انواع ضرب المثل های ایرانی
آ ـ الف
1- ادب از كه آموختي از بي ادبان : باديدن رفتار بي ادبان و انجام ندادن آن.
2- آب در هاون كوبيدن : كاربيهوده انجام دادن .
3- آش كشك خاله ات بخوري پاته نخوري پاته : اين كار را بايد انجام دهي چه دلت بخواد چه دلت نخواد.
4- آش دهانسوزي نيست : بسيار مطلوب و محبوب نيست.
5- آتيش بيار معركه: كسي كه بهم زني مي كند .
6- آتيش زده به مالش : هر چي داشته بخشيده .
7- آب از دستش نمي چكد : خيرش به كسي نمي رسد .
8- آفتاب عمرش لب بومه : چيزي بمرگش نمانده .
9- آسمون همه جاش يه رنگه: هر جا كه باشي وضع همينه .
10- از اين ستون به آن ستون فرجي است : گذشت زمان ممكن است براي حل مشكل تو مؤثر واقع شود.
11- آب ازآهن جدا كردن: كار د شواري را انجام دادن .
12- آب ازدريا بخشيدن : از مال ديگران بخشيدن و منت نهادن
13- آب برو ، نان برو تو هم به دنبالش برو: جمله ي توهين آميزي است.
14- اسب تازي گر ضعيف بود همچنان از طويله خربه
15- آن راكه حساب پاك است ا ز محاسبه چه باك است :كسي كه كارش در ست است از حساب و كتاب ترسي ندارد.
16- اندازه نگهدار كلواوشر بواو لا تسرفوا : پرخوري .
17- اي كه پنجاه رفت و در خوابي مگر اين پنج روز را دريابي
18- آنروز كه آواز بود فكر زمستانت هم بود: تا توان داشتي و مزمت داشتي به فكر آينده بودي يا نه مستانت
19- آب دريا به دهن سگ نجس نمي شود : پشت ديگران ازكسي بدگويي كردن.
ب
1- بازبان خوش مار را از سوراخ بيرون مي كشد: باچرب زباني كارهاي خويش راپيش مي برد .
2- بزك نمير بهارمياد .خربزه با خيار مي ياد: به كسي و عده هاي دورو رازدادن.
3- بادمجان بم آفت نداره: كنايه از اين است كه يك آدم زشت خود برتر
مي ميرد.
4- با يك گل بهار نميشه: با يك شخص درستگار دنيا درست نمي شود.
5- با يه من عسل هم نمي شود خوردش: بد اخلاق بودن
6- به دعاي گربه سياه بارون نمي باره: خدا به دعاي آدم گناهكار اهميت نمي دهد.
7- براي لاي جزر ديوار خوبه: خيلي بي مصرف است.
8- با يك تير و دو نشون زدن:
9- باد آورده را باد مي برد: هر چيزي كه آسان بدست مي آيد آسان هم از دست مي رود.
10- به در گفت ديوار بشنوه: غير مستقيم حرف زدن
11- به هر گماني مبر كه خاكي است باشد كه پلنگ خفته باشد: بيشه
12- به نطق آدمي بهتر است از دواب ، دواب از تو به گر نگويي صواب
13- با هر دست كه دادي پس مي گيري.
14- بزرگي به عقل است نه به سال.
15- براي همه مادر است براي من زن بابا: با همه مهربان است با من نا مهربان است.
16- با ماه نشيني ، ماه شوي ، با ديگ نشيني سياه شوي: در تأثير همنشيني گويند ،يعني در اثر همنشيني با بدان ،بد مي شوي و با نيكان نيك.
17- با پولها كباب بي پول ها دود كباب: شخص ثروتمند از مواهب زندگي استفاده مي كند و بينوا مي بيند و حسرت مي كشد.
پ
1- پشت چشم نازك كردن: ناز آوردن
2- پشت دست داغ كردن: تصميم گرفتن كه كاري را انجام ندهند.
3- پا به دريا بگذاره دريا خشك مي شود: بد شانس است.
4- پرسيدن عيب نيست ، ندانستن عيب است: ناداني بد است.
5- پنجه با شير انداختن و مشت با شمشير زدن كار خردمندان نيست: كار خطرناك كردن كار انسانهاي عاقل نيست.
6- پول كه زياد شد خانه تنگ مي شود و زن زشت: ثروت زياد ، انسان را به تفنن هاي ناپسند وا مي دارد.
7- پي تقدير رفتن از كوري است.
8- پشم در كلاه نداشتن.
9- پرتو نيكان نگيرد هر كه بنيادش بد است: تربيت نا اهل را چون گردوگان بر گنبد است.
10- پرده هفت رنگ مگذار تو كه در خانه بوريا داري: قناعت.
11- پولش از پار و بالا مي ره: ثروت زيادي دارد.
12- پشت دست را داغ كردن: تصميم به انجام ندادن كاري گرفتن.
13- پايان شب سيه سپيد است: مثل از پي هر گريه آخر خنده اي است.
14- پول علف خرس است: دارايي و مال منان را به هر كس كه بخواهد نبايد داد.
15- پياده شو با هم راه بريم: در مورد كسي كه خيلي مغرور و متكبر شده است.
ت
1- توبه گرگ مرگ است: كسي كه دست از عادتش بر نداره.
2- تا تنور گرم است نان را بچسبان: كاملاً از فرصت استفاده كردن.
3- تعارف اومد نيامد دارد: به كسي كه تعارف مي كني ممكن قبول كنه ممكن نكنه.
4- تيرش به سنگ مي خوره: به هدفش نرسيده.
5- تير توي تاريكي انداختن: با چشم بسته كاري رو انجام دادن.
6- تافته جدا بافته بودن: خود را غير از بقيه دانستن.
7- تا تواني دلي بدست آور: دل شكستن هنر نمي باشد.
8- تيشه به ريشه زدن: با پاي خود به گور رفتن.
9- توي هفت آسمون يك ستاره نداشتن: بد شانسي آوردن.
10- تو را خواهند پرسيد كه عملت چيست نگويند پدرت كيست: باز خواست آخرت.
11- ترسم نرسي به كعبه اي اعرابي كه اين ره كه تو مي روي به تركستان است
12- تا مردم سخن نگفته باشد عيب و هزش نهفته باشد
13- توانگري به قناعت به از توانگري به بضاعت: كسي كه قانع است قدرتمند است.
14- تو به خير و ما به سلامت.
ج
1- جوجه را آخر پائيز مي شمرند: نتيجه كار آخر معلوم مي شود.
2- جواب ابلهان خاموشيست: جواب نادانها را نبايد داد.
3- جانماز آب كشيدن: به ظاهر خود را خوب نشان دادن.
4- جنگل مولاست: جماعتي نامناسب در جايي جمع شده اند.
5- جواب دندان شكن: يعني با منطق و حساب پاسخ داد.
6- جايي نمي خوابه كه آب زيرش بره: براي افراد زيرك گفته مي شود.
7- جايي رفت كه عرب ني انداخت: كنايه از اين است كه بازگشتي ندارد.
8- جنگ دو سردارد: يعني پايان جنگ گاهي پيروزيست و گاهي شكست است.
9- جاتره بچه نيست: چيزي وجود ندارد.
10- جان كسي را به لب آوردن: زيادي منتظر شدن.
11- جاي كه نمك خوردي نكمدان مشكن
12- جهان اي برادر نماند بر كس دل اندر جهان آفرين بند و بس
13- جاي سوزن انداختن نيست
14- جوانمردي كه بخورد و بدهد به از عابري كه نخورد و بنهد: جوانمردي كه به ديگران كمك مي كند بهتر از پارسايي است كه نمي خورد و به ديگران هم كمك نمي كنند.
15- جاي شكرش باقي است.
چ
1- چرا عاقل كند كاري كه باز آرد پشيماني: عاقل كاري را كه پشيماني به بار مي آورد نمي كند.
2- چو فردا شد فكر فردا كنيم: از حالا جوش فردا را نزنيم.
3- چند تا پيراهن بيشتر پاره كرده: با تجربه تر است.
4- چغندر به هرات زيره به كرمون: هر چيزي به جاي خودش.
5- چيزي كه عوض داره گله نداره: اين كار به آن كار در.
6- چاقو دسته خودش را نمي بره: خويشان و بستگان براي همديگر ناراحتي توليد نمي كنند.
7- چيزي بارش نيست: ساده لوح بودن.
8- چيزي كه از خدا پنهان نيست از بنده چه پنهان: چيزي مخفي كردن نيست.
9- چشم بسته غيب مي گويد: به كسي گفته مي شود كه از موضوع روشن و واضح خبر مي دهد.
10- چشمش آلبالو گيلاس مي چينه: چيزي را به طور درست نمي بيند.
11- چه خوش گفت آن تهي دست سلحشور جوي زر بهتر از پنجاه من روز.
12- چو آيد زپي دشمن جان شان بيند و اجل پاي اسب دوان.
13- چوب به لانه زنبور كردن.
14- چو انداختن: جال و جنجال را انداختن.
15- چو كردي با كلوخ انداز پيكار سر خود را به نالاي شكستي.
16- چشمش آلبالو گيلاس مي چينه: چيزي را به طور درست نمي بيند.
ح
1- حساب حساب ، كاكابرادر: مثل ، برادريمان سر جاش بزغاله يكي هفت صنار.
2- حرف راست را بايد از بچه شنيد: صحبت درست را كه كودك مي گويد ، صحيح است.
3- حسود هرگز نياسود: از بخل و كينه به جايي نمي رسد.
4- حق به حقدار مي رسد: كار شايسته سزاي آدم دستكار است.
5- حرفهاي گنده تر از دهنش مي زنه: حرفهايي كه بزرگتر از دهنش است مي زند.
6- حالا كه ماست نشد شير بده: مقصودي معين ندارد.
7- حاجي ، حاجي را در مكه مي بيند: وقتي كسي وعده اي مي دهد و مي رود و مدتي از او خبري نمي شود چون او را مي بينند چنين مي گويند.
8- حسود از نعمت حق بخيل است و بنده بي گناه را دشمن مي داند: حسادت.
9- حال در ماندگان كسي داند كه به اصول خويش در ما ند: دردمندي.
10- حادثه خبر نمي كند: اتفاقات پيش از آنكه بفهميم روي مي دهد.
11- حلوا حلوا دهن شيرين نمي شه: با زدن حرف حلوا بدان كه دهانت شيرين نمي شود.
12- حسني به مكتب نمي رفت وقتي مي رفت جمعه مي رفت: كار را بي موقع انجام دادن.
13- حرف حساب جواب نداره: درست گفتن مسئله اي درباره حق كسي.
14- حرف حق تلخه: درست گفتن هر حرفي را گويند.
خ
1- خرما از گرگي هم نداشت: بدشانس بودن.
2- خودم كردم كه لعنت بر خودم باد: كاش اين كار را نمي كردم.
3- خانه به دوش: بي خانه بودن.
4- خرتب مي كنه: در فصل تابستان كسي كه لباس گرم بپوشد.
5- خر بيار و باقالي بار كن: در موردي گفته مي شود كه آشوب و معركه بر سر موضوعي باشد.
6- خدا از دهنت بشنوه: كاش همان شود كه شما گفتين.
7- خواب زن چپ مي زند: در موري گفته مي شود كه خواب به تعبيرش خود باشد و بالعكس.
8- خود را به موش مردگي زدن: در مورد كسي گفته مي شود كه براي انجام كاري دچار ضعف مي شود.
9- خوردن براي زيستن و دكر كردن است تو معتقد كه زيستن از بهر خوردن است
10- خران و گاوان كار بردار به ز آدميان مردم آزار
11- خر كه كمتر نهر بر وي بار بي شك آسوده تر كند رفتار: بر خري كه كمتر بار بگذارند بهتر راه مي رود.
12- خواب نوشين بامداد در جميل ميل باز دارد سپاه از سبيل
13- خاموشي ، به كه جواب سخت.
د
1- ديگ به ديگ مي گه روت سياه: كسي كه عيب دارد به ديگران طعنه مي زند.
2- در نا اميدي بسي اميد است پايان شب سيه سپيد است:
هيچ گاه اميدت را از دست مده.
3- دل به دريا زدن: ريسك كردن.
4- دل به دل راه داره: كاري را عيناً انجام دادن.
5- در دوازه رو مي شه بست ولي در دهان مردم را نمي شود بست: هر كاري بكني مردم درباره ات حرف مي زنند.
6- دودو تا چهار تا: چيزي كه واضح است.
7- دشمن دانا به از دوست نادان: دانايي و فهميدگي گرچه در دوست باشد ، خوب است.
8- ديوار موش داره موشم گوش داره: حرف گوش به گوش بقيه مي رسد.
9- در كار نكو حاجت هيچ استخاره نيست: در انجام دادن كار خوب فكر و تأمل كردن جايز نيست.
10- دود از كنده بلند مي شه: هر چيز فشايي دارد.
11- درخت هرچه بارش بيشتر مي شود سر فروتر مي رود.
12- دروغي مصلحت آميز به كه داشتي فتنه انگيز: دروغ مصلحت آميز.
13- دوست شمار آنكه در نعمت زند لاف ياري و برادر خواندگي
14- دشمن آن به كه نيكي بينند: نيكوكاري.
15- داشتم فايده نداره از داريم بگو: از آنچه داشته نگو بگو اكنون چه داري.
ر
1- ريگ تو كفششه: منظور داشتن از كاري.
2- روكه نيست سنگ پاي قزوينه: پررو بودن.
3- رفتم ثواب كنم كباب شدم: در برابر خوبي ، بدي ديدم.
4- راه باز است و جاده دراز: كسي براي رفتن مانع نمي شود.
5- روده بزرگه ، روده كوچكه رو خورد: وقتي كه انسان خيلي گرسنه باشد.
6- رنگش مثل گچ سفيد شد: منظور كسي است كه از چيزي ترسيده و رنگش پريده باشد.
7- رفتن و نشستن به كه دويدن و گسستن: آرامش.
8- روده تنگ به يك نان تهي پر گردد نعمت روي زمين پر نكند و بهره ننگ
9- رگ خواب كسي را به دست آورن.
10- ريش در دست ديگران داشتن.
11- ريش به فاضل انداختن گرسنه باشد.
12- رفت كه ريش در بياورد ، سبيلش را هم باخت: خواست وضع بهتري پيدا كند ، آنچه داشت از دست داد.
ز
1- ز تعارف كم كن و بر مبلغ افزا: هنگامي گفته مي شود كه تعارف بي فايده و باعث رنجش ديگران مي شود .
2- زديم و نگرفت : كسي كه خود را به خطر بياندازد و نتيجه اي نداشته باشد .
3- زبانم مو در آورد : وقتي كه كسي زياد توضيح دهد و نتيجه نداشته باشد .
4- زير آب كسي را زدن : كسي را نزد ديگري بي اعتبار كردن
5- زير كاسه ، نيم كاسه است : يعني فريب و حقه اي در كار است .
6- زردآلو را مي خورد براي هسته اش: هر كاري را براي نتيجه اش انجام مي دهد.
7- زن به در سراي مرد نكو هم درين عالم است دوزخ او
8- زاهد كه درم گرفت و دينار شتر زاهدتر از آن كسي به است آر
9- زير رنج بود گنج هاي پنهاني
س
1- سري كه درد مي كند دستمال نمي بندند : وقتي احتياج به كاري نيست دنبال كار اضافي نرو.
2- سيب دو نيمه : كنايه از شباهت .
3- سرش به تنش زيادي كرده است : از جانش سير شده است.
4- سكوت نشانه ي رضايت است : وقتي كسي ساكت است رضايتش را نشان مي دهد.
5- سرش به تنش مي ارزد : ارزش احترام گذاشتن را دارد.
6- سگ زرد برادر شغال است : يعني در يك جنسند .
7- بسيلش را چرب كردن : يعني به كسي رشوه دادن.
8- سر پيري و معركه گيري : در مورد كساني است كه زمان پيري كار جوانان را انجام مي دهند .
9- سالي كه نكوست از بهارش پيداست : مواقعي گفته مي شود كه كاري بر وفق مراد باشد.
10- سير به پياز ميگه پيف پيف چقدر بو مي دي : كنايه به كسي است كه خود پر از عيب و اشكال است ولي عيب كوچك ديگران را بزرگ جلوه دهد.
11- سه چيز پايداري نماند مال بي تجارت و علم بي بحث و ملك بي سياست : سه چيز استوار نمي ماند مال كه خريد و فروش شود و علمي كه مشورت در آن نباشد و پادشاه بي سياست.
12- سخن را سر است اي خردمند و بن مياور سخن در ميان سخن : ارزش سخن
13- سخنران پرورده ي پيركهن بينديشد آنكه بگويد سخن
14- سخي دوست خداست : سخاوتمند و بخشنده دوست خداست.
15- ستاره ي سهيل است
ش
1- شتر در خواب بيند پنبه دانه ؟ : كنايه از آدمي است كه آرزوهاي دور و درازي دارد.
2- شنيدن كي بود مانند ديدن : هرگاه با چشم خودت نديدي شايعات را باور نكن .
3- شتر بابارش گم مي شه : وقتي چيزي با ظرفش گم مي شود.
4- شتر سواري دولا دولا نمي شود : كار را بايد با آگاهي انجام داد.
5- شاهنامه آخرش خوش است : هميشه در اول كار نبايد قضاوت كرده
6- شتري كه در خانه ي همه را مي زند : چيزي كه براي همه است .
7- شمر ، جلودارش نميشه : يعني بسيار آدم شروري است.
8- شنيدم گوسفند را بزرگي رها نيندازدهان و دست گرگي
9- شبانگه كاردبر حلقش بماليد روان گوسفند از وي نباليد .
10- شيطان با مخلصان بر نمي آيد و سلطان با مفسلان : شيطان با آدمهاي يك رنگ كاري ندارد.
11- شوي زن زشت روي و نابينا به : شوهر زن زشت باشد بهتر است
12- شام و ناهار هيچ چيز ،آفتاب به لگن هفت دست : خوراكي هيچ ،اسباب و ظروف و سفره بيار –- اصل هيچ و فروع بسيار
ص
1- صابوش به جامهي كسي خوردن : يعني ضرور و زيان به او هم رسيده.
2-صد تا چاقو بسازه ، يكيش دسته نداره : يعني هيچوقت بهحرفش اعتماد نكن.
3- صورتش را با سيلي سرخ نگاه مي دارد : كنايه از كسي كه هميشه ظاهرش را حفظ مي كند.
4- صبر ،كليد كارهاست : يعني عجله كردن در كارها اصلاً جايز نيست .
5- صياد بي روزي در دجله نگيرد و ماهي بي اجل بر خشك نميرد: روزي
6- صبر ايوب
7- صلاح مملكت خويش خسروان دانند.
8- صاحب دلي به مدرسه آمد ز خانقاه شكست عهد صحبت اهل طريق را: پيمان شكني.
9- صدا از ته چاه بر آمدن.
10- صلح دشمن چو جنگ دوست بود.
ض
1- ضرر تلخه: يعني ضرر و زيان حتي اگر خيلي كم هم باشد با اين حال ناراحت كننده است.
2- ضرب ، ضرب اول: در مبارزه آن كسي برنده است كه ضربه اول را زده باشد.
3- ضامن روزي بود روزي رسان.
4- ضعيفي كه با قوي دلاور كند ياد دشمن است در هلاك خويش: هركس بايد به توان خودش كاري را انجام دهد.
ط
1- طاقتم طاق شد: بيش از اين تحمل ندارم ، صبرم تمام شده است.
2- طوطي وار ياد گرفتن: يعني بدون اين كه معني اش را بداند اين حرف را زده است.
3- طبل توخاليست: فقط داد و فرياد مي زند و گرنه چيزي بارش نيست.
4- طاووسرابهنقش ونگاريكه هستخلقتحسينكنند: واوخجل ازپايزشتخويش.
5- طلب كردم زدانايي بكي پند مرا فرمود با نادان مپيوند.
6- طمع را سه حرف است هر سه تهي.
7- طبالي به كه بطالي
ع
1- عاقبت جوينده يابنده بود: كسي كه تلاش مي كند به مقصودش مي رسد.
2- عقل اون پاره سنگ بر مي داره: عقل ندارد.
3- عجله كار شيطونه: عجله كار درستي نيست.
4- عاقبت حق به حقدار رسيد: هميشه در سرانجام هر كار كسي كه حق دارد برنده است.
5- عالم نا پرهيزگار كور شعله دارست: عالم ناپرهيزگار.
6- عالم از بهر دين پروردن است نه از بهر دنيا خوردن.
7- عالم بي عمل به چه ماند گفت به زنبور بي عسل: عالم بي عمل.
8- عاقلان را يك اشارت بس بود.
9- عروس تعريفي آخرش شلخته در مي آيد.
10- عطاي او را بلقاي او بخشيدم: افرداي كه خير و شر آنها يكي است.
ف
1- فيلش ياد هندوستان كرده: ياد خبري دور افتاده است.
2- فلفل نبين چه ريزه بشكن ببين چه تيزه: هيچ گاه از ظاهر كسي نمي توان قضاوت كرد.
3- فردا هم روز خداست: يعني اجبار نيست كه همه كارها را امروز بكنيد.
4- فلاني اجاقش كوره: منظور از كسي است كه بچه دار نمي شود.
5- فرو مايه هزار سنگ بر مي دارد و طاقت سختي نمي آورد. تحمل و طاقت.
6- فرق است ميان آنكه يارش در بر آنكه دو چشم انتظارش بر در: انتظار.
7- فهم سخن چون نكند مستمع قوت طبع از متلكم بجوي.
8- فكر نان كن كه خربزه آب است: به فكر نان درآوردن باش كه خربزه آب است و شكم را سير مي كند.
ق
1- قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر گوهر ، گوهري: ارزش هر چيزي را خبره آن مي داند نه ديگران.
2- قصاص در اين دنياست: يعني هر كس نتيجه اعمال خود را در زندگي مي بيند.
3- قاشق نداره آش بخورد: كنايه از شخص بينهايت تهيدست است و وسيله لازم را دراختيار ندارد.
4- قوز بالاقوز: كار را خراب تر از آنچه كه بود كردن.
5- قرص خورشيد در سياهي شد يونس اندر دهان ماهي شد.
6- قرآن بر سر زبان است و در ميان جان: ديانت
7- قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي گرفتار آيد: قدر عافيت.
ك
1- كوه به كوه نمي رسد آدم به آدم مي رسد: آدم مي تواند تلافي كند.
2- كبكش خروس مي خونه: خيلي خوشحال است.
3- كوگوش شنوا: گوش ندادن به حرف.
4- كوزه گر از كوزه شكسته آب مي خورد: خيس بودن.
5- كارها به صبر برآيد و مستعجل به سر در آيد: صبر.
6- كس نبيند بخيل فاصل را كر نه در عيب گفتنش كوشد ور كريمي دو صد گز دارد كرمش عيبها فرو پوشد: افراد فاصل.
7- كرم بين و لطف خداوند گار گر بنده كرده است و او شرمسار.
8- كند همجنس با همنجنس پرواز: هر كسي با مثل خودش رابطه دارد.
گ
1- گر صبر كني ز غوره حلوا سازم: صبر كردن.
2- گاومون زائيده: دردسر به سراغ آدم آمدن.
3- گاو پيشاني سفيد است: همه كس و در همه جا او را مي شناسند.
4- گاو بي شاخ و هم: يعني انسان قوي و هيكل دارد.
5- گر از بيني ديگر شد هلاكمرا هست بطراز طوفان چه باك
6- گر دست فتاده اي بگيري مردي ور بر كسي خرده نگيري مردي
7- گربه شير است در گرفتن موش ليك موش است در مصاف پلنگ
8- گاه باشد در كودكي نادان بغلسط بر هدف زند تيري
9- گرت از دست برآيد ذهني شيرين كف مردي آن نيست كه مشتي بزني بر دهني
10- گرگ كه پير مي شود ، رقاص شغال مي شود: هر آدم شروري ، در روزگار پيري دست آموز ديگرانست
ل
1- لگد به بخت خود زدن: در مقابل خود ايستادن
2- نقش دادن: كاري به طول انجاميدن
3- لبش بوي شير مي دهد: هنوز طفلي بيش نيست
4- همه مهربانتر از مادر: تملق كردن
5- لذتي كه در بخشش هست در انتقام نيست: هيچگاه وقتي مي توان ببخشي انتقام نگير
م
1- مرغ همسايه غاز است: نا آگاهي
2- ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است: وقت داشتن
3- ماست را كيسه كردن: گول زدن
4- مرغ يك پا داره: لجبازي كردن
5- مار تو آستين پرورش دادن: كسي كه زيان و ضرر مي زند را بزرگ كردن
6- مار خورده و افعي شده: خيلي باهوش و زيرك است
7- مگواندوه خويش با دشمنان كه لامول گويند شادي كنان: دشمني
8- مال از بهر آسايش عمر است نه عمر از بهر گرد كردن مال: آسايش
9- مورچگان را چو بود اتفاق شير ژيان را به راننده پوست
10- مزن بي تأمل بگفتار دم نگو گوي گردوگوئي چه غم
11- مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد مي ترسد
12- مسكين خر اگر چه تميز است چون با رهمي برد عزيز است:زحمتكش
ن
1- نفس از جاي گرم برآمدن: در مورد شخصي گفته مي شود كه بي خيال مستمندان باشد.
2- نم پس نمي دهد: كارش عيب و ايراد ندارد
3- نخود هر آش شدن: فضول بودن
4- نور علا نور بودن: كار خيل خوب بودن
5- نان خود خوردن و نشستن به كه كمر زرين بستن و به خدمت ايستادن: قناعت
6- نصيحت پادشاهان كردن كسي رامسلم بود كه نيم سرندارد يااميد. كاربيهوده
5- ندانستي كه بيني بر پاي چو در گوشت نيامد مردم
6- نماند به ستمكار بد روزگار بماند بر او لعنت پايدار
7- نان از براي كنج عبادت گرفته اند صاحب دلان به كنج عبادت براي نان: سوء استفاده
8- نا بينا به كار خويش بيناست.
و
1- وجود يكي است ولي شكم دوتاست: يعني دو نفر هر چقدر به يكديگر نزديك باشند باز هم از هم جدا هستند.
2- وقت نداره سرشو بخارونه: منظور آنست كه گرفتار است.
3- وين شكم بي هنر پيچ ، پيچ صبر ندارد كه بسازد به هيچ
4- وقت ضرورت چون نماند گزير دستبگيردسرشمشيرتيز: ضرورتكارواجب
5- وفاداري مدار از بلبلان چشم كه هردم بر گلي ديگر سرآيند: وفاداري
هـ
1- هر پستي ، بلندي دارد: بعد از هر سختي آساني هست.
2- هادي ، هادي اسم خود بر ما نهادي: يعني كه به ارتكاب عمل خلافي دست زده اي و مرا بدان متهم مي كني.
3- هشتش گرو نهش است: آه در بساط ندارد.
4- هر كه بامش بيش ، برفش بيشتر: هر كس كار بيشتري كند بهره بيشتر ميبرد.
5- هركه درحالتوانايي نكوئينكند ازوقت ناتوانيسختي ببيند: انجامكارخوب
6- هركه در زندگاني نانش بخورند چون بميرد نامش نبرند: حسنت در اين دنيا
7- هر كه آمد عمارتي تو ساخت رفت و منزل بديگري پرداخت
8- هر كه نان از عمل خويش خورد منت از حاتم طائي نبرد
9- هر كه با بزرگان ستيز و خون خود ريزد: پا از گليم خود دراز كردن
10- هر جا سر است سخن است.
11- هر كه نان از عمل خويش خورد منت از حاتم طائي نبرد
ي
1- يكي به دو كردن: جر و بحث كردن
2- يك دست صدا نداره: بايد با ديگران متحد بود
3- يك من ماست چقدر كره مي دهد: تلافي كردن
4- يك پاش لب گور است: پير است
5- يك خلعت زيبا به از هزار خلعت زيبا
6- يزدان كسي را كه دارد نگاه نگردد ز سرما و گرما تباه
7- يارديرينهمراگونهزبان توبه مده كه مراتوبهشمشيري نخواهدبودن: سرسختي
8- يك تير و دو نشان: با يك كار به دو نتيجه رسيدن
9- ياسين به گوش خر خواندن: پند بي فايده به كسي دادن
10- يك چشم گريان و يك خندان: در مورد كسي گويند كه دو گانه عمل مي كند.
توجه :
برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :
نظر هم یادتون نره
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت: 17:24 منتشر شده است
برچسب ها : انواع ضرب المثل های ایرانی,