تحقیق دانشجویی - 579

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره دیدگاه قرآن در مورد اطاعت از والدین

بازديد: 495

 

تحقیق رایگان

تحقیق درباره  دیدگاه قرآن در مورد اطاعت از والدین

ديدگاه قرآن اين است که بقا و جاويدان ماندن ملتها بستگي خاص به نيکي بر پدر و مادردر مرحله اول و بعد به خويشاوندان و بعد از آنها نسبت به تمام افراد جامعه دارد.

جاي تعجب است که با اين همه تأکيدات و سفارشات قرآن که حتماً به آيات موردنظر عنايت نموديد باز مي‌بينيم که بعضي از فرزندان رعايتحقوق پدر و مادررا نمي‌کنند و وظايف سنگينو خطير خود را در برابر آنها فراموش مي‌کنند و از ان عجيب‌تر آنکه با دوستان ورفيقان خود صميمي و خوش اخلاق و نرم و ملايم هستند و گاهي بذل جان و مال مي‌کنندولي نوبت که به پدر و مادر و يا اقوام مي‌رسد به جاي محبت و احسان روشي بسيار زشت ورفتاري خشن و تند از خود نشان مي‌دهند مثل آنکه با دشمنان جاني خود برخوردنموده‌اند .


در قرآن نيکي به پدر و مادر بدون فاصله بعد از مسئله يکتاپرستيو مسئله توحيد مطرح شده است.

**********************************************************
وقضي ربک الاتعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا

پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستيد وبه پدر و مادر نيکي کنيد.

بنابراين بايد با ايشان برخورد مؤدبانهداشته باشيم خصوصاً در مواقعي که پدر و مادر سالخورده و پير شده‌ باشند که نيازبيشتري به حمايت و محبت دارند.

در آيه‌ي ديگري آمده است: به انسان درباره‌يپدر و مادرش سفارش کرديم. مادرش او را به زحمت حمل کرد و به هنگام بارداري هر روزرنج و ناراحتي تازه‌اي را متحمل مي‌شد و دوران شيرخوارگي او در دو سال پايانمي‌يابد و آري به او توصيه کرديم) که شکر براي من و براي پدر و مادرت بجا‌آور کهبازگشت همه‌ي شما به سوي من است.

امامرضا
عليه‌السلام مي‌فرمود که پدرم از جدشامامصادقعليه‌السلام حديث کرده که فرموده است:

«کوعلم‌الله لفظه او جز في ترک عقوق الوالدين عن افالاتي به»
اگر خداوند براي جلوگيري از رنجش و آزار پدر و مادر کلمه‌اي را کوتاهتر از افمي‌دانست آن را در قرآن شريف مي‌آورد.

امامباقرعليه‌السلام فرمود, پدرمامام سجادعليه‌السلام در رهگذر مردي را ديد که با پسر جوانش راه مي‌رود، وليفرزند در حين حرکت به دست پدر تکيه داده است. امام سجاد از مشاهده‌ي اين رفتار برخلاف ادب و بي احترامي فرزند به پدر آنقدر ناراحت و آزرده خاطر گرديد که تا آخر عمربا آن پسر وظيفه ناشناس سخن نگفت.

آري نيکي به پدر و مادر و احترام بهشخصيت آنان يک وظيفه‌ شرعي و قطعي است و تا پايان عمر حتي موقعي که انسان صاحب نوهو نتيجه هم مي‌شود به آنها احترام بگذارد و بزرگي و بزرگواري آنها را مد نظر داشتهباشد و لحظه از خدمت و محبت به آنها غافل نگردد.


پيامبراکرم
صلي ‌الله‌عليه‌و‌آله مي‌فرمود:

«رضي اللهفي رضي الوالدين و سخطه في سخطهما

خشنودي پدر و مادر رضاي خداوند است و خشمالهي در غضب پدر و مادر است

نظر الولدالي والديه حبا لهما عباده.

نگاه محبت آميز فرزند به روي پدر و مادر عبادت استو در پيشگاه الهي استحقاق پاداش دارد.

 

خانواده نهاد خانواده، جامعه نسبتا کوچکي را تشکيل مي‌‌دهد که هر يک از اعضاي آن به نحوي بر ديگري تأثير مي‌‌گذارد. در چنين تأثير متقابلي، مجموعه‌اي از اعتقادات، آداب، رسوم و ارزشهاي اخلاقي، عاطفي و اجتماعي شکل مي‌گيرد.

حضرت امام زين العابدين عليه السلام، ضمن بيان گوشه‌اي از زحمات طاقت فرساي مادر در مسير در مسير رشد و تربيت فرزند، مي‌‌فرمايند: هرگز کسي را به تنهايي ياراي سپاس و تقدير از مادر نيست، مگر اينکه از خداوند مدد جويد و از او توفيق انجام دادن اين وظيفه را بطلبد. در باره اين سوال که آيا اشتغال مادران در خارج از خانه سازنده است يا زيان آور، جواب قطعي و روشني نمي‌توان داد. ميزان تأثير اشتغال مادران شاغل بر فرزندان رابطه نزديکي با ويژگي ها، نگرشهاي اجتماعي، شرايط موجود در خانه و اجتماع، جنس و سن کودک، و نيز علت اشتغال مادر دارد. در مجموع مي‌توان گفت اشتغال تمام وقت مادران، به طور قطع تأثيرات نا مطلوبي در رشد کودک به ويژه رشد عاطفي او برجاي مي‌‌گذارد. خانه داري مادران نيز هنگامي مي‌تواند روش تضمين شده‌اي براي تربيت سالم و شايسته کودک به حساب آيد که مادران در محيط خانه رابطه خويش را با کودک حفظ کنند و نسبت به امور تربيتي آنها اهتمام ورزند. اينکه برخي از روايات بافندگي را به عنوان بهترين شغل و سرگرمي براي زنان معرفي کرده اند، شايد به اين دليل باشد که بافندگي شغل آرام و کم دردسر و متناسب با روحيه زندگي است و معمولا انجام دادن آن در محيط خانه و در کنار فرزندان ميسر است. خواهر و برادر بعد از والدين در شخصيت و رفتارهاي اجتماعي يکديگر بيشترين تأثير را دارند، بخصوص اگر در سنين ۲ تا ۱۰ سالگي باشند. در روابط خواهر و برادر احتمال يادگيري کودک از الگوهاي رفتاري چون وفاداري، حمايت، اختلاف، تسلط جويي و رقابت زياد است. در روايات اسلامي در مواردي خواهران و برادران عامل زداينده غم و اندوه يکديگر دانسته شده و در مواردي، هنگام اندوه و بلا، ياور و پشتيبان هم و به هنگام خوشي و آسايش، زينت يکديگر معرفي شده اند. قابل ذکر است که در بيشتر موارد برادر نسبت به برادر و خواهر نسبت به خواهر روابط دوستانه تري دارد تا برادر نسبت به خواهر و يا بعکس. ترتيب تولد: فرزند نيز از عواملي است که در روند رشد اجتماعي کودک تأثير مي‌‌گذارد. به عنوان مثال، کودک اول خانواده، مزايا و نيز کمبودهايي دارد که در کودکان بعدي مشاهده نمي‌شود. در مجموع، فرزندان بعدي از مهارتهاي اجتماعي و رفتارهاي دوستانه بيشتري برخوردارند و بنابراين محبوبيت زيادتري را در ميان همسالان خود کسب مي‌کنند و علاوه بر ارتباط با والدين، با برادران و خواهران خود نيز ارتباط مثبت دارند و بهتر مي‌توانند آنها را معلم و راهنماي خويش قرار داده، از آنها تقليد کنند. فاصله سني فرزندان نيز از نکات حايز اهميت است. بر اساس مطالعاتي که توسط زاژونک و مارکوس انجام پذيرفت، وقتي فاصله سني کودکان بين يک تا دو سال باشد، بهره هوشي آنها کمتر از مواردي خواهد بود که فاصله سني آنها چهار يا پنج سال است.ييش

غالباً از فرزند ارشد انتظار مي‌رود مسئوليت خواهر و برادر کوچکتر را که جانشين او شده است بپذيرد و خويشتن دار باشد. قدرتمندي و زور گويي فرزند ارشد براي فرزندان کوچکتر قابل قبول است و آنها اين قدرتمندي را مي‌‌پذيرند؛ زيرا در بيشتر اوقات به حال آنان مفيد است. رفتارهاي متقابل معمولاً از جانب خواهر و برادر بزرگتر نسبت به کوچکترها يا مشاهده نمي‌شود و يا بسيار کم است. به علاوه آنان نسبت به فعاليت‌هاي کوچکترها علاقه چنداني نشان نمي‌دهند، مگر اينکه به کار خودشان مربوط شود. با افزايش تعداد اعضاي خانواده فرصت ارتباط والدين با کودک به ميزان زيادي تقليل مي‌‌يابد و نگرش والدين در مورد پرورش کودک و شرايطي که کودک در آن پرورش مي‌‌يابد، تغيير مي‌کند. همچنين مشکلات اقتصادي ناشي از زيادي جمعيت براي برخي از خانواده‌ها باعث مي‌شود که فشار رواني در درون خانواده بروز کند و آثار سويي بر فرزندان بگذارد. فرزند يگانه به سبب ارتباط مستقيم و نزديک با والدين رشد ذهني خوبي دارد و چه بسا همچون فرزند اول به پيشرفتهاي شايان توجهي نائل شود. اگر والدين فرصت لازم را براي معاشرت با همسالان و ديگران به فرزند يگانه خود ندهند و نيز توجه و اضطراب بيش از حد به فرزندشان داشته باشند، باعث خواهند شد که زمينه ناهنجاريهايي در رشد اجتماعي و شخصيتي فرزند يگانه به وجود آيد. نقش الگوهاي تربيتي در رشد کودکان: بامريند خانواده را به سه نوع کلي دسته بندي کرده است: ۱) والدين (خانواده) سهل گير: از ويژگي‌هاي خانواده سهل گير بي توجهي به آموزش رفتارهاي اجتماعي است. گرچه کودکان خانواده‌هاي سهل گير داراي استقلال فکري و عملي هستند، به سبب هرج و مرج، نوعي تزلزل روحي در اينگونه خانواده‌ها به چشم مي‌‌خورد؛ زيرا هر کس به منافع خود توجه دارد نه به منافع عمومي خانواده، و همين تزلزل باعث بي بند و باري کودکان شده، باعث مي‌شود آنان نسبت به زندگي احساس مسئوليت نکنند. يکي از اساسي‌ترين مباني رفتار انساني از نظر دين مقدس اسلام، برقراري اعتدال در برنامه‌هاي زندگي است. امام باقر (ع) فرموده اند: «بدترين پدران کساني هستند که در نيکي کردن به فرزند زياده روي کنند». بنابراين اگر سهل گيري نوعي انحراف تربيتي است و در آينده کودک آثار رواني منفي خواهد داشت. ۲) والدين (خانواده) سختگير: در خانواده‌هاي مستبد بر قدرت والدين بيش از اندازه تأکيد مي‌شود. فرد مستبد که غالباً پدر است، تصميم گيرنده و تعيين کننده وظايف ديگر اعضاي خانواده است. فرزندان اينگونه خانواده‌ها کمتر به خود متکي بوده، خلاقيت کمي دارند و از اينکه بخواهند در چنين محيطي ادعاي حق کنند هراس دارند. تربيت والدين مستبد و سختگير، در پسران نتايج منفي دراز مدت بيشتري برجاي مي‌‌گذارد تا در دختران. حضرت علي (ع) فرموده اند: «آداب و رسوم خود را بر فرزندان به زور تحميل نکنيد؛ چرا که آنها براي زماني غير زمان شما خلق شده اند». ۳) والدين (خانواده) مقتدر: اينگونه خانواده‌ها کودک را به شيوه‌اي که در نظر او اطمينان بخش و قاطع است آزاد مي‌‌گذارند و فرزند به استقلال و آزادي فکري تشويق مي‌شود، در حالي که نوعي محدوديت و کنترل از طرف والدين بر او اعمال مي‌شود. از ويژگي‌هاي اين خانواده، انضباط توأم با رفتار خود مختارانه است. خلاصه‌اي از اساس کار اين خانواده چنين است: ۱- همه افراد خانواده قابل احترامند؛ ۲- اعضاي خانواده صلاحيت اظهار نظر درباره مسائل و مشکلات مربوط به خود را دارند؛ ۳- همه افراد خانواده در تصميماتي که در باره آنها اتخاذ مي‌شود و يا کاري که به آنها مربوط است حق دخالت دارند و در تصميم گيريها عاقلانه انجام وظيفه مي‌کنند؛ ۴- نوعي روش عقلايي در کليه شئون زندگي اين خانواده ديده مي‌شود؛ ۵- اساس اين نوع زندگي بر همکاري و همياري است. اين الگو نزديکترين الگو و روش تربيتي به دستورات تربيتي اسلام است.

نفقه پدر و مادر تنگدست برعهده فرزندان است

در زمان حاضر با توجه به بزرگ شدن شهر ها، عصر رايانه و اينترنت، ماشينى شدن اعمال و ساير دگرگونى ها همگان مبانى دگرانديشى انسان ها را ايجاد نموده است. اين تغييرات باعث شده ما انسان ها دوستى ها و ارتباط ها و خانواده و النهايه مهم تر از همه پدر و مادر خود را به فراموشى بسپاريم. در اين مقاله به بررسى دلايل پرداخت نفقه به پدر و مادر واجب النفقه مى پردازيم. مطابق ماده ۱۲۰۴ قانون مدنى: «نفقه اقارب عبارت است از مسكن و البسه و غذا و اثاث البيت به قدر رفع حاجت با در نظر گرفتن درجه استطاعت منفق» ماده ۱۱۰۷ از قانون مدنى نيز نفقه را بدين شكل تعريف كرده است: «نفقه عبارت است از مسكن و البسه و غذا و اثاث البيت كه به طور متعارف با وضعيت زن متناسب باشد و خادم در صورت عادت زن به داشتن خادم يا احتياج او به واسطه مرض يا نقصان اعضا.» از نص اين دو ماه قانونى معلوم مى گردد كه نفقه تعريف نشده، بلكه مصاديق آن قيد شده است و ماده ۱۲۰۴ مشمول تمامى اقارب به صورت كلى مى شود اعم از فرزند، همسر، پدر و مادر اما ماده ۱۱۰۷ با توجه به اشاره كلمه زن در آن ماده فقط شامل همسر (زوجه) مى گردد و شمول ديگرى ندارد. حال چرا و به چه دليل اولاد متمكن و دارا مى بايست به پدر و مادر واجب النفقه خود نفقه پرداخت نمايد؟ شايد خيلى از مردم عامه ما فكر كنند نفقه فقط متعلق به همسر و فرزندان است و به پدر و مادر معسر نبايست نفقه پرداخت كرد؟! مطابق ماده ۱۱۹۶ قانون مدنى: «در روابط بين اقارب نسبى در خط عمودى اعم از صعودى يا نزولى ملزم به انفاق يكديگرند.» يعنى اينكه در صورت اعسار پدر و اجداد و مادر و اجداد مادرى و تمكن فرزند انفاق بر آنها واجب است هرچه قدر بالا رود و همچنين بر پدر متمكن انفاق بر اولاد و اولاد هرچه قدر پائين برود واجب است اعم از اينكه كبير باشد يا صغير، مسلمان باشد يا كافر ولى انفاق بر غير عمودين از اقارب مانند برادر ها و خواهر ها و اعمام و عمات و اخوال و خالات و غير آنها واجب نيست. وجوب انفاق مشروط به تمكن و قدرت انفاق كننده و فقر و اعسار و عدم توانايى او بر تحصيل معاش ولو وسيله كسبى كه مطابق شئون او است مى باشد. ماده ۱۲۰۰ از قانون فوق الاشعار صراحتاً اعلام مى دارد: «نفقه ابوين با رعايت الاقرب فالاقرب به عهده اولاد و اولاد اولاد است.» بدين شرح كه نفقه پدر و مادر در صورت اعسار جزء وظايف فرزند است و درجه اهميت آن به اندازه اى است كه اگر اولاد توانايى و تمكن نداشت جزء وظايف اولاد اولاد است و او در حال تمكن وظيفه دارد نفقه پدر بزرگ و مادر بزرگ خود را پرداخت نمايد. اين امر جزء مواد صورى و بدون ضمانت اجرا نيز نيست بلكه وظيفه اولاد و اولاد اولاد آن است كه نفقه پدر و مادر و پدر بزرگ و مادر بزرگ را پرداخت نمايد و اين امر خود داراى ضمانت اجرا نيز مى باشد. حال پرداخت نفقه ابوين توسط فرزند يا فرزندان و درجه پائين تر چگونه است؟ اگر پدر و مادر فقط يك فرزند داشته باشند و وى متمكن باشد وى به تنهايى مى بايست نفقه ابوين را پرداخت نمايد. اگر پدر و مادر دو فرزند داشته باشند هيچ فرقى نمى كند كه هر دو پسر باشند يا هر دو دختر باشند يا يكى دختر و ديگرى پسر باشد در هر حال نفقه مى بايست به صورت مساوى توسط آن دو پرداخت شود. اگر فرزندان بيشتر نيز باشند به شكل بالا به صورت مساوى نفقه پدر و مادر را پرداخت مى نمايند. توضيح اينكه اگر فرزندى خود تمكن مالى نداشته باشد، ساير فرزندان به صورت مساوى نفقه را پرداخت مى نمايند. همچنين اگر تك فرزندى تمكن مالى خوبى نداشته باشد كه پدر و مادر معسر خود را نفقه دهد ولى خود فرزندى دارد متمكن، كه قادر به پرداخت نفقه هست، وى مى بايست نفقه پدر بزرگ و مادر بزرگ را پرداخت نمايد. با كوچك ترين نگاهى به نص صريح مواد قانونى محرز و مشخص مى گردد كه پرداخت نفقه به پدر و مادر براى قانونگذار اهميت ويژه اى داشته و در شرع مقدس اسلام نيز بدان اشاره و سفارش شده و اين امر از ديد قانونگذار مخفى نمانده است. همانگونه كه قبلاً گفته شد بسيارى از خانواده ها احساس مى كنند وظيفه مرد فقط پرداخت نفقه زن و فرزندان وى است و هيچ وظيفه اى در قبال پدر و مادر ندارند و اين دو موجود محترم را به دست فراموشى مى سپارند. يا اگر خيلى غيرتمند با اين امر برخورد كنند سعى بر آن دارند كه به پدر و مادر كمك كنند و با ديد و نگرش كمك به والدين گاهاً دستى بر سر و روى آنها مى كشند. كه اين گونه برخورد نيز با قوانين موضوعه ما منافات دارد. چرا كه نه تنها نفقه پرداخت كردن بر والدين، منت نيست بلكه وظيفه و واجب است و قانونگذار در ماده ۶۴۲ قانون مجازات اسلامى ضمانت اجراى آن را بدين شكل تصريح مى دارد: «هر كس با داشتن استطاعت مالى نفقه زن خود را در صورت تمكين ندهد: [يا از تاديه نفقه ساير اشخاص واجب النفقه امتناع نمايد] دادگاه او را از سه ماه و يك روز تا پنج ماه حبس محكوم مى نمايد.» همچنين مطابق قانون مدنى مواد اشاره شده در اين مقال والدين واجب النفقه مى توانند با تقديم دادخواست به دادگاه از فرزندان متمكن خود مطالبه نفقه حال نمايند. نتيجه اينكه: مطابق قانون و شرع فرزندان متمكن، موظف به پرداخت نفقه والدين واجب النفقه خود مى باشند. اگر شاهد آن نيستيم كه والدين فرزندان خود را جهت دريافت نفقه و مجازات آنها به دليل ترك انفاق به محكمه اعزام نمى دارند عشق، محبت، لطف و عنايت بيش از اندازه آنها است. پدر و مادر موهبت الهى از سوى خداوند هستند و مى بايست به آنها احترام گذاشته و در كنار احترام به وضعيت مالى آنها نيز توجه خاص نمائيم.

 منابع  :

 

 ۱- قانون مدنى مصوب ۱۳۰۷ تهيه و تنظيم: فرج الله قربانى

۲- قانون مجازات اسلامى مصوب ۱۳۷۰ و ۱۳۷۵ تهيه و تنظيم: سيد عباس حسينى نيك

 ۳ - مجموعه قانون مدنى تدوين: معاونت پژوهش، تدوين و تنقيح قوانين و مقررات

 ۴- شرح قانون مدنى تاليف: مرحوم سيد على حائرى (شاهباغ)

 

http://daneshnameh.roshd.ir

http://fa.wikipedia.org

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 19 آذر 1393 ساعت: 16:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تغذیه در ورزشکاران

بازديد: 925

 

تغذیه در ورزشکاران

تهیه و تنظیم :

مبارکه شیخ امیرلو

تفاوت رژيم غذايي ورزشكاران با افراد عادي 
  رژیم غذایی یک ورزشکار باید در یک مطلب اساسی با رژیم غذایی فرد عادی تفاوت داشته باشد . ورزشکاران علاوه بر احتیاجات زندگی روزمره ، نیاز به سوخت برای تمرین و مسابقه دارند غذا سوخت لازم برای ورزشکاران را تأمین می کند ولی اغلب ورزشکاران از سوختی که در مخازن خود میریزند غافلند . پروتئین ، چربی و کربو هیدراتها سوخت بدن ( انرژی ) شما هستند . همه غذا ها ترکیب یکسانی از نظر محتوا ندارند . همانگونه که ماشینهای مسابقه نیاز به بنزین با درجه اکتان بالا دارند. ورزشکاران نیز نیاز به مواد غذایی دارای درجه کربوهیدرات بالا دارند .

کالری

یک ورزشکار نوجوان ( به خصوص فردی که در حال رشد است ) نسبت به هر زمان دیگری از زندگی نیاز بیشتری به کالری دارد . انرژی مورد نیاز همچنین به نوع ورزش تخصصی و برنامه تمرین شما بستگی دارد . یک دختر نوجوان با جثه متوسط که دارای فعالیت متوسط و هنوز در حال رشد است به حدود 2200 کالری در روز نیاز دارد ، حال آنکه یک دختر 15 ساله با جثه کوچک که رشدش کامل شده به حدود 1800 کالری یا کمتر نیاز دارد . پسران نوجوان بالاخص نیاز بسیاری به کالری دارند . یک پسر نوجوان در حداکثر رشد ممکن است به 4000 کالری در روز احتیاج داشته باشد . میزان کالری که در ورزش نیز می سوزد متفاوت است تمرین پیش از یک فصل در یک تیم فوتبال ممکن است در روز 500 کالری یا بیشتر بسوزاند.

کربوهیدراتها

کربوهیدراتها بهترین سوخت برای ورزشکاران هستند.چرا که در مقایسه با چربی و پروتئین برای سوختن نیاز به اکسیژن کمتری دارند.در صورتی که به اندازه کافی از کربوهیدراتها استفاده کنید قادر خواهد بود شدیدتر ورزش کنید.(چه در هنگام ورزش و چه در مسابقه)

یک رژیم پر کربوهیدرات به شما اجازه میدهد که به خاطر بازسازی ذخایر کربوهیدراتی و کاهش زمان بازگشت به حالت اولیه سخت تر تمرین نمایید.رژیم غذایی در زمان تمرین به ویژه حائز اهمیت است.چرا که اگر شما قادر به تمرین شدیدتر باشید،در طی مسابقه نیز به سطوح بالاتری از کارایی می رسید.هر بادی60-50 در صد کالری مصرفی خود را از کربوهیدراتها تأمین کند.به عنوان یک ورزشکار شما حتی به مقادیر بیشتری در حد 70-60 در صد کالری مصرفی 10-6 گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن نیاز خواهد داشت.در صورتی که یک ورزشکار استقامتی هستید،نیاز شما به کربوهیدرات میتواند تا 90-70 در صداز کالری مورد نیاز روزانه شما افزایش یابد.

غذاهای کم محتوا ذخایر کربوهیدرات بدن شما را کاهش خواهد داد و انرژی شما را تحلیل خواهند برد.به نحو مشابه،در صورتی که به جای کربوهیدراتها از غذاهای پرچرب و پر پروتئین استفاده کنید،نخواهید توانست انرژی مناسب برای تمرین و مسابقه مطلوب را تأمین نماید.

پروتئین

زمانیکه به عنوان منبعmaintenance انرژي بكار رود پروتئین در رشد،نگه داری و ترمیم بافتهای بدن دخالت دارد.بر خلاف کربوهیدراتها یک سوخت گرانبها و کم بازده به شمار می آید.از آن جهت گرانبها محسوب می شود که به خاطر مصرف شدن به عنوان سوخت، پروتئین نخست باید به کربوهیدرات یا چربی تبدیل شود که مستلزم صرف انرژی و تولید سموم است.شما برای دفع سموم آب را از دست می دهید که میتواند به کم آبی(دهیدراسیون) منجر شود که خطری برای ورزشکاران است.از آن جهت کم بازده است که استفاده از پروتئین به منظور تأمین انرژی با نقش اولیه پروتئین یعنی رشد،نگهداری و ترمیم بدن سازگار نیست.

از آنجا که بدن ورزشکاران کمی بیشتر در معرض آسیب و جراحت می باشد،نیاز ورزشکار به پروتئین کمی بیشتر از یک فرد غیر ورزشکار است.در صورتی که ورزشکار به برنامه های پرورش اندام و افزایش حجم عضله می پردازد،نیاز به پروتئین بیشتری دارد.برای ورزشکاران استقامتی پروتئین نقش یک باک سوختی ذخیره و به عنوان پشتیبانی کربوهیدراتها سوخت اصلی را ایفا می کند.در کتب،توصیه میشود که یک ورزشکار در حال رشد حدود5/1 گرم پروتئین به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن مصرف کند.استفاده از یک رژیم متعادل نیاز پروتئینی ورزشکار را تأمین میکند و نیازی به مکمل های پروتئینی وجود ندارد.مصرف زیاد پروتئین میتواند با افزایش ازت،اوره و آمونیوم موجب ضعف شدید گردد.در ورزشکارانی که فراورده های گوشتی و لبنی را مصرف نمی کنند یا رژیم های خاص گیاهخواری دارند ممکن است نیاز به پروتئین تأمین نشود.

به هر حال همیشه باید این  8 نکته  را مد نظر قرار داد که رشد عضلانی با خوردن غذاهای پر پروتئین افزایش نمی یابد بلکه ورزش است که باعث بزرگی عضلات میگردد.

چربی

با وجود آنکه اغلب ورزشکاران تلقی نامناسبی از چربی دارند،شما باید بدانید که چربی یک ماده مغذی ضروری است و نقشهای حیاتی زیادی را ایفا می کند.

چربی پوست و بدن را تشکیل می دهد.

از طریق ساخت هورمونها بدنتان را تنظیم میکند.

به حالت عایق و محافظ برای احشای داخلی عمل میکند.

به ترمیم بافتهای آسیب دیده و جنگ با عفونت ها کمک میکند.

منبعی برای انرژی است.

چربیها راهی برای ذخیره انرژی در بدن هستند.چربیها را به عنوان یک باک ذخبره در نظر بگیرید.شما دوست دارید که سوخت ذخیره کافی داشته باشید ولی یک باک سنگین به قیمت از دست رفتن سرعت و قدرت شما تمام می شود.

ورزشکارای تقریبأ به همان اندازه افراد غیر ورزشکار به چربی نیاز دارند.ولی از آنجا که ورزشکاران به کالریهای بیشتری نیازمندند و باید نیاز مضاعف خود به کالری را از کربوهیدرتها تأمین کنند،درصد توصیه شده کالری از چربی کمتر است(25-20 درصد برای ورزشکارران در مقابل 30-20درصد برای غیرورزشکار)

به عنوان مثال یک غیر ورزشکار و یک ورزشکار ممکن است هر دو 600 کالری از چربی بدست آورند،ولی در فرد غیرورزشکار 2000 کالری و در فرد ورزشکار3000 کالری است.کربوهیدراتها و پروتئین باید 1000 کالری اضافی مورد نیاز ورزشکار را تأمین کنند.

مایعات و الکترولیتها

ورزشکاران به نوشیدن مایعات و الکترولیتهای اضافی نیاز دارند تا بدنشان را سرد نگه دارند.یک فرد بزرگسال متوسط باید در روز10- 8 لیوان مایعات مصرف نماید.نیاز شما به مایعات ممکن است در زمان بیش از یک ساعت فعالیت در گرما به دو یا حتی سه برابر افزایش بیابد حتی در روزهای خنک و فعالیت های کوتاه مدت شما باید بیشتر از یک فرد غیر ورزشکار بنوشید.

ویتامین و املاح

زمانی که انرژی بیشتری مصزف کنید،افزایش می یابد.نیاز شما به بسیاری از ویتامین های خانوادهB که به بدن در سوختن کربوهیدراتها کمک میکنند در غلات و حبوبات یافت میشود.ویتامین های B و آنهایی که به پردازش پروتئینی ها یاری میرسانند در فراورده های گوشتی و لبنی وجود دارند،بنابراین شما می توانید از طریق خوردن بیشتر این غذا با یک تیر دو نشان بزنید و افزایش نیاز خود به انرژی را رفع کنید.

ورزش و مكملهاي غذايي

بیشتر متخصصین تغذیه معتقدند که غذا بهترین منبع مواد مغذی است.در صورتی که غذاهای متنوعی از غلات،سبزیجات،میوه جات،لبنیات و گوشت مصرف کنید،به قرص های ویتامین و مواد معدنی نیاز پیدا نمی کنید.با این وجود در صورتی که نوعی بیماری یا نیازهای تغذیه ای خاصی دارید که با منابع معمول غذایی قابل رفع نیست یا اینکه اصولاً از یک نوع مواد غذایی خاص استفاده نمی کنید(مثلاً از شیر تا سایر محصولات لبنی مصرف نمی کنید). ممکن است مکمل برای شما سودمند باشد.

شزایط زیر احتمالاً نیاز به مکمل دارد:

کمبود لاکتات:افراد مبتلا به کمبود لاکتات قادر به هضم شیر و برخی فرآورده های شیر نیستند در صورتی که این افراد به اندازه کافی از سایر مواد غذایی محتوی کلسیم فراوان (نظیر اسفناج،کلم و باقلا)استفاده نکنند،مصرف یک مکمل کلسیمی مفید خواهد بود.به طور مشابه افرادی که آلرژی به شیر دارند یا از شیر و محصولات آن خوششان نمی آید نیز احتمالاً از مکمل کلسیمی سود خواهند برد.رژیم گیاهخواری،ویتامین B12،آهن،روی و مکمل های کلسیمی ممکن است مورد نیاز باشند.

کمبود ویتامین یا مواد معدنی:

در صورت تشخیص کمبود ویتامین یا یک ماده معدنی بخصوص،استفاده از مکمل در درمان این کمبود کمک کننده می باشد.

اما چگونه میتوانید بفهمید که نیازهای خاص دارید یا اینکه رژیم غذایی شما فاقد مواد مغذی کلیدی است؟

به عنوان یک ورزشکار شما از ارزیابی تغذیه ای برای بررسی عادات غذایی اخیرتان،تشخیص مواردی که به طور مناسب رعایت می کنید،برای نشان دادن راههای بهبود و شناسایی نیاز خود به مکمل ها سود خواهید برد.تجربه نشان میدهد ورزشکاران از مکملهایی استفاده میکنند که رژیم غذایی آنها بطور کامل این نیازها را تأمین نموده و در مورد مواد مغذی که کمبود دارند از مکمل مناسب استفاده نمی نمایند یک ارزیابی تغذیه ای میتواند  خلاءهای تغذیه ای شما را پرکند.

بسیاری از ورزشکاران حرفه ای ادعا می کنند که از مصرف مکملها سود برده اند مع الوصف در مورد ادعای این ورزشکاران دو نکته را باید به خاطر داشت:نخست آنکه بسیاری از این ورزشکاران حرفه ای از طریق انجام فعالیت های بسیار شدید و طاقت فرسا به بدنشان فشار می آورند.ممکن است در برخی مراحل تمرین خود به مواد مغذی اضاقی نیاز داشته باشند.بسیاری از تبلیغاتی که رای مکمل ها میشوند،اغواکننده و فریبنده هستند و فوایدی برای آنها ذکر میشود شاید مصرف یک قرص از اینکه در روز سه لیوان شیر بنوشید و یک ظرف لوبیا بخورید،ساده تر به نظر برسد ولی مصرف مکملها یک راه حل ساده نیست.قسمت دشوار در ارزیابی دعوی سازندگان مکمل این است که بر خلاف داروها و مواد غذایی لازم نیست که سازندگان مکمل به طور قانونی بی خطر بودن یا موثر بودن مصرف آنها را اثبات نمایند.این بدان معنی است که شما به عنوان یک مصرف کننده باید در اینکه از مکمل استفاده کنید یا خیر،بسیار محتاط باشید قبل از مصرف یک مکمل غذایی،به سوالات زیر پاسخ دهید:

آیا مصرف مكملها قانونی است؟

بسیاری از مواد موجود در مکملهای غذایی برای ورزشکاران شرکت کننده در مسابقات ممنوع بوده و جزو موارد دوپینگ محسوب میشوند.بنابراین مراقب باشید که اشتباهاً از مکملی استفاده نکنید که باعث محرومیت شما از ورزش شود و برچسب روی مکمل را با دقت مطالعه کنید تا بدانید واقعاً چه چیزی در این مکمل وجود دارد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 19 آذر 1393 ساعت: 15:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

مدیریت بودجه در خانواده

بازديد: 183

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع : مدیریت بودجه در خانواده

 

تهیه کننده :

شهربانو جعفری

 

دبیر گرامی :

سرکار خانم کیوانلو

 

 

پائیز 1393

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 19 آذر 1393 ساعت: 12:40 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره جهاد از دیدگاه قرآن

بازديد: 1775

 

تحقیق رایگان

سایت علمی و پژوهشی اسمان

تحقیق درباره جهاد از دیدگاه قرآن

جهاد از ديدگاه قرآن

*************************************

در قرآن كريم، به صورتهاي گوناگون و در موارد متعدد ، از واژه «جهاد» و كلمات هم خانواده آن نام برده شده و درباره آن تاكيد زيادي گرديده است.

براي پي بردن به اهميت مسئلة جهاد از راه مقايسه ميان آن دو و موضوعات مهم ديگر ، لازم است در اين نكته دقت كنيم كه: در قرآن مجموعاٌ 77 بار از «صلوه» (نماز)، 33 بار «زكوه»  12 بار از «صوم»(روزه)، 11بار از «حج» و 12بار از تطهير و تطهر ياد شده است. و با توجه به اهميت و عظمت اين مسائل در اسلام ، وقتي مي بينيم قرآن كريم از اين مسائل عظيم و مهم حداكثر بين 11تا71 بار نام برده شده است، مي توانيم دريابيم كه مسئله جهاد از چه اهميت ويژه اي برخوردار مي باشد و چرا در قرآن كريم تا اين حد مورد تاكيد و كثرت استعمال قرار گرفته است.

مثلاٌ قرآن كريم در 33 مورد از «جهاد» نام برده و از مجاهدان تمجيد كرده و متخلافان از جهاد را مورد نكوهش و انتقاد قرار داده و در 38 مورد ، از پيكار و قتال در راه خدا ياد كرده و پيروان اين راه را ستوده و متخلفان آن را نكوهش كرده است و نيز آيات بسيار ديگري هست كه معني و مفهوم آنها بر عظمت و برتري و فضيلت جهاد و پيكار در راه خدا گواهي مي دهد. بلي اين همه تاكيد و تكرار واژه«جهاد» و كلمات هم ريشه و هم خانواده آن و نيز «قتال» و مشتقات از آن و لغات و آيات و تعبيراتي كه بر معناي آنها دلالت دارد، خود نشان دهنده عظمت و اهميتي است كه قرآن و اسلام براي «جهاد» و «پيكار در راه خدا» قائل شده است.

 

آيات قرآن  درمورد جهاد

با توجه به اين كه آياتي كه دربارة جهاد و قتال با كفار و مشركين در قرآن كريم آمده است بسيار زياد مي باشد، ما در اينجا فقط چند آيه از آياتي را كه دلالت بر جهاد دفاعي دارند نقل مي كنيم .

ولي در ادامه بحث جهاد دفاعي هر كجا كه لازم باشد نمونه و شواهدي هم از آيات قرآن بيان خواهيم كرد.

آيه اول و دوم

« أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا و إن الله علي نصرهم لقدير، الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق إلا أن يقولوا ربنا الله ولو لا دفع الله الناس بعضهم  ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذ كرفيها اسم الله كثيراٌ و لينصرن الله من ينصره إن الله لقوي عزيز».

«به آنها كه جنگ برآنان تحميل شده اجازه جهاد داده شده است، چرا كه مورد ستم قرار گرفته اند و خدا قادربر نصرت آنها است. همانها كه به نا حق از خانه و كاشانه خود بدون هيچ دليلي اخراج شدند جز اينكه مي گفتند پروردگار ما الله است، و اگر خداوند (شر) بعضي از مردم را به وسيله ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه ها ، و معابديهود و نصارا و مساجدي كه نام خداوند در آن بسيار برده مي شود، ويران مي گردد و خداوند كساني را كه او را ياري كنند(و از آئينش دفاع نمايند) ياري مي كند ، همانا خداوند قوي و شكست ناپذير است».

هنگامي كه مسلمانان در مكه بودند مشركان پيوسته آنها را آزار مي دادند، و مسلمانان دائماٌ مضروب و مجروح خدمت پيامبر اسلام (ص) مي رسيدند و شكايت مي كردند(و تقاضاي اجازة جهاد داشتند) اما پيامبر(ص) به آنها مي فرمود: صبر كنيد، هنوز دستور جهاد به من داده نشده تا اينكه هجرت شروع شد و مسلمانان از مكه به مدينه آمدند ، خداوند آية 39 سوره حج را كه متضمن اذن جهاد است نازل كرد و اين نخستين آيه اي است كه دربارة جهاد نازل شده.

در تفسير نمونه آمده است كه: گرچه در ميان مفسران در اين كه اين آيه(آية 39 سورة حج) آغاز دستور جهاد بوده باشد گفتگو است، بعضي آيه «قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونكم ...» (بقره/ 190 ) و بعضي ديگر آيه«  ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم...»(توبه/ 111) رانخستين آيه ميدانند ولي لحن آيه مذكور تناسب بيشتري براي اين موضوع دارد چراكه تعبير «اذن» صريحاٌ در اين آيه آمده، و در آيات ديگر نيامده است و به عبارت ديگر تعبير اين آيه منحصر به فرد است

 نظر علامه طباطبايي هم اين است كه اين اولين آيه اي است كه درباره جهاد نازل شده است.

از دو آيه فوق مي توان موارد ذيل را نتيجه گيري نمود:

1-اين كه خداوند به مومنان اجازة جهاد داده است به خاطر ظلم و ستمي مي باشد كه كفار و مشركان نسبت به مومنان روا مي دارند. يك مورد از اين ستم مشركان آواره كردن و اخراج مسلمانان از شهرها و خانه هايشان مي باشد. همان  كاري كه در زمان ما صربها با مسلمانان بوسيني و صهيوبنيستها با مردم فلسطين و جنوب لبنان انجام داده اند.

2- جملة «و ان الله علي نصرهم لقدير» (خداوند قدرت بر ياري كردن مومنان دارد) متضمن وعدة  كمك الهي است ولي ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه اين قدرت الهي وقتي به ياري مسلمانان مي آيد كه خود آنها به مقدار تواناييشان كسب قدرت و آمادگي دفاع كنند تا گمان نشود كه آنها مي توانند كه در خانه هاي خود بنشينند و منتظر ياري پروردگار باشند. بلكه مانند پيامبر اكرم (ص) ، كه تمام تلاش و سعي خود را در جنگها بكار مي برند و بعد هم از خداوند طلب كمك و پيروزي مي نمود و خداوند هم حضرت و اصحابش را ياري مي كرد، باشند.

جملة آخر آيه 40 «و لينصرن الله من ينصره» همين معنا و مفهوم را مي رساند كه خداوند كساني را ياري ميكند كه آنها هم او دينش را ياري كنند و در اين راه هم جهاد و تلاش نمايند.

3- خداوند فلسفه تشريع جهاد را بيان مي كند و مي فرمايد:«اگرخداوند ازمومنان دفاع نكند و از طريق اذن جهاد بعضي را بوسيله بعضي ديگر دفع ننمايد ، ديرها و صومعه ها و معبدهاي يهود و نصارا و مساجدي كه نام خدا در آن بسيار برده مي شود ويران مي گردد»

پس يكي از كمكها و امدادهاي خداوند به مسلماناني كه مورد ظلم واقع شده اند اين است كه به آنها اجازة جهاد در برابر مشركان را مي دهد و اين نوع جهاد ، جهاد دفاعي است چرا كه اگر مسلمانان دست روي دست بگذارند و فقط تماشگر فعاليتهاي ويرانگرانه طاغوتها، مستبكران و ستم گران باشند و آنها ميدان را خالي ببينند اثري از معابد و مراكز عبادت الهي نخواهند گذاشت(و به طريق اولي مومنان را هم مورد ظلم و ستم قرار خواهد داد).

4- علت اينكه آيه تنها معابد را نام مي برد با اينكه اگر دفاع نباشد اصل دين باقي نمي ماند، اين است كه معابد و مساجد مظاهر دين و شعائر و نشانه هاي دين هستند، كه مردم بوسيله آنها به ياد دين مي افتند و در آنها احكام دين را مي آموزند و آنها صورت دين را در اذهان مردم حفظ مي كنند.

5- علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي فرمايد: « از اين آيه شريفه استفاده مي شود كه در شرايع و اديان سابغ هم به طور كلي حكم و دستور دفاعي (جهاد دفاعي) وجود داشته هر چند كه كيفيت آن را بيان نكرده است».

نتيجه كلي: از دو آيه مذكور به طور كلي اين نتيجه حاصل مي شود كه خداوند به مسلماناني كه مورد ظلم ، تعددي و تجاوز واقع مي شوند اجازه جهاد و دفاع داده است و تظمين كرده است در صورت جهاد، تلاش و ايثار مسلمانان ، آنها را حتماٌ پيروز خواهد كرد.

آية سوم:

«و قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونكم  و لا تعتدوا إن الله لا يحب المعتدين»3 

«در راه خدا با كساني كه با شما مي جنگد ، نبرد كنيد و از حد تجاوز نكنيد كه خدا تعدي كنندگان را دوست نمي دارد»

از «ابن عباس» نقل شده كه اين آيه در مورد صلح «حديبيه» نازل شده است، و جريان چنين است كه رسول خدا (ص) با  1400نفر از ياران خود آماده «عمره» شدند. چون به سرزمين حديبيه (محلي در نزديكي مكه) رسيدند مشركان از ورود آنها به مكه و انجام مناسك عمره ممانعت كردند و پس از گفتگوي زياد با پيامبر(ص) مصالحه كردند كه سا ل بعد براي انجام عمره به مكه بيايند و آنان مكه را سه روز براي ايشان خالي كرده تا طواف خانة خدا كنند.

سال بعد هنگامي كه آمادة رفتن به مكه شدند از اين خوف داشتند كه مشركان به وعده خود وفا نكنند و مانع شوند و جنگي به وقوع به پيوندد و در صورت بروز حادثه جنگي نيز پيامبر از مقاتله در ماه حرام ناراحت مي شدند ، كه آيه در اين مورد نازل شده و دستور داد كه اگر دشمن نبرد را شروع كند شما هم در برابر او به مبارزه برخيزيد اگر چه در ماه حرام باشد.

قرآن در اين آيه دستور مقابله و مبارزه با كساني كه دست به نبرد مي برند و شمشير به روي مسلمانان مي كشند را صادر كرده ،و به آنان اجازه داده است كه براي خاموش ساختن دشمنان به اسلحه بزنند و از هر گونه وسايل دفاعي استفاده كند، ودر حقيقت دوران صبر و شكيبايي مسلمانان تمام شده و مي توانند با صراحت و شهامت از حقوق خود دفاع كنند.

اين آيه سه مسئله مهم را براي ما مشخص مي كند :

1)     انگيزه  و هدف در جنگ

2)      افرادي كه بايد با آنها جنگ شود .

3)      حد و حدود عمليات جنگي

1)    طبق دستور اين آيه قرآن . انگيزه و هدف در جنگ . بايد ( في سبيل الله ) باشد يعني صرفا بايد براي رضاي خداوند و در راه خداوند جنگ كرد و جنگ براي رياست شهرت كشور گشائي تعصبات قومي و قبيله اي به دست آوردن غنائم  به خاطر انتقام جويي از نظر اسلام محكوم است .

2)     جمله ( الذين يقاتلونكم ) بيان مي كند كه بايد با افرادي كه جنگ را اول شروع مي كنند و عليه مسلمانان دست به اسلحه مي برند جنگ و جهاد نموده و در واقع بيان حكم جهاد دفاعي است كه خداوند به مسلمانان اجازه جنگ و دفاع در برابر تجاوز دشمن به آنها مي دهد.  ضمن اينكه از اين آيه استفاده مي شود بايد مراعات غير نظاميان مخصوصا زنان و كودكان بشود . و آنها نبايد مورد تعارض قرار بگيرند .

3)    جمله ( لا تعتدوا ) از حد تجاوز نكنيد . مشخص مي كند كه بايد در جنگ و جهاد تا آنجايي كه ضرورت اقتضا مي كند بجنگند و اصول اخلاقي را بايد كاملا رعايت نمايند . و از گسترش دادن آتش جنگ به همه جا خصوصا در شهرها و روستا ها بپرهيزند و به بيگناهان آسيبي وارد نكنند .

 حضرت علي (ع) در اين رابطه مي فرمايد

( فاذا كانت الهزيمه باذن الله و لا تقتلو مدبرا و لا تصيب معورا و لا تجهزوا  علي جريح و لا تهيجوا ان نساء باذي و ان شتما اعراضكم  و سببن امرئكم )

«هنگاميكه به ياري پروردگار لشگر دشمن را شكست داديد كساني را كه فرار مي كنند نكشيد درمانده را مجروح نكيند و مجروحان را به قتل نرسانيد آزار و ناراحتي زنان را فراهم نسازيد . هرچند بزرگان شما را دشنام دهند و به شما ناسزا بگويند ».

آيه چهارم:

«ومالكم لاتقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون ربنا أخرجنا هذه القرية الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا و اجعل لنا من لدنك نصيرا» 1

«چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكاني كه (به دست ستمگران) مورد استضغاف واقع شده اند پيكار نمي كنيد؟ همان افراد (ستمديده اي) كه مي گويند خدايا ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگرند بيرون ببر و براي ما از طرف خود سرپرست قرار بده، و از براي ما از طرف خود يار و ياوري تعيين فرما».

 

تفسير آيه:

در آيه 74 اين سوره از مؤمنان دعوت به جهاد شده، ولي روي ايمان به خداوند و رستاخيز. اما اين آيه دعوت به سوي جهاد بر اساس تحريك عواطف انساني مي كند و مي گويدك «چرا شما در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكان مظلوم و بي دفاع مسلماني كه در چنگال ستمگران گرفتار شده اند مبارزه نمي كنيد ايا عواطف انساني شما اجازه مي دهد كه خاموش باشيد و اين صحنه هاي رقت بار را تماشا كنيد».

 

نتيجه گيري از دو آيه اخير (آيه 60 انفال و 71 نساء):

 از اين دو آيه مي توان به خوبي به اين نتيجه رسيد كه مسلمانان بايد در موارد زير آمادگي كامل و تام داشته باشند.

1- آمادگي تسحيلاتي:

مسلمانان بايد بتوانند كارخانجات تهيه سلاح هاي مدرن روز از قبيل توپ، تانك، هواپيماي نظامي، موشك و ... داشته باشند و نه تنها به فكر امروز بلكه در فكر آينده هم باشند و سعي و توان خود را به آنجا رسانند كه برترين سلاح ها از آن مسلمانان باشد.

2- آمادگي علمي و فكري:

براي رسيدن به قدرت نظامي و سياسي بايد مسلمانان داراي مراكز علمي و دانشگاهي پيشرفته همراه با متخصصان زبردست و اساتيد برجسته باشند و در مسير تكامل در علوم و كشفيات جديد گامهاي بلند و متوالي بردارند.

3- آمادگي جسماني:

بايد رزمندگان اسلام علاوه بر آموزش هاي علمي و فني از آموزش هاي مختلف جسمي كه در پيشبرد كارهاي جنگي امروز لازم است برخوردار باشند. و حكومت اسلامي بايد با ايجاد پادگان هاي آموزشي و مراكز ورزشي، زمينه مساعد جهت آموزش و تمرين جوانان مسلمان را فراهم نمايد، تا آنها بتوانند آمادگي جسمي لازم را براي دفاع و مبارزه در همه شرايط كسب كنند.

 

4- آمادگي استراتژيكي:

مسلمانان بايد با آشنايي وسيع نسبت به موقعيت سوق الجيشي و به اصطلاح استراتژيكي دشمن، او را از نظر قوت و ضعف، سنجيده و امكانات خود را با برنامه ريزي هاي صحيح، عليه دشمن به كار گيرند.

5- آمادگي اطلاعاتي و ضد اطلاعاتي:

از آنجا كه نيمي از پيشبرد در جنگ را، اطلاعات صحيح مي گرداند، و همانگونه كه اگر اطلاع خاصي به دست دشمن برسد، كليه نقشه ها و برنامه هاي رزمندگان اسلام، ممكن است از بين برود، تشكيل و مركزيت اطلاعاتي و سازمان قوي مخفي و ضد اطلاعاتي در درون نيروهاي اسلامي و در مرزهاي خارج از كشور اسلامي، يكي از ضروريات براي نظام اسلامي است.

در بررسي جنگ هاي پيامبر اسلام (ص) با دشمن به راحتي به دست مي آوريم كه آن حضرت در سپاه خود افراد ورزيده اي به نام «عيون» داشتند كه با تاكتيك هاي خاص به درون دشمن مي رفتند و از نظرات گوناگون، اطلاعات لازم را به دست آورده و به پيامبر (ص) گزارش مي دادند، و پيامبر (ص) بر اساس آن اطلاعات، لشگر خود را هماهنگ مي كرد، و اين اطلاعات نقش مؤثري در حفظ نظام اسلام داشت.

6- آمادگي اقتصادي:

آياتي كه مي گويد بايد در راه جهاد از اسلام و مسلمين دفاع نمائيد، امر به انفاق اموال و پشتيباني مالي و جهاد مالي هم دارد. پس براي تأمين اسلحه و ادوات جنگي و وسايل حمل و نقل و پشتيباني هم بايد دولت از موارد انفال مثل درآمد نفت، گاز و ... استفاده نمايد و هم مردم با پرداخت زكات و صدقات و انفاق علاوه بر شركت خود در جنگ، نيازهاي مالي و اقتصادي نيروهاي رزمنده و لشكر اسلام را تأمين نمايند.

 

7- آمادگي تبليغاتي:

با توجه به اينكه چرخ هاي عظيم افكار عمومي جهان را، تبليغات مي گرداند، و متأسفانه تبليغات مسموم دشمنان اسلام، امروز بر جهان سلطه دارد، و كشورهاي اروپايي و آمريكا و ايادي آنها در يك روز مي توانند ديد و نظر جهان را نسبت به مسأله اي تيره كنند، و تهيج افكار عمومي نسبت به مسأله اي و بي تفاوتي نسبت به مسائل ديگر از كارهاي همه روزه آنهاست. مقاومت در برابر اين غول هاي تبليغلاتي كه مسلح به انواع امكانات پيشرفته علمي نيز هستند و سراسر جهان را تحت پوشش خويش گرفته اند، و ايجاد قدرت برتر تبليغي در مقابل آنها يكي از هدف هاي دراز مدت جهان اسلام مي باشد.

آيه «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه ...» به ما مي گويد: بايد قدرت شما از دشمنان، برتر باشد، و لزوم اين مطلب در مسائل تبليغي براي مسلمانان كه حرف حق دارند واضحتر است. به راستي ايا درست است: آنها كه حرف ها و برنامه هايي خلاف حق و خلاف اخلاق دارند، با تبليغات دامنه دار خود، آن را به كرسي بنشانند، و ما كه سراسر مكتبمان حق است، در اين زمينه، حركت وسيع انقلابي نداشته باشيم.

به هر حال بايد: در اين بعد هم كه داراي زمينه هاي مختلف است، در رشته ها و ابعاد گوناگون هنري، فكري و صنعتي مبارزه كرد و صنايع فيلم سازي و مراكز تهيه فيلم هاي سينمايي، اجتماعي و مراكز عظيم رسانه اي گروهي و ماهواره در خدمت تبليغات اسلامي قرارگيرند، و روزنامه ها و مجلات و برنامه هاي گوناگوني در ابعاد مختلف در اين موارد تهيه گردد تا بتوانند رو در روي غول هاي تبليغاتي جهان كه خيلي از آنها وابسته به صهيونيست ها مي باشند، قرار گيرند.

 

 

8- آمادگي روحي:

آنچه در جنگ نقش اصلي را ايفا مي كند، روحيه سراباز و جنگجو است، اگر جنگجو ايستادگي كرد جنگ به پيش مي رود و اگر گريخت جنگ، به شكست مي انجامد، سطح فكري، روحي و ايماني او است كه سرنوشت جنگ را رقم مي زند. 1

در اين موارد آيات و روايات بسياري وارد شده است كه در اينجا ما فقط به يكي از آيات قرآن اشاره مي كنيم:

خداوند در قرآن مي فرمايد: «ولا تهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين». 2

«سست نشويد و غمكين مگرديد و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد».

نتيجه اينكه، نيروهاي اسلام بايد همراه با تقويت بنيه جسماني و نظامي، سطح آگاهي، شناخت و ايمان خود را هم بالا ببرند به طوري كه وسوسه هاي منافقان داخلي، تبليغات دشمنان اسلام و قدرت نظامي و تجهيزاتي كفار، هيچ كدام نتواند در روحيه مبارزه طلبي آنها خللي ايجاد كند.



1– نساء/75.

1– آمادگي رزمي و مرزداري در اسلام، ص 71-64.

2– آل عمران/ 139.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 19 آذر 1393 ساعت: 10:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(1)

تحقیق درباره دیدگاه قرآن و اسلام درباره سعادت

بازديد: 171

 

تحقیق رایگان
تحقیق درباره دیدگاه قرآن و اسلام درباره سعادت

مقدمه

در شماره پيشين، ادامه سلسله بحث‏هاى اخلاقى حضرت استاد را در زمينه سعادت با عنوان مطلوب فطرى انسان، برخوردارى مؤمنان از نعمت‏هاى ويژه الهى در دنيا و آخرت،سعادتمند واقعى،تفاوت بهره افراد از سعادت، استقامت‏به‏عنوان شرطدست‏يابى‏به سعادت وهماهنگى‏مصلحت‏الهى‏بابهره‏مندى مؤمنان‏ازنعمت‏هاى‏دنيابه‏محضراهل‏معرفت تقديم داشتيم. در اين شماره نيز مواعظ ايشان رادر تبيين وصاياى امام صادق‏عليه‏السلام به عبدالله بن جندب به گوش جان مى‏سپاريم.

«يا ابن جندب، لا تقل فى المذنبين من اهل دعوتكم الا خيرا واستكينوا الى‏الله فى توفيقهم و سلوا التوبة لهم. فكل من قصدنا و تولانا و لم يوال عدونا و قال ما يعلم و سكت عما لا يصلم او اشكل عليه فهو فى الجنة.» (۱)

تحذير از بدگويى نسبت‏به شيعيان

در ادامه روايت، امام صادق‏عليه‏السلام مؤمنان را از بدگويى نسبت‏به شيعيان بر حذر داشته و به ايشان سفارش مى‏كند كه حتى اگر برخى از شيعيان گناهكار باشند، جز سخن خير، چيز ديگرى درباره آن‏ها نگويند، بلكه با خضوع و خشوع و التماس، دعا كنيد كه خداوند به آن‏ها توفيق دهد گناهانشان را ترك و توبه كنند تا مشمول آمرزش حق تعالى قرار گيرند.

اين يك دستور اخلاقى است كه مؤمنان نبايد به محض اين‏كه خطايى از برادران دينى خود مشاهده كردند، با آن‏ها قطع رابطه كنند و ايشان را منحرف، غير قابل هدايت و اهل جهنم بدانند. اگر شيعيان گناهكار هستند ولى اساس ايمان و اعتقادشان درست است، بايد خالصانه - و نه سرسرى - برايشان دعا كنيم كه خداوند توفيق توبه و ترك گناه به آن‏ها عطا فرمايد.

اگرچه اين قسمت از روايت‏يك دستور اخلاقى به شمار مى‏آيد، ولى مبتنى بر يك سلسله مسائل اعتقادى است كه معمولا در اذهان بسيارى از مردم سؤالات و شبهاتى پيرامون آن وجود دارد.

حضرت در ادامه اين روايت مى‏فرمايد: هر كس سراغ ما بيايد و ولايت ما را پذيرفته و ولايت دشمنان ما را نپذيرفته باشد به اين شرط كه هر چه مى‏داند بگويد و از گفتن چيزهايى كه نمى‏داند پرهيز كند و اگر اشكالى در يك زمينه‏اى دارد سكوت نمايد، مشمول شفاعت ما شده و به بهشت مى‏رود.

بر اين اساس، اگر سؤالى از شخصى كه نسبت‏به آن علم ندارد پرسيده مى‏شود بايد سكوت كند و از اظهار نظر خوددارى نمايد. بسيارى از افراد هستند كه وقتى يك مساله‏اى مطرح مى‏شود، بدون اين‏كه درباره آن علم داشته و تحقيق كرده باشند، به انكار آن مى‏پردازند در حالى كه دليل انكار خود را نيز نمى‏دانند. از طرفى ديگر، كسانى كه درباره موضوعى خوب تحقيق كرده‏اند و نسبت‏به آن علم و آگاهى دارند، بايد محكم و استوار روى حرفشان بايستند و از آن دفاع نمايند. بسيارى از مسائل نيز وجود دارد كه باور كردن آن‏ها از جانب كسانى كه ممارست در معارف اهل بيت‏عليهم‏السلام ندارند، مشكل است. اين‏گونه افراد اگر مرتكب گناهى هم شده باشند در صورتى كه در مسائل دينى كه از آن‏ها سؤال مى‏شود با صراحت‏بگويند نمى‏دانم; از كسى كه تحقيق بيش‏ترى در اين زمينه كرده و متخصص‏تر است‏بپرسيد، در قيامت مشمول شفاعت مى‏شوند.

انسان بايد نسبت‏به مؤمنين حسن ظن داشته باشد; بر فرض اگر گناهى هم كرده‏اند، فقط همان كارشان را بد بداند و نسبت‏به خودشان دشمنى نداشته باشد. روايتى هم در اين باره وجود دارد كه مى‏فرمايد: خداوند كسانى را كه مؤمن هستند و ايمانشان را حفظ مى‏كنند دوست دارد; اگر آن‏ها كار بدى بكنند، خداوند همان كار بدشان را دشمن مى‏دارد، اما خودشان را دشمن نمى‏دارد. بر عكس، اگر كسانى از ريشه فاسد بوده و عقايدشان درست نباشد، اگر كار خوبى هم انجام دهند، خداوند كار خوبشان را دوست مى‏دارد اما خودشان را دوست نمى‏دارد.

ما نيز بايد نسبت‏به ديگران اين‏گونه باشيم; اگر كسى مؤمن و اعتقادش صحيح است، بايد دوستش داشته باشيم، اگر گناهى هم مى‏كند، آن گناهش را دشمن بداريم و دعا كنيم خداوند به او توفيق دهد گناهش را ترك كند و آمرزيده شود.

يك مساله اساسى كه منشا خيلى از ابهامات شده، اين است كه برخى گمان مى‏كنند چون ولايت ائمه اطهارعليهم‏السلام را قبول دارند، اگر هر گناهى را انجام دهند، آمرزيده مى‏شوند و از طرف ديگر اگر كسى ولايت ائمه‏عليهم‏السلام را قبول نداشته باشد، هر چند عبادات زيادى انجام دهد، خداوند از او نمى‏گذرد و به جهنم مى‏رود.

بر اين اساس - و با توجه به روايات زيادى كه در اين باره وجود دارد - كسانى تصور مى‏كنند همين كه شيعه هستند و ائمه اثنى عشر را دوست دارند، اگر گناهى نيز مرتكب شوند، مشمول شفاعت ائمه معصومين‏عليهم‏السلام قرار مى‏گيرند. آن‏ها چنين مى‏پندارند كه اگر بر فرض در روضه امام حسين‏عليه‏السلام شركت كنند و خود را شبيه گريه‏كنندگان قرار دهند، با توجه به روايت: «من بكااو ابكااو تباكى للحسين وجبت له الجنة‏»، همه گناهانشان آمرزيده مى‏شود. اگر كسى با اين ديد به روايت نگاه كند، از يك طرف باعث مى‏شود ديگر هيچ ابايى از گناه كردن نداشته باشد; زيرا فكر مى‏كند مثلا سينه‏زدن در يك شب عاشورا و تباكى براى سيدالشهداءعليه‏السلام، جبران همه گناهان او را مى‏كند. از طرفى ديگر چنين فردى نسبت‏به كسانى كه امامت ائمه معصومين‏عليهم‏السلام را قبول ندارند، خيلى بدبين مى‏شود. روايتى هم به اين مضمون داريم كه اگر كسى ولايت اهل بيت‏عليهم‏السلام را قبول نداشته باشد، اگر بين ركن و مقام عبادت كند به طورى كه مثل مشك خشكيده‏اى شود، خداوند او را به جهنم مى‏برد.

صرف نظر از اين‏كه آيا سند روايات صحيح است‏يا خير، بيان چند نكته در اين خصوص ضرورى است:

شرط سعادت از ديدگاه اسلام و قرآن

يك مساله اعتقادى مهم اين است كه آيا ايمان و عمل هر دو شرط سعادت هستند يا ايمان به تنهايى و يا عمل به تنهايى كافى است؟ به عبارت ديگر آيا اصل با ايمان است‏يا با عمل، يا با هر دو؟

پاسخ اجمالى اين سؤال اين است كه بدون شك از نظر قرآن كريم، عمل بدون ايمان ارزشى ندارد; اگر كسى خداوند، روز قيامت، پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله، ائمه معصومين‏عليهم‏السلام را قبول نداشته باشد، هر كار خوبى هم كه انجام دهد، باعث‏سعادت آخرتش نمى‏شود، اصلا مگر مى‏شود كسى كه اعتقادى به روز قيامت ندارد به بهشت‏برود؟ خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد: «و الذين كفروا اعمالهم كسراب بقيعة يحسبه الظلمان ماء حتى اذا جاءه لم يجده شيئا و وجدالله عنده فوفاه حسابه و الله سريع الحساب‏» (نور:۳۹); و آنان كه كافرند، اعمالشان در مثل به سرابى ماند در بيابان هموار بى‏آب كه شخص تشنه آن را آب پندارد و به جانب آن شتابد چون بدانجا رسد هيچ آب نيابد و آن كافر، خدا را حاضر و ناظر اعمال خويش ببيند كه به حساب كارش تمام و كامل برسد - و كيفر كفرش بدهد - و خدا با سرعت‏به حساب تمام خلايق رسيدگى مى‏كند.

مردم معمولا كسانى را كه كارهاى خيلى خوب و بزرگى انجام مى‏دهند مثلا بيمارستان مى‏سازند يا پول‏هاى خيلى كلان خرج مى‏كنند بسيار محترم مى‏شمارند، حال آن‏كه شايد به دليل عدم اعتقاد به روز قيامت و... كارهاى آن‏ها در نظر خداوند ارزشى نداشته باشد. ممكن است‏بعضى بپرسند مگر مى‏شود كسى كه برق را اختراع كرده و امروزه مردم تمام دنيا از اختراع او استفاده مى‏كنند، به بهشت نرود؟ از نظر قرآن اگر همين فردى كه برق را اختراع كرده است، به خداوند عالم معتقد و حقانيت اسلام، پيامبرصلى الله عليه وآله، قرآن و ائمه اثنى عشرعليهم‏السلام نيز برايش ثابت‏شده باشد ولى تمام آن‏ها را از روى عناد انكار كند، به بهشت نمى‏رود.

كسى كه از روى عمد حقيقتى را انكار كند و با اين‏كه مى‏فهمد يا مى‏تواند بفهمد، كوتاهى كند، هر كار خوبى هم كه انجام دهد، موجب سعادت اخرويش نمى‏شود. البته ممكن است‏خداوند در دنيا جزاى كار خوب او را بدهد، اما در رسيدگى به اعمال او در آخرت تاثيرى ندارد.

بنابراين، از نظر اسلام و قرآن، اگر كسى ايمان نداشته باشد; يعنى معارف الهى برايش ثابت‏شده باشد و عمدا آن‏ها را انكار كند، نه تنها به بهشت نمى‏رود، حتى بوى بهشت را هم استشمام نمى‏كند: «لا يجد ريح الجنة‏». عكس اين مطلب نيز ممكن است وجود داشته باشد; يعنى كسى ايمان دارد اما هيچ كار خوبى انجام نمى‏دهد. البته شايد اصلا فرض اين‏كه يك كسى ايمان داشته باشد و هيچ عمل صالحى انجام ندهد، درست نباشد. بالاخره كسى كه ايمان دارد حداقل يك «الله اكبر» مى‏گويد، يك سجده براى خدا مى‏كند، در پيشگاه الهى خضوع دارد و... . معناى ايمان اين است كه شخص، اين‏ها را قبول دارد و اين عقيده در زندگى او اثر خواهد داشت. غير ممكن است كسى به يك مطلبى ايمان داشته باشد ولى هيچ اثرى در زندگى او بر جاى نگذارد. اگر قبول دارد كه «خدا» هست، حتى اگر لال باشد و نتواند «الله اكبر» بگويد، حداقل در دلش يك خضوعى براى خدا انجام مى‏دهد. بنابراين فرض اين‏كه يك كسى ايمان واقعى داشته باشد ولى هيچ عمل صالحى انجام ندهد، اصلا وقوع پيدا نمى‏كند. اما فرض كنيد نوجوانى در ابتداى رسيدن به سن تكليف، خدا را بشناسد و ايمان بياورد ولى به محض ايمان آوردن، از دنيا برود و فرصت نكند عمل صالحى انجام دهد. چنين فردى، آيا به بهشت مى‏رود يا جهنم؟

ايمان مى‏تواند منشا سعادت باشد به شرط آن‏كه فرض صحيحى داشته باشد. ادعاى كسانى كه مى‏گويند ايمان داريم اما در تمام عمرشان نه تنها يك كار خير انجام نمى‏دهند بلكه مرتكب جنايات فراوانى نيز مى‏شوند، منطبق با واقعيت نيست و دروغ مى‏گويند. ايمان واقعى با ترك همه اعمال صالح امكان ندارد، مگر اين‏كه كسى فرصت انجام چنين اعمالى را نداشته باشد. اصل اين‏كه ايمان مى‏تواند منشا سعادت بشود، فى نفسه صحيح است اما لازمه ايمان، عمل صالح است‏به شرط اين‏كه شرايط آن فراهم باشد و شخص فرصت داشته باشد تا عمل صالحى انجام دهد.

اگر لازمه ايمان، عمل صالح است و انسان مؤمن هيچ‏گناهى نمى‏كند، پس چرا مؤمنان فراوانى هستند كه مرتكب گناه مى‏شوند؟ در پاسخ به اين سؤال بايد بگوييم كه آن‏ها مؤمن هستند اما ايمانشان ضعيف است; يعنى وقتى شهوت و غضب بر آن‏ها غالب مى‏شود، لازمه ايمان را فراموش مى‏كنند و مرتكب گناه مى‏شوند. با توجه به رواياتى كه در اين زمينه وجود دارد، روح ايمان از فرد مؤمن هنگام انجام گناه، جدا مى‏شود و در آن لحظه مؤمن نيست - اما كافر هم نمى‏شود - و وقتى شهوت و يا غضبش فروكش كرد، دوباره روح ايمان برمى‏گردد. انسان مؤمنى كه فى‏الجمله عمل صالحى هم انجام داده است، ولى به دليل غلبه شهوت غضب، مرتكب گناه مى‏شود، اگر انجام همان يك گناه، موجب شود كه به طور كلى معتقدات و لوازم ايمان را فراموش كند و هر روز بر گناهانش - آن هم گناهان كبيره - افزوده شود، چنين فردى در معرض كفر قرار دارد: «ثم كان عاقبة الذين اسائواالسواى ان كذبوا بايات الله و كانوا بها يستهزءون‏» (روم: ۱۰); آخر سرانجام كار آنان كه به آن اعمال زشت و كردار بد پرداختند اين شد كه كافر شده و آيات خدا را تكذيب و تمسخر كردند. طبيعى است دلى كه اين‏قدر به گناه آلوده شده است، ديگر لياقت ايمان ندارد; ايمان چنين فردى كم كم ضعيف مى‏شود و بعد به طور كلى از بين مى‏رود و ديگر برنمى‏گردد.

البته انسانى كه ايمان صحيحى دارد و كار خير هم انجام مى‏دهد، باز هم بايد خطر را هميشه جلوى چشم خود ببيند; زيرا اگر خداى ناكرده به دليل حب شهوت و شهرت و مقام، حرص در دنيا، حسد و... به گناه آلوده شود، ممكن است در معرض كفر قرار گيرد. بنابراين ايمان بايد بقا داشته باشد تا موجب سعادت گردد. البته هر ايمانى هم موجب سعادت ابدى نمى‏شود. اگر انسانى تا روز آخر عمر با ايمان باشد، اما در لحظه مرگ فاقد ايمان شود، مثل اين است كه از اول كافر بوده است. عكس اين مطلب نيز صادق است; يعنى اگر كسى فقط لحظه آخر عمر ايمان بياورد، گناهان گذشته او آمرزيده مى‏شود.

يك فرض ديگر اين است كه سرنوشت اخروى انسان مؤمنى كه عمل صالحى انجام داده ولى از طرف ديگر مرتكب گناهان زيادى نيز شده است و قبل از مرگ موفق به توبه نمى‏شود، چيست؟ چنين فردى آيا به بهشت مى‏رود يا به جهنم؟

انسان اگر قبل از مرگ موفق به توبه - آن هم توبه نصوح و واقعى - شود، همه گناهانش آمرزيده مى‏شود. ممكن است كسانى بگويند بيان اين‏گونه مطالب موجب تجرى بيش‏تر گناه‏كاران مى‏شود; اما ما مى‏گوييم چه كسى مى‏تواند مطمئن باشد كه موفق به توبه نصوح مى‏شود؟ اگر موفق به توبه شد، خداوند ضمانت كرده گناهان او را بيامرزد: «الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاولئك يبدل‏الله سيئاتهم حسنات وكان‏الله غفورارحيما»(فرقان:۷۰); مگر آن كسانى كه از گناه توبه كنند و با ايمان به خدا عمل صالح به جاى آرند پس خدا گناهان آن‏ها را بدل به ثواب گرداند كه خداوند در حق بندگان بسيار آمرزنده و مهربان است.

انسانى كه در مدت عمر خود كباير را ترك كرده و تنها مرتكب صغايرى شده كه به حد كبيره نرسيده است، اگر در لحظات آخر موفق به توبه نشود، خداوند او را مى‏آمرزد: «ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم و ندخلكم مدخلا كريما» (نساء: ۳۱); چنانچه از گناهان بزرگى كه شما را از آن نهى كرده‏اند دورى گزينيد - يعنى گناهان كبيره - ما از گناهان ديگر شما درگذريم و شما را - در دو عالم - به مقامى بلند و نيكو برسانيم.

البته اين در صورتى است كه سيئات و صغاير چنين فردى به حد كبيره نرسيده باشد; زيرا اصرار بر صغاير، خود گناهى است كبيره. آيا فردى را كه قبل از مرگ موفق نشده است كه از گناه كبيره‏اش توبه كند به بهشت مى‏برند يا به جهنم؟

بر اساس رواياتى كه در اين زمينه داريم، ملك الموت جان اين‏گونه افراد را سخت مى‏گيرد. اگر با همان سخت گرفتن جانشان، حسابشان پاك شد، به بهشت مى‏روند وگرنه ممكن است مدتى در عالم برزخ معذب بوده و فى الجمله عقاب‏هايى داشته باشند. حالا شب اول قبر و در عالم برزخ چه معامله‏اى با آن‏ها مى‏كنند، خدا مى‏داند. ممكن است‏حتى در محشر، ناراحتى‏ها و گرفتارى‏ها و گرسنگى‏ها و تشنگى‏هايى داشته باشند. اگر با اين عقاب‏ها، حسابشان پاك شد، مشمول آمرزش مى‏شوند و به شفاعت پيغمبرصلى الله عليه وآله و ائمه معصومين‏عليهم‏السلام به بهشت مى‏روند. البته شرط رفتن به بهشت، اين است كه اصل ايمانشان لطمه نخورده باشد و تا لحظه مرگ آن را حفظ كرده باشند.

خوارج معتقد بودند اگر كسى مرتكب گناه كبيره - آن هم كبيره‏اى كه خود آن‏ها كبيره مى‏دانستند - شود، كافر است. بر اين اساس بود كه حضرت على‏عليه‏السلام را كافر مى‏دانستند; زيرا پذيرفتن حكميت از سوى آن حضرت را يك گناه كبيره مى‏پنداشتند.

آن‏ها به دليل همان عقايد انحرافى كه داشتند شيعيان را سر مى‏بريدند و به زن‏هايشان تجاوز مى‏كردند. آرى، همان‏هايى كه قائم الليل و صائم النهار و حافظ قرآن بودند، چنين عقيده فاسدى داشتند. اين قول خوارج كه هر كبيره‏اى موجب كفر مى‏شود، غلط است. البته اگر كسى گناه كبيره‏اى انجام دهد و موفق به توبه هم نشود، گرفتار عذاب الهى مى‏گردد اما كافر نمى‏شود، بلكه اگر ايمانش محفوظ مانده باشد، هر چند مرتكب كبيره‏اى هم شده باشد، بعد از تحمل عذاب، نهايتا وارد بهشت مى‏شود. بنابراين براى رفتن به بهشت، ايمان شرط اساسى است; بدون ايمان كسى به بهشت نمى‏رود.

اركان ايمان

يك مساله مهم اين است كه ايمان داراى چند ركن است؟ در يك جمله مى‏توان گفت: پذيرفتن آنچه را كه پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرموده‏اند، از اركان ايمان است. البته پيامبرصلى الله عليه وآله موارد بسيارى را بيان فرمودند كه از مهم‏ترين آن‏ها همان اصول دين يعنى: توحيد و نبوت و معاد است. اما بقيه آن‏ها چيست؟ آيا اگر كسى علم دارد به اين كه پيغمبرصلى الله عليه وآله از طرف خدا، حضرت على‏عليه‏السلام را به خلافت منصوب كرده است - مثلا در غدير حضور داشته و يا در طول زندگى پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله اين مطلب را از آن حضرت شنيده است - اما از روى حسد، كينه، بغض و انتقام‏جويى، به انكار آن پرداخته و ولايت امرالمؤمنين‏عليه‏السلام را نپذيرد، با ايمان است؟

كسى با ايمان است كه همه آنچه را پيامبرصلى الله عليه وآله از طرف خدا آورده است، قبول داشته باشد. پس اگر كسى از روى عناد، ولايت اهل بيت‏عليهم‏السلام را انكار كند و مثلا بگويد چون على‏عليه‏السلام پدرم را در جنگ بدر كشته است، زير بار ولايت او نمى‏روم و يا از روى حسد، به انكار آن بپردازد، قطعا جهنمى است: «ام يحسدون الناس على ما آتاهم الله من فضله فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمة و آتيناهم ملكا عظيما» (نساء: ۵۴); آيا حسد مى‏ورزند با مردم به جهت آن‏كه آن‏ها را خدا از فضل خود برخوردار نمودكه البته مابرآل ابراهيم- حضرت محمدصلى الله عليه وآله - كتاب و حكمت فرستاديم و به آن‏ها ملك و سلطنتى بزرگ عطا كرديم.

اين‏كه فقها مى‏فرمايند اگر كسى ضروريات دين را انكار كند، در واقع رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله را انكار كرده است، به همين مساله بر مى‏گردد. البته اين مساله اختصاص به اعتقاد به امامت و يا حتى ضروريات ندارد، بلكه اگر حتى چيزى از ضروريات نباشد، اما پيامبرصلى الله عليه وآله آن را گفته باشد، و كسى از روى عناد آن را انكار كند، در واقع رسالت پيامبر را انكار كرده است.

انكار رسالت، به يك معنا بازگشتش به انكار ربوبيت تشريعى خداست; يعنى حكم خدا را قبول ندارم; يعنى خدا را به حاكميت قبول ندارم. اين مسائل گاهى ممكن است‏به زبان گفته شود و گاهى هم ممكن است فقط در دل باشد. كسى كه مى‏داند يك حكمى از احكام اسلام است - مانند احكام مربوط به حدود، تعزيرات، اختلاف حقوق زن و مرد و... - اما ته دلش آن را قبول نداشته باشد، اگرچه در ظاهر مسلمان است، اما در باطن كافر است; يعنى با اين‏كه طهارتش ثابت است و با او مى‏شود معامله كرد، اما به بهشت نمى‏رود;زيراشرط ورودبه بهشت‏ايمان‏مطلق است. اينجاست كه تفاوت بين اسلام و ايمان مشخص مى‏شود.

بنابراين ايمان واقعى كه موجب دخول در بهشت و سعادت ابدى مى‏شود، پذيرفتن هر چيزى است كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله از طرف خدا آورده است.

يك طرف ديگر قضيه اين است كه تكليف كسانى كه به دليل قرار گرفتن در شرايطى خاص نمى‏توانند حقايق اسلام را تشخيص دهند، چيست؟ شايد تصور اين حالت‏براى امثال من و شما خيلى آسان نباشد، اما اگر يك مقدار چشممان را بازتر كنيم خواهيم ديد كه اكثريت مردم روى زمين را اين‏گونه افراد تشكيل مى‏دهند. شرايط در روى زمين طورى نيست كه مردم، همه حقايق را درك كنند. اگر خدا بر ما منت گذاشته و اين معارف را به ما عنايت فرموده است تا ايمان واقعى پيدا كنيم و حقايق اسلام را بشناسيم، بايد خيلى شكرگزار باشيم; حال آن‏كه بسيارى از مردم، در شرايطى واقع شده‏اند كه خيال مى‏كنند حقيقت آن است كه آن‏ها مى‏گويند و جز آن نيست. براى مثال بسيارى از فرقه‏هاى اسلامى در كشورهاى غير شيعه‏نشين هستند كه به دليل انس زياد با شرايط محيطى - اجتماعى خودشان، اصلا تصور نمى‏كنند، راه ديگرى صحيح باشد. آن‏ها شيعيان را مشرك مى‏دانند و معقتدند قرآن شيعيان قرآن ديگرى است، شيعيان نماز نمى‏خوانند و اگر هم بخوانند، چيز ديگرى است و با نماز مسلمانان تفاوت دارد، شيعه‏ها اهل تظاهرند [برداشتى كه آن‏ها از تقيه دارند] و... . حتى آن‏ها يك روايت مجعولى به اين مضمون درست كرده‏اند كه شيعه‏ها معتقدند جبرئيل امين، خيانت كرده و به جاى اين‏كه وحى را به اميرالمؤمنين‏عليه‏السلام نازل كند، اشتباهى به پيغمبرصلى الله عليه وآله نازل كرده است; از اين‏رو آن‏ها [شيعيان!] وقتى نمازشان تمام مى‏شود، به جاى گفتن الله اكبر، سه مرتبه مى‏گويند: «خان الامين‏»!; يعنى - نعوذ بالله - جبرئيل امين‏خيانت كرده است. آنچنان تبليغات گسترده‏اى بر ضد شيعه صورت گرفته است كه اگر ما هزار بار قسم‏بخوريم‏كه چنين چيزهايى واقعيت ندارد، و حتى يك نفر شيعه نيز در كشور ما چنين كارى‏انجام‏نمى‏دهد،آن‏هاباور نمى‏كنند. چنين كسانى اصلا درصدد بر نمى‏آيند كه ببينند تشيع حق است‏يا باطل.

فرض كنيم كسانى به دليل قرار گرفتن در شرايطى خاص، ولايت اميرالمؤمنين‏عليه‏السلام را قبول نداشته باشند، و خلفاى ثلاثه را حق و حضرت على‏عليه‏السلام را هم خليفه چهارم بدانند; چنين افرادى آيا بهشتى هستند يا جهنمى؟ آيا آن روايتى كه مى‏گويد: اگر كسى ولايت ما را نداشته باشد، به جهنم مى‏رود، شامل اين افراد نيز مى‏شود يا خير؟ به اين‏گونه افراد كه اصلا احتمال حقانيت‏يك مذهب ديگرى به ذهنشان نمى‏آيد، اصطلاحا «مستضعف‏» مى‏گويند. مستضعف، به اندازه استضعافش معاف و معذور است. البته اگر فردى در يك امر فرعى استضعاف داشت، معنايش اين نيست كه مستضعف مطلق است. حتى اگر كسى درباره بعضى از مسائل اعتقادى مستضعف باشد، به اندازه عقلش مى‏فهمد كه ظلم بد است و خداوند راضى نيست كه انسان به يك طفل يتيمى ظلم كند. هر كس به اندازه‏اى كه جت‏برايش تمام شده باشد - چه از راه عقل و چه از راه نقل - به همان اندازه مسؤول است.

بنابراين، ملاك سعادت انسان، ايمان است‏به شرط آن‏كه تا آخرين لحظه آن را حفظ كرده باشد. ايمان وقتى باقى مى‏ماند كه انسان به لوازم آن ملتزم باشد; زيرا در غير اين صورت ايمان به تدريج ضعيف مى‏شود و از بين مى‏رود. حتى ممكن است‏خود فرد نيز متوجه نشود كه كافر شده است، اما ته دلش مى‏بيند شك و ترديد دارد و برخى از احكام الهى را نمى‏تواند قبول كند. عمل تنها بدون ايمان گرچه مى‏تواند آثارى در دنيا داشته باشد، اما فايده‏اى براى آخرت ندارد. بر اين اساس آيا ما بايد با كسانى كه اعتقادات صحيح و كاملى دارند; يعنى علاوه بر اين‏كه ساير اصول دين را قبول دارند، امامت را هم قبول دارند: اما يك بار هم مرتكب گناهى شده‏اند، دشمن شويم و طردشان كنيم؟ تمام انسان‏ها كه معصوم نيستند. مسلما تعداد معصومين از غير معصومين خيلى كم‏تر است. البته اگر كسى تجاهر به فسق دارد، نبايد با او معاشرت كنيم. اگر كسى داراى بعضى از صفات زشت است، خوب نيست انسان با او رفاقت كند; زيرا ممكن است‏خودش نيز به آن صفات زشت مبتلا گردد. اما نبايد به او فحش و ناسزا بدهد، بلكه بايد نسبت‏به او دلسوزى داشته باشد و سعى نمايد او را ارشاد كند و با تضرع و زارى از خداوند بخواهد كه خدا توفيقش دهد تا گناهانش را ترك و توبه كند. اگر كسانى ايمانشان را حفظ كنند، بالاخره به بهشت مى‏روند. البته اين سخن بدين معنا نيست كه ايمان تنها، كافى است و گناه هيچ اثرى ندارد: «فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره‏» (زلزله:۷ - ۸); و هر كس به قدر ذره‏اى كار نيك كرده - پاداش - آن را خواهد ديد و هر كس به قدر ذره‏اى كار زشتى مرتكب شده آن هم به كيفرش خواهد رسيد.

هيچ كارى بى‏حساب نيست. آن كسانى هم كه شفاعت مى‏شوند بايد لياقت‏شفاعت را كسب كرده باشند. ارتكاب بعضى از گناهان، باعث از بين رفتن لياقت‏شفاعت مى‏گردد. امام صادق‏عليه‏السلام در آخرين لحظات حيات پربركتشان فرمودند به اهل بيت و دوستان من بگوييد: «لا تنال شفاعتنا مستخفا بالصلاة‏»; كسى كه نماز را سبك بشمارد، مشمول شفاعت ما نمى‏شود. بنابراين همان‏طور كه توبه موجب آمرزيده شدن گناهانى مى‏شود، برخى از كارهاى ديگر انسان نيز مى‏تواند جبران گناهانش را بكند و مستحق شفاعت‏بشود. ادامه دارد

پى‏نوشتها

۱- محمدباقرمجلسى،بحارالانوار،ج ۷۸،ص‏۲۷۹.

منابع :

استاد محمدتقى مصباح يزدى


موضوع تحقيق

 

دين سعادت از ديدگاه قرآن

 

 

استاد محترم :

جناب آقاي مهندس بختياري

 

ارائه كننده :

فاطمه الياسي

 

زمستان 84

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 19 آذر 1393 ساعت: 10:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس