تحقیق دانشجویی - 34

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره رفتارگرایی

بازديد: 7

تحقیق درباره رفتارگرایی

رفتارگرایی ، طبیعتگرا است؛ یعنی بر این باور است که جهان مادی ”حقیقت محض“ است و هر چیز را می‌توان با استفاده از قوانین طبیعی توضیح داد. انسان ”روح“ و ”اندیشه“ ندارد، بلکه مغزی دارد که به انگیزه‌های بیرونی واکنش نشان می‌دهد. یک نویسنده می‌گوید؛ مبنا و انگاره اصلی رفتارگرایی این است که اندیشه ، احساسات ، نیات و فرایندهای عقلانی ما تاثیری در رفتار ما ندارند و رفتار ما محصول شرطی شدن ما است. ما ماشینهایی جاندار هستیم و رفتارمان آگاهانه نیست. اسکینر تا آنجا پیش می‌رود که اندیشه و فرایند عقلانی را استعاره و وهم می‌شمارد و می‌‌گوید رفتار ، بخشی از زیست شناسی موجود زنده است! اسکینر می‌پذیرد که این دیدگاه او به نوعی سلب اختیار و آزادی انسان است. بدیهی است که دیدگاههای رفتارگرایان با باورهای موجود در عرفان ایرانی ، پروردگار و ... تضاد آشکار دارد

روان‌شناسي رفتارگرا
گاه گفته می شود كه لامُتری یا هابز یا حتی ارسطو نخستین رفتارگرایان بوده اند. اما چنین ادعاهایی موجب می شود كه نكته اصلی نادیده گرفته شود و آن اینكه رفتارگرایی در اصل، حركتی روشمند در روان شناسی بود كه تنها باید در بستر تاریخی خود در اوایل قرن بیستم موردتوجه قرار گیرد. این باور كه جان. بی. واتسون بنیانگذار این اندیشه آن را چنین نامید، بر این مبنا استوار بود كه روان شناسی تنها زمانی می تواند علم شمرده شود كه اساس خود را بر گونه ای از مقایسه ها و مشاهدات عینی كه دانشمندان علوم طبیعی و زیست شناسان بنا كرده اند استوار كند. این ادعا پذیرفتنی بود، زیرا هنگامی كه عنوان شده بود كه روان شناسی درون گرایانه(1) با زمینه ای از مباحثات بی پایان دربارة معانی و مفاهیم مواجه بود، هنگامی كه به عكس آن مطالعة رفتار حیوانات كه با نظریات داروین جهش عظیمی یافته بود، با شتاب به پیش می رفت. در نتیجه زمان برای پیشنهاد بحث انگیز واتسون مناسب بود: پیشنهادی كه تنها راه پیشرفت مطالعه علمی انسان را در اتخاذ روشی مشابه روشهای مشاهده ای می دانست كه با مطالعه دربارة حیوانات موفقیت و قابلیت بسیار بالای خود را به اثبات رسانده بود. آنچه گفته شد جوهرة رفتارگرایی بود و هم چنین دربارة تنها اصلی بود كه در بین همة كسانی كه خود را رفتارگرا می نامند، مشترك است.
مرتبط با این ادعا كه شواهد قابل اتكا فقط در حوزة علم یافت می شوند، دیدگاهی به میان می آید كه مبتنی بر كاركرد حقیقی علم است. واتسون معتقد بود كه كاركرد علم به آن میزان نیست كه همه رویدادها را تبیین كند، اما می تواند آنها را پیش بینی و هدایت كند. در نتیجه رفتارگرایی شباهت نزدیكی با اشكال خاصی از مصلحت گرایی (پراگماتیسم)(2) امركایی داشت كه از سوی جان دیویی، چارلز پیرس و ویلیام جیمز ارائه می شد و بخوبی با گرایش فراگیر موجود در امریكا سازگاری داشت. گرایشی كه باور داشت شیوة بدیهی برای بهبود بخشیدن به وضعیت انسان در بهره برداری صحیح از محیط بیرونی است كه تاثیر مهم و مشخصی بر رفتار او دارد.

پس چه چیزی مردم را به این ادعا سوق می دهد كه اشكال پیشین درتاریخ روان شناسی همچون هابز و ارسطو ممكن است رفتارگرا نامیده شوند؟ شاید تا حدی این حقیقت كه بسیاری از دانشمندان پیش از واتسون به مطالعه انسان به طور عینی تمایل نشان می دادند. در عین حال بر مشاهدات درونگرایانه اتكایی نداشت، علت این امر هم این بودكه این افراد فاقد نظریه ای روشمند در بررسیهای خود بودند. گرچه مهمتر از اینها وجود دیگر اصول و نظریه ای بود كه واتسون از آنها حمایت می كرد و بخوبی با رهنمودهای روش شناختی او سازگار بود و توسط اندیشمندان پیش از او ارائه شده بود.

واتسون همانند بسیاری دیگر از رفتارگرایان به اصولی ناگفته و بی قید و شرط دربارة گونه ای از موجودات حاضر درجهان باور داشت. او یك ماده باور بود كه تفكر حاصل فرآیندهایی در مغز و حنجره است. دیدگاه او دربارة گونه ای از مفاهیم كه برای گسترش علم روان شناسی مناسب بود، با ماده گرایی ارتباط تنگاتنگی داشت. او همانند هابز كه پیش از او زندگی می كرد و هال كه پس از او به عرصه آمد، اعتقاد داشت كه مفاهیم باید ویژگی ماشینی و مكانیكی داشته باشند. این باور از سوی بسیاری از رفتارگرایان تعلقی و ذهنی متأخر هم طرح شده بود، كسانی كه حاضر نبودند دربارة هیچ ایدة مرتبط با مسائل متافیزیكی بحث كنند، چرا كه مدعی بودند این مسائل خارج از محدوده صلاحیت علمی قرار دارند. سرانجام آنكه واتسون در نظریة خود یك تداعی گرا محسوب می شود. او اعتقاد داشت چرخه های واكنش ساده در رفتار با یكدیگر به وسیله تداعی به هم مرتبط می شوند، در این خصوص نظریه براستی غیرخلاق بود، چرا كه او قلمروی تحركات كاملاً ساده ای به ساخت نظریه ای منتقل كرد كه پیش از آن برای پاسخگویی به ارتباط میان شیوه های تفكر ابتدایی و ساده طرح شده بود. او بر اهمیت ارتباط پیرامون میان محركها تأكید داشت و نقش فرآیندهای مركزی را كمتر می دانست. به این ترتیب او آنچه را كه بعدها نظریة یادگیری محرك- پاسخ (Stimulus- response) نامیده می شد، بنیان گذاشت.

با دانستن این موارد مشخص می شود چون روان شناسان پیش از واتسون اصول روشمند مشخصی نداشتند، نمی توانند به عنوان خاستگاه روان شناسی رفتارگرا تلقی شوند. در واقع اساس این اصول روشمند برجنبش روان شناسی و بر جنبه های دیگری از اندیشه واتسون استوار بود، اندیشه ای كه البته همه رفتارگران دربارة ماده باوری و كاربرد مفاهیم ماشینی و قالبی و قواعد تداعی گرایانه در آن مشترك نبودند.

بایددقت داشت كه در این قضیه، در اندیشمندان پیش از واتسون كاربرد اندكی از خودآگاهی در روشهای عینی، وجود داشته است. این تحلیل روشن دربارة وجه ممیزة رفتارگرایی، روشی مفید برای طرح رفتارگرایی به عنوان پدیده ای در تاریخ اندیشه را پیش روی ما قرار می دهد. در همین ارتباط چهره های مهم و شناخته شده ای در تاریخ روان شناسی مطرح هستند كه تنها با اغماض بسیار می توانند پیشاهنگان رفتارگرایی شمرده شوند اما به اقتضای موقعیت و برای هرچه روشنتر شدن پیشینه رفتارگرایی به مثابه یك جنبش در تاریخ روان شناسی، باید شناخته و معرفی شوند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 22:04 منتشر شده است
نظرات(0)

تحلیل فضای کسب و کار

بازديد: 0

تحلیل فضای کسب و کار


تحلیل صورت‌های مالی در واقع‌ بخشی از تحلیل کسب و کار به شمار می‌آید.تحلیل کسب‌و‌کارم عبارت از ارزیابی چشم‌انداز و ریسک‌های بنگاه به منظور اتخاذ تصمیم در مورد کسب‌و‌کار آینده است.تصمیم‌گیری‌های کسب‌وکار شامل موارد متعددی، از جمله ارزش‌گذاری سهام و بدهی‌ها، ارزیابی ریسک اعتبار، پیش‌بینی سود، حسابرسی‌ها و مذاکرات جبران خسارت است.
تحلیل کسب‌و‌کار، با ارزیابی محیط کسب‌و‌کار، استراتژی‌ها و عملکرد بنگاه به مدیران کمک می‌کند تا تصمیمات به‌جا و آگاهانه اتخاذ کنند.
یکی از مراحل اولیه تحلیل کسب‌وکار عبارت است از: ارزیابی محیط کسب‌وکار و استراتژی‌های بنگاه که شامل: محصولات و فعالیت‌های کنونی و آتی، بازارها، رقیبان، قیمت سهام بنگاه، مزیت‌های بنگاه (از جمله مزیت هزینه‌ای) و بسیاری موارد دیگر است.
صورت‌های مالی، منبعی مطمین جهت کسب اطلاعات مالی لازم برای تحلیل کسب‌و‌کار به شمار می‌آیند.
صورت‌های مالی مشخص می‌کنند که یک بنگاه منابع خود را چگونه به دست می‌آورد (تامین مالی)، کجا و چگونه این منابع را مصرف می‌کند (سرمایه‌گذاری) و از این منابع تا چه حد کارآمد استفاده می‌کند (سوددهی عملیاتی).
برای پی بردن به اینکه اطلاعات صورت‌های مالی چگونه در تحلیل کسب و کار مورد استفاده قرار می‌گیرند به یک مثال توجه کنید به عنوان نمونه، درآمدهای کمپانی «دل» طی 5 سال، بیش از 50درصد افزایش یافته است، در حالی که سود آن حدود 40درصد افزایش نشان می‌دهد.
همان‌گونه که مشاهده می‌شود، کمپانی «دل» نه تنها سوددهی خوبی داشته، بلکه خالص گردش وجوه نقدی‌اش از محل عملیات بنگاه طی 5سال حدود 27درصد افزایش یافته است و 3/5میلیارد دلار گردش وجوه نقد عملیاتی‌اش معادل بیش از 10درصد درآمد بنگاه بوده است.
و بالاخره سوددهی و بازده فوق‌العاده حقوق صاحبان سهام، همراه با توانایی ایجاد گردش وجوه نقد قابل ملاحظه، سبب شده است تا قیمت سهام کمپانی «دل» از سال 2003 تا 2005 حدود 33درصد افزایش پیدا کند.
حال آیا این اطلاعات برای قضاوت در مورد خرید سهام کمپانی «دل» و یا سایر تصمیم‌گیری‌های مرتبط با این کمپانی کفایت می‌کند؟ یقینا خیر!
برای تصمیم‌گیری‌های اقتصادی دقیق در مورد کمپانی «دل» و یا هر شرکت به اطلاعات بیشتری مانند اطلاعات زیر نیاز است:
* چشم‌انداز کسب و کار آینده شرکت چگونه است؟ آیا انتظار می‌رود که بازار محصولات شرکت گسترش یابد؟ نقاط قوت و ضعف شرکت در رقابت با رقبا کدامند؟ شرکت برای پاسخگویی به فرصت‌ها و تهدیدها چه تدابیر استراتژیک اتخاذ کرده است و یا در نظر دارد اتخاذ کند؟ (SWOT )
* توانایی بالقوه شرکت برای کسب سود چه مقدار است؟ سوددهی شرکت در سال‌های اخیر چگونه بوده است؟ سود کنونی شرکت تا چه اندازه پایدار است؟ عوامل موثر در سوددهی شرکت کدامند؟ رشد سود شرکت چگونه ارزیابی می‌شود؟
* وضع مالی شرکت در حال حاضر چگونه است؟ ساختار مالی شرکت متضمن چه ریسک‌ها و مزایایی است؟ آیا سود شرکت در برابر نوسانات بازار آسیب‌پذیر است؟ آیا شرکت می‌تواند از پس یک دوره کاهش شدید سوددهی برآید؟
* شرکت چگونه می‌تواند با رقبای داخلی و خارجی رقابت کند؟
* قیمت معقول سهام شرکت چیست؟
* اعتبار دهندگان و وام‌دهندگان نیز در پی یافتن پاسخ برای سوال‌های زیر هستند:
* برنامه‌های کسب و کار شرکت و چشم‌انداز آن چگونه است؟ نیازهای تامین مالی آتی شرکت کدام‌اند؟
* منابع احتمالی شرکت برای پرداخت بهره و اصل وام‌های اخذ شده، کدامند؟ سود و گردش وجوه نقد شرکت تا چه میزان پشتوانه‌ای برای پرداخت بهره و اصل وام‌های دریافتی به شمار می‌روند.
* احتمال قصور شرکت در ادای تعهداتش چه مقدار است؟ سود و گردش وجوه قد شرکت تا چه اندازه ممکن است دچار نوسان شوند؟ آیا توانایی مالی شرکت آن اندازه است که در یک دوره رکود سوددهی بتواند به تعهداتش عمل کند؟
پاسخگویی به این سوالات و یک رشته سوالات دیگر در ارتباط با چشم‌انداز و ریسک‌های شرکت مستلزم تحلیل اطلاعات کیفی در مورد برنامه کسب و کار شرکت و اطلاعات کمی در مورد وضع مالی و عملکرد آن است و این همان نقش اصلی تحلیل صورت‌های مالی است.
انواع تحلیل‌های کسب و کار
تحلیل صورت‌های مالی، بخش مهم و لاینفک تحلیل کسب و کار را تشکیل می‌دهد. تحلیل کسب و کار به صورت‌‌های مختلف انجام می‌پذیرد که در زیر به عمده‌ترین انواع آن اشاره می‌شود.
تحلیل اعتبار
تحلیل اعتبار عبارت است از ارزیابی شایستگی اعتباری یک بنگاه اقتصادی، یا به بیان دیگر توانایی بنگاه در ادای تعهداتش. بنابراین، تحلیل اعتبار عمدتا بر مساله ریسک و نه بر سوددهی بنگاه تاکید دارد. تغییرات سود به ویژه حساسیت سود در مقابل کسادی کسب و کار، مهم‌تر از سطح سود شرکت است. سطح سود فقط تا آن حد مهم است که منعکس‌کننده حاشیه امنیت توانایی بنگاه برای ادای تعهداتش است.
تاکید تحلیل اعتبار متوجه ریسک‌ تنزل عملکرد و نه توانایی افزایش عملکرد بنگاه است. به این ترتیب، ریسک اعتبار شامل تحلیل نقدینگی و تحلیل توانایی پرداخت بدهی‌ها می‌شود. قابلیت فراهم آوری نقدینگی عبارت است از توانایی یک بنگاه برای تهیه پول نقد در کوتاه‌مدت به منظور ایفای تعهدات. نقدینگی بنگاه بستگی به گردش وجوه نقد و ترکیب دارایی‌های جاری و بدهی‌های جاری آن دارد. توانایی پرداخت بدهی‌ها نیز عبارت از قابلیت و توانایی بلندمدت بنگاه در ایفای تعهدات بلندمدت است، این امر به سوددهی بلندمدت و ساختار سرمایه (ساختار تامین مالی) بنگاه بستگی پیدا می‌کند.
ابزار تحلیل اعتبار و معیارهای ارزیابی آن، متناسب با طول مدت، نوع و مورد استفاده وام تغییر می‌کند. در مورد اعتبارات کوتاه‌مدت، وام‌دهندگان به شرایط مالی فعلی، گردش وجوه نقد و نقدشوندگی دارایی‌های جاری توجه می‌کنند و در مورد اعتبارات بلندمدت و ارزش‌گذاری اوراق قرضه، وام دهندگان خواستار اطلاعات بیشتر و تحلیل‌های آینده‌نگر هستند. تحلیل اعتبار بلندمدت شامل پیش‌بینی گردش وجوه نقد و ارزیابی بلندمدت سوددهی (یا قدرت کسب سود پایدار) است.
تحلیل سهام
تامین مالی با انتشار سهام را سرمایه‌ سهمی نیز می‌نامند. سرمایه سهمی در واقع پشتوانه یا محافظی برای سایر انواع تامین مالی که بر آن ارجحیت دارند، به شمار می‌آید. این امر بدان مفهوم است که سرمایه‌گذاران در سهام فقط پس از تادیه کلیه مطالبات سایر طلب‌کاران (از جمله پرداخت بهره و سود سهام ممتاز) نسبت به دارایی‌های شرکت محق، خواهند بود. به این ترتیب، سرمایه‌گذاران در سهام نخستین کسانی هستند که به هنگام ورشکستگی بنگاه متحمل زیان می‌شوند، هرچند که مقدار زیانشان به میزان سرمایه‌گذاریشان محدود می‌شود. از طرف دیگر، وقتی کسب و کار بنگاه رونق می‌گیرد، سرمایه‌گذاران در سهام در کلیه موفقیت‌های به دست آمده سهیم خواهند بود. به این ترتیب، برخلاف تحلیل اعتبار، در تحلیل سهام باید هم ریسک تنزل و هم امکان ترقی بالقوه قیمت سهام، مورد ارزیابی قرار گیرد.
سرمایه‌گذاران در سهام معمولا از تحلیل‌های فنی و تحلیل‌های اساسی و یا ترکیبی از این دو استفاده می‌کنند. تحلیل‌های فنی یا نموداری در پی یافتن الگوی تاریخی قیمت یک سهم هستند تا از آن طریق، تغییرات آتی قیمت سهام را پیش‌بینی کنند. تحلیل‌های اساسی که رواج بیشتری دارند عبارت از تعیین ارزش یک بنگاه از طریق تحلیل و تفسیر عوامل اصلی اقتصاد، صنعت و بنگاه است. از جمله بخش‌های عمده تحلیل اساسی عبارت از ارزیابی موقعیت مالی و عملکرد بنگاه است.
یکی از اهداف عمده تحلیل اساسی نیز تعیین ارزش ذاتی یا ارزش اساسی است. ارزش ذاتی یک ارزش یک بنگاه (یا یک سهم) از سوی تحلیل اساسی و بدون رجوع به ارزش بازار تعیین می‌شود. استراتژی سرمایه‌گذاران در قبال تحلیل اساسی از این قرار است: وقتی ارزش ذاتی یک سهم از ارزش بازار آن سهم بالاتر می‌رود، اقدام به خرید می‌کنند و در مقابل وقتی ارزش بازار یک سهم از ارزش ذاتی آن بیشتر می‌شود، اقدام به فروش می‌کنند.
برای تعیین ارزش ذاتی بنگاه، تحلیلگر باید سود یا گردش وجوه نقد بنگاه را پیش‌بینی کند و ریسک‌های بنگاه را مشخص سازد. وقتی سوددهی آتی و ریسک‌های بنگاه برآورد شدند، تحلیلگر با استفاده از یک مدل ارزش‌گذاری، این اطلاعات را تبدیل به معیاری برای سنجش ارزش ذاتی می‌کند.
عناصر تحلیل کسب و کار
تحلیل کسب و کار دربرگیرنده چندین فرآیند مرتبط با هم است. در شکل «یک» این فرآیند‌ها در ارتباط با برآورد ارزش بنگاه، نمایش داده شده‌اند. ارزش شرکت یا ارزش ذاتی با استفاده از یک مدل ارزش‌گذاری، برآورد می‌شود.
ورودی‌های مدل ارزش‌گذاری از برآورد سود و زیان‌های آتی (گردش وجوه نقد یا سود آتی) و هزینه سرمایه به دست می‌آیند. فرآیند پیش‌بینی سود و زیان آتی به اصطلاح تحلیل چشم‌انداز نامیده می‌شود. برای پیش‌بینی دقیق سود و زیان آتی، ارزیابی دو مقوله اهمیت فو‌ق‌‌العاده دارد: چشم‌انداز کسب و کار بنگاه و صورت‌های مالی. ارزیابی چشم‌انداز کسب و کار یکی از اهداف عمده تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه است. وضع مالی بنگاه را با مراجعه به صورت‌های مالی و استفاده از تحلیل‌های مالی ارزیابی می‌کنند و کیفیت تحلیل مالی نیز به نوبه خود بستگی دارد، به قابلیت اعتماد و محتوای اقتصادی صورت‌های مالی. این امر مستلزم تحلیل حسابداری صورت‌های مالی است. تحلیل صورت‌های مالی، کلیه فرآیند‌های زیر را در برمی‌گیرد:
تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه
تحلیل چشم‌انداز آینده بنگاه یکی از مهم‌ترین اهداف تحلیل کسب و کار می‌باشد. برای انجام دقیق این امر مهم باید به آینده‌نگری چندرشته‌ای مجهز شد که شامل پرداختن به تحلیل محیط‌ کسب و کار و استراتژی بنگاه می‌شود.
هدف تحلیل محیط کسب و کار، شناسایی و برآورد شرایط اقتصادی بنگاه و صنعت مربوطه است و تحلیل استراتژی کسب و کار نیز در پی شناسایی و ارزیابی قدرت رقابت و نقاط ضعف بنگاه همراه با فرصت‌ها و تهدیدها است.
تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه از دو بخش تحلیل صنعت و تحلیل استراتژی تشکیل شده است. تحلیل صنعت معمولا اولین گام به شمار می‌آید، زیرا چشم انداز و ساختار صنعت تا حدود زیادی تعیین کننده سوددهی بنگاه است. تحلیل صنعت معمولا در چارچوب مدلی که از سوی پورتر در سال‌های 1980 تا 1985 طراحی شد و تحلیل زنجیره‌ ارزش نامیده می‌شود، صورت می‌پذیرد. در این چارچوب، یک صنعت به مثابه مجموعه‌ای از رقبا در نظر گرفته می‌شود که بر سر کسب قدرت چانه‌زنی در مقابل مشتریان و تامین‌کنندگان‌، بایکدیگر رقابت و مبارزه می‌کنند و در عین حال با تهدیدهایی از جانب رقبای جدید و محصولات جانشین روبه‌رو هستند. تحلیل صنعت باید هم آینده صنعت مربوطه را پیش‌بینی کند و هم میزان رقابت بالفعل و بالقوه‌ای که بنگاه با آن مواجه است.
تحلیل استراتژی شامل ارزیابی دو مقوله، شامل: اول، تصمیمات بنگاه در مورد کسب و کار، و دوم، موفقیت بنگاه در دستیابی به مزیت رقابتی است. تحلیل استراتژی شامل برآورد واکنش استراتژیک بنگاه در مقابل محیط کسب و کار و تاثیر این واکنش‌ها در موفقیت‌ها و رشد آتی بنگاه می‌شود.
تحلیل استراتژی مستلزم بررسی دقیق استراتژی رقابت بنگاه در زمینه ترکیب محصولات و ساختار هزینه‌ها است.
تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی مستلزم تسلط بر دانش اقتصاد، نیروهای صنعت و نیز مدیریت استراتژیک، سیاست کسب و کار، تولید، مدیریت پشتیبانی، بازاریابی و اقتصاد مدیریت است.
تحلیل حسابداری
تحلیل حسابداری شامل فرآیند ارزیابی میزان انعکاس واقعیت‌های اقتصادی در حسابداری بنگاه است. این امر با بررسی مبادلات و رویدادهای بنگاه، برآورد تاثیر سیاست‌های حسابداری بنگاه بر روی صورت‌های مالی و تنظیم این صورت‌های مالی به گونه‌ای که واقعیت اقتصادی را بهتر منعکس سازند و قابلیت تحلیل بیشتری پیدا کنند، تحقق می‌یابد. صورت‌های مالی منبع اصلی اطلاعات لازم برای تحلیل مالی هستند. این امر بدان معنا است که کیفیت تحلیل مالی به میزان اعتماد به صورت‌های مالی بستگی دارد که این نیز به نوبه خود به کیفیت تحلیل حسابداری بستگی دارد. تحلیل حسابداری به ویژه در موارد تحلیل‌های مقایسه‌ای اهمیت فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کنند.
در تحلیل کسب و کار معمولا تحلیل حسابداری کمتر مورد توجه و استفاده قرار می‌گیرد. احتمالا یکی از علل این کم‌توجهی آن است که تحلیل حسابداری مستلزم مجهز بودن به دانش حسابداری است. تحلیلگرانی که به دانش حسابداری آشنا نیستند، گرایش بدان دارند که تحلیل حسابداری را از پیش دیده‌ دور کنند و صورت‌های مالی را همان‌گونه که تنظیم شده‌اند، بپذیرند. این بی‌توجهی به حسابداری، عملی بسیار خطرناک است، زیرا تحلیل حسابداری در تحلیل کسب و کار و تحلیل مالی اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد.
تحلیل مالی
تحلیل مالی یعنی استفاده از صورت‌های مالی جهت تحلیل وضع مالی و عملکرد بنگاه و نیز برآورد عملکرد مالی آینده آن است. طرح سوالات متعدد می‌تواند به انجام تحلیل مالی کمک کند. یک رشته از این سوالات به آینده بنگاه مربوط می‌شوند. مثلا، آیا بنگاه منابع کافی برای کسب موفقیت و رشد در اختیار دارد؟ آیا منابع کافی برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های جدید وجود دارند؟ منابع سوددهی بنگاه کدامند؟ قدرت درآمدزایی آتی چگونه است؟ و یک رشته دیگر از سوالات مربوط می‌شود به ارزیابی عملکرد بنگاه و توانایی آن در تحقق عملکرد مالی مورد انتظار. مثلا این که موقعیت مالی بنگاه تا چه اندازه محکم است؟ بنگاه تا چه اندازه سودده است؟ آیا درآمدهای بنگاه با پیش‌بینی‌های تحلیلگران مطابقت دارد؟
تحلیل مالی از سه جز تحلیل سوددهی، تحلیل ریسک و تحلیل منابع و مصارف تشکیل می‌شود. تحلیل سوددهی از ارزیابی بازده سرمایه‌گذاری به دست می‌آید.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 22:03 منتشر شده است
نظرات(0)

رنگ در شاهنامه

بازديد: 125

رنگ در شاهنامه

مقدمه
بدون شك رنگ‌ها نقش مهمي را در حيات انسان ايفا مي‌كنند و تصور و تصوير جهان بدون رنگ چقدر سرد و بي‌روح مي‌نمود. بنابراين رنگ به عنوان يكي از چاشني‌هاي خلقت در استئيك و زيبايي اشياء و در ارائه‌ي معاني و مفاهيم مختلف قابل بررسي‌ست.
رنگ‌ها داراي مفاهيم بي‌شماري هستند و جهت‌دادن به رنگ از هر لحاظ ممكن نشانه‌يي از طرز تفكر و احساس فرد است و ساختار دروني شخص به وسيله‌ي انديشه‌اش انعكاس مي‌يابد. رنگ گاهي به عنوان سمبول (Symbol) به كار مي‌رود، در سمبول رنگ و طبقه‌بندي آن‌ها مي‌توان نشانه‌ي رنگ را در قالب نشانه‌هاي طبيعي قرار داد، به عنوان مثال سياهي آتش مي‌تواند حامل پيام خطر تلقي شود، همچنين مي‌توان مفهوم نشانه‌ي رنگ را در قالب نشانه‌هاي وضعي و قراردادي نيز مورد بررسي قرار داد، مثلاً سرخي چراغ راهنما حامل پيامي است، بنابراين رنگ‌ها مي‌توانند در علم نشانه‌ شناي حامل صدها پيام گوناگون باشند.
رنگ‌هاي سمبوليسم مدام در حال تغيير و تحول هستند، گستردگي كاربرد رنگ در پرچم‌ها، خيام، البسه، آيين و حتي در عالم ماوراء طبيعت آن‌ها را مجبور به تغيير مفاهيم مي‌كند. پذيريش يك رنگ معين به عنوان سمبل در اقوام گوناگون تحت تأثير عوامل متعددي‌ست مانند: آب و هوا، آداب و رسوم، باورهاي كهن و ....
اما تأثيرگذاري رنگ‌ها به اين جا ختم نمي‌شود و در طي مطالعات دانشمندان معلوم شد رنگ‌ها رابطه‌ي مستقيمي با اعصاب سمپاتيك انسان‌ و حتي حيوانات دارند و همچنين رنگ در بزاق و اشتهاي آدمي بي‌تأثير نيست، روانشناسان دريافتند هر رنگ داراي نتي‌ست، به همين دليل مثلاً‌ رنگ آبي،‌ آرام‌بخش و رنگ قرمز باعث افزايش فشار خون مي‌شود.

امروزه رنگ از سه ديدگاه مورد بررسي قرار مي‌گيرد:
امپرسيون (بصري)؛ اكسپرسيون (حسي)؛ كنستروكيسون (سمبوليك).
اما نكته‌ي جالب اين كه قدما به اهميت رنگ‌ها پي‌برده بودند و اين نكته در متون عرفاني، حماسي، غنايي و .... كاملاً قابل مشهود است.
رنگ در نزد ايرانيان باستان نيز مهم به شمار مي‌رفته، چنان‌كه در آيين‌هاي ايران باستان شاهد حضور رنگ‌هاي گوناگون مانند سفيد و سبز و ... هستيم. رنگ و تاريخچه‌ي آن در باورها و اعتقادات تمدن‌هاي باستاني است. چون رنگ در تمدن‌هاي باستاني مظهر نور بوده‌است، در نتيجه رنگ‌ها با خدايانشان در ارتباط بودند.
بزرگ‌ترين نقش رنگ در اشعار شاعران مربوط به حس‌آميزي است و اين حس آميزي از طريق دو چندان بر زيبايي شعر تأثير مي‌گذارد، زيرا به نوعي در انديشه‌، هيجانات روحي و رواني مخاطب اثر مستقيمي دراد. ساخت تصاوير هنري به معناي حقيقي در گزينش رنگ از طريق ناخودآگاه شاعر صورت مي‌گيرد و شاعر در ضمير ناخودآگاه خود مي‌تواند با تركيب رنگ به يك تصوير ايده‌آل برسد و از سه عنصر امپرسيون، اكسپرسيون، كنستروكسيون سود جويد.

ارزش هاي رنگ در هنر و ادبيات ايران
زمينه‌هاي نمادين رنگ در ايران
باورهاي ايرانيان در دوران پيش از ظهور اسلام، از اعتقادها ونوشته‌هاي اديان ايراني، به ويژه آيين زرتشت نشأت يافته است. كتاب‌هاي مذهبي اوستايي و پهلوي، حاوي اسرار و واقعيات دنياي ايران باستان است. نگرشي به متون كتب مقدّس و ديني، بازتابي از باورهاي مردمان آن دوران را در رابطه با رنگ براي ما مشخص مي‌كند. اگرچه آن باورها هنوز به صورت ضرب‌المثل و يا ادبيّات شفاهي، نه فقط در كتاب‌ها، بلكه در ميان اصطلاحات مردم كوچه و بازار نيز متداول است، بدون اين‌كه دريابند كه منشأ و ريشۀ هر يك از عادات و اصطلاحات، قدمتي به اندازۀ تاريخ دارند، با وجود اين، بايد يادآور شد كه مفاهيم رنگ در طول زمان تغييراتي نيز يافته است.
در ادبيات ايران باستان و در كتاب‌هاي مذهبي، همانند كتاب‌هاي مقدّس اديان الهي، دو رنگ سفيد و سياه، گذشته از مفهوم فيزيكي كه تك رنگ محسوب نمي‌شوند، براي مفاهيم معنوي و اجتماعي به كار رفته است. سفيد و سياه، با تضادي كه همواره نشان مي‌دهند، از جانبي نماد يا سمبلي براي خوبي، پاكي و خلوص، اميد و نشاط و نور و از جانب ديگر نمادي براي بدي، اهريمني، نااميدي و تاريكي هستند.
در متون مذهبي اديان ايراني، مانند متون اوستايي و پهلويي، ايزد باران به صورت اسبي سفيد و ديو خشكسالي به صورت اسبي سياه يادآور شده‌اند. طبقات و رده هاي مختلف مردم نيز با پوشيدن جامه‌هاي رنگين از يكديگر متمايز مي‌شدند. در متون اوستايي از سه طبقه و بعد از چهار طبقۀ روحانيون، جنگجويان، كشاورزان و صنعتگران نام مي‌برند. در متون پهلوي نيز، دبيران به اين طبقات اضافه مي‌شوند:
1. موبدان يا روحانيون        جامۀ سفيد
2. جنگجويان                جامۀ سرخ
3. دبيران                جامۀ زرد
4. صنعتگران و كشاورزان        جامۀ كبود مي‌پوشيدند.

در مفاهيم كيهاني و يا جغرافيايي ملل مختلف‌، جهات اربعه يا چهار رنگ نشان داده مي‌شدند. اين نكته در چين، مغولستان،‌نزد اسلاوها و حتي در تمدّن‌هاي آمريكاي مركزي و جنوبي متداول بوده است: رنگ سياه براي شمال، قرمز براي جنوب، آبي براي مشرق و سفيد براي مغرب. در ايران باستان، ديوان يا تورانيان از شمال (شمال شرقي) مي‌آيند كه نشان هاي سياه دارند.روميان كه از غرب به ايران حمله‌ور مي‌شدند، داراي پرچم و جامه سرخ بودند. امّا دوستان ايرانيان كه از شرق مي‌آيند، درفشي سفيد در دست دارند.
در اسطوره‌هاي ايراني بنا بر نوشتۀ دينكرد، سه جهان وجود دارد. جهان «فراز» يا آسمان بلند – آن‌جا كه جايگاه اهورا مزدا است و روشنايي- سپيد است و آن‌جا كه «فرود» است و زيرين، جاي اهريمن است و سياه. جهان مياني زّرين و يا به گونه‌اي سرخ فام است كه از آن مردمان است.
اين‌گونه باورها، كم و بيش در علم نجوم و گاهشماري دوران اسلامي نيز ديده مي‌شود. به طور مثال در كتاب التّفهيم بيروني، روزهاي هفته بدين گونه شرح داده مي‌شود:
شنبه        كيوان (زحل)        به رنگ سياه (نيلگون)
يكشنبه    خورشيد        به رنگ طلائي
دوشنبه    ماه            به رنگ سبزفام (در ادبيات سيمين فام)
سه‌شنبه     مريخ(بهرام)        به رنگ قرمز
چهارشنبه    عطارد            به رنگ آبي آسماني    
پنج‌شنبه    مشتري        به رنگ خرمائي
جمعه        ناهيد(زهره)         به رنگ سفيد

بدين سان مفاهيم خورشيد و ماه در ادبيّات تجلي بخش آن شده است كه خورشيد مظهر نور، خلقت، آفرينندۀ زيبايي و رنگ است. رنگ زر، زرّين، طلائي، سرخ آتشين (به هنگام غروب) از جمله رنگ‌هايي هستند كه ملهم از خورشيدند. ماه را شاعران ادب فارسي، رنگرز گل‌ها دانسته‌اند و رنگ‌هاي سيمين‌گون و نقره‌اي را بدان منتسب كرده‌اند.

كاربرد رنگ در ادبيات
در ادبيات مكتوب و منظوم و نيز ادبيات شفاهي به رنگ توجه خاصّي شده است و در تشبيهات، استعاره‌ها و كنايات به خصوص در ادبيات شفاهي از آنها استفادۀ فراوان شده است.

سرخ
در اشعار و متون، رنگ سرخ به دليل تشبيهات مكرر مورد توجه بوده است. به انواع رنگ سرخ مانند آتشي، ارغواني، پشت گلي، جگري، خرمائي، دارچيني، زرشكي، شاه‌توتي، عنابي، گلي، گل‌سرخي، بلوطي، لاكي، حنايي و در تركيب‌ها بيشتر به سرخ لعل‌گون، سرخ آتشين و سرخ ياقوتي توجه شده است.
چون گل سرخ از ميان بيلغوش        يا چو زّرين گوش‌دار از خواب گوش
                                        (رودكي)
اگر به رنگ عقيقي شد اشك من چه عجب
                    كه مهر خاتم لعل تو هست همچو عقيق
                                        (حافظ)
شيرين و سرخ گشت چنان خرما            چون برگرفت سختي گرما را
                                           (ناصرخسرو)
همچو ياقوت‌كش نباشد رنگ            پس چه ياقوت باشد و چه حجر    
                                        (عنصري)

نارنجي
آنكه بر پير كند موزۀ نارنجي عيب       تا نكرد ست بپا بر ويش‌ انكاري هست
                                        (نظام قاري)

زرد
رنگ زرد، الهامي از زّر يا طلا، ليمو و يا زعفراني و غيره است. رنگ زرد در ادبيات براي ترس،‌بيماري و ناتواني و اشك به كار رفته است. در زبان پارسي باستان به صورت «زرته» (zarta)، در اوستايي «زِرته» (zertea) و در پهلوي «زرت» (zart) آمده است.
پديد آمد آنگاه باريك و زرد            چو پشت كسي كه غم عشق خورد
                                        (فردوسي)
چو بشنيد گشتاسب شد پر ز درد            ز مژگان بباريد خوناب زرد
                                        (فردوسي)
بباريد از ديدگان آب زرد                 دلش گشت پر تاب و جان پر ز درد
(فردوسي)
لب موبدان خشك و رخساره زرد        زبان پر زگفتار و دل پر ز درد
                                        (فردوسي)
تنش زشت و بيني كژ و روي زرد        بد انديش و كوتاه و دل پر ز درد
                                        (فردوسي)
من از بينوايي نيم روي زرد        غم بينوايان رخم زرد كرد
                                        (فردوسي)

سبز
رنگ سبز در ادبيات و وصف طبيعت جايگاه خاص دارد و اين رنگ ملهم از برگ درختان و رنگ طبيعت سبز است. كلمۀ سبز به زبان پهلوي «سِپز» (sapz) و در ديگر لهجه‌هاي ايراني به صورت : سبز (گيلكي)، سُوز (سنگسري)، سائوز (اوراماني) و سوز (كردي) آمده است.
تركيبات و مفاهيم به كار رفته در اشعار براي شادابي، سرسبزي،‌ترو تازه بودن، سلامت بودن و شادي است:
كجا شد زمين سبز آب روان            چنان چون بود جاي مرد جوان
                                        (فردوسي)
بدان تا تو پيروز باشي و شاد            سرت سبز بادا دلت پر ز درد
                                        (فردوسي)
سرت سبز باد و دلت شادمان            تن پاك دور از بد بدگمان
                                        (فردوسي)
سرش سبز باد و تنش بي‌گزند            منش بر گذشته ز چرخ بلند
                                        (فردوسي)

آبي
رنگ آبي، ملهم از رنگ‌هاي آب‌هاي عميق و كلمۀ آب است. تركيب هاي آن عبارت‌ است از: آبي آسماني، آبي نيلي، نيلگون، آبي فيروزه‌اي و آبي كبود:
در تن خود بنگر اين اجزاء تن            از كجا جمع‌آمده‌اند اندر بدن
آبي و خاكي و باد و آتشي                عرشي و فرشي و رومي و كشي
                                        (مولوي)
چو شد چادر چرخ پيروزه رنگ            سپاه تباك اندر آمد به جنگ
                                        (فردوسي)
همه جام‌ها كرده پيروزه رنگ            دو چشمان پر از خون و رخ باده رنگ
                                        (فردوسي)

نيلي
رنگ ملهم از «نيل» (مأخوذ از سنسكريت، گياهي رنگين) به صورت نيلگون، نيل‌فام، نيلي رنگ كه مراد رنگ آبي يا آبي متمايل به كبودي و سيري است و در تركيبات و كنايات بيشتر مراد از آن، آسمان است: «نيلي بحر»، «نيلي پرده»، «نيلي پنگان»، «نيلي حصار»، «نيلي چادر»، «نيلي حقّه»، «نيلي خُم»، «نيلي دايره»، «نيلي رواق» و غيره.
گوي زمين ربودۀ چوگان عدل اوست        وين بركشيده گنبد نيلي حصار هم
                                        (حافظ)
سياوش فرودآمد از نيل رنگ            پياده گرفتش به آغوش تنگ
                                        (فردوسي)
بپوشيد سهراب خفتگان جنگ             نشست از سر چرمۀ نيل رنگ
                                        (فردوسي)
هوا گشت چون چادر نيلگون            زمين هم به كردار درياي خون
                                        (فردوسي)

بنفش
رنگ بنفش ملهم از رنگ گل بنفشه، كه گاه براي آبي كبود و يا نيلگون نيز به كار رفته است، مي‌باشد:
يكي شير پيكر درفش بنفش            دُر افشان گهر در ميان درفش
                                        (فردوسي)
ماه منير صورت ماه درفش تست            روز سپيد سايۀ چتر بنفش توست
                                        (فرّخي)
زده هم برش گاو پيكر درفش            سپر زرد و برگستوان بنفش
                                        (اسدي)
ستاده ملك زير زيرين درفش             ز سيفور بر تن قباي بنفش
                                        (نظامي)
گويند برگ سبز شود اطلس بنفش                آري شود و ليك به خون‌جگر شود
                                        (نظام قاري)

سياه
سياه معمولاً ضد سفيد به كار مي‌رود. در تركيبات و كنايات ادبي براي شب، بددلي (دل سياه داشتن)، نحسي و سيرشدن از چيزي استفاده شده است:
غايت رنگ‌ها است رنگ سياه            كه سيه كم شود به ديگر رنگ
                                                    (ناصرخسرو)
چه گويم چرا كشتمش بي‌گناه            چرا روز كردم برو بر سياه
                                        (فردوسي)
همه جامه كرده كبود و سياه            همه خاك بر سر به جاي كلاه
                                        (فردوسي)
شب سياه بدان زلفكان تو ماند             سپيد روز به پاكي رخان تو ماند
                                        (دقيقي)
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود           از گوشۀ برون آي اي كوكب هدايت
                                        (حافظ)
نقد دلي كه بود مرا صرف باده شد        قلب سياه بود از آن در حرام رفت
                                        (حافظ)
مراد من از خرابات چونكه حاصل شد         دلم ز مدرسه و خانقاه گشته سياه
                                        (حافظ)
دل ز رنگ سيه چه غم دارد             زانكه شب روز در ميان دارد
                                        (سنائي)

سپيد
رنگ سپيد به صورت «اسپيد»، «اسفيد»، «سفيد» و يا «سپي» در ادبيات ديده مي‌شود. در اوستا به صورت «سپتا» (spaeta) و در پهلوي «سپت» (spet) آمده است. «ديو سپيد» مازنداران،‌ همان ديوي است كه رستم به مازندارانش كشت و در متون فارسي به خصوص نظم، به كرّات آمده است.
در تركيبات ادبي، اطلاق «چشم سفيد» به معني بيهوشي، نابينائي، بيماري و پرروئي، و اصطلاح «كف سفيد» به معني بخشنده و «زمين سفيد» به كنايه از زمين خالي از آباداني و روز روشن به كار رفته است. رنگ سفيد هم‌ چنين تضادي براي رنگ سياه است:
هشيوار با جامه هاي سپيد             لبي پر ز خنده دلي پر اميد
                                        (فردوسي)
شما را سوي من گشاده راست را            به روز سپيد و شبان سياه
                                        (فردوسي)
من آن روز بركندم از عمر اميد            كه افتادم اندر سياهي سپيد
                                        (سعدي)

 

مفاهيم معنوي و عرفاني رنگ
رنگ به عنوان يك نماد، در مذهب نيز مانند شعر و يا زندگاني روزمرۀ مردم ديده مي‌شود. اين حقيقتي براي جهان اسلام، فرهنگ ايران و نيز فهم انساني در تمام جهان است.
دنيايي از رموز رنگ‌هاي تصّوف را خاقاني در اشعار خود متجسم مي‌كند، همان‌گونه كه هائري كرين آن را در اثر خود يادآور مي‌شود.
رنگ‌هايي كه بيشتر يادآور شده است، سه رنگ سفيد و سياه و قرمز است (اگر چه رنگ سياه و سفيد در مفهوم فني آن تك رنگ محسوب نمي‌شوند).
سياه و سفيد با تضادي كه همواره نشان مي‌دهند، از جانبي نمادي براي «خوبي، خلوص، نشاظ، نور و اميد» است و از جانب ديگر « بدي، اهريمني، تاريكي و نااميدي» را نشان مي‌دهند.
اهميت رنگ «سفيد» نيز به خوبي از «قرآن كريم» مشخص است. رنگ سفيد در عربستان از گذشته نمادي از «خوبي و اصالت» است. برابري رنگ سفيد براي «اصالت و نجابت» در ايران و تركيه نيز شناخته شده است. «سفيد» نمادي از روز «رستاخيز» است و بهشتيان با لباس‌هايي ابريشمين به رنگ سفيد و يا سبز ظاهر مي‌شوند. «سفيد» هم چنين رنگ روحانيون زرتشتي در اجراي مراسم مذهبي و به طور كلي است.
معجزۀ موسي (ع) نيز كه در قرآن كريم به صورت «يد بيضا» (دست سفيد) ذكر شده، «سفيد رنگ» بوده است (سوره 7، آيه 105). اين اصطلاح در ادبيات ايران به صورت «نيروي پيامبري» و يا «نيرويي از عشق» به پروردگار تجسم يافته است.
اما رنگ «سياه» يا «نگاه سياه» و يا «سياه رويان» تداعي بخش گناهكاران در روز رستاخيز بوده است.
در ازمنۀ قديم «سياه كردن روي گناهكاران» نوعي تنبيه محسوب مي‌شد و اين امر نشانگر «سياه رو» بودن آنان بوده است.
«رنگ سياه» به طور كلي به عنوان رنگي براي اين جهاني بودن، و يا به عبارتي نشانگر «نفس» يادآوري مي‌شود. «سياه» با «فقر» هم به طور مترادف به كار مي‌رود و اين در زماني تأكيد مي‌شود كه شخص «سياهي دو جهان» بر او متصور شده‌باشد.
اما «خال سياه» معنا و مفهوم ديگري دارد (مانند خال هندو) ولي كلمۀ «سياه» گاه به تنهائي، فقط به معناي هندوان به كار برده شده است، در حالي كه تركان در ادبيات با رنگ «سفيد» مشخص مي‌شوند، اما «خال هندوي حافظ» نكتۀ ديگري است.
«رنگ سياه» همچنين رنگ شيطان است و نيز رنگ نگون بختي به صورت «سياه‌بخت».
ضرب‌المثل «بالاتر از سياهي رنگي نيست» شايد نمايناگر نگون‌بختي و نااميدي باشد. در كنار «رنگ سياه» براي ماده، رنگ سياه براي امور معنوي نيز در ادبيات به كار رفته است. «ميرسياه» براي شب،‌«گاه تاريكي مطلق» و زماني نيز «فنا» بيان مي‌شود كه در واقع نقش مهمي در نوشته‌هايي مانند آثار شبستري و نجم‌الدّين دايه رازي دارا بوده است.
به عنوان جانشيني براي سياه، گاه «آبي-سياه» «ازرق»، در واقع «كبود» و يا حتي «بنفش تيره» آمده است (شايد اين جايگزيني بتواند دليلي براي آن باشد كه چرا سنبل اغلب به عنوان نمادي براي «حلقۀ سياه زلف يار» بيان مي‌شود).
به طور متناوب تغيير رنگ «سياه» را به «آبي-سياه» يا «كبود» مي‌بينيم. رنگي كه «سوگواري و رياضت» را نشان مي‌دهد. به همين سبب رنگي است كه صوفيان آن را براي تن‌پوش استفاده مي‌كنند.
«رنگ بنفش» به طور معمول با «دينداري و پرهيزكاري» به همراه «رنگ سبز» به كار مي‌رفته است، در حالي كه «آسمان كبود» به طور متناوب نماد غمناكي از «آسمان آبي» تلقي مي‌شود. رنگ «آبي» گاه رنگي منفي تلقّي مي‌شود زيرا «چشم زخم» و بلايايي كه مي‌بايست دفع شود، به صورت تزئينات «دانه مانند» يا «مهره مانند» به رنگ آبي نشان داده مي‌شود.
«رنگ قرمز» امّا، رنگ قدرت، خون و نيروست. قرمز رنگ «رداء كبريا» است. ردايي الهي و پر از شكوه كه تحت آن بخي از صوفيان مانند «روزبهان بقلي شيرازي» حضور الهي را تجسم بخشيده است.
«رنگ قرمز» با «قدرت و عمل» و گاه نيز با «خشم» در ارتباط است. صوفياني كه مظهر و يا متشعشع قدرت بودند، «سرخ‌پوش» خوانده مي‌شدند. سهروردي نيز اصطلاح «عقل سرخ» را به كار برده است. همچنين اصطلاح «سرخ‌رو» در نزد عطّار نيشابوري نيز نمادي براي «پاكدامني، عفت و آبرو» به كار رفته است كه يادآور ماليدن دست خون‌آلود حلاج به صورت خود است تا ديگران شاهد چهرۀ رنگ پريدۀ او به هنگام مرگ نباشند و اين عبارت «سرخ رو» اعتباري براي آن عمل است.
«رنگ قرمز» همچنين نمادي از «شهدا» است كه تجّلي آن در لاله‌هاي سرخ است. «رنگ سرخ شاد» نيز نمادي از نيرو، انرژي و عشق است. معشوق نيز با رنگ‌هاي «سرخ‌گون» تجسم مي‌شود در حالي كه عاشق همواره «رنگ پريده و زرد» است. «زرد» همچون كهربا و يا مانند كاه. اين «كه-‌ربا» كه مي‌بايست كاه را بربايد، خود زردست.
«زرد» يا «زرد صفراوي» در همۀ انواع ناخوشي و بيماري‌ و در دوران طولاني رنج عاشق پديدار مي‌شود، تا به هنگامي كه احوال و دوران عاشق، همچون فلزي در آتش، در «بوتۀ عشق»،‌ «طلائي» شود.
سايۀ ديگري از رنگ «زرد» در برگ‌هاي خزان تجلي مي‌يابد. فرخي، ناصر خسرو و خاقاني « از رداي زرد» و يا تكه پارچه‌هاي زرد زخم آلود ياد مي‌كنند.
«رنگ سبز» برخلاف رنگ‌هاي زرد و قرمز، در ادبيات معنويات و عرفان، رنگ زندگي و شادماني است. رنگ گياهان و رنگ آب‌هاي ژرف. به همين سبب مي‌تواند به طور طبيعي و معقول با «بهشت و رستاخيز» در پيوند باشد. بالش‌هاي سبز و لباس‌هايي از ديباي سبز در مكاني شگفت انگيز، جايي كه رحمت‌شدگان، نشاط و جاوداني را در محيطي سبز و جاويدان خواهند يافت.
يكي از «سبزپوشان» كه هم ساكن بهشت و هم جهان معنوي فرشتگان است، همانا انسان است كه بدو اين بشارت داده شده است.
«طوطيان سبز» در اين مكان بهشتي جاي دارند، در آن جا، در سرزمين جاويدان و بهشتي، ديگر جايي براي «سپاه كرداران» نخواهد بود.
«رنگ سبز» با تاريخ جهان اسلام و نيز با عالم تصوّف در ارتباط است. «رنگ سبز» نشانگر عالي‌ترين مقام رمز در تصوّف و عرفان است. درجات هفت‌گانۀ تصوف و جنبۀ نمادين‌ رنگ‌ها، اهميت و ارزش والايي دارد. به طور مثال در طريقت قادريه، طور سرسفيد، طور خفا سياه، طور تن ازرق، طور دل سرخ،‌ طور روح زرد و طور غيب سبز است.
تمركز دائم بر اسماء الهي در هنگام عزلت‌نشيني موجب هشياري و بيداري عرفاني مي‌شود. با توجه به اين امر، هم نجم‌الدين كبري و هم علاء‌الدولۀ سمناني به «رنگ سبز» در تصوف جايگاهي خاص داده‌اند.
نجم‌الدين  كبري، توصيف دقيقي از تجليات سالك طريقت در خلال آموزش معنوي وي كه به صورت انوار رنگارنگ متجّلي مي‌شود، ارائه مي‌دهد. اين انوار به صورت دواير يا نقطه‌هايي از نور است؛ روح از مراحلي رنگين از رنگ سياه و نقطه‌هاي سياه و قرمز عبور مي‌كند، تا جايي كه رنگ سبز كه تجلي‌گر الطاف الهي است، ظاهر مي‌شود، زيرا «سبز» متعالي‌ترين رنگ‌ها و نمادي از يك رنگ آسماني است.
در تصوف سمناني، «رنگ سبز» رنگي است كه صوفي پس از گذشتن از «سياه» (تاريك و روشن) و خروج از آن، به «كوه زمرّد» مي‌رسد، جايي كه «قرب الهي» و «بقاء» را به همراه دارد. به باور شاهدان معنوي، مركز رنگ‌ها در شعر و زندگي، «حجاب يا هالۀ» «بي‌رنگي» است. «رنگ عوض كردن» برخي تغيير ماهيتي و شخصيتي افراد برداشت شده است.
در نزد مولانا، داستان «شغالي كه در خم رنگ شد» و دعوي طاووسي و زيبايي كرد، بهترين مثال براي اين تغيير ماهيت است. به عبارتي «بي‌رنگي» همان«هم رنگي» است. عبارت قرآني «صبغه الله» (سوره 2، آيه 138) «رنگ خدا» بازگو كنندۀ بسياري از نكته‌هاست. رنگ همه چيز، از پروردگار است. اوست كه همه‌چيز را «رنگ» بخشيده است و «نامرئي‌» ها را با «پرتوي از نور» نمايان كرده است، و در آن مرحله است كه تفاوت رنگ‌ها با «نور الهي» از ميان مي‌رود.
چون كه بي‌رنگي اسير رنگ شد         موسي با موسي در جنگ شد
صبغه الله است رنگ خمّ هو        رنگ‌ها يك رنگ گردد اندرو

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 22:03 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره روش 6 سیگما

بازديد: 5

تحقیق درباره روش 6 سیگما

 

شش سيگما، سالها نمونه معمولي بود به عنوان يك ابزار توسع فرايند (مثل مديريت كيفيت محصول نهايي) براي كمك كردن به كارخانه ها جهت توسعه فعاليتهاي توليدي و كاهش عيب ها و ايرادات محصولاتشان.
پس چرا ناگهان به صورت شيوه اي براي اداره تجارت و كارخانه هاي تبديلي تغيير كرد؟ چرا كارخانه ها و شركت هاي عظيمي چون جنرال الكتريك ، جي پي مرگان، كاترپيلار ، ري تن، داوجميكال و بمبارير ، همگي از اين روش استفاده ميكنند، نه فقط براي كاهش هزينه ها و كم كردن تعداد محصولات معيوب ، براي فهميدن اين موضوع لازم است كه شخص ابتدا طبيعت رقابت تجاري در دوران معاصر و طبيعت فضاي تجارت را درك كند.
امروزه انواع كارخانه ها در حال از بين بردن فشارهاي تجاري هستند، نه فقط براي تداوم ساده و موثر عمليات توليد و كاهش هزينه ها بلكه به منظور رشد و توسعه تجارت ها و پي بردن به روش هاي تداوم سوددهي در توليد.
در سال هاي اخير بيشتر فشارهاي تجاري موجود برروي كارخانه ها ، آنها را به سمت پي بردن به روش هاي توليد پيوسته و مستمر و رسيدن به سودهاي منفعت بار سوق داده نه افزايش توقعات سرمايه داران . اين موضوع همچنين در نتيجه تثبيت بازار ، نزديك شدن صنعت ها به هم ، رشد تجارت الكترونيك و .... نمود بيشتري پيدا كرده است.
در نتيجه توانايي كارخانه ها در سرعت ، كيفيت بي رونقي و سر فرم بودن براي توليد هر قطقه توليدي در وضعيت بحراني قرار گرفته كه نه تنها موفقيت هاي تجاري را تحت الشعاع قرار داد. بلكه بقاي تجارت را تهديد ميكند. نياز كارخانه ها به تحت كنترل در آوردن اين چهار عنصر كليدي فشار زيادي را روي تجارت ها نه تنها در مرحله شالوده و زيربناسازي، طراحي و آموزش بلكه در چگونگي اندازه گيري در مرحله اجراي طرح ها، اطلاعات نحوه كاربرد، جلب مشتري ها و بدست آوردن سودهاي حاصل از رقابت وارد كرده است.
كمترين نتيجه هايي كه با مركز توجه قراردادن مشتري، نايل شركتها ميگردد عبارتند از استفاده از روش 6 سيگما جهت از بين بردن كاستي هاي سيستم و كسب كردن حس اعتماد و وفاداري مشتري در فرايند توليد. كارخانه هاي ديگر مانند Lockheed-martin اخيراً بزرگترين قرارداد تدافعي در تاريخ را جهت ساخت يك جنگنده ي F-35 (مراجعه كنيد به بخش 5) كه در ساخت و طراحي تركيبات مختلف آن از روش 6 سيگما استفاده شده است را منعقد كرده است. همه اينها براي پيش بردن فرايند، توليد و توسعه سيستم ميباشد كه اجرا و انجام انرا حمايت ميكند و سلامتي و قدرت لازم پايه ها  را براي تجارت شركت ها بيمه ميكند. «درآمد ناشي از قدرت سيستم عملياتي تجارت» نوشته mike joyce  ابتكار توسعه اي رئيس شركت Lockheed-martin و ارتقا آن با نام LM-21 (يعني Lockheed-martin قرن 21) ميباشد». به سرتاسر شركت ما نگاه كنيد، خواهيد ديد صدها فرايند را كه هركدام معين ميكنند كه ما چه كاري را بايد در زمينه ي مهندسي ، بازاريابي، مديريت، ساخت و .... انجام بدهيم . با روند كند تغيير در بازار امروزي ولي سيستم هاي عملياتي هنوز نميتوانند دوام بياورند.

Joys ميگويد شركت Lockheed-martin كه در سال 1998 به نام LM-21 تبديل شده است. به متخير در آمدي ساليانه 7/3 ميليون دلار چشم دوخته هزينه ثابت ايالت ها در 2002 با تكيه به روش 6 سيگما . او ميگويد ائتلاف نيروهاي متولوژي 6 سيگما تفكر تكيه با ما روز به روز ،‌ نحوه ي مسير گزيني ما رو تغيير ميدهد . همانا هدف ، رسيدن به بدون نقص شدن توليدات و بي عيب كردن فرايندها و افزايش درآمدها و وفادار نگه داشتن مشتريان است. باوجود اينكه امروزه بطور فزاينده اي گرايش استراتژي بسياري از شركت ها را ابتكاري هاي 6 سيگما تشكيل داده اما بسياري ديگر نيز تلاش ميكنند تا قوانين 6 سيگما را به سطوح محلي و قابل دسترس سازمانهايشان محدود كنند تا بتوانند بطور فزاينده اي فرايندهاي اجرا را توسعه دهند ، كاستي ها و عيوب فرايند را بكاهند، يا فرايند اجرا را در نواحي عملياتي محدود بيافزايند.
با اين وجود ما پيشنهاد ميكنيم كه استفاده مجتمع از قوانين و مستي هاي استراتژي 6 سيگما به طور فزاينده اي اقتصادي خواهد بود درجهت موفقيت شركتها در سالهاي پيش رو . زيرا امروزه شركتها با تغييرات ثابت و پايداري روبرو هستند.
با افزايش شمار ريسك ها و اينكه سرعت كسب بازار بايد بيشتر و بيشتر شود، متدها و قوانين6 سيگما مورد استفاده قرار ميگيرند تا نه تنها پروژه هاي توسعه انفرادي بلكه همه جنبه هاي تجارت مورد حمايت قرار بگيرند. براي مثال، بگذاريد ببينيم چگونه قوانين و متد استراتژي 6 سيگما ميتواند به شركتها در گرفتن حقوقشان كمك كنند:
-    جهاني شدن و ترويج شركتها و فراگير شدن آنها
-    برنامه ريزي و پياده سازي تجارت الكترونيك
-    برنامه ريزي و طراحي زنجيره ي توليد
-    مديريت رفتار با مشتري
-    ساخت برند جهاني و ملي
-    پيشرفت توليدات
-    افزايش قدرت تحمل
-    مديريت ريسك تجارت

 

جهاني شدن و M&A
جهاني شدن و M&A  گرايشات پيچيده ي عمليات واقعي انجام همه انواع تجارتهاي امروزي هستند. آنها توسط نيروهاي متنوعي پيش برده ميشوند: تثبيت سود ناشي از حواشي در به تكامل رساندن بازار، مشتري هايي كه به طور فزاينده اي توليدات گوناگون تقاضا ميكنند . تكنولوژي هاي جديد فعال كه كشف شركتهاي يكي شده را تسهيل ميكنند نياز به دستيابي به شايستگي هاي توليد و كارخانه هاي توسعه يافته ، و رسيدن به بازار جهاني. آن زمان كه سود ناشي از پيشرفت كارخانه ها ، در سطح جهاني و بطور وسيع نمايان گرديد، رهبران كارخانه ها نياز دارند كه برخي سئوالات را از انديشمندان و كارشناسان خودشان بپرسند. براي مثال :
-    چگونه يك شركت بطور موثر عمليات تجاري جهاني خودش را به انجام ميرساند و چگونه با نيازهاي پيچيده و پيشرفته ي مشتريان روبرو ميشود؟

-    چگونه يك شركت بطور موثر از تماميت هاي ملي و جهاني خود محافظت ميكند؟
-    چگونه يك شركت ها به مقياس و سرعت بهينه دست پيدا ميكند آنقدري كه بتواند در هر دو رده ي جهاني ( در دوره هايي از دستيابي به بازار و مجموعه هاي توليد) و محلي ( در دوره هايي از توليد و يا سرويس دهي به مشتريان) خود را گسترش دهد؟
گريدي مينز ، مولف (همراه با بيل دافينز و كالين پريس) روشنفكر CED اين نوشته ها يك ايده ي خوب در پيوستن به جهان تجارت در اجراي بالاست. جهاني شدن يك هدف متعالي با ريسك بالاست.

او ميگويد : زماني كه يك شركت با استراتژي مركزي قوي جهاني شود، هدفش افزايش مي يابد.  اما وقتي يك شركتي با استراتژي مركزي ضعيف جهاني شود ، ريسك آن افزايش مي يابد.
اين مطلب به درستي ترس ايجاد مي كند به پيچيدگي تكنولوژي جديد و نياز به ماشيني كردن نيروي كار ، سختي هاي تجارت و فرهنگ سراسري اقليم ها به عنوان بخشي از مدرن شدن ، و امر مهم تجارت جهاني توجه داشته باشيم.
امروزه شركتها در حلال بدست آوردن استراتژيهاي جهاني با ريسك بالا و در مقياس بزرگ و تحكيم اهداف با رقباي ماهر در بخش هاي ويژه اي هستند. بنابراين تجارت نيازمند آناليزهاي دقيق و برنامه ريزي و تعهد معتبر رهبران اصناف و معرفهاي كارا جهت حركت به سمت جلو ميباشد. به اعتقاد ما، اين نقشه ها همچنين نيازمند انضباط ، روش ها و سيستم هاي توانمند مانند استراتژي استفاده از روش 6 سيگما جهت كمك به اختلاط شركت ها و يكي كردن آنها و توسعه و پيشرفت استراتژي ها و عمليات تجاري آنها ميباشد.
در اين صورت روش هاي تشريك مساعي و رشد وسيع تجارت را ميتوان دريافت . يكي از شركت هايي كه درصدد است با استفاده از 6 سيگما تجارت جهاني خودش را تقويت كند و رشد وسيع تجارتش را تسريع بخشد، شركت Dow chemical است.
در سالهاي اخير اين شركت توانسته خودش را از يك سازمان كوچك زمين شناسي به يك شركت تجاري جهاني با فروش بالغ بر 30 ميليون دلار تبديل كند. رئيس اين شركت بزرگ آقاي مايك پاركر ميباشد. او همچنين تصميم گرفته است با بستر سازي زمينه مساعد لازم ، دوكار كسب سود تجاري بالا و سازماندهي بخش قابل توجهي از استراتژي شركت M&A را با هم به عهده بگيرد.
 يكي از مهمترين ادغامات اين شركت ادغام آن با اتحاديه كاربيد است. براي تقويت فعاليتهاي مربوط به رشد شركت، آقاي پاركر ميگويد شركت dow يك تكنولوژي اطلاعاتي جهاني نيرومند (IT) و يك سيستم برنامه ريزي سرمايه گذاري جهاني جهت حمايت از عمليات تجاريش ايجاد كرده است. همچنين اين شركت استفاده از روش 6 سيگما را جهت كمك به توسعه برنامه كار استراتژيش بنيانگذاري نموده است.
اين برنامه كار چهار نكته را يادآوري ميكند. از نوشته هاي پاركر:
اول،‌بنيان نهادن يك استاندارد رقابتي،‌تجارت توسط تجارت . 6 سيگما يك نقش تعدادي در بحراني را ايفا ميكند و اين كار را براي به فعاليت واداشتن ما در ايجاد هر چه بيشتر رقابت در كليه چيزهايي كه توليد ميكنيم انجام ميدهد.
دوم ، سودمندي: در بسياري از مواقع6 سيگما ميتواند نقش كليد را در باز كردن گير و گرفتاري ها در پروژه هاي ذخيره هزينه كه امروزه در بسياري از توليدات ما بوجود مي آيند بازي كند.
سوم ، ارزش افزوده: DFSS به ما كمك ميكند پروسه ها را طراحي كنيم بنابراين ميتوانيم سطوح بالايي سيگما را در همان ابتداي كار به كار بنديم.
چهارم، فرهنگ تحول: 6 سيگما به ما كمك ميكند تا افكارمان را توسعه دهيم و قدرت تحمل مان در كنارگذاشتن مسايل بيهوده افزايش يابد. پاركر ميگويد پذيرفتن 6 سيگما به عنوان بخشي از برنامه ريزي استراتژي شركت و اجراي آن امري بديهي و طبيعي است. بعد از سقوط شركت در سال 1990 او دريافت كه نيازمند پيدا كردن راه ها و روش هاي جديد جهت رشد و پاسخگويي بيشتر به مشتري است. ادامه سفرمان در را ه دستيابي به بهترين ها به ما كمك ميكند تا به اين نكته پي ببريم كه آيا در توسعه تجارت بنا نهاده مان موفق بوده ايم يا در توسعه تجارت جديد ، به ابزار ديگري نيز نيازمنديم. ما همچنين به يك طرز فكر مختلف و توانايي هاي متفاوت نيازمنديم و دليل اينكه چرا ما به 6 سيگما به عنوان يك روش حركت نگاه ميكنيم را بايد بيابيم.
امروز ، شركت DOW  به صورت سلطه جويانه اي در حال استفاده از روش 6 سيگما است نه فقط براي كمك به توسعه برنامه كار استراتژي اش بلكه آنرا اهرمي قرارداده تا منفعت هاي حاصل از تكميل و اتمام 6 سيگما را در سرتاسر نواحي سازمان به يكديگر متصل كند. اين شركت 2400 پروژه 6 سيگما را در دستور كار خود قرار داده است. بيش از 350 پروژه جديد به كار برده شده از اين پروژه هاي فعال سرتاسر سازمان را در برگرفته است.
مطلب فوق از گفته هاي كاتلين بيدر، مدير توليد مهندسي گروه تجاري شركت DOW  ميباشد.
 
كاربردهاي رايج و نوظهور
ما در مجموع در عصر مشتري مداري زندگي ميكنيم. آيا شما چيزهايي كه ما گفتيم را شنيده ايد ؟ هرگز زماني بهتر از اين براي مشتري و سخت تر از اين براي توليد كننده وجود نداشته است. مشتري ها نسبت به گذشته هم توقع بيشتري دارند و هم فرصت انتخاب بيشتر . اين بدين معني است كه شما بايد با دقت بيشتري به خواسته هاي مشتري گوش كنيد. با فراموش شدن سازمان هاي يادگيري و ساختاري ، شما بايد ابتدا يك سازمان كه بيشتر شنونده باشد – يك كارخانه كه كاركنان آن هميشه گوش به زنگ باشند- بسازيد.
شش سيگما، سالها نمونه معمولي بود به عنوان يك ابزار توسع فرايند (مثل مديريت كيفيت محصول نهايي) براي كمك كردن به كارخانه ها جهت توسعه فعاليتهاي توليدي و كاهش عيب ها و ايرادات محصولاتشان.
پس چرا ناگهان به صورت شيوه اي براي اداره تجارت و كارخانه هاي تبديلي تغيير كرد؟ چرا كارخانه ها و شركت هاي عظيمي چون جنرال الكتريك ، جي پي مرگان، كاترپيلار ، ري تن، داوجميكال و بمبارير ، همگي از اين روش استفاده ميكنند، نه فقط براي كاهش هزينه ها و كم كردن تعداد محصولات معيوب ، براي فهميدن اين موضوع لازم است كه شخص ابتدا طبيعت رقابت تجاري در دوران معاصر و طبيعت فضاي تجارت را درك كند.
امروزه انواع كارخانه ها در حال از بين بردن فشارهاي تجاري هستند، نه فقط براي تداوم ساده و موثر عمليات توليد و كاهش هزينه ها بلكه به منظور رشد و توسعه تجارت ها و پي بردن به روش هاي تداوم سوددهي در توليد.

در سال هاي اخير بيشتر فشارهاي تجاري موجود برروي كارخانه ها ، آنها را به سمت پي بردن به روش هاي توليد پيوسته و مستمر و رسيدن به سودهاي منفعت بار سوق داده نه افزايش توقعات سرمايه داران . اين موضوع همچنين در نتيجه تثبيت بازار ، نزديك شدن صنعت ها به هم ، رشد تجارت الكترونيك و .... نمود بيشتري پيدا كرده است.
در نتيجه توانايي كارخانه ها در سرعت ، كيفيت بي رونقي و سر فرم بودن براي توليد هر قطقه توليدي در وضعيت بحراني قرار گرفته كه نه تنها موفقيت هاي تجاري را تحت الشعاع قرار داد. بلكه بقاي تجارت را تهديد ميكند. نياز كارخانه ها به تحت كنترل در آوردن اين چهار عنصر كليدي فشار زيادي را روي تجارت ها نه تنها در مرحله شالوده و زيربناسازي، طراحي و آموزش بلكه در چگونگي اندازه گيري در مرحله اجراي طرح ها، اطلاعات نحوه كاربرد، جلب مشتري ها و بدست آوردن سودهاي حاصل از رقابت وارد كرده است.

تجارت در جهاني كه احتمال ريسك و خطر در آن در حال رشد و فزوني است.
هنوز دلايل محكم زيادي وجود دارد كه چرا امروزه در كارخانه ها استراتژي 6 سيگما يك استراتژي مهم و ضروري است:
انتفلار و چشم داشت تحريك كننده ي ناشي از ريسك تجارت.
در وقايع 11 سپتامبر سال 2001 ، كه 3000 نفر از بين رفتند و هزينه اي بالغ بر 150 ميليون دلار بر جاي گذاشت. كارخانه ها اعتراف ميكنند كه نه تنها به سفارش مجدد اوليت هايشان نياز دارند بلكه در بسياري از موارد به پيش بيني ريسك هاي جديد از نوع تروريستي و حمله هاي ناشي از خطوط هوايي، تا خطر هاي ناشي از يك آبشار كوچك بالقوه كه ميتوانند هر يك فاكتورهاي اقتصادي باشند پرداختند. بعد از وقايع 11 سپامبر، واقعاً اقتصاد دست نخورده جهان متوقف شد ، هزاران نفر در صدها كارخانه، از كارهايشان بيكار شدند و همه اينها نتيجه عدم پيش بيني يك واقعه تروريستي بود.

بروز خطا در سيستم هاي كنترل كيفيت رايج تر از آن چيزي هستند كه ما انتظارش را داريم.
بنابراين متاسفانه خطاي سيستم هاي كنترل كيفيت در حوادث 11 سپامبر تعيين و پيش بيني نشده بود. در سالهاي اخير، خطاهاي كيفي متعددي وجود داشته كه بسياري از آنها در بخش صنعت و مناطق تجاري بوده است. در حادثه راكتور هسته اي chernobgy  بدترين حادثه در صنعت هسته اي در طول تاريخ 125000   نفر جان باختند و 5/3 ميليون نفر مسموم شدند و هزينه هاي بي شماري خسارت بر جاي گذاشت. حادثه شاتل فضايي challenger  هفت نفر را به گام مرگ بود و هزينه اي بين 5 تا 10 ميليون دلار خسارت وارد كرد. چه اقداماتي جهت پيشگيري از اين حوادث ميتوانست انجام شود؟ چه مطالعات اندازه گيري و سيستم هاي صنعتي ميتوانست در سيستم قرار گيرد تا چنين اتفاقاتي روي نميداد؟
البته جواب اين سئوالات به اين بستگي دارد كه ما به عنوان يك تاجر چه تعريفي از كيفيت داريم. با تركيب با اهميت ترين پاسخ به اين سئوالها به اين نتيجه مي رسيم كه در واقع حوادثي كه شرح داده شد تنها معمولترين نمونه ها در ارتباط با خطاهاي كيفي بودند هر روز بسياري از موارد ناگفته و بي شمار مالي ، تجاري و حتي شاخه هاي مختلف انساني نيز وجود دارد كه گزارش نشده اند يا اينكه شناخته شده نيستند.
براي مثال به حقيقت كلماتي كه ما مينويسيم توجه كنيد. رسيدگي عمومي در حال تمركز بر روي مواد تركيبي است. كه در سالهاي اخير به عنوان يك جايگزين براي آلومينيوم هاي قديمي در ساختمان هواپيما به كار گرفته شده است. به دنبال سقوط يك جت در خطوط هوايي آمريكا تنها چند لحظه بعد از بلند شدن از روي باند فرودگاه كندي نيويورك، مهندسين حمل و نقل، مواد و كليه متصديان امنيت عمومي طرح سئوالاتي درباره ي اينكه آيا اين مواد تركيبي از استحكام و دوام كافي برخوردارند تا جايگزين آلومينيوم هاي قديمي شوند. آيا اين يك جريان كيفي بالقوه است؟

سازمان شما كيفيت را چگونه تعريف ميكند؟
فليپ كروسبي، پيشتاز مشهور كيفيت پايين را چنين تعريف كرد: تطبيق با احتياجات و برآورده كردن آنها در اولين تلاش. جنيچي تاگوچي، مهندس كيفيت ديگر كه اصطلاح كارايي كم را به نارضايتي مردم از يك محصول وابسته مي داند ، كيفيت پايين را چنين توصيف ميكند: زيان يك محصول توليدي بعد از وارد شدن به جامعه.
دكتر جوزف جوزان ، يك ياز بنيانگذاران تحول كيفيت در امريكا ، كيفيت را اينگونه بيان ميكند: آن خصوصياتي از توليدات كه در رابطه با احتياجات يك مشتري ساخته ميشود و موجبات بهبود رضايت مشتري ميشود.
ادوارد مينگ نخستين كسي بود كه نزديك ترين نظريه را به مفهوم امروزي كيفيت براي كارخانه ها ارائه كرد. كيفيت بايد از روي رضايتمندي مشتري تبيين شود و اين امر نيازمند تغيير بنيادين مديريت امريكايي مي باشد.
ما موافقيم بجز در مواردي جزئي از نظر ما كيفيت به عنوان عامل اصلي هدايت يك تجارت عبارت است از ميزان رضايتمندي يك مشتري. چراكه هيچ كسي قادر نيست فعاليت اقتصادي خودش را بدون رضايتمندي مشتريانش ادامه دهد. رسيدن به رضايت مشتري به ويژه در جهان بعد از 11 سپامتر نيازمند دقت و توجه بيشتري داشتن و تعاريف جديدي است.
امروزه ديگر تجارت مانند سابق نيست. بلكه در آن مي بايستي به صورت استراتژيك عمل كرد و براي حواث پيش بيني نشده برنامه داشت. مشكلات را پيش بيني كرد قبلي از اينكه اتفاق بيفتد. با سقوط بازارها مقابله كرد و نيز قادر بود كه راه خود را از ميان تحولات اقتصادي بازار پيدا كرد. اين بدان معني است كه تمامي ما كارايي مان را با دقت بيشتري آناليز كنيم و از فجايع بپرهيزيم.
اين حقيقت حتي در زمان وقايع قبل از 11 سپتامبر وجود داشت . اقتصاد بسيار بي رحم است و نيز بسياري از ارزش گذاري هايي كه بر روي سهام شركت ها گذاشته شده بود به دور از واقعيت بود. به هر حال امروزه اين موضوع بسيار روشن است. دنياي تجارت اگر آنرا به خوبي نشناسيم جاي بسيار نامطمئني است براي داشتن بازدهي در سطح جهاني و ايجاد فرهنگي براي بازدهي بسيار بالا.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 21:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تاثیر انگیزه بر رفتار افراد

بازديد: 95

اثرات انگیزه پیشرفت بر رفتار
 (Effects of achievement motivation behavior)
از اسکات تی. رابیدیو (Scot T.Rabideau)


انگیزه (motivation) به عنوان نیروی محرک، در پس سر همة فعالیت های فردی تعریف می شود. نیازها و خواسته های یک فرد بر جهت رفتاری اش اثر می گذارد. انگیزه مبتنی بر هیجان ها (emotions)  و اهداف مرتبط با موفقیت (achievement)  است. انواع مختلف انگیزه شامل انگیزه بیرونی (extrinsic) ، درونی (intrinsic) ، فیزیولوژیکی (physiological) و پیشرفت است. انواع منفی انگیزه نیز وجود دارد. انگیزه پیشرفت می تواند به عنوان نیاز برای موفقیت یا رسیدن به برتری تعریف شود. افراد نیازهایشان را از طریق منابع مختلف برطرف خواهند کرد و به واسطه استدلال های درونی و بیرونی به سوی موفقیت رانده می شوند. انگیزه یک سایق اساسی (basic drive) برای همه فعالیت های ماست. انگیزه بر پویایی (dynamic) رفتار که شامل نیازها، امیال و آرزوهایمان در زندگی است، اشاره می کند. انگیزه پیشرفت براساس رسیدن به موفقیت و همه آرزوهایمان در زندگی است و هدفهای مرتبط با موفقیت بر شیوه ای که یک فرد کاری را انجام می دهد اثر می گذارد و تمایل برای نشان دادن شایستگی را فراهم می کند (هاراکویز، بارون، کارتر، لئووالیوت، 1997).
این سایق های انگیزشی فیزیولوژیکی اساسی، بر رفتار طبیعی ما در محیط های مختلف اثر می گذارد. بیشتر اهدافمان مبتنی بر انگیزه است که می تواند از گرسنگی تا نیاز برای عشق و برقراری روابط جنسی مختلف باشد و انگیزه های ما برای موفقیت می تواند از نیازهای بیولوژیکی (biological needs) تا امیال ارضا کننده یا رسیدن به پیروزی در کارهای رقابتی تغییر کند. انگیزه مهم است زیرا آن بر زندگی روزانه ما اثر می گذارد. همه اعمال، رفتار، افکار و عقایدمان از سایق درونی اثر می پذیرد.

 انگیزه های ناآشکار و نسبت دادن به خود (Implicit and self-attributed motives).
محققان انگیزش با این نظر موافقند که رفتار موفقیت، تعامل بین متغیرهای موقعیتی و انگیزه شخصی برای موفق شدن است. انگیزه های ناآشکار (implicit) و آشکار (explicit) مستقیماً در پیش بینی رفتار نقش دارند. انگیزه های ناآشکار، تکانه های فوری(spontaneous impulses)  هستند، که به عنوان اجرا کننده های کار و فعالیت(task performances) شناخته شده اند و از طریق انگیزه های ذاتی (incentives inherent) برای فعالیت برانگیخته می شوند. انگیزه های آشکار، در طی انتخاب های سنجیده نمایان می شوند و اغلب از طریق عوامل بیرونی انگیخته می شوند.همچنین افراد با نیاز ناآشکار قوی برای موفقیت، معیارهای درونی بالاتری برای خود قرار می دهند در حالی که دیگران تمایل به پیروی از هنجارهای اجتماعی را دارند. این دو انگیزه به منظور تعیین اشتیاق و جهت رفتار افراد با یکدیگر فعالیت می کنند (برانستین و مایر، 2005).  
انگیزه های آشکار و ناآشکار اثر جبری شدیدی بر روی رفتار دارند. رفتارهای وظیفه ای (task behaviors) در برابر یک چالش در طول انگیزه ناآشکار سرعت پیدا می کنند که منجر به انجام فعالیتی با رفتار مؤثرتر جهت رسیدن به هدف اولیه می شوند. یک فرد با سایق ناآشکار قوی با مؤثرترین روش جهت رسیدن به هدف، احساس لذت خواهد کرد. افزایش تلاش و فائق آمدن بر چالش ها به واسطه تسلط یافتن و مهارت بر تکلیف فرد را ارضاء می کند. اگرچه،انگیزه های آشکار در اطراف خودانگاره (self-image) یک فرد قرار دارند. این نوع از انگیزه رفتار یک فرد را براساس دیدگاه خود آنها شکل می دهد و می تواند بر انتخاب ها و پاسخ های آنان به واسطه عوامل بیرونی اثر بگذارد. نخستین عامل برای این نوع انگیزه ادراک (perception) یا توانایی درک شده است. بسیاری از نظریه پردازان هنوز نمی توانند در این زمینه توافق کنند که آیا موفقیت مبتنی بر غلبه مهارتهای یک فرد است یا تلاش جهت گسترش خود انگاره بهتر (براستین و مایر، 2005). اکثر پژوهش ها جهت تعیین این مسئله که آیا انواع مختلف انگیزه در رفتارهای متفاوت با محیط مشابه نتیجه خواهند داد یا نه ناتوان هستند.

مدل مرتبه ای انگیزه پیشرفت  (The hierachal model of achievement motivation)
انگیزه پیشرفت با روش های مختلف بسیاری شرح داده شده است. درک ما از اثرات مرتبط با موفقیت، شناخت و رفتار بهتر شده است. با وجود شباهتهای محیطی بسیار رویکردهای انگیزشی موفقیت به طور جداگانه ای رشد یافته و پیشنهاد شده که اکثر نظریات مربوط به انگیزه پیشرفت در توافق با یکدیگر به جای رقابت هستند. محققان انگیزش به واسطه ترکیب دو رویکرد برجسته خواستار ترویج یک مدل مرتبه ای از انگیزه پیشرفت و اجتناب شدند: رویکرد انگیزه پیشرفت و رویکرد هدف پیشرفت. انگیزه پیشرفت شامل نیاز برای موفقیت و ترس از شکست است. این ها انگیزه های مهمی هستند که رفتار ما را به سوی پیامدهای مثبت و منفی هدایت می کنند. هدف پیشرفت به عنوان نماینده شناختی نیرومندتري دیده می شود که افراد را به سوی پیامد خاصی هدایت می کند. اهداف پیشرفت سه نوع است: یک هدف عملکرد- گرایش (performance-approach goal) ، یک هدف عملکرد- اجتناب (performance-avoidance) و هدف مهارتی (mastery goal).
هدف عملکرد- گرایش بر کسب شایستگی در رابطه با دیگران متمرکز است، هدف عملکرد- اجتناب بر اجتناب از بی کفایتی در رابطه با دیگران متمرکز می شود و هدف مهارت بر پرورش صلاحیت فرد و غلبه بر کار تمرکز دارد. انگیزه پیشرفت می تواند به عنوان پیش بینی کننده ی مستقیم رویدادهای محیطی وابسته به پیشرفت دیده شود. بنابراین، انگیزه پیشرفت ذکر شده اثری غیرمستقیم و هدف پیشرفت ذکر شده اثری مستقیم بر پیامدهای مرتبط با پیشرفت دارند (الیوت و مک گریگور، 1999). این انگیزه ها و اهداف به عنوان فعالیتی جمعی برای تنظیم رفتار پیشرفت دیده شده اند. مدل مرتبه ای، اهداف پیشرفت را پیش بینی کننده نتایج عملکرد می داند. این مدل شامل رویکردهای بیشتری برای انگیزه پیشرفت است. ضعف این مدل این است که دلیل مسئول بودن در رابطه با اهداف پیشرفت و عملکرد را مشخص نمی کند و همان طور که این مدل گسترش می یابد در پیش بینی پیامدهای رفتاری مرتبط با موفقیت سودمندتر می شود (الیوت و مک گریگور، 1999).

اهداف پیشرفت و جستجوی اطلاعات (Achievement goals and information seeking)
نظریه پردازان این فرضیه را داده اند که هدف پیشرفت بر نگرش و رفتارهای مرتبط با موفقیت اثر می گذارد. دو نوع متفاوت از نگرش های مرتبط با موفقیت شامل درگیری شغلی (task-involvement) و درگیری خود (ego-involvement) است. درگیری شغلی یک حالت انگیزشی است که هدف اصلی فرد در آن کسب مهارت و دانش است در حالی که هدف اصلی در درگیری خود نشان دادن توانایی های بالاتر است (باتلر، 1999). یک مثال از فعالیتی که فرد در آن تلاش می کند تا به مهارت برسد و توانایی بهتری را به نمایش بگذارد تکلیف مدرسه است. اگر چه، عوامل موقعیتی مثل محیط اطراف فرد می تواند بر توفیق کسب یک هدف در هر زمان اثر بگذارد پژوهش ها تأیید می کنند که درگیری شغلی اکثر اوقات ناشی از اسنادهای چالشی و تلاش فزاینده است (مخصوصاً در فعالیتهایی که یک فرصت برای یادگیری و گسترش رقابت فراهم می شود) تا درگیری خود.
انگیزه درونی که به عنوان تلاش برای به عهده گرفتن فعالیت براي رضایتمندی از خود تعریف می شود، متداول تر است تا زمانی که یک فرد در فعالیت های شغلی درگیر شده است. زمانی که افراد بیشتر با خود درگیر هستند، تمایل دارند که درک متفاوتی از توانایی هایشان داشته باشند در جایی که تفاوت ها در توانایی اثرات تلاش را منعکس می کند. افراد درگیر با خود به واسطه کارهای دیگران به سوی موفقیت رانده می شوند و احساسات آنان از موفقیت به کسب ارزشمندی (self-worth) و دوری از شکست مربوط می شود. از طرف دیگر، افراد درگیر با کار تمایل دارند با تصوری که از توانایی هایشان دارند منطبق شوند (باتلر، 1999). در نتیجه افراد با توانایی کم، احساس موفقیت بیشتری خواهند کرد. مادامی که بتوانند از تلاش برای یادگیری و پیشرفت رضایت داشته باشند و شرایط خود خواسته پاسخهای دلخواه کمتری را برای شکست و سختی فراهم می کند. نگرش و رفتارهای محدود به شایستگی در درگیری خود رایجترند تا درگیری شغلی. در جایی که افراد با سطوح توانایی مختلف می توانند برای پیشرفت آموزش ببینند یک موفقیت انگیزه درونی محدود شده به شرایط درگیری شغلی نیست. انگیزه درونی در شرایط درگيری خود در بین افراد با موفقیت بالا که توانایی بیشتری را نسبت به افراد با موفقیت پایین نشان می دهند، بالاتر است (باتلر، 1999). این نگرش های مختلف نسبت به موفقیت می تواند با جستجوی اطلاعات مقایسه شود. گزاره های درگیری خود و درگیری شغلی موجب ادراک توانایی و پاسخهای متفاوت نسبت به مشکل می شوند. آنها همچنین الگوهای متفاوتی از جستجوی اطلاعات را گسترش می دهند. افراد با سطوح توانایی مختلف اطلاعات مربوط به رسیدن به اهدافشان را از جهت سلطه بهتر بر شرایط درگیری شغلی جستجو خواهند کرد. اگر چه، برای ارزیابی خود و رسیدن به درک بهتری از صلاحیت به جستجوی اطلاعات نیاز دارند (باتلر، 1999).
از طرف دیگر، افراد در درگیری خود بیشتر علاقمند به اطلاعاتی درباره ارزیابی های اجتماعی و سنجش توانایی هایشان در ارتباط با دیگران هستند.


نظریه ارزشمندی خود در انگیزه پیشرفت (Self-Worth theory in achievement motivation)
نظریه ارزشمندی خود بیان می کند که در موقعیت های معینی دانشجویان آماده تلاش کردن جهت دستیابی به موفقیت نیستند و تعمداً از تلاش خودداری می کنند. اگر کارآیی پایین تهدیدی برای حس عزت نفس (sense of self-esteem) فرد است این عدم تلاش احتمالاً روی می دهد. اکثر اوقات این مسئله بعد از یک تجربه شکست اتفاق می افتد.
باخت ارزیابی خود از توانایی را تهدید می کند و موجب تشویق افراد به طور نامشخص جهت عملکرد بهتر در زمینه بعدی می شود. اگر عملکرد بعدی ضعیف باشد تردیدها در مورد توانایی تأیید می شود. نظریه ارزشمندی خود بیان می کند راهی برای اجتناب از تهدید عزت نفس به واسطه کناره گیری از تلاش (withdrawing effort) وجود دارد. کناره گیری از تلاش می پذیرد که شکست به عدم تلاش نسبت داده  شود تا به توانایی پایین که میزان عزت نفس فرد را کم می کند، کارآیی پایین احتمالاً بازتاب توانایی پایین است که یک موقعیت تهدید کننده بالا برای درک افراد ایجاد می کند. به عبارت دیگر، اگر دلیلی بیاوریم که کارآیی پایین به یک عامل نامربوط در رابطه با توانایی نسبت داده شود تهدید شدن عزت نفس و درک فرد کمتر می شود (تامسون، دیوید سون و باربر، 1995). مطالعه ای که بر روی دانشجویان با مشکلات غیرقابل حل اجرا شد برخی فرضیات نظریه ارزشمندی خود دربارة انگیزش و تلاش را مورد بررسی قرار داده است. نتایج نشان داد، با وجود کارآیی پایین هیچ مدرکی در رابطه با کاهش تلاش وجود نداشت و تکالیف به عنوان مشکلات متوسط توصیف شدند البته زمانی که با تکالیف مشکل تر مقایسه شدند. این احتمال بیشتر شد که تلاش کم مسئول عملکرد ضعیف دانشجویان در شرایطی که عزت نفس تهدید می شود نیست. دو پیشنهاد ارائه شد، یکی اینکه دانشجویان ممکن است به طور ناهشیار از تلاش صرف نظر کنند و دیگر اینکه کاهش تلاش ممکن است به عنوان نتیجه چشمپوشی از مشکل باشد. صرف نظر از درستی پیشنهادات مطرح شده، نظریه ارزشمندی خود این فرضیه را مطرح می کند که افراد تمایل کمی برای داشتن مسئولیت در برابر شکست دارند (تامسون، دیوید سون و باربر، 1995).


انگیزه پیشرفت اجتنابی   (Avoidance achievement motivation)
در زندگی روزمره افراد سعی می کنند در کارهایشان با کفایت ظاهر شوند. در دهة گذشته، نظریه پردازان بسیاری یک رویکرد هدف پیشرفت شناختی- اجتماعی را برای افرادی که جهت کسب شایستگی و صلاحیت تلاش می کنند، به کار برده اند. هدف پیشرفت معمولاً به عنوان هدف برای به عهده گرفتن کاری تعریف می شود و نوع خاص هدف چارچوبی را از لحاظ اینکه تجربیات افراد موفقیت را به دنبال دارد، ارائه می دهد. به طور کلی نظریه پردازان هدف پیشرفت دو دیدگاه مجزا را در مورد شایستگی مطرح کردند: یکی هدف عملکرد (performance goal) متمرکز بر نشان دادن توانایی زمانی که با دیگران مقایسه می شویم و دیگری هدف مهارت (mastery goal) که بر رشد شایستگی و غلبه بر تکلیف تأکید می کند. هدف عملکرد آسیب پذیری را در زمینه پیشرفت برای الگوهای پاسخ معينی از قبیل ترجیح دادن تکالیف آسان، کناره گیری از تلاش در برابر شکست و کاهش لذت کاری را مطرح می کند ولی هدف مهارت می تواند به یک الگوی انگیزشی منجر شود که ترجیحی برای تکالیف چالش انگیز متوسط فراهم می کند، در برابر شکست مقاومت می کند و لذت کاری را افزایش می دهد (الیوت و جرج، 1997). اکثر نظریه پردازان هدف پیشرفت اهداف عملکرد و مهارت را به عنوان انواع "رویکردهای" انگیزش (approach forms of motivation) در نظر می گیرند. نظریه پردازان انگیزه پیشرفت کلاسیک حاضر ادعا کرده اند که بر فعالیت تأکید می کنند و به سوی کسب موفقیت یا اجتناب از شکست جهت گیری شده اند در حالی که نظریه پردازان هدف پیشرفت بر نمود رویکردشان تأکید دارند.
اخیرا درک یک هدف پیشرفت یکپارچه مشتمل بر نظریات عملکردی و مهارتی جدید با ویژگی های گرایش و اجتناب مشخص، مطرح شده که در این زمینه هدف عملکرد به یک عنصر مستقل گرایش و یک عنصر اجتناب تقسیم می شود و سه جهت گیری پیشرفت زیر ملاحظه می گردد:
یک هدف مهارت که بر رشد شایستگی و غلبه بر تکلیف متمرکز است، یک هدف عملکرد- گرایش که به سوی کسب قضاوتهای مطلوب از شایستگی هدایت شده و یک هدف عملکرد- اجتناب که بر محور قضاوتهای نامطلوب از شایستگی قرار گرفته است. اهداف عملکرد- گرایش و عملکرد- اجتناب به عنوان خود تنظیمی جهت رشد پیامدهای بالقوه مثبت و برای جذب افراد در کار تعریف شده است. ایجاد شور و هیجان منجر به یک الگوی مهارتی درباره نتایج موفقیت می شود. اگر چه، هدف عملکرد- اجتناب به عنوان گسترش رویدادهای منفی محیطی مشخص شده این جهت گیری اجتنابی، اضطراب (anxiety) ، حواس پرتی کاری (task distraction)  و درماندگی (help less) نسبت به پیامدهای موفقیت را به وجود می آورد و انگیزه درونی، که علاقه و لذت به یک فعالیت به خاطر خودش است نقشی را برای موفقیت به خوبی بازی می کند. هدف عملکرد- اجتناب انگیزه درونی را در حالی که هدفهای مهارتی و عملکرد- گرایش به بالارفتن آن کمک کردند را کاهش داد (الیوت و جرج، 1997). اکثر نظریه پردازان و فلاسفه پیش بینی شایستگی در یک تکلیف معین را به عنوان متغیری مهم در زمینه پیشرفت تشخیص دادند. اهداف پیشرفت برای کسب صلاحیت و اجتناب از شکست ایجاد شدند که این اهداف به عنوان ناآشکار (ناهشیار)  (non- conscious) یا نسبت دادن به خود (هشیار) (conscious) و رفتار موفقیت بی واسطه ملاحظه شدند. پیش بینی شایستگی متغیری مهم در نظریات انگیزه پیشرفت کلاسیک بود ولی اکنون فقط بر میانه رو بودن در دیدگاههای معاصر تأکید می کند.

اهداف گرایش و اجتناب (Approach and avoidance goals)
نظریه پردازان انگیزه پیشرفت بر پژوهشهایی که بر رفتارهای مرتبط با شایستگی متمرکز است توجه دارند. براساس پژوهشها و نظریات گرایش- اجتناب اولیه افراد تمایل دارند شایسته باشند یا برای دوری از بی کفایتی تلاش کنند. تمایل جهت موفقیت و دوری از شکست به عنوان محدودیت های انتقادی تمایل و رفتار، به واسطه نظریه پردازی به نام لوین (Lewin) مطرح شد. مک کللند (Mc Celland) در نظریه انگیزه پیشرفت خود پیشنهاد کرد دو نوع انگیزه پیشرفت وجود دارد که یکی پیرامون اجتناب از شکست و دیگری پیرامون دستیابی به موفقیت جهت گیری شده است. نظریه پرداز دیگر اتکینسون (Atkinson) از کارلوین و مک کللند در نظریه نیاز- پیشرفت خویش در یک چارچوب ریاضی که میل به موفقیت و اجتناب از شکست را به عنوان تعیین کننده های مهم رفتار موفقیت مطرح کرده، سود برد (الیوت و هاراکویز، 1996). اخیراً نظریه پردازان رویکرد هدف پیشرفت را بیشتر از انگیزه پیشرفت معرفی کرده اند. این نظریه پردازان هدف پیشرفت را به عنوان دلیلی برای فعالیت های مرتبط با شایستگی تعریف کردند. در ابتدا این نظریه پردازان دنباله رو لوین، مک کللند و اتکینسون بودند که در فرضیاتشان بین انگیزه گرایشی و اجتنابی تمایز قائل می شدند. سه نوع هدف پیشرفت به وجود آمد که دو تای آن جهت گیری گرایشي و سومي یک نوع اجتناب است. یک نوع گرایشی با هدف درگیری با کار بر شایسته بودن و مهارت کاری تأکید می کرد و نوع دیگر با هدف درگیری خود به سوی کسب قضاوتهای مطلوب در مورد شایستگی هدایت شده بود و جهت گیری اجتنابی هم با هدف اجرا بر اجتناب از قضاوتهای نامطلوب در مورد شایستگی قرار گرفته بود. در ابتدا به این نظریات جدید توجه کمی شد و برخی نظریه پردازان با تشویق کمی مواجه شدند. در نتیجه نظریه پردازان انگیزشی روششان را تغییر دادند و مفاهیم دیگری از قبیل هدف عملکرد- یادگیری دوک (Dweck's performance-Learning goal) با دو عنصر گرایش و اجتناب یا خود نیکولز (Nicholl's ego) و جهت گیری های شغلی را در نظر گرفتند که او آنها را به عنوان دو شکل از انگیزه گرایشی معرفی کرده است (الیوت و هاراکویز، 1996). هم اکنون نظریه هدف پیشرفت جهت تحلیل انگیزه پیشرفت یک رویکرد مناسب است . اکثر نظریه پردازان معاصر از چارچوب مدلهای تجدید نظر شده دوک و نیکولز استفاده می کنند. اولاً، اکثر نظریه پردازان جهت گیری های اولیه ای را نسبت به شایسته بودن به واسطه تمایز بین اهداف مهارت، توانایی یا مغایرت کار و درگیری خود برقرار کردند. یک مباحثه ای نسبت به چارچوبهای هدف پیشرفت برپا شد اینکه آیا آنها به طور مناسبی همگرایی ترکیب هدف مهارتی (یادگیری، درگیری شغلی و مهارت) را با هدف عملکردی (توانایی و عملکرد، درگیری خود و رقابت) توجیه می کنند یا نه.
دوماً، اکثر نظریه پردازان جدید، هدف های مهارتی و عملکردی را به عنوان اشکال گرایشی انگیزه معرفی کرده و برای در نظر گرفتن گرایش و اجتناب به عنوان تمایلات انگیزشی خودمختار با جهت گیری هدف عملکرد شکست خوردند (الیوت و هاراکویز، 1996). نوع جهت گیری پذیرفته شده در شروع یک فعالیت زمینه ای را برای چگونگی تفسير، ارزیابی و عمل افراد بر روی اطلاعات و تجربیات در یک دوره از موفقیت فراهم می کند. پذیرش یک هدف مهارتی برای ارائه مدل انگیزشی مهارت توسط ترجیح فعالیتهای چالش انگیز متوسط، مقاومت در برابر شکست، نگرش مثبت نسبت به یادگیری و افزایش لذت کاری مشخص شده است. اگر چه،  درماندگی واکنشی انگیزشی نتیجه پذیرش یک جهت گیری هدف عملکرد است این شامل ترجیح کارهای آسان یا مشکل، کناره گیری از تلاش در برابر شکست، تغییر سرزنش به دلیل شکست به توانایی پایین و کاهش لذت کاری است.
برخی نظریه پردازان مفهوم شایستگی درک شده را به عنوان یک عنصر مهم در فرضیاتشان در نظر گرفته اند. هدفهای مهارتی داشتن تلاش یکنواختی را در همه سطوح شایستگی درک شده که منجر به یک الگوی مهارتی می شود را پیش بینی می کنند و هدف های عملکردی می توانند منجر به مهارت در افراد با یک شایستگی درک شده بالا و درماندگی یک مدل انگیزشی در آنهایی که شایستگی کمی دارند، شود (الیوت و هاراکویز، 1996). اخیراً سه نظریه هدف انگیزش براساس چارچوب سه گانه ای توسط نظریه پردازان هدف پیشرفت ارائه شده است:
مهارت، گرایش- عملکرد و اجتناب- عملکرد. هدفهای مهارت و گرایش- عملکرد جهت گیری های گرایشی را بر طبق پیامدهای بالقوه مثبت از قبیل رسیدن به شایستگی و غلبه بر کار (مهارت شغلی) مطرح می کنند.
این روش های رفتاری و خودتنظیمی (self- regulation) مجموعه متنوعی از فرآیندهای شناختی- ادارکی مؤثری را فراهم می کنند که به مشغولیت کاری بهینه (optimal task engagement) کمک می کند. آنها اطلاعات مربوط به موفقیت و تمرکز مؤثر در کار را که منجر به غلبه بر مجموعه واکنش های انگیزشی شرح داده شده توسط نظریه پردازان هدف پیشرفت می شود را به چالش می کشند. هدف عملکرد- اجتناب به عنوان یک جهت گیری اجتنابی بر طبق پیامدهای بالقوه منفی مطرح شده این شکل از تنطیم، فرآیندهای ذهنی خود- حمایتی (self-protective) را که به مشغولیت کاری بهینه تداخل می کند، فرا می خواند. این موضوع  موجب حساسیت اطلاعات مربوط به شکست می شود و مشغله ای فکری مبنی بر نگرانی در مورد ظاهر یک فرد تا ارتباطات شغلی که می تواند منجر به درماندگی پاسخ های انگیزشی شود، را موجب می شود. سه نظریه هدف مطرح شده، مراحل مختلف بسیاری را در محیط جهت گیری کرده اند. هدف های گرایش و اجتناب به عنوان اثرات مختلف بر روی رفتار پیشرفت توسط فرآیندهای انگیزشی در نظر گرفته شده اند (الیوت و هاراکویز، 1996).

انگیزه درونی و اهداف پیشرفت (Intrinsic motivation and achievement goals)
انگیزه درونی به عنوان علاقه و لذت به انجام یک فعالیت برای خاطر خودش تعریف شده و اساساً به عنوان یک رویکرد از انگیزه در نظر گرفته شده است. انگیزه درونی به عنوان یک عنصر مهم در نظریه هدف پیشرفت شناخته شده است. اکثر نظریه پردازان هدف پیشرفت و انگیزه درونی بیان می کنند که هدفهای مهارتی به انگیزه درونی و فرآیندهای ذهنی مرتبط کمک می کنند و هدفهای عملکردی موجب اثرات منفی می شوند. هدفهای مهارتی توسعه درک چالش ها، گسترش درگیری شغلی، ایجاد هیجان و حمایت از خودمختاری را رواج می دهند در حالی که هدفهای عملکردی با اینها در تضاد هستند. هدفهای عملکردی به عنوان تحلیل برنده های انگیزه درونی به واسطه درک تدریجی تهدید، درهم گسيختگی درگیری شغلی و ایجاد اضطراب و تنش توصیف شده اند (الیوت و هاراکویز، 1996). مجموعه متناوب پیش بینی ها ممکن است از چارچوب گرایش- اجتناب ناشی شده باشد. هدفهای عملکرد- گرایش و مهارت بر کسب شایستگی و پرورش انگیزه درونی متمرکزند به ویژه در جهت گیری های گرایش- عملکرد و مهارت افراد زمینه های پیشرفت را به عنوان یک چالش درک می کنند و این موضوع احتمالاً موجب هیجان، عملکرد شناختی، افزایش تمرکز و جذب شدن در کار می شود و فرد را به سوی موفقیت و غلبه بر اطلاعاتی که انگیزه درونی را به تحلیل می برد هدایت می کند. هدف اجتناب- عملکرد بر اجتناب از بی کفایتی در جایی که افراد زمینه های پیشرفت را به عنوان یک تهدید در نظر می گیرند و به دنبال فرار از آن هستند، تأکید می کند (الیوت و هاراکویز، 1996). از این جهت گیری احتمالاً اضطراب، کناره گیری از تلاش و منابع شناختی استنباط می شود در حالی که بین تمرکز و انگیزه تداخل ایجاد می کند.

تحلیل اهداف شخصی  (Personal goals analysis)
در سال های اخیر نظریه پردازان بسیار بر ساختارهای مختلف هدف به جهت بیان علت عمل در زمینه های پیشرفت تکیه کرده اند. چهار سطح هدف مطرح شده، ارائه می شوند به عنوان: راهبردهای عملی خاص جهت اجرا مانند انجام یک کار معین، جهت گیری های خاص موقعیتی که هدف عمل را به نمایش می گذارد مانند اثبات شایستگی در رابطه با دیگران در یک موقعیت، اهداف شخصی که بر پیگیری موقعیت دلالت می کنند مانند گرفتن نمرات خوب و الگوها و تصورات خود که شامل برنامه های هدفمند برای رسیدن به موفقیت در آینده است. این نظریه های انگیزه پیشرفت مبتنی بر هدف منحصراً بر روی انواع رویکردهای رفتاری تأکید کرده اند ولی در سال های اخیر به سمت اجتناب تغییر جهت داده اند (الیوت و شلدون، 1997). انگیزه عنصری مهم در زندگی روزانه ماست. رفتار و احساسات اساسی ما به واسطه سایق درونی ما به سمت موفقیت در طول چالشهای زندگی تحت تأثیر قرار می گيرد در حالی که ما برای خودمان اهدافی را قرار می دهیم. همچنین انگیزه ما، احساس شایسته بودن و ارزشمند بودن ما را افزایش می دهد همان طور که ما به هدفمان نزدیک می شویم. آن برای ما مفاهیمی را به وجود می آورد تا با دیگران در جهت بهتر شدن رقابت کنیم و اطلاعات بیرونی جدیدی را برای یادگیری و فراگرفتن جستجو کنیم. افراد انگیزه را به شیوه های مختلفی تجربه می کنند که آن بر اساس کار یا خود در طبیعت است. بعضی افراد جهت رسیدن به اهدافشان، رضایت شخصی و پیشرفت خود تلاش می کنند در حالی که دیگران در زمینه پیشرفت با محیط و اطرافیانشان رقابت می کنند و به راحتی به عنوان بهترین ها دسته بندی می شوند. انگیزه و پیامدهای رفتاری از مدلهای انگیزه پیشرفت مختلفی متأثر شده که این مدل ها به صورت جداگانه در ماهیت و نظریه بسیار به هم شباهت دارند.
گزاره های عملکرد و مهارت هر یک اثر قابل توجهی بر چگونگی با انگیزه کردن افراد دارند. هر نظریه پرداز در پژوهشهای امروزی در رابطه با پیشرفت همکاری می کند. اغلب نظریه پردازان جهت گسترش نظریه های قدیمی و خلق نظریه های جدید کار همدیگر را نقض می کنند. انگیزه پیشرفت یک شاخه جالب است و من خودم بعد از مرور نظریات مشابه از دیدگاههای مختلف بسیار به آن علاقمند شدم.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 21:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس