پروژه و تحقیق رایگان - 1498

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

زندگینامه غزالی

بازديد: 389

زندگینامه غزالی

ابوحامد محمد بن محمد بن محمد غزالی به سال 450هجری در طابران توس زندگی پرنشیب و فراز خویش را آغاز کرد و یه روزگار کودکی از پدر یتیم شد.

پدرش مردی صوفی مسلک بود که برای گذران زندگی ریسمان فروشی (غزال) می کرد یعنی پشم و پنبه حلاجی شده را با دستمزدی رایج به زنان چرخ ریس می سپرد تا تبدیل به نخ یا ریسمان شود،آنگاه رشته های آماده شده را در دکان خویش،در شهر طوس می فروخت.

خداوند دو پسر را به این مرد داد که پسر اول را محمد نا مید و ابوحامد کینه داد و پسر دومش را احمد خواند و کینه اش را ابولفتح نهاد.

محمد غزال به تحصیل فرزندان اشتیاق فراوان داشت و چون در علم و عرفان دستی نداشت کودکان خود را به دوست صوفی خود ابوحامد احمد بن محمد رادکانی سپرد.

مرد صوفی درستکار به تعلیم و تربیت آن دو کودک پرداخت،تا میراث اندک پدرشان تمام شد و از اداره زندگی آنان فروماند،آنگاه به آنان برای ارائه تحصیل پیشنهاد تحصیل در مدارس دینی را داد تا به عنوان طلات جیره بگیر آن روزگار در آیند و آن دو پیشنهاد را پذیرفتند.

غزالی مدتی در توس طلبگی کرد و سپس به جرجان رفت و بعد از آن در درس امام الحرمین جوینی در نیشابور شرکت جست،او در نزد جوینی به اجتهاد رسید و حتی از استاد خود هم پیش افتاد.

چون چراغ زندگی امام الحرمین به سال 478 هجری خاموش شد غزالی به خدمت خواجه نظام الملک در آمد و از آنجا به بعد با مناظرات و انواع جدالهای علمی با دانشوران کهنسال به جایگاهی رفیع دست یافت و شهره آفاق گشت در این مرحله بود که خواجه او را لقب «زین الدین و شرف الائمه» داد و به استادی نظامیه بغداد منصوب شد.

استادی نظامیه بغداد 484 هـ/ 19091 م

به روایت ابن الحوزی در سال چهار صد و هشتاد و چهار از طوس به راه اصفهان،رهسپار بغداد گردید. او با تجمل وارد بغداد شد،مردم آنجا مقدمش را بگرمی پذیرا شدند و بزودی زبانزد خاص و عام گردید، در هر شهر و دیار،از نبوغ و هوش وی سخنها و حکایتهای فراوانی نقل می شد تا آنکه حشمت و شوکتش به پایه ای رسید که حتی در ایران و پادشاهان و وزیران اثر گذاشت و آنان را به ادای احترام و فروتنی واداشت.

غزالی در بغداد تنها تدریس نمی کرد، فتوا می داد و کتاب می نوشت و مناظره می کرد، بر امور نظامیه ناظر بود و به دربار می رفت و در حوادث جانب خلیفه نگه می داشت (المستظهر بالله- بیست و هشتمین خلیفه عباسی).

ابوحامد در اوج شهرت و تنعم بود، اما این چندان نپائید چرا که اندک اندک احساس غریبی در او جان گرفت، نوعی تردید، نوعی اسارت، رفته رفته چشم حقیقت بین وی بیدار و بینا شد.

انقلاب و تحول بزرگ و تغییر سیر زندگی غزالی

غزالی تا چهل سالگی دچار غوغای درونی و شک و حیرت بود او مدتی برگرداب سفسطه افتاد، سپس به تصوف روی آورد، او چون به صوفیان پیوست، دانست بنیاد کار بر تقواست ولی در خویش نشانی از آن نمی یافت، پس عزم استوار کرد و به چالش با خویش برخاست، ابوحامد در این مقطع ناگزیر مال و جاه و زن و فرزندش را رها کرد و تدریس نظامیه را به برادرش احمد وا گذاشت و بغداد را ترک کرد.

ابوحامد مدتی در دمشق و سپس به بیت المقدس عزلت گزیر و به تامل ایام گذشته پرداخت، کم کم درخت ریاضت و مجاهدتش باز گرفت و درهای معرفت بر او گشاده شد.

غزالی در پاسخ نامه نظام الدین احمد به این گوشه نشینی و عزلت چنین اشاره می کند: چون بر سر تربیت خلیل علیه السلام- رسیدم در سنه تسع و تمانین و اربعمائه (489 هـ)- سه نذر کردم: یکی آنکه از هیچ سلطانی هیچ گونه مالی قبول نکنم؛ و دیگر آنکه به سلام هیچ سلطانی نروم؛ و سوم آنکه مناظره نکنم، اگر در این نذر نقض آورم، دل و وقت شوریده گردد ...

ابوحامد پس از این قصد سفر حج کرد و چون از زیارت فارغ شد، میل زن و فرزند کرد و به بغداد آمد این آخرین سفر جز سفر پیشین او به بغداد بود، نه کبکبه ای داشت و نه تن پوش و مرکب پانصد دیناری.

غزالی در سال 499 به نیشابور بازگشت و به هیچ دعوتی چه از سوی سلطان و چه از نظامیه بغداد پاسخ مثبت نداد و بر پیمان خود باقی ماند، تا اینکه در بامداد دوشنبه چهاردهم جمادی الاخر 505 وضو ساخت و نماز گزارد و کفن خواست و رو به قبله آرمید.

آثار غزالی

غزالی در عمر نه چندان طولانی خود آثار فراوانی از خود برجای گذاشت که بسیاری از آنها در جهان اسلام بی نظیر است،مثلاً هنوز نتوانسته اند کتابی همپایه ی «احیاء علوم الدین» یا «کیمیای سعادت» بنگارند.

در شمار آثار غزالی اختلاف نظر است او خود در نامه ای تصریح می کند که تا پنجاه و سه سالگی،نزدیک به هفتاد کتاب نوشته ام،بعضی حتی اغراق کرده و برای غزالی نزدیک به پانصد کتاب شمرده اند.

از دیرباز، تذکره نویسان و برخی دیگر از دانشمندان مسلمان به آثار غزالی اشارت کرده اند، مانند: عبدالغافر فارسی(451- 529 ق) در «اسیاق»، ابن عساکر «499-571» در «تاریخ دمشق»، ابوجوزی، (508-597 ق) در «المنتظم»، ابن خلکان (608- 681 هـ . ق) در «طبقات العلیه»،ملاصدرای شیرازی (979- 1050 ق) در «متشابهات القرآن» و مرحوم جلال الدین همایی در «غزالی نامه» و بسیار فراوان دانشمندان و محققین و کاوش گران علمی دیگری که از غزالی بهره ها برده اند.

محققان و دانشمندان خارجی نیز در آثار غزالی کاوشهایی کرده اند که بیشتر از قرن نوزدهم آغاز شد که دکتر عبدالرحمن بدوی در کتاب مولفات الغزالی چنین آورده است از گشه و مکد و نالدو گلد زیهر که بگذریم، نخستین خاور شناسی که در کتاب خویش از آثار غزالی به ترتیب تاریخی سخن گفته است لویی ماسینیوم را در چهار مرحله تنظیم کرده است.

از لوئی مانیسیون که بگذریم،اسیس پلاسیوس است که در کتاب خود به نام روحانیه الغزالی به تشخیص مولفات اصیل و مشکوک غزالی پرداخته است و پس از وی می توان از مونت گمری وات نام برد که درباره آثار غزالی مقاله ای تحقیقی تحت عنوان «صحت مولفات منسوب به غزالی» در سال 1952 منتشر نمود.

اما با وجود تمام تحقیقات علمی این دانشمند مصری یعنی دکتر عبدالرحمن بدوی است که مجموع پژوهشهای خاورشناسان یاری می گیرد و به نگارش کتاب تفسیر خود مولفات الغزالی می پردازد، بعدلارحمن بدوی در کتاب خود 457 کتاب را نام برده و یادآور می شود که 72 عنوان آن از غزالی است و ما بقی یا مشکوک و یا مولف آنها را ناشناخته می داند.

آثار غزالی در زمینه تعلیم و تربیت

ابوالفضل عزتی در کتاب آموزش و پرورش در ذکر متخصصین که در آموزش و پرورش اسلامی فعالیت کرده و آثاری از خود به جای گذاشته اند می پردازد در مورد آثار غزالی در زمینه تعلیم و تربیت بدین شرح بیان نموده است احیاء العلوم، فاتحه العلوم- منهاج المتعلم، میزان العقل، الرساله المدینه.

کتاب احیاء غزالی مهمترین کتاب وی در زمینه تعلیم و تربیت است که غزالی در این کتاب نخستین بحث خود را به کتاب علم اختصاص داده است و کتاب علم نخستین کتاب از ربع عبادات احیای علوم دین است و در آن هفت باب است که در هر یک از بابها درباره فضل علم و تعلیم، آداب معلم و متعلم و آفات مناظره و جدل و انواع عمهایه صور جامع و کامل به بحث پرداخته است.

در اهمیت این اثر غزالی همین را بس که نویسنده «الوافی بالوفیات» تالیف «صلاح الدین الصفری» گفته است:

«اگر کلیه علوم و آثار اسلامی احیاناً از بین برود، دائره المعارف احیائی علوم الدین اسلامیان را کافی است.»

زمانی که این کتاب توسط غزالی به نگارش در آمد، سرتاسر تمدن طلایی اسلام را زیر سلطه خویش در آورد، به همین جهت غزالی برای هم میهنان پارس زبان خویش ترجمه این دائره المعارف اسلامی احیاء علوم الدین با بنام کیمیای سعادت به فارسی به ارمغان نگاشت و بزرگترین اثر عرفانی را از خویش به یادگار گذاشت. از نکات قابل ذکر دیگر در نگارش این کتاب آنست که غزالی از کتاب قوت القلوب ابوطالب مکی (متوفی سال 386 هجری) صاحب کشف الضنون استفاده بسیار کرده است و یک قرن بعد از غزالی سید علی همدانی خلاطه احیا را به اسم خیره الملوک به پارسی نقل کرده است ولی تفاوت آن دو از زمین تا آسمان است.

غزال و تعلیم و تربیت

غزالی از میان مولفان پیشین یگانه دانشمندی است که بثسمت تعلیم و تربیت کاملا توجه داشته و یبش از همه در این باره تحقیق کرده است.

جلال همایی در این باره در کتاب مشهور خود غزالی نامه چنین نگاشته است غزالی طرز تعلیم و تعلمی را که در عصر او متداول را تغییر داد از علوم بی فائده که انگیخته و انگیزنده حس تعصب و خود خواهی است سخت انتقاد کرد فن مناظره و جدول و خلاف را که مهمترین معلومات آن زمان بود، اگر در راه خودنمائی و غلبه باشد زشت ترین و بدترین کارها دانست.

در ادامه جلال همایی هدف غزالی را از نگارش کتاب احیاء العلوم چنین می نویسد:

در کتاب احیاء العلوم (ج 1) جای مخصوص در باره علم و علما و آداب تعلیم و تعلم نوشته شده است و غرض اصلی غزالی از آن بر هم زدن اوضاع ناهنجار زمان خویش بود.

غزالی ثابت کرد که تنها علوم و معارف اکتسابی برای تکمیل انسان کافی نیست و همانطور که برای فراگرفتن این علوم معلم و راهنمایی لازم است برای اخلاق و معارف حقیقی و کمال معنوی نیز شیخ و مربی لازم است اما مخالفان غزالی معتقد بود که مقصود غزالی از طرح این سخنان بر هم زدن اساس دین و مذهب است.

غزالی در باب تعلیم و تربیت به نکات بسیار مهمی اشاره دارد که شهروندی آرمانی شدن را بسته به کیفیت تعلیم و تربیت می داند.

غزالی پدر و مادر را مسئول به حق مراقبت از کودکان می داند کودکان بی گناه با ضمیر پاک و روح تابناک خود که به دامن آنان سپرده می شوند. دل آنان همانند آیینه است آماده ی بازتاب هر چیزی که در برابرش بگذارند و آنچه را می بیند به دقت تقلید می کند او می تواند شهروندی آرمان باشد اگر به خوبی تعلیم و داده شود و می تواند فردی زیانمند بار آید اگر به ترتیب شود غزالی علاوه بر پدر و مادر ، بستگان، خویشان، آموزگاران را در نیکبختی شریک می داند.

یکی از نکات ممتاز غزالی در مسئله پرداختن به تعلین و تربیت آنست که به تمام مراحل و سطوح (از کودکی به بعد ) می پردازد و اهمیت آموزش و پرورش ابتدایی و نقش آن را در آموزشهای بعدی نادیده نمی گیرد.

غزالی در کتاب«ایها الولد» یا ای فرزند توجه همه جانبه ای به آموزش و پرورش در سنین و سطوح مختلف می کند.

دکتر عزتی در کتاب خود را درباره تعلیم و تربیت غزالی چنین آورده است(در ادبیات اسلامی در موردآموزش و پرورش اسلامی کسی را مانند غزالی نمی توان یافت که نظرات آموزشی وی به اندازه غزالی منظم و همه جانبه باشد به همین جهت بود که نظرات غزالی در مورد آموزش و پرورش برای قرنها بر آموزش و پرورش اسلامی حکومت نمود)

غزالی تحول بسیار وسیعی را در زمینه آموزش و پرورش موجب شد او از راه تلفین فلسفه با عرفان و تصویب بطور کلی موجبات تحول گردید عزتی در کتاب خود چنین آورده است :

(تلفن فلسفه با عرفان و تصویب از سوی غزالی و پیش از آن توسط اخوان الصفا موجبات تحول وسیعی در آموزش و پرورش اسلامی شد ،آنان در امر تعلیم و تربیت تجربه های خود را با تئوریهای فلسفی آزمایش نمودند و نظرات مفیدی در رسائل خود در باب آموزش و پرورش اسلامی بیان نمودند)

غزالی در وظیفه چهارم می گوید

فلسفه و عرفان غزالی طوری متعادلند که برای هر دو در آموزش و پرورش اسلامی محلی مناسب وجود دارد غزالی نه تنها بین فلسفه و عرفان در آموزش و پرورش تعادل برقرار می کند بلکه بین عقل و بدن نیز این تعادل را برای آموزش ضروری می داند.

«محصل بایستی پس از مدرسه اجازه داشته باشد تا به تفریح و ورزش بپردازد ولی نه تا سر حد خستگی و ناتوانی»

غزالی به نقش و ارزش عقل در آموزش و پرورش نیز پرداخته و به نقادی عقل می پردازد و یک باره نظریه یادآوری را در برابر یادگیری (تعلیم) قرار نمی دهد بلکه آن دو را به کمک و همکاری یکدیگر دعوت می کند.

 

وظایف معلم و متعلم

غزالی در باب پنجم از کتاب علم خود به آداب متعلم و علم می پردازد و برای هر یک وظایفی را مشخص می نماید در آداب متعلم ده وظیفه را بیان می کند که بدین ترتیب آورده است.

وظیفه اول :

تقدیم طهارت نفس است از خویهای بد وصفتهای نکوهیده چه علم آبادانی دل و نماز سیر و قربت باطن است به حق تعالی.

وظیفه دوم :

آنکه علایق خود از دنیا کم کند و از اهل و وطن دور شود غزالی معتقد است علایق دنیوی شاغل و صارف اند و انسان را از دریافت حقایق قاصر می گرداند.

وظیفه سوم :

آن است که بر علم تکبر نکند و معلم را فرمان ندهد بل زمام کار خویش به کلیت به دست وی دهد در همه تفضیلها، و نصیحت او را متقاد باشد.

وظیفه چهارم :

آن است که خایض علم در اول کار به اختلاف مردمان گوش ندارد خواه از عملهای دنیا باشد خواه از عملهای آخرت چه آن عقل را مدهوش کند و ذهن را حیران و رای راسست و از دریافتن و مطلع شدن برآن نومید گرداند.

وظیفه پنجم :

آن است که طالب علم هیچ فنی از علمای ستوده و هیچ نوعی از آن نگذارد.

وظیفه ششم :

آن است که عمر در غالب امر به کل علمها وفا نکند پس خرم آن باشد که از هر چیز خوبتر آن بگیرد.

وظیفه هفتم :

آن است که به علمی نپردازد تا علمی را که پیش از آن آغاز کرده است به کمال رساند

وظیفه هشتم :

آن است که سببی را که شرف علمها بدان توان دانست بشناسی و آن دو چیز است: شرف ثمره دوم استواری دلیل و قوت آن

وظیفه نهم :

آن است که قصد متعلم ، در حال، آراستن با حان و خوب گردانیدن آن بر فضیلت باشد و در مال قرب حق تعالی نه مهتری و حال و جاه

وظیفه دهم :

آن است که نسبت علمها به مقصد برای تا نزدیک را بر دور و مهم را بر غیر مهم اختیار کنی.

در ادامه غزالی به شرح وظایف مهم می پردازد و معتقد است که هر گاه به تعلیم مشغول شد کاری عظیم وخطاری جسیم تقبل نمود ، پس آداب و وظایف آن نگاه باید داشت .


وظیفه اول :

شفقت است بر متعلمان و ایشان را به مثابث پسران داشتن چه قصد او رهانیدن ایشان است از آتش آخرت و آن مهمتر است از رهانیدن مادر و پدر فرزند خود را از آتش دنیا بدین سبب حق استاد بزرگتر از حق پدر و مادر است.

وظیفه دوم :

آنکه اقتدا با صاحب شرع کند و بر آموختن علم اجری نطلبد و قاحیر جزای و شکری نباشد پس به جهت رضای خدا آموزد و طلب تقرب بد و خود را بر ایشان منتی نداند.

وظیفه سوم :

آنکه هیچ دقیقهاز نصیحت متعلم باقی نگذارد بدان باشد که وی را منع کند از آنچه قصد مرتبه ای کند که استحقاق آن ندارد.

وظیفه چهارم :

و آن از دقایق صناعت تعلیم است که متعلم را از بد خویی تا امکان دارد به طریق تعریض باز دارد نه بتصریح و از روی رحمت نه از راه سرزنش.

وظیفه پنجم :

آنکه متکفل بعضی از علمها نباید که علمهای را که ورای آن است در دل متعلمان زشت گرداند چون معلم گفت که عادت او تفییح فقه است و معلم فقه که عادت او تفییح تفسیر و حدیث است.

 

 

وظیفه ششم :

 آنکه بر مقدار فهم متعلم اقصار نماید و باوی چیزی نگوید که عقل او بدان نرسد و او را برماند (رام دهد)

وظیفه هفتم:

آنکه بر متعلم قاصر سخنی روشن،لایق فهم او القا کند و دل او را مشوش نگرداند.

وظیفه هشتم:

آنکه بر علم خود کار کند و تکذیب قول خود به فعل خود روا ندارد، چه علم به بصایر دانسته شود و عمل به ابصاره و چون عمل مخالف علم باشد، مانع رشد شود.

غزالی بعد شرح وظایف معلم و متعلم به بیان آفات علم و بیان علامات علمای آخرت و علمای بد می پردازد وی سخت ترین عذابهای روزقیامت را برای عالمی می داند که از علم وی،سودی نباشد و علمایی که به نزد امراء و سلاطین وارد می شوند را دزد معرفی می کند و حکم به احتراز از او می دهد غزالی علما را به دو دسته تقسیم می کند یکی علمای دنیا و یکی دیگر علمای آخرت. و علمای دنیا را متنغم به علم و دنیا و جاه و منزلت نزدیکتر می داند و متذکر می شود عقوبت عالمان مردن دل است و مردن دل جستن دنیاست و فرّ و بهای علم و حکمت نرود مگر چون بدان دنیا طلبی.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

زندگینامه شهید مهندس جواد تندگویان

بازديد: 465

زندگینامه شهید مهندس جواد تندگویان

واد تندگويان درسپيده‌دم روز 26 خرداد سال 1329 هجري شمسي پا به عرصه هستي نهاد. قدومش مايه بركت و خير براي خانواده بود و وجودش روشني بخش جانشان.قبل از اينكه به مدرسه برود پدرش او را به مسجد برد و با قرآن آشنا كرد. پدرش از هواداران آيت الله كاشاني ـ روحاني مبارز، مشهور بود. جواد در محيط ساده خانواده آموخت كه معيار اصلي و هدف واقعي زندگي تجمل و رفاه نيست. بلكه غير از ماديات، ارزشهاي والاتر و برتر ديگري نيز وجود دارد. به همين دليل در طول زندگي خود هيچ‌گاه اجازه نداد وسيله براي او هدف شود.

جواد اكثر شبها، با قدم‌هاي كودكانه‌اش همراه پدر و پدربزرگ به مسجد «بينايي» و هيات «بني‌فاطمه» و فاطميون خاني‌آباد مي‌رفت. ساكت و آرام در گوشه‌اي مي‌نشست و به نماز خواندن مومنان نگاه مي‌كرد و گوش او به تدريج با دعا و گفتار عالمان دين آشنا شد. هنوز به دبستان نرفته بود كه در صف نماز جماعت در كنار پدر و پدربزرگ خود ايستاد و نماز خواند و درس خضوع و خشوع در برابر حق و ايستادگي در مقابل هرچه غيرخدايي، را آموخت. در كنار پدر و پدربزرگش در جلساتي كه بعد ازهيات به گونه‌اي خصوصي برگزار مي‌شد شركت داشت و با مبارزه مكتبي آشنا شد و تا آخرين دقايق حيات پرافتخارش از مبارزه دست نكشيد و مسجد و هيات را ترك نكرد.

مهندس تندگويان با وجود اينكه امتياز لازم را براي اعزام به خارج به عنوان سهميه بانك ملي به دست آورده بود. در مصاحبه به دليل اينكه مذهبي متعصب شناخته شد كنار گذاشته شد. ايشان با توجه به علاقه‌اي كه داشتند در سال 1354 به تحصيل در دانشكده نفت آبادان مشغول مي‌شوند و فعاليت‌هاي اسلامي و انقلابي خود را در انجمن اسلامي اين دانشكده دنبال مي‌كنند. پس از انقلاب با توجه به سوابق انقلابي مهندس تندگويان ايشان از سوي شهيد رجايي به عنوان وزير نفت به مجلس معرفي شدند. 40 روز بعد شهيد تندگويان كه به قصد تشويق و تقدير كاركنان شجاع تاسيسات نفتي از يك راه فرعي عازم آبادان بودند، مورد تهاجم مزدوران صدام قرار گرفته و به اسارت گرفته مي‌شوند كه پس از تحمل سالها اسارت به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.

دوران ابتدايي

شوق آموختن و علاقه به اينكه جواد خودش بتواند كتاب بخواند و خط بنويسد، باعث شد كه پدر زودتر او را به دبستان بگذارد. دبستان اسلامي جواد از شهرت خاصي درخاني‌آباد برخوردار بود. مدير و معلمان مدرسه به اين طفل ضعيف و نحيف ابجدخوان كه مي‌توانست بيشتر آيات و سوره‌هاي كوچك قرآن را كه از پدرش آموخته بود، بخواند، علاقه شديدي داشتند و تا پايان دروه ابتدايي اجازه نداند، خانواده‌اش او را از آن مدرسه به مدرسه ديگري منتقل كنند.

جواد قبل از ورود به مدرسه، نام شهيد نواب صفوي را شنيده بود، نام غلامرضا را نيز در دبستان از ساير دانش‌آموزان شنيد. اين دو الكوي كودكي جواد بودند و اگرچه جواد نتوانست جسم خود را پرورش دهد اما از نظر روحي، روحيه‌اي مقاوم و نيرومند پيدا كرد.

يك شب جواد در مسجد محله شگفتي آفريد. ماجراي آن شب را، بعد از گذشت سالها، هنوز قديمي‌ترهاي خاني‌آباد به ياد دارند. در آن ايام، معمولا سرشب برق محلات تهران قطع مي‌شد و مومنين مجبور مي‌شدند قبل از وقت مسجد را ترك كنند. آن شب به محض اينكه برق قطع شد، جواد بلافاصله باصداي كودكانه خود شروع به خواندن دعاي كميل كرد و مانع ترك مسجد شد.

در دوره دانش‌آموزي جواد در دبستان، در فاصله بين سالهاي 1332تا 1336 اوضاع سياسي و اقتصادي كشور نيز دگرگون شد و حوادثي روي داد كه زمينه‌ساز قيام خونين 15خرداد 1342 در ايران بود .

ورود به وزارت نفت

تندگویان پس از پیروزی انقلاب به وزارت نفت دعوت شد. به دلیل مشکلات فراوان در جنوب و به ویژه در آبادان، وی به عنوان نمایندهٔ وزیر نفت در مناطق جنوب به آبادان اعزام شد. چندی بعد به سمت مدیر شرکت ملی مناطق نفتخيز جنوب منصوب شد. فعالیت در این سمت تا زمان نخست وزیری محمدعلی رجایی ادامه داشت.

اقدامات او در ارتباط با ایجاد آرامش در مراکز صنعتی جنوب، مدیریت فعالیتهای صنعتی، و راه‌اندازی پروژه‌های نفتی باعث شد محمدعلی رجایی، نخست وزیر وقت، در ۱۰ مهر ۱۳۵۹ او را به عنوان وزیر نفت به مجلس معرفی کند.


ناگفته‌هایی درباره شهید تندگویان

شهید مهندس محمدجواد تندگویان، بیش از چهل روز وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران نبود، اما در همین مدت کوتاه، گام‌های بلندی برای اعتلای صنعت نفت کشور برداشت.

25 آذرماه سالروز شهادت محمدجواد تندگویان، وزیر نفت کابینه شهید رجایی، در زندان‌های عراق است. درباره زندگی و خصوصیات اخلاقی و کاری شهید تندگویان، گفت‌وگویی را با همکار و هم‌رزم او، مهندس سیدمحسن یحیوی انجام داده‌ایم که می‌خوانید. یحیوی سال‌ها در مجموعه وزارت نفت سابقه خدمت دارد و به همراه شهید تندگویان دوره اسارت را گذرانده است. او حالا نماینده مجلس شورای اسلامی است و در کمیسیون انرژی مجلس فعالیت می‌کند. شخصیت شهید تندگویان و فعالیت‌های قبل از پیروزی انقلاب سیدمحسن یحیوی در خصوص نقش شهید تندگویان در جریان انقلاب اسلامی می‌گوید: می‌توان از شهید تندگویان به عنوان یک الگوی متعهد و متخصص در مجموعه وزارت نفت نام برد. کسی که در دوران دانشکده، در عین داشتن ریاست جامعه اسلامی مهندسین دانشکده و فعالیت‌های وسیع فوق برنامه، به عنوان دانشجوی رتبه اول شناخته می‌شد. از نظر فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی علی‌رغم اختناق دوران ستم‌شاهی، ایشان با جرات و جسارت به همراه دیگر هم‌رزمانش فعالیت‌های وسیعی را در سطح آبادان داشتند. بعد از فارغ‌التحصیلی به عنوان کارشناس نفت به استخدام پالایشگاه نفت تهران درآمد و با وجود داشتن زن و فرزند و نیاز به داشتن فعالیت تمام وقت در پالایشگاه، ارتباط خود را با دانشکده نفت آبادان و به‌ویژه انجمن اسلامی دانشکده نفت حفظ کرد. همین هم بود که باعث شد دکتر کرمی، رئیس وقت دانشکده، گزارشی را برای ساواک درباره او بفرستد چون اقدامات شهید تندگویان باعث حفظ روحیه دانشجویان فعال دانشکده می‌شد. تندگویان پس از این گزارش دستگیر شد و مدت یک سال را در زندان ساواک به سر برد. آن هم در شرایطی که در تمام این یک سال مورد شکنجه‌های سخت ساواک قرار می‌گرفت. پس از آزادی از زندان ساواک، ممنوع‌الاستخدام شده بود در نتیجه از پالایشگاه اخراج شد و چون هرجا که برای کار رجوع می‌کرد، از او کارت عدم سوء پیشینه می‌خواستند، مجبور شد که مدتی به صورت متفرقه کار کند. در این دوره حتی برای مدتی هم به کار مسافرکشی پرداخت. بعد از مدتی توسط مهندس بهروز بوشهری که در آن زمان مدیر کارخانه پارس توشیبا بود و به واسطه وجود ایشان وجود کارت عدم سوء پیشینه قابل چشم‌پوشی بود، دعوت به کار شد و شهید تندگویان راهی رشت شد تا در پارس توشیبا مشغول به کار شود. در مجموعه پارس توشیبا هم از فعالیت‌های سیاسی دست بر نمی‌داشت تا این که بعد از انقلاب در شرایطی که بیشتر مدیران کارخانجات را اخراج می‌کردند، با اصرار از شهید تندگویان خواستند که مدیریت کارخانه را بر عهده بگیرد. بعد از مدتی تندگویان به نفت برگشت و به عنوان مدیر مناطق نفت‌خیز جنوب مشغول به کار شد. با توجه به شرایط سخت آن وقت در مناطق جنوب، عملکرد شهید تندگویان از سوی کارشناسان بسیار چشمگیر بوده است. تندگویان، وزیر بسیجی دولت شهید رجایی سیدمحسن یحیوی در ادامه سخنانش در خصوص به وزارت رسیدن شهید تندگویان می‌گوید: با روی کار آمدن دولت شهید رجایی از او دعوت شد که به عنوان وزیر نفت قبول مسئولیت کند. در طول مدت کوتاه وزارت شهید تندگویان که بیش از چهل روز دوام نداشت، او بیشتر ایام را در مناطق جنگی حضور می‌یافت و ضمن هدایت کارکنان، باعث ایجاد روحیه و دادن قوت قلب به آنان می‌شد. این حضور، تحمل شرایط سخت تاسیسات نفتی مورد حمله دشمن را برای کارکنان این بخش‌ها هموار می‌کرد. در نهایت در آخرین بازدید از منطقه، به همراه مهندس بوشهری، بنده و چند نفر دیگر از معاونان و همکاران خود به اسارت رژیم بعثی عراق درآمد و در زندان عراق هم شربت شهادت را نوشید. مدیریت بسیجی شهید تندگویان در وزارت نفت مهندس یحیوی با اشاره به فعالیت شبانه‌روزی شهید تندگویان در زمان جنگ تحمیلی در خصوص مدیریت وی یادآور می‌شود: در زمان جنگ تحمیلی و در شرایطی که برنامه‌های روزمره هر روز، با روز قبل تفاوت می‌کرد، برنامه‌های کوتاه مدت، بلندمدت و نگاه دراز مدت برای آینده صنعت نفت بعد از جنگ تحمیلی قاعدتا فراروی هر مدیری در مجموعه نفت و به ویژه شخص وزیر بود. شهید تندگویان در این شرایط به خوبی از عهده برنامه‌ریزی برای تنظیم تولید، توزیع و صادرات نفت بر می‌آمد به گونه‌ای که ما در این زمینه مشکلی نداشتیم. از دیگر برنامه‌هایی که مد نظر ایشان بود، برنامه‌ریزی برای توسعه شبکه گازرسانی در کشور بود که در این زمینه اقدامات خوبی را هم انجام دادند. به جرات می‌توان گفت، آن چه تندگویان در عمر کوتاهش انجام داد، در زمان حیاتش بسیار مفید و پس از اسارت و شهادتش زیربنایی برای کار دیگر وزرا قرار گرفت. بی تعلقی شهید تندگویان با وجود صدارت بر دومین شرکت بزرگ نفت دنیا مهندس یحیوی در مورد نگاه شهید تندگویان به کار و زندگی می‌گوید: طول همکاری ما در وزارت نفت مربوط به همان ۴۰ روز وزارت ایشان در وزارت نفت بود. تندگویان در پاسخ به نصیحت کنندگانی که از ایشان می‌خواستند به جای حضور در مناطق جنگی، وقت خود را برای پیگیری امور، در داخل مرکز بگذرانند، اعتقاد داشت، "در شرایط سخت کنونی که ما از کارکنان نفت می‌خواهیم در منطقه حضور داشته باشند،‌ نمی‌توان در میان آنها نبود." به همین دلیل هم وقتی کارکنان می‌دیدند که خود وزیر نفت با حضورش در مناطق خطرناک انجام وظیفه می‌کند با عشق و امید و انگیزه بیشتری کار می‌کردند. بعد از چندین سال که به عنوان مهندس فعالیت می‌کرد و مدیریت کارخانه پارس توشیبای آن زمان را بر عهده داشت و بعدها هم به عنوان مدیر مناطق نفت‌خیز جنوب فعالیت می‌کرد، موقعی که به ساختمانی که ما هم در آن سکونت داشتیم نقل مکان کردند، وسایل زندگی‌اش حتی یک وانت بار پیکان را هم پر نمی‌کرد. اسارت و آزادگی و پایمردی شهید تندگویان بعد از این که توسط نیروهای عراقی به اسارت گرفته شدیم و نیروهای بعثی متوجه شدند که در میان ما وزیر نفت جمهوری اسلامی هم هست، ما را به زندان سازمان امنیت عراق منتقل کردند. در تمام مدت اسارت در سلول‌های انفرادی نگهداری می‌شدیم و تنها راهی که می‌توانستیم مطمئن باشیم که تندگویان هنوز زنده است و در میان ما حضور دارد صدای قرآن و مناجات او بود که در راهروی زندان می‌پیچید. او با شهامت با ماموران بازجوی عراقی برخورد می‌کرد و زندان سازمان امنیت عراق را همانند سنگری برای مقابله با دشمن در خانه خود دشمن قرار داده بود. شهدا چراغ راه همه ... و سالهاست که از رفتن محمدجواد تندگویان، رادمردی از خاک پاک ایران زمین که در مکتب حسین (ع) عشق آموخته بود می‌گذرد و اکنون خاطره‌ای از وزیری بر جا مانده که خود مرد میدان و عمل بود. حال ماییم و شهید تندگویان، ماییم و شهدای بزرگوار دیگری که هریک ستاره‌ای و چراغی در راهمان هستند، آری امروز اعتلای کشور و صنعت نفت مدیون خون شهد تندگویان است و اکنون باید بذری را که او در مدت 40 روز وزارتش با نگاهی عمیق و بلندمدت در صنعت نفت افشاند را مراقبت کنیم تا آن را به درختی ستبر و سایه گستر بر تمام میهن تبدیل کنیم.

 

 

 

روزشمار تاریخ؛ ربوده شدن مهندس تندگویان به دست رژیم بعث عراق

آبان۱۳۸۶جری شمسی برابر است با ۱۹ شوال۱۴۲۸هجری قمری مصادف است با سالروز ربوده شدن تندگویان به دست رژیم بعثی عراق در سال ۱۳۵۹ هجری شمسی.

۹ آبان۱۳۸۶جری شمسی برابر است با ۱۹ شوال۱۴۲۸هجری قمری مصادف است با سالروز ربوده شدن تندگویان به دست رژیم بعثی عراق در سال ۱۳۵۹ هجری شمسی.

در چنین روزی - ۹ آبان سال ۱۳۰۴ هجری شمسی: با تصویب مجلس شورای ملی سلسله قاجاریه منقرض شد. در این روز مجلس شورای ملی طرحی را به صورت ماده واحده تصویب كرد كه بخشی از آن چنین نوشته شده بود: مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ایران انقراض سلسله قاجاریه را اعلام كرده و حكومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملكتی به رضاخان واگذار می كند. قابل توجه است كه شماری از نمایندگان مجلس شورای ملی همچون آیت الله مدرس و دكتر مصدق با حكومت رضاخان مخالف بودند و اعتقاد داشتند سلطنت رضا شاه به صلاح ملت ایران نیست.

در چنین روزی - ۹ آبان سال ۱۳۵۹ هجری شمسی: مهندس محمد جواد تندگویان وزیر نفت دولت وقت جمهوری اسلامی ایران به دست نیروهای رژیم بعثی عراق ربوده شد. او فارغ التحصیل رشته مهندسی نفت بود و مبارزه با رژیم پهلوی را از زمان تحصیل در دانشگاه آغاز كرده بود و مدتها در زندان های رژیم در اسارت به سر برده بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ابتدا مدیریت مناطق نفتی جنوب و سپس وزارت نفت دولت شهید رجایی را عهدهدار شد. مهندس تندگویان در ۹ آبان سال ۱۳۵۹ هجری شمسی در نزدیكی شهر آبادان به اسارت نیروهای متجاوز عراقی درآمد و عاقبت در سیاه چال های زندان های بعثیون شهید شد.

در چنین روزی - ۱۹ شوال سال ۲۶۵ هجری قمری: "یعقوب لیث صفّاری" بنیانگذار سلسله صفاریان درگذشت. پدر یعقوب حرفه رویگری داشت ازاین رو خود به صفارو اولادش به صفاریان معروف شدند. یعقوب با مردانگی های خود مردم را شیفته خوی و خصلت خود ساخت از این رو اهل سیستان او را به امیری برگزیدند. وی پس از تسخیر هرات، كرمان، فارس و كابل نخستین بار بعد از ورود اسلام به ایران دولتی یكپارچه و منسجم ایجاد كرد و دست خلیفه عباسی و عمال او را از جنوب، شمال و شرق ایران كوتاه كرد. یعقوب در سال۲۶۱ هجری قمری با سپاهی عظیم عازم بغداد و جنگ با خلیفه شد ولی در حوالی قصر شیرین از قوای خلیفه شكست خورد و عقب نشینی كرد. وی در حال تجهیز قوای دیگری بود كه به مرض قولنج گرفتار شد و در جندی شاپور درگذشت همانجا مدفون شد.

در چنین روزی - ۱۹ شوال سال ۴۰۶ هجری قمری: "فَضل بن اَحمَد اِسفَراینی" فقیه و خطیب عهد غزنوی درگذشت. وی از عالمان صاحب نام روزگار خود بود كه بیش از۳۰۰تن از فُضلا در مجلس درس او حاضر میشدند. اسفراینی در خدمت سردار ترك سبكتگین بود و در زمان سلطان محمود غزنوی به سبب سعایت دشمنان از كار معزول شد. پس از آنكه محمود به جانب هندوستان عزیمت كرد در زمان غیبت سلطان برخی از دشمنان فضل بن احمد او را در زندان محبوس ساختند و به سختی شكنجه دادند.

۹۹۴ سال پیش درچنین روزی - ۱۹ شوال سال ۴۳۴ هجری قمری: "ابوزكریا یحیی بن محمّد" مشهور به "اِبن مَندِه"، محدث، فقیه، واعظ و مورخ ایرانی تبار به دنیا آمد. وی آخرین فرد از خاندان ابن منده بود كه پس از فراگیری حدیث به شهرهای مختلف سفر كرد. او نخست به نیشابور رفت و سپس به منظور كسب علوم فقهی عازم همدان، بصره و بغداد شد. ابن حَزَری ضمن اینكه نام ابن مَنده را در شمار مُقریان آورده، او را در قرائت استاد دانسته است. از آثار این محدث و مورخ برجسته "زندگینامه طَبرانی، اَلاَمالی و تاریخ اصبهان" را میتوان نام برد.

اسارت و شهادت

مهندس تندگویان در نهم آبان ۱۳۵۹ - درحالیکه حدوداً یک ماه از دوره وزارتش گذشته بود - برای بازدید از پالایشگاه نفت آبادان عازم منطقه بود که در جادهٔ ماهشهر-آبادان به همراه معاون و دیگر همراهانش به اسارت نیروهای ارتش رژیم بعث عراق درآمد و به زندان‌های اسیران ایرانی در عراق منتقل شد. به نقل از برخی اسیران، وی تا مدتها زنده بوده و حتی از شکست حصر آبادان (مهر ۱۳۶۰) و آزادسازی خرمشهر (خرداد ۱۳۶۱) آگاهی یافته بود. اما از چگونگی وضعیت اسارت و نحوه درگذشت او در اردوگاه‌های اسرا اطلاعات دقیقی در دست نیست.

سرانجام پس از پایان گرفتن جنگ و تبادل اسرا و شهدا میان دو طرف، پیکر محمدجواد تندگویان که در اثر شکنجه‌های عوامل بعثی عراق جان سپرده بود، به کشور بازگردانده و در آذر سال ۱۳۷۰ در ایران به خاک سپرده شد.

منابع :

سایت اطلاع رسانی آفتاب

www.aftab.ir

موتور جستجو گر گوگل

www.google.com

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:17 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

زندگی نامه سیمین دانشور

بازديد: 763

زندگی نامه سیمین دانشور

          سیمین دانشور در سال ۱۳۰۱ ش. در خانواده ای تحصیل کرده در شیراز به دنیا آمد. بعدها تحصیل در ادبیات فارسی را تا دریافت درجه دکترای آن دریافت کرد و سالها به تدریس تاریخ هنر در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران پرداخت.        

سیمین دانشور در سال ۱۳۰۱ ش. در خانواده ای تحصیل کرده در شیراز به دنیا آمد. بعدها تحصیل در ادبیات فارسی را تا دریافت درجه دکترای آن دریافت کرد و سالها به تدریس تاریخ هنر در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران پرداخت.

سیمین دانشور دو ویژگی عمده داشت:

۱) اول از همه اینکه، نخستین زن نویسنده ی جدی در ادبیات معاصر ماست.

۲) دیگر آنکه، اولین فارغ التحصیل دوره ی دکترای ادبیات فارسی و به جای اینکه به کاوش در آثار دیگران بپردازد خود اثر آفرید تا بیایند و در آن کاوش کنند.

در اینجا نویسنده ای ظهور می کند که زن است و از زنان می نویسد و این زمانی قابل اهمیت است که در آغاز راه او ادبیات ما به طور یک جانبه ای مردانه بود.

وی نخستین مجموعه ی داستان هایش را با نام آتش خاموش در سال ۱۳۲۷ منتشر کرد.

در داستان های این مجموعه نویسنده با کلی بافی احساسات زنانه و دخترانه را تصویر می کند. این اثر بی بهره از جنبه های هنری تنها زن بودن نویسنده اش واقعه ای است با این حال اکنون که سال ها از چاپ آن می گذرد می توان نقطه نویسنده آینده را در آن دید و در سال ۱۳۴۰ دومین مجموعه داستان هایش را با نام شهری چون بهشت گرد آورد.

گرچه این کتاب نسبت به نخستین اثر دانشور پیشرفتی را نشان می دهد و بررسی آنها را آشکار می کند که دانشور در صناعت داستان نکته ها آموخته و گام ها برداشته است، اما باید گفت که شهری چون بهشت هنوز با اثر ادبی فاصله بسیار دارد.

انتشار رمان سووشون نقطه ی عطف زندگی دانشور است. این رمان که خیلی زود شهرت در خوری پیدا کرد و به زبان های گوناگون نیز ترجمه شد، حاکی از تحولی عمیق در زندگی هنری دانشور است.

دید سطحی و احساسی داستانهای دو مجموعه ی پیش جای خود را به نگرشی پخته و آرمانی می دهد، از طرف دیگر نثر آن نیز پختگی و انسجام و یکدستی آشکاری را عرضه می کند که در رمان های فارسی تا زمان انتشار این کتاب کم سابقه است.

زری کانون این رمان زنی است که یک سر و گردن از زنهای دیگر داستان های دانشور بالاتر است و زمانی که با مرگ شوهرش یوسف روبه رو می شود به آن استوانه ای بدل می شود که باید باشد و زندگی را نگهدارد .

این رمان حالتی نمادین دارد و بیشتر حال و روز دورانی را حکایت می کند که نویسنده در آن به سر می برد و به تعبیری می توان پس سیمای یوسف شخصیت اصلی آن جلال آل احمد را دید.

مکان داستان در استان فارس و زمان آن سالهای جنگ جهانی دوم است با این حال می توان این زمان ظاهری را حذف کرد و موضوع رمان را به زمان های دیگر نیز تسری داد.

مبارزه با ابعاد و جوانب گوناگون و جناح بندی های متفاوت آن به گونه ای توصیف می شود که تنها در قالب مکان و زمان خاصی جای می گیرد و حتی می توان در سالها اواخر دهه ۴۰ نیز از آن برداشت همزمانی کرد. آنچه از ماجراهای این رمان در محدوده زمانی مطرح شد. در آن بر می آید اینکه با جنگ بزرگ جهانی دیگر زندگی سنتی گذشته متلاشی شد و شرایط پیش آمده که زندگی اجتماعی ما حتی در شکل کوچک خانوادگی آن نیز ساختار خود را از دست داده است.

دانشوردر سال ۱۳۵۸ مجموعه دیگری از داستان هایش را با نام" به کی سلام کنم " را منتشر کرد.

برخی از داستانهای این مجموعه پیش از آن در نشریات گوناگون منتشر شده بودند.

این داستانها شکل کلید است و حال و هوای یکسانی ندارند.

برخی در سطحی نازلتر از زمان سووشون بودند اما شماری دیگر به داستانی که نام کتاب از آن گرفته یا داستان" سوترا " از بهترین نمونه داستان های ماست.

دانشور پس از سال ها سکوت در زمستان ۱۳۷۲ جلد اول رمان" جزیره سرگردانی " را منتشر کرد. رمان به گونه ای است که نمی توان آن را درخور نام دانشور به عنوان نویسنده سووشون شناخت.

با این حال قضاوت نهایی را باید گذاشت برای زمانی که مجلات دیگر آن منتشر شوند.

نثر دانشور در بهترین نمونه فعالیت ادبی اش سووشون و نثری پخته و مهذب و حسی و شفاف است . حتی در آنجائیکه حالت نمادین و رمزی نیز دارد.

این پیچیدگی زبانی و نثری نیست، بلکه رمز مضمون و درونمایه ذهن خواننده را به خود مشغول می کند.

نگاهی کوتاه به جهان داستانی سیمین دانشور

          سیمین دانشور و جلال آل احمد در سفری از شیراز به تهران در سال ۱۳۲۷ آشنا شدند و ازدواج کردند. دانشور دکترای ادبیات فارسی است و تخصص در زیباشناسی گرفته است. وی استاد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران بود.

سیمین دانشور بانوی ادب معاصر فارسی در سال ۱۳۰۰ در خانواده یی مرفه و فرهنگی در شیراز متولد شد، پدرش دکتر ایل و سیمین به همراه پدر به اطراقگاه ایل قشقایی زیاد می رفت. تصاویری که از زندگی ایلیاتی دیده بود در سووشون به تصویر کشیده شده است، زیباترین آن صحنه ها سووشون است که در زمان ییلاق - قشلاق ایل معمولاً این تعزیه را نمایش می دهند.

در سال های ۲۲-۲۱ حضور متفقین در شیراز اولین جرقه ها را در ذهن دانشور برای طرح سووشون روشن کرد. خودش می گوید؛ «در سال ۲۱ به شیراز رفته مواجه شدم با ستاد متفقین یعنی انگلیسی ها در شیراز. حزب توده هم بود. سربازان هم پلاس بودند. بعد هم مدرسه یی که می رفتیم مدیره اش انگلیسی بود و بیشتر معلم ها و اسم مدرسه مهر آیین بود و ما بیشتر درس ها را به انگلیسی می خواندیم، طرح سووشون از همان سال ۲۲ در ذهن من داشت ریخته می شد.»

سیمین دانشور و جلال آل احمد در سفری از شیراز به تهران در سال ۱۳۲۷ آشنا شدند و ازدواج کردند. دانشور دکترای ادبیات فارسی است و تخصص در زیباشناسی گرفته است. وی استاد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران بود.

او هنوز دانش آموز بود که اولین مقاله اش در روزنامه پارس در شیراز چاپ شد. بعد با مطبوعات دیگر همکاری کرد و قصه ها و مقالات و طنزهایش در روزنامه ایران، مجله امید، آرش و سخن و الفبا چاپ شد.

دو کتاب «آتش خاموش» و «شهری چون بهشت» را پیش از دانشگاه چاپ کرد. وی نخستین زنی بود که در سال ۱۳۲۷ هـ ش مجموعه داستان های کوتاه خود را به شکل کتابی به چاپ رساند.

سیمین دانشور را می توان پرتیراژترین نویسنده جدی ادبیات معاصر دانست. سووشون او دو بار در انگلیس و امریکا ترجمه شد و تیراژ این کتاب از مرز ۴۰۰ هزار نسخه نیز گذشت. زندگی دانشور را به سه دوره می توان تقسیم کرد:

۱) دوره نخست کودکی و نوجوانی است. در خانواده یی بزرگ از نظر تعداد و موقعیت اجتماعی، در باغی بزرگ و خانه یی مرفه، این دوره با آموزش و تربیت خردمندانه سنتی در سفر به تهران و ورود به مدرسه امریکایی و مرگ پدر و پایان داستان باغ های شیراز تمام می شود.

۲) دوره دوم خانم دانشور مترجم و هنوز دانشجو است. این زمانی است که ساختار کلی ادبیات جهانی و ارتباط آن با زمینه های دیگر هنر در ایران مبهم و ناشناخته است. گروه معدودی از راه آشنایی با زبان شناختی محدود این شناخت را به دست آورده اند و بالطبع شگفت زده و تاثیرپذیرفته از آنند.سیمین دانشور در این طبقه جای دارد.زندگی با جلال توام است با آموزش، دیدن، شناختن افراد، سفر به امریکا و داشتن خانه یی که کانون برخورد افکار و منش های خاص است.

۳) دوره سوم، زندگی سیمین دانشور پس از جلال است که مهم ترین دوره زندگی اوست که فرصت یافته تا گذشته را دوباره ببیند.

زن در آثار سیمین دانشور

در داستان های سیمین دانشور اغلب به دغدغه های زنان به ژرفا نگریسته شده است و زن چهره مستقلی از خود به نمایش گذاشته است. در رمان سووشون زری قهرمان این قصه نمونه زنی است که کمتر در ادبیات مان با آن مواجهیم. او راه یوسف را ادامه می دهد.

در جزیره سرگردانی دانشور خواسته است از دید یک زن به فرآیند تاریخ و زندگی بنگرد. در این رمان حیرانی زن از دنیای مردانه توصیف می شود، چنانچه می خوانیم:

«مادربزرگ گوش می ایستاد، مامان عشی و حالا هستی، از دوران مردسالاری بیشتر زنان گوش ایستاده اند، دروغ گفته اند، تحمل کرده اند، چرا که راهی به جمع جدی مردها نداشته اند، زن ها از ترس مردها دروغ گفته اند و می گویند...»

روحی مادرانه بر همه این رمان حاکم است که هیچ چیز نابخشودنی تر از گریز از باروری و عطوفت مادرانه نیست. زنان آثار خانم دانشور ارزش های نمونه پذیرفته شده جامعه را مورد پرسش قرار می دهند. این زنان ارزش های دنیای مردانه را با تردید می نگرند. هر دو رمان خانم دانشور مضمونی سیاسی، اجتماعی دارد و زنان رمان ها دارای تفکر سیاسی هستند.

هستی ادامه زری است و او در واقع به دنبال پاسخ برای پرسش های ذهن جست وجوگرش در دنیای مدرن است. اوبا تردید به انتظارات جامعه از افراد و درونی کردن و توجیه آنان برای خودشان می نگرد. این هست شدن او موقعی اتفاق می افتد که در بحث با دیگری است. او در چالش با جهان پیرامون و مسائل آن رشد می کند، تردید می کند و تعالی می یابد.

هستی دختری است که آرامش را کنار مرد جست وجو می کند. این شناخت دقیق سیمین دانشور از زن و روانشناسی زنانه است به طوری که در مجموع روح زنانه اثر چشم را می نوازد.

زنان دانشور تقدیر مادرانشان را زندگی می کنند گویی زندگی آنان چیزی جز تکرار سرنوشت یکدیگر نیست.

مادر هستی، شوهر مبارزی داشته که در راه حراست از جان یک رهبر ملی جان باخته. بعد با یک مرد پولدار ازدواج کرده است. اینجا هستی نیز درست در موقعیت مادرش قرار می گیرد. اما این بار هستی مراد را به نفع سلیم رها می کند. هستی در واقع به تعریف جامعه یک دختر غیرعادی نیست، سیاسی نیست، هنرمند نیست، او اینها را برای رسیدن به آرزوهایش دستمایه خویش قرار می دهد و بی آنکه از درون متحول شود و به استقلال برسد به نقشه های مادرش تن می دهد. و این نشان گم شدن یا انفعال عنصر مادینه در همه عرصه هاست.

انگار زن می خواهد با روحیه یی مردانه پا به عرصه میدان نهد، با روحیه یی که به اصطلاح روانشناسانه اش بار دیگر برتری آنیموس در آن تضمین شده. (قدرت طلبی، سلطه جویی، پرخاشگری و خشونت، این ویژگی هاست که یونگ در زنان آنیموس زده بازمی یابد.) چنین می نماید که دانشور می کوشد تا به پاسخی بنیادی تر دسترسی یابد. پاسخی که شاید در ژرفای ناخودآگاه قومی او مکنون مانده و بیشتر هماهنگ با دیدگاه فرزانگان و فیلسوفان کهن چین است که این همه سرگشتگی به دلیل فروپاشیدگی هم ترازی زنانگی- مردانگی شکل گرفته و این بسیار پیچیده تر از نگاه فمینیستی است.

به نظر می رسد که حتی سبک نویسنده جان گرفته از نفس مادرانه اوست. انگار بر سر آن است که تا صدای همه فرزندان زمین را ثبت کند.

چهره دوگانه زن در اسطوره

در اسطوره های کهن ایرانی با چهره دوگانه زن روبه روییم. پیش از هر کس هدایت نویسنده بزرگ در بوف کور زنی واحد را که گاه به صورت لکاته و به چهره اثیری درمی آید تصویر کرده است. در جزیره سرگردانی سیمین دانشور این دو سیمای گوناگون در دو زن عمده داستان یعنی عشرت (مادر هستی) و هستی رخ می نماید. با این تفاوت که دانشور گویی جابه جا می کوشد تا مرز این تفکیک را درهم بشکند. و آیا این از سر تصادف است که هستی که نامش پژواکی است فارسی از نام حوا (مادر همه هستنده ها، حیات) دختری است حیران در جزیره سرگردانی. هر چه هست این مادینه نخستین با همان ساده دلی از اعماق اسطوره ها به واقعیت سرگردان جهان معاصر پرتاب می شود.

جهان بینی سیمین دانشور و نگاه او به زن در آثارش

نویسنده تنهایی را در ذات هر زنی می داند که تنها با هنر و یا مرد می تواند به انتها برسد.

تصویرگری ماهرانه از تضادهای زنانه برای به دست آوردن آزادی و امنیت که از دیدگاه نویسنده در تقابل هم هستند.

توجه به اسطوره های ملی، قومی

طراحی و تصویرسازی از آدم های عادی و دغدغه شان

تنهایی جبری کلیه شخصیت هایی که به گونه یی متفاوت عمل می کنند.

تصویرسازی از پیرزنانی که متفاوت با عرف و سنت همیشگی عمل می کنند و خود پیشتازند. (مادربزرگ هستی)

شناخت کامل و تصویرگری هنرمندانه یی از زندگی و روابط شهری امروز

شناخت دقیق از عرفان شرقی

تمایز آثار از دید و نگاه زیبایی شناسی و استتیک

نگاهی به تضادهای انسان معاصر

زن محور بودن آثار

تاثیر عمیق تاریخ معاصر

نگاهی به دو اثر ماندگار نویسنده

نویسنده براساس اسطوره سیاوش رمان سووشون را می نویسد، این رمان با اتکا به کلیتی در وجدان جمعی و میراث تاریخی مان مرگ سیاوشان را به تصویر می کشد، از سوی دیگر جزیره سرگردانی داستانی در تعلیق است. این تعلیق دیالکتیکی خواننده سووشون را ناخشنود می کند.در سووشون تکلیف همه چیز روشن است و ما با اثری با بن مایه سیاسی، اجتماعی و زن محور روبه روییم، اما جزیره سرگردانی دنیای سرگردان معاصر است. آدم ها مرز ندارند.در سووشون قهرمانان دوسوی مرز مشخص ایستاده اند.

در جزیره سرگردانی این مرزها همه درهم می شکند. جزیره سرگردانی به اعتباری می تواند محصول سال های زندگی خودمان باشد که در آن سرگذشت هستی نسلی که در دهه چهل بالیده و در دهه پنجاه به بن بست رسیده به تصویر کشیده شده است. این کتاب گزارش بودن آدم های متفاوت است و گزارش بودن خود سیمین دانشور جسارتی می طلبد که فقط شایسته اوست. از میان شخصیت ها توران جان (مادربزرگ) شخصیت جا افتاده تری دارد، با پرداخت عمیق و زبانی زنده. نویسنده در اینجا مادربزرگ تکراری آثار ادبی را نمی سازد و توران جان در رمان زندگی می کند، فکر می کند، تخیل می کند و با خواننده همراه می شود.

سیمین دانشور در هر دو اثر واژه را به تمثیل مبدل کرده است. او نویسنده یی جسور است که از روایتی نوستالژیک، اسطوره یی و زیبا چون سووشون به دل شهرنشینی- تهران- سفر کرده است هر چند در اینجا نیز جزیره سرگردانی تمثیلی از ایران مان است. او در این اثر پیچیدگی روانی مردم ایران را نیز به تصویر کشیده است، تاریخ، اسطوره، جغرافیا، هنر، مردم، عشق و سیاست تماماً در آثار این بزرگ بانوی ادبیات مان موج می زند. باشد که بنویسد سال به سال لحظه به لحظه از رنج ها تا سرگردانی هامان...     

منابع

۱- صد سال داستان نویسی ایران

۲- مجله تکاپو، دی و بهمن ۱۳۷۲

مه ناز رونقی

سایت اطلاع رسانی آفتاب

www.aftab.ir

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

زندگی نامه بیدل دهلوی

بازديد: 1341

بیدل دهلوی

بیدل شاعریست که در بیرون از مرزهای ایران به ویژه در میان افغان ها بیشتر شناخته شده است. شاعری دیرآشنا با ببانی دشوار و معانی استوار. در ۲۵ سال اخیر در ایران تلاش قابل تقدیری برای معرفی «پیر میکده سخندانی و افلاطون خم نشین معانی» صورت گرفته و حاصل آن انتشار گزیده‌ها و تصحیحات متعدد از دیوان بیدل و مقالات و پایان نامه های گوناگون است که از معروفترین آنها کتاب شاعر آینه ها تالیف دکتر شفیعی کدکنی است.

«میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی» در سال ۱۰۵۴ هـ.ق در ساحل جنوبی رودخانه «گنگ» در شهر عظیم آباد پتنه (هند) به دنیا آمد. از روزهای جوانی عبدالقادر به شوق حق، ترانه عشق می‏سرود و چون بر حفظ و اخفای راز عشقش به حق مصر بود «رمزی» تخلص می‏كرد تا این كه بنابر قول یكی از شاگردانش هنگام مطالعه گلستان سعدی از مصراع «بیدل از بی‏نشان چه گوید باز» به وجد آمد و تخلص خود را از «رمزی» به «بیدل» تغییر داد.

بیدل چهره‏ای خوش منظر و جثه‏ای نیرومند داشت، فنون كشتی را به خوبی می‏دانست و ورزشهای طاقت فرسا از معمولی‏ترین فعالیتهای جسمی او بود. در سال ۱۰۷۵ هـ.ق به دهلی رفت، هنگام اقامت در دهلی دایم الصوم بود و آن چنان كه خود در چهار عنصر نقل كرده است به سبب تزكیه درون و تحمل انواع ریاضت‏ها و مواظبت بر عبادات درهای اشراق بر جان و دلش گشوده شده بود و مشاهدات روحانی به وی دست می‏داد. وی در سال ۱۰۷۸ هـ.ق سرایش مثنوی «محیط اعظم» را به پایان رساند، این مثنوی دریای عظیمی است لبریز از تأملات و حقایق عرفانی. دو سال بعد مثنوی «طلسم حیرت» را سرود و به نواب عاقل خان راضی كه از حامیان او بود هدیه كرد.

تلاش معاش او را به خدمت در سپاه شهزاده «اعظم شاه» پسر اورنگ زیب بازگرداند. اما پس از مدت كوتاهی، چون او از تقاضای مدیحه كردند، از خدمت سپاهی استعفا كرد. بیدل در سال ۱۰۹۶ هـ.ق به دهلی رفت و مقدمات یك زندگی توأم با آرامش و عزلت را در دهلی فراهم كرد، زندگی شاعر بزرگ در این سالها به تأمل و تفكر و سرایش شعر گذشت و منزل او میعادگاه عاشقان و شاعران و اهل فكر و ذكر بود، در همین سالها بود كه بیدل به تكمیل مثنوی «عرفان» پرداخت و این مثنوی عظیم عرفانی را در سال ۱۱۲۴ هـ .ق به پایان رساند. بیدل آخرین آینه تابان شعر عارفانه فارسی بود كه نور وجودش در تاریخ چهارم صفر ۱۱۳۳ هـ.ق به خاموشی گرایید.

بیدل شاعری با حكمت و تفكر قدسی است، وی از تبار شاعران عارفی چون حكیم سنایی، عطار نیشابوری، مولانا و حافظ و ... است، شاعرانی كه شعرشان گرانبار از اندیشه و معناست در افق این بزرگان، شعر زبان راز و نیاز است .

اندیشه بیدل، اندیشه وحدت و یكانگی است، در منظر او عالم عالم جلوه‌ی حق است و انسان آینه‏ای كه حیران به تماشا چشم گشوده است، به تماشای تجلی حق در عالم وجود، بیدل حق را تنها حقیقت هستی می‏داند، در نگاه خود نیز همه موجودات قائم به حق می‏باشند و بدون فیض وجودیی كه حق به آنها می‏بخشد محكوم به فنا و نیستی‏اند و همه موجودات و اشیاء را همچون خیال و وهم تصور می‏كند كه تنها صورتی از وجود دارند و حقیقت آنها حضرت حق می‏باشند كه از چشم غافلان همیشه این نكته پوشیده می‏ماند.

از چمن تا انجمن ، جوش بهار رحمت است

دیده هر جا باز می گردد دچار رحمت است

خواه ظلمت کن تصور ،خواه نور، آگاه باش!

آنچه اندیشی ، نهان و آشکار رحمت است

قدر دان غفلت خود گر نباشی جرم کیست؟

آنچه عصیان خوانده ای آیینه دار رحمت است

کو دماغ آن که ما، از ناخدا منت کشیم !

کشتی بی دست وپایی ها کنار رحمت است

سبحه ای دیگر به ذکرمغفرت در کار نیست

تانفس باقی ست ،هستی درشمار رحمت است

وحشی دشت معاصی را دو روزی سر دهید

تا کجا خواهد رمید؟! آخر شکار رحمت است

شام اگر گل کرد ، بیدل ! پرده دار عیب ماست

صبح اگر خندید ، در تجدید کار رحمت است


عوامل شاعرانگی در شعر "بیدل دهلوی"

سخن گفتن از عوامل شاعرانگی در شعر شاعری که :

هزار آینه در پرداز زلفش / زجوهر شاخه مژگان در آب است

کاری بس دشوار و فوق طاقت است . چرا که برای تهیه مقاله ای که بتواند حق مطلب رابه تمامی ادا کند و کلیه عناصر به کار گرفته شده در ساختار شعر او را در برگیرد دربرابر عظمت شعر او :

در انتظار جمالی ، نشسته ام به خیالی

تحیر از مژه آغوش ها گشاده به هرسو

به هر تقدیر ، محور سخنم را به طور عمده به سه جنبه از جنبه های شعر بیدل اختصاصمی دهم و به طور اجمالی ، درباره "منش استعاری زبان ، ذهن و تصویر " در شعربیدل، نکاتی را یاد آور می شوم .

به طور کلی امروزه آنچه که مربوط به بررسی متن شاعرانه می شود ، جدا از فرایندتحول کلی نظریه های ادبی و مقوله نقد نیست. چرا که مقوله شعر در قلمرو تعریف ونقد ،همواره مورد توجه نظریه پردازان ادبی بوده و خواهد بود . بحث های نظری درباره متنشاعرانه ، اززمان ارسطو آغاز شده و در گذر تاریخ ، چالش های فراوانی را پشت سرنهادهاست که بر آیند کلی آنها ، به ویژه در قرن بیستم ، با تاثیر پذیری از دستاوردهایدانش زبان شناسی و همچنین نظریه های شعری در آراء صورت گرایان روس و پس از آن ،ساختار گرایان ، جایگاه ویژه ای را برای آن فراهم کرده است . در حوزه زبانشناسی ،با تکیه بر آراء سوسور و نظریه پردازان نشانه شناسی ، رهیافت های ارزشمندی برای درکجایگاه ویژۀ آن در نظام زبان در نظر گرفته شده است ؛ به گونه ای کهمتن شاعرانهاز دیدگاه "یوری لوتمان" نشانه شناس برجسته روس ، این گونه تعریف می شود : « متنشاعرانه ، نظام نظام ها یا رابطه رابطه هاست ؛ پیچیده ترین شکل قابل تصور سخن استکه چندین نظام مختلف را درهم فشرده می کند.[ زیرا ] شعر "دال" را باتمام وجود، فعالمی کند و واژه را در چنان شرایطی قرار می دهد که تحت فشار شدید واژه های اطراف حداعلای عملکرد را از خود بروز می دهد و غنی ترین استعداد خود را رها می سازد.» باتوجه به نظر لوتمان ، بیدل یکی از معدود شاعرانی است که شعر او در بسیاری از مواردبه نظام نظام ها تبدیل شده و به مدد درک لحظه ها و ذهن و زبان شاعرانه ، چندین نظاممختلف را در هم فشرده ساخته و در نتیجه موفق به کشف زبانی شده است که یکسره برمنشاستعاری ، استوار است. این زبان از سه سرچشمه اصلی استعاره (کلاسیک، رمانتیک ومدرن) بهره گرفته و حد اعلای کارکرد واژگان در زبان را به سامان رسانده است. ازهمین رو، بستر سیال این زبان، جایگاهی مناسب برای تجلی تخیل جادویی شاعرانه اوواقع شده و به خلق بیانی تصویری و خارج از مرزهای قرار دادی جهان واقعی منجر شدهاست.

یکی ازمهم ترین عواملی که در خلق یک فضای یکه و یگانه در شعر بیدل موثر است ،قطع پیوندهای جهان شاعرانه او از جهان واقعی است و پناه بردن او به ساحت فردی درلحظه آفرینش هنری .

بدین طریق می توان شعر بیدل را ، شعر گریز از رئالیسم وانمودی کلیشه ای در زندگیروزمره به حساب آورد که خرق عادتی جسورانه راتوصیه می کند.

زندگی در قید وبند رسم وعادت مردن است

دست دست توست بشکن این طلسم ننگ را

گریز از رئالیسم عادتی که یکی از نشانه های مدرنیسم در اسلوب نوشتاربیدل است ،او را به سمت فرا واقعیتی هدایت می کند که جایگاه وهم فرا واقع است و ساخت فضا وتصاویر استعاری در شعر او درنتیجه همین "گریز" انجام می پذیرد و به بستری مناسببرای سامان یابی استعاره های قدرتمند و هنجارگریز وتصاویر هنری متناقض نما تبدیل میشود؛ تصاویری ازاین دست :

به عیش خاصیت شیشه های می داریم

که خنده برلب ما قاه قاه می گیرید

علاوه بر آن ،"ذهنیت" در شعر بیدل، درنتیجه گریز از کلیشه ها به سمت عرفانی بیبدیل، کمال یافته و شناختمدار پیش رفته و در نتیجه " تصوف مدعی"، به "عرفان بیادعا" ، تبدیل شده است، که خود بنیان های اصلی "عرفان آینه بین" در شعر بیدل را بنانهاده است:

غفلت چه فسون خواند که در خلوت تحقیق

برگشت نگاهم به خود و آینه بین شد

و همین "عرفان آینه بین " بیدل را به شناختی رسانده است که فنای مطلق را در پیدارد:

نه وحدت سرایم ، نه کثرت نوایم

فنایم فنایم ، فنایم فنایم

همچنین ،همین عرفان ناب ، بیدل را به سمت تواضع و قناعتی می کشاند که نهایت بیادعایی و اظهار ناچیزی در برابر جمال معشوق را که در مکتب بیدل ، از حاصل جمع "جمالو جمال آفرین" حاصل می شود ، بیان می دارد :

گمگشتگان وادی حیرت نگاهی ایم

در گرد رنگ باخته کن جستجوی ما

این شیفتگی ، جز تحیر برباد دهنده "دین و دنیا" برای شاعر ، چیزی در پی ندارد :

تحّیر تو زفکر دو عالمم پرداخت

به جلوه ات که نه دین دارم ونه دنیایی

وقناعتی اندک خواه را نصیب اومی سازد :

قانع به جام وهمیم، از بزم نیستی کاش

قسمت کنند برما،ازیک حباب ، نیمی

این ذهنیت یا اندیشه غنی شده در شعر بیدل ، اندیشه ای پدیدار شناسانه و فلسفیاست و آرامش عادت زده حاکم برزندگی روزمره را به چالش می کشد و ناچیز می شمارد؛ پسشاعر با دیدۀ بصیرت بین ، در سرشت کلیه عناصِر هستی ،"پریشانی" و عدم آرامش مشاهدهمی کند:

به جمعیت فریب این جهان خوردم،ندانستم

که درهرغنچه،طوفان پریشانی کمین دارد

اندیشه فلسفی در شعر بیدل ، درتلاشی خستگی ناپذیر، در صدد آن است تا حقیقتشگرف زیبایی جهان آفرینش را که درنتیجه کشف و شهود شاعرانه ، نصیب او شده است ، درمسند باور بنشاند ، و کثرت را در آن به وحدت هستی مدارانه متصل کند؛ پس عرصه شعر اوبه جولانگاه سفر کثرت به وحدت و بالعکس تبدیل می شود. این مسئله بالاترین هدف "شناخت " در شعر او را ، که تامل درپیکرۀ وا حد و زیبایی هستی است ، رقم می زند. چرا که این عرصه ، جایگاه "دیدار" معشوق است و تحیر از تجلی جمال بی بدیل او :

نرگسستان جهان وعده گه دیدار است

کز تحیر همه جا آینه خرمن کردند

دیداری که شاعر در آرزوی نائل آمدن به آن حتی برگریه ای ابدی دل می بندد:

شاید گلی زعالم دیدار بشکفد

تا چَشم دارم آینه خواهم گریستن

یکی دیگر از بارزترین نمودهای اندیشه فلسفی در شعر بیدل ، فراهم آوردن بستریمناسب ، برای کارکرد حیرت انگیز عنصر" بازتاب یا انعکاس" در شعر است؛ به گونهای که در فرایندی جادویی پدید ه های حیات در شعر او در چرخه ای عجیب قرار می گیرندتا پس از پالایش ، به خلوص و شفافیتی دست پیدا کنند تا بتواند به مثابه ابزاری برایانعکاس زیبایی معشوق به کار آیند. این فرایند در کلیت خود از جزیی ترین عناصر هستیتا کلی ترین آنها را در برمی گیرد و جهان شعر بیدل را به آیینه زاری از تلاقیانعکاس های متعدد تبدیل می کند. که از این میان ، سه عنصر "شبنم ، آینه و شاعر" بالاترین درجه مقام انعکاس و " آینگی" را از آن خود ساخته اند. چراکه از کیفیت نوعزیبایی ای که مشاهده می کنند و قرار است آن را بازتاب دهند ، هر سه در حیرت اند:

از حسرت گلزارتماشای تو آبست

چون شبنم گل آینه درآینه دان ها

و :

درین گلشن نه بویی دیدم ونی رنگ فهمیدم

چو شبنم حیرتی گل کردم و آیینه خندیدم

دراین میان دغدغه اصلی ذهنیت در شعر بیدل ، قبولاندن این زیبایی بی قید و شرط ،قطعیت یافته ازلی و ابدی و تغییر ناپذیر در جهان ، به مخاطب است . پس اندیشه در شعراو جانب نسبیت را فرو می گذارد و به قطعیتی اقتدار طلبانه دست پیدا می کند. زشتیهای چهره جهان رانیز زیبا می بیند ، دریچه های عرفان اجتماعی را بر جهان خود میبندد ، عرفان شخصی و احوالی را بر می گزیند و چالشی تازه را با رئالیسم وانمودیدرزندگی واقعی طرح می ریزد که پرداختن به آن از حوصله این بحث خارج است . شایدبتوان گفت نکته دیگری که درنتیجه فرایند چرخه شفافیت در شعر بیدل ، به اهمیتی ویژهاز دیدگاه مباحث زیبایی شناختی دست پیدا می کند ، تبدیل شدن پدیده ها به " اُبژه " درنتیجه ذهنیت قوی جاندار انگارانه( عملکرد عنصر"آنیمیسم") است . در نتیجه اینجاندار انگاری هنری ، هیچ چیزی ، بیرون ازدایره نمی ماند. چرا که در بسیاری ازموارد ، علاوه برعناصر و پدیده ها ، "مفاهیم" نیز به شخصیت هایی صاحب شعور تبدیل میشوند ؛ و این است که مفاهیم "حیرت و حیرانی" درموارد متعدد، به موجوداتی هوشمند ،در برابر جلوه بی نظیر معشوق ، خود ، به "حیرت" می نشیند:

به خلوت که حیا پرور است شوخی حسن

زچشم آینه بیرون نشست حیرانی

یا :

در خلوتی که حسن تو دارد غرور و ناز

حیرت زچشم آینه بیرون نشسته است

حال ، نکته ای که دراین بیان قابل تامل است این است کهزبان شعر بیدل، اینگونه آشنایی زدا و هنجار شکن است ، بدون تردید ، خوانشی آشنایی زدا را نیز می طلبد؛خوانشی از نوع گفتمان سه جانبه مولف ، متن و مخاطب. خوانشی که در آن ، مخاطب براینزدیک شدن به جهان شعر مجبور است ابزارهای سنتی و قرار دادی خوانش شعر را به یکسونهد و به دنبال ساده کردن نظام پیچیده این زبان شاعرانه نباشد . زیرا جهان شعر بیدلجهانی اثیری و آمیزش یافته از دو عنصر "بیخودی" (متعلق به تجربه های ناب عرفانشخصی) و "وهم" (متعلق به گریز از رئالیسم وانمودی) است ، و به همین دلیل عناصر شعراو ، پیوسته در حال لغزش ، جهش و رهایی اند و دامنه ای بسته ، محدود و قابل سادهشدن ندارند. دلبستگی بیدل به مکان هایی فراواقعی که جایگاه گریز او از واقعیتزندگی روزمره و پناه بردن به عزلت شاعرانه و عارفانه اند ، نکته دیگری است که شایداشاره به آن در این مقوله ، در روشن تر شدن گوشه هایی از جهان شعر او ، موثر باشد . این مکان ها درهمه اشکال خود بر فضایی اختصاصی و فردی دلالت دارند ؛ مکان هایی کهیا وهم آلودند یا بی نشان و یا حیرتکده .

این مکان ها در همجواری با "جهان پریوار" در شعر بیدل به کیفیتی جادویی و افسانهای دست پیدا کرده و در همراهی با " فضایی لامکان و دشت بی نشان "، مکان فلسفی " عدم " را در شعر او مطرح کرده اند؛ اما نوعی عدم مکانمند و هستی مدار. آفرینش این "مکانفلسفی" و استفاده ابزاری از آن در جهت خلق معانی تازه ، یکی از زیباترین پارادوکسهای معنایی و فلسفی در ذهنیت شعر بیدل است ؛ چرا که این "عدم مکانمند" در" ظلمتآباد" خود ، مقدمات امید به شناختی کمال یافته تر و نشانه هایی از حضور افسانه ایمعشوق را در خود نهان دارد :

برامید آن که یابیم از دهان اونشان

موی خود را جانب ملک عدم داریم ما

"عدم فلسفی" در شعر بیدل ، جایگاه تجربه و کشف و شهود عارفانه نیز هست و تنهامکانی است که شاعر در آن ، تجلی صبح دیدار معشوق را انتظار می کشد:

بی نفس در ظلمت آباد عدم خوابیده ایم

شاخه زن گیسو، سحرانشاء کن ازشب های ما

یا :

زان دهان بی نشان بوی سراغی برده ام

تا قیامت بایدم راه عدم پرسید و رفت

به هر حال ، بیدل به مکان های بی نشان ، خمار آباد ، جنونکده ، عدم آلوده وگسسته از جهان واقعی (جهان موجود) دل بسته است . چرا که "صحرای امکان" (یا این جهانفانی را )، زراعتگاه " سراب" می داند؛ آن را به ابتذال متهم می کند؛ از بیم آفت آندر هراس است ؛ مخاطب را ازدل بستن به آن بر حذر می دارد و از سرنوشت نا بسامان خویشدرمدت اقامت در آن ، سخن می دارد:

در زراعتگاه امکان بس که بیم آفت است

خلق را چون دانه گندم دلی در سینه نیست

امایکی از اساسی ترین نکته ها شعر بیدل ، قرار گرفتن لحظه های ناب کشف وشهود شاعرانه او در برابر "آینه " است . " آینه " یکی از جاندار ترین موتیف هاینمادین شده در شعر بیدل است " حیرت و حیرانی " او را به تمامی گسترۀ هستی بازتاب میدهد . درباره چند و چون کیفیت کاربرد متنوع این نماد در شعر بیدل ، جای سخن فراواناست . اما زیباترین نقش "آینه" زمانی است که شاعر به آن ، وظیفه ای دو سویه محول میکند و آن را به مثابه هم "ابزاری برای تماشا ی زیبایی" و هم " چشم تماشاگر زیبایی" در برابر عظمت جاودانه هستی می نشاند و این نقش متاقض نما ، حیرت انگیزترینپارادوکس تصویری شعر بیدل است که در نتیجه این فرایند ، نماد شگرف " حیرت آینه " خلق و زیبا ترین بازی های هنری با این نماد عجیب آغاز می شود :

اگر زجوهر آینه نیست دام به دوش

چرا زروی تو حیرت، شکار آینه است ؟

و:

رفته ایم از خویش اما از مقیمان دلیم

حیرت از آیینه هرگز پا برون نگذاشته است

اما نکته ای که شاید دراین مقوله ، اشاره به آن خالی از لطف نباشد این است که هرچند بیدل از جهان فردیت یافته خود راضی به نظر می رسد ، اما گاهی از رنج آوارگی وپریشانی خود نیز سخن می گوید که معنی ضمنی کلام این سخن را به سمت گلایه یک عارفرنج کشیده درراه دشوار شناخت ، هدایت می کند:

به هرجا می روم از دام حیرت برنمی آیم

به رنگ شبنم از چشمی که دارم خانه بر دوشم

و در بیانی گلایه آمیزتر و اندکی دردناک :

دوعالم گشت یک زخم نمکسود از غبار من

زمشت خاک من دیگر چه می خواهد پریشانی؟

و یا:

ره آوارگی عمری ست می پویم ، نشد یارب ؟

که چون تمثال یک آیینه وارم دل شود پیدا

واما سرانجام همه این حکایت ها ، باز هم حکایت " آینه " است که در حسرت "دیدار" یار حتی از غبار به جا مانده از پیکر شاعرهم دست برنمی دارد ودرکنشی جادویی ، یکیدیگر از زیباترین استعاره های قدرتمند متناقض نما در شعر بیدل را درهیات " چکیدنآینه از غبار پیکر شاعر " در بیانی بی نظیر و شاعرانه رقم می زند:

داده ست به باده طپشم حسرت دیدار

آیینه چکد گر بفشارند غبارم

 

منابع :

1-  دو هفته نامه فروغ

2-  سایت آفتاب : 

                                                                       www.aftab.ir

3-  سایت آتی بان  : 

 

                            http://atiban.com/article.aspx?id=47

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

زندگی نامه ملا صدرا

بازديد: 1125

زندگینامه ملا صدرا

معرفی شخصیت:

محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی ملقب به صدر المتالهین یا ملاصدرا در ظهر روز نهم جمادی الاولی سال 980 قمری دیده به جهان گشود.پدر او خواجه ابراهیم قوامی مردی پرهیزگار دیندار و دوستدار و حامی دانش و معرفت بود.در زمان حیات ملاصدرا, شیراز دارای حکومت مستقلی بود و حکمرانی آن به برادر شاه واگذار گردید که ،‌ پدر ملاصدرا بعنوان معاون او و دومین شخصیت مهم آن منطقه به شمار می رفت, و به نظر می رسید تنها موهبتی که خداوند به او ارزانی نداشته است داشتن فرزند باشد. اما بالاخره خداوند درخواست ها و دعاهای این مرد پاک و زاهد را بی جواب نگذاشت و بهترین پسران را به او ارزانی کرد که او را محمد ملقب به صدرالدین نام نهاد به آن امید که عالی ترین شخصیت مذهبی گردد. در دوران جوانی, صدرالمتالهین جوان با شیخ بهایی آشنا گردید که سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی ملاصدرا توسط این دانشمند جهاندیده کم نظیر بنا نهاده شد. و تکمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش دانشمند سترگ و استاد علوم دینی و الهی و معارف حقیقی و اصول یقینی سیدامیر محمد باقر بن شمس الدین مشهور به میرداماد عهده دار گشت.از شاگردان او میتوان به حاج ملاهادی سبزه زاری و ملامحسن فیض کاشانی اشاره کرد.

شرایط اجتماعی:

صدرالمتالهین حکیم خانه به دوشی بود که به جرم آزادگی روح و فکر مجبور شد تا از پایتخت و پایتخت نشینان روی گرداند. وی در مقدمه کتاب اسفار دلایل بیزاری خود را از جاهلان فرزانه نمای زمان خود و عزلت و تصوف خویش را در کهک (روستایی دورافتاده در سی کیلومتری شهر مقدس قم) بیان داشته است.پس از بازگشت به شیراز شهرت صدرای شیرازی عالمگیر شده بود و طالبان حکمت از نواحی و اطراف برای درک فیض به حضورش می شتافتند. او خود در مقدمه اسفار می گوید: «..... بتدریج آنچه در خود اندوخته بودم همچون آبشاری خروشان فرود آمد و چون دریایی پر موج در منظر جویندگان و پویندگان قرار گرفت.

معرفی شخصیت:

محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی ملقب به صدر المتالهین یا ملاصدرا در ظهر روز نهم جمادی الاولی سال 980 قمری دیده به جهان گشود.پدر او خواجه ابراهیم قوامی مردی پرهیزگار دیندار و دوستدار و حامی دانش و معرفت بود.در زمان حیات ملاصدرا, شیراز دارای حکومت مستقلی بود و حکمرانی آن به برادر شاه واگذار گردید که ،‌ پدر ملاصدرا بعنوان معاون او و دومین شخصیت مهم آن منطقه به شمار می رفت, و به نظر می رسید تنها موهبتی که خداوند به او ارزانی نداشته است داشتن فرزند باشد. اما بالاخره خداوند درخواست ها و دعاهای این مرد پاک و زاهد را بی جواب نگذاشت و بهترین پسران را به او ارزانی کرد که او را محمد ملقب به صدرالدین نام نهاد به آن امید که عالی ترین شخصیت مذهبی گردد. در دوران جوانی, صدرالمتالهین جوان با شیخ بهایی آشنا گردید که سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی ملاصدرا توسط این دانشمند جهاندیده کم نظیر بنا نهاده شد. و تکمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش دانشمند سترگ و استاد علوم دینی و الهی و معارف حقیقی و اصول یقینی سیدامیر محمد باقر بن شمس الدین مشهور به میرداماد عهده دار گشت.از شاگردان او میتوان به حاج ملاهادی سبزه زاری و ملامحسن فیض کاشانی اشاره کرد

 شرایط اجتماعی:

صدرالمتالهین حکیم خانه به دوشی بود که به جرم آزادگی روح و فکر مجبور شد تا از پایتخت و پایتخت نشینان روی گرداند. وی در مقدمه کتاب اسفار دلایل بیزاری خود را از جاهلان فرزانه نمای زمان خود و عزلت و تصوف خویش را در کهک (روستایی دورافتاده در سی کیلومتری شهر مقدس قم) بیان داشته است.پس از بازگشت به شیراز شهرت صدرای شیرازی عالمگیر شده بود و طالبان حکمت از نواحی و اطراف برای درک فیض به حضورش می شتافتند. او خود در مقدمه اسفار می گوید: «..... بتدریج آنچه در خود اندوخته بودم همچون آبشاری خروشان فرود آمد و چون دریایی پر موج در منظر جویندگان و پویندگان قرار گرفت.

شخصیت فلسفی:

در زمان حیات ملاصدرا یعنی در اواخر قرن دهم و شروع قرن یازدهم هجری کلام و فلسفه از علوم رایج و محبوب آن زمان به شمار می رفتند. دلیل عمده گسترش این علم نسبت به سایر علوم آن زمان مانند فقه، ‌ادبیات عرب، ‌ریاضی، ‌نجوم و طب و دیگر علوم و همچنین هنرهای رایج آن زمان مانند خط، معماری و کتیبه را می توان در شرایط اجتماعی آن دوران که خود زاییده شرایط سیاسی حاکم بر کشور بود جستجو نمود. عدم وابستگی و استقرار ومرکزیت حکومت وقت امنیت و آزادی خاصی را حکمفرما ساخته بودکه شکوفا شدن استعداد ها و گسترش هنر و علم را در پی داشت. صدرالدین محمد در علوم متعارف زمان و بویژه در فلسفه اشراق و مکتب مشاء‌ و کلام و عرفان و تفسیر قرآن مهارت یافت. او آثار فلسفی متفکرانی چون سقراط و فلاسفه هم عصر او، افلاطون، ‌ارسطو و شاگردانش و همچنین دانشمندانی چون ابن سینا و خواجه نصرالدین طوسی را دقیقا بررسی نمود و موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسایل مبهم مکاتب را بخوبی دانست. او اگر چه از مکتب اشراق بهره ها برد ولی هرگز تسلیم عقاید آنان نشد و گرچه شاگرد مکتب مشا گردید لیکن هرگز مقید به این روش نشد. ملا صدرا پایه گذار حکمت متعالیه می باشد که حاوی ژرف ترین پاسخ ها به مسائل فلسفی است. ملاصدرا علاوه بر سالک و رهرو در عرفان بعنوان موفق ترین سالکین در فلسفه می باشد که با طی کردن مراحل مختلف گنجینه با ارزشی را برای ساخت قلعه ای از دانش کشف نمود که با نور جاودانی حقیقت می درخشد.

شخصیت عرفانی:

من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز شعله های آتش جهالت و گمراهی برافروخته تر و بدحالی و نامردی فراگیرتر می شود ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکه بیرون کشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه ای پناه بردم و در انزوای گمنامی وشکسته حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شکسته دلان بر ادای واجبات کمر بستم. با گمنامی و شکسته حالی به گوشه ای خزیدم. دل از آرزوها بریدم و با خاطری شکسته به ادای واجبات کمر بستم و کوتاهیهای گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه کتابی تالیف نمودم. زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشکالات و شبهات و .... نیازمند تصفیه روح و اندیشه و تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالی که گوش می شنود و چشم می بیند چگونه چنین فراغتی ممکن است... ناچار از آمیزش و همراهی با مردم دل کندم و از انس با آنان مایوس گشتم تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی اعتنا شدم. آنگاه روی فطرت به سوی سبب ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم دربارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذرانده ام. سرانجام در اثر طول مجاهدت و کثرت ریاضت نورالهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت. انوار ملکوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم که در گذشته نمی دانستم و رمزهایی برایم کشف شد که به آن گونه از طریق برهان نیافته بودم و هر چه از اسرارالهی و حقایق ربوبی و ودیعه های عرشی و رمز راز صمدی را با کمک عقل و برهان می دانستم با شهود و عیان روشنتر یافتم. در اینجا بود که عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آنچنان به حق نزدیک شد که همواره با او به مناجات نشست.

آثار:


· الحکمه العرشیه · الحکمه المتعالیه فی الاسفار العظیمه الاربعه · المعه المشرقیه فی الفنون المنطقیه · المبدا و المعاد · المشاعر · المظاهر الالهیه فی الاسفار علوم الکاملیه · الشواهد الربوبیه فی مناهج السلوکیه · التصور و التصدیق · الوریده القلبیه فی معارفه الربوبیه · اسرار الایات و الانوار البینات · دیوان اشعار · حدوث العالم · اکسیر العارفین فی المعارفه طریق الحق و الیقین · اعجاز النعمین · کسرالاصنام الاجاهلیه فی ذم المتصوفین · مفاتیح الغیب · متشابهات القرآن · رساله سه اصل و ...

وفات:

حکیم وارسته در طول عمر 71 ساله اش هفت بار با پای پیاده به حج مشرف شد و گل تن را با طواف کعبه دل صفا بخشید و در آخر نیز سر بر این راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم یا در بازگشت از آن سفر به سال 1050 ه .ق در شهر بصره تن رنجور را وداع نمود و در جوار حق قرار گرفت، و در همانجا به خاک سپرده شد و اگر چه امروز اثری ازقبر او نیست اما عطر دلنشین حکمت متعالیه از مرکب نوشته هایش همواره مشام جان را می نوازد.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:08 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس