سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط asemankafinet2

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

آلودگی آب های ما

بازديد: 99

آلودگی آب های ما
مرز شمالی کشور پهناور ما را آب های دریای خزر و مرز جنوبی آن را آب های خلیج فارس تشکیل داده است. که هزاران سال پیش علاوه بر استفاده برای رفت و آمد و حمل و نقل دریایی از نعمت های فراوان خدادادی در آنها ، نظیر انواع و اقسام ماهیهای لذیذ و میگو و به ویژه خاویار معروف دریای خزر برای تغذیه استفاده می شود. اما متاسفانه هر دوی این آب ها به علل و عوامل مختلف آلوده شده اند و آلودگی آن نیز روز به روز افزایش پیدا می کند.

دریای خزر :
شرایط زیست محیطی دریای خزر بسیار نا مطلوب است . چون این دریا بر عکس همه دریا ها که راهی به سوی آب های آزاد دارند ، بسته است . و چون با تمام وسعتش در محاصره خشکی قرار گرفته ، هر روز آلودگی بیشتری به آن اضافه می شود . این آلودگی ها ، تنوع زیادی دارند که از آلاینده های نفتی از چاه های فراوان نفت اطراف آن و غرق شدن کشتی نفت کش جمهوری اسلامی ایران (آذربایجان) در پاییز 1381 گرفته تا سموم کشاورزی و فلزات سنگین و مواد شیمیایی پخش شده از صنایع از طریق رودخانه های اورال ، ولگا ، ارس و فاضلاب های بنادر و شهری اطراف این دریا که همگی فاقد تصفیه خانه هستند تشکیل یافته است.
بدیهی است که نشت آلودگی های هوا و باران های اسیدی نیز به آن افزوده می شود. آلودگی آب دریای خزر و صدمات وارده بر نظام زیستی آبزیان باعث شده که از تعدادماهیها و گیاهان آبزی کاسته شود . بستر دریای خزر که روزی پوشیده از گیاهان زیبای دریایی بوده ، امروزه درر بعضی از بخش ها خالی از هر گونه موجود زنده گیاهی یا جانوری می باشد.
لایه های آلودگی در کف دریا روی هم انباشته شده است و لجن نفتی را بر طبق بررسی هایی تا 5/1 متر تشکیل داده است. و این مناطق را مناطق مرده می نامند چون خالی از زندگی است و گیاهان در آن رشد نمی کنند و جانوران می میرند. لجن های نفتی حتما گورستان بزگی از ماهیان و آبزیان شده است.
امضاء سند کنواسیون محیط زیست دریای خزر به کمک سازمان های بین المللی ، زیست محیطی را برای حفظ اکوسیستم این دریا به همراه داشت. خانم دکتر ابتکار ریاست سازمان حفاظت محیط زیست جمهوری اسلامی ایران طی یم مصاحبه مطبوعاتی « کنوانسیون تهران » را آغازی برای نجات دریای خزر قلمداد کرد.* 

خلیج فارس :
آب های خلیج فارس که با شروع حمل و نقل توسط کشت های نفتکش و آمد و شد روز افزون کشتی های باری موتوری ، آلودگی آن آغاز شد در جریان دو دهه اخیر به علل و حوادثی که متعاقبا به آن اشاره خواهد شد ، شدیدا آلوده شده و نظام زیستی آن آسیب دیده است.
خلیج فارس با داشتن 25 پایانه ((ترمینال)) بزرگ نفت ، 30 درصد حجم ترافیک نفتکش های جهان را به خود اختصاص داده است . تنگه هرمز حد فاصل دریای عمان و خلیج فارس هر سال شاهد عبور 20 تا 30 هزار نفتکش از این محل است . نشت 15 هزار تن در- مقیاس متریک – مواد نفتی در اثر تراکم رفت و آمد نفتکشها ، این محل را به آۀوده ترین محیط زیست دریایی تبدیل کرده است .
به طور کلی 1/3 درصد میزان آلودگی نفتی جهان به این منطقه اختصاص دارد که این مقدار در واقع 47 برابر میانگین مقداری است که برای این ناحیه در نظر گرفته شده است . منطقه دریایی خلیج فارس دارای 34 حوزه نفت و گاز با 800 حلقه چاه تولیدی می باشد . فوران مهم در شرایط غیر معمولی می تواند فاجعه آفرین باشد.
دیگر آب ها:
آب رودخانه ها ، نهرها ، دریاچه ها ، منابع آبهای تحت الارضی و زیرزمینی دراثرعوامل گوناگون نظیر جریان آب فاضلابها ، کارخانه ها ، منازل با توجه به مصرف زیاد و روزافزون شوینده ها ، پاک کننده ها ، شامپوها و نظایر آن و همچنین مزارع کشاورزی ، سیفی کاری و باغات که از کود شیمیایی و سموم دفع آفات استفاده می شود و نیز مراکز دفن زباله به طور روزافزون آلوده شده و بدیهی است آبی را که ما می آشامیم به مقدار متفاوت آلودگیهایی بویژه شیمیایی به همراه دارد و تصفیه خانه ها هرگز قابلیت و امکان مقابله با تعداد زیادی مواد شیمیایی از این بابت و ترکیبات ناشی فعل و انفعالات شیمیایی آنها را ندارند و نخواهند داشت.

ما خود مسئول بدی کیفیت آب هستیم :
وقتی آب برای مصرف به اندازه کافی وجود ندارد ، به دلیل اینکه آب کثیف و آلوده شده است ، به بدی روش فاضلاب ها ، تاسیس کارخانه ها و شهر های صنعتی در محل های نا مناسب و روش های غلط آبیاری که از جمله عاملان آنه هستند باید توجه شود . در کشور سوئد که اغلب آب فراوان وجود دارد ، هم از جهت اینکه جمعیت این کشور نسبت به مساحتش کم است و از طرف دیگر بارش باران و رودخانه ها و نهرهای زیادی وجود دارد و در سالهای اخیر از بخش آلودگی ها به آب ها کاسته شده است.
در دهه 1960 و 1970 بخش های استان در زمینه ساخت تصفیه خانه ها اتصال دارند که کیفیت بالایی پیدا کرده اندو صنایع نیز از بخش آلودگی ها در فاضلاب ها کاسته اند. معهذا به علل مختلف کیفیت آب آشامیدنی در سوئد بد تر و بدتر می شود. به ویژه آب چاه های آب شیرین شخصی محتوی مقدار زیادی فلزات و نیترات است.

وضع آب در آینده:
زیاده روی و اسراف در مصرف آب از یک سو و اثرات خشکسالی ناشی از تغییرات آب و هوا به علت آلودگی هوا از سوی دیگر تهدیدی برای کمبود آب در آینده پیش بینی می شود . ولی کمبود آب به ویژه آب آشامیدنی تنها به عنوان دو مورد بستگی ندارد. بلکه آلودگی روز افزون آبهای آشامیدنی که همگی در آن سهمی داریم و مقصر هستیم ، خود ممکن است باعث کمبود شدید آب اشامیدنی سالم در آینده گردد که باید همگی ما ومسئولین ذی ربط به این خطر حیاتی توجه کنیم و جلوی آلودگیها را بگیریم . با توجه به این که موانع و مشکلات گوناگون در سر راه رسیدن به هدف وجود دارد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 فروردین 1394 ساعت: 22:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

سنگهای ساختمان سازی

بازديد: 137

سنگهای ساختمان سازی
تقسیم بندی سنگهای ساختمانی 
بر اساس وزن مخصوص : سنگهای سنگین وزن ، سنگهایی که وزن مخصوص آنها بیش از 1.8 گرم بر سانتی متر مکعب است و سنگهای سبک ، دسته‌ای از سنگها هستند که وزن مخصوص آنها کمتر از 1.8 گرم بر سانتی متر مکعب می‌باشد.

بر اساس مقاومت فشاری : سنگهای سنگین که مقاومت فشاری آنها از 100تا 1000 مگا پاسکال است. و سنگهای سبک که مقاومت فشاری آنها از 4 تا 200 مگا پاسکال است.

بر اساس ضریب نرم شدگی : اگر مقدار این ضریب از 0.6 تا 1 باشد از آن برای احداث ساختمان استفاده می‌شود. 
سنگهای پی و دیوار 
در پی ساختمانها و بخشی از دیوارها که در زیر سطح زمین قرار دارند از سنگهای آذرین و رسوبی که ضریب نرم شدگی آنها بیش از 0.7 باشد، استفاده می‌گردد. نداشتن کانیهای رسی یا قطعات غیر همگن و درزه و شکاف در اینگونه سنگها ضروری است. 
دیواره‌های سنگی 
از سنگهای آذرین ، رسوبی یا دگرگونی که دارای ویژگیهای زیر باشند در دیوارهای سنگی استفاده می‌شود.


مقاومت فشاری بین 0.4 تا 50 مگاپاسگال باشد. 
وزن مخصوص آن 0.9 تا 2.2 باشد. 
ضریب نرم شدگی آن بین 0.6 تا 0.7 باشد. و نیز سنگ هوازده نباشد. 
سنگ نما و کف 
سنگهای آذرین ، دگرگدنی و رسوبی که دارای این ویژگیها باشند، به عنوان سنگ نمای ساختمان بکار می‌روند.


مقاومت فشاری آن بیش از 5 مگا پاسکال باشد. 
ضریب نرم شدگی بین 0.7 تا 0.9 باشد. 
نداشتن درزه و شکاف در سنگ. 
نبود کانیهای رسی و مواد قابل حل در سنگ. 
نبود حالت آلتراسیون و هوازدگی. 
داشتن رنگ مرغوب. 
سنگهای قابل مصرف در راه سازی 
سنگها در راه سازی مصارف متعدد دارند که از جمله این موارد پل سازی ، زیر سازی ، سنگفرش ، زیر ریل آهن و غیره است. انواع سنگهای آذرین ، دگرگونی و رسوبی که واجد خصوصیتهای زیر باشند، در راه سازی قابل استفاده خواهند بود.


مقاومت فشاری بیش از 100 مگا پاسکال 
ضریب نرم شدگی بیش از 0.9 
میزان جذب آب ، کمتر از 1 درصد 
وزن مخصوص بیش از 2.3 گرم بر سانتیمتر مکعب. 
مقاومت ضربه‌ای آن 15 کیوگرم نیرو بر سانتیمتر مکعب باشد. 
نداشتن کانیهای رسی ، گچ و مواد قابل حل در آب. 
عدم آلتراسیون و هوازدگی در سنگ. 
سنگهای قابل استفاده در تونلها و محیطهای آبی. 
در تونلها از گرانیت ، دیوریت ، گابرو و یا بازالت که مقاومت فشاری آنها از 100 مگا پاسگال باشد، استفاده می‌کنند. ویژگیهای سنگهای مصرفی در محیط آب به شرح زیر است.


نداشتن کانیهای رسی ، گچ و مواد محلول در آب. 
همگن بودن سنگ. 
داشتن مقاومت در برابر فشارهای بالا. 
سنگهای مقاوم در برابر محلولها و حرارت 
سنگهایی که در برابر اسیدها مقاومند، عبارتند از گرانیت ، دیاباز ، دیوریت ، کوارتزیت و بازالت. سنگهای مقاوم در برابر محلولهای قلیایی عبارتند از سنگ آهک ، دولومیت ، سنگ مرمر و منیزیت. سنگهایی که در شرایط حرارت بالا مقاوم هستند عبارتند از بازالت ، دیاباز و توف. ویژگی مهم این سنگها داشتن مقاومت فشاری بیش از 100 مگا پاسگال است که میزان جذب آن حداکثر به 1 در صد می‌رسد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 فروردین 1394 ساعت: 22:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

كشف قطب جنوب

بازديد: 139

كشف قطب جنوب
كاشف ماجراجوي قطب جنوب يك فرد نروژي بود كه موفق شد خود را به مركز قطب جنوب برساند.رونالد آموندسن، نخستين انساني بود كه پا به سردترين نقطه روي زمين گذاشت و آنجا را كشف كرد.
تولد يك كاشف
«رونالد انگل برگت گراونينگ آموندسن» در 16 جولاي سال 1872 ميلادي در بورگ، منطقه‌اي ميان شهرهاي «فرد ريكستاد» و «سارپسبرگ» در مرز نروژ و سوئد چشم به جهان گشود.پدرش جنر آموندسن ناخداي كشتي بود و مادرش اميلي آموندسن در يك مدرسه به تدريس كودكان مي‌پرداخت و آرزو داشت هر چهار پسرش وارد حرفه پزشكي شوند. رونالد چهارمين فرزند خانواده بود و تحت تعليمات مادر قرار گرفت تا براي آينده‌اي درخشان آماده باشد. اما رونالد علاقه زيادي به ماجراجويي و سفر بر روي آب‌هاي يخي داشت. او مي‌خواست مانند پدرش سوار بر كشتي شود و به جنگ با يخچال‌هاي شناور بر روي آب‌هاي سرد نروژ بپردازد.رونالد با نمرات عالي ديپلمش را گرفت و آماده ورود به دانشگاه در رشته پزشكي شد تا به آرزوي مادرش جامه عمل بپوشاند. اما در سن 21 سالگي مادر جوانش را از دست داد و همين موضوع او را بسيار افسرده كرد، ابتدا دانشگاه را ترك كرد و براي فراموشي غم از دست دادن مادر زندگي بر روي دريا را برگزيد.او به كتاب‌هاي ماجراجويان قطب شمال و زندگي پرهيجان دريانوردان علاقه داشت و خود را در جاي قهرمان اين‌گونه داستان‌ها تصور مي‌كرد.
در سال 1897 تا 1899 عضو يك گروه ماجراجويي بلژيكي شد و با آنها بر روي آب‌هاي يخ زده درياي گروئنلند به شكار حيوانات قطبي و دريايي ‌پرداخت. او در اين سفرها توانست تجربيات زيادي كسب كند.
قدم به آب‌هاي شمالي
در سال 1903 قدم به آب‌هاي شمالي اقيانوس اطلس گذاشت و هدايت كشتي باري اجناس عتيقه را به عهده گرفت و از اين راه پول خوبي به دست آورد. البته خريد و فروش پوست و گوشت حيوانات شكار شده قطبي از جمله خرس قطبي و سيل قطبي حرفه اصلي او محسوب مي‌شد اما كم‌كم از اين كار دلزده شد و تصميم گرفت دست به كار مهيج‌تري بزند.
كشف قطب جنوب
رونالد موفق شده بود با كشتي از گذرگاه شمال غرب ميان اقيانوس اطلس و آلاسكا عبور كند. او مي‌خواست قطب شمال را فتح كند اما در اين راه ناخداي ديگري بر او پيشي گرفت و اين ماجراجوي نروژي نااميد نشد.او در سال 1911 با يك گروه اكتشافي انگليسي با هدف كشف قطب جنوب مسابقه جالبي را آغاز كرد. سرپرست گروه انگليسي يك افسر انگليسي به نام رابرت فالكون اسكات بود. در اين مسابقه رونالد در روز 14 دسامبر سال 1911 به قطب جنوب رسيد و از رقيب انگليسي خود جلو زد. رونالد آموندس پايگاه اصلي خود را در خليج بالن در ساحل قطب جنوب به همراه چهار مرد و 52 سگ لورتمد انتخاب كرد، او موفق شد با يك برنامه‌ريزي حساب شده و انتخاب مسير صحيح زودتر از اسكات به مركز قطب جنوب برسد و آنجا را فتح كند.
او در آنجا پرچم نروژ را نصب كرد و يك نامه خطاب به اسكات رقيب شكست خورده خود نوشت.
رابرت فالكون اسكات يك ماه بعد به مركز قطب جنوب رسيد. اما به دليل تمام شدن آذوقه و خستگي نتوانست از آنجا بازگردد و اجساد او و همراهانش يك سال بعد همراه با يادداشت‌هاي وي كشف شد.البته رونالد با شنيدن خبر مرگ رقيبش بسيار ناراحت شد و براي وي مراسم عزاداري گرفت.آموندسن اين بار مصمم شد با يك هواپيما بر فراز مناطق يخ زده قطب جنوب پرواز كند. او بعد از دو هفته به وطن خود بازگشت در حالي كه همه تصور مي‌كردند، او سقوط كرده است.آموندسن در 18 ژوئن 1928 بار ديگر سوار هواپيما شد و بر فراز قطب شمال به پرواز درآمد اما هواپيمايش سقوط كرد و جسد وي هيچگاه پيدا نشد. به همين دليل دولت نروژ روز 18 ژوئن 1928 را روز مرگ وي و تعطيل اعلام كرد. به اين ترتيب پرونده اين كاشف و ماجراجوي مشهور نروژي نيز بسته شد. 
ناگفته نماند كه ياد و نام او براي نروژي‌ها هميشه زنده است و چندين مكان از جمله ايستگاهي در قطب جنوب، دريايي در ساحل نروژ، خليجي در اقيانوس اطلس، جزيره‌اي در كانادا و مدرسه‌اي در ايلينويز شيكاگو را به نام اين كاشف ماجراجو كرده‌اند. و در روز تولد وي مراسم باشكوهي در نروژ برگزار مي‌شود تا همگان به ياد اين كاشف متهور و بي‌باك باشند.
اولين مسجد در قطب شمال
به نوشته روزنامه روسي ايزوستيا قرار است زيباترين مسجد در شهرك كوچك اينوويك در قطب شمال واقع در كانادا زيباترين مسجد ساخته شود.
اين مسجد به كمك انجمن اسلامي شهر اينووويك در قطب شمال واقع در كانادا ساخته مي‌شود.
براساس آمار، تعداد سه هزار و پانصد نفر در اين شهرك زندگي مي‌كنند و تا به امروز حدود دويست نفر آنها مسلمان هستند اين در حالي است كه آنها جايي براي انجام فرايض ديني و خواندن نماز جماعت ندارند. البته اهالي اين منطقه نمازخانه‌اي بسيار كوچك ساخته‌اند كه در اعياد و عزاداري‌هاي مذهبي دور هم جمع مي‌شوند اما اين مكان بسيار كوچك است و جوابگوي جمعيت مسلمانان اين شهرك نيست. لذا تاكنون چهل هزار دلار جمع‌آوري كرده‌اند تا زيباترين مسجد را در قطب شمال بسازند.سعيد دهار، نماينده انجمن اسلامي اين شهرك اظهار كرد: مسجدي خواهند ساخت كه گنجايش پيش از صد نفر را داشته باشد؛ قرار است ساخت اين مسجد ظرف چهار سال به اتمام برسد.
به گفته محمد محمود، رئيس انجمن اسلامي شهرك، جمعيت مسلمانان در اين منظقه روز به روز رو به افزايش است و نياز به داشتن مكاني بزرگ براي عبادت دسته‌جمعي به خوبي احساس مي‌شود.به عقيده اعضاي اين انجمن وجود يك مسجد بزرگ براي عبادت، آرزوي مسلمانان اين شهرك است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 فروردین 1394 ساعت: 22:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

شیطان چیست و کیست؟

بازديد: 289

شیطان چیست و کیست؟

 

شيطان در كمين گاه

نام ها و صفات شيطان
براى شيطان اسامى و صفات متعددى ذكر شده و آنها از اين قرارند:
. 1ابليس ؛ اين كلمه اى است مفرد و داراى دو جمع (اباليس و بالسه ) از ماده بلى و ابلاس گرفته شده . معناى آن نااميدى ، ماءيوس شدن از رحمت خدا؛ تحير و سرگردانى ، حزنى كه از شدت ياس پيدا مى شود؛ اندوه گين و سر در گريبان كردن ، آمده ابليس ، كلمه عربى و اسم خاص است و معروف شده براى همان كسى كه آدم را فريب داد و باعث بيرون شدن او و همسرش از بهشت گرديد. و الان با تمام قدرت ، خود و لشگريانش در كمين انسان هاى بى ايمان و سست عنصر، بلكه در كمين همه انسان ها بوده مگر بندگان مخلص ، كه از آنان ماءيوس است .
ابليس ، موجودى است حقيقى و زنده ، با شعور، مكلف ، نامرئى و فريب كار؛ همان كه از امر خدا سرپيچى نمود و هم اكنون هم مردم را اغوا مى كند و بر انجام گناه و خلاف تشويق مى نمايد.
چهره ابليس ، چهره تكبر و عصيان ، نخوت و تمرد، خودخواهى و خود محورى و مظهر غرور و خود برتر بينى است .
لفظ ابليس ، به صورت مفرد، يازده بار در قرآن آمده كه جز دو مورد بقيه مربوط به خلقت آدم عليه السلام است . از جمله :
(همانا شما آدميان را بيافريديم و سپس شكل داديم و پس از آن به فرشتگان امر كرديم تا بر آدم سجده كنند، همه سجده كردند، جز ابليس ، كه از سجده كنندگان نبود.) 
(فرشتگان را فرمان داديم كه بر آدم سجده كنند، همه سجده كردند، جز ابليس ، كه سرپيچى و تكبر نمود و از كافران گرديد.)
(چون فرمان سجده بر آدم رسيد، همگى اطاعت كردند جز ابليس ، كه از سجده بر آدم امتناع ورزيد. خداوند فرمود:اى ابليس ! چه شد تو را كه با ديگران بر آدم سجده نكردى .) 
(ابليس گمان باطل خود را به صورت صدق و حقيقت ، در نظر مردم جلوه داد تا جز گروه اندكى از اهل ايمان ، همه او را تصديق كردند و پيرو او شدند)
(كافران و معبودان آنها (همگى ) به رو، در آتش جهنم در آيند و با تمام سپاه و لشگريان ابليس به دوزخ وارد گردند)؛ زيرا آنان پيروان او هستند.
و نيز در نهج البلاغه يازده مرتبه كلمه ابليس آمده است :
چه تلبيس ابليس منظور شد
ملائك پس سجده ماءمور شد
 يكايك بدين سجده اقرار كرد
جز ابليس كز سجده انكار كرد
 به خود گفت من ز آتشم او ز خاك
گر از سجده روى از تو تابم چه باك
تكبر به سويش چه آورد روى
بشد طوقى از لعنتش در گلوى
. 2وسواس ؛ به معناى چيز وسوسه گر، وسوسه كننده ، كلامى كه در باطن انسان مى گذرد از درون خود انسان بجوشد يا شيطان و يا از كس ديگرى - كه از بيرون عامل آن شود وسواس گويند. وسواس در اصل صداى آهسته است كه از به هم خوردن زينت آلات بر مى خيزد و به هر صداى آهسته اى هم گفته مى شود. معناى ديگر آن افكار بد و نامطلوب و مضرى است كه به ذهن انسان خطور مى كند. يا با صداى آهسته به سوى چيزى دعوت كردن و مخفيانه در قلى كسى نفوذ نمودن هم وسوسه نام دارد. كلمه و ماده وسواس ‍ در قرآن پنج بار استعمال شده :
(من شر الوسواس الخناس ، الذى يوسوس فى صدور الناس)  
(فوسوس لهما الشيطان)  
(فوسوس اليه الشيطان )  
(و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما يوسوس به نفسه ) 
. 3خناس ؛ به معناى كنار رفتن ، عقب گردكردن و پنهان شدن است ؛ چون هنگامى كه انسان به ياد خدا بيفتد و نام او را ببرد، شيطان عقب گرد مى كند. پنهان و مخفى مى شود. اين واژه نيز به چند اعتبار معناى خاصى پيدا مى كند؛ مثلا رجوع كردن و برگشتن به اين اعتبار كه انسان وقتى از خدا غافل شد و او را فراموش كرد، شيطان براى وسوسه و اغوا نمودن بر مى گردد. پنهان كارى ، از اين رو كه انسان وجود وسوسه را كمتر حس مى كند، و همه جا هست ، با ظاهرى مى آيد و خود را در لعابى از حق ، در پوسته اى از راست در لباس عبادت و گمراهى در پوشش هدايت ، جلوه گر مى شود.
دشمنى دارى چنين در سر خويش
 مانع عقل است و خصم جان و كيش
 يك نفس حمله كند چون سوسمار
پس به سوراخى گريزد در فرار
در دل او سوراخ ‌ها دارد كنون
سر زهر سوراخ مى آرد برون
كه خدا آن ديو را خناس خواند 
كو سر آن خار پشتك را بماند 
مى نهان گردد سر آن خارپشت
دم به دم از بيم صياد درشت
تا چو فرصت يافت سر آرد برون
زين چنين مكرى شود مارش زبون 
. 4رجيم ؛ به معناى سنگسار كردن ، سنگ زدن ؛ سنگ زده شده ؛ از روى گمان سخن گفتن ؛ رانده شده از خيرات و رحمت خدا و جمع فرشتگان آسمان ؛ زده شده با سنگ هاى شهابى است و وقتى مى خواهد به آسمان عروج كند ملائكه او را با سنگ هاى شهابى مى زنند و بر مى گردانند.
حضرت عبدالعظيم فرمود: از امام هادى عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: (رجيم ) يعنى رانده شده از مواضع خير، هيچ مؤمنى را به ياد نمى آورد مگر آن كه بر او لعن نمايد. در علم خدا گذشته است : هنگامى كه حضرت مهدى (عج ) قيام كند مؤمنى نيست مگر آن كه شيطان را سنگ مى زند.
از امام صادق عليه السلام مى پرسند: چرا شيطان (رجيم ) ناميده شده ؟ حضرت فرمود: براى آن كه او رجم و سنگسار مى شود. عرض كردند: آيا به سبب رجم و سنگسار، او از بين مى رود و يا اعضا و جوارحش شكسته و قطع مى شود؟ آن حضرت فرمودند: خير، بلكه از بين نمى رود؛ زيرا در علم خدا گذشته كه شيطان در زمان قيام حضرت قائم رجم و سنگسار مى شود. 
5. عزازيل ؛ اين كلمه لغت (عبرى ) است و به معنى عزيز شده ؛ كسى كه در ميان ملائكه عزيز و با احترام بوده ، كسى كه عزت و توانايى ظاهرى داشته باشد. شيطان را از اين دو عزازيل گفته اند كه در ميان ملائكه عزيز و با احترام و در عبادت خدا كوشا و سخت مقاوم بوده است .
تكبر عزازيل را خوار كرد
به زندان لعنت گرفتار كرد
و نيز عزازيل ، نام بزى است كه كفاره گناهان را بر او مى گذارند و در وادى باير و بى آب و علف رها مى كنند تا كفاره گناهان قوم را به جايى نامعلوم ببرد.
. 6حارث ؛ در حديث طولانى از امير المومنين عليه السلام نقل شده كه : از آن حضرت سؤال شد: اسم ابليس در ميان ملائكه آسمان چه بوده ؟ آن حضرت فرمود: حارث و نيز در حديث صافى از امام رضا عليه السلام نقل شده : نام او حارث بوده ولى ابليس ناميده شد، زيرا از رحمت خدا ماءيوس گرديد.
. 7صاغر؛ يكى از صفات شيطان است . به معناى پست و ذليل ، ذليل بودن به واسطه رفتن عزت و حكومت و استقلال ، از بين رفتن حيثيت و مقام و حقير و زبون بودن و.....
بعد از آن كه شيطان انسان را سجده نكرد و در مقابل خدا تكبر نمود، خداوند خطاب به او كرد و فرمود:
فاخرج انك من الصاغرين .
(از بهشت خارج شو؛ زيرا تو از افراد ذليل و زبون و درمانده و پستى ). 
به خاطر سجده نكردن از مقام عزت و بلندى به زير افتادى و سرنگون شدى ، نه اين كه سود نبردى ، بلكه ضرر و زيان هم كردى .
8 و9. مذئوم و مدموره ؛ يعنى ذليلا نه و با خوارى رانده شده ؛ راندن به قهر و غلبه ؛ طرد كردن از رحمت ، معيوب شده ، ننگ عار و تمام اين ها درباره شيطان صادق است ، چون او را با خفت و خوارى و با قهر و غلبه از بهشت بيرون كردند.
. 10مذموم ؛ سرزنش شده ؛ زيرا خداوند بعد از آن كه شيطان سجده نكرد او را سرزنش كرده و خطاب نمود: چرا سجده نكردى ؟ آيا كافر شدى يا از بلند مرتبه گان بودى ؟
. 11غوى ؛ يعنى راه هلاكت را در پيش گرفتن ؛ نوميدى از رحمت خدا؛ گمراه شدن و گمراه كردن ؛ كارى جاهلانه كه از اعتقاد نادرست و فاسد سرچشمه گرفته و جهل و نادانى كه ناشى از غفلت باشد؛ از مقصد بازماندن و به مقصد نرسيدن .
چون شيطان در آغاز خودش گمراه شد و بعدا حضرت آدم عليه السلام و اولاد او را گمراه نمود، و آن اعتقاد فاسد و نادرست خود را ظاهر كرد، از مقصد خودش باز ماند و از رحمت خدا نااميد شد.
. 12عفريت ؛ يعنى قوى ، پرزور، زيرك ، گردش كش ، و خبيث ؛ اگر جن خبيث باشد همان را شيطان مى گويند و يا اگر با داشتن خباثت و شرارت نيروى زيادى هم داشته باشد عفريت ناميده مى شود. همان طور كه در داستان حضرت سليمان عليه السلام آمده ، وقتى كه حضرت فرمود: چه كسى تخت بلقيس را براى من مى آورد؟ عفريتى از جن گفت : من مى آورم ، معلوم مى شود كه به اسم اعظم واقف بوده است ؛ زيرا مى خواست در يك مدت كمى تخت را كه صدها كيلومتر از آن جا دور بود بياورد.
13 و 14. مارد و مريد؛ كه معنى هر دو تقريبا يكى است و به معنى شيطان سركش و متمرد؛ ظالم و عصيان گر، بى شخصيت اعم از انسان و جن و شيطان ؛ عارى از خير و نيكى و بركت و فايده و (شيطان مارد و شيطانا مريدا) در قرآن به همين معنى آمده است .
. 15شيصبان ؛ مرحوم علامه مجلسى مى گويد: يكى از نامهاى شيطان شيصبان است و به بنى عباس هم بنوشيصبان مى گويند؛ زيرا شيطان در نطفه بعضى از آنها رسوخ كرده بود. 
. 16ابومره 17. ابوخلاف ، 18. ابولبين ، 19.ابيض ؛ كه او مردم را به خشم مى آورد.
. 20وهار؛ به خواب مؤمنان مى آيد و آنان را اذيت مى كند.
. 21ابولبينى ؛ يكى از دختران ابليس (لبينى ) است و لقبى براى ابليس ‍ است .
22 و 23. نائل ، و ابوالجان است .

کابینه و هیئت دولت شیطان
شیطان هم مانند شهروندان کشورها رئیس جمهور٬ دولت و کابینه ای دارد. و کابینه او مرکب از بیست نفر است. کارهای خود را با کمک آنها انجام می دهد. برای هر کاری وزیری تعیین کرده ٬ به انحراف کشیدن مردم به آن کابینه سپرده است.افراد کابینه اش از فرزندان خود او هستند.در هر صبح و شام تخت خود را می گذارد و بران می نشیند ٬ افراد کابینه دورش جمع می شوند ٬ او هم دستورات لازم را به آنها می دهد٬ هرکس در پی ماموریت خود می رود 
اسامی کابینه او از این قرار است:
۱-وَلْها یا ولهان: او مامور طهارت و نماز و عبات است.او انسان را در طهارت و نماز وسوه می کند و به شک می اندازد که این نماز باطل است .نمازدیگری شروع کن ٬ وضوی تو ناقص بود دومرتبه تجدید کن.گاهی در سجده در بدن انسان چیزی می دمد ٬ بهطوری که انسان خیال می کند وضوی او باطل شده و مجبور شود دومرتبه وضو بگیرد.
۲- هَفاف: ماموریت دارد که در بیایان ها و صحرا ها انسان را اذیت کند و برای ترسانیدن او را به وهم و خیال اندازد یا به شکل حیوانات گوناگون به نظر انسان درآید.
۳-زلنبور(یارکتبور): که آن موکل بازاری ها است.لغویات و دروغ ٬ قسمدروغ و مدح کردن متاع را نزد آنها زینت می دهد.آنها هم برای این که جنس خود را به فروش رسانند آن اعمال را انجام می دهند.
۴-ثبر: در وقتی که مثیبتی به انسان وارد می شود ٬ صورت خراشیدن ٬ سیلی به خود زدن٬ یقه و لباس پاره کردن را برای انسان پسندیده جلوه می دهد.
۵-ابیض: انبیا را وسوسه می کند. یا مامور به خشم در اوردن انسان است و غضب را پیش او موجه جلوه می دهد و به وسیله آن خونها ریخته می شود.
۶-اعورا: کارش تحریک شهوات در مردان و زنان است و آنها را به حرکت در می آورد ! و انسان را وادار به زنا می کند.عور همان شیطانی است که برصیصای عابد را وسوسه کرد تا با دختری زنا کند و بعد او را به قتل رساند.
۷-داسم: همواره مراقب خانه هاست.وقتی انسان وارد خانه شود و سلام نکرد و نام خدا رو نگوید با او وارد خانه می شود و انقدر وسوسه می کند تا شرو فتنه ای ایجاد نماید.و اهل خانه را به جان هم می اندازد.هرگاه انسان وارد خانه شد و سلام نکرد و ناراحتی پیدا شد باید بگوید ( داسم٬ داسم٬ اعوذبالله منه )
۸-مطرش یا مشوط و یا وشوط: کار او پراکنده کردن دروغ و یا دروغهایی که از خود جعل کرد و حقیقت ندارد است.
۹-قَنْذَر: او نظارت بر خانه افراد می کند هرکس چهل روز در خانه طنبور داشته باشد ٬ غیرت را از او برمیدارد ٬ به طوری که انسان در برابر ناموس خود بی تفاوت می شود.
۱۰-دهّار: ماموریت او آزار مومنان در خواب است.به طوری که انسان در خواب خوابهای وحشتناک می بیند و یا در خواب به شکل زنان نا محرم در می آید و انسان را وسوسه می کند تا او را محتلم کند.
۱۱-اقبض: وظیفه او تخم گذاری است.روزی سی عدد تخم می گذارد . ده عدد در مشرق ده عدد در مغرب و ده عدد در وسط زمین٬ از هر تخمی عده ای از شیاطین و عفریتها و غول ها و جن بیرون می آیند که تمام آنها دشم انسان اند.
۱۲-تمریح: امام صادق (ع) فرمود: برای ابلیس-در گمراه ساختن افراد- کمک کننده ای است به نام (تمریح) ور در آغاز شب بین مغرب و مشرق به وسوسه کردن٬ وقت مردم را پر می کند.
۱۳-قَزح: ابن کوا از امیرالمومنین (ع) از قوس و قزح پرسید٬ حضرت فرمودند: قوس و قزح مگو؟! زیرا نام شیطان ((قزح)) است بلکه بگو ((قوس اله و قوس الرحمن)).

۱۴-زوّال: مرحوم کلینی از عطیة بن المعزام روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق (ع) بودم و از مردانی که دارای مرض ((ابنه)) بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمودند:(( زوال )) پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند و ایشان را مبتلا به آن مرض می شوند.
۱۵-لاقیس: او یکی از دختران شیطان است و کارش وادار کردن زنان به مساحقه و هم جنس بازی زنان است.او مساحقه را به زنان قوم لوط یاد داد . یعقوب بن جعفر می گوید: مردی از حضرت صادق (ع) از مساحقه بازی زن با زن دیگر پرسید : حضرت در حالی که تکیه کرده بود نشست و فرمود: زن زیر و زن رو- هردو ملعون اند. پس از آن فرمود: خدا بکشد((لاقیس)) دختر ابلیس را که چه عمل زشتی را برای زنها آورد.آن مرد گفت: این کار اهل عراق است؟ حضرت فرمود: سوگند به خدا که این عمل در زمان رسول خدا(ص) بود قبل از اینکه در عراق باشد.
۱۶-مُتکَوَّن: شکل خود را تغییر می دهد و خود را بصورت بزرگ و کوچک در می اورد و مرذدم را گول می زند و به این وسیله انان را وادار به گناه می کند.
۱۷-مُذَهّب: خود را بصورت های مختلفی در می اورد مگر به صورت پیغمبر و وصی او .مردم را به هر وسیله که بتواند گمراه می کند.
۱۸-خنزب: بین نمازگزار و نمازش حائل می شود.یعنی توجه قلب را از وی برطرف می کند.در خبر است که عثمان بن ابی العاص بن بشر در خدمت حضرت رسول(ص) عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت من حائل می شود-یعنی حضور قلب را از من می گیرد - حضرت جواب داد: نامش شیطان((خنزب))است. پس هر زمان از او ترسیدی به خدا پناه ببر.
۱۹-مِقلاص: موکل قمار است.قمار بازها همه به دستور او رفتار می کنند.به وسیله قمار و برد و باخت اختلاف و دشمنی در میان آنها به وجود می آورد.
۲۰-طَرطَبه: یکی از دختران آن ملعون می باشد .کار او وادار کردن زنان به زنا است و هم جنس بازی را هم به آنان تلقین می کند.

چند داستان در رابطه با شیطان
قضیه خناس فرزند شیطان
هنگامی که حضرت آدم و حوا با شیطان از بهشت بیرون آمده و به زمین آمدند٬ ابلیس یکی از فرزندانش را که اسمش خناس بود٬ وقتی که آدم به جایی رفته بود آورد گذاشت پیش حوا و از او خواهش کرد مواظب او باشد تا ابلیس برگردد؛سپس خودش بیرون رفت.عد از او حضرت آدم آمد و از حوا پرسید این کیست؟ حوا گفت فرزند ابلیس است.ادم گفت چرا او را نگه داشتی مگر نمی دانی آنها دشمنان ما هستند؟! پس او را کشت و چهار قسمت کرد و هر قسمتی را در بالای کوهی گذاشت.دوباره وقتی ادم جایی رفت شیطان امد پیش حوا و جویای حال خناس شد .حوا قضیه را شرح داد.ابلیس خناس را صدا زد ٬ فورا در انجا حاضر شد .سپس شیطان رفت ٬آدم امد دید باز خناس زنده در انجا است .قضیه را از حوا پرسید و حوا توضیح داد.اینبار آدم او را کشت و سوزاند و خاکسترش را به آب داد.باز به جایی رفت و شیطان امد دید خناس نیست٬ از حوا پرسید و او هم قضیه را تعریف کرد .باز شیطان خناس را صدا زد و زنده در انجا حاضر شد.این بار نیز آدم آمد دید خناس زنده در انجا است بسیار غضبناک شد و او را کشت و سوزاند و خاکسترش را خورد.باز شیطان امد دید خناس نیست و حوا برایش تعریف کرد.شیطان خناس را صدا زد و گفت کجایی؟ او جواب داد در سینه آدم هستم.شیطان گفت :خوب جایی هستی همانجا بمان و از انجا تکان نخور٬ که مقصود من همین بود و به او ماموریت داد تا هنگامی که زنده است آدم و نسل آدم را وسوسه کند .

کشتی گرفتن شیطان و حضرت علی(ع)
از امام محمد باقر(ع) روایت شده که: وقتی حضرت علی(ع) ابلیس را به در خانه خود به صورت پیرمردی ایستاده دید او را گرفته بر زمین زد و بر سینه اش نشست ابلی عرض کرد:برخیز تا تو را بشارتی دهم.آن حضرت برخاست و فرمود: آن بشارت کدام است: آن ملعون گفت که: چون روز قیامت شود فرزندت اما حسن(ع) به طرف راست عرش می ایستد و فرزند دیگرت امام حسین (ع) به طرف چپ و برات آزادی از آتش جهنم را به شیعیان تو می دهند پس عرض کرد که:یکبار دیگر با تو کشتی بگیرم٬پس حضرت دوباره او را به زمین زد .بازگفت برخیز تا تو را بشارتی دیگر دهم.حضرت برخاست و فرمود:آن بشارت کدام است؟ گفت چون خدا آدم را آفرید و ذریه او را مانند ذر بیرون آورد میثاق محمد(ص) و تو را از بنی آدم گرفت٬ من دوستان تو را می شناسم و دشمان تو را نیز می شناسم.پس عرض کرد: یا علی ! می خواهم یکبار دیگر با تو کشتی بگیرم.حضرت ایندفعه نیز او را بر زمین زد .شیطان باز عرض کرد: برخیز تا تو را بشارتی دهم .فرمود:آن بشارت چیست؟ گفت:هیچ کس تو را دشمن نمی دارد الا آنکه من او را فریب داده و او را گمراه کنم.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 فروردین 1394 ساعت: 22:51 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره شاه تهماسب

بازديد: 387

تحقیق درباره شاه تهماسب 
شاه تهماسب یکم فرزند ارشد شاه اسماعیل یکم و دومین پادشاه از سلسله صفویه بود.
او پس از مرگ پدر با آشوب داخلی و حمله ازبکان و عثمانیان مواجه شد که با حسن تدبیر و شجاعت از پس این مشکلات به خوبی بر آمد و دوره‌ای طولانی از صلح و ثبات را برای ایران به ارمغان آورد.وی فردی به شدت متعصب و معتقد به مذهب شیعه دوازده امامی بود.

شاه جوان
تهماسب در روز چهارشنبه ۲۶ ذی‌الحجة الحرام سال ۹۱۹ هجری قمری در روستای شهاباد اصفهان دیده به جهان گشود. پس از مرگ شاه اسماعیل یکم صفوی شاه تهماسب یکم در سال ۹۲۹ ه.ق (۱۵۲۳ م) در سن ۱۰ سالگی به سلطنت رسید. روشن است که به علت کم بودن سن سال شاه جدید فرصتی برای کسب قدرت برای امرای قدرت طلب قزلباش فراهم شد. ۱۰ سال اول سلطنت شاه طهماسب در واقع عرصه رقابت امرا قزلباش برای کسب قدرت بود. شاه جوان به علت شجاعت و تدبیر ، کم کم توانست خود را به عنوان شاهی مقتدر برای ایران مطرح کند و زمام قدرت را در دست گیرد. شاه تهماسب در دوره بلند حکومت خود توانست با وجود کمبود منابع به خوبی تهدیدات مکرر ازبکان و سپس عثمانیان را دفع کند و سپس دوره‌ای از صلح و ثبات را برای کشور به ارمغان آورد. دوره‌ای که تا از مرگ وی در سال ۹۸۴ و به سلطنت رسیدن فرزند تندخوی خود شاه اسماعیل دوم ادامه داشت.


پادشاه هنرمند
شاه تهماسب صفوی پادشاهی صاحب کمال و شیفته هنر بود و در هنر خوشنویسی و نقاشی دست داشت. در نقاشی شاگرد استاد سلطان محمد مصور بوده است. هرچند قاضی احمد منشی در کتاب گلستان هنر از هنر تصویرسازی شاه تهماسب مفصل یاد کرده اما اثر چندان ممتازی از او دیده نشده است و تنها تصویر رقم دار بجا مانده از او مجلس بزمی است که در موزه توپ قاپو سرای ترکیه زینت بخش مرقع بهرام میرزا می باشد و رقم یا امضای آن چنین است <صوره تهماسب الحسینی> در زیر تصویر و بیرون از جدول کشی شاه تهماسب به خط خود نوشته < جهت برادر عزیزم بهرام میرزا ساخته شد.>

جنگ قدرت امرا قزلباش
پس از به سلطنت رسیدن تهماسب ، کپک سلطان استاجلو امیر قبیله استاجلو که در تبریز(پایتخت) حاضر بود به وکالت (صدارت) شاه منصوب شد.در همین زمان دیو سلطان روملو که در بلخ حکومت می‌کرد وصیت نامه‌ای را از شاه اسماعیل در دست داشت که طبق آن شاه اسماعیل وی را به عنوان نایب السلطنه منصوب کرده بود.وی لقب اتابیک یا اتابک را پس از مدتها دوباره زنده کرد و خود را اتابیک شاه تهماسب نامید.دیو سلطان روملو از بلخ به سمت تبریز حرکت کرد اما زمانی که به تبریز رسید کپک سلطان خود را وکیل نامیده بود و پایتخت تحت قدرت استاجلوها بود. به این سبب به بهانه دفع تهاجم ازبکان از تبریز به خراسان بازگشت و امرای قزلباش خراسان و عراق عجم را به همراهی خود برای دفع تهاجم ازبکان فراخواند.از امرا نامدار بسیاری به یاری او شتافتند از جمله جوهه سلطان تکلو حاکم اصفهان ، قراجه سلطان تکلو و علی سلطان حاکم شیراز.وی با بذل و بخشش و احسان امرا را به وکالت خود راضی نمود.در این زمان خبر رسید که ازبکان خراسان را ترک کرده‌اند.کپک سطان از فرصت استفاده کرده و با لشکریان زیادی که از اطراف بر گزد او جمع شده بودند به سمت تبریز حرکت کرد.
پس از رسیدن دیوسلطان و سپاهیان به نزدیکی تبریز ، دیو سلطان ، کپک سلطان را به قبول وکالت خود فراخواند و کپک سلطان هم برای جلوگیری از جنگ با وی از تبریز خارج شده و به استقبال وی رفت.سپس هردو به نزد شاه تهماسب رفته و دیو سلطان حکم وکالت را از شاه دریافت کرد.
دیو سلطان سپس برای تضعیف استاجلوها و کپک سلطان آنها را برای جنگ به سرحدات گرجستان فرستاد و خود و چوها سلطان در غیاب آنها تیولات (الکا) انها را میان دیگر قبایل تقسیم کردند. این امر موجب بازگشت کپک سلطان و نخستین جنگ داخلی قزلباشان شد. در نخستین جنگ استاجلوها شکست خورده و به گیلان گریختند مدتی بعد باز هم به یاری حاکم رشت برای جنگ بازگشتند ولی اینبار نیز به سختی شکست خوردند. در بار سوم سال بعد مجدداً کپک سلطان تدارک سپاه نموده بازگشت.اینبار استاجلوها به شدت مقاومت کردند و اگر کپک سلطان در میان جنگ کشته نمی‌شد قدرت مجدداً به وی بازمی گشت. مدتی بعد دیو سلطان نیز به تحریک جوهه سلطان به حکم شاه طهماسب جوان که حدود ۱۵ سال داشت کشته شد. جوهه سطان به شاه اینطور الغا کرده بود که دیو سلطان موجب تفرقه در میان قزلباشان است.پس از این واقعه جوهه سلطان به منصب نایب السلطنگی رسید.

حملات ازبکان به خراسان و به قدرت رسیدن شاملوها
در مدتی که میان امرا قزلباش جنگ قدرت جریان داشت تا به قدرت رسیدن جوها سلطان ، ازبکان به سرکردگی عبید خان ،چهار بار برای تصرف خراسان و به ویژه هرات به ایران حمله کردند.بار اول با حمله متقابل شاملوها شکست خورده بازگشتند. بار دوم با وجود تصرف برخی از قلعه‌های خراسان با ایستادگی شاملوها ،تصرف هرات برای ازبکان میسر نشده و بازگشتند. بار سوم شاه تهماسب شخصا و با وجود جوانی (حدود ۱۶ سال سن) تدارک سپاه دیده به سمت خراسان حرکت کرد.میان دو سپاه در خسروجرد جام نبردی سخت رخ داد. این نبرد در عاشورای سال ۹۳۵ رخداد.در ابتدای نبرد جناح راست سپاه ایران(شامل تکلوها و شاملوها) به فرماندهی جوهه سلطان در هم شکست اندکی بعد جناح چپ نیز از هم پاشیده و متفرق شد اما قلب سپاه به فرماندهی شاه تهماسب جوان شامل سه هزار نفر از جوانا شاملو و ذوالقدر همچنان بر جای مانده و مقاومت می‌کرد. ازبکان به تعقیب پراکنده شدگان سپاه ایران در دشت پراکنده شدند و در میان گرد و خاک و هیاهو شاه طهماسب خود را روبروی قلب سپاه ازبکان به فرماندهی عبید خان دید.وی با شجاعت به سربازان دستور حمله داد و خود نیز با آنان به قلب سپاه ازبکان هجوم برد.در این حمله غافلگیرانه و برق آسا قلب سپاه ازبکان از هم پاشد و عبید و خان و فرماندهان ازبک راه فرار پیش گرفتند. به این صورت با شجاعت و تهور شخص شاه طهماسب یک شکست مسلم به یک پیروزی تبدیل شد.
در حمله چهارم ازبکان به خراسان محاصرهٔ قلعه هرات مدت زیادی به درازا کشید و درخواستهای حسین خان شاملو برای کمک از طرف جوهه سلطان بی جواب ماند.کار بر محسوران بسیار سخت شد. حسین خان شاملو مجبور به تسلیم شهر شده خود ، سپاهیان داخل قلعه و شیعیان قلعه را ترک کرده و آنرا به ازبکان تسلیم نمودند.حسین خان از هرات به سیستان رفته و سپس در نزدیکی اصفهان به اردو شاه تهماسب وارد شد. شاه از وی به گرمی پذیرایی کرد.جوهه سلطان که از قدرات گرفتن وی می‌ترسید اندیشه قتل وی را در سر می‌پروراند. حسین خان از قصد وی آگاه شد و شاملوها به خیمه وی در اردو شاهی حمله کرده وی را کشتند. تکلوها برای تلافی به اردوی شاهی حجوم آورده قصد ربودن شاه را داشتند اما این کار خشم شاه را برنگیخت و دستور قتل عام آنها را صادر کرد.سپاه شاهی بر آنان حمله کرده و بسیاری را کشتند.سران تکلوها به بغداد گریختند.حاکم بغداد که تکلو بود سر انها را برای اثبات اطاعت برای شاه فرستاد.پس از این کشتار دیگر تکلوها نتوانستند نقش مهمی در حکومت صفوی به عهده بگیرند. پس از کشته شدن جوهه سلطان حسین خان شاملو به صدارت رسید .الامه سلطان تکلو امیرالامرای آذربایجان از ترس اقدام حسین خان به عثمانی گریخت و مدتی بعد محرک سلطان سلیمان در خمله به ایران شد.
ازبکان به سرکردگی عبید خان دو بار دیگر به خراسان حمله کردند اما هردو بار به دلیل مقابله سپاه ایران مجبور به بازگشت شدند تا اینکه عبید خان شاه خونریز ازبک به مرگ طبیعی مرد و خراسانیان چند صباحی از نحب و غارت خونخواران ازبک ایمن شدند.
پس از عبید خان مرز خراسان تا ۱۱ سال در آرامش به سر می‌برد تا اینکه بار دیگر یکی از امرای ازبک به هرات حمله کرد و ناکام ماند از آن پس دیگر تا زمان مرگ شاه اسماعیل دوم ازبکان خیال فتح خراسان را از سر به در کردند.

هجوم عثمانیان برای فتح ایران
اولین و دومین تهاجم
در هنگامیکه شاه تهماسب پس از دفع پنجمین فتنه عبید خان ازبک در هرات به سر می‌برد و قصد فتح ماورا النهر را داشت خبر ورود سپاهیان عثمانی به آذربایجان به وی رسید.عامل تحریک سلطان عثمانی الامه سلطان تکلو بود.وی که آرزوی وکالت شاه را در سر داشت در پی مغضوب شدن تکلوها از رسیدن به آرزویش به کلی نا امید شد. الامه امیرالامرای آذربایجان بود و در هنگام غیبت شاه طهماسب سلطان سلیمان را تشویق کرد که تا از غیبت شاه استفاده کرده و آذربایجان و بخش‌های مرکزی ایران را به سادگی تصرف کند.شاه سلیمان ابراهیم پاشای وزیر را به ۸۰ هزار نیرو به سرعت روانه آذربایجان کرد.ابراهیم پاشا با همکاری الامه تقریباً تمام آذربایجان را تصرف نمود. در این هنگام خبر حمله به شاه طهماسب رسید.وی به سرعت از هرات به سمت قزوین حرکت کرد.سرعت حرکت وی به قدری زیاد بود که بیشتر سپاه وی دیگر قادر به ادامه راه نبودند. وی به ناچار بسیاری از آنها را برای استراحت آزاد گذاشت به طوریکه تنها ۷۰۰۰ سپاهی در قزوین(پایتخت) با وی ماندند.در حالیکه در وفاداری برخی امرای باقیمانده نیز تردید وجود داشت. در پی خبر بازگشت شاه طهماسب ، سلطان سلیمان نیز به سرعت با سپاهیان کمکی درتبریز به ابراهیم پاشا پیوست. پس از رسیدن این خبر به قزوین گروهی از امرای خیانتکار قزلباش از اردو گریخته و در تبریز به الامه پیوستند. سپاه بی شمار عثمانی برای وارد کردن ضربه نهایی و اشغال مرکز ایران از تبریز به سمت دشت سلطانیه حرکت کرد اما در دشت سلطانیه سرما و برف شدید آنها را غافلگیر نموده و بسیاری از آنها را کشت به طوریکه سلطان سلیمان دستور عقب نشینی به سوی موصل را صادر کرد.شاعری در مورد این رخداد در دشت سلطانیه چنین سروده‌است که:
رفتم چو به سلطانیه آن طرفه چمن دیدم دو هزار مرده بی گور و کفن
گفتم که بکشت این همه عثمانی را باد سحر از میانه برخاست که من
سلطان سلیمان سپس پیکی به بغداد فرستاد و حاکم تکلوی بغداد ، محمد خان شرف الدین اغلی فرستاد و وی را به اطاعت فرا خواند. محمد خان راضی به تسلیم شهر نبود اما بیشتر امرای تکلوی بغداد نظر دیگری داشتند. وی به ناچار به همراه نزدیکان و برخی قزلباشان شاهی سیون (شاهدوست) شهر را ترک کرده به شیراز رفت. به این صورت بغداد بار دیگر به دست عثمانیان افتاد. پس از خروج سلطان سلیمان از سلطانیه شاه طهماسب برای بازپس گیری مجدد تبریز به آن شهر لشکر کشید. الامه و دیگر امرای خیانتکار از تبریز به سمت قلعه وان گریختند و قلعه تسلیم سپاه ایران شد.شاه به دنبال آنها حرکت کرد و قلعه وان را محاصره نمود.در هنگام محاصره مجدداً خبر حرکت قشون عثمانی از بغداد به سمت ایران به شاه طهماسب رسید.شاه به ناچار دست از محاصره کشید و به سمت تبریز بازگشت.میان پیش قراولان سپاه ایران و قراولان عثمانی در نزدیکی درجزین نبردی رخ داد که به شکست عثمانیان انجامید.در پی این شکست، سلطان سلیمان با بدنه اصلی قشون به خاک عثمانی عقب نشست و شاه طهماسب مجدداً قلعه وان را محاصره نمود.سلطان سلیمان والی دیار بکر را مامور یاری رساندن به قلعه وان نمود. شاه طهماسب به سرعت برای رویارویی با آنها حرکت کرد و با سپاهیان کمی که توانسته بودند با سرعت و همپای وی حرکت کنند با آنها روبرو شد و نیروهای کمکی را در هم شکست.شکست خوردگان به قلعه ارجیس گریخته و در آنجا متحصن شدند.سلطان سلیمان در تلاشی دیگر سنان پاشا را با نیروی کمکی به سمت ارجیس گسیل کرد. نیروهای سنان پاشا در راه به قزلباشان به فرماندهی بوداق خان قاجار برخورده و باز هم از ایرانیان شکست خوردند و سنان پاشا نیز کشته شد. تلاش دیگر سلطان سلیمان برای ارسال نیرو به فرماندهی ابراهیم پاشا نیز با شکست مواجه شد و فرماندهان قلعه را واگذاشته همراه ابراهیم پاشا به خاک عثمانی گریختند. به این صورت دو حمله پیاپی عثمانیان به خیال خام تصرف ایران با تصرف قلعه ارجیس توسط قوای قزلباش به پایان رسیده و به شکست انجامید.

هجوم سوم
سومین حمله سلطان سلیمان عثمانی برای فتح ایران چند سال بعد در سال ۹۵۵ و به تحریک القاص میرزا برادر شاه تهماسب بود. القاص میرزا در ابتدا به حکمرانی شیروان منسوب شد.پس از مدتی وی در شیروان علم استقلال بر افراشت و به نام خود سکه زد.شاه سپاهی را به سرکوبی وی گسیل کرد.در چند جنگی که میان او و امرای قزلباش در گرفت وی شکست خورد اما قلعه‌های مهم شیروان همچنان در دست القاص میرزا بود به این ترتیب شاه شخصا به سمت شیروان لشکر کشید.با نزدیک شدن سپاه شاه بسیاری از سپاهیان القاص میرزا به اردوی شاهی پیوستند و بسیاری پراکنده شدند.القاص میرزا خود را بی یاور یافت و به استانبول گریخت.پس از وی حکومت شیروان به اسماعیل میرزا یا همان شاه اسماعیل دوم داده شد.

القاص میرزا در استانبول به سلطان سلیمان پناهنده شد و وی را تحریک به لشکر کشی به ایران نمود.در سال ۹۵۵ هجری قمری به سپاه بسیار بزرگ برای حمله به ایران تدارک دیده و از استانبول به سمت ایران حرکت کرد.
شاه طهماسب از تبریز که دران زمان پایتخت ایران بود به سمت بیرون شهر حرکت کرده و در محلی به نام شنب غازان اردو زد تا سپاهیان از نواحی مختلف به وی ملحق شوند.امرا گروه گروه با سپاهیان خود به اردو می‌رسیدند و اسماعیل میرزا نیز با سپاه شیروان به شاه ملحق شد.
شاه برای جلوگیری از پیشروی سپاه عثمانی سیاست نابودی منابع را پیش گرفت و گروههایی از سپاهیان را به نواحی مرزی آذربایجان فرستاد تا همه مناطقی که در اطراف مسیر عبور سپاه عثمانی است را از آذوقه ، غلات و آب خالی کنند.آنها هر چاه ، چشمه و قناتی را که در راه یافتند کور کردند. این سیاست بارها در زمان شاه طهماسب و شاه عباس با موفقیت به اجرا در آمد و همواره سپاه محاجم عثمانی در اثر کمبود منابع مجبور به بازگشت شد. شاه طهماسب همواره از نظر منابع نظامی (نفرات و ادوات) که در اختیار داشت نسبت به عثمانیان در موضع ضعیفتر بود و همواره با استفاده از این سیاست دفاعی عثمانیان را از ایران می‌راند.
سلطان سلیمان با رسیدن به سرحد گروهی را به فرماندهی الامه تکلو (قزلباش خیانتکاری که در آشوبهای ابتدای حکومت شاه تهماسب به عثمانی رفته بود و در گذشته شرح آن گذشت)به وان فرستاد و گروهی را نیز به فرماندهی القاص میرزا به مرند.در مرند القاص میرزا با گروه کوچکی از قزلباشان روبرو شدند و آنها را شکست داد اما به شهر داخل نشدند زیرا گمان کردند گروه بزرگ‌تری ممکن است در کمین آنها باشند.آنها بازگشته به سلطان سلیمان ملحق شدند. سلطان سلیمان بدون مانع به تبریز رسید و شهر را تصرف کرد.شمار نیرویی که شاه طهماسب توانسته بود گرد آوری کند بسیار کمتر از سپاه عثمانی بود بنا بر این شاه از رویارویی مستقیم با سلطان سلیمان پرهیز می‌کرد. اقامت سلطان سلیمان در شهر تنها چند روز به طول انجامید زیرا کمبود آذوقه آنها را به شدت تحت فشار قرار داده بود و تهیه آذوقه از اطراف نیز غیر ممکن بود.بسیاری از اسبهای عثمانیان در تبریز از گرسنگی مردند و چاره‌ای جز بازگشت برای آنها نماند. در هنگام بازگشت بسیاری از سپاهیان آنها نیز طعمه تیغ آبدار تبریزیان شدند. سپاه عثمانی در راه بازگشت نیز پیاپی گرفتار شبیخون و حملات پراکنده قزلباشان می‌شد.سلطان سلیمان به سمت قلعه وان عقب نشست و ساکنین قلعه با دیدن سپاه بی شمار عثمانی که هر ساعت به شمار آنها افزوده می‌شد، قلعه را تسلیم کردند.سلطان سلیمان برای در امان ماندن از حملات پیاپی سپاه ایران در مسیر بازگشت گروهی از سپاه عثمانی را به فرماندهی القاص میرزا روانه مرکز ایران کرد و خود راه بازگشت را پیش گرفت.القاص میرزا از نبود نیرو در مرکز کشور استفاده کرده و خود را به همدان و سپس به قم رساندقم و کاشان تسلیم وی شدند وری نیز توسط نیروهای وی غارت شد.وی سپس به سمت اصفهان حرکت کرد و این شهر را محاصره نمود.شاه طهماسب ، بهرام میرزا و ابراهیم خان ذوالقدر حاکم شیراز را مامور دفع وی کرد و خود به قزوین بازگشت.القاص میرزا با اطلاع از آمدن نیروهای بهرام میرزا و ابراهیم خان ، محاصره اصفهان را رها کرده و به سمت ایزدخواست رفت.وی مردم این شهر را قتل عام کرد و سپس راه بهبهان ، شوشتر و دزفول را پیش گرفت و از دزفول را گروه کمی که با وی مانده بودند به بغداد گریخت.
بزرگان عثمانی که وی را مایه دردسر می‌دانستند سلطان سلیمان را تشویق به نابودی وی کردند.سلطان سلیمان سپاهی را برای دستگیری وی فرستاد اما القاص میرزا موفق به فرار شد و به مریوان گریخت و در آنجا توسط نیروهای شاه ایران دستگیر شد. شاه طهماسب وی و فرزندانش را به قلعه قهقهه فرستاد و القاص میرزا تا زمان مرگ در آنجا ماند. به این ترتیب سومین حمله عثمانیان برای اشغال ایران ناکام ماند.
هجوم چهارم
تا پنج سال پس از اتمام فتنه القاص میرزا غیر از درگیری‌های محلی بین امرای نواحی مرزی ،در مرز بین ایران و عثمانی صلح برقرار بود.این بار هجوم عثمانیان به تحریک اسکندر پاشا بود.اسکندر پاشا در ابتدا حاکم وان بود.در مدتی حکومت وان وی هر از چند گاهی نواحی مرزی ایران را مورد تاخت و تاز قرار می‌داد و امرای مرزی ایران به علت اینکه دولت ایران در حال انجام مقدمات صلح بود و آمادگی یک نبرد کامل را نداشتند در پی پاسخ به وی بر نمی‌آمدند.اسکندر پاشا به دلیل این اقدامات مورد تشویق سلطان عثمانی قرار گرفته و به مقام بیگلربیگی ارزروم منصوب شد.عدم پاسخگویی امرای مرزی به وی باعث جسارت زیاد اسکندر پاشا شده بود و وی سلطان سلیمان را تشویق به حمله به ایران کرد.سلطان سلیمان در نامه‌ای که به شاه طهماسب فرستاد وی را تهدید به جنگ کرد و خود در خاک عثمانی شروع به تدارک سپاه نمود.
در پی این اقدام شاه تهماسب به امرای نواحی مرزی دستور داد مرز ایران و عثمانی در مسیر احتمالی عبور سپاهیان عثمانی از آذوقه خالی شود.در پی این فرمان تفلیس ، وان ، ماسیس و عادلجور و اطراف آن کاملاً از آذوقه خالی شد.شاه طهماسب سپاه ایران را آماده حرکت کرد و گروهی را به فرماندهی اسماعیل میرزا یا همان شاه اسماعیل دوم به عنوان پیشرو به جنگ با اسکندر پاشا فرستاد.اسکندر پاشا پس از مواجهه با وی شکست را پذیرا شده و به قلعه عقب نشست.
سلطان سلیمان به علت کمبود آذوقه در راه مجبور به اردو زدن در حلب شد.پس از گذشتن فصل سرما به سمت نخجوان حرکت کرد.سپاه عثمانی در مسیر حرکت به طور مداوم مورد شبیخون نیروهای ایران قرار می‌گرفت تا به نخجوان رسید.سلطان سلیمان پس از اقامت کوتاهی در نخجوان به علت نبود ذوقه مجدداً به سمت خاک عثمانی حرکت کرد و این دقیقا زمانی بود که سپاه ایران به فرماندهی شاه طهماسب برای نبرد به اردوی وی نزدیک می‌شد.در هنگام یکی از درگیری‌هایی که میان قراولان عثمانی و ایران درگرفت سنان بیک که یکی از درباریان نزدیک به سلطان سلیمان بود به اسارت در آمد.عثمانیان که در اثر کمبود آذوقه در تنگنا قرار گرفته بودند آزادی سنان بیک را بهانه‌ای برای صلح قرار داده و به خاک خود عقب نشستند.مذاکرات صلح بین دو طرف به نتیجه رسید و قرار داد صلحی بین ایران و عثمانی منعقد شد که تا مرگ شاه اسماعیل دوم برقرار ماند

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 فروردین 1394 ساعت: 22:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 185

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس