تحقیق و پروژه رایگان - 1614

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

ایده و مفهوم در معماری

بازديد: 388

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ایده و مفهوم در معماری

تهیه و تنظیم : رضا قاسمی

استاد گرامی : جناب اقای ابراهیمی مقدم

 

ایده و مفهوم در معماری

ایده ها مصالح طراحی هستند. پالایش و تلفیق ایده های خرد وکلان، برای ساختاری منسجم در معماری به معنی خاص آن. ساختن ایده مهم تر از ساختن بناست. اما اگر چه وجود مصالح خوب، یعنی داشتن ایده های مناسب و بدیع معمارانه ضروری است،

به کارگیری صحیح و خلاقانه ی ایده ها اساسی ترین بخش معماری است. در حالی که معماری گذشته با تلفیق، تطبیق و تکمیل ایده های فضایی مشخصی که فرم و مصداق های عینی آن، نظیر هشتی و ایوان، حیاط و پنج دری، از قبل موجود بود، سر و کار داشت؛ معماری امروز، بیشتر از گذشته به جوهر معماری، فضا، فرم، نور و رنگ توجه دارد. طراحی معماری نیز در این شرایط از ایده هایی مجرد آغاز می شود و سپس به طرح فضای عینی زندگی، می انجامد. عبور از مقوله ای ذهنی و مجرد به پدیده ای عینی، لحظه ای جادویی است.

ایده اصطلاحی است که در بحث های معماری زیاد به کار می رود و همین نکته، اهمیت آن را می نمایاند. در تمدن بشر، ایده، نقش بسیار مهم یا شاید بتوان گفت مهم ترین نقش را ایفا کرده است. اگر به اطراف نگاهی کنیم، می بینیم که تمامی اشیاء زندگی ما در اصل بر اساس ایده هایی مشخص به وجود آمده اند. پوسته ی خرچنگی که لوکوربوزیه در سال 1946 در یک ساحل یافته بود، به ایده ای برای مهم ترین آثار معماری معاصر تبدیل شد: سقف کلیسای رونشان

در هر حال نه تنها فرم های طبیعی، بلکه تمام پدیده هایی که در این جهان وجود دارند، از قبیل یک ساختمان یا حتی یک داستان و یک شعر نیز ممکن است به کاتالیزورهایی برای پرورش ایده ای در ذهن تبدیل شوند. نکته ی مهم، چگونگی استخراج ایده از مقولات شناخته شده است. زیرا تبدیل مستقیم چیزهایی را که کنجکاوی ما را جلب کرده اند به معماری، به اندازه ی ساختن ساختمانی به شکل خرچنگ، مضحک است.

ذهن کنجکاو، عصاره یا ویژگی مهم آن چیزهایی را که با حواس، شناخته شده است، استخراج می کند و سپس آن را به زبان مناسب پروژه ترجمه می کند. در طول زمان، معانی اولیه فراموش می شوند، کاربری ها عوض می شوند و آنچه باقی می ماند فرم است. به همین جهت، صحیح است که شکل گیری ایده یا تبلور آن، مسیر خود را طی کند. معماری پیش از آنکه یک ساختمان باشد یک تفکر، یک اختراع و یک واقعه ی پیش بنی نشده است. اختراع معمولا زمانی صورت می گیرد که به یک راه حل استثنایی نیاز باشد و کار معماری، همواره در شرایطی صورت می پذیرد که به لحاظ زمانی، مکانی یا موضوعی، منحصر به فرد محسوب می شود و بنابراین نیاز به اختراع دارد.

کار اصلی معمار، یافتن جوهر منحصر به فرد هر پروژه و پرداختن به آن است. از این طریق، ایده تولید می شود و در کنار ساختمان،که راه حلی برای مسئله ای محدود و مشخص است، فرهنگ معماری نیز به پیش می رود.

ایده ابزاری برای گفتگو و پیشنهاد راه حل مکمل است، آن هم نه راه حلی که به صورت نقطه ضعف در آید و سرنوشتی انگل وار داشته باشد. اگر در گذشته تنها ابنیه ی بسیار خاص، به ایده های نوین دست می یافتند و اکثر سازندگان به استفاده از ایده ی گذشتگان یا تکمیل تدریجی آنها می پرداختند، امروزه وضعیت کاملا متفاوت است و معماری اگر صاحب ایده نباشد نه تنها به لحاظ فرهنگی بی ارزش است، بلکه حتی به جای پرداختن به مسایل پروژه، ناچار است به دور آنها بچرخد و با شعبده بازی های سلیقه ای، مشروعیت ظاهری برای خویش کسب کند.

ایده همواره ماهیتی جهانی است ولی سلیقه ی محلی است. به دلیل فقدان ایده است که اینقدر از نفوذ معماری جهانی به کشور نگران می شویم. تنها راه مقابله با تهاجم فرهنگی نیز تولید ایده هایی اصیل و با ارزش است. معماری ما هم زمانی که دارای ایده بود، مسئله ی تهاجم فرهنگی را حل کرده بود. پیش بینی می شود که در آینده ای نزدیک، عمده ترین فعالیت بشر، تولید ایده خواهد بود و روبات ها و کامپیوترها بقیه ی کارها را انجام می دهند. تولید ایده در حقیقت یکی از مهم ترین فعالیت های مغز است که کامپیتوتر قادر به انجام آن نیست.

 

همانقدر که در معماری، داشتن ایده مهم است، گذر از مرحله ی ایده به فرم نیز اهمیت دارد. این مسئله در آغاز طراحی که مسئله ی تبدیل ایده‌های اصلی و محور پروژه به ساختاری دارای شکل، مطرح است بسیار حساس و تعیین کننده است. ایده‌های مکمل بعدی که تا مرحله ی تعیین جزئیات فنی و تزئینی بنا، رفته رفته شکل می‌گیرند، این امکان را می‌یابند که از تجربه ی شکل های حاصل شده یا از تجربیات قبلی طراحی سود ببرند .

تبدیل ایده به فرم، دانش و مهارت طراح را می‌طلبد منظور از دانش، اطلاعات طراح از تکنیک‌های خلاقیت، تکنیک‌های ترکیب و مقوله‌هایی از این قبیل است که هر فردی می‌تواند از طریق مطالعه بیاموزد. مسئله ی مهارت، پیچیده‌تر است و به تربیت ذوق و سلیقه و کسب تدریجی توانایی در بکارگیری فرم ها مربوط می‌شود

تبدیل ایده به فرم در طراحی معماری یک مرحله ی خاص و محدود از زمینه‌های پژوهشی و تجربی است که بسیار وسیع‌تر و مهم‌تر از یک پروژه (با تمامی مسایل آن ) است. هر نوع قاعده ی طراحی درونی یک پروژه، که از ویژگی‌های موضوع طراحی استخراج می‌شود، هر چقدر مفید و جذاب باشد، نمی‌تواند با نگرش کلی طراح، نسبت به معماری و مسایل آن تفاوت اساسی داشته باشد و به همین دلیل قالب‌ها و قواعد فرمال خاص یک پروژه، باید همواره به صورت انتقادی و انعطاف پذیر دیده شوند. در غیر این صورت یک جزء، یعنی مسایل مربوط به یک پروژه ی خاص، ممکن است به کل، یعنی اهداف و مسایل اصلی پروژه ی معماری، خدشه وارد کند .

 

بهتر است زیبایی‌شناسی پروژه برای خود معمار هم غافلگیر کننده باشد. در واقع باید فرم به دست آمده از یک ایده، محصول پروسه‌ (مطالعات) تبدیل ایده به فرم باشد، نه اینکه از ابتدا در ذهن معمار وجود داشته باشد.

حداقل در مورد پروژه‌های پیشرو چنین است که زیبایی شناسی آن‌ها در اثر روند مطالعه ی گفته شده به دست می‌آید و لزوما" با معیارهای زیباشناسی پذیرفته شده ی موجود هم خوانی ندارد. ایده باید بتواند پروژه‌ را سازمان دهی کند. پروژه باید از کل به جز شکل بگیرد و ایده در تمامی مراحل شکل‌گیری آن بر روند کار تاثیر بگذارد. بعد از شکل گرفتن ایده، باید استراتژی متناسب با آن را برای پیشبرد طرح انتخاب کرد و در نهایت فرم یک مساله است که فارغ از هرگونه سلیقه‌ای باید به آن پرداخت.

منبع :

 

 http://david662.blogfa.com

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 05 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره معماری

بازديد: 519

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : معماری

تهیه و تنظیم : رضا قاسمی

استاد گرامی : جناب اقای ابراهیمی مقدم

معماری چیست؟

فرم مجسم اصیل‌ترین اندیشه‌های انسانی! شوق او! انسانیت او! ایمان او! دین او! این چیزی‌ست که روزی معماری بود.

تعریف فوق یکی از قدیمی‌ترین و زیباترین تعاریف معماری است که توسط «ویتروویوس» بیان شده و بی‌مناسبت نیست در «روز معمار» به واکاوی بخش‌هایی از آن بپردازیم.

به گزارش بخش هنری خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سوم اردیببهشت ماه از سوی انجمن مفاخر معماری ایران به عنوان «روز معمار» نام گذاری شده است.

در تعریف عامیانه معماری شامل ساخت و طراحی بنا‌ها، سازه‌ها، ساخت ماشین‌آلات، ساختمان‌ها و دیگر پیکره‌هایی است که به زندگی انسان‌ها مربوط می‌شود.

حال آنکه در فرهنگ ایرانی معماری فقط یک پدیده فیزیکی نبوده و همواره وابسته به قومیت‌ها و فرهنگ‌های مختلف این دیار بوده است.

http://media.isna.ir/content/Zire_gonbad_masjed_sheykh_lotfollah.JPG/3

معماری ایرانی

معماری در تاریخ بشریت قدمتی به اندازه سالیان حضور انسان دارد و کشور‌ها و فرهنگ‌های مختلف دارای معماری منحصر به فرد خود هستند که به نوعی شناسنامه آنجا به شمار می‌آیند و بسته به نوع مذهب، شکل زندگی و حتی آب و هوای هر منطقه‌ای، نوع معماری آنجا نیز تغییر می‌کند.

بنا بر عقیده بسیاری معماری یک هنر اجتماعی است و یک معمار یک هنرمند و البته مهندس به شمار می‌آید.

حدود ۲۰ سال قبل از میلاد مسیح، ویترویوس معمار رومی کتابی را نوشت که امروزه به عنوان نخستین کتاب تالیف شده در زمینه معماری شناخته می‌شود.

این کتاب به عنوان تنها منبع نوشته شده درباره معماری یونان و روم باستان از درجه اعتبار بالایی در بین معماران برخوردار بود و برای قرن‌ها منبعی اصلی برای معماران به شمار می‌رفت.

در این کتاب ویتروویوس کیفیت‌های لازم معماری را در سه رده اصلی ایستایی (firmita) کارایی (utilitas) ‏ و زیبایی (venustas) ‏تقسیم‌بندی کرده بود.

این تقسیم‌بندی برای مدت‌ها میان معماران کاملا مورد قبول واقع شده بود و البته هر کدام از آن‌ها به اشکال مختلف ترجمه و تفسیر شد و حتی معانی آن‌ها در طول زمان تغییر کرد و اهمیت آن‌ها مورد بحث قرار گرفت؛ تا جایی که برخی گفتند یکی از این سه کیفیت می‌تواند نتیجه طبیعی دو مورد دیگر باشد.

اما این سه مورد برای قرن‌ها اصول معماری و به ویژه معماری غربی را تبیین کردند و برخی هنوز از آن‌ها به عنوان چارچوبی برای بررسی خوب یا بد بودن معماری استفاده می‌کنند.

واژه معمار از واژه لاتین architectus برگرفته شده که خود این کلمه نیز از واژه arkhitekton اقتباس شده است.

http://media.isna.ir/content/va_130213_02-630x480.jpg/3

معماری غربی

سبک‌های معماری مختلف و متنوع هستندبسته به کشور و فرهنگ و حتی شهرهای مختلف این سبک‌ها دسته‌بندی می‌شوند.

برخی از سبک‌های معماری در ایران عبارتند از: سبک خراسانی، سبک اصفهانی، سبک آذری و از سبک‌های معماری در جهان نیز می‌توان به معماری ارگانیک، مدرنیسم، معماری اسلامی، معماری نئوکلاسیک و معماری بیونتیک نام برد.

ایران نیز همواره در طول تاریخ به عنوان یکی از پایگاه‌های اصلی معماری در جهان به شمار می‌آمد و معماری ایرانی همیشه زبان‌زد مردم دیگر اقوام بوده است.

از جمله معماران معاصر برجسته ایرانی می‌توان به هوشنگ سیحون، سیدهادی میرمیران، حسین امانت، کوروش فرزامی، عبدالعزیز فرمانفرمائیان، داراب دیبا، کامران دیبا، ایرج کلانتری، فریار جواهریان، علی‌اکبر صارمی، کامران افشار نادری، بهرام شیردل، نادر خلیلی، محسن فروغی و فرامرز شریفی اشاره کرد.

در پایان به برخی تعاریف معماری از سوی معماران برجسته ایران و جهان اشاره می‌کنیم.

معماری بر سه قسم است. یکی ساخت بنا‌ها و دیگری ساخت ساعت‌ها و سوم ساخت ماشین‌آلات. بنا‌ها خود بر دو نوعند: بناهایی که برای استفاده همگان و استحکام بخشیدن به شهر‌ها در مکان‌های عمومی ساخته می‌شوند و بناهایی برای استفادهٔ شخصی افراد. هر سه این‌ها باید با توجه به دوام و راحتی استفاده و زیبایی ساخته شوند. (ویتروویوس، تقریبا ۲۰ سال قبل از میلاد)

معماری چیست؟ فرم مجسم اصیل‌ترین اندیشه‌های انسانی! شوق او! انسانیت او! ایمان او! دین او! این چیزی‌ست که روزی معماری بود. (وال‌تر گروپیوس، ۱۹۱۹)

http://media.isna.ir/content/gug2.jpg/3

معماری غربی

وظیفهٔ معماری برقرار کردن ارتباط حسی‌است به وسیلهٔ مصالح خام. (لوکوربوزیه، ۱۹۲۳)

معماری بازی احجام است در زیر نور. (لوکوربوزیه، ۱۹۲۳)

معماری ارادهٔ سالیان است که در زبان فضایی بیان می‌شود. (می‌س وان‌در روهه، ۱۹۲۳)

معماری موسیقی جامد است. (گوته)

معماری ردپای زمان است بر فضا. (سیدهادی میرمیران)

منابع :

 

www.sid.ir

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 05 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:40 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق در باره صلح امام حسن (ع)

بازديد: 1019

 

صلح امام حسن (ع)

 

 

 

 

استاد مربوطه :

 

                                دکتر مجتبوی

 

دانشجـو :

 

                                  محسن شعبانی

 

 

 

 

فهرست مطالب

 

 

عنـوان

صفحه

مساله صلح امام حسن (ع).....................................................................................

3

25 ربيع الاول - صلح امام حسن مجتبى (ع) - سال 41 هجرى قمری............................

4

مواد صلحنامه:.....................................................................................................

5

پاره ای از اتفاقات در زمان صلح...........................................................................

                خط مشى معاويه در برابر هدفهاى امام حسن ( ع ) ..............................

6

7

صلح.....................................................................................................................

               انگيزه هاى صلح از نظر دو جبهه ...........................................................

7

بررسی شرایط صلح از نظر سیاست خارجی و داخلی.............................................

                از نظر سياست داخلى...........................................................................

                از نظر سياست خارجى.........................................................................

13

سندی گویا............................................................................................................

14

گفتار امام پيرامون انگيزه‏ هاى صلح.......................................................................

15

منابع تحقیق..........................................................................................................

17

 

 

 

مساله صلح امام حسن (ع)

 

مساله صلح امام حسن(ع) با معاويه از مهمترين موضوعات تاريخ اسلام است كه متاسفانه بررسي همه جانبه و دقيقي روي آن انجام نگرفته است و چه بسا خيلي‌ها نسبت به آن دچار كج بيني‌اند و در اشتباه به سر مي‌برند.در اين ميان كتاب ارزشمند صلح امام حسن (ع) از آل ياسين كه به قلم آيت ا... خامنه اي در دوران قبل از انقلاب به فارسي درآمده از موارد نادر و راهگشاست که به دقت در این موضوع غور کرده و جوانب گوناگون آن را بررسی کرده است.

صلح امام حسن (ع) حواشی فراوان داشت و  از جمله مسایل مهم تاریخ اسلام است که هنوز خیلی از افراد نسبت به آن آگاهی تام و تمام ندارند. البته شايد درك اين امر خيلي هم سخت نباشد، چه در ميان ياران نزديك و دوستان حسن‌بن‌علي(ع) نيز كساني بودند كه او را به خاطر صلح نكوهش كنند. نبايد از خاطر دور داشت كه امام(ع) اين روش را از صلح حديبيه كه سياستي بود يادگار جدش رسول‌ا...(ص)، آموخت و آن را همچون سرمشقي به نيكي به كار برد. در حديبيه نيز بعضي از ياران نزديك پيامبر او را بر اين صلح سرزنش كردند. باري، آنان كه او را به راحت‌طلبي و عافيت‌انديشي متهم كرده‌اند و هم آن دسته از شيعيانش كه تحت تاثير شور و احساس، آرزو برده‌اند كه كاش وي نيز در جهاد با معاويه پايداري مي‌كرد و از راه شهادت، زندگي مي‌يافت و به پيروزي از همان راهي كه برادرش در روز عاشورا رفت و رسيد، مي‌رفت و مي‌رسيد...

 البته اين هر دو گروه را در ميزان سنجش فكر و خود، وزني و مقداري نيست.ولي هيچ‌كدام از اين سرزنش‌ها و شماتت‌ها مانع از اجراي اين دو صلح توسط پيامبر و امام حسن(ع) نشد. ضمن اينكه اين سياست مدبرانه و حكيمانه را براي امامان 9‌گانه به يادگار گذاشتند و آنان اين سياست را در هنگامه شرارت‌ها كه با آرامش و متانت رهبري مي‌شد، انتخاب كردند. در حقيقت اين روش گوشه‌اي از سياست خاندان پيامبر است كه مبناي آن هميشه بر پيروزي حق بوده است نه پيروزي شخص.

علي‌ايحال عامه مردم با شنيدن واژه صلح دچار سوءتفاهم مي‌شوند و از آن محافظه‌كاري را مي‌كنند، درحالي كه بحق مي‌توان گفت، صلح امام حسن(ع) كوبنده‌تر از هر انقلابي بود البته در پوششي مسالمت‌آميز. حكومت بيست‌ساله معاويه بر شام فوايد زيادي براي او داشت. او توانسته بود مردم آن ديار را با خود همراه كند و از موقعيت خوبي برخوردار شود. ‌ معاويه در طول اين بيست سال از دين خدا نيز غافل نماند و تا توانست به آن دست درازي كرد و احكام دين را تحريف كرد. عامه مردم از اين امر خبر نداشتند. القصه معاويه طغيان مي‌كند و حسن‌بن علي و برادرش حسين(ع) را تهديد اسلام مي‌داند

امامان بزرگوار جز جهاد و صلح راه ديگري نداشتند اما در زمان امامت امام حسن(ع) مقاومت و جنگ خطري بزرگ بود. در نبرد با معاويه به طور قطع سپاه امام حسن شكست مي‌خورد و پيروزي بزرگ براي معاويه به دست مي‌آمد. پس از آن جبهه بي‌رقيب عرصه يكه‌تازي‌هاي او مي‌شد و همان چيزي پيش مي‌آمد كه امام حسن(ع) از آن بيم داشت و آن نابودي دين خدا بود. به ناچار صلح براي امام حسن(ع) اجتناب‌ناپذير شد تا به اين وسيله راه براي معاويه باز باشد براي جولان و گستاخي هر چه بيشتر و بدين ترتيب در معرض آزمايش عموم نيز قرار گيرد.

 

25 ربيع الاول - صلح امام حسن مجتبى (ع) - سال 41 هجرى قمرى

امام حسن مجتبى )ع( در 21 رمضان سال 40 قمرى، پس از شهادت پدر ارجمندش حضرت علي (ع) بنا به در خواست ياران اميرمؤمنان)ع( و ساير مردم، خلافت اسلامى را پذيرفت و ادامه سيره و روش حكومتى اميرمؤمنان)ع( و سياست عدالت گسترى وى را سر لوحه كار خويش قرار داد.

"معاوية بن ابى سفيان" كه در ايّام خلافت اميرمؤمنان)ع(، از حكومت مركزى سرپيچى و اقدام به ايجاد حكومت مستقل و خودخوانده در شام نمود و به برخى از مناطق اطراف، از جمله مصر، چنگ انداخته بود، از آغاز حكومت امام حسن )ع( اقدام به دشمنى و فتنه انگيزى نمود و با ارسال جاسوسان و نفوذ در ميان بزرگان قبيله‏ها و طايفه‏ها و تطميع آنان، زمينه نبرد ديگرى را فراهم ساخت.(1)

از سوى ديگر، نفاق و خيانت برخى از سران سپاه امام حسن )ع( و پيوستن آنان به سپاه معاويه و ناخرسندى مردم به ادامه جنگ و خون ريزى، دشمن را جسورتر كرده و وى را به تهاجم همه جانبه نظامى وادار نمود.امام حسن مجتبى )ع( كه به سامان دهى حكومت و امور معيشتى مردم و برقرارى قسط و عدل در جامعه اسلامى پرداخته بود، با دشمنى‏ها و تهاجم سراسرى سپاه شام روبرو شد. آن حضرت نيز در مقام دفاع برخاست و در ميان مردم اعلان بسيج عمومى نمود و رزمندگان كوفه و ساير شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواند. هنگامى كه دو سپاه در برابر يكديگر قرار گرفتند و درگيرى‏هاى پراكنده‏اى ميان آنان به وقوع پيوست، برخى از سران سپاه امام حسن مجتبى )ع(، از جمله "عبيدالله بن عباس" كه فرماندهى كل را بر عهده داشت، به سپاه معاويه پيوست و از اين راه، توان روحى و فيزيكى سپاه امام حسن )ع( را كاهش دادند. نفوذى‏هاى معاويه، در ميان سپاهيان امام حسن )ع( و در ميان عامه مردم شهرها، اقدام به شايعه پراكنى و گمانه زنى‏هاى خلاف واقع كردند و به تدريج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار ترديد و تزلزل نمودند. به طورى كه برخى از سپاهيان، شبانه از اردوگاه‏ها و پادگان‏ها گريخته و صحنه نبرد را ترك مى‏كردند و برخى از فريب خوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى‏كردند و حتى در "ساباط مداين"، به خيمه گاه امام حسن )ع( هجوم آورده و اقدام به غارت و بى‏نظمى نمودند و در يك رويدادى، امام حسن مجتبى )ع( را ترور كرده و وى را به شدت زخمى نمودند. ريش سفيدان و صاحب نفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن )ع(، مخفيانه نامه هايى به معاويه داده و اظهار اطاعت و پيروى مى‏نمودند و حتى نوشتند كه حاضرند امام حسن )ع( را تسليم وى كرده و يا او را به قتل رسانند.

امام حسن مجتبى )ع( كه از تمامى نفاق‏ها و خيانت‏هاى سپاه خويش خبردار بود، با گردآورى آنان و ايراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسيسه‏هاى دشمن، تلاش وافر نمود كه روحيه مردانگى و رزم آورى را در آنان، بار ديگر زنده كرده و توطئه‏هاى دشمن را نقش بر آب كند. ولى رسوخ شرم آور نفاق و خيانت، سپاه آن حضرت را از كارايى لازم انداخته و توازن نظامى را به كلى دگرگون كرده بود و سرانجام، امام حسن )ع( را وادار به پذيرش صلح ناخواسته كرد (2) و آن حضرت، بناچار در 25 ربيع الاول و به قولى در نيمه جمادى الاولى سال 41 قمرى بر اساس شرايطى، خلافت را به معاوية بن ابى سفيان وا گذاشت و خود از آن كناره گرفت. (3) بدين سان، درگيرى و جنگ ميان سپاهيان شام و سپاهيان عراق پايان يافت و آن سال را "عام الجماعة" ناميدند. متن صلح نامه‏اى كه به امضاى طرفين و گواهان از دو سپاه رسيد، از اين قرار است: بسم اللّه الرّحمن الرّحيم. هذا ما صالح عليه الحسن بن على بن أبى طالب، معاوية بن أبى سفيان، صالحه على أن يسلم اليه ولاية المسلمين، على أن يعمل فيهم بكتاب اللّه و سنّة رسول اللّه و سيرة الخلفاءِ الراشدين المهتدين، و ليس لمعاوية بن أبى سفيان ان يعهد الى أحد من بعده عهداً، بل يكون الأمر من بعده شورى بين المسلمين، على أن النّاس آمنون حيث كانوا من أرض اللّه تعالى فى شامهم و يمنهم و عراقهم و حجازهم، و على أنّ اصحاب على و شيعته آمنون على أنفسهم و أموالهم و نسائهم و اولادهم حيث كانوا، و على معاوية بن ابى سفيان بذلك عهد اللّه و ميثاقه، و على أن لا يبغى للحسن بن على و لأخيه الحسين غائلة و لا لأحد من اهل بيت رسول اللّه صلىّ اللّه عليه و آله غائلة سوء سرّاً أو جهراً، و لا يخيف احداً منهم فى افق من الآفاق. (4)

 

مواد صلحنامه:

مادّه اوّل:

واگذاشتن حكومت به معاويه به اين شرط كه به كتاب خدا و سنّت فرستاده او(صلى الله عليه وآله وسلم) و به سيره خلفاى صالح، عمل كند.

مادّه دوم:

 پس از معاويه، امر حكومت بر عهده حسن است و اگر براى او حادثه اى روى داد حكومت از آنِ حسين است و معاويه نمىتواند آن را به عهده ديگرى بگذارد.

مادّه سوم:

 بايد سبّ اميرالمؤمنين على(عليه السلام) و بد گفتن از او بر منابر ترك شود و از على(عليه السلام) جز به نيكى ياد نكنند.

مادّه چهارم:

 بايد آنچه در بيت المال كوفه قرار دارد، يعنى پنج ميليون درهم يا دينار، استثنا بشود و تابع خلافت و حكومت نباشد، و بر عهده معاويه است كه هر سال دو ميليون درهم براى حسين بفرستد و در عطا و صلات، بنىهاشم را بر بنىعبدشمس برترى دهد و ميان فرزندان كسانى كه در ركاب اميرالمؤمنين در جنگ جمل جنگيدند و فرزندان كسانى كه در صفّين در خدمت امام على(عليه السلام)مجاهدت كردند، يك ميليون درهم تقسيم شود و اين مبلغ را از خراج ولايت «دارابگرد»، كه يكى از شهرهاى فارس در حدود اهواز است، بپردازد.

مادّه پنجم:

 مردم هر جا بر روى زمين خدا باشند، چه در شام و عراق چه در حجاز و يمن، بايد ايمن باشند و سياه و سرخ بايد در امان بمانند، معاويه بايد خطاهاى آنان را تحمّل كند و ببخشايد و هيچ كس را به جرم گذشته كيفر ندهد و با اهل عراق با كينه و دشمنى رفتار نكند.

و ياران على(عليه السلام) را در هر كجا باشند امان دهد و به هيچ يك از شيعيان على(عليه السلام) آسيبى نرساند، ياران و شيعيان على(عليه السلام) از حيث جان و مال و زن و فرزند در امان و از هر گزندى محفوظ باشند، و هيچ كس متعرّض هيچ يك از آنان نشود، و هر صاحب حقّى به حقّش برسد و هر چه ياران على در هر كجا به دست آورده اند براى آنان محفوظ بماند، و براى حسن بن على و برادرش حسين(عليه السلام) و هيچ يك از اهل بيت رسول اللّه در نهان و آشكار هيچ بدى نخواهند و در امنيّت آنان، در هيچ منطق هاى، اخلال نكنند.

 وهمچنین در برخی از منابع اینگونه بیان شده است:

گفتنى است كه درباره بندهاى صلح نامه، اتفاق چندانى ميان مورخان و سيره نويسان نيست و برخى از آنان، موارد ذيل را نيز اضافه نمودند:

1- حسن بن علي (ع) و برادرش حسين )ع(، هيچ گاه معاويه را اميرمؤمنان خطاب نكنند.(5) اين شرط به وضوح بيان مى‏كند كه صلح امام حسن )ع(، نوعى سكوت در حال ناچارى و كناره‏گيرى مصلحت‏آميز از حكومت بود، نه اين كه معاوية بن ابى سفيان، سزاوار خلافت و حكومت بوده است.

2- معاويه و اصحابش، هيچ گاه علي (ع) را در نماز و غير نماز سبّ و لعن نكرده و از او، جز به نيكى ياد نكنند.

3- پس از معاويه، ولايت مسلمانان با حسن بن علي (ع) باشد و اگر او زنده نباشد، با برادرش حسين بن علي (ع) خواهد بود. (6)

4- بيت المال كوفه در اختيار امام حسن )ع( باشد.

5- خراج دو منطقه فارس، يعنى بسا)فسا( و دارابجرد در اختيار امام حسن)ع( باشد.

6- معاويه در هر سال مبلغ يك ميليون )و يا صد هزار( درهم به صورت مقرّرى در اختيار امام حسن)ع( قرار دهد.

 

پاره ای از اتفاقات در زمان صلح

برنامه و صلح امام حسن(عليه السلام)، چهره واقعى معاويه را آشكار ساخت و ماهيّت او را به مردم نشان داد.

به طورى كه معاويه بعد از قبضه نمودن حكومت در يك سخنرانى گفت:«به خدا سوگند من با شما براى اين نجنگيدم كه نماز بگزاريد و روزه بداريد و حجّ به جا آوريد و زكات بپردازيد، بلكه به اين منظور با شما جنگيدم كه به شما فرمان دهم! و همانا اين مقام را خدا به من عطا كرده در حالى كه شما ناخشنود بوديد.

هان! من حسن را اميدوار كردم، چيزهايى را به او دادم و اكنون همه آنها زير پاى من است و به هيچ شرطى وفا نمىكنم!»سياست معاويه در طول بيست سال حكومتِ سركوب و زور اين بود كه پيوسته برنامه اى تنظيم كند كه وجدان و اراده امّت را از ميان ببرد و مردم را از انديشيدن درباره مسائل بزرگ جامعه منصرف سازد، تا تنها در انديشه گرفتارىهاى كوچك روزانه خود باشند و از هدف هايى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در پى آن بود منصرف شوند و تنها به زندگانى و منافع شخصى خويش بينديشند و به وجوهى كه از بيت المال به دست مىآورند فكر كنند.

برخى از شيوخ قبايل كوفه، با وجود اين كه از شيعيان اميرالمؤمنين(عليه السلام)بودند، از جاسوسان معاويه شدند و خبرها را در باب كوچكترين حركت يا مخالفت مردان قبيله، گزارش مىدادند آن گاه مأموران دولتى سر مىرسيدند و كسانى را كه خلاف معاويه چيزى گفته بودند يا حركتى در سر مىپروراندند دستگير مىكردند و نَفَس مخالفان را مىبريدند.

و اين گونه، خلافت بازيچه اى شده بود در دست كودكان بنىاميّه.

خط مشى معاويه در برابر هدفهاى امام حسن ( ع )

با مرگ عثمان , عنوان ( والى) ( استاندار ) از معاويه ساقط شد , ديگر لقب و عنوانى كه از آن پس بايد بدو داده مى شده يا نوع مسئوليت او در عرف اسلامى چه بوده است , نميدانيم همين اندازه ميدانيم كه دو خليفه ى قانونى يعنى امام على و پسرش امام حسن ( عليهما السلام ) او را به استاندارى منصوب نساختند و بدينقرار وى استاندار هم نبوده و هم ميدانيم كه قانون اسلام اجازه نمى دهد كه در يك زمان دو خليفه وجود داشته باشند , پس خليفه نيز نمى توانسته باشد .

بنابراين معاويه پس از زمان عثمان , كه و چه بود ؟ .

نميدانيم .

بلى , ميدانيم كه وى از هنگامى كه از منصب استاندارى شام معزول گشت , بروى اين دو خليفه شمشير كشيد و باز ميدانيم كه قانون اسلام براى  كسى كه دست به چنين اقدامى بزند لقب و عنوان خاصى مقرر ساخته , ولى اطمينان نداريم كه معاويه خود بدين عنوان و لقب راضى بوده است اين لقب باغى است يعنى ستمگر و متجاوز .

 

صلح

انگيزه هاى صلح از نظر دو جبهه

با آشنائى به چگونگى اقدامات معاويه براى رسيدن به هدفهاى خود , شگفت نمى نمايد كه وى اولين پيشنهاد كننده ى صلح باشد ( 1 ) و هر گونه تعهدى به امام حسن بسپارد فقط بازاى گرفتن يك امتياز يعنى ( حكومت).

 اين نقشه را معاويه در هنگامى كه هنوز طرفين براى جنگ در شور و التهاب بودند طرح كرد و فعاليت خود را بيش از آنچه براى تنظيم اردوگاه و تدبير امور جنگ بكار ميبرد , در اجراى اين نقشه متمركز ساخت نقشه اين بود كه به امام حسن پيشنهاد صلح كند , اگر پذيرفت كه هيچ , و گرنه صلح را بزور بر او تحميل كرده و به هر قيمتى از شروع جنگ جلوگيرى نمايد .

براى تأمين اين منظور پيش از هر چيز لازم بود كه در جبهه ى امام حسن وضعى بوجود بيايد كه خود بخود مردم را بفكر ( صلح كردن) بيندازد .

بر اساس اين نقشه , ناگهان سيل شايعات دروغين بسوى اردوگاههاى اين جبهه سرازير شد , بازار رشوه رونق گرفت , در ستون وعده هائى كه هوش از سر بسيارى از فرماندهان يا داعيه داران فرماندهى مى ربود , اينگونه وعده هائى ديده مى شد : فرماندهى يك لشكر , حكومت يا ناحيه , ازدواج با يك شاهزاده خانم اموى ! و در رشوه هاى نقدى رقم يك ميليون ديده مى شد !

معاويه براى پياده كردن اين نقشه همه ى نيرو و همه ى هوش و استعداد و تجربيات خود را بكار انداخت , بسيارى از وجدان فروشهائى كه بظاهر حسن را ترك نگفته بودند نيز در باطن مزدور و آلت دست او بشمار مى رفتند و در دستگاه حسن بن على براى او جاسوسى مى كردند و هيچگونه امكانى را براى ترويج هدفهاى او از دست نميدادند.

لشكرها و سلاحها و عمليات سوق الجيشى نيز وسائل ديگر او براى عملى كردن نقشه ى صلح بودند , او مايل نبود كه نخستين بار به عراق حمله كند زيرا نمى خواست با بودن راه چاره ى ديگر , با حسن وارد جنگ شود و البته راه چاره از نظر معاويه با راه چاره از نظر مردم يا از نظر دين جديد , بسى تفاوت داشت .

بايد انصاف داد كه وسائلى كه معاويه در اين مورد بر انگيخت همه ابتكارى و حساب شده و بر طبق روشهاى دقيق تنظيم شده بود و مى توانست نظر و هدف خاص او - يعنى ايجاد زمينه ئى كه رقيب را بفكر صلح بيندازد - را بطور كامل تأمين كند .

وقتى از طرفى فرمانده جبهه ى عراق و بدنبال او بيشتر سركردگان سپاه , وجدان خود را با مال يا وعده معامله مى كنند و از طرف ديگر ناگهان سيل شايعات دروغ و تزلزل آور و مردد كننده و هولناك , اردوگاه ( مسكن) و ( مدائن) را در هم مى ريزد و بالاخره خود امام حسن بر اثر رواج همين شايعات در وضعى قرار ميگيرد كه امكان هيچگونه اقدام مثبتى براى او باقى نمى ماند و حتى نمى تواند در برابر توده ى سپاهيانش ظاهر گردد بدون آنكه مورد هجوم ناگهانى دشمنان داخلى قرار گيرد در چنين موقعيت آشفته و اوضاع نابسامانى آيا راه چاره ئى جز تن دادن به صلح بنظرش مى رسد؟

موقعيت عجيبى بود , نيكيها و شرائط مساعد تحت الشعاع فساد و بد انديشى مردم قرار داشت و بر رهبر چه ايرادى ميتوان گرفت وقتى شرائط نامساعد و وضع , نابسامان است ؟ و از مردم چه گله ئى ميتوان داشت وقتى فتنه و فساد در ميان ايشان ترويج مى شود البته انحراف برخى از طبيعت ها و نو ظهور بودن اسلام را - كه هر يك جداگانه عاملى بودند براى پديد آمدن چنين وضعى در مردم دو دل يا كسانيكه و بال گردن اسلام شده بودند - نيز نميتوان ناديده گرفت .

حال در چنين موقعيتى كه حسن بن على بر اثر عواملى خارج اختيار خود او مانند خيانت سپاهيان يافتنه انگيزيهاى ماهرانه ى حريف , در نخستين صف آرائى با شكست روبرو مى شود , قاعده آنست كه از همان لحظه و همان روز در فكر صف آرائى ديگرى باشد و نبرد خود با معاويه را به ميدان جديدى بكشاند , ميدانى كه دست خيانت سپاهيان بدان نمى رسد و انحراف طبايع بدان زيان نمى رساند و دسيسه هاى دشمن و فتنه انگيزيهاى او بر شانس موفقيت و نفوذ و پيروزى روز افزون آن مى افزايد .

اين خلاصه ى آن طرحى است كه امام حسن به نيكوترين وجهى از آن بهره بردارى كرد و معاويه با همه بيدارى و هشيارى اش در آن موقعيت , غافلگير شد و آنرا درك نكرد .

پيشنهاد صلح معاويه , مورد قبول امام حسن واقع شد ولى اين فقط بدين منظور بود كه او را در قيد و بند شرائط و تعهداتى گرفتار سازد كه معلوم بود كسى چون معاويه دير زمانى پايبند آن تعهدات نخواهد ماند و در آينده ى نزديكى آنها را يكى پس از ديگرى آشكارا نقض خواهد كرد و مردم نيز وقتى چنين ديدند , قاعده خشم و انكار خويش را نسبت بدو آشكارا بيان خواهند كرد و بدينصورت بود كه بذر خشم و انتقام , بذرى كه در سرزمين دل مردم , دير پاى و در امتداد نسلها بر قرار است , بوسيله ى صلح پاشيده شد و اين خشم , مايه ى شورشهائى شد كه در طول تاريخ همواره به تصفيه ى قدرتهاى غاصبانه كمك كرد .

اين ميتواند خلاصه ى طرح سياسى ئى باشد كه امام حسن بخاطر آن تن به قبول صلح داد و سپس به نيكوترين وجهى از آن بهره بردارى كرد و معاويه را غافلگير ساخت و اين عمل همچون نشان نبوغ مظلومانه ئى بر تارك آن امام مظلوم درخشيد .

در اين صورت بر حسن چه ايرادى ميتوان گرفت اگر صلح را بر طبق نقشه ى حساب شده ى خود امضاء كند ؟ نابسامانى وضع او در ( نخستين صحنه) و اميدوارى به نتايج ( صحنه ى دومين) صلح را در نظر او موجه مى ساخت , علاوه بر اينكه اساسا پديده ى اصلاح ميان امت اسلامى و آثار قهرى آن مانند جلوگيرى از خونريزى و صيانت مقدسات و محقق ساختن و جهه ى نظر اسلامى , نيز خود موجب ترجيح صلح مى شد .

بيش از چند ماه طول نكشيد , كمتر از عدد انگشتان دو دست ولى حوادث خرد كننده و شكننده ئى كه در اين ماهها بوقوع پيوست آن را بعدد ستارگان آسمان وانمود مى ساخت اين , قطعه زمانى بود كه دل آدمى با هر آنچه از عشق و تحسين كه در گنجايش آنست بدان روى مىآورد عطر دلاويز نبوت از آن متصاد گشت و مزاياى امامت راستين در آن تجلى نمود و با همه كوتاهى و زود گذرى , باطن و حقيقت كار كسانى بيشمار را آشكار ساخت اين همان ماههائى بود كه پرونده اش با بهترين سر انجام ها در عالم مسالمت و اصلاح , ختم شد و در آن برترين سر انجام , مصلحت دين و دنيا بهم پيوست .

حسن بن على در چهره ى ( مصلح اكبر) ى كه جدش رسولخدا صلى الله عليه و آله در حديثى بدان بشارت داده بود , ظاهر گشت : ( اين پسر من سرور و آقاست , و در آينده ى نزديك خدا بدست او ميان دو گروه بزرگ مسلمانان صلح خواهد داد) .

اراده ى خدا بر اينست كه اين خاندان از برترين مراحل شرف در شكلها و صحنه هاى گوناگونش برخوردار باشند اگر پيروزى از راه شمشير بدست نيامد , از راه شهادت و مرگى كه در پيشگاه خدا و قضاوت تاريخ ارزشمند است , و اگر به اين هر دو صورت امكان نيافت , بوسيله ى اصلاح و وحدت كلمه و يكپارچه ساختن پيروان توحيد براى شرف آدمى همين بس كه پيام آور صلح باشد و در پيروزى يك انسان همين بس كه شرفش پايدار ماند پايدار بودن شرف , ضامن پايدارى عزت است و عزت انگيزه ى پيوسته ئى است كه آدمى را به زندگى سوق مى دهد و بر سرورى و آقائى استوار است .

اينك با توجه به آنچه گذشت باسانى ميتوان انگيزه هاى صلح را از نظر امام حسن باز شناخت .

و اما انگيزه هاى معاويه كه موجب پيشقدمى او در موضوع صلح شد , انگيزه هائى از نوع ديگر بود كه نه از عجز و ناتوانى ريشه مى گرفت و نه به خواسته هاى دين يا اصلاح ميان امت و جلوگيرى از خونريزى نظر داشت اصلاح ميان امت يا جلوگيرى از خونريزى از نظر معاويه نمى توانست انگيزه ى چشم پوشى از امتيازات فاتح بودن باشد , شبيخونها و سفاكيهاى او در مدينه و مكه و يمن و وضع گستاخانه ى او در ( صفين) ميتواند هر كسى را با ماهيت شيطانى او آشنا سازد , گرچه كم اند كسانيكه معاويه را كاملا شناخته باشند .

در اينصورت بايد گفت كه پيشنهاد صلح از طرف او فقط ميتواند طغيان يك حس سود جويانه باشد و بس چيزى كه با سرگذشت افسانه وار معاويه متناسبتر و قابل تطبيق تر است .

او چنين پنداشته بود كه كناره گرفتن امام حسن از حكومت بنفع او , در افكار عمومى بمعناى كناره گرفتن از خلافت تلقى خواهد شد و گمان كرده بود كه پس از اين پيشامد , او در نظر مسلمانان بعنوان خليفه ى قانونى معرفى خواهد گشت ( 2 )

اين رؤياى لذتبخشى بود كه معاويه هر چيز گرانبهائى را در برابر آن خوار مى شمرد ديگر نميدانست كه اسلام بسى عزيزتر و شامختر از آن است كه رجاله بازى ها و هوچيگرى هاى كسى چون او را بپذيرد يا زمام خود را بدست بردگان جنگى آزاد شده و فرزندان ايشان بسپارد .

انكار نميتوان كرد كه ممكن است انگيزه هاى ديگرى نيز وجود داشته و توانسته از معاويه شخصيت ديگرى كه دشمن جنگ و دوستدار صلح و پذيرنده ى تعهدات و سوگندها و ميثاق هاى مؤكد است , بسازد ولى بررسى ديگر انگيزه هاى وى از قوت اين مطلب نمى كاهد كه بزرگترين انگيزه ها و دواعى وى همان رؤياى لذتبخشى بوده است كه بدان اشاره كرديم .

اينك در زير , مجموعه ى موضوعاتى را كه هر يك ميتواند بخشى  از عامل وادار كننده ى او بر پيشنهاد صلح باشد , بيان مى كنيم :

1 - ميدانست كه حسن بن على عليهما السلام صاحب اصلى حكومت است و براى بدست آوردن حكومت ناگزير بايد صاحب اصلى آن را - و لو بظاهر - قانع ساخت و بهترين طريق قانع ساختن او ( صلح) است .

اعتقاد او به اينمطلب - يعنى به اولويت حسن بن على براى حكومت - در نامه ئى كه كمى پيش از حركت سپاه بسوى ( مسكن) براى آنحضرت فرستاد , با اين عبارت ذكر شده : ( تو بدين امر سزاوارتر و شايسته ترى) و در گفتگوئى كه راجع به اهل بيت پيغمبر با پسرش يزيد داشته چنين بيان گرديده : ( پسرم ! بى ترديد اين حق از آن ايشان است) ( 3 ) و باز در نامه ئى كه به زياد بن ابيه نوشته , بدينگونه تبيين شده است : ( و اما اينكه او ( يعنى حسن ) بر تو برترى جسته و آمرانه سخن گفته , اين حق اوست و ميبايد چنين كند) ( 4 ) .

در معضلات و مشكلات دينى نظر امام حسن را همچون كسى كه معتقد به امامت اوست , مى پرسيد ( 5 ) و بارها صريحا مى گفت كه حسن ( سرور مسلمانان) است ( 6 ) و مگر كسى جز پيشوا و امام مسلمانان , سرور ايشان تواند بود ؟

2 - با وجود همه ى وسائلى كه در اختيار داشت از نتائج جنگيدن  با امام حسن سخت بيمناك بود و اين مطلب را كتمان نيز نميكرد مثلا : ( در توصيف دشمنان عراقيش مى گفت : بخدا هرگاه چشمان ايشان را كه در صفين از زير كلاهخودها نمايان بود بياد مىآورم هوش از سرم پرواز مى كند ( 7 ) گاه درباره ى آنان مى گفت : خدا بر آنان غضب كند , گوئى دلهايشان همه يكدل است ( 8 ) بدينجهت بود كه گرايش به صلح را گريز گاهى از برخورد با ايشان و مشاهده ى چشمهاى آنان از زير كلاه خود مى دانست !

3 - از موقعيت امام حسن فرزند رسولخدا صلى الله عليه و آله در ميان مردم و مكانت معنوى بينظيرى كه آنحضرت بر حسب اعتقادات اسلامى دارا بود , واهمه داشت لذا مى خواست بوسيله ى صلح از جنگ با او بگريزد .

وى مى انديشيد كه ممكن است خداوند كسى را از ميان صفوف شام بر انگيزد كه حقايق را بمردم باز گفته و ناپسندى وضعى را كه در برابر امام حسن بخود گرفته اند , براى آنان مدلل سازد چنين حادثه ئى بى ترديد مسلمانان جبهه ى او را بر شورش و نافرمانى بر مى انگيخت و عاقبت , سپاه او را متلاشى مى ساخت .

او در تمام مدتى كه در برابر حسن صف آرائى كرده بود ماجراى ( نعمان بن جبله ى تنوخى) را كه در صفين بخاطر داشت در آن جنگ , وى كه خود از سران سپاه شام بود با صراحت بيسابقه ئى با معاويه سخن  گفته و آنچنانكه از يكفرد معمولى نسبت به حاكمى انتظار نمى رود , او را بباد تمسخر و استهزاء گرفته بود معاويه حتى امروز نيز قبول نميكرد كه مردم شام شعورى بپايه ى شعور آنروز آن مرد داشته باشند .

از جمله سخنانى كه وى در صفين به معاويه گفت اين بود : ( بخدا - اى معاويه - من بزبان خود براى تو مصلحت انديشى كردم و ملك و حكومت ترا بر دين خود ترجيح دادم و بخاطر هوسهاى تو , راه هدايت را كه مى شناختم ترك گفتم و از صراط حق و حقيقت كه مى ديدم , كناره گرفتم چگونه به رشد و هدايت راه خواهم يافت من كه با پسر عم رسول خدا صلى الله عليه و ( آله ) و سلم و اول گرونده ى به او و نخستين هجرت كننده ى با او , مى جنگم ؟ اگر آنچه را كه ما اينك در اختيار تو گذارده ايم به او ارزانى ميداشتيم يقينا دلى مهربانتر و دستى بخشنده تر ميداشت ليكن اكنون كار را به تو واگذار كرده ايم و ناگزير بايد آنرا - چه بحق و چه بناحق - بپايان بريم حال كه از ميوه و جويبار بهشت محروم مانده ايم از انجير و زيتون ( غوطه) ( 9 ) دفاع خواهيم كرد) ! ( 10 ) .

يكى از تدابير سياسى معاويه اين بود كه مردم شام را از شناسائى بزرگان اسلام كه در خارج شام مى زيستند باز ميداشت , مبادا كه از اين شناسائى , روزنى به مخالفت و انشعاب گشوده گردد لذا بر ما پوشيده است كه چگونه اين مرد شامى توانسته بود پسر عم رسولخدا را شناخته و از سبقت او در اسلام و دل مهربان و دست بخشنده و اولويت او براى حكومت  اطلاع يابد .

معاويه , سياست بيخبر نگاهداشتن مردم از بزرگان اسلام را تا آخر دوران حكومتش ادامه داد اين سياست , ابزارى بود كه بوسيله ى آن توانست آن اجتماع عظيم را در جنگ صفين و سپس در لشكر كشى بسوى ( مسكن) فراهم آورد .

يكى از نشانه هاى بكار بردن اين سياست را - كه نشانه ى ضعف بكار برنده ى آن نيز هست - در سخنى كه معاويه خطاب به ( عمروعاص) بيان كرد ميتوان مشاهده نمود در آنروز عمروعاص در برابر امام حسن زبان به مفاخره گشوده و از آن حضرت پاسخى بليغ و دندان شكن - كه محركش معاويه نيز از آسيب آن در امان نماند - شنيده بود معاويه در اين هنگام خطاب به عمرو گفت : بخدا قسم از اين گفتگو جز اهانت بمن منظورى نداشتى مردم شام تا اين لحظه كه اين سخنان را از حسن شنيدند , گمان نميكردند كه كسى بمرتب و منزلت من باشد ( 11 )  .

4 - سياست معاويه - كه در راه منافع شخصى وى كمتر خطا ميكرد - ايجاب مينمود كه وى درباب ( صلح) پيشقدم باشد و بر آن اصرار بورزد و هر اندازه كه براى او ممكن است از مردم دو منطقه ى عراق و شام و ديگر آفاقى كه صداى وى بدانجا مى رسد , بر اين صلح طلبى گواه گيرد .

وى در وراى اين ظاهر صلحجويانه منظور ديگرى را تعقيب ميكرد و آن اينكه براى آينده ى نزديك خود كه سرنوشت جنگ آن را مشخص مى ساخت , زمينه ئى فراهم آورده باشد يكى از دو صورتى كه انتظار وقوع آن ميرفت اين بود كه جنگ با پيروزى شام ختم شود و حسن و حسين و خاندان و يارانشان بطور دسته جمعى كشته شوند , در اين صورت هيچ عذرى در مورد اين جنايت بزرگ بهتر از اين نبود كه وى مسئوليت فاجعه را متوجه امام حسن نموده و بى آنكه دروغ گفته باشد به مردم بگويد : من حسن را به صلح خواندم ولى او به هيچ چيز جز جنگ رضايت نداد , من زندگى او را ميخواستم و او مرگ مرا , من در پى حفظ خون مردم بودم و او طالب قتل مردمى كه در ميان من و او مى جنگيدند .

اين تردستى سياسى بسيارى از هدفهاى معاويه را تأمين ميكرد و بدو امكان ميداد كه بطور نهائى حساب خود را با آل محمد تصفيه كند , در آنصورت وى در نظر عموم , رقيب فاتح و در عين حال مرد عادل و منصفى قلمداد مى شد كه همه ى كسانى كه نداى صلح او را پيش از شروع جنگ شنيده بودند حق را بجانب او ميدادند و انصاف و عدالت او را گواهى ميكردند .

ولى امام حسن عليه السلام كسى نبود كه از تردستى هاى سياسى حريف خود غافل گشته يا خود از بكار بستن اين روشها عاجز باشد , او در همه حال از دشمن خود هشيارتر و زبردست تر و در بهره بردارى از فرصت ها بنحو صحيح و خدا پسند نيرومندتر بود , لذا با مشاهده ى شرايط ناهنجارى كه از همه سو او را در ميان گرفته بود و با اطلاع از مقاصد پليد دشمن و منظورى كه از دعوت بصلح داشت , مقتضى ديد كه به پيشنهاد صلح پاسخ مثبت دهد .

و سپس فقط بدين اكتفا نكرد كه نقشه هاى معاويه را خنثى و باطل سازد , بلكه در پوشش ( صلح) دشمن خود را با نقشه ئى حكيمانه و قاطع , تا ابد منكوب ساخت .

 

در قصص تاريخى نوادر فراوانى از بى اطلاعى مردم شام از بزرگان اسلام ميتوان يافت از آنجمله اينكه مردى از يكى از بزرگان و عقلاى قوم در شام پرسيد : اين ابوتراب كه امام - يعنى معاويه - او را در منبر لعنت مى كند كيست ؟ وى جواب داد : فكر مى كنم يكى از راهزنان بيابانى باشد ! روزى مردى از اهل شام از رفيقش كه ديده بود بر محمد ( ص ) صلوات مى فرستد پرسيد : درباره ى اين محمد چه ميگوئى ؟ او خداى ما نيست ؟

وقتى ( عبدالله بن على) در سال 132 ه - شام را فتح كرد جمعى از ريش سفيدان و بزرگان و سركردگان شام را نزد ( ابوالعباس سفاح) فرستاد , ايشان نزدابوالعباس قسم ياد كردند كه تا شما به خلافت نرسيده بوديد ما براى پيغمبر خويشاوند و خاندانى كه ميراث بر او باشد بجز بنى اميه نمى شناختيم !

 

بررسی شرایط صلح از نظر سیاست خارجی و داخلی

از نظر سياست خارجى

از نظر سياست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زيرا امپراتورى روم شرقى كه ضربت هاى سختى از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر و تلافى جويانه ‏اى بر پيكر اسلام وارد كند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد. وقتى كه گزارش صف آرايى سپاه امام حسن (ع) و معاويه در برابر يكديگر، به سران روم شرقى رسيد، زمامداران روم فكر كردند كه بهترين فرصت ممكن براى تحقق بخشيدن به هدفهاى خود را به دست آورده ‏اند، لذا با سپاهى عظيم عازم حمله به كشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگيرند. آيا در چنين شرائطى، شخصى مثل امام حسن (ع) كه رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشت، جز اين راهى داشت كه با قبول صلح، اين خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع كند، ولو آنكه به قيمت فشار روحى و سرزنش هاى دوستان كوته بين تمام شود؟

امام باقر (ع) به شخصى كه بر صلح امام حسن (ع) خرده مي ‏گرفت، فرمود: اگر امام حسن اين كار را نمي ‏كرد خطر بزرگى به دنبال داشت.

 

از نظر سياست داخلى

شك نيست كه هر زمامدار و فرماندهى اگر بخواهد در ميدان جنگ بر دشمن پيروز گردد، بايد از جبهه داخلى نيرومند و متشكل و هماهنگى برخوردار باشد و بدون داشتن چنين نيرويى، شركت در جنگ مسلحانه نتيجه ‏اى جز شكست ذلتبار نخواهد داشت. در بررسى علل صلح امام مجتبى (ع) از نظر سياست داخلى، مهمترين موضوعى كه به چشم مي ‏خورد، فقدان جبهه نيرومند و متشكل داخلى است، زيرا مردم عراق و مخصوصاً مردم كوفه، در عصر حضرت مجتبى (ع) نه آمادگى روحى براى نبرد داشتند و نه تشكيل و هماهنگى و اتحاد.

 

سندى گويا

شايد هيچ سندى در ترسيم دور نماى جامعه متشتت و پراكنده آن روز عراق و نشان دادن سستى عراقيان در كار جنگ، گوياتر و رساتر از گفتار خود آن حضرت نباشد. حضرت مجتبى (ع) در «مدائن» يعنى آخرين نقطه‏ اى كه سپاه امام تا آنجا پيشروى كرد، سخنرانى جامع و مهيجى ايراد نمود و طى آن چنين فرمود:

هيچ شك و ترديدى ما را از مقابله با اهل شام باز نمي دارد. ما در گذشته به نيروى استقامت و تفاهم داخلى شما، با اهل شام مي ‏جنگيديم، ولى امروز بر اثر كينه‏ ها اتحاد و تفاهم از ميان شما رخت بر بسته، استقامت خود را از دست داده و زبان به شكوه گشوده ‏ايد.

وقتى كه به جنگ صفين روانه مي ‏شديد دين خود را بر منافع دنيا مقدم مي ‏داشتيد، ولى امروز منافع خود را بر دين خود مقدم مي ‏داريد. ما همان گونه هستيم كه در گذشته بوديم، ولى شما نسبت به ما آن گونه كه بوديد وفادار نيستيد.

عده ‏اى از شما، كسان و بستگان خود را در جنگ صفين، و عده‏ اى ديگر كسان خود را در نهروان از دست داده اند. گروه اول، بر كشتگان خود اشك مي ‏ريزند؛ و گروه دوم، خونبهاى كشتگان خود را مي ‏خواهند؛ و بقيه نيز از پيروى ما سرپيچى مي ‏كنند!

معاويه پيشنهادى به ما كرده است كه دور از انصاف، و بر خلاف هدف بلند و عزت ما است. اينك اگر آماده كشته شدن در راه خدا هستيد، بگوييد تا با او در مبارزه برخيزم و با شمشير پاسخ او را بدهيم و اگر طالب زندگى و عافيت هستيد، اعلام كنيد تا پيشنهاد او را بپذيرم و رضايت شما را تأمين كنيم. سخن امام كه به اينجا رسيد، مردم از هر طرف فرياد زدند: «البقية، البقية»: ما زندگى مي ‏خواهيم، ما مي خواهيم زنده بمانيم!

آيا با اتكا به چنين سپاه فاقد روحيه رزمندگى، چگونه ممكن بود امام (ع) با دشمن نيرومندى مثل معاويه وارد جنگ شود؟ آيا با چنين سپاهى، كه از عناصر متضادى تشكيل شده بود و با كوچكترين غفلت احتمال مي ‏رفت خود خطرزا باشد، هرگز اميد پيروزى مي ‏رفت؟ بنابراين، كار امام حسن (ع) با «قيام» و اعلان جنگ و تهيه لشكر آغاز شد و سپس با درك عميق اوضاع و شرائط جامعه اسلامى و رعايت مصالح روز، منجر به صلح مشروط گرديد.

 

 

 

 

 

 

 

 

گفتار امام پيرامون انگيزه‏ هاى صلح

امام مجتبى (ع) در پاسخ شخصى كه به صلح آن حضرت اعتراض كرد، انگشت روى اين حقايق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنين بيان نمود: من به اين علت حكومت و زمامدارى را به معاويه واگذار كردم كه اعوان و يارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر يارانى داشتم شبانه روز با او مي ‏جنگيدم تا كار يكسره شود. من كوفيان را خوب مي ‏شناسم و بارها آنها را امتحان كرده ‏ام. آنها مردمان فاسدى هستند كه اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پيمان هاى خود پايبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مي ‏كنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهن

آنگاه امام افزود:

اگر يارانى داشتم كه در جنگ با دشمنان خدا با من همكارى مي ‏كردند، هرگز خلافت را به معاويه واگذار نمي ‏كردم، زيرا خلافت بر بنى اميه حرام است.... پس از تقبّل ظاهری تمام مفاد قرارداد از سوی معاويه و انعقاد پيمان صلح، طرفين همراه قواى خود وارد كوفه شدند و در مسجد بزرگ اين شهر گرد آمدند. مردم انتظار داشتند مواد پيمان طى سخنراني هايى از ناحيه رهبران دو طرف، در حضور مردم، تأييد شود تا جاى هيچ گونه شك و ترديدى در اجراى آن باقى نماند.

اين انتظار بيجا نبود، ايراد سخنرانى جز در برنامه صلح بود، لذا معاويه بر فراز منبر نشست و خطبه‏ اى خواند؛ ولى نه تنها در مورد پايبندى به شرائط صلح تاكيدى نكرد، بلكه با طعنه و همراه با تحقير چنين گفت:

«من به خاطر اين با شما نجنگيدم كه نماز و حج به جا آوريد و زكات بپردازيد! چون مي ‏دانم كه اينها را انجام مي ‏دهيد، بلكه براى اين با شما جنگيدم كه شما را مطيع خود ساخته و بر شما حكومت كنم».

آنگاه گفت: «آگاه باشيد كه هر شرط و پيمانى كه با حسن بن على بسته ام زير پاهاى من است، و هيچ گونه ارزشى ندارد.»

بدين ترتيب، معاويه تمام تعهدات خود را زير پا گذاشت و پيمان صلح را آشكارا نقض كرد.

معاويه به دنبال اعلام اين سياست، نه تنها تعديلى در روش خود به عمل نياورد بلكه بيش از پيش بر شدت عمل و جنايت خود افزود. او بدعت اهانت به ساحت مقّدس امير مؤمنان (ع) را بيش از گذشته رواج داد، عرصه زندگى را بر شيعيان و ياران بزرگ و وفادار حضرت على (ع) فوق العاده تنگ ساخت، شخصيت بزرگى همچون «حجر بن عدى» و عده ‏اى ديگر از رجال بزرگ اسلام را به قتل رسانيد، و كشتار و شكنجه و فشار در مورد پيروان على (ع) افزايش يافت به طورى كه نوعاً شيعيان يا زندانى و يا متوارى شدند و يا دور از خانه و كاشانه خود در محيط فشار و خفقان به سر مي ‏بردند.

علاوه بر اين، معاويه برنامه ضد انسانى دامنه دارى را كه بايد اسم آن را برنامه تهديد و گرسنگى گذاشت، بر ضد عراقيان به مورد اجرا گذاشت و آنها را از هستى ساقط كرد. معاويه از يك طرف مردم عراق را در معرض همه گونه فشار و تهديد قرار داد و از طرف ديگر حقوق و مزاياى آنها را قطع كرد.

«ابن ابى الحديد»، دانشمند مشهور جهان تسنّن، مي ‏نويسد: شيعيان در هر جا كه بودند به قتل رسيدند. بنى اميه دستها و پاهاى اشخاص را به احتمال اينكه از شيعيان هستند، بريدند. هر كس كه معروف به دوستدارى و دلبستگى به خاندان پيامبر(ص) بود، زندانى شد، يا مالش به غارت رفت، و يا خانه ‏اش را ويران كردند.

شدت فشار و تضييقات نسبت به شيعيان به حدى رسيد كه اتهام به دوستى على(ع) از اتهام به كفر و بيدينى بدتر شمرده مي ‏شد! و عواقب سخت ‏ترى به دنبال داشت!

در اجراى اين سياست خشونت ‏آميز، وضع اهل كوفه از همه بدتر بود زيرا كوفه مركز شيعيان امير مؤمنان (ع) شمرده مي ‏شد. معاويه طى بخشنامه‏ اى به عمال و فرمانداران خو در سراسر كشور نوشت كه شهادت هيچ يك از شيعيان و خاندان على (ع) را نپذيرند! وى طى بخشنامه ديگرى چنين نوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند كه شخصى، از دوستداران على(ع) و خاندان او است، اسمش را از دفتر بيت المال حذف كنيد و حقوق و مقررى او را قطع نماييد»!

اين حوادث وحشتناك، مردم عراق را سخت تكان داد و آنها را از رخوت و سستى به در آورد و ماهيت اصلى حكومت اموى را تا حدى آشكار نمود

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع تحقیق

 

 

1) کتاب صلح امام حسن (ع)

         مولف :شيخ راضى آل ياسين

         مترجم : حضرت آيه الله سيد على خامنه اى

http://www.balagh.net/persian/pro_ahl/16/imam-hasan/index.htm  

 

2)http://karbala.mehr.com/solh_jahad/hasan_solh.html

3)http://old.tebyan.net/H_Tebyan/Maaref/Taghvim.aspx?type=3&AId=231

4)http://sahameddin.blogfa.com/post-238.aspx

 

5)امام حسن مجتبى(عليه السلام)

    پرتوى از سيره و سيماى امام حسن مجتبى(عليه السلام)

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 04 اردیبهشت 1393 ساعت: 19:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

معیارهای انتخاب همسر

بازديد: 270

معیارهای انتخاب همسر

 به جرئت می توان گفت بیشترین مشکلاتی که در زندگی مشترک به وجود می آید به خاطر این است که  دختر و پسر ، همسر مناسب خود را انتخاب نکرده اند و پس از چند سال زندگی متوجه می شوند این دو مناسب یکدیگر نبوده اند. پس جا دارد برای این انتخاب وقت بگذاریم و مطالعه کنیم.

 

معیارها و ملاک هایی که در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود دو نوع است:

 

الف آنهایی که رکن و اساس اند و برای یک زندگی سعادتمندانه حتماً لازم اند.

 

ب آنهایی که شرط کمال هستند و برای بهتر و کاملتر شدن زندگی لازم اند و بیشتر به سلیقه افراد و موقعیت آنها بستگی دارند.

 

 اگر گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید خیلی شیک بوده، اصلاً بالاتر از گل به او نگفته اند، و گذشته شما همه اش درد و رنج و زحمت بوده، و دائم خون دل خورده اید؛ رهایش کنید این فرد مناسب زندگی شما نیست.

یکی از معیارهایی که باید حتماً در ازدواج در نظر گرفته شود،عامل مذهب و نگرش فرد مقابل نسبت به مذهب است. اگر شما فردی هستید که به اصول و فرامین مذهبی معتقدید، ولی شخص مورد نظرتان ، نسبت به مذهب بی اعتماد یا بی تفاوت باشد، شما با هم زندگی خوبی نخواهید داشت.انسان متدین، همسری متدین می خواهد، اگر یکی متدین و دیگری بی دین و بی قید باشد، خوشبخت نخواهند شد. بنابراین از این لحاظ باید فردی را انتخاب کنید که همانند شما فکر کند.

 

یکی دیگر ازمسائل تناسب خانوادگی است. ازدواج با یک فرد مساوی است با پیوند با یک خانواده، فامیل و یک نسل؛ خانواده دختر و پسر  باید با یکدیگر سنخیت و تناسب داشته باشند. در  انتخاب همسر  معقول نیست شما بگویید «من می خواهم با این فرد زندگی کنم و کاری با خانواده اش ندارم» چرا که این فرد جزیی از همان خانواده و فامیل و شاخه ای از همان درخت است. این شاخه، از ریشه همان درخت تغذیه کرده؛ مسلم است که بسیاری از صفات اخلاقی، روحی، عقلی و جسمی آن خانواده و فامیل از راه وراثت و تربیت و محیط به این فرد منتقل شده است، این فرد در دامن همان خانواده بزرگ شده است. باید موقع ازدواج ارزش های درون خانواده فرد را بررسی کنید و با ارزش های درون خانواده خودتان مقایسه نمایید. اگر این ارزش ها با یکدیگر تناسب داشته باشند، شما زندگی آرامی خواهید داشت. در مقایسه ارزش ها دقت داشته باشید. برای مثال اگر در خانواده شما تحصیل یک ارزش است، در خانواده فرد مقابل نیز تحصیل یک ارزش باشد، اگر در خانواده شما حجاب یک ارزش است، در خانواده طرف مقابل حجاب ضد ارزش نباشد.

 

 

آنچه در تناسب اجتماعی باید در نظر داشت،ارتباطات و رفت و آمدهای خانوادگیاست. این که خانواده با چه افرادی رفت و آمد می کنند و دارای چه جایگاهی هستند، آیا شهرت اجتماعی دارند یا خیر، مهم است. همه اینها در جایی جمع می شود که به آن تناسب اجتماعی می گوییم. در حقیقت مردم دوست دارند با افرادی رفت و آمد کنند که از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار باشند. دو خانواده باید از این حیث با یکدیگر تناسب داشته باشند. مسئله دومتناسب رفتار اجتماعی دختر و پسر است. مثلاً اگر یک دختر لوس و جلف با مرد متین و موقری ازدواج کند، تحمل رفتار اجتماعی زن برای مرد مشکل است.

 

بنابراین از مسائل مهم انتخاب همسردر نظر گرفتن تناسب اجتماعی دو خانواده است و چقدر خوب است که پسر و دختر در یک ردیف اجتماعی با هم ازدواج کنند.

 

یکی دیگر از مواردی که باید در ازدواج در نظر گرفت مسائل مالی و اقتصادی  است، هر چقدر دو خانواده از لحاظ مالی در یک سطح باشند ازدواج، ازدواج خوبی است. صلاح نیست دختر و پسر و خانواده هایشان از لحاظ مالی و ثروت تفاوت زیادی با هم داشته باشند، ازدواج دو طبقه متضاد اجتماعی همیشه مشکلاتی به همراه خواهد داشتشما نمی توانید با فردی زندگی کنید که از نظر اقتصادی در ردیف شما نیست، هرگز این کار را نکنید. برای مثال کسی که از نظر اقتصادی در یک طبقه بالای اجتماعی است در ناز و نعمت بزرگ شده، همه چیز برایش مهیا بوده، هیچوقت مشکلات و تنگنای مالی نداشته است، حالا با فردی از خانواده بسیار پایین از نظر اقتصادی ازدواج می کند که سبک زندگیش با این فرد متفاوت بوده است. فرهنگ خانوادگیش متفاوت، نیازهایش متفاوت. فرضاً قرار می شود این دو با یکدیگر به مهمانی بروند، شخص اول هر لباسی می پوشد خجالت می کشد، احساس می کند نازیباست ، مورد تأییدش نیست، در عوض همسرش زمانی که به خانه آنها می رود احساس کدخدایی می کند. خانه سطحش پایین است. این احساسات در وی ایجاد تعارض می کند. عصبانی می شوند، با هم دعوا می کنند، دعوا بر سر یک قضیه بسیار ساده زندگی است ولی ریشه اش در عدم همخوانی و تناسب طبقه اقتصادی است، اکثر دعواهای چنین زن و شوهرهایی بعد از میهمانی ها شروع می شود.

 

یکی دیگر از معیارهایی که باید در ازدواج در نظر گرفته شود،  تناسب تحصیلی  است. بسیار خوب است که زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمی، خیلی با هم فاصله نداشته باشند و در ردیف یکدیگر باشند تا تفاهم بیشتر در زندگی شان به وجود آید. مهم است که زن و شوهر سطح دانششان به هم نزدیک باشد، زنی که تحصیل کرده و دانشگاهی است نمی تواند همسر یک مرد بی سواد یا کم سواد باشد. اگر هم توانست مدت کوتاهی می تواند ولی در درازمدت خیر. ممکن است یک آدم بی سواد بسیار فرهیخته باشد، مهربان و سطح آگاهیش هم بالا، کلاً شخصیت خوبی داشته باشد ولی در اینجا تشابهاتی وجود ندارد. بالاخص این که تفاوت یک زن تحصیل کرده با یک مرد تحصیل کرده بسیار زیاد است. غالباً خانم تحصیل کرده از تحصیلاتش در طول زندگی استفاده می کند ولی مرد تحصیل کرده کمتر. برای مثال خانمی که در رشته هنر تحصیلات دانشگاهی دارد، می توانید آثار هنری را در تمامی خانه ملاحظه کنید اما ممکن است آقای مهندس برق در سیستم برق خانه اش کلی اشکال داشته باشد! به نظر می رسد زندگی با زن تحصیل کرده راحت تر است. او خیلی زودتر مسائل را می فهمد و نیاز نیست که خیلی تکرار کنید. متقابلاً مردی که دارای تحصیلات عالی است نمی تواند با زنی که دارای تحصیلات پایینی است ازدواج کند. حتی بهتر است مردان یا زنان پزشک با هم ردیفان خود ازدواج بکنند. یکی از چیزهایی که باید در ازدواج رعایت شود فاکتورهای حرفه ای است. بنابراین سطح تحصیلات و سطح حرفه در زندگی زناشویی  بسیار مهم است.

 

حالا که به مسئله تحصیل اشاره کردیم خوب است که به مسئله تفکر نیز اشاره کنیممتأسفانه مردان ما بسیار مقیدند که همسر زیبا داشته باشند، در صورتی که زیبایی در آمار جهانی بهداشت فقط 25 نمره دارد در حالی که به تفکر 300 نمره داده اند. در مورد عروس خانم همیشه می پرسند آیا زیبا هست یا نیست. زیبایی دوره محدودی دارد، ولی ما نمی توانیم تفکر و تعلیم و تربیت را انکار کنیم. بعضی از مردم ما در ازدواج جایی برای تفکر باز نگذاشته اند.

 

اولین چیزی که در تفکر جلوه گر می شود،عامل هوش است. زندگی با یک آدم کم هوش بسیار مشکل است. ممکن است بپرسید چگونه می شود هوش یک نفر را قبل از ازدواج تشخیص داد؟ پاسخ بسیار آسان است. افرادی که درجه هوشی خیلی پائین دارند کاملاً در رفتار و کردارشان مشخص است، پختگی لازم را ندارند، قدرت تشخیصشان ضعیف است. عامل دیگر تشخیص هوش، تفکر انتزاعی است. انتزاع کردن یعنی بیرون کشیدن، و تفکر انتزاعی  یعنیتوانایی استنباط و درک مفاهیم از موقعیت های کلی. این نوع تفکر ابعادش بسیار گسترده است، افرادی که تفکر انتزاعی دارند خیلی زود شما را می فهمند. لازم نیست که دائم برایشان تکرار کنید. بعد دیگرش، تفکر حل مسئله ای است، تفکری که در آن انسان می تواند مسائل خودش را حل کند. کسانی که این نوع تفکر را ندارند دائم دور خودشان می چرخند، گیج اند، دائم می پرسند چه گفتی، یعنی چه، منظورت چه بود. کسی که این نوع تفکر را ندارد به همسری برنگزینید. گاهی اوقات افراد از روی ترحم با فردی ازدواج می کنند که از نظر هوشی در سطح پایینی است، می خواهند ایثار کنند ولی سخت در اشتباهند. زندگی با افراد کم هوش بسیار مشکل است.کسی که تفکر و هوش خوبی دارد کیفیت فراوان در مدیریت دارد. یکی از ارکان اصلی مدیریت ، تفکر خوب است.

 

یکی دیگر از معیارهایی که باید در ازدواج در نظر گرفت گذشته افراد است. یعنی، باید تشابهاتی بین گذشته شما با گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید باشد. اگر این تشابهات بود، آن وقت شما به درک متقابل خواهید رسید. بسیاری از مردم می گویند همسرم مرا درک نمی کند. درک چه موقع صورت می گیرد، زمانی که ما سرنوشت مشابهی داریم، شما کسی را درک می کنید که در زندگی تان باشد، یک غریبه را نمی شود درک کرد. اگر گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید خیلی شیک بوده، اصلاً بالاتر از گل به او نگفته اند، و گذشته شما همه اش درد و رنج و زحمت بوده، و دائم خون دل خورده اید؛ رهایش کنید این فرد مناسب زندگی شما نیست. گذشته بسیار مهم است. این فرد نمی تواند شما را درک کند. نمی تواند بفهمد موقعیت فعلی را به چه قیمتی به دست آورده اید؛ برایش اهمیتی ندارد. تمام آنچه با زحمت به دست آورده اید را جزء بدیهیات و لوازمات زندگی می داند، حتی گاهی اوقات اصرار می کند موقعیت فعلی را نیز از دست بدهید در حالی که موقعیت فعلی حاصل یک عمر تلاش شماست. در ازدواج به سراغ فردی بروید که گذشته ای مشابه شما داشته باشد و شما را درک کند.

 

 

یکی از مسائلی که در گذشته ماست، عشق و عاطفه در زندگی است. بعضی ها در گذشته ، بسیار دوست داشته شده اند، مثل این که هیچکس به اندازه اینها مهم نبوده است، مانند عروسک در دست این و آن مورد نوازش و محبت قرار گرفته اند. عده ای دیگر اصلاً مورد توجه نبوده اند و کسی به اینها اهمیتی نداده است مثل این که اصلاً شناسنامه ای ندارند . حالا اگر این دو نفر با هم ازدواج کنند ، نمی دانند چه اتفاقی می افتد . گاهی می گویند این شخصیت خلاء عاطفی مرا پر خواهد کرد. در صورتی که چنین نیست. کسی که هیچوقت مورد محبت قرار نگرفته، تشنه محبت است، هرچه محبت کنید سیراب نمی شود. همیشه می پرسد مرا دوست داری، می گویید بله، باز می پرسد، قسم می خورید، ولی باور نمی کند. برعکس، شخصی که برایش همه چیز مهیا بوده سیراب است هیچ چیز چشمش را نمی گیرد، به زحمت هدیه ای را برایش فراهم می کنید اما جلب توجهش را نمی کند. گاهی اصلاً شما را تحویل نمی گیرد، آنها آدم های سردی اند، هر کاری کنید فایده ای ندارد، در مقابل آنها وضعیت شما مثل فردی است که می گوید نمی دانم چرا دستم نمک ندارد. می گوییم دست شما نمک دارد اما این شخص سیراب است. پس بهترین حالت، تعادل است. باید دنبال کسی بگردید که گذشته معتدل داشته استگذشته ما سرنوشت ما را تعیین می کند. خب حالا چطور می توانید به این مسئله پی ببرید؟ کافی است از او سؤال کنید شما را چقدر دوست داشته اند. اگر گفت «تا حالا هیچکس را به اندازه من دوست نداشته اند و از ابتدای امر هر چه خواسته ام برایم فراهم بوده است.» قدری دست نگه دارید. یا مثلاً چنانچه مادر دختر خانم می گوید «اگر قسمت شد و داماد ما شدید این را بدانید که ما تا حالا بالاتر از گل به این دختر نگفته ایمبگویید «خداحافظ!» این دختر خیلی به درد شما نمی خورد. پدر و مادرها در محبت کردن به بچه ها، باید حد تعادل را رعایت کنند.

 

 

از دیدگاه دکتر مجد، یکی از مسائل بسیار مهم که باید در ازدواج مورد توجه قرار گیرد ردیف فرزندان خانه است. فرزند چندم خانواده باشد خوب است و یا چرا خوب نیست. به اعتقاد ایشان بچه های ردیف اول غالباً دارای وضعیتی هستند که عمدتاً معاون اند، دختر معاون مادر، پسر معاون پدر، بچه های ارشد خانواده غالباً مسئولیت های زیادی را قبول می کنند و مثلاً از دیگر فرزندان مراقبت می کنند، تکالیف اقتصادی و خرید به آنها واگذار می شود بسیاری از کارهای خانه را انجام می دهند. بچه های اول سنگ های زیرین آسیاب هستند. علاوه بر کارهای منزل و خرید و مواظبت از بچه های دیگر باید به عنوان قاضی، مجادلات بین پدر و مادر را نیز حل کنند. بچه های اول عمدتاً زندگی سختی دارند. این زندگی سخت ، مزایا و معایبی دارد. از این جهت خوب است؛ افرادی که زندگی سختی تجربه کرده اند مسئولیت پذیرند، اتفاقاتی را تجربه می کنند که سبب می شود برای زندگی بعدی پخته شوند، غالباً نظرشان شرط است. اینها رأی شان نافذ است اگر پدر و مادر بخواهند با کسی مشورت کنند معمولاً با فرزندان ارشد است. روی دیگر فرزندان نفوذ دارند، اصلاً گاهی به جای پدر و مادر مهار زندگی را اینها به دست می گیرند. از بعضی جهات هم خوب نیست. اینها معمولاً مظلوم واقع می شوند، حقشان خورده می شود. همیشه زمانی که دو بچه با یکدیگر دعوا می کنند به بچه بزرگتر می گویند تو بزرگتری تو ببخش، و غافل از این که اینها هر دو کودک اند و هر دو احساسات کودکانه دارند.

 

بچه های آخری چه وضعیتی دارند؟ بچه آخر معمولاًهیچ مسئولیتی ندارد. ریلکس است خیلی راحت است. بعد از او دیگر بچه ای به دنیا نیامده و تاج پادشاهی همچنان بر سرش باقی مانده است. اگر در خانه مشکلاتی به وجود بیاید این قدر افراد هستند که مشکلات را حل بکنند بنابراین کاری به این فرد ندارند. به اینها سرویس زیاد داده شده و خیلی به آنها خوش گذشته است به کسی هم که زیاد خوش بگذرد خیلی بد عاقبت خواهد بود. تمام افرادی که به این ترتیب بزرگ می شوند تحمل اتفاقات عادی زندگی را ندارند. هیچ استرسی را نمی توانند تحمل بکنند.

 

حالا اگر بچه اول خانواده ( پسر) با دختری ازدواج کند که فرزند آخر خانواده است چه اتفاقی می افتد؟ بیچاره پسر، عمری حقش ضایع شده بود و در خانه بچه داری کرده بود حالا هم بایستی از خانمش به عنوان یک بچه نگهداری کند! این دختر خانم هم به کوچکترین مطلبی قهر می کند. اینها همان افرادی هستند که دو ماه بعد از ازدواج چمدانهایشان را بسته اند و راهی خانه پدرشان می شوند.

 

اگر دختر فرزند اول باشد و پسر فرزند آخر، چه خواهد شد؟ خانم ها معمولاً تحملشان خیلی زیاد است معمولاً دندان روی جگر می گذارند، گاهی نقش مادر را برای همسر بازی می کنند و بعضی مردها نیز از این حالت استقبال می کنند. بچه های اول عادت کرده اند بگویند خب حالا مهم نیست و بعد می بینند که به دردهای روان تنی دچار شده اند.

 

مسلم است که تربیت خانوادگی بر شخصیت و نحوه رشد افراد اثر می گذارد. به نظر می رسد آنچه بیشتر از ردیف و جایگاه فرزندان خانه اهمیت دارد نحوه تربیت آنهاست. اگر در خانواده راه و رسم زندگی مشترک به افراد آموخته شود و آنها را برای پذیرش یک سری از مسائل و واقعیات زندگی آماده نمایند آخر یا اول بودن آنها چندان اهمیتی ندارند. نکته دیگر این که همیشه برای فرزندان آخر همه چیز مهیا نبوده است. گاهی فرزندان آخر بیشتر از دیگر فرزندان دچار استرس می شوند برای این که پدر و مادر در جوانی بیمار نبوده اند و حالا بیمار شده اند و این در حالی است که دیگر فرزندان خانواده ازدواج کرده اند و مسئولیت پدر و مادر بیمار بر عهده فرزند آخر است. گاهی نیز فرزند آخر خانواده نقش مربی مهدکودک را بازی می کند و خواهران و برادران جهت نگهداری فرزندانشان از بچه آخر کمک می گیرند. از همه اینها گذشته اگر در یک خانواده دو فرزند بیشتر وجود نداشت، یکی اولی بود و دیگری آخری، تکلیف چیست؟ در اینجاست که می گوییم نوع تربیت، نحوه برخورد و گذشته افراد مهمتر از جایگاه آنها در خانواده است.

 

تناسب سنی

 

در انتخاب همسر توجه به همتایی و تناسب در سن نیز لازم استتفاوت سن بلوغ جنسی در دختر و پسر، یک امر طبیعی است، پسر حدود چهار سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسی می رسد. پس خوب است که تفاوت سن آنها در امر ازدواج نیز به همین مقدار باشد ( پسر بزرگتر باشد)بهتر است چنین باشد ولی الزامی نیست. اگر در بقیه موارد گفته شده یعنی زمینه های اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی، عاطفی، تناسب وجود داشته باشد ولی تناسب سنی وجود نداشته باشد مثلاً زن و شوهر هم سن باشند و یا حتی زن یک سال نیز بزرگتر باشد به شرط این که مرد وقوف و آگاهی کامل به این موضوع داشته باشد مشکل خاصی ایجاد نمی شود. اما ازدواج هایی که اختلاف سنی زیاد  وجود دارد مثلاً یک نفر بیست سال از دیگری بزرگتر است اصلاً صلاح نیست.

 

 

اخلاق نیک

 

یکی از ویژگی های اساسی و لازم برای زندگی شاد، اخلاق نیک است. منظور از اخلاق نیک تنها خنده رویی وخوش خلقی اصطلاحی نیست، زیرا خندیدن و ... در بعضی مواقع، نه تنها مطابق اخلاق نیست بلکه ضداخلاق نیز هست. منظور از اخلاق نیک ، داشتن صفات و خلق و خوهای پسندیده از نظر عقل و شرع است.

 سلامت جسمانی و روانی

 سلامت جسمانی و روانی در موفقیت و سعادت زندگی مشترک، نقش مهمی بر عهده دارد. بعضی از بیماریهای جسمانی و روانی اهمیت چندانی ندارند و مانع زندگی نیستند و لطمه ای به آن وارد نمی کنند و با معالجه و مراقبت، درمان می شوند. آنچه باید در زمینه انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد بیماری ها و نقص ها و معلولیت های جسمی و روحی عمیق و غیرقابل درمان است که در طول عمر همراه انسان است و تحملش برای همسر سخت است. توجه نکردن به این امر و برخورد «احساساتی و غیرمنطقی» با آن ممکن است لطمه های سنگینی به زندگی بزند.

 

 

 

همتایی و هماهنگی فرهنگی و فکری

 

تفاهم و توافق فکری و فرهنگی میان دو همسر در زندگی مشترک، نقش اساسی دارد. برای ایجاد یک زندگی پربار و سعادتمند، باید معماران این کانون بتوانند یکدیگر را درک کنند و مکنونات و محتویات درونی خود را به هم تفهیم کنند و در بسیاری از مسائل، تصمیم مشترک و یکسان بگیرند و بر مبنای آن عمل کنند و در نشیب و فرازهای زندگی، یاور هم باشند و فرزندانشان را براساس یک طرح هماهنگ تربیت کنند.

 چنانچه امام صادق (ع) می فرمایند:

 «العارفة لا توضع الا عند العارف».

 زن عارفه ( فهمیده فرزانه ) باید در کنار مرد عارف ( اهل معرفت ) قرار گیرد نه غیر آن.

 تناسب سیاسی

 دختر و پسر باید از لحاظ گرایش نسبت به مسائل سیاسی  شبیه به هم باشند. اگر یک نفر علاقه شدیدی به مسائل سیاسی و شرکت در آن دارد و برای دیگری سیاست هیچ جایی در زندگیش ندارد، در زندگی مشترک دچار مشکلاتی خواهند شد و آرامش لازم را از دست می دهند.

 تناسب شخصیتی

  دختر و پسری که می خواهند با یکدیگر ازدواج کنند، بهتر است تناسب شخصیتی داشته باشند  و از نظر صفات شخصیتی با یکدیگر همسان باشند.

 منابع :

 - مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج تألیف : زهره رئیسی

 - خانواده در اسلام تالیف حسین مظاهری

 - مشاوره ازدواج تألیف علی اسلامی بجنوردی نسب

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 04 اردیبهشت 1393 ساعت: 11:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره بیماری فشار خون

بازديد: 3775

 

موضوع:

بیماری فشار خون

شعار سازمان بهداشت  کشور :

یک عمر سلامت ، با خود مراقبتی

تهیه و تنظیم:

بهار 1393

 

 

 

 

تعريف فشار خون :

خون بعلت داشتن نيرو ( فشار ) در شريانهاي اعضاء بدن جاري مي شود و مواد غذايي و اكسيژن را به قسمتهاي مختلف بدن ميرساند و هم چنين مواد زايد را از بافتها دور مي كند . اين نيروكه توسط ضربان قلب ودر اثر برخورد خون به جدار شريان بوجود مي آيد  فشار خون ناميده       مي شود . فشار خون در دو سطح اندازه گيري ميشود ، يكي در زماني كه قلب منقبض مي شود و خون وارد سرخرگ ها مي شودودر اين حالت فشار خون به حداكثرمقدارخود ميرسد كه به آن فشار حداكثر يا سيستول يا ماكزيمم مي گويند ، و ديگري در زمانيكه قلب در حالت استراحت است و در اينحالت فشار خون به حداقل مقدارخود ميرسد كه به آن فشار حداقل يا دياستول يا مي نيمم مي گويند.واحد اندازه گيري فشارخون ميلي متر جيوه است. متوسط فشار ماكزيمم در حدطبيعي120 ميليمتر جيوه و متوسط فشار مي نيمم در حدطبيعي80 ميليمتر جيوه است . اين دو سطح فشار خون به صورت يك كسر مانند 80/120 نشان داده مي شودكه عدد فشارخون ماكزيمم در بالاي كسر و عدد فشارخون مي نيمم در پايين كسر قرار مي گيرد.

تقسيم بندي فشار خون :

فشار خون طبيعي براي افراد بالغ كمتر از 90/ 140 ميليمتر جيوه است. يعني هم فشار ماكزيمم بايد كمتر از 140 ميلي متر جيوه باشدو هم فشار مي نيمم بايد كمتر از 90 ميلي متر جيوه باشد. اگر فشار خون ماكزيمم 140 ميلي متر جيوه و بيشترويا فشارخون مي نيمم 90 ميليمتر جيوه و بيشتر باشد، بعنوان فشار خون بالا محسوب مي شود . در مواردي كه فشارخون ماكزيمم در يك گروه و فشارخون مي نيمم در گروه ديگر قرار مي گيرد،فشارخون را در گروه بالاتر دسته بندي مي كنيم.به عنوان مثال اگر فشارخون ماكزيمم 145 ميلي متر جيوه و مي نيمم 86 ميلي متر جيوه باشد، فشارخون رادر گروه فشارخون بالا قرار مي دهيم.البته فشار خون بايد در چند نوبت و در چند موقعيت اندازه گيري شود و سپس بر اساس ميانگين اعداد بدست آمده قضاوت گردد .

 

انواع فشار خون بالا:

علت 90 الي95درصد فشار خون بالادر افراد مبتلا ناشناخته است كه به اين نوع فشار خون بالاي اوليه گفته مي شود . اگر علت فشار خون بالا شناخته شده باشد ، مثلا به علت بيماريهاي كليه ، بيمــــاري غده فوق كليوي يا مصرف قرصهاي ضد بــارداري و ..باشد آنرا فشار خون بالاي ثانويه مي نامند. اين نوع حدود 5 الي10درصد بيماران مبتلا به فشارخون بالا را شامل مي شود.

 

 

عوامل خطرزمينه ساز(مستعد كننده) فشار خون بالا:

همانطور كه ذكر شد بيماري فشار خون بالاي اوليه علت مشخصي ندارد ولي عوامل زير احتمال ابتلاء به اين بيماري را افزايش مي دهند :

1-ارث : در برخي خانواده ها استعداد ابتلاء به بيماري فشار خون بالا وجود دارد . يعني اگر والدين ، خواهر و يا برادر مبتلا به فشار خون بالا باشند، احتمال ابتلاء به فشار خون بالا در فرد زياد است .

2-جنس : شيوع فشار خون بالا در مردان جوان و ميانسال بيشتر از زنان جوان و ميانسال (تا 50 سال )است اما در سنين بالاتر اين اختلاف كم مي شود .

3-سن : با افزايش سن شيوع فشار خون بالا نيز افزايش مي يابد .

4- افزايش چربي خون

5-مصرف سيگار و ساير دخانيات

چربي خون بالا و مصرف دخانيات اگر چه بطور مستقيم موجب افزايش فشار خون نمي شوند   اما در دراز مدت بعلت ايجاد بيماري تصلب شرائين (سختي جدار رگها) باعث تشديد فشار خون بالا مي گردند .

6- چاقي : احتمال ابتلا به بيماري فشار خون بالا در افراديكه چاق هستند بيشتر است.

7- بيماري قند ( ديابت ) : در صورتي كه مقدار قند موجود در خون بالاتر از حد طبيعي باشد، فردمبتلا به بيماري ديابت است واز عوارض مهم آن  بيماري قلبي - عروقي، فشار خون بالا ،  اختلال بينايي و آسيب كليه مي باشد .

8-كم تحركي و نداشتن فعاليت جسماني: كم تحركي از راههاي مختلف مي تواند زمينه ساز فشار خون بالا باشد ، از جمله كم تحركي مي تواند منجر به چاقي شده و چاقي يك عامل خطر زمينه ساز فشار خون بالا است .

9- حساسيت به نمك :دربعضي ازافراد مصرف زياد نمك(كلرورسديم) ‌همراه با افزايش فشارخون خواهد بود و كاهش مصرف نمك رژيم غذايي در تنظيم فشار خون تائير زيادي دارد.

10-فشارهاي روحي و عصبي: اگرچه تحقيقاتي وجود دارد كه تا“ثيرفشار هاي روحي و عصبي در افزايش فشارخون را نشان مي دهد، اما شواهد مذكور براي تاييد قطعي اين رابطه كافي نيست.

        توجه:افرادي كه يكي از شرايط بالا را داشته باشند ، جزء افراد در معرض خطر ابتلاء به فشارخون بالا محسوب مي شوند.

علائم بيماري فشار خون بالا:

افراديكه مبتلا به فشار خون بالاي اوليه هستند،ممكن است سالها بدون علامت باشنـد و از بيماري خود اطلاعي نداشته باشند و زماني دچار علائمي مثل سردرد ، تاري و اختلال ديد ، درد قفسه سينه ، سرگيجه و تنگي نفس به هنگام فعاليت مي شوند كه دچار عوارض فشار خون بالا شده اند.

در واقع اين علائم ،علائم عوارض فشارخون بالاست.لذاتنها راهي كه ميتوان به آن پي برد ، اندازه گيري فشار خون بوسيله دستگاه فشار سنج است .

عوارض بيماري فشار خون بالا:

فشار خون بالا سبب آسيب به كليه(نارسائي كليه) ،چشم(اختلال بينائي) ، قلب(سكته قلبي) و مغز(سكته مغزي) مي شودوبه همين دليل  فشار خون بالا بيماري خطر ناكي به حساب مي آيد .

درمان بيماري فشار خون بالا:

فشارخون بالاي اوليه درمان قطعي نداردواحتمال بهبودي كامل بسيارنادراست، امااگرفشارخون بالابه موقع تشخيص داده و درمان شود و بيمار بطور مرتب تحت مراقبت باشد، قابل كنترل است و مي توان از  عوارض آن پيشگيري نمود.در فشارخون بالاي ثانويه اگر علت و بيماري كه سبب ايجاد فشارخون بالا شده است درمان شود،در اكثر موارد فشارخون به وضع طبيعي برمي گرددو بيمار بهبود مي يابد.

شيوه هاي درمان فشار خون بالاي اوليه عبارت است از :

درمان غير دارويي :مراقبت هاي غير داروئي شامل تغيير شيوه هاي زندگي است. اگرچاقي وجود دارد مي توان با انتخاب رژيم غذايي وفعاليت بدني مناسب وزن را كاهش داد . با كاهش وزن، فشار خون نيز به مقدار قابل ملاحظه اي كاهش مي يابد.محدوديت مصرف نمك ،فشارخون را تا حدودي پائين مي آورد ، بنا بر اين بايد از خوردن غذاهاي شور پرهيز نمود . ترك سيگار و ورزش منظم روزانه در كنتـــرل فشار خون بالا موثر است .

درمان دارويي :

در بعضي از بيماران با وجود رعايت درمان غير دارويي فشار خون تا حد مطلوب كاهش نمي يابد و لازم است براي تنظيم فشار خون بالا از دارونيز استفاده شود.دارو توسط پزشك تجويز مي شود. داروها ممكن است عوارضي مثل سرگيجــــه ، خواب آلودگي ، تنگي نفس شديد ، طپش قلب ، تهوع ، استفراغ و حساسيت ايجاد كنندكه بايد در سير درمان بيمار به آنها توجه داشت و در صورت مشاهده عوارض نامبرده ،بيمار را به موقع به پزشك ارجاع داد تا مقدار دارو را كاهش دهد و يا در صورت لزوم مصرف داروي مورد نظر را قطع كند و داروي جديدي تجويز كند .

        توجه داشته باشيد كه :

1-      عوارض جانبي داروها به معني عوارضي است كه فقط ناشي از مصرف داروست و بايد  اولا“ فرد قبلا “ اين علائم را نداشته باشد و ثانيا“ عوارض آن بيش از يكبار ظاهر شود .

2-      مصرف دارو طبق نظر پزشك به مدت طولاني براي بيماران ضروري است .

وظايف بهورزدر برنامه پيشگيري و كنترل فشار خون بالا:

1-غربالگري

2-ارجاع

3-پيگيري و مراقبت

4-آموزش

5- ثبت اطلاعات

غربالگري :

براي تشخيص به موقع فشار خون بالابايد يك برنامه غربالگري جمعي براي جمعيت تحت پوشش اجراگردد. در ابتدا لازم است اسامي ومشخصات كليه افراد 30 ساله و بالاتر(اين گروه سني بيشتر در معرض ابتلابه فشارخون بالا هستند) را از پوشه خانوار استخراج نموده و درفرم غربالگري فشار خون بالا ثبت نماييد . قبل از اجراي برنامه غربالگري و هم چنين در حين برنامه بايستي برنامه آموزش همگاني در خصوص بيماري فشارخون بالا ، اهميت اين بيماري و عوارض ناشي از آن ،تشخيص و درمان بموقع و مراقبت از بيماري،عوامل و رفتارهاي خطرزا اجراء كنيد. اين كار قطعا“ تاثير مثبت در مراجعه افراد واجد شرايط خواهد داشت.سپس بايد طبق برنامه ريزي انجام شده توسط كاردان مركز ،روزانه (بر حسب تعداد تعيين شده) از افراد واجد شرايط براي انجام غربالگري دعوت بعمل آوريد.ضمنا“بايستي مواردي كه لازم است قبل از اندازه گيري فشارخون رعايت شود(به نكات مورد توجه در اندازه گيري فشارخون مراجعه شود) ،قبل از مراجعه به تمام افراد واجد شرايط آموزش دهيد.پس از مراجعه فرد واجد شرايط به خانه بهداشت ، مي بايست با رعايت تمام شرايط قبل و حين اندازه گيري فشارخون نسبت به اندازه گيري فشارخون اقدام ودر فرم غربالگري فشارخون ثبت نماييد( به صفحه 15 مراجعه كنيد).اين فعاليتها حتي الامكان بايد در خانه بهداشت انجام شود.

        توجه :مدت غربالگري 6 ماه در نظر گرفته شده است.

افــرادي كه پس از تكميل فرم غربالگري فشار خون بالا ، بعنوان فرد سالم شناخته شده اند ،     مي بايست هر سه سال يكبار به همراه سايرافرادي كه به سن 30 سالگي مي رسند،طبق دستورالعمل مجددا“ در غربالگري بعدي شركت داده شوند و فرم غربالگري فشار خون بالا براي آنها تكميل شود .

 ارجاع به پزشك 

1-بعد ازتكميل فرم غربالگري براي هر فرد ، اگر فرد داراي ميانگين فشار خون ماكزيمم 140 ميلمترجيوه و بيشتر و يا فشار خون مي نيـمم 90 ميلي متر جيوه و بيشتر باشد، او را بمنظور تا“ييدبيماري فشارخون بالابه پزشك ارجاع غير فوري دهيد .

2-بعد از پايان مدت غربالگري، لازم است فشارخون افراد 30 ساله و بالاتر سالم در هر مراجعه به خانه بهداشت با رعايت 5 دقيقه استراحت كامل اندازه گيري شود (در صورتي كه فاصله مراجعات بيشتراز 3 ماه باشد).اگرفشار خون ماكزيمم 140 ميليمتر جيوه و بيشترويا فشار خون مي نيمم 90 ميلي مترجيوه وبيشتر باشد، مجددا“بعد از 5 دقيقه استراحت فرد، فشارخون رادريك نوبت ديگر       اندازه گيري كنيدودردفترثبت نام بيماران يادداشت نمائيدوبعد بر اساس نتيجه ميانگين فشار خون ، براي ارجاع غير فوري به پزشك تصميم بگيريد.

3-درزمان غربالگري و يادر هرمراجعه به خانه بهداشت، اگرميانگين فشارخون ماكزيمم170     ميلي متر جيوه يا بيشتر باشد،فرد را ارجاع فوري دهيد.

4-اگر فردي با يكي از علائم سردرد شديد، سرگيجه ،گيجي،خواب آلودگي ، تاري و يا اختلال ديد ، تنگي نفس ناگهاني و درد قفسه سينه مراجعه كند،فشارخون او را اندازه بگيريد،اگر فشارخون ماكزيمم 140 ميلي متر جيوه يا بيشترو يا فشارخون مي نيمم 90 ميلي مترجيوه و بيشتر بود او را به پزشك ارجاع فوري دهيد.

5-اگر بيمار مبتلا به فشارخون بالابا يكي از علائم سردرد شديد، سرگيجه ،گيجي،خواب آلودگي ، تاري و يا اختلال ديد ، تنگي نفس ناگهاني و درد قفسه سينه مراجعه كند،او را ارجاع فوري دهيد.

6-بيماران مبتلابه فشار خون بالا بايد طبق نظر پزشك مراقبت شوند و اگر پزشك دستور خاصي براي پيگيري نداشته باشد، هر سه ماه يكبار بيمار رابراي مراقبت ارجاع غير فوري دهيد .

7- فشار خون بيماران تحت درمان بايد كنترل شده باشد( فشارخون هدف، فشارخون كمتر از 140 بر روي 90 ميليمتر جيوه است، مگر در موارد خاص كه ممكن است طبق دستور پزشك فشارخون هدف براي بيمار كمتر از مقدار تعيين شده باشد) . اگر در زمان مراقبت بيماران فشار خون ماكزيمم 140 ميليمتر جيوه و بيشترو يا فشار خون مي نيمم 90 ميليمترجيوه و بيشتر باشد ، بيمار را به پزشك ارجاع غير فوري دهيد . در بيماران يك بار اندازه گيري فشار خون براي ارجاع به پزشك كافي است .

        توجه:فرم ارجاع فوري مي بايست در دو برگ تهيه شود.در اين مورد بيمار را توجيه كنيد تا حتما“ از پزشك بخواهد پس از پايان اقدامات، نتايج را در فرم ارجاع ثبت كند و برگه دوم فرم ارجاع ،توسط بيمار به خانه بهداشت عودت داده شود.

پيگيري و مراقبت بيماران

مشخصات بيماران مبتلا به فشارخون بالاي شناخته شده قبلي و بيماراني كه پس از تكميل فرم غربالگري فشار خون بالا ، شناسايي و به پزشك ارجاع داده شده اند و بيماري آنان مورد تائيد قرار گرفته است را در فرم مراقبت بيماران مبتلا به فشار خون بالا (به صفحه 23 مراجعه كنيد)و فرم پيگيري بيماران (به صفحه26 مراجعه كنيد) وارد نمائيدو يك دفترچه مراقبت بيماران مبتلا به  فشارخون بالا براي هر بيمار تنظيم كنيد.

- افراد بيمار بطور معمول بايد حداقلماهي يكبار توسط بهورز و سه ماه يكبار توسط پزشك پيگيري و مراقبت شوند . در شرايط خاص ممكن است طبق دستور پزشك زمان پيگيري و مراقبت كوتاهتر شود .

        توجه : در هر بار مراقبت بيماران ،لازم است فشار خون و وزن را اندازه بگيريد  ، در زمينه مصرف بموقع دارو و مراقبتهاي غير دارويي آموزش دهيد و در صورت نياز، بيمار را به پزشك ارجاع دهيد . در صورتيكه افراد بموقع براي مراقبت مراجعه نكنند بعد از گذشت 3 روز از تاريخ مقرر بايستي تحت پيگيري قرار گيرند .

آموزش

آموزش در مورد بيماري فشارخون بالا در چهار مرحله صورت مي گيرد:

-آموزش توجيهي قبل از غربالگري براي عموم مردم

-آموزش حين غربالگري براي مراجعه كنندگان به خانه بهداشت

-آموزش در مراقبت ها و بازديد ها براي بيماران و خانواده آنها

-آموزش مستمربراي عموم مردم 

از مهمترين اقدامات براي پيشگيري از فشار خون بالا، آموزش همگاني و تشويق مردم به اجراي موارد زير مي باشد :

1-از مصرف نمك زياد پرهيز شود .

2-از پرخوري و مصرف غذاهاي پرچربي خود داري  و در نتيجه از چاقي پيشگيري شود.

3-از مصرف دخانيات پرهيز شود و در صورت مصرف دخانيات هرچه سريعتر براي ترك     برنامه ريزي گردد .

4-فعاليت بدني و ورزش مداوم و منظم افزايش يابد .

5-افراد سالم حداكثر هر سه سال يكبارحتما“ فشار خونشان را اندازه گيري نمايند .

توصيه هاي لازم به بيمار جهت اصلاح شيوه  زندگي ( مصرف دخانيات ، كم تحركي ، تغذيه نامناسب )

1-      راهنماي تغذيه 

- خوردن سه وعده غذا به مقدار متعادل بهتر از خوردن يك وعده غذا اما به مقدار زياد است . ولي بايد به ياد داشته باشيد كه نوع غذا خيلي مهمتر از مقدار آن است و بطور كلي غذاهاي مصرفي بايد متنوع وشامل انواع گوناگون موادغذائي باشند.

-  از مصرف زياد نمك خوداري كرده و از گذاشتن نمكدان سر سفره پرهيز كنيد .

- غذاهاي كم چربي را انتخاب كنيد وغذارا بيشتر به صورت آب پز ، بخار پز يا كبابي تهيه كنيد وحتي المقدور از خوردن غذاهاي سرخ كرده خود داري كنيد .

-  سعي كنيد لبنيات كم چربي ، گوشت كم چربي و مرغ بدون پوست مصرف كنيد .

- از سبزيجات ، سالاد و ميوه جات به مقدار زياد مصرف كنيد .

- غذاهاي نشاسته ا ي مثل نان ، ماكاروني ، دانه هاي غلات با پوست و سيب زميني به مقدار متعادل مصرف كنيد .

- از مصرف نوشابه هاي گازدار شيرين اجتناب كنيد .

-  مصرف شكر ، شيريني ، شكلات ، كيك و بيسكويت را شديدا“ كاهش دهيد .

-  بجاي كره ، روغنهاي جامد و يا دنبه از روغنهاي مايع استفاده كنيد .

-  گوشت، امعاء و احشاء ( جگر ، مغز ، دل ، قلوه )‌و كله و پاچه را كمتر مصرف كنيد .

- مصرف زرده تخم مرغ را محدود كنيد  ( حداكثر 3 عدد در هفته ).

- حبوبات مثل عدس ، لپه و لوبيا را بيشتر مصرف كنيد .

-  حتي الامكان نان تهيه شده از آرد سبوس دار مصرف كنيد .

2-راهنماي ترك سيگار

براي كمك به فرد سيگاري به او بگوئيد : 

- ترك ، كار دشواري نيست .

-  عـلائم ترك 2-1 هفته باقي ميماند كه ممكن است آزار دهنده باشد.

- اكثر افراديكه مصرف سيگار را ترك كرده اند در همان هفته اول و ما بقي در طول سه               ماهه اول به مصرف مجدد سيگار رو مي آورند كه ممكن است به دلايل شرايط پيش بيني نشده يا فشار هاي رواني شديد باشد .

- بخـــــاطر داشته باشيد سيگار كشيـدن يك عادت است ، عادتي كه ميتوان آن را كنار       گذاشت .

-  به ياد داشته باشيد اكثر افراد سيگـــاري  پس از چندين بار تلاش ، موفق به تـــرك مي شوند.

- ترك سيگار داراي مراحل زير است :

1- براي ترك تصميم بگيريد.

2- هر شب قبل از خواب به يكي ازدلايل ترك خود فكر كنيد(‌مثلا“ براي بهبود سلامتي ، براي بهتر شدن ظاهر ،).

3- يك برنامه نرمشي ورزشي را آغاز كنيد ، مايعات بيشتري مصرف كنيد ، استراحت كنيد ، از خستگي بپرهيزيد.

4- هيچوقت به اين فكر نكنيد كه هرگز سيگار مصرف  نخواهيد كرد . فقط به فكر تعيين  يك روز براي ترك كردن  باشيد.

5- از يــكـي از دوستانتان كه او هم سيگار مصرف مي كند بــخواهـيد كه با هم براي ترك مصرف سيگار برنامه ريزي كنيد و پول سيگار روزانه تان را پس انداز  كنيد.

6- يك تاريخي براي ترك انتخاب كنيد و روز ترك را  به كليه افراد خانواده ، دوستان و اطرافيان اطلاع دهيد .

7- در روز ترك به خودتان بگوئيد امروز سيگار مصرف نمي كنم و اينكار را انجام دهيد.

8- لباسهاي خود را تميز كنيد تا از بوي بد سيگار خلاص شويد .

9- عادت تغذيه اي خود را تغيير دهيد تا به كاهش تعداد مصرف سيگار كمك كند،براي مثال شير بنوشيد.

10- در موقع ميل به مصرف سيگار بجاي آن يك ليوان آب بنوشيد يا ميوه ميل كنيد.

11- در طول روز خود را مشغول كنيد .

12- از افراد خانواده كمك بخواهيد.

3-راهنماي ورزش

- تمام ورزشها براي بدن مفيد هستند ولي بهترين ورزش براي قلب ، ورزشي است كه استقامت بدن را افزايش دهد . ورزشـــهايي استقامت بدن را زياد مي كنند كه در آنهاحركات بدني بطور پياپي براي مدتي ادامه داشته باشند مثل راه رفتن سريع ، دويدن ، شنا ، دوچرخه سواري و طناب زدن .

- حـــركات موزون و ملايم بهترين نوع ورزش هستند، مانند دوچرخه سواري ، شنا ، راه پيمايي و طناب زدن

- بايد به خاطر داشت كه ورزش نكردن و فعاليت بدني كم يكي از عوامل موثر در ابتلاء به بيماري قلبي است .

- سعي كنيد فعاليت بدني جزئي از زندگي روزانه باشد .

- بايد به يادداشت كه ورزش به آرامي شروع شود و بتدريج افزايش يابد .

- به انــدازه ا ي ورزش كنيد كه احساس خستگي مطبوعي در شما بوجود آيـــد ، نه به اندازه اي كه از پا بيافتيد . سطح مطلوب ورزش يعني اينكه درحين ورزش ضمن نفس نفس زدن بتوان صحبت كرد .

-        هـميشه  قبل از شروع ورزش ، خود را با حركات ورزشي ملايم و نرمش گرم كنيد.

- براي خاتمه ورزش ، بطور ناگهاني ورزش را تمام نكنيد . سعي كنيد براي چند دقيقه با حركات ملايم تر به ورزش ادامه دهيد .

- تا يك ساعت بعد از صرف غذا ورزش را شروع نكنيد .

- درد عضـلات در حيــــن ورزش را  نــــاديده نگيريد . در واقع “ بدن “  مي گويد    “ ورزش كافي است ! “  .

- بهتر است حداقل هفته اي 3 روز و روزانه 30 دقيقه فعاليت بدني انجام شود.در صورتيكه نتوانيد يكجا 30 دقيقه فعاليت كنيد مي توان فعاليت بدني را در طول روز به 3 نوبت10 دقيقه اي تقسيم كرد.

نكات مورد توجه در اندازه گيري فشار خون

براي اندازه گيري فشار خون از دستگاهي بنام فشار سنج استفاده مي شود كه فنري يا جيوه ا ي است . براي سهولت حمل و نقل و سهولت كار بيشتر از نوع فنري استفاده مي شود . فشار سنج از يك بازو بند ، يك پمپ و يك ستون درجه بندي شده كه جيوه در آن حركت مي كند و يا صفحه مدرج كه با فنر كار مي كند تشكيل شده است .

نيم ساعت قبل از اندازه گيري فشار خون شخص بايد از مصرف چاي وغذا، سيگار كشيدن و فعاليت خودداري كرده و در صورتيكه مثانه وي پر باشد بايد آن را خالي نمايد. شخص بايد 5 دقيقه قبل از اندازه گيري فشار خون استراحت كامل نمايد و بدون اضطراب ، هيجان و درد باشد . محل اندازه گيري فشار خون بايد به حد كافي آرام و داراي هواي مطلوب باشد .

بــراي اندازه گرفتن فشار خون ،فرد را روي تخت معاينه بخوابانيد يا روي صندلي بنشانيد  .  بـــازوي راست  بايد كاملا“ لخت باشد(معمولا“ از دست راست فشارخون را اندازه مي گيرند) بنابر اين  آستين لباس را تا بالاي بازو  بالا بزنيد و اگر نمي توان آستين را بالا زد يا لباس فرد را درآورد بهتر است در صورتي كه لباس نازك باشد زير بازوبند بماند ، تا اينكه لباس را طوري بالا بزنيم كه بازو را تحت فشار قرار دهد . دست راست فرد را روي ميز قرار دهيد و به هيچ وجه نبايد بازوي بيمار آويزان باشد. اگر فرد روي تخت خوابيده است دست وي بايد كنار بدن قرار گيرد.  سپس فشار خون او را به ترتيب زير اندازه بگيريد :

دستگاه فشار سنج را نزديك بازويي كه مي خواهيد فشار خون را اندازه بگيريد قرار دهيد . فاصله گيرنده فشار خون با دستگاه نبايد بيش از يك متر باشد . بازو بند را دو تا سه انگشت بالاي آرنج به بازو بسته و وسط كيسه لاستيكي داخل بازو بند را حتما“ روي سرخرگ بازويي قراردهيد . اگر هوايي درون كيسه لاستيكي بازو بند باشد بوسيله پيچ تنظيم هواي دستگاه، اين هوا را تخليه كنيد . سپس نبض مچ دست راست(دستي كه فشارآن را اندازه مي گيريد) فرد را با يك دست حس كرده با فشارهاي متوالي كه با دست ديگر به پمپ وارد مي كنيد كيسه لاستيكي درون بازوبند را آنقدر باد كنيد تا حدي كه ديگر نبض احساس نگردد و سپس پمپ كردن را به اندازه 30 ميلي متر جيوه بعد از قطع نبض ادامه دهيد . به صفحه مدرج دستگاه نگاه كرده و به آرامي با پيچاندن پيچ تنظيم هواي دستگاه، هوا را از كيسه لاستيكي خارج كنيد بطوري كه جيوه در لوله مدرج فشار سنج ( در دستگاه جيوه ا ي ) يا عقربه ( در دستگاه عقربه ا ي ) بطور آهسته پايين بيايد . البته در تمام اين مدت نبض بايد كنترل شود . عدد اولين احساس دوباره نبض را بخاطر سپرده و در اولين فرصت يادداشت نماييد. به اين عدد فشار سيستول يا ماكزيمم ( حداكثر) مي گويند .

براي اندازه گيري دقيق تر فشار خون ، اندازه فشار خون دياستول يا مي نيمم  ( حداقل ) نيز گرفته مي شود كه در اين مورد بايد از گوشي استفاده شود .بعد از رعايت شرايط اندازه گيري و بستن بازو بند پس از لمس نبض در گودي بين بازو و ساعد ، صفحه گوشي را در آن محل گذاشته و گوشي را در گوش قرار دهيد وعمل اندازه گيري  را تكرار نماييد . بطوريكه دستگاه را تا 30 ميليمتر جيوه پس از قطع نبض باد كنيد و بتدريج پيچ تنظيم هوا را باز كنيد و به صفحه مدرج دستگاه نگاه كنيد، اولين صداي نبض كه با گوشي به گوش مي رسد فشار خون ماكزيمم(حداكثر) است ، عدد آن را بخاطر بسپاريد ، ديگر پيچ دستگاه را دست نزنيد  احســـاس مي كنيد كه در يك لحظه صدا قطع مي شود و ديگر شنيده نمي شود ، در همين موقع به صفحه مدرج دستگاه نگاه نموده و درجه را ببينيد اين عدد فشار خون مي نيمم ( حداقل ) را نشان مي دهد . گاهي قطع صدا در بعضي از افراد بطور كامل وجود نداشته در اينگونه موارد از تغيير و كاهش صدا فشار خون حداقل را تخمين مي زنند . توجه كنيد در ابتداي اندازه گيري پيچ دستگاه را به هيچ وجه يكباره باز نكنيد فقط در صورتيكه صدايي شنيده نشد ، هواي داخل بازوبند را تماما“ خالي كرده و بعد از 15 ثانيه دوباره پمپ كنيد .

     بعد از اتمام اندازه گيري فشار خون ، بازوبند را باز نموده و مقدارفشار خون خوانده شده را در اولين فرصت يادداشت نمائيد .

          توجه :

در افراد سالم تفاوت عمده ا ي بين فشار خون در حالت خوابيده ( طاق باز ) ، نشسته و ايستاده وجود ندارد ، ولي در افرادي كه داروي پايين آورنده فشار خون مصــرف مي كنند چون اختلاف قابل توجهي در فشارخون خوابيده ،نشسته و ايستاده ايجاد مي شود،لذامي بايست فشار خون را در حالت خوابيده ويا ايستاده اندازه گيري كرد.

بطور طبيعي بين فشارخون دست راست و چپ  10 تا 20 ميلي متر جيوه اختلاف  وجود دارد(معمولا“ دست راست فشارخون بالاتري دارد) اما اختلاف بيشتر از اين مقدار، غير طبيعي است.

راهنماي  فرم مراقبت بيماران مبتلا به فشار خون بالا

          پس از شناسايي بيماران مبتلا به بيماري فشارخون بالا ، مشخصات و اطلاعات آنها را از فرم غربالگري استخراج و به ترتيب در فرم مراقبت مربوط به بيماران مبتلا به فشار خون بالا وارد نمائيد .اين فرم در دو صفحه پشت وروبه منظورثبت مراقبت هاي انجام شده براي هربيمارتهيه شده است. براي هر بيمار يك فرم تنظيم كنيد .اين فرم ها را بايد درپرونده خانوار هر فرد نگهداري نمود.

منابع :

www.sid.ir

www.noormags.com

www.pezeshk.ir

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 04 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس