تحقیق دانشجویی - 28

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره کبد و بیماری هپاتیت

بازديد: 0
تحقیق درباره کبد و بیماری هپاتیت

 

آشنایی با بیماری هپاتیت

 

 

فهرست

 

·        کبد سالم

·        ساختمان و عمل دستگاه گوارش

·        ساختمان و محل کبد

·        وظایف کبد

·        هپاتیت چیست؟

·        نشانه هپاتیت حاد

·        هپاتیت «آ»

·        هپاتیت «ب»

·        راههای انتقال هپاتیت «ب»

·        ناقلین هپاتیت «ب»

·        تشخیص هپاتیت «ب»

·        هپاتیت «سی»

·        راههای انتقال هپاتیت «سی»

 

کبدسالم :

 

 

 کبد شما بزرگترين عضو درون بدنتان می باشد و از طرفی ديگر پيچيده ترين آنها نيز هست. کبد نقش مهم و حياتی در تنظيم فعل و انفعالات درونی بدن دارد. اين اعمال برای حفظ حيات و انجام فعاليتهای مناسب بدن ضروری است. بطور ساده می توان گفت که بدون کبد نمی توان زندگی کرد. وقتی غذايی خورده می شود به همان صورت در بدن مصرف نشده و بعد از جذب و ورود به خون بايد از ميان کبد بگذرد و در اين میان، کبد درامر بسته بندی و ذخيره نمودن اين مواد نقش مهمی دارد.

 

 ساختمان و عمل دستگاه گوارش:

 

 

دستگاه گوارش نقش مهمی در جذب مواد غذايی ( مواد خورده شده ) و دفع مواد زايد بدن دارد و گاهی دچار بيماريهای گوناگونی می شود که در برخی مواقع به غلط به بيماری کبدی نسبت داده می شود . مثلا" يبوست يکی از مشکلات شايع در بيماران است. اغلب بيماران عدم کارکرد مناسب دستگاه گوارش را به کبد نسبت می دهند.

دستگاه گوارش به شکل لوله ای توخالی است که از حفره دهان شروع شده و به مقعد ختم می شود. تمام قسمتهای مختلف دستگاه گوارش، موادی را به درون حفره گوارشی ترشح یا موادی را از درون آن جذب می کنند. غذا پس از خردشدن در دهان، وارد مری و سپس معده شده و به دنبال انجام فعل و انفعالات مختلف برروی آن ، در روده ها جذب می شود. کبد که در قسمت راست و بالای شکم قرار دارد، ترشحات خود را از طريق مجاری صفراوی به درون اثنی عشر می ريزد و به اين طريق ، نقش خود را در هضم مواد غذايی ايفاء می نمايد.

 

ساختمان و محل کبد :

 

 کبد بزرگترین عضو بدن شما است و در داخل شکم ، سمت راست و فوقانی آن و در زير دنده ها قرار دارد. برخی از اعضای حياتی بدن در اطراف کبد قرار دارند. در قسمت فوقانی کبد، ديافراگم و ريه ها و در پشت آن کليه راست و در زير آن روده کوچک و بزرگ قرار دارند. وزن کبد حدود 1/5 تا 2 کیلوگرم می باشد. کبد به چهار قسمت تقسيم می شود . داخل کبد ميليونها مجاری ريز وجود دارند که وظيفه آنها انتقال صفرای ساخته شده در کبد می باشد. به همين دليل به آنها مجاری صفراوی داخل کبدی گفته می شود. اين مجاری کم کم به هم متصل شده و درنهايت به صورت دو مجرا به ضخامت 1 الی 2 ميلی متر از کبد خارج شده ، محتويات خود را به داخل کيسه صفرا می ريزند. خونرسانی به کبد بسيار زياد اشت و به آن جگر سياه نيز گفته می شود. تقريبا" تمامی خونی که از روده ها خارج می شود ، از طريق يک وريد ( سياهرگ ) به داخل کبد   می ريزد و از آنجا پس ازتغييراتی که بر روی آن صورت می گيرد به يک سياهرگ ديگر رفته و در نهايت به قلب می روند . سرخرگ و سياهرگها خونرسانی کبد را انجام داده و مواد مغذی مورد نياز برای حفظ سلامتی کبد را تامين می نمايند.

 

 

وظايف کبد:

 

 

کبد مانند يک کارخانه بزرگ شيميايی در تمام شبانه روز فعاليت می نمايد و در تنظيم بسياری از امور داخلی بدن ، سوخت و ساز مواد و  سم زدايی آنها نقش مهمی را ايفا می نمايد.

1-آماده سازی و ذخيره مواد در کبد

2-توليد مواد مورد نياز بدن

3-تنظيم ترکيب خون

4-سوخت و ساز مواد غذايی ، داروها و ديگر مواد

5-سم زدايی و دفع مواد مضر

6-تسهيل هضم مواد غذايی با توليد و ترشح صفرا

7-توليد عوامل انعقادی

8-ذخيره آهن

خوشبختانه ادامه حيات با بخش کوچکی از کبد نيز امکان پذير است. در بيماريهای مختلف خصوصا" هپاتيت ويروسی ، کبد دچار التهاب و تخريب می شود ولی غالبا" تا مراحل انتهايی فقط قسمتی از عملکرد کبد مختل شده و تنها در مراحل پيشرفته ، نارسايی کبد خود را نشان می دهد.

 

 

هپاتيت چيست ؟

 

هپاتيت از نظر لغوی به معنای (( التهاب و ورم کبد )) می باشد. مهم ترين عوامل ايجاد کننده آن ويروس ها هستند. مشروبات الکلی ، داروها، سموم و برخی بيماری های ارثی نيز سبب هپاتيت می شوند. ويروس ها موجودات بسيار ريزی هستند که با چشم معمولی ديده نمی شوند. برای ديدن آنها نياز به تجهيزات پيشرفته ای از جمله ميکروسکوپ الکترونی است. تاکنون حداقل شش نوع ويروس مسئوول بروز انواع مختلف هپاتيت شناسايی شده اند که در طی قرنها ميليونها انسان دچار انواع هپاتيت ويروسی شده اند. اکثر بيماران مبتلا به هپاتيت ويروسی علامتی ندارند و بيماری آنها با انجام آزمايش مشخص می شود. به هر حال د رتعدادی از بيماران ، علايم حاد بيماری وجود دارد. به دنبال تماس با ويروس مولد هپاتيت و پس از طی دوره ای که از هفته ها تا ماهها متغير است و تحت عنوان دوره نهفته گفته می شود ، علایم حاد ابتلا به هپاتيت ويروسی ظاهر می شود اين علايم عبارتند از : بی اشتهايی ، خستگی مفرط، کوفتگی و استفراغ ، درد شکم ، تيره شدن ادرار ، کم رنگ شدن مدفوع و زردی پوست .

علايم بيماری معمولا" روزها و يا هفته ها طول می کشد و علايم بيماری خود بخود برطرف می شوند ، بايد توجه داشت که علايم شبه آنفلوآنزا به صورت درد عضلانی ، خستگی ، تب خفيف می تواند روزها يا هفته ها قبل از بروز علايم حاد بيماری ديده شوند.

 

 

 

 

نشانه ها ی هپاتيت حاد :

 

درد ناحيه راست و فوقانی شکم به دليل تحت کشش قرار گرفتن کپسول کبد است و درد با تخفيف بيماری برطرف می شود . زردی به معنای زرد شدن پوست و چشم ها می باشد.  بايد توجه داشت که بسياری از بيماران مبتلا به هپاتيت "ب" و "سی " علايمی از هپاتيت حاد و خصوصا" زردی ندارند. برخی از بيماران از خارش بدن شاکی هستند که  می تواند با آسيب کبدی در ارتباط باشد. درد مفاصل نيز جزو علايم هپاتيت حاد است. در صورت پيشرفت بيماری هپاتيت امکان آب آوردن شکم و ورم پاها وجود دارد که امکان خونريزی گوارشی از آنها وجود دارد.  از طرفی به دليل عدم خنثی شدن سموم در بدن و تجمع آنها ، وضعيت هوشياری بيمار تغيير می کند.

مهمترين انواع هپاتيت عبارتند از : هپاتيت " بی " ، " سی " و " آ "

لازم است به چند نکته مهم توجه شود:

1-بروز زردی به معنای هپاتيت نيست و ممکنست علل ديگر داشته باشد.

2-بسياری از مبتلايان به هپاتيت و خصوصا" ناقلين هپاتيت "ب " سابقه ای از زردی نداشته اند و در حال حاضر نيز زردی ندارند و فراموش نشود که تفسير علائم و نشانه های بيماری بر عهده پزشک است و از خود تشخيصی بايد خوداری نمود.

 

 

هپاتيت " آ " :

 

 

اين نوع هپاتيت در کشورهايی که از نظر وضعيت بهداشتی و استانداردهای تصفيه آب آشاميدنی در سطح پايينی قرار دارند، شايعتر است و به همين دليل در جنوب و شرق اروپا و آفريقا ، خاورميانه (از جمله ايران ) و خاور دور شايعتر از ساير مناطق است. علايم و بيماری هپاتيت " آ " معمولا" خفيف بود هو خود بخود بهبود می يابد. در اغلب موارد علت يرقان در دوران کودکی " هپاتيت آ " است. علايم و نشانه های ابتلاء به هپاتيت " آ " مثل ساير انواع هپاتيت بوده و شامل علايم سردرد ، شبه سرماخوردگی ، اسهال ، دل درد ، بی اشتهايی و يرقان است. انتقال اين بيماری از طريق ورود ويروس از راه خوراکی ( آب يا غذای آلوده ) صورت می گيرد. گسترش بيماری با شلوغی جمعيت ، فقربهداشتی و عدم دفع صحيح فاضلاب ارتباط دارد.

در حال حاضر با بهتر شدن وضعيت بهداشت ، بروز اين بيماری در سراسر جهان روبه کاهش است. اين بيماری درمان اختصاصی ندارد. استراحت، مصرف بيشتر مواد نشاسته ای ، کاهش مصرف چربی و استفاده از غذای تامين کننده کالری و  ويتامين (مصرف بيشتر ميوه جات تازه ) توصيه می شود و جهت برطرف کردن خارش ، استفاده از لباس های نخی و گشاد و خودداری از پوشيدن لباس های پشمی و استفاده بيشتر از وان آب گرم (وحاوی نشاسته ) و استفاده از کرم های نرم کننده بر طبق دستور پزشک توصيه می شود.

برای پيشگيری از ابتلای اطرافيان بيمار (خصوصا" افراد خانواده ) تزريق سرم گاماگلوبولين کمک کننده است ولی در کشور ما معمولا" توصيه نمی گردد و براساس نظر پزشک تزريق می گردد. خوشبختانه هپاتيت " آ " خود بخود خوب شده و ويروس از بدن بيمار به صورت کامل دفع     می شود و حالت ناقل هپاتيت ايجاد نمی شود.

 

 

 

 

هپاتيت " ب " :

 

 

ويروس های هپاتيت "ب" در کبد انسان جايگزين شده و تکثير می نمايند مواد توليد شده توسط اين ويروسها به گردش خون می ريزد. انجام آزمايشات خونی حساس ، تکثير ويروس در بدن را مشخص می نمايد. کسانی که ويروس هپاتيت "ب" را به مدت بيش از 6 ماه در خونشان داشته باشند ناقل اين بيماری می باشند.

اين افراد حال عمومی خوبی دارند و گاهی با انجام آزمايشات نيز اختلالی در کار کبد ديده نمی شود . در چنين شرايی ويروس به صورت مسالمت آميز در داخل بدن وجود دارد ولی به کبد آسيبی نمی رساند. درصورت انتقال ويروس هپاتيت "ب" از مادران آلوده به نوزادان احتمال باقی ماندن عفونت و ناقل شدن نوزادان زياد است و عمده ناقلين هپاتيت " ب " درکشور ما شامل اين موارد است. بيماری حاد هپاتيت "ب" در 90 تا 95 درصد بطور خودبخود بهبودی يافته و ويروس هپاتيت "ب" نيز به صورت کامل از بدن دفع شده و خارج می شود ولی در 5 تا 10 درصد موارد ويروس در بدن باقی مانده و حالت ناقل هپاتيت ايجاد می شود.

عامل بيماری هپاتيت در خون و همه ترشحات بدن ( مانند بزاق ، عرق و... ) افراد ناقل وجود دارد. البته اين ويروس تا بحال در مدفوع يافت نشده است. بهترين راه پيشگيری از ابتلاء به اين بيماری ، شناخت راههای انتقال آن است. تنها مخزن اين ويروس انسان است و انتقال آن از فرد آلوده به فرد سالم می باشد. در قديم مهمترين علت ابتلاء به هپاتيت "ب" استفاده از خون و فرآورده های آن بوده است ولی امروزه با آزمايش خون می توان اين آلودگی را مشخص نمود و به همين خاطر خون ها مورد بررسی قرار گرفته و انتقال اين بيماری از طريق خون ديگر به آسانی صورت نمی گيرد. کارکنان بيمارستانها ، پزشکان ، پرستاران و مراقبين بهداشتی که در تماس با بيماران و يا خون آنها هستند ، در معرض عفونت هپاتيت وانتقال قرار دارند و به همين دليل واکسيناسيون هپاتيت "ب" و رعايت دستورات بهداشتی و مراقبتی در اين دسته از افراد توصيه می شود.

اگر در يک خانواده يک فرد ناقل هپاتيت وجود داشته باشد، امکان انتقال بيماری به ساير افراد خانواده وجود دارد ولی اين امر نياز به تماس مداوم و طولانی دارد و نحوه انتقال از طريق ورود خون فرد ناقل هپاتيت به مخاط و يا خون فرد سالم است. سوراخ کردن پوست با يک سوزن به منظور خالکوبی يکی از راههای شناخته شده انتقال هپاتيت می باشد.

استفاده از سرنگهای مشترک در بين معتادان به هروئين می تواند به انتقال انواع عفونت ها از جمله هپاتيت "ب" شود. البته خوشبختانه اين موضوع در کشور ما کمتر مطرح است. از علل مهم انتقال اين بيماری درکشورهای غربی بی بندو باری جنسی و اعتياد به مواد مخدر تزريقی است. ازعلل ديگر انتقال اين بيماری در همه کشورها می تواند مراجعه به دندانپزشک تجربی و انجام اعمال جراحی کوچک بدون توجه به رعايت استريل کردن و اصول ضدعفونی باشد.

 

 

بطور خلاصه سه راه عمده زير راههای اصلی انتقال هپاتيت "ب " می باشد :

 

 

1-از مادر آلوده به نوزاد ( در کشور ما شايعترين راه می باشد )

2-از راه تزريق ( تزريق خون ، اعتياد تزريقی ، حجامت ، خالکوبی و ... )

3-از راه جنسی (اگر همسر فرد ناقل واکسينه شده باشد حدود 5 درصد احتمال انتقال وجود دارد که با تزريق واکسن اين احتمال به حدود صفر می رسد ) .

 

 

 

پيشگيری :

 

 

مهمترين راه مقابله با هپاتيت ويروسی پيشگيری از آن است .با توجه به راههای عمده انتقال بيماری و علل بروز آن انجام اقدامات پيشگيری و رعایت دستورات بهداشتی توصيه می شود. بهترين راه مقابله با ابتلاء به بيماری هپاتيت "ب " تزريق واکسن آن است. واکسن هپاتيت "ب" يک واکسن کاملا" بی خطر می باشد و شامل ويروس زنده يا مرده نيست بلکه يکی از اجزاء جدا شده از اين ويروس می باشد و تا به حال موردی که دلالت برانتقال بيماری هپاتيت به دنبال استفاده از واکسن هپاتيت داشته باشد، گزارش نشده است . تزريق واکسن هپاتيت "ب" معمولا" در سه نوبت و به فواصل يک ماه و 6 ماه پس از اولين تزريق می باشد. تزريق واکسن در عضله بازو صورت می گيرد. تزريق واکسن می تواند تا 95درصد بر عليه بيماری ايمنی ايجاد کند. البته در برخی افراد به دلايل نژادی و توارثی و در افراد مسن و کسانی که سيستم ايمنی آنها دچار نقص می باشد ممکن است اين واکسن ايمنی ندهد. چاقی و استعمال دخانيات تاثير واکسن هپاتيت را کاهش می دهد.

البته کسانی که ناقل بيماری هپاتيت "ب" می باشند در صورتی که واکسن تزريق کنند ، ايمنی بر عليه ويروس در آنها پديد نمی آيد.  لازم به ذکر است تزريق واکسن هپاتيت به افراد آلوده به ويروس هپاتيت خطری در بر ندارد ولی نيازی به تزريق واکسن نداشته و به هيچ عنوان توصيه نمی گردد.

 

 

توضيحاتی درخصوص ناقلين هپاتيت "ب" :

 

 

از بين هر 100 نفری که ناقل هپاتيت "ب" می باشد ، ساليانه يک نفر در ايران ويروس را از بدن خود پاک کرده و آزمايش هپاتيت آنها منفی می شود. ولی ممکن است 2 تا 3 نفر از اين افراد درعرض چند سال دچار عود بيماری شوند و در مقابل حدود 10درصد از اين تعداد ، ويروس تکثير يافته و سبب ضايعه کبدی شود و در اين حالت به اين دوره بيماری هپاتيت مزمن می گويند. لذا ضروری است که حاملين هپاتيت "ب" با انجام آزمايشات خود تحت مراقبت پزشک قرار گيرند. در بعضی از افراد ويروس ها فعال شده و سبب التهاب کبد می شوند. در ايران از ميان دو ميليون ناقل هپاتيت "ب" حدود 10 درصد يعنی 200 هزار نفر دچار مشکل کبدی بوده و ويروس هپاتيت "ب" در کبد تکثير پيدا کرده و التهاب درکبد و فعاليت ويروس در خون می باشند و احيانا" نيازمند درمان نيز هستند. در اثر پيشرفت هپاتيت ، سيروز يا تنبلی کبد رخ می دهد. درمان نهايی بيماری سيروز، پيوند کبد است که دارای هزينه بسيار بالايی می باشد که با پيوند موفق ،  بيماران به زندگی سالم و طبيعی بازمی گردند. رعايت دستورات بهداشتی و مراجعات دوره ای به پزشک برای ناقلين هپاتيت "ب" از اهميت زيادی برخوردار است . تا به امروز برای ناقلين هپاتيت "ب" درمان خاصی توصيه نشده است. البته چون عملکرد کبد نيز خوب است درمان خاصی نياز ندارد. لازم به ذکر است که يکی از عوامل فعال شدن ويروس هپاتيت در کبد ، مصرف مشروبات الکلی می باشد که باعث پيشرفت بيماری می شود. داروهايی که درحال حاضر در درمان هپاتيت مزمن "ب" استفاده می شوند بيشتر در جلوگيری از پيشرفت بيماری موثرند . به هرحال در موارد بسيار نادری با استفاده از اين دارو ، ويروس از بدن کاملا" حذف می شود.

هیچگونه محدوديت غذايی برای ناقلين هپاتيت توصيه نمی شود .تنها افراد چاق بايد از مصرف چربی خودداری کنند و وزن خود را کاهش دهند. محدوديتی نیز برای انجام امور روزانه در اين افراد وجود ندارد. کسانی که دچار خستگی می شوند از فعاليتهای ورزشی سنگين خودداری کنند. افراد چاق بايد از وزن خود کاسته و فعاليتهای ورزشی خود را بيشتر نمايند.

 

 

 

تشخيص هپاتيت "ب "  :

 

 

در کشور ما شايعترين راه تشخيص ناقلين هپاتيت "ب" اهداء خون است. يعنی فرد بدون شکايت خاصی جهت انجام کار انسانی به پايگاههای اهداء خون مراجعه نموده تا اندکی از خون خود را جهت شفای حال نيازمندان پيشکش نمايد. ولی پس از مدتی نامه ای دريافت می نمايد که در آن نوشته شده است : اهداء کننده محترم در خون شما اختلال جزيی مشاهده شده است لطفا" جهت مشخص نمودن علت به سازمان انتقال خون منطقه مراجعه نماييد و پس از مراجعه مجددا" نمونه خون جهت انجام تست ويروس شناسی اخذ شده و اگر جواب نتايج قطعی شده به وی گفته می شود که شما ناقل مزمن هپاتيت "ب" هستيد و جهت مشاوره به درمانگاه هپاتيت مراجعه نماييد. لازم به ذکر است در سازمان انتقال خون به افرادی که مراجعه می کنند ، متذکر می شوند در صورتيکه در گذشته در معرض خطر انتقال بيماری هپاتيت بوده ايد به قسمت ويژه مراجعه نماييد تا با دقت بيشتر آزمايشات مربوطه را به انجام رسانده و از طرفی از احتمال راه يابی خون آلوده به ديگر خونها پيشگيری شود.

ولی افرادی که در معرض خطر اين بيماری بوده اند براحتی می توانند با مراجعه به پزشک و انجام يک آزمايش خون مشخص کنند که ناقل اين بيماری  می باشند يا خير ، لازم به ذکر است با مشخص شدن اين موضوع ، اين افراد می توانند با توصيه های پزشک از پيشروی بيماری جلوگيری کنند و از يک زندگی سالم برخوردار شوند و هر چه که ديرتر اين عارضه شناخته شود ، انجام امور درمانی آن مشکل تر می شود. داروهايی که در حال حاضر در درمان هپاتيت مزمن "ب " و "سی " استفاده می شوند بيشتر در جلوگيری از پيشرفت بيماری نقش دارند.

 

 

 

 

هپاتيت "سی "  :

 

 

هپاتيت "سی" در اثر يک نوع ديگر از ويروس های هپاتيت بوجود می آيد و تنها در آمريکا چهارميليون نفر به هپاتيت "سی" آلوده اند. امروزه هپاتيت "سی " مهم ترين دليل پيوند کبد در اين کشور می باشد. در مصر 15 تا 20 درصد مردم به هپاتيت"سی" مبتلا هستند. هپاتيت سی به طور عمده از طريق خون منتقل می شود. اين ويروس به راحتی به وسيله سيستم ايمنی ميزبان از بين نمی رود . بنابراين در بيشتر از 85 درصد از بيماران ، هپاتيت "سی" عفونتی ماندگار است . ناتوانی ميزبان آلوده شده در از بين بردن اين ويروس موجب پيدايش بيماری مزمن کبدی می شود و متاسفانه تا بحال واکسن موثری جهت پيشگيری از ابتلاء به آن کشف نشده است.

هپاتيت "سی" يک ويروس قابل انتقال از راه خون است. ويروس هپاتيت "سی" در سال 1989 شناسايی شده و در سال 1990 آزمايشی برای آن پيشنهاد شد که از طريق اين آزمايش هر فردی می تواند پی ببرد که آلوده به اين ويروس می باشد يا خير؟ لذا کسانی که د رمعرض خطر اين آلودگی بوده اند می توانند با مراجعه به پزشک اقدام به انجام اين آزمايش نمايند و درصورت مشخص شدن آلودگی ، تحت نظر پزشک اقدام به درمان خود نمايند که اين سبب بهبودی سريعتر خواهد شد.

ويروس هپاتيت "سی" از راه تماس با خون آلوده منتقل می شود. تا قبل از سال 1992 درکشورهای خارجی و قبل از سالهای 75-1374 در ايران، شايعترين راه انتقال ويروس هپاتيت "سی" استفاده از خون و فرآورده های آن بوده است. بديهی است که پس از اين سالها تمام خونها از نظر انواع بيماری های عفونی از جمله هپاتيت "سی" مورد بررسی قرار می گيرند و تنها در صورت سالم بودن اجازه تزريق داده می شود و عدم آزمايش خون ها از نظر هپاتيت "سی" قبل از این سالهابه دلیل عدم امکان انجام آزمایش هپاتیت " سی " بوده است. لذا کسانی که خون دريافت می کرده اند نظير بيماران هموفيلی و مبتلايان به نارسايی مزمن کليه که تحت دياليز خونی قرار می گيرند. بايد با انجام آزمايش هپاتيت "سی" خون خود را آزمايش کنند. امروزه متاسفانه اعتياد به مواد مخدر تزريقی و تماس با خون افراد آلوده از طريق استفاده مشترک از سوزن مصرفی عامل مهمی در ابتلاء به هپاتيت "سی" می باشد . بيش از  75درصد افرادی که درحال حاضر و يا در سابق مواد مخدر به صورت تزريقی بکار برده اند به ويروس هپاتيت "سی" مبتلا شده اند. سوراخ کردن پوست با يک سوزن به منظور خالکوبی يکی از راههای شناخته شده انتقال هپاتيت "سی" می باشد . خانم هايی که به امر خالکوبی ابرو که به آن تاتونيگ می گويند درمعرض خطر ابتلا به هپاتيت "سی" هستند زيرا در آرايشگاهها متاسفانه از يک سوزن برای چندين نفر استفاده می شود . در صورتيکه روابط جنسی در چارچوب خانواده و بر پايه اخلافيات نباشد يکی از عوامل در انتقال هپاتيت "سی" می باشد. لازم به ذکر است که ازدواج با افراد ناقل هپاتيت "سی" با مشاوره پزشک و با کسب نظر وی بلامانع است.

بايد توجه داشت که جداسازی وسايل زندگی مثل قاشق و بشقاب ضروری نيست ولی جداسازی وسايل شخصی مثل مسواک ، ريش تراش، ناخن گير، برس، حوله و کيسه حمام ضروری است. هيچ دليلی دال بر انتقال اين عامل عفونی از راه خوراکی مثل غذای آلوده و يا آب آلوده وجود ندارد. بهترين راه مبارزه با اين بيماری ، شناخت بيماری ، اجرای دستورات بهداشتی و رعايت دستورات پزشکی می باشد.

 

 

 

 

 

هپاتيت "سی " از راه های زير منتقل نمی شود :

 

 

1-دست دادن و بوسيدن فردآلوده

2-آشپزی کردن و در يک مکان غذا خوردن

3-معاشرت معمول در محل کار و منزل

4-در آغوش گرفتن مبتلايان

5-از راه هوا

6-شنا کردن در يک استخرالبته کارکنان حرفه پزشکی نيز در صورت عدم رعايت نکات بهداشتی در معرض خطر می باشند. تماس با خون بيماران و يا سوزن آلوده می تواند زمينه ساز انتقال اين عفونت باشد. همچنين رعايت نکات بهداشتی در دندانپزشکی نيز از اهميت زيادی برخوردار است. امروزه روشهای درمانی جديدی برای درمان هپاتيت "سی" وجود دارد و با پيشرفت دانش پزشکی ، روشهای درمانی جديدتری نيز پديد می آيد که افراد می توانند به درمان خود اميدوار باشند . بدون شک روحيه قوی به همراه توکل به حضرت حق در حفظ سلامتی انسان و مبارزه با بيماريها بسيار اثرگذار است ، کسب آگاهی در مورد بيماريها و اقدام در جهت شناسايی و درمان آنها و در کنار پزشک به درمان پرداختن زمينه ساز شفا يافتن انسان می باشد و در طول تاريخ چنين انسانی توانسته است بيماريها را به زانو درآورد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 فروردین 1399 ساعت: 20:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

پيمان پیامبر با يهود و كارشكنى آنها

بازديد: 18
پيمان پیامبر با يهود و كارشكنى آنها

پيمان پیامبر با يهود و كارشكنى آنها

پيامبر اكرم(ص) بموازات پيمان برادرى، پيمانى هم با يهود به عنوان پيمان عدم تعرض منعقد فرمود كه بر طبق آن يهود در مراسم دينى و كسب و كار خود آزاد بودند، مشروط بر اينكه توطئه‏اى بر ضد مسلمانان نداشته باشند و دشمن را بر ضد ايشان تحريك نكنند.

هنوز چندان مدت زيادى از ورود رسول خدا(ص)به شهر يثرب و عقد پيمان ميان او و يهود نگذشته بود كه يهوديان بناى كار شكنى و مخالفت‏با مسلمانان و رهبر بزرگوار آنان را گذاشته و روى طبع كينه توز و تسلط جويانه‏اى كه داشتند و مى‏ديدند روز به روز بر قدرت و نفوذ پيغمبر اسلام در مدينه و اطراف افزوده مى‏شود در صدد جلوگيرى از پيشرفت اسلام و نفوذ سريع پيغمبر(ص)برآمدند.

به گفته برخى از مورخان در آغاز نيز كه حاضر شدند با محمد(ص)پيمان دوستى و همبستگى ببندند به اين اميد بود كه شايد بتوانند او را به خود ملحق سازند و با دست او بر مسيحيان ساكن جزيرة العرب و مذاهب ديگر پيروز شوند، اما وقتى متوجه شدند كه او تابع فرمان خدا و فرستاده از جانب اوست و راه سومى را انتخاب كرده و به تعبير قرآن كريم‏«امت وسطى‏»تشكيل داده است‏به فكر مخالفت و كار شكنى با آن حضرت افتاده و بخصوص هنگامى كه خداى تعالى به پيغمبر(ص)و مسلمانان دستور داد قبله خود را از بيت المقدس به سوى كعبه تغيير دهند.

حسد و رشك بزرگان يهود نسبت‏به پيغمبر اسلام(ص)نيز عامل مهم ديگرى براى مخالفت آنها محسوب مى‏شد چنانكه در مخالفتهاى ديگرى نيز كه قبل از آن در تاريخ پيغمبران و مردان الهى ديده شده معمولا عامل مهمى به شمار مى‏رود.

مخالفت و كار شكنى يهود به صورتهاى مختلفى شكل مى‏گرفت. گاهى براى اينكه به خيال خود پيغمبر(ص)را به زانو درآورده و مسلمانان را از دور او پراكنده سازند نزد آن حضرت آمده و سؤالات مذهبى و علمى طرح مى‏كردند، كه برخى از آنها را خداى تعالى در قرآن نقل فرموده، مانند سؤال از روح و ذو القرنين و داستان اصحاب كهف و غيره كه چون خداى تعالى او را يارى و كمك مى‏كرد و پاسخ سؤالاتشان رابه طور كامل مى‏داد از اين راه نتوانستند نتيجه‏اى بگيرند و به راههاى ديگر متشبث‏شدند.

و از آن جمله ايجاد اختلاف ميان مسلمانان و به ياد آوردن دشمنيها و عداوتهاى ميان دو تيره اوس و خزرج و تذكر و نقل داستانهايى از روزهاى جنگ ميان آن دو تيره و امثال آن بود كه از اين راه نتيجه بيشترى عايدشان شد و به خصوص آنكه در مدينه افراد منافقى همچون عبد الله بن ابى - كه پيش از اين داستانش را نقل كرديم - وجود داشتند كه در دل ايمانى به اسلام و پيغمبر نياورده بودند و بلكه دنبال بهانه‏اى مى‏گشتند تا آنها كه اين آيين مقدس را به سرزمين يثرب ارمغان آورده بودند مورد سرزنش و تمسخر قرار دهند.

يهوديان از وجود اين گونه افراد استفاده زيادى براى پيشرفت هدف خود كه همان ايجاد تفرقه و اختلاف بود مى‏كردند و حتى آنها را وادار مى‏كردند تا به مسجد مسلمانان آمده و در ميان آنها به گفتگو پرداخته و تخم نفاق و دو دستگى بيفشانند و احيانا آنها را مسخره و استهزا كنند، كه وقتى رسول خدا(ص)از اين ماجرا مطلع گرديد دستور داد آنها را كه گرد هم نشسته و در گوشى سخن مى‏گفتند آشكارا از مسجد بيرون كنند و افراد تازه مسلمان نيز با قاطعيت عمل كرده و آنها را از مسجد بيرون انداختند.

اسلام چند تن از بزرگان يهود :

چيزى كه در اين ميان يهود را بيش از پيش ناراحت كرد و موجب تحريك بيشتر دشمنى آنان گرديد پذيرفتن و قبول اسلام از طرف دو تن از بزرگان و دانشمندان ايشان به نام عبد الله بن سلام و مخيريق بود كه براى يهوديانى كه خود را برترين نژادها دانسته و نبوت و پيامبرى را منحصر به فرزندان اسحاق مى‏دانستند بسيار ناگوار و غير قابل تصور و ناهموار بود، و شايد ترس آن را داشتند كه افراد دانشمند و سرشناس ديگرى نيز تدريجا به حقانيت اسلام واقف گشته و در سلك مسلمانان درآيند و اتفاقا اين ترس و پيش بينى آنها جامه عمل پوشيد و افراد ديگرى نيز چون ثعلبة بن سعيه، اسيد بن‏سعيه و اسد بن عبيد نيز مسلمان شدند.

 بني اسرائيل بعد از حضرت موسي عليه السلام

در آن زمان بني اسرائيل اهل حق و پرچمدار توحيد بودند و فرعون مصر هم در آن زمان فردي متكبر و خود بين بود كه ادعاي خداي مي كرد . او فردي فاسد بود كه به بني اسرائيل ظلم مي كرد و فرزندان آنان را مي كشت و زنان آنها را زنده مي گذاشتند . خداوند در اين باره در قرآن مي فرمايند كه {إن فرعون علا في الأرض و جعل أهلها شيعا يستضعف ظائفه منهم يذبح ابنائهم و يستحيي نساءهم إنه كان من المفسدين}

حضرت موسي در اين شرايط متولد ، و در خانه فرعون تحت تدبير الهي تربيت شد كه داستان حضرت موسي و بزرگ شدنش و فراخواندن فرعون به يكتا پرستي و نجات بني اسرائيل و هلاك شدن فرعون آنقدر مشهور است كه لازم به بيان نيست .

تقدير الهي بر اين بود كه اين سرزمين را در آن زمان به اين گروه مؤمن داده شود . خداوند در اين باره در قرآنش مي فرمايد كه {و نريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمه لنجعلهم الوارثين ، و نمكن لهم في الأرض و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون}

حضرت موسي به همين خاطر به سوي فرعون فرستاده شد و برادرش هارون كه به پيامبري برگزيده شد ، او را ياري كرد . در اين باره در قرآن آمده : {و قال موسي يا فرعون إني رسول من رب العالمين ، حقيق علي ألا أقول علي الله إلا الحق قد جئتكم ببينه من ربكم فأرسل معي بني اسرائيل} اما فرعون سرپيچي مي كند و و به آيات و معجزاتي كه حضرت موسي آورده بود ايمان نياورد ولي ساحران كه فرعون آنها را با درخواست موسي جمع آوري كرده بود ، ايمان آوردند و فرعون مات و مبهوت شد . ظاهراً كساني كه ايمان خود را آشكار كردند و به بني اسرائيل پيوستند تعدادي محدود از فرزندان و جوانان بني اسرائيل بودند و ايمان آنان با نوعي ترس از مؤاخذه فرعون همراه بود خداوند در اين باره مي فرمايند كه {فما    لموسي إلا ذريه من قومه علي خوف من فرعون و ملئهم أن يفتنهم و إن فرعون لعال في الأرض و إنه لمن المسرفين} پس از اين حضرت موسي كساني را كه از قومش ايمان آورده بودند را به سوي شرق هدايت كرد كه فرعون و سربازانش آنان را دنبال كردند و داستان شق شدن دريا و نجات بني اسرائيل و هلاكت فرعون و سربازانش روي داد . در اين مورد خداوند مي فرمايند كه {فأوحينا إلي موسي أن أضرب بعصاك لابحر فأنفلق فكان كل فرق كالطود العظيم ، و أزلفنا ثم الآخرين ، و أنجينا موسي و من معه أجمعين ثم أغرقنا الآخرين}

بعضي از روايات و نظريات تاريخي وجود دارد كه تعداد كساني كه با حضرت موسي از مصر خارج شدند را حدود 6000 نفر و در بعضي روايات آمده كه 15000 بوده اند . اين دوره تاريخي ظاهراً قرن 13 قبل از ميلاد مي باشد و بني اسرائيل در سه دهه آخر ا اين قرن از مصر بيرون رفتند . اين دوره با حكمراني رعمسيس دوم كه به عصر رمسيس دوم شهرت يافت همزمان بود . از قضا جسد اين فرعون در يكي از موزه هاي مصري هم اكنون وجود دارد خداوند در اين باره مي فرمايند كه {فاليوم ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك آيه ، و إن كثير من الناس عن آياتنا لغافلون}

بعد از اينكه خداوند بلند مرتبه بني اسرائيل را نجات داد . بني اسرائيل با حضرت موسي و هارون به دشمني پرداختند . ضعف ايمان و ناداني و ترس از ويژگيهاي اين گروه بود و زماني كه با حضرت موسي بازگشتند و ازدريا گذشتند ، قومي بت پرست شدند خداوند
مي فرمايد كه آنان به حضرت موسي گفتند كه همچنانكه شما داراي خدا هستيد براي ما هم خداي قرار ده {قولوا يا موسي اجعل لنا إلهاً كما لهم آلهه !!!} پس از آن زماني كه موسي به ملاقات پروردگار خويش رفت قومش عليرغم وجود هارون گاو را پرستيدند !! {و اتخذ قوم موسي من بعده من حليهم عجلاً جسداً له خوار} ، {فقالوا هذا إلهكم و إله موسي فنسي} و زماني كه هارون آنها را از اين كار نهي كرد ، نزديك بود كه وي را بكشند . در قرآن آمده كه هارون به برادرش موسي گفت كه {إن القوم استضعفوني و كادوا يقتلونني}

سپس حضرت موسي آنان را به  طرف سرزمين مقدس هدايت كرد و به آنان گفت {يا قوم ادخلوا الأرض المقدسه التي كتب الله لكم و لا ترتدوا علي أدباركم فتنقلبوا خاسرين} اما آنان راه ارتداد را در پيش گرفتند و به حضرت موسي گفتند : {قالوا يا موسي إن فيها قوماً جبارين و إنا لن ندخلها حتي يخرجوا منها فإن يخرجوا منها فإنا داخلون} در اينجا نصيحت و اندرز هيچ نفعي نرساند و مكرراً مي گفتند : {قالوا ياموسي إنا لن ندخلها أبداً ما داموا فيها فأذهب أنت و ربك فقاتلا إنا ها هنا قاعدون} سيد قطب رحمه الله عليه درباره اين موضع گيري بني اسرائيل مي گويد : حقيقت خلق و خوي و فطرت يهوديان در آنجا به وضوح نمايان شد گر چه با هزار جور آن را آرايش كردند . خطر نزديك است و خداوند بني اسرائيل را از آن خطر برحذر نداشت تا اينكه وعده اصحاب الارض را به آنان داد و برايشان مقرر گردانيد . در حاليكه آنها مي خواستند پيروزي را ارزان و بدون بها و تلاشي به دست آورند پيروزي خوشايندي كه مانند سركه و عسل نصيبشان شود . اين چنين افراد ترسو در تنگناه قرار مي گيرند و دشنام مي دهند  و از خطري كه در پيش روي آنان است مي ترسند اينچنين  بي شرمي شخص ناتوان هزينه اي جز زبان درازي برايش ندارد اين كه گفتند ]فاذهب انت و ربك[ يعني اگر خداوند آنان را به جهاد فراخواند خداي آنان نيست .{إنا ها هنا قاعدون} معنايش اين است كه ما ملك و افتخار و سرزمين موعود نمي خواهيم و بدون مقابله با ظالمان آن را مي خواهيم اينجا نهايت كار حضرت موسي عليه السلام است ، نهايت تلاشي بي دريغ ، سفري طولاني و احتمال پستيها و انحرافات و پيچ و خمي هاي بني اسرائيل .

موسي عليه السلام با ناراحتي به خداي خويش پناه مي آورد و آنگونه كه در قرآن آمده مي گويد : {رب إني لاأملك إلا نفسي و أخي ، فافرق بيننا و بين القوم الفاسقين} در اين هنگام خداوند دعاي پيامبرش را مستجاب گردانيد و فرمود : {قال فإنها محرمه عليهم أربعين سنه يتيهون في الأرض} زماني كه آنان بر دربهاي سرزمين مقدس يودند خداوند آنها را سرگردان ساحت . واضح است كه خداوند بلند مرتبه سرزمين مقدس را بر اين نسل از بني اسرائيل حرام گردانيد تا اينكه نسلي غير از آنان بيايد و در شرايط سخت صحرا آبديده شوند اين نسل هم خفت و خواري و اسارت و طغيان در مصر آنان را تباه گردانيد و شايستگي انجام اين امر  شريف خداوند را نداشتند .

ورود بني إسرائيل به سرزمين فلسطين 

بعد از اينكه نسلي ديگر بوجود آمد و بعد از سالهاي متمادي يكي از پيامبران به نام يوشع ين نون عليه السلام كه يهود او را يشوع مي نامند بني اسرائيل را رهبري كرد ، كسي كه آنان را از رودخانه اردن عبور داد و بر دشمنانش پيروز شد و شهر أريحا را تصرف كرد . ايشان در حدود سال 1190 ق.م از رودخانه اردن گذشت و سپس در اطراف رام الله با “عاي“ به جنگ پرداخت و تلاش كرد كه قدس را فتح كند اما نتوانست . در آن دوره تعداد يهوديان اندك بودند به نحوي كه بر آنان سخت بود كه پخش شوند و همه مناطق را تصرف و بر آن حكومت كنند .

آنچه را كه ما درباره حضرت يوشع مي دانيم از حديث پيامبر اسلام است كه فرمودند يوشع در نبردي با دشمنانش مي جنگيد و آنقدر به طول انجاميد تا اينكه نزديك بود خورشيد غروب كند كه حضرت يوشع از خدا مي خواهد تا پايان نبرد و پيروزي خورشيد غروب نكند خداوند دعاي ايشان را مستجاب كرده و غروب خورشيد را به تأخير مي اندازد تا اينكه يوشع پيروز شد .

بعد از يوشع عليه السلام رهبري يهود را كساني كه به قضات معروف بودند برعهده گرفتند . عصر آنان به عصر قضات معروف مي باشد كه تا حدود 150 سال ادامه داشت . عليرغم تلاشهاي آنان براي اصلاح قوم خود اما هرج و مرج ، مفاسد و اختلافات و سستي اخلاق و دين بني اسراوئيل را فرا گرفت . بني اسرائيل در اين عصر بر روي زمينهاي مرتفع محيط بر قدس و در دشتهاي شمال فلسطين سكني گزيدند .

زماني كه بني اسرائيل حالت ارتداد خود را مشاهده كردند عده اي زيادي از آنان از پيامبر خود كه گفته مي شود نامش “صموئيل“ بود ، خواستند فرمانده اي را براي آنان برگزيند تا در زير پرچم وي در راه خدا بجنگند اما پيامبرشان كه با فطرت و خلق و خوي آنان آشنا بود به آنان گفت كه {هل عسيتم إن كتب عليكم القتال ألا تقاتلوا ، قالوا و ما لنا ألا نقاتل في سبيل الله و قد أخرجنا من ديارنا و أبنائنا فلما كتب عليهم القتال تولوا إلا قليلاً منهم } پيامبرشان به آنان خبر داد كه خداوند طالوت را به عنوان فرمانده آنان برگزيده اما آنان اعتراض كرده و گفتند كه ما از او براي فرماندهي شايسته تريم . زيرا دارائي و ثروت زيادي ندارد پيامبرشان به آنها گفت كه خداوند او را براي شما برگزيده و داناي و تواناي زيادي را به او داده است .

اين فرمانده مؤمن “طالوت“ در حدود سال 1025ق.م اين مسؤليت (ملكي بني اسرائيل) را بر عهده گرفت ، روايات اسرائيلي او را “شاؤول“ مي نامند . پيروان او مورد آزمايش و امتحان قرار گرفتند ، بدين صورت كه خداوند آنان را بوسيله رودخانه اردن با منع از نوشيدن آب آن امتحان كرد قرآن در اين باره مي فرمايد كه {إلا من اغترف غرفه بيده فشربوا منه إلا قليلاً منهم} تعداد زيادي از گروه اندكي كه مانده بودند ، آنگاه كه جالوت و سربازانش را ديدند در آزمايش ديگري افتادند و گفتند كه ما امروز تواناي مقابله با جالوت و سربازانش را نداريم ، در نهايت جز گروهي اندك مؤمن كه خداوند پيروزي را نصيب آنان گردانيد كسي ديگر ايستادگي نكرد و داود عليه السلام ـ در آن زمان كه جوان بود ـ در اين نبرد جالوت را با فلاخن از پاي در آورد .

بعد از اين ماجرا دقيقاً نمي دانيم كه چه بر سر طالوت آمد اما روايات اسرائيلي بيان مي كنند كه در سال 1004ق.م فلسطينيان توانستند بر طالوت “شاؤول“ در نبرد “جلبوع“ پيروز شوند و سه تن از بچه هاي او را كشتند و طالوت را مجبور به خود كشي كرده و سرش را بريدند و جسد او و فرزندانش را بر روي ديوار شهر “بيت شان“ (بيسان) آويزان كردند .

فصل تازه اي در تاريخ بني اسرائيل و نشر و سيطره دعوت توحيدي بر سرزمين مبارك با رهبري داود (ع) بعد از طالوت در سال 1004ق.م آغاز شد . حضرت داود عليه السلام بنيانگذار اصلي حكومت بني اسرائيل در فلسطين به شمار مي آيد . يهوديان پيش از داود تنها حكومتي ناچيز در بخشهاي محدودي از فلسطين داشتند بدون اينكه در اين منطقه جايگاهي داشته باشند و همه عصر “القضاه“ به خاطر دفاع سرسختانه هر قبيله از زمينهاي خود با نبرد جزئي با گروههاي كوچك سپري شد .

حضرت داود (ع) در بيت لحم به دنيا آمد و حكومت وي به مدت 40 سال يعني از سال 1004 تا 963ق.م ادامه يافت در ابتدا به مدت 7 سال شهر الخليل پايتخت وي بود . حدود سال 995ق.م قدس را فتح كرد و پايتخت را به آنجا انتقال داد و جنگ عليه كفار را در سرزمين مقدس ادامه داد تا اينكه در سال 990ق.م توانست آنان را به زانو در آورد به صورتي كه دمشق را بر دادن ماليات مجبور ساخت و مؤابي ها و أيدومي ها و عموني ها را به زير سلطه خود
در آورد . اينچنين در آن زمان حسب اطلاعات موجود دست پروردگان مكتب توحيد بر بيشتر مناطق فلسطين تسلط يافتند ، اما آنگونه كه پيداست مرزهاي حكومت داود عليه السلام به دريا نرسيد ولي به جاي در نزديكي آن يعني يويا (يافا) رسيد . به نظر مي رسد كه حكومت اسرائيل در اوج قدرت خود بيشترين طول مرزي آن 120 مايل و بيشترين عرض آن 60 مايل بوده است . گاهي اوقات كمتر از آن هم بوده است به عبارتي ديگر مساحت آن حدود 7200مايل مربع يا حدود 20 كيلومتر مربع بوده است در حاليكه اين حدود 7000 كيلومتر مربع كمتر از مرزهاي كنوني فلسطين است . در حقيقت يهود بر مناطق مرتفع سيطره يافت و از سيطره بر دشتها به خصوص بخشهاي بزرگي از الساحل فلسطين ناكام ماند و دولت يهودي از هنكام برپايي نتوانست بر اين بخشها و مناطق سيطره يابد .

اگر يهوديان كنوني به داود عليه السلام افتخار مي كنند و خود را پرچمدار ميراث وي مي دانند اما مسلمانان خود را نسبت به داود شايسته تر از بني اسرائيل مي دانند و به عنوان يك پيامبر به او ايمان دارند و او را دوست داشته و محترم مي شمارند و به ايشان به خاطر حكومت خداي و توحيدي كه در فلسطين تشكيل داد ، افتخار مي كنند و به دنبال خودداري بني اسرائيل از ادامه راه داود عليه السلام و رويكرد به كفر و شرك و عهد شكني با خدا ، مسلمانان هم اكنون خود را پيرو و ادامه دهنده راه حضرت داود دانسه و پرچمدار آن مي باشند . با توجه به قرآن مي دانيم كه خداوند علم و حكمت را به داود عليه السلام ارزاني داشته و كتاب زبور را بر ايشان نازل كرده است و به ايشان پادشاهي مقتدري داده شد و        هنگامي كه حضرت داود با صداي خاشعانه و مؤثر خود سروده هاي روحاني را مي  خواند ،كوهها و پرندگان با وي به ذكر خدا مي پرداختند خداوند در قرآن مي فرمايد {و اذكر عبدنا داود ذا الأيد إنه أواب ، إنا سخرنا الجبال معه يسبحن بالعشي و الإشراق ، و الطير محشوره كل له أواب ، و شددنا ملكه و آتيناه الحكمه و فصل الخطاب} در جاي ديگر مي فرمايند كه {يا داود إنا جعلناك خليفه في الأرض فحكم بين الناس بالحق و لا تتبع الهوي فيضلك عن سبيل الله }

خداوند پاك و منزه آهن را براي حضرت داود نرم كرد و مانند شمع و خميري در دست داود بود كه بدون ذوب كردن به هر شكلي كه مي خواست آن را در مي آورد . اين معجزه اي است كه خداوند آن را به داود عليه السلام داد اما حضرت داود عليرغم آنچه كه خداوند به وي داده بود آهنگري مي كرد و از دست رنج خود مي خورد .

حضرت داود در زمان خودش صنعت سپرسازي و زره پوش را به راه انداخت . اما سپر يك ورقه فلزي بود كه براي صاحب آن خسته كننده و او را از حركت وامي داشت تا اينكه خداوند ايشان را راهنماي كرد به اينكه آن را به صورت حلقه اي دايره اي درآورد تا حركت را دشوار و سخت نكند خداوند در اين باره در قرآن مي فرمايد {و علمناه صنعه لبوس لكم لتحصنكم من بأسكم ، فهل أنتم شاكرون} دوباره در جاي ديگر مي فرمايند {و لقد أتينا داود منا فضلاً يا جبال أوبي معه و الطير و ألنا له الحديد ، أن اعمل سابغات و قدر في السرد و اعملوا صالحاً إني بما تعملون بصير}

حضرت سليمان علم و حكمت و پيامبري را از پدرش داود به ارث برد . در روايات آمده كه سليمان يكي از 19 فرزند داود مي باشد و در قدس به دنيا آمده و به مدت 40 سال (936ـ923ق.م) در سرزمين مقدس حكمراني كرد .

به حقيقت خداوند فرمانرواي به حضرت سليمان اعطاء نمود كه بعد از وي براي هيچ كس اين فرمانرواي حاصل نخواهد شد . خداوند جن را براي خدمت به وي و باد را كه به دستور وي (حضرت سليمان) حركت مي كرد به تسخير حضرت سليمان در آورد . خداوند همچنان زبان پرندگان و حيوانات را به وي آموخت . به وسيله سليمان به حكمت و عدالت و حكمراني مقتدر شهره يافت .

در حقيقت ملك حضرت سليمان معجزه اي آسماني و ملكوتي بود كه خداوند با دادن آن به وي آن را دليلي بر نبوتش قرار داد . فلسطين هم از اين نعمت حكومت خداي و معجزه اي كه جن و انس و پرندگان و باد از آن حمايت مي كردند ، برخوردار شد .

خداوند با آموختن معجزه جاري شدن مس كه مانند چشمه از زمين جاري مي شد حضرت سليمان را بيش از پيش تكريم نمود و مملكت سليمان روند عمراني و ساخت وساز گسترده أي را به خود ديد و فرمانروايي وي تا سبأ در يمن گسترش يافت .

قرآن كريم بارها به فعاليت و فرمانرواي و نبوت حضرت سليمان اشاره نموده و مي فرمايد {قال رب اغفر لي وهب لي ملكاً لا ينبغي لأحد من بعدي إنك أنت الوهاب ، فسخرنا له الريح تجري بأمره رخاء حيث أصاب ، و الشياطين كل بناء و غواص ، و آخرين مقرنين في الأصفاد ، هذا عطاؤنا فامنن أو امسك بغير حساب ،‌و إن له عندنا لزلفي و حسن مآب}

خداوند در جاهاي ديگر از قرآن كريمش در رابطه با حضرت سليمان سخن گفته كه به بعضي از آن اشاره مي شود .

1ـ {و ورث سليمان داود و قال يا أيها الناس علمنا منطق الطير و أوتينا من كل شيء إن هذا لهو الفضل المبين ، و حشر لسليمان جنوده من الجن و الإنس و الطير فهم يوزعون}

2ـ و لسليمان الريح غدوها شهر و رواحها شهر و أسلنا له عين القطر و من  الجن من يعمل بين يديه بإذن ربه و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه من عذاب السعير ، يعملون له ما يشاء من محاريب و تماثيل و جفان كالجواب و قدور راسيات اعملوا آل داود شكراً و قليل من عبادي الشكور}

3ـ و لسليمان الريح عاصفه تجري بأمره إلي الأرض التي باركنا فيها و كنا بكل شيء عالمين ، و من الشياطين من يغوصون له و يعملون عملاً دون ذالك و كنا لهم حافظين}

اما از حديث روايت شده از پيامبر در مي يابيم كه حضرت سليمان داراي  قدرت بدني عجيب و دوستار جهاد در راه خدا بوده است و داراي زنان زيادي بوده است .

ابوهريره رضي الله عنه از پيامبر صلي الله عليه و سلم روايت مي كند كه حضرت سليمان فرموده هر شب به 90 زنم در روايتي ديگر 100 زنم سر مي زنم و هر كدام سرداري را براي جهاد در راه خدا بدنيا مي آورد در اين هنگام ملك به او گفت كه بگو إن شاء الله اما ايشان نگفت و فراموش كردند و نزد آنها رفته و تنها يكي از آنها باردار شد و مردي ناقص بدنيا آورد . قسم به كسي كه جان محمد به دست اوست اگر مي گفت ان شاء الله اسب سواران زيادي در راه خدا جهاد مي كردند .

وفات حضرت سليمان يكي از نشانه ها و آيات خداوندي است و درسي براي انسان و جن است به اينكه جن از غيب خبردار نيست . شيوه وفات ايشان اين گونه مي باشد كه حضرت سليمان در محراب براي نماز خواندن و تكيه بر عصايش ايستاده بود كه در اين هنگام دار فاني را وداع مي كند . حضرت سليمان مدت زيادي روي عصايش مي ماند و جنها مشغول انجام كارهاي سخت و دشوار بودند بدون اينكه از مرگ ايشان باخبر شوند تا اينكه موريانه عصاي ايشان را مي خورد و برروي زمين مي افتد خداوند در اين باره در قرآن كريم مي فرمايد كه {فلما قضينا عليه الموت مادلهم علي موته إلا داب الأرض تأكل منسأته فلما خر تبينت الجن أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا في العذاب المهين}

دو قلمرو اسرائيل و يهودا

حكمراني داود و سليمان عليهما السلام حدود 80 سال به طول انجاميد اين عصرهمان عصر طلاي قبل از اسلام در فلسطين است كه در زير پرچم توحيد و ايمان قرار داشت .

 

يهود بعد از حكمراني حضرت سليمان عليه السلام :

 

بعد از درگذشت حضرت سليمان ، سرزمين فلسطين به دو بخش جدا از هم و بيشتر اوقات دشمن هم تقسيم شد . اين دو حكومت از فساد داخل و ضعف نظامي و سياسي و نفوذ خارجي رنج مي بردند . هنگام وفات حضرت سليمان نمايندگان قبائل دوازده گانه بني اسرائيل در شكيم در نزديكي نابلس اجتماعي را براي بيعت با “رحبعام بن سليمان“ تشكيل دادند اما نمايندگان ده قبيله بخاطر اينكه “رحبعام“ ماليات آنان را تخفيف نداد با او بيعت نكردند و به جاي وي يربعام را از قبيله افرايم به عنوان فرمانروا انتخاب كردند و سرزمين خود را اسرائيل ناميده و شكيم را به پايتختي آن انتخاب كردند . پس از شكيم پايتخت آنان به “ترزت“ و سپس به السامره انتقال يافت .

در اين ميان دو قبيله يهودا و بنيامين بر دوستي و وفاداري خود با “رحبعام بن سليمان“ ماندند و حكومتي را به نام يهودا براي حكومت خود به پايتختي قدس تشكيل دادند .

حكومت إسرائيل كه دائره المعارف انگليسي براي تحقير آن را “مملكت وابسته“ نام نهاده از سال 923 تا 721ق.م ادامه داشت و به خاطر جنگ با دمشقيها تمامي اراضي خود را در شرق اردن و شمال يرموك از دست داد .

مشهورترين پادشاه بني اسرائيل به نام “عمري“ كه در سال 885 تا 874 ق.م حكمراني مي كرد السامره را بنا نهاد و آن را به پايتختي خود برگزيد . جانشين وي “آخاب“ (874ـ852ق.م) به  همسرش “إيزابل“ دختر پادشاه صيدا و صور اجازه داد تا خداي فينيقي ها (بعل) را پرستش كند . به دنبال اين يكي از افسران به اسم “ياهو“ كودتا كرد و آخاب را به هلاكت رسانده و پرستش “يهوه“ را باز گرداند .

در دوره زمام داري “يربعام“ به سالهاي 785 تا 774ق.م كه سومين پادشاه از سلسله “ياهو“ بود قلمروش از ناحيه شمال در داخل سرزمين آرامي ها گسترش يافت اما اين بسط و گسترش زياد به طول نيانجاميد و پادشاه آشوريها تجلات بلسر الثالث 745-727ق.م اين توسعه را متوقف كرد و جانشينش “شلمنصر“  پنجم و بعد از او “سرجون دوم“ هوشع آخرين پادشاه اسرائيل را مورد باز خواست قرار داده و در سال 721ق.م حكومت وي را سرنگون كرد . در اين هنگام آشوريها ساكنان إسرائيل را به حران و الخابور و كردستان و فارس انتقال داده و عده اي از آرامي ها را در آنجا به جاي آنان جايگزين كردند و اسرائيليهاي كه تبعيد شده بودند به طور كلي با ملتهاي مجاور در تبعيدگاه ادغام شدند به نحوي كه اثري از قبايل ده گانه بني اسرائيل باقي نماند .

حكومت يهودا مطابق روايات اسرائيلي (اين روايات جنبه احتياط را به گونه أي رعايت كرده اند كه نه مي توان چيزي را اثبات كرد و نه رد كرد ) از سال 923 تا 586ق.م ادامه داشت . در دوره فرمانرواي “يربعام بن سليمان“ (923ـ916ق.م) بت پرستي رواج يافته و با شيوع لواط أخلاق اين قوم تباه گشت و زماني كه پسرش “أبيام“ 913ق.م جانشين وي شد  همين مفاسد اخلاقي نه تنها از بين نرفت بلكه رواج بيشتري يافت . به همين خاطر “يهورام بن يهوشفاط“ (849ـ842ق.م)  شش برادرش را با رؤساي قوم محاكمه كرد . اما “يوحاز بن يوتام“ (735ـ715ق.م) با علاقه زيادي كه به بتها داشت فرزندانش را در قربانگاه بتها قرباني مي كرد ، به صورتي كه عنان شهوت را گسيخته “منسي بن حزقيا“ هم كه در سالهاي 687ـ642ق.م حكمراني مي كرد و قوم خود را بخاطر عبادت خداوند محاكمه كرد و بتخانه هاي را بر پا كرد.

 اين گونه رفتارها و انحرافات بني اسرائيل جاي تعجب نيست و أخلاق و رفتارشان با حضرت موسي خود گواهي بر اينهاست.  خداوند با اشاره به انحرافات يهود بيان مي دارد كه آنان كلام خدا را تحريف و تغيير داده و انبياء را به قتل رساندند {لقد أخذنا ميثاق بني إسرائيل و أرسلنا إليهم رسلاً كلما جاءهم رسول بما لا تهوي أنفسهم فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون}

تاريخ گواه است كه آنان انبياء را مي كشتند مثلاً “نبي حزقيال“ بوسيله يكي از قضات كه پيامبر وي را از منكرات نهي كرده بود به قتل مي رسد و پيامبر “أشعيا بن أموص“ بدست پادشاه “منسي بن خرقيا“ كه وي را پند و اندرز داده بود ، كشته مي شود و بر روي شاخه هاي درخت آويزان شد يهود همچنان “نبي أرميا“ را كه آنان را به خاطر انجام منكرات سرزنش كرده بود با سنگ رجم كرده و به قتل مي رسانند .

در پايان خلاصه آنچه كه گذشت بيان مي گردد

1ـ ساكنان فلسطين بيشترشان از جزيره العرب آمده بودند و تا كنون به عنوان ساكنان اين بلاد باقي مانده اند

2ـ خداوند به بني اسرائيل وعده سرزمين مقدس را داد زماني كه در صراط مستقيم بودند و پيامبران آنان را هدايت مي كردند تا اينكه از راه برگشتند و كفر ورزيدند كه در نهايت خداوند اين حق را از آنان گرفت .

3ـ مسلمانان نسبت به پيامبران بني اسرائيل از آنان اولي ترند و وارث حقيقي ميراث آنان مي باشند و رسالت اسلامي آنان ادامه رسالت اين پيامبران بوده و آن حقيقتي را كه اين پيامبران خواهان پايداريش بودند مسلمانان نيز در هيمن زمينه در تلاش مي باشند .

4ـ بني اسرائيل هيچ وقت نتوانستند تمامي مرزهاي كنوني را به ملكيت خود در آورند و مدتي كه در آن به حكومت پرداختند در مقايسه با تاريخ فلسطين مدت محدود و كمي مي باشد و زماني كه دو مملكت شدند در بيشتر اوقات وابسته و تحت نفوذ حكومت هاي قدرتمند تر از خود بودند .

5ـ حكومت خود مختاري كه يهود پس از بازگشت از السبي البابلي برپا كرد ضعيف و ناتوان و محدود به منطقه قدس و حومه آن بود بعد از آن جز در دروه مكابي ها از استقلال برخوردار نبودند در حاليكه استقلالي را كه در دروه آنان داشتند محدود بود .

6ـ بعد از آن يهود به دليل اعمال زشت و ناپسند در زمين آواره شدند و در اين مدت 1900 سال هيچ ارتباط مدامي با فلسطين نداشتند .

در پايان قول هـ .ج . ولز را در كتاب خلاصه تاريخ درباره تجربه بني اسرائيل در فلسطين بعد از السبي البابلي ـ بيان مي كنيم  ايشان مي گويند كه زندگي عبراني ها در فلسطين شبيه زندگي مردي مي باشد كه اصرار دارد در وسط راه شلوغي اقامت كند كه اتوبوسها و كاميون ها مدام او را زير مي گيرند ……. و از اول تا آخر مملكت آنان جز حادثه اي گذرا در تاريخ مصر و سوريه وآشور و فينيقيه نبوده كه تاريخ

مؤرخ مشهور غوستاف لوبون ذكر مي كند كه بني اسرائيل زماني كه در فلسطين مستقر شدند از امتهاي پيشين جز بي ارزش ترين چيزها از تمدنشان چيز ديگري را اقتباس نكردند به عبارتي ديگر جز عيوب و عادات مضر و خرافات و فحشاء چيزي ديگر اقتباس نكردند و براي آله اي را براي هر قبيله

اين مؤرخ باز مي گويد كه يهود مدام زندگي پر آشوب و خفت باري داشته اند و تاريخ آنان جز قصه اي كه پر از منكرات و اعمال شنيع است چيز ديگري نيست . يهوديان در طول تاريخ نتوانستند كه تمدني را داير كنند و شايستگي آن را نداشتند كه از جمله ملتهاي متمدن باشند غوستاف مي گويد كه يهوديان حتي در زمان ملوك شان از بدويان ياغي و خون ريز بودند كه مانند اسب سركش وحشي بودند دوباره مي گويد كه فطرت يهود مانند قبايل ابتدائي مي باشد كه بسيار سركش بوده و مانند كودكان و وحشي ها مي مانند كه هيچي سرشان نمي شود و در طول تاريخ هيچ ملتي مانند يهود بي سليقه و ناجوانمرد پيدا نمي شود .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 فروردین 1399 ساعت: 20:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

مقاله نقش نماز در شخصيت جوانان

بازديد: 9
مقاله نقش نماز در شخصيت جوانان

نقش نماز در شخصيت جوانان

براى پرداختن به اين موضوع كه نماز در ساختار شخصيت جوان، موجد چه آثارى بوده و نقش و تأثير آن تا چه حدى است به نظر مىرسد كه تبيين و توضيح چند مطلب در اين باب لازم و ضرورى باشد. نخست حقيقت و روح نماز است و ديگرى اهميت دوران نوجوانى و جوانى و نيز روحيه انفعالى و تأثير پذيرى اين نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجى است. به نظر مىرسد تا وقتى كه مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جايگاه خود را پيدا نكنند فوايد و آثار اين امر عبادى يعنى نماز در زندگى جوانان در پردهاى از ابهام خواهد ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جايگاه حقيقى خود را پيدا نكند. لذا به همين خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته، سپس ارتباط نماز با تعديل و تكامل شخصيتى و ايفاى نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى جوانان را بيان خواهيم كرد.

روح و حقيقت نماز

نماز لفظ و واژهاى است كه در متون دينى ما بعنوان «صلاة» از آن ياد شده و داراى معانى متعدّدى بوده كه يكى از آن معانى، همين عمل مخصوصى است كه به نام «نماز» در دين اسلام تشريع شده است. اين لفظ در برخى از آيات به معناى سلام و تحيت آمده است آنجا كه خداوند در قرآن مىفرمايند: إنَّ الله وملائكته يصلّون على النّبى يا ايّها الذين آمنوا صلّوا عليه وسلّموا تسليماً.

«همانا خداوند و فرشتگان بر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) درود مىفرستند شما هم اى اهل ايمان بر او صلوات و درود بفرستيد و با تعظيم بر او سلام گوئيد»(1).

و در آيه ديگر با اشاره به همين معنى مىفرمايند: هو الذى يصلى عليكم وملائكته «اوست خدايى كه هم او و هم فرشتگانش بر شما تحيت و رحمت مىفرستند»(2).

وبه معناى دعا هم در برخى از آيات آمده است. آنجا كه به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)دستور گرفتن زكات داده مىشود خداوند مىفرمايد بعد از گرفتن زكات براى آنها و در حقشان دعا كن. خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم وتزكيهم بها وصلّ عليهم إنّ صلواتك سكن لهم.

«اى رسول ما، تو از مؤمنان صدقات را بگير تا بدان واسطه نفوس آنان را پاكيزه سازى و آنها را به دعاى خير ياد كن همانا دعاى تو در حق آنان، موجب تسلى خاطر آنهاست»(1). «صلاة» به هر دو معناى مزبور كه در حقيقت به معناى واحد بر مى گردند كه همان دعا باشد مورد بحث ما نيست بلكه مراد از «صلاة» همان معنايى است كه با طريق مشخص و با اركان مخصوص و جزئيات معين از طرف شارع مقدس، حقيقت پيدا كرده است و پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله وسلم)آن حقيقت نازله را در عمل تشريع و خود، آن را تحقق عملى بخشيد. نه تنها شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در طول عمرش به عمل بدان پاى بند بود بلكه همه مسلمين موظف بودند كه آن را شبانه روز پنج بار بجاى آورند. اَقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق الليل.

«نماز را از زوال خورشيد تا نهايت تاريكى شب برپا دار»(2).

كه اين آيه اشاره اجمالى به نمازهاى پنج گانه دارد. نماز با اين شيوه مرسوم كه مصداق آن براى همه مسلمين روشن و آشكار است چيزى نيست كه مورد فهم و درك نباشد چون آنچه كه از سنّت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)و اهل بيتش استفاده مىشود پر واضح است كه اين تلقى از نماز يعنى اعمال مخصوصهاى كه با تكبيرة الاحرام شروع و به سلام ختم مىگردد. و اين است معناى ديگرى كه از آيات استفاده مىشود. آنچه كه مسلّم است اين است كه اين عمل ظاهرى كه اصطلاحاً بدان نماز گفته مىشود تمام حقيقت نماز نيست بلكه اين صورت و چهره ظاهرى آن است. نماز امرى است الهى كه تحقق آن همانند ساير امور داراى ظاهر و باطن است كه در متون دينى به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصوير ظاهرى نماز همان است كه با اعمال مخصوصه انجام گيرد و حفظ آن نيز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از: اخلاص، حضور قلب، ذكر خداوند و تعظيم در مقابل او، اميد و دلبستگى به ذات ربوبى، اعتماد و ركون به وجود سرمدى و محو شدن در مقابل ذات يكتايى كه در مقابل عظمت و جلالت او قيام نموده است. حقيقت نماز اعم از معناى ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقيقت انسان و انسانيت او به جسم مادى است. همانطور كه حقيقت انسان در اين جسم خاكى و هيكل مادى قالب گيرى شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به اين شكل ظاهرى وجود يافته است چنانچه خداوند فرمايد: وقد خلقتكم اطواراً «وبه تحقيق شما را به صورت گوناگون آفريد»(1). حقيقت نماز هم چون ساير امور در باطن و روح او نهفته شده كه اين قالب و صورت را پذيرا شده است هرگاه آن حقيقت بخواهد در عالم خارج تحقق يابد قطعاً بايد در همين طور و قالب خاص باشد و در غير اين صورت نماز نبوده بلكه پديده ديگرى است. هرگاه اين قالب خاص و صورت ظاهرى نماز با روح و باطن آن آميخته و قرين گردد نماز حقيقت خود را يافته و تأثير خود را مي گذارد.

در چنين صورتى است كه اين امر الهى، ستون دين(1)، معراج مؤمنين(2)، روشنگر چهره مسلمين(3)، مقرِّب متقين(4)، مكمّل اخلاص مخلصين، مبعِّد خصائص ملحدين(5)، مسوِّد چهره شياطين(6)، ومميّز مؤمنين از كافرين(7)، قرار مىگيرد. پس نمازى كه فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطى شى نخواهد بود. بنابر اين قيام به ظاهر آن، تحركى در نماز گزار ايجاد نخواهد كرد و از سوى ذات بارى به اين نماز اقبال و توجهى نيست چنانچه از رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده كه فرمودند: «خداوند متعال نظر نمىافكند به نمازى كه آدمى دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نكند»(8). پس حقيقت نماز اعم از صورت ظاهرى و معناى باطنى است و تمسك به هر يك از اين دو بدون ديگرى نماز نيست در نتيجه هم كسانى كه به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بىخبرند از حقيقت نماز غافلند و هم آنانكه نماز نمىخوانند و ادعا دارند كه ما به معنا و حقيقت آن رسيده ايم معرفتى از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقيقت است.

 

اهميت دوران جوانى

بر هيچ اهل علمى پوشيده نيست كه در شكل گيرى شخصيت هر فرد، مقطع جوانى از جايگاه خاص و اهميت ويژهاى برخوردار است. شايد بتوان گفت كه ثبات شخصيت هر انسانى در اين سنين آغاز و به هر نحوى كه شكل گيرد غالباً به همان صورت قوام يافته و تثبيت مىگردد و به همين دليل در روايات بر اهميت و برترى اين مقطع سنى تأكيدات زيادى رفته و نيز روانشناسان اين دوره را حيات مجدد انسان ناميدهاند. صاحب شريعت اسلام، حضرت خير الانام كه از سر چشمه وحى الهام مىگرفت در تكريم و احترام به جوانان فرمودند: فضل الشابّ العابد الذى يَعبُدُ فى صباه على الشيخ الذى يَعبُد بَعْدَ ماكَبُرَتْ سِنُّهُ كفضلِ المرسلين على ساير النّاس.

«فضيلت و برترى جوان عابد كه از آغاز جوانى خدا را عبادت كند بر پيرى كه وقت پيرى مشغول عبادت گردد چون فضيلت پيغمبران است بر ساير مردم»(1).

و در جاى ديگر با اشاره به ارزش جوانى مىفرمايد: اغتنم شبابك قبل هرمك.

«جوانىتان را قبل از فرارسيدن پيرى غنيمت و قدر بدانيد»(1). وخطاب به والدين و مربيان در برخورد با جوانان و نوجوانان مىفرمايند: اوصيكم بالشّبان خيراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثنى بشيراً ونذيراً فحالفنى الشُّبّانُ وخالفنى الشيوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال عليهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم.

«به شماها در باره نوبالغان و جوانان به نيكى سفارش مىكنم كه آنها دلى رقيقتر و قلبى فضيلت پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبرى برانگيخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند ولى پيران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آيهاى از قرآن اشاره كرد و درباره مردم كهن سال و پير كه مدت زندگى آنان به درازا كشيده و دچار قساوت قلب شدهاند سخن گفت»(2).

همه اين سخنان گوهر بار كه در خطاب به مسلمانان تأكيد داشتند علاوه بر سيره عملى و برخورد بزرگوارانه و محترمانهاى كه با جوانان داشتهاند حاكى از حساسيت عنفوان جوانى است.

بنابر اين از منظر علم و دين، در تمام عمر و طول حيات انسانى هيچ برههاى مهمتر از دوره نوجوانى و جوانى نيست. يكى از روانشناسان معروف غربى بنام دكتر «ماى لى» در اهميت اين دوره از عمر آدمى چنين مي گويد:

«در نوجوانى مسأله شخصيت و هويّت با شدّت تمام از نو وارد ميدان مىشود پس نوجوانى و جوانى يكى از مراحل و مراتب بارور هستى است كه طى آن ساختهاى قطعى شخصيت و هويت بزرگسال تثبيت شده يا دوباره مطرح مىكردند»(1).

 

 

انعطاف پذيرى روحيه جوانان

نسل جوان تنها قشر منحصر به فردى است كه بيشترين روحيه تأثير پذيرى را داراست شفافيت روحيه جوانان و حساسيت ايشان، عامل اصلى توجه دستگاههاى تبليغاتى استكبار و بنگاههاى فرهنگى غرب، براى سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقى و اهداف پليد خويش در طول تاريخ بوده است.

درست از زمانى كه دنياى غرب در اثر تحقيقات و مطالعات خود به اين نتيجه رسيد كه جوانان آسيب پذيرترين قشر هر جامعهاند با تشكيل بنگاههاى فرهنگى تبليغى همه همت خود را در به دام انداختن آنان به فساد و تباهى تحت عنوان آزادى و عناوين مقدس ديگر به كار گرفت تا اينكه به اغراض استكبارى و سلطه طلبى خود دست يازد. اگر چه غرب در القاى فرهنگ خود به كشورهاى اسلامى از راههاى متعدد و در سطوح مختلف وارد عمل شده است ولى تاريخ بهترين شاهد و گواه است كه نفوذشان بيشتر از طريق جوانان تحصيل كرده يا عوام مقلد (جوانانى كه به مبانى دين آشنايى چندانى ندارند) بوده است كه سقوط اسلام در اندلس (اسپانياى فعلى) يا سلطه غرب بر مسلمانان الجزاير بهترين نمونه تاريخى است. روح ظريف و باقد است، احساسات پاك و با لطافت، عواطف زلال و با صداقت، جوان را چون گلى شكفته و با طراوت نموده است كه بيشترين تأثير پذيرى را براى پژمرده شدن داراست. تشبيه نوجوان و جوان به نهال نورس در كلمات معصومين، حاكى از همين مطلب است كه او را مى توان به هر جهتى هدايت نمود بر خلاف درخت تنومندى كه كسى قادر به جهت دهى او نيست مگر با بريدن تنه آن درخت. بنابر اين جوانى با نوعى اثر پذيرى روحى و حالات انفعالى و تشويشات ذهنى همراه و آميخته است كه كمتر صبغه و رنگ عقلى و استدلالى دارد. به همين جهت عوامل خارجى در جهات مثبت يا منفى بيشترين اثر را در او مىگذارد. آنچه كه از ديدگاه اسلام مهم است سوق دادن او به سوى تكامل انسانى و اهداف متعالى است. سنت و سيره پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) و اولاد طاهرينش نسبت به جوانان، مبيّن همين نكته است. پس صرفاً بكار گرفتن احساسات جوانان و تشويق و تحريص آنان از قدرت احساسى و عاطفى مقصود شارع مقدس نيست بلكه سوق دادن آن در قلمرو دين و عقلانى نمودن اهداف عاليه انسانى، همه همت رهبران دين مىباشد و ادعاى ما اين است كه همه تعاليم دين و احكام الهى خصوصاً نماز در همين راستا بر مسلمين فرض و واجب شده است.

 

 

 

نيازهاى غريزى و فطرى جوانان و پاسخ آن

با تمهيد مقدمات و مطالبى كه ذكر شد مىتوان گفت كه فلسفه همه عبادات دينى در اين نكته معطوف است كه متأثرترين قشر يعنى جوانان را مؤثرترين قشر در اجتماع انسانى قراردهد. چون احساس به يك تكيه گاه محكم و امنيت و آرامش در پناه آن تنها عنصرى است كه مىتواند به جوان اعتماد و اطمينان بخشيده و او را از اضطرابات درونى و تشويشات ذهنى رها سازد. همه مشكلات و معضلات روحى و روانى كه هويّت او را در معرض خطر انداخته و ثبات شخصيت او را از كَفَش ربوده و خلاء عظيمى را در او ايجاد كرده ناشى از نداشتن يك ملجاء و عدم دست يابى به يك پناهگاه دائمى و مستحكم است. همه صاحبان مكاتب كوشيدهاند تا به نحوى اين آتش احساسات درونى را خاموش و يا حداقل از شعلههاى آن بكاهند. به همين خاطر راه حلهايى چون آزادى بىقيد و شرط جوانان در ارضاى هواهاى نفسانى و غرايز حيوانى و سوق دادن و جهت دهى ايشان به ميخانهها و كاهوارهها و صدها طرق ديگر را بعنوان پناهگاه ارائه دادند امّا پس از رويكرد جوانان به آن مأمنهاى بظاهر مستحكم، سقفهايشان فرو ريخته و به واهى و خيالى بودن آنها پى بردهاند. چون با ارضاء نيازها و دفع هواهاى نفسانى، اهداف خود را تأمين شده نمىيافتند. «امروزه اشتياق شديد جوانان سراسر جهان به شنيدن موسيقى به اصطلاح پاپ (pop) و پوشيدن لباسهاى نوعاً جديدى مثل بلوجين كه زبان حال ميل به آزادى از قيد و بندها و تحرك و تكاپو و اعلام استقلال يك تنه از قيد ضوابط و معيارهاى اجتماعى است كاملاً واضح است. بسيارى از جوانان تيز و چابك پا در ركاب سفر مىگذارند بدون آنكه بدانند به كجا مىروند. در اين مسحور شدگى و حتى تسخير شدگى در قبال شيوه زندگى جديد كه از غرب سرچشمه گرفته و جهانگير شده است شمار كثيرى از جوانان مسلمان شريك بودهاند دانستن اين نكته براى جوانان مسلمان لازم است كه اين پديدهها با علل ژرفترى ارتباط دادند كه از نظر معنوى بيطرف نيستند»(1). جوانان در زندگى و حيات جوانى خويش امور زيادى را در حال تجربه كردن مىباشند او چون ساير افراد جامعه امّا عاطفى و احساسىتر از ديگران در صدد دست يابى به امرى است كه قلبش را بدان واسطه تسكين بخشيده و نوعى آرامش را تحصيل نمايد و ليكن به هر چيزى كه روى مىآورد بعد از مدّت كوتاهى در مىيابد كه آن عنصر، مطمئن وواقعى نيست. البته تشخيص اين امر در ابتداى سنين نوجوانى و جوانى بسيار دشوار است شور و هيجان جوانى در جوانان غالباً فرصت تعقل و انديشه اينكه انسان براى يك زندگى و حيات طولانى و اهداف متعالى خلق شده را از او سلب كرده و به همين خاطر او بعد از تجربه عملى، به پوچى و بىپايگى بسيارى از مأمنهايى كه بدان پناه آورده است پى خواهد برد. و دشمنان دين خصوصاً غرب به خاطر درك همين نيازهاى فطرى و غريزى جوانان تلاش زيادى انجام مىدهند تا اين گرايشها را به جهاتى كه اهداف آنها را تأمين مىكند سوق دهند و آنها را از كمالات معنوى و دينى منحرف سازند. كسى كه خود مدّت زيادى از عمرش را در ميان غربيها سپرى كرده و الان هم زندگى خود را با آنها در حال تجربه كردن مى باشد قضاوت و داوريش چنين است كه گويد: «در شيوه زندگى كنونى غرب كشش و گرايشى هست كه افراد جامعه را به زيستن در لحظه كنونى فارغ از همه تاريخ و گذشته و غرق شدن در طلب سرفرازيهاى لحظهاى و لذت حسى آنى وا مىدارد. پرستش قهرمانان ورزشى و ميل به ركورد شكنى دايمى و فايق آمدن بى وقفه برطبيعت نشان دهنده يك وجه از اين دل مشغولى به تن است در حالى كه جنبه بسيار ويرانگرتر همين گرايش را مىتوان در استفاده از مواد مخدر و طبعاً مشروبات الكلى، روابط جنسى آزاد و نظاير آن ديد كه تماماً از تلاش نفس براى غرق نمودن خود در لذتهاى آنى جسمى و غريزى حكايت دارد. بديهى است كه ورزش مستلزم انضباط و سخت كوشى است و اين از جهات مثبت آن است. امّا بزرگداشت بيش از حدّ ورزش و كما بيش پرستيدن قهرمانان ورزشى ناشى از اهميت گزافى است كه به تن داده شده است. علاوه بر اينكه نقش و اهميتى كه به ورزش داده مىشود ابداً بى ارتباط با اشتياق به لذت جوييهاى جسمانى نيست. كه همه اين عوامل متضمن از دست رفتن ايمان و اعتقاد جوانان به معيارهاى اخلاقى است»(1). يك جوان مسلمان با تحصيل معرفت و دستيابى به علوم مقدس دينى بايد خود را مجهز ساخته و به دامى كه جوانان غربى بدان گرفتار آمدند هويت خود را از دست ندهد.


 

نقش نماز و تعاليم دينى در شخصيت جوانان

اينكه در انسان تمايلات و گرايشاتى وجوددارد كه او را متوجه به اهدافى مىسازد و مى خواهد به دست يابى با آن اهداف خود را تسكين و اطمينان ببخشد نشانه آن است كه بايد چنين ملجائى وجود داشته باشد. چون اقتضاى حكمت بالغه الهى اين است كه هيچ نيازى را بدون پاسخ نگذارد.

آرى اگر انسان احساس عطش و گرسنگى مىكند بايد آب و طعامى باشد تا رفع تشنگى و گرسنگى نمايد. حال بايد ديد كه چه عواملى اضطراب او را رفع مىكنند و چه دارويى براى او شفا بخش است و كدام طبيب به درد او عالم مىباشد؟

ترديدى نيست كه روح و حقيقت تعاليم دين به نيازهاى روحى و گرايشات غريزى و فطرى او برگشت مىكند و با جزم و يقين مىتوان گفت كه هيچ يك از دستورات دين بىارتباط با تكامل انسانى او نيست. «جان و جوهر پاسخ اسلامى به دنياى متجدد در جهات دينى و معنوى و فكرى زندگى بشر نهفته است. همين جهات است كه كردار بشر و نحوه تلقى او را از جهان پيرامون رقم مى زند. مهمترين پاسخ يك جوان مسلمان و مهمترين گامى كه بايد او پيش از هر چيز بردارد اين است كه قوت ايمان خود را حفظ كند و اعتمادش را به صدق و اعتبار وحى اسلامى از دست ندهد. دنياى متجدد به تدريج تباه شده است و در صدد است همه آنچه را كه مقدس و طبعاً دينى است از بين ببرد و بخصوص با اسلام به عنوان دينى كه از نگرش قدسى نسبت به زندگى و قانون الهى در برگيرنده همه افعال و اعمال بشر عدول نكرده است مخالفت دارد. اكثر مشترقان غربى حدود دو قرن به اسلام مىتاختهاند و سعى داشتهاند به مسلمين ياد دهند كه دين خود را چگونه بفهمند»(1).  

همه اين تلاشها بدان جهت صورت مى گيرد كه اسلام چون مسيحيت و يهوديت تحريف نشده و متون واقعى آن در دست است و پاسخ همه معضلات را مىتوان در او جست.

1ـ تهذيب، ج1 ص173 روايت 68. كافى، ج7 ص25 روايت 7.

2ـ بحار الانوار، ج82 ص303 روايت 2 باب 4.

3 ـ نهج الفصاحه، حديث 1874.

4 ـ اصول كافى، ج3 ص265 روايت 6. نهج الفصاحه، حديث 1878.

5 ـ مجمع البيان، ج7 ص447 ذيل آيه 45 عنكبوت.

6 ـ نهج الفصاحه، حديث 1877.

7 ـ نهج الفصاحه، حديث 1098.

8 ـ معراج السعاده، ص668.

9ـ نهج الفصاحه، حديث 372.

10ـ سفينه البحار، ج2 ص176.

11ـ پيام مقام معظم رهبرى آية الله خامنهاى، مهرماه 1370.

12ـ دكتر حسين نصر جو1 1 ـ دكتر حسين نصر جوان مسلمان و دنياى متجدد، ص342.

13 _  ان مسلمان و دنياى متجدد، ص342

14ـ نهج الفصاحه، حديث 372.

15ـ سفينه البحار، ج2 ص176.1.

16 ـ سوره مباركه جن، آيه 14.

17ـ سوره مباركه احزاب، آيه 43.

18 ـ سوره مباركه احزاب، آيه 56.

19 ـ پيام مقام معظم رهبرى آية الله خامنهاى، مهرماه 1370.

20ـ پيام مقام معظم رهبرى آية الله خامنهاى، مهرماه 1370.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 فروردین 1399 ساعت: 20:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

روش های افزایش اعتماد به نفس در کودکان

بازديد: 17
روش های افزایش اعتماد به نفس در کودکان

 

روش های افزایش اعتماد به نفس در کودکان

«من نمی‌توانم فوتبالیست بشوم. قوی نیستم». «حتی نمی‌توانم نمره‌های خوب بگیرم. خیلی بدبختم.»

اگر این جملات برایتان آشناست و کودک شما اغلب به نوعی فکر می‌کند و حرف می‌زند که حاکی از اعتماد به نفس ضعیف او است، شما تنها نیستید. والدین در همه جای دنیا دیر یا زود مجبور هستند با مسائل اعتماد به نفس کودکشان روبرو شوند.

اعتماد به نفس چیست؟

در روانشناسی، اعتماد به نفس به عنوان ارزیابی ذهنی یک فرد در مورد خودش تعریف می‌شود. به عبارت ساده، اعتماد به نفس آن چیزی است که درباره خود فکر می‌کنیم. بنابراین اینکه کودک شما درباره خودش چه فکر می‌کند چه اهمیتی دارد؟ به هر حال آن‌ها فقط بچه هستند! البته شاید. اما کودک شما روزی بزرگسال می‌شود و اینکه نسبت به خود چه احساسی دارد در تصمیماتش نقش بسیار مهمی ایفاء می‌کند.

درجه اعتماد به نفس یک کودک می‌تواند بالا یا پایین باشد. کودکان با اعتماد به نفس سالم حس مثبتی نسبت به خود دارند و اطمینان بیشتری دارند، برخلاف کودکان با اعتماد به نفس پایین که می‌تواند تاثیری منفی بر انتخاب‌های آن‌ها در زندگی داشته باشد.

بااینکه درجه اعتماد به نفس ممکن است بر موفقیت کودک در تحصیلات تاثیرگذار باشد یا نباشد، اما در میزان شادی و رضایت آن‌ها بدون شک موثر است.

ایجاد اعتماد به نفس در کودکان

اعتماد به نفس در کودکان خیلی زود شروع به رشد می‌کند و والدین در ساخت آن نقشی کلیدی بازی می‌کنند. از آن‌جا که والدین تاثیرگذارترین افراد در زندگی کودک هستند، چیزهایی که می‌گویند یا کارهایی که انجام می‌دهند و حسی که به کودک می‌دهند بر روند فکری او تاثیر می‌گذارد. در زیر روش‌هایی را برای کمک به کودک خود در ایجاد اعتماد به نفس سالم می‌خوانید.

  • کودکان دوست بدارید. کودکانی که احساس می‌کنند دوست‌شان دارند و مقبول هستند، خود را بیشتر دوست دارند و در کالبد خود احساس راحتی بیشتری دارند. وقتی با آن‌ها با مهربانی رفتار می‌کنید، آن‌ها را بغل می‌کنید یا می‌بوسید، کودکان احساس محبوبیت می‌کنند و احساس خوبی نسبت به خود می‌یابند. گاهی یک لبخند ساده می‌تواند برای این‌که کودک بفهمد او را دوست دارید کافی است.
  • بر توانایی‌های کودک تمرکز کنید نه نقاط ضعف او. آن‌ها را تشویق کنید از استعداد خود بدون خجالت استفاده کنند. در همان زمان، کمک کنید تا ضعف‌های خود را بشناسند و راه‌هایی برای کار روی آن‌ها پیدا کنند.
  • تشویق کودکان به موفقیت خوب است. ولی همیشه موفق نیستیم. بگذارید کودک شما بفهمد که اشکالی ندارد گاهی برنده نشود. به فرزند خود بیاموزید که شکست‌ را بپذیرد و بگذارید یاد بگیرد که موفقیت مقیاس ارزش نیست.
  • یادگیری مهارت های جدید نیروبخش است. یاد دادن مهارت های جدید به کودک، حتی مهارت های ساده‌ای مثل باغبانی، ظرف شستن، درست کردن کاردستی یا کمک درعوض کردن لاستیک ماشین می‌تواند حس اعتماد به نفس در آن‌ها را تا اندازه‌ای بالا ببرد.
  • داشتن قدرت انتخاب حس خوبی است. این را به کودک خود بدهید، بگذارید هر از چند گاهی خودشان انتخاب کنند. نه تنها حال آن‌ها را خوب می‌کند بلکه درباره مسئولیت و مخاطرات همراه آن به آن‌ها می‌آموزاند. اما پیش از دادن مسئولیت به آن‌ها برای انتخاب‌های بزرگ در زندگی،‌ کم‌کم شروع کنید، ‌با انتخاب‌های ساده برای لباس، غذا، اسباب‌بازی و این قبیل موارد.
  • حل مشکلات و احساس موفقیت. وقتی مشکلی را حل می‌کنید، چه بزرگ چه کوچک، نوعی احساس موفقیت را تجربه می‌کنید. بنابراین دفعه بعدی که کودک شما با مشکلی مواجه شد، آن را برایش حل نکنید. به آن‌ها یاد بدهید که خودشان آن مشکل را حل کنند. انجام این کار اطمینان و اعتماد به نفس آن‌ها را بالا می‌برد.
  • به فرزندتان یاد بدهید خودشان و دیگران را دوست بدارند. با آن‌ها درباره اهمیت شیوه زندگی سالم و مراقبت از خودشان حرف بزنید. همچنین می‌توانید درباره بهداشت فردی و هنر لباس خوب پوشیدن که هر دو تاثیر مثبتی بر اعتماد به نفس فردی می‌گذارد به آن‌ها یاد بدهید.
  • بچه‌ها کنجکاو هستند و می‌خواهند چیزهای جدید را امتحان کنند. اگر کودک شما به یک فعالیت، ورزش یا یادگیری مهارتی جدید علاقه نشان می‌دهد، رای آن‌ها را نزنید. تشویق‌شان کنید که آن را امتحان و تجربه کنند و به آن‌ها یاد بدهید که ممکن است چه مخاطرات یا نتایجی داشته باشد. به عنوان مثال، اگر کودک می‌خواهد هنرهای رزمی بیاموزد او را تشویق کنید. ولی به او بگویید که این کار نیاز به تمرین و انضباط دارد که به معنای زود از خواب بیدار شدن، تمرین‌های قدرتی و تمرین‌های طولانی است.

تشویق کردن خوب است، اما ستایش زیاد از حد می‌تواند بیشتر از فایده ضرر داشته باشد. استفاده زیاد از کلماتی مانند «آفرین» یا «عالی بود» برای ستایش از کودک می‌تواند تاثیر عکس داشته باشد. کارشناسان می‌گویند ستایش و جایزه می‌تواند بر رشد استقلال کودک تاثیر بگذارد. بعضی کودکان ممکن است با ستایش زیاد از حد احساس ناراحتی کنند و کارهایی انجام بدهند که ثابت کنند والدین در اشتباهند.

 

نقش والدین برای بالا بردن اعتماد به نفس کودکان :

اما من صحبتم با والدینی است  که دارند کودکی را در خانه خودشون پرورش میدهند.
والدینی که مسئول شکل گیری اراده و امید در ذهن کودکشان هستند.
والدینی که مسئول ساختن فضای شاد و لذت بخش در ذهن کودکشان هستند.
والدینی که دانشمندان فوق العاده کنجکاوی در خونه شان دارند.
والدینی که صدای خنده کودکشان از روی شادی از بیرون از خونه کاملا  شنیده میشود.
والدینی که دوست دارند بچه هاشون یک تصور مثبت از خودشون داشته باشند.
خب طبیعتا کودکان با توجه به دوره رشدی که قرار دارند یک سری خلق و خوها ممکن است داشته باشند.
بعضی کودکان حساسند ،بعضی از کودکان زود گریه میکنند،بعضی از کودکان ،کودکان سختی هستند.
مهم این است که کودکان را همانطور که هستند بپذیریم.
جمله  “همینجوری که هستی دوستت دارم “ جمله طلایی که میتواند در ذهن کودک هک ببندد که من همینجوری که هستم دوست داشتنی ام.
وقتی کودک به این باور برسد که من همینجوری که هستم دوست داشتنی ام اعتماد بنفس و خودپنداری اش شکل می گیرد.

 

 

بازی ها و فعالیت های برای افزایش اعتماد به نفس در کودکان

ممکن است تعریف و تمجید خیلی برای انگیزه درون‌ذاتی کودک شما خوب نباشد، اما آن را با فعالیت‌ها و بازی‌هایی که اعتماد به نفس آن‌ها را تقویت می‌کند ترکیب کنید و جادو اتفاق می‌افتد. موارد زیر چند بازی و فعالیت افزایش اعتماد به نفس است که می‌تواند به این امر در کودک شما کمک کند.

1- فعالیت «من هستم»

آیا کودک شما خودش را دوست دارد؟ آیا به دستاوردهای خود افتخار می‌کند یا به‌خاطر ناکامی‌هایش خجالت‌زده است؟

با این فعالیت جواب این سؤال‌ها را خواهید فهمید.

وسایل مورد نیاز:

جدول یا کاغذ طراحی، بریده صفت‌ها از مجله‌ها، چسب، مداد رنگی یا مداد طراحی

طرز کار:

  • از کودک بخواهید کلماتی را که او را توصیف می‌کند در یک برگه کاغذ فهرست کند. می‌تواند مثبت یا منفی باشد.
  • بعد از او بخواهید تنها بر چیزهای خوبی که آدم‌ها درباره او گفته‌اند تمرکز کند و آن‌ها را فهرست کند.
  • عکس کودک را وسط کاغذ یا جدول بچسبانید.
  • از کودک بخواهید تا اطراف تصویر را با کلمات مثبت و صفاتی که می‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند پر کند.
  • این کاغذ را در اتاقش بگذارید تا عقاید مثبت درباره خودش را تقویت کند.

 

2- موفقیت هایش را نام ببرید

یک راه موثر برای تقویت اعتماد به نفس کودک این است که موفقیت‌هایش را به او یادآوری کنید.

وسایل مورد نیاز:

یک تکه کاغذ و قلم

طرز کار:

  • به فرزندتان یک قلم و کاغذ یا دفترچه بدهید.
  • با نوشتن فهرست بردها و دستاوردهایش در صفحه اول شروع کنید و جا برای اضافه کردن موارد دیگر نیز باقی بگذارید.
  • برای یادآوری قابلیت‌ها به کودک می‌توانید از او بخواهید هر شب قبل از خواب دستاوردهایش را بنویسد.

فهرست کردن هر روزه موفقیت‌ها به کودک یادآوری می‌کند که «می‌تواند» کاری انجام بدهد. این کمک می‌کند که اعتماد به نفس آن‌ها بالا برود.

 

3- بیان تجربه های مثبت

این می‌تواند یک فعالیت گروهی باشد که می‌شود آن‌را با دوستان و خانواده انجام داد.

وسایل مورد نیاز:

یک کاسه یا جعبه، کارت‌های فهرست و جایی برای بازی

طرز کار:

  • بچه‌ها را در یک دایره بنشانید و به هر کدام یک کارت بدهید.
  • از هرکدام بخواهید تا اسم خود را بالای کارت بنویسند و در کاسه بیندازند. کاسه را تکان بدهید تا کارت‌ها مخلوط شوند.
  • کاسه را بچرخانید تا هر کدام از بچه‌ها یک کارت را بردارند. از آن‌ها بخواهید تا یک چیز مثبت راجع به فردی که کارتش در دست‌شان است بنویسند. بعد کارت را به نفر بعدی و بعدی بدهند تا همه حداقل یک چیز خوب درباره آن کودک نوشته باشند.
  • همه کارت‌ها را جمع کنید و دوباره در کاسه بریزید.
  • هر کارت با اسم را به بچه‌ها برگردانید و بگذارید چیزهای خوبی را که دیگران درباره آن‌ها نوشته‌اند بخوانند.

 

4- روبرو شدن با ترس ها

ترس قدرتمند است و می‌تواند مانع از انجام کارهایی بشود که دوست دارید. این فعالیت به کودک شما کمک می‌کند تا با ترس هایش روبرو شود.

وسایل مورد نیاز

قلم و کاغذ

طرز کار:

  • از کودک بخواهید کارهایی را که می‌ترسد انجام بدهد یادداشت کند. به عنوان مثال، ممکن است به‌خاطر وزنش از رفتن به کلاس شنا بترسد. یا اینکه از نمایش چیزی در کلاس یا قرار گذاشتن با کسی هراس داشته باشد.

جمله باید چیزی مشابه این باشد:

از ثبت‌نام در تیم شنا می‌ترسم چون...

از حرف زدن با فلانی و فلانی می‌ترسم چون...

  • قدم بعدی این است که انجام کاری را که از آن می‌ترسد تصور کند. ثبت‌نام برای تیم شنا یا حرف زدن با فلان آدم را تجسم کند.
  • نوعی ذهنیت «خب که چی» را ایجاد کنید. هر بار که کودک می‌نویسد از چیزی می‌ترسد، از او بخواهید تا نتایج امتحان کردن آن کار را بنویسد. در کنار نتایج منفی، از او بخواهید تا چیزی شبیه این بنویسد که «حتی اگر نتوانم به تیم راه پیدا کنم، خب چه می‌شود؟» یا «اگر فلان یا فلان آدم من را نپذیرد، خب چه می‌شود؟»

این روبرو شدن با ترس‌هایشان را راحت‌تر می‌کند.

 

5- فعالیت اعتماد به نفس مادرـ‌ دختری

یک مادر اولین و قدرتمند‌ترین قهرمان زندگی یک دختر کوچک است. این فعالیت می‌تواند از پیوند مادرـ‌ دختری برای کار روی اعتماد به نفس دختر استفاده کند.

وسایل مورد نیاز:

کاغذ، مداد طراحی یا مداد رنگی

طرز کار:

  • دو پوستر با کلمه «من» روی آن‌ها درست کنید، به نحوی که بتوانید ورقه‌ها را با متن پر کنید.
  • پوستر دیگری با کلمه «مامان من» درست کنید و یکی دیگر با «دختر من».
  • به فرزندتان پوستر «من» و «مامان من» را بدهید و از او بخواهید آن‌را با چیزهای مثبت درباره خودش و مادرش پر کند. مادر هم روی دوتای دیگر کار کند.
  • کاغذها را با هم عوض کنند و چیزهای خوبی را که درباره هم نوشته‌اند بخوانند.

مهم‌ترین و سخت‌ترین بخش این فعالیت این است که کاری کنیم کودک چیز خوبی درباره خودش بنویسد.

 

6- کار سخت هدفمند

کودک وقتی بداند کسی به او اعتماد دارد اعتماد به نفسش سریعا تقویت می‌شود. چه راهی بهتر از سپردن یک کار سخت که مسئولیت زیادی را می‌طلبد برای این‌که نشان بدهید به او اعتماد دارید.

طرز کار:

  • فهرستی از کارهایی که فرزندتان می‌تواند برای مراقبت از محیط و حیوانات اطرافش انجام بدهد تهیه کنید. به عنوان مثال، راه بردن سگ، نگهداری از گربه، آب دادن به گیاهان، یا تمیز کردن زمین.
  • هربار که فرزندتان کارش را با موفقیت تمام می‌کند از او تعریف کنید، اما نه خیلی زیاد.

اگر اشتباه می‌کند، کمک کنید تا آن‌ها را تصحیح کند اما روی آن انگشت نگذارید. این می‌تواند به ایجاد اعتماد به نفس و بهبود عقیده نسبت به خودش کمک کند.

 

7- تصور کردن

افکار منفی ما گاهی آن‌قدر قوی است که نمی‌توانیم تصور یک چیز خوب را بکنیم. اگر کودک شما وارد چنین فازی شده است، این فعالیت می‌تواند مفید باشد.

وسایل مورد نیاز:

یک جای آرام یا ساکت برای آرامش

طرز کار:

  • بفهمید چرا کودک شما فکر می‌کند خوب نیست یا از انجام چه کارهایی می‌ترسد.
  • به عنوان مثال، اگر درباره مدرسه یا عملکردش در ورزش نگرانی دارد روی آن تمرکز کنید.
  • از او بخواهید سناریوی ایده‌آل در هر دو حالت را تصور کند و بنویسد.
  • بعد، از کودک بخواهید چشم‌هایش را ببندد و سناریوی ایده‌آل را تصور کند و اینکه اگر واقعی بود چه حسی پیدا می‌کرد.
  • از او بخواهید که بنویسد وقتی وضعیت ایده‌آل را تصور کرد چه حسی داشته و درباره خودش چه فکری می‌کرده است.

 

8- تغییر حرف زدن با خود

حرف زدن و تفکر منفی درباره خود شاید بدترین چیزی است که می‌تواند بر اعتماد به نفس فرزندتان تاثیر بگذارد. فارغ از اینکه دیگران چه می‌گویند، چیزی که به خودتان می‌گویید همان چیزی است که باور دارید. این فعالیت کمک می‌کند تا مکالمه منفی با خود را به مثبت تغییر داد.

وسایل مورد نیاز:

قلم و کاغذ

طرز کار:

  • روی یک کاغذ دو ستون درست کنید. یک طرف بنویسید: «گفتگوی بد یا منفی با خود» و در طرف دیگر بنویسید «گفتگوی خوب یا مثبت با خود».
  • از کودک بخواهید تا تمام حرف‌های منفی را که درباره خود می‌زند زیر ستون بدها بنویسد.
  • بعد از او بخواهید گفته‌های منفی را به مثبت تبدیل کند. این گفته‌ها باید برای استعداد یا توانایی‌های کودک روشن و مشخص باشد.

می‌تواند در آغاز با ذکر یک مثال به کودک کمک کنید. می‌توانید این را که چگونه گفتگوی منفی با خود را به مثبت تغییر داده‌اید و چقدر به شما کمک کرده با او به اشتراک بگذارید.

گفتن این حرف به کودک که مثبت فکر کند ممکن است همیشه کارساز نباشد. کودکان بیش از آنکه فکر کنند حس می‌کنند. مشغول کردن آن‌ها به فعالیت‌هایی که توانایی‌ها و ارزش‌هایشان را یادشان می‌اندازد موثرتر از آن است که از آن‌ها بخواهیم کتابی را درباره تفکر مثبت بخواند یا در یک سخنرانی در این باره شرکت کند. یادتان باشد که شما به عنوان والدین تاثیر زیادی بر کودکان خود دارید. از این نفوذ برای اینکه حس خوبی نسبت به خود داشته باشند استفاده کنید. اما زیاده‌روی نکنید.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 فروردین 1399 ساعت: 19:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

ویزگی های یک معلم اثر بخش

بازديد: 13
ویزگی های یک معلم اثر بخش

معلم اثر بخش

1-      مطالعه کافی کتب مرتبط با شغل معلمی ، روزنامه ها و نشریات ، بررسی وبلاگها و سایتها ی فعال معلمان و ادارات آموزش و پرورش  جهت به روز آوری اطلاعات و آگاهی از آخرین یافته های مرتبط با شغل معلمی و کاربست آنها.

2-      مطالعه در زمینه آموزش و پرورش تطبیقی و مقایسه فعالیتهای معلمان و مدارس کشور با  معلمان و مدارس خارجی  و کسب تجربه از فعالیتهای آنان ، این موضوع از طریق بررسی وبلاگ و سایت مدارس و معلمان خارجی به خوبی و به ارزانی  ممکن است .

3-      شرکت فعال در انواع مسابقات علمی و مقاله نویسی معلمان و جشنواره ها که توسط ادارات و سازمانهای آموزش و پرورش برگزار می شود . این موضوع به مطالعه معلم می انجامد که موجب به روز شدن اطلاعات وی گشته یا موفقیتهایی برایش به دنبال خواهد داشت .

4-      شرکت فعال در کلاسهای ضمن خدمت و باز آموزی معلمان  که توسط ادارات آموزش و پرورش برگزار می گردد .

5-      حضور فعال در جلسه شورای معلمان مدرسه و اظهار نظرهای صحیح و علمی با استناد به مطالعات کافی و حالت منفعل نداشتن در این جلسات جهت مطرح شدن نظرات مثبت شما و جلب توجه مدیر و سایر همکاران  و نیز ترغیب دیگر معلمان شرکت کننده برای شرکت فعال در بحث های جلسه شورا .

6-      شرکت در مسابقات اقدام پژوهی و انتخاب موضوع های جدید برای تدوین و شرکت در مسابقه.

7-      شرکت در انواع همایش و سخنرانیهای کارشناسان و مدعویین ادارات آموزش و پرورش منطقه و استان جهت کسب اطلاعات علمی جدید در راستای شغل معلمی.

8-      افتتاح وبلاگ یا سایت اینترنتی و درج مطالب نوشته شده به وسیله خودتان و توجه کافی به نظرات بازدید کنندگان و تهیه مطالب درخواستی آنان . و تبادل لینک و اطلاعات با سایر وبلاگها ، این کار موجب  مطالعه بیشتر شما و تمرین کافی برای نوشتن و اظهار نظرهای علمی خواهد شد .

9-      در صورت امکان از مدیر مدرسه بخواهید  هر چند وقت یکبار  به کلاس شما آمده و از نزدیک شاهد فعالیت و روش تدریس شما در کلاس باشد  تا چنانچه  نظری داشت  بعدا" به شما اعلام نماید  در غیر اینصورت با هماهنگی مدیر می توانید از سایر  همکاران مانند بازرسان  و کارشناسان اداره برای حضور در کلاس خود دعوت به عمل آورید .

10-   بردن ابزار و یا استفاده از رسانه های آموزشی در کلاس ، علاوه بر ایجاد جذابیت در تدریس برای دانش آموزان ،  شما را معلمی  علاقمند ، کوشا و فعال  برای سایر همکاران و مدیر مدرسه معرفی خواهد نمود . ابزار آموزشی الزاما" وسایل گرانقیمت که ممکن است در دسترس شما نباشند ، نیستند ،  بلکه وسایل و موادی ارزان و ساده  مانند انواع عکس ، کتب ، مجلات و روزنامه و غیره نیز مفید است .

11-   در خواست از مدیر مدرسه برای برنامه ریزی جهت شرکت دادن دانش آموزان شما در بازدید های علمی و کلا " استفاده از موقعیتهای آموزشی در راستای تدریس .

12-   جهت حفظ اقتدار خود و توانایی مدیریت کلاس درس ،  حتی الامکان از بروز درگیری در کلاس درس خود داری نمایید . خیلی اوقات ، خود داری و سعه صدر و چشم پوشی معلم از خطاهای جزیی دانش آموزان ، از وقوع درگیری و تنبیه و به هم ریختن نظم کلاس و مدرسه و متعاقب آن گلایه سایر همکاران و دانش آموزان و والدین ، جلوگیری خواهد کرد . با سعه صدر ، شما به عنوان  معلمی مقتدر و با توانایی مطلوب اداره کلاس برای دانش آموزان و همکاران معرفی خواهید شد .با خطای دانش اموزان در موقعیتهای منا سب دیگر  ، برخوردهای حساب شده و سنجیده داشته باشید و زود از کوره در نروید .

13-   در زمان حضور در مدرسه حتی الامکان از گوشه گیری ، پکر بودن ، سکوت مطلق، در فکر فرورفتن ، خشم افراطی، اظهار مداوم گلایه و شکوائیه ، خود داری نمایید تا به زودی از چشم دیگران نیافتید و بلکه دیگران با دیدن شما انرژی بگیرند . در زنگ های تفریح و در دفتر مدرسه و سالن ، نشاط  خود را به دیگران هم منتقل نمایید  . زمانیکه حرفی برای گفتن ندارید  به تبادل تجربه  در مورد امور آموزشی و کلاسداری بپردازید.

14-   سروقت در مدرسه حاضر شدن ، سر وقت به کلاس رفتن ، برخورد مناسب با همکاران ، سخنان مفید و سنجیده در جمع همکاران و دانش آموزان ، رعایت  نظم و غیره  معرف خوبی برای شما به عنوان فردی منضبط و موفق خواهد بود .

15-   احترام کامل به کلیه کارکنان مدرسه ، احوالپرسی و خداحافظی های گرم ،پرس و جو از احوال همکاران ، شرکت در مراسم مختلف همکاران در خارج از مدرسه ، مساعدت و همدلی با آنان هنگام وجود مصائب و مشکلات ، شما را فردی خونگرم و دوست داشتنی معرفی خواهد کرد.

16 -   مطالعه روش های تدریس نوین ، کسب تجربه از سایر معلمان موفق ، ارزشیابی از روشهای خود و از همه مهمتر استفاده از شیوه های تدریس فعال و مشارکتی   تاثیر زیادی بر موفقیت شما خواهد داشت . استفاده از این شیوه ها نه تنها معلم را خسته نمی کند  بلکه وی را در بین همکاران مدرسه ، برجسته خواهد ساخت و در یادگیری دانش آموزان  موثر خواهد بود . به عنوان مثال استفاده از الگوی همیاری در کلاس و گروه بندی دانش آموزان باعث خواهد شد آنها ضمن مشارکت و فعالیت در کلاس ، علاقه خاصی به معلم پیدا کرده و این کار رضایت دانش آموزان ، والدین آنها ، مدیر و معاون را نیز در پی خواهد داشت و در نهایت ، شما ، خود پنداری مثبتی  از خود خواهید داشت . استفاده از روشهای مشارکتی و فعال یادگیری از خستگی معلم در کلاس و یکنواخت صحبت کردن وی به میزان زیادی خواهد کاست .

17 -   انجام برخی امور به ظاهر ساده در مدرسه و کلاس ،  شما را به عنوان فردی فعال ، پر انرژی ، خونگرم و مورد علاقه به دیگران معرفی خواهد کرد که خیلی از معلمان ممکن است  تمایلی بدان نداشته و یا از اهمیت آن مطلع نباشند . مثلا"  انداختن عکس های دسته جمعی با دانش آموزان ،برگزاری جشن فارغ التحصیلی  یا اتمام پایه برای کلاس خود ، شرکت در نماز جماعت مدرسه همراه دانش آموزان ، شرکت در فعالیتهای فوق برنامه و پرورشی همراه دانش آموزان ،شرکت در اردوها و بازدیدهای خارج از مدرسه همراه آنان ، سخنرانی در مراسم آغازین مدرسه ، کمک و مساعدت مدیر ، معاون و مربی پرورشی در اجرای برنامه ها به مناسبتهای مختلف مذهبی و اعیاد  ، امانت دادن کتاب و مجله و غیره به دانش آموزان ،و فعالیتهای متنوع دیگر  ...

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 فروردین 1399 ساعت: 21:46 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس