متن ادبی درباره روز معلم
متن ادبی درباره روز معلم
گر دستم را به دستان تو نسپارم، در جاده سنگلاخ جهل، به کدام دستاویز متوسل شوم؟
با تو، هواى سرزمین دانش هرگز ابرى نیست. آفتاب بى دریغ، معلم!
عشق، معلم است و معلم، عشق. خوشا آن که عاشق شود!
پایت را همیشه جاى پاى معلم بگذار؛ او راه را اشتباه نمى رود
همه جا مى تواند کلاس درس باشد و همه آدمیان براى یکدیگر، معلم
آموزگارى که سینه اش لبریز از دانش و حقیقت است، پیراهنش بوسیدنى است
معلمم! اگر تو نبودى، کابوس شب هایم به رنگ سؤالاتِ بى جواب بود
زنگ مدرسه، اذانِ شتافتن به آستان مقدس معلم است
هر گیاه دانش که سر از خاک برمى آورد، ابتدا به تو سلام مى کند
هر انسانى که به دنیا مى آید، بارى بر دوش معلمان زمین افزوده مى شود
آن چه معلم روى تخته سیاه مى نویسد، کمترین چیزى است که از او مى آموزیم.
عاقبت، روزى تخته سیاه ها زبان مى گشایند و خستگى قرن هاى معلم را شهادت مى دهند
معلم، لقمه هاى دانش را با دستان خویش، در سفره ذهن دانش آموزان مى گذارد
گل اگر در فصل گل بوییدنی است
دست هایت تا ابد بوسیدنی است
عشق با تو آغاز شد
کلاس خاطره ها با یاد تو جان گرفت تو در سپیدی برگ های دفتر دلمان جریان داری
تو بودی و کوله باری از مهر؛ما بودیم و تشنگی در وادی محبّت تو ما بودیم و خانه های دلمان در آستانه چلچراغی از مهربانی ات
بر لبت باران نور بود و دل ما کویر تاریکی؛قطره قطره بر سطح ترک خورده زمین دلمان باریدی
و علم در ما جوانه زد
نگاهت، مکتب عشق بود و ما مکتب نشین چشم هایت بودیم
ما دست در دست تو نهادیم تا راه پرپیچ و خم زندگی را با تو گام برداریم.
دل به دل ما سپردی و گرمای وجودت را در سرمای تمام فرازها و نشیب ها همراهمان کردی تا در یخ بندان جهالت، در جا نزنیم.
چراغ دانشی که در دست ماست،روشنایی از تو دارد، معلّم!
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنیداين مطلب در تاريخ: یکشنبه 23 فروردین 1394 ساعت: 20:20 منتشر شده است
برچسب ها : متن ادبی درباره روز معلم,