سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
حرف و حدیث دربارهسید جمال الدین اسدآبادیآنقدر زیاد و متناقض است که در یک مطلب وبلاگی نمیتوان به همه جزئیات آن اشاره کرد. چه درباره ملیت، چه درباره مذهب و چه درباره مبانی فکری و سیاسی او. با آنکه اسناد مسلمی درباره شیوه زندگی، سیره دینی و تحصیلات حوزوی او و نیز اسنادی دال بر تایید سید جمال از سوی بسیاری از علمای دین وجود دارد، در مقابل اسناد و مدارکی هم موجود است که عضویت او را در لژهای فراماسونری تایید میکند.
همین تناقض ظاهری و البته اسناد مبهم و شایعات متعدد، باعث شده است که قضاوت افراد مختلف درباره سید جمال با هم فرق داشته باشد. گروهی او را تا حد تکفیر و خیانت مورد سرزنش قرار دادند، عدهای او را به بهائی بودن و بابیگری و ضدیت با شیعه متهم کردند، برخی او را جاسوس و مفسد فی الارض دانستند و برخی هم مذاکرات سید جمال را با شاهان مستبد و استعمارگران، بهانهای برای کوبیدن او قرار دادند.
علاوه بر همه اینها در دوره رژیم پهلوی محدودیت فراوانی بر تحقیق درباره سید جمال به عمل آمد به طوری که نام و آثار او جزو لیست سیاه ساواک قرار داشت. همچنین نوعی ترور شخصیت سید جمال توسط برخی نویسندگان صورت میگرفت که قصدشان نفی پان اسلامیست مورد نظر سید جمال بود. در همین دوره، نویسندگانی چون رائین و صفائی، او را متهم به جاسوسی کردند!(مقدمهای بر انقلاب فرهنگی – ویژه سید جمال- دفتر تحکیم وحدت- سال ۵۹ )
البته در سال ۱۳۴۲«مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال الدین مشهور به افغانی» توسط دانشگاه تهران منتشر گردید که انتشار این مجموعه بعد از قیام ۱۵ خرداد، باعث شک و شبهه در نیت تهیه کنندگان آن شد.
نفس حضور سید جمال در تشکیلات فراماسونری و ریاست او برلژ کوکب الشرق قاهره، غیر قابل رد است اما توجیهات قابل قبولی برای این مساله از طرف شاگردان، دوستان و نویسندگان مختلف ارائه شده است. مثلا اینکه در آن زمان، هنوز ماهیت ضدانسانی تشکیلات فراماسونری روشن نشده بود و سید جمال بنا داشت که از طریق این تشکیلات و در جمع روشنفکران و آزادیخواهان، پیامش را به همگان براسند و به آن جامه عمل بپوشاند.
دلیل دیگر، مخالفت گردانندگان محفل فراماسونری کوکب الشرق با فعالیتهای سیاسی سید جمال است که در نهایت موجب کنارهگیری وی از این تشکیلات شد. خروج وی برای این محفل غیرقابل تحمل بود به همین علت به تحریف و تخریب شخصیت سید پرداختند و چنین وانمود کردند که شرط عضویت در محفل فراماسونری، باور به آفریننده جهان است و سید چنین باوری ندارد! (فصلنامه حوزه ویژه صدمین سالگرد شهادت سید جمال-سال ۷۲)
انگلیسیها هم با استفاده از همین ادعاها، به تخریب شخصیت سید ادامه دادند به طوری که نماینده سیاسی انگلیس در نامه محرمانه به وزیر خارجه وقت انگلیس مینویسد:«سال گذشته در برانگیختن احساسات مردم علیه اروپائیان، مخصوصا بیشتر بر ضدانگلیسها که نسبت به آنها احساس کینه و تنفر در دل میکند، فعالیتهای زیادی به خرج داد. اخیرا از لژ فراماسونها که در آنجا عضو بود، برای اینکه علنا منکر خدا بود، اخراج گردیده است!» (تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی- دکتر عبدالهادی حائری)
مخالفت سید جمال با دخالت اروپائیان در امور مصر و وحشت انگلیسیها از او بعدها موجب تبعیدش از مصر به هند شد. زمانی که سید جمال از دلیل بازداشت خود میپرسد، پاسخ میدهند: «علمای ما از تو راضی نیستند! کنسولهای دولتهای خارجی از تو میترسند! افندیهای ما سه شب است که از ترس تو مزه خواب را ندیدهاند!»
سید جمال در ایران
سید جمال بعد از سفر به کشورهای مختلف، دو بار به ایران آمد. یکبار در سال ۱۳۰۳ قمری و یکبار هم در سال ۱۳۰۷
ناصرالدین شاه در دیدار با سید جمال، دلیل دعوت خود را از او اینطور بیان میکند :«ترا به این منظور خواستهام که وضع نامطلوب روزنامه را در ایران مانند روزنامه های خارجی سروسامان دهی» شاه از راه پیشرفت ایران سوال میکند. سید جمال هم پاسخهایی میدهد و در ضمن جواب، از شاه انتقاد میکند. شاه از سید جمال میپرسد :«از من چه میخواهی؟» و سید پاسخ میدهد :«گوش شنوا!»
ناصرالدین شاه از قاطعیت سید جمال ناراحت شد و دیگر هیچوقت از او دعوت نکرد و بعد از مدتی به سید جمال پیغام داد«توقف سید در تهران، به صلاح نیست به خراسان برود» سید جمال هم پاسخ میدهد«حال زمستان است هوا که خوب شد به هرجا که خود میل داشته باشم خواهم رفت» (اسناد و مدارک درباره سید جمال اسدآبادی- صفات الله جمالی با اهتمام سید هادی خسروشاهی)
البته سید موقعیت را برای ماندن مناسب ندید و باز با ارسال نامهای به شاه، از قصد خود برای سفر به اروپا گفت. شاه هم در پاسخ نوشت :«جناب آقای سید جمال الدین، مقصود ما از ملاقات شما حاصل شد و از آن خوشوقت شدیم. حالا هم که باز میل فرنگستان رفتن دارید، بسیار خوب است و البته هرجا باشید دعای ما را فراموش نخواهید کرد! ما هم مرحمت لازمه در حق شما را منظور داریم و محض اظهار و نمایش آن، یک قوطی انفیهدان الماس، نسبت به شما مرحمت فرمودیم که همیشه وجود همایون را در نظر داشته باشید!» (اسناد و مدارک درباره سید جمال اسدآبادی)
در سال ۱۳۰۷ سید جمال مجددا از روسیه به ایران بازگشت و مردم از طبقات مختلف به ملاقات وی میرفتند. هر روز و هر ساعت که از حضور سید در ایران میگذشت، بر مخالفان استبداد و استعمار هم افزوده میشد. در کتابهای مختلف به نقل از گزارشهای ارسالی سفارت انگلستان از تهران آمده است که انگلیس نیروهای زبده خود را که با سید جمال آشنا بودند (مخصوصا از مصر) برای جلوگیری از قیام مردم به ایران فرستاد.
در همان روزها نامه سرگشادهای بدون امضا به دست شاه میرسد که در آن به ناتوانی وی در اداره کشور، تسلیم کشور به انگلستان و … اشاره شده بود. در گزارش محرمانه سفارت انگلیس، سید جمال نویسنده نامه معرفی شد. در نتیجه شاه به دستور سفارت انگلیس، دستور اخراج سید را صادر کرد.
ماجرای تحریم تنباکو و مبارزه سید جمال با شاه
بعد از حکم تحریم تنباکو، سید جمال پیامی را برای روحانیون فرستاد و به آنان اعلام کرد که سرچشمه تمام این مفاسد، شاه و وزرای فاسد وی هستند؛ به همین علت، اکنون فرصت مناسبی برای خلع ناصرالدین شاه فراهم آمده است. وی این پیام را با عنوان«حملة القرآن» به یازده نفر از علمای ایران مینویسد. سفیر انگلستان در ایران در گزارش خود به وزارت خارجه انگلیس مینویسد :«نظر شاه بر این است که نویسنده این نامه، مستحق مرگ یا حداقل حبس ابد میباشد!»
به همین علت دولت ایران برای مبارزه با سید جمال و بدنام کردن او دست به هر کاری زد. حتی برای بیاعتباری او در حوزههای علمیه، نقشههای عجیبی کشیدند: «مرد بیگانهای، بلند قد و سفید رو و مو بور و درویش مآب در لباس جهانگردی، همان ایام از هندوستان به عراق آمد، در مجالس علما و طلاب عتبا حاضر میشد و از سابقه علاقه خود در سفر دریا با سید جمال الدین داستانها میگفت و سید را بیدین و باده نوش و بیمبالات در مسائل مذهبی معرفی میکرد!» (نقش سید جمال در بیداری مشرق زمین)
شاید تاثیر همین جوسازیها بود که بعد از اشاره امام خمینی به نام سید جمال در نجف، برخی روحانیان نجف بر امام اشکال گرفتند که چرا نام سید جمال را برده است! (نهضت امام خمینی – حمید روحانی)
البته علیرغم همه این دشمنیها، بزرگان زیادی در حوزه و در میان علمای شیعه و سنی بودند که از سید جمال الدین به نیکی یاد میکردند و با او در ارتباط بودند که میتوان به علمایی چونمیرزا محمود بروجردی، شیخ انصاری، شیخ محمد حسن قمی، میرزای نائینی، شیخ هادی نجم آبادی، سید محمد طباطبایی، شیخ علی کاشف الغطاء، میرزای جلوه، شیخ فضل الله نوریو … اشاره کرد.
استاد شهید مطهری مینویسد :«کسانی که شرح حال سید را نوشتهاند، به علت آن که با مکتب اخلاقی و تربیتی و سلوکی و فلسفیمرحوم آخوند همدانیآشنایینداشتهاند و همچنین شخصیتمرحوم آقا سید احمد تهرانی کربلایی و مرحوم سید سعید حبوبیرا نمیشناختهاند، به گزارش سادهای قناعت کرده، درنگ نکرده و از آن به سرعت گذشتهاند. توجه نداشتهاند که شاگردی سید در محضر مرحوم آخوند همدانی و معاشرتش با آن دو بزرگ دیگر، چه آثار عمیقی در روحیه سید تا اخر عمر داشته است. این بنده از وقتی که به این نکته در زندگی سید پی بردم، شخصیت سید در نظرم بعد دیگر و اهمیت دیگری پیدا کرد» (نهضت های اسلامی در صد سال اخیر)
شهادت سید جمال
میرزا رضا کرمانی
بعد از ترور ناصرالدین شاه توسطمیرزا رضای کرمانیو با توجه به روابط وی با سید جمال، دولت ایران تلاشهایی را برای بازداشت و بازگرداندن سید جمال به ایران انجام داد. در نهایت سید جمالالدین به دستور سلطان عبدالحمید به زندان افتاد و آخرین نامهاش را همانجا خطاب به ایرانیان نوشت و بعد از درد و رنج بسیار ناشی از زهر، روز سه شنبه ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ به شهادت رسید.
در تشییع جنازه سید، تنها سه نفر از یاران وی حضور داشتند و دیگران جرات شرکت در این مراسم را پیدا نکردند. سید جمال غریبانه در قبرستان مشایخ استامبول دفن شد و تا مدتها قبر وی ناشناخته باقی ماند. حتی شیخ محمد عبده شاگر سید مجلس یادبودی در تجلیل از استاد خود برگزار نکرد و پیام تسلیتی نداد چون نگران واکنش و ناراحتی سلطان عبدالحمید بود! (نقش سید جمال در بیداری مشرق زمین)
احمد امینمصری میگوید بر سر مزار وی ایستادم و گفتم :«اینجا آرامگاه زنده کننده نفوس و آزاد کننده عقول و تکان دهنده دلها و برانگیزنده ملتها و متزلزل کننده تختهاست. کسی در اینجا آرمیده است که سلاطین وقت بر عظمت او رشک میبردند و از زبان و سطوت او در هراس بودند و دولتهای صاحب ارتش و دارای تجهیزات از حرکت او بیمناک بودند وکشورهایی که آزادی در آنجا موج میزد، حوصلهشان از حریت او به تنگ آمده بود!» (مفخر شرق- غلامرضا سعیدی)
در سال ۱۳۲۴ شمسی سفیر افغانستان در ترکیه، موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید میگیرد و استخوانهای او را به افغانستان منتقل میکند. خاندان سید در اسدآباد در واکنش به این اقدام، از مجلس شورا و وزارت خارجه درخواست میکنند تا مانع این اقدام شوند ولی دولت ایران، هیچ اقدام مثبتی انجام نداد! برخی نشریات وابسته به رژیم پهلوی، بیتوجهی دولت را نشانه افغانی بودن سید جمال دانستند، اما حقیقت این است که رژیم شاه مایل نبود این قهرمان بزرگ و شهید مبارزه با استبداد و استعمار را به ایران بیاورد. (فصلنامه حوزه- ویژه صدمین سالگرد شهادت سید جمال اسفند ۷۲)
اختلال وسواس جبری از جمله اختلالات اضطرابی است و با افکار و امیال پایدار و مهار ناپذیر و نیاز به تکرار پی در پی اعمال خاص مشخص می شود . البته ما اغلب دچار افکار خاص و یا تردید های وسواس گونه می شویم . اما این افکار بعنوان عامل وارسی های مرتب و اضطراب ما در اثر انجام ندادن آن نمیشود.
برای تشخیص OCD یا وسواس فکری و عملی باید یا باعث رنج و نارحتی چشمگیر شود یا در عملکرد شخص ایجاد اختلال کند.
از اختلال وسواسی اجباری چه می دانید؟
– علایم اختلال وسواسی اجباری این اختلال مجموعه علایمی را شامل میشود که به صورت، obsession یا compulsion یا تواماً بروز میکنند.
Obsession: به معنای تجربه افکار، تکانهها یا تصوراتی تکراری است که آزار دهنده و بدون سبب میباشند و اضطراب ایجاد می کنند. در این بیماران افکار، تصاویر یا تکانههای عصبی نگرانی بیش از حدی که در خصوص مشکلات واقعی زندگی فرد است نمیباشد. گاه این افکار آنقدر تمامی ذهن فرد را درگیر میکند، که در عملکرد روزانه وی تأثیرگذار میشود.
بیمار میداند که این وسواسهای فکری زاییده فکر خود او میباشد. به همین سبب شخص مایل است با افکار یا اعمال دیگری این افکار وسواسی را از سر خود خارج کند. به عنوان مثال: در وسواس شستشو، فرد دائما به نجاست و پاکی یا آلودگی فکر میکند و با تکرار در شستن دست ممکن است دچار بیماری جسمی نظیر اگزما شود.
Compulsion: به معنای یک رفتار تکراری و عمدی (مثل شستشو) یا یک عمل ذهنی (مثل شمارش) است که غالبا در واکنش به یک وسواس یا قوانین خشک انجام می گردد. این رفتارها به سبب کاهش رنج و اضطراب یا پیشگیری از یک اتفاق بد، ولی بیش از حد و اندازه معقول انجام میشود، در مقطعی از زمان در طول این اختلال بیمار تشخیص میدهد که افکار و یا اعمالش بیش از اندازه یا غیرمنطقی است، این افکار یا اعمال واماندگی بسیاری ایجاد میکنند و یا بیش از یک ساعت در روز وقت بیمار را میگیرند و به صورت چشمگیری با فعالیتها و عملکردهای روزانه بیمار تداخل دارند. این اختلال ممکن است در بسیاری از موارد با بعضی از بیماریهای اعصاب مانند افسردگی، اختلال اضطراب عمومی، اسکیزوفرنیا، اختلال دوقطبی، اختلال تیک به طور همزمان وجود داشته باشد.
اشکال مختلف وسواس – جبری
-آداب تمیز کردن و ترس از آلودگی
در برخی از بیماران ، ترس از آلودگی ممکن است منجر به آداب شستشو شود که این آداب می تواند ده ها سال بیش از دوازده ساعت در روز به طول بینجامد. ابن افراد اغلب برای پیش گیری از تماس با آلودگی از تمامی قسمتهای منزل و حتی محله اجتناب می کنند.
- آداب وارسی کردن و ترسهای مربوط به سلامتی
اگر شما به آداب وارسی کردن دچار باشید نمی توانید مطوئن شوید که مرتکب خطائی بزر گ نشده اید . بنابراین برای حصول اطمینان به وارسی کردن می پردازید . معمولاً می ترسید که در اثر خطائی که از شما سرزده است به خودتان و دیگران آسیبی برسانید.
- آداب تکرار و اجبارهای شمارش
افراد مبتلا به این نوع وسواس احساس می کنند که باید حرکات ساده ای را چندین بار انجام دهند ، مانند وارد شدن به اتاق و یا شستن بخشی از بدن خود و… . ممکن است تا زمانی که این حرکات را به همان تعداد انجام ندهد احساس راحتی نکند
-کندی اجبار گونه
شخص مبتلا به علائم اختلال وسواس ممکن است دچار کندی در کار باشد . زیرا زمان زیادی را انجام آداب خاص خود می کند.
-وسواس اجبارهای خرافی
ممکن است خرافات بر زندگی همه زندگی مبتلایان به اختلال وسواس سایه بیندازد. به طور معمول وسواس های خرافی ، ترس از مرگ و نمادهای آن متمرکزند . اگر شما به این نوع وسواس مبتلا باشید میان اشیائی که ارتباط برقرار می کنید . یعنی چیزهائی را با بد شانسی مرتبط میدانید و سپس از فعالیتها و مکانهای خاصی که گمان می کنید موجب بدشانسی می شوند اجتناب می کنید.
-آداب صرفه جوئی و اندوختن
همه انسانها اشیائی را که برایشان بار احساسی دارند یا ممکن است به آن نیاز پیدا کنند نگاه می دارند. اما افراد مبتلا به آداب اندوختن نمی توانند میان اشیاء محبوب و اشیاء مورد مصرف تمایزی قائل شوند. آنها نمی توانند مطمئن شوند که یک تکه کاغذ ممکن است ارزشی نداشته باشد ، به همین دلیل برای حل این مسئله هر چیزی را نگاه می دارند.
اقدامات کمکی جهت درمان وسواس -تقویت جسمانی
امروزه از لحاظ پزشکی اثبات شده که ضعف جسمانی و کمبود ویتامین های مورد نیاز بدن نقش مهمی در ابتلا به وسواس ایفا می کند. بنابراین تقویت قوای جسمانی (زیر نظر پزشک) در این زمینه مفید خواهد بود.
-عدم اعتقاد به افکار وسواسی
هرگاه همواره از صمیم قلب اعتقاد داشته باشید که افکار وسواسی شما حقیقی هستند یا آنکه اجبارهایتان در پیشگیری از یک پیشامد بد ضروری اند . آنگاه ممکن است به رفتاردرمانی جواب ندهید . بنابراین مهمترین اصل در درمان غیر داروئی وسواس عدم اعتقاد به افکار وسواسی است.
- آوردن افکار وسواسی به ذهن از روی عمد
سعی کنید افکاری را که باعث بروز رفتارهائی بعد از آن میشود ، در حضور دیگران و یا در مکانهائی که نمی توانید آن اعمال را انجام دهید به ذهن بیاورید . آنگاه بعد از انجام ندادن چند باره آن اعمال متوجه بی اثر بودن آن می شوید.
- رها کردن یکباره وسواس
خود را از بند افکار مزاحم رها کنید و برای خود شعاری بسازید ، مثلاً هرگاه افکار وسواسی به سراغ شما آمد بگوئید : پیش به سوی زندگی عادی عنوان عامل اصلی بیماری تلقی شود خط اول درمان را داروهای «SSRI» Serotonin Reuptake Inhibitor Specific شامل میشوند. این داروها به عنوان مهارکنندههای باز جذب سروتونین به صورتی اختصاصی عمل میکنند.
سابقاً داروی کلومی پرامین با وجودی که یک داروی ضدافسردگی سه حلقهای است ولی به سبب اینکه عمدتاً مهارکننده باز جذب سروتونین (SRI) میباشد در این بیماری کاربرد فراوانی داشته است. در حال حاضر علیرغم اینکه این دارو هنوز تجویز میشود ولی به سبب عوارض جانبی بسیار و ایجاد مشکلات مسمومیتی به عنوان خط اول درمان محسوب نمیشود. بنابراین تجویز داروهای (SSRI) که کمخطرترند مانند: فلوکساتین، پراکستین، سرترالین، فلوواکسامین، سیتالوپرام پیشنهاد میشود.
در حال حاضر داروی Venlefaxine که مهارکننده باز جذب نوراپینفرین و سروتونین (SNRI) است نیز به صورت کمکی یا به تنهایی در درمان اختلال وسواسی جبری کاربرد دارد. باید توجه شود که دوز داروهای ضدافسردگی در درمان وسواس معمولا بیشتر از دوز این داروها در درمان افسردگی است.
در بیماران مبتلا به وسواس، پاسخدهی بیمار به داروی تجویزی را پس از گذشت مدت حدوداً ۱۲- ۸ هفته میتوان ارزیابی کرد. این زمان معمولا بیش از زمان پاسخ به داروها در مبتلایان به افسردگی (۴- ۳ هفته) میباشد. البته این زمان ممکن است کمی متغیر باشد، ولی عمدتا در درمان وسواس برائ پاسخدهی بیمار، نیازمند به زمان و دوز داروی بیشتری میباشیم.
هدف اصلی درمان کاهش افکار و اعمال وسواسی در حدی که بیمار بتواند به طور طبیعی فعالیت کرده و عملکرد داشته باشد معمولا کاهش ۳۵- ۲۵ درصد نمره فرم ارزیابی Y- Bocs به عنوان پاسخ بالینی مطلوب ارزیابی میشود. در حال حاضر حدود ۶۰- ۴۰ درصد بیماران پیشرفت معنیداری با مصرف اولین داروی SSRI و migna.irیا کلومی پرامین نشان میدهند ولی تعداد کمی پاسخ بسیار بالایی به داروها میدهند، حدود ۲۰ درصد از بیمارانی که به اولین داروی SSRI پاسخ ندادهاند، به داروی دیگری از این خانواده و یا به کلومی پرامین پاسخ میدهند.
بایستی توجه شود که روشهای درمانی دیگری مانند: شناخت رفتار درمانی (CBT) که نقش بسیار مهمی در بهینه کردن درمان این بیماران دارد و یا ECT و نوروسرجری در موارد بسیار شدیدی که وسواس به درمانهای دیگر پاسخی نداده است مورد استفاده قرار میگیرند.
اختلال اضطراب فراگیر(GAD) نگرانی مداوم یا ترسی است که به رویداد و موقعیت خاصی وابسته نیست، یا متناسب با انتظار از آن موقعیت نیست.
برای مثال، فردی که به این اختلال مبتلاست، ممکن است در مورد کودکی که در سلامت کامل است، دائما نگرانی داشته باشد.
احتمال ابتلا به این عارضه در زنان بیشتر از مردان است. معمولا این عارضه در افراد وقتی در ابتدای دهه 20 زندگی هستند، شروع میشود.
اغلب افراد گاه به گاه نگران میشوند و این نگرانیهای گاهگاهی عادی محسوب میشود و به معنای آن نیست که فرد دچاز اضطراب فراگیر است.
اگر شما به اضطراب فراگیر مبتلا باشید، آنقدر احساس نگرانی میکنید که کارهای روزمرهتان را نمیتوانید انجام دهید، و در بیشتر روزها احساس تنش و نگرانی دارید.
سایر نشانههای اختلال اضطراب فراگیر اینها هستند:
·اشکال در به خواب رفتن یا در خواب ماندن.
·تنش عضلانی.
·تحریک پذیری.
·اشکال در تمرکز کردن.
·زود خسته شدن.
·بیقراری یا احساس " دلشوره" و عصبی بودن.
اگر در اغلب اوقات احساس تنش می کنید و یا برخی از علائم بالا را دارید، با دکترتان در این مورد مشورت کنید.
احتملا پزشک شما را معاینه خواهد کرد و از شما پرسشهایی به عمل خواهد آورد تا مطمئن شود چیز دیگری علت بیماری شما نیست.
بعضی وقتها برخی از انواع داروها ممکن است سبب اضطراب شود. اگر غده تیروئید شما بیش از حد فعال باشد یا مبتلا به افسردگی باشید، ممکن است دچار علائم اضطرابی شوید.
اگر پزشک دلیل دیگری برای نشانههای اضطرابی پیدا نکند. ممکن است نیاز داشته باشید که برای بهیودی از این اختلال، تحت درمان قرار گیرید.
افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر باید راههایی را یاد بگیرند تا از عهده نگرانی و اضطراب بر آیند. ممکن است به مشاور نیاز داشته باشید تا به شما کمک کند به آنچه سبب ایجاد تنش در شما میشود، پیببرید.
همچنین ممکن است نیاز به مصرف داروهایی که به کاهش اضطراب در شما کمک کنند، داشته باشید. پزشک میتواند درمان صحیح را به شما معرفی کند.
بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر را میتوان بهبود بخشید. اگر دارویهای ضداضطراب برای شما تجویز شود، ممکن است بتوانید مصرف آنها را در زمانی در آینده متوقف کنید. دکترتان به شما خواهد گفت که چه وقت میتوانید مصرف دارویتان را قطع کنید.
اشاره
بارها، لحظه های اضطراب و دلهره را تجربه کرده ایم. از اضطراب و لحظه شماری برای دیدن کسی، شنیدن خبری، انجام کاری تا اضطراب های ساده ای که هر روز، به دفعات سراغ مان می آیند. این حالت ها، گاهی بیش از چند لحظه طول نمی کشند و گاهی هم چند ساعت درگیر شان می شویم، اما به هر حال، بدون این که زندگی مان را مختل کنند، همان طور که آمده بودند، می – روند.
اما نوعی از اختلالات اضطرابی، حمله های شدیدی است که وقتی کسی به آن دچار می شود، حس می کند هر بار تا دم مرگ رفته و باز گشته است. این حملات، " حمله پانیک "
( Attack Panic) نام دارند. این حالت ها می توانند زندگی خصوصی و اجتماعی فرد را تحت الشعاع قرار دهند. این بار درباره اختلال پانیک صحبت می کنیم.
الان آرام است؛ ولی معلوم نیست چند دقیقه دیگر چه حالی دارد. وقتی آن حالت ها می آیند، چنان مضطرب می شود که به قول خودش نزدیک است " دیوانه شود " یا " بمیرد. " کلافه و بی قرار راه می رود . گریه می کند و گاهی اوقات می خواهد سراسیمه از اتاق یا خانه بیرون برود و ما مانع او می شویم. وقتی هم آن حالت ها تمام می شوند، منتطریم، ببینیم کی دوباره حال همسرم دگرگون می شود.
این خانم مضطرب و نگران درباره حالت های همسرش ادامه داد :" دو هفته پیش وقتی از سر کار به خانه بر گشتم، شوکه شدم. دختر 5 ساله ام گوشه اتاق کز کرده بود. همسرم بی قرار و عصبی راه می رفت. عرق کرده بود. چند لحظه بعد، حالت های همسرم شدیدتر شد. احساس خفگی و کلافگی می کرد و دایم می گفت : " الان می میرم. "
حالت هایش شبیه کسانی بود که انگار دچار حمله قلبی شده اند. با وجودی که همسرم 39 سال اش است و تا به حال هم سابقه بیماری قلبی نداشته است، ترسیدم مبادا دچار سکته قلبی شود. بلافاصله او را به اورژانس رساندم. اما بعد از معاینه هیچ عارضه قلبی ای در او ندیدند. فردای همان روز ،همراه همسرم پیش متخصص قلب رفتیم. نظر پزشک هم همین بود. یعنی این که همسرم دچار بیماری قلبی یا سکته قلبی نشده بود. "
او ادامه داد : " طی این دو هفته چندین بار آزمایش های مختلفی انجام داده ایم. چند بار به متخصص قلب مراجعه کردیم. اما بیماری همسرم را تشخیص نمی دهند...."
چون این بیماران به بیماری جسمی مبتلا نیستند، طبیعی است که بعد از انجام معاینه ها و آزمایش های مختلف، بیماری جسمی ای در آنها دیده نشود. به همین دلیل نگران می شوند؛ چون احساس می کنند به بیماری ناشناخته ای دچار شده اند. برای این که به بیمار و همسر او اطمینان بدهم که به بیماری ناشناخته ای دچار نشده است، شروع کردم به شمردن علایم بیمار .
از او پرسیدم : " احساس می کنی همین الان سکته می کنی ؟" گفت : " بله " . به او گفتم : " وقتی این حالت ها به تو دست می دهد نمی توانی یک جا بمانی و می خواهی از جایی که هستی فرار کنی؟ با تعجب جواب داد :" بله " . گفتم : " نفس نفس می زنی و نمی توانی راحت نفس بکشی ؟" باز با هیجان جواب داد : " بله."
گفتم : " احساس گیجی و منگی و سبکی سر داری و حس می کنی مسخ شده ای ؟ " گفت :" بله " . گفتم : " حس می کنی بدن ات مال خودت نیست ؟" گفت:" بله و ادامه داد، شما دقیقا حالت های من را می گویید." دوباره پرسیدم : " بعد از تمام شدن حمله ها دایم نگران حمله بعدی هستی ؟ " گفت :" بله ، دقیقا."
از او پرسیدم: " دیگر نمی توانی تنها بیرون بروی یا تنها بمانی و برای بیرون رفتن از منزل باید کسی همراه تو باشد؟ " باز با هیجان گفت : " بله." پرسیدم : " مرگ را حس می کنی و هر لحظه احساس می کنی در حال مردن هستی؟" باز با هیجان گفت بله و تکرار کرد، " شما حالت های من را می گویید..."
بعد از این سوال ها، نام بیماری اش را به او گفتم و ادامه دادم: " دیدی که من همه حالت های تو را گفتم. اسم بیماری ات را هم گفتم. پس به بیماری ناشناخته ای دچار نشده ای. علاوه بر این که این حالت ها، حس وحشت عمیقی در تو ایجاد می کند که هیچ ارتباطی با میزان خطری که فکر می کنی تو را تهدید می کند، ندارد. " بیمار و همسر او آرام تر شدند و بعد، همسر بیمار به تشریح حالت - های او ادامه داد.
کنار او می مانیم
زندگی مان مختل شده است. طی این 2 هفته فقط 5 روز توانستم سر کار بروم. اوایل خودم می ترسیدم او را تنها بگذارم تا مبادا دچار این حالت ها شود و من کنارش نباشم و نتوانم به او کمک کنم. اما حالا خودش از ما می خواهد کنارش بمانیم.
او ادامه داد:" الان همسرم برای بیرون رفتن از منزل هم مشکل پیدا کرده است. یعنی باید حتما همراه من یا یکی از بچه ها، حتی دختر 5 ساله مان بیرون برود. فرقی هم نمی کند چه قدر از خانه دور می شود؛ تا سر کوچه و خرید کردن از سوپر مارکت یا مسافت های کمی بیشتر. این وابستگی او را بیش از هر کسی آزار می دهد."
این خانم در ادامه توضیح داد:" همسرم دیگر سر کار نمی رود؛با ادامه این وضع، دچار مشکلات اقتصادی خواهیم شد. با وجودی که مدیریت بخشی از شرکت به عهده او است، اما نمی تواند سر کار برود. چون می ترسد مبادا در فاصله خانه تا محل کار، به این حالت ها دچار شود و کسی نباشد که به او کمک کند. علاوه بر این که دوست ندارد همکاران اش او را در این حالت ها ببینند."
او ادامه داد: " اوایل تعداد حمله ها کمتر بود. اما حالا به روزی 5- 6 بار رسیده است. فقط یک لحظه خودتان را جای همه ما بگذارید که یکی از اعضای خانواده تان، روزی چند بار تا دم مرگ برود و برگردد."
این خانم درباره وضعیت فرزندان اش می گفت: " بچه ها هم مثل من نگران هستند. هر دو پسر 9 و 12 ساله من بچه های زرنگی هستند. اما از وقتی پدرشان به این حالت ها دچار شده -است، نمی توانند آن طور که باید درس بخوانند. حتی وقتی نیمه های شب ،این حالت ها به پدرشان دست می دهد، آنها مضطرب و نگران از خواب بیدار می شوند و گاهی حتی تا صبح کنار او می - نشینند. از من می پرسند؛ پدر زنده می ماند؟ "
او از چه رنج می برد
به دلیل شباهت برخی از علایم حملات " پانیک " با بیماری قلبی ،به ویژه سکته قلبی، معمولا اولین محل مراجعه این بیماران بعد از بروز حمله ها، اورژانس قلب است. اما بعد از مراجعه به اورژانس قلب و تشخیص سلامتی قلب، بیمار حس می کند به بیماری ناشناخته ای دچار شده است.
با بروز علایم ، بیمار دچار اضطراب خیلی شدید می شود و از مکانی که هست، فرار می کند. تپش قلب، احساس گرفتگی و خفگی، تعرق، نفس های بریده، گریه، گاهی جیغ کشیدن به دلیل وحشت از علایم، احساس سرما و یا گر گرفتگی، ترس از مردن، مور مور یا سوزن سوزن شدن یا کرختی، احساس درد در شکم، درد قفسه سینه، حالت منگی، ضعف و عدم تعادل، احساس مسخ شخصیت و واقعیت، لرزش اندام ها، ترس از دیوانه شدن و از دست دادن کنترل رفتار، از علایم این اختلال است.
اگر حداقل 4 علامت از این علامت ها ، حدوداً 10 دقیقه بروز کرده و ادامه پیدا کند، فرد دچار " حمله پانیک " شده است. اما اگر بعد از مدت یک ماه، این علایم مجددا دیده شود، یا بیمار در این مدت یک ماه نگران وقوع حمله های بعدی و یا نگران عوارض آن باشد یا تغییر چشمگیری در رفتارش دیده شود، دچار " اختلال پانیک " شده است.
در مواردی ( همیشه این طور نیست) مانند این آفا ،مشکل " گذر هراسی " هم به اختلال پانیک اضافه می شود. در این شرایط ،بیمار نمی تواند " تنها " بیرون برود. مثل همین آقا که حتی برای خرید از سوپر مارکت نزدیک منزل هم باید کسی ، حتی دختر 5 ساله اش او را همراهی می کرد.
از کجا می آید؟
اختلال پانیک ممکن است به صورت ناگهانی یا به دلیل قرار گرفتن در شرایط استرس زا ،مثل زمانی که فرد به هر دلیل " در کانون توجه دیگران قرار می گیرد " بروز کند. گاهی اختلال دیگری مثل، ترس از حضور در جمع، ترس از هر چیزی( فوبیا)، اختلال استرس پس از سانحه ( D . S .T .P )، سو مصرف مواد یا دارو یا یک بیماری جسمی مثل پر کاری غده تیرویید ،زمینه ساز بروز اختلال پانیک می شود؛ که در این حالت، اول باید بیماری اصلی درمان شود و بعد به درمان اختلال پانیک پرداخت.
جدا شدن والدین قبل از رسیدن فرزندشان به سن 17 سالگی، از دست دادن یکی از والدین به ویژه مادر، می توانند زمینه ساز اختلال پانیک باشند. احتمال ابتلا به اختلال پانیک در زن ها ،2 تا3 برابر مردها است.
درمان
معمولا برای درمان مراجعان مبتلا به این اختلال، از این مثال استفاده می کنم. به آنها می گویم فکر کنید در اتاقی هستید که ماری به طرف تان می آید. اگر ندانید مار سمی است یا نه ،خیلی وحشت می کنید و فکر می کنید اگر این مار شما را نیش بزند، حتما می میرید. اما اگر مطمئن شوید مار سمی نیست، باز هم می ترسید؛ اما چون مطمئن می شوید که نیش تان نمی زند، کمتر وحشت می کنید.این بیماری هم شبیه همان ماری است که سمی نیست، نیش نمی زند، نمی کشد. اما حالت هایی که ایجاد می کند ،ترسناک و ناراحت کننده است.
حمله های پانیک معمولا با مصرف دارو، بعد از گذشت یک هفته تا یک ماه کنترل می شود. همراه درمان دارویی، بیمار باید تنظیم نفس را تمرین کند تا در زمان حمله ها بتواند تنفس اش را کنترل کند. برای تنفس آرام می توانند با استفاده از کیسه نایلون و گرفتن آن جلوی دهان و بینی ، تمرین کنترل تنفس را انجام بدهند. علاوه بر این که در لحظه های بروز حمله ، به خودشان یاد -آوری کنند که بیماری من ناشناخته و خطرناک نیست و اگر قرار بود با این حمله ها اتفاقی برای من بیفتد، الان زنده نبودم.
ترک سیگار ،کاهش مصرف قهوه، تنظیم زمان خواب و استراحت ،تنظیم برنامه کاری و دور بودن از هرگونه تنش و اضطراب و ریلکسیشن در فواصل بین حمله ها و استفاده از نور ملایم در حین کار، از دیگر نکاتی است که بیماران مبتلا به اختلال پانیک، باید به آن توجه کنند.
ترس مرضی ـ phobias
ترس مرضی نوعی اضطراب به صورت ترس مداوم غیرمنطقی یا بیش از حد معمول نسبت به یك شیئی، موقعیت، فعالیت، شرایط یا حتی یك عملكرد بدنی (كه هیچ یك از اینها اساساً خطرناك نبوده یا تناسب منطقی با اضطراب ندارند). اكثر افراد دچار فویبا ترس خود را نابجا نسبت به موقعیت میشناسند. فویبا به انواع زیر تقسیم میشود:
۱. جمع هراسی (ترس از حضور در شلوغی یا ترس از مكانهای عمومی)
۲. اجتماع هراسی (ترس از قرارگرفتن در موقعیتهای اجتماعی نظیر سخنرانی عمومی یا استفاده از حمام عمومی)
۳. ترس مرضی ساده (ترس از یك نوع محرك خاص نظیر حیوانات، حشرات، ارتفاع، سفرهوایی، مكانهای بسته و غیره)
ـ علایم شایع:
۱. تپش قلب
۲. تعریق
۳. لرزش
۴. گُرگرفتگی
۵. تهوع
۶. افكار منفی و تصورات مضطربكننده
ـ علل بیماری:
علت واقعی این اختلال ناشناخته است. علت احتمالی آن عبارتست از یك واكنش یادگرفته شده (ساخته شده در ذهن) مثلاً ناشی از تماس با فرد دیگری دارای ترس مشابه، یا داشتن تجربه یك ترس اولیه كه همراه با یك شیئی یا موقعیت خاص بوده است. سایر فرضیههای موجود در این زمینه، ترس مرضی را دارای یك معنی سُمبلیك در نظر میگیرند.
ـ عوامل افزایشدهنده خطر:
۱. سابقه خانوادگی اضطراب
۲. اضطراب ناشی از جدایی در كودكی
۳. وجود سایر اختلالات روانی
۴. دارابودن شخصیبت كمالگرا
ـ پیشگیری:
اقدام خاصی برای پیشگیری از ترس مرضی وجود ندارد. روشهایی برای پیشگیری یا كنترل واكنشها وجود دارد.
ـ عواقب مورد انتظار:
۱. اجتماعی هراسی، ممكن است با درمان برطرف شود؛ داروها در این مورد معمولاً سودمندند.
۲. جمع هراسی، افراد مبتلا بدون درمان روزبهروز بیشتر خانهنشین میشوند؛ اغلب با اختلال هراس همراه است.
۳. ترس ساده، در برخی موارد با بالارفتن سن خود به خود متوقف میشود؛ برخی موارد نیز چنانچه از محرك ترس (مثلاً مار افعی) اجتناب شود اختلال قابل توجهی در زندگی پدید نمیآید؛ برخی موارد با قرار گرفتن فرد مبتلا در موقعیتهای ترسآور (نظیر سفرهوایی) كاهش مییابند؛ سایر موارد نیز با درمان قابل علاجاند.
ـ عوارض احتمالی:
در اثر اجتناب از محركهای ترس مرضی زندگی روزمره دچار محدودیت میشود. به خصوص جمع هراسی فعالیت فرد را دچار محدودیت كرده و شدیداً ناتوانكننده است.
ـ درمان:
۱. اقدامات تشخیصی شامل مشاهده علایم توسط خود بیمار است.
۲. بررسی سابقه طبی و اجتماعی و معاینه فیزیكی توسط یك پزشك ضروری است.
۳. افكار خود را از منفی بودن (مثلاً «سگ گاز خواهد گرفت») به سمت افكار مثبت و واقعگرایانه (مثلاً «سگ با بند بسته شده است») منحرف سازید.
۴. به یك اقدام كنترلكننده بپردازید، مثلاً شمارش معكوس از 1000، كتاب خواندن، بلند حرف زدن، تنفس عمیق و شمردن آنها
۵. افكار خود را به سمت افكار خوشایند منحرف سازید. از روشهای آسودهسازی استفاده كنید.
ـ داروها:
داروها گاهی در درمان ترس مرضی مؤثرند.
ـ فعالیت:
محدودیتی وجود ندارد.
ـ رژیم غذائی:
رژیم خاصی نیاز نیست. از مصرف كافئین خودداری كنید.
ـ در این شرایط به پزشك خود مراجعه نمائید:
۱. بازگشت علایم ترس مرضی پس از درمان
۲. اگر شما یا یكی از اعضای خانوادهتان دارای علایم ترس مرضی باشید كه با مراقبتهای خود كنترل نشده است.
اختلال وسواسی-اجباری چیست؟
نویسنده:اسماعیل درمان جمعه 21/اکتبر/2011 در:روانشناسی فامیلی (خانواده), روانشناسی کلانسالان, صدا و تصویر (ویدیو), مطالب عمومی یک نظر
PrintFriendly and PDFچاپ
تهیه، ویرایش و اضافات: اسماعیل درمان
ماستر روانشناسی بالینی (کلینیکال)
کریمه میترسد که به هرچیزی دست بزند آلوده به میکروب و کثیف باشد و سبب مریضی شود. بنابراین برای باز کردن درها دستکش میپوشد و هر چند دقیقه اجباراً دست خود را می شوید تا از شر میکروبها خلاص شود.
احمد آنقدر زیاد متوجه مرتب بودن است که ساعتها در مرتب کردن و تنظیم و ترتیب وسایل روی میزش یا لباسش وقت صرف می کند. او قبل از آنکه همه چیز را دقیقاً سر جایش نگذارد نمیتواند خانه را ترک کند. دستان یک خانم 20 ساله که از فرط شستن به دستان یک زن مسن شباهت دارد
نگرانیها، تردیدها، و باورهای خرافی که معمولاً در زندگی روزمره شایع هستند اگر جنبه افراطی و شدید به خود بگیرند وسواس نامیده میشوند. مثلاً یک فرد در هنگام شستشوی دست و یا بدن و یا بازرسی و چک کردن، به صورت خیلی زیاد و شدید دست به این عمل بزند که هم وقت زیادی را بگیرد و هم سبب استرس و اضطراب او گردد.
اختلال وسواس به دو صورت فکری و عملی تظاهر می کند و در تمام سنین رخ میدهد، ولی در سنین جوانی بیشتر شایع است.
وسواس فکری: افکار، تصاویر یا تکانه های هستند که مکرراً رخ می دهند و شخص فکر میکند از کنترول او خارج اند و آنها را ناراحت کننده، مزاحم و بی معنا مییابد. شایعترین انواع وسواس فکری عبارتند از :
ترس های آلودگی به میکروب ها و چرک (مثلا شخص فکر می کند به بسیاری چیزها نباید دست بزند چون کثیف و آلوده هستند)
تردید و شک نسبت به انجام دادن درست یک کار (مثلاً بعد از قفل کردن دروازه، به شک می افتد که آیا دروازه را قفل کرده است یا نه)
تقارن و یا دقت بیش از حد (مثلاً اینکه کتابها بسیار منظم چیده شده باشند و یا عکس درست نصب شده باشد، بطوریکه نگرانی و دقت بحدی باشد که وقت ضایع شده و به کارهای مهمتر نتواند رسیدگی کند)
وسواس عملی: اعمال اجباری هستند که شخص بارها و بارها و بر طبق یک سلسله قواعد و مناسک برای خنثی کردن افکار وسواسی خود اقدام به انجام آن می کند. شایعترین نوع وسواس عملی عبارتند از :
چک کردن دوباره، شستشو، شماره کردن، پرسیدن، تقارن و دقت، و ذخیره کردن و انبارکردن بیش از حد اشیا (مثلاً ذخیره کردن اشیایی که شاید هیچ زمانی از آنها استفاده نگردد ولی شخص فکر میکند که به آنها نیاز مبرم پیدا خواهد کرد)
ولی علائمی مانند نفرت و یا نگرانی از دفع ترشحات بدن ( مانند ادرار ، مدفوع ، بزاق )، ترس از احتمال وقوع اتفاق وحشتناک ( آتش سوزی ، مرگ وابستگان ، زهدورزی و عبادت مفرط ، اعتقاد به اعداد نحس مانند ۱۳، مسواک زدن شدید و مفرط ، رسیدن به سر و وضع خود به نحو افراطی ، مو کندن از بدن و ناخن جویدن هم ممکن است از علائم وسواس باشند)
این اختلال در مواردی با افسردگی همراه می باشد .
توصیه به خانواده ها:
۱ – استرس و حوادث بحرانی وضعیت مریض را بدتر کرده و احتمال عود را افزایش می دهد، لذا علی رغم ایجاد مشکلات و آشفتگی در خانواده به واسطه این اختلال در منزل سعی نمایند فضای آرام برقرار باشد .
۲ – مریض روانی نیاز به درک خود از طرف دیگران دارد، لذا پائین آوردن سطح توقعات به طور موقت و مهربانی و حوصله کمک کننده خواهد بود .
۳ –به یاد داشته باشید که مریض برای رفع اضطراب خود دست به اعمال و مناسک وسواس گونه می زند و هیچ کس به اندازه خود او از رفتارهایش متنفر و ناراحت نمی باشد. لذا از قضاوت کردن و یا مسخره نمودن خودش و رفتارش پرهیز کنید .
۴ – شما درگیر رفتارهای وسواس گونه مریض نشوید، اما حد و حدود این اعمال باید به روشنی مشخص شده و فرد وسواسی طبق همان محدودیتها و قواعد عمل نماید .
۵ – به مریض جهت ترک اعمال خود فشار وارد نیاورید ولی به طور دائم به توصیه هایی که داکتر/مشاور برای مریض داشته توجه داشته و آنها را برای مریض یادآور شوید .
۶ – حرکات رفتاری که برای مریض بسیار سخت است و قادر به انجام آن نمی باشد به صورت آهسته و در دراز مدت تغییر دهید و همیشه تغییرات را به مریض گوشزد نمایید .
۷ – اگر مریض تهدید به خشونت ،خودکشی و یا دیگرکشی کرد، این تهدید را جدی گرفته و داکتر را در جریان بگذارید، چون این نوع رفتار نشان دهنده افسردگی شدید است .
۸- باید مواظب اعتماد به نفس مریض باشید. بجای او تصمیم نگیرید، ولی در تصمیم گیری او را کمک نمائید .
۹ – فعالیتهای روزانه مانند دویدن ، آببازی ، و ورزشهای گوناگون دیگر را که باعث صرف انرژی می شود برای مریض توصیه کنید .
۱۰ – موفقیت و پیشرفت مریض را تقدیر کنید و تشویق کردن را فراموش نکنید .
۱۱ – دائم رفتارها و علائم اختلال را زیر نظر داشته باشید در صورت ظهور علائم جدید و علائم عود مسئله را با داکتر/مشاور در میان بگذارید .
معلومات بیشتر
اختلال وسواسی-جبری (وسواسی-اجباری) نوعی از اختلال اضطرابی می باشد که مانع کارایی کامل بسیاری از مردم می گردد. این اختلال اغلب در نوجوانی یا جوانی آغاز می شود.
فرد مبتلا به این اختلال معمولاً از ترسهای غیر منطقی یا افکار وسواسی رنج می برد و اغلب به صورت جبری رفتاری تکراری را برای برطرف کردن اضطراب ناشی از آن افکار وسواسی انجام می دهد. او معتقد است که اگر این رفتار را انجام ندهد اتفاق بدی خواهد افتاد. بطور مثال، اگر اجاق گاز را سه بار خاموش نکنم خانه آتش خواهد گرفت و یا اگر سه بار به عقبم نگاه نکنم حادثه بدی برای من یا نزدیکانم اتفاق خواهد افتاد.
زندگی افراد مبتلا به این اختلال پراز اضطراب و شرمساری است و اغلب قبل از تشخیص و درمان سالها در عذاب استند. پس از تشخیص افراد مبتلا به این اختلال را می توان با دوا و مشاوره یا ترکیبی از این دو بخوبی تداوی کرد.
بسیاری از مبتلایان به این اختلال می پذیرند که افکار آنها بی معنی است اما نمی توانند به آنها فکر نکنند چون منجر به نگرانی بیشتر می شود. و همانطور که اشاره شد، در پاسخ به این افکار وسواسی، آنها ممکن است به افکار جبری رفتارهای مقرراتی (عمل جبری) دچار شوند که بشدت تکرار می شوند تا به آنها در برطرف کردن اضطراب ناشی از افکار وسواسی کمک کنند. این اجبارها ممکن است به شکل شستشوی زیاد، یا بازرسی های مکرر برای اطمینان از مرتب بودن اوضاع باشد.
دواهای متعددی در مهار علائم اختلال وسواسی-اجباری در بالغین مؤثر بوده اند، از آن میان دواهای ضد افسردگی چون فلوکسیتین و کلومیپرامین.
علل:
علت دقیق اختلال وسواسی-اجباری هنوز در جریان تحقیق است. عده ای بر این باور اند که ممکن است ناشی از نامتعادل بودن سروتونین (که یک میانجی عصبی است) باشد. تحقیقات نشان میدهند که سروتونین در کنترل وضعیتهای خلقی (مثلاً شاد یا غمگین بودن) و هشیاری دخالت دارد .
علائم :
علائم اختلال وسواسی-جبری طیفی از خفیف تا شدید را در برمی گیرد. عده ای ممکن است فقط به افکار وسواسی دچار باشند. برخی ممکن است بتوانند افکار وسواسی و رفتارهای جبری خود را برای مدت کوتاهی مهار کنند و بدینوسیله علائم خود را در مکتب یا محل کار پنهان کنند. اما هنگامی که وضعیت شدیدتر می شود ، اختلال وسواسی-اجباری آنقدر زندگی فرد را اشغال می کند که دیگر نمی تواند در فعالیت های روزانه درست عمل کند، چون بسیاری از وقت خود را صرف مراسم وسواسی خود می کند.
اختلال وسواسی-جبری گاهی همراه با افسردگی، اختلالات خوردن (پرخوری یا بی اشتهایی عصبی)، اختلال سوء مصرف مواد (اعتیاد)، اختلال شخصیتی، اختلال نقصان توجه یا دیگر اختلالهای اضطرابی می باشد. این اختلالات همراه در ترکیب با تمایل به پنهان کردن مشکل، تشخیص و تداوی اختلال را بسیار مشکل می کنند. و بدین ترتیب افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری تا سالها پس از شروع علائم هیچ تداوی دریافت نمی کنند .
تداوی:
این اختلال اگر زود تشخیص داده شود، می توان بخوبی با ترکیبی از روان درمانی Psychotherapy (بویژه رفتار درمانی behavioral therapy) و دوا معالجه کرد. یک رویکرد ویژة رفتار درمانی بنام ”مواجهه وجلوگیری از پاسخ“ تاثیر خود را در تداوی مریضان وسواسی-اجباری ثابت کرده است. این رویکرد شامل مواجهه کردن عمدی مریض با فکر یا شی هراس آور بصورت مستقیم یا از طریق تصور است (روشی که فرد بطور واقعی با اشیا یا رویدادهایی که سبب وسواس و اضطراب او میشوند برخورد نکرده بلکه به کمک داکتر این رویدادها را در ذهن خود مجسم ساخته و با وسواس خود مقابله می کند)
مطالعات اخیر نشان داده اند که دواهایی که بر سروتونین اثر می گذارند ، علائم اختلال وسواسی-اجباری را بطور چشمگیری کاهش می دهند.
ادویه که برای محدودکردن این اختلال معمولاً استفاده می شوند:
برای خوانندگانی که به زبان انگلیسی آشنایی دارند، مشاهده این ویدیو نیز توصیه می گردد:
httpv://www.youtube.com/watch?v=tPFQMRx2l3Y
منابع:
۱- Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (DSM-IV-TR) 2000
2- وبسایت پزشکی شفا http://www.irshafa.ir
عکسها برگرفته از وبسایتهای http://www.bipolarlifestyles.comو http://ww.newsmania.com
این مطلب/مطالب را نیز بخوانید
اختلال وسواسی- جبری (اختلال وسواس فکری-عملی)
خودبیمارانگاری یا هایپوکاندریا چیست؟
تابوی اختلالات روانی در افغانستان
نگاهی به اضطراب و اختلالات اضطرابی
Tweet
اختلال اضطراب
اختلالات اضطرابی به دو دسته طبیعی (در موقع حادثه ایجاد شده و بارفع عامل اضطراب انگیز رفع می شود مثل موقع امتحان ) و غیرطبیعی (فرد بدون دلیل و مدام اضطراب دارد) تقسیم می شود. اختلالات اضطرابی شایع ترین اختلالات روانی است و گروهی از اختلالات را در بر می گیرد که خصوصیات اصلی آنها علائم روانی و فیزیکی اضطراب را شامل می شود.
تعریف اضطراب :
یک هیجان عادی می باشد و همه انسان ها آن را تجربه می کنند و عبارتست از یک احساس ناخوشایند ذهنی به صورت بیم، ناراحتی، تنش و دلواپسی مبهم که با یک یا چند علامت جسمی مثل احساس خالی شدن سردل، تنگی قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد و بی قراری همراه است. (گاهی با رنگ پریدگی و گاهی با سرخی و داغ شدن صورت همراه است) .
اختلال اضطرابی فراگیر یا منتشر :
خصوصیات اصلی آن عبارتست از اضطراب و تشویش مفرط همراه با علائمی مثل تنش عضلانی، احساس گوش به زنگ بودن و از جا پریدن، اختلال در خواب، اختلال تمرکز، لرزش دست که این علائم باید حداقل 6 ماه ادامه داشته باشد این اختلال در زنان و در دهه سوم زندگی بیشتر است.
درمان: تجویز کوتاه مدت بنزودیازپین ها، بوسپیرون، ضد افسردگی های سه حلقه ای، پروپرانولول(برای کاهش علائم جسمی مثل لرزش دست) درمان دارویی 14-6 ماه و گاهی تا پایان عمر طول می کشد. همچنین آگاهی از علل و عوامل بیماری و استفاده از تکتیک های آرامی سازی نیز به درمان کمک می کند.
اختلال هراس:
عبارتست از بروز خودبخودی مکرر و غیرمنتظره حملات هراس (گرفتگی در گلو، تپش قلب شدید، احساس نزدیکی به مرگ، احساس خفگی و لرزش که کمتر از یک ساعت رفع می شود)
اختلال گذر هراسی:
یک ترس اکتسابی و غیرمنطقی از مکان هایی مثل فروشگاههای شلوغ، آسانسور، اتوبوس و .. است که فرد احساس می کند به دام افتاده است و در صورت بروز حمله هراس نمی تواند از آنجا خارج شود.
درمان :
تجویز ضد افسردگی های سه حلقه ای مثل
ایمی پرامین، بنزودیازپین ها مثل آلپرازولام، مهارکننده های مونوآمنیواکسیداز مثل فنلزین- مهارکننده های اختصاصی بازجذب سروتونین مثل فلوئوکسیتین – آرام سازی – مواجهه تدریجی با مکان ها و شرایط استرس زا و کنار آمدن با آنها.
اختلالات فوبی :
فوبی به معنی ترس غیرمنطقی و بیمارگونه است. خصوصیات این اختلالات ترس است که قرار گرفتن در آنها بلافاصله منجر به واکنش اضطرابی می شود بطوری که از محرک اضطراب آور به طور آگاهانه اجتناب می کند علائم فوبی همان علائم اضطراب فراگیر است با این تفاوت که مبتلایان به فوبی فقط در شرایط خاص و قابل شناسایی دچار اضطراب می شوند. فوبی به دو دسته خاص واجتماعی تقسیم می شود.
فوب خاص (ساده) :
ترس غیرمنطقی، بارز و مستمر نسبت به یک شی یا موقعیت خاص که منجر به اجتناب از آن شی یا موقعیت می شود و در صورت مواجه شدن با آن اضطراب شدید را متحمل می شود. نمونه های فوبی ساده عبارتست از : ترس از حیوانات مثل گربه، ترس از ارتفاع، فضای بسته ، طوفان ، آب و ...
فوبی اجتماعی :
عبارتست از ترس بارز و مستمر از یک یا چند موقعیت یا عملکرد اجتماعی که در آن، شخص با افراد ناآشنا مواجه است یا ممکن است مورد کنجکاوی آنها قرار گیرد و فرد می ترسد به گونه ای رفتار کند که موجب تحقیر و شرمندگی او گردد. اگر فرد در این شرایط قرار گیرد دچار اضطراب قابل توجه ای می شود.
درمان فوبی:
بهترین درمان مواجهه تدریجی با عامل ترس آور است. آشنایی با علل بیماری و صحبت با روانپزشک مربوط – استفاده از داروهایی مثل پروپرانولول و فنلزین
اختلال وسواسی- جبری :
وسواس به دوشکل فکری و عملی دیده می شود. وسواس فکری به یک عقیده، احساس یا فکر مربوط می شود. (مثل اشنغال دائم فکر به یکموضوع که فرد نمی تواند فکر را از ذهنش خارج کند) و وسواس عملی به حالت جبری انجام یک عمل اطلاق می شود. (مثل شستن مکرر دست ها)
انواع اختلال وسواسی- جبری : 1- نوع آلودگی مثل شستن مکرر دست ها2-نوع شک و تردید مثل چک کردن مرتب در که آقای قفل است یا نه3-افکار مزاحم بدون اعمال وسواسی مثل مرتب فکر می کند که بچه اش را بکشد اما این فکر بدون عمل است و اقدام به کشتن بچه اش نمی کند. 4- نوع دقت که فرد در کارها دقت افراطی دارد مثل دقت بیش از اندازه در خوردن غذا 5- نوع شمارش مثل شمردن موزاییک ها یا پلاک ماشین ها و ...
درمان:
داروهایی مثل کلومیپرامین و فلوکسیتین و در صورت عدم پاسخ درمانی استفاده از فلووکسامین و در صورت عدم پاسخ درمانی استفاده از فلووکسامین و بوسپیرون با یک بنزو دیازپین مثل کلونازپام- گاهی در وسواس آلودگی فرد را با عامل آلوده مواجه
می کنیم و اجازه نمی دهیم که آلودگی را رفع کند.
اختلال استرس پس از سانحه:
این اختلال عبارتست از یک واکنش اضطرابی قابل توجه به دنبال یک ضربه بسیار شدید که با مرگ یا تهدید جدی زندگی و یا جراحت به بیمار یا فرد دیگر توأم بوده است که یا خود فرد در آن موقعیت وحشتناک بوده و یا شاهد آن بوده و وقتی حادثه تمام شده فرد مدام آن صحنه را به خاطر می آورد گاهی زیر 3 ماه (حاد) و گاهی تا 40 طول می کشد.
خصوصیات بالینی:
1-تجربه مجدد سانحه در رویا یا خیالات بیداری2-اجتناب مستمر از یادآوری سانحه3-برانگیختی بیش از حد و مداوم
درمان :
ضد افسردگی های سه حلقه ای مثل آمی تریپتلین – وقفه دهنده های مونوآمینو اکسیدازمثل فنلزین- مهارکننده های اختصاصی باز جذب سرتونین مثل فلووکسامین
مداخلات لازم:
1- صحبت بیمار در مورد مسائل خود که باعث آرامش قابل توجهی در فرد می شود.
2-استفاده از روش آرام سازی به این صورت که فرد روی تخت دراز کشیده تمام عضلات خود را شل می کند و به یک صحنه آرام مثل طبیعت فکر می کند سپس از نوک پا تا سر به تدریج عضلات را به صورت متناوب به مدت 3 ثانیه منقبض می کند و سپس به حالت اول برگشته و می گوید آرام
3-شناسایی عوامل ایجاد کننده: اضطراب و رفع آنها
4- سعی کنید که به تدریج و با کمک دیگران با عامل ترس آور مواجه شوید.
5-در برابر خواسته دیگران قاطع باشید و در صورت لزوم به آنها نه بگویید.
6- سعی کنید در اجتماعات یا
مکان هایی که باعث ترس و اضطراب شما می شود به تدریج و به تنهایی شرکت کنید.
7- برای بهبود خواب در یک محیط آام قرار بگیرید و قبل از خواب دوش آب گرم بگیرید و از نوشیدنی های گرم مثل شیا راستفاده کنید. از مصرف موادحاوی کافئین مثل چای و قهوه اجتناب شود.
8- در صورت بروز حمله اضطرات و افزایش تعداد تنفس سعی کنید عمیق و کند تنفس بکشید یک پاکت یا نایلون را جلوی دهان و بینی خود گرفته و در آن نفس بکشید.
9-در صورت ابتلا به استرس پس از سانحه سعی کنید صحنه حادثه را به یادآورده و احساسات خود را بروز دهید مطمئن باشید که فرد مبتلا به اختلالات اضطرابی هیچکاه دچار جنون نمی شود.
آیین مزدک که به خرم («شاد» و «خوش») یا درستدین نیز شهره است، در دوره حکومت قباد اول (۴۸۸-۵۳۱ م.)، شاه ساسانی، در ایران شکوفا شد. نام این دین برگرفته از نام مزدک، بنیادگذار آن است. مفاهیم اجتماعی آیین مزدک مهم است، بویژه به این خاطر که اغلب میاندیشند شکل آغازین و شرقی سوسیالیسم و کمونیسم را داشته است، اما، این یک مبالغه است که میخواهد آیین مزدک را به یک نهضت اساساً اجتماعی تقلیل دهد.
▬بنا به گفته کریستنسن ایران شناس دانمارکی، آئین مزدک یکی از شاخههای دین مانی است که در رم و در روزگار دیوکلسین (۳۰۰ م.) به وجود آمد. پایه گذار این آئین شخصی به نام زرتشت فرزند خرکان بوده که بوندوس نیز نامیده میشده است. پیروان این آئین خود را درست دینان مینامیدند. آوازه پیروان زرتشت خرکان دو قرن بعد بلندتر شد. به گفته همین ایران شناس خرکان از مردم فسا (فارس) بوده و همو است که مؤسس آئین مزدک بوده است. زرتشت حامی مزدک بوده است. محققان زادگاه مزدک را شهر پسا یا فسا میدانند. زرتشت حامی مزدک در خوذای نامک نیز مسطور است.
▬دین مزدک را اشتقاقی از مانویت دانستهاند. مزدک در عهد قباد پدر انوشیروان مدعی نوعی رهبری دینی شد و قباد در ابتدا از روی عقیده و علاقه یا به عنوان یک نقشه سیاسی برای کوباندن طبقه اشراف و روحانیون زردشتی به او گروید و کار مزدک سخت بالا گرفت، ولی به فاصله اندکی در همان زمان قباد به دستیاری فرزندش انوشیروان یا در زمان سلطنت خود انوشیروان مزدکیان قتل عام شدند و از آن پس، به صورت یک فرقه سری در آمدند. مزدکیان در دوره اسلام نیز لااقل تا دو سه قرن وجود داشتهاند. در دوره اسلام نهضتهای ایرانی ضد خلافت و احیاناً ضد اسلامی را غالباً مزدکیان رهبری میکردهاند. به همین جهت زردشتیان با آنها همراهی نکرده، با مسلمین علیه آنها همکاری میکردند. میگویند بانی اصلی آیین مزدکی مردی زردشت نام از اهل فسای شیراز بود و به نوعی مانویت دعوت میکرد مخالف کیش رسمی مانوی. این مرد دعوت خود را در روم ظاهر کرد و، سپس، به ایران سفر کرد و به دعوت پرداخت. در روم این شخص به نام «بوندس» معروف بوده است. کریستنسن پس از ذکر مطلب بالا میگوید: «بنا بر این، دین مزدک همان آیین» درست دیناست که «بوندس» انتشار داد.
▬طبری در تاریخ مشهور خود موسوم به الرسل و الملوک، از «زراذشت پسر خرگان» نام میبرد که آیینی نوین بنا نهاد و مزدک مروج آیین او بود: چون پادشاهی بر خسرو استوار شد آیین مردی دو روی را که از مردم پسا بود و زراذشت پسر خرگان نام داشت از میان برداشت. این آیین بدعتی بود در کیش مجوس و مردم در این بدعت از او پیروی کردند و کار او بالا گرفت. از کسانی که مردم را به این آیین همی خواند یکی بود از مردم مذریه، به نام مزدک پسر بامداد. مالالاس هم از یک مانوی مرتد شده به نام بوندس یاد کرده که دو قرنی پیش از مزدک، در حوالی سال ۳۰۰ میلادی در روم ظهور کرد و، سپس، به ایران آمد و تعالیم خویش را که «درست دینی» نامیده میشد، بگسترد. «درست دینی» دقیقاً همان عنوانی است که همواره مزدکیان آیین خود را با آن میخواندند و در زبان پهلوی به معنای کیش عدل و برابری است. در کتاب دینکرد نیز از «احکام بدعت آمیز زرتشت فسایی» که «پیروانش را دریست دین میخوانند»، به گونهای جداگانه از «آیین مزدک» یاد شده است؛ و بالاخره، مسکویه نیز از «زرادشت الثانی» یاد کرده که انوشه روان پیروان او و مزدکیان را با هم سرکوب کرد. کریستنسن، از مجموع این روایات، که جملگی نشان میدهند مؤسس آیین مزدکی کسی مقدم بر مزدک پسر بامداد بوده، نتیجه گرفته که «بوندس» و «زراذشت پسر خرگان» هر دو به یک شخص اشارت دارند و: «فرقه مورد بحث ما یکی از شعب مانویه بوده که قریب دو قرن قبل از مزدک در کشور روم تاسیس یافته و مؤسس آن یک نفر ایرانی، زرتشت نام پسر خرگان از مردم پسا بوده است». به سخنی دیگر، طبری سهواً آن «زراذشت» را هم عصر با انوشه روان دانسته است و اندیشههایی که بعدها با نام مزدک شهره شدند، به واقع حدود دویست سال قبل از آن، با نام درست دینی و توسط زرتشت پسر خرگان - که شاید بوندس لقب او بوده- پدیدار گشته بودند. با آنچه از شیوه تاریخ نگاری کهن میدانیم، «سهو» طبری محل اعجاب نیست؛ اما، این که اندیشههای مرتدانه ای چون تعالیم زرتشت پسر خرگان توانسته بودند علی رغم نابردباری دستگاه دینی موبدان، چنان دوامی داشته باشند، البته، حیرت آور است. حتی اگر مانند کریستنسن معتقد باشیم: «زرتشت {پسر خرگان} پیشوایی بوده که دعوات او فقط جنبه نظری داشته است»، باز هم ماندگاری آن تعالیم نظری در ذیل سایه سنگین تعصب دینی موبدان، بس پرسش برانگیز است. به عبارت دیگر، وقتی میدانیم «روحانیان زرتشتی بسیار متعصب بودند و هیچ دیانتی را در داخل کشور تجویز نمیکردند» و در مواجهه با دگرکیشان، هیچ گونه مماشاتی روا نمیداشتند، پس، میتوان پرسید که چگونه اندیشههای زرتشت پسر خرگان چندان تاب آوردند که در درون بلندپایگان دستگاه دینی، کسانی چون مزدک را همراه خویش ساختند؟
░▒▓ طعن و نفرین مخالفان جامعه مزدیسنی در منابع دینی زرتشتی
▬با مراجعه به منابع دینی زرتشتی، درک بهتری از اهمیت این نکته ممکن میشود: در این کتب ما مکرراً با طعن و نفرین مخالفان جامعه مزدیسنی مواجه میشویم. دسته بزرگی از اینان با عنوان دیویسنان، مشخص میشوند. از قرار اینان کسانی بودند که رسالت زرتشت را از بنیاد قبول نداشتهاند و نیایشهای آنان متوجه اهریمن هم بوده است، اما، علاوه بر دیویسنان، دستهای و «جدا راهان» اطلاق شده است. آنان کسانی بودند که خویش را پیرو زرتشت دانسته و اوستا را میخواندهاند، اما، قایل به تفسیر و تأویل خاصی از آن بودهاند. بیست فصل نخست از کتاب سوم دینکرد درباره پرسش و پاسخ میان اشموغان مختلف با موبد سنت پرست است. دینکرد، درست دینان یا پیروان زرتشت خرگان را «اشموغان اشموغ» یا بدترین بدعت گذاران شمرده که با نام و در لفاف دین مزدیسنی، تفسیر خاص خویش را رواج میدادند. منصور شکی با استناد به این نکات و ذکر شواهدی از منش بدون مدارای موبدان زرتشتی در دوره ساسانی، نتیجه گرفته که: «قدر مسلم این است که با تمام کوششی که دولتمردان و موبدان ساسانی در برانداختن دگراندیشی نمودند، جداراهان در نهان و آشکار با گذشت زمان هرچه بیشتر نیرو گرفتند، تا آن جا که به رهبری مزدک بامدادان در شورشی پرشکوه پیشوایی دیانت را به دست گرفتند و به نوآوریهای خود مشروعیت بخشیدند»، اما، باید توجه داشت که اطلاق صفاتی چون «اشموغان اشموغ» به درست دینان در کتاب دینکرد - که در دوره اسلامی نوشته شده - لزوماً به معنای وجود همین برخورد با درست دینی در فاصله زمانی میان زرتشت خرگان و مزدک نیست. به سخن دیگر، به نظرمی رسد که آرای زرتشت خرگان از همان ابتدا مظهر اشموغی یا بدعت گذاری شمرده نمیشدند وگرنه چگونه ممکن بود که چنین اندیشههایی توسط یک روحانی درباری به شاه ساسانی عرضه شده و این یک نیز، آنها را رسماً پذیرفته و مجدانه ترویج کرده باشد؟ این گونه باید پذیرفت که آیین زرتشت خرگان به نحوی در درون جامعه مزدیسنی تحمل میشده تا آن گاه که در نتیجه، فتنههای دوره مزدکی، این آیین به بدترین انواع بدعت گذاری مبدل گشت، اما، چنین چیزی، با آنچه از نابردباری موبدان میدانیم، چگونه قابل قبول تواند بود؟پاسخ را باید در تمرکز دستگاه دینی زرتشتی بر «درست رفتاری» دید: «وقتی ملک و دین با هم همپشت و همداستان باشند، تنها به جای آوردن درست اعمال دینی وسیله تمیز مؤمن از کافر است، نه داشتن ایمان درست». این گونه، از چشم موبد متعصب و دولتی زرتشتی، کافر کسی بود که از آنچه او «رفتار درست» میدانست، دست میکشید و به آیینهایی چون مسیحیت میگروید؛ این اعمال در چشم او هنجارهای کهن جامعه را سست میگردانید و استیلای بی گفت و گوی موبدان را در مخاطره میافکند. بیهوده نیست که به روایت سرگذشت نامههای سریانی، این موبدان مسیحیان را وادار به انجام «اعمال درست»، نظیر ستایش خورشید میکردهاند. آنچه ما را مجاب میکند تا وجود نحلهها و گرایشهای نظری گوناگون در درون زرتشتی گری رسمی دوره ساسانی را بپذیریم، این واقعیت است که اصلیترین متن دینی زرتشتیان - یعنی اوستا - بس غامض و تأویل بردار بود. امروزه، گواهیهای فراوانی در دست است که نشان میدهند در دوره ساسانی اساساً سرودههای زرتشت یا گاهان برای موبدان فهمیدنی نبود و پارههای دیگر اوستا نیز به دلیل فراموش شدن رموز زبان آن، چنان که باید درک نمیشد. روشن است که این وضع، از هر حیث مساعدکننده بروز انواع و اقسام تفسیرها و تأویلها بود، اما، از این تفسیر و تأویلها، آنها که اساس دین و دولت را در مخاطره نمیانداختند، در درون مجامع موبدی پذیرفته شده و مابقی طرد میگشتند.
▬روایت نظامالملک از اظهارنظر موبدان راجع به سخنان مزدک، شاهدی است بر رواج تفاسیر گوناگون از اوستا: در زند و اوستا سخنها هست که هر سخن ده معنا دارد و هر موبدی و دانایی را در او قولی و تفسیری دیگر است، ممکن باشد که او آن قول را تفسیر نیکوتر و عبارتی خوشتر سازد. بر این منوال، به نظر میرسد که در دوره ساسانی - بویژه در انتهای آن، یعنی هنگامی که اندیشههای فلسفی گوناگون و باورهای دینی متفاوت در ایران زمین رخنه یافته بودند - روحانیان ایرانی به دلیل ناتوانی از فهم زبان اوستایی، درگیر تفاسیر گوناگونی بودند که با الهام از مکاتب بیگانه از متن اوستا به عمل میآمد. این موبدان که به دلیل بهرهمندی از حمایت دولتی، چندان مقید به مناظرات کلامی نبودند، تمام توجه خویش را به درست رفتاری مردمان معطوف کرده و ناگزیر از مماشات با تفاسیر گوناگونی بودند که از زند و اوستا میشد. در نتیجه، فرد ایرانی میتوانست در عین «درست رفتاری»، پارهای باورهای خاص را در «حوزه اندیشه» بپروراند و به آنها دل ببندد. این امر، دلیل پدیداری فرقههای نظری گوناگونی در دل زرتشتی گری ساسانی بود که برخی از آنها تا پس از اسلام هم ماندگاری یافتند. اگر چه از برخی از این فرقهها - نظیر کیومرثیه و زروانیه - که شهرستانی در کتاب خود یاد کرده تقریباً، هیچ ردی در تاریخ برجا نمانده است، لیکن میتوان مطمئن بود که چنین فرقههایی در درون زرتشتی گری ساسانی وجود داشتهاند.
▬این گونه، میتوان رمز ماندگاری «تعالیم نظری» زرتشت خرگان را تا آن گاه که کواد و مزدک جنبههای عملی آن را به پیش نکشیده بودند، درک کرد: نه زرتشت خرگان و نه مزدکیان، مدعی یک رسالت نو یا متحول کردن اساس باورهای مزدیسنی نبودند. این هر دو، بر آن بودند که معنای درست تری از «زند و اوستا» به میان نهادهاند و این ادعا نیز در نتیجه، فراموش شدن زبان اوستایی، چیز جدیدی در جامعه موبدان نبود. جالب توجه است که خواجه نظامالملک هم در روایت خویش، همین نکته را به روشنی بازنموده است: مزدک گفت: مرا فرستادهاند تا دین زردشت تازه گردانم که خلق معنای زندواستا را فراموش کردهاند و فرمانهای یزدان نه چنان میگزارند که زردشت آورده است... ملک گفت: ای بزرگان و موبدان، در این معنا چه گویید؟ گفتند: اول چیز آن است که ما را هم بدین ما و کتاب ما میخواند و زردشت را خلاف نمیکند و... بی تردید تا این جای کار عکسالعملی ایجاد نمیکرد؛ اما، آن هنگام که از این تعالیم نظری نتایج عملی ظهور کرد و کار بر مدار هتک و طرد اشراف و بزرگان گردید، درست دینی نمونه تمام عیار بددینی و اشموغی شد و البته، دوران مدارا به پایان رسید.
▬با دست مایههای تاریخی ای که بس تنکاند، کشف احوال مزدک و مزدکیان، دشوار است و از آن بیشتر، درک این دشواری را همین بس که تا حدود چهار سده پس از خیزش مزدکی، در تمام متون شرقی و غربی تقریباً، هیچ نامی از مزدک برده نشده، و طرفهتر آن که همه اخباری که از مزدکی گری در مکتوبات قدیم هست، میتوان در یکی دو صفحه فرا هم آورد؛ که بی گمان این امر در قیاس با کثرت نسبی منابع کهنی که از احوال مانی و اطوار مانویان سخنها راندهاند، بسیار عجیب است. در تمام آن چهار سده سکوت مرموز، مطالبی که قابل اطلاق بر مزدکی گری است، به اشاراتی کوتاه در معدودی کتاب و رساله منحصر میشود: کهنتر از همه، رساله یوشع ستون نشین است که از فرقهای به نام «زردشتگان» یاد میکند که شاه ساسانی، کواد (متوفی به ۵۳۱ م). تعالیم آنان را «احیا کرد» و تحت تأثیر آن، قوانینی نوپدید درباره ازدواج نهاد، چندان که «به هر مردی و آگاثیاس هم در رسالههای خود از اشتراک زنان، به عنوان یکی از بدعتهایی که کواد نهاد یاد کردهاند، اما، برخلاف یوشع ستون نشین، هیچ اشارهای به مبنای دینی این بدعت، یا ملهم شدن کواد از فرقهای خاص ندارند. از میان این دو، سکوت آگاثیاس راجع به مزدک اهمیت بیشتری دارد، زیرا، این مورخ تأکید ورزیده که آگاهیهای خویش را از بایگانی سلطنتی ساسانیان برگرفته است. بالاخره، آخرین مورخ از این دسته، مالالاس است. او از شخصی مانوی به نام بوندس یاد میکند که در حوالی ۳۰۰ میلادی (حدود دویست سال پیش از مزدکی گری) به سرزمین روم پدیدار شد و «نسبت به احکام مانی بی اعتنا بود» و احکام تازهای از خود عرضه کرد و چنین آموخت که «خدای خیر با خدای شر نبرد کرد و او را مغلوب نمود، لذا، پرستش غالب واجب است». به روایت مالالاس، این بوندس به ایران آمد و تعالیم خویش را که «درست دینی» نامیده میشد، بگسترد؛ بعدها در زمان کواد، شخصی به نام ایندرازار به ریاست مانویان رسید و چون در گسترش آیین خویش موفق شد، شاه ساسانی او و همراهانش را بکشت. همچنان که پیداست، این دسته از مورخان که زمان زندگیشان تقریباً، یا دقیقاً با رخدادهای دوره مزدکی مقارن است، هیچ گونه یادی از شخصی با نام مزدک - یا آیین مزدکی - نکردهاند، بلکه بیشتر گزارشهای آنان بر فرقه زردشتگان، درست دینی، نوعی اباحه گری و آموزگاری به نام بوندس - که مدتها پیش از کواد و جنبش مزدکی میزیسته - دلالت دارد.
▬باری، نام مزدک و مزدکیان تنها در منابعی که در دوره اسلامی نوشته شدهاند، به آشکارگی در میان میافتد و این امر لاجرم میتواند تردیدی در واقع، ی یا تاریخی بودن مزدک بیافریند. با این همه، توصیف پر رنگی که از احوال مزدک در منابع نوشته شده در دوره اسلامی هست، پذیرش این گمان را که مزدک شخصیتی تماماً افسانهای باشد، دشوار میسازد. این گونه منابع، خود بر دو دستهاند: یکی متون دینی زرتشتی و دیگری تواریخ عربی.
▬در متون دینی زرتشتی که (عمدتاً در دوره پس از اسلام نوشته یا بازنوشته) شدهاند، اشاراتی هرچند بسیار کوتاه و بریده، به نام مزدک به عنوان یک «بددین» وجود دارد. در تفسیر پهلوی وندیداد (زند وندیداد)، ضمن شرح بند چهارم از فرگرد نوزدهم، مزدک را نمونه کسانی شمرده است که «مردم را از خوردن بازمی دارند»، که از قرار اشارهای است به زهدورزی مزدکیان. نیز در کتاب زندوهومن یسن از «مزدک ناپاک، پسر ماهداذ ناپاک، که دشمن دین است»، سخن رفته است. دینکرد هم مزدک را در شمار «بی دینان و بی دینترین بی دینان» آورده است.
▬اما بیشترین شرح و بسط از احوال مزدک و مزدکیان در تواریخ نویسندگان دوره اسلامی - چون طبری، ثعالبی، ابن قتیبه، مسعودی، یعقوبی، حمزه اصفهانی، ابن مسکویه، ابوریحان بیرونی، ابن بلخی، بلعمی، فردوسی و خواجه نظام نظامالملک - به چشم میخورد. بر اساس مندرجات این منابع: «مزدک، فرزند بامداد، اهریمنی بود آدمی روی که در هنگام یکی از قحطسالیها، آتش فتنه برافروخت». «قوانینی که این مزدک نهاد، بعضی با آیین زرتشت موافق بود و برخی جنبه بدعت داشت»؛ اما، او خود معتقد بود که «خلق معنای زند و اوستا فراموش کردهاند» و لذا، «اوستا را تأویل کرد و برای آن باطنی برخلاف ظاهر قایل شد». او «کشتن حیوان و خوردن گوشت را حرام کرد» و همچنین، گفت: «خداوند روزی را در زمین آفریده است تا مردم آن را با هم برابر قسمت کنند، اما، مردم در آن به یکدیگر ستم کردند». «او زن و خانه و چیز را بخشیدنی دانست» و «ناداران را در گرفتن مال و زن و خواسته از دارایان تشویق نمود؛ در نتیجه سقاط فرومایگان و فقیران و غوغاگران این فرصت را غنیمت شمردند و دست در خان و مان ثروتمندان گشادند».
▬عاقبت، مزدکیان و نیز «پیروان زردشت بن خرکان که در کیش مجوسی بدعت نهاده بود» - و «مزدک، مردم را به آیین او همی خواند» - به دستور شاه ساسانی از دم تیغ گذرانده شدند. چگونگی درآمدن این تفضیلات از مزدک و مزدکیان در تواریخ دوره اسلامی به روشنی معلوم نیست. میدانیم که مآخذ همه اینان، بی گمان برگرفته از خوذای نامگ یا همان خدای نامه بوده که کتاب تاریخ نگاری رسمی و سلطنتی ساسانیان در شمار است. آوردهاند که این خوذای نامگ به احتمال زیاد، در عهد انوشه روان نگاشته شد و یزدگرد سوم بفرمود تا دهقانی به نام دانشور آن را. این کتاب را ابن مقفع در حوالی سال ۷۵۰ میلادی به عربی ترجمه کرد و بسیار محتمل است که مترجمان دیگری هم به این کار همت گمارده بودهاند. بی گمان این گونه ترجمهها، مأخذ بسیاری از کسانی شد که بعدها در حال و هوای نهضت شعوبی، درباره «اخبار ملوک الفرس» قلم فرسایی کردند، اما، متأسفانه متن اصلی این خوذای نامگها - و نیز نخستین ترجمههای عربی آنها - تاکنون، به دست نیامده و بنا بر این، ما نمیتوانیم به تحقیق معلوم کنیم که اصل روایات مربوط به مزدک در آنها چه بوده یا با چه میزان تغییر یا تحریف در ترجمهها و استنساخها همراه شدهاند. با این وصف، دشوار است که قبول کنیم خوذای نامگ در هیأت اصلی خود واجد اخبار درخوری از مزدک بوده است؛ زیرا، از میان وقایع نگاران قدیم، آنان که نظیر آگاثیاس از منابع رسمی و دولتی ساسانی بهره بردهاند، در گزارشهای خود هیچ اشارهای به نام مزدک نکردهاند، بلکه همه بدعت گذاریها را ناشی از ابتکارات کواد شمردهاند.
▬پس، میتوان پرسید که منشأ روایات مربوط به مزدک در منابع عربی چیست؟ شاید توضیح ذیل برای درآمدن نام و یاد مزدکیان در تواریخ عربی، بر گزاف نباشد: مزدکیان با وجود سرکوبیهای بیرحمانه، به راستی فرقهای ماندگار بودند و میدانیم که در وقت فروپاشی دولت اموی، یک چندی در عرصه سیاست و اجتماع کر و فری کردند. آنان جزیی برجسته از ائتلافی بودند که ابومسلم خراسانی برآورد و موجب سرنگونی امویان گشت. میتوان اندیشید که این امر سبب شد تا برای نخستین بار پس از سرکوبیهای عهد انوشه روان، مزدکیان از زندگی مخفی بیرون آیند و اندیشههای آنان، امکان عرض اندام پیدا کند. شکی نیست که ایشان مجال یافتند تا از گذشتهها و باورهای خویش با دیگر اعضای ائتلاف سخن بگویند یا پرسشهای آنان را پاسخ دهند. این گونه بود که بسیاری از نهفتههای جنبش مزدکی در عهد ساسانی، آشکار گردید. از سویی دیگر، این همان هنگام است که برخی ادبا و پژوهندگان آثار برجای مانده از زبان پهلوی و فارسی میانه را به عربی برمی گرداندند.
▬مشهورترین ایشان ابن مقفع است که مترجمی چیره دست بود. از قراین پیداست که مهمترین اثری که بدین گونه ترجمه شد، همان خوذای نامگ مشهور بوده است. در چنین شرایطی که مزدکیان به یک وزنه سیاسی قابل توجه بدل شده بودند و مردمان میخواستند تا این فرقه تازه از تاریکی بیرون آمده را بهتر بشناسند، مترجمانی چون ابن مقفع، از آگاهیهای خویش یا از آنچه در گفتوگو با مزدکیان دریافته بودند، مطالبی درباره مزدک بر ترجمه خوذای نامگ افزودند، تا به آن خواسته پاسخ داده باشند. علاوه بر این، میدانیم که شخص ابن مقفع، کتابچه مختصری هم نوشته که به روایت ابن ندیم و دیگران، مزدک نامک خوانده میشده است. این گونه، یادداشتهایی که توسط مترجمانی چون ابن مقفع و دیگران بر اصل خوذای نامگها افزوده گشتند، اصلیترین دست مایه طبری، حمزه اصفهانی، فردوسی، نظامالملک و سایرینی شد که بعدها درباره مزدک و مزدکیان مطالبی به رشته تحریر درآوردند. چیزی که برای اثبات این نکته به کار میآید، اختلافی است که در روایات دست چندم نظیر شاهنامه و تواریخ عربی وجود دارد. از این اختلافات میتوانیم نتیجه بگیریم که این نویسندگان فقط به منبع واحدی که خود صرفاً برگرفته از خوذای نامگ بوده باشد، دسترسی نداشتهاند، بلکه شماری از «منابع نخستین» در کار بودهاند که هر یک پارههایی از آن گونه اخبار شفاهی را نیز در بر داشتهاند.
▬چرا کهنترین منابع تاریخی از ذکر نام و یاد مزدک طفره رفتهاند؟ و سکوت مورخانی چون مالالاس، آگاثیاس و پروکوپیوس در خصوص مزدک، چگونه قابل درک میشود؟
▬اوتاکرکلیما حذف نام مزدک از این دسته منابع کهن را ناشی از یک رویکرد آگاهانه برای به تاریکی راندن آیینی بس خطرناک دانسته است: «آیین مانوی برای جامعه آن زمان به قدر تعالیم مزدک خطرناک شمرده نمیشد و درست به همین جهت لازم بود که مکتب مزدک کاملاً مسکوت گذاشته شود»، اما، چنین تعلیلی را نمیتوان به سادگی پذیرفت، زیرا، تقریباً، هیچ یک از وقایع نگاران سریانی و رومی و یونانی که نام بردیم، منطقاً چنان هواخواه دولت ساسانی نبودهاند که از روی حمیت یا علاقه، نام مزدک را عمداً محذوف بگذارند. چنین حدسی را حتی با مسامحه فراوان هم نمیتوان درباره قدیسی چون یوشع ستون نشین به کار بست که کواد را به عنوان «احیاکننده ارتداد منفور مغان» شدیداً مورد انتقاد قرار داده، و به عنوان یک مؤمن مسیحی، قاعدتاً از دین زرتشتی هم نفرت داشته است.
▬باید معترف بود که این پرسش یکی از دشوارترین و مبهمترین زوایای جنبش مزدکی است. زیرا، اساساً معلوم نیست که مزدک یک نام خاص بوده یا اسمی عام که بر پیروان یک فرقه اطلاق میشده است، و آیا در زمان مورخان قدیم این نام شهرتی داشته است یا نه. باید گفت که شکل اصیل واژه مزدک، به درستی معلوم نشده و در متون مختلف، به صور گونه گونی چون مزدک، مژدک، مژدک، مژدق، مزدق و مانند آنها درج گردیده است. در نتیجه، وجه اشتقاق واژه مزدک مشخص نیست و ما حتی نمیدانیم که بنیاد این واژه سامی است یا آریایی. شباهت آن با مزدا ممکن است که برخی را وسوسه کند که ربطی با نام خدای بزرگ ایرانیان - و به عنوان یک واژه تصغیری - در نظر آورند و از طرف دیگر، کاربرد معمول آن در کتب عربی با صفت زندیق میتواند برخی را بر آن دارد که شاید «مزدق» و «مزادقه» از روی الگوی «زندیق» و «زنادقه» برساخته شده یا این کلمه ریشه سامی دارد، اما، قریبترین احتمال آن است که مزدک با واژه مژده یا خبرخوش و پاداش هم ریشه بوده است و این نام، از لقب عام یک فرقه تدریجاً بر یک شخص خاص اطلاق شده است. چنین روندی در شیوه تاریخ نگاری کهن که همه رویدادها را بر مدار «اشخاص» میگرداند، نه بی سابقه است و نه غیرمنتظره، اما، نکته جالب توجه این است که با اشکال گونه گونی که واژه مزدک دارد، این نام برای هیچ یک از زبانهای هندواروپایی و سامی، تماماً غریبه نیست و در هر یک از آنها میتوان معنایی برای آن جست.
▬به هر حال، منابع آشنایی با آیین مزدک (بیزانسی، سریانی، پهلوی، عربی و فارسی) اندک است و تقریباً، همه دشمن این دین به شمار میآیند. محض نمونه، مزدک نامگ (نامه مزدک)، اثری کوتاه به پهلوی که ابن مقفع آن را به عربی برگرداند، خطاکاریها و فریبکاری راهبر بدعت گذاران را نکوهش میکند. بخشهایی از این متن را نویسندگان مسلمان، از جمله ابوریحان بیرونی، نظامالملک، ابن بلخی و ابن اثیر در آثار خود آوردهاند. فردوسی نیز نسخهای از سرگذشت مزدک را به نظم درآورد. نسخهای که او [در شاهنامه] به جا گذاشت از یک منبع اشرافی در دوره ساسانی، خودای ـ نامگ (نامه خسروان) به پهلوی که اکنون، از میان رفته است، گرفته بود. شهرستانی، نویسنده الملل و النحل (قرن یازدهم تا دوازدهم)، اطلاعات بویژه مهمی درباره آموزه مزدک در اختیار ما قرار میدهد، چون احتمالاً، اطلاعات را از یک منبع مزدکی گرفته است. با این همه، اطلاعاتی که نویسندگان مسلمان دیگر، مانند طبری، ثعالبی و ابن ندیم فراهم آوردهاند، به همان اندازه مهم است. آیین مزدک را به منزله نهضتی دینی با میراثی عمدتاً مانوی یا به منزله بدعتی در دین زردشت تفسیر کردهاند. شماری از عناصر این دین با آیین مانی مشترک است، بویژه عناصر گنو سی که اندکی در آموزههای مزدک یافت میشود، اما، بی گمان این دین، خود را تفسیر دوبارهای از دین زردشت معرفی کرد.
▬به هر حال، در زمان کواد، شخصی با نام مزدک و شهرتی که بعدها برای او ساختند، در دربار ساسانی وجود نداشته که از پیش خود بانی اندیشههایی انقلابی راجع به دین و اقتصاد و اجتماع بوده باشد. مطمئناً در صورتی که چنین شخصی وجود خارجی میداشت، آن دسته از مورخانی که خصم طبیعی دین و دولت ایرانیان بودند، از او یاد میکردند؛ یا لااقل بخشی از طعنهای خویش را متوجه او میساختند، اما، همچنان که در برخی گزارشهای تاریخی قید شده، فرقهای ملهم از کسی موسوم به زرتشت خرگان وجود داشته که آرای آن راجع به اشتراک زنان بر کواد مؤثر افتاده بوده است. اعضای این فرقه که در شرایط دشوار آخرین سده دولت ساسانی - خصوصاً در دوره اختناق انوشه روان تا ظهور اسلام - خویش را مژده آورد اصلاح و بهبودی میدانستند، به مرور ایام، مزدکیان لقب گرفتند و این نام بعدها به رهبر شهید آنان (ایندرازار، اندرزگر) اطلاق شد.
▬آئین مزدک شاخهای از آئین مانی است. روش او را با توجه به دورهای که وی ظهور کرد باید مورد بررسی قرار داد. آئین مزدک نخستین دینی است که مسائل مربوط به اقتصاد و دین عمیقاً به هم پیوند خوردهاند. این ارتباط مربوط به شرایط زمانی دعوت مزدک است. دورهای که وی در آن زندگی میکند از اختلاف شدید طبقاتی رنج میبرد. ثروت در دست اعیان و اشراف است که تحت نفوذ روحانیون دینی زرتشت برای خود جایگاه ویژهای را در جامعه ایرانی رقم زدهاند و امتیازات فراوانی را به خود اختصاص دادهاند. تلاش مزدک برای بهبود اوضاع معیشتی مردم است که در این راستا در صدد کاهش اختلاف طبقاتی تا حذف کامل آن از جامعه میباشد. قیام وی علیه اشرافیگری و پایان دادن به سلطه پلید سرمایه داری در ایران آن زمان است.
▬آنچه مسلم است و شواهد و دلایل تاریخی نشانگر آن است، آنکه با روی کار آمدن شاه قباد، جریان درست دینی یک جریان نیرومند در کشور و مزدک به هر عنوانی صاحب پر قدرتترین منصب دینی به شمار میرفت و در دربار ایران، بخصوص نزد شاه قباد از نفوذ فوقالعادهای برخوردار گردید. ظاهراً، شاه قباد که به یاری دوستش اخشونواز به سلطنت رسیده بود، به یک معنی خودش را دست نشانده اخشونواز میدید و عملاً هم باج گزار او بود، بیمیل نبود که از نفوذ مراکز قدرت سنتی کشور - اعم از سپهبدان و موبدان - بکاهد و احساس حقارتی که در برابر اخشونواز در دل داشت را با توسعه سلطه داخلیش جبران سازد. از میان برداشتن زر مهر سوخرا و، سپس، شاپور مهران اولین قدم او در تثبیت و تحکیم پایههای قدرتش و عملی کردن اجرای برنامههای اصلاحیاش بود. او که شاهی عدالت خواه و مردم دوست بود، از مزدک پشتیبانی کرد و او را به عنوان قدرتمندترین شخصیت دینی کشور مورد حمایت قرار داد و دستش را در انجام اقدامات اصلاحی باز گذاشت. مزدک موفق شد با حمایتی که قباد از او به عمل آورد، برنامههای اصلاحیاش را دنبال کند و با استفاده از فرمانهایی که از شاه میگرفت، مردم کشور را در راه دست یابی به عدالتی همه پسند به حرکت در آورد. در جامعه ایران که همیشه بخش اعظم مردمش عامی و دین چسب بودهاند، تعالیم دین چنان روح و فکر تودهها را مهار کرده بود، که مردم همیشه هر قدمی که میخواستند بردارند طبق یک حساب دقیق بر میداشتند، تا به معصیت نیفتند و آخرتشان را فدای آنچه روحانیون سرای سپنچی و دنیای فانی و زود گذر نام داده بودهاند، نکنند. این چیزی بود که روحانیت همیشه و در همه روز از بالای منبرها به عوام مردم تلقین میکرد و عوام را از قربانی کردن آخرت جاویدان به بهای خوشی زود گذر و فنا شونده بر حذر میداشت. عوام گرفتار چنین تلقینهایی حاضر بودهاند که همه چیز خود را بدهند و فرجام سعادتمند جاویدان را برای خودشان تأمین کنند و هر جا که قرار بوده میان دنیا و آخرت یکی بر گزینند، آخرت را بر دنیا ترجیح میدادند و از خیر دنیا میگذشتند. در جامعهای که چنین بینشی دارد فقط رهبرانی میتوانند تودهها را به دنبال خود بکشانند که فریباترین وعدههای اخروی را به آنها بدهند و آنها را با دلایل و براهین شرعی متقاعد سازند که راه ایشان تنها راهی است که به سوی بهشت جاویدان رهنمون میشود. جامعه ایرانی دوران قباد و مزدک نیز نمیتوانست از این امر مستثنی باشد. مزدک هیچ فکر تازه و ناشناختهای نیاورده بود. او یک مغ بود که سخن از خدا و زرتشت میگفت و هر چه میگفت مبتنی بر متون رایج دینی بود. او تعالیم زرتشت را برای تودهها تفسیر میکرد و راه رستگاری دنیوی و اخروی را فرا روی مردم مینهاد. منتهی تفسیر سنتی دین رسمی متفاوت بود و به گونهای بود که بخشی از بار ستمها را از دوش تودههای محروم بر میداشت و نوعی عدالت اجتماعی را در جامعه بر قرار میکرد.
▬مزدک بر روی دو نکته حساس انگشت نهاد و نهضتش را بر آن بنا نهاد: نخست آنکه جهان از آن خداست و مردم بندگان خدایند. خدا نعمتهایش را به جهان میفرستد تا همه بندگان بدون امتیازی از آن برخوردار گردند. خدا همان گونه که باران را از آسمان میفرستد و بر کوه و دشت و دره و کتزار و شوره زار میریزد، نعمتهایش را نیز برای همه بندگانش بدون توجه به عقیده و مرامشان میفرستد و چنین میخواهد که همه به طور مساوی از این نعمتها بهرهمند شوند. اگر کسانی با اعمال زور و مردم فریبی برخی از این نعمتها را به انحصار خودشان در آورده و دیگران را از آنها محروم کردهاند کارشان خلاف اراده خداست و باید از آن جلوگیری کنند و بر بندگان نیک اندیش است که جلوی زیادهرویها و زورگوییها را بگیرند و نگذارند که زورمندان با ستمگری شان هم مردم را در محرومیت نگه دارند، و هم خدا را از خود ناخشنود سازند. جلوگیری از ستم آنها کاری است که سودش هم به خود آنها میرسد، و هم به تودههای محروم، زیرا، از طرفی مانع ادامه گناهکاریهای آنها میشود و آنها را مجبور میسازد که به نیکوکاری روی آورند تا خدا را خشنود سازند، و هم مردم از زیر بار ستم بیرون میآمدند. این اصل ستم ناپذیری و مبارزه با ستم ریشه در تعالیم زرتشت داشت و همان اصلی را تشکیل میداد که ما آن را امر به معروف و نهی از منکر مینامیم. مزدک خدای خود را چنین تصور میکرد که بر تختی در عالم بالا نشسته است، چنان که خسرو در این عالم مینشیند و در حضورش چهار قوه تمیز و فهم و حافظه و سرور هستند، چنان که نزد خسرو چهار شخص، یعنی موبدان موبد و هیربدان هیربد و سپاهید و رامشگر حضور دارند. این چهار قوه، امور عالم را به واسطه هفت وزیر خویش میگردانند که عبارتاند از سالار (رئیس) و پیشکار (سرپرست) و بارور (باربر؟) و پروان (مأمور) و کاردان (کارشناس) و دستور (مشاور) و کودگ (غلام و خادم)، و این هفت تن در دایره دوازده تن روحانیان دور میزنند از این قرار: خواننده، دهنده، ستاننده، برنده، خورنده، دونده، خیزنده، کشنده، زننده، کننده، آینده، شونده و پاینده. در هر انسانی این چهار قوه مجتمع است و آن هفت و دوازده در عالم سفلی مسلط هستند. همچنان که در این نظام روحانی دیده میشود، دهقانان و لااقل مسؤول اداری ایشان - که واستریوشان سالار نامیده میشد - هیچ جایگاهی ندارند و این امر دیدگاه و خاستگاه کاملاً اشرافی مزدک را نشان میدهد. در نتیجه، منطقاً نمیتوانیم خیزش دهقانی ای را که مقارن مزدک در ایران به وجود آمد، تماماً به پای آموزههای او بنویسیم و مزدک را چون رهبر یک انقلاب دهقانی در نظر آوریم.
▬معتقدات بنیادی خداشناسی مزدکی را میتوان چنین خلاصه کرد:
۱.اعتقاد به بنیادی که جدا از دوگانه انگاری زرتشتی یا مانوی نیست.
۲.باور داشتن به عناصر سهگانه که میتوان آن را با چهار عنصر یا پنج عنصر مانوی مقایسه کرد.
۳.اعتقاد به منزه بودن خدای بزرگ آن گونه که از فرض دو مدبر خیر و شر بر میآید.
۴.عقیده به عالم کبیر روحانی که در جهان خاکی مظهر کوچکی و آدمی مظهر کوچکتر آن است.
۵.اعتقاد به نیروی نمادی حروف، کلمات و اعداد که کلیدهای دانش و رستگاری هستند.
۶.عقیده به اینکه شناخت مکاشفهای ماهیت یا راز دین به دست آمد، تکلیف شرعی برداشته میشود و فرامین دینی معنی ظاهری خود را از دست میدهند. این اعتقادات، آیین مزدکی را آشکارا در شمار ادیان التقاطی درآورد که در سدههای نخستین مسیحی با آمیزهای از اندیشههای ایرانی، بابلی، سریانی و یونانی پدید آمده بود. مزدک عالم روحانی را بسان عالم زمینی دانسته و به خدای کرسی نشین در آسمان که ۴ نیروی تمیز، عقل، حافظه و سرور در خدمتش و ۷ وزیر بنامهای سالار، پیشکار، پلوان، کاردان، دستور و کودک اجراکننده اوامرش بودند اعتقاد داشت. دکتر باقری که از پژوهشگران پرآوازه ایران در خصوص ادیان پیش از اسلام میباشد، عقاید مزدک را بیشتر موشکافی میکند: مزدک انسانها را برابر میدانست و آنها را به برابری و درستی و برادری بین خود دعوت و نوع دوستی و مساعدت و تعاون و مهماننوازی و دوری جستن از تعلقات مادی و امور دنیوی را به هواداران خود سفارش میکرد. در آموزههای مزدک، حتی، رعایت حال جانوران نیز تأکید شده بود و مروت بر حیوانات عاملی برای افزوده شدن بر خیر درونی بشر تلقی میگردید. به دید مزدک خداوند روزی را برای هر کس برابر آفریده تا انسانها به گونه برابر از آن بهرهمند شوند؛ و در دراز مدت زیادهخواهی شماری باعث شده که غنی و تهی دست به وجود آید. مزدک مخالف وجود حرمسراها بود و به این باور داشت که، حتی، زنان اضافی را باید از ثروتمندان گرفت و به گونه برابر در میان توده مردم و فقرا داد تا در جهان برابری پدید آید. پایه و اساس تعالیم مزدک بر اصلاحات اجتماعی بود که میتوان آن را یک نوع مسلک اشتراکی دانست. در تعالیم وی، جنبه اجتماعی بیشتر از جنبه دینی و فلسفی مورد توجه بوده است. در نهضتی که مزدک در زمان قباد پدید آورد، یک رشته درخواستها و نظرهای اجتماعی دیده میشود. وی معتقد بود که موجب اختلاف بین مردم دو چیز است: یکی مال و خواسته، دیگری زن و برای فرو خواباندن تناقض و بیزاری و اختلاف، همه مردم باید از ثروت و همسر برخوردار باشند. همان طور که مردم از آب و آتش و باد به تساوی بهره میگیرند، باید از زن و مال نیز به بهره بگیرند. مهمترین جنبه تعالیم مزدک مردمگرایی او بوده است.
▬دومین اصل تعالیم مزدک آن بود که میگفت: خدا بندگانش را هم مرد آفریده، و هم زن و این دو در پیشگاه خدا تفاوتی ندارند. در اینجا بود که مزدک مسألهای را مطرح میکرد که برای تمام دنیای آن روز بسیار مترقی بود و آن موضوع حقوق زن بود. فقه اوستایی ساسانی تعدد زوجات را مشروع میدانست و هر مردی مجاز بود با توجه به قدرت مالیاش چندین زن بگیرد، اما، چون شمار زنان در جامعه محدود بود طبیعی است که در چنین وضعی آنان که در آمدهای ناچیزی داشتند از داشتن، حتی، یک زن محروم بمانند و نخستین نیاز فطریشان که نیاز جنسی بود بر آورده نشود. مزدک که منادی زدودن محرومیتها بود با رسم چند همسر گزینی به مخالفت بر خواست و شعار همه زنان برای همه مردان که معنای دیگرش هر مردی فقط یک زن بود را سر داد و اعلان کرد که حرمسرادارن باید درب حرمسراها را بگشایند و زنان اسیر شدهشان را آزاد سازند تا همگان بتوانند به زن دسترسی داشته باشند و کسی در محرومیت جنسی نماند. این نیز صورت دیگری از اجرای امر به معروف و نهی از منکر بود که در گاتای زرتشت بر آن تأکید رفته بود. اساس تعلیمات اجتماعی مزدک دو چیز است: برابری و دادگری. این دو شعار منعکسکننده تمایلات تودههای مردم آن زمان است که باعث پیشرفت کیش مزدکی شد. از ویژگیهای آئین مزدک تساوی حقوق و برابری اجتماعی است. این ویژگی تا دوره ظهور مزدک چندان در صورت آشکاری نداشته و رنگ بوی دینی نیز به خود نگرفته بود. باور مزدک بر آن بود که رزق و روزی در دست خداست و او ست که نعمتها را میآفریند و مردم تنها وظیفه دارند آنرا به صورت مساوی و عادلانه بین هم تقسیم کنند. وی به صراحت اعلام کرد هر آنچه از دارایی است مربوط به خداست و مردم حق تصرف در آنرا دارند و بدین شیوه سعی در ملغی کردن مالکیت سرمایه داران را داشت که به مردم تنگ گرفته بودند و از بخشش اموال خود به آنان مضایقه میکردند. این گفته مزدک گویای جهش فکری و انقلابی در روابط حاکم و محکوم جامعه طبقاتی ان دوره بود. وی خود و پیروانش را مأمور اجرای تقسیم عادلانه ثروت بین مردم عنوان میکرد. مزدک توسط قباد به قتل رسید اگر چه این پادشاه خود از پیروان مزدک بود، اما، بعد از زندانی شدن مجدداً به سلطنت نشست و این بار به تحریک اقوام و بستگانش که همگی جزو ثروتمندان بودند و همچنین، کینه مغهای زرتشتی که مزدک را خطری برای قدرت و منافع خود میدیند اقدام به کشتن مزدک و قتل عام مزدکیان نمود. آنچه که در بعضی از متون تاریخی در شرح اعتقادات مزدک گفته شده است از جمله ازدواج با محارم با در نظر گرفتن قداست و پاکی قیام وی قابل پذیرش نیست. میتوان چنین نتیجه گرفت اتهاماتی چنین در برخورد با آراء و اندیشههای وی از سوی مخالفان وی بوده که تبلیغ روحانیون زرتشتی نیز در بین آنان برای منحرف کردن اساس قیام وی بیتأثیر نبوده است.
▬همه تواریخ کهن، اشتراک در اموال و نیز زنان را به عنوان برجستهترین آرمان درست دینان در شمار آوردهاند؛ مثلاً، در کتاب دینکرد متنی وجود دارد که «اشتراک در زن و خواسته»را از «احکام بدعت آمیز زرتشت فسایی» که «پیروانش دریست دین خوانده میشوند» میشمرد و تصریح میکند که این امر: «بدعتی است تا به دست آویز سرکوب دیوان آز و نیاز و رشک و کین و شهوت، مردم را در کام گیری از خواهشهای نفسانی آزاد گذارد». طبری نیز روایت کرده است که: این گروه میگفتند که خداوند روزی را در زمین آفریده است تا مردم آن را با هم برابر قسمت کنند، اما، مردم در آن به یکدیگر ستم کردن و اگر کسی خواسته و زن و کالای پیشتری داشته باشد در آن زیادتی حقی بیش از دیگران ندارد. از کارهایی که او مردم را به آن وامی داشت و در دیده ایشان میآراست و بر آن برمی انگیخت این بود که خواسته و خانواده مردم باید در دست همگان باشد و میگفت این از پارسایی و نیکوکاری است و خداوند آن را میپسندد و بهترین پاداشها را به آن میدهد. محور تعالیم مزدک بر روی این دو نقطه، یعنی، مال برای همه و زن برای همه قرار داشت. مزدک چنان کرد که همه مردم در مال و ملک و همسر و بنده و کنیز مساوی باشند و کسی را بر دیگری برتری نباشد. او ذبح حیوان را تحریم کرد و گفت که برای تغذیه بشر هر آنچه از زمین میروید و هر آنچه از جسم حیوان بیرون میآید، مثل تخم و شیر و کره و.... کفایت میکند. بر خلاف آن چه که مخالفان سنتی مزدک ادعا میکنند، مزدک نه منادی مرام اباحی بود نه دین اشتراکی داشت و نه قیام او یک قیام ضد دینی بود. او منادی عدالت اجتماعی مبتنی بر تعالیم زرتشت بود. او دین داری خدا شناس و درد شناس بود که میکوشید اراده خداوند را در جهان به اجرا در آورد و راه سعادت بندگان خدا را بگشاید. موفقیتی که تعالیم مزدک در جلب لایههایی از روحانیت زرتشتی و روشنفکران خاندانهای اشرافی به دست آورد، ناشی از همین امر بود. حیات بشر در تفکر مزدک هم سعادت دنیایی بود، و هم سعادت جاویدان اخروی که وسائلش را انسان میتوانست در این جهان فراهم سازد. بر خلاف مانی که میپنداشت، با زهد و دنیا ستیزی و دوری از لذتهای مادی و مهار زدن بر نیازهای جنسی و سختی کشی میتوان به خدا رسید، ولی، در تفکر مزدک، بر آوردن امیال نفسانی و شاد زیستن و از نعمتها بهرهمند شدن، وسیله پیمودن طریق کمال روحی تلقی میشد. با مطالعه عقاید مزدک متوجه میشویم که او عقیده داشت که فقر و محرومیت، انسان را به فساد میکشاند و بر آوردن نیازهای فطری سبب اصلاح او میگردد. شهرستانی مینویسد: «مزدک با جنگ و ستیز و کینه کشی مخالف بود و چون اینها به سبب زن و مال اتفاق میافتند، او زنان و اموال را مباح دانست و این دو نعمت را چون آب و آتش و چراگاه برای همگان اشتراکی کرد».
▬در کوشش برای فهم واقعیتهای مستتر در پس، این گونه روایات، باید به یک نکته بسیار مهم توجه کرد: به رغم سنت تاریخ نگاری کهن که همه رویدادها و دیگرگونیها را به اراده اشخاص ربط میدهد و نقش نامآوران را برجسته میکند، باید دانست که هیچ تحولی را نمیتوان بدون بستر و زمینه مناسب در عرصه اجتماع پدیدار ساخت. مسلماً امر اشتراک در زنان نیز از این معنا مستغنی نیست. به عبارت دیگر، به معیار باورهای اخلاقی کنونی، البته، شعار اشتراک در زنان امر مشئومی است و اگر امروز کسی چنین خواستهای را به پیش بکشد، با طعن و تخفیف مواجه خواهد شد؛ لیکن شواهد تاریخی مستدلی در دست است که نشان میدهد در دوره ساسانی چنین شعاری را - همچون امروز - با اشمئزاز مطلق بدرقه نمیکردهاند. به واقع، از دیرباز در جامعه مزدیسنان اشکالی از به اشتراک نهادن زنان، چون سنتی دینی مورد اهتمام بود. بارزترین و مشهورترین این شکلها، ازدواج محارم یا خویتوده بود. بر اساس این رسم که جزء سنتهای فوقالعاده مستحسن مزدیسنان محسوب میشد، دختران و خواهران میتوانستند زنان عقدی پدران و برادران خویش باشند. گذشته از خویتوده، مرد به دین موظف بود تا به عنوان یک عمل خیر، حتی زن خویش را به هم کیش مستمند خویش بسپارد یا بهایی معادل یک زن را به او پرداخت کند. علاوه بر این، مرد میتوانست اختیار زن رسمی خویش را بر عهده خود او وانهد و چنین زنی میتوانست به اختیار خود، به مرد دیگری شوهر کند. همچنین، در معادشناسی مزدیسنان آمده است که پس از ظهور موعود نهایی یا سوشیانت و غلبه قطعی بر اهریمن، مردم به سن پانزده درمی آیند و «چون زن و مردی به یکدیگر متمایل گردند، بدون برگزاری مراسمی با همدیگر گرد میآیند». این همه نشان میدهد که برای مزدیسنان، انتقال نسب از پشت مادر و اشتراک زن (بدون انتقال تخمه)، امری معمول و فراهم بوده است و البته، که در چنین بستری، طرح شعار اشتراک زنان به قدر امروز نمیتوانست مایه حیرت باشد.
▬در بیشتر منابع شرقی و غربی، به قرابت میان آیین مزدکی و کیش مانی اشاره رفته است: مالالاس، بنیان گذار این آیین، یعنی بوندس، را یک مانوی مرتد شده خوانده و شهرستانی نیز بر این معنا تصریح دارد که مبنای اندیشههای مزدکی بر دیانت مانی منطبق است. به علاوه، کریستنسن آیین مزدکی را اصلاحی در کیش مانی دانسته است. ریچارد فرای نیز آن را شاخه اجتماعی و اقتصادی کیش مانی میخواند و پیگولوسکایا هم مجدانه بر هماهنگی میان باورهای مانوی و مزدکی اصرار میورزد. اساس این گفتهها بر تشابه میان برخی باورها یا رفتارهای مزدکی و مانوی است: مزدک، به مانند مانی، کلام را از جنگ میان نور و ظلمت میآغازد و مقصد نهایی در تکامل را نجات ذرات نور میداند که با ذرات ظلمت درآمیخته شدهاند. علاوه بر این شواهد تاریخی نشان میدهند که مزدکیان به مانند مانویان، اهل زهد و ترک و تزکیه بودهاند؛ مثلاً، آنان از خوردن گوشت منع شده و اجازه کشتن هیچ حیوانی را نداشتهاند.
▬بررسی اندیشههای مزدکیان و سنجیدن آن با اندیشههای مانویان میتوان دریافت که این دو مکتب خاستگاههای بسیار نزدیک داشتهاند. «بسیاری از افکار مزدک ملهم از مکتب مانویت بوده. برخی از تاریخ پژوهان نیز جنبش مزدک را ادامه راه مانی دانستهاند». ولی، تفاوتهایی نیز میان آیین تازه با آنچه مانی آنرا تبلیغ میکرد وجود داشت. بر پایهی ایدئولوژی مزدک، «تمامی مردم یکسان آفریده شده و همه باید از مساوات در زندگی برخوردار باشند. بنا بر این، مال و، حتی، زن هر یک بایستی مشترک بین همه مردم باشد. زهد و پارسایی، پرهیز از غذای حیوانی و محترم شمردن حیات حیوانات از دیگر جنبههای آموزشی مزدکیان بود. او در اشاعه عقاید و اصول دین خود نیرنگی جدید به کار برد، به این ترتیب، که زیر آتشکده زیرزمینی بنا کرد و در آنجا تا بالای آتشکده لولهای قرار داد و به دستیاری یک نفر از معتمدین خویش که در زیر زمین نشانده بود، مدعی شد که من با این عنصر مقدس مکالمه میکنم و با او صحبت دارم چنانکه در حضور پادشاه این حیله را با کمال موفقیت انجام داد و در نتیجه، قباد جلب نظرات او شده و در سلک مریدان او در آمد». مزدک با هوشمندی، تجربهی مانی را در جنبش خود به کار گرفت و برای آنکه بخش بزرگتری از تودهها را به سوی خود بکشاند، کار را بر پیروان آسانتر گرفت. پیشوایان آیین مزدک در عمل دیدند که «مردمان عادی نمیتوانند از میل و رغبت به لذات و برخورداریهای مادی از قبیل کسب ثروت و تملک زنان رهایی یابند مگر آنکه بتوانند این امیال خود را به آزادی و بلامانع اقناع کنند.
▬بر اساس دستورات مزدک هیچ کس حق داشتن خواسته و مال و زن بیشتر از سایر همنوعان خود ندارد، پس، باید از توانگران گرفت و به تهیدستان داد تا بدین وسیله مساوات را دوباره در جهان برقرار نمود. زن و خواسته باید مانند آب و آتش و مراتع در دسترس همگان بالاشتراک قرار گیرد، این عمل خیری است که خداوند فرموده و نزد او اجر و پاداش عظیم دارد. ناگفته پیداست که گسترش چنین اندیشههایی در میان تودهها چه آشوبی بر پا میکند. گویی طوفانی که مانی به پا کرده بود فرو نشستن نداشت. اندیشههایی نابودکننده که یکی از مریدان مانی با اندک دستکاری به جامعه عرضه میکرد، موجی تازه از آشوب، بیبند و باری و بیقانونی در پی داشت. در پی فتنهی تازه، «حجاب و حفاظ و ادب مرتفع گشت، قومی پدید آمدند که نه معتقد به شرف، هنر و عمل و نه ضیاع موروث و نه غم حسب و نسب و نه حرفت و صنعت. فارغ از هر اندیشه، خالی از هر پیشه، مستعد برای شریری. به انحاء اکاذیب و افترا پرداخته از آن تعیش ساخته، به جمال حال رسیده و مال یافته. پس، در هر حال دست تطاول دراز گشته، شورشیان داخل خانههای نجیبان و بزرگان میشدند و دست به غارت اموال و تصرف زنان میزدند و در گوشه و کنار، املاک و اراضی را تملیک گرفته ویران میکردند، زیرا، که این نود دولتان از کار خلاف خوفی نداشتند». ویژگی برجستهی آن دوران که مزدکیان را در گستراندن هر چه بیشتر اندیشههایشان یاری داد، اختلاف سخت دربار و روحانیون زرتشتی بود. «در این زمان خودخواهی مغان به حد خودسری دینی رسیده بود. چنین وضعی به هیچ وجه به اصالت آئین زرتشت تعلق نداشت. قباد وجود مرد زبان آوری چون مزدک را که بنا بر ایدئولوژی خاص خود هواخواهان بسیاری از مردم داشت مغتنم شمرده بر آن شد که به دست وی تعدیلی در ثروت عمومی و دفع طبقات به عمل آورد و به اصلاحات اجتماعی بپردازد، اما، چون این اقدامات اصلاحی برای جامعه آن روز ایران بسیار زودرس بود در مقابل، نفوذ موبدان و اشراف محکوم به شکست گردید».
▬عقاید مزدک بر دوگانگی مانوی استوار است: روشنائی دانا و تاریکی نادان، به عبارت دیگر، نیکی با عقل و بدی جاهل، این دو نیرو با هم در نبردند و چون روشنائی داناست سرانجام، پیروز خواهد شد. وظیفه انسان مبارزه با بدی و کمک به روشنائی در نبرد او با تاریکی است. اهمیت مزدک در تبلیغ این فلسفه نیست، بلکه درخشش و فروغ او در به کار بستن این فلسفه در زندگی روزانه و اجتماعی مردم است که به آن روح وزندگی میبخشد. کریستنسن میگوید:... درست دین که شریعت بوندس زردشت (فسائی) و مزدک باشد در واقع، اصلاحی در کیش مانی محسوب میشده است و مثل کیش مانی این آیین هم آغاز کلام را بحث در روابط اصلین قدیمین، یعنی، نور و ظلمت، قرار میداد. تفاوت آن با عقائد مانی در این بود که میگفت حرکات ظلمت، ارادی و از روی علم قبلی نبوده، بلکه علی العمیاء بر حسب صدفه و اتفاق جنبشی داشته است بر خلاف اصل نور که حرکاتش ارادی است، بنا بر این، اختلاط و آمیزش تیرگی و روشنایی که عالم محسوس مادی از آن پیدا شده، بر خلاف تعالیم مانی، نتیجه نقشه و طرح مقدمی نبوده و بر حسب تصادف وجود یافته است. پس، در آیین مزدک برتری نور خیلی بیش از کیش مانی مؤکد بوده است.
▬اما با وجود این همانندیها که میان آیینهای مزدکی و مانوی دیده میشود، هم تراز دانستنشان گمراهکننده است؛ زیرا، یک اصل اساسی در آن دو بس متفاوت مینماید: مانی نور را در این جهان اسیر ظلمت میدانست و معتقد بود که حرکات اهریمن آگاهانه است؛ حال آن که مزدکیان میاندیشیدند که نور بر ظلمت غالب آمده و حرکات اهریمن نیز از روی علم قبلی یا ارادی نبوده است. مهمترین منبعی که ما را از عقاید مزدکیان مطلع میسازد، روایت شهرستانی در کتاب الملل و النحل است. او مینویسد: قول مزدکیه موافق قول اکثر مانویه است: در کونین و اصلین. الا آن که مزدک گوید که افعال نور به قصد و اختیار است و افعال ظلمت به خبط و اتفاق، و نور دانای صاحب حس است و ظلمت جاهل نابینا است، و مزاج بر خبط و اتفاق است، نه به قصد و اختیار، و خلاص نور از ظلمت هم به خبط و اتفاق است نه به اختیار، و مزدک مردم را از دشمنی و کارزار کردن و نزاع کردن با هم منع میکرد و چون بیشتر نزاع مردم به سبب مال و زنان بود، زنان را حلال گردانید و اموال را مباح کرد و تمام مردم را در مالها و زنان شریک ساخت، چنان که در آب و آتش و علف شریک میباشند. این گونه، هرچند سرآغاز مباحث کلامی مزدکیان مشابه مانویان است و با بحث رسالت آدمی در نجات ذرات نور از چنگال تاریکی شروع میشود، لیکن مزدکیان بر خلاف مانویان، با همان خوش بینی ای به این امر مینگریستند که اساس دین زرتشت بر آن نهاده شده بود.
▬در نتیجه، اگر چه مانند مانویان، به زهد تمایل داشتند، اما، از آن جا که نوع نگاهشان به جنگ نور و ظلمت فرق میکرد، نجات این جهانی را ممکن میدانستند. درست به همین دلیل بود که باورهای مزدکی عاقبت صبغهای اجتماعی یافتند، درحالیکه مانی گری در حوزه نجات فردی باقی ماند: «به عقیده مزدک چون علت اصلی کینه و ناسازگاری، نابرابری مردمان است، پس، باید ناچار عدم مساوات را از میان برداشت، تا کینه و نفاق نیز از جهان رخ بر بندد». همچنین، باید دانست که پرهیز از خوردن گوشت را نمیتوان شاهدی بر وجود همانندی میان دین مانوی و آیین مزدکی دانست یا آن را مغایر با تعالیم زرتشت دانست، زیرا، پرهیز از خوردن گوشت حیوانات، در میان مزدیسنان سنتی سابقهای کهن دارد؛ مثلاً، موبدی چون آذرباد مهراسپندان که به دینی ثنوی را مدیون او میدانند، در اندرزنامه خود سفارش کرده که: از گوشت گاوان و گوسفندان خوردن، سخت پرهیز کنید کهتان ایدر (در این جهان) و آن جا (آن جهان) آمار سخت بازخواست سخت) بود.
▬به سخنی دیگر، هر چند اگر قضاوت بر ظاهر شود، آموزههای مزدک همانند باورهای مانوی مینماید، لیکن مبنای نگرش آن بس تفاوت دارد: دیانت مانی در نجات ذرات نور از چنگ ذرات ظلمت، به ریاضت فردی تکیه میکرد، درحالیکه نوع نگاه مزدکی، به آسانی متوجه نجات جمعی هم میشد. بنا بر این، هم تراز نمایاندن دینهای مانی و مزدک، ساده کردن بیش از اندازه موضوع است: مزدک یک اصلاح طلب در درون جامعه موبدان بود و میخواست تا در چارچوب دین کهن ایرانی، مردم را به سوی چیزی بخواند که معتقد بود واقعیت دین زرتشت است. لذا، خطاست اگر گمان کنیم که آیین مزدکی تداوم دیانت مانی بوده است.
نفت چیست ؟ ماده نفت از دو عنصر کربن و هیدروژن ترکیب شده است ؛ به همین دلیل آنرا هیدروکربور می نامند . نفت ترکیب شیمیایی خاصی ندارد ؛ زیرا کربن و هیدروژن به گونه های مختلفی با یکدیگر ترکیب می شوند . گاه یک نسبت هیدروژن با یک نسبت کربن ترکیب می شود و یک نوع ماده نفتی بوجود می آید؛ گاه مثلاً چهار نسبت هیدروژن با یک نسبت کربن ترکیب می شود و یک نوع ماده نفتی دیگر پدید می آید . بنابر این با ترکیبات مختلف کربن و هیدروژن ، هزاران نوع ماده نفتی ایجاد می شود . در نتیجه ترکیبات گوناگون کربن و هیدروژن ، مواد نفتی جامد ، مایع و گاز بدست می آید. از ترکیب ساده و سبک این دو عنصر ، گازی به نام متان تولید می شود که اصطلاحاً به گاز طبیعی معروف است . این گاز در کره زمین به آسانی یافت می شود و نیازی به ساختن آن در کارخانه های تولید گاز نیست . اگر کربن وهیدروژن بصورت پیچیده تری ترکیب شوند ، ماده سخت و سیاهرنگی به نام تار یا قیر بوجود می آید . این ماده برای ساختن جاده ها مورد استفاده قرار می گیرد . گاهی این دو عنصر به گونه ای ترکیب می شوند که نفت مایع حاصل می شود . ترکیبات مایع از گاز سنگین تر و از جامد سبکترند . بیشتر مردم فکر می کنند که نفت همان ماده ای است که برای سوخت از آن استفاده می کنیم ؛ اما در حقیقت ،کربن و هیدروژن به روشهای گوناگون با یکدیگر ترکیب می شوند و انواع مختلفی از نفت پدید می آورند که هریک از آنها با دیگری کمی تفاوت دارد . سبکترین آنها بنزین است که برای سوخت موتور بکار می رود و سنگینترین آنها گریس و روغن موتور است که برای نرم و روان کردن قسمتهای مختلف ماشین و موتور مورد استفاده قرار می گیرد . در لایه های زیرین زمین ، انواع زیادی از نفت مایع با یکدیگر مخلوط می شوند و ماده درهم و برهمی به نام نفت خام بوجود می آورند . این همان مایعی است که با پمپ از داخل زمین به چاههای نفت کشیده می شود .
نفت چگونه پدید آمد ؟ نفت از بقایای موجودات بسیار ریزی بنام پلانکتون پدید آمده است . پلانکتونها ، حدود 600 میلیون سال پیش ، یعنی از دوره پرکامبرین در کناره دریاها زندگی می کردند . هنگامی که این موجودات می مردند ، با گل و لای همراه آب رودخانه به درون دریاها می رفتند و ته نشین می شدند . مواد رسوبی لایه به لایه روی هم انباشته می شدند ؛ وزن و فشار لایه های بالایی ، مواد رسوبی طبقات زیرین را فشرده و متراکم می کرد . توده موجودات ذره بینی ، بین لایه ها ، بر اثر عمل باکتریها و حرارت طی زمانی نامعلوم تغییر شکل داده و بصورت نفت و گاز در آمده است . امروزه نفت و گازی که از بقایای همان موجودات پدید آمده ، در خلل و فرج بعضی از لایه های رسوبی یافت می شود . پس دانستیم که نفت از موجودات زنده ذره بینی پدید آمده اما نباید تصور کرد که این تغییر ، ناگهانی صورت گرفته ؛ بلکه بر اثر عمل تدریجی باکتریها و یک رشته فعل و انفعالات ، اجساد این موجودات بصورت نفت درآمده است . طی دورانهای گذشته ، فشارهای شدید داخل ، لایه های زمین را به طرف بالا حرکت داده و این تغییرات ، بین لایه های زمین فضاهایی بوجود آورده است و نفت در آن فضاهای خالی جمع شده است . جنس لایه هایی که نفت در آن جای گرفته ، بیشتر از سنگهای آهکی و شنی منفذدار و متخلخل است . در این لایه های منفذدار ، آب و نفت و گاز به ترتیب وزن مخصوصشان روی هم قرار گرفته اند. آب که از همه سنگینتر است زیر می ماند ، نفت روی آب و گاز روی نفت انبار می شود . جستجو برای نفت بشر از قرنها پیش به وجود نفت پی برده بود و این ماده روغنی شکل از دیر باز مورد استفاده پیشینیان بوده است . در اوایل پیدایش صنعت نفت ، آثار و علائم سطحی زمین از قبیل تراوش گاز ، نفت و یر به سطح زمین ، به جویندگان نفت کمک کرد تا منابع زیر زمینی را کشف کنند . به این ترتیب که هر جا این آثار و علائم را مشاهده می کردند ، در کنار آن چاهی می زدند و اگر به نفت می رسیدند ، آن را استخراج می کردند . اما کم کم متوجه شدند که شناسایی وضع لایه ها ، کمک موثری به کشف نفت می کند . از این پس خواص فیزیکی و شیمیایی لایه ها نیز مورد مطالعه قرار گرفت . امروزه اکتشاف چاه نفت بوسیله یک رشته عملیات گوناگون زمین شناسی و فیزیکی صورت می گیرد . مانند عکس برداری ، نقشه برداری ، نوسان سنجی ، ثقل سنجی و حفر چاه برای نمونه گیری از خاک . بدست آوردن نفت تنها راه مطمئن که ثابت می کند یک منطقه حتماً نفت دارد ، حفر چاه است . اولین چاهی که در یک منطقه حفر می شود ، "چاه اکتشافی" نامیده می شود . حفر چاه اکتشافی ممکن است خیلی گران تمام شود . زیرا همانطور که گفتیم تنها یک دهد چاه های اکتشافی ، ارزش استخراج و بهره برداری دارند . گاه برای گروه اکتشاف سفرهای دورو درازی پیش می آید . ممکن است لازم باشد قسمتهایی از جنگل را صاف کند یا باتلاقهایی را خشک کند و جاده بسازند . برای حمل وسائل و لوازم سنگین حفاری به نقطه مورد نظر ، جاده محکمی ساخته می شود این جاده باید بتواند کامیونهای بزرگ با بارهای سنگین را تحمل کند . در مواردی که محل مورد نظر از شهر و آبادی دور باشد ، برای رساندن غذا به کارکنان و نقل و انتقال ایشان ، یک فرودگاه کوچک ساخته می شود برای تأمین آب نیز ، چاه حفر می شود . برای شروع کار ، محل نصب دکل باید با سیمان ، زیرسازی و پی ریزی شود که تحمل دکل پولادی و صحنه حفاری را داشته باشد . صفحه گردنده و منجنیق روی صحنه حفاری نصب می گردد . منجنیق برای کندن چاه های عمیق بکار می رود و حدود 500 تن قدرت دارد . دکل حفاری ستونی پولادی به بلندی 40 متر است . یک لوله چهار پهلوی 12متری از وسط دکل ، درست روی سوراخ وسط صفحه گردنده آویزان است . تیغه مته را به نوک این لوله می بندند و بعد آن را از سوراخ وسط صفحه گردنده فرو می برند تا به زمین برسد . موتورها صفحه گردنده و صفحه گردنده ، لوله و لوله ، مته را می چرخاند . به این ترتیب تیغه مته زمین را می شکافد و فرو می رود . گاه ممکن است برای رسیدن به نفت ، پنج یا شش کیلومتر حفاری شود . همه چاه ها روی خشکی حفر نمی شوند ؛ بلکه امروزه حفاری در دریا نیز توسعه زیادی یافته و برای این کار اسبابهای مخصوصی ساخته اند . سکوهای فولادی را روی آب دریا قرار می دهند . دکل و سایر وسائل چاه زنی را روی این سکو نصب می کنند و از آنجا تنه حفری را به ته دریا می فرستند . چاه را حفر می کنند . در حفاری های دریایی وسائل و تجهیزات لازم را بوسیله قایق و هلیکوپتر به افراد می رسانند . تاکنون صدها چاه در دریا حفر شده و طبق یک ارزیابی ، در آینده ای نه چندان دور ، نیمی از نفت دنیا از حفاری های دریایی بدست خواهد آمد . حفاری برای نفت تیغه مته ای که برای حفاری استفاده می شود از استیل ویژه ای ساخته شده است که ممکن است به آن الماس متصل کرده باشند . برای حفاری در انواع صخره ها مته های متفاوتی بکار می رود . یک دستگاه حفاری می تواند در یک ساعت از هزار متر صخره نرم عبور کند ؛ اما بعضی از صخره ها آنقدر سخت هستند که عبور از صد میلی متر آن ممکن است یک ساعت طول بکشد . موتور بالای چاه نفت ، دستگاه حفاری را در هر ثانیه چند صد بار می چرخاند . اصطکاک با صخره ها مته را خیلی داغ می کند . برای سرد کردن آن و همچنین بیرون کشیدن خرده سنگهای تراشیده شده از دل زمین ، از گل مخصوصی بنام گل حفاری استفاده می کنند . گل حفاری از گل و آب و بعضی مواد شیمیایی تهیه شده است . در قسمت بالایی لوله چهار پهلو که به قرقره دکل آویزان است ، کاسه گردنده ای قرار دارد . گل حفاری را از درون این کاسه گردنده به درون لوله چهار پهلو می فرستند . گل بر اثر فشار زیاد از درون لوله به سر مته می رسد . سر مته دارای سوراخهایی است که گل از آن عبور می کند . وقتی ل به ته چاه رسید ، خرده سنگهای تراشیده شده را با خود بالا می آورد . گل حفاری علاوه بر بیرون کشیدن خرده سنگهای تراشیده شده و خنک کردن سر مته ، فواید دیگری هم دارد . یکی اینکه ستون گل حفاری به دیواره چاه فشار می آورد و مانع ریزش آن می گردد . دیگر اینکه بدنه چاه را اندود می کند و سوراخهای آنرا می گیرد . و در مواقعی که مته در اعماق زیاد به لایه گاز یا نفت می رسد ستون گل مانع می شود که گاز ، نفت یا آب به درون چاه راه یابند . همانطور که دستگاه حفاری ، عمق بیشتری را طی می کند باید لوله های بیشتری به آن اضافه کرد . لوله اول را که از نوع مخصوص و دارا دیواره کلفتی است ، گردن مته می گویند . هر یک از لوله ها 9 متر بلندی دارد . طرز به هم بستن این لوله ها و سر مته مثل به هم بستن پیچ و مهره است . رشته دندانهای این پیچ و مهره ها طوری ساخته شده که خراب و هرز نشوند و به هم بستن آنها آسان باشد . پس از اینکه مدتی از حفر چاه گذشت تیغه مته سائیده و فرسوده می شود و باید آنرا عوض کرد . قبل از بیرون کشیدن لوله ها و باز کردن تیغه مته باید دیواره چاه را آستر کنیم . برای آستر کردن چاه ، لوله ای فولادی در چاه می گذارند و فاصله بین لوله و دیواره چاه را از پایین به بالا به کمک تلمبه با سیمان پر می کنند تا مستحکم شود . در قسمت بالای لوله که کمی از لبه چاه بیرون است ، تعدادی شیر پیچ بزرگ نصب می کنیم . این شیر پیچها زیر سکوی حفاری قرار می گیرند و به همین جهت است که سکو در حدود 8 متر بالاتر از سطح زمین قرار دارد . با کار گذاشتن لوله آستر در چاه ، دهانه چاه تنگ تر می شود و برای ادامه حفاری باید تیغه مته کوچکتری بکار ببریم . کار یک چاه نفت ممکن است با یک تیغه 6/0 متری شروع و در انتهای حفاری قطر چاه تنها 1/0 آن باشد . پالایشگاه نفتکشها و خطوط لوله ، اغلب برای حمل نفت خام از منطقه نفت خیز به یک پالایشگاه مورد استفاده قرار می گیرند . نفت خامی که از چاه بدست می آید ، یک مخلوط تیره چسبناک از انواع مختلف نفت است . این مخلوط ممکن است شامل ناخالصیهایی مانند سولفور باشد ، کار پالایشگاه این است که نفت خام را پخته و از آن مواد گوناگون مانند بنزین ، نفت سفید ، روغن ، قیر ، گریس و مواد بسیار دیگری تهیه کند . نفت خام مناطق مختلف با یکدیگر تفاوت دارد ؛ ولی با تمام این تفاوت ، می توان آنها را به سه دسته اصلی تقسیم کرد : نفت خام پارافینی ، نفت خام قیری و نفت خام مخلوط از این دو . در پالایشگاه تمام ترکیبات نفت خام ، جدا شده و در جریان عملیات شیمیایی خاصی قرار می گیرند . یک پالایشگاه حدود ده میلیون تن نفت خام پالایش می کنند عجیب به نظر می رسد که یک پالایشگاه نفت با آن همه برجهای بلند فلزی و کیلومترها لوله کشی ، کارکنان کمی دارد . همه مراحل پالایش از یک اتاق کنترل می شود ، که به آن اتاق کنترل مرکزی می گویند . اتاق کنترل ، شامل دستگاههایی است که به یک کامپیوتر مربوط هستند . وضعیت دستگاهها به کامپیوتر اعلام می کند که چگونه جریان پالایش را کنترل کند بقیه دستگاهها نیز نشان می دهد که در قسمتهای مختلف پالایشگاه چه می گذرد . یک پالایشگاه تولیدات زیادی دارد . از روغنهای خیلی سنگین که برای روغن کاری دستگاهها و ماشینها استفاده می شود تا روغن های خیلی سبک مثل نفت چراغ که به عنوان سوخت از آن استفاده می کنند . بعضی از این محصولات مانند پروپان و بوتان آنقدر سبک هستند که به راحتی به گاز تبدیل می شوند . به همین دلیل آنها را تحت فشار نگه می دارند تا به صورت مایع باقی بمانند . در این حالت آنها را گاز مایع می نامند که با علامت اختصاری ( L.P.G ) نشان داده می شوند . محصولات مختلف پالایشگاه در مخزنهای متعدد انبار می شوند . بعضی دوباره در اندازه های کنترل شده ، با یکدیگر مخلوط می شوند تا نفت های مخلوط بدست آید . پالایش نفت مراحل زیادی دارد که برای هر مرحله آن وسایل و دستگاههای خاصی لازم است . پالایش نفت سه مرحله عملیات عمده و اساسی دارد که عبارتند از : جداسازی ، تبدیل و صاف کردن . جداسازی نفت
نفت خام شامل هزاران نوع مختلف از ترکیب هیدروژن و کربن است که به طرق گوناگون گرد هم آمده اند . هر کدام از این ترکیبات در حرارتهای مختلف به جوش می آیند . برای جدا سازی آنها ، نفت خام را حرارت می دهند و تقطیر می کنند . تقطیر یعنی جوشاندن و تبخیر یک مایع و دوباره سرد کردن و برگرداندن بخار به حالت مایع . برای انجام عمل تقطیر ، از برج تقطیر استفاده می شود . نفت خام در کوره ای در پایین برج می جوشد . حرارت کوره در حدود 400 درجه سانتیگراد است و این حرارت باعث می شود مقدار زیادی از نفت به گاز تبدیل شود . جنس برج تقطیر استیل ، بلندی آن 45 متر و عرض آن 7 متر است . داخل برج مانند یک ساختمان بلند ، به طبقات مختلفی تقسیم شده است . هر یک از طبقات ، در یک درجه حرارت یکنواخت باقی می ماند . درجه حرارت درجات پایین برج از طبقات بالا بیشتر است . هر طبقه چندین سوراخ دارد که با سرپوشهای کوچکی به نام کلاهک پوشانده شده است . دمای طبقات بالاتر برج کمتر از دمای طبقات پایین است . در هر طبقه نوع بخصوصی از نفت جمع می شود . گریس و روغنهای سنگین در پایین برج باقی می مانند . بار روغن روان کننده در طبقه بعدی جمع می شود . نفت چراغ همراه بنزین به طرف بالا می رود . نفت چراغ حتی از بنزین نیز بالاتر می رود . تنها گازهای بسیار سبک به بالای برج می رسند . محصولات جمع آوری شده در هر طبقه
از مصرف برق در بچگی و خردسالی اینقدر یادم هست که پدرم خیلی در روشن ماندن لامپ در جایی که حضور نداشتیم حساس بود. حتی در جایی هم که حضور داشته و مشغول کاری بودیم یا جمع در آنجا بود، در میزان لامپ روشنایی دقت می کرد و اگر دو یا سه لامپ روشن بود، حداقل یکی از آنها را و در بعضی موارد دو تای آنها را خاموش می کرد. ضمناً این را هم بگویم که پدرم برق کار و اصطلاحاً استاد برقکاری هم بود و یک مدت کوتاهی توی این کار شاگردی کرده بود. در مورد وسایل برقی هم که آن زمان خیلی نبودند با وسواس و گاهی با ناراحتی و عصبانیت، عتاب و خطاب می کرد که؛ این دستگاه را اینقدر روشن نکنید! یا فکر پول برق را هم می کنید!؟ این پرمصرف است! آن برق زیادی می خورد و ممکن است یخچال یا تلویزیون را بسوزاند! ...!
این صرف انرژی پدر برای کنترل مصرف برق، گاهی انرژی بیشتری را از خود او و خانواده می گرفت.
اکنون در عصر و نسلی دیگر در خانواده خود نگاهی متفاوت به مصرف برق دارم. به همین جهت کمی به این عادات و فرهنگ مصرفی خود رجوع می کنم و یک تحلیل و برخی آمار را با هم مرور خواهیم کرد.
چرا ما در گذشته اینگونه نسبت به مصرف برق کنش و واکنش داشتیم؟ آیا مصرف برق معیار سنجش متناسب با سلیقه است؟ یا استانداردی از این استفاده وجود دارد؟
استانداردها از مصرف خانگی، صنعتی و کشاورزی چگونه است؟ و جایگاه و شرایط کشورمان در این بین چگونه است؟ آیا تولید مناسب در صنعت برق داریم؟ بهره وری در این تولید و مصرف چگونه است؟
سوالاتی از این دست در ذهن هر فردی در مواجه با این موضوع، فکرش را مشغول خواهد کرد.
عدم سواد کافی در شناخت و تشخیص؛ اندازه ، ماهیت، کیفیت و بهره وری بسیاری از پدران و بزرگان ما را در برخورد با شیوه استفاده از این انرژی دچار اشتباهاتی برای عکس العمل مناسب می کرده است. ضمن اینکه خلأ رسانه ای و آموزشی در این بین به خوبی دیده می شده است. فقدان تجهیزات و امکانات مناسب در صنعت برق از دیگر کاستی ها شمرده می شود. مدیریت مصرف نیز بسیار نا مناسب در سطح مدیریت دولتی و تولیدی وجود داشت که اکنون به دلیل توجهات دنیای تکنولوژیک و ضرورت کنترل مصرف به وضع مطلوبتری رسیده ایم. گذشتگان بر حسب سنت مصرف سوخت های فسیلی و مصرف برخی کالاهای حجمی و وزنی، ارزیابی خود از مصرف برق را به این اشکال انجام می دادند. این موجب می شد که از اصل ماجرا بی خبر باقی بمانند.
ماجرا چه بود؟ و چیست؟
در مصارف خانگی؛ استفاده از لامپ رشته ای(تنگستن) برای روشنایی رایج ترین و پرکاربردترین لامپ روشنایی در چند دهه گذشته کشور بود. لامپی که در تولید نور با پرت بسیار بالایی با تولید گرما بیش از یک چهارم انرژی را به همین راحتی از دست می دهد. لامپی که به یاد دارم در برخی مواقع که به نفت و گازوئیل یا زغال دسترسی نداشتیم و یا بخاری برقی (که این نیز خود از داستانهای دیگر در قصه غصه این معضل است) منزل خراب شده بود، بعنوان گرم کننده کرسی خانه از آن استفاده می کردیم. این در حالی است که لامپ های فلورسنت(مهتابی) نیز در بازار وجود داشته و عرضه می شده است. عدم بینش کافی در تفاوت ساختاری و صرف انرژی این دو نوع لامپ در حداقل سی سال گذشته که بیشتر آن دوران را خود به یاد دارم و به عنوان شاهدی شهادت می دهم، باعث اقبال عمومی به سمت خرید و استفاده از لامپ رشته ای باشد، چرا که قیمت ارزانتری نسبت به لامپ فلورسنت(مهتابی) داشت و نصب و استفاده از آن نیز راحت تر بود. با یک سیم کشی ساده در وسط و بالای هر مکانی مزین و سوار بر کمان(سینوس) صعودی مصرف برق جامعه شد. عدم توجه به تبیین این اختلاف و ظرافتها، فرصت توضیح این مهم که هزینه مصرف لامپ انتخابی مصرف کننده در یک مدت معین چند برابر قیمت لامپ فلورسنت(مهتابی) که به ظاهر گرانتر می نمود، می شده است.
در مدیریت مصرف منزل نیز سرپرست و بزرگ خانواده دچار مشکل تحلیل بود. امر به عملی می شد که به ظاهر صرفه و در حقیقت موجبات اتلافی که لزوم اتمام آن عمل بود را فراهم می کرده است.
البته اکنون نیز در شرایط آرمانی قرار نداریم. وضع از آن بعد تغییر کرده است که اطلاع عمومی از مصارف و کیفیت مصرف بالا رفته و دستگاهها و لامپ های مصرفی برقی با توجه به راندمان مصرف و به عبارتی برچسب انرژی در دسترس است. اما فرهنگ استفاده بهینه از این انرژی هنوز در پیچ و خم تغییر نگرشها که بعضاً سالها برای دگرگونی آن وقت لازم است، به کندی پیش می رود.
برخی ناهنجاریها در استفاده ناصحیح، مخفی و قاچاق در مصارف خانگی که بیشتر در حاشیه شهرهای بزرگ دیده می شود از مواردی است که هیچگونه کنترل مصرف در آن وجود ندارد.
استفاده از بعضی بخاری های برقی با المنتهای برقی بسیار پرمصرف جهت تأمین گرما نوعی مصرف نا مناسب در مصارف خانگی است. این موضوع در مورد وسایل و دستگاه های خوراک پزی نیز صدق می کند. به عنوان نمونه در خوابگاه دانشجویی دورن دانشگاه به یاد دارم که جهت راحتی بعضی از دوستان و حتی اتاق خود ما یک اجاق با المنت های گرمایی با مصرف فوق العاده داشتیم. که با استفاده از آن آب کتری را جوشاندیده و غذا پخته و یا گرم می کردیم. مصرف این اجاق به حدی بالا بود که نوسان برق خوابگاه در هنگام اتصال به برق قابل مشاهده بود.
مصارف تجاری؛ از جمله مصارفی در جعبه مصرفی این انرژی پاک است که به لحاظ عادت و رفتار در جلوه و جلا دادن به کالای عرضه شده در بین برخی کسبه برای قلب واقعیت و یا نمایش آن زاویه ای از ظاهر که جذاب تر است، مقاومت و تعصب محکمی در بین این قشر مصرف کننده بوجود آورده است که به هیچ وجه مایل به حذف برقی لامپها که بهتر است بگوییم پروژکتورهای روشنایی مدادی، خورشیدی و ... نمی باشند. لامپهایی که در برخی از انواع آن به میزان مصرف یک روستا برق استفاده می کنند.
مصرف برق در صنعت؛ کارخانجات و صنایع و معادن نیز از مصرف کنندگان عمده برق در کشور به شمار می روند. هر چند هزینه دریافت شده متفاوت و بالایی را ممکن است بپردازند،اما نکته مهم این است که پرت انرژی در اینگونه مصارف نیز بالاست. کارخانجات دولتی در این بین گاهاً بدون توجیه اقتصادی در حوزه مصرف برق نیز دچار افراط زیاد شده و به دلیل کم اهمیت یا بی اهمیت بودن بهره وری در این گونه صنایع بدلیل عدم نظارت و مدیریت مناسب، به جولانگاهی برای هدر رفت تبدیل می شود. فرسودگی برخی کارگاه ها و کارخانجات قدیمی که با تغذیه برق فعالیت می کنند باعث کاهش راندمان مصرف می شود.
مصرف برق در ساختمان های، مکانها و معابر عمومی و گروهی؛ این نوع مصرف با مدیریت ناصحیح نور پردازی و روشنایی در طراحی و اجراء شروع شده و با کنترل و نظارت ضعیف در مصرف نهایی به انتها می رسد. عدم تناسب در روشنایی مکانها با موضوع فعالیت نیز از مواردی است که در برخی نمونه های ساختمانهای آموزشی، ورزشی، تفریحی و خدماتی دیده و گزارش می شود.
تولید برق در کشور؛ با نوسانات در مدیریت و برنامه ریزی همراه بوده است. اما در این کش و غوص در دو دهه اخیر به نتایج بهتری نائل آمدیم. قبل از آن کشور وابسته شدید به تولید برق در نیروگاههای با سوخت فسیلی که تولید محدودی نیز داشتند بود. در دهه هفتاد و با اتمام دفاع مقدس با سرمایه گذاری در بخش نیروگاههای آبی و خرید و توربین های مورد نیاز گام مهمی در جهت تولید برق از آب برداشته شد. هر چند کماکان این نسبت تولید قابل توجه نیست، اما با توجه به تربیت نیروی متخصص، و فعالیتهای صورت گرفته در این بخش جای امیدواری است برخی از سدهای کشور که قابلیت نصب توربین را دارند بتوانند به مدار تولید برق کشور مدد کنند. با وجود تلاش فراوان در 35سال اخیر جهت استفاده از برق هسته ای هنوز موفق به بهره برداری اولین نیروگاه برق هسته ای خود در بوشهر نشده ایم. با این حال پیشرفته های تحسین برانگیز دانشمندان جوان کشور در این حوزه، افق روشنی از بهره گیری این منبع تولید انرژی(برق) سالم و پاک در بین مدیران صنعت برق کشور ایجاد کرده است. انرژی هسته ای ضمن کاربرد در بسیاری از صنایع کمک شایان توجهی می تواند به تأمین برق مورد نیاز کشور کند. با وجود لزوم انجام سرمایه گذاری فراون در این بخش، میزان بهره وری و نوع انرژی تولیدی آن بحدی است که تمام کشورهای جهان را به استفاده از این نیروگاهها برای تأمین برق خود ترقیب کرده است. تا جایی که فرانسه بیش از نیمی و در برخی آمار تا هفتاد درصد برق مصرفی خود را از طریق نیروگاههای هسته ای تأمین می کند. در کشورهایی چون آمریکا، ژاپن، روسیه، هند، چین، آلمان و انگلستان نیز با یک نسبت پایین تری در حال بهره برداری از نیروگاههای هسته ای برای تولید برق بوده و سرمایه گذاری های بسیاری در این بخش علاوه بر این کشورها در دیگر کشورهای جهان برای استفاده از برق و دیگر محصولات توجیه پذیر صورت گرفته است.
توزیع برق در کشور؛ ضمن فرسودگی بسیاری از تأسیسات که موجب اتلاف انرژی فراوانی است، دچار کاستی هایی در مدیریت و اجراست. این موضوع به برنامه ریزی درازمدت کشور در صنعت برق بر می گردد که با تخمین های غیر واقعی و عدم پیش بینی برخی از پارامترهای زمانی، مکانی و اقلیمی، کشور را متحمل صرف هزینه زیادی کرده و می کند. 25 درصد هدر رفت برق در شبکه توزیع کشور حاکی از عمق این مشکل است.
جمع بندی؛ با توجه به شرح ماوقع مصرف برق در کشور، همه این پارامترهای دخیل در یکه تازی ایران بعنوان بزرگترین تولیدکننده، بزرگترین مصرف کننده و بزرگترین هدر دهنده برق در منطقه هستند. کشوری که نوزدهمین کشور مصرف کننده برق در جهان بشمار می آید.
در پایان باید گفت؛ تمام موارد مطرح شده از زاویه نقادی و به جهت بهبود وضعیت مصرف برق، این انرژی پاک (اما گران) است. و این نادیده گرفتن تلاشها و برنامه ریزیهای مدیران و دستندرکاران صنعت برق کشور نیست. به خصوص در دهه اخیر با تلاش فراوانی که در جهت تغییر الگوی مصرف در تمام ابعاد، هزینه و صرف وقت شده است. نتایج آن هر چند به کندی اما در حال حصول به وضعیتی مناسب تر است. به امید تحول واقعی و آرمانی در فرهنگ تولید و استفاده برق با بهره وری بالا، که در سایه تغییر در الگوی مصرف در تمام بخش ها و ارتقاء مولدهای نو تولید برق و دگرگونی و نوسازی در شبکه توزیع برق فراهم خواهد شد.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن