سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
همانطور كه مي دانيد قانون تجارت كشور ايران ترجمه شده از كشور فرانسه است و حدود 70 سال قدمت دارد.
حقوق تجارت دانستن حقوق و تكاليف بازرگان و علم به اصول و قوانين و قواعدي است كه روابط معاملاتي بازرگانان و اعمال تجاري را تنظيم مي نمايد.
حقوق تجارت جزء حقوق خصوصي است و دولت در آن دخالتي ندارد؛
زماني كه حقوق خصوصي است اگر براي طرفين مشكلي بوجود آمد بايد آنرا حل كنند.
مثلاً : اگر تاجري با مشكلي مواجه شد به دادگستري برود و هزينه تمبر بپردازد و در جلسه ي دادگاه قاضي بيطرف است.
قرآن
منابع حقوق در اسلام
سنت
عقل
اجماع
قرآن : در قرآن تمامي كلماتي كه آمده است براي ما حُجّت و دليل است با توجه به معاني فرعي آن.
مثلاً : درباره خريد و فروش آمده كه در معاملات 2 شاهد بگيريد؛ و طرفين امضاء كنند؛ قصد و اراده نيز داشته باشند.
سنت: گفته و عمل و سكوت پيامبر(ص) در قبال يك فعل كه در مورد يك موضوع دستور مي دهد.
عقل: اهل سنت عقل را قبول ندارند چون عقل خيلي از چيزها و مسائل را زير سوال مي برد و بيشتر نقليات مي باشد. اما اهل شيعه اگر روايت اشتباه باشد به عقل رجوع مي كنند تا درستي يا نادرستي آنرا اثبات كنند.
« هر چيزي كه شرع بدان حكم كند عقل نيز بدان حكم مي كند. »
اجماع: اهل سنت اجماع را قبول دارند ولي شيعه ها به خواست را قبول ندارند.
مثلاً اگر تمام مجتهدين در يك زمان و مكان قرار دهند كه نماز جمعه به جاي نماز ظهر خوانده شود اين نظر براي اهل سنت قانون مي شود ولي شيعه ها اين نظر را قبول ندارند.
« يا اينكه همه افراد بگويند كشيدن مواد مخدر حرام است.»
معامله اي كه طرف از درون راضي نيست ولي داراي اعتبار قانوني است.
اگر يك رفتاري از نظر تجارت صورت گرفت و نتوانستيم كاري كنيم به قانون مدني مراجعه مي كنيم.
حقوق بازرگاني: مجموعه قوانين و مقررات حاكم بر روابط تجار؛ دفاتر تجاري و اسناد تجاري
حقوق مدني: مجموعه قوانين و مقررات مالي و خانوادگي افراد
چرا حقوق بازرگاني از حقوق مدني جدا شده است؟
چون حقوق مدني بسيار گسترده است و وقت زيادي صرف مي شود؛ در حقوق بازرگاني رسيدگي به آن دچار هرج و مرج مي شود و معاملات كلان و زيادي انجام مي گيرد.
حقوق تجارت
1-قانون تجارت: كه مي توان قانون مربوط به رفتار تاجر را پيدا كرد.
2-قانون مدني: وظيفه اساسي تاجر يا بازرگان رساندن كالا به مردم و به اين وسيله در تقسيم و توزيع كالا به طور مؤثري مداخله مي كنند.
تعريف تاجر يا بازرگان:
كسي است كه لااقل به كي از اعمال اشتغال داشته باشد.
الف- پخش و توزيع كالا در داخل كشور
ب- خدمات بازرگاني در داخل كشور
ج- توليد كالا
د- تسهيل معاملات
يكسري شرطهايي براي تجارت تاجر بايد داشته باشد كه عبارتند از:
الف- شرايط عموميب- شرايط خصوصي
1-اهليت : (عاقل و بالغ و رشيد باشد) اگر نبود به دادگاه برود و حكم رشد بگيرد كه قاضي از او سئوالهايي مي پرسد كه در صورت درت جواب دادن حكم رشد به او مي دهند.
2-عاقل: نسبت به رفتار خود؛ داراي خصوصيات طبيعي باشد.
3-بالغ باشد:
الف) نكاهي: سن براي دختران 9 سال و براي پسران 15 سال
ب) معاملي: حتماً بايد فرد به سن 18 سال رسيده باشد؛ ملاك شناسنامه فرد.
ج) سياسي: مثل رأي دادن
4- قصد: انسان ذهنش براي انجام كاري آماده باشد. (رضايت؛ موضوع معامله)
الف) معلوم و معين باشد.
ب) خلاف شرع نباشد.
ج) شرط خلاف شرع نباشد.
مثلاً : فردي آجر و مصالح مي خرد تا جايي را براي افراد معتاد درست كند.
1-قاضي و قضات دادگستري حق انجام تجارت ندارند.
2-كارمند هاي دولتي؛
نكته: در سازمان مطبوعي كه همان كار را انجام مي دهند حق تجارت را ندارند.
3-تكرار شود.
4-منقول باشد.
5-به قصد انتفاع باشد نه به قصد تفريح
نكته : معامله را به قصد فروش و به دست آوردن سود مشروع در اختيار ديگران قرار دهد.
6-از اين طريق زندگي كند و شغل او باشد.
تعريف مال منقول:
عبارت است از مالي كه نقل و انتقال آن از محلي به محل ديگر بدون خراجي در مال يا جاي ان ممكن باشد.
تعريف مال غير منقول:
به هيچ عنوان موضوع معاملات تجاري نيستند و نقل و انتقال داده نمي شود؛ در صورت جابجايي به محل و مكان ديگر آسيب مي بيند.
1- ذاتي: مثل زمين
اموال غير منقول:
2- غير ذاتي : چسبيده شده اگر جابجا شود آسيب مي بيند.
نكته 1 : تراكتور و وسايل كشاورزي جزء اموال غير منقول مي باشند؛ براي اينكه كشاورز به دردسر نيفتد.
نكته 2 : در اموال منقول دادگاهي صالح به رسيدگي است كه محل سكونت خوانده مورد تأييد باشد.
مثال: فعالاً شخصي دوچرخه اي را از فروشنده به مبلغ 000/100 ريال مي خرد؛ خريدار نيز 000/500 ريال به او مي دهد مابقي را مي گويد كه بعد مي آورم كه نمي آورد،
در نتيجه فروشنده براي شكايت از خريدار به محل سكونت خريدار برود.
نكته 3 : طرف جراح است ودر كنار آن به خريد و فروش مشغول مي باشد آيا او تاجر است؟
اگر تفنني باشد خير و لاغير بله
نكته 4 : كسي خانه كلنگي مي خرد و درب و پنجره آنرا به قصد فروش جدا مي كند آيا او تاجر است؟
نكته 5 : اتفاق نظر علماي اسلامي در برابر يك تكليف شرعي؟
تكليفي را قبول داريم كه كاشف از نظر معصوم باشد؛ گفته هاي ائمه اطهار وپيامبر(ص)
نكته 6 : اجماع: قرآن ، عقل و سنت را قبول دارد.
نكته 7: حقوق تجارت قبل از قانون تجارت تصويب شده و توسط مراجع شرعي و دين اسلام تأمين مي شود.
تأسيسي: خود اسلام آنرا وضع كرده و قبل از اسلام وجود نداشته و در طول تاريخ قابل تغيير نيست، اما حكم ثابت است، مثل: حج، خمس، زكات
امضائي: رفتاري كه قبل از اسلام وجود داشته و اسلام آنها را تأييد كرده مثل: تجارت كه قبل از اسلام وجود داشته و امروزه مسائل به آن اضافه و كم كرده و حقوق تجارت شده كه با توجه به موقعيت مكان و زمان تغيير پيدا مي كند.
نكته 10: حقوق قبل از قانون تجارت تصويب شده و توسط مراجع شرعي و دين اسلام تأمين مي شود.
تعريف تاجر:
تاجر كسي است كه شغل معمولي خود را معاملات تجاري قرار دهد. (منظور فرد حقيقي است.)
موضوع حقوق بازرگاني:
الف) ارتباط تجارب) دفاتر تجاريج) اسناد تجاري
براي اينكه كسي تاجر شناخته شود:
اولاً : بايد معاملات تجاري انجام دهد.
ثانياً: انجام معاملات تجاري بنام خود و براي خود شخص باشد.
ثالثاً: معاملات تجاري شغل معمولي و عادي وي باشد.
يا به عبارت ديگر:
1- كارش تكرار شود.
2- به قصد انتفاع باشد.
3- كالا منقول باشد.
به قصد فروش يا اجاره اعم از اينكه تصرفاتي در آن شده باشد يا نشده باشد.
مثلاً : چوب مي خرد، قطعه قطعه مي كند و به صورت منقول مي فروشد.
معاملات تجاري (بازرگاني)
1-ذاتي : معاملاتي كه صفت تجاري بودن در ذات آنها نهفته است وهر كس اين معاملات را انجام دهد تاجر محسوب مي شود كه اگر شخص تكرار كند و قصد انتفاع را داشته باشد و كالا منقول باشد تاجر محسوب مي شود.
2-تبعي: معاملاتي گفته مي شود كه ذاتاً تجاري نيستند ولي چون بوسيله بازرگانان انجام مي شوند جزء معاملات بازرگاني قرار مي گيرند.
مثلاً : طرف قبلاً تاجر بوده و يكسري كارهايي براي تجارتخانه انجام داده ، به عنوان مثال قفسه گرفته؛ چون كارش شخصي نيست و براي تجارتخانه است؛ يعني اول تاجر شده و بعد كاري انجام مي دهد.
1- خريد يا تحصيل هر نوع مال منقول بقصد فروش يا اجاره اعم از اينكه تصرفاتي در آن شده باشد يا نشده باشد.
تحصيل: ابتدا كه مي خرد، كالا غير منقول است بعد به منقول تبديل مي كند و مي فروشد.
فروش: ابتدا كهمي خرد بايد قصد فروش داشته باشد.
2- تصدي به حمل و نقل از راه خشكي يا آب و هوا به هر نحوي كه مي باشد.
3- هر قسم عمليات دلالي يا حق العمل كاري يا عاملي و همچنين تصدي هر نوع تأسيساتي كه براي انجام بعضي از امور ايجاد مي شود؛ مثل تسهيل معاملات ملكي يا پيدا كردن خدمه و يا تهيه و رساندن ملزومات.
دلال: كسي كه بين خريدار و فروشنده ارتباط برقرار مي كند.
حق العمل كاري: بازرگاني است كه بدون طرفين معامله به يكديگر به نام خود يا فروشنده يا خريدار كالا معرفي مي كند. (سرمايه ندارد.)
عامل: كسي است كه با سرمايه ي خود تجارت مي كند ولي در معاملات بازرگاني مانند ساير تجار آزادي عمل ندارد.
نكته 11: تفاوت عامل و حق العمل كار:
عامل سرمايه دارد ولي حق العمل كار سرمايه ندارد.
نكته 12: آيا بنگاهها نيز تاجرند؟
اگر عمليات دلالي انجام دهد تاجر است اما اگر خودش مثلاً زمين بخرد و هر موقع زمين گران شد بفروشد تاجر نيست و مشمول قانون تجارت نيست.
4- تأسيس و بكار انداختن هر قسم كارخانه؛ مشروط به اينكه براي دفع حوائج شخصي نباشد.
كارخانه: محلي است كه با استفاده از ابزار و وسايل و يا ماشيني و مكانيكي كالايي را توليد مي كند.
يا به عبارت ديگر مكاني كه مواد اوليه را به مواد ثانويه قابل مصرف تبديل مي كند؛ مثل كارخانه قالي بافي.
مثال: شخصي يك موتور توليد برق بخرد و روشنايي به مردم مي فروشد؛ آيا كارش تجاري است؟
خير – چون مواد اوليه اي كه براي توليد برق به كار مي رود در كارخانه مصرف مي شود و در اختيار مشتريان قرار نمي گيرد. و چون اين موضوع را عرف مردم قبول نمي كنند اصطلاحاً كارخانه نمي گويند.
5- تصدي به حراج:
بازرگاني است كه در محل ثابتي از مشتريان متعدد براي خريد كالا دعوت به عمل مي آورد و كالاي مورد معامله را به كسي مي فروشد كه مبلغي بيش از سايرين بپردازد.
نكته 13: متصدي حراجي و دلالي شباهت زيادي با هم دارند و هر دو نقش واسطه دردادوستد را به عهده دارند جز اينكه دلال محل ثابتي براي كالا ندارد و در معرفي مشتري كالا ندارد و در معرفي مشتري بين خريداران رقابتي برقرار نمي كند.
6- تصدي هر قسم نمايشگاههاي عمومي:
يكي از طرفين شناساندن كالا به خريداران؛ نمايش نمونه هايي از محصولات توليدي است كه براي نمايش كالا اختصاص دارد و يكسري علاقمندان مي توانند به آن مراجعه كنند كه نمايشگاههاي عمومي ناميده مي شود. مثل: تئاتر، سيرك، سينما.
7- هر قسم عمليات صرافي و بانكي:
صراف از نظر لغوي يعني صداي پول؛ در زمان قديم نقره را به سكه هاي معمولي عوض مي كردند، هر كس كه متصدي اين كار باشد يعني خريد و فروش نقود و قصد انتفاع داشته باشد صراف مي گويند و تاجر است.
نكته 14: اگر كسي وام با بهره بگيرد متصدي بانك تاجر محسوب مي شود و اگر عمليات بانكي به صورت شخصي باشد تاجر نيست.
بعضي ها در سطح جامعه بانك خصوصي باز مي كنند طرف 000/100 حساب باز مي كند و ماهي 5000 تومان سود پول مي گيرد، شبيه به نزول است آيا اين كار تجاري است؟
بايد طبق قانون تجارت بررسي شود، اما امروزه به دليل رباع خواري ممنوع است اگر به قصد فروش باشد و قانون مانع اي ايجاد نكند رباع خواري مانعي ندارد.
تنزيل: فروش اوراق بهادار را به قيمت كمتر از خودش به فروش رساندن.
8- معاملات برواتي اعم از اينكه بين تاجر يا غير تاجر باشد.
نكته 15: بين 2 نفر بازرگان يا يك بازرگان و يا يك غير بازرگان باشد اين عمل تجاري است.
9- عمليات بيمه بحري و غير بحري
بيمه: عبارت است از قبول پرداخت ضرر و جبران خسارات احتمالي ديگران در مقابل دريافت مبلغي معين به صورت نقد و يا به طور اقساط.
نكته 16: بيمه گر تاجر است.
به عبارت ديگر :
قراردادي است كه يك طرف مقداري وجه نقد را دريافت مي كند و به صورت نقد و اقساط در قبال پرداخت خسارت ولي نسبت به حوداث مي پردازد.
نكته 17: منظور از بيمه بحري بيمه كالائي كه در برابر حوادثي از جمله آبديدگي و غرق و هر گونه تلفات دريايي است.
10- كشتي سازي و خريد و فروش كشتي، كشتي راني داخل يا خارجي و معاملات راجع به آن.
نكته 18 : كشتي و وسايل كشاورزي جزء اموال غير منقول است.
و دادگاهي صالح به رسيدگي است كه اموال آنجا باشد.
10 معامله ذكر شده را اصطلاحاً معاملات « اصل تجاري » مي نامند.
1- كليه معاملات كه تاجر براي رفع حوائج تجاري خود انجام مي دهند.
2- كليه معاملاتي كه بين تاجر و كسبه و صرافان و بانكها.
3- كليه معاملاتي كه اجزاء يا خدمه يا شاگرد تاجر براي امور تجاري ارباب خود انجام مي دهند.
4- كليه معاملات شركتهاي تجاري:
در جامعه اشخاصي هستند كه موجود فرضي اند مثل شركت تعاوني كاركنان دولت و اين شركتها داراي سرمايه و اساسنامه هستند و اين اشخاص وجود دارند؛ ولي قانون گذار به وجود مي آورد كه هر نوع معامله اي كه اينها انجام مي دهند معامله تجاري است.
نكته 19: ماده 4 قانون تجارت اموال غير منقول جزء معاملات تجاري محسوب نمي شود.
نكته 20: معامله تجاري كه بدون سابقه انجام گيرد غير منقول است.
نكته 21: اگر شخصي زمين خريد و فروش كند تاجر نيست چون مال غير منقول است.
اصل عدم : اگر شخص قبلاً تاجر بوده ولي موضوع تجارت فرش نبوده و امروزه فرش مي خرد بايد ثابت كند كه براي رفع حوايج شخصي است در اين صورت معامله تجاري است.
اصل استهصا: طرفين كه معامله را انجام مي دهند هيچ سابقه تجاري ندارند؛ تاجر نيستند.
نكته 22: اموال غير منقول جزء تجارت نيست اگر به عنوان حقل العمل كار باشد تاجر است.
مهم: چه اموالي در حكم اموال غير منقول هستند؟
اموالي كه اگر اختلالي بوجود آيد دادگاه صالح به رسيدگي است كه اموال منقول (كشتي، وسايل كشاورزي و ... ) آنجاست.
معاملات غير تجاري شركتهاي سهامي:
فقط مي توانند موضوع معاملات خود را جزء اموال منقول قرار دهند، اگر زمين مورد خريد و فروش بودهمي توان اين كار را انجام داد؛ شركتهاي ديگر تابع اين استثناء نيستند.
مثلاً شركتهاي مختلط سهامي نمي توانند اين كار را انجام دهند.
چه كساني اهليت معامله را ندارند؟
محجورين (ديوانگان، سفيهان، ورشكستگان، مفلسان، مُفسران، صفار ،«اصغار» ) حق اين كه تجارت را پيشه خود كنند ندارند.
نكته 23: معاملات تبعي معاملاتي كه ذاتاً تجاري نيستند ولي چون تاجر آنرا انجام مي دهد بدان معاملات تبعي مي گويند.
1- نام تجارتي(بازرگان): اولين حق بارزگان نام اوست ، مدتي كه به تجارت دست بزند نامي براي خود مشخص مي كند كه ديگران حق ندارند از آن استفاده كنند مگر با رضايت.
2- سرقفلي: حقي است كه به مستأجر و مالك تعلق مي گيرد كه مالك محل اجاره به هنگام تخليه بايد مبلغي را به مستأجر بپردازد.
3- علامت تجاري: تاجر ممكن است براي شناختن اجناس خود به ديگران علامتي را براي جنس خود برگزيند.
نكته 24: حق سرقفلي فقط براي تجارت است اگر براي سكونت (منزل) باشد سرقفلي تعلق نمي گيرد.
نكته 25: كارشناسان دادگستري حق سرقفلي را تعيين مي كنند.
در مورد حق سرقفلي 2 قانون وجود دارد:
قانون سال 1356: اصل بر اين بود كه حق سرقفلي تعلق بگيرد مگر به اصل قرار داد.
قانون سال 1376: اصل بر اين بود كه حق سرقفلي تعلق نگيرد؛ اما هيچ اصلي نيست مگر اينكه استثناء داشته باشد؛ هيچ اصلي مطلق نيست مگر اينكه اجاره قابل تمديد و حق اجاره بهاء را نداشته باشد.
اصل بر عدم سرقفلي را نام ببريد؟
شرط در قرار داد اگر خوانده شده باشد و مالك بخواهد مستأجر را بيرون كند حق سرقفلي بايد بپردازد.
هدف حسابرس در حسابرسي صورتهاي مالي، ارائه اظهارنظري روشن و كتبي است؛ همراه با توصيف مبناي آن اظهارنظر درباره صورتهاي مالي، بربنياد ارزيابي نتايج بهدست آمده از شواهد گردآوري شده در حسابرسي.
از اینرو، وی بايد درباره مطلوب بودن یا نبودن تهیه صورتهاي مالي (از تمام جنبههاي بااهميت، طبق استانداردهاي حسابداري) اظهارنظر كند.
حسابرس براي تعيين نوع اظهارنظر بايد همه موارد موثر بر اظهارنظر را درنظر بگيرد. ميتوان گفت كه مهمترين قضاوت حسابرس در فرآيند حسابرسي، تعيين نوع اظهارنظر است كه به دقتي ويژه نياز دارد.
اظهارنظر حسابرس ممكن است تعديل نشده يا تعديل شده باشد. طبق استانداردهاي حسابرسي، سه نوع اظهارنظر تعدیل شده با عناوین نظر مشروط، نظر مردود و عدم اظهارنظر وجود دارد.
حسابرس باید برای تعیین نوع اظهارنظر، کلیت ارائه صورتهای مالی را درنظر گیرد و با توجه به نتایج حسابرسی، درباره صورتهای مالی نظری یگانه اظهار کند.
در شرایط ویژه، چنانچه اهمیت آثار موارد تحریف، محدودیت در گردآوری شواهد حسابرسي و ابهام (ابهام بااهميت و فراگير) بر هر یک از صورت های مالی متفاوت باشد؛ ممکن است اظهارنظر متفاوت درباره هر یک از صورتهای مالی ضرورت داشته باشد.
براي نمونه، اگر حسابرس نتواند با اجراي روشهاي حسابرسي، شواهد کافی و مناسبي را درباره ماندههاي آغاز دوره به دست آورد؛ ممکن است اظهارنظر وی يكي از موارد زير باشد:
الف. نظر مشروط،
ب. عدم اظهارنظر، و
پ. اظهارنظر دوگانه، مانند: نظر تعديل نشده درباره وضعيت مالي و نظر مشروط يا عدم اظهارنظر درباره نتايج عمليات.
اظهارنظــــر دوگانه مربوط به شرایط نادر است و حسابرس باید تا آنجا که ممکن است؛ دربارهصورت های مالی نظری یگانه اظهار کند. برای نمونه، در شرایط موجود برای عدم اظهارنظر حسابرس، باتوجه به اینکه عدم اظهارنظر، از دید استفاده کننده از گزارش، بدترین نوع اظهارنظر است؛ چون در این حالت، استفادهکننده نمیداند که باید به صورتهای مالی اتکا کند یا نه. ممکن است نتیجه قضاوت حسابرس چنین باشد که درباره کلیت ارائه صورتهای مالی عدم اظهارنظر ارائه نکند و با اظهارنظر دوگانه، به تصمیمگیری بهتر استفاده کننده کمک کند.
در اظهارنظر دوگانه، تعديل اظهارنظر درباره صورت سود و زيان، هميشه منجر به تعديل اظهارنظر درباره صورت جريان وجوه نقد نميشود. براي نمونه، ممكن است تعديل اظهارنظر درباره صورت سود و زيان بهدليل شناسايي نكردن هزينههاي غيرنقدي باشد؛ درنتيجه، اظهارنظر حسابرس درباره صورت جريان وجوه نقد، با اظهارنظر وي درباره صورت سود و زيان، متفاوت ميشود. در هر صورت، اظهارنظر حسابرس درباره صورت جریان وجوه نقد، همانند اظهارنظر وی درباره ترازنامه یا صورت سود و زیان (دوگانه) یا هردو اینها (یگانه) است و اظهارنظر سه گانه، نمیتواند وجود داشته باشد.
اطلاعيه سازمان سنجش آموزش كشور در باره تاريخ ثبتنام وهمچنين شرايط و ضوابط شركت در آزمون سراسري سال 1394
بدينوسيله بهاطلاع كليه داوطلبان متقاضي ثبت نام و شركت در آزمون سراسري سال 1394براي پذيرش دردورههاي روزانه ، نوبت دوم (شبانه)، نيمهحضوري، مجازي و پرديس خودگردان دانشگاهها و موسسات آموزش عالي، دانشگاه پيام نور (آموزش از راه دور) و موسسات آموزش عالي غيرانتفاعي و غيردولتي و همچنين متقاضيان تحصيل در آن دسته از كد رشته هاي تحصيلي دانشگاه آزاد اسلامي كه پذيرش در رشتههاي مذكور براساس آزمون صورت ميپذيرد، ميرساند كه ثبتنام براي شركت در آزمون مذكور و همچنين ويرايش اطلاعات ثبتنام از روز يكشنبه مورخ 19/11/93 (نوزدهم بهمن ماه 1393) آغاز و در پايان وقت روز سهشنبه مورخ 28/11/1393 (بيست و هشتم بهمن ماه 1393) پايان ميپذيرد، لذا داوطلبان ميتوانند در مهلت مقرر براساس توضيحات ذيل براي شركت در آزمون سراسري سال 1394 از طریق اداره پست شهرستان اقدام نمايند.
الف) تکالیف داوطلبان براي شركت در آزمون:
داوطلب شركت در آزمون بايد يكايك اقدامات زير را به موقع و در مهلت مقرر انجام دهد.
1- مطالعه دفترچه راهنماي ثبت نام (دفترچه شمار1)درآزمون سراسري سال 1394(اين دفترچه از روز پنج شنبه 16/11/93 از طريق اداره پست شهرستان قابل دريافت مي باشد.)
2- خريد كارت اعتباري ثبتنام از اداره پست شهرستان
3- دريافت كد سوابق تحصيلي (اطلاعات دانشآموزي براي داوطلبان مشمول احتساب سوابق تحصيلي، شامل ديپلمههاي سال 1384 تا سال 93 با عنوان رشته هاي تحصيلي رياضي فيزيك، علوم تجربي، ادبيات و علوم انساني و علوم و معارف اسلامي).تا قبل از 14/11/1393
4- ثبتنام از طریق اداره پست شهرستان در زمان مقرر (19/11/93 لغايت 28/11/93).
5- پرينت كارت شركت در آزمون، با مراجعه به اداره پست شهرستان بر اساس برنامه زماني مندرج در دفترچه راهنماي شماره يك.
ب) ثبتنام براي شركت در آزمون:
ثبتنام براي شركت در آزمونهای کلیه دورههاي دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي سال 1394 و همچنين متقاضيان تحصيل در آن دسته از كدرشته هاي تحصيلي دانشگاه آزاد اسلامي كه پذيرش در رشته هاي مذكور بر اساس آزمون صورت مي پذيرد منحصراً از طريق درگاه پیامکی اداره پست شهرستان اسفراین امكانپذير است. لذا داوطلبان لازم است ابتدا دفترچه راهنماي ثبت نام رامطالعه نموده ودرصورت واجد شرايط بودن نسبت به پرداخت هزينه خريد كارت اعتباري ثبتنام در آزمون به شرح ذيل، اقدام و سپس مراحل بعدي را به انجام برسانند.
1- دريافت دفترچه راهنماي ثبتنام آزمون سراسري سال 1394:
متقاضيان ثبتنام در آزمون سراسري سال 1394، با دريافت دفترچه راهنماي ثبتنام آزمون از پايگاه اطلاعرساني اين سازمان، ضمن مطالعه دقيق آن براي اطلاع از شرايط عمومي و اختصاصي، مقررات وظيفه عمومي، مقررات مربوط به ضوابط ثبتنام اتباع غير ايراني و توضيحات مربوط به سهميه ايثارگران كه در اين دفترچه راهنما درج شده در صورتي كه داراي شرايط مندرج در دفترچه باشند، ميتوانند به عنوان داوطلب در اين آزمون ثبتنام نمايند.
2-پرداخت هزينه خريد كارت اعتباري:
با توجه به اينكه پرداخت هزينه ثبتناممنحصراً به صورت اينترنتي انجام ميشود، داوطلبان لازم است با مراجعه به اداره پست شهرستان و پرداختمبلغبه عنوان وجه ثبتنام شركت در آزمون، نسبت به دريافت اطلاعات كارت اعتباري (شماره سريال 12 رقمي) اقدام نمايند.
تبصره 1- هر داوطلب مطابق ضوابط آزمون ميتواند متقاضي شركت در يكي از گروههاي آزمايشي پنجگانه شامل گروه آزمايشي يك (علوم رياضي و فني)، گروه آزمايشي 2 (علوم تجربي)، گروه آزمايشي 3 (علوم انساني)، گروه آزمايشي 4 (هنر) و گروه آزمايشي 5 (زبانهاي خارجي) گردد.
تبصره 2- چنانچه داوطلبي متقاضي ثبتنام در 2 و يا 3 گروه آزمايشي (با توجه به توضيحات تبصره 3 ذيل) باشد، لازم است به ازاي هر گروه آزمايشي مبلغ ديگر نيز از همين طريق پرداخت و اطلاعات كارت اعتباري را دريافت دارد.
تبصره 3- منظور از ثبتنام در 2 و يا 3 گروه آزمايشي بدين صورت ميباشد، كه داوطلب ميتواند علاوه بر انتخاب يكي از گروههاي آزمايشي (علوم رياضي و فني يا علوم تجربي و يا علوم انساني) به عنوان گروه آزمايشي اصلي در گروه آزمايشي هنر و زبان خارجي نيز متقاضي شود. به عبارت ديگر هيچ داوطلبي نميتواند بطور همزمان، در گروههاي آزمايشي علوم رياضي و فني، علوم تجربي و علوم انساني شركت نمايد.
تبصره 4- چنانچه داوطلبي علاقمند به شركت در گزينش رشتههاي تحصيلي دانشگاه پيام نور و مؤسسات آموزش عالي غيردولتي و غيرانتفاعي باشد، لازم است نسبت به پرداخت مبلغ ديگر نيز از همين طريق همین اداره، اقدام و اطلاعات كارت اعتباري را دريافت نمايد.
تبصره 5- در رابطه با نحوه اعلام علاقهمندي به رشتههاي دانشگاه آزاد اسلامي توضيحات لازم در دفترچه راهنماي شركت در آزمون داده شده است.
تبصره 6- در رابطه با نحوه اعلام علاقهمندي به رشتههاي دانشگاههاي فرهنگيان و تربيت دبير شهيد رجايي تهران به اطلاع ميرساند در صورت اعلام رسمي وزارت آموزش و پرورش براي پذيرش دانشجو در دانشگاههاي فوق، موضوع در زمان پرينت كارت شركت در آزمون و يا درزمان انتخاب رشته اطلاعرساني خواهد شد.
تذكرات مهم :
1-در آزمون سراسري سال 1394 پذيرش دانشجو در رشتههاي تحصيلي: ارتباط تصويري، طراحي پارچه، طراحي صحنه، طراحي لباس، عكاسي، كارداني هنرهاي تجسمي، كتابت و نگارگري، مجسمه سازي و نقاشي ، طراحي صنعتي ، ادبيات نمايشي، بازيگري ـ كارگرداني، نمايش عروسكي آهنگسازي، نوازندگي موسيقي ايراني، نوازندگي موسيقي جهاني و موسيقي نظامي) در گروه آزمايشي هنر بصورت متمركز و با شرايط خاص صورت ميپذيرد. لذا كليه داوطلبان علاقمند به رشتههاي ذيربط ميبايست نسبت به علامتگذاري بند مربوط در تقاضانامه ثبتنام براي هر يك از رشتههاي ذيربط اقدام نمايند.(حداكثر 2 مجموعه رشته مطابق توضيحات مندرج دردفترچه راهنماي شماره يك )برگزاري آزمون عملي و يا آزمون تشريحي رشتههاي ذيربط در اوايل مرداد ماه سال 1394 خواهد بود. توضيحات لازم در اين خصوص از طريق اطلاعيههاي مربوط در زمان پرينت كارت شركت در آزمون به اطلاع داوطلبان خواهد رسيد. به عبارت ديگر اين رشتهها از رديف رشتههاي مربوط به پذيرش نيمه متمركز خارج گرديده و اسامي پذيرفتهشدگان نهايي رشتههاي فوق در شهريور ماه سال 94 همزمان با نتايج ساير رشته ها ي متمركز اعلام خواهد شد.
2-سايرضوابط آزمون سراسري سال 1394 همانند ضوابط آزمون سال 1393 بوده و تغييري در آن ايجاد نخواهد شد.
3-متقاضياني كه از سال تحصيلي 64-1363 به بعد، دو نوبت در آزمونهاي ورودي (دورههاي روزانه) رشتههاي تحصيلي متمركز و يا نيمهمتمركز پذيرفته شده باشند، حق ثبتنام و شركت در آزمون سراسري سال 1394 را نخواهند داشت.
4-پذيرفته شدگان دورههاي روزانه آزمون سراسري سال 1393 (اعم از رشتههاي متمركز و يا نيمهمتمركز) حق ثبتنام و شركت در آزمون سراسري سال 1394 نخواهد داشت.
5-براساس ضوابط، دانشجويان دوره روزانه دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي (بجز دانشجويان، ورودي سال 93 كه مجاز به شركت در آزمون سال 94 نميباشند) در صورتي ميتوانند در آزمون سراسري سال 94 ثبتنام و شركت نمايند كه اولاً واجد شرايط عمومي و اختصاصي مندرج در دفترچه راهنماي ثبتنام آزمون مذكور باشند و ثانياً حداكثر تا تاريخ 30/11/1393 نسبت به انصراف قطعي از تحصيل اقدام نمايند. بديهي است داوطلبان مذكور در صورت عدم انصراف قطعي از تحصيل تا تاريخ تعيين شده، در صورت موفقيت و قبولي در آزمون، مجاز به ثبتنام و ادامه تحصيل در رشته قبولي جديد خود نميباشند.وبه عنوان داوطلب متخلف تلقي خواهند شد.
6-مطابق مصوبه جلسه شوراي سنجش و پذيرش دانشجو و در راستاي اجراي قانون سنجش و پذيرش دانشجودر دانشگاهها و مراكز آموزش عالي كشور (مصوب مجلس محترم شوراي اسلامي) سوابق تحصيلي موجود (اعلام شده از وزارت آموزش وپرورش) آن دسته از ديپلمههاي رياضي فيزيك، علوم تجربي، علوم انساني و علوم و معارف اسلامي كه ديپلم خود را طي سالهاي 1384 لغايت 1393 اخذ نمودهاند و دروس امتحاني آنها بصورت نهايي و سراسري برگزار شده، مشمول اعمال سوابق تحصيلي ميباشند و سوابق تحصيلي تراز شده آنها به ميزان حداكثر 25 درصد تأثير قطعي در نمره كل نهايي آنان اعمال خواهد شد.
ج -آماده نمودن مدارك و اطلاعات مورد نياز براي ثبتنام:
داوطلبان ميبايست پس از مطالعه دفترچه راهنما مدارك و يا اطلاعات لازم مندرج در تقاضانامه ثبتنام، از جمله فايل عكس اسكن شده را براساس توضيحات مندرج در دفترچه آماده نمايند.
د-داوطلباني كه درزمان مقررنسبت به ثبت نام درآزمون اقدام مي نمايند:
اين دسته ازداوطلبان لازم است با وارد نمودن اطلاعات درخواستي نسبت به مشاهده اطلاعات ثبتنامي و در صورت لزوم نسبت به ويرايش اطلاعات ثبت نامي براساس دستورالعمل به شرح ذيل اقدام نمايند.
الف- آن دسته ازداوطلباني كه مشمول سوابق تحصيلي نمي باشند اجازه ويرايش كليه اطلاعات ثبتنامي خود را دارند.
ب- آن دسته ازداوطلباني كه مشمول سوابق تحصيلي مي باشند اجازه ويرايش اطلاعات خودراداشته اما اجازه ويرايش اطلاعات سوابق تحصيلي را نخواهند داشت .
ضمناً داوطلبان گرامي مي توانند سوالات خود را با بخش پاسخگويي اداره پست شهرستان اسفراین و يا با شماره تلفنهاي 37229617-37228096 (كد 058) در ميان بگذارند.
1- آسان كردن تصميم گيري : بخاطر تصميم گيري كه مي خواهد براي آن دوره زماني انجام دهد.
2- برنامه ريزي : بعد از تصميم كيري براحتي بايد برنامه ريزي صورت بپذيرد .
3-اصلاح و بهبود روشها :
4- تجزيه و تحليل هزينه ها:
انواع طبقه بندي در نظام بودجه ايران
الف) طبقه بندي سازماني : اين نوع طبقه بندي از اصلي ترين و قديمي ترين نوع طبقه بندي در بودجه كل كشور است . در اين نوع طبقه بندي بودجه كل كشور را بر اساس سازمانها و زير مجموعه دولت طبقه بندي مي كنند.
انواع دستگاههاي زير مجموعه دولت
1- وزارتخانه : سازماني است كه بموجب قانون تاسيس شده و با اين عنوان بوجود آمده است از لحاظ قانوني ما با يد 15 تا 20وزارتخانه داشته باشيم
2- موسسه دولتي : يك واحد سازماني كه بموجب قانون تاسيس و زير نظر يكي از قواي سه گانه اداره مي شود و عنوان يا لقب وزارتخانه ندارد مثل : نهاد رياست جمهوري
3- شركتهاي دولتي : يك واحد سازماني مشخص است كه بموجب قانون تاسيس و به امورات بازرگاني ،توليدي، خدماتي مي پردازد و بيش از 50% سرمايه آنها متعلق به دولت مي باشد.
4- موسسه و نهاد هاي غير دولتي : يك واحد سازماني مشخص كه مطابق باقانون ايجاد و به امورات و وظايفي همچون خدمات عمومي و كارها و كالاهايي كه نياز مصرف عمومي است مي پردازد . مثل :شهر داريها و اداره بيمه ( موسسه غير دولتي ) نهادهاي غير دولتي (بنياد مستضعفان ) و كميته امداد امام خميني
5- موسسه انتفاعي وابسته به دولت: واحدهاي سازماني مشخص اند مانند شركتهاي دولتي كه به امورات توليدي و زير بنايي و خدماتي و بازرگاني مي پردازند اما تقسيم سود ندارند زماني كه در آمد هايشان مقداري از هزينه هايشان را مي پوشاند مابقي در آمد ها به حساب درآمد عمومي كل كشور واريز مي شود. مثل: سازمان بنادر وكشتيراني – صنايع دفاع
روش طبقه بندي سازماني بدين شرح است:
به وزارتخانه عدد 1* به شركتهاي دولتي عدد 2 * به موسسات انتفاعي عدد 3 * به موسسات عام المنفعه عدد 4 * ارائه مي دهند.
طريقه كد بندي ، طبقه بندي سازماني
مثال: 108018
8
1
0
8
0
1
روحانيوندادگستريوزارت
تفاوت بين دستگاههاي دولتي و شركتهاي دولتي
دستگاههاي دولتي
شركتهاي دولتي
1- اعمال حاكميت دولت
2- بر اساس سيستم حسابداري دولت اداره مي شود
3- اتخاذ تصميم اجرايي زير نظر يكي از وزارتخانه ها
4- تصميم گيري بودجه توسط مجلس (قوه مقننه) كه بودجه نهايي تصويب مي شود.
5- تامين هزينه ها از محل بودجه عمومي
6- ملاك ثبات و عدم وجود سودآوري
1- اعمال تصدي دولت در امور بازرگاني
2- بر اساس سيستم حسابداري بازرگاني اداره مي شود.
3- اتخاذ تصميم اجرايي زير نظر مجمع عمومي و هيئت مديره
4- تصويب بودجه توسط مجمع عمومي وپس مجلس
5- تامين هزينه ها از محل فروش كالا
6- ملاك ثبات و ادامه سودآوري
ب) طبقه بندي عملياتي : در اين نوع طبقه بندي براساس عمليات و فعاليتهاي كه دولت انجام مي دهد طبقه بندي صورت مي گيرد.
طبقه كد بندي طبقه بندي عملياتي:
مثال :30801218
8
1
2
1
0
8
0
3
مجموع طرحطرح عمرانيبرنامه اول فصل هشتمامور اقتصادي
مسكن كارگري( تامين مسكن)
ج) طبقه بندي هزينه اي : اين نوع طبقه بندي بر اساس هزينه هاي كه انجام شده طبقه بندي صورت مي گيرد.
اهداف طبقه بندي هزينه اي
1- تفكي ك هزينه ها
2- ايجاد محدوديت براي كنترل هزينه ها
3- تنظيم و نگهداري حسابها براي تفريغ بودجه
4- تجزيه و تحليل اثرات اقتصادي هزينه ها
بعد از طبقه بندي هزينه هاي پرسنلي ماده بومي مي آيد . هزينه هاي اداري ماده هاي جزئي مانند ماموريتها – آب برق و سوخت و انرژي
دانشهای مختلف مرهون تفکر و اندیشه انسان است. آدمی با استدلال و استنتاج به قواعد کلی و تعمیمپذیر دست مییابد. اما پرسشی که همواره ذهن اندیشمندان را مصروف خود ساخته این است که چگونه بیندیشیم تا به اشتباه و خطا دچار نشویم و بر اساس چه قواعد و ضوابطی استدلال کنیم تا به اشتباه و خطا دچار نشویم و به نتایج درست دست یابیم. این ضرورت علم منطق صوری را به وجود آورد که در تعریف آن گفتهاند: « منطق، ابزاری است که ذهن را از انحراف و خطا در اندیشه باز می دارد»: ( المنطق آلة قانونية تعصم مراعاتها الذهن عن الخطأ في الفکر )
منطق در مفهوم عام خود شیوه درست اندیشیدن و درست استدلال کردن را میآموزد که این مفهوم در همه علوم به کار میرود و به همین اعتبار به آن « منطق عمومی» گفته میشود؛ لکن دانشمندان تدریجاً متوجه شدند هر علمی به شیوه اندیشیدن و استدلال کردن ویژهای نیاز دارد و علاوه بر منطق عمومی، روش تحقیق و منطق ویژهای میطلبد که بیتوجهی به آن باعث انحراف در گسترش و توسعه آن علم میگردد که این نوع منطق، منطق علم گفته میشود.
با پیدایش علم فقه در قرن اول هجری، به تدریج، فقیهان به این نکته واقف شد که باید روشهای استدلال فقهی و قواعد کلی استنباط حکم شرعی را مشخص کرد تا از میزان خطا و اشتباه در آن کاسته شود. لذا علم اصول فقه پا به عرصه وجود گذاشت.
با توجه به رابطه تنگاتنگی که بین علم فقه و علم حقوق وجود دارد و این که مطالعه علم اصول فقه، حقوقدان را در استدلال و استنتاج حقوقی قوی میکند و به او شیوه اندیشیدن میآموزد لذا سالهاست که در رشته حقوق و رشته های مرتبط، علم اصول فقه تدریس میشود. اما باید دانست که علم اصول فقه و علم حقوق یکی نیستند.
تعریف علم فقه و تاریخچه آن
دین اسلام، به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی، سه بخش دارد:
الف) اعتقادات و اصول دین: مجموعه آموزههای اعتقادی که بیانگر نحوه نگرش انسان به هستی، آفریننده جهان، راهنمایان دین و معاد میباشد.
ب) احکام و مسائل عملی: مجموعه مقررات و احکام عملی که بیانکننده وظایف و حقوق انسانها در زندگی فردی و اجتماعی است.
ج) مسائل اخلاقی و تربیتی: که دربرگیرنده مباحث نظری و دستورالعملهای اخلاقی برای پاکسازی روح و تهذیب نفس انسان است.
با توجه به این سه بخش، به تدریج در جهان اسلام سه علم به وجود آمده است: علم کلام برای شناخت اعتقادات، علم فقه برای مطالعه احکام عملی و علم اخلاق برای بیان و تعلیم اخلاقیات.
فقه در لغت به معنای علم و فهم آمده که در اصطلاح عبارت است از « علم به احکام فرعی شرع از روی منابع و ادله تفصیلی آن » احکام فرعی شرع که در واقع همان فروع دین میباشد در مقابل احکام اصلی دین که اصول دین هستند به کار میرود.
از نظر تاریخی تا زمانی که پیامبر اکرم در میان مسلمانان حضور داشت، غالباً برای رسیدن به احکام دینی مشکلی وجود نداشت؛ لکن بعد از رحلت پیامبر عظیمالشأن و گسترش جامعه اسلامی و پیدایش مسائل جدید و این که پیامبر (ص) در طول 23 سال فرصت بیان تفضیلی احکام را نیافته بود و محرومیت اغلب مسلمانان از نعمت ائمه شیعه (چون شیعه در اقلیت بودند و ائمۀ بزرگوار تشیع همواره مورد ظلم واقع میشدند و دسترسی به آنها برای عموم آسان نبود.) لذا باید چارهای اندیشیده میشد.
پس از رحلت پیامبر (ص) شیعیـان بـرای دستیابـی به احکـام شرعی مشکـل چندانـی نداشتند و سنت ائمه را همسان با سنت پیامبر میدانستند لکن اهل سنت به خاطر محرومیت از ائمه شیعه برای استنباط احکام اسلامی دچار اشکال شدند. خلیفه اول و دوم مردم را از نقل احادیث پیامبر منع میکردند که اهداف مختلف داشت؛ این ممنوعیت تا صد سال ادامه یافت تا در زمان عمر بن عبدالعزیز آزاد شد که در این میان تعداد زیادی از احادیث پیغمبر (ص) از بین رفته بود و علمای اهل سنت احادیث زیادی در دست نداشتند، به خاطر همین به رأی، عمل صحابه و اجماع روی آوردند که گاهی حتی فتوا بر خلاف نص نیز به وجود آمد مثلاً در زمان پیامبر سه طلاق در یک مجلس، یک طلاق محسوب میشد اما عمر برای سختگیری در امر طلاق سه طلاق در یک مجلس را سه طلاق رجعی محسوب کرد و پیوند مجدد زن و شوهر را مشروط به محلل کرد.
در این راستا فقهای اهل سنت به دو گروه تقسیم شدند:
الف) گروهی فقط در صدور فتوا به قرآن و سنت و فتاوی صحابه پیامبر بسنده میکردند و استفاده از رأی و قیاس را معتبر نمیدانستند که به آنها اهل حدیث میگفتند اما گروهی دیگر که اجتهاد به رأی و قیاس را جایز می شمردند که به گروه اهل رأی معروف شدند.
فقه اهل سنت در قرنهای دوم تا چهارم دوران شکوفایی خود را پیمود و فقهای مشهوری پا به عرصه وجود گذاشتند که چهار نفر از فقها از همه مشهورتر بودند:
الف) ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی ( 80-150 هـ ) که پیروان وی را حنفی مینامند.
ب) مالک بن انس ( 93-179 هـ ) که پیروان وی را مالکی مینامند.
ج) محمد بن ادریس شافعی ( 150-204 هـ ) که پیروان وی را شافعی مینامند.
د) احمد بن هلال بن حنبل ( 164-241 هـ ) که پیروان وی را حنبلی مینامند.
بعد از این چهار فقیه بزرگ، اهل سنت که آراء آنها در برخی جهات با هم در تعارض و تشتت نیز بود دیگر فقه اهل سنت دچار ایستایی و رکود شود تا سال 1286 قمری دوباره با ظهور « مجلة الاحکام العدلية» رونقی جدید یافت و فقیهان نواندیشی در جهان اهل سنت ایجاد شدند.
جهان تشیع تا حدود سیصد سال از نعمت ائمه برخوردار بود لذا کمتر به اجتهاد روی میآوردند لکن بعد از شروع غیبت کبرا ( 329 هـ ) بود که علمای تشیع نیز به ناچار به اجتهاد روی آوردند لکن چون منابع حدیثی تشیع زیاد بود ( عدم محرومیت نقل حدیث در شیعه و برخورداری از ائمه و تأکید ایشان به جمعآوری احادیث) فقهای شیعه به قیاس، استحسان و ... روی نیاوردند و اعتقاد دارند که منابع حدیثی ائمه و پیامبر (ص) کافی برای استنتاج احکام فرعی از آنهاست. لذا منابع اجتهاد را کتاب (قرآن) ، سنت (معصوم) عقل و اجماع (در معنی خاص) دانستند.
تعریف اصول فقه و تاریخچه آن در جهان تشیع
الف) تعریف اصول فقه:به مجموعهای از قواعد، ضوابط و ابزارهایی گفته میشود که فقیه را در مسیر استخراج و استنباط احکام شرعی یاری میدهد مثلاًیک فقیه با این سئوال مواجه میشود: « آیا زن از شوهر خود ارث می برد یا نه ؟ »
برای پاسخ به این مسأله و یافتن حکم مورد نظر، چندین پرسش مطرح میشود:
ـ برای یافتن حکم مورد نظر به چه منابعی میتوان مراجعه کرد؟ آیا آیات قرآن میتواند مستند و دلیل حکم شرعی قرار گیرد؟ آیا ظواهر آیات قرآن و فهم از این آیات اعتبار دارد؟ از چه ضوابط و ابزارهایی در استنباط از آیات قرآن و روایات میتوان استفاده کرد؟ بیگمان بدون پاسخ به این پرسشها نمیتوان به اجتهاد صحیح پرداخت.
ب) تاریخچه: بعد از شروع غیبت کبرا تلاش فقها برای شکلگیری و توسعه علم فقه و اصول آغاز شد. در این راستا علمای شیعه و سنی تلاش کردهاند . اما نقش دو امام بزرگوار امام محمد باقر (ص) و امام جعفر صادق (ع) در تبیین، تحلیل و آموزش قواعد و موازین اصولی بسیار ممتاز و برجسته است.
در قرن چهارم و پنجم علم اصول فقه با تلاش اندیشمندان برجستهای چون شیخ مفید سید مرتضی و شیخ طوسی به کمال رسید. کتاب عده الاصول کتاب مشهور شیخ طوسی است. پس از رحلت شیخ طوسی ( 460 هـ ) علم اصول قریب یکصد سال در جامعه شیعی دچار رکود شد و این به خاطر عظمت علمی شیخ طوسی بود که فقهای بعدی جرأت نقد نظریات شیخ طوسی را نداشتند، تا این که ابن زهره و ابن ادریس حلی در قرن ششم ظهور کردند. بعد از ایشان اصولیون بزرگتری ظهور کردند مانند محقق حلی و علامه حلی.
در قرن یازدهم، میرزا محمد امین استرآبادی، ظهور کرد. ایشان اعتقاد داشت تمامی مسائل جزئی و فرعی در احادیث معصومین یافت میشود و شیعه علم اصول را از اهل سنت اخذ کرده و بدان نیازی نداریم که پیروان نظریه وی به اخباریون و مکتب ایشان به اخباریگری معروف شد که این مکتب مخالف اصول فقه بود.
علمای بزرگی به مقابله با این عقیده پرداختند که وحید بهبهانی از همه برجستهتر بود و تحول عمیقی را ایجاد و اهمیت و ضرورت علم اصول فقه را اثبات کرد و بعد از او مجدداً علم اصول رونق گرفت و پس از او شاگردان او به توسعه علم اصول فقه پرداختند، مانند سیدمهدی بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشف الغطا، میرزا ابوالقاسم قمی و شریفالعلما مازندرانی، ملا احمد نراقی و شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر الکلام) تا این که علم اصول با ظهور شیخ مرتضی انصاری ( متوفی 1281هـ ) به قله کمال رسید.
کتاب مشهور او فرائدالاصول مشهور به رسائل است که سالهاست در حوزههای علمی تدریس میشود و بعد از او علمای بسیاری به توسعه علم اصول پرداختند: ملا محمد کاظم خراسانی ، شیخ محمدحسین نجفی اصفهانی، ضیاء الدین عراقی، میرزا حسین نایینی، سید ابوالقاسم خوئی، امام خمینی و شهید سید محمد باقر صدر و استاد محمد مظفر میباشند هم اکنون نیز علمای بزرگی به تدریس علم اصول فقه میپردازند.
کاربرد علم اصول فقه در رشته حقوق
کاربردهای علم اصول فقه در رشته حقوق را میتوان در چند بخش مورد بررسی و توجه قرار داد:
الف) فهم و تحلیل درست قوانین برگرفته از فقه.
ب) استفاده صحیح از منابع فقهی به عنوان مستند حکم دادگاه.
ج) فهم و تحلیل درست قوانین مبتنی بر قواعد اصول فقه.
د) استفاده از قواعد اصول در استنباطهای حقوق.
تعریف حکم شرعی و اقسام آن
گفتیم علم اصول فقه مجموعه قواعد و روشهایی است که فقیه را در مسیر استخراج و استنباط احکام شرعی یاری میدهد. سئوالی که در این باره مطرح میباشد این است که اساساً حکم شرعی چیست و چه اقسامی دارد ؟
الف) تعریف: از نظر شهید صدر حکم شرعی، قانونی است که از جانب خداوند برای تنظیم و ساماندهی زندگی انسان صادر شده است.
ب) اقسام حکم شرعی
به دو نوع تقسیم بندی اشاره می کنیم:
تقسیم حکم شرعی به دو دسته تکلیفی و وضعی
1- حکم تکلیفی:آن دسته از احکام شرعی است که مستقیماً به اعمال و رفتار انسانها (مکلفین) مربوط میشود و وظایف و تکالیف آنها را در برابر خداوند و سایر افراد جامعه مشخص میکند مانند وجوب نماز و روزه، حرمت ظلم و تصرف در مال غیر.
2- حکم وضعی: حکمی است که به طور مستقیم متوجه افعال و رفتار انسانها نمیشود بلکه وضعیت معینی را بیان میکند که به صورت غیرمستقیم متوجه افعال و رفتار انسانها میشود مانند ملکیت، صحت، لزوم، طهارت، نجاست و ...
احکــــام تکلیفــی فقط شامل افراد بالغ و عاقل میشود ( به جز استحباب که شامل صغیر ممیز نیــز میگردد ) لکن احکام وضعی در مورد همه یکسان است مانند ضمان، ملکیت، صحت، بطلان ، زوجیت و ... مثلاً ماده 1216 قانون مدنی مقرر میدارد: « هر گاه صغیر یا مجنون یا غیررشید باعث ضرر غیر شود ضامن است.»
احکام وضعی بیشمارند اما احکام تکلیفی پنج قسمند:
1-واجب: زمانی که شارع ( خداوند ) انجام عملی را الزام میکند مانند وجوب نماز
2-حرمت: زمانی که شارع ( خداوند ) ترک عملی را لازم میداند مانند حرمت دروغ
3-استحباب: زمانی که شارع انجام عملی را بهتر میداند اما ترک آن حرام نیست مانند صدقه دادن
4-کراهت: زمانی که شارع ترک عملی را بهتر میداند اما انجام دادن آن حرام نیست مانند طلاق
5-اباحه: هر گاه انجام عمل یا ترک آن از نظر خداوند یکسان باشد مانند خوردن و آشامیدن در اغلب حالات.
تقسیم حکم شرعی به حکم واقعی و حکم ظاهری
حکم واقعی، حکمی است که از جانب خداوند برای اعمال انسان و امور دیگر زندگی او مقرر گردیده و علم و جهل مکلف ( انسان ) در آن دخالتی ندارد. مانند وجوب حج، حرمت غیبت و حلیت. فقها همواره تلاش میکنند حکم واقعی را کشف کنند.
حکم ظاهری: حکمی که در فرض جهل به حکم واقعی، یا شک در آن برای مکلف ثابت میشود و وظیفه عملی او را مشخص میکند، مانند حکم به طهارت چیزی که نمیدانیم آیا نجس است یا طاهر (اصل برائت ) یا حکم به طهارت چیزی که میدانیم طاهر بوده اما نمیدانیم نجس شده یا خیر ( اصل استصحاب )
دلایلی که به وسیله آنها حکم واقعی را کشف میکنیم عبارتند از کتاب (قرآن) سنت سنت چهارده معصوم)، عقل و اجماع که به آنها دلیل اجتهادی میگویند و دلایلی که به وسیله آنها حکم ظاهری بیان می شود دلیل فقاهتی (یا اصول عملی ) نامیده میشود مانند اصل برائت ، استصحاب ، احتیاط، تخییر و ...
حکم واقعی به دو قسم منقسم میگردد:
حکم اولیه: احکامی که شارع مقدس با توجه به مصالح و مفاسد واقعی و در حالت عادی یعنی بدون در نظر گرفتن حالات استثنایی ( اضطرار و حرج ) برای مکلفین مقرر فرموده است مانند وجوب نماز، روزه و حرمت قتل عمد و خوردن شراب .
حکم ثانویه: احکامی که یا در نظر گرفتن حالات خاص و استثنایی پیش آمده برای مکلف از طرف شارع صادر میگردد و حکم ثانوی محسوب میشود مانند عدم تکلیف به وضو برای بیمار یا فقدان آب، یا جواز خوردن شراب در حالتی که حیات انسان بسته به آن دارد یا جواز خوردن میته یا حرامگوشتها در این حالت.
فصل دوم مباحث الفاظ
مقدمه
منابع اصلي فقه، كتاب، سنت، اجماع و عقل است. كتاب و سنت كه مشتمل بر قرآن و احاديث معصومين ميباشد، دليل لفظي هستند و اهميت بيشتري دارند، زيرا نشاندهنده احكام شرعي و اراده شارعاند كه به صورت الفاظ براي مردم بيان شده است. در مورد ادله لفظي اين سئوال مطرح ميشود كه چگونه ميتوان از ظاهر الفاظ به وراي آن راه يافت و مقصود شارع را درك كرد ؟
مثلاً در مورد آيه مبارکه « یا ايها الذين امنوا اوفوا بالعقود»براي درك معاني اين آيه و استخراج مراد شارع ابتدا بايد به سئوالاتي پاسخ داده شود:
الف) آيا در اين آيه فعل امر «اوفوا» دلالت بر وجوب ميكند؟
ب) آيا ميتوان به ظاهر لفظ «اوفوا» » و معناي متبادر (اوليه) آن اعتماد كرد ؟
ج) آيا «عقود» در معناي عرفي و ظاهري آن مورد نظر شارع بوده است ؟
د) آيا لفظ «عقود» در معاني حقيقي خود به كار رفته است ؟
ه)آيا «عقود» شامل عامعقود میگردد يا برخي از آنها؟
و) آيا بر اين آيه قيد و شرطي وارد شده يا مطلق عبارات مورد نظر است ؟
و سئوالات ديگر
به اين سئوالات در اصول فقه در مبحث الفاظ پاسخ داده ميشود كه اين مباحث در تفسير و تدوين متون قانوني و حقوقي نیز بسيار كاربرد دارند.
تعريف زبان
انسان موجودي اجتماعي است و براي رفع نيازهاي خود ناگزير از برقراري ارتباط با همنوعان خويش است. اما هيچ يك از اين ابزارها به اندازه استفاده از آواها گسترده و كارآمد نيست.
انسان ميتواند واحدهاي صوتي مختلف را با يكديگر تركيب دهد و الفاظ و جملات را پديد آورد. لذا هر گروه انساني براي سهولت در برقراري ارتباط الفاظ خاصي را براي معاني مورد نظر خود وضع كردهاند كه مجموع این الفاظ سامانه كارآمدي به نام «زبان» را پديد آورده است.
وضع الفاظ
هر يك از الفاظي كه ما به كار ميبريم بر معنايي دلالت ميكند. لذا با شنيدن يك لفظ ذهن آدمي به معنايي منتقل ميشود. اين به دليل رابطهاي است كه بين لفظ و معنا وجود دارد. لكن سئوالي كه در اينجا مطرح شده اين است كه رابطه بين لفظ و معنا چگونه به وجود آمده است ؟
با ديدن دود غليظ به وجود آتش پي ميبريم، زيرا دود بر وجود آتش دلالت ميكند. دلالت دود بر آتش، به علت ملازمه ذاتي بين دود و آتش ميباشد اما وقتي با شنيدن كلمه «گل» ذهن ما به گياه خاصي منتقل ميگردد يا با شنيدن كلمه «گاو» به مفهوم حيوان خاصي فكر ميكنيم به دليل رابطه ذاتي بين گل و گاو ومعاني آن نيست، بلكه اين به خاطر رابطه اعتباري و قراردادي است، لذا اگر از ابتدا گل در معني حيوان خاص و گاو در معني گياه مورد نظر وضع شده بود هيچ اشكالی نداشت. بنا بر اين وضع الفاظ در معاني آن اعتباري و قراردادي است.
اقسام وضع
گاهي فرد يا افراد خاصي لفظي را براي معني خاصي به كار ميبرند، ما به اين نوع وضع، وضع تعييني ميگوييم، مانند الفاظي كه فرهنگستان زبان و علوم براي برخي معاني ايجاد ميكند.
اما گاهي لفظي در برابر يك معنا به صورت مكرر استعمال ميشود بي آن كه پيشتر براي اين معنا به صورت مستقيم وضع شده باشد و به تدريج در اثر كثرت استعمال، علاقه و پيوندي خاص بين لفظ و معنا در ذهن ايجاد ميشود مثلاً كاربرد لفظ مدينه يا مدینة النبي براي يثرب يا كاربرد لفظ قانون كه ابتدا به معني خطكش بوده براي قاعده حقوقي در اثر كثرت استعمال ايجاد شده است.
تقسيم الفاظ
اگر به لفظ و معنا از نظر وحدت و تعدد توجه كنيم، سه صورت مختلف قابل بررسي است:
الف) اگر لفظي تنها بر يك معني دلالت كند آن را مختص يا تكمعنا مينامند مانند كتاب و تهران (يك لفظ – يك معنا)
ب) اگر دو يا چند لفظ داراي يك معنا باشد يعني چند لفظ براي يك معنا وضع شده باشد، آن الفاظ را مترادف يا هممعنا مي گويند، مانند علم و دانش يا انسان و بشر (چند لفظ – يك معنا)
البته برخي كلمات در نگاه اول مترادف به نظر ميآيند ولي پس از كمي دقت درمييابيم كه به طور دقيق مترادف نيستند كه در علم حقوق نيز نمونههاي زيادي دارد مانند محاربه و افساد فيالارض يا حراج و مزايدهو غلط و اشتباه و ... .
ج) در بسياري از موارد ما در زبان، به واژههايي برميخوريم كه در چند معني به كار ميروند. اين مسأله را چندمعناييو چنين كلماتي را واژههاي چندمعنا مينامند. (يك لفظ – چند معنا)
واژههاي چندمعنا به سه دسته تقسيم ميشوند:
مشترك: هر گاه يك لفظ در ابتدا براي چند معنای متفاوت به صورت جداگانه وضع شده باشد آن را مشترك مينامند، مانند عين در عربي كه براي چشمه، چشم، طلا و ... به كار ميرود يا مانند شير در زبان فارسي كه براي سه معناي، حيوان درنده، مايع نوشيدني خاص و وسيله قطع و وصل كردن آب. هنگام بهكارگيري لفظ مشترك بايد حتماً قرينهای ذكر شود تا شنونده درك كند كه مقصود گوينده كدام معناست.
منقول: اگر پس از آن كه لفظ براي معنايي وضع شد به واسطه وجود مناسبتي به معناي جديدي انتقال يابد و براي معناي دوم وضع گردد آن لفظ را منقول مينامند، وقتي لفظي به معناي جديد انتقال مييابد، معمولاً معناي نخست مهجور و متروك ميماند. مثلاً نماز به معناي پرستش، نياز و بندگي است اما اكنون در زبان فارسي به معناي فريضه مخصوصي ميباشد.
اگر ناقل (واضع جديد) عرف باشد، لفظ را «منقول عرفي» ميگويند. لفظ قانون كه در ابتدا به معناي خطكش بوده ولي بعدها به معناي قاعده درآمده است ولي اگر ناقل، شرع باشد آن را منقول شرعی میگوییم، مانند حج که در ابتدا به معنی عزم و حرکت بوده ولی به واسطه نامگذاری در شرع، کم کم به معنای فریضه خاص به کار رفته است.
حقیقت و مجاز
الف) تعریف حقیقت و مجاز
اگر لفظ در همان معنای اصلی و موضوعٌله (یعنی برای همان معنایی که برای آن معنا وضع شده) به کار رود حقیقت است و یک استعمال حقیقی صورت گرفته است مانند این که ماه و ستاره در مورد اجرام آسمانی به کار رود، لکن اگر لفظ به واسطه مناسبتی در معنایی غیر از معنای موضوعٌله استعمال شود مجاز خواهد بود و چنین استعمالی را استعمال مجازی میگویند مانند ماه و ستاره در این مصرع شعر:
« ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد»
ب ) شرایط صحت و استعمال مجازی
برای صحت استعمال مجازی دو شرط ضرورت دارد:
1- وجود مناسبت (علاقه): باید میان معنای حقیقی و معنای مجازی حتماً ارتباط و مناسبتی وجود داشته باشد تا ذهن بتواند به معنای مورد نظر گوینده برسد. این ارتباط باید قوی و قابل توجه باشد و طبع و ذوق سلیم آن را بپذیرد.
مناسبت ها (علاقه) انواعی دارند:
*مشابهت: مانند به کار بردن لفظ شیر برای انسان شجاع.
*علاقه ظرف و مظروف (حال و محل): مانند عبارت کلاس ساکت است که منظور دانشجویان داخل کلاس است .
*علاقه جزء وکل: مانند این که کسی که دیوار منزلش خراب شده بگوید «خانهام خراب شد.»
*علاقه مشارفت: یعنی آن چه در شرف انجام و وقوع است و در آینده محقق میشود مانند این که به دانشجوی دکترا میگویند: «دکتر»
*علاقه ماکان: یعنی آن چه پیش از این وجود داشته است مانند کسی که به قضاوت مشغول بوده و هم اکنون باز نشسته شده قاضی گفته میشود.
2- وجود قرینه: شرط دیگر برای صحت استعمال مجازی وجود قرینه است. یعنی باید نشانه و علامتی وجود داشته باشد که نشان دهد منظور گوینده معنای حقیقی نبوده است بلکه معنای دیگر را اراده کرده است.
قرینه بر دو نوع است:
قرینه لفظی: یعنی لفظی به عنوان قرینه ذکر میگردد مثلاً در مصرع: «ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد» کلمه مجلس قرینه لفظی است.
قرینه معنوی: اگر کسی که صحبت از میدان جنگ میکند بگوید شیرانی دیدهام، با توجه به موضوع بحث متوجه میشویم که منظور او رزمندگان شجاع بوده است بدون این که به صراحت لفظی را ذکر کند.
علامتهای حقیقت و مجاز
1- تصریح لغتشناسان: در صورتی که لغتشناسان معنای حقیقی را ذکر کرده باشند میتوان به لغتنامه آنها برای درک معانی حقیقی مراجعه کرد.
2- اصل تبادر: تبادر در لغت به معنای سبقت گرفتن است و در اصطلاح اصولیون به این معناست که وقتی لفظی بدون قرینه به کار برده میشود یکی از معانی زودتر از بقیه به ذهن شنونده خطور میکند. البته شنوندهای در اینجا منظور است که اهل آن زبان یا عالم به آن زبان باشد.
تبادر و سبقت گرفتن یک معنا از میان چند معنا، نشاندهنده این است که آن معنا، معنای حقیقی لفظ است.
اقسام حقیقت :
حقیقت بر سه نوع است:
الف) حقیقت لغوی: لفظی است که در همان معنایی که واضع و اهل لغت برای آن تعیین کردهاند به کار میرود، مانند لفظ ماه و شیر در معنای کره آسمانی و مایع نوشیدنی خاص.
ب) حقیقت عرفی: گاهی عرف، لفظی را برای معنایی خاص وضع میکند در چنین موردی، اگر لفظ در همان معنایی که عرف برای آن در نظر گرفته شده استعمال شود «حقیقت عرفی» نامیده میشود. اصطلاحاتی که در علوم و حرف مانند پزشکی، دارویی، کشاورزی و... به کار میرود دارای حقیقت عرفی هستند.
ج) حقیقت شرعی: اگر شارع مقدس (خداوند) لفظی را برای معنای خاصی وضع کرده باشد، به چنین لفظی «حقیقت شرعی» میگویند، مثلاً شرع برای بیان مفهوم نماز از لفظ «صلات» کرده است.
نکته
نکتهای که بین اصولیون محل اختلاف شده این است که آیا الفاظ قرآن و روایات دارای حقیقت شرعی هستند یا خیر؟ در مقابل این پرسش دو نظر مطرح شده است:
الف) الفاظ قران و احادیث دارای حقیقت شرعی هستند یعنی کلمات در معنای خاص شرعی به کار رفتهاند.
ب) الفاظ قران و احادیث دارای حقیقت شرعی نیستند یعنی در معنای خاص شرعی به کار نرفتهاند مگر این که قرینه قطعی در میان باشد.
فایده این بحث در این جا آشکار میگردد که اگر حقیقت شرعی را بپذیریم باید کلمات قرآن و احادیث را بدون قرینه حمل بر معنای شرعی کنیم اما اگر حقیقت شرعی را نپذیریم باید کلمات قرآن و احادیث را بر معنای عرفی یا لغوی حمل کنیم و فقط اگر قرینهای وجود داشت به معنای شرعی حمل کنیم.
حقیقت قانونی
اصولیون حقیقت را همان سه نوع بالا دانستهاند اما میتوان در نظر گرفت که در قوانین نیز نوعی حقیقت قانونی وجود دارد، یعنی برخی الفاظ در قوانین معنای خاصی مییابند که با معنای لغوی و عرفی آن فرق میکند که میتوان آن را حقیقت قانونی نامید، مثلاً اگر به قانون تجارت الکترونیک یا قانون مجازات جرائم رایانهای مراجعه فرمایید متوجه میشوید که قانونگذار چگونه کلمات را در معنای خاص مورد نظر خود وضع کرده است.
اصول لفظیه
یکی از اهداف اصلی سخن گفتن، ایجاد ارتباط و تفاهم میان افراد است. در حقیقت، گوینده سخن با بیان مطالب خویش میخواهد منظور و مرادش را به شنونده انتقال دهد و در مقابل، هدف اصلی شنونده نیز از شنیدن سخن دیگران، درک مقصود آنهاست.
در این راستا، شرط نخست تفاهم، آشنایی با زبان و لغت طرف مقابل است، اما این کافی نیست چون گاهی اوقات با این که ما معنای حقیقی و مجازی کلام را میدانیم اما چون سخن گوینده بدون قرینه بیان شده است نمیدانیم که مقصود گوینده کدام معناست. به خاطر همین علمای علم اصول، اصولی را پیشنهاد کردهاند که در اینجا به مطالعه آنها میپردازیم:
الف) اصالة الحقیقة
اگر در کلام گوینده لفظی به کار رفته باشد که معنای حقیقی و مجازی دارد و شنونده نیز معنای حقیقی و مجازی آن را به خوبی میشناسد اما نمیداند که گوینده معنای حقیقی لفظ را اراده کرده است یا معنای مجازی آن و قرینهای هم بر معنای مجازی وجود ندارد، اصل را بر آن میگذاریم که گوینده معنای حقیقی را اراده کرده است. به این اصل «اصل حقیقت» گفته میشود.
ب) اصالة عدم تقدیر
اگر احتمال مخفی ماندن قسمتی از کلام گوینده وجود داشته باشد یعنی شنونده احتمال میدهد که قسمتی از مراد گوینده در کلام او منعکس نشده و در تقدیر است یا از کلام وی حذف شده ولی قرینهای بر این احتمال وجود نداشته باشد در اینجا میگویند (اصل بر عدم تقدیراست)، یعنی آن چه در کلام گوینده آمده تمام مقصود و مراد وی بوده و چیزی در تقدیر نیست یا حذف نشده است.
ج) اصالة العموم
اگر در کلام، لفظ عامی به کار رفته و احتمال تخصیص آن وجود داشته باشد اما دلیل و قرینه قطعی به وجود مخصص موجود نباشد و در این صورت در مقصود و مراد گوینده تردید به وجود آید، یعنی معلوم نباشد که آیا گوینده معنای عام را اراده کرده یا معنای خاص را در این جا به اصالة العموم متوسل می شویم و میگوییم گوینده معنای عام را اراده کرده است.
د) اصالة الاطلاق
لفظ مطلق، لفظی است که بدون قید ذکر شده و شامل همه افراد جنس خود میگردد. اگر لفظی مطلق در کلام ذکر شده باشد و قرینه مطلق و قید مسلمی در کلام نباشد اما شنونده احتمال دهد که گوینده لفظ مطلق را مقید ساخته است در این صورت با استناد به اصالة الاطلاق باید احتمال تقیید را بیاعتبار دانست.
ه)اصالة الظهور
هرگاه لفظ یا عبارتی ظهور عرفی در یک معنا داشته باشد و درعین حال احتمال برود که گوینده معنایی خلاف ظاهر لفظ را اراده کرده در این صورت اصل بر این است که معنای ظاهر مورد نظر او بوده است.
اصالة الظهور مهمترین اصل لفظی است چرا که اصولیون معتقدند تمام اصول دیگر به این اصل برگشت دارد به عبارت دیگر:
الف) اگر شک کنیم که مقصود گوینده حقیقت است یا مجاز، ظاهر در حقیقی بودن کلام است.
ب) اگر شک کنیم که چیزی در کلام مقدر است یا بخشی از کلام حذف شده است یا خیر، ظاهر در عدم تقدیر است.
ج) اگر شک کنیم که کلام عام تخصیص خورده یا نه و قرینهای در میان نباشد ظاهر در عدم تخصیص است. (عام بودن کلام است.)
د ) اگر شک کنیم که کلام مطلق است یا مقید، ظاهر در مطلق بودن کلام است.
بنا بر این مهمترین اصل لفظی، اصالة الظهور است و تمامی اصول دیگر به اصالة الظهور برگشت دارد.
*دلیل حجیت و اعتبار اصول لفظی
چون گفتیم تمامی اصول لفظی به اصالة الظهور برگشت دارند بنا بر این کافی است حجیت اصالةالظهور را اثبات کنیم .
دلیل عمده اصالة الظهور، سیره و بنای عقلای عالم است، یعنی سیره و روش عملی عاقلان آن است که الفاظ و عبارات دیگران را بر معانی ظاهر آن حمل میکنند و به احتمال اراده معنای خلاف ظاهر، اعتنایی ندارند مگر این که قرینهای در کلام باشد که آدمی را متوجه معنای خلاف ظاهر نماید.
اوامر
در آیات و روایات، که منبعی برای استنباط احکام است، بسیاری از احکام شرعی به وسیله فعل امر برای مکلفان بیان شده است. برای درک بهتر مراد شارع در چنین مواردی باید با مفهوم امر و میزان دلالت آن آشنا شویم.
گفتار اول: معنای امر
امر در لغت به معنای طلب، درخواست و دستور است. اوامر جمع امر است، لکن در علم اصول عبارت است از: « دستور انجام کار به شخص دیگری که در مرتبه پایینتری قرار دارد» که شخص دستوردهنده « آمر» و شخصی که به او امر شده « مأمور» گفته میشود و به عملی که امر به آن صورت گرفته « مأمورٌبه »گفته میشود.
گفتار دوم : الفاظ امر
در زبان عربی امر معمولاً به صورت صیغه امر حاضر بیان میشود: « أطیعوالله وَ أطیعوالرسول» گاهی نیز به صورت صیغه امر غایب ظاهر میشود: « ولیطّوّفوا بالبیت العتیق»
ویا در مواردی در قالب جمله خبریه بیان میشود مانند: « کتب علیکم الصیام»
در زبان فارسی نیز مفهوم امر گاهی به وسیله فعل امر و گاهی به وسیله جمله خبریه به کارمیرود که از کلماتی مانند باید، لازم است، الزامی است، مکلف است، استفاده میشود.
گفتار سوم: دلالت امر
مهمترین بحث مطرحشده در اصول فقه این است که آیا « امر» دلالت بر وجوب و الزام دارد یا خیر؟
عقیده مشهور در اصول فقه این است که فعل امر دلالت بر وجوب دارد.
بحث دیگری که در این خصوص صورت میگیرد این است که آیا فعل امر دلالت بر فور دارد یا تراخی؟ (یعنی آیا صیغه امر بر لزوم تعجیل و فوریت در انجام مأمورٌبه دلالت میکند یا از آن جواز تأخیر فهمیده میشود؟) به نظر مشهور اصولیون، فعل امر هیچ دلالتی بر لزوم فوریت یا جواز تأخیر ندارد، بلکه تنها طلب انجام عمل را بیان میکند و فوریت یا تأخیر را باید با کمک قرائن خارجی فهمید.
گفتار چهارم : تقسیمات واجب
گفتیم که فعل امر دلالت بر وجوب دارد، حال بهتر است «تقسیمات واجب» را نیز مورد بررسی قرار دهیم:
الف) واجب عینی و کفایی
واجب عینی آن است که انجام دادن آن بر تک تک اشخاص مکلف واجب است و حتی اگر از سوی یک یا چند نفر صورت گیرد، تکلیف از عهده دیگران ساقط نمیشود؛ مانند نمازهای روزانه، حج و خمس.
واجب کفایی آن است که تکلیف به همه افراد و مکلف تعلق میگیرد اما اگر عدهای به اندازه نیاز آن را انجام دادند کفایت میکند و تکلیف از دیگران ساقط میشود، مانند خاکسپاری مردگان، نجات غریق و امر به معروف و نهی از منکر و نیز حرفهها و مشاغل مورد نیاز.
ب) واجب تعیینی و واجب تخییری
واجب تخییری آن است که مکلف موظف باشد که از میان چند عمل معین، به اختیار خود، یک عمل را انتخاب کند و انجام دهد مانند کفاره روزه که آزاد کردن بنده یا گرفتن شصت روز روزه یا سیر کردن شصت فقیر است.
واجب تعیینی یعنی این که تکلیف تنها به یک عمل معین تعلق میگیرد و بدل و جایگزینی ندارد مانند اغلب عبادات (روزه، حج، نماز)
ج) واجب تعبدی و توصلی
سئوالی که در مورد برخی واجبات مطرح میشود این است که آیا صرف انجام عمل واجب کافی است یا باید قصد قربت داشته باشد. قصد قربت یعنی این که فرد در آغاز انجام عمل واجب، عمل را به قصد اطاعت از فرمان خدا و نزدیکی به او (قربتاً الی الله) انجام دهد.
اصولیون واجب را با توجه به لزوم یا عدم لزوم قصد قربت بر دو قسم تقسیم کردهاند:
واجب تعبدی: آن است که حتماً باید با قصد قربت انجام شود مانند روزه، وضو، نماز، غسل.
واجب توصلی: که قصد قربت در آن شرط نیست و به هر انگیزهای که صورت گیرد، تکلیف ساقط میشود: مانند ادای دین، انجام تعهد، رد مال امانی به صاحبش، طهارت.
د) واجب مطلق و واجب مشروط
واجب مشروط: آن است که وجوب عملی مشروط به حصول شرطی باشد به گونهای که تا شرط مزبور حاصل نشود آن عمل هم وجوبی ندارد. مانند حج که مشروط به استطاعت (توانایی مالی و بدنی) میباشد یا خمس که مشروط بر آن است که شخص در پایان سال پس از کسر هزینههای زندگی مال دیگری داشته باشد یا وجوب پرداخت نفقه که مشروط به داشتن تمکن مالی است.
واجب مطلق: آن است که وجوب عملی متوقف و مشروط بر امر دیگری نباشد مانند نماز.
مفاهیم
گفتار اول: تعریف مفهوم و اقسام آن
الف )تعریف منطوق و مفهوم
واژه مفهوم در اصطلاح علم اصول در مقابل منطوق به کار میرود. « منطوق در لغت، یعنی آن چه بدان نطق شده و در اصطلاح عبارت است از معنایی که به طور مستقیم از یک عبارت به ذهنمیرسد و در جمله ذکر شده است و در مقابل، « مفهوم به معنایی گفته میشود که در جمله بدان تصریح نشده، ولی از آن فهمیده میشود و لازمه معنای اصلی جمله است.»
مثلاً تبصره 2 ماده 1210 قانون مدنی مقرر میدارد: « اموال صغیر را که بالغ شده است در صورتی میتوان به او داد که رشد او ثابت شده باشد» از این تبصره دو معنا استفاده میشود:
1- معنای مستقیم: اگر رشد صغیری که بالغ شده ثابت گردد میتوان اموالش را به او داد. (منطوق)
2- معنای غیرمستقیم: اموال صغیری که بالغ شده و رشد او ثابت نشده است، نمیتوان به او داد. (مفهوم)
ب) اقسام مفهوم
اصولیان مفهوم را به مفهوم موافق و مفهوم مخالف تقسیم کردهاند:
1- مفهوم موافق: هر گاه مفهوم جمله از جهت نفی و اثبات مطابق با منطوق باشد، آن را «مفهوم موافق» یا « فحوای خطاب» میگویند. ( یعنی منطوق جمله اگر مثبت باشد مفهوم نیز مثبت است و اگر منطوق منفی باشد، مفهوم نیز منفی است.)
مثلاً قران کریم میفرماید: « فلا تقل لَهُما اُفٍّ : به پدر و مادر اُف نگویید.» از این آیه شریفه استفاده میشود که به طریق اولی توهین و ضرب و جرح پدر، مادر نیز حرام و ممنوع است.
ماده 1048 قانون مدنی مقرر میدارد: « جمع بین دوخواهر ممنوع است، اگر چه به عقد منطقع باشد.» از این ماده استفاده میگردد که به طریق اولی جمع بین بیش از دو خواهر نیز ممنوع است.
به این نوع اخذ مفهوم، قیاس اولویت نیز گفته میشود.
انتقال ذهن از منطوق جمله به مفهوم موافق آن، در حقیقت به دلیل اولویت و رجحانی است که مفهوم موافق نسبت به منطوق دارد. اصطلاح مفهوم موافق در جایی مطرح میشود که علت حکم در مفهوم، قویتر از علت حکم در منطوق باشد.
2- مفهوم مخالف: هر گاه حکم مفهوم از جهت نفی و اثبات با حکم منطوق، متفاوت باشد، آن را مفهوم مخالف یا دلیل خطاب میگویند مثلاً ماده 1176 قانون مدنی: « مادر مجبور نیست که به طفل خود شیر بدهد مگر در صورتی که تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد. ( مفهوم مخالف: اگر تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد مادر اجبار می شود که به طفل خود شیر بدهد.)
ماده 1108 قانون مدنی: « هر گاه زن بدون مانع مشروع از اجرای وظایف زوجیت امتناع کند، مستحق نفقه نخواهد بود.» ( مفهوم مخالف: هرگاه زن با وجود مانع مشورع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه خواهد بود.)
ماده 1106 قانون مدنی: « در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است.» ( مفهوم مخالف: در عقد غیردائم نفقه زن به عهده شوهر نیست.)
گفتار دوم : حجیت و اعتبار مفاهیم
اصولیون معتقدند چون مفهوم کلام مورد توجه گوینده میباشد لذا برای شنونده حجت است، چه این مفهوم از موافق کلام برآید چه از مخالف کلام برداشت شود. بنا بر این هیچ بحثی در حجیت و اعتبار مفاهیم وجود ندارد.
اما آن چه همواره در بین اصولیون محل اختلاف و بحث بوده این است که چه جملات و عباراتی مفهوم دارند و جمع جملات و عباراتی مفهوم ندارند. (یعنی فقط باید به منطوق آنها توجه کرد.) مثلاً ماده 997 قانون مدنی میگوید: « هر کس باید دارای نام خانوادگی باشد.» آیا این نهآجمله مفهوم موافق یا مخالف دارد ؟ قطعاً پاسخ منفی است.
به همین خاطر اصولیون به مطالعه مفهوم در شرط، وصف، غایت، حصر و استثنا، عدد و لقب پرداختهاند.
الف) مفهوم شرط
جمله شرطیه یکی از اقسام جملات در تمامی زبانهاست. به طور مثال ماده 239 قانون مدنی مقرر میدارد: « اگر بایع تدلیس نموده باشد، مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت.» و یا « اِن تنصرو الله ینصُرکمُ.»
هر جمله شرطیه دارای سه جزء است:
ادات شرط: اگر ـ إن
جمله شرطیه: بایع تدلیس نموده باشد - تنصروالله
جزای شرط: مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت ـ یَنصُرکُم .
به جزای شرط جواب شرط یا نتیجه نیز گفته میشود.
اغلب عالمان اصولی معتقدند که جمله شرطیه دارای مفهوم است. یعنی این که اگر شرط منتفی شود، جزا نیز منتفی میگردد (مفهوم مخالف)، اما برای این که جمیله شرطیه مفهوم داشته باشد دو شرط لازم است:
1- باید شرط، سبب انحصاری برای تحقق جزا باشد: مثلاً جمله « اگر در بخش صنعت فعالیت کنی، ثروتمند میشوی» مفهوم مخالف ندارد، چون فعالیت در بخش صنعت دلیل منحصر ثروتمند شدن نیست اما مواد قانونی ذیل همگی مفهوم دارند چون شرط دلیل منحصر جزای شرط می باشد:
ماده 928 قانون مدنی: « هر گاه برای میت وراث طبقه دوم نباشد ترکه او به وراث طبقه سوم میرسد.»
ماده 622 قانون مدنی: « اگر وراث امین، مال ودیعه را تلف کند باید از عهده مثل یا قیمت آن برآید اگر چه عالم به ودیعه بودن مال نبوده باشد.»
ماده 642 قانون مدنی: « اگر بهر مستعیر شرط ضمان شده باشد مسئول هر کسر و نقصانی خواهد بود اگر چه مربوط به عمل او نباشد.» ( مفهوم مخالف: اگر بر مستعیر شرط ضمان نشده باشد، مسئول هر کسر و نقصانی نخواهد بود.)
2- نباید انتفای شرط باعث انتفای موضوع حکم شود، مثلاً در جمله: « اگر اتومبیلی خریدی آن را بیمه کن.» انتفای شرط (یعنی نخریدن اتومبیل) موجب انتفای موضوع میشود لذا جمله این معنا را نمیدهد: « اگر اتومبیل نخریدی، آن را بیمه نکن.»
ب) مفهوم وصف
به این مثال توجه کنید: « به زوجهای دانشجو، تسهیلات خرید مسکن داده میشود.» آیا وصف دانشجو در این جا بدین معناست که به زوجهای غیر دانشجو تسهیلات خرید مسکن دادهنمیشود؟ یعنی آیا وصف در این جا مفهوم مخالف دارد ؟
مشهور اصولیون معتقدند وصف، دلالتی بر مفهوم مخالف ندارد. بنا بر این جملهای که وصفی در آن ذکر شده فقط در مورد همان وصف معنا میدهد و دلالتی بر مفهوم مخالف (یعنی انتفای وصف) ندارد. ( اثبات شیءنفی ماعدا نمیکند.)
با این حال در متون قانونی وصف همراه با مفهوم مخالف است. مثلاً در این مواد قانونی:
ماده 1132 قانون مدنی: « طلاق باید به صیغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عاقل که طلاق را بشنوند واقع گردد.» وصف عادل مفهوم دارد، یعنی طلاق در حضور دو مرد غیر عادی (فاسق) اعتباری ندارد.
ماده 24 قانون مدنی: « هیچ کس نمیتواند طرق و شوارع عامه و کوچههایی را که آخر آنها مسدود نیست تملّک نماید.» مفهوم مخالف این ماده چنین است: « کوچههایی که آخرش مسدود است قابل تملک میباشد.»
علت این که در متون قانونی وصف مفهوم مخالف دارد و در آیات و روایات وصف مفهوم مخالف ندارد این است، در آیات و روایات، احتمالات و ملاحظاتی وجود دارد که در قوانین موضوعه مطرح نمیشود. بعلاوه غالب روایات مربوط به مواردی است که شخص معصوم به سئوال فردی پاسخ داده است، بنا بر این باید اوصاف و قیود را منحصر به همان مورد خاص نمود.
* مواردی که وصف مفهوم ندارد :
الف) زمانی که وصفی علت انحصاری حکم نیست، مثلاً ماده 348 قانون مدنی مقرر میدارد: «بیع چیزی که منفعت عقلایی ندارد باطل است.» اگر عقلایی در اینجا مفهوم داشته باشد نتیجه این میشود که: « بیع چیزی که منفعت عقلایی دارد باطل نیست.» اما این مفهوم صحیح نیست چون برای صحت بیع شرایط دیگری نیز لازم است.
ب) زمانی که منظور از وصف صرفاً بیان مورد غالب باشد، مثلاً اصل 28 قانون اساسی مقررمیدارد: « هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است برگزیند.» عبارت « که بدان مایل است»، یک وصف غالبی است، یعنی معمولاً انسان شغلی را برمیگزیند که به آن علاقهمند است اما گاهی ممکن است انسان به شغلی بپردازد که هیچ علاقه و تمایلی به آن ندارد، چنین وصفهایی یقیناً مفهوم ندارد.
ج) زمانی که وصف، توضیحی یا تأکیدی میباشد: چنین وصفهایی نیز مفهوم مخالف ندارد، مثلاً این عبارت: « کودکی که به حد بلوغ نرسیده مبرا از مسئولیت کیفری است.» به این مفهوم نمیباشد: « کودکی که به حد بلوغ رسیده مبرا از مسئولیت کیفری نیست.» چون کودک وقتی معنا دارد که به حد بلوغ نرسیده باشد و اصولاً عبارت « که به حد بلوغ نرسیده» تأکیدی بیش نیست. بنا بر این مفهوم مخالف ندارد.
ج ) مفهوم غایت
غایت در لغت به معنای هدف، پایان و انتهای چیزی است و در اصطلاح علم اصول منظور از غایت پایان و نهایتی است که در ضمن یک حکم بیان میشود، مثلاً ماده 398 قانون مدنی میگوید: « اگر مبیع حیوان باشد، مشتری تا سه روز از حین عقد اختیار فسخ معامله را دارد.»
غالب اصولیون مفهوم غایت را پذیرفتهاند، بنا بر این مفهوم مخالف ماده فوق چنین است: « اگر مبیع حیوان باشد، مشتری پس از سه روز از حین عقد اختیار فسخ معامله را ( به استناد خیار حیوان) ندارد.»
ماده 236 قانون آیین دادرسی کیفری مقرر میدارد: « مهلت درخواست تجدیدنظر برای اشخاص مقیم ایران بیست روز و برای اشخاص مقیم خارج از کشور دو ماه از تاریخ ابلاغ یا انقضای مدت واخواهی است.» مفهوم آن این است: « افراد مقیم ایران بعد از انقضای بیست روز و اشخاص مقیم خارج از کشور پس از انقضای دو ماه از تاریخ ابلاغ یا انقضای مدت واخواهی حق تجدیدنظرخواهی ندارد.»
بحثی که در مبحث غایت مطرح میشود این است که آیا غایت داخل در مغیّا میباشد یا خیر؟ یعنی حکمی که در جمله بیان شده شامل خود غایت می شود یا نه؟
اصولیون میگویند که قاعده ثابتی در این مورد وجود ندارد، اما حقوقدانان معتقدند در متون قانونی غایت داخل در مغیا میباشد. مثلاً ماده 107 قانون آیین دادرسی مدنی که مقرر داشته:« خواهان می تواند تا اولین جلسه، دادخواست خود را مسترد دارد.» یعنی این که تا پایان اولین جلسه میتواند دادخواست خود را مسترد دارد.
منابع فقه
گفتیم که در فقه شیعه، کتاب (قرآن)، سنت، عقل و اجماع از منابع فقه است که به اجمال به مطالعه آنها میپردازیم :
الف) کتاب (قرآن)
قرآن مجید به عنوان معجزه جاوید و زنده پیامبر (ص) مورد اتفاق همه فرق اسلامی میباشد؛ بسیاری از احکام قرآن به صورت تدریجی و بر حسب نیاز جمعه عرب در زمان نزول، بیان شده است. در نزد شیعه و سنی تفاسیر متعددّی شده است که از تفاسیر قدیمی در شیعه، مجمعالبیان طبرسی، تفسیر بیان شیخ طوسی اعتبار خاصی دارد.
قرآن نامهای دیگر مانند فرقان، کتاب، ذکر و تنزیل دارد.
آیه در اصطلاح قرآنی، بخشی از حروف یا کلمات و یا جملههایی است که از طریق نقل و روایت حدود آن مشخص شده است. در تعداد آیات اختلاف نظراست. امّا نظر مشهور 6236 آیه میباشد که شمارش کوفی میباشد.
سوره بخشی از آیات قرآن است که دارای آغاز و انجامی است که با آیه بسم الله الرحمن الرحیم (به جزء سوره توبه) شروع میشود. تعداد سورههای قرآن 114 سوره میباشد، بخشی از سورهها مکی و بخشی از سورهها مدنی میباشند. سوره مکی، سورهای است که تمام یا اغلب آیات آن در مکه نازل شده باشد و سوره مدنی سورهای است که تمام یا اغلب آیات آن در مدینه نازل شده باشد.
نگارش قرآن از زبان پیامبر (ص) و به دستور وی صورت میگرفت. پیامبر دستور حفظ قرآن را صادر کرد که همین دستورات باعث حفظ قرآن و جلوگیری از تحریف قرآن شد.
حجیت ظواهر قرآن
برخی از اهل اسلام نه تنها ظواهر قرآن را حجت میدانند بلکه تأویل قرآن یعنی آن فهمی را که به قرآن نسبت داده میشود نیز حجت میدانند. در مقابل گروهی به نام اخباریین معتقدند حتّی ظواهر قرآن حجت نیست و تنها نصوص قرآن قابل استناد است. منظور از نصوص قرآن عبارات صریح روشنی است که احتمال معنای خلاف ظاهر آن را نمیدهد و منظور از ظاهر قرآن عباراتی است که معنای ظاهری دارد گرچه عبارت احتمال معنای دیگری دارد ولی قرینهای برآن وجود ندارد.
با این حال اکثریت قریب به اتفاق علمای امامیه که که طرفدار اجتهاد هستند معتقدند که ظواهر قرآن قابل استناد است.
سنت
سنت در اصطلاح فقه و اصول به معنی قول، فعل و تقریر معصوم به کار میرود.
منظور از قول همان احادیث است، منظور از فعل اعمالی است که معصوم انجام میدهد، منظور از تقریر سکوتی است که معصوم در مقابل عمل شخص ثالثی مینماید.
منظوراز معصوم در فقه شیعه همان 14 معصوم میباشد. بنا بر این سنت به سه قسم تقسیم می شود:
الف » سنت عملی
ب » سنت تقریری (امضایی)
ج» سنت قولی
الف) سنت عملی: اگر فرد معصوم (ع) عملی را انجام دهد این بدان معناست که آن عمل مجاز است، اما نمیتوان به صرف این که معصوم عملی را انجام میدهد به واجب بودن یا مستحب بودن آن پی برد و درک واجب یا مستحب بودن عمل معصوم نیازمند قرائن و ادله دیگر است .
معصومین دارای برخی مختصات بودهاند، مثلاً نماز شب بر پیامبر واجب بوده و بر دیگران مستحب. مردان دیگر برای ازدواج باید حد نصاب را رعایت کنند اما پیامبر محدودیتی نداشت. مانند این خصایص دیگر از معصومین هم داشتند. اگر ما شک کنیم که عملی که معصوم انجام میدهد جزء خصایص اوست یا خیر؟ حکم میکنیم که جزء خصایص او نیست، چون معصوم هم مانند افراد دیگر بشر است و اختصاصی بودن یک حکم نسبت به وی نیاز به دلیل دارد.
ب) سنت تقریری: تقریر معصوم یعنی این که عملی در حضور معصوم واقع شده و معصوم آنرا نهی یا رد نکرده باشد.
برای استناد به تقریر معصوم دو مقدمه استدلالی وجود دارد:
1- امر به معروف و نهی از منکر بر همه مسلمانان من جمله معصوم واجب است.
2- معصوم هیچ گاه واجبی را ترک نمیکند.
با این دو مقدمه از تقریر معصوم دو برداشت میشود:
1- هرگاه عملی در حضور معصوم از شخصی سر بزند و مورد ایراد معصوم واقع نشود، حداقل جایز بودن آن عمل استفاده می شود.
2- هر گاه یکی از واجبات در حضور معصوم انجام شود و معصوم به نحوه انجام دادن آن ایراد نکند معلوم می شود که آن عمل به طور صحیح انجام شده است.
برای حجیت تقریر دو شرط دیگر هم لازم است:
اولاً: معصوم کاملاً در جریان عمل قرار گرفته یعنی عمل را رؤیت کند.
ثانیاً: محظوری(عذری) برای امر به معروف و نهی از منکر وجود نداشته باشد.
ج) سنت قولی: سنت قولی در اصطلاح به روایت، خبر و حدیث اطلاق میشود. پیامبر و معصومین (ع) همواره به اصحاب خود تأکید میکردند که احادیث آنها را نقل کنند، همچنین ایشان تأکید داشتند که احادیث را از افراد ثقه «موثق» بشنوند و برای تشخیص صحت آن علاوه بر بررسی رجال احادیث را بر عقل و قرآن نیز عرضه کنند. این توصیهها باعث شد است که علم حدیث و رجال پدید آید در علم حدیث، احادیث به چند دسته تقسیم میشود:
خبر متواتر: تواتر از نظر لغوی یعنی پی در پی آمدن و از لحاظ علم حدیث یعنی حدیثی است که عدهای آن را نقل کنند که احتمال مواضعه (تبانی) بر کذب ممکن نباشد.
تواتر بر دو نوع است:
الف - تواتر لفظی
ب - تواترمعنوی
الف - تواتر لفظی آن است که عین لفظ حدیث متواتر باشد.
ب - تواتر معنوی زمانی است که خود حدیث متواتر نباشد اما از مجموع احادیث یک یقین اجمالی بدست آید.
2- خبر واحد: خبری است که به حد تواتر نرسیده است اگر چه بیش از یک راوی داشته باشد.
3- خبر صحیح: خبری است که سندش به معصوم متصل باشد و همه راویان عادل (ثقه) باشند.
4- خبر حسن: خبری است که سندش به معصوم متصل باشد و راویان آن امامی و ممدوح باشند، گر چه به عدالت همه آن تصریح نشده باشد.
5- خبر موثق: خبری است که سند آن متصل به معصوم باشد اما برخی از راویان، امامی نباشند، اما در نقل حدیث توثیق شده باشند.
6- خبر ضعیف: خبری است که سند آن متصل به معصوم نباشد یا بدون سند باشد یا برخی راویان فاسق باشند یا مجهول باشند.
* حجیت خبر واحد:
آیا خبری که متواتر نباشد حجیت دارد ؟
اگر خبری صحیح باشد ولی متواتر نباشد با استفاده از دلایل قرآنی و بیانات معصومین و دلایل عقلی حجیت دارد. برای تشریح موضوع به کتب اصول فقه مراجعه فرمایید.
اجماع
در اصطلاح علم اصول یعنی این که تمامی فقها از قدیم تا جدید بر نظری اتفاق کنند. طوری که نظر مخالفی نباشد.
اجماع در اغلب مذاهب اهل سنت حجیت دارد اما در فقه امامیه و نیز شافعی به طور مطلق حجت نیست. در فقه شیعه میگویند اجماع حجیت دارد و دلیل حجیت اجماع این است که کاشف از قول معصوم است. (یعنی ائمه هم موافق این اجماع بودهاند.)
دلیل کاشفیت این است که وقتی همه فقها بر روی مسألهای اتفاق نظر داشتند این نشانمیدهد که اجماع بدون مستند نبوده و نشأت گرفته از نظر امام معصوم بوده است.
عقل
بر اساس حدیث شریف «کُلُ ما حَکَمَ به العقل، حکم به الشرع» احکام عقلی برای مجتهد در جهت استخراج احکام شرعیه حجیت دارد.
دلیل عقل بر دو قسم است:
1- مستقلات عقلیه: منظور از مستقلات عقلیه آن سلسله احکام عقلی است که عقل به طور مستقل یعنی بدون دخالت شرع به آن حکم می کند مانند خوبی عدالت و بدی ستمگری.
2- غیر مستقلات عقلیه: به مواردی میگویند که استکشافات حکم شرعی به تنهایی دخالت ندارد بلکه پس از دریافت حکمی از شرع عقل آدمی حکم مینماید. مثلاً اگر عملی شرعاً واجب شد مقدمه آن عمل عقلاً واجب است مثلاً اگر حج واجب شد و مقدمه حج استطاعت باشد به حکم عقل تا استطاعت حاصل نشود حج واجب نمیشود.
قیاس:
انواعی دارد که عبارتند از:
الف) مستنبط العله
ب) قیاس منصوصالعله
ج) قیاس اولویت
در فقه شیعه فقط قیاس منصوصالعله و قیاس اولویت حجیت دارد اما قیاس مستنبطالعله حجیت ندارد لکن این نوع قیاس و نیز مصالح مرسله و سدّ ذرایع در فقه اهل سنت اعتبار دارد که مطالعه تفصیلی به کتب مربوط ارجاع می شود.
اصول عملیه
در مواردی که به حکم واقعی جاهل هستیم یا در وجود یا فقدان آن شک داریم به وسیله دلایلی که آنها را دلیل فقاهتی ( اصل عملی ) مینامند وظیفه مکلف ( انسان ) تعیین میگردد. برخی از این دلایل عبارتند از: استصحاب، برائت، تخییر و اشتغال ( احتیاط )
* استصحاب
از ریشۀ صحبت و مصاحبت گرفته شده و در زبان فارسی به معنی همراه داشتن یا با خود داشتن میباشد و در اصطلاح علم اصول ابقاء ماکان میباشد و در مواردی به کار میرود که حکم یا موضوع یا وصفی در گذشته معلوم باشد سپس مورد تأیید قرار گیرد در اینجا به باقی بودن حالت سابق حکم میکنیم.
* ارکان استصحاب
استصحاب 2 رکن دارد:
الف) یقین سابق: یعنی این که نسبت به حکم یا موضوع یا وصف در زمان گذشته یقین وجود داشته باشد.
ب) شک لاحق: یعنی در مورد بقای حالت سابق، شک حادث شود.
* دلایل حجیت استصحاب
الف) عقل: چنان چه امری در گذشته محقق شده باشد و بعد احتمال از بین رفتن آن مطرح شود بقای آن مظنون است. این گونه استنتاج ناشی از استدلال عقل نظری است.
ب) بنای عقلا: این که ما حالت یقینی سابق را باقی بدانیم و به شک بعدی خود را اعتنا نکنیم قاعدهای است که مورد قبول و عمل عاقلان عالم است.
ج) اخبار: در روایات متعدد به لزوم عدم اعتنا به شک لاحق در مقابل یقیین سابق تأکید شده است در حدیثی چنین آمده است: « وَ لا تَنقُز الیقین بالشَّک » یعنی یقین نباید با شک بعدی نقض گردد.
اصل برائت
هر گاه در مورد تکلیف واقعی از جهت حرمت و یا وجوب تردید شود و مکلف محکوم به برائت است، یعنی تکلیفی ندارد.
گفتیم اصل برائت در موارد تردید ( شبهه ) نسبت به حرمت یا وجوب میشود. حال باید بدانیم که شبهات بر دو قسم هستند شبهه حکمی، شبههموضوعی.
شبهه حکمی: آن است که شک و تردید در حکم شرعی حرمت و وجوب باشد مانند این که مثلاً نمیدانیم آیا شراب حرام شده است یا حلال است.
منظور از شبهه موضوعی این است که حکم کلی شرعی معلوم است اما در مصداق آن شک وجود دارد مثلاً میدانیم که غصب مال دیگری حرام است اما نمیدانیم که فلان مال، مال دیگری یا مال خودمان میباشد.
* دلایل حجیت اصل برائت:
الف) کتاب خدا : تعدادی از آیات قرآن کریم دلالت بر اصل برائت دارند، مانند آیه شریفه: « ما کنا مؤذبین حتی نبعث رسولاً»
ب) سنت: در روایات متعددی به حجیت اصل برائت اشاره شده است مانند حدیث رفع که در بخشی از آن تکلیف به چیزی که بدان علم نداریم از دوش ما برداشته شده است.
ج) عقل: مستند عقلی اصل برائت قاعده مشهور عقلی « قبح عقاب بلا بیان» است. یعنی مؤاخذه راجع به چیزی که حکم آن بیان نشده است یا به اطلاع مخاطب نرسیده است زشت و ناپسند است.
اصل تخییر
گاهی وقتها اجمالاً به وجوب یا حرمت چیزی علم داریم اما تردید در دو مورد یا دو موضوع است. (دورانامر بین المحذورین) مثلاً میدانیم که روزه روز سیام ماه مبارک رمضان واجب است و گرفتن روزه روز عید فطر حرام است ولی نمیدانیم که امروز روز سیام رمضان است یا روز عید فطر. در اینجا اصل تخییر به کمک ما میآید و هر دو تکلیف برداشته میشود یا در خصوص نماز ظهر جمعه و نماز جمعه دلیل داریم که یکی از آن دو واجب است اما نمیدانیم کدام یک واجب است لذا هر کدام که بخوانیم دیگری ساقط میشود.
اصل اشتغال
گاهی وقتها نسبت به اصل تکلیف شرعی علم و یقین وجود دارد اما متعلق تکلیف شارع بین دو یا چند چیز است. در این جا باید برای جلوگیری از ارتکاب حرام یا ترک واجب به احتیاط عمل نمود. مثلاً فروشندهای اموالش با مال مسروقه مخلوط باشد اما نتواند مال مسروقه را اخراج کند در این جا احتیاط آن است که اقدام به فروش نکنند یا مثلاً دو لیوان پُر از نوشیدنی موجود است و علم دارد که یکی مسکر است و دیگری غیرمسکر. در اینجا احتیاط آن است که هیچ کدام را میل نکند.
شبهه ای که موجب اجرای اصل احتیاط میگردد اصطلاحاً به شبهه محصوره مشهور است. شبهه محصوره آن است که تردید بین دو یا چند چیز معین باشد لکن شبهه غیرمحصوره آن است که تردید بین مصادیق نامحدود باشد.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن