تحقیق دانشجویی - 271

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

«نقش والدين و مردمان در رشد زباني كودك»

بازديد: 143

«نقش والدين و مردمان در رشد زباني كودك»

«آيا به نواي ديگران به ترنم مي آييم»

گويند مرا چو زاد مادر                     پستان به دهان گرفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد                          تا شيوه ي راه رفتن آموخت

يك حرف و دو حرف بر زبانم             الفاظ نهاد و گفتن آموخت

«ايرج ميرزا»

تا مدتي نه چندان پيش عقيده ي عامه و بعضي از خواص همنوا با شاعر خوشكدام و بذله گوي تما ايرج ميرزا بود كه «زبان» نيز در راستاي ديگر مهارت ما ياد دادني است يعني مادر با گذاشتن الفاظ بر زبان كودك او را به ترني وا مي دارد همچون جوجه پرندگان كه به نواي مادر به ترنم در مي آيند .

نظريه ي تقليد يا رفتارگرايي :

از نظر رفارگرايان كودكان زبان را به عنوان فرآيندي تقليد و تقويت مي آموزند . كودك با تقليد كردن گفته هاي شنيده شده از اطرافيان و با تقويت پاسخ هايشان ، با تكرار و تصحيح اين شنيده ها و از طريق عكس العمل هايي كه بزرگترها نسبت به آن ها نشان مي دهند زبان را فرا مي گيرند . از نظر آن ها كودك با لوحي پاك به دنيا پا مي گذارد ؛ يعني با ذهني عاري از تصورات قبلي راجع به جهان يا زبان . كودك سپس ، به وسيله ي محيط خود به زبان شكل مي دهد و آرام آرام به كمك عوامل تقويت كننده نسبت به محيط خود شرطي مي شود . اين نظريه از چندين جهت مورد چالش قرار گرفته است .

شيوه ي فطرت گرايانه :

طرف مقابل رفتارگرايي مدعي است كه طفل همراه با دانش فطري خاصي به دنيا مي آيد ، دانشي كه نه تنها شامل آمادگي هاي قبلي و گرايشهاي كلي بلكه شامل علم بر ماهيت زبان و جهان است . سپس ، طفل از طريق اعمال اراده ي خود و با تكامل بخشيدن بدين مجموعه هاي دانش ، بر محيط خويش تأثير مي گذارد .

يكي از منتقدين رفتارگرايي نوام چامسكي زبان شناسي آمريكايي است كه ادعا كرد كه كودكان با توانائي ذاتي رشد زبان به دنيا مي آيند . يعني مغز انسان آماده ي فراگيري است به طوري كه وقتي در معرفي زباني خاصي قرار مي گيرد اصول كلي خاص براي كشف ساختار زبان به طور خودكار شروع به عمل مي نمايد . اين اصول «وسيله فراگيري زبان» را تشكيل مي دهند . كودك با اين وسيله براي فهميدن گفته هاي اطراف خود يا درون داد به فرضيه سازي درباره ي ساخت و ساختن سلامت به كار مي برد .

شيوه ي شناختي :

ژان پياژه رشد جامع الاطراف را نتيجه ي كنش متقابل و سن كودك و محيط او /// كنش متقابل و مكمل بين استعدادهاي شناختي در حال رشد او از يك طرف و تجربه ي زباني وي از طرف ديگر مي داند . آنچه كودك درباره ي زبان مي آموزد ، تابع چيزي است كه از قبل درباره ي دنيا مي داند . از نظر آنان فراگيري زبان را بايد در متن رشد فكري كودك مطالعه كرد . ساختارهاي زباني فقط هنگامي رشد خواهند كرد كه مباني شناختي قبلاً بوجود آمده باشد مثلاً قبل از به كارگيري مفهوم مقايسه كردن كودك بايد مفهوم اندازه را آموخته باشد .

شيوه ي همخوان (تداعي) :

در سال 1972 جان مك نامارا مقاله اي متشر كرد كه استدلال چامسكي را درباره ي وسيله ي فراگيري زبان واژگون كرد . به جاي اين ادعا كه كودكان يك وسيله اي فراگيري «ذاتي» دارند كه محتوي آن خاصي زبان است ، با اين نتيجه كه كسب زبان زودتر از ديگر مهارت هاي عقلي جريان مي يابد ، مك نامارا گفت كه كودكان دقيقاً به اين علت قادر به يادگيري زبان هستند كه برخي مهارت هاي ديگر دارند و به ويژه به اين علت كه كودكان توانايي نسبتاً تكامل يافته اي براي درك كردن برخي از انواع وضعيت هاي روابط بلافصل و سيستم انساني دارند . يادگيري زبان بي شك براي مدتي دراز پيوند ناگسستني بيشتري با عناصر غيرزباني خواهد داشت تا با هر چيز ديگري كه تاكنون گفته شده است .

زبان و رشد فرآيندهاي ذهني كودك :

براي پيوندهاي ميان و پيشرفت زباني و رشد كلي ذهن كار آساني نيست ، زيرا فرآيندهاي ذهن كودك ، هم بر اثر نضج و هم بر اثر شرايط زندگي دچار تغيير مي گردد و تفكيك اين دو عامل از عامل زبان كه در تشكيل فرآيندهاي ذهني كودك دخالت دارد ، بسيار دشوار است و غالب محققان در ريشه يابي و پيشرفت هاي ذهن كودك راه خطا رفته اند .

پياژه رشد فكري و /// آموزش را دو فرآيند كاملاً مجزا از هم مي داند و وظيفه ي آموزشي را صرفاً آشنا ساختن كودك با روش هاي تفكر اشخاص بزرگ سال مي داند ، در صورتي كه ويگوتسكي در بررسي تفكر كودك به تأثير متقابل رشد و آموزش توجه كافي دارد . به عقيده ي ويگوتسكي معناي واژه هنگامي پديده ي زباني محسوب مي شود كه زبان با انديشه در مي آميزد . او معترف است كه تفكر صرفاً در قالب واژه ها بيان نمي شود ، بلكه با استعانت آن ها به وجود مي آيد .

يكي از پيشاهنگان اين نظر كه زبان بر انديشه تأثير مي گذارد ، بنجامين و ورف بود كه با ادوارد ساپير فرضيه ي بسيار مشهور ساپير ـ ورف درباره ي نسبيت زباني را مشكل دادند . طبق اين فرضيه هر زبان «جهان بيني» خاصي بر گويندگان خود تحميل مي كند .

جروم برونر ، الور ، و گرين فيله (1966) منابع رشد ذهني را ، كه متأثر از زبان است را مشخص نمودند ، منابع مانند : كلمات كه مفاهيم را شكل مي دهند ، مكالمات ميان والدين و كودك ، يا بين معلم و كودك كه در جهت دادن به ديدگاه كودك و تربيت وي مؤثر است و نيز منابع ديگر . پژوهشها بدين واقعيت اشاره داشته است كه رشد شناختي و رشد زباني به وجهي تفكيك ناپذير در هم پيوسته است و وابستگيهاي متقابل بين آن ها وجود دارد .

نقش تقليد در زبان آموزي كودك :

براون (1980) اظهار مي دارد كه عقيده ي شايع اين است كه كودكان «مقلدهاي خوبي» هستند . ما كودكان را مشخصاً تقليد كننده هاي مي دانيم و بعد نتيجه گيري مي كنيم كه تقليد يكي از استراتژه هاي مهمي است كه كودك در فراگيري زبان به كار مي برد . اين نتيجه گيري در سطح كلي نادرست نيست . در واقع ، تحقيقات نشان داده است كه بازگويي استراتژي مخصوصاً بارزي در اوايل يادگيري زبان و جنبه ي مهمي از فراگيري دستگاه واجي زبان در اين دوره است .

اما بايد پرسيد كه چه نوع تقليد مورد نظر است . به گمان رفتارگراها يك نوع تقليد وجود دارد ، ولي تقليد عميق تري داريم كه در فرآيند فراگيري زبان از اهميت بيشتري برخوردار است . نوع اول تقليد روساختي است ، كه در آن شخص اجزاء سطحي زبان را تقليد مي كند و به جاي توجه به نظام معنايي ، به نظام واجي زبان مي پردازد . مراحل آغازين فراگيري زبان كودك ممكن است شامل مقدار زيادي تقليد سطحي باشد ، ولي وقتي كه به اهميت سطح معنايي زبان پي برد ، عمدتاً به اين سطح معنايي يعني ژرف ساخت زبان مي پردازد . او ديگر دست به كار تقليد ژرفساخت مي شود .

درون نهاد زباني كودك :

براي سال ها در غالب نظريه ي فطرت گرايانه اهميت زباني كه بزرگسالان در صحبت كردن با كودكان به كار مي برند (به خصوص مادران) از اهميت كمتري برخوردار بود . اما در سال هاي 1970 اهميت زبان مادرانه يا گفتار پرستار كودك نقش آن را آشكار ساخت . طرفداران نظريه ي فطرت گرايي ادعا مي كردند كه درون ـ نهاد فراهم شده براي كودكان از ساختاري پيچيده و بريده بريده ، تشكيل شده است . اما امروزه آشكار شده است كه مادران در صحيت خود با كودكان خردسال ، تقريباً تغييرات مداومي به عمل مي آورند . طبق تحقيقات به عمل آمده اين تغذيه ي كلامي از نظر نحوي ساده و به شدت روان و تكراري ، حاوي بخش عمده اي از جمله هاي /// و امري و هم اينكه با زير و بي بالاتر همراه با آهنگ نماهاي شدت يافته ادا شده بود . به علاوه ، اين تغييرات بي توجه به طبقه ي اجتماعي ، موقعيت مادر يا جنسيت كودك ، صورت مي گرفت (1977 show) در تحقيقات تعدي معلوم شد كه پدران و همسالان نيز قادر به فراهم آوردن گونه ي كاربردي ساده شده در صحبت خود با خردسالان زبان آموز هستند . مطالعات اوليه مربوط به تغذيه ي كلامي حاكي از آن بود كه مادران طول متوسط گفته هايشان را در رابطه با ميزان درك كودك تغيير مي دهند .

ديويد كريستال (1989) اظهار مي دارد كه اين گفتگوي مادر با كودك به نظر مي رسد كه پايه ي مكالمات در هنگام همين تعامل اوليه ريخته شود . به موازات رشد كودك اين تعامل نيز تغيير مي يابد . در حول و حوش 5 هفتگي اين دادوستد به هنگام لبخند زدن بيشتر احساس مي شود . حرف هاي مادر همراه با رشد تغيير مي كند . وقتي كودك شروع كرد به توجه كردن به اطراف مادر بلندتر صحبت مي كند و توجه خود را به اشياء دوروبر مي كشاند . تن صدا كشيده تر مي شود و جملات را بيشتر تكرار مي كند . در 6 ماهگي مادر در توجه به پاسخ هاي كودك توجه خاص به آن قسمت هايي كه بيشتر ساختمندتر هستند مي كند در 8 تا 10 ماهگي كودكان با اشاره كردن به اشياء شروع به دنبال كردن مكالمه بزرگسالان مي پردازند . وقتي كه اولين كلمات كودك ظاهر شد ، كودكان در چيزهاي فراواني هم از مشاهده و هم از تمرين و توجه به اين كه مكالمه چيست و چگونه بايد در آن شركت جست آموخته است .

براون (1980) اشاره مي كند كه طبق پژوهش هاي جديدتر آنچه كودك از بزرگسالان و همسالان خود ياد مي گيرد به مراتب مهمتر از آن است كه احتمالاً فطرت گرايان در گذشته معتقد بوده اند . به نظر مي رسد درون ـ نهاد كه اهميت درون ـ نهاد والدين به عنوان بخش از كل درون ـ نهاد تا چه اندازه است مطلبي است كه هنوز آشكار نشده است .

××××××××××××××××××××××××

جين اچسون (1982) اظهار مي دارد كه استناد به زبان مادرانه نمي تواند مراحلي را كه كودكان در طول فراگيري زبان طي مي كنند توجيه نمايد . اما بايد اعتراف كرد كه زبان مادرانه عامل مهمي است كه در بررسي مربوط به تحول زبان كودك بايد مورد توجه قرار گيرد .

به گفته ي لوريا و يودوويچ (1975) زبان كودك بازتابي از واقعيت است ، لاجرم خواهيم پذيرفت كه همزمان با پيشرفت هاي زباني كودك ، ساختمان ذهن كودك نيز دستخوش تغيير مي گردد و با اين تغيير ، رفتار او نيز دگرگون مي شود و كودك در سازگاري با محيط موفق تر خواهد بود . لذا پدران و مادران و مربيان آموزشي بايسته است كه با مطالعه و غور درباره ي نقشي كه زبان در ايجاد و تقويت قوي ي شناخت كودك ، قدرت تجزيه و تحليل و به طور كلي رشد فكري و تكوين شخصيت وي ايفا مي كند ، به لزوم و اهميت آموزش صحيح زبان پي برد ، و با بارور ساختن قواي دماغي و شكوفا ساختن استعدادها و نيروهاي خلاق وي او را براي زندگي سالم و سودمند آماده تر سازند . زبان فقط يكي از چند وسايلي است كه به كمك آن جهان را براي خود از نو خلق مي كنيم .

به گفته ي لوريا (1975) رفتار كلامي عمدتاً از گفت و گو با شخص بزرگسال نشأت گرفته و نضج مي گيرد ، متناسب بودن «دستورالعمل هاي» نخستين شخص بزرگسال با علائق خود كودك و اشتياق و اعتمادي كه كودك در اطاعت از دستورالعمل هاي وي ابراز مي دارد به حصول شرايط مساعد كمك مي كند .

لوريا معتقد است كه نه تصحيح كردن هاي مستقيم از جانب والدين و نه تكرار فوري از جانب كودك هيچكدام تأثير مهمي در يادگيري زبان ندارد . ولي منطقي به نظر مي رسد كه انتظار داشته باشيم كه لغات و ساخت هايي كه مكرراً در گفتار بزرگسالان به كار مي روند زودتر از ساخت ها و كلمات ديگر در حرف هاي كودكان ظاهر شوند .

جين اچسون مي گويد : گفته هاي والدين و مربيان كودك مي تواند عجيب و غيرعادي باشد بعضي از والدين بيشتر نگران حقيقت كدام هستند نه دستور . جمله غلط دستوري «بابا كلاه سر» ممكن است مورد تأييد گيرد اما جمله دستوري خوش ساخت «بابا كلاه سرش گذاشته» وقتي كه بابا دنبال كلاهش مي گردد نادرست جلوه كند . شايد انتظار اين باشد كه كودكان ما «حقيقت گو» بزرگ شوند تا جمله هاي دستوري درست بسازند . اما واقعيت برعكس اين را نشان مي دهد .

والدين و مربيان بيشتر نگران ادب كودك خود هستند : بگو لطفاً اين حرف بده . دوباره نشنوم اينو گفته باش و گاهي اوقات سعي در اصلاح تلفظ او را دارند .

لحن شاكيانه ، غرغر كردن راجع به نحوه ي حرف زدن كودك ممكن است كه اعتماد به نفس كودك را سلب كند . كودك شايد بفهمد كه چيزي را اشتباه كرده ولي نمي داند چه چيزي را . فقط آن دسته از حرف ها كه مستقيماً با او زده مي شود اثر دارد . اچسون از كودكي نام مي برد كه در خانواده اي با والدين ناشنوا متولد شد .

او زبان اشاره را ياد گرفته بود كودك با اشتياق جلو تلويزيون مي نشست و به آن چشم مي دوخت اما او به صداها گوش نمي داد . تنها وقتي كه به مدرسه رفت و فرصت يافت تا با كسي حرف بزند ، شروع به صحبت كرد . نتيجه ي تحقيقي در منچستر نشان داد كه تلويزيون مي تواند رشد زبان حتي در كودكان سالم به تأخير اندازد. اين كودكان مجذوب رنگ ها و نور مي شوند و صداها را فراموش مي كنند . اين رقصي است كه دو نفره آن را

اجرا مي كنند بدون طرف مقابل يادگيري در كار نخواهد بود .

نادري و سيف (1372) در يك پژوهش كه بر روي 30 نوزاد به صورت روش مقطعي صورت گرفت با توجه به نتايج آن پيشنهاد مي كنند كه :

1ـ اهميت تأمين سلامت رواني و ذهني كودكان ، لازم است والدين از آموزشي هاي پيش از موقع محرك هاي شنوايي پرهيز كنند .

2ـ براي آموزش مناسب و مؤثر لازم است ، مربيان دقيقاً مراحل رشد تكلم در كودكان را مورد توجه قرار دهند و آن را درك كنند .

3ـ نويسندگان كتاب هاي كودكان براي جذابيت كتاب هاي خويش لازم است از روند رشد تكلمي كودكان به خوبي مطلع باشند .

با توجه به مطالب نقل شده مي توان گفت كه تعامل نقش مهمي در رشد زباني كودك داشته و رشد زباني كودك رشد فكري و درك بهتر جهان را در پي خواهد داشت . والدين و مربيان بايد آگاه باشند كه نگران اشتباهات مربوط به رشد زباني همچون تعميم هاي نادرست ، خطاهاي دستوري و تلفظي نباشند . آنها بايد ياد بگيرند كه در اين رقص «تانگو» تعامل خوبي داشته باشند تا رقص به حد اعلاء برسد .

خلاصه

«نقش والدين و مربيان در رشد زباني كودك»

فراگيري زبان يكي از بحث برانگيزترين مباحث روانشناسي و زبانشناسي بوده است . نظرياتي همچون يادگيري از طريق تقليد و تمرين و تقويت از طرف رفتارگرايان ، ذاتي بودن توانايي سخن گفتن و متولد شدن با توانائي سخن گويي همچون رو به وديعه نهاده بودن قدرت پرواز در پرندگان از طرف فطرت گرايان ، بررسي رشد زبان در ميان رشد شناختي كودك و همخواني و تداعي زبان همراه با يادگيري ديگر توانائي اجتماعي شدن از جمله موارد مطرح شده مي باشند . نقش اطرافيان به خصوص مادر و در مقام ثانويه پدر و پرستار و يا كساني كه با كودك سروكار دارند تا چه اندازه است ؟ و چه نقشي مي تواند ايفا كند ؟ عده اي اين نقش را كمرنگ مي دانند ولي طبق تحقيقات جديد ثابت شده است كه زباني خاص كه زبان شناسان به آن نام زبان مادرانه و يا زبان پرستاران كودك داده اند نقش مهمي در روند تقويت و شكوفايي زبان كودك و با /// رشد ذهني او در بهتر درك كردن جهان هستي و دستيابي به زندگي آسوده تر مي انجامد . آشنايي با فرآيند تكلم و رشد آن هم براي والدين ، مربيان ، مؤلفان كتاب هاي كودكان امري ضروري به شمار مي آيد . 

 

 

 

 

 

منابع و مراجع

فارسي :

پهلوان ، پرويز (مترجم) و /// (مؤلف) «عقل هاي كودكان» نشر البرز تهران 1379 .

حاجتي خليل (مترجم) جين اچسون (مؤلف) «روانشناسي زبان» انتشارات اميركبير 1364. غرب دفتري ، بهروز (مترجم) و يگوتسكي (مؤلف) «زبان و تفكر» نشر نيما تبريز 1367 .

غرب دفتري ، بهروز (مترجم) آ . ار . لوريا و الف يودوويچ «زبان و ذهن كودك» نشر نيما تبريز 1368 .

كيواني ، مجدالدين (مترجم) اچ . داگلاس براوان (مؤلف) «اصول يادگيري و تدريس زبان» تهران نشر دانش 1363 .

معزي پور ، غلامحسين (مترجم) نيوهاف مريلين ، ب لانر (مؤلف) «درون داده به مشابه تعامل» فصلنامه علي پژوهش دانشگاه آزاد اسلامي سبزوار ، شماره 1 زمستان 72 .

نادري ، عزت اله و سينو نراقي ، مريم «بررسي روند رشد تكلم و زبان فارسي كودكان از تولد تا سالگي» مجموعه مقالات نخستين كنفرانس زبانشناسي نظري و تكاربردي . انتشارات دانشگاه علامه طباطبائي .

خارجي :

Crystal David (1989) “The encyclopead of language” Cambridge university press.

Aitchson. Jane. “Kidspeak” www. Fathom. Com

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 21:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ناخودآگاهي روحي و خلأ وجودي

بازديد: 189

ناخودآگاهي روحي و خلأ وجودي

چه هنوز بخشهايي از بيهاوريسم (رفتارگرايي) مي تواند سودمند و پذيرفتني باشد. امروز ديگر روان كاوي فرويد تنها ميدان دار عرصه روان درماني نيست كه انسانها را موجوداتي داراي چند عقدة رواني بداند و تقريباً همه انسانها را داراي درجاتي از بيماري رواني بپندارد و عقده جنسي اساس نظريه او در تلقي عامه قرار گيرد، اگر چه كشف فرويد درباره « ناخودآگاه » هنوز كشفي مهم تلقي مي شود. اما پيروان او به تدريج اصلاحاتي را دربارة عناصر رواني و بيماري ها و سلامتي رواني اعمال كردند، و آدلر و يونگ اولين كساني بودند كه راه خود را از تفكر محدود فرويد جدا كردند، روان كاوي و روان درماني امروز به افقهاي گسترده تري دست يافته و از آن ديدگاه محدود و نوميد كنندة فرويد دربارة انسان رها شده است.

          دربارة ناخودآگاه نيز يونگ، فروم، فرانكل و ديگران ديدگاههاي جالبي مطرح كرده اند و يكي از مهمترين سخنان دربارة « ناخودآگاه » سخن دكتر ويكتور فرانكل اتريشي است كه معتقد است در انسان علاوه بر ناخودآگاه رواني (غريزي) (Instinctual Uonscious) « ناخودآگاهي روحي » روحاني (Spiritual Unconscious) نيز وجود دارد.

          او معتقد است با سركوب چيزي كه در سطح ضمير آگاه قرار دارد، آن چيز ناخودآگاه رانده مي شود، و بر عكس، با برداشتن سركوب، آن چيز كه در ناخودآگاه است به سطح آگاه مي رسد. اما او با اشاره به نظر فرويد درباره « ناخودآگاه» مي نويسد:

          « او (فرويد) همزمان با ناديده گرفتن ب عد روحي در ناخودآگاه و غريزي ديدن از « ناخودآگاه » را بدنام كرد. »

          وقتي كه دو نوع « ناخوداگاه» وجود داشته باشد، طبيعي است كه دو نوع سركوب هم وجود دارد.

          « تحليل وجودي با كشف ناخودآگاهي روحي از مخاطره اي كه روان كاوي در آن در غلتيده بود، يعني « ايده » سازي ناخودآگاه، اجتناب ورزيد. معني درماني و اساس تحليل وجودي با تكيه بر مفهوم ناخودآگاه روحي، از هر نوع روشنفكرگري و خردگرايي يك جانبه در نظريه اش نسبت به انسان پرهيز نمود . . . حال در مرحله سوم توسعه، تحليل وجودي، از دينداري ناخودآگاه در درون ناخودآگاه روحي پرده برداشته است. اين دينداري ناخودآگاه كه با تحليل پديدار شناسنامه ما آشكار گرديد، بايد به عنوان يك رابطه پنهان با تعالي، كه فطري انسان است فهميده شود. اگر كسي ترجيح مي دهد مي تواند اين رابطه را در چهارچوب روابط بين   «خودذاتي»  يا «فطري» (Immenent Self) و يك «تو» ي متعالي درك نمايد. اما اگر كسي بخواهد آن را قاعده مند كند، ما با چيزي رو به رو مي شويم كه من دوست دارم آن را «ناخودآگاه متعالي» به عنوان بخشي و قسمتي در ناخودآگاه روحي بخوانم. اين مفهوم، معنايي جز اين ندارد كه انسان هميشه براي ارتباط ارادي يا تعمدي با متعالي، حتي اگر فقط در سطح ناخودآگاه باشد، ايستاده است.

          اگر كسي مرجع مختار يك چنين رابطه ناخودآگاه را «خدا» بخواند، مناسب است كه از يك « خداي ناخودآگاه» ] يعني خدا در ناخودآگاه [ سخن بگويد. اما اين هيچ وجه به اين معني نيست كه خدا براي خودش نيز ناخودآگاه است، بلكه به اين معني است كه خدا ممكن است براي بشر ناخودآگاه باشد، و اينكه روابط بشر با خدا ممكن است ناخودآگاه باشد. »

          البته او تكيه مي كند كه « ناخودآگاه روحي و حتي بيشتر از آن، موضوعات مذهبي آن، يعني آنچه را كه ما ناخودآگاه متعالي خوانده ايم، يك عامل وجودي است، و نه يك فاكتور غريزي. اين چنين واقعيتي به وجود روحي تعلق دارد، نه به واقعيت روان-فيزيكي. »

          و اين مي رساند كه فرانكل چقدر به نظرية قرآني فطري بودن اعتقاد به خدا و دين نزديك است، و اين كشف روان كاوانة او مي تواند حتي به درك ما از عالم « الست » كمك كند، كه خداجويي در وجود انسان است . . .   .

          اكنون با پذيرش ناخودآگاه روحي، و وجود در ناخودآگاه روحي كساني كه حس دينداري را در خود سركوب كرده اند، با ديگران اين حس را در آنها سركوب كرده اند- زيرا براي كساني كه خداوند را مي پذيرند و دينداري در خودآگاهشان وجود دارد، ديگر حس دينداري به ناخودآگاه رانده نمي شود- چه اتفاق مي افتد؟ اين همان نقطه مهم در نظريه فرانكل است كه مطلوب گذشته را براي درك اين قسمت نقل كرديم.

او مي نويسد:

          « بنابراين، هر آنچه كه در مورد ناخودآگاه به طور عام درست است (كه شخص با راندن امور غريزي با سركوب، به ناخودآگاه روان رنجوري پيدا مي كند) در مورد دينداري ناخودآگاه نيز به طور خاص صدق مي كند؛ يعني سركوب به روان رنجوري مي انجامد. »

او با نقل و نقد نظريه فرويد دربارة روان رنجوري عملي مي نويسد:

          « روان رنجوري (عملي) ممكن است يك دينداري وجودي بيمار شده باشد. در واقع، شواهد باليني حاكي است كه ضعيف و سست شدن و تحليل رفتن احساس مذهبي در انسان موجب اختلال در ادراكات مذهبي او مي گردد.

يا بي بياني كمتر باليني، به محض اينكه فرشته درون سركوب مي گردد تبديل به يك ديو مي شود؛ حتي در سطح اجتماعي- فرهنگي ما مشابه آن را داريم؛ در بسياري از مواقع ما ديده ايم و شاهد بوده ايم كه چگونه مذهب سركوب شده به خرافات مذهبي تغيير و تحول پيدا مي كند. در قرن ما خدا شدن خرد و عقل و فن آوري خود بزرگ بين، ابزارهاي سركوب گري هستند كه در پاي آنها احساس مذهبي شده است. اين واقعيت بخش عمده اي از وضعيت كنوني بشر را شرح مي دهد، در واقع تجسم همان گفته فرويد است كه مذهب روان رنجوري وسواسي (عملي) جهان شمول بشريت است.

-        بيشترين شمول بشريت است.

-        بيشترين وضعيت كنوني بشر؟

-        بله . . . با يك استثناء : مذهب. »

و نتيجه گيري مي كند كه:

          « در جمع بندي اين فصل ممكن است به خود جرأت بدهيم و بگوييم خدا در واقع يك خداي منتقم است، زيرا وجود روان رنجورانه در بعضي موارد به نظر مي رسد كه خراج يا جريمه اي است كه بشر به خاطر روابط فلج شده اش با تعالي مي پردازد. »

او اين بيماري را همان گونه كه خوانديم، معلول « احساس مذهبي سركوب شده ناخودآگاه مي داند و مي نويسد:

          « ما ديده ايم كه نه تنها ليبدو يا انرژي جنسي ناخودآگاه و سركوب شده وجود دارد كه فرويد آن را مطرح كرده، بلكه (احساس) مذهب سركوب شده نيز وجود دارد. »

          توجه داشته باشيد كه آنچه نقل شد نظر يك عالم ديني، روحاني يا كشيش نيست نظريه يك روان درمانگر معروف اروپايي است كه خود بنياي گذار نظريه اي نوين و روان كاوي يعني (لوگوتراپي- Logtherapy- (معني درماني) است و طرفداراني بسيار دارد كه به طور تجربي و مطالعه باليني بيماران رواني و آمارهاي متعدد اين ديدگاه را تأييد كرده اند.

          اكنون بنگريد كه قرآن اين حقيقت را چگونه روشن و موجز بيان كرده است. قرآن كريم در آيه اي فراموش كردن خدا را سبب خود فراموشي مي داند- كه يكي از مهمترين انواع بيماري رواني است-:

          « ولاتكونوا كالذين نسوا الله فأنفساهم أنفسهم ... »          حشر/19

در آيه اي ديگر فراموش كردن ياد خدا را سبب زندگي سخت و دشوار مي داند:

« و من أعرض عن ذكري فإن له معيشه ضنكاً و نحشره يوم القيامه أعمي. قال ربّ حشرتني أعمي و قد كنت بصيراً. قال كذلك أتتك آياتنا فنسيتها و كذلك اليوم تنسي»      طه/124-126

          در آيه اول، فراموش كردن خدا، و در آيه دوم فراموش كردن آيات الهي (و دين) مطرح است. خودفراموشي و زندگي سخت و دشوار كه پيامد روان رنجوري شديد است از « فراموش » كردن خدا و اعراض از ياد او ريشه مي گيرد. اين زندگي سخت و دشوار به معناي زندگي در فقر و تنگدستي نيست، وگرنه هيچ غيرمؤمني در رفاه مادي نمي بود، بلكه منظور همان روان رنجوري و احساس تهي بودن است كه شخص ممكن است در عين رفاه كامل مادي و داشتن ثروت، خانه، زن زيبا، تحصيلات عالي و حتي سلامت جسمي دچار آن شود.

 

راه درمان خلأ روحي

        فرانكل راه درمان اين بيماري را مانند بيماريهاي رواني مي داند، يعني آنچه را كه به وسيله سركوب از سطح خودآگاه به سطح ناخودآگاه رانده شده، بار ديگر به خودآگاه شخص بياوريم:

          « تحليل وجودي حتي از اين هم جلوتر و تا وراي نظر فرويد دربارة مذهب پيش رفته است. ديگر تأمل و غور دربارة « آيندة يك توهم » (نام كتابي است از فرويد دربارة مذهب) ضروري نيست، اما افكار ما پيرامون ظاهراً بي زماني يك واقعيت، در اطراف اين واقعيت هميشه حاضر، كه دينداري دروني انسان، بودن خود را آشكار ساخته است دور مي زند.

          اين يك واقعيت به معناي دقيق تجربه گرايي پديدار شناختي مي باشد. تأكيد مي شود كه اين واقعيتي است كه مي تواند يا مجدداً ناخودآگاه بشود، يا فرونشانده و سركوب گردد. دقيقاً در چنين مواردي وظيفه معني درماني (يا لوگوتراپي؛ نام مكتب يا روش پيشنهادي فرانكل) اين است كه بيمار، دينداري ناخودآگاهش را يادآور شود، و اين يعني كه بگذارد اين (دينداري) بار ديگر به ذهن آگاهش برگردد. بعد از همه اينها اين وظيفه و نقش معني درماني بر اساس تحليل وجودي است كه وجه روان رنجوري بايد در يك كمبود ديده شود، در اينكه ارتباط شخص با تعالي فرونشان و سركوب شده است، نمايان مي گردد و خود را به صورت يك « نا آرامي قلب » نشان مي دهد.

          بنگريد كه تا چه اندازه اين تعبير با تعبير قرآن شباهت دارد:

          معيشه ضنكاً= زندگي سخت، دشوار و غير قابل تحمل

گمان مي كنم قرآن نيز براي به سطح خودآگاه آوردن خدا از سطح ناخودآگاه روحي مشركان بود كه از آنها به گونه اي پرسش مي كرد كه آ نان ناگزير از اعتراف به وجود خدا و خالق بودن او مي شوند.

          قرآن كريم درباره كساني كه به كتب الهي كفر مي ورزيدند و بر تقليد از پدران خويش اصرار داشتند و در شرك و كفر غوطه ور بودند، مي فرمايد:

          « ولئن سألتهم من خلق السموات و الأرض ليقولنّ الله قل الحمدلله بل اكثرهم لايعلمون»                  لقمان/5

          و اگر از آنها بپرسي: چه كسي آسمانها و زمين را آفريده است؟ هر آينه خواهد گفت: « خدا » بگو: « ستايش از آن خداست»، ولي بيشترشات نمي دانند.

در اصل هدف انبيا نيز همين بود كه آن ميثاق فطري انسانها را به يادشان بياورند و به تعبير روان درماني از ناخودآگاه روحي شان به سطح خودآگاه بياورند.

          امام علي (ع) درباره هدف دعوت انبياء و روش كاري آنان مي فرمايد:

« فبعث فيهم رسله، و واتر اليهم انبياءه، ليستأدوهم ميثاق فطرته، و يذكّروهم منسيّ نعمته.»

          پس پيامبران را به ميان ايشان فرستاد و آنان را به سوي ايشان روانه كرد، تا از مردم بخواهند كه آن پيمان را كه خلقتشان بر آن سرشته به جاي آرند و نعمت او را از ياد برده اند فراياد آورند . . .

          بايد دانست « فطرت » همان بخش ناخودآگاه روحي يا روحاني كه فرانكل مطرح مي كند نيست؛ فطرت قسمت مهمي از سرشت انسان است كه خودخواهي و خداجويي در آن نهاده شده است، كه هر گاه خواسته او برآورده نشود و سركوب شود، به ناخودآگاه روحي فرستاده مي شود، يعني فطرت چيزي است كه مي تواند خواسته اش در سطح خودآگاه روحي ارضا شود، و يا سركوب شود و در سطح ناخودآگاه پناه گيرد. بنابراين فطرت شامل هر دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه روحي مي شود.

در صورت سركوب حس مذهبي و خداجويي اين نياز فطرت به ناخودآگاه سپرده شده و شخص دچار بيماري مي شود، قرآن نيز راه درمان آن را به يادآوردن ميثاق فطرت و به خود‌آگاه آوردن اعتقاد و رابطه با آفريدگار هستي مي داند، و چنين كساني را از بيم و هراس و نوميدي و خلأ وجودي رها و آزاد مي داند:

« ان الذين قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون»    احقاف/ 13

به تحقيق كساني كه گفتند: « پروردگار كا خداست» سپس ]در اين راه[ ايستادگي كردند، بيمي بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد.

آيه 5/فاطر __ محبت تفسير : الميزان و نمونهعوامل سرگرم كننده و زرق و برقهاي دلفريب اين جهان مي خواهند تمام شما را بركنند و از آن وعده بزرگ الهي غافل سازد شياطين جن و انس با وسائل گوناگون فريبكاري به طور مداوم به وسوسه هاي آنها مؤثر افتد تمام زندگي شما تباه و آرزوي سعادتان نقشي بر آب مي شد مراتب آن نيز باشيد راه نفوذ گناه در انسان دو راه است 21 مظاهر فريبنده دنيا، جاه و جلال و مال و مقام و انواع شهوات 2- معزور شدن به عنود اكرم الهي و در اينجاست كه شيطان از يكسو زرق و برق اين جهان را در نظر انسان زينت مي دهد و آن را متاعي نقد و بر جاذبه و دوست داشتني و بر ارزش معرفي مي كند و از سوي ديگر هر گاه انسان بخواهد با ياد قيامت و دادگاه عظيم پوردگار خود را در برابر فريبندگي و جاذبه شديد دنيا كنترل كند و او را به عضو الهي وسعت رحمتش مغرور مي سازد و در نتيجه به گناه و طغيان دعوتش مي كند. غافل از اينكه خداوند همانگونه كه در همانگونه كه در موضع رحمت ارحم الراحمين است در موضع مجازات و كيفر اشدالمعاقبين است.

غرور ( بر وزن جسور) صيغه مبالغه و به معني موجودي است فوق العاده فريبكار و منظور از آن در اينجا ممكن است هر عامل فريبكاري باشد همانگونه كه مكن است منظور خصوص شيطان باشد و معني دوم مناسبتر است.

تضاد رواني انسان از نظر شخصيت داراي يك سلسله خصوصيات حيواني است كه در نيازهاي جسماني متبلور هستند و اين نيازها به خاطر حفظ ذات و بقاي نوع بايد ارضا شوند. او همچنين داراي صفاتي ملكوتي است كه در اشتباهات روحي نسبت به شناخت خداوند متعال و ايمان به او و عبادت و تقديس و تنزيه باري تعالي متبلور است گاهي اين دو نوع خصوصيات شخصيتي در تعارضند كه قرآن به حالت نزاع ميان جنبه هاي جسماني و رواني اشاره مي كند (فامّامن طغي و اثر الحيوه الدنيا فان الحجيم هي المأوي و اما من خاف مقام ربه و نهي النص عن الهوي فان الجنه هي المأوي. ساختمان وجودي انسان فطرهً هم استعداد انجام كارهاي زشت پيروي از هواي نفس و شهوات جسماني غرق شدن در لذتهاي ملموس و تمايلات دنيوي را دارد و هم آمادگي ارتقاء به اوج فضيلت و تقوا و اخلاقيات عالي طبيعي است كه فطرت انسان در تضاد بين خير و شر است و آزمايش واقعي انسان در اين دنيا همين گرايش اراده و موضع انتخاب او است آيا راه خير و اطاعت از خدا را خواهد كرد و يا راه شر و نافرماني را؟ آيا از هواها و شهوات پيروي مي كند و از ياد خدا غافل مي ماند روز قيامت را فراموش خواهد كرد يا بر هواها حاكم خواهد بود و ميان خواسته و تمايل تعادل خواهد داشت چنين كسي از عقل خود به خوبي استفاده مي كند و شخصيت او در اصل داراي بهداشت رواني است.

ص 113

محبت اهميت زيادي در زندگي انسان دارد زيرا پايه زندگي زناشويي و تشكيل خانواده و سرپرستي فرزندان و ريشه پيوند همبستگي ميان مردم و تشكيل روابط گرم و انساني است. دوستي و محبت ريسمان محكمي است كه انسان را به خدا پيوند مي دهد و باعث اخلاص در عبادت و پيروي از راه و روش الهي و تمسك و پايبندي به دين و شريعت مي شود.

ص 113

          حب ذات: در رابطه اي بسيار نزديك با انگيزه حفظ ذات قراردارد انسان از هر چيزي كه مانع زندگي و رشد و تحقق شخصيت اوست متنفر است.

ص 115

          نوع دوستي: انسان براي اينكه بتواند خود را با ديگران هماهنگ كند و در حال مسالمت بسر برد شايسته است كه دامنه حب ذات و خودخواهي رامحدود كند و در ايجاد موازنه ميان خود دوستي و نوعدوستي و همكاري با مردم و دراز كردن دست ياري به سوي آنان بكوشد.

ص119

          محبت جنسي: مسأله محبت باعث ادامه پيوند و هماهنگ و همكاري زن و شوهر مي شود به همين دليل براي تداوم زندگي خانوادگي كاملاً ضرورت دارد.

 

 

ص121

          محبت پدري: انگيزه پدري انگيزه اي رواني است كه در محبت او نسبت به فرزندان تجلي مي يابد زيرا فرزندان براي پدران مايه لذت شاديو منشأ قدرت و مقام و عامل مهمي در ادامه نقش آنها در زندگي و نيز يادگار آنها پس از مرگشان هستند.

ص125

          محبت خدا: اين محبت نه تنها در نماز و دعا و ذكر خدا بلكه در هر كاري كه انسان انجام مي دهد و هر رفتاري كه از او سر مي زند تجلي مي يابد.

ص136

          حسد: حسد نوعي حالت انفعالي است كه انسان در آن حالت احساس مي كند سخت مايل است در جاي شخص ديگري كه داراي نعمتي است قرار گيرد و آرزو مي كند كه آن نعمت از او ؟ زوال يابد تا خود صاحب آن شود.

 

 

ص140

          اندوه: حالت انفعالي ضد شادي و سرور است و وقتي پيش مي آيد كه انسان شخص عزيز يا چند چيز گرانبهايي را از دست بدهد يا حادثه اي برايش رخ دهد و يا اين كه در انجام كارهاي مهم دچار شكست شود.

          پشيماني (ندامت): حالت انفعالي است كه از احساس گناه و تأسف از ارتكاب آن و ملامت نفس بر آنچه كه انسان انجام داده و آرزو بر اين كه اي كاش آن كار را انجام نمي داد فاش مي شود.

          روان درماني در قرآن ص 382 1) ايمان به توحيد  2) تقوا  3) عبادات  4) صبر  5) ذكر  6) توبه

ص97

          ترس: ترس يكي از عواطف مهم انفعالي در زندگي انسان به شمار مي آيد زيرا اين حالت فرد را به دور شدن از خطراتي كه تهديدش مي كنند كمك مي كند و اين نيز به نوبة خود انسان را در حفظ زندگي و بقاي نسل ياري مي كنند.

ص 109

          خشم: يكياز عواطف مهم انفعالي است كه كار با اهميتي براي انسان انجام مي دهند يعني به او در حفظ و نگهداري خويش كمك مي كند زيرا وقتي انسان خشمگين مي شود نيرويش براي انجام كارهاي سخت عضلاني افزايش مي دهد و اين حالت او را براي دفاع از خود يا غلبه بر مشكلاتي كه مانع تحقق اهدافش مي شوند قادر مي سازد.

ص 127

          محبن پيامبر (ص): پس از عشق به خداي متعال از نظر والايي و پاكيزگي و معنويت محبت به پيامبر اكرم قرار دارد كه خدا او را به عنوان رحتمي براي جهانيان مبعوث كرد تا آنها را هدايت و تزكيه كند.

ص 129

          شادي: انسان  هرگاه به خواسته خود برسد و به چيزهاي مورد علاقة خودش مانند مال قدرت نفوذ موفقيت و علم و يا ايمان و تقوا نايل آيد در خود حالتي از شادي و سرور احساس مي كند بنابراين شادي امري نسبي و مبتني بر اهداف انسان در زندگي است.

ص132

          نفرت': نوعي حالت ضد محبت مي باشد عبارت از احساس عدم تمايل و پذيرش يا احساس تنفر و تمايل به دوري از عواملي كه اين احساس را بر مي انگيزاند اعم از آن كه اين عوامل اشخاصي يا اشياء يا اعمال و رفتار باشند.

 

ص135

          غيرت: انفعالي است همراه با بعضي و كينه و تيرگي دل انسان معمولاً زماني احساسش مي كند كه احساس كند فرد محبوب وي توجه يا محبتش را معطوف شخص ديگري كرده است __ يوسف 9 و 8

          انفعالهاي ديگر __ شرم- ننگ- غرور يا تكبر

ص148

          انفعالي مركب است كه عناصري از شرم و ترس در آن يافت مي شود و زماني به انسان دست مي دهد كه بترسد مردم رفتارهايي را از او مشاهده كنند كه تا در عيب گيري يا نكوهش هستند و پسنديده است و انسان پرهيز مي كند از اعمال زشت.

ص148

ننگ: در واقع همان شرم همراه با احساس خواري و ذلت و رسوايي و عار است در قرآن از ننگ مشركان و منافقان در دنيا توصيف مي شود. __ بقره 114- مائده 13- فصلت 12

ص 150

خودپسندي:

حالت پيچيده اي است كه در بعضي از مردم مشاهده مي شود اين حالت همان خودخواهي و غرور و خودبزرگ بيني و تكبر است گاهي خودپسندي در برخي از مردم به نوعي نشانة رفتاري مبدل مي گردد كه شخصيتشان با آن مشخص مي شود.

 

اسراء 37- لقمان 18- منافقون 5- 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 21:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

چگونه به فرزند خود كمك كنيم كه بر ترس هايش غلبه كند؟

بازديد: 189

چگونه به فرزند خود كمك كنيم كه بر ترس هايش غلبه كند؟

همه كودكان تا حدودي ترس را تجربه مي كنند برخي از اين ترس ها طبيعي و برخي ديگر غير طبيعي هستند. در اين موارد، والدين در اطمينان خاطر دادن به كودك خود نقش اصلي را ايفا مي نمايند. چنانچه والدين اين وظيفه خود را به خوبي ايفا نمايند، در زندگي حال و آينده كودك احساس ايمني حكمفرما خواهد شد.

تعداد زيادي از ترس هاي كودك طبيعي و بهنجار هستند. حتي برخي از آنها براي پيشگيري از آسيب رسيدن به آنها لازمند. بسياري از اين ترس را والدين خود به فرزندشان آموزش مي دهند. مثلاً به كودكان خود مي آموزيم كه از دويدن در خيابان شلوغ، همراهي با غريبه ها، خوردن داروهاي ديگران، بازي با كبريت و ... بترسند.

البته در چنين مواردي قصد ما ترساندن كودك از نتايجي است كه چنين اعمالي در پي خواهد داشت. چنين ترس هايي بهنجار و حتي لازم تلقي مي گردد و كاملاً با ترس هاي نابجاي كودكان متفاوت است. ترس هاي نابهنجار در واقع بيشتر پاسخ به تصورات خيالي هستند تا خطرات واقعي، كودكاني كه ترس هاي نابهنجار را تجربه مي كنند، در مواقعي كه مورد خاصي براي ترسيدن وجود ندارد، مضطرب و پريشان هستند، ترسي شديد كه مي تواند به فوبي تبديل گردد.

در سنجش هايي كه انجام گرفته است، پانزده ترس به عنوان ترس هاي معمول و رايج شناخته شده است كه برخي از آنها با ترس هاي كودكي ارتباط دارد. اين موارد عبارتند از: ترس از تاريكي، صحبت در جمع، تنهايي، دندانپزشكي، بيمارستان (خون)، طرد، افراد خشمگين، عنكبوت، امتحان، افراد غير عادي و ناقص الخلقه، مورد پذيرش واقع نشدن، پليس، شكست، اشتباه كردن و حيوانات (خصوصاً سگ). برخي از اين ترس ها اگر در كودكي به خوبي شناخته و درمان نشوند، در بزرگسالي به فوبياهاي جدي تري تبديل خواهند شد كه درمان آنها به مراتب سختر خواهد بود.

 

ترس از تاريكي

معمولاً ترس از تاريكي زماني در كودك بوجود مي آيد كه شب در تاريكي قرار گيرد، اين مساله ممكن است در نتيجه اصرار والدين بر خوابيدن كودك در اتاق تاريك و به تنهايي باشد و يا زمانيكه كودك نيمه شب بيدار مي شود و در تنهايي و تاريكي احساس وهم نمايد. برخي كودكان آنقدر در تاريكي دچار وحشت مي گردند كه ضربان قلبشان به شدت افزايش مي يابد. والدين بايستي اين واقعيت را بپذيرند كه اتاق تاريك براي كودكان ماهيتاً متفاوت با زماني درك مي شود كه چراغها روشن است يا روشنايي اتاق مناسب است. بنابراين بهترين و موثرترين شيوه در كاهش اين ترس، آن است كه به فرزندان خود اطمينان دهيم اتاق و فضاي آن، در تاريكي و روشنايي تغييري نمي كند. جهت كاهش ترس از تاريكي در كودكان چند راهكار پيشنهاد مي گردد:

از چراغ خواب استفاده كنيد، اما محل قرار گرفتن چراغ خواب هم بسيار حائز اهميت است، چرا كه بايد در محلي قرار گيرد كه باعث ايجاد سايه هاي ترسناك نگردد.

پس از آنكه چراغ اتاق خواب را خاموش كرديد چند دقيقه اي در كنارش بمانيد و راجع به مسايل مختلف با او صحبت كنيد، در اين مدت هم چشم كودك با تاريكي منطبق مي شود و هم اطمينان خاطرش افزايش خواهد رفت.

درب اتاق كودك را نيمه باز بگذاريد و به او بگوييد در نزديكي اتاقش باقي خواهيد ماند. فراموش نكنيد كه ممكن است حتي صداي باد هم، در شب براي كودكان وهم آور و متفاوت از روز، تلقي گردد.

هرگز به كودك اجازه ندهيد كه اگر نيمه شب از خواب بيدار شد به اتاق شما بيايد و پيش شما بخوابد، چرا كه اين مساله آغازگر عادتي خواهد شد كه ترك دادنش بسيار سخت خواهد بود. در چنين صورتي به اتاقش برويد، مساله را جويا شويد، او را اطمينان ببخشيد كه علتي براي ترسيدن وجود ندارد و از آن مهم تر اين كه با حضور در كنار والدين مشكلي حل نمي شود. سپس شرايطي را كه باعث ترس او شده كشف كنيد و آن را رفع نماييد. به كودكتان بگوئيد افتخار مي كنيد آنقدر بزرگ شده است كه مي تواند به تنهايي در اتاق خودش بخوابد.

در اجراي موارد فوق ثابت قدم باشيد و هرگز روند خود را تغيير ندهيد. به ياد داشته باشيد كه حتي يك مورد استثنا قائل شدن در اين زمينه، مي تواند سايز زحمات شما را به هدر دهد.

 

ترس از مهد كودك و مدرسه

ترس از مدرسه، مي تواند دلايل مختلفي داشته باشد و شناسايي علت دقيق آن بر عهده والدين است.

1 بايد ديد كه آيا اين ترس، ترس از خود مدرسه است و يا ترس از ترك خانه؟ در صورتيكه ترس از مدرسه باشد چه چيز موجب آن شده است؟ آيا مشكلي در راه مدرسه وجود دارد آيا در سرويس مدرسه مشكلاتي براي كودك ايجاد مي شود؟ آيا ترس از مسخره شدن در مدرسه است؟ آيا كودك مي ترسد كه در درسي نمره نياورده؟ و .... بنابراين، كليه احتمالات بايستي در نظر گرفته شود و هر يك جداگانه آزمايش گردد، چرا كه هر يك از اين مشكلات راه حل مخصوص به خود را مي طلبد و حتي ممكن است لازم شود در اين خصوص از آموزگار، مربي و ساير مسوولان مدرسه و مهد كودك نيز، كمك خواست. در صورتي كه بتوانيد كودك خود را با ديگري آشنا كنيد كه در سرويس يا راه مدرسه با او همراه و هم مسير باشد، يا در زنگ هاي تفريح همبازي او شود و بين آنها رابطه اي دوستانه ايجاد كنيد، كمك بزرگي به رفع مشكل فرزندتان نموده ايد.

2 در صورتيكه ترس مربوط به ترك كردن خانه باشد، بايد مطمئن شويم كه كودك دچار اضطراب جدايي شده است، يا خير، تحقيق كنيد كه آيا كودك اين واقعيت را درك مي كند كه حتي در صورت جدا شدن از شما و ترك منزل، شما آنجا باقي خواهيد ماند و هنگامي كه به منزل بازگشت، هنوز در خانه هستيد.

3 هر روز راجع به وقايع آنروز در مدرسه با كودك خود صحبت كنيد. علي الخصوص اين گفتگو را دربارة مسايل و تجربيات جالب مدرسه رفتن ادامه دهيد و از خاطرات شيرين مدرسه رفتن خود و ساير نزديكانش برايش بگوئيد. اين كار هم شيريني هاي مدرسه رفتن را برايش بارزتر مي سازد و هم به شما كمك مي كند به آنچه كه در مدرسه رخ مي دهد آگاه شويد و ريشه مشكلات را صحيح تر بررسي نمائيد.

 

ترس از حيوانات

ترس از حيوانات، تقريباً در تمامي كودكان وجود دارد و با افزايش سن آنها كاهش مي يابد. رويكردهاي بسياري جهت كاهش ترس كودكان از حيوانات وجود دارد:

هرگز ترس خود را به كودكانتان انتقال ندهيد. كودكان ترسشان را از شما فرا مي گيرند.

طرز رفتار صحيح با حيوانات را ياد بگيريد و به كودكانتان آموزش دهيد.

ترس كودك را برايش معين كنيد. مثلاً به او بگوئيد گر به چنگ مي زند و خطرناك است ولي اگر به او كاري نداشته باشيم، هيچ آزاري نمي رساند. اگر تمايل به نگهداري حيوانات در منزل داريد حتماً به اين نكته توجه نمائيد.

حيواني انتخاب كنيد كه از نظر جثه از كودكتان كوچكتر باشد. حتي مي توانيد انتخابتان را طوري صورت دهيد كه هر دو با هم بزرگ شوند. در هيچ شرايطي اجازه ندهيد كه كودك با حيوان بدرفتاري كند يا به او آزار برساند. اين امر علاوه بر اينكه موجب شكل گيري روحيه خشونت و آزارگري در كودك مي شود، ممكن است حيوان را مجبور به واكنش كند كه يا آسيب زا است و يا باعث افزايش ترس كودك از حيوان مي گردد.

در مورد حيواناتي كه امكان دارد گاز بگيرند يا نوك بزنند، اجازه ندهيد كودك با دست به او غذا دهد.

طرز رفتار صحيح و مهربانانه با حيوان را به كودك آموزش دهيد.

 

ترس از دندانپزشك

بسياري از افراد از زمان كودكي از مراجعه به دندانپزشك هراس داشته اند و اين ترس تا بزرگسالي حل نشده باقي مي ماند. آنچه مسلم است همگي ما بالاخره روزي مجبوريم به دندانپزشكي مراجعه كنيم، بنابراين ضروري است كه ترس از دندانپزشكي در همان كودكي حل شود. ترس معمولاً زماني در كودك شكل مي گيرد كه احساس كند هيچ كنترلي، بر موقعيتي كه در آن قرار گرفته است، ندارد. دندانپزشكي هم چنين موقعيتي است. اما از آنجا كه معمولاًٌ نياز نيست كه كودكان دايماً به دندانپزشك مراجعه نمايند. مي توان با تدبير به راحتي چنين ترسي را از بين برد و يا حداقل از ميزان آن كاست. دندانپزشك كودك خود را دقت انتخاب كنيد در صورت امكان سعي نمائيد از دندانپزشك متخصص كودكان يا از دندانپزشك هايي كه طرز صحيح برخورد با كودكان را مي دانند و با حوصله با آنان رفتار مي كنند كمك بخواهيد. استفاده از دندانپزشك خانم مي تواند سودمند باشد.

مراجعه اوليه به دندانپزشك را در سنين پائين تر شروع كنيد و اين كار را در ابتدا براي چك كردن ساده (و نه درمان) انجام دهيد تا كودك با محيط دندانپزشكي در زمان خردسالي و آنهم در شرايطي كه نياز به تحمل درد يا انجام درمانهاي دندانپزشكي نيست مواجه شود و به آن خو بگيرد. چرا كه اولين برخوردها بسيار تعيين كننده هستند.

بهداشت دهان و دندان را به كودك آموزش دهيد، اما هرگز به او نگوئيد اگر بهداشت دهانش را رعايت نكند، دندانهايش پوسيده مي شود و مجبور است به دندانپزشكي برود. چون چنين رويكردي باعث ايجاد تصوري منفي و تنبيهي از دندانپزشكي در ذهن كودك مي گردد.

باز هم مواظب باشيد ترس خودتان از دندانپزشكي را به كودك انتقال ندهيد.

 

ترس از مرگ

معمولاً كودكان درباره مرگ كنجكاوند. اين كنجكاوي و درگيري ذهني كودك با مرگ تا زماني بهنجار و طبيعي است كه شكل وسواس گونه به خود نگيرد. به اين معني كه كودك همواره دچار نگراني و دلواپسي راجع به مرگ ناگهاني والدين يا اطرافيان خود باشد. معمولاً پس از تجربه مرگ در اطراف كودك، چنين افكاري به سراغ او مي آيند. اين مسئله حتي با مشاهده مرگ در حيوانات خانگي و يا مرگ شخصيت هاي اصلي برنامه هاي تلويزيوني كه كودك با آنها ارتباط برقرار كرده است نيز، ممكن است پيش آيد.

 

در چنين شرايطي چه بايد كرد؟

راجع به مفهوم مرگ با فرزندتان گفتگو كنيد و صحبت هاي او را نيز بشنويد و به سوالاتش پاسخ دهيد. اما اين كار را فقط در شرايطي انجام دهيد كه او كاملاً احساس ايمني مي كند و هيچ نشانه اي دال بر نگراني و دلواپسي در او ملاحظه نمي گردد. در واقع اين صحبت ها در مواقع بحراني يا در شرايطي كه مرگ اطرافيان تازه رخ داده است نبايستي انجام شود.

زماني كه يكي از نزديكان در اثر مرگ طبيعي، بيماري و يا حوادث از بين مي رود، حقيقت را به كودكتان بگوئيد. همين ناآگاهي كودك است كه موجبات ترس هاي او را فراهم مي سازد. او بايد علل واقعي مرگ را بشناسد.

در صورتي كه بر اثر اتفاقي، كودك خود را در مرگ ديگري مقصر مي داند به او اطمينان خاطر بدهيد كه چنين نيست. گاهي اتفاق مي افتد كه كودك از فردي ناراحت است و با خود آرزوي مرگ وي را مي كند، اگر اتفاقاً آن فرد از دنيا رفت، كودك خود را مسئول مرگ وي مي پندارد. به او اطمينان ببخشيد كه چنين نيست.

بسياري از متخصصان اعتقاد دارند كه كودك بايد پس از 5 سالگي و فقط در صورتيكه خودش علاقمند باشد در مراسم سوگواري شركت كند. والدين بايستي چنين موقعيت هايي را با تعبير «خداحافظي گفتن با متوفي» توصيف نمايند.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 21:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

عوامل موثردراموزش محبت

بازديد: 143

عوامل موثردراموزش محبت

با توجه به عوامل مؤثر در آموزش محبت ، موانع متعددي در اين زمينه وجود دارد كه به اختصار مي توان به ذكر برخي از اين موانع پرداخت :

1 عدم شناخت و مطالعه و دقت در زندگي بزرگان دين به خصوص انبياء و اولياء و ائمه ي معصومين (ع) كه بهترين معلمان اخلاق بوده اند و مردم را به محبت سفارش كرده اند.

2 عدم آموزش صحيح "مهرورزي" در خانواده ، مدرسه و اجتماع : كودكان ، نوجوانان و جوانان هرگز محبت را به عنوان يك موضوع آموزشي نياموخته اند و برخورداري از اين رفتار پسنديده را ضروري تشخيص نداده اند .

3 احساسات و عواطف همواره در تكوين شخصيت افراد نقش مؤثري داشته است و مهرباني و احترام به شخصيت افراد به خصوص نسل جوان سبب ترغيب اين قشر به ارزشها و باورهاي مبتني بر جامعه است ، در حالي كه قشر جوان و نوجوان ما بيشتر مورد حقارت قرار مي گيرد تا احترام . به همين دليل او بسياري از رفتارهاي خود از جمله محبت و مهرورزي را پنهان ميكند تا مبادا مورد توبيخ و سرزنش قرار گيرد .

4 مشكلات اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي و ... از جمله عواملي است كه متاسفانه سبب خمود و نگراني در بين خانواده ها شده است . به همين دليل معمولاَ پدر و مادر خانواده كه براي بهبود وضعيت اقتصادي تلاش مضاعف مي كنند ، با چهره اي خسته ، غمگين و افسرده در خانواده ظاهر مي شوند و فرصتي براي ابراز محبت ندارند كه كودكان و نوجوانان بتوانند محبت را از آنان بياموزند . فرزندان كمتر چهره ي شاداب و متبسم آنان را ديده اند و كمتر سخنان پرمهر آنان را شنيده اند.

5 سنت نسلهاي گذشته ي ما مبتني بر محبت و مهرورزي بوده است و اين در آثار به جاي مانده ي گذشتگان كاملاَ مشهود است . اما فرزندان امروز اين مرزو بوم دچار نوعي از خودبيگانگي شده اند و با آثار كهن پيشينيان قطع ارتباط كرده اند و هيچ تمايلي به مطالعه ي اينگونه آثار كه سرشار از سفارش به محبت است ندارند .

6 نسل امروز ما تصوردرستي از محبت و دوستي ندارد و اين رفتارهاي پسنديده را حاصل كسب منافع ديگران مي بيند . او به محبت و دوستي ديگران اعتماد ندارد و پايان همه ي محبتها و دوستي را ناخوشايند مي پندارد.

****

 

  *رازهای عشق *
**
*
گفتار های دونالدوالترز خیلی کوتاه است گاهی به یک خط هم نميرسد. *
*
اما اگر هر يک از آنها رابرای چند بار در روز بخوانيد اثر عميقي در روح شما
خواهد داشت. *
*
هر گفتاربراي يک روز است .يکي از روزهاي زندگي شما که با تکرار این جملات و
ورودمفهمومشان به ضمير ناخود آگاه شما خيلی زيبا تر خواهد شد . *
*
در هر حالي کههستيد به خصوص پيش از خواب يکی از گفتار ها را تکرار کنيد
.
ابتدا با صداي بلندو کم کم به شکل زمزمه . *
*
آري به همين سادگي...*
**
**
**
* *
*1.
راز  عشق در تواضع است . *
*
این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.*
*
بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.*
*
میان دو نفری که یکدیگر را دوستدارند،*
*
تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت*
*
آنها را تازه و باطراوت نگه میدارد.*
* *
* *
*2.
راز عشق در احترام متقابل است.*
*
احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند .*
*
اگر عقاید شریکزندگی ات با عقاید تو متفاوت است ،*
*
با احترام به نظریاتش گوش کن .*
*
احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد .*
**
**
*3.
راز عشقدر این است که*
*
به یکدیگر سخت نگیرید . *
*
عشقی که آزادانه هدیه نشوداسارت است .*
**
**
*4.
راز عشق در این است که*
*
هر روز کاری کنیکه شریک زندگی ات را *
*
خوشحال کند ،*
*
کاری مثل دادن هدیه ای کوچک ،تحسین،*
*
لبخندی از روی محبت .*
*
نگذار که جویبار محبت از کمی باران ، بخشکد.*

*5. راز عشق در این است که*
*
رابطه تان را مانند یک باغ ، با محبت تزئینکنید .*
*
بذر علاقه ها و عقیده های تازه را*
*
بکار که زیبایی بروید .*
*
ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد ، مبادا*
*
غنچه های گل پوشیده ازعلف های هرز عادت شود .*
*
برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند فباید به آن*
*
مثل هنر خلاقانه نگاه کرد .*
**
**
*6.
راز عشق در خوش مشربی است .*
*
شوخی با دیگران را فراموش نکن ، در ضمن*
*
مراقب شوخی هایت هم باش .*
*
شوخی نا پسند نکن . شوخی باید از روی حسن*
*
نیت باشد ،نه نیشدار .*
**

*7. راز عشق در این است که*
*
حقیقت اصلی عشق ، یعنی تفکر را از یاد نبری .*
*
آیا یک رابطه دراز مدت ، مهم تر از اختلافات *
*
کوچک و زود گذر نیست ؟*
**

*8. راز عشق در این است که*
*
مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی ،*
*
و صبر کنی تا خون سردی را دوباره به دست آوری .*
*
با این که احساس جلوه الهاماست ، اما شخص *
*
عصبانی نمی تواند چیز ها را با وضوح درک کند .*
*
قلبت راآرام کن .*
*
تنها به این وسیله است که می توانی چیز ها*
*
را آنگونه کههستند ، در یابی .*
**

*9. راز عشق در این است که*
*
طرف مقابلت را تحسین کنی .*
*
هر گز با فرضاین که خودش این چیز ها را*
*
می داند ،از تحسین غافل نشو .*
*
مشکلی پیشنخواهد آمد اگر بار ها با خلوص نیت*
*
بگویی : دوستت دارم .*
*
گر چهاحساسات بشری به قدمت نسل بشر*
*
است ، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهندماند .*
**

*10. راز عشق در این است که*
*
در سکوت دست یکدیگر را بگیرید .*
*
کم کمیاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید .*
**

*11. راز عشق در توجه کردن به لحن صدا است *
*
برای تقویت گیرایی صدا ، بایدآنرا از قلب برآورید ،*
*
سپس رهایش کنید تا بلند بشود وبه سمت پیشانی برود *
*
تار های صوتی را آرام و رها نگه دار . *
*
اگر احساسات قلبی ات را بهوسیله صدا بیان کنی ، آن *
*
صدا باعث ایجاد شادی در دیگری خواهد شد . *

*12. راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی ، *
*
زیرا چشم ها پنجرههای روح هستند .*
*
اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی ،*
*
مثل آن استکه*
*
پنجره ها را با پرده های زیبایی بیارایی *
*
و به خانه گرما و جذابیتببخشی.*

*13. راز عشق دراین است که*
*
از یکدیگر انتظارات  بیجا نداشته باشید ،*
*
زیرانقص همواره جزء لا ینفک انسان است *
*
ذهنت را بر ارزشهایی متمرکز کن *
*
که شما را به یکدیگر نزدیک تر میکند *
*
نه بر مسائلی که بین شما فاصله میاندازد .*

*14. راز عشق در این است که*
*
حس تملک را از خود دور کنی . *
*
در حقیقتهیچ کس نمی تواند مال کسی شود .*
*
شریک زندگی ات را با طناب نیاز مبند .*
*
گیاه هنگامی رشد میکند که آزادانه از هوا و نور  آفتاب*
*
استفاده کند.*

*15. راز عشق در این است که*
*
شریک زدگی ات را در چار چوبی که خودت میپسندی*
*
حبس نکنی .عیبجویی باعث تباهی می شود .*
*
همه چیز را همان طور کههست بپذیر ، *
*
تا هر دو شاد باشید .قانون طلایی این است :*
*
نقاط قوت راتقویت کن ، *
*
و ضعف ها را نه تقویت کن نه تقبیح .*
*
هرگز سعی نکن باسوزاندن ، *
*
جلوی خونریزی زخم را بگیری .*

*16. راز عشق در این است که*
*
هنگام سوء تفاهم ، فقط به این فکر نکنی که*
*
طرف مقابل چگونه ناراحتت کرده است .*
*
در عوض به راه حلی فکر کنی که درآینده *
*
از بروز چنین سوء تفاهم هایی جلو گیری کنی .*

*17. راز عشق در این است که*
*
وقتی پیشنهادی به ذهنت می رسد ، به نیاز خودت *
*
برای بیان آن فکر نکنی ،*
*
بلکه به علاقه دیگری به شنیدن آن فکر کنی .*
*
اگر لازم بود ، حتی ماه ها صبر کن*
*
تا آمادگی شنیدن آنچه را میخواهیبگویی پیدا کند . *

*18. راز عشق در آرامش است ، زیرا*
*
آرامش باعث تکامل عشق می شود .*
*
عشق ، هوای نفس و احساست شدید نیست .*
*
عشق انسان ها نسبت به یکدیگربازتابی از عشق ازلی *
*
است خداوندگار آرامش کامل است *

*19. راز عشق در این است که*
*
در وجود یکدیگر عاشق خدا باشید ،*
*
تاهمواره علی رغم همه اشتباهات ،*
*
تشنه رسیدن به کمال باشید ،*
*
چرا که بشرهمواره علی رغم موانع فراوان ،*
*
سعی میکند به سمت آرمان های جاودانه حرکت کند .*

 *20. راز عشق در این است که*
*
محبت تان را بسط دهید تا تبدیل به عشق واقعی *
*
میان دو انسان شود*
*
سپس آن عشق را که دست پرورده پروردگار است *
*
بسط دهید تا بشریت و کل مخلوقات را در بر گیرد .*

*21. راز عشق در این است که*
*
به دیگری لذت ببخشی ، و لی عشق را برای لذت*
*
نخواهی .زیرا عشق حقیقی هوا و هوس نیست .*
*
هر چه نفس قوی تر باشد ،تقاضاهایش بیشتر می شود*
*
و هر چه تقاضا های نفس قوی تر باشد ،*
*
خودپرستیرا در تو بیشتر و بیشتر تقویت میکند .*
*
عشق چهره واقعی خود را در ملایمت ومهربانی آشکار*
*
میکند ،نه در لذت جویی .*

*22. راز عشق در مراعات حال دیگری است .*
*
هر قدر که  ملاحظه حال دیگران رامی کنی ،*
*
کسی را که دوست داری بیشتر ملاحظه کن . *
**
* * * *
*23.
راز عشق در این است که*
*
جاذبه های خود را با دیگری قسمت کنی .*
*
جاذبه نیرویی لطیف و نافذ است که*
*
از دیگری دریافت می کنی .*
*
ایننیرو تنها با بخشش رشد میکند .*

*24. راز عشق در ایجاد تنوع در زندگی است .*
*
نگذار که روزمرگی ها *
*
مثل سیم های کوک نشده ساز ،*
*
نغمه زندگی عاشقانه تان را *
*
به نواییغم انگیز تبدیل کند .*

*25. راز عشق در این است که*
*
در هر فر صتی در کنار هم آرام بگیرید ،با همتنها*
*
باشید ، و افکارتان را با یکدیگر در میان بگذارید .*
*
لازم نیستبرای سرگرم شدن حتما *
*
از محرکات خارجی استفاده کنید .*
*
قرار بگذارید کهبیشتر با هم تنها باشید*
*
تا بتوانید خودتان باشید .*

*26. راز عشق در این است که با زمانه کنار بیایید .*
*
مایع عشقتان را طورینگه دارید *
*
که بتوانید گودالهایی *
*
را که زندگی پیش پایتان میگذارد،پر کنی.*

*27. راز عشق در این است که *
*
به محبوبتان قدرت و آرامش بدهید *
*
و ازاو قدرت و آرامش دریافت کنید ، اما نه با اصرار .*

*28. راز عشق در استواری است .*
*
در فصول مختلف زندگی ،*
*
عشقتان رامانند کوه بلندی استوار ،*
*
مانند خاک حاصلخیزی پر ثمر *
*
و مانند آفتابچنان در مرکزیت نگه دارید ،*
*
که همه ستارگان گسترده زمان و فضا به دو*
*
رآن گردش کنند.*
**

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 21:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

عوامل روزمرّه در كنترل غريزه جنسي

بازديد: 233

عوامل روزمرّه در كنترل غريزه جنسي

علاوه بر عواملي كه در كنترل غريزة جنسي و تسكين شهوت بحث شد، از طريق «تغذيه»، «ورزش» و ساير عوامل روزمرّه نيز، مي توان به مبارزه با اين غريزه برخاست.

جواناني كه فعلاً زمينة ازدواج ندارند، بايد از بي كاري دوري گزينند،و به هر وسيله اي كه باشد خود را سرگرم ساخته، و بدانند كه در اين دوران جواني هر چه بخواهند مي توانند پيش رفته و در كارهاي علمي، فكري، اقتصادي، اجتماعي ... به مراحل عالي دست يابند، و از سوي ديگر اين نوع اشتغالات آنان را از كشيده شدن به امور جنسي باز مي دارد.

نوع تغذيه و كميّت و كيفيّت آن در تشديد و تسكين شهوت بسيار مؤثر است، بنابراين جوانان آگاه سعي كنند از پرخوري اجتناب نموده، و از غذاهايي كه در اين زمينه مؤثّر است استفاده نمايند.مثلاّ انواع غذاهاي:ليمودار،گوشت ماده،كافور،ادويه،ترشي،قهوه ... چنانچه در كتابهاي مختلف گياهي و غذايي و جنسي نوشته شده براي تسكين شهوت مؤثر است.

از همه مهم تر تفريحات سالم،كوهنوردي، مسابقات علمي، ورزش روزمرّه بمقدار لازم، برنامه هاي بسيار سودمند، در تقليل و تسكين غريزة جنسي فوق العاده مفيد مي باشد.

در دين مقدّس اسلام در مورد همة اينها دستورات خاصّي داشته، و خود حضرات معصومين عليهم السّلام، و در رأس آنان رسول خدا(ص) دوستدار ورزشكاران بوده، و در موارد زيادي شخصاً در مسابقات ورزشي، شركت فرموده،و براي برندگان جوائزي را اهداء نموده است.

و بالاخره جوانان غيرمتأهّل بيش از ديگران بايد از صحنه هاي شهوت انگيز دوري گزينند، از تماشاي فيلم هاي خطرناك، سريال هاي زناشوئي، عكس هاي سكسي، شنيدن صداهاي مهيّج دختران و زنان، از حضور در مجالس نامطلوب كلوپ ها و پارتي ها و سينماها، خواندن موضوعات شهوت انگيز، و رفاقت و مصاحبت دوستان بوالهوس خودداري نمايند، و الّا گرفتار دام هاي خطرناك شيطان، و شياطين انسان نما خواهند شد، و ندامت و پشيماني هاي بعدي نتيجه نخواهد داشت.

راههای کنترل غریزه جنسی با توجه به تعالیم اسلام

اكامى جنسى، پى آمدهاى ناگوارى دارد و مبارزه با اقتضاى غریزه در محدوده اى كه طبیعت انسان بدان نیاز دارد، غلط است، ولى با برداشتن قید و بندهاى اجتماعى، مشكل حل نمى شود، بلكه بر شمار مشكلات افزوده خواهد شد. درباره ى غریزه ى جنسى نیز باید گفت كه برداشتن ضابطه ها، عشق واقعى را مى كُشد و طبیعت را هرزه و بى بندوبار مى كند. در این زمینه، هر چه عرضه بیشتر گردد، هوس و میل به تنوّع افزایش مى یابد. به گفته ى راسل در كتاب زناشویى و اخلاق، عطش روحى در مسایل جنسى غیر از حرارت جسمى است. آن چه با ارضا تسكین مى یابد، حرارت جسمى است نه عطش روحى. پس آزادى در مسایل جنسى به شعله ورتر شدن شهوت ها خواهد انجامید؛ زیرا هوس، سیرى ناپذیر است. بنابراین، هر چند ممكن است برخى ممنوعیّت هاى جنسى در روابط اجتماعى زن و مرد، عوارض هاى روانى و رفتارى پدید آورد، ولى برداشتن ممنوعیت هاى قانونى و مشروع و دادن آزادى بى حدّ و مرز، پى آمدهاى بسیار خطرناك ترى دارد. براى رسیدن به آرامش روانى و كنترل غریزه های انسان، دو چیز لازم است:

1. باید همه ى غریزه هاى انسان به طور طبیعى، معقول و مطلوب ارضا شود.

2. از تحریك غریزه ها به ویژه غریزه ى جنسى پیش گیرى شود.

باید گفت ازدواج بهترین پاسخ به نیاز روحى، روانى و جسمى جوانان است كه در پرتو آن، دختر و پسر براى ایجاد كانونى گرم و سرشار از عشق و صفا و آرامش تلاش مى كنند و با انس و همدلى، از گرماى وجود یكدیگر لذّت مى برند و غریزه ى جنسى به صورت طبیعى و معقول، بر آورده مى شود. تعبیر از غریزه جنسى و آثار آن بر شخصیت جوانان، به «بحران» قلم پردازى و یا بزرگ نمایى نیست، بلكه حقیقتى است روشن، براى همه كسانى كه شخصیت جوان را به خوبى مى شناسند و یا خود جوانند و یا دست كم دوران جوانى خود را كم و بیش به یاد دارند. حكمت از غریزه جنسى استمرار و بقاى نوع بشر است و به همین جهت سالم ترین، بایسته ترین و مطلوب ترین نوع مواجهه با آن و بهترین راه حل مقابله با آن، ازدواج و نكاح مشروع است. انسان با نكاح به موقع و در وقت نیاز ـ بى آنكه به دیرى یا زودى آن فكر كند ـ به مقبول ترین و كامل ترین صورت خود به نیازمندى خویش پاسخ مثبت مى دهد و پیش از آنكه به عواقب و پى آمدهاى آزاردهنده و فشارهاى غریزه به دنبال آن عقده هاى روانى دچار گردد، آن را مهار ساخته و از التهاب آن كاسته است و قبل از آنكه انرژى انباشته آن از وجودش سرازیر شود و دامنش را آلوده كرده و بسوزاند، آن را با پاسخ طبیعى و مشروع ـ بى اضطراب و نگرانى ـ فرو نشانده است و این نخستین توصیه دین در این مورد است.

رسول اكرم(ص) مى فرمایند: «یا معشر الشباب! من استطاع منكم الباه فلیتزوّج ...؛اى جمعیت، جوانان هر كس از شما توانایى ازدواج دارد ازدواج كند ...». از حضرت صادق(ع) روایت شده است كه فرمودند: «جاء رجل إلى أبى علیه السلام فقال له: هل لك من زوجة؟ قال: لا، فقال أبى: ما احبّ أنّ لى الدّنیا و ما فیها و انّى بتّ لیلة و لیست لى زوجة. ثم قال: الرّكعتان یصلّیهما رجل متزوّج افضل من رجل أعزب یقوم لیله و یصوم نهاره. ثمّ أعطاه أبى سبعة دنانیر ثمّ قال: تزوّج بهذه. ثمّ قال أبى: قال رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله: اتخذوا الأهل فإنّه ارزق لكم؛ مردى به محضر پدرم ـ كه درود خدا بر او باد ـ رسید، آن حضرت به او فرمود: آیا همسرى دارى؟ عرض كرد: نه! پدرم فرمود: من دوست ندارم همه دنیا و آنچه در آن است از آنِ من باشد در حالى كه یك شب را بى همسر، سر به بالین گذارم! سپس فرمود: دو ركعت كه مرد زن دار بجاى آورد بهتر است ازمرد بى همسرى كه شبش را به نماز قیام كند و روزش را با روزه تمام كند. آنگاه پدرم هفت دینار داد و گفت: با این پول ازدواج كن. سپس پدرم از رسول اكرم(ص) نقل كرد كه فرمود: براى خود تشكیل خانواده دهید كه براى روزى شما بهتر و مفیدتر است».

اگر براى كسى به هر دلیلى امكان ازدواج نباشد، چنین شخصى تحت هیچ عنوان مجاز نیست روى به گناه آورد زیرا خطر گناه و آلوده دامنى بسیار فراتر از فشارها و رنجهاى عزوبت و بى همسرى است و در صورت خوف وقوع در گناه، ازدواج به هر صورت ممكن واجب مى شود. و لذا چنین كسى یا باید خود را كنترل كند و دست به گناه نیالاید و یا مقدمات ازدواج خود را از هر راه ممكن فراهم آورد. قرآن كریم مى فرماید و باید آن كسانى كه ازدواج برایشان مقدور نیست عفّت بورزند: (و لستعفف الّذین لا یجدون نكاحا حتی یغنیهم الله من فضله والذین یبتغون الکتاب مما ملکت ایمانکم فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا و آتوهم من مال الله الذی آتاکم و لا تکرهوا فتیاتکم علی البغآء ان اردن تحصنا لتبتغوا عرض الحیوة الدنیا و من یکرههن فان الله من بعد اکراههن غفور رحیم؛ و كسانى كه امكانات زناشویى نمى یابند، باید عفت بورزند تا خدا آنها را از كرم خویش بى نیاز گرداند و از مملوكان شما، كسانى كه خواستار مكاتبه [باز خرید] خویش هستند، اگر در آنها خیرى (توانایى) یافتید، قرار بازخرید آنها را بنویسید، و از مالى كه خدا به شما داده است به ایشان بدهید، و كنیزان خود را در حالى كه پاكدامنى مى ورزند، براى دستیابى به متاع دنیا، به زنا وادار نكنید، و هر كس آنها را به زور وادار كند، بى تردید خدا، پس از اجبارشان، نسبت به آنها آمرزنده ى مهربان است. «سوره نور، آیه 33 »).

یكی از مباحث مهم و ضروری در تربیت جنسی پیش از ازدواج، شیوه های كنترل و تسلط بر غریزه ی جنسی است؛ كنترل این غریزه به دو صورت ممكن است تحقق پذیرد، 1ـ كنترل منفى. 2ـ كنترل مثبت.

كنترل منفى

غالبا وقتى سخن از كنترل غریزه جنسى به میان مى آید، توجه اشخاص به سمت و سوى نوع منفى آن جلب مى شود و آن این است كه كسى با وجود تحریكات مختلف و مواجهه با عوامل انگیزش این غریزه، بخواهد با میل تحریك شده اش مبارزه و مقابله كند و به سوى ارتكاب جرم نرود، چنین كارى گرچه قطعا بهتر از آلایش دامن و عمل به جرم است، ولى پیامدهاى سوء و مخرب آن بر كسى پوشیده نیست. این كار هم به غایت دشوار است و هم زیانبار، و بدین جهت هرگاه شخصى به كنترل غریزه سفارش مى شود، با چنین برداشتى از آن، و تصور دشوارى و زیانبارى آن، از پذیرفتن چنین توصیه هایى سر باز مى زند.

كنترل مثبت

غریزه جنسى اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوب ترین راه تسلط بر آن، كنترل مثبت است و آن پرهیز از صحنه ها و كارهایى است كه به تحریك این غریزه مى انجامد. این نوع از كنترل، كه در حقیقت جنبه پیشگیرى دارد هم راحت است و هم بى زیان و بلكه مفید. راحت است، زیرا در این صورت همچون وسیله نقلیه اى است با سرعت معمولى و قانونى، كه در مواجهه با خطر، مهار حركت آن زحمت چندانى ندارد، بر خلاف ماشینى كه با سرعتى بسیار فراتر از حد شناخته شده و بایسته خود، سیر مى كند كه چه بسا به كلى اختیار آن از دست صاحبش بیرون رفته و مصیبتها به بار آورد و كنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زیان و رنج و زحمت و اضطراب براى وسیله و صاحب آن به همراه دارد و بى زیان است، زیرا با این حال كنترل غریزه فشارى بر جسم و روان تحمیل نمى كند تا به آن صدمه اى وارد شود و مفید است چون موجب مى شود مغز و اعصاب و قواى بدن در حالت عادى به سر برند و تعادل روانى شخص محفوظ بماند و انرژى و سرمایه هاى جسمى و روحى او بیهوده مصرف نشوند.

طبق قرآن كریم باید كسانى كه قدرت و وضعیت مساعد براى ازدواج ندارند عفت پیشه كنند و عفت در این آیه گرچه در ابتدا مفهوم عمل خاصى منافى با آن را دارد، ولى با تأمل بیشتر معلوم مى شود كه آیه كریمه معنایى عام دارد و عفت در همه اعضا و اندام را شامل است.

شیوه های كنترل مثبت :

1ـ پرهیز از فكر و ترسیم صحنه هاى محرك در ذهن و خیال

عبداللّه بن سنان از امام صادق(ع) نقل مى كند كه حضرت(ع) فرمود: «انّ عیسى قال للحواریّین: ... انّ موسى امركم ان لا تزنوا و أنا آمركم أن لا تحدّثوا انفسكم بالزنا فضلاً عن أن تزنوا فانّ من حدّث نفسه بالزنا كان كمن أوقد فى بیت مزوّق فأفسد التزاویقَ الدّخان و ان لم یخرق البیت: عیسى به اصحاب خود گفت: ... موسى به شما دستور داد كه زنا نكنید و من به شما دستور مى دهم كه فكر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به اینكه زنا كنید زیرا كسى كه خیال زنا كند مانند كسى است كه در خانه اى نقش و نگار شده دود و آتش به پا كند. چنین كارى گرچه خانه را نمى سوزاند ولى زینت و صفاى آن را مكدّر كرده و فاسد مى كند».

2ـ دورى از نگاههاى مسموم و مناظر تحریك آمیز

قرآن كریم در دو آیه متوالى دستور به اغماض و نگهدارى چشم از نگاه حرام و هوس آلود داده است. در آیه اول مى فرماید: «قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ...؛ به مؤمنان بگو دیدشان را از نامحرمان فرو نشانند و نهانگاههاى خود را از وقوع در حرام نگه دارند» و در آیه بعدى مى فرماید: «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ ...؛ به زنان مؤمن بگو چشمهایشان را فرو گیرند و نهانگاههاى خویش را محافظت كنند»( سوره نورآیه 30 ـ 31).  جالب این است كه در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرك و عفت چشم مى دهد و آنگاه به حفاظت از عورت فرمان داده است. رسول اكرم(ص) مى فرمایند: «النّظرة سهم مسموم من سهام ابلیس فمن تركها خوفا من اللّه اعطاه اللّه ایمانا یجد حلاوته فى قلبه؛ نگاه هوس آلود تیرى است مسموم از تیرهاى شیطان. هر كس آن را به جهت خوف الهى ترك كند، خداوند ایمانى به او مى بخشد كه حلاوت آن را در قلب خود احساس مى كند».

3ـ گوش ندادن به آوازها و موسیقیهاى تحریك كننده و مبتذل

در حدیثى از حضرت صادق(ع) آمده است: «إنّ رجلا سأله عن سماع الغناء، فنهى عنه و تلا قول اللّه عزّ و جلّ: «انّ السّمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسؤولاً» و قال یسأل السّمع عمّا سمع و الفؤاد عمّا عقد و البصر عمّا ابصر؛ مردى از آن حضرت در باره شنیدن آواز محرك پرسید. حضرت از آن نهى كرده و این آیه را خواندند: به یقین گوش و چشم و دل هر یك مورد سؤال خواهند بود و فرمود: گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد».

4ـ اجتناب شدید از گفتگوهاى دوستانه و نشستهاى غفلت زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریك آمیز

از حضرت امام باقر(ع) این گونه روایت شده است: «من اصغى إلى ناطق فقد عبده، فإن كان النّاطق یؤذى عن اللّه عزّ و جلّ فقد عبد اللّه و ان كان یؤذى عن الشّیطان فقد عبد الشیطان ؛هر كس به سخن گوینده اى گوش فرا دهد او را بندگى كرده است، پس اگر ناطق از خدا بگوید شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شیطان و سخنان شیطانى بر زبانش جارى كند قطعا بندگى شیطان كرده است».

5ـ اعتدال در خوردن

بى تردید پرخورى و بى نظمى در خوردن در ذخیره سازى و انباشتن موادى كه نیازمند تفریغ باشد مؤثر است، ولى در صورت اعتدال و كم خورى سهم ناچیزى از آن صرف تهیه آن مواد مى شود. در حدیثى كه قبلاً از پیامبر گرامى(ص) نقل كردیم، آن حضرت پس از آنكه جوانان را به ازدواج ترغیب مى كنند مى فرمایند: «و من لم یستطع فلیصم، فإنّ الصّوم به وِجاء ؛هر كس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگیرد یقینا روزه نیروى غریزه او را تضعیف مى كند».

6ـ اشتغال، ورزش و سرگرمیهاى مفید

زیرا با وجود فراغت، هم مواد غذایى در تقویت غریزه به مصرف مى رسد و هم فكر و خیال مصروف چاره سازى در تفریغ آن مى شود و به همین جهت در روایات بر اشتغال و كار و پرهیز از فراغت تأكید بسیار شده است.حضرت امام صادق(ع) در حدیث پردامنه «مفضّل» مى فرمایند: «... و هكذا الانسان لو خلا من الشّغل لخرج من الأشر و العبث و البطر الى ما یعظم ضرره علیه و على من قرب منه ...؛ و همین گونه انسان اگر بى كار و فارغ باشد، به بیهودگى و سرمستى دچار مى شود و بر اثر آن به مسایلى مبتلا مى شود كه زیان آن هم بر خود و هم بر نزدیكان او سنگینى خواهد كرد ...». ورزش های بدنی نظیر كوهنوردی، شنا و ... نیز می توانند انسان را در مراقبت و تسلط بر این غریزه كمك كنند.

7ـ تلاوت قرآن

بى شك انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفكر در مضامین آن، خود شفاى هر دردى است كه به سرعت كار هر پریشانى را رو به سامان مى برد و زخمهاى پنهان را التیام مى دهد، و همتها را تا آسمانها بالا مى برد و بشر را از فرو رفتن در عالم حیوانات را نجات مى بخشد. امیر مؤمنان(ع) مى فرمایند: «و تعلّموا القرآن فانه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانّه شفاء الصّدور و احسنوا تلاوته فأنّه انفع القصص ...؛ قرآن را فرا گیرید زیرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهاى خود مرهم بگذارید زیرا آن داروى شفابخش سینه هاست و آن را نیكو تلاوت كنید كه به یقین سودمندترین قصه هاست».

8- روزه داری

پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «ای گروه جوانان هر كدام از شما كه قدرت ازدواج دارد، ازدواج كند و اگر برای وی مقدور نیست، روزه بگیرد؛ زیرا روزه شهوت جنسی را كنترل می كند». خلاصه اینكه راه حل دین در خصوص نوع مقابله و مواجهه به غریزه جنسى، نخست ازدواج و نكاح مشروع است و در صورت عدم امكان، كنترل مثبت با شرحى كه بیان شد و سپس كنترل منفى با وجود همه زیانهاى آن، ولى هیچ گاه به بى بند و بارى و افسارگسیختگى و آلودگى به گناه رضایت نمى دهد و زیان آن را به مراتب خسارت بارتر و ویرانگیرتر از ضرر كنترل منفى مى داند. بزرگان گفته اند: «نفس را مشغول بدار و گرنه او تو را به خود مشغول خواهد ساخت». رسول اكرم(ص) می فرماید نگاه هوس آلود، تیرى است مسموم از تیرهاى شیطان. هر كس آن را به جهت خوف الهى ترك كند، خداوند ایمانى به او مى بخشد كه حلاوت آن را در قلب خود احساس مى كند.

کنترل غرایز جنسی و هواهای نفسانی در پرتو آموزه‏های روایی

اصلاح و تهذیب نفس در جوانی

عفت و پاک‏دامنی، نتیجه مبارک تقوای الهی و مایه ارزش معنوی و نزدیکی به خداوند است. این حالت پسندیده و فضیلت برتر روحی - اخلاقی، در دوران جوانی مایه زیبایی درون و اهل آن سزاوار ستایش است. در دوران جوانی، کشورجان در معرض هجوم لشکر شهوت است و عفت، تنها نیروی محافظ آن پس جوان باید با تقویت این نیرو، پیروز این میدان مبارزه شود. یکی از مشکلات اساسی دوران جوانی، کنترل غرایز است؛ غرایزی که بر اثر رشد جوان کم‏کم طغیان می‏کند و همه وجود او را در دام خود، اسیر و او را از هرگونه حرکت سازنده باز می‏دارد. جوانی که از ارزش و بهای لحظه‏های جوانی آگاه است، هرگز از آینده خود بی‏خبر نمی‏ماند و در راه خودسازی و اصلاح نفس به سختی می‏کوشد. و تلاش ورزیدن در این راه از سفارش‏های پیاپی و مؤکد ائمه دین است. حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید:

 

لاتترک الْاجتهاد فی اصلاح نفْسک فانه لایعینک علیها الا الجد.

کوشش و برای اصلاح درون و خودسازی را رها نکن؛ زیرا جز تلاش و جدیت، چیزی تو را در برابر نفست یاری نمی‏کند.

اصلاح نفس و تلاش برای مبارزه با نفس و منکر، به ویژه در دوران جوانی، از سفارش‏های مؤکد ائمه دین و خداوند قادر است.

رویارویی شهوت و عقل، در جوانی

نیروی غریزه جنسی، برای بقای نسل و ادامه حیات، در سرشت آدمی به ودیعه نهاده شده است. نیز در دوران جوانی که دوره رشد همه جانبه انسان است، غرایز انسانی و در رأس آنها غریزه جنسی رشد چشم‏گیری می‏یابد. طغیان برخی غریزه‏ها به ویژه غریزه قدرتمند شهوت، جوان را با بحران رو به رو می‏سازد و فکر و دل جوان را به خود مشغول می‏کند. همچنین نیروی عقل و اندیشه را در انزوا قرار می‏دهد و راه حق و حقیقت را می‏بندد. امام معصوم علیه‏السلام به این موضوع، چنین اشاره می‏کند: «هوای نفس، قوی‏ترین نیروی مسلط بر انسان است و همین نیروست که انسان را از حق باز می‏دارد».

نیروی شهوت و هوای نفس، دشمن دیرین عقل است و با طغیان گری خویش، عقل را اسیر می‏سازد، چنان‏که حضرت امیرمؤمنان، علی علیه‏السلام بارها همگان را به این امر توجه می‏داد که: «کمْ منْ عقْل أسیر تحْت هوی أمیر؛ چه بسیار عقلی اسیری که زیر دست و گرفتار هوایی است که امیر و فرمانده است».

 

بر اثر این آسیب، برخی جوانان در دوران جوانی دچار گونه‏ای ناهماهنگی رفتاری و ضعف عقلی می‏شوند و از این رهگذر، به نوعی بی‏بندوباری و بی‏قیدی تن می‏دهند. در این دوران، نیروی شهوت با قدرت و شدت تمام‏تر، روح جوان را تسخیر می‏کند و او را به بی‏راهه می‏کشاند. دراین باره، این سفارش گران‏سنگ حضرت علی علیه‏السلام شایسته توجه و اندیشه است که:

غلبة الشهوة تبطل العصمة و تورد الهلک.

چیرگی شهوت، مایه از بین رفتن نیروی بازدارنده در برابر گناه، عامل نابودی است. شهوت یک نیروی استعماری درونی است که جسم و جان را به خدمت می‏گیرد و راه را بر رشد و تعالی انسان می‏بندد. به فرموده امام علی علیه‏السلام :

منْ لمْ یمْلک شهْوته یمْلک عقْله؛

هر کس شهوت خود را در دست نگیرد، عقلش را هم به دست نمی‏گیرد».

در پرتو چیرگی بر شهوت‏ها، ارزش آدمی در امان می‏ماند و در صورت شکست شهوت اندیشه و عقل شهوت ، تباه و نابودی آدمی حتمی است.

پی‏آمدهای طغیان غرایز و چگونگی مهار آن

برخی از گناهان که در پی طغیان غریزه شهوت دامن‏گیر جوانان می‏شود، اثر بسیار ناگواری بر دستگاه مغز و اعصاب جوان بر جای می‏گذارد. قدرت اندیشه و حافظه او را در صورت زیاده‏روی جوان در پیروی از غریزه جنسی، سلول‏های مغزی او از بین می‏روند. یکی از گناهانی که آثار بسیار خطرناکی بر روی جسم و روح عامل می‏گذارد، گناه خودارضایی است. برای غلبه بر نیروی شهوت و رهایی از این عادت ناپسند، گفته کانت تأمل برانگیز است، او می‏گوید:

هیچ چیز مانند خودارضایی، ذهن و جسم را ضعیف نمی‏کند و این نوع شهوت‏رانی، به کلی با طبیعت آدمی مغایر است، ولی این موضوع نباید از جوان پنهان بماند، بلکه باید آن را با همه زشتی‏اش پیش روی او قرار داد. به او بگوییم که بدین طریق، از تولیدمثل خواهد افتاد و یادآور شویم که این عادت زشت، بیش از هر چیز دیگری، قدرت جسمی‏اش را تباه خواهد کرد با این کار، سبب پیری زودرس و صاحب عقلی واقعا ضعیف خواهد شد.

در آموزه‏های دینی و اخلاقی، برای چیرگی بر نیروی شهوانی، هشدارهایی داده شده است که از آن جمله‏اند: آگاهی از پی‏آمدهای شوم آن، توکل بر یاری خدا، برخورداری از اراده و توان خدادادی، همراهی با دوستان آگاه و دل سوز و باوفا، تقویت نیروی عقل و اندیشه سالم، بهره‏گیری از تخصص افراد کارشناس و آگاه، توجه عمیق به امور عبادی و عملی، و ارتباط پیوسته با خدا، توجه به ورزش، دوری از پرخوری و گرایش به روزه‏گرفتن و کم خوری. رعایت و اهتمام همیشگی این دستورها نه تنها مایه رهایی از وسوسه‏های جوانی می‏شود، بلکه روح جوان را پالایش، اراده او را محکم و فکر او را جلا و قلب او را صفا می‏دهد. مولوی چه زیبا سروده است: ترک شهوت‏ها و لذت‏ها سخاست        هر که در شهوت فرو شد، برنخاست

پیروی از شهوت‏ها، دریچه گناهان به سوی آدمی را می‏گشاید و پی‏آمدهای جسمی و روحی جبران ناپذیری برجا می‏گذارد.


پی آمدهای خطرناک پیروی از شهوت ها

شایسته است که جوانان به درستی از پی‏آمدهای خطرناک شهوت‏رانی آگاه شوند و با علم به آن، از جاده انحراف و گمراهی فاصله بگیرند.امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: «شهوت، عقل آدمی را به آتش می‏کشد و قلبش را می‏میراند.» از آن حضرت، در حدیثی دیگر نقل است: «من تسرها الی الشهوات تسْرع الیه الآفات؛ کسی که به سوی شهوت‏ها می‏شتابد، آفت‏ها نیز به سوی وی می‏شتابند.» در حقیقت، انسانی که در پی شهوت‏ها و خواسته‏های نامشروع حرکت می‏کند، به زودی از کار خود پشیمان و سرافکنده خواهد شد و در حزن و اندوه عمر و شخصیت تباه شده فرو خواهد رفت. امیرپارسایان، علی علیه‏السلام می‏فرماید: «کمْ منْ شهوة ساعة اوْریْت حزْنا طویلا؛ چه بسیار شهوت‏های زودگذر که پشیمانی و رنج طولانی در پی دارد». البته کسی که بنده شهوت است، از کسی که بنده دیگران است، زبون‏تر و پست‏تر است، چنان‏که حضرت علی علیه‏السلام در سخنی به یاد ماندنی فرمود: «عبده الشهوة أذل منْ عبد الرق».

پیروی از شهوت‏ها، ناتوانی نیروی عقل و اراده و پشیمانی و خواری گنه‏کار را در پی دارد.

غریزه جنسی؛ نگاه ابزاری یا استقلالی

در میان خواسته‏ها و غرایزهای موجود در نفس بشری، غریزه جنسی، آشکارتر و نمایان‏تر است. در نگاه استقلالی به غریزه‏ها و شهوت‏ها، هر اندیشه و عمل و راهی که به مطلوب غریزی بینجامد، جایز و روا شمرده می‏شود. چشم‏چرانی، خودارضایی، میل و گرایش به دیدن صحنه‏های مهیج و مانند آن، نتیجه نظر استقلالی به غریزه جنسی و در حقیقت، نادیده گرفتن مرتبه انسانی بشر است. بر اثر همین نگاه، برخی از افراد همه چیز را در دایره مادی، جنسی و شهوی دنبال می‏کنند و می‏کوشند از هر راه ممکن به خواسته‏های خود برسد. در مقابل این نگرش، نگاه ابزاری به غریزه جنسی وجود دارد که آن را عاملی برای رشد انسانی و ابزاری برای رسیدن به کمال و آراستگی به ویژگی‏های برجسته اخلاقی می‏شمارد. در این حال، به خواسته‏های شهوانی، در دایره عقل و شرع پاسخ داده می‏شود. امام علی علیه‏السلام می‏فرماید:

العاقل منْ عصی هواه فی طاعة ربه.

عاقل، کسی است که در راه اطاعت پروردگار، با هوای نفس مخالفت می‏کند.

آن بزرگوار در رهنمودی دیگر فرمود: «بر هوای خود مالک شو!» گرایش‏های شهوانی، از حیطه اختیار خارج است، ولی هدایت و جهت دهی به آن و شیوه به کارگیری آن، به چگونگی اراده و اختیار آدمی مربوط است. در مجموع، نگاه ابزاری به غریزه جنسی و استفاده درست از آن، بسیار سازنده است، ولی نگاه استقلالی به خواهش جنسی و خارج ساختن آن از دایره عقل و دین، هر چند لذت‏های شهوانی به همراه دارد، به قیمت تباهی مرتبه انسانی و از دست دادن فضیلت تمام می‏شود.

هدف قرار دادن غریزه جنسی و پاسخ دادن به آن از هر راه ممکن، پی‏آمدهای زیان‏باری به همراه دارد، ولی کنترل غریزه‏ها و جهت‏دهی آن در راه درست، زمینه رشد و کمال آدمی را فراهم می‏کند.


مددخواهی از خداوند، برای کنترل غریزه‏ها

حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید:

ایها الناس منْ سلک الطریق الواضح ورد الْماء و منْ خالف وقع فی التیه.

ای مردم، هر که راه روشن و راست را بپیماید، به آبادی می‏رسد و هرکه به بی‏راهه برود، در بیابان بی آب و گیاه فرود می‏آید.

انسان سیراب شده از زلال معنویت که از گنداب‏های آلوده و خواهش‏های نفسانی رو می‏گرداند و تنها رو به خالق آسمان‏ها دارد. آن گاه نیز که در برابر پیروی از خواهش‏های نفسانی قرار می‏گیرد، می‏گوید: «رب السْجن احب الی مما یدعونی الیه؛ پروردگارا زندان برایم محبوب‏تر است از آنچه مرا به آن فرا می‏خوانند.» (یوسف: 34). به راستی حضرت یوسف چه نگاهی به خواهش جنسی و لذت‏های شهوانی داشت که زندان را بر راحت‏طلبی در کاخ عزیز مصر ترجیح می‏داد؟! در وجود یوسف علیه‏السلام ، عقل و ایمان حاکم است و او آن جایی را دوست دارد که بتواند، باارزش‏ترین گوهر وجود خود، یعنی پاکی را از مکر و فریب راهزنان عزت، شرف و شخصیت حفظ کند، هر چند آنجا از سخت‏ترین شرایط اقلیمی، اقتصادی و جسمی باشد. او زندان را برمی گزیند تا جهل، جای‏گزین عقل نشود و در این راه، از خداوند متعال نیز یاری می‏خواهد:

والا تصرف عنی کیْدهن اصْب الیهن و اکنْ من الجاهلین. (یوسف: 34)

 

و اگر کید اینان را از من برنگردانی، به آنان مایل می‏شوم و آن گاه از جاهلان خواهم بود.

و با این اندیشه و تصمیم والا و کنترل اراده است که از سوی حق نیز پاسخ می‏شنود:

فاستجاب له ربه فصرف عنه کیدهن انه هو السمیع العلیم. (یوسف: 34)

پروردگارش دعای او را به اجابت رساند و کید ایشان را از او بگردانید و به راستی خدا شنوای داناست.

کسی که با خداوند چنین پیوندی دارد، از لذت برتر؛ یعنی جمال محبوب و محبت به او بهره‏مند می‏شود و به آسانی در دام شهوت‏ها گرفتار نمی‏آید.

در صورتی که انسان رشته پیوند خود را با خداوند، محکم و در هر حال به او تکیه کند، به راحتی در دام شهوت‏ها و انحراف‏ها نمی‏افتد.

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 21:20 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس