سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط arash

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره زندگينامه جك لندن

بازديد: 185

جك لندن 
رمان نويس امريكايي (1876- 1916)

«جک لندن» (نام واقعی جان گریفیث John Griffith) رمان‌نویس امریکایی در روز 12 ژانويه 1876در «سانفرانسیسکو» متولد شد. او پسر نامشروعی بود که پس از ازدواج مادرش با جان لندن، نام خانوادگی او را یافت. جک دوره کودکی را به دشورای گذراند و برای کمک به وضع مالی خانواده به شغل های گوناگون مانند روزنامه فروشی، کارگری در لباسشویی، پیشخدمتی در کافه‌های بندری و کارگری در کشتی دست زد.
«جک» در سن 14 سالگی از مدرسه دستور زبان انگلیسی فارغ التحصیل شد، اما به دلیل ناتوانی مالی نتوانست ادامه تحصیل دهد و به ناچار در کارخانه قوطیسازی مشغول به کار شد. خوشبختانه کار در دوران کودکی بدنش را نیرومند و مردانه کرده بود. کودکی «جک» در تنهایی گذشته بود و کتابخانه محلشان اولین و تنها آشنایی او با فرهنگ بشمارمی رفت. کتابها، جهانی فراتر از اکلند را پیش روی او می گشودند. در این زمان، «جک» در بخش ترشیجات یک فروشگاه مواد غذایی کار می کرد و هر چه بیشتر سرکه جا میانداخت، احساس بیقراری و فرار در او قویتر میشد و اغلب این احساس نفرت خود را با مست کردن آرام می کرد. او به مست کردن در کافه های محله عادت کرده بود و در همین مکانها بود که با مردان دریا (ملوانان، شکارچیان خوک آبی و نهنگ و زوبینسازان) آشنا شد. فرصتی فراهم شده بود تا به صید غیرقانونی صدف بپردازد و با کمال میل آن را پذیرفت. وقتی که فصل صید گذشت و او لذت کافی از این حرفه را در مدت سه ماه بدست آورد، به سن فرانسیسکو بازگشت.«جک»، پس از تمام شدن مدت زمان ممنوعیت شکار، به دریا بازگشت و ماه ها از این فرصت پیش آمده برای تجربه کردن دریا و احساس آزادی استفاده کرد. وقتی «جک» به کالیفرنیا بازگشت، یک سالی از سفرش به گوشه و کنار ایالات متحده میگذشت. حالا میخواست از عادتهای اوباش گونه دست برداشته و با تلاشی که در کسب و کار نشان میداد، مادرش را خوشحال کند. او میخواست با عهده دارشدن وظیفه نان آوری خانواده مایه افتخار مادر باشد.«جک» در سن 19 سالگی بر آن شد تا به دبیرستان باز گردد. او حالا هم کار میکرد و هم درس میخواند. کم کم، با توجه به آشنایی اش با حزبهای سیاسی این کشور و بویژه حزب سوسیال، به نظریه های سیاسی علاقمند شد. جک از نوجوانی با اشتياق بسیار به مطالعه آثار«کارل مارکس»، «انگلس» و«نیچه» پرداخت و سوسیالیسم را در سفرهایش به دیگر ایالتهای آمریکا شناخته و به آن علاقمند شده بود. سوسیالیسم سالها فکر و هدف او را تشکیل میداد. از «جک لندن» به عنوان «پسر سوسیالیست اکلند» نیز یاد می شود. وی چندین بار، در بزرگسالی، تلاش کرد که در انتخابات شهرداری پیروز شود، اما موفق نشد.«جک» میخواست وارد جریانهای انقلابی شود، اما ابتدا می بایست دبیرستان را تمام کرده و وارد دانشگاه می شد. عضویتش در حزب کارگر سوسیالیست منجر به اخراجش از مدرسه شد. پس تصمیم گرفت که با تکیه بر علاقه شخصی خود به مطالعه پرداخته و وارد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی شود. سرانجام، در دانشگاه پذیرفته شد، اما هنوز چهار ماه از ورودش نگذشته بود که شرایط خفقان حاکم در دانشگاه وی را دلسرد کرده و مجبور به انصراف از ادامه تحصیل شد. او شروع به نوشتن و مطالعه کرد. در این زمان در یک لباسشویی کار می کرد تا هزینه زندگیش نیز تامین شود.
در سال 1896 با گروهی از جویندگان طلا به «کلاندایک» Klondike سفر کرد؛ سفری که با ناکامی همراه بود و به علت مرگ پدرخوانده اش به اوکلند فراخوانده شد. شاید بتوان گفت آنچه که او در شمال دید و تجربه کرد، مهمترین نکته های قابل توجه در آثار موفق اش را تشکیل میدهند. سرانجام با بازگشت به اکلند، زمان موفقیت بزرگ «جک» نیز فرارسید؛ او کتاب «ادیسه شمال»- داستان کوتاهی درباره یافتن طلا- را در سال 1900 منتشر کرد. اولین اثر وی به خاطر نیرومندی و توصیف بسیار جالبش مورد توجه بسیار زیادی قرار گرفت. بدین ترتيب، جك از راه نویسندگی امرار معاش مي کرد، اما هرچه به دست می‌آورد، به طرزعجیبی خرج می‌کرد. او نویسنده ای پر کار بود و در همین مقطع زماني، 51 رمان و 125 داستان کوتاه نوشت و 46 اثر خود را منتشر ساخت. شیوه نگارش او شیرین ، روان و دلپسند است. در اواخر عمر، کارش چنان رونق گرفت که درآمدش دو برابر رئیس جمهور امریکا بود؛ در حالی که او همان کسی بود که در جوانی گدایی می کرد. 
در سال 1903 داستان «آوای وحش» (Call of the Wild) را منتشر كرد که گزارشی از سفر به کلاندایک و سرگذشت سگی گرگی به نام باک بود ، که پس از خدمت به اربابها، وفاداریها و نوازش دیدنها و رنج بردنها، در خود کششی به محیط جنگل احساس می‌کند و تنها به عشق ارباب مهربانش، در میان آدمیان می‌ماند و همین که ارباب به دست گروهی از بومیها کشته می‌شود، روانه جنگل می‌گردد تا به زندگی اجدادی خود بپیوندد و در میان برادران جنگلی آوای شادی سر دهد. رمان آوای وحش از اقبال خارق‌العاده اي برخوردار شد و امریکائیان آغاز قرن بیستم که به دنیای صنعتی و ماشینی وارد شده بودند، از عطر تند و وحشی درختان جنگل و غریزه و سرشت زندگی در آغوش طبیعت که توسط جك لندن، بسیار زنده و گویا وصف شده بود، سرمست گشتند. در پی این رمان، جك لندن داستان «گرگ دریا» (The Sea-Wolf) را در 1904 منتشر نمود که حوادث دریایی در بردارد. این داستان در قسمت اول، داستان «موبی دیک» Moby Dick اثر ملویل Melville را به یاد می‌آورد و نیز چهره وحشتناک کاپیتان لارسن Larsen قهرمان کتاب موبی دیک را مجسم می‌سازد. هدف نویسنده در اين اثر هرچه بوده باشد، داستانی پرماجرا و بدون مفهوم و معنایی خاص را عرضه کرده است. جک لندن در سال 1904  و در زمان جنگ روس و ژاپن به خاور دور فرستاده شد. در بازگشت از آنجا، از اولین همسرش جدا گشت و با زنی دیگر ازدواج کرد و اقدام به خرید يك كشتي نمود تا  با آن به دور دنیا سفر کند، اما تا استرالیا بیشتر نرفت. داستان «مارتین ایدن» Martin Eden (1909) نتيجه سفر او به جزایر هاوائي است که مانند بیشتر آثارش، سرگذشت شخصی اوست. دریانورد فقیری به نام مارتین ایدن، جوان ثروتمندی را از غرق شدن نجات می‌دهد و به خواهر او دل می‌بندد، پس برای رسیدن به او و به تشویق دختر، از دریانوردی دست می‌کشد و به دشواری، هم کار می‌کند، هم به تحصیل می‌پردازد. پس از صرف وقت و تلاش بسیار به ادبیات روی می‌آورد، مقاله‌ها و داستانهایی برای مجله‌ها و ناشران می‌فرستد که هیچ‌یک مورد قبول قرار نمی‌گیرد و او همچنان در فقر باقی می‌ماند و در همه چیز با ناکامی روبرو می‌گردد. حتی دلدارش که به قیود خانوادگی پایبند است، او را رها می‌کند، که ناگهان بخت به او روی می‌آورد و ناشران در آثار او به جنبه‌های هنری توجه می‌کنند. مارتین پس از نشر آثارش به شهرت و ثروت می‌رسد و دختر بار دیگر به او اظهار علاقه می‌کند، این بار مارتین که او را زن مطلوب نمی‌بیند، به او پشت می‌کند و از جامعه‌ای که در عقاید باطل و پست خود زندانی است و او خود را با آن سازگار نمی‌بیند، می‌گریزد، و به کشتی می‌نشیند تا به سفرهای دور برود. در طول سفر نیز ملال جانگزا او را رها نمی‌کند، سرانجام آرامش را در خواب مرگ می‌بیند و خود را در دریا غرق می‌کند. جک لندن که نویسنده برجسته عصر تمدن ماشینی و صنعتی است، در این اثر بی‌ثمری نسلی را نشان می‌دهد که به سبب تلاش مداوم در راه به دست آوردن ثروت، از ادراک ارزشهای معنوی غافل مانده است. از دیگر آثار جک لندن که جنبه سرگذشت شخصی دارد، داستان «جان بارلی کارن» John Barley-Corn در 1913 است. جان بارلی کارن در انگلستان به همه‌ نوشیدنی‌های الکلی، خاصه ویسکی اطلاق می‌شود و جک لندن چگونگی می خوردن خود را برای خواننده بیان می‌کند که اولین بار نه بخاطرهوس و لذت بردن، بلکه تنها به سبب کنجکاوی به آن لب زده است، پس از آن برای آنکه جوانی اجتماعی! معرفی شود، در مهمانسراها و میخانه‌ها که درنظر او محیط دلپذیری داشته و هر مردی که با شکست و ناکامی روبرو می‌شده، به آنجا روی می‌آورده است، به آشامیدنی‌های الکلی، خاصه نوشیدن ویسکی ادامه می‌دهد. چند روزی که به طور مداوم به نوشیدن می‌پردازد، فکر خودکشی در او قوت می‌یابد و خود را در آب می‌افکند که به سبب نیروی جسمانی نجات می‌یابد. کم‌کم در خود میل به نوشتن احساس می‌کند و مصمم می‌شود که خود را از شر می خوارگی آزاد کند، اما همین وسوسه ارتباط او را با الکل مداوم می‌سازد. جک لندن چنین نتیجه می‌گیرد که می خوارگی نه امری موروثی است و نه نیازی جسمی، تنها احتیاجی روحی و معنوی است. این کتاب در حالی که اثری آموزنده است، شامل اعترافاتی خصوصی است که نویسنده در آن خواننده را به دنبال خود به میان حوادث زندگی - که به طور دردناکی از ادراک عمیق هنری و اخلاقی بی‌بهره است- می‌کشاند. جک لندن جز سرگذشتهای شخصی و واقعی رمانهای ساده و عاشقانه نیز دارد، از آن جمله مي توان به داستان«دره ماه» The Valley of the Moon) 1913)، و همچنین آثاری که ساخته تخیل محض اوست، مانند «ستاره گرد»The Star Rover  (1915) اشاره داشت. از مجموعه داستانهای کوتاه جک لندن «پسر گرگ» The Son of the Wolf )1900) و «عشق به زندگی » Love of Life در ( 1907) انتشار یافت.
از 1913 به بعد آثار جک لندن شهرتی جهانی یافت و به غالب زبانها ترجمه شد و او را در زمره نامدارترین و ثروتمندترین نویسندگان زمان خود قرار داد. بنابر گفته خود نویسنده که «من برای ناشران می‌نویسم، نه برای خودم»، آثار او که تعدادش به پنجاه داستان می‌رسد، ظاهراً تنها برای به دست آوردن پول نوشته می‌شده است، اما همه این آثار مبتنی بر فلسفه خاصی است؛ فلسفه‌ای که برمبنای اصول عقاید کارل مارکس استوار است و مبارزه دائمی بشر را برای رهایی از فقر و بینوایی نشان می‌دهد. جک لندن مدافع مستمندان و بینوایان و طرفدار اصل زندگی مرفه برای همگان است. عصیان بر ضد جامعه و بر ضد عقاید باطل و خرافی در همه آثار جک لندن به چشم می‌خورد، او جز توانایی و استادی در هنر نقل، طبع و نهاد، خود را به دلايلي از جمله شور زندگی، حسن نیت، جوانمردی، بردباری، اصالت در مبارزه و تمایل به بخشایش در وجود قهرمانانش گنجانده است. کمتر کسی در میان نویسندگان امریکایی از چنین محبوبیتي در کشور و خارج از کشورش برخوردار بوده است. جک لندن بر اثر عصیان روحی بر ضد اجتماع و تطابق نیافتن با شیوه زندگی زمان خودکشی کرد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 19:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه جرج سانتايانا

بازديد: 147

جرج سانتايانا
فيلسوف و شاعر اسپانيايي- امريكايي ( 1863- 1952 )

«جرج سانتایانا» در سال ۱۸۶۳ در «مادرید» اسپانيا متولد شد. مادرش اسكاتلندی و پدرش اسپانیایی بود. وي در سن ۹ سالگی به همراه خانواده به آمریكا مهاجرت كرد و در «بوستون» ساكن شد. سانتايانا در مدرسه لاتین «بوستون» و دانشگاه «هاروارد» كمبریج به تحصیل پرداخت و تا ۵۰ سالگی در آمریكا ماند. سپس زندگی اش را به عنوان یك محقق سرگردان آغاز كرد. او در سال ۱۹۱۲ به اروپا سفر كرد و پس از سه سال زندگي در انگلیس و فرانسه، به رم رفت. سخنرانیهای «سانتایانا» پیرامون فلسفه تاریخ، بنیان كتاب «زندگی خرد» او را بنا نهاد؛ وي در این كتاب به تفسیر نقش خرد در فعالیتهای روح انسان می‏پردازد.
«سانتايانا» يك ماترياليست [ =ماده گرا ] به تمام معناست و از لحاظ اعتقادي گرايش به افلاطون دارد، ولي او را از شكاكان قرن بيستم مي‌دانند. او به جاودانگي عقل ايمان دارد و اگرچه فيلسوفي مادي است، تعريف كاملي از ماده - كه مبناي عقيده‌اش باشد- ندارد.
كتابهاي معروف «سانتايانا» عبارتند از : «حيات عقل» و «احساس زيبايي». 
سانتایانا بر ابن باور بود كه شادی، بهترین خیر برای روح انسان به شمار مي رود و هماهنگ‏سازی علايق مختلف به وسیله خرد، بهترین راه حفظ شادی است. تنها رمان او با نام «آخرین پیورتین» كه در سال ۱۹۳۶ منتشر شد، جزء پرفروش ترین كتابهاي آمریكا بود و نامزد «جایزه پولتیزر» شد. كتاب «اشخاص و مكانها» نیز زندگینامه خود اوست كه در شمار یكی از بهترین زندگینامه‏های موجود و هم ردیف «در جستجوی زمان از دست رفته» اثر «پروست» و «تعلیم هنری» «آدامز» قرار مي گيرد. برخی دیگر از آثار وی شامل : « خرد در هنر» ،«سه شاعر فیلسوف»، «لوكوتیوس»، «دانته‏ و گوته»، «شخصیت و تفكر در ایالات متحده»، «قلمروهای وجود» و مقالاتی در باب نقد ادبی است. سانتايانا در سال ۱۹۵۲ در رم درگذشت.
 
برگرفته از :
 
http://www.aftab.ir
http://www.persianbook.net
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 19:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه جرج برنارد شاو

بازديد: 173

جرج برنارد شاو
نمايشنامه نويس ايرلندي (1856- 1950)

"برنارد شاو"، سيماي درخشان درام انگلستان و استاد كمدي نويس عصر و منتقد اجتماعي، در سال 1856 از خانواده اي پروتستان در "دابلين" به دنيا آمد. پدر او، "جرج كار شاو"، كارمند دون پايه ي [ =درجه پايين ] دولت و تاجر عمده ي فروش غلات و مادرش، "لوسينا اليزابت شاو"، دختر يك زميندار بازنشسته بود. وي در زمينه ي موسيقي و آواز، ذوق و مهارت ويژه اي داشت، از اين رو فرزند خود را با موسيقي و آثار برخي از آهنگسازان آشنا كرد.
جرج در دوران كودكي، زندگى سختى را از سر گذراند. پدرش معتاد به الكل بود و همين مسئله باعث شد كه او مخالف سرسخت مشروبات الكلى باشد. 
شاو به همراه دو خواهرش، در يكى از محله هاى پايين شهر "دابلين" بزرگ شد. مادر شاو، خانه را براي يافتن كار ترك كرد و به آوازه خوانى و آموزش موسيقى پرداخت. در سال ۱۸۶۶، خانواده ي شاو  در محله ي بهتري ساكن شدند. جرج ابتدا به مدرسه ي "وسليان" رفت و سپس تحصيلاتش را در مدرسه اى خصوصى در نزديكى "دالكى" و پس از آن، در "سنترال مدل اسكول" دابلين ادامه داد. او تحصيلات رسمى خود را در مدرسه ي "دابلين" به پايان رساند و در پانزده سالگى، كارش را به عنوان يك كارمند جزء آغاز كرد. پنج سال بعد، در سال۱۸۷۶، او به مادر و خواهرش پيوست و به مدت سى سال به ايرلند بازنگشت. شاو در موزه ي بريتانيا به پژوهش و مطالعه پرداخت. او حرفه ي ادبى خود را با نوشتن نقد موسيقى و نمايش آغاز كرد. نخستين رمان او با نام "نيمه خود زندگينامه كم تجربگى" كه بدون جنجال و هياهو و توجه منتقدين منتشر شد، داستان زندگى مرد گياهخوارى است كه از به كار بردن الكل و سيگار دورى مى كند.
شاو در لندن با افكار سوسياليست ها آشنا شد و راه حل دشواري هاي اجتماعي را در سوسياليسم علمي و ملي كردن سرمايه و زمينها يافت. وي به انجمن "فابين" پيوست كه گروهي از سوسياليست هاي طبقه ي متوسط بودند. "اچ دى ولز" و ديگر انديشمندان بزرگ آن زمان، عضو اين انجمن بودند. شاو از سال ۱۸۸۵ تا ۱۹۱۱، عضو كميته ي اجرايى اين انجمن بود. وي از مفاهيم گوناگونى مانند "برچيدن مالكيت خصوصى"، "تغييرات اساسى در سيستم راى گيرى" و "املاى ساده و اصلاح الفباى زبان انگليسى" پشتيباني مى كرد و به همين دليل، از محبوبيت زيادى در انگليس برخوردار بود. او در مقاله هاي خود، درباره ي برابرى درآمدها بحث مى كرد و خواهان تقسيم دادگرانه ي زمين و سرمايه بود. جرج بر اين باور بود كه مالكيت، دزدى است و همچون "كارل ماركس" احساس مى كرد كه سرمايه دارى به گونه اي ژرف دچار كم و كاست شده و مانند گذشته نيست. اما برخلاف ماركس، او اصلاحات تدريجى را بر انقلاب ترجيح مى داد. شاو در يكى از مقاله هايي كه در سال ۱۸۹۷ نوشت، پيش بينى كرد كه "سوسياليسم"، به رنج و اندوه قوانين عمومى و مديريت عمومى پارلمانها، كليساها، شهرداريها، انجمنها و هيات مديره هاى مدارس و... دچار خواهد شد. 
وي در اين دوران، رمانهای زيادي نوشت، اما هیچ يك از آنها موفقیت چندانی به دست نیاورد. از آن پس، در زمينه ي كارهاي هنري به فعاليت پرداخت كه از آن جمله می توان به نمایشنامه های "انسان و برتر از انسان" (1905) و اثر حماسی "بازگشت به ماتوسلا" (1921) اشاره داشت. وي همچنين باور خود را به واژه ي انقلابی "نیروی زندگی" بيان نمود و به واسطه ي آن، در شمار بزرگترین شخصیتهای قرن قرار گرفت. از ديگر آثار او می توان به نمايشنامه ي "سلاحها و انسانها" که در سال 1894 چاپ شد و همچنین "کاندیدا"، "باربارای بزرگ" و "پیگ مالون" - كه در آن، مسئله ي پوچی را به گونه اي پيچيده و کامل شرح داده است - اشاره نمود.
مشهورترين نمايشنامه ي او "پيگ مالون" (۱۹۱۳)، به زندگى دخترى اهل "كاكنى" (بخش صنعتى لندن) مى پردازد كه با كمك يك آموزگار خصوصى، به بانويى ممتاز تبديل مى شود. اين نمايشنامه به گونه اي دقيق، يك قرن پس از تولد شاو، به صورت نمايش موزيكالي به نام "بانوى بى شيله و پيله من" بر روى صحنه رفت.
"برنارد شاو" در سال ۱۸۹۲، نخستين نمايشنامه ي خود را با نام "خانه ي بيوه مردها" نوشت. اين نمايش درباره ي بدرفتاري صاحب خانه هاى بى مروت بود. كسانى كه مخالف سياست هاى جرج بودند، وحشيانه به او تاختند. شاو با متمركز شدن بر مسايل اجتماعى در آثار خود - آن هم در زمانى كه بيشتر نمايشنامه نويسان، دروغهاي احساسي مى نوشتند- انقلابى در تئاتر انگلستان به وجود آورد.
در سال ۱۸۹۸، جرج با "ولسى شارلوت پين تاونشند" ازدواج كرد. او در سال ۱۹۰۶ در روستاى "هرتفورد شاير" ساكن شد. شاو و همسرش به مدت چهل و پنج سال، زندگى شادي را در كنار هم گذراندند. با كمك پول و مديريت همسر شاو بود كه او توانست در عين اينكه بارها عاشق بازيگران زن شد، همچنان موفق بماند. او در همه‌ي اين سال ها رابطه اى مكاتبه اى با هنرپيشه ى بيوه به نام "پاتريك كمپبل" داشت كه داراي نقش كليدى در نمايشنامه‌ي "پيگماليون" بود.
جرج در نوشته هايش به دشواري هاي اخلاقى زمان خود مى پرداخت و در تلاش بود تا با استفاده از طنز و كنايه، هدف خود را بيان كند. بسيارى از بهترين آثار او مانند "بشر و فوق بشر" (۱۹۰۲)، "جزيره ي ديگر جان بول" (۱۹۰۴) و "ميجر باربارا" (۱۹۰۵) - كه داستان زنى آزاد در ارتش آزاديبخش، طي سالهاى كشمكش براى تساوى حقوق زنان و مردان است - از نظر فلسفى، بحث مسئوليت فردى و آزادى روانى و همچنين، رويارويى اين مفاهيم را با خواسته هاى اجتماعى نشان مى دهد. نمايشهاى شاو با مسائلى همچون مالكيت و حقوق زنان سر و كار دارد و در آنها تاكيد مى شود كه سوسياليسم مى تواند دشواري هاي به وجود آمده از سوي سرمايه دارى را از ميان بردارد.
شاو با نمايشنامه ي "ژاندارك مقدس" ( (۱۹۲۳كه شاهكار او به شمار مي رود، به ظرافتهاى هنرمندانه ي هم سن و سال هايش وفادار ماند. ناگهان او را "شكسپير دوم" ناميدند و ادعا كردند كه انقلابى در تئاتر ايستاى بريتانيا به وجود آورده است. اين نمايش براساس زندگى "ژاندارك" نوشته شده و شاو، او را نه قهرمان يا كشته شده در راه خدا، بلكه زن جوان كله شقى تصوير كرده بود كه از ارتباط جنسى دورى مى كرد و روحى عجيب و غريب داشت. جالب اينكه، شاو قضاوت هايش را با گونه اي احساس همدردى همراه مى كرد. اين نمايش چهار سال پس از آنكه ژاندارك، مقدس ناميده شده بود، به رشته ي تحرير درآمد و نخستين بار در سال ۱۹۲۳ در نيويورك و يك سال بعد، در لندن به روى صحنه رفت و براى شاو جايزه ي نوبل سال ۱۹۲۵ را به ارمغان آورد. 
جرج برنارد شاو در هجدهم نوامبر سال 1926 رسما بيان داشت که جایزه ي ادبی نوبل سال 1925 را براي داستان خود نمی پذیرد. او در عين پذيرش نشان افتخار، از دريافت جايزه نقدى خوددارى كرد و در اين ارتباط گفت: 
"این پول از فروش مواد منفجره به دست می آید که در کارخانه های مهندس نوبل تولید می شود. بیشتر این مواد در کشتار مردم بکار می رود و یک "انسان" چنین پولی را برای ادامه ي حیات خود دریافت نمی کند."
وي اندكي پس از جنگ جهانی اول، علاوه بر ستايش "استالین"، به ستایش "موسیلینی" هم پرداخت و چنین بیان داشت که نیروی زندگی را در آنها مشاهده كرده است.
جرج، پنج رمان نوشت كه هيچ يك مورد پذيرش قرار نگرفت، تا اينكه نخستين موفقيت خود را به عنوان يك منتقد موسيقي در روزنامه ي "استار" به دست آورد. او در سال 1895، منتقد آثار در نشريه ي "مرور شنبه" شد و اين نخستين گام پيشرفت او به سوي يك نمايشنامه نويس تمام وقت بود. 
نخستين نمايشنامه ي موفق وي، "كانديدا" بود كه در سال 1898 به روي صحنه رفت و پس از آن، به نوشتن مجموعه اي از كلاسيك هاي كمدي روي آورد كه عبارتند از : 
"مرد و اسلحه" (1898)، "حرفه ي خانم وارن" (1898)، "انسان و ابر انسان" (1902)، "سزار و كلئوپاترا" (1901) و "سرگرد بار بارا" (1905).
شاو تا زمان مرگش نه تنها در بريتانيا كه در تمام جهان، چهره ي برجسته اي به شمار مي رفت و طنز "آيرونيك" (طعنه آميز) او عبارت "طنز شاوگون" را وارد زبان كرد. برخي ديگر از آثار شاو بر اين پايه اند :
"مرد سرنوشت" (1897) ،"هرگز نخواهي گفت" (1898)، "ترديد پزشك" (1906)، "مزرعه ي سيب" (1929)، "بدترين تبهكاري هاي آندروكلس و شير پيگ مالون" و "دختر سياه پوست در جستجوي خداوند."
شاو از جمله نويسندگاني بود كه مي توانست هر دو روي سكه را ببيند و مي خواست چيزهاي تكان دهنده اي بگويد تا مردم را به انديشيدن وادار كند؛ از اين رو نمايشنامه هايش سرشار از روح جنبش بود. او در زندگي همواره انديشه هاي نويني داشت و هرگز در پي پذيرفتن و قرار گرفتن در قالبهاي قراردادي نبود. وي در سال 1925 به دليل مجموعه آثارش، جايزه ي نوبل ادبيات را از آن خود كرد.
رويهم رفته، شاو در تمام عمرش، شصت و پنج نمايشنامه نوشت و تا نود سالگى هم بدون هيچ گونه فراز و نشيب به كار خود ادامه داد. وي در كنار نمايشنامه هاى بسيار توانا، مهارت ويژه اي هم در نامه نگارى داشت؛ به گونه اي كه در طول عمرش، حدود دويست و پنجاه هزار نامه نوشت. جرج، نگاه نكته سنجى به همه چيز داشت و هرگز از اظهار نظر دوري نمى كرد. سرانجام، او نه تنها به عنوان يك نويسنده، بلكه به عنوان يك شخصيت با نقطه نظرهاى اجتماعى نام آور شد. شاو با طنز خشم آلود و روح احترام پذيرش، همگان را تحت تاثير قرار مى داد. روزنامه نگار جواني در جشن تولد نود سالگى شاو، آرزو كرده بود كه بتواند در جشن صد سالگى هم با او گفتگو كند، اما شاو پاسخ داده بود : 
"نمى فهمم چرا اين پيشامد نبايد رخ بدهد؛ من به اندازه ي كافى از تندرستي برخوردارم."
شاو حتى تا آخرين ماههاى زندگى، از نوشتن و فعاليتهاى سياسى دست نكشيد. وي در دوم نوامبر سال ۱۹۵۰ و در سن نود و چهار سالگى، در "هرتفورد شاير" درگذشت. جرج در بین مردم چنان شهرت و اعتباري داشت که همگان مرگ او را چون مرگ "متوشالح" - کاهن بزرگ یهود که به روایت کتاب مقدس 969 سال عمر کرد - می پنداشتند.
برنارد شاو یکی از برترین نقادان موسیقی و تئاتر نسل خود به شمار مي رود. از او به ‌عنوان تواناترين نمایشنامه نویس بریتانیایی پس از "شکسپیر" و نافذترین رساله‌نویس پس از "جاناتان سوییفت"، هجونویس ایرلندی نيز یاد می کنند. 
 
برگرفته از :
 
http://old.tebyan.net
http://fa.wikipedia.org
http://boghalamo.persianblog.ir/post/417
http://www.tabadolnazar.com
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 19:38 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه جبران خليل جبران

بازديد: 189

جبران خليل جبران
نويسنده و انديشمند لبناني ( 1883-1931 )

"جبران خليل جبران" در ششم ژانویه‌ي سال ۱۸۸۳، در خانواده‌ای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در "البشری"، ناحیه‌ای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش "کامله رحمه" زنی هنرمند بود كه در سی سالگي، جبران را از شوهر سوم خود، "خلیل جبران" به دنیا آورد. شوهرش مردی بی‌مسئولیت بود و خانواده را به گرداب تهيدستي کشاند. جبران خلیل یک برادر ناتنی به نام "پیتر"، شش سال بزرگتر از خود و دو خواهر کوچکتر به نامهای "ماریانه" و "سلطانه" داشت که در همه‌ي زندگي به آنها وابسته بود. از آنجا که جبران در تهيدستي بزرگ ‌شد، از دانش رسمی بی‌بهره ماند و آموزش ‌هایش محدود به ديدارهاي منظم [ =به‌سامان ] با یک کشیش روستایی بود که او را با اصول مذهب و انجیل و زبانهای سوری و عربی آشنا کرد. جبران هشت ساله بود که پدرش به دليل پرداخت نكردن مالیات به زندان افتاد و حکومت عثمانی، همه‌ي اموالشان را گرفت و خانواده را آواره کرد. سرانجام مادر جبران برآن شد تا با خانواده‌اش به آمریکا کوچ کند. در ۲۵ ژوئن سال ۱۸۹۵، جبران در دوازده سالگی با مادر، برادر و دو خواهرش، لبنان را ترک و به ایالات متحده آمریکا رفت و در بوستون ساکن شد.
پدر بدخوي جبران كه در آن زمان از زندان آزاد شده بود، مخالف سفر به آمریکا بود، در نتیجه همان جا در لبنان ماند و به خانواده‌ي خود نپيوست.
جبران در "بوستون" به مدرسه رفت و هوش و ذکاوت بالایی را از خود نشان داد و در دوازده سالگی، یادگیری زبان انگلیسی را آغاز کرد.  
اواخر سال 1896 بود که "دینسون هاوس"، بنيادگزار مرکز هنری "بوستون" به كمك یکی از دوستانش با جبران آشنا شد و از او خواست که وارد مرکز آفرينش‌هاي هنری او شود.
 ولي جبران یک سال پس از آن به زادگاه خود در لبنان بازگشت، تا دانش‌آموختگي را به زبان عربی در کشورش ادامه دهد. وي در آنجا به دبیرستان رفت و آغاز به خواندن دانش اخلاق و مذهب کرد.
جبران در آمریکا به نگارگری پرداخت و در سال ۱۹۰۸ وارد فرهنگستان هنرهای عالی در پاریس شد و به مدت سه سال زیر نظر تندیسگر سرشناس، "اگوست رودن" درس خواند. رودن برای جبران، آینده‌ي درخشان و تابناکی را پیش‌بینی نمود. زنان دیگری نیز در آينده وارد زندگی جبران شدند که از همه مهمتر، ‌مي‌توان به خانم "مری هسکل" و "شارلوت تیلر" اشاره نمود. این دو زن، بويژه خانم "هسکل"، شاید بیشترین كارآيي را در زندگی فرهنگی، هنری و حتی اقتصادی جبران داشته‌اند. 
جبران در سال ۱۸۹۸ وارد بیروت شد و به "مدرسه الحکمه" رفت. وي در این دوره، کتاب مقدس را به زبان عربی خواند و با دوستش "یوسف حواییک"، نشريه‌اي به نام "المناره" منتشر کرد که حاوی نوشته‌های آن دو و نقاشی‌های جبران بود.
وي در نوزده سالگی، دوباره راهی "بوستون" شد و پیوند عاطفی شدیدی با یک دختر سراينده به نام "ژوزفین پی بادی" که دارايي سرشاری از ذوق و فرهنگ داشت، پیدا کرد، ولي در همان زمان بود که مادر، خواهر و برادر ناتنی‌اش بر اثر بیماری سل از دنیا رفتند. 
"ماری هسکل"، مدير مدارس بوستون بود که مسئوليت پشتيباني از جبران را پذيرفت و او را دوباره راهی مدرسه کرد. 
جبران از همان زمان نوجوانی، به میدان هنر و شعر و نویسندگی گام نهاد. در پانزده سالگی، مدیر گاهنامه‌ي "الحقیقة" شد و در شانزده سالگی، نخستین سروده‌ي او در روزنامه‌ي "جبل" به چاپ رسيد و در هفده سالگی، چهره‌ي بزرگانی چون "عطار" و "ابن سینا" و "ابن خلدون" و برخی دیگر از حکما و نویسندگان پیشین را نقش كرد. او پس از پایان دانش آموختگي رسمی خود، برای تکمیل هنر نقاشی به پاریس رفت و طی دو سال سكونت در فرانسه، افزون بر آشنایی با مكتب‌هاي گوناگون هنر نقاشی، کتابی با عنوان "الارواح المتمردة" (روان‌های سرکش) نوشت و در "بیروت" به چاپ رساند.
جبران در سال 1905، چكيده‌اي از نوشتارهاي خود را در مورد موسیقی در روزنامه "المهاجیر" چاپ کرد. پس از آن، مجموعه‌ای از سروده‌هاي خود را در کتابی عربی زبان با عنوان "گریه، خنده و توفان ها" منتشر نمود که این کتاب به تازگي با نام "رویا (منظره)، توفان و محبوب" به زبان انگلیسی برگردان شده است.
در سال 1906، جبران، کتاب "spirit Brides" خود را که دربرگيرنده‌ي داستانهای کوتاه بود، به چاپ رساند و یک سال پس از آن، دومین سری از همین مجموعه را با عنوان "spirits Rebellious"  در دسترس خوانندگانش قرار داد. او كه در این زمان در پاریس سرگرم یادگیری نقاشی بود، پس از چند سال آموزش در فرانسه، دوباره به بوستون سفر کرد.
جبران در سي و پنج سالگی، نخستين کتاب انگلیسی زبان خود را به پایان رساند و با نام "مرد دیوانه" در دسترس جانبداران خود نهاد.
زماني كه اخبار ناگوار از مرگ خواهر و برادر جوان و بیماری مادر به او رسید، به میهن بازگشت و پس از دو سال سكونت در ميهن، باز سفری به پاریس کرد تا از هنرمندان آن سرزمين، بويژه "رودن"، لطائف فنون صورتگری را بیاموزد. 
"رودن"، كه سروده و نقاشی را در جبران به کمال یافت، او را با "ویلیام بلیک"، سراينده و نقاش انگلیس در قرن هجدهم بیشتر آشنا کرد و نام "ویلیام بلیک قرن" را بر جبران خليل جبران نهاد. 
جبران در این سفر، با بزرگانی چون "روستاند"، "دبوسی" و "مترلینگ" آشنا شد و از ذوق و اندیشه‌ي آنان، بهره‌های فراوان برد
جبران در سال ۱۹۱۰، بار دیگر به آمریکا رفت و در نیویورک در خیابان دهم دفتری را بنا نهاد کرد که سالها مكان گردهمايي نویسندگان و سرايندگان و هنرمندان عرب و دوستان و شیفتگان آمریکایی او بود. بهترین و پخته ‌ترین سروده‌ها و نقاشی‌هاي او در این دوران بیست و یک ساله‌ي سكونت در آمریکا شکل گرفت و به صورت کتابها و نمایشگاههای گوناگون به جهانیان نمايش داده شد و جبران را در زمانی کوتاه به اوج نام‌آوري رساند. 
وي در اين سال، گنجينه‌ي "آن سوی خیال" را منتشر کرد. "بالهای شکسته"، تنها داستان بلند او در مورد عشق، در سال 1912 در نیویورک به زبان عربی چاپ شد. 
با وجود همه‌ي این نوشته‌ها و تلاش‌‌های هنری، هنوز موقعیت جبران به عنوان یک نویسنده در جامعه پابرجا نشده بود، تا اینکه در سال 1923 با انتشار کتاب "پیامبر" و پيشباز فراوانی که در سراسر دنیا از این كار شد، او موقعیت هنری خود را بر جاي داشت. در همین سال بود که "مری هسکل" – زنی که جبران، رابطه‌ي عاطفی ژرفي با او داشت – به "جورجیای" آمریکا سفر کرد تا به طور كامل، از زندگی جبران بيرون رود. دیگر نام جبران خلیل جبران برای همه‌ي مردم دنیا شناخته شده بود و او همچنان به نویسندگی خود ادامه می‌داد.
از جبران رويهم رفته شانزده کتاب به زبانهای عربی و انگلیسی بر جا مانده ‌است که به ترتیب سال انتشار بر اين پايه ‌اند :
 
الف - به زبان عربی:
۱. موسیقی (۱۹۰۵م.) ۲. عروسان دشت (۱۹۰۶م.) ۳. ارواح سرکش (۱۹۰۸م.) ۴. اشک و لبخند ۵. بالهای شکسته ۶. کاروانها و توفانها ۷. نوگفته‌ها و نکته‌ها
 
ب - به زبان انگلیسی:
۸. دیوانه ۹. نامه‌ها ۱۰. ماسه و کف ۱۱. پیشتاز ۱۲. خدایان زمین ۱۳. سرگردان ۱۴. مسیح، فرزند انسان ۱۵. پیامبر ۱۶. باغ پیامبر
در سال ۱۹۳۱، ندایی آسمانی جبران را به بازگشت فراخواند. سفینه‌ای از جهان غیب در رسید و جان شیفته‌ي او را در ساحل جدايي در برگرفت و جسم شریفش را نیز که تنگ‌چشمان دور از مسیح، شایسته‌ي دفن در جوار کلیسا نمی‌دیدند، بنابر وصیت [ =سپارش ] جبران، سفینه‌ي دیگری به زادگاهش بازآورد و به خاک "البشری" دوست داشتني‌‌اش سپرد.
 
برگرفته از :
http://fa.wikipedia.org
http://sangam.blogfa.com
http://p30city.net
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 19:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه جان چارلز پولاني

بازديد: 125

جان چارلز پولاني 
شيميدان آلماني ( 1929- ؟ )

«جان چارلز پولاني» (J.C.Polanyi) در 23 ژانويه سال 1929 از پدر و مادري مجارستاني در برلين متولد شد. در سال 1933 تمام اعضاي خانواده به انگلستان مهاجرت كردند. وي تحصيلات خود را در دانشگاه منچستر ادامه داد. پولاني در سال 1949 به درجه كارشناسي ارشد و در سال 1952 به درجه دكترا رسيد. او از 1952 تا 1954 در آزمايشگاه هاي انجمن ملي تحقيق كانادا در اوتاوا و سپس تا سال 1956 به عنوان همكار تحقيق در دانشگاه پرينستون فعاليت كرد. جان پولاني در سال 1956 به عنوان مربي در دانشگاه تورنتو استخدام شد؛ جايي كه وي از 1957 تا 1960 به عنوان استاديار، از 1960 تا 1962 دانشيار و از 1960 تاكنون به عنوان پروفسور حضوري دائمي داشته است. 
از فعاليت هاي علمي پولاني مي توان به موارد زير اشاره كرد : عضو هيات مديره مركز تحقيق ليزر و امواج سبك اونتاريو (از 1988 تاكنون) و انستيتو استيسي در زمينه علوم مولكولي (از 1991 تاكنون)، عضو هيات مشاور علمي انستيتو ماكس پلانك در زمينه فيزيك نور كوانتومي (از 1983 تاكنون)، مشاور افتخاري انستيتو علوم مولكولي اوكازاكي ژاپن (از 1989 تا 1992)، يكي از اعضاي موسس و رئيس فعلي كميته دانشمندان و محققان كانادا و انجمن سلطنتي آزادي علمي، عضو كميته علمي مطالعات امنيت بين المللي آكادمي هنر و علم آمريكا، عضو هيات مديره مركز كانادايي كنترل تسليحاتي و خلع سلاح. 
پولاني طي سال ها فعاليت علمي، علاوه بر دريافت جايزه نوبل شيمي در سال 1986، جوايز ديگري را نيز به خود اختصاص داد : مدال ماريلو از انجمن فارادي در سال 1962، نشان جشن صد سالگي انجمن شيمي بريتانيا در 1965، جايزه استيسي در زمينه علوم طبيعي در سال 1965، جايزه نوراندا از انستيتو شيمي كانادا در 1955، مدال هنري مارشال توري از انجمن سلطنتي كانادا در 1977، جايزه ولف در شيمي سال 1992، جايزه يادبود ايزاك والتون كيلمن در 1988، مدال سلطنتي انجمن سلطنتي لندن 1989. 
پولاني علاوه بر مقالات علمي، نزديك به صد مقاله در زمينه سياست علمي، كنترل تسليحات و اثر علم بر جامعه، به چاپ رسانده است. قسمتي از مقاله او در زمينه علم بدين شرح است :
«از آنجا كه علم هرگز مدعي دستيابي به درستي نيست، هيچگاه از جست و جوي آن فرو گذار نمي كند. علم از آن جهت پيوسته در حال پيشرفت است كه درستي را مقدم تر از هر چيز، حتي علايق شخصي مي داند. اينها ادعاهايي باشكوه و خطيرند كه دانشمندان سهم بسزايي در آن دارند. چگونه مي توان به اين اثرات در حال پيشرفت علم كمك كرد؟ نخست بايد مفهوم علم را دريابيم.
Scientia همان شناخت است. در حقيقت، اين مفهوم تنها در ذهن عموم معادل با واقعيت هاست. البته از آنجا كه واقعيت ها غيرقابل انكارند، چنين تعابيري تملق آميز و همچنين با توجه به بي معني بودن شان تحقير آميز هستند. در ميان حقايق، جايي براي داستان سرايي وجود ندارد. در مقابل علم، قصه پردازي است. اين مسئله در كاربرد نخستين ابزار علمي مان يعني چشم كاملاً آشكار است. چشم شكل ها را جست و جو مي كند و به دنبال يافتن آغازي، ميانه اي و پاياني است. آنچه ما مي بينيم، بسان نتيجه اي است كه مشروط  به شرايط فرهنگي است. در واقع، اين سرآغازي به سوءتفاهم هاست. شايد از اين بيان تعبير شود كه نتيجه گيري هاي ما سليقه اي است، اما اين گونه نيست. اگر چه ما به روشي وابسته به فرهنگ كاوش مي كنيم، اما حقيقتي را به تصوير مي كشيم كه جهاني است. اين همان چيزي است كه در بنياد ي ترين سطح خود، علم را به دغدغه اي بشري تبديل مي كند و مهر تاييدي بر اشتراك تجربه افراد و ارزش هاي انساني است.
اگر ما براي تجربه شخصي مان ارزش قائل مي شويم و آن را حقيقي مي پنداريم، پس بايد به تجربه افراد ديگر نيز چنين بنگريم، اگر درستي خود را به شخص ديگري عرضه مي كند، كم ارزش تر نيست. ما همه كاشفانيم، اگر فرصتي از هر كس بگيريم، همه ضرر مي كنيم. از آنجا كه درك ما از علم، اساس سياست عمومي در راستاي آن، و يا آنطور كه گفته مي شود، سياست علمي را تشكيل مي دهد، ضرورت دارد كه بر پايه مهارت مان بينديشيم. براي مثال، اگر ديدن يك مهارت است، پس بايد به آنهايي تكيه كنيم كه داراي چنين مهارتي هستند تا معين كنند كه بايد به چه علمي بپردازيم. 
ما در كانادا به طور مرتب اين اصل را زيرپا مي گذاريم. براي مثال، به تعداد بي شمار مركز پرورش استعداد داريم. چرا كه تشخيص داده ايم مهارت اكتشاف در اختيار عده اندكي است. اما زماني كه در ارزيابي چنين براي افزايش قانوني 20 درصدي كيفيت اقدام كرديم، با سهم مضحك 80 درصدي مواجه شديم كه براي مسائل مربوط به ارزش اقتصادي- اجتماعي در نظر گرفته شده بود. برآورد ما از ارزش اقتصادي- اجتماعي عمدتاً فريب كارانه است. ما دانشمندان نبايد خود را درگير آن كنيم، اگرچه مرتب دست به چنين كاري مي زنيم. در عوض بايد بر معيار كيفيت تاكيد كرد كه اين معيار حقيقي است و موفقيت حيرت آور علم در اين قرن گواهي بر آن است. آيا ما به عنوان دانشمند در تشريح مفهوم علم شكست خورده ايم؟ اينطور به نظر مي رسد. آيا بيشتر وقت ها سكوت كرده ايم و پنداشتيم كه به مصلحت است؟ بي شك ». 
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 19:36 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 212

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس