تحقیق و پروژه رایگان - 1339

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد باغبانی

بازديد: 1659

 

تحقیق در مورد باغبانی

از باغباتی می توان تعاریف متعدد وبی شماری کرد.در زیر به متداولترین وپرمعنا ترین آنها اشاره می شود:

باغبانی علم،فن وهنر پرورش وتولید میوه ها ،سبزیها ،گلها وگیاهان زینتی را                                            می گویند.همانگونه که از این تعریف بر می آید ،باغبانی علاوه بر اینکه  مبتنی بر یک سری اصول علمی است،به ممارست وتمرین فراوان نیاز دارد.(پیوند،هرس)وبا سلیقه های  گوناگون قابل اجرا است.(گلکاری)عملی است که با علم وفن آمیخته به هنر وسلیقه نیاز دارد.علم باغبانی در گذشته گسترش چندانی نداشت ولی امروزه با توجه به پیشرفت های فراوان وبا به کار گیری علوم دیگر از قبیل علوم طبیعی ،فیزیک،شیمی،آمار،ریاضیات واقتصاد،خود به صورت دانشی گسترده  ودارای شعب و رشته های متعددی در آمنده است.

کثرت وتنوع گیاهان باغی ،ما را براآن می دارد که این گیاهان را در گروه های مناسب  دسته بندی کنیم تا بتوانیم  از نقطه نظر های مختلف آنها را شناسایی ،مطالعه وبررسی کرده و  با توجه به خواص  وویژگی های  مشترک هر کدام ،نسبت به رفع نیازهای آن اقدام کنیم.درنتیجه در پرورش وتولید این محصولات ،موفق شویم.

البته گیاهان باغی را می توان  مانند سایر گیاهان از نقطه نظر های مختلف منجمله شکل ظاهری(مرفولوژی)،عادت رشد،چرخه زندگی وشرایط اقلیمی تقسیم بندی کرد که در زیر فقط تقسیم بندی متداول در علم باغبانی را ذکر می کنیم.

تقسیمات علم باغبانی

با توجه به تعریف باغبانی ،با استفاده از انواع طبقه بندی گیاهان وبا در نظر گرفتن نحوه مصرف وهدف تولید ،می توان ،گیاهان باغی  را حداقل به سه دسته کلی میوه،سبزی وزینتی تقسیم کرد.بر اساس همین تقسیم کرد.بر اساس همین تقسیم بندی ،باغبانی به چهار رشته یا شعبه بزرگ میوه کاری ،سبزیکاری،گلکاری،پارک ویا فضای سبز تقسیم بندی کرد.

میوه کاری:نحوه کشت وپرورش گیاهان چند ساله ای را که بخشی یا تمام میوه انها بیشتر به صورت خام مورد تغذیه انسان قرار می گیرد ،میوه کاری نامیده می شود.

سبزیکاری:نحوه کشت وپرورش گیاهانی را که تمام یا  قسمتی از آنها اعم از گل ،میوه،برگ،ساقه یا ریشه به صورت های مختلف مورد تغذیه انسان قرار می گیرند ،سبزیکاری  می گویند.

گلکاری:نحوه کشت وپرورش گیاهانی  را که از نظر شاخ وبرگ،گل ،میوه ویا شکل ظاهری برای تزیین وزیبایی مکانهای مختلف(منزل،باغچه،فضای سبز،و) مورد استفاده قرار می گیرند،گلکاری می گویند.

فضای سبز:ترکیب طبیعی یا مصنوعی عوامل گیاهی وغیر گیاهی موجود در طبیعت با بهره گیری از علم وهنر وبا دخالت احساس وعواطف بشری به نحوی که مطبوع طبع واقع شود ،فضای سبز نامیده می شود.

حال با توجه به تعاریف فوق به این نتیجه می رسیم که گیاهان باغی حداقل با توجه به هدف تولید شامل میوه،سبزی وزینتی قابل تقسیم هستند که در زیر به شرح هر دسته می پردازیم.

چند نکته مهم در مورد باغبانی

 

1)مهم  ترین عامل در باغبانی خاک است و یکی از رایج ترین سوالات این است که خاک مناسب چه نوع خاکی است؟  خاک مناسب خاکی است که بتواند اب و هوا را از خود عبور دهد.

  2)کود مناسب دومین عامل مهم در پرورش گیاه محسوب میشود که باید به خاک خوب اضافه شود.کود حکم غذا را برای گیاهان دارد.

 3)مشکل بسیاری از ما این است که اب دادن زیاد را به اب دادن کم  ترجیح میدهیم،این در حالی است که اب مناسب برای گیاهان بین10 تا 15 سانتی متر است تا به ریشه کمک کند که ارام ارام رشد کند

 4)بهترین زمان برای ابیاری صبح های خیلی زود و یا در طول شب است چون اینطوری اب سریع در معرض نور قرار نگرفته و تبخیر نمیشود

 5)اگر در خانه شما ناودان وجود داره بسیار محتاط باشید زیرا در صورت باران شدید ممکن است اب جمع شده و به گیاه رسیده و به ریشه ضرر برساند

 6)چمن عامل مهمی در زیبایی است.اب دادن به چمن هر سه روز یکبار کافی است در ضمن اب را طوری به چمن دهید که اب روی سطح خاک انباشته نشود

 7)سعی کنید هر چند وقت یکبار به باغچه خود سر زده و گل و گیاهان پژمرده،شاخه های خشکیده و هر چیزی که زیبایی باغ کوچک شما را کم میکند جمع اوری کنید.

 8)درخت را هرگز فراموش نکنید.کاشتن یک درخت میوه در بین رنگهای درخشان گل به شما حس ارامش بخشی را میدهد که برای روح و ذهن شما نیز مناسب است

 9)شیشه های رنگی،مجسمه های بر جسته،استفاده از گلدان گل در اطراف حیاط و حباب های روشنایی برای روشن کردن باغچه زیبای شما در شب میتواند وسایل خوبی برای تزیین ان   باشد

 10)گلهای بنفشه رنگی و رز میتواند انتخاب مناسبی برای حیاط شما باشد(در ضمن گل مورد علاقه ی ایرانی ها رز است در همه رنگها)

 11)اگر حیاط شما بزرگ است هرگز خود را از داشتن یک دست میز و صندلی برای هنگامی که نیاز به ارامش دارید محروم نکنید.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت: 17:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره جايگاه اسلامي فلسطين

بازديد: 149

 

تحقیق درباره جايگاه اسلامي فلسطين

  سرزمين فلسطين جايگاه مهمي در جهان اسلام و نزد مسلمانان جهان دارد و مسلمانان اهميتي ويژه اي براي آن قائل هستند. دليل اين اهميت را مي توان در مسائل ذيل جستجو کرد:

وجود مسجد الاقصي در اين سرزمين، اين مسجد که به عنوان نخستين قبله مسلمانان به شمار مي آيد، از نظر درجه اهميت پس از مسجد الحرام و مسجد نبوي قرار دارد.

از ابو هريره نقل شده است که نبي اکرم ( ص ) فرمود: بار سفر بستن به قصد اداي نماز فقط به سه مسجد جايز است مسجد الحرام، مسجد من ( مسجد نبوي ) و مسجد الاقصي.

از ديگر احاديثي که در منزلت اين مسجد از قول نبي اکرم نقل شده آن است که حضرتش فرمود: نماز در مسجد الحرام به اندازه صد هزار رکعت نماز و نماز در مسجد من ( مسجد نبوي ) به اندازه هزار رکعت نماز و اداي نماز در مسجد الاقصي به اندازه پانصد رکعت نماز در ديگر مساجد و اماکن ثواب دارد.

در قرآن کريم از فلسطين به عنوان سرزمين مبارک ياد شده است.

باري تعالي در کتاب خود مي فرمايد: "سبحان الذي أسري بعبده ليلا من المسجد الحرام إلي المسجد الأقصي الذي بارکنا حوله"

در جاي ديگر از قرآن کريم آمده است:" و نجيناه و لوطا إلي الأرض التي بارکنا فيها" ،

ابن کثير در تفسير اين آيه مي گويد که منظور از "الارض" سرزمين شام است.

از ديگر آياتي که در اين رابطه در قرآن مشاهده مي شود بايد به آيه " و جعلنا بينهم و بين القري التي بارکنا فيها قري ظاهرة" اشاره کرد.

ابن عباس در شرح اين آيه منظور خداوند از ( القري التي بارکنا فيها ) را بيت المقدس مي داند.

در قسمتي ديگر از آيات الهي، خداوند از زبان موسي مي گويد:" يا قوم ادخلوا الارض المقدسة التي کتب الله لکم"

زجاج ابراز مي دارد از آنرو که فلسطين محل ظهور پيامبران مختلف و از هر گونه شرک پاک و مطهر است با نام مقدس خوانده مي شود.

کلبي نيز در اين باره مي گويد منظور از سرزمين مقدس دمشق، فلسطين و قسمت هايي از اردن مي باشد، البته قتاده معتقد است که منظور از سرزمين مقدس سراسر شام مي باشد.

مقصود از برکت در اينجا هم برکت مادي است و هم برکت معنوي چرا که اين سرزمين از يک سو داراي انواع مختلف ميوه و محصولات زيادي است و از سوي ديگر، به خاطر آنکه محل ظهور و محل سکونت پيامبران زيادي بوده است به عنوان سرزميني مبارک شناخته مي شود.

فلسطين محل ظهور و سکونت پيامبران بزرگي همچون ابراهيم، اسحاق، يعقوب، يوسف، لوط، داود، سليمان، صالح، زکريا، يحيي و عيسي ( ع ) کساني که نام آن ها در کتاب مبين هدايت ( قرآن ) ذکر شده، بوده است.

در اين سرزمين پيامبران ديگري از بني اسرائيل ظهور کردند که نام آنها در قرآن ذکر نشده است. اين پيامبران هر کدام پس از ديگري مسئوليت هدايت را به عهده داشتند. همچنين حضرت نبي اکرم در سخنان خود از حضرت يوشع به نام يکي از پيامبران اين سرزمين ياد مي کند.

مسلمانان هنگامي که به تلاوت آيات قرآن مي پردازند احساس مي کنند که پيوند عميقي ميان آنها و اين سرزمين وجود دارد ؛ چرا که اين سرزمين امروز به ميدان پيکار ميان حق و باطل تبديل شده است و از آن رو که خود را ميراث دار پيامبران گذشته و پرچم داران دين حق مي دانند و اين دين مقدس از آنان مي خواهد که به تمامي چيزهايي که پيش از اين بر پيامبران نازل شده است ايمان بياورند.

خداوند در اين باره مي گويد: " آمن الرسول بما أنزل من ربه و المومنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله لا نفرق بين أحد من رسله و قالوا سمعنا و أطعنا و غفرانک ربنا و إليک المصير"

فلسطين محل اسراي نبي اکرم مي باشد و محل عروج آن حضرت به ملکوت و بنا به روايت هاي اسلامي خداوند پيامبران پيش از نبي اکرم را احضار کرد و آنان نيز نماز را به امامت پيامبر گرامي اسلام برگزار کردند که اين خود گواهي است روشن بر انتقال امامت و رهبري به حضرت رسول اکرم و امت ايشان. از سوي ديگر، مسجد الاقصي دروازه اي زميني است که به سوي آسمان گشوده شده است.

از ديدگاه مسلمانان، فرشتگان الهي بال هاي خود را بر فراز اين سرزمين گسترانده اند. در حديثي صحيح از زيد بن ثابت آمده است که رسول گرامي اسلام فرموده است: " يا طوبي للشام، يا طوبي للشام " ( خوشا به حال اهل شام )

در اين هنگام صحابه پرسيدند چراة ايشان در پاسخ به اين سوال گفتند: "تلک ملائکه الله باسطة أجنحتها علي الشام" (ملائکه بال هاي خود را بر سرزمين شام گسترانيده اند.)

فلسطين از ديدگاه مسلمانان سرزمين حشر در قيامت محسوب مي شود. امام احمد روايت مي کند که ميمونه بنت سعد از نبي اکرم درباره بيت المقدس پرسيد و ايشان در پاسخ گفتند: " أرض المحشر و المنشر " (سرزمين حشر و نشر است)

فلسطين مرکز ثقل جهان اسلام است. از سلمه بن نفيل ذکر شده است که پيامبر مي فرمود: "عقر دار الاسلام بالشام "

عبدالله بن عمر مي گويد که رسول اکرم در مورد اين سرزمين فرمودند: "إني رأيت عمود الکتاب انتزع من تحت وسادتي فنظرت فإذا نور ساطع عمد به إلي الشام ، إلا أن الايمان إذا وقعت الفتن بالشام."

هر کس که در آنجا سکونت دارد به سان کسي است که در راه خدا جهاد و مبارزه مي کند از ابي الدرداء نقل شده است که پيامبر ( ص) فرموده اند: " أهل الشام و أزواجهم و ذرياتهم و عبيدهم و إماؤهم إلي منتهي الجزيره مرابطون في سبيل الله فمن احتل مدينة من المدائن فهو في رباط و من احتل منها  ثغرا من الثغور فهو في جهاد."

در احاديث مختلف آمده است، آن طايفه اي که با نام حقيقت طلب و حقيقت جوي از آنها ياد مي شود در منطقه شام و به ويژه بيت المقدس ساکن هستند. از ابي امامه نقل شده است که پيامبر فرمود: "لا تزال من امتي ظاهرين علي الحق لعدوهم قاهرين حتي ياتيهم أمرالله وهم کذلک " ( عده اي از امت من هستند که در پي حق و حقيقتند و بر دشمنان خدا سخت گير ....)

از آن حضرت پرسيدند ايشان در کجا زندگي مي کنند؟ آن حضرت جواب داد در بيت المقدس و در اطراف و اکناف آن.

اينها مختصري بود از جايگاهي که اين سرزمين مقدس در اسلام و در نزد مسلمين دارد ؛ به گونه اي که وجود آن جزيي از عقيده و باور مسلمانان است.

گفتني است که اين منطقه شاهد جنگ هاي سرنوشت سازي همچون اجنادين، فحل بيسان، يرموک، عين جالوت و حطين بوده است و از سوي ديگر، شمار زيادي از صحابه نبي اکرم ( ص )، تابعان و دانشمندان اين سرزمين را محل سکونت خود ساخته اند و شماري از فرزندان اين سرزمين بعدها به مناصب علمي و نظامي بالايي دست يافته اند. تمامي اين مسائل باعث تعميق بيشتر پيوند روحي و عقيدتي مسلمانان با اين سرزمين مبارک شده است.

يکي از پيام هايي جنگ هاي مذکور که برخي براي حفظ فلسطين صورت گرفت، آن است که تمامي مسلمانان بايد خود را در برابر مساله فلسطين مسئول بدانند و بايد در اين درگيري شرکت داشته باشند و هيچ کس نبايد اجازه دهد که حتي وجبي از خاک اين سرزمين به دست يغماگران بيافتد ؛ چرا که اين سرزمين جزيي از عقيده و باور مسلمانان است.

در اينجا ذکر اين نکته ضروري است که وظيفه شناسي مسلمانان در برابر اين سرزمين مقدس و گام هاي عملي که مي توانند در اين راه بردارند، تضميني است براي تحقق آرزوها و آرمان هاي مسلمانان در بازپس گيري سرزمين هاي اسلامي.

برادران گرامي، در پايان بايد بگويم اگر خداوند اين چنين منزلتي براي اين کشور قائل شده است، آيا شايسته نيست که ما تمام تلاش و کوشش خود را صرف نگهداري و حفظش کنيم. آن هم در حالتي که چشم يهوديان جنايتکار به آن دوخته شده است و به منظور پاسخ گويي به زياده خواهي هاي خود درصدد آن هستند که ديگر مناطق شام و جهان اسلام را نيز اشغال کنند.   

همه مسلمانان بايد بدانند که حفظ سرزمين قدس و فلسطين در طول تاريخ معيار عزت جهان اسلام بوده است و تا آن هنگام که اين منطقه در اختيار مسلمانان بوده است به عنوان سند عزت آنان و قدرت جهان اسلام به حساب مي آمده است.

در نهايت از خداوند که تنها دادرس است مي خواهم که ما را در انجام واجبات خود ياري رساند. حسبنا الله و نعم الوکيل

 

با اندکي تصرف از کتاب:

الطريق الي القدس ـ دکتر محمد حسن صالح

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 19 بهمن 1393 ساعت: 15:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

غزوه های پیامبر

بازديد: 335

 

غزوه های پیامبر

نهضت آسماني پيامبران كه براي نجات انسان ها از چنگال اوهام و خرافات و زورگويي زورمندان پي ريزي مي گردد، بسان موج درياست كه در آغاز پيدايش، بصورت دايره كوچكي پديد مي آيد، كه هر چه از مركز دايره دورتر شود شعاع آن وسيعتر و گسترده و قدرتش شديدتر مي گردد.

انقلاب معنوي و تحول ديني كه در سرزمين مكه، بوسيله پيامبر بزرگ اسلام پي ريزي گرديد، روز نخست محيط غار حرا و خانه خديجه (س) و كلبه هاي شهر مكه را روشن نمود و مرور زمان موجب گسترش آن شد و در اندك زماني شرق و غرب جهان را فراگرفت و نداي توحيد در پهنه بسيار وسيعي از جهان، از كشور فرانسه تا ديوار چين طنين انداز گرديد.

به نظر مي رسد پيامبر (ص) در مدت 23 سال، از طرق مختلفي براي هدايت حركت كرده باشد اما در يك تقسيم بندي كلي نسبت به طبقات مختلف مردم با توجه به ظرفيت هر گروهي، مي توان سه شيوه را از حركت هاي پيامبر (ص) استنباط نمود.

1 حركت فكر و تبليغي ؛ كه بصورت بيان آيات و با كمك از مضامين استدلالي انجام مي داد.

2 مدارا كردن ؛ عده اي در جامعه هستند كه به سبب تربيت هاي خاصي كه اكثراً در زمينه هاي دنيا پرستانه يافته اند بايد با آنها معامله دوستانه شود، وجودشان در جامعه مضر به حال ديگران نبوده و بسا به جهت دارا بودن ويژگي هاي خاص بتوان در پيشبرد جامعه از آنها بهره گرفت و اسلام با توجه به اينكه اميد دارد در نهايت مسير آنها را در جهت هدايت تغيير دهد، اين اجازه را به خود نمي دهد كه با آنها همان رفتار را بكند كه با افراد ياغي و مفسد مي كند.

3 گروهي كه هيچ اميدي نسبت به هدايت آنها وجود ندارد و بعنوان عامل مخرب و مضر به حال اسلام و مسلمين هستند، با آنها بايد از طريق فشار و كارزار وارد عمل شد و قرآن چه زيبا بر اين نكته اشاره مي فرمايد:

« وَلو عُلم الله فيهم خيراً لا سمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون.»

اگر خداوند در آنها نيكي (قابليت) سراغ داشت به آنان مي شنواند و اگر به آنها بشنواند، پشت كرده و اعراض مي كنند.

پيامبر در مورد مشركين كه مانع عمده در سر راه رشد او بودند، با حركت هاي فكري خود ابتدا سراغ آنها رفته و اگر آنها تحمل و ظرفيت پذيرش را نداشتند، با رفتن به مكه و فتح آن و ايجاد زمينه اسلامي و مسلط شدن بر آنها سعي مي كند با از بين بردن عناصر مفسد، كساني را كه زير سلطه آنها و با تحميقات آنها را انحراف گزيده بودند را نجات دهد.

ضرورت حركت هاي جهادي؛

رسالتي كه انبياء الهي بر دوش دارند رها كردن انسان از زنجيرهاي ستم و ظلم ظالمين و مستكبرين است. حركت آزادي بخشي كه براي انسان زمينه پذيرش هدايت آماده ساخته، محيط فكري او را از عناصر مفسد پاك مي كند.

از آياتي در قرآن كه وعده پيروزي را به مومنين داده و در آنها ضمانت پيروزي حق بر باطل و وراثت زمين براي بندگان صالح ذكر شده، مي توان چنين استفاده كرد كه چيزي كه هدف و غايت نهايي عالم دنياست نابودي ظلم و استكبار است و اين با جهاد و جنگ عليه آنها امكان پذير مي باشد، آن چيزي كه اقتضاي فطرت انساني است حاكميت حق و نابودي باطل است.

سنت خداوند نيز ا اين قرار است تا جوامعي كه دچار فساد و تباهي و روابط ظالمانه حاكميت مطلق بر امور فردي و جمعي مردم شه از بين برود، اين نابودي گاه با مداخله بوسيله امور طبيعي انجام مي شود، كما اينكه در مورد اقوامي چنين شد و بسا نيز بايد به دست مومنين اين كار عملي شود.

جهاد يا دفاع (در حركت هاي رسول الله):

اگر جهاد ابتدايي را همان دفاع از آزادي واقعي انسان ها كه حق فطري و طبيعي آنهاست بدانيم، اين جهاد به معناي دفاع است. در اين صورت كلمه دفاع هم شامل جنگ و جهاد با دشمني است كه به كشور اسلامي هجوم آورد و هم شامل دفاع در مقابل كساني كه محيط ترس و وحشت براي مسلمين فراهم و يا هر ضديت ديگر با نظام اسلامي كرده اند و يا اينكه با ايجاد محيط فاسد درون انسان ها را آلوده كرده و آنها را از فطرتشان دور كرده اند.

اين وظيفه مسلمين است تا با جنگ عليه مستكبرين، محيط را براي بندگان صالح خداوند فراهم آورند. در مورد حركت هاي پيامبر تقريباً هر دو مفهوم جهاد (ابتدائي) و دفاع، سازگار است. جهاد از آنرو كه پيامبر تصميم گرفته اسلام را در ميان توده هاي مردم منتشر كرده، در اين راه طبيعي است كه ضرباتي به اجتماع مشركين وارد خواهد شد و در نتيجه آنها به مقابله بر مي خيزند و مسلمين دفاع مي كنند در اينجا حركت اصلي از پيامبر (ص) است. حركتي آزاديبخش كه در راه رهايي انسانها از بند زور زورمندان آغاز گشته است. چيزي كه حياتي نو به جامعه مي بخشد.

در واقعه بدر آشكار بود كه مشركين در مقابل پيامبر (ص) ولو در مدينه آرام نمي نشستند و از طرف ديگر قبل از آن مسلمين مورد ظلم قرار گرفته بودند، لذا به امر رسول الله (ص) ضربات خود را شروع كردند و اين خود يك حركت «دفاعي و انتقامي» بود.

حادثه احد با هجوم مشركين مدينه آغاز شد كه مسلمين به دفاع برخاستند. انگيزه مشركين انتقام از مسلمين به سبب واقعه بدر بود. حادثه احزاب از ناحيه مشركين آغاز شد، حادثه اي كه مرزي در دوران تاريخ مدينه شد. قبل از آن پيامبر (ص) دفاع مي كرد و بعد از آن چيزي شبيه هجوم، در واقعه «حديبيه» پيامبر به عنوان قدرت مسلط نه براي جنگ كه براي زيارت خانه خدا آمده و به صلح كشيد. حادثه فتح مكه به سبب پيمان شكني قريش و عدم رعايت آنان در مقابل تعهداتشان در حديبيه از ناحيه پيامبر آغاز شد. ساير حركت ها در پي يا بعد از شروع، عليه آن مشركين توطئه چين وارد جنگ مي شد، همچون وقايع؛ بني النظير ، بني قريظه ، حنين ، تبوك و

در هر صورت اين حركت ها در عين آنكه آغاز گر عملي اكثر آنها مشركين هستند، سبب اصلي شان حركت فكري و تبليغي پيامبر (ص) است، حركتي كه آنها را وا مي دارد قبل از شكست واقعي فكري و عملي، عليه پيامبر وارد جنگ بشوند. پيامبر اكرم 27 غزوه و 70 سريه داشتند. «سريه» جنگ هايي است كه پيامبر در آن خود حضور نداشتند.


غزوات پيامبر اسلام (ص)

جنگ بدر: (غزوه)

جنگ بدر اولين درگيري مسلمين با مشركين بود كه در عين حال مهمترين جنگ اسلام از جهات مختلف مي باشد. در سال دوم هجرت پس از آنكه پيامبر (ص) تا آن هنگام چند مرتبه گروههايي را براي حمله به كاروان قريش فرستاده بود ولي درگيري صورت نگرفته بود، خود با بيش از 300 نفر از اصحاب خود به سوي كارواني از قريش كه از شام عازم مكه بود و بايد از نقطه اي كه نزديك مدينه بود عبور مي كرد حركت كردند.

حمله به كاروان دو جهت داشت؛‌ يكي از آنكه ضربه اي به مشركين تلقي شده و پيامبر با ضربه قريش به تمام كساني كه از ترس قريش ايمان نمي آوردند روحيه تغيير عقيده مي داد و ديگر اينكه قريش در مكه اموال مهاجرين را غصب كرده بودند و از اينطرف مهاجرين سربار انصار بودند، آنها مي بايست با حمله به كاروان، در حقيقت اموال مهاجرين را پس مي گرفتند در اين ميان تعداد مسلمين نزديك به دو هزار نفر رسيده بود و اينك مي توانستند تا رو در روي مشركين بايستند لذا اجازه جنگ به آنها داده شد.

ابوسفيان رئيس كاروان كه از حمله مسلمين به كاروان خبر داشت با فرستادن افرادي متوجه حركت مسلمين شده و علاوه بر تغيير مسير خود به مشركين نيز پيغام داد تا براي نجات كاروان اقدام كنند. ابوجهل و ساير مشركين نيز با تعدادي نزديك به هزار نفر عازم نقطه اي شدند كه احتمال ملاقات پيامبر (ص) با مشركين بود آن نقطه در نزديك چاه هاي بدر واقع شده بود، نتيجه امر اين شد كه مسلمين عوض حمله به كاروان مي بايست با سپاه مشركين روبرو شوند و چون خود را براي جنگ با سپاه مشركين آماده نكرده بودند و شايد نسبت به جنگ بسياري نظر خوش نداشتند، قرآن نيز اشاره به كراهت گروهي نسبت به اين مسئله دارد.

انصار نيز قبل از آن در پيمان عقبه، قول دفاع به پيامبر داده بودند نه جهاد از اينرو پيامبر از آنها خواست تا نظرات خود را اعلام كنند. در اين ميان جمعي از مهاجرين اعلام حمايت كردند ولي پيامبر (ص) از انصار خواست تا نظراتشان را بگويند. آنها نيز حمايت خود را اعلام داشتند. شب هنگام آنها به درگاه خداوند استغاثه كردند خداوند در اين باره فرمود:

«فاستجاب لكم اني ممدكم بالف من الملائكه مردفين» سوره انفال آيه 9

خداوند دعاي شما را با فرستادن هزار ملك اجابت نمود.

پس از آنكه همه خوابيدند پيامبر (ص) تا صبحگاهان به راز و نياز و عبادت مشغول بوده است. خداوند از آرامشي سخن مي گويد كه آنشب تمام مسلمين را فرا گرفته بود.

مسلمين براي آوردن آب به نزديك چاه هاي بدر رسيدند ولي در آنجا دو نفر از مشركين را ديده و نزد پيامبر (ص) آوردند و پس از تحقيقات روشن شد كه تعداد مشركين قريب هزار نفر بودند و در اين شب گويا چاه هاي آب در معرض تهديد دشمن بوده است كه به رحمت خداوند با بارش باران مسلمين ياري شدند. روز بعد 17 ماه مبارك رمضان نبرد آغاز شد، به علت فاصله دو سپاه كثرت دشمنان قابل رؤيت نبود.

«ولو ارايكهم كثيراً لفسلتم»

اگر تعداد آنها را زياد نشان مي داديم شما سست مي شديد.

ضمن درگيري نيز مسلمين را در نظر مشركين كوچك جلوه داد تا خود را سست بگيرند در اين ميان علي (ع) و حمزه بيش از همه از خود شجاعت نشان دادند در حالي كه پيامبر خود نيز در صحنه حضور داشتند. علي (ع) مي فرمايد نزديك ترين افراد به دشمن بوده است.

بزودي مشركين شكست خوردند در حالي كه 70 كشته و 70 اسير به جاي گذاشته بودند، فرار نمودند. در ميان كشته شدگان ابوجهل، اُميته بن خلف و چند تن ديگر از سران شرك ديده مي شدند. نيمي از كساني كه در اين نبرد به هلاكت رسيدند، بدست علي (ع) بوده است و هنگامي كه زيد بن حارث خبر پيروزي مسلمين را به مدينه آورد براي مردم قابل باور نبود تا اينكه خبر ثابت گرديد و پيامبر به مسلمين اجازه داد تا اسراي خود را يا كشته و يا با گرفتن فديه آنها را رها كنند. آنها نيز راه دوم را برگزيده و بعضي از اسرا نيز با پذيرفتن شرط تعليم چند كودك مسلمان آزاد شدند.

نتايج جنگ بدر:

1 پيروزي سياسي اسلام در پيروزي قريش به عنوان نيرومند ترين قبائل،

2 بدست آوردن غنائمي از مشركين فراري باضافه گرفتن فديه (چهار هزار درهم براي هر اسير)

3 افزايش روحيه نظامي مسلمين و اعتماد و اطمينان به ياري خداوند كه پيروزي معنوي والايي بود.

4 ريختن ترس كساني كه تا آن روز قدرت اسلام را اندك مي دانستند و از نزديك شدن به آن هراسان بودند.

5 كشته شدن سران قريش (تنها ابوسفيان ماند كه خود جنگ احد و احزاب را بپا كرد)

جنگ احد (غزوه)

اين جنگ در سال سوم هجرت اتفاق افتاد مشركين با تعداد سه هزار نفر براي انتقام از حادثه بدر راهي مدينه شدند، اين تعداد همه از قريش نبودند بسياري از آنها قبائل هم پيمان قريش و نيز كساني بودند كه در اطراف مكه سكونت داشتند وبنام احابيش ناميده مي شدند. همچنين تعدادي از زنان را نيز به ميدان جنگ آورده بودند تا محرك مردان در جنگ باشند با رسيدن به كوه احد در نزديكي مدينه، پيامبر از حمله آنان آگاهي يافته و مردم را براي كارزار آماده نمود.

جوانان مسلمان و انقلابي از پيامبر خواستند تا در خارج از مدينه با دشمن روبرو شوند پيامبر نيز پذيرفت و سپاه اسلام كه نزديك هزار نفر بودند راهي منطقه شدند اما در نيمه راه 300 نفر همراه عبداله ابن ابي سلول بازگشتند ولي پيامبر بدون اعتنا به حركت خود ادامه داد.

در اين درگيري كه مسلمين در دامنه كوه احد بودند و مشركين روبروي آنها در دشت بودند پيامبر (ص) در شكافي در كوه كه در پشت سر آنها قرار داشت تعدادي را بعنوان محافظ قرار داده و بر آنها امر كرد تا محل خود را ترك نكنند. درگيري آغاز شد و مشركين شكست خورده و نزديك به متلاشي شدن بودند. خالدبن وليد با تعداد 200 نفر آماده در كمين پيامبر و يارانش بود خالي شدن شكاف از محافظان پيامبر (ص) كه با ديدن پيروزي براي جمع كردن غنائم به پائين رفته بودند زمينه را براي دشمن فراهم نمود.

خالد كوه را دور زد و از پشت به مسلمين حمله برد. مسلمين وحشت زده از برابر نيزه ها و شمشير هاي دشمن فرار كردند و تنها چند نفر از انصار و يك نفر از مهاجرين كنار پيامبر ماندند و بعد از درخواست پيامبر تني چند اضافه شدند، از جمله كساني كه با نهايت شجاعت از پيامبر (ص) دفاع كرد امير المؤمنين (ع) بود. او بيشترين تلاش را در دفاع از جان پيامبر (ص) قرار داده بود و بشدت از او دفاع مي كرد، پيامبر (ص) پس از اتمام جنگ ضمن قدرداني از جنگ نيكوي او از زحمات ابودجانه، سهل بن خفيف و ام عامر نيز ياد نمود.

گاهي برخي از بانوان تجربه ديده براي كمك به جنگاوران اسلام همراه آنان از مدينه بيرون مي آمدند و با سيراب كردن تشنگان و شستن لباس هاي سربازان و پانسمان كردن زخم مجروحان به پيروزي مسلمين كمك مي كردند.

ام عامر كه نام وي نسيبه است نيز براي رسانيدن آب به سربازان اسلام در احد شركت كرده بود و زماني كه ورق پيروزي مسلمانان برگشت و جان پيامبر (ص) در معرض خطر قرار گرفت مشك آب را به زمين گذاشته و با شمشيري كه بدست آورده بود سعي مي كرد از حملات دشمن به پيامبر (ص) بكاهد. در اين ميان زخمي بر شانه او وارد شد كه پيامبر (ص) يكي از پسران او را براي بستن زخم مادر فرا خواندند و از يكي از كساني كه فرار مي كرد خواستند كه سپر خود را به زمين بيندازد تا نسيبه از آن استفاده كند و پيامبر (ص) شخصي را كه به پسر او زخم وارد آورده بود به او نشان داد  و او با شمشير او را نقش بر زمين نمود.

پيامبر فرمودند قصاص فرزند خود را گرفتي. در اين نبرد بيش از 70 نفر از مسلمين شهيد شدند و جنگ با خالي شدن ميدان از دو سپاه پايان يافته و اين در حالي بود كه پيامبر مجروح گشته بود. علت عمده فرار مسلمين در اين جنگ خبري بود كه يكي از مشركين دائر بر كشتن پيامبر با صداي بلند فرياد كشيد. قرآن در آياتي چند از سوره آل عمران به اين ماجرا به شكل مختصري اشاره مي كند و با ذكر شكست مسلمين و دادن كشته هاي زياد مي فرمايد:

ان يمسسكم قرح فقد مس القوم فرح مثله (سوره آل عمران آيه 14)

اگر بر شما آسيبي رسيده به دشمنان نيز به همان شكل آسيب رسيده است.

علت ديگري كه زمينه شكست را براي مسلمين فراهم كرده زمينه گمراهي در درون برخي از آنها بود زمينه اي كه شيطان با بهره گيري از آن، آنها را گمراه كرد. قرآن مي فرمايد:

ان الذين تولو امنكم يوم التقي الجمعان انما استزلهم الشيطان ببعض ما كسبوا ولقد عفا لله عنهم (آل عمران آيه 155)

كساني كه در روز احد پشت به جنگ شما كردند آنها را بجهت بعضي از كردارهايشان به گمراهي كشاند.

دنيا پرستي گروهي كه مأمور حفاظت شكاف كوه بودند و براي جمع غنيمت آمده بودند باعث شد كه حركت احد نه تنها به موفقيت نرسد بلكه موجبات ضربه خوردن مسلمين را نيز فراهم كند اگرچه در اين جريان مشركين موفق به از بين بردن اسلام نشدند.

نتايج جنگ احد:

شناخته شدن چهره هاي منافق در جامعه چهره هايي كه به ظاهر در لباس مسلمين هستند اما در زمان خطر با دلايل واهي خود را به عقب مي كشند، كشف اين واقعيت كه مسلمين دشمناني اين چنين در بطن جامعه خود دارند از مزاياي اين جنگ به حساب مي آيد.

جنگ خندق يا احزاب (غزوه)

غزوه خندق در سال پنجم اتفاق افتاد رسول گرامي (ص) در سال چهارم هجرت يهوديان بني نصير را به علت پيمان شكني آنان از مدينه اخراج كرد و قسمتي از اموالشان را ضبط نمود. بني نصير ناچار شدند به سوي خيبر كوچ كنند و در آنجا سكني گزينند و يا به سمت شام روند همين عمل سبب شد كه سران بني نصير دست به توطئه زده و آهنگ مكه كنند و قريش را به نبرد با پيامبر تشويق كنند نيروهاي عرب مشرك و يهود در اين نبرد به ضد اسلام بسيج شدند و با تشكيل اتحاديه نظامي نيرومندي قريب يك ماه مدينه را محاصره كردند چون در اين غزوه اجزاب و دسته هاي مختلف شركت كرده و مسلمانان بنا بر پيشنهاد سلمان فارسي براي مقابله با دشمن اطراف مدينه را به صورت خندق در آورده بودند اين غزوه را جنگ احزاب و گاهي غزوه خندق مي نامند.

آتش افروزان اين جنگ نقشه دقيقي براي بر اندازي اساس اسلام كشيدند و مسلمانان را با دسته هاي گوناگوني روبرو ساختند كه در طول تاريخ عرب بي سابقه بود و در همين زمان بود كه سران يهود در پاسخ افراد قريش كه آيا دين محمد بر حق است كه بر اساس يكتاپرستي است يا آيين ما؟ با كمال بي شرمي گفتند آيين بت پرستي بهتر از آيين محمد است.

شما در آيين خود استوار باشيد و كوچكترين تمايلي به آيين او پيدا نكنيد و با اين گفتار لكه ننگيني را بر دامن خود نشانده و چهره تاريخ يهود را كه سياه بود سياهتر كردند و با اين اعمال و گفتار حدود ده هزار عرب را براي جنگ با مسلمين گرد آوردند ولي با شجاعت حضرت علي (ع) در مبارزه و قتل عمر و همچنين نقشه ماهرانه جاسوسي نعيم بن مسعود و همچنين گفتگوهاي نمايندگان پيامبر (ص) با سران قبايل عطفان و فزاره هر چند به تصويب نهائي رسيدند و آخرين و مهمترين عامل كه در حقيقت مي توان آن را مدد غيبي ناميد و آن مدد غيبي اين بود كه ناگهان هوا طوفاني شد و سردي هوا شدت يافت انقلاب هوا طوري بود كه خيمه ها از روي زمين كنده مي شد و ديگهاي غذا از روي آتش پرت مي نمود، چراغها را خاموش نموده و آتش هاي افروخته را در وسط بيابان پخش مي كرد دشمن به ناچار آنجا را ترك گفته و كسي از آنها در آنجا باقي نماند.

غزوه بني قينقاع

يك ماه بعد از جنگ بدر زني از مسلمانان براي خريد رفته بود در حالي كه نشسته و مشغول ديدن و يا خريدن جنس بود عده اي از يهوديان بني قينقاع پايين پيراهن او را به بالاي آن سنجاق كردند و هنگامي كه زن از جاي خود بلند شد وضعيت زننده اي رخ داد پس از آن مسلماني به يكي از يهوديان حمله كرده و او را كشت و آنها نيز مسلمان را كشتند.

پيامبر (ص) به نزد يهوديان آمده و چنانچه در قرآن سوره آل عمران آيه 1 دلالت دارد، با ذكر ماجراي بدر و پيروزي اسلام، آنان را از سرانجام عهد شكني ترساند اما آنان اظهار داشتند كه از اين تهديد ها وحشتي ندارند و سخن از كثرت اموال و اولاد (نيروي اقتصادي و انساني) خود سر دادند. اصرار آنها بر قوت و قدرت خود نشان داد كه امكان خيانت و نقض عهد از ناحيه آنها وجود دارد طبيعي بود كه خيانت ناگهاني آنها با آن قدرتي كه داشتند كه قوت آنها بيش از ساير قبايل يهود بوده است ممكن بود به زيان بزرگي براي اسلام تمام شود و اين خطر وجود داشت كه بدون آنكه مسلمين متوجه شوند، شبانه آنها را از بين ببرند، لذا ترس از خيانت آنها موجب گرديد تا مسلمين وحشت كرده و آنها را از اين منطقه اخراج كنند. پيامبر با سپاهي به سوي آنها روانه شد و و پس از پانزده روز محاصره آنها خود تسليم شده و منطقه را به سوي شام ترك كردند.

غزوه بني نظير

ماجراي بني نظير دومين برخورد مسلمانان با يهوديان بود كه بعد از احد صورت گرفت آنها پيامبر را براي امري به قلعه خود دعوت كردند و تصميم به ترور پيامبر گرفتند. پيامبر(ص) بوسيله پيك الهي از اين ماجرا آگاه شد و با برگشتن به مدينه، مسلمين را آماده هجوم به بني نظير كرد.

تصور مسلمين آن بوده كه گمان نمي كرده اند بتوانند آنها را اخراج كنند كما اينكه خود يهود نيز گمان نمي كرده كه مي تواند از خود دفاع كند، اما خداوند با ايجاد وحشت در آنها، آنها را سست كرده و آنها تسليم گرديدند. قبل از حمله پيامبر دستور دادند كه نخلستانهاي آنها را از بين ببرند و طبيعي بود كه چنين حركتي براي آن بود كه آنها را وادار به تسليم كنند.

به هر حال پس از چندي تسليم شده و قرار شد غير از سلاحهاي خود هرچه مي توانند با خود ببرند و بدين شكل منطقه را ترك كردند و در حال خروج خانه هاي خود را بدست خود خراب مي كردند تا به دست مسلمين نيافتد و مسلمين نيز خانه هاي آنها را خراب مي كردند شايد به اين جهت كه آنها را از بازگشت به خانه هايشان نااميد كنند.

 

غزوه بني قريظه

سومين برخورد اسلام با يهوديان غزوه بني قريظه نام گرفت آنها علي رغم عهد نامه اي كه با پيامبر (ص) دائر بر عدم تجاوز بين آنها و پيامبر منعقد شده بود تصميم به همكاري با قريش را در ماجراي اجزاب گرفته بودند.

پس از فراغت احزاب خداوند به پيامبر دستور اكيد داد تا بسوي يهوديان بني قريظه حركت كند اين دستور به قدري اكيد بود كه حتي براي كساني كه نماز ظهر را خوانده بودند مقرر شد كه نماز عصر را در نزديكي بني قريظه بخوانند بني قريظه بدليل پيمان شكني خود آنهم در يك مرحله حساسي كه دشمن خارجي با قوت و نيروي زياد حمله ور شده مي بايست از بين مي رفت تا براي ديگران يك درس عبرت باشد قبلاً پيامبر دو گروه بني قينقاع و بني نظير را رها كرده بود و همين مطلب باعث شد تا بني قريظه نيز چنين بيانديشد كه با آنها نيز بهمان گونه رفتار خواهد شد اما اين بار حكم خدا كشتن آنها بود و پيامبر تصميم گيري را بر عهده سعد معاذ گذاشت كه او هم نظر داد كه مردان جنگنده آنان اعدام و اموالشان تقسيم زنان و فرزندانشان نيز اسير گردند.

فتح مكه؛

اولين برخورد مسلمين با مشركين خارج از جزيره العرب در مناطق شامات در سال هشتم هجري بنام غزوه موته اتفاق افتاد. در مكه بين دو قبيله بني غزائه و بني بكر درگيري رخ مي دهد و قريش بر خلاف عهدنامه كه خزاعه هم پيمان محمد است و اگر قريش به بني بكر كمك كند پيامبر هم به خزاعه كمك مي كند به بني بكر نيرو و تجهيزات فرستاده از اينرو با شكايت خزاعه به پيامبر (ص) به جهت پيمان شكني قريش، پيامبر آماده رفتن به سوي مكه شد.

تلاش هاي ابوسفيان در مدينه براي احياي صلحنامه كه قريش محتاج بدان بود سودي نبخشيد و سپاه پيامبر متشكل از ده هزار نفر جنگجو به سوي مكه حركت كرد در بين راه ابوسفيان اسلام آورد و پيامبر اعلام امان داد. مكه تقريباً بدون خونريزي فتح گرديد. و اين فتح نتيجه صلحي بود كه دو سال قبل از آن پيامبر (ص) با مشركين منعقد كرده بودند.

غزوه خيبر

اوائل سال هفتم براي سركوبي قوم يهود كه مشوق تمام قبايل عرب براي جنگ با مسلمين بودند پيامبر با سپاهي عازم قلعه خيبر گرديدند و در ابتدا در محلي ميان قلعه هاي خيبر و قبيله غطفان كه از هم پيمانان آنان بود، سپاه خود را مستقر كرد تا يهود را از حمايت غطفان محروم كند پس از آن كه غطفان از حمايت يهود منصرف شدند به قلعه هاي يهود حمله ور شده و بتدريج آنها را شكست دادند تعداد قلعه ها ده تا بود كه يكي پس از ديگري ساقط گرديد در اين ميان يكي از آنان كه از استحكام بيشتري برخوردار بود مقاومت كرد.

پيامبر يك روز ابي بكر را با سپاه فرستادند و او بدون موفقيت بازگشت. روز بعد عمر را فرستاد او نيز بدون كمترين پيروزي بازگشت. در روز سوم علي (ع) را فرستادند و آن قلعه نيز بر مسلمين فتح گرديد و بساط يهوديان به عنوان يك نيروي منسجم از مدينه برچيده شد. در اين درگيري ها 29 نفر از مسلمين به شهادت رسيدند. در موقع فتح خيبر سپر حضرت علي (ع) از دست وي افتاد و ايشان متوجه در خيبر گرديده و آن را از جاي كندند و تا پايان كارزار به جاي سپر بكار بردند در كه هشت نفر از نيرومند ترين سربازان اسلام از آنجمله انواري سعي كردند كه آن را از اين رو به آن رو كنند و نتوانستند.

غزوه رجيع؛

حادثه تلخ و ناگوار رجيع كه گروهي از قبيله هاي نهل و قاره كه تيره هايي از بني لحيان بودند، سپاه تبليغي اسلام را بي رحمانه و ناجوانمردانه كشتند و حتي دو نفر از آنها را زنده دستگير كرده به مقامات قريش فروختند و آنها هم بعنوان انتقام هر دو نفر را دار زدند.

مسير تبليغ سپاه اسلام متوقف گرديد رهبر عاليقدر مسلمانان لازم ديد كه قبيله بني لحيان را ادب كند تا قبائل ديگر نيز به وظيفه خود آشنا شوند و گروههاي تبليغي اسلام را اذيت نكنند. در ماه پنجم از سال ششم هجري ابن مكتوم را به جاي خود در مدينه گذارد و كسي را از مقصد خود آگاه نساخت زيرا مي ترسيد كه قريش و بني لحيان از قصد او آگاه شوند. از اين جهت راه شمال را كه منتهي به شام مي شد پيش گرفت و پس از طي منازلي راه خود را منحرف ساخت و در نحران كه سرزمين بني لحيان بود فرود آمد ولي دشمن از تصميم مسلمانان آگاه شده و به كوه ها پناه برد و همين حمله مسلحانه و زبوني دشمن اثر معنوي خود را بخشيد و دل هاي آنها پر از ترس و رعب گرديد.

پيامبر (ص) براي تكميل مقصد دست به يك مانور نظامي زد و خود را با دويست سرباز از نحران حركت كرده در لحيان كه نزديكي مكه است فرود آمد. سپس ده نفر را به عنوان گروه اكتشافي به كرانه هاي مكه فرستاد (كرانه الغميم) به طوري كه حركت سربازان اسلام و قدرت نهايي آنها براي قريش نمايان بود سپس دستور كوچ داد و همگي رهسپار مدينه شدند جابر ابن عبدالله مي گويد: رسول خدا پس از بازگشت از اين غزوه چنين مي گفت: از رنج مسافرت و مشقت و نقل و انتقال و حوادث ناگوار در زندگي مادي و خانوار انسان به خدا پناه مي برم.

جنگ تبوك (غزوه)

از جمله حركت هايي كه زمينه ساز اشاعه و نفوذ اسلام به مناطق دور دست در نزديكي هاي شام بوده ماجراي تبوك است. كه در سال نهم هجرت رخ داده است. گفته شده كه علت اقدام پيامبر (ص) براي رفتن به تبوك رويارويي با سپاه هرقل بود. كه همراه عده كثيري از روميان و عربان قصد حمله به مدينه را داشتند. آنچه كه در اين جنگ قابل توجه است درگيري و جنگ نيست، زيرا جنگي صورت نگرفت، مهم در اين جنگ آزمايش مؤمنين و تشخيص منافقين و حركات آنها بود. هنگامي كه خبر حركت به سوي تبوك به تمامي اعراب رسيد بسياري از افراد با بهانه اي واهي و بسياري از منافقين با تحريكات خود قصد جلوگيري از رفتن سپاه را داشتند.

عده اي از آنها گرماي هوا را بهانه كردند. گروهي نيز از اعراب آمده و رخصت براي نرفتن به جنگ از پيامبر مي خواستند، قرآن كساني را كه ترك جهاد كرده اند در حقيقت كساني مي داند كه خدا و رسول را تكذيب كرده اند. گروهي از مسلمين نيز نزد پيامبر آمده و براي رفتن خود به جنگ مركب طلبيدند اما پيامبر چيزي نداشت به آنها بدهد و آنها نيز برگشتند.

در حول و حوش جمع آوري سپاه براي رفتن به تبوك عده اي از منافقين به بهانه ساختن مسجد باقي ماندند و قبل از رفتن پيامبر (ص) از او خواستند تا پس از برگشت در آن مسجد نماز بر پاي دارد در حاليكه قرآن در آيه 107 سوره توبه مي گويد كه خداوند شهادت مي دهد كه آنان دروغگويند. اين خبر را وقتي خداوند به پيامبر دادند كه از تبوك باز مي گشت. لذا او عده اي را فرستاده و مسجد را ويران كردند بعلاوه دستور خداوند به پيامبر (ص) اين بود كه هيچگاه در آن مسجد نماز نگذارند. پيامبر (ص) عازم جنگ شد اما از اينكه عده اي از منافقين در مدينه باقي مانده و امكان دارد كه بلائي بر سر زنان و كودكان مسلمين بياورند تصميم گرفت علي (ع) را در مدينه بگذارد منافقين براي اينكه علي را از شهر برانند شايع كردند كه پيامبر (ص) دوست نداشته تا علي را بهمراه خود ببرد، علي (ع) نزد پيامبر كه هنوز فاصله زيادي دور نشده بود رفته و اين شايعه را به عرض پيامبر (ص) مي رساند. پيامبر (ص) براي نگهداشتن او در مدينه فرمودند:

اما ترضي يا علي ان تكون مني بمنزله هارون من موسي

آيا اي علي خشنود نمي شوي كه نسبت تو بمن بمنزله هارون نسبت به موسي باشد.

در اين جنگ هرچند درگيري مستقيمي با روميان در نگرفت، گروهي را پيامبر به سراغ اكيدبن عبدالملك فرستاد. او پادشاه بود كه پس از مختصري درگيري امان خواسته و با قبول جريمه به محل خود بازگشت.

در بازگشت پيامبر (ص) به سوي مدينه گروهي كه اصحاب عقبه نام گرفتند قصد ترور پيامبر (ص) با بطور غير مستقيم داشتند آنها مي خواستند در يك پرتگاه شتر پيامبر را رم داده و چنين كردند ليكن خداوند پيامبر را محافظت نمود. آنها نيز هر چند در تاريكي قرار گرفتند ولي عده زيادي از آنها شناخته شدند. سه نفر با نام هاي كعب ابن مالك، مراره بن وسيع، هلال بن اميه كه پيامبر (ص) را همراهي نكرده بودند در بازگشت پيامبر (ص) خود را مواجه با دستوري از پيامبر (ص) ديدند كه هيچكس نبايد با آنها سخن بگويد، آنها از حركت زشت خود پشيمان شده رو به بيابان نهاده و گريه زاري مي كردند.

بالاخره آياتي نازل شد كه خداوند آن سه نفر را بخشيده در حالي كه زمين با آن وسعت براي آنها تنگ شده و جز خداوند پناهگاهي نداشتند و غزوه تبوك آخرين غزوه اسلامي بود كه پيامبر در آن شركت داشتند و پس از آن در هيچ نبردي شركت نكردند.

جنگ موته

در سال هشتم هجري پيامبر اكرم (ص) حارث بن عمير با نامه اي به سوي پادشاه بصري فرستاد ولي هنگامي كه نامه رسان حضرت به موته رسيد، او را كشتند. مسلمانان به دستور پيامبر خدا (ص) به سمت دشمن حركت كردند و سرانجام در موته به لشكر هرقل پادشاه روم كه از صد هزار رومي و غير رومي تشكيل شده بود برخوردند. جنگ سختي ميان آنان در گرفت در اين جنگ زيدبن حارثه ، جعفربن ابيطالب و عبداله بن رواح سرداران لشكر اسلام كشته شدند و مسلمانان نتوانستند در برابر كفار مقاومت كنند و به مدينه بازگشتند.

غزوه ذات السلاسل:

از روزي كه پيامبر (ص) به مدينه مهاجرت نمود و مدينه را كانون اسلام و محل تمركز مسلمانان قرار داد، پيوسته مراقب اوضاع دشمنان و جنب و جوش هاي توطئه آميز آنان بود و در پرتو آگاهي از توطئه ها، چه بسا نقشه هايي را در نطفه خفه كرد. ماموران پيامبر (ص) گزارش دادند كه در سرزميني به نام دواري يابس هزاران نفر با يكديگر هم پيمان شده اند كه با تمام قوا در كوبيدن اسلام بكوشند يا در اين راه كشته شوند و يا محمد (ص) و افسر دلاور و فاتح او علي (ع) را از پاي در آورند. علي بن ابراهيم قمي در تفسير خود مي نويسد پيك وحي پيامبر را از توطئه آنان آگاه ساخت. پيامبر (ص) لازم ديد مسلمانان را از اين جريان آگاه كند در آن زمان رمز گرد آمدن مردم براي نماز و يا شنيدن مطلب لازم محله الصلاه جامعه بود. منادي به دستور پيامبر (ص) در نقطه رفيعي از مسجد قرار گرفت و جمله مزبور ر ا با صداي رسائي بازگو نمود.

وقتي مردم جمع شدند پيامبر آنان را در جريان مسئله قرار داد و گفت كه دشمنان قصد حمله شبانه را دارند دسته اي را براي دفع اين فتنه با فرماندهي ابي بكر روانه كردند كه اين عده مسافتي سنگلاخي را طي كرده به قبيله مزبور رسيدند. كه در دره اي مستقر بودند و وقتي با مقاومت قبيله مذكور مواجه شدند مجبور به بازگشت شدند براي بار دوم پيامبر گروهي را با فرماندهي “عمر” فرستادند. اين دفعه دشمنان از دفعه اول بيدارتر بودند و در دهانه دره زير سنگها و درختان پنهان شده بودند و پس از اينكه از كمين گاههاي خود خارج شدند با سپاه اسلام به جنگ پرداختند. فرمانده سپاه به سربازان دستور عقب نشيني داد و به مدينه بازگشتند براي بار سوم حضرت محمد (ص) سپاهي را به فرماندهي حضرت علي (ع) فرستادند و جمله زير را بدرقه علي (ع) نمودند و فرمودند:

ارسله كراراً غير فرار، او را به فرماندهي بر گزيدم زيرا او فرماندهي حمله ور است و هرگز پشت به ميدان نمي كند. تخصيص اين گفتار به علي (ع) حاكي است كه فرماندهان قبلي نه تنها شكست خورده بودند بلكه بر خلاف اصول نظامي اسلام عقب نشيني آنها توأم با هزيمت بوده است. سردار دلاور اسلام با پيروزي بي سابقه اي به مدينه بازگشت. اين جانبازي و فداكاري بقدري ارزش داشت كه سوره العاديات درباره اين واقعه نازل گرديد. سوگند بديع و شور انگيز اين سوره به منظور تقدير از روح نظامي و بطولت سربازان فداكار اين واقعه مي باشد. اينك آياتي از اين سوره؛

«والعاديات ضبحاً، فالموريات قدحاً، فالمغيرات حبحاً فااثرن به نقعاً، فوسطن به جمعاً»

سوگند به اسبان دونده كه نفس زنان بسوي ميدان پيش مي روند و بر اثر برخورد سم آنها به سنگها برق از آنها مي جهد و صبحگاهان برق آسا بر دشمنان حمله مي برند و با حركت سريع خود ذرات غبار را در فضا پراكنده مي كنند و دشمن را در حلقه محاضره قرار مي دهند.

جنگ حنين

جنگ حنين به منظور سركوب تيره هاي هوازن و ثقيف انجام شد در اين موقع پيامبر اسلام دوازده هزار سرباز مسلح زير پرچم داشتند. ابي بكر درباره زيادي نفرات گفت ما هرگز شكستي بخاطر كمي نفرات نمي خوريم چون نفرات ما چندين برابر دشمن است.

قبائل هوازن و ثقيف هم بعد از فتح مكه يقين داشتند كه مورد حمله سپاه اسلام قرار مي گيرند تصميم گرفتند با يك نيرنگ نظامي خود يا استقبال سپاه اسلام آمده بر آنها ضربت مهلكي بزنند به همين منظور همه زنان و احشام را در پشت سر سپاه همراه داشتند كه كسي عقب نشيني نكرده و همه براي خاطر حفظ مال و اموال و زن و فرزند خود با ثبات و پايداري كامل نبرد كنند و در گذرگاهي در منطقه حنين در پشت سنگها و صخره ها و شكاف كوه ها و در نقاط مرتفع دره سنگر گرفته و پس از ورود سپاه اسلام به اين دره عميق و طولاني از مخفيگاه خارج شده و واحدهاي اسلام را زير رگبار تير و سنگ قرار دادند. حمله غافلگيرانه دشمن سپاه اسلام را سراسيمه و وحشت زده كرد و بي اختيار پابه فرار گذاشتند و خود بيش از دشمن به بي نظمي و بهم زدن صفوف كمك كردند.

پيامبر (ص) كه از سرسختي و لجاجت اين تيره ها با خبر بودند خود بر استر سفيدي كه به صورت پيشكش به پيامبر(ص) داده بودند در پشت سپاه حركت مي كردند وقتي احساس كردند كه بالحظه اي درنگ محور تاريخ دگرگون گشته و اجتماع بشر مسير خود را عوض مي كند و سپاه شرك سپاه توحيد را در هم مي كوبد از اين لحاظ روي مركب خود رفته و با صداي بلند گفت: يا انصاراله و انصار رسوله انا عبداله و رسوله! (اي ياران خدا و ياران پيامبر!‌ من بنده خدا و پيامبر وي هستم) و پس از آن استرخود را به سوي ميدان نبرد حركت دادند و سپاهيان فداكاري چون امير مومنان و عباس و فضل ابن عباس و اسامه و ابوسفيان بن احارث، همراه و نگهبان پيامبر بودند، ايشان حركت كردند.

دسته هاي فراري با ندامت و پشيماني عجيبي به سوي پيامبر (ص) بازگشته و در اندك زماني دشمن را به عقب نشيني و فرار مجبور ساختند. سپاه دشمن كه زنان و احشام باعث دست و پاگيري آنان شده بود با 6 هزار اسير و 24 هزار كشته و چهل هزار گوسفند و چهار هزار رقيه 852 كيلوگرم نقره پا به فرار گذاشتند.

جنگ طائف

پس زا غزوه حنين سپاه اسلام براي سركوب قبيله ثقيف كه هم پيمان هوازن بودند روانه طائف گشته تا در پشت سر خود نقطه اتكا و پناهگاهي براي دشمن باقي نگذارد. برج طائف كه بسيار مرتفع بود و ديوار محكمي داشت و برجهاي مراقبت آن كاملاً بر خارج قلعه مسلط بود، ارتش اسلام دژ را محاصره كرده و دشمن با تيراندازي از بالاي برج از پيشروي سربازان اسلام جلوگيري كرده پيامبر گرامي دستور عقب نشيني دادند و با پيشنهاد سلمان فارسي منجنيق نصب نموده و 24 روز برج ها و داخل دژ را سنگباران كردند و همزمان با نصب منجنيق و پرتاب سنگ قرار شد كه براي شكافتن ديوار دژ، از ارابه هاي جنگي استفاده كنند.

اما شكافتن ديوار با مشكل بزرگي روبرو بود چون تيرها از برج ها و ساير نقاط دژ مانند رگبار بر سر واحد هاي سپاه اسلام مي ريخت و كسي را ياراي نزديك شدن به ديوار نبود و چون ماه شوال سپري مي شد و ماه ذي القعده فرا مي رسيد كه از نظر ملت عرب جنگ و نبرد در آن ماه حرام بود و اسلام هم اين سنت صالح را تحكيم كرد، براي حفظ اين سنت لازم بود كه هر چه زودتر محاصره برچيده شود تا عرب ثقيف، پيامبر را به مخالفت با سنت صالح متهم نسازند و همچنين مراسم حج نزديك بود كه در آن سال نظارت بر مراسم حج بر عهده مسلمانان بود زيرا پيش از آن تمام مراسم حج زير نظر مشركان مكه اداره شد و موسم حج پديد آورنده يك اجتماع باشكوه و انبوهي از مردم عربستان مي باشد. بهترين فصل براي تبليغ اسلام و بيان حقيقت آيين توحيد به شمار مي رفت و پيامبر بايد از اين فرصت كه براي نخستين بار به دست او افتاده، حداكثر استفاده را بكند كه مسئله اي به مراتب بالاتر از تسخير يك ژ دور افتاده بود. با در نظر گرفتن همه اين شرايط پيامبر محاصره طائف را ترك گفت و همراه سپاهيان بازگشت.

نتيجه:

پيامبر به مدت ده سال به بيش از هفتاد عمليات نظامي كوچك و بزرگ دست زدند، اگر چه در مجموع اين عمليات كمتر از سيصد نفر از اصحابش به شهادت رسيدند. با نگاهي به اين غزوات بخوبي مي توان حدس زد كه نيروهاي اسلام هميشه از نظر تعداد در اقليت بوده و از لحاظ ساز و برگ جنگي نيز در نهايت برتري بر دشمانان خود نداشتند.

اما اعتماد به اعتقاد و موفقيت راه و ظريق حق باعث گرديد تا در اين عمليات پيروز گردند و در مواردي همچون غزوه بدر و حنين و حتي احزاب خداوند صريحاً همكاري امداد هاي غيبي را به آنها تصريح فرموده است.

 وجود افراد نيرومندي كه در سپاه اسلام در اين نبردها ياري مي دادند نقش مؤثري در پيروزي آنها داشت، از جمله برترين آنها حضرت علي بود كه در همه عمليات مشهور با مشركين شركت جست و در هر كدام از آنها خاطرات زيادي را بر جاي نهاد، موقعي كه خطرات مهم را از مسلمين دفع كرد و صفحات اولين سالهاي تاريخ اسلام را با حماسه هاي خود روشن تر ساخت در بدر، در احد، در خندق، در خيبر، در حنين و در همه جا جنگ او به مثابه شكست دشمن و يا حفظ اسلام از سهمگين ترين خطرات بوده است.

شيوه هايي نيز كه پيامبر (ص) در جنگ ها مراعات مي كرد در كسب پيروزي ها بسيار اهميت داشت، از جمله آنها مشورت با اصحاب خود در ابتداي جنگ بوده او نيز با توجه به مسئله وحي بي نياز از مشورت بود، اما در امور جنگ به چند دليل با آنها به مشاوره مي پرداخت؛ اول آنكه: اين افراد مي بايست در اين جنگ جان خود را در طبق اخلاص نهاده و عزيز ترين چيزشان را تقديم كنند. طبيعي بود كه با آنها در مورد جنگ، جنگي كه چنين عواقبي داشت با آنها مشورت شود. ثانياً اين مشورت ها به سربازان او اميد مي داد كه خود در اين لحظات حساس تعيين سرنوشت خود را تا حدودي بر عهده دارند و در اين مقطع حساس مي بايست راه خود را انتخاب كنند. طبيعي است اين انتخاب نهايت ارزش را براي آنها خواهد داشت.

از جمله سياست هاي ديگر پيامبر (ص) قرار دادن افرادي بود كه در مراكز مختلف و حتي خود مكه براي او اطلاعات جمع آوري مي كردند بسياري از مواقع همان اطلاعات موجب مي شد تا پيامبر (ص) قبل از آنكه دشمن بطور كامل خود را آماده سازد، او به سراغ آنها مي رفت و توطئه آنها را در نطفه خفه مي كرد. كما اينكه در مواقعي پس از نبرد ها افرادي را در پي مشركين مي فرستاد تا مسير و راه آنها را ارزيابي كند، چنانچه پس از درگيري احد، علي (ع) از طرف پيامبر (ص) بدنبال مشركين رفت تا ببيند قصد برگشت به مدينه را دارند يا اينكه به طرف مكه سرازير شده اند.

كندن خندق بر گرداگرد شهر مدينه در جنگ احزاب از سياست ها جنگي بود كه اعراب از پارسيان فرا گرفتند. در آن دوره در صورتي كه سپاه هزار نفري قريش به مدينه حمله مي كرد مي توانست صدمات بسيار زيادي به مسلمين وارد كند اما وجود خندق و نيز ياري خداوند و شجاعت علي (ع) در كشتن قهرمان مشركين عمربن عمرود دشمن را به هزيمت كشاند. استفاده از تفرقه به عنوان يك حربه كاري بر عليه دشمن واقعيتي است كه پيامبر در جنگ احزاب از آن بهره گرفتند و بدان وسيله يهود را از مشركين جدا كرد و توانست قدرتي را كه احتمالاً با همكاري آنها مي توانست بر عليه پيامبر بوجود آيد، از بين ببرد او در اينجا دوگانگي بين دشمنان خود، قبل از آن نيز تلاشهايي كرده بود و ضمن قرار دادهايي با يهود به آنها قبولانده بود كه نمي بايست با قريش همكاري نظامي و حتي تجاري و نيز در حد پناه دادن به آنها داشته باشد و چنين بود كه رسالت او جهاني شد.


8 اصل در مسئله عصمت پيامبران

اصل اول

عصمت‏به معنى مصونيت‏بوده و در باب نبوت داراى مراتب زير است:

الف - عصمت در مقام دريافت، حفظ و ابلاغ وحى;

ب - عصمت از معصيت و گناه;

ج - عصمت از خطا و اشتباه در امور فردى و اجتماعى.

عصمت پيامبران در مرحله نخست، مورد اتفاق همگان است، زيرا احتمال هر نوع لغزش و خطا در اين مرحله، اطمينان و وثوق مردم را خدشه‏دار مى‏سازد و ديگر پيامهاى پيامبر مورد اعتماد و اطمينان نخواهد بود، در نتيجه هدف نبوت نقض مى‏شود.

گذشته از اين، قرآن كريم يادآور مى‏شود كه خداوند پيامبر را تحت مراقبت كامل قرار داده است تا وحى الهى به صورت صحيح به بشر ابلاغ شود، چنانكه مى‏فرمايد:‹‹عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا× الا من ارتضى من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا× ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم واحاط بما لديهم و احصى كل شي‏ء عددا›› (جن/26-28): او آگاه از غيب است، و حقايق غيبى را بر كسى آشكار نمى‏سازد، مگر آن كس كه مانند پيامبر مورد رضايت او است، پس براى مراقبت از وى، پيش رو و پشت‏سر او، نگهبانى مى‏گمارد تا بداند ( محقق شود) كه آنان پيامهاى پروردگارشان را رسانده‏اند، و خدا به آنچه نزد آنها است احاطه دارد، و همه چيز را شمارش كرده است.

در آيه ياد شده، دو نوع نگهبان براى صيانت از وحى وارد شده است:

الف - فرشتگانى كه پيامبر را از هر سو احاطه مى‏كنند;

ب - خداوند بزرگ كه بر پيامبر و فرشتگان احاطه دارد.

علت اين مراقبت كامل نيز تحقق يافتن غرض نبوت يعنى رسيدن وحى خداوند به بشر است.

اصل دوم

پيامبران الهى، در عمل به احكام شريعت، از هرگونه گناه و لغزش مصونيت دارند، و اصولا هدف از بعثت پيامبران در صورتى تحقق مى‏پذيرد كه آنان از چنين مصونيتى برخوردار باشند. زيرا اگر آنان به احكام الهى كه خود ابلاغ مى‏كنند دقيقا پايبند نباشند، اعتماد به صدق گفتار آنها از ميان مى‏رود و در نتيجه هدف نبوت تحقق نمى‏يابد.

محقق طوسى در عبارت كوتاه خود به اين برهان چنين اشاره كرده است:«و يجب في النبي العصمة ليحصل الوثوق فيحصل الغرض‏» (1) : عصمت‏براى پيامبران لازم است تا وثوق به گفتار آنها حاصل شود، وغرض از نبوت تحقق يابد.

عصمت پيامبران از گناه، در آيات گوناگون مورد تاكيد قرآن كريم قرار گرفته است، كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

الف - قرآن پيامبران را هدايت‏شدگان و برگزيدگان از جانب خداوند مى‏داند: ‹‹واجتبيناهم وهديناهم الى صراط مستقيم›› (انعام/87).

ب - يادآور مى‏شود آن كس را كه خدا هدايت مى‏كند، هيچ كس قادر به گمراه ساختن وى نيست: ‹‹ومن يهد الله فما له من مضل›› (زمر/37).

ج - معصيت را ضلالت مى‏داند: ‹‹و لقداضل منكم جبلا كثيرا›› (يس/62).

از مجموع اين آيات استفاده مى‏شود كه پيامبران از هر نوع ضلالت و معصيت پيراسته‏اند.

افزون بر اين، آن برهان عقلى كه قبلا بر ضرورت عصمت پيامبران اقامه كرديم، بر لزوم عصمت آنان قبل از بعثت نيز دلالت مى‏كند. زيرا اگر انسانى پاسى از عمر خود را در گناه و گمراهى صرف كند و سپس پرچم هدايت را به دست‏بگيرد، چندان مورد اعتماد مردم قرار نمى‏گيرد، ولى كسى كه از آغاز عمر از هرگونه آلودگى پيراسته بوده به خوبى قادر به جلب اعتماد مردم خواهد بود. علاوه غرض‏ورزان و منكران رسالت مى‏توانند به سادگى روى گذشته‏هاى تاريك وى انگشت نهاده و به ترور شخصيت و مخدوش ساختن پيام وى بپردازند. در چنين محيطى، تنها انسانى كه در اثر يك عمر پاكى و درستى «محمد امين‏» لقب گرفته، مى‏تواند با شخصيت تابناك خويش، آفتاب‏وار حجاب تبليغات سوء دشمن را كنار زند و با پايدارى واستقامت‏شگرف خويش، تدريجا محيط تاريك جاهليت را روشن سازد.

گذشته از اين، بديهى است انسانى كه از آغاز زندگى داراى مقام عصمت از گناه بوده است، از انسانى كه فقط پس از بعثت داراى چنين مقامى شده است، برتر است و نقش هدايتى او نيز بيشتر خواهد بود، و مقتضاى حكمت الهى اين است كه فعل احسن و اكمل را برگزيند.

اصل سوم

پيامبران، علاوه بر عصمت از گناه، در موارد زير نيز مصون از خطا بوده‏اند:

الف - داورى در منازعات: پيامبران از جانب خدا ماموريت داشته‏اند كه بر طبق موازين قضا داورى كنند، يعنى از مدعى شاهد بطلبند، و اگر مدعى شاهدى نداشت، از منكر سوگند بخواهند، وهيچگاه با اين ميزان الهى مخالفت نكرده‏اند. ولى ممكن است‏شاهد عمدا يا سهوا بر خلاف واقع گواهى داده، ويا منكر به دروغ يا از روى اشتباه سوگند ياد كند و در نتيجه حكم پيامبر مطابق واقع نباشد، اين نوع مخالفت ضررى به عصمت پيامبران نمى‏زند، زيرا او مامور است‏بر طبق ميزان الهى قضاوت كند، و آنجا كه داورى او بر خلاف واقع باشد، او از خطاى حكم خود آگاه است، گرچه به خاطر مصالح اجتماعى مامور به عمل بر وفق آن نمى‏باشد.

ب - تشخيص موضوعات احكام دينى مثلا فلان مايع شراب است‏يا نه.

ج - مسائل اجتماعى و تشخيص مصالح ومفاسد امور.

د - مسائل عادى زندگى.

دليل عصمت در موارد سه مورد اخير، اين است كه در ذهن غالب افراد، خطا در اين‏گونه مسائل با خطا در احكام دينى ملازمه دارد. در نتيجه، ارتكاب خطا در اين مسائل، اطمينان مردم را نسبت‏به شخص پيامبر خدشه‏دار ساخته و نهايتا مايه خدشه‏دار شدن غرض بعثت مى‏گردد. هرچند لزوم عصمت در دو صورت نخست، روشن‏تر از عصمت در صورت اخير است.

اصل چهارم

يكى از مراتب عصمت آن است كه در وجود پيامبران امورى نباشد كه مايه دورى گزيدن مردم از آنان است. همگى مى‏دانيم برخى از بيماريهاى جسمى، يا برخى از خصلتهاى روحى كه حاكى از دنائت و پستى انسان است، مايه تنفر و انزجار مردم مى‏كردد. طبعا پيامبران بايستى از اين‏گونه معايب جسمى و روانى منزه باشند، زيرا انزجار مردم از پيامبر و دورى گزيدن از او، با هدف بعثت - كه ابلاغ رسالات الهى توسط پيامبر به آنان است - منافات دارد. نيز يادآور مى‏شويم كه حكم عقل در اينجا به معنى كشف يك واقعيت است، و اينكه، با توجه به حكمت‏خدا بايد كسانى به پيامبرى برگزيده شوند كه پيراسته از چنين عيوبى باشند. (2)

اصل پنجم

حكم قاطع عقل و داورى صريح قرآن را درباره لزوم عصمت پيامبران دانستيم، ولى در اين زمينه برخى از آيات - در بدونظر - حاكى از صدور گناه از آنان مى‏باشد (مانند آيات وارده در باره حضرت آدم و غير آن). در اين موارد چه بايد گفت؟

در پاسخ بايد خاطر نشان ساخت: مسلما، به حكم اينكه هيچگونه تناقضى در قرآن راه ندارد، بايد با توجه به قرائن موجود در خود آيات، به مراد واقعى آنها پى برد، و در اين موارد ظهور بدوى هرگز نمى‏تواند ملاك قضاوت و داورى عجولانه قرار گيرد. خوشبختانه مفسران و متكلمان بزرگ شيعه، به تفسير اين آيات پرداخته، و حتى برخى از آنان در اين باره كتابهاى مستقلى تاليف كرده‏اند. از آنجا كه بحث درباره تك‏تك اين آيات از گنجايش اين رساله بيرون است، علاقمندان مى‏توانند به كتب مزبور مراجعه كنند. (3)

اصل ششم

عامل و منشا عصمت را مى‏توان در دو چيز خلاصه كرد:

الف - پيامبران (و اولياى خاص الهى) از حيث معرفت و شناخت‏خداوند در پايه بسيار رفيعى قرار دارند كه هيچگاه رضا و خشنودى حضرت حق را با چيزى عوض نمى‏كنند. به عبارت ديگر، درك آنان از عظمت الهى و جمال وجلال شگرف وى، مانع از آن مى‏شود كه به چيزى غير از خدا توجه نمايند، و انديشه‏اى جز رضاى خدا را در سر بپرورند. اين مرتبه از معرفت همان است كه امير مؤمنان عليه السلام مى‏فرمايد: ما رايت‏شيئا الاو رايت الله قبله وبعده و معه: هيچ چيز را نديدم مگر آنكه پيش و پس و همراه با ديدن آن، خدا را ديدم. و امام صادق عليه السلام نيز مى‏فرمايد: «و لكني اعبده حبا له وتلك عبادة الكرام‏» (4) : من خدا را از روى دوستى با او پرستش مى‏كنم، و چنين است عبادت بزرگواران.

ب - آگاهى كامل پيامبران از نتايج درخشان طاعت وپى‏آمدهاى سوء معصيت، سبب مصونيت آنان از نافرمانى خدا مى‏باشد. البته عصمت گسترده و همه‏جانبه، مخصوص گروه خاصى از اولياى الهى است، ولى در عين حال برخى از مؤمنان پرهيزگار نيز، در بخش عظيمى از افعال خويش، از ارتكاب گناه مصون مى‏باشند، مثلا يك فرد متقى هرگز به هيچ قيمتى دست‏به خودكشى نمى‏زند، يا افراد بى‏گناه را نمى‏كشد. (5) بالاتر از اين، حتى افراد عادى هم نسبت‏به برخى از امور مصونيت دارند. فى‏المثل هيچ فردى به هيچ قيمت‏حاضر نمى‏شود به سيم لختى كه برق در آن جريان دارد، دست‏بزند. پيداست كه مصونيت در اين‏گونه موارد، ناشى از علم قطعى شخص به آثار سوء عمل خويش است; حال اگر چنين علمى در مورد تبعات بسيار خطرناك گناهان نيز حاصل گردد، قويا مايه مصونيت فرد از گناه خواهد بود.

اصل هفتم

با توجه به منشا عصمت، يادآور مى‏شويم كه عصمت‏با آزادى و اختيار معصوم منافات ندارد، بلكه فرد معصوم با وجود داشتن معرفت كامل نسبت‏به خدا و آثار اطاعت و معصيت، مى‏تواند گناهى را انجام دهد، هرچند از اين قدرت هرگز استفاده نمى‏كند. درست مانند پدر مهربان نسبت‏به فرزند خود كه بر كشتن فرزندش قدرت دارد، ولى هرگز اين كار را انجام نمى‏دهد. روشنتر از اين، عدم صدور قبيح از خداوند است. خداى قادر مطلق مى‏تواند افراد مطيع را وارد دوزخ ساخته و بالعكس اشخاص عاصى را وارد بهشت نمايد،ولى عدل وحكمت وى مانع از آن است كه چنين فعلى را انجام دهد. از اين بيان روشن مى‏شود كه ترك گناه و انجام عبادت و طاعت، براى معصومين افتخار بزرگى است، زيرا آنان در عين توانايى بر گناه، هيچ گاه مرتكب آن نمى‏شوند.

اصل هشتم

ما، در عين اعتقاد به عصمت تمام پيامبران، عصمت را ملازم با نبوت نمى‏دانيم. چه، ممكن است فردى معصوم باشد اما پيامبر نباشد. قرآن كريم درباره حضرت مريم مى‏فرمايد:‹‹يا مريم ان الله اصطفاك وطهرك واصطفاك على نساءالعالمين›› (آل عمران/42): اى مريم خداوند تورا از ميان زنان برگزيد، و از گناه پاك گردانيد، و بر زنان جهان برترى داد. از اينكه قرآن در مورد مريم لفظ «اصطفاء» را به كار برده، روشن مى‏شود كه وى معصوم بوده است، زيرا در باره پيامبران نيز واژه «اصطفاء» به كار رفته است:‹‹ان الله اصطفى آدم و نوحا وآل ابراهيم وآل عمران على العالمين›› (آل عمران/32).

گذشته از اين، در آيه مزبور از تطهير مريم سخن به ميان آمد، و مقصود پاكى وى از هر نوع پليدى است، نه تبرئه‏اش از اتهام گناه در مورد فرزندش كه يهود او را متهم ساخته بودند. زيرا تبرئه مريم ازاين گناه، در همان روزهاى نخست تولد عيسى عليه السلام با تكلم وى (6) به اثبات رسيد و ديگر نيازى به اين بيان مجدد نيست. گذشته از اين، آيه تطهير مريم به حكم سياق آيات مربوط به دورانى است كه او ملازم محراب بوده وهنوز به عيسى باردار نشده بود، بنابر اين اتهامى به ميان نيامده بود تا تطهير مربوط به آن اتهام باشد.

پى‏نوشت‏ها:

1. كشف المراد، ص‏349، بحث نبوت.

2.داورى خرد در اين مورد يك داورى قطعى است. بنابر اين، برخى از رواياتى كه درباره «ايوب‏» پيامبر عليه السلام وارد شده و حاكى از ابتلاى او به بيماريهاى تنفرآور مى‏باشد، گذشته از اينكه با حكم قطعى عقل مخالفت دارد، با رواياتى نيز كه از ائمه اهل بيت عليهم السلام رسيده است مخالف است. امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوار خود نقل مى‏كند: حضرت ايوب، در طول بيمارى خود، بوى بد يا صورت نازيبا پيدا نكرد و هرگز از بدن او چرك و خون و چيزى كه مردم از آن تنفر دارند بيرون نيامد. سنت‏خدا درباره انبيا و اولياى گرامى خود، چنين است. دورى مردم از ايوب، به علت فقر مالى وضعف ظاهرى او بود، ولى آنان از مقام و منزلت او در نزد خدا آگاه نبودند (خصال، ج‏1، ابواب هفتگانه، حديث‏107- ص‏400) طبعا رواياتى كه بر خلاف اين مطلب دلالت دارند، پايه اساسى نداشته و قابل قبول نيستند.

3. تنزيه الانبياء، سيد مرتضى; عصمة الانبياء، فخر الدين رازي; مفاهيم القرآن، جعفر سبحانى، ج‏5، بخش عصمت پيامبران.

4. بحار الانوار، 70/22.

5. امير مؤمنان درباره اين گروه مى‏فرمايد:« هم والجنة كمن قد رآها و هم فيها منعمون، وهم و النار كمن قد رآها و هم فيها معذبون‏»: آنان نسبت‏به بهشت‏بسان كسى مى‏باشند كه آن را ديده و از نعمت‏هاى آن برخوردار مى‏باشند، و نسبت‏به دوزخ همانند كسى مى‏باشند كه آن را ديده و گرفتار عذاب آن شده‏اند. (نهج البلاغه، خطبه همام شماره‏193).

6. فاشارت الي...(طه/29). منشور عقايد اماميه صفحه 110 استاد جعفر سبحانى

عصمت نبوت

ظهور پيغمبران خدا نظريه وحى را كه در فصل سابق گذشت تاييد مى‏كند پيغمبران خدا مردانى بودند كه دعوى وحى و نبوت نمودند و براى دعوى خود حجت قاطع اقامه كردند و مواد دين خدا را كه همان قانون سعادتبخش خدايى است،به مردم تبليغ نموده در دسترس عموم گذاشتند و چون پيغمبران كه با وحى و نبوت مجهز بودند،در هر زمان كه ظاهر شدند بيش از يك فرد يا چند فرد نبودند،خداى متعال هدايت‏بقيه مردم را با ماموريت دعوت و تبليغ كه به پيغمبران خود داده،تتميم و تكميل فرمود.

و از اينجاست كه پيغمبر خدا بايد با صفت عصمت متصف باشد،يعنى در گرفتن وحى از جانب خدا و در نگهدارى آن و در رسانيدن آن به مردم از خطاى مصون باشد و معصيت (تخلف از قانون خود) نكند،زيرا-چنانكه گذشت-تلقى وحى و حفظ و تبليغ آن سه ركن هدايت تكوينى مى‏باشند و خطا در تكوين معنا ندارد.

گذشته از اينكه معصيت و تخلف از مؤداى دعوت و تبليغ خود،دعوتى است عملى به ضد دعوت و موجب سلب وثوق و اطمينان مردم است از راستى و درستى دعوت و در نتيجه غرض و هدف دعوت را تباه مى‏كند.خداى متعال در كلام خود به عصمت پيغمبران اشاره نموده مى‏فرمايد: و اجتبيناهم و هديناهم الى صراط مستقيم (9) و باز مى‏فرمايد: عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم (10) .

پى‏نوشتها:

1-يعنى:«و پيغمبران را به سوى خود جمع‏آورى كرديم (به غير ما نمى‏پردازند و از غير ما اطاعت نمى‏كنند) و به راهى راست رسانيديم‏»، (سوره انعام،آيه 87)

2-يعنى:«تنها اوست كه داننده غيب است و به غيب خود كسى را مسلط نمى‏كند مگر پسنديدگان را از پيغمبران و در اين صورت از پس و پيش او (پيغمبر يا وحى) مراقبت كامل و رصدى به راه مى‏اندازد كه محققا پيامهاى خداى خود را برسانند»، (سوره جن،آيه 26-28)

شيعه در اسلام صفحه 141 تاليف: علامه سيد محمد حسين طباطبايى

منابع مورد استفاده:

1 فروغ ابديت آيت اله جعفر سبحانيدفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم

2 تاريخ سياسي اسلامرسول جعفريان          وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

3 تاريخ تحليلي اسلام  محمد نصيري (رضي)  دفتر نشر معارف

4 مكاتب الرسول        علامه احمدي           نشر يسن

5 مجمع البيان، طوبي  تحقيق رسول محلاتي  مكتبه العلميه الاسلاميه

6 تاريخ تحليلي و سياسي اسلام        علي اكبر جنتي          دفتر نشر فرهنگ اسلامي

7 پژوهشي در تاريخ پيامبر اسلام       سيد ابولحسن حسيني ادياني  انوارالهدي


فهرست مطالب

مقدمه:1

ضرورت حركت هاي جهادي؛2

جهاد يا دفاع (در حركت هاي رسول الله):3

غزوات پيامبر اسلام (ص)5

جنگ بدر: (غزوه)5

نتايج جنگ بدر:7

نتايج جنگ احد:10

جنگ خندق يا احزاب (غزوه)11

غزوه بني قينقاع. 12

غزوه بني نظير. 13

غزوه بني قريظه. 14

فتح مكه؛14

غزوه خيبر. 15

غزوه رجيع؛16

جنگ تبوك (غزوه)17

اما ترضي يا علي ان تكون مني بمنزله هارون من موسي... 18

جنگ موته. 19

غزوه ذات السلاسل:20

جنگ حنين... 21

جنگ طائف... 23

نتيجه:24

8 اصل در مسئله عصمت پيامبران.. 27

اصل اول.. 27

اصل دوم. 28

اصل سوم. 30

اصل چهارم. 31

اصل پنجم.. 32

اصل ششم.. 32

اصل هفتم.. 33

اصل هشتم.. 34

پى‏نوشت‏ها:35

عصمت نبوت... 36

پى‏نوشتها:37

منابع مورد استفاده:38

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 18 بهمن 1393 ساعت: 18:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تربت کربلا از منظر فقها :

بازديد: 185

 

تربت کربلا از منظر فقها :

افزون بر آثار وجودي و برکات انقلاب امام حسين (ع) درهر چه منتسب به ايشان است آثار و ثمراتزيادي نهفته شده از جمله در تربت آن حضرت که در اينجا از ديدگاه فقها به آن مي پردازيم .

فقيهان بزرگ شيعه همواره در کتب فتواي و استدلالي خويش مطالبي را در باره تربت امام حسين (ع) مورد توجه قرار داده اند[1] .

1 حرمت اهانت : تربت سيد الشهدا در ميان تمامي خاکها از امتياز و برتري برخوردار است زيرا با خون خدا (ثار ا...) آميخته و عجين شده است . از اين رو جاي شگفتي نيست که خداوند ارزش و عظمتي زياد بدان بدهد تا آنجا که شفاي درد دردمندان محل سجود عاشقان و عارفان موجب در امان ماندن جان مسافران سبب آمرزش مردگان و برکت زندگي نوزادان قرار گيرد .

از اين رو بديهي است که منظر فقه اهانت به آن حرام و هر کاري که از ان بي احترامي انتزاع شود جايز نيست .

روايات در اين باره بسيار است در کتاب شريف جامع احاديث الشيعه با بي را با نام " حرمه التوهين بتربه قبرالحسين و ماور عقوبه من رهنها " منعقد کرده است . و در آن حديث طولاني را گزارش کرده مبني بر اين که شخصي به جهت بي احترامي به تربت سيد الشهدا گرفتار عذاب و آتش الهي شده است . [2]

فقها نيز فتوا برحرمت اهانت بر تربت سيد الشهدا داده اند فقيهاني که بر عروه حاشيه دارند اين مسئله را پذيرفته و بر آن حاشيه زده اند .

2 استجاب برداشتن کام نوزادان :

روايات فراواني ار ائمه (عليهم السلام ) گزارش شده مبني بر اين که کام نوزادان را درابتداي تولد با تربت سيد الشهدا تبرک کنيد از جمله " عن الحسين بن ابي العلاء قال سمعت ابا عبدالله (ع) يقول : حنکوا اولادکم بتربته الحسين فانها امان حسين پسر ابي علا مي گويد شنيدم امام صادق (ع) مي فرمود : کام فرزندانتان را با تربت سيد الشهدا برداريد زيرا تربت آن حضرت سبب درامان بودن است " [3]

صاحب وسائل الشيعه نيز بابي را تحت عنوان " استجاب الستشفاء بتربه الحسين (ع) ... و تحنيک الولاد ... " گشود و درآن چهار روايت آورده است .[4]

ديگر فقها از جمله شيخ انصالري نيز يکي از مستحبات درباره اولاد را تحنيک با آب فرات وتربت سيد الشهدا مي داند . [5]

 3 سجده بر تربت سيد الشهدا (ع) و تهيه تسبيح :

بي شک با ارزش ترين اعمال زندگي انسانها عبادت و پرستش معبود با فضيلت ترين عبادات نماز و از بهترين اجزا و افعال نماز سجده است و از سوئي محبوب ترين سجده آن است که با تربت سيد الشهدا باشد مبناي اين مطلب روايات بسياري است که در کتاب هاي حديثي گزارش شده است . از جمله شيخ حر عاملي بابي را بعنوان " استجاب السجود علي تربه الحسين (ع) ... " گشود و چهار حديث در آن آورده است از جمله " محمد بن علي بن الحسين قال قال الصادق (ع) السجود علي طين قبر الحسين ينور الي الارضين السبعه "

شيخ صدوق مي گويد امام صادق فرموده است : سجده بر تربت حسين (ع) تا زمين هفتم را نوراني مي کند . " [6]

استجاب سجده بر تربت امام حسين (ع) داده اند فقهاني که بر عروه حاشيه دارند در اين مسئله حاشيه نزده اند و آن را پذيرفته اند .

بهترين وسيله ياد خدا ذکر و ياد زباني حضرت حق است . درروايات تاکيد شده اگر اين ذکر زباني همراه با تسبيح تهيه شده از تربت سيد الشهدا باشد از ثواب و معنويت بيشتري برخوردار است . در کتاب جامع احاديث الشيعه با بي را تحت عنوان " استجاب اتخاذ السبحه خصوصا من تربت الحسين و التبيح بها ودارتها " و من کانت معه سبحه من طين فبر الحسين (ع) کتب مسبحا وان لم يسبح بها شيخ صدوق مي گويد : "امام صادق فرموده است هر کس با او تسبيحي از خاک قبر امام حسين (ع) باشد جزو تسبيح گويان نوشته مي شود هرچند تسبيح نگويد . [7]

4 استشفا به تربت سيد الشهدا :

روايات وارده در اين مورد فراوان است در کتاب جامع احاديث الشيعه بابي را با نام " باب الستشفاء  بتربته الحسين (ع) و التبرک بها و تقبيلها و جواز الکلها الاستشفاء " منعقد و شش روايت منعقد و شش روايت را نقل کرده است از جمله : " عن محمد بن سليمان البصري عن ابيه عن ابي عبد الله (ع) قال في طين قبر الحسين (ع) الشفاء من کل داء و هو الدواء الا کبر محمد پسر سليمان بصري از پدرش نقل مي کند امام صادق (ع) فرموده : خاک قبر امام حسين (ع) شفاي هر دردي است و بزرگترين دارو همان است . [8]

 فقها با اين که خوردن خاک هر چند ناچيز را حرام مي دانند در مورد تربت سيد الشهدا فتوا به  جواز داده اند .

محقق حلي دراين باره فرموده است " خوردن خاک هر چند اندک حلال نيست مگر تربت سيد الشهدا پس خوردن آن به قصد استشفا جايز است [9].

5 مخلوط کردن با حنوط :

يکي از احکام و واجبات در مراسم بعد از مرگ عبارت است از : حنوط [10] .

رواياتي وارد شده بر اين که حنوط با تربت سيد الشهدا مخلوط شود . شيخ حر عاملي بابي را تحت عنوان " استحباب وضع التربه الحسينه مع الميت في الحنوط ... ) منعقد کرده و رواياتي را گزارش کرده از جمله : " محمد بن عبد الله بن جعفر الحميري قال کتبت الي الفقيه (ع) اسئله عن طين القبر يوضع مع الميت في القبر هل يجوز ذلک ام لاء فأ جاب و قرئت التواضع و منه نسخت ) توضع مع الميت في قبره و يخلط ان شاء الله جعفر حميري م يگويد : طي نامه اي از فقيه (امام زمان ) پرسيدم : خاک قبر امام حسين را همراه با مرده در قبر مي گذارند آيا جايز است ؟ آن حضرت پاسخ داد (من خودم پاسخ را با مهر شريف خواندم و از آن نسخه برداري کردم با ميت در قبر:

بي ترديد قبريکي از مکان هاي پر از وحشت و ترس است و در اين مکان انسان ها نيازمند به انيس و مونس و اميد است که از جمله چيزهايي که مي تواند اميد و مونس مرده در قبر باشد نوشتن آيات و شهادتين بر کفن ميت و يا گذاشتن تربت همراه با ميت در قبر باشد صاحب عروه در مقام بيان استجاب تکفين ميت مي فرمايد : " بهتر اين است که دعاهاي مذکور (قرآن  جوشن کبير حديث سلسله الذهب ) با تربت قبر سيد الشهدا نوشته شود " [11].

همچنين شيخ حر عاملي بابي را تحت عنوان " استجاب وضع التربه الحسينه مع الميت في الحنوط و الکفن و في القبر " منعقد کرده و از جمله روايات آن باب عبارتست از : ( ... ان الارض لا تقبل هذاه لانها کانت تعذب الله اجعلوا في قبرها شيئا من تربه الحسين (ع) ففعل ذلک بها تسترها الله تعالي امام صادق (ع) مي فرمايد : همانا زمين اين زن را نمي پزيرد ( زني که زنا کار بوده و فرزندانش را مي کشت ) زيرا زمين خلق خدا را به عذاب الهي گرفتار مي کند در قبر آن زن مقداري از تربت امام حسين (ع) را در آن بگذاريد سپس اين کار را کردند خداوند بوسيله زمين زن را پوشاند [12].

7 استحباب خوردن تربت در عصر عاشورا و افطار با تربت در عيد فطر :

در فرهنگ و معارف شيعي روز عاشورا از اهميت فراواني برخوردار است و آداب و احکامي دارد از جمله گفته شده زيارت سيد الشهدا خوانده شود و آشاميدن آب و خوردن غذا ترک شود تا بعد از ظهر سپس مقداري از تربت سيد الشهدا خورده شود . شيخ طوسي در اين باره مي نويسد :" چون روز عاشورا رسيد از خوردن غذا و نوشيدن آب خودداري کن تا بعد ازظهر سپس اندکي از تربت سيد الشهدا تناول کن " [13] .

شيخ حر عاملي بابي را تحت عنوان " استحباب الفطار يوم الفطر علي تمر و توبه حسينيه " منعقد نموده و در آن رواياتي گزارش شده است از جمله " علي بن محمد النوفلي قال قلت لابي الحسين (ع) اني افطرت يوم الفطر علي طين و تمر فقال جمعه برکه و سنه : علي پسر محمد نوفلي مي گويد : محضر امام رضا (ع) عرض کردم همانا روز عيد فطر با تربت سيد الشهدا و خرما افطار کردم . پس آن حضرت فرمود : برکت و سنت (استحباب ) را همراه کرده اي " [14] .

شيخ طوسي هم در کتاب  مصباح خوردن مقداري تربت سيد الشهدا (ع) را در عصر عاشورا و عيد فطر و عيد قربان جايز دانسته است . [15]

8 همراهي تربت براي امام از خطر :

در جامع احاديث الشيعه بابي را بعنوان " استحباب تربه الحسين (ع) للامان و دفع اانحراف " منعقد کرده و در آن رواياتي را که مربوط به اين مدعا است گزارش کرده : از جمله : " عن الصادق (ع ) : ... اذا اراد احدکم ان يکون امنا من کل خوف فليا خذالسبحه من تربته ... ثم يضعها في جيبه فان فعل ذلک في الغداه فلا يزال في امان الله حتي العشاء و ان فعل ذلک في العشاء فلا يزال في امان الله حتي الغداه : امام صادق (ع) مي فرمايد : ..  هر گاه شخصي از شما بخواهد از هر گونه ترس و وحشت بدور باشد از تربت سيد الشهدا تسبيح درست کند ... سپس آن را در جيب خود قرار دهد اگر اين کار در صبح انجام گيرد تا شب در امان است و اگر در شب اين کار انجام گيرد تا صبح در امان است . [16]

9 همراهي تربت با اثاثيه :

همان گونه که مستحب است مقداري از تربت سيد الشهدا همراه مسافر باشد همچنين رواياتي دلالت دارد که قرار دادن مقداري از تربت سيد الشهدا در ميان اثاثيه سفارش و تاکيد شده است در کتاب جامع احاديث روايتي از محمد پسر عيسي يقطيني آمده است که مي گويد ( امام رضا برايم مقداري لباس فرستاد ... در ميان لباسها مقداري خاک ديدم از مامور پرسيدم : اين خاک ها چيست ؟ گفت : امام رضا هيچ گاه اثاث را به جايي نمي فرستند مگر اينکه در آن  مقداري از خاک قبر امام حسين (ع) قرار مي دهد . سپس فرستاده آن حضرت گفت : امام رضا (ع) مي فرمايد : اين خاک موجب حفظ اثاث است انشا الله . [17]

10 غسل براي برداشتن تربت :

غسلهاي مستحب زياد است از جمله غسل براي برداشتن تربت سيد الاشهدا (ع) صاحب عروه در مقام شمارش غسل هاي مستحب مي نويسد " الثاني عشر : لللا خذ تربه قبر الحسين (ع) : دوازدهم غسل براي عروه  حاشيه زده اند درباره اين مسئله نزده و آن را نپذيرفته اند . [18]

10 غسل قصر و اتمام نماز در کربلا :

بيشتر فقها در چهار مکان فتوا داده اند که مسافر مخير است ميان تمام و يا قصر خواندن نماز و اين نيست جز فضيلت و اهميت آن چهار مکان از جمله اين مکان ها حاير ( حرم ) حسيني است صاحب عروه مي فرمايد : " اقوااين است که مسافر در چهار مکان ميان خواندن قصر و يا تمام و اين چهار مکان عبارتند از :

مسجد الحرام مسجد النبي مسجد کوفه و حاير حسين ... ) [19] فقهايي که بر عروه حاشيه دارند در اين مسئله اختلاف نکرده اند .

ابتداي آفرينش تربت کربلا :

در نظام آفرينش ترتيب خاصي حاکم است و تقدم و تاخر پديده ها بدون جهت نيست . در ميان خاکها زمين کعبه گر چه سابقه بيشتري نسبت به ساير زمينها دارد ولي زمين کربلا در آفرينش بر همه زمينها حتي کعبه مقدم است . آـري با اينکه کعبه از ارزش معنوي خاصي برخوردار است ولي قابل قياس با زمين کربلا نيست و زمين کربلا از آن برتر و حرمتش بيشتر است .

امام سجاد (ع) فرمودند :" خداي عز و جل پيش از آفريدن زمين کعبه زمين کربلا را حرم امن و مبارک قرار داد و بيست و جهار هزار سال پيش از آفريدن کعبه کربلا را عنوان حرم (خاص خويش ) بر گزيد و آن را برترين و والاترين زمين بهشت گردانيد آن بهترين منزل و مسکني بود که خداوند اولياي خويش را در ان جاي خواهد داد. [20]

ابن ابي جمهور را احسائي گويند :" از معصومين عليهم السلام روايت شده است : هنگاميکه خداي تعالي زمين مکه را آفريد زمين مکه خوشحال و مسرور گرديد خداي تعالي به او خطاب کرد : اي کعبه آرام باش . اگر نبود سرزميني که کربلا نام دارد تو را نمي آفريدم . " [21]

امام حسين (ع) فرمودند : " روزي که خداوند عزوجل زمين را گسترانيد اين محل را در کربلا براي من برگزيد و آن را پناهگاه شيعيان ما قرار داد آن جا امان است براي شيعه در دنيا و آخرت " [22]

مرحوم عماد الدوله مي گويد : " با اخبار زيادي که در دست داريم خاک کربلا بر زمين مکه رجحان دارد و روز عرفه عنايات لم يزلي حق به طرف زوار قبرستان حسين (ع)  و سپس به حجاج مکه مي گردد . بايد اعتراف کرد تمام اين فضايل زمين مکه براي زمين کربلا به تواتر احاديث نبوي صد بلکه هزار چندان است . زيرا رشته عبادات و طواف اطراف کعبه در سال يک موسم است ولي در کربلا هر روز و هر شب دعا و نماز و ذکات آنجا قطع نمي شود .

يک سلام با معرفت به سيد الشهدا (ع) مساوي با 99 حج که شخص پيامبر  (ص ) به نص فرمان خويش کرده باشد .

اينها افاضات الهي براي تدارک و جبران فداکاري حسين  (ع) است که بايد تا روز قيامت همه دنيا در همه اعصار از محضر مبارک حسين  (ع) و برکات خاک او بهرمند گردند .

 

تربت کربلا خمير مايه وطنيت بدن امام حسين  (ع) :

خداي عزوجل انسان را از خاک آفريده است چنانجه در قران مجيد اشاره فرموده است از فرمايشهاي خاندان وحي و تنزيل " عليهم السلام " استفاده مي شود که هر انسان از خاک محل دفن خويش آفريده است .

مرحوم کليني در اصول کافي بابي را در اين زمينه عنوان فرموده است در آنجا از امام باقر  (ع) يا امام صادق  (ع) نقل مي کند :

" من خلق من تربه دفن فيها "

" هرانساني از خاکي آفريده شده است که در نهايت همانجا به خاک سپرده خواهد شد " [23]

در روايتي از حضرت رسول اکرم  (ص ) آمده است . هنگامي که خداوند متعال آدم را آفريد زمين نزد خداومند شکوه و گلايه کرد که از خاک او برداشته و کم شد ! خداي عزوجل وعده کرد که آنچه از زمين گرفته شده به او برگردانده شود پس هر که بميرد حتما در خاکي که از آن آفريده شده دفن خواهد شد[24] .

 

مرحوم شيخ صدوق نقل مي کند : " از امام محمد باقر سئوال شد چرا انسان جايي بدنيا آمده و در جاي ديگري از دنيا مي رود ؟

 حضرت فرمودند : " زيرا خداوند تبارک و تعالي مردم را از خاک روي زمين آفريده است از اين رو هر کس به تربت خويش بازگشت مي کند . [25]

از اين اصل کلي استفاده مي شود که بدن مبارک امام حسين  (ع) نيز از خاک سرزمين مقدس کربلا آفريده شده است گرچه خلقت نور آن حضرت سالها قبل از خلق بدن مبارک ايشان بوده است .

علاوه براين در روايات مختلف آمده است کسي که مهر و تربت حضرت امام حسين  (ع) را بفروشد به منزله اين است که اعضاء و جوارح آن حضرت را فروخته و حرام بوده و گناهي است بزرگ و البته دليل آن هم با توجه به روايات قبلي واضح است .

حقيقت سجده بر تربت امام حسين  (ع) :

سجده نهايتت خضوع وخشوع انسان در پيشگاه خداي بي همتاست . در وصيتهاي پيامبر  (ص ) به اباذر غفاري آورده است : " اي اباذر هيچ انساني پيشانيش را براي خدا بر هيچ نقطه اي از زمين نگذاشت مگر اينکه آن نقطه از زمين روز قيامت شهادت مي دهد که خدايا اين شخص بر روي من ترا سجده کرد " کسي که معناي عبوديت را دريافته باشد و خود را بنده حق تعالي بداند هيچ گاه در مقابل دستورهاي او چون و چرا يي نمي کند .

امام صادق  (ع) فرمودند : " هرگز زيانکار نشد کسيکه حقيقت سجده را درک کرد و فهميد براي چه و براي که سجده مي کند حتي اگر در تمام عمرش يک مرتبه باشد چون حالت و افکارش عوض مي شود و مسير زندگيش خدايي مي شود " .

حال اگر اثبات شود که او دوست دارد اين سجده برخاک قبر سرور و سالار شهيدان حضرت ابا عبد الله الحسين  (ع) باشد منافاتي با عبادت نماز گزار ندارد . خداي حکيم و دانا چنين اراده فرمودهکه ياد و نام حضرت سيد الشهدا  (ع) که زنده کننده نماز و عبادت است زنده بماند .

مگر او نبود که با نماز جماعتي که در روز عاشورا و در زير رگبار تير و نيزه و سنگ بر پاداشت نماز را زنده و عبادت را احيا کرد و در حاليکه باران بلا از هر طرف وجودش را در بر گرفته بود نه تنها خم به ابرو نياورد بلکه خدا را شکر و بندگان خدا را نيز دعا کرد :

شمر گويد گوش کردم تا چه خواهد از خدا               جاي نفرين زير لب ديدم دعا دارد حسين

و مگر او نبود که با وجود آن همه درد و بلا و رنج و ابتلا بازشاکرانه و عاشقانه در گودال قتلگاهش گودالي که از همه تاريخ نيز بزرگتر است چنين صلا بر دعا بلند کرده بود :

" الهي رضا بقضائک و تسليما لامرک لا معبود سواک يا غياث المستغيثين "

وضو خون غسل خون محراب طاعت خون                خدارا با چنين حالتي عبادات لذتي دارد

آخر ميان عابد و معبود عاشق و معشوق چه واسطه اي بهتر از اين و چه رمزي گويا تر از اين مي شود پيدا کرد که جاي تربت پاک ثارالله را بگيرد . زيارت و تربت و تسبيح کربلا ياد کرد عاشورا است . که شريعه شهادت طلبي ما هميشه جوشان نگه داشته و درياي دلها بيدار و لايق را با اخلاص تمام و در خط خدا به فروش و فروزش وا داشته است تا باشد که در سايه سار خون خدا و خلوص خويش زمين و آسمان را پراز نور و صفا گردانند .

شيعه هيچ گاه تربت را معبود خود قرار نداده است و غير خدا را سزاوار پرستش نمي داند همچنانکه همه مسلمانان عالم به سوي کعبه نماز مي گذارند بي آنکه کعبه را پرستيده باشند . [26]

شيخ طبرسي از امام صادق  (ع) روايت مي کند که فرمودند :" سجده بر تربت حضرت سيد الشهدا  (ع) حجابهاي هفتگانه را دريده و پاره مي کند . [27]

شيخ طوسي و قطب راوندي از معاويه بن عمار نقل مي کند :" امام صادق  (ع) کيسه اي از ديباي زرد رنگ داشت که در آن تربت امام حسين  (ع) را گذاشته بود و هنگام نماز آن خاک را بر سجاده ريخته و بر آن سجده مي کردند ." و ديگر اينکه در ميان شيعه معروف است از خاک مقدس کربلا و از تربت کنار قبر سيد الشهداء خاک بر مي دارند و آن را لوح درست کرده و غالبا بر آن سجده مي کنند .



[1]-مطالب اين قسمت به نقل از آقاي محمد رحماني در کتاب مجموعه مقالات همايش امام حسين (تاليم اخلاقي و عرفاني امام حسين (ع) مولف : جمعي از نوسيندگان ) سال 1381

 

[2]- جامع احاديث الشيعه باب 81

[3]عروه الوثقي ج 14 باب 70 از ابواب المزار

[4] - وسائل الشيعه ج 14 باب 70 ص 521

[5] - شيخ انصاري کتاب نکاح احکام اولاد

[6] - وسائل الشيعه ج 2 باب 16 از ابواب مايسجد عليه

[7] - جامع الحاديث الشيعه ج 15 باب 80 ص 421

[8] - جامع الحاديث الشيعه ج 4 ص 402

[9] - شرايع السنن جواهر الکلام ج 36 ص 358

[10] - حنوط عبارت است از ماليدن کافور بر مساجد هفتگانه پيشاني دو کف دست – دو سر زانو – دو سر انگشت پا

[11] - عروه الوثقي ج 1 ص 412

[12] - وسائل الشيعه ج 2 باب 12 از ابواب التکفين ص 742

[13] - شيخ طوسي – مصباح المجتهد و سلاح المتعبد ص 713

[14] - جواهر الکلام ج 36 ص 368

[15] - همان ج 36 ص 368

[16] - جامع احاديث الشيعه ج 15 باب 78

 17 – همان ج 15 باب 78

[18] - عروه الوثقي ج 1 ص 463 في الغسال  المکانيه الغصليه

[19] - عروه الوثقيج 2 مساله 11 احکام صلاه المسافر

 - کامل الزيارات ص 268 . بحار : ج 57 ص 202 . ج 101 ص 107[20]

 -  غوالي المئالي ج 1 ص 430[21] 

 - اللوف : ص 59 بحار 44 ص 231 مسترک : ج 2 ص 218[22]

 - کافي ج 3 ص 202 کنزالاعمال ج 11ص565ج15ص 692[23] 

 [24] - روضه الواعضين ص 490

[25] - علل الشرابع : ص 308 بحار ج 82 ص 28 و ج 60 ص 358

[26] - شيعه چرا بر تربت امام حسين  (ع) سجده مي کند ؟ سيد مجتبي ذاکري شانديزي

[27] - مکارم اخلاق : ص 203 ج 4 ص 1033

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 18 بهمن 1393 ساعت: 18:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

زندگی نامه مدرس

بازديد: 471

 

زندگی نامه مدرس

افتخار هر ملت و کشور به چهره هاي علمي و شخصيتهاي برجسته آن است درخشيدن اختران فروزان در آسمان تاريخ و فرهنگ هر جامعه نشان استعداد ها توانمند ها و بالندگي هايي است که در جوهره و نهاد آن جامعه و مردمش نهفته است اين گنجه هايي پنهان و ذخيره هاي نهفته در سياي مفاخر علمي و مولفان و مصلحان جلوه مي کد با اين حساب بازنگري به اينگونه شخصيت ها توجه به گنجينه هاي گران قيمت و پشتوانه هاي فرهنگي يک امت است و چه چيزي جز اين نگاه و شناخت مي تواند فرزندان اين آب وخاک وارثان يک مکتب و ميهن و (غناي شخصيت) و (اعتماد به نفس) بخشد و آنان را در مسير ايستادن در برابر طوفان هاي مهاجر و سيلابهاي خانمان برانداز به مقاومت و مرزباني و دفاع از (هويت مستقل) خويش فرا خواند؟ راستي.... دريع نيست که از چهره هاي افتخار آفرين خويش که (گذشته) تاريخ و علوم فرهنگي اسلامي ما را به (امروز) پيوند بدهند بيگانه باشيم. اينک باغرور و سر بلندي (داشته) هاي خود را در(بازارجهاني فرهنگ و انديشه) عرضه مي کنيم و ديگر آنچه را (خود) داريم از بيگانه تمنا نمي کنيم و به گوهرهاي خويش مي نازيم و مي باليم و در پي گم شدگان لب دريا نيستم بر اين نعمت بزرگ خداي را سپاس فراوان.

سخن گفتن از تاريخ معاصر ايران حوادث و رويداد ها و تحولات و تغييرها و شرح احوال و بررسي آراء و اعمال رجال و شخصيتهاي آن از جمله شهيد مدرس بدون در نظر داشتن خطوط اصلي آن چه بر آن سامان حداقل از دوران تاج گذاري فتحعلي شاقاجار (1212ق) مصادف است با تشديد رقابتهاي مستعمراتي دولتهاي اروپايي و کشيده شدن آن به مرزهاي ايران و فروافتادن کشور در دايره سياست بين الملي و منارعات آن ناممکن مي نمايد.

 

 

 

ولادت...

سيد حسن مدرس با شرح حال مختصري از خود در سن 60 سالگي بنا به خواسته يکي از روزنامه هاي عصر تحرير فرمود. و در همان روزنامه به چاپ رسيده است وي در سال 1287 ه.ق در قريه سرابه کچو از توابع اردستان ديده به جهان گشود. پدرش سيد اسماعيل، جدش مير عبدالباقي از طايقه مير عابدين از سادات طباطبائي و در اصل از اهالي زواره اصفهان مهاجرت کرده و نزد جد پدري خود مير عبدالباقي، جهت فراگيري معلومات اوليه و کسي تربيت ديني سکونت گزيد. هشت سال بدين منوال گذشت و مقارن با چهارده سالگي برحسب وصيت پيشين جد خود جهت تحصيل علوم ديني عازم اصفهان شد، مدت سيزده سال درآن شهر سکونت نبوده و در اين مدت از قريب سي نفر از استاتيد ادبيات عرب، مفقول (فقه و اصول) و معقول (فلسفه) استفاده  کرد. از جمله اساتيد او در اصفهان، مرحوم ميرزا عبدالعي هرندي، جهانگير خان قشقائي و آخوند ملامحمد کاشاني بودند که مدرس نزد شخص نهضت منقول و نيز دو نفر اخير علوم معقول را فراگرفت وي هر سه نفر را به رياضت و زهد توصيف مي کند. بعد از واقعه تنباکو، در سال 1272 به عتبات عاليات مهاجرت نموده، به محضر آيت الله حاج ميرزا حسن شيرازي، مصدر فتواي سياسي و حرمت تنباکو، شريف حاصل کرده محضر اکثر بزرگان آن سامان را نيز درک کرد و عمدتا از دو استاد بزرگ آن عصر ملامحمد کاظم خراساني (اصول معروف و مولف کنايه الاصول) و آيت الله سيد محمد کاظم يزدي (فقيه عاليقدر و مولف عروه الوثقي) استفاده  کرد وي در اين مدت از همسر و فرزندان خود دور بود. در سال 1289 که مقرر شد.

نظارت پنج نفر از علماي طراز اول بر مصوبات مجلس شورا اعمال شود، عده اي با تأييد علماي نجف انتخاب و معرفي شدند و مدرس نيز يکي از ايشان بود، مدرس پس از قبول اين سمت، دريافت که ديگر احتياجي به خانه موروثي خود در اطراف اصفهان ندارد. آنرا به ساختن حمامي براي اهالي روستاي محل سکونت فرزندان خويش اختصاص داد.

در سال 1294 در پي بروز جنگ بين المللي اول و اشغال ايران توسط دول بيگانه در حالي که مدرس به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس سوم خدمت کرده قشون روسها قصد اشغال تهران را داشت. احمدشاه پيشنهاد کرد پايتخت به جاي ديگري منتقل شود. اما پذيرفته نشد. سرانجام با پيشنهاد مدرس و موافقت مجلس قرار شد يک دولت سايه در کنار دولت اصلي تشکيل شود، تا پس از سقوط احتمالي دولت مرکزي زمام امور را به دست گيرد. اين دولت سرانجام کابينه مهاجرت را تشکيل داد که از سوي متحدين حمايت مي شد و مدرس در اين دولت که رياست آن به عهده نظام السلطنه باقي بود و جمعا هفت عضو ثابت داشت پست وزارت عدليه را عهده دار شد. عضويت در اين کابينه در آن موقعيت که اشغالگران با آن مخالف بودند، خاطرات بسياري داشت، و چون از ابتدا دولت مذکور به اين منظور تشکيل شد که در مخارج تهران به صورت سيار و بدون اقدام، منتظر احاله مسئوليت باشد، سرنوشت آن از اول با دربدري و احيانا جدال با نيروهاي اشغالگر رقم زده شد. در نتيجه پس از حرکت مهاجران به همراهي عده اي از وکلا و آزادي خواهان قشون روس ايشان را تعقيب کرد در قم کميته دفاع ملي تشکيل شد و مدرس به عنوان يکي از چهار نفر هيأت رئيسه آن قبول مسئوليت کرد. در قريه رباط کريم نزديک قم بين مهاجران و اشغالگران برخورد سختي روي داد، مهاجران شکست خوردند و گروهي از ايشان به تهران بازگشتند. مدرس براي جمع آوري پول و امکانات جنگي با جمعي به اصفهان رفت و بدون آنکه توفيقي حاصل کند با مشقت بسيار خود را به باقيمانده مهاجران در کرمانشاه رسانيد و عضويت کابينه را که در آنجا رسميت يافته بود رسما قبول کرد.

بعد از اقدام مهاجران و استقرار در تهران، دولت وثوق الدوله که آزدايخواهان از جمله مدرس او را با مشخص در حضرت عبدالعظيم به جاي دولت صمصام السلطنه بختياري انتخاب کرده بودند تا پريشانيها و نابسامانيهاي بعد از جنگ را ترميم کند، به مردم خيانت کرد و با همکاري نصرت الدوله و مادام الدوله در حالي که هر يک مبالغي از دولت انگلستان رشوه گرفته و قرار داد 1919 را با دولت انگليس منعقد ساخت.

که اين قرار داد سرانجام با مخالفت غالب افراد از جمله مدرس شکست خورد. دوره پنجم مجلسي در 22 بهمن 1302 گشايش يافت. زمزمه تغيير رژيم از مشروطه به جمهوري از اواخر دوره چهارم مجلس به راه افتاده بود و مدرس و يارانش که در مجلس پنجم در اقليت بودند به اين نکته توجه داشتند و از ابتدا مخالفت با اعتبار نامه ها را وسيله قرار دادند تا وقت را بگذرانند و در سال 1302 قبل از طرح مساله جمهوري در مجلس به پايان برسد در ماجراي جمهوري مدرس در مجلس سيلي خورد، اما پايان قضايا نشان داد که سيلي واقعي را رضاخان خورده است . از اين جهت به انواع وسايل از جمله تظاهر به اهتمام و ارتباط با علما در تحکيم موقعيت خود کوشيد و واقع غم انگيز ارسال تمثال مبارک مولاي متقيان به رسم هديه از سوي علماي نجف براي رضاخان در همين زمان صورت گرفت، مدرس و يارانش که خود را ضعيف و حريف را در طريق وصول به مقصد مي ديدند چاره کار را در استيضاح دولت ديدند، و در حاشيه اقداماتي مثل مديران جرائد در مجلس، مخالفت با حکومت و نطق مفصل و تاريخي، در مجلس و نطق حائري زاده در پي آن سرانجام در جلسه مورخ دوم اسفند 1303 برگه استيضاح را به مجلس تقديم کردند و مدرس صحبت کوتاهي در اين زمينه ايراد کرد. در ماجراي استيضاح بين مدرس و رضاخان در مقابل مجلس برخورد علني پيش آمد.

 

مدرس سوانح ايام:

مدرس توسط آخوند ملامحد کاظم خراساني و ملاعدالله مازندراني، نامه اي مورخ سوم جمادي الاول 1328 جزو بيست نفر عالمان ديني ولايات مختلف جهت انتخاب پنج نفر به عنوان هيأت طراز اول به مجلس شوراي ملي معرفي مي شود، پس از چندين بار رأي گيري بالاخره در جلسه شعبان به حکم قرعه، جز و هيأت طراز اول انتخاب مي گردد، در مورخ 28 ذيحجه در مجلس حاضر و 19 محرم 1329 پس از شنيدن توضيحات مسئولين امور مملکتي مبني برموازنه مثبت تجارت ايران با روسيه براي جلوگيري از مقابله به مثل آن دولت به اتفاق امام جمعه (خويي) تلگرافي به آخوند خراساني و مازندراني خواستار توقف حکم تحريم روسي مي شود.

 

مدرس در مجلس دوم:

دوره دوم قانونگذاري در تاريخ دوم ذيقعده شروع به کار کرد و در تاريخ 29 ذيحجه 1329 اندکي پس از انقضاي قانون دوره دوم به پايان رسيد. مدرس در 28 ذيحجه 1328 در مجلس شوراي ملي حضور يافت و مراسم تحليف را بجاي آورد. اولين نطق مدرس در مجلس به تاريخ 19 محرم1329 ايراد گرديد و آخرين سخنان او در جلسه علني مجلس در تاريخ 24 ديقعده 1329 صورت پذيرفت. با استقصاء در صورت جلسات مجلس دوره دوم روشن مي شود که مشاراليه در 56 جلسه به ايراد سخن و اظهار نظر و تذکر نکاتي پرداخته است. سياحه نکات مهم مطروحه از سوي مدرس در جلسات مذکور کهنشانگر خطوط اصلي بينش تفکر و مواضع او مي باشد، به شرح ذيل مي توان شماره کرد.

1-          برخي از ويژگيهاي نماينده، قوع مقننه، حدودمجلس، التزام به قانون، و تفکيک قوا.

2-    دعوت به اتحاد در غرض، و تکثير و تقليل نيروها و هنچنين تحمل يکديگر و پرهيز از مبانيت که موجب فساد است.

3-          تذکر اين نکته که مصوبات مجلس شوراي مي بايد محالف با شرع نباشد، نه موافق شرح.

4-          دعوت به آوردن معلم خارجي در عوض فرستادن دانشجو به خارج

5-    ضرورت امنيت، مالکيت و بهره مند شدن افراد از حاصل کار خود در صورتي که خواهان آبدي کشور باشند.

6-           درباده روابط خارجي ايران

 

مدرس در مجلس سوم:

مجلس سوم پس از سه سال در روز يکشنبه، هفده محرم 1333 افتتاح و با کشيده شدن جنگ جهاني اول به ايران در روز پنجشنبه 25 ذيحجه همان سال پايان گرفت، در اين دوره علي رغم کوتاهي مدت آن و تزلزل دولتها و اشتغالات ديگر مدرس از جمله امر تدريس و شرکت در جلسات، تهيه و تنظيم قانون مجازات وي در بحث لوايح و قوانين مطروحه در مجلس حضور فعال داشته و با بيان آراي و افکار خود و دفاع از قانون و منزلت آن و حقوق مردم و کشور و دفاع از افزايش عايدات و تقليل خارج از مخالفت با:

استقراض خارجي و تمرکز اختيارات در يد واحد و تجزيه نيروي ملت و توجه دادن نمايندگان به مسائل اسامي سياست خارج مانع از افتتاح مجلس گرديد تا در غياب مجلس با کودتاي سوم اسفند 1299 مواد قرار داد مذکور را عملي سازد، پس از تثبيت رضاخان ميرپنج در قدرت و کنار رفتن يکي از مهره هاي بازي به نام سيدضياء الدين طباطبايي و روي کار آمدن قوام السلطنه، مجلس جهارم پس از 6 سال در تاريخ 15 شوال 1339 افتتاح شد.

ورود مدرس در مجلس چهارم مرهون تغييرات در جو سياسي کشور بود که به دنبال سقوط دولت وثوق الدوله و پاره اي حوادث اتفاق افتاد. در غير اين صورت مقدمات به گونه اي فراهم آمده بود تا براي نمايندگان واقعي و فهيم و شجاع و آزاده و مستقل، امکان حضور در اين مجلس فراهم نباشد. مجلس چهارم در تاريخ اول تير 1300 افتتاح و پس از برگذاري 294 جلسه علني در تاريخ 31 خرداد 1302 به کار خود پايان داد. مدرس در اين دوره بسيار فعال بود و در 199 جلسه آن به اظهار نظر و رأي و ارائه پيشنهاد و ايراد سخن پرداخت.

مدرس در آغاز کار مجلس چهارم با توحه به وقوع حادثه کودتا و عواقب مترتب برآن مي رفت تا به عنوان نقطه عطفي در تاريخ ايران ثبت گردد، خود را موظف مي ديد جبهه اي وسيع در برابر کودتاچيان پديد آورد و در راه تحقق اين مهم مجبور به برخي اعماض ها بود اما اصول و مشي سياسي خود را فراموش نکرد و هنگام طرح اعتبار نامه اي نماندگان از جمله به سه اقدام مهم پرداخت.

1-          افشاي ماهيت قرار داد 1919 و دلايل محالفت با آن قرار داد.

2-          مخالفت با اعتبار نامه نمايندگان بدوم موکل

3-          افشاي کودتاي سوم اسفند و محالفت با عوامل دخيل و شريک در دولت کودتا

4-          تصوير ايران پس از مشروطيت

5-          انتقاد از تزلزل دولتها و دفاع از تداوم و ثبات دولتها به عنوان ابزاري براي خروج از بحران.

6-           پيشنهاد اظهار خصوصيت نسبت به دول اسلامي در سياست خارجي کشور

 

مدرس و گنهکاران سياسي:

رابطه مستمر مدرس با بعضي از گنهکاران سياسي و چشم پوشي او از گناه بعضي ديگر در مقاطع خاص از جمله اقدامات سياسي اوست. که در بسيار جاها مطرح شده و فضاوتهايي همراه با افراط و تفريط را به دنبال داشته است. مهم ترين افرادي که از اين جهت ديده شده اند، نصرت الدوله قوام السلطنه و وثوق الدوله هستند. نصرت الدوله و قوام از هم پيمانان رسمي مدرس نبوند، اما مدرس اي دو نفر را مجري سياستهاي خود مي دانست و معمولا از کابينه هايي که ايشان به طرفي در آن شرکت داشتند، طرفداري مي کرد و همين امر در مجلس چهارم در جريان کابينه مستوفي که به جاي کابينه قوام عهده دار امور مملکت مي شد مايع گفتگو گرديد، مدرس با نصرت الدوله بيشتر نزديک بود، ولي قوام گوئي خود را شخصيتي در رديف مدرس مي دانست وآن قدر نزديک مي شد تا اطرافي و حاشيه نشين مدرس شمرده شود. وثوق الدوله پس از رسوايي قرارداد 1919 نتوانست در ايران بماند و به خارج رفت، اما پس از برقراري سلطنت رضا شاه به ايران بازگشت و در اولين کابينه عضويت يافت، مدرس با وزارت وثوق الدوله در اين کابينه موافقت کرد. اما در اينجا جرو بحث سياسي ديگري به راه افتاد. وثوق علاوه بر سازش با انگليسيها در عقد قرار داد ننگين 1919 متهم بود که مبلغ سنگيني از اين بابت رشوه گرفته است و اتهامات ديگري مهم داشت.

نصرت الدوله در عقد قرار داد 1919 و اتهام اخذ رشوه باوثوق الدوله شريک بود و نيز متهم بود مبلغ کلاني حدود120 هزار ليره به عنوان خرج مسافرت سياسي به اروپا از دولت گرفته است و صورت مخارج را تحويل نداده است. قوام رسوائي سياسي ويژه و بي گفتگويي نداشت، اما روي هم رفته به عنوان سياستمداري و ديکتاتوري اهل زد و بند شناخته مي شد. او از جمله صدر اعظمهايي است بيش از تمام رجال سياسي هم عصر خود به تهمت ارتجاع متهم شده است و سوسياليستها مهم ترين گروه مخالف او بودند و او را با هر بهانه اي مرتجع مي خواندند.

 

استيضاح از رضاخان:

استيضاح تاريخي مدرس و شش نفر از افراد اقليت از رضا خان در واقع گوياي يک موضوع سياسي مهم و آشکار عليه سياست روز است، استيضاح که در تاريخ سه شنبه هفتم اسد 1303 مقارن، بيست و هشتم ذيحجه در جلسه چهل و دوم مجلس تقديم شد در واقع يک موضوع جديد نيست.

بلکه عکس العملي است که توسط اعمال دولت و در پناه اکثريت مجلس نسبت به مدرس و يارانش اعمال مي شد.

شرح اين جريان مستمر در کليه تواريخ آمده و داستان ويژه روزبرگذاري استيضاح نيز خود دليل زنده اي برحقانيت استيضاح کنندگان بود.

در اين روز مدرس، حائري زاده و کازروني هنگام ظهر پس از خروج از مجلس مضروب شدند و استيضاح به دليل عدم تأمين که توسط بهاريه ما اعلام گرديده بود علني شد.

 

 داستانهاي مدرس:

شهيد آيت الله مدرس در سنين جواني به مقامي اجتهاد رسيد و در توصيف مقام فقهي اش همين بس که در نجف اشرف هم مباحثه او و هم رديفش آيت الله سيد ابولحسن اصفهاني بود که به مقام مرجعين رسيد مرحوم آيت الله العظمي، مرعشي نجفي(ره) مدرس را از اجله علماي عصر و رجال نامي ادوار  اخير معرفي مي کند، علامه سيد محسن امين در کتاب، گرانسنگ «اعيان الشيعه» او را مردي دانشمند فاضل، با شهامت، نترس معرفي مي کند. مدرس با شهامت ترين مردان در مجلس و پايدارترين افراد در پيمان خويش بوده در ميان فقها و مجتهدين که امام خميني(ره) به تعظيم و تکريم آنها پرداخته است، از هيچکس به اندازه مدرس تجليل ننموده و آنچنان عظمتي، براي اين انسان والامقام قائل است که دستور احداث زياردگاهي باشکوه براي وي مي دهد.

يکي از برجسته ترين ويژگيهاي شهيد مدرس، قناعت و ساده زيستي او بود. خصوصيتي که کمتر در افرادي که همچون او به مقام برجسته  و سياسي رسيده اند روش زندگي قرار مي گيرد. او از ابتداي زندگي تا انتهاي عمر پر برکتش از ساده زيستي دست برنداشت و اين عامل او را در مبارزه پيگيريا استعمار و استبداد موفق مي ساخت، غزت و قناعت و اعراض از مظاهر دنيوي هر گونه بيم و هراس از قلب پاک و باصفاي وي زدوده بود. مناعت طبع و بي اعتنايي مدرس برامکانات دنيايي از همان فقري حکايت مي کند که باعث فخر پيامبر اسلام (ص) بود و مي فرمود: الفقد فخري، همان فقري که عين بي نيازي و تانگري بود. يکي از ويژگيهاي آن مجتهد ژرف انديشيدن و شجاعت معنوي بود. اين قدرت روحي او از توجه قلبي وي به ساحت قدس پروردگار و راز و نياز او با خداوند و توسل به پيشگاه مقدس اهل بيت عصمت و طهارت منشأ مي گرفت. او نه تنها از تعلقات مادي  وارسته بود، بلکه خود را از تعلقات روحي هم نجات داده و از آنچه غيرخدا بود، دل کنده بود، دل روشن او به نورايمان، حکمت و معرفت را برايش به ارمغان آورده بود. شهيد مدرس در پيش بيني حوادث آينده قدرتي قوي داشت و با درک نتيجه آنها بسياري از دردهاي سياسي را درمان مي کرد و در پايان انديشه خردمندانه خويش را که منطقي و مستدل بود ابراز مي داشت. او در تحليل مسائل اجتماعي تاريخي و سياسي داراي صاعقه برق آساي فکري بود. به همين جهت در دوران تحصيل و حتي در سنين جواني به مسائل پيرامون خويش توجه داشت و وقتي  احساس کرد، آسمان اصفهان باابر تيره آلوده شده با مبارزه با وي برخاست و درميدان نقش جهان برعليه او سخنراني نمود. مدرس بخاطر آنکه تسليم ظلم و جور نگرديد، سالها در تبعيدگاه خواف به سر برد، و اين موقعيت مشقت زا را برسازش با کژي و ناراستي برتري داد.

«پاي در زنجير پيش دوستان          به که با بيگانگان در بوستان»

مجموعه داستانهاي نوشته شده در اين کتاب که از 270 قصه متجاوز است، علاوه بر آنکه نکات پند آموز و عبرت انگيزي را دارد، خواننده را با بخشي ازتاريخ معاصر و نيز پرتوي از سيماي شهيد آيت الله مدرس و بسياري از ياران و همراهانش آشنا مي سازد.


يک نمونه از داستهاهاي مدرس:

تنها در تنگنا

مدرس کسي بود که در سراسر زندگي خود از هيچکس چيزي نخواست و با ساده ترين لباس و کمترين غذا و کمترين وسائل زندگي مي کرد، درخواف زندگي اين انسان والا به قدري سخت و دشوار بود که ناگزير شده باد که در نامه محرمانه اي که براي يکي ازدوستان نوشته بود، بدان اشاره کند:« حتي از نظرتان هم در تنگنا هستم و براي خفتن رواندازي ندارم» مدرس در اواخر اقامت خود در زندان خواف از نظر قواي بدني به سختي ناتوان و ضعيف شده بود. بينايي يکي از چشمانش را از دست داده و پشتش خميده  و دردمند شده بود يکي از افرادي که در خواف به ملاقات او رفته بود، مي گفت اين مرد بزرگوار که سالها زجر ديده و نابينا شده بود، چه خطري براي رضاخان داشت؟ کجا را به تصرف در مي آورد، اگر او را آزاد مي گذاشتند چه مي کرد چرا به او نان نمي دادند؟ چرا در مورد نظافت او اقدامي انجام ندادند. بعد که اصلاح اين وضع ناهنجار را از شهرباني مي خواهند، قدري به وضع سيد رسيدگي کردند، ولي سخت گيري حاصل از وحشت از مردم هم چنان ادامه داشت، چنان که حتي در نيمه هاي شب او را به حمام مي بردند که مردم بيدار نباشند و آن هنگام هم نظاميان کوچه اي را که مسير مدرس بود، قرق مي کردند و سلماني را سپرده بودند که مدرس را ناديده و نديده بگيرد والا جانش در خطر است، دکتر محمد حسين مدرس قانع خواهرزاده مدرس تصميم مي گيرد تا براي رفع تشويش نو نگراني خانواده مدرس به خواف مسافرت بکند، وي در بهمن ماه 1307 با تحمل مشکلات فراوان خود را به خواف مي رساند. دوران توقف او در خواف 50 روز به درازا مي کشد، ولي موفق به زيارت آقا و ملاقات با مدرس نمي شودف سه ماه و اندي هم در مشهد مي ماند  تا بلکه براي استخلاص آقا تلاشي انجام دهد که بدون نتيجه مي ماند.

دو يا سه سال پس از تبعيد آقا، دکتر سيد عبدالباقي فرزند مدرس با فعاليتهاي زياد و با اجازه دولت و دستگاه شهرباني به اتفاق يک نفر مأمور روانه خواف مي شود که پدر زنداني خويش را زيارت کند، درتمام طور راه مأمورين شديدا مراقب او بوده اند. وقتي به خواف مي رسد، چند روزي در همان اقامتي که مدرس زنداني بوده در خدمت پدر مي ماند. در حالي که در تمام اين مدت مأمور مخصوص آنانرا تحت نظر داشته و هيچ گاه پدر و پسر را تنها نمي گذاشتند.

 

مدرس و مخالفت با جمهوري قلابي

فکر جمهوري تغييرسلطنت دائما در کشتزار سردار سپاه پرورش يافت. دست خارجيان هم ريشه اين خيال را آبياري مي کردند. سردار سپه ظاهرا مشغول خدمتگذاري به کشور بود، ولي باطنا در صدر بود که نبود.

 

مدرس رهبر حزب اصلاح طلبان و مخالف فناتيک

ملک الشعرا که خود از ياران مدرس و چند دوره مجلس شوراي ملي با او همکاري نزديک داشته درباره عقايد مدرس در تاريخ احزاب سياسي در دوره چهارم چنين مي نويسد:« رابطه علماي روحاني و طبقه بازاري با حزب سوسياليستي هم تفرقه و دو دستگي بزرگي در شهر بوجود آمد و پيداست که اصلاح طلبان از اين وضع به نفع خودشان و بر زيان سوسياليستها استفاده  مي کردند، اينجا بايد اقرار کرد که فاجعه بين نهضت مرتجعانه (روحاني) و اصلاح طلبي بسيار قليل مي نمود استبداد قسمتي از افراد اکثريت براي قبول حيله فاناتيزم بود.

و استعمال اين سلاح قديمي بر ضد حريف خيلي شدت داشت و مهمترين وسيله اي براي خرد کردن حريف بوده اما مرحوم مدرس اعلي الله مقامه را که جز سرکردگان حزب اصلاح طلبان بود. مدرس خود را مرد سياسي و عالم به امور تمدن مي دانست بنابر اين يک بار هم اجازه نداد که رفقاي او اين اسلح کهنه را به کار بزنند. نطقهاي مدرس درآرشيوي مجلس وراي ملي موجود است. او هيچ وقت متوسل به استفاده  از سلاح مذهب نگرديد و کمال ملاحظه را در اين باره مبزول مي داشت. حاصه اعتقاد او در مجلس چهارم و در ميان افراد اکثريت به کساني بود که به افکاک قوه سياسي از روحاني موافق بودند و نمي توانست به خلاف عقيده آنها سياستي را بدست بگيرد و خودش همچنان که گذشت، اين کاره نبود، يعني ازجلسه سوم مزه اين سياست را درک کرده بود.

 

مجلس و تبعيد مدرس در کابينه سياه:

مدرس پس از وقوع کودتا  1299 در اين رستاخيز مخوف انگليس و چنين ورطه هولناکي گرفتار شد و در عداد محبوسين سياسي قرا گرفت. ابتدا او را در محل قزاقخانه رژيم زنداني کردند ولي بعدا او را به اتفاق شيخ حسين يزدي که سوابق دوستي اين دو نفر با هم خوب نبود بوسيله گاري پست به قزوين تبعيد و حبس کردند. مدرس تا آخر عمر کابينه سياه در انجا محبوس بوده است. مدرس در عزت نفس و قناعت طبع عالي بود و بدون شبهه کمتر نظير داشت، چنانچه اطلاع صحيح در دست است، مشاراليه دورده اي که در زندان قزاقخانه بسير مي برده مطلقا براي استخلاص خود تشبثي نکرد و فقط از بين اينکه مبادا کابينه وقت شئون سياسي کشور را که در کودتا شرکت داشته به رفقاي خود در زندان متذکر شده درتمام وقايعي که کودتا در برداشت پيش بيني مي کرد. و حتي گفته بود از روز که سيد ضياء الدين رئيس الوزرا شده استقلال کشور به مخاطره افتاده است.

 

 

سياست خارجي

خطوط اساسي ديدگاه مدرس در سياست خارجي بنابر مطالب مطروحه توسط او در پنج دوره تقيه و سالها شرکت فعال در عمل سياسي مبتني است بر رعايت صلح و سلم، استدلال و تماميت ارضي کشور، روابط دو طرفه، مصالح ايران و اسلام و موازنه عرضي، به عبارتي ديگر اصول فوق را تقريبا در محورهاي ذيل مي توان دسته بندي کرد:

الف- تعقيب اصول و ايجاد دوستي با تمامي دول، خصوصا دولتهاي همسايه

ب- پرهيز و مخالفت از برقراري و ايجاد دوستي بر اساس روابط يک طرفه

پ- پرهيز از تشنج در روابط ايران با ساير کشورها

ت- ابراز خصوصيت بيشتر نسبت به کشورهاي اسلامي

ث- عدم رنگ پذيري و سلطه پذيري

ج- کوشش جهت عدم حل تضادهاي قدرتهاي غربي بوسيله آلت فعل، در ايران در تشنجات و معادلات بين الدوله

چ- رعايت موازنه عرضي در سياست خارجي

ج- مسدود ساختن طرق، ايجاد توقعات نامشروع نسبت به کشور از راه ايستادگي و مقاومت.

 

وثوق الدوله و مدرس:

وقتي به ملاقات مدرس نايل شدم، اولين حرفي که زد، اظهار کرد، بسيار کار خوبي کرديد. در اين اختلات نزد من نيامديد، زيرا شما عضو دستگاه دولت هستيد حالاچه شد که تشريف آورده ايد. شرح قضيه و پيغام وثوق الدوله را بيان نمودم، مدرس اظهار کرد که وثوق الدوله بسيار مغرور بود و اگر اين جسارت را نداشت، مرتکب چنين خيانتي نمي شد. ولي تاريخ تکرار مي شودف عبدالملک مرودان 30 سال در خانه خدا معتکف و اشتغال به تلاوت قرآن داشت ولي پس از اينکه به خلافت رسيد قرآنرا بوسيد که تا حالا رفيق شما بودم و بعد هم شهر مکه را آتش زد و به منجنيق زد، که به هر صورت وثوق الدوله را حالي نماييد:

من کار خود را مي نمايم و شما کار خودتان را بالاکن من موفق مي شوم و شما ضرر خواهي نمود، اگر قرار داد لغو شد هميشه متضرر و منفور  و از سياست دور خواهيد بود و اگر قرار داد عملي شد و انجام گرفت، ديگر انگليس به شما کاري ندارد و براي رضايت ملت ايران شما را فدا خواهند نمود.

 

نظر دولت آبادي درباره مدرس:

دولت آبادي اعتقادي نسبت به مدرس ندارد يا درست تر بگويم اعتقاد به نادرستي مدرس دارد. مخالفت او با مدرس از جهاتي قابل توجه است، نخست اينکه: از جهت آزادي خواهي تمايلات مشترکي با يکديگر دارند و ديگر آنکه در بعضي مقاطع مهم مانند مخالفت با قرار داد وثوق الدوله و خلع قاجار هنگام بودند و در مورد نخست(قرار 1919) دولت آبادي گفتارهاي مهيج ايراد کرده بود و نطق او در باغ گلستان در حضور احمد شاه و طبقات مختلف دولت قايل اهل تاريخ است. سوم: جنبه روحانيت است که هر چند دولت آبادي بر خلاف مدرس در ان پايدار نبود اما خون روحانيت در عروقش جاري بود و خانواده اش روحاني بوده اند با اين همه در بين همکاران سياسي و روحاني و بالنسبه موجه مدرس تنها اوست که: در نوشته هاي رسمي و تاريخي خود عليه مدرس، قلم فرمايي کرده است، اين شيوه مي تواند از مخالفت کلي با اختلاط سياست و روحانيت ناشي شود، چه مدرس برحسب مشهور سياست را عين ديانت مي دانست کارهاي خود را در چار چوب روحانيت و ديانت صورت مي داد و حداقل در يک دوره مجلس نماينده رسمي ديانت در خانه سياست بود از اصل کلي فوق که بگذريم ممکن است پيشامدهاي اصفهان و همشهري بودن اين دو نفر و روابط احتمالي مدرس با تعضي از روحانيون طرف خشم دولت آبادي آثاري در ذهن او گذشت باشد. همچنين مذهب اعتدالي دولت آبادي با سرسختي مدرس چندان مناسبت ندارد و مي تواند بدبينيهاي ثانوي ايجاد کند.

 

ترورکور: (شهادت مدرس)

دوران انتخابات دوره ششم مجلس شورا آغاز شده بود رضاخان که اکنون به مقام سلطنت رسيده مي کوشيد تا از تماسي نقاط کشور حاميان خود را براي مجلس آينده تعيين کند.

سران لشکر و نظاميان در همه جا دخالت صريح نموده به نامزدهاي مورد نظر کمک مي کردند. مردم تهران که از ستم رضاخان بيشتر آگاهي داشتند سعي مي کردند مدرس و ياران او را روانه مجلس کنند. اين تلاشها سبب شد که تمام فعاليتهاي ايادي رضاخان در تهران بي اثر شود. مردم تهران از صندوقها محافظت مي کردند، تا جايي که حتي شبها روي صندوقها مي خوابيدند. به همين علت موفق شدند. سيد حسن مدرس، ملک الشعراي  بهار و برخي ديگر از افراد مورد اعتماد را براي  دوره ششم انتخاب کنند. درجلسه اول دوره ششم مجلس از روز نوزدهم تيرماه 1305 (آخر ذيحجه 1344 ه.ق) تشکيل شد. مدرس رياست سني مجلس را عهده دار بود. او پس از شروع کار مجلس به مبارزه و اعتراض نسبت به دخالت رضا خان و هوادارانش در انتخابات پرداخت و با اعتبارنامه وکلاي سفارشي به مخالفت پرداخت وگفت (در اين انتخابات هم حکومت نظامي بوده و هم انتخاب کنند).

در اين دوره مدرس و گروه طرفدارانش قسمت فشار بيشتري قرار داشتند مدرس کمتر به مجلس مي رفت و بيشتر مشغول درس و بحث در مدرسه سپه سالار«شهيد مطهري»  فعلي بود، تنها در پايان هر جلسه مسائل سياسي روز را مطرح مي کرد و عليه رضاخان و کارهايش به افشاگري مي پرداخت. در زماني که قلمها شکسته و زبانها بسته و الگوها فشرده شده بود، او از اظهار حق و نفي باطل دريغ نمي کرد، در روزگاري که در واقع حق حياط از ملت مظلوم ايران سلب گرديده بود و ميدان تاخت و تاز قلدري حتاک در سطح کشور باز و دست مزدوران پليدش در تماسي نقاط ايران تا موفق به خون علماي شيعه و مردم مظلوم مسلمان آعشته بود، آن عالم کم نظير کليه و تنها با جسمي نحيف و روحي بزرگ و شاداب از ايمان و صفا و حقيقت و زبان چون شمشير حيدر کرار رويا روي آن جانيان ايستاد و فرياد کشيد و حق را گفت و با اين کار جان را بر رضاخان تنگ و روزگارش را سياه نمود آنان وقتي مشاهده کردند فرياد حق طلبي مدرس خاموش شدني نيست تصميم گرفتند فرياد آن وارسته مرد را با ترور در حلقوم پاکش خاموش کند در روز هفتم آبان 1305 هنگامي که سپيده سر زد و نواي فرح زاني موذن فضاي تهران را عطرآگين نمود سيد حسن مدرس که از قبل از اذان بيدار بود و با خداي خويش راز و نياز مي کرد نماز صبح را به جاي آورد. و هنوز هوا روشن نشده بود که براي تدرس عازم مدرسه سپهسالار شد مدرسه با ذکاوت و فراستي که داشت متوجه شد که دو نفر آهسته پشت سر وي حرکت مي کنند و اسلحه خود را مخفي کردند. آقا با گوشه چشم حرکات آن مزدوران خائن را تحت نظر داشت تا اينکه به او نزديک شدند به جاي التماس و تضرع که در هنگام خطر به طور طبيعي از غالب اشخاص سر مي زند بدون آنکه دست و پاي خويش را گم کند به محض آنکه آن دو دست به اسلحه بردند در صدد چاره برآمد و راهي را برگزيد که با هوشترين کارآگاهان از آن غافل بودند ناگهان بسوي آنها بازگشت و با صداي بلند گفت اگر مردي نگذار آنها وحشت زده پا به فرار گذاشتند بارديگر که بر طبق معمول بسوي مدرسه مي رفت در کوچه معروف به سرداري برخورد که واقع در پشت مدرسه بود و ناگهان آن فقيه فرزانه مورد هدف چند تروريست قرار گرفت مدرس که ديد سروسينه اش هدف تير است رو به جانب ديوار نمود و بر زانو نشست عمامه خويش را با عصا بالابرد و دستها را زير عبابه صورت  سينه قرار داد به طوري که بدن نحيفش در پايين عبا قرار گرفت وآنجايي را که قاتلين از پشت عبا محل قلب و سينه تصور مي کردند جز دو بازوي او به عبايش چيز ديگري نبود در نتيجه تيرها به عبا و عمامه و فضاي خالي بين بازوان اصابت نمود و چند تير يکي به کتف يکي به ساعد و ديگري به بازوي او فرو رفت در حالي که خون از بدنش فوران مي زد خود را نباخت و قسمتي از عمامه را پاره کرد و بوسيله آن جلوي خونريزي بازويش را گرفت خود در اين باره گفته بود«انگليسها مي خواستند با قتل من به مقصود شوم خود برسند ولي خدا نخواست» پس از اين خادثه مدرس را به بيمارستان شهرباني انتقال دادند خبر ترور مدرس چو صاعقه اي تهران را به لرزه درآورد مردم که عاشق معنويت، صلالت و شجاعت آن اسوه. فضيلت بودند از خانه ها بيرون ريختند و بسوي بيمارستان نظميه هجوم بردند و تحت مدرس را به سر دست ها بلند نمودند در حالي که علماي تهران پيشاپيش انبوه جمعيت حرکت مي کردند به جانب بيمارستان احمدي روان شوند. رضاخان که در اين اوضاع به مازندان رفته بود تلگرافي در احوال پرسي از مدرس فرستاد. شهيد مدرس در جوابش نوشت« به کوري چشم دشمنان مدرس نمرده است» در بيمارستان وقتي براي بيرون آوردن گلوله هاي روي تحت عمل قرار گرفت گفت «انگليسها اشتباه مي کنند آنان مي دانند جنايت سبب فتح و موقعيت نمي شود» مي گويند اولين کلامي که در بيمارستان بر زبانش جاري شد اين بود    « مطمئن باشيد من از اين تير نخواهم مرد» و به جاي آنکه ديگران به او قوت قلب بدهند. او با آن بازوي مجروح و حال نزار به ديگران قوت قلب مي داد. سيد حسن مدرس پس از نه سال اسارت در خواف بدنبال اجراي نقشه شيطاني و فنا شده روانه کاشمر شد. حوالي غروب بيست و هفتم رمضان 1356 سه جاني خبيث به نزد مردس رفتند و مدرس که اهل بيت عصمت و طهارت است همچون جدش امام کاظم غريبانه در 69 سالگي در کاشمر به شهادت رسيد.


منابع

1-    ديدار با ابرار 67- شهيد مدرس ماه مجلس- غلامرضا گلي زواره

2-    زندگي سياسي مدرس، سيد صدرالدين طاهري، موسسه خدمات فرهنگي رسا

3-    يک بررسي تحليلي از زندگي مدرس، سيد صدرالدين طاهري

4-    داستانهاي مدرس، غلامرضا گلي زواره

5-    آرا و انديشه هاي فلسفي و سياسي مدرس، محمد ترکمان

6-     مدرس قهرمان آزادي، حسين ملکي

7-    مدرس مجاهد شکست ناپذير، عبدالعلي باقي

8-    مدرس شهيد نابغه ملي ايران، علي مدرسي

9-    يادنامه شهيد مدرس، بخش فرهنگي جهان دانشگاهي اصفهان

10-  مدرس در پنج دوره تقينيه مجلس شوراي ملي، محمد ترکمان


 

فهرست:

مقدمه                                                                                            3

ولادت                                                                                           4

مدرس«سوانح ايام»                                                                            8

مدرس در مجلس دوم                                                                          9

مدرس در مجلس سوم                                                                        10

مدرس و گنهکاران سياسي                                                          12

استيضاح از رضا خان                                                                          14

داستانهاي مدرس                                                                     15

يک نمونه از داستانهاي مدرس «تنها در تنگنا»                                  18

مدرس و مخالفت با جمهوري قلابي                                                 19

مدرس رهبر حزب اصلاح طلبان و مخالف فناتيک                                 20

مجلس و تبعيد مدرس در کابينه سياه                                                     21

سياست خارجي                                                                    21

وثوق الدوله و مدرس                                                                       22

نظر دولت آبادي درباره مدرس                                                   23

ترور کور«شهادت مدرس»                                                         24

منابع                                                                                29

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 18 بهمن 1393 ساعت: 17:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس