پروژه و تحقیق رایگان - 1497

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

زندگی نامه باباطاهر عريان

بازديد: 945

شرح احوال باباطاهر عريان       

بابا طاهر عريان از شاعران وعارفان اواسط قرن پنجم معاصر طغرل سلجوقي است وي از عرفا و اولياء جبال مي باشد كه در سير تكاملي عرفان وتصوف اسلامي نقش موثري داشته است بعضي به دليل ملاقات بابا طاهر با طغرل سلجوقي تولدش را در اواخر قرن چهارم مي دانندوي در دوران حكومت ديلميان مي زيسته است . تاريخ تولد ووفات باباطاهر مورد اختلاف است كه اين به دليل عزلت وگوشه گيري درويشانه او مي باشد .وي به احتمال قوي وطبق شواهد تاريخی بعد از سال 450هجری قمری در همدان وفات يافت وهمانجا دفن شده ومقبره او که در غرب شهر همدان بالای تپه مرتفعی مقابل بقعه امامزاده حارث بن علی واقع است همواره مورد توجه وزيارت صاحب دلان واهل معرفت  حتی مردم عادی بوده است .

يکی از قديمی ترين اسناد تاريخی درباره باباطاهر در راحه الصدور وآيه السرور راوندی درتاريخ  آل سلجوق آمده است مولف اين کتاب چنين نقل می کند(( شنيدم که چون سلطان بک به همدان آمد از اولياء سه پير بودند باباطاهر وباباجعفر وشيخ حمشاء کوهکی است بر در همدان آنرا خضر خوانند برانجا ايستاده بودند نظرسلطان برايشان آمد کوکبه لشکر بداشت وپياده شد وبا وزير ابونصر الکندری پيش ايشان آمد و دستهاشان ببوسيد . باباطاهر پاره ای شيفته گونه بودی او را گفت ای ترک با خلق خدا چه خواهی کرد؟

سلطان گفت : آنچه توفرمايی . باباگفت : آن کن که خدا فرمايد : ان الله يامر بالعدل والاحسان سلطان بگريست وگفت چنين کنم بابا دستش بستد وگفت از من پذيرفتی سلطان گفت آری بابا سر ابريقی شکسته که سالها از آن وضوکرده بود در انگشت داشت بيرون کرد ودر انگشت سلطان کرد وگفت مملکت عالم چنين در دست تو کردم . بر عدل باش سلطان پيوسته ان در ميان تعويذ ها داشتی وچون مسافی پيش آمدی آن در انگشت کردی اعتقاد پاک وصفای عقيدت او چنين بود ودر دين محمدی صلعم  از او ديدار تر وبيدارتر نبود.(1)

مرحوم دکتر عبدالحسين زرینکوب ضمن اشاره به اين روايت راوندی چنين می گويد (( اين بابای شيفته گونه که در وجود اين فاتح ناتراش صحراها چنين تاثيری کرد بدون شک همان صوفی وعارف نام آوريست که هنوز در همدان مقبره او مزار عام است ووجود او در چنان هاله يی از قدس وکرامات مستور است که شناخت حقيقت حالش برای مورخ دشواری بسيار دارد در واقع روايات راجع به او به قدری افسانه آميز است که وی را از يکسو با آل بويه وابن سينا معاصر جلوه می دهد واز سوی ديگر شاهد قتل عين القضات  وحتی هم عصر خواجه نصير طوسی می سازد.در هر حال چون قديمی ترين مآخذی که درباب وی هست حاکی از آنست که در هنگام ورود طغرل به همدان هنوز زنده بوده است  سال 410 را که بعضی مآخذ متاخر در باب تاريخ وفاتش ذکر کرده اند قابل قبول  نمی توان يافت اما ملاقات طغرل به قول کسانی که وی را معاصر ديالمه دانسته اند البته منافات ندارد. از روايات ديگر آنچه وی را با عين القضات  و.خواجه نصير همعصرمی  کند نيز نه با يکديگر می سازد نه با اين يکتا برگه روايت راوندی معهذا ممکن هست از اين اقوال استنباط شود که بابا طاهر همدانی متعدد بوده است ويا آنکه شايد اين پيوند با نام عين القضات وخواجه نصير اشارتی باشد به وجود يک رابطه نامرئی بين وجود باباطاهر از يکسو وتعاليم عين القضات و بعضی فرقه های شيعه از سوی ديگر ))(2)

منبعی کهنتر از راحه الصدور که اشاراتی به طاهر ومزار او در همدان دارد نامه های عين القضات همدانی است که ميان سالهای 520 و525 نوشته شده است در اين نامه ها از طاهر د رکنار دو تن ديگر از عارفان بزرگ آن شهر شيخ بَرَکه  وشيخ فَتحه ياد شده و به احتمال قريب به يقين منظورهمان باباطاهر همدانی عارف است .(3)

دکتر زرين کوب رحمه الله عليه در شرح حال بابا طاهر می نويسد (( در اينکه ذکری هم در کتب صوفيه چون تذکره الاولياء ونفحات الانس وجز آنها از باباطاهر در بين نيست حاکی از آن است که طريقه او در ترد مشايخ صوفيه معهود يا مقبول نبوده است با اينهمه بعد از عين القضات واحتمالا به سبب تاثير آثار اوذکر طاهر در ادب شفاهی صوفيه تدريجا انتشار يافته است واز همين جاست که مخصوصا از قرن نهم به بعد از نشر مقالات حروفيه واهل حق عنوان عارف وقدوه العارفين هم گه گاه در حق او بکار می رود هر چند در مآخذ قدما جز در راحه الصدور وشايد مکتوبات عين القضات ذکری از طاهر همدانی نيست .(4)

بابالقبی است که مردم بر سبيل تفخيم بر نام اصلی عرفا واولياء وپيروان می افزوده اند عين القضات بدون ذکر اين لقب می نويسد : (( از برکه قدس سره شنيدم که طاهر گفت مردم می آيند وريش خود را به افسوس ما فرامی دارند .پس افسوس می برند وبه ريش خود می دارند )) (5)   يا ((فتحه رحمه الله عليه می گويد هفتاد سال است تامی کوشم مگر ارادت در حق طاهر درست کنم نمی توانم ...))(6)  يا (( ای عزيز ! اين نبشته هم بر سر تربت طاهرنبشتم روز شنبه ...))(7) و((...بر تربت فتحه و هم بر تربت طاهرخاطر بر اين قرارگرفت که چيزی ديگر نويسم ...))(8) از اين عبارات بر می آيد که طاهرتقريبا هفتاد سال پيش از عين القضات می زيسته وبنابراين او همان باباطاهری است که در گزارش راوندی از او ياد شده است ونيز پيوند عقيدتی يا طريقتی عين القضات از طريق استادانش برکه وفتحه به باباطاهر معلوم می شود گذشته از اين شواهد ديگری نيز دال بر وابستگی معنوی عين القضات  با طاهر عارف وجود دارد .

باباطاهر عريان از عرفا واولياء جبال می باشد که در سير تکاملی عرفان و تصوف اسلامی نقش موثری داشته است اين عارف صاحب دل دردمندان اشعاری را سروده وکتبی به زبان فارسی وعربی تصنيف نموده است از جمله تقريرات وی کلمات قصاری به عربی است که عقايد تصوف را بيان نموده است  شهرت بابا ی سوته دلان بيشتر به خاطر دو بيتی هايی است که به زبان محلی با لهجه لری سروده  ودر آنها از پريشانی وتنهايی شکايت کرده واز اين راه اشتقياق معنوی خود را به وعبود بروز داده است بر کلمات قصار باباطاهر چنين شرح نوشته اند شرحی به  نام(( الفتوحات الربانيه فی الاشارات الهمدانيه )) بعلاوه شرحی مربوط به سال 890هجری اثر جانی بيک العزيزی ونيز شرحی به وسيله مرحوم حاج ملا سلطان عليشاه گنابادی به رشته تحرير در آمده است .

باباطاهر عريان عارفی است در نهايت زهد وعابدی است در نهايت عرفان گرچه دوبيتی های بابای سوته دلان از جنبه های ادبی اجتماعی وغيره شايسته تحقيق وبرسی است اما بيشتر از هر چيز از نظر حکمت وعرفان سزاوار بسی تعمق وامعان نظر است .

دکتر زرين کوب دليل شروح فراوانی که بر ديوان وکلمات باباطاهربه رشته تحريردر آمده است چنين بيان می کند ((وجود اين شروح حاکی است از اهميتی که باباطاهر در نزد صفويه بعد از قرن نهم داشته است ودر واقع علاوه بر کلمات قصار که به اشارات مشهور بوده است  تاليف 21رساله ديگر را هم به او نسبت داده اند که از ماهيت و وجود آنها اطلاع موثقی در دست نيست ))(9) 

وی در دنباله می فرمايد (( اما کلمات قصار بدينگونه که هست به تعريف واشاره می ماند و23باب است که شايد آن 22 رساله که در بعضی روايات به باباطاهر منسوب شده است عبارت از همين ابواب کلمات قصر در نسخه خاص باشد .مسائلی که در اين ابواب واشارات است بيشتر مربوط است به علم، معرفت، الهام، فراست، عقل، نفس ،دينی، عقبی، سماع، ذکر، اخلاص، اعتکاف ومانند اينها پاره ای از اين اشارات را در تعدادی از دوبيتی ها هم می توان يافت چنانکه نظاير برخی از آنها رادر کلام مشايخ ديگر از جمله جنيد نيز می توان سراغ داد.(10)

 

نمونه ای از کلمات بابای سوته دلان را با شرح سلطان عليشاه نقل می کنيم :

((مجاوره الرحمن فی داره بغيه العالمين وحبس العارفين ))

مراد به عالم کسی است که پيوند ولايت به وجود او رسيده باشد واز مرتبه کثرات ومقتضيات نفس تجاوز نکرده باشد به او دار رحمن بهشت نعيم است واين را طالبند صاحبان خيال وبرای عارف که شناسای حق شده ولذت شهود يافته اگر به دار نعيم برند او را محبس او خواهد بود .

الهی زاهد از تو حور می خواهد قصورش بين

                                                     به جنت می گريزد از درت يا رب شعورش بين

دکتر زرين کوب بنا به دلايلی که مطرح می فرمايند بيان می کنند که رابطه ای بين عين القضات وبابای سوته دلان برقرار بوده است آنجا که در کتاب جستجو در تصوف خود می نويسد (( ارتباط بابا طاهر با لهجه ای که ظاهرا شيخ ومرشد واقعی عين القضات شيخ برکه نيز به همان لهجه سخن می گفته است وجنبه مرموز تعاليم او که به هر حال می بايست در احوال قاضی همدان تاثير قوی داشته باشد نيز می تواند حاکی از وجود اين ارتباط باشد.))12)

بابای سوته دل همواره ساده  وبی تکلف می زيسته وگوشه گير وعزلت نشين بوده است وسخت خواهان آن بوده است که گمنام باقی بماند واز تظاهر جاه ومقام دوری می جسته است بدين لحاض است که چيز زيادی از شرح حال وزندگی وی بجای نمانده است .

باباطاهر عرفان را به عنوان راهی جهت آگاهی ونيل به کمالات معنوی وشناخت بيشتر وجود سرمدی می نگرد مکتب او مکتب تفکر وجهان بينی است که عارف با آن پيوسته در کثرت وحدت را نگرد وگويد : در هر چه نظر کردم سيمای تو ديدم .

          به صحرا بنگرم صحرا توبينم                 به دریا بنگرم دريا توبينم  

          به هر جا بنگرم کوه و در ودشت              نشان از قامت رعنا توبينم

طاهر از خود فانی ودر دوست باقيست وبی خبر از خويش است وبا خبر از خالق خويشتن وی خورشيد تابان وجود را با نور بی فروغ شمع استدلال نمی جويد وی عارفی است ملکوتی ولاهوتی که رو به سوی عرفان يکتای عالم وجود وفرمانروای ملک خلود دارد مرغ انديشه وسيمرغ روح بلند پروازبابا طاهر پيوسته پای بر ملک خاک دارد وبال بر ملکوت عالم پاک وآدمی را به سیر آفاق وانفس وامیدارد وهمواره خدا را حاکم بر خود می داند.

درباره زندگی وکرامات باباطاهر نيز افسانه های فراوان رايج است حکايت کرده اند که روزی باباطاهر از طلاب مدرسه ای در همدان خواست که شيوه علم آموزی را به او تعليم دهند .طلاب برسبيل مزاح گفتند که بايد درزمستان  شبی  را در آب سرد حوض بگذراند باباطاهر اندرز ايشان را بکار بست وصبح روز بعد خود را صاحب معرفت يافت وفرياد برآورد (امسيت کرديا واصبحت عربيا ) ((ديشب کرد بودم وامروز صبح عرب شدم )) (13) ويا در ميان توچال الوند کوه از سوز درون خويش برف ويخ کوهستان را بگدازد قهرمانی مناسب می سازد يک داستان عشقی هم با بی بی فاطمه نام که قبرش در کنار اوست در افواه راجه به او هست که می تواند به اين احوال خارق العاده وکرامات آميز پير همدان تا حدی رنگ محسوس ببخشيد (14)دکتر زرين کوب در باره عناصر تصوف در منطقه جبال می گويد :عناصر تصوف در عقايد اهل در بين بعضی طوايف لر وکرد وعناصر ديگر بومی در ولايات جبال رايج است باقی است واينکه امثال باباطاهر وباباجعفر وباباحمشاء در کتب قدماء صوفيه بی نام ونشان بوده اند قطعا می بايست به سبب انتساب آنها به يک فرقه مظنون ومخفی بوده باشد.(15)

به تحقيق بابا طاهر رو بسوی خورشيد لايزالی قرآن داشته وعارفی است مجذوب حق شده وشيفته معشوق خود  می باشد عاشقانه سخن گفته وسوخته دلی است که رو به سوی معبود وگوش به نای اهل راز داشته است .

هو الذی انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب واخر متشابهات فاما الذي في قلوبهم زيغ فيتبعون ماتشابه منه ابتغاء تاويله وما يعلم تاويله الا الله والراسخون في العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا ومايذكر الا الوالالباب ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمه انك انت الوهاب (16)

باباطاهر چنان از خيال معشوق سخن می گويد که به قول سعدی تو گويی معشوق خود در برابر چشمش مصور ومجسم است او نه تنها اين گونه سخن سر می دهد بلکه از هم آغوشی با خيال معشوق سخن می گويد :

چو شو گيرم خيالت را در آغوش                         سحر از بسترم بوی گل آيو (17)

بابا طاهر عريان دشت ودريا و کوه وصحرا را آيتی ونشانی از يار بی نشان خود ديده وبه تمامی عالم عشق ورزيد. تجليات جمال را در عالم خاک عزيز داشته ودل را سرا پرده محبت دوست می داند ودر نهايت از خود فانی ودر دوست باقی شده است .

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:29 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(2)

زندگی نامه ویکتور هوگو

بازديد: 811

بیوگرافی (زندگی نامه) ویکتور هوگو

 

ويكتور ماري هوگو، داستان نويس ، شاعر و نمايشنامه نويس برجسته فرانسوي است.آثار او به بسياري از افكار سياسي و هنري رايج در زمان خويش اشاره دارد . ويكتور ماري هوگو، داستان نويس ، شاعر و نمايشنامه نويس برجسته فرانسوي در 26 فوريه 1802 ميلادي در "بزانسون " به دنيا آمد و در 22 مي 1885 ميلادي چشم از جهان فرو بست . او شخصيت برجسته ادبي در قرن 19 ميلادي و نماينده پيشتاز و مدافع مكتب رمانيتسم بود . هوگو در جواني محافظه كار بود ، بعدها به شدت درگير امور سياسي جمهوري خواهانه شد . آثار او به بسياري از افكار سياسي و هنري رايج در زمان خويش اشاره دارد . با اين حالي در جوامع انگليسي زبان دو رمان اصلي او بسيار مشهور و شناخته شده است . گوژپشت نوتردام (1833) و بينوايان (1862)
هوگو همچنين در سرودن اشعار غنايي در قرن 19 ميلادي برجسته و سرشناس بود .        
ويكتور تا 10 سالگي با پدرش كه ژنرال ارتش ناپلئون بود سفر مي كرد و سپس در سال 1812 با مادرش كه به شدت طرفدار نظام پادشاهي بود در پاريس اقامت گزيد . او در مدتي كوتاه به عنوان شاعر و داستان نويس ، موفقيت هايي بدست آورد و در سال 1822 با معشوقه دوران كودكي اش ، " آدل فوشر" ازدواج كرد. خانه اين زوج محل ملاقات نويسندگان پيرو مكتب رمانتيك بود . از ميان اين نويسندگان مي توان به " آلفرد داويگني " و "چارلز آگوستين سنت بوو" منتقد اشاره كرد .          
چاپ سومين مجموعه شعر هوگو ، قصايد و تصانيف عاشقانه (1826) ، دوراني پر تنش و پر از خلاقيت بوجود آورد . در طي 17 سال آتي ، مقالات مختلف ، سه رمان پنج جلد كتاب شعر و نمايشنامه از هوگو منتشر گرديد . با اين حال شكست نمايشنامه منظوم او در سال 1843 ميلادي و به دنبال آن مرگ دخترش " لئوپولدين " ، به بسيار مورد علاقه وي بود وقفه اي در خلاقيت شگفت آورش ايجاد كرد .       
او در سال 1845 يك پست سياسي در حكومت وابسته به قانون اساسي شاه لوئيس فيليپه ، قبول كرد و در سال 1848 نماينده مردم شد و بعد از لوئيس ناپلئون بناپارت ، رييس جمهور " جمهوري دوم " در فرانسه شد . او عليه اعدام و بي عدالتي اجتماعي سخن راند و بعدها در مجمع قانونگذاري و مجمع وابسته به قانون اساسي انتخاب شد .     
وقتي ناپلئون در سال 1851 قدرت را به طور كامل در دست گرفت قانون اساسي ضد پارلماني را جايگزين كرد . هوگو او را علنا خائن فرانسه ناميد . عقايد جمهوري خواهانه هوگو باعث تبعدش شد . او ابتدا به بروكسل و سپس به جزيره جرزي و نهايتا به جزيره گريزين كه از جزاير دريايي مانش است ، تبعيد شد . در آنجا بود كه به نوشتن درباره نكوهش اعمال ظالمانه حكومت فرانسه ادامه داد و مقالات مشهور او بر ضد ناپلئون سوم در فرانسه ممنوع شد . با اين وجود اين مقالات تاثير زيادي از خود به جاي گذاشتند .
هوگو در تبعيد در زمينه نويسندگي به تكامل و پختگي رسيد و اولين اشعار حماسه مصنوع خود را با نام " افسانه قرن ها " كتاب بينوايان و ...نوشت . با وجود اينكه ناپلئون سوم در سال 1859 تمام تبعيدي هاي سياسي را عفو كرد اما هوگو از پذيرش اين عفو سرباز زد زيرا پذيرش عفو بدين معني بود كه او ديگر نبايد از دولت انتقاد كند .    
او پس از سرنگوني امپراطوري روم در سال 1870 به عنوان قهرمان ملي به پاريس بازگشت و عضو مجمع نمايندگان ملي بعد به عنوان سناتور " جمهوري سوم " انتخاب شد .     

ديدگاههاي مذهبي ويكتور       
ديدگاههاي مذهبي هوگو در طول زندگي اش به سرعت تغيير كرد . او در جواني به عنوان مسيحي كاتوليك سوگند ياد كرد كه مقامات و مسئولان كليسا احترام بگذارد . اما به تدريج تبديل به كاتوليكي شد كه به وظايف ديني اش عمل نمي كند و بيش از پيش به بيان ديدگاههاي ضد پاپ و ضدكشيشي پرداخت . در طي دوران تبعيد به طور تفنني به احضار روح مي پرداخت و در سالهاي بعد خداشناسي بر پايه عقل را كه مشابه آنچه كه مورد حمايت "ولتر" نويسنده فرانسوي بود، پا بر جا كرد .
در سال 1872 وقتي متصدي آمارگيري از هوگو پرسيد كه آيا كاتوليك است يا نه او پاسخ داد : "خير، من آزاد انديش هستم . "هوگو هيچگاه بيزاري خود را از كليساي كاتوليك از دست نداد . اين انزجار به دليل بي تفاوتي كليسا نسبت به وضعيت بد كاري زير سلطه ظلم وجود حكومت پادشاهي و شايد هم به خاطر قرار گرفتن اثر هوگو ( بينوايان ) در ليست كتابهاي ممنوعه پاپ بود .          
هنگام مرگ دو پسرش ، چارلز و فرانسوا ويكتور ، او اصرار داشت كه آنها بدون صليب عيسي يا كشيش به خاك سپرده شوند . او در وصيت نامه اش هم همين شرط را براي خاكسپاري خود گذاشت . هوگو با اينكه معتقد بود عقايد كاتوليك منسوخ و رو به زوال است اما هيچگاه مستقيما از عرف و سنت انتقاد نكرد . او همچنان به عنوان فردي كه به وجود خدا معتقد است ، باقي ماند . او عميقا به قدرت و ضرورت حمد وستايش ايمان داشت .       
عقل گرايي هوگو را در اشعارش از قبيل "توركمادا" (1869، درباره تعصب مذهبي ) ، پاپ (1878 ، كتابي است ضد كشيشي ) ، دين و اديان (1880، در مرود رد سودمندي كليساها ) و غيره مي توان مشاهده كرد . هوگو مي گفت: اديان به تدريج از بين مي روند ، اما اين خداست كه باقي مي ماند. او پيش بيني مي كرد كه مسيحيت بالاخره روزي از بين خواهد رفت اما مردم همچنان به خدا ، روح و تعهد معتقد خواهند ماند .


سالهاي پاياني و مرگ هوگو     
وقتي هوگو در سال 1870 به پاريس بازگشت مردم از او به عنوان قهرمان ملي استقبال كردند . هو گو عليرغم محبوبيتش ، براي انتخاب دوباره در مجمع نمايندگان ملي در سال 1872 هيچ تلاشي نكرد . دو دهه آخر زندگي هوگو به خاطر بستري شدن دخترش در آسايشگاه رواني ، مرگ دو پسرش و نيز مرگ آدل (1868)بسيار ناراحت كننده بود    .
دختر ديگرش ،‌لئوپولدين ، در سال 1843 در يك حادثه قايق سواري غرق شد . هوگو با توجه به لطمات روحي و رواني كه بر او وارد شده بود همچنان به نوشتن ادامه داد و در سياست هم تا سال 1878، كه سلامتي اش رو به زوال گذاشت ، فعال ماند . او در 30 ژانويه 1876 در انتخاب مجلس سنا ، كه اخيرا تاسيس شده بود انتخاب شد دوره آخر فعاليت سياسي او ، يك ناكامي به شمار مي آيد . در فوريه 1881 هوگو هفتاد و نهمين سالگرد تولدش را جشن گرفت . به پاس اين حقيقت كه هوگو وارد هشتادمين سال زندگي اش شده ، يكي از بزرگترين مراسم بزرگداشت براي اين نويسنده كه در قيد حيات بود ، برگزار شد .
مراسم جشن از روز بيست و پنجم فوريه با اهداي گلدان سور( نوعي چيني فرانسوي ) به هوگو آغاز شد . اين نوع گلدان هديه اي سنتي براي مقامات عالي رتبه بود كه به ويكتور هوگو اهدا شد . روز 27 فوريه بزرگترين رژه در تاريخ فرانسه برگزار شد . رژه كننده ها شش ساعت راهپيمايي كردند تا از مقابل هوگو كه پشت پنجره اتاقش نشسته بود رد شوند . سربازان راهنما براي اشاره به ترانه كوزت در بينوايان گل هاي گندم به گردن خود آويخته بودند  .
ويكتور هوگو در 22 مي 1885 در 83 سالگي از دنيا رفت . مرگ او باعث سوگي ملي شد و بيش از 2 ميليون نفر در مراسم خاكسپاري او شركت كردند . هوگو تنها به خاطر شخصيت والاي ادبي در ادبيات فرانسه مورد تكريم قرار نگرفت بلكه به عنوان سياستمداري كه به تشكيل و نگهداري "جمهوري سوم " و دموكراسي در فرانسه كمك كرد از او قدرداني به عمل آمد .       

آدل فوشر و ويكتور هوگو        
آدل فوشر دختري بود سبزه روي با موهاي مشكي و ابرواني كماني . او در 16 سالگي بانويي خوش سيما و جذاب بود . آدل فوشر اولين عشق ويكتور هوگو بود و ويكتور او را بسيار تحسين مي كرد . دوران نامزدي آدل و ويكتور را مي توان به عنوان تراژدي عاشقانه توصيف كرد .   
ويكتور و آدل همديگر را از بچگي مي شناختند . دو خانواده فوشر و هوگو با هم بسيار صميمي بودند و بچه هايشان هم با هم بزرگ شدند . زندگي عاشقانه هوگو زماني آغاز شد كه نوجواني بيش نبود . او عاشق آدل ، دختر همسايه شان شد     .
مادر ويكتور او را از اين عشق منع كرد . او معتقد بود كه پسرش بايد با دختري از خانواده بهتر ازدواج كند . مخالفت خانواده هاي اين دو دلداده در مورد ازدواجشان باعث بوجود آمدن شرايط تراژيكي شد . پدر آدل "پيرفوشر" در خفا از موفقيت روبه رشد ويكتور در ادبيات هيجان زده بود اما مي ترسيد كه مادام هوگو ، آدل را خوب و مناسب نداند در نتيجه به آدل هشدار داد كه ويكتور فردي مغرور ، دمدمي مزاج و تن پرور است . با اين وجود آن دو پنهاني با هم نامه رد و بدل مي كردند .    
ويكتور بدون شك معتقد بود كه ارتباط آنها به ازدواج ختم خواهد شد و آنقدر به اين مسئله مطمئن بود كه زير نامه اولش را گستاخانه ، با نام " همسر تو " امضا كرد . بعد از گذشت دوسال و ردو بدل شدن 200 نامه توسط دو دلداده ويكتور و آدل با هم ازدواج كردند و صاحب 5 فرزند شدند .
هوگو ، آدل را از صميم قلب و به شدت دوست داشت و شايد براي مدتي آدل مطمئن بود كه ويكتور را همان قدر دوست دارد . در سالهاي اول نامزدي شان وقتي مادر آدل بيرون از خانه بود ، آدل بي معطلي و به طور پنهاني از مسيري تاريك مي گذشت و به ملاقات ويكتور كه زير درخت شاه بلوط منتظر او بود مي رفت مانند كوزت كه پنهاني به ديدن ماريوس مي رفت .   
اما آن دو جوان تر از آن بودند كه معناي واقعي عشق و آنچه از آن مي خواهند درك كنند . عشق آنها ، عشقي بچگانه بود . آنها در مورد تعهدات و از خودگذشتگي در راه عشق فكر نكردند آنها كودكاني بودند كه با "عشق" بازي مي كردند  .       
ويكتور و آدل در 26 آوريل 1819 درست زماني كه ويكتور 19 سال و آدل 16 سال داشت ، آشكارا به يكديگر ابراز علاقه كردند   .       
آدل معتقد بود كه هيچ چيز جز دختركي فقير با افراد طبقه بورژوا (طبقه متوسط ) نيست و عقيده او در اين باره كم و بيش درست بود . با وجود ظاهر نسبتا خوبي كه داشت اما چيز زيادي در مورد شخصيت او قابل ذكر نيست . او در مورد پوشش خود نه سليقه داشت و نه زيركي به خرج مي داد و هميشه با لباسهاي غير رسمي ، از مد افتاده ظاهر مي شد . آدل فردي سر به هوا و كم هوش بود و اين امر باعث شد كه وي از لحاظ فرهنگي عقب بماند . او به نبوغ آشكار و دستاوردهاي همسرش فقط به خاطر ارزشهاي مالي ارج مي نهاد . او علاقه چنداني به شعر و شاعري نداشت . هر چند كه بعد ها دو تن از بزرگترين شاعران فرانسه به وي علاقمند شدند  
آدل جوان و ساده لوح بود. او فكر مي كرد كه ويكتور از او بتي ساخته و شايد حق با او بود . او ازصميم قلب عاشق آدل بود و به او اطمينان مي داد كه اين روح و روان ماست كه به هم علاقه دارند نه جسم ما . او هيچ وقت نفهميد كه چرا ويكتور تمام شب را بيدار مي ماند و مي نويسد و بعد از 10 سال ( در حقيقت ازدواج آنها ده سال طول كشيد ) مادام آدل هوگو مرتكب عملي شد كه تعجب آور نبود بالاخره روز عهدشكني فرا رسيد و او به همسرش ويكتور هوگو خيانت كرد      .       
مسيو چارلز سنت بوو با هوگو كار مي كرد و هوگو او را دوست خود مي دانست . هوگو به سنت بوو جوان كمك كرد تا در حوزه شعر به تحقيق و تفحص بپردازد . در اين مدت سنت بوو به زندگي مادام هوگو رخنه كرد . سنت بوو آدل را پنهاني در كليسا ملاقات مي كرد . اما ماهيت ارتباط آنها خسته كننده بود و به نظر مي رسيد مهم ترين بخش اين قرار ، فريب دادن هوگو بود .          
رنج و عذاب اخلاقي هوگو در مورد اين خيانت ، بسيار عظيم بود . درد او غير توضيح بود . او همان طور كه در نااميدي دست و پا مي زد نوشت : من به اين عقيده رسيده ام كه امكان دارد كسي كه مالك تمام عشق من است ، ديگر به من علاقه نداشته باشد و به من اهميت ندهد مدت زيادي است كه من ديگر شاد نيستم اين اتفاق او را به شدت جريحه دار كرد . هر كس بعد از مطالعه درد روحي او، به اين فكر مي افتد كه آيا او قادر به فراموش كردن بود ؟ و از اينكه توانست آرامش خود را دوباره بدست آورد ، متعجب مي شود. كلاف زندگي هوگو با آدل ، آرام آرام و مقابل چشمانش باز شد و تكه تكه از هم گسيخت و اين شاعرو نويسنده ناچار شد كه شادي را كنار ژوليت و ردوئت جستجو كند .         

داستان دختران هوگو    
ويكتور هوگو ، وطن پرست و نويسنده بزرگ فرانسوي دو پسر و دو دختر داشت . دختر بزرگ او ، لئوپولدين هوگو ، در سال 1824 به دنيا آمد و در 19 سالگي به همراه شوهر وفادارش و بچه اي كه هنوز به دنيا نيامده بود در حادثه قايق سواري در رودخانه سن غرق شد . دختر كوچك او ، آدل هوگو ، به بيماري رواني مبتلا شد . بسياري از مردم از نوشته هاي ويكتور هوگو ، رمان نويس قرن نوزدهم ،‌لذت مي برند اما معدود كساني هستند كه داستان تراژدي دخترش آدل هوگو را بدانند . آدل هوگو در دوراني كه با پدر مشهور خود در جزيره گرنزي در تبعيد به سر مي برد ، عاشق يكي از افسران ارتش نيروي دريايي بريتانيا به نام ستوان آلبرت پينسون شد . اما عشقي كه هيچگاه به سرانجام نرسيد . آدل هوگو خاطرات عشق محكوم به شكست خود را طي عمر طولاني خويش بصورت رمز در دفترچه هاي خاطرات خود نوشت كه اخيرا رمزگشايي شده اند .
ستوان پينسون و آدل هوگو بسيار به هم علاقه مند بودند اما پدر آدل ، ويكتور هوگو ، مخالف اين رابطه بود زيرا پينسون مردي عياش بي آبرو و قمار باز بود و مبلغ زيادي را بواسطه قمار مقروض بود و براي اينكه طلبكارانش نتوانند او را به زندان بياندازند به ناچار وارد ارتش شد . او در نامه هاي عاشقانه اش به آدل قول داده بود كه با او ازدواج كند . ستوان پينسون براي انجام ماموريتي به هاليفاكس منتقل شد . آدل نيز در سال 1863 به دنبال او از خانه فرار كرده و به هاليفاكس در كانادا رفت . مخالفت پدر با رابطه آن دو موجب فرار آدل از خانه شد . او در هاليفاكس به دنبال محل سكونت پينسون مي گشت تا بتواند با او تماس بگيرد . آدل در هاليفاكس هويت خويش را پنهان نمود و پانسيوني را ازيك زن آمريكايي به نام " ساندرز" اجاره كرد . وقتي آدل ، ستوان پينسون را ملاقات كرد و عشق جاوداني خود را به او نشان داد ، از جانب وي طرد شد . پينسون علاقه آدل را به خودش درك مي كرد اما متاسف بود ... ديگر بين آنها رابطه اي وجود نداشت . او از آدل خواست به خانه و نزد خانواده اش بازگردد اما آدل اين كار را نكرد . زماني كه پدر آدل راضي به ازدواج آنها شد .
مرد جوان ديگر علاقه اي به او نداشت . آدل در ذهنش از پذيرش اين حقيقت سرباز زد وسعي كرد او را به ازدواج با خود ترغيب كند . او هنوز هم وسواس گونه پينسون را تعقيب مي كرد . و كارهاي او را مخفيانه زير نظر مي گرفت . به طوري كه وقتي متوجه نامزدي پينسون با يكي از دخترهاي هاليفاكس شد ، نزد پدر آن دختر رفت و ادعا كرد كه نامزد پينسون است و از او بچه اي در راه دارد . او حتي به خانواده اش هم نامه نوشت و به دروغ گفت كه با پينسون ازدواج كرده است . آدل كم كم وقتي متوجه شد عشقش به پينسون يكطرفه است دچار افسردگي و جنون شد .     
ستوان پينسون سپس به باربادوس يكي از جزاير درياي كارائيب منتقل شد و آدل هم در حاليكه بيماري رواني اش در حال شدت يافتن بود به دنبال او به باربادوس رفت و در كوچه و خيابان زندگي مي كرد . در آخر زني بومي به نام "مادام با" از او مراقبت كرده و به او كمك كرد كه به خانه پدري اش بازگردد . آدل بقيه عمر خود را در پاريس به نوشتن خاطراتش گذراند و درسال 1915 در سن 85 سالگي، در حاليكه بيشتر از پدر و مادر ، خواهر و برادرهايش عمر كرده بود از دنيا رفت .

 

 

در پرونده هاي قرن نوزدهم پليس مخفي پاريس از ويكتور هوگو به عنوان فردي بسيار خسيس و پول جمع كن، از آرتور رمبو به عنوان يك هيولا و از پل ورلن به عنوان يك آدم پست ياد شده است. در اسناد قديمي و از ياد رفته پليس پاريس كه اخيراً در فرانسه به چاپ رسيده، قضاوتهاي باورنكردني پليس قرن نوزدهم فرانسه درباره غولهاي ادبيات آن دوران در اين كشور نظير "ويكتور هوگو"، "آرتور رمبو" و "پل ورلن" انتشار يافته است.
به گزارش AFP، اين اسناد، ويكتور هوگو را يك فرد بسيار خسيس و پول جمع كن، آرتور رمبو را يك هيولا و پل ورلن را يك آدم پست معرفي كرده اند.       
به گفته برونو فوليني، كارمند پارلمان فرانسه كه اين پرونده هاي غبارگرفته را پيدا كرده و آنها را گردآوري و به صورت كتاب منتشر كرده است، چيزي كه تكان دهنده تر از اين تصويرهاي وحشتناك است، اين است كه معتبرترين نويسندگان آن دوران نيز تحت نظر پليس مخفي قرار داشته اند.   
او اظهار داشت:« اين نشان مي دهد پليس مخفي فرانسه در كنار پرونده هاي جنايتكاران و چهره هاي سياسي، پرونده هايي را نيز براي نويسندگان و هنرمندان تشكيل مي داده است.»       
يكي از نكات جالبي كه كتاب "پليس نويسندگانِ" فوليني از آن پرده برداشته اين است كه پرونده هاي سالهاي 1879 تا 1891 تحت نظر "لويي آندريوس"، رئيس پليس آن دوران قرار داشته كه خودش پدر يكي از مشهورترين رمان نويسان و شاعران نسل بعد فرانسه يعني "لويي آراگون" بوده است. ظاهراً چنان كه خود آندريوس در خاطراتش نوشته است، تمام پاريس در آن دوران تحت نظر بوده است. به گفته فوليني، گزارشات پليس درباره ويكتور هوگو، خالق رمان مشهور "بينوايان" درست سه جعبه بزرگ و حجيم را پر كرده بود.
اين مبارز خستگي ناپذير عدالت اجتماعي دو دهه را به خاطر انتقادهايي كه از "لويي ناپلئون"، امپراتور فرانسه كرده بود، در تبعيد به سر برد. اين اسناد بيانگر اين است كه پليس مخفي فرانسه كه در اواخر قرن نوزدهم نويسندگان را تحت نظر مي گرفته اند، در واقع نخستين زندگي نامه نويسان آنها بوده اند و گاهي نخستين قضاوت هاي اخلاقي را نيز درباره آنها به ثبت رسانده اند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

زندگی نامه شيخ فضل بن الحسن طبرسي

بازديد: 447

زندگينامه و آثار شيخ فضل بن الحسن طبرسي

معروف به علاّمه امين الاسلام طَبْرِسي

 

علاّمه بزرگوار امين الاسلام، ابوعلي فضل بن حسن طَبْرِسي از جمله انديشمندان نادرياست كه هر چند در دانشهاي رايج عصر خويش خبره بود، منزلت او در تفسير، تمام ابعاد وجوانب علمي‌اش را تحت شعاع قرار داده، وي را به مثابة مفسّري سترگ در دنياي دانش ومعرف معرفي كرد. در اين نوشتار برآنيم كه به گوشه‌هايي از زندگي هفتاد و نه (ياهشتاد) سالة اين مفسّر قرآن و پيشواي مفسران بپردازيم.

ولادت
او به سال 468 (يا 469 ق.)[1] ديده به جهان گشود وحسن بن فضل طبرسي پدر آن عزيز، او را «فضل» ناميد.[2] اصل و منشأ «فضل بن حسن» طبرسي «تفرش» بوده و به همين سبب به «طَبْرسي» معروف و مشهور گشته است؛[3]هر چند دليلي بر ولادت يا اقامت او در آن ديار علم خيز در دست نيست. در مقابل،گروهي از شرح حال نويسان، طبرسي را اهل طبرستان (مازندران امروز) دانسته‌اند،[4]ليكن وجود دلايلي روشن بر يكي بودنطبرس و تفرش آن ادعاها را مخدوش مي‌سازد؛[5]كه مي‌توان به برخي از آنها اشاره كرد:

بيهقي (معروف بهابن فندق) كه از معاصران طبرسي است[6]در بيان شرح حال او مي‌گويد «طبرس منزلي است ميان قاشان (كاشان) و اصفهان. اصلايشان از آن بقعت بوده است».[7] همچنين يعقوبي[8]و علامه مجلسي،[9]طبرسي را معرّب تفرشي و منسوب به تفرشاز توابع قم مي‌دانسته‌اند.

اين ناحيه نخست از توابع قم بوده و امروزه ازشهرهاي استان مركزي به شمار مي‌رود. اين شهر به دليل نزديكي‌اش به قم، در آغاز وروداسلام، مذهب تشيع را پذيرفت.[10]
تحصيل

فضل بن حسن دوران كودكي و تحصيل خود را در جوار بارگاه ملكوتي امامهشتم ـ عليه السّلام ـ گذراند و پس از چند سال حضور در مكتب، و فراگيري خواندن ونوشتن و يادگيري قرائت قرآن، خود را به منظور تحصيل علوم اسلامي و شركت در جلسه درسبزرگان دين آماده ساخت. او در فراگيري علومي چون ادبيات عرب، قرائت، تفسير، حديث،فقه، اصول و كلام فوق‌العاده تلاش كرد، بدان حد كه در هر يك از آن رشته‌ها صاحبنظرگرديد. با وجودي كه در مدارس آن عصر، علومي چون حساب، جبر و مقابله رايج نبود و كسيبراي فراگيري آن رغبت نمي‌ورزيد، او به سوي آن علوم شتافت و از صاحبنظران آن فن بهشمار مي‌آمد.[11]

اساتيدِ امينالدين[12]طبرسي كه نقش مهمي دربارور كردن شخصيت علمي و معنوي او داشتند از اين قرارند: ابوعلي طوسي (فرزند شيخطوسي)، جعفر بن محمد دوريستي، عبدالجبار مقري نيشابوري، امام موفق الدين حسين واعظبكرآبادي جرجاني، سيد محمد قصبي جرجاني، عبدالله قشيري، ابوالحسن عبيدالله محمدبيهقي، سيد مهدي حسيني قايني، شمس الاسلام حسن بن بابويه قمي رازي، موفق عارفنوقاني و تاج القراء كرماني.[13]

هجرتي پربار

امين الاسلام طبرسي حدود 54 سال در مشهد مقدس سكونت داشت و سپسبنابر دعوت بزرگان سبزوار، و با توجه به امكانات بسياري كه در آن شهر موجود بود وزمينه تدريس، تأليف و ترويج دين را براي او فراهم مي‌ساخت، در سال 523 ق. راهي آنديار گرديد. سادات آل زباره ـ كه طبرسي با آنان نسبت فاميلي داشت ـ ميزبان او بودندو از كمك و همكاري با آن عالم وارسته دريغ ننمودند.[14]

نخستين اقدام شيخ، پذيرش مسؤوليت «مدرسة دروازه عراق» بود[15]كه با سرپرستي و راهنمايياو، مدرسه به حوزه علميه وسيع و با اهميتي مبدّل گشت غناي فرهنگي و علمي اين مكان،سبب جذب محصلان بسياري از دور افتاده‌ترين نقاط ايران گرديد و طلبه‌هاي جوان به عشقرسيدن به كمال و خدمت به مكتب در آن مدرسه مشغول تحصيل شدند و علوم مختلفي چون فقهو تفسير را از محضر طبرسي فرا گرفتند. شاگردان دانشمند و بلند آوازه ذيل ثمره تلاشعلمي شيخ است: رضي الدين حسن طبرسي (فرزند طبرسي)، قطب الدين راوندي، محمد بن عليبن شهر آشوب، ضياء الدين فضل الله حسني راوندي، شيخ منتجب الدين قمي، شاذان بنجبرئيل قمي، عبدالله بن جعفر دوريستي، سيد شرف شاه حسيني افطسي نيشابوري و برهانالدين قزويني همداني.[16]

آثارسبز

 
مصنفات و آثار متعددي از امين الاسلام طبرسي به يادگار مانده است كه جملگياز فضل و دانش آن عالم كوشا و انديشمند توانا حكايت مي‌كند. گنجينه آثار او بدينشرح است: الآداب الدينيه للخزانه المعينيه، اسرار الامامة، اعلام الوري باعلامالهدي، تاج المواليد، جوامع الجامع، الجواهر (جواهر الجمل)، حقائق الامور، عدةالسفر و عمدة الحضر، العمده في اصول الدين و الفرائض النوافل، غنية العابد و منيةالزاهد، الفائق، الكافي الشافي، كنوز النجاح، مجمع البيان، مشكوة الانوار فيالاخبار، معارج السؤال، المؤتلف من المختلف بين ائمة السلف، نثراللآلي، النورالمبين و روايت صحيفة الرضا ـ عليه السّلام ـ.[17]

پيشواي مفسران

انديشه خدمت به قرآن از اوان جوانيدر ذهن علاّمه جاي داشت. زندگي‌اش آميخته با آن كتاب الهي بود احياي معارف آن معجزهبي‌بديل و يگانه و نوشتن تفسير از آرزوهاي اصلي او به شمار مي‌رفت. خالق هستي، آنبر آورنده آرزوها، توفيق عرضه آثار جاودان و ميراث ماندگار را به او ارزاني داشت ودر حالي كه سن علاّمه از شصت تجاوز كرده و موهاي سرش به سپيدي گراييده بود سه كتابتفسير قرآن را به سبك‌هاي مختلف به رشتة تحرير درآورد. او چنان ابتكاري را در تفسيرقرآن به كار بست كه تا قر حاضر، مفسّران ديگر بر آستان تفسير او اعتكاف كرده، ازخرمن بي‌‌پايانش ـ كه الهام گرفته از مكتب اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم السّلام ـبود ـ استفاده كردند. مناسب است به اختصار به سبك و محتويات هر يك از تفاسير آندانشمند فرزانه اشاره نماييم.
الف. «مجمع البيان» سرآمد تفاسير

«آستين همتبالا زدم و نهايت جدّ و جهد را به كار بستم و ديدار بيدار داشتم و انديشه به زحمتافكندم و بسيار تفكر كردم و تفاسير گوناگون را در پيش رو نهادم و از خداوند سبحانتوفيق و تيسير طلبيدم و نگارش كتابي را آغاز كردم كه در نهايت فشردگي و پيراستگي وحسن نظم و ترتيب است و حاوي انواع و اقسام دانش تفسير است و درّ و گوهرهايي اعم ازعلم قرائت، اعراب و لغت، پيچيدگي و مشكلات، معاني و جوانب، نزول و اخبار، قصص وآثار، حدود و احكام و حلال و حرام در بردارد و از خدشه‌هايي كه مبطلان آن مطرحكرده‌اند سخن گفته و سخني را آورده‌ام كه تنها اصحاب ما ـ رضي الله عنهم ـ متعرض آنشده‌اند و استدلالات بسياري را در صحت اعتقادات خود اعم از اصول و فروع و معقول ومنقول به گونه‌اي معتدل و مختصر و بالاتر از ايجاز و پايين‌تر از تفصيل در بردارد؛زيرا انديشه‌هاي عصر حاضر تاب تحمل سنگيني فراوان ندارد و از تلاش در ميادينمسابقات بزرگ ناتوان است زيرا از علما تنها نامي مانده و از علوم تنها رمقي».[18]

گرايش روحي بر نوشتن تفسير باابتكار و سبكي منحصر به فرد كه از روزگار جواني در او جولان داشت و همچنين تشويقيار و دوست نزديكش، محمد بن يحيي (از سادات آل زباره و از شخصيتهاي برجسته سبزوار) دو عامل و انگيزه‌اي است كه مؤلف محترم خود در مقدمه بدان اشاره كرده است. برخي ازمورخان با بيان داستاني از طبرسي، انگيزة ديگري را در باب علت نوشتن تفسير دخيلمي‌دانند. آن حكايت از اين قرار است:
زماني سكته‌اي بر علامه عارض مي‌شود وخاندانش به اين گمان كه او به رحمت ايزدي پيوسته است وي را به خاك مي‌سپارند. او پساز مدتي به هوش آمده، خود را درون قبر مي‌بيند و هيچ راهي را براي خارج شدن ورهايياز آن نمي‌يابد. در آن حال نذر مي‌كند كه اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهدكتابي را در تفسير قرآن بنويسد. در همان شب قبرش به دست فردي كفن دزد نبش مي‌شود وآن گوركن پس از شكافتن قبر شروع به باز كردن كفنهاي او مي‌كند. در آن هنگام علامهدست او را مي‌گيرد! كفن دزد از ترس، تمام بدنش به لرزه مي‌افتد، علامه با او سخنمي‌گويد، ليكن ترس و وحشت آن مرد بيشتر مي‌شود. علاوه طبرسي به منظور آرام ساختناو، ماجراي خود را شرح مي‌دهد و پس از آن مي‌ايستد. كفن دزد نيز آرام شده، بادرخواست علامه كه قادر به حركت نبود، او را بر پشت خود مي‌نهد و به منزلش مي‌رساند. طبرسي نيز به پاس زحمات آن گوركن، كفنهاي خود را به همراه مقدار بسياري پول به اوهديه مي‌كند. آن مرد نيز با مشاهده اين صحنه‌ها و با ياري و كمك علامه توبه كرده،از كردار گذشته‌اش از درگاه خداوند طلب آمرزش مي‌كند. طبرسي نيز پس از آن به نذرخود وفا كرده، كتاب مجمع البيان را مي‌نويسد.[19]

شيخ طبرسي تفسيرخود را در مدت هفت سال و با اقتباس ازتفسير«التبيان» اثر شيخ طوسي، تدوين كرد و هر يك از فنون مختلف قرآني را به صورتجدا از هم و در قالبي منظم و مرتب بيان نمود. اين نظم خاص سبب گرديد كه دانشمندانشيعه و سنّي، آن تفسير را بر بسياري از تفاسير ديگر برتري داده، آن را مورد ستايشقرار دهند.[20]
مجمع البيان درده جلد تدوين و در پنج مجلد چاپ شده است. اين كتاب با مقدمه‌اي مفيد آغاز شده وموضوعاتي در هفت فن به قرار ذيل در آن مطرح شده است: تعداد آيات قرآن و ثمره آشناييبا آن، ذكر اسامي قرّاء مشهور قرآن و نظرات آنان، تعريف تفسير، تأويل و معني،نامهاي قرآن و معاني آن، يادي از علوم قرآن و مسائل مربوط به آن و كتابهايي كه درمورد آن تأليف شده است، احاديث مشهور پيرامون فضيلت قرآن و اهل آن و بيان آنچه كهبراي قاري قرآن نيكوست (چون زيبا خواندن الفاظ قرآن.

 

 

 

پي نوشت :


 

[1] . طبرسي و مجمع البيان، حسينكريمان، ج 1، ص 207.
[2] .
مجالسالمؤمنين، قاضي نور الله شوشتري، ص 202؛ امل الامل، حر عاملي، ج 2، ص 216.
[3] .
تاريخ بيهق، ابوالحسن علي بن زيدبيهقي، ص 242.
[4] .
رياضالعلماء، ميرزا عبدالله افندي، ج 4، ص 357؛ اعيان الشيعه، محسن امين عاملي، ج 8، ص 398.
[5] .
رك: تاريخ بيهقي،تعليقات آقاي احمد بهمنيار، ص 353؛ طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 172.
[6] .
تاريخ بيهقي در سال 565 ق. تأليفشده است.
[7] .
تاريخ بيهق، ص 242. (شايان ذكر آنكه در سال 565 ه‍ . ق تأليف شده است).
[8] .
البلدان، احمد بن ابي يعقوب يعقوبي، ص 38.
[9] .
روضات الجنات، ميرزا محمدباقر خوانساري، ج 1، ص 64، به نقل از ميرزا عبدالله افندي، شاگرد مرحوم مجلسي.
[10] .
نزهة القلوب، حمداللهمستوفي، ص 68.
[11] .
تاريخبيهق، ص 242.
[12] .
امين الدينو امين الاسلام از القاب فضل بن حسن طبرسي است.
[13] .
رياض العلماء، ج 4، ص 357؛ مستدرك الوسائل، ميرزا حسيننوري، ج 3، ص 487؛ طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 300، مفاخر الاسلام، علي دواني، ج 3، ص 412.
[14] .
تاريخ بيهق، ص 242.
[15] .
همان.
[16] .
رياض العلماء، ج 4، ص 341 و 342، مقابس الانوار، شيخ اسدالله تستري، ص 14؛ روضات الجنات، ج 5، ص 357؛ طبرسي ومجمع البيان، ج 1، ص 313.
[17] .
معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص 315، امل الامل، ج 2، ص 216؛ بحار الانوار، علامهمجلسي، ج 1، ص 30؛ كشف الظنون، حاجي خليفه، ج 2، ص 1602؛ ايضاح المكنون، اسماعيباشابغدادي، ج 2، ص 433، الذريعة، آقا بزرگ تهراني، ج 2، ص 41؛ منتهي المقال،ابوعلي حائري، ص 241؛ معجم المؤلفين، عمر رضا كحاله، ج 8، ص 66؛ طبقات اعلام الشيعه (قرن سادس)، آقا بزرگ تهراني، ص 217؛ روضات الجنات، ج 5، ص 361.
[18] .
مجمع البيان، امين الاسلام طبرسي، ج 1، ص 10.
[19] .
رياض العلماء، ج 2،ص 358؛ روضات الجنات، ج 5، ص 362؛ مستدرك الوسائل، ج 3، ص 487، در ضمن نمونه همينماجرا به مولا فتح الله كاشاني نويسنده تفسير منهج الصادقين (متوفي 988 ق.) نيزنسبت داده شده است. ر. ك: روضات الجنات، همان.
[20] .
طبرسي و مجمع البيان، ج 2، ص 42، نويسنده در اين كتابصفحاتي را به مقايسه اين دو تفسير اختصاص داده است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

زندگی نامه پهلوان تختی

بازديد: 497

زندگی نامه پهلوان تختی

غلام‌رضا تختی در محلهخانی‌آباددر جنوب تهران به دنيا آمد. از زندگی او جزئيات تاريخی زيادی در دست نيست. با تبديل شدن او به يک «قهرمان ملی»، گاها داستان‌هايی درباره او نقل می‌شود که لزوماً صحت تاريخی ندارند. در ايران از تختی به عنوان «جهان پهلوان» ياد می‌شود. کتاب‌های زيادی در وصف او تأليف شده است، فيلمی سینمایی در مورد وی ساخته شده، حتیتندیسیاز وی ساخته شده و درميدان تجريشدر شهرتهراننصب شده است. به افتخار او هر ساله به بهترين کشتی‌گيران ايران «جايزهغلام‌رضا تختی» اهدا می‌شود. تختی در طول زندگی خود به کارهای عامل المنفعهپرداخت و خدماتی را به محرومين کرد. وی احساس هم‌فکری با نهضت ملی وخصوصاًنهضت ملی‌شدن نفتدر ايران داشت.       

تبار

حاج قُلی،پدربزرگ غلامرضا تختی، در محلهٔ خانی‌آباد، فروشندهٔ خوارُبار بود. دردکانش بر روی تخت بلندی می‌نشست و به همین سبب در میان اهالی خانی‌آباد به «حاج قلی تختی» شهرت یافته بود. همین نام بعدها به نام خانوادگی آنها تبدیلشد. رجب خان، پدر غلامرضا تختی، تاجری ورشکسته بود که زود درگذشت و او را با تنگدستی یتیم گذاشت.        
سال‌های نخستین

 

غلامرضا تختی در۵شهریور۱۳۰۹در محلهٔخانی‌آباددر جنوبتهرانبه دنیا آمد. او دو برادر و دو خواهر داشت که همهٔ آنها از وی بزرگ‌تربودند. وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی تهران گذراند و پس ازگذراندن اول متوسطه در دبیرستان منوچهری تهران ترک تحصیل کرد. تختی همراهکار، بهورزش زورخانه‌ایوکشتیمی‌پرداخت. او در سال۱۳۲۷بهخدمت سربازیرفت و در۲۵مهرهمان سال در ادارهراه‌آهناستخدام شد. وی سابقهٔ کار درشرکت نفتمسجد سلیمانرا هم داشت.         
جوانی

 

او در۳۰بهمن۱۳۴۵با شهلا توکلی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پسری به نامبابکبود که در۱۱شهریور۱۳۴۶به‌ دنیا‌ آمد.       



 

مرگ و ابهام‌های آن   

تختی در۱۷دی۱۳۴۶در اتاقش درهتل آتلانتیک تهراندرگذشت. او دو روز قبل از مرگش یعنی ۱۶ دی،وصیت‌نامهاش را در دفترخانه اسناد رسمی شماره ۲۰۲ تحت شماره ۳۴۲۸ و با تعیین کاظم حسیبی به عنوان سرپرست فرزندشبابک (که تنها ۴ ماه داشت)؛ به ثبت رسانده بود. دربارهٔ دلایل مرگ او اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد.
براساس اخبار منتشره در روزنامه‌هایاطلاعاتوکیهان۱۸دی غلامرضا تختی بخاطر اختلافات خانوادگی با همسرششهلا توکلیو براثرخودکشیجان باخته‌است. برای دلایل خودکشی او مواردی چون شکست درازدواجو ناکامی‌هایش در مسابقات در پایان عمر ورزشی تختی نامبرده می‌شود. با اینحال عده‌ای از دانشوران مرگ وی را مشکوک می‌دانند. این عقيده کهساواکاو را به دليل محبوبيت زياد و عدم وفاداری به نظام وقت ایران به قتل رسانیده‌است، همواره در بين مردم شیوع داشته‌است.
جلال آل‌احمددربارهٔ مرگ او چنین نوشت: «از آن همه جماعت هیچ کس، حتا برای یک لحظه، به احتمال خودکشی فکر نمی­کرد
در پیانقلاب ۱۳۵۷که بسیاری از اسناد ساواک به دست نیروی‌های انقلابی افتاد، هیچ مدرکی دال بر دست‌داشتن ساواک و یا کشتن وی یافته‌نشد.
غلامرضا تختی، تا چند سال قبل ازمرگش مورد مهر و محبت محمدرضاشاه پهلوی قرار داشت که به ورزش و ورزشکارانعلاقه‌ی زیادی نشان می‌داد. اما نزدیکی او به شخصیت‌های وابسته به جبهه ملیو هواداران دکتر محمد مصدق و عضویت او در جبهه ملی، رفته رفته او را ازنظام حاکم بر ایران دور کرد و سرانجام شرکت او در یک میتینگ جبهه ملی درمیدان جلالیه تهران، او را مورد بی‌مهری کامل دستگاه قرار داد.
از این رو، پس ازمرگ تختی در اتاق هتلی به نام آتلانتیک - که علت آن خودکشی اعلام شد - اینشایعه بر سر زبان‌ها افتاد که او به دست رژیم و دستگاه امنیتی آن کشته شده.

 

 

رکوردها

  • تختی اولین کشتی‌گیر ایرانیاست که موفق شد در سه وزن مختلف صاحب مدال‌های جهانی و المپیک بشود: جهانی۵۱و المپیک ۵۲ (در ۷۹ کیلوگرم)، المپیک ۵۶، ۶۰، جهانی تهران و یوکوهاما (در ۸۷ کیلو) وجهانی ۶۲ تولیدودر ۹۷ کیلو.
  • تختی نخستین ورزشکار ایرانی بود که در سه المپیک مدال گرفت، دست‌آوردی‌ که پس از او تنهامحمد نصيریوهادی ساعیبه دست آورده‌اند.
  • تختی با ۷ مدال در رقابت‌های المپیک و قهرمانی جهان رکورددار کسب بیشترین مدال جهانی در میان کشتی‌گیران ایرانی‌ است.
  • تختی اولین ورزش‌کار ایرانی بود که در ۴ المپیک شرکت کرد. امیررضا خادم (از۱۹۸۸سئول) تا۲۰۰۰سیدنیتنها ورزشکار دیگر ایرانی‌ست که رکورد شرکت در ۴ المپیک را دارد.

گرایش‌های سیاسی و فعالیت‌های اجتماعی    

غلامرضا تختی در در تابستان ۱۳۴۰ خورشیدی از طرفدارانمحمد مصدقو «جبهه ملی ایران» شد.      
پس ازکودتای ۲۸ مرداد،مدتی دچار غم‌زدگی ناشی از تحولات سیاسی و کنار گذاشته شدن محمد مصدق ازمقام نخست وزیری شد و تلاش می‌کرد تا نامش در مجامع عمومی زیاد برده نشود.
در تاریخ۱۰شهریور۱۳۴۱زلزله مهیبی به قدرت ۷٫۲ ریشتر، به ویرانی کامل شهربوئین زهراو تمام روستاهای اطرافش انجامید. بر اثرزلزله بوئین زهرادر حدود بیست هزار نفر کشته و هزاران خانواده نیز بی‌خانمان شدند. به‌دنبال ناتوانی دولت وقت برای عملیات کمک و امداد، غلامرضا تختی یککامیون در اختیار گرفت و با آن به محلات پرجمعیتتهرانمی‌رفت و با بلندگو شخصا از مردم می‌خواست تا به زلزله‌زدگان کمک کنند. مردم نیز رخت، لباس و پول اهدایی خود را به تختی می‌سپردند. واکنش‌ها چنانباورنکردنی بود که بلافاصله موجی بزرگی از نیکوکاران به راه افتادند وده‌ها کامیون به وی سپرده شد.        
پس از وقایع۱۵خرداد۱۳۴۲، وی به عنوان عضوی از شورای مرکزی جبهه ملی ایران برگزیده شد. این واقعه باعث شد تا از سویساواکبه عنوان یک «ناراضی» شناخته شود. از این روی، دستگاه ورزشی بنا به تصمیمسازمان امنیت و اطلاعات کشور، از تمرین‌های تختی جلوگیری می‌کرد و به هر شکل می‌کوشید تا از حضور او در مجامع ورزشی بین‌المللی که با استقبالکنفدراسیون دانشجویان ایرانیروبرو می‌شد، جلوگیری کند.   
هنگام درگذشتمحمد مصدقدر تاریخ۱۴اسفند۱۳۴۵، غلامرضا تختی به تهدید مأموران نظامی و امنیتی مبنی بر خودداری از سفر بهاحمدآبادگوش فرا نداد و به افسران می‌گفت «دستگیرم کنید».

 



كسب 10 مدال جهاني و آسيايي گواه بر خستگي‌ناپذيري و پايمردي اين بزرگمرد كشتيايران و جهان است كه او را به يكي از نوابغ و نوادر كشتي جهان مبدل كردهاست.تختي علاوه بر موفقيت در عرصه كشتي داراي صفات عالي اخلاقي همچونمردمداري، ايمان به خدا و منش‌هاي پهلواني بود كه نام وي را براي هميشه درتاريخ و اذهان مردم ايران ثبت كرد.زندگي تختي روز شانزدهم دي ماه سال 1346در هتل آتلانتيك تهران به طرز مشكوكي پايان يافت و روز هفدهم دي ماه بر دوشمردم در خاك در ابن‌بابويه خفت تا نامش در شهر باستاني و مذهبي ري برايهميشه زنده بماند

 

جهان پهلوان تختي در روز پنجم شهريور ماه سال 1309 خورشيدي درخانواده اي متوسط در محله خاني آباد تهران متولد شد. پدرش به سبب اعتقاداتمذهبي و ارادت به امام هشتم، نام غلامرضا را براي وي برگزيد. دو پسر و دودختر ديگر از غلامرضا بزرگتر بودند.شادروان تختي به لحاظ مشکلات خانوادگيفقط 9 سال در دبستان و دبيرستان منوچهري خاني آباد درس خواند و در سال 1329به سبب علاقه به کشتي و ورزش باستاني به باشگاه پولاد رفت.تختي در دورانزندگي ورزشي اش رکورد دار شرکت در المپيک ها و کسب بيشترين مدال از اينآوردگاه بود. در چهار دوره المپيک حضور داشت و حاصل آن يک طلا، دو نقره ويک عنوان چهارم بود که در کشي ايران اين امر اتفاق نادري است. جهان پهلوانعلاوه بر قهرماني، به لحاظ منش و رفتار انساني و سجاياي اخلاقي پسنديده وجوانمردي و نوع دوستي شهره خاص و عام بوده است

 





زندگی نامه پهلوان تختی

او زندگي خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختي درورزش باستاني و کشتي پهلواني نيز داراي تبحر و مهارت بود، چنان که سه بارپهلوان ايران شد و هر بار کشتي گيران نامداري را مغلوب کرد.وي چهار ماه پساز بازگشت از آخرين سفر خود(توليدو،1966 ) در آبان ماه سال 1345 زندگيمشترک خود را با همسرش آغاز کرد؛ که حاصل آن تولد بابک در سال 1346 بود وسرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان همه رادر اندوهي عظيم و بهتي شگفت انگيز فرو برد    


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

زندگی نامه نظامي گنجوي

بازديد: 1279
زندگی نامه نظامي گنجوي

 

 

نظامي گنجوي

حكيم جمال الدين ابومحمد الياس بن يوسف بن زكي بن مؤيد نظامي گنجوي شاعر معروف ايراني در قرن ششم ه.ق در سال 530هجري در گنجه ديده به جهان گشود.مادر وي از نژاد كرد بود.
نظامي را بي شك بايد در شمار اران شعر فارسي و از استادان مسلم اين زبان دانست.اگر چه داستان سرايي در زبان فارسي به وسيله نظامي شروع نشده است، ليكن تنها شاعري است كه تا پايان قرن ششم هجري توانست شعر تمثيلي را در زبان فارسي به حد اعلاي تكامل برساند،نظامي است.      
وي در انتخاب الفاظ و كلمات مناسب و ايجاد تركيبات خاص تازه و ابداع و اختراع معاني و مضامين نو و دلپسند و توصيف طبيعت و اشخاص و احوال آن ها در شمار كساني است كه بعد از خود نظيري نيافته است.
مهارتي كه نظامي در تنظيم و ترتيب منظومه هاي خود به كار برده است باعث شد كه بزودي شاعران از آثار او تقليد كنند.تعداد كساني كه آثار او را تقليد كرده اند بسيار است.نخستين و بزرگترين شاعري كه به تقليد نظامي در نظم پنج گنج همت گماشت،امير خسرو دهلوي است و از ديگر مقلدان بزرگ وي مي توان به خواجوي كرمانيجامي، هاتفي، وحشي بافقي و آذر بيگدلي اشاره كرد .
نظامي علاوه بر پنج گنج ديوان قصايد و غزلياتي هم دارد.    
نظامي قصايد متعددي دارد كه به پيروي از سنايي در وعظ و حكمت سروده است.نظامي چنان كه از اشعارش بر مي آيد، در آغاز جواني به تحصيل ادب و تاريخ همت گماشت و بيشتر عمر خود را در گنجه گذرانيد و كمتر از موطن خود دوري گزيد، مگر سفر كوتاهي كه به دعوت قزل ارسلان به يكي از شهرهاي نزديك گنجه كرد و در مجلس قزل ارسلان با نهايت عزت و احترام پذيرفته شد.  
وي با اصول عرفان آشنا بود و عملا نيز به زهد و تصوف مي پرداخت و پادشاهان نيز رعايت مقام او را مي كردند و در حضور وي از مي و مطرب پرهيز مي كردند.  
نظامي از شاعران معاصر خود تنها با خاقاني ارتباط داشت و بعد از فوت آن استاد در مرثيه او گفت:
همي گفتم كه خاقاني دريغاگوي من باشد / دريغا من شدم آخر دريغاگوي خاقاني
نظامي غير از ديواني كه دولتشاه عدد ابيات آن را، بيست هزار بيت نوشته و اكنون مقداري از آن در دست است، پنج مثنوي مشهور به نام پنج گنج دارد كه آن ها را خمسه ي نظامي مي گويند.
مثنوي اول از پنج گنج، مخزن الاسرار است كه مشتمل بر حدود 2260 بيت است و شاعر آن را به نام فخرالدين بهرام شاه بن داوود، پادشاه ارزنگان ناميده است. فخرالدين بهرام شاه نيز در برابر اين تحفه پنج هزار دينار و پنج سر استر رهوار به نظامي جايزه داد.     
مثنوي دوم منظومه خسرو و شيرين است كه در 6500 بيت سروده شده است.
مثنوي سوم منظومه ليلي و مجنون است كه در 4700 بيت سروده شده است.
مثنوي چهارم بهرام نامه يا هفت پيكر يا هفت گنبد است كه در 5136 بيت ساخته شده است.
پنجمين مثنوي از پنج گنج اسكندر نامه است. اين كتاب مجموعا در10500 بيت سروده شده و شامل دو قسمت است كه نظامي نخستين را، شرفنامه و دومين را اقبالنامه ناميده است.
نظامي گنجوي در سال 591 ه.ق وفات يافت.
نظامي گنجوي
والدين و انساب : نظامي به سال 530 يا 540 هجري در گنجه متولد شد. پدر او، يوسف بوده و مادرش رئيسه نام داشت. برخي اصل او را از عراق، نواحي قم و تفرش مي دانند. هر چند كه او از زادگاه خود خشنود نبود، اما تمام عمر خود را در گنجه سپري كرده است.   
تحصيلات رسمي و حرفه اي : نظامي نيز مانند تمام بزرگان دانش و ادب در زمان جواني به دانش اندوزي و كسب هنر و كمال اشتغال داشت. او به دليل كوشش و رنج بسيار در راه فرا گرفتن دانش و ادب به آن مقام و مرتبه عالي در فرهنگ و سخنوري رسيده است.      
با مروري در آثار نظامي اهتمام بسيار او در كسب دانش هاي زمان را يم توان مشاهد ه نمود چنانكه آورده است: به بازي نبردم جهان را به سر- كه شغلي دگر بود جز خواب و خور نخفتم شبي شاد بر بستري- كه نگشادم آن شب ز دانش دري چون نظامي در فراگيري علوم رايج رنج مي برد و همروزگاران خود را از خود فروتر مي يابد. به خود ستايش مي پردازد: ز چندين سخنگو سخن ياد دار- سخن را منم در جهان يادگار سخن چون گرفت استقامت به من- قيامت كند تا قيامت به من منم سر و پير اي باغ سخن- به خدمت ميان بسته چون سرو من
استادان و مربيان : بنابر بعضي اقوال، نظامي در طريقت و سيرو سلوك از مريدان اخي فرج زنجاني شمرده مي شد
دوره اي ها و همكاران : نظامي در زمان حيات خود از دوستي و همارهي افراد زيادي برخوردار بود. وي با اكثر معاصران خود روابط حسنه اي داشت. از جمله شاعران معاصر او، خاقاني و عوفي مي باشند. گويند كه نظامي به آنها ارادت خاص داشته و حتي در مرگ خاقاني، مرثيه اي سروده است.        
همسر و فرزندان : نظامي با زني كه امير در بند او را تحفه فرستاده بود، ازدواج كرد، او را عاشقانه دوست مي داشت. مثنوي خسرو شيرين را متاثر از دوران خوش زندگي با همسرش مي داند كه آفاق نام داشت. كه در جواني چشم از جهان فرو بست . حاصل اين وصلت پسري بنام محمد است. نظامي پس از مرگ آفاق دوبار ازدواج نمود كه علت آن مرگ زود هنگام همسرانش بود.        
نظامي به همسران خود احساسات لطيف و علاقه و محبتي خاص داشت. اين امر را مي توان در مثنويهاي عاشقانه او و مضامين دقيق و خيالات باريك وي يافت. نظامي مرگ شيرين، قهرمان داستان و مظهر يك زن خوب را، كه در آغاز جواني و بهار زندگي با آنهمه زيبايي و دلبري رخت از جهان كشيد و در زير خاك پنهان شد، شبيه مرگ «‌آفاق» معشوق و محبوب جوانمرگ خود مي داند، و چنين مي آورد: در اين افسانه شرط است اشك راندن - گلابي تلخ بر شيرين فشاندن بحكم آنكه آن كم زندگاني- چو گل بر باد شد روز جواني سبكرو چون بت قبچاق من بود- گمان افتاد خود كآفاق من بود. همايون پيكري نغز و خردمند- فرستاده بمن داراي دربند
وقايع ميانسالي : در زمان نظامي خرافات و اعتقاد به سعد نحس بودن كواكب وجود داشت. چون نظامي خود داراي فكر بلند بوده و در علوم عقلي و نقلي تبحر داشت، برخلاف مردم آن زمان كه عموماً‌معتقد به تأثير نجوم و سعد و نحس كواكب و ايام هفته و ماه بودند با كمال صراحت و شجاعت عقيده علمي خود را كه مخالف عقايد عمومي آن زمان بود بيان مي كند، و مي گويد ستارگان نيز خود مخلوق واجب الوجود هستند و هيچگونه تأثيري در سرنوشت و آينده فرزندان آدم ندارند.    
همفكران فرد : نظامي به دليل سبك خاص ادبي كه داشت، مورد توجه بسياري قرار گرفته اتس. از جمله شاعراني كه از آثار نظامي تقليد كرده اند عبارتند از: امير خسرو دهلوي، جامي، هاتفي، قاسمي، وحشي، عرفي، مكتبي، فيضي فياضي، اشرف مراغي و آذر بيگدلي. خواجوي كرماني، هلالي جغتايي، مولانا هاشمي كرماني، مولانا نويدي شيرازي .          
آرا و گرايشهاي خاص : نظامي بغير از شاعري و سخنوري در علوم عقلي بويژه در فلسفه، منطق، رياضيات و نجوم سرآمد بود. او در علوم نقلي نيز هماننده اخبار، قرآن، فقه، احاديث تبحر و مهارت كامل داشته است. اشعار نظامي در توحيد و استدلال بر يگانگي خداوند و رد بر طبيعيون و اهريون مي باشد. كه در مثنويهاي پنجگانه او با استدلالهاي گوناگون و تعبيرات مختلف آمده است، قدرت بيان و برهان و وفور و كثرت اطلاع او در اين زمينه از شهرت بسياري برخوردار است. نظامي معتقد بود كه بدون فراگرفتن دانش و تنها با تكيه بر فكر و قريحه نمي توان به پايگاه بلندي رسيد. هرچند كه پيوند او با مكتبهاي صوفيان به درستي روشن نيست، اما از سخن و شعر او بر مي آيد كه انساني وارسته و به دور از وابستگي بوده است. وي بويژه از پيوستن به دربارها و ارباب دولت پرهيز داشته است. نظامي هيچگاه در مدح مبالغه ننمود و براي جلب نظر حكمرانان، شعر نساخت او بخصوص در اواخر عمر گوشه گير و آزاده زيست و گردن در پيشگاه امر فرود نياورد.نظامي آنچه از قول حكما و فلاسفه يونان، درباره چگونگي آفرينش و نخستين آفريده بيان مي كند موافق عقيده و مذهب فلاسفه است. ولي آنچه را بعنوان گفته و راي خود اظهار مي دارد، موافق عقيده حكما و دانشمندان اسلامي است كه نخستين آفريده را عقل مي دانند.

چگونگي عرضه آثار : مقام علمي نظامي در غرب و شرق زبان زد همگان مي باشد. بعنوان مثال، يان ريپكا، هفت پيكر نامي را به زبان فرانسوي ترجمه نموده است. و يلهلم باحز، خاورشناس آلماني نيز درباره نظامي بحث و تحقيق كرده، و همچنين ويلسون خاورشناس انگليسي، هفت پيكر نظامي را به انگليسي برگردانده است. در سال 1812 ميلادي دو نفر از فضلاي هند بنام هاي بدرالدين علي و مير حسين علي، اسكندر نامه را با نام منتخب شروح اسكندر نامه به چاپ رساندند. علاوه بر آن برتلس، دانشمند روسي نيز در مورد نظامي تحقيقاتي انجام داده است . يك خاور شناس روسي ديگر بنام فرانسوا اردمان منتخبي از اسكندر نامه نظامي را تحت عنوان جنگ روس و روم به چاپ رسانيده است. بعد از آن يك متشرق ديگر روسي بنام لوئي اسپيتز ناجل كتابي بنام لشكر كشي اسكندر كبير نوشت كه مطالب آنرا از اسكندرنامه نظامي اقتباس كرده بودم هربرت دودا، متشرق چكسلواكي نيز كتاب فرهاد و شرين را چاپ و منتشر كرده است. دكتر عبدالنعيم محمد حسن مصري هم كتابي بنام نظامي الگنجوي شاعر الفضيله در مصر به چاپ رسانيده است. در مورد ارزش يا اهميت آثار نظامي در جهان آمده است : رمضاني كاتب، قسمت اول اسكندر نامه نظامي را بنا به درخواست آقاي ريچارد جانسن استنساخ نمود، و قسمت دوم اسكندر نامه نيز توسط شخصي موسوم به ميرعليخان به همين شخص انگليسي تقديم گرديد. استعمار گران انگليسي هند و شخصيت . آثار حكيم نظامي گنجوي، نامه اقبال، ياد نامه اقبال يغمائي . انگليسي ها در قرون جديد از آثار نظامي به منظور آموزش زبان فارسي به كارمندان شركت هند شرقي استفاده مي كردند، همانند كليات نظامي، مخزن الاسرار، اسكندر نامه و خمسه نظامي بدان جهت چاپهاي متعددي از آن آثار به عمل آورده اند

آثار نظامی

پنج گنج

مهمترین اثر او «پنج گنج» یا «خمسه» است که تعداد ابیات آن را تا حدود 20 هزار بیت نوشته اند. وعبارتست از: مخزن الاسرار، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، هفت پیکر، اسکندرنامه، که تمامی مثنویها به سبک عراقی است.
1-
قدیم ترین مثنوی نظامی مخزن الاسرار است. مخزن الاسرار شامل 2260 بیت است. این مثنوی در حدود سال 570 به نام فخرالدین بهر شاه بن داود (متوفی 622) به نظم درآمد و مشتمل بر 20 مقاله در مواعظ و حکم است 2260 بیت دارد و حاوی اندیشه های زاهدانه و عارفانه است. در هر مقاله پس از شرح عنوان مقاله، برای تأثیرگذاری بیشتر داستانی کوتاه اما پر محتوا و دلنشین روایت شده است.
2-
مثنوی خسرو و شیرین شامل 6500 بیت است. این مثنوی داستان عشق خسرو پرویز پادشاه ساسانی به شیرین شاهدخت ارمنی می باشد و در سال 576 به پایان رسیده و از طرف شاعر به اتابک شمس الدین محمد جهان پهلوان بن ایلد گز (567-581) تقدیم شده است.  
3-
مثنوی لیلی و مجنون شامل 4500 بیت است که به سال 584 به نام شروانشاه ابوالمظفر اخستان سروده شده است در این مثنوی داستان پر سوز و گداز عشق مجنون (قیس عامری) از قبیله بنی عامر و لیلی دختر سعد که از داستانهای مشهور تازی در دوره جاهلیت می باشد به رشته نظم درآمده است.
4-
مثنوی هفت پیکر یا هفت گنبد یا بهرامنامه است که در 5136 بیت به سال 593 به نام علاء الدین کرپ ارسلان پادشاه مراغه سروده شده است. این داستان از جمله قصه های ایرانی مربوط به دوره ساسانی است و شرح روابط بهرام گور (420-348 میلادی) با هفت دختر از پادشاهان هفت اقلیم است که بهرام برای هر کدام گنبدی به رنگی خاص بر پا می کند و هر روز از هفته را میهمان یکی از آنان می شود و داستانی از هر کدام می شود.

5- مثنوی اسکندرنامه است که شامل 10500 بیت و در دو بخش به نامهای شرفنامه و اقبالنامه به نظم درآمده است. در بخش اول نظامی اسکندر را به صورت فاتحی بزرگ و در بخش دوم در لباس حکیم و پیامبری خردمند معرفی می کند. نظم این مثنوی در سال 599 به اتمام رسیده و به نام نصرت الدین ابوبکر محمد جهان پهلوان نامگذاری شده است.

سبک نظامی

نظامی از شاعرانی است که باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم ابن زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست یابد. اگر چه داستانسرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانسته است شعر تمثیلی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی است.   
وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین نو و دلپسند و تصویر جزئیات بانیروی تخیل و دقت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته است.         
با وجود آنکه آثار نظامی از نظر اطناب در سخن و بازی با لفاظ و آوردن اصطلاحات علمی و فلسفی و ترکیبات عربی فراوان و پیچیدگی معانی بعضی از ابیات ،قابل خرده گیری است، ولی «محاسن کلام او به قدری است که باید او را یکی از بزرگترین شعرای ایران نامید و مخصوصاً در فن خود بی همتا و بی نظیر معرفی کرد.

از مخزن الاسرار:

در توحید

ای همه هستی زتو پیدا شده----- خاک ضعیف از تو توانا شده       
زیر نشین علمت کائنات ----- ما به تو قائم چو تو قائم به ذات        
هستی تو صورت و پیوند نه ----- تو به کس و کس به تو مانند نه   
آنچه تغیر نپذیرد توئی ----- آنچه نمرده است و نمیرد توئی
ما همه فانی و بقابس تر است----- ملک تعالی و تقدس تر است     
ساقی شب دستکش جام تست ----- مرغ سحر دستخوش نام تست          
پرده بر اندازد و برون آی فرد ----- گر منم آن پرده به هم در نورد
عجز فلک را به فلک وانمای ----- عقد جهان راز جهان واگشای     
ای به ازل بوده و نابوده ما ----- وی به ابد مانده و فرسوده ما        
دور جنبیت کش فرمان تست ----- سفت فلک غاشیه گردان تست
نظامی در بزم سرایی، بزرگترین شاعر ادبیات پارسی است. به جرأت می توان گفت که او در سرایش لحظه های شادکامی بی همتاست، زبانش شیرین است و واژگانش نرم و لطیف، و گفتارش دلنشین. آن گونه که در بازگویی لحظه های رزم، نتوانسته از فشار بزم رهایی یابد به اشعار رزم نیز ناخودآگاه رنگ غنایی داده است.
شاعر بزرگ سده ششم، خود را به اخلاق پایبند می داند و برخلاف بسیاری از شاعران و سرایندگان، هرگز در سروده هایش بی پرده سخن نگفته است.     
نظامی گنجوی استاد مسلم شعر غنایی و داستانهای عاشقانه در ادب فارسی است.

برجستگیها و ویژگیهای شعر نظامی

 

1- تشبیهات و توضیحات او، زیبا و هنرمندانه و بسیار خیال انگیزند.  
2-
در تصویر جزئیات طبیعت و حالات، بسیار تواناست.        
3-
انتخاب الفاظ و کلمات مناسب که نتیجه آشکار آن، موسیقی شعر اوست.         
4-
ایجاد ترکیبات خاص و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند.      
5-
تازگی معانی و ابداع ترکیبات تازه که در شعر نظامی به وفور یافت می شود، کلام وی را گاهی دچار ابهام می کند، علاوه بر اینها کثرت «لغات عربی» و «اصطلاحات علوم» و «اصول و مبانی فلسفه و معارف اسلامی» سخن این شاعر را دشوار و پیچیده کرده است.  
منابع :
نظامی http://daneshnameh.roshd.ir
زندگی نامه نظامی گنجوی    http://forum.hammihan.com
زندگی نامه نظامی گنجوی    http://leftleila.blogfa.com
نظامی گنجوی         http://fa.wikipedia.org
نظامی گنجوی         http://ketab.roshd.ir
زندگی نامه نظامی گنجوی     http://www.tarjome.org

امیدوارم جواب این سوال به خوبی رضایت شما را جلب کرده باشد :

 

توجه

 

همچنین می توانید جواب پاسخ های کتاب های پایه های مختلف را از لینک های زیر ببینید.

بر روی هرپایه و کلاس کلیک کنید :

 

 

 
 
 
 
 
 
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:20 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(3)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس