تحقیق و پروژه رایگان - 1323

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق خانواده از دیدگاه پیامبر

بازديد: 121

مقدمه                                              

تعلیم و تربیت اسلامی در بین مسلمان به دست فراموشی سپرده شده و دستورهای تربیتی این دین آسمانی در لابلای کتب مدفون و متروک مانده و غبار فراموشی و غفلت برآنها فرو نشسته است. از طرف دیگر ، غربیان با سعی و تلاش خود به اصول و نکات تربیتی و روانی دقیق برخورد می‌کنند، و بر ملل دنیا عرضه می‌دارند و چون مطابق منطق و برهان است مردم آنها را می‌پذیرند و خود را رهین خدمات علمی ایشان می‌دانند پس از آنکه چیست‌ و حسن شهرت ایشان در سراسر جهان گسترش می‌یابد ما از خواب بیدار می‌شویم و می‌گوییم این اصول و نکات در اسلام هم وجود دارد مثلا وقتی که غریبان درباره شعور باطن یا ضمیر مخفی مطالبی را بیان می‌دارند و آن را مدلل می‌سازند می‌گوییم این مطلب از آیات و روایات استفاده می‌شود یا هنگامی که درباره شخصیت و چگونگی تشکیل آن با استدلال به بحث می‌پردازند می‌گوییم که اینها دربیانات ائمه اطهار (ع) آمده است و .... از خود بپرسیم که چرا این طور نباشد که ما خودمان مستقلا در آیات و روایات به غور و بررسی بپردازیم و پیش از آنکه که دنباله رو دیگران باشیم با فکر و رای خود و با الهام از منابع اسلامی مطالبی را بر دنیا عرضه بداریم و نکات علمی و تربیتی اسلام را در دسترس پژوهندگان قرار دهیم و عظمت اسلام را به دیگران نشان دهیم .

جاذبه تربیتی اسلام به قدری قوی است که پیامبر اسلام(ص)  توانست مردم شبه جزیره عربستان را در مدتی اندک به بالاترین درجه کمال و فضیلت سوق داده و جمعیتی را که هیچگونه برجستگی و نقطه مثبتی نداشته و از خصایص انسانی برخوردار نبودند به اوج سعادت و برازندگی برساند در زمان بعثت پیامبر اکرم (ص)‌ به فرمودة امیرمومنان علی (ع) ساکنان حجاز پیرو بدترین کیش – که شرک و بت پرستی است بودند و در بدترین جایی که قحطی و فلاکت آنجا را فراگرفته بود، در سرزمینهای سنگلاخ و در میان مارهای زهر‌اگینی که از صداها نمی‌رمیدند ، اقامت داشتند آب لجن سیاه می‌آشامیدند و غذاهای خشن مانند نانی که از آرد هستة خرما درست می شد می‌خوردند صله‌ی رحم نمی‌کردند، خون یکدیگر را می‌ریختند ....

به برکت تربیت اسلام و قرآن و استقامت پیامبر (ص) کار همین مردم به جایی رسید که در بین مردم دنیا نمونه شدند و بزرگترین قدرتهای ستمگر را در هم شکستند و آن قدر برتری فکری پیدا کردند که زمامداران جور و طاغوتان زمان را به عدل و دادگری و وسعت نظر فرا می‌خواندند و آنان را از غرور و تجمل پرستی بر حذر می‌داشتند در سال چهاردهم هجری وقتی که مسلمین برای جهاد و برافراشتن پرچم تقوا و فضیلت با جمعی از بزرگان ایران که یزدگرد جزو آنان بود روبرو شدند نعمان بن مقرن به نمایندگی از طرف جمعیتی که همراه او بودند آغاز سخن کرد و بر ایرانیان چنین گفت : همانا خداوند به ما رحم کرد و پیامبری برای ما فرستاد که ما را به خوبی دستور می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و به ما وعده کرده است که اگر دعوتش را اجابت کنیم از خیر دنیا و آخرت بهره‌مند می‌شویم.... راستی مردمی که پیش از اسلام در عبودیت ابرقدرتهای زمان بودند و نمی‌توانستند حق خود را از ستمگران بگیرند چه شد که پس از طلوع فجر اسلام این گونه رشد فکری پیدا کردند و توانستند در برابر پادشاهی همچون یزدگرد بدین سان اظهار وجود کنند وعقیدة خود را بیان دارند؟ این مزایا حاصل نشد مگر بر اثر تعلیم و تربیت قرآن که دلهای مردم را زنده کرد و مردمی را که با نیکوییها و برتریها فرسنگها فاصله داشتند به اوج عظمت و سروری رسانید. اما چه شده که امروزه جوامع اسلامی عظمت دیرین خود را از دست داده‌اند. ؟ پاسخ این است که تعلیم و تربیت اسلامی از بین مسلمین رخت بربسته و عمل به آن متروک شده است ، اینک برآنیم که به اندازة فرصت و استطاعت و فهم خویش دربارة‌این موضوع بسیار مهم که ترقی و تعالی مسلمین به آن بستگی دارد بحث و گفتگو کنیم تا وسیله‌ای باشد که محققان و پژوهندگان در این زمینه به طور کافی مطالبی را ارائه دهند، باشد پویندگان راه حق را سودمند افتد [1]


چکیده

فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی هر موجود و به ظهور و فعلیت رسانیدن امکانات بالقوه موجود در درون او را تربیت نامند. هسته سیبی را در نظر بگیرید این هسته استعداد تبدیل شدن به سیب را در درون خود دارد و در صورت فراهم بودن شرایط این استعداد درونی به فعلیت می‌رسد و دانه مزبور به درخت سیب و سپس به میوه‌های سیب تبدیل خواهد شد دانه مذکور اگرچه بالفعل دانه‌ای بیش نیست. اما چون امکان تبدیل شدن به سیب را داراست بالقوه سیب است تربیت این دانه فراهم آوردن شرایط لازم جهت پرورانیدن همین استعداد درونی و به فعلیت درآوردن خصوصیات بالقوه آن است در مورد انسان نیز فراهم آوردن برای شکوفایی همه استعدادهای درونی در جهت رسیدن به هدف مطلوب «با برنامه‌های حساب شده» تربیت نامیده می‌شود.


موضوع تعلیم و تربیت

چنان که می‌دانیم هر علمی موضوعی دارد که تمام مطالب آن علم بر محور موضوع دور می‌زند، مثلا موضوع علم صرف کلمه است که در آن علم، از کلمه از لحاظ تغییراتی که بر آن وارد می‌گردد بحث می‌شود یا موضوع علم حساب عدد است که عوارض عدد در آن علم مورد بررسی قرار می‌گیرد و یا موضوع علم فقه افعال مکلفین است که در آن علم از لحاظ عروض احکام خمسه بر آن افعال ، گفتگو می‌شود .و....

می‌توان گفت که موضوع علم تعلیم و تربیت وجود آدمی است از لحاظ این که استعداد و نیروهایش در جهت کمال پرورش یابد و در خور توانایی‌اش معلوماتی به وی انتقال داده شود لذا دانشمندان علوم تربیتی از دیرباز دربارة انسان از لحاظ پرورش استعدادها و راههای تعلیم و تربیت وی به تحقیق و گفتگو پرداخته، در نظر داشته‌اند که او را به عالیترین مقامی که مورد توجهشان بوده است، برسانند. [2]


ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت

در ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت همین بس که اگر به کسی بگویند تو بی‌تربیت و نادانی ، بدش می‌آید و از اینکه چنین نسبتی به وی داده‌اند ناراحت می‌شود. پس دربارة اهمیت چنین امری سخن گفتن و توضیح دادن مانند این است که کسی در وسط روز در وقتی که اشعة تابناک خورشید سراسر فضا را فرا گرفته ، برای وجود خورشید و نتایج آن دلیل بیاورد.

برای اینکه به  اهمیت و ضرورت تعلیم و تربیت پی ببریم باید موقعیتی را در نظر بگیریم که در آن زمینه تربیت، یعنی تأثیر دیگران ، در انسان وجود نداشته باشد یعنی چنین فرض کنیم که تمام ساکنان کره زمین به جز کودکان متولد شده ، به طور معجزه آسا به کرة دیگر مسافرت کنند و نیز این کودکان به طریق غیر عادی تا بیست سال زنده بمانند و آنچه در نهاد آنهاست طبیعتا بتدریج رشد نماید بدون اینکه تحت تأثیر مربی و معلمی قرار بگیرند . بدیهی است که پس از آن مدت انسانهای کرة زمین شباهت تمام به حیوانات خواهند داشت: زیرا آنان تنها در دامان طبیعت پرورش یافته و کسی آنها را تربیت نکرده است علم ، هنر ، ادب، معنویت ،‌فضیلت ، انسانیت و رسوم اجتماعی در بین ایشان وجود نخواهد داشت آنچه از تمدن و وسایل و اسباب آن از قبیل کتاب و ماشین آلات و غیره روی کره زمین باقی مانده برای آنان نامفهوم است ایا کسی حاضر است که بشر تحت تعلیم و تربیت قرار نگیرد و نسل آینده‌اش چنین حالتی پیدا کند.  [3]

ملل متمدن امروز برای تعلیم و تربیت اهمیت بسزایی قائلند آن را در صدر اولویتهای برنامة خود قرار می‌دهند و از امور زیربنایی و حیاتی به حساب می‌آورند.

رفاه و عظمت هر جامعه با تعلیم و تربیت نسبت مستقیم دارد بدین معنی که هر اندازه سطح آموزش و پرورش مردم بالاتر باشد به همان اندازه آسایش و رفاه و سعادت بیشتری بر آن جامعه حکمفرماست.

در دنیای کنونی مردم به این واقعیت پی برده‌اند که امکانات رشد به طبقة معینی اختصاص ندارد و از راه تعلیم و تعلم می‌توانند آنچه را که در زمانهای گذشته به طبقه خاصی از جامعه تعلق داشت برای خودشان تامین کنند. [4]

اهمیت دادن اسلام به تعلیم و تربیت

پیامبر اسلام که آخرین برنامة کمال و سعادت بشر را در متجاوز از چهارده قرن قبل بر انسان عرضه داشت، هنگامی که مردم در تاریکی جهل راه خود را گم کرده بودند و از تعلیم و تربیت به کل بی‌خبر بودند مردم را به فراگیری علم و دانش و کسب فضایل و آداب نیکو فرا خواند [5] و فراگرفتن دانش را بر هر مسلمانی واجب دانست [6] از نظر اسلام کسی که از تعلیم و تربیت بی‌بهره است همچون کسی است که در بیابان خشکی سرگردان و متحیر است و نمی‌داند از کدام راه برود تا به سرمنزل مقصود برسد و سرانجام چنین فردی هلاکت و بدبختی است.

خداوند در قرآن کریم فرموده است : پیامبران برای تزکیه و تعلیم بشر برانگیخته شده‌اند که آیات خدا و کتاب و حکمت را به  آنان تعلیم دهند. [7]

امام سجاد (ع) در دعای خود از خدا می‌خواهد که او را کمک نماید تا فرزندانش را تربیت و تأدیب کند و نسبت به آنان نیکی نماید. [8]

تعلیم و تربیت گام به گام در مهد خانواده

همه مکاتب و ادیان ، درباره‌ی تعلیم و تربیت کودکان به خانواده‌ها توصیه‌هایی کرده‌اند اما کمتر دین و مکتبی پیدا می‌شود که درباره مسایل جزئی تعلیم و تربیت اظهار نظر کرده باشد و اگر هم احیانا به مسائل جزئی پرداخته باشد مسلما به جامعیت اسلام نیست . اسلام به مسائل جزئی تعلیم و تربیت توجه کرده و دارای تز خاصی است. [9]

از نظر اسلام ، تعلیم و تربیت کودک ، گام به گام انجام می‌گیرد و اگرچه معلم و مدرسه و امکانات دیگر به کمک خانواده‌ها می‌شتابند. لیکن اولین گام را خانواده‌ها بر می‌دارند و تا آخرین گام نیز به همراه کودکان و نوجوانان خواهند بود.

خانواده، مأمن و مأوا و مهد کودکان است و تنها نهادی است که تا روزی که به مرحله‌ی استقلال می‌رسند و به تشکیل خانوادة جدید می‌پردازند با آنهاست. بعد نیز این پناهگاه همچنان موقعیت خود را از لحاظ عاطفی و ارشادی و حمایتهای مادی و معنوی حفظ می‌کند و خانواده جدید را با چندین خانواده، ارتباط می‌دهد[10].

نکته مهمی که تذکر آن را به همه خانواده‌های مسلمان و علاقمند به رهنمودهای تربیتی این دین مبین لازم می‌بیند این است که روش‌های جدید تعلیم و تربیت موجود، خانواده را از لحاظ تربیتی در حاشیه قرار می‌دهد و وظیفه اصلی را به دست مهدهای کودک و کودکستان و پانسیون‌ها می‌سپارد اما در روش تربیتی اسلام ، خانواده در متن است و در حقیقت، مسئول اصلی خانواده است و در عین حال،‌ هیچ مانعی نیست که اشخاص یا موسسات در ادای این وظیفه بزرگ، پشتیبان و مالی خانواده‌ها باشند کودکان هرچه به خانواده نزدیکتر باشند بر استحکام پیوند والدین خود می‌افزایند و چه بسیار رنجش‌ها و گلایه‌ها را که آنها به لبخند نشاط بخش ثمرة هستی خویش، از جان و دل می‌زدایند[11].

اهمیت تشکیل خانواده در اسلام

ازدواج و تشکیل خانواده، روشی است که خداوند برای تنظیم زندگی انسان به آن دستور داده است. این دستور، از آن رو صادر شده است تا نیازهای طبیعی انسان به طور مشروع و با روشی سالم تامین گردد. و از بحرانهای روحی و گسترش بیماریهای جنسی و درگیریهای اجتماعی و اخلاقی پرهیز شود[12].

در اهمیت تشکیل خانواده همین بس که خداوند متعال این وظیفه را از سنت پیامبران آسمانی دانسته و فرموده است ما پیش از تو پیامبرانی گسیل داشتیم و بر ایشان همسران و فرزندانی قرار دادیم . (تا نسل هدایتگران برقرار بماند.)[13]

همچنین خداوند تشکیل خانواده را وسیله‌ای برای بقای نوع انسانی و افزایش جمعیت و عامل وحدت و مساوات بشریت قرار داده است. «ای مردم پروا کنید از پروردگارتان که شما را از یک جان آفرید و جفت او را همجان آفرید و از این رو ،‌مردان بسیار و زنان بر پهنه‌ی گیتی پراکند. [14]

پاک و پاکیزه ماندن یک جوان ، چه پسر و چه دختر ، چه مرد و چه زن . در صورتی که ازدواج نکند از فساد و افساد، امری غیر ممکن به نظر می‌رسد. اگر جوانی را در پاکی و پاکیزگی ظاهر و باطن یافتیم ، در حالی که ازدواج نکرده باشد ، باید بگوییم او از اولیای الهی است . بنای یک خانه در جامعه در صورتی با سلامت و آرامش قرین می‌شود که مرد و زنی با تحقق دادن ازدواج و رعایت حقوق یکدیگر در آن زندگی کنند.

تنهایی انسان را در دریایی از خیالات ،‌اوهام ، افکار غیر منطقی، و بیماریهای اخلاقی و روانی فرو می‌برد و امواجی از مشکلات گوناگون را برای انسان به ارمغان می‌آورد . [15]

انسان با ازدواج ، غرایز جنسی خود را مهار و آرامش روحی و روانی و خوشبختی خود را تامین می‌کند و برخوردهای سالم اجتماعی در سایة تشکیل خانواده حاصل می‌گردد. زیرا آدمی با ازدواج و فرزند دار شدن ، به ارزش زحمات پدر و مادر پی می‌برد و لذت و زینت بچه دار شدن و پدر مادر شدن را کسب می‌کند . پیداست که چنین اموری بدون تشکیل خانواده به دست نمی‌آید و جامعه از ارزشهای معنوی آن برخوردار نمی‌گردد. [16]

رسول خدا (ص) فرمود: اکثر اهل آتش در قیامت ، آنانی هستند که از ازدواج و تشکیل خانواده امتناع کردند. و نیز فرمودند: فرومایه‌ترین مردگان شما عزب‌ها هستند. و در سختی حکیمانه فرموند: شرترین شما عزبهایند و عزبها برادران شیطانند. و در کلامی عرشی و بیانی ملکوتی فرمود: بهترین امت من زن داران و بدترین آنها عزبها هستند و در حدیثی  فرمود: خداوند مردی که از زن گرفتن خودداری کند ، لعنت نموده است. [17]

تعبیر رسول با کرامت اسلام از آنان که از ازدواج امتناع می‌کنند به اهل آتش ، فرومایگان ، برادران شیطان، اشرار و لعنت شدگان به خاطر این است که روی گردانان از ازدواج به ناچار در فساد و افساد، شیطنت و گناه و معصیت خواهند افتاد و برای جامعه و خانواده ایجاد مزاحمت نموده و باعث مشکلات فراوانی در تمام زوایای زندگی خواهند شد. با توجه به آیات و روایات و تجربه حیات ، ازدواج انسان را کرامت و شرافت می‌دهد. از علل استحقاق عذاب الهی می‌رهاند . از پستی و فرومایگی حفظ می‌کند ، از افتادن در بند شیطان مصون می‌دارد و از اینکه آدمی منبع شرو فساد گردد و مورد لعنت حق قرار گیرد، در امان می‌دارد و این همه موجب راحتی و استراحت آرامش و امنیت،‌پاکی و تقوا و آسان شدن موارد زندگی و سبک شدن بار حیات می‌گردد ، به همین خاطر در قرآن مجید بدینگونه به علت تشریع ازدواج اشاره فرمود :  یرید الله ان یخفف عنکم : خداوند اراده فرموده : برنامه زندگی را برای شما سهل و آسان نماید.  [18]

دلیل تشکیل خانواده

در یک نگاه ظاهری متوجه می‌شویم که عناصر اصلی تشکیل خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش با یکدیگر پیوند زناشویی بسته‌اند و بعد فرزند یا فرزندانی بر جمع آنها افزوده شده است .

خانواده را با همین نگاه ظاهری می‌شود تعریف کرد ولی این اندازه کافی نیست . عمده این است که ببینیم چرا زن و مرد، به دنبال تشکیل زندگی مشترک می‌روند و آیا این یک نیاز فطری و طبیعی است یا به قول مارکسیست‌ها که همه چیز را رو بنای اقتصاد می‌دانند یک نیاز غیر طبیعی و طبقاتی است.[19]

در اینجا نمی‌خواهیم درباره‌ی نظریه‌ی مارکسیسم بحثی داشته باشیم شاید کسانی باشند و هستند که زناشویی آنان انگیزه‌ی اقتصادی دارد و در مجموع،‌برای کسانی که به خاطر مال یا جمال یا قدرت ، تشکیل خانواده می‌دهند، خانواده کانون بهره‌گیری مرد یا زن از ثروت یا قدرت یا زیبایی دیگری است و چون فلسفه‌ی تشکیل خانواده را همین امور می‌دانند، دوام و استحکام خانواده نیز در نظر آنان به همین امور بستگی دارد و هیچ مانعی نیست که با از بین رفتن آنها ، زندگی خانوادگی نیز همچون سایه‌ای به دنبال آنها محو و زایل گردد. البته اسلام مخالف این نیست که زن و شوهر از مال و مقام و قدرت و جمال یکدیگر بهره‌مند شوند اما به طور حتم مخالف این است که اساس تشکیل خانواده این امور مادی و غیر قابل داوم باشد.

می‌توان علت تشکیل خانواده را رفع نیاز جنسی دانست، اما پر واضح است که نیاز نمی‌تواند علت تامه‌ی تشکیل خانواده باشد. چون در اینصورت زندگی خانوادگی باید تابع آن بوده، همچون خود آن نیاز در معرض تغییر باشد.

برخی داشتن فرزند را اصل قرار داده‌اند و گفته‌اند مردان و زنانی که توانسته‌اند فرزندانی سالم و صالح تحویل جامعه دهند، احساس سرافرازی می‌کنند شاید به جا باشد که گفته شود: تشکیل خانواده به خاطر توالد وتناسل است و لیکن با همه‌ی اهمیتی که برای این جنبه قائلیم، نمی‌توانیم این را نیز اصل و پایه یگانه و منحصر به فرد قرار دهیم [20]

تشکیل خانواده فایده‌ی دیگری نیز دارد که ممکن است گفته شود : علت این که زنان و مردان به تشکیل خانواده می‌پردازند، همان است. انسان یک موجود اجتماعی است و نیاز به تعاون و معاضدت دارد. در محیط خانواده، برنامه‌ تعاون و معاضدت به طور بسیار مطلوبی اجرا می‌شود اگر یکی بیمار شود دیگری از او پرستاری می‌کند و اگر یکی دچار فتور و ضعف گردد دیگری نیز بازوی او را می‌گیرد و اگر یکی از نظر مالی ناتوان شود دیگری به او کمک می‌کند و حتی گاهی عواطف خانوادگی آنچنان قدرت پیدا می‌کند که اعضای خانواده،‌در قبال یکدیگر احساس مالکیت شخصی نمی‌کند.[21]

معلوم می‌شود که در مساله‌ی تشکیل خانواده یک راز دیگری نهفته است که اگر شناخته شود و مورد توجه قرار گیرد ، انسان به واسطة‌ آن به همه چیز می‌رسد : هم نیاز جنسی‌اش رفع می‌شود هم به فرزند می‌رسد هم ازنعمت بسیار پرارزش تعاون و تعاضد بهره‌مند می‌شود و هم به فواید دیگر می‌رسد.[22]

کلید گشایش این معما در قرآن است . از نظر این کتاب آسمانی ، انسان‌‌ها طوری آفریده شده‌اند که جفت خواهی به سرشت و آفرینش آنها بر می‌گردد. از دیدگاه قرآن،‌اصولا خلقت انسان‌ها جفت جفت است . هیچ مردی و هیچ زنی نیست که برای او جفتی خلق نشده باشد . اینها به حسب فطرت خود،‌ در پی یافتن جفت خود کوشش و تلاش می‌کنند و هر کدام با تاکتیک مخصوص خود این وظیفه فطری را انجام می‌دهند. مرد با تاکتیک خود و زن با تاکتیک زنانه‌ی خود و سرانجام همدیگر را می‌جویند و کامل می‌کنند. [23] منطق قرآن در این باره چنین است:

و خلقناکم ازواجا : ما شما را جفت آفریده‌ایم [24]

- و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه

یکی از آیات قدرت خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسر آفریده تا وسیلة سکون و آرامش شما باشد و در میان شما دوستی و رحمت قرار داده است. [25]

انسان ، سکون و آرامش می‌خواهد در کل نظام هستی این سکون و آرامش را خدا به انسان می‌دهد و هنگامی انسان به این سکون و آرامش نایل می‌شود که به آن قدرت لایزالی که نظام بخش هستی است، ایمان، داشته باشد. در این صورت، انسان در برابر حوادث و مصایب و فراز و نشیب‌ها نمی‌لرزد و محکم و استوار می‌ایستد . اما همسران نیز وسیلة سکون و آرامش یکدیگرند و این ، حتی به ایمان آنها هم بستگی ندارد، گرچه ایمان همچنان که در جاهای دیگر نقش موثری دارد در این جا نیز نقش دارد. [26]

عوامل رکود فکر تشکیل خانواده

بررسی تمام عوامل و اسبابی که موجب رکود فکر تشکیل خانواده در میان جوانان شده از حوصلة بحث در این گفتار خارج است و لی به طور اجمال می‌توان چند عامل زیر را در اینجا نام برد.

1-   در دسترس بودن وسایل عیاشی و خوشگذرانی و اشباع غریزة جنسی به طرق نامشروع و در عین حال آسان . از قبیل مجالس رقص و تشکیل عیش و نوش و شب‌نشینیها و ازادی بی‌حساب جوانان و معاشرتهای زیاد پسران و دختران با یکدیگر.

2-   سنگین بودن مهر و سایر تشریفات ازدواج و زیاد بودن جهیزیه دختران و ... موانعی در سر راه زناشویی ایجاد نموده‌اند که جوانان جرات نمی‌کنند کانون خانوادگی تشکیل دهند.

3-   بعضی از جوانان دختر و پسر به قدری در انتخاب همسر مشکل پسندند و به قدری قیود و مشخصات و شرایط اقتصادی از قبیل ثروتمند بودن دختر و پسر و یا مشخصات جسمی برای دختر و پسر تعیین می‌کنند که در خارج از عالم خیال کمتر پیدا می‌شود و از اینرو به آسانی نمی‌توانند تن به ازدواج دهند و به این ترتیب اصل مهم اجتماعی قربانی یک سلسله از مطامع و توقعات نابجای عده‌ای می‌گردد.

ارزش و اهمیت ازدواج از نظر پیامبر اکرم (ص)

از پیامبر خدا (ص) است که فرمود: در چهار موقع عنایت و رحمت حق متوجه انسان می‌شود : به وقت باریدن باران ، به هنگام نظر کردن فرزند به صورت پدر از باب محبت ، در آن زمان که در خانه کعبه باز می‌شود و آن وقت که عقد و پیمان ازدواج بسته شده و دو نفر با یکدیگر جهت زندگی جدید، وارد عرصه‌ی نکاح می‌شوند.

رسول خدا فرمود: ازدواج کنید و پسران و دختران مجرد را همسر دهید نشانه‌ی نیک بختی مسلمان این است که مخارج شوهر کردن زنی را به عهده بگیرد . چیزی نزد حق محبوبتر از خانه‌ای که در اسلام به سبب نکاح آباد شود نیست.

و باز فرمودند : مردان مجرد و عزب خود را زن دهید تا حضرت حق اخلاقشان را نیکو و روزیشان را فراخ و گشاده و جوانمردی هایشان را زیاد کند.

رسول خدا (ص) ازدواج روش من است ، هر کس از راه و روش من رو بگرداند از من نیست.

رسول خدا (ص) : هر کس ازدواج کند نیمی از دینش را باز یافته نسبت به نیم دیگری تقوای الهی را رعایت کند.

رسول خدا (ص) همسر انتخاب کنید که باعث وسعت رزق است.

رسول خدا فرمود: جوانها هر کدام از شما را قدرت است ازدواج کنید تا دیدگانتان کمتر زنان را دنبال کند و دامنتان پاک بماند.

و نیز فرموند: هیچ بنایی در اسلام نزد خداوند محبوبتر از ازدواج نیست.

و نیز رسول خدا فرمود: هر کس ازدواج کند نیمی از سعادت را بدست آورده است.

و نیز فرمودند: هر کس که در اوائل جوانی ازدواج کند ،‌شیطان فریاد زند ، فریاد از او ، فریاد از او ، دو سوم دینش را از دستبرد من نگاه داشت. پس باید عبد خدا در  نگهداری یک سوم دیگرش ، جانب تقوا را رعایت کند.

راستی در ازدواج چه ارزشهای والایی قرار دارد وچه منافع بزرگی نصیب مرد و زن می‌نماید و اسلام برای ازدواج چه عظمت و اهمیت قایل شده است. ای کاش خانواده ها را ه را برای تسهیل این امر مهم الهی و انسانی باز می‌کردند و دست از سخت‌گیری و زمینه‌سازی برای تحقق شرایط طاقت‌فرسا برمی‌داشتند و در حد شئون خود به انجام این مراسم اقدام می‌کردند و در این مسئله طریق قناعت به آنچه که حاضر بود و از دست می‌آمد می‌پیمودند تا دختران و پسران به امیال طبیعی خود برسند و آرزوهایشان برآورده شود و غرایز و شهوات آنان که نعمتهای حق است تبدیل به کفران نعمت نگردد و دامن پاک آنان به گناه و معصیت آلوده نشود [27]

مهم‌ترین اصول انتخاب همسر

1- انتخاب همسر بر اساس‌ تدین:

در اینجا منظور از تدین آن است که فردی که انتخاب می‌شود، دارای فهم عمیقی از اسلام بوده ، فضائل اخلاقی و والای دینی و اداب بلند پایة آنرا عملا بر زندگی خود تطبیق داده باشد و به عبارت دیگر همیشه به قوانین و قواعد شریعت اسلامی و اصول جاودان آن پایبند باشد . وجود این اوصاف، دلالت بر تدین دختر یا پسر دارد. چنانچه هر کدام از آنان فاقد خصائل فوق الذکر بودند، از عقیده‌ی اسلامی فاصله گرفته‌اند و از راه راست منحرف شده‌اند و اخلاقی ناسالم دارند هرچند مردم ظاهرا آنرا نیکوکار و شایسته و متدین بدانند. [28]

2- انتخاب بر اساس نجابت و اصالت خانوادگی:

یکی دیگر از ضوابطی که اسلام برای انتخاب شریک زندگی وضع نموده است انتخاب همسر بر اساس نجابت و اصالت خانوادگی است، به این معنا که شخصی که برگزیده می‌شود از خانواده‌ای ریشه دار و اصیل باشد که در بین مردم به شرافت و پاکی و شایستگی اخلاقی معروف باشند در واقع می‌توان مردم را به معادن خصایل اخلاقی و معنوی تشبیه کرد که از لحاظ حقارت و شرافت و فساد و سلامت اخلاقی با هم تفاوت دارند. [29]

3- انتخاب غیر خویشاوند برای ازدواج

از دستوران حکیمانه و بسیار ارزشمند اسلام در انتخاب زوج آینده در نظر داشتن رابطة نسبی و خویشاوندی است . در تشریع اسلامی زن بیگانه (از لحاظ رابطه نسبی) برای ازدواج از زنی که رابطه‌ی خویشاوندی دارد بهتر است، زیرا ازدواج با اقارب و اقوام نسبی، احتمال بروز بیماریهای مختلف و نقص بدنی و بطور کلی ضایعات ارثی را در طفل بیشتر خواهد کرد . [30]

4- برتری ازدواج با دختران باکره:

یکی دیگر از دستورات روشنگر و مفید اسلام در انتخاب همسر ، برگزیدن دختر باکره و برتردانستن آن نسبت به زن بیوه است فواید قابل توجه و حکمت عمیقی در این رهنمود وجود دارد. دختر اصولا در برخورد با اولین مرد زندگیش مهر و محبت خود را نثار او می‌کند ، زیرا شوهرش اولین انسانی است که به دایره عصمت او پای گذاشته است، بنابراین وجودش با وجود همسرش در می‌آمیزد و جوی از آرامش و محبت ایجاد می‌کند این صفای قلبی نظام خانواده را از تیرگی روابط و افتادن در دام جدال و خصومت حفظ خواهد کرد و با گذشت زمان عاملی در استحکام رشته‌های ارتباط زن و شوهر خواهد بود، اما زن بیوه در ازدواج دوم حلاوت و الفت ازدواج اول را نخواهد داشت و تعلق خاطر و تمایل پیشین باقی نمانده است، زیرا اخلاق اول با برخورد دوم تفاوت دارد.

رسول اکرم (ص) در این خصوص فرموده‌اند : با دختران باکره ازدواج کنید که شیرین سخن‌ترند ، رحمی با رورتر و مستعد‌تر دارند ، مکر و حیله‌ی آنان کمتر است و با شوهر سازگاری بیشتر دارند. [31]

5- ازدواج با زن زایا بهتر است:

از دیگر رهنمودهای دین اسلام در گزینش همسر انتخاب زنی است که قادر به آوردن فرزند باشد از جهت طبی زنی که توانایی و استعداد باروری دارد از لحاظ سلامتی وضعیت مطلوبی دارد و از توانایی جسمی خوبی برخوردار است و علامت این توانایی قدرت به انجام رساندن کارهای منزل و رسیدگی به امور تربیت بچه‌ها و ادای وظایف زناشویی به وجه احسن می‌باشد.

اما لازم به تذکر است که این موضوع را نباید یک جانبه نگریست ، زیرا کسی که زنی با این خصوصیات برای زندگی خود می‌خواهد باید توانایی ادای مسئولیت در قبال او را نیز داشته باشد. چه مسئولیت تامین اقتصادی و چه وظیفه‌ی تعلیم وتربیت فرزندانی که به دنیا می‌آورد و چه مسئولیت سلامت و صحت همسرش، در غیر اینصورت در نزد خدا مقصر خواهد بود.

6- تقارن سنی در ازدواج

یکی دیگر از شرایطی که در امر ازدواج باید مورد توجه دختر و پسر قرار می‌گیرد تقارن سنی است . بدیهی است منظور این نیست که زن و مرد هر دو سنشان یکی باشد چه به اعتقاد ما اختلاف سن بین زن و مرد اگر زیاد نباشد مشکلی بوجود نخواهد آمد، بلکه منظور اساسی ما از ذکر این شرط نفی ازدواجهائی است که اختلاف فاحشی بین سن زن و مرد وجود دارد به عنوان مثال گاه داماد چهل ساله و عروس 16 ساله است بدیهی است این مقدار اختلاف اگرچه در آغاز ازدواج مورد رضایت طرفین است ولی بعدها ایجاد اشکال کرده عوارض ناشی از آن به صورتهای گوناگونی در رفتار و کردار طرفین ظهور و بروز خواهد کرد. به عقیده‌ی ما چنین ازدواجی بین دو نفر انجام نشده بلکه یک نفر ازدواج کرده است. [32]

حقوق زن و شوهر از دیدگاه پیامبر اکرم (ص)

رسول خدا (ص) فرمودند : چندان امین وحی نسبت به زن سفارش کرد که گمان کردم طلاق او جز با ارتکاب زنا جایز نیست.

و نیز آن حضرت فرمود : رحمت خدا بر کسی که تمام برنامه‌های بین خود و همسرش را نیکو انجام دهد ، چه خداوند اختیار زن را به مرد داده و شوهر را سرپرست او نموده است.

رسول خدا (ص) فرمود: کسی که حقوق عائله‌ی خود را ضایع کند از رحمت خدا دوراست.

و باز فرموده‌اند: بهترین شما کسی است که برای خانواده‌اش بهتر باشد ، و من برای خانواده‌ام از تمام شما بهترم .

و نیز فرموده‌اند : عائله‌ی شخص در قیداویند ، محبوبترین بندگان نزد خدای عزوجل کسی است که با افراد در قیدش بهتر رفتار کند.

در مورد تهیه لوازم زندگی فرموده‌اند:

-       خوراک و پوشاک زنان به نحو معروف بر شما واجب است.

-   وارد شدن به بازار و خرید یک درهم گوشت برای عائله‌ام که آن را هوس کرده‌اند برای من محبوبتر از بنده آزاد کردن است.

-       سرپرستی زن و بچه و رسیدگی به امور آنان از خوشبختی مرد است

در مورد گشایش در زندگی فرموده‌اند:

کسی که به بازار می‌رود و برای عیالش تحفه می‌خرد، مانند کسی است که در خانه مستمندان صدقه می‌برد، او باید تحفه خریده شده را وقتی به خانه برد ابتدا به دخترانش بدهد، زیرا هر کس دخترش را خوشحال کند چنان است که بنده‌ای از نسل اسماعیل آزاد کرده و هرکس دیده‌ی پسر را با بردن تحفه روشن کند ، گویا از ترس خدا اشک ریخته،‌و کسی که از ترس خدا گریه کند حضرت حق او را وارد بهشت‌های پرنعمت کند.

آنچه را مسلمانان به خاطر خدا برای همسرش می‌خرد ثواب صدقه دارد. [33]

در مورد احترام به زن :

-       هر کس همسرش را بیش از سه مشت بزند، خداوند در قیمات در برابر اولین و آخرین رسوایش کند.

-   آنان را دلخوش دارید تا به شما بسازند ، از آنان اظهار کرامت و ملال نکنید در آنچه به عنوان مهر به آنان داده‌اید طمع نورزید ، و چیزی از آنان را به زور استرداد ننمایید. [34]

در مورد آراسته و پاکیزه بودن

همانطور که مرد ، زن خود را دوست دارد زیبا، پاکیزه ، خوش لباس ، معطرببیند ، زن هم از مرد خود همین توقع را دارد .نظافت ، پاکی ، حمام ، مسواک ،‌سرشستن ، شانه‌زدن ، ناخن گرفتن ‌، عطر زدن ، لباس منظم و پاکیزه پوشیدن و سایر زینت‌های حلال بر اندام مرد ، زن را خوشدل و راضی می‌کند و به عفت و پاکدامنی او می‌افزاید و از چشم دوختن به دیگران و در خیال گرفتن غیر شوهر حفظ می‌کند.

خوش زبانی و مدارا

درشت گویی، بدزبانی، تندی، سخت‌گیری  طرف مقابل انسان را هر که باشد وادار به عکس‌العمل می‌کند . حال و قال وقتی خارج از حدود باشد، زن را دلگیر و روحیه او را کسل و در نتیجه فضای زندگی به تلخی و سردی می‌گراید.

امیر المومنین (ع) در این زمینه به مردان ، چنین دستور می‌دهد : با آنان در همه حال مدارا کنید ، خوش زبان و نرمخو باشید و در تمام امور نیکی نمایید که عکس العمل آنان با شما به همین صورت باشد. [35]

حقوق شوهر بر زن :

اطاعت :

رسول حق فرمود: به هنگامی که زن نماز واجب پنج وقت را بخواند و روزه‌ی رمضان را بگیرد و حج خود را انجام دهد و از شوهرش فرمان ببرد و حق امام علی (ع) را که امام واجب الاطاعه است بشناسد ، از هر دری از هشت در بهشت که می‌خواهد به بهشت دراید.

به زنی به نام حولا فرمود: به آن خدایی که مرا به راستی مقام نبوت داده مرد بر زن حق دارد چون شوهر او را طلب کند اجابت نماید، اگر دستوری دهد سرنپیچد و با او ستیزه و مخالفت نکند. [36]


احترام به شوهر و خوشرفتاری از او

-       جهاد زن ،‌ نیکو شوهر داری است.

گروهی خدمت رسول اسلام آمدند ، عرضه داشتند مردمی را دیدیم که برای بزرگانشان سجده می‌کردند شما هم به ما چنین اجازه‌ای می‌دهید ، فرمود: نه اگر بنا بود چنین دستوری بدهم می‌گفتم زن برای شوهر سجده کند.

برای غیر شوهر خود را نیاراید:

رسول حق (ص) به حولا فرمود:

زروزیور خود را در منظر و دیدگاه غیر شوهر مگذار، در غیاب شوهر خود را خوشبو مکن ، روسری خود را که جلب نظر می‌کند : و مچ دست را نشان مده اگر چنین کنید دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده‌اید. [37]

حدود نفقه در اسلام

از نظر فقه اسلام روشن است که مخارج زن با در نظر گرفتن وضع مالی شوهر باید تامین شود ولو اینکه زن از خانواده‌ی ثروتمندی باشد. مثلا اگر شوهر کارگر باشد لازمست مخارج زن خود را در حدود وضع کارگری تامین کند و بیش از این نمی‌توان انتظار داشت ولی اگر وضع مالی مرد خوب باشد و زن از نظر خانواده خود در وضعی قرار گرفته باشد که حفظ شخصیت و حیثیت خانوادگی او اقتضای داشتن خدمتکار بکند بر مرد لازمست که این احتیاج او را نیز برطرف کند.

حتی اسلام زنی را که از شوهر خود جدا شده و از او وی حامله باشد تا مادمی که وضع حمل ننموده است مخارج وی را به قدر کفایت بر عهده مرد گذارده است زیرا بدیهی است که زن با وجود حامله بودن نمی‌تواند شوهر دیگری اختیار کند تا بدینوسیله احتیاجات زندگی خود را بطرف سازد و حتی اگر جدائی بین زن و شوهر به نحوی باشد که تا مدت معینی از لحاظ قانون اسلام ،‌امکان رجوع به زن و شوهری میسر باشد (طلاق رجعی) باز تمام مخارج ضروری زن از مسکن و خوراک و پوشاک و .... در این مدت بر عهده‌مرد است.[38]

 کمک به همسر

برای بدست آوردن موفقیت در زندگی ، یکی از امور لازم همان احساس مسئولیت است احساس مسئولیت نه تنها در شغل آدمی مهمی است بلکه در زندگی داخلی و خانوادگی نیز بسیار حائز اهمیت است. مسئولیت ادارة امور داخلی خانه به عهده‌ی زنها و اداره‌ی امور خارج از منزل از قبیل تهیه‌ی وسایل راحتی همسر و سایر افراد خانواده همگی بعهده‌ی مردها واگذار شده است ولی با وجود این اسلام طی دستوراتی مردها را تشویق می‌کند که داوطلبانه در امر مربوط به همسر خود نیز کمک کرده او را یاری دهند . به این ترتیب شرکت داوطلبانه در کارهای خانه نشانه‌ی توجه اسلام به پدید آوردن صمیمیت و وحدت در میان اعضای خانواده است. [39]

مرد نه تنها باید به همسر خود کمک  نماید بلکه باید از سخت گیری و اعمال خشونت جز در موارد لازم در مورد همسر بپرهیزد و در ایجاد محبت و جلب رضایت و حفظ روابط حسنه بین خود و همسر خویش همواره بکوشد زیرا ممکن است در برخی از مواقع زن به هر جهتی خواه به علت کم حوصلگی کوتاهی و یا نرسیدن و غفلت و یا آمدن مهمان و مشکلات بچه‌داری به انجام پاره‌ای از امور خانه نرسد لازم است مرد در این صورت بردباری به خرج دهد بی تابی نکند و طریق مدارا پیش گیرد حتی همت کرده کارهای انجام نیافته را خود انجام دهد. [40]

مردی که بیش از حد توانایی خود کار می‌کند و روحا و جسما خسته است نباید در همین حال مورد بازخواست همسرش واقع شود.

مرد ، روح پذیرش انتقاد  را اگرچه بجا و صحیح باشد در این صورت کمتر دارد . به عکس همسر عاقل و فهمیده سعی می‌کند از راههای گوناگون وسایل تقویت روحیه‌ی شوهر خود را فراهم کند تا مرد بتواند در مقابل مشکلات بیشمار زندگی و امور اجتماعی مقاومت و سرسختی بیشتری نشان دهد از جمله این وسایل ، تشویق شوهر خویش از طریق به یادآوردن کارهای برجسته و به اصطلاح شاهکارهای دوران زندگی‌اش می‌باشد. این تذکر و یادآوری به شدت توانایی مرد را در انجام کارهای سخت بالا می‌برد و در وجود مرد معجزه می‌کند [41]

از جمله رفتارهای موثر خانمها که در روحیه‌ی شوهرها اثر شگفت‌انگیز و معجزه‌ آسایی دارد ، اینست که هنگام ورود مرد به منزل از او استقبال به عمل آورند و هنگام خروج از منزل ، او را تا دم در بدرقه کنند. در ارتباط با همین مطلب روایت کرده‌اند که : روزی مردی خدمت رسول اکرم (ص) شرفیاب شد و عرض کرد من همسری دارم ، هنگام داخل شدن من به منزل به استقبال من می‌شتابد و وقت خارج شدن از منزل مرا بدرقه می‌کند و هنگامی که مرا غمگین می‌بیند پیش آمده می‌گوید چرا اندوهناک هستی ؟ اگر اندوه تو برای کمی رزق و روزی است هیچ غصه نخور، خداوند روزی تو را متکفل می‌باشد و خواهد رسانید و اگر به جهت آخرت کوشش می‌کنی، خداوند اهتمام تو را زیاد گرداند. رسول اکرم (ص)‌در مقابل کلمات مرد نسبت به همسر خود فرمود خداوند را کارگزاران مخصوصی است و همسر تو از جمله آنها می‌باشد و پروردگار برای او ثواب اجرا شهید را می‌دهد.  [42]

مهریه

از جمله تکالیف مرد به هنگام پیوند ازدواج ، پرداخت مهر است . مهر یا مهریه از حقوق مسلم زن است. مهر یا صداق چیزی که زن بر اثر ازدواج مالک آن می‌گردد و مرد ملزم به ادای آن به زن می‌شود.

نهاد مهر در حقوق ایران مبتنی بر سنت و مذهب است و نظیر آن را نمی‌توان در حقوق غرب یافت. مهریة زن یک امر حقوقی است و با بعضی از مسائل دیگر مثل شیر بهاء یا با شلق که در برخی از خانواده ها متداول است ،‌تفاوت اساسی دارد مهر مال یا امکانی است که صرفا از آن زن است. در واقع مهریه هدیه‌ای است که شوهر به زن تقدیم می‌کند و والدین و خویشان زن را حقی بر آن نیست . قرآن کریم با لطافت و ظرافت خاص چنین بیان می‌دارد وآتواالنسا صدقا تهن نحله . یعنی مهر زنان را به طور کامل و به عنوان یک عطیه به خود آنان بدهید.

مهریه ممکن است که کاملا مشخص و معین باشد مانند خانه اتومبیل ، سکه‌طلا  ،‌سفر مکه و غیره و یا درآمد حاصل از یک امر اقتصادی به عنوان مهر تعیین گردد و یا اینکه مرد انجام یک کار یا پذیرش تعهد خاصی را به عنوان مهر پیشنهاد نماید،‌ مثل آموزش زبان ، تعلیم قرآن، تدریس دروس علمی و یاد دادن یک هنر یا مهارت و یا ساختن یک خانه و یا فراهم نمودن یک چیز معین .

در هر صورت،‌پرداخت مهر از تکالیف اساسی شوهر و حقوق ویژه زن است و مهر باید حسب تمایل و ارادة زن و یا به گونه‌ای که توافق گردیده ، هنگام مطالبه قابل حصول باشد.

متاسفانه امروزه در غالب موارد، مهر زنان در ذمه و دین مردان می‌ماند و زنها معمولا آن را مطالبه نمی‌کنند مگر وقتی که اختلاف و مشاجره‌ای پدید آید. در حالی که توصیه‌ی اسلام این است که مهر به هنگام وصلت زن و مرد تقدیم گردد و در صدر اسلام و در عصر حضرت محمد (ص) معمول این بود که مرد هرچه به عنوان مهر متعهد می‌شد،‌ به هنگام وصلت نقدا تقدیم می‌نمود.

و فلسفه‌ی مهر یا صداق از نظر اسلام این نیست که مهر به عنوان وثیقه در اختیار زن قرار گیرد. مهر فقط مهر است و بهترین آن هدیه‌ای است که نشانی از صداقت و علاقه‌مندی و محبت مرد نسبت به آرامشگر حیاتش باشد. [43]


نقش موقعیت شناسی زن و مرد در استحکام خانواده

یکی از اصولی را که هر انسانی باید به آن توجه داشته باشد موقعیت شناسی است . به نظر می‌رسد برای اینکه الفت و صمیمیت خانواده لطمه‌ای نبیند ، پیشنهاد می نمائیم که زن و مرد سعی کنند در مواردی که از یکدیگر تقاضاهایی را دارند قبلا موقعیت و وضعیت طرف را برآورد نمایند. اگر دیدند که طرف در شرایط مناسب و آماده قرار دارد در این هنگام پیشنهاد و طرح خود را ارائه دهند.

موقعیت شناسی موجب می‌گردد علاوه بر اینکه درخواست و تقاضای زن و مرد انجام می‌گیرد به جای نقار و درگیری میزان صمیمیت آنان نیز افزایش می‌یابد. [44]

در موارد زیادی از خانواده‌ها این واقعیت کمتر به چشم میخورد زیرا زنان بدون در نظر گرفتن موقعیت‌های مالی و شغلی و درآمدی همسران خود بطور خام و نپخته از آنان تقاضاهائی را می‌نمایند در حالی که اگر موقعیت شناس می‌بودند هرگز به چنین تقاضاهائی اقدام نمی‌کردند.

در برخی از موارد مردان نیز بیش از طاقت و توانایی همسران خود از آنها تقاضاهائی را می‌نمایند ، پرواضح است که هر انسانی از حد و حدود خاصی از امکانات برخوردار است و هرگز نباید بیش از آن مقدار از آنان انتظاراتی داشت.

به نظر ما یکی از اموری که استحکام خانواده را مورد تهدید قرار داده و صفا و صمیمیت خانوادگی را نیز متزلزل می‌سازد ،‌توقعات فوق العاده‌ای است که زن و مرد از یکدیگر دارند و حال آنکه اگر زن و مرد موقعیت شناس بودند هرگز از یکدیگر چنین تقاضاهائی را نمی‌نمودند. [45]

به طور خلاصه ارتباط پیدا کردن هنر است و تا انسان هنرمند نباشد نمی‌تواند به خوبی با دیگران ارتباط برقرار سازد روی این اصل اعتقاد ما اینست که برای حفظ تعادل و استحکام خانواده زن و مرد در درجه اول باید موقعیت

نقش خانواده در بزهکاری فرزندان

اهمیت زندگی خانوادگی برای کودکان به مراتب از افراد بالغ بیشتر است چرا که در اینجا است که کودک اولین تجربیات خود را در زیستن با دیگران می‌آموزد . در محیط خانواده است که پایه رشد و فعالیت‌های آینده کودک گذاشته می‌شود اینکه در روابط ما با سایرین عشق و محبت حکمفرما است یا خصومت و نفرت تا حد بسیار زیادی به تربیت خانوادگی بستگی دارد.

اصولا کلیه رفتارهای نوجوانی ، جوانی و بالاتر چه اجتماعی باشد و یا ضد اجتماعی در نتیجه تجربیات گذشته به وجود می‌آید و با توجه به این تجربیات است که می‌توان این حالات و رفتارها را توجیه کرد.

بزهکاری در کودکان و نوجوانان هر چند می‌تواند به عوامل بسیار از جمله مشکلات فرهنگی ، اجتماعی اقتصادی و ... وابسته باشد اما در گام نخست این خانواده است که کودک را به مسیر صحیح هدایت می‌کند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا می‌سازد. انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر افکار ، عقاید و رفتار اطرافیان قرار می‌گیرد و بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها الگوهایی را که به نحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتاری خود قرار خواهد داد.

خمیر مایه مولفه‌های اصلی شخصیت متعادل و پویا یا متزلزل و آسیب پذیر کودکان و نوجوانان در کانون خانواده و در سایه تعامل مطلوب با والدین به ویژه مادر شکل می‌گیرد.

پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) در تاکید بر اهمیت دوره‌های مختلف رشد فرزندان به ویژه هفت سال اول زندگی ، فرموده‌اند فرزند در هفت سال اول زندگی محبت پذیر است در هفت سال دوم آموزش پذیرا است و در هفت سال سوم حیات خود مشورت پذیر است.

ویژگیهای زیستی و روانی – اجتماعی کودکان در سالهای اولیه رشد (هفت سال حیات) به گونه‌ای است که بیشترین تعلق خاطر را به پدر و مادر دارند و می‌خواهند همواره همه وجود پدر و مادر خود را در قبضه مهر خود داشته باشند. از همین رو زیباترین و موثرترین روش پروش فرزند در این دوران حاکمیت مهر و محبت و سیطره عاطفی کودک بر پیکره شخصیت پدر و مادر است.

بنابراین محرومیت‌های عاطفی ، تنبیه ، اعمال رفتارهای خشونت‌آمیز با کودک و تحمیل آزردگی‌ها و ناکامی‌های مکرر بر احساس فرزندی با شاکله محبت‌پذیر، می‌تواند آسیب‌های اجتماعی همراه داشته باشد.

گزل ، پدر روانشناسی کودک می‌گوید شخصیت کودک در پنج ، شش سالگی نسخه کوچکی از جوانی است که بعدا خواهد شد . کودکانی که از مهر و محبت پدری و مادری محروم مانده و عموما در عین برخورداری از نعمت پدر و مادر دچار بدسرپرستی شده‌اند و به گونه‌ای که انتظار می‌رود از تعامل عاطفی خوشایند و دوست داشتنی با والدین بهره‌مند نمی‌شوند با دنیایی از نگرانی و ناکامی ، بی انگیزه و شکننده وارد مدرسه می‌شوند.[46]


هدفهای تربیتی در خصوص ارتباط با والدین

سیر وجود آدمی  و تداوم نسل او در نظام خلقت، به واسطه‌ی وجود خود اوست و نقش آدمی در بقا و رشد و هدایت نسل خود ریشه در اعماق وجود انسان و ماهیت او دارد حکمیت الهی بر این تعلق گرفته است که والدین واسطه‌ی فیض الهی قرار گرفته نقش اساسی در تداوم حیات ایفا کنند و اهیمت این نقش در مجموعة آفرینش سبب عنایت خاص باری تعالی بدان شده است.

وقتی بحث از اهداف تربیتی در خصوص ارتباط فرزند با والدین مطرح میشود ناظر بر یک نوع ارتباط جدید نیست خداوند در انسان به طور تکوینی محبت و علاقه به والدین را قرار داده است عطوفت فرزند به والدین امری اعتباری و قانونی نیست و واسطه قرار گرفتن آنها در خلقت فرزند و نگهداری از او زمینه عطوفت و محبت فرزند را نسبت به والدین فراهم می‌آورد. عملکرد دین در خصوص ارتباط فرزند و والدین ناظر بر تعدیل علائق آنهاست. به طور مشخص می‌توان پرهیز از زیاده‌روی در اطاعت از والدین و اصرار بر متابعت از آبا و اجداد را در صورتی که مقابله با حق قلمداد شود به عنوان نمونه‌هایی از تعدیل در نوع ارتباط مطرح کرد. چنانکه در قرآن پیروی از گذشتگان و موضوع باطل آنها در خصوص بت پرستی و رویگردانی از خدا تقبیح شده است. [47]

الف: احترام به والدین

مساله احترام در خصوص ارتباط با والدین در مرتبه‌ای بعد از مقوله ارتباط با خدا قرار دارد در خصوص احترام به والدین به سختی می‌توان ماهیت حق شناسی را از احترام جدا کرد به سخن دیگر با توجه به اینکه حق شناسی و سپاسگذاری به منزله نوعی پاسخگویی به کسی است که به نحوی گره‌ای از مشکل ما باز کرده است متضمن نوعی یاری رسانی و کمک متقابل به اوست اما احترام از دیدگاهی دیگر به معنای حرمت و ارزش فرد مقابل و رعایت شأن اوست . احترام به معنای حریم قایل شدن برای اشخاص هم جنبه‌ی ایجابی دارد و هم جنبه‌ی سلبی . گاهی با رعایت حق دیگران احترام آنها را حفظ می‌کنیم و گاهی با پرهیز و اجتناب از اموری که خدشه‌ای به منزلت و شأن آنها وارد می‌کند. در منطق قرآن حفظ حریم والدین در طول حفظ حریم خدا و در مرتبه بعد از آن قرار گرفته است.

درباره‌ی اینکه ما با چه ابزاری می‌توانیم به این امر جامه‌ی عمل بپوشانیم باید گفت از نظر اسلام همان طور که در آیات قرانی گذشت نیکی و احسان به پدر و مادر جزء لاینفک مقوله‌ی احترام به آنهاست نیکی و احسان از چنان اهمیتی برخوردار است که سبب علو مقام انسان و نیل به ارزشهای والا می‌شود به طوری که خداوند یکی از علل دستیابی یحیی را به نبوت ، نیکی به والدین ذکر کرده است. [48]

ب- حق شناسی در مقابل والدین

یکی از ارکان اهداف تربیتی در ارتباط متقابل ، حق شناسی و سپاسگزاری در برابر نعمت و مساعدتی است که به نحوی نیازها و مشکلات انسان را حل می‌کند اگر ملاک در حق شناسی و سپاسگزاری میزان دخالت عامل مقابل در رفع احتیاج باشد ، باید گفت سپاسگزاری در برابر والدین بعد از حق شناسی در برابر خداوند تعالی است و نسبت به آن در درجه دوم اهمیت قرار دارد. ارج نهادن زحمات و تلاش والدین برای پرورش و رشد فرزند صرفا از طریق سپاسگزاری و حق شناسی خاص میسر است. بنابراین همان طور که کفران نعمت و اجتناب از توجه به حق منعم ، عقوبت ابدی را به دنبال دارد رویگردانی از والدین و کوتاهی در حق آنها موجب دوری از مسیر قرب الهی می‌گردد. یکی از تعالیم تربیتی اسلام که از بارزترین مصادیق حق شناسی درباره‌ی والدین است ، طلب خیر و برکت برای آنها در قالب دعاست که نوعی اتحاد با آنها به شمار می‌رود و در قرآن به صورت طلب غفران و بخشایش به آن اشاره شده است . مساله حق شناسی از والدین از چنان اهمیتی برخوردار است که ضلالت و گمراهی آنها مانع از طلب هدایت و غفران و خیر و احسان الهی برای آنها نمی‌شود چنانکه حضرت ابراهیم برای هدایت عموی بت‌پرست خود که سرپرستی او را به عهده داشت از هیچ کوششی دریغ نورزید و برای او طلب آمرزش کرد. [49]

هدفهای تربیتی در خصوص رابطه با فرزند

پرهیز از افراط و تفریط در پرورش فرزند:

انسان به فرزند خود علاقه و تمایل خاص دارد به نحوی که حاضر است برای سلامت و حفظ امنیت او، خود را به خطر اندازد. احساس یگانگی با فرزند ریشه در اعماق روح و روان دارد. آنچه مورد خطاب دین در گزاره‌های تربیتی است توجه به همین جنبه است که همواره در معرض افراط یا تفریط قرار می‌گیرد. زیاده‌روی در توجه به فرزند یا فروگذاری حق او دارای آثار منفی زیادی است و پرهیز از آن در گزاره‌های دینی مورد تاکید قرار گرفته است. در برخی از آیات تسامح در حق فرزندان و بی‌تفاوتی نسبت به آنها و کوتاهی در برآوردن نیازهایشان تقبیح شده است. همچنین از بین بردن فرزند به دلیل جنسیت او یا مشکلات مالی و بی‌توجهی به عواملی که منجر به استحکام ارتباط بین والدین و فرزندان می‌شود مورد نکوهش دین قرار گرفته است برخی از روایات مساله‌ی تفریط و فروگذاری حق فرزندان را نوعی عقوق دانسته‌اند که از جانب فرزند بر پدر و مادر وارد می‌شود به عبارت دیگر، همانطور که حق شناسی از والدین از جانب فرزند لازم است حق شناسی از فرزندان نیز برای والدین ضروری است از نظر اسلام کوتاهی در برآورده کردن نیازهای اساسی (مادی و روانی) فرزندان و تباه کردن شخصیت و سرنوشت آنها، والدین را دچار نفرت الهی و مستوجب عقوق فرزندان می‌گرداند.[50]

وظایف والدین در برابر فرزند

1- قرائت اذان و اقامه در گوش کودک:

رسول خدا (ص) فرمود: پس از ولادت فرزند مستحب است در گوش راست و در گوش چپش اقامه بگویند که این امر باعث حفاظت و حراست او از شیطان خواهد بود.

2- پذیرش کودک

از مسائل مهم حقوق کودکان ، مساله‌ی پذیرش کودک است . کودک به هر وضع و به هر صورتی که هست باید پدر و مادر پذیرای او باشند ، دختر یا پسر ،‌ زشت یا زیبا ، سالم یا ناقص . زیرا والدین حکم باغبانی را دارند که فرزندانشان میوه‌های باغ خود آنان است و باید در طریق به ثمر رساندن آنان بکوشند. [51]

3- نامگذاری کودک

نامگذاری از مسائل مهم حقوق کودکان است و والدین موظفند نام خوبی را برای کودک انتخاب نمایند نامی که اولا رضای خدا در آن باشد ثانیا فرزند در آینده به هر شغل و یا هر پست و مقامی که رسید آن نام متناسب باشد . بهترین نامها نام ائمه معصومین (ع) و اولیای الهی و اهل بیت ایشان می‌باشند.[52]

4- احترام به کودک

یکی از حقوق کودک احترام به اوست این سخن از رسول خداست که فرمود به فرزندانتان احترام و محبت کنید و با آداب و روش پسندیده با آنها معاشرت نمایید.

5- تغذیه کودک:

نخستین غذای کودک شیر مادر است و این سفارش رسول خداست که پستان مادر در اختیار کودک باشد و مرد موظف است درایام شیردادن ، زن را از غذای حلال و پاک تغذیه کند و زن نیز باید مراقب غذای خود باشد ، زیرا غذای حرام و نجس و خبیث در شیر و شیر در فرزند اثر مستقیم دارد. و پس از فراغت از ایام شیردادن باز والدین باید همت به خرج داده ، فرزند معصومشان را با غذای حرام و ناپاک آلوده نکنند. [53]

6- تامین نیازهای فرزند:

تامین نیازهای اولیه از قیبل خوراک،‌ پوشاک ، امنیت و همچنین ایجاد زمینه‌ی مناسب برای پرورش و رشد آنهاست کوتاهی در برآورده نمودن نیازهای اولیه‌ی فرزند مانعی بر سر راه رشد و ترقی او در مراحل بالاتر به وجود می‌آورد. بنابراین ایجاد فضای مناسب برای ترقی و تعالی فرزند از ابتدایی ترین وظایف والدین است.  [54]

7- محبت :

یکی از ارکان تربیت فرزند برقراری روابطی مناسب با او بر اساس محبت است زیرا محبت به عنوان مهمترین واسطه در برقراری رابطه باید مورد توجه و عنایت ویژه قرار گیرد آنچه از محبت در این بحث مورد نظر است ایجاد شرایطی است که در آن محبت واقعی و معمولی نثار فرزند گردد و بدین ترتیب معضل بی‌تفاوتی نسبت به او و سهل‌انگاری در تربیت حل شود. روایات بسیاری وجود دارد که در برگیرنده لزوم محبت و ارزش عشق و علاقه به فرزندان است و با توجه به دیگر گزاره‌های تربیتی اسلام، دلالت بر این امر به عنوان واسطه‌ای برای ایجاد ارتباط تربیتی و پرورشی با آنها دارد. [55]

8- آموزش :

از جمله وظایف والدین ارائه آموزشهای اساسی به کودکان است آموزشی که موجب سازندگی و خیر و رفاه حال و اینده فرزند باشد اما اینکه به فرزندانمان در سنین کودکی چه علومی را بیاموزیم با مراجعه به روایات اهل بیت (ع) روشن می‌شود امام صادق (ص) فرمود: سزاوارترین چیزی که باید به کودکان آموخته شود چیزی است که چون بزرگ شدند بدان نیاز داشته باشند.

از جمله چیزهایی که ائمه دستور دادند که ما از سن هفت سالگی به بعد به فرزندانمان بیاموزیم قرآن و سواد خواندن و نوشتن و احکام حلال و حرام و نماز است. [56]

و بالاخره والدین موظفند فرزندانشان را به امور دین آشنا ساخته و مودب به آداب الهی و متخلق به اخلاق انبیاء نمایند صفات خوب و بد را به آنها بشناسانند و آنها را از صفات بد بر حذر داشته و به صفات نیکو ترغیب نمایند. و به آنها راه و رسم زندگی بیاموزند والدین به کودکانشان درس عواطف و انسانیت دهند و به فنون دفاعی آشنا سازد تا در مواقع خطر بتوانند از خود و کیان خود دفاع نمایند[57].

9- پرورش کودک

تربیت فرزندان تنها در آموزش خلاصه نمی‌شود بلکه مهمتر از آموزش پرورش است که باید به آن توجه کافی شود، متاسفانه در دنیای کنونی مردم در بعد پرورش عمده نظر خود را به پرورش جسم اطفالشان معطوف داشته به غذا،‌لباس ، اسباب بازی، سلامت و بهداشت ، وزن ، زیبایی ، ورزش، شستشوی بدن و امثال این امور می‌پردازند ولی هیچ توجهی به پرورش روح فرزند ندارند، در حالی که در اسلام جسم و سلامت تن همراه با سلامت روح و روان مطرح است. لباس زیبا و غذای خوب همراه با اخلاق نیکو و ادب صحیح مورد توجه است هم باید کودکان را به ورزش و بازی واداشت و هم به عبادات و اموردینی ، مراسم مذهبی و ایثار و فداکاری تمرین وتشویق شود. هم باید وزن کودک را در نظر داشت و هم باید میزان اخلاق و رفتار نیکو و شایسته را در نظر گرفت هم لباس زیبا برای کودک لازم است و هم نام نیکو.


رسول خدا فرمود: اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم:

به کودکان خود اکرام نموده و به آنان ادب صحیح و لازم را بیاموزید.

علی (ع) فرمود: بهترین ارثی که پدران و مادران می‌توانند به فرزندان خویش بدهند ادب و تربیت صحیح است. [58]


سخن آخر

بحث درباره حقوق خانواده و گستره‌ی وظایف و مسئولیت‌های همسران ، بیش از آنکه صرفا در قلمرو موازین حقوقی و قانونی مطرح باشد اساسا متاثر از پیوندهای عاطفی و روانی و آمیخته با مبانی دینی ، معیارهای اخلاقی ، نگرش‌های اجتماعی و نظام ارزشی حاکم بر جامعه است.

به طور کلی اهمیت و ارزشمندی حقوق خانواده ناشی از ارج و منزلت والای این کانون مقدس است جامعه‌ای که در آن کانونهای خانواده از بالاترین قوام و استحکام برخوردارند مناسب‌ترین بستر رشد و شکوفایی استعدادها ، حاکمیت ارزشها و تبلور رفتارهای متعالی فردی و گروهی است و بیشترین مسئولیت پذیری اجتماعی و برقراری عالی‌ترین روابط بین فردی و پیوندهای عمیق عاطفی در آن به چشم می‌خورد.

خانواده اولین و اصیل‌ترین نهاد اجتماعی است و سلامت جوامع در گرو تعادل کانون مقدس خانواده‌هاست، همچنین از بارزترین شاخص‌های موفقیت و پیشرفت هر کشور و نظام حکومتی، تدوین و ارائه متعالی‌ترین، ارزشمند‌ترین و کارآمدترین قوانین و مقررات حمایتی از نظام خانواده است.

از این رو انتظار به حق و شایسته از کارگزاران جامعه‌ی اسلامی ایران این است که با الهام از ارزشهای والای قرآنی و تعالیم اسلامی، جامع‌ترین و فراگیرترین قوانین حمایتی را که مبانی نظری آن مبتنی بر ویژگیهای فطری ، احیای حقوق طبیعی و تامین نیازهای روانی همسران و فرزندان باشد برای قوام و پویایی نظام مقدس خانواده ارائه نمایند.


فهرست منابع مورد استفاده

1-     قران کریم

2-      صحیفه‌ی سجادیه

3-     ابن سینا و تدبیر منزل – مترجم : نجمی زنجانی – مجمع ناشر کتاب – تهران – 1319

4-     اسلام و تنظیم خانواده – سید محمد علی ایازی – دفتر نشر فرهنگ اسلامی – تهران 1377

5-     بحار الانوار – علامه مجلسی – طبع جدید – بیروت – جلد اول

6-  پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی – سید مهدی صانعی – موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی – مشهد 1375

7-     تعادل و استحکام خانواده – مجید رشید پور – انتشارات اطلاعات – تهران 1373

8-  چگونه فرزندان خود را تربیت کنیم ؟ (ج1) عبدالله ناصح علوای – مترجم : عبدالله احمدی – نشر احسان – تهران 1377

9-     حقوق خانواده در اسلام – حسین حقانی زنجانی – دارالتبلیغ اسلامی – قم – بی‌تا

10- خانواده در قران – احمد بهشتی – دفتر تبلیغات اسلامی – حوزة‌علمیه قم – قم – 1377

11- درآمدی بر تعلیم و تربیت اسلامی (2) اهداف تربیت از دیدگاه اسلام – هیئت مولفین – انتشارات سمت – تهران – 1376

12-   روانشناسی خانواده (همسران برتر) غلامعلی افروز – تهران – انتشارات انجمن اولیا و مربیان 1378

13-   سایت : google

14-   سیری در مسائل خانواده – حبیب الله طاهری – شرکت چاپ و نشر بین المللی – تهران 1381

15-  موازنه‌ی حقوق و اخلاق در خانواده – مریم احمدیه – تهران – شورای فرهنگی اجتماعی زنان ، روابط عمومی – 1382

16- نظام خانواده در اسلام – سخنرانیهای استاد حسین انصاریان – انتشارات ام ابیها – قم 1375

 


فهرست مطالب

عنوان                                                                               صفحه

مقدمه......................................................................................... 3-1

چکیده......................................................................................... 3

موضوع تعلیم و تربیت..................................................................... 5

ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت........................................................ 6

اهمیت دادن اسلام به تعلیم و تربیت................................................. 7

تعلیم و تربیت گام به گام در مهد خانواده............................................ 8

اهمیت تشکیل خانواده در اسلام...................................................... 10

دلیل تشکیل خانواده...................................................................... 13

عوامل رکود فکر تشکیل خانواده....................................................... 17

ارزش و اهمیت ازدواج از نظر پیامبر اکرم (ص)...................................... 18

مهم‌ترین اصول انتخاب همسر.......................................................... 20

حقوق زن و شوهر از دیدگاه پیامبر اکرم (ص)...................................... 24

حدود نفقه در اسلام...................................................................... 28

کمک به همسر............................................................................. 29

مهریه.......................................................................................... 32

نقش موقعیت شناسی زن و مرد در استحکام خانواده........................... 34

نقش خانواده در بزهکاری فرزندان..................................................... 35

هدفهای تربیتی در خصوص ارتباط با والدین ........................................ 38

الف- احترام به والدین..................................................................... 39

ب- حق شناسی در مقابل والدین..................................................... 40

هدفهای تربیتی در خصوص رابطه با فرزند........................................... 41

وظایف والدین در برابر فرزند............................................................. 42

سخن آخر.................................................................................... 48

فهرست منابع مورد استفاده ........................................................... 49



1-    [1] پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی – سید مهدی صانعی – موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد – 1375 ص 11-9

[2] - پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی – سید مهدی صانعی – موسسه چاپ و انتشارات  دانشگاه فردوسی مشهد – 1375 – ص 25-24

[3] - همان منبع – ص 27-25

[4] - همان منبع ص 30-29

[5] - همان منبع – ص 31

[6]- بحار الانوار- طبع جدید ، بیروت – ص 172/1

[7] - سوره جمعه – آیه 2

[8] - صحیفه سجادیه – دعای 25

[9] - خانواده در قرآن – احمد بهشتی – دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیه قم

[10] - همان منبع – همان صفحه

[11] - همان – ص 243-242

[12] - اسلام و تنظیم خانواده – سید محمد علی ایازی – دفتر نشر فرهنگ اسلامی – تهران – 1373 – ص 24

[13] - سوره رعد – آیه 38

[14] - سوره نسا – آیه 1

[15] - رک به : نظام خانواده در اسلام – سخنرانیهای استاد حسین انصاریان – انتشارات ام ابیها – قم – 1375 – ص 66-63

[16] - اسلام و تنظیم خانواده – سید محمد علی ایازی – ص : 24

[17] - نظام خانواده در اسلام – ص 66-65

[18] - همان – ص : 67

[19] - خانواده در قران – احمد بهشتی ص 34

[20] - رک : همان – ص 26-25

[21] - همان ص 38-37

[22] - خانواده در قران – ص : 38

[23] - رک همان : 39-38

[24] - سورة بنا – آیه 8

[25] - سوره رم – آیه 21

[26] - خانواده در قرآن – ص 41-40

[27] - نظام خانواده در اسلام – ص 41-40

[28] - چگونه فرزندان خود را تربیت کنیم – ج 1 – عبدالله ناصح علوان – مترجم : عبدالله احمدی – نشر احسان – تهران – 1377 – ص 36-35

[29] - همان منبع – ص 38

[30] - همان منبع – ص 41

[31] - همان منبع – ص 43-42

[32] - تعادل و استحکام خانواده – مجید رشید پور – ص 39-38

[33] - نظام خانواده در اسلام – ص 371-366

[34] - همان – ص 371

[35] - نظام خانواده در اسلام – ص 372-371

[36] - همان منبع – ص : 377-376

[37] -  همان منبع – ص : 384-378

[38] - حقوق خانواده در اسلام – حسین حقانی زنجانی

[39] - همان منبع ص 402-401

[40] - همان منبع – ص 402-401

[41] - حقوق خانواده در اسلام – ص 407- 406

[42] - همان منبع – ص 408

[43] -  روانشناسی خانواده (همسران برتر) غلامعلی افروز – انتشارات انجمن اولیا و مربیان تهران – 1378 – ص : 187-185

[44] - تعادل و استحکام خانواده – مجید رشید پور – انتشارات اطلاعات – تهران – 1373 –
ص 160- 157

[45] - همان منبع – ص 160

[46] -google

[47] - درآمدی بر تعلیم و تربیت اسلامی اهداف تربیت از دیدگاه اسلام – هیئت مولفین – انتشارات سمت – تهران 1376- ص 175

[48] -  همان منبع – ص 178

[49] - درآمدی بر تعلیم و تربیت اسلامی – ص 179-178

[50] - همان منبع – ص 183- 182

[51] - سیری در مسائل خانواده – حبیب الله طاهری – شرکت چاپ و نشر بین الملل وابسته به انتشارات امیر کبیر – تهران – 1381 – ص 78- 77

[52] - همان منبع و نیزرک : ابن سینا و تبدیر منزل – مترجم :‌نجمی زنجانی – مجمع ناشر کتاب – تهران 1319- ص 43-42

[53] - سیری درمسائل خانواده – ص 79-78

[54] - درآمدی بر تعلیم و تربیت اسلامی – ص 184

[55] - همان منبع – ص 185

[56] - سیری در مسائل خانواده – حبیب الله طاهری – ص 81

[57] - همان منبع – ص 82

[58] - همان منبع – ص 83

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 01 اسفند 1393 ساعت: 15:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق تربيت ديني فرزندان

بازديد: 191

فهرست

عنوان -------------------------------------------------------------------- صفحه

مقدمه------------------------------------------------------------------- 1

واقعيت ها و بايسته ها-------------------------------------------------- 1

برنامه هاي تربيتي ------------------------------------------------------ 1

آمادگي بسيار كودكان براي تربيت پذيري--------------------------------- 6

نياز به محبت و دوستي-------------------------------------------------- 8

توجه به ويژگيهاي فرزندان----------------------------------------------- 10

برنامه مناسب تربيت ديني ---------------------------------------------- 10

حقوق فرزندان و مسئوليتهاي والدين ------------------------------------ 11

نام نيكو------------------------------------------------------------------ 13

مهر و محبت------------------------------------------------------------- 14

محيط سالم-------------------------------------------------------------- 14

آموزش قرآن------------------------------------------------------------- 16

آشنا سازي با مفاهيم معارف اسلامي----------------------------------- 17

محبت به پيامبر واهل بيت------------------------------------------------ 18

آموزش احكام شرعي--------------------------------------------------- 18

ازدواج به موقع----------------------------------------------------------- 19

منابع--------------------------------------------------------------------- 20

مقدمه

مطالبي كه پيش رو داريد، گزارشي اجمالي از فرايند تربيت ديني فرزندان است كه پس از اشاره به ابعاد مختلف دوران كودكي و نوجواني، به بيان حقوق فرزندان، مسئوليت هاي والدين و عوامل دين گريزي جوانان مي پردازد.

واقعيت ها و بايسته ها

يكي از شاخصه هاي نظام هاي ديني توجه به واقعيت پيش از بيان مسئوليت ها است. اساساً در ميان نظامهاي تربيتي، آن سيستمي موفق تر است كه پيش از بيان «بايدها و نبايدها» به «هست ها و نيست ها» توجه نمايد. بنابراين بر ما لازم است كه با غرايز، روحيات، عواطف، احساسات، نيازها و ابعاد مختلف فرزندان خود آشنا شويم و در همان قالبها به برنامه ريزي براي تربيت ديني آنها بپردازيم.

الف) سن مناسب براي آغاز برنامه هاي تربيتي

از آنجا كه بنابر مطالعات روان شناختي و آموزه هاي ديني، عوامل مختلف وراثتي و ژنتيكي و حتي محيطي از آغاز شكل گيري نطفه بر انسان تأثير به سزايي دارند، بايد از دوران انتخاب همسر و حتي پيش از آن براي برخوداري فرزندان آينده مان از تربيتي سالم و مناسب، زمينه سازي نماييم. بر همين اساس، پيامبر اكرم (ص) از ازدواج با همسران ناشايست نهي فرموده و فرزندان به دنيا آمده از آنها را تباه شده و از دست رفته مي شمارد. امير مؤمنان (ع) نيز خصلت هاي زشت و زيبا در روح و روان انسانها را متأثر از شير مادران شان مي داند.

آزمايشهاي تجربي در اين زمينه نيز اين واقعيت را تأييد مي كند كه انسان از دوران جنيني نسبت به محيط و صداهاي مختلف اطراف خود حساس بوده و به خصوص از مادر و سخنان و روحيات وي تأثير مي پذيرد. به همين دليل، در اسلام به پدران سفارش شده است كه از روزي حرام اجتناب ورزند و آداب ويژه اي را به هنگام انعقاد نطفه رعايت كنند. به مادران توصيه شده كه در دوران بارداري، مراقب انديشه ها و رفتارهاي خويش بوده، همواره در طهارت جان و پاكيزگي تن و روان تلاش كنند؛ چرا كه از كوزه همان برون تراود كه در او است. پس از ولادت نيز فرزندان به طور مستقيم در معرض برخي آداب و مراسم مذهبي قرار مي گيرند؛ آدابي مانند خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ كه در روايات به عنوان پناهي در برابر وسوسه هاي شيطاني شمرده شده است؛ كام گرفتن كودك با تربت امام حسين (ع)؛ انجام غسل ولادت؛ ختنه كردن؛ عقيقه كردن؛ صدقه دادن به وزن موي سر كودك از طلا يا نقره و به وزن بدنش از خرما و ..... امروزه از نظر علمي نيز تأثير بسياري از اين اعمال برآينده كودك غيرقابل انكار است. با اين حال، بديهي است كه فرزندان را نمي توان از آغاز تولد به طور مستقيم مورد تعليم و تربيت قرار داد و ناچار بايد منتظر پيدايش زمينه هاي يادگيري و تربيت پذيري در آنها بود. در اين باره كه آموزش و پرورش ديني فرزندان را از چه سني بايد آغاز كرد، ميان دانشمندان و كارشناسان امور تربيتي اختلاف نظر است.

برخي با هر گونه تعليم و تربيت مذهبي تا پيش از بلوغ مخالفند، ولي عده اي ديگر با تأكيد بر آمادگي و استعداد اطفال براي تربيت پذيري، بر اين باورند كه مي توان برخي معلومات ديني را به طور ساده و قابل فهم به آنها عرضه نمود و با تلقين، آنها را در اين فضاي مقدس قرار داد. جان لاك از انديشمندان غربي نيز معتقد است كه تربيت ديني را بايد از كودكي آغاز كرد. وي مي گويد: « انديشه خدا را از همان آغاز كودكي مي توان در نهاد فرزندانمان جاي داده، عشق و احترام به خدا را در روانشان بدميم.

به نظر مي رسد براي يافتن سن مناسب براي آغاز برنامه هاي تربيتي بايد سن طبيعي گرايش فرزندان به دين و مذهب را شناخت. بررسي هاي روان كاوان نشان مي دهد كه آغاز پيدايش حس مذهبي در كودكان به ماههاي قبل از چهارسالگي باز مي گردد و حتي گاه در حدود 2 تا 3 سالگي ظاهر مي شود. كودكان از سه سالگي، علاقه بسيار به دعا و سرودهاي مذهبي داشته، از تكرار و خواندن دعاهاي دسته جمعي، لذت بسيار مي برند. از حدود 4 سالگي، كنجكاوي سراسر وجود كودك را فرا مي گيرد و درباره حقايق مختلف جهان و از همه مهم تر آفريدگار جهان مي پرسد. اين مرحله، سن طبيعي كودك براي پذيرش مفهوم خداوند است. كودك چهار ساله، پدر خود را به بزرگي و اهميت خدا مي داند و تلقي او از خدا همچون پدر، ولي بزرگ تر است. او حتي گاه خدا را همچو عضوي از خانواده به حساب مي آورد. احساس مذهبي با رشد و افزايش سن كودك آشكارتر مي شود و در شش سالگي به روشني مي توان تظاهر به رفتارهاي مذهبي را در كودكان مشاهده كرد. يك كودك شش ساله با علاقه تمام درباره خدا پرستش نموده، خواستار آشنايي و صحبت با او است و درخواستهاي غالباً مادي خويش همچون اسباب بازي، خوراك و پوشاك را با او در ميان مي گذارد، به تدريج در سن هفت سالگي، خدا را مقامي قدرتمند و بالاتر از والدين مي شناسد.

بر همين اساس، امام باقر (ع) در حديثي مفصل به تشريح وظايف اوليا در تربيت ايماني فرزندان از سن سه سالگي مي پردازد:

در سه سالگي كلمه توحيد « لا اله الا الله » را به كودك بياموزيد و در چهارسالگي با نبوت پيامبر اسلام آشنايش سازيد و در پنج سالگي رويش را به قبله كنيد و سجده بر زمين را يادش دهيد. در شش سالگي ركوع و سجود را به شيوه صحيح به او بياموزيد و در هفت سالگي وضو و نماز را به طور كامل آموزش دهيد.

براساس اين حديث شريف، كودك را بايد در سه سالگي با خداوند، در چهار سالگي با نبوت و در پنج و شش سالگي با پرستش به شيوه هاي مختلف آشنا ساخت، تا آن كه در هفت سالگي بتوان مجموعه نماز را به عنوان نمادي از كل دين و به تعبير روايات ستون دين به او القاء نمود.

نكته مهم ديگر در اين ميان توجه به پرسشهاي ديني كودكان است. آنها بر مبناي سير پيش گفته به پرسش درباره مذهب و موضوعات ديني پرداخته، بركسب درك و فهم خود، سوالات متفاوتي از اطرافيان مي پرسند. در شش سال اول درباره منشأ و علت اشياء سؤال مي كنند: من از كجا آمده ام؟ آسمان را كه درست كرده است؟ و .... در سن 7 تا 10 سالگي سوالهايي عميق تر ميپرسند و خواهان پاسخ هايي مستدل تر هستند: چرا خدا ديده نمي شود؟ چگونه خداوند در همه جا حضور دارد؟ خدا چيست؟ انسانها چطور در قيامت دوباره زنده مي شوند؟ در سنين نوجواني به دليل افزايش آگاهي ها و معلومات بر دامنه و عمق سوالات افزوده مي شود. اگر مباني اعتقادي در سالهاي پيش در ذهن شان جاي گرفته باشد، پاسخ به سوالات بعدي آسانتر خواهد بود؛ زيرا پاسخهايي كه در سنين قبل شنيده اند، فضايي اعتقادي در ذهن شان ترسيم نموده و در آن فضا به انديشه و پرسش مي پردازند.

در اين سنين سه گونه احساس در رابطه با مذهب براي فرزندانمان پديد
 مي آيد:

1ـ رشد و گسترش و تقويت حس مذهبي و علاقه مندي به دين؛

2ـ پيدايش ترديد در آموخته هاي پيشين؛

3ـ پيدايش سوالات متعدد و برخاسته از آن ترديدها.

نكته در خور توجه در اين زمينه آن است كه فرزندان در اين سنين، به علت غرور نوجواني، گاه از طرح همه سوالات خويش پرهيز دارند و همچنين به دليل رشد عقلانيت و قوه استدلال شان به هر پاسخي راضي نمي شوند؛ لذا بر ما است كه مستقيم و غير مستقيم، آنان را به سخن آورده و سپس پرسشهاي شان را مستدل و منطقي و در حد فهم و دركشان پاسخ دهيم.

ب) آمادگي بسيار كودكان براي تربيت پذيري

كودكان همگي با فطرت الهي و همراه با روحياتي پاك و زمينه هايي آراسته زاده مي شوند و حس مذهبي به طور طبيعي در آنها پديد آمد، سپس رشد يا افت مي يابد. در واقع، اين محيط اطراف است كه با تأثير مستقيم و غير مستقيم خود، زمينه هدايت يا گمراهي آنها را فراهم مي آورد؛ گرچه اراده آزاد انسان هيچگاه از ميان نمي رود و حق اختيار و انتخاب در هر حال باقي است. بر همين اساس، پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد:

هر نوزادي بر فطرت سالم الهي زاده مي شود؛ ليكن اين پدر و مادر هستند كه گاه او را با تربيتهاي ناشايست خويش از صراط مستقيم منحرف مي سازند.

بنابراين، رسالت پدر و مادر آن است كه با انجام فرايض ديني و بيان آنها براي كودكان و تجسم بخشيدن به روحيات زيباي ايمان و تعهد ديني، استعدادهاي آنها را در مسيري درست به فعليت رسانند؛ در غير اين صورت، فطرت پاك كودكان به تدريج رو به خاموشي مي گرايد و به محيط آلوده خو مي گيرد. كودكان و نوجوانان از اخلاق همه اطرافيان خود كم و بيش تأثير مي پذيرند. پدر و مادر، بستگان، همكلاسيها، معلمان، قهرمانان ورزشي و هنري، شخصيتهاي سياسي و اجتماعي و ....... همگي بر فرزندان ما تأثير گذاشته، الگوهاي مثبت يا منفي آنها را شكل ميدهند كه البته در اين ميان والدين از نقش مهمتري برخوردارند. از اين رو رواست كه امير مؤمنان، علي (ع) در سفارش نامه اي به فرزندش امام حسن (ع) مي نويسد:

« همانا جان و روان خردسالان همچون زمين بايري است كه در آن هر نوع دانه و تخمی افشاني، آن را مي پذيرد و رشد و نمو مي دهد. »

بنابراين، همان قدر كه زمينه هدايت و دينداري براي آنها فراهم است زمينه انحراف و فساد نيز مهيا است. كودكان و نوجوانان به دليل كم تجربگي و نا آگاهي در آستانه لغزش قرار دارند و لذا بر پدران و مادران است كه موانع زندگي سالم را از پيش پاي آنها بردارند و فطرتهاي پاك فرزندانشان را از آلايش به رذايل اخلاقي و مفاسد اجتماعي مصون نگه دارند. با اين حال، به نظر مي رسد طبيعت و فطرت انسانها، و به ويژه كودكان و نوجوانان، به خير و سعادت تمايل بيشتري دارد و لذا پيامبر اكرم (ص) درباره آنان مي فرمايد:

آنها قلبي فضيلت پذير و دلي رقيق و حساس دارند........ خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم را به رحمت الهي بشارت و از عذابش بيم دهم؛ جوانان و نوجوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند، ولي پيران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند.

امام صادق (ع) نيز به يكي از ياران خويش كه به تبليغ دين و نشر تعاليم اهل بيت اشتغال داشت، چنين توصيه مي فرمايد: « برنامه هاي تبليغي خويش را متوجه نسل جوان كن؛ زيرا آنان براي پذيرش خوبيها آمادگي بيشتري دارند و بيش از ديگران حق را مي پذيرند. »

ج) نياز به محبت و دوستي:

نياز به محبت از نيازهاي اساسي انسان به شمار مي رود؛ همانگونه كه انسان به آب و غذا نياز دارد؛ به محبت نيز نيازمند است و بود و نبود آن، در تعادل روحي و رواني وي تأثير فراوان دارد. روان شناسان بر همين اساس به ترسيم هرم نيازهاي انسان پرداخته اند.

كودكي كه در محيط گرم و محبت آميز رشد كند، رواني شاد و دلي آرام و با نشاط و به تبع آن، جسمي سالم خواهد داشت. چنين فردي به زندگي اميدوار و دلگرم بوده، خود را در جهاني پرآشوب، تنها و بي ياور نمي بيند. از سوي ديگر، اظهار محبت به كودك از ابتلاي وي به عقده حقارت جلوگيري مي كند. كودكي كه از محبت هاي گرم پدر و مادر محروم بوده، يا نيازش به محبتهاي آنان به حد كافي اشباع نشده است، نسبت به اطرافيان خويش و حتي پدر و مادر عقده نفساني مي يابد و در نتيجه، زمينه هرگونه فساد و انحرافي برايشان مهيا مي شود. به اعتقاد كارشناسان امور تربيتي، تندخويي، خشونت، اعتياد، افسردگي، نا اميدي و ........... غالباً معلول عقده حقارتي است كه در اثر كمبود محبت پديد آمده است. گاه فشارهاي رواني تا بدانجا اين اشخاص را آزار مي دهد كه دست به خودكشي مي زنند. بسياري از فرزنداني كه از منزل فرار كرده اند، انگيزه خود را از فرار، بي توجهي و كم مهري پدر و مادر دانسته اند.

همانگونه كه محبوب بودن از نيازهاي اوليه انسان است، محبت نمودن از نيازهاي اساسي او است. دوست يابي و برقراري روابط اجتماعي كه به خصوص در سنين نوجواني و جواني شدت مي گيرد، براساس همين رابطه متقابل ميان نياز به محبت و نياز به مهر ورزيدن شكل مي گيرد. بنابراين، رفيق خوب و مناسب گرچه براي همگان مهم است، ولي براي نسل جوان اهميت بيشتري دارد؛ زيرا در اين دوره از يك سو عواطف نوجوان، نسبت به دوران كودكي، عمق بيشتري مي يابد و دوستي هاي سطحي او به دوستي هاي صميمي بدل مي شود. از سوي ديگر، نوجوان در اين سن به دنبال كسب استقلال است و لذا به طور طبيعي به دوستان جديد گرايش پيدا ميكند. بررسي هاي علمي نشان مي دهد كه اثر پذيري نوجوانان از گروه همسالان بيش از هر گروه ديگري همچون خانواده و معلمان است. حال اگر دوستاني شايسته و مناسب گرداگرد نوجوان باشند، موجب تكامل تربيتي و معنوي او مي گشودند و اگر افرادي فاسد با او طرح دوستي بريزند، سبب سقوط وي در گرداب لغزشها و انحرافها مي گردند. بنابراين، بر والدين است كه از يك سو به تقويت دوستي خود با فرزندان در سنين نوجواني بپردازند و از سوي ديگر، بر معاشرتهاي آنان نظارت كرده، آنها را در انتخاب دوستاني مناسب ياري رسانند.

د) توجه به ويژگيهاي فرزندان

هر انساني از شخصيتي مستقل و هويتي مخصوص به خود برخوردار است؛ بر اين اساس، بايد همواره ويژگيهاي ثابت و متغير، علايق، انگيزه ها و هيجانات فرزندان خويش را مورد مطالعه قرار دهيم و بر مبناي آن به برنامه ريزي تربيتي بپردازيم. اين انتظار برخي از والدين كه مي خواهند فرزندانشان همچون خودشان و نسخه اي كپي شده از آنها باشند صحيح و به جا نيست. در حديث شريف آمده است كه «راه هاي وصول به خداوند به عدد جان هاي آدميان است.» بنابراين، نمي توانيم برنامه اي ثابت و غيرقابل تغيير براي تربيت ديني فرزندان مان در نظر گرفته، بر همگان به طور يكسان پياده كنيم؛ بلكه بايد با توجه به متغيرها و در پرتو ثوابت به روشي مناسب براي تربيت ديني فرزندمان نايل آييم:

برنامه مناسب تربيت ديني = متغيرهاي شخصي فرزندمان + مفاهيم و الگوهاي ثابت ديني

بر همين اساس، در حل مشكلات و ناهنجاري هاي كودكان و نوجوان بايد ابتدا كليد شخصيت آنها را شناسايي كرده، به نقاط ضعف و قوت آنها پي ببريم و سپس با بررسي علل انحرافشان، به درمان مناسب بپردازيم. در اين ميان طبيعي است كه گاه به خطا مي رويم؛ از اين رو، چه نيكو است كه با ثبت تجربيات خويش اطلاعات دقيق تري از شخصيت و روحيات فرزندمان به دست آوريم. فرزند يكي از انديشمندان مذهبي نقل مي كرد كه پس از مرگ پدر در لوازم شخصي او به مجموعه اي از دفترها و يادداشت ها برخوردم كه نكات دقيق و جالب توجهي از روحيات، عواطف و ابعاد مختلف (مثبت و منفي) من و ديگر خواهران و برادرانم در آن ثبت شده بود و تجربيات مختلفي را كه پدرم در خلال تربيت ما به دست آورده بود ـ چه موفق و چه نا موفق ـ در آن دفترها نگاشته بود. آنچه در اين ميان مهم است، پيگيري مستمر و پرهيز از خستگي و بي تفاوتي در شناخت فرزندمان و برنامه ريزي مداوم در تربيت وي است.

حقوق فرزندان و مسئوليت هاي والدين

خداوند سبحان در برابر اعطاي ولايت فرزندان به والدين، مسئوليت هايي ويژه بر دوش آنها نهاده است كه از آنها به حقوق فرزندان تعبير مي شود. امام سجاد (ع) در رساله حقوق كه به تبيين وظايف و مسئوليتهاي مختلف انسانها مي پردازد، بخش خاصي را به حقوق فرزند اختصاص داده، در عباراتي كوتاه و بسيار پربار چنين مي فرمايد:

اما حقي كه فرزندت بر تو دارد، آن است كه بداني او از تو و وابسته به تو است؛ خوب و بدش در اين دنيا به تو باز مي گردد و به يقين تو در مقابل ولايتي كه بر او داري مسئول هستي به تربيت نيكوي او بپردازي و به سوي خداوند راهنمايي اش كني. و در انجام وظايف الهي و حقوق خود بر او ياري اش رساني، كه تو در مقابل اين تكليف از پاداش و مجازات برخودار خواهي بود. پس درباره فرزندت چنان رفتار كن و تلاش نما كه اثري نيكو پس از خود بر جاي گذاري و در مقابل پروردگارت توان پاسخگويي را داشته باشي.

شگفت آن است كه برخي از خانواده ها نسبت به غذا و پوشاك و سلامتي جسماني فرزندان خويش اهتمام فراوان مي ورزند، ولي به تربيت و دينداري و بيماريهاي روحي و رواني آنها توجهي نمي كنند و به تعبير امام حسن مجتبي (ع): «شگفتا از كسي كه در غذاي جسم خويش انديشه مي كند ولي به غذاي روح خود نمي پردازد».

پيامبر اكرم (ص) حقوق اساسي فرزندان را در وصيتي به امام علي (ع) چنين بر
مي شمارد:

اي علي، حق فرزندان بر والدينشان آن است كه نام نيكو بر آنها نهاده و آنان را به حسن ادب مزين سازند و در محيطي سالم پرورش شان دهند. اي علي، نفرين خداوند بر پدر و مادري كه زمينه نافرماني فرزندان و بي احترامي آنها نسبت به خودشان را فراهم سازند و رحمت الهي بر پدر و مادري كه فرزندان خويش را بر نيكوكاري به والدين ياري رسانند.

والدين با عمل به چهار توصيه پيامبر اكرم (ص) مي توانند زمينه صلاح فرزندانشان را فراهم آورده، از نافرماني آنها و گستاخي شان جلوگيري نمايند:

1ـ آنچه را كودك در حد توان خود انجام داده است، از او بپذيرند.

2ـ آنچه انجام آن براي كودك، سنگين و طاقت فرسا است از او نخواهند.

3ـ او را به گناه و سركشي وادار نكنند.

4ـ به او دروغ نگويند و در برابر او به اعمال سبك و احمقانه دست نزنند.

با بررسي آيات و روايات، مي توان اهم حقوق فرزندان يا مسئوليت هاي والدين را در موارد ذيل بر شمرد:

1ـ نام نيكو

نخستين حق و يكي از مهمترين حقوق فرزند آن است كه براي او نام نيكو، با معنا و زيبا انتخاب كنيم؛ چرا كه نام انسان در روح و روان وي تأثير مي گذارد و مي تواند او را به جانب محتوا و مضمون آن نام سوق دهد. بر همين اساس، آدمي از نام زيبا مسرور گشته، به آن افتخار مي ورزد و از نام بد رنج برده، از آن شرمشار مي گردد. حال چه خوب است از ميان نامهاي نيكو، نامي را برگزينيم كه همواره الگويي والا و عيني را در مقابل ما قرار دهد. نامهاي امامان و پيامبران و انسانهاي نيك در پيوند فرزندانمان با آن قهرمانان تاريخ تأثيري فراوان دارد. بر همين اساس، امام حسين بن علي (ع) براي تمام فرزندان خويش نام مبارك فاطمه و علي را برگزيده بود تا يادآوري مكرر آنها در عصر غربت آن دو شخصيت بزرگ، زمينه باز توليد آن قهرمانان را فراهم آورد و افراد و جوامع را از شعاعهاي وجوديشان بهره مند سازد.

2ـ مهر و محبت

 والدين بايد محبت خويش را به فرزندانشان اظهار نموده و تنها به دوستي قلبي بسنده نكنند؛ زيرا براي كودكان فقط آنچه قابل مشاهده و لمس است معنا و مفهوم مي يابد. محبت هاي والدين بايد در نوازش ها، بوسه ها، آغوش گرفتن ها، تبسم ها و حتي نوع نگاه ها و آهنگ سخنانشان نمود و ظهور داشته باشد. بر همين اساس پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمايد: « نگاه محبت آميز پدر به فرزند عبادت محسوب مي شود. » و « هر كس فرزند خويش را ببوسد خداوند براي او ثوابي در نظر مي گيرد و هر كس فرزندش را شاد گرداند، خداوند او را در قيامت شاد مي سازد. » امام صادق (ع) نيزمي فرمايد: « خداوند بنده اي را به دليل محبت بسيار به فرزندش مورد رحمت خويش قرار مي دهد. » همچنين در روايتي ديگر از موسي (ع) نقل مي فرمايد كه او از خدا پرسيد:

«پروردگارا چه عملي نزد تو نيكوتر است؟» خداوند در پاسخش فرمود: « محبت به كودكان؛ چرا كه من فطرت آنها را بر يگانگي خويش قرار داده ام و لذا اگر آنها را بميرانم از روي رحمتم به بهشت جايشان دهم

3ـ محيط سالم

 يكي از نكاتي كه در روايات به آن سفارش بسيار شده، انتخاب محيطي سالم براي رشد كودكان و به حداقل رساندن عوامل منفي تأثير گذار بر آنها است. انتخاب محله مناسب، مدرسه خوب، اطرافيان و دوستان شايسته و ...... همگي تأثير به سزايي در تربيت فرزندان داشته و از مسئوليتهاي مهم والدين به شمار مي روند. چرا كه محيط گناه آلود، روان را فاسد و مسموم ساخته، خانه دل را تاريك مي نمايد. شايد به همين دليل است كه مسلمان حق ندارد و در محيط آلوده اي كه قادر به حفظ دين و عقيده خود در آن نيست، زندگي نمايد و كمترين وظيفه او مهاجرت از آن محيط مسموم است.

يكي از اموري كه در سالم سازي محيط رشد فرزندان مان تأثير فراوان دارد، آموزش محرم و نامحرم، كنترل معاشرتها با جنس مخالف و جدا سازي بستر خواب فرزندان است. معاشرت مختلط دختران و پسران در مجالس عروسي، ميهماني ها و ...... تأثير فراواني بر تغيير روحيه ديني و بينش معنوي آنها خواهد گذاشت. اين مسأله در مورد دختران اهميت بيشتري دارد؛ زيرا آنها زودتر از پسران به بلوغ مي رسند. بستر كودكان نيز بايد در شش سالگي از هم جدا شود. رعايت اين اصول به تدريج سبب مي شود هر يك از پسران و دختران، نقش مردانه و زنانه مناسب را يافته و براي دوران بحران زاي بلوغ آماده گردند. نوه امام خميني (رحمت الله) عاطفه اشراقي در اين باره خاطره اي شنيدني دارد:

از مسائلي كه امام زياد به آن توجه داشتند، محدود بودن روابط زنان و مردان بود. يادم است كه ده سال بيش نداشتم و با برادرها و پسرخاله هايم بازي مي كردم و در عين حال حجاب نيز به سر داشتم. امام يك روز مرا صدا زد و فرمود: « شما هيچ تفاوتي با خواهرتان نداريد، مگر او با پسرها بازي مي كند كه شما اين كار را مي كنيد. » از آن روز به بعد ديگر من در بازي پسرها شركت نمي كردم.

محيط دروني خانه نيز بايد از هر گونه عوامل منفي در تربيت فرزندان تهي باشد؛ روابط جنسي والدين به هيچ وجه نبايد در معرض ديد فرزندان قرار گيرد. به تدريج بايد به كودك آموزش داد كه در اطاق خاص خود بخوابد و براي رفتن به اطاق والدين اجازه بگيرد. قرآن كريم نيز در آيه 58 و 59 سوره نور به اين امر تصريح نموده است. در روايات حتي از هم بستري در مكاني نزديك به محل خواب نوزادان نيز نهي شده و انجام اين عمل، موجب پيدايش انحراف جنسي در بزرگسالي آنها شمرده شده است.

4ـ آموزش قرآن

 در روايات از آموزش قرائت قرآن به عنوان يكي از وظايف والدين در تربيت فرزندانشان ياد شده است. بر همين اساس، امام علي (ع) به معلمي كه «بسم الله الرحمن الرحيم» را به فرزندان خردسالش آموخته بود، به گنجايش دهان استاد، طلا و جواهر و هديه داد. امام حسن عسكري (ع) نيز در روايتي ثواب آموزش قرآن به فرزندان را تشكيل دهنده بخش بزرگي از نامه اعمال والدين مي شمارد. اين سفارشها همگي از آن رو است كه قرائت قرآن در جواني موجب آميختگي مفاهيم آسماني آن با روح و روان كودك گشته و ذهن و انديشه وي را قرآني و الهي مي گرداند و در نتيجه، ضمانتي دروني در مقابل انحرافات اخلاقي و اجتماعي بدو مي بخشد.

5ـ آشناسازي با مفاهيم و معارف اسلامي

 افزون بر قرائت قرآن، بايد معاني، مفاهيم، داستانها و مثل هاي قرآن را به كودكان مان بياموزيم و در كنار آن با روايات و احاديث معصومين (ع) آشنايشان سازيم و براي لحظه لحظه زندگي الگويي عملي در مقابل چشمانشان قرار دهيم. امام علي (ع) در اين باره چنين توصيه مي كند: « از دانش ما به كودكان تان بياموزيد كه خداوند بدين وسيله منافعي به ايشان رساند. » امام صادق (ع) نيز به شيعيان خويش سفارش مي كند كه نو نهالان خود را پيش از آنكه افكار و انديشه هاي انحرافي، گمراهشان سازد، با احاديث اهل بيت آشنا سازند.

چه نيكو است كه پدران و مادران هر شب و يا دست كم هر هفته در جمع خانواده چند آيه يا حديث و يا برخي اشعار سازنده و داستانهاي مفيد را بخوانند و درباره آن به صحبت بنشينند. مهمترين موضوعاتي را كه فرزندانمان بايد با آنها آشنا باشند، مي توان بدين ترتيب فهرست كرد:

ـ خداشناسي: معرفي خدا و صفات او، عدالت و حكمت الهي در آفرينش جهان و توضيح درباره بلاها و امتحانات.

ـ راهنماشناسي: شناخت پيامبران و فلسفه نبوت و آشنايي با امامان و كاركردهاي آنان.

ـ معادشناسي: رستاخيز، حسابرسي، برزخ، قبر، كيفر و پاداش.

انسان شناسي: رابطه انسان با خدا و جهان هستي، نظارت خدا برا انسان، خلافت انسان در زمين.

6ـ محبت به پيامبر و اهل بيت

 وظايف والدين تنها به آموزش برخي مفاهيم و ايجاد پاره اي از نگرشها محدود نمي شود، بلكه بر آنها است كه برخي گرايشهاي مثبت را به فرزندان خود القا كنند و در جانهايشان رسوخ دهند. محبت به خوبها و خوبي ها و نفرت از بدها و بديها ايمن سازي قوي و مؤثري در مقابل هر گونه زشتي و گناه بوده، محركي به سوي كمال و ترقي معنوي به شمار مي رود. محبت به معصومين (ع) آنان را به حقايقي عيني و الگوهايي عملي مبدل ساخته، امكان همانند سازي با آنها را فراهم مي آورد. پيامبر اكرم (ص) در روايتي مي فرمايد: « فرزندان خود را بر دوست داشتن پيامبرتان و محبت به اهل بيت او تربيت نماييد. »

7ـ آموزش احكام شرعي

 آشنا ساختن كودكان با وظايف و تكاليف شرعي آنها نيز يكي از مسئوليت هاي مهم والدين است كه با نزديك شدن آنها به سن بلوغ، ضرورت بيشتري مي يابد. فرزندان ما بايد پيش از بلوغ به تدريج با احكام مورد نياز همچون طهارت و نجاست، وضو، غسل، نماز، روزه و ........ آشنا شوند و روش مراجعه به توضيح المسائل را فرا بگيرند. همچنين، از خجالت هاي بي مورد در پرسش از مسائل شرعي بپرهيزند.

8ـ ازدواج به موقع

 يكي از وظايف مهمي كه در روايات بر دوش والدين نهاده شده، پيشگيري از انحرافات جنسي فرزندان است. پيامبر اكرم (ص) حقوق فرزندان بر والدين را اينگونه مي شمارد: نام نيكو، آموزشهاي لازم و ازدواج به موقع. چه نيكو است كه پدران و مادران از يك سو با مراعات نكات تربيتي از بلوغ زودرس فرزندان ـ كه در اثر عوامل مختلفي مانند معاشرت با جنس مخالف، مشاهده فيلمهاي نامناسب، دوستي هاي ناشايست و ....... پديد مي آيد ـ جلوگيري كنند و از سوي ديگر، با آموزش هاي لازم، سن بلوغ عقلي آنها را پايين آورند و به حد واقعي خويش كه مقارن با بلوغ جنسي است، برسانند. سپس زمينه ازدواجي ساده و پاكيزه را براي آنها فراهم آورند.

 

 

 


 

 

منبع:

رواق انديشه جلد 14/ مركز پژوهشهاي اسلامي سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران

دين و جوان نوشته ابراهيم تقوائي

 



 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 01 اسفند 1393 ساعت: 15:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق ازدواج در اسلام

بازديد: 211

مقدمه

زمان و با رشد فيزيكى جسم, نيرومندتر مى شود و سرانجام به صورت ميل و غريزه جنسى, ظهور و بروز پيدا مى كند. به همراه بلوغ جنسى, ساير غرايز خفته نيز در وجود جوان بيدار مى شود. بلوغ, عواطف و احساسات جوان را شكوفا مى كند, او را با دنياى جديدى آشنا مى سازد و جوان در خود احساس تازه اى را مى بينيد.

غريزه جنسى, يك خواسته طبيعى است كه بايد به درستى و به طور صحيح به آن پاسخ داده شود, زيرا در غير اين صورت, اثرات نامطلوبى را در پى خواهد داشت. همان طور كه نمى توان اين خواسته طبيعى و خدادادى را ناديده انگاشت و يا آن را سركوب كرد, چرا كه باعث بروز بحران هاى روحى و اخلاقى در فرد مى شود, همان گونه نيز نمى توان آن را بى قيد و شرط و آزاد گذاشت, زيرا آدمى را به منجلاب فساد اخلاقى مى كشاند و از راه صحيح زندگى خارج مى كند.

منطقى نيست كه بگوييم اين ميل, تنها براى لذت جويى و هوس رانى است, چرا كه غرض خداوند از ايجاد اين كشش و جاذبه جنسى, علاوه بر لذت جويى زن و مرد از يك ديگر, توليد و بقاى نسل, ايجاد مهر و محبت و آرامش و سكون روح و روان هريك از آنان است كه با ازدواج ميسر است.

فلسفه ازدواج

شايد بعضى افراد هنگام ازدواج اين سؤال در ذهنشان نقش ببندد كه چرا انسان ازدواج مى كند و به عبارت ديگر, فلسفه ازدواج چيست؟

خداوند سبحان در قرآن مجيد فلسفه ازدواج را آرامش روح و روان و ايجاد پيوند دوستى و محبت بيان مى كند و اين را از نشانه هاى خود مى خواند: (ومن آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها وجعل بينكم مودة ورحمة;3 از نشانه هاى او اين است كه براى شما همسر آفريد تا با او آرام بگيريد و ميان شما مهر و محبت قرار داد.)

انتخاب همسر

اسلام انتخاب همسر را به عهده هريك از پسر و دختر گذاشته تا با واقع بينى, مآل انديشى,تفكر و مشورت با والدين و افراد مطمئن, همسر خود را انتخاب كنند. جوانى كه هنوز فراز و نشيب هاى زندگى و سختى ها و مشكلات فرا روى آن را به طور كامل تجربه نكرده, نبايد خود را بى نياز از مشورت با خانواده و بزرگ ترها بداند. ضمن اين كه بزرگان خانواده نيز نبايد به حقوق فرزندان خود بى اعتنا و بى تفاوت باشند. البته پدر و مادر و بزرگان بايد راهنماى آنان باشند, اما تصميم گيرى نهايى را بايد خود پسر و يا دختر بگيرند.عن ابن ابى يعفور عن ابى عبدالله(ع) قال: (قلت له: انى اريد ان اتزوج امراةً و اِنّ ابويّ ارادا غيرها قال تزوّج التى هويت ودع التى يهوي ابواك;4 ابن ابى يعفور مى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: من مى خواهم با زنى ازدواج كنم, ولى پدرم و مادرم زن ديگرى را مى خواهند به همسرى من درآورند. امام(ع) فرمود: زن دل خواه خود را بگير و آن زنى را كه پدر و مادرت مى خواهند, ترك كن.)

آثار ازدواج

ازدواج آثار فردى, اجتماعى و اقتصادى فراوانى دارد. از نظر فردى, انسان متأهل, احساس مسئوليت مى كند و چشمش از نگاه به نامحرم پاك مى شود و قلب سليم پيدا مى كند. پيامبر(ص) فرمود: (هركدام از شما توانايى داريد همسر اختيار كنيد, زيرا ازدواج, چشم را از نامحرم بهتر مى پوشاند و پاك دامنى نيكوترى مى بخشده  . 

از نظر اجتماعى نيز ازدواج پيامدهاى مثبتى دارد. كاهش فسادهاى اخلاقى و جنسى, تضمين سلامت روانى افراد, ايجاد محيطى امن و آرام براى يكايك اشخاص و… از جمله آثار و فوايد مثبت ازدواج است.

معيارهاى گزينش همسر

يكى از معيارهاى مهم در گزينش همسر, مسئله هم شأن بودن دختر و پسر است. اسلام به هم شأن بودن دختر و پسر در امر ازدواج تأكيد كرده و با واژه (هم كفو) از آن ياد كرده است; يعنى دختر و پسر بايد از نظر دين, اخلاق, فرهنگ و اصالت خانوادگى هم سنگ و همانند هم باشند. متأسفانه بعضى خانواده ها به معيارهاى غير صحيح و ساختگى از جمله: ثروت, مقام و شغل, ماشين, خانه و غيره اهميت بيشترى مى دهند و معيارهاى صحيح و اصولى را فرع بر آن ها مى دانند. طبيعى است كه با چنين نگرشى, زندگى استحكام و دوام طولانى نخواهد داشت. دين, اصول زندگى و اخلاق, ركن بهزيستى است. دختر و پسر دين دار و با اخلاق, شايسته يك ديگرند و در صورت ازدواج, سعادت مند خواهند شد. ازدواج خوب و شايسته هماره مايه آرامش روح و روان و آسايش جسم و جان است و اساس خوش بختى و سعادت دختران و پسران را بنيان مى نهد و زندگى آنان را پايدار مى سازد. اگر دختر و پسر هم شأن نباشند و تن به ازدواج دهند, نگرانى ها و ناراحتى هاى فراوانى را به وجود مى آورند. مگر اين كه يكى هم رنگ ديگرى شود و با بى اعتنايى به معيارهاى اصولى, بنيان خانواده را بنا كنند, كه البته چنين زندگى اى همانند ساختمانى است كه پايه آن را كج بنا نهاده اند و هر لحظه احتمال ريزش دارد.

ازدواج در اسلام

اسلام با در نظر گرفتن نيازهاى واقعى و طبيعى انسان از يك سو و با عنايت به مصالح فرد و اجتماع از ديگرسو, ازدواج را به عنوان بهترين راه و مناسب ترين شيوه برگزيد. اسلام, آدمى را از تنهايى و تجرد نهى مى كند و براى تأمين و ارضاى غريزه جنسى او, ازدواج را راه كار عملى مى داند و حتى در مواردى كه خطر انحراف و فساد وجود دارد, ازدواج را بر او واجب و ضرورى مى داند.

در اهميت ازدواج كه پيامبر اسلام(ص) فرمود: (من تزوّج احرز نصف دينه; كسى كه ازدواج كند نيمى از دين خود را حفظ كرده است).1 و نيز فرمود: (النكاح سنتى فمن رغب عن سنتى فليس منى;2 ازدواج سنت من است, پس هركس از سنت من روى گردان شود از من نيست.)
وقتى كه غريزه جنسى از راه صحيح و شرعى ارضا شود و روح پر اضطراب انسان اعتدال و آرامش يابد, حقايق زندگى را بهتر درك مى كند و به سوى دين و سعادت خود, گام هاى بزرگ ترى برمى دارد.

اهداف والاى ازدواج در اسلام

 خانه پاك

پاك و پاكيزه ماندن يك جوان چه پسر و چه دختر، چه مرد و چه زن، در صورتى كه ازدواج نكنند، از فساد و افساد، امر غير ممكن به نظر مى رسد.

در چند مليون مرد و زن، يافتن جوانى پاك، و انسانى باعفت و خوددار از گناه، بشرطى كه ازدواج نكرده باشند، مسئله اى مشكل به نظر مى آيد.

اگر جوانى را در پاكى و پاكيزگى ظاهر و باطن يافتيم، در حالى كه ازدواج نكرده باشد، بايد بگوئيم او از اولياء الهى است.

خوددارى از گناه، و مصون ماندن از آلودگى، و در امان رفتن از عصيان و طغيان، در صورت عدم ازدواج كارى است يوسفى.

خانه اى كه مرد و زن آن بدون صورت گرفتن ازدواج در آن زندگى مى كنند، خالى از فساد نيست.

مرد بدون همسر، و زن بدون شوهر، در صورتى كه غرائز و شهوات آنان زنده است، و فشار غريزه و شهوت بر آنان سنگين است، جداى از فساد هر چند اندك، و بريده از مشكلات گوناگون روحى و خانوادگى و اجتماعى نيستند.

ازدواج، اين حقيقت الهى و طبيعى، آسان كننده پاره اى از مشكلات و عاملى براى تداوم پاكى جوانان، و حفظ عفت و تقواى آنان است.

بناى يك خانه در جامعه در صورتى با سلامت و آرامش قرين مى شود، كه مرد و زنى با تحقق دادن ازدواج و رعايت حقوق يكديگر در آن زندگى كنند.

خانه مسلمان در هر سرزمينى كه هست بايد پرتوى از وحى، و جلوه اى از ياد خدا، و محصولى از رفعت و بلندى و عظمت، و ميوه اى از تسبيح حق در شب و روز باشد.

فى بُيُوت اَذِنَ الله اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ، يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ.[24]

در خانه هائى كه خداوند اذن داده، كه بزرگ داشته شوند، و نام او در آنها ياد شود، و او را در آن خانه ها بامدادان و شبانگاهان به پاكى ستايند.

چنين خانه اى با چنان اوصافى خانه مؤمنى است، كه طاعت و عبادت حق در آن رونق دارد، و به امر الهى مسئله ازدواج در آن صورت گرفته، و مرد و زن آن خانه به تمام حقوق الهى و انسانى پاى بند هستند.

آرى قرآن مجيد به ازدواج امر مى كند، تا مشكلات مرد و زن با تحقّق اين سنت تخفيف يابد، و دامن هر دو كه دامن رحمت و تربيت است از آسودگى و فساد سالم بماند، و مرد و زن با تشكيل زندگى، و همسوئى با يكديگر خانه را محل ذكر خدا، و تسبيح حضرت حق كنند.

اهداف والاى ازدواج در اسلام

در جوّ چنين خانه اى مرد و زن بنده واقعى حق، و فرزندانشان ميوه و ثمره فضيلت، و اعمال و رفتار و اخلاق و كردارشان جلوه اى از آداب الهى و سنن و روش انبياء گرام حق است.

زن مؤمنه هنگامى كه با مرد مؤمن ازدواج مى كند، و هر دوى آنها خود را موظّف به رعايت مسائل الهى مى دانند، به عنوان دو يار مددكار، دو رفيق شفيق، دو دوست همدم، دو همراه و همراز و دو منبع ايمان، و دو استوانه عشق و محبت، فضاى زندگى را از ورود مشكلات حفظ مى كنند، و چون مشكلى پيش آيد، به آسانى و سادگى آن را حلّ و فصل مى نمايند، و با اسلحه صبر و حلم، و بردبارى و حوصله به علاج درد برمى خيزند

بدترين مردم

تنهائى و تنها زيستن، عزلت و كناره گيرى از يار گرفتن موجب بسيارى از مشكلات، و باعث افسردگى و دل مردگى، و علت هيجانات روحى و عصبى، و مورث انواع بيماريهاى روانى و بدنى است.

تنهائى انسان را در دريائى از خيالات، اوهام، افكار غيرمنطقى، و بيماريهاى اخلاقى و روانى فرو مى برد، و امواجى از مشكلات گوناگون را براى انسان به ارمغان مى آورد.

قالَ النَّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم): أَكْثَرُ أَهْلِ النّارِ الْعُزّابُ.[25]

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اكثر اهل آتش در قيامت آنانى هستند كه از ازدواج و تشكيل خانواده امتناع كردند.

و نيز آن حضرت فرمود:

شِرارُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ.[26]

بدترين اموات شما عزبها هستند.

و در روايتى فرمود:

رُذالُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ.[27]

فرومايه ترين مردگان شما عزب ها هستند.

و در سخنى حكيمانه بيان فرمود:

شِرارُكُمْ عُزّابُكُمْ وَ الْعُزّابُ إِخْوانُ الشَّياطينِ.[28]

شريرترين شما عزبهايند، و عزبها برادران شيطانند.

و در كلامى عرشى و بيانى ملكوتى فرمود:

خِيارُ أُمَّتِىَ الْمُتَأَهِّلُونَ وَ شِرارُ أُمَّتِىَ الْعُزّابُ.[29]

بهترين امّت من زن داران و بدترين آنان عزبها هستند.

و نيز آن حضرت فرمود:

لَوْ خَرَجَ الْعُزّابُ مِنْ مَوْتاكُمْ إِلِى الدُّنْيا لَتَزَوَّجُوا.[30]

اگر آنان كه عزب مردند به دنيا برگردند، حتماً ازدواج خواهند كرد.

و در حديثى فرمود: خداوند مردى كه از زن گرفتن خوددارى كند لعنت نموده.[31]

تعبير رسول باكرامت اسلام از آنان كه از ازدواج امتناع مى كنند به اهل آتش، فرومايگان، برادران شيطان، اشرار، و لعنت شدگان، به خاطر اين است كه روى گردانان از ازدواج به ناچار در فساد و افساد، و شيطنت، و گناه و معصيت، خواهند افتاد، و براى جامعه و خانواده ايجاد مزاحمت نموده، و باعث مشكلات فراوانى در تمام زواياى زندگى خواهند شد.

با توجه به آيات و روايات، و تجربه حيات، ازدواج انسان را كرامت و شرافت مى دهد، از علل استحقاق عذاب الهى مى رهاند، از پستى و فرومايگى حفظ مى كند، از افتادن در بند شيطان مصون مى دارد، و از اينكه آدمى منبع شرّ و فساد شود، و مورد لعنت حق قرار گيرد در امان مى دارد، و اين همه موجب راحتى و استراحت، آرامش و امنيت، پاكى و تقوا، و آسان شدن موارد زندگى و سبك شدن بار حيات مى گردد، به همين خاطر در قرآن مجيد بدينگونه به علّت تشريع ازدواج اشاره فرمود:

يُريدُ الله اَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ.[32]

خداوند اراده فرموده برنامه زندگى را براى شما سهل و آسان نمايد.

شكوفائى استعداد

دختر و پسر هنگامى كه بر اساس فطرت و طبيعت، و به پيروى از دستور حق و روش انبياء الهى ازدواج كردند، و از پرتگاه عذاب الهى، و شرارت باطن، و بند خطرناك شيطان، و دچار شدن به لعنت خدا، كه همه و همه از اوصاف مرد و زن عزب است نجات پيدا كردند، و در سايه ازدواج به آرامش فكرى، و امنيت باطنى دست يافتند، و بر مشكلات ناشى از عزب بودن فائق آمدند، و از درد سر تنها زيستن شفا گرفتند، و به محيطى الهى و ملكوتى رسـيدند، و زمينه تفكر صـحيح و آينده نگرى براى آنان فراهم شد، و طغيان شهوات و غرائز فرو نشست، بدون ترديد راه براى شكوفائى استعدادهاى نهفته در باطن باز مى شود، و بر درخت زندگى محصولات و ثمرات و نتائج عالى مى نشيند.

بسيارى از رجال دانش، و مردان بزرگ، و دانشـمندان و علماى اسلامى را، صفحات تاريخ نشان مى دهد كه پس از ازدواج راه صد ساله را يك شبه طى كردند، و در سايه ازدواج كه موجب آرامش و امنيّت خاطر آنان گرديد به مقامات بلند و بزرگى از علم و دانش رسيدند، و در علم و تقوا، وپاكى و كرامت و خدمت و عبادت زبانزد خاص و عام شدند.

در كتاب زندگانى آيت اللّه بروجردى در صفحه 95 مى خوانيم: در سال 1314 كه بيست و دو بهار عمر را پشت سر مى گذاشت، پدرش نامه اى به وى نوشت، و او را به بروجرد احضار كرد، او گمان مى كرد پدرش مى خواهد او را براى ادامه تحصيل به نجف اشرف كه بزرگترين حوزه علميه شيعه بود بفرستد، ولى پس از ورود و ديدار پدر و بستگان، مشاهده مى كند كه به عكس انتظار وى، مقدمات ازدواج و تأهلش را فراهم كرده اند.

از اين پيش آمد اندوهگين مى شود، و چون پدرش متوجه مى گردد و علت اندوه و تأثّر او را مى پرسد مى گويد: من با خاطر آسوده و جديت بسيار سرگرم كسب علم بودم، ولى اكنون بيم آن دارم كه تأهل ميان من و مقصودم حائل گردد، و مرا از تعقيب مقصود و نيل به هدف باز دارد.

پدر به وى مى گويد: فرزند اين را بدان كه اگر به دستور پدرت رفتار كنى اميد است كه خداوند به تو توفيق دهد تا بتوانى به ترقّيات مهمّى كه در نظر دارى نائل شوى، احتمال اين را هم بده كه اگر ترتيب اثر به اين آرزوى پدر ندهى، با همه جديّتى كه در تحصيل دارى بجائى نرسى!!

گفته پدر تأثير بسزائى در وى مى بخشد و او را از هر گونه ترديد بيرون مى آورد و سرانجام پس از ازدواج و اندكى توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال ديگر به تحصيل و تدريس علوم فنون مختلفه اهتمام مىورزد.

همسر وفادار و هم كفو او در اصفهان آنچنان وسائل راحت و آرامش و امنيت آن مرد بزرگ را فراهم مى آورد، و به عنوان يارى مهربان، معاونى شفيق، خدمتگزارى متين، دلسوزى مهربان، زمينه انواع ترقيات شوهر گرانمايه اش را تحقق مى دهد، كه در آن پنج سالى كه در اصفهان با آن زن باكرامت مى زيست از علوم و فنون متداول بهره ها گرفت، و چنان با نشاط و پشتكار مشغول تحصيل بوده كه بعضى شبها تا سپيده دم سرگرم مطالعه بوده است، بطورى كه خود آن بزرگ مرد بارها مى فرمود، در مواقع بيكارى به حفظ قرآن مجيد همت مى گماشت و در نتيجه توانست در عرض مدتى كه در اصفهان بود از اوّل تا آخر سوره برائت راحفظ كند، و تا آخر عمر نيز آن را از حفظ داشت و پيوسته به حفظ و قرائت و مداومت آن اهتمام مىورزيد!

مرحوم علامه طباطبائى صاحب تفسير قّيم الميزان، قسمتى از كمالات و ترقيات علمى و معنوى خود را مرهون همسر باكرامت خويش مى دانستند.

آرى ازدواج علت آرامش و امنيت، و زمينه تحقّق كمالات، و شكوفائى استعدادهاست.

كوشش براى خانه و خانواده عبادت است

ازدواج و همسردارى و توجه به امور فرزندان علاوه بر آثار مثبت دنيائى، ثمرات عجيب معنوى براى انسان دارد.

كار و كوشش مادى در جهت تأمين زن و فرزند، در فرهنگ پاك اسلام عبادتى بزرگ و مساوى با جهاد در راه خدا شمرده شده، تا جائى كه از معصوم روايت شده:

وَالْكادُّ عَلى عِيالِهِ مِنْ حِلّ كَالْمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ.[33]

آنكه براى تأمين خانواده اش زحمت مى كشد، تا از حلال خدا نفقه آنان را فراهم كند، مانند مجاهد در راه خداست.

از آنجا كه رعايت حق زن و فرزند، و توجه به امور معنوى آنان و رعايت حق شوهر از جانب زن، و حق فرزند از طرف مادر كارى دشوار و سنگين است، و در حقيقت اجراى دستور حضرت حق است، همانند كوشش براى تأمين امور مادى آنان عبادت، و موجب  اجر و ثواب اخروى است.

پرورش نسل صالح، و تحويل دادن فرزندان شايسته و نيكوكار، امرى مهم و باعث جلب رضايت حضرت حق است.

خانه و اهل خانه را از فساد و افساد دور داشتن، و فراهم كردن زمينه رشد و تربيت و تكامل زن و فرزند از اهمّ امور، و از بهترين نوع عبادت و بندگى خداست.

امام چهارم(عليه السلام) در گفتار حكيمانه اى فرموده اند، هر كس نسبت به زن و فرزند سفره مادى و معنوى را كامل و تمام بيندازد، به خوشنودى حق از ديگران نزديكتر است.[34]

در هر صورت جامعه ميوه و ثمره خانه است، و وكيل و وزير و رئيس جمهور و كارگزاران يك ملت ريشه در خانه و خانواده دارند، و منبع اصلى تربيت و شكل گيرى آنان خانه و كارگردانان خانه هستند، خانه به مَثَل به مانند يك زمين است، اگر زمين جداى از حق و حقيقت باشد كويرى نمك زار است كه سنبل و گل نخواهد داد، و اگر زمين متصل به حق و حقيقت باشد، توقع سنبل و گل از آن توقعى معقول و منطقى است.

سعادت و شقاوت انسان در درجه اول از پدر و مادر به انسان منتقل مى شود، اگر پدر و مادر در تحقق سعادت فرزند بكوشند دست به عبادتى بزرگ زده و از منافع ابدى ازدواج بهره گرفته اند، و اگر عامل شقاوت شوند از شجره طيّبه ازدواج منفعت نبرده بلكه با دست خود سفره خسارت خويش را پهن كرده اند.

به همين خاطر در روايات عالى اسلامى از رسول حق نقل شده:

الشَّقِىُّ مَنْ شَقِىَ فى بَطْنِ أُمِّهِ، وَالسَّعيدُ مَنْ سَعِدَ فى بَطْنِ أُمِّهِ.[35]

ريشه شقاوت هركس شقى است در سرزمين وجود مادر، و سعادت سعيد از باطن مادر است.

و به قول شاعر بزرگ كليم كاشانى:

از كوزه همان برون تراود كه در اوست

تا در كوزه وجود فرزند، پدر و مادر چه ريخته باشند و مغز و اعصاب و مشاعر و قلب فرزند را با چه مسائلى شكل داده، و به سوى چه برنامه هائى سوق داده باشند.

در مسئله ازدواج والاترين هدف را منظور داشته باشيد

هدف انسان از ازدواج بايد هدفى معنوى و مقدس و پاك باشد، ازدواج بايد براى اطاعت از دستور حق، و پيروى از روش انبياء، و براى تأمين سعادت همسر، و تربيت الهى و ملكوتى فرزندان صورت بگيرد.

زن و مرد در مسئله ازدواج بايد خود را آماده ورود در يك عبادت بزرگ كنند.

زن و مرد بايد در ازدواج خوشنودى حق را منظور نظر بدارند، و بدانند كه هر دوى آنان از طريق صلب و رحم امانتدار حضرت حقند.

بايد بدانند كه فرزند آنان كه امانت حق است در مّدتى كوتاه مهمان صلب پدر، و بين شش تا نه ماه مهمان رحم مادر است، و در اين دو مدت با گيرندگى  دقيقى كه حضرت حق به وى عنايت فرموده از تمام وجود پدر و مادر تمام حالات و مشخصات را بدون اختيار به خود منتقل مى نمايد.

نقل مى كنند رسول حق به زنان باردار اجازه مى دادند گاهى به تماشاى جبهه حق عليه باطل بيايند، تا مناظر زيباى جهاد و شمشير زدن در راه حق ر اببينند، و به شعارهاى الهى و ملكوتى رزمندگان گوش جان بسپارند، تا از طريق ديده و شنيده خود فرزند در رحم را تغذيه كنند، براى اينكه طفل، در رحم مادر موجودى ورزيده شود، و شجاع و باهمت و همراه با آواى ملكوتى رشد كند.

مگر نشنيده ايد قبل از تكّون وجود فاطمه در صلب رسول حق، از جانب خداوند به پيامبر دستور چهل روز روزه داده شد، و افطار شب آخر از غذاى بهشتى تناول فرمود، آنگاه نطفه آن دختر والا به رحم مادر منتقل شد!!

واسطه بين شما و ازدواج چشم نباشد، دلال ازدواج شهوت نباشد، هدف از ازدواج رسيدن به مال و ثروت و مقام و جاه از جانب خانواده طرف مقابل نباشد، رسيدن به چهره زيبا و ظاهر فريبنده هدف اين برنامه نباشد، كه اين امور تاكنون نشان داده عاقبت خوشى نداشته، و ثمره و ميوه آن اندك بوده است.

بيائيد خدا و معنويت و عبادت، و كوشش براى رعايت حق همسر، و تربيت اولاد صالح و خلاصه جلب رضاى حق را در مسئله ازدواج هدف قرار بدهيد، تا ثمره اين ازدواج منافع ابدى و دائمى باشد.

لذت و تمتع و شهوت حلال را تابع اين اهداف والا و آسمانى قرار دهيد، تا لذت و تمتع كامل گردد و از همان لذت و شهوت هم اجر اخروى نصيب خود كنيد.

ازدواج اگر الهى باشد راه به طلاق پيدا نمى كند، پيوند الهى و ملكوتى دائمى و هميشگى است.

آنكه براى خدا ازدواج مى كند، حق همسر را با تمام وجود رعايت مى نمايد، و كمترين آزارى از ناحيه او به همسر وارد نمى شود.

حفظ آبروى همسر در برابر فرزندان و بستگان واجب شرعى است، و تحقير زن از جانب شوهر و شوهر از جانب زن حرام الهى است.

مردان و زنان مسلمان بايد ازدواج اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(عليهما السلام) را اسوه و سرمشق خود قرار دهند، آن ازدواج والائى كه براى خدا صورت گرفت، و اهداف الهى و عرشى در آن منظور شد، و ثمره آن فرزندانى پاك، الهى، و ملكوتى شد.

روايات شيعه آيات زير را به اين ازدواج پاك تأويل كرده اند:

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ، يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ.

دو دريا را به هم درآميخت و ميان آن دو دريا فاصله اى است كه تجاوز به حدود يكديگر نمى كنند، از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان بيرون مى آيد.

منظور از دو دريا، وجود اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا است، كه دو درياى معرفت، بينش، حلم، صبر، ايمان و بصيرت اند، و مقصود از برزخ و فاصله رسول باكرامت اسلام، و معناى لؤلؤ و مرجان حضرت حسن و حسين(عليهما السلام) است.[36]

نظام خانواده بايد يك نظام صد در صد اسلامى و الهى باشد، تا رحمت و لطف حضرت حق را به سوى خود جلب و جذب كند.

اگر در ازدواج از سنن ناپسند، و عادات غيرالهى، و شرايط شيطانى و خلاصه از فرهنگ جاهلى فرهنگى كه ميراندن آن را رسول خدا در يك فرمان قاطع  دستور داده:

اَمِتْ أَمْرَ الْجاهِلِيِّةِ إِلاّ ما سَنَّهُ الاِْسْلامُ.[37]

پرهيز نشود، زشتى ها چهره نشان مى دهند، وميوه اين درخت آلوده تلخ خواهدشد.

نظام خانواده در مغرب زمين

نظام خانواده در اروپا و آمريكا نظامى غلط است، بى پايه و بدون محتواست.

تقليد از نظام خانوادگى مغرب زمين تقليدى نابجا، و هموار كردن راه حيات براى افتادن در چاه بدبختى است.

آنان از ازدواج هدفـى مقدس و پاك ندارند، واسطه ازدواج زن و مرد آنجـا فقـط و فقط شهوت و ارضاء غريزه است، آنجا زن و مرد شايسته و صالح بسيار كم است، به همين خاطر فساد و افساد از سر و روى اروپا و آمريكا مانند باران بهاران مى ريزد.

مردان در مغرب زمين به طور اكثر، و زنان بطور اغلب پس از گذراندن دوران فساد، و رفاقت هاى نامشروع با يكديگر ازدواج مى كنند، و ثمره خود را پس از ولادت به شيرخوارگاه سپرده، و سپس بدون اينكه مهر پدرى و محبت مادرى را چشيده باشد، و منبعى از عواطف و احساسات پاك گشته او را تحويل مى گيرند، و سر هر سفره فسادى مى نشانند، آنگاه وى را به مدرسه مى سپارند تا آهنگى از تربيت ظاهر را طى كند، و به اصطلاحاتى چند آشنا گردد، آنگاه در سن هيجده سالگى وى را از خود مى رانند و به اميد محيط و جامعه رهايش مى نمايند!

آنان اگر اخلاق به فرزندان خانه و مدرسه بياموزند، اخلاق ژنتلمنى است، اخلاق اقتصادى و جلب مادّيت است، به ريشه هاى باطن و حقايق درون توجه ندارند، و از تربيت انسان قابل قبول عاجزند.

مگر نمى بينيد وقتى تشكيل جامعه و دولت مى دهند، جامعه منبع فساد و دولت منبع استعمار و استثمار مستضعفان روى زمين است.

جناياتى كه فارغ التحصيلان خانه و مدرسه و دانشگاه هاى مغرب زمين كرده اند تا قيامت قابل جبران نيست.

اگر اوقاتى باوقار و آرام و متين باشند، و خود را مؤدب و آراسته نشان دهند، به خاطر اين است كه طعمه نيافته، و لقمه چرب و لذيذ نديده اند، داستان آنان شبيه به اين داستان است كه مردى به دوستش گفت گربه اى را به مبادى آداب آراسته ام، و آن حيوان را تربيت كرده تا جائى كه بر سر سفره اى كه انواع غذاها قرار دارد شمعى به دست او مى دهم تا مهمانان در پرتو آن شمع از آن سفره بهره مند شوند، رفيقش گفت به اين ويژگى و به اين آراستگى گربه نمى توان اطمينان كرد، مرا دعوت كن تا بر سر آن سفره اين مسئله را به تو ثابت كنم، از وى دعوت كرد، گربه را بر سر سفره ديد كه چشم طمع و پاى حمله از غذاهاى سفره بريده، و شمعى براى روشنائى اطاق و ديد مهمانان به سفره بدست دارد، در گرمى اوضاع موشى را از جيب خود درآورد و به وسط سفره گذاشت، موش مى خواست فرار كند، گربه شمع رابه يك طرف انداخت و همچون شير ژيان به وسط سفره پريد، نظام سفره را براى گرفتن موش به هم زد، و اوقات خوش صاحبخانه و مهمانان را تلخ نمود!

آرى تربيت اروپا و مغرب زمين تربيت گربه اى است، تا غذاى خاص خود را به خيال خود نبيند، آرام و مؤدب هستند، چون چشمشان به طلا و نفت و ساير معادن ملل ضعيف بيفتد، براى بلعيدن حق ديگران، چراغ تربيت را به زمين انداخته و همچون حيوان درنده اى، به تمام حيثيات مادى و معنوى ملل ضعيف حمله مى كنند، و براى امور مادى از ميان جوى خون بى گناهان عبور مى كنند.

كثرت فساد و افساد، غلبه شهوات حرام، اخلاق زشت، قتل و غارت، فحشا و منكرات، در ملل مغرب زمين محصول خرابى نظام خانه و خانواده است.

اگر بيوت اروپا و آمريكا بيوت بارفعت، و بيوت غرق ذكر حق، و بيوت تسبيح حضرت معبود بود، محصولات آن بيوت انسانهائى والا و باكرامت و رشيد و باعاطفه و متخلّق به اخلاق حق بود، ولى چون بيوت مغرب زمين از حق و حقيقت دور است، ثمرات آن تلخ و بدبو و بدمزه است، و چنين نظام از هم پاشيده اى قابل سرمشق قرار دادن نيست، كسانى كه از آنان پيروى مى كنند بدتر از آنان خواهند شد.

 

( قـال الصـادق (عليه السلام) : اكثـر الخيـر فـى النّسـاءِ )

« وسائل الشيعه ، ج 14 ، ص 11 »

 

 


منابع
1. اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب, استاد شهيد آيةاللّه مطهرى.
2. نظام حقوق زن در اسلام, استاد شهيد آيةاللّه مطهرى.
3. جوان از نظر عقل و احساسات, مرحوم محمدتقى فلسفى.
4. بزرگسال و جوان از نظر افكار و تمايلات, مرحوم محمدتقى فلسفى.
5. ازدواج در اسلام, آيةاللّه مشكينى.
6. آيين همسردارى, آيةاللّه امينى.

پاورقيها:

1ـ اصول كافى, ج5, ص328, حديث2.
2ـ بحارالانوار, ج103, ص220.
3ـ روم(30) آيه 21.
4ـ اصول كافى, همان, ص401, حديث1.
5 ـ مستدرك الوسائل, ج2, ص531, حديث21.

http://www.erfan.ir/farsi/book/nezam/1/2.htm#link19

http://www.al-shia.com/html/far/books/maqalat/javan-ezdevaj.htm

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 01 اسفند 1393 ساعت: 15:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد ازدواج

بازديد: 441

آگاهي ديني و ازدواج جوان

براي يك زندگي مطلوب و منطبق بر اصول اخلاقي ، مسئله مهم ميزان آگاهي و تقيد كساني است كه آن زندگي ( خانواده ) را تشكيل داده اند و با تشكيل خانواده  مي خواهند يك بهره مناسب از گذران عمر بگيرند . به طور معمول براي دادن اطلاعات از بايد ها استفاده مي شود ، ولي در اين مقاله بنابراين داريم كه نبايد ها شروع كنيم تا نتيجه گيري اصلي به عهده مطالعه كننده باشد.

1-                ازدواج نبايد بدون توجه به شرائط و موقعيت هاي زوج جوان صورت گيرد .

اين پسر و دخترند كه بايستي با تلفيق مجموعه توان ها و توانمندي هاي خود به يك زندگي سر و سامان دهند نه ديگران . يكي از مشكلات اساسي زوج هاي جوان در جامعه ما اين است كه جوان با يك فكر و انديشه ارماني در صدد رسيدن به مدينه فاضله است و اين گونه تفكر به او اجازه نخواهد داد تا واقعيت هاي موجود در جامعه را احساس و لمس كند . از سوي ديگر واقعيت هاي موجود در جامعه ، خود را به گونه اي ديگر جلوه مي دهند و اولين تضاد اين گونه ايجاد مي شود . از اين رو بهترين زندگي را كساني دارند كه بتوانند از اين جدال و تضاد به عافيت رهايي يابند .

از جمله شرائط و موقعيت ها ، شرائط  اجتماعي و فرهنگي زوج  جوان يعني طبقه و پايگاه اجتماعي پسر و دختر است  كه بايستي اين شرائط همخوان باشد  . از شرائط ديگر تناسب جسمي و سني زوج است كه بر اساس ديدگاه هاي بزرگان دين و هم چنين روان شناسان بايستي به ميزاني معين از رشد جسمي و سني ديده رسيده باشند و دقيق تر از رسيدن به اين رشد ، تناسب اين دو با هم است . براي مثال پسري همسري بزرگ تر از خود برگزيند يا فاصله سني 10 سال يا بيشتر باشد ، مشكلات عديده اي در اين مورد رخ مي نمايد كه مجال طرح آن ها نيست .

2-                انگيزه ازدواج نبايد شهوت و خوش گذراني باشد .

براي ازدواج انگيزه هاي عالي و ارزشمندي چون پاسخ به نداي فطرت ، تلاش در بقاي نسل ، عمل به سنت رسول الله ، تكميل و تكامل و از همه قوي تر اطاعت فرمان خداوند وجود دارد كه چنان چه هر كدام از اين ها به عنوان انگيزه ازدواج باشد ، لذت و شهوت و غريزه و .... را به همراه خواهد داشت تا جايي كه براي اين لذت  و شهوت ثواب هم خواهد بود . اما اگر اين ارزش هاي عالي ملاك قرار نگيرد چون آن  خواست ها مادي و هدف هايي سهل الوصول اند مداومت بر آن ها انسان را خسته ، سرخورده و محدود خواهد كرد .

3-                 ازدواج نبايد همراه با انگيزه هاي مادي و دنيوي باشد

ازدواج هايي كه براي رسيدن به عشق ، جاذبه هاي مايد و قدرت و مال و موقعيت هاي اجتماعي يا دست يابي به امكانات و بهره هاي دنيوي انجام شود ، به علت مادي و نسبي بودن اين اهداف و به ويژه  در كوران حوادث و اتفاقات تحت تاثير شديد قرار مي گيرند و از بين مي روند ، معمولا به نتيجه مطلوب نخواهند رسيد .

4-                ازدواج نبايد براي برآورده شدن خواست هاي ديگران باشد .

به طور معمول ، آرزوهاي پدران و مادران ، ايده آل هاي آنان ، خودسري ها و كج فكري هاي آن ها اي حتي انتقام جويي آنان از زندگي و محروميت هاي قبلي شان فرزندان را به سوي ازدواج هايي سوق مي دهد كه در آن بايستي كه يك طرف عمر مظلوميت و تحقير را تحمل كند و گذشت و صبوري از خود نشان دهد و به قول معروف بسوزد و بسازد يا اين كه هر دو طرف ( زن و شوهر ) خود را محكوم به پذيرش اين تحكم بدانند يا با دست آوردن اندك بهانه اي بخواهند خود را از اين تحكم پذيري رها ساخته ، در نتيجه با طلاق يا جدايي يا .... زندگي را بر خود و خانواده ناگوار و تلخ كنند .

ناگوار تر از اين ، خواست هاي افراد ديگري به غير از پدر و مادر است . در بعضي جوامع ديده شده است كه دختر خون بهاي مقتول است يا دختر به همراه مادر در خانه ناپدري يا ... زندگي كرده براي امرار معاش تن به سرنوشتي مي دهد كه خود در شكل گيري آن نقشي ندارد .

5-                انگيزه ازدواج  نبايد چشم و هم چشمي ها و مقايسه هاي اجتماعي باشد .

چه بسا مشاهده شده است كه پسر يا دختري تنها به خاطر اين كه مادر يا پدرش مي خواهند فرزندشان از ديگر سن و سال ها و بستگان كم تر و …

جلوه نكند ناخواسته درگير سرنوشتي مي شود كه نه به صلاح اوست و نه خود  نقشي  در شكل گيري آن داشته است .

 

6-                ازدواج نبايد بدون جلب نظر و راهنمايي و هدايت والدين باشد .

هرچند كه در موارد بالا معمولا گناه متوجه پدران و مادران و جامعه است ليكن توجه به اين نكته نيز ضروري است كه والدين بايستي به طور حتم در زندگي و تشكيل خانواده فرزندشان نقش داشته باشند  يعني لازم است حد و مرز ها رعايت شود و فرزندان خودسرانه براي رسيدن به آن چه امروز مي بينند اقدام به ازدواج نكنند . تناسب ميان زوج جوان .‌چنان چه همراه با نظر و راهنمايي والدين باشد نتيجه بخش خواهد بود .

7-                ازدواج نبايستي بدون مشورت و چاره انديشي با بزرگان صورت گيرد.

تجربه اي كه بزرگ تر ها از زندگي خود آموخته اند در موقعيت هاي بايستي مورد استفاده كوچك تر ها قرار گيرد . سخن به جايي است كه گفته شده است انسان بايد دوبار زندگي كند بار اول تجربه كسب كند و بار دوم با استفاده از آن تجربيات گذشته يك زندگي سالم داشته باشد . انسان انديشمند با كمي تامل  به اين نتيجه مي رسد كه از آن جا كه دوبار زندگي كردن ممكن نيست پس به جاي زندگي اول مي توان از تجربه ديرگان و پيشينيان بهره جست . البته اين امر در مسئله ازدواج بسيار ضروري است چرا كه آگاهي نسبت به مسائل اجتماعي از يك سو و شناخت اصل با توجه به تعلقي كه به اصل و نژاد خود دارد از سوي ديگر در مسئله همسر گزيني و توافق زن و شوهر در زندگي بسيار مهم و حساس است .

 

 

8-                ازدواج نبايد بدون توجه به قوانين و دستور هاي الهي اسلام باشد .

غريزه جنسي در بسياري از موجودات از جمله حيوانات وجود دارد و انسان نيز در اين ويژگي با حيوانات مشترك است . ليكن آن چيزي كه موجب تفاوت انسان از ساير حيوانات شده موقعيت و مقام و منزلت انسان در نظام هستي است به همان اندازه كه انسان در نظام هستي متمايز از ساير حيوانات از برتري و شرافت برخوردار است مسئله براورده كردن غريزه جنسي نيز بايد با شرافت ارزش و توجه همراه باشد .لذا مكتب حيات بخش اسلام براي رسيدن انسان به زمينه اي غريزه جنسي را ارضا نمايد دستور ازدواج و زوجيت مرد و زن را مطرح كرده و بر مشروعيت آن تاكيد دارد . دستور ها و آداب خاص كه اسلام براي زن و شوهر قرار داده همه براي حفظ شرافت و جايگاه انسان است تا جايي كه تمرد و سرپيچي زن از شوره را به نوعي مستوجب عقاب  دانسته و افراط و تفريط در اين موارد را بين زن و شوهر

مورد ملامت و سرزنش قرار داده است . بنابراين توجه به قوانين اسلام موجب سعادت و پيشرفت خواهد بود و در هيچ موردي تا كنون قانوني بهتر و متعالي تر از اسلام ارائه نشده است .

9-                در ازدواج انتخاب همسر نبايد بدون معيار و ملاك باشد .

مكتب انسان ساز  اسلام و هم چنين روان شناسان بر انتخاب همسر و توجهي كه در اين بحث مورد نظر است تاكيد فراوان دارند همه اين تاكيدات براي به كار گيري ملاك و معيار انتخاب است . آن چه در اسلام به نام قانون كفويت مطرح سات تعبير بسيار جامع و پر محتوايي است كه بررسي آن در جايگاه خود نياز به ارائه مقالات متعددي دارد كه در اين جا به اختصار از آن خواهيم گذشت .

در كفويت همسران مسئله كفايت و جاميعت مطرح شده است و هم در ارتباط بين زن و شوهر و در جنبه هاي جسمي ، جنسي ، عقلي ، فرهنگي ، علمي ، اخلاقي ، اجتماعي ، روحي ، رواني ، ديني ، خانوادگي و..... مورد نظر مي باشد . آن دو بايد همه اين جنبه ها را به عنوان  ملاك براي انتخاب همسر در نظر بگيرند .

10-           ازدواج نبايد فقط تحت تاثير عوامل اجتماعي صورت گيرد .

انگيزه هاي اجتماعي مخصوصا آن دسته كه در ارتباط با گروه همسالان ،

علت و انگيزه انجام فعاليتي مي شوند در ازدواج بايستي بسيار كنترل شده و دقيق مورد تحليل و توجه قرار گيرند . اين انگيزه ها اغلب آني و زود گذر است و بسياري از اوقات هم فريبنده و كاذب . دوست يابي ها ، محبت ها و عشق هاي خياباني و كوچه  بازاري كه معمولا از موارد منفي عوامل اجتماعي انمد و مقبوليت عام اجتماعي نيز ندارند بايد در ازدواج كاملا كنترل شوند زيرا اگر ازدواجي با اين انگيزه ها و عوامل انجام بشوند داراي عاقبت و پايان خوبي نخواهد بود.

11-           ازدواج نبايد مخالف امور و مقتضيات طبيعي باشد .

در نظام هستي كه نظامي داراي ضابطه و حساب دقيق است مسئله زوجيت يكي از مسائل مهم است. زوجيت لازمه تكامل و تكميل  و ثمردهي

هستي موجودات است و براي اين امر مهم شرائط طبيعي نيز در نظر گرفته شده است به عنوان مثال گرده افشاني گياهان در زماني معين به نتيجه خواهد رسيد و ازدواج هم در كودكي يا ميانسالي و پيري نتيجه خوبي نخواهد داشت و لذا در ازدواج بايد به اين گونه امور و موارد دقت كافي شود و بدون توجه به اين مسايل نبايد ازدواج انجام پذيرد .

(وزارت آموزش و پروش، نشريه پيوند ، 1380 ص 282 و 283)

 


ازدواج و ملل

سقراط : ازدواج كنيد بهر وسيله كه مي توانيد اگر زن گيرتان آمد بسيار خوشبخت خواهيد شد و اگر گرفتار يك همسر بد شويد فيلسوف از آب در خواهيد آمد و اين براي هر مردي خوبست .

انگليسي : اول زناشويي كن عشق خودش به وجود مي آيد .

براون : با زني ازدواج كنيد كه اگر (( مرد )) ميبود بهترين دوست شما مي شد.

ژرژ هربرت : براي شوهر دانش لازم است و براي زن نجابت .

ايتاليايي : شرهاي سه گانه عبارتند از : طوفان . آتش و زن .

انگليسي : زن شري است مورد نياز – زن و موسيقي تاريخ بردار نيست .

يغمايي

زن چو باشد هم غرور و دانا            دل چو هوشيار و كاردان گردد

خرمي ها بود در آن خانه                عشق وشور و هنر بودن از زن

چون بهشت برين شود دنيا            خانه چون روضه جنان گردد

كه در آن بانويي است فرزانه           پيشرفت بشر بود از زن

هلندي ها : وقتي در خانه زن خوبي باشد خوشي از در و ديوار مي بارد .

اسپانيوليها : خوشبختي و يا بدبختي مرد . زن اوست . به زن بي صدا و سگ اعتماد مكن – زن تحقير مي كند كسي را كه او را دوست دارد و مي ستايد و كسي را كه از او بدش مي آيد .

ايرلنديها : سه طبقه از مردان از شناسايي زنان عاجزند : جوانان . ميانسالان . پيران .

بلغاريها : زن فقط سنش و آنچه كه نمي داند مخفي مي كند .

ايرانيان : زن يكي – خدا يكي * زن بلاست ولي هيچ خانه اي بي بلا نباشد.

اسلام : زن امانت خداست نزد شوهر – جز با زنان عاقل و آزموده مشورت مكن .

 

ازد واج و تالاسمي

تالاسمي چيست و چگونه به ارث مي رسد ؟

(( قبل از آغاز يك زندگي مشترك با يك آزمايش ساده خون و مشورت اطمينان يابيد كه حامل ژن تالاسمي نيستيد .))

تالاسمي چيست ؟ تالاسمي نوعي  اختلال خون است كه به ارث مي رسد در اين بيماري مقدار هموگلوبين بدن كاهش يافته و كم خوني ايجاد مي شود .

خون از چه ساخته شده است ؟ خون از مايع زرد رنگي به نام پلاسما و سه نوع سلول خوني ( گلبول قرمز . سفيد و پلاكت ) تشكيل شده است .

گلبول هاي قرمز پر از گلوبين هستند هموگلوبين اكسيژن را از هواي داخل ششها مي گيرد و آنرا به بافتها مي رساند و دي اكسيد كربن را از بافتها گرفته و از طريق ششها دفع مي نمايد .

كمخوني چيست ؟ اگر تعداد گلبولهاي قرمز يا مقدار هموگلوبين موجود در آن كم باشد كمخوني ايجاد شده وچون بافتها به علت كمبود هموگلوبين اكسيژن كافي دريافت نمي كنند فرد بيمار مي شود.

كمخوني چگونه اندازه گيري مي شود ؟

كمخوني با اندازه گيري مقدار هموگلوبين و گلبولهيا قرمز موجود در خون اندازه گيري مي شود .

چگونه تالاسمي از والدين به فرزندان منتقل مي شود ؟

براي ساخت هموگلوبين در گلبول قرمز . فرزند از مادر و يك ژن از پدر به ارث  مي برد اگر پدر و مادر حامل ژن تالاسمي يا مبتلا به كمخوني خفيف باشند فرزند يك ژن تالاسمي از مادر و يك ژن تالاسمي از پدر به ارث مي برد ودر نتيجه مبتلا به تالاسمي مي شود كه به آن تالاسمي ماژور گويند .

آيا تالاسمي ماژور درمان قطعي دارد ؟

خير آن دسته از بيماران براي ادامه حيات ناچارند به طور مرتب از تزريق خون و آمپول دسفرال استفاده  نمايند . ولي اين اقدامات كافي نبوده و كمخوني ناشي از بيماري منجر به توقف رشد , بزرگ شدن طحال , بزرگ شدن استخوانها به ويژه پيشاني و گونه ها , تغيير شكل چهره كودك و آماده شده زمينه هاي براي ابتلا به بيماري هاي عفوني مختلف مي گردد .

تزريق آمپول دسفرال چگونه و به چه منظوري انجام  مي شود ؟ در هر ميلي ليتر گلبول قرمز تزريق شده يك ميليگرم آهن وجود دارد بر اثر تزريق مكرر خون آهن اندك اندك  در اعضاي خاص به ويژه كبد , قلب , غدد مترشحه داخلي , لوزالمعده . پاراتيروئيد ذخيره شده و به آن آسيب مي رساند  تنها دارويي كه مي تواند آهن اضافي از جدا كرده و از طريق ادرار و مدفوع دفع نمايد دسفرال است  كه موثر ترين شيوه مصرف آن اين است كه هر روز 12-8 ساعت  توسط پمپ تزريق شود كه اين خود موجب هزينه زياد صرف وقت و نگراني والدين  و كودكان معصوم خواهد شد .

آيا راهي براي پيشگيري از  ابتلاي كودكان به اين بيماري پر هزينه وجود دارد ؟ بلي , قبل از اينكه زوجين تصميم به ازدواج بگيرند بايد با يك آزمايش ساده خون و مشورت با پزشكان مشاوره اطمينان يابند كه حامل ژن تالاسمي نيستند در صورت مثبت بودن فردي  را براي همسري انتخاب نماييد كه حامل ژن تالاسمي نباشد در غير اين صورت بايد دقت نماييد با استفاده از روشهاي مناسب پيشگيري  از بارداري از بچه دار شدن صرفنظر نمايند .

 

شروع زندگي         Married  couple

(( از نشانه هاي خداوند اين است كه از جنس خودتان براي شما زنان و همسراني آفريد  تا در كنارتان به سكون و آرامش درآئيد و بين شما رحمت و صميميت قرار داده كه در اين كار نشانه هايي است كه  از براي افرادي كه اهل فكر  و انديشه هستند ))

كسي برگرفت از جهان كام دل                 كه يكدل بود با وي آرام دل

                                                                             سعدي

سخن از خانواده , اهداف , چگونگي تشكيل و ارزش و تقدس وشيوه حفظ و استحكام آن سخت از آرامش روحي تعالي و كمال انسان است . چه انسان خود و جامعه خود را در خانواده و از دريچه زندگي خانواده مي شناسد و مي يابد . جامعه شناسان آلماني (( ساموئل كنيك )) در كتاب تحول ازدواج در دوران معاصر اظهار داشته است كه سه عامل مهم افراد را به طرف ازدواج كشانيده است :

ميل داشتن فرزند

 

 


نياز اقتصادي

عشق

در جهان بيني اسلام اهداف ازدواج و تشكيل خانواده را متعدد مي دانند از جمله :

پاسخ به نداي غريزه و فطرت

ايجاد كانون آرامش براي دو همسر

در قرآن كريم 21 سوره روم خداوند مي فرمايد :

(( از نشانه هاي او (خدا )  اين است كه از خود شما برايتان همسراني آفريد تا در كنار آنها آرام بگيريد و ميان شما دلسوزي ودوستي به وجود آورد براستي كه براي مردمي بينديشند نشانه هاست .

 داشتن فرزند تربيت كودكان و نوجواناني صالح و سالم و نيكوكار

 حفظ عفت و پاكدامني

 دوستي و محبت و عشق

 اجراي سنت رسول (ص)

  تامين سلامت جسم و روان و برقراري تعادل در وجود ادمي

 كمك به تكامل و رشد يكديگر

وظايف و كاركردهاي اساسي خانواده :

 كاركرد زيستي , توليد مثل و بقاي انسان

پرورش و آموزش كودكان و نوجوانان

ارضا و اقناع  ميل جنسي

تامين امنيت جسمي و روحي اعضاي خانواده

معيار ها و عوامل مناسب در ازدواج و تشكيل خانواده متعادل :

بعد از اسلام كه بالاترين نعمت هاست همسر خوب و شايسته بزرگترين نعمت زندگي است ( رسول اكرم ص )

معيارهاي مناسب متعددند از جمله :

 تناسب اقتصادي , مذهبي

  تناسب فرهنگي

  حسن خلق

  تناسب ظاهري

  تناسب سني

  تناسب هوشي

  تناسب خانوادگي

  سلامت جسماني

  سلامت رواني  و عقلي

 


احاديث ازدواج

1_ كسي ازدواج كند نصف دينش را حفظ كرده است . پامبر ( ص )

2_  هر كس از ترس فقر ازدواج نكند  نسبت به لطف خداوند بد گمان شده است چرا كه خداوند مي فرمايد : اگر آنان فقير باشند خداوند از فضل و كرم خود بي نيازشان مي كند . امام صادق (ع)

3_  درهاي رحمت آسماني در چهار وقت گشوده مي شود : موقع ريزش باران , زماني كه فرزند به چهره پدر و مادر مي نگرد , هنگام گشوده شدن درهاي كعبه , هنگام برپايي مراسم عقد و عروسي . پيامبر (ص)

4_ بيشترين اهل جهنم انسان هاي بي همسر هستند .

5_  كسي كه مجردي را تزويج كند و امكان ازدواج او را فراهم نمايد از كساني كه خداوند به آنان نظر لطف مي كند . امام صادق (ع)

6_ هر چه محبت زن و مرد بيشتر گردد بر فضيلت  و ايمانش افزوده مي گردد . امام صادق (ع)

7_  چهار كس در قيامت  مورد نظر پروردگارند : آن كه چون طرف معامله پشيمان شود , معامله را برگرداند , كسي كه غمي را از دل برگيرد , كسي  كه برده اي را آزاد كند ,  كسي كه بي همسران به ازدواج درآورد . امام صادق(ع)

8_ از بهترين شفاعت ها شفاعت بين دو نفر در امر ازدواج است تا اين كه خداوند آنان را مجذوب يكديگر گرداند . حضرت علي (ع)

9_   هر كه با زني به خاطر مالش ازدواج كند خداوند او را به مال وا گذار مي كند هر كه با او به خاطر جمال و زيبايي اش ازدواج نمايد در او چيزي خوشايند نيست , خواهد ديد , هر كه با او به خاطر دينش ازدواج كند خداوند تمامي اين مزايا را براي او جمع مي كند. پيامبر (ص)

10_ مانعي ندارد كه مرد قامت و صورت زني را كه قصد ازدواج با او را دارد ببيند . امام صادق (ع)

11_ هر زني كه به شوهرش قدري آب آشاميدني بدهد پاداش آن از عبادت يك ساله بالاتر است . امام كاظم (ع)

12_ چون همسرت به خانه تو أمد دست بر پيشانيش بگذار و رو به قبله برگردان و دعا كن و بگو : خداوندا ,  اگر از اين همسر براي من فرزندي تقدير نمايي , فرزند مبارك و سالم عنايت فرماي . امام صادق (ع)

13_ هنگامي كه مردي از شما خواستگاري كرد و از دين و اخلاق او راضي بوديد به ازدواج با او رضايت دهيد و مبادا فقر تو را از اين رضايت باز دارد . امام رضا (ع)

14_ وقتي كه اشخاص هم شان به خواستگاري دختر شما أمدند به أنها دختر دهيد و در كار أنها منتظر حوادث نباشيد . پيامبر (ص)

15_ بيش از اسلام هيچ نعمتي براي مرد بهتر از زن مسلماني نيست كه هر گاه به او بنگرد همسر دركش كند . پيامبر (ص )

16_ زن همانا گردنبندي است پس نيك بنگر كه چه گردن بندي بر گردنت آويز مي كني . پيامبر (ص)

17_ بپرهيزيد از سبزه هايي كه در مزبله مي رويد . عرض شد يا رسول الله سبزه هايي كه در مزبله مي رويد چيست ؟ حضرت فرمود : زن زيبايي كه در خانواده پست و ناشايست به وجود أمده باشد . پيامبر (ص)

18_شب بيداري روا نيست , مگر در سه مورد : تلاوت قرأن , تحصيل علم , عروس به خانه داماد . پيامبر (ص)

19_ سوال كردند كه من مي خواهم با زني ازدواج كنم , امام (ع) فرمود : با زني كه خودت مايل هستي ازدواج كن وزني را كه پدر و مادرت ( بدون رضايت تو ) انتخاب  كرده اند . رها كن . امام صادق (ع)

20_ از نشانه هاي بركت زن أن است كه خواستگاري اش بي تكلف و أسان انجام گيرد . پيامبر (ص)

21_ هيچ يك از شما زني را كه ديگري خواستگاري كرده خواستگاري نكنيد تا اينكه با اوازدواج كند و يا اينكه منصرف شود اگر منصرف شد خواستگاريش بلامانع است .

22_شرابخوار از تقاضاي ازدواج كرد قبول نكنيد . پيامبر (ص)

23_ مراسم ازدواج در شب سنت پيامبر اسلام (ص) است . چرا كه خداوند شب را مايه أارمش قرار داده و زن هم أرامش خاطر است .

24_ سور و ليمه در پنج مورد است : عروسي , تولد اولاد , ختنه كردن نوزاد, خريد خانه , بازگشت از سفر مكه . پيامبر (ص)

25_ مراسم عروسي را در شب و مهماني را در روز انجام دهيد . امام صادق (ع)

26_ سور دادن از احكام در ازدواج و از سنت پيامبران است . پيامبر (ص)

27_ اگر تمام چيزهايي كه در روي زمين از طلا و نقره وجود دارد و زن آنها را به خانه شوهرش بياورد آنگاه يك روز  از روز ها بر سر شوهرش منت بگذارد . اجر و عمل زن از بين مي رود . پيامبر (ص)

28_ امام باقر (ع) مهريه همان چيزي است كه طرفين أن توافق مي كنند كم يا زياد .

29_ كسي كه مهريه اي براي زن قرار دهد و قصدش اين باشد به او ندهد همانند دزد است .

30_ خداوند خانه اي را كه در آن عروسي انجام گرفته دوست مي دارد . امام صادق (ع)

 شروع زندگي يا ازدواج در واقع تشكيل خانواده جديد ( قبل از توليد مثل) وحركت به سوي همبستگي با خانواده جديد است .

 طول دوره : دوسال

 وضعيت خانواده : زن و شوهر

 مشخصه دوره : حركت به سوي همبستگي نزديك با خانواده جديد قبل از توليد مثل

 وظايف تكاملي خانواده : ايجاد محيط رضايت بخش دوجانبه , تنظيم خانواده ( تعيين زمان آن ) و ارتباط با مسئولين

  فعاليتهاي اصلي : آماده شدن براي داشتن يك زندگي جديد با يكديگر

 ارتباط با اقوام و خويشان : عضويت  در سه خانواده ,همسر , ارتباطات زناشويي , خانواده شوهر.

 نقش ها :  منابع و استعداد ها دو زوج با هم اميخته نقش هاي أنان تغيير مي كند و نقش هاي جديد كسب مي كنند .

 

وظيفه اصلي ( فردي ) :

 يادگيري زندگي با يكديگر در حالي كه نياز هاي شخصي هر يك را ديگري بر آورده مي سازد .

وضع قوانين و توافق دو جانبه ( خوردن , خوابيدن , ساعت بيداري , نظافت منزل , گردش و تفريحات)

  تعيين اختلاف نيازهاي فرد چه باعث تقويت ارتباطات مي شود .

  كسب ارتباطي رضايتبخش بستگي به راهنماي مقابله صحيح با اختلافات و تعارضات دارد .

  شيوه حل مشكلات : توانايي و همدردي , حمايت دو جانبه , توانايي برقراري ارتباط باز  و واقع بيبانه و كشمكش , احساسات و احترام دو جانبه بستگي دارد .

  اطلاعات در مورد دانستن نقش جنسي صحيح از اهميت برخوردار است.

دانشجويان رشته مديريت و برنامه ريزي دانشگاه الزهرا (1372) در يك بررسي عنوان (( دوست دارم همسرم اين گونه باشد ))

معيار هاي مناسب ازدواج را بر شمرند .

با تقوا و ايمان بودن دوطرف

 خوش اخلاق بودن و رئوف بودن نسبت به همسر

  صديق بودن در زندگي زناشويي

  برخوردار بودن از نجابت و اصالت خانوادگي

  همفكربودن از نظر مذهبي و اعتقادي , ضريب هوشي وپايگاه اجتماعي .

  با سواد بودن و علاقمند به مطالعه

تناسب سني  داشتن ( بهتر است مرد بزرگتر از زن باشد )

 عدم اعتياد

 احساس امينت در برابر همسر و زندگي زناشويي

 ظاهري مناسب و مرتب داشتن

اعتماد به نفس داشتن

  اهميت دادن به امور معنوي بيش از امور مادي

 در امور زندگي تفاهم داشتن  و منطقي بودن

  شخصيتي سالم , متواضع , اجتماعي و با روحيه بودن .

موانع ازدواج يا دير رسي در ايران :

ادامه تحصيل

 نداشتن مسكن

 نداشتن شغل مناسب

   كمي درآمد

  بالا بودن انتظاارت و خواسته ها و سختگيري در انتخاب همسر

 وجود مادر ويا بستگاني كه سرپرستي آنها بر عهده مرد است .

 سختگيري خانواده شوهر در انتخاب همسر

مهر زياد

نداشتن معيار هاي منطقي در انتخاب همسر

 ترس از شكست در ازدواج

وضع جسماني و ظاهري

 ترس از محدود شدن آزادي

 سربازي

محل اشتغال  اوليه

 

 

 موانع ازدواج براي دختران

ادامه تحصيل

سختگيري والدين در امز موافقت با ازدواج

ترس از شكست در ازدواج

 نداشتن معيارهاي منطقي در انتخاب همسر

 وجود دختران قبلي در خانواده

 وضع ظاهري و جسماني

 فقر خانواده

 آداب و رسوم سنگين

 بالا رفتن توقعات و انتظارات دختران

موقعيت و منزلت خانواده در جامعه

  تعهد زنان به اشتغال در مناطق خاص نظير : تعهد دانشجويان و مراكز تربيت معلم و اجبار آنان به خدمت روستا ها .

پيشنهاد مشكل گشايي و رفع موانع ازدواج توسط دانشجويان

1-                  تشكيل مراكز و كلينيك مشاوره اي ازدواج

2-                   كمك هاي مالي و اقتصادي با وام هاي دراز مدت

3-                  مساعدت دولت در واگذاري مسكن ارزان قيمت

4-                  پايين آوردن سطح توقعات طرفين و خانواده آنها

5-                   كاهش هزينه هاي مربوط به ازدواج و مراسم آنها

6-                   آموزش جوانان در آستانه ازدواج

7-                   ايجاد تسهيلات جهت  اشتغال جوانان

8-                  تبليغ و گسترش فرهنگ ازدواج در جامعه از طريق رسانه ها

بنايي كه در اسلام بنا نهاده نشده است كه از تزويج نزد خدا محبوبتر باشد . پيامبر اكرم (ص)

به طور كلي وظيفه ارتباطات زناشويي توجه به خانواده همسر شوهر, حمايت هاي دو طرفه و رضايت و استقلال زن و شوهري است و أنها ار از تعدي عوامل خارجي حفظ مي كند .


ملاحظات بهداشتي :

1_ بعلت نداشتن اطلاعات زندگي زناشويي موجب مشكلات جنسي و عاطفي و ترس  و احساس گناه از بارداري ناخواسته و بالاخره بيماريهاي مقاربتي پس از ازدواج است .

2_  اطلاعات خانواده بر تصميم گيري در مورد موقعيت و زمان ازدواج  اولين حاملگي  فاصله گذاري بين فرزندان و تعداد افراد خانواده دخالت دارد . ( ترس تحصيل يكي از نتايج  ازدواج در سنين پايين و حاملگي است )

3_  حاملگي زودتر از 1 تا2سال پس از ازدواج كاهش تطابق زناشويي و مشكلات رواني براي والدين و كودك به همراه دارد خطرات رشد جمعيت , گرسنگي , آلودگي , جنايات , نداشتن آسايش و مشكلات شهري , پذيرش تنظيم خانواده اثر بر كاهش رشد جمعيت دارد  .

 

آموزش

1_ آموزش و مشاوره در مورد تنظيم خانواده تطابق با نقش والدين و نقش جنسي , آموزش ومشاوره قبل از زايمان و بر قراري ارتباط

2_ مشاوره خانواده شامل توجه به نياز هاي كودك اثرات بالقوه بيماري ناشي از ازدياد جمعيت آنها باشد .

بهبودي ، 1380، ص 22 ، 23، 24 ، 25 و 26


فلسفه ازدواج

شايد بعضى افراد هنگام ازدواج اين سؤال در ذهنشان نقش ببندد كه چرا انسان ازدواج مى كند و به عبارت ديگر, فلسفه ازدواج چيست؟

خداوند سبحان در قرآن مجيد فلسفه ازدواج را آرامش روح و روان و ايجاد پيوند دوستى و محبت بيان مى كند و اين را از نشانه هاى خود مى خواند: (ومن آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها وجعل بينكم مودة ورحمة;3 از نشانه هاى او اين است كه براى شما همسر آفريد تا با او آرام بگيريد و ميان شما مهر و محبت قرار داد.)

 

انتخاب همسر

اسلام انتخاب همسر را به عهده هريك از پسر و دختر گذاشته تا با واقع بينى, مآل انديشى,تفكر و مشورت با والدين و افراد مطمئن, همسر خود را انتخاب كنند. جوانى كه هنوز فراز و نشيب هاى زندگى و سختى ها و مشكلات فرا روى آن را به طور كامل تجربه نكرده, نبايد خود را بى نياز از مشورت با خانواده و بزرگ ترها بداند. ضمن اين كه بزرگان خانواده نيز نبايد به حقوق فرزندان خود بى اعتنا و بى تفاوت باشند. البته پدر و مادر و بزرگان بايد راهنماى آنان باشند, اما تصميم گيرى نهايى را بايد خود پسر و يا دختر بگيرند.عن ابن ابى يعفور عن ابى عبدالله(ع) قال: (قلت له: انى اريد ان اتزوج امراةً و اِنّ ابويّ ارادا غيرها قال تزوّج التى هويت ودع التى يهوي ابواك;4 ابن ابى يعفور مى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: من مى خواهم با زنى ازدواج كنم, ولى پدرم و مادرم زن ديگرى را مى خواهند به همسرى من درآورند. امام(ع) فرمود: زن دل خواه خود را بگير و آن زنى را كه پدر و مادرت مى خواهند, ترك كن.)

 

آثار ازدواج

ازدواج آثار فردى, اجتماعى و اقتصادى فراوانى دارد. از نظر فردى, انسان متأهل, احساس مسئوليت مى كند و چشمش از نگاه به نامحرم پاك مى شود و قلب سليم پيدا مى كند. پيامبر(ص) فرمود: (هركدام از شما توانايى داريد همسر اختيار كنيد, زيرا ازدواج, چشم را از نامحرم بهتر مى پوشاند و پاك دامنى نيكوترى مى بخشده  . 

از نظر اجتماعى نيز ازدواج پيامدهاى مثبتى دارد. كاهش فسادهاى اخلاقى و جنسى, تضمين سلامت روانى افراد, ايجاد محيطى امن و آرام براى يكايك اشخاص و… از جمله آثار و فوايد مثبت ازدواج است.

 

معيارهاى گزينش همسر

يكى از معيارهاى مهم در گزينش همسر, مسئله هم شأن بودن دختر و پسر است. اسلام به هم شأن بودن دختر و پسر در امر ازدواج تأكيد كرده و با واژه (هم كفو) از آن ياد كرده است; يعنى دختر و پسر بايد از نظر دين, اخلاق, فرهنگ و اصالت خانوادگى هم سنگ و همانند هم باشند. متأسفانه بعضى خانواده ها به معيارهاى غير صحيح و ساختگى از جمله: ثروت, مقام و شغل, ماشين, خانه و غيره اهميت بيشترى مى دهند و معيارهاى صحيح و اصولى را فرع بر آن ها مى دانند. طبيعى است كه با چنين نگرشى, زندگى استحكام و دوام طولانى نخواهد داشت. دين, اصول زندگى و اخلاق, ركن بهزيستى است. دختر و پسر دين دار و با اخلاق, شايسته يك ديگرند و در صورت ازدواج, سعادت مند خواهند شد. ازدواج خوب و شايسته هماره مايه آرامش روح و روان و آسايش جسم و جان است و اساس خوش بختى و سعادت دختران و پسران را بنيان مى نهد و زندگى آنان را پايدار مى سازد. اگر دختر و پسر هم شأن نباشند و تن به ازدواج دهند, نگرانى ها و ناراحتى هاى فراوانى را به وجود مى آورند. مگر اين كه يكى هم رنگ ديگرى شود و با بى اعتنايى به معيارهاى اصولى, بنيان خانواده را بنا كنند, كه البته چنين زندگى اى همانند ساختمانى است كه پايه آن را كج بنا نهاده اند و هر لحظه احتمال ريزش دارد.

 

ازدواج در اسلام

اسلام با در نظر گرفتن نيازهاى واقعى و طبيعى انسان از يك سو و با عنايت به مصالح فرد و اجتماع از ديگرسو, ازدواج را به عنوان بهترين راه و مناسب ترين شيوه برگزيد. اسلام, آدمى را از تنهايى و تجرد نهى مى كند و براى تأمين و ارضاى غريزه جنسى او, ازدواج را راه كار عملى مى داند و حتى در مواردى كه خطر انحراف و فساد وجود دارد, ازدواج را بر او واجب و ضرورى مى داند.

در اهميت ازدواج كه پيامبر اسلام(ص) فرمود: (من تزوّج احرز نصف دينه; كسى كه ازدواج كند نيمى از دين خود را حفظ كرده است).1 و نيز فرمود: (النكاح سنتى فمن رغب عن سنتى فليس منى;2 ازدواج سنت من است, پس هركس از سنت من روى گردان شود از من نيست.)
وقتى كه غريزه جنسى از راه صحيح و شرعى ارضا شود و روح پر اضطراب انسان اعتدال و آرامش يابد, حقايق زندگى را بهتر درك مى كند و به سوى دين و سعادت خود, گام هاى بزرگ ترى برمى دارد.

 

اهداف والاى ازدواج در اسلام

 خانه پاك

پاك و پاكيزه ماندن يك جوان چه پسر و چه دختر، چه مرد و چه زن، در صورتى كه ازدواج نكنند، از فساد و افساد، امر غير ممكن به نظر مى رسد.

در چند مليون مرد و زن، يافتن جوانى پاك، و انسانى باعفت و خوددار از گناه، بشرطى كه ازدواج نكرده باشند، مسئله اى مشكل به نظر مى آيد.

اگر جوانى را در پاكى و پاكيزگى ظاهر و باطن يافتيم، در حالى كه ازدواج نكرده باشد، بايد بگوئيم او از اولياء الهى است.

خوددارى از گناه، و مصون ماندن از آلودگى، و در امان رفتن از عصيان و طغيان، در صورت عدم ازدواج كارى است يوسفى.

خانه اى كه مرد و زن آن بدون صورت گرفتن ازدواج در آن زندگى مى كنند، خالى از فساد نيست.

مرد بدون همسر، و زن بدون شوهر، در صورتى كه غرائز و شهوات آنان زنده است، و فشار غريزه و شهوت بر آنان سنگين است، جداى از فساد هر چند اندك، و بريده از مشكلات گوناگون روحى و خانوادگى و اجتماعى نيستند.

ازدواج، اين حقيقت الهى و طبيعى، آسان كننده پاره اى از مشكلات و عاملى براى تداوم پاكى جوانان، و حفظ عفت و تقواى آنان است.

بناى يك خانه در جامعه در صورتى با سلامت و آرامش قرين مى شود، كه مرد و زنى با تحقق دادن ازدواج و رعايت حقوق يكديگر در آن زندگى كنند.

خانه مسلمان در هر سرزمينى كه هست بايد پرتوى از وحى، و جلوه اى از ياد خدا، و محصولى از رفعت و بلندى و عظمت، و ميوه اى از تسبيح حق در شب و روز باشد.

فى بُيُوت اَذِنَ الله اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ، يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ.[24]

در خانه هائى كه خداوند اذن داده، كه بزرگ داشته شوند، و نام او در آنها ياد شود، و او را در آن خانه ها بامدادان و شبانگاهان به پاكى ستايند.

چنين خانه اى با چنان اوصافى خانه مؤمنى است، كه طاعت و عبادت حق در آن رونق دارد، و به امر الهى مسئله ازدواج در آن صورت گرفته، و مرد و زن آن خانه به تمام حقوق الهى و انسانى پاى بند هستند.

آرى قرآن مجيد به ازدواج امر مى كند، تا مشكلات مرد و زن با تحقّق اين سنت تخفيف يابد، و دامن هر دو كه دامن رحمت و تربيت است از آسودگى و فساد سالم بماند، و مرد و زن با تشكيل زندگى، و همسوئى با يكديگر خانه را محل ذكر خدا، و تسبيح حضرت حق كنند.


اهداف والاى ازدواج در اسلام

در جوّ چنين خانه اى مرد و زن بنده واقعى حق، و فرزندانشان ميوه و ثمره فضيلت، و اعمال و رفتار و اخلاق و كردارشان جلوه اى از آداب الهى و سنن و روش انبياء گرام حق است.

زن مؤمنه هنگامى كه با مرد مؤمن ازدواج مى كند، و هر دوى آنها خود را موظّف به رعايت مسائل الهى مى دانند، به عنوان دو يار مددكار، دو رفيق شفيق، دو دوست همدم، دو همراه و همراز و دو منبع ايمان، و دو استوانه عشق و محبت، فضاى زندگى را از ورود مشكلات حفظ مى كنند، و چون مشكلى پيش آيد، به آسانى و سادگى آن را حلّ و فصل مى نمايند، و با اسلحه صبر و حلم، و بردبارى و حوصله به علاج درد برمى خيزند

بدترين مردم

تنهائى و تنها زيستن، عزلت و كناره گيرى از يار گرفتن موجب بسيارى از مشكلات، و باعث افسردگى و دل مردگى، و علت هيجانات روحى و عصبى، و مورث انواع بيماريهاى روانى و بدنى است.

تنهائى انسان را در دريائى از خيالات، اوهام، افكار غيرمنطقى، و بيماريهاى اخلاقى و روانى فرو مى برد، و امواجى از مشكلات گوناگون را براى انسان به ارمغان مى آورد.

قالَ النَّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم): أَكْثَرُ أَهْلِ النّارِ الْعُزّابُ.[25]

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اكثر اهل آتش در قيامت آنانى هستند كه از ازدواج و تشكيل خانواده امتناع كردند.


و نيز آن حضرت فرمود:

شِرارُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ.[26]

بدترين اموات شما عزبها هستند.

و در روايتى فرمود:

رُذالُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ.[27]

فرومايه ترين مردگان شما عزب ها هستند.

و در سخنى حكيمانه بيان فرمود:

شِرارُكُمْ عُزّابُكُمْ وَ الْعُزّابُ إِخْوانُ الشَّياطينِ.[28]

شريرترين شما عزبهايند، و عزبها برادران شيطانند.

و در كلامى عرشى و بيانى ملكوتى فرمود:

خِيارُ أُمَّتِىَ الْمُتَأَهِّلُونَ وَ شِرارُ أُمَّتِىَ الْعُزّابُ.[29]

بهترين امّت من زن داران و بدترين آنان عزبها هستند.

و نيز آن حضرت فرمود:

لَوْ خَرَجَ الْعُزّابُ مِنْ مَوْتاكُمْ إِلِى الدُّنْيا لَتَزَوَّجُوا.[30]

اگر آنان كه عزب مردند به دنيا برگردند، حتماً ازدواج خواهند كرد.

و در حديثى فرمود: خداوند مردى كه از زن گرفتن خوددارى كند لعنت نموده.[31]

تعبير رسول باكرامت اسلام از آنان كه از ازدواج امتناع مى كنند به اهل آتش، فرومايگان، برادران شيطان، اشرار، و لعنت شدگان، به خاطر اين است كه روى گردانان از ازدواج به ناچار در فساد و افساد، و شيطنت، و گناه و معصيت، خواهند افتاد، و براى جامعه و خانواده ايجاد مزاحمت نموده، و باعث مشكلات فراوانى در تمام زواياى زندگى خواهند شد.

با توجه به آيات و روايات، و تجربه حيات، ازدواج انسان را كرامت و شرافت مى دهد، از علل استحقاق عذاب الهى مى رهاند، از پستى و فرومايگى حفظ مى كند، از افتادن در بند شيطان مصون مى دارد، و از اينكه آدمى منبع شرّ و فساد شود، و مورد لعنت حق قرار گيرد در امان مى دارد، و اين همه موجب راحتى و استراحت، آرامش و امنيت، پاكى و تقوا، و آسان شدن موارد زندگى و سبك شدن بار حيات مى گردد، به همين خاطر در قرآن مجيد بدينگونه به علّت تشريع ازدواج اشاره فرمود:

يُريدُ الله اَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ.[32]

خداوند اراده فرموده برنامه زندگى را براى شما سهل و آسان نمايد.

 

شكوفائى استعداد

دختر و پسر هنگامى كه بر اساس فطرت و طبيعت، و به پيروى از دستور حق و روش انبياء الهى ازدواج كردند، و از پرتگاه عذاب الهى، و شرارت باطن، و بند خطرناك شيطان، و دچار شدن به لعنت خدا، كه همه و همه از اوصاف مرد و زن عزب است نجات پيدا كردند، و در سايه ازدواج به آرامش فكرى، و امنيت باطنى دست يافتند، و بر مشكلات ناشى از عزب بودن فائق آمدند، و از درد سر تنها زيستن شفا گرفتند، و به محيطى الهى و ملكوتى رسـيدند، و زمينه تفكر صـحيح و آينده نگرى براى آنان فراهم شد، و طغيان شهوات و غرائز فرو نشست، بدون ترديد راه براى شكوفائى استعدادهاى نهفته در باطن باز مى شود، و بر درخت زندگى محصولات و ثمرات و نتائج عالى مى نشيند.

بسيارى از رجال دانش، و مردان بزرگ، و دانشـمندان و علماى اسلامى را، صفحات تاريخ نشان مى دهد كه پس از ازدواج راه صد ساله را يك شبه طى كردند، و در سايه ازدواج كه موجب آرامش و امنيّت خاطر آنان گرديد به مقامات بلند و بزرگى از علم و دانش رسيدند، و در علم و تقوا، وپاكى و كرامت و خدمت و عبادت زبانزد خاص و عام شدند.

در كتاب زندگانى آيت اللّه بروجردى در صفحه 95 مى خوانيم: در سال 1314 كه بيست و دو بهار عمر را پشت سر مى گذاشت، پدرش نامه اى به وى نوشت، و او را به بروجرد احضار كرد، او گمان مى كرد پدرش مى خواهد او را براى ادامه تحصيل به نجف اشرف كه بزرگترين حوزه علميه شيعه بود بفرستد، ولى پس از ورود و ديدار پدر و بستگان، مشاهده مى كند كه به عكس انتظار وى، مقدمات ازدواج و تأهلش را فراهم كرده اند.

از اين پيش آمد اندوهگين مى شود، و چون پدرش متوجه مى گردد و علت اندوه و تأثّر او را مى پرسد مى گويد: من با خاطر آسوده و جديت بسيار سرگرم كسب علم بودم، ولى اكنون بيم آن دارم كه تأهل ميان من و مقصودم حائل گردد، و مرا از تعقيب مقصود و نيل به هدف باز دارد.

پدر به وى مى گويد: فرزند اين را بدان كه اگر به دستور پدرت رفتار كنى اميد است كه خداوند به تو توفيق دهد تا بتوانى به ترقّيات مهمّى كه در نظر دارى نائل شوى، احتمال اين را هم بده كه اگر ترتيب اثر به اين آرزوى پدر ندهى، با همه جديّتى كه در تحصيل دارى بجائى نرسى!!

گفته پدر تأثير بسزائى در وى مى بخشد و او را از هر گونه ترديد بيرون مى آورد و سرانجام پس از ازدواج و اندكى توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال ديگر به تحصيل و تدريس علوم فنون مختلفه اهتمام مىورزد.

همسر وفادار و هم كفو او در اصفهان آنچنان وسائل راحت و آرامش و امنيت آن مرد بزرگ را فراهم مى آورد، و به عنوان يارى مهربان، معاونى شفيق، خدمتگزارى متين، دلسوزى مهربان، زمينه انواع ترقيات شوهر گرانمايه اش را تحقق مى دهد، كه در آن پنج سالى كه در اصفهان با آن زن باكرامت مى زيست از علوم و فنون متداول بهره ها گرفت، و چنان با نشاط و پشتكار مشغول تحصيل بوده كه بعضى شبها تا سپيده دم سرگرم مطالعه بوده است، بطورى كه خود آن بزرگ مرد بارها مى فرمود، در مواقع بيكارى به حفظ قرآن مجيد همت مى گماشت و در نتيجه توانست در عرض مدتى كه در اصفهان بود از اوّل تا آخر سوره برائت راحفظ كند، و تا آخر عمر نيز آن را از حفظ داشت و پيوسته به حفظ و قرائت و مداومت آن اهتمام مىورزيد!

مرحوم علامه طباطبائى صاحب تفسير قّيم الميزان، قسمتى از كمالات و ترقيات علمى و معنوى خود را مرهون همسر باكرامت خويش مى دانستند.

آرى ازدواج علت آرامش و امنيت، و زمينه تحقّق كمالات، و شكوفائى استعدادهاست.

كوشش براى خانه و خانواده عبادت است

ازدواج و همسردارى و توجه به امور فرزندان علاوه بر آثار مثبت دنيائى، ثمرات عجيب معنوى براى انسان دارد.

كار و كوشش مادى در جهت تأمين زن و فرزند، در فرهنگ پاك اسلام عبادتى بزرگ و مساوى با جهاد در راه خدا شمرده شده، تا جائى كه از معصوم روايت شده:

وَالْكادُّ عَلى عِيالِهِ مِنْ حِلّ كَالْمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ.[33]

آنكه براى تأمين خانواده اش زحمت مى كشد، تا از حلال خدا نفقه آنان را فراهم كند، مانند مجاهد در راه خداست.

از آنجا كه رعايت حق زن و فرزند، و توجه به امور معنوى آنان و رعايت حق شوهر از جانب زن، و حق فرزند از طرف مادر كارى دشوار و سنگين است، و در حقيقت اجراى دستور حضرت حق است، همانند كوشش براى تأمين امور مادى آنان عبادت، و موجب  اجر و ثواب اخروى است.

پرورش نسل صالح، و تحويل دادن فرزندان شايسته و نيكوكار، امرى مهم و باعث جلب رضايت حضرت حق است.

خانه و اهل خانه را از فساد و افساد دور داشتن، و فراهم كردن زمينه رشد و تربيت و تكامل زن و فرزند از اهمّ امور، و از بهترين نوع عبادت و بندگى خداست.

امام چهارم(عليه السلام) در گفتار حكيمانه اى فرموده اند، هر كس نسبت به زن و فرزند سفره مادى و معنوى را كامل و تمام بيندازد، به خوشنودى حق از ديگران نزديكتر است.[34]

در هر صورت جامعه ميوه و ثمره خانه است، و وكيل و وزير و رئيس جمهور و كارگزاران يك ملت ريشه در خانه و خانواده دارند، و منبع اصلى تربيت و شكل گيرى آنان خانه و كارگردانان خانه هستند، خانه به مَثَل به مانند يك زمين است، اگر زمين جداى از حق و حقيقت باشد كويرى نمك زار است كه سنبل و گل نخواهد داد، و اگر زمين متصل به حق و حقيقت باشد، توقع سنبل و گل از آن توقعى معقول و منطقى است.

سعادت و شقاوت انسان در درجه اول از پدر و مادر به انسان منتقل مى شود، اگر پدر و مادر در تحقق سعادت فرزند بكوشند دست به عبادتى بزرگ زده و از منافع ابدى ازدواج بهره گرفته اند، و اگر عامل شقاوت شوند از شجره طيّبه ازدواج منفعت نبرده بلكه با دست خود سفره خسارت خويش را پهن كرده اند.

به همين خاطر در روايات عالى اسلامى از رسول حق نقل شده:

الشَّقِىُّ مَنْ شَقِىَ فى بَطْنِ أُمِّهِ، وَالسَّعيدُ مَنْ سَعِدَ فى بَطْنِ أُمِّهِ.[35]

ريشه شقاوت هركس شقى است در سرزمين وجود مادر، و سعادت سعيد از باطن مادر است.

و به قول شاعر بزرگ كليم كاشانى:

از كوزه همان برون تراود كه در اوست

تا در كوزه وجود فرزند، پدر و مادر چه ريخته باشند و مغز و اعصاب و مشاعر و قلب فرزند را با چه مسائلى شكل داده، و به سوى چه برنامه هائى سوق داده باشند.

در مسئله ازدواج والاترين هدف را منظور داشته باشيد

هدف انسان از ازدواج بايد هدفى معنوى و مقدس و پاك باشد، ازدواج بايد براى اطاعت از دستور حق، و پيروى از روش انبياء، و براى تأمين سعادت همسر، و تربيت الهى و ملكوتى فرزندان صورت بگيرد.

زن و مرد در مسئله ازدواج بايد خود را آماده ورود در يك عبادت بزرگ كنند.

زن و مرد بايد در ازدواج خوشنودى حق را منظور نظر بدارند، و بدانند كه هر دوى آنان از طريق صلب و رحم امانتدار حضرت حقند.

بايد بدانند كه فرزند آنان كه امانت حق است در مّدتى كوتاه مهمان صلب پدر، و بين شش تا نه ماه مهمان رحم مادر است، و در اين دو مدت با گيرندگى  دقيقى كه حضرت حق به وى عنايت فرموده از تمام وجود پدر و مادر تمام حالات و مشخصات را بدون اختيار به خود منتقل مى نمايد.

نقل مى كنند رسول حق به زنان باردار اجازه مى دادند گاهى به تماشاى جبهه حق عليه باطل بيايند، تا مناظر زيباى جهاد و شمشير زدن در راه حق ر اببينند، و به شعارهاى الهى و ملكوتى رزمندگان گوش جان بسپارند، تا از طريق ديده و شنيده خود فرزند در رحم را تغذيه كنند، براى اينكه طفل، در رحم مادر موجودى ورزيده شود، و شجاع و باهمت و همراه با آواى ملكوتى رشد كند.

مگر نشنيده ايد قبل از تكّون وجود فاطمه در صلب رسول حق، از جانب خداوند به پيامبر دستور چهل روز روزه داده شد، و افطار شب آخر از غذاى بهشتى تناول فرمود، آنگاه نطفه آن دختر والا به رحم مادر منتقل شد!!

واسطه بين شما و ازدواج چشم نباشد، دلال ازدواج شهوت نباشد، هدف از ازدواج رسيدن به مال و ثروت و مقام و جاه از جانب خانواده طرف مقابل نباشد، رسيدن به چهره زيبا و ظاهر فريبنده هدف اين برنامه نباشد، كه اين امور تاكنون نشان داده عاقبت خوشى نداشته، و ثمره و ميوه آن اندك بوده است.

بيائيد خدا و معنويت و عبادت، و كوشش براى رعايت حق همسر، و تربيت اولاد صالح و خلاصه جلب رضاى حق را در مسئله ازدواج هدف قرار بدهيد، تا ثمره اين ازدواج منافع ابدى و دائمى باشد.

لذت و تمتع و شهوت حلال را تابع اين اهداف والا و آسمانى قرار دهيد، تا لذت و تمتع كامل گردد و از همان لذت و شهوت هم اجر اخروى نصيب خود كنيد.

ازدواج اگر الهى باشد راه به طلاق پيدا نمى كند، پيوند الهى و ملكوتى دائمى و هميشگى است.

آنكه براى خدا ازدواج مى كند، حق همسر را با تمام وجود رعايت مى نمايد، و كمترين آزارى از ناحيه او به همسر وارد نمى شود.

حفظ آبروى همسر در برابر فرزندان و بستگان واجب شرعى است، و تحقير زن از جانب شوهر و شوهر از جانب زن حرام الهى است.

مردان و زنان مسلمان بايد ازدواج اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(عليهما السلام) را اسوه و سرمشق خود قرار دهند، آن ازدواج والائى كه براى خدا صورت گرفت، و اهداف الهى و عرشى در آن منظور شد، و ثمره آن فرزندانى پاك، الهى، و ملكوتى شد.

روايات شيعه آيات زير را به اين ازدواج پاك تأويل كرده اند:

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ، يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ.

دو دريا را به هم درآميخت و ميان آن دو دريا فاصله اى است كه تجاوز به حدود يكديگر نمى كنند، از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان بيرون مى آيد.

منظور از دو دريا، وجود اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا است، كه دو درياى معرفت، بينش، حلم، صبر، ايمان و بصيرت اند، و مقصود از برزخ و فاصله رسول باكرامت اسلام، و معناى لؤلؤ و مرجان حضرت حسن و حسين(عليهما السلام) است.[36]

نظام خانواده بايد يك نظام صد در صد اسلامى و الهى باشد، تا رحمت و لطف حضرت حق را به سوى خود جلب و جذب كند.

اگر در ازدواج از سنن ناپسند، و عادات غيرالهى، و شرايط شيطانى و خلاصه از فرهنگ جاهلى فرهنگى كه ميراندن آن را رسول خدا در يك فرمان قاطع  دستور داده:

اَمِتْ أَمْرَ الْجاهِلِيِّةِ إِلاّ ما سَنَّهُ الاِْسْلامُ.[37]

پرهيز نشود، زشتى ها چهره نشان مى دهند، وميوه اين درخت آلوده تلخ خواهدشد.

نظام خانواده در مغرب زمين

نظام خانواده در اروپا و آمريكا نظامى غلط است، بى پايه و بدون محتواست.

تقليد از نظام خانوادگى مغرب زمين تقليدى نابجا، و هموار كردن راه حيات براى افتادن در چاه بدبختى است.

آنان از ازدواج هدفـى مقدس و پاك ندارند، واسطه ازدواج زن و مرد آنجـا فقـط و فقط شهوت و ارضاء غريزه است، آنجا زن و مرد شايسته و صالح بسيار كم است، به همين خاطر فساد و افساد از سر و روى اروپا و آمريكا مانند باران بهاران مى ريزد.

مردان در مغرب زمين به طور اكثر، و زنان بطور اغلب پس از گذراندن دوران فساد، و رفاقت هاى نامشروع با يكديگر ازدواج مى كنند، و ثمره خود را پس از ولادت به شيرخوارگاه سپرده، و سپس بدون اينكه مهر پدرى و محبت مادرى را چشيده باشد، و منبعى از عواطف و احساسات پاك گشته او را تحويل مى گيرند، و سر هر سفره فسادى مى نشانند، آنگاه وى را به مدرسه مى سپارند تا آهنگى از تربيت ظاهر را طى كند، و به اصطلاحاتى چند آشنا گردد، آنگاه در سن هيجده سالگى وى را از خود مى رانند و به اميد محيط و جامعه رهايش مى نمايند!

آنان اگر اخلاق به فرزندان خانه و مدرسه بياموزند، اخلاق ژنتلمنى است، اخلاق اقتصادى و جلب مادّيت است، به ريشه هاى باطن و حقايق درون توجه ندارند، و از تربيت انسان قابل قبول عاجزند.

مگر نمى بينيد وقتى تشكيل جامعه و دولت مى دهند، جامعه منبع فساد و دولت منبع استعمار و استثمار مستضعفان روى زمين است.

جناياتى كه فارغ التحصيلان خانه و مدرسه و دانشگاه هاى مغرب زمين كرده اند تا قيامت قابل جبران نيست.

اگر اوقاتى باوقار و آرام و متين باشند، و خود را مؤدب و آراسته نشان دهند، به خاطر اين است كه طعمه نيافته، و لقمه چرب و لذيذ نديده اند، داستان آنان شبيه به اين داستان است كه مردى به دوستش گفت گربه اى را به مبادى آداب آراسته ام، و آن حيوان را تربيت كرده تا جائى كه بر سر سفره اى كه انواع غذاها قرار دارد شمعى به دست او مى دهم تا مهمانان در پرتو آن شمع از آن سفره بهره مند شوند، رفيقش گفت به اين ويژگى و به اين آراستگى گربه نمى توان اطمينان كرد، مرا دعوت كن تا بر سر آن سفره اين مسئله را به تو ثابت كنم، از وى دعوت كرد، گربه را بر سر سفره ديد كه چشم طمع و پاى حمله از غذاهاى سفره بريده، و شمعى براى روشنائى اطاق و ديد مهمانان به سفره بدست دارد، در گرمى اوضاع موشى را از جيب خود درآورد و به وسط سفره گذاشت، موش مى خواست فرار كند، گربه شمع رابه يك طرف انداخت و همچون شير ژيان به وسط سفره پريد، نظام سفره را براى گرفتن موش به هم زد، و اوقات خوش صاحبخانه و مهمانان را تلخ نمود!

آرى تربيت اروپا و مغرب زمين تربيت گربه اى است، تا غذاى خاص خود را به خيال خود نبيند، آرام و مؤدب هستند، چون چشمشان به طلا و نفت و ساير معادن ملل ضعيف بيفتد، براى بلعيدن حق ديگران، چراغ تربيت را به زمين انداخته و همچون حيوان درنده اى، به تمام حيثيات مادى و معنوى ملل ضعيف حمله مى كنند، و براى امور مادى از ميان جوى خون بى گناهان عبور مى كنند.

كثرت فساد و افساد، غلبه شهوات حرام، اخلاق زشت، قتل و غارت، فحشا و منكرات، در ملل مغرب زمين محصول خرابى نظام خانه و خانواده است.

اگر بيوت اروپا و آمريكا بيوت بارفعت، و بيوت غرق ذكر حق، و بيوت تسبيح حضرت معبود بود، محصولات آن بيوت انسانهائى والا و باكرامت و رشيد و باعاطفه و متخلّق به اخلاق حق بود، ولى چون بيوت مغرب زمين از حق و حقيقت دور است، ثمرات آن تلخ و بدبو و بدمزه است، و چنين نظام از هم پاشيده اى قابل سرمشق قرار دادن نيست، كسانى كه از آنان پيروى مى كنند بدتر از آنان خواهند شد.

 

( قـال الصـادق (عليه السلام) : اكثـر الخيـر فـى النّسـاءِ )

« وسائل الشيعه ، ج 14 ، ص 11 »

 

 


منــابع

_ بهنودي ، زهرا/ بهداشت و مديريت خانواده / تهران: نشر وتبليغ بشري، 1380

_ وزارت آموزش و پرورش، نشريه پيوند، آگارهاي ديني و ازدواج جوان فروردين و ارديبهشت 1382 ص 282 و 283

- - -

1. اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب, استاد شهيد آيةاللّه مطهرى.

2. نظام حقوق زن در اسلام, استاد شهيد آيةاللّه مطهرى.

3. جوان از نظر عقل و احساسات, مرحوم محمدتقى فلسفى.

4. بزرگسال و جوان از نظر افكار و تمايلات, مرحوم محمدتقى فلسفى.

5. ازدواج در اسلام, آيةاللّه مشكينى.

6. آيين همسردارى, آيةاللّه امينى.

پاورقيها:

1ـ اصول كافى, ج5, ص328, حديث2.

2ـ بحارالانوار, ج103, ص220.

3ـ روم(30) آيه 21.

4ـ اصول كافى, همان, ص401, حديث1.

5 ـ مستدرك الوسائل, ج2, ص531, حديث21.

http://www.erfan.ir/farsi/book/nezam/1/2.htm#link19

http://www.al-shia.com/html/far/books/maqalat/javan-ezdevaj.htm

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 01 اسفند 1393 ساعت: 15:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق ولايت فقيه

بازديد: 181

فهرست مطالب

مقدمه

گروههاي مخالف ولايت فقيه

دشمنان اسلام

منحرفين                            

ناآگاهان

اشكالات وارد شده به ولايت فقيه

جديدبودن نظريه ولايت فقيه

وجود فقهاي متعدد واجد شرايط

بحثي پيرامون شوراي رهبري

رابطه مرجعيت با رهبري

عدم توانايي فقها براي اداره كشور    

ولايت فقيه منافي قداست فقهاي اسلام

علت عدم صراحت در بيان قرآن

نتيجه گيري

 

 

 

مقدمه

بحث خود را با نام خدا وسپس با توضيح اين مطلب كه" منكر ولايت‌فقيه، منكر ضروری فقه است " آغاز مي‌نمايم:

اگر كسی ولايت فقيه را مردود بداند، مرحوم آيه‌الله العظمی بروجردي(قده) او را منكر ضروری فقه اسلام و نه تنها فقه تشيع، مي‌داند مرحوم صاحب جواهر نيز در اين زمينه مي‌فرمايد:((استوانه‌های مذهب به ولايت فقيه حكم كرده‌اند و كسی كه در ولايت فقيه وسوسه كند طعم فقه را نچشيده است و رمز كلمات ائمه معصومين(ع) را نفهميده است.))

در بين معاصرين تنها مرحوم آيه العظمی خوانساري(ره) مي‌باشند كه ولايت مطلقه فقيه را مورد ترديد قرار داده و بهره مندی از اجرای الهی را به قيام و ظهور حضرت حجه‌بن‌الحسن(روحی و ارواح العامين له الفدا) موكول كرده‌اند. ايشان در حقيقت فايده دين را به زمان حضور معصوم(ع) محدود نموده و برخلاف ضرورت، ادامه احكام را در زمان غيبت امام‌عصر(عج) لغو و منتفی دانسته‌اند و دليل اين مسأله را محروميت، از بركات وجودی آن بزرگوار ذكر نموده‌اند!

البته صحيح است كه نمي‌توان به ناقص بودن دين معتقد شد و حجت را از بندگان خدا سلب كرد؟ چگونه آن مرحوم وافرادی نظير ايشان در گذشته وجود ولي‌فقيه را برای ايتام و قاصرين لازم دانسته‌اند، ليكن برای ملت اسلام وايتام ال محمد (ص) و جامعه مسلمين لازم ندانسته‌اند؟! و با نبود ولي‌فقيه، به يغما رفتن عزت وشرف مسلمانان و منافع مادی و معنوی آنها را توسط گرگهای جهانخوار و جهانخواران گرگ نظاره‌گر باشند!!

آيا خالی بودن جامعه اسلامی از سرپرستی كه امور مسلمين را اداره كرده و حجت بين خداوند متعال و امام‌معصوم باشد، نقص دين نيست؟ به ويژه دينی مي‌گويد: اگر جز دو نفر كسی وجود نداشته باشد، لازم است يكی امام و ديگری مأموم باشد. حال چگونه مي‌توان معتقد شد كه چنين دينی در زمان غيبت امام معصوم(ع) مردم را بدون ولی و سرپرست گذارد؟
امام صادق(ع) كه در مقبوله عمر‌بن‌حنظله اجاز داوری را درحقوق مالی و عرضی به مردم مي‌دهد، و شما هم آن را قبول داريد، اجرای آن را در صورت عدم تسليم محكوم اجازه نمي‌دهد، با اينكه انگيزه‌های نفسانی غالباً محكوم را از تن دادن به حكم باز مي‌دارد.آيه‌الله‌خراسانی كه در تحقيق و تتبع كم‌نظير بوده وبايد از ايشان به عنوان استاد مراجع و فقهائی كه بعد از مشروطيت آمده‌اند نام برد در مورد ولايت فقيه نظرشان شبيه به نظر مرحوم شيخ انصاری (ره) است، يعنی اگر چه در مورد ولايت فقيه درجايی همان ترديدی را كه شيخ ابراز نموده ايشان نيز آن را آورده‌اند، ولی هرگز با بيان قاطع و واضح اساس ولايت را رد نكرده‌اند، بلكه شيخ(ره) را در مورد. ولايت‌فقيه و آنچه كه از امور سياسي، اجتماعی و نظامی مربوط به جنبه امامت است و مشروعيت آن ثابت شده و مرجع در آنها ولي‌فقيه مي‌باشد، پذيرفته‌اند.

بنابراين اگر چه فقيه از نظر صفات و ملكات قابل مقايسه با امام معصوم(ع) نيست، اما اعتبار آن برای ولايت ضروری نيست، زيرا ارزش اين امرِاعتباری براساس نتايج و آثاری است كه بر آن ........ مي‌شود، نه چيز ديگر: چرا كه تفاوت بين امامت تكوينی و اعتباری به مانند پيوند نسبی و سببی است كه اولی قطع شدنی نيست، ولی پيوند دومی قطع شدنی است، بلكه مي‌توان گفت كه امام معصوم(ع) نيز دارای ولايت حقيقی واعتباری است كه فقهاء در جهت دوم نائب او هستند.
شيخ انصاری مناصب سه‌گانه فقيه را به شرح زير نام مي‌برد: 1ـ منصب فتوا2ـ منصب مرجعيت در مرافعات و مخاصمات3- منصب ولايت يعنی تصرف اموال و النفس. درباره منصب سوم چنين فرموده است: ولايت‌فقيه به دوگونه متصور است: اول: ولي‌فقيه در تصرف مستقل باشد، قطع نظر از اينكه تصرف غير، منوط به اذن او باشد. دوم: غير ولي‌فقيه در تصرف مستقل نباشد و تصور وی منوط به اذن فقيه باشد. صورت اول استقلال فقيه در تصرف اموال و انفس را به حكم قاعده اوليه از تمامی افراد نموده و به عدم ثبوت آن تصريح كرده است ودر رواياتی كه گمان شده بر ولايت فقيه دلالت دارد، كلاً به عدم دلالت آنها تصريح كرده مي‌فرمايند:((اگر روايات شريفه از روی انصاف مورد توجه قرار گيرد، مشخص مي‌گردد كه سياق و صدور ذيل آنها در مقام بيان وظيفه فقهاء از نظر احكام شرعيه مي‌باشد، نه چيز ديگر. پس اگر فقيه زكات و خمس را از مكلف مطالبه نمايد دليل شرعی بر وجوب دادن آن فقيه وجود ندارد.))

ضمنا در آخر بحث چنين آمده است:((اقامه دليل بر وجوب اطاعت از فقيه به آن گونه كه اطاعات از امام معصوم واجب است، از كندن خارهای بسيار سخت درخت خاردار با دست لخت، دشوارتر و رنج آورتر است))

اين تعبير كنايه‌ای است از اشكال يا عدم امكان بر اقامه دليل بر ولايت فقيه به شكل اول.

گروههای مخالف ولايت فقيه

برای توجه بيشتر به اين نكته، در اينجا مخالفين ولايت فقيه را باختصار به3 گروه زير تقسيم مي‌كنيم:

الف- دشمنان اسلام

كه طبعاً نه تنها ولايت فقيه مورپسند و رضايت آنها نيست، بلكه همان طوری كه تا كنون شاهد عداوت وكينه‌توزی آنها از طريق درگيری نظامي، محاصره اقتصادي، توطئه‌های سياسی وجنگ فرهنگی و تبليغاتی و.... بوده‌ايم، آنها با تمام وجود با آن مخالفند. لذا با تشبث به حربه‌هائی چون ((جدائی دين ازسياست)) و ((ناقص بودن قوانين اسلام))و يا ((عدم قدرت ولايت فقيه برای حل معضلات پيچيده جهان))و...... مي‌خواهند به هر وسيله از مطرح بودن نظام جمهوری اسلامی ايران به عنوان الگوی مناسب برای مسلمانان . مستضعفان جهان جلوگيری نمايند.


ب- منحرفين

كه با تاثير‌پذيری از افكار غربی و شرقی و با انگيزه‌های مختلف در رابطه با ولايت فقيه القاء شبهه مي‌كنند. يعنی با علم به واقعيت مبانی اسلام ناب محمدي(ص) و نظام ولايت فقيه، بدنبال منافع و اهداف شخصی و يا گروهی خويش بوده و به مخالفت مي‌پردازند. به عبارت ديگر، اين دسته نيز با مسئله ولايت‌فقيه، كينه‌توزی برخورد مي‌نمايند نكته قابل توجه در ارتباط با اين دسته، اين است كه جناحهای گوناگون و بعضاً مخالف يكديگر، در اصل مخالفت با ((ولايت‌فقيه))به اشتراك نظر مي‌رسند. از منافقين ضد خلق كه حاضرند برای دست‌يابی به اهداف جاه طلبانه خود بهر جنايت و ذلتی تن در دهند، تا ملی گرايانی كه اسلام را نه تنها قابل پياده‌شدن نمي‌دانند، بلكه پياده شدن آن را مفيد هم نمي‌دانند. از ليبرالهای روشنفكر مآب كه ولايت فقيه مطرح شده از سوی حضرت ‌امام‌خمينی قدس‌الشريف را بدعتی خطرناك مي‌دانند. تا متحجرين بي‌شعور و مقدس نمائی كه دخالت در سياست را دون شان فقيه مي‌دانند. از روحانی نمايان وابسته به قدرتهای جهانی كه نشخواركننده سخنان دشمنان اسلام و اربابان خود هستند، تا سرمايه‌داران زالو صفت و مرفهين بي‌درد كه حاكميت فقاهت اسلامی را مانع سودجوئيها، عياشي‌ها و خوشگذرانيهای خود مي‌دانند. از حجتيه‌ايهائی كه هر گونه تشكيل حكومت قبل از حضرت مهدي(عج) را غير مشروع مي‌دانند تا ولايتي‌های بي‌ولايتی كه به تعبير امام‌خميني(ره) عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده و حسرت ولايت دوران شاه را مي‌خورند. همه و همه با بهانه‌های مختلف و طرح شكايات متفاوت با اصل مكتبي((ولايت‌فقيه)) پرداخته‌اند.

ج_ ناآگاهان

كه بدليل ناآشنائی و عدم آگاهی نسبت به مسئله اظهار نظر مي‌كنند و نه آنكه بخواهند مغرضانه و با كينه‌توزی القای شبهه نمايند. يعنی اين دسته واقعاً بدنبال حقايق هستند و با برخورداری از صداقت از طريق علمی به طرح چند مسئله مي‌پردازند كه البته پاسخ ما به اشكالات، در حقيقت متوجه همين گروه است.

نكته ديگری كه بايد توجه داشت، اين است كه غالباً حتی همان گروهی كه صادقانه در ارتباط با ولايت فقيه اشكال مطرح كنند،نسبت به اصل مسئله ولايت‌فقيه واينكه ولايت امرواختيارحكومت بايد به دست فقيه عادل وباتقوی باشد، دارای اشكال نيست بلكه معمولاً اشكال رامتوجه حدوداختيارات ولي‌فقيه مي‌دانند.

عمده‌ترين اشكالی هم كه درزمينه اختيارات مطلق ولايت‌فقيه مطرح‌مي‌گردد، همان اشكالی است كه مي‌گويد وقتی كه فقيه ازولايت مطلقه برخورداراست نتيجه ولايت‌فقيه همان استبداد وديكتاتوری فقيه خواهدبود -درطی تحقيق قبل به اين اشكال به طورمفصل جواب داده‌شد- (البته اين اشكال باعبارت‌های گوناگون مطرح‌مي‌گردد مثلاً گاهی گفته مي‌شود كه ولايت‌فقيه باحق حاكميت ملت منافات دارد، گاهی گفته مي‌شود ولايت‌فقيه حق تعيين سرنوشت سياسی واجتماعی راازمردم سلب مي‌كند. وگاهی نيزبا صراحت مطرح‌مي‌گردد كه ولايت‌فقيه موجب ديكتاتوری وفاشيسم است)

در ادامه به بررسی اشكالات عمده واردشده ازسوی مخالفين به مسئله ولايت‌فقيه مي‌پردازيم.

اشكال اول: جديدبودن نظريه ولايت‌فقيه

يكی ازاشكالاتی كه ازسوی عده‌ای ازمخالفين ولايت‌فقيه مطرح‌مي‌گردد اين است كه گفته‌مي‌شود اصل ولايت‌فقيه به عنوان تنها شيوه حكومت‌اسلامی درعصرغيبت امام‌زمان(عج) يك نظريه جديدی است كه ازسوی حضرت امام‌خمينی قدس‌سره‌الشريف بيان شده‌است وبرهمين اساس توسط مجلس خبرگان شكل قانونی ورسمی يافته‌است. و چنانچه اين نظريه اززمانهای گذشته بين فقهای زيادی مطرح بوده وجزو اصول اساسی ايدئولوژی اسلامی محسوب مي‌گشته‌است پس چراتاكنون درطول تاريخ شيعه به عمل نيامده‌است؟ درپاسخ به اين اشكال بايد به نكات زير توجه نمود:

اولاً، بيان اينكه نظريه ولايت‌فقيه صرفاً ازجانب حضرت‌امام(ره) مطرح‌شده‌است، نشانگر بي‌اطلاعی كامل مطرح‌كنندگان اين اشكال نسبت به نظريات علماء وفقهای گذشته مي‌باشد، زيرا نه‌تنها فقهاي‌شيعه درتاليفات خود به طرح مسئله ولايت‌فقيه پرداخته‌اند، بلكه برروی اين اصل تاكيدنيزنموده‌اند.
به عبارت ديگر گرچه درزمينه محدوده اختيارات فقيه عادل نظرات متفاوتی بين فقها مطرح است امادرزمينه ثبوت ولايت برای فقيه عادل وبخصوص مسئله قضاوت فقيه ازاركان اساسی حكومت است همگی اتفاق‌نظر دارند. لذا هرگز نبايد تصوركرد كه اصل "ولايت‌فقيه" تنها ازسوی حضرت امام(ره) مطرح‌شده‌است. كمااينكه حتی نبايد پنداشت كه صرفاً فقهای معدودی همچون مرحوم محقق نراقی ويامرحوم شيخ انصاری و يامرحوم محقق نائينی و يا مرحوم آيه‌الله‌العظمی بروجردی پيرامون آن به بحث پرداخته‌اند. بلكه درطول تاريخ شيعه مسئله ولايت مطلقه‌فقيه بدليل آنكه اين اصل ازهمان زمان پيامبراكرم(ص) پايه‌گذاری شده‌است ودرزمان ائمه اطهار(ع) استمراريافته‌است، هيچگاه درنظرگاه فقها به فراموشی سپرده‌نشده‌است.

ثانيا"، نبايد فراموش كرد كه تنها ائمه اطهارعليهم‌السلام تحت فشارهای شديد ظلم وستم واختناق طواغيت ومستكبرين درطول تاريخ قرارنداشته‌اند، بلكه فقهای عظام شيعه نيزهمواره باشديدترين فشارها وسخت‌ترين شرايط طاقت‌فرسا مواجه‌بوده‌اند. لذا برای آنان بيان نقطه‌نظرات صريح درخصوص اصل ولايت‌فقيه وبحث ازگستردگی اختيارات فقها، هرگز امكان‌پذير نبوده‌است.

وبرفرض هم عده‌ای ازفقهای بزرگوار باصراحت كامل ازاصل ولايت‌فقيه سخن‌مي‌گفته‌اند، حكام جور مانع رسيدن اين نظرات به ديگران مي‌شده‌اند، وازنشرنظرات آنان جلوگيری مي‌كرده‌اند ولذا اگرهم بعضی ازفقها اختيارات ولي‌فقيه را محدودمي‌دانسته‌اند. بايد برای بررسی بهترنظرات آنان به شرايط ويژه‌ای كه آن بزرگواران درآن به سرمي‌برده‌اند مراجعه نمود.

ثالثاً: مسلماً درصورتی كه فشارها وتضيقات مانع اظهارنظرفقها درخصوص اصل ولايت‌فقيه شده‌باشد، اين مسئله بطريق اولی باعث خواهدشد كه درطول تاريخ شيعه برای فقها هيچ‌گونه زمينه‌ای جهت اجراء وتحقق اصل اساسی وعقيدتی "ولايت‌فقيه" باقي‌نماند.

به راستی درجائی كه حضرت‌امام‌جعفرصادق(ع) درپاسخ معترض به عدم قيام، ازنبودن تنها 17 يارواقعی و فداكار سخن بگويد، ودرصورت وجود اين تعداد يار وفادار قيام آن حضرت برای برپائی حكومت اسلامی صورت‌مي‌گرفت، مسلماً برای فقهای بزرگوار شيعه وشاگردان مكتب اهل‌بيت(ع) وضعيت وشرايط بهتر ومطلوب‌تری وجودنداشته‌است. علاوه برظلم ستمگران وفشاروخشونت طواغيت، عامل مهم ديگری كه درراه ايجاد حكومت مبتنی برولايت‌فقيه مانع ايجادكرده‌است همان توطئه خيانت‌آميز دشمنان اسلام جهت تثبيت اصل، جدائی دين ازسياست، بوده‌است ودرحاليكه به معضلات اجتماعی وسياسی ونظامی وفرهنگی است وفقه تئوری واقعی وكامل اداره انسان واجتماع ازگهواره تاگور است. عده‌ای تحت تاثير القائات استعمارگران هرگونه دخالت فقيه درسياست را دون شان فقيه مي‌دانسته‌آند. بنابراين هرگز عدم تشكيل حكومتی مبتنی برولايت فقها را نبايد به دليل عدم وجود چنين اعتقادی بين فقها دانست. بلكه اساساً زمينه اجرای اصل ولايت‌فقيه وجودنداشته‌است. كه بحمدالله بادرايت وهوشياری وقاطعيت وصلابت شخصيت بي‌نظير تاريخ بعد ازائمه‌اطهار(ع) حضرت‌امام‌خميني(ره)، اين زمينه ايجادشده واصل ولايت‌فقيه تحقق‌يافت.
نظراهل سنت راجع به "ولايت‌فقيه" : برای تكميل پاسخ اشكال اول وبرای آنكه مشخص‌گردد كه "ولايت‌فقيه" نه تنها ازمسلمات فقه‌شيعه است بلكه اساساً ازضروريات انكارناپذير فقه‌اسلام است، دراينجا مناسب است كه اشاره مختصری نيزبه نظرات بعضی ازبزرگان وفقهای اهل سنت داشته‌باشيم:
- امام ابويعلي‌الفراء در "الاحكام‌السطانيه" مي‌گويد: امام ورهبرمسلمانان بايد درعلم ودين بهترين افرادباشد.
- امام‌الحرمين دركتاب "غياث‌الامم" مي‌گويد: اگرصاحب‌امر مجتهد بود وظيفه همگان است كه دراجتهاد ازاوتبعيت كنند.

-                        عضدالدين وشريف جرجانی مي‌گويد: يكی ازشرايط امامت ورهبری برمردم اجتهاد دراصول وفروع‌دين است.

-                        ماوردی فقيه بزرگ اهل سنت مي‌گويد: علمی كه به اجتهاد درپيشامدها واحكام منجرشود ازشرايط امام است.

-       شيخ محمود ابوزهره درصفات حاكم مي‌گويد: يكی ازصفات حاكم دين اينست كه مجتهد باشد.

- استاد محقق مرحوم محمدمبارك مي‌گويد: رئيس كشور وامام مسلمين واميرايشان باوجود اصل‌شوراء، ازنظرتصويب قانون وتطبيق احكام، درزمينه‌های سياسی درروابط اجتماعي، بالاترين مرجع دركشور محسوب‌مي‌باشد. بنابراين، اصل براين است كه رئيس كشوراسلامی ازدرجه بالای اجتهاد درفقه‌اسلام ودرك اصول آن ودرستی تطبيق آن برخوردارباشد واوهم برای جلوگيری ازاستبداد وروشن‌شدن آرای مختلف، ازآنان نظرخواهی كند.

- كمال‌بن‌ابي‌شريف وكمال‌ابن‌ابي‌هماد مي‌گويند، بسياری ازعلما شرط اجتهاد رابرای حاكم اسلام لازم‌مي‌دانند ومعتقدند كه بايد حاكم دراصول وفروع دين يعنی درعلم عقايد وعلم فقه مجتهد باشد. (امام‌غزالی هم همين مطلب رامي‌گويند): - درمبحث شروط امامت دركتاب "الفقه‌علي‌المذاهب‌الاربعه" گفته‌شده‌است كه مذاهب چهارگانه دراينكه امام بايد عادل عالم مجتهد و . . . باشد اتفاق‌نظر دارند.

اشكال دوم: وجود فقهای متعدد واجدشرايط

يكی ديگرازاشكالات مخالفين اين است كه مي‌گويند باتوجه به‌اينكه "ولايت‌فقيه" ونصب فقها ازسوی ائمه‌اطهار اختصاص به فردخاصی ندارد، بلكه هرفقيه واجد شرايطی مي‌تواند اين منصب را احرازنمايد، حال جامعه اسلامی درمواقعی كه فقهای متعدد واجد شرايط دريك زمان وجود دارند، دارای چه تكليفی است؟ آيا بايد ازچند رهبر اطاعت‌نمايد؟ آيا مي‌تواند تصوركرد كه مسلمانان ناگزير باشند درحكومت‌السلامی مثلاً دوحكم متضاد راازسوی دوفقيه عادلی كه هردوهم مورداحترام‌ هستند رعايت نمايند؟ آيا درجامعه‌اسلامی نبايد وحدت رهبری كه اساسي‌ترين پايه هراجتماعی است برقرارگردد؟

درپاسخ به اين اشكال بايد گفت:

فعليت ولايت برای "فقيه‌عادل" تنها درصورت پذيرش اكثريت مردم (يابه‌صورت‌مستقيم وياتوسط اكثريت خبرگان منتخب مردم) حاصل‌خواهدشد. يعنی صرفا‌ً با پذيرش مردم امكان تحقق عينی ولايت برای هرفقيه‌عادل واجدشرايطی كه درمعرض رهبری حكومت‌اسلامی قرارمي‌گيرد، بوجودخواهدآمد. لذادرصورتی كه فقيه واجد شرايط موردپذيرش اكثريت مردم واقع‌نگردد ولوآنكه براساس نظريه بسياری ازفقها صاحب صلاحيت ولايت برمردم است، اما مسلماً هيچگاه ولايت اوتحقق خارجی نخواهديافت. وچون چنين است هيچگاه درحكومت‌السلامی وجود فقهای متعدد واجدشرايط موجب اشكال نخواهدبود، زيرابهرحال يكی ازفقهای واجدشرايط درنظرمردم وياخبرگان منتخب آنان دريك زمينه ويا درزمينه‌های گوناگون بالاترتشخيص داده‌خواهدشد ولذا ازمقبوليت بيشتری برخوردارخواهدگرديد.

دراينجا تنها همين فردمنتخب درعمل دارای ولايت برمردم است وديگرفقها نيزبه دليل حرمت اخلال درنظام حكومت‌اسلامی بايد ازولايت وحكومت اين فقيه منتخب تبعيت كنند. تجربه دهه اول برقراری حكومت‌اسلامی مبتنی برولايت‌فقيه درايران (باوجود فقهای متعدد درهمين دوران) بهترين دليل برای پاسخ به اشكال وجود فقهای متعدد واجدشرايط است.

بحثی پيرامون شورای رهبری

حال كه دانستيم درصورت وجود فقهای متعدد واجد شرايط درزمان واحد تنها يكی ازآنان مسئوليت رهبری مردم را برعهده‌خواهدداشت وديگران ملزم به تبعيت از وی مي‌باشند ممكن است برای عده‌ای اين سئوال مطرح‌گردد كه مگر شورای فقهای عادل نمي‌تواند حكومت ولايت راعهده‌دارگردد؟ به همين جهت لازم است كه بحث كوتاهی پيرامون شورای رهبری مطرح‌گردد. مي‌دانيم كه خبرگان اول درقانون اساسی جمهوري‌اسلامي‌ايران، مسئله شورای رهبری درنظام جمهوري‌اسلامی را پيش‌بينی وطراحی كرده‌بودند. اما ازجمله موارد كه توسط شورای منتخب حضرت امام(ره) كه مسئوليت بازنگری درقانون اساسی جمهوري‌اسلامی رابرعهده‌داشت، اصلاح‌گرديد. همين مسئله حذف شورای رهبری ازقانون اساسی بود. دراين رابطه بايد به نكات زيرتوجه‌داشت:
اولاً: شورا درنظام اسلامی به عنوان بازوی متفكرمديريت عمل خواهدكرد وهرگزنبايد اصل مديريت رادريك جامعه به شورا واگذارنمود. همانطوری كه ضعف چنين سيستمی دركشورهای مختلف تجربه‌شده‌است. لذا خداوند سبحان بعد ازدستوربه پيامبر درارتباط با مشورت بامردم مي‌فرمايد: "فاذا عزمت فتوكل علي‌الله" بنابراين هرچند لازم‌است كه مقام رهبری درمسائل مختلف باديگرفقها وكارشناسان مشورت نمايد اما هرگز اين مشورت نبايد مانع سرعت تصميم‌گيری وحل معضلات مردم گردد.

يعنی درحالی كه براساس بند اول ازوظايف واختيارات رهبر كه همان تعيين سياست‌های كلی نظام جمهوري‌اسلامي‌ايران مي‌باشد، مقام رهبری "پس ازمشورت بامجمع تشخيص مصلحت نظام" به تصميم‌گيری مي‌پردازد، اما مسلما" بعدازاين مشورت تصميم‌گيرنده اصلی همان مقام رهبری است ونه‌شورا.

ثانياً: درصورتی كه امربسيارمهم رهبری حكومت‌اسلامی به شورائی واگذارگرددد كه تصميم‌گيرنده اصلی همين شوراباشد، مسلما" گاهی اداره اموراساسی نظام مختل‌خواهدشد. زيرا احتمال‌دارد كه دربعضی مواقع اكثريت مرجع به دست نيايد ومثلاً اگراعضای شورای رهبری سه‌نفرباشند. هريك رايی غير از رای ديگران داشته‌باشند يكی به ضرورت ووجوب راي‌مي‌دهد، ديگری به عدم ضرورت وحرمت رای ‌دهد وسومی به مباح‌بودن آن كارراي‌دهد.

ثالثاً: درتاريخ انبياء و اولياء الهی ما نه تنها شيوه رهبری شورائی راسراغ نداريم بلكه برعكس شاهد وحدت رهبری هستيم. مثلا" درزمان پيامبراكرم(ص) هرچند حضرت علي(ع) نيزواجدشرايط وصفات وكمالات رهبری جامعه اسلامی است، اما تازمانی كه افضل واعلم يعنی پيامبرگرامي‌اسلام(ص) وجوددارد صلاحيت رهبری نيزبا آن بزرگواراست ويا درتاريخ انبياء با آنكه حضرت‌لوط(ع) نيزپيامبرخدا بود ولی ازرهبری وامامت حضرت ابراهيم تبعيت‌مي‌نمود وهمين‌طور حضرت هارون تابع حضرت موسی كليم(ع) بود. كمااينكه شيوه رهبری شورائی نه تنها ازآيه و روايتی استنباط نمي‌شود بلكه با مراجعه به بعضی روايات عكس آن نيزاستفاده‌مي‌شود. دراينجا برای نمونه فقط روايتی كه درعيون اخبارالرضا ازامام هشتم عليه السلام نقل‌شده‌است متذكرمي‌شويم. امام هشتم درپاسخ سوال "چراامام ورهبر بايد يكی باشد وچرا نمي‌تواند متعددباشد؟"

دلائل متعدددارد

اول: آنكه يك امام ورهبر تدابيرگوناگون ومختلف ندارد، ليكن اگردونفريابيشتر شدند نمي‌توانند درهمه امورما هم اتفاق‌نظر داشته‌باشند وماهيچ دونفری را نمي‌شناسيم كه درتدبيروتفكر يكسان باشندپس اگرتبعيت ازهردولازم باشد وهردواختلاف‌نظر داشته‌باشند، مشاجره وفساد به جامعه راه‌مي‌يابد واگرازيك نفر اطاعت شود ازاطاعت ديگری سرباززده‌شده‌است واگر نيمی ازمردم ازيكی ونصف ديگر ازفرد دوم اطاعت كنند غيرازاختلاف اجتماعي، همه مردم هم معصيت ونافرماني‌كرده‌اند.

دوم: آنكه واجب‌الاطاعه‌بودن هردوسبب تضييع حقوق واحكام وحدودالهی مي‌گردد زيرا هريك ازطرف دعوا به رهبر موردعلاقه خود رجوع‌مي‌كند وهريك ازدورهبر هم برخلاف حكم ديگری نظرمي‌دهد.

سوم: آنكه اگرگفته‌شود امرونهی آن كسی مقدم است كه قبلا" حكم كرده‌باشد ميگويم: با فرض‌اينكه هردوهم صلاحيت ذاتی وهم صلاحيت رهبری دارند، چرا حق تقدم با اولی باشد؟ وچرا دومی بعدازصدور حكم اولی نتواند مخالفت كند؟ ولذا اگراين فرض را هم بپذيريم حدودوحقوق الهی باطل‌مي‌شود.

چهارم: آنكه اگرگفته‌شود هردودرچنين مواردی ساكت باشند تاكشمكش ودرگيری ايجادنشود مي‌گويم بالاخره يكی ازآن دوكه حق مي‌گويد، باسكوتش حكم خدا وحدودالهی را سكوت گذاشته‌است. البته نبايد پنداشت كه حديث شريف امام‌رضا(ع)، مخصوص به امام معصوم است بلكه استدلالهای حضرت دررهبرانی كه جائزالخطا هستند بهتر مصداق ومفهوم پيدامي‌كند.

وحدت رهبری ازمكانی است كه بي‌شك درنظام اسلامی بايد حفظ‌گردد. برهمين اساس با پذيرش فقيه‌عادل باتقوی ازسوی اكثريت مردم به عنوان ولي‌فقيه برفقهای ديگر نيزلازم است كه ازمقام رهبری تبعيت نمايند. سئوالی كه دراينجا ممكن است مطرح‌گردد اين است كه مرجعيت ورهبری چه رابطه‌ای با يكديگردارند؟ آيا بايد مقام رهبری لزوماً مرجع تقليد مسلمانان نيزباشد؟ ويا لازمه مرجعيت تقليد ورهبری هم هست؟ برای روشن‌شدن اين‌گونه سئوالات بايد به نكات زيرتوجه‌نمود:
اولاً: بين مرجعيت ورهبری اصطلاحاً نسبت "عام وخاص من وجه" وجوددارد، يعنی بعضی ازمراجع ممكن است واجد شرايط رهبری هم باشند وبعضی ازكسانی كه واجد شرايط رهبری هستند ممكن‌است به مرجعيت هم رسيده‌باشند. اما نبايد پنداشت كه حتماً مرجعيت، لازمه رهبری است كمااينكه نبايد تصور نمود كه هرمرجع‌تقليدی هم واجدشرايط رهبری است.

ثانياً: دربعضی مواقع ممكن است كه دوعنوان مرجعيت ورهبری دريك نفرجمع گردد. همانگونه كه درمورد مرجع عاليقدرتقليد، رهبركبيرانقلاب‌اسلامی حضرت آيه‌الله‌العظمي‌امام‌خميني(ره) چنين بود.اما، بااين حال بايد دانست كه اساساً مرجعيت يك مسئله است ورهبری مسئله ديگر.

ثالثاً: مرجع تقليد، رهبری مقلدين خويش را درافتاء وبيان حلال وحرام ومستحب ومكروه ومباح برعهده‌دارد. اما رهبری وی صرفاً دردائره امورشخصی وعباد مي‌باشد. اما درمسائل اجتماعی برای آنكه درجامعه هرج ومرج پيش نيايد ونظم وثبات حكومت اسلامی دائماً برقرارگردد، صرفاً مقام رهبری صلاحيت اظهارنظررا دارد. يعنی هرچند نظرمراجع وفقهای ديگر ازلحاظ علمی دارای ارزش است اما ازلحاظ عملی ودرجنبه اجرائی تنها نظر مقام رهبری لازم‌الاتباع است.
رابعاً: هرچند كه مراجع تقليد آزاد هستند كه مقام رهبری را صاحب صلاحيت برای رهبری ندانند، اما هنگامی كه او ازطرق قانونی به رسميت‌رسيده برهمه آنان لازمست كه دركوچكترين مسائل اجتماعی تابع‌نظر مقام رهبری باشند ونمي‌توانند برخلاف نظر رهبری درمسائل اجتماعی اقدام‌نمايند.
دراينجا جهت تاييد نكات فوق‌الذكر قسمتی ازسخنرانی شهيد مظلوم آيت‌الله دكتربهشتی رانقل‌مي‌كنيم:
"فرق بين مرجع ورهبرچيست؟" آيا اين دويكی است؟ پاسخ: مرجع، رهبراست اما صرفاً رهبرعلمي، اگرمنظور شما از"رهبر" رهبری علمی است مرجع رهبرعلمی است واگرمنظور رهبری اجتماعی است دراين صورت مرجعيت يك مطلب است ورهبری اجتماعی مطلبی ديگر پاسخ سوال اين است كه مرجع رهبر است ولی رهبر درتقوا وبيان حلال وحرام ومستحب ومكروه ومباح واين مستلزم آن نيست كه حتماً اين شخص درجنبه‌های ديگرهم رهبرباشد. مثال: فرق يك دبيررياضی خوب دركلاس وبين يك رئيس دبيرستان خوب دريك دبيرستان چيست؟ يك دبيررياضی خوب، رهبروراهنمای دانش‌آموزان درآن بخش تخصصی خويش است، ولی يك رئيس دبيرستان اداره‌كننده ورهبري‌كننده‌علمی كارهای يك واحد آموزشی است. ممكن است كسي، هم يك رئيس دبيرستان لايق وهم يك دبيررياضی لايق باشد، هم دركلاس خوب درس بگويد وهم مدرسه راخوب اداره كند . . . اگرشما يك بيمارستان تاسيس كنيد، اداره اموربيمارستان را به چه كسی مي‌سپاريد؟ به متخصص‌ترين پزشك يا به مديرترين پزشك؟ -درزمينه مرجعيت مساله درست همين‌طور است-

 هستند وحتی اختيارات رياست جمهوری باآنكه مقام دوم پس از رهبری شناخته‌شده‌است قابل قياس با اختيارات مقام رهبری نيست وبين آنها فاصله زيادی مطرح‌است.
اصل 57 قانون اساسی مي‌گويد: "قوای حاكم درجمهوري‌اسلامي‌ايران عبارتند از: قوه‌مقننه، قوه‌قضائيه، قوه‌مجريه كه زيرنظر ولايت‌مطلقه امروامامت برطبق اصول آيند، اين قانون اعمال‌مي‌گردند، اين قوامسقل ازيكديگرند.

ثانياً: نبايد فراموش كرد كه نه تنها قوای حاكم درجمهوری اسلامی زيرنظرولايت‌امر وامامت‌امت هستند، بلكه تمامی اين قوا مشروعيت خويش را ازمقام ولايت‌فقيه مي‌گيرند، واگرنظرورضايت ولي‌فقيه درباره هريك ازاين قوا تامين‌نگردد، مسلماً برای يك روزهم ادامه فعاليت آنها مشروع‌نيست.

مادامی كه شورای نگهبان وجود نداشته‌باشد مجلس شورای اسلامی اعتبار قانونی ندارد ومي‌دانيم كه انتخاب فقهای شورای نگهبان با مقام رهبری است. از سوی ديگر عالي‌ترين مقام قوه قضائيه كه مسوليت اساسی كليه امور قضائی و اداری و اجرائی را برعهده دارد، يعنی رئيس قوه قضائيه توسط مقام رهبری منصوب مي‌گردد. كما اينكه مقام رهبری حتماً بايد حكم رياست جمهوری را پس از انتخاب مردم امضاء نمايد يعنی هر سه قوه به نوعی از مقام رهبری سرچشمه مي‌گيرند.

نظارت ولايت‌فقيه برای قوای سه گانه علاوه برآنكه موجب تعدد مراكز قدرت نيست، بلكه تضمين كننده اسلامی بودن نظام و جلوگيری از تمركز قدرت در دست فرد يا افراد، و مانع نفوذ استعمارگران خواهد بود، و اين ولايت‌فقيه عادل در حقيقت راهگشا و راهنمای همه نيروهای ديگر است. واين همان نكته‌ای است كه امام محمد باقر (ع) به آن اشاره مي‌فرمايند:
زراره عن ابی جعفر عليه‌السلام قال: بنی الاسلام علی خمسه اشياء: علی الصلاه و الزكاه والحج و الصوم والوالايه قال زراره قلت وای شيء من ذلك افضل؟ فقال: الولايه افضل لانها مفتاحهن والوالی هو الدليل عليهن

كه در اين حديث امام باقر(ع) با اينكه پايه‌هائی كه اسلام برآنها بنا نهاده شده است پنج چيز ذكر مي‌فرمايند اما ولايت را، كليد و راهگشای آن چهار نای ديگر يعنی نماز، زكات حج و روزه مي‌دانند، اين نكته بخاطر اين است كه پياده شدن اسلام با تمام ابعادش در گرو ولايت و رهبری صحيح امت اسلامی مي‌باشد. از سوی ديگر اطاعت امت از مقام رهبری و نظارت آنان بر اعمال مسؤلين قوای سه‌گانه، مانع بروز هر گونه اختلاف و سرپيچی قوای سه‌گانه از او امر مقام رهبری خواهد بود.

علاوه بر همه موارد فوق الذكر بايد به اين نكته اساسی نيز توجه داشته باشيم كه حكومت اسلامي، حكومت قانون است: مسئله قدرت طلبی واعمال قدرت مطرح نيست بلكه مسئله وظيفه و مسؤليت اهميت دارد، لذا هركس براساس وظيفه قانونی و شرعی خويش بايد حركت كند طبعاً در چنين وضعيتی هرگز مسئله وجود مراكز متعدد قدرت، مفهومی نخواهد داشت.

رابطه مرجعيت بارهبری

وحدت رهبری ازمكانی است كه بي‌شك درنظام اسلامی بايد حفظ‌گردد. برهمين اساس با پذيرش فقيه‌عادل باتقوی ازسوی اكثريت مردم به عنوان ولي‌فقيه برفقهای ديگر نيزلازم است كه ازمقام رهبری تبعيت نمايند. سئوالی كه دراينجا ممكن است مطرح‌گردد اين است كه مرجعيت ورهبری چه رابطه‌ای با يكديگردارند؟ آيا بايد مقام رهبری لزوماً مرجع تقليد مسلمانان نيزباشد؟ ويا لازمه مرجعيت تقليد ورهبری هم هست؟ برای روشن‌شدن اين‌گونه سئوالات بايد به نكات زيرتوجه‌نمود:

اولاً: بين مرجعيت ورهبری اصطلاحاً نسبت "عام وخاص من وجه" وجوددارد، يعنی بعضی ازمراجع ممكن است واجد شرايط رهبری هم باشند وبعضی ازكسانی كه واجد شرايط رهبری هستند ممكن‌است به مرجعيت هم رسيده‌باشند. اما نبايد پنداشت كه حتماً مرجعيت، لازمه رهبری است كمااينكه نبايد تصورنمود كه هرمرجع‌تقليدی هم واجدشرايط رهبری است.

ثانياً: دربعضی مواقع ممكن است كه دوعنوان مرجعيت ورهبری دريك نفرجمع گردد. همانگونه كه درمورد مرجع عاليقدرتقليد، رهبركبيرانقلاب‌اسلامی حضرت آيه‌الله ‌العظمي ‌امام‌ خميني(ره) چنين بود.اما، بااين حال بايد دانست كه اساساً مرجعيت يك مسئله است ورهبری مسئله ديگر.

ثالثاً: مرجع تقليد، رهبری مقلدين خويش را درافتاء وبيان حلال وحرام ومستحب ومكروه ومباح برعهده‌دارد. اما رهبری وی صرفاً دردائره امورشخصی وعباد مي‌باشد. اما درمسائل اجتماعی برای آنكه درجامعه هرج ومرج پيش نيايد ونظم وثبات حكومت اسلامی دائماً برقرارگردد، صرفاً مقام رهبری صلاحيت اظهارنظررا دارد. يعنی هرچند نظرمراجع وفقهای ديگر ازلحاظ علمی دارای ارزش است اما ازلحاظ عملی ودرجنبه اجرائی تنها نظر مقام رهبری لازم‌الاتباع است.
رابعاً: هرچند كه مراجع تقليد آزاد هستند كه مقام رهبری را صاحب صلاحيت برای رهبری ندانند، اما هنگامی كه او ازطرق قانونی به رسميت‌رسيده برهمه آنان لازمست كه دركوچكترين مسائل اجتماعی تابع‌نظر مقام رهبری باشند ونمي‌توانند برخلاف نظر رهبری درمسائل اجتماعی اقدام‌نمايند.

دراينجا جهت تاييد نكات فوق‌الذكر قسمتی ازسخنرانی شهيد مظلوم آيت‌الله دكتربهشتی رانقل‌مي‌كنيم:


"فرق بين مرجع ورهبرچيست؟" آيا اين دويكی است؟

پاسخ: مرجع، رهبراست اما صرفاً رهبرعلمي، اگرمنظور شما از"رهبر" رهبری علمی است مرجع رهبرعلمی است واگرمنظور رهبری اجتماعی است دراين صورت مرجعيت يك مطلب است ورهبری اجتماعی مطلبی ديگر پاسخ سوال اين است كه مرجع رهبر است ولی رهبر درتقوا وبيان حلال وحرام ومستحب ومكروه ومباح واين مستلزم آن نيست كه حتماً اين شخص درجنبه‌های ديگرهم رهبرباشد. مثال: فرق يك دبيررياضی خوب دركلاس وبين يك رئيس دبيرستان خوب دريك دبيرستان چيست؟ يك دبيررياضی خوب، رهبروراهنمای دانش‌آموزان درآن بخش تخصصی خويش است، ولی يك رئيس دبيرستان اداره‌كننده ورهبري‌كننده‌علمی كارهای يك واحد آموزشی است. ممكن است كسي، هم يك رئيس دبيرستان لايق وهم يك دبيررياضی لايق باشد، هم دركلاس خوب درس بگويد وهم مدرسه راخوب اداره كند . . . اگرشما يك بيمارستان تاسيس كنيد، اداره اموربيمارستان را به چه كسی مي‌سپاريد؟ به متخصص‌ترين پزشك يا به مديرترين پزشك؟ -درزمينه مرجعيت مساله درست همين‌طور است

اشكال چهارم: عدم توانائی فقها برای اداره كشور

اشكال ديگری كه به ((ولايت‌فقيه)) گرفته مي‌شود اين است كه مخالفين مي‌گويند:((فقيه)) به كسی گفته مي‌شود كه عالم به اصول و احكام اسلام و دارای قدرت استنباط و استخراج احكام جزئی از اصول كلی شرع اسلام است. واين به معنای قدرت تطبيق احكام بر موضوعات و قدرت اجرای احكام اسلام نيست. لذا آن فقيهی كه عمری را در حوزه‌های علميه گذارنده است و دائماً با استنباط احكام سرو كار داشته است، هرچند از عدالت كافی و تقوای لازم برخودار باشد، نمي‌تواند خود را با سياست‌های پيچيده زمان خويش تطبيق دهد. چنين فقيهی نخواهد توانست از پس معضلات گوناگون سياسي، اقتصادي، فرهنگی و نظامی برآيد و چون قادر به اداره امور كشور نيست، چگونه مي‌خواهد در راس حكومت اسلامی قرار گيرد؟

درپاسخ به اين اشكال بايد به نكات زيرتوجه‌شود:

اولاً: هرگزكسی معتقدبه اين نيست كه صرفاً وجود فقاهت اصطلاحی درفقها برای اداره كشوركافي‌است، بلكه همان‌گونه كه آگاهی نسبت به زمان وحوادث، كارآئي، قاطعيت، قدرت‌مديريت، تدبيروشجاعت ازصفات وشرايط لازم ومهم "ولي‌فقيه" محسوب‌مي‌گردد برمبنای اصل 109 قانون‌اساسی درصورت تعدد واجدين شرايط، شخصی كه دارای بينش فقهی وسياسی قوي‌ترباشد،مقدم است. برهمين اساس است كه مي‌بينيم رهبركبيرانقلاب امام‌خميني(ره) اجتهاد مصطلح درحوزه‌ها را برای بدست‌گرفتن زمام جامعه كافي‌نمي‌دانند ايشان دراين زمينه مي‌فرمايند:"ولی مهم شناخت درست حكومت وجامعه است كه براساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامه‌ريزی كند كه وحدت رويه وعمل ضروری است وهمين جا است كه اجتهاد مصطلح درحوزه‌ها كافی نمي‌باشد، بلكه يك فرد اگر اعلم درعلوم معهود حوزه‌ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه راتشخيص دهد بطوركلی درزمينه اجتماعی وسياسی فاقد بينش صحيح وقدرت تصميم‌گيری باشد اين فرد درمسائل اجتماعی وحكومتی مجتهد نيست ونمي‌تواند زمام جامعه رابدست‌گيرد"

بنابراين اگردرنظريه "ولايت‌فقيه" فقط نقاهت اصطلاحی شرط بود، اشكال فوق واردبود، حال كه غيرازفقاهت، ولي‌فقيه مي‌بايست ازصفات وشرايط ديگری نيزبرخوردارباشد، پس اشكال واردنيست.
ثانياً: تلقی مخالفين از ((فقه)) و(( فقها)) دارای اشكال است. زيرا آنان فقيه را عنصری تصور نموده‌اند كه هيچ سياست و ازمسائل اجتماعی و روابط و مناسبات حاكم بر جوامع سر در نمي‌آيد و از آنجائی كه احتمالاً به تز جدائی "دين" و "سياست" معتقد هستند، لذا از "فقه" را نيز صرفاً مشتی احكام مربوط به طهارت و نجاست دانسته و برای آن قلمروی جدا از قلمرو مسائل اجتماعی قائل هستند. طبعاً با چنين ديدگاهی از فقه و فقها قبول ولايت فقها برای اشكال كنندگان مشكل است. اينان مي‌گويند: فقهائی كه جز دادن رسانه عمليه و بيان احكام، كار ديگری نمي‌توانند چگونه قادر به اداره كشور هستند؟

بايد به اين گروه از اشكال كنندگان تذكر داد كه فقه اسلام فقيهی جامع و پوياست. و به تعبير حضرت امام‌خميني(ره) "فقه، تئوری واقعی و كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است. و در جائی ديگر در ارتباط با حقيقت فقه و ويژگيهای اجتهاد مي‌فرمايد: " اجتهاد به همان سبك صحيح است ولی اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست. زمان ومكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مسئله‌ای كه در قديم دارای حكمی بوده است، به ظاهر همان مسئله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است حكم جديدی پيدا كند.بدان معناكه با شناخت دقيق روابط اقتصادی واجتماعی وسياسی همان موضوع اول از نظر ظاهر با قديم فرقی نكرده است واقعاً موضوع جديد شده است كه قهراً حكم جديدی مي‌‌طلبد.

حضرت امام‌خميني(ره) كه خود يك مجتهد جامع الشريط بوددر ارتباط با ويژگيهای مجتهد واقعی مي‌فرمايد: مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسائل سياسی اظهارنظر نمي‌كنم. آشنائی به روش برخورد با حيله‌ها و تزويرهای فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادي، اطلاع از كيفيت برخورد، اقتصاد حاكم در جهان، شناخت سياستها و حتی سياسيون و فرمولهای ديكته شده آنان درك موقعيت و نقاط قوت وضعف دو قطب سرمايه‌داری وكمونيسم كه در حقيقت استراتژی حكومت بر جهان را ترسيم مي‌كنند از ويژگيهای يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركی و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامی و حتی غير اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوی و زهدی كه درخور شأن مجتهد است واقعاً مدير و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوايای زندگی بشريت است."

ثالثاً: همان گونه كه ولي‌فقيه در اداره امور با متخصيص و كارشناسان در زمينه‌های مختلف مشورت مي‌كند روسای كشورهای ديگر دارای مشاورين و معاونينی هستند كه به آنان كمك فكری واطلاعات كافی دهند.

بنابراين فقهای آشنا به حقيقت فقه و مجتهدين واقعی كه علاوه بر آگاهی به زمان، از وجود كارشناسان استفاده مي‌كنند بخوبی قادر به اداره امور پيچيده سياست هستند.

اشكال پنجم: ولايت‌فقيه منافی قداست فقهای اسلام

از اشكالات ديگری كه در ارتباط با "ولايت‌فقيه" مطرح مي‌گردد اين است كه گفته مي‌شود فقهائی كه در گذشته در طول 1400 سال در درون توده مردم بودند و نسبت به ظلم وستم دستگاههای دولتی .... و پناهگاه آنان بودند. حال اگر اين فقها در مركز قدرت قرار گيرند، اصلاً بخاطر آنكه هركس كه قدرت را بدست مي‌گيرد بزودی قدرت برای او هدف خواهد شد كه اين فقها از توده‌های مردم بيگانه شوند. ثانياً از آنجائی كه توده مردم مسئوليت هر آنچه كه در جامعه اتفاق مي‌افتدرا به گردن فقها مي‌اندازد كم كم از فقها فاصله گرفته و از آنان جدا خواهند شد كه اين خود ضربه بزرگی بر اسلام است.

ثالثاً در مركز قدرت قرار گرفتن فقها باعث خواهد شد كه اسلام بصورت دين رسمی درآيد كه اين مسئله باقداست فقهای اسلام منافات خواهدداشت . البته اشكال فوق به شكل‌های ديگری نيز مطرح مي‌گردد كه اگر بخوبی در جنبه‌های مختلف اين اشكال دقت شود، مشخص خواهد گرديد كه اين اشكال عيناً رويه دوم سكه "جدائی فقها از سياست " و در نتيجه " جدائی دين از سياست " مي‌باشد.

در پاسخ به اشكال فوق نكات زير را يادآور مي‌شويم:

اولا: اين درست است كه علما و فقها در طول تاريخ .... و پناهگاه توده محروم بوده‌اند، اما در صورت اين پناهگاه بودن اثر مهم عملی خواهد داشت كه فقها در مركز اصلی قدرت قرارگيرند. والا ملجئيت فقها بدون قدرت صرفاً نوعی تسلی دادن مظلومان و محرومان و مستضعفان محسوب مي‌شود. اگر ساليان سال فقهای اسلام پيشاپيش توده‌های محروم به مبارزه با ظلم و ستم ادامه دهند و درنهايت باز قدرت در دست ديگران باشد مسلماً هيچ يك از حقوق حقه توده‌های مردم بصورت كامل استيفاء نخواهد شد. ثانياً: اگر در دست داشتن قدرت سياسی باقداست فقهای اسلام منافات داشت نمي‌بايست پيامبر اكرم(ص) اولين حكومت اسلامی را با رهبر سياسی خود پايه‌گذاری نمايد. ويا بايد معتقد بود كه قداست مولای متقيان حضرت علي(ع) كه در رأس حكومت اسلامی قرار گرفت لكه‌دار شده است ويا ساير ائمه‌اطهار(ع) مانند امام رضا(ع) كه حضور سياسی ملموس در جامعه اسلامی داشته باشد قداستشان لكه‌دار شده باشد. نبايد فراموش كرد كه القای چنين شبهه‌اي، توطئه حساب شده‌ای از جانب دشمنان اسلام است وبه خيال خويش تقسيم عادلانه‌ای داشته‌اند كه معنويت و روحانيت از آن فقها باشد و حكومت از آن ديگران. ثالثاً: هرگز تحقق اهداف الهی مكتب اسلام بدون در دست داشتن قدرت امكان‌پذير نيست. اجرای حدود شرعي، كيفر معصيت‌كاران و فقط و فقط در سايه داشتن فدرت وحكومت ممكن است.

اشكال ششم:علت عدم صراحت در بيان قران چيست؟

اگر به طور واضح مي‌فرمود: فقها در اسلام حق حكومت دارند چه مي‌شد؟ چرا با جمله والذين امنوا الذين يقيمون الصلوه ويؤتون الزكوه و هم راكعون. از آنها ياد كرده است؟ چرا خداوند همانطور كه درباره رهبان و اخبار كه همان علماء يهود هستند فرموده درباره فقهای اسلام نفرموده است؟

جواب همه سوالات اين است كه ماديات زمين و معادن را برای تأمين زندگی بشر آفريده و اگر انسانها عقل و نيروی خود را بكار بگيرند، از آن بهره‌مند مي‌شوند. هو الذی جعل لكم الارض ذلولا فامشوا فی مناكبها وكلوا من رزقه واليه النشور. برای زندگی معنوی قرآن را كه بقول علي(ع) اقيانوس ژرفی است كه تمام شدنی نيست خلق كرده است. وان تعدوا نعمت الله لا تحصوها. ايمان به خدا و قيامت بايد به كمك عقل و فطرت حاصل شود. ايمان به پيغمبر، امامت و ولايت‌فقيه بايد با دست‌اندازی و تعمق در قرآن و "عدل قرآن" بدست آيد. احكام فرعيه بايد از همين تلاش واجتهاد حاصل گردد. تنظيم رساله احكام و قوانين اقتصادی روشن خوب است و از مسلمانان تهيه آن خواسته شده است علم به ولايت و امامت خوب و مطلوب است ومردم مكلف به داشتن آن هستند، هرگز رزق مادی و معنوی بدون زحمت و تلاش، ساخته و پرداخته نازل نمي‌شود، جز در مواردی استثنايي، تا جهان تصور نكنند كه عليت كور وبی اراده در جهان حكومت مي‌كند . تفحص وانتخاب احسن خود نشانه‌ای ازعقل واختيارووسيله‌ای برای تكامل بشرمي‌باشد. بسياری ازاحكام مسلم‌اسلام كه انكارآن موجب كفر مي‌شود، درقرآن هست ونيست. امامت معصومين درقرآن وجودداردوندارد. اگرمصلحت مهمتر اقتضا نمي‌كرد قطعاً اين دومرتبه يا سه مرتبه‌ای كه به اسم پيغمبراسلام درقرآن تصريح شده‌است انجام نمي‌گرفت، تا گل محمدی را ازبوی خوشش بشناسند.

امام صادق(ع) فرمودند: اگرازآيات متشابه نبود، انگيزه رجوع به مفسر وجود نداشت اگررجوع به مانبود. مردم به مانيازی نداشتند، ازمنافع ديدار ما محروم مي‌شدند. ما اسوه‌های هدايت هستيم ولوشئنالاتيناكل‌نفس‌هُديها

همچنين درقرآن كريم به طورواضح برای اهلش بيان شده‌است. ازامام باقر(ع) مي‌فرمايد."چيزی نيست مگراينكه قرآن كريم اصل وريشه‌اش را دارد هرچه مي‌گوئيم ازقرآن گرفته‌ايم، دليل آنرا ازمن مطالبه‌كنيد تاازقرآن بيان كنم"

به نظر ما شايد دليل تصريح‌نكردن به ولايت فقيه درقرآن كريم اين باشد كه قرآن ازحذف وانكارمستكبرين وطرفداران اسلام امريكائی مصون بماند. خلاصه جواب اينست كه همانطوركه درامورمادی انسانها بايد اسباب تكامل مادی را خود فراهم‌كنند وازآنچه ماده آن درطبيعت وجوددارد نردبان صعود برقله ماديات را بسازند درامورمعنوی هم بايد ازقرآن وتعاليم مرسل الهی نردبانی باميلياردها پله برای صعود به مكه معنوی واستقرار درجوار ابدی الوهيت وارتزاق ازسفره حق باتمام توان بسازند.

-                        وسائل‌الشيعه، ج اول، كتاب الطهاره، باب1 ، حديث 2. (زراره ازامام باقر(ع) نقل مي‌‌كند كه فرمود: اسلام برپنج چيز بنانهاده‌شده‌است وآن پنچ چيز عبارتند از نماز وزكات وحج وروزه وولايت. سپس زراره مي‌پرسد كدام يك ازاين پنچ چيزبدتر وبااهميت‌تر است امام مي‌فرمايد: ولايت، زيراكليد آن چهارتای ديگرولايت است ووالی راهگشا وراهنمای آنها خواهد بود.)

نتيجه‌گيري

دراين مجموعه سعی شد كه به اشكالات مطرحه ازسوی مخالفين ولايت‌فقيه پاسخ داده‌شود البته اشكالات ديگری نيز ازسوی مخالفين مطرح مي‌گردد كه بازگشت همه آنها همان اشكالات عمده‌ای است كه ما آنها رابررسی كرديم. مثلاً اينكه "حكومت تنها درشان امام زمان (عج) است" درحقيقت تكراروتبليغ همان شعارجدائی دين ازسياست يا سكولاريزم مي‌باشد كه گويندگان اين سخن دراثرالقاء شبهات دشمنان اسلام آنرا مطرح مي‌كنند والا اين سخن ازنظرملاكهای شرعی ومباحث استدلالی كاملاً مردود است وماهيچ يك ازمعيارها وموازين اسلامی سازگاری ندارد.

اينك كه بيش ازيك دهه انقلاب اسلامی وحاكميت اسلامی مبتنی برولايت‌فقيه درجمهوري‌اسلامي‌ايران مي‌گذرد ودراين مدت دشمنان اسلام لحظه‌ای ازتوطئه‌هايشان برای شكست اين نظام دست برنداشتند ونگذاشتند كه احكام ومعيارهای اسلام درهمه ابعاد دركليه زمينه‌ها تحقق‌يابد، اما درعين حال كسی نمي‌تواند منكرآثار پرارزش ولايت‌فقيه دررابطه باايجاد زمينه برای حاكيمت كامل مكتب برهمه شئون اجتماعی وعينيت‌يافتن جامعه توحيدی اسلامی گردد. كمااينكه باحاكميت ولي‌فقيه نه تنها به تزاستعماری ومصيبت بارجدايی دين ازسياست خط بطلان كشيده‌شد، بلكه باحضور عينی برجسته‌ترين، باتقواترين ومورد اعتمادترين فقيه دررهبری وجريان اداره مسائل سايسی اجتماعي، برپائی اجتهاد وفقاهت اسلامی وتوان وقدرت اسلام درحل مشكلات ومسائل پيچيده جهان معاصر عملاً به اثبات رسيد ودقيقاً به همين خاطراست كه امروزه نه تنها نظام جمهوري‌اسلامي‌نظامی تثبيت‌شده محسوب مي‌گردد، بلكه به عنوان نظامی الگو ونمونه برای جهان تحت سلطه خصوصا‌ مسلمانان جهان مطرح است.


منابع:

1ـ حضرت آيه العظمی امام خميني(ره)، روح‌الله، اختيارات ولي‌فقيه (ترجمه بحث ولايت فقيه از كتاب البيع، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، پاييز 1369

2ـ امام‌خميني، روح الله، ولايت‌فقيه،انتشارات مؤسسه تنظيم ونشر آثار امام‌خميني(ره)چاپ‌هشتم،خرداد1378

3ـ كواكبيان، مصطفي، دموكراسی در نظام ولايت‌فقيه، انتشارات مركز چاپ ونشر سازمان تبليغات اسلامي،زمستان137

4ـ آذری قمي، احمد، ولايت‌فقيه از ديدگاه قران كريم، انتشارات مؤسسه مطبوعاتی دارالعلم، فروردين1372

5ـ آذری قمي، احمد، ولايت‌فقيه از ديدگاه فقهای اسلام، انتشارات مؤسسه مطبوعاتی دارالعلم، بهار13702

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 01 اسفند 1393 ساعت: 12:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس