سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط arash

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره زندگينامه رومن رولان

بازديد: 257

رومن رولان 
نويسنده فرانسوي (1866- 1944)

«رومن رولان» در ۲۶ ژانويه سال ۱۸۶۶ در «كلامسی» فرانسه به دنيا آمد. وي يكی از بزرگترين رمان‌نويسان و نمايشنامه‌نويسان فرانسه است و مقالاتش در جانبداري از صلح و مبارزه عليه فاشيسم او را به شخصيتی سياسی و خاص بدل كرد. تجزيه و تحليل هاي او درباره خلاقيت‌های هنری، دربردارنده ذهنيتی متفاوت و منحصر به ‌فرد است. در عين حال، رولان در نوشتن بيوگرافی نيز مهارت عجيبي داشت.
رومن رولان در چهارده سالگی به اصرار مادرش، «آنتوانت ماری» برای تحصیل موسیقی و هنر راهی پاریس شد، در نوجوانی با افکار «باروخ اسپینوزا» آشنا شد و «لئو تولستوی» را کشف کرد. 
وي در ۱۸۸۹ م. در رشته تاریخ ادامه تحصیل داد و در ۱۸۹۵ م. به رم رفت و در رشته هنر مدرک دکترا گرفت. رساله دکترای او در مورد «تاریخ اپرای اروپا پیش از ژان باتیست لولی و آلساندرو اسکارلتی» است. پس از اخذ دکترا، سه سال در مدرسه عالی به تدریس تاریخ هنر اشتغال داشت و از آن پس دوره‌ای کوتاه در دانشگاه سوربن تاریخ موسیقی تدریس کرد و سپس در ۱۹۱۲ به نوشتن روی آورد و طی هشت سال تا ۱۹۰۴ م ، رمان ۱۰ جلدی ژان کریستف را به رشتهٔ تحریر درآورد. رومن رولان انسان صلح دوستی بود. او به دعوت ماکسیم گورکی در سال به شوروی رفت و با استالین ملاقات داشت. علی‌رغم تمایل به اندیشه‌های مارکس، علیه استالین و حکومت شوروی مقالات متعددی انتشار داد. در ۱۹۱۴ م. به سویس رفت و ۲۳ سال از عمر خود را در آنجا گذراند. در همان جا با مهاتما گاندی آشنا شد.
وي نه تنها خالق رمان ده جلدی «ژان کريستف» بود، بلکه بيوگرافی‌های قطوری درباره‌ مشاهير جهان از جمله : بتهوون، تولستوی، گاندی، هندل، گوته و غيره نيز نوشت. کتاب بيوگرافی او درباره‌ بتهوون مثلا شامل هفت جلد است که در رابطه با زندگی هنرمندان و تاريخ موسيقی غرب نوشته شده. رولان غير از آن، نمايش‌نامه‌هايی با عنوان‌های: شکسپير، روبسپير، و دانتون نيز نوشت.
رولان ادعا می‌کرد كه يکی از هدف‌های بيوگرافی نويسی‌اش، روشنگری و تبليغ اصول اخلاقی و انسان‌دوستی است. به قول خودش می‌خواست با معرفی هنرمندان و مشاهير انسان‌دوست جهانی، مانع سرکوب و به خطر افتادن آزادی درونی انسان در جامعه‌ای غيرعادلانه شود و برای اينكه اروپا را از يک زوال فکری ـ فرهنگی و اخلاقی نجات دهد، کوشيد تا با کمک معرفی قشر برگزيده‌ روشنفکر به انقلاب اخلاقی در ميان خوانندگان دست بزند و موجب نوزايی فرهنگی جديدی در اروپا شود. او آشکارا اعتراف می‌کرد که علاقه‌اش به نظام سوسياليستی، به‌ دليل اميدهای اخلاق انسانی است و نه به دليل موفقيت‌های اقتصادی يا سياسی و هدف آثارش را اميد به زندگی می‌دانست تا تبليغ آرمان‌گرايی و خيال‌پردازی.
رومن رولان با رمان ده جلدی «ژان کريستف» به شهرت جهانی رسيد و در سال ۱۹۱۵ جايزه‌ نوبل را به‌خاطر اين رمان دريافت کرد. دو قهرمان مشهور اين رمان اوليور، فرانسوی و ديگری ژان کريستف، آلمانی هستند. يعنی دو قهرمان از دو کشور همسايه که دو سال بعد در ميدان‌های جنگ جهانی اول به روی هم سلاح کشيدند. منتقدين چپ درباره‌ قهرمان ايده‌آليست رمان فوق می‌نويسند که او به سبب آشنايی با وضع بحرانی دو کشور نام‌برده، بدون اين‌که بتواند با طبقه‌ کارگر دو کشور ارتباط برقرار کند، به شورشی فردی و غير سازماندهی شده، دست می‌زند که از پيش شکستش حتمی است و مجبور می‌شود به خارج فرار کند. سال‌ها بعد، وقتی جنگ پايان يافته، به کشورش بازمی‌گردد و می‌بيند که برای نسل جوان جديد، خوشبختی‌های مادی مهم‌تر از اصول اخلاقی سابق گرديده‌اند و وی به اين دليل دچار بحران روحی می‌شود. کميته‌ اهدای جايزه‌ی نوبل، از جمله دلايل خود، اعلان کرد که : ما در اين رمان شاهد احترام به خيال‌پردازی و ايده‌آليسم ادبی ـ شاعرانه‌ای هستيم که نويسنده با گرمی و اصالت خاصی، تنوع و گوناگونی انسان‌ها را در آن نشان می‌دهد.
رومن رولان به دليل انسان‌دوستی‌اش در تمام عمر ميان طبيعت‌گرايی عارفانه و افکار سوسياليستی در نوسان بود. او از سال ۱۸۹۵ به آرمان‌های سوسياليستی علاقه يافت. ولی صلح‌جويی او موجب شد که نتواند تا آخر عمر بين اين دو جهان‌بينی بندبازی کند. وی نخستين بار با تکيه بر عقايد تولستوی به انتقاد از ابتذال اخلاقی جمهوری سوم فرانسه پرداخت. مورخين ادبی چپ درباره‌ رولان می‌نويسند که او سال‌ها از موضع اومانيسم بورژوازی با تکيه بر اصول اخلاقی صوری و مجازی به مبارزه‌ ضد امپرياليستی و ضد فاشيستی پرداخت و در موضع جهان‌وطنی، دچار ايده‌آليسم شد. سرانجام در مرحله‌ای از زندگی‌اش، از خواست‌های شخصی و فردگرايانه گذشت و به قبول و پذيرش اهداف انقلاب سوسياليستی روی آورد. در حالی که سال‌ها کوشيده بود با شعارهای اومانيستی ـ برادرانه، ولی فردگرايانه، وجدان هم‌عصران خود را بيدار نگهدارد و از بربريت جنگی شکايت کند که در آن ايده‌آل‌های زندگی، تراژدی‌وار سرکوب می‌شوند.
رومن رولان در جنگ جهانی اول با مقاله‌ «روح و فکر آزاد»، به تبليغ عقايد صلح‌جويانه‌ خود پرداخت و در پيام «درود به انقلاب اکتبر روسيه»، انقلاب را واقعه‌ای آزادی‌بخش برای تمام خلق‌های جهان معرفی کرد.

رولان در رمان هفت جلدی «روح و افکار جادوشده»، به ‌جای عشق انسانی صوری و مجازی، به قبول مبارزه‌ طبقاتی برای حل اختلافات اجتماعی، تن در داد و عملی کردن اومانيسم در قرن بيستم را در دفاع از ايدئولوژی سوسياليستی با اعتبار جهان‌شمولی دانست.
او به‌دليل مبارزه‌ ضد فاشيستی‌اش از دريافت جايزه‌ گوته، اهداشده در آلمان سال ۱۹۳۳، خودداری کرد. اين اقدام او باعث شد که دانشجويان نازی آلمانی، بعدها آثارش را در مراسم تکان‌دهنده‌ کتاب‌سوزی مشهور آن‌زمان، به صورت نمايشی همراه آثار ديگر نويسندگان مبارز ضدفاشيست، به درون آتش بيندازند و فروش آن‌ها را در کتاب‌فروشی‌ها ممنوع اعلام کنند.
رومن رولان در سال ۱۹۳۴ با يک دوشيزه‌ روسی ازدواج کرد و يک‌سال بعد همراه او به ديدار «ماکسيم گورکی» رفت و سفری همه‌جانبه به بيشتر نقاط شوروی کرد و به تعريف و تحسين از پيشرفت‌های سوسياليستی در آن‌زمان پرداخت. ولی سرانجام در سال ۱۹۳۸زبان به گلايه گشود. او به اهداف اومانيستی بلشويک‌ها شک کرده بود و از اين‌که سوسياليسم باعث نابودی مذهب می‌گردد، انتقاد کرد.
رومن رولان از موضع استتيک صلح‌خواهانه، نابودی آثار هنری را در جنگ، فاجعه‌آميزتر از کشته‌شدن انسان‌ها می‌دانست، چون به قول او، با نابودی آثار فرهنگی و فکری، يک نژاد انسانی نابود می‌شود.
از جمله آموزگاران صلح‌خواهی و طبيعت‌گرايی عرفانی او، غير از تولستوی و اسپينوزا، گاندی و فلسفه‌ هند بودند. در آغاز، جواب يک نامه‌ پر اميد تولستوی، باعث دلگرمی رولان برای نويسندگی گرديد. او در يک کتاب فلسفی که در سال ۱۸۸۸ منتشر کرد، نوشت آزادی تفکر انسانی، فقط بر اثر شناخت و تسلط بر ترس از مرگ، امکان دارد. به نظر مورخين، رولان توانست از اين طريق به تفکر سياسی و عرفانی خود وحدت دهد. از ديگر جملات معروف وی اين بود: «من به حزب و سازمانی خدمت نمی‌کنم، بلکه نيروی زندگی و مرگ را به آواز می‌کشم». به نقل از مارکسيست‌ها، پيش‌داوری و احتياط‌های او درباره‌ خشونت و مقاومت انقلابی، باعث شد که رولان به مقاومت منفی روی آورد.
در سال ۱۹۲۰ رولان به فلسفه بودايي و مشرق زمين و در راس آن كشور هند گرايش زيادي پيدا كرد و كتابي به سبك زندگينامه درباره مهاتما گاندی (۱۹۲۴) نوشت. اين امر باعث شد تا گاندی او را در سال ۱۹۳۱ در سوئيس ملاقات کند؛ زمانی که رولان هنوز کمونيست بود و در مهاجرت زندگی می‌کرد. در واقع، رولان از طريق گاندی، با مشرق زمين و تفكر شرقی آشنا شد. او تحت تاثير تعاليم بودايي قرار گرفت و تاثير گاندي بر او به قدري زياد بود كه در سال ۳۰ـ۱۹۲۹ كتابي تحت عنوان «پيغمبران هند جديد» را منتشر كرد.
پيش از گاندی نيز، «تاگور»، شاعر بنگالی ـ هندی، بعد از اعطای جايزه‌ نوبل به رولان، به ديدار وی به سوئيس رفته بود. رولان تا سال ۱۹۳۷ در سوئيس اقامت داشت و در سال ۱۹۳۸ به فرانسه بازگشت. همچنان به كار نگارش مشغول بود و با شروع جنگ جهاني دوم بار ديگر مقالات ضد جنگش جنجال هاي زيادي به پا كرد. او در اين مقالات فاشيسم را مورد حمله قرار داد و در راس مقالاتش از تاثير مخرب افكار نازی‌ها بر اروپا و بلافاصله جهان سخن راند. با توجه به رد افكار استالين در سال هاي ۳۶-۱۹۳۵ فرانسوي ها ديگر او را به حزب كمونيست منسوب نكردند و از ديدگاه هاي ضد جنگ او استقبال هم شد. رولان در سال ۱۹۳۵ ملاقاتي با استالين در مسكو داشت و همان زمان در مقالاتی انتقادی حزب كمونيست را زير سؤال برد و سياست‌های جنگ طلبانه و خشونت گرايانه آنها را به شدت تقبيح كرد.
امروزه گويا در فضای ادبی فرانسه، رومن رولان مشهور به نويسنده‌ای عارف و طبيعت‌گرا باشد. او يكبار در سال ۱۸۹۲ و بار ديگر درسال ۱۹۳۴ ازدواج كرد.
به نظر تاريخ نگاران ادبيات، رولان در سال ۱۹۱۵ جايزه‌ نوبل را به اين دليل دريافت کرد که از طرفين جنگ خواسته بود با کمک عقل و خرد مسائل خود را حل کنند و به جنگ پايان دهند. به جز آن، او در سال پيش خواهان يک سازمان بين‌المللی جهانی برای حل اختلافات بين کشورها شده بود. به اين دليل مخالفان وی، اعطای جايزه‌ نوبل به او را اقدامی صرفا سياسی می‌دانند.
رومن رولان از طريق «نيچه» با موسيقی «واگنر» آشنا شد. «انيشتين» بعدها به دليل فعاليت‌های صلح‌جويانه‌ رولان در ميان روشنفکران ملی‌گرای آلمانی، از وی به نيکی ياد کرد.
آثار رولان شامل مقاله، رمان، نمايش‌نامه و بيوگرافی هستند. از جمله نمايش‌نامه‌های او : دانتون، روبسپير، تراژدی‌های ايمان، و درام‌های انقلابی مانند گرگ‌ها هستند. و از جمله رمان‌هايش : ژان کريستف، و روح جادوشده. رولان بيوگرافی‌هايی درباره‌ بتهوون، تولستوی، گوته، گاندی و غيره نيز منتشر کرد. در جوانی نمايش‌نامه‌هايی «ايده‌گرا» نوشت و کوشيد در آغاز، برای پيام‌های خود از ژانر ادبی درام استفاده کند. آخرين نمايش‌نامه‌اش «روبسپير»، در سال ۱۹۳۹ منتشر شد. او در بعضی از درام‌های خود از جمله در «تراژدی‌های ايمان»، از خواننده و بيننده می‌خواهد که برای دفاع از اصول اخلاقی‌اش، ريسک کرده و حتي به خطر مرگ تن دهد.
در دوره‌ روشنگری او، معروف به «تئاتر برای همه»، رولان دچار سرخوردگی شد، چون مخاطبينش علاقه‌ خاصی به پيام‌های وی نشان ندادند. دو مجموعه نمايش‌نامه‌های انقلابی نخستين او، يعنی گرگ‌ها و دانتون درباره‌ نيروی بشاشيت در زندگی هستند و نه درباره‌ مسائل سياسی يا اجتماعی. مقاله‌ «روح و فکر آزاد» او در سال ۱۹۱۵ باعث خشم نظاميان و ناسيوناليست‌های جنگ‌طلب شد. بدين جهت رولان به دليل احتمال توطئه‌چينی آن‌ها برای سر به نيست کردنش، به کشور همسايه، يعنی سوئيس مهاجرت کرد .رومن رولان سي ام دسامبر سال ۱۹۴۴ بر اثر بيماری سل در فرانسه درگذشت. او درباره خود مي گويد: 
«من شهروندی جهانی‌ام. غالبا در حال جنگ با تبعيض‌های اجتماعیم. در هنر و در راس آن به بتهوون، شكسپير و گوته عشق مي ورزم ... رامبراند نقاش محبوبم است. اما كشور مورد علاقه ام بی‌شك ايتالياست».
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 20:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه رالف والدو امرسون

بازديد: 209

رالف والدو امرسون
نويسنده و فيلسوف امريكايي ( 1803- 1882 )

«رالف والدو امرسون» (Ralph Waldo Emerson) در ۲۲ ماه مه سال ۱۸۰۳، در «بوستون» به دنيا آمد. اجداد پدري اش همگي از روحانيون مسيحيت بودند و او مانند پدر، تحصيلات اوليه خود را در «بوستون» و سپس كالج «هاروارد» گذراند و در سال ۱۸۲۱ فارغ التحصيل شد. وي در همان دوران، نشريه اي را راه اندازي كرد كه بعدها دستمايه بسياري از سخنراني ها، مقاله ها و كتابهاي او شد. در سال ۱۸۲۵، «امرسون» براي تحصيل در رشته الهيات به دانشگاه «هاروارد» رفت و  با دختر ۱۷ساله اي به نام «الن لوئيزا» ازدواج كرد كه مدتي بعد، در اثر ابتلا به بيماري سل، جان خود را از دست داد. او پس از پايان تحصيلاتش براي اولين و آخرين بار به استخدام اداره مردم كليساي موحدان بوستون درآمد و كشيش مخصوص انجام آئين رباني كليسا شد.
امرسون پس از سه سال فعاليت در اين شغل اعلام كرد كه ديگر علاقه اي به انجام آئين هاي دسته جمعي ندارد، ولي همچنان به موعظه و سخنراني مي پرداخت. او در زادگاه خود «كنكورد»، دايره اي ادبي تاسيس كرد و به پرورش ديدگاهها و انديشه هاي نو پرداخت و در اين راه از وجود بزرگاني چون «هنري ديويد ثورو» نويسنده مقاله معروف «نافرماني مدني» و همچنين «ناتانيل هاوثورن» بهره برد. سرانجام، ايده ها و احساسات متناقض او سبب شد تا از مقام كليسايي خود استعفا دهد و هيچ گاه نتوانست به آرزوي ديرينه خود، يعني معلمي و موعظه در يك زمان دست يابد و شايد اين به واسطه خللي بود كه در باورش نسبت به وجود خدا پديد آمده بود. 
او در سفر به اروپا (1832) با «ويليام ووردزورث»، «ساموئل تيلور كولريج» و «توماس كارلايل» ملاقات كرد و با بيان نظريه هاي خود، تعجب و تحسين آنها را برانگيخت. «امرسون» به مدت ۵۰ سال با «كارلايل» مكاتبه مي كرد و به شدت تحت تاثير ايده او مبني بر اهميت والاي نمادهاي تاريخي قرار گرفت كه در بيشتر آثارش به چشم مي خورد. او براي مدتي طولاني در جنبش ضد برده داري فعاليت مي كرد و از حاميان سرسخت حقوق زنان بود.
 سالها بعد، نويسنده اي انگليسي به نام «آلگرنون چارلز سوئين بورن» در اظهار نظري خشمگينانه، «امرسون» را اينگونه توصيف كرد : 
«او تنها بوزينه اي چروكيده است كه براي ارتقاي خود بر شانه هاي بزرگاني چون كارلايل نشسته است». 
امرسون پس از ديداري كه با نويسندگان هم عصر خود در انگلستان انجام داد، به ايالات متحده بازگشت و درباره طبيعت، شناخت حيات و تاريخ به سخنراني پرداخت. وي در سال ۱۸۳۵ با «ليديا جكسون» ازدواج و تا آخر عمر در كنار او و در روستايي به نام «كنكورد» در ايالت ماساچوست زندگي كرد. «امرسون» اولين اثر مكتوب خود را با نام «طبيعت» در سن ۳۳ سالگي خلق كرد كه مجموعه اي از مقاله هاي او طي سالهاي پيشين بود. او در اين مجموعه به بيان ديدگاهها و انديشه هاي خود پرداخت و با تكيه بر «فردگرايي»، حاكميت سنتي را رد كرد. امرسون در كتاب «طبيعت»، همگان را به احساس «لذت ارتباطي اصيل با جهان آفرينش» دعوت كرد و با تاكيد بر مفهوم «وجود بي نهايت يك فرد» بيان داشت : 
«هر مخلوقي، مفرد است و لازم است كه در كنار هم و در هماهنگي با طبيعت به حيات خود ادامه دهند. آفرينش در كالبد همه جريان دارد. پس من ذره اي از آفرينشم؛ من ذره اي از خدايم». 
او طي مقالات جنجال برانگيزي با نام «دانشجوي آمريكايي» و «سخني با دانشكده الهيات»، به نقد روشنفكران «هاروارد» پرداخت و درباره رواج آن دسته از ايده هاي بي هويت كه به مسيحيت نسبت داده مي شد، هشدار داد. به همين دليل، سالهاي سال از سوي دانشگاه هاروارد طرد شد، اما پيام او، بسياري از جوانان مشتاق را به خود جذب كرد و تعداد اعضاي انجمن موحدان را - كه زير نظر كشيشي به نام «ميج» اداره مي شد- افزايش داد. «امرسون» در سال ۱۸۴۰ با همكاري «مارگارت فولر»، اقدام به راه اندازي مكاني براي بيان نظريه هاي گوناگون در باب اصلاحات اجتماعي نمود. او در سال ۱۸۴۱، بسياري از سخنرانيها و نوشته هاي خود را در مجموعه اي به نام «مقالات» به چاپ رساند و در پي آن، جلد دوم «مقالات» و «خطابه هايي در باب طبيعت» را منتشر كرد. وي در اين آثار، خوانندگان را به «اعتماد به نفس» دعوت نمود و به آنها توصيه كرد كه از استعدادهاي ذاتي شان براي خودشناسي استفاده كنند و از الهامات طبيعت غافل نشوند. «امرسون» در دهه ۵۰ به سخنراني تمام وقت تبديل شد و حاميان بسياري يافت. «سلوك زندگي» و «جامعه و فرديت»، نام آثار بعدي اوست كه با موفقيت فراوان همراه گرديد. سرانجام، «رالف والدو امرسون» در ۲۷ آوريل ۱۸۸۲ در زادگاه خود چشم از جهان فرو بست.
 
برگرفته از :


 http://www.magiran.com
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 20:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه راسل ايكاف

بازديد: 181

راسل ايكاف
فيلسوف و محقق امريكايي ( 1919)

«راسل ايكاف» (RUSSEL ACKOFF) در سال 1919 در آمريكا متولد شد. وي ليسانس معماري و دكتراي فلسفه علم را از دانشگاه «پنسيلوانيا» دريافت كرد و از آن پس تاكنون در سمت استاد رشته فلسفه علم و علوم سيستمها در اين دانشگاه مشغول به كار بوده است. ايكاف 22 كتاب و بيش از 200 مقاله منتشر كرده و به عنوان فيلسوف و معلم، با بيش از 250 شركت ارتباط داشته است. ايكاف را به نام «مرد رنسانس» مي شناسند : يك معمار، فيلسوف، طراح شهر، بررسي كننده عمليات و متخصص در حل مسئله و نظريه سيستمها. 
كتاب «تحقيق در عمليات» او كه در سال 1957 منتشر شد، كتاب آموزشي پيشتاز به شمار مي رود. راسل بنيانگذار موسسه «مشاور و مديريت» (INTERACT) و همچنين، بنيانگذار «رويكرد انقلابي در برنامه ريزي» و نظريه پرداز «برنامه ريزي تعاملي» است. او بر اين باور است كه «برنامه ريزي تعاملي» ابزاري براي كنترل تغيير و آثار آن و افزايش سرعت سازگاري با دگرگونيهايي است كه قادر به كنترل شان نيستيم. اين تغييرات، پيوسته از عصر ماشين تا عصر كنوني - كه او آن را «عصر سيستمها» مي نامد - ادامه داشته است. انديشه برتر در عصر ماشين كه به مدت 400 سال بر دنياي غرب حكومت كرد، «تفكر تحليلي» مبتني بر تجزيه و تحليل بود. در حالي كه تفكر نوين، «تفكر تركيبي» است كه در آن، تمامي روابط متقابل اجزا يك سيستم در قالب كليت و تماميت سيستم ديده مي شود، بدون آنكه اجزاي مستقل آن به صورت انفرادي و جدا از سيستم، معنا داشته باشد. در اين نوع رويكرد فكري، شناخت از كل به جزء پيش مي رود و نوعي «كل نگري» حاكم مي شود.
ايكاف به دنبال رابطه معناداري بين توسعه و تفكر سيستمي است كه سرانجام به بهبود كيفيت زندگي، چگونگي استفاده انسان از تواناييها و داراييها و افزايش شايستگي هايش مي انجامد. از نظر او هرقدر كه فرد، سازمان، كشور و يا سيستمي توسعه يافته تر باشد، كمتر تحت تاثير محدوديت منابع قرار خواهد گرفت. ايكاف دلايل بازدارنده توسعه را در درون سيستم جستجو مي كند و رفع تفاوتها و اختلافها را در حركت روانتر و سريعتر توسعه موثر مي داند.
وي با در نظر گرفتن تكامل مفهوم و ماهيت شركت از مكانيكي به ارگانيكي و در نهايت به سازمان، بر توليد و توزيع ثروت به عنوان نقش اقتصادي سازمانها در جامعه تاكيد مي ورزد. راسل نقش برنامه ريزي را در ترسيم آرمان آينده براي استفاده بهينه از تواناييهاي يادگيري و سازگاري و به بيان ديگر، توسعه، جستجو مي كند. به گمان او گرايش تعاملي در برنامه ريزي، تنها رويكردي است كه منجر به توسعه فرد و سازمان و اجتماع و همچنين بهبود كيفيت زندگي مي شود و بهترين امكان را براي مقابله با دگرگونيهاي پرشتاب، پيچيدگيهاي سازماني و ناپايداريهاي محيطي فراهم مي آورد. او بر اين باور است كه مهمترين فايده برنامه ريزي تعاملي، جنبه مشاركت آن است؛ يعني درگير شدن در فرايند توسعه افراد كه موجب توسعه آنها مي شود. به عبارت ديگر، مهمترين محصول برنامه ريزي، فرايند آن است و نه محصول آن (برنامه).
 
برگرفته از :

 

http://www.imi.ir/tadbir
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 20:17 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه رابرت هوك

بازديد: 589

رابرت هوك
فيزيكدان انگليسي ( 1635- 1702 )
 
«رابرت هوک» در سال 1635 در دهکده «فرش واتر» واقع در ساحل جنوبی انگلستان چشم به جهان گشود. هوك کودکی ضعیف بود که از سوء تغذیه رنج مي برد و هنگام خواب، دچار کابوسهای وحشتناکی می‌شد. علاوه بر این، گرفتار سردرد مزمن و زشتی قیافه بود. اگرچه او در سراسر عمر از بيماري رنج مي برد، ليكن يك لحظه از كار و كوشش و خدمت غافل نبود. هوك نه فقط از تيزهوشي و نيروي كار خود بهره گرفت، بلكه پيوند او با بزرگان دانش سبب شد كه با سرعت به درجه سازندگي برسد و آثار مهمي را با مشاركت آن ها به انجام رساند. 
زمانيكه پدرش درگذشت، راه لندن را در پیش گرفت و در آغاز نزد نقاشی به شاگردی پرداخت. اما بوی رنگها بر سردردش می‌افزود، لذا آنجا را ترک کرد و به مدرسه « وست مینستر» رفت. در آنجا نشان داد که از هوش خارق‌العاده ای برخوردار است و در سال 1653 در سن 18 سالگی، وارد «دانشگاه آکسفورد» شد. در همان مقطع زماني، به حکاکی روی چوب و خواندن آواز اشتغال ‌ورزید و از این راه پولی بدست می‌آورد.
چندی نگذشت که استعداد او در مکانیک برای جامعه علمی آن زمان که « تامس ویلیس» و « رابرت بویل» از جمله اعضای آن بودند، آشکار شد. هوک مدتی دستیار هر یک از آن دو نفر بود. هنگامی که قانون بویل طرح‌ریزی می‌شد، هوک دستیار وی بود، اما مشارکت هوک در آن قانون روشن نیست.
زماني كه چارلز دوم به سلطنت بازگشت، محفل علمی غیر رسمی آکسفورد، هسته انجمن سلطنتی جدید را تشکیل داد و در سال 1662، هوک متصدی آزمایشگاه آن گردید. طی 15 سال بعد، وي عقاید مختلفي را مطرح نمود و آزمایشهای درخشاني را به انجام رسانيد. 
هوك در سال 1663 ميلادي به عضويت انجمن سلطنتي انگليس در آمد و سال ها به عنوان منشي در انجمن خدمت مي كرد. هوك در تلسكوپ ها، ديگر ابزارهاي نجومي و ساعت هاي آن عصر اصلاحات بسياري به عمل آورد. او مي دانست كه حركت سيارات به دور خورشيد را بايد يك مساله مكانيكي در نظر گرفت و براي نيروي گرانشي، قانون عكس مجذور فاصله را پيشنهاد كرد. اما دليل اصلي معروفيت هوك، استخراج رابطه تجربي F=KX  است. او توانست براي نخستين بار اين رابطه را با آزمايش هاي دقيقي بدست آورد.
 
نظریه‌های مهم هوک در مورد زیست شناسی 
هوک در سال 1665 « میکرو گرافیا» را که یکی از شاهکارهای علمی قرن 17 بود، منتشر کرد. آن اثر علاوه بر بسیاری نکات دیگر، شامل نخستین توصیفها و نقشه‌ واحدهایی بود که یاخته (سلول) نامیده می‌شدند؛ اصطلاحی که او به کار مي گرفت.

نظریه‌های مهم هوک در فیزیک 
وی شیوه برخورد با حرکت دورانی بطور اعم و پویایی شناسی کیهانی بطور اخص را از نو تدوین و تنظیم کرد. هوک در مکاتبه مشهوری با « آیزاک نیوتن» بیان داشت که نیروی ثقل متناسب با مجذور فاصله کاهش می‌یابد؛ نظریه ای که نیوتن را به راه درک رابطه عکس مجذور کشانید و او را در مسیر کشف جاذبه عمومی قرار داد.
وی در سال 1679 در کتاب خود که مجموعه ای از شش اثر کوتاه بود، قانون هوک را شرح داد که عبارت بود از قانون کشسانی، با تاكيد بر این که، تنش با کرنش متناسب است. 
 
نظریه‌های مهم هوک در زمین شناسی 
هوک زمین شناس ارزنده ای بود و نظریه‌هایش درباره منشاء سنگواره‌ها، طلیعه ای از نظریات قرن 19 در این زمينه بود. وی از نخستین طرفداران نظریه سانحه گرایی به شمار مي رود. او متخصص ورزیده معماری بود و پس از آتش سوزی بزرگ شهر لندن، نقشه شهر را طرح ريزي کرد که بعداً از روی آن، شهر نیویورک را بنا کردند. هوك مامور شد تا به عنوان زمین‌سنج با « کریستوفر رن» در تنظیم نقشه بازسازی لندن همکاری کند. 
 
 
 کارهای شگرف هوک در ساخت ابزارها 
او به کارهای شگرف دیگری نیز دست زد و شاید مهمترین خدمت هوک به علم در زمينه ساخت و کاربرد ابزارها باشد. او به هر ابزار مهمی که در قرن 17 ساخته شده بود، چیزی افزود. وي تلمبه بادی را در شکل ماندگارش اختراع کرد و به روند ساعت سازي و میکروسکوپ سازي سرعت بخشيد. تار چلیپایی را برای تلسکوپ ، دریچه دیافراگم و نیز پیچ تنظیمی را که از روی آن ، قرائت وضع مستقر بصورت مستقیم ممکن می‌شد، اختراع نمود. پاندول ساعت، دستگاه سنجش انکسار نور در مایعات، بارومتر (هواسنج و غلظت سنج الکلی) و رطوبت سنج نیز از جمله اختراعات اوست.
وی بنیان گذار هواشناسی علمی نامیده شده است. هوا سنجی که او اختراع کرد، دارای سوزن متحرکی بود که فشار هوا روی آن ثبت می‌شد. دمای انجماد آب را نقطه صفر دماسنج پیشنهاد نمود و دستگاهی برای تنظیم دماسنج ها طرح ریزی کرد .ساعت هوا سنجی او  میزان بارندگی، فشار هوا، رطوبت و سرعت باد را روی طبلکی چرخان ثبت می‌کرد. 
 
کارهای مهم هوک در شیمی 
هوک تفاوت فلزات و نمکها را نشان داد و کتابی در باب خاصیت موئین بویژه صعود مایعات در لوله‌ها نوشت. این دانشمند دریافت که حرکت اجسام ریز و کوچک در روی سطح مایعات و بالا رفتن نفت از فتیله و حرکت شیره خام و پرورده گیاهان بر اثر خاصیت لوله‌های موئین می‌باشد. 
 
مرگ هوک 
رابرت هوک در سال 1702 و در سن 67 سالگی در لندن درگذشت. دو سال پس از مرگ این دانشمند ، مجموعه رسالاتش انتشار یافت. 
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 20:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه رابرت لی فراست

بازديد: 133

رابرت لی فراست
چكامه‌سراي آمريكايي ( 1874-1936 )

"رابرت لی فراست"، چكامه‌سراي پرآوازه‌‌ی آمريکايی، فرزند "ايزابل مودی" و "ويليام پريسکات فراست"، در ٢٦ مارس ١۸٧٤ در "سانفرانسيسکو" چشم به جهان گشود. مادرش، آموزگار و پدرش، روزنامه‌نگار بود و به ياد ژنرال "ايی.لی."، او را "رابرت لي" نام نهادند.
رابرت در سال ١۸۸٠، آموزش ابتدايي را آغاز كرد، ولي در مدرسه دوام نياورد و در سال ١۸۸١ نيز همين روش را در پيش گرفت. سرانجام در سال 1882 خانواد‌ه‌اش پذيرفتند که او در خانه و با آموزگار سرخانه درس بخواند. آموزگار رابرت دريافت که وی در تنهايی، آواهای ديگری را می‌شنود و به مادرش گفت که او از موهبت شنوايی و بينايی شگفت انگيزي برخوردار است.
در پنجم می 18٨٥، هنگامی که رابرت، يازده ساله بود، پدرش را بر اثر بيماری سل از دست داد و مادر، پس از پرداخت همه‌ي هزينه‌های خاکسپاری و موارد ديگر، بر اين شد تا با دو فرزندش "رابرت" و "جنی"، برای ادامه‌‌ی زندگی به "لورنس" ماساچوست نزد خانواده‌اش برود، در حالی که تنها هشت دلار در جيب داشت.
پس از چندی، بر پايه‌ي آزمون ورودی دبستان، رابرت را در کلاس سوم و جنی را که کوچکتر بود، در کلاس چهارم نام نويسي کرد. 
در سال ١٨٩٠، هنگامی که رابرت فراست، با رتبه‌ي ممتاز، دوران ابتدايی را به پايان رسانده بود، نخستين سروده‌اش با نام "La Noche Triste"، در بولتن مدرسه به چاپ رسيد.
زماني كه رابرت نوزده ساله بود، گاهنامه‌اي محلی، يکی از سروده‌هايش را به پانزده دلار خريد. پدر بزرگش، همواره او را از سرايندگي باز مي داشت و به او گوشزد می‌كرد که گذران زندگی از اين راه، نشدني است، ولي اين سخنان بر رابرت كارساز نبود.
در سال ١٨٩١، پس از به پايان رساندن دوره‌‌ی دبيرستان، در آزمون ورودی کالج "هاروارد" پذيرفته شد و نيز "سردبير" بولتن آنجا گرديد. وي در همين زمان، با "النور ميريام وايت" ديدار کرد و به او دل باخت و پس از پافشاری بسيار در ١٨٩٥، زمانی که خبرنگار "ديلی آمريکن" بود، با وي ازدواج کرد. ولي خوشبختی‌های ساده‌‌ی زندگی او بسيار بی‌دوام بود و پيوندشان، در سال ١٩٠٠ از هم فرو پاشيد. این سال برای رابرت ٢٦ ساله، سال خوبی نبود، چرا که در هشتم جولای، پسرش "اليوت" را بر اثر بيماری وبا از دست داد و همسرش، "النور"، با مرگ "اليوت" دچار افسردگی شديد شد. مادر رابرت نيز در همين سال، بر اثر بيماري سرطان درگذشت.
پس از آن، رابرت چند سالی در آمريکا ماند و به کشاورزی پرداخت و چون کشاورز کاميابی نبود، همزمان با آن، پيشه‌ي آموزگاری را در پيش گرفت و در آغاز، نیمه‌وقت و سپس تمام‌وقت، در آکادمی "پینکرتون" به تدريس ادبیات انگلیسی پرداخت. در اين ميان، برخي سروده‌هاي خود را به گاهنامه‌های گوناگون می‌فرستاد که گهگاهی به چاپ می‌رسيد. ولي ناگهان در سال ١٩١٢ بر آن شد تا با خانواده‌اش به انگليس كوچ کرده و همه‌ي زندگی خود را صرف نوشتن کند. نخستين کتاب او با نام "خواست کودک" (A Boy’s Will)  كه در انگليس به چاپ رسيد، توجه همگان را برانگيخت و سبب شد که رابرت به جرگه‌‌ی سرايندگانی چون "ازرا پاوند"، "هیلدا دولیتل" و ... در آيد. 
وي در سال ١٩١٥به آمريکا بازگشت و از آن پس، قله‌های [ =چكادهاي ] شکوفايی سرايندگي‌اش، يکی پس از ديگری آشکار گرديد، چنان که در آغاز سال ١٩٢٣، كتاب برگزيده‌‌ی سروده‌ها و در نوامبر همان سال، کتاب " New Hampshire" رابرت، بدست "هنری هولت"، به چاپ رسيد و دانشگاه "ورمونت" نيز به او مدرک LHD" " (Litterarum Humaniorum Doctor ) داد. 
وي در ماه می ١٩٢٤ ، جایزه ‌ی "پولیتزر" را برای کتاب "" New Hampshire از آن خود ساخت و از دانشگاه "ییل" و کالج "میدلبری" به مدرک افتخاری نايل گشت. در سال ١٩٢۸، کتاب ديگري از او با نام "West Running " به چاپ رسيد و نيز برای نخستين بار با "تی.اس.اليوت"، سراينده‌ي پرآوازه‌ي انگلستان ديدار كرد. 
سه سال پس از آن (1931)، رابرت، جایزه‌ی "پولیتزر" را برای گنجينه‌ي سروده‌هاي خود دریافت کرد. در سال 1936 نيز "هولت"، کتاب "A Further Ring" او را به چاپ رساند که در سال 1937، جايزه‌ی پولیتزر را از آن خود نمود.
وي در سال 1938، همسرش، "النور" را به دليل نارسايی قلبی از دست داد و در همان سال - که سرمست از باده‌‌ی كاميابي و عشق بود - به "کاتلین موریسون" پيشنهاد ازدواج داد؛ "کاتلین"، پيشنهاد او را نپذيرفت،  ولی فراست در ادامه‌ی احساس خود به وی، کتاب " " A winter Treeرا که در آوريل 1942 منتشر شد، به "کاتلین" پيشکش کرد، که يك سال پس از آن، اين کتاب نيز برنده‌‌ی جایزه‌‌ی "پولیتزر" گرديد.
در مارس سال ١٩٤٥، کتاب "A Mosque Reason" و در ماه می ١٩٤٧، کتاب " Steeple Bush" نوشته‌ي فراست، بدست "هولت" به چاپ رسيد و نيز در همين سال، "برکلی"، هفدهمين مدرک افتخاری را به او داد. دو سال پس از آن (1949)، گنجينه‌اي کامل از سروده‌هاي او به چاپ رسيد و در سال 1950، سنای آمریکا، زادروز او را به عنوان روز یادبودِ فراست پذيرفت. 
در سال 1953، عضویت آکادمی سرايندگان آمریکا به او داده شد و متأسفانه [=بدبختانه] در همين سال به دليل بيماري سرطان پوست، عمل جراحی گرديد.
در سال 1955، مجلس قانونگذاری "ورمونت"، نام او را بر کوهی نهاد و يك سال پس از آن، "کندی"، رئیس جمهور از او خواست که در نخستين مراسم رياست جمهوری- که در ١٩٦١ برگزار می شد- همراهی‌اش کند. رابرت فراست، سروده‌اي هم برای مراسم فراهم كرد، ولي به دليل بيماری و ناتواني، نتوانست آن را بخواند.
در سال19٦٢، "هنري هولت"، کتاب ديگري از او را با نام  "In The Clearing" به چاپ رساند و رابرت در همين سال، با وجود اين که گرفتار ذات‌الريه‌ی سختی شده بود، برای شرکت در برنامه‌‌ی "گفتگوي فرهنگها" به فراخوان کندی به اتحاد جماهیر شوروی رفت، ولي به اندازه‌اي خسته و بیمار و ناتوان شده بود که در شوروی نمي‌توانست بستر خود را ترك گويد و "نیکیتا خوروشچف"، نخست وزیر شوروی، خود، به دیدار او رفت. 
رابرت فراست در بازگشت از اين سفر، جراحي شد، ولي پزشکان دريافتند که سرطان مثانه و پروستات او پیشرفته‌تر از آن است که درمان شود. 
با وجود اين، رابرت، زندگی خود را تا سال 1936 ادامه داد و در اين سال هم جایزه ي "بولینگن" را از آن خود کرد. وي در هفتم ژانویه دچار انسداد [=بندآمدگي] خون شد و در ٢٩ ژانويه‌‌ی همان سال، اندکی پس از نيمه شب، چشم از جهان فرو بست و در مقبره‌ی خانوادگی‌‌شان در "الدبنینگتون"، "ورمونت"، به خاک سپرده شد.
رابرت فراست با نخستين مجموعه‌ی خود به نام "خواست کودکانه"، هستی شاعرانه‌ی خويش را در جهان ادبيات به ثبت رساند و پس از آن، به مدت چهار بار، جايزه‌ی "پوليتزر" را از آن خود کرد. 
سروده‌هاي او بيشتر، عاشقانه بوده و در آن، گمان بی‌همتای خود را در زيباترين تشبيهات و واژگان می‌پيچد و چونان گنجينه‌ای از زيبايی به دست خواننده می‌دهد. سروده‌هاي رابرت فراست، کلاسيک و همه از وزن و قافيه برخوردارند. بيشتر اين سروده‌ها در بند‌های آغازين، خواننده را به ديدن منظره‌ای فرا می‌خوانند و در بندهای پايانی، نتيجه‌ی فلسفی خود را پيشکش می‌دارند. چنانكه خود فراست هم در جايی می‌گويد : 
"سروده، با گمان و زيبايی آغاز می‌شود و با دانش، پايان می‌گيرد." 
 
سروده‌اي از رابرت فراست

راهِ ناپيموده (The road not taken)
در جنگلی زردْفام دو راه از هم جدا می‌شدند 
و افسوس که نمی‌توانستم هر دو را بپويم؛
چرا که تنها يک رهگذر بودم
ايستادم؛
و تا آنجا که می توانستم به يکی خيره شدم،
تا جايی که در ميان بوته‌ها گم شد... 
 پس بی‌طرفانه آن ديگری را برگزيدم. 
شايد به اين دليل ‌که پوشيده از علف بود 
                           و می‌خواست پنهان بماند
اگرچه هر دو يکسان لگدکوب شده بودند.
 و هر دو در آن صبحگاه، همسان به نظر می رسيدند؛ 
پوشيده از برگ،
بی ردِّپايی بر آنها
آه ... من راه نخستين را برای روز ديگر گذاشتم 
با آنکه می‌دانستم که هر راهی به راه ديگر می‌رسد 
شک داشتم که ديگر بار نتوانم به آن بازگردم 
سالهای سال بعد روزی
با افسوس به خود خواهم گفت:
در جنگلی دو راه از هم جدا می‌شد و من 
آری - من راهی- را در پيش گرفتم که رهگذر کمتری داشت 
و همه‌ي تفاوت در همين بود 
 
 برگرفته از :

 http://www.vazna.com
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 20:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 212

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس