سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
فریدالدین احول اسفراینی در اسفراین به دنیا آمد،در جوانی به هندوستان سفر کرد ،از آنجا به فارس کوچیدو نهایتا در اصفهان سکنی گزید.فرید الدین به دلیل طول اقامتش در اصفهان به اصفهانی معروف شده است.از جزییات وحتی از کلیات زندگی او،اطلاع زیادی در دست نیست.جز آن که از مداحان دربار اتابکان فارس بوده که سعدی هم به دربار آنان انتساب داشت.فریدالدین اصفهانی،هم عصر شمس قیس رازی،مولف المعجم فی معاییر اشعار العجم،امامی هروی،مجد همگر وسعدی بوده است.
فرید علاوه بر قریحه ی شاعری وطبع روان،بر ادب فارسی وعربی احاطه داشته وبا دانش های رسمی زمان خود-علوم دینی،ادبی،موسیقی ونجوم آشنا بوده است.زمان درگذشت وخاکجای فرید هم مشخص نیست وبا توجه به سه قصیده ای که در مدح ابش خاتون سروده...می توان پذیرفت که حداقل تا نیمه ی قرن هفتم هجری حیات داشته ودراصفهان می زیسته است.
به نظر می رسد فریدالدین بر روی شاعران پس از خود تاثیراتی داشته است.از جمله این شاعران خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی است که نمونه ای از این تاثیر گذاری را در بیت زیر می بینید:
برآتش غم تو دلم سوخت چون سپند سهل است دل،به جان نکند گر سرایتی
فریدالدین
سینه از غم دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت
حافظ
کمال الدین اسماعیل اصفهانی نیز از دیوان فرید اصفهانی تاثیر پذیرفته است بعنوان نمونه:
به چشم حلم توقاف است کم زنقطه فی به نزد قاف،چه مقـدار نقطه فا را
فریدالدین
سرعت عزم تورا دید،خدر شد پی برق جوهرحلم تو رادید،قلق شد دل قاف
کمال الدین اصفهانی
فريدالدين احول به شيوه غالب شاعران پايان قرن ششم و هفتم هجري به سردون قصايد مصنوع علاقه خاصي داشت و سخن او جامع جميع شرايطي است كه در نزد شعراي مشابه وي مي بينيم ومخصوصا در وصف طبيعت مهارت خاصي دارد.
فريدالدين احول در قصايد و مدايح خود كساني چون ناصرالدين قباجه سلطان مملوك خاصي و وزيرش عين الملك حسين بن ابوبكر اشعري، سعد بن ابوبكر بن سعد بن زنگي و جانشينانش تا ابش خاتون و همچنين شمس الدين محمدصاحب ديوان جويني را مدح گفته است .
دیوان فرید اصفهانی براساس هفت منبع یا نسخه خطی تصحیح شده و در آغاز کتاب, اطلاعاتی درباره زندگی و عصر شاعر, نیز پارهای از ویژگیهای شعر او درج گردیده است .دیوان فرید مشحون از قصایدی است که اغلب در مدح امرا نیز مدح پیامبر (ص) و موعظه و پند سروده شده است .در این دیوان همچنین چند غزل, ترکیببند و رباعی به چشم میخورد .بخش تعلیقات کتاب نیز شامل معرفی ممدوحان شاعر و شرح و توضیح برخی واژگان و ابیات است .دیوان فرید به اهتمام انجمن آثار ومفاخر فرهنگی،و با مقدمه ای از دکتر توفیق سبحانی به چاب رسیده است.
شیخ محمد رشیدالدین بیدوازی
شیخ محمد رشیدالدین بیدوازی از عرفا وبزرگان قرن نهم هجری و از اقطاب سلسله ذهبیه منتسب به ائمه معصومین است.از هویت شیخ وزندگانی او اطلاعات زیادی در دست نیست.اما آنچه از گچ بری های داخل آرامگاه حضرت شیخ در ۲۴ کیلومتری شهر اسفراین واقع در دروستای بیدواز به دست می آید،ایشان را نواده شیخ همام ونبیره ی شیخ احمد غزالی معرفی می کند.
از ایشان آثاری باقی مانده است که مثنوی المصباح که در سه بخش محبت،فنا ونیاز سروده شده است ونیز غزلیات از این جمله اند.به گفته ذبیح الله صفا،یک نسخه از کتاب ایشان در موزه ی بریتانیا نگهداری می شود.
حضرت شیخ در دوران حیات خویش به تربیت شاگردان بزرگی اهتمام نمود که شیخ شاه علی اسفراینی از جمله این شاگردان است.آرامگاه شیخ، اکنون در روستای بیدواز ودر محل خانقاه ایشان زیارتگاه عاشقان وعلاقمندان عالم معنا ومعرفت است.
علی رغم آن که تاکنون تلاش های اندکی برای شناخت شخصیت وآثار ایشان گردیده است(برای نمونه ثبت در فهرست میراث فرهنگی کشور)،با این وجود به دلیل کم توجهی و عدم اعتنا به دستاورد های بزرگ پیشینیان،متاسفانه خیلی از افراد اطلاع درستی از شخصیت وزندگی ایشان ندارند.حتی اهالی روستای بیدواز که در ابراز فضل و دانش خویش جهد بلیغ و سعیی وسیع روا می دارند،هیچ ذهنیت درستی از ایشان و هویتشان ندارند.
یعقوب بن اسحق بن ابراهیم بن زید النیشابوری ا زحفاظ و اصحاب مسانید است. در اطراف عالم برای تحصیل و تکمیل علم حدیث گردشها کرد، در شام و مصر و بصره و کوفه و واسط و حجاز و جزیره و یمن و اصفهان و ری و فارس صحبت مشایخ عظام را ادراک نموده است و در سال ۳۱۶ هجری وفات یافته و در اسفراین نزدیک مقبره استاد ابواسحق اسفراینی مدفون شده است. از آثار وی کتاب المسند الصحیح المخرج عل یکتاب مسلم بن حجاج است.
ابوحامد احمد بن ابی طاهر اسفراینی
نامبرده در سال ۳۴۴ هجری متولد و در سال ۳۶۴ هجری در بغداد رفت و پیشوای محدثان و رییس فقهای آن سامان بوده و از نظر فقه و تدریس به پایه ای رسیده بود که همه متفقاً به فضل و کمال او معترف بودند. گویند هفتصد نفر فقیه در مجلس درس او حاضر می شده است اسفراینی در سال ۴۰۶ هجری در بغداد وفات یافت و همانجا در خانه خود مدفون گردید، سپس به باب الحرب نقل داده شد.
ابواسحق ابراهیم اسفراینی
ابواسحق ابراهیم فرزند محمد فرزند ابراهیم از مردم اسفراین و ملقب به رکن الدین و از اساتید و مشایخ فقهاء شافعیه بود و در کلام و اصول مهارتی به کمال داشته است.
حاکم عبدالله در تاریخ نیشابور می نویسد: عموم مشایخ نیشابور و برزگان سامان علم کلام و اصول را از محضر او استفاده کرده اند و دانشمندان عراق و خراسان به علم وکمال او معترفند. اسفراینی آثار ارزنده ای داشت. از جمله جامع الحلی است که در پنج جلد گردآورده است. اسفراینی در روز عاشورا سال ۴۱۸ هجری در نیشابور وفات یافت. پس از تجهیز و تغسیل و احترام کاملی که از جنازه او به عمل آمد جنازه اش را به اسفراین نقل کردند، و در آنجا به خاک سپردند.
حمویته بن علی
کنیه اش ابوجعفر و از امرای بزرگ سامانیان بوده است که خدمات بزرگی به سه امیر (امیر ماضی، امیر شهید و امیر سعید) ( امیران غزنوی) نموده است. وی از مردم اسفراین بود که به خدمت سامانیان درآمد و در دولت امیر نصر بن احمد صاحب جیش خراسان گردید. حمویته بن علی دولت آل سامان را از انحطاط و زوال باز داشت و دشمنان ایشان را قلع و قمع کرد و در چهل نبرد که با دشمنان نمود، هزیمت نیافت و پیروز شد. با این حال فطرته عادل و خیر بود که آثار و اوقافش در نیشابور باقی است.
ابوالعباس فضل بن احمد اسفراینی
وی ابتدا در خدمت یکی از امرای سامانی به نام فایق بود و پس از درگذشت او به خدمت سبکتکین رفت و مدتها وزیر او بود. محمود غزنوی را تحت نظر خود تربیت کرد. بعد از فوت امیر سبکتکین سلطان محمود نیز آن منصب را به وی ارزانی داشت و مدت مدید رایت وزارت سلطان محمود برافراشت. به همت او زبان فارسی در دوران حکومت سلطان محمود، زبان رسمی شد. بعد از اخذ و نهب مال به سعایت امراء در زیر شکنجه به عالم آخرت شتافت.
ابومعتمد
امام محمد بنی فضل ابوالفتح ملقب به ابن معتمد در سال ۴۷۴ ه. در اسفراین متولد و در سال ۵۳۸ ه. در بسطام درگذشت. وی واعظ، صوفی و متلکم اشعری ایرانی است که از ابوالحسن بن اخرم مدینی روایت می کرد. در بغداد به ایراد خطبه می پرداخت و دفاع سرسختانه وی از مذهب اشعری سبب بروز فتنه میان خنبلیان و اشعریان گردید. سرانجام وی را از بغداد بیرون کردند و ناگزیرش ساختند که در زادگاهش اسفراین اقامت گزیند. در بین راه خراسان روزی که به بسطام رسید پیک اجلش سر رسید و در جوار سیخ بایزید بسطامی دفنش کردند.
در کتاب آثار البلدان و اخبار البلاد مذکور است: هنگامی که امام محمد بن فضل ابوالفتح تصمیم گرفت که به خراسان برگردد، پیروان و دوستان بغدادی اش خواهش و تمنا کردند از سفر به خراسان صرفنظر کند و از انان دوری نجوید در پاسخ گفت: شاید خدای تعالی و تقدس در این سفر قبر مرا در جوار مرد صالح قرار دهد. سپس در بین راه در بسطام فوت شد.
سردسته عارفان زمان خویش عیسی پسر عیسی بسطامی می فرماید: شبی در خواب بایزید را بدیدم، فرمود عیسی! مهمانی بسیار گرامی به سوی بسطام در راه است، از او قدردانی کنید.
دیری بر این خواب نپایید که شیخ ابوالفتح آمد، هنوز هیچ نیاسوده بود که بدرود حیات فرمود، من جای قبر داشتم که پهلوی مزار شیخ بایزید بسطامی بود. قبر آینده خود را به ابوالفتح بخشیدم که او را بدین جایگاه از خود سزاوارتر دیدم.
از آثار ابن معتمد، بث الاسرار، نثار القلب و کتابی در اصول است.
شیخ جمال الدین احمد ذاکر جورفانی اسفراینی
وی در ارشاد دارای همتی بلند بود او خلوت گزیده و مدت زمانی از مردم کناره گرفت و به ذکر و ریاضت و مجاهدت پرداخت تا این که به ذاکر نامیده شد. وی از اصحاب شیخ رضی الدین علی لالاست. شیخ رضی الدین علی گفته است: هر که با خاموشی احمد ما در سازد آنچه از جنید و شبلی یافته اند، از وی بیابد. وفات او در روز شنبه ربیع الاخر سال ۶۶۷ه بود آرامگاه این عارف بزرگ در روستای گورپان در جنوب غربی اسفراین واقع است.
رضی الدین علی لالای اسفراینی
در مجاهدت و بی آلایشی و ترک دنیا از یگانه های روزگار خویش بوده است. بسیار با پای پیاده سفر کرد و ۱۱۳ تن شیخ، اصحاب او بودند تا این که به صحبت ابی جنات نجم الدین احمد کبری رسید. تربیت او را مجدالدین شرف بغدادی قدس سره بر عهده داشت تا اینکه به مقام سیدالمرشدین رسید. او در اسفراین وفات فرمود. آرامگاه این عارف بزرگ در روستای ادکان در جنوب غرب اسفراین قرار دارد.
غدیر خم نام ناحیهای است بین مکه و مدینه که پیامبر اسلام در حجة الوداع علی را «ولی» پس از خود اعلام کرد. ۱۸ ذیالحجه، سالروز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.
محمد، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود تمام مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در محلی به نام غدیرخم جمع کرده و علی بن ابی طالب را به عنوان وصی برادر و جانشین خود از جانب خدا معرفی کرد. عبارت معروف «هر آنکس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر است که مورد تایید شیعیان و اهل تسنن است. گرچه در تفسیر «ولی» بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد. در فرهنگ لغت عرب ولی به دو معنی آمده: ۱- دوست؛ ۲- صاحب اختیار به معنای جانشین و امام پس از پیامبر .
جغرافیای غدیر خم
«غدیر خم» نام ناحیهای است در میان مکه و مدینه که بر سر راه حجاج قرار دارد. غدیر خم نام محلی است که به خاطر وجود برکهای در این محل، که در آن آب باران جمع میشده است، به این نام (غدیر خم) شهرت یافته است. غدیر در ۳ - ۴ کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقاتهای پنجگانه میباشد. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود. غدیر خم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان واقع میشد اما دارای گرمایی طاقت فرسا و شدید بود.[۱]
مسجد غدیر خم
مسجدی با وسعتی بالغ بر ۵۰ متر مربع واقع در منطقه غدیر که در دو دهه اخیر بازسازی شد اما در شهریور ۱۳۸۶ پیروان فرقه وهابیت در اقدامی شبانه آن را به ویرانهای تبدیل کردند.
مسجد غدیر خم در روایات شیعیان
شیخ کلینی در کتاب کافی فصلی با عنوان «مسجد غدیر خم» آورده و چنین گفتهاست:
۱- عبدالرحمن بن حجاج میگوید: «روز بود و من مسافر بودم از حضرت موسی بن جعفر(ع) درباره خواندن نماز در مسجد غدیر خم پرسیدم.
در پاسخ فرمود: در آن مسجد نماز بگزار، زیرا نماز در آن فضیلت بسیار دارد و پدرم همیشه به آن سفارش میکرد.»
۲-حسان جمال میگوید: «امام صادق(ع) را از مدینه به مکه همراهی میکردم، وقتی به مسجد غدیر رسیدیم حضرت نگاهی به سمت چپ مسجد کرد و فرمود: آنجا جای پای رسول خدا(ص) است جایی که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه ...»
۳- ابان از امام صادق(ع) چنین روایت میکند: «نماز خواندن در مسجد غدیر مستحب است، زیرا که پیامبر(ص) در آن مکان امیرمؤمنان(ع) را به پا داشت (و او را به عنوان جانشینی خود به مردم معرفی کرد) و آن همان جایی است که خداوند حق را ظاهر ساخت.»
جایگاه حدیث غدیر در میان مسلمانان
ماجرای غدیر خم با تفاوتهایی در کتب حدیث و تاریخ مسلمانان روایت شده است. به طوری که برخی از بخشهای آن متواتر و قطعی است و برخی از بخشهای آن چندان معتبر و مورد اتفاق نیست. در میان بزرگان و محدثین اهل سنت و به دنبال دقت آنان بر روی راویان و طرق متفاوت نقل حدیث غدیر، اندیشمندان بسیاری، حدیث غدیر را حدیثی حسن و عده کثیری روایت غدیر را روایتی صحیح دانستهاند و حتی در نزد عدهای از بزرگترین صاحبنظران اهل تسنن، با توجه به شمار فراوان راویان و طرق متعدد نقل حدیث، که روایت غدیر دارد، آنرا حدیثی متواتر ذکر نمودهاند، که شکی در صحت آن نیست. همچنان ابن رستمی طبری از متکلمین امامیه در کتاب «الولاية في طرق الحديث الغدير» که استقلالاً در حدیث غدیر نوشته و آنرا از ۷۵ طرق روایت نمودهاست. همچنین حافظ ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عبدالحمن الکوفی معروف به ابن عقده در کتاب «جمع طرق حدیث الغدیر» این حدیث را با بیش از ۱۰۰ طریق از صحابه پیامبر نقل کردهاست. همچنین شمس الدین محمد ذهبی، عالم اهل سنت، رساله جداگانهای درخصوص طرق متعدد حدیث «رسالة طرق حديث من كنت مولاه فهذا علي مولاه» نگاشتهاست. همچنین عموم دانشمندان شیعه روایت ماجرای غدیر را متواتر میدانند.
سند حدیث غدیر در کتابها
کتب مفصلی در زمینه بحثهای رجالی و تاریخی مربوط به سند حدیث غدیر تألیف شده است که بهترین نمونه آن کتاب الغدیر تألیف علامه بزرگ شیخ عبد الحسین امینی نجفی معروف به علامه امینی رضوان الله علیه است.
در این کتابها، اسماء راویان حدیث غدیر جمع آوری شده و از نظر رجالی در باره موثق بودن راویان بحث شده و تاریخچه مفصلی از اسناد و راویان حدیث غدیر تدوین شده و جنبههای اعجاب انگیز آن در زمینههای اسناد و رجال تبیین گردیده است. ذیلا به دو نمونه اشاره میشود:
ابوسعد مـسعود بن ناصـر سجستانی از علمای اهل سنت کتابی در هفده جز به نام الدرایه فی حدیث الولایه تالیف کرده و این حدیث را از صد و بیست صحابی نقل کرده است.
ابو المعالی جوینی میگوید: در بغداد در دست صحافی یک جلد کتاب دیدم که بر جلد آن چنین نوشته بود: «جلد بیست و هشتم از اسناد حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» و بعد از این مجلد بیست و نهم خواهد بود.»
ابن کثیر میگوید:« کتابی در دو جلد ضخیم دیدم که طبری در آن، احادیث غدیر خم را جمع آوری کرده بود.»
اگر چه کتاب برای معرفی در این زمینه بسیار زیاد است ولی در اینجا چند کتاب به عنوان راهنمایی و برای آگاهی از مباحث مربوط به سند حدیث غدیر معرفی میشود:
رخداد غدیر خم
نگارهای از صحنهای از غدیر خم. منسوب به کتاب الآثار الباقية عن القرون الخالية متعلق به بیرونی. متعلق به کتابخانه دانشگاه ادینبورگ انگلستان.
از آغاز ذی القعده سال دهم هجری که مقارن با آخرین سال زندگانی پیامبر بود، به تمام مناطق مسلمان نشین و طوائف و قبائل مسلمان عربستان خبر داد که وی در این ماه به مکه معظمه خواهد رفت و مراسم عمره و حج را به جای خواهد آورد و بدین ترتیب بزرگترین اجتماع مسلمانان شکل گرفت، که معروف به حجةالوداع است.
با پایان حج محمد به سرعت دستور حرکت جهت اجتماع در غدیر خم را دادند. حتی دوازده هزار از اهل یمن- که برای رفتن به وطن خود باید مسیر دیگری را میرفتند- به دستور او با کاروان مسلمانان همراه شدند.
در میان راه مکه و مدینه در غدیر خم، آیه قرآن نازل گردید:
«ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرساندهای و خداوند از مردم نگاهات خواهد داشت.»
در پی نزول این آیه، رسول خدا دستور دادند تا همهی کاروانیان در آن محل اجتماع کنند، و در همان جا خطابهی طولانی غدیر توسط پیامبر اکرم ایراد گردید.
برخی بخشهای این سخنرانی- که در معرفی مقام امیرالمؤمنین میباشد- چنین است:
ای مردم! بدانید که خداوند علی (علیه السلام) را ولی و امام شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کنند، و بر شهری و روستایی و عجم و عرب و آزاد و مملوک و بزرگ و کوچک و سفید و سیاه واجب ساختهاست.
آگاه باشید که «امیرالمؤمنین» غیر از این برادرم کسی نیست و پیشوایی مؤمنان پس از من بر کسی جز او روا نخواهد بود.
او جانشین من در امتم و پیشوای کسانی است که به من ایمان آوردهاند و نیز جانشین من در تفسیر کتاب خداست.
خداوند دین شما را به واسطه امامت او کامل گردانید.
به دستورات او گوش فرا دهید تا در سلامت بمانید و از او پیروی کنید تا هدایت شوید.
ای مردم! من «صراط مستقیم »ام که خداوند شما را به پیروی آن امر فرموده است. آن گاه پس از من، علی ( علیه السلام) و پس از او، فرزندانم (علیه السلام) از نسل او.
من (از جانب خداوند) دستور یافتهام که از شما در مورد آن چه که از سوی خداوند راجع به علی (علیه السلام) امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او (علیه السلام) آوردم، بیعت بگیرم و دست شما را بفشارم.
خداوند به من امر کرده که از زبانهای شما در مورد آنچه بیان نمودم- راجع به علی امیر المؤمنین (علیه السلام) و امامانی که پس از او میآیند (علیه السلام) و از من و از اویند، اقرار زبانی بگیرم و چنان که خبرتان دادم، نسل من از صلب علی (علیه السلام) است.
همگی بگویید: «شنیدیم و اطاعت میکنیم و خرسندانه - در مقابل آن چه از سوی پروردگار ما و خویش دربارهی امامت علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امامانی که از صلب او به دنیا میآیند (علیه السلام)، به ما رساندی - سر تسلیم فرود میآوریم. بر این عقیده زندهایم و با آن میمیریم و با آن (در قیامت) محشور میشویم. تغییر نمیدهیم و تبدیل و انکار نمیکنیم، تردید به دل راه نمیدهیم و از این عقیده بر نمیگردیم و پیمان نمیشکنیم.»
بعد از پایان خطابه، این آیه بر پیامبر فرو فرستاده شد:
امروز کافران از دین شما مأیوس شدند. پس از آنان نهراسید و از من (پروردگار) بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام داشتم و اسلام را به عنوان دینتان پسندیدم.»
مراسم بیعت مسلمانان با پیامبر و امیر المؤمنین علیه السلام سه روز به طول انجامید و حتی بانوان با قرار دادن دست خود در ظرف بزرگ آبی که در سوی دیگر آن در درون خیمه، دست پر صلابت امام علی علیهالسلام قرار داشت، بیعت خود را اعلام میکردند.
به نظر شیعه منافقین که گروه قابل توجهی را تشکیل میدادند، در ماجرای غدیر و به اراده الهی، نتوانستند نیات پلید خود را آشکار و عملی سازند. اما در میان جمعیت شبهه افکنیهایی نسبت به اقدام پیامبر انجام میدادند و شخصی به نام «حارث فهری» را تحریک نمودند تا نزد رسول بیاید و علی رغم همه تصریحات حضرت در ضمن خطبه، سؤال کند که آیا آن چه در مورد علی بن ابی طالب (علیه السلام) گفتی از جانب پروردگار بود یا از جانب خود؟ نبی اکرم در پاسخ فرمودند:
«خداوند به من وحی کردهاست و واسطهی بین من و خدا جبرئیل است و من اعلام کنندهی پیام خدا هستم و بدون اجازهی پروردگارم، خبری را اعلام نمیکنم.»
حارث که شدت غضب و غیظ نسبت به امیرالمؤمنینعلیه السلام همهی وجودش را گرفته بود گفت: «خدایا اگر آنچه (حضرت) محمد میگوید حق و از جانب تو است، سنگی از آسمان بر ما ببار و یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.»
در پی این سخن، در مقابل دیدگان بهت زدهی حاضران سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و هلاکش گرداند.
علامه امینی فهرست دهها منبع از اهل تسنن، که ماجرای یاد شده را به عنوان شأن نزول آیهی اول سورهی معارج یاد کردهاند، ذکر نمودهاست. ترجمهی آیات اول این سوره چنین است:
«درخواست کنندهای، عذابی را طلب کرد که (آن عذاب) اتفاق افتاد عذابی که هیچ چیز نمیتواند آن را از حق پوشان دور نماید عذابی از سوی خداوند صاحب»
ضغف یا سست بودندریچه میترال (MVP) اختلالی است که یکی از دریچه های قلب شما که میترال نام دارد را درگیر می کند و زمانی اتفاق می افتد که این دریچه می تواند کاملاً بسته شود بنابراین مقداری خون درون قلبتان از این دریچه نشت می کند.
علائم و نشانه ها:
MVPاختلالی است که در تمام عمر همراه بیمار است ولی بسیاری از افراد مبتلا هیچگاه علامت و نشانه ای ندارند . هر گاه تشخیص داده شود، افراد مبتلا ممکن است شگفت زده شوند که اختلالی در قلبشان وجود داشته است، در حالیکه علامت و نشانه ای نداشته اند. علائم و نشانه های MVPدر افراد مختلف متفاوت است. این علائم خفیف هستند و بتدریج پیشرفت می کنند و شامل موارد زیر است:
- ضربان قلب نامنظم ( آریتمی )
- سرگیجه ، احساس سبکی سر
- سختی تنفس یا تنگی نفس ، اغلب وقتی طاق باز می خوابند یا پس از فعالیت بدنی
- خستگی
- درد قفسه صدری که با حمله قلبی یا بیماری عروق کروناری همراه نیست.
· بیماریابی و تشخیص:
بیشتر مواقع پزشکان بیماری شلی دریچه میترال را در میان بزرگسالان جوان می یابند. احتمال زیادی وجود دارد که پزشکتان در حین معاینات معمول قلب بوسیله گوشی پزشکی MVPرا تشخیص دهد. هرگاه MVPوجود داشته باشد او ممکن است صداهای غیرطبیعی همانند صدای کلیکی ویژه MVPرا بشنود. این صدای کلیک مشخصاً در میانه صدای ضربان قلب شنیده می شود
که بدنبالش سر و صدای مِرمِر وجود دارد. صدای کلیک بدلیل صاف شدن لت های دریچه میترال است و حرکت رو به عقب جریان خون به دهلیز صدای مِرمِر ایجاد می کند.برای تأیید تشخیص به
اکو کاردیوگرافی که یک روش غیر تهاجمی و ماوراء صوت برای بررسی قلب است نیازمندید.
این تست از امواج صوتی با فرکانس بالا استفاده می کند تصویری از قلب و ساختمانهایش که شامل دریچه میترال و جریان خون عبوری از آن نیز هست را نمایان می سازد میزان خونی که نشت می شود (برمی گردد) نیز قابل اندازه گیری است.
در بعضی موارد شما به تستهای بیشتری نیازمندید. که جزئیات بیشتری در مورد دریچه های قلبتان و را مشخص کرده و در کمک به تشخیص مؤثر می باشند در اختیارتان بگذارند بویژه در مواقعی که بخواهیم سایر اختلالات قلبی را رد کنیم. این تستها عبارتند از :
عکس قفسه سینه: عکس قفسه سینه بوسیله اشعه Xاندازه و شکل قلب را نشان
می دهد که می توان نشانه ای از نارسایی یک دریچه را نیز در آن یافت.
نوار قلب ECG ( الکترو کاردیوگرام ): در این تست نوارهایی که بوسیله سیم ( الکترود) به پوستتان وصل می شوند تا ایمپالسهای الکتریکی که توسط قلبتان تولید می شوند را اندازه بگیرند و ایمپالسها بصورت موجهایی روی مانیتور یا کاغذ ثبت می شوند. علاوه بر این اطلاعات ECGریتم قلب شما را نیز نشان می دهد.
اکوکاردیو گرافی از طریق مری: با این روش دید نزدیکتری به دریچه میترال خواهیم داشت. مری، لوله ای است که از حلق به معده متصل می شود و در کنار قلب قرار دارد. در اکو کاردیوگرافی معمولی ترانسدیوسر که امواج صوتی لازم که امواج صوتی لازم برای تشکیل قلب ضربان دار را
می سازد برروی قفسه سینه حرکت داده می شود. در اکو کاردیوگرافی از طریق مری به اتهای
لوله ای که درون مری قرار داده شده یک ترانسدیوسر کوچک وصل می شود. چونکه مری در کنار قلب است و قرار دادن ترانسدیوسر در آن ناحیه تصویر واضح تری از قلب( دریچه میترال و جریان خون از آن ) نشان می دهد.
سونوگرافی داپلر : با اندازه گیری تغییراتی که در فرکانس امواج ماوارء صوت پس از برخورد با گلبولهای قرمز که از قلب یا عروق شما حرکت می کنند بوجود می آیند،این نوع سونوگرافی اطلاعاتی درباره سرعت و مسیر جریان خون در اختیار ما می گذارد ، این روش در ارزیابی عملکرد دریچه ها مفید است. یک کامپیوتر اطلاعات جریان خون درون قلب را دسته بندی کرده و بعد بصورت تصویر دو بعدی نشان می دهد و از رنگها برای نشان دادن سرعت و مسیر جریان خو ن استفاده می کند.
کاتترازسیون قلبی : در این روش پزشک یک لوله نازک ( کاتتر) را از طریق عروق خونی باز و یا کشاله ران به قلب شما می رساند از طریق کاتتر رنگ را بدرون حفره های قلب و عروق خونی قلب می ریزند. این رنگ همچنان که در قلب حرکت می کند پخش می شود ، در تصاویر گرفته شده با اشعه Xدیده می شود و اطلاعات زیادی در رابطه با قلب و دریچه های آن و همچنین جریان خون و نشت آن در اختیار پزشکتان می گذارد . بعضی از این کاتتر ها دستگاهی در نوک خود دارند که می تواند فشار خون را در حفره های قلب مثل بطن چپ اندازه بگیرند.
هرگاه تشخیص داده شد که شما MVPدارید ممکن است پزشکتان توصیه کند که اعضاء درجه یک خانواده تان نیز تست شوند.
· عوارض:
اگر چه بسیاری از مردمی که MVPدارند هیچ علامتی نشان نمی دهند اما گاهی عوارض بیشتر در افراد میان سال و مسن ظاهر می شوند و عبارتند از :
برگشت دریچه میترال – شایعترین مشکل برگشت دریچه میترال و نارسایی آن است، وضعیتی که در آن دریچه بشدت نشت می دهد و مقدار زیادی خون به دهلیز چپ بر می گردد.
مشکلات ریتم قلب – افرادی که MVPدارند ممکن است دچار ریتم های نامنظم قلبی شوند. این مشکل بویژه در دهلیزها بوجود می آید ولی تهدید کننده حیات نیست. پزشکان مواردی از مرگ ناگهانی قلبی را بدنبال MVPگزارش کرده اند به هر حال این موارد بسیار نادر هستند و حتماً بدلیل مشکلات دریچه ای نمی باشند..
افرادی که برگشت شدید دریچه میترال دارند و یا دریچه به شدت تغییر شکل یافته است به ایجاد مشکلات ریتم غیر طبیعی مستعدتر هستند.
· درمان:
بیشتر افرادی که شلی دریچه میترال دارند بویژه آنها که هیچ علامتی ندارند به درمان نیاز ندارند.
اگر شما علامت دار شدید ممکن است پزشکتان دارویی تجویز کند تا درد قفسه سینه یا آریتمی ناشی از MVPرا بهبود بخشد . برا ی مثال پزشکان گاهی دارویی به نام مسدود کننده بتا را برای ضربان قلب بالا یا ناراحتی در قفسه صدری تجویز می کنند. هیچ گاه بدون مشورت با پزشکتان این داروها را قطع یا کم و زیاد نکنید.
به دیگران نیز اطلاع دهید: اگر نیاز به کار روی دندان خود دارید که منجر به خونریزی لثه
می شود و یا حتی تمیز کردن و جرم گیری معمولی . همچنین قبل از اعمال جراحی چون برداشتن لوزه، کیسه صفرا، یا پروستات به جراح خود اطلاع دهید که دچار MVPهستید. ممکن است نیاز به مصرف دوره ای از آنتی بیوتیکها قبل از عمل جراحی داشته باشید تا احتمال عفونت را کم کند. استفاده پیشگیرانه آنتی بیوتیکها، بسیاری از باکتری ها که ممکن است وارد گردش خون شوند را از بین برده و جلوی عفونت دریچه قلب را می گیرد. آموکسی سیلین یکی از شایعترین داروهایی است که بدین منظور تجویز می شود. ولی اگر شما به داروهای خانواده پنی سیلین ( آمپی سیلین ) حساسیت دارید . پزشکتان می تواند از آنتی بیوتیکهای دیگر مانند کلیندومایسین ، کلاریترومایسین یا آزیترومایسین استفاده کند..
· پیشگیری:
شما نمی توانید جلوی ایجاد شلی دریچه میترال را بگیرید. ولی می توانید جلوی ایجاد و عوارض آن را مثل عفونت باکتریایی، با در جریان قرار دادن جراح و دندانپزشکتان پیش از اعمال جراحی، بگیرید. هر گاه لازم باشد به شما آنتی بیوتیک داده می شود. هر گاه دچار علائم و نشانه های عفونت باکتریایی مثل تب، لرز یا سردرد و یا دچار تنگی نفس شدید حتماً به پزشکتان اطلاع دهید.
· مراقبت از خود:
بسیار از افرادی که MVPدارند دارای یک زندگی طبیعی، فعال و بدون مشکل هستند . عمدتاً پزشکان توصیه نمی کنند که شیوه زندگی خود را تغییر دهید و یا محدودیتی در انجام فعالیتهای بدنی و رژیم غذایی خود قائل شوید
رشته مهندسی هوافضا یکی از رشتههای گروه فنی مهندسی است. با توجه به رشد سریع و ناگهانی این دانش در دهههای اخیر هم اکنون این رشته جزو رشتههای راهبردی دانش به شمار میآید. ولی با این وجود این رشته در ایران از سابقه زیادی برخوردار نیست.
همچون دیگر رشتههای مهندسی طول متوسط دوره تحصیلی برای دوره کارشناسی ۴ سال بوده و دروس این مجموعه شامل دروس عمومی، پایه، اصلی، تخصصی، کارگاهی و کارآموزی است و زمینههایی چون آیرودینامیک، سازههای هوایی، مکانیک پرواز و پیشرانهها (جلوبرندهها) دروس تخصصی این رشته را شامل میشوند.
شایان یادآوری است که این رشته در مقطع کارشناسی ارشد (در ایران) دارای گرایشهای مکانیک پرواز، ایرودینامیک، پیشرانش، سازه و مهندسی فضا است و هم اکنون امکان ادامه تحصیل در رشته مهندسی هوافضا در داخل کشور تا مقطع دکترا میسر است. دکتر مجتبی شهرامیار، نخستین دانش آموخته مقطع دکترای مهندسی هوا فضا در ایران شهریور سال ۱۳۸۳ در گرایش سازه از دانشکده مهندسی هوا فضا دانشگاه صنعتی امیرکبیر فارغ التحصیل شد .
رشته مهندسی هوافضا در اصل یکی از گرایشهای مهندسی مکانیک است و در مقطع کارشناسی دارای بیش از ۱۰۰ واحد مشترک با سایر گرایشهای این رشته میباشد .
امام جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب(ع)كه كنيه ايشان ابو عبد اللّه است، امام ششم از ائمه اثنى عشر و معصوم هشتم در نظر شيعه اماميه است .
درباره تاريخ ولادت و وفات و عمر حضرت صادق(ع)شايد اصح و اتقن روايات گفته شيخ مفيد در ارشاد باشد: تولد آن حضرت در مدينه در سال 83 و وفات ايشان در شوال سال 148 هجرى و مدفن ايشان در بقيع در كنار پدر و جد بزرگوار و عم بزرگش امام حسن(ع)مىباشد.مادر آن حضرت ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود.روايات و نصوصى كه دلالت بر امامت آن حضرت دارد بسيار است.
لقب آن حضرت صادق بود زيرا هرگز جز سخن درست نفرمود.رسول الله(ص)درباره او خبر داد كه«كلمه حق و پيك صدق است».منصور عباسى هميشه او را با اين لقب مىناميد.او را فاضل و طاهر و صابر نيز مىخواندند ولى اشهر القاب او كه تاريخ ثبت كرده است همان صادق است.
امام صادق(ع)حدود 12 سال در كنار جدش امام زين العابدين(ع)و 19 سال بعد از رحلت آن حضرت با پدرش امام محمد باقر(ع)به سر برد و بعد از پدر بزرگوارش مدت 34 سال امامت مسلمانان را عهدهدار بود.آن حضرت ده فرزند داشت به ترتيب ذيل: 1)اسماعيل، 2)عبد الله، 3)ام فروه كه مادر ايشان فاطمه دختر حسين بن على بن حسين عليهماالسلام بود، 4)امام موسى كاظم(ع)، 5)اسحاق، 6)محمد، 7)عباس، 8)على، 9)اسماء، 10)فاطمه، كه از مادران مختلف بودند.
اسماعيل بزرگترين اولاد حضرت صادق(ع)بود و حضرت او را بسيار دوست مىداشت تا آنجا كه بعضى گمان مىبردند او پس از پدرش امام شيعيان خواهد بود.اما اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت و مردم جنازه او را از عريض(موضعى در مدينه)تا بقيع حمل كردند.پس از وفات حضرت صادق(ع)جمعى همچنان اسماعيل را امام دانستند و فرقه اسماعيليه از همين جا منشعب شد.
القاب امام صادق (ع) آن حضرت القاب چندى داشت که مشهورترین آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا که وى در بیان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند.
فضایل امام جعفر صادق (ع)
مناقب آن حضرت بسیار است که به اختصار از آنها یاد می کنیم. فضایل امام صادق بیش از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل سنت است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در هیچ قلبی خطور نکرده است.» از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.» و اگر از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید: امام صادق در این آیة شریفة: کل شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،» فرمود: «نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از آن آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات حق تعالی است.
شیخ مفید در ارشاد مىنویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده اند به اندازه اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت کرده اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده اند از دیگران سود نبرده اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مىرسد.
بیشترین حجم روایات، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی است که شیعه به ایشان منسوب شده است: ”شیعه جعفری“. کمتر مسئله دینی (اْعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به دو دلیل است:
یکی اینکه از دیگر ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه محسوب می شود (۱۴۸ – ۸۳ هجری)، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است، شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائدالوصف سرزمین اسلامی و مواجهه اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق، فقه، تفسیر و… صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.
فقه شیعه امامیه :
فقه شيعه اماميه كه به فقه جعفرى مشهور است منسوب به حضرت صادق(ع) است زيرا قسمت عمده احكام فقه اسلامى بر طبق مذهب شيعه اماميه از آن حضرت است و آن اندازه كه از آن حضرت نقل شده است از هيچيك از اهل بيت عليهمالسلام نقل نگرديده است.اصحاب حديث اسامى راويان ثقه را كه از او روايت كردهاند به 4000 شخص بالغ دانستهاند.
در نيمه اول قرن دوم هجرى فقهاى طراز اولى مانند ابو حنيفه و امام مالك بن انس و اوزاعى و محدثان بزرگى مانند سفيان ثورى و شعبة بن الحجاج و سليمان بن مهران اعمش ظهور كردند.در اين دوره است كه فقه اسلامى به معنى امروزى آن تولد يافته و رو به رشد نهاده است و نيز اين دوره عصر شكوفايى حديث و ظهور مسائل و مباحث كلامى مهم در بصره و كوفه بوده است.
حضرت صادق(ع)در اين دوره در محيط مدينه كه محل ظهور تابعين و محدثان و راويان و فقهاى بزرگ بود رشد كرد اما منبع علم او در فقه نه«تابعان»و نه«محدثان»و نه«فقها»ى آن عصر بودند، بلكه او تنها از يك طريق كه اعلا و اوثق و اتقن طرق بود نقل مىكرد و آن همان از طريق پدرش امام محمد باقر(ع)و او از پدرش على بن الحسين(ع)و او از پدرش حسين بن على(ع)و او از پدرش على بن ابى طالب(ع)و او هم از حضرت رسول(ص)بود.
اين طريق عالى در صورتى است كه ما با اهل سنت مماشات كنيم و به زبان و اصطلاح ايشان سخن بگوييم و گر نه بر طبق مبانى اعتقادى شيعه اماميه علوم ائمه اثنى عشر(ع)علم لدنى و از جانب خداست و اين ائمه بزرگوار در مواردى كه روايتى از آباء طاهرين خود نداشته باشند، خود منبع فياض مستقيم احكام الهى هستند و حاجتى به«حدثنا»و نظائر آن ندارند.
همين نكته است كه اهل سنت از آن غفلت دارند و چون مىبينند بعضى از امامان معصوم احاديث را از طريقى كه معروف ايشان است روايت نكردهاند آنها را در عداد«علما»قرار ندادهاند و ندانستهاند كه اين زحمات ايشان در راه نقد رجال حديث و تأليف كتبى درباره راويان حفاظ و ثقات و غيره كه سرانجام هم به نتايج چندان مثبتى نمىرسد براى بدست آوردن احاديثى است كه سلسله روات آن همه ثقه و عادل و حافظ باشند و اين حكم به تصديق همه بزرگان ايشان درباره ائمه شيعه(ع)صادق است و بنابر اين روايتى كه سند آن منحصرا اين امامان باشد اعلا و اوثق روايات است، تا چه رسد به اينكه خود ايشان به جاى«سند»مستند و اصل باشند.
معهذا اهل سنت و جماعت در برترى علمى و روحانى حضرت صادق(ع) متفقند، چنانكه امام ابو حنيفه گفته است: «جعفر بن محمد افقه اهل زمان بود.» امام مالك گفته است: «هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و در خاطر هيچكس خطور نكرده كه در فضل و علم و ورع و عبادت، كسى بر جعفر بن محمد مقدم باشد.» ابن خلكان در وفيات الاعيان آورده است: «مقام فضل جعفر بن محمد مشهورتر از آن است كه حاجت به شرح و بيان باشد.» ابن حجر هيتمى در الصواعق المحرقة نوشته است: «جعفر بن محمد در سراسر جهان اسلام به علم و حكمت مشهور بود و مسلمانان علم را از وى آموخته و نقل كردهاند.»و نيز گفتهاند كه وى هنوز نوجوان بود كه علما و محدثين و مفسرين عصر از محضرش كسب فيض مىكردند.
حضرت صادق(ع)كه در ميان ائمه(ع) از عمر نسبتا طولانى برخوردار بوده است در عصر خود مرجع دينى شيعيان و معتقدان به اهل البيت بوده است.خود آن حضرت در آشفته بازار حديث و مدعيان علم و دين و فقه، ابواب علم را بر روى دوستان و معتقدان خود گشود و فقه اهل بيت را به جهانيان شناساند.ذهبى در سير اعلام النبلاء(ج 257/6)مىگويد: از عمرو بن ابى المقدام روايت شده است كه(مىگويد)هر گاه به جعفر بن محمد(ع)نگاه مىكردى در مىيافتى كه او از نسل پيامبران است.او را ديدم كه در«جمره»ايستاده بود و مىگفت: «از من بپرسيد، از من بپرسيد»و نيز از صالح بن ابى الاسود روايت شده است كه گفت: شنيدم كه جعفر بن محمد مىگفت: پيش از آنكه مرا از دست بدهيد از من بپرسيد، زيرا كسى پس از من به مانند حديث من شما را حديث نخواهد كرد.اين فرمايش حضرت صادق(ع)مؤيد گفته ماست، زيرا حديث او از طريقى بود كه هيچيك از محدثان ديگر آن طريق را نداشتند.
«فقه جعفرى»چون بر مبناى علم مستقيم و مستند به منبع وحى است مخالف قياس است.ولى ابو حنيفه كه معاصر آن حضرت بود چنانكه مشهور است بيشتر احاديث مشهور ميان معاصران خود را قبول نداشت و ناچار بود كه در بسيارى از موارد به جهت فقدان دليل نقلى دست به قياس بزند.
رواياتى كه از حضرت صادق(ع)در مذمت قياس و نهى از به كار بردن آن در احكام شرعى در كتب شيعه آمده است معروف است، زيرا آن حضرت مىفرمودند كه با دسترسى به منبع علم ديگر حاجتى به قياس نيست و چه بسا كه قياس خطا كند و قياس كننده را در خطا و ضلالت افكند.
امام مالك بن انس پيشواى مذهب فقهى مالكى چون اهل مدينه بود و در آن شهر بزرگ شده بود عمل اهل مدينه را منبع مهم و عمده فقه اسلامى مىشمرد زيرا به گفته او مردم اين شهر احكام فقهى را از پدران و اجداد خود كه افتخار هم عصرى با حضرت رسول(ص)و اصحاب را داشتهاند فرا گرفتهاند و بنابر اين عمل ايشان مىتواند معيار و مأخذ خوبى براى اطلاع از افعال و اقوال رسول الله(ص)و اصحاب او باشد. اين معيار بيشتر از همه در خاندان آن حضرت و اهل بيت (ع)موجود بود. امام على(ع)نزديكترين شخص به حضرت رسول(ص)بوده، افعال و اقوال رسول الله (ص) بيش از همه در افعال و اقوال امام على(ع)منعكس بود. همينطور افعال و اقوال على(ع)در فرزندانش حسن و حسين و احفاد و اسباطش على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد عليهمالسلام بهتر و بيشتر از هر كس ديگر تجلى مىكرد.پس فقه جعفرى از اين جهت بر فقه مالكى ارجحيت آشكارى دارد.
فقه شافعى كه دنباله فقه مالكى و صورت كاملتر و گستردهتر آن است نيز از جهت مبانى و موازين نمىتواند با فقه اهل البيت همتراز باشد و فقه احمد بن حنبل هم كه تكيه عمده بر احاديث و روايات دارد به همين حال است.
دوران امامت امام صادق (ع)
دوران امامت حضرت صادق(ع)يكى از ادوار پر آشوب تاريخ اسلام است.اين دوره كه از سال 114 هجرى تا سال 148(سال وفات آن حضرت)طول كشيده است شاهد ظهور و قتل زيد بن على بن الحسين(122 ه.ق.)انتقال خلافت از بنى اميه به بنى عباس(132 ه.ق.)كشته شدن ابو مسلم خراسانى(137 ه.ق.)كشته شدن عبد اللّه بن حسن بن حسن در زندان منصور و كشته شدن فرزندان او محمد بن عبد الله ملقب به نفس زكيه و ابراهيم بن عبد الله معروف به قتيل باخمرى(145 ه.ق.)و بناى شهر بغداد(سال 145 و 146 ه.ق.)است.
آن حضرت در اين حوادث مهم سياسى مورد توجه و نظر عده زيادى از مسلمانان بود و حتى بسيارى از مردم او را براى خلافت مناسبتر و شايستهتر از سفاح و منصور مىدانستند، اما او بينش سياسى و دورنگرى عميقى از خود نشان داد و چون مىدانست كه جريان حوادث در مسيرى ديگر و بر خلاف مقاصد واقعى اسلام و اهل سنت است خود را از فتنهها و آشوبهاى زمانه دور نگاه داشت و با اين وسيله مشعل فروزان امامت و علم را كه بسيار مورد نياز اهل آن عصر بود از خاموشى در امان داشت.
در اواخر خلافت بنى اميه، داعيان بنى عباس در خراسان به شدت بر ضد بنى اميه تبليغ مىكردند و سران سپاه را مخصوصا در خراسان به بيعت بنى عباس فرا مىخواندند و اين امر در زير پوشش دعوت به«رضى من آل محمد»صورت مىگرفت يعنى دعوت به كسى كه مورد رضايت مردم باشد و از«آل محمد»باشد.بعضى از علويان فريفته ظاهر«رضى من آل محمد»شده بودند و مىپنداشتند در صورت سقوط بنى اميه مردم به ايشان روى خواهند آورد.سر دسته اين علويان عبد الله بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب(ع)و دو پسرش محمد بن عبد الله و ابراهيم بن عبد الله بودند.چون اخبارى درباره ظهور«مهدى»از آل محمد شايع بود و همچنين شايع بود كه نام او و نام پدرش با نام حضرت رسول(ص)و پدر ايشان يكى است، آرزوى علويان حسنى در اينكه«محمد بن عبد الله»همان مهدى موعود باشد و خلافت را قبضه كند خيلى زياد بود.
اما جريان حوادث به نوعى ديگر بود و داعيان به سقوط خلافت بنى اميه مردم را در نهان به بنى عباس دعوت مىكردند و احفاد عبد الله بن عباس خود را براى تصدى مقام خلافت آماده مىكردند و بزرگان آنها در زمان حضرت صادق(ع)ابراهيم امام پسر محمد بن على بن عبد الله بن عباس و برادرانش ابو العباس سفاح و ابو جعفر منصور بودند.
بنا به خبرى كه در مقاتل الطالبيين آمده است روزى در سالهاى آخر خلافت بنى اميه عدهاى از بزرگان بنى هاشم از بنى عباس و علويان در«ابواء»(موضعى ميان مكه و مدينه)جمع شده بودند كه از آن جمله ابراهيم بن محمد بن على بن عبد الله بن عباس و برادرانش ابو جعفر منصور و ابو العباس سفاح از بنى عباس و عبد الله بن حسن و پسرانش محمد بن عبد الله و ابراهيم بن عبد الله از علويان بودند.در آن مجلس يكى از افراد به نام صالح بن على پيشنهاد كرد كه همگى به يك تن بيعت كنند و او را خليفه آينده بدانند.عبد الله بن حسن فورا گفت كه مىدانيد كه اين پسر من همان«مهدى»است و بياييد تا با او بيعت كنيم.ابو جعفر منصور گفت چنين است و همه با محمد بن عبد اللّه بيعت كردند.پس از آن به دنبال امام صادق(ع)فرستادند و چون حضرت به آن مجلس آمد و از حقيقت امر آگاه شد فرمود چنين مكنيد كه زمان اين كار(يعنى ظهور مهدى)نرسيده است و روى به عبد الله بن حسن كرده فرمود: اگر مىپندارى كه اين پسر تو همان مهدى است چنين نيست و هنوز وقت آن فرا نرسيده است و اگر مىخواهيد در راه خدا قيام كنيد ما به جاى تو با پسر تو بيعت نمىكنيم و پس از مشاجره لفظى كوتاه با عبد الله بن حسن فرمود: اين خلافت از آن تو و فرزندان تو نخواهد بود بلكه از آن اينها خواهد بود و دست به پشت ابو العباس سفاح زد. پس از آن به راه افتاد و در حالى كه به دست عبد الله بن عبد العزيز زهرى تكيه داده بود خطاب به او فرمود: آيا صاحب«رداى زرد»را ديدى؟گفت: آرى، فرمود خلافت از آن او خواهد بود(مقصود ابو جعفر منصور است).
در اين مجلس كه در سالهاى آخر خلافت بنى اميه بوده است و سران بنى عباس در آن حضور داشتهاند مطلب بر سران مذكور پوشيده نبوده است و ايشان كه در همان وقت داعيان و مبلغانشان همه جا پراكنده بودند از حقيقت قضايا آگاهى داشتند اما چون زير پوشش دعوت به«رضى من آل محمد»عمل مىكردند مىخواستند از مقاصد علويان حسنى كه مردم ساده انديشى بودند آگاه شوند و در وقت مناسب ضربه خود را فرود آورند و مخصوصا ابوجعفر منصور كه مردى بسيار سائس و حيلهگر بود تظاهر به بيعت با محمد بن عبد الله بن حسن كرد تا كاملا به نيت او پى ببرد.
اما حضرت صادق(ع)از پشت پرده خبر داشت و به همين جهت در دامى كه منصور براى او گسترده بود نيفتاد.بنا بر روايت مفصلى كه در كافى آمده است عبد الله بن حسن هنگام خلافت منصور از حضرت صادق(ع)دعوت كرد كه در قيام بر ضد منصور به او و پسرانش بپيوندد و آن حضرت به شدت از اين امر ابا كرد و او را نيز از اين كار نهى فرمود و فرمود كه اين پسر تو(يعنى محمد)بر جايى جز ديوارهاى مدينه مالك نخواهد بود و اگر بكوشد حكمش به طائف نخواهد رسيد.
بنا به اين روايت محمد بن عبد الله پس از آنكه خروج كرد از حضرت صادق(ع)خواست تا با او بيعت كند و حضرت امتناع كرد و او دستور داد تا آن حضرت را به زندان انداختند.اما رواياتى ديگر هم هست كه حضرت از گرفتارى عبد الله بن حسن و احفاد امام حسن(ع)سخت ملول و دلتنگ بود و نامهاى از آن حضرت به عبد اللّه بن حسن نقل شده است كه آن حضرت در هنگام گرفتارى و بردن ايشان از مدينه به كوفه نوشته است و عنوان نامه«إلى الخلف الصالح و الذرية الطيبة من ولد أخيه و ابن عمه»است.در اين نامه آن حضرت عبد الله بن حسن و ديگر بنى اعمام خود را از گرفتاريها و مصائبى كه برايشان پيش آمده بود تسليت داده است و از لحاظ مضمون و محتوا بسيار عالى است.(بحار الانوار، 299/47 به بعد)
روايات ديگرى هم هست كه به قول مجلسى دلالت دارد بر اينكه اولاد حسن در آن هنگام به حق امام صادق(ع)عارف بودهاند.
در اينجا بايد گفت كه اگر چه آن حضرت از بيعت با محمد بن عبد الله ابا كرد اما از قتل اولاد امام حسن(ع)به دست منصور هم ابدا راضى نبود و بلكه ملول و محزون بود و اگر ايشان را از قيام بر ضد منصور نهى مىفرمود نه به جهت طرفدارى از منصور بود كه اين معنى به دلايل قاطع به هيچ وجه درست نيست بلكه به جهت آن بود كه مىدانست در اين مبارزه نابرابر اولاد امام حسن(ع)شكست خواهند خورد و كشته خواهند شد و هرگز نمىخواست كه چنين حوادثى اتفاق افتد و بر حسب وظيفه شرعى، ايشان را از وقوع در مهلكه باز مىداشت، اما نفس قيام بر ضد منصور و خلفاى بنى عباس و عمال ايشان در نزد امام امرى درست بود زيرا قيام بر ضد ظلم و سياهكارى بود.
منصور پس از غلبه بر محمد بن عبد الله و ابراهيم بن عبد الله، امام صادق(ع)را از مدينه به عراق فرا خواند.روايات متعددى در باب رفتن حضرت صادق به نزد منصور در دست است و مجلسى آنها را در بحار الانوار در شرح احوال امام صادق(ع)در باب«ما جرى بينه عليهالسلام و بين المنصور و ولاته و سائر الخلفاء و الناصبين...»آورده است.
از مجموع اين روايات چنين بر مىآيد كه ظاهرا منصور نخست قصد ايذا و اهانت و حتى قصد قتل آن حضرت را داشته است ولى پس از ديدن آن حضرت، در نتيجه ظهور كرامات و آيات الهى از قتل آن حضرت چشم پوشيده و او را با احترام برگردانده است.
اگر ما بعضى از خوارق عاداتى را كه در اين ملاقات به آن حضرت نسبت داده شده است كنار بگذاريم و بخواهيم بر طبق موازين عام تاريخى نه دينى و مذهبى و اعتقادى اظهار نظر كنيم، بايد بگوييم كه منصور پس از آنكه خيالش از جانب اولاد امام حسن(ع)آسوده شد و براى او مخالفى نماند از نفوذ معنوى و روحانى حضرت صادق(ع)كه تنها فرد شاخص و مبرز علويان و مطمح نظر علما و بزرگان عصر بود در انديشه فرو رفت زيرا چه پيش از كشته شدن حسنيان و چه پس از قتل ايشان هيچ شخصيتى در جهان اسلام از لحاظ معنويت و شرافت حسب و نسب بالاتر از امام صادق(ع)نبود و چون امام نه خروج كرده بود و نه كسى را بر ضد عباسيان تحريك و اغوا كرده بود بهانهاى براى جلب و حبس و ايذاى او در دست نبود.
به هر حال منصور كه از انديشه نفوذ شخصيت امام خواب راحت نداشت او را از مدينه فرا خواند و قصدش كشتن او بود.اما همينكه او را مىبيند و جمال و هيبت و وقار او را مشاهده مىكند و پاسخهاى متين و محكم او را به سؤالات خود مىشنود خود تحت تأثير شخصيت او قرار مىگيرد و نه تنها از قتل و آزار او صرف نظر مىكند، بلكه او را با احترام بىمانندى روانه منزل مىسازد.
جلالت قدر و عظمت شأن حضرت صادق(ع)و پدر بزرگوارش امام باقر(ع)به اندازهاى بود كه جمعى از شيعيان و پيروان ناآگاه در حق ايشان غلو كردند و مقام ايشان را تا به مرتبه الوهيت بالا بردند.از جمله اين اشخاص ابو الخطاب محمد بن ابى زينب مقلاص بن الخطاب الاجدع اسدى است كه بارها به جهت عقايد افراطى و غلوآميز در حق آن حضرت، از سوى ايشان مورد لعن و نفرين قرار گرفته است و اخبار او در رجال كشى(308-290)آمده است.
در يكى از اين روايات حضرت صادق(ع)به صراحت عقيده ابو الخطاب را درباره اينكه آن حضرت علم غيب دارد نفى فرموده است و فرموده است: «و اللّه الذي لا إله إلا هو ما أعلم الغيب و لا آجرني الله في أمواتي و لا بارك في أحيائي إن كنت قلت له...»يعنى: سوگند به خدايى كه آفرينندهاى جز او نيست كه من غيب نمىدانم و خداوند از مردگان من پاداش نيك به من ندهاد و از خويشان من مرا خير و بركت نبخشاياد اگر من چنين چيزى به او گفته باشم...»آنگاه فرمود كه من با عبد الله بن حسن زمين محصورى را كه من و او در آن شريك بوديم قسمت كرديم و در اين قسمت زمينهاى هموار و آبگير به او رسيد و زمينهاى درشت و ناهموار به من رسيد و اگر من علم غيب مىدانستم چنان مىكردم كه كار بر عكس مىشد و زمينهاى هموار و آبگير به من مىرسيد.
در روايت ديگر ابو بصير به حضرت صادق عرض مىكند كه آنها(يعنى خطابيه)مىگويند شما شمار قطرههاى باران و عدد ستارگان و برگهاى درختان و شمار خاكها و وزن درياها را مىدانيد، حضرت سر به سوى آسمان بلند كرد و فرمود: «سبحان الله، سبحان الله نه، به خدا كه اينهمه را جز خدا كسى نمىداند.»
اصحاب مشهور
از اصحاب مشهور حضرت صادق(ع)مفضل بن عمر جعفى كوفى است كه از خواص آن حضرت بوده است و رواياتى در مدح او از حضرت صادق و حضرت كاظم(ع)روايت شده است. خبر مشهور به«توحيد مفضل بن عمر» كه مشتمل بر دلايل اثبات صانع و توحيد خداوند است از راه او از حضرت صادق(ع)روايت شده است و اين خبر به تمامى در كتاب التوحيد از بحار الانوار مجلسى(ج 3)مندرج است و همينطور است خبر معروف به خبر«اهليلجه»كه مفضل از حضرت صادق(ع)نقل كرده است.
معروف است كه ابو عبد الله جابر بن حيان صوفى كوفى كه در فن كيميا كتابهاى متعددى از او باقى مانده است از شاگردان امام صادق(ع)بوده است، ولى در ميان اصحاب حضرت صادق(ع)در كتب شيعه نامى از جابر بن حيان نيست.ابن نديم در الفهرست(355-354)مىگويد شيعه او را از بزرگان خود و يكى از«ابواب»مىشمارند و مىپندارند كه او يار امام جعفر صادق(ع)بوده است.به هر حال به طور قطع نمىتوان سخنى در اين باب گفت.
در باره كمالات معنوى و سجاياى اخلاقى امام صادق(ع) در همه كتب رجال و سيره سخنها رفته است.حافظ ابو نعيم اصفهانى در حلية الاولياء(115/3)مىگويد: «امام ناطق و پيشتاز مراحل كمال ابو عبد الله جعفر بن محمد صادق روى به عبادت و خضوع آورده و عزلت و خشوع را بر رياست و اجتماعات ترجيح داده بود»و نيز گويد«بعد از نماز عشا و گذشتن پاسى از شب انبانى از نان و گوشت و مقدارى پول بر دوش مىگرفت و به طور ناشناس به در خانه فقراى مدينه مىرفت و آن نان و غذا را بين آنها قسمت مىكرد.آنها زمانى ولى نعمت خود را شناختند كه آن حضرت وفات يافت.»
ابن شهر آشوب ساروى در مناقب از انس بن مالك روايت كرده است كه آن حضرت پيوسته در يكى از اين سه حال بود يا صائم بود يا نماز مىگزارد و يا ذكر خداى مىكرد. محضرش پربار، حديثش بسيار و معاشرتش شيرين و دلنشين بود.
عبد الله بن جعفر پس از اسماعيل بزرگترين فرزند حضرت صادق(ع)بود، اما در او صفاتى كه او را شايسته امامت كند وجود نداشت اما باز كسانى پيدا شدند كه او را امام دانستند و اين عده به«فطحيه»معروف هستند.محمد بن جعفر فرزند ديگر امام در زمان مأمون قيام كرد و او را گرفتند و به خراسان بردند او در آنجا با حرمت و اعتبار مىزيست تا وفات يافت. پس از وفات حضرت صادق(ع)امامت به اجماع شيعه اماميه، به دلايل و نصوصى كه در كتب مفصل مذكور است به امام موسى الكاظم(ع) رسيد.
مكتب و راويان امام صادق(ع)
عصر امام صادق(ع)از متحولترين اعصار در تاريخ فقه و حديث و كلام و تصوف اسلامى است.نهضت علمى جمع و تدوين حديث به تشويق عمر بن عبد العزيز از اوايل قرن دوم آغاز شده بود.ذهبى در حوادث سال 143 ه.ق. مىگويد در اين سال بود كه در مكه و مدينه علما شروع به تدوين حديث كردند و ابن جريج(يا جريح)(م ح 149 ه.ق.)و محمد بن اسحاق(م 151 ه.ق.)و مالك بن انس(م 179 ه.ق.)و بسيارى ديگر از كبار محدثان اقدام به جمع و ثبت حديث مىكردند، و چنانكه خواهيم ديد بسيارى از بزرگان و محدثين اهل سنت يا مستقيما شاگرد حضرت صادق(ع)بودهاند، يا از آن حضرت روايت كردهاند.در عالم تشيع نيز به ارشاد امام باقر(ع)(104-57 ه.ق.)شاگردان ايشان كتابت حديث را آغاز كرده بودند.علم فقه نيز در كمال شكوفايى بود و در همان زمان كه امام صادق(ع)با پرداختن به بسيارى از ابواب فقه و بيان احاديث و احكام فقهى مذهب فقه جعفرى را كه به نام خود ايشان نامبردار است تحكيم مىكرد، مذاهب بزرگ فقهى ديگرى نيز در عالم تسنن در شرف شكل گيرى بود.
ابو حنيفه نعمان بن ثابت(م 150 ه.ق.)مؤسس مذهب فقهى حنفى از كبار شاگردان امام صادق(ع)بود و اين سخنان او مشهور است كه«عالمتر از جعفر بن محمد نديدهام»و«اگر دو سال در زندگى من نبود از دست رفته بودم»و منظورش از آن دو سال، ايامى است كه مجالستهاى مكررى در مدينه و كوفه با امام صادق(ع)داشته است.
مالك بن انس(م 179 ه.ق.)بنيانگذار مذهب فقهى مالكى و صاحب كتاب موطأ كه از قديمترين مجاميع حديث و منابع فقهى در عالم اسلام است، با امام(ع)پيوند نزديك و به ايشان ارادت بسيار داشت.اين گفته او در حق حضرت مشهور است: «ما رأت عين أفضل من جعفر بن محمد»(هيچكس انسانى فاضلتر از جعفر بن محمد نديده است)و گاه با اين عبارت احترام آميز: «حدثني الثقة بعينه جعفر بن محمد»از ايشان حديث روايت مىكند.دو تن ديگر از مؤسسان مذاهب بزرگ فقه اسلامى، يعنى محمد بن ادريس شافعى و احمد بن حنبل، با آنكه صحبت و محضر امام صادق(ع)را درك نكرده بودند، براى ايشان احترام شايان قائل بوده و از ايشان نقل روايت كردهاند.
از نظر علم كلام نيز اين عصر، دوره تكوين بسيارى مكاتب و مذاهب كلامى است.از جمله تكوين مكتب معتزله با الهام از انديشههاى حسن بصرى(110-21 ه.ق.)و كوشش واصل بن عطا(180-80 ه.ق.)و ابو هذيل علاف(متوفى در اوايل قرن سوم)كه با بعضى از اصحاب امام صادق(ع) مباحثه داشته است و فرقه جهميه جبرگرا به كوشش جهم بن صفوان(م 128 ه.ق.)در همين عصر است.
مانويت
كه در اين عصر غالبا«زندقه»ناميده مىشود - رواج بسيار داشت.امام صادق(ع)مناظرههاى سنجيده و مستدلى با ارباب ملل و نحل و فرق و مذاهب مخصوصا با دهريان و زنديقان و آزاد انديشان زمانه داشتند.مباحثهها و مناظرههاى حضرت با عبد الكريم بن ابى العوجاء معروف و متن كامل يا ملخص بعضى از آنها در اصول كافى نقل شده است.
هشام بن حكم كه اهل كلام و فلسفه بود و به انواع مكاتب كلامى عصر گرايش يافته و از آنها سرخورده بود، با راه يافتن به حضور امام(ع)و طرح چندين سؤال، شيفته مشرب عقلى و استدلالى ايشان شد.
از بزرگان صوفيه قرن دوم ابراهيم بن ادهم، مالك بن دينار، سفيان ثورى و فضيل عياض به حضرت صادق(ع)و آرا و انديشههاى ايشان گرايش داشتهاند.
شيخ مفيد در ارشاد، طبرسى در اعلام الورى و ابن شهر آشوب در مناقب تصريح كردهاند كه شاگردان و روايت كنندگان از امام صادق(ع)چهار هزار نفر بودهاند.مىگويند فقط در كوفه نهصد شيخ بودهاند كه همه مىگفتند: «حدثنى جعفر بن محمد»(الامام الصادق، اسد حيدر، 398/2).اشهر اصحاب و شاگردان خاص امام صادق(ع)عبارتند از:
1)ابان بن تغلب(ابو عبد اللّه عثمان بن احمد بجلى كوفى)كه از راويان و ياران امام محمد باقر و امام جعفر صادق و امام موسى كاظم عليهمالسلام است و ابن نديم آثار او را نام برده است.
2)مؤمن الطاق كه متكلم برجستهاى بوده است، صاحب كتاب الامامة، كتاب المعرفة، الرد على المعتزلة، كتاب فى امر طلحة و الزبير.
3)مفضل بن عمر جعفى كوفى كه عمده شهرت و اعتبارش به خاطر كتاب توحيد اوست.
4)هشام بن حكم(ابو محمد شيبانى كوفى، م 185 ه.ق.)كه از اصحاب امام موسى كاظم(ع)نيز بوده است، صاحب كتاب الامام، كتاب حدوث الاشياء، كتاب الرد على الزنادقة، و چندين اثر ديگر.ابن نديم بيست و پنج اثر از آثار او بر شمرده است.
5)جابر بن حيان كه محققان تاريخ علوم اسلامى و مستشرقان درباره شخصيت او و ارزيابى و نقادى رسائل منسوب به او مخصوصا رسائلى كه در زمينه شيمى است تحقيقات بسيار كردهاند.پاول كراوس مجموعه رسائل باقى مانده از او را به طبع رسانده است.بعضى اشارات و عبارات در بعضى رسالات او هست كه پيوند او را با امام صادق(ع)نشان مىدهد.اقوال متعارض و افراطى درباره جابر بسيار است.بعضى او را شخصيتى موهوم و غير تاريخى مىدانند، و بعضى او را دانشمندى مسلمان و شيعه، يا متمايل به تشيع، و از شاگردان برجسته امام صادق(ع)مىشمارند.
شش تن از ياران امام صادق(ع)هستند كه به اصحاب سته معروفند و همه حديث شناسان و رجال شناسان شيعه آنها را توثيق كرده و به جلالت قدرشان اذعان دارند كه عبارتند از: 1)جميل بن دراج، 2)عبد اللّه بن مسكان، 3)عبد اللّه بن بكير، 4)حماد بن عيسى، 5)حماد بن عثمان، 6)ابان بن عثمان بجلى.
اين نيز گفتنى است كه در منابع حديث و متون روايى شيعه از امام صادق(ع)غالبا فقط به كنيه«ابو عبد اللّه»ياد مىكنند.
آثار امام صادق(ع)
غالب آثار امام(ع)به عادت معهود عصر، كتاب مستقيم خود ايشان نيست و غالبا املاى امام(ع)يا باز نوشت بعدى مجالس ايشان است.بعضى از آثار نيز منسوب است و قطعى الصدور نيست.
1)از آثار مكتوب امام صادق(ع)رساله به عبد اللّه نجاشى(غير از نجاشى رجالى)است.نجاشى صاحب رجال بر آن است كه تنها تصنيفى كه امام به دست خود نوشتهاند همين اثر است.
2)رسالهاى كه شيخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روايت كرده است و شامل مباحثى در فقه و كلام است .
3)كتاب معروف به توحيد مفضل، در مباحث خداشناسى و رد دهريه كه املاى امام(ع)و كتابت مفضل بن عمر جعفى است و پيشتر به آن اشاره كرديم.
4)كتاب الاهليلجة به روايت مفضل بن عمر كه همانند توحيد مفضل در خداشناسى و اثبات صانع است و تماما در بحار الانوار مندرج است.
5)مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة كه منسوب به امام صادق(ع) است و بعضى از محققان شيعه از جمله مجلسى، و صاحب وسائل و صاحب رياض العلماء صدور آن را از ناحيه حضرت رد كردهاند.
6)رسالهاى از امام(ع)خطاب به اصحاب كه كلينى در اول روضه كافى به سندش از اسماعيل بن جابر از امام صادق(ع) نقل كرده است.
7)رسالهاى در باب غنايم و وجوب خمس كه در تحف العقول مندرج است.
8)بعضى رسائل كه جابر بن حيان كوفى از امام(ع)نقل كرده است.
9)كلمات قصار كه بعدها به آن نثر الدرر نام دادهاند و كلا در تحف العقول مندرج است.
10)چندين فقره از وصاياى حضرت خطاب به فرزندش امام موسى كاظم(ع)، سفيان ثورى، عبد اللّه بن جندب، ابى جعفر نعمان احول و عنوان بصرى، كه در حلية الاولياء و تحف العقول ثبت گرديده است.
نگاهی به نحوه شهادت امام صادق علیه السلام
امام در سالهاي آخر عمر خود شديداً لاغر وضعيف شده بود و به تعبيريکي از افرادي که امام را درآن روزگار ديده بود ازاوچيزي نمانده بود جز سرش، کنايه ازاينکه بدن کاملاً فرسوده ونحيف شده بود. سراسرزندگيش به دشواري وسختي ورنج آفريني گذشته بود. ودرسالهاي آخر عمربر ميزان محدوديت واحضار وتهديد او اضافه مي شد که اين خود بر خستگي ورنجش مي افزود.
روزي منصور به وزير دربارش « ربيع » گفت همين اکنون جعفربن محمد (امام صادق( عليه السلام)) رادراينجا حاضر کن .
ربيع فرمان منصور را اجرا کرد حضرت صادق( عليه السلام) را احضار نمود، منصور باکمال خشم و تندي به آنحضرت رو کرد وگفت:
« خدامرا بکشد اگر تو رانکشم آيا درمورد سلطنت من اشکال تراشي مي کني ؟»
امام: آنکس که چنين خبري به تو داده دروغگو است ...
ربيع ميگويد: امام صادق( عليه السلام) راديدم هنگام ورود لبهايش حرکت مي کند، وقتي که کنارمنصور نشست، لبهايش حرکت مي کرد ولحظه به لحظه ازخشم منصور کمتر مي شد .
وقتي که امام صادق( عليه السلام) ازنزد منصور رفت، پشت سرامام رفتم وبه اوعرض کردم:
وقتي که شما وارد برمنصور شديد منصور نسبت به شما بسيار خشمگين بود ولي وقتي که نزد او آمدي ولبهاي تو حرکت کرد خشم او کم شد شما لبهايتان را به چه چيز حرکت مي دادي ؟
امام صادق( عليه السلام) فرمود : لبهايم رابه دعاي جدم امام حسين ( عليه السلام) حرکت مي دادم وآن دعا اين است :
يا عُدَّتي عِندَ شِدَّتي وَيا غَوثِي عِندَ کُربَتي اَحرِسنِي بِعَينِکَ الَّتي لا تَنامُ وَاکَنِفنِي بِِرُکنِکَ الذَّي لايُرام
« اي نيرو بخش من هنگام دشواريهايم واي پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن ومرا درسايه رکن استوار وخلل ناپذيرت قراربده »
آتش کشيدن خانه امام صادق(عليه السلام)
مفضّل بن عمر مي گويد: منصور دوانيقي براي فرماندار مکه ومدينه حسن بن زيد پيام داد: خانه جعفر بن محمد ( امام صادق (ع) را بسوزان، اواين دستوررا اجرا کرد وخانه امام صادق( عليه السلام) را سوزانيد که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق ( عليه السلام) آمد ومیان آتش گام برمي داشت ومي فرمود : اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّري اَنا بنُ اِبراهِيمَ خَليلِ اللهِ
« منم فرزند اسماعيل که فرزندانش مانند رگ وريشه دراطراف زمين پراکنده اند منم فرزند ابراهيم خليل خدا( که آتش نمرود براو سرد وسلامت شد )»
برنامه قتل امام صادق (عليه السلام)
سرانجام منصور نتوانست پيشرفت امام را ببيند و عظمت او را تحمل نمايد. طرح قتل او را از طريق مسموم کردن تهيه نمود.
اين نکته راناگفته نگذاريم که بني عباس درس مسموم کردن امامان رااز پيشوايان راستين خود، يعني بني اميه آموختند. معاويه بارها گفته بود خداوند ازعسل لشکرياني دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود ميداد.
منصور توسط والي خود درمدينه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند وبعد حيله گرانه به گريه وزاري وعزاداري او پرداخت. اينکه درامر شهادت امام، منصور دست داشته جاي شکي براي ما نيست، زيرا که خود بارها گفته بود که او چون استخواني درگلويم گير کرده است.
شايد منصور جداً وقلباً دوست نداشت امام رابکشد ولي چه مي توان کرد که مقام است وسلطنت، پست است وموقعيت. مگر هرکسي ميتواند ازآن بگذرد؟ امرشهادت او را توسط منصور، برخي چون ابوزهره انکار کرد ه اند، بدليل ابراز تأسف منصور ازمرگ او وهم گفته اند که اين امر خلاف تحکيم پايه هاي حکومت او بود. ديگران هم همين افکار راداشته اند ويا برخي ديگر ازآن به ترديد ياد کرده اند. ولي باتوجه به سابقه برخورد واحضار وتهديد منصور، وبا توجه به اعمال زمامداران پس از او معلوم مي شود بني عباس چون بني اميه درخط امام کشي بودند وآنها شش تن ازامامان ما را مسموم کرده اند. آري او پس از قتل امام ابراز تأسف هم کرد وآن مصلحتي بود.
منابع
اعيان الشيعة، سيد محسن امين، ج 1
قاموس الرجال فى تحقيق رواة الشيعة، محمد تقى تسترى، قم، 1391 ه.ق.
تاريخ طبرى، 2509/3
وفيات الاعيان، 291/1
حلية الاولياء، 192/3
الامام الصادق و المذاهب الاربعة، اسد حيدر، نجف، 1383 ه.ق.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن