تحقیق درباره نماز

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره نماز

بازديد: 229

 

 نماز، خانواده و تعلیم و تربیت

مقدمه:

روش ها و شیوه های آموزش نماز به کودکان و نوجوانان، بر اصولی استوار است که مهم‌ترین آن ها در این نوشتار بیان می شود.

(اصل) به معنای بن، ریشه، زیر بنا و اساس است. کلمه ی اصل را عرف عامه در مقابل (بدل) و در مقابل (فرع) استعمال می کند: اما مقصود از این واژه در این جا، مفهوم فلسفی آن است که با معنای (منشاء) و (مصدر) برابر می شود. علمای تعلیم وتربیت نیز از اصول و مبانی تعلیم و تربیت چنین برداشتی دارند.

در آموزش و تعلیم هر موضوع، اصول و مبانی ساختار آن موضوع از اهمیت ویژه و اساس برخوردار است.

اصول و مبانی هر علم به منزله ی ستون و پایه ی ساختمان است که در استحکام و عمر آن نقش اساسی دارد. در علوم گوناگون مانند جامعه شناسی، روان شناسی، تعلیم و تربیت و راهنمایی و مشاوره، اصول و مبانی این علوم نقش اساسی بر عهده دارند و در واقع فعالیت ها و روش ها مبتنی بر اصول هر علم است. برای مثال در راهنمایی و مشاوره، اصول و مبانی این علم به فعالیت ها، روش ها و فنون مشاوره جهت می دهد و نقش بنیادی و اساسی در فعالیت های مشاور ایفا می کند. در این مقاله سعی شده است اصول و مبانی آموزش مسائل دینی، از جمله نماز، به کودکان و نوجوانان، از دیدگاه دینی، با استفاده از قرآن، احادیث و روایات ائمه- علیهم السلام- و نظریات علمای تعلیم و تربیت، به صورت تطبیقی، تبیین و تشریح شود.

 

1- فطری بودن مسائل دینی (نماز)

نیاز به پرستش و نیایش یکی از نیازهای اساسی و عمیقی است که در عمق روان بشر وجود دارد. استاد شهید مطهری (ره) در این باره می فرماید: (یکی از پایدارترین و قدیمی ترین تجلیات روح آدمی و یکی از اصیل ترین ابعاد وجود انسان ها حس نیایش و پرستش است. مطالعه ی آثار زندگی بشر نشان می دهد هر زمان و هر جا که بشر وجود داشته است، نیایش و پرستش هم وجود داشته است. چیزی که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است: از نظر شکل، از رقص ها و حرکات دسته جمعی موزون همراه با یک سلسله اذکار و اوراد گرفته، تا عالی ترین خضوع ها و خشوع ها.) (رضوان طلب، ص 51)

همه ی کودکان به طور فطری کنجکاو و کاوشگر بوده، به دنبال پاسخ به سوالات و چراها هستند و میل به پرستش و نیایش در وجودشان موج می زند. تجربیات و مشاهدات نیز موید این مطلب است که کودکان در تقلید و یادگیری مفاهیم و مسائل دینی مثل نماز و روزه آمادگی بیش تری در مقایسه با دیگر رفتارها و موضوعات از خود نشان می دهند و این موضوع موید فطری بودن خدا جویی در کودکان است.

خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید می فرماید: فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک القیم و لکن اکثر الناس لا تعلمون..) پس روی خود به سوی دین حنیف کن که مطابق فطرت خداست، فطری که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونی نیست، این است دین مستقیم ولی بیش تر مردم نمی دانند. (سوره ی روم، آیه 30)

اگر مشاهده می شود که گاهی از کودکان و نوجوانان نسبت به مسائل دینی از جمله نماز، رغبت و تمایلی از خود نشان نمی ده، این امر مربوط به عوامل محیطی است که فطرت کودک  را از مسیر خود منحرف کرده است.

با کمال تاسف باید گفت که بعضی از والدین حساسیت و دقتی که درباره ی امور دنیوی (تغذیه، لباس، تحصیل و مانند آن) فرزندانشان را خود نشان می دهند، در مورد مسائل معنوی و دینی آن ها نشان نمی دهند. به راستی این گروه از والدین مصداق کلام نورانی رسول خدا- صل الله علیه و آله – اند که می فرماید: ( وای بر فرزندان آخر الزمان، از دست پدرانشان!) گفتند یا رسول الله منظور شما پدران مشترک اند؟

فرمود: (خیر، بلکه پدران مومنی که واجبات دینی را به فرزندان خود نمی آموزند و اگر آنان خود بخواهند احکام دین را فرا گیرند، ایشان جلوگیری می کنند( و حال آن که ) اگر کالایی به دست آوردند از آن راضی و خوشحال خواهند شد. من از ایشان بیزار و آنان نیز از من بیزارند.) (مستدرک الوسایل، ج 2، ص 625)

بنابراین خداجویی امری فطری و درونی است. علمای تعلیم و تربیت اسلامی باید به فکر تهیه و تدوین کتبی باشند که شیوه های صحیح رشد و پرورش این حس را بر مبنای فطری بودن آن به والدین آموزش دهند تا آنان به شیوه های نادرست متوسل نشوند.

2- اختیاری بودن مسائل دینی (نماز)

انسان به اقتضای فطرت الهی خود و به دلیل آن که موجودی است چند بعدی و به اعتبار کرامتی که خداوند برای او مقرر نموده، موجودی است مختار و کرامت خویش را می تواند به اختیار خود کسب کند. در واقع، از دیدگاه اسلام، انسان موجودی است که دارای میل ها و جاذبه های معنوی است که سایر موجودات فاقد آن اند.

بنابراین در دعوت کودکان و نوجوانان به دین، باید به گونه ای عمل کنیم که آن ها احساس آزادی کنند، یعنی نباید هیچ گاه آن ها را مجبور به دین داری کنیم، یا برای این که مثلا دیندار شوند، نباید به آن ها مزایای زیادی بدهیم. اگر بدون استفاده از این دو حربه ی تهدید وتطمیع، بتوانیم کودکان و نوجوانان را به عقیده ای معتقد کنیم، آن اعتقاد درونی خواهد بود، یعنی اعتقادی که نه برای جلب منفعت است و نه به دلیل ترس از قدرت. (ارونسون، ص 34).دکتر زهرا مصطفوی نقل می کند: (همسرم به دلیل عادت خانوادگی، دخترم را از خواب صبحگاهی بیدار می کرد و به نماز وار می داشت. امام (ره) وقتی از این ماجرا خبردار شدند، برایش پیغام فرستادند که (چهره ی شیرین اسلام را به مذاق بچه تلخ نکن) این کلام آن چنان موثر افتاد و اثر عمیقی بر روح و جان دخترم به جای گذاشت که بعد از آن خودش سفارش کرد که برای نماز صبح به موقع بیدارش کنم)

(ستوده، ص 123)

در این اسلام، تاکید فراوان بر این مطلب می شود که اصول دین تقلیدی نیست، بلکه فرد باید با آگاهی و آزادی آن را بپذیرد، بنابراین باید تلاش کنیم که کودک و نوجوان را به طریق مثبت و ترغیب کننده به دین دعوت نماییم و از افرادی که دارای مبناهای اعتقادی و فکری قوی اند در این زمینه کمک بگیریم. باید توجه داشته باشیم که کودک، به ویژه نوجوانان، در مقابل برخوردهای آمیانه، مقاومت می کنند. (کاظمی، ص 87).

 

3- آموزش تدریجی مسائل دینی( نماز)

آموزش معارف و مسائل دینی دارای مراتب و درجاتی است و هر مرتبه و درجه ای از آن، اصول و مقتضیاتی دارد که باید رعایت شود. تفاوت این مراتب و درجات به دلیل تفاوت های فردی در رشد استعدادهای ذهنی و روحی و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات و شرایط گوناگون اجتماعی و فرهنگی در متعلمان است. (سادات، ص 27)

بدین روی، باید مطالب و مفاهیم آموزشی و دینی متناسب با سطح درک وقوای ذهنی و روانی متعلمان باشد. والدین و بزرگسالان نباید توقع داشته باشند که کودک آن ها به سرعت اهل عبادت و نماز شود. برنامه ی آموزش و عادت دادن آن ها به نماز باید بر اصل تدریج مبتنی باشد. کودک نباید یک باره بار سنگینی از وظایف بداند. تکالیف سنگین و زود هنگام وخارج از طاقت و توان کودک ممکن است صدمه ای جبران ناپذیر بر اعتقادات دینی و مذهبی او وارد آورد.

در تعالیم اسلامی، توصیه های فراوانی در زمینه ی آموزش تدریجی مسائل دینی آمده است. امام جعفر صادق- علیه السلام- در مورد روزه گرفته می فرماید: (ما اهل بیت هنگامی که کودکانمان به پنج سالگی رسیدند، دستور می دهیم نماز بخوانند. پس شما کودکان خود را از هفت سالگی به نماز امر کنید و ما در هفت سالگ امر می کنیم به اندازه ی توانایی شان، نصف روز، بیش تر یا کم تر روزه بگیرند و دستور می دهیم هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد، افطار کنند. این کار برای آن است که به روزه گرفتن عادت کنند. پس شما کودکان خود را نه سالگی (در مورد پسران) به اندازه ی توانایی شان امر به روزه گرفتن کنید و چون تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گردید، افطار کنند.) (سنن النبی، ص 157).

بنابراین بعضی از والدین و مربیان- متاسفانه- قصد دارند در فرصتی کوتاه و سریع فراگیران خود را به سر منزل مقصودی که در ذهن خود دارند، برسانند، بدون این که آنان خود فرصت دست یابی خویش را فراهم کنند.

 

4-تکرار و مداومت در آموزش مسائل دینی (نماز)

تکرار و استمرار، سبب یادگیری درست، سرعت عمل و کسب مهارت در هر زمینه ای می شود. (کار نیکو کردن از پر کردن است.) هیچ کس نمی تواند منکر این باشد که اگر مفاهیم و لغات آموخته شده از زبان بیگانه، تمرین و تکرار نشود، دیر یا زود به فراموشی سپرده می شود. (شعبانی، ص 23).

دکتر قائمی می نویسد: (برای تقویت و ایجاد رفتاری ثابت و عادتی استوار در کودک و نوجوانان، باید از مجرای (تکرار) وارد شد. بسیار از افکار و اعمال در سایه ی تمرین و عمل مکرر در  انسان تثبیت می شوند.حتی ایمان آدمی هم نوعی تثبیت در سایه ی عمل است (لا یثبت الایمان الا بالعمل، اصول کافی) و هر قدر عمل مکررتر باشد امکان تثبیت آن بیش است. هم چنین در  تربیت دینی، این اصول وجود دارد که از راه ظاهر وعمل ظاهری، می توان در باطن نفوذ داشت و بر عکس کودک را باید به مظاهر عمل و تکرار در این ظاهر انس دهیم تا باطن او شکل گیرد. تجارب و تعالیم عالمی نشان داده اند که حتی عمل ریایی، در صورت تکرار، در فردی تثبیت می شود و پس از تثبیت، می توان یک عمل ریایی را به صورت واقعی و بی ریا در آورد، به این شرط که نیت عمل را تغییر دهند. این روش مخصوصا در مورد کودک موثر است، مثلا ممکن است کودک یا نوجوانی از طرف امام جماعت و ... تشویق شود و خاطره ی خوشی در ذهنش شکل گیرد و مدتی به خاطر همین تشویق به مسجد برود، ولی پس از مدتی جاذبه های معنوی مسجد و حالات نمازگزاران به هنگام نماز، کودک و نوجوانان را مجذوب خود نماید و فردی مذهبی بار آید.

بدین سان ما کودک را به تکرار ظاهر در عبادت سوق می دهیم  تا زمینه برای انس او به عبادت، تثبت عمل و ایجاد عادت در او را فراهم آید. (قائمی، ص ص 36-37).

طبیعت کودک با تکرار سازگار است. از این رو هنر بزرگ والدین و مربیان در این است که دنیای کودک را درک کنند و بدانند که برخی از مسائلی که ممکن است برا بزرگسالان خسته کننده باشد، برای کودکان لذت بخش  است. کودک از تکرار مکرارت آزرده نمی شود؛ بیان مکرر قصه ها و داستان ها کودکان را اصلا خسته نمی کند، به خصوص اگر بیان این داستان‌ها با صوت خوش و آهنگ مطلوب همراه باشد، آنان را کاملا مجذوب وعلاقمند می سازد. به همین علت، توصیه می شود که والدین نماز را به حال و با صوت و آهنگی موزون قرائت کنند تا کودکان بیش تر مجذوب کلام الهی شوند. برای این کار، والدین می توانند به قرائت نمازهای علمای ربانی گوش فرا می دهند و از آن بهره بگریند.

در پایان این مبحث متذکر می شود که والدین باید صبورانه در مقابل رفتارهای کودک عمل کنند و بدانند که سرنوشت و آینده ی کودک به دست آنان رقم می خورد. به تعبیر دیگر، کودکان آیینه ی تمام نمای والدین اند. اگر آنان با حال و حوصله و توجه وعشق نماز را اقامه کنند و بهترین حالات آنان زمانی باشد که به نماز می ایستند، مسلما فرزندانشان نیز چنین شیوه ای را پیشه ی خود خواهند کرد.

 

5- آسان گیری در آموزش مسائل دینی (نماز)

رسول خدا صلی الله علیه و آله- در مناسبت های مختلف، به دفعات و با تاکید می فرمودند: (اسلام دین آسانی است و دین داری مشکل نیست. مبادا فردا نادان بر خود سخت بگیرند و مبادا متولیان امور دینی کاری انجام دهند که مردم تصور کنند دین داری مشکل است وبا سخت گیری های بیجا مردم را از دین فراری می دهند.) (محمدی ری شهری، ص 86).

روزی از پیامبر مسئله ای را پرسیدند وچند بار سوال را تکرار کردند: آیا فلان کار اشکار دارد؟ آن حضرت فرمودند: نه، اشکال ندارد. (ای مردم، دین خدا در آسانی است.) این سخن را پیامبر سه بار تکرار کردند. (ابن حنبل، ج 5، ص 69)

قرآن به صراحت اعلام کرده است که تکالیف دینی سخت نیست. در این باره آیات ذیل قابل توجه است:

(خداوند آسانی را برای شما می خواهند و سختی و مشقت برایتان نمی خواهد.) (سوره بقره، آیه ی 185)

(خداوند در دین اسلام، تکلیف سختی را بر شما تحمیل نکرده است.) (سوره ی حج، آیه ی 78)

آسان گیری در مسائل دینی کودکان، از اهمیت بسزایی برخودار است در دوران خرسالی، در نماز به گونه ای عمل کنیم که کودک احساس خستگی نکند. نباید نماز را برای او سنگین و کسل کننده بسازیم. به مصلحت اوست که نمازها را با ذکرهای طولانی و رکوع و سجودهای خسته کننده، طولان نکنیم، حتی سفارش شده است به خطر چند کودکی کحه با شما به نماز ایستاده اند آن را سریعت باشید که او کودک است و حال و روحیه ی شما را ندارد، به ویژه که از حالات و رفتار شما سردر نمی آورد و معنای عبارات شما را نمی فهمد. (قائمی، ص 35).

مرحوم میرزای نوری در مستدرک الوسائل می نویسد:

(امام سجاد- علیه السلام- کودکانی را که نزد ایشان بودند، وا می داشتند تا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را باهم بخوانند. به آن حضرت اعتراض شد. فرمودند: (این کار برای آن ها سبک تر و بهتر است و سبب می شود به خواندن نماز پیشی بجویند و برای خوابیدن یا سرگرمی با کار دیگری نماز واجب دستور نمی دانند و می فرمودند: (اگر قدرت و طاقت برخواندن نمازهای واجب داشتند، آنان را محروم نسازید.) (مستدرک الوسایل، ص 160)

متاسفانه بعضی از والدین و مربیان اصرار دارند که حتی از روی جبر و اکراه، بدون توجه به حال روحیه کودک، او را نماز خوان بار آورند، اما نا خود آگاه افرادی لا مذهب و عقده ای می پرورانند چنین افرادی در نخستین فرصتی که به قدرت و استقلالی دست یابند، ترک دین و عبادت خواهند گفت. روشن است که مسئولیت چنین کاری بر عهده ی کسانی است که چنین زمینه ای را فراهم ساخته اند. (قائمی، ص 36)

بدین ترتیب آموزش مسائل مذهبی به کودکان و نوجوانان، آگاهی، بصریت و فنون تربیتی را مطلبد. والدین باید بدانند که شیوه های سنتی و منسوخ که هیچ سنخیتی با تعالیم آسمانی اسلام و علوم جدید ندارند، جوابگوی نیازهای گوناگون نوجوانان نیست و با این روش ها نمی توانند کودکان و نوجوانان خود را مذهبی بار آورند. بدین روی، توصیه می شود که با مطالعه و بررسی سیره ی ائمه اطهار- علیهم السلام- و سفارش های آنان، به ترتیب مذهبی کودکان و نوجوانان اقدام کنند.

 

6- نتیجه گیری:

نتایجی که از مباحث گذشته می توان گرفت این است که برا رسیدن به اهداف تربیت دینی و ترویج فرهنگ نماز، همکاری همه ی نهادها، به خصوص نهادهای فرهنگی و تربیتی، ضرورت تام دارد. به بیان دیگر، خانه، مدرسه و جامعه در انجام وظایف تربیت و پرورش دینی که مکمل یکدیگرند.

پیوند و ارتباط نزدیک خانه، مدرسه و جامعه در واقع، پیوند استوانه های تربیت صحیح و منطقی است. امروزه لازم است مدارس علاقه ای واقعی و باطنی برای حضور مستمر و ارتباط نزدیک دانش آموزان با مساجد، در آنان ایجاد کنند. در این زمینه، مدارس نباید تنها به ساختن نمازخانه ها اکتفا کنند. با وجود آن که ساخت و توسعه ی نمازخانه ها اقدامی مثبت و ارزنده برای رسیدن به ارزش ها و مقدسات والای دین است، اما هیچ گاه جای مساجد و تاثیرت سازنده ی آن ها را نمی گیرد.

فرهنگ انس با مسجد و نماز، به عنوان یک حرکت اداری، آگاهانه و مستمر، باید از آغاز دوران کودکی در نظام تربیتی خانه، مدرسه و جامعه به عنوان یک اصل مهم تربیتی مد نظر قرار گیرد تا فطرت خداجویی کودک به گونه ای رشد و پرورش باید که هیچ عامل و شرایطی نتواند موجبات انحرافات او را فراهم سازد. (محمد رضا مطهری)

در پایان باید این مطلب را بپذیریم که بعضی از خانواده ها اطلاعت لازم را از دین ندارند و از سوی دیگر، مدرسه تکالیف سختی بر بچه ها تحمیل می کند، مانند سخت گیری در مورد حجاب برای دختران، پیش از سن بلوغ یا اجبار برای شرکت در نماز جماعت.

حال بايد دانست كه رمز و رازهاي موفقيت چيستند. به عبارت ديگر، بايد ديد كه انسان پيروز داراي چه ويژگي هايي است، تا اگر پدران و مادران نشانه اي از آن ها را در جوانانشان ديدند، پرورش دهند و اگر نديدند با پيام ها و همكاري مربيان و مشاوران ايجادشان كنند.

اكنون سعي كنيد ويژگي ها را پيدا كنيد. براي يافتن ويژگي ها مي توانيد به زندگي عملي و واقعي خودتان بنگريد و معدودي از عمده ترين كسان يا چيزهايي را كه در طول زندگي تان مهم ترين نقش ها را داشته و دارند، به ياد آوريد. شايد نياز به جست و جوي زيادي نباشد تا دريابيد انسان، مهم ترين نقش ها را در زندگي شما دارد، چرا كه به وسيله دو انسان پا به عرصه وجود  گذاشته ايد، با مهر و توجه آن ها و پزشكان و پرستارها زنده زنده مانده ايد، به كمك ايشان و معلمان، دبيران و استادان آموخته و فرهيخته شده ايد، از كارگران و مهندسان ساختماني و شهرداري براي داشتن سر پناه و بهداشت سود برده ايد، هنگامي استفاده كردن از اتوبوس و تاكسي نه تنها از كمك راننده، بلكه از كار و كوشش و ابداعات هزاران انساني بهره برده ايد كه قرن ها پيش چرخ را، جاده را، و مقدمات وسايل آسايش بخش امروزتان را فراهم كرده اند. تازه وقتي هم كه بزرگ و قهرمان يا هنرمند بسيار مشهوري مي شويد
و نظرتان كم پيدا مي شود، نيازمند آن هستيد كه انسان ها شما را
تشويق كرده، شكوهتان را تاييد كنند. با اين مقدمه و كمي تجسم مي پذيرد كه ويژگي اين كار صحيح نيست .و سوزنده مي باشد. رقابت صحيح آن است كه انسان ضمن تقدير و بزرگداشت صاحب موفقيت، براي بدست آوردن نمونه هاي موفق وي، تلاش خود را بكار گيرد تا همچون او موفق شود، نه اينكه او را در ميدان مسابقه به زمين بزند. پدران و مادران و مربيان مي توانند با ايجاد رقابت صحيح، فرزندان و افراد تحت تربيت خود را به صحنه جديت بكشانند.

نقش تمثيل و تنبيه در تعليم و تربيت

يكي از شيوه هاي موثر و جذاب در زمينه مسائل تعليم و تربيت استفاده از تمثيل و تشبيه، و استعاره و است. گاهي از اوقات گوينده، يك مطلب عقلاني و غير قابل هضم را با يك تشبيه و تمثيل بسيار ساده بصورت يك مطلب محسوس ارائه مي دهد و مخاطب براحتي پيام را دريافت مي كند و به آن پي مي برند.

قرآن كريم فراوان از اين شيوه استفاده كرده است تا آنجا كه در آيه 89 از سوره اسرا مي فرمايد: (و لقد صرفنا للناس في هذا القرآن من كل مثل)، (ما براي مردم در اين قرآن از هر مثلي بكاره برده ايم) و نيز همين ادعا را در آيات 54 سوره كهف، 58 روم، 27 سوره زمرد مطرح كرده است. قرآن كريم در آياتي نيز اهداف خويش را از كاربرد تمثيلات، ياد آوري، انديشه و تفكر و تعقل مردمان معرفي مي‌كند. در زمينه استفاده از همين شيوه، نامهاي حيوانات گوناگوني در قرآن كريم در مورد موضوعات فراواني بكار رفته است همانند (عنكبوت، سگ، الاغ، پشه، و )

7- تنبيه:

 در مرحله آخر چنانكه مراحل قبلي كارگر نيفتد, از تنبيه استفاده مي كنيم, در اينجا باز هم اين نكته را ياد آوري مي كنيم كه منظور از تبيه نيز با توجه به ريشه آن (نبه) آگاه ساختن كودك يا نوجوان مي باشد, نه آزار رساندن به او كه چنانچه والدين و مربيان بادلسوزي مبادرت به انجام آن ورزند با عنايت حق تعالي, اثرات سودمند خود را با برجاي خواهد گذاشت.

در ضمن بايد اضافه كرد كه تنبيه همه گاه به صورت تنبيه بدني نيست, ممكن است گاهي تنبيه به صورت محروم كردن از شي مورد علاقه طفل, سلب آزادي موقتي كودك, اخطار كتبي يا شفاهي, عدم اجازه برا ورزش, تفريح يا مسافرت يا شركت در مهماني و از اين قبيل باشد.

گاهي نيز مي توان بگونه اي پيش رفت كه كودك حساب كند قصد تنبيه او را داريد ولي تنبيه را معلق گذاشت و ديد كه پس رفت كه كودك حساب كند قصد تنبيه او را داريد ولي تنبيه را معلق گذاشت و ديد كه پس از آن كودك چگونه عمل خواهد كرد. در همه حال تنبيهي كه براي كودك بكار مي رود, بايد بگونه اي باشد كه احساس نكند اين امر عكس العمل شخصي عليه اوست. بلكه دريابد نتيجه عمل اوست.


منابع و ماخذ:

·           نشریه ماهانه آموزشی – تربیتی پیوند دکتر علی کاظمی 1381

·           نشریه ماهانه آموزشی- تربیتی پیوند  دکتر داریوش (رازهاي جاودانه پيروزي تهران 1383)

·           صدیق سروستائی- رحمت الله: آسیب شناسی اجتماعی 1383

·     دکتر دان دینک میرو دکتر گری-د- مکی: مترجم رئیس دانا مجید والدین موثر فرزند مسئول انتشارات رشد 1382

·     دکتر نوابي نژاد- شکوه- سه گفتار درباره راهنمایی و تربیت فرزندان انتشارات انجمن اولیا مربیان 1373

·           رضوان طلب، محمد رضا: پرسش آگاهانه.

·           قرآن کریم

·           ارونسون، الیور: روان شناسی اجتماعی، ترجمه ی حسین شکر کن

·           ستوده، امير رضا: پابه پاي آفتاب. جلد ا.

·           كاظمي، يحيي آموزش و پرورش از خردسالي تا جواني.

·           سادات، محمد علي: راهنماي آموزش تعليمات ديني در مدارس.

·           طباطبايي، سيد محمد حسين: سنن النبي، به نقل از اصول كافي، جلد 3.

·           شعباني، حسن: مهارت هاي آموزشي و پرورشي.

·           اصول كافي، جلد 1، كتاب الكفر و الايمان، ج 3 و ج 4.

·           قائمي، علي: اقامه ي نماز در دوران كودكي. ابن حنبل: مسند، ج 5،

·           محمدي ري شهري، محمد: جشن تكليف.

·           مستدرك الوسايل، ج 15.

·     مطهري، محمد رضا: مجله ي علمي و تخصصي معرفت، شماره ي 44، موسسه‌ي آموزشي و پژوهشي امام خميني

 


 

 

فهرست مطالب

نماز، خانواده و تعلیم و تربیت.. 1

نماز، خانواده و تعلیم و تربیت.. 2

مقدمه:2

1- فطری بودن مسائل دینی (نماز)3

2- اختیاری بودن مسائل دینی (نماز)5

3- آموزش تدریجی مسائل دینی( نماز)6

4-تکرار و مداومت در آموزش مسائل دینی (نماز)7

5- آسان گیری در آموزش مسائل دینی (نماز)9

6- نتیجه گیری:11

نقش تمثيل و تنبيه در تعليم و تربيت.. 13

7- تنبيه:14

منابع و ماخذ:16

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 11:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره نماز

بازديد: 192

نماز در كلام على‏عليه السلام

حضرت على‏عليه السلام بارها در نهج‏البلاغه از نماز و ياد خدا سخن به ميان آورده كه در كتابى به نام «نماز در نهج‏البلاغه» گردآورى شده است. ما در اينجا جملاتى را در مورد فلسفه ذكر و ياد خدا كه مهمترين مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى‏كنيم:

مى‏فرمايد: «اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَة وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوة» (31) خداوند ذكر و يادش را صيقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگين با ياد خدا شنوا و چشم‏هاى بسته با ياد او بينا شوند.
آنگاه حضرت در مورد بركات نماز مى‏فرمايد:
«قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِكَة وَ نُزّلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكينَه وَ فُتِحَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ الكِرامات» فرشتگان آنان را در بر مى‏گيرند و آرامش بر آنان نازل مى‏شود، درهاى آسمان بر آنان گشوده و جايگاه خوبى برايشان آماده مى‏شود.
در خطبه‏اى ديگر مى‏فرمايد:
«و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق» (32) نماز گناهان را مثل برگ درختان مى‏ريزد و گردن انسان را از ريسمان گناه آزاد مى‏كند.
آنگاه در ادامه، تشبيهى جالب از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نقل مى‏فرمايد كه: نماز همچون جوى آبى است كه انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آيا ديگر آلودگى باقى مى‏ماند؟
در خطبه 196 گوشه‏هايى از مفاسد اخلاقى همچون كبر و سركشى و ظلم را برمى‏شمرد و سپس مى‏فرمايد: درماين اين مفاسد نماز و روزه و زكات است. آنگاه در مورد آثار نماز مى‏فرمايد:
«تَسْكيناً لِاَطْرافِهِم، تَخْشيعاً لِاَبْصارِهِم، تَذْليلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفيضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَةً لِلْخَيْلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ حَشَتْهُم الْوَحْشَة آنَسَهُمْ ذِكْرك» نماز به همه وجود انسان آرامش مى‏بخشد، چشمها را خاشع و خاضع مى‏گرداند، نفس سركش را رام، دلها را نرم و تكبر و بزرگ‏منشى را محو مى‏كند. به هنگام وحشت و اضطراب و تنهايى، ياد تو موجب انس و الفت آنها مى‏شود.
البتّه روشن است كه همه مردم چنين بهره‏هايى را از نماز ندارند، بلكه تنها گروهى هستند كه شيفته نماز و ياد خدا هستند و آن را با تمام دنيا عوض نمى‏كنند.

 

باز هم سيماى نماز

هر چه براى نماز گفته و نوشته شود حق آن ادا نمى‏شود و چگونه ممكن است عمودِ دين و پرچم اسلام و يادگار اديان و انبيا و محور قبولِ همه اعمال در چند جمله بيان شود؟

نماز، برنامه هر صبح و شام است بهنگام صبح اولين كلامِ واجب نماز و بهنگام شام آخرين واجب، نماز است. پس آغاز و انجامِ هر روزت با ياد خدا و براى خدا است.

نماز در سفر يا وطن، در زمين يا هوا، در فقر يا غنى، رمز آنست كه در هر كجا هستى و هر كه هستى مطيع او باشى نه غير او.
نماز، ايدئولوژى عملى مسلمان است كه در آن عقائد و افكار و خواسته‏ها و الگوهاى خود را بيان مى‏كند.
نماز، استحكام بخشيدن به ارزشها و جلوگيرى از فروپاشى شخصيتِ افراد و اعضاى جامعه است كه اگر مصالح ساختمان سُست باشد ساختمان فرو مى‏ريزد.
اذانِ نماز، شيپورِ توحيد است كه سپاه متفرّقِ اسلام را در يك صف و زير يك پرچم فرا مى‏خواند و آنان را پشتِ سر امامى عادل قرار مى‏دهد.
امام جماعت يكى است تا رمز اين باشد كه امام جامعه نيز بايد يكى باشد تا اداره امور متمركز باشد.
امام جماعت بايد مراعات ضعيف‏ترين مردم را بكند و اين درس است كه در تصميم‏گيرى‏هاى جامعه مراعاتِ طبقه محروم را بكنيد. پيامبر خدا بهنگام نماز صداى گريه طفلى را شنيد نماز را به سرعت تمام كرد تا اگر مادر طفل در نماز شركت كرده كودكش را آرام كند! (52)
اولين فرمان بدنبال آفرينش انسان، فرمان سجده بود كه به فرشتگان فرمود: براى آدم سجده كنيد. (53)
اولين نقطه زمين (مكّه و كعبه) كه از زير آب بيرون آمد و خشكى شد مكان عبادت بود. (54)
اولين كار رسول خدا پس از هجرت به مدينه ساختن مسجد بود.
نماز هم انجام معروف است هم نهى از منكر. هر روز در اذان و اقامه مى‏گوييم «حىّ على الصلوة حىّ على الفلاح حىّ على خير العمل» كه همه امر به بالاترين معروف‏ها يعنى نماز است.
از سوى ديگر نماز انسان را از فساد و فحشا بازمى‏دارد: «اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنكَر» (55)
نماز، حركاتى است برخاسته از آگاهى و شناخت. شناختِ خداوند كه به فرمان او و براى او و اُنس با او قيام مى‏كنيم و لذا قرآن ما را از نماز در حال مستى (56) و كسالت (57) نهى كرده است تا آنچه را در نماز مى‏گوييم با توجه و آگاهى باشد.
نماز، آگاهى‏بخش است. هر هفته روزهاى جمعه نمازجمعه برپا مى‏شود و قبل از نماز دو خطبه خوانده مى‏شود. اين دو خطبه بجاى دو ركعت از نماز و به عبارتى جزئى از نماز است. خطبه‏هايى كه به فرموده امام رضاعليه السلام بايد مردم را از تمام مسائل جهان آگاه كند.
شنيدن خطبه‏ها و آنگاه نماز خواندن يعنى آگاه شدن و بعد نمازخواندن.
نماز خروج از خود و پرواز بسوى خداست و قرآن مى‏فرمايد:
«وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» (58) هركس از خانه‏اش به قصد هجرت بسوى خدا و رسولش خارج شود و سپس مرگ او را دريابد پاداشش بر خداست.
امام خمينى مى‏فرمايد: هجرت از خانه دل بسوى خدا، يكى از مصاديق آيه است، هجرت از خودپسندى و خودخواهى و خودبينى به سوى خداپرستى و خداخواهى و خدابينى بزرگ‏ترين هجرت‏هاست. (59)
نماز به منزله اسم اعظم الهى بلكه خودِ اسم اعظم است.
در نماز، عزّت ربّ و ذلّت عبد مطرح است كه اين دو مقام بس عالى است.
نماز پرچم اسلام است. «عَلَمُ الْاِسْلامِ اَلصَّلوة» (60)
همانگونه كه پرچم نشانه است، نماز نيز نشانه و علامت مسلمانى است. چنانكه پرچم مورد احترام است و اهانت به آن، اهانت به يك ملّت و كشور است، اهانت و بى‏توجهى به نماز نيز بى‏توجهى به كلّ دين است. چنانكه برپابودن پرچم نشانه حيات سياسى و نظامى و قدرت است. در برپابودن نماز نيز اين امور مطرح است.

نماز و قرآن
در مواردى قرآن و نماز در كنار هم آمده‏اند، مانند:
«يَتلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوةَ» (61)
قرآن تلاوت مى‏كنند و نماز به پاى مى‏دارند.
و يا در جاى ديگر مى‏فرمايد: «يُمَسِّكوُنَ بِالْكِتابِ وَ اَقامُوا الصّلوة» (62) به قرآن تمسّك مى‏جويند و نماز به پاى مى‏دارند.
گاهى براى نماز و قرآن، يك صفت آورده شده، چنانكه كلمه ذِكر هم به قرآن گفته شده است: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكر» (63) ما ذكر را نازل كرديم. و هم فلسفه نماز شمرده شده است: «اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى‏» (64) نماز را بخاطر ياد من به پاى دار.
جالب آنكه گاهى بجاى كلمه نماز كلمه قرآن آمده است، مانند آيه «اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً» (65) كه گفته‏اند مراد از قرآن الفجر، نماز صبح استبگذريم كه خواندن قرآن بصورتِ حمد و سوره، يكى از واجباتِ نماز است و بحث نماز در اكثر سوره‏هاى قرآن، هم در بزرگ‏ترين سوره (بقره) و هم در كوچك‏ترين سوره‏ها (كوثر) آمده است.

نماز و قصاص!
نه تنها در اسلام، بلكه در همه اديان الهى قانون قصاص مطرح است كه طبق آن كيفر كسيكه گوش قطع كند آنست كه گوشش بريده شود و كيفر كسى كه دندان بشكند آنست كه دندانش شكسته شود تا عدالت اجرا شود. يكى از موارد قصاص آنست كه دست دزد بايد قطع شود، ولى فقط چهار انگشت او، و كف دست باقى مى‏ماند. زيرا قرآن مى‏گويد: «وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ» (66) محلّ سجده براى خداست.
چون انسان هنگام سجده بايد كف دست خود را بر زمين گذارد لذا در كيفر سارق بايد به مسأله نماز و سجده توجه داشت و كف دست او را قطع نكرد تا حقّ عبادت حتى براى سارق هم محفوظ بماند!

 

نماز و رهبرى
اگر نماز توسط رهبران الهى اقامه شود بساط ظلم و طاغوت را برهم مى‏زند. نماز عيد امام رضاعليه السلام آنچنان با هيبت و عظمت آغاز شد كه حكومت ظالم بر خود لرزيد و فهميد كه اگر اين نماز به پايان برسد حكومتِ بنى‏عبّاس نيز به پايان خواهد رسيد. لذا مأمون دستور داد كه امام را از وسط راه بازگرداندند.
دليل آنكه نمازهاى امروز مسلمين اثرى ندارد آنست كه به قسمتى از قرآن عمل شد و قسمتى فراموش شد. زيرا قرآن مى‏فرمايد:
«وَاَقيمُواالصَّلوةَ وآتُوا الزَّكاةَ وَ اَطيعُوا الرّسُولَ» (67)
نماز به پاى داريد و زكات دهيد و از رسول خدا اطاعت كنيد.
امّا امروز بعضى نماز مى‏خوانند و زكات نمى‏دهند و بعضى اهل نماز و زكات هستند، ولى ولايت كفار را پذيرفته‏اند. به عبارت ديگر ايمان به خدا دارند، اما كفر به طاغوت ندارند و اين ايمان ناقص است. در حالى كه خداوند مى‏فرمايد: «فَمَنْ يَكْفُر بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْاسْتَمْسَك بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏» (68) هركس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به ريسمان محكم الهى چنگ زده است.
يعنى هم كفر به طاغوت و هم ايمان به خدا لازم است، در حالى كه امروزه مسلمين برائت از كفر و طاغوت‏ها را فراموش كرده‏اند. لذا قرآن در مورد كسانى كه به طاغوت مراجعه مى‏كنند مى‏فرمايد: آنها خيال مى‏كنند كه مؤمن هستند: «اَلَمْ تَرَ اِلىَ الَّذينَ يَزْعُمُونَ اَنَّهُم آمَنُوا»

نمازهاى مشكل‏گشا
اسلام سفارش مى‏كند هرگاه حاجت يا مشكلى داشتيد، با خواندن نمازهايى مخصوص حلّ مشكل خود را از خدا بخواهيد، كه مناسب است در اينجا يك نمونه از آن نمازها را بياوريم.

نماز جعفر طيّار
جعفر طيّار برادر حضرت على‏عليه السلام است كه در هجرت به حبشه توانست با استدلال و رفتار مناسب خود دل نجاشى و عدّه كثيرى را به اسلام جذب كند و مؤسّسِ اسلام در قارّه آفريقا شود. او در جنگ موته دو دستش را در راه خدا داد و خداوند بجاى آن دو بال در بهشت به او داد و لذا به جعفر طيّار مشهور شد. هنگامى كه جعفر از حبشه بازگشت، پيامبرصلى الله عليه وآله به او فرمود: آيا مى‏خواهى هديه با ارزشى به تو عطا كنم؟ مردم گمان كردند كه حضرت مى‏خواهد طلا يا نقره‏اى به او بدهد و لذا هجوم آوردند تا هديه پيامبر را ببينند. اما پيامبر فرمود: نمازى به تو هديه مى‏كنم كه اگر هر روز آنرا انجام دهى، از دنيا و آنچه در دنياست براى تو بهتر باشد و اگر هر روز يا هر جمعه يا هر ماه يا هر سال بجاى آورى، خداوند گناهان بين دو نمازت را (گرچه يكسال باشد) بيامرزد.
اين نماز به سندهاى معتبر از شيعه و سنّى نقل شده است و نام اِكسير اعظم و كبريت احمر به خود گرفته است.
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: هرگاه مشكل يا حاجتى داشتيد پس از خواندن نماز جعفر دعا كنيد كه انشاءاللّه مستجاب مى‏شود. نحوه اين نماز در اوايل مفاتيح در اعمال روز جمعه پس از ذكر نمازهاى امامان معصوم آمده است.
البتّه اين نماز يكى از دهها نماز مستحبى است كه براى رفع مشكلات وارد شده است. اخيراً كتابى تحت عنوان نمازهاى مستحبى تأليف شده كه حدود سيصدوپنجاه نماز مستحبى را با اسم و رسم آورده است و اين خود از اهميت نماز است كه اينهمه تنوّع دارد و بهر مناسبتى نمازى وارد شده است.

قداست نماز
قداستِ نماز به قدرى است كه زمانِ اجراى بعضى مراسم مانند قَسم و اداى شهادت، بعد از نماز قرار داده شده است.
قرآن در سوره مائده آيه 106 مى‏فرمايد: هرگاه كسى در سفر دچار بيمارى شد و در آستانه مرگ قرار گرفت، دو نفر مسلمان و يا غير مسلمان را بر وصيّتِ خود گواه گيرد، لكن مراسم اداى شهادت بايد پس از نماز باشد، يعنى آن دو نفر پس از اداى نماز حاضر شده و با قسم خوردن شهادت دهند كه فلان مسلمان در مسافرت چه وصيت كرده است.
امروزه مرسوم است كه مراسمِ قسم را در حضور قرآن و با دست گذاردن بر قرآن انجام مى‏دهند، امّا خود قرآن در اين مورد مى‏فرمايد: مراسم قسم پس از انجام نماز باشد!

جامعيّت نماز
خداوند، هم در آفرينشِ تكوينى و هم در دستورات تشريعى عالى‏ترين و كامل‏ترين برنامه‏ها را بكار برده است. مثلاً در آفرينش شير مادر تمام ويتامين‏هايى را كه نوزاد نياز دارد در شير مادر جمع كرده است.
اگر به آفرينشِ انسان نگاه كنيم مى‏بينيم آنچه در طبيعت وجود دارد در وجود انسان نيز قرار داده شده است.
اگر در طبيعت صداى رعد است، در انسان فرياد است.
اگر در طبيعت گياه و نبات است، در انسان رويش مو است.
اگر در طبيعت رودخانه است، در انسان رگهاى ريز و درشت است.
اگر در طبيعت آب شور و شيرين است، در انسان اشك شور و آب دهان شيرين است.
اگر در طبيعت معادن بسيار است، در انسان استعدادهاى نهفته فراوان است.
شعرى است كه به حضرت على‏عليه السلام نسبت مى‏دهند كه فرمود:
أتزعم انّك جِرم صغير
و فيك انطوى العالم الاكبر
اى انسان! تو گمان مى‏كنى جُثّه كوچكى هستى، درحالى كه جهانى بزرگ در تو نهاده شده است.
نماز نيز يك هنرنمائىِ الهى است كه خداوند تمام ارزشها را به نحوى در آن قرار داده است. چه كمالى است كه براى انسان ارزش باشد اما در نماز يافت نشود؟
ياد خدا، يك ارزش و تنها وسيله آرام‏بخش دلهاست و نماز ياد خداست. «اللّه اكبر»
ياد قيامت يك ارزش و بازدارنده از گناه و فساد است و نماز يادآور «يوم الدين» است.
در خطّ انبيا و شهدا و صالحان بودن يك ارزش است و ما در نماز از خدا مى‏خواهيم در «صراط الذين انعمت عليهم» قرار بگيريم.
انزجار و برائتِ خود را از ستم‏پيشه‏گان و گمراهان با جمله «غير المغضوب عليهم ولاالضّالين» اعلام مى‏داريم.
عدالت كه در رأس همه ارزشهاست در امام جماعت نماز لازم شمرده شده است.
پيروى از امام جماعت در نماز، يك اصلِ با ارزش اجتماعى است كه بجاى خودسرى و تك‏روى تابع رهبرى عادل باشيم.
در انتخاب امام جماعت همواره توجه به ارزشهاست: عادل‏ترين، فقيه‏ترين، فصيح‏ترين،...
ايستادن رو به قبله يادآور ارزشهاى بسيارى است، مكّه شكنجه‏گاه بلال، قربانگاه اسماعيل، زادگاه على‏بن‏ابيطالب، پايگاه قيام مهدى، آزمايشگاه ابراهيم و عبادتگاه تمام انبيا و اولياست.
در نماز هرچه هست تحرّك است، در هر صبح و شام، در ركوع و سجود و قيام، حركت در رفتن به مسجد و مصلّى، پس ساكن و ساكت و گوشه‏گير نباش، بلكه همواره در تلاش و حركت باش، البتّه در جهت خداوند و بسوى او.
در نماز روح و جان انسان غبارروبى مى‏شود، نماز، غبار غرور و تكبر را مى‏ريزد، چون هر شبانه‏روز دهها بار بلندترين نقطه بدن را به خاك مى‏مالد. و سجده بر خاك بهتر از سنگ است كه تذلّل در به خاك ماليدن است.
بر زمين و آنچه از زمين روئيده مى‏شود سجده كن، بشرط آنكه خوردنى نباشد تا به فكر شكم نيفتى!
بر زمينِ پاك سجده كن كه از راه نا پاك نمى‏توان به پاكى و سرچشمه پاكى‏ها رسيد.
گريه از خوف خدا يك ارزش است و قرآن سجده همراه با گريه را ستايش كرده است: «سُجِّداً وَ بُكِيّاً» (81)
نماز يك خط الهى است كه از هنگام تولد تا لحظه مرگ براى ما ترسيم شده است:
نوزاد كه بدنيا آمد در گوش راست و چپ او اذان و اقامه بگو كه سفارش به نماز مى‏كند، «حىّ على الصلوة» و بهنگام مرگ نيز او را با خواندن نماز ميّت دفن كن. در طول زندگى نيز همواره در حال عبادت و پرستشِ خدا باش. «واعبُد رَبّك حتّى‏ يَأتِيكَ اليَقِين» (82)
نماز پيوند انسان با طبيعت است. براى شناخت وقت نمازها خصوصاً صبح و ظهر بايد به خورشيد نظر كنى. براى بدست آوردن قبله به ستارگان توجه كنى، براى انجام نمازهاى مستحبى در ايام مباركه به حركات ماه دقت كنى. براى غسل و وضو به آب وبراى سجده وتيمم به خاك رو آورى.
اين ارتباط ميان نماز با خورشيد و ماه و ستاره و آب و خاك بدست كدام طرّاح حكيم برنامه‏ريزى شده است؟
ديگر واجباتِ دين نيز به نوعى در نماز حضور دارند. نمازگزار همچون روزه‏دار حق خوردن و آشاميدن و رفع شهوت ندارد. نمازگزار همچون كسى كه به حج مى‏رود كعبه قبله و محور كارهاى اوست. نمازگزار همچون كسى است كه به جهاد مى‏رود، لكن به جهاد اكبر كه جهاد با نفس است. نماز خود بالاترين امر به معروف و نهى از منكر است.
هجرت از مهم‏ترين ارزشهاى دينِ ماست و حضرت ابراهيم بخاطر نماز هجرت كرد و همسر و فرزند خود را در كنار كعبه گذارد و فرمود: «رَبَّنا اِنّى‏ اَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِيَّتى‏ بِوادٍ غَيْر ذى‏ زَرْعٍ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلوة» (83) پروردگارا! من فرزندانم را در بيابانى خشك ساكن كردم تا نماز اقامه شود.
جالب آنكه حضرت ابراهيم نمى‏گويد: براى برپاداشتن حجّ هجرت كردم، بلكه مى‏گويد: هدفم از هجرت اقامه نماز بود.
به هر حال خداوند تمام ارزشها را در نماز و با نماز و براى نماز قرار داده است.
اگر زينت و نظافت يك ارزش است، اسلام سفارش مى‏كند كه: «خُذُوا زينَتَكُم عِنْدَ كُلِّ مُسْجِد» (84) به هنگام شركت در مساجد خود را زينت كنيد و زينت‏هاى خود را برگيريد. با لباس پاكيزه و معطّر وارد مسجد شويد.
چنانكه سفارش شده زنان به هنگام نماز، زيورهاى خود را همراه داشته باشند و با آنها خود را زينت كنند. (85)
حتّى به مسأله مسواك توجه شده و در روايات مى‏خوانيم: نماز با مسواك، هفتاد برابر نماز بدون مسواك است. (86) و فرموده‏اند قبل از رفتن به مسجد سير و پياز نخوريد (87) كه بوى دهان شما ديگران را اذيّت نكند و مردم را از مسجد فرارى ندهد.
به هرحال اين نمازِ اسلام است و اين نمازِ ما. نمازى كه يا نمى‏خوانيم، يا غلط مى‏خوانيم، يا بى‏توجه مى‏خوانيم و يا بدون جماعت و يا در آخر وقت!!
مساجد كه زمانى ابراهيم و اسماعيل و زكريا خادمش بودند (88) و مادر مريم نذر مى‏كند فرزندش خادم مسجد باشد، (89) مى‏رسد به جائى كه خادمانش غالباً افرادى از كار افتاده و پير و مريض و فقير و بى‏سواد و گاه بداخلاق هستند! راستى چرا غبارروبى حرم امام رضاعليه السلام افتخار است، اما غبارروبى خانه خدا هيچ!
چرا بايد مساجد ما به گونه‏اى باشد كه هركس وارد مى‏شود غم و اندوه و كسالت او را بگيرد؟ مگر مسجد عزاخانه است و يا مجلس فاتحه‏خوانى كه همواره پارچه سياه بر در مسجد آويزان باشد؟
البتّه بحمداللّه در چند سال اخير حركتى در مساجد پيدا شده و بسيارى از آنها مجهز به كتابخانه و صندوقِ قرض‏الحسنه و ديگر امور خدماتى شده‏اند.
چه زيباست حديثى كه مى‏فرمايد: روز قيامت سه چيز از مردم شكايت مى‏كند: عالمى كه مردم به او مراجعه نكنند، قرآنى كه در منزل باشد اما تلاوت نشود و مسجدى كه مورد بى‏اعتنايى مردم واقع شود. (90)
سخن در باب مسجد بسيار است و اخيراً كتابى تحت عنوان سيماى مسجد در دو جلد تأليف شده است كه جايگاه مسجد را در جامعه اسلامى روشن مى‏كند. اما در يك كلام مسجد در صدر اسلام محل اجتماع مسلمين براى تصميم‏گيرى‏ها و مشورت‏ها، براى كسب علم و دانشها، پايگاه رزمندگان و جهادگران، محل رسيدگى به مشكلاتِ فقراء و بيماران، مركز قيام عليه حكومت‏هاى ظالم و ايراد خطابه‏هاى تند عليه آنان بوده است.
همين جايگاهِ رفيع مسجد بوده است كه در طول تاريخ، مسلمين بهترين معمارى‏ها را در ساخت مساجد خود بكار برده و براى اداره مساجد اموال بسيارى را وقف مى‏كرده‏اند، تا مساجد همواره آباد و سرپا باشند.

نيّت
اولين ركن نماز نيّت است.
نيّت، يعنى آنكه بدانيم چه مى‏كنيم و چه مى‏گوييم و براى كه و چه حركت مى‏نمائيم.
ارزشِ هر كارى به نيّت و انگيزه آنست، نه فقط صِرف عمل. لذا حساب كسى كه بخاطر حفظ نظم و احترام به قانون، پشت چراغ قرمز مى‏ايستد از حساب كسى كه از ترس پليس يا جريمه مى‏ايستد جداست. در همه عبادات و خصوصاً نماز، نيّت جايگاه ويژه‏اى دارد و اصولاً چيزى كه يك كار را عبادت مى‏كند، نيّتِ الهى آن كار است كه اگر آن نيّت نباشد، هرچه هم ظاهر كار خوب و صحيح باشد، امّا ارزش عبادت ندارد. پيامبر گرامى اسلام در اين باره مى‏فرمايند:
«اِنَّمَا الْاَعْمالُ بِالنّيَّات» (91)
كارها به واسطه انگيزه‏ها ارزش پيدا مى‏كند وبا آنها سنجيده مى‏شود.
آرى، فرق مادى يا معنوى بودن يك كار، در تفاوت نيّت‏ها و هدف‏هاست.

نيّت خالص
نيّت خالص آن است كه انسان فقط براى خدا كار كند و در عمق جانش هدفى جز او و رضاى او نداشته و از مردم انتظار تشكر يا پاداش نداشته باشد. (92)
نانى كه اهل بيت رسول خداعليهم السلام در چند شب پى‏درپى هنگام افطار به يتيم و اسير و فقير دادند، ارزش مادّىِ زيادى نداشت، اما چون خالصانه بود خداوند بخاطر آن يك سوره نازل كرد. (93)
و عطّار نيشابورى در مورد آن مى‏گويد:
گذشته زين جهان‏وصف سنانش
گذشته زآن جهان وصف سِه نانش
در تاريخ مى‏خوانيم كه كسى در جبهه كشته شد و همه گفتند: او شهيد است، اما حضرت فرمودند: او «قَتيل الحِمار» است، يعنى كشته راه الاغ! مردم تعجّب كردند، اما حضرت فرمود: هدف او از آمدن به جبهه، خدا نبود، بلكه چون ديد دشمن سوار بر الاغ خوبى است، با خود گفت: او را مى‏كشم و الاغش را به غنيمت مى‏برم، اما موفق نشد و آن كافر اين مسلمان را كشت، پس او «قَتيل الحِمار» است. (94)
خالص كردن نيت، كارى بس دقيق و مشكل است. گاهى افكار غيرخدائى چنان در عمق جان انسان رسوخ مى‏كند كه خود انسان هم متوجّه نيست، و لذا در روايت آمده است: ريا و شرك از حركت مورچه سياه در شب تاريك بر سنگ سياه، آرام‏تر و دقيق‏تر است. (95) چه بسيار افرادى كه به خيال خود قصد قربت دارند، اما هنگام فراز و نشيب‏ها معلوم مى‏شود كه قصد آنها صددرصد خالص نيست.
به قول علاّمه شهيد مطهرى، نيّت يعنى خودآگاهى، و ارزش عبادت به معرفت و آگاهى است. در روايات مى‏خوانيم:
«نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ» (96)
نيّت مؤمن از عمل او بهتر است.
همانگونه كه در مقايسه جسم و روح، روح مهم‏تر از جسم است و انسانيتِ انسان به روح اوست، در مقايسه عمل و نيّت، نيّت مهم‏تر از خود عمل است، چرا كه روحِ عمل است.
نيّت به قدرى ارزش دارد كه اگر انسان نتواند كار خيرى را انجام دهد، امّا نيّت آنرا داشته باشد كه انجام دهد، خداوند پاداش آنرا به او مى‏دهد.

قصد قربت
قصد قربت، يعنى نزديكى به مقام پروردگار، و ناگفته پيداست كه وقتى مى‏گويند: فلانى به فلان مقامِ كشورى نزديك است، مراد نزديكى مكانى و جسمى و فيزيكى نيست وگرنه پيشخدمت‏ها از همه نزديك‏ترند، بلكه مراد از نزديكى، نزديكى معنوى و مقامى و اُنس است.
انجام كارها براى جلب رضاى خداوند نيز به معناى آن نيست كه خداوند تحت تأثير كارهاى ما قرار بگيرد و تغيير حال بدهد، كه در اين صورت محلّ حوادث و تغيير مى‏شود، بلكه قرب به خدا، يعنى بالارفتن روح از نردبان وجود، كه نتيجه‏اش نفوذ پيداكردن در هستى است. يعنى نزديك شدن به سرچشمه هستى و او را در دل خود يافتن.
همانگونه كه مراتب وجود در جماد و نبات و حيوان و انسان تفاوت دارد، مراتب انسانها نيز در قرب به سرچشمه هستى متفاوت است و انسان مى‏تواند تا آنجا به خداوند قرب پيداكند و مقرّب درگاه الهى شود كه خليفه خدا در روى زمين گردد. عبادت همراه با قصد قربت، انسان را نورانى‏تر، كاملتر و با ظرفيت وجودى بيشترى مى‏گرداند.
همه عبادات و خصوصاً نمازهاى مستحبى نقش مهّمى در اين امر دارند، چنانكه در حديث مى‏خوانيم:
«لا يَزالُ الْعَبْد يَتَقَرَّبُ اِلىَّ بِالنَّوافِل» (97)
انسان مى‏تواند همواره از طريق نمازهاى مستحبى به خدا نزديك شود.
نمازِ واجب ممكن است از ترس دوزخ يا قهر خدا انجام شود، امّا نماز نافله نشانه عشق است و رمز اُنس با معبود.

درجات قرب
لفظ «درجات» در قرآن، مكرّر و با تعبيرهاى مختلفى آمده است كه نكات لطيفى دربر دارد. براى بعضى مى‏فرمايد: «لَهُمْ دَرَجات» (98) براى آنها درجاتى است. اما درباره عدّه ديگرى مى‏فرمايد: «هُمْ دَرَجاتٌ» (99) آنان خود درجه هستند. مانند افراد بزرگى كه اگر در پايين مجلس هم بنشينند آنجا مى‏شود بالا، يعنى خود آنان درجه سازند، نه آنكه درجه و مقام آنها را بالا ببرد.
اين درجه‏بندى معنوى مخصوص انسان‏ها نيست، بلكه سلسله مراتب در ميان فرشتگان نيز هست. قرآن در مورد جبرئيل مى‏فرمايد: «مُطاعٍ ثَمَّ اَمين» (100) يعنى مورد اطاعت ديگر فرشتگان است.
به هر حال درجات انسان‏ها در اطاعت از خدا متفاوت است:
1- گاهى فقط مطيع است، اما نه از روى رضا.
2- گاهى نه فقط مطيع كه محبّ است، يعنى بر اساس عشق و محبّت اطاعت مى‏كند.
3- گاهى بالاتر از اطاعت و محبّت، به معرفت كامل مى‏رسد و هرچه مى‏بيند او را مى‏بيند.
حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «ما رَأَيْتُ شَيْئاً اِلاَّ وَ رَأَيْتُ اللَّه قَبْلَه و بَعْدَه و مَعَه» (101)

راه رسيدن به قرب
رسيدن به قرب الهى و قصد قربت از دو راه است:
يكى شناخت عظمت و مقام خداوند و ديگرى شناخت پوچى و بى‏اعتبارى غير او.
قرآن همواره نعمت‏ها و الطاف الهى را بر بندگان مطرح مى‏كند تا انسان را عاشق خدا كند. ذكر صفات او، آفريده‏هاى او، امدادهاى مادى و معنوى او و دهها نعمت بزرگ و كوچك، همه و همه بخاطر آنست كه محبت و عشق ما را به خدا زياد كند.
از طرف ديگر آيات زيادى ضعف و پوچى غير او را شمرده و مى‏فرمايد: غير او نه عزّتى دارد نه قدرتى، اگر همه جمع شوند و بخواهند مگسى خلق كنند نمى‏توانند، جز او چه كسى مى‏تواند به نداى افراد مضطرّ و درمانده پاسخ دهد؟ آيا درست است كه ديگران را در كنار خدا مطرح كنيم و آنها را همسان و يكسان با خدا بدانيم؟
خاطره
يكى از مراجع تقليد جهان تشيّع، آيةاللّه العظمى بروجردى بود. ايشان در ايام سوگوارى در منزلش عزادارى برپا مى‏كرد. در يكى از اين جلسات حال ايشان خوب نبود، لذا در همان اتاق شخصى خود استراحت مى‏كردند و به صداى سخنران گوش مى‏دادند.
يكى از حاضران در مجلس عزا مى‏گويد: براى سلامتى امام زمان و آقاى بروجردى صلوات.
ناگهان ديدند كه ايشان عصاى خود را به در مى‏كوبد، نزديكان آقا حاضر شدند و پرسيدند: چه امرى داريد؟ اين مرجع بزرگوار فرمودند: چرا نام مرا در كنار نام امام‏زمان‏عليه السلام برديد؟ من كه لايق نيستم شما نام مرا در رديف نام امام ببريد و براى هر دو صلوات بفرستيد. (105)
اين مرجع دينى كه نايب امام زمان است حاضر نمى‏شود نامش در رديف نام امام معصوم آورده شود، اما بسيارى از ما از روى كج‏فهمى و بى‏ادبى، نام موجوداتى ضعيف و سراپا نياز و احتياج را در كنار خداوند قادر مطلق متعال قرار مى‏دهيم و گويا آنها را در يك رديف مى‏دانيم.


كيفيّت يا كمّيت
اسلام به چگونگى كار و هدف و انگيزه آن توجه بسيار كرده است. قرآن از عملِ بهتر ستايش مى‏كند نه عملِ بيشتر، و مى‏فرمايد:
«لِيَبْلُوَكُمْ اَيّكُم اَحْسَنُ عَمَلاً» (106)
خداوند شما را در بوته امتحان قرار مى‏دهد تا مشخّص شود كداميك از شما بهترين عمل را بجاى آورد.
حضرت على‏عليه السلام در ركوع انگشترش را به فقيرى داد و آيه‏اى از قرآن بخاطر آن نازل شد. مردم گمان كرده‏اند نازل شدن يك آيه بخاطر يك انگشتر، از آن جهت بوده كه انگشتر قيمتى بوده و لذا گفته‏اند: قيمت انگشتر به مقدار خراج و مالياتِ شامات و سوريه بوده است.
در حالى كه انگشترى با چنين قيمت هرگز با زهد على‏عليه السلام سازگار نيست، چنانكه با عدل على هم نمى‏سازد كه او چنين انگشترى در دست كند و بعضى در فقر و ندارى باشند. اما حقيقت آنست كه نزولِ آيه «اِنَّما وَلِيّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُه وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيموُنَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» (107) بخاطر كيفيت عمل بود نه كميّت آن، بخاطر اخلاص وقصد قربت بود، نه وزن وحجم وقيمتِ انگشتر.
خاطره
بهلول گروهى را ديد كه مسجدى مى‏سازند و ادعا مى‏كنند كه براى خداست، او بر سنگى نوشت: بانى اين مسجد بهلول است و آنرا شبانه بر در مسجد نصب كرد. روز بعد كه كارگران سنگ را ديدند به هارون‏الرشيد ماجرا را گفتند او بهلول را حاضر كرد و پرسيد چرا مسجدى را كه من مى‏سازم به نام خودت كرده‏اى؟
بهلول گفت اگر تو مسجد را براى خدا مى‏سازى بگذار نام من بر آن باشد خدا كه مى‏داند بانى مسجد كيست، او كه در پاداش دادن اشتباه نمى‏كند. اگر براى خداست چه نام من باشد چه نام تو اين كه مهم نيست. بهلول با اين كار به او فهماند كه قصد قربت ندارد بلكه قصد شهرت و نام دارد. به همين جهت قرآن اعمال كفار را به سراب تشبيه مى‏كند كه بنظر آب مى‏آيد امّا واقعيتى ندارد: «وَالَّذينَ كَفَروُا اَعْمالُهُم كَسَرابٍ بِقيعَة يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً» (108)
اعمال كافران همچون سرابى است در بيابان خشك، كه انسان تشنه آنرا آب مى‏پندارد.
اصولاً اسلام، عملى را صالح مى‏داند كه هر چهار عنصر آن نيك باشد: عمل، انگيزه، وسيله و شيوه.
نه تنها در ابتداى كار قصد قربت لازم است، بلكه در طول عمل بايد قصد قربت دوام داشته باشد، والاّ كلّ عمل باطل است. اگر موتور هواپيما حتى دقيقه‏اى از كار بيفتد سقوط حتمى است. شرك و ريا در نيّت، حتى اگر يك لحظه باشد تمام عمل را حبط و نابود مى‏كند.
خاطره
در يك مسافرت هوايى، همه مسافرين هواپيما را كه در آستانه حركت بود پياده كردند و ساعت‏ها پرواز به تأخير افتاد. سبب آنرا پرسيدم، گفتند: يك سوسك در هواپيما ديده شده است! گفتم: اين همه تأخير بخاطر يك سوسك! گفتند: بله زيرا چه بسا همين سوسك يك سيم را بجود و سيستم كنترل هواپيما مختلف شود و حادثه‏اى رخ بدهد.
چه بسا كارهاى خيرى كه بايد سبب پرواز انسان به سوى خدا شود، امّا بخاطر يك مرض روحى نه فقط موجب صعود، بلكه سبب سقوط او گردد.

آثار و بركات نيّت پاك
با نگاهى كوتاه و گذرا به آيات و روايات، آثار و بركات زيادى براى نيتّ پاك درمى‏يابيم كه بطور فشرده گوشه‏هايى از آنها را بيان مى‏كنيم:
1- كسى كه حُسن نيّت داشته باشد رزق او فراوان مى‏شود. (117) شايد مراد حديث آن باشد كه بخاطر حُسن نيّت، رفتار و برخورد او با مردم به نحو مطلوب مى‏شود و قهراً افراد بيشترى جذب شغل و كار او مى‏شوند و درآمد بيشترى بدست مى‏آورد.
2- حُسن نيّت، توفيقات انسان را زياد مى‏كند، زندگى طيّب و دلچسب مى‏شود و دوستان زيادى را براى انسان مى‏آورد. (118)
الطاف الهى به قدر حُسن نيّت افراد است و هرچه نيت بهتر و خالص‏تر باشد لطف خداوند نيز بيشتر مى‏گردد.
3- به انسان طول عمر مى‏دهد.
در روايات آمده: كسى كه حج را تمام كرد، اگر در موقع بازگشت به وطن نيّت كند و تصميم بگيرد براى سال بعد هم به حج بيايد، خداوند بخاطر همين آرزوى خوب، به او طول عمر مى‏دهد. (119)
4- حسن نيّت، گذشته انسان را جبران مى‏كند. على‏عليه السلام مى‏فرمايد: اگر گنهكار با حسن نيت توبه كند خداوند آنچه را به عنوان كيفر از او گرفته به او پس مى‏دهد و هرگونه مشكلى در كارش باشد اصلاح مى‏كند. (120)
5 - خداوند به نيّتِ كار خير، پاداش آن كار خير را مى‏دهد گرچه انسان موفق به انجام آن كار نشود. با نيّتِ صادق، كارهاى نشده براى انسان به حساب مى‏آيد، چنانكه در روايت آمده: اگر انسان مؤمنى بگويد: اگر خداوند به من امكانات مى‏داد چنين و چنان مى‏كردم. و اين آرزو صادقانه باشد، خداوند پاداش آن كارهاى خير را به او مرحمت مى‏فرمايد. (121) حتى اگر صادقانه آرزوى شهادت كند و از خداوند شهادت بخواهد، خداوند او را به درجات شهدا مى‏رساند گرچه در رختخواب از دنيا برود. (122)
از لطف خدا همين بس كه براى تصميم به كار خير پاداش مى‏دهد، امّا براى نيّتِ گناه تا وقتى گناهى انجام نشود كيفر نمى‏كند. (123)
6- نيّت پاك مى‏تواند مادّى‏ترين امور زندگى را عامل قرب انسان قرار دهد، چنانكه معنوى‏ترين حالات مانند سجده و گريه اگر از روى ريا باشد وسيله دورى انسان از خدا مى‏گردد.
در روايات مى‏خوانيم: همانگونه كه جسم با روح پايدار است دين با نيت صادق استوار است. (124) دل پاك و حُسن نيت از بهترين ذخائر و گنجينه‏هاى الهى است و هرچه نيت بهتر باشد ارزش اين گنج بيشتر خواهد بود (125) و اصولاً نيّت و تصميم و اراده جدّى، توان بدنى انسان را چندبرابر مى‏كند.
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: خداوند در قيامت مردم را بر اساس نيّاتى كه دارند محشور مى‏كند. (126) كسى كه هدفش انجام وظيفه باشد براى او نوع كار و رسيدن به نتيجه مهم نيست. چنانكه قرآن مى‏فرمايد:
«وَ مَنْ يُقاتِلْ فى‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ اَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً» (127)
كسى كه در راه خدا بجنگد، چه كشته شود و چه پيروز شود ما پاداش بزرگى به او خواهيم داد.
آنچه مهم است جهاد در راه خداست اما اينكه نتيجه‏اش شكست باشد يا پيروزى، در پاداشِ الهى تأثيرى ندارد. قرآن در جاى ديگرى مى‏فرمايد:
«وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً اِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُه عَلَى اللَّهِ» (128)
كسى كه براى هجرت بسوى خدا و پيامبر، از خانه‏اش خارج شود و سپس مرگ او را دريابد پاداشش با خداست.
از اين آيه نيز بخوبى فهميده مى‏شود كه اگر انسان بخاطر خدا از خانه خارج شود، گرچه به مقصد هم نرسد پاداش دارد. مهم نيّتِ عمل است نه خود عمل، مهم قدم گذاردن در راه است نه رسيدن به مقصد.
رسول خداصلى الله عليه وآله به ابى‏ذر فرمود: تصميم بر كار خير داشته باش گرچه توفيق عمل پيدا نكنى، زيرا اين تصميم تو را از جرگه غافلين بيرون مى‏آورد. (129)
در حديثى ديگر مى‏خوانيم: هر كارى كه همراه با نيت الهى باشد بزرگ است، گرچه آن كار ساده و كوچك باشد. (130) چنانكه مهم‏ترين كارها، اگر با نيت صحيح نباشد ارزشى ندارد. پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: بيشتر شهداى امّت من در رختخواب از دنيا مى‏روند و چه بسيارند كسانى كه در جبهه كشته مى‏شوند اما خدا بر نيتّ آنان آگاه است. (131)
پيامبر گرامى اسلام در جنگ تبوك فرمود: همانا كسانى كه در مدينه هستند اما آرزوى جبهه و شركت با ما را دارند بخاطر همان نيّت در اجر ما شريكند. (132)
چنانكه در روايتى ديگر مى‏خوانيم: كسى كه با فكر بيدارشدن براى نماز شب به رختخواب مى‏رود، اگر هم در خواب بماند خداوند خوابش را صدقه و نفس كشيدنش را تسبيح قرار مى‏دهد و پاداشِ نماز شب را برايش ثبت مى‏فرمايد. (133)
بى‏جهت نيست كه به ما سفارش شده حتى در خوردن و خوابيدن هم هدف مقدّسى داشته باشيد. (134) و اگر شخصى را بخاطر خداوند دوست بداريد و خيال كنيد كه او انسان خوبى است، گرچه او دوزخى باشد اما شما مأجور هستيد. (135)

امتياز نيّت بر عمل
امتيازى كه نيّت كار بر نفس كار دارد، اين است كه در انجام كار، گاهى ريا و خودنمائى مطرح است امّا در نيتّ چون يك امر درونى است و آثار ظاهرى ندارد، ريا و سمعه و امثال آن راه ندارد. امتياز ديگر نيتّ بر عمل آنست كه هميشه و همه جا ممكن است و شرائط خاصى نمى‏طلبد امّا انجام يك عمل نياز به شرائط و امكاناتِ فراوانى دارد.
در روايات، عنوانى است به نام رواياتِ «مَنْ بَلغ» كه اين دسته روايات مى‏گويد: اگر كسى روايتى شنيد كه مى‏گويد فلان عمل پاداش دارد و آن عمل را انجام داد، خداوند آن پاداش را به او مى‏دهد گرچه آن روايت درست نباشد، زيرا كسى كه به آن حديث عمل كرده با حسن نيّت انجام داده است.

درجات نيّت
1- گاهى ترس از قهر خدا يا طمع به لطف او انسان را به كارى وادار مى‏كند. چنانكه قرآن در اين مورد مى‏فرمايد: «اُدْعُوهُ خَوْفاً و طَمَعاً» (136) خدا را در هر حال بخوانيد؛ چه حال ترس، چه اميد.
و يا در جاى ديگرى مى‏فرمايد: «يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً» (137) ما را در حال اميد يا ترس مى‏خوانند.
2- مرحله بالاتر آنست كه انسان بخاطر تشكر از الطاف او كارى انجام دهد، گرچه پاداش يا كيفرى از جانب خداوند نباشد. چنانكه حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلى‏ مَعْصِيَتِهِ لَكانَ يَجِبُ اَلاَّ يُعْصى‏ شُكْراً لِنِعْمَتِهِ» (138)
اگر خداوند بر معصيتش وعده عذاب نداده بود، بر انسان لازم بود بخاطر تشكر از نعمت‏هاى او نافرمانى او را نكند.
3- مرحله بالاتر، قرب به اوست كه انسان بدون چشمداشتى به بهشت و يا ترسى از دوزخ، خدا را عبادت كند چون تنها او را شايسته بندگى و عبادت مى‏داند.
4- بالاترين مرحله آنست كه عشق به خدا انسان را به كارى وادار كند، چنانكه على‏عليه السلام عشق به مرگ و لقاى خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بيشتر مى‏داند و حضرت قاسم فرزند امام حسن مجبتى‏عليهما السلام در كربلا مى‏گويد: مرگ در راه خدا براى من از عسل شيرين‏تر است.
تكبيرةالاحرام
اللّه‏اكبر زائران خانه خدا، اوّلين كلام واجبشان گفتن لبيّك است كه با گفتن آن وارد اعمال حج مى‏شوند و يك سرى چيزها بر آنها حرام مى‏شود.
نماز نيز با گفتن اللّه‏اكبر شروع مى‏شود و امورى را بر نمازگزار حرام مى‏كند، مانند خوردن، آشاميدن و حرف زدن، لذا به تكبير اوّل نماز تكبيرةالاحرام مى‏گويند.
زائران مكّه در مسير راه به هر فراز و نشيب كه مى‏رسند لبيّك را تكرار مى‏كنند و اين تكرار مستحب است. نمازگزار نيز در هر خم و راست شدن و قيام و قعود مستحب است اللّه‏اكبر را تكرار كند.
«اللّه اكبر» اوّلين كلمه واجب به هنگام صبح است.
اوّلين كلمه‏اى است كه نوزاد مسلمان در آغاز تولد به عنوان اذان و اقامه مى‏شنود و آخرين كلمه‏اى است كه بر مرده خوانده مى‏شود (در نماز ميّت) و سپس وارد قبر مى‏شود.
يگانه ذكرى است كه در نماز هم واجب است و هم ركن نماز است.
اولين جمله در سرود مسلمانان يعنى اذان است.
«اللّه‏اكبر»، بيشترين ذكرى است كه هم در مقدّمات نماز، هم در خود نماز و هم در تعقيبات آن گفته مى‏شود، بطورى كه يك مسلمان در طول يك روز فقط در نمازهاى پنجگانه واجب (نه نمازهاى مستحب) حدود 360 مرتبه آنرا تكرار مى‏كند. بدين صورت كه:
1- براى هر 5 نماز اذان وارد شده و در هر اذانى 6 مرتبه «اللّه‏اكبر» گفته مى‏شود (مجموعاً 30 مرتبه)
2- براى هر 5 نماز اقامه وارد شده كه در هر اقامه‏اى 4 مرتبه اللّه‏اكبر گفته مى‏شود (مجموعاً 20 مرتبه)
3- قبل از تكبيرةالاحرام، در هر 5 نماز، 6 تكبير مستحب است و تكبير هفتم همان تكبيرةالاحرام واجب است، (مجموعاً 30 مرتبه)
4- تكبيرةالاحرامِ آغاز نمازها كه در مجموع 5 تكبير مى‏شود.
5 - قبل از هر ركوع در 17 ركعت يك تكبير وارد شده است. (مجموعاً 17 مرتبه)
6- در هر هفده ركعت نماز دو سجده داريم كه براى هر سجده دو تكبير مستحب است، يكى قبل و يكى بعد از آن. (مجموعاً 68 مرتبه)
7- هر نماز يك قنوت دارد كه قبل از هر قنوت يك تكبير وارد شده است (مجموعاً 5 مرتبه).
8 - در پايان هريك از نمازهاى 5گانه 3 تكبير وارد شده است. (مجموعاً 15 مرتبه)
9- بعد از هر نماز 34 مرتبه تكبير به عنوان تسبيحات حضرت زهرا مى‏گوييم. (مجموعاً 170 مرتبه)
اما حيف كه در طول عمر يك اللّه‏اكبر با توجه نگفتيم، كه اگر انسانى با ايمان و توجه كامل هر روز بيش از 360 مرتبه بگويد: خدا بزرگتر است، ديگر از هيچ قدرت وابرقدرت و توطئه‏اى هراس ندارد.

تكبير در نمازهاى ديگر
در نمازهاى عيد فطر و قربان، نه فقط در نماز كه قبل و بعد نماز، شعارها همه تكبير است.
در نماز آيات پنج ركوع داريم وبراى هر ركوع تكبيرى وارد شده است.
در نماز ميّت نيز اصولاً 5 تكبير ركن نماز است.

در نماز چگونه تكبير بگوييم؟
اسلام براى هر كار آدابى را بيان كرده است. در گفتن اللّه‏اكبر نيز آدابى بايد مراعات شود، از جمله:
1- هنگام گفتن تكبير در نماز، دو دست را تا مقابل گوش‏ها بالا بياوريم، بطورى كه وقتى دستها مقابل گوش رسيد تكبير تمام شده باشد.
امام رضاعليه السلام فرمود: حركت دستها در موقع تكبير در توجه و ابتهال به خدا و حضور قلب مؤثر است. (151)
2- انگشتان دست موقع تكبير بهم چسبيده باشد و بالا رود.
3- كف دستها رو به قبله باشد.
روايات بلندكردن دست هنگام تكبير را زينت نماز معرّفى كرده‏اند. (152)

معناى تكبير
اللّه‏اكبر، يعنى خدا برتر از همه موجوداتِ حسّى، ذهنى، مُلكى و ملكوتى است.
اللّه‏اكبر، يعنى خدا برتر از آنست كه كسى بتواند او را توصيف كند.
اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم
وز هرچه گفته‏ايم و شنيديم و خوانده‏ايم
مجلس تمام گشت و به پايان رسيد عمر
ما همچنان در اوّل وصف تو مانده‏ايم
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: چون تكبير مى‏گويى بايد همه چيز نزد تو كوچك شود جز او. (153) اينكه انسان با زبان تكبير بگويد اما دل به ديگرى بسته باشد دروغگو و حيله‏گر است و بخاطر همين امر خداوند شيرينى ذكر خدا را از او مى‏گيرد.

تكبير در فرهنگ اسلامى
نه فقط در نماز، بلكه در بسيارى از موارد و مواضع، گفتن اللّه اكبر وارد شده است و لذا مسلمانان در صدر اسلام، هم در تلخى‏ها و هم در شادى‏ها تكبير مى‏گفته‏اند كه ما به گوشه‏اى از آن اشاره مى‏كنيم:
1- در جنگ خندق، مسلمين هنگام كندن خندق به سنگ محكمى برخورد كردند كه كلنگ شكست اما سنگ نشكست. پيامبر آمد و با ضربه‏اى سنگ را شكست. مسلمانان يك صدا تكبير گفتند و در همانجا پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: من سقوط كاخهاى روم و ايران را در برق و جرقه سنگ‏ها ديدم. (154)
2- على‏عليه السلام در جنگ صفين، هر كس را كه مى‏كشت با صداى بلند تكبير مى‏گفت و مسلمين با شمردن تكبيرها فهميدند كه حضرت چه تعداد را به هلاكت رسانده است. (155)
3- شبى كه فاطمه زهراعليها السلام را به خانه على‏ابن ابيطالب‏عليهما السلام مى‏بردند هفتادهزار فرشته، تكبيرگويان به زمين نازل شدند. (156)
4- پيامبر گرامى ما بر جنازه فاطمه بنت‏اسد، 40 تكبير (157) و بر جنازه عموى خود حضرت حمزه، 70 تكبير خواندند. (158)
5 - مستحب است در مراسم حج هر سنگ‏ريزه‏اى كه به جايگاه شيطان پرتاب مى‏شود يك تكبير گفته شود. (159)
6- در تسبيحات حضرت زهرا كه ثوابش معادل هزار ركعت نماز مستحبى است، 34 مرتبه تكبير آمده است. (160)
7- هنگامى كه پيامبراكرم متولد شد اولين كلمه‏اى كه بر زبان آورد كلمه مباركه اللّه‏اكبر بود. (161)
8 - روزى كه مكّه بدست مسلمانان فتح شد، پيامبر وارد مسجدالحرام شد و به حجرالاسود اشاره كرد و تكبير گفت و مسلمانان با صداى بلند چنان تكبير گفتند كه لرزه بر اندام مشركين افتاد. (162)
9- در روايات مى‏خوانيم: هرگاه چيزى موجب تعجب شما شد تكبير بگوييد. (163)
10- در جنگ اُحُد، قهرمانى از كفار مبارز مى‏طلبيد. حضرت على‏عليه السلام جلو رفت و چنان ضربه‏اى بر او وارد كرد كه پيامبر و مسلمانان با صداى بلند تكبير گفتند. (164)
11- پيامبراكرم به حضرت على مى‏فرمود: هرگاه به هلال ماه يا آينه نظر كردى و يا مشكلى به تو رو آورد 3 مرتبه تكبير بگو. (165)
12- زيد فرزند امام سجادعليه السلام كه عليه حكومت بنى‏اميّه قيام كرد، شعارش اللّه‏اكبر بود. (166)
13- در جنگ بدر، پيامبرصلى الله عليه وآله در انتظار هلاكتِ يكى از سران دشمن به نام نوفل بود، همين كه خبر دادند حضرت على او را از ميان برداشت پيامبر تكبير گفت. (167)
14- هنگامى كه حضرت على به خواستگارى حضرت زهرا آمد، پيامبر فرمود: صبركن تا موضوع را با دخترم فاطمه در ميان بگذارم. اما حضرت زهرا سكوت كرد و چيزى نگفت. پيامبر فرمود: «اللّه‏اكبر سكوتها اقرارها». (168)
15- در جنگ با خوارج، وقتى فرمانده آنها به هلاكت رسيد، حضرت على تكبير گفت و سجده كرد و همه مردم تكبير گفتند. (169)
16- گروهى از يهود مسلمان شدند و به پيامبر گفتند: پيامبران قبلى جانشين داشته‏اند وصىّ شما كيست؟
در اينجا آيه ولايت نازل شد كه رهبر شما خدا و رسول او و مؤمنانى هستند كه در حال ركوع زكات مى‏دهند. (170) پيامبر فرمودند: به مسجد برويم. وقتى وارد شدند فقيرى را ديدند كه خوشحال است و حضرت على در حال ركوع انگشتر خود را به او داده است. در اين هنگام پيامبر تكبير گفتند. (171)
17- گفتن تكبير به هنگام ورود به حرم امامان معصوم سفارش شده است. چنانكه قبل از خواندن زيارت جامعه، 100 تكبير در سه مرحله مى‏خوانيم كه به قول مرحوم مجلسى شايد دليل اين همه تكبير آن باشد كه جملاتِ زيارت جامعه شما را دچار غلوّ در مورد امامان نكند. (172)
18- حضرت على‏عليه السلام در قضاوت‏هاى خود وقتى مجرم را شناسايى مى‏كرد تكبير مى‏گفت. (173)
19- ميثم تمار كه به جرم طرفدارى از حضرت على‏عليه السلام بدستور ابن‏زياد به دار آويخته شد و با نيزه به او حمله كردند، در لحظه شهادت تكبير مى‏گفت و از دهانش خون مى‏آمد. (174)
20- در شب معراج، پيامبر از هر آسمانى كه مى‏گذشت تكبير مى‏گفت. (175)
21- جبرئيل نزد پيامبر بود كه حضرت على وارد شد جبرئيل گفت: اى محمّد! به خدائى كه ترا به پيامبرى مبعوث كرد، اهل آسمان‏ها از اهل زمين اين على را بهتر و بيشتر مى‏شناسند، هرگاه او در جنگ‏ها تكبير مى‏گويد ما فرشتگان نيز با او همصدا مى‏شويم. (176)
22- در جنگ خيبر وقتى مسلمانان وارد قلعه شدند، چنان تكبير مى‏گفتند كه يهوديان پا به فرار گذاشتند. (177)

سوره حمد
پس از گفتن تكبيرةالاحرام، بايد سوره حمد خوانده شود و اگر اين سوره در نماز خوانده نشود، نماز باطل است. «لا صلوة الاّ بفاتحة الكتاب» (178)
نام ديگر اين سوره، فاتحةالكتاب است، زيرا قرآن با اين سوره آغاز مى‏شود. اين سوره هفت آيه دارد (179) و بنا به روايت جابربن عبداللّه‏انصارى از رسول‏اكرم‏صلى الله عليه وآله بهترين سوره‏هاى قرآن است. (180)
سوره حمد، تنها سوره‏اى است كه بر هر مسلمانى واجب است حداقل روزى ده بار آنرا در نمازهاى پنجگانه خود بخواند.
در اهميت اين سوره همين بس كه در روايات آمده: اگر هفتاد مرتبه اين سوره را بر مرده خوانديد و زنده شد تعجب نكنيد. (181)
از نام‏گذارى اين سوره به فاتحة الكتاب، معلوم مى‏شود تمام آيات قرآن در زمان پيامبراكرم جمع‏آورى و به صورت كتاب درآمده و به امر ايشان در آغاز و ابتداى كتاب قرار داده شده است. آيات سوره مباركه حمد، اشاراتى درباره خدا و صفات او، مسأله معاد، و درخواست رهروى در راه حق، و قبول حاكميت و ربوبيّت خداوند دارد. همچنين در اين سوره علاقه خود را به ادامه راه اولياى خدا و بيزارى و انزجار از گمراهان و غضب‏شدگان ابراز مى‏كنيم.
سوره حمد مايه شفا است. هم شفا از دردهاى جسمانى و هم شفا از بيمارى‏هاى روحى. مرحوم علامه امينى در كتاب تفسير فاتحةالكتاب روايات فراوانى را در اين زمينه نقل كرده است.

گرچه بعضى افراد، بسم‏اللّه را جزء سوره ندانسته و يا قرائت آن را در نماز ترك كرده‏اند، اما مورد اعتراض مسلمين واقع شده‏اند. چنانكه معاويه روزى در نماز بسم‏اللّه را نگفت، مردم به او اعتراض كرده و گفتند «اَسَرَقْتَ اَمْ نَسيتَ؟!» آيه را دزديدى يا فراموش كردى؟ (186)
فخر رازى در تفسير خود شانزده دليل مى‏آورد كه بسم‏اللّه جزء سوره حمد است و آلوسى نيز در تفسير خود اين اعتقاد را دارد. احمدبن حنبل نيز در مُسند خود آورده است كه بسم‏اللّه جزء سوره است.
به اعتقاد اهل بيت رسول‏اللّه صلوات‏اللَّه‏عليهم‏اجمعين، كه صد سال سابقه بر رهبران فقهىِ مذاهب اهل تسنّن دارند و در راه خدا به شهادت رسيده و در قرآن نيز بر عصمت و پاكى آنها تصريح شده است، جمله «بسم‏اللّه‏الرّحمن‏الرّحيم» خود آيه‏اى مستقل و جزء سوره است.
امامان معصوم‏عليهم السلام اصرار داشتند كه در نماز «بسم‏اللّه» را بلند بگويند و امام باقرعليه السلام در مورد كسانى كه آيه بسم‏اللّه را در نماز نمى‏خواندند و يا جزء سوره نمى‏شمردند فرمود: «سَرقوا اَكرم آية» (187) بهترين آيه قرآن را به سرقت بردند!
علامه شهيد مطهرى در تفسير سوره حمد، ابن‏عباس، عاصم، كسائى، ابن‏عمر، ابن‏زبير، عطاء، طاووس، فخر رازى و سيوطى را از جمله كسانى معرفى مى‏كند كه بسم‏اللّه را جزء سوره مى‏دانسته‏اند. البتّه در ابتداى سوره برائت (سوره توبه)، بسم‏اللّه نيامده است كه به فرموده حضرت على‏عليه السلام بخاطر آن است كه بسم‏اللّه كلمه امان و رحمت است و با اعلام برائت از مشركين سازگار نيست.

بسم‏اللّه
بسم‏اللّه، نشانگر رنگ وصبغه الهى وبيانگر جهت‏گيرى توحيدى ماست.
بسم‏اللّه، رمز توحيد و به نام ديگران رمز كفر و به نام خدا و ديگران نشانه شرك است. نه دركنار نام خدا، نام ديگرى را ببريم و نه به جاى نام او نام ديگرى قرار دهيم. معناىِ «سَبِحّ اسْمَ رَبّك» آن است كه حتى اسم پروردگار نيز بايد از هر شريكى منزّه باشد.
بسم‏اللّه، رمز بقا و دوام است و هرچه رنگ خدايى نداشته باشد فانى است. (188)
بسم‏اللّه، رمز عشق به خدا و توكّل به اوست.
بسم‏اللّه، رمز دورى از تكبر و اظهار عجز به درگاه خداست.
بسم‏اللّه، رمز بيمه‏كردن كارها با نام خداست.
بسم‏اللّه، رمز قداست بخشيدن به كارهاست.
بسم‏اللّه، رمز ذكر و ياد هميشگى خداست كه خدايا ترا در هيچ حال فراموش نمى‏كنم.
بسم‏اللّه، بيانگر هدف انسان است كه خدايا هدفم تو هستى، نه مردم، نه دنيا و نه هوسها.
بسم‏اللّه، يعنى فقط و فقط از او استمداد مى‏جويم نه ديگران.
بسم‏اللّه، بيانگر آن است كه محتواى سوره از مبدأ حق و مظهر رحمت نازل شده است.



منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 اسفند 1393 ساعت: 19:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

2 - تحقیق و مقاله درباره نماز و عبادت

بازديد: 595
2 -  تحقیق و مقاله درباره نماز و عبادت

معرفی

تحقیق و مقاله درباره نماز و عبادت- بصورت ورد تعداد صفحات چهل و هشت - قیمت ده هزار تومان


فهرست مطالب

پيشگفتار4

چرا عبادت؟5

ريشه هاي عبادت... 6

عظمت خدا6

احساس فقر و وابستگي.. 6

توجه به نعمت ها6

فطرت... 7

بهانه يا تحقيق؟8

اهميت نماز9

ترك نماز10

نمونه اي از اخلاص.... 11

اخلاص در عبادت... 11

راه نزديك شدن به اخلاص.... 12

نتيجه اخلاص.... 13

اخلاص، در متن جامعه. 14

نماز و پيامبران.. 14

استخوان بي نماز14

برترين نماز15

اولين نماز جماعت در اسلام. 15

پاداش سجده طولاني بهشت است... 16

نماز براي شكر گزاري.. 16

مطرب از گفته حافظ غزلي نغز بخوان.. 17

نماز و امامان.. 17

اثرات بي نمازي.. 17

دو ركعت نماز براي خدا18

نماز براي صبر. 19

نماز مشكل گشاست... 21

آرامش در نماز21

نماز شهيد مطهري.. 22

بهره بردن مردگان از نماز23

اهميت نماز در پاسخ مرحوم آيه الله العظمي اراكي.. 24

نماز امام خميني (ره) و رهبري.. 25

نماز اول وقت امام خميني(ره)25

نماز شب امام هرگز ترك نشد. 25

نماز شب از زبان حضرت آيه الله خامنه اي.. 26

خاطره رهبر انقلاب از نماز شب شهيد مطهري.. 26

راز نيايش.... 27

فطري بودن پرستش در آيات و روايات... 31

گواهي تاريخ بر فطري بودن پرستش.... 32

فطرت خداجويي و پرستش از ديدگاه روان شناسان و جامعه شناسان جهان.. 35

فوايد و آثار رواني نماز38

فوايد طبي حركات نماز40

فايده طبي ركوع و سجود. 42

تأثير نماز در تمركز فكر. 45

منابع

 

برای اطمینان شما :

 

فایل کامل این تحقیق و مقاله بصورت پی دی اف و کامل فقط برای مشاهده دز زیر گذاشته شده است . ابتدا فایل پی دی اف را مشاهده نمائید و در صورت رضایت از مقاله ، فایل ورد و قابل ویرایش و بدن آرم مقاله را با قیمت فقط ده هزار تومان از لینک خرید دریافت نمائید . ابتدا فایل پی دی اف :


http://up.asemankafinet.ir/up/asemankafinet/Pictures/DOKMEMO.jpg

 

در صورت مشاهده ورضایت فایل ورد وقابل ویرایش این تحقیق را از لینک خرید زیر و به قیمت ده هزار تومان دریافت نمائید.بعد از خرید فایل مستقیم دانلود و به ایمیل شما نیز فرستاده می شود .

http://up.asemankafinet.ir/view/1543587/submit.gif

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 05 آبان 1393 ساعت: 17:00 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره اهمیت و اثار نماز

بازديد: 579

 

ريشة واژه فارسي «نماز»

ريشة واژه فارسي «نماز» از لفظ پهلوي «نماك» گرفته شده است و آن هم به نوبة خود از ريشة باستاني «نم» به معني «خم شدن» و «تعظيم كردن» مأخوذ است كه بتدريج بر معني «صلات» يا عبادت ويژة مسلمين، اطلاق گريده است.

بر ساس بعضي از تواريخ، برخي از ايرانيان تازه مسلمان در سالهاي حكومت اعراب بر ايران به جاي كلمة «صلات» از كلمة «نماك» استفاده مي كرده اند و هنگام فراخواندن مردم به سوي نماز به جاي (الصّلوه)، كلمة (النِماك) و به جاي (حَيَّ عَلَي الصَّلوهِ) ، جمله (بشاتيبيد به سوي نماك) را بكار مي برده اند.

با توجه به موارد استعمال كلمة نماز، مي توانيم براي آن سه معني كلي در نظر بگيريم:

معني اول: خدمت و خدمتكاري اطاعت و فرمانبرداري، سرفرود آوري و تعظيم، سر به زمين نهادن، كرنش و تكريم، اظهار طاعت و بندگي.

واژه هاي «نماز بردن» ، «نماز آمدن»، «به نماز آمدن» و «نماز آوردن» به معناي پرستش كردن، عاجزي نمودن، خم شدن به علامت تعظيم و بندگي و به خاك افتادن به قصد تعظيم در برابر پادشاهي با بزرگي ديگر به كار رفته است.

معني دوم: كلمه «نماز»به معني «پرستش واداي طاعت ايزد، تعالي» و «عرض نياز بسوي خداي عالميان است به طريقي كه در شريعت پيغمبران وارد شده است» كه در اين معني، معادل كلمة «صَلوه» مي باشد.

معني سوم: از آنجا كه شرط نماز، طهارت است و كلمة نماز، مفهوم طهارت و پاكيزگي را تداعي مي كند، كلمة «نمازي» كه منسوب به نماز و به معناي «دوستداران نماز» است، به معني «پاك و طاهر» نيز به كار رفته است و «نمازي شدن» كه مصدر مركب است، به معني «پاك و طاهر شدن، شسته شدن و غسل شدن» بكار رفته است.

همچنين «نمازي كردن»، به معني «پاك كردن، شستن، آب كشيدن و غسل دادن» و «نماز كن» به معني «شستشو كننده» استعمال مي شده است.

بعضي گفته اند: كلمة «صلات» عبري است. و در زبان عبرانيان «صلوتا» كنية يهوديان است.

«نولدكه» صلات را از لفظ عربي «صلوها» مشتق مي گيرد و در منابع سرياني الفاظي مشابه و معادل با «اقامة صلات» به چشم مي خورد.

در آيه چهلم سورة حج «صَلَوات» به صيغة جمع به معني «معابد» بكار رفته است:

اگر خداوند، برخي از مردم را به وسيلة برخي ديگر، دفع نمي كرد، صومعه هاي راهبان، كليساهاي نصارا و كنيسه هاي يهود و مساجدي كه در آنها نام خدا بسيار ياد مي شود، ويران مي شد.

برخي از متاخرين، ريشة آن را آرامي پنداشته اند و با تحقيقاتي كه اخيراً به عمل آمده، اين احتمال قوت گرفته است كه اصل «صَلوه» سُرياني باشد. و از آن زبان، نخست در زبان جنوب عربستان، معمول گرديده است و شعرا، آن را در اشعار بكار برده اند. و پس از آن اعراب شمالي، لفظ «صَلوه» را از عربهاي جنوبي گرفته اند. در هر حال، پيش از اسلام، اين لفظ، به معاني «پرستشگاه» و «نيايش» بكار رفته است.

در آية يكصدو سوم از سورة توبه، به معناي «دعا» استعمال شده است.

اي پيغمبر! از مال ايشان، صدقه بگير و در حق ايشان دعا كن. دعاي تو، آرام بخشي براي آنان است.

احتمال دارد كه «صلوه» در اين آيه هم به معني نماز باشد. كلمة «صَلوه» در قرآن به معني «درود» هم مطرح شده است و در آية يكصدو پنجاه و هفتم از سوره بقره به معني آمرزش به كار برده رفته است:

و در آية نود و نهم از سورة توبه نيز، به معني «وسيلة دعاي خير» و «آمرزش خواهي» به كار رفته است:

و آنچه را به راه خدا خرج مي كند، نزد خدا اسباب نزديك شدن به او و دعاي خير رسول مي شمرد

كلمة «صلات» در آية هشتاد و هفتم از سورة هود، به معناي «دين» است:

گفتند: اي شعيب! آيا دينت به تو فرمان مي دهد كه آنچه را نياكان ما مي پرستيده اند، رها سازيم؟

مورد ديگر استعمال كلمة «صلات»، «قرآن خواندن در نماز» است، چنان كه در آية يكصدو دهم از سورة بني اسرائيل فرموده است:

قرآن را در نمازت به آواز بلند مخوان.

عده اي ديگر آن را از مادة «صَلَّي» به معني «راست كردن با آتش» مأخوذ، پنداشته اند.

«صلي» را در زبان عرب، به معني «افروختن آتش، براي خواندن مهمان» نيز، بكار برده اند. و در ادب فارسي هم: «دعوت  به مهماني» و نظاير آن را «صَلي» گفته اند، مثلاً مي گويند: «فلان،صداي مهماني در داد».

ترجمه و توضيح: در اشتقاق معنوي نام «صَلوه» اختلاف ذكر كرده و گفته اند: اين كلمه از كجاست؟ گفته شده از «دعا» مشتق است و نام بردن از دعا، بتا كلمة «صَلوه» در كلام عرب معروف است. بنابراين نماز را بخاطر دعاهايي كه درآن وجود دارد، «صَلوه» ناميده اند و گفته اند: نماز از آن جهت كه رحمت پروردگار است، «صَلوه» ناميده مي شود. خداي، تعالي در سورة احزاب آية فرمود:

همانا خدا و فرشتگان او بر پيامبر درود مي فرستند. اي اهل ايمان!

شما نيز بر او درود فرستيد... صلاتي كه از جانب خدا باشد «رحمت» و آن كه از جانب فرشتگان باشد، «آمرزش خواهي» و آن كه از سوي مردم باشد، «دعا» است.

و گفته اند: نماز را از روي كه مشتمل بر كمك خواهي از خداست، «صَلوه» ناميده اند، از آنجا كه عرب مي گويد:

«چوب يا عصا را به كمك آتش، نرم و راست كردم».

انسان با استعانت از خدا و نماز، نرم و انعطاف پذير مي گردد و افزودن بر آن كه از خشكي و سنگدلي، نجات مي يابد، در طريق تكامل انسان شدن، مستقيم مي گردد. از اين روست كه خداي، تعالي، فرمود:

از روزه و نماز كمك بگيريد. (سورة بقره آيه 153و 46)

اگر بنده، نماز حقيقي به پا دارد، نماز نيز او را به پا مي دارد. به او استقامت مي دهد او را بر فرمان بردن از خدا و انجام وظيفه بندگي، مدد مي بخشد و از مخالفت با اوامر پروردگار باز مي دارد، همچنان كه خداي قدرتمند و بلند مرتبه، در سورة عنكبوت آيه 46 فرمود:

براستي كه نماز، از فحشا و منكرات باز مي دارد.

در كتب لغت «صَلوه» به معني بزرگداشت و تعظيم نيز آمده است چنان كه لفظ «نم» در كلمه «نماز» به همين معني است و گفته اند: نماز را «صَلوه» ناميده اند زيرا پيوند بين بنده و پروردگار است.

چنان كه گفته شد، نماز پرستش مشتركي ميان تمام اديان است و براي آن تعريف هاي زيادي شده است. در اينجا به دو تعريف گزيده كه از دو دانشمند غربي است توجه كنيد:

آگوست ساباتيه، استاد فلسفة دانشگاه پاريس در كتاب فلسفة دين مي گويد: دين، روح انسان را با نيرويي نامرئي كه مقدراتش را در اختيار دارد، ارتباط مي دهد و نماز كه اين ارتباط را برقرار مي سازد، دين حق، يعني همان ديني است كه به مرحلة علم در آمده است. اگر دين با عمل زنده اي كه پيوند دهندة آفريده به آفريدگار و سوق دهندة روح به سوي رستگاري باشد، توام نگردد، معنا و مفهومي نخواهد داشت.

اين گفتة آگوست ساباتيه، مفهوم همان سخن رسول خدا (ص) است كه فرمودند:

ديني كه نماز در آن نباشد، در آن خيري نيست.

«ويكتور هوگو»، در تعريف نماز كه عاليترين نوع پرستش است سخني در خور توجه دارد مي گويد:

نماز

نماز مي گزارند.

براي كه؟

براي خدا.

نمازگزاران براي خدا، معناي اين كلمه چيست؟

آيا در خارج از وجود ما يك لايتناهي وجود دارد؟

اين لايتناها يك امر پايدار و لايزال است و چون لايتناهاست، ضرورت، ذاتي اوست.

اگر شامل ماده نمي بود به همانجا محدود مي شد.

چون لايتناهاست داراي شعور است اگرفاقد شعور مي بود به همانجا پايان مي يافت، در صورتيكه ما نمي توانيم چيزي جز تصور موجوديت به خود نسبت بدهيم.

آيا اين لايتناها جوهر و ذات را در ما به وجود مي آورد؟ به عبارت ديگر آيا او همان وجود مطلق نيست كه ما وابستة به او هستيم؟

هم در آن حال كه يك لايتناها در خارج از وجود ما هست، آيا در خود ما نيز يك لايتناها نيست؟

اين همه لايتناها با هم؟ چه جمع موحشي؟!

آيا يكي از آن دو فوق ديگري قرار نمي گيرد؟ آيا لايتناهي هاي دوم، به اصطلاح، زير دست نخستين نيست؟

آيا لايتناهاهي دوم، آيينه آن، پرتو انعكاس آن و يك لجه متحدالمركز با لجه اول نيست؟

آيا اين لايتناهي ثانويه نيز داراي شعور است؟ فكر مي كند؟ دوست مي دارد؟ مي خواهد؟

اگر هر دو لايتناها ذيشعورند پس هر يك از آن دو، اصلي براي خود دارد.

يك «من» در لايتناهاي بالا هست، همچنان كه يك «من» در لايتناهاي پايين وجود دارد. «من پاييني» جان است، «من بالايي» خداست.

لايتناهاي پايين را با نيروي تفكر، با لايتناهي بالا در تماس نهادن، نماز ناميده مي شود.

نامهاي نماز در قرآن

1 صلات

مومنان، فقط كساني هستند كه نماز را به پا مي دارند و ...  سورة انفال آية 3 و 4

2 ايمان

آن قبله را كه بر آن بودي (بيت المقدس)، براي آن مقرر كرديم تا كساني را كه از فرستادة ما پيروي مي كنند، از آنان كه بر هر دو پاشنه بر مي گردند و از دين، روي مي تابند، جدا سازيم و ... خدا كسي نيست كه نماز شما را بدون پاداش بگذرد.

سورة بقره آية 143

نمازيهايي كه تا كنون، رو به بيت المقدس، خوانده ايد، باطل نيست.

3 تسبيح:

هنگامي كه شام مي شود و وقتي كه وارد صبح مي شويد... و شبانگاه و آنگاه كه نيمروز، در مي آييد، تسبيح معبود يگانه را بجاي آوريد، يعني نماز بگزاريد.

سورة روم آيه 17 و 18

قرآن:

پس از زوال آفتاب، تا هنگام هجوم تاريكي شب، نماز را بپاي دار و همچنين نماز صبح را به جاي آور...

سورة بني اسرائيل آيه 79

 5 حسنه

و نماز را بر پا كن.... همانا كه نمازها، بديها را دور مي سازد.

سورة هود آية 114

6 ركوع:

و نماز را بپا داريد... و با نمازكنندگان، نماز بگزاريد.

سورة بقره آية 43

7 قنوت:

اي مريم! براي پروردگار خود، به نماز ايست، براي او به خاك بيفت و با نمازكنندگان، نماز بجاي آور.

سورة آل عمران آية 43

8 و 9 قيام و سجده:

همه، يكسان نيستند، بخشي از اهل كتاب، گروهي هستند كه نمازگزارند. و در حال نماز، آيات كلام ا... را در اوقات شب، مي خوانند.

سورة آل عمران آية 113

10 امانت:

ما، امانت خود را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، و از برداشتن آن سرباز زدند و از آن ترسيدند و انسان، آن را برداشت...

برخي از مفسران، بار امانت را عبادت از نماز مي دانند.

11 استغفار:

و خدا به بندگان خود بيناست. همان بندگاني كه ... و به آن بندگان كه در اواخر شبها، نماز مي خوانند.

سورة آل عمران آية 15 تا 17

12 ذكر:

به اجراي همة نمازهاي واجب، پايبند باشيد... و چنانچه از دشمن و مانند آن بر جان خويش ترسيديد، در همان حال كه بر پاهاي خود يا سوار بر مركب، روان هستيد، نماز بگزاريد و آنگاه كه ايمن شديد، خدا را ياد كنيد، يعني نماز را با آرامش و با آداب آن بجاي آوريد.

سورة بقره آيه 238

در آيين مقدس اسلام براي خوشبختي بشر و سير تكاملي اش برنامه اش سودمندي هست كه بخش اعظم آنها تحت عنوان عبادت مقرر شده است.

عبادت

عبادتها، مانند انسان زنده داراي، دو مرحلة جسم و روح اند و به گونه اي هستند كه جسم آنها در جسم انسان، موثر است و روح آنها ماية ترقيات روح انسان است.

جسم نماز عبارت از اجزاي ظاهري و صوري آن است كه در حد خود فوايد و نتايجي دارند. رعايت طهارت و پرهيز از نجاست در حفظ الصحه ، در ايجاد نشاط و سجده و خم و راست شدن در پرورش كالبد اثر دارند. همچنين اثري كه جسم نماز مي تواند در روح و باطن آن بگذارد غير قابل انكار است چنان كه جسم انسان در روح و روان او اثر دارند ليكن اگر اين امور، جسم بدون جان باشند، چگونه مي توانند در تعال روح انسان موثر واقع شوند. تاثير كلمات، الفاظ، حركات، و چنين نمازي در تامين هدفي، تقريباً مساوي با صفر است.

بنابراين صرف اين امور نمي تواند موجبي براي تشريع نماز باشد. آنچه هدف بوده است و به اين ظواهر نيز ارزش اعتبار مي بخشد روح نماز است، چنان كه در مقايسة انسان زنده و مرده مي يابيم كه ارزش انسان به روح و روان او بستگي دارد.

روح نماز، عبارت از معاني باطن آن است كه حيات نماز به آن بستگي دارد و اين روح نماز است كه روح انسان را به خدا نزديك مي سازد و كمال مي بخشد و هدف از تشريع نماز، همين سير تكاملي روح انسان بوده است.

روح ابتدايي هر پرستشي، توجه به «الله» است و حالت توجه، مستلزم امري است كه بدون آن محقق نخواهد شد و آن علم و آگاهي است. تا انسان به هدفي معرفت پيدا نكند، چگونه مي تواند به آن متوجه گردد؟ به عبارت ديگر، توجه انسان به يك چيز، فرع بر آگاهي و معرفت به آن چيز است. حال كه دانستيم توجه به خدا، ملزوم به او و عظمت و قدرت اوست. بايد توجه كنيم كه اين علم پيش از توجه اندك است. پيداش حالت توجه و استمرار آن، انسان را وا مي دارد كه هدف را بيش از پيش بشناسد. بنابراين اگر بگوييم كه برگشت تمام عبادتها به علم و آگاهي است و غرض اصلي و روح نهايي هر عبادتي، معرفت و شناسايي ايزد منان است، سخني درست و حكيمانه گفته ايم. بر اين اساس، استمرار و تكرار توجه به خدا موجب افزايش علم است و افزايش علم، ماية ازدياد توجه است و افزوني توجه به خدا موجب نزديك شدن به حضرت اوست و چون خدا كمال مطلق است، نزديك شدن به او به معناي سير تكال روح است.

به بيان ديگر، منظور اصليش از مقرر كردن عبادتها، قرب به حق است و وصول به آن از اثرات روح عبادت است و روح عبادت معنويتي است كه در ظرف اين اعمال برجسته فراهم است و ليكن معنويت در همة عبادتها بدون استثنا، علم و معرفت هدفدار به ذات اقدس حضرت حق است و چون معرفت به او را نهايت نيست حتي آنان كه در بالاترين مراتب معرفت هستند، نه تنها از اداي فرايض معاف نمي باشند بلكه مسووليت بيشتري هم دارند چنانكه پيامبر اكرم (ص) علاوه بر نمازههاي يوميه، به انجام نماز شب نيز موظف بود و خود فرمود:

خداي من تو  را چنان كه حق توست، نشناخته ام و چنان كه حق عبادت توست، پرستش نكرده ام.

حيات نماز، به معناي باطني و آداب نهان و اسراري كه به اجزا و شرايط ظاهريش تعلق دارد، نيز بستگي دارد و معاني باطنيي كه افزودن بر معرفت جزء روح نماز و حقيقت آن است، هفت است.

1 اخلاص: كه به معني قصد قربت و خالي بودن از رياست و توضيح آن گذشت.

2 حضور قلب: يعني فارغ بودن دل از غير آنچه به آن مشغول است و در آن سخن دارد (نماز)، تا آن بداند چه ميكند و چه مي گويد: به عبارت ديگر حضور قلب، خشوع دل است و خشوع دل، آن است كه نمازگزار، بي آنكه فكرش به جاي ديگري برود تمام انديشه  و همتش نماز باشد و همة حواس خود را متوجه آن سازد. به نحوي كه جز معبود در دلش وارد نشود.

پس مادامي كه فكرش از غير آنچه درآن است (نماز) منصرف است و ياد خدا در دلش هست و از او غافل نيست، حضور قلب حاصل است.

توضيح آنكه خشوع در نماز دو نوع است يكي خشوع دل و ديگري خشوع جوارح است.

معناي خشوع دل را گفتيم و خشوع اندامهاي بدن عبارت است از آن كه نمازگزار، چشمها را به زير افكند. به چيزي ديگر التفات نكند، با چيزي بازي نكند، خميازه نكشد، انگشتهاي پا و تمام بدن را رو به قبله دارد، حركتي براي غير نماز نكند و چيزي از مكروهات را مرتكب نشود، خشوع اندامهاي بدن ار خضوع نيز مي نامند.

رسول اكرم شخصي را در مشاهده كردند كه در ضمن نماز با دستهاي خود بازي مي كرد فرمودند:

اگر قلب او خاشع شده بود، اندامهايش نيز خاشع مي شدند.

زيرا قلب، سلطان اعضاي تن است و چون قلب خاشع نيست و بازي مي كند، دست و پا و اندامهاي ديگر نيز در حال بازي هستند و خشوع ندارند.

نماز، ذكر خداست و بازي كردن در ضمن ذكر، يادآور سومين و چهارمين كريمه از سورة شريفة انبياست كه مي فرمايد:

هيچ گاه ذكر تازه اي، يعني آيه يا سورة جديدي از جانب پروردگارشان براي هدايت آنان فرود نيامد، مگر آن كه آن را شنيدند در حالي كه دلهايشان به بيهوده سرگرم بود و مشغول بازي بودند.

از اين آيه مي فهميم كه لهو و لعب قالب، ملازمه دارند. اگر دل به بازيچه سرگرم شود، بدن نيزمشغول بازي مي شود و اگر قلب، خاشع شود، اندامهاي بدن نيز خاضع و خاشع مي شوند.

مرحوم ولي محمد تقي مجلسي گفته است هنگامي كه نماز مومن كامل غالباً با حضور دل باشد، قلبش به منزلة امام، و حواس باطن و ظاهر و قوا و جوارحش به منزلة اقتدا كنندگان هستند.

3 تفهم: و اين غير از حضورقلب است، زيرا ممكن است كسي حضور قلب داشته باشد ولي نداند الفاظي كه بر زبان مي راند، چه معني دارد. عكس آن نيز صادق است. ممكن است كسي معاني الفاظ نماز را بداند، چنان كه عربها مي دانند اما چه بسيار عربهايي كه در نماز خود همانند بسياري از مسلمانهاي غير عرب حضور قلب ندارند.

مراد از فهم آن است كه دل از معاني الفاظ با خبر و متوجهش باشد و اين مقامي است كه حال مردمان در آن متفاوت است، همة مردم، معاني قرآن و تسبيحات را به طور يكسان نمي فهمند چه بسا معاني لطيفي كه بعضي از نمازگزارن در اثناي نماز به آن مي رسند و خود هرگز از آن به آن نرسيده اند و ديگران نيز آن را نمي فهمند.

براي نماز يك بنده به آن اندازه كه مي فهمد ثواب مي نويسند.

4 تعظيم: و آن چيزي است غير از حضور قلب و فهميدن. چه بسا كه آدمي غير خود را مخاطب قرار مي دهد، در حالي كه دلش حاضر است و مي فهمد كه چه مي گويد امام مخاطب را بزرگ نمي دارد.

5 هيبت: و آن افزودن بر تعظيم است و عبارت از ترسي است كه بر اثر انديشه در عظمت پروردگار پديد آيد. آن را كه ترس و بيم ندارد، ترسان و بيمناك نمي نامند. هر ترسي را نيز هيبت و مهابت نمي گويند. هيبت، ترسي است كه به سبب گذاشتن خدا، دست مي دهد.

6 رجا: اميد نيز امري است علاوه بر آنچه مذكور افتاد، چه بسا كسي صاحب قدرتي را تعظيم مي كند و از او ترس و هيبتي هم به دل دارد اما به لطف و احسان او اميد ندارد. حال آن كه بنده بايد در نماز خود به ثواب و پاداش خدا اميدوار باشد همچنان كه به هنگام تقصير خود بايد از عقاب او بهراسد.

7 حيا: سبب حيا، آگاهي بنده از تقصير و يادآوري از گناهان خويشتن است و اين چيزي است علاوه بر تعظيم و خوف و رجاء، شرم و حيا ممكن است بدون تذكر تقصير و ارتكاب گناه پيش آيد، بنده اي كه به هنگام نماز از خداي خود شرم دارد، حالت شرمساريش در فواصل نمازهاي روزانه نيز محفوظ است و نمازگزاري كه خدا را در همه حال حاضر و ناظر مي داند، پيوسته از او شرم داد و از گناه باز مي ماند.

توصيف هاي كوتاهي از نماز

1-    نماز، برقراري ارتباط با الله و بريدن از آلهه هاست.

2-    نماز، سكوي اعتلا و عروج انسان است.

3-    نماز، معيار حق جويي، شكوفايي جوانه هاي وجود و پيمان تسليم است.

4-    نماز، پيام مكتب، ستون دين و قله بالندگي است.

5-    نماز، درس خاك طبعي و فروتني و بريدن از منيت هاست.

6-    نماز، كلاس درس و كتاب هستي است.

7-    نماز، صف آرايي در كرانة هستي و ديدن ناديدنيهاست.

8-    نماز، نياز هميشه انسان به شكفتن است.

9-    نماز، سكينة روح، آرامش

10-  نماز، كشش عاشقان، محبوب خاشعان و مهر معبود است.

11- نماز، منشور سفيران، حق، وفاي عهد رشد يافتگان و پيام آوران به معروف، ناهيان از منكر و مصلحان زمين است.

12- نماز، قرباني كردن هوسها، زدودن زشتي ها، نفي انحصارطلبي ها، سدكژرويها، عامل خويشتن داريها، و رهبر نيكيها و زيباييهاست.

13- نماز، صيقل وجود و آيينه حق است.

14- نماز، بانگ برپايي تعظيم ارزشها و تكريم انسانهاست.

15- نماز، ترسيم كنندة طريق فلاح و نقطه اوج انسان است.

16- نماز، چراغ هر خانه و كاشانه، زينت هر شهر و ديار و عطر حيات است.

17- نماز، درس توحيد رمز اخلاص و راز عبوديت است.

18- نماز، پرفروزترين ستارة آسمان احكام اسلامي است.

19- نماز، نويد بخش سلامت جسم، بهداشت روان وطهارت روح است.

20- نماز، چشمة جوشان معرفت است.

21- نماز، ارزش است و نگهدار ارزشهاست.

22- نماز، شكستن ديوار آزمنديها، گذر از بي قراريها و رهايي از خودمداريهاست.

23- نماز، پالايش وجود، آلايش روان و باران رحمت است.

24- نماز، كامل ترين پاسخ به عالي ترين نياز انسان است.

25- نماز، انعكاس فرياد روح محبوس در جسم است.

26- نماز، دلتنگي روحي است كه جلاي وطن شده است و مي خواهد كه از خاك كنده شود و به افلاك بپيوندد.

27- نماز، زبان هنري اسلام است.

28- نماز، ارتباط ميان زمينيان را با ملكوتيان برقرار مي سازد.

29- نماز، ستون اسلام و پرچم رسالت رسول خدا (ص) است.

30- نماز، گوياترين آيينة ايمان است.

31- نماز، رأس تمام عبادتهاست.

32- نماز، وسيلة محو گناهان است.

33- نماز، سد محكمي در برابر سيل گناهان است.

34- نماز، جنگ با شياطين است.

35- نماز، اصلاح فرد و جامعه است.

36- نماز، ايجاد كنندة اخوت اسلامي است.

37- نماز، راه رستگاري دنيا و آخرت است.

38- نماز، ترازوي سنجش انسانهاست.

39- نماز، كوبنده ترين سلاح مكتب توحيد است.

40- نماز، شرط قبولي اعمال است.

41- نماز، جاري تطهير است.

42- نماز، پركشيدن روح مومن به سوي خداست.

43- نماز، وسيلة امتحان شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت است.

44- نماز، سرود قدسيان و نماز خواندن، هماوايي با فرشتگان است.

45- نماز، روشن كنندة شبهاي تاريك است.

46- نماز، مصداق بارز بار امانت است.

47- نماز، بهترين عبادتهاست.

48- نماز، بهترين موضوع است.

49- نماز، فاضل ترين كار است.

50- نماز، محبوب ترين كار در پيشگاه كردگار است.

51- نماز، موثرترين سلاح بر عليه شيطانهاست.

52- نماز، كور كنندة چشم اهريمن است.

53- نماز، روشني بخش چشم پيغمبر است.

54- نماز، رخسارة ايمان و چهرة دين است.

55- نماز، عمود خيمة دين است.

56- نماز، پايگاه اخلاص است.

57- نماز، ياد متقابل عابد و معبود است.

58- نماز، سرود رهايي و باب رحمت ايزدي است.

59- نماز، سبب روي آوردن ايزد به بنده است.

60- موجب تابش انوار ايزدي است.

61- نماز، كليد دلهاست.

62- نماز، جلوه گاه فقر الي الله است.

63- نماز، تكليفي غير قابل اسقاط است.

64- نماز، پرچم اسلام است.

65- نماز، جوهر و عصارة دين است.

66- نماز، گنجينة ذكر و راز است.

67- نماز، عاليترين سير روحاني و عرفاني است.

68- نماز، آيين امت اسلام و از برترين وسيله هاي توسل به خداوند است.

69- نماز، از بهترين توشه هاي آخرت است.

70- نماز، آخرين سفارش پيغمبران است.

71- نماز، كليد بهشت است.


منابع:

1-    روشهاي پرورش احساس مذهبي در كودكان و نوجوانان، افروز غلامعلي

2-    احكام قرآن، خزائلي، محمد

3-    لغت نامة دهخدا

4-    نماز شناسي جلد اول، راشدي حسن

5-    دين و روان، اثر جيمز ويليام، ترجمة: قائمي مهدي

6-    بينوايان، هوگو، ويكتور، ترجمة: مستعان، حسينقلي

7-    رموز نماز، نهاوندي، فريد

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 29 مهر 1393 ساعت: 11:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس