تحقیق و پروژه رایگان - 1551

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد ماکیاولیسم

بازديد: 457

تحقیق در مورد ماکیاولیسم

ماکیاولیسم (Machiavellism) یا مکتب ماکیاولی، نظریه‏ی سیاسی سیاستمدار و متفکر ایتالیایی نیکولو ماکیاولی (1469ـ1527) است. بنیاد این مکتب بحث درباره‏ی روش و هدف در سیاست است. ماکیاولی در کتاب نامدار خویش شهریار(Price) هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت میداند، و بنابر این آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی نمیداند، و در نتیجه به کار بردن هر وسیله‏ای را در سیاست برای رسیدن به هدف مجاز میشمارد، و بدین‏گونه سیاست را به کل از اخلاق جدا میکند. از این رو، ماکیاولیسم به معنای استفاده از هر وسیله و روشی، از جمله وسایل غیراخلاقی، برای رسیدن به هدف است. ماکیاولی بر آن است که «زمامدار، اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد، نباید از شرارت بهراسد و از آن بپرهیزد. زیرا بدون شرارت نگهداشتن دولت ممکن نیست... برای داوری درباره‏ی فرمانروا هیچ مقیاسی جز میدان موفقیّت سیاسی و افزونیِ قدرت او وجود ندارد. فرمانروا برای دستیابی به قدرت و افزودن و نگهداشت آن مجاز است به هر عملی از زور و حیله و غدر و خیانت و نیرنگ و پیمان‏شکنی دست زند»دانشنامه‏ی سیاسی، داریوش آشوری، چاپ پنجم، 1378، ص 296. (. استفاده‏ی ابزاری ماکیاولی از دین و فضایل اخلاقی به حدّی است که سفارش میکند فرمانروا باید حامی دین باشد و خود در ظاهر دین‏دار باشد، در حالی که معتقد است باطن او هر چه میخواهد باشد! او میگوید: در حقیقت برای شهریار، پرهیزکار به نظر آمدن بهتر است تا پرهیزکار بودن(تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 5، «رنسانس»، ص 591). ماکیاولی، در مورد اعطای آزادی به مردم نیز چنین نظری دارد، یعنی با یک دید ابزاری به آن مینگرد و میگوید: «[شهریار] نباید به مردم آزادی عطا کند، اما تا حد امکان باید آنان را با ظواهر آزادی آسوده خاطر سازد»تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 5، ص 595.

منبع: نظریه‏های نظام سیاسی، ویلیام تی بلوم، ترجمه احمد تدین، ج 1، ص 405؛ و غرب‏شناسی، سید احمد رهنمایی، ص 76.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت: 17:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

اندیشه های ماکیاول در سیاست

بازديد: 861

اندیشه های ماکیاول در سیاست

ماکیاول به خاطر آشنایی با متفکران اومانیست در اندیشه سیاسی طرحی نو و انقلابی بزرگ ایجاد کرد و اعلام نمود در سیاست پیروی از قوانین اخلاقی فایده نمی‌بخشد و در بس موارد ضروریات، ارباب سیاست را مجبور می‌سازد که چه برای پاسداری از استقلال کشور و چه برای حفظ قدرت خود به قوانین اخلاقی اعتنایی ننمایند.

دومین عاملی که باعث شد ماکیاول اخلاق را در سیاست نادیده و یا کمرنگ نماید، سرگذشت ساوونارولا، راهبی مومن و بسیار متعصب که با ریاضت و معتقدات مسیحی بار آمده بود و کوشید در فلورانس حکومتی مطابق قوانین اخلاقی و دین مسیحی برقرار کند و رویای توماس قدیس را که می‌گفت «هدف غایی جامعه انسانی زندگی مطابق فضیلت است تا آدمی از این طریق از عنایات الهی برخوردار شود» به مرحله واقعیت در آورد ولی چون قدرت و تجهیزات جنگی نداشت و نتوانست در برابر پاپ، عیاش خوشگذاران که پایبند به هیچ قاعده اخلاقی نبود، اما صاحب قدرتی بزرگ و سپاهی فراوان و مجهز در اختیار داشت، مقاومت ورزد. پاپ تکفیرش کرد و بدست همشهریانش سوزانده شد. این واقعه دردناک و تجربه تلخ ساوونارولا را که «همه پیامبر از مسلح پیروز شده و پیامبران بی سلاح ناکام مانده اند» مبدأ کارهای تحقیقی و پژوهشی خود قرار داد و بدین نتیجه رسید که سیاست را نباید به عنوان جزیی از اخلاق یا چیزی پیوسته با اخلاق انگاشت، بلکه باید همچون علمی مستقل درباره قوانین حاکم بر قدرت و ارتباط قدرت با سیاست مطالعه کرد.

 

سیاست در بستر تاریخ همیشه به معنای علم یا فن تسخیر قدرت بکار نمی‌رفته است. در یونان باستان سیاست به مفهوم شرکت شهروندان در اداره امور مدینه بود. بنابراین در آن عصر مفهوم سیاست به مجموعه شهروندان و قانون اساسی یعنی ساختار مدینه اطلاق می‌شد. ارسطو فلسفه سیاسی خود را بر اساس ایجاد یک کشور و دولت ایده آل و همان خط مشی انسان نیک و شهروند نیک قرار داد و هدف دولت را ایجاد عالی ترین نوع انسان می‌داند.

از دیدگاه او میان زندگی اجتماعی و زندگی سیاسی فاصله ای نیست. همانطوری که بین امور خصوصی و امور عمومی مربوط به دولت اختلافی نیست. سیاست در اندیشه ماکیاول بازتاب امور اجتماعی نیست بلکه نهاد جداگانه در کنار سایر نهادهاست.

به عبارت دیگر تصمیم گیرندگان سیاسی (سیاست گذاران) و شهروندان یک واقعیت واحد را تشکیل نمی‌دهند، بلکه ایجاد کننده دوگانگی ای هستند که در جدایی ساحت سیاست از ساحت اجتماعی خلاصه می‌شود.

در اندیشه سیاسی ماکیاول سیاست در اعمالی که یک فرد در برابر افراد دیگر، برای ایجاد رابطه قدرت و قبولاندن قدرت خود به آنان انجام می‌دهد، تجلی می‌یابد. بنابراین سیاست را باید به مثابه «فن حکومت» یا «فن تسخیر قدرت» تعریف کرد. لذا از دیدگاه او منشأ قدرت را باید در رابطه دیاکلتیکی بخت و لیاقت جستجو کرد. برای کسب قدرت و تحکیم آن هر کاری را مجاز و مشروع می‌داند.»

ماکیاول با کار گذاران هر گونه آثار متافیزیکی که بر کارایی اعمال قدرت خدشه وارد می آورد سیاست را بر اساس مفهوم جدیدی از اخلاق مبتنی بر منفعت گرایی بنیان می‌نهد، که اوج آنها را بعدها در متفکرانی چون هابس می‌ بینیم و حتی با رها کردن خود از تفکران قرون وسطی چون اگوستین قدیس، سؤالات سیاسی جدیدی را بر پایه بینش اخلاقی تازه تری طرح می‌کند. اگوستین قدیس در کتاب شهر خدا جامعه ای ترسیم می‌کند که هدف آن در دنیا تحقق بخشیدن به دو مطلوب بزرگ انسانی یعنی صلح و عدالت بود، توماس اکوئیناس (1274ـ 1224م) بر این باور بود که زمامداران سیاسی نه تنها باید صلح و نظم را تعمیم دهند، بلکه باید برای خیر و سعادت عمومی و برقراری حکومت عادلانه و زندگی پرهیزکارانه تلاش نمایند از دید اکوئیناس «غات اصلی سیاست، نیک خواهی مدنی است که بر تلاش در جهت تأمین نیازهای مادی مردم برتری دارد.

ماکیاول آرمان استقلال فردی و اختیار دوران رنسانس را، در رابطه جدید میان انسان و قدرت جستجو می‌کند این رابطه از پدید آمدن تصویری نو از سیاست (سیاست به منزله اعمال قدرت) و بطور کلی از پدید آمدن نگرش نو از هستی، منبعث می‌گردد. از زمان ماکیاول به بعد قدرت سیاسی فی نفسه طرح می‌شود بدون آنکه ضرورت ملاحظه قدرت دیگری مانند قدرت پاپ، برای تایید قدرت سیاسی و پشتیبانی از آن لازم باشد. جدایی سیاست از دیانت و اخلاق، از آن تاریخ به بعد مطرح شد. این تحول درونی و ماهوی سیاست به این شکل متجلی می‌شود که سیاست مدار اعمال خود را فقط در رابطه با هدفی خاص توجیه می‌کند هدفی که بنابر ماهیت سیاست و نه بر مبنای حقیقتی متعالی تعیین می‌ گردد.

به این معنا ما شاهد تولد دوباره سیاست در اندیشه او هستیم و تفکر وی بر اساس نیاز به استقلال و خود مختاری فرد است و سیاست به منزله اعمال قدرت، پاسخی است که ماکیاول به مطالبات انسانها برای کسب امنیت (security) می‌دهد، نیازی که در اندیشه ماکیاول ... در نظر گرفته می‌شود.

نیازی که در اندیشه ماکیاول جایگزین جوهر ارسطویی می‌گردد و عامل اصلی تحرک انسان ها در نظر گرفته می‌شود. ماکیاول در رساله شهریار به چگونگی تسخیر و حفظ قدرت می‌پردازد «و در آن وضع پیچیده و در هم ایتالیا روزگار خود را باز می‌تاباند که سرزمینی است چند پاره و دستخوش بازیهای سیاسی و جنگ قدرت پادشاهان و جمهوری های کوچک محلی، بازی های سیاسی و جنگ قدرت

پاپ ها و پادشاهان. بازی که در آن برای کسب قدرت به هر وسیله ای متوسل می‌شوند به همین دلیل رساله شهریار فن توفیق در سیاست است تا فن چگونگی سیاست.

از دیدگاه ماکیاول هر گونه موفقیت در فن سیاست و ایجاد دستگاه سیاسی، نتیجه اقداماتی است که برای بدست آوردن قدرت انجام می‌گیرد. تحقق واقعیت دولت نمایانگر توفیق در ایجاد دستگاه سیاسی است. پس ایجاد دولت نتیجه فعالیت سیاسی است که هدفش بدست آوردن قدرت و حفظ آن می‌باشد. به کلام دیگر هدف سیاست بدست آوردن و حفظ قدرت (دولت) است، زیرا سیاست گذاران فقط با استفاده از این نهاد می‌تواند اعمال قدرت کند و شرط ادامه اعمال قدرت از جانب سیاست گذاران این است که دولت بتواند تعادلی میان خود و مردم بوجود آورد. شکوفایی دولت، مستلزم ایجاد امنیت و فراهم آوردن آسایش است. در اندیشه سیاسی ماکیاول دو واژه کلیدی به نامه نیروی بخت (Fortuna) و اقبال (Vitru) وجود دارد.

« این دو نیرو بر حیات بشری حکومت می‌داند. بخت نیروی بالهوس، پیش بینی نشده و غالباً مقاومت ناپذیر که از بیرون بر سرنوشت انسانها تأثیر می‌بخشد. اما انسان بازیچه نیست که تنها به ساز بخت بر قصد و هر موجودی بخاطر محدودیتهایش تا حدودی توانایی کسب زمام سرنوشت خود را دارد و هر چه فضیلت انسان بیشتر باشد، توانایی دست یابی به سرنوشت خود و تنگ کردن زمام آن دارد. ماکیاول نیروی عظیم بخت را رود خروشانی تشبیه می‌کند که وقتی خشم می‌گیرد تمام درختان، بناها و همه چیز اطراف خود را سر تسلیم فرود می‌آورد.»

ماکیاول از این بحث نتیجه می‌گیرد چون بخت تغییر پذیر است و تا هنگامی که بخت و سیاست هماهنگ نیستند مردمان کامیاب می‌شوند و هنگام تضاد میان آن دو آنان شکست می‌خورند و حتی ماکیاول نیروی بخت را به زن تشبیه می‌کند و برای مطیع کردن آن، بکارگیری خشونت و راه های اجبار آمیز را تجویز می‌کند. در فلسفه سیاسی ماکیاول فوتونا زنی است که برای مطیع شدن و تحت فرمان در آوردنش باید او را زیر شلاق گرفت. در اندیشه ماکیاول بخت همان نیروی اتفاقی بود که آن را در مقابل نیروی تقدیر که به عنوان غایت و سرنوشی از پیش تعیین شده که نظام علیت جهان در جهت تحقق آن عمل می‌کند قرار می‌دهد. اما با توجه به دیدگاه او اعتقادی به تقدیر و غایت از پیش تعیین شده

ماکیاول در فصل 25 کتاب شهریار می‌نویسد: پس نتیجه می‌گیریم که بخت ناپایدار است اما مردم در شیوه های پایدار، تا زمانیکه ایندو با هم عنان می‌روند ایشان کامیاب اند و چون از یکدیگر بگسلند کار به ناکامی می‌کشد.

دیگر واژه کلیدی که در همه نوشته های ماکیاول پدیدار می‌شود واژه کلیدی (Virtu) مترجمان و سخن سنجان را یکسان گرفتار کرده است دانشورانی به تعریف «Virtu» در یک یا دو جمله دست یازیده اند، اما هیچ تعریفی به معنای گریز پای آن دست نیافته است. بسیاری از معنای گزاران به این بسنده کرده اند که آنرا خواست (Will) انسانی در عمل بنامد. بورکهات آنرا یگانگی نیرو و توانائی و یا قدرت (Force) خلاصه کرد.

واژه کلیدی ماکیاول برای درک و برداشت از قدرت فضیلت است. اما فضیلت چیست؟ در اندیشه سیاسی سقراط بزرگترین خیر برای یک انسان این است که هر روز درباره فضیلت سخن بگوید. بدون رسیدن به یک تعریف منطقی و یا ریاضت بخشی از آن و در اخلاق نیکوماخوسی ارسطو، صرف نظر از دیگر مسائل به والاترین فضیلت که به علو طبع معروف است اشاره می‌کند. یعنی عادت به ادعای افتخارات والا برای خود، با فهم اینکه سزاوار آنها هستیم، و اما فضیلت از نظر تراسیما خوس آن اعمالی هستند که برای فرد لذت دارد و چون این امر مستلزم تسلط بر دیگران است. ارسطو فضیلت را اعمالی می‌دانست که شخص از لذت حاصل کند.

در اندیشه سیاسی ماکیاول مفهوم فضیلت بشر یک خصیصه ذاتی بود و آنرا در مورد شایستگی و لیاقت بزرگان پیروز و یا در مودر تسخیر قلمرو یک پادشاه با بکار بستن لیاقت به کار می‌برد بنابراین در آثار ماکیاول، مفهوم ویرچیوبه استعداد استفاده از شرایط موجود برای رسیدن به مقصود بکار برده می‌شود. در کنار مفهوم ویرچیو مفهوم فورتونا را نیز به کار برد. از دیدگاه او فضیلت عبارت از توانائی جسمی و فکری انسان ـ و بخت نشان دهنده نیروی اتفاق است که فردی دارای فضیلت باید برای رسیدن به هدف از آن استفاده کند بنابراین در اندیشه ماکیاول قدرت فرآیند برخورد میان این دو نیرو است.

فضیلت در اندیشه او شجاعت، شرافت، اطاعت از قانون نیست بلکه فضیلت آنست که شهریار را در رسیدن به هدف هایش یاری رساند. نیرنگ، فریب، بی رحمی که شهریار برای از کف ندادن قدرت باید شیوه ناپرهیز کاری بیازماید.

ماکیاول، فقر و فضیلت، تمدن و تباهی اخلاق، نجمل و انحطاط سیاسی را به یکدیگر مربوط می‌سازد. هر دولتی که دستخوش فساد شود دیگر نجات پذیر نیست حتی اگر به زیور برترین قانون ها و خردمندانه ترین قانون اساسی آراسته کنند. ماکیاول در ستایش از نهادهای اسپارت می‌نویسد: «در آنجا برابری در فقر حکمروا بود، مردم به همان نسبت که وظایف حکومتی از آن گروه اندکی از ایشان می‌شد، به همان اندازه جاه طلبی کمتری داشتند» در جای دیگر می‌گوید «هیچ قانونی نمی‌توان جلوی فساد همگانی را بگیرد زیرا همانطوریکه برای حفظ اخلاق سالم به قوانین نیاز است قوانین نیز برای رعایت شدن نیاز به اخلاق سالم دارند» ماکیاول به حمکران یاد آور می‌شود که قدرت چیزی نیست بجز انحصار اقتدار. حکمرانی که به حکم ضرورت کسی را از چیزی محروم کرده، باید همواره هوشیار باشد زیرا کسی که می‌پندارد از چیزی که طبیعتاً از آن محروم شده به جستجوی انتقام بر می‌آید و دست به توطئه می‌زند و جنگ باید فعالیت اصلی شهریار باشد زیرا از طریق جنگ به هر چه نیاز دارد می‌رسد.

انسان از دیدگاه ماکیاول

رنسانس در نقطه شروع خود یک حرکت انسان گرایانه و اومانیستی بود و می‌خواست به انسان یکبار دیگر شخصیتی را اعطا کند که مستحق آن است و از طرف دیگر اصلاحات (رفرم مذهبی) تحول ناشی از دگرگونیهای درون سازمانی کلیسا و متأثر از تحولات درونی جامعه ایتالیا بود که این دو جریان فکری اثر عمیق در شکل گیری ماکیاول داشت او انسان را موجودی خبیث، فزون طلب، شریر معرفی کرد که فقط دولت قدرتمندان با دو نوع حربه می‌تواند شرارت و توسعه طلبی او را کنترل کند. این دو حربه یکی قانون که مخصوص کسانی است که از خصلت انسانی برخوردارند و دیگری زور که بهترین وسیله برای کنترل انسانهای شرور است.

از منظر او مردم بایستی یا حاکم را دوست داشته باشند، یا از حاکم بترسند اگر حاکم این دو حربه را در دست داشته باشد موفق تر است. اما در بین ایندو ترس بهتر از عشق و دوستی است.

نقطه عطف اندیشه سیاسی ماکیاول ترسیم دولت مقتدر و متمرکز برای رسیدن به وحدت ملی است. بنابراین دولت مجاز است از همه ابزار و وسایل ممکن برای رسیدن به این هدف استفاده کند. یکی از بزرگترین وسایل، انسان است که باید به طرق مختلف تابع محض دولت باشد. دولت، سیاست فریب را برای همیشه باید مدنظر داشته باشد. ماکیاول در رساله شاهزاده خود می‌ گوید: «ای شاهزاده تا وقتی تو فریبکار باشی، فریب خور نیز وجود دارد.« و اضافه می‌ کند به ارزشهای والای انسانی و اخلاقی، مستقل از سیاست، احترام می‌گذارد، ولی برای کنترل کردن انسانها هر حاکمی که با صداقت عمل کرده، قدرت خود را از دست داده است.

حکومت از نظر ماکیاول

از بین رساله های ماکیاول رساله شهریار او که در سال 1513 به اتمام رسید به دلیل پرخاشگری ها و حتی گستاخی هایی که نسبت به اعتقادات و مقدصات جامعه دارد، از جنجالی ترین رساله ها در تاریخ اندیشه سیاسی است. از سوی دیگر ماکیاول در تهیه این رساله از روحیه آرمانگرایی و ایده آلیستی وسیعی برخوردار بوده است او ضمن درک صحیح از واقعیت های تلخ زمان خود و برای رسیدن به هدفی مقدس، تمام باورها و اعتقادات دینی و محلی و آداب رسومی را زیر پا می‌گذارد.

او در این کتاب (پرنس) بدنبال قدرت مستقلی است که بتواند به ایتالیا استقلال سیاسی بدهد طرح موضوع حکومت در شاهزاده به قدری پیچیده است که به اجرا در آوردن محتویات آن فقط بدست یک مرد ماهر سیاسی و خوشانسی امکان پذیر است.

ماکیاول حکومت را بدو بخش جمهوری و سلطنتی تقسیم می‌ کند و آنهم سلطنتی موروثی، زیرا به نظر ماکیاول این نوع حکومت سلطنتی از انواع دگر پایدارتر است. زیرا هم پادشاه سعی می‌کند سلطنت قدرتمند و اندیشه سیاسی است.«از سوی دیگر ماکیاول در تهیه این رساله از روحیه آرمانگرایی و ایده آلیستی وسیعی برخوردار بوده است او ضمن درک صحیح از واقعیت های تلخ زمان خود و برای رسیدن به هدفی مقدس، تمام باورها و اعتقادات دینی و محلی و آداب رسومی را زیر پا می‌گذارد.»9

او در این کتاب (پرنس) به دنبال قدرت مستقلی است که بتواند به ایتالیا استقلال سیاسی بدهد. «طرح موضوع حکومت در شاهزاده به قدری پیچیده است که به اجرا در آوردن محتویات آن فقط بدست یک مرد ماهر سیاسی و خوش شانسی امکان پذیر است.»10

«ماکیاول حکومت را بدو بخش جمهوری و سلطنتی تقسیم می‌کند و آنهم سلطنتی موروثی، زیرا به نظر ماکیاول این نوع حکومت سلطنتی از انواع دگر پایدارتر است. زیرا هم پادشاه سعی می‌کند سلطنت قدرتمند و سالمی را به ارث خود تحویل دهد و هم در نظام موروثی مردم بیشتر به انظباط طلبی و اطاعت پذیری عادت می‌کنند.»11

ماکیاول حکومت جمهوری را ملتی است که صاحب فضیلت اند و فضیلت از دیدگاه او عبارت از شجاعت، عظمت، قدرت و شرافت از نوع زمینی آن است که نه فضیلتی را که کلیسا از آن تعبیری برای کسب سعادت اخروی دارد.

نتیجه گیری

ماکیاول یکی از جدال انگیزترین چهره های تاریخ عقاید سیاسی است. مقام اصلی او در تاریخ اندیشه سیاسی، این است که تلاش کرده سیاست را برای خود سیاست مطالعه کند»12 بحث اساسی ماکیاول بنیان گذار رئالیسم سیاسی، درباره قدرت سیاسی و چگونگی نگهداری و یا از دست دادن آن به وسیله شهریاران است. او سیاست را منازعه میان قدرت، اراده، عمل، شجاعت و مرادنگی (Virtu) از یک سو و نیروی خشن و غیر قابل پیش بینی بخت و تصادف (Fortuna) از سوی دیگر می‌دانست. ماکیاوی بر خلاف کلیسای کاتولیک که قدرت را ناشی از گناه و هبوط آدم می‌شمرد، آن را لازمه زندگی سیاست می‌دانست. به نظر او حاکم می‌بایست قدرت خود ربا کاربرد مهارتهای سیاسی بر رضایت مردم استوار کند. هر چه حیطه قدرت و اختیار شهریار گسترش یابد، حوزه بخت و تصادف محدودتر می‌شود.

از منظر ماکیاول سیاست به معنای حفظ قدرت، همه چیز وسیله تلقی می‌شود و «هدف وسیله را توجیه می‌کند» و نظم به عنوان غایت سیاست می‌ تواند بدون علت آزادی و رفاه زندگی اخلاقی وجود داشته باشد، ولی هیچ یک از اینها بدون نظم و امنیت قابل تحقق نیستند.

«در کتاب شهریار (1513م) بشدت سیاست مبتنی بر زور، رد اصول اخلاقی و دینی در سیاست و بهره گیری از هر وسیله (فریب، بدقولی، کشتار، بیرحمی) برای کسب یا حفظ قدرت تاکید می‌نماید به نظر او دولت مصلحت و منفعتی از آن خویش و جدا از هر مصلحت دیگر دارد و هر حاکم برای حفظ مصلحت دولت خود ویژگیهای شیر صفتی و روبه صفتی یعنی سر کوبگری و فریبکاری را در خود در می‌آمیزد و بی وقفه در مقابل بخت نامساعد می‌ستیزد.»13

منابع مقاله:

1ـ پهلوان چنگیز، اندیشه سیاسی، تهران، نشر پاپیروس، 1366

2ـ ماکیاول، نیکولو، گفتارها، محمد حسن لطفی، تهران، نشر خوارزمی، 1377

3ـ همان منبع

4ـ جهاندی، علیرضا، سیاست به مثابه اعمال قدرت، روزنامه مردم سالاری، تهران، شماره 1371 دوم اردیبهشت ماه 1382

5ـ اپتر، دیوید، اعتراض سیاسی و تغییرات اجتماعی، محمدرضا سعید آبادی، تهران، مطالعات راهبردی، 1380

6ـ ماکیاول، نیکولو، شهریار، داریوش آشوری، تهران نشر مرکز، 1375

7ـ طاهری، ابوالقاسم، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب، نشر قومس، 1374

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت: 17:05 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درمورد ماکیاول

بازديد: 345

تحقیق درمورد ماکیاول

اندیشه سیاسی ماکیاول حذف دین و اخلاق از گردونه سیاست است. وی ضمن انکار قانون الهی کاملاً تفکر عادی سیاسی دارد و هدف زندگی را رفاه و لذایذ مادی می‌داند. ماکیاول اصل را درحکومت قدرت میداند و ابزار لازم قدرت را یاد آور میشود. گرچه معتق است که معلوم نیست انسان صاحب فضیلت از این ابزار استفاده کند وی حکومت جمهوری را بر حکومت سلطان (سلطنتی) ترجیح میدهد..

ماکیاول تباهکاری را روشی نکوهیده برای بدست آوردن قدرت سیاسی می داند و برای کسی فضیلتی نیست که با کشتن همشهریان و خیانت ورزیدن به دوستان و بی بهره بودن از دین و ایمان به شهریاری برسد زیرا بدین گونه قدرت به دست می آورد ولی نام بدست نتوان آورد. ولی این ملاحظات مانع از آن نمی شود که او از واقع بینی خاص خود دست کشد زیرا می داند که بسیاری از شهریاران به همین شیوه قدرت یافته اند ازین رو به آنان اندرز می دهد که تباهکاری خود را چگونه انجام دهند تا دولت نو یافته را نگه دارند. به نظر او شهریار پس از فتح هر کشور باید ترتیبی دهد که همه تباهکاری بیرحمانه اش یکباره انجام گیرد تا مردم کمتر رنج بکشند ولی لطف را باید کم کم مقرر داشت تا مردم بیشتر لذت ببرند.

ماکیاول معتقد است که داشتن و مراعات خصایل اخلاقی خطرناک است ولی تظاهر به داشتن آنها سودمند است.شهریار باید وانمود کند عادل و دادگر و منصف و درستکار است ولی در واقعیت خلاف این امور رفتار کند..

ولی اگر دولتها هر قدر در تحمیل اراده خود بر مردم کامیاب شوند خشم پنهان مردم مانعی بر سر راهشان است و همین طور امروزه افکار عمومی جهانی سبب شده سرسخت ترین دولتها یارای مقاومت در برابر فشارش را نداشته باشند و لذا این دولتها برای مدت دراز نمی توانند به عواقب اخلاقی سیاستشان بی اعتنا باشند و این شاید آن چیزی است که به تصور ماکیاول نرسید.

ماکياولي چه کسانی اند

قدرت اندیشه ماکیاول چیست

نيکولو ماکياولي، از رجال نامدارعهد رنسانس ايتاليا، نويسنده کتاب هاي معروف شهريار و گفتارها و کسي که در مطالعه انديشه سياسي غرب به مثابه يک نقطه عطف مورد تامل قرار مي گيرد، نخستين انديشمند و متفکر سياسي غرب است که سياست مدرن را در تضاد با سنت اخلاقي - مذهبي اروپاي قرون وسطي بنيان نهاد.

در حقيقت، آنچه ماکياولي را صاحب شهرت ساخته انديشه هاي متفاوت او است که وي را به روشني انديشمندي مبلغ و پشتيبان سياست تمرکز قدرت نشان مي دهند، همان انديشه هايي که موجب شد ملقب به معلم اهريمني، آموزگار شرارت، فيلسوف شيطاني شود و همان باورها و تفکراتي که سبب شد از سويي، برخي متدينان و الهيون نوشتارهاي او را مواعظ شيطاني بخوانند و از ديگر سوي، شماري از فلاسفه و انديشمندان آراي او را توجيه گر منافع قدرتمندان، زورمداران و توجيه کننده کاربرد هر وسيله ممکن براي نيل به هدف بدانند.

به عبارت ديگر، ماکياولي بنيان گذار انديشه سياسي مدرني است که با تدوين و تبيين مفهوم نويني از سياست با سنت سياسي روزگار خويش فاصله اي افزون مي گيرد.

انديشه سياسي اقتدارگرايانه ماکياولي در واقع گسست کامل از انديشه کلاسيک در فلسفه سياسي غرب بود.

با اين وجود، آنچه روشن است، به جز بسياري حکومت گران که ديدگاه هاي ماکياولي را کعبه آمال خويش ساختند شمار افزون تري از بزرگان وادي انديشه و صاحبنظران عرصه فلسفه نيز تحت تاثير انديشه ها و افکار او قرار گرفتند.

به عنوان نمونه، ژان ژاک روسو و اسپينوزا هر دو در فلسفه سياسي خويش دنباله روي ماکياولي بودند، هگل نيز که شاهد تجزيه و متلاشي شدن امپراتوري آلمان بود پاسخ پاره اي از پرسش هاي پرشمار خود را از طريق تفحص، جست وجو و کند وکاو درآثار و احوال ماکياولي دريافت.

اين نويسنده نامدار ايتاليايي که در نظرش دنيا واجد اصالت و در اين دنيا نيز «قدرت» اصل است، آثار پرشماري در باب سياست دارد که مهم ترين آن ها دو کتاب است.

نخستين اثر که، شهريار، نام دارد يکي از مهمترين و جاودانه ترين آثار عهد رنسانس به شمار مي آيد که در آن ماکياولي چهره زمامدار مطلوب و موردنظر خويش را ترسيم مي کند و به تصوير مي کشد و ديگر کتاب، گفتارها، نام دارد که البته در آن ماکياولي هدف خود را پي بردن به عوامل و مولفه هايي مي داند که موقعيت مسلط، چيره و برتر امپراتوري روم باستان را امکان پذير ساخته بود.

افراد و اشخاصي که کتاب شهريار را خوانده باشند و سپس به کتاب گفتارها مراجعه کرده باشند دچار شگفتي افزون خواهند شد و چه بسا که سريعا برآيند افکارشان آن شود که ماکياولي در بازه زماني حدفاصل نگارش اين دو کتاب دچار دگرگوني فکري و شايد استحاله شده است، زيرا وي در کتاب شهريار بر پادشاهي و اقتدار آن به عنوان نظام مطلوب و مشکل گشاي جامعه سياسي تاکيد کرده و استدلال هايش را بر پايه رابطه اي پيچيده بين اخلاق و سياست استوار کرده که فضيلت شهرياري را با قدرت درک و عمل در جهان سياست و توانايي هاي سبعانه جهت اعمال خشونت، رياورزي و فريبکاري در هم آميخته است، اما در کتاب گفتارها او آزادي، حکومت جمهوري، کارهاي نوآوران سياسي که قوانين و نهادهاي جمهوريت را بنا نهاده است.

منازعه آشکار بين جمهوري خواهي ماکياولي در کتاب گفتارها و گرايش هاي نخبه گرايي او در کتاب شهريار به تفاسير گسترده در مورد آراي سياسي او و ماهيت و معناي ماکياوليسم در انديشه سياسي غرب کمک کرده است. با اين وجود، از اين اختلاف و افتراق نبايد استنباط تعارض و دوگانگي ميان دو اثر کرد، چرا که مطالعه دقيق اين دو اثر مشهور، خواننده را بدين باور و نکته رهنمون مي سازد که روح حاکم بر هر دو کتاب يکي است و هدف اساسي و آرمان قلبي ماکياولي در هر دو کتاب به ظاهر متناقض خود ايجاد يک دولت قدرتمند و حکومت با ثبات در وطن خويش يعني سرزمين ايتاليا است.

اين بدان معنا است که ماکياولي به تعبيري به دنبال سامان بخشيدن به هستي اجتماعي در ميهن خود از طريق تاسيس دولتي نيرومند بوده است.

به عبارت ديگر، همان گونه که مايکل فاستر، نويسنده نامدار کتاب خداوندان انديشه سياسي، نيز بيان داشته، خلاصه مطالب هر دو اثر نشان دادن خصوصيات و ويژگي هاي يک حکومت توانا و راه هاي نگهباني از اقتدار و عظمت آن است.

البته ديدگاه هايي ديگر نيز وجود دارد که دريچه نگاهشان اندکي با ديدگاه ياد شده متفاوت است، چنان که ويتگنشتاين و هابرماس اعتقاد به آن دارند که گفتمان حاکم بر شهريار گفتمان امنيت است و گفتمان حاکم بر گفتارها گفتمان آزادي. البته اين نکته را هم نبايد دور از نظر داشت که ماکياولي ميدان سياست را در مقام مقايسه و سنجش با دوران کلاسيک بسيار تنگ تر و محدودتر کرد و با تدوين مفهوم جديدي از سياست با سنت سياسي روزگار خود به طور کامل فاصله گرفت.

در حقيقت، در حالي که ارسطو سه نوع حکومت مونارشي، آريستوکراسي و دموکراسي را برمي شمارد و نظام هاي حکومتي خودکامه، اليگارشي و آنارشي را تنها در صورت انحطاط سه نوع نخست پديدار مي يابد، ماکياولي از اين گونه تقسيم بندي هاي ارزشي گريزان است و تنها دوگونه دولت فردي و دولت جمعي را مي شناساند و تلاش مي کند پاسخي بر پرسش هاي سه گانه زير بيابد: چگونه مي توان قدرت به دست آورد؟ به چه سان مي شود قدرت را حفظ کرد؟ و به چه ترتيب مي توان جلوي از دست رفتن قدرت را گرفت؟ در واقع، او در پي يافتن پاسخ پرسش هايي اين چنيني بود و نتيجه اش آن شد که در کتاب شهريار هرگونه اقدامي را براي پايه گذاري دولت ايده آل خويش مجاز دانست و با صدايي رسا اعلام داشت که «شهريار بايد همه کار انجام دهد تا دولت خود را برقرار سازد و امنيت را حاکم کند.» اما اين نکته را بايد در نظر داشت که اين نکته تنها پاسخي بر نخستين پرسش بود و دومين و سومين پرسش را در حقيقت در کتاب گفتارها پاسخ گفت و بيان داشت که پس از بنيان نهادن يک دولت نمي توان به تداوم آن اميدوار بود مگر به مدد آزادي.

در واقع، او درگفتارها تاکيد کرد درست است که دولت مقتدر را تنها بر پايه زور مي توان برپا ساخت اما استمرار و دوام آن به هيچ وجه با زور ممکن نيست و تنها آزادي سياسي و مشارکت شهروندان است که مي تواند تداوم و بقاي يک دولت را تضمين کند.

بي گمان مي توان گفت در پس توصيف و تجليلي که ماکياولي از قدرت مي کند نکته اي نهفته است، شايد تعبير سيد محمد خاتمي در کتاب، از دنياي شهر تا شهر دنيا، را بتوان راست پنداشت که بيان داشته است: «درست است که وي قدرت را بي هيچ قيدي مي ستايد و هرکاري را، منتها به شيوه اي خاص و حتي الامکان با ظاهري آراسته براي تثبيت توسعه و تداوم قدرت مجاز مي شمارد، اما با تحليل دقيق تر آثار اين نويسنده مي توان مراد و مقصد دورتر را که قدرت با همه حرمت و علوي که در نظر وي دارد وسيله رسيدن به آن مقصد عالي است، دريافت.» البته مي توان گفت آن مقصد عالي مورد اشاره، سامان بخشيدن به هستي اجتماعي از طريق ايجاد حکومتي توانمند بوده است.

شايان توجه است، بسياري از انديشمندان ماکياولي را که روحيه «ماده انگار» خود را گاه به صراحت تمام و گاه به تلويح نشان مي دهد به سبب ارايه رهنمودهاي غيراخلاقي مورد نکوهش قرار داده و از او به عنوان کسي ياد کرده اند که اخلاق را زير پا نهاده است. اما حقيقت آن است که اساس و پايه هاي تفکري که اخلاق ماکياولي بر آن شکل گرفته است بدانگونه است که اخلاق موجوديت يافته در گذشته، ديگر جلوه گر معياري نيکو براي يکايک جامعه نيست.

اين بدان معني است که اخلاق قرون وسطايي، اخلاق کاتوليکي، اخلاقي که منشا آن کليسا است ديگر نمي تواند ميزان و سنجشي مناسب و درخور براي جامعه باشد، بلکه آن اخلاقي قابل قبول و شايسته است که زاييده صاحب قدرت باشد، يعني تنها، اخلاقي که شاه يا حاکم در جامعه منتشر مي کند قابليت پذيرش دارد.

به عبارتي ديگر، ماکياولي رفتار براساس قانون را درخور انسان و رفتار با زور را شايسته ددان مي پنداشت، با اين حال شهريار را ناگزير از اعمال روش ددان نيز مي دانست.

در نظر ماکياولي که بنيان قدرت را مورد بررسي و بازبيني قرار داده بود اصل اين مطلب يعني اخلاق مهم نيست بلکه مهم آن است که شهريار بداند چگونه روش انسان و ددان را نيک به کار بندد و اگر روزي ناگزير از به کار بردن شيوه ددان شد هم شيوه شيران و هم شيوه روباه را بتواند به اقتضاي زمان به نحو احسن به کار برد.

آنچه مطالعه آثار ماکياولي و به ويژه دو کتاب يادشده به دست مي دهد آن است که وي، سياست مدرن را در تضاد با سنت اخلاقي بنا نهاد.

او بر خلاف افلاطون و ارسطو که اخلاق را بر سياست مقدم مي دانستند اخلاق را به چارچوب سياست آورد و اعلام داشت که اين دولت نيست که بر بنياد اخلاق شکل مي گيرد، بلکه اخلاق است که در درون دولت شکل مي گيرد.

در حقيقت، ماکياولي کمر همت بربسته بود تا با تحليل امور، ريشه هاي طبيعي مطالب اخلاق را در متن وجود آدمي فارغ از هرگونه جنبه ماورايي و قدسي بجويد و امر تحقيق در سياست را از الهيات و حکمت اخلاقي جدا سازد و در عين حال تشريح و تصريح نمايد که دول و سلاطين و زمامداران چگونه رفتار مي کنند و چگونه کرداري بايد پيشه کنند.

شماري از نويسندگان چون دکتر علي بيگدلي، نويسنده کتاب تاريخ انديشه هاي سياسي غرب از طالس تا مارکس، بر آن باورند که، نقطه عزيمت تفکر ماکياولي را نقطه شکل گيري تمدن نوين و جديد غرب و آغاز نوزايي اروپا بايد برشمرد و حقيقتا نيز چنين است که ماکياوليسم از ارکان مهم، اصلي و تشکيل دهنده عصر رنسانس به عنوان نقطه عزيمت و پيشرفت تمدن جديد غرب به حساب مي آيد.

ناگفته پيدا است، ماکياوليسم و ناسيوناليسم که ماکياولي يکي از به وجود آوردندگان اصلي آن بوده است، در زمره مجموعه ايسم هايي بودندکه ستونهايي استوار به وجود آوردند و قصر رنسانس بر روي آن ها پاگرفت.

با توجه به مطالب گفته شده، مي توان، اذعان داشت ماکياولي که به تعبير نگارنده کتاب تاريخ جهان نو، رابرت روزل پالمر، مهمترين نويسنده ايتاليا و شايد در اروپا در دوره رنسانس بود به يقين به آن چه که امروزه ماکياوليسم و ماکياول گرايي خوانده مي شود معتقد نبوده و شايد بتوان گفت او با وجود ايده هاي اقتدارگرايانه اش يک آزاديخواه و يک ليبرال مدرن بوده است، هرچند نکته نهفته در پس آراي ماکياولي به تعبير سيدمحمد خاتمي «چيزي جز هسته اوليه ناسيوناليسم نيست»، امري که در آتيه محور حاکميت و منشا حقانيت قدرت در صحنه انديشه و واقعيت سياست غرب شد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت: 17:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

سیاست در مقام عمل؛ درباره کتاب «شهریار» ماکیاول

بازديد: 533

سیاست در مقام عمل؛ درباره کتاب «شهریار» ماکیاول

شرط گام‌گذاشتن در ساحت سیاست، گذر از امر تئوریک و محقق کردن ایده‌ها در مقام عمل است. سیاستِ بدونِ عمل، چیزی نیست به‌جز خیال‌بافی و محصور بودن در توهمات «درون». اما همین‌جا باید تأکید کرد که بدون تفکر، عملی از سَرِ معرفت حاصل نمی‌شود. نگاه «درون» به «بیرون» در ساحت سیاست، چیزی است که فلسفة سیاسی در پی دست‌یابی به آن است. بنابراین نگاه معرفت‌شناختی به ساحت سیاست با روح پراتیک آن در تضاد قرار ندارد مگر این‌که ماهیت عملِ سیاسی را درک نکنیم.

ماهیت هر عملِ سیاسی چیزی نیست به جز «تغییر»؛ آن هم به تعبیر لئو اشتراوس تغییر در جهت بهبود وضعیت موجود. اما هر سعی و مساعی که در راستای حفظ وضعیت موجود باشد با تغییر نسبتی برقرار نمی‌کند و نیز اگر نگاهش معطوف به گذشته، بدون درک وضعیت امروز، باشد با «ارتجاع» برابری می‌کند. امری که در کتاب «شهریار» به وضوح نشان داده می‌شود.

نیکولو ماکیاولی (1469-1527) فرزند یک وکیل دعاوی بود و در حد فاصل سال‌های 1498 تا 1512 با سمت دبیر دوم شورای صلح به سراسر کشور ایتالیا و نیز دو کشور فرانسه و آلمان مسافرت کرد. کتاب «شهریار» در کنار کتاب «گفتارها» مهم‌ترین آثار او هستند؛ که از بخت خوش ما هر دو کتاب با ترجمه‌های خوب در دسترس‌اند.

«شهریار» در 1513 به منظور راهنمای حکمرانی در ایتالیا منتشر می‌شود. تمام مباحث مطروحه در این کتاب برگرفته از مشاهدات ماکیاول از شیوه‌های کشورداری حاکم وقت ایتالیا چزاره بورجا است. ماکیاول به پشتوانة تجربة خودش در امر سیاست، در «شهریار» نشان می‌دهد که محدودة سیاست با فضیلت‌های اخلاقی غرابتی ندارد و، سیاستمداران با استفادة از حربة فریب و ستمگری و دستکاری فکریِ توده‌ها بر آن‌ها حکومت می‌کنند. چنین اندیشة عریان و تلخی که او از جهان سیاست نشان داده است، در «گفتارها» تا حدودی تعدل شده و، بر عناصر «جمهوری‌خواهی» و «آزادی‌خواهی» تأکید می‌شود.

 

ماکیاول در کتاب «شهریار» در صدد است تا ماهیت پراتیک سیاست را نشان دهد. بیشتر فلاسفه تا قبل از ماکیاول در پی آن بودند تا از سیاست امر اخلاقی یا اتوپیایی ساخته و آن را از همین منظر تعبیر و تفسیر کنند؛ امری که در کتاب «شهریار» کاملاً ویران می‌شود.

اما «سیاست در مقام عمل» در نزد ماکیاول چه تعبیری دارد؟ ماکیاول در کتاب «شهریار» نگاهش معطوف به حفظ وضعیت موجود است. پس سیاست عملیِ ماکیاول به حاکم یا شهریار می‌خواهد بگوید که اگر خواهان ثبات حکومت خود هستی چه کاری انجام بده و از انجام چه کاری احتراز کن. از این‌روست که ماکیاول چنین حُکمی را صادر می‌کند: «حاکم باید به زیرکی روباه و به خشونت شیر باشد.» بسیاری از فلاسفة اخلاق چنین گزاره‌ای را خلاف خیر همگانی می‌دانند، اما ماکیاول بر این باورست که ماهیت پراتیک سیاست، فضایی برای جولان احساسات و عواطف باقی نمی‌گذارد. به همین جهت است که این شیوة حکومت کردن در سیاست را «ماکیاولیسم» نام گذاشته‌اند. پس حاکمی که در چارچوب سیاست «ماکیاولیسم» هویت خود را نشان می‌دهد، در پی «جاه» و «مکنت» و تثبیت موقعیت خود است.

اگر در دولتهای دموکراتیک و لیبرال درک جامعه‌شناختی از ماهیت جامعه و نیازهای انسان به وضع قوانینی منجر شد که در جهت سیانت از آزادی و خوشبختی و رفاه همگانی بود و، لذت از زندگی را سرلوحة قانونگذاری خود قرار داد، در چارچوب جامعه‌ای که حاکمش، «شهریارِ» توصیفیِ ماکیاول است، قوانین صرفاً ابزاری برای حفظ وضع موجود است. چنین حاکمی برای دست‌یابی به اهداف خود باید از دو عامل قدرت شهریاری یعنی «ثروت» و «نیروی نظامی» برخوردار باشد. «آیا شهریار را چنان قدرتی هست که در روز نیاز بر خود تکیه تواند کرد یا آن‌که همواره در پناه دیگران می‌باید بود. برای آن‌که این نکته نیک روشن شود، می‌گویم، به گمان من، آنانی به خود تکیه توانند کرد که چندان که باید مرد جنگی در سپاه یا زر در خزانه داشته باشند» (ص 107).

از آن‌جایی که در چنین دستگاه حکومتی، «هدف» وسیله را توجیه می‌کند، لازم است که شهریار گاهی نیز عهدشکن باشد. «همه می‌دانند که چه نیکوست شهریار را که درست پیمان باشد و در زندگی راست‌روش و بی‌نیرنگ. با این همه، آزمون‌های دوران زندگانی ما را چنین آموخته است که شهریارانی که کارهای گران از دست‌شان برآمده است آنانی بوده‌اند که راست را به چیزی نشمرده اند و با نیرنگ آدمیان را به بازی گرفته اند و، سرانجام، بر آنانی که راستی پیشه کرده اند، چیره گشته اند» (ص 147). البته این عهدشکنی نه عریان، بلکه باید پوشیده باشد. بنابراین یکی دیگر از کلیدی‌ترین صفات شهریاری که ماکیاول آن را برمی‌شمارد «ریا» و «تلبس» است، تا در پس آن بتوان حاکمیت را استوار داشت. «فرمانروای زیرک پای‌بند پیمان خویش نتواند بود و نمی‌باید بود آن‌گاه که به زیان اوست و دیگر دلیلی برای پای‌بندی به آن در میان نیست. اگر مردمان همگی نیک می‌بودند، این حکمی شایسته نمی‌بود. اما از آن‌جا که بدخیم اند و پیمان خویش را با تو نگاه نمی‌دارند، تو نیز ناگزیر از پای‌بندی به پیمان‌خود با ایشان نیستی. و کدام شهریار است که عذری پسندیده برای پیمان‌شکنی خویش در آستین نداشته باشد؟ از همین روزگار نمونه‌های بی‌شمار می‌توان آورد و نشان داد که چه بسیار پیمان‌ها و عهدها که از بدعهدی شهریاران شکسته و بی‌پایه گشته است. و آنان که روباهی پیشه کرده اند از همه کامیاب‌تر برآمده اند. اما می‌باید دانست که چه گونه ظاهرآرایی می‌باید کرد و با زیرکی دست به کار نیرنگ و ریا شد. و مردم چنان ساده‌دل اند و بنده‌ی دم که هر فریفتاری همواره کسانی را تواند یافت که آماده‌ی فریب خوردن اند» (ص 148).

در خاتمه می توان گفت که کتاب «شهریار» به سیاست از منظر مصلحت‌ها و چه باشدها و چه نباشدها نگاه می‌کند. ماکیاول، همان‌گونه که اشتراوس اشاره کرده است، به عنوان نخستین فیلسوف سیاسی که چنین تفکری را مکتوب کرد، سند آن را به نام خود زد. به همین دلیل است که شنیدن نام او، همواره مدافعان و مخالفان زیادی را در تقابل با هم قرار می‌دهد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت: 17:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد تئوری سیستمی

بازديد: 451

تحقیق در مورد تئوری سیستمی

هگل در قرن نوزدهم ميلادي، تئوري توسعه تاريخي خود را ارائه کرد و مارکس و داروين نيز در تحقيقات خود بر اين نظريه ها تاکيد کردند و يا تحت تاثير آن قرار گرفتند.

انديشه شبکه هاي اجتماعي همانطور که مي دانيم، انديشه جديدي نيست. در واقع از اواخر دهه 1950 ميلادي با نظريه گشتالت آغاز شده است که کلي به هم پيوسته و جدايي ناپذير است. در اين کل صفاتي است که در هيچ يک از اعضاي تشکيل دهنده نيست. به عبارت ديگر گشتالت کليت يک ارگانيسم را بيان مي کند که حاصل جمع رفتارها است.

 

بدين ترتيب زماني که يک پيام ارتباطي وارد محيطي مي شود، در يک فضاي کلي قرار مي گيرد و عناصر در آن فضاست که مفهوم خود را مي يابند. حال اگر پيامي در محيطي خاص مورد توجه مخاطبان واقع نشود، پس بايد به کليه عناصر تشکيل دهنده آن مجموعه و کليه عناصر موجود در شبکه هاي اجتماعي آن توجه شود و دلايل بي توجهي به پيام جست وجو شود. بدين ترتيب است که بخش توجه به سيستم ها و تئوري هاي سيستمي اهميت مي يابد. تئوري سيستمي ابتدا توسط آقاي لودويک ون برتلانفي که يک زيست شناس بود، مطرح شد.

 

وي مي گويد: سيستم مجموعه يي است از عناصر به هم پيوسته که در جهت هدف معيني حرکت مي کنند. يعني متولد مي شوند، رشد مي کنند، به بلوغ مي رسند و به تدريج رو به زوال مي گذارند و نهايتاً به نيستي مي رسند.

 

نظريه سيستمي يک رشته مطالعات علمي است که در آن ساختار پديده ها، وابستگي اجزا، روش ها، معيارهاي دائمي و موقتي، رابطه هاي دروني و بيروني، تاثير هاي احتمالي و... مورد بررسي قرار مي گيرند تا بتوانند اصول حاکم بر اجزا را بسنجند.

از ديدگاه برتلانفي سيستم ها داراي چهار ويژگي هستند:

1- اجزاي يک سيستم در يک کنش متقابل يا در تعامل با يکديگر قرار دارند.

2- سيستم ها با محيط پيراموني خود رابطه داده و ستانده دارند. يعني از محيط تاثير مي پذيرند و بر محيط تاثير مي گذارند.

3- سيستم ها گرايش به نظم دارند يعني وجود هر نوع بي نظمي در سيستم، موجب از بين رفتن آن مي شود. در واقع نظم در يک سيستم چسبندگي يا پيوند بين عناصر سيستم را نشان مي دهد. هر قدر اين نظم محسوس باشد، آنتروپي در سيستم منفي است.

4- سيستم گرايش به تعادل پويا دارد. يعني نظم سيستم در يک قلمرو تعادلي است که مي تواند شکل گيرد. اين تعادل مي تواند تصاعدي يا تنازلي باشد.

خرده سیستم ها

سيستم در درون خود خرده سيستم ها را نيز داراست که ممکن است ترکيب اين خرده سيستم ها، سيستم هاي کلاني را تشکيل دهد. به هرحال رابطه هاي دروني اعضا، رابطه هاي محيطي، خرده سيستم ها، شبکه ها، درون دادها و برون دادها، موجب حرکت به سوي تکامل سيستم مي شود و در اين مسير همسويي، همراهي، همفکري، همکاري و... راه هاي رسيدن به هدف را تسهيل مي کند.

ارتباطات در چنين فضايي مي تواند رشد يابد و به تکامل برسد. شرايطي که در سيستم هاي بسته، هرگز محقق نمي شود.

از اين نوع سيستم ها در تحليل شبکه ها: تحليل اکو )EpisodicCommunication Channels in Organization( : تحليل روش هاي اجرايي و تحليل نقشه هاي ارتباطي در شبکه ها و تنظيم جريان اطلاعات استفاده مي شود.

همچنين ممکن است از سوپر سيستم ها در کنترل، تحريف و حتي حذف برخي از پيام ها نيز استفاده شود.

در واقع از روش تحليل اکو، امکان مونيتورينگ مسير پيام هاي خاص در يک سازمان نيز ميسر مي شود. از تئوري هاي نزديک به نظريه سيستمي مي توان به نظريه اطلاعات و نيز نظريه سايبرنتيک اشاره کرد.

اين دسته از نظريه ها ما را در راه شناخت و درک وسيع و متنوع ارتباطات در فرآيند هاي فيزيکي، بيولوژيکي، اجتماعي و رفتاري کمک مي کنند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت: 16:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس