سایت علمی و پژوهشی آسمان - 3046

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

نگاهي بر دفاع مشروع

بازديد: 509

نگاهي بر دفاع مشروع

مقدمه

دفاع در برابر دشمن امري فطري و غريزي است.و ريشه در درون انسان و ديگر موجودات دارد . انسان به تبعیت از غریزه به هنگام خطر واکنش نشان می دهد.وآن را حقی برای خود و تکلیفی نسبت به دیگران میداند. به خاطر اهميت زياددفاع مشروع، وارد قوانين كيفري اكثركشورهاي جهان شده است.و با وجود تغييرات فراوان سياست كيفري كشورها اين نهاد حقوقي هم چنان پا برجاست . دين اسلام و خصوصا قرآن كريم ، به عنوان آیینی کامل در این مورد به پیروان خود راهکار داده است ودفاع در برابر دشمن را پذيرفته است.در مورد دفاع مشروع و دلايل مشروعيت آن نظريه هاي متفاوتي داده شده است. در حقوق جزاي ايران قوانين دفاع مشروع در سال 1304 تصويب شد. قبل از انقلاب طبق ماد ه ي 41ق.م. مصوب 1304((هر كس به ضرورت براي دفاع و حفظ نفس و ناموس خود مرتكب جرمي شود ،مجازات نمي شود)).بعد از انقلاب هم قانون مجازات مصوب سال1352 در ماده ي 43 براي دفاع مشروع شرايطي قايل شد.طبق این قانون(هر كس در مقام دفاع از نفس و یاناناموس يا مال خود يا ديگري و يا آزادي تن خود و يا ديگري در برابر هرگونه تجاوز فعلي و يا خطر قريب الوقوع عملي را انجام دهد كه جرم باشد در صورت وجود شرايط زیر قابل تعقيب و مجازات نخواهد بود؛ 1.دفاع بايد متناسب با تجاوز باشد 2.توسل به قواي دولتي بدون فوت وقت ممكن نباشد3.تجاوز و خطر ناشي از تحریک خود شخص نباشد

تعريف دفاع مشروع

تعریف دفاع مشروع در کتاب ترمینولوژی حقوق این چنین آورده شده است:(شخص مورد تجاوز در صورت نداشتن وقت برای توسل به قوای دولتی به منظور رفع تجاوز ،حق داردبا نیروی شخصی از ناموس ,جان و مال خود دفاع کند.این دفاع را،دفاع مشروع گویند.

 

مباني دفاع مشروع

از دير باز هم عدم مجازات و يا تخفيف مجازات كسي كه دربرابر يك حمله ي نا درست از خود دفاع مي كند،مورد اعتراض نبوده است.در توجیه دفاع مشروع 2نظر کلی داده شده است .گروهی از حقوقدانان اجبار و گروهی اجراي يك حق و تكليف را مباني عدم مجازات مي دانندو آن را يك اجبار حقيقي و معنوي تلقي ميكنند. عقيده اي كه الهام دهنده ي قانون گذار انقلابي است،دفاع مشروع را يك عامل توجيه كننده براي بعضي جرايم مي داند .يعني دفا ع مشروع را عاملی مي داند كه به تحقق عدا لت در جامعه كمك مي كند.طبق گفته ي هگل((حمله انكار حق و دفاع انكار اين انكار است))

اجراي دفاع مشروع

قلمرو اجراي دفاع مشروع:رويه قضايي اين عامل توجيه كننده را به كليه ي حملات عليه حيات ،عفت وشرافت گسترش داده است.اما در مورد دفاع از دارايي اين مسئله قابل بحث است و دارا ي محدوديت است. البته ترديدي در لزوم دفاع نيست چون دفاع از مال هم مثل دفاع از جان فطري است.ولي بايد تا جايي ممكن است با حمله متناسب باشد و بيشتر از آن نباشد چون همه واقفيم كه ارزش جان بيش از مال است.و خسارت به مال با رجوع به دادگاه قابل مطالبه است. مثلا عمل مالكي كه سارق ميوه جات را مي كشد، نمي توان مشروع تلقي كرد. طبق قانون مجازات جديد دفاع مشروع يك عامل عمومي توجيه كننده ي جنايت ،جنحه وخلاف است.قبل از مجموعه قوانين 1994 اجراي قانون دفاع مشروع به جرايم عمدي محدود شده بود. ولي اين انتقاد وارد بود كه شخص مورد حمله نمي تواند حدس بزند كه عمل حمله كننده عمدي است يا غير عمدي. اميد واريم اين موضوع نيز حل شود تا از سر در گمي مراجع قضايي و مردم جلوگيري شود.

شرايط دفاع مشروع

 

ارزيابي تحقق شرايط دفاع مشروع بر عهده ي ديوان كشور است تحقق دفاع مشروع مستلزم وجود 2عنصر است1.حمله2.دفاع كه براي هر كدام شرايطي پيش بيني شده است.

شرايط حمله

1.بايد عليه اشخاص و اموال باشد2.بايد فعلي و قريب الوقوع باشد. عكس العمل عليه يك حمله اي كه گذشته و دفع خطر شده انتقام تلقي مي شود.و اقدام در مورد تهديد به يك بدي در آينده نيز مشروع نيست.چون بايد براي آن با توسل به قواي دولتي اقدام شود. 3. بايد در مقابل عملي غير قانوني و نا مشروع باشد.

طبق ماده ي 607 ق.م.ا و ماده ي 34 قانون مجازات جرائم نيرو هاي مسلح ،حمله به ما موران دو لتي جرم شناخته مي شود.در مورد دفاع در برابر مامور دولت 3 فرض مطرح مي شود:

1.وقتي ماموران دولت در حال انجام وظيفه نبا شد و مرتكب جرمي شود مقاومت در برابر اعمال غير قانوني او مشروع است2.وقتي در حال انجام وظيفه است و در حدود وظايف خود عمل مي كند كه در صورت حمله به او عمل شخص تمرد محسوب مي شود و شخص داراي مسئوليت كيفري و مدني است.3.وقتي كه مامورين دولت در حال انجام وظيفه هستند و خارج از وظايف و اختيارات خويش عمل مي كنند كه در اين باب نظريات متفاوتي ارائه شده است .گروهي دفاع در برابر او را با وجود شرايط لازم مشروع تلقي مي كنند. و گروهي عقيده دارند دفاع در مقابل مامور دولت تحت هيچ شرايطي پذيرفته نيست . ولي به نظر بنده ي حقير بهتر است راهي ميانه در پيش گيريم و بر حسب موقعيت و بررسي شرايط تصميمي عادلانه گرفته شود .

 

4.بايد حمله به گونه اي باشد كه به طرق ديگر قابل دفع نبا شد .مثل فرار كه بند ج ماده ي 627 ناظر به آن است.

شرايط دفاع

مدافع در انجام عمل دفاعي آزاد نيست كه به هر نحو و يا هر وسيله اي كه خواست يا به هر اندازه كه قدرت داشت از خود دفاع كند.پس ملزم به رعايت شرايط پيش بيني شده در قانون است.

شرايط

1. ضرورت دفاع :يعني دفاع بايد براي اجراي يك حق و انجام يك تكليف

باشد.هم چنين شرايط فرار ميسرنباشد وبا وجود امكان فرار دفاع پذيرفته نيست.پس ضروري بودن دفاع و غير قابل دفع بودن خطر مكمل هم هستند.

2.تناسب دفاع با تجاوز و خطر:طبق بند ا ماده ي 61 قانون مجازات اسلامي و بند ب ماده ي 627قانون تعزيرات دفاع بايد متناسب با خطر و تجاوز با شد.مثلا دفاع از مال هر قدر هم مشروع قتل يك انسان را توجيه نمي كند.و در موارد ديگر هم بايد صدماتي مشابه صدمات متجاوز به او وارد كند.

3.الاسهل في الا سهل :يعني دفاع نبا يد بيش از حد ضرورت باشد .دفاع داراي

درجاتي است ،كه مدافع بايد از آسانترين درجه شروع كند.1.دادو فرياد

2. استفاده از دست و پا و چوب دستي 3.استفاده از سلاح و ايجاد جراحت 4. قتل

 

 

دفاع در برابر حمله ی غیر ارادی

دفاع در برابر اعمال مجنون و صغیر اگرچه فاقد اراده می باشندوطبق بند الف ماده ی 36ق.م.ع.(هرگاه مرتکب جرم فاقد تمیز و اراده باشد،مجرم محسوب نمی شود)مشروع تلقی می شود و حقوقدانان چنین استدلال کرده اند که هر چند مجنون و صغیر مجازات نمی شوند.ولی این بدان معنی نیست که میتوانند به دیگران صدمه بزنندو عدم مسئولیت آنهارافع وصف مجرمانه عمل آنها می باشد.

دفاع در برابر حمله ی اضطراری و اجباری

در مواقعی انسان به دلیل فشار دیگری یا در حالت اضطرار مجبور به ارتکاب جرم می شود.چنین شخصی مطابق ماده ی 39و40ق.م.ع. مجازات نخواهد شد.

سوال: دفاع در برابر آنها این فردمشروع است یا نه؟مثلا کسی راتهدید کنیم در صورتی که به شخص ثالث صدمه وارد نکند او را میکشیم.در مقابل شخص ثالث در مقام دفاع حمله کننده را از پای در می آورد.در این موارد و امثالهم عمل شخص ثالث صحیح بوده ومجازات نمی شود.

اثر دفاع مشرو ع بر مدافع

مدافع در صورت اثبات مشروع بودن دفاع خوداز هر گونه مسئوليت كيفري و مدني مبري خواهد بود. ولي تا زماتي كه ثابت نشده در برابر اعمال خود از نظر قضايي مسئوليت كامل دارد.

اثر دفاع مشروع بر متجاوز

هر گونه صدمه و زياني كه از مدافع بر او وارد آيد قابل مطالبه نيست.و خون او به هدر ميرود تا چه رسد به مالش.

اموري كه دفاع از آنها مجاز است

1.دفاع از نفس : لزوم دفاع از نفس به عنوان وديعه اي كه خداوند به بشر عطا فر موده روشن است. در اين مورد هر عملي كه تجاوز بر نفس باشد حتي اگر از سوي مامورين دولتي باشد،هر گونه مقا ومت براي دفاع جايز خواهد بود.

2.دفاع از عرض و ناموس :در قرآن كريم هم به عفت و پاكدامني تاكيد شده است.

قانون مجازات اين دو را كنار هم و به يك معني به كار برده است كه با توجه به مفاهيم عرفي مقصود از عرض آبرو و شرافت است و منظور از ناموس زنان خانواده هستند.

 

.دفاع از مال :اين مورد موجب اختلاف نظر بين دانشمندان و نويسندگان حقوقي

است . برخي از آنان موافق مشروعيت دفاع اند و گروهي مخالف .آنها مي گويند خسارت بر مال با خسارت بر نفس قابل مقايسه نيست و طبق قانون دفاع و حمله بايد متناسب با هم باشند..

4.دفاع از آزادي تن:هيچ كس حق ندارد آزادي كسي را محدود كند .قانون مجازات براي مرتكبان سلب آزادي مجازات سنگيني تعيين كرده است.

طبق ماده ي 570(( هر يك از مقامات و مامورين دولتي كه بر خلاف قانون آزادي كسي را سلب كند يا آنان را را از حقوق مقرر خود در قانون محروم كند.علاوه بر انفصال از خدمت به محرو ميت از مشاغل دولتي براي 3 تا5 سال و حبس از 6ماه تا 3سال محكوم خواهد شد)). طبق ماده ي 629 قانون تعزيرات ((دفاع در مقابل كسي كه در صدد سرقت و ربودن انسان يا مال اوست مشروع است))

 

دفاع از ديگري

دفاع از ديگري علاوه بر ر عايت شرايط عمومي داراي شرايط اختصاصي نيز است طبق تبصره ي 1ماده ي61 ق.م.ا.2 شرط دارد 1. ناتوان باشد 2. نياز به كمك داشته باشد در اين صورت ميتوان از عرض وناموس و نفس ديگري دفاع كرد . دفاع از مال غير ، بنا بر ماده ي 625 (تعزيرات)شرایط دیگری دارد. 1. حفاظت آن مال بر عهده ي او باشد 2. صاحب مال استمداد كمك كند.

ارتكاب قتل در مقام دفاع

براي ارتكاب قتل در قانون چند مورد پيش بيني شده است.

1.دفاع از نفس يا ضرب و جرح شديد و دفاع از ناموس و اقارب خود

2.دفاع در برابر كسي كه در صدد هتك عرض ونا موس ديگري است .در صورتي كه با اكراه از طرف كسي كه به او حمله شده همراه باشد.

3.دفاع در برابر كسي كه در صدد ربودن انسان است.

4.به موجب ماده ي 630 (تعزيرات)ارتكاب قتل بوسيله ی شوهر در صورت مشاهده ی همسر خود در حال زناكه در اين صورت قتل مشروع تلقي ميشود.و با توجه به شرط سوم در ماده ی 43ق.م.ا.که خطر نباید ناشی از تحریک خود شخص باشد دفاع زن و مرد بیگانه در برابر حمله ی شوهر زن ،مشروع تلقی نمی شود.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 فروردین 1393 ساعت: 7:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

انواع اردو و مدیریت اردوگاه ها

بازديد: 1135

تعریف اردو

«اردو» مسافرتی است دسته جمعی با هدفی معیّن و مشخص همچون: کسب دانایی، توانایی، سازگاری اجتماعی و تفریح.

اردو، یعنی سازگاری فعالانه در یک زندگی دسته جمعی و اردوگاه به مکانی گفته می شود که، جمعی از افراد برای مدت محدود مطابق شرایط زمان و مکان، در آن به سر می برند.

«اردو» واژه ای است عربی و به معنای «لشگرگاه» به کار می رود. فرهنگ عمید واژه «اردو» را چنین معنا کرده است: «اردو» محل تجمع افراد برای تمرین و تفریح است، همچنین به محلی که ورزشکاران یا پیشاهنگان گرد هم آیند نیز اطلاق می شود.

در اصطلاح: «اردو» فعالیتی سازمان یافته، نظام مند و هدفمند است که به صورت گروهی با برنامه های معین، تحت نظارت و هدف مربی در محیطی خارج از محدودۀ فعالیت های روزمره برگزاری می گردد. گرایش غالب اردو آموزشی و پرورشی است. البته در فضایی کاملاً متنوع، مساعد، بانشاط و با هدف تربیت و سازندگی.

 

 

پناهنده کیست؟                        

 

 در شکل بندی و هدفمندی مهاجرتها ، قوانین و مناسبات ِحقوق بین المللی، تعریف و مشخصه ای به پناهنده داده است که فرق بارزی با مهاجر اقتصادی «مهاجر کارگر» دارد. در کنوانسیون اپریل سال 1951 منعقده ژینوا، به پناهنده چنین تعریفی داده میشود: « پناهنده ویا متقاضی پناهنده گی[11] به کسی اطلاق میشود که در کشور بومی اش نسبت فعالیت های عقیدتی، (ایدیالوژیک «سیاسی»)، جنس، نژاد، زبان، ملیت و قوم مورد پیگرد و تعقیب قرار گرفته باشد و یا عملا در خطر شکنجه[12] (روحی و فزیکی )، زندان و مرگ قرار گرفته باشد. فرق بارزیکه میان این دو گروپ اجتماعی موجود است در طرز تفکر، انتخاب محل زیست و نحوه برخورد آنها در اجتماع جدید میباشد. در واقع وجه مشترک میان ایندو گروه همان جلاوطنی و غربت است که به دیدگاه های مختلف از جانب هردو به آ ن نگریسته میشود؛ اولی آنرا خود پزیرفته وبه بهبود وضیعت اقتصادی اش میپردازد در حالیکه دومی خودش را قربانی میپندارد وهر چند که در فضای مطمئن و آرامی به سرمی برد، اما این حالت را تأمیل شده بالای خود مینگرد، زیرا اگر اشکالاتی راکه بدآن در بالا اشاره کردیم وجود نمیداشت، پناهنده هیجگاهی ترک وطن نمی نمود، بهره مند ازشرایط حقوق مدنی کشور اصلی اش میبود و تغیر مکان نمیداد.

پناهنده كيست؟

اولين تعريفي كه از واژه پناهنده در اسناد بين المللي آمده است مربوط به كنوانسيون وضعيت پناهندگان در سال 1951 مي باشد. اين كنوانسيون پناهنده را چنين تعريف مي كند:

«پناهنده كسي است كه به دلايل نژاد، مذهب، مليت يا عضويت در يك گروه خاص اجتماعي يا عقيده سياسي، ترس موجهي از آزار دارد و در خارج از كشور اصلي خود به سر مي برد و به علت ترس از آزار قادر يا مايل به برخورداري از حمايت آن كشور يا بازگشت به آن نيست».[6]

بعدها در سال 1969 كنوانسيون منطقه اي سازمان وحدت آفريقا در مورد برخي جنبه هاي خاص مسائل پناهندگان در آفريقا به منظور عيني تر نمودن بعضي از ملاحظات تعريف زير را به تعريف كنوانسيون 1951 افزود:

«هر شخصي كه به دليل تجاوز خارجي، اشغال، تسلط بيگانگان يا هر واقعه اي كه به طور جدي نظم عمومي تمام يا بخشي از كشور اصلي يا متبوع خود، وادار به ترك كشور اصلي براي يافتن پناهگاهي در كشور ديگري غير از كشور اصلي يا متبوع خود گردد.»[7]

در سال 1984 يك گروه از نمايندگان دولتي، دانشگاهيان و وكلاي برجسته و تراز اول از آمريكاي لاتين در شهر كارتاهناي كلمبيا تشكيل جلسه دادند و آنچه را كه اكنون بيانيه كارتاهنا ناميده مي شود تصويب نمودند كهعلاوه بر ساير مسائل، مواد عيني تري رانيز علاوه بر تعاريف كنوانسيون 1951 دربر مي گرفت. اين بيانيه موارد زير را نيز مشمول كنوانسيون 1951 دانست:

افرادي كه زندگي، امنيت يا آزادي آنها با خشونت شايع و گسترده، تعرض خارجي، درگيري هاي داخلي، نقض گسترده حقوق بشر يا ساير مواردي كه در نظم عمومي به طور جدي اخلال ايجاد مي كنند مورد تهديد قرار گرفته است.[8]

انواع اردوگاه‌ها

اردوگاه‌ها به دو دسته تقسيم مى‌شوند:

 

- اردوگاه‌هاى کوتاه‌مدت از قبيل اردوگاه‌هاى پيشاهنگي، نظامي، تابستانى و اردوگاه‌هاى اضطرارى مانند اردوگاه‌هائى که در مواقع بروز حوادث ناگوار نظير جنگ، سيل، زلزله و ... احداث مى‌گردد.

 

- اردوگاه‌هاى درازمدت مانند اردوگاه‌هاى کار و سازندگي.

 

رعايت اصول بهداشتى و ايمنى به‌منظور حفظ و تأمين سلامت افراد مستقر در اردو، امرى لازم و ضرورى است و هر گونه کوتاهى در اين زمينه، مى‌تواند مشکلات فراوانى فراهم نمايد. بديهى است چنانچه در اردوگاه‌هاى احداثي، تسهيلاتى به‌منظور تأمين آب‌آشاميدنى سالم، دفع صحيح فاضلاب و زباله و مبارزه با حشرات و جوندگان تدارک ديده نشود، محيط به‌زودى آلوده گرديده و زمينه براى بروز انواع بيمارى‌هاى واگير فراهم خواهد شد. از اين‌رو اردوگاهى از نظر بهداشتى مناسب است که بتواند نيازمندى‌هاى جسمى و روحى افراد را تا حد امکان تأمين نموده، از بروز سوانح و حوادث جلوگيرى و از انتقال بيمارى‌هاى واگيردار پيشگيرى کند.

  تعريف اردو

اردو معنى و مفهوم وسيعى دارد، در واقع، محل تجمع افراد براى تمرين و تفريح است. اردوگاه به مکانى گفته مى‌شود که اجتماعى از افراد براى مدت محدود يا دائم، مطابق با شرايط زمان و مکان در آنجا، به‌سر مى‌برند. در نظام فرهنگي، اردو تجمع افراد در مکانى جهت کسب دانائي، توانائى و سازگارى اجتماعى است.

چادر (سرپناه)

چادر، یا خیمه، سرپناهی است که معمولاً از پارچه یا دیگر بافته‌ها بر تیرها یا میله‌هایی برپا می‌شود. منشا آن احتمالا از اقوام قبایل و عشایرکوچ‌رو بوده است اما امروز بیشتر گردشگران طبیعت و نیروهای امدادی یا نظامی آن را به کار می‌برند.

مديريت اردوگاههاي آوارگان

تامين شرايط محيط و برنامه ريزي براي اردوگاه ها ، احتياجات اوليه و اساسي كساني است كه در معرض بلايا قرار ميگيرند.  در اين ميان ، سر پناه ، همچون آب ، بهداشت ، تغذيه و مراقبت هاي رواني ، نقش تعيين كننده اي در  حفظ و نجات زندگي انسان ها  در مراحل اوليه وقوع سانحه ايفا مي نمايد . وجود سر پناه به منظور مقاومت در برابر بيماري ها و حفاظت از خطرات طبيعي و غير طبيعي ، امري ضروري بوده و جهت حفظ شأن انسان ، در چارچوب  نظام خانوادگي و اجتماعي در شرايط دشوار  از اهميت بالايي بر خوردار است . در حقيقت هدف از ايجاد سر پناه ، انتخاب مناسب مكان و برنامه ريزي جهت تامين نياز هاي اوليه فردي ، خانوادگي و اجتماعي براي بوجود آوردن يك فضاي سالم ، امن و نسبتا راحت براي زندگي است . بديهي است هماهنگي و مديريت افراد آوارگان كمك مؤثري در تحقق اين امر بوده و با انجام طراحي و متناسب اثرات منفي آنان بر جامعه ميزبان به حداقل كاهش مي يابد

مديريت اردوگاه اسکان اضطراری

مديريت اردوگاه با برنامه‌هاي راهبردي مديريت بحران كشور، ارائه اطلاعات مفيد به منظور تقويت برنامه‌هاي آموزشي وجود در زمينه اردوگاه‌ها، راهنمايي‌هاي لازم در جهت ارائه خدمات موثر و كافي در اردوگاه. در اين راستا ديدگاههاي گوناگوني براي مديريت اردوگاهها پيشنهاد مي‌شوند كه با توجه به شرايط و موقعيت آوارگان مي‌توان تركيبي از آنها را بكار گرفت.

 

ديدگاههاي مرسوم مديريتي

 

·        ديدگاه انساني و اجتماعي: بازماندگان و آوارگان عموما در شرايط ناهنجاري از نظر روحي و رواني قرار دارند و نيازمند مراقبت ويژه مي‌باشند. مديريت اردوگاه با ارائه خدمات نقش تعيين كننده‌اي بر عهده دارد. تامين كمك و خدمات مورد نياز افراد سانحه ديده، خصوصا مراقبت ويژه از گروههاي آسيب پذير در ساعات اوليه پس از بحران، مي‌تواند تلفات انساني و آسيب‌هاي اجتماعي را به ميزان قابل توجهي كاهش دهد.

·        ديدگاه اقتصادي و خدماتي: مديريت اردوگاه با نظارت دقيق بر نحوه كمك رساني و خدمات رساني مورد نيار مي‌تواند از اتلاف مواد اوليه و تجهيزات و ساير امكانات به ميزان قابل توجهي جلوگيري نمايد.

·       ديدگاه فني: مديريت با شناخت كامل كليه خدمات مورد نيار منطقه بحران زده و پناهندگان و آورگان و با توجه به مكان گزيني اردوگاه مي‌بايست در خصوص مديريت گروه هاي تداركات، امداد و نجات، خدمات پزشكي، خدمات بهداشتي و مدد كاري، تاسيسات امنيتي و حفاظتي، اسكان، مخابرات و ترابري اقدام لازم را بنمايد. بديهي است مكان‌يابي و استقرار هر يك از گروهها و تجهيزات مربوطه، چگونگي خدمات‌رساني و ارتباط بين گروه‌ها، چگونگي درخواست آسيب ديدگان از گروه‌ها و نظارت بر كارگروه ها و غيره همه نيازمند يك برنامه مديريتي ويژه مي باشد.

لازم به ذكر است كه در مديريت اردوگاه‌ها همكاري و مشاوره ميان وزارتخانه‌ها و سازمان‌هاي مسئول دولتي و غير دولتي، امري ضروريست كه در قالب تشكيل كميته‌هاي نظارتي  صورت مي‌گيرد. در اين ميان، مديريت اردوگاه بايد فردي مدبر و مجرب بوده و آموزش‌هاي ضروري را گذرانده و با اصول شرايط بحران و مديريت اضطرار آشنا باشد.

مسئوليت های عمومی اردوگاه

مدیریت اردوگاه می بایست به موضوعات ذیل توجه نماید:

·       توافقات : مدیر ملزم است که از کلیه توافقات به عمل آمده آگاهی داشته باشد.

·       تفاهم نامه : مدیر می بایست از امضای تفاهم نامه همکاری میان کمیساریا و نهاد مدیریتی اردوگاه (اداره اتباع) اطمینان یابد.

·       اطلاعات مرتبط: کلیه اطلاعات مرتبط درباره پناهندگان و اردوگاه باید در اختیار مدیر قرار داده شده باشد.

 

·       ظرفیت : مدیر اردوگاه می بایست دارای ظرفیت فکری و روانی و تجربه کافی در مواجه و تعامل با ساکنین اردوگاه باشد.

 

·       منابع در دسترس : وجود بودجه، پشتیبانی کافی و کارمندان مطلع برای مدیریت اردوگاه الزامی بوده و کمک های خیرین در این ارتباط کارساز است.

 

·       مهارت های مدیریتی : ظرفیت خوب مدیریتی، توان مذاکره با پناهندگان و نمایندگان کمیساریا و پایش سیستم توزیع کمک ها و تبیین روال اداری مناسب از جمله خصوصیات مدیر است.

 

·       آگاهی از ارزش های فرهنگی اجتماعی و آداب و رسوم پناهندگان و آوارگان : شناخت چگونگی زندگی و آداب و رسوم ساکنین اردوگاه به مدیر در ایجاد هماهنگی و حفاظت بهتر افراد خصوصا اقشار آسیب پذیر کمک می نماید.

 

·       تشویق مردم به مشارکت در امور اردوگاه : پشتیبانی  ومشارکت دادن آوارگان در امور جاریه اردوگاه امری مهم محسوب می شود.

 

·       پایش : نظارت و پایش و ارزیابی اقدامات صورت گرفته باعث جلوگیری از تکرار اشتباهات خواهد شد.

 

·       گزارش دهی : توان مدیر در ارائه گزارش های منظم دارای کلیه فعالیت های اردوگاه الزامیست.

 

·    تجربه حل اختلافات داخلی: وقوع مناقشات و درگیری در اردوگاه غالبا امری اجتناب ناپذیر است. یک مدیر مجرب  و باتجربه با بکارگیری مهارت های ویژه و استفاده از معتمدان و ریش سفیدان قدر خواهد بود که احتمال درگیری ها را از بین ببرد.

 

اگر چه ساختار مدیریتی از مکانی به مکان دیگر می توانند متفاوت باشد، لیکن تعدادی از مشاغل اصلی در گروه مدیریتی اردوگاه عبارتند از:

 

مدیر اردوگاه، معاون مدیر، نمایندگان نهادها (ملی و بین المللی)، نماینده کمیته منتخب پناهندگان، نماینده جوانان، نماینده جوانان، نماینده کسبه، کارشناس خدمات اجتماعی، حسابدار، منشی، کارپرداز و لجستیک، آمار و مراقب. باید توجه داشت که بخشی از این افراد از میان جامه پناهنده برگزیده می شوند.

 

 

 

الف) برپایی اردوگاه و تعمیر و نگهداری آن

 

·    ارزیابی آب : ارزیابی ویژه و فنی کیفیت آب سایت قبل از انتخاب آن الزامیست. آگاهی از کیفیت آب و میزان تغییرات آن در فصول مختلف از طریق پرسش از افراد محلی و نمایندگان جامعه میزبان امکان پذیر است.

 

·    ارزشیابی سایت : شناسایی خصوصیات زمین پیش از آغاز ساخت و سازها، کمک فراوانی به توسعه آتی زیر ساخت ها و  حل مسائل احتمالی در آینده خواهد نمود.

 

·         ملحوظ داشتن نیازهای خاص خانوار : مدیریت باید از برآورده شدن نیازهای فیزیکی محدوده خانه خانوار اطمینان    حاصل نماید.

 

·    ملحوظ شدن موارد تعمیر و نگهداری اردوگاه در بلند مدت : مواردی از قبیل راههای ارتباطی، زیر ساخت ها و زه کشی در بلند مدت نیازمند تعمیر و نگهداری اند. لذا بودجه مناسب باید تامین گردد.

 

·     ملاحظات ساختار جمعیتی : زیر ساخت های موجود باید جوابگوی نیازهای ساختار جمعیتی اردوگاه باشند. پناهندگان و آوارگان جمعیت همگون و یکدستی نیستند و غالبا در ضعیف ترین شرایط به اردوگاه وارد می شوند. افراد آسیب پذیر در الویت نخست اعطای سر پناه و دیگر ملزومات اساسی قرار گیرند.

 

·    ملزومات استفاده از منابع : مدیریت اردوگاه باید در نظر داشته باشد که چه نوع منابعی در اثر مرور زمان مورد بهره برداری قرار می گیرند و پیشاپیش روش های جایگزینی رامورد بررسی قرار دهد.

 

·    برنامه ریزی سامانه جلوگیری و کاهش اثرات آتش سوزی : مدیریت به منظور جلوگیری و یا کاهش خسارات احتمالی ناشی از آتش سوزی باید فضایی در حدود 300 متر مربع را بدون احداث ساختمان در نظر داشته باشد. همچنین فاصله میان ساختمان ها حداقل باید دو برابر ارتفاع هر بنا باشد. در مکان هایی که احتمال انفجار و آتش سوزی بیشتری وجود دارد این فاصله باید به سه تا چهار برابر ارتفاع ساختمان ها افزایش یابد.

 

·    منابع پایدار سوخت : سوخت لازم برای پخت و پز اعم از چوب، و یا گاز و ذغال باید از ابتدا مورد نظر قرار گیرند. کاشت درخت و تشویق استفاده از منابع طبیعی می توانند منابع سوخت را پایدار نموده و از اثرات نامطلوب زیست محیطی اردوگاه بر مجتمع های زیستی اطراف بکاهد.

 

·    استفاده از مصالح و منابع محلی : در اقلیم مناطق حاره استفاده از گیاهانی مانند بامبو که به سرعت رشد می نمایند به منظور ارتقای مصرف مصالح محلی باید تقویت گردد. در عین حال باید به خاطر داشت که شیوه های جایگزینی جنگل کاری به منظور جلوگیری از اتمام منابع محیط زیست باید به ساکنین اردوگاه آموزش داده شود.

 

·       باغچه کاری :  توسط خانوارک کلیه خانوارها می بایست برای کاشت سبزی و اقلام مورد نیازشان در باغچه های حیاط های منزل تشویق گردند.

 

·    استانداردهای سرپناه : باید از وجود استانداردهای اولیه زندگی خصوصا برای تازه واردین به اردوگاه از نقطه نظر پتو، و غیره اطمینان حاصل نمود.

 

·       پوشش ساختمان : مصالح و نوع سقف پوششی ساختمان باید به گونه ای باشد که در تمام طول سال قابل استفاده ساکنین آن قرار گیرد.

 

·    حفاظت در برابر باد : کلیه سرپناه ها اعم از سقف دیوارها، درب ها و پنجره ها باید در برابر باد و باران محافظت شوند. این امر از شیوع بیماری بواسطه نفوذ سرما و گرما به خانه جلوگیری می نماید.

 

·    ساخت سرپناه برای اقشار آسیب پذیر: مشارکت مردم می بایست تشویق شده و مردم در گروههای مختلف برای ساخت سرپناهشان بسیج شوند.

·    برنامه ریزی برای طراحی فیزیکی اردوگاه : به منظور ایجاد ایمنی با گروههای گوناگون اردوگاه باید تشریک مساعی شود. بدیهی است اقشار گوناگون دارای علائق و نیازهای متفاوتی هستند. کلیه آحاد زنان، مردان و کودکان می بایست در برنامه ریزی طراحی فیزیکی اردوگاه مشارکت نمایند.

·    وجوه ایمنی در جانمایی تسهیلات : در جانمایی تسهیلاتی از قبیل شیر آب، توالت و حمام خصوصا برای استفاده زنان و دختران باید دقت فراوان مبذول داشت. وجوه ایمنی دسترسی، روشنایی کافی خصوصا در شب و وجود محرمیت از جمله نکات مهم اند. همچنین در جانمایی مدارس و زمین های بازی کودکان نیز تمهیدات ایمنی باید رعایت گردد.

·       سرپناه مجزا برای زنان تنهای سرپرست خانوار: برای زنان سرپرست خانوار که شوهران خود را از دست داده اند سرپناه هایی را باید در نظر گرفت که حداقل آسیب پذیری را داشته باشند.

·       سرپناه مجزا برای کودکان بی سرپرست: برای پسران و دختران، که والدین خود را از دست داده اند، به طور جداگانه، باید سرپناه هایی در نقاط امن مهیا نمود.

·       تراکم جمعیت سرپناه: از تراکم نفرات در سرپناه باید اجتناب نموده و باید تعداد سرپناه ها را افزایش داد.

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 فروردین 1393 ساعت: 7:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

علل وقوع جنگ ایران و عراق

بازديد: 489

علل وقوع جنگ ایران و عراق

جنگ ایران و عراق یکی از ویران­گرترین منازعاتِ پس از جنگ جهانی دوم به شمار می­آید. این جنگ استلزامات چشمگیری بر ثبات منطقه، منازعه اعراب اسرائیل، شاهراه نفتی غرب، و بر دیگر منافع ابرقدرت­ها[3] در بردارد. این جنگ همچنین به مثابه یک الگوی منازعه در عصر افول قدرت ابرقدرت­ها، ظهور قدرت­های منطقه­ای و تحولات انقلابی، از اهمیت نظری چشمگیری نیز برخوردار می­باشد. با این وجود شگفت آور است که علیرغم اهمیت جنگ ایران و عراق، در ایالات متحده توجه چندانی به این جنگ نشده است؛ و در حالی که رسانه­های این کشور گزارشی مستمر از جریان جنگ مذکور ارائه می­دهند ولی تلاش چندانی برای عرضه تفاسیر تحلیلی از این جنگ به عمل نیامده و علی الخصوص به مساله علل جنگ توجه اندکی شده است. پرداختن به علل این جنگ، نه تنها برای فهم چگونگی حل و فصل آن، بلکه همچنین برای پیش­بینی اینکه جنگ­های مشابه در آینده چگونه ممکن است رخ دهند و چگونه می­توان از وقوع آنها اجتناب نمود، مساله­ای حیاتی می­باشد.

 مطالعه حاضر در مورد جنگ ایران و عراق می­کوشد تا از وقایع­نگاری ساده رویدادها فراتر رفته و شمار نسبتا اندکی از عوامل علّی اساسی را شناسایی نماید. تحلیل این متغیرها و روابط متقابل­شان ما را به شناخت این جنگ در زمینه نظری­اش قادر می­سازد. این امر همچنین تبیین بهتری از علل این جنگ خاص و نیز درراستای افزایش فهم عمومی نظری­مان از علل جنگ، ابزاری را برای استفاده از این موردپژوهی در اختیارمان قرار می دهد.

 

چشم­انداز تاریخی

از دهه 1960 به بعد منازعه­ای جدی بین ایران و عراق وجود داشت. این منازعه، پشتیبانی از جنبش­های برانداز و کشمکش­های منطقه­ای را نیز دربرمی­گرفت که این کشمکش­ها بر حق استفاده از شط­العرب [اروندرود]یک آبراهه­ی حمل و نقل حیاتی و منشاء ستیزه از دوره امپراتوری عثمانی- معطوف بود. ایران در دوره شاه به واسطه حمایت دیپلماتیک و پشتیبانی نظامی ایالات متحده، قدرت برتر و بلامنازع در منطقه خلیج فارس بود. شاه تلاش داشت تا نفوذ ایران را در سرتاسر منطقه گسترش داده و به مناطق مورد ادعای رژیم­های خلیج فارس دست­اندازی­هایی نماید. ایران در سال 1969 معاهده سال 1937 که کنترل تقریبا کامل بر شط­العرب را به عراق اعطا می­نمود را باطل اعلام نمود، و دو سال بعد، سه جزیره کوچک در نزدیکی تنگه هرمز (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) را به تصرف درآورد. عراق در سال 1975 در الجزایر به ازاء خاتمه پشتیبانی شاه از شورشیان کرد عراقی که بغداد را با یک شورش طولانی­مدت و پرهزینه گرفتار کرده بودند، با تعیین سرنوشت خط مرزی شط، با اصل تالوِگ موافقت نموده و نیمی از این آبراهه را به ایران واگذار کرد.

 حکومت­های سلطنتی محافظه­کار عربی، از ژاندارمی غالبا توسعه­طلبانه شاه در خلیج فارس خشمگین بودند؛ با این حال در برابر عدم مداخله شاه در رژیم­هایشان، در مقابل اقدامات ایران سکوت اختیار می­کردند. این سران عرب بالاجماع از شاه در برابر مخالفت­های داخلی فزاینده به­ویژه از جانب گروههای مذهبی، حمایت نمودند. در پاییز 1978 عراق بنا به درخواست شاه، آیت­الله خمینی را پس از 13 سال تبعید در شهر مقدس نجف، از این کشور اخراج نمود.

پس از سقوط شاه، سران کشورهای عربی از انقلاب ایران در هراس به سر می­بردند. به دنبال نخست­وزیری مهدی بازرگان میانه­رو، نظام جدید ایران به واسطه تاکید بر برادری اسلامی، عدم مداخله در امور داخلی، احترام متقابل به یکپارچگی ارضی، عدم شناسایی اسرائیل، و تمایل به رها کردن نقش ژاندارمی در خلیج فارس، تا حدودی توانست از هراس اعراب بکاهد. با این وجود، ادعاهای ارضی روحانیون ایرانی در مورد بحرین و جزایر تصرف­شده در 1971، به بدگمانی اعراب راجع به اغراض عناصر بنیادگراتر نظام جدید، دامن می­زد. در بهار 1979 و به دنبال خیزش جنبش­های قومی در ایران و عراق و ادعای حمایت دو کشور از این جنبش­ها، روابط فیمابین رو به وخامت نهاد. پشتیبانی ایران از شیعیان عراقی علیه رژیم بعثیِ تحت سلطه سنّی­ها، موجب شد تا بغداد فعالیت­های شیعی در شهرهای مقدس را سرکوب نماید. صدام حسین علنا به اتهام­زنی علیه بنیادگرایان ایرانی پرداخت و دستور غارت آخرین اقامتگاه [امام] خمینی، اخراج نمایندگان ایشان، و دستگیری [آیت­الله سید] محمدباقر صدر برجسته­ترین روحانی مخالف خود را صادر کرد.

با وجود اقدامات صادقانه دولت­های بازرگان و بغداد برای حل و فصل امور در تابستان 1979، در پاییز آن سال ناآرامی شیعی در سرتاسر بخش شمالی خلیج­فارس موجب شد تا بغداد مدعیات خود درباره تحریک شیعیان عرب توسط تهران را از سر بگیرد. صدام حسین، تهدیدات زیرکانه­ای را علیه نظام [امام] خمینی انجام داده و همچنین خواستار خاتمه سلطه ایران بر جزایر خلیج فارس و مدارا در برابر اقلیت های قومی ایران شد. با این وجود به دنبال حملات مکرر پاسداران انقلابی به کنسول­گری­های عراق و سفارتخانه آن در تهران، گفتگوهای رسمی بین دو کشور به زودی خاتمه یافت. جایگزینی شورای انقلابِ تحت سلطه­ی روحانیون به جای دولت بازرگان در ماه نوامبر، کنترل حزب جمهوری اسلامی بر ایران را تسهیل نمود. ابوالحسن بنی­صدر، رئیس جمهور جدید و صادق قطب­زاده وزیرخارجه، هر چه بیشتر به روحانیون مسلط حزب جمهوری اسلامی وابسته شدند. تهران، با آماج قرار دادن شیعیان دولت­های عربی خلیج فارس سخن­پراکنی­های رادیویی خود را تشدید کرده و رژیم­های «فاسد» و «صهیونیستی» آنها را تقبیح نموده و خواستار سرنگونی و جایگزینی­شان با جمهوری­های اسلامی بنیادگرا شد. تظاهرات مردمی در جوامع شیعی و خشونت­های سیاسی مکرر، این روند را تکمیل ساخت. این خشونت­ها، بمب­گذاری و سوء قصد علیه مقامات عراقی به­ویژه تلاش برای ترور طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق در آوریل 1980 را نیز شامل می­شود. این اقدامات عمدتا از سوی [حزب] الدعوه انجام می­گرفت که یک گروه معارض شیعی مورد حمایت ایران بود. عراق نیز با حملات تبلیغاتیِ معطوف بر اعراب ایرانی، واکنش نشان داد و از طریق تبعیدهای دسته­جمعی، بازداشت­ها و اعدام­های مستمر از جمله اعدام آیت­الله محمدباقر صدر، فعالیت­های شیعیان خود را سرکوب ساخت. ایران نیز عراق را به اشغال سفارتخانه ایران در لندن و همچنین سوء قصد به قطب­زاده نخست وزیر ایران متهم نمود.

در تابستان 1980 خشونت­های مرزی بروز کرد و چرخه مخاصمه نیز بالا گرفت. پس از یک حمله به دو روستای عراقی در اوایل سپتامبر، بغداد خواستار این شد تا ایران حقوق عراق و ادعاهای ارضی آن را به رسمیت بشناسد. خواسته­های عراق، عقب­نشینی ایران از یک منطقه موردمنازعه در استان کرمانشاه، مذاکره مجدد درباره موافقتنامه 1975، و پایان دادن به ناآرامی­های موردِ حمایت ایران و خشونت­های مرزی را دربرمی­گرفت. صدام حسین در 17 سپتامبر، اعلام کرد که ایران موافقنامه 1975 الجزایر را نقض کرده و عراق نیز این معاهده را بی­اعتبار می­داند؛ ولی ایران بلافاصله این تحرکات را محکوم کرد. در روز 22 سپتامبر، عراق حملات هوایی خود علیه پایگاههای هوایی ایران از جمله پایگاه هوایی تهران را آغاز کرد و تهاجم زمینی گسترده­ای را به استان نفت­خیز خوزستان انجام داد.

عراق مدعی بود که به واسطه حمله نظامی، به دنبال فراهم­سازی شرایط خاتمه مخاصمات است: شناسایی حقوق و حاکمیت ارضی عراق، موافقت با حُسن همجواری با دولت­های خلیج فارس، عدم مداخله در امور داخلی، و پایان دادن به کلیه اقدامات تجاوزکارانه1. عراق مدعی کل شط­العرب بود ولی هیچگونه ادعای ارضی در مورد جزایر خلیج فارس انجام نداد. تا ماه اکتبر و با حرکت رو به جلوی نیروهای عراقی، صدام حسین ادعا کرد که از نظر نظامی «ما به هدف خود دست یافته­ایم» و خواستار آتش­بس و شروع مذاکرات شد. با این وجود ایران هرگونه مذاکره قبل از عقب­نشینی کامل عراق را رد کرد. با تداوم جنگ در نیمه نخست سال 1981 دو طرف به نوعی وقفه واقعی در جنگ رسیدند و در پاییز همان سال ضدحملات ایران، عراق را وادار به عقب­نشینی نمود. تا ماه مارس 1982 ایران امتیازات آشکاری به دست آورد، و در ماه ژوئن عراق به مرزهای خود عقب­نشینی کرد و ایران نیز در ماه جولای جنگ را به مرزهای جنوبی عراق کشاند.

 

چارچوب نظری

پس از تشریح مختصر رویدادهای جنگ، هم­اینک درصددیم تا  با استفاده از پیچیدگی این تسلسل تاریخی، شمار اندکی از متغیرهایی را شناسایی نماییم که می­توانند وقوع این جنگ را تبیین کنند. انگاره­های کلیدی که این تفسیر حول آنها می­چرخد عبارتند از جستجوی قدرت و پرستیژ، یک ایدئولوژی انقلابی توسعه­گرا و تاثیر آن بر ثبات سیاسی داخلی، خلاء قدرتِ ناشی شده از تلاطم سیاسی داخلی، چشمداشت پشتیبانی قدرت ثالث، و سوء برداشت­ها. متغیرهای ثانوی که ارتباط نزدیکی با عوامل فوق داشته و آنها را تقویت می­کنند عبارتند از تحقیر و دغدغه توازن منطقه­ای قوا. متغیرهای فوق جزو مهم­ترین علل جنگ در طی قرون متمادی بوده­ و در ادبیات نظری منازعه بین­المللی نیز بطور گسترده­ای مورد توجه قرار گرفته­اند. قبل از اینکه عوامل فوق بر این مورد خاص مورد کاربست قرار گیرند لازم است تا پیوندهای نظری که به واسطه آنها این عوامل به جنگ منتهی می­شوند نیز به طور مختصری مورد امعان نظر قرار گیرند2.

از زمان توسیدید[4]، قدرت انگاره محوری در نظریه­های سیاست بین­المللی واقع­گرای غربی بوده است؛ از سوی دیگر نظریه­های توازن قوا و نظریات دیگر نیز سائقه برتری طلبی­های منطقه­ای یا قاره­ای را به عنوان یکی از علل اصلی جنگ قلمداد نموده­اند3. پرستیژ نیز پیوند نزدیکی با قدرت دارد، و دولتمردان، آن را غیر قابل تفکیک از اعتبار، اراده، و آوازه­ی قدرت می دانند4. استدلال می­شود که پرستیژ و نه قدرت، ارز روزمره روابط بین­الملل می­باشد5. همچنین فرض بر این است دولت­هایی که بین قدرت نظامی واقعی و پرستیژ خود نوعی ناهمخوانی ملاحظه می­کنند، بیشتر احتمال دارد تا به جنگ مبادرت بورزند، زیرا درصدند تا مزیت­های اقتصادی و سیاسی جایگاه مفروض خود را به سطح تعریف­شده توسط قدرت نظامی­شان ارتقا دهند6. دولت­ها به­ویژه زمانی که به این باور برسند که اخیرا متحمل تحقیر از جانب دشمنان خود شده­اند، بیشتر به دغدغه پرستیژ گرفتار می­آیند7. از آنجایی که غرور و پرستیژ ملی، تاثیر چشمگیری بر سیاست داخلی رژیم و پرستیژ فردی اصحاب قدرت می­گذارد، دولتمردان نیز نه فقط به عنوان اهداف فی­نفسه بلکه همچنین برای افزایش حمایت سیاسی در داخل، اغلب پیروزی­های دیپلماتیک و نظامی در خارجی را جستجو می­نمایند8.

دولت­ها نه فقط برای جاه­طلبی­های افزایش قدرت و پرستیژ بلکه همچنین درراستای برون­رفت از هراس­های ناشی از تهدیدات بیرونی، به جنگ روی می­آورند. این هراس­ها می­تواند تهدیدات نظامی بر یکپارچگی ارضی یا موقعیت قدرت یک کشور و یا تهدیدات سیاسی بر ثبات داخلی آن کشور را دربربگیرد. تهدیدات سیاسی ممکن است به گونه­های مختلفی ایجاد شود: یک ایدئولوژی سیاسی توسعه­طلب که درصدداست تا ارزش­های خود را بر جوامع دیگر تحمیل نماید؛ پشتیبانی خارجی از اقلیت­های قومی؛ گروههای قومی دیگر که در مرزهای سرزمینی یک کشور مجاورت دارند؛ یا اقدامات مستقیم بیرونی برای بی­ثبات ساختن یک رژیم دیگر. یک شکست نظامی می­تواند موجب تغییر رژیم یا حتی وقوع انقلاب شود، در حالی که بی­ثباتی سیاسی داخلی ممکن است توان نظامی دولت را شدیدا تضعیف کرده و از این رهگذر توازن قوای منطقه­ای یا قاره­ای را تغییر دهد. کشوری که در پی صدور یک ایدئولوژی انقلابی به خارجی است از طریق تهدید فوری بر حیات رژیم­های دیگر و نیز به واسطه صف­بندی­های دیپلماتیک جدید و تاثیرات­شان بر توازن قوا، می­تواند موجبات هراس دیگران را فراهم بیاورد9. در چارچوب این منافع ملی قدرت، پرستیژ، و ثبات سیاسی داخلی و منافع سیاسی فردی، فرصت­های خاصی پدید می­آید که احتمال وقوع جنگ را افزایش می­دهد. افزایش ناگهانی تفاوت قدرت بین دولت­ها که ممکن است از یک شکست نظامی یا ضعف داخلیِ ناشی از بی­ثباتی سیاسی یا افول اقتصادی، حاصل آید در این میان از اهمیت ویژه­ای برخوردار است10.

انتظار پشتیبانی دیپلماتیک، اقتصادی یا نظامی از دولت­های دیگر یا انتظار بیطرفی دیگران، یکی دیگر از شرایط اساسی جنگ به شمار می­آید. در صورتی که منافع امنیتی مشترک یا پیوندهای ایدئولوژیک، دینی یا فرهنگی بین دولت­ها وجود داشته باشد این نوع رفتارها اهمیت خاصی پیدا می­کنند11.

سوء­برداشت و محاسبات اشتباه نیز در روند وقوع جنگ اهمیت زیادی دارند12. دولتمردان گرایش دارند تا برداشت نادرستی درباره نه فقط توازن قابلیت­های نظامی بلکه همچنین اراده دشمن برای ادامه جنگ داشته باشند. دولتمردان همچنین ممکن است درباره تاثیر جنگ بر یکپارچگی جمعیتی دشمن و نیز روحیه و کارآمدی نیروهای نظامی خودی نیز اشتباه محاسباتی انجام دهند. شاید بتوان گفت که اعتماد به نفس نظامی بیش از حد یکی از شرایط ضروری برای وقوع اغلب جنگ­هایی بوده است که در نهایت آغاز کننده آن بازنده­اش نیز بوده است. این چارچوب نظری و چشم­انداز تاریخی، شالوده­ای را برای تفسیر علل جنگ ایران و عراق و تحلیل استلزامات آن بر کاوش کلی نظری علل جنگ، فراهم می­سازد.

 

علل جنگ ایران و عراق

 

صدام حسین و جستجوی برتری

کسب جایگاه برتری برای عراق در خلیج فارس و جامعه عربی، برای سال­های متمادی یکی از اهداف عمده صدام حسین بود13. توان بالقوه عراق برای تبدیل شدن به قدرت برتر در منطقه و جانشینی مصر به عنوان کشور عربی پیشرو بر عوامل متعدد جمعیتی، اقتصادی و نظامی ابتنا داشت. جمعیت تقریبا 14 میلیونی عراق به جز مصر از هر کشور عربی صادر کننده نفت بیشتر بود و بخش اعظم جمیعت آن نیز عمدتا از افراد باسواد و طبقات متوسط تحصیل­کرده و فن­سالار تشکیل می­گردید. قبل از آغاز جنگ عراق با صادرات 3.5 میلیون بشکه نفت در روز، دومین تولید کننده عمده اوپک بود و سالانه 23 میلیارد دلار از این طریق درآمد داشت. اکتشافات نفتی در عراق تقریبا محدود بود ولی به نظر می­آمد که عراق پس از عربستان سعودی، دومین ذخایر عظیم نفت خام را در منطقه را در اختیار دارد. در نهایت اینکه، نیروهای نظامی عراق بیشتر از هر کشور عربی دیگر منطقه و تقریبا برابر با ایران بود.

از سوی دیگر صدام حسین از جایگاه سردمداری خود اطمینان خاطر داشت و کنترل شدیدی نیز بر ارتش اِعمال می­کرد. سیاست­های داخلی رژیم سوسیالیست بعث نیز به استحکام کنترل وی یاری می­رسانید. در حالیکه درآمدهای عراق به طور چشمگیری افزایش می­یافت نرخ تورم به 12 درصد محدود شده بود. برخلاف دیگر کشورهای عربی صادرکننده نفت در منطقه خط مشی­های توزیعی عراق از شکل­گیری طبقه فرادست ثروتمند ممانعت به عمل می­آورد. توسعه اقتصادی، خانه­سازی­های انبوه، نوسازی کشاورزی، و ایجاد صنایع پتروشیمی و فولاد را ممکن می­ساخت. صدام حسین همچنین درصدد بود تا به واسطه تاسیس یک نهاد پارلمانی یعنی مجلس ملی، جاذبه سیاسی خود را بیشتر نماید. این ملاحظات رویهمرفته وی و دیگران را متقاعد ساخت که قدرت عراق به نحو فوق­العاده­ای افزایش یافته است. «کلودیا رایت»[5] در سال 1979 از عراق به عنوان یک «قدرت جدید» در منطقه نام برد؛ و «ویلیام کوآندت»[6] در اوایل سال 1980 چنین ارزیابی نمود که «قطعا در دهه 1980 عراق قدرت مسلط منطقه خلیج [فارس] خواهد بود»14.

سیاست­های شخص صدام نیز آشکارا برای ارتقای جایگاه عراق در خاورمیانه طراحی شده بود. وی افزایش قدرت نظامی عراق از جمله تدوین یک برنامه هسته­ای را مهندسی نمود که عراق را به تنها دولت عربی مبدل می­ساخت که توان مقابله با توان اتمی اسرائیل را داشت. وی با برگزاری دو کنفرانس پان­عربیستی، اعراب را در برابر پیمان­های کمپ دیوید به صف کرد. نشست بغداد در نوامبر 1978 مانع از این شد که کشورهای میانه­روی عربی از صف مقاومت متحد عربی خارج شوند و همین امر پرستیژ دیپلماتیک عراق را بیشتر کرد. صدام حسین به واسطه مشارکت عراق در سازمان آزادیبخش فلسطین، جبهه آزادیبخش عرب، و حمله به کیبوتص میسگاوام[7] در شمال اسرائیل در آوریل 1980 تلاش داشت تا در منازعه اسرائیل فلسطینیان عرض اندام نماید. مهم­تر اینکه وی موضع رادیکال رژیم سوسیالیستی بعث در جهان عرب را تعدیل ساخته و لفاظی­های انقلابی خود علیه سلاطین عربی را متوقف نمود. این موضع جدید از یک پیشنهاد رهبری دیگر در فوریه 1980 هویدا بود چرا که صدام حسین در آن موقع، منشور ملی عربی را اعلام نمود. این منشور از کلیه اعراب می­خواست تا در حل منازعات خود از زور اجتناب کنند و همین امر به خودی خود تغییر چشمگیری در لفاظی­های انقلابی پیشین بغداد را نشان می­داد. دوری فزاینده عراق از اتحاد شوروی، فاصله­گیری از دوستان تروریست سابق خود، و پشتیبانی از کمک خارجی به ویژه به اردن، جایگاه پیشین بغداد به عنوان طردشده­ای از میان اعراب میانه­رو را بهبود بخشید. این میانه­روی به مسائل اقتصادی همانند میزان و بهای تولید نفت کشیده شد که عراق را هر چه بیشتر با اولویت­های عربستان سعودی همراه می­ساخت. صدام همچنین تلاش کرد تا به عنوان یک پل ایدئولوژیک میان اعراب میانه­رو و رادیکال عمل نموده و نقش رهبری را در بین غیرمتعهدها به دست بیاورد ولی در این امر ناموفق بود.

تحمیل قدرت عراق بر ایران، جزئی از دغدغه پرستیژ صدام حسین در میان اعراب، و مهم­ترین عامل در تبدیل شدن به قدرت نظامی برتر در خلیج فارس به شمار می­آمد. در واقع، لفاظی­های بغداد راجع به مسائل ارضی موافقتنامه الجزایر در ابتدا شماری از ناظران را بر آن داشت که اصلاح مفاد ارضی این توافقنامه را انگیزه اصلی عراق برای آغاز جنگ بدانند. چشم­پوشی اجباری از کنترل کامل بر آبراهه شط­العرب، تحقیر بزرگی بر پرستیژ رژیم بغداد محسوب می­شد15. این حس حقارت فراتر از عراق به میان دیگر کشورهای عربی نیز کشیده شد و نمادی از تسلیم شدن اعراب در برابر همسایه قوی­تر ایرانی­شان بود. افزون بر این، شکست­های پیاپی از اسرائیل بیشتر به این احساس حقارت دامن می­زد. تجلیل اعراب از موفقیت­های اولیه عراق به عنوان بزرگ­ترین پیروزی نظامی بر ایرانی­ها پس از نبرد قادسیه در سال 637 میلادی، اهمیت غرور عربی به مثابه یکی از نیروهای محرکِ این منازعه را نشان می­دهد.

گرچه پیروزی عراق از بازگشت هژمونی ایران به منطقه جلوگیری کرده و می­توانست عراق را به جایگاه برتر در این منطقه و جهان عرب برساند، ولی این مسائل نمی­تواند به تنهایی تصمیم صدام برای آغاز جنگ را توضیح دهند. در واقع موضع اولیه بغداد نسبت به دولت بازرگان، دوستانه بود. در واقع پس از اینکه نظام [امام] خمینی به سوی سیاست کلی صدور بنیادگرایی اسلامی خود به دیگر کشورهای منطقه و به ویژه حمایت از ناآرامی در میان شیعیان عراقی چرخش پیدا کرد، درخواست عراق برای حل و فصل اختلافات مرزی نیز آغاز شد. رژیم بغداد اعلام کرد که عدم پذیرش موافقتنامه 1975 الجزایر از سوی آن اساسا بر سرباززنی تهران از عدم مداخله در امور داخلی آن مبتنی بود و نه مسائل ارضی. علاوه بر این، برخلاف مساله عدم مداخله در امور داخلی، مطالبات ارضی عراق به عنوان شرایط پایان دادن به مخاصمات تشدید می­شدند. کشمکش­های ارضی از جمله در مورد شط­العرب، بیشتر بهانه جنگ بودند تا علت آن. از این رو برای درک کامل انگیزه­های صدام بایستی تهدید فرضی برای ثبات سیاسی داخلی عراق و رژیم­های میانه­روی منطقه از جانب ایران انقلابی را نیز مدنظر قرار دهیم.

 

تهدید انقلابی برای عراق و خلیج فارس

انقلاب ایران برای سران عربی کشورهای­ خلیج فارس یک زنگ خطر بود زیرا ماهیت مردمی و شیعی آن رژیم­های سُنّی­ را مورد تهدید قرار می­داد. از نظر سران عرب و به ویژه سلاطین محافظه­کار که رژیم­های خودکامه­شان از بسیاری جهان شبیه رژیم شاه بود، انقلاب ایران آسیب­پذیری بالقوه حاکمیت آنان در برابر بنیادگرایی اسلامی و نارضایتی اجتماعی را نشان می­داد. اسلام بنیادگرا در پیوند با شیعه­گرایی مبارزه­جویانه، تهدیدی برای رهبریت سنّی سلاطین و همچنین رژیم سکولار بعث در بغداد محسوب می­شد.

 وفاداری شیعیان در کشورهای عربی خلیج فارس نیز خود یک نگرانی به شمار می­آمد. شیعیان در عراق و بحرین، اکثریت و در قطر، ابوظبی، عمان، و عربستان سعودی (در استان شرقی) اقلیت قابل توجهی را تشکیل می­دهند16. شاید عراق بیشترین هراس را از انقلاب ایران داشت. اکثریت شیعه عراق، از مدتها قبل انزجار خود از جایگاه فرودست سیاسی و اقتصادی­اش درون نخبگان اکثرا سنّی را نشان داده و همچنین در گروههای ایدئولوژیک و فرقه­ای نسبتا شبیه با مخالفان شاه سازمان­دهی شده بود17. دهها هزار شیعه در دهه 1970 از عراق تبعید شدند. در مورد برداشت بغداد از انقلاب ایران و معنای آن برای شیعیان عراق تردید چندانی وجود نداشت. همانطور که «ای. اچ. اچ. عبیدی»[8] اذعان داشت «حکومت عراق علیرغم ژست سکولارش، جنبش ملی ضدشاهنشاهی در ایران را به مثابه یک خیزش شیعی که می­توانست تاثیر عظیمی در عراق داشته باشد، تفسیر می­کرد»18. در واقع، پیروزی انقلاب ایران، نوعی حمایت از جنبش­های معارض و فعالان حامی [امام] خمینی نه تنها در عراق بلکه در کویت، بحرین، و عربستان سعودی قلمداد می­شد. پس از شکل­گیری نظام [امام] خمینی، همدلی داخلی در ابتدا مانع از انتقاد علنی سران کشورهای مذکور از انقلاب ایران می­شد گرچه آنها در خفا هراس خود را پنهان نمی­ساختند 19. به دنبال درگرفتن جنگ، ترس از تصاعد آن و به ویژه هراس از حملات ایران به تاسیسات نفتی آسیب­پذیر نفتی خلیج فارس، مانع از ابراز حمایت آشکار اعراب میانه­رو از عراق می­شد. ملک حسین شاه اردن که عدم آسیب­پذیری­اش از تهدیدات نیروی هوایی ایران آزادی خاصی به وی می­داد، این جنگ را منازعه­ای بین رژیم تهران و تمامی کشورهای عربی خلیج فارس معرفی می­کرد که عراقی­ها در خط آن مقدم قرار داشتند20.

ماموریت توسعه­طلبانه نظام ایران انقلابی، هراس اعراب را بیشتر نیز می­کرد. هدف صدور انقلاب و تاسیس جمهوری­های اسلامی جدید، به ویژه در عراق به سرعت به منزله برنامه­های آشوب­سازی تعبیر گردید. سخن­پراکنی­های رادیویی از اهواز و تهران از پاییز 1979 آغاز شد و از بهار 1980 صدور انقلاب به خط مشی اعلانی حکومت ایران مبدل گردید. اقدامات تروریستی از جمله حمله به [طارق] عزیز معاون نخست وزیر عراق اساسا از فعالیت­های حزب الدعوه­ی مورد حمایت ایران بود؛ ترور و حمله به مراکز پلیس، دفاتر حزبی و یگان­های ارتش [عراق] جزو این فعالیت­ها به شمار می­آمدند. حمادی وزیر خارجه عراق در تلاش برای توجیه حمله عراق در شورای امنیت سازمان ملل در 5 اکتبر 1980، بر نقش حزب جمهوری اسلامی در دامن­زدن به آشوب­های شیعی به عنوان نگرانی عمده بغداد اصرار می­ورزید:

 

بازرگان از نخست وزیری استعفا داد و یزدی نیز همراه با وی از وزارت خارجه رفت، و این امر عرصه را برای [امام] خمینی و هواداران وی خالی کرد. در آن زمان، [امام] خمینی با تصمیم به صدور انقلاب به عراق و منطقه خلیج عربی [فارس] از اغراض واقعی انقلاب اسلامی­اش پرده برداشت. این تصمیم حتی از طریق براندازی، خرابکاری و تروریسم توسط به اصطلاح جندالامام سربازان امام، مبارزان حزب الدعوه- به مرحله ساقط کردن حکومت ما نیز کشیده شد. ما در سرتاسر کشور خود به ویژه در مناطق مرکزی و جنوبی شاهد افزایش اقدامات خرابکارانه و تروریستی بودیم.

 

سخنان دکتر حمادی نشانگر انگیزه اولیه بغداد برای جنگ بود: خاتمه دادن به کمک­های ایران به شیعیان ناراضی عراقی. در حالیکه هر نوع چالش شیعی یا بنیادگرا نمی­توانست به سرعت باعث سقوط رژیم بعثی شود، ولی عراق در مورد تهدید بلندمدت اشتباه نمی­کرد. به ویژه پس از ناکامی اقدامات آشتی­جویانه در تابستان 1979 و سلطه حزب جمهوری اسلامی، هیچ دلیلی مبنی بر کاهش نهایی تهدید براندازی وجود نداشت. همانطور که «عدید دویشه»[9] اذعان دارد «گرچه این گروهها در حال حاضر تهدیدی برای صدام حسین نیستند، ولی بی­قراری فزاینده در میان جمعیت شیعی به دنبال انقلاب [امام] خمینی، مشکل طولانی مدت تهدید کننده­ای را ایجاد خواهد کرد»21.

زمان افزایش ناآرامی­ها در عراق که با اقدامات ایران برای تحریک عمومی توام بود، شواهد بیشتری را راجع به پیش­بینی عراقی­ها در مورد تهدید انقلابی از جانب ایران ارائه می­دهد. بیانات آیت­الله روحانی[10] در مورد الحاق بحرین و صدور انقلاب به سرتاسر خلیج فارس موجب شد تا وزیر دفاع عراق بلافاصله به کشورهای خلیج فارس سفر کرده و در مورد حمایت عراق به آنان اطمینان دهد. در ماه اکتبر و پس از تظاهرات شیعیان در عربستان سعودی، کویت و بحرین، صدام حسین اولین هشدار واقعی خود را به تهران داد: «عراق از همه توان خود علیه کسانی که بخواهند حاکمیت کویت یا بحرین را نقض کرده یا به مردم یا سرزمین آن ضربه بزنند، استفاده خواهد کرد؛ این مساله کل خلیج [فارس] را دربرمی­گیرد» 22. در همان ماه پس از حمله به کنسول­گری­ها و سفارتخانه عراق، صدام روابط دیپلماتیک را قطع کرده و صدور انقلاب را دلیل این امر معرفی کرد. پس از درگیری­های مرزی متعدد، عراق خوزستان را مورد تهاجم قرار داد.

از این رو عراق از حمله نظامی خود به ایران دو هدف عمده را مدنظر داشت. اول، بازیابی کنترل بر شط­العرب و از این رهگذر کسب موقعیت برتر در خلیج فارس و جامعه عربی؛ و دوم، پایان دادن به تحریک جنبش­های شیعی در عراق و دیگر کشورهای عربی منطقه توسط ایران. این دو هدف بطور متقابل تقویت کننده یکدیگر بودند. در صورتی که ایران به ایجاد تهدید برای ثبات داخلی و حکومت حزب بعث در عراق ادامه می­داد، رژیم عراق نمی­توانست قدرت و پرستیژ خود را افزایش دهد. در عین حال، موفقیت عراق در متوقف ساختن اقدامات ایران برای صدور انقلابش، و شاید حتی سرنگون کردن نظام [امام] خمینی، بی­تردید عراق را به جایگاه برتر در جهان عرب رسانده و شاید هم آن را به قدرت مسلط در خلیج فارس تبدیل می­نمود.

در حالیکه دو هدف مذکور یکدیگر را تقویت می­کردند، این تحلیل ما را به سوی این نتیجه رهنمون می­شود که پایان دادن به آشوب­های شیعی و تهدیدِ ثبات رژیم بعث، اولویت اصلی بغداد بود. همانطور که عدید دویشه استدلال می­کند «خشم سردمداران عراق از اقدامات مستمر ایران برای برانگیختن شیعیان عراق علیه حکومت بعثی، علت علت اولیه جنگ بود»23.

شرایط سیاسی، دیپلماتیک و نظامی منطقه خلیج فارس، اقدامات صدام حسین برای رسیدن به اهدافش را تسهیل می­نمود. دیگر کشورهای عربی منطقه نیز از انقلاب ایران می­ترسیدند ولی فاقد ابزارهای لازم برای مقابله با آن بودند. عراق که این توانایی را در اختیار داشت، به تدریج رادیکالیسم خود را تعدیل کرد، و از انزوای سیاسی خود خارج گردید. اعراب نیز برای مهار انقلاب اسلامی و ترویج میانه­روی در منطقه، به عراق نیاز داشتند. عراق هم برای اقدامات خود علیه ایران و پیشبرد آمال سردمداری خود در منطقه، به پشتیبانی دیپلماتیک و اقتصادی اعراب نیازمند بود. از این رهگذر، صدام حسین از همان ابتدا به دفاع از مواضع اعراب پرداخت. عراق همراه با سعودی­ها، در راستای مقابله با تهدید بنیادگرایانه از جانب نظام انقلابی تهران،  نقش برجسته­ای در سازمان­دهی حکام خلیج­فارس به سوی ترتیبات امنیتی دسته جمعی ایفا نمود. در حالیکه پادشاهی­های عربی خلیج فارس در تابستان 1979 توافقات امنیتی متقابلی را تدوین می­کردند، تشریک مساعی عراق با عربستان سعودی، راه را برای روابط امنیتی عراق با دیگر دولت­های خلیج فارس هموار ساخت. عراق و عربستان منازعه مرزی خود که مانع از روابط نزدیک­تر می­شد را به سرعت حل و فصل نمودند. به دنبال آن عراق وارد موافقتنامه­ای در خلیج فارس راجع به پیگرد تروریست­ها شد. در تابستان و پاییز 1979 مقامات ارتش عراق برای تدوین توافقات امنیتی مفصل دوجانبه در عربستان حضور یافتند24.

در بهار 1980 و به دنبال وخیم­تر شدن روابط ایران و عراق، عراق روابط امنیتی خود با دیگر کشورهای عربی را مستحکم­تر ساخت. در ماه می، شاهزاده الصباح از کویت، و حسین شاه اردن از بغداد دیدن کردند، و به دنبال آنان، امیر راس­الخیمه و فرستاده ویژه­ای از امارات متحده عربی نیز وارد عراق شدند. فرستاده­های ویژه بغداد نیز از توافقات امنیتی با کشورهای عربی منطقه اطمینان حاصل نمودند. در ماه آگوست صدام حسین به عنوان رئیس جمهور عراق اولین بار به عربستان سفر کرد. در بیانیه رسمی این سفر، «وضعیت کنونی جهان اسلام» به عنوان کانون تمرکز آن اعلام شد که نوعی اشاره آشکار به ایران محسوب می­گردید.

به دنبال این دیدار، اقدامات دیپلماتیک گسترش بیشتری یافت. علیرغم سکوت ظاهری دولت­های عربی خلیج فارس، شواهدی وجود دارد که نشان می­دهد آنان از برنامه­های نظامی عراق باخبر بوده و آن را تایید کرده بودند. همانطور که کلودیا رایت اذعان دارد «دیپلماسی عراق در سال 1980، نوعی توافق عربی را ایجاد کرد که حمایت عربستان سعودی، اردن و کشورهای کوچک­تر عربی منطقه از اقدام نظامی عراق علیه ایران را به دنبال داشت»25. پس از درگرفتن جنگ، کشورهای عربی دیگر آمادگی زیادی برای ارائه کمک­های دیپلماتیک، اقتصادی و لجستیک به عراق داشتند.

این وعده­ها (یا حداقل انتظار) پشتیبانی دیپلماتیک و اقتصادی از جانب ائتلاف عربی، نقش مهمی در تصمیم عراق برای آغاز جنگ داشت. در نبود این نوع حمایت­ها، دورنمای پیروزی عراق و فشار آوردن به ایران، تا حدود زیادی کمرنگ می­شد و آرزوی برتری صدام در جهان عرب نیز صرفا یک توهم می­بود. دقیقا به همین دلیل، صدام تلاش فراوانی برای شکل­دهی به یک ائتلاف دیپلماتیک انجام داد. از این رهگذر، توقع عراق از حمایت کشورهای ثالث، شاید یکی از شرایط ضروری برای آغاز جنگ بود.

 

ضعف و فرصت

دو عامل دیگر همراه با هم، فرصت بیشتری برای جنگ ایجاد کرده و افزایش هزینه­های مورد انتظار ناکامی در توسل به زور را موجب گردید. اولین عامل عبارت بود از تصور ضعف نظامی ایران و خلاء قدرت ناشی از آن در منطقه خلیج فارس. ارتش ایران به واسطه سیاسی­شدن آن در نظام انقلابی و پاکسازی­، سازمان­دهی مجدد، ترک خدمت و قطع کمک­های تسلیحاتی آمریکا، تا حدود زیادی تحلیل یافته بود. در همین اثناء و در سال 1979 مخارج ارتش عراق به 2 میلیارد دلار در سال (13 درصد از تولید ناخالص ملی آن) افزایش یافته بود و از این رو سردمداران عراق به این باور رسیده بودند که قوی­ترین نیروی نظامی منطقه را در اختیار دارند. از سوی دیگر آنان فکر می­کردند که ایران بدون درآمدهای نفتی خوزستان نمی­تواند در برابر یک اقدام جنگی مقاومت نماید. ایران که در سپتامبر 1980 فقط 12 میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت، به دنبال آغاز انقلاب با کاهش چشمگیری در درآمدهای نفتی مواجه و وادار شده بود تا بیش از نیمی از بودجه ملی 40 میلیارد دلاری خود را از طریق کسری تامین نماید. عراق در آغاز جنگ به ذخایر مالی 35 میلیارد دلاری خود مباهات می­کرد که برای تامین مالی چندین ساله برنامه­های اجتماعی و اقتصادی آن حتی بدون درآمدهای نفتی هم کافی بود. همانطور که قبلا نیز اشاره شد، صدام حسین از کمک­های مالی و لجستیک همسایه­های محافظه­کارش از جمله 20 تا 30 میلیارد کمک بلاعوض و وام بدون بهره، اطمینان خاطر داشت.

از این رو عراق برای دستیابی به اهدافش به قابلیت­های نظامی و مالی خود اطمینان داشت. برنامه عراق عبارت بود از اشغال تاسیسات نفتی خوزستان، محروم کردن نظام تهران از منابعی که به شدت بدانها نیاز داشت، و وادار ساختن آن به مذاکره یا در صورت امکان سرنگون کردن آن. کلودیا رایت در مورد اهداف بغداد اینگونه می­نویسد:

 

عراق در عین پیشنهاد مذاکره، به اقدام نظامی محدودی دست یازید. تهاجم همه­جانبه به ایران هرگز متصور نمی­شد. طرح اشغال خوزستان که کشورهای عربی نیز با آن توافق داشتند، به عنوان آخرین مرحله تصاعد جنگ مطرح شده بود. بنا به طرح کلاسیک کلاوزویتسی[11] که مقامات ارشد نظامی عراق در مصاحبه­هایشان از آن دم می­زدند ... این جنگ، ادامه سیاست مذاکرات مرزی با ابزار یک اشغال نظامی بود. 26

 

ایرانِ تضعیف شده و خلاء قدرت در خلیج فارس، این فرصت را در اختیار عراق می­گذاشت تا کشمکش­های ارضی موجود را حل و فصل و تحریک شیعیان را متوقف نموده، و جایگاه برتر را در منطقه به دست بیاورد. وسوسه جنگ نیز هر لحظه بیشتر می­شد زیرا صدام حسین مطمئن نبود که این فرصت همواره فراهم باشد. سلطه گروههای روحانی بر حزب جمهوری اسلامی در تهران و تحکیم مستمر قدرت آنها، امید چندانی برای صدام و دیگر سران عربی خلیج فارس نمی­گذاشت که با روی کار آمدن افراد میانه­روتر در ایران، تحریک شیعیان خاتمه پیدا کند. در ماه جولای 1980 نیز به دنبال ناکامی کودتای نظامی، چالش جدی چندماهه برای جنبش انقلابی پایان یافت. این امر عراق و دیگر سران عربی خلیج فارس را مجاب کرد که در نبود مداخله خارجی، مخالفان داخلی توان سرنگونی نظام [امام] خمینی را ندارند و اینکه فرسایش ملی و نظامی ایران به واسطه کشمکش­های داخلی آن در حال فروکش کردن است؛ و از این رو هر نوع تاخیر در اقدام نظامی علیه ایران تنها می­تواند هزینه و خطر آن را افزایش دهد. از شوربختی صدام حسین و عراق این محاسبات عقلانی، به واسطه سوء برداشت-هایی بنیادین، اشتباه از آب درآمده و منجر به آغاز جنگ غیرمصلحت­آمیزی شدند که فقط بی­ثباتی بیشتر منطقه در طی سال­های بعدی را به دنبال داشت.

 

سوء­برداشت­ها

عراق درباره قدرت نظامی ایران و نسبت بالقوه توان نظامی خود با آن، اراده نظام [امام] خمینی برای ادامه جنگ علیرغم شکست­های اولیه، و تاثیر جنگ بر جامعه و سیاست ایران تصور نادرستی داشت. این سوء­برداشت­ها بسیار حیاتی بودند، زیرا بدون آنها احتمال بسیار اندکی وجود داشت که صدام حسین جنگ را آغاز نماید.

عراق از همان اعتماد به نفس نظامی بیش از حدی رنج می­بُرد که در طول تاریخ ویژگی بسیاری از کشورهای در آستانه جنگ می­باشد. عراق قابلیت نیروی هوایی ایران و توان آن برای حمله به اهداف مهم در عراق را بسیار دست کم گرفت. علاوه بر این صدام ارتش ایران از جمله روحیه، تجهیزات و ذخایر آن برای یک جنگ طولانی مدت را نیز دست کم گرفته بود27. محاسبات اشتباه سیاسی عراق نیز به همین اندازه مهم بودند. در حالیکه که عراق انتظار داشت تا با آغاز جنگ، جامعه متفرق ایران از هم بگسلد، روحیه ارتش آن درهم بشکند و شاید هم نظام [امام] خمینی سرنگون گردد؛ ولی جنگ در عمل تاثیر معکوسی برجای گذاشت، جامعه ایران را یکپارچه ساخته و روحیه انقلابی که [امام] خمینی را به قدرت رسانده بود را دوباره شعله ور کرد. همانند دیگر مهاجمان خارجی در طول تاریخ، عراق نیز با ارتش برانگیخته­ شده­ای روبرو شد که برای دفاع از سرزمین و انقلاب خود تا سرحد جان آماده نبرد بود. علاوه بر این برخلاف انتظار عراقی­ها، اعراب خوزستان از آنان استقبال نکرده و به آنان یاری نرساندند. فشارهای سیاسی که عراق انتظار داشت تا ایرانی­ها را وادار به تسلیم و امتیازدهی نماید، در عوض اراده و عزم ملی آنان را نه تنها برای بیرون راندن مهاجمان بلکه تا حد سرنگون ساختن رژیم عراق افزایش داد.

برآورد بیش از حد عراق از توان خودی نیز به همان اندازه اهمیت داشت. نیروهای عراقی از تجربه نظامی محدود و آموزش­های ضعیفی برخوردار بودند28. کارآمدی نیروهای شیعه تحت فرماندهی افسران سُنّی برای نبرد در یک قلمرو شیعی علیه یک انقلاب شیعی نیز جای تردید داشت. تاکتیک­هایی که برای مقابله با کردها تدوین شده بود، در برابر یک ارتش ملی همانند ارتش ایران بسیار ناکارآمد نشان دادند. دولت و ارتش سیاست­زده و به شدت تمرکزگرای عراق این محدودیت­ها را نادیده انگاشته بود. از این رو به قول آنتونی کردزمن[12] «عراق با حریفی وارد جنگ شد که به واسطه ضعف سیاسی فلج­کننده خود، آن را زمین­گیر می­پنداشت» 29.

 

نتیجه­گیری

عراق با آغاز جنگ علیه ایران، به دنبال چیزی بود که آن را برای از بین بردن تهدید جدی و در عین حال پیشبرد اهداف بلندمدت خود، فرصت مناسبی می­دانست. این تهدید از انقلاب اسلامی در ایران و تلاش­های مستمر نظام [امام] خمینی برای صدور آن انقلاب ناشی می­گردید. صدام حسین اقدامات ایران برای برانگیختن منازعه انقلابی و قومی را تهدید چشمگیری برای رژیم سکولار و رهبری شخص خود می­دانست. این اقدامات همچنین ثبات سیاسی داخلی دیگر کشورهای خلیج فارس و از این رو ثبات کل منطقه را تهدید می­نمود. از سوی دیگر با تحکیم قدرت روحانیون به دنبال افول مخالفت­های داخلی و احیای ارتش ایران از زیاده­روی­های اولیه انقلاب، این تهدیدات می­توانست بیشتر نیز شود. با افزایش تهدید سیاسیِ مورد حمایت ارتش ایران، فرصت ایجاد شده به واسطه ضعف موقتی نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران، صدام را به شدت به سوی خود جذب می­نمود.

این جنگ همچنین می­توانست منافع ملی و فردی دیگری را نیز ارتقا دهد که پرستیژ مهم­ترین آنها به شمار می­آید. این جنگ می­توانست موافقتنامه تحقیرآمیز الجزایر را تغییر داده و از این رهگذر جایگاه تاریخی عراق به عنوان قدرت برتر خلیج فارس را تصحیح نماید. افزون بر این، عراق با شکست دادن دشمن سنتی ایرانی، قادر می­شد تا به واسطه از بین بردن یک منبع تهدید عمده انقلابی برای کلیه رژیم­های عربی، منافع پان­عربیستی خود را نیز پیش ببرد. از این رو، صدام امیدوار بود تا موقعیت برتری برای عراق در جهان عرب کسب کرده و پرستیژ فردی و قدرت خود در داخل عراق، و میان اعراب و کشورهای غیرمتعهد را به نحو چشمگیری افزایش دهد.

این اهداف به­طور متقابلی تقویت کننده همدیگر بودند. درحالیکه رژیم بغداد و دیگر رژیم­های عربی از درون تضعیف می­شدند عراق نمی­توانست به جایگاه برتر به عنوان یک قدرت نظامی در خلیج فارس و یا به منزله یک قدرت عربی برجسته دست پیدا کند. سازگاری حکام عربی با نظام انقلابی ایران یا سرنگونی و جایگزینی آنان با رژیم­های بنیادگرا به­طور چشمگیری می­توانست صف­بندی­های دیپلماتیک و توازن قوای منطقه­ای را تغییر دهد. این امر هم به نوبه خود می­توانست تهدید نظامی و سیاسی برای رژیم بغداد دربرداشته باشد. از سوی دیگر عراق نیز بدون پشتیبانی دیپلماتیک و اقتصادی رژیم­های عربی نمی­توانست راجع به شکست دادن ایران یا وادار ساختن آن به پذیرش خواسته­های سیاسی خود اطمینان حاصل کند.

علیرغم این اهداف و فرصت­ها، باز هم بدون سوء­برداشت­ها و محاسبات غلط سرنوشت­ساز عراق، این جنگ نمی­توانست به وقوع بپیوندد. در واقع عراق قابلیت­های نظامی ایران را نسبت به خود، تاثیرات یکپارچه­ساز جنگ بر جامعه ایرانی، پیامدهای نظامی شور انقلابی، و اراده نظام [امام] خمینی را دست کم گرفته بود.

مطمئنا عوامل کلیدیِ منجر به جنگ ایران و عراق برای دانشجویان تاریخ جنگ کاملا  شناخته شده هستند: یک ایدئولوژی انقلابی توسعه­گرا و تهدید آن برای ثبات سیاسی داخلی و توازن قوای منطقه­ای، یک ائتلاف محافظه­کار برای حفظ وضع موجود، جستجوی قدرت و پرستیژ، و اعتماد به نفس نظامی بیش از حد. درحالیکه بسیاری از متغیرهای فوق­الذکر، در این مورد خاص با یکدیگر نوعی درهم تنیدگی دارند، ولی جالب توجه است بدانیم که تهدید اولیه، بیشتر سیاسی بود تا نظامی، پرستیژ هم آشکارا اهمیت بیشتری از اهداف راهبردی و اقتصادی داشت، ترس هم به اندازه جاه­طلبی مهم بود، و سوء­برداشت­ها هم از اهمیت حیاتی برخوردار بودند. در حالیکه این الگوها به هیچ­وجه قاعده کلی نیستند، ولی به سختی هم نوعی استثنای تاریخی محسوب می­شوند. جنگ ایران و عراق این قضیه را بیشتر تایید می­کند که نه تحولات انقلابی در سیستم بین­الملل و نه توسعه فن­آوری­های نظامی نوین نمی­توانند به طور بنیادینی دلایل دست یازیدن دولت­ها به جنگ را تغییر دهند. از این رو شاید نظریات تدوین شده برای تبیین جنگ­ قدرت­های بزرگ در گذشته، بتوانند بر جنگ قدرت­های کوچک در عصر حاضر قابل کاربست باشند.

 

 



[1] . این مقاله ترجمه ایست از:

Causes of the Iran-Iraq War , By: Jack S. Levy and Mike Froelich, In James Brown and William P. Snyder, eds., The Regionalization of War. New Brunswick, NJ: Transaction Books, 1985. Pp. 127-143.

[2] . پژوهشگر مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

[3] . لازم به ذکر است که این مقاله در سال 1985 یعنی در بحبوحه جنگ ایران و عراق و قبل از فروپاشی اتحاد شوروی منتشر شده است (مترجم).

[4] . Thucydides

[5] . Claudia Wright

[6] . William Quandt

[7] . Kibutz Misgavam

[8] . A.H.H. Abidi

[9] . Adeed Dawisha

[10] . Ayatol­lah Rhouhani

[11] . Clausewitzian

[12] . Anthony Cordesman

 

منبع: علل وقوع جنگ ایران و عراق، جک اِس. لِوی و مایک فروئلیچ، مترجم: یعقوب نعمتی وروجنی، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس، سال دهم، شماره سی و هفتم، تابستان 1390، صص 132 117.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 فروردین 1393 ساعت: 7:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

مقاله کامل فقر و اثار آن

بازديد: 1789

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :

فقر و اثار ان

تهیه و تنظیم :

زمستان 92

 

فهرست مطالب

چکیده :3

مقدمه. 4

فقر و آثار زيانبارش بر انسان.. 4

الف ـ اموال؛ ابزار سامان‏بخشي زندگي انسان.. 5

ب ـ فقر؛ مانعي بر سر راه رشد و تعالي انسان.. 5

ج ـ آثار فردي فقر. 6

1 ـ پريشاني فكر. 6

2ـ ضعف ديني.. 6

3ـ حسّ خود كم‏بيني.. 8

د ـ آثار اجتماعي فقر. 9

پیشنهادات برای کاهش فقر. 10

1ـ سرمايه‏گذاري.. 10

2ـ قرض الحسنه. 11

3ـ رعايت عدالت و پرداخت حقوق.. 11

4 ـ پرهيز از تجمل گرايي.. 11

5ـ وجود سازمان ويژه فقرزدايي.. 11

6ـ نظارت و پيگيري.. 12

7ـ همنوايي و غمخواري.. 12

نتیجه گیری :13

منابع :14

 

 

 

 

چکیده :

اگر نگاهي به نوشتارهايي كه تا كنون در باره‌ي فقر صورت گرفته است، بيندازيم بي‌درنگ درمي‌يابيم كه توافق عام روي تعريف مشخصي از فقر وجود ندارد. آنچه كه معمولا به عنوان تعريف ارائه مي‌شود، تعريف كلي است كه به مصاديق گوناگون و بي‌شماري قابل تفسير است. رايج‌ترين تعريفي كه از فقر مي‌شود، اين تعريف است كه افراد مبتلا به فقر قادر به اداره‌ي يك سطح قابل قبول و مناسب زندگي نيستند. در خود اين تعريف ده‌ها جاي سؤال و تفسير وجود دارد، مانند اينكه سطح قابل قبول و مناسب زندگي، كدام زندگي است؟ سطح زندگي بسته به نظام‌هاي ارزشي اجتماعي، مذهبي، فرهنگي و اقتصادي و هم چنين موقعيت زماني و مكاني داراي تفاسير گوناگون و متفاوت است.

          براي فرار از كلي بودن تعريف، تلاش‌هايي در بيان جزئيات مفهوم فقر نيز صورت گرفته است كه علي‌رغم مفيد بودن، نتوانسته است به طور كامل از مفهوم فقر رفع ابهام نمايد. در اين تعاريف جنبه‌هاي زير به عنوان مصاديق فقر بيان شده‌اند: فقر به معناي كافي نبودن تغذيه، نرخ بالاي مرگ و مير نوزادان، اميد به زندگي پايين، فرصت‌هاي تحصيلي ناچيز، آب آشاميدني سالم غير كافي، بهداشت و درمان ناكافي، مسكن نا مناسب و فقدان مشاركت در فرايندهاي تصميم‌گيري. در اينجا نيز مي‌بينيم كه در اين فهرست نسبتاً جزئي از مصاديق فقر هنوز امكان تفسيرهاي متفاوت باقي است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

چهره تيره و تار فقر همواره متفكران دردمند را به انديشه واداشته است. مكاتب فكري گوناگون با تكيه بر معارف بشري براي حل اين مشكل راه‏هاي متفاوتي را فراروي بشر نهاده‏اند. چهره تابناك حضرت علي(ع) همواره مشعلي فروزان فراراه تاريخ انديشه بشري بوده است. بدين جهت بهره‏گيري از معارف اين امام بزرگوار مي‏تواند راهگشاي بشر در مواجهه با اين پديده هولناك باشد.

روايات اميرالمؤمنين در زمينه فقر بسيار است و هر يك وجهي از وجوه فقر را روشن مي‏سازد؛ وجوهي مانند: علل و آثار فقر، ويژگيهاي فقر، رابطه فقر با ساير عوامل اجتماعي و ...

فقر و آثار زيانبارش بر انسان

از پديده‏هايي كه همواره همراه جوامع بشري بوده است، پديده فقر است. فقر داراي ماهيتي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي است. گرچه اين پديده همواره تلخ و ناگوار بوده است، ولي در قرن شگفتيها ـ قرن حاضر ـ كه رفاه، به ظاهر، هر روز با سرعتي شگفت‏آور بيش از پيش مي‏گردد، تحمل آن تلختر و ناگوارتر است.

از موضوعات قابل مطالعه درباره اين پديده شوم، موضوع «آثار فقر» است. فقر در بعد فردي، بر شخصيت و زندگي انسان تأثيري زيانبار دارد و از سوي ديگر در بعد اجتماعي نيز داراي آثاري متعدد است. در اين مختصر، كوشش شده است تا با بهره‏جويي از نگرش حضرت اميرمؤمنان، عليّ بن ابي‏طالب عليه‏السلام درباره فقر، به تحليل و بررسي آثار آن بپردازيم.

الف ـ اموال؛ ابزار سامان‏بخشي زندگي انسان

خداوند، اموال و دارايي را وسيله سامان‏بخشي زندگي بشر قرار داده است. قرآن كريم بر اين حقيقت، تصريح كرده، مي‏فرمايد:

«وَلا تُؤتُوا السُفَهاءَ اَموالَكُم الَّتي جَعَل اللّهُ لَكُم قِيامَا»

اموالي را كه خداوند وسيله قوام زندگي شما قرار داده است، به دست سفيهان مسپاريد.

پايه و اساس هر چيز را «قيام» آن مي‏گويند. اگر اين پايه نباشد، كيان آن چيز در خطر نابودي و تباهيمي‏افتد.2 از اين رو، مال وسيله سامان‏بخشي است.

در بينش ديني، مال و ثروت مي‏توانند در دو راه درست و يا نادرست قرار گيرند. چنانچه ثروت به گونه‏اي درست، در جامعه به گردش درآيد، زندگي انسان سامان يافته، زمينه دستيابي به ارزشهاي اخلاقي و ديني فراهم مي‏گردد، و در صورتي كه به درستي به گردش نيفتد، نتيجه‏اي جز فقر و حرمان انبوهي از مردم در كنار اقليتي مرفه، از ياد رفتن ارزشهاي اخلاقي و محو آرمانهاي ديني نخواهد داشت.

 

جريان مال در جامعه، چون جريان خون در رگهاي بدن است. خون، گرچه مايه حيات آدمي است، اگر حركتش در رگهاي بدن به كندي و يا به تندي صورت گيرد، حيات بدن را به خطر مي‏اندازد. هنگامي جامعه اسلامي، جامعه‏اي مبتني بر ارزشهاي ديني خواهد بود كه اموال به گونه‏اي درست و طبيعي در شريانهاي حياتي‏اش جاري باشد و نقش سامان‏بخشي‏اش را در زندگي، به خوبي ايفا كند. گردش سالم ثروت در جامعه، تنها به دست انسانهاي با كفايت و آگاه از نظام اقتصادي دين و واقعيات جهان امكان‏پذير است.

ب ـ فقر؛ مانعي بر سر راه رشد و تعالي انسان

فقر در نگرش ديني، نكوهش شده است. لقمان حكيم در وصف فقر مي‏گويد:

«ذُقتُ المِراراتِ كُلَّها، فَما ذُقتُ شيئا أمَرَّ مِنَ الفَقرِ»

تمامي تلخيهاي زندگي را چشيدم، در ميان آنها، فقر تلخ‏ترين بود.

ابراهيم خليل عليه‏السلام به خداوند عرضه مي‏دارد:

«يا رَبِّ الفَقرُ أشَدُّ مِن نارِ نمرُودَ»

خداوندا! فقر از آتش نمرود سخت‏تر است.

رهبران ديني به دليل تأثير زيانبار فقر بر شخصيت فرد و اجتماع، در رواياتي بسيار، آن را نكوهش كرده‏اند. تأثير فقر، به گونه‏اي است كه مانع رشد و تعالي انسان مي‏شود. خداوند، انسان را جانشين خود كرد5 و بار امانت را بر دوش وي نهاد؛6 بار امانتي كه هيچ موجودي را تاب تحمل آن نبود، و بدو توان آن داد تا مسير تكاملي خويش را بپيمايد7 و جانشيني خداوند را به ظهور برساند. ولي فقر، از موانعي استكه انسان را از بروز اين تواناييها باز مي‏دارد. براي شكوفايي استعدادهاي انسان و تواناييهاي به وديعت نهاده‏اش، بايد بستري مناسب فراهم آيد تا امكان دستيابي به كمالات انساني براي همه فراهم شود.

ج ـ آثار فردي فقر

در رواياتي كه از اميرمؤمنان عليه‏السلام به ما رسيده است، بر شماري از آثار فقر بر شخصيت انساني اشارت رفته است. از جمله آنهاست: پريشاني فكر و قلّت تدبير، ضعف در اعتقادات ديني و فزوني گناهان، اضطراب روحي، به وجود آمدن يأس و نوميدي، بروز حس خود كم‏بيني و حقارت، خواري و كم مقداري و... .

1 ـ پريشاني فكر

انساني كه از تأمين نيازمنديهاي زندگي خود ناتوان است، به اضطراب و پريشاني فكر دچار مي‏شود و از اين رو، معمولاً تصميم‏گيري درست براي او امكان پذير نيست. امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد:

 

اِنَّ الفَقرَ مَنقِصةٌ لِلدّينِ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ، داعيَةٌ لِلمَقتِ.8

فقر، از دينداري انسان مي‏كاهد و خرد را سرگردان مي‏كند و دشمني پديد مي‏آورد.

اين بدان سبب است كه انسان فقير همواره در فكر رفع محروميت و فقر خويش است و نمي‏تواند درباره مسائلي كه كرامتهاي انساني وي را بارور مي‏سازد، بينديشد. همت او رهايي از چنگال فقر است.9 فقير، به دليل سختيهاي زندگي، دچار لغزش شده، اعتماد به نفس خويش را از دست مي‏دهد و قادر به انديشيدن به گونه درست نيست.

2ـ ضعف ديني

فقر از دو سوي، فرد را به خطر مي‏اندازد:

الف) شخص فقير به دليل عدم توانايي فكري مناسب و مشاهده نابرابريهاي اجتماعي، رفاه ثروتمندان و مشكلات مادي خويش، تيره‏روزي خويش را به خداي متعال نسبت مي‏دهد؛ چنانكه ابن‏راوندي در شعري مي‏گويد:

كَم عاقِلٍ عاقِلٍ أعيَت مَذاهِبُهُ

وَجاهِلٍ جاهِلٍ تَلقيهُ مَرزُوقا

هذا الَّذي تَرَكَ الأوهامَ حائِرَةً

وَصَيَّرَ العالِمَ النِّحريرَ زِندِيقا10

چه بسيار خردمنداني كه با بسياري خرد، راههاي زندگي بر آنان بسته است و چه بسيار بي‏خرداني كه دارايند. اين همان است كه انديشه را پريشان و داناي باريك بين را بي دين كرده است.

از همين روست كه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏فرمايد:

كادَ الفَقرُ أن يَكُونَ كُفرا.11

فقر، انسان را به كفر [بدبيني به خداوند و عدم پاي‏بندي به دين] مي‏كشاند.

او نمي‏داند فقر، زاييده روابط نادرست اجتماعي است كه انسان پديد آورده است. از اين رو، اعتقاد به بخت و اقبال در جوامعي كه بر اساس روابط ناسالم اجتماعي شكل گرفته‏اند، رايج است. در چنين جوامعي، گروهي با عمري تلاش و كوشش، در محروميت‏اند و با فقر دست به گريبان، و گروهي ديگر با كمترين تلاش و هنرمندي و كارداني، پله‏هاي ترقي را يكي پس از ديگري طي مي‏كنند. از اين رو، به ذهن بيشتر مردم چنين مي‏آيد كه:

اگر به هر سر مويت دو صد هنر باشد

هنر بكار نيايد چو بخت بد باشد

 

 

 

ب) فقر، موجب فزوني گناهاني چون فريبكاري، دزدي و جنايت مي‏شود. انسان فقير، ارزشهاي اخلاقي را ناديده مي‏گيرد و تن به كارهايي مي‏دهد كه انسانيت او را تباه مي‏سازد و كرامت انساني وي را بر باد مي‏دهد. از اين رو، امام علي عليه‏السلام در وصيتش به امام حسن عليه‏السلاممي‏فرمايد:

يا بُنَيّ! لاتَلُمْ اِنْسانا يَطلُبُ قُوتَه فَمَن عَدِمَ كَثُرَ خَطاياهُ.12

فرزندم! انساني را كه به دنبال نان شب است، ملامت مكن؛ زيرا كسي كه نان شب ندارد، بسيار خواهد لغزيد.

از اين رو، چون جواني را كه گناهي كرده بود، نزدش آوردند، پس از تعزير، او را چندان قابل ملامت نيافت و دستور داد تا امكان ازدواجش را فراهم آورند.13

3ـ حسّ خود كم‏بيني

هنگامي كه شب فرا مي‏رسد، آدميان فارغ از تلاش روزانه، با سربلندي نزد خانواده خويش باز مي‏گردند و فرزندان، منتظر آمدن پدرند و نگاهشان به دستان اوست. اگر كسي با دست تهي به خانه باز گردد، آيا جز عرقي سرد بر پيشاني و نگاهي پر حسرت به دامان خالي، چيزي براي آنان مي‏تواند به ارمغان دهد؟! او در برابر خانواده خويش، حسّ حقارت مي‏كند و خود را خرد و ناچيز مي‏بيند.

مَن استَغني كَرُمَ عَلي أهلِه وَمَنِ افتَقَرَ هانَ عَلَيهِم.14

مرد دارا نزد خانواده خويش گرامي است و مرد نادار، نزد خانواده‏اش خوار.

از ميان رفتن اعتماد به نفس و احساس حقارت اجتماعي، زندگي را بر وي تنگ مي‏كند. تا آن جا قدرت بيان خود را نيز از دست مي‏دهد:

اَلفَقرُ يُخرِسُ الفِطَنَ عَن حُجَّتِهِ.15

فقر، انسان زيرك را از بيان دليل و حجت ناتوان مي‏سازد.

فقير، احساس ناتواني و كاستي مي‏كند و هنگام رو به رو شدن با توانگر، گمان مي‏برد كه از او كمتر است. در نتيجه، خود را ناتوان مي‏پندارد و در بيان انديشه‏اش وا مي‏ماند، به خصوص هنگامي كه مي‏بيند شخص دارا محترم است و او را در صدر مجلس مي‏نشانند، ولي كسي حتي از آمدن او به مجلس با خبر نمي‏شود. از اين رو، در درون، احساس خواري مي‏كند؛ چنانكه امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد:

مَن قَلَّ ذَلَّ.16

آن كه فقير شود، خوار گردد.

 

بدين سان، زندگي بر وي تنگ مي‏گردد؛ چنانكه همان امام همام عليه‏السلام مي‏فرمايد:

اَلقَبرُ خَيرٌ مِنَ الفَقر.17

گور، از ناداري بهتر است.

گور، تنها بدن آدمي را به تنگ مي‏آورد، ولي فقر، شخصيت انساني و روح وي را در تنگنا مي‏گذارد. اين همه نشانگر آن است كه فقر چون زنجيري بر پاي انسان، وي را از تعالي و تكامل باز مي‏دارد.

د ـ آثار اجتماعي فقر

چنانكه گذشت، فقر ابعادي به گستره فرهنگ، سياست، اقتصاد و اجتماع دارد. ميان ابعاد ياد شده، پيوندي ناگسستني است. انسان فقير معمولاً به لحاظ فرهنگي نيز از دانش كمتري برخوردار است. از سوي ديگر، بر دوش گرفتن مسؤوليتهاي اجتماعي و سياسي نيز در گرو بهره‏مندي از دانش است. فقيران و نادارايان به دليل بهره‏مند نبودن از امكانات مناسب آموزشي، به مراكز حساس تصميم‏گيري، مسؤوليتهاي فرهنگي، اجتماعي، قانونگذاري و ... دست نمي‏يابند. از اين رو، ديگران برايشان تصميم مي‏گيرند و مشاركت آنان در عرصه سياست اندك است. امام علي عليه‏السلام در ترسيم موقعيت اجتماعي گروه فقيران مي‏فرمايد:

اَلفَقيرُ غَريبٌ فِي بَلَدَتِهِ.18

نادار، در شهر خود نيز غريب است.

يعني همچنانكه غريب، در شهر جايي ندارد، فقير نيز در شهر خويش، بي جاي و مكان است و از اين روز سخنش ارجي ندارد؛ چنانكه باز مي‏فرمايد:

اَلفَقيرُ حَقيرٌ لا يُسمَعُ كَلامُهُ وَلا يُعرَفُ مَقامُه.19

نادار، حقير است؛ سخنش را نمي‏شنوند و جايي برايش نمي‏شناسند.

يعني فقرش موجب آن مي‏گردد كه از حقوق اجتماعي و سياسي خويش، محروم ماند. عبارت «لا يعرف مقامه» به محروميت از منزلت اجتماعي اشاره دارد و جمله «لا يسمع كلامه» به ناديده گرفتن شخصيت‏اش.

جايگاه فقيران در جامعه ناديده انگاشته مي‏شود و آنان در جامعه، داراي حضوري كم اثرند؛ چنانكه اميرمؤمنان عليه‏السلام مي‏فرمايد:

ألفَقرُ يُنْسي.20

فقر، فراموشي [= غفلت] مي‏آورد.

قرآن كريم در برخي آيات بيان كرده است كه ثروت اندزوان، پيامبران را نكوهش مي‏كردند بدين سبب كه آنان، تنها مردم دون مرتبه و فاقد اعتبار اجتماعي را به گرد خود مي‏آورده‏اند.21

 

از ديگر آثار اجتماعي فقر، ناتواني فقيران در به دست آوردن حقوق خويش است؛ زيرا فقير به دليل فقدان جايگاه اجتماعي، از باز پس‏گيري حق خود باز مي‏ماند.

به ظاهر، رفع نيازمندي مادّي فقيران، آخرين كاري است كه بايد بدان پرداخت و پيش از آن، وظايفي ديگر متوجّه آنان است. مهمترين اين وظايف عبارتند از:

پیشنهادات برای کاهش فقر

1ـ سرمايه‏گذاري

سرمايه‏گذاري و ايجاد اشتغال براي بي‏كاران و استفاده از وجود آنان در روند توليد و افزايش ثروت جامعه، گامي است مؤثر در ريشه‏كني فقر از جامعه؛ چنانكه امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد:

 

انّ أفضل الاموال ما استرقّ به حرّ واستحقّ به أجرٌ.12

 

برترين مالها آن است كه با آن [با احسان و انفاق و بخشش] آزاده‏اي بنده گردد و مستحقّ مزدي شود.

 

يعني با به كار انداختن مال و سرمايه‏گذاري، براي شاغلان محلّ درآمدي پديد آورد.

 

همچنين مي‏فرمايد:

 

أفضل الاموال احسنها اثرا عليك.13

 

برترين مالها، آن است كه ثمره‏اش بهتر باشد.

 

نيكوترين اثر براي صاحب سرمايه و مال، امنيتي است كه در پرتو فقرزدايي در جامعه برايش حاصل مي‏شود و يكي از راههاي فقرزدايي به كار انداختن مال و ايجاد اشتغال براي بي‏كاران و ايجاد امنيت از اين گذر است. البته، آثار بسيار اخروي نيز بر آن مترتّب است كه بر كسي پوشيده نيست.

 

در روايتي ديگر همان امام همام عليه‏السلام مي‏فرمايد:

 

لاوزر اعظم من وزرغنيّ منع المحتاج.14

 

هيچ گناهي بزرگتر از آن نيست كه توانگري نيازمند را بي‏بهره گذارد.

 

«نيازمند»، كه در اين روايت مذكور است، هر نيازمندي را شامل است، چه كسي كه نيازمند به غذاي خانواده باشد يا نيازمند به كار و سرمايه و يا ابزار و محل كار.

 

نيز مي‏فرمايد:

 

من احتاج اليك وجب اسعافه عليك.15

 

هركس به تو نيازش افتد، لازم است نيازش را برآوري.

 

بي‏شك، اين روايت شامل توانگران مي‏شود و دلالت بر اين دارد كه هرگونه نياز نيازمندان بايد برآورده شود، خواه اين نياز، عبارت از مخارج ضروري سال باشد، و يا كار، سرمايه، ابزار و محل كار.

2ـ قرض الحسنه

تهيدستان و نيازمندان با در اختيار گرفتن سرمايه لازم، تحت عنوان قرض‏الحسنه، قادر به كار و ورود به چرخه فعاليت اقتصادي و توليدي خواهند شد. از اين رو، قرض الحسنه مي‏تواند نقشي مهم در كمك به تهيدستان ايفا كند.

3ـ رعايت عدالت و پرداخت حقوق

توانگراني كه در مزرعه، كارخانه و يا مؤسسه تجاري، بازرگاني و ... شماري مزدبگير و شاغل در خدمت خويش دارند، موظفند حقّ كاركنان را عادلانه و به گونه‏اي كه هزينه زندگي آنان را تأمين كند، بپردازند؛ چنانكه امام عليه‏السلام مي‏فرمايد:

 

جعل اللّه سبحانه حقوق عباده متقدّمة لحقوقه، فمن قام بحقوق عباد اللّه كان ذلك مؤدّيا الي القيام بحقوق اللّه.16

 

خداوند حقّ بندگانش را بر حقّ خويش مقدم داشته و كسي كه حقّ بندگان خدا را ادا كند، حقّ خداوند را نيز ادا خواهد كرد.

 

نقل است كه پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله، امام علي عليه‏السلام را فرا خواند و بدو فرمود بر منبر رود و به مردم بگويد:

 

ايّها النّاس من انتقص اجيرا اجره فليتبوّأ مقعده من النّار.17

 

اي مردم! هر كس مزد مزدگيري را كم دهد، جايش در آتش است.

4 ـ پرهيز از تجمل گرايي

بنابر تعاليم اسلام، فرد مسلمان هرچند توانگر و دولتمند باشد، نبايد سطح زندگي خويش را از عموم مردم فراتر برد و خود را تافته جدا بافته بشمارد. او وظيفه دارد سطح زندگي خود را پايين آورد و بانيازمندان همخواني كند. اين رفتار را در اصطلاح، «مواسات» مي‏گويند. امام علي عليه‏السلام با اشاره بر اين كه توانگران بايد سطح زندگي خود را پايين نگه دارند، ولي به اين وظيفه عمل نمي‏كنند، مي‏فرمايد:

قليل من الاغنياء من يواسي.18

تنها، اندكي از توانگرانند كه مواسات مي‏كنند.

گفته‏اند كه مواسات در اين حديث، يا به معناي «اسوه» قرار دادن فقيران و يا به معناي كمك كردن به آنهاست.

5ـ وجود سازمان ويژه فقرزدايي

هرچند هركس به تنهايي و به فراخور تاب و توان خويش، بايد گامي در ريشه كن ساختن فقر بردارد، ليك وجود سازماني ويژه در اين زمان ـ كه جامعه انساني گسترش يافته و اقدام فردي چندان مؤثر نمي‏افتد ـ ضروري مي‏نمايد. اين سازمان، مي‏تواند دولتي يا خصوصي باشد. دولت، خود مي‏تواند وظيفه گردآوري و هدايت كمكهاي مردم ـ به ويژه توانگران ـ را بر عهده گيرد و به نيازمندان و فقيران برساند.

امام علي عليه‏السلام، يكي از بركات وجود رهبر الهي در جامعه را انجام چنين كاري دانسته، مي‏فرمايد:

وَيُجمَعُ بِهِ الفَي‏ءُ.19

و به وسيله رهبري الهي، ماليات فراهم مي‏آيد.

همچنين در ضمن بر شمردن حقوقي كه مردم بر دولت دارند، خطاب به آنان مي‏فرمايد:

فَأمّا حَقُّكُم عَليّ فَالنّصيحةُ لَكُم وَتوفير فَيْئِكُم.20

امّا حقي كه شما بر گردن من داريد، اندرز دادن و نيكخواهي شماست و ماليات شما را به تمامي ميان شما، تقسيم كردن.

6ـ نظارت و پيگيري

بي ترديد، وظيفه توانگران با پرداخت ماليات و تشكيل سازمان دولتي براي رسيدگي به فقيران، به تمام و كمال ادا نمي‏شود، بلكه آنان و تمامي مردم بايد بر چگونگي كار رسيدگي به فقيران نظارت كنند و دولت را براي اداي اين تكليف ياري رسانند.

7ـ همنوايي و غمخواري

وظيفه ديگر توانگران در برابر فقيران و تهيدستان، معاشرت و همنوايي و غمخواري است. نبايد اين دو گروه از يكديگر جدا شوند و يا توانگران بر فقيران فخر بفروشند.

امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد:

ما احسن تواضع الاغنياء للفقراء طلبا لما عند اللّه.21

چه نيكوست فروتني توانگران در برابر تهيدستان براي نيل به ثواب خداوند.

فاصله گرفتن توانگران از تهيدستان و آشكار شدن شكاف ميان آنان، موجب بسياري از مفاسد اجتماعي است و چاره كار در اين است كه توانگران با فقيران معاشرت و همنشيني و رفت و آمد كنند و ثروت توانگران سبب دوري گزيدن آنان از فقيران نشود؛ چنانكه حضرت علي عليه‏السلام مي‏فرمايد:

جالس الفقراء تزدد شكرا.22

با تنگدستان همنشيني كنيد تا سپاسگزاري شما افزون شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتیجه گیری :

در اين نوشتار، شبهه‏هايي را كه به گونه‏اي موجب تشويق انسان به فقر مي‏شوند و راه پيشگيري و رفع فقر را مي‏بندند، به بررسي نهاديم. چنين شبهه‏هايي، از گذر تفسير و برداشت نادرست برخي واژگان، اصطلاحات و فرمانهاي ديني پديد مي‏آيند و مكاتب الحادي نيز بدان دامن مي‏زنند. مهمترين اينشبهه‏ها، كه شبهه‏هاي ديگر برخاسته از آنند، شبهه‏اي است درباره دنيا و آخرت و رابطه آنها در دين. پرسشي كه درباره اين موضوع مطرح است، خود شامل بر دو پرسش ديگر است.

اوّل اين كه آيا دين براي سعادت دنيوي انسان و زندگي اجتماعي‏اش، طرحي دارد يا اين مهم را به خود انسان واگذارده است؟ در پاسخ به اين پرسش، برخي گفته‏اند كه هدف اصلي دين و رسالت انبيا، سعادت اخروي انسان است. در مقاله حاضر با استفاده از آيات، روايات و سيره پيامبران و امامان عليهم‏السلام به اثبات رسيد كه سعادت دنيوي در كنار سعادت اخروي، مقصود دين اسلام است؛ به عبارت ديگر، دين اسلام داراي نظامهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي است.

پرسش دوم اين است كه آيا در دين اسلام، تضادي ميان دنيا و آخرت به چشم مي‏آيد به گونه‏اي كه سعادت اخروي و دنيوي قابل جمع نباشد؟ در پاسخ به اين پرسش، ضمن نقل و بررسي ديدگاهها، به اين نتيجه رسيديم كه در دين اسلام بر بهره‏وري از نعمتهاي دنيوي در عين برخورداري از سعادت اخروي بسيار تأكيد شده است. در اين بخش، با استفاده از گفتار و كردار حضرت علي عليه‏السلام به نتايج زير دست يافتيم:

1 ـ دين اسلام، براي تمامي ابعاد زندگي انسان برنامه دارد و از اين رو، پديده فقر را مهم انگاشته و براي نابودي آن طرحي ريخته است.

2 ـ دنيا، في نفسه، ارزشمند است و محلّي است كه بخشي از راه تكاملي انسان در آن جا طي مي‏شود.

3 ـ محبت و علاقه به دنيا، امري فطري است و آنچه مذموم است، عبارت است از دنيا پرستي و وابستگي بيش از حد به دنيا.

4 ـ ميان دنيا و آخرت تضادي نيست و مي‏توان ضمن بهره‏مندي از نعمتهاي دنيوي، به سعادت اخروي نيز رسيد. همچنين، تصور جدايي اعمال دنيوي و اخروي، تصوري نادرست است.

5 ـ در متون ديني، به‏خصوص گفتار اميرمؤمنان عليه‏السلام به دنيا و از جمله كار و تلاش توجّهي درخور شده است.

6 ـ از گفتار حضرت علي عليه‏السلام و ديگر امامان، استفاده مي‏شود كه دين اسلام با توسعه و آباداني دنيا مخالف نيست.

از ديگر شبهه‏ها، شبهه‏اي است كه درباره زهد مطرح است. بعضي اين كلمه را به اشتباه، به معنايكناره‏گيري از دنيا و تحريم نعمتهاي دنيوي دانسته‏اند. در مقاله حاضر ضمن ردّ اين برداشت نادرست، با ذكر گفتار حضرت علي عليه‏السلام بيان كرديم كه در اسلام، جنبه روحي زهد ـ يعني دل بسته نبودن به دنيا ـ مورد توجه است.

شبهه سوم، درباره فقر و غنا مطرح است كه ظاهر برخي روايات، فقر را ستايش و ثروت را نكوهش مي‏كند. با استفاده از روايات به اثبات رسيد كه از نظر اسلام، ثروت، في نفسه، مذموم نيست، بلكه آثار مخرّب آن مذموم است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع :

1 ـ الرّاغب الاصفهاني، حسين، مفردات الفاظ القرآن، المكتبة المرتضوية، ص 240.

2 ـ حكيمي، محمد رضا و محمد و علي، الحياة، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1367، چ اوّل، ج 4، ص280.

3ـ نهج البلاغة، ترجمه سيد جعفر شهيدي، ص 419، كلمات قصار 319.

4 ـ بحراني، ابن ميثم، شرح نهج البلاغة، دفتر تبليغات اسلامي، 1362، ج 5، ص 41.

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 فروردین 1393 ساعت: 16:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

53 :گزارش تخصصی پرورشی : راهکارهای عملی در زمینه نماز – قرآن و راهبردهای پرورشی در مدرسه

بازديد: 12213
53 :گزارش تخصصی پرورشی : راهکارهای عملی در زمینه نماز – قرآن و راهبردهای پرورشی در مدرسه

معرفی :

گزارش تخصصی معاون و مربی پرورشی : راهکارهای عملی در زمینه نماز – قرآن و راهبردهای پرورشی در مدرسه  -  بصورت ورد و قابل ویرایش - تعداد صفحات بیست و سه صفحه ، قیمت 8000 تومان (هشت هزار تومان)

 

این گزارش تخصصی توسط تیم تخصصی سایت علمی و پژوهشی آسمان و براساس استانداردهای طرح درس ملی آموزش و پرورش تهیه شده است :

 

فهرست مطالب در زیر آمده است :


فهرست مطالب

چکیده :5

نکات کلیدی :5

مقد مه :6

بیان مسئله :8

تعریف اصطلاحات :8

نماز :8

نماز جماعت :9

عوامل تاثیر گذار بر روی دانش آموزان برای ترغیب و شرکت در نماز جماعت مدرسه :9

الف) مسجد. 9

مسجد مدرسه و محله. 10

1 .فضاي مناسب و ظواهر خوب آن (احداث و زيباسازي مساجد و نمازخانه ها)10

2 .نظافت و پاکيزگي مسجد مدرسه. 11

.3 وسايل صوتي، گرما زا و سرما زا11

4 تصميم گيري متمرکز11

.5 ايجاد امکانات فرهنگي ورزشي محله. 12

6 .استفاده از افراد خوش صدا در مسجد مدرسه. 12

امام جماعت مسجد مدرسه. 12

ثابت بودن. 12

توانايي علمي. 13

نظم و انضباط. 13

برخورداري مسجد از امام جماعت خوش خلق. 13

بيان ساده و شيوا13

ابتکار خلاقيت.. 14

احترام و تواضع. 14

آراستگي ظاهري. 14

توانايي جسمي. 15

درك موقعيت سني نوجوانان و جوانان. 15

دوستي با دانش آموزان. 15

رويکرد جوان گرايي در انتخاب امام جماعت مسجد. 15

برنامه هاي فرهنگي مسجد. 16

خانواده20

مربی پرورشی  مدرسه. 20

ساير عوامل پيوند دهنده ميان نماز و دانش آموزان. 21

ترجمه و توضيح دعا ها و اذکار21

بدون شک بيان قصه هاي لطيف و خاطرات زيبا و به يادماندني. 21

به کارگيري روش محبت.. 21

نتیجه گیری :22

پیشنهادات و راهکارهای عملی در زمینه : نماز ، قرآن و راهبردهای پرورشی. 22

راهکارهای لازم و اجرائی :22

منابع و مآخذ

 

برای اطمینان شما :

فایل پی دی اف این گزارش تخصصی را فقط برای مشاهده و بصورت پی دی اف در زیر قرار داده ایم . ابتدا فایل پی دی اف را مشاهده نمائید و در صورت رضایت می توانید فایل ورد و قایل ویرایش این گزارش تخصصی را بصورت خرید انلاین و به قیمت  8000 تومان از لینک خرید آن دریافت نمائید . ابتدا فایل پی دی اف  :


http://up.asemankafinet.ir/up/asemankafinet/Pictures/DOKMEMO.jpg

 

در صورت رضایت فایل ورد و قابل ویرایش این گزارش تخصصی را از لینک خرید زیر و بصورت انلاین و با قیمت 8000تومان (هشت هزار تومان)بعد از پرداخت دریافت نمائید .

  راهنمای خرید :   برای خرید و دریافت آنلاین فایل ورد ابتدا بر روی لینک خرید زیر کلیک نمائید . تا وارد صفحه خرید و دانلود سایت علمی و پژوهشی اسمان شوید . لینک خرید :

 

http://up.asemankafinet.ir/view/1543587/submit.gif

 

( توجه)

سایر گزارش های تخصصی معاون و مربی پرورشی را از لینک  زیر مشاهده کنید (بر روی هر کدام خواستید کلیک کنید ) :

شماره 8 :  گزارش تخصصی معاون پرورشی ، مشاور ، آموزگار : افزایش آگاهي دانش‌آموزان دختر پايه اول و پيش‌دبستاني نسبت به مضرات عروسك باربي

شماره 27 : گزارش تخصصی معاون ومربی پرورشی:علاقمندکردن دانش آموزان به شرکت در گروه سرودبا راهکارهای خلاقانه

شماره 51 :  گزارش تخصصی معاون و مربی پرورشی : نهادینه کردن و علاقه مند کردن دانش آموزان به شرکت در نماز جماعت

شماره 53 : گزارش تخصصی پرورشی : راهکارهای عملی در زمینه نماز – قرآن و راهبردهای پرورشی در مدرسه

شماره 95 :  گزارش تخصصی معاون پرورشی ، مدیر مدرسه ، معاون مدرسه : تشویق دانش آموزان به پوشیدن چادر با راه حل های مناسب

شماره 111 :  گزارش تخصصی:دبیران دینی،مشاوران،پرورشی، مدیران و معاونان : روش های تغییر نگرش نادرست دانش آموزان مدرسه دخترانه نسبت به فرهنگ مد گرایی

شماره 125 :  گزارش تخصصی مدیر ، معاون ، مربی پرورشی ، مشاور ، معلم دینی و عربی : نهادینه کردن فرهنگ حجاب در یکی از دانش آموزان با روش های مناسب

شماره 127 : گزارش تخصصی مدیر ، معاون ، مشاور : حل مشکل لجبازی و خودنمایی در یکی از دانش آموزان با روش های مناسب

شماره 156 :  گزارش تخصصی معاون پرورشی و معاون آموزشی مدرسه : ترغیب دانش آموزان به شرکت در فعالیت های اجتماعی مدرسه با روش های مناسب

شماره 167 : گزاش تخصصی پرورشی :علاقمند کردن دانش آموزان به شرکت در مسابقات معارف واحکام باروش های مناسب

شماره 168 : گزارش تخصصی معاون پرورشی،معاون مدرسه،مدیر مدرسه :روش های تشویق دانش آموزان مدرسه به شرکت در نمازجماعت مدرسه

192-گزراش تخصصی مدیر ، معاون ، مربی پرورشی : تشویق دانش آموزان متوسطه اول به رعایت حجاب اسلامی

223- گزارش تخصصی مدیر، معاون و مربی پرورشی :نهادینه سازی اخلاق و رفتار اسلامی

229 - گزارش تخصصی معاون پرورشی :تغییر رفتار مناسب دانش آموزان با استفاده از مشوق های دینی و اسلامی

230 - گزارش تخصصی مربی پرورشی : حل مشکل عدم علاقه دانش آموزان به گروه سرود با تشکیل گروه سرود

285 - گزارش تخصصی معاون ، مدیر ، مربی پرورشی : جلوگیری از اسلام گریزی دانش آموزان مدرسه با روش های مناسب

302 - گزارش تخصصی مربی پرورشی: علاقمند کردن دانش آموزان به شرکت در برنامه ها و مراسمات ملی و مذهبی با راهکارهای خلاقانه

 

 

( همچنین )

 لیست کامل ودسته بندی شده گزارش های تخصصی برای همه دبیران وآموزگاران ومدیران و معاونان مدرسه و هنرآموزان را از لینک زیر مشاهده کنید و به سایر همکاران اطلاع دهید-باتشکر :

( روی عکس زیر کلیک کنید)


http://up.asemankafinet.ir/view/2267051/dastebandigozaresh.jpg

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 فروردین 1393 ساعت: 16:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 3063

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس