تحقیق و پروژه رایگان - 1489

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

زندگی نامه امام خمینی

بازديد: 405

 

امام خمينى از ولادت تا رحلت

 

در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى ( 21سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خمين   از توابع استان مركزى ايران در خانواده اىاهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله عليها،روح الـلـه المـوسـوى الخمينـى پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد .
او وارث سجاياىآباء و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هـدايـت  مردم وكسب مـعارف الهى كـوشيـدهانـد. پـدر بزرگـوار امام خمينـى  مرحوم آيه الـله سيد مصطفى مـوسـوى از معاصريـنمرحـوم آيه الـلـه  العظمـى ميرزاى شيـرازى (رض)، پـس از آنكه ساليانـى چنـد درنجف  اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نايل  آمـدهبـود بـه ايـران بازگشت و در خميـن ملجاء مردم و هادى آنان  در امـور دينـى بـود. در حـاليكه بيـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه  نمى گذشت، طاغوتيان و خوانين تحتحمايت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئيهايشان بـه مقاومتبـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسير خميـن به اراك وى را بـهشهادت رسانـدنـد. بستگان شهيـد بـراى اجراى حكـم الهى قصاص به  .تهران (دارالحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزيدند تا قاتل قصاصگرديد

بديـن ترتبيب امام خـميـنى از اوان كـودكى با رنج يـتيـمى آشـنا و با مفهومشهادت روبرو گرديد. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت  سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آيـه الـلـهخـوانسـارى ( صاحب زبـده  التصانيف ) بوده است. همچنيـن نزد عمه مـكـرمه اش ( صاحبـه خانم ) كه بانـويى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمتوجـود آن دو عزيز نيز محـروم گـرديد.

هجرت به قـم، تحصيل دروس تكميلى وتدريس علوم اسلامى

اندكـى پـس از هجرت آيه الله العظمـى حاج شيخ عبدالكريـم حايرى يزدى ـ رحـمه الله عليه ـ  ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـارجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمينى نيز رهـسپار حـوزه  علميه قـم گرديد وبه سرعت مراحل تحصيلات تكميلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتيد حـوزه قـم طـى كرد. كهمـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه  مباحث كـتاب مطـول ( در علـم معانى و بيان ) نزدمرحوم آقا ميـرزا محمـد علـى اديب تهرانـى و تكميل دروس سطح نزد مرحـوم آيه الـله  سيد محمد تقـى خـوانسارى، و بيشتر نزد مرحـوم آيه الـله سيـد عـلى  يثربى كاشانى ودروس فـقـه و اصـول نزد زعيـم حـوزه قـم آيـه الـله  العظمى حاج شيخ عبدالكريـمحايرى يزدى ـ رضـوان الـلـه عليهـم نام  برد.

پـس از رحلت آيه الله العظمـىحـايـرى يزدى تلاش امـام خمينـى به همراه جمعى ديگر از مجتهديـن حـوزه علميه قـم بهنـتيچـه رسيـد و آيه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعيـم حـوزه عـلميـه عازم قـــم  گـرديـد. در اين زمان، امام خمينـى به عـنـوان يـكـى از مـدرسيـن و مجتهديـن صـاحبراءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق  شناخته مى شد . حضرت امام طىسالهاى طولانى در حوزه علميه قـم به  تدريـس چنديـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفانو اخـلاق اسـلامى در فيضيه، مسجـد اعظم، مسجـد  محمـديه، مـدرسه حـاج ملاصـادق،مسجد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال  در مسجـد شيخاعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بيت و فـقـه را در عاليترين سطـوح تدريـس نمود ودر نجف بـود كه بـراى نخـستيـن بار .مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاىولايت فـقيه بازگـو نمود.

امـام خمينـى در سنگـر مبـارزه و قيــام

روحيه مبارزه و جهاد در راه خـدا ريـشـه در بينـش اعـتـقـادى وتربيت و محيط خانـوادگى و شرايط سيـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرتداشـتـه است. مـبارزات ايـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سيـر تكاملى آن بهمـوازات تكـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ايـشان از يكـسـو و اوضاع و احـوال سياسـى واجتماعى ايـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى ديگـر در اشكـال مخـتـلف ادامـه يـافـتهاست و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ايالـتى و ولايـتى فرصـتـى پـديـد آوردتا ايـشان در رهبـريت قيام و روحـانيـت ايـفاى نقـش كنـد و بـديـن تـرتيـب قيـامسراسرى روحانيت و ملت ايـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ويـژگـى برجستـه يعنىرهـبرى واحد امام خميـنى و اسلامـى بـودن انگيـزه ها، و شعارها و هدفهـاى قيام،سرآغـازى شـد بر فـصـل نـويـن مـبارزات مـلـت ايران كه بـعد ها تحت نام انقلاباسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خميـنـى خاطـره خـويـش از جنـگ بيـنالمـلل اول را در حاليكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنين ياد مـى كند : مـن هـر دوجـنـگ بيـن المللـى را يادم هست ... مـن كـوچـك بـودم لكـن مـدرسـه مى رفـتـم وسربازهاى شـوروى را در هـمان مركزى كه ما داشـتيـم در خـميـن، مـن آنجا آنهـا را مىديـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـديـم در جـنـگ بيـن المـلـل اول. حضـرت امامدر جايى ديگر با ياد آورى اسامى بـرخى از خوانيـن واشـرار سـتمگر كه در پناه حكـومتمـركـزى بـه غـارت اموال و نواميـس مردم مى پرداختند مى فـرمايد : مـن از بچگى درجـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـوديـم، مـورد هـجـوم رجـبعليـهـا بــوديـم وخـودمان تفنگ داشتيـم و مـن در عيـن حالى كه تـقـريـبا شـايـد اوايـل بلوغم بود،بـچـه بودم، دور ايـن سنگـرهايى كه بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اينها مىخـواسـتند هجـوم كـنند و غـارت كـنند، آنجا مى رفـتيــم سنگرها را سركشـى مى كرديـمكـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى كه بنابر گـواهـى اسـناد و مداركتاريخـى و غير قابـل خـدشـه بـوسيله انگليـسها حـمايت و سازمانـدهـى شـده بـود هـرچـنـد كـه بـه سلطنت قاجاريه پايان بخشيد و تا حـدودى حكـومت مـلوك الطـوايـفـىخـوانيـن و اشـرار پـاركنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان ديكتاتـورى پديدآورد كه در سايـه آن هـزار فاميـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ايـران حاكـم شدندودودمان پهـلـوى به تنهايى عهـده دار نقـش سابق خوانين و اشرار گرديد .
درچنينـى شرايطـى روحانيت ايران كه پـس از وقايع نهـضـت مشروطيت در تنگناى هجـوم بىوقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگليسى از يكـسو و دشمـنيهاى غرب باختگان روشنفـكرمـآب از سـوى ديگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـوديت خـويـش بـهتكاپـو افـتاد. آيه الـلـه العظمى حاج شيخ عـبدالـكريـم حايرى بـه دعـوت علماى وقتقـم از اراك به ايـن شهـر هجرت كرد واندكـى پـس از آن امـام خـميـنى كه با بـهـرهگيرى از استعداد فـوق العاده خـويـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علميه را درخـميـن و ارا ك با سـرعـت طى كرده بود به قـم هجرت كـرد و عملا در تـحكيـم موقعيتحـوزه نـو تاسيـس قـم مـشاركـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت كه آن حضرت دراعداد فضلاى برجـسته اين حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاختهشـد.

پـس از رحلت آيـه اللـه العظمى حايرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علميهقـم را خطر انحلال تهـديد مى كرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جويى برخاستند. مدت هشتسال سرپرستى حـوزه علميـه قـم را آيات عـظـام :

سيد محمد حجت، سيد صدر الديـنصدر و سيـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه عليهـم ـ بر عهده گرفتند. در ايـنفاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان، شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهـم گرديد. آيه الله العظمى بروجردى شخصيت علمى برجسته اى بـود كـه مـى تـوانست جانشين مناسبـىبراى مـرحوم حايرى و حفـظ كيان حـوزه بـاشـد. ايـن پيشنهاد از سـوى شاگردان آيـهالـلـه حايرى و از جمله امام خـميـنـى به سرعت تعقيب شـد. شخص امام در دعـوت ازآيـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حـوزه مجدانهتلاش كرد.
امام خمينـى كه با دقـت شـرايط سياسـى جامعه و وضعيـت حـوزه ها را زيرنظر داشت و اطـلاعات خـويش را از طريق مطالـعه مـستمر كتب تاريخ معاصـر و مجلات وروزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درك محضر بزرگانى همچون آيـه الـلـهمـدرس تكـميل مى كرد دريافـته بـود كه تـنها نقـطـه اميـد بـه رهـايـى و نجات ازشـرايط ذلت بارى كه پـس از شكست مشروطيت و بخصـوص پـس از روى كار آوردن رضا خانپديد آمده است، بيدارى حوزه هاى عـلميـه و پيش از آن تضـميـن حيات حوزه ها وارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانيت مـى بـاشـد.امام خمينى در تعقيب هدفهاىارزشمند خويش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علميه را با هـمـكارى آيـهالـلـه مـرتضـى حايـرى تهيـه كرد و بـه آيـه الـلـه بـروجردى ( ره) پيشـنهاد داد. ايـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمير حـوزه مـورد اسـتقبال و حمايت قرارگرفت .
اما رژيـم در محاسباتـش اشـتـبـاه كرده بـود. لايحه انجـمـنـهاى ايالتى وولايتى كـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن، سوگـند به قرآن كريـم و مرد بـودنانـتخاب كـنـنـدگان و كانديـداها تغيير مـى يافت در 16 مهـر 1341 ه - ش به تصـويبكـابيـنـه اميـر اسـد الـلـه علـم رسيـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفىنگـه داشـتـن هـدفـهاى ديگر بـود.حذف و تغيير دو شـرط نخـست دقيـقا بـه منظورقانـونـى كـردن حضـور عناصر بهايـى در مصـادر كـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانكهقـبـلا نيـز اشاره شد پـشتيـبـانى شـاه از رژيـم صهيـونيـستـى در تـوسعه مناسباتايران و اسرائيل شرط حمايـتهاى آمـريـكـا از شـاه بـود. نـفـوذ پيـروان مـسـلكاستعـمـارى بهـائيت در قـواى سه گانه ايران ايـن شرط را تحقق مـى بخشيد. امامخميـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مـزبورپـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .نقـش حضرت امام درروشـن ساختـن اهداف واقعى رژيـم شـاه و گوشـزد كـردن رسالت خطير علما و حـوزه هاىعلميـه در ايـن شـرايـط بـسيـار مـوثـر وكارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـاسرگـشـاده اعـتـراض آميز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمايـت را دراقـشار مخـتلف مردم برانگيخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خميـنـى به شاه و نخست وزيرتند و هشـدار دهنده بود. در يكـى از ايـن تلگرافها آمده بـود :

اينجانب مجددا بهشما نصيحت مى كنـم كه بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهيد وازعواقب وخيـمـه تخلف از قـرآن و احـكام علماى ملت و زعماى مسلميـن و تخـلف از قانـوناساس بـترسيد وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلكت را به خطـر نيـنـدازيد و الا علماىاسلام درباره شمـا از اظهار عقيـده خـوددارى نخـواهنـد كـرد .
بديـن ترتيـبماجراى انجـمنهاى ايـالـتى و ولايـتـى تجربـه اى پيروز و گرانقدر براى ملت ايرانبـويژه از آنجهـت بـود كـه طى آن ويـژگيـهـاى شخصيتـى را شناخـتـنـد كه از هر جهـتبراى رهـبـرى امت اسلام شايسته بـود. باو جـود شكست شـاه در ماجـراى انجـمـنها،فـشـار آمريكـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه يافت. شـاه در ديـماه 1341هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خويـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امامخمينى بار ديگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جويى دوباره فراخواند .

با پيشنهاد امام خمينى عيـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقداماترژيم تحريـم شد. در اعلاميه حضـرت امام از انـقـلاب سـفيـد شاه بـه انقـلاب سيـاهتعـبيـر و هـمـسـويـى شـاه بـا اهـداف آمريكا و اسرائيل افـشا شده بود . از سـوىديگـر، شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ايـران بـراى انجام اصلاحات آمـريكا بهمـقامات واشـنگـتـن اطـميـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفيـد نهادهبـود. مخالـفت عـلما براى وى بسيار گران  مىآمد .

امام خميـنى در اجـتماع مردم،بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنايات و هـمـپيـمان بـا اسـرائيـل يادمـى كـرد و مـردم را بـه قيام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روزدوازده فـرورديـن 1342 شديـدا از سـكـوت عـلماى قـم و نجف و ديگر بلاد اسلامى درمقابل جنايات تازه رژيـم انـتـقـاد كرد و فـرمـود : امـروز سكـوت هـمـراهى بـادستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فرورديـن 42 ) اعلاميـه معروف خـود راتحت عنـوان شاه دوستى يعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تاءثير شگـفت پيـام امامو كـلام امـام در روان مخاطـبيـنـش كه تا مرز جانـبازى پيـش مـى رفت را بايـد درهـميـن اصـالت انـديشه، صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد .

سال 1342 با تحريـم مراسـم عيـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـوميـن فيضيهخـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـريكـا اصـرار مـى ورزيـد و امامخـميـنى بر آگاه كردن مردم و قيـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـريكـا وخيـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فرورديـن 1342 آيـه الله العظمـىحكيـم از نجف طـى تلگـرافـهـايى بـه علما و مراجع ايران خـواستار آن شد كـه همگـىبه طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفـظ جان عـلما و كيانحـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ايـن تهـديـدها، پاسختلگـراف آيـه الـلـه العـظـمى حكيـم را ارسال نمـوده و در آن تاكيـد كرده بـود كـههـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى كـردن حـوزه علميه قـم به مصلحت نيست .امامخميـنـى در پيامـى( بـه تايخ 12 / 2 / 1342 ) بـمناسـبـت چهـلـم فاجعـه فيـضيـه بـرهمـراهـى عـلما و مـلت ايران در رويارويـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـااسـرائيل غاصب تـاكيد ورزيد وپيمانهاى شـاه و اسـرائيل را محكـوم كرد .

قيام 15 خرداد

ماه محرم 1342 كه مـصادف با خرداد بـود فـرا رسيد. امام خمينى از ايـن فـرصت نهـايت اسـتفاده را در تحـريك مردم بـه قيام عـليـه رژيـم مستبد شاه بعمل آورد .
امام خمينى در عـصـر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى( 13 خرداد 1342شمسى ) در مـدرسه فيضيـه نطق تاريخـى خـويـش را كه آغازى بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد .
در هميـن سخنرانى بـود كه امام خميـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصيحت مـى كنـم، اى آقاى شـاه ! اى جنـاب شاه! مـن به تو نيصحت مى كـنم دسـت بـردار از اين كارها، آقا اغـفـال مى كنند تو را. مـن ميل ندارم كـه يـك روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شكر كـنند ... اگر ديكـته مى دهند دسـتت و مى گـويند بخـوان، در اطـرافـش فكـر كـن .... نصيحت مرا بـشـنـو ... ربط ما بيـن شـاه و اسرائيل چيست كه سازمان امنيت مـى گـويد از اسرائيـل حرف نزنيـد ... مگر شاه اسـرائيلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قيـام را صادر كـرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينـى در شـامگاه 14 خرداد دستگيـر و ساعت سه نيمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها كماندوى اعـزامـى از مركز، منزل حضرت امـام را محاصره كردند و ايشان را در حاليكه مشغول نماز شب بـود دستگيـر و سـراسيـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى كـردنـد و غروب آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد . صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگيرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شيـراز وديگـر شهرها رسيـد و وضعيتـى مشـابه قـم پـديد آورد .نزديكترين نديم هميشگى شاه، تيمـسار حسيـن فردوست در خاطراتش از بكارگيرى تجربيات و همكارى زبـده ترين ماموريـن سياسى و امـنيـتى آمريكا براى سركـوب قيام و هـمچنيـن از سراسيمگـى شاه و دربـار وامراى ارتـش وساواك در ايـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضيح داده است كه چگـونه شـاه و ژنـرالهـايـش ديـوانه وار فرمان سركـوب صادر مى كردند .
امام خمينـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد .با دستگيرى رهبـر نهـضـت و كـشتار وحشيانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قيام ظاهرا سركوب شد. امـام خمينى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـويان، با شهـامت و اعلام ايـنكه هيـئـت حاكمه در ايـران و قـوه قضائيه آنرا غير قـانـونـى وفـاقـد صلاحيت مـى داند، اجتـناب ورزيـد. در شامگاه 18 فـرورديـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمينى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گيرد وجشنهاى باشكـوهى در مـدرسه فيـضيـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى شـود . اوليـن سالگـرد قيام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بيانيه مـشتـرك امام خميـنـى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حـوزه هاى علميه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمينـى در هـميـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بيانيـه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشـت : دنيا بـدانـد كه هر گرفـتارى اى كـه ملـت ايـران و مـلـل مسلميـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـريكاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـريكـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـريكـاست كه از اسـرائيل و هـواداران آن پشتيبـانـى مـى كنـد. آمريكاست كه به اسرائيل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام عليه تصـويب لايحه كاپيتـولاسيون، ايران را در آبان سـال 43 در آستـانه قيـامـى دوبـاره قرار داد .سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خميـنى در قـم را محاصره كـردنـد. شگـفـت آنـكه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نيايـش شبـانه امام خمينـى بـود .حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نيروهاى امـنيـتى مـستقيما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا يك فـرونـد هـواپيـماى نظامى كـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مامـوريـن امـنيـتى و نظامى بـه آنكارا پـرواز كـرد. عـصـر آنـروز سـاواك خـبـر تـبـعيـد امـام را بـه اتهام اقـدام عليه امنيت كشـور ! در روزنـامه ها مـنتـشـر سـاخت.عليرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران، تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامـه ها به سازمانهاى بيـن المللـى و مـراجع تقليـد جلـوه گـر شد.اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در اين مدت رژيم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هـم شكـست و در غياب امام خمينى به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پـسند زد. اقـامت اجبارىدر تـركيـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدويـن كتـاب بزرگ تحـريـر الـوسيله را آغاز كند.

تبعيـد امـام خمينـى از تـركيه به عراق

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آيه الله حاجآقا مصطفـى از تركيه به تبعيدگاه دوم، كشـور عراق اعزام شدند . امام خمينى پس ازورود بـه بـغداد بـراى زيارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظميـن، سامـرا وكـربلا شتـافت ويك هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود يعنـى نجف عزيمتكرد.
دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمينى در نجف در شرايطى آغاز شد كه هرچند در ظاهر فشارها و محدوديـتهاى مستقيـم در حـد ايـران و تـركيه وجـود نـداشت امامخالفـتها و كارشكـنيها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رويارو بـلكه از ناحيهروحانى نمايان و دنيا خـواهان مخفى شده در لباس ديـن آنچنان گـسترده و آزاردهندهبود كه امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرايط مبارزه در ايـنسالها بـه تلخى تمام ياد كرده است. ولى هيچيـك از ايـن مصـائب و دشـواريهانـتـوانـست او را از مـسيــرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد.امامخمينى سلسله درسهاى خارج فـقه خـويـش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصر مغرضدر آبان 1344 در مسجد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق بهپاريـس ادامه داشت . حوزه درسى ايشان به عنـوان يكى از برجسته تريـن حوزه هاى درسىنجف از لحـاظ كيفيت و كميت شـاگـردان شنـاخته شـد .امام خمينـى از بدو ورود بـهنجف بـا ارسال نامـه ها و پيكـهايى بـه ايران، ارتباط خويـش را بـا مـبارزيـن حـفـظنـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـايـدارى در پيگيـرى اهـداف قيام 15خـرداد فـرا مى خواند .امام خمينى در تمام دوران پـس از تـبـعيد، عليرغـمدشواريهاى پديد آمـده، هيچگاه دست از مبارزه نـكـشيـد، وبـا سخنـرانيها و پيامهـاىخـويـش اميـد به پيـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت .امام خمينى درگفتگـويى با نمانيده سازمان الفـتـح فـلسطيـن در 19 مهر 1347 ديـدگاههاى خويش رادرباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در همين مصاحبه بر وجوباختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطينـى فتـوا داد .اوايل سال 1348 اختلافات بيـن رژيـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژيـم عراق جمع زيادى از ايـرانيان مقيـم اين كشـور را در بـدتريـن شرايط اخراجكرد. حزب بـعث بـسيار كوشيد تا از دشمـنى امام خميـنى با رژيـم ايـران در آن شرايطبـهـره گيرد .
چهار سال تـدريس، تلاش و روشنگرى امام خميـنـى تـوانسته بـود تاحـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اينـك در سال 1348 علاوه بر مبارزينبيـشمار داخل كشور مخاطبين زيادى در عراق، لبـنان و ديگر بـلاد اسلامـى بـودنـد كهنهـضت امام خمينى را الگـوى خويـش مى دانستند .

امـام خمينـى و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 )

نيمه دوم سال 1350 اختلافات رژيـم بعثـى عراق و شاه بالاگـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسيارى از ايرانيان مقيـم عراق انجاميد. امام خمينىطـى تلگرافى به رئيـس جمهور عراق شديدا اقدامات ايـن رژيـم را محكـوم نمود. حضرتامام در اعتراض به شرايط پيـش آمـده تصميـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـامبـغداد بـا آگـاهـى از پيـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرايط اجـازه خـروج ندادندسال 1354 در سالگرد قيام 15 خـرداد، مـدرسه فيضيه قـم بار ديگر شاهـد قيام طلابانقلابـى بـود. فريادهاى درود بر خمينـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روزادامه داشت پيـش از ايـن سازمانهـاى چـريكـى متلاشـى شـده وشخصيتهاى مذهى و سياسىمبارز گرفـتار زندانهاى رژيم بودند .شاه در ادامه سياستهاى مذهـب ستيز خود دراسفنـد 1354 وقيحـانه تاريخ رسمـى كشـور را از مـبداء هجرت پيامـبـر اسلام بـهمبداء سلطنت شاهان هخامنشى تغيير داد. امام خمينى در واكنيشى سخت، فـتوا به حرمتاستفاده از تاريخ بـى پايـه شاهنشاهـى داد. تحريـم اسـتفـاده از ايـن مبداء موهـومتاريخى هـمانند تحريـم حزب رستاخيز از سـوى مردم ايران اسـتقبال شـد و هر دو مـوردافـتـضاحـى براى رژيـم شاه شـده و رژيـم در سـال 1357 ناگزيـر از عقـب نشينـى و لغوتـاريخ شاهنشاهى شد .

اوجگيرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قيام مـردم

امام خمينـى كه بـه دقت تحـولات جارى جهان و ايـران رازيـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـايت بـهـره بـردارى را كـرد. او در مرداد 1356 طـى پيامى اعلام كرد : اكنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـكاس جناياترژيـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فـرهـنگى و رجالوطـنـخـواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمـنهاى اسلامى در هر جايـى درنگ از آناستفاده كنند و بى پرده بپا خيزند .

شهادت آيه الله حاج آقا مصطفى خمينى در اولآبان 1356 و مراسم پر شكـوهـى كه در ايران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خيزش دوبارهحـوزه هاى علميه و قيام جامعه مذهـبى ايران بـود. امام خمينى در همان زمان به گـونهاى شگفت ايـن واقعه را از الطـاف خفيـه الهى ناميده بـود. رژيـم شاه با درج مقالهاى تـوهيـن آميـز عـليـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ايـنمـقـاله، بـه قيام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد كـه طى آن جمعى از طلابانقلابـى به خـاك و خـون كشيـده شـدند . شاه عليـرغم دست زدن به كشتارهاى جمعىنتـوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش كند .
او بسيج نطـامـى و جهاد مسلحـانهعمـومـى را بـعنــــوان تنها راه باقيمانـده در شرايط دست زدن آمريكا بـه كـودتاىنظامـى ارزيـابـى مى كرد .

 

هجرت امام خمينى از عراق به پاريس

در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نيـويـورك تصـميـم به اخراجامام خمينـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسيلهقـواى بعثـى محاصره گرديـدانعكاس ايـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ايران،عراق و ديگـر كشـورها مـواجه شـد .روز 12 مهر ،امام خمينى نجف را به قصد مرزكـويت ترك گـفـت. دولت كويـت با اشاره رژيـم ايـران از ورود امـام بـه ايـن كـشـورجلوگيـرى كـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و يا سـوريه بـود امـاايشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سيـد احمـد خمينـى ) تصميـمبـه هجـرت به پاريـس گرفت. در روز 14 مهـر ايشان وارد پاريس شدند .و دو روز بعددر منزل يكى از ايرانيـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاريـس ) مستقـر شـدنـد. ماءمـوريـن كاخ اليزه نظر رئيـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونهفـعـاليـت سياسـى بـه امام ابلاغ كـردنـد. ايـشـان نيز در واكـنـشــى تنـد تصـريحكـرده بـود كه ايـنگونـه محدوديتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزير شـود تااز ايـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ايـن كـشـور بـه آن كـشـور بـرود بـاز دستاز هـدفهايـش نخـواهـد كشيـد .
امام خميـنى در ديـماه 57 شـوراى انقلاب را تكشيلداد. شاه نيز پـس از تشكيل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى كـابينهبختيار در روز 26 ديـماه از كشـور فـرار كـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ايرانپيجيد و مردم در خيابانها به جشـن و پايكـوبى پرداختند

بازگشت امام خمينى به ايران پس از 14 سال تبعيـد

اوايل بهمـن 57 خبر تصميم امام در بازگشت بـه كـشورمنتشر شد. هر كس كه مى شنيد اشك شوق فرو مى ريخت. مردم 14 سال انتظار كشيدهبـودنـد. اما در عيـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ايشان بـودند چرا كه هنوزدولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمينى تصميـم خويـشرا گرفته و طى پيامـهـايى به مردم ايران گـفـته بـود مى خـواهد در ايـن روزهاسرنـوشـت سـاز و خطير در كنار مردمـش باشد. دولت بخـتيار با هماهنگى ژنرال هايزرفـرودگـاههاى كشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.

دولت بختيار پـس از چنـدروز تـاب مقـاومـت نيـاورد و ناگزيـر از پذيرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امامخمينـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد كشـور شـد . استقبالبـى سـابـقـه مـردم ايـران چنـان عـظيـم و غيـر قـابل انكـار بــود كه خبرگزاريهاىغربـى نيز ناگزير از اعـتـراف شـده و مستـقـبـليـن را 4 تا 6 ميليون نفر برآوردكردند .

 

رحلت امام خمينى وصال يار، فراق ياران

امام خمينى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بايــست ابـلاغكنـد ، گفته بـود و در عمـل نيز تـمام هستيـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكارگرفته بـود . اينك در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزيزىمى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ،در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود . سروده هاىعارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اينك ايـنلحظه شكـوهمنـد بـراى او ، و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش ، فـرا مـىرسيد . او خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شادو ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاهابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مىخـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت اميدوارم كهعذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم واراده بــه پيش بروند .شگفت آنكه امام خمينـى در يكـى از غزلياتـش كه چنـد سالقبل از رحلت سروده است :

انتظار فرج از نيمه خرداد كشم . سالها مى گذردحادثه ها مى آيد.
 
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا ومعنـويت احياء كرده بـود . بــه وسيله دوربين مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام دربيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ايـن ايـام از تلويزيون پخـششـد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نيست . لبهادائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عملجراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حاليكه چنديـن سرم به دستهاىمباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد . در ساعات آخر ،طمانينه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانيت خـدا و رسالتپيـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنيـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوتاعلى پرواز كرد . وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـويـى زلزله اى عظيـم رخداده است ، بغضها تـركيـد و سرتاسر ايران و همـه كانـونهايـى كـه در جـهان بـا نامو پيام امام خمينـى آشـنا بـودنـد يــكپارچه گـريستند و بـر سر و سينه زدنـد . هيچقلـم و بيـانـى قـادر نيست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غير قابل كنترل مردم رادر آن روزها تـوصيف كند.
مـردم ايـران و مسلمانان انقلابى ، حق داشتـنداينـچنيـن ضجه كـنند و صحنه هايى پديد آورند كه در تاريخ نمونه اى بـديـن حجم وعظـمت براى آن سراغ نداريـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـايمالشـده شان را بـاز گـردانده بود ، دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمريكايى وغربـى را از سرزمينشان كـوتاه كرده بود ، اسلام را احياء كـرده بــود ، مسلميـن راعــزت بـخـشيـده بـــود ، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود ، رو در روى همـهقـدرتهاى جهـنمـى و شيـطانـى دنيا ايستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئهبرانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـالدفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارااز سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمايت همه جانبه مـى شـد . مردم ،رهبر محبـوب ومرجع دينـى خـود و منادى اسلام راستيـن را از دست داده بـودند .شايـد كسانـى كهقـادر به درك و هضـم ايـن مفاهيـم نيستنـد ، اگـر حالات مردم را در فيـلمهاىمـراسـم توديع و تشييع و خاكسپارى پيكر مطهر امام خمينـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگدهها تـن كه در مقابل سنگينـى ايـن حادثه تاب تحمـل نيـاورده و قـلبـشان از كارايستـاده بـود را بشنـوند و پيكرهايى كه يكـى پـس از ديـگرى از شـدت تـاثـر بيهوششـده ، بر روى دسـتها در امـواج جمعيت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را درفيلمها و عكسها ببيننـد ، در تفسير ايـن واقعيتها درمانده شوند .
امـا آنـانكهعشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه كـرده انـد ، مشكلـى نـخواهند داشت . حقيقـتا مردمايران عاشق امام خمينى بـودند و چـه شعار زيبا و گـويايى در سالگرد رحلتـش انتخابكرده بـودند كه :

عشق به خمينـى عشق به همه خوبيهاست .روز چهاردهم 1368 ،مجلس خبرگان رهـبـر تشكيل گرديـد و پـس از قرائت وصيتنامه امـام خمينى تـوسـط حضرتآيـه الله خامنه اى كه دو ساعت و نيـم طـول كشيد ، بحث و تبـادل نظر براى تعييـنجانشينـى امام خمينـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چنديـن ساعت سـرانجامحضرت آيـه الله خامنه اى ( رئيـس جمهور وقت ) كه خود از شـاگـردان امـام خمينـى ـسلام الله عليه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از يـاوران قيـام 15خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشيبها در جـمع ديگـريــاوران انـقلاب جـانبـازى كرده بود ، به اتفاق آرا براى ايـن رسالـت خطيربـرگـزيده شد . سالها بـود كه غـربيـها و عوامل تحت حمايتشان در داخل كشـور كه ازشكست دادن امـام ماءيـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند .اماهـوشمندى ملت ايران و انتخاب سريع و شايسته خـبرگان و حمايـت فـرزنـدان و پيـروانامـام همه اميدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پايان راهاو نبـود بلكه در واقع عصر امام خمينـى در پهـنه اى وسيعـتر از گـذشـته آغاز شدهبـود . مگر انديشه و خـوبى و معنويت و حقيقت مى ميرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67ميلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند ، درمحل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع كردنـد تـا بـراى آخـريـن بـار با پيكر مطهر مـردىكه بـا قيـامش قـامت خميـده ارزشها و كرامتها را در عصر سياه ستـم استـوار كرده ودر دنيا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود ، وداعكنند.هيچ اثرى از تشريـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود . همه چيز،بسيجى و مردمى وعاشقانه بـود. پيـكر پاك و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و درحلـقه ميليـونها نفـر از جمعيت مـاتـم زده چـون نگينى مى درخشيد . هر كس به زبانخويـش با امامـش زمـزمه مى كرد و اشك مـى ريخت . سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهىبه مصلـى مملـو از جميعت سياهپوش بود .

پـرچمهاى عزا بـر در و ديـورا شهر آويختهو آواى قرآن از تمام مساجد و مراكـز و ادارات و مـنازل بگـوش مـى رسيـد . شـب كـهفـرا رسيـد هزاران شمع بياد مشعلـى كه امـام افـروخـته است ، در بيابـان مصلـى وتپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد . خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته وچشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود .
فرياد يا حسيـن بسيجيان كه احساسيتيمى مـى كـردنـد و بــر سـر و سينه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورايـى كرده بـود . بـاور اينـكـه ديـگر صداى دلنشيـن امام خمينـى را در حسينيه جماران نخـواهند شنيد ،طاقتـها را بـرده بـود . مـردم شـب را در كـنار پيـكـر امـام بـه صبـح رسانيدند . در نخستنى ساعت بامداد شانزده خــرداد ، ميـلـونهـا تـن به امامت آيت الله العظمـىگلپايگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپيكر امام نماز گذاردند .
انبـوهى جمعيت وشكوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمينى به كشـور در 12 بهمـن 1357 وتـكـرار گسـتـرده تـر ايـن حماسـه در مـراسـم تشييع پيكر امام ، از شگفـتيهاىتـاريخ اسـت . خـبرگـزاريهاى رسمـى جهـانـى جمعيت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 ميليـون نفر و جمعيت حاضـر در مــراسـم تشييـع را تا 9 ميليـون نفر تخميـن زدند وايـن در حالى بـود كه طى دوران 11 سـاله حكومت امام خمينى بـواسطه اتحـاد كشـورهاغربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحميل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه ديـگـرآنـان ، مردم ايـران سخـتيها و مشكلات فـراوانـى را تحـمـل كرده و عزيزان بى شمارىرا در ايـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـايـست بـتدرج خسته و دلسرد شـدهباشنـد امـا هرگز اينچنيـن نشـد . نسل پرورش يـافـته در مكتب الـهى امام خمينى بهايـن فرمـوده امام ايـمان كامـل داشـت كه :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها وفداكاريها و جان نثـاريها ومحروميتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـورتـبـه آن است پـس از آنـكه مراسـم تـدفيـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـكانادامـه نيافت ، طـى اطلاعيه هاى مـكرر از راديـو اعلام شـد كـه مـردم بـه خانههايشان بازگردند ، مراسـم به بعد مـوكـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد . براىمسئوليـن تـرديـدى نـبـود كه هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان ديگرامـام كـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نيز بر جمعيت تشييع كننـده افـزودهخـواهـد شـد ، ناگزير در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفين بـا همان احساسات و بـهدشـوارى انـجـام شـد كـه گـوشـه هـايـى از اين مـراسـم بـوسيـله خبرنگـاران بـهجهان مخابره شـد و بدين سان رحلت امام خمينـى نيز همچـون حياتـش منـشاء بيـدارى ونهضتـى دوباره شـد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كـه او حقيـقت بـود و حقيقتهميشه زنـده است و فناناپذير .

 

 

زندگى امام به روايت امام

متن زير فرازهائى از زندگى حضرت امام خمينى - سلام الله عليه - است كه پس ازتوضيحات معظم له، فرزند گرامى ايشان حضرت حجت ‏الاسلام والمسلمين حاج سيد احمدخمينى نوشته و سپس حضرت امام آن را اصلاح نموده است:

بسمه تعالى

به حسب شناسنامه شماره : 2744  تولد: 1279 شمسى در خمين، اما در واقع 20جمادى‏الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق اول مهر 1281 شمسى است. (18 جمادى‏الثانى 1320مطابق 30 شهريور 1281 صحيح است)

نام خانوادگى: مصطفوى; پدر: آقا مصطفى; مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقاميرزااحمد مجتهد خوانسارى الاصل و خمينى المسكن)

صدور در گلپايگان به وسيله صفرى‏نژاد رئيس اداره آمار ثبت گلپايگان در خمين درمكتبخانه مرحوم ملا ابوالقاسم تحصيل شروع و نزد مرحوم آقاشيخ جعفر و مرحوم ميرزامحمود (افتخار العلماء) درسهاى ابتدايى سپس در خلال آن نزد مرحوم حاج ميرزا محمدمهدى (دايى) مقدمات شروع و نزد مرحوم آقاى نجفى خمينى منطق شروع و نزد حضرت‏عالى (×) ظاهرا (سيوطى و شرح باب حادى عشر و) منطق و مسلما در مطول مقدارى. در ادراك كهسنه 1339 قمرى براى تحصيل رفتم نزد مرحوم آقا شيخ محمد على بروجردى مطول و نزدمرحوم آقا شيخ محمد گلپايگانى منطق و نزد مرحوم آقا عباس اراكى شرح لمعه پس از هجرتبه قم به دنبال هجرت مرحوم آيت ‏الله حاج شيخ عبدالكريم - رحمة الله عليه - (ظاهراهجرت ايشان رجب 1340 قمرى بود) هجرت آيت‏الله حائرى به قم رجب 1340 و نوروز 1300شمسى است) تتمه مطول را نزد مرحوم اديب تهرانى موسوم به آقا ميرزا محمد على و سطوحرا نزد مرحوم آقاى حاج سيد محمد تقى خوانسارى مقدارى و بيشتر نزد مرحوم آقا ميرزاسيد على يثربى كاشانى تا آخر سطوح و با ايشان به درس خارج مرحوم آيت ‏الله حائرى (حاج شيخ عبدالكريم) مى‏رفتيم و عمده تحصيلات خارج نزد ايشان بوده است. و فلسفه رامرحوم حاج سيد ابوالحسن قزوينى و رياضيات (هيئت، حساب) نزد ايشان و مرحوم آقاميرزاعلى اكبر يزدى. و عمده استفاده در علوم معنوى و عرفانى نزد مرحوم آقاى آقاميرزامحمد على شاه‏آبادى بوده است پس از فوت مرحوم آقاى حائرى با عده ‏اى از رفقا بحثداشتيم تا آنكه مر حوم آقاى بروجردى - رحمة‏الله - به قم آمدند براى ترويج ايشان بهدرس ايشان رفتم و استفاده هم نمودم و از مدتها قبل از آمدن آقاى بروجردى عمدهاشتغال به تدريس معقول و عرفان و سطوح عاليه اصول و فقه بود پس از آمدن ايشان بهتقاضاى آقايان; مثل مرحوم آقاى مطهرى به تدريس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقليهبازماندم و اين اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود و پس از انتقالبه پاريس از همه محروم و به امور ديگر اشتغال داشتم كه تاكنون ادامه دارد. نام عيالاينجانب خديجه ثقفى معروف به قدس ايران، متولد 1292 شمسى، صبيه حضرت آقاى  حاجميرزا محمد ثقفى طهرانى.

تاريخ ازدواج: 1308; فرزند اول: مصطفى، متولد: 1309 شمسى; 3 دختر در قيد حيات بايك پسر، احمد متولد: 1324; دختران به ترتيب سن: صديقه، فريده، فهيمه، سعيده و بعداز احمد، لطيفه; آخرين فرزند در حيات احمد.

پي ‏نوشت:

× منظور آيت الله پسنديده مى‏باشند.

 

 

 

 

روز شمار برخي مبارزات و تبعيدهاي حضرت امام خمينى (ره)

16 مهرماه سال 1341


جلسه مهم حضرت امام خمينى (ره) با مراجع قم در رابطه باانجمنهاى ايالتى و ولايتى

11 آذر ماه سال 1341

لغو تصويبنامه ساختگى انجمنهاى ايالتى و ولايتى بهدنبال مبارزات پيگير حضرت امام خمينى (ره) و صدور پيام حضرت امام خمينى (ره) درمورد ختم اين غائله 2 بهمن سال 1341


تحريم رفراندوم غير قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امامخمينى (ره)2 فروردين ماه سال 1342

فاجعه خونين مدرسه فيضيه به دست عمال رژيم شاه 15 خرداد سال 1342
دستگيرى شبانه حضرت امام خمينى (ره) . قيام تاريخى ملتايران در اعتراض به دستگيرى حضرت امام (ره)

4 تيرماه سال 1342

انتقال حضرت امام خمينى (ره) از پادگان قصر به سلولى درعشرت آباد.

21 فرودين سال 1343

سخنرانى تاريخى حضرت امام خمينى (ره) در مسجد اعظم قم پساز آزادى از حبس و حصر.

4 آبان 1343

سخنرانى كوبنده حضرت امام خمينى (ره) به مناسبت طرح اسارتباركاپيتولاسيون.

13 آبان 1343

بازداشت و تبعيد حضرت امام خمينى (ره) به تركيه 21 آبان سال 1343
انتقال حضرت امام خمينى (ره) از آنكارا به بورساى تركيه 13 مهرماه سال 1344
انتقال حضرت امام خمينى (ره) از تركيه به بغداد 16 مهرماه 1344
حركت امام خمينى (ره) از سامرا به كربلا بعد از تبعيد بهعراق 23 مهرماه 1344
ورود و استقرار حضرت امام خمينى در نجف بعد از تبعيد به عراق 23 آبان 1344
شروع درسهاى حوزه‏اى حضرت امام خمينى در نجف پس از تبعيد بهعراق 12 ارديبهشت 1356

پيام حضرت امام خمينى (ره) به مناسبت چهلم شهداى قم

2 مهرماه 1357

محاصره منزل حضرت امام خمينى (ره) توسط نيروهاى بعثى عراق 10 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمينى (ره) از عراق به سوى كويت 13 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمينى (ره) از عراق به فرانسه 12 بهمن 1357
بازگشت امام خمينى (ره) به ميهن اسلامى پس از 15 سال تبعيد.

 

منابع :

http://www.aviny.com/imamkhomeini/zendeginameh/z_mobarezeh.aspx

http://www.iichs.org/services/ZANDEGI/khomeiny.html

http://yasinababaei.tripod.com/

www.tebian.net

http://www.karbalayiran.mihanblog.com/Post-312.ASPX

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت: 16:53 منتشر شده است
نظرات(0)

آزادى و عدالت در انديشه امام خمينى(ره)

بازديد: 583

 

آزادى و عدالت در انديشه امام خمينى(ره)

پيشگفتار

در نگاه نخستين به مفاهيم آزادى و عدالت، ارتباط و هماهنگى خاصى ميان اين دو مفهوم نمى‏يابيم و آنچه را از اين دو مفهوم دريافت مى‏كنيم دو گانگى و تا حدى بيگانگى است.

ليكن پس از بررسى اين دو حقيقت و دريافت واقعيت آنها، هيچ گونه بيگانگى را در اين دو مفهوم درك نمى‏كنيم و درمى‏يابيم كه وابستگى ميان آنها به اندازه‏اى است كه هر كدام با نبود ديگرى، تحقق نيافته و به وجود نمى‏آيد; آزادى از عدالت‏سرچشمه مى‏گيرد و عدالت در پناه آزادى اجرا مى‏گردد و در نتيجه، پيدايش يكى از آنها بدون ديگرى امكان ندارد. تلاش ما در اين مقاله، روشنگرى حقيقت اين دو مفهوم از ديدگاه امام خمينى قدس سره و بيان ارتباط و وابستگى ميان آنها در انديشه والاى بزرگترين مجرى عدالت و سخت كوشترين آزادى خواه و آزادى بخش معاصر بنيانگذار جمهورى اسلامى امام راحل قدس سره است كه در گفتار و كردار خود، اين دو مفهوم را روشن كرده و با تلاشى همه جانبه، خواهان اجرا و پياده ساختن آنها در جامعه اسلامى بود و روشن است كه سخن ما، در روشنگرى مفهوم سياسى آزادى و عدالت است، نه مفهوم كلامى و فلسفى و ديگر مفاهيم آنها.

مفهوم آزادى

آزادى از مفاهيم بسيار روشنى است كه هر كس آن را مى‏شناسد و نيازى به مراجعه به كتابهاى لغت و آوردن شواهد و نمونه‏ها از نثر و شعر و محاورات مردم و اهل سخن ندارد.

اگر به كتاب لغت مراجعه كنى، همان را مى‏بينى كه از مردم كوچه و بازار مى‏شنوى و همگان در پرسش از اين مفهوم، پاسخ مى‏گويند: آزادى به معناى رهايى، در قيد و بند نبودن و با اراده و اختيار خود كارها را انجام دادن است و بر همين اساس، زمانى كه از امام خمينى درخواست مى‏شود معناى آزادى را بيان كنند، در پاسخ چنين مى‏گويند:

«آزادى يك مساله‏اى نيست كه تعريف داشته باشد، مردم عقيده شان آزاد است. كسى الزامشان نمى‏كند كه شما بايد حتما اين عقيده را داشته باشيد. كسى الزام به شما نمى‏كند كه حتما بايد اين راه را برويد. كسى الزام به شما نمى‏كند كه بايد اين را انتخاب كنيد. كسى الزامتان نمى‏كند كه در كجا مسكن داشته باشيد يا در آنجا چه شغلى داشته باشيد. آزادى يك چيز واضحى است‏». (1)

در اين سخن، امام به جاى پرداختن به تعريف مفهوم آزادى، به برخى از مصاديق آن اشاره مى‏كند; زيرا مفهوم آن نياز به بيان ندارد و بر همگان روشن است و از بديهيات است. آنچه مهم است، پياده كردن اين مفهوم در عينيت‏خارجى و بيان پيش نيازها و شروط آن و چگونگى و همين طور شكل‏گيرى آن در زمانها و مكانها و ديگر نيازمندى‏هاى آزادى است كه بايد مطرح شود.

آزادى از مفاهيمى است كه براى شناخت آن، در آغاز، بايد مفهوم مقابل آن را درك كرد تا بتوان گستره اين مفهوم را دريافت نمود. زمانى كه مى‏گوييم آزادى، اگر هيچ كدام از مفاهيمى كه در برابر آن قرار گرفته‏اند را درك نكنيم، نمى‏توانيم حقيقت و گستره اين مفهوم را نيز دريافت كنيم. در آغاز بايد مقيد بودن به يك قيدى را در نظر بگيريم، سپس حدود و مرزهاى آن قيد را مشخص نماييم، آنگاه رهايى از آن قيد را تصور نماييم و نام آزادى را بر آن قرار بدهيم، مقيد بودن به سكونت در يك محل، خلاف آزادى است و رهايى از اين قيد، آزادى نسبى است كه در برابر آن قرار گرفته است. محدود بودن در گفتار و يا در كردار و يا در انديشه، خلاف آزادى است و رها بودن از محدوديتها، آزادى است.

و بر همين اساس است كه عنوان آزادى در هر جايى به كار برده شود، نمى‏توان آن را به معناى رهايى از هر قيد و بندى تلقى كرد; بلكه بايد گفت كه اين كلمه در برابر چه قيد و بندى منظور شده است. اگر در كلام خدا و يا در سخن پيامبر خدا و يا يكى از امامان معصوم عليهم السلام و يا يكى از بزرگان و انديشمندان دينى و غير دينى، اين واژه آمده باشد، نمى‏توان آن را به معناى رها بودن از هر قيد و بند و تكليف و عادت و رسم استفاده كرد و مفهوم مطلق آن را به كار گرفت. اين سخن نه تنها در مورد خداپرستان و اهل اديان صادق است; بلكه در مورد انديشمندانى كه عقيده به خدا و دين ندارند نيز چنين است و هيچ انديشمندى هر چند خداپرست نباشد و دينى را در زندگانى خود انتخاب نكرده باشد، آزادى را رهايى مطلق و بى بندوبارى بى حد و مرز ندانسته و گستره مفهوم آزادى را هر چند وسيع تلقى كند، در آخر براى آن حد و مرزى هر چند كم و كوتاه در برخوردها، رفتارها، پوشيدن لباس و ديگر نيازها قرارداده است و در هيچ زمانى و هيچ ملتى آزادى مطلق و بى بندوبارى از هر حد و مرزى اراده نشده‏است. هيچ آزاديخواهى از آغاز آفرينش تا امروز پيدا نشده است كه بگويد انسان از حيوانات ديگر پست‏تر است و به هيچ گونه عادت و رسمى براى زندگانى نياز ندارد و مى‏تواند در رهايى بى حد و مرزى زندگى كند.

پس در هر موردى كه واژه آزادى به كار گرفته شده است، بايد گفت كه اين واژه در برابر چه مفهوم مخالفى از آزادى به كار گرفته شده است و رهايى از كدام قيد مقصود بوده است.

آزادى سياسى در اسلام

از ديدگاه اسلام، انسان آزاد است، آزاد آفريده شده و آزاد زندگى مى‏كند و از بهترين و بالاترين نوع آزادى برخوردار است، ليكن آزادى به شكل درست و معقول آن و در حد و مرز قانون. قانون براى تامين آزادى تمام افراد جامعه آمده است نه براى محدود ساختن و در تنگنا قرار دادن و گرفتن آزادى.

اگر قانون نباشد، جامعه از آزادى محروم خواهد شد; زيرا اگر خواستها و خواهشها در افراد بدون مرز به كار گرفته شود، همه ناكام خواهند ماند و آرزوها در نزاع و كشمكش از ميان مى‏روند و يا زورمند، ضعيف را پامال كرده و حق زندگانى را از او مى‏گيرد و گاهى همه افراد نابود خواهند شد. رانندگى در جاده‏هاى يك كشور براى رانندگان آزاد است و راننده حق رانندگى آزاد را در جاده‏ها دارد; ليكن اين آزادى با قوانين راهنمايى و رانندگى مرز بندى مى‏شود.

قانون رانندگى سرعتها را كنترل مى‏كند، حركت‏ها را منظم مى‏كند، حق تقدمها را روشن مى‏سازد و در نتيجه، رانندگى سالم و آزادى را در اختيار رانندگان قرار مى‏دهد. قوانين اسلام براى كنترل خواهشها و تنظيم خواستها آمده است تا هر انسانى در سايه قانون از حق آزادى بهره‏مند گردد. آزاد انديشه كند; آزاد، زندگى كند; آزاد، نيازهاى خود را به كار گيرد و از هر قيد و بندى رها بوده و تنها در سايه قانون قرار گيرد.

امام خمينى در موضوع آزادى در اسلام چنين مى‏گويد:

«شما اگر چنانچه به احكام اسلام اعتقاد داريد، اين احكام اسلام است. اسلام، انسان را آزاد قرار داده است. انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نواميسش ساخته است و مى‏گويد; هر انسانى در مسكن آزاد است، در مشروب و ماكول، آنچه خلاف قوانين الهيه نباشد، آزاد است. در مشى آزاد است. [اين] حكم اسلام است [كه] اگر كسى به منزل كسى حمله برد، براى آن كسى كه مورد حمله واقع شده است، كشتن حمله كننده جايز است. [آيا] اسلام كه اين قدر با آزاديها موافق است، ارتجاع سياه است؟...

اگر اسلام را كه همه ما تابع او هستيم قبول داريد و اسلام سرمنشا همه آزاديها و همه آزادگيها، همه بزرگيها و همه استقلالهاست ; اگر اسلام را قبول داريد، اين احكام اسلام است. كجايش ارتجاع است؟.» (2)

و هم ايشان در موضوع محدود بودن آزادى در قانون چنين مى‏گويد:

«آقايانى كه اسم از آزادى مى‏آورند; چه آقايانى كه در داخل مطبوعات هستند و چه قشرهاى ديگرى [كه] فريادى از آزادى مى‏زنند، اينها آزادى را درست‏بيان نمى‏كنند ويا نمى‏دانند در هر مملكتى، آزادى در حدود قانون است. مردم آزاد نيستند كه قانون را بشكنند و معناى آزادى اين نيست كه هر كس بر خلاف قانون اساسى يك ملت‏بر خلاف قوانين ملت هر چه دلش مى‏خواهد بگويد.» (3)

پس آزادى در اسلام تنها به قانون خدا محدود شده است و جز قانون خدا براى آن، حد و مرزى نيست. زمانى كه مى‏گوييم آزادى اسلامى ; يعنى رهايى از تمام قيدها و بندها جز قانون خدا، رهايى از بردگى در برابر زورمندان، رهايى از وابستگيهاى مادى، رهايى از شهوت و خواست نفس، رهايى از ستم پذيرى و چاپلوسى، رهايى از انديشه، رهايى از عقيده، رهايى از انتخاب در سايه قانون خدا و حكم اسلام كه تنظيم كننده تمام اين رهاييها و آزاديها است.

اما رهايى از همه چيز حتى قانون خدا، آزادى سالم نيست ; بلكه حقيقت و واقعيت آن آزادى نيست ; خدا خواسته كه انسان از اين قيد و بندها رها باشد و سرورى و سيادت و عزت را افتخار و سربلندى و كرامت داشته باشد; چنانچه مى‏فرمايد: «و لقد كرمنا بنى آدم و حملناهم فى البر و البحر و رزقناهم من الطيبات.» (4) «به تحقيق فرزندان آدم را گرامى داشتيم و به آنها كرامت‏بخشيديم و در خشكى و دريا وسيله سوارى براى آنها قرار داديم و روزى آنها را از نعمتهاى پاكيزه و گوارا قرار داديم.»

انسان آزاده و با كرامت، آزادى را به معناى بى‏بند و بارى و رهايى از قانون خدا نمى‏داند و آن را به معناى پيروى از خواست و خواهش نفس قرار نمى‏دهد ; بلكه آزادى را در حد قانون خدا محدود مى‏داند.

امام خمينى قدس سره در معناى صحيح آزادى چنين مى‏گويد:

«حالا كه من آزادم كه هر كارى مى‏خواهم بكنم، آزادم كه هر كه را مى‏خواهم اذيت‏بكنم، آزادم كه هر چه مى‏خواهم بكنم ولو به ضد اسلام باشد، ولو به ضد منافع مملكت‏باشد; [آيا] اين آزادى است؟[آيا] اين را ما مى‏خواستيم؟ ما آزادى مى‏خواستيم در پناه اسلام، ما مى‏خواستيم... اسلام هم آزادى دارد; اما آزادى بى‏بندوبارى نه، آزادى غربى ما نمى‏خواهيم، بى‏بندوبارى است او.» (5) و در موضوع آزادى غلط در غرب، چنين مى‏گويد:

«بايد همه بدانيم كه آزادى به شكل غربى كه آن موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى‏شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانيها و كتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح كشور حرام است. و برهمه ما و مسلمانان، جلوگيرى از آنها واجب است و از آزادى مخرب بايد جلوگيرى شود.» (6)

مفهوم عدالت

راغب اصفهانى در مفردات، عدل و عدالت را به معناى مساوات قرار داده و گفته است:

«عدل، تقسيم كردن به طور مساوى است و بر اين اساس، روايت‏شده است كه آسمان و زمين بر پايه عدالت‏برقرار شده است، براى آگاهى دادن به اينكه اگر يك ركن از چهار ركن جهان بر ديگرى بيشتر و يا كمتر باشد، بر مقتضاى حكمت جهان با نظم نخواهدبود.» (7)

ابن منظور در لسان العرب نيز عدل را به معناى تساوى ميان دو چيز معنا كرده است. (8)

شيخ طوسى در معناى آن چنين مى‏گويد: «العدالة فى اللغة ان يكون الانسان متعادل الاحوال متساويا.» (9)

عدالت در لغت، به معناى اين است كه انسان احوال متعادل و متساوى داشته باشد و علامه طباطبايى آن را چنين معنا كرده است: «هى اعطاء كل ذى حق من القوى حقه و وضعه فى موضعه الذى ينبغى له.» (10)

عدالت، اين است كه هر صاحب حقى از نيروها را به حقش برسانى و آن را در جايگاه مناسب خويش قرار دهى و اين معنا، با معناى لغوى عدالت كه تساوى است، منافات ندارد; زيرا مقصود از تساوى، تقسيم به طور متساوى نيست كه به هر يك مقدارى مخصوص برسد و همه به يك اندازه بهره‏مند شوند; بلكه مقصود، رعايت تناسب و اعتدال است ; يعنى هر چيزى را مناسب با وضع خود رعايت كردن و به طور شايسته به كار گرفتن.

از ارسطو نيز براى عدالت همين معنا نقل شده است:

«عدالت، به معناى خاص كلمه، برابر داشتن اشخاص و اشياء است. هدف عدالت هميشه تامين تساوى رياضى نيست، مهم اين است كه ميان سود و زيان و تكاليف و حقوق اشخاص، تناسب و اعتدال رعايت‏شود. پس در تعريف عدالت مى‏توان گفت ; فضيلتى است كه به موجب آن، بايد به هر كس آنچه را كه حق اوست، داد.» (11)

از پيشوايان راستين و امامان دين نيز عدالت‏به همين معنا نقل شده است:

امام هفتم موسى‏ابن جعفر عليه السلام فرمود:

«خداوند هيچ گونه مالى را رها نكرده ; بلكه آن را قسمت كرده و حق هر صاحب حقى را به او داده است. اگر عدالت در ميان مردم برقرار شود، خواص و عوام، فقرا و مساكين و همه قشرهاى مردم، بى نياز خواهند شد.» (12)

ارتباط آزادى با عدالت

آزادى فردى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى، قضايى، جزايى و آزادى در تمام انواع و بخشها از عدالت‏سرچشمه مى‏گيرد. عدالت است كه فرد را آزاد ساخته و به افراد اجتماع در روابط و مناسباتى كه با هم دارند، آزادى داده و نيز عدالت است كه در سياست ،اقتصاد، قضا، انديشه و ديگر كارها به انسان آزادى بخشيده است. در طول تاريخ ، هرگاه انسانها از آزادى محروم شده‏اند، از بى عدالتى بوده است. به زندان رفتن آزاديخواهان و آواره شدن آنها از وطن و كشته شدن مردان خدا از امامان معصوم عليهم‏السلام تا افراد عادى، همه از بى عدالتى حاكمان و زمامداران خودسر بوده است.

خداوند عادل است و از عدالت‏خود، انسان را آزاد آفريده و به انسان آزادى داده و اراده و اختيار را در نهاد او قرار داده است.

از عدالت‏خدا است كه نظام آفرينش منظم شده و هر پديده‏اى در آفرينش خدا در جاى مناسب خود قرار گرفته و بر اين اساس از هماهنگى و يگانگى و نظمى كه در پديده‏هاى جهان است، عدالت‏خدا به اثبات مى‏رسد و يگانه بودن او ثابت مى‏گردد.

عدالت در خدا، نظام تشريعى را در قالب يك قانون و قاعده در آورده است و آن، پيروى احكام شرع از مصالح و مفاسد واقعى در اشياء جهان است. مجاز بودن هر كارى بايد هماهنگ با وجود مصلحتى باشد كه در آن است و ممنوع بودن هر كار، بايد هماهنگ با وجود مفسده‏اى باشد كه در آن كار است.

عدالت‏خداوند، براى هر فردى حقى را آفريده است و اين حق، گاهى مساوات و برابرى با ديگران را مى‏طلبد و گاهى تفاوت را ; تساوى همگان در برابر قانون و اجراى آن و تفاوت در برابر متفاوت بودن افراد در كوشش و تلاش براى نزديك شدن به كمال و رحمت‏خدا.

پياده كردن عدالت پيش از اجراى مسابقه و پس از پايان آن مثل هم نيست. عدالت مى‏گويد آغاز مسابقه تمام افراد شركت كننده در يك درجه هستند و همگان بايد از امكانات موجود به طور مساوى استفاده كنند و ليكن پس از پايان مسابقه و روشن شدن تفاوت ميان افراد در استعدادها و كوششها بايد با هر فردى مطابق با درجه استعداد و كوشش او رفتار كرد و در تشويق و جايزه بايد بين نفر اول با نفر دوم تفاوت قائل شد.

به كارگيرى آزادى در مسابقه نيز هماهنگ با پياده ساختن عدالت در آن است. زندگى براى انسانها نيز ميدان مسابقه است. انسانهايى كه به سر حد عقل و تميز مى‏رسند، به شركت در اين مسابقه دعوت شده‏اند و همگان از حقوق اولى و همگانى به طور متساوى برخوردار هستند و خداوند ابزار كار را به طور متساوى در اختيار آنها قرار داده و آنها را به تلاش و كوشش دعوت نموده است. اين دعوت از طرف خدا به تعبيرهاى گوناگونى در قرآن آمده است:

«و سارعوا الى مغفرة من ربكم و جنة عرضها السموات والارض اعدت للمتقين.» (13)

«شتاب كنيد به سوى بخشش پروردگارتان و بهشتى كه پهناى آن آسمانها و زمين است كه براى پرهيزگاران آماده شده است.»

«واستبقوا الخيرات‏» (14) «و پيشى گيريد بر يكديگر در كارهاى نيك‏»و پس از پايان مسابقه، تفاوت مردم در تلاش كردن به سوى هدف مسابقه روشن مى‏شود و عدالت و آزادى در مسابقه مى‏گويد; با افراد جامعه نبايد با يك درجه نگاه كرد، و بر همين اساس گاهى از پيامبر صلى‏الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: «الناس سواء كاسنان المشط‏» (15) «مردم با هم مساوى و برابرند مانند دندانه‏هاى يك شانه‏»و يا فرمود: «لافضل لعربى على عجمى (16) » «عرب هيچ گونه برترى بر عجم ندارد»و اين، تساوى و برابرى افراد انسان است در دعوت الهى و به كارگيرى نعمتهاى او و فرمانبرى از دستورات او. ليكن قرآن مى‏فرمايد: «ام نجعل اللذين آمنوا و عملواالصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار» (17)

«آيا كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كار شايسته انجام داده‏اند مانند كسانى قرار مى‏دهيم كه در زمين فساد مى‏كنند و آيا پرهيزگاران را مانند گنه كاران قرار مى‏دهيم.»

پس تساوى و برابرى كه در روايات آمده است، نسبت‏به قانون الهى و ابزار كار و حقوق همگانى است كه خداوند آن را به طور متساوى به تمام افراد بشر عنايت فرموده است و به اصطلاح، تساوى و برابرى پيش از اجراى مسابقه در ايمان و انجام كارهاى شايسته است و تفاوتى كه در آيه بيان شده است، نسبت‏به پايان مسابقه ايمان و عمل صالح است كه برندگان در اين مسابقه و تلاشگران در اين ميدان با كسانى كه از كاروان عقب مانده و يا نخواسته‏اند تلاش كنند و يا در مسير مخالف در حركت‏بوده‏اند بايد تفاوت داشته باشند.

اين عدالت‏خداوند است كه همه را از حقوق مساوى بهره‏مند مى‏سازد و همه را به مسابقه در ايمان و عمل صالح دعوت مى‏كند و در پايان كه مردم در تلاش با هم تفاوت داشتند پاداشها نيز بايد تفاوت داشته باشد.

امام خمينى قدس سره در پيوندى كه عدالت و آزادى با يكديگر دارند، چنين مى‏گويد:

«بايد جوانان روحانى و دانشگاهى قسمتى از وقت را صرف كنند در شناخت اصول اسلام كه در راس آن توحيد و عدل و شناخت انبياى بزرگ [و] پايه گزاران عدالت و آزادى است ; از ابراهيم خليل تا رسول خاتم صلى الله عليه و آله‏» (18)

و نيز مى‏گويد:

«جمهورى اسلامى، عدل اسلامى را مستقر مى‏كند و با عدل اسلامى همه و همه در آزادى و استقلال و رفاه خواهند بود.» (19)

عدالت و آزادى در بزهكاران و تبهكاران

تبهكارانى كه بر خود ستم كرده و يا به حقوق ديگران تجاوز مى‏نمايند و حق حيات و آزادى را از ديگران سلب كرده و با قلم و قدم خود، مردم را به فساد و بد انديشى سوق مى‏دهند، نبايد با آنها چون مردم پاك انديش و پاك كردار برخورد شود و آزادى كه براى پاكان وجود دارد، نبايد براى ناپاكان هم باشد; زيرا پاكان با انديشه پاك و نيك و كردار شايسته، خود را به كمال و سعادت مى‏رسانند و ديگران را نيز با خود همراه ساخته و به هدف عالى، هدايت رهبرى مى‏كنند; ليكن بد انديشان در انديشه تباهى و فساد هستند و براى رسيدن به هدف زشت‏خود، از ارتكاب هر كار زشتى ابا ندارند. حقوق ديگران را پايمال كرده جان و مال و آبرو و ناموس ديگران را وسيله رسيدن به اهداف ناپاك خود قرار مى‏دهند.

اجراى عدالت در اينگونه افراد حكم مى‏كند كه از آزادى در عمل محروم شوند و دست آنها در خرابكارى و فساد و تعدى به ديگران قطع شود. آزادى دادن به اين گروه، خلاف عدالت است ; زيرا خلاف آزادى ديگران است. اينان با فساد و تباهى كه دارند و با سلب حق ديگران، مردم را از آزادى محروم ساخته و اجازه كار و فعاليت‏به آنها نمى‏دهند.

پس رابطه ديگر عدالت و آزادى در اينجا روشن مى‏شود و آن اينكه، آزادى دادن به گروه بزهكار و تبهكار و مفسد، خلاف اجراى عدالت و خلاف اجراى آزادى در جامعه است ; چرا كه اگر اين گروه با آزادى حقوق ديگران را پايمال كرده و به آزادى ديگران تجاوز مى‏كنند و به اين ترتيب، ديگران در اعمال حقوق خود آزاد نخواهند بود، آزادى از پيكره اجتماع رخت‏برمى‏بندد و از ميان مى‏رود; چنانچه عدالت نيز پايمال شده و از ميان مى‏رود.

امام خمينى قدس سره چنين مى‏گويد:

«ما هر چه خواستيم اين قشرهاى فاسد را هدايت كنيم و هر چه مهلت داديم كه هدايت‏بشوند و به خود بيايند و به مصالح كشور نظر كنند، عكس آن را عمل كردند. هر چه به آنها آزادى داديم كه آزادى را براى ملت وسيله رشد قرار بدهند; آزادى قلم داديم، آزادى بيان داديم، اجتماعات و احزاب را آزاد گذاشتيم كه اگر راست مى‏گويند كه براى ملت كار مى‏كنند و دموكرات هستند و حكومت مردم بر مردم مى‏خواهند، چرا نمى‏گذارند مردم سرنوشت‏خودشان را تعيين كنند چرا، با خرابكاريها مى‏خواهند [كه مردم] حكومت‏خودشان را تعيين نكنند... آنها مى‏خواهند ما را غارت كنند و جوانهاى ما بى‏تفاوت باشند. جوانهايى كه در عشرتگاه هستند، بى‏تفاوتند. جوانهايى كه مبتلا به مخدرات هستند، در امور كشور بى‏تفاوت هستند، جوانهايى كه در مراكز فحشا بزرگ مى‏شوند، نسبت‏به مصالح كشور بى‏توجهند و به مصالح كشور كار ندارند... ما مى‏خواهيم مملكت را حفظ كنيم و حفظ مملكت‏به آن آزادى كه شما مى‏گوييد، نيست. اين آزادى مملكت را بر باد مى‏دهد... شما مى‏خواهيد كه ما آزاد بگذاريم تا جوانان ما فاسد بشوند و در پايان شما بهره ببريد.» (20)

آزادى و عدالت

آزادى با عدالت پيوند شديد و ارتباط مستحكم دارد. تمام انواع گوناگون عدالت‏با آزادى ارتباط دارند اين عدالت در چند شكل تجلى پيدا مى‏كند. بدين قرار:

1- عدالت ادارى

اداره كردن اجتماع به گونه‏اى كه اداره كننده بتواند صفات و ويژگيهاى افراد اجتماع را در نظر بگيرد و با هر فردى هماهنگ با استعداد و تلاش و كوششى كه در پيشرفت كار اجتماع دارد، برخورد نمايد. در امكانات موجود و در خدمات عمومى و حقوق همگانى در ميان افراد، به تساوى رفتار كند و در تفاوت كوششها و تلاشها در رفتارها تفاوت قايل شود; نظير ميدان مسابقه‏اى كه پيش از اجراى مسابقه با افراد به طور يكسان رفتار مى‏شود و پس از پايان آن، ميان افراد به تفاوت كوشش آنها، تفاوت رعايت مى‏گردد.

اداره جامعه بايد به كسى سپرده شود كه عدالت را بشناسد و بتواند آن را خوب اجرا كند، امام موسى بن جعفر عليه‏السلام فرمود: «لايعدل الا من يحسن العدل‏» (21)

«عدالت را اجرا نتواند كرد، مگر كسى كه آن را نيك بشناسد و نيك اجرا كند.»

اداره كننده جامعه اگر از مخالفان عدالت‏بترسد و يا در اجراى آن، ضعف نشان بدهد و يا نتواند آن را نيك شناسايى كند و نتواند با هر فردى همان طور كه در خور و شايسته اوست، رفتار كند، نمى‏تواند عدالت را اجرا كند و كسى كه عدالت را درست‏شناسايى نكرده باشد و از آن تصور درست و كاملى نداشته باشد، نمى‏تواند آن را اجرا كند و بر اين اساس است كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «ايهاالناس لا خير فى دين لا تفقه فيه‏» (22)

«اى مردم در دينى كه شناسايى و نيك‏شناسى نباشد، خيرى نيست‏».

در سايه عدالت ادارى كه حفظ حقوق افراد مى‏شود، آزادى انديشه، بيان، كردار و ديگر انواع آزادى نيز تامين مى‏شود.

2- عدالت جزايى

كيفرهاى جزايى كه در ملتها قانونى مى‏شود، از عدالت‏سرچشمه مى‏گيرد و انديشمندان هر ملتى براى برقرارى عدالت، قوانين كيفرى وضع مى‏كنند تا حقوق افراد جامعه پايمال نشده و تجاوزگران به كيفر كار زشت‏خود برسند و داد ستمديده از ستمگر گرفته شود.

در اسلام پيش از وضع قوانين كيفرى، رهنمودهايى در مورد ريشه يابى تباهى و جرم انجام شده و پيش از وقوع جرم، ريشه‏هاى آن شناسايى گشته است و مردم را از خطر و زشتى آنها آگاهى داده و از ارتكاب برحذر داشته است. به عنوان نمونه براى جلوگيرى از سرقت، تصرف در مال ديگران را بدون رضايت آنان ممنوع ساخته و از نتايج‏سوئى كه اين كار دارد، از باطل بودن عبادات با مال حرام و مستجاب نشدن دعا با خوردن حرام و كيفرهايى كه در جهان آخرت براى تصرف كننده در مال حرام است، به مردم هشدار داده است. براى جلوگيرى از قتل و آدم‏كشى، خون مسلمان را محترم دانسته و كمترين آزار را نسبت‏به ديگران حرام كرده تا راه آدمكشى را با اين وسيله مسدود نمايد.

پس از وقوع جرم، انسان را از كار زشتى كه كرده آگاه نموده و از مجرم مى‏خواهد توبه كند و از كار زشت‏خود پشيمان شود و خسارتى را كه بر خود و يا ديگران وارد كرده، جبران نمايد. و با اين فرمان، مجرم را هدايت كرده و از اجراى كيفر نسبت‏به او جلوگيرى مى‏كند; زيرا هر مجرمى توبه كند و به خدا برگردد و جبران خسارت وارده نمايد، كيفرى نسبت‏به او اجرا نمى‏گردد.

و اگر اين گونه اندرزها و هشدارها مؤثر واقع نشد و جرم اتفاق افتاد و مجرم توبه نكرد، آنگاه انواع كيفرهايى كه با جرمها هماهنگى و تناسب كامل دارد، به كار مى‏گيرد و در مورد مجرم اجرا مى‏كند. كيفرى كه مناسب جرمى است كه مجرم انجام داده ; مثلا در آدم كشى عمدى، قصاص را قانونى كرده و فرمان داده است هر كس مسلمانى را بكشد، بايد در برابر اين جنايت كشته شود و در قرآن مى‏فرمايد كه اين كيفر، باعث‏حيات و زندگانى جامعه مى‏گردد و براى ادامه حيات و زندگانى جامعه قاتل را بايد كشت و قصاص نمود و «لكم فى القصاص حيات يا اولوالالباب لعلكم تتقون.» (23)

و «در اجراى قصاص براى شما حيات و زندگانى هست اى صاحبان عقل شايد پرهيزگار شويد.»

قصاص هرچند ظاهرى خشن دارد ; ليكن اگر با انديشه به آن نگاه شود، روشن خواهد شد كه تنها عاملى كه مى‏تواند جلوى كشتار افراد جامعه را بگيرد و حيات و زندگى را براى انسانها تضمين نمايد، كشتن قاتل است.

مصلحت انديشى براى جامعه در اينگونه كيفرها، بر مصلحت انديشى فرد برترى پيدا كرده و صلاح جامعه نسبت‏به صلاح فرد جنايتكار، اهميت‏بيشترى پيدا مى‏كند، البته اگر بگوييم كه فرد جنايتكار صلاح و مصلحت دارد و با انجام جنايت، آن را از دست نمى‏دهد.

بريدن دست دزد نيز از اين قبيل كيفرهاست كه براى حفظ اموال مردم از چپاول و غارت قانونى شده است و به همان نحو كه قصاص از قاتل، سبب ادامه و استمرار حيات افراد جامعه است، بريدن دست دزد نيز سبب حفظ اموال مردم و حفظ ارزش حقوقى زحمتهاى ديگران است. اگر اين گونه كيفرها اعمال نشود، جامعه به سوى نابودى خواهد رفت و جان و مال مردم از ميان مى‏رود، عدالت پياده نخواهد شد و آزادى براى افراد نيز از ميان مى‏رود; زيرا زمانى آزادى براى افراد تامين مى‏شود كه جان و مال آنان محفوظ باشد و با خاطرى آسوده و به دور از تشويش و نگرانى زندگانى كنند. كسى كه در انديشه از دست دادن جان و يا مال خود باشد، آزادى انديشه ندارد، آزادى بيان ندارد، آزادى كردار ندارد و در يك كلام، به كارگيرى آزادى تنها در محيطى امن و خاطرى آسوده قابل تحقق و پياده شدن است.

3- عدالت اقتصادى

در اسلام بر عدالت اقتصادى تاكيد بسيار شده و آن را مايه بى‏نيازى و غناى افراد اجتماع معرفى كرده است. امام صادق (ع) فرمود: «ان الناس يستغنون اذا اعدل بينهم.» (24) «اگر در ميان مردم به عدالت رفتار شود همه بى نياز مى‏شوند.»

و امام كاظم (ع) فرمود:

«خداوند هيچ گونه مالى را رها نكرده است ; بلكه آن را قسمت نموده و حق هر صاحب حقى را به او داده است. و اگر در ميان مردم به عدالت رفتار شود، خواص و عوام و فقيران و بينوايان و همه قشرهاى مردم بى نياز مى‏شوند.» (25)

آنچه بر خلاف عدالت اقتصادى باشد، در اسلام حرام شده است ; مانند ربا كه در قرآن ظلم و ستم به حساب آمده است. آنجا كه مى‏فرمايد:

«يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقى من الربا ان كنتم مؤمنين فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله و ان تبتم فلكم رؤس اموالكم لا تظلمون و لاتظلمون.» (26)

«اى اهل ايمان بترسيد از خدا و واگذاريد آنچه را كه از ربا باقى مانده است، اگر ايمان داريد. پس اگر ربا را ترك نكنيد، با خدا و پيامبرش اعلام جنگ كرده‏ايد و اگر توبه كنيد، پس سرمايه مال براى خودتان است. نه ستم كنيد و نه زير بار ستم برويد.»

در هر حال، رباگيرى خلاف عدالت اقتصادى بوده و ظلم شمرده شده و در شرع نيز حرام و ممنوع است.

امام خمينى در تفسير آيه ربا چنين گويد:

«و ان قوله تعالى و ان تبتم فلكم رؤس اموالكم لا تظلمون و لا تظلمون ظاهر فى ان اخذ الزيادة عن راس المال ظلم فى نظر الشارع الاقدس و حكمة فى الجعل ان لم نقل بالعلية و ظاهر فى ان الظلم لا يرتفع بتبديل العنوان مع بقاء الاخذ عملى حاله و قد مرت ان الروايات الصحيحة و غيرها عللت‏حرمة الربا بانه موجب لانصراف الناس عن التجارات و اصطناع المعروف و ان العلة كونه فسادا و ظلما.» (27) «آيه شريفه كه مى‏گويد اگر توبه كنيد سرمايه مال از خودتان است، نه ستم كنيد و نه زير بار ستم برويد; دلالت دارد بر اينكه گرفتن زياده از سرمايه در نظر شارع اقدس ظلم است و همين ظلم و ستم حكمت جعل تحريم است، اگر نگوييم كه علت آن است. و روشن است كه ظلم با تغيير عنوان از ميان نمى‏رود; در حالى كه زياده از سرمايه را مى‏گيرد. و پيش از اين گذشت كه در روايات صحيحه، علت‏حرام بودن ربا، منصرف شدن مردم از تجارتها و كارهاى خير قرار داده شده است و در روايات آمده است كه علت‏حرام بودن ربا، فساد و ستمى است كه در آن قرار گرفته است.»

عدالت در اقتصاد، داد و ستد و معاملات را بر موازين برابرى و قواعد عادلانه برقرار كرده است كه اگر از آن موازين تجاوز شود، برخلاف عدالت است و آن داد و ستد لازم‏الاجرا نيست ; به گونه‏اى كه اگر يكى از دو طرف قرارداد خسارت ببيند، بايد خسارت او جبران شود و در موارد متعددى حق پشيمانى و به هم زدن معامله به كسى كه خسارت ديده، داده شده است كه از آنها در فقه به خيار تعبير شده است. برخى از اين خيارات عبارتند از: خيار عيب، خيار غبن، خيار شرط، خيار وصف و... كم فروشى و غش در معامله حرام شده و پولى كه در برابر جنس فروخته شده در اين معامله گرفته شود، در ملك فروشنده قرار نمى‏گيرد.

عدالت اقتصادى سلامت قراردادها را تضمين كرده و پايدارى به آنها را تامين مى‏نمايد. با اجراى اين بخش از عدالت در اقتصاد، اقتصادى سالم در جامعه حاكم مى‏شود و با اين اطمينان و آسودگى خاطر است كه انسانها مى‏توانند هر نوع قراردادى را برقرار كنند و داد و ستد را رونق دهند و از آزادى اقتصادى كه از عدالت اقتصادى سرچشمه مى‏گيرد، بازارهاى داد و ستد خود را رونق دهند و با هر شخص و در هر زمان و يا مكان، قراردادهاى خود را امضا كنند. در هر صورت، اين توانايى را مى‏توان آزادى اقتصادى ناميد. پس آزادى اقتصادى از عدالت اقتصادى سرچشمه مى‏گيرد و هر گاه در اقتصاد، عدالت‏باشد، آزادى نيز هست و اگر در اقتصاد عدالت نباشد و قراردادها بر پايه زور و ستم و پايمال كردن حق و مال ديگران به انجام برسد، آزادى انسانها در برقرارى قراردادهاى خود دچار ابهام مى‏شود و مردم به انجام چنين قراردادهايى مايل نمى‏باشند و اگر معامله‏اى را انجام دهند، از روى اضطرار و ناچارى است نه از روى ميل و اختيار.

4- عدالت در قضاوت

قاضى بايد عادل باشد و در قضاوت نيز عدالت را اجرا كند. عدالت در قاضى با عدالت در قضاوت بايكديگر متفاوت است. عدالت در قاضى به معناى ترك گناه و نافرمانى خداست، از طريق انجام واجبات و ترك محرمات با نيروى نفسانى كه او را بر اين كار وادار مى‏كند.

و عدالت در قضاوت، تساوى و برابرى ميان دو طرف دعواست كه قاضى بايد به هر دو نفر با يك چشم نگاه كند و يكى را بر ديگرى برترى ندهد.

خداوند در قرآن كريم در خصوص قضاوت و حكم ميان مردم فرمان به عدالت داده است:

«ان الله يامركم ان تؤدوالامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل.» (28) «همانا خداوند به شما فرمان مى‏دهد كه امانت‏ها را به صاحبانشان برگردانيد و هر گاه ميان مردم حكم و قضاوت كنيد، با عدالت‏حكم را اجرا نمائيد.»

«يا ايهاالذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا يجر منكم شنئان قوم على ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى‏» (29)

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، در راه خدا استوار و پايدار باشيد و براى ساير ملل عالم گواه عدالت و راستى و درستى باشيد و دشمنى با گروهى سبب نشود كه عدالت را اجرا نكنيد. عدالت را اجرا كنيد كه به پرهيزگارى و تقوا نزديكتر است. »

امامان معصوم نيز ما را به عدالت در قضاوت فرمان داده‏اند:

امام صادق (ع) فرمود: «هر كس گرفتار قضاوت شد، بايد در اشاره و نگاه و محل نشستن [طرفين دعوا] تساوى را رعايت كند.» (30)

و فرمود: مردى بر اميرالمؤمنين (ع) وارد شد و چند روزى مهمان او بود. سپس براى دادخواهى به نزد آن حضرت آمد. حضرت به او فرمود: طرف دعوا هستى؟ گفت: آرى. فرمود: از خانه ما بيرون برو ; زيرا پيامبر (ص) نهى فرمود از اينكه طرف دعوا مهمان[قاضى]، شود، مگر اينكه طرف ديگر او نيز مهمان بشود.» (31)

عدالت در قضاوت به قاضى حق نمى‏دهد كه يكى از دادخواهان را بر ديگرى ترجيح دهد و يا راه پيروزى بر طرف ديگر را به او بياموزد; زيرا اين كار زيان رسانى به طرف ديگر محسوب شده و زيان رسانى در اسلام حرام است. قضاوت براى بستن راه دشمنى و كينه است ; در حالى كه ستم در قضاوت، دشمنى و كينه را بيشتر مى‏كند و با عدالت در قضاوت كه خداوند در قرآن و پيامبر و اهل بيت او در روايات به آن دستور داده‏اند، سازگار نيست.

امام خمينى قدس سره در خصوص عدالت در قضاوت چنين مى‏گويد:

«وظايف قاضى چند امر است ; واجب است ميان دادخواهان تساوى برقرار كند، هر چند از نظر مقام تفاوت داشته باشند و اين تساوى بايد در سلام كردن به آنها، پاسخ گفتن به سلام آنها، نگاه كردن به آنها، سخن گفتن با آنها، ساكت‏شدن در برابر آنها، خوشرويى و ديگر آداب و احترامها رعايت‏بشود و اجراى عدالت در حكمرانى ميان آنها واجب است. اين تساوى در زمانى است كه دادخواهان مسلمان باشند و اگر يكى از آنها كافر باشد، تساوى در احترام واجب نيست ; اما اجراى عدالت در حكم بر هر حال واجب است. قاضى نمى‏تواند به يكى از دادخواهان چيزى را بياموزد كه بتواند بر ديگرى پيروز شود و نمى‏تواند كيفيت استدلال و دستيابى به راه پيروزى بر خصم را به يكى از آنان بياموزد. اگر دادخواهان يكى پس از ديگرى وارد بشوند، بايد در آغاز به دادخواهى اولين كسى كه وارد شده است گوش فرا دهد، مگر اينكه به مقدم شدن ديگرى رضايت دهد و تفاوتى نيست در اين حكم، ميان دادخواهان كه در يك رتبه باشند يا متفاوت ; مرد باشند يا زن و اگر با هم وارد بشوند و يا نداند كدام يك از آنها اول وارد شده است و راهى براى تشخيص آن نباشد، قرعه مى‏زند.» (32)

اين وظايف، نمونه‏اى از عدالت در قضاوت است كه در اسلام بر آن تاكيد شده است و اجراى اين وظايف، براى قاضى دو اصل اخلاقى فقهى را زنده مى‏كند و آنها را در جامعه اجرا مى‏نمايد; اصل عدالت و اصل آزادى.

اصل اول كه روشن است ; اما اصل دوم چگونه اجرا مى‏شود؟ پاسخ اين است، زمانى كه دادخواه بداند در محكمه قضاوت و حكم قاضى، عدالت اجرا مى‏گردد و اصل تساوى و برابرى حقوق تامين مى‏شود و حق او پايمال نمى‏گردد، با استفاده از آزادى كامل مى‏تواند دادخواهى كند، سخن خود را بگويد و حق خود را بخواهد; ليكن اگر بداند عدالت در قضاوت اجرا نمى‏گردد، كسى به حرف او گوش نمى‏دهد و به حق خود نمى‏رسد، از دادخواهى صرف نظر مى‏كند و يا دروغ مى‏گويد، به بيراهه مى‏رود و بالاخره اراده و اختيار و آزادى و حق انتخاب صحيح را از دست مى‏دهد و به اضطرار و ناچارى گرفتار مى‏شود. و از اين نكته، پيوند عدالت در قضاوت و آزادى براى ما روشن شده و ارتباط و همبستگى ميان آنها معلوم مى‏شود.

عدالت در كارگزاران اسلام

كارگزاران اسلام كه عهده دار خدمت‏به مردم هستند، بايد عدالت را اجرا كرده و خدماتى را كه به مسلمانان ارايه مى‏دهند، بايد صادقانه و از روى عدالت‏باشد تا تمام افراد جامعه به حقوق اسلامى خود برسند و بر كسى ستم نشود. كارگزاران در اسلام عبارتند از رهبر يا مرجع تقليد، قاضى ، امام جماعت و جمعه، شاهد، كاتب، مترجم، عامل صدقات، مقوم، مقسم، نائب در انجام عبادات، امين حاكم بر مال ايتام و غائب و ديوانه و امين حاكم بر قبض حقوق مالى و ديگر كسانى كه بخشى از خدمات جامعه را تحت هر عنوانى به عهده دارند، بايد عادل باشند.

اجراى عدالت در گروه كارگزاران، آزادى جامعه را نيز تضمين مى‏كند; زيرا در جامعه‏اى كه عدالت‏باشد و حقوق مردم به طور شايسته به آنها برسد، حق آزادى كه يكى از حقوق اسلامى است نيز براى افراد به دست مى‏آيد.

اميرالمؤمنين (ع) مى‏فرمايد: «و ان افضل قرة عين الولاة استقامة العدل فى البلاد» (33)

«بالاترين چشم روشنى رهبران دينى و كارگزاران اسلامى، برپا داشتن عدالت در بلاد است.» و فرمود: «و ان افضل عبادالله عندالله امام عادل.» (34)

«بالاترين بندگان در نزد خداوند، رهبر عادل است.»

علاوه بر رهبر دينى كه بايد عادل باشد، دولتمردان او نيز بايد عادل باشند و ستمگر را كمك ندهند. اميرالمؤمنين (ع) به مالك اشتر مى‏فرمايد: «وليكن وزرائك ممن لم يعاون ظالما على ظلمه.» (35

«اى مالك بايد دولت مردان تو كسانى باشند كه ستمگرى را در ستم كردن كمك نداده باشند.»

و در اوصاف والى و حكمران مى‏فرمايد:

«و قد علمتم انه لا ينبغى ان يكون الوالى على الفروج و الدماء و المغانم والاحكام و امامة المسلمين البخيل فتكون فى اموالهم نهمة و لا الجاهل فيضلهم بجهله و لا الجافى فيقطعهم بجفائه و لا الحائف للدول فيتخذ قوما دون قوم.» (36)

«و به تحقيق مى‏دانيد كه حكمران بر فروج و دماء و اموال غنيمتى و احكام دين و رهبرى مسلمين نبايد بخيل باشد، تا چشم طمع به مال مسلمانان نداشته باشد و نبايد نادان باشد، تا مردم را با نادانى خود گمراه نكند و نبايد جفاگر باشد، تا با جفاى خود، فروپاشى كانون اجتماع آنها را نكند و نبايد ستمگر در تقسيم اموال باشد، تا برخى را بدون جهت‏بر برخى ديگر برترى ندهد.»

امام خمينى قدس سره در خصوص عدالت كارگزاران اسلام و آزادى چنين مى‏گويد:

«سياست دولت اسلامى، حفظ استقلال، آزادى ملت و دولت و كشور و احترام متقابل، بعد از استقلال تمام مى‏باشد و فرقى بين ابرقدرتها و غير آنها نيست.» (37)

«اسلام بيش از هر دين و هر مسلكى به اقليتهاى مذهبى آزادى داده است. آنان نيز بايد از حقوق طبيعى خودشان كه خداوند براى همه انسانها قرار داده است، بهره‏مند شوند. ما به بهترين وجه از آنان نگهدارى مى‏كنيم. در جمهورى اسلامى كمونيستها نيز در بيان عقيده خود آزادند.» (38)

«در جمهورى اسلامى هر فردى از حق آزادى عقيده و بيان برخوردار خواهد شد وليكن هيچ فرد و يا گروه وابسته به قدرتهاى خارجى را اجازه خيانت نمى‏دهيم.» (39) «با جمهورى اسلامى، سعادت، خير، صلاح براى همه ملت است. اگر احكام اسلام پياده بشود، مستضعفين به حقوق خودشان مى‏رسند. تمام اقشار ملت‏به حقوق حقه خودشان مى‏رسند. ظلم و جور و ستم ريشه كن مى‏شود. در جمهورى اسلامى زورگويى نيست، در جمهورى اسلامى ستم نيست، در جمهورى اسلامى آزادى است، استقلال است. همه اقشار ملت در جمهورى اسلامى بايد در رفاه باشند. در جمهورى اسلامى عدل اسلامى جريان پيدا مى‏كند.» (40)

امام در باره ستمگرى كارگزاران جامعه و از ميان رفتن آزادى افراد جامعه چنين مى‏گويد:

«ما همه بدبختى هايى كه داشتيم و داريم و بعد هم داريم، از اين سران كشورهايى است كه اين اعلاميه حقوق بشر را امضا كرده‏اند. اعلاميه حقوق بشر را پنهانى امضا كردند كه سلب آزادى بشر را در همه دوره هايى كه كفيل بوده‏اند و دستشان به يك چيز مى‏رسيده‏است، كرده‏اند. سرلوحه اعلاميه حقوق بشر، آزادى افراد است. هر فردى از افراد بشر آزاد است، بايد آزاد باشد، همه در مقابل قانون على السويه مى‏باشند، همه بايد آزاد باشند... اين اعلاميه حقوق بشر را آمريكا يكى از آنهاست كه تصويب كرده‏اند اين را و امضا كردند... اين آمريكايى كه اعلاميه حقوق بشر را به اصطلاح امضا كرده است، ببينيد چه جناياتى را بر اين بشر واقع كرده است.» (41)

«در محيطى گفته مى‏شود آزادى داريم كه بهترين فرزندان و عزيزان ايران در زير شكنجه و تبعيد به سر مى‏برند. در محيطى دم از احترام به علماى اسلام مى‏زنند كه علماى اسلام در حبس غيرقانونى و در تبعيد گاهها بدون مجوز به سر مى‏برند.» (42)

ارتباط عدالت اجتماعى با آزادى

اجتماع دينى، اجتماعى است كه در آن موجبات رشد و تكامل وجود داشته باشد. موانع ترقى و سعادت از ميان برداشته شود. اجتماعى كه در آن سلامت روانى وجود نداشته باشد، به رشد و تكامل نمى‏رسد زمانى سلامت روانى اجتماع تامين مى‏شود كه مردم در عقيده، بيان، انتخاب، راى و ديگر نيازها آزاد باشند. البته آزادى در حدود قانون اسلام كه تامين كننده بهترين و بالاترين نوع آزادى است. بهترين راه اجراى عدالت، اجراى آن در اجتماعى است كه سلامت روانى داشته باشد. اضطراب، ناكامى و تعارض و تضارب در نيازها وجود نداشته باشد. و از ميان رفتن اين گرفتاريها و ناراحتيها زمانى ميسر خواهد شد كه مردم از حق آزادى سالم برخوردار باشند. و از اينجا ارتباط عدالت اجتماعى با آزادى روشن مى‏گردد. اجراى عدالت‏بدون آزادى، امرى محال است و اجراى آزادى بدون عدالت اجتماعى، امرى ناممكن مى‏باشد.اسلام براى اجراى بهترين شكل عدالت و آزادى در اجتماع، اسباب وموجبات رشد آن را فراهم كرده و از موانع آن جلوگيرى كرده و افراد را هشدار داده است ; از بى‏دينى و بى‏اعتقادى گرفته تا بى‏عدالتى و هر آنچه مانع رشد و پيشرفت جامعه باشد. «اعبدوالله مالكم من اله غيره.» خدا را بپرستيد جز خدا معبودى نداريد.» (43)

«فاوفوا الكيل و الميزان‏» «به كيل و پيمانه و وزن وفادار مانده از كم فروشى و نقصان بپرهيزيد.» (44)

براى اجراى عدالت اجتماعى، شناخت درست انسانها و ارزش و كرامت افراد جامعه نقش بسيار مهمى دارد.امير مؤمنان (ع) در عهدنامه مالك اشتر، انسانها و افراد جامعه را بر دو گونه قرار داده است; 1- برادران دينى و مسلمانها كه در اسلام با هم مشتركند. 2- همنوعان كه در انسانيت‏با هم مشترك هستند; هر چند در دين و اعتقاد با هم اختلاف دارند و هيچ كدام از آنها نبايد تحقير گردند يا ستم ببينند. (45) آزادى تنها از عدالت‏سرچشمه نمى‏گيرد; بلكه تمام حقوق انسانى از عدالت‏سرچشمه مى‏گيرند و بايد با آن هماهنگ باشند تا جايى كه گفته شده است ; حقوق و عدالت دو همزاد تاريخى‏اند. يونانيان اين اتحاد را بيش از ديگران دريافتند و روميان انديشه آنان را گرفتند.

حكومت كفرى كه عدالت را رعايت كند، باقى مى‏ماند و ليكن حكومتى كه عدالت را رعايت نكند و حقوق افراد جامعه را به آنها ندهد، باقى نمى‏ماند. حقوق و قوانين اداره كننده جامعه بايد از عدالت الهام گرفته و با آن هماهنگ باشد.

«دوم، قاعده و قانونى را كه با عدالت و انصاف هماهنگ نبينند، آن را با ميل و رغبت اجرا نمى‏كنند و براى فرار از آن به انواع سليقه‏ها و ابزارها دست مى‏زنند. پس هر حكومتى كه بخواهد جامعه را اداره كند وباقى بماند، بايد قوانين اداره كننده خود را با عدالت هماهنگ سازد و براى حفظ نظام عمومى و ايجاد آرامش و امنيت عمومى ناگزير است كه تا سر حد امكان قواعد حقوقى را كه در جامعه اجرا مى‏كند، با عدالت‏سازگار كند. در اخلاق و حكمت نيز والاترين ارزشها در كرامت انسانى، آزادى برابرى و عدالت است و اين سه مفهوم چندان عزيز و گرانبها هستند و با روح آدمى سازگار، كه برترى دادن يكى از آنها بر ديگرى دشوار است و شايد علت آن، وحدت و يگانگى است كه بر روح و حقيقت آنها حكمفرماست ; ليكن هر كدام از ديگرى سرچشمه مى‏گيرد و از او جدا نيست. اين هماهنگى و يگانگى تا جايى رسيده است كه مركزيت را براى هر كدام مجهول ساخته است و هر كس با تصوراتى كه دارد، يكى از آنها را به عنوان مركز براى ديگرى معرفى كرده است. برخى گفته‏اند مركز، عدالت است كه برابرى و آزادى از آن سرچشمه مى‏گيرند و برخى مركزيت را از آن آزادى مى‏دانند و مى‏گويند; آزادى مركز و قطب همه ارزشهاى انسانى است و هر چه هست وابستگى و همبستگى ميان اين سه قطب است كه تمام ارزشهاى اخلاقى و حقوقى انسان از آن سرچشمه مى‏گيرند.

امام خمينى در موضوع عدالت و برابرى در اسلام چنين مى‏گويد:

«ما عدالت اسلامى را مى‏خواهيم در اين مملكت‏برقرار كنيم. اسلامى كه راضى نمى‏شود حتى به يك زن يهودى كه در پناه اسلام است، تعدى بشود. اسلامى كه حضرت امير سلام‏الله عليه مى‏فرمايد: براى ما اگر چنانچه بميريم ملامتى نيست و لشكر مخالف آمده است و با فلان زن يهوديه‏اى كه ملحد بوده است‏خلخال را از پايش درآورده است. يك همچو اسلامى كه عدالت‏باشد در آن، اسلامى كه در آن هيچ ظلمى نباشد، اسلامى كه در آن شخص اولش با آن فرد آخر، على السويه در مقابل قانون باشند. در اسلام چيزى كه حكومت مى‏كند، يك چيزى است و آن قانون الهى... قانون حكومت مى‏كند. شخص هيچ حكومتى ندارد آن شخص ولو رسول خدا باشد ولو خليفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نيست، در اسلام قانون است، همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست. قانونى است كه از روى عدالت الهى پيدا شده است. قانونى است كه قرآن است. قرآن كريم است و سنت رسول اكرم است‏» (46) «جمهورى اسلامى عدل اسلامى را مستقر مى‏كند و با عدل اسلامى همه و همه در آزادى و استقلال و رفاه خواهند بود.» (47)

امام قدس سره در اين سخن به روشنى بيان كرده است كه آزادى از عدالت‏سرچشمه مى‏گيرد و اگر در جامعه عدالت اجرا شود، آزادى و استقلال و رفاه به دنبال آن خواهد آمد و پيوند عدالت و آزادى پيوند علت و معلول است واين پيوند نزديكترين و شديدترين پيوندهاست كه در سخن امام به آن اشاره شده است.

«ملت ايران مسلمان است و اسلام را مى‏خواهد ; آن اسلامى كه در پناه آن، آزادى و استقلال است، رفع ايادى اجانب است، عدم پايگاه ظلم و فساد است، قطع كردن دستهاى خيانتكار و جنايتكاران است.» (48)

«اگر احكام اسلام پياده شود، مستضعفين به حقوق خودشان مى‏رسند. تمام اقشار ملت‏به حقوق حقه خودشان مى‏رسند، ظلم و جور و ستم ريشه كن مى‏شود... در جمهورى اسلامى، آزادى است، استقلال است. همه اقشار ملت در جمهورى اسلامى بايد در رفاه باشند.... در جمهورى اسلامى عدل اسلامى جريان پيدا مى‏كند.» (49)

زمانى كه نابرابريهاى اجتماعى در زمينه اقتصاد، آزادى و ديگر حقوق ثابت تمام افراد جامعه پيدا شده، نياز به برابرى و اجراى عدالت‏بيشتر مى‏گردد و ارزش والاى اين دو مفهوم بيشتر احساس مى‏شود. و روشن است كه مفهوم آزادى در اجتماع تا زمانى ارزش دارد و براى انسانها كرامت‏به حساب مى‏آيد كه محكوم به عدالت و برابرى باشد و يا به عبارت ديگر از مفهوم عدالت‏برابرى سرچشمه گرفته باشد و اگر به فرض آزادى‏اى در جامعه باشدكه با عدالت و برابرى سازگارى نداشته باشد، آن آزادى ارزش خود را از دست مى‏دهد و از كرامت انسانى خارج مى‏شود.

در فلسفه وجودى حقوق اجتماعى كه هدف حكومت و قانون تامين برابرى اقتصادى و اجتماعى است، آزادى تا جايى محترم است كه با اين هدف سازگار باشد و به آن لطمه نزند و تاثير همين فلسفه‏ها سبب شده است كه در اجتماع آزاد بشرى نيز قانون از آزاديها بكاهد و انسان را در نيازهاى شخص خود رها و يله قرار ندهد تا بهره‏گيرى برابر تمام افراد از حقوق خود، در جامعه حكمفرما باشد و در حقيقت مركزيت‏با عدالت است. آزادى بايد در محدوده عدالت‏باشد و برابرى نيز از آن سرچشمه بگيرد. نياز واقعى انسانها به عدالت است ; چرا كه تساوى و تعادل در ذات و جوهر عدالت است; بلكه عدالت عين تساوى و تعادل است كه در كتابهاى لغت‏به همين معنا آمده است و ما در بخش مفهوم عدالت‏به آن اشاره كرديم. و روشن است كه مقصود از برابرى، تساوى تمام افراد جامعه در تمام ارزشها نيست ; بلكه تساوى در حقوق همگانى و عمومى و ارج نهادن به سعى و كوشش و تلاش هر كس به فراخور حال خود است كه پيش از اين ; به آن اشاره رفت.

پس، ارزشهاى انسانى و والاترين آنها كه آزادى و برابرى است، در عدالت‏خلاصه مى‏شود و عدالت را بايد به عنوان نخستين ارزش برگزيد و آن را معيار و ميزان تمام ارزشها و حقوقها قرار داد.

و بر همين اساس است كه خداى تبارك و تعالى، فرمان به عدالت مى‏دهد و آن را معيار ارزش و كرامت انسانى كه تقوا و پرهيزگارى است، قرار مى‏دهد: «اعدلوا هو اقرب للتقوى‏» (50) «عدالت را اجرا كنيد كه به تقوى و پرهيزگارى نزديكتر است‏» و در آيه ديگر، كرامت انسانى را تقوا دانسته و مى‏فرمايد: «ان اكرمكم عندالله اتقيكم‏» (51) «همانا گرامى‏ترين شما در نزد خدا، باتقواترين شماست‏» و در آيه ديگر، ملاك و ميزان در حكمرانى ميان مردم را عدالت قرار داده است ; «و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل‏» (52) «و هرگاه ميان مردم حكم مى‏كنيد از روى عدالت‏حكم كنيد» و بالاخره به عنوان يك فرمان و يك دستور ويژه، از فرمان به عدالت‏ياد مى‏كند و مى‏گويد: «ان الله يامر بالعدل و الاحسان‏» (53) «همانا خداوند فرمان به اجراى عدالت و نيكى كردن مى‏دهد.»

امام خمينى در اين باره، چنين مى‏گويد:

«اسلام خدايش عادل است ; پيغمبرش هم عادل است و معصوم ; امامش هم عادل است و معصوم است ; قاضى‏اش هم معتبر است كه عادل باشد; فقيهش هم معتبر است كه عادل باشد; شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد ; امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد; امام جمعه‏اش هم بايد عادل باشد. از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر زمامدار بايد عادل باشد. ولات آن هم بايد عادل باشد.» (54)

خود امام، هدف پيامبران بزرگ خدا در رسالت و كوشش و تلاشى كه براى هدايت مردم داشتند، اجراى عدالت و پياده كردن قوانين عادلانه مى‏داند و در اين زمينه، چنين بيان كرده است:

«مقصود انبيا از كوششها و جنگهايى كه با مخالفين مى‏كردند، كشورگشايى و اينكه قدرت را از خصم بگيرند و در ست‏خودشان باشد، نبوده ; بلكه مقصد اين بوده كه يك نظام عادلانه به وجود آورند تا به وسيله آن، احكام خدا را اجرا نمايند.» (55)

«اين سيره مستمره انبيا بوده است و اگر تا ابد هم فرض كنيد انبيا بيايند، باز همين است. باز جهات معنوى بشر تا اندازه‏اى كه بشر لايق است، اقامه عدل در بين بشر و كوتاه كردن دست‏ستمكاران [خواهد بود] و ما بايد اين دو امر را تقويت كنيم.» (56)

امام راحل در اين سخن اخير، پس از بيان اينكه اجراى عدالت هدف پيامبران بوده است، بر امر ديگرى تاكيد مى‏كنند و آن، وظيفه ما نسبت‏به اين هدف مقدس است كه اين هدف، تنها براى پيامبران نبوده و ما نبايد به صرف حكايت و نقل آن اكتفا بكنيم و در مقام بيان فضايل پيامبران از آن يادآورى نماييم ; بلكه وظيفه ما تقويت آن دو امر است ; يعنى اقامه عدل و كوتاه كردن دست‏ستمكاران.

بايد هدف از رسالت پيامبران را تقويت كرد و آن را اجرا نمود و بايد از كوشش و تلاشى كه مردان خدا در راه اقامه عدل از خود به يادگار گذاشته‏اند عبرت گرفت و در استمرار و تداوم آن، سختكوش باشيم.

نتيجه بررسى

آزادى با عدالت پيوند ناگسستنى دارد و اين پيوند كه پيوند بين علت و معلول است، نزديكترين و شديدترين پيوندهاست. عدالت، علت است و آزادى معلول آن. آزادى از عدالت‏سرچشمه گرفته و مركزيت در ارزشها با عدالت است.

والاترين ارزش و بلندترين كرامت انسان، اجراى عدالت است كه با آن، ارزشهاى ديگر نيز تحقق مى‏يابند.

هدف رسالت رسولان خدا، اقامه عدل و اجراى عدالت‏بوده است و وظيفه مردم در برابر رسالت پيامبران، استمرار اين رسالت و تداوم پيام آنهاست و مردم بايد همانند پيامبران خدا، در اقامه عدل و اجراى عدالت، سختكوش و تلاشگر باشند.

ء پى نوشت‏ها:

1. صحيفه نور، ج‏9، ص 88.

2. كتاب [امام] خمينى و جنبش سخنرانى مورخه 25/2/43، صص‏9 10.

3. صحيفه نور، ج‏7، ص 18.

4. سوره اسراء، آيه 70.

5. صحيفه نور، ج‏7، ص 61.

6. همان، ج 21،ص 195.

7. معجم مفردات الفاظ القرآن، دارالكتب العربى، ص‏336.

8. لسان العرب، نشر ادب الحوزه، قم، ج 11.

9. المبسوط، چاپ المكتبة‏المرتضويه، ج 8، ص‏217.

10. الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 371.

11. عدالت، حقوق، دولت، چاپ انتشارات مطالعات، ص 8.

12. كافى، ج 11، ص 542، والحياة، ج‏6، ص 345.

13. سوره آل عمران، آيه‏133.

14. سوره بقره، آيه 148.

15. بحارالانوار، ج‏76،ص 235.

16. همان، ج 22، ص 348.

17. سوره ص، آيه 28.

18. صحيفه نور، ج 2، ص 18.

19. همان، ج‏6، ص‏77.

20. در جستجوى راه، سخنرانى مدرسه فيضيه به مناسبت عيد فطر، مورخه 4/6/58،ص 278.

21. كافى، ج 1، ص 542; و الحياة، ج‏6، ص‏346.

22. بحارالانوار، ج 70، ص‏307.

23. سوره بقره، آيه‏179.

24. كافى، ج‏3، ص 568; و الحياة، ج‏6، ص 345.

25. كافى، ج 1، ص 542، و الحياة، ج‏6،ص 345.

26. سوره بقره، آيات 278 و279.

27. كتاب البيع، ج 2، ص 460.

28. سوره نساء، آيه 58.

29. سوره مائده، آيه 8.

30. وسايل الشيعه، باب‏3، آداب القاضى، حديث 1.

31. همان، حديث 2.

32. تحريرالوسيله، ج 2، صص‏409- 410.

33. نهج البلاغه، نامه‏53.

34. همان، خطبه 164.

35. همان، نامه‏53.

36. همان، خطبه 131.

37. صحيفه نور، ج‏3، ص‏89.

38. همان، ص 48.

39. همان، ص 178.

40. صحيفه نور، ج 5، ص‏279.

41. همان، ج 2، ص‏23.

42. همان، ص 95.

43. اعراف، آيه 85.

44. همان.

45. كافى، ج 8، ص 32.

46. صحيفه نور، ج‏9، ص 42.

47. همان، ج‏6، ص‏77.

48. همان، ج 1،ص 250.

49. همان، ج 5، ص‏279.

50. سوره مائده، آيه 8.

51. سوره حجرات، آيه 12.

52. سوره نساء، آيه 58.

53. سوره نحل، آيه 90.

54. صحيفه نور، ج 2، ص‏6.

55. همان، ج 8، ص 81.

56. همان، ج 18، ص‏33.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت: 16:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره آترواسكلروز (تصلب‌ شرايين)

بازديد: 387

 

آترواسكلروز (تصلب‌شرايين(

Atherosclerosis

 

آترواسكلروز (تصلب‌ شرايين) عبارت‌ است‌ از يك‌ گونه‌ بسيار شايع‌از تصلب‌ شرايين‌ كه‌ طي‌ آن‌ رسوباتي‌ به‌ نام‌ پلاك‌ در ديواره‌ رگ‌هايي‌ كه‌خون‌ حاوي‌ اكسيژن‌ و ساير موادمغذي‌ را از قلب‌ به‌ ساير بخش‌هاي‌ بدن‌ مي‌برند،تشكيل‌ مي‌شوند. آترواسكلروز مي‌تواند باعث‌ آسيب‌ كليوي‌، كاهش‌ خونرساني‌ به‌ مغزو اندام‌ها، و بيماري‌ رگ‌هاي‌ قلبي‌ شود. آترواسكلروز يكي‌ از علل‌ عمده‌ سكته‌مغزي‌ و قلبي‌ است‌. شروع‌ آن‌ مي‌تواند در سي‌ و چند سالگي‌ باشد. شيوع‌ آن‌ تاسن‌ 45 سالگي‌ در مردان‌ بيشتر است‌. اما پس‌ از يائسگي‌، شيوع‌ آن‌ در زنان‌افزايش‌ مي‌يابد.

   علايم‌ شايع‌

تا زماني‌ كه‌ آترواسكلروز به‌ مراحل‌ پيشرفته‌ نرسيده‌ باشد،اغلب‌ بدون‌ علامت‌ است‌. بروز علايم‌ بستگي‌ به‌ اين‌ دارد كه‌ خونرساني‌ كدام‌قسمت‌ بدن‌ كم‌ شده‌، و شدت‌ و گسترش‌ بيماري‌ در چه‌ حد است‌.
گرفتگي‌ عضله‌،وقتي‌ كه‌ رگ‌هاي‌ پا درگير شده‌ باشد.
آنژين‌ صدري‌ يا حمله‌ قلبي‌، وقتي‌رگ‌هاي‌ قلبي‌ درگير شده‌ باشند.
سكته‌ مغزي‌، يا كاهش‌ ناگهاني‌ و موقت‌خونرساني‌ به‌ مغز اما بدون‌ بروز سكته‌، در صورتي‌ كه‌ رگ‌هايي‌ كه‌ به‌ گردن‌ وسپس‌ مغز مي‌روند درگير شده‌ باشند.

   علل

تكه‌هاي‌ بافت‌ چربي‌دار، كه‌ حاوي‌ ليپوپروتئين‌ كم‌چگال‌ (همان‌كلسترول‌ بد) هستند و به‌ ديواره‌ سرخرگ‌ آسيب‌ مي‌رسانند، اغلب‌ در محل‌ اتصال‌ وانشعاب‌ سرخرگ‌ها رسوب‌ مي‌كنند. تشكيل‌ اين‌ رسوبات‌ شايد حتي‌ در اوايل‌ جواني‌آغاز شود. بافت‌ پوشاننده‌ ديواره‌ داخلي‌ سرخرگ‌ در اين‌ نقاط‌ اتصال‌ و انشعاب‌،مواد چربي‌ موجود در خون‌ را به‌ دام‌ مي‌افكند. با تجمع‌ مواد چربي‌،انعطاف‌پذيري‌ سرخرگ‌ كم‌ و فضاي‌ داخلي‌ آن‌ تنگ‌تر مي‌شود. در نتيجه‌ جريان‌ خون‌مشكل‌ پيدا مي‌كند. از طرفي‌ اين‌ رسوبات‌ ممكن‌ است‌ شكاف‌ بردارند يا پاره‌ شوندو روي‌ آنها لخته‌ خوني‌ تشكيل‌ شود كه‌ در نتيجه‌، رگ‌ مسدود مي‌شود.

   عوامل تشديد كننده بيماري

فشارخون‌ بالا
كلسترول‌ بالا (بالا بودن‌ غلظت‌ ليپوپروتئين‌كم‌ چگال‌ [كلسترول‌ بد] و پايين‌ بودن‌ غلظت‌ ليپوپروتئين‌ پرچگال‌ (كلسترول‌خوب‌).
سن‌ بالاي‌ 60 سال‌
جنس‌ مذكر
استرس‌
ديابت‌ شيرين‌ (مرض‌قند)
چاقي‌؛ كم‌تحركي‌
سيگاركشيدن‌
تغذيه‌ نامناسب‌ (خوردن‌ چربي‌ وكلسترول‌ به‌ مقدار زياد)
سابقه‌ خانوادگي‌ آترواسكلروز

   پيشگيري‌

ترك‌ سيگار
توصيه‌هايي‌ كه‌ در قسمت‌ رژيم‌ غذايي‌ آمده‌ است‌را رعايت‌ كنيد. كودكان‌ و نوجواناني‌ كه‌ والدين‌ آنها دچار آترواسكلروز هستند نيزاز رژيم‌ كم‌ چربي‌ سود خواهند برد.
به‌ طور منظم‌ ورزش‌ كنيد.
حتي‌المقدوراسترس‌ را كاهش‌ دهيد و به‌ سطح‌ قابل‌ كنترل‌ برسانيد.
اگر ديابت‌ يا فشارخون‌بالا داريد، برنامه‌ درماني‌ مربوطه‌ را به‌ دقت‌ رعايت‌ كنيد.

 

 

   عواقب‌ مورد انتظار

اين‌ بيماري‌ در حال‌ حاضر علاج‌ناپذير است‌. اما به‌ تازگي‌گزارشات‌ زيادي‌ رسيده‌ مبني‌ بر اين‌ كه‌ درمان‌ مجدانة‌ عوامل‌ خطر اين‌ بيماري‌مي‌تواند تا حدي‌ انسداد را كاهش‌ دهد. بدون‌ درمان‌، عوارضي‌ پديد خواهند آمد كه‌نهايتاً به‌ مرگ‌ منتهي‌ خواهند شد.
تحقيقات‌ در زمينه‌ علل‌ و روش‌هاي‌درماني‌ اين‌ بيماري‌ ادامه‌ دارند.

 

   عوارض‌ احتمالي‌

سكته‌ قلبي‌
سكته‌ مغزي‌
آنژين‌ صدري‌
بيماري‌ كليوي‌
نارسايي‌ احتقاني‌ قلب‌
مرگ‌ ناگهاني‌

   درمان‌

 

   اصول‌ كلي‌

آزمايشات‌ تشخيصي‌ ممكن‌ است‌ شامل‌ موارد زير باشد: نوار قلب‌،آزمون‌ ورزش‌، آزمايش‌ خون‌ از نظر كلسترول‌ كلي‌، خوب‌ و بد، قندخون‌، و نيزعكس‌برداري‌ از قفسه‌ سينه‌ و عروق‌
ترك‌ سيگار
براي‌ بعضي‌ از بيماران‌كه‌ خطر در مورد آنها زياد است‌، جراحي‌ انجام‌ مي‌شود: بازكردن‌ رگ‌ بابادكنك‌هاي‌ مخصوص‌ در مورد رگ‌هاي‌ تنگ‌ شده‌؛ و ساير روش‌هاي‌ جراحي‌ مانندتعويض‌ رگ‌ بيمار با سياهرگ‌ يا رگ‌هاي‌ مصنوعي‌.

 

 

   داروها

به‌ دليل‌ اينكه‌ كار از كار گذشته‌ و آسيب‌ قبلاً وارد شده‌ است‌،هيچ‌ داروي‌ رضايت‌بخشي‌ براي‌ درمان‌ آترواسكلروز وجود ندارد.
در تحقيقات‌اخير مشخص‌ شده‌ است‌ كه‌ پايين‌ آوردن‌ سطح‌ كلسترول‌ در كساني‌ كه‌ كلسترول‌خونشان‌ بالا است‌، مي‌تواند طول‌ عمر را افزايش‌ دهد. اگر شما علايم‌ يك‌ اختلال‌ناشي‌ از آترواسكلروز را داريد، و رژيم‌ غذايي‌ و ورزش‌ در كاهش‌ كلسترول‌ مؤثرواقع‌ نشده‌ باشند، شايد براي‌ شما داروهاي‌ ضدچربي‌ تجويز شود.
براي‌ درمان‌مشكلات‌ همراه‌ آترواسكلروز (مثلاً فشار خون‌ بالا، يا بي‌نظمي‌هاي‌ ضربان‌ قلب‌) ممكن‌ است‌ تجويز داروهاي‌ ديگر ضروري‌ باشد.
در برخي‌ تحقيقات‌ مشخص‌ شده‌است‌ كه‌ آسپيرين‌ و ويتامين‌ ـ اي‌ ممكن‌ است‌ خطر سكته‌ قلبي‌ را كاهش‌ دهند. باپزشك‌ خود در مورد اينكه‌ آيا تجويز آنها براي‌ شما لازم‌ است‌ يا خير مشورت‌كنيد.

 

   فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري

معمولاً محدوديتي‌ براي‌ آن‌ وجود ندارد. البته‌ ميزان‌ فعاليت درزمان ابتلا به اين بيماري بستگي‌ به‌ وضعيت‌ عمومي‌ سلامت‌ و وجود بيماري‌هاي‌ ديگردارد.

   رژيم‌ غذايي

رژيم‌ غذايي‌ بايد كم‌ چرب‌، كم‌ نمك‌ و پرفيبر باشد. مصرف‌ غلات‌،ميوه‌ها و سبزيجات‌ تازه‌ را افزايش‌ دهيد.

   درچه شرايطي بايد به پزشك مراجعه نمود؟

اگر شما يا يكي‌ از اعضاي‌ خانواده‌ تان داراي‌ عوامل‌ خطر بروزآترواسكلروز هستيد و تمايل‌ داريد از اين‌ بيماري‌ پيشگيري‌كنيد.

 

يكي از عوارض تصلب شرايين سكته قلبي (انفاركتوس )مي باشد كه به شرح اين بيماري مي پردازيم .

 

سكته قلبي (انفاركتوس )                                     


است‌‏قلبي‌‏بيماري‌هاي‌‏از‏پيشگيري‌‏شيوه‌‏بهترين‌‏طبيعت‌ ، ‏با‏همزيستي‌‏
تنبلي‌‏و‏سيگار‏به‌‏مفرط ، اعتياد‏كار‏از‏ناشي‌‏خستگي‌‏عصبي‌، ‏فشارهاي‌‏
مي‌باشد‏قلبي‌‏بيماري‌هاي‌‏ايجاد‏مهم‌‏عوامل‌‏از‏جسماني‌‏


...سالم‌‏زيست‌‏محيط‏اول‌‏


و‏ازآب‏برخورداري‌‏طبيعت‌ ، ‏با‏تماس‌بيشتر‏كرده‌اند ، ‏اعلام‌‏پژوهشگران‌‏
صوتي‌ ،ساليان‌‏آلودگي‌‏به‌ويژه‌‏ازآلودگي‌ها‏بودن‌‏دور‏و‏سالم‌‏هواي‌‏
محيط‏آلودگي‌‏.مي‌دارد‏سالم‌نگه‌‏را‏قلب‏دوران‌كهنسالي‌‏در‏حتي‌‏دراز ، ‏
هواي‌‏آلودگي‌‏در‏مي‌توان‌‏آن‌را‏نمود‏بدترين‌‏كه‌‏ما‏عصر‏زيست‌در‏
ميليون‌هاشهروند‏زندگي‌‏يكسان‌‏صورت‌‏يافت‌به‌‏پرجمعيت‌‏و‏بزرگ‌‏شهرهاي‌‏
مردمي‌‏و‏صنايع‌آلاينده‌‏صاحبان‌‏.است‌‏داده‌‏جدي‌قرار‏خطر‏معرض‌‏در‏را‏
معرض‌‏در‏مي‌گيرند ، ‏قرار‏سمي‌‏پسابهاي‌‏و‏گازها‏خطر‏معرض‌‏در‏ناچار‏به‌‏كه‌‏
انتخاب‏را‏آدم‌ها‏شهرها ، ‏آلوده‌‏هواي‌‏در‏موجود‏سرب‏.دارند‏قرار‏خطر‏
زيست‌ ، ‏محيط‏آلودگي‌‏.مي‌گيرد‏هدف‌‏شهر‏همه‌‏در‏را‏سلامتي‌‏بلكه‌‏نمي‌كند‏
خود‏بيرحمانه‌‏هجوم‌‏مورد‏را‏انسانها‏ريه‌‏و‏قلب‏عضوي‌ ، ‏هر‏از‏زودتر‏
شهر‏در‏قلبي‌‏سكته‌هاي‌‏شمار‏افزايش‌‏تكان‌دهنده‌‏آمارهاي‌‏مي‌دهد ، ‏قرار‏
داشتن‌‏براي‌‏پس‌‏.مي‌كند‏خوبي‌آشكار‏به‌‏را‏تلخ‌‏واقعيت‌‏اين‌‏تهران‌‏بزرگ‌‏
.
باشيم‌‏داشته‌‏سالم‌‏زيست‌‏بايدمحيط‏سالم‌‏قلب‏
علل‌‏رديف‌ 3‏در‏همچنان‌‏مغزي‌‏و‏قلبي‌‏سكته‌‏بيماري‌‏به‌‏ابتلا‏از‏ناشي‌‏مرگ‌‏
علل‌‏تاكنون‌‏بيستم‌‏قرن‌‏اوايل‌‏از‏.مي‌رود‏به‌شمار‏آدمي‌‏مير‏و‏مرگ‌‏اصلي‌‏
ميلادي‌‏سال‌ 1900‏مقارن‌‏.است‌‏يافته‌‏تغيير‏ملاحظه‌اي‌‏قابل‌‏بطور‏مير‏و‏مرگ‌‏
از‏بسياري‌‏مرگ‌‏عامل‌‏سل‌‏و‏پنوموني‌‏آنفلوانزا ، ‏نظير‏عفوني‌‏بيماريهاي‌‏
يافته‌‏توسعه‌‏كشورهاي‌‏در‏بهداشتي‌‏خدمات‌‏كه‌‏مرور‏به‌‏اما‏بود‏انسانها‏
صدر‏از‏و‏درآمد‏كنترل‌‏تحت‌‏نيز‏عفوني‌‏بيماري‌هاي‌‏نهاد ،بهبودي‌‏به‌‏رو‏
اكنون‌‏هم‌‏كه‌‏به‌طوري‌‏رفته‌‏كنار‏مير ،و‏مرگ‌‏علل‌‏به‌‏مربوط‏جدول‌‏
و‏سرطانها‏انواع‌‏قلب ، ‏بيماريهاي‌‏مانند‏مزمن‌‏و‏غيرواگير‏بيماريهاي‌‏
داده‌‏تشكيل‌‏را‏مير‏و‏مرگ‌‏علل‌‏مهمترين‌‏ترتيب‏به‌‏مغز‏عروق‌ ، ‏بيماريهاي‌
.
است‌‏


و‏مرگ‌‏علت‌‏كل‌‏بك‌دهم‌‏وعروق‌‏قلب‏بيماريهاي‌‏موجود ، ‏آمارهاي‌‏براساس‌‏
تا‏بين‌ 35‏ميرهاي‌‏و‏مرگ‌‏يك‌سوم‌‏و‏بوده‌‏سال‌‏از 35‏سنين‌كمتر‏ميرهاي‌‏
شامل‌‏مسن‌‏افراد‏در‏را‏ومير‏مرگ‌‏سه‌چهارم‌تمام‌‏تقريبا‏و‏سال‌‏‏‏45‏
.
مي‌شود‏


شده‌‏منتشر‏زهرا‏بهشت‌‏سوي‌سازمان‌‏از‏كه‌‏آماري‌‏تازه‌ترين‌‏بنابه‌‏همچنين‌‏
سكته‌‏سال‌ 1375براثر‏در‏بزرگ‌‏تهران‌‏ساكنان‌‏از‏نفر‏و 674‏هزار‏است‌ ، 18‏
رقم‌‏اين‌‏سپرده‌اند‏جان‌‏تهران‌‏در‏گردش‌خون‌‏از‏ناشي‌‏بيماريهاي‌‏و‏قلبي‌‏
سال‌‏سني‌ 65‏گروههاي‌‏.است‌‏يافته‌‏افزايش‌‏نفر‏حدود 950به‌سال‌ 1374 ، ‏نسبت‌‏
در‏را‏مير‏و‏مرگ‌‏رقم‌‏بالاترين‌‏فوت‌‏و 456مورد‏هزار‏با 16‏بالا‏به‌‏
بيماري‌هاي‌‏از‏ناشي‌‏ومير‏مرگ‌‏ميزان‌ترتيب‏اين‌‏به‌‏.داشته‌اند‏سال‌گذشته‌‏
.
است‌‏يافته‌‏افزايش‌‏تهران‌ 5/1درصد‏در‏قلب‏
به‌‏نسبت‌‏سني‌‏هيچ‌‏كه‌‏مي‌شود‏چنين‌استنباط‏موجود‏آمارهاي‌‏و‏شواهد‏از‏
از 95‏بيش‌‏در‏قلبي‌‏نارسائي‌‏رقم‌‏بالاترين‌‏اما‏نيست‌ ، ‏ايمن‌‏نارسايي‌قلب‏
.
بالاست‌‏سنين‌‏با‏افراد‏به‌‏مربوط‏موارد‏درصد‏
در‏كه‌‏بدن‌‏از‏عضوي‌‏به‌‏نرسيدن‌خون‌‏از‏است‌‏عبارت‌‏سكته‌‏پزشكي‌ ، ‏نظر‏از‏
بدن‌‏يااندام‌هاي‌‏اعضا‏از‏يكي‌‏فلج‌‏يا‏و‏مرگ‌‏به‌‏است‌منجر‏ممكن‌‏نهايت‌‏
.
دارند‏قرار‏سكته‌‏عارضه‌‏به‌‏ابتلا‏معرض‌‏در‏همواره‌‏بدن‌‏اعضاي‌‏تمام‌‏شود‏
.
مي‌آيد‏شمار‏به‌‏سكته‌‏نوع‌‏حادترين‌‏قلبي‌‏و‏مغزي‌‏سكته‌‏البته‌‏
حمله‌‏اصطلاح‌‏:مي‌گويد‏وداخلي‌‏بهداشت‌‏متخصص‌‏ -پازوكي‌‏جهانگير‏دكتر‏
قسمتي‌‏فساد‏يا‏ناگهاني‌‏مرگ‌‏معني‌‏به‌‏ (انفاركتوس‌‏)سكته‌قلبي‌‏يا‏قلبي‌‏
خون‌‏گردش‌‏كامل‌‏توقف‌‏يا‏كافي‌‏خون‌‏نرسيدن‌‏علت‌‏به‌‏قلب‏ماهيچه‌‏بافت‌‏از‏
.
مي‌باشد‏قلب‏عضله‌‏در‏


اول‌‏درجه‌‏در‏.دارد‏گوناگوني‌بستگي‌‏عوامل‌‏به‌‏قلبي‌‏سكته‌‏بيماري‌‏بروز‏
دوم‌‏درجه‌‏در‏و‏الكل‌‏و‏قند‏حيواني‌ ، ‏چربيهاي‌‏زيادبخصوص‌‏چربي‌‏صرف‌‏
اجتماعي‌ ، ‏فعاليتهاي‌‏در‏روي‌‏زياده‌‏سوم‌‏درجه‌‏در‏و‏خون‌‏فشار‏و‏سيگار‏
تحريكات‌‏از‏ناشي‌‏بدني‌‏و‏مغزي‌‏خستگي‌هاي‌‏تغذيه‌ ، ‏در‏افراط‏و‏پرخوري‌‏
هوا، ‏آلودگي‌‏بي‌موقع‌ ، ‏عصبي‌‏خستگي‌هاي‌‏چاقي‌ ، ‏رواني‌ ، ‏خستگي‌‏شديد ، ‏عصبي‌‏
زنده‌داري‌ ، ‏شب‏در‏افراط‏جانبه‌ ، ‏چند‏مسئوليتهاي‌‏اعتيادات‌ ، ‏برخي‌‏استرس‌ ، ‏
قلبي‌‏ناراحتي‌هاي‌‏بروز‏مهم‌‏عوامل‌‏از‏آنها‏امثال‌‏و‏قمار‏به‌‏شديد‏گرايش‌‏
.
مي‌آيند‏شمار‏به‌‏


تحصيلي                                                                  ‌‏مدرك‌‏با‏سكته‌‏ارتباط


.
رسيده‌اند‏جديدي‌‏به‌يافته‌هاي‌‏قلبي‌‏سكته‌‏بروز‏علل‌‏مورد‏در‏دانشمندان‌‏
كه‌‏كردكساني‌‏اعلام‌‏تازه‌‏تحقيق‌‏يك‌‏براساس‌‏دانشگاه‌هاروارد‏پيش‌‏چندي‌‏
دوبرابر‏آنان‌‏در‏قلبي‌‏حمله‌‏ميزان‌بروز‏مي‌باشند ، ‏متوسطه‌‏ديپلم‌‏فاقد‏
كه‌‏كساني‌‏كه‌‏آن‌است‌‏از‏حاكي‌‏تحقيقات‌‏اين‌‏نتيجه‌‏.است‌‏ازديگران‌‏بيش‌‏
مدرك‌‏يك‌‏دستكم‌‏كه‌‏كساني‌‏از‏دبيرستاني‌مي‌باشند ، ‏تحصيلات‌‏فاقد‏
.
مي‌شوند‏قلبي‌‏نتيجه‌حمله‌‏در‏و‏خشم‌‏دچار‏بيشتر‏دارند ، ‏تحصيلي‌دانشگاهي‌‏
كه‌‏قلبي‌‏حمله‌‏يك‌‏بروز‏خطر‏:هارواردمي‌افزايد‏دانشگاه‌‏گزارش‌‏
به‌‏تحصيلات‌‏درجه‌‏باارتقاء‏همراه‌‏مي‌آيد‏وجود‏به‌‏دروني‌‏براثرناراحتي‌هاي‌‏
                                                                   .
كاهش‌مي‌يابد‏چشمگيري‌‏طرز‏


عضله‌‏از‏قسمتي‌‏به‌‏نرسيدن‌خون‌‏يا‏و‏خوني‌‏كم‌‏:مي‌گويد‏پازوكي‌‏دكتر‏
بيماري‌‏سبباين‌‏.قلب‏عضله‌‏انفاركتوس‌‏نام‌‏به‌‏ايجادمي‌كند‏مرضي‌‏قلب ، ‏
تنگ‌‏.است‌‏آن‌‏شاخه‌هاي‌‏از‏يكي‌‏يا‏سرخرگ‌قلب‏شدن‌‏بسته‌‏يا‏و‏شدن‌‏تنگ‌‏
خون‌‏لخته‌‏علت‌‏به‌‏آن‌‏شدن‌‏بسته‌‏و‏است‌‏سختي‌‏و‏تصلب‏سبب‏به‌‏شدن‌سرخرگ‌‏
.
است‌‏


:
از‏عبارتند‏قلب‏شدن‌سرخرگ‌‏بسته‌‏يا‏و‏تنگي‌‏در‏موثر‏علل‌‏از‏برخي‌‏
خون‌ ، كمي‌‏سرخ‌‏گويچه‌هاي‌‏شدن‌‏زياد‏خون‌ ، ‏چربي‌‏زيادشدن‌‏قند ، ‏بيماري‌‏
در‏اندازه‌‏از‏بيش‌‏و‏شديد‏تقلاي‌‏و‏فعاليت‌‏ماهيچه‌‏بدني‌‏حركت‌‏و‏فعاليت‌‏
ناگهاني‌ ، ‏و‏شديد‏اضطراب‏و‏غصه‌‏هيجان‌ ، ‏خشم‌ ، ‏ندارند ، ‏عادت‌‏كه‌‏كساني‌‏
.
وراثت‌‏و‏خون‌‏فشار‏زيادي‌‏سيگار ، ‏وكشيدن‌‏الكلي‌‏نوشابه‌هاي‌‏نوشيدن‌‏


 

 

قلبي                                                                                  ‌‏سكته‌‏نشانه‌هاي‌‏

با‏نيز‏قلبي‌‏سكته‌‏.آشكارمي‌شوند‏ويژه‌اي‌‏نشانه‌‏با‏بيماريها‏بيشتر‏
                                                                              .
مي‌كند‏بروز‏علايمي‌‏
كهر‏گاهي‌‏و‏بوده‌‏مركزي‌‏كه‌‏سينه‌‏طولاني‌قفسه‌‏و‏شديد‏درد‏:از‏عبارتند‏كه  
بوده‌‏ثابت‌‏درد‏اين‌‏.مي‌يابد‏انتشار‏پشت‌‏يا‏و‏دندانها‏فك‌ ، ‏گردن‌ ، ‏بازو ،
ازبيماران‌‏برخي‌‏البته‌‏.مي‌شود‏توصيف‌‏فشردگي‌‏گرفتگي‌و‏احساس‌‏صورت‌‏به‌‏و‏
.
مي‌شوند‏واقعي‌‏درد‏بدون‌‏يا‏انفاركتوس‌پنهان‌‏دچار‏ديابتي‌ها‏ويژه‌‏به‌‏
از‏عمومي‌‏ضعف‌‏و‏تنگي‌نفس‌‏احساس‌‏عرق‌ ، ‏ريزش‌‏همراه‌‏به‌‏واستفراغ‌‏تهوع‌‏
.
است‌‏سكته‌قلبي‌‏نشانه‌هاي‌‏ديگر‏
فشار‏بودن‌‏بالا‏و‏پائين‌‏ضربان‌قلب ، ‏كاهش‌‏يا‏افزايش‌‏بي‌تحركي‌ ، ‏همچنين‌‏
ريتم‌‏و‏صداهاي‌قلب‏بودن‌‏ضعيف‌‏كاروتيد ، ‏نبض‌هاي‌‏شدن‌دامنه‌‏كم‌‏خون‌ ، ‏
.
است‌‏قلبي‌‏سكته‌‏نشانه‌هاي‌عمومي‌‏از‏قلب‏نوك‌‏در‏گالوپ‌‏
در‏و‏جديد‏عصر‏به‌‏باورود‏بشر‏عروق‌، ‏و‏قلب‏متخصص‌‏پزشكان‌‏گفته‌‏به‌‏
قلبي‌قرار‏بيماري‌‏معرض‌‏در‏گذشته‌‏از‏بيش‌‏شدن‌جامعه‌ ، ‏صنعتي‌‏دوران‌‏
نگراني‌ها ، ‏هيجان‌ ، ‏اضطراب ، ‏عصبي‌ ، ‏ضربه‌هاي‌‏شتابزدگي‌ ، ‏و‏سرعت‌‏.گرفت‌‏
به‌شمار‏نو‏تمدن‌‏مظاهر‏از‏همگي‌‏...و‏صوتي‌‏غصه‌ ، آلودگي‌‏و‏غم‌‏آزمندي‌ ، ‏
قرار‏عصبي‌‏سنگين‌‏فشارهاي‌‏درمعرض‌‏امروز‏جهان‌‏در‏را‏مردم‌‏و‏مي‌آيند‏
باطبيعت‌ ، ‏انسان‌‏بيشتر‏همزيستي‌‏دليل‌‏به‌‏گذشته‌‏درسده‌هاي‌‏.داده‌اند‏
كالسكه‌سواري‌ ، ‏اسبسواري‌ ، ‏پياده‌روي‌ ،.بودند‏دور‏به‌‏مصائب‏اين‌‏از‏افراد‏
و‏بدن‌‏سالم‌سازي‌‏درمسير‏و‏ورزش‌‏نوعي‌‏اينها‏كه‌‏بود‏آنها‏برنامه‌روزانه‌‏
.
مي‌رفت‌‏شمار‏به‌‏عروق‌قلبي‌‏بيماريهاي‌‏پيشگيري‌‏

پزشكان                                                                                                    ‌‏توصيه‌هاي‌

تمدن‌‏كه‌‏اندازه‌‏هر‏ثانيه‌ها‏ميكرو‏عصر‏و‏امروز‏پرهياهوي‌‏دنياي‌‏در‏
مبارزه‌‏براي‌‏را‏خود‏اندازه‌‏همان‌‏به‌‏بشربايد‏مي‌كند ، ‏پيشرفت‌‏صنعتي‌‏
تلاش‌‏دليل‌‏همين‌‏به‌‏آماده‌كند‏زيست‌‏محيط‏آلودگي‌‏ويژه‌‏به‌‏آن‌‏باپيامدهاي‌‏
مي‌تواندمانع‌‏توجهي‌‏قابل‌‏حد‏تا‏عمومي‌، ‏بهداشت‌‏محيطزيست‌و‏حفظ‏راه‌‏در‏
.
شود‏قلبي‌‏بيماري‌هاي‌‏بروز‏از‏
پزشكان‌‏گيرند ، ‏قرار‏قلبي‌‏سكته‌‏معرض‌‏در‏كمتر‏افراد‏اينكه‌‏براي‌‏
.
مي‌كنند‏مطرح‌‏را‏خاصي‌‏توصيه‌هاي‌‏
بهداشتي‌‏اصول‌‏رارعايت‌‏باره‌‏اين‌‏در‏توصيه‌‏اصلي‌ترين‌‏ -پازوكي‌‏دكتر‏
هر‏از‏بهتر‏پيشگيري‌‏كه‌‏مي‌كند‏تاكيد‏و‏تغذيه‌مي‌داند‏و‏رواني‌‏از‏اعم‌‏
يك‌‏مشورت‌هاي‌‏از‏برخورداري‌‏به‌‏را‏افراد‏حال‌‏عين‌‏در‏وي‌‏.است‌‏درماني‌‏
مراجعه‌‏برخورداري‌و‏مساله‌‏.مي‌كند‏توصيه‌‏كاردان‌‏و‏متعهد‏عمومي‌‏پزشك‌‏
تاكيد‏و‏نظر‏مورد‏خاص‌ ، ‏عمومي‌‏يك‌پزشك‌‏به‌‏خانواده‌‏يك‌‏افراد‏يا‏فرد‏
بيماري‌‏به‌‏ابتلا‏آمده‌ ،ميزان‌‏عمل‌‏به‌‏برآوردهاي‌‏براساس‌‏.است‌‏عموم‌پزشكان‌‏
مراجعه‌مي‌كنند ، ‏مشخصي‌‏پزشكان‌‏به‌‏كه‌‏اعضاي‌خانواده‌هايي‌‏و‏افراد‏در‏
حاصل‌‏بهبودي‌‏و‏انجام‌‏سرعت‌‏نيزبه‌‏درمان‌‏اينكه‌‏ضمن‌‏است‌‏كمتر‏بسيار‏
و‏ازراهنمايي‌‏برخورداري‌‏و‏خاص‌‏عمومي‌‏پزشك‌‏به‌‏همچنين‌مراجعه‌‏.مي‌شود‏
وقت‌‏اتلاف‌‏از‏جلوگيري‌‏و‏اقتصادي‌‏صرفه‌جويي‌‏موجب‏مزبور ، ‏پزشك‌‏مشاوره‌‏
                                                                                      .
بيمارمي‌شود‏


نحو‏بدين‌‏.مي‌باشد‏آن‌‏عمل‌به‌‏و‏پزشكي‌‏تقويم‌‏داشتن‌‏پزشكان‌‏توصيه‌‏ديگر‏
و‏به‌پزشك‌‏مراجعه‌‏جهت‌‏را‏خاصي‌‏زماني‌‏مقاطع‌‏افرادبايد‏يا‏فرد‏كه‌‏
.
كنند‏عمل‌‏آن‌‏به‌‏و‏تعيين‌‏معاينات‌‏انجام‌‏
و‏توان‌‏و‏مردم‌‏فرهنگ‌عمومي‌‏به‌‏توجه‌‏با‏:مي‌گويد‏پازوكي‌‏دكتر‏
يكبار‏ماه‌ ،هر 6‏فاصله‌‏به‌‏فردي‌‏هر‏كه‌‏توصيه‌مي‌شود‏درماني‌‏امكانات‌‏
آزمايش‌هاي‌‏و‏تحت‌كنترل‌‏را‏خود‏حياتي‌‏نشانه‌هاي‌‏ديگر‏و‏خون‌‏فشار‏
كمك‌‏فرد‏سلامتي‌‏و‏بهداشت‌‏حفظ‏به‌‏مي‌تواند‏مراقبت‌‏اين‌‏.دهد‏قرار‏پزشكي‌‏
.
نمايد‏پيشگيري‌‏سكته‌‏و‏قلبي‌‏حمله‌هاي‌‏وقوع‌‏از‏به‌ويژه‌‏و‏كند‏


 

شيوه جديد درمان سكته قلبي

تجويز تركيب دو داروي ضدانعقاد آسپيرين و كلوپيدوگرول در بيماران سكته كرده درمراحل حاد تاثير به سزايي در بهبودي و بقاي آنها دارد.

به گزارش پايگاه اينترنتي ،ivanhoe.comهر ساله نزديك به يك و نيم ميليون نفربه حمله قلبي مبتلا مي‌شوند و بيش از ۵۰۰هزار نفر جان مي‌سپارند.

در سراسر جهان نزديك به ۱۰ميليون نفر ساليانه به دليل سكته قلبي بهبيمارستان‌ها مراجعه مي‌كنند.

در اين تحقيق دانشمندان دانشگاه آكسفورد نزديك به ۴۶هزار نفر را كه به سكتهقلبي مبتلا بودند بررسي كردند. اين بيماران به دو دسته تقسيم شدند. در يك گروهدارونما و در گروه ديگر به همراه ساير داروها از جمله آسپيرين داروي كلاپيدوگرول بهميزان ۷۵ميليگرم براي چهار هفته يا تا زمان بستري در بيمارستان تجويز شد.

مصرف كلاپيدوگرول به همراه ساير داروها مانند آسپيرين تا ۹درصد خطر مرگ، حملهقلبي مجدد و حمله مغزي را كاهش داد.

مصرف اين دارو به تنهايي تا ۷درصد خطر مرگ و تا ۱۴درصد خطر حملات قلبيمجدد را كاهش مي‌دهد. اين دارو بي‌عارضه است و با خطر خونريزي همراه نيست.

با شروع سريع اين دارو به همراه ساير داروها در حملات قلبي در اورژانس از۵هزار مرگ و ۵هزار سكته قلبي مجدد و سكته مغزي در هر يك ميليون نفر پيشگيريمي‌شود.

مصرف مستمر و طولاني مدت اين دارو بعد از ترخيص بيماران هم نتايج درماني قابلتوجهي دارد. هنوز فوايد و ضررهاي استفاده طولاني مدت اين دارو معلوم نيست.

براي پيشگيري از بيماريهاي قلبي وعروقي ماهي و يا omega3 مصرف كنيد، استفاده از ويتامين E تأثيري نخواهد داشت.
دكتر مسعود اسلامي متخصص قلب وعروق- الكتروفيزيولوژي درگفت وگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران، واحد علوم پزشكي تهران گفت: از عوامل خطرزا وايجاد كننده تنگي عروق كرونر و سكته هاي قلبي مي توان به چربي خون بالا شامل كلسترول بالاتر از 200 ميلي گرم يا تري گلسريد بالاتر از 150 ميلي گرم و يا
LDL بالاتر از 130 ميلي گرم اشاره كرد كه ميزان شيوع چربي خون بالا در بيماران قلبي حدود 25 تا 30 درصد مي باشد.
وي افزود: استعمال دخانيات يكي ازعوامل مهم خطرزا در بيماريهاي قلبي وعروقي است و حدود 40 درصد بيماران با سكته قلبي سيگاري هستند.
عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران با بيان اينكه شيوع فشار خون بالا در بيماران سكته قلبي حدود 30 درصد مي باشد گفت: از جمله عوامل خطرزاي ديگر بيماري هاي قلبي و عروقي ديابت است كه در 40 دصد از بيماران قلبي ناراحتي هاي ديابت ديده شده است. همچنين فشار خون بالا نيز كه امروزه درجامعه بسيار شايع است و با افزايش سن شيوع آن زياد مي شود از ديگر عوامل خطر محسوب مي شود.
دكتراسلامي فاكتورهاي ارثي را از ديگر عوامل خطرزا دانست و گفت: اگر يكي از افراد درجه يك فاميل سابقه سكته قلبي يا تنگي عروق كرونر داشته باشد فاكتور ارثي يكي ازعوامل خطرزا به شمار مي رود اما عوامل ديگري نيز از قبيل عدم تحرك چاقي و استرس هاي روحي از عوامل ايجاد كننده ناراحتي هاي قلبي وتنگي عروق كرونر است.
عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران گفت: بيماري عروق كرونر در 50درصد موارد ممكن است بدون علامت باشد اما با تستهاي مخصوص از قبيل نوار قلب يا اسكن تاليوم قابل تشخيص است در 50 درصد بقيه نيز علائمي از قبيل درد سينه در هنگام فعاليت وتنگي نفس از علائم بسيار مهم مي باشد.
وي توجه به تغذيه را از جمله عوامل پيشگيرنده دانست وگفت: استفاده از تغذيه سالم، انجام فعاليتهاي ورزشي منظم، كنترل فشار خون وعدم استعمال دخانيات از جمله مهمترين عوامل در پيشگيري از ابتلا به بيماريهاي قلبي وعروقي است.
وي ادامه داد: تحقيقات نشان داده است كه استفاده از رژيم غذايي مديترانه اي كه شامل مصرف زياد ماهي و روغن هاي غيراشباعي همچون روغن زيتون است بطور قابل توجهي شيوع بيماريهاي قلبي وعروقي را كاهش مي دهد.
دكتر اسلامي گفت: اطلاع رساني به مردم در جهت شناسايي و كنترل فاكتورهاي خطرساز مي تواند ميزان مرگ ومير ناشي از بيماريهاي تنگي عروق كرونر را تا حد قابل توجهي كاهش دهد.

 

درمان اورژانس سكته قلبي

مهمترين اهداف درماني اورژانس، در حمله حاد انفاركتوس ميوكارد، محدود كردن منطقهانفاركته، از طريق باز كردن عروق مسدود شده، كاهش تقاضاي اكسيژن ميوكارد و جلوگيرياز عوارض انفاركتوس مي باشد.
هنگام صدمه ديواره شرائين، بافت كلاژن در معرضتجمع پلاكتها، آدنوزين 5 دي فسفات ترشح مي شود كه سبب چسبندگي بيشتر پلاكتها بهيكديگر، مي گردد و طي مراحلي، لخته يا فيبرين تشكيل مي شود. پس از طي مدتي، فيبرينموجود در لخته، مستقيم فيبرينوليتيك را فعال مي نمايد كه به نوبة خود فعال كنندههاي پلاسمينوژن، ترشح مس شود و پلاسمينوژن تبديل مي كند. بطوريكه پلاسمين ايجادشده، مسئوليت هضم فيبرين را بعهده مي گيرد.
يكي از موثر ترين داروهاي ضدانعقاد، مي باشد. آنزيمي است كه با تغيير و دستكاري بر روي ، تهيه شده است. فيبرينخاصي است كه به داخل سيستم گردش خون تزريق مي شود و با فيبرين لخته، باند شده و طيمراحلي سبب تبديل پلاسمينوژن به پلاسمين مي شود.
در افراد بزرگسالي كه علائم ونشانه هاي تازه انفاركتوس حاد ميوكارد را دارند استفاده مي شود.
دوز پيشنهاديبراي بزرگسالاني كه وزن بالاي 65 كيلو گرم دارند، 100 ميلي گرم مي باشد و اگر افرادزير 65 كيلو گرم باشند، تعيين دوز از طريق فرمول 25 / 1 ميلي گرم بر حسب وزن بدن ( كيلو گرم ) بدست مي آيد.
زمان اوليه براي تجويز دارو در در بخش اورژانس و يا درحين رساندن بيمار به بيمارستان استو سپس با دوز نگهدارنده، درمان ادامه مي يابدبطوريكه تا 3 ساعت درمان نگه دارنده، حفظ مي شود . اقدامات پرستاري اوليه دربيماراني كه دريافت مي كنند، شامل بررسي كامل بيمار، بدست آوردن اطلاعات پايه،تاريخچه دقيق و كامل از سلامت و بيماري وي مي باشد. در طي تزريق ، بيمار بايد ازنظر خونريزي، بطور مداوم ، تحت بررسي قرار گيرد. علائم بهبودي با اين دارو، ايجادديس ريتمي بدليل باز شدن مجدد رگ ( ريپرفيوژن ) مي باشد و نبايد آنرا نشانه منفي درنظر گرفت ساير علائم بهبود، درد قفسة سينه، برگشت قطعه و . . . مي باشد .

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 28 مرداد 1393 ساعت: 18:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره ایست قلبی

بازديد: 389

 

تحقیق درباره ایست قلبی

توقف ناگهاني قلب يکي از فوريت‌هاي امدادي بوده که اگر در همانموقع بتوان بيمار را نجات داد، حيات او تجديد مي‌گردد.
علل:
بيماريهي قلبي وعروقي، ضربه به قلب، داروهي محرک، غرق‌شدگي، خفگي، برخي بيماريها، بيهوشي، شوک،خونريزي، برق‌گرفتگي و از علل يست قلبي مي‌باشند.
علايم:
مردمک‌هي گشاد،اختلال تنفسي يا قطع تنفس و نبض، خاکستري رنگ شدن پوست، عدم وجود نبض در ناحيهگردن
روش تشخيص:
براي اين کار از نبض ناحيه گردن استفاده مي‌شود. ۵-۱۰ ثانيهبري يافتن نبض تلاش کنيد، اگر نبضي احساس نکرديد به معني يست قلبياست.


کمک‌هاي اوليه:

ماساژ قلبي
ماساژ قلبي عبارت است از فشار منظم و موزونيکه بوسيله کف دو دست در بزرگسالان، کف يک دست در کودکان و دو انگشت در نوزادان رويديواره جلويي قفسه سينه وارد مي‌شود.
نحوه انجام ماساژ قلبي:
۱. محل ماساژ رامعين کنيد.
در بالغين و اطفال دو انگشت بالاتر از انتهي استخوان جناغ سينه و درشيرخواران زير يک سال يک سانتي‌متر پيين‌تر از خطي که دو نوک سينه را به هم وصلمي‌کند روي استخوان جناغ سينه.
۲. پاشنه يک دست را در محل مشخص شده جهت انجامماساژ قرار داده و دست ديگر را روي دست اول قرار دهيد، سپس انگشتانتان را در هم فروکنيد. نبيد نوک انگشتانتان با سينه مصدوم در تماس باشد.
۳. در حاليکه دستهاکاملاً عمود بر بدن مصدوم بوده و آرنج‌ها کاملاً صاف مي‌باشد قفسه سينه او را بهنرمي و آرامي به سمت داخل فشار دهيد. از فشارهي تيز و سريع بپرهيزيد


.
احيا قلبيو ريوي (C.P.R) Cardio Pulmonary Resuscitation
در صورت يست قلبي و تنفسي،همزمان اقدام به انجام تنفس مصنوعي و ماساژ قلبي همراه با هم مي‌کنيم که به ين عمل CPR گويند.
عمليات CPR در سه مرحله انجام مي‌شود:
A: Air way
يجاد راه هوييباز (۱)
B: Breathing
برقراري تنفس مناسب (۲)
C: Circulation
برقراري جريانخون مناسب (۳)
موارد (۱) و (۲) در فصلنامه شماره سه توضيح داده شد.
CPR
دربزرگسالان به روش يک نفره و دو نفره انجام مي‌گيرد به ين صورت که بعد از تشخيص قطعتنفس و يست قلب از طريق روشهي تشخيصي گفته شده، بيد بلافاصله بعد از بازکردن راههويي (A) اقدام به تنفس مصنوعي (B) و ماساژ قلبي (C) توأم نمود.



CPR
يکنفره:
خلاصه عمليات CPR توسط يک امدادگر به ترتيب زير است:
۱. از بيهوش بودنمصدوم اطمينان حاصل کنيد.
۲. درخواست کمک نمييد.
۳. راه هويي را بازکنيد.(A)
۴. تنفس مصدوم را برقرار کنيد.(B)
۵. در صورت يست تنفسي، دوبارتنفس مصنوعي بدهيد.
۶. نبض سرخرگ کاروتيد(گردني) را کنترل کنيد.
۷. در صورتيست قلبي، ۱۵ بار ماساژ قلبي بدهيد.(C)
۸. سپس دو بار تنفس بدهيد. ين چرخه رابصورت دو بار تنفس مصنوعي و ۱۵ بار کمپرس قلبي به مدت يک دقيقه (يعني ۴ بار تنفس وماساژ) ادامه دهيد.
۹. در دقيقه اول و پس از آن، هر سه دقيقه يک بار نبض کاروتيدرا بررسي کنيد. به محض برقراري ضربان قلب، ماساژ قلبي را متوقف کرده و تنها به تنفسمصنوعي با سرعت ۱۲ بار در دقيقه بپردازيد.
۱۰. به محض برقراري تنفس طبيعي، تنفسمصنوعي را قطع کرده و مصدوم را در وضعيت بهبودي قرار دهيد.
۱۱. اگر تنفس و ضربانقلب مصدوم برقرار نشد، CPR را تا رسيدن پزشک ادامه دهيد.
CPR
دو نفره:
خلاصهعمليات CPR با دو امدادگر به ترتيب زير است:
۱. دو امدادگر در طرفين مصدوم زانومي‌زنند. امدادگر اول که مسيول تنفس مصنوعي است بالي سر مصدوم قرار مي‌گيرد. امدادگر دوم که مسيول ماساژ قلبي است، لباس مصدوم را کنار زده و دستهيش را درموقعيت صحيح روي جناغ سينه قرار مي‌دهد.
۲. امدادگر اول با صدا زدن و تکان دادنمصدوم از بيهوشي و يست تنفسي او اطمينان حاصل مي‌کند. سپس راه تنفس را باز کرده ودو بار تنفس مصنوعي مي‌دهد. پس از آن نبض شريان کاروتيد را آزميش کرده و در صورتيست قلبي به امدادگر دوم فرمان شروع ماساژ قلبي را مي‌دهد.
۳. امدادگر دومماساژ قلبي را با سرعت ۶۰ بار در دقيقه شروع مي‌کند.
۴. امدادگر اول بدون وقفهيک بار تنفس مي‌دهد و امدادگر دوم نيز بدون وقفه ۵ بار ماساژ قلبي مي‌دهد و ينچرخه (يک بار تنفس و پنج بار ماساژ قلبي) به مدت يک دقيقه ادامه يابد.
امدادگراول بيد در ضمن انجام ماساژ قلبي توسط همکارش، نبض شريان کاروتيد را بررسي کند واز مؤثر بودن ماساژ قلبي اطمينان حاصل کند. اگر همزمان با ماساژ قلبي، نبض کاروتيدحس نشد ممکن است اشکال در نحوه قرارگيري مصدوم يا نقطه وارد آمدن فشار يا نيرو کمامدادگر باشد که هريک از ين اشکالات بيد سريعاً برطرف شود.
نکته ۱) اگر مصدوميتنفس مي‌کند ولي تنفس او دچار اشکال است، مي‌توانيد به او تنفس مصنوعي بدهيد اما تازمانيکه قلب ضربان دارد هرچند ضعيف و نامنظم، هرگز نبيد اقدام به ماساژ قلبي کرد،چون ين کار ممکن است يست کامل قلب را در پي داشته باشد.
نکته ۲) بري اطميناناز يست قلبي از نبض گردني استفاده کنيد. استفاده از نبض سرخرگهي محيطي در ناحيهمچ دست يا بازو مي‌تواند باعث اشتباه شود، چون نبض ين شريان‌ها حتي در شريطي کهقلب هنوز مي‌تپد، ضعيف و غيرقابل لمس مي‌باشند.
نکته ۳) به دليل اهميت ماساژقلبي، ضرورتي ندارد که در حين تنفس مصنوعي، انجام ماساژ قلبي متوقف شود زيرا ماساژقلبي تنها درصدي از کار قلب را يجاد مي‌کند.
نکته ۴) در اطفال کمتر از ۸ سال CPR همواره يک نفره بوده و نسبت آن(تنفس مصنوعي و ماساژ قلبي) يک به پنجمي‌باشد.
خطاها و عوارض CPR:

* ممکن است هنگام دادن تنفس، دهان امدادگر کاملاً دهان مصدوم را نپوشانده باشد ودر نتيجه قسمت اعظم هوا به جي ورود به ريه‌ها وارد محيط اطراف شود.

* به علت غفلت از وضعيت دادن به سر و چانه مصدوم مجاري هويي بسته شوند و قسمتاعظم هوا وارد مري شود و اتساع معده عاملي جهت تحريک استفراغ و ورود آن به مجاريهويي (آسپيراسيون) و خفگي مصدوم شود.

* اگر تنفس بيش از حد قوي و سريع باشد خود امدادگر دچار خستگي، سردرد و سرگيجهخواهد شد.
*
شکستگي ترقوه، دنده‌ها و جناغ سينه در اثر فشارهي تيز و خشن.

* پارگي کبد و خونريزي داخلي بر اثر زياد پايين قراردادن کف دست، موقع ماساژ قلبی

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 28 مرداد 1393 ساعت: 18:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در باره شناخت بیماری ایدز

بازديد: 369

 

 

تحقیق در باره شناخت بیماری ایدز

شرح بیماری

ایدز عبارت‌ است‌ از بوجود آمدن‌ ضعف‌ عمده‌ دردستگاه‌ ایمنی‌ بدن‌ (نقص‌ ایمنی‌). این‌امر باعث‌ کاهش‌ توانایی‌ بدن‌ در مقابله‌ با عفونتها و توانایی‌ سرکوب‌ سلول‌های‌غیرطبیعی‌ مثل‌ سلول‌های‌ سرطانی‌ می‌شود. ویروس‌ ایدزسلول‌های‌ ایمنی‌ موجود درخون‌ (لنفوسیت‌ها) و سلول‌های‌ ایمنی‌ موجود در بافت‌ها مانندمغزاستخوان‌،طحال‌،کبد وگره‌های‌لنفاوی‌) را درگیر می‌سازد. این‌ سلول‌ها در تولیدپادتنبرای‌ مقابله‌ با بیماریها وسرطانها نقش‌دارند. در مجموع‌ باید گفت‌ که‌ ایدز یک‌ نوع‌ نقص‌ ایمنی‌ ثانویه‌ است‌ که‌ در سیرعفونت‌ با ويروس‌ ایدز ایجاد می‌شود .


علت بیماری ایدز

عامل بیماری ایدز یک نوعویروس از گروهرترو ویروسهااست که باعث کاهش تواناییسیستم ایمنی بدن میزبان می‌شود. علایمی که ما در بیماری ایدز می‌شناسیم مربوط بهبیماریهایی است که در اثر نقص دستگاه ایمنی بدن تولید می‌شوند. در اکثر بیماریهایویروسی وضع به این منوال است که سلولهای مملو از ویروس ویروسها را آزاد کرده و اینویروسها خود را با پادتنهای آماده مواجه می‌بینند. در چنین وضعی بیماری شخص برطرفمی‌شود. اما در مورد ویروس ایدز وضع به گونه‌ای دیگر است.

در اینجا اولینویروسی که وارد اولین سلول میزبان می‌شوند از حمله پادتنها در امان می‌مانند. ویروسهای جدیدی که از سلول خارج می‌شوند بعضا توسطپادتنهاخنثی می‌شوند اما ژنهای اولیه دردرون سلول میزبان به تولید ویروس ادامه می‌دهند. ممکن است که ویروس در بدو ورود بهسلول میزبان به صورت غیر فعال درآید و بعد از گذشت چندین سال به مساعد شدن اوضاعفعالیت بیماریزایی خود را آغاز کند. این ویروس دستگاه ایمنی بدن را تضعیف می‌کند ودر این یکسرماخوردگیساده هم می‌تواند برای شخص مشکلساز باشد.

سیر بیماری و علایم آن

ابتلا به بیماری ایدز در اغلب موارد با عوارضساده‌ای ماننداسهال، خارش پوست و افزایش خفیف حرارت بدنشروع می‌شود. این عوارض پس از چند هفته خودبخود برطرف می‌شود و شخص خیال می‌کند کهبه سرماخوردگی دچار بوده است. از آنجا که ساخته شدن پادتنهای موثر حدود 14 روز طولمی‌کشد دراین زمان جدال بین ویروسها و پادتنها در جریان است. پس از سپری شدن اینمرحله دورانی فرا می‌رسد که حال شخص بیمار خوب می‌شود اما در خون او پادتن ضد ایدزرا می‌توان تشخیص داد و از خون وی ویروس ایدز را بدست آورد.

لنفوسیت T4که مبتلا شده است شروع بهتقسیم می‌کند همین امر باعث تورمغددلنفاوی می‌شود. تورم غدد لنفاوی گاه ماهها یا سالها بعد از ابتلای اولیه پدیدارمی‌شود و می‌تواند مدتها به همان حال باقی بماند. در بسیاری از موارد هم ناراحتیهایجدی دیگری به آن اضافه می‌شود. بیماران اکثرا به شدت لاغر می‌شوند چون دیواره رودهآنها مواد غذایی را بطور کامل جذب نمی‌کند. در اروپا که تغذیه مردم رضایت بخش استکم شدن وزن چندان مخاطره آمیز نیست. اما در بعضی کشورهای جهان سوم که مردم با سوءتغذیه دست به گریبانند کاهش وزن فرد را نحیف می‌کند.

عرق کردن در شب و احساسخستگی ، التهاب بیضه‌ها از سایر علایم این بیماری است. مرحله بعدی که در آن تصویرنهایی بیماری ایدز به نمایش گذاشته می‌شود حاصل از درهم شکسته شدن کامل سیستم دفاعیبدن است. تعداد سلولهای لنفوسیت T4 به شدت کاهش یافته است و در این حالتانواع بیماریهای باکتریایی ، ویروسی و انگلی قادر هستند که فرد مبتلا را از پایبیاندازند.


 

عوامل تشدید کننده بیماری

  • تماس‌ جنسی‌ با افراد آلوده‌. همجنس‌بازها در معرض‌ بیشترین‌ خطر هستند.
  • بی‌بند و باری‌ جنسی‌
  • استفاده‌ از سرنگهای‌ آلوده‌ برای‌ تزریق‌ مواد مخدر
  • تزریق‌ خون‌ یا فرآورده‌های‌ خونی‌ آلوده‌
  • مواجهه‌ کارکنان‌ بیمارستانها و تکنسینهای‌ آزمایشگاهی‌ با خون ‌، مدفوع‌ ، یاادرار افراد آلوده‌ به‌ ویروس‌ ایدز.

پیشگیری‌

  • از تماس‌ جنسی‌ با افراد آلوده‌ یا افرادی‌ که‌ مواد مخدر تزریقی‌ مصرف‌می‌کنند خودداری‌ شود.
  • از کاندوم‌ استفاده‌ شود.
  • از بی‌بندوباری‌ جنسی‌ خودداری شود.
  • خون‌ یا فرآورده‌های‌ خونی‌ باید از لحاظ‌ آلودگی‌ بررسی‌ شده‌ باشد.

تشخیص بیماری

تشخیص این بیماری از طریقآزمایش خونامکان‌پذیر است. خوشبختانه درکشور ما این آزمایش به صورت رایگان انجام می‌شود تا افراد مختلف از سلامتی خوداطمینان حاصل کنند.

درمان

در حال‌ حاضر داروها در معالجه‌ عفونت‌ ایدز مؤثر نیستند. برای‌مقابله‌ با عفونت‌ها یا پیشگیری‌ از آنها ممکن‌ است‌ آنتی‌بیوتیک‌ تجویز شود. داروهای‌ ضد ویروسی‌ ماننددیدانوزین،استاوودین،زالسی‌ تابین‌،زیدوودینو نیز داروهای‌ مهارکننده‌ پروتئاز دردرمان‌ عفونت‌ باویروس‌ ایدزمورد استفاده‌ قرار می‌گیرند وممکن‌ است‌ پیشرفت‌ بیماری‌ را به‌ تأخیر اندازند. تجویز آنها باید توسط‌ پزشکان‌با تجربه‌ انجام‌ پذیرد. با این‌ داروها (مثل‌ زیدووین‌) می‌توان‌ انتقال‌ عفونت‌به‌ نوزادان‌ مادران‌ حامله‌ را کاهش‌ داد. تحقیقات‌ زیادی‌ در رابطه‌ با داروهای‌جدیدتر و واکسن‌ آن‌ از طریقمهندسیژنتیک در دست‌ انجام‌ هستند.

درچه شرایطی باید به پزشک مراجعه نمود؟

  • اگر شما یا یکی‌ از اعضای‌ خانواده‌تان‌ علایم‌ عفونت‌ ایدز را دارید.
  • اگر پس‌ از تشخیص‌، علایم‌ یک‌ عفونت‌ دیگر ظاهر شوند (تب‌، سرفه‌، یا اسهال‌).
  • اگر دچار علایم‌ جدید و غیر قابل‌ توجیه‌ شده‌اید. داروهای‌ مورد استفاده‌ دردرمان،‌ عوارض‌ جانبی‌ بسیاری‌ دارند.

 

معرفی

 
اچ آی وی ويروسی است که به بيماری مرگبار ايدز منجر می شود. اين ويروس با حملات بی امان خود سيستم دفاعی بدن را چنان تضعيف می کند که حتی کوچکترين عفونت ها جان بيمار را به خطر می اندازند.

تاکنون دست کم 28 ميليون نفر در سراسر جهان در اثر ابتلا به ايدز در گذشته اند.

در حالی که 20 سالی است از شناسايی اچ آی وی می گذرد، هنوز هيچ واکسنی برای اچ آی وی و معالجه ای برای ايدز کشف نشده است. با اين حال نسل تازه داروها، طول عمر افراد آلوده به اچ آی وی را به طور چشمگيری افزايش می دهد.

برای آگاهی از چگونگی حمله ويروس اچ آی وی و نحوه مبارزه داروها با آن راهنمای سمت راست را کليلک کنيد.

 

 

 

ایدز بیماری قرن و معضل اجتماعی

ایدز یا ویروس "اچ ای وی"(HIV) بیماری است که باعث تخریب سیستم دفاعی بدن انسانمی شود. این ویروس بطرق مختلف همانند: داشتن روابط جنسی با فرد یا افراد مسلول بهاین بیماری، استفاده از سرنگ و فراورده های خونی آلوده، دریافت و انتقال خون آلودهو همچنین از طریق مادر آلوده به این ویروس درهنگام تولد به نوزاد سرایت می کند

 

ویروس "اچ ای وی" و "اچ ای وی" مثبت چیست؟

ویروس اچ ای وی نام ویروسی است که نزد همگان به بیماری ایدز معروف می باشد کهباعث از بین رفتن سیستم دفاعی بدن می گردد. قابل ذکر است که داشتن ویروس "اچ ای وی" بمنزله دارا بودن بیماری ایدز (که نوع حاد و پیشرفته این ویروس می باشد) نمی باشد. بلکه چنانچه فرد حامل، ویروس اچ ای وی مثبت باشد ناقل این ویروس است که قابلیتانتقال آنرا بدیگران از طریق برقراری ارتباط جنسی، استفاده از فراورده های خونی کهدیگران نیز از آن استفاده میکنند دارا می باشد

ایدز بعنوان بیماری قرن شنلخته شده که متاسفانه تا کنون علم پزشکی نتوانسته جوابقطعی برای درمان آن ارائه دهد. در همین زمینه آمارهای سازمان ملل متحد نشان می دهدکه در طول سال 2003 ميلادی تعداد افراد آلوده به "اچ آی وی" يا ويروس بيماری ايدزبه حدود پنج ميليون نفر خواهد بود. در ايران نيز آمارهای نگران کننده ای از افزايشمبتلايان به ايدز به گوش می رسد، به طوری که گفته شده که در سالهای اخير تعدادمبتلايان به ويروس اچ آی وی، چندين برابر شده است. اين آمارها نشان می دهد که ايرانبا يک اپيدمی جدی ايدز روبروست. مقامات ايران تاکيد می کنند که عامل اصلی گسترشايدز در بين مردان از طریق تزريق با سرنگ مشترک در ميان معتادان است، ولی علاوهبرآن می بایست بر مسئله آمیزش جنسی اذعان داشت که سهم عمده ای را بخود اختصاص میدهد که مسئله نگران کننده ای است

 

ویروس "اچ ای وی" چگونه سیستم دفاعی بدن را مختل میکند؟

این ویروس با وارد شدن به گروهی خاص از سلولهای بدن و حرکت از آن به سائر سلولهاباعث میگردد تا سیستم دفاعی بدن بخاطر تکثیر بیش از حد این ویروس نتواند در برابرآن استقامت نماید در نتیجه سیستم دفاعی قادر به انجام وظیفه خود که محافظت بدنمیباشد نخواهد بود. سلول های سفید یکی از مراکزی است که اغلب مورد هجوم این ویروسقرار میگیرند و توانایی دفاعی آنها پس از مدتی از بین رفته و دیگر قادر به کنترل ومحافطت از سیستم بدن نمی باشند. همچنین این ویروس به قسمتهای مهم بدن همانند سیستممغز، عصب و غدد انفاوی حمله کرده و آنها را تحت تاثیر خود قرار می دهد که در نتیجهباعث ضعف وناتوانی و بیماری فرد می گردد

 

 نشانه ها وعلائم این ویروس در بدن

تب شبانه همراه با عرق کردن زیاد، عطسه های خشک، تنگی نفس بدون سابقه و یکبارهیا گرفتگی عضلات قفسه سینه، از دست دادن وزن زیاد، تغییر در بینایی و دید، ورم کردنغدد فوق کلیوی، از دست دادن اشتها برای خوردن غذا، ناراحتی های پوستی که ایجادتورم، درد و گره های پوستی میکند، نارحتی های مزمن در قسمت لگن خاصره برایخانمها .

 

آیا این ویروس منجر به مرگ و ازبین رفتن فرد هم می گردد

متاسفانه باید گفت بله، بر حسب آمار آژانس مسئول مبارزه با بيماری ايدز وابستهبه سازمان ملل متحد پيش بينی می شود که بيش از سه ميليون نفر طی سال 2003 ميلادی دراثر بيماری ايدز جان خود را از دست میدهند، که با اين تعداد شمار قربانيان ایدزدر20 سال گذشته به 24 میلیون نفر می رسد

اگر شما امروز بدنبال آرامی می گردد. راهی است که می تواند مسیر زندگی شما راتغییر دهد. اگر چه هیچکس کامل نیست و هر فرد در زندگی سختی و بلندی های بسیاری راپشت سر می گذارد که بعضا بسیار دردناک و ناگفتنی است اما این فرصت وجود دارد تا هرفرد بتواند تجربه کند فیض (بخشش بدون شرط) خدا را از طریق ارتباط شخصی و روزانه باعیسی مسیح بعنوان دوستی نزدیکتر از برادر که در تمام شرایط حاضر است با هر یک از ماهمراه گردد. چون زندگی هر یک از ما برای او بسیار ارزشمند و گرانبها می باشد. برایهمین است که او دو هزار سال پیش برای من و تو به صلیب کشیده شد تا امروز ما آزادباشیم و در زندگی امید زنده داشته باشیم.

شما نیز چنانچه امروز می خواهید با این عیسی که او را دکتر روح و جان می نامندآشنا شوید می توانید از طریق دعا که با او روبر گفتگو نمایید. چون او از زندگی شماآگاه است و می خواهد شما را امداد نمایید. اما برای ورود به زندگی شما احتیاج داردکه او را دعوت نمایید. همانطور که می گوید من در قلب شما را می کوبم اگر آنرا بازکرده وارد خواهم شد و با شما خواهم ماند.

حال چنانچه مایلید تا عیسی مسیح را به زندگی خود دعوت نمایید این دعا را از قلبخود اعلام نمایید. ای عیسی خداوند من می خواهم تو را شخصا بشناسم و به زندگی خوددعوت نماییم تا در آنجا ساکن شوی و خداوند زندگی من باشی. ای عیسی مسیح من تو راشکر می کنم بابت کاری که برای من بر روی صلیب انجام دادی و گناهان و خطایا مرا برروی صلیب بخشیدی و به من امید زنده و حیات جاویدان عطا کردی. ای عیسی مرا در دستهایخودت بگیر و تبدیل کن آنگونه که می خواهی. آمین

اگر این دعا بیان کننده آرزو و اشتیاق قلبی شماست می توانید این دعا را انجامدهید و به او اعتماد تا کنترل زندگی شما را بدست بگیرد و یقینا عیسی مسیح به زندگیشما وارد خواهد شد همانگونه که وعده داده است. چنانچه در همین رابطه سئوال و یاسئوالاتی دارید که می خواهید به آنها پاسخ داه شود خوشحال می شویم تا از شما در اینرابطه بشنویم و شما راامداد نماییم

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 28 مرداد 1393 ساعت: 17:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس