تحقیق دانشجویی - 83

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره نگاهي اجمالي به ايالات متحده آمريكا

بازديد: 183

تحقیق درباره نگاهي اجمالي به ايالات متحده آمريكا

ايالات متحده آمريكا سرزميني به وسعت 9695539 كيلومترمربع است و چهارمين كشور وسيع جهان پس از روسيه، كانادا و چين است كه از 52 ايالت تشكيل شده و پايتخت آن واشنگتن است آمريكا برخلاف قاره آسيا كه داراي گروه هاي جمعيتي مشخص و پرجمعيت است، قاره اي مهاجرنشين مي باشد، ساكنان واقعي آمريكا سرخ پوستان هستند كه در حال حاضر در اقليت كامل به سر مي برند و تعدادشان در سراسر آمريكا حدود يك ميليون نفر مي باشند براساس داده هاي آماري سال 1999 آمريكا داراي 813/690/272 جمعيت بوده كه از اين تعداد حدود نصف آن انگليسي زبان و مابقي گروه هاي اسپانيولي زبان و فرانسوي زبان مي باشند، تقريباً تمامي ساكنان اين قاره مسيحي هستند كه در ميان مذاهب سه گانه دين مسيحيت، تعداد پيروان كاتوليك نسبت به مذاهب ديگر بيشترند. تعداد 4140000 يهودي در آمريكا به سر مي برند تعداد مسلمانان آمريكا بالغ بر 5780000 نفر است كه در حدود 2/2 درصد از جمعيت اين كشور را شامل مي‌شود.

نظام آموزشي آمريكا:

نظام آموزشي آمريكا، سيستمي همگاني، غيرمتمركز، فراگير و حرفه اي است، ايالات متحده آمريكا به عنوان نيرومندترين كشور صنعتي جهان داراي نظام آموزش عالي با قدمت طولاني است كه به صورت غيرمتمركز اداره مي‌شود و دولت مركزي و دولت هاي ايالات نقش پشتيباني كننده را بر عهده دارند در آمريكا نزديك به 2000 مركز تحصيلي وجود دارد تعداد كل دانشجويان آمريكا در سال تحصيلي 98-1997 برابر 3/14 ميليون نفر بوده كه بيش از 1/11 ميليون نفر در مراكز آموزش عالي دولتي مشغول به تحصيل بوده اند.

اوضاع مالي و شاخص هاي اقتصادي

توليد ناخالص داخلي ايالات متحده در سه ماهه نخست سال 2000 ميلادي برابر با 3/9937 ميليارد دلار محاسبه گرديده است كه بيشترين مقدار در ميان همگي كشورهاي جهان است در سال 1999 درآمد ملي آمريكا برابر 7439 ميليارد دلار بوده است با اين حساب درآمد ملي سرانه آمريكا رقمي در حدود 27 هزار دلار بوده است. ايالات متحده آمريكا همچنين مهم ترين توليد كننده فرآورده هاي كشاورزي است و آن هم به دليل بهره گيري از آخرين دست آوردهاي صنعت در بخش كشاورزي است.

بودجه نظامي آمريكا سالانه 400 ميليون دلار يعني برابر با بودجه نظامي تمام كشورهاي جهان است.

به طور كلي ايالات متحده آمريكا داراي ويژگي هاي جمعيت فراوان و پويا، منابع طبيعي سرشار، اقتصاد نيرومند، پيشتازي در زمينه تكنولوژي، تسلط بر سرمايه و پول جهاني، داشتن پيوندهاي بازرگاني گسترده با ديگر كشور، درآمد سرانة چشمگير پيشتازي در زمينه علمي و فرهنگي، برخورداري از مهم ترين زبان بين المللي و بويژه برتري بي‌رقيب نظامي چه در سطح جنگ افزارهاي متعارف و چه در سطح جنگ افزارهاي هسته اي است.

 

 

پايه هاي هژمونيك آمريكا بر سه پايه قابل توجيه است الف- پاية امنيتي- نظامي- هسته اي- ب، پاية ژئوپوليتيك ج- پاية حفظ موقعيت دلار در بازارهاي جهاني كه هر سه پاية مژمونيسم آمريكا در نيم سدة اخير به گونه ساختاري با خاورميانه پيوند يافته است.


طرح خاورميانه بزرگ

پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 (20 شهريور 1380) كه مبارزه با تروريسم به صورت مفهومي غالب در سياست خارجي و امنيت ملي آمريكا درآمد، خاورميانه نيز به كانون روابط و مركز ثقل نظام بين‌المللي تبديل شد. تصميم سازان و سياست‌پردازان ايالات متحده با ايجاد پيوستگي و همبستگي بين اسلام‌گرايي با بنيادگرايي اسلامي با تروريسم، علاوه بر توسل به نيروي نظامي و قوه قهريه بر عليه تروريست‌ها، درصدد اصلاحات سياسي، اقتصادي و اجتماعي از طريق مهندسي اجتماعي- سياسي و اصلاح ديني- مذهبي جوامع خاورميانه به عنوان خاستگاه تررويسم بين‌المللي نيز برآمدند.

ژنرال كالين پاول وزير امور خارجه آمريكا در تاريخ 12 دسامبر 2002 (22 آذرماه 1381) در سخنراني خود در بنياد هريتچ در يك سخنراني، براي نخستين بار و به طور رسمي طرح اين كشور براي خاورميانه را مبني بر اصلاحات سياسي، اقتصادي و آموزشي اعلام كرد.

همچنين يكي از توجيهات و بهانه هاي سه‌گانه حمله آمريكا به عراق در كنار «نبرد عليه تروريسم» و «سلاح‌هاي كشتار جمعي»، استقرار دولت سرمشق در اين كشور براي توسعه و اشاعه دموكراسي در منطقه بر اساس منطق دومينوي دموكراتيك اعلام گرديد.

جورج بوش رئيس جمهور امريكا در 26 فوريه 2003، اندكي پيش از تهاجم نظامي به عراق طي سخناني در انستيتو آمريكايي اينتراپرايز، عزم خود را مبني بر استقرار ارزش‌هاي دموكراتيك در خاورميانه ابراز داشت. سپس در 9 مه همان سال در جهت عملياتي كردن ارزش‌هاي مورد نظر خود، «ايجاد منطقه مبادله آزاد ميان ايالات متحده امريكا و خاورميانه تا ده سال آينده» را پيشنهاد داد. ديك چني معاون رئيس جمهور آمريكا نيز در دسامبر 2003 در مجمع جهاني اقتصاد در داووس، صراحتاً سياست رسمي دولت آمريكا مبني بر دموكراتيك ساختن خاورميانه را بيان داشت.

روزنامه عرب زبان‌الحيات چاپ لندن در 13 فوريه 2004، مفاد سند اجرايي «طرح خاورميانه بزرگ» (1) را كه از سوي آمريكا براي طرح در نشست 8 تا 10 ژوئن 2004 سران گروه 8 (GB) در سي‌آيلند ايالت جورجيا ارايه شده بود، منتشر ساخت.

اهميت خاورميانه در نگاه نومحافظه كاران امريكا

منطقه خاورميانه از جنبه‌هاي گوناگون براي زمامداران امريكا در دروه‌هاي مختلف تاريخي داراي اهميت بوده و هست چكيده‌اي از دلايل اين اهميت به شرح زير است.

1)  خاورميانه از معدود مناطقي در جهان است كه به طور كامل سلطه يكي از قدرتها و بويژه امريكا در آن هنوز كامل نشده است. منابع گسترده‌ انرژي خاورميانه باعث شده است كه قدرتهاي رقيب بالقوه امريكا يعني اروپا، ژاپن و چين براي به گردش در آوردن موتور محركه اقتصاد و قدرت خود به آن وابسته شوند و در نتيجه كنترل و سلطه كامل بر اين منطقه توان كنترل رقبا و قدرت اعمال فشار بر آنها را در اختيار امريكا قرار مي‌‌دهد.

2)  از بعد ژئوپلتيك و ارتباطات، خاورميانه به طور سنتي در چهارراه جهاني قرار گرفته و كنترل آن نوعي دسترسي و اشرافيت را بر ساير مناطق جهان فراهم مي‌سازد.

3)  از بعد مسايل فرهنگي، خاورميانه تنها منطقه‌اي است كه به طور يكپارچه در برابر قرايند جهاني سازي مقاومت كرده است. موضوع جهاني‌سازي كه توسط امريكا مديريت و به كار گرفته مي‌‌شود و مهمترين ابزار فرهنگي و نرم‌افزاري براي تثبيت و گسترش ارزش‌هاي غربي محسوب مي‌گردد، در بسياري از مناطق جهان به طور نسبي پذيرفته شده است و مقاومت چنداني در مقابل آن صورت نمي‌گيرد. ولي حضور پررنگ اسلام در منطقه باعث شده است كه جهاني سازي موفق به تسلط برخاورميانه نشود.

4)  از منظر ايدئولوژيك نيز، خاورميانه جايگاه ويژه‌اي در نزد نومحافظه‌كاران حاكم بر امريكا دارد. اكنون استفاده از واژه‌هايي با رنگ ايدئولوژيك نظير «محور شررات» «شيطان» ، «جنگ صليبي» و بدون ريشه و پشتوانه ايدئولوژيك مطرح نمي‌شود. در اين پارادايم، خاورميانه و جهان اسلام هدف و دشمن اصلي است كه بايد روندهاي حاكم بر آن اصلاح شود از ديدگاه كساني كه مقابله با جهان اسلام و حمايت از صهيونيسم را هدف اصلي خود مي دانند. اهميت خاورميانه انكارناپذير است.

5)     ويژگي خاورميانه در اين چارچوب، جايگان بي‌نظير آن در موضوعات مربوط به امنيت ملي امريكا است.

از نگاه استراتژيست‌هاي نومحافظه‌كار حاكم بر امريكا ريشه و خاستگاه اصلي چالش «تهديدهاي تروريستي» را كه بعد از يازدهم سپتامبر سال 2001 به عنوان مهمترين منبع تهديد امنيت ملي امريكا مطرح شد، بايد در منطقه خاورميانه جستجو كرد.

در مقابل سياست‌هاي يكجانبه گرايانه امريكا بويژه حمايت از اسراييل در سرزمين‌هاي اشغالي موجي از نفرت را در  سراسر جهان اسلام بويژه خاورميانه عليه امريكا برانگيخته است بطوريكه مردم منطقه امريكا را عامل اصلي مشكلات خود مي‌بينند.

امريكا تا دوران جديد، با تكيه بر رژيم‌هاي وابسته حاكم بر كشورهاي خاورميانه سياست‌هايط منطقه‌اي خود را پي مي‌گرفت. اما در عمل ناكارآمد بودن اين راهبرد و گسترش بيشتر موج دشمني و كينه و نفرت عليه آمريكا در ميان مردم منطقه كه بعضا ناشي از اين راهبرد غلط بود اين كشور را به اتخاذ راهكار جديدي مجبور مي‌كند.

تمامي اين پنج محور، خاورميانه را به موضوعي محوري در عرصه سياستگذاري و استراتژي امنيت ملي امريكا تبديل مي‌نمايد. ايالات متحده براي حفظ مقام برتر خود در نظام بين‌الملل، ايفاي رسالت مورد ادعا، برقراري امنيت ملي و آرامش خاطر مردم خود نمي‌تواند در برابر خاورميانه و تحولات آن بي‌تفاوت باشد و از اين رو بايد در سياست‌هاي سنتي خود كه بر اساس اعمال برنامه‌ها توسط قدرت‌هاي دست نشانده و وابسته به خود در منطقه بود، تجديدنظر كند.

الف: مفاد و مفروضه‌هاي طرح

طرح خاورميانه بزرگ، بر چند مفروضه اساسي استوار است كه به محتوا و مفاد آن شكل مي دهد: (2) اول آنكه، منشاء و خاستگاه افراط‌گرايي و تروريسم كه منافع ملي غرب و امنيت بين‌المللي را تهديد مي‌كند، حوزه جغرافيايي شمال آفريقا، خاور نزديك و خاورميانه (خاورميانه بزرگ) است. دوم آنكه، وضع تهديدزاي منطقه حاصل فقدان آزادي و دموكراسي سطح پائين دانش، عدم توسعه علمي، جايگاه نامناسب زنان و وضعيت نامطلوب حقوق بشر است. به عبارت ديگر، توسعه نيافتگي و محروميت مردم از حقوق سياسي، اقتصادي و اجتماعي، باعث رشد افراط‌گرايي اسلامي، تروريسم، مهاجرت غيرقانوني و جرايم سازمان يافته بين‌المللي مي‌شود كه عامل بي‌ثباتي و ناامني منطقه‌اي و بين‌المللي هستند. سوم آنكه، بهترين راه‌حل براي درمان مشكلات و معضلات، توسعه همه جانبه در قالب اصلاحات سياسي، اقتصادي و اجتماعي است، بنابراين اولويت‌هاي توسعه منطقه عبارتند از: توسعه سياسي از طريق تشويق و هدايت كشورها به سوي مردم سالاري و حكومت‌هاي شايسته و مشروع، توسعه علمي و آ‎موزشي به وسيله ايجاد جامعه اي فرهيخته و پيشرفته، توسعه اقتصادي از طريق ايجاد فرصت‌هاي اقتصادي آزاد‌سازي و خصوصي سازي اقتصاد.

1.      توسعه سياسي: دموكراتيك سازي

از منظر اين طرح، دموكراسي و حكومت شايسته بستري است كه توسعه در درون آن رشد و نمو مي كند. اين همان پيش شرط و الزامي است كه كشورهاي خاورميانه بزرگ از فقدان آن رنج مي برند. سطح مشاركت سياسي در حكومت هاي منطقه در مقايسه با ديگر كشورهاي جهان بسيار پايين است. در خاورميانه، دموكراسي، آزادي و پاسخگويي، كالاهاي نايابي هستند و زنان نيز جايگاه مناسبي ندارند، بنابراين. ترغيب به دموكراسي و حكمراني شايسته به منظور تحقق توسعه سياسي ضرورتي تاريخي است. استقرار دموكراسي و اصلاحات دموكراتيك نيز از راه اتخاذ راه كارها و سازو كارهاي زير امكان‌پذير است:

1)     حمايت از انتخابات آزاد

مقامات كاخ سفيد همواره يكي از ابزارهاي مهم استقرار دموكراسي در كشورهاي در حال توسعه به طور عام و خاورميانه به طور خاص را برگزاري انتخابات آزاد بر پايه مدل مورد نظر خود عنوان كرده‌اند. واشنگتن با توجه به تلاش‌هايي كه براي اعمال نفوذ در اين جوامع بكار مي‌برد، با توسل به حربه انتخابات آزاد زمينه پيروزي متحدان خود را فراهم مي‌كند.

با توجه به پيشينه استفاده حاكمان نومحافظه كار امريكا از اين حربه بويژه در برخي جمهوري‌هاي آسياي ميانه امكان روي كار‎آمدن گروههاي متمايل به امريكا حذف گروههاي مستقل و يا حتي تغيير نظام سياسي مخالف افزايش مي‌يابد كه نمونه آنرا در يك سال گذشته در مورد تغيير نظام‌هاي سياسي در گرجستان، اوكراين، قرقيزستان شاهد بوديم. در طرح امريكا گفته شده كه در فاصله سالهاي 2044 تا 2006 كشورها ايران، الجزاير، افغانستان، بحرين، مغرب، قطر، عربستان سعودي، تونس، تركيه و يمن شاهد برگزاري انتخابات بوده يا خواهند بود. در اين رابطه، كشورهاي عرب حوزه جنوبي خليج فارس و شمار ديگري از كشورها به امريكا تعهد داده‌اند. در كشورهايشان انتخابات برگزار مي‌كند.

2)    آموزش پارلماني

مسئولان آمريكايي از طريق موسسه‌هاي پژوهشي و آموزشي امريكايي و بين‌المللي سعي دارند، با اعضاي پارلمان‌هاي منطقه ارتباط برقرار كنند.

3)    سازمان‌هاي آموزش امور مديريتي و رهبري زنان

براساس برخي گزارشها، دولت امريكا با هدف گسترش نفوذ خود، در حدود 200 ميليون دلار براي تقويت نقش زنان در مجالس كشورهاي عربي اختصاص داده است. در طرح ارايه شده از سوي امريكا به گروه 8 حضور گسترده سياسي و مدني زنان در كشورهاي خاورميانه بزرگ به عنوان يكي از مهمترين شاخص‌هاي اصلاحات در اين كشورها شمار آمده است. در اين زمينه تاكنون يك كنفرانس آموزشي نيز در كشور قطر برگزار شده است.

4)    تقويت ديپلماسي ارتباط با توده‌ها (ملت‌سازي)

امريكا سعي دارد علاوه بر تدوين طرح‌هايي كه به آن اشاره شد، فعاليت‌هاي خود را تا پايين‌ترين سطوح هرم جامعه يعني مردم عادي هم گسترش دهد. كميته خطر جاري (CPD) اخيرا در گزارشي كه در زمينه نحوه برخورد با جمهوري اسلامي ايران منتشر كرده، تقويت ديپلماسي ارتباط با توده‌ها را در ايران و ديگر كشورهاي خاورميانه از طريق ايجاد شبكه‌هاي متعدد راديويي و تلويزيوني و انتقال پيامهاي موردنظر با استفاده از فن‌آوري‌هاي نوين ارتباط جمعي بويژه اينترنت و ماهواره‌ پيشنهاد كرده است. اين كميته در همين رابطه، ايجاد و فعال كردن سازمان هاي غيردولتي (NGO) و تسهيل صدور رواديد براي فعالان جوان در اين كشورها جهت شركت در سمينارهاي موردنظر را در تقويت ديپلماسي ارتباط با توده‌ها مؤثر مي‌داند.

5)     تلاش براي نفوذ در رسانه‌هاي گروهي

سياستگذاران كاخ سفيد تلاش مي‌كنند تا سياست هاي مورد نظر خود براي ايجاد تغييرات بنيادين درماهيت سياسي، اقتصادي و اجتماعي كشورهاي خاورميانه از طريق به كارگيري رسانه هاي گروهي و تأسيس شبكه‌هاي مختلف فرامرزي در خارج به اجرا در‌آورند. در اين راستا امريكا تلاش مي‌كند تا با استفاده از جريان‌هاي تبليغاتي، خبري و تفريحي رسانه اي، خلاء موجود در كشورهاي منطقه را به نفع خود تغيير دهد و به بازسازي وجهه خود در اين منطقه بپردازد.

6)     تقويت جامعه مدني

براي ايجاد و تقويت جامعه مدني مورد نظر امريكا در كشورهاي منطقه، كارشناسان امريكايي از كشورهاي گروه 8 انتظار دارند كه: كشورهاي منطقه را به ايجاد فضاي حركت براي تأسيس سازمان هاي مدني غيردولتي تشويق كنند كه ايجاد ساختارهاي دانشجويي مهمترين آن است.

كشورهاي بزرك جهان بايد از فعاليت سازمان‌هاي مدافع دموكراسي، حقوق بشر، رسانه‌هاي اصلاح طلب و سازمان مدافع حقوق زنان حمايت و پشتيباني كنند. امريكا نيز اجراي اصلاحات در ساختار آموزش و پرورش فرهنگ و آموزش عالي كشورهاي منطقه را در راس برنامه‌هاي خود قرار داده است.

اين كشور با اعمال فشار به كشورهاي عربي و اسلامي سعي دارد مفاهيمي چون جهاد و مبارزه براي آزادي در سرزمين‌هاي اسلامي را از برنامه‌هاي درسي دانش‌آموزان حذف كند.

در اين راستا مي‌توان فشار غرب و رژيم صهيونيستي به كشورهاي مسلمان براي حذف آنچه كه آنها از آن محتواي ضد اسراييلي و يهودي نام مي‌برند نمونه‌اي از مساله عنوان كرد.


7)    منطقه آزاد تجاري امريكايي- خاورميانه‌اي

امريكا با تشكيل سازمان‌هاي همكاري منطقه‌اي دو يا چند جانبه حضور اقتصادي‌اش را در منطقه خاورميانه گسترش مي دهد.

علاوه بر طرح مشاركت امريكايي- مديترانه‌اي واشنگتن تلاش‌هاي خود را براي تشكيل منطقه آزاد  تجاري امريكايي- خاورميانه‌اي آغاز كرده و براساس برنامه‌هاي از پيش طراحي شده قرار است اين منطقه تا سال 2013 ميلادي تشكيل شود.

در اين زمينه جرج دبليو در قالب طرح خاورميانه بزرگ پيشنهاد مي‌كند كه: يك منطقه آزاد تجاري ميان ايالات متحده و خاورميانه ظرف مدت يك دهه آينده تشكيل شود.

2. توسعه علمي- آموزشي

دومين محور طرح خاورميانه بزرگ توسعه علمي و آموزشي جهت ايجاد جامعه فرهيخته و تربيت نيروي انساني مناسب به عنوان زيربناي توسعه سياسي و اقتصادي است. مهمترين ساز و كارهاي دستيابي به اين هدف نيز عبارتند از: آموزش‌هاي بنيادي از طريق مبارزه با بي‌سوادي تشكيل و تقويت گروه‌ها و تشكل‌هاي مبارزه با بي‌سوادي، تهيه، تدوين و ترجمه كتابهاي آموزشي، تأسيس مدارس علمي و اكتشافي، اصلاحات آموزشي و اجراي آموزش‌هاي مجازي از طريق اينترت، تأسيس و تدريس رشته مديريت در مراكز آموزش عالي.

توسعه علمي و آموزشي جايگاه برجسته‌اي در اين طرح دارد. چون علاوه بر آنكه پيش‌شرط و پيش‌نياز توسعه سياسي و اقتصادي است، در آموزش و گسترش آموزه‌ها و ارزش‌هاي دموكراتيك به نسل جوان جوامع عقب‌مانده منطقه نيز نقشي محوري ايفا مي‌كند.

بهبود سطح آموزشي و فرهنگي موجب ارتقا و افزايش شناخت و آگاهي جوانان سرخورده‌اي مي‌شود كه عقب‌افتادگي جوامع خود را معلول سياست‌هاي آمريكا و غرب مي‌دانند. به ويژه اين اقدام، آموزش‌هاي ايدئولوژيك و ضدغربي سازمان ها و گروههاي سياسي- مذهبي اسلام‌گرا را خنثي مي‌سازد. به بيان ديگر، نفرت از غرب و آمريكا معلول بيسوادي، سوءتفاهم و عدم شناخت واقعي مردم منطقه از جهان است كه از طريق آموزش مي‌توان به آن فايق آمد.

3. توسعه اقتصادي

توسعه اقتصادي و گسترش فرصت‌هاي اقتصادي، محور سوم اين طرح است. توسعه نيافتگي، عقب‌ماندگي و وابستگي اقتصادي بارزترين ويژگي‌هاي جوامع و كشورهاي خاورميانه تصور مي‌شود. فقر، محروميت و اختلاف طبقاتي ناشي از توسعه نيافتگي اقتصادي وقتي در ساختار سياسي متصلب و جامعه بسته با ايدئولوژي افراطي در مي‌‌آميزد، مناسب‌ترين بستر براي رشد تروريسم ضدغربي را فراهم مي‌سازد.

بنابراين بايد از طريق توجه به ساز و كارهاي زير، در اقتصاد كشورهاي منطقه تحولي اساسي ايجاد كرد: سرمايه‌گذاري خارجي جهت رشد اقتصادي از طريق اعطاي وام به طرح‌ها و پروژه‌هاي كوچك، تأسيس صندوق پول و بانك توسعه خاورميانه بزرگ، اصلاح سيستم مالي و وسيله كاهش سلطه دولت بر خدمات پولي و مالي، رفع موانع موجود در راه تعاملات پولي بين كشوري، نوسازي خدمات بانكي، ارايه، بهبود و گسترش ابزارهاي لازم براي حمايت از اقتصاد بازار، تأسيس ساختارهاي سازمان يافته جهت حمايت از خدمات پولي، توسعه و تقويت تجارت آزاد در سطح منطقه از طريق عضويت در سازمان تجارت جهاني، ايجاد مناطق آزاد تجاري و مناطق آزاد تجاري و مناطق ويژه تجاري و سرانجام تأسيس مجمع فرصت‌هاي اقتصادي.

ب. خاستگاه و اهداف طرح

تبارشناسي و علت‌يابي طرح خاورميانه بزرگ از حيث واكاوي علل و انگيزه‌هاي وجودي آن نيز براي فهم چگونگي تأثير آن بر امنيت ملي ايران حائز اهميت است. به عبارت ديگر دلايل و اهداف آمريكا از پيشنهاد اين طرح درشرايط بين‌المللي پس از 11 سپتامبر و اشغال عراق چيست و اين كشور چه اهدافي از مطرح كردن آن پيگيري مي‌كند؟ به ويژه آنكه در دهه‌هاي پس از جنگ جهاني دوم، ايالات متحده نه تنها تقابل و تعارضي با رژيم‌هاي غير دموكراتيك منطقه و جهان عرب نداشته بلكه همواره از آنان حمايت كرده است. يافتن پاسخ به اين پرسش اساسي مستلزم توضيح و تبيين راهبرد امنيت ملي، نقش ملي و اهداف خاورميانه‌اي سياست خارجي آمريكاست. زيرا بدون درك و شناخت اين سه مولفه كشف خاستگاه و اهداف راهبردي و واقعي اين طرح امكان‌پذير نيست.


1.     راهبرد امنيت ملي آمريكا

راهبرد امنيت ملي آمريكا به معناي راهها و شيوه‌هاي به كارگيري ابزار و وسايل مختلف براي دفع و رفع تهديدات خارجي و داخلي نسبت به ارزش‌هاي بنيادي اين كشور است.

بنابراين تعريف، راهبرد امنيت ملي كه معطوف به عناصر قدرت ملي و كاربرد آن براي دستيابي به امنيت ملي است، با راهبرد نظامي كه ناظر به چگونگي به كارگيري قدرت نظامي براي صيانت از امنيت ملي به ويژه امنيت نظامي است، تفاوت و تمايز دارد. چون راهبرد نظامي تابعي از راهبرد كلان امنيت ملي مي باشد. بدين معنا كه راهبرد نظامي به چگونگي توزيع و اعمال ابزار نظامي براي تحقق اهداف امنيت ملي مي‌پردازد كه در راهبرد كلان امنيت ملي تعريف و تعيين شده است. به سخن ديگر، راهبرد امنيت ملي اعم از راهبرد نظامي است و به كارگيري قدرت نظامي و زور محدود نمي‌شود.

بر اين اساس، راهبرد امنيت ملي آمريكا، پس از 11 سپتامبر 2001، بر اين اصل و فرض محوري استوار شده است كه اين كشور علاوه بر تهديدات متقارن برخاسته از قدرت‌هاي هم سنخ و هم سنگ، با تهديدات نامتقارني رو به روست كه از بازيگران دولتي و غيردولتي نامتقارن سرچشمه مي گيرند.

تهديدات متقارن كه امنيت آمريكا را تهديد مي كنند. از قدرت نظامي و غيرنظامي رقباي اين كشور در سطح جهاني ناشي مي‌شوند. روسيه و چين، به رغم نابرابري در قدرت قادرند به صورت نظامي آمريكا را تهديد كنند و امنيت آن را به مخاطره بيندازند. اروپا و ژاپن نيز به عنوان دو ابرقدرت اقتصادي جهان از نظر اقتصادي و اطلاعاتي مي‌توانند ضريب امنيت اقتصادي ايالات متحده را كاهش دهند. به عبارت ديگر عاملان اين تهديدات، بازيگران بين‌المللي هستند كه از عقلانيتي همانند آمريكا برخوردارند. راهبرد و راه‌حل امنيتي آمريكا نسبت به اين تعهدات متقارن نظامي و اقتصادي، بازدارندگي و ديپلماسي است. اين هدف از طريق جلوگيري از ظهور رقيب در سطح بين المللي و اعمال هژموني آمريكايي محقق مي‌شود.

اما در شرايط بين‌المللي موجود، بيشترين آسيب‌پذيري امنيتي ايالات متحده ناشي از تهديدات نامتقارن از سوي بازيگران بين المللي دولتي و غيردولتي است كه از عدم تقارن راهبردي براي مقابله با اين كشور سود مي‌برند. عدم تقارن راهبردي عبارت از عدم تقارن اقدامات و تلاش‌ها در جهت دور زدن يا تحت‌الشعاع قرار دادن قدرت و توانايي‌هاي حريف به همراه استفاده بهينه از نقاط ضعف و آسيب‌پذيري‌هاي او و به كارگيري شيوه‌هايي است كه تا اندازه زيادي با روش‌ها و شيوه‌هاي او متفاوت و متمايز مي‌باشد. رهيافت نامتقارن درصدد ايجاد تاثيرات بزرگ رواني مانند شوك‌آفريني و مختل كردن اراده و ابتكار و آزادي عمل دشمن مي‌باشد. شيوه‌هاي نامتقارن متضمن افزايش دامنه آسيب‌پذيري‌ها و نقاط ضعف دشمن است كه معمولاً از فناوري‌ها تاكتيك‌ها و تسليحات غيرمرسوم و ابتكاري سود مي‌جويد و در تمامي سطوح و ابعاد اعم از راهبردي تاكتيكي و عملياتي در طيف عملياتي گسترده‌اي كاربرد دارند.

بنابراين همانگونه كه جانسون و استيون متز تعريف مي كنند عدم تقارن در حوزه مسايل نظامي و امنيتي به معناي اقدام، سازماندهي و انديشه متفاوت از دشمنان براي پيشينه‌سازيي برتري‌هاي خود از طريق بهره‌گيري از نقاط ضعف حريف، حفظ ابتكار عمل يا كسب آزادي عمل مي‌باشد. اين راهبرد مي‌تواند به صورت سياسي- راهبردي، نظامي- راهبردي، عملياتي تا تركيبي از همه آنها؛ دربرگيرنده روش‌ها و فناوري‌ها، ارزش‌ها، سازمان‌ها و ديدگاه‌هاي مختلف يا آميزه‌اي از كليه آنها؛ كوتاه مدت يا بلند مدت؛ عمدي يا سهوي؛ مستقل و مجزا يا تركيبي از اين دو و نهايتاً داراي ابعاد رواني و فيزيكي يا هر دو باشد.

جورج بوش رئيس جمهور آمريكا در مقدمه «استراتژي امنيت ملي آمريكا» صراحتاً به اين تهديدات نامتقارن و عدم تقارن راهبردي اشاره مي‌كند و مي‌نويسد:

«دشمنان در گذشته به نيروي نظامي زياد و توانايي‌هاي صنعتي عظيمي براي در معرض خطر قراردادن آمريكا نياز داشتند. امروزه شبكه‌هاي نامشخص و شرح‌گونه‌اي از اشخاص قادرند تا هرج و مرج و صدمات زيادي را براي ما ايجاد كنند و هزينه اين كار براي آنها كمتر از خريد يك تانك است.»

به نظر وي بزرگترين خطري كه آمريكا با آن روبه‌روست «تلافي و اتحاد افراط‌‌گرايي و تكنولوژي است.» يعني دستيابي گروههاي تروريستي و كشورهاي ضعيف دشمن آمريكا به سلاح‌هاي كشتار جمعي به ويژه تسليحات هسته‌اي.

بر اساس راهبرد امنيت ملي آمريكا، تهديدات نامتقارن كه به شدت امنيت اين كشور را به مخاطره مي‌اندازند، برآيند سه عامل و پديده تروريز، كشورهاي ياغي و قانون‌شكن و سلاح‌هاي كشتار جمعي است، دستيابي كشورهايي كه ايالات متحده آنان را سركش و محور اهريمني مي‌نامد به سلاح‌هاي هسته‌اي به مثابه تسليح گروه‌هاي تروريستي به اين جنگ‌افزارهاي راهبردي و مالا كاهش ضريب امنيت ملي اين كشور است. عقلانيت متفاوت و ايدئولوژي متمايز اين بازيگران بين‌المللي بر ميزان تهديدكنندگي آنان مي‌افزايد و آنان را از تهديدات متقارن خطرناكتر و مخربتر مي‌سازد.

در نتيجه راهبرد امنيت ملي آمريكا بيش از آنكه معطوف به قدرت‌هاي بين‌المللي متقارن باشد براي مبارزه و مقابله با تهديدات و بازيگران نامتقارن طراحي و تدوين شده است. به ويژه، مبارزه با تزوير و جلوگيري از گسترش كشتار جمعي مركز ثقل و كانون اين راهبرد را تشكيل مي‌ دهد. تحقق اين هدف راهبردي كلان با اتخاذ راهبرد پيشگيرانه در دو بعد نظامي و غيرنظامي و از طريق راهكارهاي زير تعقيب و پيگيري مي‌شود.

-         حمايت از آرمان‌هاي‌ شان و منزلت انساني

-         تقويت اتحادها براي شكست تروريسم جهاني و اقدام جهت جلوگيري از حملات عليه آمريكا و دوستان آن.

-         همكاري با ديگران براي خنثي كردن منازعات منطقه‌اي

-         بازداشتن دشمنان از به كارگيري سلاح‌هاي كشتار جمعي و تهديدات عليه ايالات متحده و متحدين و دوستان آن.

-         آغاز دوران تازه‌اي از رشد اقتصاد جهاني از طريق تجارت و بازار آزاد.

-         گسترش چرخه توسعه از طريق ايجاد فضاي باز و زيربناي دموكراسي.

-         گسترش برنامه‌هاي اقدام جمعي به وسيله ساير مراكز اصلي قدرت .

بنابراين طرح خاورميانه بزرگ بخشي از راهبرد پيشگيرانه امنيت ملي آمريكا براي مقابله با تهديدات نامتقارن و به ويژه مبارزه و نبرد با تروريسم است. اين هدف علاوه بر اينكه از محورهاي اين راهبرد استنتاج و استنباط مي‌شود، در متن آن نيز آشكارا ذكر شده است:

«ما همچنين نبردي را در عرصه عقايد و افكار براي پيروز شدن در نبرد عليه تروريسم بين‌المللي آغاز خواهيم كرد. براي اين كار تمام نفوذ ايالات متحده را به كار مي بريم.

از دولت‌هاي مدرن و ميانه‌رو، به ويژه در جهان اسلام حمايت مي كنيم تا تضمين كنيم كه شرايط و ايدئولوژي هاي مشوق تروريسم در هيچ ملتي زمينه رشد پيدا نمي‌كنند.

شرايط اساسي براي رشد قارچ گونه تروريسم را كاهش مي دهيم.»

3- نقش ملي آمريكا:

نقش ملي آمريكا عبارت است از تعريف سياستگذاران و تصميم گيرندگان اين كشور از انواع متداول تصميمات. تعهدات. قواعد و اقدامات مناسب و وظايف و كاركردهايي كه بايد در شرايط مختلف ايفا كند. نقش ملي بازتاب دهنده نيازهاي اساسي، گرايش ها. بيم و هراس ها و ايستارهاي آمريكا نسبت به جامعه بين المللي و عوامل و متغيرهاي سيستمي، جغرافيايي و اقتصادي است. بنابراين نقش هاي ملي ايالات متحده بيانگر وظايف و كاركردهايي است كه اين كشور در زمينه ها و عرصه هاي مختلف بين المللي، خود را متعهد و ملزم به انجام آن مي داند.

بدين ترتيب نقش هاي ملي، اتخاذ سياست ها و اقدامات لازم در شرايط و وضعيت هاي خاص در نظام بين الملل را ايجاب مي كنند. همچنين منعكس كننده هويت هاي عامل و خاصي هستند كه آمريكا در مناطق مختلف يا كل جهان پيگيري مي كند.

رهبران آمريكا در طول تاريخ اين كشور نقش هاي ملي متفاوتي را در صحنه جهاني تعريف و تعيين كرده اند. مهمترين نقش هاي ملي ايالات متحده از بدو تأسيس در سال 1776 تاكنون در چارچوب راهبرد و جهت گيري جهان گرايي، عبارتند از: «جمهوري امپرياليستي»، «مدافع آزادي»، «رهبر جهان آزاد» و «ژاندارم جهاني». ايفاي اين نقش ها متضمن اتخاذ اهداف، سياست ها، و اقدامات خاصي است كه آمريكا خود را متعهد و مكلف به تحقق و انجام آن مي داند. به عبارت ديگر، برآيند اين نقش هاي ملي چهارگانه، شكل گيري سنت جهان گرايي در سياست خارجي است كه مستلزم اعمال قدرت، مداخله در امور داخلي ديگران، نفوذ اقتصادي در بازارهاي جهاني از طريق سرمايه گذاري و تجارت، ديپلماسي توسعه طلب به منظور گسترش و اشاعه ارزش هاي آمريكايي در سطح بين المللي و صدور انقلاب آمريكا، دستيابي به جايگاه برتر نظامي و ديپلماتيك، حساسيت نسبت به تهديد و به مخاطره افتادن افتخار، اعتبار و حيثيت آمريكا و تلاش براي رواج و تأسيس نهادهاي آمريكايي مي باشد.

تعريف و تقبل اين نقش ها بازتاب دهنده و معلول نوعي ايستار و تلقي بنيادي راجع به جايگاه و منزلت منحصر به فرد آمريكا در جهان، برتري و قوم مداري فرهنگي و حتي گونه‌اي از نژاد پرستي است كه رسالت و ماموريت انساني و جهاني را بر دوش آمريكا مي گذارد.

بنابراين، ايالات متحده وظيفه شكل دهي به جهان درراستاي ارجحيت ها و ارزش هاي آمريكايي، تدوين و پاسداري از قوانين و قواعد رفتار بين المللي، دفاع از آزادي و دمكراسي حمايت از ملت ها و كشورهاي آزادي خواه، مبارزه با ايدئولوژي ها و نظام هاي غيردموكراتيك و اقتدارگرا و استقرار نظم سياسي- اقتصادي ليبرال درنظام بين الملل را برعهده دارد. درنتيجه كاركرد و كار ويژه سياست خارجي آمريكا، تنظيم روابط و رفتار خارجي با كشورهاي جهان بر پايه ميزان تبعيت و پيروي آنان از ارزش و قواعد اين كشور است.

تجلي ونمود عيني اين رسالت و ماموريت رهايي بخش و آزادسازي بشريت درسياست خارجي آمريكا رامي توان درمقابله با شوروي سابق بلوك شرق، ايدئولوژي كمونيزم و حمايت ازجنبش هاي غرب گراي جهان سوم مشاهده كرد. به ويژه مبارزه باكمونيزم و شوروي به عنوان نوك پيكان اين ايدئولوژي ازاهداف دايمي سياست خارجي آمريكا درطول جنگ سرد بود. با فروپاشي شوروي و پايان نظام دوقطبي، سياست خارجي آمريكا با خلاء مفهومي روبه رشد وپيگيري اين ماموريت نيز دچار فقر نظري و فلسفي گشت. تلاش رهبران ايالات متحده براي جايگزيني كمونيزم با اسلام گرايي دردهه 90 قرين موفقيت نبود؛ ولي حادثه 11 سپتامبر، زمينه و دليل مناسبي را فراهم آورد تا تروريسم جايگزين كمونيزم شود و رسالت آمريكا نيز مبارزه با آن تعريف شود. بنابراين، طرح خاورميانه بزرگ، بخشي از ماموريت و رسالت جهاني است كه آمريكا خود را ملزم به انجام آن مي داند.

3. اهداف خاورميانه اي آمريكا

سومين خاستگاه طرح خاورميانه بزرگ، اهداف سياست خارجي آمريكا دراين منطقه است. امنيت و بقاي اسرائيل ازمهمترين اهداف خاورميانه اي سياست خارجي آمريكا بوده است. تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، موجوديت اسرائيل ازسوي  راديكاليزم و ناسيوناليسم عربي تهديد مي شد. اما اززمان شكل گيري جمهوري اسلامي وظهور جنبش هاي اسلامي، بزرگترين تهديد عليه امنيت و حيات اسرائيل اسلام گرايي و گروه هاي اسلامي بوده است. ازنظر آمريكا گرايش هاي اسلامي راديكال برخاسته از فقدان توسعه سياسي، اقتصادي و فرهنگي آموزشي است. لذا صيانت از موجوديت اسرائيل درگروي توسعه همه جانبه كشورهاي منطقه و به تبع آن خشكاندن ريشه هاي اسلام گرايي مي باشد. بدين ترتيب، اين طرح، راهبرد و راهكاري براي تأمين امنيت و موجوديت اسرائيل به حساب مي آيد.

انتقال آزادانه انرژي ازخاورميانه به غرب و كنترل منابع انرژي، جلوگيري از ظهور هژمون منطقه اي چالشگر با آمريكا و مهار جمهوري اسلامي از ديگر اهداف اين كشور درخاورميانه هستند كه درصورت اجراي موفق طرح خاورميانه بزرگ، بهتر و آسانتر محقق مي شود. فراتر از اين، تثبيت وتحكيم هژموني آمريكا درنظام بين الملل مستلزم تحكيم حضور آن درعراق و استقرار نظام ليبرال دموكراتيك دراين كشوراست. اين هدف راهبردي نيز از طريق عملي شدن اهداف و آمال طرح مذكور تسهيل و تسريع مي شود.

ج. تاثيرات طرح بر امنيت ملي ايران

بنا بر آنچه آمد، مشخص مي شود كه طرح خاورميانه بزرگ ماهيتي كاملاً امنيتي و آماجهاي راهبردي دارد. همانگونه كه توضيح داده شد اين طرح به عنوان بخشي از راهبر امنيت ملي، نقش ملي و اهداف سياست خارجي آمريكا درمنطقه درصدد رويارويي و مقابله پيشگيرانه با تهديدات نامتقارن عليه اين كشور است. بنابراين نبرد با تروريزم و ريشه هاي آن يعني راديكاليزم اسلامي، سلاح هاي كشتار جمعي و دولت هايي كه از هنجارها و ارزش هاي آمريكايي پيروي نمي كنند، مهم ترين و اساسي ترين اهداف اين طرح راتشكيل مي دهند. از اين رو، چون آمريكا جمهوري اسلامي را به صورت كشوري تعريف مي‌كند كه مصداق بارز تهديدات نامتقارن است. درنتيجه اين طرح به طور مستقيم و غير مستقيم امنيت ملي ايران راتحت تاثير قرار مي دهد.

به زعم ايالات متحده، اولا جمهوري اسلامي منشاء و خاستگاه اسلام انقلابي يا به تعبير آن بنياد گرايي و افراط گرايي اسلامي است. ثانياً به علت مخالفت با روند صلح خاورميانه و دفاع از حقوق مردم فلسطين، ازگروه ها و جنبش هايي حمايت مي‌كند كه به نظر آمريكا تورريست هستند. ثالثاً رهبران و سياستگذاران آمريكا براين اعتقادند كه جمهوري اسلامي درصددد دستيابي به سلاح هاي كشتارجمعي است. رابعاً جورج بوش،جمهوري اسلامي ايران را درزمره محور اهريمني قرارداده است كه نمونه كامل دولت هاي سركش به شمار مي روند.

بنابراين ترديدي نيست كه يكي از اهداف مرجع طرح خاورميانه بزرگ جمهوري اسلامي ايران است. اين طرح به دو گونه نسبي و ايجابي بر امنيت ملي ايران تاثير مي گذارد. ازيك طرف باايجاد چالش ها و آسيب پذيري هاي داخلي و خارجي كليه ابعاد امنيت ملي ايران را به مخاطره مي اندازد كه درصورت عدم چاره جويي، ضريب امنيت ملي را كاهش مي دهد. ازسوي ديگر، فرصت هاي امنيتي مناسبي را نيز براي ايران فراهم مي سازد كه به شرط بهره برداري و استفاده بهينه از آنها پايه هاي امنيت ملي كشور تحكيم شده و ضريب امنيت ملي را افزايش مي يابد.

1.      چالش هاي امنيتي

براساس تعريف موسع از امنيت ملي وهدف مرجع امنيت، كه فراتر از امنيت خارجي و صيانت ازدولت مي رود، تاثيرات منفي يا چالش هاي امنيتي طرح خاورميانه عليه امنيت ملي ايران رامي توان درچهار بعد و دسته نظامي، سياسي، اقتصادي و هويتي مورد بررسي قرار داد. طبعاً ميزان تاثيرپذيري هر يك از ابعاد امنيت ملي ايران از اين تهديدات متفاوت است. همچنين اگر چه اين طرح ممكن است دردراز مدت و به طور غيرمستقيم ضريب امنيت ملي ايران را دربعد زيست محيطي كاهش دهد ولي در شرايط موجود تاثير گذاري آن دراين حوزه قابل اغماض مي باشد. فراتر از اين ، با توجه به ماهيت غيرنظامي طرح مذكور طبيعي است كه تاثيرات سياسي، اقتصادي و اجتماعي هويتي آن بيش از اثرات نظامي خواهد بود. اما به هرترتيب، اثر گذاري آن برامنيت نظامي ايران را نمي توان ناديده گرفت.

1-1            چالش هاي نظامي

طرح خاورميانه بزرگ، ازآنجا كه بخش غيرنظامي راهبرد امنيت ملي آمريكا براي مقابله با تهديدات نامتقارن است به طور مستقيم چالش و تهديد نظامي عليه ايران را دربر ندارد و امنيت نظامي كشور را به مخاطره نمي اندازد. اما تاثيرات سلبي غير مستقيم آن برامنيت نظامي جمهوري اسلامي ايران دربلند مدت مي توان بسيار جدي و خطرناك باشد؛ به گونه اي كه بقا و حيات كشور را به خطر بيندازد. اگر انگيزه و هدف اصلي اين طرح را نبرد يا تروريزم مقابله با كشورهاي سركش و جلوگيري ازگسترش سلاح هاي كشتار جمعي، مبارزه با اسلام گرايي سياسي و حفظ امنيت اسرائيل بدانيم، ممكن است جمهوري اسلامي رانهايتا درمعرض تهديدات و اقدامات نظامي آمريكا قراردهد. اين مواجهه و رويارويي ازطريق فرايند «امنيتي كردن» جمهوري اسلامي ممكن مي شود.

امنيتي كردن، فرآيندي است كه درآن بازيگر امنيتي ساز موضوعي را به گونه اي تعريف مي‌كند كه تهديدات وجودي را دربردارد و به وسيله راه كارها، ابزارها و رويه هاي رايج و متداول سياسي نمي توان آن را مديريت و مرتفع ساخت. چون امنيتي ساختن ماهيتي بين الاذهاني دارد، صرفاً توسط بازيگر امنيتي ساز صورت نمي گيرد و نيازمند پذيرش آن ازسوي ناظران كنش گفتاري امنيت و مشروعيت درگفتمان عمومي امنيت غالب است. يعني آنان بايد بپذيرند كه موضوع يا پديده اي تهديدي حياتي و وجودي نيست به ارزش هاي مشترك آنها مي باشد و درچارچوب قواعد،هنجارها و رويه هاي غالب و رايج سياسي نيز نمي توان آن را رفع كرد.

براين اساس، ايالات متحده به عنوان بازيگر امنيت ساز تلاش مي‌كند تا جمهوري اسلامي راتهديدي وجودي عليه امنيت ملي خود و صلح جهاني معرفي كرده و به افكار عمومي داخلي و بين المللي نيز بقبولاند. پروژه متهم سازي جمهوري اسلامي به حمايت از تروريزم توليد سلاح هاي هسته اي اخلال درروند صلح خاورميانه و نقض حقوق بشر، قسمتي از پروسه امنيتي ساختن كشور ازسوي آمريكا به حساب مي آيد. درحقيقت آمريكا درصدد است تا تروريزم را مهمترين تهديد امنيتي عليه خود و جهان تعريف كند كه از افراط گرايي اسلامي به رهبري ايران سرچشمه مي گيرد. اگر اين كشور موفق شود افكار عمومي بين المللي را قانع كند كه جمهوري اسلامي را به عنوان سردمدار بنيادگرايي اسلامي و تهديدي عليه امنيت جهاني بپذيرند، ايران امنيتي شده و تهديدات نظامي عليه آن امكان پذير خواهدشد. زيرا امنيتي شدن ايران بدين معناست كه ازطريق ابزارها و ساز و كارهاي متداول سياسي-ديپلماتيك درچارچوب قواعد رايج بين المللي،نمي توان معضل آنرا حل كرد.

3-1. چالش هاي سياسي

طرح خاورميانه بزرگ بيش از هرچيز امنيت سياسي ايران، به معناي ثبات سازمان يانظام حكومتي و ايدئولوژي مشروعيت بخش به حكومت و دولت آن را به چالش مي‌گيرد. (13)

همانطور كه توضيح داده شد، هدف بنيادي اين طرح استقرار نظام هاي سياسي ليبرال دموكراسي دركشورهاي منطقه است. اشاعه و گسترش ليبرال دموكراسي درخاورميانه به چند طريق و درچند بعد، امنيت سياسي جمهوري اسلامي را تهديد و تضعيف مي‌كند. نخست، فرايند دموكراتيزاسيون خاورميانه و تعريف ليبرال دموكراسي به عنوان تنها نظام سياسي مشروع وشيوه حكمراني مطلوب، سازمان، ساختار و نهادهاي سياسي حكومتي جمهوري اسلامي را دستخوش بي ثباتي و تغيير مي‌كند. چون بسياري از سازمان ها ونهادهاي حكومتي ايران كه به ساختار سياسي آن شكل مي دهند باالگوي ساختاري و نهادي ليبرال دموكراسي تفاوت شكلي و ماهوي دارند. نهادهايي چون ولايت فقيه، شوراي نگهبان، مجلس خبرگان، كه جهان غرب به ويژه آمريكا از آنها به نام نهادهاي انتضايي ياد مي كند، درقالب ليبرال دموكراسي نمي گنجند،اين نهادها از ايدئولوژي اسلامي نشات مي گيرند نه ليبراليسم سياسي كه ليبرال دموكراسي ها برپايه آن استوارند.

دومين پيامد سياسي، چالش، تضعيف و تهديد ايدئولوژي سياسي مشروعيت بخش به نظام جمهوري اسلامي سياسي است. اسلام به معناي مجموعه اي از انديشه ها و ايده ها راجع به نظم و كنش سياسي اجتماعي و چگونگي اجراي آنها درعرصه زندگي اجتماعي و سپهر عمومي به هويت و ماهيت جمهوري اسلامي شكل داده و مشروعيت آن را تضمين مي كند، مفروضه ها و مفاهيم سياسي اسلام در زمينه رفتار و نظام سياسي- اجتماعي ازنظام فكري و سياسي ليبراليسم متفاوت و متمايزند و همخواني ندارد. فراتر از اين، اصلي ترين هدف طرح خاورميانه بزرگ، مبارزه با اسلام گرايي درقالب جنگ ايدئوژيك است. جنگ ايدئولوژيك به معناي مبارزه ميان دو طرز فكر وروش و شيوه زندگي سياسي است. دراين نبرد هدف تضعيف و تخريب ايدئولوژي اسلامي از طريق ناكارآمد نشان داد آن در عرصه حيات سياسي اقتصادي و نظام سياسي برآمده ازآن يعني جمهوري اسلامي است. سپس با شكست و ناكامي اسلام سياسي، زمينه براي جايگزيني آن با ايدئولوژي ليبراليسم سياسي- اقتصادي فراهم مي شود. بنابراين سومين تاثير طرح برامنيت سياسي جمهوري اسلامي ايران، مي تواند تهديد وجودي اصل نظام سياسي ازطريق ثبات زدايي، نامشروع سازي و ناكارآمد ساختن آن نيز كاسته مي شود و مقدمات لازم براي جايگزين كردن آن يا نظام سياسي ليبرال دموكراسي مهيا مي شود. به نظر آمريكا نوك پيكان اسلام گرايي سياسي معارض با اين كشور و الهام بخش آن درمنطقه، جمهوري اسلامي است كه با دگرگوني، تغيير يا فروپاشي آن تهديدات نامتقارن نيز از بين خواهند رفت. چالش ها و تهديدات امنيتي سه گانه سياسي كه درقالب اهداف تغيير رفتار، ساختار و نظام سياسي جمهوري اسلامي ازسوي آمريكا تعقيب مي شود، ازطريق مداخلات خارجي و افزايش آسيب پذيري هاي داخلي تحقق مي يابد. حمايت از نيروها و گروه هاي سياسي مخالف جمهوري اسلامي درخارج و داخل كشور، تلاش براي ايجاد شكاف بين دولت و ملت ازطريق سلب رضايت و حمايت مردم ازحكومت، تضعيف اراده و روحيه ملي راه كارها و ابزارهايي است كه درچارچوب اين طرح به كار گرفته خواهد شد.

3-1. چالش اقتصادي

امنيت اقتصادي جمهوري اسلامي ايران، به معناي توانايي تأمين نيازهاي جامعه، رفاه اقتصادي و توسعي صنعتي فناوري اقتصادي و تجاري از طريق حفظ اصول سازمان دهنده اقتصاد ملي و دسترسي به منابع، سرمايه و بازار جهاني به چند صورت ممكن است توسط طرح خاورميانه تهديد شود.(14) براساس ماهيت قدرت اقتصادي (قدرت مستقل يا ابزاري) و عوامل تهديدزاي كارگزاري يا ساختاري طيفي از تهديدات اقتصادي شكل مي گيرد كه يا به طور مستقيم بخش اقتصادي امنيت ملي را با چالش مواجه مي سازد يا ساير ابعاد امنيت ملي را به مخاطره مي اندازد. بعضي از چالش هاي اقتصادي ناشي از سياست ها و اقداماتي خواهد بود كه آمريكا به عنوان طراح طرح ممكن است به منظور اجراي آن برعليه جمهوري اسلامي اتخاذ كند. ايجاد محدوديت هاي اقتصادي و تجاري ازطريق اعمال تحريم ها يا مجازات هاي تنبيهي ازسوي ايالات متحده، كشور را درتامين امنيت اقتصادي با چالش هاي جدي روبه برو ميسازد. به عنوان مثال تحريم نفتي ايران، ناامني هاي اقتصادي گسترده اي درپي خواهد داشت.

برخي ديگر از چالش هاي اقتصادي ازساختار اقتصادي و استقرار نظام اقتصادي ليبرال مبتني بر بازار و تجارت آزاد نشأت مي گيرد. بااستقرار الگوي اقتصادي مورد نظر درطرح، كشورهاي منطقه به عضويت سازمان تجارت جهاني درخواهند آمد، موافقت نامه هاي تجاري آزاد بين آنها به امضا خواهد رسيد و نهايتاً منطقه آزاد تجاري خاورميانه شكل خواهد گرفت.

فراتر از اين روابط و مناسبات اقتصادي كشورهاي منطقه با اسرائيل عادي وبرقرار خواهد شد. اين تحولات ساختاري، جمهوري اسلامي را با چالش چگونگي انطباق و هماهنگي با خاورميانه جديد اقتصادي مواجه مي‌كند. چون درصورت سازگاري كامل با ساختار و نظام اقتصادي جديد معضل استيلا و هژموني اقتصادي اسرائيل وجود دارد. ازطريق ديگر عدم انطباق با شرايط اقتصادي جديد محدويت هاي اقتصادي و تجاري جديد را بركشور تحميل خواهد كرد.

بنابراين برآيند محدوديت هاي اقتصادي ساختاري و كارگزاري اقتصاد ملي ايران را با چالش ناامني درزمينه ها و موضوعات ذيل مواجه مي سازد: صادرات كالا و خدمات به ويژه صدور انرژي بادسترسي به بازار جهاني؛ جذب سرمايه گذاري خارجي و اعتبار بين المللي؛ توسعه اقتصادي، صنعتي وتكنولوژيك؛ تأمين نيازمنديهاي اقتصادي جامعه؛ تأمين رفاه ووضعيت مطلوب اقتصادي براي ملت ايران و سرانجام دستيابي به جايگاه و منزلت اقتصادي، علمي و فناوري برتر درمنطقه به عنوان هدف اول چشم انداز بيست ساله جمهوري اسلامي ايران .

اگر چه هريك از اين چالش ها موجب ناامني اقتصادي مي شوند ولي هيچ كدام از آنها به صورت تهديدات وجودي بقا وحيات كشور يا اقتصاد ملي را تهديد نمي كنند. اين ناامني هاي اقتصادي باعث شكل گيري تهديدات وجودي دربخش ها وابعاد ديگر امنيت ملي ايران مي شوند. اولاً تضعيف قدرت اقتصادي كشورمستقيماً قدرت نظامي ايران را كاهش داده و امنيت نظامي آن را تهديد مي‌كند. زيرا بدون توانايي و توسعه اقتصادي صنعتي و تكنولوژيك امكان ايجاد و حخفظ قدرت مستقل نظامي و تقويت بينه نظامي ملي وجود ندارند. به ديگر سخن، توانايي اقتصادي شرط لازم قدرت نظامي است و بدون تأمين آن حيات و بدون تأمين آن حيات و بقاي كشور درمعرض تهديد قرار ميگرد.

ثانياً چالش هايي اقتصادي بيشترين تهديدات امنيتي وجودي را دربخش و بعد سياسي امنيت ملي به بار مي آورند. بدون ترديد عدم توانايي دولت درتامين نيازها و رفاه اقتصادي و ناكارآمدي حكومت دردستيابي به توسعه اقتصادي است. چون روحيه ملي برحسب ميزان آمادگي ملت و مردم براي حمايت از سياست هاي دولت تعريف ميشود. همچنين يكي ازمهمترين سازوكارها و راه كارهاي حفظ وحدت ملي تأمين حداقلي از توسعه و رفاه اقتصادي درمناطق مختلف كشوربه ويژه مناطق محرومي است كه زيستگاه اقليت هاي قومي زباني و مذهبي اند.

4-1. چالش هاي هويتي

چهارمين دسته از چالش هاي امنيتي طرح خاورميانه بزرگ براي امنيت ملي ايران، معطوف به امنيت اجتماعي باهويتي جمهوري اسلامي ايران است. توانايي مردم و ملت ايران دراستمرار شيوه زندگي موسوم و معمول خودبا حفظ فرهنگ زبان و مذهب آداب و رسوم و هويت بيانگر امنيت اجتماعي يا هويتي است. طبعاً پديده ها، حوادث، تحولات و عواملي كه اين شيوه زندگي و مولفه هاي آن را به مخاطره افكند، تهديد امنيت ملي به حساب مي آيد. با توجه به ماهيت و اهداف اين طرح، امنيت اجتماعي و هويتي ايران با چالش هاي جدي مواجه خواهد شد. چون مبارزه باافكار، عقايد و باورهاي اسلامي درجوامع منطقه يكي از محورهاي طرح خاورميانه بزرگ است كه صيانت و پاسداري ازآن مركز نقل امنيت اجتماعي و هويتي است. هويت ملي به عنوان مفهوم اصلي نظام بخش و سازمان دهنده امنيت اجتماعي ايران، ازسوي دودسته از تهديدات ناشي ازرقابت هاي افقي و عمومي نهفته درطرح خاورميانه بزرگ به چالش طلبيده مي شود. چالش هاي امنيتي مبتني بررقابت افقي آن دسته ازتهديداتي است كه يكپارچگي ووحدت جامعه ايران را معرض تجزيه و فروپاشي قرار نمي دهند؛ بلكه منابع و عناصر هويتي آن را دستخوش تغيير و دگرگوني ناخواسته مي كنند. به عبارت ديگر دراثر نفوذ فرهنگ وارزش هاي ليبرالي و آمريكايي فرهنگ، مذهب، آداب و رسوم، سنت ها وارزش هاي ملي ايران به تبع آن شيوه زندگي مردم تغيير ماهوي مي‌كند. زيرا طرح خاورميانه بزرگ برپايه نوعي رويارويي فرهنگي و برخورد تمدني تعريف و تدوين شده است . جنگ فرهنگي نيروها به معناي مبارزه ميان دو طرز فكر اجتماعي و شيوه زندگي، مستلزم تضعيف وتخريب باورها، ارزش ها، اعتقادات و به طور كلي فرهنگ بومي و جايگزيني آن با ارزش ها، باروها و فرهنگ ليبرال يا آمريكايي است. ايجاد دوگانگي ارزشي دولت و ملت نيز يكي از تبعات اجتماعي و فرهنگي طرح به شمار مي آيد. اين شكاف و گسست بين ارزش هاي دولتي و هنجارها و ارزش هاي ملت، درصورت غلبه نظام معاني ليبراليسم درسطح جامعه و پايبندي حكومت به ارزشها و هنجاريهاي بومي وسنتي پديدار مي شود. دومين گروه از چالش هاي امنيتي دربخش اجتماعي و هويتي امنيت ملي، حاصل رقابت عمودي درجامعه و ناشي از هويت هاي فروملي و خرده فرهنگ هاي بومي خواهد بود.

برخلاف رقابت افقي، دراين نوع رقابت يكپارچگي هويتي و وحدت ملي كشور دستخوش تغييرات بينادي و ماهوي مي شود كه ممكن است به نقض تماميت ارضي و وحدت سرزمين نيز بيانجامد. شكل گيري هويت هاي فروملي باگرايشات تجزيه طلبانه و استقلال خواهانه درحوزه هاي جغرافيايي محل سكونت اقليت هاي قومي ونژادي دراثر شروع خودآگاهي هاي هويتي فروملي درسطح منطقه، امكان چنين تغيير وتحولي را فراهم مي سازد. چالش هاي امنيتي اجتماعي ساختاري هنگامي كه باانواع عامل محور درمي آميزد تهديدات بسيار جدي براي وحدت ملي و تماميت ارضي كشور به وجود مي آورند. تاريخ ايران نشان مي دهد كه همواره، گرايشات وحركت هاي تجزيه طلبانه قومي مورد حمايت و سوء استفاده بازيگران خارجي به ويژه همسايگان قرارگرفته است. درشرايط فعلي نيز احتمال دارد رقابت هاي عمودي درجامعه ايران توسط طراحان طرح خاورميانه بزرگ درجهت تحريك اقدامات استقلال طلبانه هويتي و سرزميني به كار گرفته شود. اين احتمال زماني قوت بيشتري مي گيرد كه به خاطر آوريم يكي از توجهات حمله آمريكا  به عراق واشغال آن، استقرار دولت سرمشق درعراق جهت گسترش ليبرال دموكراسي و ارزش‌هاي  ليبرالي درمنطقه بوده است.

فراتر از اين شكل گيري دولت فدرالي درعراق و اعطاي خودمختاري جغرافيايي وقومي به اكراد درشمال اين كشور، خودآگاهي قومي درمناطق كردنشين ايران رابرمي انگيزد كه ممكن است بامداخله عوامل خارجي به گرايشات گريز از مركز منجر شود. بنابراين، چالش هاي امنيتي هويتي نه تنها بعد اجتماعي امنيت ملي راتهديد مي كنند بلكه عامل بروز تهديدات جدي درساير ابعاد امنيت ملي نيز هستند.


پروژه نخبه سازي:

استراتژي و راهبردهاي كلان امنيت ملي و سياست خارجي آمريكا دررويكردي دوگانه براي تأمين و تضمين «جهاني سازي امنيت و امنيت جهاني سازي» استفاده توامان ازجنگ سخت و جنگ نرم مي باشد. به عبارت ديگر گام نخست آن، مداخله گرايي مبتني بر سخت افزار نظامي و بحران سازي يا همان انقلابات دائم درتفكر چپ افراطي (تروتسكيسم) و گام دوم آن، ايجاد بنايي مبتني بر ترويج و اشاعه انديشه و تفكر ليبرال دموكراسي ياهمان ارزش هاي آمريكايي درجهان بنا شده به نظم سلسله مراتبي دستوري مي باشد و ياهمان تناقض و پارادوكسي كه درانديشه شومپيتر درباره تخريب سازنده بيان شده؛ يعني ابتدا تخريب و ويران سازي، جنگ، مداخله و نابودي دشمنان و سپس ساختن جهاني با هنجارها وارزش ها ليبرال و ازطريق بسيج و مشاركت داوطلبانه همه ملت ها درائتلاف و اتحاد با اهداف آمريكا هم به لحاظ پذيرش هزينه هاي مادي و غير مادي دراستقرار و پاسداري ازنظم هژمون مطلوب كد خداي جهان .

درحال حاضر، محافظه كاران جديد درآمريكا، در موقعيتي قراردارند كه تصور مي‌كنند براي تثبيت رهبري دنيا توسط آمريكا لازم است به رغم مخالف هاي داخلي و خارجي، به بحران سازي درجهان ادامه دهند و اگر لازم باشد بارديگر به قوه نظامي متوسل شوند؛ چرا كه مي پندارند پيروزي دوباره بوش درانتخابات رياست جمهوري آمريكا به معني تاييد سياسيت هاي نظامي گري محافظه كاران از سوي اكثريت مردم آمريكاست و بقيه مردم جهان نيز چاره اي جز تبعيت ازهژموني آمريكا ندارند؛»

تداوم سياست هاي افراطي و راديكالي نومحافظه كاران درجهان به ويژه در خاورميانه براي تغييرات مورد نظر و تسلط برمناطق استراتژيك و ژتواستراتژيك جهان به رغم فراز و نشيب هاي آن نتوانسته چالش هاي اساسي فراوري آنها را كم رنگ و خنثي سازد. يكي از اين چالش ها و اولويت ها، قدرت و توان ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك انقلاب اسلامي است كه پس از گذشت بيش از 25 سال و بكارگيري و اعمال همه شيوه ها و امكانات عملياتي و ديپلماتيك همچنان استمرار و تداوم يافته است. باتوجه به اهميت و نقل جايگاه ويژه جمهوري اسلامي ايران درراهبرد كلان امنيت ملي و سياسيت خارجي اين كشور، برنامه ريزي و سياست هاي عملياتي جديد دركنار راهبرد گزينه نظامي در دستور دستگاه هاي عملياتي چون پتانگون ، سيا و نهادهاي اطلاعاتي و و نيز نهادهاي ديپلماسي و رسانه اي آمريكا قرار گرفته است. مانند وزرات امورخارجه، شوراي روابط خارجي، كنگره و سيستم هاي تبليغاتي و نهادهاي غيردولتي مانند بنيادها و موسسات ويژه NGO ها و هريك عهده دار نقش و ماموريت هاي ويژه و خاص در ارتباط با ايران شده اند. پروژه دموكراسي درايران ازسوي كنگره پيگيري مي شود واخيراً نيز اختصاص سه ميليون دلار كمك مستقيم به مخالفان داخلي درقلمرو جمهوري اسلامي ايران حاكي از تشديد اقدامات آمريكا براي ايجاد تغيير و تاثيرگذاري برروند ساخت سياسي جمهوري اسلامي ايران مي باشد . دركنار استفاده از موضوعاتي چون فشار برجمهوري اسلامي ايران براي دست برداشتن از دستاوردهاي هسته اي خود، تهديد به ارجاع پرونده جمهوري اسلامي ايران به شوراي امنيت براي ايجاد اجماع جهاني درتشديد مجازات ها و اقدام مشترك نظامي محتمل عليه ايران اتهام نقض حقوق بشر و آزادي هاي مدني درايران، مخالفت با روند صلح و امنيت درمنطقه و صلح اعراب و اسرائيل ونيز حمايت از تروريسم و ارتباط با القاعده و گروه هاي راديكال و مخالف آمريكا (حماس، حزب الله و ..) براي استفاده درجهت تشديد فشارهاي بين المللي، تلاش جديد آمريكا در درون جامعه ايران و با توسل به مداخله رسانه اي و عوامل نفوذي و تشويق و ترغيب اپوزيسيون خارجي و تقويت اپوزيسيون داخلي و كمك هاي مستقيم و غير مسقتيم بردوپايه استوار گرديده است: تشديد و دامن زدن به گسست اجتماعي قومي، ديني، فرهنگي درميان اقشار جامعه و نيز تشديد شكاف ارزشي ميان نخبگان و ساخت سياسي حاكم و بهره برداري از آن به منظور جذب نخبگان طرفدار غرب و درنهايت تشديد ناكارآمدي ساخت سياسي و حاكم و بستر سازي براي خيزش اجتماعي جامعه و مقاومت دربرابر دولت و حمايت و پشتيباني از جريانات اپوزيسيون و مخالف براي دردست گرفتن ساخت سياسي ازطريق بستر انتخابات آزاد وتحت نظارت خارجي و يا اقدام به تشديد اقدامات براندازانه و مقاومت مدني و درنهايت خشونت براي استيصال و براندازي نظام سياسي راهبردي است كه به طور خاص درمحافلي چون كميته تهديدات معاصر و ازسوي چهره هايي چون مارك پارلمر، مايلك لدين و برنامه ريزي و هدايت مي شود.

لغت نخبگان به معناي بزرگان صاحبان فكر و شخصيت و توانايي هاي وسيع فكري و ساماندهي مي باشد. نخبگان يا در طيف نخبگان فكري هستند و يا نخبگان ابزاري، نخبگان ابزاري صاحب قدرت سياسي و اقتصادي هستند و نخبگان فكري افرادي هستند كه انديشه، فكر، روش هاي بهينه، تئوري، آينده نگري و دورانديشي توليد مي‌كنند. به همين دليل نخبگان بهترين افراد براي توسعه يافتگي جوامع مي باشند و توسعه يافتگي نيز نيازمند اجماع ميان اين دو طيف از نخبگان مي باشد، عقلايي كردن آموزش، نظم، قانون پذيري، هويت مستحكم، فرهنگ قوي كار، مسئوليت پذيري، دورانديشي نخبگان و از اصول ثابت توسعه است كه نخبگان فكري بايد براي آن تئوري سازي كنند و نخبگان در هر جامعه اي نياز به تشكيلاتي دارند كه اين تئوري ها را شكل و صيقل دهند و اين تئوري سازي نيز كار نخبگان فكري است كه به كار نگرفتن و فعال نكردن نخبگان فكري در دراز مدت به ضرر نخبگان ابزاري است چون تشكل و ائتلاف آنها به نفع جامعه و مشروعيت يابي نخبگان ابزاري است، نخبگان فكري شامل نويسندگان، دانشگاهيان، محققان، كارشناسان، خبرنگاران و هنرمندان هستند كه انديشه و روش و رهيافت و راهبرد توليد مي‌كنند.

تعامل نخبگان فكري و ابزاري نيازمند فرآيندي است كه به استنباط هاي مشترك مي انجامد، يعني هم جامعه و هم نخبگان ابزاري و فكري بايد پيرامون مفاهيم ذيل تعاريف مشترك داشته باشد.

در حوزة فرهنگ پيرامون مفاهيم 1- انسان 2- جامعه  3- دين  4- زندگي

در حوزة اقتصاد پيرامون مفاهيم 5- كار  6- طبيعت  7- ثروت

در حوزة قدرت پيرامون مفاهيم 8- قدرت  9- دولت

اين مفاهيم كليد طلائي نخبه سازي مي باشند يعني نقاط اشتراك و اجماع مي‌تواند به نقاط افتراق و دردسر ساز تبديل شود وقتي اجماع در حوزه مفاهيم فرهنگ، اقتصاد و قدرت باعث مشروعيت يك نظام است ايجاد زمينه هايي براي بازتعريف مفاهيم نو و تزريق آن به جامعه موردنظر از طريق نخبگان فكري كه واسطة ميان و مردم و قدرت مي باشند مي توانند زمينه هاي نامشروع نمودن يك حكومت را فراهم سازد.

هر مكتبي براي مفاهيم بنيادي فرهنگ، اقتصاد و قدرت با توجه به بسترها و باورها و ارزش هاي تفكري خود تعاريف متفاوت دارد. تعريف انسان، دين، زندگي و در مذاهب و مكاتب مختلف دربرگيرنده تعاريف و تفاسير متفاوت است. تعريف اسلام از اين مفاهيم با تعريف مسيحيت يكي نيست و يا اين كه در چهارچوب هاي مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي هر كشور تعاريف از اين مفاهيم متفاوت است. به نظر مي رسد قدرت نخبه سازي به لحاظ تئوريك در دست گذاشتن بر اين كليد واژگان القاء معاني و تعاريف و باورسازي به تعاريف نو در انديشه كساني است كه واسط ميان مردم و دولت هستند يعني نخبگان فكري كه قدرت هدايت حمايت توده ها از حكومت را دارا مي باشند نخبگان علمي، فرهنگي، ديني و سياسي هر كدام مي توانند ايجاد كننده موج در حوزه هاي سه گانه باشند و زمينه هاي تحرك، خيزش و مطالبات نو را در مردم ايجاد كنند و در بلندمدت بر باورها و و ارزش هاي مردم تأثير بگذارند. برگزاري سمينارهايي تحت عناوين رابطه دين و دولت جدايي دين و دولت كه با زمينه سازي ها و حمايت هاي آمريكا توسط روحانيون خلع لباس شده اي مانند يوسف اشكوري ها انجام مي‌شود مي توانند به صورت هدفمند در اين راستا باشد. اختصاص بودجة 75 ميليون دلاري توسط رايس براي ايجاد تغييرات در ايران و تصويب بودجه 85 ميليون دلاري وزارت امور خارجه آمريكا بيشتر يك براندازي نرم را به ذهن القا مي‌كند. يكي از شيوه هاي نخبه سازي توسط كشور آمريكا در كشورهاي مسلمان منطقه جذب نخبگان علمي از طريق اعطاي بورس هاي تحصيلي است، هر چند جذب نخبگان علمي مي‌تواند در جهت ارتقا علمي توجيه شود. از طرفي ديگر ذهن هاي مستعد علمي مي توانند عوامل انتقال ارزش هاي موردنظر آمريكايي به كشور خودشان باشند مهاجرت نخبگان علمي ايران به آمريكا چشم گير بوده به طوري كه طبق آمار صندوق بين المللي پول ايران از نظر فرار مغزها كه جزء نخبگان علمي هر كشور مي باشند در بين 91 كشور در حال توسعه و توسعه نيافته جهان مقام اول را دارد.

هانالولو.. ما متاسفانه عادت كرده ايم بشنويم كه بقيه جهان و بخصوص جهان اسلام از آمريكا متنفر است. اما ما خبرهاي خوبي داريم كه از صدها گزارش دسته اول دانشجويان شركت كننده دربرنامه هاي مبادله اي زير نظر شوراهاي آموزش بين‌المللي آمريكا جمع آوري شده است. اينها مثال هايي از دانشجويان مبادله اي درچند كشورهاي اسلامي است.

از جيمزاسلون آلن

مردم اين كشورها كه با شركت دربرنامه هاي مبادله دانشجو مدتي را درايالات متحده مي گذرانند نه تنها ارزش زيادي براي فرهنگ دموكراتيكي كه دراينجا مي بينند قايل مي شوند، بلكه از آن مهم تر، با اين تصميم باز مي گردند كه محسنات آمريكارا دركشورهاي خودشان ترويج دهند.. مانند معلمي كه گفت، «به تركمنستان برگشته بودم ! به كشورم! تصميم را گرفتم كه هركاري ازدستم برمي آيد انجام دهم تا كشورم را بهتر كنم» چون «آمريكا به من الهام بخشيد و نشان داد مرز امكان تا كجا است»

اين هم چند نمونه مشابه ديگر از همين خبر خوب از منطقه اكثراً مسلمان نشين شوروي سابق كه جبهه مهمي درجنگ عقايد با استبداد بنيادگرايي اسلامي است.

درجمهوري آذربايجان، زن جواني مي گويد، ازوقتي كه درايالات متحده اقامت كردم  برداشت من ازمفهوم زندگي كاملاً تغيير كرده است.»  دركمال تعجب، او مي گويد بخشي از آن به اين علت بود كه بعد از تجربه «آزادي بيان و عقيده واحترام به قانون و دولت درآمريكا خواندن قرآن را شروع كردم و نه دركشور خودم، بلكه درايالات متحده بود كه به دينم رسيدم و آن را درك كردم.» درعين حال، متاثر از اينكه» مردم آمريكا چگونه به ديگران اهميت مي دهند و كمك مي‌كنند.» امروز او مسلماني با آرمان هاي دموكراتيك است كه دست به كار حفظ حقوق كودكان شده است.

درقزاقستان، چندين معلم به شوق آمده از آزادي ها و برابري اجتماعي درآمريكا مي گويند درتلاشند تا با تشكيل «جامعه مدني باز» درمدرسه و جامعه، ميهنشان را به «كشورهاي واقعاً دموكراتيك» مانند آمريكا تبديل كنند.

درتاتارستان (ازجمهوري هاي روسيه واقع درشمال قزاقزستان) زني تحت تأثير تحمل پذيري قومي درآمريكا تلاش مي‌كند با بازداشتن هم ميهنانشان از ستيز برسيراينكه «تاتارها از برادران مسلمانشان حمايت كنند يا با همسايه هاي روس متحد باشند» همين تحمل پذيري را كشورش اشاعه دهد. او با اين هدف درحال راه اندازي يك برنامه آموزشي چند فرهنگي محلي است.

درازبكستان، زني كه پس از تحصيل دررشته حقوق درايالات متحده و اتمام دوره كارآموزي درسازمان ملل به كشورش بازگشت، به استاد حقوق با نفوذي تبديل شد و رشته هاي درسي مبتكرانه اي مانند «حقوق قانون اساسي» و «حقوق زنان دراسلام» تشكيل داد. زن جوان ديگري دربازگشت برنامه اي «به منظور ارتقا جايگاه زنان» راه اندازي كرد كه بردن دختران به اردوي تابستاني و «تقويت عزت نفس آنها با آموزش حقوق اساسي» آغاز مي شود. با زهم زن جوان ديگري نگران از اينكه «تروريسم آرامش جهان را به خطر انداخته» با بهره گيري از دانش و درجه فوق ليسانس مديريت بازرگاني خود از آمريكا تلاش مي‌كند تا «اصلاحات دموكراتيك و اقتصادي» با هدف «ايجاد جامعه اي دموكراتيك و ساختن پل دوستي ميان ايالات متحده و ازبكستان» دركشورآغازشود.

درتاجيكستان، مرد جواني كه مي گويد ايالات متحده او را «قوي تر، فعال، آزاد و مسئوليت پذيرتر» كرد تحصيل هرچيز مرتبط با حقوق بشر«پرداخت تا به اين آرمان خدمت كند. او سپس وارد ادراه حقوق بشر و حاكميت قانون جمهوري شد. وظايف او دراين سازمان دفاع از حقوق بشر تشكيل كلاس هاي حقوقي براي مردم گزارش موارد نقض حقوق بشر درزندان ها و كمك به يكي از آژانس هاي سازمان ملل دربررسي مطابقت قوانين تاجيكستان يا كنوانسيون بين المللي حقوق مدني و سياسي است.

درقرقيزستان معملي مي گويد او درآمريكا دريافت كه «دموكراسي فقط واژه اي زيبا نيست كه اجازه مي‌دهد هركسي هركاري بكند؛» بلكه دموكراسي يعني «آزادي اما مسئوليت » او اين سه واژه رابه عنوان شعار خود برگزيد و اكنون مشغول آموزش» ماهيت حكومت هاي دموكراتيك » است و درعين حال درفكر راه اندازي يك مركز آموزش دموكراسي جديد است كه هدف اختصاصي اشاعه اصول دموكراتيك درسرتاسر زندگي جامعه محلي سپس كشور را دنبال كند. فرد ديگري ازقرقيزستان كه مي گويد دردوران تحصيل دراينجا «ايالات متحده اتحاد مرابه دست آورد» باتشكيل ائتلافي از 55 «سازمان غيردولتي براي جامعه مدني دموكراتيك» و آماده شدن براي رقابت درانتخابات پارلماني به عنوان طرفدار سرسخت آرمان هاي دموكراتيك آمريكا به تعهد خود عمل مي‌كند. اگر چه اين مثال ها كم و تعداد و قصه مانند هستند، اما تجسمي از عقايد صدها نفري است كه ازجنگ عقايد براي ماخبرهاي خوب مي آروند؛ جنگي كه آمريكا مي تواند درآن بدون شليك يك گلوله  فرهنگ دموكراتيك را دركشورهاي اسلامي و ديگر كشورهاي درحال توسعه پرورش دهد.

براي اين كار مي تواند تعداد حتي بيشتري از اين افراد (كه بسياري ازآنها زن هستند) را به كشورمان دعوت كند و به آنها آموزش و آگاهي دهد تا آينده دموكراتيك كشورهايشان را شكل دهند.. البته اگر اين كشورها قرار است آينده اي دموكراتيك داشته باشند.

هم اكنون ده ها زن ايراني در رشته مطالعات زنان دانشگاه ها با درجه دكترا و فوق دكترا مشغول تدريس اند و يا از نظريه پردازان فمينيسم اسلامي، همكاران نهادهاي بين المللي در موضوع حقوق زنان يا نويسندگان فعال به حساب مي آيند مانند دكتر افسانه نجم آبادي از مسوولان فصلنامه ايران نامه چاپ آمريكا كه وي از مطرح كنندگان فمينيسم اسلامي است و مقالات متعددي از وي در نشريات داخلي به چاپ رسيده است.

تزريق امكانات مادي، تقويت رسانه هاي خارجي زبان مثل صداي آمريكا- ايجاد سايت هاي مختلف ماهواره اي راديويي و اينترنتي، مصاحبه هاي مختلف كه با نخبگان اپوزسيون نظام صورت گيرد با هدف تاثيرگذاري بر جامعة ايران است تا مردم ايران به مرحله اي برسند كه خودخواهان تغيير شوند.

ايجاد زمينه ها براي افزايش تردد ايرانيان در خاك آمريكا با هدف آشنا نمودن آنها با واقعيت ها و پيشرفت هاي جامعه آمريكا صورت مي‌گيرد چرا كه اين اعتقاد وجود دارد كه كاهش تردد ايرانيان در آمريكا باعث كاهش نارضايتي ها شده است. مهاجرت ايرانياني كه از ظرفيت هاي دروني تغيير رژيم نااميد شده اند و كساني كه مورد سخت گيري هاي رژيم واقع شده اند مانند علي افشاري كه جوان دانشجوي تحكيم وحدتي به ابزارهايي تبليغاتي ضد رژيم در دستان آمريكا تبديل شده اند.

برگزاري سمينارهاي متعدد با حمايت آمريكا توسط علي افشاري در كشورهاي مختلف كه به يك نخبه فكري ظاهراً تاثيرگذار تبديل شده است كه افكار مورد دلخواه آمريكايي را از طريق NGO مقالات و سايت خود ترويج مي‌دهد. مهاجرت نمايندگاني مانند محسن سازگارا، فاطمه حقيقت جو كه صاحب كرسي تدريس در دانشگاه آمريكايي است با هدف نخبه سازي قابل تبين است و شايد تفكرسازي براي نخبگان ايراني و ايجاد باورهاي آمريكايي براي يك براندازي مخملين در درازمدت.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 اردیبهشت 1394 ساعت: 4:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره اثرات دما و کشش سطحی درمکانسیم های مختلف تولید

بازديد: 209

تحقیق درباره اثرات دما و کشش سطحی درمکانسیم های مختلف تولید

خلاصه:

موضوع این مقاله مطالعه اهمیت نسبی دو مکانیسم تکمیلی همچون جابجایی با آب و آشام طبیعی، ارزیابی تأثیر حالت های مختلف دما و کشش سطحی درنرخ تولید و برداشت نهایی نفت ازآزمایشهای آزمایشگاهی است. مکانیسم تولید به وسیله آشام طبیعی به طور تاریخچه ای باتولید درمخازن شکاف دار طبیعی همراه شده است. با وجود این اثر ناهمگونی ها و کانالی شدن، که معمولاً درمخازن غیرشکاف دار آرژانتین وجود دارد، نشان می دهد که مکانیسم آشام بطور قابل توجهی به تولید نفت کمک میکند.

ارزیابی همزمان هر دومکانیسم (آشام و جابجایی) به وسیله آزمایشهای آزمایشگاهی مشکل است. بنابراین آزمایشهای جابجایی و آشام به طور جداگانه انجام شدند.آزمایشهای جابه جایی با آب در دمای اتاق و در انجام شدند. درحالیکه آزمایشهای آشام درو سانتیگراد انجام شدند. هر دو مطالعه درابتدا با آب و سپس با آب و سورفاکتانت، با رسیدن به شرایط با کشش سطحی پایین انجام شدند.

زمانیکه پدیده به طور زیادی به ترکیب مولکولی سیالها و سنگ وابسته است، آزمایشها تا حدممکن عیناً به صورت شرایط مخزن طراحی شدند و به این علت آب ، نفت و سنگ همان سازند استفاده شدند. سنگ استفاده شده برای این مطالعه به طور زیادی Water wet است.

آزمایشهای جابجایی با سورفاکتانت بااستفاده از دو روش مختلف انجام شدند. A) شروع تزریق سورفاکتانت همزمان با شروع جابجایی است. B)تزریق سورفاکتانت بعد از تزریق یک حجم منفذی (pv) ازآب شروع می شود.

روش دوم به طور کلی زمانیکه پروژه های EOR متعاقب پروژه های تزریق آب هستند به کار گرفته شد. مشاهده شد که با تجمع سورفاکتانت و مستقل اززمان شروع تزریق، برداشت نهایی نفت افزایش می یابد.

پدیده آشام طبیعی یک مکانیسم مهم تولید درسنگهای water wet بدست آمد. استفاده از سورفاکتانتها و افزایش دما اثر مکانیسم آشام را مطلوب میکند. بازده مکانیسم جابجایی با کاهش کشش سطحی و افزایش دما بهبود می یابد.

یک روش جدید که ناهمگونی نمونه را به کمک مکانیسم آشام مشخص می کند به وجود می آید. روش براساس یک آنالیز کیفی منحنی های آزمایشی برداشت نفت دربرابر حجم منفذی (pv) است.

درپايان يك روش جديد اندازه گيري ثابت نفوذ پخش آشام به توصيف آشام به عنوان يك فرآيند انتشار پراكنده كننده توسعه وبراي داده هاي آزمايشي به كار گرفته مي شود، يك راه ساده شده ديگر براي مدل كردن فرايند آشام است.

مقدمه :

اكثر مطالعه انجام شده برمكانيسم توليد نفت، جابه جايي است كه درآن نفت ازمحيط متخلخل به علت فعاليت يك نيروي بيروني برقرارشده ازگراديان فشار جابجا مي شود. اين مكانيسم شامل نيروهاي ويسكوز و موئينگي است اما نقش نيروهاي موئينگي به طور كامل درتئوريهاي حال حاضر تثبيت نمي شود.

مكانيسم آشام به طور كلي درفهرست كتب مربوط به قدرت توليد مخازن به طور طبيعي شكافدار مطالعه ميشود. اين مكانيسم، به وسيله توليد طبيعي نفت ازسنگهاي درمعرض گراديان هاي اشباع آب كه نياز به يك نيروي بيروني ندارند و هميشه درسنگهاي water wet وجود دارند مشخص مي شود.

دربيشتر حالتها اين دو پديده به طور جداگانه مطالعه ميشوند و اهميت نسبي يكي يا ديگري درمكانيسم كلي توليد نفت مشكل شناخته مي شود مگر اينكه درطراحي پروژه هاي نگهداري فشار يا برداشت ثانويه درمخازن به طور طبيعي شكافدار، فرايند آشام به طور كلي درنظر گرفته نشود.

اخيراً با پيشرفت آزمايشها و تكنيك هاي شبيه سازي و امكان ايجاد يك توصيف ليتولوژي دقيق تر، نقش آشام دربازيافت نفت به وسيله تزريق آب مي تواند بهتر درك و قبول شود.

براي مثال، دريك مخزن water wet كه با تنوع فراوان لايه بندي شده، آب تزريقي به طورترجيحي از ميان مناطق با تراوايي بالا كانال خواهد زد و يك درصد جاروب عمودي كمي رامي دهد. درنظر گرفتن تنها مكانيسم توليد جابجايي،فرايند مي تواند تمام شده به نظر برسد و آن احتمالاً متوقف خواهدشد. به هرحال، اگر تزريق آب ادامه يابد و ارتباط عمودي وجودداشته باشد، آشام طبيعي آب از لايه هاي باتراوايي بالاتر به لايه هاي باتراوايي پايين تر اتفاق خواهد افتاد و نفت رابه مناطق كانالي شده مي فرستد و ازميان آن به سمت چاههاي توليدي مي فرستد. ولو اينكه فرايند آشام جابجايي به زمان بيشتر و توليد و تزريق درباره حجم زيادي از آب نياز خواهد يافت، افزايش نفت توليد شده به وسيله مكانيسم آشام مي تواند به طور مشخص بازيافت نهايي نفت را بهبود دهد.

مكانيسم آشام يك پديده پيچيده وابسته به تعداد زيادي ازفاكتورهاست . چندين نويسنده ، آشام و وابستگي اش به چندين پارامتر همانند مشخصات پتروفيزيكی، تركنندگي، دما و تأثير محصولات شيميايي رامطالعه كرده اند. به طور دقيق تأثير تكنيكهاي آزمايشي مختلف به اندازه گيري آشام شامل اثرات قدمت، شكل،ژئوفيزيك نمونه و سطوح درمعرض آشام انجام شد.

هرچند، نتايج به دست آمده هنوز بعيد هستند كه يك روش به طور كلي قابل قبول و يكسان از اندازه گيري و مقياس داده اي آزمايشگاهي به مطالعات مهندسي مخازن عملي بدهد. داده آزمايشي تازماني كه آنها به طور دقيق قابل قياس نيست يك نتيجه قطعي را نمي دهد. علت اصلي اين مشكل آن است كه فرايند آشام به طور زيادي به مشخصات و تركيب سه جزء سيستم: سنگ، آب و نفت بستگي دارد. آزمايشهاي گزارش شده درنوشته ها مخصوص سيسيتم هاي ويژه اي هستند و درآن حالت اندازه گيري شده اند و دركل ارتباط بين آنها مشكل و دربعضي اوقات غيرممكن است.

درطي مطالعات ما فهميديم كه درآزمايشهاي آشام با تعيير تنهايك جزء (براي مثال نفت) ياتغيير دماي فرايند نتايج كمي مهمي بدست آورده شدند.

با درنظر گرفتن این حقيقت، ما نتيجه گرفتيم كه مشكلات پيدا كردن ارتباط و بدست آوردن قوانين كلي از آزمايشهاي مؤلفان مختلف، به علت مشخصات مختلف سيستم هاي مطالعه شده (محيط متخلخل و سيالها) و اختلاف گسترده متغيرها (دما، كشش سطحي و غيره) هستند.

وابستگي زياد نتايج به مشخصات سيستم ما را مجبور مي كند كه ازنمونه هاي آزمايشي و شرايطي كه تا حدممكن بيان كننده حالت مخزن است استفاده كنيم. به علاوه نتايج آزمايشي بدست آمده دراين مقاله تنهابراي نمونه هاي مخزنی ويژه، دما و محصولات شيميايي مطالعه شده تحت موقعيتهاي آزمايشگاهي معتبر درنظر گرفته مي شوند. اثرات قدمت درطي آزمايشها مطالعه نشد.

مواد و روشها:

نمونه هاي استفاده شده متعلق به سازند Magallanes Inferior در Austral Basin آرژانتين است. آنها براساس مشخصات پتروفيزيكي شان به منظور به دست آوردن يك گروه با خواص همگون (جدول 1) انتخاب شده اند. نمونه ها ناهمگوني هاي ليتولوژيكي مشخصي با مشاهده بصري ندارند.

دسته بندي ميكروسكوپي نمونه بوسيله microscopy(SEM)scannig electron، يك درجه بالاي تغييرات را بايك توزيع كاملاً منظم از مواد كلري رسي شده، روي يك درصد معني دار ازاجزاء دانه اي و مواد بين درزي منافذ راتعريف مي كند. درميكروفتوگرافي بدست آمده (شكل 8) دو جزء دانه اي () با توسعه منظم و چشمگير كلر روي سطوحشان همانند يك محصول ازتغييرات پس از رسوب مي تواند پيش بيني شود.

فاصله هاي () و ارتباط هاي درون ذره اي ()  كه به ترتيب منافذ را تعريف مي كنند به علت وجود همان تغييرات است.

نظم و درجه توسعه اين مواد رسي شده سطح مخصوص محيط متخلخل را به طور قابل ملاحظه اي افزايش مي دهد. اين دراشباع هاي بالاي آب كاهش نيافتني منتقل ميشود. ازنفت سازند همان مخزن همانند نمونه هاي سنگي استفاده شد. شرايط نفت براي آزمايشها شامل فيلتر شدن و بي گازشدن است. ولو اينكه اين دوفرايند مشخصات نفت اصلي را تغيير مي دهند (حفظ پارافين و فقدان اجزاء سبك)، آنها براي توسعه مناسب آزمايش ها ضروري هستند.

آب سازند به صورت تركيب يكسان با اصلش ساخته شد. محلوهاي سورفاكتانت بصورت 35/0 % سورفاكتانت به آب آماده شدند. خواص سيال درجدول 2و3 مشاهده ميشوند.

آزمايشهاي يكساني متعاقباً با نفت مصنوعي با ويسكوزيته مشابه با نفت اصلي انجام شد، كه اهميت استفاده از سيالهاي طبيعي را تاکید کند. به علت اضطرارهاي زماني درپروژه، تأثير قدرت درآزمايشها مطالعه نشد. درنمونه هاي قديمي يك بازيافت نهايي پايين تري انتظار مي رود.

آزمايشهاي جابجايي : دردماي اتاق و در  انجام شدند. آزمايشها دردماي اتاق درسلولهاي Hassler انجام شدند. نمونه ها تا اشباع آب كاهش نيافتني تا زمانيكه توليد آب توقف يافت به وسيله جابجايي با نفت سيلاب زده شدند. آزمايشها در  درسلوهاي سه محوري غوطه ور دريك حمام وابسته به ترموستات بااختلاف دماي  انجام شدند. درهمه حالتها، نمونه ها بااجتناب ازاثر قدمت بلافاصله بعد ازاينكه به اشباع آب كاهش نيافتني رسيدند فوراً آماده شدند.

بعد ازهر آزمايش، نمونه ها با تلوئن و متانول براي استفاده شدن درآزمايشهاي بعدي شسته شدند. نمونه هاي استفاده شده در آزمايشهاي سورفاكتانت دوباره استفاده نشدند. خواص پتروفيزيكي بعداز هرآزمايش متفاوت شدند. جدول 1 مقدارهاي تراوايي مؤثر رادرنقاط نهايي اشباع هاي آب كاهش نيافتني شامل مي شود. اين مقدارها يك ميانگين بدست آمده درهر آزمايش ازهمان نمونه هستند. درهيچ حالتي اختلاف بيشتراز 5/1 % نبود.

تزريق محول سورفاكتانت : دردو روش مختلف و دردو دما انجام شد. دريك حالت محلول ازشروع جابجايي و درديگري بعد از تزريق يك pv  تزريق شد.

آزمايشهاي آشام : در و  درفنجان هاي Amott، درون يك اجاق با اختلاف دماي  انجام شدند. قطعه ها يا نمونه ها باتمام سطوح معلق شده در سیال تركننده درمعرض فرايند آشام قرار گرفته شدند. همانند آزمايشهاي جابجايي قطعه ها تا اشباع آب كاهش نيافتني به وسيله جابجايي با نفت درسلوهاي Hassler تااينكه توليد آب توقف يافت انجام شدند. همينكه اين لحظه فرارسيده شد، نمونه هاي درون فنجان هاي Amott با اجتناب از اثر قدمت فوراً جايگزين شدند.

براي آزمايشهاي آشام با محلول سوفاكتانت، عمليات، مشابه با توصيف قبلي است. دراين حالت، همينكه توليد نفت در  توقف يافت، دما تا  افزايش داده شد.

آزمايشها با نفت مصنوعي: نتايج بدست آمده از آزمايشهاي جابجايي درادامه وجود دارند: در  اختلافهايي دراشباع آب كاهش نيافتني و بازيافت نهايي نفت درآزمايشهاي انجام شده با نفت مصنوعي وجود نداشت، اگر چه درآزمايشهاي انجام شده دردماي اتاق مقدارهاي مشابهي ازاشباع آب كاهش نيافتني بدست آورده شدند اما بازيافتهاي نفت دراثر وجود نفت مصنوعيooIP   10% بيشتر شدند.

درطي آزمايشهاي آشام در ، بازيافتهاي نفت با استفاده از نفت طبيعي ooIP  6% بيشتر بدست آورده شدند. همچنين درحالتهاي پيشين، اختلاف فاحشي دراشباع آب كاهش نيافتني وجود ندارد.

آزمايشهاي آشام با و بدون سورفاكتانت در : آزمايشهاي آشام بدون سورفاكتانت بازيافتهاي نهايي نفت بين IP  oo% 4/43-8/30  (جدول 4) رامي دهند. آزمايشهاي آشام با سورفاكتانت افزايش درنرخ توليد نفت رانشان دادند . درشكل 1 مي تواند مشاهده شود كه دريك ساعت پس از شروع آزمايش، نمونه هاي در تماس با محلول سورفاكتانت ازنمونه هايي كه درتماس با آب هستند قدرت تلويد بيشتري رادارند. مقدارهاي بازيافت نهايي، بااستفاده از سورفاكتانت، بين IPoo% 6/54-2/47 (جدول 4) هستند. تأكيد مي شود كه دريك ساعت ازشروع آزمايش، بيشتر ازنصف نفت قابل برداشت،توليد شد.

اختلاف دما درآزمايشهاي آشام با سورفاكتانت: همينكه توليد نفت د ر متوقف شد، دماي اجاق به  افزايش داده شد. بعد از چند دقيقه ازانتقال گرما، افزايش مهمي درتوليد نفت مشاهده شد. افزايش بين IPoo% 8/13-5/7 (جدول 5 شكل 2) بدست آمد.

آزمايشهاي جابجايي با و بدون سورفاكتانت ازشروع تزریق : درشكل 3 و 4 در جدول 6 نتايج آزمايشها در20 و  باو بدون سورفاكتانت مشاهده مي شود. منحني هاي برداشت نفت دربرابرpv تزريق شده تا ميان شكني كه درنتيجه تزريق سورفاكتانت اتفاق مي افتد سازگارند. رفتار هر دو حالت بعد ازميان شكني خيلي مشابه هستند. افزايش دربازيافت نفت بااستفاده از سورفاكتانت براي آزمايشها دردماي اتاق IPoo% 5/8 است وبراي دماي  ، IPoo% 5/6 بدست آورده شد.

 تزريق سورفاكتانت بعد از تزريق 1pv آب : شكلهاي 5و 6 باجدول 7 نتايج بدست آمده رانشان مي دهند. ميتواند مشاهده شود كه درو به همان ميزان در ، افزايش مهمي درتوليد نفت بعدازشروع تزريق سورفاكتانت به چشم مي خورد. بازيافت نهايي نفت بدست آمده بامقدار بدست آمده ازطريق تزريق سورفاكتانت ازشروع سيلاب زني قابل مقايسه است.

آزمايشهاي آشام دربرابر جابجايي: نمونه هاي يكساني درمعرض آزمايشهاي آشام و جابجايي قرارگرفتند. نتايج، بازيافت نهايي نفت را بين IPoo% 3/40-8/30 براي فرايند آشام و بين IPoo% 1/61-4/47 براي فرايند جابجايي را نشان مي دهد. (جدول8) . همه اين آزمايشها در و با سيالهاي طبيعي انجام شدند.

اثر دما روي آزمايشهاي جابجايي:آزمايشهای جابجايي دردماي اتاق و  روي قطعه هاي يكسان انجام شدند. بازيافتIPoo% 3/63 در و درمقابل IPoo% 51 دردماي اتاق بدست آورده شد. اين آزمايشها تأكيد كردند كه متوسط اختلاف مشاهده شده بين قطعه ها به علت اثر دما بودند.

آزمايشهاي جابجايي بااستفاده از يك قطعه ناهمگون: يك جابجايي بانفت طبيعي در روي يك قطعه باناهمگوني آشكار به منظور مقايسه منحني توليد براي يك قطعه همگون انجام شد. شكل 7 يك ميان شكني سريع براي قطعه ناهمگون و درنتيجه يك شيب بالا را نشان مي دهد.

بحث روي آزمايشهاي آزمايشگاهي

نتايج آزمايشهاي انجام شده با نفت مصنوعي و همچنين بانفت طبيعي روي قطعه هاي يكسان و درشرايط يكسان متفاوت است . اين حقيقت نشان ميدهد كه پديده اتفاق افتاده دراين آزمايش ها به مشخصات فيزيكي و شيمايي سيالهاي استفاده شده وابسته است. بنابراين، به اهميت استفاده از سيستم هايي كه شامل سيال، سنگ و شرايط دمايي مشابهي با مخزن هستند دوباره تأكيد مي شود. به همين دليل هنگامي كه ازسيالهاي مصنوعي استفاده ميشود به علت اختلاف خواص سيالهاي مصنوعي و طبيعي رفتار سيستم قابل پيش گويي نيست و هنگامي كه سيالهاي مصنوعي استفاده ميشوند، تصحيح هايي كه به كار گرفته خواهدشدبيشتر هستند. همين مقدار ازعدم اطمينان تحت كار دردماهاي خيلي متفاوت ازمخزن بدست آورده ميشود.  اين براي ارزيابي رفتار محصولات شيميايي مهمتر است، زيرا  بازدهي شان به طور مستقيم به تركيب سيالها و سرعت واكنشها وابسته است.

آزمايشهاي آشام با استفاده از سورفاكتانت بازيافت هاي بيشتري را موجب شد. همان سورفاكتانت براي يك سيستم كاملاً متفاوت نتايج مشابهي را نداد. همچنين افزايشي درنرخ برداشت مشاهده شد. دراين حالت، يك ساعت بعد از آزمايش، در آشام باسورفاكتانت بيشتر از بدون سورفاكتانت برداشت شد. اين نشان مي دهد كه همانند معادله حالتهايي كه توسطkyte  و mattax پيشنهاد شدند و به وسيله zhang تعديل شدند نرخ آشام متناسب با كشش سطحي نيست.

                                 (1)                     

اين مدل قادر خواهدبود با بعضي سيستم ها سازگار باشد اما حالتهاي زيادي وجود دارند كه خواص كنش و واكنش هاي سنگ و سيال رفتارهاي سازگاري را حاصل نمي كند. همچنان كه اشاره شد يك مدل كلي نياز است كه درآن همه خواص وكنش و واكنش ها درنظر گرفته شود. يك تئوري ديگر، هم اكنون درمطالعه است (پيوست1) كه آشام را به عنوان يك پديده پخش كننده درنظر ميگيرد. يك توصيف از پديده آشام را ميتوان ازميان يك زمان بي بعد بدست آورد كه به ثابت نفوذ پخش كننده و به طول مشخصه جديد كه معادل با حجم تقسيم شده نمونه برسطحش است، وابسته دانست.

             (2)                   

تحت اين تئوري، ثابت نفوذ پخش كننده، به دما و كشش سطحي وابسته است و به طور آزمايشي درهرحالت اندازه گيري خواهدشد. دراين روش فرضها مينيمم ميشوند و يك توصيف دقيق تري از فرايند آشام بدست آورده ميشود. كاربرد تئوري بالا و يك روش جديد اندازه گيري از آزمايشهاي آزمايشگاهي درپاراگراف بعدي آورده ميشود. متغييري كه به طور قوي بروي نتايج تأثير مي گذارد دماهست . دراين حالت، افزايش دما از  به  درآزمايشهاي آشام افزايش بازيافتي بين 8/13-8/7% رانشان داد. درمطالعه پيش استفاده ازهمان سورفاكتانت درهمان غلظت و موقعيت دمايي اما باسيستم سيال و سنگ مختلف، افزايش بازيافت به علت تغيير دما بيشتر از IPoo %2 نشد. اين دوباره نشان
مي دهد كه  رفتار به مشخصات سيستم وابسته است.

درآزمايشهاي جابجايي با آب، نتايج بدست آمده با بيشتر مطالعات انجام شده منطبق
مي شوند، كه درآن افزايش دما به طور مشخصي اشباع آب كاهش نيافتني را تغيير نمی دهد، اما بازيافت نهايي نفت را افزايش مي دهد. تفاوتهاي فاحشي درميزان نهايي مقدارهاي تراوايي وجود نداشت.

درآزمايشهاي انجام شده روي نمونه يكسان با سورفاكتانت  و بدون سورفاكتانت  هميشه افزايشي دربازيافت بااستفاده از سورفاكتانت  بدست آورده شد. درحالت استفاده از سورفاكتانت  ازشروع تزريق، درمقايسه با آزمايشهايي كه سورفاكتانت  استفاده نشد به طور واضح يك ميان شكني دیرتري مشاهده شد. درحالتي كه تزريق سورفاكتانت  بعد ازتزريق يك pv آب شروع شد، افزايش مهمي درتوليد نفت بعد ازتقريباً يك يا بيشتر pv ازمحلول سورفاكتانت  درو از 0/4pv در بدست آورده شد. اين اختلاف درواكنش به علت ارتباط شتاب فرآيند نفوذ با دما است. موردمطرح تر دراين آزمايشها، بازيافت نهايي بدست آمده ازميان اين روش است كه همان مقدار ازآن هنگامي كه سورفاكتانت  ازشروع سيلاب زني استفاده شد، بدست آمد.

ازنتايج بدست آمده درآزمايشهاي آشام و ازمقايسه بازيافت بدست آمده به وسيله جابجايي و آشام روي قطعه هاي يكسان، با درنظر گرفتن اينكه نيروي خارجي وجود ندارد مشاهده ميشود كه درسنگهاي water wet اين مكانيسم پربازده تر است. درطي يك سيلاب زني دريك مخزن، نيزوهاي موئينگي و ويسكوز ازشروع وجود دارند. دريك آزمايش جابجايي دو مرحله به دو طور واضح ميتواند تعريف شود: قبل و بعد از ميان شكني. دراولي نيروهاي عمل كننده براي توليد نفت ويسكوز هستند. درحاليكه ، بعد ازميان شكني، پديده سام مهمتر است. به نمونه اين مفهوم، يك مخزن ناهمگون بالايه بندي افقي با cross flow مي تواند تصور شود. درطي فرايند بازيافت ثانويه آب ازميان مناطق باتراوايي بالاتر كانال خواهد زدو نتيجه دهنده يك هجوم آب سريعتر است. بعد ازميان شكني، توليد نفت دريك نرخ پايين تر ادامه مي يابد. اين نفت به وسيله حركت كنندگي ازلايه هاي تراواتر و همچنين به وسيله آشام با درنظر گرفتن سود سطح تماس بيشتر توليد ميشود. اهميت نسبي هردو مكانيسم توليد به خواص پتروفيزيكي سنگ وابسته است . دريك مخزن لايه بندي شده ازاين مشخصات، با سنگ water wet، مكانيسم غالب توليد بعد ازميان شكني آب، آشام خواهدبود. مدل كردن اين نوع ازمخازن با مدل كلاسيك Buckley , Leverett رفتار حقيقي مخزن راتوليد نخواهد كرد. متأسفانه تابه حال مدلي كه هردو پديده را همزمان با هم درنظر بگيرد توسعه داده نشده است.

يك رفتار كيفي براي مشخص كنندگي مكانيسيم آشام بوسيله آزمايشهاي جابجايي درآزمايشگاه، به وسيله منحني توليد به عنوان درصد بازيافت دربرابرpv تزريق شده بيان مي شود. شيب منحني بعد ازميان شكني يك نشانه ازمقدار ناهمگونی درنمونه (تفاوت تراوايي) است. اين به طور واضح درشكلي 7 مشاهده ميشود. اين آناليز در آزمايش هاي زيادي درهمان شرايط عمل كننده (دما ، نرخ،سيال ها) و بايك سيستمي كه به طور ناخوشايند انگشتي شدن ويسكوزي را دارد معتبر خواهد بود.

يك روش اندازه گيري ثابت نفوذ پخش كننده آشام:

روش جديد براساس اين حقيقت است كه درهمه نمونه هاي سه بعدي فرايند آشام مانند روش يك بعدي، عمود به لايه ظاهري درمعرض آشام است. براي مثال، براي حالت نمونه استوانه اي با انتهاهاي ايزوله شده ازآشام، درزمان شروع آشام همانند صفحه مسطيلي با همان طول استوانه و همان عرض از محيط استوانه است . درحالت نمونه مكعب كه از شش طرف خارجي درمعرض آشام است، فرايند آشام مشابه به نمونه با يك سطح معادل به اندازه 6برابر سطح يك طرف مكعب است. اين معني مي دهد كه معادله (A-5) مي تواند براي اوايل دوره نمونه هاي سه بعدي با جايگزين كردن L بوسيله يك طول مشخصه معادل باحجم نمونه تقسيم شده به وسيله سطح فعال فرايند آشام به كاربرده شود.

براي مثال هاي هندسي ساده براي مثال نمونه مكعب طول مشخصه  است . براي حالت نمونه كروي با شعاع r طول مشخصه  است و براي حالت نمونه استوانه اي به طور كلي درمعرض آشام طول مشخصه به صورت:

                                                                     

گستره زماني كه ممكن است ثابت نفوذ پخش كننده آشام را با استفاده از معادله (A-6) محاسبه كند به طول مشخصه و وابسته است. درطي اين زمان يك رسم Log-log ازتوليد نفت دربرابر زمان يك خط راست راميدهد.

براي دوره هاي بلندومتوسط معادله (A-6) از رفتار مشاهده شده براي نمونه هاي سه بعدي، به علت اينكه نمونه سه بعدي داراي نرخ توليد تندتر است عدول ميكند. براي زمانهاي طولاني به توليد حجم كل فعال  متمايل خواهدشد. به عنوان نتيجه يكسان، يك آزمايش آشام با دو پارامتر با اهميت تر به توصيف فرايند آشام خواهد پرداخت. اين مقدارها مي تواند درتوصيف فرايند درشكلهاي هندسي و شرايط مرزي پيچيده استفاده شود.

اندازه گيري ثابت نفوذ پخش كننده آشام

براي محاسبه  از اطلاعات آزمايشگاهي، ما دردنباله ازمعادله استفاده ميكنيم.

(4)               

كه  :

                      درصد نفت كلي درجاتوليد شده به وسيله آشام :

                                                                  حجم نفت فعال :

                                                           حجم نفت اوليه نمونه : V

اندازه گيري ها بااستفاده از نمونه هاي استوانه اي كه بطور كلي درمعرض هستند انجام شد و همچنين معادله (6) براي محاسبه طول مشخصه استفاده شد:

وابستگي ثابت نفوذ پخش كننده آشام   و حجم فعال  به دما و كشش سطحي

روش جديد توضيح داده شده به سنجيدن و شبيه سازي كردن اثرات دما و كشش سطحي درفرايند آشام استفاده شد. شكلهاي 9 و 10 منطبق شدگي داده هاي آزمايشي با نمونه 48 و با استفاده از معادله (4) براي حالت آشام با سورفاكتانت  و بدون سورفاكتانت  را نشان
مي دهد.

نتايج

ازمطالعه انجام شده درسيال هاي ويژه و نمونه هاي سنگي استفاده شده نتايجي درادامه مي تواند بدست آورده شود.

1.   درمخازن water wet ناهمگون، مكانيسم طبيعي آشام به افزايش بازيافت نهايي نفت درمكانيسم جابجايي آب كمك خواهدكرد.

2.      جمع شدن محلول سورفاكتانت، بازيافت نهايي نفت رادرهردو مكانيسم هاي آشام و جابجايي مطلوب مي كند.

3.      درطي فرايند آشام، كاهش كشش سطحي، نرخ توليد نفت را افزايش مي دهد.

4.      افزايش دما درفرايند آشام با سورفاكتانت  يك افزايش مهم دربازيافت نهايي نفت را نتيجه مي دهد.

5.   نفت اضافي بازيافت شده به وسيله تزريق سورفاكتانت  دردنباله تزريق آب درآزمايشهاي آزمايشگاهي مستقل ازشروع تزريق سورفاكتانت  است.

6.   رسم درصد بازيافت نفت دربرابر pv تزريق شده مي تواند بعنوان يك روش كيفي براي دسته بندي مقدار ناهمگوني محيط متخلخل و همچنين كمك مكانيسم آشام به بازيافت
مي تواند استفاده شود.

7.   براي بدست آوردن نتايج نمونه از آزمايشهاي آزمايشگاهي، شرايط عمل كننده سيال ها و دما ميبايست تا حد ممكن به شرايط مخزن نزديك باشد.

8.   توصيف آشام به عنوان يك فرايند پخش كننده نفوذ به نظرميرسد يك روش ساده و مستقيم براي توصيف كردن فرايندآشام درمقياسهاي آزمايشگاهي و مخزن شود.

 

9.      ثابت پخش كننده نفوذ مي تواند از اطلاعات و آزمايشهاي محلی آشام محاسبه شود. 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 اردیبهشت 1394 ساعت: 4:00 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره پيش‌بيني فعل و انفعالات سطحي سيستم هاي نفت خام- CO2 تحت شرايط مخزن

بازديد: 209

تحقیق درباره پيش‌بيني فعل و انفعالات سطحي سيستم هاي نفت خام- CO2تحت شرايط مخزن

خلاصه

در اين مقاله، يك تكنيك آزمايشي به مطالعه فعل و انفعالات سيستم هاي نفت خام- CO2 تحت شرايط مخزن توسعه داده مي‌شود. به وسيلة استفاده از آناليز تقارن محوري شكل قطره (ADSA) براي حالت قطره آويخته، اين تكنيك جديد اندازه گيري كشش سطحي (IFT) و پيش‌بيني فعل و انفعالات سطحي بين نفت خام و CO2 در فشارهاي بالا و دماهاي افزايش يافته را ممكن مي سازد.

مهمترين جزء از اين آزمايش بر پا شده يك سلول فشار بالا با پنجره هايي كه
مي توان از ميان آنها مشاهده كرد، است. تعدادي از پديده هاي مهم فيزيكي در هنگام تماس نفت خام با
CO2 مشاهده شده اند. آنها شامل تورم نفت، استخراج اجزاء سبك، اختلاط آشفته اوليه، آسيب ديدگي لايه، حركت قطره نفت، تغيير تركنندگي، رسوب آسفالتين و bubbling در مرز بين نفت خام و CO2 هستند. به ويژه، استخراج اجزاء سبك، اختلاط آشفته اوليه و تغيير تركنندگي، مشخصات مهم فرآيندهاي تزريق CO2 هستند. همچنين يك ثابت تعادلي پايين IFT هنگامي كه فشار بالاتر از فشار آستانه است وجود دارد. با وجود فشارها و دماهاي عملياتي مقدارهاي خيلي پايين يا صفر= IFT بين نفت خام و CO2 پيدا نمي شود. بنابراين، ثابت پايين IFT اندازه گيري شده و فعل و انفعالات سطحي مشاهده شده نشان مي‌دهد كه فقط امتزاج پذيري جزئي بين نفت خام و CO2 براي بيشتر مخازن مي‌تواند به دست آورده شود. به علاوه، انتظار مي رود كه تغيير تركنندگي ممكن است اثراتي روي برداشت نهايي نفت و جداسازي CO2 داشته باشد.

مقدمه:

تزريق CO2 به عنوان يكي از نويد دهنده ترين تكنيكهاي افزايش دهنده برداشت نفت (EOR) در نظر گرفته مي‌شود زيرا نه تنها باعث افزايش درصد برداشت نفت مي‌شود بلكه همچنين به طور قابل توجهي پخش گازهاي گلخانه اي را كاهش مي‌دهد. در پنجاه سال اخير، مطالعه هاي آزمايشگاهي و كاربردهاي عملي از فرآيندهاي ازدياد برداشت CO2 گسترده شده است. مشخص شده است كه اين فرآيندها مي توانند به طور نرمال بازيافت نفت را به اندازه %16-8 نفت در جا افزايش دهند. در فرآيندهاي تزريق CO2 ، توزيع اشباع و رفتار جرياني نفت خام، گاز، آب شور به طور كلي به وسيلة مقدار فعل و انفعالات سطحي بين نفت خام، آب مخزن، CO2 و سنگهاي مخزن كنترل مي شوند. اين فعل و انفعالات سطحي شامل كشش سطحي (IFT)، تركنندگي، موئينگي و پخش هستند. تركنندگي، فشار موئينگي و پخش مي‌تواند به طور تنگاتنگي به IFT تحت شرايط مشخص فشار، دما و تركيبها مربوط شود. بنابراين ضروري هست كه فعل و انفعالات سطحي سيستم هاي نفت خام- CO2 به طور دقيق تري تحت شرايط مخزن توصيف شوند.

در كل، كاهش ويسكوزيته نفت، اثر تورم نفت و امتزاج بين نفت خام و CO2 كه به طور زيادي به برداشت نهايي نفت در فرآيندهاي تزريق CO2 كمك مي‌كند در اين فرآيند يافت مي شوند. كاهش ويسكوزيته نفت و اثر تورم نفت منجر به بهبود حركت مي شوند، در حاليكه امتزاج بين نفت خام و CO2 درصد جاروب را بهبود مي‌دهد. در حال حاضر، كاهش ويسكوزيته نفت و اثر تورم نفت مي‌تواند به طور دقيق تحت شرايط مخزن سنجيده شود. معمولاً، CO2 در اولين تماس با نفتهاي خام امتزاج پذير نيست اما ممكن است امتزاج ديناميكي از ميان تماس هاي مكرر به دست آيد. امتزاج بين نفت خام و CO2 مي‌تواند به وسيلة آزمايش Slim tube و rising bubble apparatus ، همچنين به خوبي با استفاده از رابطه هاي تجربي تعيين شود. كمترين فشار امتزاج (MMP) براي نشان دادن اينكه امتزاج پذيري بين نفت خام و CO2 در يك فشار داده شده وجود دارد يا نه استفاده مي‌شود. علاوه بر اين، IFT در حالتي كه به امتزاج كامل معروف است مي‌تواند صفر در نظر گرفته شود زيرا بين دو فاز مورد توجه تحت موقعيت امتزاج كامل هيچ مرزي وجود ندارد.

اخيراً، تكنيك آناليز تقارن محوري شكل قطره (ADSA) براي حالت قطره آويخته به وسيلة Neumann و همكارانش توسعه داده شده است و براي اندازه گيري IFT تعادلي سيستم هاي نفت خام و گاز هيدروكربني در دماها و فشارهاي بالا به كار گرفته شده است. تكنيك ADSA براي حالت قطره آويخته احتمالاً دقيق ترين و پيشرفته ترين روش براي اندازه گيري IFT در يك گسترة طولاني از دماها و فشارها است. ذاتاً، تكنيك ADSA، كشش سطحي (IFT) را از آناليز شكل قطره تعيين مي‌كند. در آزمايش، يك قطره نفت آويخته در نوك يك سوزن سرنگ تشكيل مي‌شود. سپس تصوير ديجيتالي قطره آويخته با استفاده از يك سيستم به دست آوري تصوير به دست آورده مي‌شود. به وسيلة بكارگيري كامپيوتر ديجيتالي براي آناليز عكس و تكنيكهاي پردازش كننده شكل دقيق تري از قطره نفتي آويخته مي‌تواند به دست آورده شود. در پايان، به وسيلة حل معادله لاپلاس موئينگي و پيدا كردن بهترين انطباق شكل سطحي محاسبه شده به صورت عددي با شكل قطره مشاهده شده به صورت فيزيكي، IFT قطره نفت مي‌تواند تعيين شود. در مقايسه با ديگر روشهاي موجود، تكنيك ADSA براي حالت قطره آويخته با دقت اندازه گيري IFT () ، كاملاً اتوماتيك و به طور كامل آزاد از ذهنيت متصدي است. در حال حاضر، اين تكنيك يك روش استاندارد براي اندازه گيري ديناميك IFT مي باشد. با اين وجود، تكنيك ADSA به اندازه گيري IFT بين نفت خام و CO2 تحت شرايط عملي مخزن به كار گرفته نشده است.

تغييرات خواص سطحي زيادي، همانند IFT و تركنندگي و رسوب آسفالتين كه در فرآيندهاي تزريق CO2 اتفاق مي افتد تأييد شده است. اخيراً، تكنيك ليزر براي پي بردن رسوب آسفالتين در يك سلول PVT فشار بالا استفاده شده است. همچنين پيدا مي‌شود كه نرخ رسوب آسفالتين، به آسفالتين و CO2 موجود در نفت خام وابسته است. مطالعه ها نشان مي‌دهد كه افزايشي در تشكيل آسفالتين با غلظت CO2 بعد از شروع رسوب آسفالتين وجود دارد. رسوب آسفالتين علاوه بر تغيير تركنندگي باعث كاهش تراوايي مي‌شود و بنابراين بر اجراي سيلاب زني تأثير مي گذارد. تاكنون، با اين وجود، مطالعه هاي بصري مستقيم كمي از فعل و انفعالات سطحي سيستم هاي بين نفت خام- CO2 تحت شرايط مخزن وجود دارد.

در اين مقاله، يك تكنيك آزمايشي به مطالعه فعل و انفعالات سطحي سيستم هاي نفت خام- CO2 در فشارها و دماهاي بالا ساخته مي‌شود. به وسيلة استفاده تكنيك ADSA براي حالت قطره آويخته، فعل و انفعالات سطحي بين نفت خام و CO2 مي‌تواند تحت شرايط عملي مخزن متصور شود. IFT تعادلي بين نفت خام و CO2 در دماها و فشارهاي بالا اندازه گيري مي‌شود. همچنين تعدادي از پديده هاي مهم فيزيكي در هنگام تماس نفت خام با CO2 مشاهده شده است. IFT تعادلي اندازه گيري شده و فعل و انفعالات سطحي مشاهده شده نشان مي‌دهد كه براي بيشتر مخازن هيدروكربني بين نفت خام و CO2 تنها امتزاج جزئي مي‌تواند حاصل شود. بنابراين اين مشاهده هاي بصري به بهبود بينش فعل و انفعالات سطحي تحت شرايط واقعي مخزن كمك مي‌كند و يك درك بهتر از مكانيسم هاي ازدياد برداشت CO2 بدست مي آيد.

آزمايش:

مواد: چگالي نفت خام g/cm3 911/0 و ويسكوزيته آن cp83/6 در فشار اتمسفريك و Cْ25 است. همچنين اختلاف چگالي نفت با غلظت CO2 حل شده در فشارهاي بالا كوچك هستند. در اين كار، چگالي نفت ثابت در نظر گرفته مي‌شود. چگالي CO2 از يك جدول خواص استاندارد در فشارها و دماهاي مختلف محاسبه مي‌شود. خلوص دي اكسيد كربن و نيتروژن به ترتيب %5/99 و %998/99 هستند. براي CO2 فشار بحراني Mpa38/7 و دماي بحرانيش Cْ95/30 است.

برقراري آزمايش: در اين مطالعه از تكنيك ADSA براي قطره آويخته و براي اندازه گيري IFT ديناميك و تعادلي سيستم هاي نفت خام- CO2 در فشارها و دماهاي مختلف استفاده مي‌شود. يك نمودار اجمالي از سيستم ADSA در شكل 1 نشان داده مي‌شود. مهمترين جز از اينSetup يك سلول فشار بالا با پنجره هاي قابل رويت است كه از شركت مهندسي آمريكايي خريداري مي‌شود. بيشترين فشار و دماي عملي اين سلول ها (psi10000) Mpa 69 و Cْ150 است. به وسيلة پيچاندن سلول فشار بالا با دو تسمه گرم كننده كه به يك كنترل كننده دما متصل هستند دما در طي آزمايش ثابت نگه داشته مي‌شود. در سيستم ADSA، سلول فشار بالا بين يك منبع نور و يك دوربين ميكروسكوپي MZ6 قرار داده مي‌شود. يك قطره نفت آويخته در نوك سوزن فولادي ضد زنگ با قطر mm02/1 تشكيل مي‌شود كه در بالاي سلول فشاري پنجره دار قرار داده مي‌شود. يك كامپيوتر روميزي DELL براي به دست آوري تصوير ديجيتالي قطره نفت و انجام محاسبه و آناليز بعدي تصوير استفاده مي‌شود.

شكل 2 يك نمودار از برقراري آزمايش استفاده شده براي تصور كردن فعل و انفعالات سطحي سيستم نفت خام- CO2 تحت شرايط مخزن را نشان مي‌دهد. سيستم ADSA و سيستم هاي راه اندازي سيال و صفحه كنترل سه قسمت اصلي اين برقراري هستند. تمام آزمايش روي يك ميز بدون لرزش قرار داده مي‌شود. همچنين صفحه كنترل هم روي ميز بدون لرزش قرار داده مي‌شود كه هشت سوزن براي كنترل نرخ و جهت جريان استفاده مي شوند. در سيستم راه اندازي جريان، سه سيلندر براي تحت فشار قرار دادن سيستم با CO­2 استفاده مي شوند، و به ترتيب يك قطره را ارائه مي‌كند و همة سيستم را با تلوئن و استون تميز مي‌كند.

روش آزمايش : قبل از آزمايش، كل سيستم براي نشت با آب بدون يون آزمايش مي شود، سپس با استون تميز شده،‌ با نيتروژن پاك شده و در پايان تخليه مي‌شود. سلول فشاري سپس با يك فشار ويژه به وسيلة استفاده از پمپ جابه جايي مثبت با CO2 تحت فشار قرار گرفته مي‌شود. براي اينكه دما و فشار درون سلول فشاري به مقدارهاي پايدارشان برسند، معمولاً 30 تا 60 دقيقه طول مي كشد.

اجراي آزمايش براي اندازه گيري IFT و مشاهده هاي بصري به طور خلاصه در ادامه توصيف مي‌شود. از استوانه نفت كه فشار آن Mpa 5/0- 1/0 بالاتر از فاز CO­2در سلول فشاري كنترل مي‌شود يك قطره نفت تشكيل مي‌شود. قطره نفت آويخته در نوك سوزن به وسيله استفاده از يك سيستم طراحي شده ويژه پخش با سرنگ فشار بالا تشكيل مي‌شود. بعد از اينكه قطره نفت در فاز CO­2تشكيل مي شود، تصوير ديجيتالي آن خوب متمركز مي شود، به طور متوالي به دست آورده و به طور اتوماتيك در حافظه كامپيوتر ذخيره مي‌شود. اين تصويرهاي ذخيره شده مي‌تواند در يك زمان بعد، آناليز، اصلاح، و پردازش شود. براي هر تصوير ديجيتالي قطره نفت يك شبكه استاندارد تصوير براي قطرسنجي تصوير قطره و تصحيح انحراف بصري ممكن استفاده مي‌شود. سپس برنامه ADSA براي حالت قطره آويخته به تعيين IFT ديناميكي حالت قطره آويخته و همچنين شكل كلي قطره اجرا مي‌شود. داده هاي خروجي اين برنامه شامل شعاع انحناء در بالاترين مكان، حجم و مساحت جانبي قطره نفت است.

اندازه گيري و پيش‌بيني IFT براي حداقل شش قطره نفت آويخته براي اطمينان رضايت بخش در دما و فشار مشخص شده انجام مي شوند. بعد از هر آزمايش، سلول فشاري و كل سيستم با تلوئن و سپس استون تميز مي شوند. در پايان، كل سيستم با نيتروژن پاك مي‌شود و بعد تخليه مي شوند. نه فشار در گسترة
 
Mpa 30-1/0 و دو دماي Cْ27 و Cْ58 در اين مطالعه براي پوشش دادن بيشتر حالتهاي عملي مورد توجه انتخاب مي‌شوند.

پديده مايع شدن CO­2 در Cْ27= T و Cْ58= T هنگامي كه فشار بالاتر از فشار بحراني CO­2است مشاهده مي‌شود. به ويژه ، CO­2 جزئي در گسترة فشاري
MPa  879/8-38/7 در Cْ27= T مايع مي‌شود در حاليكه با مشاهده از پنجره سلول فشاري مايع شدن CO­2 در گسترة فشاري Mpa 404/8-38/7 در Cْ58= T پوشش داده مي‌شود. در اين حالتها به علت اينكه نمي توان به طور واضح قطره هاي نفت آويخته را ديد اندازه گيري يا پيش گويي IFT انجام نمي شود.

 


نتايج و بحث

تورم نفت، استخراج اجزاء سبك و اقساط آشفته اوليه: مشاهده مي‌شود كه بلافاصله بعد از اينكه قطره آويخته از نفت خام در حضور CO­2درون سلول فشاري تشكيل مي‌شود شكل قطره نفت پيوسته تغيير مي‌كند. شكل 3 نشان مي‌دهد كه نفت در (s707/327  t) شروع به تورم مي‌كند و متعاقباً اجزا سبك از قطره نفت در Mpa112/0=P و Cْ27=T استخراج مي شوند. معلوم مي‌شود كه اگر فشار عمل كننده پايين تر از فشار بحراني CO­2 (Mpa 38/7) باشد، قطره نفت در ابتدا به علت حل شدن CO­2 درون فاز نفتي تورم مي‌كند و سپس به علت استخراج اجزا سبك از فاز نفت كوچك مي‌شود. در آزمايش، فرايند تورم نفت به وسيلة افزايش آرام حجم قطره نفت و قطر مركزي آن نشان داده مي‌شود. از طرف ديگر استخراج اجزا سبك به طور خوبي توسط كاهش تدريجي IFT مشخص مي‌شود كه سرانجام به يك مقدار ثابت تعادلي IFT مي رسد. اين استخراج مي‌تواند همچنين به وسيلة كاهش تدريجي حجم قطره نفت و قطر مركزي آن نشان داده شود.

هنگامي كه فشار بالاتر از فشار بحراني CO­2است، اختلاط آشفته اوليه، همچنان در شكل 4 مشاهده مي شود، پديده مهم فيزيكي ديگري كه مشاهده مي شود، در آن اجزا سبك به سرعت از قطره نفت استخراج مي شوند. در شكل (a)4 شروع اختلاط آشفته اوليه و شدت سريع شدن استخراج اجزا سبك در Mpa 879/8= P و Cْ27= T مشاهده مي‌شود. در اين حالت، اختلاط آشفته اوليه در حدود 10 ثانيه باقي مي ماند و سپس يك قطره نفت آويخته شكل گرفته تشكيل مي‌شود. تاكيد آن ارزشمند است، كه در طي فرآيند مخلوط شدن، نفت خام به طور پيوسته همچنان كه تماس هاي مكرر بين نفت خام و CO­2 اتفاق مي افتد از سيستم پخش سرنگي ارائه مي‌شود. در يك دماي بالاتر Cْ58= T ، حتي اختلاط آشفته اوليه قويتري در Mpa 362/13 = P اتفاق مي افتد همچنان كه در شكل (b)4 مشاهده مي‌شود. اين اتفاق در يك فشار بالاتر به علت حل شدگي كمتر در دماهاي بالاتر است. هر دو پديده استخراج اجزا سبك و اختلاط آشفته اوليه مشاهده شده در اين مطالعه در نوشته ها ثبت نشده اند.

اختلاط آشفته اوليه اشاره شده در بالا توسط يك استخراج آرام اجزا سبك دنبال مي‌شود، همچنان كه به طور واضح در شكل 5 در Mpa 31/28= P و Cْ58= T مشاهده مي‌شود. در اين حالت، اختلاط آشفته اوليه در حدود 17 ثانيه پيوسته است همچنان كه در شكل (a)5 مشاهده مي‌شود و بعد شكل (b)5 نشان مي‌دهد كه قطره نفت در فاز CO­2 به آرامي كوچك مي‌شود. در پايان اجزا سبك به طور كامل استخراج مي شوند و ثابت تعادلي پايين IFT از قطره نفت آويخته شكل گرفته به دست آورده مي‌شود. اين قطره آويخته شكل گرفته به طور اساسي از اجزا سنگين تشكيل مي‌شود. مي بايد ذكر شود كه اين اجزا سنگين باقي مانده خواص فيزيكي نسبتاً متفاوتي را از آن نفت خام اصلي دارند. اين حقيقت نشان مي‌دهد كه نفت بهسازي شده در جا اتفاق مي افتد و خواص نفت مخزن به طور چشمگيري در طي فرايندهاي ازدياد برداشت CO­2 تغيير مي‌كند. اجزا سنگين باقيمانده مشاهده شده و ثابت تعادلي پايين IFT اندازه گيري شده نشان مي‌دهد كه تنها امتزاج جزئي بين نفت خام و CO­2 در فشارها و دماهاي آزمايش شده در اين مطالعه مي‌تواند به دست آيد.

لايه پوسته اي : همچنان كه در شكل 6 مي‌تواند مشاهده شود، خيلي جالب است كه بعد از اختلاط آشفته اوليه يك لايه از پوسته مايع در اطراف قطره نفت بدست مي آيد. در اين مقاله، اين پوسته مايع لايه پوسته اي ناميده مي‌شود كه به طور اساسي شامل CO­2 ، اجزا سبك و نفت است. آن به عنوان يك فاز اضافي سازند، فاز مايع غني شده از CO­2 در نظر گرفته مي‌شود. اين لايه پوسته اي تا حدود 50 ثانيه در Mpa 879/8= P و Cْ27= T همچنان كه در شكل (a)6 نشان داده مي‌شود و در حدود 26 ثانيه در Mpa 362/13= P وCْ58= T همچنان كه در شكل (a)6 ديده مي‌شود باقي مي ماند. در فشار بالاتر به علت اينكه قابليت حل شدگي CO2 در نفت خام بالاتر است و فعل و انفعالات بين نفت خام و CO2 تحت فشار بالاتر قويتر مي‌شود به اين دو علت اين پوسته مايع زودتر آشكار مي‌شود. بعضي مطالعات ديداري نشان مي دهند كه فاز مايع غني از CO2 مي‌تواند به راحتي از ميان تنگناهاي منافذ عبور كند و همچنين باعث بهبود بازيافت نهايي نفت در فرآيندهاي تزريق CO2 مي‌شود.

حركت قطره نفت و تغيير تركنندگي:در آزمايش، مشاهده مي‌شود كه قطره هاي نفت آويخته تا زمانيكه اجزا سنگين به جا گذاشته مي شوند در طول سوزن به سمت بالا و پايين متحرك مي ماند. به ويژه تصويرهاي ديجيتالي متوالي قطره نفت آويخته با حركت به سمت پايين يا بالا و تغيير تركنندگي در شكل 7 مشاهده مي شوند. اكثر قطره هاي نفت مي‌توانند در نوك سوزن براي 8 ساعت باقي بمانند اما بعضي تنها براي مدت كوتاه مي توانند باقي بمانند. براي مثال، در Cْ58= T ، قطره هاي نفت آويخته در حدود 7 ساعت در Mpa38/24= P باقي مي مانند در حاليكه بعضي مي توانند در نوك سوزن در حدود 63 ثانيه، 67 ثانيه و 82 ثانيه در Mpa 154/0= P و Mpa305/1 و Mpa207/4 به ترتيب باقي مانند.

از شكل 7 نتيجه مي‌شود كه حركت قطرة نفت، نيروهاي غيرتعادلي بين نيروهاي سطح، ثقل و تغيير تركنندگي است. در مقاله ها، يك بررسي ديداري از جريان چند فازي درون محيط متخلخل نشان مي‌دهد كه تركنندگي تدريجاً در فرآيندهاي تزريق CO2 از Water Wet به oil wet تغيير مي‌كند. معلوم مي‌شود كه تغيير تركنندگي يك اثر خيلي قوي روي اجراي تزريق CO2 دارد. اگرچه تركنندگي يك پارامتر مهم در كنترل كنندگي توزيع اشباع و رفتار جريان سيالها در يك مخزن تشخيص داده مي‌شود ولي هنگاميكه براي يك رابطه بين اشباع نفت پسماند با خواص سطحي كوشش مي‌شود اكثر مخازن به طور كلي همچنان به طور قوي water wet در نظر گرفته مي شوند. بنابراين، يك تكنيك دقيق به تعيين تركنندگي سيستم هاي نفت خام- CO2 آب شور- سنگ مخزن تحت شرايط مخزن جستجو شده است.

رسوب آسفالتين و bubbling: از شكل 8 مشاهده مي‌شود كه رسوب آسفالتين روي سطح قطره نفت آويخته اتفاق مي افتد. رسوب هاي آسفالتين اطراف قطره نفت آويخته سرانجام به علت چگالي بيشترشان به سمت پايين قطره حركت مي‌كنند. به طور فيزيكي، مقدار رسوب آسفالتين مي بايد متناسب با محتواي آسفالتين اوليه در نفت خام باشد. رسوب آسفالتين به طور اجتناب ناپذيري باعث انسداد بعضي مسيرهاي سيلاب زني خواهد شد و بنابراين تراوايي مخزن را كاهش مي‌دهد. علاوه بر اين رسوب آسفالتين تركنندگي مخزن را تغيير مي‌دهد. بايد ذكر شود كه در مخازن نفت سبك يا متوسط، رسوب آسفالتين يك اثر نامطلوب دارد. در حالي كه در مخازن نفت سنگين، نفت در جا بهبود مي يابد. ارزشمند است اشاره شود كه پديده رسوب آسفالتين به طور واضح هنگامي كه فشار بالاتر از Mpa 248/12 = P در Cْ27= T و Mpa 131/16= P در Cْ58=T نمي تواند مشاهده شود. اين به خاطر اين است كه اختلاط آشفته اوليه قويتر مي‌شود و اجزا سنگين باقيمانده شامل آسفالتين بيشتر هستند. در اين حالتها اجزا سنگين باقيمانده در قطره نفت آويخته شكل گرفته مي توانند در فاز CO2 استخراج شوند.

از طرف ديگر هنگامي كه دما تا Cْ58= T بالا برده مي‌شود پديده bubbling مشاهده مي‌شود همچنان كه در شكل (b)8 مشاهده مي‌شود. فرآيند bubbling از آغاز شروع مي‌شود و بالاي 45 ثانيه باقي مي ماند. هنگامي كه فشار بالاتر از فشار بحراني CO2 است، پديده bubbling گويا نمي تواند به علت اختلاط آشفته اوليه مشاهده شود. همچنين اين پديده تحت همة فشارهاي آزمايش شده در Cْ27= T احتمالاً به علت گازهاي هيدروكربني حل شده كه نمي توانند در اين دما آزاد شوند مشاهده نشده است. همچنين، ارزشمند است اشاره شود كه پديده bubbling ممكن است بيشتر چشمگير شود اگر يك نمونه نفت زنده آزمايش مي‌شود.

IFT تعادل :در اين مطالعه، به طور غيرمنتظره، IFT صفر يا خيلي كم در پايان هر اندازه‌گيري ديناميك IFT به دست آورده نمي شود. در عوض، در اينجا هميشه يك ثابت IFT وجود دارد كه به IFT تعادل رجوع داده مي‌شود. IFT تعادلي بين نفت خام و CO2 در برابر فشار در دو دماي مختلف در شكل 9 رسم مي شوند. در فشارهاي بالا، يك ثابت كم IFT در حدود dyne/cm2-1 به دست آورده مي‌شود. اين معني مي‌دهد كه CO2 تزريقي مي‌تواند تنها با نفت خام آزمايش شده به امتزاج جزئي برسد. هنگامي كه IFT تعادلي بين نفت خام و CO2 معادل صفر است امتزاج كامل در نظر گرفته مي‌شود. در اين مطالعه فاز CO2 شامل قطره نفت تشكيل شده و اجزا سبك كه از فاز نفت استخراج مي شوند است. اين فرايند تا زماني كه، قطره نفت آويخته شكل گرفته از اجزا سنگين تشكيل مي‌شود ادامه مي يابد. باقيمانده اجزا سنگين و CO2 از ميان تماسهاي مكرر به حالت تعادلي مي رسند و بنابراين IFT تعادلي به دست آورده مي‌شود. براساس مشاهده هاي آزمايشي به وسيله استفاده از ابزار حباب رشد كننده بعضي از مطالعه هاي قبلي نشان دادند كه امتزاج كامل بين نفت خام و CO2 اگر فشار آزمايش بالاتر از MMP باشد بدست آورده مي‌شود.

همچنان از شكل 9 مشاهده مي‌شود كه IFT تعادلي با افزايش فشار كاهش مي يابد در حالي كه با افزايش دما افزايش مي يابد. اين الگوها براي سيستم هاي نفت مصنوعي- CO2 هم به خوبي پيدا مي شوند اين به اين علت است كه حل شدگي CO2 در يك فشار بالاتر بيشتر است و در يك دماي بالاتر كمتر است. در كل، اثر فشار بر IFT در مقايسه با اثر دما غالب مي‌شود.

هنگامي كه فشار به فشار اتمسفر يك نزديك مي شود، IFT تعادلي در Cْ27= T و Cْ58 تقريباً يكسان هستند. همچنين از شكل 9 نمايان مي‌شود كه IFT تعادلي به طور چشمگيري در فشارهاي بالاتر از Mpa362/13= P در Cْ58= T كاهش نمي يابد. بنابراين، اگر دماي مخزن معادل Cْ58= T و فشار مخزن در بالاتر از Mpa362/13= P نگه داشته شود بهتر است اما هنوز امتزاج جزئي بين نفت خام و CO2 مي‌تواند به دست آورده شود.

نتيجه گيري ها:

 

در اين مقاله، يك تكنيك جديد آزمايشي به اندازه گيري ديناميكي IFT و پيش‌بيني فعل و انفعالات سطحي بين نفت خام و CO2 در فشارها و دماهاي بالا توسعه داده شده است. اندازه گيريهاي IFT به وسيلة استفاده تكنيك ADSA براي حالت قطره آويخته انجام مي شوند. به طور غيرمنتظره، IFT صفر يا خيلي كم در پايان هر اندازه گيري ديناميكي IFT به دست آورده نمي شود. در عوض، يك IFT تعادلي كم در حدود dyne/cm2-1 در فشار عملياتي كه بالاتر از فشار آستانه است اندازه گيري مي‌شود. بنابراين، IFT تعادلي همچنان كه فشار افزايش مي يابد كاهش مي يابد در حالي كه آن با افزايش دما افزايش مي يابد. اين به افزايش حل شدگي CO2 در فشارهاي بالاتر و به كاهش حل شدگي CO2 در دماهاي بالاتر نسبت داده مي‌شود. پديده هاي فيزيكي مشاهده شده شامل تورم نفت، استخراج اجزا سبك، اختلاط آشفته اوليه، Skinlayer ، حركت قطره نفت، تغيير تركنندگي، رسوب آسفالتين و bubbling در سطح نفت خام- CO2 هستند. ثابت پايين IFT ، استخراج اجزا سبك، اختلاط آشفته اوليه و تغيير تركنندگي مشخصات اصلي فرآيندهاي تزريق CO2 شناسايي مي شوند. بنابراين، ثابت پايين IFT اندازه گيري شده و مشاهده فعل و انفعالات سطحي نشان مي‌دهد كه فقط امتزاج جزئي بين نفت خام و CO2براي بيشتر مخازن هيدروكربني مي‌تواند بدست آورده شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 اردیبهشت 1394 ساعت: 3:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

داستان کوتاه

بازديد: 83

داستان کوتاه

«جين آير» (قسمت اول)

نوشته : كارلوت برونته

 

اسم من جين آير است و داستان من از زماني آغاز مي شود كه من 10 ساله بودم من با عمه ام خانم ريد زندگي مي كردم، زيرا پدر و مادرم هردو مرده بودند. خانم ريد  ثروتمند بود. خانه او بسيار بزرگ وزيبا بود، ولي من در آنجا  خوشحال نبودم. خانم ريد سه فرزند داشت؛ اليزا، جان و جورجيانا. پسر و دختر عمه‌هايم از من بزرگتر بودند. آنها هرگز نمي خواستند كه با من بازي كنند و اغلب نامهربان بودند. من از آنها مي ترسيدم. از همه بيشتر از پسر عمه ام جان مي‌ترسيدم. او از ترساندن من لذت مي برد و مرا ناراحت مي‌ساخت. در يك بعدازظهر، من دريك اتاق كوچك از دست او مخفي شدم. من كتابي با عكس هاي زياد در آن داشتم و از آن بابت احساس خوشحالي مي‌كردم. جان و خواهرانش با مادرشان بودند. اما جان تصميم گرفت كه به دنبال من بگردد. او فرياد مي‌كشيد «جين آير كجاست» «جين! جين! بيا بيرون» او در ابتدا نتوانست مرا پيدا كند. او سريع يا باهوش نبود. اما اليزا، كه با هوش تر بود محل مخفي‌گاه مرا پيدا كرد. او فرياد زد: او اينجاست، من مجبور بودم بيرون بيايم و جان منتظرم بود. از او پرسيدم : چه مي خواهي؟ جان گفت: از تو مي خواهم كه به اينجا بيايي. من رفتم و در جلوي او ايستادم. او مدت زيادي به من نگاه كرد و ناگهان به من ضربه اي زد و گفت : حالا برو كنار در بايست.

من خيلي ترسيده بودم. من مي دانستم كه جان مي‌خواهد به من آسيب برساند. من رفتم و كنار در ايستادم. سپس جان يك كتاب بزرگ و سنگين برداشت و به سمت من پرتاب كرد. كتاب به سرم خورد و مرا انداخت. من فرياد زدم: تو پسر سنگدلي هستي، تو هميشه مي خواهي به من آسيب برساني. نگاه كن. سرم را لمس كردم. خوني شده بود. جان خشمگين تر شد. او طول اتاق را طي كرد و مجدداً شروع به اذيت و آزار من كرد. من زخمي و هراسان بودم. بنابراين من هم او را زدم. خانم ريد صدايمان را شنيد و باعجله خود را به اتاق رساند. او خيلي عصباني بود. او متوجه سرم نشد و فرياد زد: جين آير تو دختر بدي هستي. چرا تو به پسرعمه بيچاره‌ات حمله كردي؟ از او دور شو! او را به اتاق قرمز ببريد و در آنرا قفل كنيد!

اتاق قرمز تاريك و سرد بود. من خيلي ترسيده بودم. هيچكس درشب به اتاق قرمز نمي رفت. من كمك مي‌خواستم و گريه مي كردم اما هيچكس به آنجا نيامد. من صدا مي زدم : لطفاً كمكم كنيد. مرا اينجا تنها نگذاريد!

اما هيچكس براي باز كردن در نيامد. من مدت طولاني گريه كردم تا اينكه ناگهان همه چيز سياه شد. من بعد از آن چيزي را به خاطر نمي آورم. سپس زماني كه بيدار شدم، در رختخوابم بودم. سرم درد مي كرد. دكتر آنجا بود، از او پرسيدم: چه اتفاقي افتاده؟ دكتر پاسخ داد: تو مريض هستي، جين! جين به من بگو! آيا تو با عمه و عمزاده هايت دراينجا ناراحت هستي؟ جواب دادم: بله، خيلي ناراحت هستم.

دكترگفت: مي بينم و پرسيد: دوست داري به دور از اينجا به مدرسه بروي؟ به او گفتم: اوه ! بله، اينطور فكر مي كنم. دكتر به من نگاه كرد و سپس اتاق را ترك كرد. او مدت زيادي با خانم ريد صحبت كرد. آنها تصميم گرفتند كه مرا به دور از آنجا به مدرسه بفرستند. هنوز مدت زيادي نگذشته بود كه من خانه عمه ام را ترك كردم و به مدرسه رفتم. خانم ريد و عمه زاده هايم از رفتن من راضي بودند. من جداً غمگين نبودم و فكر كردم: شايد من در مدرسه شاد باشم. شايد من در آنجا دوستاني پيدا كنم. دريك شب در ماه ژانويه بعداز يك مسافرت طولاني من به مدرسه لوود رسيدم. آنجا تاريك بود و هوا سردو باراني بود و باد مي وزيد. مدرسه بزرگ بود ولي گرم و راحت نبود، درست مانند خانه خانم ريد.

يكي از معلمان مرا به اتاق بزرگي برد. آنجا پر از دختر بود. حدود 80 دختر در آنجا بود. جوانترين دخترها 9 ساله بود و بزرگترين آنها درحدود 20 سال داشت. همه آنها لباس هاي قهوه اي زشتي بر تن داشتند.

زمان شام فرا رسيده بود. آنجا فقط مقداري آب براي نوشيدن و تكه‌ي كوچكي نان براي خوردن بود. من تشنه بودم كه مقداري آب نوشيدم.

من چيزي نتوانستم بخورم زيرا بسيار احساس خستگي مي كردم و بسيار هيجان زده بودم. بعد از شام همه دخترها براي خواب به بالاي پله ها رفتند. معلم مرا به اتاق بسيار بزرگي برد. همه دخترها دراين اتاق خوابيده بودند. دو دختر مجبور بودند دريك تخت بخوابند.

صبح زود من بيدار شدم. بيرون هنوز تاريك و اتاق بسيار سرد بود. دخترها خودشان را در آب سرد شستند و لباس هاي قوه ايشان را پوشيدند. سپس همگي به پائين رفتند و كلاس درس صبح خيلي زود شروع شد.

درپايان، زمان صرف صبحانه رسيد. من دراين لحظه بسيار گرسنه بودم. مابا معلمان به سالن غذا خوري وارد شديم. و در آنجا بوي وحشتناك غذاي سوخته مي‌آمد. همگي ما گرسنه بودم اما وقتي مزه غذا چشيديم نتوانستيم آنرا بخوريم. مزه وحشتناكي بود. درحاليكه بسيار گرسنه بوديم سالن غذا خوري را ترك كرديم. درساعت 9، كلاس درس مجدداً آغاز شد. من به دخترهاي روبروم نگاه كردم آنها در لباس هاي قهوه اي زشتشان بسيار غريب بودند.

من معلم هارا دوست نداشتم. آنها نامهربان و غير دوستانه بنظر مي رسيدند. سپس در ساعت 12، سرمعلم، خانم كمپل آمد. او بسيار زيبا و صورتش مهربان بود. او گفت: مي خواهم با همه دخترها صحبت كنم. من مي دانم كه شما نتوانستيد امروز صبحانه بخوريد. او به ما گفت : بنابراين مي توانيم حالا مقداري نان و پنير و يك فنجان قهوه داشته باشيد. ساير معلمان متحير شدند. خانم كمپل گفت: من  اين وعده غذايي را خواهم داد. دختر ها بسيار خشنود شدند.

بعداز وعده غذايي مابه حياط رفتيم. لباس هاي قهوه اي دختران براي هواي سرد زمستاني بسيار نازك بود. به نظر مي آمد كه بسياري از دختران ناراضي و سردشان است وبرخي از آنها مريض هستند. من در مدرسه  دور حياط قدم مي زدم و دخترها را نگاه مي كردم. اما باهيچكس صحبت نمي كردم  و كسي هم با هم صحبت نمي كرد. يكي از دخترها درحال خواندن كتابي بود. از او پرسيدم: كتابت جالب است؟! او پاسخ داد: دوستش دارم. پرسيدم: آيا اين مدرسه متعلق به خانم كمپل است؟ او جواب داد: نه، نيست. متعلق به آقاي بروكل هاربت است. او تمامي غذا و لباسهايمان را مي خرد. اسم آن دختر هلن بروتر بود. او از من بزرگتر بود. من فوراً از او خوشم آمد. او دست من شد. هلن به من گفت كه بسياري از دخترها مريضند زيرا آنها هميشه سرد و گرسنه اند. آقاي بروكل هارست مرد مهرباني نبود. لباس‌هايي كه او مي خريد به حد كافي براي زمستان گرم نبود و اينجا هرگز غذاي كافي براي خوردن وجود نداشت. بعد از چند ماهي، بسياري از دختران مدرسه لوود بشدت مريض شدند. كلاس هاي درس تعطيل شد و من و دخترهاي ديگر كه هنوز مريض نشده بوديم، تمام مدت را در مزرعه نزديك مدرسه گذرانديم. هوا ديگر گرم و آفتابي بود. اين زمان شادي ما بود ولي دوستم هلن بورتر با ما نبود. او مجبور بود كه در بستر بماند. او خيلي مريض بود.

يك روز عصر من به اتاق خانم كمپل رفتم. هلن بوتر در حال استراحت روي يك تخت كوچك بود. او بسيار لاغر و صورتش سفيد بود. با يك صداي آهسته با من صحبت مي كرد. جين، خوب است كه مي بينمت. من مي خواهم با تو خداحافظي كنم. از او پرسيدم، چرا؟ جايي مي روي؟ هلن پاسخ داد: آري به جاي دوري مي روم . همان شب او مرد. درطول آن تابستان بسياري از دختران ديگر هم در آن مدرسه مردند. آقاي بروكل هارست مدرسه را فروخت و آنجا تبديل به يك مكان شادي شد. من تا سن 18 سالگي در مدرسه ماندم و سپس مجبور به پيدا كردن يك شغل بودم. من مي‌خواستم يك معلم بشوم. من نامه اي به يك روزنامه نوشتم. من گفتم معلم جواني هستم كه به دنبال يك كار در يك خانواده مي گردم و سپس منتظر جواب ماندم. در آخر، جوابي آمد. از طرف يك بانو به نام خانم فكس كه درمكاني به نام تون فيلدهال او به يك معلم براي دختر كوچكش نياز داشت.

بنابراين من لباسهايم را در يك كيف كوچك جمع كردم و به ترن فيلدهال سفر كردم. وقتي به آنجا رسيدم بسيار هيجان زده بودم. خانه بزرگي بود اما خيلي ساكت به نظر مي رسيد. خانم فرفكس جلوي درب به استقبال من آمدند. او يك بانوي پير با يك چهره مهربان بود. او گفت: دوشيزه آير، لطفاً بنشينيد. شما بعد از سفرتان بنظر خسته مي رسيد. بعداً مي توانيد آدله را ملاقات كنيد. پرسيدم: آيا آدله دانش آموز من است؟

بله، او فرانسوي است. آقاي روچستر مي خواهند كه شما به او انگليسي بياموزيد. من پرسيدم آقاي روچستر كيست؟

خانم فرفكس متعجب شد، پاسخ داد: شما نمي دانيد! ترن فيلدهال متعلق به آقاي روچستر مي باشد، من فقط براي ايشان كار مي كنم.

پرسيدم: آيا آقاي روچستر درحال حاضر اينجا هستند؟

نه او از اينجا دور است. ايشان خيلي كم به ترن فيلدهال مي آيند. من نمي دانم چه وقت ايشان به اينجا باز مي گردند. بعد من آدله را ملاقات كردم. او يك دختر كوچك زيبا بود. من با او به فرانسوي صحبت مي كردم و شروع به آموزشي انگليسي كردم. او از درس هايش لذت مي برد و من از درس دادن به او. من آدله را دوست داشتم. و همچنين خانم فرفكس را. ترن فليدهال ساكت بود و گاهي اوقات من احساس كسالت مي كردم. اما همه با من آنجا مهربان بودند.

در يك بعد ازظهر، من پياده به روستا مي رفتم تا يك نامه پست كنم. زمستان بود و جاده يخ زده بود. هنگاميكه به سمت ترن فيلدهال بازمي گشتم صدايي در پشت سرم شنيدم صداي اسب بود. مردي به سمت ترن فيلدهال مي تاخت.

او يك غريبه باموهاي تيره بود. ناگهان با يك صداي بلند،اسب آن غريبه روي يخ به زمين خورد. مرد درحاليكه روي زمين افتاده بود سعي كرد تا بلند شود. من براي كمك جلورفتم. از او پرسيدم؟ صدمه ديده ايد قربان. غريبه از ديدن من شگفت زده شد. پاسخ داد: يه كمي، مي توانيد كمك كنيد اسبم را بگيرم؟ درسته، حالا مي توانيد اسب را به اينجا بياوريد لطفاً؟ متشكرم.

غريبه سعي كرد تا سوار شود اما پايش به شدت ضربه خورده بود. دوباره به من نگاه كرد «مي توانيد كمكم كنيد تا دوباره سوار شوم، خوبه، متشكرم خانوم. من او را درحاليكه مي رفت نگاه مي كردم و ازخود مي پرسيدم: او كه بود؟!او خوش قيافه نبود اما چهره جالبي داشت. دوست دارم كه او را بشناسم. زماني كه به ترن فليد برگشتم همگي به شدت هيجان زده بودند. خانم فرفكس پرمشغله بود. ازاو پرسيدم: چه اتفاقي افتاده؟ گفت اوه، دوشيزه آير، برو بهترين لباسهايت را بپوش آقاي روچستر مي خواهند بعداز شام شما و آدله را ملاقات كنند. بعد از ظهر من آدله را به اتاق آقاي روچستر بردم. من از ملاقات آقاي روچستر نسبتاً احساس ترس مي كردم. من به آرامي وارد اتاق شدم و يك مردي را آنجا ديدم. او را مي شناختم. او همان مرد سوار بر اسب بود. پس آن غريبه علاقه مند كننده آقاي روچستر بود. آقاي روچستر از آنجا نرفت. او هميشه پروتئين‌ها مشغله بود. اما بعضي وقت ها دربعداز ظهرها با من صحبت مي كرد. او معمولاً جدي بود و كمتر پيش مي آمد كه لبخند بزند يا بلند بلند بخندد. اما او مورد علاقه من بود و من از او نمي ترسيدم. من از بودن در ترن فيلد لذت مي بردم. يك شب ناگهان از خواب پريدم. ساعت درحدود 2 صبح بود. فكر كردم كه صدايي شنيدم همه چيز خيلي ساكت بود. من به دقت گوش كردم وصدا دوباره آمد. يك نفر در بيرون اتاقم قدم مي زد.

من صدا زدم كي اونجاست؟ هيچ پاسخي نيامد. من احساس سرما و ترس كردم. خانه ساكت بود. سعي كردم دوباره بخوابم. سپس صداي خنده اي را شنيدم. صداي خنده خشمگين وحشتناكي بود كه من شنيدم. يك نفر در حال قدم زدن دور شد و به بالاي پله ها به اتاق شيرواني رفت. چه اتفاقي درحال رخ دادن بود؟ من تصميم گرفتم كه بروم و خانم فرفكس را پيدا كنم. لباسم را پوشيدم و اتاق را ترك كردم. خانه ساكت بود ولي ناگهان بوي دود به مشامم رسيد. چيزي درحال سوختن بود! من دويدم تا پيدايش كنم. دود از اتاق آقاي روچستر بيرون مي آمد. من به در اتاق دويدم و به اطرافم نگاه كردم. آقاي روچستر در رختخوابش خواب بود و تخت در آتش بود. من فكر كردم چه كار مي توانم بكنم. به سرعت به اطراف اتاق نگاه كردم. خوشبختانه دريك گوشه اتاق مقداري آب بود. با تمام سرعتي كه مي توانستم آب را برداشتم و به روي تخت پاشيدم. آقاي روچستر بيدار شد.

او فرياد زد: چه اتفاقي افتاده؟ جين تو هستي؟ چه كار مي كني؟

گفتم: آقاي روچستر تخت شما آتش گرفته شما بايد بلند شويد. او به بيرون تخت پريد. همه جا آب بود و آتش هنوز دود مي كرد. آقاي روچستر گفت: جين تو مرا از آتش نجات دادي تو از كجا فهميدي؟ براي چه بيدار شدي؟ من درباره صداي بيرون در و آن خنده وحشتناك به او گفتم. آقاي روچستر جدي و عصباني بود. من بايد به شيرواني بالاي پله ها بروم. لطفاً همينجا بمون و منتظرم باش. خانم فرفكس را بيدار نكن. او اتاق راترك كرد و من منتظر او ماندم. درپايان او برگشت. هنوز خيلي جدي بود. تو مي توني برگردي به تختت جين. همه چيز روبه راه است. روز بعد از خانم فرفكس پرسيدم: چه كسي در شيرواني زندگي مي كند او پاسخ داد: فقط گريس پول يكي از خدمتكاران است. يك زن بيگانه است. من گريس پول را به خاطر آوردم او يك زن بيگانه وساكت بود. اغلب باديگر خدمتكاران صحبت نمي كرد. پس شايد او همان كسي است كه شب گذشته دور خانه قدم مي زد و بيرون در بيگانه وار مي خنديد. آن روز عصر وقتي آدله تكاليفش را تمام كرد، من به پائين پله ها رفتم. خانم فرفكس مرا ملاقات كرد. او گفت: آقاي روچستر امروز صبح خيلي زود خانه را ترك كردند او تصميم دارد به نزد دوستانش برود. من فكر مي كنم ايشان براي چند هفته اي با آنهاباشند. من نمي دانم چه وقت ايشان برمي گردند. براي چندين هفته، خانه مجدداً بسيار ساكت شد. آقاي روچستر با دوستانشان ماندند و من درس دادن به آدله را ادامه دادم. من ديگر صداي خنده وحشتناك و بيگانه را در شب نشنيدم.

يك روز، خانم فرفكس نامه از آقاي روچستر به من نشان دادند و گفتند او درحال بازگشت است و او بازديدكنندگان زيادي را با خودش مي آورد. من خيلي سرم شلوغ خواهد شد تا همه چيز را آماده كنم. خانم بلانچ انگرام نيز مي آيند. او بسيار زيباست. آقاي روچستر و دوستانشان رسيدند. همه بازديدكنندگان شخصيت هاي مهم پولدار بودند. خانم بلانچ انگرام دربين آنان بود. او زيبا ولي مغرور بود. برخي از ميهمانان با من خوب بودند ولي بقيه با من صحبت نمي كردند. من پولدار و مهم نبودم. دوشيره انگرام اصلاً با من صحبت نكردند. او براي من اصلاً جالب نبود ولي به نظر براي آقاي روچستر جذاب مي آمد. او هميشه به نظر مي رسيد كه از گفتگو با آقاي روچستر لذت مي برد. آنها اغلب براي سواري باهم بيرون مي رفتند. خانم فرفكس مي گفت: فكر مي كنم آقاي روچستر با خانم انگرام ازدواج خواهند كرد. اما آيا آقاي روچستر به بلانچ انگرام علاقه داشت؟ به نظر مي رسيد كه او را دوست دارد. اما او خيلي خوشحال به نظر نمي رسيد وقتي كه با همديگر بودند.

يك روز عصر يك بازديد كننده جديد به ترن فيلد هال آمد. او يك مرد جوان زيبا با موهاي مشكي به نام آقاي ماسون بود. او براي كار به نزد آقاي روچستر آمده بود. آقاي ماسون به ما گفت كه او و آقاي روچستر از دوستان قديمي اند. اما آقاي روچستر خيلي از ديدن آقاي ماسون خوشحال نبود.

وقتي كه آقاي روچستر اسم آقاي ماسون اهل غرب هند را شنيد بسيار جا خورد صورتش سفيدشد. آن شب آقاي روچستر و آقاي ماسون ساعت ها با هم صحبت كردند. در پايان، ديروقت آنها به رختخواب رفتند. خيلي زود همه درخانه به خواب رفتند. ناگهان از خواب پريدم. صداي جيغ وحشتناكي را از بالاي سرم شنيدم و همه چيز دوباره خيلي ساكت شد. من بادقت گوش دادم، سپس صداهاي زيادي را در بالاي سرم شنيدم. بنظر از اتاق بالايي صداي دعوا مي آمد. سپس صداي جيغ ديگري آمد يكي فرياد زد: كمك! كمك! اين بيشتر ازيك دعوا بود. بعد صدايي گفت: روچستر سريع بيا، كمكم كن! دري باز شد و من شنيدم كه يكفنر به بالاي پلكان به اتاق شيرواني دويد. من به سرعت لباسهايم را پوشيدم و درب اتاقم را باز كردم. همه درخانه بيدارشده بودند. همه بازديد كنندگان درجلوي درب اتاقهايشان ايستاده بودند. آنها مي پرسيدند: چه اتفاقي افتاده؟ آيا جايي آتش گرفته؟ آقاي روچستر از اتاق شيرواني به پائين آمد و به دوستانش گفت: همه چيز روبراه است، نگران نباشيد.

يكي پرسيد ولي چه اتفاقي افتاده؟ آقاي روچستر گفت: يكي از خدمتكاران خواب بدي ديده بود و شروع به فرياد كرد اما اينكه همه چيز روبراه است لطفاً به رختخواب برگرديد. همه ميهمانان آقاي روچستر به آرامي به اتاقهايشان بازگشتند. من هم به اتاقم رفتم ولي به رختخواب نرفتم. من نشستم و به بيرون پنجره نگاه كردم. خانه بسيار آرام بود. هيچ صدايي ازشيرواني نمي آمد. سپس يك نفر درب اتاقم را به صدا درآورد. در را بازكردم. آقاي روچستر پشت درب ايستاده بود به من گفت: جين لطفاً با من بيا ولي آهسته دنبالم بيا. من به دنبال آقاي روچستر به اتاق شيرواني رفتم.

او قفل در را بازكرد و ما به داخل رفتيم. آقاي روچستر به من گفت: همين‌جا باش. من كنار درب بعدي ايستادم. آنجا يك در ديگر در آن سمت اتاق بود. از پشت اين در من صداي وحشتناكي را مي شنيدم. شبيه يك حيوان وحشتناك بود. آقاي روچستر مرا ترك كرد و به داخل در رفت. يكبار ديگر من آن صداي خنده خشمگين وحشتناك را شنيدم. آيا گريس پول پشت در بود؟ آقاي روچستر با يك نفر در اتاق صحبت مي‌كرد. سپس بيرون آمد و درب را دوباره قفل كرد. او به آرامي به من گفت: بيا اينجا جين. من به داخل اتاق رفتم. آنجا در اتاق يك تخت بزرگ بود. آقاي ماسون بي حال روي تخت افتاده بود. صورتش سفيد و چشمانش بسته بود. خون زيادي روي لباسش بود و حركت نمي كرد. پرسيدم: مرده ! آقاي روچستر گفت نه، او به شدت آسيب ديده و من بايد بروم و براي او دكتر بياورم. پيش او مي ماني تا من برگردم؟ مرد روي تخت تكان خورد و سعي كرد كه چيزي بگويد. آقاي روچستر به طرف او برگشت و گفت: سعي كن صحبت كني ماسون، جين لطفاً با او صبحت نكن .اينجا نبايد هيچگونه گفتگويي بين شما باشد.

آقاي روچستر با عجله از اتاق بيرون رفت من با مرد ساكت روي تخت براي او منتظر ماندم. مي ترسيدم. مي دانستم كه گريس پول در اتاق كناري است.  بايستي براي مدت طولاني منتظر بازگشت آقاي روچستر بودم.  از خود پرسيدم، چه وقت او بر مي گردد؟

صبح شد و آقاي روچستر با دكتر برگشت. در مدتي كه دكتر آقاي ماسون را معاينه مي كرد. آقاي روچستر با من صحبت مي كرد: جين  به خاطر كمك هايت متشكرم. ماسون همين حالا ترن فيلد هال را ترك مي كند. دكتر او را مي برد. ما به آقاي ماسون كمك كرديم تا از پله ها پائين و ازخانه بيرون برود. هنوز زود بود و بقيه اهالي خانه هنوز خواب بودند. آقاي روچستر به دكتر گفت : از ماسون بيچاره مراقبت كن. تا زماني كه او بتواند به خانه اش در غرب هند بازگردد.

قبل از حركت آقاي ماسون چيز عجيبي گفت: مراقب اون زن باش، روچستر او گفت: قول مي دهم مراقبش باشم. من قول مي دهم هميشه مراقبش خواهم بود. آقاي روچستر ناراحت به نظر مي رسيد. من خواستم به داخل خانه برگردم كه آقاي روچستر گفت: نرو جين. به باغ بيا و با من صحبت كن.

ما به باغ رفتيم، او گفت چه شبي بود ! جين آيا تو ترسيده بودي؟ بله من ترسيده بودم. آن بالا، درآن اتاق يك نفر آنجا بود. آن خنده وحشتناك آقاي روچستر آيا گريس پول رفته؟ او پاسخ داد: نه، اما در مورد گريس پول نگران نباش، سعي كن همه چيز را در مورد او فراموش كني. او خطرناك نيست: ماسون كسي است كه من نگران هستم من از شنيدن اين شگفت زده شدم.

من مي دانستم كه ماسون نمي خواست به من صدمه اي بزند. اما او مي توانست چيزي بگويد كه به من صدمه بزند.

من بايد خوشحال مي بودم وقتي كه او درحال بازگشت به غرب هند بود. بعد از آن روز، من يك نامه شگفت آور دريافت كردم. عمه ام خانم ريد درحال فوت بود و مي‌خواست مرا ببيند. سفر طولاني داشتم بايد به خانه او مي رسيدم. وقتي به آنجا رسيدم، شنيدم كه عمه زاده ام جان مرده. خانم ريد بسيار مريض حال بود. در ابتدا او نمي خواست با من صحبت كند. بعد يك روز وقتي كنار تختش نشسته بودم. او نامه اي را به من نشان داد. نامه از طرف عمويم كه در مادرا زندگي مي كرد بود. نامه اين بود:

«دوشيزه ريد عزيزم

لطفاً به من كمك كنيد. مي خواهم برادر زاده ام، جين آير را پيدا كنم.

          من مرد ثروتمندي هستم و هيچ فرزندي ندارم.

                    مي خواهم جين آير بيايد و با من زندگي كند.

ارادتمند شما، جان آير.»

نامه را خواندم و به تاريخ آن نگام كردم. گفتم: اما خانم ريد اين يك نامه قديمي است شما آنرا سه سال پيش دريافت كرده ايد.

او پاسخ داد: مي دانم اما من هرگز تو را دوست نداشتم تا وقتي اين نامه را خواندم براي عمويت نوشتم و به او گفتم كه تو مرده اي. به او گفتم كه در مدرسه لوود مرده‌اي، حال برو و مرا تنها بگذار.

مدت زيادي نگذشت كه خانم ريد مرد و من به ترن فيلد هال برگشتم. تابستان بود و مزارع اطراف ترن فيلد هال بسيار ساكت و زيبا بودند. با خود فكر كردم : كه «آدله حتماً از ديدن من خوشحال خواهد شد» اما آقاي روچستر چطور؟ او كسي است كه بايد ببينم. اما آيا او مي خواهد مرا ببيند؟ شايد حال ديگر او با خانم بلانچ اينگرام ازدواج كرده باشد، اگر آنها هنوز ازدواج نكرده باشند. حتماً خيلي زود اينكار را خواهند كرد. ناراحت مي شدم وقتي در باره آقاي روچستر و بلانچ اينگرام فكر مي‌كرد. باخود فكر كردم كه : بايد خيلي زود اين مكان زيبا را ترك كنم . وقتي آقاي روچستر ازدواج كند من ديگر نمي توانم اينجا بمانم من ديگر هيچ وقت ترن فيلد هال را نخواهم ديد. و بدتر از آن من ديگر هرگز آقاي روچستر را نخواهم ديد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 اردیبهشت 1394 ساعت: 3:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره بررسي انديشه ها و نظريات سياسي توماس هابز

بازديد: 461

تحقیق درباره بررسي انديشه ها و نظريات سياسي توماس هابز

زندگي نامه ي هابز

تامس هابز در سال 1588 ميلادي در يكي از شهرهاي كوچك انگلستان زاد و در سال 1679 در گذشت. تحصيلات خود را در دانشگاه آكسفورد به پايان رسانيد ولي نسبت به فلسفه ي اهل مدرسه و علوم ديني كه در آنجا تدريس مي شد شوق فراواني نشان نداد. بعدها زير تأثير افكار علمي زمان خود واقع شد. وقتي در سن چهل سالگي با هندسه آشنا شد سخت فريفته ي روشني منطق و استحكام استدلال آن گرديد.

پس از اتمام دوره دانشگاه در خانواده ي كونديش يكي از خانواده هاي اشرافي انگلستان معلم خصوصي شد و سفرهايي به قاره ي اروپا كرد. در پاريس به تحصيل علوم طبيعي و رياضي پرداخت و با دانشمندان آن شهر دوستي گزيد و در آنجا بود كه معلم چارلز شاهزاده ي انگلستان گرديد كه بعداً با عنوان چارلز دوم، پادشاه انگلستان شد. هابز در 1640 وقتي هنوز در انگلستان بود رساله اي در دفاع از حقوق مطلق پادشاه نوشت ولي آن را به چاپ نرسانيد. در پاريس در سال 1642 كتاب اصول فلسفه ي سياسي را به زبان لاتين نوشت و در سال 1651 كتاب لوايتان يا ماده ي صورت و قدرت حكومت را كه شاهكار اوست منتشر كرد. هابز در 1652 به انگلستان برگشت و بقيه ي عمر را در آنجا زيست و آثار ديگر خود را به زبان لاتين و انگليسي در لندن به چاپ رسانيد.

شاهكار هابز كتاب لوايتان است. لوايتان كلمه اي است از اصل عبري كه در تورات مكرر آمده و منظور از آن حيوان آبي قوي و وحشت انگيزي است كه برحسب وصفي كه از آن شده است گاه به اژدها و اغلب به نهنگ مانند است. منظور هابز از انتخاب اين نام براي كتاب خود آن است كه برساند دولت يا حكمران جسمي است فوق جسمها، و شخصي است نيرومندتر از اشخاص طبيعي به صورتي كه اشخاص طبيعي مقهور و منكوب اويند.

كتاب لوايتان خصومت دسته اهي مختلف و مخالف را برانگيخت. هرچند موضوع آن دفاع از قدت نامحدود دولت و اختيارات مطلق سلطان است، سلطنت طلبان انگلستان از او خوشدل نشدند چه آنها مسلم بودن اختيارات مطلق را براي سلطان موهبتي الهي مي دانستند و حال آنكه او با هر نوع بيان خارج از طبيعت از قبيل « موهبت الهي » مخالف بود و اساس قدت سلطان را بر توافق و رضايت مردمان مبتني مي دانست و رعايت آن را لازمه ي حفظ صلح و آرامش و عدل در اجتماع مي پنداشت. بي اعتنايي هابز به خدا و دين و بخصوص استدلال او كه دين بايد تابع دولت و خدمتگزار اجتماع باشد، كساني را كه حكومت دين در نظر آنها فوق حكومتها بود، سخت برآشفت. از اين گذشته هابز براي روشن كردن اصول كردار و اخلاق را از اصولي فوق عقل ناشي مي دانستند مي كاست. اما مخالفان سلطنت و كساني كه حكمراني را حق ملت مي دانستند و با شاه مستبد مخالف بودند او را دشمن راه و روش خود پنداشتند چه او از قدرت سلطان و نامحدود بودن اختيارات او دفاع كرده بود. با اين همه حكيم از خصومت فراواني كه برانگيخته بود آسيبي نديد و بقيه عمر را در خاك وطن به آسودگي گذرانيد.

اساس فلسفي عقايد هابز

به نظر هابز همه ي وقايع عالم را مي توان با اصل ساده ي « حركت » بيان كرد. فلسفه ي معرفت از علت به معلول و از معلول به علت است و چون رابطه ي علت و معلول جز حركت چيزي نيست فلسفه در حقيقت « علم حركت » است.

هابز مبتكر اين عقيده نبود و عقيده ي پيشوايان علمي زمان خود را در اين باب پذيرفته بود اما اين اصل ساده و ابتدايي را شامل نفس آدمي و اجتماع نيز كرد. از اين روست كه او را پيرو فلسفه ي مكانيزم و ماترياليزم خوانده اند. در نظر او نفس آدمي مجموعه اي از حركات است و حيات اجتماعي نيز چنين است. هشياري را نيز بر حركت مبتني مي داند و به نظر او هشياري جز تصويري از حركاتي كه در سلسله ي اعصاب صورت مي گيرد چيز ديگر نيست. بنابراين اساس معرفت آدمي را بايد در تاثرات حسي جست و جو كرد.

اما اهميت واقعي هابز نه در فلسفه است و نه در روان شناسي بلكه در رشته ي علم اجتماع و علم سياست است. در اين دو رشته نيز اهميت او در درجه ي اول از لحاظ نتايجي كه به دست آورده است نيست بلكه در به كار بردن روش دقيق استدلال علمي است.

هابز كسان را متوجه كرد كه براي شناختن اجتماع و دستگاه سياست بايد از روان شناسي آدمي شروع كرد و خود چنين كرد و دستگاه فلسفي او درباره ي اجتماع و سياست نتيجه ي دقيق اصولي است كه درباره ي نفس آدمي به دست آورده است. اگر اين اصول صحيح نباشد و ما اكنون مي دانيم كه صحيح نيست نتايجي كه هابز از آن مي گيرد نادرست خواهد بود. اما اهميت او از اين لحاظ كه روش علمي را در شناختن سياست و اجتماع به كار برده است همچنان به جا مي ماند. ا زاين رو لوايتان يكي از معتبرترين كتابهاي جهان درباره ي اجتماع و سياست است  و در زبان انگليسي معتبرترين كتاب نوع خويش است.

وضع طبيعي آدميان

آنچه هابز « وضع طبيعي » مي خواند وضع آدميان قبل از تشكيل اجتماع است. در اين وضع خودخواهي سلطه ي مطلق دارد هر كس سود خود را مي جويد چون همه در استعدادا مساوي اند و نيز چون همه يك نوع چيزها را طالب اند ميان آدميان پيوسته رقابت و خصومت هست. هر فرد دشمن ديگران است و با ديگران در وضع جنگ دائم است. در اين وضع افراد آدمي نسبت به ينكديگر مثل گرگ اند. منظور هابز اين نيست كه افراد پيوسته به كشمكش با هم مشغول اند اما منظورش اين است كه پيوسته قصد تعرض به يكديگر دارند و پيوسته در ناامني و خطر حمله ي ديگر ي به سر مي برند و هيچ كس از خطر ديگران ايمن نيست. در چنين وضعي تصور خوب و بد و ظلم و عدل وجود ندارد، چه ظلم و عدل و خوب و بد ساخته قانون اند و قانون فرع تشكيل اجتماع است و در وضع طبيعي قانون موجود نيست. در چنين وضعي پيدا شدن تمدن و ميوه هاي عالي آن از ادبيات و علوم و صنايع غير ممكن است. در وضع طبيعي  زندگي آدمي « تنها و مسكين و نكبت بار و كوتاه است ».

آنچه آدميان را وادار مي كند از وضع طبيعي بيرون آيند، راننده اي عاطفي است و آن ترس از مرگ است كه بزرگترين شرهاست و آدمي از آن پيوسته وحشت دارد. عقل راهنماي عاطفه ي وحشت از مرگ مي گردد و براي ايجاد صلح و ايمني اصولي پيدا مي كند كه آنها را هابز قوانين طبيعت مي خواند.

انسان مصنوعي، دولت لوياتان

اراده، زيركي و نيرنگ درسيستم هابز نقشي اساسي بازي مي‌كنند. به نظر ارسطو انسان طبيعتاً اجتماع پذير وشهروند (حيواني سياسي) است؛ اجتماع سياسي واقعيتي بوده است. هابز پاسخ داده است كه اين ناخردانه است زيرا طبيعت غريزه اجتماعي بودن را در انسان به وديعه ننهاده است وآدمي تنها براثر سودجوي در جست و جويي ياراني برمي آيد؛ اجتماع سياسي ميوه مصنوعي يك پيمان ارادي و يك محاسبه سودجويانه است.

انتقال حق طبيعي و نام هر فرد برهمه چيز به ثالث از طريق قراردادي كه «هرفرد با فرد ديگر» مي بندد، نيرنگي است كه اجتماع انسانهاي طبيعي را به اجتماع سياسي تبديل مي‌كند. اراده واحد اين ثالث جانشين اراده همگان و نماينده آن خواهد شد. اين ثالث به نوبه خود با پيماني كه اكثريت را متقابلاً به سود او متعهد كرده، كاملاً بيگانه است.

هابز نظريه عقد قرارداد را درسياست ابداع نكرده است. دراين مورد نظريه اي كهن وجود دارد كه به اپيكور و حتي پيشينيان او باز مي گردد. اين نظريه آن جنبه از پژوهش عقلاني درباره سرچشمه قدرت را دربر ميگيرد كه در تاريخ انديشه هاي سياسي اهميت فراواني دارد. چنين پژوهشي اغلب با نيت پنهان تضعيف و تحديد قدرت از راه پايه گذاري منطقي حقوق اتباع دربرابر حاكم همراه بوده است. حكماي الهي قرون وسطي دو گونه قرارداد را به درستي از هم تميز داده اند به موجب نخستين قرارداد يا پيمان وحدت يا تشكيل جامعه انسانهايي كه دروضع طبيعي به صورت منزوي به سر مي برند اجتماعي تشكيل مي دهند؛ و به موجب قرارداد دوم يا پيمان فرانبرداري اجتماعي كه بدين سان تشكيل يافته  است، از راه انتقال يا اتحاد قدرتهايش، تحت شرايط معين، رئيس يا حكمي براي خود برمي گزيند.

هدف اصلي از تشكيل دولت تأمين امنيت اتباع است كه حاكم بايد آن را تضمين كند. نگارنده لوباتان مفهوم اين پند كهن كه رستگاري ملت بايد برترين قانون باشد را زنده كرده است. رستگاري ملت نه تنها به معني حفظ زندگي اتباع دربرابر مخاطرات  است، بلكه به مفهوم فراهم آوردن امكان بهره وري از لذائذ مشروع اين زندگي است. مردم به اراده خود جامعه اي سياسي تشكيل داده اند تا درحدي كه وضعيت بشر اجازه مي دهد درنهايت نيكبختي و يا حداقل بدبختي زندگي كنند. حاكم بايد برابري اتباعش را درمقابل قانون و همچنين دراستفاده از خدمات اجتماعي و در برخورداري از رفاه مادي تضمين كند. حاكم وظيفه ديگري نيز دارد كه از همان منبع تأمين نيكبختي دائم اتباع سرچشمه مي گيرد. اگر لويانان آنقدر ناتوان شود كه نتواند حفاظت از اتباعش را كه تنها هدف اوست، تأمين كند، تعهدات اتباع دربرابر او لغو مي‌شود. اين يگانه استثناي انتقال قطعي و بازگشت ناپذير حقوق طبيعي همگان به حاكم است. وقتي دولت ناتوان است هيچ عاملي نمي تواند اتباع را وادارد كه از حق طبيعي خودچشم بپوشد. آنچه لوياتان را حفظ مي كند، قدرت، اين نعمت بي بهاست كه از انساني كه درحالت طبيعي گرگ انسان است، انساني مي سازد كه درحالت اجتماعي «خداي انسان است. حاكم بايد با اقتدار كامل تمام حقوقش را به كارگيرد، زيرا حقوق او ابزار به انجام رساندن وظايفش است. آنچه پس از ناتوان ساختن دولت به انحلال آن مي انجامد، فقدان اقدار مطلق و تقسيم ناپذير يعني استقرار يك حكومت مختلط و ادعاي واداشتن حاكم به اطاعت از قوانين و نيز اختصاص يك حق مالكيت مطلق به اتباع است.

پيمان اجتماعي و تشكيل اجتماع و دولت

افراد مي توانند از حقوق طبيعي خود طرف نظر كنند و آن به دو صورت ممكن است: اول اينكه حق خود را ساقط كنند ودوم آنكه آن را به ديگري منتقل نمايند. وقتي فردي به يكي از اين دو ترتيب حق خود را ساقط كرد، ديگر داراي آن حق نيست؛ چه درغير اين صورت اجتماع نقيضين لازم مي آيد و عقلاني نيست كه فرد در عين حال كه حقي را به ديگري انتقال داد او را صاحب آن حق بشناسد و خود ديگر ادعايي نسبت بدان نداشته باشد.

اما اگر، چنانكه هابز معتقد است، محرك فرد تنها جلب سود ودفع زيان است چگونه مي توان پذيرفت كه ممكن است فرد حق خود را به ديگري انتقال دهد؟ پاسخ او اين است كه فرد از حقي مي گذرد و از آزادي خود از اين بابت طرفنظر مي‌كند به اميد اينكه نفع بزرگتر و بادوام تري به دست آورد. اغلب بدان منظور از حق خود مي گذرد كه براي خود ايمني از آسيب ديگران تأمين كند. اين داد و ستدي كه ميان افراد صورت مي گيرد كه حقي را بدهند و سودي بستانند، هابز پيمان اجتماعي مي خواند و چنانكه ديده مي‌شود مبتني بر حسابگري عقلي است و غايت آن تأمين سود بيشتر و پايدارتر فرد است.

امامعلوم نيست پيمان افراد با يكديگر راسخ و پابرجا بماند و از يك طرف يا دو طرف شكسته نشود. هابز مي گويد:

پيمانها بدون ضمانت شمشير، كلماتي بيش نيستند و نمي توانند بقاي خود را تأمين كنند.

بدين علت است كه افراد تواقف مي‌كنند همه و هريك از بسياري از حقوق و آزاديهاي خود بگذرند و او را نماينده خود و تجسم دهنده شخصيت خود بشمارند تا درسايه شمشير او كه درواقع شمشير اجتماعي و شمشير افراد سازنده اجتماع است، اغتشاش و ناامني را به نظم و ايمني تبديل كنند و از خطر تعديات يكديگر و دشمن خارجي مصون بمانند. اين همان پيمان اجتماعي است كه اجتماع و دولت را به وجود مي آورد و پيماني است كه هر فرد با افراد ديگر مي بندد و آن به عبارت هابز چنين است:

من حق حكومت برخود را به اين مرد يا به اين انجمن مردان منتقل مي كنم و تسلط او را برخود مجاز مي شمارم به شرط آنكه تو به همان ترتيب حقوق خود را به او منتقل كني وا عمال او را مجاز بشماري.

كسي كه بديت ترتيب حقوق افراد بدو منتقل شده است سلطان يا حكمران خوانده مي‌شود و او را هابز چنين تعريف مي‌كند:

شخصي كه اعمال او را، عده زيادي به موجب پيماني كه با يكديگر بسته اند، اعمال خود دانسته اند بدان منظور كه وسايل و نيروهاي همه آنها را به آن ترتيب كه مناسب بداند به كاربرد تا صلح و دفاع همه آنها را تأمين كند.

مطلق بودن حاكميت يا مطلق بودن حاكم

نظريه هابز مثل يك شمشير دو دم است. هم مي تواند از آن براي توجيه يك حاكم اقتدار طلب استفاده برد و هم عليه او، چنانكه دكترين قرارداد اجتماعي او به دست وارثانش به ابزاري براي توجيه حكومت محدود (لاك) و اراده عمومي روسو تبديل شد. اصل اراده و توافق درايجاد جامعه سياسي اصول تازه اي بودند كه توسط هابز به نظريه بي بديلي در تشكيل جامعه سياسي تبديل شدند و بعد از او رفته رفته انديشه سياسي را عرصه حضور خود كردند. نظريه هابز افق تازه اي در انديشه سياسي گشود كه از همين چشم انداز مورد نقد قرار گرفت. دراينجا درچشم انداز همين افق به برخي از نقدها و ناهمسازيهاي نظريه هابز درخصوص مشخصات عمومي دولت مورد نظر او اشاره مي كنيم تا با بازسنجي اين نظريه مسير تحول آتي فلسفه سياسي مدرن را نيز نشان داده باشيم.

جالب است كه خودهابز نيز مي دانست كه تا آنجا كه به ماهيت حكومت مربوط مي‌شود شمشير دو د مي را به دست داده است. هابز مي گويد قرار داد تسليم همزمان حقوق طبيعي افراد به يك حاكم آنها را به «شخص» يگانه اي تبديل ميكند. آنها تا زماني كه حاكمي دارند درحكم شخص واحدي هستند. هابز مي دانست كه اين يگانگي ممكن است عليه خودحاكم به كارگرفته شود. براي همين استدلال مي‌كند كه وحدت موكلان (افراد) نيست كه جامعه را به «شخص» واحد تبديل مي‌كند بلكه وحدت وكيل (حاكم) است كه به جامعه وحدت مي دهد.

نظريه هابز از اين ديدگاه مورد نقد قرار گرفته است كه قرارداد اجتماعي او غيرقابل انحلال توصيف شده است. چنين خصوصيتي باعث مي‌شود كه درواقع قرارداد اجتماعي به قرارداد تسليم فروكاسته شود. به علاوه، حال كه مي توان برمبناي قرارداد دولت تأسيس كرد چرا نتوان بر همين مبنا آنرا محدودكرد؟ اين كاري بود كه لاك بدان دست زد. به همين صورت اين پرسش مطرح شده است كه چرا بايد نخستين گام در انعقاد قرارداد آخرين گام باشد. چرا افراد بايد يك بار براي هميشه قراردادي منعقد كنند و حكومت را علي الابد به حاكمي بسپارند. از تبعات اين قرارداد پيدايش اين وضعيت تناقض آميز است كه افراد تمام اختيارات خود را به حاكم منتقل كنند و از آن پس به عنوان موجودات مستقل و داراي اراده ي از آن خود وجود نداشته باشند. آيا مي توان چنين فرضي را با قرارداد اجتماعي توجيه كرد؟ هابز ميگويد صيانت نفس نقطه اصلي حركت به سوي قرارداد اجتماعي و تأسيس جامعه سياسي است آيا نمي توان براساس همين مفروضات گفت كه افراد به حكم سائقه صيانت نفس و نفع نبايد خودرا دست بسته تسليم قدرت حاكمه كنند؟ چرا آدمهايي كه اين همه به امنيت خود اهميت مي دهند نبايد بخواهند درعين آن كه قدرت حاكمه اي ايجاد مي‌كنند، براي خودنيز حقوقي دربرابر تعديات حكومت قايل شوند؟ دربرابر اين ايراد شايد بتوان اين ملاحظات را مطرح كرد كه به نفع افراد نيست كه قواعدي براي حيطه فرمانبرداري از حكومت قايل شوند. همچنين به نفع افراد نيست كه حاكميت تقسيم شود. اطاعات اتباع نبايد مشروط به شروطي باشد. گفتن اينكه حكومت به سببي از اسباب، برمبناي حقوق يا روسوم يا اصول اخلاقي، محدود است معني اش اين است كه شخص مي تواند درحيطه معيني از حكومت اطاعت نكند. مثلاً قانوني وجود دارد كه اگر حاكم از آن پا فراتر بگذارد اتباع مي توانند دربرابر او مقاومت كنند. دراين صورت دونوع قانون وجود خواهد داشت: قانوني كه حيطه اطاعت اتباع را تعيين مي‌كند. اما هابز مي گويد اگر بيش از يك قانونگذار وجود داشته باشد در اين صورت امنيت و آرامش وجود نخواهد داشت. به اين ترتيب چنان كه حكومت مشروط باشد منازعه  حتمي است: منازعه بين حقوق اتباع و اختيارات حاكم. مرجع ديگري نيز براي داوري درمورد منازعه احتمالي برسراين حقوق و اختيارات وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد حاكم در واقع اوست.

ظاهراً دراين جا هابز و انديشه سياسي مدرن با معمايي روبرو بود. به نظر مي رسد هر توافقي درمورد محدوديت اقتدار حاكم جز خيالي بيش نيست و تنها زماني دوام دارد كه به كار گرفته نشده است. اما همين كه بخواهند آن را به كار گيرند تفسيرهاي متفاوتي را به ميان خواهند كشيد و نياز به يك مرجع ثالث به عنوان مفسر نهايي پيدا خواهد شد، تا زماني كه چنين مفسري تعيين نشده است صلح و امنيت درخطر است و هنگامي كه مرجع تفسير نهايي پيدا شد حاكم اين مرجع خواهد بود. اين معما درواقع معمايي بود مربوط به مسئله حاكميت كه برسرراه فلسفه سياسي قرار داشت. اين معما بعداً از جمله با توسل به اصل حاكميت قانون (به جاي حاكميت افراد) و نيز حاكميت اراده عمومي حل شد و شرح آن را خواهيم آورد. اما در همين جا به اين نكته مي توان اشاره كرد كه فلسفه سياسي مدرن اين اصل را اثبات كرد كه بين تقسيم قدرت بين ارگانهاي مختلف و يگانگي حاكميت تناقضي وجود ندارد. امروزه اين اصل پذيرفته شده است كه قدرت بين مجالس قانونگذاري، قوه مجريه و ديوان عالي تقسيم شود. اين سه قوه يكديگر را محدود مي‌كنند اما هيچ يك از اقتداري بي اجازه دو قوه ديگر برخوردار نيست. اين كار به دو صورت ميسر شده است كه هريك از سه قوه اقتدار خود را نبا به اصولي در دست دارند كه در قانون اساسي آمده است. قانون اساسي اختيارات سه قوه و راه هاي حل اختلاف احتمالي معيني دارند و هركدام در اطاعت از قانون همان نفعي را دارند كه بنا به نظريه هابز اتباع دراطاعت از حاكم دارند.

اين مسأله اي بودكه فلسفه سياسي مدرن درگامهاي بعدي رشد خودمي بايست كه به حل آن بپردازد و چنانكه خواهيم ديد بنتام و روسو از جمله كساني بودند كه اين معما را هريك به شيوه خودحل كردند. همچنين اين مسأله را كه با قرارداد تسليم حق از نوع قرارداد هابز، كه به شخصيت فرد لطمه مي زند، وحدت و يگانگي حاصل نمي شود. روسو اين نظريه رامطرح كرد كه اعتبار اخلاقي دولت به آن است كه برفرد تحميل نشده باشد و هركس دراطاعات از آن در واقع از اراده خوداطاعت كند. خلاصه آنكه هابز درنظريه خود معادل آنچه براي تأسيس جامعه سياسي با يك دست  به افراد داده بود با دست ديگر به عنوان اتباع از آنها پس گرفته بود. به اين ترتيب معمايي درسر راه فلسفه  سياسي مدرن قرار گرفته بود كه براي حل آن نيروي بسياري مي بايست صرف شود.

نظريه هابز و وضع بين المللي

اگر آنچه هابز درخصوص وضع طبيعي گفته است درباره افراد صادق نباشد، مسلماً درباره دولتها صادق است و عقايد هابز بيان درستي از وضع دولتها نسبت به يكديگر است و به نظر مي رسد چاره اي هم كه او براي نجات افراد از «وضع طبيعي» انديشيده است، براي نجات دولتها از ناامني دائمي كه صلح جهان را تهديد مي كند، تنها راه  نجات است، براي نجات دولتها از ناامني دائمي كه صلح جهان را تهديد مي‌كند تنها راه نجات باشد. دولتهاي مستقل هميشه نسبت به يكديگر در «وضع طبيعي» بوده اند. يعني هريك صرفاً دنبال منافع خويش و رقيب و دشمن ديگران بوده است. اگر همزماني صلح و آرامش برقرار بوده است خطر جنگ و امكان حمله دولتي بردولت ديگر هيچ گاه ازميان نرفته است و «وضع جنگ دائم» چنانكه هابز نشان داده است پيوسته ميان دولتها موجود بوده است. و نيز گفته هابز كه تنها راننده افراد سودپرستي است، درباره رفتار دولتها با يكديگر هميشه صادق بوده است. هابز گفته است «مردم نسبت به يكديگر مثل گرگ اند». اين گفته هميشه دررابطه بين دولتها راست بوده است.

آيا چاره آن نيست كه براي تأمين صلح جهاني، دولتهاي راه حلي را كه هابز پيشنهاد كرده است بپذيرند يعني همه از مقدار زيادي آزادي و اخيتار خود درگذرند و قدرت واحدي را برخود حكمران سازند؟ ايجاد جامعه ملل پس از جنگ اول جهاني و انجمن ملل متفق پس از جنگ دوم نشان مي دهد كه دولتها در راه ايجاد چنين قدرتي كه برتر از همه آنها باشد افتاده اند.

راست است كه دولتها براي ايمني از تجاوز يكديگر باهم پيمانها بسته اند و اتحاديه هاي ناحيه اي تشكيل داده اند ولي هر وقت منافع آنها اقتضاء كرده است از شكستن اين پيمانها و برهم زدن اين اتحاديه ها باكي نداشته اند. علت آن است كه به قول هابز «پيمانها، بدون قدرت شمشيري كه ضامن اجراي آن باشد، كلماتي بيش نيستند.» اگر تشكيلات جامعه ملل به نتيجه نرسيد، علت همين بود كه قدرتي را كه هابز معتقد بود حكمران بايد داشته باشد دارا نبود. براي تأمين صلح جهاني مثل اينكه چاره ديگر نيست جز اينكه دولتهاي فردي به ترتيبي كه هابز گفته است با يكديگر پيمان ببندند و آزاديهاي خود را دراختيار قدرت واحدي بگذارند. ولي مسلماً لازم است اين قدرت واحد نيرويي را كه اجراي فرمان او را ضمانت كند دارا باشد. شايد بايد منتظر بود كه نا امني موجود جهان به حدي برسد كه بيش از حد بردباري بشر باشد  تا افراد دولتهاي خود را مجبور كنند به نفع قدرت واحدي كه فوق دولتها باشد از بسياري حقوق و اختيارات خود صرف نظر كنند. تا آن روز از لحاظ بين المللي ناچار بايد دولتها نسبت به يكديگر در «وضع طبيعي» بمانند. كتاب لوايتان كه شاهكار هابز است شامل چهار قسمت است :

قسمت اول كه شانزده فصل دارد و عنوان آن «در آدمي» است. درآن نخست هابز عقايد خود را درباره روان شناسي آدمي و پس از آن عقايدش را درباره دين و در فصول 13 و 14 و 15 عقايدش را راجع به «وضع طبيعي»‌و قوانين طبيعي بيان مي‌كند.

قسمت دوم كه از لحاظ سياسي مهمترين قمست كتاب است عنوانش «در دولت» است وشامل فصلهاي 17 تا 31 كتاب است. ايجاد دولت، انواع دولت، حقوق و تكاليف دولت وافراد، شوراي دولتي و قوانين كيفري و انحلال دولت فصول مهم اين قسمت از كتاب است.

درقسمت سوم و چهارم كه اولي «دولت عيسوي» ودومي «حكومت تاريكي»‌نام دارد و شامل فصلهاي 32 تا 47 كتاب است، هابز از تشكيلات ديني رابطه آن با دولت و قدرت دين و دولت درمقابل يكديگر بحث مي‌كند.

قسمتهايي كه از نظر خوانندگان مي گذرد برگزيده فصول قسمت دوم كتاب است يعني فصول 17 تا 21 راجع به منشأ دولت و قدرت حكمراني و فصل 29 درباره انحطاط و انحلال دولت.

 

از « لويتان » تا «‌ اراده عمومي »‌

در وهله نخست سخن گفتن از نسبت بين نظريه اخلاق هابز و روسو اندكي شگفت انگيز به نظر مي رسد. به ويژه كه هابز هم دنباله ي سنت نسبي انگاري اخلاقي است و هم از بزرگترين نظريه پردازان آيين فردباوري ( انديويدواليسم ) است در حالي كه روسو از يك سو جامعه باور است و از سوي ديگر به يقين اخلاقي اعتقاد دارد. چنانكه معروف است هابز در جواني تحت تأثير مكتبي از اومانيسم قرار داشت كه نمايندگان برجسته آن مونتني و ليبسوس بودند. اين اومانيستها معتقد بودند كه بين انسانها از لحاظ اعتقادات و آداب و رسوم چنان تنوعي ديده مي شود كه پيدا كردن مقياس و معياري براي اخلاق ناميسر است. برخي از دانش پژوهان در نسبت هابز با شكاكيت زمان خود چنان پيش رفته اند كه هابز را پيشواي پلوراليسم سياسي ارزيابي كرده اند. ريچارد تاك كه از جمله اين نظريه پردازان است مي گويد كه در نظريه هابز انعقاده قرارداد و تشكيل جامعه سياسي فقط مبنايي است براي ايجاد وضعي كه در آن شهروندان بر مبناي پذيرش گوناگوني ارزشها در كنار يكديگر زندگي كنند. به نظر اين دانش پژوهان اخلاق هابز يك اخلاق تحويل گرا نيست .

اجماع روي حق صيانت نفس بنيادي نيست كه بتوان تمام عقايد مشروع اخلاقي را به آن كاهش داد بلكه فقط توافقي است كه مي تواند براساس آن براي سامان صلح آميز اوضاع و امنيت متقابل بحث كرد.

پس به نظر اين دانش پژوهان اجماع روي حق صيانت نفس حداقلي است براي ايجاد بنياني كه در آن به نظر گرسيوس بين فرهنگها و به نظر هابز بين افراد گفتگو صورت مي گيرد. بنا به اين تحليل هابز عقل را حداقلي به حساب مي آورد كه اعتقادات اخلاقي يا اصول اخلاقي را بايد بر آن بنا نهاد. قانون طبيعت قانون عقل سات. پس عقل سليم است كه راه صلح و آرامش را بر ما معلوم مي كند. آنگاه بر مبناي اين حداقل جامعه‌اي بنا مي شود كه با گفتگو و تحول فرهنگ به سوي استقرار كامل آرامش پيش مي رود.

چنين رويكردي به ديدگاه هابز و بزرگ كردن نسبت هابز با شكاكان هم چرخش هابز از معرفت شناسي شكاكي را ناديده مي گيرد و هم به مباني تحويل گرا و شالوده گراي اخلاقي هابز كم اهميت مي دهد. علاوه بر اين اثبات ادعاي اين تحليل گران كه هابز فلسفه خود را براي تبيين فلسفه شكاكي بنا نهاد سخت مناقشه انگيز و مورد انكار اكثر پژوهشگران است. نظريه هابز به وضوح تحويل گراست. درست است كه حاكم در نظريه هابز از اراده مردم برآمده است اما اراده ي حاكم اراده اتباع نيست بلكه اراده خودش است: يك اراده ي واحد به جاي اراده هاي متنازع بسيار.

خلاصه

انديشه سياسي مدرن كه ماركياولي پي بناي آن را نشان داده بود تا بناي با عظمت آن را هابز برافراشت و آن را رد برابر انديشه سياسي سنتي قرار داد كه دولت را نيرويي بيرون از اراده سامان ساز انسان قرار  مي داد. هابز دولت را تأسيس بشري و به مثابه ساماني تعيين كرد كه افراد بشر آن را براي برآوردن نياز هاي خود ساخته اند. او بر آن شد كه از مقصود عقلاني دولت دفاع كند و نشان دهد كه اقتدار سياسي و اطاعت از آن توجيه عقلاني دارد. حكومت نهادي طبيعي يا الهي نيست كه از قلمرو وارسي بيرون باشد و انسان موظف نيست به صورت انفعالي آن را بپذيرد بلكه بايد آن را بر مقتضاي عقل قبول كند و از آن تبعيت كند.

هابز اراده، رضايت و ميثاق اجتماعي را در تأسيس دولت اصول مقدم قرار داد و انديشه صناعي بودن دولت را در يك دستگاه فلسفي بزرگ به عاليترين وجه بسط داد. هابز در برابر انديشه سنتي كه بحث خود را از قانون شرعي شروع مي كرد نظريه خود را از مفهوم اراده شروع كرد و اين مفهوم محو عمده ترين نظريه هاي سياسي دوره بعد قرار گرفت.

در اين فصل ما نظريه تكليف هابز را به عنوان محور فلسفه سياسي او مورد بحث قرار داديم و نشان داديم كه چگونه هابز مشروعيت اقتدار دولت، ميزان قدرت حكومت و تكليف اطاعت اتباع را توجيه عقلاني مي كند. هابز كه نقطه عزيمت خود را تبيين چگونگي تأسيس دولت برميل و حق طبيعي انسانها در صيانت نفس قرار مي دهد شرايطي را در وضع پيش از تاسيس دولت و جامعه مدني به عنوان وضع طبيعي تصوير مي كند كه در آن انسانها در ترس و ناامني دايم به سر مي برند. چاره كار براي رها شدن ا زاين وضع اين است كه همگان طي يك قرارداد حق صيانت نفس و استقرار امنيت را به يك تاسيس صناعي ( فرد يا مجمعي از افراد ) كه بيرون از قرارداد است منتقل كنند. به اين ترتيب لويتاني پديد مي آيند كه همچون خداي زميني آفريننده حقوق و تكاليف اتباع است. او گرچه حاصل اراده ي سامان بخش افراد خالق خود است اما ديگر اراده اي خاص خود و جدا از اراده آنها دارد. او ديگر هيچ مسئوليتي در قبال اتباع ندارد جز دفاع از امنيت آنها. اتباع هيچ كنترلي بر اين خداي زميني ندارند. به اين ترتيب هابز بخش عمده اي از آنچه را كه به حساب اراده بشري از خداي آسماني گرفته بود به خداي زميني داد. بدين سان انديشه سياسي بار ديگر به وجهي از بيگانگي با خود دچار شد، اما وجهي كه شرايط تازه اي براي رهايي از آن بيگانگي فراهم شده بود. انديشه سياسي مدرن طي دوران بعد مرحله به مرحله خود را از بيگانگي با خود رها كرد و تمام اقتدار دولت را به منشا حقيقي آن يعني شهروندان بازگرداند. لاك در نخستين قدم بعد از هابز به تبيين اين مساله پرداخت كه آنچه مطلق است اصل حاكميت است نه قدرت حاكم. او بخشي از قدرت حاكم را به گروهي از اتباع بازگرداند. اما تا سرمنزل مقصود هنوز راهي طولاني مانده بود.


منابع:

    § اسپكتور، سلين قدرت و حاكميت در تاريخ انديشه عرب با متن هايي از : آرنت ،‌ ارسطو ... ترجمه عباس باقري -  تهران : نشر ني ،‌ 1382

        § پولادي، كمال از دولت اقتدار  تا دولت عقل در فلسفه سياسي مدرن تهران  نشر مركز،‌ 1380

        §شواليه ، ژان ژاك آثار  بزرگ سياسي  از ماكيا ولي  تا هيتلر ترجمه لاسازگار تهران : مركز نشر دا نشگاهي ، 1373

    § بحث در عقايد سياسي و اجتماعي تا مس هابز، جان لاك، جان استوارت ميل با ترجمه گزيده اي از نوشته هاي آنان آزادي  فرد و قدر ت  دولت  - تر جمه و تأليف محود رضاعي تهران : هرمس ،  1378

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 اردیبهشت 1394 ساعت: 3:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس