تحقیق و پروژه رایگان - 810

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

ناتوانی های یادگیری چیست و چه باید کرد؟

بازديد: 149

پدران و مادران اغلب از مشکلات یادگیری فرزندشان در مدرسه نگران و ناامیدند. این گونه ناکامی تحصیلی، چند دلیل دارد که نوع معمول آن ناتوانی خاص فراگیری است.  
●ناتوانی های فراگیری تا چه حد عمومیت دارد؟ 
پدران و مادران اغلب از مشکلات یادگیری فرزندشان در مدرسه نگران و ناامیدند. این گونه ناکامی تحصیلی، چند دلیل دارد که نوع معمول آن ناتوانی خاص فراگیری است. بچه ناتوان از یادگیری، معمولاً باهوش بوده و اساساً می کوشد که از رهنمودها تبعیت کرده، تمرکز نماید و در خانه و مدرسه «خوب» جلوه کند. با این وصف، به رغم چنین کوششی در انجام امور تحصیلی مهارت به خرج نمی دهد و عقب می ماند. برای شماری از این گونه بچه ها آرام نشستن و حواس خود را جمع کردن دشوار است. 
حدود  ۱۵  درصد از شاگردان مدرسه که از جهات دیگر توانا هستند، در یادگیری عاجزند. 
●عامل ناتوانی های فراگیری چیست؟ 
تصور بر این است که ناتوانی های یادگیری ناشی از اشکالی است که بر دریافت، پردازش یا انتقال اطلاعات اثر می نهد. شماری از بچه های ناتوان در فراگیری نیز بیش فعال (فزونکار) بوده، به سادگی گیج می شوند و دارای کوتاهی دامنه توسعه می باشند. 
●تشخیص و درمان زودهنگام، اهمیت دارد 
روانپزشکان کودک و نوجوان خاطرنشان می سازند که ناتوانی های یادگیری درمان شدنی است، ولی چنانچه به موقع شناخته و مداوا نگردند، تأثیر «فراگیر» شدیدی بر جای می نهند. مثلاً بچه ای که در دبستان، عمل جمع را یاد نمی گیرد، نمی تواند جبر را در دبیرستان فراگیرد. شاگردی که نهایت سعی خود را در یادگیری به کار می بندد، بیش از پیش مأیوس شده و دچار ناراحتی های عاطفی چون کاستی عزت نفس به هنگام شکست های پیاپی می شود. پاره ای از بچه های درمانده در یادگیری در محیط آموزشگاه، بی ادبی و بدرفتاری می کنند؛ زیرا ترجیح می دهند که دیگران آنان را به جای این که «احمق و نادان» پندارند، «شیطان و ناقلا» تصور کنند. 
●نشانه های هشداردهنده 
پدران و مادران باید از شایع ترین علامت های ناتوانی های یادگیری زیر آگاه شوند. آیا بچه شما...؟ 
* از حیث درک و به کار بستن دستورات اشکال دارد؟ 
* از نظر یادآوری مطلبی که همین حالا به وی، اعم از دختر یا پسر؛ گفته شده در زحمت است؟ 
* در خواندن و نوشتن و یا مهارت های مربوط به ریاضیات درمانده و به این ترتیب از انجام تکالیف درسی بازمی ماند؟ 
* نمی تواند راست و چپ را از هم تشخیص دهد. به طور مثال  ۲۵  را با  ۵۲  عوضی می گیرد. 
* فاقد هماهنگی در پیاده روی، ورزش، یا فعالیت های جزئی مثل در دست گرفتن مداد و یا بستن بند کفش است. 
* تکالیف درسی را به آسانی گم می کند یا این که کتاب های درسی یا نوشت افزارش را سر جایشان نمی گذارد. 
* مفهوم زمان را نمی فهمد و «دیروز»، «امروز» و «فردا» را با هم اشتباه می کند. 
●مراجعه به کارشناس بهداشت روانی 
متخصصی که قادر باشد تمامی مسائل گوناگون مبتلابه بچه ها را ارزیابی کند، باید چنین کاستی هایی را مورد بررسی جامع قرار دهد. روانپزشک کودک و نوجوان را یارای آن هست که به همخوانی ارزشیابی و همکاری با کارشناسان مدرسه و دیگران در ارزیابی و آزمایش بچه شما برای تعیین ناتوانی فراگیری موجود یاری کند. در پی گفت وگو با بچه و خانواده و بررسی آزمون تربیتی و رایزنی با مدرسه، روانپزشک کودک و نوجوان توصیه هایی پیرامون امتحان مناسب تعیین سطح مدرسه، نیاز به یاری خاص مانند آموزش درمانی یا گفتاردرمانی ویژه به عمل می آورد و به والدین کمک می کند تا کودکانشان را در بهره مندی هرچه بیشتر از استعدادهای پنهان فراگیریشان یاری دهند. 
●مداوای ناتوانی های یادگیری 
گاهی روان درمانی فردی یا گروهی (که هدفش بحث درباره مشکلات فرزندان تان) است، توصیه می شود. ممکن است روان درمانی در تقویت اعتماد به نفس فرزند شما که برای پیشبرد تندرستی مهم است، اثر داشته باشد. در ضمن درمان به والدین و سایر افراد خانواده کمک می کند که واقعیات زندگی با بچه ناتوان از فراگیری را بهتر درک کرده و از پس آنها برآیند. احتمالاً مراقبه برای بیش فعالی یا پریشان حواسی توصیه می شود.

 

منبع: 
National Mental Health Associatio 

مترجم: ا. امیر دیوانی

روزنامه همشهری

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ده نکته مهــم بـــرای موفقيت در مديــريت

بازديد: 227

امروزه داشتن بيش از يک شغل در زندگــی امری کاملاً اجتناب ناپذير است.صحبت بر سر انعطاف پذيری است. در جوامع علمی و در قرن 21 همه ما در طول زندگی ياد می گيريم که تکنيک ها و مهارتهای جديد را کسب کنيم و خود را به اين تفکر عادت دهيم که در آينده در 2 ، 3 و حتی 4 زمينه شغلی متفاوت فعاليت نماييم. برای اينکه در قــرن حاضر از نظر شغلی موفق باشيد، بايد به 10 نکته زيــر توجه داشته باشيد.

 

۱- همگــام بودن با تکنولــوژی 
تأثير پيشرفت سريع تکنولوژی همه ابعاد زندگی، بخوبی قابل مشاهده است؛ ولی هيچ ترسی نداشته باشيد. لزومی ندارد که شما در هر رشته و زمينه ای متخصص باشيد. فقط باید پيگير اين مسئله باشيد که چه تکنولوژی جديدی وارد بازار شده است و از آن برای افزايش تواناييهای شخصی خود استفاده کنيد.

 

۲- مديـــريت اطلاعات
داشتن اطلاعات, منبع بسيار با ارزشی برای هر مدير محسوب می شود. سعی کنيد که اطلاعات خود را در همه زمينه ها گسترش دهيد. حافظه خود را تقویت نماييد تا اطلاعات کسب کرده را فراموش نکنيد و از آنها بتوانيد در همه جا استفاده کنيد. همچنين ضروری است که اطلاعات جمع آوری شده را در جايی ثبت نماييد تا در صورت فراموش کردن بتوانيد دوباره به آنها دست پيدا کنيد.

 

۳‌- تعــادل احساســات
تقريباً استرس در طول روز همراه انسان است. بنابراين، برقراری تعادل ميان کارهای شخصی و شغلی به کنترل استرس کمک می کند. داشتن تعادل در احساسات، نشانگــر دستيابی شما به چشم انداز مورد نظرتان است.

 

۴-‌ مديــريت ارتباطات بــر ارتباطات
بر ارتباطات خود مديريت کنيد، نه بر کارمندانتان. نکته مهم اين است که بتوانيد بدون بيان مشکلات در يک محيط کاری پرتحرک از نحوه ارتباط کارمندان تمام وقت، پاره وقت، قراردادی و آموزش ديده به ضعفهای موجود در سيستم پی ببريد و از تواناييهای درونی آنها برای رسيدن به اهداف سازمان سود ببريد.

 

۵- توانايـــی سازگــار شدن با محيط 
در دنيای بشدت متحول کار بايد ياد بگيريد که خود را با شرايط محيطی پر تحرک تطبيق دهيد. يک مــدير موفق بايد بتواند در ظرف يک دقيقه نقش خود را از سياستگذار به حامی يا هدايت کننده گـــروه تغيير دهد.

 

۶- مديـــريت منابع 
همواره ميزان بودجه تخصيص يافته، کم است. بنابراين، استفاده بهينه از منابع تحت اختيار توسط مدير ضروری است. تجربه و دانش کارمندان اهميت فراوانی دارد و می توان از آن به عنوان يک عامل پيش برنده برای شرکت استفاده کرد. کارمهم مديـــر،آمــوزش کارمندان، ايجاد انگيزه همـــراهی در آنها و همــچنين ايجاد زمينه های پيشـــــرفت چشمگيـــر در سازمـــان است.

 

۷- اخلاق خـــوب
مهارتهای رفتاری، برای سازمان، در حکم يک فيلتر است. اخلاق خوب يک مدير به تمام کارمندان منتقل می شود. با اخلاق خوب می توانيد صداقت، وفاداری و همدلی را در کارمندان خود ايجاد نماييد. تقويت اين عامل شخص را به سوی موفقيتهای اقتصادی هدايت می کند.

 

۸- تنــوع 
امروزه مديــران با قشرهای مختلفی از مردم کار می کنند. از اينرو، آشنايی با رفتارها و ديدگاههای آنان امری کاملا ضـــروری است.

 

۹- هدايت نه مديـــريت 
مدير بايد همانند يک رهبر، خلاق بوده، به دنبال هــدفهای بلند مدت باشد و کارکنان خود را مورد تــــوجه قرار دهد. ايجاد اعتماد و تحرک از ويــژگيهای يک رهبــــر موفق است.

 

۱۰-رويای شغلــــی 
روياهای شغلی شما نبايد يک هدف مقطعی يا شخصی باشد. امروزه، مديرانی موفق هستند که بتوانند ميـــزان پتانسيل کاری موجود در سازمان خود را پيش بينی کنند و تشخيص دهند که اهـــداف شغلی شان تا چه ميـــزان تحقق پيدا می کنند.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

کودکان استثنایی

بازديد: 175

همواره يكي از دلايلي كه ما نمي توانيم اطلاعات كاملاً‌ مربوط و جامعي در مورد كودكان و دانش آموزان استثنايي بدست بياوريم اينست كه معمولاً وقتي با كودك استثنايي مواجه مي شويم ذهن ما بخاطر انباشته شدن ، از غير عادي بودن ذهني يا جسمي كودك پيشداوري مي كند و غالباً ويژگيهاي خاصي كه كودكان استثنايي دارند ( نابينايي، ناشنوايي، عقب ماندگي و … ) مشخصه اصلي آنها مي شود. متاسفانه اكثر والدين از داشتن چنين فرزنداني احساس شرمندگي مي كنند ودر قالب موارد سعي در مخفي كردن كودكشان در انظار عمومي دارند.

 

تعــــريف كـــودک استثنايــــی :

كودك استثنايي اول يك كودك است ( انسان است با همه خصوصيات و صفات يك انسان ) و بعد كودكي است با خصوصيات و تفاوتهاي استثنايي نسبت به ساير كودكان. و همين ويژگيها و خصوصيات است كه معلمان و اوليا بايد خودشان را با آن سازگار كنند. در واقع بين تمام خصوصيات رواني و جسماني و تمام استعدادهاي مختلف هر فرد تفاوتهاي مشهودي موجود است پس مي توان گفت كه هر فرد نسبت به افراد ديگر استثنايي است و كلمه استثنايي بطور اعم و به معناي دقيق علمي خود نمي تواند فقط به گروههاي خاصي از افراد جامعه اطلاق شود.

 

بنابراين آنچه كه ما اصطلاحاً « كودك استثنايي » مي گوئيم بدين معناست كه كودك از نظر هوشي و جسمي و رواني و اجتماعي بميزان قابل توجهي نسبت به ديگر همسالان خود متفاوت مي باشد و نمي تواند بنحو مطلوب حداكثر استفاده از برنامه هاي آموزش و پرورش عادي ببرد. در اينگونه كودكان واكنشها ، ويژگيهاي خاص دارد بدليل اينكه كودک رشد فكري كامل ندارد و بدليل اينكه نمي تواند بر رفتارهاي خود كنترل داشته باشد و يا اگر عمل خلافي از او سر زد احساس گناه و تقصير كند ، چون از نظر شخصيتي نارس و نابالغ است ، ناگزير نيازمند به توجه خاص و آموزش و خدمات فوق العاده اي است.

 

عنوان كودكان استثنايي در مكاتب امريكا و انگلستان فرق مي كند . در امريكا به تمام كودكاني كه بنحوي با كودكان طبيعي و همسن خود از نظر فكري ، جسمي ، عاطفي . عقلاني ، رفتاري و … فرق داشته باشد استثنايي گفته مي شود و مسلماً با قبول اين تعريف يك كودك نابغه ، نابينا ، ناشنوا و عقب مانده ذهني همه استثنايي هستند. در انگلستان لغت استثنايي را محدود به تيزهوشي مي كنند و ساير كودكاني را كه به عللي تحت حجامت و آموزش خاص هستند كودكان ويژه ( Special childern ) مي گويند.

 

بطور كلــي اين كودكان را بايد از سه نظــــــر مورد مطالعه قـــرار داد :

 

۱. آنهايي كه از بدو تولد به علت ناراحتيهاي ارثي و اختلالات مادرزادي بيماري مشخصي دارند مانند منگولها ،‌ هيدروسفالي و …

۲. كساني كه از ابتدا با وسايل تشخيصي مي توان به بيماري آنها پي برد . مانند : اختلالات غدد مترشحه داخلي ، دررفتگي مادرزادي لگن و …

۳. افرادي كه نقص عضو و بيماري آنها در طول رشد مشخص مي شود . مانند : فج مغزي ، غقب ماندگي ذهني ، ضايعات و آسيبهاي مغزي مختصر كه باعث اختلال در خواندن ، نوشتن و …. كودك مي شود .


نكته مهمي كه در مورد آموزش كودكان استثنايي بايد خاطر نشان شود اين است كه پيروزي و موفقيت بيمار فقط به ميزان معلوليت بستگي ندارد بلكه ميزان توانائيهاي بيمار در به حركت درآوردن اعضاي سالم براي جبران قسمتهاي معلول ، ميزان فعاليت و پشتكار خودشان ، محيط خانواده و كارداني مربيان نيز در اين امر دخالت دارد.

 

طبقه بندي كــودكــان و نوجوانان استثنايــــي

كلي ترين طبقه بندي ،كه مورد قبول اكثريت متخصصان ميباشد تقسيم اين افراد به سه دسته بزرگ است:

1. كودكان و نوجوانان كه به علت اختلافات هوشي و فعاليتهاي ذهني از كودكان عادي متمايزند. در اين دسته كودكان و نوجوانان عقب مانده ذهني و افراد تيز هوش قرار دارند. 

2. كودكان و نوجواناني كه به علت اختلالات و ضايعات مغزي يا اختلالات عملي مبتلا به اختلالات رفتاري هستند . در اين دسته كودكان و نوجوانان ناسازگار يا دشوار قرار دارند.

3. كودكان و نوجوانان مبتلا به اختلالات و نقايص حسي و حركتي و اختلالات عملي رشد ، در اين دسته نابينايان و همچنين مبتلايان به اختلالات تكلمي ، اختلالات كنترل استنكترها و ناتوانيهاي حركتي قرار دارند.

 

- گــــروه اول: بعضي از افراد مبتلا به نارسائي رشد قواي ذهني و كمبود فعاليتهاي ذهني هستند لذا نمي توانند در شرايط عادي با محيط خانوادگي ، تحصيلي ، اجتماعي ، شغلي سازش نمايند و عده اي بر عكس به علت داشتن هوش سرشار و فعاليتهاي ذهني عالي توسط افراد عادي درك نمي شوند و در نتيجه مسائل و مشكلاتي در سازش آنها با محيط پيش مي آيد.

 

- گــــروه دوم : را افرادي تشكيل مي دهند كه دچار اختلالات شخصيتي ، آشفتگيهاي عاطفي و اخلاقي هستند و به همين علت قادر به سازگاري با محيط خود نيستند. در اين دسته فعاليتهاي ذهني در حد طبيعي يا حتي ممكن است بيشتر از حد طبيعي باشد.

 

- گـــروه سوم : افرادي هستند كه به علت اختلالات و نقايص حسي و حركتي يا اختلالات عملي رشد از سازگاري عادي با محيط محروم هستند. در طبقه بندي فوق بايد به شدت و اهميت علائم و نوع اختلال رفتاري توجه كرد.

 

كــــودكان و نـــوجوانان عقب مانده ذهنــــي

مقدمــــه و تاريخچــــه

عقب ماندگي ذهني يا به اصطلاح ديگر نارسايي رشد قواي ذهني موضوع تازه و جديدي نيست بلكه در هر دوره و زمان افرادي در اجتماع وجود داشته اند كه از نظر فعاليتهاي ذهني در حد طبيعي نبوده اند . 
اجتماع براي مصلحت ، تعجب يا سالم سازي ، بعضي از اين افراد را تحمل مي كرد عده اي را محبوس مي ساخت و دسته اي را به مرگ محكوم مي نمود. پنيل كه به حق بايد او را بنيانگذار روانپزشكي جديد ناميد اولين كسي بود كه به دلجويي بيماران پرداخت و براي آنان برنامه هاي تفريح و گردش در نظر گرفت . او بيماران رواني را به 4 دسته تقسيم كرد :

1. ملانكـــولي يا ماليخوليا 
2. مانـــي يا جنون شور و شوق 
3. جنـــون 
4. عقب ماندگـــي ذهني

بعد از پنيل ، يك پزشك فرانسوي بنام ايتارد به تربيت كودكي وحشي پرداخت كه در جنگلهاي «‌ آويرون » فرانسه پيدا شد . كودك عقب ماندگي بسيار عميقي داشت ايتارد تربيت كودك را بعهده گرفت و كوششهاي بسيطي در اين زمينه مبذول داشت تا موفق به پيدايش راه جديدي در نحوه آموزش و پرورش افراد عادي عقب مانده و حتي معلولين گرديد.

 

همكار ايتارد بنام سگن بدنيال زحمات وي و به منظور شكوفا كردن اين كودكان مؤسسه اي براي عقب ماندگان ذهني ايجاد كرد و روش حواس حركتي را در آموزش كر و لالها به كار برد . 
اين پيشرفتها همچنان ادامه يافت تا اوائل قرن بيستم كه توجه به اصلاح نژاد بشر در دستور كار قرار گرفت و در امريكا به توصيه بخش اصلاح نژاد كميته پژوهشي انجمن زاد و ولد امريكا ، نازا كردن عقب مانده ها به صورت قانون در آمد و بالاخره در قرن بيستم بود كه دانشمندان و پژوهشگران عقب ماندگيهايي كه به دليل اختلالات متابوليكي ، نقصهاي كروموزومي ، بيماريهاي مادر در دوران بارداري و … ايجاد مي شد را كشف كردند و راه را براي پژوهش و درمان اين افراد هموار ساختند.

 

ترقيات روز افزون علوم پزشكي ، جراحي اعصاب و مغز و علوم ژنتيك علاوه بر علل عقب ماندگيها تدريجاً و تا اندازه اي باعث تخفيف و گاهي بهبودي نسبي و حتي پيشگيري از ابتلا به اين ناراحتيهاي وخيم شده است. شرايط بهداشتي ، تغذيه كودكان ، پيدايش آنتي بيوتيكها و ساير داروها در درمان بيماريهاي خاص كه شايعترين علل عقب ماندگيهاست از مرگ و مير اين افراد به ميزان قابل توجهي كاسته است.


هــــــــــوش : 
روانشناسان زيادي درباره هوش و آزمونهاي آن كار كرده اند . هوش يك صفت فرضي و يك مفهوم انتزاعي است پس آنچه مورد مطالعه قرار مي گيرد آثار هوش است نه خود هوش . هوش يك استعداد نيست بلكه مجموعه استعدادهاست. 
حافظه ، دقت ، يادگيري و ادراك و … در آن اثر دارد و اين وضعيت از فردي به فرد ديگر فرق مي كند. هر يك از روانشناسان با توجه به مكتب خاصي كه مورد قبولشان است در مورد هوش و عقب ماندگي ، نظراتي ارائه داده اند كه در اينجا مختصراً نگاهي به نظريه پياژه مي اندازيم .

 

پياژه روان شناس سوئيسي تعريف هوش و عقب ماندگي را اينطور بيان مي كند :

هوش نتيجه تأثير دائمي و متقابل فرد با محيط است و اگر اين رابطه متقابل به طور متعادل صورت گيرد موجب توانايي سازگاري با محيط و پيشرفت هوش مي شود . كودك در مراحل مختلف رشد تصاوير ذهني مختلفي دارد كه از تصاوير ساده شروع شده و به تصاوير پيچيده تري مي رسد. به نظر وي گذشتن از اين مراحل يعني از مراحل پائين و رسيدن به مراحل بالاتر بستگي به رشد هوش ، ساختمان عصبي و بدني روابط اجتماعي و تجارب زندگي فرد دارد. اهميت و ارزش نظريه پياژه در هوش اين است كه پديده هاي رواني و بخصوص هوش داراي الگوي مخصوص و از يك نظام كلي كه اساس آن تجارب اوليه و عكس العملهاي كودك از بدو تولد حتي قبل از آنكه قادر به تكلم باشد شروع مي شود.

 

اين عكس العملهاي حسي و حركتي هستند كه موجب مي شوند كودك بتواند روابط محسوس عيني و عملي بين اشياء و حوادث را بطور منظم يكي بعد از ديگري كشف كرده و پاسخهاي عملي و درست به وضعيتهاي مختلف مي دهد . از همين جا پياژه عقب مانده را افرادي از جامعه مي داند كه در مراحل پائين رشد هوشي متوق مي شوند و در آنها كششهاي نهاد قوي و زياد است. بطور كلي معلوم مي شود كه عقب ماندگان ذهني افرادي از جامعه هستند كه از نظر فعاليتهاي ذهني نسبت به همسالان خود نارسائي داشته و در نتيجه از توانائي يادگيري ، همسازي با محيط ، بهره برداري از تجربيات ، درك مفاهيم قضاوت و استدلال صحيح به درجات مختلف محرومند و نارسايي فعاليتهاي ذهني آنها از بدو تولد يا مراحل اوليه كودكي وجود دارد در هر صورت هر عقب ماندگي و اختلال ذهني يك مورد اختصاصي است و احتياج به راه حل فردي دارد . 

علل عقب ماندگــي

عـــوامل متعــددي وجود دارد كه باعث بروز عقب ماندگــي مي شود : 

1. اختلالات زيادي كه علل اصلي آنها شناخته شده نيست ولي با عقب ماندگي همراهند ، عده اي از عفونتها ، مسموميتها ، عوامل مكانيكي مانند ضربه ، عوامل كروموزومي ناشناخته ، اشعه ايكس و …

2. عقب ماندگي به علت اتفاقات دوران بارداري ، شكي نيست كه رشد جنين از بدو تشكيل تحت تاثير شرايط بدني و رواني مادر قرار مي گيرد . بعلت رابطه بسيار نزديك بين مادر و جنين بايد گفته دكتر آرنولد گزل را پذيرت كه مي گويد : « اهميت حوادث دوران نسبتاً كوتاه بارداري از حوادث دوران زندگي كمتر نيست » . دكتر گزل به آثار عوامل ارث در رشد و تكامل هوش و شخصيت زياد تأكيد مي كند و عقيده دارد كه كودكان همانطوري هستند كه بدنيا آمده اند . هر كودك با ديگر كودكان فرق دارد و لو اينكه در محيط يكنواخت زندگي كرده باشد وي بهيچ وجه اثر عوامل محيطي را انكار نمي كند .

در مرحله زندگي داخل رحمي بعلت رشد فوق العاده جنين ، سه چهار ماهه اول دوران بارداري اهميت بسزايي و اكثراً اختلالات بدني و نقايص عضوي در همين دوران از زندگي جنين بوجود آمده و به رشد خود ادامه مي دهند . 

عواملــي كه در دوران بارداري بر روي جنين اثـــر دارند عبارتند از : 

1. بيماريهاي مــادر :
 
سفليس ، بيماري سرخجه ، توكسوپلاسنموريس و …

 

2. سن مـــادر و حــــــالات روانـــــي او : 
تحقيقات نشان مي دهد كه در كروموزوم خانمها از سي سالگي به بعد تغييراتي پيدا مي شود كه ممكن است باعث زائيدن كودكان عقب مانده ذهني بشود . بهترين سن ازدواج و زايمان طبق تحقيقات انجام شده بين 20 تا 28 سالگي گزارش شده . قبل از اين دوران بعلت عدم رشد كافي اعضاي تناسلي احتمال زايمانهاي مشكل زياد است و بعد از اين سن نيز مخاطرات آوردن كودك عقب مانده بيشتر مي شود. ضمناً اثر ناراحتيهاي رواني مادر غير قابل انكار است . چون اكثر بيماريهاي رواني باعث بي اشتهايي . اختلالات خواب و تغييرات بيوشيمي و هورموني مي شود مسلماً اين تغييرات در جنين در حال رشد بي تأثير نخواهد بود .

 

3. اثــــــر اشعــــه ايكــــس : 
تأثير اشعه ايكس در جنين قطعي است واكثراً باعث اختلالاتي از قبيل عدم رشد جنين ،كمبود وزن ، عدم رشد مغز ، ميكروسفالي ،‌هيدرو سفالي ، نارسائيهاي هوشي و بالاخره نقايص بدني مي شود . اگر اشعه ايكس به مدت طولاني و درمانهاي اوليه بارداري به بدن و مخصوصاً به شكم و ناحيه لگن مادر تابيده شود خطر آن به مراتب بيشتر است. اثر اشعه ايكس در اواخر دوران بارداري يا نزديك زايمان با روشهاي صحيح آن به مدت خيلي كوتاه و يك يا دوبار خالي از خطر گزارش شده است.

 

4. اعتيـــادات ( الكــل ) : 
اعتياد والدين بخصوص مادر به مشروبات الكلي موجب مسموميت و بدين وسيله باعث نقص عقلي ضعف عمومي و ناهنجاريهاي حسي و حركتي مي شود . مطالعات نشان داده كه مستي در زمان لقاح بعلت آلوده بودن اسپرم يا اوول ممكن است باعث ناهنجاري جسماني و عقلاني شود . امروزه به الكليسم مادر اهميت بيشتري مي دهند ، زيرا الكل خون مادر ، در بدن جنين جريان يافته و باعث اختلالات بيوشيميايي مي شود.

 

5. دخانيات : 
تحقيقات نشان داده است كه نيكوتين ماده اي سمي كه بر روي ارگانيزم مادر و در نتيجه جنين اثر نامطلوب دارد . حركات قلب جنين پس از كشيدن سيگار توسط مادر بعلت كم شدن اكسيژن خون جنين شدت يافته و باعث فشار روي قلب مي شود . اگر كشيدن سيگار مرتباً‌ تكرار شود باعث بزرگي قلب جنين و اختلال در اعصاب تنظيم كننده جريان قلب مي شود . اين نكته مسلم است كه غالباً‌ خانمهاي سيگاري تقريباً‌ هميشه بچه هاي خود را زودتر از مودعد بدنيا مي آورند و عقب ماندگي در كودكاني كه زودتر از موعد به دنيا مي آيند بيشتر است و هر چه كودك نارس تر باشد نارسايي هوشي شديدتر خواهد شد . استفاده از دخانيات در دوران بارداري باعث كم شدن وزن نوزاد و حتي سقط جنين مي شود . حتي مادراني كه بعد از تولد كودكشان سيگار مي كشند استنشاق دود سيگار استعداد ابتلا به سينه پهلود ، برونشيت و آسم را در كودكانشان بيشتر مي كند.

 

6. داروهــــــــاي شيميايـــــي : 
مصرف هر داروي بيجا بخصوص در زمان بارداري و مخصوصاً در سه چهار ماهه اول خالي از خطر نيست بخصوص اگر اين داروها در مدت زمان طولاني و به مقدار زياد مصرف شود . داروهاي خواب آور و مسكن به مقدار زياد بعلت ايجاد وقفه تنفسي واختلال در جريان خون جنين و اختلالات عضوي شديد ايجاد مي كنند و اكثراً كودكان ناقص الخلقه به دنيا مي آيند . استعمال داروهاي آرام بخش و ضد افسردگي و ضد صرع به مقدار زياد و طولاني مدت خطرناك گزارش شده كه البته همانقدر كه به اين خطرات اشاره شده به قطع ناگهاني و يا بدون مشورت پزشك اينگونه داروها به علت بوجود آمدن عوارض بعد نيز تأكيد بسيار شده است . در كل مصرف دارو و يا عدم مصرف آن در زمان حاملگي حتماً با نظر پزشك متخصص بايد صورت گيرد.

 

7. عامـــل ارهـــاش Rh 
به غير از گروههاي خوني A . B . AB و O گروههاي خوني ديگري وجود دارند . يكي از گروههاي خوني وجود عامل ارهاش يا عدم آن است . از ساليان دراز متوجه شده بودند كه گاهي اوقات نوزاد بعضي از مادران در زايمانهاي دوم و سوم دچار ناراحتي يرقان شده و بعلت هموليز گلبولهاي قرمز خون و كم خوني شديد فوت مي كنند. 
انتقال عامل ارهاش يا عدم انتقال آن يك مسئله ارثي است و تجربه ثابت كرده است كه اگر پدر ارهاش مثبت و مادر ارهاش منفي داشته باشد در بارداري اول تعدادي از عامل ارهاش جنين كه از پدرش گرفته داخل خون مادر مي شود و در خون مادر ماده ضد ارهاش را بعنوان آنتي كور مي سازد و همين آنتي كور كه در زايمانهاي بعدي باعث خراب شدن خون جنين شده و بيماريهاي بوجود مي آورد . معمولاً كودك مبتلا پس از بدنيا آمدن ضعيف است و اكثراً قبل از موعد به دنيا مي آيد. جفت بزرگتر و جثه نوزاد كوچكتر از طبيعي و اكثراً پف آلو و زرد رنگ است كه بايد بلافاصله خونش تعويض و خون همگروه ارهاش منفي تزريق شود.

 

عقب ماندگـــــي بعلت حوادث زايمانــــــي و دوره بعد از زايمــــان 

بديهي است زايمانهاي مشكل و بكار بردن وسايل مكانيكي در زايمانها تاثيرات نامطلوبي بر مغز جنين خواهد داشت. طرز قرار گرفتن جنين ، پيچش بند ناف به دور گردن ، اختلالات و نارسايي جفت در رساندن خون ممكن است باعث كم خوني مغز و خرابي سلولهاي آن شود . 
در زايمانهاي قبل از موعد نارسايي رشد هوشي بيشتر ديده مي شود زيرا هنوز سلسله اعصاب مركزي كودك رشد كافي ندارد و كودك بدليل حساس بودن امكان ابتلا به بيماريهاي عفوني را دارد. از بيماريهاي مهم كه احتمالاً بر اثرضربه هاي زايماني اتفاق ميافتد فلج مغزي است اين بيماران اكثراً مبتلا به حملات صرع هستند واختلال تكلمي ، يادگيري، بينايي و حتي حركات غيرارادي و تكراري بدون هدف در اين كودكان شايع است . 

عواملــي كه بعد از تولد اهميت بيشتــري دارند : 

۱. بهداشت كودك : 
خصوصاً‌ در ماههاي اول زندگي در رشد هوشي يا عقب ماندگي اهميت فراواني دارد . خوشبختانه اكثر بيماريهاي عفوني رايج را با استفاده از واكسيناسيون مي توان پيشگيري كرد .

۲. تغذيه : كمبود مواد غذايي موجب كمبود رشد جسماني و رواني و در نتيجه ناتواني جسمي و عصبي مي شود كه ممكن است نارسايي رشد هوشي توليد نمايد . سوء تغذيه در دراز مدت اثرات قطعي بر روي بهره هوشي كودك به همراه خواهد داشت . 

عقب ماندگــــي بعلت عــــوامل محيطــي ، اجتماعـــــي و فــــرهنگــي 

شكي نيست كه عوامل محيطي در ايجاد نارسايي رشد هوش سهمي بسزا دارد منتها اهميتي كه براي اين عوامل قائل هستند يكسان نيست . 

عــــــوامل قطعـــــي مــوثـــــر در رشــــد هـــوش : 

۱. فقــر انگيــــزه هاي محيطـــــي : 
بديهي است براي آنكه قواي ذهني كودك به نحو احسن رشد كند احتياج به محركات طبيعي دارد و هر قدر شرايط محيطي از نظر ايجاد محرك نامناسب تر باشد قواي ذهني كودك رشد كمتري خواهد داشت . تقريباً همه بررسيها نشان داده اند كه رشد قواي ذهني با شرايط محيطي ارتباط مستقيم دارد ، يعني كودكان محيطهاي نامساعد با كودكان همسال خود در محيطهاي مساعد از لحاظ هوشي در درجات پايينتري قرار دارند .

 

۲. كمبـــودهاي عاطفــي : 
كودكاني كه از نظر پيوندهاي عاطفي با مادر يا اطرافيان دچار فقر شديد بوده اند اكثراً‌ به اختلالات شخصيتي ، ناسازگاريهاي اجتماعي و نارسائيهاي هوش مبتلا شده اند . اين اختلالات در خانواده هايي كه به عللي از هم پاشيده شده اند يا احياناً روابط عاطفي والدين با كودك نامساعد بوده است زياد ديده مي شود . آثار سوء اختلافات خانوادگي گاهي يا اكثراً بيشتر از خانواده هاي از هم گسسته است زيرا نزاع و مشاجره يا عدم توافق والدين احساس حقارت و حس ناايمني شديدي در كودك توليد مي كند .

 

۳. مسائل بهداشتـــــي و پـــزشكــي : 
همانطور كه بيماريهاي مختلف ، حوادث و تصادفات در خانواده هاي بي بضاعت فراوان است عقب ماندگيهاي ذهني نيز بعلت محدوديتهاي بهداشتي و پزشكي در اين خانواده ها زياد به چشم مي خورد . از نظر آماري رابطه فقر و عقب ماندگي و همچنين عقب ماندگي و نواحي پر جمعيت ثابت شده است.

گــــروه بندي عقب ماندگــي از نظـــر آموزشــي ، تربيتــي و درمانــي 

از نظر آموزشي به كودكي مانده گفته مي شود كه بعلت استعداد محدود به روشهاي خاص آموزشي آموزش درماني نياز داشته باشند . آموزش درماني عبارت از مجموعه اصول آموزش روانشناسي و پزشكي است كه بتواند معلولين جسماني يا ذهني را تا حد امكان به عضو مفيد جامعه تبديل كند . 

عقب مانده ها را از نظر درماني ، تربيتي و آموزشي به دو گروه بزرگ تقسيم مي كنيم :

۱. عقب مانده هاي ذهني درمان نا پذير يا افراد پناهگاهي 
۲. عقب مانده هاي ذهني درمان پذير 

اين دسته به نوبه خود به دو دسته ديگر تقسيم مي شوند :

۱- گــــروه آمــــوزش پذيـــــر 

۲- گــــروه تـــربيت پذيــــر

* به كودكاني كه از نظر آموزشــي ديرآموز هستند عقب مانده ذهنـي اطلاق نمي شود. 

 

الف- ‌عقب مانده هـــــاي درمان ناپذيــر : 
عقب مانده هاي عميق هوشي كه بيشتر به علل ارثي و مادرزادي مبتلا به ناهنجاريهاي متعدد شده اند در اين گروه قرار مي گيرند . هوشبهر اين افراد از 25 تجاوز نمي كند . اغلب اين افراد علاوه بر نارسايي عميق هوشي نارسايي حسي ، حركتي و نقايص عضوي نيز دارند . و چون خانواده ها قادر به نگهداري اين نوع كودكان نيستند و بعلت پيشرفتهاي پزشكي هم از مرگ و مير آنان كاسته شده لذا در آسايشگاهها تحت حمايت خاص قرار مي گيرند .

 

ب - عقب مانده هاي درمان پذيــر : 
اين گروه كه اكثريت بسيار زياد عقب مانده ها را تشكيل مي دهند درجات متفاوتي از نارسائيها و ناهنجاريهاي هوشي را دارا هستند . به كمك تدابير پزشكي و روشهاي تربيتي بهبود نسبي حاصل مي شود . 
اين افراد به دو دسته آموزش پذير و تربيت پذير تقسيم مي شوند .

 

۱- گــــروه آموزش پذير : 
افرادي كه هوشبهر آنان بين 51 تا 70 است آموزش پذير خوانده مي شوند . اين افراد از لحاظ دانستن لغات ضعيف اند و مفاهيم را خوب درك نمي كنند . آموزش كلامي ندارند و از لحاظ عاطفي واكنشهاي لازم را بدست نمي آورند .تمركز دقت در آنها محدود است و براي يادگيري از خودشان انگيزه نشان نمي دهند ، كه شايد بعلت شكستهايي بوده كه در حين يادگيري با آن مواجه شده اند . در اين گروه ممكن است افرادي پيدا شوند كه از لحاظ يادگيري در كارها عملي و غير كلامي به حد متوسط كودكان عادي برسند ، مشروط بر اينكه در موسسات خاص و تحت نظارت مربيان كار آزموده فعاليت كنند .

 

گاهي شاهد هستيم كه تعداد زيادي از افراد آموزش پذير در مدارس عادي و با كودكان معمولي كه خود موجب بروز اشكالاتي در تدريس و آموزش ساير دانش آموزان مي شود به تحصيل مشغولند علت اين نابساماني يكي تعصب بيش از حد والدين است مبني بر اينكه كودكشان در مدارس ويژه و با عقب ماندگان تحصيل نكنند و ديگر اينكه هزينه چنين موسساتي فوق العاده گران است و از عهده هر خانواده اي بر نمي آيد .


تعداد زيادي از مربيان بر اين عقيده اند كه كودكان آموزش پذير نبايد جدا از ديگر همسالان خودشان و در مدارس ويژه تحصيل كنند ولي عيب اين روش در اين است كه مدارس كشور ما واجد شرايط مطلوب براي اين گونه كودكان نيست و چنين افرادي خيلي زود به كمبودهاي خود پي مي برند . همكلاسانشان آنها را به بازي نمي گيرند و تمسخر مي كنند و معلمانشان هم بدليل عدم پيشرفت توجهي به آنها نمي كنند و عقده حقارت هم به كمبودها و نارسائيهايشان اضافه مي شود . 
كودكان ديرآموز از هوشبهر بالاتري نسبت به گروههاي ديگر برخوردارند بيشتر در مدارس عادي تحصيل مي كنند و كمتر اتفاق مي افتد كه به مدارس ويژه نياز داشته باشند .

 

۲- گـــــــروه تربيت پذير : 
اين گروه هوشبهري بين 50-26 دارند و چون توانائيهاي تحصيلي آنها از يك كودك 7 ساله تجاوز نمي كند پس از لحاظ آموزشي در سطح پائينتري قرار گرفته اند و امكانات محدودتري دارند و در مورد اين دسته هدف اين است كه كودك بتواند از خود مراقبت كند و نيازهاي اوليه خود مانند غذا خوردن، لباس پوشيدن، شانه كردن و … را رفع كند. گر چه پيشرفت آموزش در اين كودكان مأيوس كننده است ولي براي اين دسته كلاسهاي ويژه اي در مدارس مخصوص تشكيل مي دهند. 

دو نوع آموزش براي كودكان تربيت پذير در نظر گرفته مي شود : 

۱- آمــوزش بـــرنامه اي : 
روشي است كه مطالب و قسمتهاي مختلف برنامه از ساده به مشكل با نظم و ترتيب معيني تعيين شده اند كه گام به گام اجرا مي شود .

 

۲- آمـــوزش آزاد و بدون درجــه : 
در اين روش براي آموزش از نظر زماني حدي وجود ندارد و كودك هر درسي را ياد گرفت به درس بعدي مي پردازد . در اين روش ، يادگيري به نحو مطلوبتري انجام مي پذيرد . 

ازدواج در ميان نوجوانان مبتلا به نارسائيهاي عاطفــي و عقلــي 

از نظر سنتي ، ازدواج به عنوان سنگ زير بنا در زندگي هر فرد شناخته شده است و كساني كه نمي خواهند ازدواج كنند را معمولاً‌ بعنوان افرادي غير كامل تلقي مي كنند و افراد چه استثنايي و چه طبيعي در اوايل زندگي خود در جامعه اي كه در آن زندگي مي كنند ازدواج را يك نهاد مهم در نظر مي گيرند . موضوع ازدواج موضوع مهمي است و بايد در برنامه هاي آموزشي كودكان استثنايي مورد توجه قرار گيرد .

 

در غير اينصورت كودك ممكن است بدون داشتن دركي از پيچيدگي و اهميت تعهدات زناشويي به سن بلوغ برسد . علاوه بر اين ممكن است انتظاراتي غير واقعي از توانايي خود در يك رابطه زناشويي در سر بپروراند . از آنجا كه تعداد زيادي از كودكان مبتلا به پريشاني عاطفي به خانواده هايي از هم پاشيده تعلق دارند و از آن جا كه تعداد زيادي از كودكان عقب مانده ذهني سالهاي فراواني از عمر خود را در مؤسسات پناهگاهي مي گذرانند ، ممكن است چيزي درباره ارتباطهاي روزانه بين زن و شوهر را ندانند. برخي از كودكان استثنايي ممكن است در نقش همانند سازي با همجنسان خود با اشكال مواجه شوند ( مثلاً پسر ممكن است رفتارهاي جنس مؤنث و نه جنس مذكر را تقليد كند ) يا ممكن است بداند مذكر و يا مؤنث مي باشد اما ممكن است در شناسايي شغل ، مسئوليتها ، علايق و سرگرميهاي كه از نظر سنتي براي جنسيت آنها مناسب تشخيص داده شده است با مشكلاتي روبرو گردد .

 

تعدادي ممكن است چنين استدلال كنند كه ازدواج افراد عقب مانده ذهني عملي غير عاقلانه است اما مشاهده شده تعداد زيادي از عقب مانده هاي ذهني توانسته اند در روابط زناشويي ، سعادت ، ثبات و رضايت شخصي داشته باشند . آنها به صورتي عاقلانه مشاهده كردند كه « محبت ورزيدن و دريافت آن » و نيز لذتهاي جسمي مخصوص كساني نست كه بالاتر از سطح هوشي معيني مي باشند . ناتواني در انجام وظايفي جز روابط ظاهري خصوصيت تفكيك ناپذير افراد عقب مانده ذهني نمي باشد و در برخي موارد ازدواج باعث افزايش قدرت اراده فرد براي كسب موفقيت شده بود ولي غالباً اين همسران توانسته بودند بر ضعفهاي فردي غلبه كنند . كمپتون عقيده دارد كه ازدواج افراد عقب مانده ذهني بايد از چهار زاويه مورد توجه قرار گيرد . 

۱- از زاويه ديد همســـران عقب مانده 
۲- از زاويه ديد والــدين 
۳- از زاويه ديد كودكـــي كه هنوز متولد نشده است 
۴- از زوايه ديد جامعـــه 

فوايد چنين ازدواجهايـــي 

۱. همــراه بودن با فــردي كه از توانايي عقلــي مشابهي برخوردار است . 
۲. وسيعتر ساختن افقهاي فــردي از طريق معاشرت با فاميل و آشنايان همســر 
۳. نيازهاي كمتـــر به سرپرستان 
۴. ارضاي كامل نيازهاي جنســــي 
۵. امنيت و اعتماد شخصــي 
۶. سهيم شدن در مسئوليتهايــي كه در اداره خانه بايد به اشتراك انجام شود . 

زيانهـــــاي چنين ازدواجهايـــــي 

 

۱. مسائل مشتركـــي كه ممكن است بــراي همسران طاقت فرســا باشد . 
۲. ارزيابي مداوم ثبات عاطفــي كه فرد ممكن است فاقد آن باشد . 
۳. ضعفهاي فــردي ( اعم از عاطفــي يا جسمــي ) 
۴. بــراي امرار معاش از چه محلــي مي توانند پول بدست آورند ؟ 
۵.انجام كارهاي منــزل چگونه صورت گيرد ؟ 
۶. اگــر يكي از زوجين بيمار شود چه اتفاقــي خواهد افتاد ؟ 
۷. اگـــر زن باردار شود چه بايد كرد ؟ 
۸. چگونه مــي توان از بارداري جلوگيــري كرد ؟ 
۹. در صـــورت بارداري چگونه از فرزند نگهداري شود؟ 

ترديدي نيست كه نكته مهم در چنين ازدواجهايي اين است كه از طرف خانواده ها و جامعه بطور كامل حمايت شود . ولي آيا واقعاً چنين ازدواجهايي عاقلانه است ؟ ديدگاهها درباره چنين ازدواجهايي چيست ؟ و آيا در صورت ازدواج بهترين روش همان نازا و عقيم كردن عقب ماندها نيست كه چنانچه در صدد كسبت چنين فوايدي هستيم حداقل بتوانيم كمي از مضراتش كم كنيم . 

پيامهاي بهداشتـــي 

- آيا مي دانيد در انسان كمبود تغذيه باعث كمبود وزن بچه ، زايمان قبل از موعد و اختلال مغزي مي شود . 
- مننژيت ، مننگو ، آنفاليت ها شايعترين علل عقب ماندگي در بين عفونتهاست . 
- امروزه با روشهاي بسيار ساده و مخصوص بنام آمينومنتيزيس اختلالات كروموزمي تشخيص داده مي شود . 
- مي دانيد بسياري از ناراحتيهاي عصبي و رواني يا حتي عضوي اگر زودتر معالجه شوند با مخارج كم مي شود از پيشرفت آنها جلوگيري كرد . 
- اكثر عقب ماندگيها قابل پيشگيري هستند . 
- والدين عزيز آيا مي دانيد هوش يك استعداد نسبت بلكه مجموعه استعدادهاست . 
- بهترين راه جلوگيري از اتلاف سرمايه هاي اقتصادي و تباهي نيروي انساني جلوگيري از بروز عقب ماندگيهاست . 
- اكثر ناسازگاريهاي كودكان زودگذر بوده و با رشد كودك اختلالات ساده رفتاري از بين مي رود . 
- آيا مي دانيد عوامل محيطي ( تربيتي فرهنگي – اجتماعي و … ) نقش مهمي در رشد هوش فرزندانيان بازي مي كند . 
- كمبودهاي عاطفي مادر و پدر باعث اختلالات شخصيتي ، نارسائي هوشي و ناسازگاريهاي اجتماعي مي شود . 
- تاثير جدايي از مادر يا كمبودهاي عاطفي فقط به دوران كودكي محدود نمي شود بلكه مراحل بعدي رشد را نيز در بر مي گيرد . 
- پدر و مادر عزيــز به سلامت رواني و جسماني كودك دلبندمان بيشتــر بينديشيم . 
- پدران و مادراني كه تحصيلات بهتري دارند يا بهتر تربيت شده اند مي توانند محيط مساعدتري براي رشد كودك فراهم كنند . 
- محيط با انگيـــزه هاي بيشتر استعدادهاي ذاتــي كودك را بهتر شكوفا مي سازد. 
- آيا مي دانيد با تعداد نفرات اعضاي خانواده نيز در رشد هوش دخيل است . 
- آيا مي دانيد تغذيه نامناسب مادر در دوران بارداري و شيردهــي در رشد كودك اثر نامطلوب مي گذارد . 
- آيا مي دانيد با سوء تغذيه باعث نقصان تعداد و اندازه سلولهاي مغزي ، آنزيم ، پروتئين در كودك مـي شود . 
- مــادر عزيــز آيا مي دانيد با اصلاح تغذيه مي توان آثار سوئ تغذيه داروي رشد مغــزي كودكان به ميزان زياد كاهش داد . 
- با جلوگيري از حاملگــي در سنين بالا ( مثلاً‌ بعد از 40 سالگي ) از بيماريهاي زمان بارداري جلوگيري كنيد . 
- كودكانــي كه از نظر پيوندهاي عاطفي با مادر يا اطرافيان دچار فقــر شديد بوده اند اكثراً به اختلالات شخصيتــي ، مبتلا مي شوند . 
- صبــر و حوصله و مقاومت از شرايط ضــروري و لازمه توفيق درمانـــي است . 
- تا جايـــي كه ممكن است با كودك عقب مانده رفتاري مشابه كــودك عادي داشته باشيم . 
- اكثــر عقب مانده ها حساس اند و از بي مهـــري يا تحقير اطرافيان و كم استعدادي خود رنج مي برند . 
- تشويق و مراقبت و كمك به كــودك عقب مانده استعداد خفته شان را بيدار كرده و موجب پيشرفت آنهــا مي شود . 
- كـــودك را آزاد بگذاريد تا خودش به تنهايـــي كارهــايش را انجام دهد . 
- راهنمايــي و حمايت از طــرف والدين ضــروري و اساســي است . 
- هـرگــز كودك عقب مانده را سرزنش يا احياناً تنبيه نكنيد . 
- روان درمانــي براي رفع اختلالات هيجانــي و عاطفــي والدين در رابطه با واقعيت مشكــل فرزندشان لازم و ضــروري است . 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

روش‌های برقراری ارتباط موفق مدیران با كاركنان

بازديد: 141

روش‌های برقراری ارتباط موفق مدیران با كاركنان در ذیل برخی از روشها و اصول كلی را كه هر مدیر برای انجام كار خود باید مورد نظر قرار دهد به اختصار بیان می كنیم.

 

- وضع هر یك از كاركنان را مورد بررسی قرار دهید.

- به زیر دستان علاقه نشان دهید، همه افراد خون گرم نیستند

 - شنونده خوبی باشد. - كاری كنید كه كاركنانتان با میل و رغبت كار را انجام دهند.

- انتقاد یا ملامت رابه طور مثبت انجام دهید.

- مدیری كه همیشه مراعات حال زیر دستان را می كند، كاركنان او فعال و وفادار بوده و نسبت به هم همكاری خواهند داشت.

 - نظر مشورتی و كمك زیردستان را بخواهید.

- انتقاد و ملامت را در خفا انجام دهید.

- تحسین را در حضور دیگران انجام دهید.

- قسمتی از مسئولیت خود را به زیر دستان تفویض كنید

 - در صورت استحقاق در تجلیل زیر دستان خود اقدام كنید.

 - هرگز فراموش نكنید كه مدیر سرمشق زیر دستان خود می باشد.

- به كاركنان خود نشان دهید به آنان اعتماد داشته و از ایشان انتظار دارید تا به بهترین وجهی انجام وظیفه كنند.

- برای زیردستان خود هدفی معین كیند كه به خاطر رسیدن به آن به تلاش بیفتند وجد و جهد كنند.

- به زیردستان فرصت دهید در تصمیماتی كه گرفته می شود ( خصوصا تصمیماتی كه در وضع آنان اثر دارد ) شركت جویند.

- از تحكم و تسلط اجتناب كنید.

 - خواسته های خود را به صورت پیشنهاد یا خواهش درآورید.

 - هنگام طرح در خواست یا پیشنهاد دلیل آنرا حتما ذكر كنید.

- حتی وقتی كه هنوز طرح ها و برنامه های شما در مرحله ابتدائی است بگذارید، معاونین شما، راجع به آنها اطلاعاتی پیدا كنند.

 - همیشه جنبه مثبت را در نظر بگیرید.

- تعادل داشته باشید

- هر وقت در اشتباه می باشید یا كه مرتكب اشتباهی شده اید به خطای خود اعتراف كنید.

- اگر فكر و سلیقه ای را پسندیدید دلیل آن را به مبتكر و صاحب فكر بگوئید

- به این حقیقت كه افراد، افكار ونظریات پیشنهادی خود را بهتر از سایرین به مورد اجرا می گذارند اهمیت بدهید.

- درباره آنچه می گوئید و طرز ادای آن دقیق باشید.

 - از غرولند معمولی كاركنان ناراحت نشوید.

- این احساس را در زیردستان بوجود آورید كه كار آنان مهم است

- كاركنان خود را از اموری كه در وضع آنان تاثیر دارد مطلع سازید.

 - وضع كاركنان تان را به آنان اطلاع دهید ا

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

كــودكان ديــرآموز

بازديد: 355

رشد كودكان و نوجوانان فرايندي پيچيده و چند بعدي است كه برخي از ابعاد آن قابل سنجش و اندازه گير هستند. يكي از مهمترين ابعاد رشد كودك، رشد هوش است كه نظير رشد هيجاني در طي يك فرايند حساس و ظريف و از طريق تسهيلات محيطي و موهبت هاي فطري تحول مي يابد. علاوه بر يادگيري در درون خانواده و متغيرهاي فرهنگي و اجتماعي ديگر، تحصيلات رسمي كودك در مدرسه براي افزايش توان بالقوه عملكرد او در زندگي كاملاً ضروري است. كودكي كه نتواند به اندازه كافي و مناسب از آموزش رسمي مدارس استفاده كند در زندگي با مشكل مواجه خواهد شد.

 

خوشبختانه امروزه شناخت دقيقي از چگونگي رشد هوش و شناخت كودكان وجود دارد. نمره هاي 85 و بالاتر از آن در آزمونهاي استاندارد هوش نشان دهنده هوش عادي هستند. نمره هاي كمتر از 71 نشان مي دهند كه كودك با برخي از محدوديتها و عقب ماندگي ها در عملكرد هوشي خود مواجه هست.

 

نمره هاي بين 70 تا 84 نشان دهنده هوش مرزي يا ديرآموزي مي باشند. واضح است كه كودكان ديرآموز بر اساس نمره آزمون هوش، جايگزيني آموزشي و روشهاي آموزشي تعريف مي شوند. اين كودكان در عملكرد رفتارهاي انطباقي ضعيف بوده و نه تنها در معرض خطر شكست تحصيلي قرار دارند بلكه از نظر بهداشت رواني نيز در مخاطره قرار دارند.

 

از طريق آزمونهاي استاندارد، علائم و نشانه هاي رفتاري ، شناختي و عاطفي مي توان اين دانش آموزان را شناسايي نمود. اين كودكان عقب مانده نيستند اما داراي ويژگي هاي خاصي هستند. يادگيري اين كودكان ديرتر صورت مي گيرد و اصطلاحاً كندآموز هستند. نمره هاي آنها در مدرسه ضعيف است و ممكن است در بعضي از كلاسها مردود شوند. اين كودكان رفتارهايي دارند كه منعكس كننده توجه و تمركز ضعيف، تاًخير و كندي در پاسخدهي، گرايش به سوي فعاليتهاي عيني و ابتدايي، اختلاهاي عمومي، بيش فعالي، تكانشي بودن، تحمل كم در برابر ناملايمات و محروميت ها، نوسانات خلقي، عواطف ابلهانه، دلتنگي، خشم، ترس و پايين بودن اعتماد به تفس آنها مي باشد. اين كودكان بسياربي تجربه به نظر مي آيند. با اين همه، اين دانش آموزان به آساني از سوي متخصصان و پزشكان تشخيص داده نمي شوند.

 

بيشتر اوقات كودكي كه داراي اختلال بيش فعالي/كمبود توجه و يا اختلال يادگيري تشخيص داده مي شود داراي يك شرط اساسي هوش مرزي است كه با مشكلات شديد توجه و تمركز مشخص مي شود. معمولاً مشكلات عاطفي و رفتاري نيز به مشكلات تحصيلي اين كودكان اضافه مي شود. تشخيص دشوار و اكثراً نادرست موجب مي شود كه مداخلات به نتايج ضعيفي منجر شوند و يا گاهي اختلالات بيشتري براي كودك ايجاد كنند. مشكلات تحصيلي كودكان ديرآموز ;اين كودكان بيشتر در درسهاي رياضيات و فارسي با مشكل مواجه مي شوند. نتايج امتحاني آنها از ساير همكلاسانشان كمتر است. نتايج ممكن است آنقدر ضعيف باشد كه آنها را به كلاس و پايه پايينتر منتقل كنند.

 

كلاس اول و دوم ابتدايي براي اين دانش آموزان بسيار دشوار است اما بعد از كسب مفاهيم لازم و در كلاسهاي سوم و چهارم مشكلات كمتري دارند. اين كودكان در كلاس اول، در شناخت و تشخيص حروف، خواندن درس و يا درك معناي چيزي كه خوانده اند مشكل دارند.بسياري از آنها تمايلي به نوشتن ديكته نشان نمي دهند و آنهايي كه ديكته مي نويسند اشتباهات زيادي مرتكب مي شوند. كودكان ديرآموز اعداد را مي شناسند اما در محاسبه هايي كه حاصل آنها بيشتر از 10 باشد مشكل دارند نمي توانند از 10 به 1 بشمارند و روابط و نظم حاكم بين اين اعداد را درك نمي كنند.

 

حل مسائل رياضي براي آنها بسيار دشوار است. در سال دوم، اين كودكان برخي از مفاهيم مربوط به كودكان عادي را كسب كرده اند اما هنوز در خواندن و درك معناي متن مشكلاتي دارند. براي آنها خيلي سخت است كه جمله هاي ساده اي در مورد خودشان بگويند يا بنويسند.هنوز در ديكته مشكلات زيادي دارند و در حل مسائل رياضي ضعيف هستند.; در پايان سال سوم، برخي از تواناييهاي اين كودكان پيشرفت قابل ملاحظه اي نشان مي دهد. آنها مي توانند به طور مستقل و بدون نظارت مستقيم يك متن را بنويسند و تلفظ آنها نسبت به سالهاي قبل خيلي بهتر مي شود. با اين وجود، اول حروف و سيلابها را مي خوانند و سپس آنها را به هم متصل مي سازند و نمي توانند به سوالاتي كه در باره يك متن از آنها پرسيده مي شود جواب دهند.

 

تقريباً 25% دانش آموزان ديرآموز بر عمل جمع و تفرق مسلط مي شوند اما همچنان در ضرب ، تقسيم و حل مسائل رياضي مشكل دارند. اين كودكان كمتر از ساير كودكان موفق به گذراندن امتحان نهايي كلاس پنجم مي شوند و احتمال ترك تحصيل در دوره راهنمايي در آنها زياد است به طور كلي سن ذهني اين كودكان از سن ذهني كودكان همسن كمتر است. از نظر هوش كلامي ، گنجينه لغات كمتري دارند. ;آنها به سختي مي توانند چيزهايي را كه در تصوير مي بينند بيان كنند.

 

اين كودكان به جاي آنكه اعمال و فعاليتهاي يك تصوير را توصيف كنند ، چيزها را نام مي برند. ;ظرفيت و دامنه حافظه كوتاه مدت آنها كمتر است تفكر آنها بيشتر عيني، ملموس و انعطاف ناپذير است و كمتر قادر به بازگشت پذيري هستند. در مقايسه كردن امور با هم مشكل دارند. نمي توانند از دانش رياضي خود در خارج از محيط مدرسه استفاده كنند. آگاهي و جهت گيري زماني آنها ضعيف است. نقاشي هاي اين كودكان بسيار ساده، ناپخته و با جزئيات كمتري همراه است. مهارتهاي فراشناختي آنها بسيار ضعيف است. آنها نمي دانند كه چه چيزي يادگيري آنها را كاهش مي دهد و چگونه مي توانند يادگيري خود را افزايش دهند. يادگيري اين كودكان ناقص و بسيار كند است.

 

دانش آموزان ديرآموز در انجام تكاليف يادگيري بسيار بي دقت عمل مي كنندزيرا: توجه به درس و تكليف را خيلي زود دست مي دهند و خيلي زود به اين نتيجه مي رسند كه درس را خوب ياد گرفته و يا تكليف را كامل كرده اند اين كودكان تكاليف و تمرينات خود را دست كم مي گيرند و زمان كافي براي يادگيري آنها اختصاص نمي دهند. زمان فيزيكي صرف شده از سوي اين كودكان كمتر از سايرين نيست اما كوتاهتر از آن چيزي است كه براي توانايي يادگيري آنان مناسب باشد. هرچند ديرآموزان از چند استراتژي فراشناختي استفاده مي كنند، اما يادگيري آنها مكانيكي است. آنها تلاش نمي كنند كه بين قسمتهاي مختلف درسي كه ياد مي گيرند يك رابطه منطقي ايجاد كنند.

 

 ويــژگـي هاي نگــــرشــي و عاطفــي كــودكان ديــرآموز:

نگرش كودكان ديرآموز به مدرسه و تحصيل معمولاً منفي است. تعداد غيبتهاي آنان بيشتر است و در بسياري از موارد از سوي معلم و همكلاسان خود طرد مي شوند. اين نگرش منفي نسبت به كودكان ديرآموز در كلاسهاي سوم تا پنجم بيشتر است شايد به اين دليل كه آنها مشكلات سازگاري بيشتري دارند. گاهي اين دانش آموزان تعارضهاي اجتماعي خود را به شكل پرخاشگري نشان مي دهند چرا كه در هنگام مواجهه با بحرانهاي بين فردي و شخصي، سازوكارهاي ناكارآمدي براي مقابله در پيش مي گيرند. ديرآموزان انگيزه تحصيلي بالايي ندارند و همين امر موجب درماندگي و نا اميدي و پايين آمدن عزت نفس آنها در مدرسه است. تجربه شكست مكرر در كلاس، فقدان هدف براي آينده، نگرش منفي همكلاسان و روشهاي نادرست آموزش، رشد انگيزه تحصيلي اين كودكان را به شدت كاهش مي دهد. اين كودكان از مشكلات رفتاري خود آگاه نيستند و نمي توانند عواطف خود را به طور مناسب ابراز كنند.

 

 ويــــژگي هاي خانوادگـــــي كـــــودكان ديـــــرآموز :

وضعيت خانوادگي كودكان ديرآموز فرق چنداني با خانواده هاي كودكان ديگر ندارد . اما اين احتمال وجود دارد كه اين خانواده ها متعلق به طبقه اجتماعي و اقتصادي پايين تري باشند. مسائل مربوط به اعتياد و شيوع بدرفتاري با كودك همانند خانواده هاي ديگر است. تعداد فرزندان و محيط فرهنگي فرق چنداني با خانواده هاي ديگر ندارد. كودكان ديرآموز و خانواده هاي آنان بيشتر از سايرين درگير مشكلات جسمي خاص نيستند.علي رغم مشابهتهاي فوق ، به نظر مي رسد كه تفاوتهايي هم وجود داشته باشند.

 

والدين كودكان ديرآموز در ارتباط با نگرش نسبت به فعاليتهاي شناختي با والدين ديگر تفاوت دارند: اين والدين فهاليتهاي هوشي و شناختي قبل از ورود به مدرسه را براي كودكان خود مهم تلقي نمي كنند. آنها به نتايج و نمرات فرزندان خود در مدرسه علاقه دارند اما شيوه كمك آنها به كودكانشان واقعاً كارآمد نيست. طعنه زدن، سرزنش كردن، تنبيه و مقايسه بين اين كودك با ساير كودكان در اين خانواده ها به فراواني ديده مي شود. اين والدين سطح هوش كودكان خود را بيشتر از آنچه كه هست برآورد مي كنند و مشكلات رفتاري و سازشي آنها را نمي پذيرند يا درك نمي كنند. آنها حاضر به پذيرفتن اين واقعيت نيستند كه كودك آنها ديرآموز است و تلاش مي كنند كه بر مشكلات فرزند خود سرپوش بگذارند.

 

چه بايد كرد؟ مسلم است كه كار با دانش آموزان ديرآموز بايد به دور از نگرش منفي و تعصب صورت بگيرد. بايد اين نگرش در جامعه آموزشي و خانواده ايجاد شود كه ديرآموزان متعلق به جامعه عادي هستند و استثنايي تلقي نمي شوند. به عبارت ديگر، اگر يك كودك ديرآموز در نظام آموزشي تعليم درست نبيند و سرانجام با برچسب استثنايي وارد مراكز ويژه شود نشان دهنده ناكارآمد بودن روش آموزشي است.

 

والدين بايد نقش خود را به عنوان معلمان طولاني مدت كودك بپذيرند و پذيرفتن اين نقش مستلزم آن است كه بين خانه و مدرسه همكاري و ارتباط بيشتر و فعالتري ايجاد شود. بنابراين معلمان اين دانش آموزان بايد آموزش مناسب و دوره هاي مربوط را بگذرانند و داراي شناخت كافي از كودكان و نحوه ارتباط با خانواده هاي آنان باشند. از سوي ديگر به نظر مي رسد كه در آموزش و پرورش شناخت كافي از كودكان ديرآموز وجود ندارد و پي گيريهاي لازم در مورد ديرآموزان صورت نمي گيرد.

 

 در حال حاضـــر بهترين كمک به كــودكان دیـــــرآمــــوز آن است كه :  

۱- خانواده ها به طــور موثــر با معلم همكاري كــرده و معلم از اين همكاري استقبال كند.

۲- اين كودكان در كلاسهايي قــرار بگيرند كه داراي دانش آموزان كمتــري باشد.

۳- معلم به آموزش انفرادي بپردازدو بتدريج كودک را درگيرفعاليتهاي گروهي و تدريس جمعي نمايد.

۴- پيشرفت اين كودكان به صورت هفتگي ثبت و در صورت نياز از وجود يك مشاور كمك گرفته شود.

۵- فعاليتهـــاي يادگيـــــري به صـــورت گام به گام و از ساده به مشكـــل و با حجم كمتـــــري انجام شود.

۶- تدريس با تكـــــرار بيشتــري همــــــراه باشد و از بيان لفظــــــي خود دانش آموز استفاده شود.

۷- در مورد پاسخهاي درست و نادرست بازخورد فــوري و همــراه با توجه، تحسين، تشويق و البته در صورت لــزوم از تنبيه خفيف استفاده شود.

۸- به كــودكان كمک شود كه هـــرچه زودتـــر به مرحله عمليات عينــي بــرسند.

۹- بـر روي پيشرفت تــوجه و رشد مهارتهاي كلامــي كودكان كار شود.

۱۰- مهارت آمـوزي مورد توجه قرار بگيرد. از آنجايي كه تقريباً 13% دانش آموزان مدارس عادي ديرآموز هستند، رسيدن به اهداف فوق نيازمند آن است كه يك دوره آموزشــي براي معلمان دوره ابتدايي در نظر گرفته شود و يك كميته تخصصي بر عملكرد مدارس نظارت داشته باشد.

۱۱- اگــر كودكان ديرآموز در همان كلاسهای اول و دوم آموزش مناسب ببينند و درگيــر فعاليتهايي شوند كه به طور نظامدار جذب سيستم ادراكي آنها شود و مهارت كلامــي آنها را رشد دهد، هم نمرات كلاســي و هم رشد هوشــي آنها پيشرفت مي كند و به حد دانش آموزان عادي مي رسد.


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس