سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
5-در باره موضوع مورد سوال باید بحث کرد و از حاشیه رفتن و خارج از موضوع بحث کردن باید اجتناب کرد.
6-از بکار بردن جملات طولانی و غیر قابل درک باید خودداری کرد.
7-از تکرار کردن لغات ئ جملات و اصطلاحات باید احتراز نمود.
8-بکار بردن ضرب المثلها و استناد به گفته بزرگان و دانشمندان بر اهمیت انشاء میافزاید و موجب جلب نظر خواننده انشاء یا مقاله میشود.
و میدانیم که اشاء یا انشاء نقلی یا روایتی Narrative composition یا توصیفی Descriptive composition یا توضیحی Explanation composition که هر کدام شرایط خاصی دارد که در نوشتن انشاء باید مراعات گردد .
شما معلم گرامی تا چه اندازه به این نکات ساده اما مهم آشنا بوده و آنها را به دانش آموزانتان منتقل نموده اید ؟
آیا زنگ انشاء در کلاس شما زنگ خمیازه و سنگین شدن پلک چشم است؟
شاید اگر معلمم به این درس اهمیت میداد امروز من یکی از نویسندگان برجسته میشدم و شاید اگر او اهمیت این درس را میدانست به این موضوع میرسید که این درس باعث بروز تفکر خلاق در انسان میشود و فرد میتواند با زبان نوشتار درونش را نمایان سازد معلم آگاه و هوشمند میتواند با طرح یک موضوع انشاء به اعماق وجود دانش آموزان کلاسش رخنه کند و حتی بدینوسیله مشکلات آنها را ریشه یابی کند .
یک ورق و یک قلم را در اختیار ذهنتان بگیرید و اینک انشایی بنویسید بله شما شما آموزگار فهیم .
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
« چون كه با كودک ... » بقيه اش را مي دانيد. ما مكرر در كلاسهاي آموزشي، جلسه ها، گردهماييها، كتابها و نشريات ويژه معلمان، اين بيت دلنشين و پرمعني را مي شنويم و ميخوانيم. اما آيا تا به حال به ابعاد گوناگون زبان كودكي فكر كرده ايم، در واقع آيا ميدانيم اين زبان چگونه زباني است و چگونه بايد زبان بگشاييم كه كودكان حرفهاي ما را درك كنند؟ با كودكان به زبان هاي گوناگون مي توان حرف زد: زبان قصه، زبان شعر، زبان متل و ... اما بهترين و گوياترين زباني كه همه كودكان در سنين گوناگون و با بهره هاي هوشي متفاوت مي توانند آن را درك كنند، زبان بازي است.
بازي، جوهر زندگي و پنجره اي به دنياي كودك است. در بازي، كودكان استقلال دارند، نظر مي دهند و مشكلات خويش را حل مي كنند. بازي، مؤثرترين و پرمعناترين راه يادگيري كودكان است. هنگام بازي، كودك فكر مي كند، برنامه ريزي مي كند، راه هاي تازه اي مي يابد، تجربه مي كند، پرورش فكري، عاطفي، جسمي و اجتماعي مي يابد و ... بازي هايي كه در كلاس درس و محيط مدرسه و براساس برنامه هاي درسي و تحقق هدف هاي آموزشي و پرورشي و به شكل هوشمندانه و برنامه ريزي شده مورد توجه قرار گيرند، « بازي آموزشي » ناميده مي شوند و مي توان از آنها در فرايند ياددهي ـ يادگيري به شكل شايسته اي استفاده كرد.
مينا اشرفي مهابادي، آموزگاري است كه كاربرد بازي هاي آموزشي در كلاس او جايگاه خاصي دارد. صفحه فرهنگ و آموزش امروز با انديشه ها و تجربه هاي خانم اشرفي، هم بازي شده و در مورد بازي و بازي هاي آموزشي، با وي به گفت وگو نشسته ايم.
به نظر ميرسد براي شروع بحث، ارائه تعريفي از بازيهاي آموزشي مناسب باشد.
تعريفي دقيق و قطعي براي بازي و بازي هاي آموزشي وجود ندارد. نظريه هاي كلاسيك درباره بازي كه به قبل از جنگ دوم جهاني برمي گردند، از بازي به عنوان تخليه انرژي مازاد، تفريح، پيش تمرين و... ياد كرده اند، اما پژوهش هاي سال هاي اخير نشان داده اند، بازي هاي آموزشي در تجزيه و تحليل فكري و سازمان دادن كوشش هاي خودآگاهانه براي متكامل فكر كردن بسيار مؤثرند. همچنين علماي تربيت معتقدند: استفاده از تحرك به عنوان وسيله اي براي كمك به كودكان، در از ميان بردن مشكلات يادگيري بسيار مؤثر است.
آيا شما بازي هاي آموزشي مورد استفاده خودتان را از قبل طراحي مي كنيد و يا هنگام كار با دانش آموزان، به صورت بداهه آنها را به كار مي بريد؟ به عبارت ديگر مي خواهم بپرسم، بازي هاي آموزشي در طرح درس از پيش نوشته شما چه جايگاهي دارند؟
معمولاً همه بازي هاي آموزشي با برنامه ريزي خاص و براي نيل به هدف هاي درسي طراحي مي شوند. اين بازي ها براي سهولت انتقال مفاهيم آموزشي و تسهيل روند ياددهي ـ يادگيري فراگيران به كار مي روند. براي من اين طور بوده كه غالباً جرقه اوليه طراحي هر بازي آموزشي، به وسيله گروه ها و يادگيري آموزشي فراگيران در يادگيري يك مفهوم ذهني زده شده است. از بازي هاي آموزشي در جايگاه هاي گوناگوني در فعاليت هاي آموزشي و پرورشي كلاس هايم استفاده مي كنم، مثلاً به هنگام ايجاد انگيزه براي شروع تدريس، استفاده از راهبردهاي ياددهي ـ يادگيري، به كار بستن ارزشيابي تشخيص، فعاليت هاي پس از تدريس، ارزشيابي پاياني و حتي تعيين تكليف. همچنين، علاوه بر اين كه با برنامه از پيش تعيين شده به كلاس مي روم، ولي گاهي اوقات با توجه به شرايط خاص فكري دانش آموزان، اتفاقات خاص كلاس و يا نظرات جالب و خلاقانه دانش آموزان طرح بازي را تغيير مي دهم و هنگام اجرا آن را كامل تر يا به شكلي جديدتر و حتي با طرح خاص ديگري كه مطلوب نظر بچه ها و البته مبتني بر هدف هاي درس باشد، تبديل مي كنم. در واقع دانش آموزان من، هميشه بهترين مكمل براي بازي هاي آموزشي ام بوده اند.
همراهي بچه ها با كاربرد بازي هاي آموزشي در كلاس درس چگونه است. آيا اين كار شما باعث نمي شود، بچه ها درس را جدي نگيرند و همه درسها را به نوعي شبيه درس ورزش و يا هنر و كاردستي ببينند.
جديت در تدريس اين نيست كه ما در جايگاه معلم هميشه با ديواري خاص از دانش آموزان خود فاصله بگيريم يا دانش آموزان هميشه مثل انسان هايي بي روح، ساكت و آرام و بي تحرك، به حرف هاي ما گوش بدهند. مگر نه اين است كه ما مي خواهيم، فراگيرانمان را به هدف هايي آموزشي برسانيم و يادگيري صورت بگيرد، پس چرا از دنياي ذهني آنها وارد نشويم؟ چرا خود دانش آموزان با دنياي بازي، اطلاعات خود را بهتر پردازش نكنند و به معنا و مفهوم درس پي نبرند؟ جديدترين تحقيقات نشان مي دهند، بازي هاي آموزشي جديت، اهتمام، تصميم گيري، حل مسئله، همكاري و ابتكار در يادگيري كودكان را افزايش مي دهند. وحشت بزرگ همه همكاران آموزگار در همين است كه احساس مي كنند، با استفاده از بازي هاي آموزشي، تدريس و كلاس درس، جايگاه خود را از دست مي دهند و به شخصيت معلم خدشه وارد مي شود. در صورتي كه اگر اول براي معلم و سپس براي دانش آموزان، جايگاه بازي هاي آموزشي و هدف هاي آن بيان شود، نه تنها مشكل برانگيز نيست، بلكه دانش آموزان هيچ مرز و فرقي ميان اين فعاليت ها و ديگر فعاليت هاي آموزشي قائل نخواهند شد. من در تجربه هاي عيني خود اين مسئله را به خوبي لمس كرده ام و ديده ام بچه ها به هيچ عنوان سوءاستفاده نمي كنند.
آيا تاكنون تلاش كرده ايد به نوعي بازي هاي آموزشي را از كلاس هاي درس به منزل دانش آموزان خود بكشانيد؟ در واقع آيا دنبال كاربرد عملي بازي هاي آموزشي در زندگي بچه ها هم هستيد؟
يكي از دغدغه هاي ما آموزگاران اين است كه دانش آموزان در منزل مفاهيم آموزش را تكرار و تمرين كنند و وقت خود را بيهوده هدر ندهند. معمولاً دانش آموزان زرنگ و باهوش، اين كار را به طور مستقيم با مطالعه درس ها و تكرار تمرين ها انجام مي دهند. ولي مشكل ما با دانش آموزان ضعيف، با ضريب هوشي پايين و بي حوصله است كه معمولاً وقت خود را با فعاليت ها و بازي هاي بي هدف مي گذرانند. ارائه بازي هاي آموزشي از طريق آموزگار باعث مي شود، بدون اين كه از دانش آموزان خواسته شود، اين بازي ها را در منزل و با خواهر و برادر و اقوام خود تكرار كنند و غيرمستقيم درگير مفاهيم آموزشي شوند. در حين همين تفريح و تفنن است كه مفاهيم و نكات اصلي درس تكرار و تثبيت مي شوند. در واقع، اغلب تدريس هايي كه من با استفاده از بازي هاي آموزشي ارائه مي كنم، نوعي ياددهي ـ يادگيري در هم تنيده هستند و كمتر با اين كارها، در تثبيت يادگيري مشكل داشته ام.
از بازيهاي آموزشي، در ارائه تكليف به دانش آموزان خود چگونه بهره مي گيريد؟
در بيشتر تكاليف من، به نوعي استفاده از بازي وجود دارد كه تكرار محض بازي در منزل، ساخت وسايل بازي، بازي گروهي با اعضاي خانواده و در ميهماني ها، از آن جمله اند. براي مثال، در پايه چهارم اجراي بازي حباب صابون و حل تمرينات ضرب چند رقم، بازي فايده هاي شخم زدن زمين كه توأم با حركات ساده بدني است، ساخت وسايل پازل نقشه ناهمواري هاي ايران در پايه پنجم، ساخت كيسه كسرها و خاله بازي كردن با كسرهاي كوچك تر و مساوي و بزرگ تر از واحد، قايم باشك بازي و مساوي كردن سه كسر با مخرج نامساوي، نمايش بازي گروهي شكل سه حالت ماده در پايه پنجم، ايستادن به شكل سلول در پايه چهارم، برخي از نمونه هاي تكاليفي هستند كه بچه ها به شكل بازي انجام مي دهند.
ببينيد، مثال هايي كه شما مي زنيد، خيلي شخصي و قائم به فرد هستند. در واقع اگر فرد ديگري بخواهد آنها را در كلاس خود اجرا كند، بايد از جزئيات بازي شما و سناريوي اجرايي آن آگاهي داشته باشد و اين امكان پذير نيست، مگر با مستندسازي و ماندگار ساختن تجربه ها از طريق ثبت و ضبط بازي ها و يا نگارش سناريوي آنها و يا حتي فيلمبرداري از توضيحات شما درباره شيوه ها و مراحل اجرايي هريك از اين بازي ها. آيا تاكنون تلاشي براي مستندسازي و نگهداري تجربه هاي خود در زمينه هاي بازي هاي آموزشي كرده ايد؟
تا امسال اين كار را نكرده بودم. ولي وقتي در جايي خواندم كه در مورد كتاب هاي سابق علوم دوره ابتدايي كه قريب ۳۳ سال در كشور ما تدريس شدند، حتي يك مجموعه تجربه مستندسازي وجود ندارد، تصميم گرفتم شرح بازي هاي خودم را در دفترچه اي بنويسم و قيد كنم كه هركدام مناسب چه درسي است. از اين گذشته، شنيده ام براي شركت در طرح معلمان پژوهنده هم، بايد تجربه ها ثبت و ضبط شوند. به همين خاطر الآن سعي دارم شيوه استفاده از بازي هاي آموزشي را به همراه دهها بازي كه خودم در كلاس هايم انجام مي دهم، مكتوب كنم تا اگر خواستم، به راحتي بتوانم در طرح معلمان پژوهنده شركت كنم.
استقبال اوليا از طرحهاي شما چگونه است؟
اوليا، چون به طور مستقيم در جريان بازخورد روند اين يادگيري هستند تا به حال بسيار خوب استقبال كرده اند و تمايز كلاس امسال فرزندشان با سال هاي قبل را در اين مي دانند كه فرزندشان با ذوق و شوق فراوان از درس جديد و بازي تازه اي كه ياد گرفته است، سخن مي گويد و اعضاي خانواده و اقوام را نيز درگير كار مي كند. اوليا مي گويند، حتي گاهي مجبوريم با او بازي كنيم تا مطالب درسي برايش تكرار شوند.
آيا با منابع آموزشي و پژوهشي در مورد بازي و بازي هاي آموزشي آشنا هستيد؟
تا آنجايي كه من دنبال كرده ام، مطالب خيلي كم و پراكنده اي وجود دارند و كمتر در اين زمينه كار شده است. تنها چند كتاب ترجمه شده را شاهد هستيم كه به بازي پرداخته اند. البته كتاب درباره درماني بيشتر موجود است. « از جمله منابع مي توانم به بازي و رشد كودك» تاليف مك لكان ترجمه محمدعلي احمدوند، « بازي و رشد »، ترجمه مهدي قراچه داغي، « بازي هاي آموزشي قبل از دبستان »، تاليف مصطفي مقدم و مرحوم منوچهر تركمان اشاره كنم. در كتاب يادگيري فعال ترجمه خانم فروغ تن ساز نيز خيلي جالب و متناسب با سن دانش آموزان، برخي بازيهاي آموزشي ارائه شده اند. همچنين در مركز آموزش عالي فرهنگيان دارالفنون تهران، پايان نامه اي ديدم كه كار خانم فهيمه شمالي و براي دريافت مدرك كارشناسي بود. در اين پايان نامه، صد بازي آموزشي مربوط به دوره ابتدايي جمع آوري شده است.
واقعيت اين است كه در دنياي امروزي انتقال انديشه تنها از راه كلام و نوشته ميسر نيست بلكه نقاشي، مجسمه سازي، عكاسي، سينما و تئاتر و ... به مراتب بهتر از گفتن و نوشتن احساسات ما را به ديگران منتقل مي كند. در اين ميان نقاشي فعاليتي است كه مي توان آن را از ديدگاههاي متفاوت بررسي كرد. امروزه روانشناسان تجربي متقاعد شده اند كه رفتارهاي گوناگون كودك در دوراني كه كودك رفتاري ساده و ذاتي و يا پيچيده دارد بستگي كاملي به تحولات ارثي و رشد نظام هاي مغزي وي دارد.
« ژان پياژه » در پژوهشهاي خود به اين باور رسيده است كه: فرايند منطق و ادراك كودك به طور دقيق ناشي از تحريكاتي است كه در اطراف كودك وجود دارد و با تغيير آن مي توان اين فرايند را كند و يا تندتر نمود.
« آنا اوليوريو فراري » نيز دنياي كودكان و گرايش كودك به دويدن، بازي كردن، خط خطي كردن و نقاشي كردن را امري غريزي و يا وابسته به دنياي مخصوص كودكان مي داند قدر مسلم اين است كه در بسياري از عكس العمل ها، فعاليت ها و اشكال رفتاري كودك اثر آشكاري از تكامل گرايي ديده مي شود به طوري كه قبل از چهار دست و پا رفتن مي تواند شنا كند، قبل راه رفتن روي دو پا مي تواند چهار دست و پا راه برود و قبل از حرف زدن مي تواند راه برود. به اين ترتيب اجتماعي كردن رفتار كودك به امكان ارتباط او به وسيله خطوط و علائم بستگي دارد. رسم خط (خط خطي كردن) و اصولاً هر نوع فعاليت بدوي هنري مي تواند معرف يكي از اشكال و يكي از مراحل بازي به صورت تكامل يافته تر و خلاق تر آن باشد و كودك بطور ناخودآگاه مسائل و مشكلاتي را كه در ارتباط با بزرگسالان برايش بوجود مي آيد مطرح مي كند و نقاشي كه به منزله نوعي بازي براي كودك به صورت يك فعاليت اجتماعي در مي آيد و ادراك، حافظه، تخيلات، خلاقيت و نيز نيروي عضلاني تحت تأثير اين فعاليت هاي نمايشي قرار مي گيرد. نقاشي به كودك امكان شناسايي محيط و شركت خود در آن را فراهم مي سازد و يا سوالاتي برايش مطرح مي سازد. اين چنين است كه نقاشي كودكان معني دار مي شود و مي توان آن را شبيه خواب و رويا معني كرد.
به همين دليل آموزش نقاشي به كودك بر پايه تصحيح نقاشي او اشتباه بزرگي است. با مجبور كردن كودك به كپي و تقليد امكان برقراري هر نوع گفتگو با او را از بين مي بريم. درحالي كه اگر به كودك آزادي عمل بدهيم و قوه ابتكار او را با مشاركت و كار گروهي و بيان موضوعات عمومي و در اختيار قراردادن وسائل و لوازم كار كامل ـ جهت مطلبي كه او مي خواهد عرضه كند ـ تقويت كنيم، شخصيت كودك ساخته مي شود و او به پختگي فكري مي رسد.
« آنا اوليوريو » نويسنده كتاب نقاشي كودكان و مفاهيم آن معتقد است كه نقاشي هاي كودكاني كه دچار آشفتگي رواني هستند بيشتر از ديگر كودكان همسان خواب و رويا است، زيرا كودك دنياي ترس و دلهره خود را با نقاشي نشان مي دهد. همچنان كه آثاري كه « ونسان ونگوگ» در زماني كه در بيمارستان رواني بستري بود، خلق كرده است، علاوه بر نشان دادن خلاقيت او بيانگر دلهره اي است كه او از جهان دارد. به ويژه در تابلو « درختان سرو » و « زنبق زار » به همين ترتيب آزمايش هاي رفتاري كه بر اساس تجزيه و تحليل نقاشي هاي كودكان انجام مي گيرد، از وسيله بيان مخصوص روحيه كودكان بهره مي گيرد. با دقت در نقاشي كودكان به معاني روشني دست مي يابيم كه حكايت از نشانه ها و علائم خاصي دارند. شايسته است نقاشي كودكان را جدي بگيريم تا نداي كمك آنان را بشنويم.
تفسيـــر نقاشـــی كــــودكان زماني كه جهت آموزش زنان روستايي به روستاي سجاسرود استان زنجان مي رفتم، به كودك ۸ ساله اي كه همراه مادرش در كلاس حضور داشت كاغذ و چند مداد رنگي دادم، كه سرگرم شود. در پايان كلاس ،نقاشي فوق را به دستم داد. ملاحظه مي فرمائيد كه كاملاً فضا روستايي است. پدر و مادر و دو خواهر مشغول به كار و پدر برجسته تر از ديگران و برادر كه حضور ندارد و خود كودك مشغول كمك به پدر، وقتي از آمنه ۸ ساله خواستم كه نقاشي را توضيح دهد علت برجسته بودن تصوير پدر را به صورت عشق و ستايش يافتم و نبود برادر را اعتياد او، كه مادرش توضيح داد: آمنه برادرش را خيلي دوست دارد و اينكه عكس او را نكشيد شايد بيماري اوست كه تمام اعضاي خانواده را ناراحت مي كند. درك و فهم نقاشي هاي كودك يعني چيزي كه او مي خواهد بيان كند، براي والدين و مربيان بسيار لازم است زيرا شناخت آن باعث بهتر شدن روابط بين بزرگسالان و كودكان مي شود. در هنگام تعبير نقاشي كودك به سه مرحله بايد عنايت داشت:
۱- كنايه هاي آگاهانه يا ارادي: برجسته نشان دادن تصوير پدر در نقاشي آمنه.
۲- كنايه هاي مبهم: در حاشيه بودن خود آمنه شايد كمك به پدر.
۳- كنايه هاي ناخود آگاه: نبود برادر در تصوير.
در بيشتر نقاشي هايي كه كودكان از خانواده به ويژه خانواده خود ترسيم مي كنند يك شخصيت برجسته مي شود كه كودك بيشترين توجه خود را به او دارد. چه علاقه و چه نفرت و بعضاً نگراني از وضعيت او. زيرا آن شخصيت از ديگران مهمتر است و فضاي روحي رواني كودك را اشغال كرده است. به همين علت اين فضا به صورت برجسته تر و يا رنگ هاي زنده تر نشان داده مي شود. در بررسي نقاشي هاي كودكان به نكات ارزشمندي كه فضاي روحي و رواني او را اشغال كرده پي مي بريم كه به خوبي مي توانيم نداي كمك او را از لابلاي تصاوير بشنويم. كودكي كه در خانواده درهم ريخته و متشنج پرورش مي يابد، در نقاشي خود عوامل تشنج و خشونت را معرفي مي كند.
خانم آصفي كه مربي مهدكودك است چندين برگ نقاشي كودكان را در اختيارم گذاشت. در يكي از آنها ،كنار تصوير پدر دو رشته دندان كشيده شده بود و مادر هم سرش روي پاهايش قرار داشت و خود كودك نيز در كنار مادر و چسبيده به او و جالب تر اينكه درختي در تصوير بود كه شاخه هايش واژگون بود. اين نقاشي فضاي غم انگيزي را نشان مي داد. در ارتباطي كه با خانواده كودك برقرار كردم، دريافتم كه پدر مردي بداخلاق و به شدت عصبي است. خارج شدن دندان از دهان او نشان دهنده اوج خشونت پدر است. ضمناً تصوير پدر نيز نسبت به تصاوير ديگر برجسته تر بود. اين برجستگي از جهت نفرت از خشونت پدر بود.
در نقاشي ديگري تصاوير متعددي از پدر كشيده شده بود كه چوبي نيز در دست دارد به حالت هاي گوناگون و هيچ فرد ديگري در تصوير وجود نداشت. اين كودك نيز داراي پدري خشن بود و آن چوب نيز وسيله اي بوده كه پدر با آن مادر و خواهر او را كتك مي زده است. رفتار خشن پدر آنچنان كودك را مشوش كرده كه كودك ديگر به كسي نمي انديشد. فقط پدر به عنوان واقعيت بيروني در مغز كودك وجود داشته است.
در نقاشي سميه ۶ ساله نيز نقش زني مكرر كشيده شده و پاك شده بود در حالي كه فضاي خانه به طور منظم رسم شده بود. سميه نزد مادر ناتني خود (همسر پدرش) زندگي مي كند و نگهداري سميه به عهده زن باباي اوست كه سميه ناخودآگاه آرزوي نبودن او را دارد. در نقاشي عباس نقش پدرش بسيار تيره بود و چهره او در سايه افراطي محو شده بود و در بررسي به عمل آمده معلوم شد كه عباس پدر ندارد.در نقاشي فرامرز هم تصاوير چندين دوچرخه در هم كشيده شده ديده مي شود و فرامرز بزرگترين آرزوي خود را داشتن يك دوچرخه عنوان مي كند.
در نقاشي آیسا نيز آدم ها بسيار كوچك و با چشمان خالي از نگاه ترسيم شده بودند. روان شناسان كودك مي گويند: كودكاني كه منزوي و در خود فرورفته هستند، تصاوير انسانها را در حد و اندازه هاي كوچك نشان مي دهند و فرهاد هم در نقاشي اش بر اثر فشار بيش از حد بر كاغذ سوراخ ايجاد كرده بود و اين نشان از پرخاشگري او بود كه خانم آصفي هم آن را تأييد نمود.
در نقاشي سارا ۶ ساله در كنار آدم هاي با لباس روستايي و مرداني كه شيئي شبيه داس به دست دارند و گوسفند، گاو، تلويزيون، ماشين لباسشويي، اتومبيل كامپيوتر نيز ديده مي شود و در بررسي وضعيت زندگي سارا خانم آصفي مي گويد كه سارا تا ۵ سالگي در روستا زندگي مي كرده است.
در نقاشي محمود شخصيت هاي نقاشي اش با اندازه هاي بزرگ و گل هايي كه پر از تيغ و خار و حيواناتي كه هيولا مانند هستند، ديده مي شود. خانم آصفي درباره رفتار محمود مي گويد: محمود پسري بسيار مضطرب، هيجان زده و پرخاشگر است. او دائم در حال جنبش و تصميم گيري هاي شتاب زده است كه فوري هم از آنها پشيمان مي شود.
در نقاشي مريم هم نكته بسيار جالب و شگفت انگيزي را مشاهده كردم. در فضاي خانه اي كه ترسيم كرده بود خود را در مقابل دستشويي بدون دست كشيده بود و مادرش را نيز با دست هايي كه دستكش سياه به دست داشت. خانم آصفي با خانواده مريم همسايه بود. علت بدون دست بودن و دست هاي پوشيده مادر مريم را در وهله اول نتوانست تفسير كند . بعد از مدتي تفكر خانم آصفي به خاطر آورد كه مادر مريم زني به شدت وسواسي است و اين حالت را در رفتار مريم نيز مشاهده كرده است و آخرين نقاشي متعلق به ليلا بود كه مادرش را در حال رفتن نشان مي داد و اين تصور نياز به هيچ تفسيري نداشته، چون مادر شاغل هرگز در كنار كودك نيست.
در تفسير نقاشي كودكان از اساتيد فن - « ساكولنيا » عضو انستيتو آندر آموزش هنري مسكو مي گويد: كودكان بالاتر از ۶ سال نيز نكاتي بسيار ارزشمندي در جهت بيان احساسات و حالات روحي آنان مشاهده مي شود.
كودك ۸ ساله اي كه خانه اي به شكل قصر و بسيار مجلل و اشيايي با نظم خاص كشيده شده بود، نشانگر اين است كه كودك در يك خانواده مرفه و بدون دغدغه بسر مي برد و كودك ديگر كه خانه را در پشت ميله ها ترسيم مي نمايد نشانگر آن است كه محيط خانه براي او امن نيست. مطمئناً اين كودك ۸ ساله نمايي از زندان نيز در فيلم ها و يا تصاوير روزنامه يا مجله ديده است.
كودكاني كه شادند معمولاً خانه هاي وسيع و كوچه هاي وسيع ترسيم مي كنند. چون كوچه نماد فرار و گريز است ولي كودكاني كه داراي خانواده گسسته و ناهماهنگ هستند، معمولاً كوچه هاي كج و باريك مي كشند. شايان ذكر است كه تفسير نقاشي به معناي اين نيست كه آنچه را كه يك نقاشي در بردارد به صورت جملات معمولي و قابل فهم مي توان بيان كرد . بلكه جستجوي يك معناي مخفي توسط يك كليد رمز كمك مي كند تا يك نقاشي تفسير شود. كليدهاي رمز به اعتقاد پياژه ابزار تفسير نقاشي ها هستند كه به كمك آنها تحليل نقاشي يعني روانكاوي كودك ممكن مي شود. هنگام تفسير نقاشي كودك مقطع سني كودك مي بايستي دقيقاً در نظر گرفته شده و مهمتر بررسي وضعيت خانوادگي كودك است.
فهم طراحي كردن، قبل از هر چيز به معناي درك فهم كافي و دقيق نسبت به ساختار، شكل، رنگ، جزئيات اختصاصي و موقعيتي كه دارند بستگي پيدا مي كند.
در مشاهده تعدادي از نقاشي هاي كودكان متوجه مي شويم كه موضوع هايي مانند خانه، خورشيد، ابر، درخت، جاده و ... غالباً بارها بي آنكه براي كودك كسل كننده باشد تكرار شده است. تكرار يك موضوع معمولاً داراي معناي خاصي در ارتباط با كودك است . ترجيح دادن ثابت يك موضوع و در موضوع هاي ديگر در سنين مختلف و در نزد كودكان مختلف تفاوت دارد. اما بيشتر نقاشي ها يك نوع تكرار قالبي كه بيانگر مشكلات عاطفي و يا كشمكش دروني حل نشده است، ديده مي شود كه در تعقيب نقاشي پس از رها شدن كودك از آن مشكل مشاهده خواهيم كرد. به تدريج تكرار قالبي كاهش مي يابد و در مرحله اي كلاً قطع مي شود.
همانطوري كه ذكر آن رفت در تصاوير كودك امنيت و يا ناامني خانه به وضوح ديده مي شود. خورشيد نيز در بيشتر نقاشي هاي كودكان وجود دارد كه نشان از خوشحالي و يا گرما و بنا به نظر پژوهشگران نماد پدر و يا فرد مطلوب در ذهن كودك است كه وقتي رابطه بين كودك و فرد مطلوب كه مي تواند مربي يا برادر بزرگتر و يا پدر بزرگ و ... خوب باشد.در اين موارد خورشيد به طور كامل در حال درخشيدن است وبعضاً با چشم و ابرو است و لبخندمي زند اما حالت تيره بودن روابط كودك با بزرگان و يا پدر خورشيد به پشت كوه يا قوسي در افق ديده مي شود. اگر كودك از پدر يا ناپدري و يا مربي اش ترسيده باشد رنگ خورشيد نيز جز رنگ هاي تيره مثل قرمز تند و يا سياه درمي آيد. از آنجايي كه درخت داراي سه قسمت است. در نقاشي كودكان از اهميت خاصي برخوردارند و توجه به جزء درخت مثل ريشه تنه و شاخه و برگ هركدام نشان از حالات روحي خاصي از كودك را بيان مي كند. كودكي كه در نقاشي خود به ريشه درخت بيشتر توجه مي كند، معمولاً كودكي آرام است . بسياري از كودكان نيز درخت را بسيار بلند مي كشند و در انتهاي آن چند شاخ و برگ ترسيم مي كنند. روان شناسان اين گروه كودكان اگر در سنين دبستان باشند را كودكاني واپس گرا و آرزومند بازگشت به كودكي معرفي مي كنند و درهم و برهم بودن برگ درختان را نيز نشان از در خود فرورفتگي كودكان مي دانند و كج بودن درخت نقاشي را نيز از عدم ثبات كودك و اما اگر كودكي درختان واضح با شاخه هايي از هم گسسته ترسيم كند نمايانگر آن است كه اين كودك كودكي سازگار با محيط است.
نتيجــــــه: با جمع بندي مطالبي كه در خصوص مطالعه نقاشي كودكان به دست آورديم، درمي يابيم كه نقاشي تنها وسيله تشخيص ناسازگاري كودك و يا ناراحتي روحي او از محيط خانواده و اجتماع و مدرسه نيست، بلكه خود عامل بالقوه خلاقيتي است كه وسيله درمان موثر هم مي شود. «اشترن» روان درماني نقاشي را براي درمان كودكان ناثابت و عقب مانده توصيه كرده است و نتيجه حاصله از پيشنهاد اشترن جهت استفاده از نقاشي در درمان ناراحتي هاي رواني كودكان نيز اعجاب انگيز بوده است . زياد نقاشي كردن به كودك امكان مي دهد كه قدرت و قابليت خلاقيت خود را بشناسد و در نتيجه حل مشكلات آموزش برايش سهل تر جلوه كند و همچنان كه يك كارشناس بهداشت عمومي مي گويد: جهان پر از كودكان باهوش و خوش ذهن است كه با ذوق خود به زندگي، معني مي دهند. اي كاش براي كمك به آنها با دست خودمان موجب نابودي آنها نشويم.
در پايان از زني سخن مي گويم كه با كودكي كه در آغوش داشت نزد پيامبر آمد و گفت:براي ما از فرزندان سخن بگو و پيامبر گفت: فرزندان شما به حقيقت فرزندان شما نيستند. آنها دختران و پسران زندگي اند در سوداي خويش. اين جوهر حيات است كه به شوق ديدار خويش هر دم از گوشه اي سر بر مي كند. آنها از كوچه وجود شما مي گذرند اما از شما نيستند و اگر چه با شمايند به شما تعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار كنيد، اما انديشه هايتان را براي خود نگه داريد. زيرا آنها را نيز براي خود انديشه اي ديگر است. چه آنها را در خانه خود مسكن دهيد اما روح آنان را آزاد گذاريد. زيرا روح آنان در خانه «فردا» زيست خواهد كرد كه شما حتي در رويا نمي توانيد به ديدار آن برويد. ممكن است تلاش كنيد كه شبيه آنها باشيد اما بكوشيد كه آنان را مانند خود بار بياوريد. زيرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و يا ديروز درنگ نخواهد كرد.
" پس كودكان را جدي بگيريم حتي نقاشي هايشان را، نداي كمك آنها را از لابلاي تصوير رسم شده توسط آنها بشنويم و به ياريشان بشتابيم."
منابــــــع: ۱- ا.ل.كرمن. نقاشي كودكان، كاربرد تست ترسيم خانواده در كلينيك، مترجم: دكتر دادستان.
۲- كلين دي. توماس. آنجل.ام.جي. سيگر مقدمه اي به روان شناختي نقاشي كودكان، مترجم: عباس مخبر.
مديريت تكنولوژي يك مبحث بين رشتهاي است كه علوم، مهندسي، و مديريت را به هم پيوند ميزند. از ديدگاه مديريت تكنولوژي، تكنولوژي اصليترين عامل توليد ثروت است و ثروت چيزي بيشتر از پول است كه ميتواند عواملي همچون ارتقاء دانش، سرمايهي فكري، استفاده موثر از منابع، حفظ منابع طبيعي و ساير عوامل موثر در ارتقاء استاندارد و كيفيت زندگي را شامل شود.
مديريت تكنولوژي، در واقع مديريت سيستمي است كه خلق، كسب، و بهكارگيري تكنولوژي را ممكن ميسازد و شامل مسووليتي است كه اين فعاليتها را در راستاي خدمت به بشر و برآورده ساختن نيازهاي مشتري قرار ميدهد. تحقيق، اختراع، و توسعه، اساسيترين مولفههاي خلق تكنولوژي و وقوع پيشرفتهاي تكنولوژيك هستند. اما در مسير توليد ثروت، مولفه مهمتري نيز وجود دارد كه همان بهكارگيري يا تجاريسازي تكنولوژي است. به بيان ديگر، مزاياي تكنولوژي هنگامي تحقق مييابند كه نتيجهي آن به دست مشتري برسد. مشتري ميتواند فرد، شركت، يا يك نهاد دولتي همچون سازمانهاي دفاعي باشد. اختراعي كه در قفسه نهاده شود، ثروت توليد نميكند و ايدهاي كه بروز ميكند و به كار بسته نميشود ـ حتي اگر بهعنوان اختراع به ثبت برسد ـ بازده مالي ندارد. تكنولوژي هنگامي به توليد ثروت منجر ميشود كه يا تجاري شود و يا در مسير تحقق اهداف استراتژيك يا عملياتي يك سازمان به كار بسته شود.
هر چند در مبحث مديريت تكنولوژي فرض براين است كه تكنولوژي مهمترين عامل در سيستم توليد ثروت است ولي عوامل ديگري نيز در اين سيستم دخيل هستند. مثلاً، تشكيل سرمايه و سرمايهگذاري، نقش مهمي در رشد اقتصادي ايفا ميكنند. نيروي كار، عامل موثر ديگري در رشد اقتصادي است. ملاحظات اجتماعي، سياسي و محيطي نيز برفرايند توليد ثروت تأثير ميگذارند. در مبحث مديريت تكنولوژي با تكنولوژي بهعنوان بذر اوليهي توليد ثروت برخورد ميشود. با پرورش صحيح و محيط مناسب، اين بذر اوليه به درخت تنومندي تبديل ميشود. ساير عوامل موثر در توليد ثروت شامل سرمايه، نيروي كار، منابع طبيعي، سياستهاي عمومي، و غيره در واقع محيط حاصلخيز و ساير مايحتاج اين گياه را تشكيل ميدهند. هر يك از اين عوامل، داراي رشتهي تخصصي و آموزشها و پژوهشهاي خاص خود هستند. مديريت تكنولوژي، بهعنوان يك مبحث بينرشتهاي، دانش موجود در تمامي اين رشتهها را با هم تركيب ميكند. يك دورهي يادگيري مديريت تكنولوژي در سطح پيشرفته به مطالعه عميق هر يك از اين عوامل نياز دارد.
مديريت تكنولوژي داراي ابعاد ملي، سازماني و فردي است. در سطح ملي يا دولتي (سطح كلان)، مديريت تكنولوژي به شكلگيري سياستهاي عمومي كمك ميكند. در سطح بنگاه (سطح خرد)، به ايجاد و تثبيت بنگاههاي رقابتپذير ميانجامد. در سطح فردي، به ارتقاء ارزش فرد در جامعه كمك ميكند.
مديريت تكنولوژي در سطح بنگاه
شوراي تحقيقات ملي آمريكا، مديريت تكنولوژي را چنين تعريف كرده است: "يك حوزه بينرشتهاي كه با طرحريزي، توسعه و پيادهسازي توانمنديهاي تكنولوژيك براي شكل دادن و تحقق اهداف استراتژيك و عملياتي يك سازمان سروكار دارد."
مديريت تكنولوژي به اين دليل يك حوزه بينرشتهاي محسوب ميشود كه دانش حاصل از رشتههاي علوم، مهندسي و مديريت اجرايي را تركيب ميكند. مديريت تكنولوژي بر بسياري از اجزاء كاركردي سازمان همچون تحقيق و توسعه، طراحي، توليد، بازاريابي، مالي، پرسنلي، و اطلاعرساني تأثير ميگذارد. گسترهي آن، هم مقولات استراتژيك و هم مقولات عملياتي سازمان را شامل ميشود. ابعاد عملياتي با فعاليتهاي روزمرهي سازمان سروكار دارند و ابعاد استراتژيك بر موضوعات بلندمدت متمركز هستند. سازمان بايد به هر دو بعد توجه داشته باشد.
بررسيها نشان دادهاند كه اكثر مهندسان و مديران صرفاً به ابعاد عملياتي و نتايج كوتاهمدت توجه دارند و به مقولات استراتژيك بيتوجه هستند. اين كوتهبيني موجب شده است كه تأثيرات اقدامات امروز خود را بر آيندهي سازمان ناديده بگيرند. مديريت تكنولوژي با تأكيد بر اهداف استراتژيك سازمان، به حذف اين نارسايي از سيستم مديريت كمك ميكند. مديريت تكنولوژي، مديران را در تلاشهايشان براي بهبود بهرهوري، افزايش اثربخشي، و تقويت جايگاه رقابتي بنگاه هدايت ميكند.
در دهه 1970 و 1980، صنايع آمريكا به تدريج جايگاه رقابتي خود را در مقابل محصولات ژاپني و حتي محصولات برخي ديگر از كشورهاي آسيايي از دست دادند. اين رويداد، بسياري از سازمانهاي آمريكايي را تحت تأثير قرار داد و آنها را برآن داشت كه رويكردهاي گوناگوني را براي كمك به صنايع آمريكا و بازيافت جايگاه رقابتي آنان در پيش گيرند. از ميان اين سازمانها ميتوان به شوراي تحقيقات ملي، فرهنگستان ملي مهندسي، بنياد ملي علوم، بسياري از سازمانهاي صنعتي، و نهادهاي آموزشي آمريكا اشاره كرد. تلاش اين سازمانها، آنان را متوجه جهان نمود. در گزارش شوراي ملي تحقيقات كه در سالي 1987 منتشر گرديد، پيشنهاد شده بود كه بايد شكاف دانش و عملكرد را بين مهندسي و علوم از يك طرف، و بين كسبوكار، و كشاندن تكنولوژي در قالب محصولات و خدمات به صفحه بازار، به توليد ثروت ميانجامد.
به نظر ميرسيد كه در پارادايمهاي صنعتي، سياستهاي دولتي، و نهادهاي آموزشي، ارتباط بين تكنولوژي و كسبوكار ناديده گرفته شده است. برنامههاي آموزشي در رشتههاي مهندسي و مديريت، و ساختارها و نهادهاي صلب مرتبط با آنها، كارايي خود را از دست داده بودند و به بازنگريهاي جدي نياز داشتند. علاوه بر اين، معلوم شده بود كه به برنامههاي آموزشي دست اولي نياز است كه مديران و مهندسان را براي برخورد با تحولات تكنولوژيك و نفوذ در بازارهاي جهاني آماده سازد. روشهاي جديدي براي تفكر درباره اين برنامهها و محتويات آنها پيشنهاد گرديد. ظهور برنامههاي جديد تخصصي در زمينه مديريت تكنولوژي، يكي از دستاوردهاي اين خودارزيابي است.
مديريت تكنولوژي در سطح ملي يادولتي
از ديدگاه كلان، مديريت تكنولوژي به تعريف كليتري همچون تعريف زير نياز دارد:"حوزهاي از دانش كه با تعيين و اجراي سياستهاي لازم براي توسعه و بهكارگيري تكنولوژي، و طبيعت سروكار دارد و هدف آن، ترغيب نوآوري، ايجاد رشد اقتصادي، و رواج كاربرد مسوولانهي تكنولوژي براي رفاه بشر است." مديريت تكنولوژي در سطح ملي بيشتر بر نقش سياستهاي عمومي در پيشبرد علم و تكنولوژي متمركز است و تأثيرات كلي تكنولوژي بر جامعه ـ و بهويژه نقش آن در توسعهي اقتصادي پايدار، را مورد بحث قرار ميدهد. مديريت تكنولوژي در سطح ملي مقولاتي همچون تأثير تحولات تكنولوژيك بر مردم، نيازهاي آموزشي آنان در ارتباط با تكنولوژي، تأثير تكنولوژي بر سلامتي و ايمني، و پيامدهاي زيستدمحيطي تكنولوژي را در برميگيرد. سياستهاي تكنولوژي در سطح دولت و سازمان در واقع چارچوبي براي استفاده از تغييرات تكنولوژيك در جهت منافع جامعه و كاركنان سازمان هستند.
چارچوب مفهومي مديريت تكنولوژي
شكل زير مفهوم اساسي مديريت تكنولوژي را بهعنوان يك حوزه بينرشتهاي ( براي مطالعه و كاربرد عملي ) نشان ميدهد. چنانكه از اين شكل بر ميآيد، مديريت تكنولوژي يك حلقهي ارتباطي بين رشتههاي علوم، مهندسي و مديريت ايجاد ميكند. از ديدگاه دانشگاهي، شكل فوق نشان ميدهد كه رشتههاي مرسوم در علوم و مهندسي در اكتشافات علمي و خلق تكنولوژي دخيل هستند. رشتههاي مرسوم مديريت نيز با مقولات مديريت بنگاه و مباحث اقتصادي، مالي، و بازاري و همچنين سياستهاي عمومي سروكار دارند.
دانش مبتنــــي بر رشتـــــه:
حسابداري
مالي
مديريت
بازاريابي
اقتصاد
حقوق
تجارت
دانش بينرشتـــــهاي:
مقولات استراتژيك بلندمدت مرتبط با تكنولوژي
سياست علم و تكنولوژي
فرآيند نوآوريهاي تكنولوژيك
مديريت تحقيق و توسعه
زير ساختهاي تحقيق و توسعه و تحولات تكنولوژيك
كارآفريني تكنولوژيك و ايجاد شركتهاي جديد
چرخه عمر فرآيند و محصول
پيشبيني و طرحريزي تكنولوژي
انتقال تكنولوژي (درونبنگاهي)
انتقال بينالمللي تكنولوژي و نقش شركتهاي چند مليتي
مديريت تكنولوژي، رشتههاي ناظر بر خلق تكنولوژي را به رشتههاي ناظر بر تبديل تكنولوژي به ثروت پيوند ميزند. در مباحث مديريت تكنولوژي تلاش ميشود به سوالات زير پاسخ داده شود:
چه وقت بايد به سراغ تكنولوژي رفت و چه وقت بايد آن را كنار نهاد؟
در ايالت متحده، جلسات منظمي توسط شوراي تحقيقات ملي، بنياد ملي علوم، دانشگاه ميامي، و چندين دانشگاه و سازمان تخصصي ديگر براي بحث پيرامون مديريت تكنولوژي منعقد گرديد. نتيجهي اين جلسات، تعيين مهمترين موضوعات يا سرفصلهاي مديريت تكنولوژي بود. اين سرفصلها در شكل صفحه قبل (ذيل مديريت تكنولوژي) فهرست شده اند.
سياستهاي علم و تكنولوژي، تأثيرات عمدهاي بر رقابتپذيري كشورها دارند. ازاينرو، فرايند، نوآوريهاي تكنولوژيك بايد به خوبي درك شود. زيرساخت و مديريت تحقيق و توسعه، موضوعي كليدي است و كارآفريني نيز براي توسعه تكنولوژيهاي جديد ابزاري حياتي بهشمار ميآيد. چرخه عمر تكنولوژي و نيز چرخههاي عمر محصول و فرايند روزبهروز كوتاهتر ميشود و از اينرو نقش پيشبيني تكنولوژي در طرحريزي تكنولوژي اهميت بيشتري پيدا كرده است. ساير مباحث مهم در شكل مشخص شدهاند.
تمامي اين سرفصلها در يكديگر تنيدهاند و بافت مديريت تكنولوژي را تشكيل ميدهند. اين مقولات داراي پيامدهاي مهمي براي مديران و مهندسان هستند. مهندسان با مولفههاي فيزيكي تكنولوژي سروكار دارند ولي بايد بتوانند تكنولوژي را با سيستمهاي اقتصادي و بازار مرتبط سازند. مديران نيز بايد بتوانند پيامدهاي تكنولوژي را براي كسب و كار خود پيشبيني كنند. ضروري است كه همهي دستاندركاران درك كاملي از ارتباط تكنولوژي با بازار و توليد ثروت داشته باشند و مفاهيم پايه آن را بشناسند.
ضرورت مديريت تكنولوژي
دنيا در حال تغيير است و سرعت اين تغيير روزبه روز بيشتر ميشود. تكنولوژيهاي جديدي ظهور ميكنند و معادلات بازرگاني را برهم ميزنند. سيستمهاي مديريت نيز بايد بتوانند با اين تغييرات كنار بيايند. مهمترين تفاوت دنياي امروز با ديروز، سرعت تحولات تكنولوژيك عنوان شده است. اين موضوع با تغيير در قلمروبهكارگيري تكنولوژي همراه است. رقابتجهاني نيز تقريباًمقوله جديدي است. در دهههاي 1980 و 1990، با ظاهر شدن كشورهاي جديدي در صحنه بينالملل، رقابت جهاني شدت گرفت. از آن به بعد، موازنه قدرت اقتصادي دائماً در حال تغيير بوده است.هماكنون اكثر كشورهاي جهان تجارت آزاد جهاين را تجربه ميكنند و شكلگيري بلوكهاي تجاري به يكي از ويژگيهاي بارز عصر حاضر تبديل شده است.بهعنوان جمعبندي ميتوان گفت كه مهمترين دلايل توجه به مديريت تكنولوژي در دنياي كنوني عبارتند از:
ســـرعت گرفتن تحولات تكنولــــوژيک
تغييــــر در قلمـــرو (از توليد انبوه به انبوهسازي طبق سفارش)
تغييـر در رقابت (حضور كشورهاي جديد در صحنه رقابت )
ثابت شده که چشمان ما وقتي از حرکت مي ايستند مي توانند اطلاعات را ذخيره کنند. پس همواره اين روش اجرا مي شود: حرکت، توقف، خواندن، حرکت، توقف، خواندن. اين امر را خيلي راحت مي توانيد امتحان کنيد. فقط کافيست مقابل دوستتان و چشم در چشم او بايستيد و کتابي را بالا نگاه داريد و هنگامي که دوستتان در حال خواندن است در چشمهايش نگاه کنيد. راه حل به حداقل رساندن تعداد توقف ها و به حداکثر رساندن تعداد کلماتي که در يک توقف ديده مي شوند را در تمرين هاي زير مي توان يافت:
تمـــــرين اول:شخص به هر لغت فقط يک بار نگاه مي کند.
تمرين دوم:شخص يکبار به هر لغت نگاه ميکند اما همراه با لغات اطرافش.
تمــــرين سوم:شخص در هنگام خواندن فقط به لغات کليـــدي توجه مي کند (خواندن به شکل عمـــودي يا افقــــي).
اما کسي که تمرين اول را انجام مي دهد درک و فهم بيشتري از متن نسبت به کسي که به تمرين سوم رسيده است دارد. کمي در اين باره فکر کنيد.جواب "شايد" است! اگر کسي که به تمرين سوم رسيده واقعا دو تمرين قبل را انجام داده باشد سرعت بالاي خواندنش به خاطر انتخابي خواندنش است و اين فرصت را پيدا مي کند که بيشترين انرژي ذهني خود را صرف ايجاد ارتباط با متن مربوطه کند.پس آرام خواندن به معناي بهتر فهميدن نيست.
" ويليام جيمز " مي گويد :" هنر باهوش و خردمند شدن هنر دانستن چيزي است که نمي دانيم ". يک خواننده زيرک کسي است که از روش سوم استفاده مي کند. يعني تمام کتاب يا يک فصل را به طور دقيق نگاه و مطالعه مي کند. سپس به عقب برگشته و ترکيبي از دو تمرين اولي را انجام مي دهد تا موارد مرتبط به هم را در آن بخش از کتاب پيدا کرده و روي آنها تاکيد کند. براي با هم به کار بردن تمرين دوم و سوم بايد تمرين هايي براي قوه بينايي به کار برد. شما بايد سکوت کنيد و بدون صدا بخوانيد و ياد بگيريد که به چشمانتان اعتماد کنيد. اين بدين معناست که فعاليت خواندن را از " ديدن، گفتن، فهميدن " به فقط " ديدن، فهميدن " تغيير دهيد. يک راه براي ايجاد اين تغيير بالا بردن قدرت ماهيچه هاي بينايي است. همين طور يکي از راه هاي ترک عادت بلند خواندن اين است که سرعت حرکت چشمانتان را بر روي کاغذ بالا ببريد و تا آنجا که نياز به بلند خواندن نداريد اين کار را ادامه دهيد. در واقع مي توانيد کلمات را در حين خواندن در سرتان بگوييد.اين بدين معناست که از آغاز حرکت چشم تا جايي که به استراحت و توقف نياز پيدا مي کند بايد گروهي از لغات را به ذهنتان منتقل کرده باشيد اين گروه کلمات نبايد حتما از يک خط باشند بلکه بهتر آن است مربوط به چند خط مختلف باشند.
انتخابي تر خــــــواندن:
اصل موضوع اين است: " هر چه ميزان اطلاعاتي که به مغز وارد مي شود بيشتر شود نياز به دقيق تر بودن بيشتر مي شود و بايد اطلاعات ورودي را دقيق تر و با سطحي بالاتر نگريست و در رابطه با مطالعه جزئيات انتخابي تر عمل کرد. " وقتي ما چيزي را مي خوانيم هدفمان فقط نگاه کردن به کلمات و عکس ها با تمام سرعتي که مي توانيم نيست. بلکه هدف تا حد ممکن مشخص کردن و فهميدن منظور اصلي نويسنده است و سپس انتقال اين اطلاعات به حافظه دراز مدت و يادداشت کردن آنها براي مراجعه در آينده.
تصور کنيد که به کنار يک درياچه بزرگ رسيده ايد و به شما گفته مي شود که جايي در آب گنجي مدفون شده است. براي پيدا کردن آن مي توانيد وارد آب شده و يا بر قايق تندرويي که مجهز به سيستم رادار است سوار شده و هر چيز را که شبيه گنج است در زير آب رديابي کنيد. اين کار اين امکان را به شما مي دهد که با سرعتي نسبتا زياد تمام درياچه را بپيماييد. نقاط تعيين شده را معين کنيد و سپس به تک تک آنها برگرديد لنگر بيندازيد و شنا کنان زير آب برويد. اينگونه شانس بيشتري براي پيدا کردن گنج داريد چون شما بخشهاي مورد نظرتان را از قبل انتخاب کرده ايد.وقتي شروع به خواندن مي کنيد بخش نيمه هوشيار مغزتان نقش همان رادار را بازي مي کند و براي زماني که شما اطلاعات را به مغزتان منتقل مي کنيد برنامه ريزي شده است. البته وقتي انتخابي شروع به خواندن مي کنيد مهم ترين چيز آن است که بدانيد در قسمت درستي از درياچه شنا مي کنيد. در واقع ما مي خواهيم بدانيم که چگونه سمت چپ مغزمان را به امر خواندن نزديک کنيم. از آنجايي که امور غير منتظره مربوط به سمت راست مغز مي باشد يکي از راهها اين است که زمان محدود و خاصي را به اين امور اختصاص دهيم.هنگامي که حس مي کنيم نسبت به زمان بي تفاوت شده ايم در واقع سمت راست مغزمان به کار افتاده است و اگر براي فعاليتهاي مربوط به سمت راست مغزمان زمان محدودي در نظر نگيريم اين بخش از مغز تمايل پيدا مي کند که هر گاه مايل است کار مربوط به خود را انجام دهد.
مطالعــــه طبقه بندی شده:
علاوه بر استفاده از رادار بخش نیمه هوشیار ذهن شما می توانید با استفاده از طبقه بندی مطالعه انتخابی تر بخوانید. اینجا 4 توصیه عمومی برای طبقه بندی مطالعه ارائه شده است:
نگـــاه سطحـــــی:
هر صفحه کتاب را در یک ثانیه یک نگاه گذرا و سطحی بکنید و ساختار و ریتم آن را معین کنید.سعی کنید با تمرین کل کتاب را در 5 دقیقه از نظر بگذرانید.
مـــرور قبلــی:
حال باید آنچه را که گذرا دیده اید عمیق تر ببینید.فصل اول را مرور کنید (هر صفحه در 4 ثانیه). توجه خاصتان روی شروع و پایان قبل که شامل مقدمه و نتیجه گیری و جمله آغازین پاراگرافها و بخشهاست باشد. می توانید بخشهای کلیدی را با ماژیک زرد یا چسب زدن مشخص کنید.
خــواندن:
اگر فصلی از کتاب نیاز به توجه بیشتری داشت به عقب برگردید و آنرا با هر سرعتی که راحت تر هستید بخوانید.
دوره:
بهتر است پس از مطالعه یک مطلب جدید یک دوره کوتاه انجام دهید. این کار حجم اطلاعات ورودی به حافظه درازمدت را بیشتر می کند. دیدن هر ورق از مطلب مزایای بسیاری دارد. این کار باعث می شود که اندکی ترسمان از ندانستن و نفهمیدن موضوع برطرف شود.همچنین باعث می شود که آسان تر مفهوم را درک کنیم و وقتی چشمان ما دوباره مطلبی را می بیند سرعت حرکتشان نسبت به یک بار خواندن بیشتر می شود و بالاخره سمت راست مغز ما از چنین وضعی راضی تر است چون در این حالت لااقل اطلاعات اندکی از متن و یا تصویری از مطالب موجود را به دست می آورد. به عقیده بعضی ها فقط با یک سرعت خواندن مثل ماشینی است که فقط با یک دنده حرکت می کند.در واقع خواندن طبقه بندی شده بدین معناست که در امر خواندن انعطاف پذیر باشیم یعنی با توجه به هر مطلب نوشته شده یکی از روشهای خواندن را به کار بریم. در اینجا چند پیشنهاد اضافی برای انتخابی تر خواندن ارائه شده است :
* روی لغات کلیدی تمرکز کنید و با بقیه لغات کاری نداشته باشید. بیشترین معنای جمله توسط چند لغت کلیدی منتقل می شود. لازم نیست همه " است ها " و " واو ها " را بخوانید.
*به آنچه قبلا می دانستید کاری نداشته باشید. هنگامی که شما اطلاعات بیشتر و بیشتری را به حافظه درازمدتتان منتقل می کنید می توانید کمی از بخشهای قبلی را حذف کنید و بدین ترتیب حرکت شما در طول منحنی یادگیری سریع تر می شود.
*مطالبی که به کارتان نمی آید را حذف کنید.
*مطالب گیج کننده را حذف کنید و یا اگر لازم است دوباره به آن بخشها برگردید و دوباره مرور کنید.
*دادن یک زمان محدود به بخش نیمه هوشیار مغز باعث کمک شایان توجهی به فهم سریع تر مطالب می شود.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن