تحقیق دانشجویی - 178

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

پیامبر در خانه

بازديد: 173

پیامبر در خانه

١- تقسيم وقت

رسول خدا(ص) در خانه، اوقات خود را به سه بخش تقسيم مي‌كرد: بخشي براي «خدا». در اين بخش به عبادت و نماز و نيايش و تهجد مي‌پرداخت. بخشي براي «خانواده» و گفتگو و انس گرفتن با آنان و تأمين نياز‌ها روحي و عاطفي و … و بخشي هم براي «خود» و «مردم»، چون در اوقات حضور آن جضرت در خانه نيز، مراجعين با وي كار داشتند، سؤال مي‌كردند، مشكلات براي آنان پيش آمد، و وي، از بخشي از وقت درون خانه، براي رسيدن به امور مردم و بر آوردن نياز‌هاي مختلف آنان استفاده مي‌كرد. آنچه گفته شد به روايت به روايت حسين بن علي(ع) از اميرالمؤمنين(ع) است.

 

٢- كمك در خانه

از فضاي يك انسان خود ساخته، آن است كه در كار‌هاي خانه، به همسر خود كمك كند و به شريك زندگي خويش، ياري رساند، چه در نظافت خانه و وسايل، چه در امور طبخ و خوراك و چه هر كار ديگري.

پيامبر خدا(ص) در خانه، كفش و لباس خود را وصله مي‌‌كرد، در را مي‌گشود، گوسفند و شتر مي‌دوشيد، همراه خانه گندم آرد مي‌كرد و اگر خدمتكار خسته مي‌شد، به او كمك مي‌كرد و وسايل خويش را خود بر مي‌داشت و مي‌‌گذاشت.

 

۳- هم غذايي با اهل خانه

اينكه كسي تنها غذا بخورد، يا حاضر نباشد افراد خانواده و خدمتكاران، با او بر سر يك سفره بنشينند و غذا بخورند، اخلاقي جاهلانه است و نشان از روحيه‌ي استكباري مي‌دهد. اولياي خدا، متواضعانه با اهل خانه وخادمان هم غذا مي شدند و بر سر يك سفره مي‌نشستند.

رسول خدا(ص) همه رقم غذا مي‌خورد و نسبت به نوع غذا و كيفيت طبخ، ايراد نمي‌‌گرفت و از آنچه خدا حلال كرده است، همراه با خانواده و خدمتكاران غذا مي‌خورد، آن هم نشسته بر زمين، چه در خانه‌ي خود و چه در ميهماني، از هر آنچه آنان مي‌خوردند، در هر چه و بر هر چه آنان طعام مي‌خوردند. اگر مهمان مي‌آمد، همراه با مهمان مي‌خورد. محبوب‌ترين غذا و سفره در نزد او آن بود كه افراد بيش‌تري سر سفره نشسته باشند.

 

۴- رخت خواب ساده

ساده زيستي در همه مظاهر زندگي آن حضرت، آشكار بود. رختخواب او پوستي بود كه داخل آن از ليفه و پوشال خرما پرشده بود. بالش او نيز چنين بود. زير اندازش يك عبا بود، كه گاهي هم آن را دولا مي‌كرد و بر آن مي‌نشست و يا مي‌خوابيد.

اغلب بر حصيري مي‌خوابيد و جز آن، زير آن حضرت چيزي نبود و چون به رخت خواب مي‌رفت، به پهلوي راست مي‌خوابيد و دست راست خود را زير صورت راست خود قرار مي‌داد و چنين دعا مي‌كرد: خدايا! آن روز كه بندگانت را بر مي‌انگيزاني، مرا از عذاب خويش، نگهدار.

 

٥- خواب و بيداري

به فرموده‌ي امام باقر(ع) رسول خدا(ص) هر گاه از خواب بر مي‌خاست، به سجده در پيشگاه خدا مي‌پرداخت. هنگام خواب، مسواك را بالاي سر خود مي‌؛ذاشت، همين كه بيدار مي‌شد، شروع مي‌‌كرد به مسواك زدن … هر شب، سه بار مسواك مي‌زد: يك بار قبل از خواب، يك بار وقتي از خواب براي نماز شب بيدار مي‌شد، و يك بار هم وقتي كه مي‌خواست براي نماز صبح از خانه به مسجد برود.

چون بيدار مي‌شد، مي‌فرمود:«حمد،‌ خدايي را كه پس از مرگم را زنده كرد. پروردگارم آمرزنده و شكور است.»

٦- احترام به واردين

حرمت نهادن به آن كه بر انسان وارد مي‌شود، چه بعنوان مهمان و چه بصورت مراجعه كننده، شرط ادب است، و بي اعتنايي و برخورد متكبرانه، دور از اخلاق اولياي خداست.

رسول خدا(ص) به كسي كه وارد بر آن حضرت مي‌شد، احترام مي‌كرد و يكي از نمود‌هاي اين احترام، آن بود كه زير انداز خود را در اختيار او مي‌گذاشت و او را روي تشك خود مي‌نشاند و او قبول نمي‌‌كرد، آن حضرت، آن قدر تأكيد مي‌فرمود تا بپذيرد.

و نيز روايت شده است كه هر گاه كسي وارد مي‌شد و خدمت آن حضرت مي‌نشست، هرگز از مجلس او بر نمي‌خاست و نمي‌رلفت، تا اينكه خود آن شخص برخيزد و برود:

رسول خدا(ص) وارد يكي از اتاق‌هاي خود شد. افراد هم در حضورش بودند و اتاق پر از جمعيت شد. جرير بن عبد الله، وارد شد. چون جا نبود، بيرون اتاق نشست. چشم رسول خدا(ص) به او افتاد. جامه و عباي خود را برگرفت و پيچيد و به طرف او انداخت و از او خواست كه آن را زير خود انداخته، رويش بنشيند. اما جرير هم در مقابل اين بزرگواري و اكرام پيامبر، ادب نشان داد، عباي آن حضرت را بر صورت خويش نهاد و آن را بوسيد.

از سلمان فارسي نيز نقل شده است كه: خدمت پيامبر اكرم(ص) رسيدم، او بر بالشي و زير اندازي نشسته بود. آن را به طرف من افكند(تا بر آن بنشينم). آنگاه فرمود:«اي سلمان! هيچ مسلماني بر برادر مسلمانش وارد نمي‌شود و او به عنوان اكرام و احترام، زير انداز برايش نمي‌گسترد، مگر آن كه خداوند او را مي‌بخشايد.

آري… اينهاست رمز محبوبيت بزرگ مردي كه بشريت، در پيگاه عظمت او، به احترام ايستاده است و سايه‌ي كمالاتش و فروغ فضايلش چهارده قرن است كه جهان را به زير بال كشيده است.

 

 

جلسات پیامبر

١- ياد خدا

عبوديت و بندگي، ايجاب مي‌كند كه عبد، هرگز از ذكر خدا و ياد مولايش غافل نشود، چه ذكر زباني، چه ياد قلبي و چه نحويه‌ي عمل كه گوياي توجه به خداوند است و رسول خدا(ص) چنين بود: «وَ كانَ لا يَقُومُ وَ لا يَجْلِسُ الاّ عَلي ذِكْرِ اللهِ»

اينگونه حالات و نشست و برخاست و ياد پيوسته‌ي خدا، در همنشينان و معاشران نيز تأثير مي‌گذارد و آنان را هم به ياد خدا مي‌اندازند.

 

٢- بي تكلف

رسول خدا(ص) در مجالس، جاي خاصي را براي خويش تعيين نمي كرد ودر قيد و بند صدر نشيني در مجالس نبود، هر جا كه جا بود مي‌نشست و ياران را نيز به همين مسأله فرمان مي‌داد.

روي زمين مي‌نشست و روي زمين غذا مي خورد. مثل بردگان بر زمين مي نشست و مي‌دانست كه بنده است، يعني نمايش نمي‌داد و تظاهر نمي‌كرد، بلكه خصلتش چنين بود. در جلسات وقتي وارد مي شد، هر جا كه بود مي نشست، به ديگران چنين توصيه مي فرمود: به همه يكسان نگاه مي‌كرد تا كسي احساس تبعيض در نگاه و توجه به مخاطب، نكند.

ابوذر غفاري نقل مي‌كند:

رسول خدا ميان اصحاب مي‌نشست، و گاهي كه فردي غريب ناشناس مي‌آمد و آن حضرت را نمي‌شناخت، از جمع مي پرسيد كه پيامبر كدام يك از شماست؟ اين بود كه از رسول خدا(ص) در خواست كرديم اجازه فرمايد جايگاهي برايش بسازيم كه آنجا بنشيند تا افراد غريب او را بشناسد. با موافقت پيامبر، دكه و سكو مانندي از گل برايش بنا كرديم، آن حضرت روي آن مي‌نشست و ما هم در دو طرف پيامبر مي‌نشستيم.

و اينگونه حلقه وار و دور هم نشستن، نشانه‌ي بي تكلفي در جلسات، و پرهيز از تشريفات و در قيد و بند «جاي خاص» نبودن است. براستي كه:

تكلف گر نباشد، خوش توان زيست                                   تــــعلق‌گر نباشد، خوش توان مرد

 

٣- جلوس مؤدبانه

نحوه‌ي نشستن در حضور ديگران، فرهنگ و تربيت انسان را نشان مي‌دهد. پيامبر اكرم(ص) كه ادب شده‌ي خداست، بيش از همه ادب اجتماعي را مراعات مي‌كرد. هر گز ديده نشد كه پاي خود را در حضور ديگران دراز كند. رسول خدا(ص) اغل رو به قبله مي‌نشست ، و به كساني هم كه خدمتش مي‌رسيدند احترام و تكريم مي كرد و گاهي زير انداز يا عباي خود را براي آنان مي‌گسترد تا روي آن بنشينند، با آنكه هيچ گونه قرابت و خويشاوندي ميانشان نبود، ولي ديگران را روي جايگاه خود مي‌نشاند. پيامبر اكردم(ص) تا آنجا رعايت ادب مجلس مي‌كرد كه زانو‌هاي خوش را در بابر چشم ديگران، قرار نمي‌داد، رفتاري كه گاهي عرب‌ها داشته و دامن لباس را بالا مي‌زدند و ساق‌ها و زانوان لختشان ديده مي‌شد. اما آن حضرت، همواره پاها و زانو‌هاي خويش را مي‌پوشان. نيز روايت شده كه وقتي براي غذا، سر سفره مي‌نشست. زنوان و قدم‌هاي خويش را جمع مي كرد و مثل نماز گزار و حالت تشهد مي نشست، ليكن يكي از دو زانو زوي زانوي ديگر متمايل مي‌شد و مي‌فرمود: من بنده‌ام، مثل بندگان مي‌خورم و مثل بندگان مي‌نشينم.

مردي وارد مسجد شد و به حضور پيامبر رسيد. حضرت رسول(ص) تنها نشسته بود، اما در عين حال، جابه جا شد و براي مرد تازه وارد، جا باز كرد. آن مرد گفت: يا رسول الله! جا كه وسيع است! حضرت فرمود: حق مسلمان بر مسلمان ديگر آن است كه وقتي ديد مي خواهد نزديك او بنشيند برايش جا باز كند و جا به جا شود.

رعايت اين نكات عاملي نيرومدي براي جذب دلهاست و ايجاد اخوت و همدلي است. بر عكس، بي اعتنايي به دگيران در جلسات، عامل دفع افراد است.

۴- حفظ حريم‌ها

درونمايه جلسات و نقل و محافل، گاهي بيان كاستي‌ها و زشتي‌ها و عيوب ديگران است و به انتقاد از اين و ان سپري مي‌شود وحريم‌ها مراعات نمي‌گردد. با ويات امير المؤمنين(ع): مجلس پيامبر، مجلس بردباري، شرم و حيا، صدق و امانت بود، سر و صدا و فرياد در آن مجلس شنيده نمي‌شد، حرمت افراد مورد هتك قرار نمي‌گرد، و در پي لغزش ديگران عيبجويي از آنان نبودند، همه اهل پيوند و صفا و ارتباط بر محور تقوا قرار مي‌گرفتند، به خردسالان ترحم و شفقت مي‌شد و افراد نيازمند و مراجعاني را كه كار داشتند، مراعات مي كردند و پناهگاه و مأمني براي غريبان بودند. روشن است كه چنين مجلسي، زمينه ساز تربيت روحي و ادب اجتماعي است. اين فرهنگ را از پيامبر اكر(ص) آموخته بودند. در محضر آن حضرت، وقتي سخن گفته مي‌شد، همه گوش مي‌كردند، سخن يكديگر را قطع نمي‌كردند، پاي سخنراني رسول خدا، سراپاگوش بودند، آنچنان كه گويي مرغي بر سرشان نشسته است. چون كلام پيامبر تمام مي‌شد، آنان آغاز به سخن مي‌كردند. هنگام سخن گفتن ديگري نيز تا پايان كلامش صبر مي‌كردند، و وارد سخنان او نمي‌شدند.

در حضور آن حضرت، اگر خني هم در باره‌ي ديگران گفته مي‌شد، سخن از نياز‌ها و حاجت‌هايشان بود، تا به تأمين ان‌ها اقدام شود. خود آن حضرت سفارش فرموده بود كه حاجت و نياز كساني را كه دسترسي به من ندارند، يا نمي‌توانند نيازشان را مطرح كنند،‌به من اطلاع دهيد چرا كه خداوند در قيامت قدم‌هاي كساني را بر صراط، استوار مي‌دارد كه حاجت حاجت‌مندان و گرفتاري در ماندگان را به افراد توانگر و مسئولان و زمام‌داران برسانند. اين بود كه در خدمت آن حضرت و سخن از اينگونه نياز‌ها بود و مجالي نمي‌داد كه از عيوب و لغزش‌هاي ديگران صحبت ‌شود.

 

 ٥- رسيدگي به تشكيلات

محضر رسول خدا(ص) جلسه‌ي طرح نياز‌ها از سوي مردم و پاسخگويي و اجابت از سوي آن حضرت بود. از اين رو جزء با بركت‌ترين مجالس محسوب مي‌شد. وقتي كسي در خدمت پيامبر بود و نياز و كاري را مطرح مي‌كرد، آن حضرت آن قدر تحمل مي‌كرد و گوش مي‌داد تا سخن  او به پايان برسد. اگر در توانش بود، حاجت او را تحمل نشان مي‌داد كه طرف برخيزد و برود، نه اين‌‌كه پيامبر، كلام او را نيمه كار‌رها كند و در پي كار خويش رود

حضرت فرمود: حق مجالس را ادا كنيد.

مي‌پرسيدند: حق مجالس چيست؟

مي‌فرمود: چشمهايتان را از ناروا بپوشيد، پاسخ سلام را بدهيد، نابينا را راهنمايي كنيد، امبر به معروف و نهي از منكر كنيد.

در محضر پيامبر، ‌كساني قرب و منزلت بيش‌تري داشتند و از ياران ويژه‌ي وي به شمار مي‌رفتند كه خير خواهيشان نسبت به مسلمانان بيشتر و مواسات كمك رساني و ايثار نسبت به مردم افزونتر باشد.

به روايت علي(ع) كساني كه با آن حضرت كار داشتند و براي رفع حاجت در خانه خدمتش مي‌رسيدند، بعضي يك حاجت داشتند، برخي دو حاجت و بعضي داراي نياز‌هاي متعدد. پيامبر اكرم(ص) اوقات خويش را صرف آنان مي‌كرد و مشكلاتشان را برطرف مي‌كرد و وقت خويش را به تناسب كار و حاجت آنان تقسيم مي‌كرد و در اختيار مي‌گذاشت.

محضر رسول خدا(ص) همواره پر بار بود، هم از جهت شناخت معارف ديني و هم الهام‌گيري از اخلاق و سلوك اجتماعي و گرايش و عنايت به عبادات و تكاليف.

آنان كه شرفياب خدمتش مي‌شدند، بي بهره و دست خالي بر نمي‌گشتند، يا فهم ديني آنان افزوده مي‌شد، يا در درجات معنوي رشد مي‌كردند، و حتي بهره‌ي مادي هم مي‌بردند

در پايان ياد جلسات پيامبر، كيفيت پايان گرفتن مجالس او را نيز بخوانيم. هر گاه از مجلس بر مي‌خاست كه برود اين دعا را بر زبان داشت:«سُبْحانَكَ اللّهُمَ وَ بِحَمْدِكَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَا اَنْتَ، اَسْتًغِرُكَ وَ اتُوبُ اِليكَ»

سپس مي‌فرمود:«عَلَّمَنيهِنَّ جَبْرئيلُ» اين دعا‌ها را جبرئيل(ع) به من آموخته است. اميد آنكه سلوك اجتماعي حضرت رسول، سر مشق امت رهپوي او قرار گيرد و رفتار والاي آن پيامبر رحمت،‌آيينه‌اي فضيلت‌ نما‌ها براي پيروان او باشد.

 

راه رفتن

١- مشي استوار

محم و استوار راه رفتن، نشانه صلابت روحي و قدرت دروني است. البته در حدي كه به شكل غرور و تكبر در نيايد. حدي ميان عجز و ناتواني و كبر و غرور. نحوه‌ي راه رفتن حضرت رسول، استوار و متين و با قدرت و استواري بود. مشي محكم نشانه‌ي عاجز و سست و كسل نبودن حضرت بود.در نقل ديگر از حضرت علي(ع) آمده است كه چنان راه مي رفت كه گويي در سراشيبي گام بر مي‌دارد، شيوه‌اي كه پيش از آن و بعد از آن ديده نشده است:«كانَ رَسوُلُ اِذا تَكَفَّؤا كأَنَّما يَتَقَلَّعً مِنْ صَبَبٍ لَمْ اَرَ قَبْلَهُ و لا بَعدَهُ مِثْلَهُ»

 

٢- در حفاظت فرشتگان

اينكه كسي همراه جماعتي در راهي برود و مراقب بيني از مردم نداشته باشد، گوياي دلگرمي و قوت قلب اوست. پيامبر اكرم(ص) وقتي با جمع ياران در مسيري حركت مي كرد، ياران خويش را مي فرمود كه جلوتر از او بروند(چه بسا براي اينكه عقبي‌ها را ياري برساند، خودش عقبتر مي‌آمد) و پشت سرش براي فرشتگان خالي مي گذاشتند. اين كار،‌هم جهت مشايعت ملائكه نسبت به آن حضرت بوده است، هم نوعي حراست و حفاظت.

اين مطلب را جابر بن عبد الله نقل مي كند:«كانَ رَسوُلُ اللهِ اِذا خَرَجَ مَشي اَصْحابُهُ وَ تَرَكُوا ظَهْرَهُ لِلْمَلائِكَة» و« كان رسُلُ اللهِ في اُخْرَياتِ النّاسِ يُزجي الضَّعيفَ وَ يُرْدِفُهُ وَ يَدَّلُّهُمْ»

پيامبر خدا(ص) در اواخر مردم مي‌رفت، ناتوانان را كمك مي‌كرد و بر مركب خويش سوار مي‌نمود و آنان را راهنمايي مي‌كرد.

 

 ٣- تند اما با وقار

رعايت اعتدال در رفتار، سيره‌ي پيامبرانه است. گاهي تند رفتن، به سبكي و خفت مي انجامد، گاهي هم آرام و سنگين راه رفتن سر از تكبر و غرور در مي آورد. ايجاد موازنه در راه رفتن، به حالتي كه نه مغرورانه باشد، نه سبك و نه عاجزانه، چيزي است كه در رفتار آن حضرت مشهوب بود. به نقل هند بن ابي هاله‌ي تميمي:«يََمْشي هَوناً سَريعَ الْمَشْيَةِ…» آن حضرت با آرامش و وقار راه مي رفت، در عين حال، تند و چابك بود.

 

۴- مراعات افراد پياده

گاهي سواره از حال پياده بي خبر است. سوار بر مركبش پيش مي تازد و افراد بي وسيله و مركب را پشت سر مي گذارد يا با بي اعتنايي از كنار آن‌ها راه مي رود. بي توجهي به پيادگان، نوعي غرور را همراه دارد و سوار نكردن آنان به وسيله‌ي نقليه‌ي خويش، نوعي عمل غير انساني و دور از عواطف بشري است. پيامبر خدا(ص) اگر گاهي سواره بود، اجازه نمي داد كه كسي يا كساني پياده، همراه وي و ملازم ركاب مسير را طي كنند و او سواره باشد. يا پياده را هم سوار مي كرد، يا مي‌فرمود كه: برو و فلان جا منتظر من باش:«انَّ رَسُولُ الله لا يَدَعُ اَحَداً يَمْشي مَعَهُ اِذا كانَ راكِباً حَتَّي يَحْمِلَهُ مَعَهُ فَاِنْ اَبي قال: تَقَدَّمْ اَمامي و اَدْرِكْني فِي الْمَكانِ الّذي تُريدُ.»

 

 

٥- وابسته نبودن به مركب

برخي از روي تنبلي و بي حالي، حاضر به پياده روي نيستند. برخي هم اگر سواره رفت و آمد مي‌كنند، نوع وسيله‌ي نقليه برايشان مهم است و اگر مدتي بر وسيله‌ي مجهز و عالي سوار مي‌شده‌اند، عوض كردن آن و استفاده از مركب سادتر برايشان دشوار است. اين نشانه‌ي نوعي وابستگي و اسارت نسبت به دنيا است.

روايست شده كه پيامبر(ص) گاهي سوار اسب يا استر مي‌شد. گاهي سوار بر الاغ و گاهي هم سوار بر دراز گوش بي پالان مي‌شد و كسي را هم همراه خود سوار مي كرد و اگر هم وسيله‌اي نبود، پياده مي‌رفت. اين نشان از حريت و وارستگي او دارد.

برخورد با کفار عادی

سيره حضرت با اينگونه افراد مدارا بود. قرآن به حضرت دستور داد كه اگر مشركي از تو امان و پناه واست، به او پناه بده تا كلام خدا برا بشنود. سپس او را به مكان امنش برسان. چرا كه آنان گروهي نا آگاهند.

آري اسلام دين رأفت و آزادي و طرفدار ايماني است كه بر اساس فكر و تدبر و انتخاب و مهلت باشد، نه ايماني بر اساس ترس و اجبار حتي در شرايطي جنگي به كافر فرصت تحقيق مي‌دهد. زيرا انحراف بعضي بخاطر عدم تبليغ ماست، نه كينه و لجاجت آنان. آري، اسلام را فكر و تحقيق را حتي روي افراد مهدورالدم كه احتمال هدايتشان مي‌رود باز كرده است. مكتبي كه منطق دارد عجله ندارد. به علاوه او را در امان كامل به منزلش برسانيد تا آسوده فكر كند.

آري، اگر روزي كافران و وجود پيامبر را مانع آزادي‌هاي منحرفانه خود مي‌پنداشتند، در عوض زماني فرا رسيد كه وجود پيامبر مانع نزول عذاب و قهر الهي بر امت مي‌شد.(وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ؛ انفال، 33) اگر روزي مشركان مكه راه را بر پيامبر بستند و در صبح نامه حاضر نشدند كه نام محمد به عنوان رسول الله نوشته شود، در عوض خدا آيه « مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ؛ فتح،29» را كه براي هميشه در تاريخ ماندگار شد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 08 فروردین 1394 ساعت: 22:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تاریخچه نارنجک های دستی

بازديد: 285

تاریخچه نارنجک های دستی

نارنجک های دستی یکی از قدیمی ترین سلاح هایی است که در جنگها از آنها استفاده شده است. قدیمی ترین نارنجک ها توسط چینی ها توسعه یافت. آنها کوزه های دهانه گشاد را از مار های زنده و سمی پر کرده و به طرف دشمن پرتاب می کردند که در نتیجه نیش مارها و عقرب ها تلفاتی بر دشمن وارد می کرد.

بعد ها طی سال های 1677 تا 1905 در کوزه های گلی باروت می ریختند و یک فتیله باز مانند فتیله شمع در آن تعبیه می کردند. کوزه ها پس از روشن شدن به سمت دسته دشمن پرتاب می شدند.  در این میان مشکلی بود و آن این بود که وقتی نارنجک به زمین می رسید، فتیله قبل از روشن کردن باروت خاموش می شد یا این که کوزه پس از برخورد با زمین می شکست و باروت قبل از انفجار بدون این که صدمه ای به دشمن بزند می سوخت و از بین می رفت.

 در سال 1913 آلمانی ها نوعی نارنجک ساختند که در آن برای اولین بار از فتیله تاخیری زمانی مکانیکی و قابل اطمینان استفاده شده بود. در طول جنگ جهانی اول، جبهه مقابل آلمان اثرات مخرب این نارنجک را به خوبی مشاهده کرد. انگلیسی ها برای مقابله با این نارنجک وسیله ای به نام (مایلزبمب) تهیه کردند که نوعی بمب دستی بود.

آمریکایی ها ضمن مطالعه نارنجک آلمانی و انگلیسی طرح کاملی که مزایای هر دو طرح یاد شده را دارا بود، با عنوان نارنجک شماره 1 تولید کردند این اولین نارنجک از سری نارنجک های کنونی بود.

 

 

مشخصات نارنجک:

نارنجک سلاح پرتابی کوچکی است به وزن 1 تا 2 پوند که آن را بمب دستی هم گفته اند زیرا ممکن است حاوی یک ماده انفجاری یا شیمیایی باشد، نارنجک هایی که با دست پرتاب می شوند با عنوان نارنجک های دستی طبقه بندی می گردند. نارنجک توسط فرد مورد استفاده قرار می گیرد و در موقعیت های مختلف تاکتیکی در دسترس است. نارنجک های دستی به هنگام حمایت از واحدهای کوچک در درگیری های تن به تن به کار می روند.

یک ویژگی اساسی، نارنجک دستی را از دیگر سلاح های موجود متمایز می کند. این عامل منحصر به فرد این است که به منظور آسیب رساندن لازم نیست آن را با همان دقتی که گلوله شلیک می شود، استعمال کرد. دیگر تفاوتهایی که نارنجک با دیگر سلاح ها دارد عبارتند از:

 

برد کوتاه:

 منظور از برد یک نارنجک دستی فاصله متوسطی است که فرد می تواند این وسیله را پرتاب کند. این برد تنها به وسیله محدود نیست. به قدرت فردی که آن را پرتاب می کند بستگی دارد.

 

 

 

کوچکترین شعاع خطر موثر:

شعاع خطر موثر عبارت است از محیط منطقه مدور اطراف منطقه انفجار است. برای افرادی که در این منطقه هستند احتمالاً 50 درصد تلفات وجود دارد. البته خارج از این محیط هم ممکن است تلفات وجود داشته باشد. شعاع خطر موثر نارنجک، در مقایسه با شعاع خطر موثر یک خمپاره کوچک کم، و در انواع نارنجک ها این شعاع متفاوت است.

 

عمل تاخیری ماسوره:

عمل تاخیری ماسوره به علت وجود عامل تاخیری زمانی در آن است. این حالت باعث می شود که نارنجک با ایمنی پرتاب شود. بیشتر نارنجک های دستی استاندارد دارای ماسوره های تاخیری هستند و قسمت عمده آنها در اثر ضربه منفجر نمی شوند. و فقط پس از سوختن عامل تاخیری ماسوره که انفجار صورت می گیرد .

نارنجک آ یک نارنجک  دستی را می توان یا یک ترقه ی معمولی مقایسه کرد یک ترقه دارای بدنه ای است که از باروت یا ماده سریع الاشتعال پر  شده و یا یک شعله کوچک منفجر می شود وقتی که فتیله روشن می شود به طرف پایین می سوزد تا این باروت را مشتعل کند اشتعال باروت بدنه ی کاغذی ر می ترکاند اگر چه یک نارنجک دستی از مواد مختلف ساخته شده ولی تقریبا به همان حالت عمل می کند و دارای همان قسمت هایی است که یک ترقه دارا می باشد. نارنجک بمب دستی کوچک حاوی مواد منفجره یا عامل شیمیایی است و بر علیه نفرات ، سنگرها، خودرو ها و تجهیزات دشمن به کار می رود.

 

 

ساختمان نارنجک:

1.بدنه

2. خرج اصلی

3.ماسوره

 

بدنه:

قسمتی از نارنجک است که ماده انفجاری یا شیمیایی را در خود جای می دهد و شکل ظاهری نارنجک را تشکیل می دهد. بدنه ممکن است از هر ماده ای ساخته شود و کافی است که بتواند این مواد را در خود جا داده و نگه دارد و احیانا به عنوان ترکش مورد استفاده قرار گیرد. نارنجک در اشکال مختلف (کره ای ، استوانه ای، خمره ای و ...) است و جنس آن نیز از چدن، آلومینیم، پلاستیک و .... می باشد. بدنه همه نارنجک ها تو خالی است ( برای جای دادن ماده شیمیایی یا منفجره در خود) و در آنها سوراخی تعبیه شده است که می توان ماسوره را در میان مواد اصلی قرار داد و به بدنه پیچاند.

 

خرج اصلی: 

عبارت است از ماده شیمیایی یا منفجره ای که درون بدنه نارنجک قرار می گیرد. همین ماده به نارنجک ویژگی خاصی می دهد و ماموریت آن را تایین می کند. خرج اصلی ممکن است ماده منفجره TNT، پنتولیت یا از دیگر ترکیبات شیمیایی باشد.

 

ماسوره:

یک وسیله مکانیکی و شیمیایی است که از طریق زنجیره ای از عمل ها و عکس العمل های مکانیکی و شیمیایی پس از طی زمان تاخیر مشخص، موج انفجار یا حرارت تولید می کند و بر دو نوع است:

1.ماسوره انفجاری: که در نارنجک های انفجاری به کار می رود و زمان تاخیر آن 3 الی 6 ثانیه است.

2. ماسوره اشتعالی: که در نارنجک های شیمیایی به کار می رود و زمان تاخیر آن 2 الی 3 ثانیه است.

 

ساختمان ماسوره:

1.. بدنه ماسوره که روی بدنه نارنجک پیچ می شود و قطعات زیر در آن به کار می رود.

2.حلقه ضامن که اهرم مانع ضارب را در بدنه ماسوره نگه می دارد .

3. اهرم مانع ضارب که اهرم را نگه می دارد.

4. ضارب که باعث ضربه زدن به چاشنی ضربتی به وسیله فشار فنر می شود.

5. فنر ضارب که ضارب را با فشار به سمت چاشنی ضربتی پرت می کند.

6.چاشنی ضربتی که به محض برخورد با خرج حساس، تولید حرارت می کند.

7.. خرج تاخیر که بین چاشنی ضربتی اصلی قرار می گیرد و زمان تاخیر لازم را ایجاد می کند.

8.چاشنی اصلی ( اشتعالی – انفجاری ) که حرارت یا موج انفجار را فراهم می کند.

 

عملکرد ماسوره:

الف- وقتی حلقه ضامن را از ماسوره جدا می کنند، برای جدا کردن اهرم از بدنه ماسوره مانعی وجود ندارد. فقط نیروی دست است که اهرم را به بدنه و ماسوره نگه می دارد.

ب- وقتی که اهرم رها می شود، فشار ضارب که با حالت فنری زیر اهرم مهار شده است، پس زده می شود.

پ- وقتی که اهرم با فشار فنر از سوزن از بدنه نارنجک دور می شود ضارب بر روی محور خود چرخشی می کند و با چاشنی ضربتی برخورد می نماید.

ت- وقتی ضربه ضارب نواخته می شود چاشنی ضربتی با زدن جرقه حرارت ایجاد می کند و خرج تاخیری را مشتعل می سازد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 08 فروردین 1394 ساعت: 22:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

حضرت ابراهيم عليه السلام

بازديد: 171

حضرت ابراهيم عليه السلام

حضرت ابراهيم عليه السلام در ميان همه انبياء داستان جالب و قابل تأمل دارد. در روايات  معصومين عليهم السلام آمده است كه آن حضرت در زمان نمرود، يكي از حاكمان ظالم و  مستبد، زاده شده است.

منجمان گفتند: براي نمرود آورده شده است كه در اين سال فرزندي زاده خواهد شد كه تاج و تخت، يال و كوپال، جلال و جبروت تو را به خاك مذلّت خواهد كوفت.

نمرود براي پيشگيري از خطر، دستور داد تا همه فرزندان پسر را كه از در آن سال زاده مي شود، نابود نمايد. بدين منظور براي هر زن حامله اي خبرچيني گماشت تا از تولّد فرزند پسر او، حكومت را مطّلع نمايد. مادر حضرت ابراهيم عليه السلام هنگام وضع حمل از شهر خارج شد و در غاري دور افتاده حضرت ابراهيم را به دنيا آورد. حضرت ابراهيم مدت چند سال در آن غار مخفي بود تا به سن نوجواني رسيد و اين زماني بود كه آن حضرت با گوشه ها و زواياي دنيای ناشناخته رسالت ارتباط برقرار مي كرد و بارقه هايي از الهام الهي بر قلب مبارك او مي تابيد. حضرت ابراهيم از غار خارج مي شود و به ميان قوم خود باز مي گردد. حضرت ابراهيم عمويي داشته، كه در قرآن از او به نام آذر و به عنوان پدر او ياد شده است. آذر مردي مشرك و بت پرست بوده است و هيچ گاه جانب حمايت از حضرت ابراهيم را نگرفته است. در اينجا لازم است كه به مسئله اي مهم اشاره شود. آن مسأله اين است كه يكي از اعتقادات ما پيروان ائمه معصومين عليهم السلام اين است كه انبياء و امامان از پدر و مادري كافر و مشرك زاده نشده اند. بلكه والدين آنها  موحّد و مؤمن به روز جزا و پيرو پيامبران الهي بوده اند.

بنابراين چگونه بايد اين مسئله را كه از آذر به عنوان پدر حضرت ابراهيم ياد شده است، حل نموده در جواب اين مسأله دو جواب ارائه مي نمائيم.

اول ـ اعراب، بسياري اوقات از عمو، مخصوصاً اگر بزرگتر از پدر شخص باشد و متكفل و نان آور خانواده باشد، به عنوان پدر ياد مي كند. لذا از آذر در قرآن به عنوان پدر ياد كرده است با اينكه نام پدر او تارُخ بوده است.

دوم ـ در قرآن بعضاً آياتي وجود دارد كه كه از ظاهر لفظ آن نمي توان معناي واقعي آن را به دست آورد. مثلاً در يكي از آيات قرآن آمده است:

«خداوند بر عرش نشسته است » اما پرواضح است كه نشستن، كار موجودات مادي و هر موجود مادي نيز مركب است. هر چيزي كه مركب باشد محتاج است و همه مي دانيم كه خداوند بزرگ نه محتاج و نه مركب و نه ماده است. پس اين آيه بايد معناي ديگري داشته باشد. آن آيه كه آذر را پدر حضرت ابراهيم معرفي مي كند، نيز از همين گونه آيات است. براي فهم اين گونه آيات ما راهي جز مراجعه به بيانات نوراني ائمه معصومین عليهم السلام نداريم. زيرا مفسّرين و مبيّنين حقيقي قرآن غير از امامان كسي ديگر نمي باشد و زماني كه به بيان و كلام نوراني آن بزرگواران مراجعه مي كنيم، مي بينيم كه در روايات از آذر، به عنوان حضرت ابراهيم ياد شده، نه پدر او.

حضرت ابراهيم تنها پيامبري است كه خداوند از او به عنوان، « خليل » ياد ميكند. خليل يعني دوست، آن هم يك نوع خاصي از دوستي به گونه اي كه هيچ گونه پرده اي ميان دو دوست واسطه نباشد و آنها هر لحظه كه اراده نمايند، در اختيار هم باشند. به همين دليل است كه حضرت ابراهيم در هيچ جايي و در هيچ لحظه اي خود را تنها احساس نمي كند. بنابراين يكه و تنها در مقابل عالم كفر مي ايستد و از هيچ پيامدي هم نمي هراسد.

اولين موضع گيري حضرت ابراهيم در برابر كفار، شكستن بتها است كه او را به عنوان « بت شكن » تاريخ معروف مي كند. در روزي كه همه مردم براي جشن به بيابان و صحرا رفته بودند، آن حضرت به درون بتخانه مي رود و همه بتها را ميشكند. آن گاه تبر را به دوش بت بزرگ بتخانه مي گذارد و به خانه باز ميگردد. بعد از جشن مردم به منازلشان باز مي گردند. روز بعد كه براي عبادت به بتخانه مي روند، با منظره اي عجيب روبه رو مي شوند. همه بتها شكسته شده است و تبر بر دوش بت بزرگ جاخوش كرده است. اينجاست كه اواين جرقه در ذهن مردم زده مي شود و اين سئوال در ذهن آنها جاري مي گردد كه آيا بت بزرگ بتها را شكسته است؟ اگر بله، به چه دليل؟ و اگر نه، چرا تبر بر دوش اوست و او تنها سالم مانده است؟

كاهنان مي گويند: كسي اين بتها را شكسته است. پرس و جو براي يافتن شكننده بتها شروع مي شود. كسي مي گويد: ابراهيم در مراسم جشن همراه ما نبوده است. ديگري حرف او را    تأييد مي كند و مي گويد: آري! او گفت كه مريض است و نمي تواند به جشن بيايد. حضرت ابراهيم را آوردند و از او پرسيدند: آيا تو بتها راشكسته اي؟ حضرت مي فرمايد: از بت بزرگ بپرسيد. تبر بر دوش اوست. او شكسته است!

كاهنان مي گويند: بت نمي تواند اين كار را بكند. حضرت مي فرمايد: چيزي كه نمي تواند كاري انجام دهد آيا لايق پرستش و عذر و التماس مي باشد؟ در اينجا دومين جرقه در ذهن گروهي از مردم كه دو دل شده بودند، زده مي شود و با اين سئوال مواجه مي شوند كه به راستي آيا سزاوار بوده است كه ما از موجوداتي خواهش و تمنّا مي كرديم كه قدرت حفاظت از خود را ندارند و آن قدر زبون و حقير و بي اراده هستند كه توان دفاع از خود را ندارند؟ و ....

به اين ترتيب گروهي از مردم، بت پرستي را رها و به حضرت ابراهيم ايمان آوردند.

در اينجا سئوالي مطرح مي شود كه با وجود اينكه حضرت ابراهيم بتها را شكسته بود، اما فرمود: بت بزرگ اين كار را كرده است و اين البته دروغ و خلاف عصمت انبياء است. لذا چگونه به اين سؤال بايد پاسخ داد؟ براي پاسخ به اين سؤال، ذكر اين نكته ضروري است كه ما در محاورت روزمره خود به انواع گوناگوني صحبت مي كنيم. مثلاً مي گوييم، سؤال مي كنيم و پاسخ مي دهيم. مثلاً شما كار بزرگي انجام داده ايد و اين كار بزرگ و صحيح، تبعات گوناگوني به دنبال دارد. شما نمي خواهيد كه تبعات آن كار نتيجه دهد و آنچه را مي خواستيد به ظهور برسانيد. اينجاست كه در برابر سوالات مردم، كار انجام شده را بر دوش كس يا كساني كه نزد مردم داراي احترام هستند مي گذاريد تا بدين وسيله هم به مقصود برسيد و هم مردم را به اشتباهاتشان واقف نمائيد. كار حضرت ابراهيم هم از همين قسم امور بود. اين نه تنها دروغ نيست بلكه يك عمل كاملاً صحيح است. زيرا موجب شد تا گروه كثيري از مردم ناآگاه به سوي حق تمايل پيدا كرده و هدايت و  موحّد شوند.

حضرت ابراهيم را به جرم شكستن بتها و اهانت به مقدسات خرافي بازداشت، و در دادگاهي او را محكوم به سوزانده شدن در ميان تلي از هيزم شعله ور مينمايند.

به اين منظور كوهي از هيزم جمع كردند و آتش روشن شد. دماي آتش به حدي است كه كسي را ياراي نزديكي به اطراف آن نيست.  منجنيقي را حاضر كردند. حضرت ابراهيم علیه السلام را در ميان آن نشانده و به ميان آتش پرتاب کردند. اما خداوند قادر متعال در هيچ لحظه وآني دوستان و بندگان مخلص خود را تنها نمي گذارد. مخصوصاً اگر آن بنده مخلص، پيامبر او باشد. خداوند هميشه آنها را مشمول لطف لايتناهي خود قرار مي دهد. حضرت حق جل و علا، به ياري حضرت ابراهيم مي شتابد و او را بشارت به گلستان مي دهد. با امري الهي، خطاب به آتش مي فرمايد:

« اي آتش براي ابراهيم چون گلستاني روح افزا، لذّت ناك و فرح بخش باش ».

با كمال ناباوري همه مردم ـ اعم از موحّدين و كفّار ـ مشاهده مي كنند كه آن آتش كه تا لحظه اي قبل از فاصله دور نيز موجب سوزاندن مي شد، اينك تبديل به گلستاني شده است و ابراهيم در كمال خوشي و راحتي در سايه درختان نشسته است. وقتي مردم با اين اعجاز رو به رو مي شوند، نوري ديگر در قلب و اذهان خفته آنها نمايان مي شود كه ابراهيم تنها نيست. آري ابراهيم تنها نيست.

 

قدرتي ماوراي قدرتهاي عادي او را حمايت مي كند. قدرتي كه نه در توان نمرود است و نه در توان آذر و نه در توان بتها كه در كمال ذلت و خواري تن به شكسته شدن دادند.

اينجا بود كه گروهي ديگر به عظمت و جلال خداوند بزرگ مؤمن شدند و به دوستداران و پيروان حضرت ابراهيم افزوده شد.

همانگونه كه قبلاً گفته شد يكي از كارهاي مهم حضرت ابراهيم، خلق سؤال در اذهان خفته و انحراف يافته كساني بود كه دل و دين به غير از خداوند متعال سپرده بودند. سئوالات حضرت ابراهيم به گونه اي بود كه تا بن استخوان آنها را مي سوزاند و راهي جز ترك دين خرافي و گرويدن به دين حق براي آنها باقي نمي گذاشت.

براي اين منظور آن حضرت گاهي خود را متمايل و متظاهر به دين آنها نشان مي داد و بعد سؤالي را طرح مي نمود و بدين وسيله « ماه پرستان » و گاهي ديگر نيز در كيش « خورشيد پرستان » با طلوع زهره، ماه و خورشيد، به همراه پيروان آنها تظاهر به عبادت آنها مي كرد و به محض غروب آنها، مي فرمود: من چيزي را كه غروب مي كند، شايسته پرستش نمي دانم. زيرا آنكه شايسته پرستش است، هيچ گاه غروب نمي كند تا دوباره زاده شود.

وقتي مردم با اين سؤال مواجه مي شدند، براي اولين بار براي آنها طلوع و غروب خدايشان مطرح مي شد و البته طلوع و غروب دليل بودن و نبودن نبود. همان گونه كه خودشان روزي زاده مي شدند و روزي ديگر مي مردند و خدايي كه در گرو زاده شدن و مردن باشد، به درد خدايي نمي خورد. زيرا فرقي با خودشان ندارد. لذا از دين منحرف خود، روي گردان و به گرد حضرت ابراهيم جمع مي شدند.

خوب است به سئوالي كه راجع به اين قصّه قرآني مطرح شده است بپردازيم.

سؤال اين است: زماني كه حضرت با ماه و زهره و خورشيد مواجه مي شد، ميفرمود: هذا ربي ـ اين خداي من است ـ آيا، اين گفته حضرت ابراهيم آن چيزي است كه او به آن ايمان و اعتقاد داشت؟

اگر بله، مستلزم شرك است و اگر نه، پس منظور آن حضرت از اين گفته چيست؟

در جواب بايد گفت: كه حضرت به آنها ايمان نداشت. اما مي خواست از اين طريق آنها را از عمل و اعتقاد ناصوابشان مطلع نمايد.

به عبارت بهتر، اين كار حضرت ابراهيم نوعي فرض بود و پرواضح است كه فرض، واقعيت را تغيير نمي دهد.

مثلاً شما در اين لحظه، در گوشه اتاقتان نشسته و مشغول مطالعه ميباشيد. ناگهان به ياد دوستتان مي افتيد كه ديروز شما را براي جشن تولد خود دعوت كرده بود. اما شما دعوت او را فراموش كرده بوديد. الآن آرزو مي كنيد كه چقدر خوب بود تا در همين لحظه در جشن حضور داشتيد. اگر خوب دقّت كنيد، مي بينيد كه اين آرزوي شما يك آرزوي محال است. ولي شما لحظه اي جشن را در ذهن خود تصور مي كنيد و خود را در جشن فرض مي كنيد. همان گونه كه ملاحظه شد اين تصوّر شما صرفاً يك فرض است و فرض نمي تواند واقعيت را تغيير دهد. قصّه حضرت ابراهيم نيز از همين گونه است.

گفته حضرت ابراهيم به اين معني است كه: فرض مي كنيم اين « زهره، ماه و خورشيد » پرودگار من باشد. پس بايد او را عبادت كرد. بعد به قوم مشرك ميفرمايد: اين اشياء نمي توانند پرودگار باشند. زيرا اوصاف پرودگار حقيقي را ندارند و بعد با شمردن اوصاف پرودگار متعال، آن قوم گمراه را هدايت و مؤمن به خداي كريم مي نمايد.

گفتيم كه حضرت ابراهيم تنها پيامبري است كه خداوند او را « خليل » خود قرار داده است. راجع به معني خليل نيز گفتيم كه نوعي دوستي و محبّت كه هيچ حد و مرز نمي شناسد.

اين گونه است كه خداوند آتش را براي آن حضرت گلستان مي نمايد و در همه شدائد و گرفتاريها به او ياري مي رساند و او را حفظ مي كند. با شديدترين آزمايشها او را مي آزمايد و ....

نيز گفتيم كه يكي از كارهاي جالب توجّه آن حضرت، خلق سؤال بود. اين سؤال خلق كردن گاهي نسبت به مردماني بود كه مشرك بودند و گاهي خود آن حضرت از خداي بزرگ، بعضي سئوالها داشت و بعضي كارها را ميخواست.

قرآن كريم به چند مورد كه ايجاد سؤال در ذهن مشركان باشد اشاره مي كند كه در قسمتهاي قبل بيان شد. غير از آن موارد، به قصه اي ديگر نيز اشاره ميفرمايد كه عبارت از سؤال حضرت ابراهيم راجع به نحوه زنده شدن مردگان باشد. اين سؤال و جواب به نحو بسيار شيرين در قرآن بيان شده است كه با هم آن را مرور مي كنيم.

حضرت ابراهيم خطاب به خداوند مي فرمايد: پرودگار من به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مي نمايي؟ خداوند نيز در جواب حضرت ابراهيم به نحو عتاب مي فرمايد: مگر به زنده گردانيدن مردگان ايمان نداري؟

حضرت ابراهيم نيز مي فرمايد: ايمان دارم اما مي خواهم بدين وسيله ايمانم افزون و قلبم بيشتر آرام بگيرد. خداوند متعال براي برآورده نمودن خواهش پيامبر خليل خودش مي فرمايد: چهار پرنده از انواع مختلف را بِكُش. آنگاه قطعه قطعه و با هم مخلوط بنما. سپس آنها را به چهار قسمت تقسيم و در چهار نقطه دور از هم قرار ده. پس از آن هر پرنده را به نام، مورد خطاب قرار داده و صدا كن. حضرت ابراهيم همانگونه كه خداوند متعال فرمودند عمل كرد. پرندگان را صدا زد. به نحو اعجازآسا مشاهده نمود كه اجزاء پرنده مزبور، از اجزاء پرندگان ديگر جدا و با هم جمع مي شود و پرنده به شكل اول درمي آيد و پرواز مي كند. به همين گونه ساير پرندگان نيز يكي پس از ديگري بعد از صدا زدن، زنده مي شدند. پرندگان زنده شدند و يكي ديگر از قدرتهاي الهي را بر بشر نمايان نمودند.

اين قصّه بزرگترين دليل است بر معاد و زنده گردانيدن مردگان در روز بازپسين.

در پايان ذكر اين نكته الزامي است كه حضرت ابراهيم دومين پيامبر اولوالعزم است و از بزرگترين افتخارات آن حضرت، همين بس كه سه دين توحيدي ديگر را اديان ابراهيمي مي نامند.

حضرت ابراهيم كتاب نيز داشته است كه از آن به نام « زبور » ياد شده است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 08 فروردین 1394 ساعت: 22:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ترازوي ديجيتالي

بازديد: 119

فيزيك و آزمايشگاه

ترازوي ديجيتالي :

با پیشرفت الکترونیک دیگه همه چیز داره دیجیتال می شه یکی از اونها ترازو های دیجیتالند که قیم ها شون هم داره روز به روز ارزون تر می شه هسته اصلی شون هم یه loadcell که توش از 4 تا استرین گیج تشکیل شده و به صورت پل وتستون هم بسه می شه کار کردن هم باهاش زیاد سخت نیست کافیه یه ولتاژ ثابت بهش بدید و خروجی رو بصورت دیفرانسیلی بخونید ...


همون طور که می بینید یه ولتاژ ثابت تقویت شده به ورودی پل میدیم و خوروجی رو (دو سر وسط ) هم به صورت تفاضلی می گیریم و تقویت می کنیم برای به دست آوردن دقت بیشتر توی خروجی بهتره از ad620 استقاده کنید که در واقع از 3 تا opoamp تشکیل شده و دیریفت و حذف مد مسترک بهتری رو بهتون میده قواعد شیلد کردن رو هم رعایت کنید چون سیگنال ها بسیار ضعیفند و به راحتی نویزی می شن ولتاژ ورودی پل هم همون طور که م یبینید باید تقویت شده و از یه آی سی رفرنس ولتاژ استفاده شده باشه.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 08 فروردین 1394 ساعت: 22:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

جهان آخرت

بازديد: 277

جهان آخرت

1. جهان آخرت، جهان زندگی و حیات ابدی. در آخرت یکپارچه حیات است. زمین، جواهر و سنگریزه ها، درختان، میوه ها و حتّی آتش آنجا هم درّاک و فعّال است. «و ما هذه الحیوة الدّنیا الّا لهو ولعب و انّ الدّار الاخرة لهی الحیوان لوکانوا بعلمون» ؛ این زندگی پست (دنیا) جز سرگرمی و بازی نیست، و قطعاً سرای آخرت فقط زندگی (حقیقی) است، اگر (بر فرض) می دانستند. «الیوم نختم علی افواهم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسون» ؛امروز بر دهانهایشان مهر می نهیم،ودستهایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان به آنچه همواره کسب می کردند گواهی می دهند! «وقالوا لجلودهم لم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کلّ شیءٍ و هو خلقکم اوّل مرّة و الیه ترجعون» ؛ و به پوست های (بدنشان) می گویند: چرا به زیان ما گواهی دادید؟! (پوست ها) می گویند: خدایی که هر چیزی را به سخن آورده، ما را به سخن آورده است، و او نخستین بار شما را آفرید، و فقط به سوی او باز گردانده می شوید. «وفیها ما تشتهّیه الانفس و تلّذُ العین و انتم فیها خالدون» ؛ هر چه را خودشان بدان میل کنند و چشم ها لذّت ببرند، درآن (بهشت موجود) است، در حالی که شما در آنجا ماندگارید.

2. جهان آخرت، جهان ثبات و قرار و جاودانی. «یا قوم انّما هذه الحیوة الدّنیا متع و انّ الاخرة هی دارالقرار» ؛ ای قوم (من) این زندگی پست (دنیا) تنها کالایی است، و در حقیقت فقط آخرت سرای پایدار است.

3. جهان آخرت بسیار وسیع است. «سابقوا الی مغفرة من ربکّم و جنّة عرضها کعرض السّماء والارض» ؛ پیشی گیرید به سوی آمرزش از پروردگارتان و بهشتی که پهنه ی آن همچون پهنه آسمان و زمین است.

4.جهان آخرت، محل جزا و پاداش و درو کردن محصول بهره برداری است (نه دار تکلیف) «یوم یقوم الحساب» ؛ در روزی که حساب بر پا می شود. «مالک یوم الدین» ؛ خداوند روز جزاست.

5. جهان آخرت، جهان صلح و صمیمیت و صداقت «لایسمعون فیها لغواً و لاکذابا» ؛ که در آنجا هیچ بیهودگی و تکذیبی نمی شنوند.

6.جهان آخرت، جهان کامیابی و لذت واقعی است. «وانّ الدار الاخرة لهی الحیوان» ؛ و قطعاً سرای آخرت فقط زندگی (حقیقی) است.

7. جهان آخرت جهان سلامتی و تندرستی «وقالوا الحمدلله الذّی اذهب عنّا الحزن، الذّی احلّنا دارالمقامة من فضله لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب» ؛ و می گویند: ستایش مخصوص خدایی است که اندوه را از ما برطرف ساخت، قطعاً پروردگار ما بسیار آمرزنده (و) بسی سپاسگزار است. (همان) کسی که از بخشش خود ما را در سرای ماندنی جای داد، در حالی که در آنجا هیچ رنج (جسمی) به ما نمی رسد، و (نیز) در آنجا هیچ خستگی (روحی) به ما نمی رسد.

8.جهان آخرت، جهان روشنایی یا بروز حقایق «لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطائک فبَصُرک الیوم حدید» ؛ (به او گفته می شود:) به یقین از این (رستاخیز) در غفلت بودی، پس پرده ات را از (چشمان) تو برطرف کردیم، و امروز چشمت تیز بین است. «یوم تبلی السرائر» ؛ روزی که رازها آشکار می شود. «واشرقت الارض بنور ربّها» ؛ (ودر رستاخیز) زمین به نور پروردگارش روشن می شود.

9. جهان آخرت، جهان تجسّم اعمال و ظهور آنچه که ملکه ی انسان است. «انّ الذّین یأکلون اموال الیتامی ظلماً انّما یأکلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً» ؛ در حقیقت کسانی که اموال یتیمان را به ستم می خورند، جزاین نیست که آتشی در درونشان می خورند. و بزودی در شعله فروزان (آتش) در آیند (و بسوزند). «و من یغلل یأت بما غلّ یوم القیامة ثمّ توفی کل نفس ما کسب و هم لایظلمون» ؛ و هر کس خیانت کند، روز رستاخیز، آنچه را (درآن) خیانت کرده، می آورد، پس به هر کس، آنچه را بدست آورده، بطور کامل داده می شود، در حالی که به آنان ستم نخواهد شد.

10.در جهان آخرت، سرنوشت هر کس مخصوص بخودش است. «وامتازوا الیوم ایّها المجرمون» ؛ (دو ندا آید:) ای خلافکاران امروز جدا شوید. «ولا تکسب کل نفس الّا علیها و لاتزر و ارزة وزراخری» ؛ و هیچ شخصی جز بر زیان خویش (گناهی) کسب نمی کند، و هیچ بار برداری بار سنگین (گناه) دیگری را بر نمی دارد.

11.جهان قیامت،جهان جدایی از اسباب و انساب است. «فاذا نفخ فی الصّور فلا انساب بینهم یومئذ» ؛ و هنگامی که در شیپور دمیده شود، پس در آن روز هیچ خویشاوندی بین آنان نیست. «یوم یفرّ المرء من اخیه و امّه و ابیه و صاحبته و بنیه» ؛ (همان) روزی که مرد از برادرش می گریزد، و(نیز از) مادرش و پدرش و (همسر) و همراهش و پسرانش.

12. ظهور قدرت و حاکمیت حق در قیامت «مالک یوم الدین» ؛ خداوند روز جزاست.

13. تحقّق عدل و فضل «واتقّوا یوماً ترجعون فیه الی الله ثمّ توفیّ کل نفس ما کسبت و هم لایظلمون» ؛ و خودتان را از (عذاب) روزی حفظ کنید، که در آن به سوی خدا باز گردانده می شوید، پس به هر کس، آنچه را به دست آورده، بطور کامل (بازپس) داده می شود، و آنان مورد ستم واقع نمی شوند.

14. وحدت گواه و داور «ولاتعملون من عمل الّا کنا علیکم شهوداً اذتفیضون فیه و ما یعزب عن ربک من مثقال ذرّة فی الارض و لا فی السماء و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الّا فی کتاب مبین» ؛ و هیچ عملی را انجام نمی دهید، مگر اینکه (ما) گواه بر شما هستیم در آن هنگام که بدان می پردازید، و در زمین و در آسمان، از پروردگارت هیچ هم وزن ذره ای و نه کوچک تر و نه بزرگتر از آن مخفی نمی ماند! مگر اینکه (همه آنها) در کتاب روشنگر (علم خدا ثبت شده) است.

انسان در جهان آخرت به چه شکل ودر چه سنی زندگی می کند؟

انسان هاى خوب و بدى که امروز در دنیا هستند, بهشتیان و دوزخیان فردا در عالم آخرتند, با این تفاوت که بشر تا در این عالم زندگى مى کند, محکوم به قوانین و سنن طبیعى این عالم است و چون در عالم آخرت قدم مى گذارد, مقهور و مسخّر قوانین و مقررات آن عالم خواهد بود. طبق قانون حیات دنیوى , ولادت بشر از شکم مادر به صورت نوزادى ضعیف و ناتوان است که به تدریج رشد مى کند و نیرومند مى گردد, اما در عالم آخرت قانون حیات به مشیت الهى عوض مى شود و بشر از آغاز به صورت انسانى جوان و توانا از شکم خاک بیرون مى آید و به عرصهء محشر قدم مى گذارد و در معرض بازپرسى و محاسبه قرار مى گیرد.

مولاى متقیان امام على(ع) در وصف بهشت مى فرماید: درجات متفاضلات , و منازل متفاوتات , لا ینقطع نعیمها و لا یظعن مقیمها و لا یهرم فالدها و لاییأس ساکنها بهشت داراى درجاتى است که بر یکدیگر برترى دارد و داراى منزل هایى است که از هم امتیازدارد.

نعمت هایش پایان نمى پذیرد, و ساکن آن هرگز از آن جا کوچ نکنند. جاویدانند که پیر نمى شوند, و ساکن آن فقیر ونومید نمى شوند.

مرحوم شیخ صدوق در کتاب اعتقادات خود مى فرماید:< اعتقاد ما دربارهء بهشت این است که بهشت سراى جاودان و جایگاه سلامت است و مرگ و پیرى و بیمارى و رنج و آفت و زوال در آن راه ندارد.

رسول اکرم فرمود: <موقعى که بهشتیان دربهشت مستقر مى شوند, منادى ندا مى دهد. سرنوشت و مقدر الهى درباره شما این است که همیشه زنده بمانید و هرگز نمى میرید. پیوسته از نعمت سلامت برخوردار باشید و هیچ گاه بیمار نشوید. همیشه جوان بمانید و پیر و فرسوده نگردید. همیشه در نعمت و رفاه به سر برید و از اندوه و ناملایم مصون و محفوظ بمانید.

در مجلسى که مأمون حضور داشت , <یحیى بن اکثم > به امام محمد تقی (ع)گفت : روایت شده که ابابکر و عمر سیّد وآقاى پیران بهشتند. نظر شما در مورد این روایت چیست ؟

حضرت جواب داد: این خبر و روایت محال است درست باشد, زیرا همه بهشتیان جوانند و در بین آنان پیر وجود ندارد.

این روایت ازمجعولات بنى امیه است که در مقابل خبرى که رسول الله فرمود: حسن و حسین سید و آقاى جوانان بهشتند, درست کرده اند اهل عذاب نیز در عالم آخرت همانند بهشتیان وضعشان پابرجا و ثابت است . آنان هم نمى میرند و ناراحتى و دردشان کاهش نمى یابد وبى هوش نمى شوند و به خواب نمى روند. البته اکثر دوزخیان پس از پاک شدن از گناهان و زودوده شدن زنگ معصیت از دوزخ خارج مى شوند و به بهشت مى روند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 08 فروردین 1394 ساعت: 22:08 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس