پروژه و تحقیق رایگان - 515

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد نبی و رسول

بازديد: 275

«مقدمه»

اولين انساني كه پاي برعرصه وجود نهاد وزندگي را درزمين آغازيد، پيامبري از پيامبران خدا بوده است. اين سخن را مي توان از ويژگيهايي كه قرآن كريم براي وي مي شمرده دريافت: به يقين خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را برمردم جهان برتري داده است[1]

و]خدا[ همه اسما را به آدم آموخت[2]

سپس آدم ازپروردگارش كلماتي را دريافت كرد[3]

هم چنين به استناد ادله اي كه درباب ضرورت وجود وحي و رسالت درزندگي انسان، درگفتار پيشين گذشت، نيز مي توان اين ادعا را كه اولين انسان پيامبر بوده است، ثابت كرده؛ زيرا او نيز براي رستگاري خويش نياز به امداد الهي داشته است. از آن روز تا كنون بشر همواره مورد لطف الهي بوده است و پيامبران الهي براي راهنمايي اوپياپي آمده اند:

درتورات ، انجيل و قرآن كريم، تنها به نام برخي از اين پيامبران و داستان زندگاني آنان اشاره شده است.

ما هم چنان كه به نوح و پيامبران بعد از او وحي كرديم، به تو ]نيز[ وحي كرديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان ]نيز[ وحي نموديم و به داود زبور بخشيديم و پيامبراني را ] فرستاديم[ كه درحقيقت ]ماجراي[ آنان را پيش تر برتو حكايت نموديم و پيامبراني كه ]سرگذشت[ ايشان را برتو بازگو نكرده ايم[4].

برخي از اين فرستادگان، كساني بوده اند كه خداوند ايشان را برمي انگيخت تا قوم و قبيله اي را از انحراف عقيدتي يا اخلاقي و اجتماعي ويژه اي كه بدان دچار شده بودند، برهانند. اينان طبيباني براي آن بيماران بودند و بيش از اين رسالتي نداشتند . رسالت اين گروه از پيامبران به مكان و زمان خاصي محدود مي شد و پيام جهان شمولي نداشتند.

از ميان فرستادگان الهي، كساني نيز بوند كه تبليغ و استقرار شريعت پيامبران بزرگي مانند حضرت نوح و موسي (ع) را برعهده داشتند. آنان مي بايست چراغ هدايتي را كه پيامبران صاحب شريعت روشن كرده بودند، فروزان نگاه دارند و آن پيام را در ديگر محدوده هاي جغرافيايي و زماني بگسترانند.

ما تورات را كه درآن رهنمود و روشنايي بود، نازل كرديم. پيامبراني كه تسليم ]فرمان خدا[ بودند، به موجب آن براي يهود داوري مي كردند. [5]

گروه سوم از فرستادگان الهي كساني بودند كه دراصل فقط براي يك قوم يا ملت خاصي پيام الهي را مي آوردند و خود نيز دعوي جهان شمولي نداشتند. قرآن كريم درباره حضرت يونس (ع) مي فرمايد:

و او را به سوي يك صد هزار ]نفر از ساكنيان نينوا[ يا بيشتر روانه كرديم. پس ايمان آوردند و تا چندي برخوردار شان كرديم.[6]

افزون بر همه آنان، پيامبراني نيز بودند كه رسالتي عظيم تر داشتند و همگان مخاطب پيام الهي آنان بودند. قرآن كريم نيز پيامبر اسلام را فرستاده خدا بسوي همگان مي‌داند:

بگو«اي مردم! من پيامبر خدا بسوي همه شما هستم»[7] اما پيامبر بزرگ اسلام(ص) ويژگي ديگري نيز دارد كه او خاتم پيامبران و دين او آخرين برنامه سعادت انسان است.

اعتقاد به اين كه ماجراي پيامبري و نبوت با آوردن حضرت محمد(ص) پايان مي گيرد و سلسله اي كه ازآدم شروع شده بود يا حضرت محمد(ص) به فرجام مي رسد لذا با اين مقدمه مي خواهم به بخشي از وظايف پيامبران از حضرت آدم تا حضرت محمد(ص) در قرآن بپردازم.


بخش اول

فصل اول : تعاريف لغوي واصطلاحي نبي و رسول

نبوت از شوون بسيار مهم فرستادگان الهي است و دانشمندان اسلامي درمورد پيامبر اسلام نيز نبوت را نخستين و بارزترين شان او مي دانند. نبي اگر از ماده «نبا» باشد به مفهوم صاحب خبر مهم و اگر از ماده «نبو» باشد به معناي داراي مقام والا و برجسته است؛

نبي از نبوت به معناي رفعت است ونبي رابه سبب جايگاه بلند او نسبت به ساير مردم بدين نام خوانده اند.[8]

«فراهيدي» قديم ترين لغت شناس اسلامي مي نويسد: نبي به معناي راهي است كه انسان را به مقصد مطلوب خود مي رساند[9]. و كسايي گفته است : النبي الطريق و الانبياء طرق الهدي[10].

درباره رسول بايد گفت معناي لغوي آن از رسل است كه به گفته راغب به معناي برانگيختن با نرمش و ملايمت است[11] و دراصطلاح برنده سخن و حامل پيام و صاحب رسالت.

به هر حال، نبي و رسول، صرف نظر از مصاديقشان هر دوبراي بشارت و انذار و ديگر وظايف هدايتي مبعوث مي شوند.

پيامبران بسياري درطول تاريخ براي هدايت بشر مبعوث شده و هريك داراي رتبه اي خاص از قرب به درگاه الهي و منزلت آسماني بوده اند وبنا به مشيت الهي درشرايط مكاني و زماني خاص، براي هدايت مردم مبعوث شده اند. برخي از ايشان به عنوان نبي و برخي به عنوان رسول و برخي با هردو عنوان و برخي با لقب اولوالعزم شهرت يافته اند.

درباره تفاوت نبي و رسول:

آنچه مي توان پذيرفت اين است كه نبي از نظر مصداق (نه از نظر مفهوم) اعم از رسول است. يعني همه پيامبران داراي مقام نبوت بوده اند. ولي مقام رسالت اختصاصي به گروهي از ايشان داشته است و حسب روايتي تعداد رسولان313 نفر مي باشد و طبعاً مقام ايشان بالاتر از مقام انبيا خواهد بود. چنان كه خود رسولان هم، از نظر مقام و فضيلت يكسان نبوده اند. [12]با توجه به عدم اشاره قرآن به عدد پيامبران، ناگزير از مراجعه به روايات دراين خصوص هستيم. مطابق روايات مشهور، 124 هزار نبي ازسوي خدا به سوي بشر گسيل شده اند. درحديث امام رضا مي خوانيم كه پيامبر فرمود: «خداوند 124 هزار پيامبر آفريد كه من بالاترين ايشانم و مباهاتي نيست»[13]

علامه طباطبايي درجمع بندي روايات اين بخش مي گويد:

آنچه روايات دلالت مي‌كند روايات آحادي است مختلف المتون كه مشورترينشان روايت ابوذر از رسول خداست كه فرموده :

ان الانبياء مانه و اربعه و عشرون الف نبي و المرسلون منهم ثلاثمائه و ثلائه عشر نبياء[14]

تعداد پيامبران 124 هزار و از اين ميان عدد رسولان 313 است.[15]

فصل دوم : پيامبران درقرآن

ازميان خيل عظيم پيامبران و رسولان الهي، نام برخي از ايشان درقرآن مجيد ذكر شده و اززندگي عبرت آميز، دعوت پيگير و فرجام كارشان سخن به ميان آمده است. از اين رو بايد پيامبران را در مجموع به سه دسته تقسيم نمود:

اول: كه نام و داستانشان درقرآن ذكر شده

دوم : آنانكه داستانشان بدون نام ذكر شده

سوم:‌ آنها كه نام و داستانشان هيچ يك ذكر نشده است. قرآن دراين باره مي فرمايد:

«ولقد ارسلنا رسلا من قبلك منهم من قصصنا عليك و منهم من لم نقصص عليك»

و مسلماً پيش از تو فرستادگاني را روانه كرديم كه ماجراي برخي از ايشان را برتو حكايت كرديم و برخي از ايشان را برتو حكايت نكرديم.[16]

 ازطرفي هر چند عدد پيامبران الهي درقرآن مشخص نشده ولي از بعضي آيات استفاده مي شود كه شماره آنها بسيار زياد بوده است، چنان كه درآيه 24 سوره فاطر مي خوانيم:

«ان من امه الا خلا فيها نذير»[17]

و هيچ امتي نبوده مگر اينكه درآن هشدار دهنده گذشته است.

به هر حال بانگرشي به قرآن با دو دسته از پيامبران مواجهيم، پيامبران با نام و پيامبران بي نام.

1-گروه پيامبران با نام :

مطالعه آيات قرآن نشان مي‌دهد كه عدد پيامبراني كه نام آنها صريحا درقران مجيد آمده است ، 26 نفر است كه عبارتند از :

آدم، نوح، ادريس، هود، صالح، ابراهيم، لوط، اسماعيل، اليسع، ذوالكفل، الياس، يونس، اسحاق، يعقوب، يوسف، شعيب، موسي، هارون، داود، سليمان، ايوب، زكريا، يحيي، اسماعيل صادق الوعد، عيسي و محمد صل الله عليه اجمعين.

از اين ميان، نام هجده پيامبر درسوره انعام طي آيات 83 تا86 ذكر شده است؛

و آن حجت ما بود كه به ابراهيم دربرابر قومش داديم و به او اسحاق و يعقوب بخشيديم. و همه را به راه راست درآورديم، و نوح را ازپيش راه نموديم، و ازنسل او داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسي و هارون را هدايت كرديم و اين گونه نيكوكاران را پاداش مي دهيم و زكريا و يحيي و عيسي و الياس را، كه همه از شايستگان بودند و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط، كه جملگي را برجهانيان برتري داديم.

نام آدم درآيه 31 بقره و چندين آيه ديگر، و «علم ادم و الاسماء كلها»

نام صالح درآيه 73 اعراف؛ والي ثمود اخاهم صالحا.

نام هود درآياتي ازجمله آيه 89 سوره هود آمده است؛ و يا قوم لا يجرمنكم شقاقي ان يصيبكم مثل ما اصاب قوم نوح او قوم هود اوقوم صالح .

درآيه 36سوره عنكبوت به نام شعيب اشاره شده است. و لي مدين اخاهم شعيبا و ذوالكفل و اسماعيل در آيه 48 سوره ص مذكور است، والذكر اسماعيل و اليسع وذاالكفل و كل من الاخيار.

و نام ادريس در آيه 56 سوره مريم اين چنين آمده است، والذكر في الكتاب ادريس انه كان صديقا نبيا.

و سرانجام به نام مبارك محمد خاتم پيامبران درچهار آيه با نام محمد و دريك آيه با اسم احمد تصريح شده است؛

ومامحمدالا رسول قد خلت من قبله الرسل[18].

ماكان محمد ابا احد من رجالكم رسول الله و خاتم النبيين[19].

و امنوا بما نزل علي محمد و هو الحق من ربهم[20] .

محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم[21] .

2-گروه پيامبران بي نام :

تعدادي از پيامبران الهي نيز با ذكر بخشي از داستان حياتشان مورد اشاره قرآن قرار گرفته اند و ازروايات موجود، نام و مشخصات ديگر آنها استخراج و يا استنباط شده است؛ اين گروه عبارتند از:

-خضردرآياتي از سوره كهف، از جمله : فوجدا عبدا من عبادنا انبياه رحمه من عدنا و علمتاه من لدنا علما. [22]

-اشمعونيل يا شمعون . پيامبر دوران طالوت درآيه : ادم تر الي العلما من بني اسرائيل من بعد موسي اذقالوا لنبي لهم ابعث لنا ملكا نقاتل في سبيل الله[23] .

-ارميا ياحزقيل درآيه : اوكالذي مرعلي قريه و هي خاويه علي عروشها.[24]

-سه فرستاده عيسي به انطاكيه، درآيه : اذ ارسلنا اليهم اثنين فكذبو هما فعززنا بثالث فقالوانا اليكم مرسلون.[25]

-برخي دو فرستاده اول را شمعون و يوحنا و سومي را پولس معرفي كرده اند[26]ولي مولف تفسير كشاف و برخي تفاسير ديگر نام سومي را شمعون ذكر كرده اند. [27]

فصل سوم : ويژگي پيامبران

از آن جا كه محور بحث ما ، شيوه هاي دعوت چهره هاي قرآني است، ضرورت دارد، از اين زاويه به ويژگي هاي اساسي انبيا نظري افكنيم، تا اهميت و جايگاه دعوت و تبليغ دررسالت انبيا بيش از پيش روشن گردد. مي توان گفت تمام ويژگي ها و خصوصياتي كه درانبيا و سيره و رسالتشان مشاهده مي شود، اموري است كه آنان را درتبليغ بهترو موثر تر ياري و راهنمايي مي نمايد.

در راس ويژگي هاي ايشان، عصمت است كه بي شك كار تبليغ را آسان تر، موثر تر و نتيجه بخش تر مي نمايد، چراكه نخستين اثر اعتقاد به عصمت، اعتماد كامل به پيامبر درگفتار و رفتار و همه عكس العمل ها و دريك كلام حجت بودن سنت اوست؛ و چون سنت و سيره پيامبر حجيت يافت، تاسي و پيروي كامل صورت مي گيرد و اين به مفهوم توفيق كامل دعوت است. علامه طباطبايي دراين باره مي گويد:

پيامبر كه از انجام دادن گناه، چه فعل حرام و يا ترك واجب، معصوم است، بدين سبب است كه اگر معصوم نباشد ممكن است برخلاف دين تبليغ نمايد.[28]

ويژگي دوم پيامبران، اعجاز، نيز كاملاً  درجهت تأثير بخشي بيشتر تبليغ است. يكي از اركان تعريف معجزه اين است كه، معجزه نشانه صدق ادعاي پيامبران است. چه، با صدور معجزه اعتماد و اطمينان به صداقت پيامبر حاصل مي شود كه مقدمه پذيرش پيام هاي الهي اوست.

به عبارت ديگر معجزه مقدمه كاميابي دعوت است؛ البته بايد توجه داشت كه آنچه معجزات انبيا (ع) مستقيما اثبات مي‌كند، صدق ايشان درادعاي نبوت است و اما صحت محتواي رسالت و لزوم اطاعت از فرمان هايي كه ابلاغ مي‌كنند، مع الواسطه و به طور غير مستقيم ثابت مي شود. [29]

ويژگي ديگر، يعني كثرت تعداد پيامبران نيز در همين جهت است. از آنجا كه نياز بشر به هاديان و اسوه ها، يك نياز هميشگي است و شرايط رواني و اجتماعي افراد نيز درزمان ها و مكان هاي گوناگون است، و همچنين امكان دستبرد و انحراف دررسالت قبلي وجود دارد، ناگزير تعداد انبيا ضرورت مي يابد. امير مومنان درباره توالي نبوت‌ها مي فرمايد:

كلما مضي منهم سلف قام منهم بدين الله خلف حتي اقصت كرامه الله سبحانه و تعالي الي محمد[30]؛

هريك از پيامبران كه رسالت خود را به پايان مي برد و از دنيا مي رفت پيامبر ديگري براي پياده كردن دين خدا برمي خاست تا آن كه كرامت خدا به محمد(ص) اضافه گرديد.

تأثير تعداد انبيا دردعوت است كه ، وقتي تمام شرايط براي گسترش دعوت فراهم مي شود، نبوت به پايان ميرسد و اين زماني است كه خاتم پيامبران ظهوركرده و دعوتش را ارائه كند؛

هرگاه شرايط زندگي بشر به گونه اي باشد كه دعوت پيامبر به همه جهانيان برسد و پيام هاي او براي آيندگان ، محفوظ و مصون بماند و دگرگوني شرايط اجتماعي، مستلزم تشريعات اساسي جديد و تغيير احكام و قوانين موجود نباشد ارسال پيامبر ديگري ضرورت نخواهد داشت. [31]

هماهنگي دراصول عقايد و كليات احكام، ديگر ويژگي انبياست كه اين ويژگي نيز ميتواند دعوت هر پيامبر را به موفقيت نزديك تر سازد؛ چه درصورت يكساني تعاليم با رووس پيام ها و برنامه هاي انبياي ديگر، اعتماد مخاطبان به او فزوني يافته و دامنه تأثير و اقناع، بيشتر مي شود؛

همه آنها علاوه بر يكساني دراصول عقايد و مباني اخلاقي، دركليات احكام فردي و اجتماعي نيز هماهنگي داشته اند. مثلا نماز درهمه اديان آسماني وجود داشته هرچند كيفيت ادا يا قبله نماز امت ها متفاوت بوده است، يا زكات و انفاق درهمه شرايع بوده گرچه مقدار يا موارد آن يكسان نبوده است.[32]

به همين دليل، ايمان به همه پيامبران بدون هيچ گونه تفاوتي دراصل ايمان ضروري شمرده شده است:

شرع لكم من الدين ما وصي به نوحا والذي اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي ان اقيموا الدين و لاتتفرقوا فيه؛[33]

ازاحكام دين، آنچه را كه به نوح درباره آن سفارش كرد، براي شما تشريح كرد و آنچه را به تو وحي كرديم و آنچه را كه درباره آن به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش نموديم كه : دين را برپا داريد و درآن تفرقه اندازي مي كنيد»

يا ايها الذين امنوا بالله و روسوله و الكتاب الذي نزل ؛[34]

اي كساني كه ايمان آورده ايد، به خدا و پيامبر او و كتابي كه برپيامبرش فروفرستاد، و كتاب هايي كه قبلاً نازل كرده بگرويد. و هركس به خدا و فرشتگان او و كتاب ها و پيامبرانش و روز با بازپيسن كفر ورزد، درحقيقت دچار گمراهي دور و درازي شده است.

والذين امنوا بالله و رسوله و لم يقرقوا بين احد منهم غفوراً رحيما؛[35]

و كساني كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده  و ميان هيچ كدام از آنان فرق نمي‌گذارد به زودي خدا پاداش آنان را عطا مي‌كند، و خدا آمرزنده مهربان است.

قل امنا بالله و ماانزل علينا و ماانزل علي ابراهيم،

بگو: به خدا و آنچه برما نازل شده، و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و يعقوب و اسباط نازل گرديده و آنچه به موسي و عيسي و انبياي ديگر ازجانب پروردگارشان داده شده ، گرويديم؛ و ميان هيچ يك از آنان فرق نمي گذاريم و ما او را فرمانبرداريم. و هركه جز اسلام ، ديني ديگر جويد، هرگز از وي پذيرفته نشود، و وي درآخرت از زيانكاران است.

بنابر بعضي از آيات، تكذيب يك پيامبر به منزله تكذيب همه ايشان است.

آخرين ويژگي پيامبران نيز كه داشتن صبغه الهي و بشري است، زمينه را براي بازدهي بيشتر دعوت و پذيرش سريع راهنمايي هاي انبيا فراهم مي‌كند . انبيا از يكسو مقربان درگاه الهي و با فضيليت ترين انسان هاي روزگار خويش بوده اند، و ازسوي ديگر، ازلحاظ نيازهاي جسمي و شرايط روحي و گرايش هاي فردي و اجتماعي باديگر مردمان هماهنگي داشته اند؛

انبيا بشرند و آنچه به مقتضاي بشريت براي ساير مردم است از شادي و حزن و رنجوري درمصيبت و خوشي از نعمت ها براي آنان نيز هست و رسول خدا بر فرزندش ابراهيم گريست و فرمود:

ان القلب يحزن و العين تدمع و لانقول الا ما يرضي ربنا و انا لفراقك يا ابراهيم لمحزونون.[36]

دل غمين مي گردد و ديده اشك مي ريزد، اما سخني برخلاف رضاي پروردگارمان نمي گوييم و براي فراق تو اي ابراهيم، اندوهگين و غمزده ايم.


«بخش دوم»

فصل اول: پيامبران و فرستادگان خدا كيانند؟

پيامبران و فرستادگان كساني هستند كه خداوند آنان را ازميان افراد بشر برگزيده است . آنان حاملان رسالت او براي بندگانش بوده و گروندگان به خدا و نيك كرداران را به پاداش نيكو دردنيا و آخرت مژده مي دهند و كافران و بدكاران را ازكيفر و عذاب سخت برحذر مي دارند. خداوند سبحان دراين زمينه فرموده است:

ومانرسل المرسلين الا مبشرين و منذرين فمن امن و اصلح فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون ؛[37]

اين پيامبران و فرستادگان، دانش خود را به وسيله عقل و حواس و به روشهاي گوناگون، مانند الهام، شنيدن مستقيم ازفرشته اي به صورت انسان، روياي صادقانه و ديگر حالات روحي كه غير از پيامبر كسي آنها را درك نمي كند- دريافت مي كنند. اين شيوه آموختن كه برخلاف روش هاي معمولي است، وحي خوانده مي شود.

امكان وجود پيامبران

فلسفه هاي مادي، شبهات زيادي بر اصل نبوت وارد ساخته و وجود پيامبران را نفي و درنتيجه جهان ماوراءالطبيعه راانكار كرده اند، ولي پژوهشگري كه حقيقت نبوت را بررسي كند، وقايع تاريخي ثابت و قانع كننده اي را دربرابر خود مي بيند كه جاي هيچ گونه شك و ترديدي را براي او باقي نمي گذارد.

امروزه دربشتر نقاط جهان ادياني وجود دارد كه پيامبران بي شماري مردم را به آن اديان دعوت كرده اند و ميليون ها نفر درزندگي مادي و معنوي خويش احكام آنها را به كار مي بندند.

اين اديان درجزئيات احكام خود با يكديگر اختلاف دارند، ولي دراصل دعوت و اعتقادات از قبيل اعتقاد به يگانگي خدا و جهان پس از مرگ كه هر انساني پاداش كار نيك دنيايي خويش را مي بيند-با يكديگر سازگارند.

اين شمول و عموميت به طور قطع و يقين بر اين امر دلالت دارد كه نبوت، نياز روحي تمام بشريت است، به وپژه آن كه درگذشته به جهت فاصله زياد و غير قابل پيمودن بين كشورها، مردم با يكديگر آشنايي نداشتند و چون وسايل ارتباط جمعي مانند راديو و تلويزيون ، مجلات، روزنامه ها ، پست مراسلات و ديگر وسايل آن گونه كه امروزه هست وجود نداشت، از اين رو ارتباطي نيز ميان ملت ها برقرار نبود.

ادياني كه تاكنون وجود داشته و صدها ميليون نفر پيرو آنها هستند، خود گواهي بر وجود نبودند؛ زيرا تمام اين اديان از نبوت سرچشمه گرفته اند و دين بدون پيامبر وجود ندارد.

الهام يا شعور حيوانات

نبوت، امري دور از عقل و خرد نيست؛ زيرا درجهان امروز، برخي از موجودات داراي شناختي غير از راه حواس و جداي از عقل هستند كه آن عبارت است از : الهام حيوانات.

جانور شناسان به وجود شعور خاصي دربرخي از حيوانات ريز اعتراف كرده اند، از جمله: جستجوي غذا، يا ساختن خانه ها و نگهداري تخم هاي خود، كه از تصور انسان خارج است.

بنابراين زماني كه اين واقعيت هاي علمي مورد قبول دانشمندان است، از خرد به دور نيست كه خداوند عده اي از انسان ها را ]براي ابلاغ دين[ به وحي خود اختصاصي دهد و آنچه را بخواهد- بدون شيوه آموزش محصول ميان بشر- بدان ها بياموزد.

روان شناسي كنوني

دانش امروزي به جهاني ماوراء الطبيعه و مستقل از ماده اعتراف دارد و اين امر، جواز اعتبار نبوت و وحي را براي ما صادر مي سازد. دكترمسمر، دانشمندآلماني، درسال 1770 م. خواب مغناطيسي (هيپنوتيزم) را كشف و به تجربه ثابت كرد كه انسان، تنها ابزاري مادي نيست، ولي دربردارنده روحي است كه به هيچ وجه با ماده سنخيت ندارد و تا زماني كه عمل طبيعي بدن از كار نيفتاده است، برانسان تسلط دارد و اين عقل باطني و روح انسان است كه بالاتر از عقل ظاهري است و به جهان فرا طبيعي ارتباط دارد.

اين اكتشافات، دانشمندان مادي گرا را ، كه يك قرن با اين واقعيت مبارزه مي كردند، به وحشت انداخت، ولي اين حقايق ثابت، بر همه منكران پيروز شد و علم نيز آن را به رسميت شناخت و درنتيجه ثابت شد كه انسان، به اين جسم حيواني منحصر نبوده و موجودي است كه با دارا بودن قواي پيچيده و دروني و برتر و با درجاتي متفاوت، به جهان ماوراي طبيعت اتصال و ارتباط دارد و اين ارتباط روحاني ميان نفس بشري و جهان ماوراي طبيعت، نشانگر اين است كه خداوند ارواحي راكه ارتباطشان باجهان ماوراي طبيعت زياد بوده ، برگزيده است تا بوسيله آنان اعتقادات قلبي و تعاليم اخلاقي راكه بندگانيش بايد بدان عمل كنند و به مصلحت آنان است- به آنان وحي كند.

درپايان قابل يادآوري است كه روياي صادقه نيز از حقايق شناخته شده و از اسباب وحي است كه خداوند به واسطه آن، پيامبرانش را راهنمايي كرده است. برخي، روياي صادقه را مشاهده كرده و دانشمندان نيز به وجود آن اعتراف و اذعان داشته اند.

جهان شمولي رسالت

رسالت الهي شامل تمام افراد بشر است؛ زيرا خداوند، پروردگار جهانيان است نه خداي يك ملت خاص.

ولقد بعثنا في كل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدي الله و منهم من حقت عليه اضلاله[38]؛

تحقيقا درهر امتي فرستاده اي برانگيختيم كه خداي يكتا را بپرستيد و از پرستش طاغوت بپرهيزيد، خداوند برخي از آنها را هدايت كرد وبرخي به ورطه گمراهي افتادند.

اين برخلاف عقيده يهود است. آنان منكر اين بودند كه خداوند هركس از بندگانش را كه بخواهد مشمول نعمت و رحمت خويش مي گرداند. آنان نبوت را ويژه خود مي دانستند؛ گويي ساير انسان ها آفريدگان خدا نيستند.

فصل دوم : وظايف پيامبران

وظيفه پيامبري درسه چيز خلاصه مي شود:

1.      دعوت به پرستش خدا و اعتقاد به يگانگي او؛

2.      ايمان به جهان پس از مرگ و پاداش اعمال؛

3.      بيان دستورات و احكامي كه درآن صلاح و سعادت دنيا و آخرت انسان هاست.

1-ايمان به خدا

ايمان به خداوند درسرشت انسان هاست؛ زيرا هر انساني خويش را متمايل به سوي نيرويي برتر از نيروي خويش مي انگارد، ولي مردم درتعيين و مرزبندي آن نيرو وقدرت متفاوتند. برخي آن را به نيروي طبيعي و بعضي به بت هايي كه به دست خود مي ساختند و برخي ديگر، آن را به چيزهايي ديگر، تشبيه مي كردند. پيامبران براي تصحيح اين گمراهي هامبعوث شدند تا عقل و خرد مردم را به چيزهايي ديگر، تشبيه مي كردند. پيامبران براي تصحيح اين گمراهي ها مبعوث شدند تا عقل و خرد مردم را به اعتقاد به خدا و يگانگي او رهنمون شوند. بنابراين نخستين دعوت وبزرگترين هدف پيامبران درهر زمان و محيطي، تصحيح اعتقاد مردم نسبت به خداي تعالي و رابطه بين بنده و پرودگار بوده است و نيز دعوت به اين كه دين خالص تنها از آن خدا بوده و پرسش، تنها او را سزد و اوست كه سود و زيان مي رساند و تنها او سزاوار پرستش و دعا و نيايش است.

لبه تيز حركت انبيا متوجه دوگانه پرستي و شركي بوده كه به گونه اي روشن و آشكار دربت پرستي و انسان پرستي و حتي پرستش صالحان و مقدسان زنده و مرده تجسم يافته بود.

اگر عقل انسان به تنهايي و به طور مستقل بخواهد اين حقايق را دريابد، به هدف و خواسته خود نخواهد رسيد، به ويژه درامور غيبي كه انسان بدون ياري وحي كه خداوند آنرا به پيامبران ابلاغ كرده توان شناخت آنها را ندارد.

فلسفه يونان و غيرآن، درمسائل الهيات به تلاش پرداختند و آرا و نظرات سست، بيهوده و متناقضي را به ارمغان آوردند؛ از اين رو اخيراً انديشمندان با اعتماد بر انديشه خود، درتفسير اين الهيات به اختلاف پرداختند در حالي كه پيامبران دربيان اين مسائل و تبيين اين نيروي الهي، براهيني آوردند كه عقل و خرد به واسطه آن آرامش مي يابد.

2-ايمان به آخرت

بيان اين اعتقاد نيز ازجمله وظايف پيامبران است، چرا كه از امور غيبيه بوده وعقل بدون هدايت پيامبران به فهم و درك آن دست نمي يابد.

بنابراين هر انساني احساس مي‌كند كه اين زندگي، با سپري شدن عصر به پايان نمي رسد، بلكه پس از مرگ، زندگي ديگري وجود دارد كه به شكلي ديگر آن را به وجود مي آورد. اين احساس كلي را كه بيشتر مردم از آن برخوردارند نمي توان آن گونه كه دانشمندان مادي مدعي هستند. از انحرافات و يا از اوهام عقل شمرد؛ زيرا عدم اذعان عقل به جهان پس از مرگ، مصيبت روحي و اجتماعي بزرگي براي نوع بشر به شمار مي آيد.

هر انساني درمعرض مشكلاتي، همانند بيماري ها، ستم ها و شكنجه ها و يا از دست دادن عزيزان است؛ بنابراين ، اعتقاد به زندگي آخرت و محاسبه اعمال، درانسان احساسي دروني به وجود آورده، او رابه كار نيك وادار مي‌كند و از كار ناپسند بازمي دارد. انسان بدون هدايت و ارشاد پيامبران، آن گونه كه بايد و به دور از وهم و خيال، ازتوان درك خصوصيات اين پاداش عاجز است.

3-بيان احكام دين

ازجمله وظايف پيامبران ، راهنمايي مردم به سوي فضايلي است كه سعادت دنيا و آخرت آنها- به واسطه احكامي كه از خداوند دريافت مي‌كنند- درگرو كسب آن فضايل است؛ زيرا انسان ها نمي توانند با عقل وخرد خود، به تمام ارزش ها و رفتار براساس آن ارزش ها برسند، چرا كه انگيزه هاي غريزي، مصالح و خواهش هاي دروني آنها يكديگر متفاوت است.

بنابراين چه بسا گاهي شر كه توام با منافع مادي است، به صورت خير و خوبي جلوه مي‌كند و خوبي، به خاطر اين كه بر وفق مراد و هواهاي نفساني نيست، رها مي شود. روشن ترين دليل اين امر، ظلم و ستم، دشمني و زيرپاگذاشتن حقوق ضعيفان دردنياي امروز است. دنيايي كه مدعي است به بالاترين رتبه ترقي و تمدن رسيده است به همين دليل، رسالت پيامبران، تبين اعمال صالحي است كه از رهگذر آن، انسان، شايسته خشنودي پروردگار و اصلاح جامعه شده و از كردار ناشايستي كه به خشم خداوند و فساد جامعه مي انجامد، برحذر مي ماند.

ترديدي نيست كه تعيين كارهاي نيك و بد و تشريح سود و زيان و پاداش و كيفر آنها، عاملي است تا در روان آدمي، ميل به انجام كار نيك و بيم از ارتكاب كار ناپسند شكل گيرد و درپي آن، روح و روان انسانيت، تاثيري فوق العاده يابد.

فرستادن پيامبران به سوي مردم، راه عذر و پوزش رابرستمكاران بسته و هيچ بهانه اي براي آنان دراين رابطه كه خداوند راه هدايتي برايشان ترسيم نكرده است، باقي نمي گذارد. قرآن ، اين حقيقت را اين گونه بيان كرده است:

رسلا مبشرين و منذرين لنلا يكون للناس علي لله حجه بعد الرسل و كان الله عزيزا حكيما[39]؛

فرستادگاني مژده آور و بيم دهنده، تا خداوند پس از پيامبران برمردم اتمام حجت كرده باشد و خداوند توانا و آگاه است.

آري، سنت الهي بر ديني جاري است كه هيچ كس را مواخذه نمي كند، مگر آن گاه كه پيامبري را به سوي آنها فرستاده باشد: «و ماكنا معدبين حتي نبعث رسولاً»[40]

فصل سوم : وجوب ايمان به پيامبران :

وجوب ايمان به پيامبران

دين اسلام، ايمان به پيامبران رااز اركان اعتقادات اسلامي قرار داده است. دراين زمينه خداي متعادل مي فرمايد:

دين اسلام، ايمان به پيامبران رااز اركان اعتقادات اسلامي قرار داده است. دراين زمينه خداي متعال مي فرمايد:

قولوا امنابالله و ما انزل الينا و ماانزل الي ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و الاسباط و ما اوتي موسي و عيسي و ما اوتي النبيون من ربهم لا تقرقي بين احد منهم و نحن له مسلمون؛[41]

بگوييد: به آنچه برما و ابراهيم واسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران بني اسرائيل نازل شده و آنچه به موسي و عيسي داده شده و آنچه از سوي خداوند به ديگر پيامبران وحي شده است، ايمان آورده ايم، هيچ تفاوتي ميان آنان قائل نيستيم و تسليم خداييم.

هم چنين درشرح و بيان اعتقادات مومنان مي فرمايد:

امن الرسول بما انزل اليه من ربه و المومنون كل امن بالله و ملائكته و كثبه و ورسله؛[42]

پيامبر به آنچه ازسوي پروردگارش نازل شده ايمان دارد و مومنين همگي به خدا و فرشتگان و كتاب هاي او وفرستادگانش ايمان دارند]و مي گويند:[ ما تفاوتي بين هيچ يك از پيامبران خدا نمي گذاريم.

مسلمانان به تمامي پيامبران الهي ايمان داشته و به آنها ارج مي نهند، تا آن جا كه اگر فردي به يكي از پيامبران كفر ورزد و يا پيامبراني را كه نامشان درقرآن آمده است، دشنام دهد درحقيقت به آنچه برحضرت محمد (ص) نازل شده است، ايمان ندارد. خداوند سبحان درمورد اين مساله مي فرمايد:

اين الذين يكفرون بالله و رسله ويريدون ان يقرقوا بين الله و رسله اي و يقولون نومن ببعض و نكفر ببعض ويريدون ان يتخدوا بين ذالك سبيلاً اولئك هم الكافرون حقا[43]،

كساني كه به خدا و فرستادگانش كفر مي ورزند و مي خواهند بين خدا و فرستادگان او جدايي افكنند و مي گويند: به بعضي ايمان مي آوريم و به برخي كفر مي ورزيم و مي خواهند ميان كفر و ايمان راهي برگزينند، درحقيقت اينها كافرند

براساس اين آيات، اسلام اساساً براي شناخت بيشتر مسلمانان نسبت به يكديگر و برادري و وحدت بين ملل جهان آمده است؛ زيرا اگر مردم به همه فرستادگان خدا ايمان داشته باشند، درمورد اختلافات بين خود نيز آسان تر به تفاهم مي رسند.

يكي از ويژگيهاي دين اسلام اين است كه امكان نزديك شدن به اين دين و ساير اديان الهي وجود دارد؛ از اين روست كه مي بينيم ايمان و احترام به ساير پيامبران ملل، برمسلمانان واجب شده است.

عصمت پيامبران

حكمت الهي اقتضا مي‌كند كه خداوند پيامبران خود را از لحاظ جسم و خلق و خوي، كامل ترين افراد و ازنظر دانش و شرافت و صداقت، برترين آنها و ازحيث عقل ودرايت، هوشمندترين انسان ها قرار دهد. همچنان كه آنان را از عيوب اخلاقي و جسماني مانند بيماري هاي نفرت انگيز مصون مي دارد.

پيامبر از حمايت پروردگار برخوردارند و عنايت و رهنمودهاي الهي شامل حال آنهاست خداي سبحان پيرامون اين حمايت به رسول گرامي اسلام(ص) خطاب مي‌كند:

واصبر لحكم ربك فانك ياعيننا؛

درانجام فرمان پروردگارت پايدار باش، زيرا درحفظ و حمايت ما هستي.

و خطاب به حضرت موسي (ع) مي فرمايد:

ولتصنع علي عيني؛

تا زير نظر من پرورش يابي.

بنابراين، خداوند خود عهده دار تربيت و هدايت پيامبران است و آنان را ازابتلاي به گناه حفظ مي كند؛ زيرا زندگي آنها، براي خودشان نبوده،بلكه اينان سمبل هايي براي هدايت و راهنمايي بشر بوده اند. بعداز مرگ نيز سنت ها و خاطره هاي پيامبران، همانند چراغ هايي روشن است كه زندگي تاريك انسانيت را روشنايي مي بخشد و آنان را به راه هدايت رهنمون مي سازد. بنابراين آنها راهنماياني هستند كه خداوند دستور پيروي از آنها را به ما داده است. خداي متعال درباره دسته اي از پيامبران مي فرمايد:

اولئك الذين اتيناهم الكتاب و الحكم و انبوه فان يكفر بها هولاء فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها يكافرين اولئك الذين هدي الله فيهداهم اقتده[44]

پيامبران كساني اند كه كتاب  وفرمان و نبوت به آنها داديم . بنابراين اگر اينان به نبوت پيامبران كفر ورزند، گروهي را كه به نبوت پيامبران كفر نمي روزند، روي كار خواهيم آورد. آنها كساني هستند كه خداوند هدايتشان فرموده است، بنابراين تو نيز از هدايت آنان پيروي كن

اين پيامبران درنهايت اطاعت و بندگي خدا بوده و كار نيك انجام مي دادند.

هم چنين درجايي ديگر مي فرمايد :

و جعلنا هم ائمه يهدون يامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلاه و ايتاء الزكاه و كانوا لنا عابدين[45]؛

آنها را پيشواياني قرار داديم كه طبق دستور ما هدايت كنند و انجام كارهاي نيك و برپا داشتن نماز و پرداختن زكات را به ايشان و حي كرديم و آنان پرستش ما مي كنند.

هنگامي كه آيات قرآن رامورد بررسي قرار مي دهيم ملاحظه مي كنيم كه كامل ترين صفات و بالاترين ارزش ها را براي هريك از پيامبران ذكر كرده است كه مانيز درجاي خود، آنها را يادآور خواهيم شد.

اگر پيامبران دراين مرتبه ازكمال انساني نبودند، اهميت و ارزش آنها درنظر مردم كوچك شمرده مي شد و كسي دعوت آنها را اجابت نمي كرد واگر دروغ گفته ، خيانت كرده يا رفتار ناپسند مي داشتند، اعتماد مردم به آنان سست مي شد و به جاي ارشاد، مردم را به گمراهي مي كشانند، تا آن جا كه حكمت الهي در مورد بعثت ايشان، بيهوده تلقي مي شد.

به همين دليل خداي سبحان صفت خيانت را از همه پيامبران نفي كرده و فرموده است:

و ماكان لنبي ان يعل؛[46]

هيچ پيامبري خيانت نورزيد.

ديدگاه قرآن كريم درباره پيامبران با ديدگاه تورات دراين زمينه كاملاً متفاوت است؛ زيرا تورات، پيامبران را به دروغگويي و نيرنگ و ارتكاب گناه، توصيف مي‌كند؛ به حضرت يعقوب نسبت نيرنگ مي‌دهد و ادعا مي‌كند كه حضرت لوط با دو دخترش زنا كرده است؛ درباره هارون ] برادرموسي[ اظهار مي دارد كه وي، بني اسرائيل را به گوساله پرستي دعوت كرده است؛ به حضرت داود نسبت زنا با اوريا، همسر فرمانده لشكرش مي‌دهد و درباره حضرت سليمان مدعي است كه وي براي خرسندي زن هايش، بت پرستيده است؛ درحالي كه قرآن كريم، دربيان سرگذشت اين پيامبران، هيچ يك از اين ادعاها را نپذيرفته است.

اين ويژگي، قرآن را ازتورات متمايز مي سازد، چرا كه توصيف پيامبران با چنين بي احترامي و ديگر صفات ناپسند موجب مي شود تا شخص مومن به خود آيد و با خود بينديشد اگر پيامبران وفرستادگان خدا چنين باشند، چه اشكالي دارد كه ما هم مانند آنها باشيم و همين برداشت ناصواب، مستمسكي براي افراد بيمار دل قرار مي گيرد تا در منجلاب گناه غوطه ور شوند، به علاوه بر اين نتيجه مي رسيم كه اين نسبت هاي ناروا عاري ازحقيقت بوده و با عصمت انبيا و اجتناب آنها از گناهان بزرگ منافات دارد . بنابراين از ديدگاه قرآن، پيامبران از گناه گريزانند.

گاه پيش آمده كه پيامبران درمقابل يك ترك اولي ، كه حتي ارتباطي به امور اعتقادي يا اخلاقي نداشته و عمل به آن چندان مهم نبوده است، مورد نكوهش حق تعالي قرار گرفته اند.

ازطرفي ديگر پيامبران، خود را درپيشگاه خداوند مقصر مي دانسته اند و از آن جا كه به شكوه و عظمت خداوند آگاهتر از مردم بوده اند، نسبت به تقصيرشان، ازخداوند آمرزش خواسته اند نه اين كه مرتكب گناهي شده باشند.

پيامبران، الگوي بشر

از آن جا كه پيامبران درمرتبه اي والا از اطاعت و بندگي بوده و ازخواسته هاي نفساني و گناهان دور بوده اند، خداوند به مادستور پيروي از آنها و عمل به آيين ايشان مي‌دهد:

اولئك الذين هدي الله فيهداهم اقئده ؛

آنان كساني اند كه خدا هدايتشان كرده، بنابراين ازهدايت آنها پيروي كن.

درهمين راستا خداوند، مسلمانان را به پيروي از پيامبرش، حضرت محمد(ص) دستور مي‌دهد:

لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيراً؛[47]

رفتار پيامبر براي شما بهترين الگو و سرمشق است، براي كسي كه به خدا و پاداش روز رستاخيز اميدوار بوده و خدا را بسيار به ياد آرد.

خداي متعال درسوره فاتحه كه مسلمانان هر روز درنمازهاي پنجگانه آن را تكرار مي كنند، اين دعا را قرار داده است:

اهدنا الصراط المسقتيم* صراط الذين انعمت  عليهم؛

ما را به راه راست راهنمائي كن، راه كساني كه به آنها نعمت عطا كردي.

و پيامبران پيشقراولان كساني بودند كه خداي سبحان به ايشان نعمت ارزاني داشت، لذا خداوند به مومنين مي آموزد كه بايد درتمام گفتار و كردار خود، پيامبران را سرمشق و الگو قرار دهند.


فصل چهارم: معجزات پيامبران

معجزات پيامبران

هرشخص با ايمان بايد اذعان داشته باشد كه خداوند پيامبرانش را درجهت اثبات درستي دعوتشان براي مردم با تاييدات خاص خويش مورد توجه قرار داده است، تاييداتي كه ازحيطه عقل و انديشه بشري خارج و گواهي بر اين امر است كه آنان فرستادگان خدايند. بر اين گونه تاييدات گاهي لفظ «معجزات» يا «نشانه ها» يا «بينات» اطلاق مي شود؛ زيرا كارهايي برتر از قدرت بشر و خارج از حد توانايي و ماوراي دانش و فهم انسان ها و مخالف سنت هاي مادي و قوانين متعارف طبيعي است. دراين زمينه لفظ «معجزات» بيشتر به كار برده مي شد و از اين رو «معجزه» ناميده شده كه بشر، از انجام اموري مانند آن عاجز و ناتوان است. دانشمندان معجزه را اموري فوق العاده دانسته اند كه خداوند به دست پيامبران به اجرا درمي آورد تا ايشان به وسيله آن، بر صدق نبوت خويش اقامه دليل كنند. اين معجزات، ذاتاً محال نبوده و عقل و واقعيت، مويد آنها هستند. چه بسا مرداني كه در طول تاريخ به پاخاسته، مدعي پيامبري شدند و با كارهاي خارق العاده خويش، مردم را به مبارزه مي طلبيدند. مردم نيز آن كارها را آشكارا ديدند و عده زيادي بدان ها گرويده، ايمان آوردند.

بنابراين، پيامبر فرمان خداوند را به مردم ابلاغ مي‌كند. كساني كه داري فطرتي سالمند، نور حقيقي راكه پرتو افكن شده، دريافت مي‌كنند ولي آنان كه فطرتي تباه شده دارند، ازسرعناد و تبختر اين نور هدايت را ناديده مي گيرند. به همين دليل حكمت الهي اقتضا مي‌كند كه پيامبران با دليل و برهان حمايت شوند تا زبان ستيزه جويان و بدخواهان كوتاه، عذر آنها رد و حجت برآنها تمام شود.

معجزه، فرمول علمي ندارد و نمي توان آن را با ابزار انجام داد، ولي سحر و جادو داراي ابزار و قوانين است و امكان دارد شخص آن را بياموزد و جادوگري كند و كارهايي همانند امور خارق العاده انجام دهد، درصورتي كه آن كار از امور خارق العاده نيست.

انواع معجزات

پيامبران چند نوع معجزه داشته اند. ازجمله معجزات طبيعي، مانند بيرون جستن آب از سنگ دراين رابطه گفتني است زماني كه پيروان موسي (ع) از او درخواست آب كردند، آن حضرت عصاي خويش را به سنگي زد و آب از سنگ بيرون جهيد. ازديگر معجزات طبيعي، سايه افكندن ابر بر بني اسرائيل دربيابان تيه است. همچنين شكافته شدن رود نيل و كنار رفتن آب براي عبور حضرت موسي(ع) و بني اسرائيل و فرار از فرعون ازديگر معجزات طبيعي است.

ازديگر انواع معجزات، اخبار غيبي است؛ حضرت عيسي(ع) قوم خود را ازآنچه كه مي خوردند و آنچه ذخيره مي كردند آگاه كرد. برخي از معجزات، اموري و مخالف قوانين طبيعت بوده؛ ماند آتشي كه كافران براي سوزاندن حضرت ابراهيم (ع) افروختند و خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سالم قرار داد. هم چنين معجزاتي كه به طور اتفاقي و به اندازه نياز به وجود مي آمد.

حكمت الهي چنين اقتضا كرد كه معجزه هرپيامبري مطابق با اموري باشد كه رايج ميان مردم زمان خودش بوده ، تا براي تاييد فرستاده اش و اثبات رسالت وي، رساتر باشد؛ مانند معجزه حضرت عيسي (ع) كه مردگان را ] به اذن خدا[ زنده مي كرد، زيرا يهود، مذكر وجود روح بودند و نيز معجزه حضرت موسي (ع) كه عصاي او به صورت اژدهايي درآمده و تمام ساز و برگ جادوگران را بلعيد، چراكه مصريان درآن دوران، درجادوگري سرآمد بودند. به طور كلي معجزاتي را كه پيامبران قبل از حضرت ختمي مرتبت (ص) آوردند، از همين قبيل بوده است، چون انسان هاي آن روز چندان رشد فكري نكرده بودند كه دلايل عقلي، آنها را قانع سازد و راهي جز پذيرش امور خارق العاده نداشتند كه با بروز آن، انديشه آنها را خيره و مبهوت سازد و انگيزه اي باشد كه آنان را به صدق نبوت پيامبران وا دارد.

معجزه رسول اكرم (ص)

معجزات، پيوسته بدين شيوه بود تا آن كه بشريت به رشد و كمال عقلي خويش رسيد و اراده خداوند تعلق گرفت كه رسالت عامه را توسط حضرت محمد(ص) فروفرستد. از اين رو وي به وسيله قرآن كه معجزه عقلي جاودان است مورد حمايت خويش قرار داد. قرآن، با شيوه خاص و بلاغت خود و هدايت و علوم و معارفي كه در بردارد معجزه بود و حضرت محمد(ص) به وسيله آن عرب را به مبارزه طلبيد تا يك سوره مانند آن را بياورند، اما آنان عاجز و ناتوان گشتند، درحالي كه اعراب درفصاحت شهر بوده درفنون سخنوري مهارت داشتند.

معجزه رسول اكرم(ص) از ساير معجزات گذشته متمايز بود؛ زيرا قرآن، معجزه اي ماندني است و درطول روزگار در دسترس هر پژوهشگر و هر حقيقت جويي، جاودان مانده است، درحالي كه معجزات ديگر پيامبران، حوادث ووقايعي بوده كه با سپري شدن آنها كساني كه درزمان پيامبران بوده اند آنها را ديده اند، و كساني كه پس از آنان آمده اند، آن معجزات رامشاهده نكرده اند،بلكه براي آنها نقل شده است، و اين خود سبب ضعف تأثير آنهاست، به ويژه امروزه كه نسبت به اديان شبهات فراواني وجود دارد.

به همين دليل، ديدگاه اسلام درباره معجزات ، اين است كه مردم را از درخواست آنهامنصرف نموده و آنان را به دقت و انديشه درموضوع رسالت اسلام و هدايت متبلور درقرآن كريم واداشته است. برخي از اهل ترديد دردوران رسالت رسول اكرم (ص) درخواست معجزه هايي كردند و پاسخ خداوند متعال به آنان اين بود كه درقرآن و هدايت موجود درآن و دلايل عقلي بينديشند ] تا بدانند[ كه قرآن وحي الهي است. خداي سبحان فرمود:

وقالوا لولا انزل عليه آيات[48] من ربه قل انما الايات عند الله و انما انا نذير مبين او لم يكفهم انا انزلنا عليك الكتاب[49] يتلي عليهم ان في ذلك لرحمه و ذكري لقوم يومنون[50]؛

و كافران گفتند چرا از پروردگارش براو نشانه هايي نازل نمي شود. بگو نشانه ها نزدخداست و من تنها بيم دهنده اي آشكار هستم، آيا كتابي كه برتو فرستاديم تا برايشان خوانده شود براي آنها كافي نبود؟ براستي در آن كتاب رحمت و يادآوري براي كساني است كه ايمان مي آورند.

 

«نتيجه گيري»

وظايف پيامبران بعنوان مصلحان توجه به اصلاح امور اجتماعي جوامع بشري است اين پيش فرض است كه مي بينيم آياتي از قرآن كه تأكيد به اصلاح امور اجتماعي مي‌نمايد زيرا اصلاح امور اجتماعي ازجهاتي داراي اهميت است از اين جهان مي توان به 1- بستري سازي مناسب براي تكامل افراد جامعه 2- ايجاد امنيت 3- مقابله با فساد و عدم بروز ناهنجاريهاي اجتماعي مي توان نام برد.

ازجمله وظايف پيامبران ، راهنمايي مردم بسوي فضايلي است كه سعادت دنيا و آخرت آنها بواسطه احكامي كه از خداوند دريافت مي‌كنند درگرو كسب آن فضايل است، زيرا انسان ها نمي توانند صرفاً با عقل و خرد خود، به تمام ارزش ها و رفتار براساس آن ارزش ها برسند، چرا كه انگيزه هاي غريزي ، مصالح و خواهش هاي دروني آنها با يكديگر متفاوت است.

درقرآن كريم براي رسول خدا چهار وظيفه يا قلمروبيان شده است .

1-دريافت و ابلاغ وحي 2- تعيين و تبيين تعاليم دين 3- ولايت و سرپرستي جامعه براي اجراي قوانين الهي 4- ولايت معنوي

و درخاتمه ميتوان گفت كه آيات نوراني قرآن به مانشان مي‌دهد كه پيامبران الهي همه داراي يك هدف واحد بوده اند و هدف آنها اين بود كه خدا را به مردم معرفي كنند و مردم خد ارا بشناسند و از دستورات او اطاعت كنند و پيامبران مامور شده بودند كه درهر زماني خدا و دين او را درخور عقل و فهم مردم همان زمان معرفي كنند.

«و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم»

«ما هيچ پيامبري را نفرستاديم جزء به زبان قومش تا بتوانند براي آنها به روشني بيان كند»

سوره ابراهيم آيه 4


منابع و ماخذ

1-   قرآن كريم

2-   تفسير الميزان محمد حسين طباطبايي

3-   آموزش عقايد- محمد تقي مصباح يزدي

4-   معارف اسلامي 2 عليرضا اميني و محسن جواري

5-   سيد رضي-نهج البلاغه

6-   محمد باقر مجلسي، ب

7-   حار الانوار

8-   http://www.balagh.net

 



[1] . سوره آل عمران، آيه 33

[2] . سوره بقره آيه 31

[3] .سوره بقره آيه 37

[4] .سوره نساء آيات 163و164

[5] .سوره مائده آيه 44

[6] .سوره صافات آيات 147-148

[7] .سوره اعراف آيه 158

[8] .راغب،مفردات

[9] .فراهيدي، العين ج 8

[10] .ابن منظور، لسان العرب ج 14

[11] .راغب .مفردات

[12] محمد تقي مصابح يزدي، آموزش عقايد، ج 2

[13] .محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 11

[14] .همان،ص 32

[15] .محمد حسين طباطبايي الميزان ج 2

[16] . سوره مومن 40 آيه 78

[17]  . سوره فاطر 35 آيه 24

[18] .آل عمران ، آيه 144

[19] . احزاب ، آيه 40

[20] . محمد آيه 2

[21] . فتح آيه 29

[22] . كهف آيه 365

[23] .بقره آيه 246

[24] . همان آيه 259

[25] .يس آيه 14

[26] .خزائلي اعلام قرآن

[27] .زمحشري الكشاف ج 4

[28] .محمد حسين طباطبايي الميزان ج 20

[29] .محمد تقي مصباح يزدي آموزش عقايد ج 2

[30] .سيد رضي نهج البلاغه ، صبحي صالح

[31] . محمد تقي مصباح يزدي. آموزش عقايد ج 2

[32] . همان ص 103

[33] .شوري آيه 13

[34] . نساء آيه 136

[35] . همان آيه 152

[36] . آل عمران آيات 84 و 85

[37] . انعام آيه 48

[38] .نحل آيه 36

[39] .نساء آيه 164

[40] . اسراء آيه 15

[41] .بقره آيه 136

[42] .بقره آيه 285

[43] .نساء آيات 150و151

[44] .انعام آيه 89و90

[45] .انبياء آيه 73

[46] . آل عمران آيه 161

[47] . احزاب آيه 21

[48] .لولا انزل عليه آيات: يعني آيا برمحمد(ص) معجزاتي فروفرستاده نشده تابر صداقت وي دلالت داشته باشد.

[49] .الكتاب يعين قرآن

[50] . عنكبوت آيه 50 و 51

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 9:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد شاخه‌هاي گرافيك

بازديد: 419
 
 


دانشگاه آزاد اسلامي

دانشكده هنر

گروه گرافيك

 

موضوع:

شاخه‌هاي گرافيك

 

نام درس:

 روش تحقيق

 

نام استاد:

 

نام دانشجو:

 

شماره دانشجويي:

 

سال تحصيلي:

فهرست مطالب

عنوان                                                                             

ديباچه

1. نشانه

1-1. الف- نشانه‌هاي تصويري

1-2. ب- نشانه‌هاي نوشتاري

2. اوراق اداري

2-1. الف- سربرگ

2-2. ب- كارت ويزيت

2-3. پ- پاكت نامه

3. بروشور

3-1. الف- بروشورهاي لتي

3-2. ب- بروشورهاي فرمي

3-3. پ- بروشورهاي اسليپ كيس

4. طرح جلد كتاب

5. پوستر

5-1. الف- پوسترهاي فرهنگي

5-2. ب- پوسترهاي سينمايي

5-3. پ- پوسترهاي سياسي

5-4. ت- پوسترهاي تجاري

نتيجه گيري

منابع و مآخذ


ديباچه

نبود منابع مكتوب به زبان فارسي در زمينه بخش‌هاي عمده‌اي از فعاليت‌هاي گرافيك همواره يكي از چالش‌هاي پيش روي اين هنر و از جمله موانع رشد اصولي و علمي آن در ميان علاقه‌مندان بوده است. اگر چه گرافيك در چنددهه اخير جايگاهي شايسته در ساختار دانشگاهي كشور يافته و شناخت عامه جامعه نسبت به محدوده علكرد اين فن افزايش پيدا كرده است، ولي تدوين كتب درسي و آموزشي در اين رشته و غني سازي آرشيو دانش مكتوب گرافيك، حركتي همسان با فراگير شده آن نداشته و به استثناء چند موضوع محدود (همچون نشانه، صفحه‌ آرايي و بسته بندي) در ديگر شاخه‌هاي پرشمار اين رشته، حركت‌ها كند و كم جلوه بوده‌اند.

از يك سو، اندك منابع در دسترس، هر كدام تنها پاسخگوي بخشي از نيازهاي روبه افزوني دانشجويان، هنرجويان و علاقه‌مندان اين رشته پرمخاطب بوده است و از دريگر سو با وجود گذشت بيش از سه دهه از ارائه رشته گرافيك در مقاطع كارداني، كارشناسي و كارشناسي ارشد در مراكز آموزش عالي كشور و افزايش گستره حضور آكادميك آن، همچنان در حسرت تدوين منابع لازم و ضروري در زمينه واحدهاي تخصصي آن همچون «كارگاه گرافيك»، «گرافيك محيطي»، «نقد و تحليل آثار گرافيك» و هستيم.


نشانه:

عنصري بصري است كه به منظور معرفي يك موضوع (كالا، فعاليت و) طراحي و ارائه مي‌شود. به عبارت ديگر، نشانه، هويت بصري يك موضوع است.

نشانه جايگزين واژه‌هايي همچون آرم (با كاربرد بيشتر) و مارك است.

نشانه مي‌تواند در قالب هر عنصر بصري جلوه‌گر شود ولي بطور مشخص به دو حالت كلي ارائه شود:

الف) نشانه‌هاي تصويري

ب) نشانه‌هاي نوشتاري

نشانه‌هاي تصويري، نشانه هايي هستند كه عنصر بصري به كار رفته در آنها، تصوير است. اين تصوير مي‌تواند يك گل، يك حيوان، يك نماد ملي، سنتي و يا حتي تصوير نامشخص باشد (چگونگي اين تصوير را مواردي مانند موضوع و عوامل جانبي تعيين مي‌كنند). تصوير مورد استفاده در نشانه‌هاي تصويري در ارتباط با محدوده فعاليت‌ موضوع، چهار وضعيت ممكن دارد:

1) تصوير با موضوع ارتباط مستقيم دارد. براي مثال در صورتي كه براي يك شركت توليد خودرو نشانه‌اي طراحي مي كنيم، از تصوير يك خودرو سود ببريم.

2) تصوير با موضوع ارتباط غيرمستقيم دارد. براي مثال در يك شركت هواپيمايي از تصوير يك پرنده استفاده كنيم.

3) تصوير مطلقاً‌ با موضوع ارتباط ندارد. براي نشانه يك شركت هواپيمايي از تصوير يك گل استفاده كنيم.

4) تصوير با موضوع از جنبه‌هاي فرعي ارتباط پيدا مي‌كند. براي نمونه، چنانچه در مثال شمارة «3» بجاي تصوير گل از تصوير از تصوير سرستون‌هاي تخت جمشيد سود ببريم، اگر چه هر دو عنصر بصري ارتباطي با محدوده‌ فعاليت موضوع (فعاليت‌هاي هوايي) ندارند ولي تصاوير تخت جمشيد در فرهنگ جامعه ايراني ريشه دارد و نوعي از ارتباط فرهنگي را با مخاطب برقرار مي كند.

بديهي است مناسب‌ترين شيوة گزينش تصوير در نشانه در غالب موارد، گزينه شماره «1» و «2» هستند. اگر چه بكارگيري موارد «3» و «4» نيز قابل پيش‌بيني خواهند بود. نشانه هاي نوشتاري نيز شانه هايي هستند كه عنصر بصري آن‌ها حروف، نوشتار و اعداد هستند كه توام با يكديگر و يا بصورت منفرد ارائه مي‌شوند.

نشانه‌هاي نوشتاري خود به دو گونة كلي تقسيم مي‌شوند:

1) لگو تايپ: نشانه هايي هستند كه نوشتار آنها براساس نام كامل موضوع است و با طراحي ويژه (و غالباً متفاوت از شكل حروف متداول) ارائه مي‌شوند.

2) منو تايپ (منوگرام): نشانه‌هايي هستند كه نوشتار آنها حرف ابتداي نام موضوع است و با طراحي ويژه (متفاوت از شكل حروف متداول) ارائه مي‌شوند. لازم به توضيح است بعضي از صاحب نظران معتقدند در صورتي كه نام موضوع داراي بيش از يك واژه باشد، طراحي بر اساس حروف آغازين واژگان موضوع نيز، منوگرام خواهد بود.

 

 

 


اوراق اداري:

به مجموعه سربرگ، كارت ويزيت و پاكت‌نامه گفته مي‌شود. دركنار آنها، مواردي همچون كاغذ يادادشت، فلش كارت، كارت‌هاي اعتباري و پرسنلي، ليبل وسايل و مي‌توانند جايگاه داشته باشند.

الف) سربرگ: برگه‌اي است كه بطور معمول در قطع AH (7/29*21 سانتيمتر) ارائه مي‌شود و براي انجام امور نامه‌نگاري ادارات و مؤسسات حقيقي مورد استفاده قرار مي‌گيرد. مواردي كه امكان حضور در سربرگ را دارند، عبارتند از: نشانه و عنوان، نشاني، عناويني مانند «تاريخ، شماره، پيوست» كه با توجه به فايل‌هاي آماده براي نامه‌نگاري هاي اداري، بر روي سربرگ چاپ نمي‌شوند و تنها فضاي لازم براي چاپ آنها توسط چاپگرهاي روميزي در سربرگ پيش‌بيني مي‌شود. همچنين عناصر بصري تزئيني ديگر.

ب) كارت ويزيت: كارتي در ابعاد استاندارد 5*9 سانتيمتر است كه بر روي مقوا باگراماژ گوناگون ارائه مي‌شود.

كارت ويزيت در حقيقت نخستين مانور تبليغاتي براي يك موضوع است. (بويژه براي اشخاص حقيقي)

عناصر بصري كه بطور معمول در كارت ويزيت قابليت حضور دارند عبارتند از: نشانه‌ و عنوان، مختصري از محدوده فعاليت و نشاني. افقي با عمودي بودن كارت ويزيت بستگي به چگونگي تصاوير و نوشتار آن دارد. در طراحي گرافيك كارت بايد محدوده‌اي خالي از عناصر نوشتاري و تصويري پيش‌بيني شود تا گرفتن كارت از آن قسمت انجام گيرد.

پ) پاكت نامه: ابعاد پاكت نامه معمولاً‌ متناسب با ابعاد سربرگ (A4) تعيين مي‌شود. بهتر است ابعاد پاكت موردنظر در حالت بسته شده، يك سوم ابعاد سربرگ به اضافه شش ميلمتر (پهنا و بلند) باشد.

نكته پراهميت در طراحي ست اوراق، ضرورت هماهنگي بصري در تمامي محصولات آن است. به عبارت ديگر يك هويت مشخص بايد در ميان سربرگ، كارت ويزيت، پاكت‌نامه، كارت پرسنلي و موجود باشد.

 

بروشور:

به معناي جزوه و دفترچه است و به محصولي گفته مي شود كه توضيحات جامع و كاملي در مورد يك موضوع يا فرايند ارائه كند، اين توضيحات معمولاً با مجموعه‌اي از تصاوير همراهي مي‌شود.

ويژگي منحصر به فرد بروشور كه در كمتر محصول گرافيكي ديگري به چشم مي‌آيد) قابليت تغيير ابعاد در هنگام ارائه و استفاده است. بدين معني كه در هنگام ارائه يك بروشور، اين امكان وجود دارد كه ابعاد آن 20*10 سانتيمتر باشد ولي در هنگام استفاده از آن، ممكن است ابعاد اين محصول به 20*60 سانتيمتر افزايش يابد.

بروشور عمدتاً‌ به يكي از اشكال زير طراحي و ارائه مي‌شود:

الف- بروشورهاي لتي (به هر برگ بروشور كه به برگ ديگر اتصال دارد، يك لت گفته مي‌شود)

ب- بروشورهاي فرمي

پ- بروشورهاي اسليپ كيس

الف) بروشورهاي لتي، بروشورهايي هستند كه صفحات آن بر روي هم تا مي‌خورند و در نهايت بروشور به صورت مجموعه‌اي از صفحات تا شده (روي جلد، پشت جلد و صفحات داخل) در اختيار مخاطب قرار مي‌گيرد. ويژگي اصلي اين بروشور اين است كه نياز به دوخت صفحات به يكديگر ندارند و صحافي آنها با خطوط تاخور انجام مي‌پذيرد.

ب) در بروشورهاي فرمي، حالت چيدمان صفحات مانند نشريه يا كتاب است. به عبارت ديگر تفاوت عمده بروشورهاي فرمي و بروشورهاي لتي در اين است كه در بروشورهاي فرمي صفحات در قسمت عطف به يكديگر متصل‌اند و ديدن تمام صفحات در كنار يكديگر امكان پذير نيست، در حالي كه در بروشورهاي لتي شما غالباً امكان ديدن نيمي از صفحات بروشور را در يك ديد خواهيد داشت. بروشورهاي فرمي در بيشتر موارد ته دوخت مي‌شوندو اين دوخت معمولاً با مفتول‌هاي فلزي (در منگنه) انجام مي‌گيرد.

پ) بروشورهاي اسليپ كيس بروشورهايي هستند كه جلد آنها بصورت يك فولدي يا پوشه ساخته مي‌شوند و صفحات داخل آن بطور مجزا و جدا از يكديگر تهيه مي‌شوند، سپس اين صفحات در داخل جلد يا همان فولدر قرار مي‌گيرند. غالباً جنس جلد در بروشورهاي اسيلپ‌كيس نسبت به صفحات داخل ضخامت بيشتري دارد.

پامفلت و ليف‌لت از گونه‌هاي ديگر بروشور هستند. پامفلت، بروشوري است كه داراي صفحات اندك است و جنس كاغذ جلد و صفحات داخل آن از كاغذ‌هاي گرماژكم انتخاب مي‌شود. ليف‌لت نيز به برگه‌هاي كوچكي اطلاق مي‌شود كه درون بسته‌بندي‌ها قرار مي‌گيرند و توضيحات لازم را در اختيار مخاطبات قرار مي‌دهند (مانند بسته‌هاي داور).

در صفحه آرايي بروشور، رسم يك پايه كاياگريد الزامي است.

ايجاد روحيه هماهنگ در تمامي صفحات بروشور از جمله مواردي است كه بايد مورد توجه طراح قرار گيرد. اين هماهنگي مي‌تواند از طريق اجراي لي‌اوت مناسب، به كارگيري عنصر بصري مشترك در صفحات و يا سود بردن از زنگ‌هاي هارمونيك انجام پذيرد.

اندازة تصاوير بروشور بسته به سه عامل تعيين مي‌شود:

1)    اهميت تصوير

2)    كيفيت تصوير

3)    وسعت سطحي كه لازم است پوشيده شود.

 

طرح جلد كتاب:

جلد پوششي است كه براي تبليغ و محافظت از محصول فرهنگي تجاري توليد مي‌شود.

طرح جلد مي‌تواند براي نشريه يا كتاب و يا حتي بروشور و كاتالوگ طراحي شود. ولي در اين بخش از بحث، منظور از طرح جلد، جلد كتاب است. جلد كتاب داراي حداقل سه بخش اصلي است: روي جلد، عطف و پشت جلد كه امكان دارد بخش‌هاي لب برگردان، رول‌باند و قاب جلد نيز به آن اضافه شود. البته قاب جلد بيشتر براي كتب نفيس (مانند ديوان اشعار) و با مجموعه‌هاي چند جلدي كه الزامي است با يكديگر ارائه شوند، تهيه مي‌گردد.

معمولاً بنگاه‌هاي انتشاراتي بزرگ و مطرح براي جلد كتاب خاص خويش يك يونيفورم مشخص تعيين و سپس بر اساس آن هر كتاب را طراحي مي‌كنند.

استفاده از تايپوگرافي نيز مي‌تواند جايگاه ويژه‌اي در نحوه ارائه عنوان در جلد كتاب داشته باشد. البته اين شيوه بيشتر براي عناوين كوتاهي كه براي مخاطب داراي پيشينه ذهني هستند مناسب است.علاوهن بر اين، شيوة تايپوگرافي در كتب ويژه كودكان توصيه نمي‌شود.

 

پوستر:

اعلان يك رو چاپ كه بطور معمول فاقد تاخور و عطف است و در غالب موارد بر روي سطح مورد نظر چسبانده مي شود، از متداولترين گونه‌هاي گرافيك است كه به شكل امروزي پيشينه‌اي در حدود قرن دارد. اصطلاح پلاكات و آفيش نيز به همين معني مورد استفاده قرار مي‌گيرند.

پوستر عمدتاً داراي سه قطع استاندارد است:

1) 35*50 سانتيمتر (B3)     2) 70*50 سانتيمتر (B2)      3) 70*100 سانتيمتر(B1)

توجه به اين نكته ضروري است كه نسبت ابعاد پوستر مي‌تواند كاملاً متفاوت با ابعاد استاندارد ذكر شده باشد. علاوه بر اين، براي تعيين ابعاد اعلان اصطلاح ديگري بنام «ليست» مورد استفاده قرار مي‌گيرد. اين اصطلاح بيشتر در ميان چاپخانه‌داران و فروشندگان كاغذ و مقوا رواج دارد.

الف- پوسترهاي فرهنگي:

مانند پوسترهاي ويژه جشنواره هاي هنري، مذهبي، ورزشي و جلب مردم به فعاليت‌هاي آموزشي، تفريحي و .

در طراحي پوسترهاي فرهنگي امكان مانور دادن طراح بر روي عوامل تصويري انتخابي بيشتر است و به اصطلاح قابليت شيرين كاري‌هاي گرافيكي افزايش مي‌يابد.

توجه به اين نكته ضروري است كه بطور معمول و منطقي انتقال پيام در زماني كوتاه مي‌تواند براي هر اثر گرافيكي يك اولويت و امتياز به شمار آيد.

 

ب) پوسترهاي سينمايي:

اگر چه مي‌تواند زيرمجموعه‌اي از پوسترهاي فرهنگي باشد ولي به دليل اهميت موضوع كار(صنعت سينما) و گستردگي آن به طور مجزا آورده مي‌شود. در طراحي اين ژانداز پوسترها، بطور معمول كادر پنج به هفت، حالت عمودي و ابعاد 50*70 سانتيمتر و يا 100*70 سانتيمتر انتخاب مي‌شود.

توجه به اين نكته الزامي است كه اگر چه پوستر فيلم را به نوعي ويترين فيلم مي‌دانند ولي با توجه به حضور پررنگ انونس سينمايي و پخش تلويزيوني ؟؟؟ فيلم، و همچنين عدم نياز تخليه بصري و تخليه مفهوم پوستر فيلم، بر خلاف نظر برخي كه معتقدند پوستر فيلم بايد موضوع فيلم را به مخاطب منتقل كند، بايد گفت كه اين وظيفه بويژه بر عهده تبليغات تلويزيوني و سينمايي گروه تبليغات فيلم است و گر چه نمي‌توان منكر مسئوليت پذيري پوستر در اين زمينه شد ولي درصد اين مسئوليت به مراتب كمتر از تبليغات ذكر شده است، لذا در طراحي پوستر فيلم نيز آنچه بيش از هر چيزي مي‌تواند و بايد مورد توجه قرار گيرد، جذابيت‌هاي بصري (در نگاه نخست) و البته ارتباط مناسب پوستر با موضوع فيلم است.

پ) پوسترهاي سياسي:

سفارشي دهنده اينگونه پوسترها شخصيتهاي حقيقي و حقوقي مرتبط با امور اداري سياسي‌اند و فرم هاي موجود در اين نوع پوستر عمدتاً داراي شاكله‌هاي رسمي و قاعده‌مند و به استثناي مواردي خاص، فاقد تنوع و نوآوري در ايده و اجرا هستند.

فونت‌هاي فانتزي جايگاه اندكي خواهند داشت. و به عكس قلم هايي همچون تيتر، نسخ، يا قوت و از اين دست بسيار متداول هستند.

ت) پوسترهاي تجاري:

موضوعات و فعاليتهاي تجاري و اقتصادي را در برمي‌گيرد. اين نوع پوستر بيشترين موارد اجرايي در جوامع مختلف را به خود اختصاص مي‌دهد و شايد گسترده‌ترين مخاطبان در اين گونه از پوستر حضور داشته باشند.

رعايت و توجه به برخي اصول مي‌تواند طراح را در خلق پوستري جذاب ياري رساند:

1) بكارگيري شعار اثر گذار (در صورتي كه صاحب كالا يا خدمات اسلوگان مناسب و شناخته شده‌اي دارد حتماً آن را به كار گيريد)

2) تاكيد داشتن بر ويژگي‌اي كه ديگر رقبا از آن بي‌بهره‌اند و حقيقتاً‌ به كالا يا خدمات برتري خاص مي دهد.

3) ايجاد اين حس در مخاطب كه چنانچه از آن كالا يا خدمات بهره گيرد داراي موقعيت ممتاز و برجسته‌اي نسبت به همتايان خود مي‌شود. مثال زدن افراد برجسته كه سوژه تبليغاتي مورد نظر استفاده مي‌كنند در رسيدن به اين هدف كاملاً مؤثر است.

4) ارائه تصويري لوكس و چشم نواز از خدمات و كالاي تبليغي همواره اثرگذاري بالايي داشته است. از جمله متداول‌ترين شيوه‌هاي ايجاد جذابيت در پوسترهاي تجاري (و البته ديگر‌گونه‌هاي پوستر) سود بردن از فتوگرافيسم است.

 


منابع و مآخذ

پاكباز، روبين، دايره‌المعارف هنر، چاپ نخست 1378، نشر فرهنگ معاصر،تهران.

مميز، مرتضي، حرف‌هاي تجربه، چاپ نخست 1382، انتشارات ديد، تهران.

رضايي، مهدي، ساختار بسته بندي، چاپ دوم، 1382، كانون انتشارات پويا نما، تهران.

عابدي، علي، 101 نكته براي گرافيست شدن؟، چاپ دوم، 1384ؤ نشر دات، تهران.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 11 اسفند 1394 ساعت: 12:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مرد تاريخ كاريكاتور

بازديد: 123

تاريخ كاريكاتور

نگاهي كوتاه به تاريخ بلند كاريكاتور جهان

محمد عبدعلي

عصر باستان (يونان و رم)

برخي عناصر كاريكاتور درهنر دوران باستان قرون وسطي ديده مي شود . البته در هنر اين دو دوره، ما كاريكاتور را به شكل خاصي كه امروزه مطرح است، نمي بينيم. با اين همه استثنائاتي وجوددارند كه درخور توجه اند، هرچند اين موارد درآثار بعدي رو به تكامل ننهاد. مجسمه كوچك كاريكاتور امپراتور كاراكالا كه درموزه اويگون نگهداري مي شود، يكي از اين استثنائات جالب است . در اين مجسمه، امپراطور به شكل آدم كوتوله اي نشان داده شده است كه زنبيل به دست درحال توزيع نان است. ازسوي ديگر، هنر كلاسيك يونان و رم از بسيار از عناصر ظاهري كاريكاتور برخوردار است، اما به اين همه اين آثار فاقد روح اصيل كاريكاتور است. درهنر قرون وسطي عناصر كاريكاتوري طوري با عناصر جدي درهم مي آميزد كه تشخيص اين دو از هم مشكل است. به طور مثال، شيطان مضحكي كه سعي مي‌كند ترازو را براي كشيدن ارواح پايين بياورد، ازجمله آثار مقدس به شمار مي رود. اين صحنه بخشي ازنماي سرد دركليساي جامع آتن را تشكيل مي‌دهد.

يكي ديگر از نمونه هاي بارز درهنر يونان باستان، گرايشي است كه هنرمندان اين دوره درنشان دادن اشكال و گونه هاي مضحك و بي تناسب نشان مي دهند. البته طبق نظر تاريخ نويسان اين گرايش عكس العملي نسبت به هنر كلاسيك بوده است. با آن كه منظور از خلق اين آثار نمايش جنبه ي خنده دار بودن و ضعف موجود انساني بوده ولي واقعاً نمي توان اين آثار راكاريكاتور به حساب آورد. بنابراين، درهنر عصر باستان، عناصري ديده مي شود كه درپيدايش كاريكاتور موثر بوده اند. اين عناصر برخي فراموش شده و برخي جنبه جهاني يافته و در دوران هاي بعد به ويژه عصر رنسانس درمسير اصلي هنر اروپا قرار گرفته اند. بهترين نمونه از اين عناصر، گرايش هنرمندان به كشيدن انسان به شكل هاي حيواني و تركيب شكل انسان با حيوان است. افسانه حيوانات از ديرينه ترين آثار ادبي است كه قدمت آن از مصر باستان تاكنون ادامه داشته است. در پاپيروس هاي مصري به جا مانده تعدادي ازحيوانات در حال انجام كارهاي انساني نشان داده مي شوند. برخي از شكل هاي مركب انسان و حيوان برروي سنگ هاي قيمتي و گوهر آلات ديده مي شود. اكنون اين اشكال ديگر جنبه احترام آميز ندارند، بلكه گونه هايي هزل گونه و خيالي به شمار مي روند. همچنين دردوره هاي رم باستان، موضوع آدم هاي كوتوله به گونه اي مورد علاقه و توجه هنرمندان واقع شده بودكه درحدود چهارپنجم تصاوير و آثار مضحك و خنده دار را شامل مي شد. اما اين امر به هيچ وجه به اين معني نيست كه دنياي كلاسيك كوتوله ها همه ويژگي هاي هنر مدرن كاريكاتور را دارا بوده است.

بايد توجه داشت مقصود هنرمند دردوران باستان از عناصري كه امروزه خنده دار و كميك به نظر مي آيند، خلق آثاري درارتباط با زندگي افراد جامعه نبوده است، بلكه اين آثار بيشتر جنبه مذهبي، تزئيني و خنده دار داشته اند و فاقد شخصيت قوي و بنيادي بوده اند.

قرون وسطي

پس از دوران هنر روم ويونان باستان، به عصر هنر قرون وسطي مي رسيم كه شامل آثاري از قرن دهم ميلادي به بعد است. دراين صورت پا به عصري مي گذاريم كه عنصريك پارچه و منحصر به فرد مسيحيت آن را فراگرفته است. دوره اي كه موضوعات سنگين و عالي كاملاً با مطالب مضحك و مسخره آميخته مي شود. دراين دوره تجاوز موضوعات مسخره آميز و ظنز آميز به حريم هنر مقدس به هرشكلي مردود است. اموري مانند سرستون ها در وزالي كه سنگين ترين وقايع كتاب مقدس را با موضوعات خيالي و تفنني ادغام كرده مورد تحريم قرار ميگريد. ميموني در حال نواختن ويلن و الاغي كه كتابچه نت موسيقي را بين سم هاي خود درمقابل او گرفته، موضوع يكي از اين سرستون هاست. به واقع، با وجود فشارهاي زياد، مذهب قرون وسطي هيچ گاه به طور كامل موفق نشد از تركيب عناصر سنگين با مطالب خنده دار و مضحك و تفنني جلوگيري نمايد.

تصاوير تركيبي انسان و حيوان درهنر قرون وسطي در هيئت اجنه غالباً ترسناك و جدي هستند و به شكل نيم خداياني جنگلي ظاهر مي شوند. دراين دوران به مراتب بيشتر باعناصر سمبليك و اشارات ضمني روبه روييم. سرانجام اختراع چاپ درقرن پانزدهم نقطه تحولي براي ارائه اشكال تمثيلي و كنايه دار مي گردد. نخستين كاريكاتورهاي سياسي با اولين چاپ «رقص مرگ» هيجان تازه اي را ايجاد مي‌كند. همچنين يك اثر هزل آميز حكاكي شده برروي چوب به نام «عكس بازي سويسي»(1499) جاه طلبي هاي سياسي فرانسه را درايتاليا به نقد مي كشد. اين اثر، پاپ و امپراطور و پادشاه فرانسه و انگلستان رادرحال بازي وروق نشان مي دهد، درحالي كه سرباز كوچك سويسي درزير ميز اشياء به هم ريخته راجمع و جور مي‌كند. دراين اثر كنايه به شكلي ارائه شده كه براي بيننده امروزي كاملاً به هم ريخته را جمع و جورمي كند. دراين اثر كنايه به شكلي ارائه شده كه براي بيننده امروزي كاملاً قابل فهم است. به اين ترتيب چاپ سبب بخشيدن جنبه دنيوي و مادي به هنر تمثيلي شد. به علاوه اين صنعت توانست براي اولين بار اين نوع آثار را از خلوت برخي آدم ها به عرصه ي اجتماع بكشاند و هنر را از آزادي برداشت برخوردار نمايد.

رشد اصول و عقايد پروتساني و چاپ كه با يكديگر مرتبط بودند، فضايي را ايجاد كرد كه جلوگيري از گسترش عقايد تازه را امري غيرممكن مي كرد. به گونه اي كه وايتن برگ (محل اقامت لوتر) مركز مهم صنعت چاپ گرديد. به اين ترتيب شمار فراوان متون چاپ شده با تصاوير تمثيلي و كنايه از سوي سنت گرايان و اصلاح طلبان به جامعه سرازير شد. اگر چه بسياري از اين تصاوير فاقد رابطه اي مشخص با شوخ طبعي و امور خنده دار هستند، ولي دربرخي از آنها نكات خنده دار و مضحك نيز ديده مي شود. درقرن شانزدهم كاريكاتور اغلب خام ولي موثر است. تصوير «نواختن لوتر به عنوان يك جفت ني انبان» اثر اهارد شون را كنون باهر ملاكي بسنجيم، قدرت ابتكار طراح آن رانشان مي‌دهد. دراين اثر، طراح منظور خود را با دگرگون كردن اشكال بيان مي‌كند. آثار چاپ شده ي بروگل به جهت پرداختن به موضوعات كلي كه نشان دهنده طعنه و كناياتي كه اساس آن ضرب المثل و شبيه سازي فرهنگ عامه است، حائز اهميت مي باشد. او را بايد درارتباط بايك سنت رئاليسم شمالي دانست كه درآثار اوليه چاپي از شيوه هاي بياني ساده تر بهره مي گيرد. آثار او از جمله «زوج روستايي» «شوهر حرف گوش كن» و «مناظره زن و شوهر» را بايد اسلاف نمايش خنده دار آداب و رسوم وطرز زندگي مردم دانست كه توسط كساني مانند هوگارت و رولاندسون به شكل كاريكاتور بيان گرديد. اين آثار همچنين اسلاف كارتون هايي به شمار مي روند كه نقاط ضعف اخلاقي مردم عادي را به نمايش ميگذارد و خوانندگان نشريات «پانچ» و «نيويوركر» راسرگرم مي‌ساخت.

ايتاليا و سبك باروك

دراواخر قرن پانزدهم و درطول قرن شانزدهم، هنرمندان ايتاليايي برآرا و آرمان هاي كلاسيك و انساني ورنسانس صحه گذاشتند و لئوناردوداوينچي و ميكلانژ خالق طرح هايي بودند كه گاه واژه كاريكاتور برآن ها اطلاق مي شد، هرچند كه اين نوع تصاوير بيشتر مضحك به نظر مي رسند.

آنچه اثر «پنج سرمضحك» اثر داوينچي را درارتباط با آثار چاپي رئاليست هاي شمالي قرار مي دهد، اتكا اين هر دو به انحراف خصوصيات چهره از حالت طبيعي است. بااين همه ، طرح هاي داوينچي از سربا تعريف كنوني كاريكاتور منطبق نيست. زيرا اولاً متعلق به افراد حقيقي نيست و ثانياً ازمضامين كنايه آميز و هجو بهره اي ندارد. درواقع داوينچي به دنبال اين بود كه آيا تصويري از زشتي مطلوب با تصويري يكسان از زيبايي مطلوب برابري مي‌كند يا خير و ازهمان ميزان تأثير اهميت برخوردار است يانه. كارهاي اومورد تقليد بسيار قرار گرفت و به اين ترتيب الهام بخش كاريكاتورهاي دوره «باروك» و «شيوه گرايان» بود.

پس از بيان مختصري كه درباره برخي تمرين هاي سينما شناسي داوينچي و به خصوص نظرات و كارهاي او درزمينه زيبا شناسي داوينچي و به خصوص نظرات و كارهاي او درزمينه زيبايي شناسي، به ويژه درحوزه تقابل زشتي با زيبايي داشتيم اكنون به خانواده آنيبانه كاراتچي براي نخستين بار درسده هفدهم واژه كاريكاتور Caricature ايتاليايي : caricatora رابه طراحي هاي خودش و ساير اعضاي آكادمي بلونيا اطلاق كرد. اما لازم است قبلاً زمينه اي راكه كاراتچي و برادرش آگوستينو و پسر عمويش لودوويكو درآن قرار گرفتند، درحوزه نقاشي ايتاليا درسده هفدهم مورد بررسي قرار دهيم.

سه ميراث بزرگ و با نفوذ دوره رنسانس پيشرفته عبارت بودند از سبك هاي رافائل، ميكلانژ و تيسين به علاوه يك جريان فرعي ديگر كه از كوردجو، نقاش ايتاليائي، الهام مي گرفت. نقاشي باروك پيامد تغييرات و تاثيرات بسيار همين سبك ها بود و هنر كلاسيك روزگار باستان نيز گاه نقش تكميل كننده و گاه نقش مخالف آن ها راداشت. در خارج از قلمرو هنر روزگار و دوره رنسانس، چيزي سربرداشت كه ميتوان آن را ناتوراليسم  بومي ناميدش،سبكي كه ظاهراً دشمن بزرگان هنر است و براين معيار تكيه دارد كه هنرمند بايد چيزي را نقاشي كند كه مي بيند و توجه اي به استادان كلاسيك و دوره رنسانس نداشته باشد. اين ناتوراليسم بومي، درايتاليا و فرانسه به عنوان يك سبك اقليت ظاهر شد ولي دراسپانيا به ويژه درهلند بالاترين درجه اعتبار را به دست آورد.

سبك باروك درحدود 1600 ميلادي، با تزئين تالار كاخ فارنزه توسط آنيباله كاراتچي، هنر نقاشي ايتاليايي را به تمامي زير نفوذ خود درمي آورد. نسل كاراتچي كه از مهارت ساختگي استادان سبك شيوه گرايان (كه مقلدان نوابغي چون داوينچي، رافائل ميكلانژ و تيسين بودند) خسته شده بود؛ پس از مطالعه دقيق آثار استادان دوره رنسانس، به تماشاي دگر باره طبيعت روي آورد. انيباله تعلمات هنري را درآكادمي هنر زادگاه خود، يعني شهر زادگاه خود، يعني شهر بولونيا فراگرفت.

اين آكادمي كه توسط عموزاده انيباله يعني لودوويكو تاسيس شده بود، درتاريخ هنر مغرب زمين، نخستين موسسه درنوع خود به شمار مي رود نخستين ركن فعاليت آكادمي بولونيا اين بود كه هنر را مي توان يادداد (شالوده هرگونه فلسفه آكادميك هنر) و موضوعات تدريس بايد شامل سنت ها، هنر كلاسيك و دوره رنسانس به علاوه ي مطالعه اندام هاي بدن و نقاشي ازروي مدل زنده باشد. نقاشان بولونيايي كه از مدت ها پيش با لقب آكادميك ها و گاه با لقب التقاطيون مشخص مي شدند معتقد بودند كه پيدايش و تكامل يك سبك درست را نقاشي ميتوان ياد داد. به هر حال بامشاهده تالار كاخ فارنزه مي توان گفت كه انبياله با آثار ميكلانژ، رافائل و تيسين آشنا بوده و گذشته از اين ها مي توانسته است نقاشي هاي عمق نمايانه ي استادانه اي بكشد. موضوع اصلي نقاشي هاي سقف تالار كاخ  فارنزه عشق هاي خدايان است. اين گونه مشخص سازي هاي دقيق «واقعيت هاي» تصويري به منظور عمق نمايي سرتاپا به شيوه ي باروك است. در بالاترين نقطه طاق، قاب تزئيني درازي باصحنه پيروزي باكوس ديده مي شود كه تركيب خلاقانه ي بي نظيري ازسبك هاي رافائل و تيسين است و نشان مي‌دهد كه كاراتچي با چه مهارتي توانسته است سبك هاي معتبر را با هم بياميزد و سبكي مختص خودش را خلق كند. بدين سان كاراتچي يكي از آغازگران هنر «باروك» بود.

ناتوراليسم  بومي درآثار نقاشي انبيانه كاراتچي به ويژه در شاهكار اين مرحله او«مغازه قصابي» كه اكنون دركليساي آكسفورد است، ديده مي شود. برادر بزرگ كاراتچي، آگوستينو درباسمه كاري و چهره نگاري واقع گرايانه دست داشت. طرح هاي كاريكاتوري آنها نه تنها تلاشي براي رسيدن به ايده آل زشتي است، بلكه نمايانگر انگيزه ناتوااليزم نيز مي باشد. آثار آن ها اگر چه برخلاف طرح هاي مضحك داوينچي، سطحي ومبالغه آميز به نظر مي رسد ولي هميشه چهره ي افراد مشخصي رانشان مي دهند و موضوع آن ها از زندگي روزمره گرفته شده نه ازكنايات و تمثيل ها ازنظر خانواده كراتچي نكته قابل انتقاد دراحساس انسان نسبت به خودش نيست بلكه درتصور وي ازتاثيري است كه برروي ديگران مي گذارد. هنرمند با ترسيم طرحي اغراق آميز يا توهين آميز از انسان، تاثيري جادويي برموضوع اثر خود مي گذارد. دراينجا با جنبه جديدي ازمفهوم ذوق هنري روبه رو مي شويم كه خودمعرف سبك باروك است.

برمبناي اين ذوق هنري تازه، امكان استفاده از مواد با ظرافت و دقتي بيش از رقباي ديگر به وجود آمد. دركاريكاتورهاي كاراتچي و افراد پس از او، اين استعداد شامل توانايي مجسم نمودن تصاوير دريك لحظه و تنها با چند حركت قلم مومي شد. اهميت اين امر بدين لحاظ بود كه هنرمند را قادر مي ساخت تا نكات اساسي و مهم موضوع خود را دركنار همديگر و در حداقل جا قرار دهند. اين صرفه جويي وقت وزبر دستي كه ابزارهاي اصلي كاريكاتور مي شود، تنها دركار آنيباله و آگوستينو كاراتچي ديده نمي شود، بلكه با شدت بيشتري دركارهاي برنيني (Bemini) گرسينو و مولا قابل شاهد است. بدين ترتيب كاريكاتور را (CARICATURA) دراوايل قرن هفدهم دربولونيا پديد آمد و درتمامي اين سده و تا هنگام شناخته شدن و انتشار آن درديگر كشورهاي اروپائي، درايتاليا محبوس ماند. دراواسط قرن هفدهم، مركز ثقل كاريكاتور از بولونيا كه تحت تسلط كاراتچي و خانوده اش و لوگوئوكينو و مولا قرار داشت،  به رم انتقال يافت. نبوغ عالمگير برنيني (پيكره ساز، نقاش و معمار ايتاليايي،1598-1680 توانست كاريكاتور را به عنوان يك سبك به بالاترين حد خود رساند. او برخلاف برادران كاراتچي و خصوصيات تجربي آثار آنها كه برمبناي چهره هاي متفاوت شكل مي گرفتند، تنها به يك چهره پاي بند شد و با انتخاب يك شخصيت واحد توانست تصوير جديدي از كاريكاتور ارائه دهد، به گونه اي كه ويتكوور WITTKOWR او را خالق واقعي كاريكاتور، خواند. ازآثار برنيني و ديگر هنرمندان كاريكاتوريست بوليونياي آثار چنداني به جاي نمانده و بسياري از طرح ها به صورت كپي حفظ و نگهداري شده اند. ظاهراً آنها بيش از هرچيز كاريكاتور را يك تفنن شخصي و يا وسيله اي براي سرگرمي ميهمانان به شمار مي آوردند. برنيني با تغيير قيافه ي افراد به صورت اغراق آميز و بدون وارد آوردن كوچكترين خللي درشباهت ظاهري آنها، توانست شخصيت هاي كاريكاتوري خود را بيافريند. پرتره هاي كاريكاتوري برنيني قبل از آنكه به لطف پ.ال.گنزي.PLGHEZZI انتشار جهاني يابد، بنيانگذار مكتبي مستقل دررم شد. گنزي درشمار نخستين كاركاتوريست هاي حرفه اي بود كه آثارش به شكل گراور به طور گسترده اي انتشار يافت و سبك برجسته او انعكاس وسيعي درخارج از ايتاليا به ويژه در انگليس نزد رولاندسون (Rowlanson) درفرانسه نزد ريوالزRivalz داشت.

انگلستان

پس از گسترش كاريكاتور به آن سوي مرزهاي ايتاليا، اين هنر دراوايل قرن هجدهم پا به مرحله نويني گذاشت كه با آغاز نقش اجتماعي آن همزمان شد. كاريكاتور اگر چه درايتاليا ابداع گرديد، ولي درانگلستان و درطول قرن هجدهم بود كه فنون طراحي ايتاليايي ها با تصاوير واقع گرايانه هلندي كه برخوردار ازمضامين اجتماعي بودند، درهم تركيب شد و كاريكاتور كنوني به وجود آمد. درطول اين قرن، كاريكاتور به صورت ابزاري شناخته شده براي نقد موضوعات اجتماعي درآمد. انگلستان به دليل پرهيز ازحكومت مطلق سلطنتي بيش از هركشور ديگري دراروپا از آزادي بيان برخوردار بود كه اين امر به علاوه تلاطمات سياسي و اجتماعي اين جامعه سبب پيشرفت و ترويج كاريكاتور به شكل امروزين آن گرديد. براي كاريكاتور هيچ موضوعي حتي چيزهايي كه ازسوي روحانيون منع شده بود، استثناپذير نبود و جنبه هاي مختلف زندگي روزمره كليه طبقات اجتماعي، حرف مختلف ووقايع گوناگون قربانيان مسلم كاريكاتور به شمار مي رود.

دردهه 1720، رسوايي مالي«حباب درياي جنوب» تحرك تازه اي به ظنز ترسيمي بخشيد. از 1730 به بعد، تصاوير طنز آلود و هجوآلود به طور مداوم تهيه مي شد و نشرياتي كه حاوي اين تصاوير بودند ازجذابيتي برخوردار گشتند. كاريكاتوريست هاي انگليسي اوايل قرن هجدهم كه درزمينه موضوعات سياسي كار مي كردند، بيشتر از آنكه به مهارتشان در طراحي كاريكاتور چهره تكيه كنند، به كنايه و تمثيل متكي بودند و از سنت جا افتاده ي سمبوليك بهره مي بردند. يكي از كتاب هايي كه به عنوان منبع مورد بهره برداري بيشتر كاريكاتوريست هاي انگليسي بود، كتاب «شمار قيصر» ريپا بود. نخستين بار اين كتاب درسال 1593 دررم منتشر يافت. ولي تا سال 1709 درانگلستان نيافت. درميانه قرن هيجدهم با انتشار كتاب هاي تازه تري دراين زمينه، بريتانيا خود خود را مطلوب كاريكاتوريست هايي قرار داد كه درزمينه سياسي كار مي كردند.

ويليام هوگارت (Hogarth)، 1764-1697 بي ترديد يكي از معروفت ترين طراحان آثار طنز درنيمه اول قرن هيجدهم است. او حكاك ماهري بود كه از اين وسيله بهتر از ديگران استفاده مي كرد. اين در حالي بود كه جانشينان او از سياه قلم بهره مي بردند. نقاشي هاي اوليه هوگارت بيشتر پرده هاي كوچك اندازه مجلس گفتگو بودند (مانند « تالار اجتماعات درخانه ي وانستد). پرده هاي «اپرافقرا» (حدود 1730) نخستين گام براي پرداختن به موضوع هاي اجتماعي بود كه او را مشهور ساخت . وي پس از اين با سلسله تصاوير داستاني درشش صفحه تحت عنوان «ترقي يك روسپي» (1731) بر شهرت خود افزود. قالبي كه هوگارت براي كارش برگزيد، در نقاشي غير مذهبي اروپايي كاملاً تازگي داشت. درواقع وي صحنه هاي تئاتري را يك به يك روي پرده هاي خود به تصوير مي كشيد و به اين ترتيب مجموعه پرده ها، داستاني را با تمام جزئياتش روايت مي كرد. از ابتكارات ديگر هوگارت ساختن باسمه هايي از روي اين نقاشي ها بود كه با قيمت ارزاني به فروش مي رسيد. به اين ترتيب او راهي را براي ارتباط هنرمند با جامعه گشود كه تا آن زمان بي سابقه بود. واقع گرايي طنز آميز هوگارت درآثار چاپي اش جلوه ي بازرتري داشت. او دراين باسمه ها عليه بي عدالتي و خشنونت و تسلط هنرمندان بيگانه برذوق و سليقه انگليسي اعتراض مي كرد. با اين همه تأكيد او بر موضوع و پافشاري برروايت گري مانع شد تا او به نتايج تازه اي درزمينه هنرهاي تجسمي دست يابد و به اين دليل تنوانست از شيوه هاي باروك و ركوكو، پيشتر برود.

به هرحال، ويليام هوگارت به دلايل گوناگون، جايگاه مهمي درتاريخ كاريكاتور به خود اختصاص داده شده است. او با آنكه طرح هاي خود را به هيچ وجه كاريكاتور نمي دانست و آنها را نقاشي كميك خواند، با اين وجود ما را با خصوصيات اساسي اين هنر آشنا كرد. هوگارت دردوران بازنشستگي رساله اي را با عنوان «تجزيه و تحليل زيبايي» تاليف كرد و درآن نظرتاتش را پيرامون زيبايي ايده آل ارايه داد. او دراين رسانه عليه هنر دوستي بي معيار دست به اعتراض زد.

در 1740، كاريكاتور درانگلستان دچار تحول و تغيير جهت شده بود. ميان سالهاي 1737 تا 1739، آرتورپوند مجموعه جالبي شامل 21 اثر كاريكاتور كه تصاويري از كارهاي كار تانچي، گيزي، جرينكو، واتو و ديگران بود، منتشر نمود. اين آلبوم كاريكاتور ايتاليا را دردسترس بينندگان انگليسي كه اززمينه قبلي برخوردار بودند، ازجمله اشراف زادگاني كه اثر «سفر بزرگ» را به وجود آورده بودند و فرضيه زيبايي شناسي راكه الهام بخش كاريكاتوريست هاي ونيزي و بوليونيايي بود درك كرده و اين چنين آثاري را قبلاً درايتاليا ديده بودند، قرار داد. اما سبك كاريكاتور ايتاليايي هوگارت را كاملاً قانع نمي كرد. اثر چاپي وي به نام «شخصيت هاي و كاريكاتورها كه درسال 1743 كه درمجموعه «ازدواج بر طبق مد روز» منتشر ساخت، در پاسخ به كار پوند بود. دراين اثر هوگارت سه سررا دركنار هم به نمايش مي گذارد كه يكي مضحك و دوتا ديگر به نحوي شايسته ترسيم شده بودند. اواين تصاوير را از كاريكاتورهاي رافائل كه معياري درنقاشي تاريخي به شمار مي رود و كاريكاتورهايي از كاراتچي و داوينچي اقتباس كرد. فضاي بالاي اين قسمت را انبوه فراواني از سرهاي چهره هاي معاصر پوشانده است.

هوگارت اين اثر را براي بيان حقانيت نقاشي خنده دار تاريخي به عنوان بخشي از نقاشي تاريخ، ترسيم كرد. او همچنين اختلافات سبك خود را با آنچه پوند توصيه كرده بود، نشان داد.

با اين همه، عنصر بچه گانه و ماده اي كه به طور عمده دركاريكاتور كلاسيك ايتاليا به كار ميرفت، به هنرمندان آماتور الهام بخشيد و آن ها را قادر ساخت تا به خلق آثاري مانند رقصيدن، شمشير بازي با مكالمه مودبانه به صورت يك مهارت اجتماعي بپردازند.

توماس رولندسون Rowlandson 1927-1765 و جيمز گيلري Gilray 1757-1815 دو تن از مشهورترين پيروان هوگارت در اواخر قرن هجدهم درانگلستان بودند. اين دو جنبه هاي متفاوتي از هنر هوگارت را تكامل بخشيدند. رولند سون تصويري جامع و زنده اززندگي معاصر ارائه مي‌دهد كه درآن نقاط ضعف اخلاقي شخصيت ها را با شوخ طبعي بسيار و درك واقعي نكات خنده دار آن، بيان مي‌كند. او به عنوان هجو نويس اجتماعي جانشين بلافصل هوگارت به شمار مي رود. اگر چه وي درمقايسه باهوگارت ازجديت كمتري برخوردار بود و همچون او به نكات اخلاقي توجه نداشت، بااين همه، سبك زيباي رولندسون كه عمدتاً مرهون شيوه معماري و دكوراسيون فرانسه است،به همراه ظرافت و جذابيت آب رنگ هاي وي كاريكاتور را اعتلا بخشيد و هنرمندان بعدي فرانسه و انگليس را تحت تأثير قرار داد. گيلري، برخلاف رولندسون، هجو پرداز پرقدرتي درزمينه موضوعات سياسي بود. طرح هاي او ضمن دربرداشتن دستخط هايي براي روشن نمودن مفاهيم، تركيبي از طرح هاي كنايه دار و كاريكاتور چهره را نيز در بر مي گيرد. گليري بدون وابستگي حزبي سياستمداران محافظه كار و حزب آزاديخواه انگلستان را به تساوي مورد تمسخر و هجو قرار داد . ظاهراً وي نخستين هنرمندي است كه ازطراحي كاريكاتورهاي سياسي، امرار معاش مي كرد. ظهور انقلاب درفرانسه و شركت انگلستان درجنگ تاپلئون زمينه علاقه روز افزون مردم به كاريكاتور را فراهم آورد. بسيار طبيعي بود كه قرن هجدهم با دگرگوني هاي عمقيقي كه دربرداشت، مسئوليت ها و وظايف اجتماعي و سياسي تازه اي را بردوش ؟ كاريكاتور گذاشت. دراين دروان كاريكاتور همچون آينه اي كه از ريخت مي اندازد و بدشكل مي‌كند، بازتاب تصويري ازجامعه حاكم است كه نقص ها و عيب ها و فضايل ساختگي اشرافي و سرانجام ورشستگي چنين جامعه اي را بازتاب مي‌دهد.

درسال 1796، مجله اي به نام «مورينگ كرونيكل» شكايت مي‌كند كه سليقه توجه روز مردم كاملاً بركاريكاتور مسلط شده و مردم علاقه فراواني به آن نشان مي دهند. بيان حال اين مردم اين است : ما احساس لذت خود را نسبت به زيبايي هاي طبيعت از دست داده ايم ديگر به آداب و رسوم و آراستگي قانع نيستيم، بايد چيز مضحك و بي تناسبي داشته باشيم كه با ابعاد بزرگ و تزئينات خود بسيار خسته كننده و دل آزار است. به هرحال، كاريكاتورهاي گيلري سلاحي براي تبليغات سياسي مي شود و گاه گاه جمعيت فراواني پشت پنجره اتاق ناشرش تجمع مي‌كنند تا طرهاي چاپي جديدش را ببينند. انقلاب فرانسه، ناپلئون و ويلنگتوي موضوعات بسيارمناسبي براي طرح هاي گيلري و همكارانش بود. به هر حال محبوبيتي كه جيمز گيلري درزمان حيات خود به دست آورد تا بدان حد گسترده بود كه ميتوان درباره او گفت كه ازبزرگترين كاريكاتوريست هاي جهان به شمار مي رود.

درخلاف قرن هجدهم، كاريكاتور ايتاليا درموارد اندكي موفق به احياي خود نشد. درفرانسه آثار كاريكاتور قبل از انقلاب با تماماً اجتماعي بود و يا شامل شخصيت هاي برجسته و بي خطري همچون ولتر مي شد. درواقع، انقلاب فرانسه درانگلستان پيش از فرانسه به عرصه كاريكاتور كشيده شد. درحقيقت موضوعات بي پرواترين و گوياترين آثار گيلري رامانند «اوج عظمت بي پرواترين و گوياترين آثار گليري رامانند «اوج فرانسه» ، «خانواده اي از انقلابيون افراطي و طرفدار» «جمهوري درحال استراحت» و «آشاميدن بعد از خستگي روز» را عناصر ضد سلطنت و شاه دوستي درفرانسه تشكيل مي‌دهد. با اين همه بي باك ترين طراح انقلابي فرانسه ويلفرد بود كه اثر ترسناك خود را به نام «درس عبرتي براي ديگران شيادان» شيادان سلطنتي در 1793 منتشر ساخت. وي كاملاً روح حكومت ترور و وحشت را تصوير كشاند. ازسوي ديگر درفرانسه، ناپلئون به دليل برخورداري از غريزه عالي تبليغات، پس ازگرفتن قدرت كاريكاتوريست هاي فرانسوي را به حمايت از سياست هايش ترغيب نمود. نقاشان برجسته اين عصر كه كاريكاتوريهاي ناپلئوني به آن نسبت داده شده است عبارت انداز : ج. بي ايسايي، ال.ال.بويلي، جي. اچ.ورانت و كارل وانت.

جنگ هاي ناپلئون جنبه هاي جدي تري نسبت به زمان اصلاحات به كاريكاتور بخشيد. اثرگيا به نام «فجايع جنگ» الهام گرفته از خشونت هاي جنگ اسپانياست . اين اثر تنها در صورتي كاريكاتور به شمار مي رود كه تفسيري كاملاً بدون تعجب از واژه «كاريكاتور» داشته باشيم.

گياهي لوسيون تس (1746-1828) فرانسيسكو خسته د براي ذهنيت مترقي، عمق محتواي آثار و نوآوري هاي صوري اش يكي از برجسته ترين هنرمندان اروپايي به شمار مي رود. وي توانست د ر62 سالگي پس از سال ها خدمت در دربار اسپانيا، فاجعه كشتار وويرانگري ارتش فرانسه را به عنوان سند مشي و خوي تجاوز طلبي انسان به ثبت رساند. درهشر ساراگسا نقاشي آموخت و به مادريد رفت و شاگرد با مو گرديد و پس از ازدواج به ايتاليا رفت و پس از بازگشت تعدادي پرده براي كلسياي سارگسا كشيد و عهده دار كارگاه سلطنتي نقش بافت هاي ديوار كوب شد. سپس نقاش دربار گرديد و پس از يك دوره بيماري كه منجر به ناشنوايي او شد، دچارتحولي گرديد كه سبك و ديدگاه وي را تغييرداد.

هجوم ارتش فرانسه به فرماندهي ناپلئون به اسپانيا (1808) دروره تازه اي از بحران رادرزندگي گيا گشود. او اوضاع مصيب بار هموطنانش را درآثاري چون «دوم ماه مه» (1814)، «اعدام شورشيان درسوم ماه مه» (1814) و همچنين باسمه هاي «فجايع جنگ» (1810-1814) نشان داد. گيا در اواخر عمر اسپانيا را به قصر برد و فرانسه ترك كرد. دريان زمان روش ليتوگرافي را آموخت و نوآوري هايش درنقاشي ادامه داد. گيا دراين سالها حماقت هاي درباريان، سبك مغزي و خودبيني هاي زنان در طبقه اشراف را درباسمه هايش به تصوير كشيد. در مجموعه باسمه هايي به نام «كاپرديس» (1796-1797) رسوم كهن اجتماعي و ريا كاري دستگاه كليسا را به ريشخند گرفت. هرچه سن گيابالاتر گرفت. هرچه سن گيا بالاتر مي رفت، مضامين آثارش كه بيشتر درباره زندگي روزمره و صحنه هاي خيالي بود به طرف عناصر مخوف و ظلماني پيش مي رفت. با اين حال، گيا تلاش مي كرد كه دنيا را واقعي مجسم كند. بنا براين وقتي آدمها را شبيه هيولا مي كشيد و با مشاهداتش را به نحوي اغراق آميز ترميم مي كرد، باز هم يك هنرمند واقع گرا بود. گيا ازسوي بسياري ازجمله نويسندگاني مانند بودلمر مورد ستايش قرار گرفت. و هنرمندان به بعد از او همچون دلاكروا، دميه، مانه تا گل ويتس و پيكاسو از آثارش مايه گرفتند.

درواقع گيا درآثارش به دور از وقاعيات روزمره و با رويدادهاي گذرا به به خصوصيات تغييرناپذير و ابدي بشر توجه داشته است. واينكه ازدوران بودلر به اين سو هنوز مي توان تعدادي از ابداعيات گرافيكي وي را درمقوله گسترده نقاشي كاريكاتوري و تنظر آميز گنجاند. بدين سبب است كه اين هنرمند درزمينه كاريكاتور وسعت يافته خودتوانسته برروي نمودهاي روح انساني انگشت بنهد. اين گيا است كه توانسته روياها، تصورات و آمال بشري را به بالاترين حد آن توصيف مي‌كند يا فشاري عجيب كه انسان درچنگ انداختن به اين آروزها و خيالات از خود نشان مي دهد، او را دقيقاً به دنيايي غريب، محال و نا معقول كه چيزي جز كاريكاتور واقعي نسبت مي برد. بودلر دراثر خود به نام «عجايب هنري» مي نويسد: تنها چند كلمه اي درمورد عنصر بسيار نادري كه گياه وارد مقوله، مضحكه كرده است، اضافه مي كنم. مي خواهم ازچيز غريب و خارق العاده اي سخن بگويم. بدون شك گيا غالباً به سبك مضحكه اي بي رحم و خشن پا مي گذارد تا مضحكه مطلق پيش مي رود. بودلر درادامه مطلبش دراشاره به دونوع «مضحكه گذرا» و «مضحكه جاويدان» مي نويسد: درآثاري حاصل و فرديت هاي عميق اند چيزي نهفته است كه بيشتر به روياهاي دوره اي يا مزمن و كهنه اي كه به طور منظم خواب ما را آشفته مي سازد، شباهت دارد. اين عامل هميشه زنده و پايدار- حتي درآثار زودگذري كه به رويدادهاي روزمره وابسته اند و كاريكاتور ناميده مي شوند- شناسنده ي يك هنرمند واقعي است. اين چيزي است كه كاريكاتوريست هاي فرا زماني جدا مي‌كند. بدين ترتيب با آثار گيا و ديگران كنايات ترسيمي بر ضد تجاوزات ارتش ناپلئون در همه جا فراگير شد. اين كنايات شامل طرح هايي از هنرمند سويسي، آنتوان ديكنز (8-1798) و كاريكاتورهاي ضد ناپلئوني جان گوتفريد شاد و آي .تي.دبيلو هافمن، دو تن از موسسان كاريكاتور آلمان جديد، نيز ميشد. در اين زمان، و از دهه 1760 به بعد، درزمينه هنر جدي، شيوه رايج معماري و دكوراسيون جاي خود را به سبك نئوكلايسم مي بخشد كه با تاكيدش بر نظم، ترتيب و جديت، مخالف كاريكاتور است. با اين همه، سه هنرمند سوئدي اواخر قرن هجدهم به نام هاي الياس مارتين، جوهان توبياس سرجل و كارل آگوست ارنستوارد كه همگي با نئوكلارسيسم ارتباط داشتند، طرح هاي كاريكاتوري تخيلي و جذابي را صرفاً براي تفنن و تفريح خود خلق نمودند كه بربهترين كاريكاتورهاي قرن نوزدهم پيش مي گيرد. همچنين تقليد هاي تمسخر آميز ج.اچ . رامبرگ ازايلياد درميان هنرمندان دوره نئوكلاسيسم موثر و جالب بود زيرا فرمولي را كه فلانكن براي به تصوير كشيدن اشعار حماسي ابداع كرده بود، مورد هجو قرار داد. اين فرمول عبارت بود از طرح هاي خطي نظير طرح هايي براي مجسمه سازي برجسته برروي سطوح.

فرانسه

گسترش و تكامل كاريكاتور درقرن نوزدهم به دو ليل عمده بود: يكي پيوستن و اتحاد كاريكاتور با روزنامه و ديگري ابداع چاپ سنگي. دراين عصر، ديگر تصاوير طنز آلود و كنايه دار به شكل ورق هاي جدا و منفرد ديده نمي شود، بلكه آن ها تصاوير روزنامه ها و مجلات هفتگي را به خود اختصاص مي دهند. به علاوه ابداع چاپ سنگي در1798 براي طراحان بزرگ و با استعدادي چون دميه اين امكان را فراهم آورد تا از شكل و رنگ كه مي توانست به مقدار زياد به سرعت تكثير شود، بهره ببرند. اكنون اين فرانسه است كه خط كاريكاتور را مشخص مي‌كند نه انگلستان و دراين ميان دميه شاخص ترين كاريكاتوريست اواسط اين قرن است .

با اين همه كاريكاتوريست هاي فرانسوي مي بايست تا انقلاب ژوئيه 1830كه به آن ها آزادي عمل كامل داده شد، صبر مي كردند. حكومت لوئي فيليپ ازنظر بسياري عصر طلايي طنزترسيمي بود. مطبوعات تا مدت زيادي از آزادي كامل برخودار بودند، هرچند دميه به خاطر نشان دادن لويي فيليپ به شكل آدم غول مانندي كه درخوردن و آشاميدن افراط مي‌كند درطرحي به نام «كاريكاتور» د رسال 1832 زنداني شد. اما پس ازآنكه از 1835 قوانين سانسور به اشاره صريح افراد و موسسات خاص را ممنوع كرد، كاريكاتور از لحاظ جنبه سياسي محدودتر اما زيرك تر و لطيف تر شد. ديمه به هرماه ناشر جسورش شارل فيليون كه خود نيز كاريكاتوريست بود، رژيم قلابي و فاسد لويي فيليپ را بي رحمانه آماج حملات خود قرار داد. فيپون تصوير مشهور و متوالي خود را كه چهره پادشاه درآن به تدريج تبديل به گلابي مي شود را ابداع نمود. «گلابي» درزبان فرانسه به سربزرگ و چاق و احتمالاً‌ صاحب احمق آن اطلاق مي شود. لويي فيليپ شاه فرانسويان خوانده شد و در 4 نوامبر همان سال «لاكاريكاتور» روزنامه طنز آميزي كه موسس آن شارل فيلپون بود، به چاپ رسيد. فيلپون بود به چاپ رسيد. فيلپون كه به حق پدر كاريكاتور مدرن سياسي محسوب مي شود، در1806 در ليون چشم به جهان گشود. او كه يك جمهوري خواه بسيار معتقد بود عازم پاريس شد و چون در فن چاپ سنگي نيز مهارت تام داشت با محافل هنري و هجونگاران پيشرو تماس برقرار كرد. نخستين تصوير طنزآميز فيلپون كه درنشريه اش به چاپ رسيد لحن و گرايش اين جريده را آشكار ساخت . اين نشريه نخستين هفته نامه سياسي-طنزآميز به معناي امروزي كلمه بود، چرا كه به طور منظم انتشار مي يافت و داراي تجزيه اي ثابت بود كه گرايش آشكاري داشتند. گفته شده كه اين نشريه به صحنه جنگ هاي فيلپون با فيليپ تبديل شده بود.

فيلپون درشماره 28 آوريل 1831 اين نشريه نوشته است: «كاريكاتور پيوسته آئينه وفادار عصر پراستهزاي ما، ياس هاي سياسي، ادا و اصول و تظاهرات و نمايش هاي مذهبي، سلطنتي و با ميهن پرستانه بوده و هرگز نيز به غير اين نخواهد بود...» قطع اميد و آرزو ناكامي اي كه براثر شكست حزب پيشرو و پيروزي طرفداران سنت تشديد شده بود، به مرور د رانتشار نشريه «لاكاريكاتور» به روشني آشكار مي شد. هنگامي كه تصوير، «درازگوشي حامل اشياي متبرك» درشماره 58 اين نشريه انتشار يافت، فيپلون به سومين محاكمه خود و توزيع كننده نشريه‌اش به دوازدهمين بار توقيف نشريانش رسيده بودند. فيلپون كه تعدد توقيف‌ها و جرايم امانش را بريده بود. به ناچار به توسعه توليد خود پرداخت. او در اول دسامبر 1832،مجله «شاريواري» را بنيان نهاد. او نوشت: پس فردا، نخستين شماره «شايواري» به چاپ مي‌رسد توجه داريد كه چه امتيازاتي از رقم بي‌شمار نقاشي‌هايي كه براي ما ارسال خواهد شد، به دست خواهد آمد و انتخاب كارهايي كه با جنبه‌ سياسي نشريه كاريكاتور مناسب‌اند، براي ما تا چه اندازه آسان خواهد بود به اين ترتيب آرمان جديد نشريه به آن اجاره داد تا از دگرگوني‌هاي سال 1848 جان سالم به در ببرد و با موفقيتي با ثبات‌تر روبه‌رو گردد.

دوميه، گرانويل، تراويه، دكام، شارله، فورد، بوكه، دسپره و ديگران همه از كساني‌اند كه به منظور حمايت از اقدام فيلپون گرد او را گرفتند. همگي اين افراد، حتي كم اهميت‌ترين آن‌ها، مرداني پراستعداد بودند كه به ويژه به تعهد سياسي خود كاملاً آگاهي داشتند. اما به هر حال در اين بين دميه از برجسته‌ترين چهره‌هاي روزگار خود و پس از آن بود.

دميه، انره DAUMIER، 1808- 1879) براي تيزبيني، حساسيت‌ انساني و صراحت در ترسيم زندگي اجتماعي، از برجسته‌ترين هنرمندان واقع‌گراي سده نوزدهم به شمار مي‌رود. شهرت عمده او به دليل طنز‌نگاري‌اش است، هر چند در سال‌هاي آخر عمر، كيفيت‌هاي متمايز نقاشي‌اش شناخته و ستوده شد. او در جواني به پاريس رفت و پس از يك همكاري كوتاه با يك ناشر ليتوگراف به نام مستعار روژلن در 1380 كارش را با مجله «لاكاريكاتور» آغاز كرد. دو سال بعد به اتهام كشيدن يكي از طرح‌هايش كه شاه فرانسه، لويي فيليپ را در حال بلعيدن كيسه‌هاي طلاي مردم نشان مي‌داد، راهي زندان شد (1832).

ولي اين طرح، دميه را مشهور ساخت و مردم را مجذوب مجموعه‌اي از پرتره‌ها و تصاوير مضحكي نمود كه وي از جهان سياست ارائه مي كرد. تصاويري كه در آنها همانندي شگفت انگيزي با شخصيت‌هاي اصلي، به رغم تغييرات حاصل در چهره‌ها وجود داشت و سبكي كاملاً متفاوت از آنچه تاكنون ارايه شده بود، را نشان مي‌داد. تصاويري كه به گفته ارسن الكساندر: شباهت اخلاقي در آن‌ها تضمين شده است.

هنگامي كه در 1835 قانون مربوط به مطبوعات انتشار «لاكاريكاتور» را ممنوع ساخت، دميه به مجله «شاريواري» پيوست و به يكي از همكاران سرسخت و كوشاي آن تبديل شد. او هر هفته 4 تا 8 سنگ چاپ را كه فيلتون برايش حكاكي مي‌كرد. كاري بس طاقت فرسا كه بارها اعتراض سخت وي را به همراه داشت. او در آثارش وقايع نگار زندگي روزمره بورژواها و اعمال و رفتارها و تفريحاتشان و خالق گزنده صحنه‌هاي بي‌شمار و شخصيت هاي خاصي چون زنان، حقوق‌دانان، هنرمندان، مردان تئاتر و مردم پاريس و پرووانس بود. او تنها نقاش برجسته‌ي فرانسوي در سده نوزدهم بود كه هنرش كاملاً مستقل از آكادمي و سالن تحول يافت.

او كه در زندگي شخصي بسيار متين و فروتن بود، در 1848 تصميم گرفت خود را وقف نقاشي سازد و هنگامي كه در سال‌هاي 1858- 1860 به دليل نقاشي‌هاي بسيار گزنده و دگرگون‌كننده‌اش از «شاريواري» اخراج شد. كوشيد تا از روزنامه‌نگاري نيز كناره بگيرد و نقاشي را وسيله معاش خود قرار دهد. دميه به تدريج توان بينايي‌اش را از دست داد و واپسين سال هاي زندگي خود را در خانه كوچكي كه كرو به او بخشيده بود، در فقر و انزوا گذرانيد.

دميه استعداد شگفت‌انگيزي در بيان شخصيت كلي افراد از طريق سيما شناسي داشت و جوهر طنز او در قدرت تفسير بيمايگي ذهني از طريق نمايش ناهنجاري جسماني نهفته بود. او در آثار چاپي، نقاشي‌ها و مجسمه‌هايش از حد نمايش خصوصيت اخلاقي و طبيعي اشخاص فراتر مي‌رفت و مفهوم روشن و صريحي را به دور از احساساتي‌گري تجسم مي‌كرد.

از سوي ديگر، اختصار در بيان و ارائه موضوع، مهم‌ترين ويژگي طراحي دميه است. وي با چند خط بيجان و يكي دو لكه آب مركب توانست نه تنها حجم و حركت، بلكه سرشت رو رفتار آدمي را نمايان سازد. هر چهره‌ي مضحكي را كه آ‎فريده معرف يك شخصيت خاص ناشي از شيوه زندگي در بطن يك نظام بغرنج اجتماعي بوده است. شيوه كار او به آثار متأخر گُيا نزديك است و اين نزديكي در آثار چاپي او نيز ديده مي‌شود. دميه چندين پرده در مضامين مربوط به دن كيشوت كشيده كه تفسير تازه‌اي را از شخصيت‌هاي داستان سروانتس ارائه مي دهد.

اگر چه دميه برجسته‌ترين كاريكاتوريست عصر خود به شمار مي‌رود، با اين همه رقيباني داشت كه هنرمندان شايسته‌اي بودند. گاواراني و گراندويل دو تن از اين هنرمندان بودند.

بودلر درباره پل گاوارني (هدقشرشل، 1804- 1866 نام اصلي‌اش سولپيس گيوم شواليه) مي‌گويد: وي در حقيقت تنها يك كاريكاتوريست و يا حتي صرفاً يك هنرمند نيست، بلكه وي اديب نيز هست. به واقع گاواراني را نمي‌توان تنها به چشم يك كاريكاتوريست نگريست. نزد او هيچ گونه اغراق طنزآميز يا كمترين عيار مشاهده نمي‌شود. اما وي نقشي را به عنوان نقاش موضوعات اخلاقي ايفا كرده و بر هنري تسلط داشته كه در توصيف دنياي روسپيان سطح بالاي پاريسي معاشران آنها شيوه‌اي خاص را به كار گرفته و پرتره اي از مردم سطح پايين پاريس عرضه كرده كه تا مدت‌ها ذهن را به خود مشغول مي كند.

گاواراني با بالزاك دوستي داشت و زمان «چرم ساغري» او را مصور نمود. در ترسيماتي كه براي «شايواري» و ديگر نشريات طنز كشيد، با طنزي گزنده، پوچي كمدي انساني را بر ملا كرد. در مسافرت‌هايي كه به لندن داشت بي نوايي زحمتكشان را از نزديك مشاهده و لمس كرد. به اين ترتيب تلخي تصاويرش مضاعف گرديد. او قبل از همكاري با «شاريواري» «تحصيلات كودكان» را به چاپ رساند و سپس به دنبال بلند پروازي‌هاي ادبي اش نشريه «ژورنال ده‌ژان دوموند» روزنامه اشراف و متمولين، را بنيان نهاد كه شكست مالي اين اقدام او را در 1835 روانه زندان كرد.

در 1837، همكاري خود را با «شاريواري» آغاز كرد و بدين طريق مجموعه‌اي تحت عنوان «تزوير‌هاي زنانه » و سپس «صندوق پست» ارائه دهد. براي گاوارني، سال‌هاي ميان 1837 و 1846 سال‌هاي فعاليت جدي و بسيار پرباري به شمار مي‌رفت كه طي آن نه تنها مجموعه‌هاي فراوان و موفقيت‌آميزي را به نمايش گذاشت، بلكه نوعي كمدي مضحك و هجوآميز را نيز مطرح كرد كه نام وي در شمار مشهورترين هنرمندان قرارداد. شهرت مجموعه هاي «باربران» و «كارناول» او مدت‌هاست كه پايدار مانده است.

گاوراني پس از اقامت چهارساله‌اش در انگلستان (1847- 1851) و چاپ بسياري از نقاشي‌هايش در نشريات اين شهر، به پاريس بازگشت و با روزنامه «لوپاري» شروع به همكاري كرد. در اين زمان بيان او خشن تر و گزنده تر شده و در مقابل از مهارت و زبردستي و طراوت كارهايش كاسته شده بود. او از اين پس بينش عوام گونه و مردم پسندتر و حتي وقيح از انسانيت عرضه داشته كه در آن زنها پيرند و جسم و روحي بس زشت دارند. مجموعه‌هاي «نقاب‌ها و صورت‌ها»، «اشتراكي‌ها» (زنان معتقد به تقسيم‌ كليه دارائي‌ها) و چند مجموعه حاوي چنين مضاميني هستند. گاوارني از خود آثار زيادي به جا گذاشت كه تصاوير چاپ سنگي، تعداد بيشماري نقاشي و آكوارل را شامل مي‌شود. تأثير وي بر روحيه روزگارش بسيار بوده است، به گونه‌اي كه حتي رمان‌نويسان نيز ذخاير تصاوير او را به رعايت گرفته‌اند. تئوفيل گوتيه با گفتن اينكه «گاوارني كمدي انساني اي كه بالزاك توصيف مي‌كرد، قلم زده است» بار ديگر به استعداد و توانايي او درود مي فرستد.

گراندويل دنباله رو سنتي در زمينه طنز ترسيمي شناخته شده است كه با نشان دادن افراد به شكل حيوانات، آن ها را به تمسخر مي‌كشيد. او تا سال 1835 يك كاريكاتوريست سياسي بود و در اين زمينه تاليفات بسياري داشته است. بعد از اين سال به نقاشي براي كتاب ها پرداخت. اغلب متوني كه مورد بهره‌برداري او قرار مي‌گرفت به شكل خاصي ساخته مي‌شد. تا مناسب كار وي باشد و در اين ميان از مشهورترين انتشارات وي «صحنه‌هايي از زندگي خصوصي جانوران» (1842) و «جهاني متفاوت» (1844) را مي توان نام برد.

انقلاب 1848 لوئي ناپلئون و امپراطوري دوم را به قدرت رساند و كاريكاتور با شدت بيشتري مورد سانسور قرار گرفت. اين امر موجب دوري جستن از موضوعات سياسي و اجتماعي و جدي گرديد و در نتيجه كاريكاتور از جديت و اهميت كمتري برخوردار شده به نوع سبك‌تري تنزل يافت. اما با سقوط امپرطوري روم، بعد از شكست‌هاي سخت در جنگ فرانسه و پروس، كاريكاتوريست‌ها بار ديگر انگيزه و تحرك يافتند و اين حالت موجب پيدايش طنز و هجو شديدي شد. امپراطوري ساقط شده موضوع بسياري از كنايات خشن  بي رحمانه قرار گرفت و در مارس 1871، زماني كه سرنوشت فرانسه زيرپاي آنها قرار داشت، دميه اثر صلح را منتشر كرد. در اين اثر مرگ به شكل يك اسكلت بر ميدان جنگ حكمفرماست. او مثل چوپان‌هاي يوناني تاجي از گل برسرداشته در حال نواختن ني صلح است. كنايه و طنز اين اثر ساده خردكننده و دندان شكن بود.

آلمان

در آلمان، شرايط مناسب براي تولد يك نشريه طنزآميز تنها در ميانه قرن نوزدهم فراهم آمد، زيرا قوانين سانسور مطبوعات را نزديك به 30 سال به طور جدي زيرنظر داشت. تنها در پي انقلاب 1848 فرانسه بود كه دستگاه سانسور اجازه انتشار كاريكاتور سياسي مدرن را صادر كرد و اين كاريكاتور براي تأثير گذاردن بر مردم به وجود و همكاري مطبوعات نيازمند بود.

در اوت 1845، كاسپار براون و فريدريش اشنايدر روزنامه خود را با نام «فيگنده بلتر» (Fliegende Blatter) بنيان گذاشتند. اين روزنامه به شيوه «پاسخ» و مطابق با الگوي شاريواري شكل گرفت و نامش به عمد نام شب‌نامه‌هاي (لوگ بلتر) دوران اصلاحات را در ذهن تداعي مي‌كرد. اين در حالي بود كه اركاني اساساً سياسي همچون لويختكو گلن (Leuchthugeln) (به معناي تحت اللفظي «گوي‌هاي درخشان» كه روزنامه‌اي دموكراتيك و ضدمذهبي در مونيخ بود، در 1848 تصميم به ارايه تفسيري مصور از وقايع جاري گرفت. ناشران اين روزنامه در همين سال به اتهام توطئه گري و سركردگي انقلاب دستگير شدند و سه سال بعد «گوي‌هاي درخشان» در آسمان سياه و تاريك ارتجاع به خاموشي گراييد. نشريات متعددي در اين دوران ظهور كردند كه از آن جمله‌اند: كلادراداش (1848) در برلن، «برلينز شاريواري» (پايان 1847)، دوسلدور فرموناتسهفته (1849). پس از شكست انقلاب، كاريكاتور آلماني كه بسيار نويدبخش مي نمود، بار ديگر دستخوش ناكامي و رهاشدگي شد. در اين فاصله، نقاشي مردمي به شكل تصاويري دنباله‌رو، ساده و بسيار عوام پسند از رونق فراواني، برخوردار شد. به هر حال اين زمينه و تغييرات بعدي به گونه‌اي بود كه نيم‌قرن بعد موجبات پيدايش سيمپلي سي‌سي موس (1869 و Simplicissimus) را فراهم آورد.

اوضاع در ايتاليا 1848 كاملاً همانند وضعيت آلمان بود. در اينجا نيز انقلاب در مقابل ارتجاع به زانو درآمد. با اين همه از 1952 كارور (Carour) ماتزيني و گاريبالدي مبارزه‌اي را براي وحدت ايتاليا آغاز كرده بودند. اين دوران پرآشوب شاهد ظهور نشريات طنزآميز چون «فسكيتو» (1848) بود كه در آن سياست وحدت آينه‌اي مضحك و طنزآميز در آن مي‌يافت.

آمريكا

اولين آثار بزرگ كاريكاتور در ايالات متحده امريكا ميان سال‌هاي 1828- 1836 و در اثناي حكومت جكسون پديدار شد. اين امر به دو دليل بود: يكي بحث شخصيت بي‌پرده و صريح جكسون كه هيچگاه از زير مجادله شانه خالي نمي‌كرد و دوم استفاده از چاپ سنگي. در 1841 «نشريه فكاهي امريكايي» منتشر شد و موقعيت مجله «پاسخ» در انگلستان به زودي منجر به انتشار مجله‌‌اي همانند با آن يعني «پانچي‌نلو» در آمريكا شد. با اين وجود، نخستين مجله‌اي كه در زمينه كاريكاتور سياسي از استواري بيشتري برخوردار شد، مجله هفتگي «هارپر» بود كه در 1857 تأسيس گرديد. دو سال بعد، مجله «وينتي فر» نيز منتشر شد.

توماس ناست، اولين كاريكاتوريست برجسته امريكايي، در نهضت امريكا در خلال جنگ داخلي و همچنين خلع سلاح گروه فاسد «تويد» در نيويورك دخيل بود. اثري به نام «مغزهاي گروه تويد» خود تويد با با كيسه‌اي از دلار به جاي سرش نشان مي‌داد. اين كاريكاتور يكي از مخرب ترين اتهاماتي بود كه تاكنون از يك طراح هجوپرداز خلق شده است. ناست همچنين دو سمبول مشهور «فيل» حزب جمهوري خواه و «خر» آزادي‌خواه (طرفدار حزب دموكرات) را خلق كرد.

موضوع طنز اجتماعي در امريكا از ميدان وسيعي برخوردار بود. سياهپوستان و پيروان مورمن كه تعدد زوجات آنها طراحان طنز نويس را مجذوب خود كرده بود. مضامين مطلوب‌ طنزهاي اجتماعي را تشكيل مي‌داد و همچنين مسئله نهضت زنان كه جامعه قرن نوزدهم امريكا را به تشويق انداخته بود.

پاسخ

كاريكاتور در قرن نوزدهم انگلستان تحت تسلط و نفوذ مجله «پاسخ» كه مشهورترين و پردوام‌ترين مجله طنز و فكاهي جهان به شمار مي‌رود، قرار داشت. لندن كه يكي از اولين خاستگاه هاي هجوآميز را به خود اختصاص مي‌داد، تنها در 1841 (تاريخ تأسيس پاسخ» بود كه شاهد آغاز كار روزنامه نگاري كاريكاتوري شد. نشريات ديگري همچون «ساتيرست» (The Satirist) و «اسكارج» (The Scourge) نيز پيش از اين تأسيس شده بودند، كه دوامي نداشتند، «پاسخ» با برخورداري از يك روحيه جدي و با به كارگيري هزل و مضحكه چه درباره رويدادهاي محلي و چه در ارتباط با سياست خارجي با روشي نه چندان ملايم و نه چندان تهاجمي موفق شد در مقابل همه دگرگوني‌ها پايداري كند و به يك «بناي ملي» تبديل شود.

جانليچ (Leech) در 1841 پا به اين روزنامه گذاشت و 23 سال از عمرش را در آن سپري كرد و بيش از 300 اثر از خود به جاي نهاد. ريچارد دويل (DOYLE)، فرزند جان، كه كاريكاتورهاي طنزآميزش عليه ولينگتون از سال‌هاي دهه 1820 با موفقيت بسيار روبه‌رو شده بود، نيز در شمار اولين نفرات گروه طراحان «پاسخ» قرار داشت و افتخار تهيه و تدارك صفحه اول به وي داده شده بود. در طول ساليان، بزرگترين كاريكاتوريست‌هاي انگليس «پاسخ» فعاليت داشته‌اند كه از جمله‌ي آن‌ها مي توان به هري فرنيس، تينل، دموريه، چارلز كين و ديگران اشاره كرد. در دوران معاصر نيز صفحه اول «پاسخ» امضاي بسياري از بزرگان كاريكاتور معاصر چون آندره فرانسوا، سيرل، استدمن را در خود جاي داده است.

در فرانسه، تغيير و تحول اوضاع با پايان يافتن قرن با رغبت بيشتري انجام گرفت و كاريكاتور توانست هنرمندان جدي را به طور فزاينده جذب كند. به احتمال قوي دميه با سبك «آرايش روي كاغذ» مشخص خود توانست، امپرسيونيست ها را تحت تأثير قرار دهد. به اين ترتيب، بسياري از نقاشان پيشگام امپرسيونيست به تجربه در زمينه طراحي كاريكاتور پرداختند. به طور مثال مانت در 1860 تصوير چهره‌اي را به شكل كاريكاتور در ديوژن انتشار داد. با اين همه، ظهور سمبرليزم بود كه باعث شد تا طراحان فرانسوي مرزهاي هنري خود را گسترش دهند. سمبرليزم دخاير پرباري را فراهم نمود كه مي‌شد هم به شكل طنزآلود و تفنني و هم به شكل جدي مورد استفاده قرار گيرد. وقار و متانت سمبرليزم عامل مهمي در تركيب طراحي طنزآلود و فكاهي بود. به علاوه اين سبك اساساً در مسير اهداف كاريكاتور قرار داشت، زيرا هدفش خلق كنايات تجسمي بود كه در ذهن و خاطره انعكاس مي يافت.

از اين رو، صف كاريكاتوريست‌هاي فرانسوي را در دوره 1890- 1910 تنها كاريكاتوريست‌هاي ناشناخته تشكيل نمي دهند، بلكه كساني كه قبلاً در زمينه‌هاي ديگر هنري فعال بودند، را نيز شامل مي‌شود. از جمله كساني كه كاريكاتور در مجلات متعدد فرانسوي چاپ مي‌كردند، تولوس- لوترك، ژاك ويلون، كوپكا، فيلكس و الوتون و ژان‌گريس بودند.

در آلمان، تأسيس مجله سيمپلي سي‌سي موس در 1896 خط هنري را در اختيار كاريكاتوريست‌هاي آلمان گذاشت. شماره‌هاي قبل از جنگ آن، به ويژه نشانگر وجود يك جريان هنري جديد و قوي بود. اين نشريه توانست هنر جديد را به مقدار زيادي از حالت تصنعي بيرون ببرد. طرح‌هايي كه توسط هنرمنداني همچون گول برانسونو توماس تئودرهاين كشيده مي شد، در مسير سنت مهم طنز ترسيمي آلمان قرار داشت كه ريشه آن در طراحي كاريكاتور قرن شانزدهم در اين كشور بود. قدرت طنز اين نشريه به دليل نظم و سبك موجزش نظير نداشت. سيمپلي سي‌سي موس از بسياري جنبه‌ها يكي از بزرگترين نشريات هجو است كه هيچ نشريه‌اي قادر به رقابت با آن نبود.

جنگ جهاني اول با وحشت‌ها و اشتياق‌هايش فرصت‌هاي تازه‌اي را براي ارائه هنر كاريكاتور فراهم آورد. «بورن» اثر فورين كه مظهر اراده‌‌ي فرانسه به مقاومت در وردن بود، در هزاران شعبه به چاپ رسيد و در پشت خطوط دشمن توزيع شد. در آن طرف خط، در آلمان، مجله «سيمپلي سي‌سي‌موس» عهده‌دار تبليغ برضد فرانسوي‌ها و انگليسي‌ها بود. در سال 1917 به تقاضاي لويد جرج به امريكا رفت تا آمريكا را براي شركت در جنگ تشويق كند. كارهاي او در بهترين شرايط چندان شاخص نبودند، با اين همه، قدرت و نيش‌دار بودن برخي از كارهايش بر ضعف ياد شده برتري داشت، آن چنان كه تأثير وي بر جريان قابل توجه بود. به اين ترتيب كاريكاتور بار ديگر ثابت كرد نه تنها مردم پسند است، بلكه از قدرتي واقعي برخوردار مي باشد.

از 1918 به بعد، هنر كاريكاتور چه از لحاظ كيفي و چه از لحاظ كمي گسترش فوق‌العاده‌اي يافت و موضوعات و سبك‌هاي فراواني را در برگرفت. شكل جديد كاريكاتور، يعني «كارتون استريپ» در قرن بيستم به اوج رشد و تكامل خود رسيد. ضمن آنكه وجه تمايز ميان طنز اخلاقي و طنز هنري نيز شدت يافت. به هر حال، هر يك از رشته‌هاي گوناگون كاريكاتور در قرن بيستم سير تكامل خود را در ابعاد مختلف پي‌ گرفت.

منابع:

پاكباز، روبين. دايره‌المعارف هنر، تهران، فرهنگ معاصر، 1378.

جنسن، ه. و. تاريخ هنر، ترجمه پرويز مرزبان، تهران سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، ج 2، 1368.

ريد، هربرت. كتاب هنر، ترجمه يعقوب آژند، تهران، انتشارات مولي، ج 1، 1361.

گاردنر، هلن. هنر در گذر زمان، ترجمه محمد تقي فرامرزي، تهران، آگاه، 1365.

لوسي اسميت، ادوارد. هنر كاريكاتور، مترجم ناشر، تهران، انتشارات برگ، 1364.

و ترجمه مقالات منبع زير به قلم مژگان نژند كه در مجله «كيهان كاريكاتور» (دوره‌ي 10 ساله) منتشر شده است:

LACARICATURE, Art et manifeste, 1974. By

Editions d Art Albert Skira, Geneve.

چيرگي و تسلط تكنيكي در طراحي يكي از نيازهاي اوليه و اكتسابي در اين عرصه است.

زيرا تمرين و آموزش مداوم گر چه ممكن است مهارت‌هاي شخصي كاريكاتوريست‌ را كامل كند اما هيچ گاه از او يك كاريكاتوريست معتبر و عالي نمي‌سازد.

براي رسيدن به چنين درجه و مرحله‌اي، هنرمندان بايد داراي قريحه و استعداد فطري باشد، قريحه و استعدادي در طنز كه خداوند همچون يك رحمت و عنايت به برخي از مخلوقات خود هديه كرده است تا همچون آينه‌اي انعكاس‌گر زندگي در شكل‌هاي مختلف و گوناگون باشد و بتواند هميشه به دنيا و اطرافيان خود بخندند.

 

در حال حاضر، ما افتخار داريم كه هنرمند جواني را در عرصه گرافيك معرفي كنيم، كاريكاتوريستي كه داراي گنجينه موثري از طرح‌هاي گروتسك و ايده‌هاي سرگرم‌كننده است نام او گونترپاستور است. 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 11 اسفند 1394 ساعت: 12:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درموردتاريخ كاريكاتور

بازديد: 131

تاريخ كاريكاتور

نگاهي كوتاه به تاريخ بلند كاريكاتور جهان

محمد عبدعلي

عصر باستان (يونان و رم)

برخي عناصر كاريكاتور درهنر دوران باستان قرون وسطي ديده مي شود . البته در هنر اين دو دوره، ما كاريكاتور را به شكل خاصي كه امروزه مطرح است، نمي بينيم. با اين همه استثنائاتي وجوددارند كه درخور توجه اند، هرچند اين موارد درآثار بعدي رو به تكامل ننهاد. مجسمه كوچك كاريكاتور امپراتور كاراكالا كه درموزه اويگون نگهداري مي شود، يكي از اين استثنائات جالب است . در اين مجسمه، امپراطور به شكل آدم كوتوله اي نشان داده شده است كه زنبيل به دست درحال توزيع نان است. ازسوي ديگر، هنر كلاسيك يونان و رم از بسيار از عناصر ظاهري كاريكاتور برخوردار است، اما به اين همه اين آثار فاقد روح اصيل كاريكاتور است. درهنر قرون وسطي عناصر كاريكاتوري طوري با عناصر جدي درهم مي آميزد كه تشخيص اين دو از هم مشكل است. به طور مثال، شيطان مضحكي كه سعي مي‌كند ترازو را براي كشيدن ارواح پايين بياورد، ازجمله آثار مقدس به شمار مي رود. اين صحنه بخشي ازنماي سرد دركليساي جامع آتن را تشكيل مي‌دهد.

يكي ديگر از نمونه هاي بارز درهنر يونان باستان، گرايشي است كه هنرمندان اين دوره درنشان دادن اشكال و گونه هاي مضحك و بي تناسب نشان مي دهند. البته طبق نظر تاريخ نويسان اين گرايش عكس العملي نسبت به هنر كلاسيك بوده است. با آن كه منظور از خلق اين آثار نمايش جنبه ي خنده دار بودن و ضعف موجود انساني بوده ولي واقعاً نمي توان اين آثار راكاريكاتور به حساب آورد. بنابراين، درهنر عصر باستان، عناصري ديده مي شود كه درپيدايش كاريكاتور موثر بوده اند. اين عناصر برخي فراموش شده و برخي جنبه جهاني يافته و در دوران هاي بعد به ويژه عصر رنسانس درمسير اصلي هنر اروپا قرار گرفته اند. بهترين نمونه از اين عناصر، گرايش هنرمندان به كشيدن انسان به شكل هاي حيواني و تركيب شكل انسان با حيوان است. افسانه حيوانات از ديرينه ترين آثار ادبي است كه قدمت آن از مصر باستان تاكنون ادامه داشته است. در پاپيروس هاي مصري به جا مانده تعدادي ازحيوانات در حال انجام كارهاي انساني نشان داده مي شوند. برخي از شكل هاي مركب انسان و حيوان برروي سنگ هاي قيمتي و گوهر آلات ديده مي شود. اكنون اين اشكال ديگر جنبه احترام آميز ندارند، بلكه گونه هايي هزل گونه و خيالي به شمار مي روند. همچنين دردوره هاي رم باستان، موضوع آدم هاي كوتوله به گونه اي مورد علاقه و توجه هنرمندان واقع شده بودكه درحدود چهارپنجم تصاوير و آثار مضحك و خنده دار را شامل مي شد. اما اين امر به هيچ وجه به اين معني نيست كه دنياي كلاسيك كوتوله ها همه ويژگي هاي هنر مدرن كاريكاتور را دارا بوده است.

بايد توجه داشت مقصود هنرمند دردوران باستان از عناصري كه امروزه خنده دار و كميك به نظر مي آيند، خلق آثاري درارتباط با زندگي افراد جامعه نبوده است، بلكه اين آثار بيشتر جنبه مذهبي، تزئيني و خنده دار داشته اند و فاقد شخصيت قوي و بنيادي بوده اند.

قرون وسطي

پس از دوران هنر روم ويونان باستان، به عصر هنر قرون وسطي مي رسيم كه شامل آثاري از قرن دهم ميلادي به بعد است. دراين صورت پا به عصري مي گذاريم كه عنصريك پارچه و منحصر به فرد مسيحيت آن را فراگرفته است. دوره اي كه موضوعات سنگين و عالي كاملاً با مطالب مضحك و مسخره آميخته مي شود. دراين دوره تجاوز موضوعات مسخره آميز و ظنز آميز به حريم هنر مقدس به هرشكلي مردود است. اموري مانند سرستون ها در وزالي كه سنگين ترين وقايع كتاب مقدس را با موضوعات خيالي و تفنني ادغام كرده مورد تحريم قرار ميگريد. ميموني در حال نواختن ويلن و الاغي كه كتابچه نت موسيقي را بين سم هاي خود درمقابل او گرفته، موضوع يكي از اين سرستون هاست. به واقع، با وجود فشارهاي زياد، مذهب قرون وسطي هيچ گاه به طور كامل موفق نشد از تركيب عناصر سنگين با مطالب خنده دار و مضحك و تفنني جلوگيري نمايد.

تصاوير تركيبي انسان و حيوان درهنر قرون وسطي در هيئت اجنه غالباً ترسناك و جدي هستند و به شكل نيم خداياني جنگلي ظاهر مي شوند. دراين دوران به مراتب بيشتر باعناصر سمبليك و اشارات ضمني روبه روييم. سرانجام اختراع چاپ درقرن پانزدهم نقطه تحولي براي ارائه اشكال تمثيلي و كنايه دار مي گردد. نخستين كاريكاتورهاي سياسي با اولين چاپ «رقص مرگ» هيجان تازه اي را ايجاد مي‌كند. همچنين يك اثر هزل آميز حكاكي شده برروي چوب به نام «عكس بازي سويسي»(1499) جاه طلبي هاي سياسي فرانسه را درايتاليا به نقد مي كشد. اين اثر، پاپ و امپراطور و پادشاه فرانسه و انگلستان رادرحال بازي وروق نشان مي دهد، درحالي كه سرباز كوچك سويسي درزير ميز اشياء به هم ريخته راجمع و جور مي‌كند. دراين اثر كنايه به شكلي ارائه شده كه براي بيننده امروزي كاملاً به هم ريخته را جمع و جورمي كند. دراين اثر كنايه به شكلي ارائه شده كه براي بيننده امروزي كاملاً قابل فهم است. به اين ترتيب چاپ سبب بخشيدن جنبه دنيوي و مادي به هنر تمثيلي شد. به علاوه اين صنعت توانست براي اولين بار اين نوع آثار را از خلوت برخي آدم ها به عرصه ي اجتماع بكشاند و هنر را از آزادي برداشت برخوردار نمايد.

رشد اصول و عقايد پروتساني و چاپ كه با يكديگر مرتبط بودند، فضايي را ايجاد كرد كه جلوگيري از گسترش عقايد تازه را امري غيرممكن مي كرد. به گونه اي كه وايتن برگ (محل اقامت لوتر) مركز مهم صنعت چاپ گرديد. به اين ترتيب شمار فراوان متون چاپ شده با تصاوير تمثيلي و كنايه از سوي سنت گرايان و اصلاح طلبان به جامعه سرازير شد. اگر چه بسياري از اين تصاوير فاقد رابطه اي مشخص با شوخ طبعي و امور خنده دار هستند، ولي دربرخي از آنها نكات خنده دار و مضحك نيز ديده مي شود. درقرن شانزدهم كاريكاتور اغلب خام ولي موثر است. تصوير «نواختن لوتر به عنوان يك جفت ني انبان» اثر اهارد شون را كنون باهر ملاكي بسنجيم، قدرت ابتكار طراح آن رانشان مي‌دهد. دراين اثر، طراح منظور خود را با دگرگون كردن اشكال بيان مي‌كند. آثار چاپ شده ي بروگل به جهت پرداختن به موضوعات كلي كه نشان دهنده طعنه و كناياتي كه اساس آن ضرب المثل و شبيه سازي فرهنگ عامه است، حائز اهميت مي باشد. او را بايد درارتباط بايك سنت رئاليسم شمالي دانست كه درآثار اوليه چاپي از شيوه هاي بياني ساده تر بهره مي گيرد. آثار او از جمله «زوج روستايي» «شوهر حرف گوش كن» و «مناظره زن و شوهر» را بايد اسلاف نمايش خنده دار آداب و رسوم وطرز زندگي مردم دانست كه توسط كساني مانند هوگارت و رولاندسون به شكل كاريكاتور بيان گرديد. اين آثار همچنين اسلاف كارتون هايي به شمار مي روند كه نقاط ضعف اخلاقي مردم عادي را به نمايش ميگذارد و خوانندگان نشريات «پانچ» و «نيويوركر» راسرگرم مي‌ساخت.

ايتاليا و سبك باروك

دراواخر قرن پانزدهم و درطول قرن شانزدهم، هنرمندان ايتاليايي برآرا و آرمان هاي كلاسيك و انساني ورنسانس صحه گذاشتند و لئوناردوداوينچي و ميكلانژ خالق طرح هايي بودند كه گاه واژه كاريكاتور برآن ها اطلاق مي شد، هرچند كه اين نوع تصاوير بيشتر مضحك به نظر مي رسند.

آنچه اثر «پنج سرمضحك» اثر داوينچي را درارتباط با آثار چاپي رئاليست هاي شمالي قرار مي دهد، اتكا اين هر دو به انحراف خصوصيات چهره از حالت طبيعي است. بااين همه ، طرح هاي داوينچي از سربا تعريف كنوني كاريكاتور منطبق نيست. زيرا اولاً متعلق به افراد حقيقي نيست و ثانياً ازمضامين كنايه آميز و هجو بهره اي ندارد. درواقع داوينچي به دنبال اين بود كه آيا تصويري از زشتي مطلوب با تصويري يكسان از زيبايي مطلوب برابري مي‌كند يا خير و ازهمان ميزان تأثير اهميت برخوردار است يانه. كارهاي اومورد تقليد بسيار قرار گرفت و به اين ترتيب الهام بخش كاريكاتورهاي دوره «باروك» و «شيوه گرايان» بود.

پس از بيان مختصري كه درباره برخي تمرين هاي سينما شناسي داوينچي و به خصوص نظرات و كارهاي او درزمينه زيبا شناسي داوينچي و به خصوص نظرات و كارهاي او درزمينه زيبايي شناسي، به ويژه درحوزه تقابل زشتي با زيبايي داشتيم اكنون به خانواده آنيبانه كاراتچي براي نخستين بار درسده هفدهم واژه كاريكاتور Caricature ايتاليايي : caricatora رابه طراحي هاي خودش و ساير اعضاي آكادمي بلونيا اطلاق كرد. اما لازم است قبلاً زمينه اي راكه كاراتچي و برادرش آگوستينو و پسر عمويش لودوويكو درآن قرار گرفتند، درحوزه نقاشي ايتاليا درسده هفدهم مورد بررسي قرار دهيم.

سه ميراث بزرگ و با نفوذ دوره رنسانس پيشرفته عبارت بودند از سبك هاي رافائل، ميكلانژ و تيسين به علاوه يك جريان فرعي ديگر كه از كوردجو، نقاش ايتاليائي، الهام مي گرفت. نقاشي باروك پيامد تغييرات و تاثيرات بسيار همين سبك ها بود و هنر كلاسيك روزگار باستان نيز گاه نقش تكميل كننده و گاه نقش مخالف آن ها راداشت. در خارج از قلمرو هنر روزگار و دوره رنسانس، چيزي سربرداشت كه ميتوان آن را ناتوراليسم  بومي ناميدش،سبكي كه ظاهراً دشمن بزرگان هنر است و براين معيار تكيه دارد كه هنرمند بايد چيزي را نقاشي كند كه مي بيند و توجه اي به استادان كلاسيك و دوره رنسانس نداشته باشد. اين ناتوراليسم بومي، درايتاليا و فرانسه به عنوان يك سبك اقليت ظاهر شد ولي دراسپانيا به ويژه درهلند بالاترين درجه اعتبار را به دست آورد.

سبك باروك درحدود 1600 ميلادي، با تزئين تالار كاخ فارنزه توسط آنيباله كاراتچي، هنر نقاشي ايتاليايي را به تمامي زير نفوذ خود درمي آورد. نسل كاراتچي كه از مهارت ساختگي استادان سبك شيوه گرايان (كه مقلدان نوابغي چون داوينچي، رافائل ميكلانژ و تيسين بودند) خسته شده بود؛ پس از مطالعه دقيق آثار استادان دوره رنسانس، به تماشاي دگر باره طبيعت روي آورد. انيباله تعلمات هنري را درآكادمي هنر زادگاه خود، يعني شهر زادگاه خود، يعني شهر بولونيا فراگرفت.

اين آكادمي كه توسط عموزاده انيباله يعني لودوويكو تاسيس شده بود، درتاريخ هنر مغرب زمين، نخستين موسسه درنوع خود به شمار مي رود نخستين ركن فعاليت آكادمي بولونيا اين بود كه هنر را مي توان يادداد (شالوده هرگونه فلسفه آكادميك هنر) و موضوعات تدريس بايد شامل سنت ها، هنر كلاسيك و دوره رنسانس به علاوه ي مطالعه اندام هاي بدن و نقاشي ازروي مدل زنده باشد. نقاشان بولونيايي كه از مدت ها پيش با لقب آكادميك ها و گاه با لقب التقاطيون مشخص مي شدند معتقد بودند كه پيدايش و تكامل يك سبك درست را نقاشي ميتوان ياد داد. به هر حال بامشاهده تالار كاخ فارنزه مي توان گفت كه انبياله با آثار ميكلانژ، رافائل و تيسين آشنا بوده و گذشته از اين ها مي توانسته است نقاشي هاي عمق نمايانه ي استادانه اي بكشد. موضوع اصلي نقاشي هاي سقف تالار كاخ  فارنزه عشق هاي خدايان است. اين گونه مشخص سازي هاي دقيق «واقعيت هاي» تصويري به منظور عمق نمايي سرتاپا به شيوه ي باروك است. در بالاترين نقطه طاق، قاب تزئيني درازي باصحنه پيروزي باكوس ديده مي شود كه تركيب خلاقانه ي بي نظيري ازسبك هاي رافائل و تيسين است و نشان مي‌دهد كه كاراتچي با چه مهارتي توانسته است سبك هاي معتبر را با هم بياميزد و سبكي مختص خودش را خلق كند. بدين سان كاراتچي يكي از آغازگران هنر «باروك» بود.

ناتوراليسم  بومي درآثار نقاشي انبيانه كاراتچي به ويژه در شاهكار اين مرحله او«مغازه قصابي» كه اكنون دركليساي آكسفورد است، ديده مي شود. برادر بزرگ كاراتچي، آگوستينو درباسمه كاري و چهره نگاري واقع گرايانه دست داشت. طرح هاي كاريكاتوري آنها نه تنها تلاشي براي رسيدن به ايده آل زشتي است، بلكه نمايانگر انگيزه ناتوااليزم نيز مي باشد. آثار آن ها اگر چه برخلاف طرح هاي مضحك داوينچي، سطحي ومبالغه آميز به نظر مي رسد ولي هميشه چهره ي افراد مشخصي رانشان مي دهند و موضوع آن ها از زندگي روزمره گرفته شده نه ازكنايات و تمثيل ها ازنظر خانواده كراتچي نكته قابل انتقاد دراحساس انسان نسبت به خودش نيست بلكه درتصور وي ازتاثيري است كه برروي ديگران مي گذارد. هنرمند با ترسيم طرحي اغراق آميز يا توهين آميز از انسان، تاثيري جادويي برموضوع اثر خود مي گذارد. دراينجا با جنبه جديدي ازمفهوم ذوق هنري روبه رو مي شويم كه خودمعرف سبك باروك است.

برمبناي اين ذوق هنري تازه، امكان استفاده از مواد با ظرافت و دقتي بيش از رقباي ديگر به وجود آمد. دركاريكاتورهاي كاراتچي و افراد پس از او، اين استعداد شامل توانايي مجسم نمودن تصاوير دريك لحظه و تنها با چند حركت قلم مومي شد. اهميت اين امر بدين لحاظ بود كه هنرمند را قادر مي ساخت تا نكات اساسي و مهم موضوع خود را دركنار همديگر و در حداقل جا قرار دهند. اين صرفه جويي وقت وزبر دستي كه ابزارهاي اصلي كاريكاتور مي شود، تنها دركار آنيباله و آگوستينو كاراتچي ديده نمي شود، بلكه با شدت بيشتري دركارهاي برنيني (Bemini) گرسينو و مولا قابل شاهد است. بدين ترتيب كاريكاتور را (CARICATURA) دراوايل قرن هفدهم دربولونيا پديد آمد و درتمامي اين سده و تا هنگام شناخته شدن و انتشار آن درديگر كشورهاي اروپائي، درايتاليا محبوس ماند. دراواسط قرن هفدهم، مركز ثقل كاريكاتور از بولونيا كه تحت تسلط كاراتچي و خانوده اش و لوگوئوكينو و مولا قرار داشت،  به رم انتقال يافت. نبوغ عالمگير برنيني (پيكره ساز، نقاش و معمار ايتاليايي،1598-1680 توانست كاريكاتور را به عنوان يك سبك به بالاترين حد خود رساند. او برخلاف برادران كاراتچي و خصوصيات تجربي آثار آنها كه برمبناي چهره هاي متفاوت شكل مي گرفتند، تنها به يك چهره پاي بند شد و با انتخاب يك شخصيت واحد توانست تصوير جديدي از كاريكاتور ارائه دهد، به گونه اي كه ويتكوور WITTKOWR او را خالق واقعي كاريكاتور، خواند. ازآثار برنيني و ديگر هنرمندان كاريكاتوريست بوليونياي آثار چنداني به جاي نمانده و بسياري از طرح ها به صورت كپي حفظ و نگهداري شده اند. ظاهراً آنها بيش از هرچيز كاريكاتور را يك تفنن شخصي و يا وسيله اي براي سرگرمي ميهمانان به شمار مي آوردند. برنيني با تغيير قيافه ي افراد به صورت اغراق آميز و بدون وارد آوردن كوچكترين خللي درشباهت ظاهري آنها، توانست شخصيت هاي كاريكاتوري خود را بيافريند. پرتره هاي كاريكاتوري برنيني قبل از آنكه به لطف پ.ال.گنزي.PLGHEZZI انتشار جهاني يابد، بنيانگذار مكتبي مستقل دررم شد. گنزي درشمار نخستين كاركاتوريست هاي حرفه اي بود كه آثارش به شكل گراور به طور گسترده اي انتشار يافت و سبك برجسته او انعكاس وسيعي درخارج از ايتاليا به ويژه در انگليس نزد رولاندسون (Rowlanson) درفرانسه نزد ريوالزRivalz داشت.

انگلستان

پس از گسترش كاريكاتور به آن سوي مرزهاي ايتاليا، اين هنر دراوايل قرن هجدهم پا به مرحله نويني گذاشت كه با آغاز نقش اجتماعي آن همزمان شد. كاريكاتور اگر چه درايتاليا ابداع گرديد، ولي درانگلستان و درطول قرن هجدهم بود كه فنون طراحي ايتاليايي ها با تصاوير واقع گرايانه هلندي كه برخوردار ازمضامين اجتماعي بودند، درهم تركيب شد و كاريكاتور كنوني به وجود آمد. درطول اين قرن، كاريكاتور به صورت ابزاري شناخته شده براي نقد موضوعات اجتماعي درآمد. انگلستان به دليل پرهيز ازحكومت مطلق سلطنتي بيش از هركشور ديگري دراروپا از آزادي بيان برخوردار بود كه اين امر به علاوه تلاطمات سياسي و اجتماعي اين جامعه سبب پيشرفت و ترويج كاريكاتور به شكل امروزين آن گرديد. براي كاريكاتور هيچ موضوعي حتي چيزهايي كه ازسوي روحانيون منع شده بود، استثناپذير نبود و جنبه هاي مختلف زندگي روزمره كليه طبقات اجتماعي، حرف مختلف ووقايع گوناگون قربانيان مسلم كاريكاتور به شمار مي رود.

دردهه 1720، رسوايي مالي«حباب درياي جنوب» تحرك تازه اي به ظنز ترسيمي بخشيد. از 1730 به بعد، تصاوير طنز آلود و هجوآلود به طور مداوم تهيه مي شد و نشرياتي كه حاوي اين تصاوير بودند ازجذابيتي برخوردار گشتند. كاريكاتوريست هاي انگليسي اوايل قرن هجدهم كه درزمينه موضوعات سياسي كار مي كردند، بيشتر از آنكه به مهارتشان در طراحي كاريكاتور چهره تكيه كنند، به كنايه و تمثيل متكي بودند و از سنت جا افتاده ي سمبوليك بهره مي بردند. يكي از كتاب هايي كه به عنوان منبع مورد بهره برداري بيشتر كاريكاتوريست هاي انگليسي بود، كتاب «شمار قيصر» ريپا بود. نخستين بار اين كتاب درسال 1593 دررم منتشر يافت. ولي تا سال 1709 درانگلستان نيافت. درميانه قرن هيجدهم با انتشار كتاب هاي تازه تري دراين زمينه، بريتانيا خود خود را مطلوب كاريكاتوريست هايي قرار داد كه درزمينه سياسي كار مي كردند.

ويليام هوگارت (Hogarth)، 1764-1697 بي ترديد يكي از معروفت ترين طراحان آثار طنز درنيمه اول قرن هيجدهم است. او حكاك ماهري بود كه از اين وسيله بهتر از ديگران استفاده مي كرد. اين در حالي بود كه جانشينان او از سياه قلم بهره مي بردند. نقاشي هاي اوليه هوگارت بيشتر پرده هاي كوچك اندازه مجلس گفتگو بودند (مانند « تالار اجتماعات درخانه ي وانستد). پرده هاي «اپرافقرا» (حدود 1730) نخستين گام براي پرداختن به موضوع هاي اجتماعي بود كه او را مشهور ساخت . وي پس از اين با سلسله تصاوير داستاني درشش صفحه تحت عنوان «ترقي يك روسپي» (1731) بر شهرت خود افزود. قالبي كه هوگارت براي كارش برگزيد، در نقاشي غير مذهبي اروپايي كاملاً تازگي داشت. درواقع وي صحنه هاي تئاتري را يك به يك روي پرده هاي خود به تصوير مي كشيد و به اين ترتيب مجموعه پرده ها، داستاني را با تمام جزئياتش روايت مي كرد. از ابتكارات ديگر هوگارت ساختن باسمه هايي از روي اين نقاشي ها بود كه با قيمت ارزاني به فروش مي رسيد. به اين ترتيب او راهي را براي ارتباط هنرمند با جامعه گشود كه تا آن زمان بي سابقه بود. واقع گرايي طنز آميز هوگارت درآثار چاپي اش جلوه ي بازرتري داشت. او دراين باسمه ها عليه بي عدالتي و خشنونت و تسلط هنرمندان بيگانه برذوق و سليقه انگليسي اعتراض مي كرد. با اين همه تأكيد او بر موضوع و پافشاري برروايت گري مانع شد تا او به نتايج تازه اي درزمينه هنرهاي تجسمي دست يابد و به اين دليل تنوانست از شيوه هاي باروك و ركوكو، پيشتر برود.

به هرحال، ويليام هوگارت به دلايل گوناگون، جايگاه مهمي درتاريخ كاريكاتور به خود اختصاص داده شده است. او با آنكه طرح هاي خود را به هيچ وجه كاريكاتور نمي دانست و آنها را نقاشي كميك خواند، با اين وجود ما را با خصوصيات اساسي اين هنر آشنا كرد. هوگارت دردوران بازنشستگي رساله اي را با عنوان «تجزيه و تحليل زيبايي» تاليف كرد و درآن نظرتاتش را پيرامون زيبايي ايده آل ارايه داد. او دراين رسانه عليه هنر دوستي بي معيار دست به اعتراض زد.

در 1740، كاريكاتور درانگلستان دچار تحول و تغيير جهت شده بود. ميان سالهاي 1737 تا 1739، آرتورپوند مجموعه جالبي شامل 21 اثر كاريكاتور كه تصاويري از كارهاي كار تانچي، گيزي، جرينكو، واتو و ديگران بود، منتشر نمود. اين آلبوم كاريكاتور ايتاليا را دردسترس بينندگان انگليسي كه اززمينه قبلي برخوردار بودند، ازجمله اشراف زادگاني كه اثر «سفر بزرگ» را به وجود آورده بودند و فرضيه زيبايي شناسي راكه الهام بخش كاريكاتوريست هاي ونيزي و بوليونيايي بود درك كرده و اين چنين آثاري را قبلاً درايتاليا ديده بودند، قرار داد. اما سبك كاريكاتور ايتاليايي هوگارت را كاملاً قانع نمي كرد. اثر چاپي وي به نام «شخصيت هاي و كاريكاتورها كه درسال 1743 كه درمجموعه «ازدواج بر طبق مد روز» منتشر ساخت، در پاسخ به كار پوند بود. دراين اثر هوگارت سه سررا دركنار هم به نمايش مي گذارد كه يكي مضحك و دوتا ديگر به نحوي شايسته ترسيم شده بودند. اواين تصاوير را از كاريكاتورهاي رافائل كه معياري درنقاشي تاريخي به شمار مي رود و كاريكاتورهايي از كاراتچي و داوينچي اقتباس كرد. فضاي بالاي اين قسمت را انبوه فراواني از سرهاي چهره هاي معاصر پوشانده است.

هوگارت اين اثر را براي بيان حقانيت نقاشي خنده دار تاريخي به عنوان بخشي از نقاشي تاريخ، ترسيم كرد. او همچنين اختلافات سبك خود را با آنچه پوند توصيه كرده بود، نشان داد.

با اين همه، عنصر بچه گانه و ماده اي كه به طور عمده دركاريكاتور كلاسيك ايتاليا به كار ميرفت، به هنرمندان آماتور الهام بخشيد و آن ها را قادر ساخت تا به خلق آثاري مانند رقصيدن، شمشير بازي با مكالمه مودبانه به صورت يك مهارت اجتماعي بپردازند.

توماس رولندسون Rowlandson 1927-1765 و جيمز گيلري Gilray 1757-1815 دو تن از مشهورترين پيروان هوگارت در اواخر قرن هجدهم درانگلستان بودند. اين دو جنبه هاي متفاوتي از هنر هوگارت را تكامل بخشيدند. رولند سون تصويري جامع و زنده اززندگي معاصر ارائه مي‌دهد كه درآن نقاط ضعف اخلاقي شخصيت ها را با شوخ طبعي بسيار و درك واقعي نكات خنده دار آن، بيان مي‌كند. او به عنوان هجو نويس اجتماعي جانشين بلافصل هوگارت به شمار مي رود. اگر چه وي درمقايسه باهوگارت ازجديت كمتري برخوردار بود و همچون او به نكات اخلاقي توجه نداشت، بااين همه، سبك زيباي رولندسون كه عمدتاً مرهون شيوه معماري و دكوراسيون فرانسه است،به همراه ظرافت و جذابيت آب رنگ هاي وي كاريكاتور را اعتلا بخشيد و هنرمندان بعدي فرانسه و انگليس را تحت تأثير قرار داد. گيلري، برخلاف رولندسون، هجو پرداز پرقدرتي درزمينه موضوعات سياسي بود. طرح هاي او ضمن دربرداشتن دستخط هايي براي روشن نمودن مفاهيم، تركيبي از طرح هاي كنايه دار و كاريكاتور چهره را نيز در بر مي گيرد. گليري بدون وابستگي حزبي سياستمداران محافظه كار و حزب آزاديخواه انگلستان را به تساوي مورد تمسخر و هجو قرار داد . ظاهراً وي نخستين هنرمندي است كه ازطراحي كاريكاتورهاي سياسي، امرار معاش مي كرد. ظهور انقلاب درفرانسه و شركت انگلستان درجنگ تاپلئون زمينه علاقه روز افزون مردم به كاريكاتور را فراهم آورد. بسيار طبيعي بود كه قرن هجدهم با دگرگوني هاي عمقيقي كه دربرداشت، مسئوليت ها و وظايف اجتماعي و سياسي تازه اي را بردوش ؟ كاريكاتور گذاشت. دراين دروان كاريكاتور همچون آينه اي كه از ريخت مي اندازد و بدشكل مي‌كند، بازتاب تصويري ازجامعه حاكم است كه نقص ها و عيب ها و فضايل ساختگي اشرافي و سرانجام ورشستگي چنين جامعه اي را بازتاب مي‌دهد.

درسال 1796، مجله اي به نام «مورينگ كرونيكل» شكايت مي‌كند كه سليقه توجه روز مردم كاملاً بركاريكاتور مسلط شده و مردم علاقه فراواني به آن نشان مي دهند. بيان حال اين مردم اين است : ما احساس لذت خود را نسبت به زيبايي هاي طبيعت از دست داده ايم ديگر به آداب و رسوم و آراستگي قانع نيستيم، بايد چيز مضحك و بي تناسبي داشته باشيم كه با ابعاد بزرگ و تزئينات خود بسيار خسته كننده و دل آزار است. به هرحال، كاريكاتورهاي گيلري سلاحي براي تبليغات سياسي مي شود و گاه گاه جمعيت فراواني پشت پنجره اتاق ناشرش تجمع مي‌كنند تا طرهاي چاپي جديدش را ببينند. انقلاب فرانسه، ناپلئون و ويلنگتوي موضوعات بسيارمناسبي براي طرح هاي گيلري و همكارانش بود. به هر حال محبوبيتي كه جيمز گيلري درزمان حيات خود به دست آورد تا بدان حد گسترده بود كه ميتوان درباره او گفت كه ازبزرگترين كاريكاتوريست هاي جهان به شمار مي رود.

درخلاف قرن هجدهم، كاريكاتور ايتاليا درموارد اندكي موفق به احياي خود نشد. درفرانسه آثار كاريكاتور قبل از انقلاب با تماماً اجتماعي بود و يا شامل شخصيت هاي برجسته و بي خطري همچون ولتر مي شد. درواقع، انقلاب فرانسه درانگلستان پيش از فرانسه به عرصه كاريكاتور كشيده شد. درحقيقت موضوعات بي پرواترين و گوياترين آثار گيلري رامانند «اوج عظمت بي پرواترين و گوياترين آثار گليري رامانند «اوج فرانسه» ، «خانواده اي از انقلابيون افراطي و طرفدار» «جمهوري درحال استراحت» و «آشاميدن بعد از خستگي روز» را عناصر ضد سلطنت و شاه دوستي درفرانسه تشكيل مي‌دهد. با اين همه بي باك ترين طراح انقلابي فرانسه ويلفرد بود كه اثر ترسناك خود را به نام «درس عبرتي براي ديگران شيادان» شيادان سلطنتي در 1793 منتشر ساخت. وي كاملاً روح حكومت ترور و وحشت را تصوير كشاند. ازسوي ديگر درفرانسه، ناپلئون به دليل برخورداري از غريزه عالي تبليغات، پس ازگرفتن قدرت كاريكاتوريست هاي فرانسوي را به حمايت از سياست هايش ترغيب نمود. نقاشان برجسته اين عصر كه كاريكاتوريهاي ناپلئوني به آن نسبت داده شده است عبارت انداز : ج. بي ايسايي، ال.ال.بويلي، جي. اچ.ورانت و كارل وانت.

جنگ هاي ناپلئون جنبه هاي جدي تري نسبت به زمان اصلاحات به كاريكاتور بخشيد. اثرگيا به نام «فجايع جنگ» الهام گرفته از خشونت هاي جنگ اسپانياست . اين اثر تنها در صورتي كاريكاتور به شمار مي رود كه تفسيري كاملاً بدون تعجب از واژه «كاريكاتور» داشته باشيم.

گياهي لوسيون تس (1746-1828) فرانسيسكو خسته د براي ذهنيت مترقي، عمق محتواي آثار و نوآوري هاي صوري اش يكي از برجسته ترين هنرمندان اروپايي به شمار مي رود. وي توانست د ر62 سالگي پس از سال ها خدمت در دربار اسپانيا، فاجعه كشتار وويرانگري ارتش فرانسه را به عنوان سند مشي و خوي تجاوز طلبي انسان به ثبت رساند. درهشر ساراگسا نقاشي آموخت و به مادريد رفت و شاگرد با مو گرديد و پس از ازدواج به ايتاليا رفت و پس از بازگشت تعدادي پرده براي كلسياي سارگسا كشيد و عهده دار كارگاه سلطنتي نقش بافت هاي ديوار كوب شد. سپس نقاش دربار گرديد و پس از يك دوره بيماري كه منجر به ناشنوايي او شد، دچارتحولي گرديد كه سبك و ديدگاه وي را تغييرداد.

هجوم ارتش فرانسه به فرماندهي ناپلئون به اسپانيا (1808) دروره تازه اي از بحران رادرزندگي گيا گشود. او اوضاع مصيب بار هموطنانش را درآثاري چون «دوم ماه مه» (1814)، «اعدام شورشيان درسوم ماه مه» (1814) و همچنين باسمه هاي «فجايع جنگ» (1810-1814) نشان داد. گيا در اواخر عمر اسپانيا را به قصر برد و فرانسه ترك كرد. دريان زمان روش ليتوگرافي را آموخت و نوآوري هايش درنقاشي ادامه داد. گيا دراين سالها حماقت هاي درباريان، سبك مغزي و خودبيني هاي زنان در طبقه اشراف را درباسمه هايش به تصوير كشيد. در مجموعه باسمه هايي به نام «كاپرديس» (1796-1797) رسوم كهن اجتماعي و ريا كاري دستگاه كليسا را به ريشخند گرفت. هرچه سن گيابالاتر گرفت. هرچه سن گيا بالاتر مي رفت، مضامين آثارش كه بيشتر درباره زندگي روزمره و صحنه هاي خيالي بود به طرف عناصر مخوف و ظلماني پيش مي رفت. با اين حال، گيا تلاش مي كرد كه دنيا را واقعي مجسم كند. بنا براين وقتي آدمها را شبيه هيولا مي كشيد و با مشاهداتش را به نحوي اغراق آميز ترميم مي كرد، باز هم يك هنرمند واقع گرا بود. گيا ازسوي بسياري ازجمله نويسندگاني مانند بودلمر مورد ستايش قرار گرفت. و هنرمندان به بعد از او همچون دلاكروا، دميه، مانه تا گل ويتس و پيكاسو از آثارش مايه گرفتند.

درواقع گيا درآثارش به دور از وقاعيات روزمره و با رويدادهاي گذرا به به خصوصيات تغييرناپذير و ابدي بشر توجه داشته است. واينكه ازدوران بودلر به اين سو هنوز مي توان تعدادي از ابداعيات گرافيكي وي را درمقوله گسترده نقاشي كاريكاتوري و تنظر آميز گنجاند. بدين سبب است كه اين هنرمند درزمينه كاريكاتور وسعت يافته خودتوانسته برروي نمودهاي روح انساني انگشت بنهد. اين گيا است كه توانسته روياها، تصورات و آمال بشري را به بالاترين حد آن توصيف مي‌كند يا فشاري عجيب كه انسان درچنگ انداختن به اين آروزها و خيالات از خود نشان مي دهد، او را دقيقاً به دنيايي غريب، محال و نا معقول كه چيزي جز كاريكاتور واقعي نسبت مي برد. بودلر دراثر خود به نام «عجايب هنري» مي نويسد: تنها چند كلمه اي درمورد عنصر بسيار نادري كه گياه وارد مقوله، مضحكه كرده است، اضافه مي كنم. مي خواهم ازچيز غريب و خارق العاده اي سخن بگويم. بدون شك گيا غالباً به سبك مضحكه اي بي رحم و خشن پا مي گذارد تا مضحكه مطلق پيش مي رود. بودلر درادامه مطلبش دراشاره به دونوع «مضحكه گذرا» و «مضحكه جاويدان» مي نويسد: درآثاري حاصل و فرديت هاي عميق اند چيزي نهفته است كه بيشتر به روياهاي دوره اي يا مزمن و كهنه اي كه به طور منظم خواب ما را آشفته مي سازد، شباهت دارد. اين عامل هميشه زنده و پايدار- حتي درآثار زودگذري كه به رويدادهاي روزمره وابسته اند و كاريكاتور ناميده مي شوند- شناسنده ي يك هنرمند واقعي است. اين چيزي است كه كاريكاتوريست هاي فرا زماني جدا مي‌كند. بدين ترتيب با آثار گيا و ديگران كنايات ترسيمي بر ضد تجاوزات ارتش ناپلئون در همه جا فراگير شد. اين كنايات شامل طرح هايي از هنرمند سويسي، آنتوان ديكنز (8-1798) و كاريكاتورهاي ضد ناپلئوني جان گوتفريد شاد و آي .تي.دبيلو هافمن، دو تن از موسسان كاريكاتور آلمان جديد، نيز ميشد. در اين زمان، و از دهه 1760 به بعد، درزمينه هنر جدي، شيوه رايج معماري و دكوراسيون جاي خود را به سبك نئوكلايسم مي بخشد كه با تاكيدش بر نظم، ترتيب و جديت، مخالف كاريكاتور است. با اين همه، سه هنرمند سوئدي اواخر قرن هجدهم به نام هاي الياس مارتين، جوهان توبياس سرجل و كارل آگوست ارنستوارد كه همگي با نئوكلارسيسم ارتباط داشتند، طرح هاي كاريكاتوري تخيلي و جذابي را صرفاً براي تفنن و تفريح خود خلق نمودند كه بربهترين كاريكاتورهاي قرن نوزدهم پيش مي گيرد. همچنين تقليد هاي تمسخر آميز ج.اچ . رامبرگ ازايلياد درميان هنرمندان دوره نئوكلاسيسم موثر و جالب بود زيرا فرمولي را كه فلانكن براي به تصوير كشيدن اشعار حماسي ابداع كرده بود، مورد هجو قرار داد. اين فرمول عبارت بود از طرح هاي خطي نظير طرح هايي براي مجسمه سازي برجسته برروي سطوح.

فرانسه

گسترش و تكامل كاريكاتور درقرن نوزدهم به دو ليل عمده بود: يكي پيوستن و اتحاد كاريكاتور با روزنامه و ديگري ابداع چاپ سنگي. دراين عصر، ديگر تصاوير طنز آلود و كنايه دار به شكل ورق هاي جدا و منفرد ديده نمي شود، بلكه آن ها تصاوير روزنامه ها و مجلات هفتگي را به خود اختصاص مي دهند. به علاوه ابداع چاپ سنگي در1798 براي طراحان بزرگ و با استعدادي چون دميه اين امكان را فراهم آورد تا از شكل و رنگ كه مي توانست به مقدار زياد به سرعت تكثير شود، بهره ببرند. اكنون اين فرانسه است كه خط كاريكاتور را مشخص مي‌كند نه انگلستان و دراين ميان دميه شاخص ترين كاريكاتوريست اواسط اين قرن است .

با اين همه كاريكاتوريست هاي فرانسوي مي بايست تا انقلاب ژوئيه 1830كه به آن ها آزادي عمل كامل داده شد، صبر مي كردند. حكومت لوئي فيليپ ازنظر بسياري عصر طلايي طنزترسيمي بود. مطبوعات تا مدت زيادي از آزادي كامل برخودار بودند، هرچند دميه به خاطر نشان دادن لويي فيليپ به شكل آدم غول مانندي كه درخوردن و آشاميدن افراط مي‌كند درطرحي به نام «كاريكاتور» د رسال 1832 زنداني شد. اما پس ازآنكه از 1835 قوانين سانسور به اشاره صريح افراد و موسسات خاص را ممنوع كرد، كاريكاتور از لحاظ جنبه سياسي محدودتر اما زيرك تر و لطيف تر شد. ديمه به هرماه ناشر جسورش شارل فيليون كه خود نيز كاريكاتوريست بود، رژيم قلابي و فاسد لويي فيليپ را بي رحمانه آماج حملات خود قرار داد. فيپون تصوير مشهور و متوالي خود را كه چهره پادشاه درآن به تدريج تبديل به گلابي مي شود را ابداع نمود. «گلابي» درزبان فرانسه به سربزرگ و چاق و احتمالاً‌ صاحب احمق آن اطلاق مي شود. لويي فيليپ شاه فرانسويان خوانده شد و در 4 نوامبر همان سال «لاكاريكاتور» روزنامه طنز آميزي كه موسس آن شارل فيلپون بود، به چاپ رسيد. فيلپون بود به چاپ رسيد. فيلپون كه به حق پدر كاريكاتور مدرن سياسي محسوب مي شود، در1806 در ليون چشم به جهان گشود. او كه يك جمهوري خواه بسيار معتقد بود عازم پاريس شد و چون در فن چاپ سنگي نيز مهارت تام داشت با محافل هنري و هجونگاران پيشرو تماس برقرار كرد. نخستين تصوير طنزآميز فيلپون كه درنشريه اش به چاپ رسيد لحن و گرايش اين جريده را آشكار ساخت . اين نشريه نخستين هفته نامه سياسي-طنزآميز به معناي امروزي كلمه بود، چرا كه به طور منظم انتشار مي يافت و داراي تجزيه اي ثابت بود كه گرايش آشكاري داشتند. گفته شده كه اين نشريه به صحنه جنگ هاي فيلپون با فيليپ تبديل شده بود.

فيلپون درشماره 28 آوريل 1831 اين نشريه نوشته است: «كاريكاتور پيوسته آئينه وفادار عصر پراستهزاي ما، ياس هاي سياسي، ادا و اصول و تظاهرات و نمايش هاي مذهبي، سلطنتي و با ميهن پرستانه بوده و هرگز نيز به غير اين نخواهد بود...» قطع اميد و آرزو ناكامي اي كه براثر شكست حزب پيشرو و پيروزي طرفداران سنت تشديد شده بود، به مرور د رانتشار نشريه «لاكاريكاتور» به روشني آشكار مي شد. هنگامي كه تصوير، «درازگوشي حامل اشياي متبرك» درشماره 58 اين نشريه انتشار يافت، فيپلون به سومين محاكمه خود و توزيع كننده نشريه‌اش به دوازدهمين بار توقيف نشريانش رسيده بودند. فيلپون كه تعدد توقيف‌ها و جرايم امانش را بريده بود. به ناچار به توسعه توليد خود پرداخت. او در اول دسامبر 1832،مجله «شاريواري» را بنيان نهاد. او نوشت: پس فردا، نخستين شماره «شايواري» به چاپ مي‌رسد توجه داريد كه چه امتيازاتي از رقم بي‌شمار نقاشي‌هايي كه براي ما ارسال خواهد شد، به دست خواهد آمد و انتخاب كارهايي كه با جنبه‌ سياسي نشريه كاريكاتور مناسب‌اند، براي ما تا چه اندازه آسان خواهد بود به اين ترتيب آرمان جديد نشريه به آن اجاره داد تا از دگرگوني‌هاي سال 1848 جان سالم به در ببرد و با موفقيتي با ثبات‌تر روبه‌رو گردد.

دوميه، گرانويل، تراويه، دكام، شارله، فورد، بوكه، دسپره و ديگران همه از كساني‌اند كه به منظور حمايت از اقدام فيلپون گرد او را گرفتند. همگي اين افراد، حتي كم اهميت‌ترين آن‌ها، مرداني پراستعداد بودند كه به ويژه به تعهد سياسي خود كاملاً آگاهي داشتند. اما به هر حال در اين بين دميه از برجسته‌ترين چهره‌هاي روزگار خود و پس از آن بود.

دميه، انره DAUMIER، 1808- 1879) براي تيزبيني، حساسيت‌ انساني و صراحت در ترسيم زندگي اجتماعي، از برجسته‌ترين هنرمندان واقع‌گراي سده نوزدهم به شمار مي‌رود. شهرت عمده او به دليل طنز‌نگاري‌اش است، هر چند در سال‌هاي آخر عمر، كيفيت‌هاي متمايز نقاشي‌اش شناخته و ستوده شد. او در جواني به پاريس رفت و پس از يك همكاري كوتاه با يك ناشر ليتوگراف به نام مستعار روژلن در 1380 كارش را با مجله «لاكاريكاتور» آغاز كرد. دو سال بعد به اتهام كشيدن يكي از طرح‌هايش كه شاه فرانسه، لويي فيليپ را در حال بلعيدن كيسه‌هاي طلاي مردم نشان مي‌داد، راهي زندان شد (1832).

ولي اين طرح، دميه را مشهور ساخت و مردم را مجذوب مجموعه‌اي از پرتره‌ها و تصاوير مضحكي نمود كه وي از جهان سياست ارائه مي كرد. تصاويري كه در آنها همانندي شگفت انگيزي با شخصيت‌هاي اصلي، به رغم تغييرات حاصل در چهره‌ها وجود داشت و سبكي كاملاً متفاوت از آنچه تاكنون ارايه شده بود، را نشان مي‌داد. تصاويري كه به گفته ارسن الكساندر: شباهت اخلاقي در آن‌ها تضمين شده است.

هنگامي كه در 1835 قانون مربوط به مطبوعات انتشار «لاكاريكاتور» را ممنوع ساخت، دميه به مجله «شاريواري» پيوست و به يكي از همكاران سرسخت و كوشاي آن تبديل شد. او هر هفته 4 تا 8 سنگ چاپ را كه فيلتون برايش حكاكي مي‌كرد. كاري بس طاقت فرسا كه بارها اعتراض سخت وي را به همراه داشت. او در آثارش وقايع نگار زندگي روزمره بورژواها و اعمال و رفتارها و تفريحاتشان و خالق گزنده صحنه‌هاي بي‌شمار و شخصيت هاي خاصي چون زنان، حقوق‌دانان، هنرمندان، مردان تئاتر و مردم پاريس و پرووانس بود. او تنها نقاش برجسته‌ي فرانسوي در سده نوزدهم بود كه هنرش كاملاً مستقل از آكادمي و سالن تحول يافت.

او كه در زندگي شخصي بسيار متين و فروتن بود، در 1848 تصميم گرفت خود را وقف نقاشي سازد و هنگامي كه در سال‌هاي 1858- 1860 به دليل نقاشي‌هاي بسيار گزنده و دگرگون‌كننده‌اش از «شاريواري» اخراج شد. كوشيد تا از روزنامه‌نگاري نيز كناره بگيرد و نقاشي را وسيله معاش خود قرار دهد. دميه به تدريج توان بينايي‌اش را از دست داد و واپسين سال هاي زندگي خود را در خانه كوچكي كه كرو به او بخشيده بود، در فقر و انزوا گذرانيد.

دميه استعداد شگفت‌انگيزي در بيان شخصيت كلي افراد از طريق سيما شناسي داشت و جوهر طنز او در قدرت تفسير بيمايگي ذهني از طريق نمايش ناهنجاري جسماني نهفته بود. او در آثار چاپي، نقاشي‌ها و مجسمه‌هايش از حد نمايش خصوصيت اخلاقي و طبيعي اشخاص فراتر مي‌رفت و مفهوم روشن و صريحي را به دور از احساساتي‌گري تجسم مي‌كرد.

از سوي ديگر، اختصار در بيان و ارائه موضوع، مهم‌ترين ويژگي طراحي دميه است. وي با چند خط بيجان و يكي دو لكه آب مركب توانست نه تنها حجم و حركت، بلكه سرشت رو رفتار آدمي را نمايان سازد. هر چهره‌ي مضحكي را كه آ‎فريده معرف يك شخصيت خاص ناشي از شيوه زندگي در بطن يك نظام بغرنج اجتماعي بوده است. شيوه كار او به آثار متأخر گُيا نزديك است و اين نزديكي در آثار چاپي او نيز ديده مي‌شود. دميه چندين پرده در مضامين مربوط به دن كيشوت كشيده كه تفسير تازه‌اي را از شخصيت‌هاي داستان سروانتس ارائه مي دهد.

اگر چه دميه برجسته‌ترين كاريكاتوريست عصر خود به شمار مي‌رود، با اين همه رقيباني داشت كه هنرمندان شايسته‌اي بودند. گاواراني و گراندويل دو تن از اين هنرمندان بودند.

بودلر درباره پل گاوارني (هدقشرشل، 1804- 1866 نام اصلي‌اش سولپيس گيوم شواليه) مي‌گويد: وي در حقيقت تنها يك كاريكاتوريست و يا حتي صرفاً يك هنرمند نيست، بلكه وي اديب نيز هست. به واقع گاواراني را نمي‌توان تنها به چشم يك كاريكاتوريست نگريست. نزد او هيچ گونه اغراق طنزآميز يا كمترين عيار مشاهده نمي‌شود. اما وي نقشي را به عنوان نقاش موضوعات اخلاقي ايفا كرده و بر هنري تسلط داشته كه در توصيف دنياي روسپيان سطح بالاي پاريسي معاشران آنها شيوه‌اي خاص را به كار گرفته و پرتره اي از مردم سطح پايين پاريس عرضه كرده كه تا مدت‌ها ذهن را به خود مشغول مي كند.

گاواراني با بالزاك دوستي داشت و زمان «چرم ساغري» او را مصور نمود. در ترسيماتي كه براي «شايواري» و ديگر نشريات طنز كشيد، با طنزي گزنده، پوچي كمدي انساني را بر ملا كرد. در مسافرت‌هايي كه به لندن داشت بي نوايي زحمتكشان را از نزديك مشاهده و لمس كرد. به اين ترتيب تلخي تصاويرش مضاعف گرديد. او قبل از همكاري با «شاريواري» «تحصيلات كودكان» را به چاپ رساند و سپس به دنبال بلند پروازي‌هاي ادبي اش نشريه «ژورنال ده‌ژان دوموند» روزنامه اشراف و متمولين، را بنيان نهاد كه شكست مالي اين اقدام او را در 1835 روانه زندان كرد.

در 1837، همكاري خود را با «شاريواري» آغاز كرد و بدين طريق مجموعه‌اي تحت عنوان «تزوير‌هاي زنانه » و سپس «صندوق پست» ارائه دهد. براي گاوارني، سال‌هاي ميان 1837 و 1846 سال‌هاي فعاليت جدي و بسيار پرباري به شمار مي‌رفت كه طي آن نه تنها مجموعه‌هاي فراوان و موفقيت‌آميزي را به نمايش گذاشت، بلكه نوعي كمدي مضحك و هجوآميز را نيز مطرح كرد كه نام وي در شمار مشهورترين هنرمندان قرارداد. شهرت مجموعه هاي «باربران» و «كارناول» او مدت‌هاست كه پايدار مانده است.

گاوراني پس از اقامت چهارساله‌اش در انگلستان (1847- 1851) و چاپ بسياري از نقاشي‌هايش در نشريات اين شهر، به پاريس بازگشت و با روزنامه «لوپاري» شروع به همكاري كرد. در اين زمان بيان او خشن تر و گزنده تر شده و در مقابل از مهارت و زبردستي و طراوت كارهايش كاسته شده بود. او از اين پس بينش عوام گونه و مردم پسندتر و حتي وقيح از انسانيت عرضه داشته كه در آن زنها پيرند و جسم و روحي بس زشت دارند. مجموعه‌هاي «نقاب‌ها و صورت‌ها»، «اشتراكي‌ها» (زنان معتقد به تقسيم‌ كليه دارائي‌ها) و چند مجموعه حاوي چنين مضاميني هستند. گاوارني از خود آثار زيادي به جا گذاشت كه تصاوير چاپ سنگي، تعداد بيشماري نقاشي و آكوارل را شامل مي‌شود. تأثير وي بر روحيه روزگارش بسيار بوده است، به گونه‌اي كه حتي رمان‌نويسان نيز ذخاير تصاوير او را به رعايت گرفته‌اند. تئوفيل گوتيه با گفتن اينكه «گاوارني كمدي انساني اي كه بالزاك توصيف مي‌كرد، قلم زده است» بار ديگر به استعداد و توانايي او درود مي فرستد.

گراندويل دنباله رو سنتي در زمينه طنز ترسيمي شناخته شده است كه با نشان دادن افراد به شكل حيوانات، آن ها را به تمسخر مي‌كشيد. او تا سال 1835 يك كاريكاتوريست سياسي بود و در اين زمينه تاليفات بسياري داشته است. بعد از اين سال به نقاشي براي كتاب ها پرداخت. اغلب متوني كه مورد بهره‌برداري او قرار مي‌گرفت به شكل خاصي ساخته مي‌شد. تا مناسب كار وي باشد و در اين ميان از مشهورترين انتشارات وي «صحنه‌هايي از زندگي خصوصي جانوران» (1842) و «جهاني متفاوت» (1844) را مي توان نام برد.

انقلاب 1848 لوئي ناپلئون و امپراطوري دوم را به قدرت رساند و كاريكاتور با شدت بيشتري مورد سانسور قرار گرفت. اين امر موجب دوري جستن از موضوعات سياسي و اجتماعي و جدي گرديد و در نتيجه كاريكاتور از جديت و اهميت كمتري برخوردار شده به نوع سبك‌تري تنزل يافت. اما با سقوط امپرطوري روم، بعد از شكست‌هاي سخت در جنگ فرانسه و پروس، كاريكاتوريست‌ها بار ديگر انگيزه و تحرك يافتند و اين حالت موجب پيدايش طنز و هجو شديدي شد. امپراطوري ساقط شده موضوع بسياري از كنايات خشن  بي رحمانه قرار گرفت و در مارس 1871، زماني كه سرنوشت فرانسه زيرپاي آنها قرار داشت، دميه اثر صلح را منتشر كرد. در اين اثر مرگ به شكل يك اسكلت بر ميدان جنگ حكمفرماست. او مثل چوپان‌هاي يوناني تاجي از گل برسرداشته در حال نواختن ني صلح است. كنايه و طنز اين اثر ساده خردكننده و دندان شكن بود.

آلمان

در آلمان، شرايط مناسب براي تولد يك نشريه طنزآميز تنها در ميانه قرن نوزدهم فراهم آمد، زيرا قوانين سانسور مطبوعات را نزديك به 30 سال به طور جدي زيرنظر داشت. تنها در پي انقلاب 1848 فرانسه بود كه دستگاه سانسور اجازه انتشار كاريكاتور سياسي مدرن را صادر كرد و اين كاريكاتور براي تأثير گذاردن بر مردم به وجود و همكاري مطبوعات نيازمند بود.

در اوت 1845، كاسپار براون و فريدريش اشنايدر روزنامه خود را با نام «فيگنده بلتر» (Fliegende Blatter) بنيان گذاشتند. اين روزنامه به شيوه «پاسخ» و مطابق با الگوي شاريواري شكل گرفت و نامش به عمد نام شب‌نامه‌هاي (لوگ بلتر) دوران اصلاحات را در ذهن تداعي مي‌كرد. اين در حالي بود كه اركاني اساساً سياسي همچون لويختكو گلن (Leuchthugeln) (به معناي تحت اللفظي «گوي‌هاي درخشان» كه روزنامه‌اي دموكراتيك و ضدمذهبي در مونيخ بود، در 1848 تصميم به ارايه تفسيري مصور از وقايع جاري گرفت. ناشران اين روزنامه در همين سال به اتهام توطئه گري و سركردگي انقلاب دستگير شدند و سه سال بعد «گوي‌هاي درخشان» در آسمان سياه و تاريك ارتجاع به خاموشي گراييد. نشريات متعددي در اين دوران ظهور كردند كه از آن جمله‌اند: كلادراداش (1848) در برلن، «برلينز شاريواري» (پايان 1847)، دوسلدور فرموناتسهفته (1849). پس از شكست انقلاب، كاريكاتور آلماني كه بسيار نويدبخش مي نمود، بار ديگر دستخوش ناكامي و رهاشدگي شد. در اين فاصله، نقاشي مردمي به شكل تصاويري دنباله‌رو، ساده و بسيار عوام پسند از رونق فراواني، برخوردار شد. به هر حال اين زمينه و تغييرات بعدي به گونه‌اي بود كه نيم‌قرن بعد موجبات پيدايش سيمپلي سي‌سي موس (1869 و Simplicissimus) را فراهم آورد.

اوضاع در ايتاليا 1848 كاملاً همانند وضعيت آلمان بود. در اينجا نيز انقلاب در مقابل ارتجاع به زانو درآمد. با اين همه از 1952 كارور (Carour) ماتزيني و گاريبالدي مبارزه‌اي را براي وحدت ايتاليا آغاز كرده بودند. اين دوران پرآشوب شاهد ظهور نشريات طنزآميز چون «فسكيتو» (1848) بود كه در آن سياست وحدت آينه‌اي مضحك و طنزآميز در آن مي‌يافت.

آمريكا

اولين آثار بزرگ كاريكاتور در ايالات متحده امريكا ميان سال‌هاي 1828- 1836 و در اثناي حكومت جكسون پديدار شد. اين امر به دو دليل بود: يكي بحث شخصيت بي‌پرده و صريح جكسون كه هيچگاه از زير مجادله شانه خالي نمي‌كرد و دوم استفاده از چاپ سنگي. در 1841 «نشريه فكاهي امريكايي» منتشر شد و موقعيت مجله «پاسخ» در انگلستان به زودي منجر به انتشار مجله‌‌اي همانند با آن يعني «پانچي‌نلو» در آمريكا شد. با اين وجود، نخستين مجله‌اي كه در زمينه كاريكاتور سياسي از استواري بيشتري برخوردار شد، مجله هفتگي «هارپر» بود كه در 1857 تأسيس گرديد. دو سال بعد، مجله «وينتي فر» نيز منتشر شد.

توماس ناست، اولين كاريكاتوريست برجسته امريكايي، در نهضت امريكا در خلال جنگ داخلي و همچنين خلع سلاح گروه فاسد «تويد» در نيويورك دخيل بود. اثري به نام «مغزهاي گروه تويد» خود تويد با با كيسه‌اي از دلار به جاي سرش نشان مي‌داد. اين كاريكاتور يكي از مخرب ترين اتهاماتي بود كه تاكنون از يك طراح هجوپرداز خلق شده است. ناست همچنين دو سمبول مشهور «فيل» حزب جمهوري خواه و «خر» آزادي‌خواه (طرفدار حزب دموكرات) را خلق كرد.

موضوع طنز اجتماعي در امريكا از ميدان وسيعي برخوردار بود. سياهپوستان و پيروان مورمن كه تعدد زوجات آنها طراحان طنز نويس را مجذوب خود كرده بود. مضامين مطلوب‌ طنزهاي اجتماعي را تشكيل مي‌داد و همچنين مسئله نهضت زنان كه جامعه قرن نوزدهم امريكا را به تشويق انداخته بود.

پاسخ

كاريكاتور در قرن نوزدهم انگلستان تحت تسلط و نفوذ مجله «پاسخ» كه مشهورترين و پردوام‌ترين مجله طنز و فكاهي جهان به شمار مي‌رود، قرار داشت. لندن كه يكي از اولين خاستگاه هاي هجوآميز را به خود اختصاص مي‌داد، تنها در 1841 (تاريخ تأسيس پاسخ» بود كه شاهد آغاز كار روزنامه نگاري كاريكاتوري شد. نشريات ديگري همچون «ساتيرست» (The Satirist) و «اسكارج» (The Scourge) نيز پيش از اين تأسيس شده بودند، كه دوامي نداشتند، «پاسخ» با برخورداري از يك روحيه جدي و با به كارگيري هزل و مضحكه چه درباره رويدادهاي محلي و چه در ارتباط با سياست خارجي با روشي نه چندان ملايم و نه چندان تهاجمي موفق شد در مقابل همه دگرگوني‌ها پايداري كند و به يك «بناي ملي» تبديل شود.

جانليچ (Leech) در 1841 پا به اين روزنامه گذاشت و 23 سال از عمرش را در آن سپري كرد و بيش از 300 اثر از خود به جاي نهاد. ريچارد دويل (DOYLE)، فرزند جان، كه كاريكاتورهاي طنزآميزش عليه ولينگتون از سال‌هاي دهه 1820 با موفقيت بسيار روبه‌رو شده بود، نيز در شمار اولين نفرات گروه طراحان «پاسخ» قرار داشت و افتخار تهيه و تدارك صفحه اول به وي داده شده بود. در طول ساليان، بزرگترين كاريكاتوريست‌هاي انگليس «پاسخ» فعاليت داشته‌اند كه از جمله‌ي آن‌ها مي توان به هري فرنيس، تينل، دموريه، چارلز كين و ديگران اشاره كرد. در دوران معاصر نيز صفحه اول «پاسخ» امضاي بسياري از بزرگان كاريكاتور معاصر چون آندره فرانسوا، سيرل، استدمن را در خود جاي داده است.

در فرانسه، تغيير و تحول اوضاع با پايان يافتن قرن با رغبت بيشتري انجام گرفت و كاريكاتور توانست هنرمندان جدي را به طور فزاينده جذب كند. به احتمال قوي دميه با سبك «آرايش روي كاغذ» مشخص خود توانست، امپرسيونيست ها را تحت تأثير قرار دهد. به اين ترتيب، بسياري از نقاشان پيشگام امپرسيونيست به تجربه در زمينه طراحي كاريكاتور پرداختند. به طور مثال مانت در 1860 تصوير چهره‌اي را به شكل كاريكاتور در ديوژن انتشار داد. با اين همه، ظهور سمبرليزم بود كه باعث شد تا طراحان فرانسوي مرزهاي هنري خود را گسترش دهند. سمبرليزم دخاير پرباري را فراهم نمود كه مي‌شد هم به شكل طنزآلود و تفنني و هم به شكل جدي مورد استفاده قرار گيرد. وقار و متانت سمبرليزم عامل مهمي در تركيب طراحي طنزآلود و فكاهي بود. به علاوه اين سبك اساساً در مسير اهداف كاريكاتور قرار داشت، زيرا هدفش خلق كنايات تجسمي بود كه در ذهن و خاطره انعكاس مي يافت.

از اين رو، صف كاريكاتوريست‌هاي فرانسوي را در دوره 1890- 1910 تنها كاريكاتوريست‌هاي ناشناخته تشكيل نمي دهند، بلكه كساني كه قبلاً در زمينه‌هاي ديگر هنري فعال بودند، را نيز شامل مي‌شود. از جمله كساني كه كاريكاتور در مجلات متعدد فرانسوي چاپ مي‌كردند، تولوس- لوترك، ژاك ويلون، كوپكا، فيلكس و الوتون و ژان‌گريس بودند.

در آلمان، تأسيس مجله سيمپلي سي‌سي موس در 1896 خط هنري را در اختيار كاريكاتوريست‌هاي آلمان گذاشت. شماره‌هاي قبل از جنگ آن، به ويژه نشانگر وجود يك جريان هنري جديد و قوي بود. اين نشريه توانست هنر جديد را به مقدار زيادي از حالت تصنعي بيرون ببرد. طرح‌هايي كه توسط هنرمنداني همچون گول برانسونو توماس تئودرهاين كشيده مي شد، در مسير سنت مهم طنز ترسيمي آلمان قرار داشت كه ريشه آن در طراحي كاريكاتور قرن شانزدهم در اين كشور بود. قدرت طنز اين نشريه به دليل نظم و سبك موجزش نظير نداشت. سيمپلي سي‌سي موس از بسياري جنبه‌ها يكي از بزرگترين نشريات هجو است كه هيچ نشريه‌اي قادر به رقابت با آن نبود.

جنگ جهاني اول با وحشت‌ها و اشتياق‌هايش فرصت‌هاي تازه‌اي را براي ارائه هنر كاريكاتور فراهم آورد. «بورن» اثر فورين كه مظهر اراده‌‌ي فرانسه به مقاومت در وردن بود، در هزاران شعبه به چاپ رسيد و در پشت خطوط دشمن توزيع شد. در آن طرف خط، در آلمان، مجله «سيمپلي سي‌سي‌موس» عهده‌دار تبليغ برضد فرانسوي‌ها و انگليسي‌ها بود. در سال 1917 به تقاضاي لويد جرج به امريكا رفت تا آمريكا را براي شركت در جنگ تشويق كند. كارهاي او در بهترين شرايط چندان شاخص نبودند، با اين همه، قدرت و نيش‌دار بودن برخي از كارهايش بر ضعف ياد شده برتري داشت، آن چنان كه تأثير وي بر جريان قابل توجه بود. به اين ترتيب كاريكاتور بار ديگر ثابت كرد نه تنها مردم پسند است، بلكه از قدرتي واقعي برخوردار مي باشد.

از 1918 به بعد، هنر كاريكاتور چه از لحاظ كيفي و چه از لحاظ كمي گسترش فوق‌العاده‌اي يافت و موضوعات و سبك‌هاي فراواني را در برگرفت. شكل جديد كاريكاتور، يعني «كارتون استريپ» در قرن بيستم به اوج رشد و تكامل خود رسيد. ضمن آنكه وجه تمايز ميان طنز اخلاقي و طنز هنري نيز شدت يافت. به هر حال، هر يك از رشته‌هاي گوناگون كاريكاتور در قرن بيستم سير تكامل خود را در ابعاد مختلف پي‌ گرفت.

منابع:

پاكباز، روبين. دايره‌المعارف هنر، تهران، فرهنگ معاصر، 1378.

جنسن، ه. و. تاريخ هنر، ترجمه پرويز مرزبان، تهران سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، ج 2، 1368.

ريد، هربرت. كتاب هنر، ترجمه يعقوب آژند، تهران، انتشارات مولي، ج 1، 1361.

گاردنر، هلن. هنر در گذر زمان، ترجمه محمد تقي فرامرزي، تهران، آگاه، 1365.

لوسي اسميت، ادوارد. هنر كاريكاتور، مترجم ناشر، تهران، انتشارات برگ، 1364.

و ترجمه مقالات منبع زير به قلم مژگان نژند كه در مجله «كيهان كاريكاتور» (دوره‌ي 10 ساله) منتشر شده است:

LACARICATURE, Art et manifeste, 1974. By

Editions d Art Albert Skira, Geneve.

چيرگي و تسلط تكنيكي در طراحي يكي از نيازهاي اوليه و اكتسابي در اين عرصه است.

زيرا تمرين و آموزش مداوم گر چه ممكن است مهارت‌هاي شخصي كاريكاتوريست‌ را كامل كند اما هيچ گاه از او يك كاريكاتوريست معتبر و عالي نمي‌سازد.

براي رسيدن به چنين درجه و مرحله‌اي، هنرمندان بايد داراي قريحه و استعداد فطري باشد، قريحه و استعدادي در طنز كه خداوند همچون يك رحمت و عنايت به برخي از مخلوقات خود هديه كرده است تا همچون آينه‌اي انعكاس‌گر زندگي در شكل‌هاي مختلف و گوناگون باشد و بتواند هميشه به دنيا و اطرافيان خود بخندند.

 

در حال حاضر، ما افتخار داريم كه هنرمند جواني را در عرصه گرافيك معرفي كنيم، كاريكاتوريستي كه داراي گنجينه موثري از طرح‌هاي گروتسك و ايده‌هاي سرگرم‌كننده است نام او گونترپاستور است. 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 11 اسفند 1394 ساعت: 12:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

بررسي تاثير رضايتمندي شغلي معلمان با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مقطع ابتدايي منطقه 6 آموزش و پرورش

بازديد: 669

 

موضوع تحقيق:

بررسي تاثير رضايتمندي شغلي معلمان با پيشرفت تحصيلي

دانش آموزان مقطع ابتدايي منطقه 6 آموزش و پرورش

شهر تهران در سال تحصيلي 85- 1384

   ·تقديم به خداوند عيسي مسيح كه عشق را در دل يكايك ما به امانت گذاشته است و اميد است كه از آن بهترين استفاده را بكنيم.

   ·تقديم به گرانبهاترين عناصر هستي‌ام «پدر و مادر» كه بيشتر از جانم دوستشان دارم و به دستهاي با گذشت آنها بوسه مي‌زنم.

فصل اول

«كليات تحقيق»

مقدمه:

رضايتمندي شغلي معلمان از عوامل مهمي است كه پيوسته در توسعه تكنولوژيك مورد توجه قرار مي‌گيرد، مطالعه و بررسي تاريخچه توسعه و تحول جوامع تكنولوژيك نشان مي‌دهد كه رضايتمندي شغلي نيروي انساني ماهر و تعليم يافته در تبديل جوامع به جوامع تكنولوژيك تاثير انكارناپذيري داشته است. از آنجا كه هر فردي سعي دارد شغلي را انتخاب كند كه علاوه بر تامين نيازهاي مادي از نظر فردي- اجتماعي و روان شناختي نيز او را ارضاء نمايد. بدين لحاظ براي نيل به اين هدف يعني گماردن افراد در مشاغل مناسب مطالعه خصوصيات فردي و اجتماعي و روان‌شناختي نيروي انساني لازم و ضروري است. در غير اين صورت، با سپردن مشاغل به افرادي كه يا علاقه‌اي به انجام شغل مورد نظر ندارند و يا فاقد رضايتمندي شغلي لازم براي انجام آن هستند علاوه بر آنكه فردي ناشايست بر سر كاري گمارده مي شود، بلكه موجب تغيير در سطح آموزشگاه نيز مي گردد.

تحول در آموزش مشكلات فراواني را در تصميم گيري مناسب شغلي و حرفه اي به وجود مي آورد. به عنوان مثال مي توان گفت تنوع و تعدد حرف و مشاغل و نيز پيچيده بودن روابط بين افراد، طرح ريزي حرفه اي و انتخاب شغل و رضايتمندي شغلي مفاهيمي هستند كه معطوف به آموزش اند.

از آنجا كه كار قسمت اعظمي از اوقات زندگي هر فرد را به خود اختصاص مي دهد حتي در جوامع بدوي نيز هر كس مجبور به انجام كاري است و بايد قسمتي از وظايف محوله در جامعه خود را بر عهده گيرد. گروهي معتقدند انسان به خاطر ارضاي نيازهاي مادي خود بالاجبار به كار تن مي دهد در حاليكه گروهي ديگر كار كردن و اشتغال را بالاجبار توام نمي دانند و معتقدند اجبار نمي تواند عامل مهمي در ادامه اشتغال به شمار رود. به نظر اين گروه گرچه انسان از طريق كار نيازهاي زندگيش را برطرف مي سازد. در حين حال از كار نيز لذت  مي برد و به خاطر كار كردن زندگي مي كند كار از سوي ديگر علاوه بر رفع نيازهاي مادي براي جسم و ذهن تمرين و ممارستي طبيعي محسوب مي شود و ارضاء كننده فعالتيها و تلاشهاي جسمي و ذهني انسان است.

ارضاي نيازهاي جسماني كه از طريق كسب پول در مقابل انجام كار حاصل مي شود، نمي تواند تنها علت لازم و كافي براي كار كردن محسوب گردد. ارضاي نيازهاي رواني- اجتماعي نيز از تعيين كننده هاي مهم در اشتغال و نوع آن به شمار مي روند. هيچ عاملي به اندازه انجام كاري كه درست انتخاب شده باشد، براي انسان لذت‌آور و رضايتمنديبخش نيست. از طريق كار كردن انسان خود را با ديگران مقايسه مي كند. توانايي ها و مهارت هاي خود را مي شناسد و همچنين محدوديتهايش را كشف مي كند. تعامل بين انسان و پديده هاي محيط شغلي ساختار رضايتمندي و در نهايت سطح عملكرد را به تصوير مي كشد.

تحقيق حاضر به بررسي تاثير رضايتمندي شغلي معلمان با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ابتدايي اختصاص دارد. اگر رضايتمندي شغلي به شكل صحيح مطالعه و بررسي شود و با توجه به نتايج به دست آمده براي دستيابي به آن، طرح ريزي شده و بر اجراي طرحها نظارت شود، منافع چندگانه عام و خاص براي آموزش و پرورش، به همراه خواهد داشت.

بيان مساله:

در دنيايي كه هر روز به سوي تكنولوژي گام بر‌مي‌دارد و در دنيايي كه هر فردي براي داشتن زندگي در آن نياز به كار كردن دارد، آيا ضروري است كه مديران و برنامه‌ريزان بخش آموزش، با خواستها و ملاكهايي كه يك فرد در زمينه عوامل رضايتمندي شغلي با آن روبروست آشنا شوند؟

آيا شناخت خواستهاي معلمان مي‌تواند منجر به تغيير سطح پيشرفت آموزش و تحصيلي دانش‌آموزان گردد؟ آيا وقتي معلمي براي شغل خود ارزش و اعتبار قائل شود و يا اهميت آن را واقعاً دريابد، اين فرايند به تغيير سطح رضايتمندي شغلي او و تغيير سطح پيشرفت آموزش و تحصيلي دانش‌آموزان مي‌انجامد؟ و از همه مهمتر اينكه آيا هميشه رضايتمندي شغلي موجب پيشرفت آموزش بالا مي شود يا خير؟

مهمترين مسأله تلاش در جهت انجام مطالعه هدفمند و معطوف به رضايتمندي شغلي در راستاي پيشرفت تحصيلي است. يعني شناخت علمي فرايند متغير مستقل، بر متغير وابسته، در شرايط تعديل كننده و  دربحث رضايتمندي شغلي و پيشرفت دانش‌آموزان.

آنچه در پي‌ مي‌آيد جزئيات كوشش پژوهشگر است براي شناسايي و سنجش ميزان رضايتمندي شغلي معلمان و پيشرفت تحصيلي و در نهايت ارائه استراتژيهاي مناسب براي بهبود وضعيت موجود در خصوص جامعه هدف تحقيق.

هدف از تحقيق و علت انتخاب موضوع:

هدف پژوهش حاضر مطالعه شرايط رضايتمندي شغلي معلمان بر پيشرفت تحصيلي دانش‌آموزان مقطع ابتدايي است. نتايج تحقيق، منعكس كننده بخشي از رضايتمندي يا نارضايتمندي گروههاي خاصي از كاركنان است و به عبارت ديگر بيانگر احساسات كاركنان در خصوص كارشان است كه اين احساسات مربوطه به كدام بخش از رضايتمندي شغلي مي‌شود، پيشرفت تحصيلي بيشتر از كدام بخش از رضايتمندي تاثير خواهد پذيرفت و به چه عاملي مربوط مي‌شود. جنبه‌هاي وابسته به ابزار سنجش عبارتند از كار، سرپرست، همكار، ترفيع و دستمزد كه مباني رضايتمندي شغلي را شامل مي‌شود.

اين رو هدف اساسي از انجام پژوهش حاضر مطالعه ارتباط رضايتمندي شغلي معلمان با پيشرفت تحصيلي دانش‌آموزان مقطع ابتدايي است.

گرچه رضايتمندي شغلي همواره ذهن مديران را به سوي خود معطوف داشته، اما هميشه مورد تجزيه و تحليل دقيق و كندو كاو علمي قرار نگرفته است. مهمترين هدف اين پژوهش سنجش ميزان رضايتمندي شغلي و در نهايت كاربرد موثر رضايتمندي شغلي معطوف به پيشرفت تحصيلي است.

با وجود آنكه مقصود اصلي اين پژوهش بررسي رضايتمندي شغلي اعم از شناخت عواملي مانند كار، سرپرستي شغل، حقوق مزايا، امكان ترفيع و رشد در شغل و نقش همكاران در اين حوزه از يكسو و درك عوامل معطوف به سطح واحد (ميزان نيل به هدف نسبت به نيروي انساني و ميزان رضايتمندي ذينفعان اصلي نسبت به نيروي انساني) از سوي ديگر است. اما در اين ميان ايجاد حساسيت در مديران شركت از ناحيه درك بيشتر پيامدهاي عدم رضايتمندي شغلي و همچنين بسترسازي جهت اثرگذاري بر ادراك و طرز تلقي كاركنان نسبت به تلاشهاي شركت در جهت اهميت دادن به منابع انساني و اولويت بندي رضايتمندي شغلي معطوف به پيشرفت تحصيلي است.

اهميت و ضرورت موضوع تحقيق:

رضايتمندي شغلي معلمان مفهومي است كه به مشخص كردن برنامه ريزي هاي مهم جامعه و وضعيت اجتماعي، سبك زندگي و ضوابط خانوادگي، بهداشت و درمان و نيازهاي آموزشي تاثيرگذار است. از آنجا كه رفتار فرد توسط تعامل ميان شغل او يا ويژگيهاي محيطي- شغلي تعيين مي شوند، چنين تعاملات فرهنگي ميان افراد و محيط آنها به انتخاب شغلي با ثبات تر، پيشرفت شغلي بيشتر، دست يابي به رضايتمندي بيشتر و سرانجام آموزش موثر منجر مي شود. اغلب بزرگسالان بيشتر اوقات خود را در محل كار مي گذرانند، پس تعجب آور نيست كه مشاغل يا حرفه ها منبع مهم در بهداشت رواني- اجتماعي نقش موثر ايفا كنند بنابراين بررسي رضايتمندي شغلي عليرغم اهميت در آموزش براي بهداشت رواني معلمان از اهميت بالاي پژوهشي برخوردار است.

از سوي ديگر، رضايتمندي شغلي نيروي انساني بعنوان استراتژيك ترين عامل سازماني آموزش و پرورش نقش ويژه اي در آموزش دارد. به طوريكه متون جديد ارزش هر سازمان را معادل ارزش كاركنان آن مي دانند. اگربا نگرشي واقع بينانه به سازمانهاي موفق نظري بيفكنيم متوجه خواهيم شد كه تنها و تنها سازمانهاي تكنولوژيك كه به منابع انساني توجهي عميق داشته اند. به توفيق واقعي دست يافته‌اند.

امروزه منابع انساني چه به لحاظ مهارت ها و توانايي ها و چه به لحاظ تفكرات، ارزشها، نيازها و خواسته ها با گذشته متفاوت است و ديگر نمي توان با همان انگيزاننده‌هاي ساده و غيرپوياي گذشته. انسان پيچيدة امروزي را به تحرك و پويايي ترغيب نمود. بنابراين درك ميزان رضايتمندي كاركنان از سازمانها و شناسايي عوامل انگيزاننده و نگهدارنده در دنياي امروز براي هر سازماني متناسب با شرايط خاص خود، مهم به نظر مي رسد كه اين اهميت، ضرورت انجام اين تحقيق را ايجاب نموده است.

از آنجا كه رضايتمندي شغلي در آموزش مفهومي پيچيده و چند بعدي است و عوامل موثر بر رضايتمندي شغلي در كار و آموزش تكنولوژيك به علت فقدان تعاريف و مفاهيم روشن از يكسو و تكثر و تفاوت فرهنگ ها و محيط ها متفاوت تكنولوژيك از سوي ديگر بسيار گسترده و فراوانند، از اين رو انجام پژوهش عملياتي براساس مفاهيم نظري و دستمزدن به شاخصهاي آن در فرايند علمي و تجربي فعاليتي تازه محسوب مي شود.

مطالعه موردي پيشرفت تحصيلي، زاويه اي ديگر از آموزش به حساب مي آيد كه پژوهش در حيطه آن گامي مهم تلقي مي شود. از جهت ديگر پاسخ به سوالات كارشناسان آموزش ابهامات فرايند نظامدار در زمينه تغيير سطح آموزش و افزايش آن را مرتفع خواهد ساخت. زيرا دستمزدن به اين بخش آموزش، زمينه هاي بسط و توسعه پژوهش در ساير منابع تحقيقي نيروي انساني و پيشرفت و آموزش را امكان‌پذير مي سازد. در بخش مباني نظري پژوهش، هدف پژوهشگر ذكر مهمترين تعاريف، مفاهيم و نظريه هاي رايج و عوامل و روشهاي ارزيابي رضايتمندي شغلي معلمان بوده است.

فرضيه تحقيق:

بين رضايتمندي شغلي معلمان و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مقطع ابتدايي رابطه آماري معناداري وجود دارد.

تعريف واژه ها (اصطلاحات):

رضايتمندي شغلي: به نمره حاصل جمع ارزشيابي مجموع معيارهاي پنجگانه پرسشنامه سنجش رضايتمندي شغلي (JDI) ويسوكي و كروم اتلاق مي شود.

معيار اول (كار): كه طراحي شغل در خصوص غني سازي،‌ توسعه شغلي و به مجموعه امتيازهايي استناد دارد كه پيچيدگي، غيرتكراري و خلاقانه بودن، شيفته بودن، خوب، محترمانه، مفيد و ارزشمند، مطبوع و سودمند همراه با احساس موفقيت و رسيدن به هدف را مي سنجد.

معيار دوم (سرپرستي): كه به كاربرد در روابط انساني و مواردي همچون شايستگي، هوش، در دسترس بودن، مورد پسند بودن، ميانه روي، انعطاف پذيري، عدم دخالت در كار، بازخورد دهي سرپرست را مورد سنجش قرار مي دهد.

معيار سوم (حقوق و مزايا): به مجموعه ارزيابي عملكرد و ارزشيابي شغل و ملاك‌هاي خوب بودن، امنيت شغلي، دستمزد بالا، مكفي و متناسب و توانمند بودن حقوق را اندازه گيري مي نمايد.

معيار چهارم (امكان ترفيع و رشد در شغل): كه برنامه ريزي كارراهه را با ملاك هاي ترفيع مناسب، منظم و براساس توانايي، مستمر همراه با فرصت پيشرفت را مورد سنجش قرار مي دهد.

معيار پنجم (همكاران در شغل): كه مجموعه روابط انساني، مشاغل گروهي و حلقه‌هاي كيفيت را با زير مجموعه انگيزه دهنده، وفادار، سريع، مسئوليت پذير، زيرك، فعال، مراعات كننده، خوشايند، دوستانه و پرجاذبه بودن را مي سنجد.

پيشرفت تحصيلي: شامل نمره آخرين معدل تحصيلي است كه دانش آموز كسب نموده است.


فصل دوم

«ادبيات و پيشينه تحقيق»


مباني نظري رضايتمندي شغلي

افراد از نظر شرايط ويژگيهاي فردي با هم متفاوتند. بعضي اشخاص براي تعدادي از مشاغل واجد شرايط هستند كه به نوعي از استعدادها و خصايص شخصيتي و ساير ويژگيها نيازمند است. در عين بايد به توانايي رواني مورد نياز و تخصصها و تعليمات لازم براي ورود به آن شغل توجه نمود.

شرايطي كه مردم در آن زندگي مي‌كنند و مفاهيمي كه از خود دارند همراه با گذشت زمان و كسب تجربه تغيير مي‌كند و به همان نسبت هم اولويت‌هاي شغلي تغيير مي‌كنند. رضايت از كار و زندگي نيز به ميزان ثمره‌اي دارد كه فرد از استعدادها و خصايص شخصيتي خود به دست مي‌آورد. اگر نوع كار با كسب زندگي خود سازگار باشد و در ايفاي نقش او مشكلات و موانع و محدوديتهاي مختلف پيش‌ نيايد، سازگاري با شغل را موجب مي‌شود.

تعاريف رضايت شغلي

تلاش اوليه براي تعريف رضايت شغلي توسط «رابرت هاپاك» انجام شد. وي عوامل رضايت شغلي را به عنوان تركيبي از موارد روان شناختي، زيست شناختي و پديدار شناختي معرفي كرد كه باعث مي‌شود اظهار نمايد كه «من از شغل خود رضايت دارم».

«رضايت شغلي» مجموعه اي از احساسات و باورهاست كه افراد در مورد مشاغل كنوني خود دارند (شفيع آبادي، 1367، ص 146).

رضايت شغلي يكي از عوامل مهم در موفقيت شغلي است؛ عاملي كه موجب افزايش كارايي و نيز احساس رضايت فردي مي‌گردد (بروس آي. شرتزر، پيشين. ص 209)

رضايت شغلي يعني دوست داشتن شرايط و لوازم يك شغل، شرايطي كه در آ‎ن كار انجام مي‌گيرد و پاداشي كه براي آن دريافت مي‌شود.

با توجه به مطالب مزبور، مي‌توان گفت: «رضايت شغلي» يعني احساس خرسندي و رضايت كه فرد از كار خود مي‌كند و لذتي كه از آن مي‌برد و در پي آن، به شغل خود دل‌گرمي و وابستگي پيدا مي‌كند. «رضايت شغلي» حالتي مطبوع، عاطفي و مثبت حاصل از ارزيابي شغل و يا تجارت شغلي است؛ مفهومي داراي ابعاد، جنبه‌ها و عوامل گوناگون كه بايد مجموعه آنها را در نظر گرفت. از جمله اين عوامل مي توان به معيارهاي نفس كار، سرپرستي شغل، حقوق و مزايا، امكان ترفيع و رشد در شغل و همكاران در شغل اشاره نمود (عبدالله شفيع آبادي، پيشين، ص 123).

فيشر[1]و هانا[2] رضايت شغلي را عامل دروني مي‌دانند و آن را نوعي سازگاري عاطفي با شغل و شرايط مي‌انگارند؛ يعني اگر شغل مورد نظر، لذت مطلوب را براي فرد تامين كند، شخص، از شغلش راضي است. در مقابل چنانچه شغل مورد نظر رضايت و لذت مطلوب را به فرد ندهند، در اين حالت، او از كار خود راضي نيست و درصدد تغيير آن بر‌مي‌آيد (سفيري، 1377، ص 76).

چستر بارنارد (1985)، عقيده دارد كه رضايت شغلي باعث تداوم همكاري فردو سازمان مي‌گردد. رضايت‌هاي ويژه‌اي كه انسان را برمي انگيزد تا كوشش هاي خود را به ياري يك سازمان روانه سازد.

كنزل و بارت(1986) در مقاله رضايتمندي شغلي، انجام كار و شرايط شغل را بيان كرده‌اند كه رضايتمندي شغلي بايد به عنوان يك بازده كه متكي به ديگر متغيرها است مورد توجه قرار گيرد نه اينكه به شكل متغيري مستقل تلقي گردد.

ديويس و نيواستورم (1985)، رضايت شغلي را مجموعه‌اي از خواسته‌ها، نيازها، آرزوها و آزمودگي‌هاي گذشته را با خود به همراه مي‌آورند و رضايت شغلي، نشاني از  هم داستاني توقعات نوخواسته انسان با پاداش هايي است كه كار فراهم مي‌آورد. رضايت شغلي ابعاد متعددي دارد و مي تواند نمايانگر نگرش كلي يا تنها به پاره‌هايي از مشاغل انسان باز گردد. رضايت شغلي به همان شتابي كه پديد مي‌آيد، از ميان مي‌رود، بنابراين نياز به توجه مستمر دارد. (محمدزاده و مهروژان، 1375 ص 274تا 279).

شرترز (1987)، رضايت شغلي را به معناي دوست داشتن وظايف مورد لزوم يك شغل شرايطي كه كار در آن انجام مي گيرد و پاداشي كه براي آن دريافت مي‌شود، مي‌داند. وي همچنين اظهار مي كند كه فعاليت‌ها و شرايطي كه كار را تشكيل مي دهند، تا چه حدود و به چه ميزاني نيازهاي فرد را برآورده مي‌سازند، بستگي به قضاوت فرد دارد. فرد بايد موارد خوب و بد شغلش را ارزشيابي كند. چنانچه خوبيها بر بديها غلبه كند احتمال دارد كه فرد از شغلش راضي باشد.

عوامل ساختاري رضايت شغلي

رضايت شغلي يعني علاقه داشتن به وظيفه‌هاي مورد نياز يك شغل، شرايطي كه در آن كار انجام مي‌گيرد و پاداشي كه براي انجام آن مي‌گيرد. اينكه تلاشها و فعاليتها و مسائل و شرايطي كه كار يك كارگر را شكل مي‌دهد تا چه حد و به چه نحوي نيازها و احتياجاتش را برآورده مي‌سازد، بستگي به قضاوت او دارد. شخص بايد موارد نيك و بد شغل خود را موازنه كند چنانچه بديها احتمال دارد ك فرد از شغل خود رضايت داشته باشد.

اصلي كه حاكم بر همه بررسيهاي مربوط به رضايت شغلي است اين است كه هر يك از كاركنان، انساني است با نيازهاي بيشمار. و اگر قرار است او خوشحال و توليد كننده و مفيد باشد، مي‌بايست در كارش ارضاء گردند(طوسي، 1372، ص 129).

بعضي از عوامل كه به نظر شرتوزا در رضايت‌مندي شغلي مهم هستند به طور اختصار مورد بحث قرار مي‌گيرند:

حقوق يا دستمزد چيزي است كه به افراد اجازه تهيه ماديات و لوازم دلخواه مورد نياز زندگي را مي‌دهد و بيشتر مردم درآ‎مد كم ولي طولاني مدت را به درآمد زياد اما بدون تغيير تخمين ترجيح مي‌دهند. عاملي كه به نظر مي‌رسد در رضايت‌مندي شغلي رتبه بالايي دارد امنيت است. افرادي مي‌خواهند بدانند كه آيا شغل بادوام و ثابتي خواهند داشت و يا آينده شغلي آنان چگونه است و كارشان براي چند ساله ادامه خواهند يافت، امنيت يعني كاركردن بر روي شغل مطمئني كه با يك اتفاق و تصادف از بين نخواهد رفت مي باشد.

شرايط كاري خوب در رضايت‌مندي شغلي بسيار مهم است افراد دوست دارند در محيطهاي تميز و پاكيزه كار كنند، محيط كارشان مطبوع و دلپذير باشد. كارمندان اداري يا يقه سفيدها مانند كارمندان دفتري و يا منشي‌ها اگر كارهاي تخصصي انجام بدهند، درآمد بيشتري خواهند داشت. ولي به علت شرايط كاري خوب حاضر به تغيير طبقه بندي شغلي نمي‌شوند (ثنائي، 1371، ص 113).

به دليل اهميت پيشرفت و ترقي در رضايت مندي شغلي كارمندان بيشتر نگران آينده هستند تا حال. و به طور مثال يك مرد يا زن شغلي را كه در‌آمد بالايي دارد رد مي‌كند و شغلي را كه درآمد كمتري دارد شروع مي‌كنند ليكن وعده ترقي سريعتري را كه مي‌ دهند انتخاب مي‌كند.

روابط انساني بيش از هر عامل ديگري در رضايت‌مندي شغلي مهم است مردم مي‌خواهند با كساني كه با آنها كنار مي‌آيند كار كنند و براي كساني كه دوستشان دارند و قدرشان را مي‌دانند كار كنند، آنها براي يك رئيس خوب كار مي‌كنند وقتي او را دوست نداشته باشند، كار را رها مي كنند، آنها مي‌خواهند كه مشكلاتشان را راحت بازگو كنند و قسمت مديريت به آنان كمك نموده و راهنمايشان كند و نحوه پيشرفتشان را بازگو كنند و مي‌خواهند احساس كنند كه از كارشان قدرداني مي‌شود.

تمام اين عوامل خاطرنشان مي سازد كه مردم براي خيلي چيزها به غير از پول كار مي‌كنند و چنانچه شغل آنان ازامنيت امكانات و شرايط كاري خوب و روابط انساني و حقوقي مناسب برخوردار باشد معمولاً‌ برايشان رضايت بخش است.

به نظر تيدمن‌ اوهارا تاريخچه اشتغال و نيز جريان انتخاب شغل فرد در سازش شغلي تاثير بسزايي دارد.

مشخصات تاريخچه انتخاب و اشتغال به شرح زير است:

1- انواع امكانات گوناگون از نظر فردي و موقعيتهاي شغلي كه در احراز شغل موثر بوده‌اند.

2- ارزش اجتماعي و نيز ميدان درآمد شغل مورد نظر در مقايسه با ساير مشاغل چگونه است، هر چه درآمد شغل بيشتر و ارزش اجتماعي بالاتري را حائز باشد امكان سازش شغلي بيشتري است.

3- مدت زمان اشتغال به كار مورد نظر يكي از عوامل سازش شغلي است.

گينزبرگر و همكارانش رضايت شغلي را از ديدگاههاي گوناگون مورد توجه قرار داده‌اند و به دو نوع رضايت شغلي اشاره مي‌كنند:

1- رضايت دروني كه از دو منبع حاصل مي گردد. اول احساس لذتي كه انسان صرفاً‌ از اشتغال به كار نصيبش مي شود. دوم لذتي كه بر اثر ترقي و پيشرفت و يا انجام بعضي مسئوليتهاي اجتماعي و ظاهر ساختن توانايي‌ها و انگيزه‌هاي فردي به انسان دست مي دهد.

2- رضايت بيروني كه با شرايط اشتغال و محيط كار ارتباط دارد و دائماً در حال تغيير و تحول است از عوامل رضايت بيروني به عنوان مثال شرايط محيط كار، ميزان دستمزد، پاداش، نوع كار و روابط موجود بين كاركرد كارفرما را مي توان نام برد.

رضايت شغلي با عواملي در محيط كار و خارج از آن ارتباط دارد، در تحقيقاتي كه روم به عمل آورد روابط زير بين رضايت شغلي و عوامل ديگر حاصل شده است:

1- بين رضايت شغلي و غيبت از كار رابطه منفي وجود دارد يعني كسي كه از شغل خود رضايت دارد احتمال كمي وجود دارد كه از حضور در كارش غيبت كند(شريفي، 1370، ص 93).

2- بين رضامندي شغلي و استعفاء نيز رابطه منفي وجود دارد يعني كسي كه از كارش راضي است احتمال كمي وجود دارد كه از شغلش استعفاء دهد.

3- بين رضامندي شغلي و تصادفات و موانع كار رابطه منفي وجود دارد يعني كسي كه از شغلش رضايت داشته باشد در محيط كار كمتر دچار موانع و تصادفات مي شود(حيدر ناركي، 1372، ص 105)

4- بين رضامندي شغلي و ميزان كارايي رابطه مثبت وجود دارد يعني كسي كه زا شغلش رضايت دارد باعث افزايش كارايي او مي‌شود.

همبسته‌هاي رضايت شغلي به عوامل محيطي

سطح شغل:

يكي از پايدارترين يافته‌ها اين است كه هر چه سطح شغل بالاتر باشد رضايت شغلي بيشتر است. بخشي از توضيح نظري در رابطه مثبت ميان سطح شغلي و رضايت شغلي ناشي از نظريه گروه مرجع است. بدين معنا كه اجتماع روي هم رفته براي بعضي از مشاغل ارزش بيشتري قائل است تا براي برخي ديگر از مشاغل.

محتواي شغل:

شواهد خوبي حاكي از آنند كه هر چه تنوع در محتواي شغل بيشتر باشد رضايت افراد درگير بيشتر است. نمونه معمولي از اين مطالعه توسط واكر و گيست (1952) در رابطه با كارگران يك كارخانه مونتاژ و قطعات اتومبيل انجام گرفت، آنها كشف كردند كه 69% از كارگران شاغل واحد پنج عمل يا بيشتر احساسات شغلي مطلوب هستند. در مقام تنها 33% از آنها كه عمل ساده‌اي را انجام مي‌دادند به كار خود علاقمند بودند.

رهبري ملاحظه: شمار بسياري از مطالعات پژوهشي دلالت بر اين نتيجه گيري دارند كه رهبري ملاحظه كار به رضايت شغلي بيشتر مي ‌انجامد تا رهبري بي‌ملاحظه.

دستمزد و فرصتهاي ترفيع: در شرايط يكسان ديگر اين دو متغير يا رضايت شغلي رابطه مثبت دارند.

تعامل اجتماعي و كار در يك گروه: در پاسخ كه چه هنگام تعامل رضايت بخش‌ترين است، شايد فرضيه‌هاي زير متداولترين فرضيه‌ها باشند:

1- تعامل هنگامي بيشترين رضايت را به بار مي‌آورد كه نگرشهاي ديگران با نگرشهاي فرد مشابه باشند، زيرا اين امر محاسبه رفتار ديگران را آسان مي‌سازد و براي شخص نوعي اعتبار به شمار مي‌آيد.

2- تعامل هنگامي بيشترين رضايت را به بار مي‌آورد كه پذيرش خود از سوي ديگران بيانجامد.

3- تعامل هنگامي بيشترين رضايت را به بار مي‌آورد كه حصول اهداف را تسهيل نمايد.

همبسته‌هاي رضايت شغلي به عوامل شخصي

در اين قسمت ويژگيهاي شخصي مربوط به رضايت شغلي را بازنگري مي‌كنيم.

سن: بيشترين شواهد در خصوص رابطه مياني سن و رضايت شغلي، با ثبات نگهداشتن عواملي از قبيل سطح شغل حاكي از اين است كه تا سالها پيش از بازنشستگي (تقريباً اوايل دهه شست سالگي) عموماً رابطه‌اي مثبت ميان اين دو متغير وجود دارد و بعد كاهشي چشمگير در آن ديده مي‌شود.

سطح تحصيلات: شواهد نسبتاً پايداري حاكي از اين است كه با ثبات نگهداشتن سطح شغل ميان سطح تحصيلات فرد و رضايت شغلي رابطه اي منفي وجود دارد. مي‌توان چنين استدلال كرد كه هر چه سطح تحصيلات فرد بيشتر باشد سطح گروهي كه وي براي راهنمايي و چگونگي ارزشيابي پاداشهاي شغلي به آن مي‌نگرد بالاتر خواهد بود. بنابراين هر چه سطح مرجع گروهي كه وي ممكن است به آن بنگرد بالاتر باشد، كمتر از امتيازهايي كه دريافت مي دارد رضايتمند مي‌شود.

جنسيت: تاكنون شواهد پايداري حاكي از اين كه اگر سطح شغل را ثابت نگهداريم زنان از مشاغل خود رضايتمندتر از مردانند در دست نيست. حتي اگر تفاوتي هم وجود داشته باشد مطمئن نيستيم مفهوم آن چيست (شكركن، 1370، 65).

نتايج رضايت از شغل

آگاهي از نتايج مهم رضايت از شغل به اندازه شناخت آنچه موجب رضايت مي‌شود اهميت دارد. اين نتايج عبارت است از:

الف- رضايت و ترك خدمت

رضايت از شغل و ترك خدمت با يكديگر رابطه دارند. وروم[3]پي برد كه دامنه همبستگي بين اين دو متغير در بررسي‌هاي گوناگون، از 25% - تا 42%- است. سپس پورتر و استيرز در پانزده بررسي، پي بردند كه همبستگي ميان رضايت و ترك خدمت 25%- است (آبراهام. ك. كورمن، 1370، ص 236-332).

بازنگران قرن اخير كه به بررسي رابطه بين وضعيت شغلي و رها كردن شغل پرداخته‌اند، گزارش مي دهند كه بين اين دو يك رابطه منفي برقرار است؛ يعني اگر كاركنان از شغل خود راضي باشند كار خود را رها نخواهند كرد و اگر از شغل خود راضي نباشند، به رها كردن شغل خود مبادرت مي‌ورزند. لاك در سال 1976 نيز گزارش تقريباً مشابهي ارائه داد(عباس محمدزاده و آرمن مهروژان، ص 294).

ب- رضايت از شغل و غيبت از كار

شواهد نشان مي‌دهد كه رابطه‌اي معتدل و معكوس بين رضايت از شغل و غيبت كاركنان از محل كار خود وجود دارد. وروم در چندين بررسي نشان داد كه دامنه همبستگي از 14-% تا 38-% است. اين بررسي مورد تائيد پورتر و استيرز و ديگران نيز قرار گرفت.

ج- رضايت و عملكرد

يكي از بحث‌انگيزترين مباحث در زمينه رضايت شغلي، ارتباط آن با عملكرد است. سه نظريه در اين باره ارائه شده است:

رضايت موجب عملكرد مي شود.

عملكرد موجب رضايت مي شود.

پاداش، بين عملكرد و رضايت به عنوان واسطه عمل مي كند.

دو نظريه نخست از حمايت ضعيفي برخوردار است، اما نظريه سوم، كه بر اساس آن، پاداش به عنوان واسطه عملكرد و رضايت عمل كند، از حمايت بيشتري برخودار است. عملكرد قبلي موجب دريافت پاداش دروني (احساس كام‌يابي شخصي) و پاداش بروني (حقوق و ترفيع) مي‌شود. اين پاداش به نوبه خود هم عملكرد آينده فرد را بالا مي‌برد و هم در بالا بردن ميزان رضايت شغلي او موثر است.

وروم در تحقيقات خود، به دست آورد كه بين رضايت شغلي و ميزان كارايي و عملكرد، رابطه مثبتي وجود دارد.

استيرز و پورتر در كتاب خود مي‌گويند: هر قدر انگيزه كاري كارمند و كارگر بالاتر باشد و هر قدر نگران او به شغلش مثبت تر باشد (از كارش راضي‌تر باشد)، عملكرد او نيز در سطحي بالاتر خواهد بود. به عكس هر قدر انگيزه و نگرش مثبت نسبت به كار، پايين تر باشد (رضايت از كار كمتر باشد)، عملكرد فرد نيز در سطح پايين تري قرار خواهد گرفت.

د- تاثير رضايت شغلي بر سازمان

ارزيابي‌ها نشان مي دهد كه هرگاه كاركنان يك سازمان از شغل خود رضايت داشته باشند، سازمان آنها نيز داراي اثرات مثبتي خواهد بود و به صورت يك سازمان اثر بخش و مفيد در خواهد آمد (پورتر واستيرز، 1991، ص 257).

علاوه بر موارد مذكور، رضايت شغلي نتايج ديگري نيز دارد: كاركنان كاملاً راضي گرايش كم‌تري در مورد تسليم شكايت دارند، از سلامت جسماني و رواني بيشتري برخوردارند، طول عمرشان بيشتر است، وظايف جديد مرتبط به شغل را سريع‌تر ياد مي‌گيرند و با سوانح شغلي كم‌تر روبه‌رو مي شوند.

پيامد‌هاي نگرشهاي مطلوب شغلي

پرسش مورد نظر در اين است كه رفتار كاركنان رضايتمند، از چه جهاتي با رفتار كاركنان نارضايتمند تفاوت دارد. چهار موضوع اصلي يعني ترك شغل، غيبتهاي شغلي، سلامتي و باروري بازنگري خواهد شد:

باروري

ساليان متمادي مزمن بر اين بود كه كاركنان رضايتمند كارآمدترند، كه حصول سطوح بالاتري از كارآمدي از رهگذر بهبود روحيه ميسر است. بازنگريهاي كامل و نسبتاً حمايت اندكي در ارتباط با اين فرضيه فراهم ساخته اند. ميانگين همبستگي ها ميان رضايت شغلي و باروري 15% است.

رضايت شغلي و باروري به هيچ وجه به گونه اي هماهنگ با هم رابطه ندارند. برخي از مولفان حتي استدلال كرده اند كه رابطه اندك موجود مي تواند ناشي از ارتباطي معكوس باشد يعني اينكه باروري موجب رضايت است (طوسي، 1372، ص 179).

عواملي كه رضايت حرفه اي را به وجود مي آورند:

1- سازش شخص به محيط: بسياري عقيده دارند كه نارضايتي شغلي در اثر عدم سازگاري به محيط به وجود مي آيد.

2- رضايت حرفه اي و نوع كار: هر چه كار متنوع تر باشد آن كار براي فرد جالب تر و نشاط بخش تر است نوع كار در بعضي از كاركنان چنان ايجاد شوق و شعف مي كند كه اغلب دستمزد كار آنها را نيز تحت شعاع قرار مي دهد ولي در بعضي افراد بدين صورت نيست.

3- رضايت شغلي و همكاران: روان شناسان و جامعه شناسان معتقدند گروهي كه در يك محيط شغلي با هم كار مي كنند طبعاً دچار عدم هماهنگي مي شوند. اگر حسن روابط كه ايجاد رضايت شغلي مي نمايد، وجود داشته باشد، افراد با دلگرمي به كار خود ادامه مي دهند و اگر عدم هماهنگي وجود داشته باشد، به ناراحتي ها، انتقادها و بالاخره به ترك شغل منتهي مي گردد.

4- رضايت شغلي و سرپرست: سرپرستان و روابط آنها با كارمندان موبات رضايت شغلي را فراهم مي كند اينجاست كه ديگر اضافه دستمزدها و شرايط خوب محيطي و بالاخره هيچ چيز نمي تواند جوابگوي احساسات و عواطف كارمندان بشود.

5- رضايت شغلي و محيط اجتماعي كار: هاپاك در اين مورد مي گويد: رضايت شغلي بستگي به موقعيت اجتماعي و مقام شغلي آن دارد و كارهاي تجربي و اداري بيشتر از مشاغل ديگر تقاضاي مقام شغل مي كنند.

مسائل حل نشده در رضايت شغلي

به نظر گراتيز 1969 چندين سوال در زمينه رضايت شغلي بلاجواب مانده است و با انجام تحقيقات بيشتري بايد پاسخ مناسب براي اين پرسش ها تعيين شود. برخي از اين پرسشها عبارتند از:

1-   آيا بين رضايت كلي در زندگي با رضايت شغلي ارتباطي وجود دارد؟

مطالعات اندكي كه در اين مورد انجام شده نشان مي دهد كه رابطه مثبتي بين رضايت كلي در زندگي و رضايت شغلي وجود دارد. يعني افرادي كه از زندگي خود راضي هستند از شغلشان نيز رضايت دارند برعكس رضايت شغلي تا حدود زيادي تامين كننده رضايت در زندگي است.

2-   آيا مي توان براي رضايت شغلي حداكثري قائل شد؟

راهنما و مشاور شغلي و حرفه اي به مراجع كمك مي كند تا حداكثر رضايت شغلي از اشتغال را به دست آورد. آيا رضايت شغلي حدودي دارد و آيا مي توان براي كلمه حداكثر حدودي را تعيين كرد؟ متاسفانه تعيين حدود رضايت شغلي غيرممكن است و ميزان آن به نوع شغل و فرد شاغل بستگي دارد.

3-   آيا رضايت شغلي از روزي تا روز ديگر در حال تغيير و تحول است؟

رضايت شغلي به طور كلي در حال تغيير وتحول است مثلاً‌ ممكن است فردي در لحظه معيني از زمان به طور كلي از شغلش راضي باشد و در زمان ديگري رضايت قبلي را از شغلش نداشته باشد. زيرا عوامل ايجاد كننده رضايت دائماً در حال تغيير و تحول هستند.

4-   آيا رضايت شغلي آگاهانه انجام مي‌پذيرد يا ناآگاهانه؟

به نظر فيشر و هانا 1931 رضايت شغلي تا حدودي زيادي ناآگاهانه انجام مي‌گيرد زيرا فرد دقيقاً نمي‌داند كه چرا كارش را دوست دارد. به عبارت ديگر عواملي كه رضايت شغلي را موجب مي‌شوند از نظر فرد كاملاً شناخته شده نمي‌باشند. شيفر 1953 عدم رضايت بخش شغلي به طور كامل شناخته شده نيستند. هنوز تحقيق در زمينه آگاهانه يا ناآگاهانه بودن رضايت شغلي به نتيجه قطعي نرسيده و بايد قبول كرد كه برخي از عوامل رضايت شغلي آگاهانه و برخي ناآگاهانه انجام مي‌پذيرد (شفيع آبادي، 1374، ص 30).

علل اساسي رضايت از شغل

محققان مدت‌هاست در جست و جوي تعيين علل اساسي رضايت از شغل در سازمان و اداره هستند. تاكنون آنها توانسته‌اند به رشته اي از عوامل ثابت و مرتبط با رضايت شغلي دست يابند، اما دست يابي به يك الگوي جامع تجربي تحقق نيافته است. مي‌توان به اختصار به چند عامل كه در اين زمينه از اهميت بيشتري برخوردارند اشاره كرد. پورتر[4] و استيرز[5] به چهار عامل ذيل اشاره كرده‌اند:

عوامل سراسري سازمان؛ يعني متغيرهايي كه به طور وسيع در مورد بيشتر كاركنان صدق مي‌كند؛ مثل حقوق و فرصت‌هاي ارتقا.

عوامل بلافصل محيط شغلي؛ متغيرهايي كه گروههاي شغلي را تشكيل مي دهد. همانند شيوه سرپرستي و كيفيت روابط با همكاران، شرايط كار و محل كار.

عوامل محتوايي يا فعاليت‌هاي بالفعل شغلي؛ مانند قلمرو شغل (ميزان تنوع، استقلال و مسؤوليت) و وضوح نقش.

عوامل فردي ويژگي‌هايي كه يك فرد را از ديگري متمايز مي‌سازد. همچون سن، سنوات خدمت و شخصيت (اعتماد به نفس، عزم و بلوغ) ؛ (عباس محمدزاده و آرمين مهروژان، پيشين، ص 375/ ص 279).

لاك [6]مهمترين عوامل مؤثر بر رضايت شغلي را چنين خلاصه مي كند:

كار پرمخاطره ذهني كه فرد مي‌تواند با موفقيت با آن سازگار شود(موفقيت در سازگاري با كار).

علاقه فردي به خود شغل كه هر قدر علاقه فرد به شغل بيشتر باشد ميزان رضايت او بيشتر خواهد بود.

كاري كه از نظر جسماني بيش از حد خسته كننده نباشد (هر قدر فرد بيشتر خسته شود، رضايتش كمتر خواهد بود و هر قدر كمتر خسته شود ميزان رضايتش بيشتر خواهد بود.

پاداش براي علكرد، منصفانه، آموزنده و منطبق با خواست فرد باشد.

شرايط كار كه با نيازهاي فيزيكي سازگار باشد و به اهداف شغلي كمك كند.

احساس احترام به نفس از سوي شاغل؛ او هر قدر از سوي ديگران نسبت به خود بيشتر احساس احترام كند، ميزان رضايتش بيشتر خواهد بود.

عواملي كه در محيط كار، نياز به ارزش‌هاي شغلي را تسهيل مي كند؛ از قبيل افزايش حقوق و ترفيع.

انصاف و عدالت در پرداخت نيز با رضايت شغلي ارتباط دارد. هر قدر انصاف و عدالت در پرداخت بيشتر و بهتر رعايت شود، ميزان رضايت شغلي بالاتر است و هر قدر ميزان رضايت بيشتر باشد. عملكرد كارگر و كارمند نيز بالاتر مي‌رود. همچنين رضايت شغلي به وسيله پرداخت پاداش و تشويق كردن نيز بالا مي‌رود. نگرش ‌هاي فرهنگي، خدمات درماني و تسهيلات رفاهي در بالابردن ميزان رضايت شغلي دخالت دارند (جورج و جونز، رفتار سازماني، 1999، ص 78).

جورج و جونز چهار عامل اساسي را در ميزان رضايت شغلي موثر مي دانند: 1- شخصيت و صفات شخصيتي. 2- ارزشها. 3- موقعيت كار و شغل. 4- تاثير اجتماعي. هر يك از اين عوامل اساسي چهارگانه، با زير مجموعه‌هاي آن در شكل (1) منعكس شده است:

شكل (1): عوامل اساسي موثر در ميزان و سطح رضايت شغلي

 

 
 

 

 


شرتزر[7] عوامل ذيل را در رضايت‌مندي شغلي مؤثر مي‌‌داند: حقوق، امنيت كاري و ثبات شغلي، شرايط كاري خوب، امكان پيشرفت و ترقي روابط انساني (وودمن و هل ريجل، رفتار سازماني، ص 53)

كورمن اين عوامل مؤثر را به دو دسته تقسيم مي‌كند:

عوامل محيطي؛ مثل سطح شغل، محتواي شغل، رهبري ملاحظه‌كار، دست‌مزد و فرصت‌هاي ترفيع.

عوامل شخصي؛ مثل سن، سطح تحصيلات و جنسيت.

هر قدر شغل از لحاظ سطح مسؤوليت، استقلال و تنوع بالاتر باشد، مطلوب‌تر است. هر چند به نسبتي كه فرد در سطح بالاتري قرار داشته‌ باشد (برحسب تحصيلات، توانايي‌ها و مانند آن)، سطح لازم اين خصوصيات براي كسب رضايت بايد بالاتر باشد (بروس آي، شرتزر، پيشين، ص 209).

بارن (1986)، عوامل مؤثر در رضايت شغلي را به شرح زير بيان مي نمايد:

وضعيت كار و رضايت شغلي، با توجه به وضعيت كار، به نظر مي‌رسد مهمترين عوامل، سيستم هاي پاداش باشد. سيستم‌هاي تشويقي كه از نظر كارمندان منصفانه باشد، باعث افزايش رضايت شغلي و سيستم‌هايي كه به نظر آنها غير منصفانه باشد، باعث كاهش آن مي‌گردد و به همين نحو اعمال رويه هايي مثل شركت افراد در تصميم گيرهايي كه به آنها مربوط مي‌شود و تفويض اختيار و مسئوليت در سطح سازمان چگونگي نظارت و سرپرستي باعث افزايش رضايت شغلي مي‌گردد. «هنگاميكه كاركنان سبك مديريت سرپرستانشان را بپذيرند، رضايت شغلي افزايش مي‌يابد. برعكس وقتي كاركنان از شيوه مديريت سرپرستشان راضي نباشد رضايت شغلي كاهش مي‌باشد.»

خود كار، يافته‌ها نشان مي دهد، بيشتر اشخاص شغلي كه از نظر ذهني قابل رقابت و متنوع و جالب باشد را ترجيح مي‌دهند. شرايط عمومي كار كه دستيابي به هدف‌هاي كار آسان مي‌شود، معمولاً‌ سطوح رضايت شغلي بالاتري از يك محيط نامساعد، بي‌نظم و غير قابل پيش‌بيني را ايجاد مي كند. همچنين وجود ابهام در مسئوليت يا اهداف، غالباً رضايت شغلي را كاهش مي‌دهد. وضوح و روشني نسبت به اين موضوعات مي‌تواند آن را افزايش دهد.

ويژگيهاي فردي، اشخاص به دو طريق در رضايت شغلي نقش مهمي دارند. اول ويژگي‌هاي فردي آنها مي تواند روي احساس آنها نسبت به كارشان تاثير بگذارد. به عنوان مثال افراديكه عزت نفس بالا و كنترل دروني دارند در مقايسه با كسانيكه عزت نفس پاييني دارند از شغل خود راضي‌تر هستند. دوم نحوه ارتباط افراد با ديگران، يافته‌هاي پژوهشي نشان مي دهد كه وقتي افراد، ارتباطات مثبت و دوستانه به همكاران و مديرانشان داشته باشند رضايت شغلي بيشتري دارند تا وقتيكه ارتباطي ندارند. وقتي افراد احساس كنند افراد پيرامونشان، اعتقادات و ارزش‌هاي مشتركي با آنها دارند. به نوبه خود، وجود اين ارتباطات آسان‌تر مي گردد و رضايت شغلي افزايش مي يابد.

توقعات درباره شغل، اغلب موقع استخدام افراد جديد، شركت‌هاي تصويري بسيار خوشبينانه از اوضاع داخلي خود ترسيم مي كنند، بعد وقتي افراد به استخدام شركت درآمدند، متوجه مي‌شوند كه انتطاراتشان از كار برآورده نمي‌شود. در نتيجه ممكن است نارضايتي در آنها بوجود آيد. براي جلوگيري از چنين عكس‌العملهايي و پژوهشگران ديگر استفاده از چشم اندازهاي واقعي را توصيه نموده‌‌اند، كه تحت آن شرايط، توضيحي صحيح درباره كارهايي كه انجام خواهند داد، ارائه مي‌شود. احتمالاً‌، تحت شرايطي توقعاتشان واقعي‌تر و شانس بيشتري براي برآورده شدن خواهند داشت.

از سوي ديگر شعاري نژاد عوامل رضايت شغلي را چنين خلاصه كرده است:

منابع؛ در دسترس بودن منابع براي انجام كار از قبيل كمك به موقع.

پاداش مالي؛ البته به اندازه‌ نياز مشروع كارگر با كارمند، كه موجب ايمني خاطر او شود.

چالش؛ كه كار را براي شخص معني‌دار مي‌كند و فرصت‌ شكوفايي و رشد توانايي‌ها را به او مي‌دهد.

روابط با همكاران؛ اين عامل به نيازهاي عاطفي و شغلي شخص پاسخ مي‌دهد.

آسايش؛ يعني شخص اين فرصت را دارد كه در موقع لزوم به استراحت بدني بپردازد.

گينزبرگ و همكارانش(1981)، رضايت شغلي را از ديدگاه‌هاي گوناگون مورد توجه قرار داده اند و به دو نوع رضايت شغلي اشاره مي‌كنند:

رضايت دروني كه از دو منبع حاصل مي‌گردد. اول احساس لذتي كه انسان صرفاً‌ از اشتغال به كار فعاليت عايدش مي‌شود. دوم لذتي كه بر اثر مشاهده و يا انجام برخي مسئوليت‌هاي اجتماعي و بظهور رساندن توانايي‌ها و رغبت‌هاي فردي به انسان دست مي دهد.

رضايت بيروني كه با شرايط اشتغال و محيط كار ارتباط دارد و هر آن در حال تغيير و تحول است. عوامل دروني كه خصوصيات و حالات فردي را شامل مي‌شود، در مقايسه با عوامل بيروني كه شرايط كار و اشتغال را در برمي‌گيرد، از ثبات بيشتري برخوردارند. لذا رضايت دروني پايدارتر از رضايت بيروني است. گينزبرگ رضايت كلي را نتيجه تعامل بين رضايت دروني و بيروني مي‌داند.

كان (1983) يكي از صاحبنظران علوم مديريت معتقد است اگر چهار عامل مستقل وجود داشته باشد رضايت فرد نيز تامين مي گردد. اين چهار عامل عبارتند از:

رضايت از ارزش مادي شغل.

رضايت از كار.

رضايت از سازمان و شرايط كار.

رضايت از تعامل با همكاران و سرپرستان

كوله رضايت شغلي را ساختاري شامل چهار عامل اصلي توصيف مي‌كند. وي عوامل اصلي را چنين نامگذاري مي نمايد:

عامل پاداش (حقوق و شرايط ارتقاء).

زمينه شغلي (شرايط و مزاياي شغلي).

عوامل انساني (روابط با سرپرستان و همكاران).

ويژگي‌هاي شغلي يا حرفه.

همانگونه كه ملاحظه مي‌شود، صاحبنظران بسياري به ذكر عوامل موثر در رضايت شغلي پرداخته‌اند. با نظر اجمالي به كليه مطالب، چنين به نظر مي‌رسد كه بسياري از اين عوامل مشترك مي‌باشد. بنابراين در جمع بندي، اين عوامل را مي توان چنين ذكر كرد:



[1] . V.E.Fisher

[2] . J.V.Hanna

[3] . V.H.Vroom

[4] . W. Porter

[5] . M. Steers

[6] . E.A. Locker

[7] . Bruce E. Shertzer

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 11 اسفند 1394 ساعت: 11:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(1)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس