سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بستر نويني در زمينه ارائه ايده هاي متفاوت در مورد اسلام ومباني آن فراهم شد وتاكنون صدها مقاله ،كتب،و...درزمينه احكام مقدس اسلام به طبع نگارش در آمده است .اما با نگاهي عميق مي توان به اين نكته پي برد كه تعداد مقالات وكتب معتبر ارائه شده در خصوص مباني فلسفي مديريت اسلامي درمقايسه با ساير احكام اسلام بسيار كم است.حال با عنايت به فرهنگ غني اسلام ونظام حكومتي حاكم بر كشورمان توجه هر چه بيشتر به تبيين و گسترش مباني فلسفي مديريت اسلامي بيش از پيش احساس مي شود .در اين مقاله نگارنده برآن است تا با بررسي پارادايم هاي مختلف مديرت دولتي وتشريح ابعاد مختلف آنها، جايگاه مديريت اسلامي را در ميان اين مفروضات روشن نموده، سپس با ارائه وپيشنهاد نظم ساختاري نوين متناسب با سيستم حكومت كشور به تبين ابعاد فلسفي حكومت اسلامي و نظام جمهوري اسلامي ايران نمايد .
پيشرفت و تكامل دانش مديريت در جهان امروز، موجب پيدايش نظريهها،ديدگاهها و پارادايم هاي گوناگونى در اين رشته شده است. اين نظريهها هر يك از ديدگاه خاصى به سازمان و مديريت توجه كردهاند. برخى ديدگاهها تضاد و تقابلى را در نظريهها به وجود آوردهاند كه احياناً باعث ايجاد ابهامهايى در درك مفاهيم و واقعيتها گرديده است. يكى از نظريههاى نوين، نظريه «اقتضا» است كه با تحليل و جمعبندى نظريههاى متقدم، تضاد و تقابل آنها و ابهامهاى موجود را به طور قابل دركى تبيين كرده و معيارهاى روشنى را براى شناخت ويژگى سازمانها و كاربرد شيوههاى مديريت متناسب، در اختيار مديران قرار داده است.گرى دسلر، استاد دانشگاه فلوريدا، از پيشروان و طرفداران نظريه اقتضا است. اين نظريه، درست نقطه مقابل نظريه اصولگرايى فايول است كه اصول چهارده گانه او معروف است، هر چند به اعتراف خود او اين اصول، تغيير پذيرند. نظريه اقتضا مخالف اصول جهانشمول در مديريت بوده و معتقد است كه هر سازمان در هر جا نسخه خاص مىخواهد، نه اينكه مانند اصولگرايان، نسخهاى ثابت براى همه سازمانها تنظيم كنيم. اين نظريه، نظريه اصولگرايى را كنار مىگذارد و اقتضاى زمان و مكان را مطرح مىكند. اسلام ديني است كه به اقتضاي زمانهاي مختلف و متناسب با شرايط اجتماعي گوناگون رهنمودهاي خاصي را ارائه مي دهد و مبتني بر اصول و مباني عقيدتي مي باشد كه از جهان بيني الهي نشات مي گيرد و به دليل اصل نظام گرايي و خصوصيت كلي وعام بودن آن مي توان براي كليه سطوح مديريتي بكار برد.(جاسبي،1380)
پارادايم مديريت اسلامي:
پيش از بيان اين موضوع بجاست در باره اصطلاح پارادايم كه دراين مقاله حائز اهميت مي باشد توضيحاتي ارائه شود.توماس كوهن فيزيكدان امريكايي ، اولين كسي بود كه در دهه 1960 بطور مشخص اصطلاح پارادايم را در عرصه علم و در بررسي تحولات علمي در تاريخ علم بكار گرفت. پارادايم داراي ريشه يوناني است كه از Pattern به معناي الگو گرفته شده است. توماس كوهن براي اولين بار در كتاب خود بنام – ساختار انقلاب هاي علمي – جهت تبيين نحوه تكامل و پيشرفت علم ، از اصطلاح پارادايم كمك گرفت ( 1970 , Kuhn ) . وي معتقد بود كه پيشرفت و توسعه علم بصورت تدريجي و مداوم انجام نمي گيرد. بعبارت ديگر ، وي با نگرش استقراء در پيشرفت علم موافق نبود. از سوي ديگر ، وي معتقد بود كه نگرش ابطال گرا نيز باعث پيشرفت علم نمي شود. (ابطال گرايان افرادي هستند كه در هر آزمايش سعي در ابطال فرضيات خود دارند). كوهن معتقد بود كه پيشرفت علم از طريق حل تنش هاي سياسي در يك جامعه علمي و بطور تناوبي (نه بطور مستمر) انجام مي گيرد. لذا ، به جاي اينكه سير تكامل علم شامل يك مسير خطي از فرضيات ابطال پذير باشد، متشكل از دوره هاي غير مستمري از علوم هنجاري و تغييرات انقلابي است (Burrell , 1999). اصطلاح علوم هنجاري ، از نظر كوهن بدين معني است كه در هر دوره زماني ، يك شيوه ديدن جهان ، هنجار تلقي مي شود و درصورتيكه اين شيوه پاسخگوي مسائل و مشكلات نبود با بحران مواجه شده و در نتيجه اين بحران يك انقلاب علمي رخ مي دهد. كوهن اين شيوه نگرش به جهان را كه در يك دوره از زمان مورد قبول اكثريت اعضاي يك جامعه علمي است ، پارادايم ناميد (Kuhn , 1976). بطور كلي ، پارادايم عبارتست از يك شيوه ديدن جهان كه بيان گروهي از دانشمندان كه در يك جامعه علمي بسر مي برند ، داراي زبان يكسان بوده و نسبت به افراد بيرون از اين جامعه ، داراي يك حالت سياسي دفاعي هستند ، مشترك است (Burrell, 1999).
در ادامه به منظور ضرورت توجه به انواع پارايم هاي موجود در حوزه مديريت اسلامي مختصراً سه پارادايم اساسي مديريت دولتي را مورد بررسي قرار مي دهيم :
1- مديريت دولتي سنتي :
نظريه تفكيك سياست از اداره ويلسون و نظريه بوروكراسي وبر ، زيربناي نظري مديريت دولتي سنتي را تشكيل مي دهند كه در اينجا مختصراً به نظريه ويلسون اشاره مي نمائيم : ويلسون در مقاله خود تحت عنوان دولت كنگره اي ، به بيان نظرات خود پرداخته است. براساس نظر ودرو ويلسون ، تمام علاقه و هم و غم يك دانشمند علوم سياسي ، شناسايي و آشكار ساختن پيش شرطها و پيش نيازهاي واقعي قدرت (Power) مي باشد. وي معتقد است كه هميشه يك مركز قدرت در درون هر سيستم دولتي وجود دارد. وظيفه دانشمند و محقق ، شناسايي موارد زير مي باشد : 1- اين مركز قدرت در كجاي سيستم قرار گرفته است ؟
2- اختيار در دست چه كسي يا كساني قرار گرفته است ؟
3- صاحب اختيار و قدرت (كسي كه قدرت و اختيار را در دست گرفته است ) از طريق چه موسساتي
صحبت كرده و امور را انجام مي دهد ؟
هنگامي كه مركز اعمال سلطه ، شناسايي شود ، در اينصورت مي توان ساختار اختيار را مورد بررسي و كنكاش قرار داد و از اين طريق به تقارن و توازن زندگي اجتماعي در آن جامعه سياسي پي برد. براساس نظر ويلسون ، قانون اساسي امريكا مبتني بر توازن قدرتها بوده و سبب مي شود كه در ساختار سياسي اين كشور يك قدرت كنترل كننده واحد شكل نگيرد. از نظر وي ، كنگره ، نيروي غالب و كنترل كننده ، مركز و منشاء تمام نيروها و تمام قدرتهاي قانوني است. اين امر باعث ايجاد توازن ، بازبيني و نظارت و روابط مناسب و متوازن بين ساختارهاي مختلف قدرت موجود در سيستم دولتي امريكا مي شود.
از نظر ويلسون ، در سيستم پارلماني امريكا ، اين اصل پذيرفته شده است كه نمايندگان مردم در تمام موضوعات دولت ، از اختيار كامل و نهايي برخوردار مي باشند. لذا ريشه و نيروي كنترل كننده سياستهاي يك كشور در مرجع قانونگذاري آن نهفته است. تئوري اداره ويلسون مبتني بر تمايز دقيقي است كه وي بين سياست و اداره قائل شده است. وي سياستها را بعنوان تنظيم و قانوني ساختن قوانين عمومي ، تعريف مي نمايد. (( اداره )) بعنوان عامل اجراي سيستماتيك و دقيق قوانين عمومي تعريف شده ا ست. دولتها ممكنست از لحاظ اصول سياسي زيربناي قوانين اساسي شان با يكديگر فرق داشته باشند اما اصول اداره خوب تقريباً در هر سيستم دولتي ، مشابه يكديگر است و اين تز اصلي تئوري اداره ويلسون مي باشد (اصول اداره خوب بين تمام دولتها مشابه است). اين تز دو مفهوم را بدنبال دارد : 1) يك تئوري يا علم از اداره براي تمام رژيم سياسي قابل كاربرد است و 2) تئوري اداره يك تئوري عمومي است.
2- مديريت دولتي نوين :
در اكثر كشورهاي پيشرفته از آغاز دهه 1990 ، الگوي جديدي از مديريت دولتي با نامهاي مختلف و متنوع از قبيل مديريت گرايي، مديريت دولتي مبتني بر بازار، مديريت دولتي نوين، بازآفريني دولت ، دولت كارآفرين ظهور پيدا نمود كه تاكيد همه آنها بر استفاده از اصول و قواعد مديريت بخش خصوصي در بخش دولتي مي باشد.
همه اينها در جهت تحقق ارزشهاي صرفه جويي ، كارايي و اثربخشي در كليه سطوح دولت تلاش نموده ، به جاي داده ها بر ستاده ها تمركز داشته ، اهداف فردي و سازماني را بطور روشن و مشخص تعيين نموده ، به ارزيابي سيستماتيك عملكرد تاكيد نموده و بر فاصله گرفتن از بروكراسي به انعطاف پذير كردن سازمان ، استفاده از پيمانكاري و افزايش رقابت ميان ارائه كنندگان خدمات توجه دارند. ال گور ، اين تغييرات را اقتضاي عصر اطلاعات ناميد و هنوز از آن بعنوان تغيير مديريت دولتي سنتي به مديريت دولتي نوين نام برد.
3- خدمات عمومي نوين :
اين ديدگاه مبتني بر شهروندي دموكراتيك ، اومانيسم سازماني ، نظريه گفتمان و جامعه مدني قرار داشت و منافع عمومي را در كانون توجه خود قرار مي دهد. در گذشته ، مديريت دولتي توجه اصلي خود را به رخدادهاي درون بروكراسي معطوف مي داشت و عمدتاً مشكلات دروني بروكراسي را مسئله اصلي مي پنداشت و تلاش سازمان هاي دولتي در جهت تحولات و اصلاحات تشكيلاتي و رفتاري ، شاهدي براين مدعا بود. در آينده مديريت دولتي بايد كانون توجه خود را مورد تجديد نظر قرار داده و نگاه خود را متوجه بيرون بروكراسي دولتي بنمايد و مسائل شهروندان و شهروندي را دغدغه ذهني و عملي خود بداند. (الواني ، 1380)
سياست ، شهروندان اولويت اول در تمامي امورند . سياست رايج كشورهايي گرديده كه نگاه خود را از درون بروكراسي دولتي برگرفته و به بيرون پرداخته اند (Denhardt. 1990). اين سياست سبب شده تا مشاركت سازنده و مبتني بر اعتماد ميان دولت و شهروندان بوجود آيد و شهروندان نسبت به مسائل محيطي و ديگر شهروندان احساس مسئوليت كنند و همينطور دولتمردان و كارگزاران بروكراسي اين الزام را درك كند كه بايد به انتظارات و خواست هاي شهروندان گوش فرا داده و ارضا نيازها و انتظارات شهروندان را اولويت نخست فعاليت ها و اقدامات خود قرار دهند. اين حركت آغاز ديدگاه شهروند محوري در نظام مديريت دولتي است.
سياست ، شهروندان اولويت دارند. با تمايز قائل شدن ميان مشتري (كه در مديريت دولتي نوين بر آن تاكيد مي شد) و شهروند (كه در خدمات عمومي نوين بر آن تاكيد مي شود) بوجود آمده است. (در مديريت دولتي سنتي ، تكيه و تاكيد بر ارباب رجوع بود). زمانيكه افراد را به صورت مشتري مي نگريم ، آنها يك شيوه عمل دارند و زمانيكه به آنها بصورت شهروند نگاه مي كنيم ، شيوه عمل متفاوتي از خود بروز مي دهند.
توجه به مطالب فوق از يك طرف و توجه به ارزش ها و هنجارهاي اسلامي از طرف ديگر مي تواند مارا در مسير دستيابي به پارادايم اسلامي رهنمون سازد لذا در ادامه به چند نكته مختصر در مورد ابعاد ارزشي و فرهنگي پذيرفته در اسلام اشاره نمائيم.
- نكته اول
فرهنگ اسلامى، يك فرهنگ ويژه و خاص است در ميان فرهنگهاى جهان، با يك روح خاص و يك سلسله مشخصات مخصوص به خود. براى اينكه يك فرهنگ را بشناسيم كه آيا اصالت و شخصيت مستقل دارد و از روح و حيات ويژهاى برخوردار است يا صرفاً التقاطى است از فرهنگهاى ديگر و احياناً ادامه و استمرار فرهنگهاى پيشين است، لازم است انگيزههاى حاكم بر آن فرهنگ، جهت و حركت، آهنگ رشد و همچنين عناصر برجسته آن را در نظر بگيريم. فرهنگ اسلامى مانند يك سلول زنده رشد كرد و فرهنگهاى ديگر، از يونانى و هندى و ايرانى و غيره را به خود جذب كرد و به صورت موجودى جديد با چهره و سيمايى مخصوص به خود ظهور و بروز داد و به اعتراف محققان تاريخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامى در رديف بزرگترين فرهنگها و تمدنهاى بشرى است.
- نكته دوم
يكى از عوامل و علل سرعت پيشرفت مسلمانان در علوم، اين بوده است كه در آموختن علوم و فنون و صنايع و هنرها تعصب نمىورزيدند و از علم در هر نقطه از جهان و در دست هر كس كه مىيافتند، بهره مىبردند و به اصطلاح امروز، روح تساهل بر آنان حاكم بود. رسول اكرم(ص) فرمود: «كلمة الحكمة ضالة المؤمن فحيث وجدها فهو احق بها»؛ يعنى همانا دانش راستين، گمشده مؤمن است. هر جا آن را بيابد، خودش بدان سزاوارتر است. در نهجالبلاغه آمده است: «الحكمة ضالة المؤمن فخذالحكمة و لو من اهل النفاق»؛ يعنى دانش راستين، گمشده مؤمن است. پس آن را فراگير و بياموز، گرچه از مردم منافق. اين روايتها زمينه وسعت ديد و بلندنظرى و تعصب نداشتن مسلمانان را در فراگيرى علوم و معارف از غير مسلمانان فراهم كرده و در آنان روح عدم تعصب در مقام فراگيرى و علم آموزى به وجود آورد. از اين رو، مسلمانان اهميت نمىدادند كه علوم را از دست چه كسى مىگيرند و به وسيله چه اشخاصى ترجمه و نقل مىشود و به دست آنان مىرسد، بلكه بر اساس آنچه از پيشواى عظيم الشأن خود آموخته بودند، خود را - به علت اينكه اهل ايمانند - صاحب و وارث اصلى حكمتهاى جهان مىدانستند و حكمت را نزد ديگران عاريه تصور مىكردند.
- نكته سوم
انسان داراى دو دسته نياز است: 1. نيازهاى اولى و ثابت. 2. نيازهاى ثانوى و متغير. نيازهاى ثابت، از لوازم ساختمان وجودى انسانند. اين دسته از نيازها به سه گروه مهم تقسيم مىشوند: 1. نيازهاى جسمانى؛ مانند نياز به غذا و پوشاك. 2. نيازهاى روحى؛ مانند ميل به پرستش خدا، ميل به كنجكاوى، زيباجويى و فضيلتخواهى. 3. نيازهاى اجتماعى؛ مانند ميل به معاشرت با ديگران، آزادىخواهى، عدالتجويى و مساواتطلبى. نيازهاى متغير نيازهايى هستند كه هر چند از نيازهاى اوليه انسان سرچشمه مىگيرند، اما در زمانهاى مختلف، شيوه ارضاى آنها تغيير مىيابد. اين نيازها مربوط به توسعه زندگى و ضرورتهاى اجتماعى است. نيازمندى انسان به انواع ابزار و وسايل زندگى، كه در طى زمان تغيير مىكند، از اين نوع است.
- نكته چهارم
مهمترين مسألهاى كه در باب تحقيق در مديريت مطرح است، ارزشهاى حاكم بر نظام مديريتى است. هر رفتار انسانى، چه فردى و چه اجتماعى، خواه ناخواه مبتنى بر ارزشهايى است كه از سوى رفتار كننده پذيرفته شدهاند. خواه آگاهانه و صريح و خواه مبهم و ناآگاهانه، رفتار انسانى بدون پايه ارزشى وجود ندارد. رفتارهاى سازمانى، موضوع بخش مهمى از مسائل مديريت است؛ بهويژه در مديريت كلان و رهبرى جامعه، طبعاً مبتنى بر برخى اصول ارزشى است. بدون شناخت اين نظام ارزشى در اسلام نمىتوان ادعاى وجود يك نظام مديريت صحيح را داشت.
همه نظريههاى مديريتى، مبتنى بر نظامهايى ارزشى هستند كه با تغيير اين نظامهاى ارزشى، روشهاى مديريتى نيز تفاوت خواهد كرد. ممكن است كسانى بگويند كه جامعه ما جامعهاى اسلامى است و ارزشهاى اسلامى را پذيرفته است؛ اما براى يك محقق، اينگونه سخن گفتن كافى نيست؛ بهويژه اگر كسى بخواهد در برابر مكتب معارض، اصالت و برترى خود را اثبات كند. او نمىتواند ادعا كند كه در اسلام تعبداً اين ارزشها پذيرفته شدهاند. يا هنگامى كه در محافل علمى دنيا، از نظام مديريت و از نظام ارزشى اسلام و تأثير آن در رفتار مديران بحث مى شود، بايد از نظر علمى اثبات شود كه ارزشهاى اسلامى، كه مبناى رفتار مديران است، چه ارزشهايى هستند و چه برترىاى بر ديگر ارزشها دارند.
- نكته پنجم
مسأله بسيار مهمى كه ذهن صاحبنظران را به خود مشغول كرده، مديريت ارزشى و مديريت علمى است. نخستين بار هيوم(1711 - 1786) اين پرسش را مطرح كرد كه بين «هست ها» كه علم و علما مىگويند و «بايدها» و «نبايدهاى» ارزشى چه ارتباطى برقرار است؟ او براى اين ارتباط، نظامى به دست نداد و از اين رو، زمينه بحث را باقى گذاشت. بعدها انتقادهاى خوبى به او وارد شد و به قول برخى فيلسوفان، هيوم براى اوقات فراغت متفكران، كار درست كرد، كه بحث مديريت ارزشى و مديريت علمى مىتواند از مصاديق آن باشد. شبهه عدم سازش اين دو، قابل پاسخ است و اين دو روش، توانايى هماهنگى را دارند.
مديريت ارزشى مىگويد: رضايت بىاساس كارگر را در نظر نگيريد. انسان به چيزهايى رضايت مىدهد كه اصولاً قبول ندارد. چون ارزش كار خود را نمىداند، رضايت مىدهد. اسلام مىگويد: «لا تبخسوا الناس اشياءهم»؛ يعنى مطابق ارزش كارش به او مزد بدهيد، نه مطابق رضايتش. آيا اين ضدعلم است؟ وقتى كه مىگويند: «ارزشى است يا علمى» خدا مىداند اين جمله به فرهنگ پيشرو چه ضربهاى مىزند. بس است اين همه تضاد انداختن بين قوانين عالم طبيعت و خواستههاى انسان. بر اساس نكاتي كه بيان گرديد، نظريه مديريت اسلامى قابل ترسيم است و مىتوان آن را «پارادايم مديريت در اسلام» نيز نام نهاد كه خلاصه آن چنين است: اسلام داراى فرهنگ و تمدن اصيل، حيات، بالندگى و انعطاف است. داراى دستگاهى فعال، تغذيه كننده، با نظام جذب، گوارش و پالايش است. مىتواند در هر زمان، از علوم و معارف بشرى تغذيه كند، آن را در وجود زنده، نيرومند و اصيل خويش قرار دهد و براى مردمى كه تابع اين فرهنگ و تمدن هستند، به عنوان يك قانون (حق يا تكليف) عرضه كند. اين فرهنگ و تمدن، از اصولى ارزشى تشكيل مىشود كه ثابت و لايتغير بوده و ريشه در نيازهاى ثابت و جاويد انسانها دارند، مبتنى بر فطرت و خلقت هستند و توسط وحى و كتاب و سنت تنظيم شده اند، يك رژيم و دستگاه ارزشى هستند.
اين منظومه ارزشى و آرمانى و جاويدان مىتواند براى همه عصرها و نسلها قانون ارائه دهد. فرآيند قانونسازى و مكتبآفرينى آن، اينگونه است كه مثلاً از علم اقتصاد، كه فرآورده بشرى است، تغذيه مىكند و آن را در چهارچوب خويش به سنجش مىگذارد و به تعديل و ترميم آن مىپردازد و پارادايم اقتصادى يا مكتب و دكترين اقتصادى اسلام را عرضه مىكند. همچنين مىتواند با علم مديريت نيز چنين تعاملى داشته باشد و مكتب مديريتى اسلام يا پارادايم مديريت در اسلام را عرضه كند. بنابراين، فرآيند نظامسازى يا مكتبآفرينى يا پارادايم مديريت، عبارت است از نظام ارزشى ثابت، كه از آن، مكتبى مديريتى به دست مىآيد كه مجموعهاى از ارزشهاى مديريتى است. اين مكتب يا نظام مديريتى، يك خطمشى و رهنمود مديريتى و يك نقشه عمومى است كه اسلام براى اداره ارائه مىدهد كه مجموعهاى از قوانين، كليات و اصول است و ما در اين تحقيق، در پى كشف آن هستيم. آنچه مطلب فوق را تأييد مىكند پارادايم مديريت ژاپن است كه علم مديريت را از غرب گرفته، با فرهنگ و تمدن خويش ادغام كرد و مكتبى مديريتى را بر اساس كار و به شكل كارمحور ارائه كرد كه كاملاً با مختصات اكولوژيك و مردمى و تاريخى خويش هماهنگ است و بهخوبى نيز جواب داده است. اين مديريت، درغرب به شكل سودمحور و مبتنى بر فرهنگ و تمدن غربى است. در يك مقايسه معلوم مىشود كه هر دو پارادايم، چه مديريت غربى و چه ژاپنى، از علم مديريت، كه وطنناپذير وعمومى است، بهره بردهاند؛ اما در مقام بهرهمندى و حاصلخيزى، دو شكل از مديريت را ارائه مىدهند؛ مانند دو منطقه كشاورزى كه از دو زمين و آب و هوا و شرايط خاص بهره مىگيرند و محصولات مشابه را با تغييراتى مبتنى بر آن شرايط عرضه مىكنند.
اسلام نيز مىتواند چنين باشد. اين همان انقلاب علمى و تحول و تكون علمى است كه هاتل مىگويد، البته در شكل تكميل شده اين نظريه؛ يعنى نظريه قبلى را كاملاً ساقط نمىكند، بلكه آن را در شرايط جديد قرار مىدهد و محصول جديدى را عرضه مىكند كه با نظريههاى مديريتى رايج و متداول، شباهتهاى و تمايزاتى دارد. تمايز آن ناشى از نظام ارزشى مبتنى بر يك فرهنگ و تمدن ويژه است، فرهنگ و تمدنى كه به مثابه زمين و آب و هوا عمل مىكند و گياهى را كه سرزمينهاى ديگر، به گونهاى خاص نشو و نما كرده، در خويش مىروياند. از اين رو، مكاتب مديريتى سودمحور، كارمحور و زورمحور، همگى از علم مديريت بهره مىگيرند؛ اما به اقتضاى شرايط، جلو هها و ثمرات متنوع و متكثرى دارند.
اين مطلب، همافق با «مديريت اقتضايى» است كه پيشرفتهترين نظريه در جهان مديريت است و دو معنا دارد: يكى اينكه به اقتضاى محيط تعريف مىشود؛ مثلاً مديريت يك كارخانه بر اساس سود است، مديريت پادگان بر اساس زور است، مديريت مؤسسات خيريه بر اساس خدمت است، مديريت احزاب بر اساس ارادت است و مديريت جنگها بر اساس ايثار. دوم آنكه مديريت به اقتضاى فرهنگها و تمدنها است.
بنابراين، مكتب مديريتى اسلام، با نظريه مديريت اقتضايى هماهنگ است كه خود يك مكتب مديريتى است؛ يعنى علم مديريت، كه برخى آن را تجربى و بعضى انسانى مىدانند، مطابق با اقتضائات فرهنگى و تمدنى اسلام و دستگاه ارزشى ثابت آن، شكل مىگيرد.
اين پارادايم مبتنى بر تفكر مستقل، نظامى مطابق با الگوى توسعه اسلام است و تقليدى، غير واقعى و نامتناسب نيست. پاسخگو است و كمترين عوارض منفى را به دنبال دارد. نه جامد است و نه رها و بىحساب. نه متحجر است و نه متجدد (به معناى مدرنيته)، بلكه نظامى است معتدل و متعادل، بر اساس قانون ثابت و متغير، كه بزرگانى چون علامه طباطبايى، شهيد صدر و شهيد مطهرى بر آن اشتراك نظر دارند. با سيره نبوى و علوى سازگار است. نه اصولگراى صرف است كه اقتضائات زمان و مكان را ملاحظه نكند و نه اقتضاگراى محض است كه اصول ثابت را منكر شود. امرى بينابين است كه هم اصول ثابت دارد و هم خود را با شرايط متغير زمان و مكان وفق مىدهد. وجوه اشتراك پارادايم مديريت اسلامي با ساير پادايم ها : حال با مروري برپاردايم هاي موجود درمديريت دولتي وبا مطالعه ابعاد مختلف اين پاراديم ها ومقايسه آن با فرهنگ اسلامي در مي يابيم كه بر اساس اصول اساسي پذيرفته شده در اسلام ، هر كدام از اين
پاراديم ها داراي نقاط اشتراك
زيادي با مفروضات و باورهاي اسلامي مي باشد به عنوان مثال تاكيد برعقلانيت ونظم منطقي در اداره امور مسلمين كه آيات وروايات زيادي نيزدراين خصوص ارائه شده وجه اشتراك باورهاي بنيادين اسلام با پارادايم مديريت دولتي سنتي است.
از طرفي تاكيد براقتصاد وارئه احكام مختلف دراين زمينه ،ازخصوصيات بارز مديريت دراسلام مي باشد كه به نوعي در پاردايم مديريت دولتي نوين مد نظر قرار گرفته است. ونهايتا خدمت به خلق ،توجه به حقوق شهروندي ودادن آزادي عمل توام با پاسخگويي به مديران بارها در قرآن مجيد، نهج البلاغه وساير كتب معتبر اسلامي مورد تاكيد قرارگرفته است كه درپارادايم خدمات عمومي نوين به عنوان محور توجه انديشمندان وپيروان اين مكتب بوده است. اغلب حكومت ها و دول امروزي جهان بر روي يك طيف واحد قرار دارندكه يك طرف آن توسعه اجتماعي وطرف ديگر رشد اقتصادي است.به عنوان مثال حكومتهايي نظير شوروي سابق ،چين ،اروپاي شرقي و.... بيش وكم تاكيد بر توسعه عدالت اجتماعي داشته ويا به عبارت ديگر متمايل به سوسياليست مي باشند.درعين حال كشورهايي نظير ايالات متحده امريكا ، ژاپن ،اروپاي غربي و...،با تاكيد بر رشد اقتصادي متمايل به كاپيتلاليست مي باشند .
با دقت در اساس اين حكومتها و اشكال عملي پياده شده آنها در جوامع مختلف،مي توان دريافت كه توجه به ابعاد معنوي، آرمانهاي متعالي بشري واخلاقيات در اين نوع حكومت ها به فراموشي سپرده شده است .گويا اين سيستمهاي حكومتي انسانهارا به همه چيز مي رسانند الا خودشان.
در جستجوي يك راه حل
حكومت اسلامي به عنوان يك سيستم مديريتي ناب ، بر اساس اصول بنيادين اسلام ، بيش از هر مكتب ديگري تاكيد برتعالي انساني داشته و توجه به اخلاقيات وابعاد روحاني انسانها از ابعاد بارز آن است امابراي رسيدن به هدف متعالي خود نه ازرشد اقتصادي غافل مانده و نه تاكيد اندك بر توسعه عدالت اجتماعي داشته است. به عبارت ديگر در رسيدن به تعالي انسانها يك دست خودرا به توسعه عدالت اجتماعي و دست ديگر را بررشد اقتصادي گره زده وبراساس عقلانيت ذاتي خود در مسير تعالي گام برمي دارد.
بررسي موردي جمهوري اسلامي در ايران
با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 نظام حكومتي جمهوري اسلامي درايران براساس خواست مردم درمسير رسيدن به تعالي و ازبين بردن ناعدالتي هاي اجتماعي و در راه نيل به رشد وبلوغ اقتصادي شكل گرفت وباتدوين قانون اساسي خودنوع جديدي ازسيستم مديريت را به جامعه جهاني معرفي كرد .كه داراي دو ويژگي اساسي زير مي باشد:
1.توجه به حاكميت الهي
2.توجه به حاكميت مردم
اين نظام براي تحقق حاكميت مردم برسر نوشت خود همچون سايرسيستم هاي حكومتي به اصل تفكيك قوا(قواي مقننه ،مجريه ،وقضائيه)توجه داشته وبا دادن حق راي به مردم درتعيين رئيس جمهوري ،نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ونمايندگان مجلس خبرگان رهبري و شوراهاي محلي ازحاكميت مردم بر سرنوشت خود غافل نمانده است واز طرف ديگر به منظور تجلي حاكميت الهي ازنهادهاي مختلف در ساختارخود بهره گرفته است كه ازجمله آن مي توان ولايت فقيه، شوراي نگهبان ومجمع تشخيص مصلحت نظام اشاره كرد
در نظام جمهوري اسلامي اصل تفكيك قوا (مقننه ،مجريه ،قضائيه)درراستاي تحقق اهداف توسعه اقتصادي شكل گرفته كه قوه مقننه به عنوان عنصر اصلي جمهوري بوده وقوه مجريه در مسير رشد اقتصادي حركت كرده وقوه قضائيه به دنبال تحقق عدالت اجتماعي بوده است وحال براي رسيدن به اهداف خود ضمن توجه به اين اصل با تعبيرنهادهايي نظيرشوراي نگهبان درصدد هدايت مصوبات مجلس درمسير اهداف اسلام بوده وازمجمع تشيخيص مصلحت نظام نيز به عنوان نهاد حل اختلافات ومشاوررهبري درتشخيص مصلحت نظام وحفظ ارزش هاي اساسي اسلام بهره گرفته و براي هدايت كليه عناصر فوق از ولايت فقيه به عنوان رهبر كليدي بااختيارات كامل بهره ستانده است.
نتيجه گيري:
اسلام به عنوان ديني كامل با نگرش سيستمي به كليه ابعاد موفقيت انسانها توجه داشته ودرقالب آيات وروايات واحاديث مختلف آنها رابه جامعه بشري عرضه داشته است وابعادفلسفي سيستم حكومتي آن نيز طوري است كه نه تنها ابعاد مثبت همه پارادايم ها وسيستم هاي حكومت بشر را دربر گرفته بلكه گام را فراتر نهاده وبه انسانها به عنوان موجودي كه از ذات اقدس الهي سر چشمه گرفته ونهايتا نيز به سوي او برخواهدگشت نگريسته است .لذا در جامعيت پارادايم مديريت اسلامي و نظام حكومتي ناشي ازآن نبايستي ترديد نمود. اما چيزي كه بيش ازهرچيزي لازم است كه اساتيد دانشگاه وحوزه هاي علميه به آن توجه كنند دستيابي به تكنيك عملي پياده سازي اين نظام است كه درنوع خودكاري بس دشوار است چراكه ممكن است به دليل كلي نگري و توجه به ابعاد مختلف بعضا" دچارتعارض ويا پارادوكس درصحنه اجرايي آن باشيم.لذا تحقيق در راستاي تهيه و تدوين نظام مديريتي در ابعاد سازماني براي پياده سازي عملي مديريت اسلامي امري بسيار ضروري وموردنيازمي باشد.
منابع و ماخذ قرآن مجيد نهج البلاغه ال گور (1375) ، ً نبرد با بوروكراسي ً ترجمه انتشارات همشهري ؛ تهران : انتشارات همشهري الواني ، سيدمهدي و حسن دانايي فرد (1380) ؛ گفتارهايي در فلسفه تئوريهاي سازمان دولتي ؛ تهران : انتشارات صفار احمدي ، مرتضي (1376) ؛ ً ساختار نظارتي در تشكيلات جمهوري اسلامي ايران ً مجموعه مقالات نخستين همايش علمي و پژوهشي نظارت و بازرسي در كشور ؛ تهران : سازمان بازرسي كل كشور جاسبي ، عبدالله ." مباحثي از مديريت اسلامي مجموعه مقالات" . مركز انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي .چاپ اول.پاييز 1380 دامهون ، ويليام (1351) ؛ چه كساني در آمريكا حكومت مي كنند ؟ ؛ ترجمه پرويز علوي ، تهران ؛ موسسه مطبوعاتي فرخي ، ص 48 دنهارت ، بي رابرت (1380) ً تئوريهاي سازمان دولتي ُ ، ترجمه دكتر سيدمهدي الواني و حسن دانايي فرد ؛ تهران : انتشارات صفار فصلنامه قبسات، سال پنجم، بهار و تابستان 76، ص146. فصلنامه حوزه و دانشگاه، ش230، ص181. كوهن، تأملى تازه در پارادايم، ص135 مجله انديشه راه نو، سال اول، ش30، ص15. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج14، ص18. عبدالحسين زرينكوب، كارنامه اسلام، ص13 - 14. انتظار بشر از دين، ص133.(برگرفته از اسلام و مقتضيات زمان، مرتضى مطهرى) گرى دسلر، مبانى و مديريت، ترجمه داود مدنى قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران هاشمي ، سيد محمد ، (1372) حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران ؛ تهران : دانشگاه شهيد بهشتي ، صص 177-170 هيوز ، آن (1377) ، مديريت دولتي نوين ؛ ترجمه دكتر سيدمهدي الواني و ديگران ، تهران : انتشارات مرواريد
Anderson Neil (1998) ; “ The People Make The Paradigm “ , Journal of Organizational Behavior , Vol, 19, No.14 Burrell, Gibson (1999) ; “ Normal Science , Paradigms , Metaphors , Discourses and Genealogies: Theory & Method ; SagePublications. Denharedt , Robert B. , and Linda Deleon (2000) ; “ ThePolitical Theory of Reinvention ; , Public Administration Review ; Vol, 60, No. 2. Fredrickson , H. George (1996) ‘ “ Comparing The Reinventing GovernmentMovement With The New Public Administration “ , Public Administration Review ; Vol. 56, No. 3. Hassard, Jhn (1993) ; “ An Alternative To Paradigm inCommensurability in Organization Theory “ , infohn Hassard & Denis Pym (Eds). The Theory & Philosophy of Organization : Critical Issues & NewPerspective ; Rutledge. Hood, Christopher (1998) ; the Art of The State : Culture, Rhetoric and Public Management ; Oxford University Press Kuhn, thoma (1970) ; The Structure of Scientific Revolutions ; 2nd ed. University Of ChicagoPress Mintzberg, Henry (1996) ; “ Managing Government , Governing Management “ , Harvard Business Review ; Vol. 43, No. 3. Rosen bloom , David H. (1998) ; Public Administration : Understanding Management, Politics, and law in PublicSector ‘ 4th ed. , McGraw-Hill, Inc
ج: اسلام عبارت است از يك سلسله عقايد و احكام كه پاسخگوي همه نيازهاي بشر، در كليه مراحل زندگي ميباشد.
س: بنيانگذار مكتب اسلام كيست؟
ج: اسلام، زاييده فكر بشر نيست. خداوند متعال، اسلام را كامل و بدون كم و كاست، براي جهانيان نازل فرموده است.
س: آيا اسلام ميتواند براي هميشه پايدار بماند؟ و در هر زمان و مكان قابل پياده شدن است؟ و بدرد هر ملتي ميخورد؟
ج: خداوند متعال، اسلام را طوري قرار داده است كه ميتواند در همه اعصار و قرون، در سرتاسر پهنه زمين، دين تمامي ملتهاي جهان باشد.
س: آورنده اسلام كيست؟
ج: خداوند، رسالت اسلام را بر عهده آخرين پيامبرش حضرت محمد (ص) قرار داده است. س: پيغمبر اسلام در چه زماني ميزيسته است؟
ج: چهارده قرن پيش. شش قرن پس از ميلاد مسيح (ع) امسال كه سال١٣٩٩ هجري قمري مطابق با١٩٧٩ ميلادي است. يك هزارو چهارصد و دوازده سال از عمر اسلام ميگذرد. س: دين اسلام با دين عيسي و دين موسي و ديگران چه فرقي دارد؟
ج: اديان آسماني بسيارند. هر ديني متناسب با زمان تشريع خودش بوده است، و هميشه با آمدن دين بعدي، دين قبلي منسوخ ميشده است، و اسلام آخرين دين آسماني و آخرين چراغ هدايت بشر است. فرق بين اديان، درست مانند فرق بين مدارج تحصيلي، ابتدائي، متوسطه و دانشگاهي است. جوامع بشري نيز همچنانكه در طي اعصار و قرون، مراحل ترقي و تكامل را ميپيمودهاند، دين كاملتري براي هدايت آنان ميآمده است كه با سطح فكر و نوع زندگي آنان متناسب باشد، تا آنكه نوبت به اسلام رسيده است كه دين هميشگي بشر است.
به عبارت ديگر، اديان آسماني در اصل باهم اختلافي ندارند. آنچه اختلاف بين اديان به حساب ميآيد، چيزي جز تفاوت بعضي فروع يك دين با دين ديگرنمي تواند باشد كه آن هم مربوط به تغيير روش زندگي و تحول جوامع بشري است.
س: آيا در اسلام تحول و تكاملي وجود دارد؟
ج: اسلام دو جنبه دارد و شامل دو نوع قواعد و قوانين است: اول، قواعد ثابت اسلام، كه تحول در آنها راه ندارد، و اگر تغيير و تبديل پيدا كنند، هلاكت و فساد ببار خواهند آورد، مانند: خوب بودن، راستگوئي و امانت داري، زشت بودن ظلم و بخل، حرام بودن احتكار و قتل، واجب بودن نماز و روزه، لازم بودن، رضايت طرفين در معامله.
دوم، قوانين متحول اسلام، كه قابل تغيير و تبديل هستند، و مبناي تشخيص اين قوانين، يك سلسله قواعد كلي است كه اسلام وضع كرده است و در هر زمان با توجه به تحولات جوامع بشري و پيشرفتهاي علمي و تغيير روش زندگي افراد بشر، حكم اسلام را در باره هرچيز تعيين ميكنند.
مثلاً، وقتي وسيله نقليه از چارپا به ارابه، به اتومبيل، به قطار، به هواپيما و به غيره تبديل ميشود، يا وسيله روشنائي از شمع به پيهسوز، به برق، به انرژي اتمي و به غيره تكامل پيدا ميكند، اسلام نه تنها با اين تحول نظر مساعد نشان ميدهد، بلكه بشر را براي طي مراحل تكامل زندگي مادي، تشويق نيز ميكند.
ج: البته! اسلام، كليه نيازهاي فرد و جامعه را مرتفع ميسازد اما، چگونه؟
قرآن كريم و سنت پيغمبر (ص)، دو نوع احكام و مقررات تشريع كردهاند:
اول، احكامي كه اختصاص به يك موضوع بخصوص دارد، مانند: حرام بودن شرابخواري. دوم، احكامي كه عموميت دارد و كليه موارد را شامل ميشود، مانند: حرام بودن استعمال هرنوع ماده مست كننده.
س: از كجا ميگوئيد اسلام پاسخگوي همه نيازهاي بشري است؟ بسياري پديدهها نوظهور هستند كه در قرآن و سنت، حتي نامي از آنها به ميان نيامده است، مانند: بانك و بيمه كه در هنگام نزول قرآن و آغاز رسالت اسلام مردم نام آن را هم نشنيده بودند. ج: اسلام دين خدا است و مشيت خداوند برآن قرار گرفته است كه تا ابد بشر را بوسيله اين دين هدايت فرمايد، و علم خداوند بر همه چيز احاطه دارد. بنا بر اين، ما معتقديم كه اسلام پاسخگوي همه نيازهاي بشر است، حتي در مورد پديدههاي به قول شما نوظهور! همين دو مثال كه شما ذكر كرديد. اسلام ضمن قوانين كلي، حكم خود را در باره هردوي آنها صادر كرده است. مگر بانك غير از مجموعه خدماتي مانند وام، ضمانت، حواله و از اين قبيل است كه اسلام جزء به جزء، احكام مربوط به آنها را بيان كرده است. بيمه هم، يكي ازمصاديق آيه شريفه قرآن كريم: (الا ان تكون تجارة عن تراض منكم) است، كه هرگونه داد و ستد را با رضايت طرفين صحيح ميداند، و مشمول قاعده كلي: (اوفوا بالعقود) است. كه اجراي هرگونه قراردادي را با شرائط مذكور در فقه اسلام واجب ميگرداند. س: انسان، چه احتياجي به اسلام دارد؟
ج: اسلام عبارت است از عقايد و احكام.
اصول عقايد اسلام، حقيقتاند، و هركس از حقيقت رو گردان باشد، خرافاتي است. از طرف ديگر، اعتقاد نداشتن به اصول عقايد اسلام، باعث محروميت آدمي از رستگاري آخرت ميباشد.
احكام اسلام را اگر كسي گردن ننهد، با دست خود، زندگي دنيايش را خرابكرده است، تكليف آخرتش هم كه معلوم است. شريعت اسلام بر همه نظامها و قوانينها برتري دارد قوانين اسلام، همه جا و همه وقت با مراحل مختلف زندگي انسانها قابل تطبيق است. به عبارت ديگر، بايد گفت: خوشبختي براي انسان جز در سايه تعاليم عاليه اسلام، مفهومي ندارد. س: اولاً، از كجا بفهميم كه غير از اين جهان كه در آن زندگي ميكنيم، جهان ديگري هم هست كه آخرت نام دارد و لازمه سعادت انسان در آن جهان، اعتقاد و عمل به اسلام است؟ ثانيا، به چه دليل شريعت اسلام از ديگر نظامها و قوانين بشري بهتر است و با اوضاع و احوال زندگي انسانها سازگارتر است؟
ج: در مورد اينكه، از پس اين جهان كه در آن بسر ميبريم جهان ديگري هم هست، دلايل بسياري وجود دارد، و بحث و استدلال پيرامون آن يك رشته از علوم اسلامي بنام علم كلام را تشكيل ميدهد. از نظر علوم روز هم تحقيقات روانشناسي در زمينههاي تنويم مغناطيسي و احضار ارواح و غيره، جاودانگي روح را پس از مرگ به اثبات رسانيده است. اما، اينكه شريعت اسلام از همه نظامهاي حقوقي و قوانين بشري بهتر است، با مقايسه احكام و قوانين اسلام با ديگر سيستمهاي حقوقي و قضائي و قوانين ساخته انديشه بشر كه براي رفع نيازهاي گوناگون انسانها تدوين شدهاند روشن ميشود.
بد نيست بدانيد كه دانشمندان غربي، با آنكه مسلمان نبودهاند، هركدام با زبان علمي خودشان و با تعبير مخصوص خودشان عظمت اسلام را ستودهاند و به برتري آن بر ساير اديان، اعتراف كردهاند، از جمله:
برناردشاو ميگويد:
(اي كاش اروپا زمامداري مانند محمد ميداشت، تا همه دردهاي آن را يكجا درمان كند. محمد را بايد منجي بشريت دانست من معتقدم دين محمد تنها ديني است كه همه شرايط لازم را دارا است، و با همه مراحل گوناگون زندگي سازگار است من پيش بيني ميكنم كه اروپاي فردا دين محمد را خواهد پذيرفت. اروپاي امروز هم كم و بيش اسلام را پذيرفته است وه كه دنياي امروز تا چه حد به وجود مردي همانند محمد نيازمند است، كه همه مشكلاتي جهان را حل كند!)
دكتر گرينه فرانسوي ميگويد:
(من همه آيات قرآن را كه با علوم طبيعي و بهداشتي و پزشكي كه از آغاز دوران تحصيل خوانده بودم، بررسي كردم و دريافتم كه با شناختهاي علمي جديد، كاملاً انطباق دارد و در ارتباط هستند، من وقتي دريافتم كه محمد بدون آنكه نزد كسي تعليم گرفته يا درس خوانده باشد، بيش از هزاران سال پيش اين سخنان را فرموده است مسلمان شدم. من اطمينان دارم هركس كه در هر رشتهاي از علوم تخصص دارد، اگر كاري را كه من كردم بكند، يعني آيات قرآن را كه به تخصص وي مربوط ميشوند. مورد مطالعه و مقايسه قرار دهد، بيترديد اسلام خواهد آورد. البته اگر خردمندانه و بيغرض، در ميدان تحقيق گام گذارد. ماركس دكتر در فلسفه ميگويد:
(محمد نخستين پيامبري است كه همه سخنانش ثبت و ضبط شده است. از اينجا، ميتوان به موقعيت ممتازي كه محمد دارد پي برد و راستي و درستي و بيكم و كاستي احاديث وي را دريافت. اين يك حقيقت مسلم است كه رسالت محمد اين بوده است كه جهانيان را با چكيده معارف اديان گذشته آشنا سازد، و اديان آسماني را جلوهاي نوين بخشد. رسالت محمد، تنها قانون تغييرناپذير جهان است و تمامي دستاوردهاي دين محمد با افكار جديد سازگار ميآيد).
شيريل رئيس دانشكده حقوق دانشگاه وين ميگويد:
(جهان بشريت به خاطر آنكه مردي بزرگ همانند محمد به آن منسوب است، افتخار ميكند. وي با آنكه درس نخوانده بود. توانست بيش از چهارده قرن پيش، شريعتي را بنيان نهد كه ما اروپاييها اگر طي دو هزار سال بتوانيم به اوج معارفش راه يابيم خشنود خواهيم شد.
دكتر ريسين مورخ ميگويد:
(دين محمد از همان نخستين ساعتي كه در زمان پيغمبر ظهور كرد، بر اين نكته تأكيد داشت كه يك دين جهاني است. دين اسلام براي همه نژادهاي بشري آمده است، و با هر سطح فكري سازگار است، و در همه جوامع بشري در هر مرحلهاي از تمدن كه باشند، قابل پياده شدن است).
فيلسوف كرللس اول ميگويد:
(در شرق، قانوني وجود دارد كه محمد فيلسوف عرب، آن را تدوين كرده و پايهگذاري كرده است. اگر همه مردم جهان از اين فيلسوف عرب پيروي ميكردند، و به قانون وي گردن مينهادند. در سراسر جهان بيش از يك حكومت وجود نميداشت، و حتي دو نفر باهم اختلاف پيدا نميكردند، و كسي بركسي نيازمند نميشد).
س: آمار مسلمانان جهان در حال حاضر چقدر است؟
ج: دقيقا معلوم نيست. آمارهايي كه برخي كتابها و مجلات بدست دادهاند، رقمي نزديك به هشتصد ميليون (٨٠٠،٠٠٠،٠٠٠) نفر را نشان ميدهد.
س: مسلمانان در كجا ساكنند؟
ج: مسلمانان، تقريبا، در همه كشورهاي جهان، پراكندهاند و بيشترشان در آسيا و آفريقا بسر ميبرند.
س: آيا مسلمانان عقيده دارند كه دينشان دين جهاني خواهد گرديد؟
ج: آري، مسلمانان معتقدند كه دينشان دين همه جهانيان خواهد شد و يك نفر غير مسلمان برجاي نخواهد ماند. قرآن كريم وعده فرموده است كه: دين اسلام را بر همه اديان غلبه خواهد داد: (ليظهره علي الدين كله).
در احاديث متواتر از پيغمبر (ص) و ائمه اطهار (ع) آمده است كه در آخرالزمان مردي از دودمان پيغمبر اسلام به نام مهدي ظهور ميكند و اسلام را در پهنه زمين، عالمگير ميگرداند. س: نظر اسلام راجع به زندگي دنيا چيست؟ آيا اسلام به جسم توجه دارد يا به روح نظر دارد، يا به هردو؟
ج: نظريه اسلام در باره زندگي و جسم و جان و ماده و روح، در اين آيه شريفه قرآن كريم خلاصه ميشود: (و منهم من يقول ربنا آتنا فيالدنيا حسنة و فيالآخرة حسنه و قنا عذاب النار اولئك لهم نصيب مما كسبوا) يعني: و بعضي از مردمان سخنشان اين است كه پروردگارا در دنيا به ما نيكي عطا كن، و در آخرت به ما نيكي عطا كن، و ما را از آتش دوزخ نگاهدار. هم اينانند كه بهره كاملي از تلاش خويش ميگيرند.
در حديث شريف آمده است: (ليس منا من ترك دنياه لاخرته، و ليس منا من ترك آخرته لدنياه) يعني: از ما نيست كسي كه دنيايش را به خاطر آخرتش ترك گويد، و از ما نيست كسي آخرتش را به خاطر دنيايش ترك گويد!
در حديث ديگر آمده است: (اعمل لدنياك كأنك تعيش ابدا، و اعمل لآخرتك كأنك تموت غدا) يعني: براي دنيايت چنان بكوش و تلاش كن كه گويي تا ابد زنده خواهي ماند، و براي آخرتت چنان بكوش و تلاش كن كه گويي فردا خواهي مرد!
حكومت اسلامي
س: آيا اسلام به سياست توجه دارد؟
ج: البته اسلام هم دين است و هم برنامه زندگي. بنا بر اين تمام مسائلي را كه انسان با آن سر و كار دارد، بيان كرده و راه درست هركاري را نشان داده است.
س: حكومت در اسلام چه شكلي دارد؟
ج: بيان كيفيت حكومت اسلامي، نياز به تأليفي جداگانه دارد. ما در اينجا فقط به سه سؤال اصلي در اين زمينه پاسخ ميگوييم:
١ ـ بالاترين مرجع حكومت اسلامي كيست؟
٢ ـ حكومت در اسلام چه كيفيتي دارد؟
٣ ـ نظام حكومت اسلامي چه ضوابطي دارد؟
س: عاليترين مرجع حكومتهاي اسلامي كيست؟
ج: عاليترين مقام حكومت اسلامي بايد واجد شرايط زير باشد:
ـ بالغ و عاقل باشد.ـ آزاد باشد.ـ مرد باشد.ـ حلالزاده باشد.ـ مؤمن به اسلام باشد.ـ در امور دين و دنيا مطلع و صاحب نظر باشد.ـ عادل باشد.
بعضي از فقهاي اسلام اين شرط را هم افزودهاند كه بايد از همه معاصرانش اعلم باشد. س: حكومت در اسلام چه كيفيتي دارد؟
ج: حكومت در اسلام يك حكومت ديني و دنيوي باهم است. به اين معني كه در حكومت اسلامي، حاكم بنام خدا حكومت ميكند نه بعنوان شخص خودش، نه بنام ملت، نه بنام اشراف و اعيان مملكت.
چنين حكومتي داراي اين امتيازات است:
١ ـ از نظر اطاعت از دولت، مردم به هيچ وجه دچار ترديد و سرگرداني نيستند. رهبري ديني، سياسي، اجتماعي و... همه در يك نقطه متمركز شدهاند، و شخص حاكم شاخص دنيا و دين هردو ميباشد.
٢ ـ براي حاكم امكان كج روي وجود ندارد. به مجرد آنكه دست از پاي خطا كند فوراً رسوا ميشود. زيرا قوانين ديني تغيير و تبديل و تعديل و تفسير بر نميدارند و حاكم هم ناچار است عيناً مطابق احكام شرع عمل كند.
٣ ـ روابط صميمانه مردم با حكومت، سبب ميشود كه مردم از هر حيث با دولت همكاري كنند. مردم فطرتاً به تدين تمايل دارند. حتي كساني كه متدين هم نيستند به مظاهر دين ابراز علاقه ميكنند. درست است كه ايمان ندارند اما گوهر اصلي دين بالاخره در وجودشان هست. دين اصولاً عبارت است از روش زندگي. اگر دين و دنيا يك جا جمع شوند، كيست كه به آن اظهار علاقه نكند.
٤ ـ حكومت اسلامي بقا و دوام دارد زيرا، قدرت روحاني و معنوي دوامش به مراتب بيشتر از قدرت اجتماعي است.
س: نظام حكومت اسلامي چه ضوابطي دارد؟
ج: در پاسخ اين سئوال با توجه به لزوم اختصار، فقط به بيان بعضي ضوابط و پايههاي حكومت اسلامي ميپردازيم به اين ترتيب:
١ ـ قضاوت در اسلام.
٢ ـ ارتش در اسلام.٣ ـ ماليات در اسلام.
٤ ـ آزادي در اسلام.
٥ ـ مشكلات اجتماعي در اسلام.
٦ ـ ترقي و تكامل جامعه در اسلام.
سه اصل اول، پايههاي موجوديت هر ملت و دولتي است. قضاوت ستون عدالت، ارتش قوه قاهره براي دفع دشمنان و ماليات براي تأمين هزينه تشكيلات دادگستري و ارتش و ديگر نيازمنديهاي مملكت.
اصول٤ و٥ و٦ با يكديگر موجبات ترقي و تعالي جامعه و رفاه مردم را فراهم ميسازد. س: قضاوت در اسلام چگونه است؟
ج: ساده و سريع و رايگان. يك نفر قاضي يا حاكم شرع، به تمام مسائل حقوقي و قضائي و كيفري يك شهر بزرگ رسيدگي ميكند خيلي ساده و بيتكلف و بدون درخواست پول و عوارض و غيره.
به مجرد آنكه طرفين دعوا در حضور قاضي روبروي يك ديگر ميايستند، قاضي ازمدعي ميپرسد: آيا دليل و مدركي داري؟ اگر داشته باشد حكم به نفع او صادر ميشود، اما اگر دليل نداشته باشد حكم به نفع طرف مقابلش داده ميشود.
و به مجرد صدور حكم قاضي، همه چيز تمام ميشود.
به همين جهت است كه در تاريخ صدر اسلام ميبينيم، كليه امور حقوقي و قضائي و كيفري شهر بسيار بزرگي مانند كوفه را در حدود نيم قرن فقط يك قاضي اداره ميكند. س: ارتش در اسلام چگونه است؟
ج: ارتش اسلامي چنانكه از ادله مختلف استنباط ميشود همگاني است و اختياري، و هيچگونه تشكيلات اضافي ندارد.
براي آموزش نظامي، حاكم ميدانهايي را خارج از شهر معين ميكند، آلات و ادوات جنگي را فراهم ميآورد و مردم را به آموزش و تمرين فنون جنگي تشويق ميكند. ناگفته پيدا است كه مردم به چنين تمريني رغبت نشان ميدهند زيرا اولاً، عموميت دارد. ثانيا، هيچكس را به سربازي اجباري نميبرند. داوطلبان هم فقط چند ساعت در شبانه روز به فراگيري فنون جنگي ميپردازند و بقيه وقتشان را به زندگي شان ميرسند.
بودجه سازماندهي و بسيج تداركات ارتش بر دوش دولت نيست، دولت فقط وسائل اوليه و ادوات جنگي را فراهم ميكند، و بقيه تجهيزات بعهده خود مسلمانان است. ارتش در اسلام بيش از هرچيز شبيه يك تيم ورزشي است.
س: ماليات در اسلام چگونه است؟
ج: ماليات اسلامي منحصر است به خمس و زكات و جزيه و خراج. و دولت اسلامي كليه تشكيلات خود را با همين وجوهي كه بيتالمال ميرسد، به بهترين وجه اداره ميكند. تشكيلات دولتي در اسلام بياندازه ساده است از اين رو، دولت اسلامي مانند دولتهاي غير اسلامي و طاغوتي نياز آنچناني به پول ندارد، و به همين خاطر است كه هم مردم در سايه حكومت اسلامي خوشبختند و ماليات هنگفتي نميپردازند، و هم دولت وضع مرتبي دارد و هميشه سبكبار است.
س: آزادي در اسلام چگونه است؟
ج: وقتي تشكيلات دولتي در اسلام بينهايت ساده باشد، طبعاً، همهگونه آزادي براي مردم تضمين ميشود. كشاورزي، بازرگاني، حرفه و صنعت، مسافرت، ساختمان، اقامت، تصرف زمينهاي مباح و غيره هيچ قيد و شرطي ندارد. ماليات و عوارض وجود ندارد، كار اجباري و بيگاري ـ مانند نظام وظيفه ـ وجود ندارد، نيازمنديهاي مردم به سادهترين شكل مرتفع ميشود، قضاوت فوقالعاده ساده انجام ميگيرد، خريد و فروش و قرارداد رهن و اجاره و امثال آن به سرعت صورت ميپذيرد، همه مراسم و تشريفات خريد و فروشهاي مهم در همين خلاصه ميشود كه فروشنده ميگويد: فروختم و خريدار ميگويد: خريدم و يك كاغذ عادي نوشته ميشود و دو شاهد آن را امضاء ميكنند.
س: اسلام مشكلات اجتماعي را چگونه حل ميكند؟
ج: اولاً، اسلام فقط مشكلات اساسي را بعنوان مشكل ميشناسد.
ثانياً، اسلام هيچگونه مالياتي بر كالا و كار وضع نميكند.
ثالثاً، تشكيلات دولتي بسيار ساده و محدود است. از اين رو به مجرد آنكه حكومت اسلامي در منطقهاي برقرار شود بسياري از مشكلات موجود در جوامع بشري امروزي، خودبخود مرتفع ميگردد و تنها مشكلات اساسي و اوليه باقي ميماند. گرفتاريهاي روزمره دولت هم عبارت است از تعدادي مرافعات از قبيل درگيري بر سر مالكيت يك خانه، معدودي جنايات از قبيل دزدي و گاهي قتل و چند فقره خلاف قانون مانند شرابخواري. اين مشكلات را هم اسلام به سرعت هرچه تمامتر حل ميكند و نميگذارد بصورت مسئله در آيند. مرافعهها بسرعت پايان ميپذيرند. يك نفر قاضي براي يك شهر بزرگ كفايت ميكند. قاضي شخصاً دعواها را فيصله ميدهد، امور ايتام و اوقاف و غيره را رأساً سرپرستي ميكند، برخريد و فروشها و كليه معاملات ديگر نظارت ميكند و فقط يك نفر مجري حدود اسلامي دارد كه حدود اسلام را اجرا ميكند. زندان در دولت اسلامي بسيار محدود است. بيمبالغه، ميتوان گفت دولت اسلامي مشكلي ندارد. و پرواضح است كه وقتي مشكلات اجتماعي از جامعهاي رخت بربندد، مردم با خيال راحت به كارهاي روزمره و گرفتاريهاي زندگي خودشان ميپردازند.
س: اسلام، چگونه يك جامعه مترقي ميسازد؟
ج: نظام حكومتي اسلام با استفاده از سه رمز، ترقي و تكامل ملت مسلمان را به اوج پيشرفتهاي مادي و معنوي ميرساند:
١ ـ سادگي تشكيلات.
٢ ـ تشويق.
٣ ـ تعاون.
١ ـ سادگي تشكيلات: تاريخ نويسان آمار كارمندان را در دولتهاي اسلامي به دست دادهاند. بر اساس اين آمارها، نسبت تعداد كارمندان دولت به جمعيت كشورهاي اسلامي٥٠ نفر در يك ميليون نفر است (يعني: نيم درصد)! اسلام بسياري از تشكيلات و تجهيزات دولتهاي امروزي را قبول ندارد. تشكيلات دولتي اسلام گرفتاريهاي مردم را با كمال سادگي و در اسرع وقت فيصله ميدهند. در مديريت اسلامي، سازمانهاي گوناگون و طول و تفصيل وجود ندارد كه كارمندان بسياري بخواهد، بيشتر كارها به خود مردم واگذار ميشود. حكومت اسلامي چون از استبداد بدور است، تشكيلات و تجهيزات فراوان هم لازم ندارد. حكومت اسلامي نيازي به اين ندارد كه هم بار دولت را سنگين كند و هم در كارهاي مردم دخالت بيجا بكند.
٢ ـ تشويق: اسلام بصورت بينظيري مردم را به علم و عمل تشويق ميكند، و دانش جويي را بر هر فرد مسلمان فيض ميگرداند، و ثواب اخروي عالم با عمل را بيحساب ميداند. مسلمانان از دو نيروي پيش برنده برخوردارند: يكي نيروي دنيوي و مادي كه ديگران هم كم و بيش دارند، دوم، نيروي ديني و معنوي كه ديگران از آن محرومند، خداوند سبحان ميفرمايد: (و ترجون من الله مالا يرجون).
٣ ـ تعاون: دولت اسلامي با مردم همكاري مستقيم دارد. دولت اسلامي و ملت مسلمان دست در دست يكديگر جامعه را به پيش ميبرند. يكي از سفارشهاي مولاي متقيان امير مؤمنان (ع) به مالك اشتر در فرمان معروف آن حضرت به مناسبت تفويض فرمانداري مصر به مالك در همين زمينه است.
بديهي است، وقتي جامعهاي در پرتو اسلام، اين چنين زمينه براي ترقي و تعالي داشته باشد، جامعه اسلامي بصورتي باور نكردني مراحل پيشرفت مادي و معنوي را ميپيمايد. اين بود، مختصري در باره اسلام و سياست و ما در كتاب جداگانهاي به تفصيل در اين باب، به بحث و بررسي پرداختهايم.
عبادات اسلام
س: عبادات يعني چه؟
ج: عبادات اعمالي است كه اسلام بر مردم واجب گردانيده است كه با قصد قربت بايد انجام بدهند.
س: قصد قربت يعني چه؟
ج: قصد قربت به اين معناست كه نيت انسان بايد اين باشد كه عمل را براي خداوند سبحان انجام ميدهد، و فرق بين عبادات با ديگر واجبات همين است، عبادت بدون قصد قربت صحيح نيست و قبول نميشود. اما، واجبات ديگر بدون قصد قربت نيز انجام ميپذيرد و شخص وظيفهاش را انجام داده است.
س: مثالي بزنيد.
ج: مثلاً، نماز عبادت است و بدون قصد قربت مفهومي ندارد و صحيح نيست. اما پاك كردن لباس عبادت نيست و بدون قصد قربت هم انجام ميگيرد.
س: چرا در صحت و قبولي عبادت قصد قربت شرط است؟
ج: اولاً تا عمل براي خدا انجام نگيرد، اطاعت خداوند محسوب نميشود و مفهوم عبادت، جز اطاعت خدا چيز ديگري نيست ثانيا، وقتي انسان در حال عبادت دائما بياد خداوند باشد و متوجه باشد كه در پيشگاه خداوند بزرگ و شنوا و بينا قرار دارد، كم كم به ياد خدا بودن و توجه به عظمت پروردگار جهانيان جزو طبيعت او ميشود و صفات و اخلاق پسنديده را يك به يك دارا ميشود، و رفته رفته اگر اخلاق زشت و صفت ناپسندي هم دارد، كنار ميگذارد.
س: عبادات اسلام كدامند؟
ج: در اينجا، در باره شش فقره از عبادات اسلام صحبت ميكنيم و بطور اختصار راجع به هريك توضيحي ميدهم، و از آنجا كه مبناي اين كتاب فقط معرفي اسلام است، به ذكر فلسفه و علت تشريع عبادات نميپردازيم. اين موضوعات را در كتاب (عبادات الاسلام) به تفصيل مورد بررسي قرار دادهايم.
س: نماز چند نوع است؟
ج: دونوع: نماز واجب و نماز مستحب.
س: نمازهاي واجب كدامند؟
ج: نمازهاي واجب كه در مدت شبانه روز بر هر مسلماني واجب است كه بخواند، عبارتند از: ـ نماز صبح: دو ركعت كه وقت آن از طلوع فجر تا طلوع آفتاب.
ـ نماز ظهر: چهار ركعت وقت آن از لحظهاي كه خورشيد از وسط آسمان هر منطقهاي عبور ميكند، تا نزديك غروب آفتاب.
ـ نماز عصر: چهار ركعت وقت آن بعد از نماز ظهر، تا غروب آفتاب.
ـ نماز مغرب: سه ركعت وقت آن از مغرب ـ تقريبا يك ربع ساعت بعد از غروب آفتاب، كه سرخي نور آفتاب از وسط آسمان كنار ميرود ـ تا نزديك نيمه شب.
ـ نماز عشاء: چهار ركعت. وقت: بعد از نماز مغرب تا نيمه شب.
س: آيا نماز مسافر با نماز غير مسافر فرق دارد؟
ج: آري. نماز در سفر شكسته ميشود، به اين معني كه نمازهاي ظهر و عصر و عشاء كه چهار ركعتي هستند، مانند نماز صبح دو ركعتي ميشوند.
س: ترتيب خواندن نماز چگونه است؟
ج: ترتيب خواندن نماز دو ركعتي از اين قرار است.
ـ اول، نيت ميكنيم به اين معني كه توجه داريم چه نمازي ميخواهيم بخوانيم و متوجه هستيم كه نماز را محض اطاعت فرمان پروردگار و بقصد قربت ميخوانيم. ـ تكبيرةالاحرام ميگوييم، يعني با دقت و بطور صحيح ميگوييم: ( الله اكبر). ـ در حاليكه كاملاً ايستادهايم و بدنمان بيحركت و آرام است، حمد و سوره را ميخوانيم. ـ بعد به ركوع ميرويم و ذكر ركوع را ميگوييم.
ـ بعد از ركوع بر ميخيزيم و دوباره ميايستيم.
ـ به سجده ميرويم و ذكر سجده را ميگوييم و بعد، مينشينيم.
ـ دوباره به همين ترتيب به سجده ميرويم و ذكر سجده را ميگوييم و بار ديگر مينشينيم. تا اينجا ركعت اول نماز بپايان رسيده است.
ـ براي شروع ركعت دوم دوباره بر ميخيزيم و ميايستيم، حمد و سوره را ميخوانيم و اگر بخواهيم دو دست را پيش روي ميگيريم و دعائي ميخوانيم كه اين كار قنوت ناميده ميشود و مستحب است.
ـ بعد بركوع ميرويم و دو سجده بجا ميآوريم و مينشينيم.
ـ تشهد ميخوانيم.
اگر نماز دو ركعتي باشد تا همين جا تمام ميشود و فقط بايد سلام نماز را بگوييم، اما اگر نماز سه ركعتي يا چهار ركعتي باشد، بايد براي ركعت بعدي برخيزيم و تسبيحات اربعه بخوانيم، تفاوت ركعتهاي سوم و چهارم با دو ركعت اول و دوم، در اين است كه بجاي حمد و سوره بايد تسبيحات اربعه خوانده شود. البته ميتوانيم بجاي تسبيحات اربعه فقط يك سوره حمد بخوانيم.
س: شرائط صحت نماز چيست؟
ج: شرائط درست بودن نماز عبارتند از:
ـ رو به قبله ايستادن.
ـ پاك بودن لباس و بدن و محل سجده.
ـ طهارت داشتن يعني با وضو يا غسل يا تيمم بودن.
ـ حرام و غصبي نبودن لباس نمازگزار و مكان نماز.
ـ در حال نماز كاري كه نماز را باطل نميكند انجام ندهد، مانند: خنديدن و روي از قبله برگردانيدن. س: غير از نمازهاي يوميه، آيا در اسلام نماز واجب ديگري هم داريم؟
ج: آري، نمازهاي واجب ديگر عبارتند از:
ـ نماز ميت.
ـ نماز آيات.
ـ نماز طواف.
ـ نماز قضاي ميت، اگر بركسي واجب شود.
ـ نمازي كه با نذر واجب شده باشد.
هريك از اين نمازهاي واجب، كيفيت و خصوصيت و آداب ويژهاي دارد كه در فقه اسلام به تفصيل مورد بررسي قرار گرفته است.
س: نمازهاي مستحبي كدامند؟
ج: نمازهاي مستحبي بسيار زيادند. از جمله:
ـ نمازهاي نافله شبانه روز.
ـ نمازهاي مستحبي ماه رمضان.
ـ نمازهاي مستحبي اعياد ديني و روزهاي مهم مذهبي.
ـ نمازهائي كه از پيغمبر اكرم (ص) و امامان (ع) وارد شده كه اين نمازهاي مستحب را ميخواندهاند، و هر نمازي بنام يكي از آنان ناميده شده است.
ـ نماز زيارت، نماز استسقاء و نماز خوف.
س: روزه چيست؟
ج: روزه داشتن يك روز عبارت است از خود داري از مفطرات از طلوع فجر تا مغرب. س: روزه چند نوع است:
ج: چهار نوع:
١ ـ روزه واجب، مانند روزه ماه رمضان.
٢ ـ روزه مستحب، مانند روزه ماه رجب.
٣ ـ روزه مكروه، مانند روزه روز عاشورا.
٤ ـ روزه حرام، مانند روزه عيد فطر و عيد قربان.
س: در ماه رمضان چند روز بايد روزه گرفت؟
ج: تمام ماه رمضان را كه ماه نهم سال قمري است، بايد روزه گرفت.
س: مفطرات روزه كه گفتيد روزه دار بايد از آنها خودداري كند كدامند؟ ج: مفطرات روزه ده چيز است:
١ و ٢ ـ خوردن و آشاميدن.
٣ و ٤ ـ جماع و استمناء
٥ ـ تا طلوع فجر به حالت جنابت (و حيض و نفاس) باقي ماندن.
٦ ـ اماله با مايعات.
٧ ـ غبار غليط به حلق رسانيد.
٨ ـ سرزير آب فرو كردن.
٩ ـ قي كردن.
١٠ ـ عمداً، به خدا و رسول و امامان دروغ بستن.
س: اگر كسي عمداً يك روز از ماه رمضان را روزه نگيرد. چه بايد بكند؟
ج: اولاً، يك روز، روزه قضا بجاي آن بايد بگيرد.
ثانياً، يكي از سه كفاره زير را بدهد.
ـ يا دو ماه پي در پي روزه بگيرد.
ـ يا شصت نفر مسكين را خوراك دهد.
ـ و يا يك برده مؤمن را آزاد كند.
ثالثاً، حاكم شرع به خاطر جرمي كه مرتكب شده است او را تاديب ميكند.
س: خمس چيست؟
ج: خمس عبارت است از اينكه انسان يك پنجم يعني صدي بيست از در آمدش را در راه خدا بدهد.
س: خمس به چه درآمدها و دارائيهائي تعلق ميگيرد؟
ج: به هفت چيز:
١ ـ غنيمتهاي جنگي.
٢ ـ آنچه از غواصي در دريا بدست ميآيد.
٣ ـ معادن
٤ ـ سود سرمايه و در آمد مستغلات و منفعت كسب.
٥ ـ زميني كه كافر ذمي از مسلمان ميخرد.
٦ ـ مال حلال مخلوط به حرام.
٧ ـ گنج.
س: خمس به چه كسي بايد پرداخت شود؟
ج: به حاكم شرع بايد پرداخت شود، تا هر طور صلاح ببيند براي مصارف مورد نياز مسلمانان هزينه كند، و به يتيمان و فقيران و در راه ماندگان از سادات و ذريّه پيغمبر اكرم (ص) داده شود.
س: زكات از چه مالي بايد داده شود؟
ج: از٩ چيز:
١ و ٢ و ٣ ـ گاو، گوسفند و شتر.
٤ و ٥ و ٦ و ٧ ـ خرما و كشمش و گندم و جو.
٨ و ٩ ـ طلا و نقره.
پرداختن زكات از اموالي كه ذكر شد واجب است. دادن زكات از اموال ديگر نيز مانند مستغلات و املاك و سرمايه تجارت مستحب است.
س: زكات به چه كساني داده ميشود؟
ج: به هشت طبقه:
١ و ٢ ـ فقرا و مساكين (مسكين كسي را گويند كه وضعش از فقير بدتر باشد).
٣ ـ عاملان وصول زكاة.
٤ ـ تامين منافع و مصالح ديني و دنيوي مسلمانان (في سبيل الله).
٥ ـ بدهكاراني كه نميتوانند بدهي خود را بپردازند.
٦ ـ مسافران در راه مانده كه از عهده هزينه بازگشت به وطن بر نميآيند. ٧ ـ كافران كه به خاطر دلجويي و جلب محبت آنان بخشي از زكات به آنان تعلق ميگيرد و سبب ميشود كه از منافع مسلمانان دفاع كنند.
٨ ـ بردگان زرخريدي كه در سختي بسر ميبرند، از محل زكات خريداري و آزاد ميشود. س: جهاد چيست؟
ج: جهاد عبارت است از جنگ و كارزار در راه خدا.
س: هدف از جهاد چيست؟
ج: دو چيز:
١ ـ رهايي بخشيدن مردم از دام خرافات در عقيده و عمل.
٢ ـ رهايي دادن ستمديدگان از چنگال ستمكاران.
س: آيا اسلام، بدون مقدمه به جنگ كفار ميرود؟
ج: نه، اهل كتاب را نخست ميان اسلام آوردن و جزيه دادن و جنگ مخيرشان ميگرداند و اگر اسلام يا جزيه را نپذيرفتند، آن وقت ميجنگد، غير اهل كتاب را هم ابتدا به آنان پيشنهاد ميكنند كه اسلام بياورند و اگر نپذيرفتند، آنگاه با آنان كارزار ميكند. س: اهل كتاب چه كساني هستند؟
ج: يهود و نصاري و مجوس كه داراي كتاب آسماني بودهاند.
س: غير اهل كتاب چه كساني هستند؟
ج: ديگر فرقههاي كفار، مانند بتپرستان و غيره.
س: جزيه چيست؟
ج: جزيه، مقدار كمي از دارايي افراد است كه از اهل كتاب در برابر حمايت مسلمانان از آنان به دولت اسلامي پرداخت ميشود.
اهل كتاب وقتي جزيه مقرر را بپردازند در برگزاري مراسم ديني شان آزاد هستند، واز دادن زكات و خمس نيز معاف اند.
س: بهتر نبود كه با اهل كتاب عيناً مانند مسلمانان رفتار شود؟ اين تبعيض بخاطر چيست؟ ج: درست بعكس، هيچ نوع تبعيضي در كار نيست. در حكومت اسلامي حقوق اهل كتاب بيش از هر نظام ديگري محفوظ است. شما به موازين حقوقي اسلام كه به حقوق اهل كتاب مربوط ميشود بنگريد:
١ ـ اهل كتاب، يك تبعه دولت اسلامي است و با مسلمانان هيچ فرقي ندارد.
٢ ـ خون و مال و حيثيت اهل كتاب محترم است، عيناً مانند مسلمانان.
٣ ـ اهل كتاب مانند مسلمانان حق دارند مراسم مذهبي خودشان را اجرا كنند.
٤ ـ در مورد گرفتاريهاي حقوقي و قضائي، اهل كتاب اگر بخواهند ميتوانند به دادگاههاي اسلامي مراجعه كنند وگرنه به قضات خودشان.
٥ ـ اهل كتاب جزيه ميدهند و ماليات نميدهند مسلمانان ماليات (خمس و زكات) ميدهند و جزيه نميدهند.
بنا براين، در حكومت اسلامي چه فشاري به اهل كتاب وارد ميآيد؟
س: اگر اينطور است پس چرا مسلمانان بااهل كتاب ميجنگند؟
ج: اگر جنگي بوده است با حكومتهاي ستمگر و سفاك آنان بوده است نه با خود اهل كتاب. از اين رو ميبينيم مردم اين مناطقي كه مورد حمله اسلام قرار ميگرفتهاند، با آغوش باز به استقبال مسلمانان آمده، و آنان را نجات دهنده. خودشان از يوغ ستم و ظلم فرمانروايانشان دانستهاند. تاريخ بهترين گواه براين مدعا است. در مورد غير اهل كتاب هم همينطور بوده است. هدف اصلي جنگ مسلمانان با غير مسلمانان به اهتزاز در آوردن پرچم اسلام و ريشه كن كردن نفوذ استعمارگران و ساقط كردن زورگويان و فرمانرواياني
كه بازور و تهديد بر مردم حكومت ميكنند.
س: حج چيست؟
ج: حج، عبارت است از رفتن به شهر مكه واقع در عربستان به منظور انجام مناسك زيارت خانه خدا.
س: حج برچه كسي واجب است؟
ج: برهركس كه مستطيع باشد. يعني بتواند مخارج سفر حج را از دارايي خود بدهد و پس از انجام سفر حج به تهيدستي و سختي معيشت دچار نگردد.
س: حج چند بار در عمر انسان واجب ميشود؟
ج: فقط يك بار.
س: حج مستحب هم داريم؟
ج: حج بيت الله براي كسي كه مستطيع نيست، در صورتي كه بخواهد به زحمت به حج برود مستحب است. همچنين براي كسي كه سفر حج واجبش را رفته است براي بار دوم به بعد مستحب است.
س: اعمال حج را شرح دهيد.
ج: حج به دو قسم تقسيم ميشود: عمره و حج.
عمره عبارت است از:
١ ـ احرام بستن از محل ميقات.
٢ ـ هفت شوط طواف دور خانه خدا، كعبه معظمه.
٣ ـ دو ركعت نماز طواف در مقام ابراهيم (ع).
٤ ـ هفت مرتبه سعي بين صفا و مروه.
٥ ـ تقصير، يعني قسمتي از موي سر يا ناخن را چيدن.
اعمال و مناسك حج عبارتند از:
١ ـ احرام در مكه.
٢ ـ وقوف در عرفات، روز نهم ذيالحجه.
٣ ـ وقوف در مشعرالحرام، شب دهم ذيالحجه.
٤ ـ رفتن از مشعرالحرام به طرف صحراي مني روز دهم ذيالحجه (عيد قربان).
٥ ـ رمي جمره عقبه با هفت سنگريزه روز عيد قربان.
٦ ـ قرباني كردن شتر يا گاو يا گوسفند.
٧ ـ تراشيدن سر يا تقصير.
٨ ـ هفت شوط طواف كعبه به عنوان زيارت خانه خدا.
٩ ـ دو ركعت طواف، در مقام ابراهيم (ع).
١٠ ـ هفت مرتبه سعي بين صفا و مروه.
١١ ـ هفت دور طواف نساء.
١٢ ـ دو ركعت نماز طواف نساء، در مقام ابراهيم (ع).
١٣ ـ ماندن شب يازدهم و شب دوازدهم و شب سيزدهم ذيالحجه در مني.
١٤ ـ رمي جمرات سه گانه در مني، هريك را با هفت سنگريزه، در روزهاي يازدهم و دوازدهم و در صورتي كه شب سيزدهم را بماند سيزدهم ذيالحجه.
س: حج را چه وقت بايد بجاي آورد؟
ج: در ماههاي حج كه عبارتند از: شوال، ذيالقعده و ذيالحجه كه مناسك حج فقط در ماه ذيالحجه انجام ميگيرد.
س: عمره مفرده چيست؟
ج: عمره مفرده را در تمام اوقات سال ميتوان بجاي آورد. اين عمره با عمرهاي كه بعنوان قسمتي از مناسك حج ذكر كرديم تفاوتي ندارد جز اينكه در عمره مفرده طواف نساء و نماز طواف نساء هم جزو مراسم آنست.
س: فايده حج چيست؟
ج: حج فوايد بسياري دارد، از جمله:
١ ـ فوايد سياسي: حج موجب وحدت مسلمانان و نشان داده شدن قدرتشان به جهانيان و واهمه كردن دشمنان اسلام از شوكت و اتحاد مسلمانان ميشود.
٢ ـ فوايد اقتصادي: حج باعث ميشود ثروتها در اطراف و اكناف جهان اسلام انباشته نشود و از اين سوي جهان به آن سوي جهان برده شود و تجارت رونق گيرد.
٣ ـ فوايد معنوي: سفر حج بهتر از هر سفر ديگري غم و اندوه را از دل ميزدايد، و افسردگي را از بين ميبرد، و آرامش و اطمينان خاطر براي انسان به ارمغان ميآورد. ٤ ـ فوايد اجتماعي: حج موجب ميشود كه مسلمانان يك ديگر را بشناسند و چند روزي ملتهاي مختلف مسلمان از نژادهاي گوناگون در كنار يكديگر بسر برند و از نزديك با اوضاع و احوال و مشكلات يكديگر آگاه شوند.
٥ ـ فوايد عبادتي: طواف كعبه، سعي صفا و مروه، نماز وقوف در عرفات و مشعرالحرام و مني و غيره، همه عبادت است و انسان را به خداي جهانيان و كردگار عالميان نزديك ميكند. بديهي است فوايد حج را نميتوان منحصر به آنچه ذكر شده دانست.
آزادي در اسلام
س: آيا در اسلام آزادي وجود دارد؟
ج: البته اسلام دين آزادي و آزادگي به تمام معني كلمه است. وسعت دامنه آزاديهاي فردي و اجتماعي در دين اسلام با هيچيك از اديان آسماني و قوانين بشري قابل مقايسه نيست. س: دليل اين مطلب از كتاب و سنت چيست؟
ج: در قرآن كريم، رسالت پيغمبر اسلام (ص) اينطور توصيف شده است: (و يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث و يضع عنهم اصرهم والاغلال التي كانت عليهم). زنجيرهايي كه روابط اجتماعي دوران جاهليت، و خرافاتي كه در آن زمان رواج داشت و برگردن مردم انداخته بودند و آزادي را از
آنان سلب كرده بودند، پيغمبر اسلام (ص) همه را به يكسو افكند و مردم را آزاد ساخت. مردم برده مقيدات اجتماعي و ناداني هايشان بودند. پيغمبر اسلام (ص) همه را آزادي و آزادگي بخشيد.
اين قاعده مشهور فقهي نيز كه از كتاب و سنت گرفته شده است: (الناس مسلطون علي انفسهم و اموالهم) يعني: مردم اختيار جان و مالشان را دارند حاكي از اين است كه انسان هر طور كه ميخواهد ميتواند در بدن و اموال خود تصرف كند، البته مشروط بر اينكه تصرف او از نظر شرع مقدس اسلام حرام نباشد.
س: براي تصرف حرام در بدن، از نظر اسلام مثال بزنيد.
ج: تصرف حرام در بدن، مانند خودكشي يا خود را ناقصالعضو كردن مثلاً كسي دست خود را قطع كند يا خود را نابينا سازد و يا گوش خود را كر كند. تصرف حرام در مال، مانند اينكه انسان پول خود را در دريا بريزد، يا اسكناسهايش را آتش بزند، يا جنس حرامي مانند شراب بخرد، يا به زنان بدكاره بدهد، يا قمار كند.
محرمات در اسلام بسيار اندكاند. چيزها و كارهايي هم كه تحريم شدهاند، به خاطر مصالح فردي و اجتماعي بوده است. بنا بر اين، از ميان تصرفات بيشماري كه شخص ميتواند در بدن و اموال خود بكند، همين چند گونه تصرف حرام شده است. اسلام از نظر كمي محرمات، در مقايسه با اديان آسماني ديگر و قوانين بشري بينظير است. س: آزادي در اسلام چند نوع است؟
ج: آزاديها در اسلام قابل برشمردن نيست. ما در اينجا١٠ نوع آزادي كه در اسلام مورد توجه قرار گرفته و نسبت به موارد ديگر كليتر است، يادآور ميشويم:
١ ـ آزادي بازرگاني: همهكس ميتواند هر كالايي را كه بخواهد بخرد و بفروشد مشروط بر اينكه حرام نباشد، مانند: شراب و خوك و هر وقت كه بخواهد تجارت كند، و به هرجا كه بخواهد كالايش را بفرستد، و از هرجا كه بخواهد كالا وارد كند گمرك و مرز وجود ندارد و هيچ قيد و شرطي در كار نيست.
٢ ـ آزادي كشاورزي: همه ميتوانند با آزادي كامل به كشاورزي بپردازند. هيچ قيد و بندي ندارد. ماليات به در آمد كشاورز تعلق نميگيرد. هر قدر بخواهد و در هر مقدار زمين كه بخواهد ميتواند كشت كند. زمين از آن خدا و از آن كسي است كه آبادش كند. چنانكه در حديث آمده است: (ان الارض لله و لمن عمرها).
٣ ـ آزادي صنعت: هر كس ميتواند كارخانه احداث كند، كارخانه وارد و يا صادر كند، هرچيزي كه بخواهد بسازد و براي صنايع هم هيچگونه ماليات و شرط و قيدي وجود ندارد. ٤ ـ آزادي تملك اراضي و ديگر منابع طبيعي: زمين و آب و هوا از آن خدا است. پس ثروتهاي درون آنها هم از آن كسي است كه استخراجش ميكند مانند: ماهي، معادن، گنج، چوب جنگل، هوا و غيره.
٥ ـ آزادي آباد كردن زمين: هر شخص ميتواند هر زميني را كه بخواهد آباد كند، ساختمان بسازد، نهر جاري كند، چاه حفر كند و هر نوع سودي از آن ببرد. به دليل قاعده (الارض لله و لمن عمرها) يعني: زمين ملك خداست و كسي كه آبادش ساخته ميتواند آن را تملك كند.
٦ ـ آزادي سفر: انسان ميتواند به هرجا كه بخواهد مسافرت كند و نيازي به تذكره و ويزا گرفتن و دادن ماليات و عوارض ندارد. هيچكس نميتواند كسي را از مسافرت به هرسوي جهان كه بخواهد باز دارد، انسان ميتواند هر اندازه كه بخواهد در سفر بماند. مدت سفر محدوديتي ندارد.
اسلام مرزهاي كشورها را برسميت نميشناسد. زمين از آن خدا است. انسان در روي كره زمين هر طور كه بخواهد زندگي ميكند و به سير و سياحت ميپردازد. جالبتر اينكه، اسلام بودجه مخصوصي براي كساني كه در راه ميمانند و خرجي آنان تمام ميشود يا دچار دزد و راهزن ميشوند، قرار داده است و از اين راه مردم را به سفر تشويق ميكند و به آنان جرأت سفرهاي طولاني را ميدهد.
٧ ـ آزادي اقامت: انسان ميتواند در هر نقطهاي از جهان كه بخواهد اقامت كند، وهيچ قيد و شرطي ندارد. ويزا، تابعيت، هويت و مانند آن در اسلام جايي ندارد. انسان از نظر اسلام آزاد است و هيچ چيز نبايد از او سلب آزادي كند.
٨ ـ آزادي بيان: همه آزادند هرچه ميخواهند بگويند، هر نوع خطابهاي ميخواهند ايراد كنند، هرنوع شعاري ميخواهند بدهند و هيچ قيد و شرطي هم در كار نيست. البته دشنام و غيبت و سخن چيني و امثال آن كه به حيثيت و آبروي مردم لطمه وارد ميكند، مجاز نيست.
٩ ـ آزادي تأليف و مطبوعات: همه ميتوانند هرچه بخواهند بنويسند، چاپ و منتشر كنند و هيچگونه محدوديتي وجود ندارد، فقط مشروط به اينكه به حيثيت و آبروي مردم لطمه نزند.
١٠ ـ آزادي اشتغال: اگر كسي بخواهد دو يا سه شغل و درآمد بيشتري داشته باشد، اسلام به هيچ وجه ممانعتي ندارد. در صورتي كه در دنياي امروز، از نظر قانون داشتن بيش از يك شغل مثلاً هم كارمند دولت بودن و هم بازرگاني كردن ممنوع است. س: آيا مسلمانان پيش از آنكه حكومتهاي اسلامي در جهان رو به ضعف گذارند، از اين آزاديها برخوردار بودهاند.
ج: آري، نه تنها مسلمانان بلكه غير مسلمانان هم زير سايه پرچم اسلام، از اين آزاديها برخوردار بودند. گاهگاهي هم كه غير از اين ميشده حالت استثنائي داشته و بعضي آزاديها براي مدتي محدود ـ آن هم نه با عنوان شرعي و بطور قانوني و رسمي ـ از مردم سلب ميگرديده است.
اما با سقوط دولتهاي اسلامي، امپرياليسم جهانخوار غرب زمام امور ساكنان نيمي از جهان را به دست گرفت. اختناق و اسارت انسانها را قانوني كرد. آزادي و آزاديخواهي جرم و جنايت به حساب آمد. هزاران قيد و شرط براي زندگي بشر در نظر گرفته شد، صدها زنجير به دست و پاي انسان گذاشته شد و عملاً آزادي انسانها سلب گرديد. شگفت اينجاست كه با اين همه، امپرياليسم آمريكا و جهان غرب مدعي است كه بشريت را نجات بخشيده است و همواره سنگ حقوق بشر را به سينه ميزند.
اصول عقايد اسلام
س: اصول عقايد اسلام كدامند؟
ج: اصول عقايد اسلام شامل سه اصل است(1) كه اعتقاد به آنها لازمهاش اعتقاد به چند اصل ديگر نيز ميباشد.
س: آن سه اصل كه اصول دين هستند كدامند؟
ج: اصل اول. اعتقاد به اين است كه جهان خدايي دارد دانا، توانا، حكيم، شنوا و بينا. از ازل بوده است و تا ابد هم خواهد بود. همه صفات كمال را داراست، و از هر نقص و عيب مبرا است. اين خداي يگانه، شريك ندارد و همانند هيچيك از آفريدگانش نيست. اورا نميتوان با چشم سر ديد، نه در دنيا و نه در آخرت و فقط از راه دليل و برهان است كه ميتوان فهميد، او هست و يكتا است.
س: توحيد يعني چه؟
ج: توحيد چهار گونه است:
١ ـ توحيد ذات. يعني: خداوند سبحان يكتا و بيهمتا است و تركيب يافته از اجزاء نيست، مثلاً مانند انسان از تركيب جسم و جان، و دست و پا، سر و گوش و غيره درست نشده است.
٢ ـ توحيد صفات يعني: صفات خداوند عين ذات او است. ذات و صفات خداوند از هم جدا نيستند. خداوند سبحان مانند انسان نيست كه علمش غير از خودش باشد. قدرتش غير ازخودش باشد! ذات خداوند متعال عين علم و عين قدرت اوست.
٣ ـ توحيد افعال. يعني: آنچه در جهان آفرينش است، آفريده خداوند متعال است.
٤ ـ توحيد عبادت. يعني: عبادت و بندگي سزاوار جز خداوند نيست.
س: اصل دوم از اصول عقايد اسلام چيست؟
ج: نبوت. يعني: خداوند سبحان پيامبراني را براي هدايت بشر به حق و حقيقت، و نماياندن راه راست به انسانها فرستاده است.
س: نخستين پيامبر الهي كيست؟
ج: نخستين پيامبر الهي، حضرت آدم (ع) است كه خداوند سبحان او را از گل آفريد و سپس همسرش حواء را بيافريد و به آنان دو فرزند عطا كرد: هابيل و قابيل، و براي همسري آنان دو دختر نه از نسل آدم و حوا، بلكه به صورت خلق ابتدائي آفريد و هابيل و قابيل با آن دو دختر ازدواج كردند و فرزنداني بهم رسانيدند. از آن پس، ازدواج ميان دختر عموها و پسر عموها شروع شد و نسل بشر رو به ازدياد گذاشت.
س: آخرين پيامبر الهي كيست؟
ج: آخرين پيامير الهي، پيامبر اسلام محمد (ص) است.
س: پيامبران چند نفر بودهاند؟
ج:١٢٤٠٠٠ نفر، كه از ميان آنان نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و پيامبر اسلام برتر از ديگر پيامبران بودهاند.
س: پيامبران با ديگر افراد بشر چه فرقي دارند؟
ج: فرقشان اين است كه به پيامبران، از جانب خداوند متعال وحي ميرسد و از خداوند فرمانهايي دريافت ميكنند، يا براي خودشان، يا براي تبليغ مردم اما، ديگر افراد بشر به وحي الهي دسترسي ندارند و بايد از پيامبران پيروي كنند.
س: از كجا ميتوان فهميد كسي كه ادعاي پيغمبري ميكند، راست ميگويد؟ ج: با معجزه. معجزه عبارت است از انجام كاري غير عادي به دست پيامبر كه نشانه آن است كه وي از جانب خداوند متعال آمده است وگرنه نميتوانست چنان عملي را انجام دهد. س: مثال بزنيد.
ج: مثلاً،ابراهيم (ع) را در آتش افكندند، نسوخت.
موسي (ع) عصايش را ميانداخت، اژدهاي بزرگي ميشد، و وقتي آن را باز ميگرفت، به حالت اوليهاش بر ميگشت.
عيسي (ع) به اذن خداوند كور مادرزاد و لك و پيس را شفا ميداد و مردگان را زنده ميكرد. محمد (ص) ماه را دو نيم كرد، و قرآن كريم را آورد كه جن و انس از آوردن نظير آن عاجز ماندند.
س: چگونه؟
ج: خداوند متعال، ابتدا براي اثبات حقانيت قرآن كريم و صدق گفتار پيغمبر اكر (ص) از مردم خواست كتاب كاملي نظير قرآن بياورند. وقتي برايشان مسلم شد كه نميتوانند، از آنان خواست كه ده سوره مانند سورههاي قرآن بياورند.باز هم بر ايشان بطور قطع روشن شد كه نميتوانند، آن وقت از آنان خواست كه دست كم يك سوره مانند يكي از سورههاي قرآن بياورند.
اما باز هم با آنكه معاصران پيغمبر اكرم همه فصيح و بليغ بودند و در شعر و شاعري و خطابه و بيان، به اوج زبان آوري رسيده بودند، نتوانستند سورهاي مانند يكي از سورههاي قرآن بياورند، حتي كوتاهترين سوره قرآن، سوره كوثر:
(بسم الله الرحمن الرحيم انا اعطيناك الكوثر، فصل لربك وانحر، ان شانئك هو الابتر). و كارشان به پيكار و كارزار با پيغمبر اسلام كشيد.
س: پيامبران چه صفاتي دارند؟
ج: پيامبران و امامان مانند فرشتگان داراي صفت عصمت اند. يعني: از آغاز تا پايان عمرشان هيچگاه از فرمان خداوند سرپيچي نميكنند. آنان عظمت خداوند را آنچنان درك كردهاند و زشتي معصيت را آنچنان دريافتهاند، كه نميتوانند معصيت كنند. پيامبران و امامان، همه فضائل اخلاقي را دارا هستند مانند: شجاعت، سخاوت، غيرت، شهامت و غيره و از همه رذائل اخلاقي نيز بدورند.
پيامبران و امامان، بايد از همه اهل زمانشان و معاصرانشان برتر باشند، تا پيروي از آنان بر مردم واجب شود.
س: آيا پيامبران و امامان داراي جنبه الوهيت اند، چنانكه مسيحيان به عيسي (ع) نسبت ميدهند؟ ج: نه! پيامبران و امامان بشرند. تنها تفاوتي كه با ديگران دارند اين است كه از سوي خداوند متعال به پيامبران وحي ميرسد. پيامبران و امامان معصوم اند. ديگر صفات نيك را نيز دارا هستند. عيسي مسيح (ع) هم يك انسان بود كه خداوند سبحان او را از مادر و بدون پدر آفريد، همچنانكه آدم و حواء را بدون پدر و مادر آفريده بود.
س: اصل سوم ازاصول عقايد اسلام چيست؟
ج: معاد. يعني: خداوند سبحان پس از فاني شدن جهان و مرگ همه جانداران، مردم را بار ديگر زنده ميكند تا پاداش اعمالشان در دنيا را به آنان بدهد، هركه اهل ايمان و عمل صالح بوده باشد پاداشش بهشت است. و هركه كافر و گهنكار بوده باشد، آتش دوزخ در انتظار او است.
س: بسياري مردم از دين اسلام بيخبرند، و دسترسي به درك حقايق ندارند. يا بعلت كمي فهم و دركشان مانند ديوانگان و ابلهان و يا به علت اينكه از مراكز ديني و مذهبي دورند، از حقايق بيخبرند. آيا اينان هم كافر محسوب ميشوند و اهل آتشاند؟ ج: نه، تا كسي حجت بر او تمام نشده باشد به آتش دوزخ گرفتار نميشود. ديوانگان و بيخبران و كساني كه در گوشه و كنار جهان، دستشان از فهم و درك حقايق كوتاه است، در روز محشر آزمايش ميشوند. هركس از عهده آزمايش برآمد به بهشت ميرود، و هركس نتوانست از عهده برآيد، به دوزخ رانده ميشود.
س: آيا انسان كه ميميرد، بكلي از ميان ميرود و با فرا رسيدن قيامت بار ديگر زنده ميشود؟ ج: نه، وقتي انسان ميميرد جسدش ميپوسد و از ميان ميرود و روح انسان همچنان زنده ميماند. اگر مؤمن بوده باشد، و در دنيا كارهاي نيك كرده باشد، پس از مرگ در ناز و نعمت خواهد بود، و اگر كافر و تبهكار بوده باشد، روح او پس از مرگ دچار عذاب خواهد گرديد.
س: نام اين عالم پس از عالم دنيا و پيش از عالم قيامت چيست؟
ج: اين عالم، برزخ نام دارد.
بطور كلي، انسان از آغاز تا پايان سير تكاملي خويش از شش عالم ميگذرد: ١ ـ عالم پيش از انسان شدن. هر انساني در آغاز خاك بوده، سپس گياه شده و سپس حيوان شده و پدر و مادرش از آن گياه و گوشت خوردهاند و نطفه او بسته شده است. ٢ ـ عالم انساني. كه با بسته شدن نطفه در رحم مادر آغاز ميشود و با ورود انسان به دنيا تولد ميانجامد.
٣ ـ عالم دنيا. كه ما هماكنون در آن بسر ميبريم و تكاليفي داريم و عمل به اين تكاليف، سرنوشت ما را مشخص ميسازد.
٤ ـ عالم برزخ.
٥ ـ عالم قيامت. كه بنا به گفته قرآن كريم پنجاه هزار سال است.
٦ ـ عالم بهشت و جهنم.
س: آيا دليلي براي بقاي روح وجود دارد؟
ج: امروزه ديگر بحث و تحقيق پيرامون بقاي روح، در رديف علوم تجربي قرار گرفته و در كشورهاي غربي و جاهاي ديگر، مراكز علمي و تحقيقاتي ويژهاي براي اين منظور وجود دارد. در علوم اسلامي هم، علم كلام به جوابگويي از اينگونه اشكالات واستدلال براي اثبات عقايد اسلامي، از جمله بقاي روح پس از مرگ اختصاص دارد.
س: بهشت چيست؟
ج: بهشت محلي است كه خداوند سبحان براي مؤمنان و نيكوكاران مهيا ساخته است و انسان پس از آنكه روحش به همين بدن دنيوي بازگشت، وارد بهشت ميشود. در بهشت، همه گونه نعمتها وجود دارد: باغهاي گل، كاخها، هواي تميز، سلامت بدن، همسران پيراسته و آراسته، خوراكهاي لذيذ و شرابهاي گوارا.
وقتي انسان وارد بهشت ميشود، تا ابد در آنجا، جاودانه خواهد ماند.
در بهشت، چيزهايي كه به خوشي و شادگامي انسان لطمه بزند، مانند فقر، بيماري، درد، حسد، مصيبت، ستم، ضعف، گرسنگي، برهنگي، تشنگي، اندوه، دشمني و كينه وجود ندارد. اهل بهشت، هميشه جوانند و سرخوش و سرمست.
بهشت بسيار وسيع است. هر نفر از اهل بهشت در آنجا ميتواند مالك قسمتي از بهشت باشد كه از همه دنيا بزرگتر است. دستههايي از ملائكه در اختيار او هستند. از همه مهمتر، خداوند از انسان راضي است: (و رضوان من الله اكبر).
بنا براين، انسان بايد در سراسر دقايق و لحظات عمر خويش، تلاش كند و توشه آخرت فراهم سازد، و از دنيا به قدر كفايت بهرهمند شود و دنبال كفر و معصيت نرود. تا اين همه پاداش اخروي و نعمت ابدي از دستش نرود.
س: جهنم چيست؟
ج: جهنم نقطه مقابل بهشت است جهنم را خداوند براي كافران و گناهكاران قرار داده است. در جهنم انواع بدبختيها، دردها، رنجهاي روحي و جسمي وجود دارد.
انسان، در جهنم، همواره در شكنجه و عذاب است و زنجيرهاي آتشين لحظهاي او را راحت نميگذارند.
آتش جهنم تا ابد خاموش نميشود. اهل جهنم در ذلت و خواري بسر ميبرند، و چون خداوند متعال مقرر فرموده است كه اهل جهنم به عذاب ابدي گرفتار باشند، در جهنم مرگ هم وجود ندارد: (كلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غيرها) يعني: هرگاه كه پوست بدنشان در آتش جهنم ميسوزد، پوست نو روي بدنشان ميرويانيم!
بنا بر اين، انسان بايد در اين جهان تمام توان خود را بكار گيرد و بكوشد تا در شمار اهل جهنم قرار نگيرد. جهنم جايگاه كساني است كه بر كارهاي زشت اصرار ميورزيدهاند، و چنانكه خداوند متعال در قرآن كريم فرموده است: (ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه) اگر از آن جهان بار ديگر نيز بر اين جهان باز گردند، با آنكه عذاب خداوند را از نزديك ديدهاند باز هم به نافرماني ادامه خواهند داد!
س: قيامت چيست؟
ج: انسان، پس از مرگ مدت زيادي در عالم برزخ بسر ميبرد تا قيامت فرا رسد و خداوند متعال او را زنده گرداند. در صحراي محشر، همه مردم جمع ميشوند. نامه عمل هركس به دست خودش داده ميشود. تمامي اعمال نيك و بد شخص در نامه عملش ثبت شده است: (فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شراً يره). وقتي آدمي در نامه عملش نظر ميافكند و كوچك و بزرگ و پوشيده و آشكار كردارش و حتي انديشه و خيالاتش را در آن مجسم ميبيند، تعجب ميكند و ميگويد: (يا ويلتنا ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيرة ولا كبيرة الا احصاها) يعني: واي بحال ما! اين چه نوشتهاي است كه هيچ كوچك و بزرگي را فروگذار نكرده است و همه را به حساب آورده است؟!
ميزانهاي عمل نصب ميشوند. پيامبران و جانشينان پيامبران و شهيدان راه حق، براي داوري در مورد سرنوشت مردمان بپا ميخيزند. و بالاخره، مؤمنان و نيكوكاران به بهشت، و كافران و تبهكاران به دوزخ ميروند.
آري، وقت براي همه اين كارها هست! مگر نه اين كه روز قيامت برابر پنجاه هزار سال است؟! س: ديگر اعتقادات مسلمانان چه چيزهايي هستند؟
ج: عدل، امامت، قضا و قدر، جبر و اختيار.
س: عدل يعني چه؟
ج: يعني: خداوند متعال عادل است و به هيچ آفريدهاي ستم روا نميدارد و كار زشتي از او سر نميزند. ظلم و ستم و كارهاي زشت و ناروا كه در اين جهان مشاهده ميكنيم، كار بندگان خدا است. مثلاً اگر انساني انسان ديگري را ميكشد، اين آدمكشي كار خدا نيست. كار زشت و ناروايي است كه از يك فرد بشر سر زده است.
س: درست است ظلم و ستم مردم به يكديگر ارتباطي به خدا ندارد. اما، در باره سيل، گرد باد، زلزله، بيماريهاي مسري و امثال آن چه ميگوييد؟ در اينگونه امور كه مردم دخالتي ندارند؟ و غالبا اين حوادث باعث مرگ يا صدمه ديدن مؤمنان پاك و افراد شايسته ميشود؟
ج: اينگونه حوادث طبيعي كه انسان در آن دستي ندارد، براي گنهكاران نوعي تأديب است و راه توبه را براي آنان باز ميكند و پاكان و بيگناهان مقامشان بالا ميرود. خداوند به خاطر اين مصيبتها به بندگان شايستهاش پاداش خير عنايت ميفرمايد و موجب آن ميشود كه انسانها از اين پيشامدها درس عبرت بگيرند.
س: امامت يعني چه؟
ج: يعني: حضرت رسول اكرم (ص) بفرمان خداوند، براي ارشاد، هدايت مردم و رهبري مردم پس از رحلت خويش، دوازده نفر را با نام و نشان به مردم معرفي كرده و جانشين خود ساخته است.
س: آن دوازده امام چه كساني هستند؟
ج: دوازده امام به ترتيب عبارتند از:
اول، امام علي اميرالمؤمنين (ع) .دوم، امام حسن مجتبي (ع).
سوم، امام حسين شهيد (ع).چهارم، امام علي بن الحسين زينالعابدين (ع).
پنجم، امام محمد باقر (ع).ششم، امام جعفر صادق (ع).
هفتم، امام موسي كاظم (ع).هشتم، امام علي بن موسي الرضا (ع).
نهم، امام محمدالتقي (ع).دهم، امام علي النقي (ع).
يازدهم، امام حسن عسگري (ع).دوازدهم، امام زمان، مهدي موعود (ع).
س: خصوصيات اين امامان چيست؟
ج: اين امامان مانند حضرت رسول اكرم (ص) و دخترشان فاطمه زهرا(س) همه معصوم هستند. يعني به گناه و خطا آلوده نميشوند. امامان، بالاترين درجه فضائل اخلاقي را دارا هستند. فرق بين پيغمبر اسلام و اين امامان فقط در اين است كه به پيغمبر اسلام از جانب خداوند وحي ميرسيد ولي و به امامان وحي نميرسد.
س: امامان چه مزيتي بر كاشفان و مخترعان كه مورد احترام بشرند دارند؟
ج: امتياز امامان علاوه براينكه خلفاي خداوند متعال در روي زمين هستند، و بالاترين رتبه انسانيت را دارا هستند دراين است كه اين پيشوايان انسانيت، راه خوشبخت زيستن در اين جهان را به انسانها نشان دهند، و مردم را به راههاي عملي صحيح و روشهاي پسنديده، رهنمون ميسازند كه اگر انسانها به تعاليم آنان توجه كنند و از آنان پيروي كنند، نخست در دنيا و بعد در آخرت خوشبخت و سعادتمند خواهند شد. امتياز چنين رهبران و امامان كه راز و رمز خوشبختي در اين جهان و آن جهان را در اختيار بشر قرار ميدهند، بر كساني كه وسيله روشنايي يا وسيله نقليه راحت و امثال آن را به بشر دادهاند، نياز به توضيح ندارد.
س: در باره وجه تمايز امامان با مخترعان و كاشفان توضيح بيشتري بدهيد.
ج: از هرچيز، خوشبختي در زندگي لازمهاش امنيت، بينيازي، دانش، سلامتي و اخلاق است. جنگ، تهيدستي، بيماري و فساد بهر شكل و در هر لباس كه باشد موجب بدبختي است. از اينها كه بگذريم، به وسائل و اسبابي كه زندگي را بهتر و راحتتر ميكنند، ميرسيم. مثلاً: هواپيما براي سفر راحتتر، برق براي روشنايي آسانتر و بيشتر و بهتر، آسانسور براي بالا و پايين رفتن سريعتر و آسانتر. اما، بديهي است كه اين وسائل آسايش به تنهايي خوشبختي نميآورند و موجب رفاه و زندگي بهتر نميشوند.
شما بگوييد آيا انسان زير نور شمع زندگي كند و امنيت آرامش داشته باشد بهتر است يا از روشنايي برق استفاده كند و آشوب جنگ و هرج و مرج يك لحظه امانش ندهد؟! پيامبران و امامان راههاي خوب زيستن را كه مهمترين اصل زندگي است، براي انسانها مشخص ساختهاند، و از اين رو درست نيست كه مقام و منزلت آنان را با كاشفان و مخترعان مقايسه كنيم.
س: آيا درست است كه مسلمانان معتقدند امام دوازدهم مهدي موعود تا امروز زنده است؟ ج: آري، پيغمبر راستگوي اسلام و امامان راستين ما چنين فرمودهاند. حضرت مهدي موعود تا آخرالزمان زنده ميماند، و هر وقت كه خداوند متعال مقرر فرمايد، ظهور ميكند، و آثار ظلم و جور را از صحنه گيتي ميزدايد، وعدالت را در سرتاسر زمين حكمفرما ميگرداند و امنيت، بينيازي، دانش، سلامتي و فضائل اخلاقي را در اطراف و اكناف جهان ميگستراند، و زمين را فردوس برين ميسازد.
س: ايا امكان دارد انسان اين قدر زياد عمر كند؟
ج: چرا امكان ندارد؟ تاريخ، سخن از پيران كهنسالي دارد كه تا چند قرن زندگي كردهاند. از اين گذشته، علوم روز، امكان مبارزه با مرگ و سالهاي سال زنده ماندن را مورد تأكيد قرار داده است. در حال حاضر در جهان غرب، مراكز تحقيقاتي مهمي سرگرم بررسي راههاي مبارزه با پيري و مرگ و طولانيتر كردن عمر انسان اند. از همه اينها گذشته، خداوند سبحان هر كار كه بخواهد ميتواند بكند!
س: قضا و قدر يعني چه؟
ج: يك مهندس ساختمان، ابتدا نقشه ساختمان را ميكشد. بعد، ابزار و مصالح لازم را فراهم ميكند. بعد، بنا و كارگر را به كار وا ميدارد. كشيدن نقشه ساختمان، مثالي است براي قدر و فراهم كردن ابزار بنائي و مصالح ساختمان، مثالي است براي قضاء. خداوند سبحان هم موجودات كره زمين را در اختيار انسان قرار داده و راه استفاده از ابزارهاي گوناگون را نيز به او نشان داده اين را قضا ميگويند. و از طرف ديگر، براي تمام پيشامدهاي كوچك و بزرگ جهان آفرينش، از آغاز تا پايان، نقشهاي مشخص فرموده است كه اين را قدر ميگويند. و مردم را به كارهاي نيك امر فرموده، و از كارهاي زشت نهي كرده، و نتيجه و عكسالعمل هريك را هم بيان فرموده است. بنا بر اين، هركه نيكي كند پاداش نيك ميبيند، و هركه بدي كند جزاي بد ميبيند: (ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اسأتم فلها) يعني: اگر نيكي كنيد به خودتان كردهايد و اگر بدي هم كنيد به خودتان كردهايد.
س: جبر و اختيار چيست؟ و آيا انسان مجبور است يا مختار؟
ج: جبر ضد اختيار است و اختيار ضد جبر. انسان سالم كه دستش را تكان ميدهد، اين يك حركت اختياري است. اما، انسان بيماري كه به رعشه مبتلا است و دائم دستش تكان ميخورد، حركت دست او يك حركت غير اختياري يا جبري است. انسان براي انجام هركاري اختيار دارد. ميتواند نيكي كند. ميتواند بدي كند. البته، در بعضي موارد هم اختياري از خود ندارد. مثلاً، به ميل خودش مرد يا زن آفريده نشده است. انتخاب رنگ پوستش را بعهده او نگذاشتهاند كه اگر بخواهد سفيد پوست باشد، و اگر بخواهد سياهپوست. زشتي و زيبائي هم در اختيار او نيست.
س: آيا خداوند متعال در كارهاي انسان دخالتي دارد؟
ج: البته، ولي با اين توضيح كه ابزار و وسائل از خداوند است و كار از انسان. مثلاً، وقتي انسان خانهاي ميسازد، دست سازنده، قدرت انديشه براي طرح نقشه ساختمان، زميني كه خانه روي آن ساخته ميشود، و همچنين مصالح و ابزار، همه از آن خداوند است. اما، عمل ساختن خانه، كار خود انسان است.
بنا بر اين، عمل انسان از خود انسان است و اگر نيك باشد مانند نماز، پاداش نيك به او تعلق ميگيرد، و اگر بد باشد مانند زنا جزاي بد دارد.
الحمد لله المنعوت بجميل الصفات،و صلي الله علي سيدنا محمداشرف الكائنات، المبعوث بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله، و علي آله وصحبه الذين نصبوا انفسهم للدفاع عن بيضه الدين حتي رفع الله بهم مناره،واعلي كلمته وجعله دينه المرضي،وطريقه المستقيم.
پيشگفتار
رزمندگان و مجاهداني كه در راه خدا و براي دفاع از حكومت و سرزمين هاي اسلامي به جنگ و جهاد مي پردازند بايد داراي بينش عميق و فهم دقيق نسبت به اهداف اسلام در جنگي كه درآن شركت مي كنند و همچنين نسبت به احكام و مسائل جنگ و مبارزه باشند چنانكه حضرت علي عليه السلام در توصيف مجاهدان صدر اسلام مي فرمايند:« حملو ابصائرهم علي اسيافهم»[1]يعني شمشير زدن مسلمانان در جنگها از روي بينايي بود. وجود اين آگاهي و بينش براي اين است كه اولاً رزمندگان براي رضاي خداوند متعال و في سبيل الله بجنگند و در ثاني در مراحل مختلف جنگ حدود الهي را رعايت نموده و طبق موازين شرع و احكام الهي حركت كنند و ميادا عملي بر خلاف شرع و انسانيت ازآنها سر بزند زيرا وقتي هدف رزمنده اسلام از شركت در جنگ رضاي خداوند باشد، پس بايد طبق دستور و نظر خداوند حركت نمايد و انگونه كه او و پيامبرش (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام مي فرمايند عمل كند و بجنگند تا هم رضاي خداوند و بهشت موعود را كسب نمايد و هم نصرت و مدد الهي را همراه خود داشته باشد . توجه به اين مهم خصوصاً براي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران و بسيجيان بسيار ضروري و لازم است اگر چه تاكنون هم اينچنين بوده و رزمندگان ما در طول انقلاب و خصوصاًدر8 سال دفاع مقدس ودر مناطقي چون كردستان با بينش و بصيرت نسبت به اهداف الهي انقلاب و با آگاهي كامل نسبت به توطئه هاي دشمنان، از كشور اسلامي ايران و مردم مسلمان آن دفاع نمودند. والبته لازم است بر سطح آگاهي و بينش و تخصص قواي مسلح افزوده شود و اين آگاهي و تخصص ها به نسل بعدي انتقال يابد.
با توجه به مطالب و بعضي دلايل كه باعث شد موضوع اين رساله را « جهاد دفاعي » انتخاب كنم به شرح ذيل مي باشد.
1- اكثر جنگهاي پيامبر اسلام، جنگ هاي دفاعي بوده و همچنين بسياري ازآيات جهاد مربوط به جهاد دفاعي مي باشد. زيرا از آنجا كه اسلام دين منطق و هماهنگ با فطرت است و همچنين دين حكمت و رحمت و تامين كننده سعادت دنيا وآخرت بشر مي باشد، اگر اصول و مبادي و احكام آن بطور صحيح و روشن بر هرفرد و گروهي خصوصاً صاحبان فكر و انديشه و دانشمندان و كساني كه قلبهايشان بخاطر غوطه ور نشدن در لجنزار گناهان و شهوات آلوده و سياه نشده عرضه شود، آنها دعوت اسلام را لبيك گفته وآن را قبول خواهند نمود ودرمقابل احكام الهي آن خاضع و مطيع خواهند شد كما اينكه اقوام مختلفي كه تا كنون مسلمان شده اند اسلام را از روي اختيار و رغبت و بدون هيچگونه جبري پذيرفته اند، اگرچه ممكن است حكومتهاي حاكم بر بعضي از اين اقوام مثل حكومت ساسانيان در ايران بوسيله رزمندگان مسلمان و با جنگ ومبارزه ساقط شده باشند، ولي پس از تماس اين اقوام با مسلمانان و آشنايي با دين اسلام و احكام متعالي آن گروه گروه به دين اسلام گرويده و با آغوش باز اسلام را پذيرفته اند.
ولي در بسياري از موارد مستكبران و حاكمان جبار از رسيدن دعوت اسلام به افراد و مات ها جلوگيري مي كنند و يا آن دعوت را با جوسازيها و تبليغات منفي خنثي كرده واز اسلام نزد مردم خود چهره اي غير واقعي و خشن جلوه گر مي سازند. و گاهي بزرگان و علماي آنها هم بخاطر حب جاه ومقام و حب مال و دنيا حقايق را كتمان مي كنند و باعث باقي ماندن مردم و جامعه خود در ضلالت و گمراهي مي شوند. فقط در اين موارد است كه اگر امام معصوم (ع) صلاح بداند حكم جهاد ابتدايي را صادر مي نمايند ولي اين نوع جهاد تا كنون كمتر اتفاق افتاده است . برعكس در بسياري موارد بوده كه دشمن چه در زمان حيات رسول اكرم (ص) و چه در زمان بعد از ايشان تا به امروز به مسلمانان حمله و يورش برده و در صدد انهدام پايگاهها و مراكز آنها بوده و مسلمانان مجبور به مقابله و شركت در جهاد دفاعي
شده اند .جنگ هاي احد، احزاب و غزوه تبوك در صدر اسلام و جنگ هاي مسلمانان در مقابل حمله مسيحيان و صليبيون به بيت لامقدس و اشغال آن و مبارزه فعلي مردم فلسطين و لبنان در مقابل صهيو نيست هاي اشغلگر نمونه هاي بارزي از جنگ هاي دفاعي مسلمانان مي باشد .
2- با توجه به اينكه ما فعلاً در زمان غيبت امام زمان (ع) بسر مي بريم و اكثر فقها جهاد ابتدايي را مختص به زمان حضور امام معصوم (ع) و اذن او مي دانند پس طبق نظر ايشان در زمان حاضر جهاد ابتدايي بطور كلي جايز نمي باشند. و اگر چه بعضي از فقهاي ديگر اين نوع جهاد را تحت رهبري ولي فقيه جامع الشرايط جايز مي دانند ولي متاسفانه شرايط و وضعيت مسلمانان در اين زمان به گونه اي است كه هيچ زمينه اي براي جهاد ابتدايي وجود ندارند ولي در عوض به خاطر تهاجمات و توطئه هاي گوناگون دشمنان اسلام لازم و واجب است كه مسلمانان به فكر دفاع از خود و دفع تهاجمات و تجاوزات دشمنان باشند. امروز نداي استغاثه و يا للمسلمين، مسلمانان مظلوم و فلسطين ، لبنان، بوسني هرزگوين، هند، كشمير، چچن و حتي مسلمانان چين به گوش مي رسد و مسلمانان ديگر جهان بايد به نداي استغاثه آنها لبيك گفته و با كمك هاي مادي و معنوي خود آنها را ياري نمايند.
3- در اكثر كتابهايي كه در رابطه با جهاد نوشته شده يا بطور كلي و عام در رابطه با جهاد بحث شده و يا فقط احكام و موضوعات جهاد ابتدايي درآن مطرح شده و اگر هم درآن مسائل دفاع و جهاد دفاعي آمده خيلي خلصه و گذرا به آن اشاره گرديده. ولي ما سعي كرده ايم در اين رساله موضوع جهاد دفاعي را طرح نموده و بعضي آيات و رواياتي كه در اين خصوص وارد شده و همچنين احكام و مسائل مختص به اين نوع جهاد را به رشته تحرير در بياوريم.
4- آمادگي دفاعي و جهاد دفاعي نقش بسيار مهم و اساسي در حفظ و حراست از تماميت ارضي يك كشور اسلامي دارد كشوري كه ممكن است مورد هجوم دشمنان كافر و يا بغاه و آشوبگران داخلي يا خارجي قراربگيرد. واگر ملتها داراي آمادگي رزمي و توان بالاي دفاعي باشند دشمن هرگز جرات حمله و تجاوز به آنها را نخواهد داشت چنانكه خداوند در آيه 60
سوره انفال دستور مي دهد: « و اعدوالهم ما استطعتم من قوه...» يعني مسلمانان بايد توان نظامي و آمادگي دفاعي خود را تا حدي بالا ببرند كه دشمنا نشان از آنها ترسيده و جرات حمله به آنها را نداشته باشند. و بر فرض حمله دشمن اگر مسلمانان جنگ دفاعي همهجانبه اي را عليه آن آغازنمايند به حول و قوه الهي پيروز خواهند شد و كشور اسلامي و مردم مسلمان آن از شر دشمن ظالم و جنايتكار نجات خواهند يافت.
براي پي بردن بيشتر به اهميت جهاد دفاعي لازم است بدانيم كه تقريباً 200 سال پيش وسعت كشور اسلامي ايران دو برابر وسعت فعلي آن بوده ولي در اثر بي لياقتي پادشاهان و حاكمان سلسله قاجار و عدم توجه به مسئله مهم دفاع و بنيه نظامي و نبودن ولي فقيهي كه حمايت مردم مسلمان را همراه خود داشته باشد درراس امور، بسياري از مناطق مهم و استراتژيكي و داراي منابع و ذخاير مهمي چون نفت و گاز را از دست داديم.
اين مناطق مدتي تحت حاكميت روسيه تزاري و سپس 70 سال تحت سلطه كمونيست هاي شوروي بود و فعلاً به صورت كشورهاي كوچكي وجود دارند كه يا وابسته به روسيه هستند و يا تحت نفوذ آمريكا و كشورهاي غربي به حيات خود ادامه مي دهند.
آري بي لياقتي حاكمان قاجار و بي توجهي آنها به مسئله كشور داري و خصوصاً موضوع مهم دفاع از كشور و همچنين عدم آشنايي و مهارت نيروهاي رزمي ايران به سلاحهاي جديد و پيشرفته آن زمان از علت هاي مهم شكست ايران در دو جنگ مهم با روس تزاري بود ونهايتاً منجر به تن دادن ايران به قراردادهاي ننگين و تاسف بار گلستان و تركن چاي شد و بخش وسيعي از دارالاسلام (ايران) به دارالكفر(روسيه) ملحق شد و بسياري از مردم مسلمان و مومن ايراني تحت سيطره و حاكميت كفر و شرك قرار گرفتند و براي هميشه از مركزيت اسلامي خود جدا شدند.
بر عكس در جنگ دفاعي ملت سلحشور و مومن ايران عليه تجاوز بعث عراق، ارتش صدام با وجود حمايتهاي گسترده شرق و غرب و كشورهاي منطقه پس از هشت سال جنگ ناجوانمردانه عليه ايران و متحمل شدن خسارتهاي فراوان و از دست دادن نيروهاي انساني
بسيار نتوانست حتي يك وجب از ميهن اسلامي ما را به تصرف خود در بياورد( اگر چه در اوايل جنگ به خاطر شرايط استثنايي اول انقلاب و نابساماني در سازمان ارتش و ضعف در سيستم دفاعي كشور و خيانت بني صدر توانسته بود يكسري از شهرها و مناطق ما را تصرف نمايد ).
و اين پيروزي حاصل نشد مگر بواسطه هوشياري و قاطعيت حضرت امام ره و جانبازي و شهادت طلبي مردم مومن ايران در راه دفاع از كشور و دستاوردهاي انقلاب اسلامي وپيروي از رهبر و مقتداي خويش كه دفاع از جمهوري اسلامي را بر همه اقشار ملت واجب نموده و اهميت حفظ آن از اهميت نماز بيشتر مي دانستند.
5- دين مبين اسلام به علت اهميت دفاع و نقش اساسي آن در حفظ و حراست از كشورها و حكومت هاي اسلامي و قطع دست اجانب از تعرض به مال، جان و ناموس مسلمانان براي جهاد دفاعي يك سري ويژگيها و امتيازات مخصوص در رابطه با احكام جنگ قرار داده و استفاده از بعضي تاكتيك ها وسلاحهاي جنگي را كه در جهاد ابتدايي ممنوع و يا مكروه دانسته در جهاد دفاعي جايز و گاهي واجب مي داند كه لازم است نيروهاي مسلح و خصوصا مسئولان اجرائي و فرماندهان يك كشور اسلامي به اين ويژگيها و امتيازات آگاه باشند تا بتوانند در هنگام حمله دشمن و در حين دفاع از خود از اين امتيازات استفاده نمايند.
ويژگيهاي رساله:
در اينجا جا دارد بعضي از خصوصيات و ويژگيهاي اين رساله را بطور خلاصه وگذرا ذكر كنيم.
1- در اين رساله سعي شده تفاوتهاي جهاد ابتدايي و جهاد دفاعي نوشته شود ودر ذيل هر تفاوت يكسري از احكام جهاد و دفاع مانند نحوه و شيوه مبارزه و جنگ، مسئله غنايم،اسرا، مقابله به مثل، نحوه برخورد با اهل كتاب و بغاه در جنگ و شرايط انواع قراردادها مثل قرارداد مهادنه وذمه آورده شود.
2- آوردن بعضي فتاواي حضرت امام خميني (ره) در رابطه با مسائل مستحدثه اي كه در جنگ براي رزمندگان اسلام و فرماندهان جنگ پيش مي آمد وآنها اين موارد را از حضرت امام(ره) استفتاء نموده و ايشان هم پاسخ فرموده اند و همچنين استفاده از فتاواي حضرت آيت الله العظمي خامنه اي در رابطه با مسائل جنگ.
3- در اين رساله كوشش شده مباحثي كه كمتر مورد بحث واقع شده و موضوعات جديدي كه با گذشت زمان و ساخته شدن سلاحها و تجهيزات جنگي پيشرفته و مدرن پيش آمده طرح و بررسي شود و سپس حكم شرعي آن بدست آيد، مثل مسئله مقابله به مثل با سلاحهاي جديد و مخرب مانند انواع موشك توپ وبمب ، مسئله استفاده از سلاحهاي شيميايي در جنگهاي دفاعي و يا مجهز شدن كشورهاي اسلامي به سلاحهاي هسته اي بعنوان يك سلاح بازدارنده و موضوع عمليات شهادت طلبانه در اسلام.
4- منابع موضوعات اين رساله شامل قرآن، تفاسير گوناگون و كتابهاي حديث و همچنين كتابهاي فقهي علماي بزرگ شيعه مي باشد ودر ضمن آن از منابع متعدد حقوق بين الملل و حقوق اسلامي و كتابهاي سياسي، تاريخي و نظامي استفاده شده است
تعلیم و تربیت اسلامی در بین مسلمان به دست فراموشی سپرده شده و دستورهای تربیتی این دین آسمانی در لابلای کتب مدفون و متروک مانده و غبار فراموشی و غفلت برآنها فرو نشسته است. از طرف دیگر ، غربیان با سعی و تلاش خود به اصول و نکات تربیتی و روانی دقیق برخورد میکنند، و بر ملل دنیا عرضه میدارند و چون مطابق منطق و برهان است مردم آنها را میپذیرند و خود را رهین خدمات علمی ایشان میدانند پس از آنکه چیست و حسن شهرت ایشان در سراسر جهان گسترش مییابد ما از خواب بیدار میشویم و میگوییم این اصول و نکات در اسلام هم وجود دارد مثلا وقتی که غریبان درباره شعور باطن یا ضمیر مخفی مطالبی را بیان میدارند و آن را مدلل میسازند میگوییم این مطلب از آیات و روایات استفاده میشود یا هنگامی که درباره شخصیت و چگونگی تشکیل آن با استدلال به بحث میپردازند میگوییم که اینها دربیانات ائمه اطهار (ع) آمده است و .... از خود بپرسیم که چرا این طور نباشد که ما خودمان مستقلا در آیات و روایات به غور و بررسی بپردازیم و پیش از آنکه که دنباله رو دیگران باشیم با فکر و رای خود و با الهام از منابع اسلامی مطالبی را بر دنیا عرضه بداریم و نکات علمی و تربیتی اسلام را در دسترس پژوهندگان قرار دهیم و عظمت اسلام را به دیگران نشان دهیم .
جاذبه تربیتی اسلام به قدری قوی است که پیامبر اسلام(ص)توانست مردم شبه جزیره عربستان را در مدتی اندک به بالاترین درجه کمال و فضیلت سوق داده و جمعیتی را که هیچگونه برجستگی و نقطه مثبتی نداشته و از خصایص انسانی برخوردار نبودند به اوج سعادت و برازندگی برساند در زمان بعثت پیامبر اکرم (ص) به فرمودة امیرمومنان علی (ع) ساکنان حجاز پیرو بدترین کیش – که شرک و بت پرستی است بودند و در بدترین جایی که قحطی و فلاکت آنجا را فراگرفته بود، در سرزمینهای سنگلاخ و در میان مارهای زهراگینی که از صداها نمیرمیدند ، اقامت داشتند آب لجن سیاه میآشامیدند و غذاهای خشن مانند نانی که از آرد هستة خرما درست می شد میخوردند صلهی رحم نمیکردند، خون یکدیگر را میریختند ....
به برکت تربیت اسلام و قرآن و استقامت پیامبر (ص) کار همین مردم به جایی رسید که در بین مردم دنیا نمونه شدند و بزرگترین قدرتهای ستمگر را در هم شکستند و آن قدر برتری فکری پیدا کردند که زمامداران جور و طاغوتان زمان را به عدل و دادگری و وسعت نظر فرا میخواندند و آنان را از غرور و تجمل پرستی بر حذر میداشتند در سال چهاردهم هجری وقتی که مسلمین برای جهاد و برافراشتن پرچم تقوا و فضیلت با جمعی از بزرگان ایران که یزدگرد جزو آنان بود روبرو شدند نعمان بن مقرن به نمایندگی از طرف جمعیتی که همراه او بودند آغاز سخن کرد و بر ایرانیان چنین گفت : همانا خداوند به ما رحم کرد و پیامبری برای ما فرستاد که ما را به خوبی دستور میدهد و از بدی باز میدارد و به ما وعده کرده است که اگر دعوتش را اجابت کنیم از خیر دنیا و آخرت بهرهمند میشویم.... راستی مردمی که پیش از اسلام در عبودیت ابرقدرتهای زمان بودند و نمیتوانستند حق خود را از ستمگران بگیرند چه شد که پس از طلوع فجر اسلام این گونه رشد فکری پیدا کردند و توانستند در برابر پادشاهی همچون یزدگرد بدین سان اظهار وجود کنند وعقیدة خود را بیان دارند؟ این مزایا حاصل نشد مگر بر اثر تعلیم و تربیت قرآن که دلهای مردم را زنده کرد و مردمی را که با نیکوییها و برتریها فرسنگها فاصله داشتند به اوج عظمت و سروری رسانید. اما چه شده که امروزه جوامع اسلامی عظمت دیرین خود را از دست دادهاند. ؟ پاسخ این است که تعلیم و تربیت اسلامی از بین مسلمین رخت بربسته و عمل به آن متروک شده است ، اینک برآنیم که به اندازة فرصت و استطاعت و فهم خویش دربارةاین موضوع بسیار مهم که ترقی و تعالی مسلمین به آن بستگی دارد بحث و گفتگو کنیم تا وسیلهای باشد که محققان و پژوهندگان در این زمینه به طور کافی مطالبی را ارائه دهند، باشد پویندگان راه حق را سودمند افتد [1]
چکیده
فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی هر موجود و به ظهور و فعلیت رسانیدن امکانات بالقوه موجود در درون او را تربیت نامند. هسته سیبی را در نظر بگیرید این هسته استعداد تبدیل شدن به سیب را در درون خود دارد و در صورت فراهم بودن شرایط این استعداد درونی به فعلیت میرسد و دانه مزبور به درخت سیب و سپس به میوههای سیب تبدیل خواهد شد دانه مذکور اگرچه بالفعل دانهای بیش نیست. اما چون امکان تبدیل شدن به سیب را داراست بالقوه سیب است تربیت این دانه فراهم آوردن شرایط لازم جهت پرورانیدن همین استعداد درونی و به فعلیت درآوردن خصوصیات بالقوه آن است در مورد انسان نیز فراهم آوردن برای شکوفایی همه استعدادهای درونی در جهت رسیدن به هدف مطلوب «با برنامههای حساب شده» تربیت نامیده میشود.
موضوع تعلیم و تربیت
چنان که میدانیم هر علمی موضوعی دارد که تمام مطالب آن علم بر محور موضوع دور میزند، مثلا موضوع علم صرف کلمه است که در آن علم، از کلمه از لحاظ تغییراتی که بر آن وارد میگردد بحث میشود یا موضوع علم حساب عدد است که عوارض عدد در آن علم مورد بررسی قرار میگیرد و یا موضوع علم فقه افعال مکلفین است که در آن علم از لحاظ عروض احکام خمسه بر آن افعال ، گفتگو میشود .و....
میتوان گفت که موضوع علم تعلیم و تربیت وجود آدمی است از لحاظ این که استعداد و نیروهایش در جهت کمال پرورش یابد و در خور تواناییاش معلوماتی به وی انتقال داده شود لذا دانشمندان علوم تربیتی از دیرباز دربارة انسان از لحاظ پرورش استعدادها و راههای تعلیم و تربیت وی به تحقیق و گفتگو پرداخته، در نظر داشتهاند که او را به عالیترین مقامی که مورد توجهشان بوده است، برسانند. [2]
ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت
در ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت همین بس که اگر به کسی بگویند تو بیتربیت و نادانی ، بدش میآید و از اینکه چنین نسبتی به وی دادهاند ناراحت میشود. پس دربارة اهمیت چنین امری سخن گفتن و توضیح دادن مانند این است که کسی در وسط روز در وقتی که اشعة تابناک خورشید سراسر فضا را فرا گرفته ، برای وجود خورشید و نتایج آن دلیل بیاورد.
برای اینکه بهاهمیت و ضرورت تعلیم و تربیت پی ببریم باید موقعیتی را در نظر بگیریم که در آن زمینه تربیت، یعنی تأثیر دیگران ، در انسان وجود نداشته باشد یعنی چنین فرض کنیم که تمام ساکنان کره زمین به جز کودکان متولد شده ، به طور معجزه آسا به کرة دیگر مسافرت کنند و نیز این کودکان به طریق غیر عادی تا بیست سال زنده بمانند و آنچه در نهاد آنهاست طبیعتا بتدریج رشد نماید بدون اینکه تحت تأثیر مربی و معلمی قرار بگیرند . بدیهی است که پس از آن مدت انسانهای کرة زمین شباهت تمام به حیوانات خواهند داشت: زیرا آنان تنها در دامان طبیعت پرورش یافته و کسی آنها را تربیت نکرده است علم ، هنر ، ادب، معنویت ،فضیلت ، انسانیت و رسوم اجتماعی در بین ایشان وجود نخواهد داشت آنچه از تمدن و وسایل و اسباب آن از قبیل کتاب و ماشین آلات و غیره روی کره زمین باقی مانده برای آنان نامفهوم است ایا کسی حاضر است که بشر تحت تعلیم و تربیت قرار نگیرد و نسل آیندهاش چنین حالتی پیدا کند.[3]
ملل متمدن امروز برای تعلیم و تربیت اهمیت بسزایی قائلند آن را در صدر اولویتهای برنامة خود قرار میدهند و از امور زیربنایی و حیاتی به حساب میآورند.
رفاه و عظمت هر جامعه با تعلیم و تربیت نسبت مستقیم دارد بدین معنی که هر اندازه سطح آموزش و پرورش مردم بالاتر باشد به همان اندازه آسایش و رفاه و سعادت بیشتری بر آن جامعه حکمفرماست.
در دنیای کنونی مردم به این واقعیت پی بردهاند که امکانات رشد به طبقة معینی اختصاص ندارد و از راه تعلیم و تعلم میتوانند آنچه را که در زمانهای گذشته به طبقه خاصی از جامعه تعلق داشت برای خودشان تامین کنند. [4]
اهمیت دادن اسلام به تعلیم و تربیت
پیامبر اسلام که آخرین برنامة کمال و سعادت بشر را در متجاوز از چهارده قرن قبل بر انسان عرضه داشت، هنگامی که مردم در تاریکی جهل راه خود را گم کرده بودند و از تعلیم و تربیت به کل بیخبر بودند مردم را به فراگیری علم و دانش و کسب فضایل و آداب نیکو فرا خواند [5] و فراگرفتن دانش را بر هر مسلمانی واجب دانست [6] از نظر اسلام کسی که از تعلیم و تربیت بیبهره است همچون کسی است که در بیابان خشکی سرگردان و متحیر است و نمیداند از کدام راه برود تا به سرمنزل مقصود برسد و سرانجام چنین فردی هلاکت و بدبختی است.
خداوند در قرآن کریم فرموده است : پیامبران برای تزکیه و تعلیم بشر برانگیخته شدهاند که آیات خدا و کتاب و حکمت را بهآنان تعلیم دهند. [7]
امام سجاد (ع) در دعای خود از خدا میخواهد که او را کمک نماید تا فرزندانش را تربیت و تأدیب کند و نسبت به آنان نیکی نماید. [8]
تعلیم و تربیت گام به گام در مهد خانواده
همه مکاتب و ادیان ، دربارهی تعلیم و تربیت کودکان به خانوادهها توصیههایی کردهاند اما کمتر دین و مکتبی پیدا میشود که درباره مسایل جزئی تعلیم و تربیت اظهار نظر کرده باشد و اگر هم احیانا به مسائل جزئی پرداخته باشد مسلما به جامعیت اسلام نیست . اسلام به مسائل جزئی تعلیم و تربیت توجه کرده و دارای تز خاصی است. [9]
از نظر اسلام ، تعلیم و تربیت کودک ، گام به گام انجام میگیرد و اگرچه معلم و مدرسه و امکانات دیگر به کمک خانوادهها میشتابند. لیکن اولین گام را خانوادهها بر میدارند و تا آخرین گام نیز به همراه کودکان و نوجوانان خواهند بود.
خانواده، مأمن و مأوا و مهد کودکان است و تنها نهادی است که تا روزی که به مرحلهی استقلال میرسند و به تشکیل خانوادة جدید میپردازند با آنهاست. بعد نیز این پناهگاه همچنان موقعیت خود را از لحاظ عاطفی و ارشادی و حمایتهای مادی و معنوی حفظ میکند و خانواده جدید را با چندین خانواده، ارتباط میدهد[10].
نکته مهمی که تذکر آن را به همه خانوادههای مسلمان و علاقمند به رهنمودهای تربیتی این دین مبین لازم میبیند این است که روشهای جدید تعلیم و تربیت موجود، خانواده را از لحاظ تربیتی در حاشیه قرار میدهد و وظیفه اصلی را به دست مهدهای کودک و کودکستان و پانسیونها میسپارد اما در روش تربیتی اسلام ، خانواده در متن است و در حقیقت، مسئول اصلی خانواده است و در عین حال، هیچ مانعی نیست که اشخاص یا موسسات در ادای این وظیفه بزرگ، پشتیبان و مالی خانوادهها باشند کودکان هرچه به خانواده نزدیکتر باشند بر استحکام پیوند والدین خود میافزایند و چه بسیار رنجشها و گلایهها را که آنها به لبخند نشاط بخش ثمرة هستی خویش، از جان و دل میزدایند[11].
اهمیت تشکیل خانواده در اسلام
ازدواج و تشکیل خانواده، روشی است که خداوند برای تنظیم زندگی انسان به آن دستور داده است. این دستور، از آن رو صادر شده است تا نیازهای طبیعی انسان به طور مشروع و با روشی سالم تامین گردد. و از بحرانهای روحی و گسترش بیماریهای جنسی و درگیریهای اجتماعی و اخلاقی پرهیز شود[12].
در اهمیت تشکیل خانواده همین بس که خداوند متعال این وظیفه را از سنت پیامبران آسمانی دانسته و فرموده است ما پیش از تو پیامبرانی گسیل داشتیم و بر ایشان همسران و فرزندانی قرار دادیم . (تا نسل هدایتگران برقرار بماند.)[13]
همچنین خداوند تشکیل خانواده را وسیلهای برای بقای نوع انسانی و افزایش جمعیت و عامل وحدت و مساوات بشریت قرار داده است. «ای مردم پروا کنید از پروردگارتان که شما را از یک جان آفرید و جفت او را همجان آفرید و از این رو ،مردان بسیار و زنان بر پهنهی گیتی پراکند. [14]
پاک و پاکیزه ماندن یک جوان ، چه پسر و چه دختر ، چه مرد و چه زن . در صورتی که ازدواج نکند از فساد و افساد، امری غیر ممکن به نظر میرسد. اگر جوانی را در پاکی و پاکیزگی ظاهر و باطن یافتیم ، در حالی که ازدواج نکرده باشد ، باید بگوییم او از اولیای الهی است . بنای یک خانه در جامعه در صورتی با سلامت و آرامش قرین میشود که مرد و زنی با تحقق دادن ازدواج و رعایت حقوق یکدیگر در آن زندگی کنند.
تنهایی انسان را در دریایی از خیالات ،اوهام ، افکار غیر منطقی، و بیماریهای اخلاقی و روانی فرو میبرد و امواجی از مشکلات گوناگون را برای انسان به ارمغان میآورد . [15]
انسان با ازدواج ، غرایز جنسی خود را مهار و آرامش روحی و روانی و خوشبختی خود را تامین میکند و برخوردهای سالم اجتماعی در سایة تشکیل خانواده حاصل میگردد. زیرا آدمی با ازدواج و فرزند دار شدن ، به ارزش زحمات پدر و مادر پی میبرد و لذت و زینت بچه دار شدن و پدر مادر شدن را کسب میکند . پیداست که چنین اموری بدون تشکیل خانواده به دست نمیآید و جامعه از ارزشهای معنوی آن برخوردار نمیگردد. [16]
رسول خدا (ص) فرمود: اکثر اهل آتش در قیامت ، آنانی هستند که از ازدواج و تشکیل خانواده امتناع کردند. و نیز فرمودند: فرومایهترین مردگان شما عزبها هستند. و در سختی حکیمانه فرموند: شرترین شما عزبهایند و عزبها برادران شیطانند. و در کلامی عرشی و بیانی ملکوتی فرمود: بهترین امت من زن داران و بدترین آنها عزبها هستند و در حدیثیفرمود: خداوند مردی که از زن گرفتن خودداری کند ، لعنت نموده است. [17]
تعبیر رسول با کرامت اسلام از آنان که از ازدواج امتناع میکنند به اهل آتش ، فرومایگان ، برادران شیطان، اشرار و لعنت شدگان به خاطر این است که روی گردانان از ازدواج به ناچار در فساد و افساد، شیطنت و گناه و معصیت خواهند افتاد و برای جامعه و خانواده ایجاد مزاحمت نموده و باعث مشکلات فراوانی در تمام زوایای زندگی خواهند شد. با توجه به آیات و روایات و تجربه حیات ، ازدواج انسان را کرامت و شرافت میدهد. از علل استحقاق عذاب الهی میرهاند . از پستی و فرومایگی حفظ میکند ، از افتادن در بند شیطان مصون میدارد و از اینکه آدمی منبع شرو فساد گردد و مورد لعنت حق قرار گیرد، در امان میدارد و این همه موجب راحتی و استراحت آرامش و امنیت،پاکی و تقوا و آسان شدن موارد زندگی و سبک شدن بار حیات میگردد ، به همین خاطر در قرآن مجید بدینگونه به علت تشریع ازدواج اشاره فرمود :یرید الله ان یخفف عنکم : خداوند اراده فرموده : برنامه زندگی را برای شما سهل و آسان نماید.[18]
دلیل تشکیل خانواده
در یک نگاه ظاهری متوجه میشویم که عناصر اصلی تشکیل خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش با یکدیگر پیوند زناشویی بستهاند و بعد فرزند یا فرزندانی بر جمع آنها افزوده شده است .
خانواده را با همین نگاه ظاهری میشود تعریف کرد ولی این اندازه کافی نیست . عمده این است که ببینیم چرا زن و مرد، به دنبال تشکیل زندگی مشترک میروند و آیا این یک نیاز فطری و طبیعی است یا به قول مارکسیستها که همه چیز را رو بنای اقتصاد میدانند یک نیاز غیر طبیعی و طبقاتی است.[19]
در اینجا نمیخواهیم دربارهی نظریهی مارکسیسم بحثی داشته باشیم شاید کسانی باشند و هستند که زناشویی آنان انگیزهی اقتصادی دارد و در مجموع،برای کسانی که به خاطر مال یا جمال یا قدرت ، تشکیل خانواده میدهند، خانواده کانون بهرهگیری مرد یا زن از ثروت یا قدرت یا زیبایی دیگری است و چون فلسفهی تشکیل خانواده را همین امور میدانند، دوام و استحکام خانواده نیز در نظر آنان به همین امور بستگی دارد و هیچ مانعی نیست که با از بین رفتن آنها ، زندگی خانوادگی نیز همچون سایهای به دنبال آنها محو و زایل گردد. البته اسلام مخالف این نیست که زن و شوهر از مال و مقام و قدرت و جمال یکدیگر بهرهمند شوند اما به طور حتم مخالف این است که اساس تشکیل خانواده این امور مادی و غیر قابل داوم باشد.
میتوان علت تشکیل خانواده را رفع نیاز جنسی دانست، اما پر واضح است که نیاز نمیتواند علت تامهی تشکیل خانواده باشد. چون در اینصورت زندگی خانوادگی باید تابع آن بوده، همچون خود آن نیاز در معرض تغییر باشد.
برخی داشتن فرزند را اصل قرار دادهاند و گفتهاند مردان و زنانی که توانستهاند فرزندانی سالم و صالح تحویل جامعه دهند، احساس سرافرازی میکنند شاید به جا باشد که گفته شود: تشکیل خانواده به خاطر توالد وتناسل است و لیکن با همهی اهمیتی که برای این جنبه قائلیم، نمیتوانیم این را نیز اصل و پایه یگانه و منحصر به فرد قرار دهیم [20]
تشکیل خانواده فایدهی دیگری نیز دارد که ممکن است گفته شود : علت این که زنان و مردان به تشکیل خانواده میپردازند، همان است. انسان یک موجود اجتماعی است و نیاز به تعاون و معاضدت دارد. در محیط خانواده، برنامه تعاون و معاضدت به طور بسیار مطلوبی اجرا میشود اگر یکی بیمار شود دیگری از او پرستاری میکند و اگر یکی دچار فتور و ضعف گردد دیگری نیز بازوی او را میگیرد و اگر یکی از نظر مالی ناتوان شود دیگری به او کمک میکند و حتی گاهی عواطف خانوادگی آنچنان قدرت پیدا میکند که اعضای خانواده،در قبال یکدیگر احساس مالکیت شخصی نمیکند.[21]
معلوم میشود که در مسالهی تشکیل خانواده یک راز دیگری نهفته است که اگر شناخته شود و مورد توجه قرار گیرد ، انسان به واسطة آن به همه چیز میرسد : هم نیاز جنسیاش رفع میشود هم به فرزند میرسد هم ازنعمت بسیار پرارزش تعاون و تعاضد بهرهمند میشود و هم به فواید دیگر میرسد.[22]
کلید گشایش این معما در قرآن است . از نظر این کتاب آسمانی ، انسانها طوری آفریده شدهاند که جفت خواهی به سرشت و آفرینش آنها بر میگردد. از دیدگاه قرآن،اصولا خلقت انسانها جفت جفت است . هیچ مردی و هیچ زنی نیست که برای او جفتی خلق نشده باشد . اینها به حسب فطرت خود، در پی یافتن جفت خود کوشش و تلاش میکنند و هر کدام با تاکتیک مخصوص خود این وظیفه فطری را انجام میدهند. مرد با تاکتیک خود و زن با تاکتیک زنانهی خود و سرانجام همدیگر را میجویند و کامل میکنند. [23] منطق قرآن در این باره چنین است:
- و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه
یکی از آیات قدرت خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسر آفریده تا وسیلة سکون و آرامش شما باشد و در میان شما دوستی و رحمت قرار داده است. [25]
انسان ، سکون و آرامش میخواهد در کل نظام هستی این سکون و آرامش را خدا به انسان میدهد و هنگامی انسان به این سکون و آرامش نایل میشود که به آن قدرت لایزالی که نظام بخش هستی است، ایمان، داشته باشد. در این صورت، انسان در برابر حوادث و مصایب و فراز و نشیبها نمیلرزد و محکم و استوار میایستد . اما همسران نیز وسیلة سکون و آرامش یکدیگرند و این ، حتی به ایمان آنها هم بستگی ندارد، گرچه ایمان همچنان که در جاهای دیگر نقش موثری دارد در این جا نیز نقش دارد. [26]
عوامل رکود فکر تشکیل خانواده
بررسی تمام عوامل و اسبابی که موجب رکود فکر تشکیل خانواده در میان جوانان شده از حوصلة بحث در این گفتار خارج است و لی به طور اجمال میتوان چند عامل زیر را در اینجا نام برد.
1-در دسترس بودن وسایل عیاشی و خوشگذرانی و اشباع غریزة جنسی به طرق نامشروع و در عین حال آسان . از قبیل مجالس رقص و تشکیل عیش و نوش و شبنشینیها و ازادی بیحساب جوانان و معاشرتهای زیاد پسران و دختران با یکدیگر.
2-سنگین بودن مهر و سایر تشریفات ازدواج و زیاد بودن جهیزیه دختران و ... موانعی در سر راه زناشویی ایجاد نمودهاند که جوانان جرات نمیکنند کانون خانوادگی تشکیل دهند.
3-بعضی از جوانان دختر و پسر به قدری در انتخاب همسر مشکل پسندند و به قدری قیود و مشخصات و شرایط اقتصادی از قبیل ثروتمند بودن دختر و پسر و یا مشخصات جسمی برای دختر و پسر تعیین میکنند که در خارج از عالم خیال کمتر پیدا میشود و از اینرو به آسانی نمیتوانند تن به ازدواج دهند و به این ترتیب اصل مهم اجتماعی قربانی یک سلسله از مطامع و توقعات نابجای عدهای میگردد.
ارزش و اهمیت ازدواج از نظر پیامبر اکرم (ص)
از پیامبر خدا (ص) است که فرمود: در چهار موقع عنایت و رحمت حق متوجه انسان میشود : به وقت باریدن باران ، به هنگام نظر کردن فرزند به صورت پدر از باب محبت ، در آن زمان که در خانه کعبه باز میشود و آن وقت که عقد و پیمان ازدواج بسته شده و دو نفر با یکدیگر جهت زندگی جدید، وارد عرصهی نکاح میشوند.
رسول خدا فرمود: ازدواج کنید و پسران و دختران مجرد را همسر دهید نشانهی نیک بختی مسلمان این است که مخارج شوهر کردن زنی را به عهده بگیرد . چیزی نزد حق محبوبتر از خانهای که در اسلام به سبب نکاح آباد شود نیست.
و باز فرمودند : مردان مجرد و عزب خود را زن دهید تا حضرت حق اخلاقشان را نیکو و روزیشان را فراخ و گشاده و جوانمردی هایشان را زیاد کند.
رسول خدا (ص) ازدواج روش من است ، هر کس از راه و روش من رو بگرداند از من نیست.
رسول خدا (ص) : هر کس ازدواج کند نیمی از دینش را باز یافته نسبت به نیم دیگری تقوای الهی را رعایت کند.
رسول خدا (ص) همسر انتخاب کنید که باعث وسعت رزق است.
رسول خدا فرمود: جوانها هر کدام از شما را قدرت است ازدواج کنید تا دیدگانتان کمتر زنان را دنبال کند و دامنتان پاک بماند.
و نیز فرموند: هیچ بنایی در اسلام نزد خداوند محبوبتر از ازدواج نیست.
و نیز رسول خدا فرمود: هر کس ازدواج کند نیمی از سعادت را بدست آورده است.
و نیز فرمودند: هر کس که در اوائل جوانی ازدواج کند ،شیطان فریاد زند ، فریاد از او ، فریاد از او ، دو سوم دینش را از دستبرد من نگاه داشت. پس باید عبد خدا در نگهداری یک سوم دیگرش ، جانب تقوا را رعایت کند.
راستی در ازدواج چه ارزشهای والایی قرار دارد وچه منافع بزرگی نصیب مرد و زن مینماید و اسلام برای ازدواج چه عظمت و اهمیت قایل شده است. ای کاش خانواده ها را ه را برای تسهیل این امر مهم الهی و انسانی باز میکردند و دست از سختگیری و زمینهسازی برای تحقق شرایط طاقتفرسا برمیداشتند و در حد شئون خود به انجام این مراسم اقدام میکردند و در این مسئله طریق قناعت به آنچه که حاضر بود و از دست میآمد میپیمودند تا دختران و پسران به امیال طبیعی خود برسند و آرزوهایشان برآورده شود و غرایز و شهوات آنان که نعمتهای حق است تبدیل به کفران نعمت نگردد و دامن پاک آنان به گناه و معصیت آلوده نشود [27]
مهمترین اصول انتخاب همسر
1- انتخاب همسر بر اساس تدین:
در اینجا منظور از تدین آن است که فردی که انتخاب میشود، دارای فهم عمیقی از اسلام بوده ، فضائل اخلاقی و والای دینی و اداب بلند پایة آنرا عملا بر زندگی خود تطبیق داده باشد و به عبارت دیگر همیشه به قوانین و قواعد شریعت اسلامی و اصول جاودان آن پایبند باشد . وجود این اوصاف، دلالت بر تدین دختر یا پسر دارد. چنانچه هر کدام از آنان فاقد خصائل فوق الذکر بودند، از عقیدهی اسلامی فاصله گرفتهاند و از راه راست منحرف شدهاند و اخلاقی ناسالم دارند هرچند مردم ظاهرا آنرا نیکوکار و شایسته و متدین بدانند. [28]
2- انتخاب بر اساس نجابت و اصالت خانوادگی:
یکی دیگر از ضوابطی که اسلام برای انتخاب شریک زندگی وضع نموده است انتخاب همسر بر اساس نجابت و اصالت خانوادگی است، به این معنا که شخصی که برگزیده میشود از خانوادهای ریشه دار و اصیل باشد که در بین مردم به شرافت و پاکی و شایستگی اخلاقی معروف باشند در واقع میتوان مردم را به معادن خصایل اخلاقی و معنوی تشبیه کرد که از لحاظ حقارت و شرافت و فساد و سلامت اخلاقی با هم تفاوت دارند. [29]
3- انتخاب غیر خویشاوند برای ازدواج
از دستوران حکیمانه و بسیار ارزشمند اسلام در انتخاب زوج آینده در نظر داشتن رابطة نسبی و خویشاوندی است . در تشریع اسلامی زن بیگانه (از لحاظ رابطه نسبی) برای ازدواج از زنی که رابطهی خویشاوندی دارد بهتر است، زیرا ازدواج با اقارب و اقوام نسبی، احتمال بروز بیماریهای مختلف و نقص بدنی و بطور کلی ضایعات ارثی را در طفل بیشتر خواهد کرد . [30]
4- برتری ازدواج با دختران باکره:
یکی دیگر از دستورات روشنگر و مفید اسلام در انتخاب همسر ، برگزیدن دختر باکره و برتردانستن آن نسبت به زن بیوه است فواید قابل توجه و حکمت عمیقی در این رهنمود وجود دارد. دختر اصولا در برخورد با اولین مرد زندگیش مهر و محبت خود را نثار او میکند ، زیرا شوهرش اولین انسانی است که به دایره عصمت او پای گذاشته است، بنابراین وجودش با وجود همسرش در میآمیزد و جوی از آرامش و محبت ایجاد میکند این صفای قلبی نظام خانواده را از تیرگی روابط و افتادن در دام جدال و خصومت حفظ خواهد کرد و با گذشت زمان عاملی در استحکام رشتههای ارتباط زن و شوهر خواهد بود، اما زن بیوه در ازدواج دوم حلاوت و الفت ازدواج اول را نخواهد داشت و تعلق خاطر و تمایل پیشین باقی نمانده است، زیرا اخلاق اول با برخورد دوم تفاوت دارد.
رسول اکرم (ص) در این خصوص فرمودهاند : با دختران باکره ازدواج کنید که شیرین سخنترند ، رحمی با رورتر و مستعدتر دارند ، مکر و حیلهی آنان کمتر است و با شوهر سازگاری بیشتر دارند. [31]
5- ازدواج با زن زایا بهتر است:
از دیگر رهنمودهای دین اسلام در گزینش همسر انتخاب زنی است که قادر به آوردن فرزند باشد از جهت طبی زنی که توانایی و استعداد باروری دارد از لحاظ سلامتی وضعیت مطلوبی دارد و از توانایی جسمی خوبی برخوردار است و علامت این توانایی قدرت به انجام رساندن کارهای منزل و رسیدگی به امور تربیت بچهها و ادای وظایف زناشویی به وجه احسن میباشد.
اما لازم به تذکر است که این موضوع را نباید یک جانبه نگریست ، زیرا کسی که زنی با این خصوصیات برای زندگی خود میخواهد باید توانایی ادای مسئولیت در قبال او را نیز داشته باشد. چه مسئولیت تامین اقتصادی و چه وظیفهی تعلیم وتربیت فرزندانی که به دنیا میآورد و چه مسئولیت سلامت و صحت همسرش، در غیر اینصورت در نزد خدا مقصر خواهد بود.
6- تقارن سنی در ازدواج
یکی دیگر از شرایطی که در امر ازدواج باید مورد توجه دختر و پسر قرار میگیرد تقارن سنی است . بدیهی است منظور این نیست که زن و مرد هر دو سنشان یکی باشد چه به اعتقاد ما اختلاف سن بین زن و مرد اگر زیاد نباشد مشکلی بوجود نخواهد آمد، بلکه منظور اساسی ما از ذکر این شرط نفی ازدواجهائی است که اختلاف فاحشی بین سن زن و مرد وجود دارد به عنوان مثال گاه داماد چهل ساله و عروس 16 ساله است بدیهی است این مقدار اختلاف اگرچه در آغاز ازدواج مورد رضایت طرفین است ولی بعدها ایجاد اشکال کرده عوارض ناشی از آن به صورتهای گوناگونی در رفتار و کردار طرفین ظهور و بروز خواهد کرد. به عقیدهی ما چنین ازدواجی بین دو نفر انجام نشده بلکه یک نفر ازدواج کرده است. [32]
حقوق زن و شوهر از دیدگاه پیامبر اکرم (ص)
رسول خدا (ص) فرمودند : چندان امین وحی نسبت به زن سفارش کرد که گمان کردم طلاق او جز با ارتکاب زنا جایز نیست.
و نیز آن حضرت فرمود : رحمت خدا بر کسی که تمام برنامههای بین خود و همسرش را نیکو انجام دهد ، چه خداوند اختیار زن را به مرد داده و شوهر را سرپرست او نموده است.
رسول خدا (ص) فرمود: کسی که حقوق عائلهی خود را ضایع کند از رحمت خدا دوراست.
و باز فرمودهاند: بهترین شما کسی است که برای خانوادهاش بهتر باشد ، و من برای خانوادهام از تمام شما بهترم .
و نیز فرمودهاند : عائلهی شخص در قیداویند ، محبوبترین بندگان نزد خدای عزوجل کسی است که با افراد در قیدش بهتر رفتار کند.
در مورد تهیه لوازم زندگی فرمودهاند:
-خوراک و پوشاک زنان به نحو معروف بر شما واجب است.
-وارد شدن به بازار و خرید یک درهم گوشت برای عائلهام که آن را هوس کردهاند برای من محبوبتر از بنده آزاد کردن است.
-سرپرستی زن و بچه و رسیدگی به امور آنان از خوشبختی مرد است
در مورد گشایش در زندگی فرمودهاند:
کسی که به بازار میرود و برای عیالش تحفه میخرد، مانند کسی است که در خانه مستمندان صدقه میبرد، او باید تحفه خریده شده را وقتی به خانه برد ابتدا به دخترانش بدهد، زیرا هر کس دخترش را خوشحال کند چنان است که بندهای از نسل اسماعیل آزاد کرده و هرکس دیدهی پسر را با بردن تحفه روشن کند ، گویا از ترس خدا اشک ریخته،و کسی که از ترس خدا گریه کند حضرت حق او را وارد بهشتهای پرنعمت کند.
آنچه را مسلمانان به خاطر خدا برای همسرش میخرد ثواب صدقه دارد. [33]
در مورد احترام به زن :
-هر کس همسرش را بیش از سه مشت بزند، خداوند در قیمات در برابر اولین و آخرین رسوایش کند.
-آنان را دلخوش دارید تا به شما بسازند ، از آنان اظهار کرامت و ملال نکنید در آنچه به عنوان مهر به آنان دادهاید طمع نورزید ، و چیزی از آنان را به زور استرداد ننمایید. [34]
در مورد آراسته و پاکیزه بودن
همانطور که مرد ، زن خود را دوست دارد زیبا، پاکیزه ، خوش لباس ، معطرببیند ، زن هم از مرد خود همین توقع را دارد .نظافت ، پاکی ، حمام ، مسواک ،سرشستن ، شانهزدن ، ناخن گرفتن ، عطر زدن ، لباس منظم و پاکیزه پوشیدن و سایر زینتهای حلال بر اندام مرد ، زن را خوشدل و راضی میکند و به عفت و پاکدامنی او میافزاید و از چشم دوختن به دیگران و در خیال گرفتن غیر شوهر حفظ میکند.
خوش زبانی و مدارا
درشت گویی، بدزبانی، تندی، سختگیریطرف مقابل انسان را هر که باشد وادار به عکسالعمل میکند . حال و قال وقتی خارج از حدود باشد، زن را دلگیر و روحیه او را کسل و در نتیجه فضای زندگی به تلخی و سردی میگراید.
امیر المومنین (ع) در این زمینه به مردان ، چنین دستور میدهد : با آنان در همه حال مدارا کنید ، خوش زبان و نرمخو باشید و در تمام امور نیکی نمایید که عکس العمل آنان با شما به همین صورت باشد. [35]
حقوق شوهر بر زن :
اطاعت :
رسول حق فرمود: به هنگامی که زن نماز واجب پنج وقت را بخواند و روزهی رمضان را بگیرد و حج خود را انجام دهد و از شوهرش فرمان ببرد و حق امام علی (ع) را که امام واجب الاطاعه است بشناسد ، از هر دری از هشت در بهشت که میخواهد به بهشت دراید.
به زنی به نام حولا فرمود: به آن خدایی که مرا به راستی مقام نبوت داده مرد بر زن حق دارد چون شوهر او را طلب کند اجابت نماید، اگر دستوری دهد سرنپیچد و با او ستیزه و مخالفت نکند. [36]
احترام به شوهر و خوشرفتاری از او
-جهاد زن ، نیکو شوهر داری است.
گروهی خدمت رسول اسلام آمدند ، عرضه داشتند مردمی را دیدیم که برای بزرگانشان سجده میکردند شما هم به ما چنین اجازهای میدهید ، فرمود: نه اگر بنا بود چنین دستوری بدهم میگفتم زن برای شوهر سجده کند.
برای غیر شوهر خود را نیاراید:
رسول حق (ص) به حولا فرمود:
زروزیور خود را در منظر و دیدگاه غیر شوهر مگذار، در غیاب شوهر خود را خوشبو مکن ، روسری خود را که جلب نظر میکند : و مچ دست را نشان مده اگر چنین کنید دینتان را تباه و خدا را به خشم آوردهاید. [37]
حدود نفقه در اسلام
از نظر فقه اسلام روشن است که مخارج زن با در نظر گرفتن وضع مالی شوهر باید تامین شود ولو اینکه زن از خانوادهی ثروتمندی باشد. مثلا اگر شوهر کارگر باشد لازمست مخارج زن خود را در حدود وضع کارگری تامین کند و بیش از این نمیتوان انتظار داشت ولی اگر وضع مالی مرد خوب باشد و زن از نظر خانواده خود در وضعی قرار گرفته باشد که حفظ شخصیت و حیثیت خانوادگی او اقتضای داشتن خدمتکار بکند بر مرد لازمست که این احتیاج او را نیز برطرف کند.
حتی اسلام زنی را که از شوهر خود جدا شده و از او وی حامله باشد تا مادمی که وضع حمل ننموده است مخارج وی را به قدر کفایت بر عهده مرد گذارده است زیرا بدیهی است که زن با وجود حامله بودن نمیتواند شوهر دیگری اختیار کند تا بدینوسیله احتیاجات زندگی خود را بطرف سازد و حتی اگر جدائی بین زن و شوهر به نحوی باشد که تا مدت معینی از لحاظ قانون اسلام ،امکان رجوع به زن و شوهری میسر باشد (طلاق رجعی) باز تمام مخارج ضروری زن از مسکن و خوراک و پوشاک و .... در این مدت بر عهدهمرد است.[38]
کمک به همسر
برای بدست آوردن موفقیت در زندگی ، یکی از امور لازم همان احساس مسئولیت است احساس مسئولیت نه تنها در شغل آدمی مهمی است بلکه در زندگی داخلی و خانوادگی نیز بسیار حائز اهمیت است. مسئولیت ادارة امور داخلی خانه به عهدهی زنها و ادارهی امور خارج از منزل از قبیل تهیهی وسایل راحتی همسر و سایر افراد خانواده همگی بعهدهی مردها واگذار شده است ولی با وجود این اسلام طی دستوراتی مردها را تشویق میکند که داوطلبانه در امر مربوط به همسر خود نیز کمک کرده او را یاری دهند . به این ترتیب شرکت داوطلبانه در کارهای خانه نشانهی توجه اسلام به پدید آوردن صمیمیت و وحدت در میان اعضای خانواده است. [39]
مرد نه تنها باید به همسر خود کمکنماید بلکه باید از سخت گیری و اعمال خشونت جز در موارد لازم در مورد همسر بپرهیزد و در ایجاد محبت و جلب رضایت و حفظ روابط حسنه بین خود و همسر خویش همواره بکوشد زیرا ممکن است در برخی از مواقع زن به هر جهتی خواه به علت کم حوصلگی کوتاهی و یا نرسیدن و غفلت و یا آمدن مهمان و مشکلات بچهداری به انجام پارهای از امور خانه نرسد لازم است مرد در این صورت بردباری به خرج دهد بی تابی نکند و طریق مدارا پیش گیرد حتی همت کرده کارهای انجام نیافته را خود انجام دهد. [40]
مردی که بیش از حد توانایی خود کار میکند و روحا و جسما خسته است نباید در همین حال مورد بازخواست همسرش واقع شود.
مرد ، روح پذیرش انتقادرا اگرچه بجا و صحیح باشد در این صورت کمتر دارد . به عکس همسر عاقل و فهمیده سعی میکند از راههای گوناگون وسایل تقویت روحیهی شوهر خود را فراهم کند تا مرد بتواند در مقابل مشکلات بیشمار زندگی و امور اجتماعی مقاومت و سرسختی بیشتری نشان دهد از جمله این وسایل ، تشویق شوهر خویش از طریق به یادآوردن کارهای برجسته و به اصطلاح شاهکارهای دوران زندگیاش میباشد. این تذکر و یادآوری به شدت توانایی مرد را در انجام کارهای سخت بالا میبرد و در وجود مرد معجزه میکند [41]
از جمله رفتارهای موثر خانمها که در روحیهی شوهرها اثر شگفتانگیز و معجزه آسایی دارد ، اینست که هنگام ورود مرد به منزل از او استقبال به عمل آورند و هنگام خروج از منزل ، او را تا دم در بدرقه کنند. در ارتباط با همین مطلب روایت کردهاند که : روزی مردی خدمت رسول اکرم (ص) شرفیاب شد و عرض کرد من همسری دارم ، هنگام داخل شدن من به منزل به استقبال من میشتابد و وقت خارج شدن از منزل مرا بدرقه میکند و هنگامی که مرا غمگین میبیند پیش آمده میگوید چرا اندوهناک هستی ؟ اگر اندوه تو برای کمی رزق و روزی است هیچ غصه نخور، خداوند روزی تو را متکفل میباشد و خواهد رسانید و اگر به جهت آخرت کوشش میکنی، خداوند اهتمام تو را زیاد گرداند. رسول اکرم (ص)در مقابل کلمات مرد نسبت به همسر خود فرمود خداوند را کارگزاران مخصوصی است و همسر تو از جمله آنها میباشد و پروردگار برای او ثواب اجرا شهید را میدهد.[42]
مهریه
از جمله تکالیف مرد به هنگام پیوند ازدواج ، پرداخت مهر است . مهر یا مهریه از حقوق مسلم زن است. مهر یا صداق چیزی که زن بر اثر ازدواج مالک آن میگردد و مرد ملزم به ادای آن به زن میشود.
نهاد مهر در حقوق ایران مبتنی بر سنت و مذهب است و نظیر آن را نمیتوان در حقوق غرب یافت. مهریة زن یک امر حقوقی است و با بعضی از مسائل دیگر مثل شیر بهاء یا با شلق که در برخی از خانواده ها متداول است ،تفاوت اساسی دارد مهر مال یا امکانی است که صرفا از آن زن است. در واقع مهریه هدیهای است که شوهر به زن تقدیم میکند و والدین و خویشان زن را حقی بر آن نیست . قرآن کریم با لطافت و ظرافت خاص چنین بیان میدارد وآتواالنسا صدقا تهن نحله . یعنی مهر زنان را به طور کامل و به عنوان یک عطیه به خود آنان بدهید.
مهریه ممکن است که کاملا مشخص و معین باشد مانند خانه اتومبیل ، سکهطلا،سفر مکه و غیره و یا درآمد حاصل از یک امر اقتصادی به عنوان مهر تعیین گردد و یا اینکه مرد انجام یک کار یا پذیرش تعهد خاصی را به عنوان مهر پیشنهاد نماید، مثل آموزش زبان ، تعلیم قرآن، تدریس دروس علمی و یاد دادن یک هنر یا مهارت و یا ساختن یک خانه و یا فراهم نمودن یک چیز معین .
در هر صورت،پرداخت مهر از تکالیف اساسی شوهر و حقوق ویژه زن است و مهر باید حسب تمایل و ارادة زن و یا به گونهای که توافق گردیده ، هنگام مطالبه قابل حصول باشد.
متاسفانه امروزه در غالب موارد، مهر زنان در ذمه و دین مردان میماند و زنها معمولا آن را مطالبه نمیکنند مگر وقتی که اختلاف و مشاجرهای پدید آید. در حالی که توصیهی اسلام این است که مهر به هنگام وصلت زن و مرد تقدیم گردد و در صدر اسلام و در عصر حضرت محمد (ص) معمول این بود که مرد هرچه به عنوان مهر متعهد میشد، به هنگام وصلت نقدا تقدیم مینمود.
و فلسفهی مهر یا صداق از نظر اسلام این نیست که مهر به عنوان وثیقه در اختیار زن قرار گیرد. مهر فقط مهر است و بهترین آن هدیهای است که نشانی از صداقت و علاقهمندی و محبت مرد نسبت به آرامشگر حیاتش باشد. [43]
نقش موقعیت شناسی زن و مرد در استحکام خانواده
یکی از اصولی را که هر انسانی باید به آن توجه داشته باشد موقعیت شناسی است . به نظر میرسد برای اینکه الفت و صمیمیت خانواده لطمهای نبیند ، پیشنهاد می نمائیم که زن و مرد سعی کنند در مواردی که از یکدیگر تقاضاهایی را دارند قبلا موقعیت و وضعیت طرف را برآورد نمایند. اگر دیدند که طرف در شرایط مناسب و آماده قرار دارد در این هنگام پیشنهاد و طرح خود را ارائه دهند.
موقعیت شناسی موجب میگردد علاوه بر اینکه درخواست و تقاضای زن و مرد انجام میگیرد به جای نقار و درگیری میزان صمیمیت آنان نیز افزایش مییابد. [44]
در موارد زیادی از خانوادهها این واقعیت کمتر به چشم میخورد زیرا زنان بدون در نظر گرفتن موقعیتهای مالی و شغلی و درآمدی همسران خود بطور خام و نپخته از آنان تقاضاهائی را مینمایند در حالی که اگر موقعیت شناس میبودند هرگز به چنین تقاضاهائی اقدام نمیکردند.
در برخی از موارد مردان نیز بیش از طاقت و توانایی همسران خود از آنها تقاضاهائی را مینمایند ، پرواضح است که هر انسانی از حد و حدود خاصی از امکانات برخوردار است و هرگز نباید بیش از آن مقدار از آنان انتظاراتی داشت.
به نظر ما یکی از اموری که استحکام خانواده را مورد تهدید قرار داده و صفا و صمیمیت خانوادگی را نیز متزلزل میسازد ،توقعات فوق العادهای است که زن و مرد از یکدیگر دارند و حال آنکه اگر زن و مرد موقعیت شناس بودند هرگز از یکدیگر چنین تقاضاهائی را نمینمودند. [45]
به طور خلاصه ارتباط پیدا کردن هنر است و تا انسان هنرمند نباشد نمیتواند به خوبی با دیگران ارتباط برقرار سازد روی این اصل اعتقاد ما اینست که برای حفظ تعادل و استحکام خانواده زن و مرد در درجه اول باید موقعیت
نقش خانواده در بزهکاری فرزندان
اهمیت زندگی خانوادگی برای کودکان به مراتب از افراد بالغ بیشتر است چرا که در اینجا است که کودک اولین تجربیات خود را در زیستن با دیگران میآموزد . در محیط خانواده است که پایه رشد و فعالیتهای آینده کودک گذاشته میشود اینکه در روابط ما با سایرین عشق و محبت حکمفرما است یا خصومت و نفرت تا حد بسیار زیادی به تربیت خانوادگی بستگی دارد.
اصولا کلیه رفتارهای نوجوانی ، جوانی و بالاتر چه اجتماعی باشد و یا ضد اجتماعی در نتیجه تجربیات گذشته به وجود میآید و با توجه به این تجربیات است که میتوان این حالات و رفتارها را توجیه کرد.
بزهکاری در کودکان و نوجوانان هر چند میتواند به عوامل بسیار از جمله مشکلات فرهنگی ، اجتماعی اقتصادی و ... وابسته باشد اما در گام نخست این خانواده است که کودک را به مسیر صحیح هدایت میکند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا میسازد. انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر افکار ، عقاید و رفتار اطرافیان قرار میگیرد و بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها الگوهایی را که به نحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتاری خود قرار خواهد داد.
خمیر مایه مولفههای اصلی شخصیت متعادل و پویا یا متزلزل و آسیب پذیر کودکان و نوجوانان در کانون خانواده و در سایه تعامل مطلوب با والدین به ویژه مادر شکل میگیرد.
پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) در تاکید بر اهمیت دورههای مختلف رشد فرزندان به ویژه هفت سال اول زندگی ، فرمودهاند فرزند در هفت سال اول زندگی محبت پذیر است در هفت سال دوم آموزش پذیرا است و در هفت سال سوم حیات خود مشورت پذیر است.
ویژگیهای زیستی و روانی – اجتماعی کودکان در سالهای اولیه رشد (هفت سال حیات) به گونهای است که بیشترین تعلق خاطر را به پدر و مادر دارند و میخواهند همواره همه وجود پدر و مادر خود را در قبضه مهر خود داشته باشند. از همین رو زیباترین و موثرترین روش پروش فرزند در این دوران حاکمیت مهر و محبت و سیطره عاطفی کودک بر پیکره شخصیت پدر و مادر است.
بنابراین محرومیتهای عاطفی ، تنبیه ، اعمال رفتارهای خشونتآمیز با کودک و تحمیل آزردگیها و ناکامیهای مکرر بر احساس فرزندی با شاکله محبتپذیر، میتواند آسیبهای اجتماعی همراه داشته باشد.
گزل ، پدر روانشناسی کودک میگوید شخصیت کودک در پنج ، شش سالگی نسخه کوچکی از جوانی است که بعدا خواهد شد . کودکانی که از مهر و محبت پدری و مادری محروم مانده و عموما در عین برخورداری از نعمت پدر و مادر دچار بدسرپرستی شدهاند و به گونهای که انتظار میرود از تعامل عاطفی خوشایند و دوست داشتنی با والدین بهرهمند نمیشوند با دنیایی از نگرانی و ناکامی ، بی انگیزه و شکننده وارد مدرسه میشوند.[46]
هدفهای تربیتی در خصوص ارتباط با والدین
سیر وجود آدمیو تداوم نسل او در نظام خلقت، به واسطهی وجود خود اوست و نقش آدمی در بقا و رشد و هدایت نسل خود ریشه در اعماق وجود انسان و ماهیت او دارد حکمیت الهی بر این تعلق گرفته است که والدین واسطهی فیض الهی قرار گرفته نقش اساسی در تداوم حیات ایفا کنند و اهیمت این نقش در مجموعة آفرینش سبب عنایت خاص باری تعالی بدان شده است.
وقتی بحث از اهداف تربیتی در خصوص ارتباط فرزند با والدین مطرح میشود ناظر بر یک نوع ارتباط جدید نیست خداوند در انسان به طور تکوینی محبت و علاقه به والدین را قرار داده است عطوفت فرزند به والدین امری اعتباری و قانونی نیست و واسطه قرار گرفتن آنها در خلقت فرزند و نگهداری از او زمینه عطوفت و محبت فرزند را نسبت به والدین فراهم میآورد. عملکرد دین در خصوص ارتباط فرزند و والدین ناظر بر تعدیل علائق آنهاست. به طور مشخص میتوان پرهیز از زیادهروی در اطاعت از والدین و اصرار بر متابعت از آبا و اجداد را در صورتی که مقابله با حق قلمداد شود به عنوان نمونههایی از تعدیل در نوع ارتباط مطرح کرد. چنانکه در قرآن پیروی از گذشتگان و موضوع باطل آنها در خصوص بت پرستی و رویگردانی از خدا تقبیح شده است. [47]
الف: احترام به والدین
مساله احترام در خصوص ارتباط با والدین در مرتبهای بعد از مقوله ارتباط با خدا قرار دارد در خصوص احترام به والدین به سختی میتوان ماهیت حق شناسی را از احترام جدا کرد به سخن دیگر با توجه به اینکه حق شناسی و سپاسگذاری به منزله نوعی پاسخگویی به کسی است که به نحوی گرهای از مشکل ما باز کرده است متضمن نوعی یاری رسانی و کمک متقابل به اوست اما احترام از دیدگاهی دیگر به معنای حرمت و ارزش فرد مقابل و رعایت شأن اوست . احترام به معنای حریم قایل شدن برای اشخاص هم جنبهی ایجابی دارد و هم جنبهی سلبی . گاهی با رعایت حق دیگران احترام آنها را حفظ میکنیم و گاهی با پرهیز و اجتناب از اموری که خدشهای به منزلت و شأن آنها وارد میکند. در منطق قرآن حفظ حریم والدین در طول حفظ حریم خدا و در مرتبه بعد از آن قرار گرفته است.
دربارهی اینکه ما با چه ابزاری میتوانیم به این امر جامهی عمل بپوشانیم باید گفت از نظر اسلام همان طور که در آیات قرانی گذشت نیکی و احسان به پدر و مادر جزء لاینفک مقولهی احترام به آنهاست نیکی و احسان از چنان اهمیتی برخوردار است که سبب علو مقام انسان و نیل به ارزشهای والا میشود به طوری که خداوند یکی از علل دستیابی یحیی را به نبوت ، نیکی به والدین ذکر کرده است. [48]
ب- حق شناسی در مقابل والدین
یکی از ارکان اهداف تربیتی در ارتباط متقابل ، حق شناسی و سپاسگزاری در برابر نعمت و مساعدتی است که به نحوی نیازها و مشکلات انسان را حل میکند اگر ملاک در حق شناسی و سپاسگزاری میزان دخالت عامل مقابل در رفع احتیاج باشد ، باید گفت سپاسگزاری در برابر والدین بعد از حق شناسی در برابر خداوند تعالی است و نسبت به آن در درجه دوم اهمیت قرار دارد. ارج نهادن زحمات و تلاش والدین برای پرورش و رشد فرزند صرفا از طریق سپاسگزاری و حق شناسی خاص میسر است. بنابراین همان طور که کفران نعمت و اجتناب از توجه به حق منعم ، عقوبت ابدی را به دنبال دارد رویگردانی از والدین و کوتاهی در حق آنها موجب دوری از مسیر قرب الهی میگردد. یکی از تعالیم تربیتی اسلام که از بارزترین مصادیق حق شناسی دربارهی والدین است ، طلب خیر و برکت برای آنها در قالب دعاست که نوعی اتحاد با آنها به شمار میرود و در قرآن به صورت طلب غفران و بخشایش به آن اشاره شده است . مساله حق شناسی از والدین از چنان اهمیتی برخوردار است که ضلالت و گمراهی آنها مانع از طلب هدایت و غفران و خیر و احسان الهی برای آنها نمیشود چنانکه حضرت ابراهیم برای هدایت عموی بتپرست خود که سرپرستی او را به عهده داشت از هیچ کوششی دریغ نورزید و برای او طلب آمرزش کرد. [49]
هدفهای تربیتی در خصوص رابطه با فرزند
پرهیز از افراط و تفریط در پرورش فرزند:
انسان به فرزند خود علاقه و تمایل خاص دارد به نحوی که حاضر است برای سلامت و حفظ امنیت او، خود را به خطر اندازد. احساس یگانگی با فرزند ریشه در اعماق روح و روان دارد. آنچه مورد خطاب دین در گزارههای تربیتی است توجه به همین جنبه است که همواره در معرض افراط یا تفریط قرار میگیرد. زیادهروی در توجه به فرزند یا فروگذاری حق او دارای آثار منفی زیادی است و پرهیز از آن در گزارههای دینی مورد تاکید قرار گرفته است. در برخی از آیات تسامح در حق فرزندان و بیتفاوتی نسبت به آنها و کوتاهی در برآوردن نیازهایشان تقبیح شده است. همچنین از بین بردن فرزند به دلیل جنسیت او یا مشکلات مالی و بیتوجهی به عواملی که منجر به استحکام ارتباط بین والدین و فرزندان میشود مورد نکوهش دین قرار گرفته است برخی از روایات مسالهی تفریط و فروگذاری حق فرزندان را نوعی عقوق دانستهاند که از جانب فرزند بر پدر و مادر وارد میشود به عبارت دیگر، همانطور که حق شناسی از والدین از جانب فرزند لازم است حق شناسی از فرزندان نیز برای والدین ضروری است از نظر اسلام کوتاهی در برآورده کردن نیازهای اساسی (مادی و روانی) فرزندان و تباه کردن شخصیت و سرنوشت آنها، والدین را دچار نفرت الهی و مستوجب عقوق فرزندان میگرداند.[50]
وظایف والدین در برابر فرزند
1- قرائت اذان و اقامه در گوش کودک:
رسول خدا (ص) فرمود: پس از ولادت فرزند مستحب است در گوش راست و در گوش چپش اقامه بگویند که این امر باعث حفاظت و حراست او از شیطان خواهد بود.
2- پذیرش کودک
از مسائل مهم حقوق کودکان ، مسالهی پذیرش کودک است . کودک به هر وضع و به هر صورتی که هست باید پدر و مادر پذیرای او باشند ، دختر یا پسر ، زشت یا زیبا ، سالم یا ناقص . زیرا والدین حکم باغبانی را دارند که فرزندانشان میوههای باغ خود آنان است و باید در طریق به ثمر رساندن آنان بکوشند. [51]
3- نامگذاری کودک
نامگذاری از مسائل مهم حقوق کودکان است و والدین موظفند نام خوبی را برای کودک انتخاب نمایند نامی که اولا رضای خدا در آن باشد ثانیا فرزند در آینده به هر شغل و یا هر پست و مقامی که رسید آن نام متناسب باشد . بهترین نامها نام ائمه معصومین (ع) و اولیای الهی و اهل بیت ایشان میباشند.[52]
4- احترام به کودک
یکی از حقوق کودک احترام به اوست این سخن از رسول خداست که فرمود به فرزندانتان احترام و محبت کنید و با آداب و روش پسندیده با آنها معاشرت نمایید.
5- تغذیه کودک:
نخستین غذای کودک شیر مادر است و این سفارش رسول خداست که پستان مادر در اختیار کودک باشد و مرد موظف است درایام شیردادن ، زن را از غذای حلال و پاک تغذیه کند و زن نیز باید مراقب غذای خود باشد ، زیرا غذای حرام و نجس و خبیث در شیر و شیر در فرزند اثر مستقیم دارد. و پس از فراغت از ایام شیردادن باز والدین باید همت به خرج داده ، فرزند معصومشان را با غذای حرام و ناپاک آلوده نکنند. [53]
6- تامین نیازهای فرزند:
تامین نیازهای اولیه از قیبل خوراک، پوشاک ، امنیت و همچنین ایجاد زمینهی مناسب برای پرورش و رشد آنهاست کوتاهی در برآورده نمودن نیازهای اولیهی فرزند مانعی بر سر راه رشد و ترقی او در مراحل بالاتر به وجود میآورد. بنابراین ایجاد فضای مناسب برای ترقی و تعالی فرزند از ابتدایی ترین وظایف والدین است.[54]
7- محبت :
یکی از ارکان تربیت فرزند برقراری روابطی مناسب با او بر اساس محبت است زیرا محبت به عنوان مهمترین واسطه در برقراری رابطه باید مورد توجه و عنایت ویژه قرار گیرد آنچه از محبت در این بحث مورد نظر است ایجاد شرایطی است که در آن محبت واقعی و معمولی نثار فرزند گردد و بدین ترتیب معضل بیتفاوتی نسبت به او و سهلانگاری در تربیت حل شود. روایات بسیاری وجود دارد که در برگیرنده لزوم محبت و ارزش عشق و علاقه به فرزندان است و با توجه به دیگر گزارههای تربیتی اسلام، دلالت بر این امر به عنوان واسطهای برای ایجاد ارتباط تربیتی و پرورشی با آنها دارد. [55]
8- آموزش :
از جمله وظایف والدین ارائه آموزشهای اساسی به کودکان است آموزشی که موجب سازندگی و خیر و رفاه حال و اینده فرزند باشد اما اینکه به فرزندانمان در سنین کودکی چه علومی را بیاموزیم با مراجعه به روایات اهل بیت (ع) روشن میشود امام صادق (ص) فرمود: سزاوارترین چیزی که باید به کودکان آموخته شود چیزی است که چون بزرگ شدند بدان نیاز داشته باشند.
از جمله چیزهایی که ائمه دستور دادند که ما از سن هفت سالگی به بعد به فرزندانمان بیاموزیم قرآن و سواد خواندن و نوشتن و احکام حلال و حرام و نماز است. [56]
و بالاخره والدین موظفند فرزندانشان را به امور دین آشنا ساخته و مودب به آداب الهی و متخلق به اخلاق انبیاء نمایند صفات خوب و بد را به آنها بشناسانند و آنها را از صفات بد بر حذر داشته و به صفات نیکو ترغیب نمایند. و به آنها راه و رسم زندگی بیاموزند والدین به کودکانشان درس عواطف و انسانیت دهند و به فنون دفاعی آشنا سازد تا در مواقع خطر بتوانند از خود و کیان خود دفاع نمایند[57].
9- پرورش کودک
تربیت فرزندان تنها در آموزش خلاصه نمیشود بلکه مهمتر از آموزش پرورش است که باید به آن توجه کافی شود، متاسفانه در دنیای کنونی مردم در بعد پرورش عمده نظر خود را به پرورش جسم اطفالشان معطوف داشته به غذا،لباس ، اسباب بازی، سلامت و بهداشت ، وزن ، زیبایی ، ورزش، شستشوی بدن و امثال این امور میپردازند ولی هیچ توجهی به پرورش روح فرزند ندارند، در حالی که در اسلام جسم و سلامت تن همراه با سلامت روح و روان مطرح است. لباس زیبا و غذای خوب همراه با اخلاق نیکو و ادب صحیح مورد توجه است هم باید کودکان را به ورزش و بازی واداشت و هم به عبادات و اموردینی ، مراسم مذهبی و ایثار و فداکاری تمرین وتشویق شود. هم باید وزن کودک را در نظر داشت و هم باید میزان اخلاق و رفتار نیکو و شایسته را در نظر گرفت هم لباس زیبا برای کودک لازم است و هم نام نیکو.
رسول خدا فرمود: اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم:
به کودکان خود اکرام نموده و به آنان ادب صحیح و لازم را بیاموزید.
علی (ع) فرمود: بهترین ارثی که پدران و مادران میتوانند به فرزندان خویش بدهند ادب و تربیت صحیح است. [58]
سخن آخر
بحث درباره حقوق خانواده و گسترهی وظایف و مسئولیتهای همسران ، بیش از آنکه صرفا در قلمرو موازین حقوقی و قانونی مطرح باشد اساسا متاثر از پیوندهای عاطفی و روانی و آمیخته با مبانی دینی ، معیارهای اخلاقی ، نگرشهای اجتماعی و نظام ارزشی حاکم بر جامعه است.
به طور کلی اهمیت و ارزشمندی حقوق خانواده ناشی از ارج و منزلت والای این کانون مقدس است جامعهای که در آن کانونهای خانواده از بالاترین قوام و استحکام برخوردارند مناسبترین بستر رشد و شکوفایی استعدادها ، حاکمیت ارزشها و تبلور رفتارهای متعالی فردی و گروهی است و بیشترین مسئولیت پذیری اجتماعی و برقراری عالیترین روابط بین فردی و پیوندهای عمیق عاطفی در آن به چشم میخورد.
خانواده اولین و اصیلترین نهاد اجتماعی است و سلامت جوامع در گرو تعادل کانون مقدس خانوادههاست، همچنین از بارزترین شاخصهای موفقیت و پیشرفت هر کشور و نظام حکومتی، تدوین و ارائه متعالیترین، ارزشمندترین و کارآمدترین قوانین و مقررات حمایتی از نظام خانواده است.
از این رو انتظار به حق و شایسته از کارگزاران جامعهی اسلامی ایران این است که با الهام از ارزشهای والای قرآنی و تعالیم اسلامی، جامعترین و فراگیرترین قوانین حمایتی را که مبانی نظری آن مبتنی بر ویژگیهای فطری ، احیای حقوق طبیعی و تامین نیازهای روانی همسران و فرزندان باشد برای قوام و پویایی نظام مقدس خانواده ارائه نمایند.
فهرست منابع مورد استفاده
1-قران کریم
2-صحیفهی سجادیه
3-ابن سینا و تدبیر منزل – مترجم : نجمی زنجانی – مجمع ناشر کتاب – تهران – 1319
4-اسلام و تنظیم خانواده – سید محمد علی ایازی – دفتر نشر فرهنگ اسلامی – تهران 1377
5-بحار الانوار – علامه مجلسی – طبع جدید – بیروت – جلد اول
6-پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی – سید مهدی صانعی – موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی – مشهد 1375
7-تعادل و استحکام خانواده – مجید رشید پور – انتشارات اطلاعات – تهران 1373
8-چگونه فرزندان خود را تربیت کنیم ؟ (ج1) عبدالله ناصح علوای – مترجم : عبدالله احمدی – نشر احسان – تهران 1377
9-حقوق خانواده در اسلام – حسین حقانی زنجانی – دارالتبلیغ اسلامی – قم – بیتا
10- خانواده در قران – احمد بهشتی – دفتر تبلیغات اسلامی – حوزةعلمیه قم – قم – 1377
11- درآمدی بر تعلیم و تربیت اسلامی (2) اهداف تربیت از دیدگاه اسلام – هیئت مولفین – انتشارات سمت – تهران – 1376
12-روانشناسی خانواده (همسران برتر) غلامعلی افروز – تهران – انتشارات انجمن اولیا و مربیان 1378
13-سایت : google
14-سیری در مسائل خانواده – حبیب الله طاهری – شرکت چاپ و نشر بین المللی – تهران 1381
15-موازنهی حقوق و اخلاق در خانواده – مریم احمدیه – تهران – شورای فرهنگی اجتماعی زنان ، روابط عمومی – 1382
16- نظام خانواده در اسلام – سخنرانیهای استاد حسین انصاریان – انتشارات ام ابیها – قم 1375
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن