اولويّتهاي سياسي، فرهنگي در دانشگاهها و راهكارهاي صحيح حركتهاي دانشجويان مسلمان انقلابي را در رسيدن به آنها بيان فرماييد.

به نظر من، اولويّتهاي سياسي امروز، نبايد موضوعات را مشخّص كند؛ روشها را بايد مشخّص كند؛ موضوعات خيلي تفاوتي نمي‏كند. به نظر من، بحثهاي سياسي دانشجويان خوب است. بحث كنند؛ منتها بحثهاي جستجوگر و كاوشگر، نه بحثهاي فرمايشي. ما مثلاً به بعضي از شخصيتها يا افراد يا مقاماتي كه همه چيز را فرمايشي بيان مي‏كنند، اعتراض مي‏كنيم؛ اما بعد ناگهان مي‏بينم كه فلان دانشجو در يك گردهمايي، اجتماع كوچك يا بزرگ، يك فرمايش صادر مي‏كند! اگر فرمايش بد است، همه جا بد است. بحث دانشجويي بايد باز، قابل كشش، قابل انعطاف، قابل كم و زياد شدن باشد، تا در نتيجه قدرت تحليل سياسي دانشجو بالا برود. هدف بحثهاي سياسي دانشجويي بايد همين باشد تا دانشجو بتواند قدرت تحليل سياسي پيدا كند. در مورد مسائل فرهنگي هم همين‏طور است. حالا اگر وارد اين بحث شويم، خيلي طول مي‏كشد؛ اينها بحثهاي طولاني است.

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‏‏ 77/2/22

بهترين شيوه برخورد با منكرات چيست؟

بستگي به اين دارد كه چه كسي بخواهد برخورد كند. اگر شما بخواهيد برخورد كنيد، «زبان» است. شما به غير از زبان، هيچ تكليف ديگري نداريد. نهي از منكر براي مردم، فقط زباني است. البته براي حكومت، اين‏طور نيست. اگر منكر بزرگي باشد، برخورد حكومت احياناً ممكن است برخورد قانوني و خشن هم باشد؛ ليكن نهي از منكر و امر به معروفي كه در شرع مقدّس اسلام هست، زبان است.

تعجّب نكنيد. من به شما عرض مي‏كنم كه تأثير امر و نهي زباني - اگر انجام گيرد - از تأثير مشت پولادين حكومتها بيشتر است. من چند سال است كه گفته‏ام امر به معروف و نهي از منكر. البته عدّه‏اي اين كار را مي‏كنند؛ اما همه نمي‏كنند. همه تجربه نمي‏كنند، مي‏گويند آقا چرا اثر نمي‏كند؛ تجربه كنيد. منكري را كه ديديد، با زبان تذكّر دهيد. اصلاً لازم هم نيست زبان گزنده باشد و يا شما براي رفع آن منكر، سخنراني بكنيد. يك كلمه بگوييد: آقا! خانم! برادر! اين منكر است. شما بگوييد، نفر دوم بگويد، نفر سوم بگويد، نفر دهم بگويد، نفر پنجاهم بگويد؛ كي مي‏تواند منكر را ادامه دهد؟

البته به شما بگويم عزيزان من! منكر را بايد بشناسيد. چيزهايي ممكن است به نظر بعضي منكر بيايد؛ در حالي كه منكر نباشد. بايد معروف و منكر را بشناسيد. واقعاً بايد بدانيد اين منكر است. بعضي گفته‏اند كه بايد احتمال تأثير وجود داشته باشد. من مي‏گويم احتمال تأثير همه جا قطعي است؛ مگر در نزد حكومتهاي قلدر، قدرتمندان و سلاطين. آنهايند كه البته حرف حساب به گوششان فرو نمي‏رود و اثر نمي‏كند؛ اما براي مردم چرا. براي مردم، حرف اثر دارد. بنابراين، پاسخ من اين شد كه بهترين روش براي شما كه از من سؤال كرديد، «زبان» است.

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22

امام فرمودند دانشجويان بايد در مقابل انحرافات، شجاعانه بايستند. اگر ايستادگي دانشجو باعث اصلاح مسؤولان نشد، تكليف چيست؟

چرا، عاملِ اصلاح خواهد شد. البته ايستادگي دانشجو معنايش اين نيست كه مبارزه مسلّحانه كند. انسان به مسؤول بايد بگويد، تذكّر بدهد و بخواهد؛ اين خواستن بايد در روش، برخورد و انتخاب او اثر بگذارد، كه بلاشك اثر مي‏كند؛ ممكن نيست اثر نكند؛ بنده اين را به‏صورت يك امر قطعي عرض مي‏كنم. اگر روي اين نكته دقّت كنيد، خواهيد ديد امكان ندارد يك مجموعه چيزي را بخواهد و در نظامي مثل نظام ما - كه نظام مردم‏سالاري و انتخاب است - تحقّق پيدا نكند؛ بالاخره تحقّق پيدا خواهد كرد.

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جلسه پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتي‏ 82/02/22

اگر اشكالي در سياستها و عملكردها باشد، آيا بايد آن را ابراز كرد؟ چگونه مي‏توان اين كار را كرد كه متّهم به مخالفت با فرمايش شما در حمايت از دولت نشويم؟

من البته هيچ‏وقت جلوِ انتقاد را نگرفته‏ام و كسي را منع نكرده‏ام. انتقاد صحيح و دلسوزانه ضرري ندارد؛ اما اين انتقاد بايستي به تخريب نينجامد. بعضيها طوري انتقاد مي‏كنند كه تخريب است؛ اين مصلحت نيست. كسي كه مسؤوليت سنگيني در كشور بر دوشش هست و از او توقّع داريم كه فلان كار را بكند - اقتصاد را درست كند و... - اگر ما او را تقويت نكنيم؛ اگر يك وقت ضعفي هم پيدا شد، آن را نپوشانيم؛ آيا مي‏توانيم چنين توقّعي داشته باشيم؟ باز هم مي‏توانيم اميدوار باشيم كه آنچه كه ما مي‏خواهيم، انجام خواهد گرفت و آنچه كه وظيفه اوست، انجام مي‏گيرد؟ به نظر من، وظيفه همه است كه به مسؤولان كشور كمك كنند و آنها را ياري نمايند؛ البته تا وقتي كه در خطّ مستقيم اسلام و امام حركت مي‏كنند. اگر كسي از خط مستقيم اسلام و امام منحرف شود - هر كسي باشد - او درخور حمايت نيست. اين فرق هم نمي‏كند؛ از بالا تا پايين همه يكسان هستند؛ خود من هم همين‏طور هستم. اگر خداي نكرده من هم از آن خطّ صحيحِ اسلام تخطّي كنم، بر مردم واجب نيست كه از من حمايت يا تبعيت كنند. البته احياناً يك وقت اشتباه و اختلاف سليقه‏اي وجود دارد. اين اختلاف سليقه نبايد موجب شود كه ما مسؤولان كشور و مسؤولان بخشهاي گوناگون را از حمايت خودمان محروم كنيم؛ نه، بايد آنها را حمايت كنيم.

شما هم بدانيد عزيزان من! امروز اين كشور اقتدارش به همين است كه دولت و ملت به هم وصلند. هيچ جاي دنيا هم اين‏گونه نيست. اين را كه عرض مي‏كنم، با علم و اطّلاع مي‏گويم؛ يعني حتّي در كشورهاي دمكراتيك، اين حالتي را كه شما در اين‏جا مشاهده مي‏كنيد - و خوشبختانه نظاير آن در اين كشور زياد است كه يك مسؤول بنشيند و با مردم، صميمي و خودماني حرف بزند؛ نه آنها از او احساس وحشت كنند، نه او از آنها احساس وحشت و بيگانگي كند - وجود ندارد. اين هم به بركت دين و به بركت اسلام است، والاّ آن حكومتهاي به خيال و به ادّعاي خودشان مردمي - كه بي‏دين و ملحد بودند - حجابهايشان از مردمشان، خيلي خيلي قطورتر از ديگران هم بود! بنابراين، اين اتّصال دولت و ملت، به بركت دين و اسلام است. اين را نبايد از دست داد؛ اين چيز خيلي مغتنمي است. اين ارتباط بين مسؤولان دولتي و مردم، حمايت اينها از آنها، علاقه و دلسوزي آنها به اينها، چيز بسيار با ارزشي است


منابع:

سایت دانشجو

سایت اخلاق در دانشگاهها

سایت پاسخگویی رهبری به دانشجو

برای حمایت از سایت ما بر روی صفحات زیر کلیک نمائید تا ما نیز با رغبت زیاد برای شما تحقیق بگذاریم :

 

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 

 لیست گزارش تخصصی ها

 

لیست پروژه های آماری دبیرستان

 

به کانال ما در تلگرام بپوندید :

 

 

به کانال تلگرام سایت ما بپیوندید
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت: 9:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس