پروژه و تحقیق رایگان - 155

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

مغز و ساختار مخ

بازديد: 339

مغز و ساختار مخ

   مخ
مخ آدمی بیش از مخ هر جانور دیگری پیشرفت کرده است. لایهٔ بیرونی آن، قشر مخ نام دارد (در زبان لاتینی cortex یعنی 'پوست درخت' ). قشر مخ (که غالباً فقط قشر - cortex خوانده می‌شود) مغزی که در آزمایشگاه نگهداری‌شده خاکستری رنگ به‌نظر می‌رسد زیرا قشر مخ بیشتر، از جسم یاخته‌ەای عصبی و رشته‌های بدون میلین تشکیل شده است، و اصطلاح 'مادهٔ خاکستری' هم به‌همین معنی اشاره دارد. بخش زیرین قشر مخ، یا درون آن، عمدتاً از آکسون‌های میلین‌دار تشکیل یافته و سفیدرنگ به‌نظر می‌رسد.

   ساختار قشر مخ
هریک از دستگاه‌های حسی (بینائی، شنوائی، بساوائی و ...) اطلاعات را به مناطق خاصی از قشر مخ منعکس می‌کنند. حرکات اندام‌های بدن (پاسخ‌های حرکتی) در مهار مناطق دیگری از قشر مخ قرار دارند.
 
هر نیمکره چند قطعهٔ بزرگ دارد که شیارهائی آنها را از هم جدا می‌کنند. علاوه بر این قطعات که از بیرون دیده می‌شوند، تاخوردگی داخلی بزرگی از قشر مخ به‌نام اینسولا (insula) نیز در عمق شیار جانبی قرار دارد. الف- نمای جانبی مغز، ب- نمای مغز از بالا، ج-برش طولی قشر مخ. به‌تمایز بین بخش سطحی‌تر مادهٔ خاکستری (بخش پررنگتر) و مادهٔ سفید بخش عمقی توجه کنید. د- عکسی از مغز آدمی.

بقیهٔ قشر مخ که نه حسی و نه حرکتی است، مناطق ارتباطی قشر مخ هستند و مربوط هستند به سایر جنبه‌های رفتار همچون حافظه و تفکر و زبان. مناطق ارتباطی (association area)، بیشترین بخش قشر مخ را تشکیل می‌دهند.

پیش از پرداختن به این مناطق، معرفی چند نشانهٔ شاخص برای توصیف نیمکره‌های قشر مخ ضروری است. دو نیمکرهٔ مغز اساساً متقارن هستند و شکاف عمیق سراسری جلو به عقب آنها را از هم جدا می‌کند. بنابراین نخستین تقسیم‌بندی از مغز عبارت است از نیمکره‌های چپ و راست. هر نیمکره به چهار قطعهٔ پیشانی (frontal)، آهیانه‌ای (parietal)، پس‌سری (occipital) و گیجگاهی (temporal) تقسیم می‌شود. (شکل نیمکره‌های مغز). قطعهٔ پیشانی و قطعه آهیانه‌ای را شیار مرکزی (central fissure) از هم جدا می‌کند. این شیار از نزدیک تارک سر به‌طور جانبی تا گوش‌ها ادامه دارد. بین قطعهٔ آهیانه‌ای و قطعهٔ پس‌سری مرز خیلی مشخصی نیست، و همین بس که بدانیم قطعهٔ آهیانه‌ای در بالای مغز و پشت شیار مرکزی و قطعهٔ پس‌سری در پشت مغز قرار دارد. قطعهٔ گیجگاهی را شیار عمیقی در بخش‌های جانبی مغز به‌نام شیار جانبی (lateral fissure) از سایر قطعه‌ها جدا می‌کند.

   مناطق قشر مخ
- منطقهٔ اصلی حرکتی:

این منطقه کنترل حرکت‌های اختیاری بدن را برعهده دارد و درست در جلوی شیار مرکزی قرار گرفته است (شکل تخصصی بودن کارکردها در قشر نیمکرهٔ چپ). تحریک برقی نقاطی از بخش حرکتی موجب حرکت قسمت‌های معینی از بدن، و آسیب این نقاط از قشر مخ سبب اختلال‌هائی در حرکات بدن می‌شود. بخش‌های به‌طرزی تقریباً وارونه در قشر حرکتی منعکس است: حرکات شست پاها نزدیک به‌ فرق سر، و حرکات زبان و دهان به ناحیه‌ای نزدیک انتهای بخش حرکتی انعکاس پیدا می‌کند. حرکات سمت راست بدن را بخش حرکتی نیمکرهٔ چپ و حرکات سمت چپ بدن را بخش حرکتی نیمکرهٔ راست کنترل می‌کند.
 
بخش عمدهٔ قشر مخ دست‌اندرکار ایجاد حرکات و تحلیل درون‌دادهای حسی است. این مناطق (از جمله مناطق حرکتی، حسی - تنی، بینائی، شنوائی و بویائی) در هر دو سوی مغز وجود دارند. کارکردهای دیگری فقط در یک‌سوی مغز جای دارند که از آن جمله است مناطق بروکا (Broca) و ورنیکه (Wernicke) که در کار تولید و فهم کلام هستند، و شکنج زاویه‌ای (angular gyrus) که در کار تطبیق شکل دیداری کلمه با شکل شنیداری آن است؛ این کارکردها فقط در سمت چپ مغز آدمی جای دارند.

- منطقهٔ اصل حسی - تنی:
در قطعهٔ آهیانه‌ای که بین شیار مرکزی و منطقهٔ حسی است. تحریک الکتریکی هر نقطه، در نقطه‌ای از سمت مخالف آن در بدن تجربهٔ حسی ایجاد می‌کند چنانچه گوئی بخشی از بدن به‌حرکت درآمده یا لمس شده است. این ناحیه را منطقهٔ اصلی حسی - تنی (ناحیهٔ مربوط به احساس بدن) می‌نامند. گرما، سرما، لمس، درد و حس حرکت بدن همگی در این ناحیه منعکس می‌شوند.

بیشتر رشته‌های عصبی موجود در گذرگاه‌هائی که با مناطق حرکتی و حسی - تنی ارتباط دارند به‌سمت مقابل بدن می‌روند، به این ترتیب که تکانه‌های حسی نیمهٔ راست بدن به سمت چپ قسمت حسی - تنی می‌روند و ماهیچه‌های پا و دست راست در مهار قشر حرکتی چپ قرار دارد.

به‌نظر می‌رسد قاعدهٔ کلی این باشد که هر اندازه بخش معینی از بدن حساس‌تر و پرکارتر باشد بخش بزرگتری از منطقهٔ حسی - تنی و منطقهٔ حرکتی به آن اختصاص دارد: در میان پستانداران چهارپا، در سگ‌ها بخش بسیار کوچکی از قشر مخ به پاهای جلو اختصاص یافته، حال آنکه در راکون‌ها (raccoon) که پاهای جلو را به‌وفور برای کاوشگری و دستکاری محیط به‌کار می‌برند، بخش بزرگی از قشر مخ به پاهای جلو اختصاص یافته و حتی برای هریک از انگشتان پاهای جلوئی منطقه‌ای در مغز وجود دارد. موهای حساس صورت موش نیز که وسیلهٔ یادگیری‌های فراوان موش است هریک دارای ناحیهٔ اختصاصی در قشر مخ است.

- منطقهٔ اصلی بینائی:
پشت هر قطعهٔ پس‌سری، از لحاظ بینائی ناحیهٔ پراهمیتی به‌نام منطقهٔ اصلی بینائی وجود دارد. رشته‌های عصب بینائی و مسیرهای عصبی را که از هر چشم به قشر بینائی می‌رسند در (شکل گذرگاه‌های دیداری) می‌بینید. توجه کنید که از چشم راست بعضی رشته‌ها به قشر نیمکرهٔ راست می‌روند، ولی برخی از آنها نیز در پیوندگاهی به‌نام چلیپای بینائی تقاطع کرده و به نیمکرهٔ مقابل (چپ) می‌روند. همین وضع در مورد چشم چپ هم دیده می‌شود. رشته‌های عصبی سمت راست هر دو چشم به نیمکرهٔ راست مغز می‌روند و رشته‌های عصبی سمت چپ هر دو چشم به نیمکرهٔ چپ. به‌همین سبب آسیب به منطقهٔ بینائی هر نیمکره (مثلاً نیمکرهٔ چپ) منجر به نابینائی در میدان‌هائی از سمت چپ هر دو چشم، و در نتیجه نابینائی برای سمت راست محیط می‌شود. از این نکته گاهی برای تعیین محل دقیق غدهٔ مغزی یا سایر آسیب‌های مغزی استفاده می‌شود.

گذرگاه‌های دیداری
رشته‌های عصبی نیمهٔ داخلی یا خیشومی (nasal) شبکیه در چلیپای بینائی (visual chiasma) تغییر مسیر داده به سمت مخالف مغز می‌روند. به این ترتیب محرک‌هائی که بر سمت راست هر شبکیه بی‌افتند به نیمکرهٔ راست مغز و محرک‌های وارد بر سمت چپ هر شبکیه به نیمکرهٔ چپ منعکس شوند.

- منطقهٔ اصلی شنوائی:
این منطقه که در سطح قطعهٔ گیجگاهی و کنارهٔ هر نیمکره قرار دارد به‌تحلیل علائم پیچیدهٔ شنیداری می‌پردازد. این نطقه به‌ویژه با شکل‌گیری زمانی صوت، مثلاً در گفتار آدمی، سروکار دارد. هر دو گوش در هر دو سوی قشر مخ، مناطق شنوائی دارند اما ارتباط هریک با منطقهٔ مقابلش نیرومندتر است.

- مناطق تداعی:
بخش بزرگی از قشر مخ که به‌طور مستقیم درگیر فرآیندهای حسی و حرکتی نیست، منطقهٔ تداعی نام دارد. به‌نظر می‌رسد منطقهٔ تداعی پیشانی (جلوی منطقه حرکتی) نقش پراهمیتی در فرآیندهای فکری لازم برای حل مسئله دارد. آسیب قطعهٔ پیشانی میمون‌ها منجر به از دست رفتن توان حل مسائلی می‌شود که مستلزم پاسخ درنگیده هستند. در این نوع مسائل، در برابر دیدگاه میمون در یکی از دو ظرف، غذا می‌گذارند و ظرف‌ها را با درپوشش‌‌های همانند می‌پوشانند و پرده‌ای مات بین میمون و ظرف‌ها قرار می‌دهند. پس از مدت زمان مشخصی، پرده برداشته می‌شود و میمون می‌تواند یکی از دو ظرف را انتخاب کند. میمون‌های بهنجار پس از درنگ‌های چند دقیقه‌ای نیز ظرف غذا را به‌یاد می‌آورند، اما میمون‌هائی که قطعهٔ پیشانی آنها آسیب دیده وقتی درنگ بیش از چند ثانیه باشد نیز از عهدهٔ حل این مسئله برنمی‌آیند (فرنچ - French و هارلو - Harlow در ۱۹۶۲)

- مناطق ارتباطی خلفی:
در جوار مناطق اصلی حسی قرار دارند و به‌نظر می‌رسد شامل ناحیه‌های کوچکتری باشند که هریک به حس معینی اختصاص دارد. برای نمونه، بخش زیرین قطعهٔ گیجگاهی با ادارک دیداری سروکار دارد و آسیب دیدن این منطقه سبب ایجاد کاستی‌هائی در بازشناسی و تمیز شکل‌ها از هم می‌شود. آسیب این منطقه برخلاف آسیب مناطق اصلی بینائی قطعهٔ پس‌سری، منجر به کاهش دقت بینائی نمی‌شود، به این معنی که شخص شکل‌ها را 'می‌بیند' (و می‌تواند حدود آنها را ردگیری کند) اما از بازشناسی شکل و یا تشخیص آن از شکل‌های دیگر عاجز است (گودگلاس - Goodglass و باترز - Butters در ۱۹۸۸).رر
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

چند ویژگی برجسته در روش مونته سوری

بازديد: 113

چند ویژگی برجسته در روش مونته سوری

در این مقاله به برخی از ویژگی هایی که مونته سوری در کار با کودکان به آن اعتقاد داشت می پردازیم. قبل از همه بخشی از آخرین سخنرانی دکتر مونته سوری در هندوستان را با هم می‌خوانیم:
"هدف ما در این دوره، یافتن روش مستقیم‌تر برای ارایه‌ی فرهنگی غنی تر به نسل های آینده بود. ما شما را متقاعد می‌کنیم فرهنگی که به جوانان ارایه می‌شود، کافی نیست، خیلی بیشتر از این ها می توان عرضه کرد. به عبارت دیگر فرهنگ ارایه شده می تواند نوع وسیع‌تری باشد. تنها کافی است با سبکی دیگر ارایه شود و هدف ما هم همین است. ما به روشی تجربی در طی زمان آینده می توانیم به شما نشان دهیم چگونه این روش جدید بیشترین مزیت را برای اندیشه ی کودک دارد. این جریان نه تنها خسته کننده نیست، بلکه محرکی برای نیروهای روانی او است. این تلاش چیست؟ تلاش یعنی صرف بیشتر انرژی روانی یا هر انرژی دیگر، تلاش یعنی تقلید و تمرین کردن استعدادها، بیش از آن چه فرد فکر می‌کند در حد توان اوست. تلاش یعنی حرکت فراتر از قدرت. هنگامی که کودک مانعی در فعالیت خود نمی بیند، آماده است خیلی بیشتر از آن‌چه انتظار داریم کار و فعالیت کند. زیرا با این تمرین فکری سخت است که خود را رشد می‌دهد و این رشد نه خستگی است، نه تنبلی و نه راحتی. فعالیت حیاتی رشد مداوم است و او هرگز خسته نمی‌شود. در هر حال، قانونی که برای تمام دوره‌های زمانی رشد صادق است این است که بیشترین تلاش از یک نیروی محرک آنی منشا می‌گیرد که به بیشترین میزان رغبت و انگیزه منتهی می شود. بنابراین باید هدف ما این باشد که این تلاش درونی را پرورش دهیم." 
۲۹ مارس ۱۹۴۴
 
خود انضباطی یا آموزش انضباط درونی فرد 
موضوع خود انضباطی، از موضوع‌های پایه‌ای آموزش زندگی عملی در روش مونته سوری است. این آموزش به کودک فرصت یادگیری بهتر و استفاده‌ی بهتر از فرصت‌ها برای هر گونه آموخته‌ای را می‌دهد. مهم‌ترین بخش آموزش، در خود انضباطی کودکان، تحریک حس درونی آن‌ها برای اندیشیدن درباره‌ی نوع عمل کردشان است. برای کودکان باید مشخص شود دلیل انضباط چیست و چرا آنان باید هر کاری را با برنامه و آرامش خاص انجام دهند. کودکان باید متوجه شوند  بی‌نظمی، جنجال و نداشتن برنامه ریزی چه ضررهایی به آن ها می رساند.
 
پایه ریزی انضباطی در کودک سبب می‌شود اعتماد به نفس خود او افزایش یابد. قدرت تفکر او تقویت شده و مهم‌تر از همه این که کودک زودتر به هدف از پیش تعیین شده‌ی خود برسد . این امر سبب خود تشویقی او شده و لذت کارش را چندین برابر می‌کند، زیرا سرعت عمل او به دلیل برنامه ریزی قبلی بیشتر بوده است. کودک با آموختن انضباط درونی، پی می‌برد خودش باشد نه یک عروسکی که بزرگترها برای او تصمیم می‌گیرند. او می آموزد سکوت کند و در فرصت سکوت درباره‌ی دیگران فکر کند و انتخاب‌گر باشد. او می آموزد حقوقی دارد و باید به آن احترام گذاشته شود دیگران نیز دارای حقوقی هستند که برای او قابل احترام است.
 
او یاد می گیرد می تواند مستقل عمل کند. هر چند در بسیاری اوقات گروه می‌تواند کمک خوبی برای پیشبرد اهدافش باشد، این اوست که انتخاب می کند تنها کار کند و یا با دیگران. این امر سبب می شود کودک احساس شخصیت کند و به بزرگترهای خود احترام بگذارد. هم چنان که به کوچکترها اهمیت می دهد و در صورت لزوم راهنمای آن‌هاست. او می داند اگر گروهش شکست بخورد، خودش هم شکست خورده است. کودکان در کلاس‌های مونته سوری با احساس صمیمیتی که در جو موجود است، تلاش می‌کنند سلامت جامعه‌ی کوچک خود را حفظ و در افزایش آن بکوشند.
 
تمامی این اتفاق ها نیازمند هدایت اولیه‌ی کودکان به وسیله‌ی مربی آشنا به روش و علوم مونته سوری است. این مربی با توانایی خاص خود و با پایه ریزی مناسب یکی دو ماه ابتدای سال قادر خواهد بود بقیه‌ی سال را با آرامش کامل همراه کودکان و بدون دغدغه‌ی فکری سپری کند و در پایان سال بازدهی عملی بسیار خوبی داشته باشد. 

وقتی کودک لذت انضباط در هر کاری را درک کند، بسیار راحت می تواند پذیرای آن شود. یک مربی می تواند به جای تهدید کوکان و رفتار دیکتاتورانه با کودکان، به گونه‌ای برخورد کند که کودک برای تغییر رفتار خود تشویق و ترغیب شود. همه‌ی انسان‌ها کمال گرا هستند و از زیبایی خود لذت می‌برند. کودکان هم این لذت را تجربه می‌کنند. برای مثال اگر کودکی با چهره‌ای ژولیده و بی نظم به کلاس بیاید، مربی می‌تواند به جای تهدید او به گونه ای رفتار کند که کودک ترغیب به انضباط شود. برای این کار مربی می تواند در آینه نگاه کند و درباره آرایش و دندان خود حرف بزند. در این صورت کودک هم که دوست ندارد خود را ژولیده و نامنظم ببیند، تلاش می‌کند تا مشکل را حل کند. به این ترتیب کودک خود معلم خود می شود، برای خود برنامه ریزی کرده و به آن عمل می کند و از عمل خود لذت می برد. این خود تشویقی بالاترین جایزه‌ی اوست و سبب می‌شود کودک به دنبال لذت دیگری بگردد.
 
مربی در بحث خود انضباطی نباید کودکان را با هم مقایسه کند و یا کودکی را وادار به کاری کند یا از قبل برای او برنامه ای بریزد و به او تحمیل کند، بلکه او باید آن قدر علم و توانایی داشته باشد تا با سیاستی عمیق، زیبایی و لزوم این انضباط را به کودک بفهماند. بدین ترتیب، کودک خود برای انجام عمل ترغیب     می‌شود. این اتفاق با نوازش کودکان و همراه کردن آنان در مسیر دلخواه روی می‌دهد. اشتیاق ذاتی کودکان برای یادگیری با فرصت دادن برای به کارگیری فعالیت های اختیاری و غیر اختیاری و با راهنمایی مربی آموزش دیده تشویق می‌شود. کودکان در حین کار، قدرت تمرکز خود را تقویت می‌کنند و احساس خوش آیندی از حس خود انضباطی خویش به دست می آورند.
 
در چارچوب این امر کودکان گام‌های خود را متناسب با فعالیت‌های خود گسترش می‌دهند. تغییر شکل و دگرگونی کودکان از تولد تا بزرگسالی به وسیله‌ی    طرح‌های پیش رفته اتفاق می‌‌افتد. فعالیت‌های مونته سوری برای پذیرش تغییرات شخصی و علایق کودک، تغییراتی در نقطه نظرها و عادت های روزمره داده است. مونته سوری‌ها عقیده دارند کودکان تا قبل از ۶ سالگی کاوش گران حسی هستند که نیروی درک خود را به وسیله ی فراگیری محیط و فرهنگ بنا می کنند. 

کودکان در این دوره آن چه را دکتر مونته سوری به نام ذهن جذاب نامیده است نشان می‌دهند. این نوع ذهن توانایی بی نظیر، اما ناپایداری دارد که همه ی جنبه‌های فیزیکی و معنوی محیطی را جذب می‌کند. او این عمل را بدون تلاش یا خستگی انجام می‌دهد. کودک به دلیل کمک به خودسازی به کارهای شخصی تشویق می شود. دنبال کردن توانایی‌های کودکان آنان را برای تکفر با نظم و تربیت و به نمایش گذاشتن خود یاری می دهد.  مونته سوری دریافت، همه‌ی کودکان در گذر از دوران رشد حواس پنج گانه خود، نوساناتی را تجربه می کنند.
 
قیاس و تضاد در روش مونته سوری و روش سنتی 
کودکان در روش مونته سوری می آموزند به شکل گروهی و مستقل فعالیت کنند. آن ها به دلیل تشویق در تصمیم گیری از دوران اولیه ی کودکی قادرند بسیاری از مشکلات و مسایل خود را حل کنند. در عین حال این کودکان حق انتخاب ویژه برای ارایه ی فعالیت و مدیریت زمان دارند. آن ها تشویق می شوند ایده ها را تغییر دهند و با دیگران آزادانه گفت و گو کنند. مهارت آنان در شریک شدن سبب هماهنگی شان با روش های جدید می شود. برنامه های مونته سوری بر پایه ی خود محوری است، نه فعالیت های رقابتی. کمک به توسعه تقویت ذهنی و اعتماد در قالب و تغییر دیدگاه های مثبت در مقایسه ی روش مونته سوری با سایر  روش‌ها ملموس است.
 
زندگانی عملی 
تجربه‌های زندگی عملی به کودک مراقبت از خود، دیگران و میحط را می فهماند. فعالیت ها شامل عملیاتی است که کودکان به عنوان بخشی از زندگی روزانه در خانه انجام می دهند. مانند شست و شو، اتو کردن، ظرف شویی، تزیین گل ها و غیره. عناصر و عوامل که سبب آمیزش بشر با دیگران می شود، با مهربانی و فروتنی معرفی شده و به وسیله ی همین فعالیت ها کودکان هم کاری جسمانی را گسترش می دهند و قادر به حرکت می شوند. بدین ترتیب آن ها به کاوش محیط می پردازند. کودکان فعالیت ها را از آغاز تا پایان آموخته و پی گیری و اراده ی خود را در کار گسترش می دهند. 

این اتفاق در تعریف مونته سوری به عنوان خمیری مایه ی حرکت نیروی درک مطرح است. مواد و اجسام حسی به عنوان ابزاری برای پشرفت محسوب می‌شود. کودکان شناخت و ادراک سودمندی را دنبال می‌کنند و نظم و دسته بندی ادراک را می آموزند. آن ها این اتفاق را به وسیله ی لمس کردن، دیدن، بوییدن، چشیدن، شنیدن و جست و جوی استعدادهای خاص فیزیکی محیط انجام می دهند که به وسیله ی مواد و اجسام طراحی شده ی خاص قابل انجام است.
 
زبان 
زبان مساله ی حیاتی بشر است. محیط مونته سوری فرصت های خوبی را برای زبان شناسی جامع و غنی آماده کرده است. زمانی که کودکان وارد کلاس می‌شوند، به آنان به وسیله‌ی ساده ترین راه ممکن، شانس غنی سازی که در دوران کوتاه زندگی شان آموخته اند، داده می شود. این آموزش با ظرافت و زیبایی خاص خود انجام می گیرد. آن‌ها در این روش با توجه به استعدادهای خاص خود در آموختن، به کشف و جست و جو می پردازند. نوشتن را در صورتی که خسته کننده نباشد، می آموزند. نتیجه‌ی این کار خواندن است. کودکان هرگز روزی را که نمی توانستند بخوانند و بنویسند، به خاطر نمی‌آورند. 

گسترش فرهنگ 
علومی چون تاریخ، زیست شناسی، گیاه شناسی، جانور شناسی، هنر و موسیقی به عنوان گسترش دهنده‌ی فعالیت‌های زبانی و حسی کاربرد دارند. کودکان درباره‌ی دیگر فرهنگ‌های گذشته و حال مطالعه می‌کنند. این موضوع به آن ها احترام به خود و عشق به محیط را می آموزد. آن ها حس هم کاری و انسجام با خانواده‌ی بشری جهان و سرزمین را خلق می‌کنند. تجربه ها در طبیعت همراه با مواد موجود در آن، احترام به زندگی را بر می انگیزد. تاریخ برای کودکان به وسیله ی هنر و موسیقی قابل تداعی است.
 
ریاضیات 
قوانین ریاضی به یادگیری کودک و درک مفاهیم ریاضیات به وسیله ی کار با مواد واقعی و پیوسته کمک می کند. این کار کودک را برای پی ریزی محکم قوانین بنیانی ریاضی آماده می کند. 
در یک بررسی کلی برنامه ی آموزشی مونته سوری بر روی پنج سطح متمرکز می شود:
۱ – زندگی عملی،
۲- فراگیری آگاهانه به وسیله ی حس ها،
۳- هنر تکلم،
۴- ریاضیات و شناخت زمین،
۵- موضوع فرهنگی
 
زندگی عملی 
در زندگی عملی کودک می آموزد چه گونه بند کفش هایش را ببندد. کتش را بپوشد، پیش غذایش را آماده کند و بخورد و بدون کمک دیگران به دست شویی برود و بدون ریخت و پاش خودش را تمیز کند.
 
 فراگیری آگاهانه به وسیله ی حس ها
تمرکز هر حس، کودکان را به آموختن وا می دارد برای مثال یک کودک برگ های ریخته شده را مطالعه می کند و احساس می کند چگونه آن برگ ها خرد و شکسته می شوند. 

 هنر تکلم
کودکان تشویق می شوند افکار خود را به شکل شفاهی بیان کنند. آن ها می آموزند حرف ها را با نشانه گذاری از هم تمیز دهند و به همین شیوه در خواندن، هجا کردن قواعد و مهارت های خوش نویسی پیش رفت می کنند. 

ریاضیات و شناخت زمین
کودکان یاد می گیرند چیزهای پیش رویشان را بشمارند تا بعدها بتوانند اشیاء سخت و جامد مانند مهره های رنگی را شمارش کنند.
 
موضوع فرهنگی 
کودکان درباره ی کشورهای دیگر می آموزند . (جغرافیا) هم چنین حیوانات و چگونگی زیست آن ها را بررسی می کنند (جانورشناسی) زمان، تاریخ، موسیقی و سایر علوم از موضوعات فراگیری است.  همه‌ی این موضوعات در یک روند تکمیل کننده‌ی هم و به هم گره خورده است. اسباب بازی و وسیله‌های اختصاصی پیش‌رفته (وسیله‌های کمک آموزشی) باید به گونه‌ای در محیط کلاس گسترده باشد که ابتدا کودک بتواند ببیند چه می‌خواهد و کدام را بایستی انتخاب کند، سپس مسوولیت کار را بپذیرد.  انتخاب ها شامل کتاب ها، بازی ها پازلی، هنر طراحی، اسباب بازی های آزمون های فضایی و غیره است.

وقتی کار کودکان به پایان رسید، وسایل را سر جای خود می گذارند و به طرف چیز دیگری می روند. انضباط روزانه این فرصت را به کودکان می دهد که به صورت تنها و یا گروهی بازی کنند. راهنماها گروهی و یا فردی با کودکان کار می کنند. در مدرسه ی مونته سوری تنها معلمان درس نمی دهند، بلکه کودکان بزرگتر به کودکان کوچکتر مهارت های جدید را می آموزند. 

روش مونته سوری بر پایه ی تفاوت فردی است. کودکان وقتی برانگیخته می شوند، که خودشان یاد بگیرند. اگر آن ها با اشتیاق بر روی طرح خاصی متمرکز شوند، دریافت بهتری دارند و می آموزند که خودشان را آموزش دهند.  هدف مدارس مونته سوری این است که تا حد امکان کودکان را برای گسترش توانایی های خود یاری دهد. این توانایی توسعه ی یافته از طریق آمادگی محیط، رفتار معلم ها و استفاده از اراده ی آهنین مونته سوری امکان پذیر است.
 
آموزش سنتی
۱ – تاکید بر دانسته‌ها و توسعه‌ی اجتماعی
۲- غالب و فعال بودن معلم، تابع بودن کودکان
۳- ایجاد انضباط اجباری و از طریق انگیزه های بیرونی اتفاق می‌افتد
۴- آموزش فردی و گروهی هماهنگ با آموزشهای بزرگ ترها انجام می شود. 
۵- گروه‌ها حسی هستند. 
۶- بسیاری از آموزش‌ها به وسیله ی معلم و بدون تشویق به همکاری شکل می گیرد. 
۷- انتخاب دوره های تحصیلی برای کودکان با توجه بسیار کم به توانایی و حضور کودکان
۸- کودک به وسیله ی معلم راهنمایی شده و ایده می گیرد. 
۹- کودکان فرصت محدودی برای کار ویژه ای که به آن ها سپرده می شود دارند. 
۱۰- گام های آموزشی به وسیله ی گروه ها و یا معلم هماهنگ می شوند. 
۱۱- اگر کلیات کار درست باشد، نکته های اشتباه به وسیله ی معلم مناسب سازی می شود. 
۱۲- آموزش تقویت برونی توسط عادت بازگویی و تشویق و تنبیه شکل می گیرد. 
۱۳- برای گسترش حواس ابزار محدود وجود دارد. 
۱۴- تاکید کمی بر روی مراقبت از خود و بهداشت 
۱۵- کودکان برای خود وکیل یا نماینده انتخاب می کنند و تشویق می شوند بر جای خود بنشینند و در جلسه های گروهی تنها شونده باشند. 
۱۶- حضور والدین نه بر اساس شرکت در پروسه ی آموزشی است، بلکه بر اساس قاعده های تعیین شده عمل می کنند.
 
آموزش مونته سوری
۱ – تاکید بر داشته های علمی، پایه ها و توسعه ی اجتماعی است
۲- نقش  معلم است – کودکان در آموزش فعال و شریک هستند
۳- محیط و روش، مشوق انضباط درونی است
۴- آموزش فردی و گروهی، هماهنگ با تمایلات هر دانش آموز و متناسب با روش ها انجام می شود. 
۵- گروه های متفاوت سنی با هم حضور دارند. 
۶- کودکان به آموزش و همکاری و کمک به یک دیگر تشویق می شوند. 
۷- انتخاب کار به وسیله ی خود کودکان با توجه به توانایی و حضور کودکان 
۸- استفاده از عقیده های خود کودکان برای استفاده از ابزار آموزشی 
۹- کودکان به اندازه ای کار می کنند که پروژه ی انتخابی آن ها لازم دارد. 
۱۰- کودک، گام های آموزشی را با اطلاعات درونی خود هماهنگ می کند. 
۱۱- کودکان به نقاط ضعف خود با بررسی مجدد ابزار پی می برند. 
۱۲- آموزش تقویت درونی کودکان به وسیله ی گفت و گو درباره ی فعالیت ها و احساسات درونی خویش (خودتشویقی) شکل می گیرد. 
۱۳- برای گسترش حواس ابزارهای چند لایه وجود دارد. 
۱۴- سازمان دهی برنامه برای مراقبت از خود و بهداشت شخصی و عمومی 
۱۵- کودکان می توانند در جای مناسب کار کنند، به اطراف حرکت کنند، در صورت لزوم صحبت کنند، در کارهای گروهی نظر بدهند و در انضباط و اداره ی کلاس هم کاری کنند. 
۱۶- سازمان دهی برنامه ی والدین برای تفهیم فلسفه ی مونته سوری و شرکت آن ها در پروسه ی آموزش انجام می‌شود.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:48 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

آموزش بر اساس یادگیری مغز محور

بازديد: 345

آموزش بر اساس یادگیری مغز محور

پژوهشگران مغز و متخصصان آموزش و پرورش، هر کدام بنابه درک ضرورت بهینه سازی آموزش در محیط های رسمی مدرسه ای و برون مدرسه ای، توجه ویژه ای به کارکرد مغز و نقش آن در یادگیری داشته اند. همگرایی پژوهشگران درباره موضوع واحدی چون " یادگیری"، سبب شد نظریه یادگیری نوینی در میان انواع نظریه های مربوط به یادگیری، جلوه‏گر شود. نظریه جدید یادگیری بر مبنای ساختار و کارکرد مغز بنا شده است.

باور بر این بوده است که هر کسی توانایی یادگیری را دارد و البته این واقعیت است. با وجود این، آموزش و پرورش سنتی راهکارهایی را پیش می گیرد که موانعی جدی برای یادگیری ایجاد می کنند، محیط های پرتنش، ترس افزا فاقد چالش، اضطراب آفرین و... که در فضای آموزش و پرورش سنتی نمایانند، از عوامل محدود کننده یادگیری به حساب می آیند.
 
سه روش آموزش مبتی بر " یادگیری مغز محور " عبارتند از:
 
1- غوطه ور سازی همخوان: در این روش محیط یادگیری به گونه ای طراحی می شود که یادگیرندگان در تجارب آموزشی تدارک دیده شده، غوطه بخورند. چنین شرایطی را شرایط غنی یادگیری هم می نامند.
 
2- آرامیدگی هشیار : روش حاضر ترس یادگیرنده را از بین می برد و او را ترغیب می کند ، اطلاعات دریافتی را درونی سازی کند.
 
3- پردازش فعال: در این روش آموزشی، به یادگیرنده فرصت می دهند اطلاعات دریافتی اش را تثبیت کند و به درون سازی آن ها بپردازد.
 
یادگیری مبتنی بر مغز، اساساً سه بخش عمده آموزش و پرورش را تحت تأثیر قرار می دهد. این سه بخش عبارت اند از: برنامه درسی، آموزش و ارزشیابی.
 
1- برنامه درسی: معلمان باید فرایند یادگیری دانش آموزان را بر اساس علایق آنان طراحی کنند و محتوای برنامه درسی را با زندگی فردی و اجتماعی آنان پیوند دهند.
 
2- آموزش: معلمان باید به دانش آموزان فرصت دهند، به صورت گروهی و از طریق همیاری به یادگیری بپردازند و از یادگیری های پیرامونی خود نیز استفاده کنند.معلم آگاه به اصول یادگیری مبتنی بر مغز، می داند که یادگیری فقط در کلاس درس اتفاق نمی افتد. از این رو، می کوشد دانش آموزان را به فراگیری از محیط بیرون از کلاس نیز تشویق کند. با توجه به این اصل، دانش آموزان مسئولیت یادگیری خویش را به عهده می گیرند و سطح فرایند های یادگیری خود را ارتقا می دهند.
 
3- ارزشیابی: ارزیابی و سنجشی که از دانش آموز به عمل می آید، باید به او فرصت دهد، سبک های یادگیری و ترجیحات خود را شناسایی کند و از این رهگذر به اصلاح یا تقویت سبک های یادگیرش بپردازد.
 
حقیقت این است که مغز به کمک «تکرار» یادگیری را تقویت می‌کند. تکرار فقط زمانی مضر است که کسل کننده شده باشد. در این زمینه، یک معلم با تجربه، باید با روش های خلاق و متنوع فراوانی برای مرور آشنا باشد.مربیان نباید مدارس را صرفاً براساس یافته های زیست شناختی مغز اداره کنند. در عین حال، بی توجهی به آنچه واقعاً در مورد مغز می‌دانیم نیز، نشان دهنده فقدان حس مسئولیت است.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:48 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

اهمیت بازی های وانمودی

بازديد: 87

اهمیت بازی های وانمودی

بازی های خیالی و بازی کردن نقش شخصیت های آشنا (مانند اعضای خانواده) و شخصیت های افسانه ای یا ساختگی، سبب درونی شدن تفاوت مهم میان واقعیت و خیال در کودک می شود. برای نمونه، کودک شما می تواند تفاوت بین مادر واقعی اش و مادری که بعضی وقت ها در بازی های کودکانه نقش او را بازی می کند، دریابد و این تجربه و دانش را در موقعیت های دیگر  نیز به کار برد.
 
بازی های وانمودی مهارت زبانی را پرورش می دهند
آیا تاکنون هنگامی که  کودک تان سرگرم بازی تخیلی یا بازی با اسباب بازی ها یا دوستانش است، به رفتار اوتوجه کرده اید؟ اگر پاسخ تان مثبت است، شاید بعضی واژگان یا عبارت هایی شنیده اید که هرگز فکر نمی کردید او آن هارا بلد بوده است. اغلب در بازی کودکان، واژگانی را که خودما به کار می بریم، از آن ها می شنویم. کودکان از پدر، مادر، و آموزگارشان  کاملا تقلید می کنند. بازی وانمودی به کودک شما کمک می کند تا قدرت زبان را در یابد.  افزون بر این، کودکان با بازی وانمودی با دیگران، یاد می گیرند که می توانند از واژه ها همچون ابزاری برای بازسازی یک داستان یا سازمان دهی یک نمایش بهره بگیرند. این فرآیند به کودک تان امکان می دهد میان زبان نوشتاری و گفتاری ارتباط برقرار کند و به مهارتی  دست یابد که بعدها به او کمک خواهد کرد خواندن را یاد بگیرد. 

کودکان همچنین در هنگام بازی های وانمودی، واژه نامه ی خود را می سازند. هنگامی که مشغول بازی وانمودی هستند، شما و آموزگارش می توانید آن ها را با واژه های مربوط به یک موضوع ویژه آشنا کنید. برای نمونه، اگر کودک تان دوست دارد با دایناسورهای اسباب بازی، بازی کند، شما با اشاره به نام دایناسورهای گوناگون، به او کمک خواهید کرد به سرعت نام های بلند آن ها را یاد بگیرد. بیشتر کودکان دوست دارند وانمود کنند کارهایی را که شما در خانه انجام می دهید، آن ها هم انجام می دهند. سعی کنید همیشه مجموعه ای ازنشریه ها، کتاب ها، کاغذ و مدادهایی برای بازی های نمایشی در خانه در دسترس داشته باشد. به این ترتیب، کودک شما از مهارت های پیش نوشتاری و پیش خوانی برای تقلید موقعیت های واقعی در زندگی اش استفاده خواهد کرد. او می تواند برای عروسک ها و اسباب بازی هایش بخواند، نامه بنویسد، فهرست تهیه کند و حتی وانمود کند با تلفن اسباب بازی، پیام تلفنی می گیرد.
 
بازی های وانمودی در کودک مهارت تفکرایجاد می کنند
بازی های وانمودی، مسئله های فراوان پیش روی کودکان می گذارند. هنگامی که  دو کودک می خواهند نقش یکسانی بازی کنند یا مواد مناسبی برای ساختن یک سقف برای خانه ی عروسکی بیابند، مهارت های تفکر شناختی ارزشمندی  را فرا می گیرند که در زندگی حال و آینده از آن ها استفاده خواهند کرد. آیا کودک تان گاهی ازبازی های خشن لذت می برد؟ فوق العاده است! برخی پژوهشگران که در زمینه ی رشد مغزی در سال های اولیه ی رشد پژوهش می کنند، به تازگی به این نتیجه رسیده اند که این گونه بازی ها در رشد بخشی از مغز که کنترل رفتار را بر عهده دارد، موثرند. بنابراین، به جای نگرانی از اینکه این بازی ها کودک شما را به خشونت تشویق می کنند، مطمئن شوید که در وضعیت  کنترل شده و امن، بازی خشن می تواند به کودک شما کمک کند تا مهارت های مورد نیاز کنترل برخود را برای اینکه بداند چگونه و چه زمانی این گونه بازی مناسب است، فرا بگیرد. 

بازی های وانمودی، تفکر انتزاعی را تقویت می کنند، توانایی استفاده از ابزاری مانند بلوک های ساختمان سازی به عنوان نشانه ی  چیزی ( مانند تلفن) سطح بالایی از مهارت تفکر  به شمار می رود و در نهایت کودک شما را قادر خواهد ساخت تشخیص دهد که  اعداد ،بیانگر اندازه و مقدار،و ترکیبی  ازحروف ،نشانگر واژه هایی هستندکه به زبان می آورد، می شنود و می خواند.
 
پرورش تخیل
آیا کودک شما درگیر بازی های وانمودی می شود؟ برای ساختن دنیا ی فانتزی کودک خود، در یک جعبه یا گوشه ای از اتاق، چیزهایی را که کودک تان را به بازی های وانمودی بر می انگیزانند، قرار دهید. این جعبه یا گوشه ی اتاق ممکن است دارای:
 
سبد پلاستیکی بزرگ،جعبه ی مقوایی، جعبه ی خالی یا بزرگ برای ساختن خانه
لباس های کهنه ،کفش، کوله پشتی و کلاه
تلفن قدیمی،دفترچه تلفن های قدیمی و مجله های کهنه
ظرف  های آشپزی،ظرف های پلاستیکی غذا ،گل مصنوعی و دستمال سفره
حیوانات پارچه ای و عروسک هایی در اندازه های مختلف
تکه پارچه ،پتو ،ورقه های کهنه برای ساختن لباس یا قلعه
چیزهای مناسب برای  یک بازی وانمودی ویژه همچون "رفتن به سفر" ، از جمله کارت پستال، بلیت های استفاده شده ی هواپیما ،سکه های  خارجی ،عکس هایی برای تعطیلات
نوشت افزار برای نوشتن پیام های تلفنی، نوشتن یادداشت ها لیست خرید و... باشند.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

مغزهای خارق العاده

بازديد: 113

مغزهای خارق العاده

مغز یک انسان بالغ حدود یکصد میلیارد نورون (سلول عصبی) دارد، هر کدام از این نورون ها به وسیله پنج هزار سیناپس یا حتی بیشتر، با نورونهای مجاور خود ارتباط برقرار می کنند. مغز این توانایی را دارد که در هر ثانیه یک میلیون ارتباط جدید برقرار کند. مغز می تواند اطلاعات مربوط به یک قرن زندگی (البته اگر کسی این قدر زنده بماند) را ثبت، بازیابی و اصلاح کند. مغز با استفاده از انواع حس گرها (اعم از حساس به لرزش، پرتوهای مغناطیسی، موادشیمیای و فشار) اطلاعات محیط پیرامون ما را در چند میلی ثانیه اولویت دهی و طبقه بندی می کند. مغز حدود 640عضله را هماهنگ می کند و محتوای انرژی، تولید مثل و علائم حیاتی را تحت کنترل دارد. با اندکی فکر و آزاد کردن ذهن، به فلسفه وجود خویش پی می بریم و از تجربیات خود و تجربیات افرادی که تا به حال ندیده ایم، آموزش های لازم را کسب می کنیم.
 
بعضی مغزها توانایی های بیشتری از سایر مغزها دارند!
چرا برخی افراد باهوش تر و با استعدادتر هستند؟ آیا عاملی فیزیکی یا فیزیولوژیکی در این اثر نقش دارد؟
 
اکنون ما به بررسی بعضی ازاین مغزهای خارق العاده می پردازیم و خواهیم دید که چرا بعضی از مغزها فراتر از حدود توانایی های مغز انسان به نظر می رسند.
ضریب هوشی بالا
هوش، مفهومی مشکل برای توضیح دادن است، بنابراین، عدم توانایی در نشان دادن مکان مرتبط باهوش در مغز امری غیر منتظره نیست. بیشتر مطالعاتی که تاکنون صورت گرفته، عواملی چون اندازه، حجم، وزن یا محیط مغز را باهوش فرد مرتبط می دانند. برای نمونه، «ساندرا ویتلسون» از دانشگاه «مک مستر» کانادا، مغز 100 فرد را که درزمان حیات خود نمره هوشی (IQ)متفاوتی را در آزمون های مربوطه کسب کرده بودند، پس از مرگ آنها مورد بررسی قرار داد. وی دریافت اگر چه ارتباط های مثبتی بین حجم نیمکره های مغز و نمره ضریب هوش افراد وجود دارد، اما این ارتباط ها به عوامل دیگری مثل جنسیت، دست چپ یا راست بودن فرد هر نوع آزمونی که فرد در آن نمره هوش دریافت کرده است، نیز بستگی دارد. برای مثال، هوش بالا در استفاده از کلمات در برابر تصاویر(هوش شفاهی یا verbal intelligence) به طور قوی در زنان با حجم مغز مرتبط بود و در مردان به راست دست بودن آنها. همچنین در زنان، توانایی تجسم فضایی ارتباط زیادی با حجم مغز آنان داشت، اگرچه این ارتباط ضعیف تر از ارتباط هوش شفاهی با حجم مغز بود.
 
یقیناً اندازه مغز تمام داستان نیست. در خانم ها و آقایان با اندازه بدنی یکسان، مغز خانم ها کوچکتر است، با این حال تفاوت چشمگیری بین مغز خانم ها و آقایان وجود ندارد. در کتاب رکوردهای گینس، زنی به نام ماریلین واس ساوانت» در بین سالهای 1986 تا 1989 رکورد داشتن بالاترین (IQ) را به نام خود ثبت کرده است. اما مشخص شده به علت محدودیت ها و دشواری های زیاد در تعیین نمره هوش فرد، طبقه بندی افراد بر حسب نمره هوش با محدودیت های زیادی همراه است. برای مثال مشخص شده نمره هوش واس ساوانت، بسته به نوع آزمون، شرایط آزمون و روز انجام آن بین 186 تا 228 متغیر بوده است.
 
اگر اندازه مغز نمی تواند همه چیز را روشن کند، آیا فعالیت مغزی می تواند سر نخ هایی را ارائه کند؟ در سال 2000 یک گروه تحقیقاتی به رهبری«جان دانکن» از دانشگاه کمبریج انگلستان، منطقه ای از مغز را به نام «نقطه(1)G» شناسایی کردند که به نظر می رسد با هوش عمومی مرتبط است و در آزمون های (IQ) مورد ارزیابی قرار می گیرد. تصویر برداری های PETنشان دادند که روش هایی که برای اندازه گیری هوش عمومی یا «هوش G» تعریف شده اند، نمی توانند بخش های زیادی از مغز را آن طور که انتظار می رود در گیر کنند، بلکه باعث ایجاد فعالیت در بخش هایی بسیار اختصاصی در «قشر پیشانی - جانبی»(2) مغز می شوند. در مورد فعالیت هایی که در بخش G به خوبی اندازه گیری نمی شوند. شاخص های فعالیت پیچیده تر می شوند. کاملاً مشخص نیست که این یافته ها به چه معنا خواهد بود یا این منطقه چه کاری انجام می دهد، اما به نظر می رسد کارآیی و ارتباطات مغزی و فعالیت تمرکز یافته ممکن است مهم تر از اندازه مغز باشد.
 
هوش ممکن است با «حافظه عملکردی»(3) نیز مرتبط باشد، این بخش در شیار پیشانی جلویی و میانی (4) واقع شده است که منطقه ای نزدیک نقطه G مغز است. اغلب امکان آموزش حافظه عملکردی با تمرین ممکن است و این تمرین ها می تواند(IQ) را افزایش دهند، به خصوص در مورد هوش سیا (5) که توانایی حل مسائل جدید را فراهم می کند. با این حال، این روش ممکن است به جای شناسایی ساختارهای مغزی مرتبط با هوش، فقط نمرات بهتر در آزمون هوش را سبب شود.
 
اخیراً «فیلیپ شاو» از مؤسسه ملی سلامت روان در بالتیمور، یک تفاوت تکاملی مرتبط با (IQ) را یافته است. گروه تحقیقاتی او، بیش از 300 فرد کودک و نوجوان بین 8 تا 18 سال را در مورد مطالعه قرار دادند و آنها را در سه گروه (IQ) متوسط (IQ > 108) و IQ بالا (IQ > 120) و IQ فوق العاده (IQ > 120) تقسیم بندی کرده اند. با بررسی قشر مغز در این افراد، آنها متوجه شدند که تا سن 18 سالگی هیچ تفاوتی بین اندازه قشر مغز در بین افراد سه گروه مختلف وجود ندارد. اما آنها با بررسی بیشتر قشر مغز افراد متوجه شدند که در افراد گروه IQ متوسط، ضخامت قشر مغز تا سن 8 سالگی به حداکثر خود می رسید و سپس شروع به نازک شدن می کرد، اما در افراد گروه IQ فوق العاده ضخامت قشر مغز تا سن 7 سالگی نسبت به گروه IQ میانگین نازک تر بود اما ضخیم شدن آن تا سن 11 تا 12 سالگی ادامه پیدا می کرد و بعد از آن شروع به نازک شدن می کرد. گروه IQ بالا در بین او دو گروه قرار می گرفتند. شاو نتیجه گرفت که هوش یک پدیده پویاست که با شکل گیری مغز در این دوران مرتبط است. 
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس