دانش آموزی - 128

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره زندگينامه استيفن هاوكينگ

بازديد: 125

استيفن هاوكينگ  
دانشمند انگليسي ( هشتم ژانويه 1942 )

استيفن هاوكينگ ( انيشتين دوم و كاوشگر سياهچاله ها) در روز هشتم ژانويه سال 1942 در آكسفورد چشم به جهان گشود. او از هر گونه تحرك عاجز است؛ نه مي تواند بنشيند، نه برخيزد، و نه راه برود. حتي قادر نيست دست و پايش را تكان بدهد، يا بدنش را خم و راست كند. از همه بدتر، توانايي سخن گفتن هم ندارد. زيرا عضلات صوتي او كه عامل اصلي تشكيل و ابراز كلمات اند، مثل 99 درصد بقيه عضلات حركتي بدنش، در يك حالت فلج كامل قرار دارند. مشتي پوست و استخوان است بر روي يك صندلي چرخدار كه فقط قلب، ريه ها و دستگاه هاي حياتي بدنش كار مي كنند و بخصوص مغزش فعال است؛ يك مغز خارق العاده كه حتي لحظه اي از جستجو و پژوهش بسوي معماها و ناشناخته ها باز نمي ماند.
اين اعجوبه مفلوج، پرآوازه ترين دانشمند دهه آخر قرن بيستم است كه اكنون در دانشگاه معروف كمبريج، همان كرسي استادي را در اختيار دارد كه بيش از دو قرن پيش، به اسحق نيوتن كاشف قانون جاذبه تعلق داشت. همچنين وي را «انيشتين دوم» لقب داده اند، زيرا مي كوشد تا تئوري معروف « نسبيت» را تكامل بخشد و از تلفيق آن با تئوري هاي كوانتومي، فرمول واحد جديدي ارائه دهد كه توجيه كننده تمامي تحولات جهان هستي از ذرات ريز اتمي تا كهكشان هاي عظيم باشد.
استيفن هاوكينگ شهرت و اعتبار علمي خود را مديون محاسبات رياضي پيچيده و بسيار دقيقي است كه در مورد چگونگي پيدايش و تحول سياهچاله هاي آسماني يا حفره هاي سياه انجام داده است. اين اجرام فوق العاده متراكم كه به علت قدرت جاذبه بسيار قوي، حتي نورهم امكان جدايي از سطح آن ها را ندارد، وجودشان بر اساس تئوري نسبيت انيشتين پيش بيني شده بود و به همين جهت، سياهچاله ناميده شدند. رديابي و رويت آنها بوسيله قويترين تلسكوپ ها يا هر وسيله ديگر، تاكنون تحقق نيافته است. با اين وجود، استيفن هاوكينگ با قدرت انديشه و محاسبات رياضي چون و چرا ناپذيرش، نه تنها وجود سياهچاله ها را به اثبات رسانده و چگونگي شكل گيري و تحول آن ها را نشان داده، بلكه به نتايج جالبي در رابطه اين اجرام با كيفيت وقوع انفجار بزرگ Big Bang در آغاز پيدايش كيهان دست يافته است كه در دانش فيزيك اختري و كيهان شناسي، اهميت بسزايي دارد و به عقيده صاحبنظران، بناي اين علوم را در قرن آينده تشكيل خواهد داد .در اين زمينه، انتشار كتاب جديد هاوكينگ با عنوان «سياهچاله ها و جهان هاي نوزاد»، شگفتي فراواني را در محافل علمي جهان بوجود آورد.
استيفن هاوكينگ در 8 ژانويه 1942 در شهر دانشگاهي آكسفورد زاده شد و دوران كودكي و تحصيلات اوليه اش را در همان شهر گذرانيد. از همان زمان به رياضيات علاقه داشت و آرزوي دانشمند شدن را در سر مي پروراند، اما در مدرسه يك شاگرد خودسر و بخصوص بد خط شناخته مي شد و هرگز مطالعات خود را به كتاب هاي درسي محدود نمي كرد؛ بلكه به دليل مطالعات آزاد، سطح معلوماتش از كلاس بالاتر بود و هميشه در كتاب هاي درسي اشتباهاتي را يافته و با معلمان به جر و بحث و چون و چرا مي پرداخت.
پدر و مادرش از طبقه متوسط بودند و در خانه اي شلوغ و فرسوده، اما مملو از كتاب، زندگي مي كردند. پدر خانواده (فرانك) پزشك متخصص در بيماري هاي مناطق گرمسيري بود و به همين جهت، نيمي از سال را در سفر به مناطق آفريقايي مي گذراند. اين غيبت هاي متوالي براي بچه ها چنان عادي شده بود كه تصور مي كردند همه پدرها چنين وضعي دارند. در عين حال، غيبت هاي پدر، نوعي استقلال عمل و اتكاء به نفس را در بچه ها ايجاد مي كرد.
استيفن در سن 17 سالگي، تحصيلات عاليه را در رشته طبيعي آغاز كرد و از همان زمان، به فيزيك اختري و كيهان شناسي علاقه مند شد. زيرا در خود كنجكاوي شديدي مي يافت كه به رمز و راز اختران و آغاز و انجام كيهان پي ببرد. سالهاي دهه 60 عصر طلايي كشف فضا، پرتاب اولين ماهواره ها و سفر هيجان انگيز فضانوردان به كره ماه بود و بازتاب اين وقايع تاريخي در رسانه ها، جوانان را مجذوب مي ساخت. بعلاوه استيفن از كودكي عاشق رمان هاي علمي- تخيلي بود و مطالعه آن ها نيز بر اشتياق او به كسب معلومات بيشتر در فيزيك ، نجوم و علوم ديگر مي افزود. 
او دوره سه ساله دانشگاه را با موفقيت به پايان رساند و خود را براي ورود به دوره دكترا در رشته كيهان شناسي آماده مي كرد. اما به دنبال احساس ناراحتي در عضلات دست و پا، در ژانويه 1963 يعني آغاز بيست و يك سالگي، به بيمارستان مراجعه نمود و آزمايش هايي كه روي او انجام گرفت، علائم بيماري بسيار نادر و درمان ناپذيري را نشان مي داد. اين بيماري كه به نام ALS شناخته مي شود، بخشي از نخاع ، مغز و سيستم عصبي را مورد حمله قرار مي دهد و به تدريج اعصاب حركتي بدن را از بين مي برد و با تضعيف ماهيچه ها، فلج عمومي ايجاد مي كند؛ به طوري كه توانايي هرگونه حركتي به تدريج، از شخص سلب مي شود. معمولاً مبتلايان به اين بيماري، مدت زيادي زنده نمي مانند و اين مدت براي استيفن بين دو تا سه سال پيش بيني شده بود.
با آگاهي از چنين وضعيتي، نوميدي و اندوه عميقي بر استيفن مستولي شد و ناگهان همه آرزوهاي خود را بر باد رفته ديد. دوره دكترا، روياي دانشمند شدن، و كشف رمز و راز كيهان همگي به صورت كاريكاتورهايي در آمدند كه در حال دورشدن و رنگ باختن به او پوزخند مي زدند. بجاي همه آن بلند پروازيها، حالا كاري جز اين از دستش بر نمي آمد كه در گوشه اي بنشيند و دقيقه ها را بشمارد تا دوسال بعد با فلج عمومي بدن، زمان مرگش فرا برسد.
به اتاقي كه در دانشگاه داشت، پناه برد و در تنهايي، ساعت ها بي حركت ماند. آن شب دچار كابوسي شد و خواب ديد كه محكوم به اعدام شده است و او را براي اجراي حكم مي برند و در آن موقعيت حس كرد كه هر لحظه زندگي چقدر برايش ارزشمند است. بعد از بيداري، به ياد آورد كه در بيمارستان با يك جوان مبتلا به بيماري سرطان خون هم اتاق بوده و او از شدت درد چه فريادهايي مي كشيد. پس خود را قانع كرد كه اگر به بيماري لاعلاجي مبتلاست، اما لااقل درد نمي كشد. بعلاوه طبع لجوج و نقادش كه هيچ چيز را به آساني نمي پذيرفت، به وي هشدار داد كه از كجا معلوم كه پيش بيني پزشكان درست از كار در بيايد و چه بسا كه از نوع اشتباهات كتب درسي باشد!
اما آنچه كه در همان ايام به او قوت قلب و اعتماد به نفس بيشتري براي مبارزه با نوميدي و بدبيني داد، آشنايي اش با دختري به نام (جين وايلد) بود كه بعد ها همسرش شد و نقش فرشته نگهبان را در زندگي او بازي كرد. جين اعتقادات مذهبي عميقي داشت و معتقد بود كه در هر فاجعه اي، بذرهاي اميد وجود دارد كه با استقامت و قدرت روحي مي تواند رشد كند و بارور شود؛ بايد به خداوند توكل داشت و از ناكامي هايي كه پيش مي آيد، گذرگاهي براي كاميابي ساخت.
جين دانشجوي دانشگاه لندن بود، اما تحت تاثير هوش فوق العاده و شخصيت استثنايي استيفن، چنان مجذوب او شده بود كه هر هفته به سراغش مي آمد و ساعتي را به گفتگوي با او مي گذرانيد و آمپول خوشبيني تزريق مي كرد. آنها پس از چندي رسماً نامزد شدند و استيفن تحصيلات دانشگاهي اش را از سر گرفت. زيرا براي ازدواج با جين مي بايست هرچه زودتر دكتراي خود را بگيرد و كار مناسبي پيدا كند.
او طي دو سال، با اشتياق و پشتكار اين برنامه را عملي كرد؛ در حاليكه رشد بيماري لعنتي را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به كمك يك عصا و سپس دو عصا راه مي رفت. ازدواجش با جين در سال 1965 صورت گرفت و او چنان غرق اميد و شادي بود كه به پيش بيني دو سال پيش پزشكان در مورد مرگ قريب الوقوعش نمي انديشيد. پروفسور استيفن هاوكينگ اكنون 61 سال دارد و ظاهراً بيش از يك ربع قرن، قاچاقي زندگي كرده است؛ البته اگر بتوان وضع كاملاً استثنايي او را در حال حاضر زندگي ناميد.!
پيش بيني پزشكان در مورد بيماري فلج پيش رونده او درست بود و اين بيماري اكنون به همه بدنش چنگ انداخته است. از اواخر دهه 60 براي نقل مكان از صندلي چرخدار استفاده مي كند و قدرت تحرك از همه اجزاي بدن بجز دو انگشت دست چپش سلب شده است. او با اين دو انگشت مي تواند دكمه هاي كامپيوتر بسيار پيشرفته اي را فشار دهد كه مختص او ساخته شده، بجايش حرف مي زند و رابطه اش را با دنياي خارج برقرار مي كند. زيرا از سال 1985 قدرت تكلم خود را هم ازدست داده است. او براي مدتي در ژنو بسر مي برد كه مركز پژوهشهاي هسته اي اروپاست و دانشمندان اين مركز جلسات مشاوره اي با او داشتند. يك شب كه استيفن هاوكينگ تا دير وقت مشغول كار بود، ناگهان راه نفس كشيدنش گرفت و صورتش كبود شد. بيدرنگ او را به بيمارستان رساندند و تحت معالجات اضطراري قرار دادند. معمولا مبتلايان به بيماري ALS  در مقابل ذات الريه حساسيت شديدي دارند و در صورت ابتلاي به آن، مي ميرند. اين خطر براي استيفن هاوكينگ هم پيش آمده بود و گرفتن راه تنفس او ناشي از ذات الريه بود. پس از چند روز بستري بودن در بخش مراقبتهاي ويژه بيمارستان، سرانجام با اجازه همسرش تصميم گرفتند تا با عمل جراحي مخصوص، مجراي تنفس او را باز كنند؛ اما در نتيجه اين عمل، صداي خود را براي هميشه از دست مي داد.
عمل جراحي با موفقيت صورت گرفت و بار ديگر استيفن از خطر مرگ نجات پيدا كرد. اگر چه قدرت تكلم خود را از دست داد، اما با جايگزيني كامپيوتر مخصوص سخنگو، ارتباط او با اطرافيانش حتي بهتر از سابق شد. زيرا قبلا بعلت ضعف عضلات صوتي با دشواري و نارسايي زياد صحبت مي كرد. كامپيوتر سخنگو را يك استاد آمريكايي كامپيوتر در كاليفرنيت براي او ساخت و تقديمش كرد. برنامه ريزي اين دستگاه شامل سه هزار كلمه است و هر بار كه استيفن بخواهد سخني بگويد، مي بايست با انتخاب كلمات و فشردن دكمه هاي كامپيوتر به كمك  دو انگشتش كه هنوز كار مي كنند، جمله مورد نظرش را بسازد و صداي مصنوعي به جاي او حرف مي زند. البته اينگونه سخن گفتن طولاني تر است، اما خود استيفن - كه هرگز خوشبيني اش را از دست نمي دهد- عقيده دارد كه اين امر زمان بيشتري براي انديشيدن آنچه كه مي خواهد بگويد، به او مي دهد و سبب مي شود كه هرگز نسنجيده حرف نزند.
ويلچر يا صندلي چرخدار استيفن كه بوسيله آن رفت و آمد مي كند نيز از پيشرفته ترين پديده هاي تكنولوژي است و با نيروي الكتريكي حركت مي كند. وي اتكاي زيادي به ويلچر خود دارد، چون علاوه بر حركت با آن، وسيله اي براي ابراز احساساتش نيز محسوب مي شود. مثلا اگر در يك ميهماني به وجد آيد، با ويلچرش به سبك خاص خود مي رقصد و چنانچه صبر و حوصله اش را در مورد يك شخص مزاحم از دست بدهد، در يك مانور سريع از روي پاهاي او رد مي شود !!! بسياري از شاگردانش ضربه چرخهاي ويلچر او را تجربه كرده اند و به گفته خودش يكي از تاسف هايش اين است كه طعم اين تجربه را به مارگارت تاچر نچشانده است !
يكي از شگفتي هاي اين آدم مفلوج و نحيف كه به ظاهر بايد موجودي تلخ و غمزده و منزوي باشد، شوخ طبعي و شيطنت كودكانه اوست كه بخصوص در برق نگاه هوشمندانه و رندانه اش ديده مي شود. در حاليكه اجزاي چهره اش بي حركت و فاقد هرگونه واكنش احساسي و عاطفي هستند، اما چشمانش مي درخشند.
او به هيچ وجه خودش را منزوي نكرده است. به كنسرت و پارك مي رود، در رستوران غذا مي خورد، در انجمن هاي دانشجويان شركت مي كند و سر به سر شاگردانش مي گذارد. شيوه شيطنت آميزش اينست كه گاهي، پاسخگويي را عمداً كش مي دهد و در حاليكه پرسش كنندگان پس از چند دقيقه انتظار پاسخ مفصلي را براي سوال خود پيش بيني مي كنند، با يك كلمه بله يا نه از كامپيوتر سخنگويش همه را به خنده مي اندازد.
اين اعجوبه فاقد تحرك، عاشق جنب و جوش و سياحت است و تاكنون دوبار به سفر دور دنيا رفته و حتي از چين و ديوار باستاني آن ديدن كرده است. همچنين در صدها كنفرانس و سمينار علمي شركت نموده و به ايراد سخنراني پرداخته است؛ كه البته اين سخنراني ها قبلا در نوار ضبط گرديده و در روز كنفرانس پخش مي شود.
او در سالهاي اوليه زناشويي اش با جين وايلد، صاحب سه فرزند ( يك دختر و دو پسر) شد. لذت پدري و احساس مسئوليت در تامين زندگي فرزندان، يكي از مهمترين انگيزه هايي بود كه او را در مقابله با مشكلاتش ياري داد. زيرا با طبع لجوج و بلند پروازش، اصرار داشت كه بهترين امكانات زندگي و تحصيل را براي فرزندانش فراهم كند و اين امر مخارج هنگفتي روي دستش مي گذاشت. از سوي ديگر، هزينه خودش هم كم نبود، چون مي بايست به دو پرستار تمام وقت و يك دستيار حقوق بپردازد و درآمد استادي دانشگاه كفاف اين مخارج را نمي داد. به همين جهت، در اواسط دهه 80 به فكر نوشتن كتاب افتاد و در سال 1988 كتاب معروف خود به نام « تاريخ كوتاهي از زمان » را منتشر كرد. 
استيفن هاوكينگ، در اين كتاب كه به فارسي هم ترجمه شده است، پيچيده ترين مسائل فيزيك جديد، كيهان شناسي و بخصوص ماهيت زمان و فضا را به زبان ساده بررسي كرده و نظريات و محاسبات خودش را شرح داده است؛ بي آنكه خواننده را با فرمولها و معادلات رياضي بغرنج گيج كند. اما به رغم سادگي بيان و جذابيت مباحث، بسياري از مردم از آن سر در نمي آورند. زيرا ايده هاي مطرح شده در كتاب، در سطح بالاي علمي است. با اين وجود، 8 ميليون نسخه از كتاب مزبور به فروش رفته و به مدت 183 هفته در ليست 10 كتاب پرفروش جهان قرار داشته است. طبعاً چنين موفقيت بي مانندي، مشكلات مادي استيفن را براي هميشه حل مي كند.
كتاب جديد استيفن به نتايج پژوهش ها و يافته هاي او درباره سياهچاله ها اختصاص دارد. بر اساس يك تئوري پذيرفته شده ، اين اجرام مرموز و فاقد نورانيت آسماني، در سالهاي اخير از فروريزي و تراكم ستارگان سنگين وزن، پس از اتمام سوخت هسته اي آن ها، پديد مي آيند، ستارگان ديگر را در اطراف خود مي بلعند و با افزايش جرم و در نتيجه دستيابي به نيروي جاذبه قويتر، به تدريج ستارگان دورتر را به كام خود مي كشند. بدين ترتيب، در سياهچاله ها ماده به حدي از تراكم مي رسد كه هر سانتي متر مكعب آن مي تواند ميليونها و حتي ميلياردها تن وزن داشته باشد و نيروي جاذبه آن چنان قوي است كه نور و هيچگونه تشعشعي، امكان خروج از سطح آن ها را ندارد. به همبن جهت، ما هرگز نمي توانيم حتي با قويترين تلسكوپها، اين غولهاي نامرئي را رديابي كنيم.
اما استيفن هاوكينگ در كتاب جديدش، برداشت هاي متفاوتي از سياهچاله ها ارائه داده است و با محاسبات خود به اين نتيجه مي رسد كه اين اجرام، بكلي فاقد نورانيت نيستند و بعلاوه موادي را كه از ستارگان ديگر جذب مي كنند، در مرحله نهايي تراكم به حالتي انفجار گونه از يك كانال ديگر بيرون مي ريزند. منتهي آنچه دفع مي شود، به همان صورتي نيست كه بلعيده شده است. به عبارت ديگر، سياهچاله ها نوعي بوته زرگري هستند كه طلا ي مستعمل را به شمش تبديل مي كنند. از كانال خروجي عناصر تازه در يك جهان نوزاد تزريق مي شود كه مي توان آن را در مقابل سياهچاله، سپيد چشمه ناميد.
شايد سالها طول بكشد تا صحت و سقم نظريه هاي جديد استيفن هاوكينگ روشن شود. زيرا آنقدر تازگي دارد كه عجيب به نظر مي رسد. اما عجيب تر از آن، مغز اين مرد است كه اين نظريه ها و رهگشائي ها از آن مي تراود. او براي محاسبات طولاني و پيچيده رياضي و نجومي خود، حتي از نوشتن ارقام روي كاغذ محروم است و بايد همه اين عمليات بغرنج را در مغز خود انجام بدهد و نتايج را در حافظه اش نگهدارد. بدينگونه فقط با مغزش زنده است و به قول دكارت، چون فكر مي كند، پس وجود دارد.
اما اين موجود، اين آدم معلول و نحيف و عاجز، از نظر تحرك و تكلم يك سرمشق است . . . .
براي آن ها كه با اميد و استقامت و تلاش بيگانه اند . . . 
براي آن ها كه تواناييهاي انسان و ارزش انديشه سالم و سازنده را دست كم مي گيرند . . . 
براي بدبين ها و منفي باف ها كه در افق ديد خود، جهان را به گونه سياهچاله اي مخوف و ظلماني مي بينند . . . .
همان گونه كه استيفن هاوكينگ بيان مي دارد، در آنسوي هر سياهچاله، سپيد چشمه اي وجود دارد. 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه ارنست همینگوی

بازديد: 141

ارنست همینگوی
نويسنده امريكايي ( 1899-1961 )

«ارنست همینگوی» در 21 جولای 1899، در « « Oak Park ایلینویز چشم به جهان گشود. پدرش، «کلارنس همینگوی»، مردی سرشناس و قابل احترام بود و علاوه بر پزشکی به شکار و ماهیگیری نیز علاقه داشت و مادرش، «گریس» به تدريس پیانو و آواز مي پرداخت. ارنست تابستانها را به همراه خانواده اش در شمال «میشیگان» به سر می برد و در همانجا، متوجه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد. 
او پس از پايان دوره دبیرستان، در سال 1917 برای مدتی در «کانزاس سیتی» به عنوان گزارشگر روزنامه «استار» (Star) مشغول به کار شد. وي در جنگ جهانی اول، داوطلب خدمت در ارتش شد، اما ضعف بینایی، او را از این کار باز داشت و در عوض، به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا خدمت مي كرد. ارنست در 8 جولای 1918 مجروح و برای ماهها در بیمارستان بستری شد. 
در بازگشت به ایالت متحده، مردم شهر و محله اش در Oak Park  از او مثل یک قهرمان استقبال کردند. ارنست کار خبرنگاری را از سر گرفت و در سال 1921، با «هدلی ریچاردسن» اهل «سن لوییز» ازدواج کرد و بنا بر توصیه «شروود اندرسن»، برای شروع زندگی، پاریس را انتخاب كردند. ارنست در نشريهToronto Star مشغول به کار شد. آنها همچنان برای گذران زندگی از سهم ارث پدری هدلی استفاده می کردند و ارنست به کار داستان نویسی نیز می پرداخت. طی همین دوران، یعنی بین سالهای 1921 تا 1926، او در مقام یک نویسنده به شهرت رسید. سبک خاص ارنست در نوشتن، از او نویسنده ای منحصر به فرد ساخته بود. در سال 1925، اولین سری داستانهای کوتاهش با نام «در زمانه ما» منتشر شد که به خوبی، گویای سبک خاص او در نوشتن بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال 1964 با عنوان «  A moveable Feast» منتشر شد، برداشتی شخصی و بی نظیر از نویسندگان، هنرمندان و همچنين فرهنگ و شیوه زندگی در پاریس دهه 1920 می باشد. 
ارنست و هدلی در اکتبر 1923 صاحب یک فرزند پسر شدند و نام او را «جان» گذاشتند (با نام مستعار بامبی). این خانواده جوان به مکانهای مختلفي از اروپا بويژه اروپای مرکزی سفر می کردند. آنها در زمستانها به اسکی می پرداختند و تابستانها برای شرکت در فستیوال[*] «سن فرمین» در «پامپلونا» به اسپانیا سفر می کردند. در سال 1926، اولین رمان او بر اساس تجربه های بدست آمده از اسپانیا با نام ( Sun Also Rises)  به چاپ رسید. 
در سال 1926، «ارنست همینگوی» پس از ديدار با «پائولین فیفر» ثروتمند، از همسر اول خود جدا شد. ارنست و پائولین در سال 1927 با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب دو فرزند پسر شدند. او در همان دوران زندگی اش با پائولین، خانه ای در «کی وست» فلوریدا خرید. 
وي در سال ۱۹۳۷، کتاب «داشتن و نداشتن» و در سال ۱۹۳۸ مجموعه داستانهای «ستون پنجم»  را منتشر کرد. پس از آغاز جنگهای داخلی اسپانیا، همينگوي و عده ای از روشنفکران آمریکا تصميم گرفتند كه با جمهوری طلبان اسپانیا همراهی كنند. او دو بار در جنگ اسپانیا شرکت کرد و پس از آن، در «کی وست» فلوریدا ساکن شد و به نوشتن آثار پرارزشی مانند ماجرای «هاری مورگان قاچاقچی» پرداخت. این کتاب ويژگي دیگر ارنست همینگوی را - که همان وجدان اجتماعی اوست- به خوبی نشان مي دهد؛ چنانکه همین ويژگي به نحو بسیار روشن تری در یکی دیگر از شاهکارهای او به نام «ناقوس مرگ که را می زنند؟»- اثری که به غلط تحت عنوان «زنگها برای که به صدا در می آیند»، ترجمه شده است - تجلي يافت. کتاب اخیر در مورد جنگهای داخلی اسپانیا بوده و قهرمانش مردی به نام «روبرت جردن» یا خود همینگوی است. همینگوی در دوران جنگ دوم جهاني، رابط ارتش در انگلستان و فرانسه بود و براي مدتی، هيچ گونه اثري منتشر نکرد؛ تا جایی که همشهریانش گمان می کردند که استعداد و قدرت نویسندگی هنرمند محبوبشان رو به زوال رفته است. او پس از جنگ، در  هتل «ویز» اقامت کرد و شروع به نوشتن کتابی درباره دومین جنگ نمود؛ ولی در اثر درد چشم، آن را نیمه تمام گذاشت و در عوض، به شکار پرداخت.
در اواخر دهه 1930، همینگوی عاشق زنی روزنامه نگار و نویسنده به نام «مارتا گلهورن» شد و در سال 1940 با او ازدواج کرد. وي در سال 1944 با «مری ولش» ملاقات کرد و این بار دلباخته او شد. «ارنست همینگوی» نه تنها یک نویسنده محبوب، بلکه یک چهره جهانی متعلق به قرن بیستم است. 
در سال ۱۹۵۰، رمان جدیدی از این نویسنده با نام «آن طرف رودخانه در میان درختان» منتشر شد. این کتاب، داستان عشق بی تناسب یک افسر پنجاه ساله آمریکایی نسبت به یک دختر نوزده ساله ونیزی است. او در سال ۱۹۵۲، شاهکار جاودان خود را با نام «پیرمرد و دریا» به رشته تحریر درآورد و به اوج شهرت و عظمت ادبی صعود کرد. این اثر بی مانند، در سال ۱۹۵۳ به دریافت جایزه «پولیتزر» و در سال ۱۹۵۴ به دریافت جایزه ادبی نوبل نائل گردید. ارنست همینگوی در سال ۱۹۶۱ درگذشت و با مرگ او، یکی از درخشانترین چهره های ادبی آمریکا از میان رفت. او معمولاً ساعت پنج و نیم صبح، سر از بالین خواب بر مي داشت و شروع به کار می کرد و بعد از ظهرها اگر هوا مساعد بود، به وسیله کشتی یا قايق به صید ماهی می پرداخت. همینگوی همیشه می گفت : 
«یک نویسنده باید تماس خود را با طبیعت حفظ کند». 
 
آثار ارنست همینگوی
- سه داستان و ده شعر ۱۹۲۳ / Three Stories and Ten Poems 
- در زمان ما ۱۹۲۴ / In Our Time 
- مردان بدون زنان ۱۹۲۷ / Men Without Women 
- برنده هیچ نمی‌برد ۱۹۳۳ / The Winner Take Nothing 
- خورشید هم طلوع می‌کند ۱۹۲۶ / The Sun Also Rises 
- وداع با اسلحه ۱۹۲۹ / A Farewell to Arms 
- مرگ در بعد از ظهر ۱۹۳۲ / Death in the Afternoon 
- تپه‌های سبز آفریقا ۱۹۳۵ / Green Hills of Africa 
- داشتن و نداشتن ۱۹۳۷ / To have and Have Not 
- ستون پنجم و چهل و نه داستان کوتاه ۱۹۳۸ / The Fifth Column and Forty-nine short stories 
- زنگها برای که به صدا در می‌آیند ۱۹۴۰ / For Whom the Bells Tolls 
- بهترین داستانهای جنگ تمام زمانها ۱۹۴۲ / The Best War Stories of All Time 
- در امتداد رودخانه به سمت درختها ۱۹۵۰ / Across the River and into the Trees 
- پیرمرد و دریا ۱۹۵۲ / The Old Man and the Sea 
- مجموعه اشعار ۱۹۶۰ / Collected Poems 
 
 آثاری که پس از مرگ همینگوی منتشر شده ‌است : 
- عید متغیر (عیدی که در مسیحیت زمان مشخصی ندارد) ۱۹۶۴ / A Moveable Feast 
- با نام ارنست همینگوی (یادداشتهای همینگوی از سالهای اولیه اقامت در پاریس) ۱۹۶۷ / Byline: Ernest Hemingway 
- داستانهای کانزاس سیتی استار ۱۹۷۰ /Stories Cub Reporter: Kansas City Star 
- جزایر در طوفان ۱۹۷۰ / Islands in the Stream 
- (رمان نا تمام) باغ عدن ۱۹۷۰ / The Garden of Eden 
- حقیقت در اولین تابش ۱۹۹۹ / True at the First Light 
 
برگرفته از :
http://fa.wikipedia.com
http://www.senmerv.com
http://www.shafighi.com
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه ارشمیدس

بازديد: 171

ارشمیدس 
رياضيدان يوناني ( 212 – 287ق.م )

ارشمیدس دانشمند و ریاضیدان یونانی در سال 212 قبل از میلاد، در شهر سیراکوز یونان چشم به جهان گشود و در جوانی برای آموختن دانش به اسکندریه رفت. وي بیشتر دوران زندگی خود را در زادگاهش گذرانید و با فرمانروای این شهر، رابطه دوستی نزدیک داشت. 
در اینجا سخن از معروفترین استحمامی است که یک انسان در تاریخ بشریت انجام داده است. در داستانها چنین آمده که بیش از 2000 سال پیش در شهر سیراکوز، پایتخت ایالت یونانی سیسیل آن زمان، ارشمیدس ریاضیدان و مشاور دربار پادشاه یمرون، یکی از معروفترین اکتشافات خود را در خزینه حمام انجام داده است. روزی در حمام عمومی، پايش را داخل خزینه نهاد و در آن نشست. در حین انجام این کار، بالا آمدن آب خزینه را مشاهده نمود و ناگهان فکری به مغزش خطور کرد. او بلافاصله لنگی را به دور خود پیچید و با این شکل و شمایل به سمت خانه روانه شد و مرتب فریاد می زد، یافتم، یافتم. او چه چیزی را یافته بود؟ پادشاه به او ماموریت داده بود كه راز جواهر ساز خیانتکار دربار را کشف و او را رسوا کند. شاه هیرون بر کار جواهر ساز شک کرده بود و چنین می پنداشت که بخشی از طلای تاج شاهی را برای خود برداشته و باقی آن را با فلز نقره که بسیار ارزانتر بود، مخلوط کرده و تاج را ساخته است. هر چند ارشمیدس می دانست که فلزات گوناگون وزن مخصوص متفاوت دارند، ولی تا آن لحظه این طور فکر می کرد که مجبور است تاج شاهی را ذوب كرده، آنرا به صورت شمش طلا قالب ریزی کند تا بتواند وزن آن را با شمش طلای نابی به همان اندازه مقایسه کند؛ اما در این روش، تاج شاهی از بین می رفت، پس او به دنبال راه ديگري بود. در خزینه حمام مشاهده نمود كه آب خزینه بالاتر آمده و بلافاصله تشخیص داد که بدن او میزان معینی از آب را در خزینه حمام پس زده و جا به جا کرده است.
وي با عجله و سراسیمه به خانه بازگشت و شروع به آزمایش عملی این یافته کرد. او چنین اندیشید که اجسام هم اندازه، مقدار آب یکسانی را جا به جا می کنند، ولی اگر از نظر وزنی به موضوع نگاه کنیم، یک شمش نیم کیلویی طلا کوچکتر از یک شمش نقره به همان وزن است( طلا تقریباٌ‌ دو برابر نقره وزن دارد). بنابراین، باید مقدار کمتری آب را جا به جا کند. این فرضیه ارشمیدس بود و آزمایشهای او این فرضیه را اثبات کرد. او برای این کار نیاز به یک ظرف آب و سه وزنه با وزنهای مساوی داشت که این سه وزنه عبارت بودند از: تاج شاهی، هم وزن آن طلای ناب و دوباره هم وزن آن نقره ناب. او در آزمایش خود، تشخیص داد که تاج شاهی میزان بیشتری آب را نسبت به شمش طلای هم وزنش پس می راند، ولی این میزان آب کمتر از میزان آبی است که شمش نقره هم وزن آن را جا به جا می کند. به این ترتیب، ثابت شد که تاج شاهی از طلای ناب و خالص ساخته نشده، بلکه جواهر ساز متقلب و خیانتکار آن را از مخلوطی از طلا و نقره ساخته است و به این ترتیب، ارشمیدس یکی از چشمگیرترین رازهای طبیعت را کشف کرد و آن هم اینکه، می توان وزن اجسام سخت را به وسيله مقدار آبی که جا به جا می کنند، اندازه گیری کرد. این قانون« وزن مخصوص» را اصل ارشمیدس می نامند که امروزه به آن چگالی هم می گویند. حتی امروز با گذشت 23 قرن از آن زمان، بسیاری از دانشمندان در محاسبات خود متکی به این اصل هستند.
 به هر حال، ارشمیدس در رشته ریاضیات از ظرفیت هوشی بسیار بالا و چشمگیری برخوردار بود. وي توانست سطح و حجم اجسامي مانند کره، استوانه و مخروط را حساب کند و روش نوینی را برای اندازه گیری در دانش ریاضی پدید آورد. بدست آوردن عدد نیز از کارهای گرانقدر وی مي باشد. او کتابهایی درباره خصوصیات و روش های اندازه گیری اشکال هندسی و حجم آنها از قبیل مخروط ، منحنی حلزونی و خط مارپیچ، سهمی، سطح کره «ماده غذایی» و استوانه نوشت. علاوه بر آن، قوانینی درباره سطح شیب دار، پیچ اهرم و مرکز ثقل کشف کرد. 
ارشمیدس در مورد خودش گفته ای دارد که با وجود گذشت قرنها جاودان مانده است. وي بيان مي دارد : « نقطه اتکایی به من بدهید، من زمین را از جا بلند خواهم کرد». عین همین مطلب، به صورت دیگری در متون ادبی زبان یونانی از قول ارشمیدس نقل شده است؛ اما مفهوم در هر دو صورت یکی است. ارشمیدس همچون عقاب، گوشه گیر و منزوی بود. در جوانی به مصر مسافرت کرد و مدتی در شهر اسکندریه به تحصیل پرداخت و در این شهر دو دوست قدیمی یافت. یکی از آنها « کونون» ( این شخص ریاضیدان قابلی بود که چه از لحاظ فکری  و چه به لحاظ شخصيت، احترام بسیاري برای ارشميدس قائل بود) و دیگری « اراتوستن» که گرچه ریاضیدان لایقی بود، اما مردی سطحی به شمار می رفت که برای خویش احترام خارق العاده ای قائل بود. 
ارشمیدس با کونون ارتباط و مکاتبه دائمی داشت و قسمت مهمي از آثار خویش را در این نامه ها با او در میان گذاشت. با درگذشت كونون، ارشمیدس با شاگردان وي مکاتبه می کرد. 
یکی از روشهای نوین ارشمیدس در ریاضیات، به دست آوردن عدد بود. وی برای محاسبه عدد پی، یعنی نسبت محیط دایره به قطر آن، روشی را ارائه داد و ثابت کرد که عدد محصور مابین 7/1 3 و 71/10 3 است. گذشته از آن، روشهای مختلف او برای تعیین جذر تقریبی اعداد نشان مي دهد که وی قبل از ریاضی دانان هندی، با کسرهای متصل یا مداوم و متناوب آشنایی داشته است. وي در حساب، روش غیر عملی و چند عملی یونانیان را - که برای نمایش اعداد از علائم متفاوت استفاده می کردند- کنار گذاشت و دستگاه شمارشی را اختراع کرد که نوشتن و خواندن هر عدد بزرگی را امكان پذير مي ساخت.
دانش تعادل مایعات بوسیله ارشمیدس کشف شد و او توانست قوانین آنرا برای تعیین وضع تعادل اجسام غوطه ور به کار برد. همچنین برای اولین بار، برخی از اصول مکانیک را به وضوح بیان کرد و قوانین اهرم را کشف نمود. 
در سال 1906 ج.ل. هایبرگ مورخ، دانشمند و متخصص تاریخ ریاضیات یونانی در شهر قسطنطنیه موفق به کشف مدرک با ارزشی شد. این مدرک کتابی است به نام قضایای مکانیک و روش آنها که ارشمیدس برای دوست خود اراتوستن فرستاده بود. موضوع این کتاب، مقایسه حجم یا سطح نامعلوم شکلی با حجم و سطوح معلوم اشکال دیگر است که بوسیله آن، ارشمیدس موفق به تعیین نتیجه مطلوب می شد. این روش یکی از عناوین افتخار ارشمیدس است که ما را مجاز می دارد تا او را انديشمندي متجدد و امروزی بدانیم، زیرا وی همه چیز و هر چیزی را که استفاده از آن به نحوی ممکن بود، به کار می برد تا بتواند به مسائلی که ذهن او را مشغول می داشتند، حمله ور گردد. دومین نکته ای که ما را مجاز می دارد تا عنوان متجدد را به ارشمیدس بدهیم، روشهای محاسبه اوست. وی دو هزار سال قبل از اسحاق نیوتن و لایب نیتس موفق به اختراع «حساب انتگرال» شد و حتی در حل یکی از مسائل خویش نکته ای را به کار برد که بر مبناي آن، می توان او را از پیشقدمان حساب دیفرانسیل دانست. 
زندگی ارشمیدس- همچون زندگی هر ریاضیدان دیگری که تامین کامل داشته باشد و بتواند همه ممکنات هوش و نبوغ خود را به مرحله اجرا درآورد- با آرامش کامل می گذشت. در سال 287 قبل از میلاد كه رومیان شهر سیراکوز را به تصرف خود درآوردند، سردار رومی مارسلوس دستور داد که هیچ یک از سپاهیانش حق اذیت و آزار، توهین و ضرب و جرح این دانشمند و متفکر مشهور و بزرگ را ندارند. با این وجود، ارشمیدس قربانی غلبه رومیان بر شهر سیراکوز شد. او به وسیله یک سرباز مست رومی به قتل رسید و این در حالی بود که در میدان بازار شهر در حال اندیشیدن به یک مسئله ریاضی بود. می گویند آخرین کلمات او این بود : دایره های مرا خراب نکن. به این ترتیب، زندگی ارشمیدس بزرگترین دانشمند تمام دوران ها خاتمه پذیرفت. این ریاضیدان بی دفاع 75 ساله، در 287 قبل از میلاد درگذشت. 
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه ارسطو

بازديد: 203

ارسطو 
فيلسوف يوناني (384 ق.م- 323 ق.م)


ارسطو در سال 384 پيش از ميلاد در شهر استاگيرا واقع در مقدونيه كه در 300 كيلومتري شمال آتن قرار دارد، به دنيا آمد. پدر او دوست و پزشك پادشاه مقدونيه، جد اسكندر مقدوني بود. ارسطو در جواني براي تحصيل در آكادمي افلاطون، راهي آتن شد و توسط  او، عقل مجسم (Nous) آكادمي نام گرفت. وي پس از مرگ افلاطون، آكادمي را ترك نموده، به آسياي صغير رفت و در آنجا با  دختر يك خانواده ثروتمند و پر نفوذ ازدواج كرد. بعد از مدت نه چندان طولاني، فيليپ پادشاه مقدونيه، ارسطو را براي آموزش فرزندش اسكندر به دربار خود دعوت نمود. زماني كه اسكندر 13 ساله بود، ارسطو شروع به تربيت وي كرد و حدود 12 سال به اين كار مشغول بود، پس از آن به آتن رفت و مدرسه خود را با نام «لوكيون» بنا نهاد. برخلاف آكادمي افلاطون كه در آن بيشترين تاكيد بر رياضيات، سياست و فلسفه نظري بود، در لوكيون به پژوهش هايي در مورد زيست شناسي، روان شناسي، اخلاق، هنر و شعر نيز پرداخته مي شد. شواهد نشان مي دهد كه در اين مقطع زماني، ارسطو از حمايت هاي همه جانبه و فراوان اسكندر برخوردار بوده است؛ به طوري كه با كمك هاي او موفق به تاسيس اولين باغ وحش تاريخ شد. 
با مرگ اسكندر در سال 323 پ. م، آتني ها برعليه حكومت مقدوني شورش كردند. ارسطو نيز از اثرات اين شورش در امان نماند. در اين زمان، يكي از روحانيون آتن برعليه ارسطو شكايت كرد كه او منكر تاثير صدقه و قرباني است. بدين ترتيب، ارسطو مجبور به فرار از آتن  گرديد تا مانع جنايت دوم آتنيان برضد فلسفه شود و يك سال بعد از اين واقعه، در سن 63 سالگي درگذشت. 
بيشتر آثار به جا مانده از ارسطو، كتب مدون گردآوري شده توسط خود او نيست؛ بلكه جزوات درسي است كه شاگردانش تهيه كرده اند. سبك نوشتن او برخلاف افلاطون، فاقد آراستگي هاي ادبي است. آثار ارسطو تمام علوم يونان باستان به غير از رياضيات را شامل مي شود. وي برخي از شاخه هاي علوم را، تقريباً براي اولين بار در تاريخ بشر، به شكلي جدي و مدون مورد توجه و بررسي قرار داده است.
با دقت در تمام فعاليتهاي ارسطو، اشتياق عجيب وي به مشاهده گري دنيا و تفسير آن مشاهدات آشكار مي گردد. ارسطو بر خلاف استادش، تلاشي در به پرواز درآوردن پرنده ذهن نمي كرد و ترجيح مي داد با نوعي واقع گرايي، خوب ببيند و سپس مشاهداتش را با وضع قوانين دقيقي مورد بررسي قرار دهد. او با جرأت تمام، اين گونه مشاهدات و تفسير آن بر اساس قوانين مشخص را به تمام شاخه هاي علم تعميم مي داد. از اين رو، هنگام مطالعه ارسطو با نجوم ارسطو، زيست شناسي ارسطو، روانشناسي ارسطو، سياست ارسطو و..... مواجه مي شويم. اگرچه تا به امروز اكثر نظريات ارسطو در علوم طبيعي، از جمله مركزيت كره زمين، تفاوتهاي  فيزيولوژيك زن و مرد يا رد نظريه اتمي دموكريتوس و سقوط اجسام به زمين با سرعتهاي متفاوت بر اساس وزن و برخي نظريات ديگر رد شده ، اما تقسيم بندي علوم ارسطو و حتي بعضي از نوشته هاي او در زمينه علوم طبيعي تا هزاران سال در تاريخ بشري تاثير به جا گذاشته است. همين موضوع باعث شده تا اين ادعا مطرح شود كه نظريات ارسطو پيشرفت علوم را هزار سالي به عقب انداخته است. 
مهمترين مبحثي كه هنگام مطالعه ارسطو با آن مواجه مي شويم، نه فقط  مشاهدات او، بلكه شيوه تفسير و استنتاجي است كه او براي اين مشاهدات و در مجموع ، براي تفكر وضع كرده است. در واقع، در ميان مطالب مطروحه از سوي ارسطو، مطلبي كه كمتر از همه مورد دستبرد زمان واقع شده، همان منطق ارسطو است. مهمترين اثر ارسطو در منطق، ارغنون (Organon) است كه شامل پنج بخش مقولات (Categories)، تعبيرات (On Interpretation)، تحليل (Analytics)- كه خود شامل دو بخش است- مي باشد. 
ارسطو تمام علوم را در دايره فلسفه مي داند. او دانش بشري را به سه بخش عمده فلسفه نظري، فلسفه عملي و فلسفه ادبي تقسيم مي كند. فلسفه ادبي شامل مواردي همچون شعر، ادبيات، سخنراني و چيزهايي نظير اين است. فلسفه عملي هم دربرگيرنده مواردي نظير اخلاق، سياست و اقتصاد مي باشد. او فلسفه نظري را نيز به سه بخش عمده تقسيم مي كند : 1- علوم طبيعي نظير فيزيك و زيست شناسي 2- رياضيات 3 - فلسفه، متافيزيك و خداشناسي . 
همانطور كه گفته شد، مشهورترين كارهاي ارسطو در علوم طبيعي ، اشتباهات علمي اوست. قسمت دوم فلسفه نظري او رياضيات است كه به علت عدم علاقه، چندان وارد موضوع نمي شود. قسمت سوم فلسفه نظري ارسطو كه بيشتر موضوع مورد بحث ماست، فلسفه متافيزيك اوست . 
ارسطو در اين مبحث معرفت شناسي با استادش افلاطون موافق است كه آگاهي و علم بر كليات تعلق مي گيرد و نه بر عالم محسوسات كه همان عالم جزييات است. افلاطون عقيده داشت كه اين كليات يا به عبارت ديگر مثالها هستند كه تشكيل عالم واقعي را مي دهند و محسوسات ما غير واقعي و در واقع پرتوي از عالم مثال هستند. اختلاف ارسطو با افلاطون از همين جا شروع مي شود. ارسطو بر خلاف استاد معتقد است كه اين كليات و مثالها فقط ذهني هستند و وجود خارجي ندارند. به عبارت ديگر، بر خلاف افلاطون كه ديدي آبژكتيو دارد، ارسطو از نگرشي سابژكتيو نسبت به اين موضوع برخوردار است. شايد بتوان اين اختلاف را به خلق و خوي اين دو متفكر نسبت داد. ارسطو فاقد شور و هيجان افلاطون در خيال پردازي و پرواز ذهن است، اما در عوض مشاهده گري حرفه اي است كه بيشترين بهره را از حواس خود مي برد. 
ارسطو با مشاهده يك شيء در جهان، دو تفسير از آن ارايه مي دهد :  يكي تفسيري كه به حالت بالقوه اش مربوط مي شود و ديگري كه به حالت بالفعل آن مرتبط است. براي مثال، از نظر او، يك دانه بالقوه يك گياه كامل است. زماني كه اين قوه به فعليت درآمد، به گونه اي بالفعل تبديل به يك گياه مي شود. يا اينكه، خاك بالقوه مي تواند كوزه باشد و با تبديل شدن به كوزه، اين قوه به فعليت در مي آيد.
به نظر ارسطو، براي دگرگوني هايي كه در اطراف ما رخ مي دهد، چهار علت اوليه وجود دارد : 1- علت مادي (Material Cause) 2- علت صوري (Formal Cause) 3- علت سومي كه ذكر مي كند، علت فاعلي يا محركه (Efficient Cause) است، كه اين امر اسباب تغيير را فراهم مي آورد، مانند نقش نجار در تبديل چوب به صندلي . 4- آخرين دليل بروز تغييرات، علت غايي (Final Cause) است. 
ارسطو نيز مانند افلاطون، ولي به گونه اي ديگر، وجود را داراي سلسه مراتب مي داند و باز مانند او در سلسله مراتبش دچار نوعي كمال گرايي به شيوه اي متفاوت از افلاطون مي شود. براي مثال، او به سلسه مراتبي از جماد - نبات - حيوان - انسان معتقد است كه  در هر مرحله از اين سلسله مراتب، وجود كمال مي يابد و به درجه بالاتري صعود مي كند. 
به عقيده ارسطو، وجه تمايز و برتري انسان نسبت به حيوان، عقل اوست؛ پس عقلانيت يكي از بالاترين درجات كمال است. در رده بندي ارسطو، عقل مجرد و صرف - كه كاملاً  در حالت صورت و فعل است، نه به شكل ماده و هيولي- در رأس قرار دارد.
خداي ارسطو هم خالق جهان نيست، بلكه محرك اوليه جهان است. زيرا ارسطو مانند بسياري از يونانيان باستان به وجود جهاني ازلي و ابدي معتقد است. او در اين باره مي گويد : « اين خدا، خدايي نيست كه جهان را مستقيماً و به وسيله نيروهاي خاصي بچرخاند، خدا جهان را به شيوه اي مي گرداند كه معشوقي عاشقش را». 
پس خداي ارسطو شخصاً هيچ گونه دخالتي در امور دنياي ما نمي كند و نظاره گري صرف (مانند خود ارسطو!!!) مي باشد. تنها منظره اي كه مي بيند، فقط خود اوست، زيرا نظاره بر اين جهان ناقص، موجب نقص او هم مي شود؛ در حاليكه كه او كمال مطلق است. 
در فلسفه اخلاق ارسطو كه متاثر از فلسفه نظري اوست، خير و سعادت هر موجود در غايتي است كه براي او معين شده است. از آن جايي كه كمال انسان در عقلانيت مشخص شده، پس خوشبختي و سعادت انسان در زندگي مبتني بر عقلانيت است. به عقيده ارسطو، عقلانيت چنين حكم مي كند كه فضيلت اخلاقي در امري باشد كه حد وسط و تعادل در آن رعايت شده باشد. از اين رو، ارسطو به انتخاب شجاعت ميان تهور و ترس و نيز اقتصاد ميان بخل و اسراف و...... توصيه مي كند.
ارسطو در سياست نيز راه وسط را دنبال مي كند و از سويي به مخالفت با دموكراسي بر مي خيزد. دموكراسي بر اين اصل استوار است كه همه مردم با هم برابرند، در حاليكه به اعتقاد او اصلاً اينطور نيست و در اين نوع حكومت، ارباب بر برده، مرد بر زن، اشراف بر عامه مردم و ... برتري دارد. در ضمن، چون در دموكراسي حكومت به دست عامه مي افتد و عامه مردم را مي توان به راحتي فريب داد، پس امكان سقوط و اضمحلال اين نوع حكومت زياد است. در نظر ارسطو، با اينكه حكومت آريستوكراسي (اشرافي) در كل نسبت به دموكراسي ارجحيت دارد؛ اما داراي معايب خاص خود نيز مي باشد. زيرا معمولاً منجر به استبداد يا حكومت پول و ثروت بر مردم مي شود. پيشنهاد ارسطو، تركيبي از اين دو نوع حكومت يا در واقع حد واسطي ميان آنهاست؛ بدين شكل كه مثلاً گروهي از مردمان برتر(احتمالا گروهي از اشراف)، با هم به اداره كشور بپردازند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه احمد شاملو

بازديد: 361

احمد شاملو
شاعر، نویسنده، ادیب و مترجم ایرانی (1304- 1379)

احمد شاملو، شاعر، نویسنده، فرهنگ ‌نویس، ادیب و مترجم ایرانی، در بيست و يكم آذرماه سال ۱۳۰۴ در تهران؛ در خانه ي شماره ي ۱۳۴ خیابان "صفی‌علیشاه" به دنيا آمد. تخلص* او در شعر، "الف. بامداد" و "الف. صبح" بود. پدرش، "حیدر" نام داشت که تبار او به گفته ي شاملو در شعری از مجموعه‌ی مدایح بی‌صله، به کابل برمی‌گشت؛ نام مادرش، "کوکب عراقی" بود. شاملو دوره‌ی کودکی خود را به دليل شغل پدر که افسر ارتش بود، در شهرهایی چون "رشت"، "سمیرم"، "اصفهان"، "آباده" و "شیراز" گذراند؛ به همین دلیل شناسنامه ي او در شهر رشت گرفته شده ‌است.
وي دوران دبستان را در شهرهای "خاش" و "زاهدان" و "مشهد" سپري كرد و از همان دوران به گردآوری مواد فرهنگ عامه پرداخت. او دوره ي دبیرستان را در شهرهاي "بیرجند" و "مشهد" و "تهران" گذراند و با به پايان رساندن سال سوم در دبیرستان "ایرانشهر" تهران، به شوق آموختن دستور زبان آلمانی در سال اول دبیرستان صنعتی ثبت‌نام کرد. 
در اوایل دهه ي ۲۰ خورشیدی پدرش برای سر و سامان دادن به تشکیلات از هم پاشیده ي ژاندارمری به "گرگان" و "ترکمن ‌صحرا" فرستاده شد. از اين رو شاملو همراه با خانواده به "گرگان" رفت و به ناچار در کلاس سوم دبیرستان ادامه ي تحصیل داد. وي در همان زمان در فعالیت‌های سیاسی شمال کشور شرکت کرد و بعدها در تهران دستگیر شد و به زندان شوروی در رشت منتقل گردید. پس از آزادی از زندان با خانواده به رضائیه (ارومیه) رفت و تحصیل در کلاس چهارم دبیرستان را آغاز کرد. با به قدرت رسیدن پیشه‌وری و جبهه ي دموکرات آذربایجان به همراه پدرش دستگیر شد و به مدت دو ساعت جلوی جوخه ي آتش قرار گرفت تا از مقامهاي بالا کسب تکلیف کنند. سرانجام آزاد شد و به تهران بازگشت و برای همیشه ترک تحصیل نمود.
 
ازدواج نخست و چاپ نخستین مجموعه ي شعر
شاملو در سن بیست و دو سالگی، ۱۳۲۶، با "اشرف الملوک اسلامیه" ازدواج کرد. هر چهار کودک او، "سیاوش"، "سامان"، "سیروس" و" ساقی" نتيجه ي این ازدواج هستند. در همین سال، نخستين مجموعه ي اشعار او با نام "آهنگهای فراموش شده" به چاپ رسيد و همزمان کار در نشریه هايي مثل "هفته ي نو" را آغاز كرد.
وي در سال ۱۳۳۰ شعر بلند "بيست و سه" و مجموعه اشعار "قطع نامه" را به چاپ ‌رساند و در سال ۱۳۳۱ به مدت دو سال، مشاوره ي فرهنگی سفارت مجارستان را به عهده داشت.
 
دستگیری و زندان 
با کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ و بسته شدن فضای سیاسی ایران، پلیس مجموعه ي اشعار شاملو با نام "آهنها و احساس" را در چاپخانه سوزاند و با یورش ماموران به خانه ي او، ترجمه ي "طلا در لجن" اثر "ژیگموند موریس" و بخش عمده ي کتاب "پسران مردی که قلبش از سنگ بود" اثر "موریوکایی" با شماري داستان کوتاه نوشته ي خود شاملو و تمام یادداشت‌های کتاب "کوچه" از بين رفت و با دستگیری "مرتضی کیوان"، نسخه‌های یگانه ای از نوشته ‌هایش از جمله "مرگ زنجره" و "سه مرد از بندر بی‌آفتاب"، از سوي پلیس ضبط ‌شد که دیگر هرگز به دست نيامد. 
شاملو فرار كرد، اما پس از چند روز به دست ماموران در چاپخانه ي روزنامه اطلاعات دستگیر شد و به عنوان زندانی سیاسی او را به زندان موقت شهربانی و زندان قصر بردند. در زندان علاوه بر شعر، به نوشتن دستور زبان فارسی روي آورد و داستان بلندی به روش "امیر ارسلان" و "ملک بهمن" نوشت که در انتقال او از زندان شهربانی به زندان قصر از بین رفت. سرانجام شاملو در سال ۱۳۳۴ پس از یک سال و چند ماه از زندان آزاد شد.
 
ازدواج دوم و انتشار هوای تازه
شاملو در سال ۱۳۳۶ با "طوبی حائری" ازدواج كرد؛ دومين ازدواج او نیز مانند ازدواج نخست، مدت کوتاهی دوام ‌آورد و چهار سال بعد، در ۱۳۴۰، از همسر دوم خود نیز جدا ‌شد. در این سال با انتشار مجموعه اشعار "هوای تازه"، خود را به عنوان شاعری برجسته تثبیت [ =بر جاي داشت ] كرد. این مجموعه حاوی سبک تازه اي است و برخي از مشهورترين اشعار شاملو همچون "پریا" و "دخترای ننه دریا" در این مجموعه منتشر شده ‌است. وي در همین سال به پژوهش در مورد اشعار "حافظ"، "خیام" و "بابا طاهر" روی ‌آورد. پدر شاملو در همین سال فوت كرد. وي در سال ۱۳۴۰ هنگام جدایی از همسر دومش همه چیز از جمله برگه‌های پژوهشي کتاب کوچه را رها نمود.
 
فعالیت‌های سینمایی و تهیه ي نوار صوتی
در سال ۱۳۳۸ شاملو اقدام جدیدی را مبني بر تهيه ي داستان "خروس زری پیرهن پری" برای کودکان آغاز كرد. وي در همین سال، فیلم مستند "سیستان و بلوچستان" را برای شرکت "ایتال کونسولت" تهيه كرد. این آغاز فعالیت سینمایی جنجال‌آفرین احمد شاملو بود. او به ويژه در نوشتن فیلمنامه و دیالوگ‌نویسی پركار بود. در سالهای پس از آن و به ‌ویژه با مطرح شدنش به عنوان شاعری نام آور، منتقدان گوناگون، حضور سینمایی او را کمرنگ دانستند. خود او می‌گفت: 
"شما را به خدا نام آنها را فیلم نگذارید." 
و برخي، شعر معروف او دریغا که فقر/ چه به آسانی/ احتضار فضیلت است را اين گونه تعبير مي كنند که فعالیت‌های سینمایی او تنها برای امرار معاش بوده ‌است. شاملو در این باره می‌گوید: 
"کارنامه ي سینمایی من یک جور نان خوردن ناگزیر از راه قلم بود و در حقیقت به نحوی قلم به مزدی!"
وي در سال ۱۳۳۹ با همکاری "هادی شفائیه" و "سهراب سپهری"، اداره ي سمعی و بصری وزارت کشاورزی را بنا نهاد و به عنوان سرپرست آن سرگرم کار ‌شد.
 
ازدواج سوم
شاملو در چهاردهم فروردین ۱۳۴۱ با "آیدا سرکیسیان" آشنا شد. این آشنایی تاثیر بسیاری بر زندگی او داشت و نقطه ي عطفی در زندگی او به شمار مي رفت. در این سالها شاملو در برتري کامل آفرینش هنری به سر می‌برد و پس از این آشنایی دوره ي جدیدی از فعالیت‌های ادبی او آغاز شد. آیدا و شاملو در فروردین ۱۳۴۳ ازدواج كردند و در ده "شیرگاه" (مازندران) اقامت گزيدند و تا آخر عمر در کنار يكديگر زندگی كردند. شاملو در همین سال دو مجموعه شعر به نامهای "آیدا در آینه" و "لحظه‌ها و همیشه" را منتشر كرد و سال بعد نیز مجموعه‌ ای به نام" آیدا، درخت و خنجر و خاطره" منتشر گرديد و در ضمن برای بار سوم، کار پژوهش و گردآوری کتاب "کوچه" آغاز شد.
در سال ۱۳۴۶ شاملو سردبیری قسمت ادبی و فرهنگی هفته‌نامه ي "خوشه" را به عهده گرفت. همکاری او با نشریه ي "خوشه" تا ۱۳۴۸ که نشریه به دستور ساواک بسته شد، ادامه داشت. در این سال او به عضویت کانون نویسندگان ایران نیز در آمد. وي در سال ۱۳۴۷ پژوهش در مورد غزلیات حافظ و تاریخ زمان حافظ را آغاز كرد. نتیجه ي این پژوهش، بعدها به انتشار دیوان جنجالی حافظ به روایت او انجامید.
در اسفند ۱۳۵۰ شاملو مادر خود را نیز از دست داد. در همین سال برای پژوهش و تدوین کتاب "کوچه"، به فرهنگستان زبان ایران فراخوانده شد و به مدت سه سال در آنجا ماند.
 
سفرهای خارجی
شاملو در دهه ي ۱۳۵۰ نیز به فعالیت‌های گسترده ي شعر، نویسندگی، روزنامه نگاری (از جمله همکاری با کیهان فرهنگی و آیندگان)، ترجمه، سینمایی (از جمله تهیه ي گفتار برای چند فیلم مستند به دعوت وزارت فرهنگ و هنر) و شعرخوانی خود (از جمله در انجمن فرهنگی گوته و انجمن ایران و امریکا) ادامه داد. در ضمن به مدت سه ترم به تدریس مطالعه ي آزمایشگاهی زبان فارسی در دانشگاه صنعتی پرداخت. در سال ۱۳۵۱ به دليل درمان آرتروز شدید گردن به پاریس سفر كرد تا تحت عمل جراحی قرار گیرد و سال بعد، ۱۳۵۲، مجموعه اشعار "ابراهیم در آتش" را به چاپ ‌رساند. در ۱۳۵۴ دانشگاه رم او را فراخواند تا در کنگره ي "نظامی گنجوی" شرکت کند و از اين رو رهسپار ایتالیا شد. وي در همین سال فراخوان دانشگاه "بوعلی" برای سرپرستی پژوهشکده ي آن دانشگاه را به مدت دو سال پذيرفت.
در سال ۱۳۵۵ انجمن قلم و دانشگاه "پرینستون" او را برای سخنرانی و شعرخوانی فرا خواند و از همین رو رهسپار ایالات متحده شد. در این سفر، او به سخنرانی و شعرخوانی در" بوستون" و "برکلی" پرداخت و پیشنهاد دانشگاه "کلمبیای" نیویورک برای تدوین کتاب کوچه را نپذيرفت. وي همچنين با شاعران و نویسندگان نام آور جهان همچون "یاشار کمال"، "آدونیس"،" البیاتی" و "وزنیسینسکی" از نزدیک دیدار كرد. این سفر سه ماه طول كشيد و پس از آن شاملو به ایران بازگشت.
هنوز چند ماه نگذشته بود که او دوباره به عنوان اعتراض [ =خرده گيري ] به سیاستهای دولت ایران، کشور را ترک و به امریکا سفر كرد و طي یک سال زندگی در آنجا، در دانشگاههای گوناگوني سخنرانی نمود. وي در سال ۱۳۵۷ از آمریکا به انگلستان رفت و براي مدتی سردبیری هفته‌نامه ي "ایرانشهر" در لندن را به عهده گرفت.
 
انقلاب و بازگشت به ایران
چند هفته پس از پیروزی انقلاب ایران و سقوط رژیم شاهنشاهی، شاملو به ایران باز گشت. در همین سال، نشر "مازیار"، نخستين جلد از کتاب "کوچه" را در برش و قالب وزیری منتشر كرد. شاملو در ضمن به عضویت هیات دبیران کانون نویسندگان ایران در آمد و به کار در مجله ها و روزنامه‌های گوناگون پرداخت. او در سال ۱۳۵۸ سردبیری هفته‌نامه ي کتاب "جمعه" را به عهده گرفت كه با انتشار کمتر از چهل شماره از آن توقیف شد.
شاملو در این سالها مجموعه اشعار سیاسی خود را به صورت کتاب و نوار صوتی با نام "کاشفان فروتن شوکران" منتشر كرد. از جمله اشعار این مجموعه، "مرگ وارطان" است که شاملو گفت تنها برای فرار از اداره ي سانسور، "مرگ نازلی" نام گرفته و در حقيقت برای بزرگداشت "وارطان سالاخانیان"، مبارز کمونیست ایرانی بوده ‌است.
از سال ۱۳۶۲ با بسته‌تر شدن فضای سیاسی ایران، چاپ آثار شاملو نیز متوقف گرديد. هر چند خود شاملو از تلاش باز نماند و کار ترجمه، تالیف و سرودن شعر را ادامه داد. وي در این سالها با همکاری همسرش آیدا، تمركز ويژه ي خود را بر کتاب "کوچه" نهاد و ترجمه ي رمان "دن آرام" را نیز بر عهده گرفت. تا آنکه ده سال بعد، با کمی ‌بازتر شدن فضای سیاسی ایران، آثار شاملو به صورت محدود اجازه ي انتشار يافت.
او در سال 1367به آلمان سفر كرد تا به عنوان میهمان فراخوانده ي دومین کنگره ي بین‌المللی ادبیات با نام "جهانِ سوم: جهانِ ما در ارلانگن آلمان و شهرهای مجاور" در این کنگره شرکت کند. عنوان سخنرانی شاملو در این کنگره، "من دردِ مشترکم، مرا فریاد کن!" بود.
در سال 1369، از سوي دانشگاه "UC" برکلی به عنوان میهمان به آمریکا سفر کرد. سخنرانی وی با نام "نگرانی‌های من و مفاهیم رند و رندی در غزل حافظ"، واکنش گسترده ای در مطبوعات فارسی زبان داخل و خارج کشور داشت و مقاله هاي زیادی در نقد سخنراني شاملو نوشته شد. در این سفر دو عمل جراحی مهم روی گردن شاملو صورت گرفت؛ با این حال او چندین شب شعر برگزار كرد و همچنين به عنوان استاد میهمان یک ترم در دانشگاه" UC" برکلی دانشجویان ایرانی به تدريس زبان، شعر و ادبیات معاصر فارسی پرداخت. در سال ۱۳۷۰ پس از سه سال دوری از کشور، به ایران بازگشت و تا آخر عمر دیگر از کشور خارج نشد.
 
سرانجام
سالهای آخر عمر شاملو کم و بیش در انزوایی گذشت که به او تحمیل شده بود. از سویی تمایل به خروج از کشور را نداشت و در این باره گفت: 
"راستش بار غربت سنگین‌تر از تاب و توان من است… چراغم در این خانه می‌سوزد، آبم در این کوزه ایاز می‌خورد و نانم در این سفره‌است." 
از سوی دیگر، اجازه ي هیچ‌گونه فعالیت ادبی و هنری به شاملو داده نمی‌شد و بيشتر آثار او از جمله کتاب" کوچه" سالها در توقیف مانده بودند. بیماری او نیز به شدت آزارش می‌داد و با شدت گرفتن بیماری مرض قندش و پس از آن که در بيستو ششم اردیبهشت ماه ۱۳۷۶، در بیمارستان ایران ‌مهر پای راست او را از زانو قطع کردند روزها و شب‌های دردناکی را پشت سر گذاشت. البته در تمام این سالها کار ترجمه و به‌ ويژه تدوین کتاب "کوچه" را ادامه داد و گهگاه، شعر یا مقاله‌ای از او در یکی از مجله هاي ادبی منتشر می‌شد. او در دهه ي هفتاد با شرکت در شورای بازنگری در شیوه ي نگارش و خط فارسی در جهت اصلاح شیوه ي نگارش خط فارسی فعالیت کرد و تمام آثار جدید یا تجدید چاپ شده‌اش را با این شیوه منتشر کرد.
سرانجام در ساعت ۹ شب دوم مرداد ۱۳۷۹، چند ساعت پس از آنکه دکتر مداوا كننده اش، او و آیدا را در خانه شان در شهرک دهکده ي "فردیس کرج" تنها گذاشت، درگذشت. آرامگاه او در "امامزاده طاهر" کرج است.
 
برگرفته از :
www.asheghoone.com
http://sabouteh.parsiblog.com
http://www.shamlou.org
http://www.shamlu.com/faMajor.htm
http://www.boxdl.com
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:23 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس