دانش آموزی - 137

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره زندگی نامه آرتور شوپنهاور

بازديد: 213

تحقیق درباره زندگی نامه آرتور شوپنهاور
انديشمند آلمانی ( ۱۷۸۸–۱۸۶۰ ) 

"آرتور شوپنهاور" در 22 فوریه‌ي 1788، در شهر "دانتزیگ" آلمان (گدانسك در لهستان امروزي) ديده به جهان گشود. پدر او كه پيشه‌ي بازرگانی داشت، به سبب مهارت، مزاج گرم، سرشت پابرجا و عشق به آزادی، نام آور بود. هنگامی که آرتور پنج سال داشت، پدرش از "دانتزیگ" به "هامبورگ" كوچ کرد؛ زیرا "دانتزیگ" به دليل چيرگي "پروس" در سال 1793، استقلال [ =خودسالاري ] خود را از دست داده ‌بود. بدین ترتیب، شوپنهاور جوان، میان تجارت و داد و ستد بزرگ شد و با وجود تشویق و تحریک پدر، اين كار را ترك كرد، ولي اثرات آن در وی باقی ماند که عبارت بود از رفتاری كمابيش خشن، ذهنی حقيقت‌‌بین و شناختي نسبت به امور دنیا و مردم؛ همین امر، وی را در برابر فیلسوفان رسمی آکادمیک، که او از آنها بيزار بود، قرار داد. شوپنهاور می‌گوید:
"طبیعت، نهاد و یا اراده، از پدر به ارث می‌رسد و هوش، از مادر."
مادر او زني باهوش بود و یکی از نام آور‌ترین داستان نویسان روزگار خود گردید. این زن از همنشيني با شوهر عامی خود چندان خشنود نبود و پس از مرگ او، آزادانه به عشق ورزی پرداخت و به "وایمار"، که در آن زمان، مناسب‌ترین مكان براي اين گونه زندگی بود، رفت. آرتور شوپنهاور، همچون "هملت"، بر ضد ازدواج دوباره‌ي مادرش شورش کرد. این درگيري با مادر سبب شد که او فلسفه‌ي خود را با باورهايي نیمه حقیقی درباره‌ي زنان چاشنی دهد. یکی از نامه‌های مادرش، چگونگي روابط آنها را روشن می‌سازد :
"تو ستوه آور و آزار دهنده هستی و زندگی با تو بسيار دشوار است؛ خودخواهی‌ات همه‌ي ويژگي هاي نیک تو را در بر گرفته است و همه‌ي این ويژگي ها بيهوده است؛ زیرا تو نمی‌توانی از خرده‌گيري بر دیگران دوري کنی." 
از اين رو مادر و فرزند از يكديگر جدا شدند و شوپنهاور، گاهی مانند دیگر ميهمانان به خانه‌ي مادر خود می‌رفت؛ روابط آن دو بسيار رسمی و مؤدبانه گردید و آن ناسازگاري و کدورتی که گاهی میان افراد خانواده دیده می‌شود، بين آن دو وجود نداشت. 
رابطه ي مادر و فرزند را "گوته" تیره‌تر کرد، زیرا به مادر خبر داد که فرزندش مردی بسيار نام آور خواهد شد؛ مادر هرگز نشنیده‌ بود که دو نابغه از یک خانواده به وجود بیاید. سرانجام، روزی، درگيري به اوج خود رسید و مادر، رقیب و فرزند خود را از پله‌ها پایین انداخت و فرزند به مادرش گفت که آیندگان، مادر را تنها از راه فرزند خواهند شناخت. پس از آن شوپنهاور به زودی "وایمار" را ترک گفت و دیگر میان آن دو ديداري صورت نگرفت. 
تامس تافه می گوید:
"درباره‌ی ديدگاههاي او [شوپنهاور] درباره‌ی زنان چیزی نمی‌توان گفت، جز اینکه این ديدگاهها شاید کمی عجیب و غریب باشد."
شوپنهاور با پايان دوره‌ي دبیرستان و دانشگاه، مدتی را به همنشيني با مردم و عشقبازی گذرانید كه نتایج آن، در سرشت و فلسفه‌اش آشکار گردید. او افسرده و دریده و شكاك بار آمد؛ دچار وسوسه‌ي ترس و گمانهاي بد شد، پیپ خود را در قفل و کلید نهان می‌کرد و هرگز نگذاشت تیغ سلمانی به گردنش برسد؛ همیشه زیر بالش خود طپانچه‌ای پُر می‌گذاشت، شاید برای آنکه کار دزدان را آسانتر سازد. از سر و صدا بیزار بود و در این ‌باره می‌نویسد: 
"... ميزان بردباري که شخص می‌تواند در برابر سر و صدا داشته باشد، با استعداد ذهنی او نسبت عکس دارد و از این راه می‌توان به درجه ي هوش و استعداد او پی برد... سر و صدا برای مردم هوشمند، رنج و عذاب است... نیروی فراوانی که از برخورد اشياء و چکش زدن و افتادن آنها به وجود مي آيد، هر روز مرا رنج و عذاب داده ‌است." 
شوپنهاور به كمك یک هندو از باورهاي بودائیان آگاهی یافت و پس از بررسي و انديشه‌ي زیاد به آئین بودایی، باور کامل پيدا كرد. وي از اینکه قدر و اهمیت‌اش را كسي نمي شناخت، سخت آشفته گرديده و این حس در او به درجه‌ي بیماری رسیده‌ بود. 
"رساله ي اجتهادیه ي" او در سال 1812 با نام "چهار اصل دلیل کافی" نوشته شد و پس از آن، شوپنهاور، همه‌ي زمان خود را صرف تدوین شاهکار خود به نام "جهان همچون اراده و تصور" نمود. به نظر او این کتاب دیگ جوش پر از انديشه ها و باورهاي کهن نیست، بلکه از انديشه‌اي زيبا و تازه ترکیب شده است. این امر بيانگر خودخواهی و غرور گستاخانه‌ای است، ولي کاملاً درست است. 
شوپنهاور با نوشتن اين كتاب، مدعي شد كه پاسخ همه‌ي مسائل فلسفی را يافته است؛ تا آنجا که مي‌خواست بر نگین انگشتری خود، تصویر "سفینکس" را در حال انداختن خود به گرداب، نقش کند؛ زیرا سفینکس گفته بود که اگر کسی براي مسائل و چيستان‌های او پاسخي بيابد، خود را به گرداب خواهد افکند.
با این همه، کتاب شوپنهاور، توجه مردم را جلب نکرد؛ مردم به اندازه‌ي کافی بدبخت بودند و دیگر نمي‌‌خواستند کتابی درباره‌ي بدبختی و سيه‌روزي خویش بخوانند. از اين رو، شوپنهاور به سختی از مردم رنجید و نسبت به اجتماع بدبین گشت. شانزده سال پس از انتشار اين کتاب، به شوپنهاور خبر رسید که بخش بزرگي از نسخه هاي چاپی کتاب را به جای کاغذ باطله فروخته‌اند.
شوپنهاور همه‌ي باورها و آرای خود را در این کتاب گنجانید؛ تا آنجا که کتابهای ديگر او، تنها شرح این کتاب به شمار مي رود. وي در سال 1836، رساله‌ای به نام "اراده در طبیعت" منتشر کرد که تا اندازه‌اي در کتاب "جهان همچون اراده و تصویر"، که در سال 1844 منتشر شد، گنجانیده شده‌ بود. او در سال 1841، کتابی به نام "دو مسئله‌ي بنيادي اخلاقی" نوشت و در سال 1851، کتابی به نام "مقدمات و ملحقات" را منتشر كرد که می‌توان آن را به "پیش غذاها و دسرها" نیز برگردان کرد. این کتاب به انگلیسی به نام "مقاله ها" یا "رساله ها" برگردان شده است و از خواندنی‌ترین آثار او به شمار مي رود. شوپنهاور در ازاي نوشتن آن، تنها ده جلد از نسخه هاي چاپی آن را دریافت کرد. با چنین شرايطي، خوشبین بودن دشوار است.
شوپنهاور آرزو داشت که فلسفه‌ي خود را در یکی از دانشگاههای بزرگ آلمان تدریس کند؛ این فرصت در سال 1822 پیش آمد و وی را به عنوان دانشیار به دانشگاه "برلین" فرا خواندند. او از روي عمد، همان ساعاتی را که هگل در آن درس می داد، برای تدریس برگزيد و بر اين باور بود که دانشجویان به او و هگل همچون آیندگان خواهند نگريست؛ ولي به دليل عدم پيشباز دانشجويان، ناگزير شد در اتاق خالی تدریس کند. از اين رو، از امر تدريس كناه گرفت و برای انتقام، هجونامه‌های* تلخی بر ضد هگل نوشت. در سال 1831، بيماري وبا شهر "برلین" را فرا گرفت و هگل و شوپنهاور هر دو گريختند، ولی هگل پس از بازگشت، گرفتار بيماري شد و پس از چند روز درگذشت. شوپنهاور به "فرانکفورت" رفت و مانده‌ي عمر هفتاد و دو ساله‌ي خود را در آنجا سپري كرد.
دانشگاهها از او و آثارش بی‌خبر بودند؛ گویا هر پیشرفت مهم فلسفی می‌بایست بيرون از فضاي دانشگاه صورت گیرد. نیچه می‌گوید : 
"هیچ چیز، دانشمندان آلمان را مانند عدم شباهتی که میان شوپنهاور و آنان بود رنج نداد. " 
سرانجام، شوپنهاور به نام‌آوري رسيد و نزد همگان، پرآوازه گشت. مردم طبقه‌ي متوسط از وکلا و پزشكان و بازرگانان، او را فیلسوفی یافتند که با واژه هاي بر سر و صدای مظنونات [ =پندارها ] دانش الهي سر‌ و ‌کار ندارد؛ بلکه ديدگاهي پذيرفتني درباره‌ي رويدادها و زندگی روزانه دارد. اروپایی که از بردباريها و کوشش های 1848 سرخورده بود، به پيشباز اين فلسفه که بازتاب نومیدی 1815 بود، رفت. حمله ي دانش به الهیات، نفرت سوسیالیسم از تهيدستي و جنگ و اجبار حیاتی درگيري برای زندگی؛ همگي عواملی بودند که سبب نام‌آوري شوپنهاور شدند.
وي با آزمندي، همه‌ي گفتارهايي را که درباره ي او می‌نوشتند، مي خواند؛ از دوستان خود درخواست کرده ‌بود که هرچه درباره‌ي او چاپ می‌شود، برایش بفرستند. در سال 1854، واگنر نسخه‌ای از "حلقه ي نیبلونگ" را به همراه ستايشي از فلسفه‌ي موسیقی شوپنهاور برای او فرستاد. بدین ترتیب، این بدبین بزرگ در سنین پیری تا اندازه‌اي خوشبین گردید؛ پس از غذا به گرمی، فلوت می‌نواخت و از روزگار سپاسگزار بود که او را از آتش جوانی رهانيده ‌است. در سال 1858و در هفتادمین سال زايش وی، از همه ي بخش‌هاي اروپا، سیل تبریک و شادباش به سوی او روان گردید. 
شوپنهاور تنها دو سال پس از كسب چنين آوازه‌اي زنده ماند و در 21 سپتامبر 1860، هنگامي كه به تنهايي سرگرم خوردن صبحانه بود و ظاهراً تندرست به نظر می‌رسید؛ درگذشت. 
 
 
 
برگرفته از : 

- ویل دورانت، تاریخ فلسفه، برگردان عباس زریاب، چاپ هجدهم، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، تابستان ۱۳۸۴.
- تافه، تامس؛ فلسفه ي آرتور شوپنهاور؛ برگردان عبدالعلی دست غیب؛ نشر پرسش، 1379. 
http://www.bashgah.net
http://fa.wikipedia.org
 

*  سروده‌اي كه در آن، كسي را دشنام دهند يا سرزنش كنند.
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 23 فروردین 1394 ساعت: 23:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگی نامه آبراهام لينکلن

بازديد: 211

آبراهام لينکلن
پرزيدنت امريكايي (1809- 1865)

«آبراهام لینکلن» در 12 فوریه 1809 (همزمان با چارلز داروین) در خانواده اي فقير و در کلبه ای چوبی در مزرعه «سینکینگ اسپرینگ» به دنیا آمد. پدرش «توماس لینکلن» و مادرش «ننسی هانکز» نام داشت و هر دو بی سواد بودند. آبراهام یک خواهر بزرگتر به نام سارا لینکلن داشت که در سال 1805 به دنیا آمد. برادر کوچک وي، توماس در اوان کودکی جان سپرد. 
والدین آبراهام عضو کلیسای پروتستان بودند که به دلیل رد حمایت از برده داری، از کلیسای بزرگ جدا شده بود. وي از دوران کودکی برخورد زيادي با احساسات ضد برده داری داشت. با این وجود، هرگز به کلیسای پدر و مادرش و یا کلیساهای دیگر نپیوست. در سال 1816، زمانی که لینکلن 7 ساله بود، همراه با پدر و مادرش به بخش بری هند نقل مکان کرد. در این ناحیه، در کلبه‌ای چوبی و بدون در و پنجره زندگي مي كردند كه کف آن پر از علف‌های وحشی بود. رختخواب‌هائی که تشک‌های آن را با برگ خشک پر کرده بودند، یک یا دو چهار پایه، یک میز و یک کتاب مقدس، همه اثاث و دارایی آنها را تشکیل می داد. او بعدها پی برد که این جابجایی بعضاً به دلیل برده داری و نیز به علت مشکلات اقتصادی موجود در کنتاکی صورت گرفته است. در سال 1818، مادرش در سن 34 سالگی و بر اثر عارضه ای جان باخت. اندک زمانی بعد، پدر لینکلن با سارا بوش جانستون ازدواج کرد. سارا، لینکلن را مانند بچه های خودش بزرگ کرد و در مقایسه لینکلن با پسر واقعی خودش چنین گفت : «هر دو بچه های خوبی بودند. اما اکنون که دیگر هیچکدام نیستند، باید بگویم که آبراهام بهترین پسری بود که در تمام عمرم دیدم » ( لینکلن، نوشته  دیوید هربرت دونالد، 1995).
 تحصیلات رسمی او احتمالاً فقط 18 ماه آموزش، آن هم به وسیله معلمان غیر رسمی بوده است. در واقع، او خود آموخته بود، هر کتابی كه می توانست، قرض می گرفت و می خواند. بر انجیل، آثار ویلیام شکسپیر، تاریخ انگلستان و تاریخ آمریکا کاملاً مسلط بود و خود شیوه ای بسیار ساده برای سخن گفتن برگزید که حضار را - که به سخنان پرطمطراق عادت کرده بودند - متحیر می ساخت. روزی کتابی کهنه و موش خورده از شرح زندگی واشنگتن بدست آورد، آنرا با دقت فراوان خواند و بقدری شیفته آن شد که شاید اساس فکری و شخصیت ترقی جوی آبراهام متاثر از آن باشد. 
در ۱۸ سالگی، در دکانی کوچک مشغول به كار شد. در ۱۵ مایلی خانه‌اش، دادگاههائی در فصول معینی از سال تشکیل می‌گردید. لینکلن گهگاه صبح زود خود را به ‌آنجا می‌رسانید و پس از آنکه تمام روز خود را به شنیدن سخنان قاضیان و دادستان و متهمان مي گذراند، شامگاهان به خانه باز می‌گشت. او کتاب « قانون اساسی تجدید نظر شده ایالت ایندیانا» را نيز برای مطالعه به عاريه گرفت. مدتی نیز به كمك برادر ناتنی خود، کشتی بی بادبان مسطح می‌ساخت و چون با دقت فراوان این کار را به انجام رسانید، صاحب کار، تصدی یک کارخانه و همچنين دکان بزرگی در نیوسالم را به او واگذار نمود. لینکلن با مشتریان رفتار خوبی داشت. یکبار از یک مشتری اشتباهاً حدود ۶ سنت اضافه گرفته بود، شب هنگام دو سه مایل راه رفت تا مبلغ مزبور را به مشتری پس بدهد.
لينكلن كه در خانواده اي فقير پا به دنيا گذاشت، در تمام طول زندگيش با ناكامي مواجه شد. او در هشت دوره انتخابات شكست خورد و دو بار در كار تجارت ناكام ماند و به درهم ريختگي رواني دچار شد. بارها امكان داشت كه از همه چيز دست بشويد و تسليم شود، اما چنين نكرد و بزرگترين رئيس جمهور در تاريخ آمريكا شد. لينكلن قهرمان بود و هيچ گاه اسير ياس و نااميدي نشد. وي در سال 1860 و در سن 51 سالگی به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد و در سال 1865، در آغاز دومین دوره ریاست جمهوری خود به قتل رسید وي در اين مورد بيان داشت: 
« راهي خسته كننده و لغزنده بود، يك پايم لغزيد و به پاي ديگرم خورد تا آن را هم از راه رفتن باز دارد، ولي من به خود آمدم و گفتم اين صرفاً لغزشي است، نه از پا افتادن». 
آبراهام لينكلن پسر يك كفاش بود و زماني كه رئيس جمهور آمريكا شد، طبعاً همه‎ اشراف زادگان سخت برآشفتند، و آزرده و خشمگين شدند.
در اولين روزي كه مي‎رفت تا نطق افتتاحيه‎ خود را در مجلس سناي آمريكا ارائه دهد، درست موقعي كه داشت از جا برمي‎خاست تا به طرف تريبون برود، اشراف زاده ا‎ي بلند شد و گفت : « آقاي لينكلن، هر چند شما بر حسب تصادف پست رياست جمهوري اين كشور را اشغال كرده‎ايد، اما فراموش نكنيد كه هميشه به همراه پدرتان به منزل ما مي‎آمديد تا كفش‎هاي خانواده‎ ما را تعمير كنيد و در اين جا خيلي از سناتورها كفش‎هايي به پا دارند كه پدر شما آن‎ها را ساخته است. بنابراين، هيچ گاه اصل خود را از ياد نبريد». اين مرد فكر مي‎كرد با اين كار او را تحقير مي‎كند؛ اما انسان‎هاي عاليقدر فراتر از تحقيرند. آبراهام لينكلن گفت : 
« من از شما سپاسگزارم كه درست پيش از ارائه اولين خطابه‎ام به مجلس سنا، مرا به ياد پدرم انداختيد. پدرم چنان طينت زيبايي داشت، چنان هنرمند خلاقي بود كه هيچ كس قادر نبود كفش‎هايي به اين زيبايي بدوزد. من خوب مي‎دانم كه هر كاري هم انجام دهم، هرگز نمي‎توانم آن قدر كه او آفرينش‎گر بزرگي بود، رئيس جمهور بزرگي باشم. من نمي‎توانم از او پيشي بگيرم. در ضمن، مي‎خواهم به همه‎ شما اشراف زادگان خاطر نشان سازم، اگر كفش‎هاي ساخت دست پدرم پاهايتان را آزار مي‎دهد، من هم اين هنر را زير دست او آموخته‎ام. البته من كفاش قابلي نيستم، اما حداقل مي‎توانم كفش‎هايتان را تعمير كنم. كافي است به من اطلاع بدهيد تا خودم شخصاً به منزلتان بيايم ».
سكوتي سنگين بر فضاي مجلس حكمفرما شد. 
لينكلن تلاش بسياري براي لغو بردگي نمود و تصميم گرفت تا برده فروشي را بطور قطع براندازد. وي در 23 سپتامبر 1862به اعضاي کابينه گفت، من با خداي خود عهد کرده‌ام که اين عمل را انجام دهم  و به دنبال آن، اعلاميه آزادي را صادر نمود که به موجب آن، چهار ميليون برده آزاد مي شدند. اين اقدام لينكلن، بزرگترين حادثه قرن نوزدهم به شمار مي‌رود.
در 14 آوريل 1865 ( ساعت 10 و چند دقيقه شب )، پنج روز پس از پايان جنگ داخلي 4 ساله آمريكا، آبراهام لينكلن رئيس جمهوري وقت اين كشور در جايگاه شماره 7 تماشاخانه فورد در مركز شهر واشنگتن هدف گلوله « جان ويلكس بوث John Wilkes Booth » يك بازيگر 26 ساله تئاتر و از هواداران كنفدراسيون آمريكا ( طرفداران كاهش قدرت دولت مركزي ــ جنوبي ها ) قرار گرفت و چند ساعت بعد ( ساعت 7 و 22 دقيقه بامداد 15 آوريل ) درگذشت. ضارب موفق شد از پنجره فرار كند و با اسبي كه از قبل زير پنجره آماده بود، از محل دور شد. وي پس از تيراندازي به لينكلن، كه در كنار همسرش نشسته بود و صحنه را تماشا مي كرد، فرياد زد : جنوب انتقام گرفت. بوث از فاصله يك متر و نيمي تنها يك گلوله به پشت جمجمه لينكلن شليك كرده بود. 
 
نامه آبراهام لينكلن به آموزگار پسرش
- او بايد بداند كه همه مردم عادل و صادق نيستند.
- به پسرم بياموزيد كه به ازاي هر آدم شياد، انسانهاي درست و صديق هم وجود دارند.
- به او بگوييد در ازاي هر سياستمدار خودخواه، رهبر باحميتي نيز وجود دارد.
 - به او بياموزيد كه در ازاي هر دشمن، دوستي هست. 
 - مي دانم كه وقت مي گيرد، اما به او بياموزيد، اگر با كار و زحمت يك دلار كسب كند، بهتر از اين است كه پنج دلار از روي زمين پيدا كند.
- به او بياموزيد كه از باختن پند بگيرد و از پيروز شدن لذت ببرد.
 - او را از غبطه خوردن برحذر داريد. به او نقش و تاثير مهم خنديدن را يادآور شويد.
- اگر مي توانيد به او نقش مهم كتاب در زندگي را آموزش دهيد.
- به او بگوييد كه تعمق كند: 
به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان،
                      به گلهاي درون باغچه،
به زنبورها كه در هوا پرواز مي كنند، ‌دقيق شود.
- به پسرم بياموزيد كه در مدرسه بهتر است مردود شود، اما با تقلب به قبولي نرسد.
- به پسرم ياد دهيد كه با ملايم ها، ‌ملايم و با گردن كشان، گردن كش باشد.
- به او بگوييد به باورهایش ايمان داشته باشد، ‌حتي اگر همه خلاف او حرف بزنند.
- به پسرم ياد بدهيد كه همه حرفها را بشنود و سخني را كه به نظرش درست مي رسد، انتخاب كند.
- ارزش هاي زندگي را به پسرم آموزش دهيد، اگر مي توانيد به پسرم ياد دهيد كه در اوج اندوه تبسم كند. 
- به او بياموزيد كه در اشك ريختن خجالتي وجود ندارد.
- به او بياموزيد كه مي تواند براي فكر و شعورش مبلغي تعيين كند، اما قيمت گذاري براي دل بي معناست.
- به او بگوييد تسليم هياهو نشود و اگر خود را بر حق مي داند، پاي سخنش بايستد و با تمام قوا بجنگد.
- در كار تدريس به پسرم ملايمت بخرج دهيد، اما از او يك نازپرورده نسازيد؛ بگذاريد كه شجاع باشد.  
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 23 فروردین 1394 ساعت: 23:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

متن ادبی درباره روز معلم

بازديد: 657

 

متن ادبی درباره روز معلم

گر دستم را به دستان تو نسپارم، در جاده سنگلاخ جهل، به کدام دستاویز متوسل شوم؟

با تو، هواى سرزمین دانش هرگز ابرى نیست. آفتاب بى دریغ، معلم!

عشق، معلم است و معلم، عشق. خوشا آن که عاشق شود!

پایت را همیشه جاى پاى معلم بگذار؛ او راه را اشتباه نمى رود

همه جا مى تواند کلاس درس باشد و همه آدمیان براى یکدیگر، معلم

آموزگارى که سینه اش لبریز از دانش و حقیقت است، پیراهنش بوسیدنى است

معلمم! اگر تو نبودى، کابوس شب هایم به رنگ سؤالاتِ بى جواب بود

زنگ مدرسه، اذانِ شتافتن به آستان مقدس معلم است

هر گیاه دانش که سر از خاک برمى آورد، ابتدا به تو سلام مى کند

هر انسانى که به دنیا مى آید، بارى بر دوش معلمان زمین افزوده مى شود

آن چه معلم روى تخته سیاه مى نویسد، کمترین چیزى است که از او مى آموزیم.

عاقبت، روزى تخته سیاه ها زبان مى گشایند و خستگى قرن هاى معلم را شهادت مى دهند

معلم، لقمه هاى دانش را با دستان خویش، در سفره ذهن دانش آموزان مى گذارد

گل اگر در فصل گل بوییدنی است

دست هایت تا ابد بوسیدنی است

عشق با تو آغاز شد

کلاس خاطره ها با یاد تو جان گرفت تو در سپیدی برگ های دفتر دلمان جریان داری

تو بودی و کوله باری از مهر؛ما بودیم و تشنگی در وادی محبّت تو ما بودیم و خانه های دلمان در آستانه چلچراغی از مهربانی ات

بر لبت باران نور بود و دل ما کویر تاریکی؛قطره قطره بر سطح ترک خورده زمین دلمان باریدی

و علم در ما جوانه زد

نگاهت، مکتب عشق بود و ما مکتب نشین چشم هایت بودیم

ما دست در دست تو نهادیم تا راه پرپیچ و خم زندگی را با تو گام برداریم.

دل به دل ما سپردی و گرمای وجودت را در سرمای تمام فرازها و نشیب ها همراهمان کردی تا در یخ بندان جهالت، در جا نزنیم.

چراغ دانشی که در دست ماست،روشنایی از تو دارد، معلّم!

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 23 فروردین 1394 ساعت: 20:20 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(1)

تحقیق درباره نظام سیاسی المان

بازديد: 195

 

تحقیق درباره نظام سیاسی المان

کشوری که امروزه با نام جمهوری فدرال آلمان می‌شناسیم، با قرار گرفتن در قلب اروپا و ایستادن بر رتبه نخست اقتصاد این قاره از موقعیتی برخوردار است که علاوه بر مسایل اقتصادی، باعث شده تا آلمان در امور سیاسی و امنیتی اتحادیه اروپا نیز صاحب نفوذ شود.

جایگاه رئیس‌جمهور در آلمان چیست؟

آلمان هم‌اکنون بر اساس قانون اساسی که اعلامیه جهانی حقوق‌بشر از ارکان اساسی آن است، اداره می‌شود. اگرچه عالیترین مقام سیاسی کشور رئیس‌جمهور (Bundespräsident) است اما وی سمتی تشریفاتی دارد و در حقیقت صدراعظم ( Bundeskanzler ) تصمیم‌گیرنده نهایی است.

البته رئیس جمهور دارای قدرت خاصی است که در زمان بی‌ثباتی سیاسی به کار می‌آید. وی را  هیئت فدرال آلمان ( Die Bundesversammlung)  شامل تمامی اعضای بوندس‌تاگ به همراه چندین نفر از نمایندگان که توسط قوه مقننه شهرها با رای مخفی انتخاب می‌‌کنند.

ساختار پارلمان چگونه است؟

پارلمان آلمان متشکل از مجلس (Bundestag) و مجلس مشورتی (Bundesrat) است. همچنین دادگاه قانون اساسی آلمان ( Bundesverfassungsgericht)  نیز نقش مهمی در تشکیلات حکومتی و شماری از تصمیم‌گیری‌های اساسی ایفا می‌کند.

ماده 20 قانون‌اساسی از نظام سیاسی آلمان با عنوان دموکراتیک، اجتماعی، قانونمند و فدرال تعریف می‌کند و با تکیه بر سکولاریسم هر نوع دخالت نهادهای مذهبی را ممنوع می‌کند.

همانطور که گفته شد آلمان ساختاری فدرال دارد به این معنی که نظامی سیاسی از یک واحد سیاسی کل و واحدهای سیاسی جزء تشکیل شده است که در واقع  همان دولت و ایالتها هستند. این واحدها اگر چه هر کدام دارای استقلال هستند، اما در مجموع با هم نظامی سیاسی واحدی را تشکیل می‌دهند. به این ترتیب  مسایل دفاعی، ارزی و پولی و سیاست‌خارجی مربوط به حکومت فدرال است و ایالت‌ها فقط در مسایلی مانند امور فرهنگی،آموزشی و مالیات می‌توانند مستقل تصمیم‌گیری کنند. این وضع همکاری ایالات و دولت فدرال را به دنبال دارد.

کلمه (Bund) دربرابر قانونی نشان دهنده این است که آن قانون فدرالی است و نه ایالتی. بخش قابل توجهی از قوانینی که در مجلس فدرال تصویب می شوند، باید از رای موافق ایالت‌ها در بوندس‌رات برخوردار باشند.

این کشور 16 ایالت دارد و در بوندس‌رات هر ایالتی به نسبت جمعیتی که دارد، 3 تا 6 نماینده دارد که دولت‌های ایالتی آنها را انتخاب می‌کنند.

از آلمان با عنوان کشوری یاد می‌شود که نظام اقتصادی سوسیال و اجتماعی مبتنی بر بازار را ابداع کرده است.

در جریان انتخابات هر شهروند واجد شرایط 2 برگ رای دارد: یکی به نامزد حوزه خود و یکی به حزب دلخواهش.

نقش احزاب در تشکیل دولت چیست؟

احزاب مطرح آلمان عبارتند از  سوسیال‌دموکرات (SPD)،دموکرات مسیحی (CDU)، سوسیال‌مسیحی (CSU)،دموکراتیک آزاد(FDP)، سبز (Bündnis 90/Die Grünen) و حزب چپ (Linke) هستند.

احزابی که در پی برگزاری انتخابات پارلمانی بیشترین میزان رای را به دست آورند با ایجاد ائتلاف دولت آلمان را تشکیل می‌دهند. هر کدام از این احزاب با رنگی خاص تعریف می‌شوند  که در نام‌بردن از ائتلاف حاکم با توجه به ترکیب احزاب به نام رنگها اشاره می‌شود. مثلا ترکیب ائتلاف احزاب دموکرات مسیحی - سوسیال‌مسیحی با دموکراتیک آزاد در دولت فعلی آلمان ائتلاف سیاه زرد را به وجود آورد.

 

  برای روشن‌تر شدن موضوع درباره 5 حزب اصلی آلمانی توضیحاتی ارائه می‌شود:

سوسیال‌دموکرات‌ها: حزب سوسیال دموکرات آلمان قدیمی‌ترین حزب سیاسی آلمان و احتمالاً پس از حزب محافظه کار بریتانیا، دومین حزب قدیمی جهان است. البته آلمانی‌ها مدعی هستند که حزب آنان قدیمی‌تر است. این حزب در 23 ماه مه 2013 سالگرد 150 سالگی‌اش را جشن گرفت. این حزب با برنامه های تقریباً ده ساله فعالیت می‌کند که معمولاً به اسم شهری نامیده میشوند که کنگره عمومی آن سال در آنجا برگزار شده... مانند برنامه هامبورگ و غیره. در این برنامه‌ها خط مشی حزب برای سالهای آینده معرفی میشود.

این حزب نقش بسیار موثری در براندازی دستگاه سلطنت آلمان و اعلام جمهوری در سال 1918 ایفا کرد. ویلی برانت، هلموت اشمیت و گرهارد شرودر 3 صدراعظم آلمان پس از جنگ جهانی دوم هستند که از اعضای این حزب بودند.

اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان: بزرگ‌ترین حزب محافظه‌کار این کشور است که در سال ١٩٤٥ تاسیس شد. این حزب را می‌توان «راست میانه» دانست. ریاست این حزب با «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان است.

اتحادیه دموکرات مسیحی در ایالت بایرن فعالیت نمی‌کند و از اینرو در پارلمان، فراکسیون مشترکی را با اتحادیه سوسیال مسیحی بایرن تشکیل می‌دهد که این اتحادیه تنها در بایرن فعالیت میکند. سیاست های فدرال این دو حزب در قالب یک تفاهمنامه‌ی ائتلاف پارلمانی با یکدیگر هماهنگ می‌شود، در حالیکه در سیاست‌های ایالتی هر دو حزب مستقل از یکدیگر فعالیت میکنند. برای اشاره به هردوی آن‌ها معمولاً از اصطلاح «اتحادیه» استفاده می‌شود.

در 1990 این حزب با حزب همنام خود در آلمان شرقی ادغام شد.

اتحادیه سوسیال مسیحی بایرن: سومین حزب بزرگ آلمان است که در سال ١٩٤٥ در ایالت بایرن آلمان با مرکزیت مونیخ تاسیس شده و تنها در همین ایالت فعالیت می‌کند. این حزب در پارلمان فدرال آلمان، بوندستاگ همراه با حزب همپیمان خود اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان فراکسیون مشترکی را تاسیس کرده اند و در امور فدرال به شکل مشترک فعالیت میکنند. از اینرو اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان در ایالت بایرن فعالیت حزبی ندارد. این حزب در قالب فراکسیون مشترک از سال ٢٠٠٥ با حضور حزب سوسیال دمکرات آلمان و از سال ٢٠٠٩ با حضور حزب دمکرات آزاد آلمان با سه وزیر فدرال در دولت ائتلافی آلمان حضور دارد. از سال 1957 تا کنون پست نخست وزیری ایالت بایرن همیشه در اختیار این حزب بوده است. ریاست این حزب و نخست وزیری ایالت بایرن از اکتبر ٢٠٠8 بر عهده ی هورست ز یهوفر است

حزب دموکرات آزاد: حزبی سیاسی لیبرال بازار آزاد در آلمان است. طرفداران حزب آزاد معمولاً از طبقهٔ متوسط و بالا تشکیل می‌شود که خود را «مستقل» می‌دانند و به نوعی ادامهٔ سنت لیبرالی در اروپا هستند. گرچه این حزب عموماً رای خیلی قوی ندارد و رای آن بین پنج تا دوازده درصد نوسان داشته است اما از بعد از جنگ جهانی دوم  در اکثر دولت‌ها، یا در ائتلاف با اتحادیه دموکرات مسیحی و یا در ائتلاف با حزب سوسیال دموکرات، حضور داشته است. در واقع از 1949 به این طرف تنها 15 سال را خارج از حکومت بوده‌اند و با این وجود قدرت دولت آلمان هنوز از حد مطلوب دموکرات‌های آزاد بسیار بیشتر است.

حزب چپ: این حزب جایگزین قانونی حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان است که تا 1990 در آلمان شرقی بود.این حزب پیش از تغییر نام به عنوان «حزب شرق» شناخته می‌شد و در غرب آلمان نفوذ کمی داشت. با این حال معمولاً از 15 تا 25 درصد آرا در شرق آلمان را کسب می‌کرد و دولتی ائتلافی ( با حزب سوسیال دموکرات) در بعضی ایالات شرق آلمان تشکیل می‌داد.

در 2005 با اتخاد نام «حزب چپ» و شرکت در ائتلافی انتخاباتی با «حزب کارگر و عدالت اجتماعی» (که بیشتر در آلمان غربی پایه داشت) بیش از 8.7 درصد آرا در انتخابات فدرال آلمان را به دست آورد.

حزب سبز: این حزب نماینده اتحاد 90 و حزب سبز است که در سال 1980 تاسیس شد. این حزب در سال 1993 با جنبش حقوق مدنی 90  که متعلق به جمهوری دموکراتیک آلمان (GDR) بود، ادغام  شد. این حزب حدود 30 سال در پارلمان آلمان برای حمایت از محیط زیست و توسعه‌ پایدار،دموکراسی، حقوق‌بشر، عدالت اجتماعی، صلح و سیاست‌های بین‌المللی چندجانبه‌ای در این زمینه تلاش کرده است.

 

این حزب از سال 1998 تا 2005 به مدت 2 دور با سوسیال‌دموکرات‌ها تشکیل دولت ائتلافی (قرمز-سبز) داد.«یوشکافیشر» وزیر خارجه وقت نیز از همین حزب بود.پس از آن این حزب به عنوان مخالف فعالیت داشته است.

اما در آلمان احزاب کوچکی هم فعالیت می‌کنند. که حزب «دزدان دریایی» و حزب «بدیلی برای آلمان» (AFD) از جمله این احزاب هستند.

احزاب خود را معرفی و اجازه شرکت در انتخابات را دریافت می‌کنند. کمیسیون انتخابات حق رد صلاحیت هیچ حزبی که وفاداری خود را به قانون اساسی، دموکراسی و اصل حکومت قانون‌مدار ابراز کند را ندارد.

در انتخابات امسال از 39 حزب معرفی شده پنج حزب انصراف خود را از شرکت در انتخابات اعلام کرده‌اند. به این ترتیب 34 حزب در انتخابات پارلمانی ِ آلمان در سال 2013 شرکت خواهند کرد. آنها نامزدهای خود را برای گزینش در مجلس معرفی کرده‌اند.با این حال رقابت اصلی میان مرکل و ‌پیر اشتاین‌بروک نامزد سوسیال‌دموکرات‌ها است.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 23 فروردین 1394 ساعت: 19:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره سفره ماهی و وزق

بازديد: 861

 

به نام خدا

نام تحقیق : معرفی سفره ماهی و وزق

تهیه و تنظیم :

آموزگار :

بهار 1394

 

 

 

 

سفره‌ماهی

سفره‌ماهی نوعی ماهی تخت از خانواده رامَک‌ماهیان و وابسته به کوسه‌ها است. به سفره‌ماهی، دال‌ماهی هم گفته شده‌است. سفره‌ماهیان نتیجهٔ چرخه تکاملی کوسه‌ها هستند.

سفره ماهی‌ها معمولاً در گروه‌های بزرگ و به صورت دسته جمعی زندگی می‌کنند.

استخوان بندی سفره ماهی‌ها از غضروف که ماده‌ای سخت ولی نرم تر از استخوان است تشکیل شده‌است.

سفره ماهی
محدوده زمانیکرتاسه پیشین - امروزه

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c5/Spotted_eagle_ray.jpg/250px-Spotted_eagle_ray.jpg

طبقه‌بندی علمی

فرمانرو:

جانوران

زیرشاخه:

مهره‌داران

رده:

ماهیان غضروفی

زیررده:

ماهیان پره‌غضروفی

Superorder:

غضروفی‌شکلان

تیره:

رامک‌ماهیان

زیستگاه این ماهیان در مناطقف گرم و نیمه گرم بوده و خصوصا در ماطق ماسه ای و کم عمق دریا که زیستگاه اصلی آنهاست به وفور یافت می شوند. در تمامی ساحل جنوب بخصوص سواحل استان هرمزگان که ماسه ای است , فراوانی قفابل توجه ای دارند و البته گونه هایی نیز وجو دارد که در آبهای شرین و رودخانه هایی که وارد دریا شده زندگی می کنند که گونه های آب شیرین گونه های بزرگی نیستند.

سفره ماهیان بر اساس شکل و بزرگی به هفت دسته تقفسیم بندی می شوند:

1- سفره ماهی گزنده یا سفره ماهی شلاقی

2- سفره ماهی پروانه ای

3- سفره ماهی شیطان یا مانتا  

 4- سفره ماهی عقابی یا خفاشی -

5-- سفره ماهی بینی گاوی -

 6- سفره ماهی روخانه ای -

7- سفره ماهی گزنده گرد

هر دسته از سفره ماهی ها نیز دارای تعدادی گونه می باشد, اکثر گونه ها در خلج فارس یا دریای عمان یافت میشوند. در بین آنها سفره ماهی گزنده یا شلاقی بیشترین فراوانی را دارد. گونه های این خانواده بیشترین آسیب را به انسانها می رسانند چرا که تعداد آنها بسیار زیاد بوده و در تمامی آبها یافت می شوند و در قسمتهای بسیار کم عمق دریا نیز وارد می شوند. گاهی گونه های بزرگتر همراه با موج دریا آنقدر به نواحی کم عمق و ساحل نزدیک می شوند که با برگشت موج دریا نمی توانند به موقع برگشته و در میان ماسه ها گیر می کنند . در ساعات پایانی شب و در اسکله بزرگ تفریحی کیش هنگامی که اسکله چوبی اندکی خلوت شده , می توان در کنار پایه ها چوبی اسکله و در ابهای بسیار کم عمق نزدیک ساحل , دسته هایی از این سفره ماهی ها را بخوبی و البته از بالای اسکله تماشا کرد.

عرض سفره ماهیان گزنده از 30 سانتیمتر تا بیش از 2 متر بوده که بستگی به گونه آنها دارد. رنگ آنها شبیه رنگ ماسه ها بوده و موجوداتی کفزی هستند و عموما در کف دریا و در میان ماسه ها دیده می شوند و زمانی که در کف آب قرار دارند , تشخیص آنها براحتی امکان پذر نیست. شکل آنها سه گوش و مثلثی همراه با یک دم دراز و نوک تیز می باشد که این دم در قسمت زیرین و ابتدایی به یک یا دو خار سمی مسلح شده است . دم این جانور هیچ خطری نداشته و تنها خطر که وسیله دفاعی سفره ماهی در برابر مهاجمین بوده فقط خارهای سمی دم آن می باشد . سم این خارها آنچنان قوی نیست که سبب مرگ یا ناراحتهای جسمانی انسان شود, اما شدت و محل زخم و گزیدگی بسیار مهم است, چنانچه گزیدی در نواحی حساس و خصوصا سینه باشد امان دارد بر اثر فرو رفتن خار به داخل قلب یا ریه سبب مرگ مصدوم شود.

سفره ماهی ها موجوداتی بی آزار بوده و به هیچ وجه مهاجم نیستند و تنها زمانی خطرناک می شوند که سهوا بر روی آنها پا گذاشته شود و یا هنگام شیرجه رفتن به کف دریا به آنها برخورد شود که در این هنگام سفره ماهی از حالت دفاعی خارج شده و برای اینکه خود را آزاد کند سریعا خار دم خود به داخل بدن مهاجم فرو میکند.

اندازه خارها در گونه های مختلف تفاوت دارد که از 5 سانتیمتر تا بیش از 30 سانتیمتر می باشد. خارها بلند,استخوانی و نوک تیز بوده که بر روی خار, دندان های ریز و تیزی در جهت عکس نوک خار وجود دارد. شیاری نیز بر روی یکی از لبه ها خار وجود دارد که از طریق ان شیار سم وارد بدن مهاجم می شود.

از میان هفت دسته سفره ماهی ها, دسته سفره ماهی شیطان یا مانتا بزرگترین گونه بوده و فاقد خاری می باشد . مانتاها بزرگترین گونه سفره ماهی ها بوده که گاهی عرض آنها به بیش از 6 متر هم می رسد و موجوداتی بسیار زیبا و کاملا بی آزارند و تغذیه آنها از موجودات ریز دریا و پلانکتونها می باشد و با وجود ظاهری بسار بزرگ ترسناک هیچ خطری برای انسانها ندارند.

وزق

بوفو بوفو، وزغ عمومی یا وزغ اروپایی یک دوزیست با پراکندگی گسترده در سراسر اروپا به به استثنای ایسلند، ایرلند و برخی از جزایر دریای مدیترانه است.

نرهای بالغ حدود ۸ سانتی متر و ماده‌های بالغ در حدود ۱۳ سانتی متر رشد می‌کنند و پوست آنها ظاهر زگیل مانند و گستره از سبز تا قهوه‌ای دارد. وزن آن‌ها در حدود ۲۰ تا ۸۰ گرم است.

وزق معمولی

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/08/Bufo_bufo_sitting-Iric2006.jpg/250px-Bufo_bufo_sitting-Iric2006.jpg

 

 

طبقه‌بندی علمی

فرمانرو:

جانوران

شاخه:

طنابداران

رده:

دوزیستان

راسته:

قورباغه‌ها

تیره:

وزغ‌های راستین

سرده:

وزغ (سرده)

گونه:

B. bufo

فرق وزق و قرباقه

بسیاری نمی دانند که آیا میان قورباغه و وزغ تفاوتی وجود دارد یا نه؟ گرچه هردو دوزیست و خونسرد هستند ولی تفاوتهایی با هم دارند.قورباغه اندامی صاف،لیز و کشیده دارد واز وزغ خوشنماتر است اما وزغ خپله و دارای پوستی خشک و زگیل وار می باشد.بیشتر قورباغه ها دندان دارند ولی در بیشتر وزغها هیچ دندانی دیده نمیشود .وزغ و قورباغه هردو عمر طولانی دارند وگاهی به ۳۰ تا ۴۰ سال هم می رسد.وزغ از قورباغه کمتر تخم می گذارد با این وصف در ظرف یک سال بین ۴۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ تخم می گذارد. یک استثنا در مورد قورباغه گاوی وجود دارد که در هر فصل ۱۸۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ تخم می گذارد.در برخی از انواع وزغها نر نقش مهمتری در بیرون آمدن نوزاد از بازی میکند.مثلا در اروپا دیده شده که وزغ نر زنجیره های دراز تخمها را به دور پای خود بسته،آنقدر در سوراخی توی زمین می آرمد تا نوزادها آماده بیرون آمدن از تخم شوند.در آمریکای جنوبی وزغی زیست میکند که شکل عجیبی دارد،این وزغ حفره هایی در پشت خود دارد که تخمهایش در درون آنها رشد میکنند.در این حفره ها مایعی ریخته شده وبا پوست هم رویشان پوشانده شده.نوزادان وزغ آنقدر در همین حفره ها باقی می مانند تا لحظه ای که شکل وزغ کاملی به خود بگیرند . وزغهایی که در مناطق معتدل زندگی میکنند معمولا قهوه ای یا زیتونی هستند ولی وزغهای مناطق گرمسیری غالبا به رنگهای روشن هستند. نوزادان قورباغه و وزغ سه تا چهار ماه طول میکشد تا دم و آبششهای خود را از دست بدهند وحدود یک سال طول میکشد تا تبدیل به یک قورباغه یا وزغ کامل شوند.  

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 23 فروردین 1394 ساعت: 18:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس