غزوه های پیامبر

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

غزوه های پیامبر

بازديد: 335

 

غزوه های پیامبر

نهضت آسماني پيامبران كه براي نجات انسان ها از چنگال اوهام و خرافات و زورگويي زورمندان پي ريزي مي گردد، بسان موج درياست كه در آغاز پيدايش، بصورت دايره كوچكي پديد مي آيد، كه هر چه از مركز دايره دورتر شود شعاع آن وسيعتر و گسترده و قدرتش شديدتر مي گردد.

انقلاب معنوي و تحول ديني كه در سرزمين مكه، بوسيله پيامبر بزرگ اسلام پي ريزي گرديد، روز نخست محيط غار حرا و خانه خديجه (س) و كلبه هاي شهر مكه را روشن نمود و مرور زمان موجب گسترش آن شد و در اندك زماني شرق و غرب جهان را فراگرفت و نداي توحيد در پهنه بسيار وسيعي از جهان، از كشور فرانسه تا ديوار چين طنين انداز گرديد.

به نظر مي رسد پيامبر (ص) در مدت 23 سال، از طرق مختلفي براي هدايت حركت كرده باشد اما در يك تقسيم بندي كلي نسبت به طبقات مختلف مردم با توجه به ظرفيت هر گروهي، مي توان سه شيوه را از حركت هاي پيامبر (ص) استنباط نمود.

1 حركت فكر و تبليغي ؛ كه بصورت بيان آيات و با كمك از مضامين استدلالي انجام مي داد.

2 مدارا كردن ؛ عده اي در جامعه هستند كه به سبب تربيت هاي خاصي كه اكثراً در زمينه هاي دنيا پرستانه يافته اند بايد با آنها معامله دوستانه شود، وجودشان در جامعه مضر به حال ديگران نبوده و بسا به جهت دارا بودن ويژگي هاي خاص بتوان در پيشبرد جامعه از آنها بهره گرفت و اسلام با توجه به اينكه اميد دارد در نهايت مسير آنها را در جهت هدايت تغيير دهد، اين اجازه را به خود نمي دهد كه با آنها همان رفتار را بكند كه با افراد ياغي و مفسد مي كند.

3 گروهي كه هيچ اميدي نسبت به هدايت آنها وجود ندارد و بعنوان عامل مخرب و مضر به حال اسلام و مسلمين هستند، با آنها بايد از طريق فشار و كارزار وارد عمل شد و قرآن چه زيبا بر اين نكته اشاره مي فرمايد:

« وَلو عُلم الله فيهم خيراً لا سمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون.»

اگر خداوند در آنها نيكي (قابليت) سراغ داشت به آنان مي شنواند و اگر به آنها بشنواند، پشت كرده و اعراض مي كنند.

پيامبر در مورد مشركين كه مانع عمده در سر راه رشد او بودند، با حركت هاي فكري خود ابتدا سراغ آنها رفته و اگر آنها تحمل و ظرفيت پذيرش را نداشتند، با رفتن به مكه و فتح آن و ايجاد زمينه اسلامي و مسلط شدن بر آنها سعي مي كند با از بين بردن عناصر مفسد، كساني را كه زير سلطه آنها و با تحميقات آنها را انحراف گزيده بودند را نجات دهد.

ضرورت حركت هاي جهادي؛

رسالتي كه انبياء الهي بر دوش دارند رها كردن انسان از زنجيرهاي ستم و ظلم ظالمين و مستكبرين است. حركت آزادي بخشي كه براي انسان زمينه پذيرش هدايت آماده ساخته، محيط فكري او را از عناصر مفسد پاك مي كند.

از آياتي در قرآن كه وعده پيروزي را به مومنين داده و در آنها ضمانت پيروزي حق بر باطل و وراثت زمين براي بندگان صالح ذكر شده، مي توان چنين استفاده كرد كه چيزي كه هدف و غايت نهايي عالم دنياست نابودي ظلم و استكبار است و اين با جهاد و جنگ عليه آنها امكان پذير مي باشد، آن چيزي كه اقتضاي فطرت انساني است حاكميت حق و نابودي باطل است.

سنت خداوند نيز ا اين قرار است تا جوامعي كه دچار فساد و تباهي و روابط ظالمانه حاكميت مطلق بر امور فردي و جمعي مردم شه از بين برود، اين نابودي گاه با مداخله بوسيله امور طبيعي انجام مي شود، كما اينكه در مورد اقوامي چنين شد و بسا نيز بايد به دست مومنين اين كار عملي شود.

جهاد يا دفاع (در حركت هاي رسول الله):

اگر جهاد ابتدايي را همان دفاع از آزادي واقعي انسان ها كه حق فطري و طبيعي آنهاست بدانيم، اين جهاد به معناي دفاع است. در اين صورت كلمه دفاع هم شامل جنگ و جهاد با دشمني است كه به كشور اسلامي هجوم آورد و هم شامل دفاع در مقابل كساني كه محيط ترس و وحشت براي مسلمين فراهم و يا هر ضديت ديگر با نظام اسلامي كرده اند و يا اينكه با ايجاد محيط فاسد درون انسان ها را آلوده كرده و آنها را از فطرتشان دور كرده اند.

اين وظيفه مسلمين است تا با جنگ عليه مستكبرين، محيط را براي بندگان صالح خداوند فراهم آورند. در مورد حركت هاي پيامبر تقريباً هر دو مفهوم جهاد (ابتدائي) و دفاع، سازگار است. جهاد از آنرو كه پيامبر تصميم گرفته اسلام را در ميان توده هاي مردم منتشر كرده، در اين راه طبيعي است كه ضرباتي به اجتماع مشركين وارد خواهد شد و در نتيجه آنها به مقابله بر مي خيزند و مسلمين دفاع مي كنند در اينجا حركت اصلي از پيامبر (ص) است. حركتي آزاديبخش كه در راه رهايي انسانها از بند زور زورمندان آغاز گشته است. چيزي كه حياتي نو به جامعه مي بخشد.

در واقعه بدر آشكار بود كه مشركين در مقابل پيامبر (ص) ولو در مدينه آرام نمي نشستند و از طرف ديگر قبل از آن مسلمين مورد ظلم قرار گرفته بودند، لذا به امر رسول الله (ص) ضربات خود را شروع كردند و اين خود يك حركت «دفاعي و انتقامي» بود.

حادثه احد با هجوم مشركين مدينه آغاز شد كه مسلمين به دفاع برخاستند. انگيزه مشركين انتقام از مسلمين به سبب واقعه بدر بود. حادثه احزاب از ناحيه مشركين آغاز شد، حادثه اي كه مرزي در دوران تاريخ مدينه شد. قبل از آن پيامبر (ص) دفاع مي كرد و بعد از آن چيزي شبيه هجوم، در واقعه «حديبيه» پيامبر به عنوان قدرت مسلط نه براي جنگ كه براي زيارت خانه خدا آمده و به صلح كشيد. حادثه فتح مكه به سبب پيمان شكني قريش و عدم رعايت آنان در مقابل تعهداتشان در حديبيه از ناحيه پيامبر آغاز شد. ساير حركت ها در پي يا بعد از شروع، عليه آن مشركين توطئه چين وارد جنگ مي شد، همچون وقايع؛ بني النظير ، بني قريظه ، حنين ، تبوك و

در هر صورت اين حركت ها در عين آنكه آغاز گر عملي اكثر آنها مشركين هستند، سبب اصلي شان حركت فكري و تبليغي پيامبر (ص) است، حركتي كه آنها را وا مي دارد قبل از شكست واقعي فكري و عملي، عليه پيامبر وارد جنگ بشوند. پيامبر اكرم 27 غزوه و 70 سريه داشتند. «سريه» جنگ هايي است كه پيامبر در آن خود حضور نداشتند.


غزوات پيامبر اسلام (ص)

جنگ بدر: (غزوه)

جنگ بدر اولين درگيري مسلمين با مشركين بود كه در عين حال مهمترين جنگ اسلام از جهات مختلف مي باشد. در سال دوم هجرت پس از آنكه پيامبر (ص) تا آن هنگام چند مرتبه گروههايي را براي حمله به كاروان قريش فرستاده بود ولي درگيري صورت نگرفته بود، خود با بيش از 300 نفر از اصحاب خود به سوي كارواني از قريش كه از شام عازم مكه بود و بايد از نقطه اي كه نزديك مدينه بود عبور مي كرد حركت كردند.

حمله به كاروان دو جهت داشت؛‌ يكي از آنكه ضربه اي به مشركين تلقي شده و پيامبر با ضربه قريش به تمام كساني كه از ترس قريش ايمان نمي آوردند روحيه تغيير عقيده مي داد و ديگر اينكه قريش در مكه اموال مهاجرين را غصب كرده بودند و از اينطرف مهاجرين سربار انصار بودند، آنها مي بايست با حمله به كاروان، در حقيقت اموال مهاجرين را پس مي گرفتند در اين ميان تعداد مسلمين نزديك به دو هزار نفر رسيده بود و اينك مي توانستند تا رو در روي مشركين بايستند لذا اجازه جنگ به آنها داده شد.

ابوسفيان رئيس كاروان كه از حمله مسلمين به كاروان خبر داشت با فرستادن افرادي متوجه حركت مسلمين شده و علاوه بر تغيير مسير خود به مشركين نيز پيغام داد تا براي نجات كاروان اقدام كنند. ابوجهل و ساير مشركين نيز با تعدادي نزديك به هزار نفر عازم نقطه اي شدند كه احتمال ملاقات پيامبر (ص) با مشركين بود آن نقطه در نزديك چاه هاي بدر واقع شده بود، نتيجه امر اين شد كه مسلمين عوض حمله به كاروان مي بايست با سپاه مشركين روبرو شوند و چون خود را براي جنگ با سپاه مشركين آماده نكرده بودند و شايد نسبت به جنگ بسياري نظر خوش نداشتند، قرآن نيز اشاره به كراهت گروهي نسبت به اين مسئله دارد.

انصار نيز قبل از آن در پيمان عقبه، قول دفاع به پيامبر داده بودند نه جهاد از اينرو پيامبر از آنها خواست تا نظرات خود را اعلام كنند. در اين ميان جمعي از مهاجرين اعلام حمايت كردند ولي پيامبر (ص) از انصار خواست تا نظراتشان را بگويند. آنها نيز حمايت خود را اعلام داشتند. شب هنگام آنها به درگاه خداوند استغاثه كردند خداوند در اين باره فرمود:

«فاستجاب لكم اني ممدكم بالف من الملائكه مردفين» سوره انفال آيه 9

خداوند دعاي شما را با فرستادن هزار ملك اجابت نمود.

پس از آنكه همه خوابيدند پيامبر (ص) تا صبحگاهان به راز و نياز و عبادت مشغول بوده است. خداوند از آرامشي سخن مي گويد كه آنشب تمام مسلمين را فرا گرفته بود.

مسلمين براي آوردن آب به نزديك چاه هاي بدر رسيدند ولي در آنجا دو نفر از مشركين را ديده و نزد پيامبر (ص) آوردند و پس از تحقيقات روشن شد كه تعداد مشركين قريب هزار نفر بودند و در اين شب گويا چاه هاي آب در معرض تهديد دشمن بوده است كه به رحمت خداوند با بارش باران مسلمين ياري شدند. روز بعد 17 ماه مبارك رمضان نبرد آغاز شد، به علت فاصله دو سپاه كثرت دشمنان قابل رؤيت نبود.

«ولو ارايكهم كثيراً لفسلتم»

اگر تعداد آنها را زياد نشان مي داديم شما سست مي شديد.

ضمن درگيري نيز مسلمين را در نظر مشركين كوچك جلوه داد تا خود را سست بگيرند در اين ميان علي (ع) و حمزه بيش از همه از خود شجاعت نشان دادند در حالي كه پيامبر خود نيز در صحنه حضور داشتند. علي (ع) مي فرمايد نزديك ترين افراد به دشمن بوده است.

بزودي مشركين شكست خوردند در حالي كه 70 كشته و 70 اسير به جاي گذاشته بودند، فرار نمودند. در ميان كشته شدگان ابوجهل، اُميته بن خلف و چند تن ديگر از سران شرك ديده مي شدند. نيمي از كساني كه در اين نبرد به هلاكت رسيدند، بدست علي (ع) بوده است و هنگامي كه زيد بن حارث خبر پيروزي مسلمين را به مدينه آورد براي مردم قابل باور نبود تا اينكه خبر ثابت گرديد و پيامبر به مسلمين اجازه داد تا اسراي خود را يا كشته و يا با گرفتن فديه آنها را رها كنند. آنها نيز راه دوم را برگزيده و بعضي از اسرا نيز با پذيرفتن شرط تعليم چند كودك مسلمان آزاد شدند.

نتايج جنگ بدر:

1 پيروزي سياسي اسلام در پيروزي قريش به عنوان نيرومند ترين قبائل،

2 بدست آوردن غنائمي از مشركين فراري باضافه گرفتن فديه (چهار هزار درهم براي هر اسير)

3 افزايش روحيه نظامي مسلمين و اعتماد و اطمينان به ياري خداوند كه پيروزي معنوي والايي بود.

4 ريختن ترس كساني كه تا آن روز قدرت اسلام را اندك مي دانستند و از نزديك شدن به آن هراسان بودند.

5 كشته شدن سران قريش (تنها ابوسفيان ماند كه خود جنگ احد و احزاب را بپا كرد)

جنگ احد (غزوه)

اين جنگ در سال سوم هجرت اتفاق افتاد مشركين با تعداد سه هزار نفر براي انتقام از حادثه بدر راهي مدينه شدند، اين تعداد همه از قريش نبودند بسياري از آنها قبائل هم پيمان قريش و نيز كساني بودند كه در اطراف مكه سكونت داشتند وبنام احابيش ناميده مي شدند. همچنين تعدادي از زنان را نيز به ميدان جنگ آورده بودند تا محرك مردان در جنگ باشند با رسيدن به كوه احد در نزديكي مدينه، پيامبر از حمله آنان آگاهي يافته و مردم را براي كارزار آماده نمود.

جوانان مسلمان و انقلابي از پيامبر خواستند تا در خارج از مدينه با دشمن روبرو شوند پيامبر نيز پذيرفت و سپاه اسلام كه نزديك هزار نفر بودند راهي منطقه شدند اما در نيمه راه 300 نفر همراه عبداله ابن ابي سلول بازگشتند ولي پيامبر بدون اعتنا به حركت خود ادامه داد.

در اين درگيري كه مسلمين در دامنه كوه احد بودند و مشركين روبروي آنها در دشت بودند پيامبر (ص) در شكافي در كوه كه در پشت سر آنها قرار داشت تعدادي را بعنوان محافظ قرار داده و بر آنها امر كرد تا محل خود را ترك نكنند. درگيري آغاز شد و مشركين شكست خورده و نزديك به متلاشي شدن بودند. خالدبن وليد با تعداد 200 نفر آماده در كمين پيامبر و يارانش بود خالي شدن شكاف از محافظان پيامبر (ص) كه با ديدن پيروزي براي جمع كردن غنائم به پائين رفته بودند زمينه را براي دشمن فراهم نمود.

خالد كوه را دور زد و از پشت به مسلمين حمله برد. مسلمين وحشت زده از برابر نيزه ها و شمشير هاي دشمن فرار كردند و تنها چند نفر از انصار و يك نفر از مهاجرين كنار پيامبر ماندند و بعد از درخواست پيامبر تني چند اضافه شدند، از جمله كساني كه با نهايت شجاعت از پيامبر (ص) دفاع كرد امير المؤمنين (ع) بود. او بيشترين تلاش را در دفاع از جان پيامبر (ص) قرار داده بود و بشدت از او دفاع مي كرد، پيامبر (ص) پس از اتمام جنگ ضمن قدرداني از جنگ نيكوي او از زحمات ابودجانه، سهل بن خفيف و ام عامر نيز ياد نمود.

گاهي برخي از بانوان تجربه ديده براي كمك به جنگاوران اسلام همراه آنان از مدينه بيرون مي آمدند و با سيراب كردن تشنگان و شستن لباس هاي سربازان و پانسمان كردن زخم مجروحان به پيروزي مسلمين كمك مي كردند.

ام عامر كه نام وي نسيبه است نيز براي رسانيدن آب به سربازان اسلام در احد شركت كرده بود و زماني كه ورق پيروزي مسلمانان برگشت و جان پيامبر (ص) در معرض خطر قرار گرفت مشك آب را به زمين گذاشته و با شمشيري كه بدست آورده بود سعي مي كرد از حملات دشمن به پيامبر (ص) بكاهد. در اين ميان زخمي بر شانه او وارد شد كه پيامبر (ص) يكي از پسران او را براي بستن زخم مادر فرا خواندند و از يكي از كساني كه فرار مي كرد خواستند كه سپر خود را به زمين بيندازد تا نسيبه از آن استفاده كند و پيامبر (ص) شخصي را كه به پسر او زخم وارد آورده بود به او نشان داد  و او با شمشير او را نقش بر زمين نمود.

پيامبر فرمودند قصاص فرزند خود را گرفتي. در اين نبرد بيش از 70 نفر از مسلمين شهيد شدند و جنگ با خالي شدن ميدان از دو سپاه پايان يافته و اين در حالي بود كه پيامبر مجروح گشته بود. علت عمده فرار مسلمين در اين جنگ خبري بود كه يكي از مشركين دائر بر كشتن پيامبر با صداي بلند فرياد كشيد. قرآن در آياتي چند از سوره آل عمران به اين ماجرا به شكل مختصري اشاره مي كند و با ذكر شكست مسلمين و دادن كشته هاي زياد مي فرمايد:

ان يمسسكم قرح فقد مس القوم فرح مثله (سوره آل عمران آيه 14)

اگر بر شما آسيبي رسيده به دشمنان نيز به همان شكل آسيب رسيده است.

علت ديگري كه زمينه شكست را براي مسلمين فراهم كرده زمينه گمراهي در درون برخي از آنها بود زمينه اي كه شيطان با بهره گيري از آن، آنها را گمراه كرد. قرآن مي فرمايد:

ان الذين تولو امنكم يوم التقي الجمعان انما استزلهم الشيطان ببعض ما كسبوا ولقد عفا لله عنهم (آل عمران آيه 155)

كساني كه در روز احد پشت به جنگ شما كردند آنها را بجهت بعضي از كردارهايشان به گمراهي كشاند.

دنيا پرستي گروهي كه مأمور حفاظت شكاف كوه بودند و براي جمع غنيمت آمده بودند باعث شد كه حركت احد نه تنها به موفقيت نرسد بلكه موجبات ضربه خوردن مسلمين را نيز فراهم كند اگرچه در اين جريان مشركين موفق به از بين بردن اسلام نشدند.

نتايج جنگ احد:

شناخته شدن چهره هاي منافق در جامعه چهره هايي كه به ظاهر در لباس مسلمين هستند اما در زمان خطر با دلايل واهي خود را به عقب مي كشند، كشف اين واقعيت كه مسلمين دشمناني اين چنين در بطن جامعه خود دارند از مزاياي اين جنگ به حساب مي آيد.

جنگ خندق يا احزاب (غزوه)

غزوه خندق در سال پنجم اتفاق افتاد رسول گرامي (ص) در سال چهارم هجرت يهوديان بني نصير را به علت پيمان شكني آنان از مدينه اخراج كرد و قسمتي از اموالشان را ضبط نمود. بني نصير ناچار شدند به سوي خيبر كوچ كنند و در آنجا سكني گزينند و يا به سمت شام روند همين عمل سبب شد كه سران بني نصير دست به توطئه زده و آهنگ مكه كنند و قريش را به نبرد با پيامبر تشويق كنند نيروهاي عرب مشرك و يهود در اين نبرد به ضد اسلام بسيج شدند و با تشكيل اتحاديه نظامي نيرومندي قريب يك ماه مدينه را محاصره كردند چون در اين غزوه اجزاب و دسته هاي مختلف شركت كرده و مسلمانان بنا بر پيشنهاد سلمان فارسي براي مقابله با دشمن اطراف مدينه را به صورت خندق در آورده بودند اين غزوه را جنگ احزاب و گاهي غزوه خندق مي نامند.

آتش افروزان اين جنگ نقشه دقيقي براي بر اندازي اساس اسلام كشيدند و مسلمانان را با دسته هاي گوناگوني روبرو ساختند كه در طول تاريخ عرب بي سابقه بود و در همين زمان بود كه سران يهود در پاسخ افراد قريش كه آيا دين محمد بر حق است كه بر اساس يكتاپرستي است يا آيين ما؟ با كمال بي شرمي گفتند آيين بت پرستي بهتر از آيين محمد است.

شما در آيين خود استوار باشيد و كوچكترين تمايلي به آيين او پيدا نكنيد و با اين گفتار لكه ننگيني را بر دامن خود نشانده و چهره تاريخ يهود را كه سياه بود سياهتر كردند و با اين اعمال و گفتار حدود ده هزار عرب را براي جنگ با مسلمين گرد آوردند ولي با شجاعت حضرت علي (ع) در مبارزه و قتل عمر و همچنين نقشه ماهرانه جاسوسي نعيم بن مسعود و همچنين گفتگوهاي نمايندگان پيامبر (ص) با سران قبايل عطفان و فزاره هر چند به تصويب نهائي رسيدند و آخرين و مهمترين عامل كه در حقيقت مي توان آن را مدد غيبي ناميد و آن مدد غيبي اين بود كه ناگهان هوا طوفاني شد و سردي هوا شدت يافت انقلاب هوا طوري بود كه خيمه ها از روي زمين كنده مي شد و ديگهاي غذا از روي آتش پرت مي نمود، چراغها را خاموش نموده و آتش هاي افروخته را در وسط بيابان پخش مي كرد دشمن به ناچار آنجا را ترك گفته و كسي از آنها در آنجا باقي نماند.

غزوه بني قينقاع

يك ماه بعد از جنگ بدر زني از مسلمانان براي خريد رفته بود در حالي كه نشسته و مشغول ديدن و يا خريدن جنس بود عده اي از يهوديان بني قينقاع پايين پيراهن او را به بالاي آن سنجاق كردند و هنگامي كه زن از جاي خود بلند شد وضعيت زننده اي رخ داد پس از آن مسلماني به يكي از يهوديان حمله كرده و او را كشت و آنها نيز مسلمان را كشتند.

پيامبر (ص) به نزد يهوديان آمده و چنانچه در قرآن سوره آل عمران آيه 1 دلالت دارد، با ذكر ماجراي بدر و پيروزي اسلام، آنان را از سرانجام عهد شكني ترساند اما آنان اظهار داشتند كه از اين تهديد ها وحشتي ندارند و سخن از كثرت اموال و اولاد (نيروي اقتصادي و انساني) خود سر دادند. اصرار آنها بر قوت و قدرت خود نشان داد كه امكان خيانت و نقض عهد از ناحيه آنها وجود دارد طبيعي بود كه خيانت ناگهاني آنها با آن قدرتي كه داشتند كه قوت آنها بيش از ساير قبايل يهود بوده است ممكن بود به زيان بزرگي براي اسلام تمام شود و اين خطر وجود داشت كه بدون آنكه مسلمين متوجه شوند، شبانه آنها را از بين ببرند، لذا ترس از خيانت آنها موجب گرديد تا مسلمين وحشت كرده و آنها را از اين منطقه اخراج كنند. پيامبر با سپاهي به سوي آنها روانه شد و و پس از پانزده روز محاصره آنها خود تسليم شده و منطقه را به سوي شام ترك كردند.

غزوه بني نظير

ماجراي بني نظير دومين برخورد مسلمانان با يهوديان بود كه بعد از احد صورت گرفت آنها پيامبر را براي امري به قلعه خود دعوت كردند و تصميم به ترور پيامبر گرفتند. پيامبر(ص) بوسيله پيك الهي از اين ماجرا آگاه شد و با برگشتن به مدينه، مسلمين را آماده هجوم به بني نظير كرد.

تصور مسلمين آن بوده كه گمان نمي كرده اند بتوانند آنها را اخراج كنند كما اينكه خود يهود نيز گمان نمي كرده كه مي تواند از خود دفاع كند، اما خداوند با ايجاد وحشت در آنها، آنها را سست كرده و آنها تسليم گرديدند. قبل از حمله پيامبر دستور دادند كه نخلستانهاي آنها را از بين ببرند و طبيعي بود كه چنين حركتي براي آن بود كه آنها را وادار به تسليم كنند.

به هر حال پس از چندي تسليم شده و قرار شد غير از سلاحهاي خود هرچه مي توانند با خود ببرند و بدين شكل منطقه را ترك كردند و در حال خروج خانه هاي خود را بدست خود خراب مي كردند تا به دست مسلمين نيافتد و مسلمين نيز خانه هاي آنها را خراب مي كردند شايد به اين جهت كه آنها را از بازگشت به خانه هايشان نااميد كنند.

 

غزوه بني قريظه

سومين برخورد اسلام با يهوديان غزوه بني قريظه نام گرفت آنها علي رغم عهد نامه اي كه با پيامبر (ص) دائر بر عدم تجاوز بين آنها و پيامبر منعقد شده بود تصميم به همكاري با قريش را در ماجراي اجزاب گرفته بودند.

پس از فراغت احزاب خداوند به پيامبر دستور اكيد داد تا بسوي يهوديان بني قريظه حركت كند اين دستور به قدري اكيد بود كه حتي براي كساني كه نماز ظهر را خوانده بودند مقرر شد كه نماز عصر را در نزديكي بني قريظه بخوانند بني قريظه بدليل پيمان شكني خود آنهم در يك مرحله حساسي كه دشمن خارجي با قوت و نيروي زياد حمله ور شده مي بايست از بين مي رفت تا براي ديگران يك درس عبرت باشد قبلاً پيامبر دو گروه بني قينقاع و بني نظير را رها كرده بود و همين مطلب باعث شد تا بني قريظه نيز چنين بيانديشد كه با آنها نيز بهمان گونه رفتار خواهد شد اما اين بار حكم خدا كشتن آنها بود و پيامبر تصميم گيري را بر عهده سعد معاذ گذاشت كه او هم نظر داد كه مردان جنگنده آنان اعدام و اموالشان تقسيم زنان و فرزندانشان نيز اسير گردند.

فتح مكه؛

اولين برخورد مسلمين با مشركين خارج از جزيره العرب در مناطق شامات در سال هشتم هجري بنام غزوه موته اتفاق افتاد. در مكه بين دو قبيله بني غزائه و بني بكر درگيري رخ مي دهد و قريش بر خلاف عهدنامه كه خزاعه هم پيمان محمد است و اگر قريش به بني بكر كمك كند پيامبر هم به خزاعه كمك مي كند به بني بكر نيرو و تجهيزات فرستاده از اينرو با شكايت خزاعه به پيامبر (ص) به جهت پيمان شكني قريش، پيامبر آماده رفتن به سوي مكه شد.

تلاش هاي ابوسفيان در مدينه براي احياي صلحنامه كه قريش محتاج بدان بود سودي نبخشيد و سپاه پيامبر متشكل از ده هزار نفر جنگجو به سوي مكه حركت كرد در بين راه ابوسفيان اسلام آورد و پيامبر اعلام امان داد. مكه تقريباً بدون خونريزي فتح گرديد. و اين فتح نتيجه صلحي بود كه دو سال قبل از آن پيامبر (ص) با مشركين منعقد كرده بودند.

غزوه خيبر

اوائل سال هفتم براي سركوبي قوم يهود كه مشوق تمام قبايل عرب براي جنگ با مسلمين بودند پيامبر با سپاهي عازم قلعه خيبر گرديدند و در ابتدا در محلي ميان قلعه هاي خيبر و قبيله غطفان كه از هم پيمانان آنان بود، سپاه خود را مستقر كرد تا يهود را از حمايت غطفان محروم كند پس از آن كه غطفان از حمايت يهود منصرف شدند به قلعه هاي يهود حمله ور شده و بتدريج آنها را شكست دادند تعداد قلعه ها ده تا بود كه يكي پس از ديگري ساقط گرديد در اين ميان يكي از آنان كه از استحكام بيشتري برخوردار بود مقاومت كرد.

پيامبر يك روز ابي بكر را با سپاه فرستادند و او بدون موفقيت بازگشت. روز بعد عمر را فرستاد او نيز بدون كمترين پيروزي بازگشت. در روز سوم علي (ع) را فرستادند و آن قلعه نيز بر مسلمين فتح گرديد و بساط يهوديان به عنوان يك نيروي منسجم از مدينه برچيده شد. در اين درگيري ها 29 نفر از مسلمين به شهادت رسيدند. در موقع فتح خيبر سپر حضرت علي (ع) از دست وي افتاد و ايشان متوجه در خيبر گرديده و آن را از جاي كندند و تا پايان كارزار به جاي سپر بكار بردند در كه هشت نفر از نيرومند ترين سربازان اسلام از آنجمله انواري سعي كردند كه آن را از اين رو به آن رو كنند و نتوانستند.

غزوه رجيع؛

حادثه تلخ و ناگوار رجيع كه گروهي از قبيله هاي نهل و قاره كه تيره هايي از بني لحيان بودند، سپاه تبليغي اسلام را بي رحمانه و ناجوانمردانه كشتند و حتي دو نفر از آنها را زنده دستگير كرده به مقامات قريش فروختند و آنها هم بعنوان انتقام هر دو نفر را دار زدند.

مسير تبليغ سپاه اسلام متوقف گرديد رهبر عاليقدر مسلمانان لازم ديد كه قبيله بني لحيان را ادب كند تا قبائل ديگر نيز به وظيفه خود آشنا شوند و گروههاي تبليغي اسلام را اذيت نكنند. در ماه پنجم از سال ششم هجري ابن مكتوم را به جاي خود در مدينه گذارد و كسي را از مقصد خود آگاه نساخت زيرا مي ترسيد كه قريش و بني لحيان از قصد او آگاه شوند. از اين جهت راه شمال را كه منتهي به شام مي شد پيش گرفت و پس از طي منازلي راه خود را منحرف ساخت و در نحران كه سرزمين بني لحيان بود فرود آمد ولي دشمن از تصميم مسلمانان آگاه شده و به كوه ها پناه برد و همين حمله مسلحانه و زبوني دشمن اثر معنوي خود را بخشيد و دل هاي آنها پر از ترس و رعب گرديد.

پيامبر (ص) براي تكميل مقصد دست به يك مانور نظامي زد و خود را با دويست سرباز از نحران حركت كرده در لحيان كه نزديكي مكه است فرود آمد. سپس ده نفر را به عنوان گروه اكتشافي به كرانه هاي مكه فرستاد (كرانه الغميم) به طوري كه حركت سربازان اسلام و قدرت نهايي آنها براي قريش نمايان بود سپس دستور كوچ داد و همگي رهسپار مدينه شدند جابر ابن عبدالله مي گويد: رسول خدا پس از بازگشت از اين غزوه چنين مي گفت: از رنج مسافرت و مشقت و نقل و انتقال و حوادث ناگوار در زندگي مادي و خانوار انسان به خدا پناه مي برم.

جنگ تبوك (غزوه)

از جمله حركت هايي كه زمينه ساز اشاعه و نفوذ اسلام به مناطق دور دست در نزديكي هاي شام بوده ماجراي تبوك است. كه در سال نهم هجرت رخ داده است. گفته شده كه علت اقدام پيامبر (ص) براي رفتن به تبوك رويارويي با سپاه هرقل بود. كه همراه عده كثيري از روميان و عربان قصد حمله به مدينه را داشتند. آنچه كه در اين جنگ قابل توجه است درگيري و جنگ نيست، زيرا جنگي صورت نگرفت، مهم در اين جنگ آزمايش مؤمنين و تشخيص منافقين و حركات آنها بود. هنگامي كه خبر حركت به سوي تبوك به تمامي اعراب رسيد بسياري از افراد با بهانه اي واهي و بسياري از منافقين با تحريكات خود قصد جلوگيري از رفتن سپاه را داشتند.

عده اي از آنها گرماي هوا را بهانه كردند. گروهي نيز از اعراب آمده و رخصت براي نرفتن به جنگ از پيامبر مي خواستند، قرآن كساني را كه ترك جهاد كرده اند در حقيقت كساني مي داند كه خدا و رسول را تكذيب كرده اند. گروهي از مسلمين نيز نزد پيامبر آمده و براي رفتن خود به جنگ مركب طلبيدند اما پيامبر چيزي نداشت به آنها بدهد و آنها نيز برگشتند.

در حول و حوش جمع آوري سپاه براي رفتن به تبوك عده اي از منافقين به بهانه ساختن مسجد باقي ماندند و قبل از رفتن پيامبر (ص) از او خواستند تا پس از برگشت در آن مسجد نماز بر پاي دارد در حاليكه قرآن در آيه 107 سوره توبه مي گويد كه خداوند شهادت مي دهد كه آنان دروغگويند. اين خبر را وقتي خداوند به پيامبر دادند كه از تبوك باز مي گشت. لذا او عده اي را فرستاده و مسجد را ويران كردند بعلاوه دستور خداوند به پيامبر (ص) اين بود كه هيچگاه در آن مسجد نماز نگذارند. پيامبر (ص) عازم جنگ شد اما از اينكه عده اي از منافقين در مدينه باقي مانده و امكان دارد كه بلائي بر سر زنان و كودكان مسلمين بياورند تصميم گرفت علي (ع) را در مدينه بگذارد منافقين براي اينكه علي را از شهر برانند شايع كردند كه پيامبر (ص) دوست نداشته تا علي را بهمراه خود ببرد، علي (ع) نزد پيامبر كه هنوز فاصله زيادي دور نشده بود رفته و اين شايعه را به عرض پيامبر (ص) مي رساند. پيامبر (ص) براي نگهداشتن او در مدينه فرمودند:

اما ترضي يا علي ان تكون مني بمنزله هارون من موسي

آيا اي علي خشنود نمي شوي كه نسبت تو بمن بمنزله هارون نسبت به موسي باشد.

در اين جنگ هرچند درگيري مستقيمي با روميان در نگرفت، گروهي را پيامبر به سراغ اكيدبن عبدالملك فرستاد. او پادشاه بود كه پس از مختصري درگيري امان خواسته و با قبول جريمه به محل خود بازگشت.

در بازگشت پيامبر (ص) به سوي مدينه گروهي كه اصحاب عقبه نام گرفتند قصد ترور پيامبر (ص) با بطور غير مستقيم داشتند آنها مي خواستند در يك پرتگاه شتر پيامبر را رم داده و چنين كردند ليكن خداوند پيامبر را محافظت نمود. آنها نيز هر چند در تاريكي قرار گرفتند ولي عده زيادي از آنها شناخته شدند. سه نفر با نام هاي كعب ابن مالك، مراره بن وسيع، هلال بن اميه كه پيامبر (ص) را همراهي نكرده بودند در بازگشت پيامبر (ص) خود را مواجه با دستوري از پيامبر (ص) ديدند كه هيچكس نبايد با آنها سخن بگويد، آنها از حركت زشت خود پشيمان شده رو به بيابان نهاده و گريه زاري مي كردند.

بالاخره آياتي نازل شد كه خداوند آن سه نفر را بخشيده در حالي كه زمين با آن وسعت براي آنها تنگ شده و جز خداوند پناهگاهي نداشتند و غزوه تبوك آخرين غزوه اسلامي بود كه پيامبر در آن شركت داشتند و پس از آن در هيچ نبردي شركت نكردند.

جنگ موته

در سال هشتم هجري پيامبر اكرم (ص) حارث بن عمير با نامه اي به سوي پادشاه بصري فرستاد ولي هنگامي كه نامه رسان حضرت به موته رسيد، او را كشتند. مسلمانان به دستور پيامبر خدا (ص) به سمت دشمن حركت كردند و سرانجام در موته به لشكر هرقل پادشاه روم كه از صد هزار رومي و غير رومي تشكيل شده بود برخوردند. جنگ سختي ميان آنان در گرفت در اين جنگ زيدبن حارثه ، جعفربن ابيطالب و عبداله بن رواح سرداران لشكر اسلام كشته شدند و مسلمانان نتوانستند در برابر كفار مقاومت كنند و به مدينه بازگشتند.

غزوه ذات السلاسل:

از روزي كه پيامبر (ص) به مدينه مهاجرت نمود و مدينه را كانون اسلام و محل تمركز مسلمانان قرار داد، پيوسته مراقب اوضاع دشمنان و جنب و جوش هاي توطئه آميز آنان بود و در پرتو آگاهي از توطئه ها، چه بسا نقشه هايي را در نطفه خفه كرد. ماموران پيامبر (ص) گزارش دادند كه در سرزميني به نام دواري يابس هزاران نفر با يكديگر هم پيمان شده اند كه با تمام قوا در كوبيدن اسلام بكوشند يا در اين راه كشته شوند و يا محمد (ص) و افسر دلاور و فاتح او علي (ع) را از پاي در آورند. علي بن ابراهيم قمي در تفسير خود مي نويسد پيك وحي پيامبر را از توطئه آنان آگاه ساخت. پيامبر (ص) لازم ديد مسلمانان را از اين جريان آگاه كند در آن زمان رمز گرد آمدن مردم براي نماز و يا شنيدن مطلب لازم محله الصلاه جامعه بود. منادي به دستور پيامبر (ص) در نقطه رفيعي از مسجد قرار گرفت و جمله مزبور ر ا با صداي رسائي بازگو نمود.

وقتي مردم جمع شدند پيامبر آنان را در جريان مسئله قرار داد و گفت كه دشمنان قصد حمله شبانه را دارند دسته اي را براي دفع اين فتنه با فرماندهي ابي بكر روانه كردند كه اين عده مسافتي سنگلاخي را طي كرده به قبيله مزبور رسيدند. كه در دره اي مستقر بودند و وقتي با مقاومت قبيله مذكور مواجه شدند مجبور به بازگشت شدند براي بار دوم پيامبر گروهي را با فرماندهي “عمر” فرستادند. اين دفعه دشمنان از دفعه اول بيدارتر بودند و در دهانه دره زير سنگها و درختان پنهان شده بودند و پس از اينكه از كمين گاههاي خود خارج شدند با سپاه اسلام به جنگ پرداختند. فرمانده سپاه به سربازان دستور عقب نشيني داد و به مدينه بازگشتند براي بار سوم حضرت محمد (ص) سپاهي را به فرماندهي حضرت علي (ع) فرستادند و جمله زير را بدرقه علي (ع) نمودند و فرمودند:

ارسله كراراً غير فرار، او را به فرماندهي بر گزيدم زيرا او فرماندهي حمله ور است و هرگز پشت به ميدان نمي كند. تخصيص اين گفتار به علي (ع) حاكي است كه فرماندهان قبلي نه تنها شكست خورده بودند بلكه بر خلاف اصول نظامي اسلام عقب نشيني آنها توأم با هزيمت بوده است. سردار دلاور اسلام با پيروزي بي سابقه اي به مدينه بازگشت. اين جانبازي و فداكاري بقدري ارزش داشت كه سوره العاديات درباره اين واقعه نازل گرديد. سوگند بديع و شور انگيز اين سوره به منظور تقدير از روح نظامي و بطولت سربازان فداكار اين واقعه مي باشد. اينك آياتي از اين سوره؛

«والعاديات ضبحاً، فالموريات قدحاً، فالمغيرات حبحاً فااثرن به نقعاً، فوسطن به جمعاً»

سوگند به اسبان دونده كه نفس زنان بسوي ميدان پيش مي روند و بر اثر برخورد سم آنها به سنگها برق از آنها مي جهد و صبحگاهان برق آسا بر دشمنان حمله مي برند و با حركت سريع خود ذرات غبار را در فضا پراكنده مي كنند و دشمن را در حلقه محاضره قرار مي دهند.

جنگ حنين

جنگ حنين به منظور سركوب تيره هاي هوازن و ثقيف انجام شد در اين موقع پيامبر اسلام دوازده هزار سرباز مسلح زير پرچم داشتند. ابي بكر درباره زيادي نفرات گفت ما هرگز شكستي بخاطر كمي نفرات نمي خوريم چون نفرات ما چندين برابر دشمن است.

قبائل هوازن و ثقيف هم بعد از فتح مكه يقين داشتند كه مورد حمله سپاه اسلام قرار مي گيرند تصميم گرفتند با يك نيرنگ نظامي خود يا استقبال سپاه اسلام آمده بر آنها ضربت مهلكي بزنند به همين منظور همه زنان و احشام را در پشت سر سپاه همراه داشتند كه كسي عقب نشيني نكرده و همه براي خاطر حفظ مال و اموال و زن و فرزند خود با ثبات و پايداري كامل نبرد كنند و در گذرگاهي در منطقه حنين در پشت سنگها و صخره ها و شكاف كوه ها و در نقاط مرتفع دره سنگر گرفته و پس از ورود سپاه اسلام به اين دره عميق و طولاني از مخفيگاه خارج شده و واحدهاي اسلام را زير رگبار تير و سنگ قرار دادند. حمله غافلگيرانه دشمن سپاه اسلام را سراسيمه و وحشت زده كرد و بي اختيار پابه فرار گذاشتند و خود بيش از دشمن به بي نظمي و بهم زدن صفوف كمك كردند.

پيامبر (ص) كه از سرسختي و لجاجت اين تيره ها با خبر بودند خود بر استر سفيدي كه به صورت پيشكش به پيامبر(ص) داده بودند در پشت سپاه حركت مي كردند وقتي احساس كردند كه بالحظه اي درنگ محور تاريخ دگرگون گشته و اجتماع بشر مسير خود را عوض مي كند و سپاه شرك سپاه توحيد را در هم مي كوبد از اين لحاظ روي مركب خود رفته و با صداي بلند گفت: يا انصاراله و انصار رسوله انا عبداله و رسوله! (اي ياران خدا و ياران پيامبر!‌ من بنده خدا و پيامبر وي هستم) و پس از آن استرخود را به سوي ميدان نبرد حركت دادند و سپاهيان فداكاري چون امير مومنان و عباس و فضل ابن عباس و اسامه و ابوسفيان بن احارث، همراه و نگهبان پيامبر بودند، ايشان حركت كردند.

دسته هاي فراري با ندامت و پشيماني عجيبي به سوي پيامبر (ص) بازگشته و در اندك زماني دشمن را به عقب نشيني و فرار مجبور ساختند. سپاه دشمن كه زنان و احشام باعث دست و پاگيري آنان شده بود با 6 هزار اسير و 24 هزار كشته و چهل هزار گوسفند و چهار هزار رقيه 852 كيلوگرم نقره پا به فرار گذاشتند.

جنگ طائف

پس زا غزوه حنين سپاه اسلام براي سركوب قبيله ثقيف كه هم پيمان هوازن بودند روانه طائف گشته تا در پشت سر خود نقطه اتكا و پناهگاهي براي دشمن باقي نگذارد. برج طائف كه بسيار مرتفع بود و ديوار محكمي داشت و برجهاي مراقبت آن كاملاً بر خارج قلعه مسلط بود، ارتش اسلام دژ را محاصره كرده و دشمن با تيراندازي از بالاي برج از پيشروي سربازان اسلام جلوگيري كرده پيامبر گرامي دستور عقب نشيني دادند و با پيشنهاد سلمان فارسي منجنيق نصب نموده و 24 روز برج ها و داخل دژ را سنگباران كردند و همزمان با نصب منجنيق و پرتاب سنگ قرار شد كه براي شكافتن ديوار دژ، از ارابه هاي جنگي استفاده كنند.

اما شكافتن ديوار با مشكل بزرگي روبرو بود چون تيرها از برج ها و ساير نقاط دژ مانند رگبار بر سر واحد هاي سپاه اسلام مي ريخت و كسي را ياراي نزديك شدن به ديوار نبود و چون ماه شوال سپري مي شد و ماه ذي القعده فرا مي رسيد كه از نظر ملت عرب جنگ و نبرد در آن ماه حرام بود و اسلام هم اين سنت صالح را تحكيم كرد، براي حفظ اين سنت لازم بود كه هر چه زودتر محاصره برچيده شود تا عرب ثقيف، پيامبر را به مخالفت با سنت صالح متهم نسازند و همچنين مراسم حج نزديك بود كه در آن سال نظارت بر مراسم حج بر عهده مسلمانان بود زيرا پيش از آن تمام مراسم حج زير نظر مشركان مكه اداره شد و موسم حج پديد آورنده يك اجتماع باشكوه و انبوهي از مردم عربستان مي باشد. بهترين فصل براي تبليغ اسلام و بيان حقيقت آيين توحيد به شمار مي رفت و پيامبر بايد از اين فرصت كه براي نخستين بار به دست او افتاده، حداكثر استفاده را بكند كه مسئله اي به مراتب بالاتر از تسخير يك ژ دور افتاده بود. با در نظر گرفتن همه اين شرايط پيامبر محاصره طائف را ترك گفت و همراه سپاهيان بازگشت.

نتيجه:

پيامبر به مدت ده سال به بيش از هفتاد عمليات نظامي كوچك و بزرگ دست زدند، اگر چه در مجموع اين عمليات كمتر از سيصد نفر از اصحابش به شهادت رسيدند. با نگاهي به اين غزوات بخوبي مي توان حدس زد كه نيروهاي اسلام هميشه از نظر تعداد در اقليت بوده و از لحاظ ساز و برگ جنگي نيز در نهايت برتري بر دشمانان خود نداشتند.

اما اعتماد به اعتقاد و موفقيت راه و ظريق حق باعث گرديد تا در اين عمليات پيروز گردند و در مواردي همچون غزوه بدر و حنين و حتي احزاب خداوند صريحاً همكاري امداد هاي غيبي را به آنها تصريح فرموده است.

 وجود افراد نيرومندي كه در سپاه اسلام در اين نبردها ياري مي دادند نقش مؤثري در پيروزي آنها داشت، از جمله برترين آنها حضرت علي بود كه در همه عمليات مشهور با مشركين شركت جست و در هر كدام از آنها خاطرات زيادي را بر جاي نهاد، موقعي كه خطرات مهم را از مسلمين دفع كرد و صفحات اولين سالهاي تاريخ اسلام را با حماسه هاي خود روشن تر ساخت در بدر، در احد، در خندق، در خيبر، در حنين و در همه جا جنگ او به مثابه شكست دشمن و يا حفظ اسلام از سهمگين ترين خطرات بوده است.

شيوه هايي نيز كه پيامبر (ص) در جنگ ها مراعات مي كرد در كسب پيروزي ها بسيار اهميت داشت، از جمله آنها مشورت با اصحاب خود در ابتداي جنگ بوده او نيز با توجه به مسئله وحي بي نياز از مشورت بود، اما در امور جنگ به چند دليل با آنها به مشاوره مي پرداخت؛ اول آنكه: اين افراد مي بايست در اين جنگ جان خود را در طبق اخلاص نهاده و عزيز ترين چيزشان را تقديم كنند. طبيعي بود كه با آنها در مورد جنگ، جنگي كه چنين عواقبي داشت با آنها مشورت شود. ثانياً اين مشورت ها به سربازان او اميد مي داد كه خود در اين لحظات حساس تعيين سرنوشت خود را تا حدودي بر عهده دارند و در اين مقطع حساس مي بايست راه خود را انتخاب كنند. طبيعي است اين انتخاب نهايت ارزش را براي آنها خواهد داشت.

از جمله سياست هاي ديگر پيامبر (ص) قرار دادن افرادي بود كه در مراكز مختلف و حتي خود مكه براي او اطلاعات جمع آوري مي كردند بسياري از مواقع همان اطلاعات موجب مي شد تا پيامبر (ص) قبل از آنكه دشمن بطور كامل خود را آماده سازد، او به سراغ آنها مي رفت و توطئه آنها را در نطفه خفه مي كرد. كما اينكه در مواقعي پس از نبرد ها افرادي را در پي مشركين مي فرستاد تا مسير و راه آنها را ارزيابي كند، چنانچه پس از درگيري احد، علي (ع) از طرف پيامبر (ص) بدنبال مشركين رفت تا ببيند قصد برگشت به مدينه را دارند يا اينكه به طرف مكه سرازير شده اند.

كندن خندق بر گرداگرد شهر مدينه در جنگ احزاب از سياست ها جنگي بود كه اعراب از پارسيان فرا گرفتند. در آن دوره در صورتي كه سپاه هزار نفري قريش به مدينه حمله مي كرد مي توانست صدمات بسيار زيادي به مسلمين وارد كند اما وجود خندق و نيز ياري خداوند و شجاعت علي (ع) در كشتن قهرمان مشركين عمربن عمرود دشمن را به هزيمت كشاند. استفاده از تفرقه به عنوان يك حربه كاري بر عليه دشمن واقعيتي است كه پيامبر در جنگ احزاب از آن بهره گرفتند و بدان وسيله يهود را از مشركين جدا كرد و توانست قدرتي را كه احتمالاً با همكاري آنها مي توانست بر عليه پيامبر بوجود آيد، از بين ببرد او در اينجا دوگانگي بين دشمنان خود، قبل از آن نيز تلاشهايي كرده بود و ضمن قرار دادهايي با يهود به آنها قبولانده بود كه نمي بايست با قريش همكاري نظامي و حتي تجاري و نيز در حد پناه دادن به آنها داشته باشد و چنين بود كه رسالت او جهاني شد.


8 اصل در مسئله عصمت پيامبران

اصل اول

عصمت‏به معنى مصونيت‏بوده و در باب نبوت داراى مراتب زير است:

الف - عصمت در مقام دريافت، حفظ و ابلاغ وحى;

ب - عصمت از معصيت و گناه;

ج - عصمت از خطا و اشتباه در امور فردى و اجتماعى.

عصمت پيامبران در مرحله نخست، مورد اتفاق همگان است، زيرا احتمال هر نوع لغزش و خطا در اين مرحله، اطمينان و وثوق مردم را خدشه‏دار مى‏سازد و ديگر پيامهاى پيامبر مورد اعتماد و اطمينان نخواهد بود، در نتيجه هدف نبوت نقض مى‏شود.

گذشته از اين، قرآن كريم يادآور مى‏شود كه خداوند پيامبر را تحت مراقبت كامل قرار داده است تا وحى الهى به صورت صحيح به بشر ابلاغ شود، چنانكه مى‏فرمايد:‹‹عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا× الا من ارتضى من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا× ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم واحاط بما لديهم و احصى كل شي‏ء عددا›› (جن/26-28): او آگاه از غيب است، و حقايق غيبى را بر كسى آشكار نمى‏سازد، مگر آن كس كه مانند پيامبر مورد رضايت او است، پس براى مراقبت از وى، پيش رو و پشت‏سر او، نگهبانى مى‏گمارد تا بداند ( محقق شود) كه آنان پيامهاى پروردگارشان را رسانده‏اند، و خدا به آنچه نزد آنها است احاطه دارد، و همه چيز را شمارش كرده است.

در آيه ياد شده، دو نوع نگهبان براى صيانت از وحى وارد شده است:

الف - فرشتگانى كه پيامبر را از هر سو احاطه مى‏كنند;

ب - خداوند بزرگ كه بر پيامبر و فرشتگان احاطه دارد.

علت اين مراقبت كامل نيز تحقق يافتن غرض نبوت يعنى رسيدن وحى خداوند به بشر است.

اصل دوم

پيامبران الهى، در عمل به احكام شريعت، از هرگونه گناه و لغزش مصونيت دارند، و اصولا هدف از بعثت پيامبران در صورتى تحقق مى‏پذيرد كه آنان از چنين مصونيتى برخوردار باشند. زيرا اگر آنان به احكام الهى كه خود ابلاغ مى‏كنند دقيقا پايبند نباشند، اعتماد به صدق گفتار آنها از ميان مى‏رود و در نتيجه هدف نبوت تحقق نمى‏يابد.

محقق طوسى در عبارت كوتاه خود به اين برهان چنين اشاره كرده است:«و يجب في النبي العصمة ليحصل الوثوق فيحصل الغرض‏» (1) : عصمت‏براى پيامبران لازم است تا وثوق به گفتار آنها حاصل شود، وغرض از نبوت تحقق يابد.

عصمت پيامبران از گناه، در آيات گوناگون مورد تاكيد قرآن كريم قرار گرفته است، كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

الف - قرآن پيامبران را هدايت‏شدگان و برگزيدگان از جانب خداوند مى‏داند: ‹‹واجتبيناهم وهديناهم الى صراط مستقيم›› (انعام/87).

ب - يادآور مى‏شود آن كس را كه خدا هدايت مى‏كند، هيچ كس قادر به گمراه ساختن وى نيست: ‹‹ومن يهد الله فما له من مضل›› (زمر/37).

ج - معصيت را ضلالت مى‏داند: ‹‹و لقداضل منكم جبلا كثيرا›› (يس/62).

از مجموع اين آيات استفاده مى‏شود كه پيامبران از هر نوع ضلالت و معصيت پيراسته‏اند.

افزون بر اين، آن برهان عقلى كه قبلا بر ضرورت عصمت پيامبران اقامه كرديم، بر لزوم عصمت آنان قبل از بعثت نيز دلالت مى‏كند. زيرا اگر انسانى پاسى از عمر خود را در گناه و گمراهى صرف كند و سپس پرچم هدايت را به دست‏بگيرد، چندان مورد اعتماد مردم قرار نمى‏گيرد، ولى كسى كه از آغاز عمر از هرگونه آلودگى پيراسته بوده به خوبى قادر به جلب اعتماد مردم خواهد بود. علاوه غرض‏ورزان و منكران رسالت مى‏توانند به سادگى روى گذشته‏هاى تاريك وى انگشت نهاده و به ترور شخصيت و مخدوش ساختن پيام وى بپردازند. در چنين محيطى، تنها انسانى كه در اثر يك عمر پاكى و درستى «محمد امين‏» لقب گرفته، مى‏تواند با شخصيت تابناك خويش، آفتاب‏وار حجاب تبليغات سوء دشمن را كنار زند و با پايدارى واستقامت‏شگرف خويش، تدريجا محيط تاريك جاهليت را روشن سازد.

گذشته از اين، بديهى است انسانى كه از آغاز زندگى داراى مقام عصمت از گناه بوده است، از انسانى كه فقط پس از بعثت داراى چنين مقامى شده است، برتر است و نقش هدايتى او نيز بيشتر خواهد بود، و مقتضاى حكمت الهى اين است كه فعل احسن و اكمل را برگزيند.

اصل سوم

پيامبران، علاوه بر عصمت از گناه، در موارد زير نيز مصون از خطا بوده‏اند:

الف - داورى در منازعات: پيامبران از جانب خدا ماموريت داشته‏اند كه بر طبق موازين قضا داورى كنند، يعنى از مدعى شاهد بطلبند، و اگر مدعى شاهدى نداشت، از منكر سوگند بخواهند، وهيچگاه با اين ميزان الهى مخالفت نكرده‏اند. ولى ممكن است‏شاهد عمدا يا سهوا بر خلاف واقع گواهى داده، ويا منكر به دروغ يا از روى اشتباه سوگند ياد كند و در نتيجه حكم پيامبر مطابق واقع نباشد، اين نوع مخالفت ضررى به عصمت پيامبران نمى‏زند، زيرا او مامور است‏بر طبق ميزان الهى قضاوت كند، و آنجا كه داورى او بر خلاف واقع باشد، او از خطاى حكم خود آگاه است، گرچه به خاطر مصالح اجتماعى مامور به عمل بر وفق آن نمى‏باشد.

ب - تشخيص موضوعات احكام دينى مثلا فلان مايع شراب است‏يا نه.

ج - مسائل اجتماعى و تشخيص مصالح ومفاسد امور.

د - مسائل عادى زندگى.

دليل عصمت در موارد سه مورد اخير، اين است كه در ذهن غالب افراد، خطا در اين‏گونه مسائل با خطا در احكام دينى ملازمه دارد. در نتيجه، ارتكاب خطا در اين مسائل، اطمينان مردم را نسبت‏به شخص پيامبر خدشه‏دار ساخته و نهايتا مايه خدشه‏دار شدن غرض بعثت مى‏گردد. هرچند لزوم عصمت در دو صورت نخست، روشن‏تر از عصمت در صورت اخير است.

اصل چهارم

يكى از مراتب عصمت آن است كه در وجود پيامبران امورى نباشد كه مايه دورى گزيدن مردم از آنان است. همگى مى‏دانيم برخى از بيماريهاى جسمى، يا برخى از خصلتهاى روحى كه حاكى از دنائت و پستى انسان است، مايه تنفر و انزجار مردم مى‏كردد. طبعا پيامبران بايستى از اين‏گونه معايب جسمى و روانى منزه باشند، زيرا انزجار مردم از پيامبر و دورى گزيدن از او، با هدف بعثت - كه ابلاغ رسالات الهى توسط پيامبر به آنان است - منافات دارد. نيز يادآور مى‏شويم كه حكم عقل در اينجا به معنى كشف يك واقعيت است، و اينكه، با توجه به حكمت‏خدا بايد كسانى به پيامبرى برگزيده شوند كه پيراسته از چنين عيوبى باشند. (2)

اصل پنجم

حكم قاطع عقل و داورى صريح قرآن را درباره لزوم عصمت پيامبران دانستيم، ولى در اين زمينه برخى از آيات - در بدونظر - حاكى از صدور گناه از آنان مى‏باشد (مانند آيات وارده در باره حضرت آدم و غير آن). در اين موارد چه بايد گفت؟

در پاسخ بايد خاطر نشان ساخت: مسلما، به حكم اينكه هيچگونه تناقضى در قرآن راه ندارد، بايد با توجه به قرائن موجود در خود آيات، به مراد واقعى آنها پى برد، و در اين موارد ظهور بدوى هرگز نمى‏تواند ملاك قضاوت و داورى عجولانه قرار گيرد. خوشبختانه مفسران و متكلمان بزرگ شيعه، به تفسير اين آيات پرداخته، و حتى برخى از آنان در اين باره كتابهاى مستقلى تاليف كرده‏اند. از آنجا كه بحث درباره تك‏تك اين آيات از گنجايش اين رساله بيرون است، علاقمندان مى‏توانند به كتب مزبور مراجعه كنند. (3)

اصل ششم

عامل و منشا عصمت را مى‏توان در دو چيز خلاصه كرد:

الف - پيامبران (و اولياى خاص الهى) از حيث معرفت و شناخت‏خداوند در پايه بسيار رفيعى قرار دارند كه هيچگاه رضا و خشنودى حضرت حق را با چيزى عوض نمى‏كنند. به عبارت ديگر، درك آنان از عظمت الهى و جمال وجلال شگرف وى، مانع از آن مى‏شود كه به چيزى غير از خدا توجه نمايند، و انديشه‏اى جز رضاى خدا را در سر بپرورند. اين مرتبه از معرفت همان است كه امير مؤمنان عليه السلام مى‏فرمايد: ما رايت‏شيئا الاو رايت الله قبله وبعده و معه: هيچ چيز را نديدم مگر آنكه پيش و پس و همراه با ديدن آن، خدا را ديدم. و امام صادق عليه السلام نيز مى‏فرمايد: «و لكني اعبده حبا له وتلك عبادة الكرام‏» (4) : من خدا را از روى دوستى با او پرستش مى‏كنم، و چنين است عبادت بزرگواران.

ب - آگاهى كامل پيامبران از نتايج درخشان طاعت وپى‏آمدهاى سوء معصيت، سبب مصونيت آنان از نافرمانى خدا مى‏باشد. البته عصمت گسترده و همه‏جانبه، مخصوص گروه خاصى از اولياى الهى است، ولى در عين حال برخى از مؤمنان پرهيزگار نيز، در بخش عظيمى از افعال خويش، از ارتكاب گناه مصون مى‏باشند، مثلا يك فرد متقى هرگز به هيچ قيمتى دست‏به خودكشى نمى‏زند، يا افراد بى‏گناه را نمى‏كشد. (5) بالاتر از اين، حتى افراد عادى هم نسبت‏به برخى از امور مصونيت دارند. فى‏المثل هيچ فردى به هيچ قيمت‏حاضر نمى‏شود به سيم لختى كه برق در آن جريان دارد، دست‏بزند. پيداست كه مصونيت در اين‏گونه موارد، ناشى از علم قطعى شخص به آثار سوء عمل خويش است; حال اگر چنين علمى در مورد تبعات بسيار خطرناك گناهان نيز حاصل گردد، قويا مايه مصونيت فرد از گناه خواهد بود.

اصل هفتم

با توجه به منشا عصمت، يادآور مى‏شويم كه عصمت‏با آزادى و اختيار معصوم منافات ندارد، بلكه فرد معصوم با وجود داشتن معرفت كامل نسبت‏به خدا و آثار اطاعت و معصيت، مى‏تواند گناهى را انجام دهد، هرچند از اين قدرت هرگز استفاده نمى‏كند. درست مانند پدر مهربان نسبت‏به فرزند خود كه بر كشتن فرزندش قدرت دارد، ولى هرگز اين كار را انجام نمى‏دهد. روشنتر از اين، عدم صدور قبيح از خداوند است. خداى قادر مطلق مى‏تواند افراد مطيع را وارد دوزخ ساخته و بالعكس اشخاص عاصى را وارد بهشت نمايد،ولى عدل وحكمت وى مانع از آن است كه چنين فعلى را انجام دهد. از اين بيان روشن مى‏شود كه ترك گناه و انجام عبادت و طاعت، براى معصومين افتخار بزرگى است، زيرا آنان در عين توانايى بر گناه، هيچ گاه مرتكب آن نمى‏شوند.

اصل هشتم

ما، در عين اعتقاد به عصمت تمام پيامبران، عصمت را ملازم با نبوت نمى‏دانيم. چه، ممكن است فردى معصوم باشد اما پيامبر نباشد. قرآن كريم درباره حضرت مريم مى‏فرمايد:‹‹يا مريم ان الله اصطفاك وطهرك واصطفاك على نساءالعالمين›› (آل عمران/42): اى مريم خداوند تورا از ميان زنان برگزيد، و از گناه پاك گردانيد، و بر زنان جهان برترى داد. از اينكه قرآن در مورد مريم لفظ «اصطفاء» را به كار برده، روشن مى‏شود كه وى معصوم بوده است، زيرا در باره پيامبران نيز واژه «اصطفاء» به كار رفته است:‹‹ان الله اصطفى آدم و نوحا وآل ابراهيم وآل عمران على العالمين›› (آل عمران/32).

گذشته از اين، در آيه مزبور از تطهير مريم سخن به ميان آمد، و مقصود پاكى وى از هر نوع پليدى است، نه تبرئه‏اش از اتهام گناه در مورد فرزندش كه يهود او را متهم ساخته بودند. زيرا تبرئه مريم ازاين گناه، در همان روزهاى نخست تولد عيسى عليه السلام با تكلم وى (6) به اثبات رسيد و ديگر نيازى به اين بيان مجدد نيست. گذشته از اين، آيه تطهير مريم به حكم سياق آيات مربوط به دورانى است كه او ملازم محراب بوده وهنوز به عيسى باردار نشده بود، بنابر اين اتهامى به ميان نيامده بود تا تطهير مربوط به آن اتهام باشد.

پى‏نوشت‏ها:

1. كشف المراد، ص‏349، بحث نبوت.

2.داورى خرد در اين مورد يك داورى قطعى است. بنابر اين، برخى از رواياتى كه درباره «ايوب‏» پيامبر عليه السلام وارد شده و حاكى از ابتلاى او به بيماريهاى تنفرآور مى‏باشد، گذشته از اينكه با حكم قطعى عقل مخالفت دارد، با رواياتى نيز كه از ائمه اهل بيت عليهم السلام رسيده است مخالف است. امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوار خود نقل مى‏كند: حضرت ايوب، در طول بيمارى خود، بوى بد يا صورت نازيبا پيدا نكرد و هرگز از بدن او چرك و خون و چيزى كه مردم از آن تنفر دارند بيرون نيامد. سنت‏خدا درباره انبيا و اولياى گرامى خود، چنين است. دورى مردم از ايوب، به علت فقر مالى وضعف ظاهرى او بود، ولى آنان از مقام و منزلت او در نزد خدا آگاه نبودند (خصال، ج‏1، ابواب هفتگانه، حديث‏107- ص‏400) طبعا رواياتى كه بر خلاف اين مطلب دلالت دارند، پايه اساسى نداشته و قابل قبول نيستند.

3. تنزيه الانبياء، سيد مرتضى; عصمة الانبياء، فخر الدين رازي; مفاهيم القرآن، جعفر سبحانى، ج‏5، بخش عصمت پيامبران.

4. بحار الانوار، 70/22.

5. امير مؤمنان درباره اين گروه مى‏فرمايد:« هم والجنة كمن قد رآها و هم فيها منعمون، وهم و النار كمن قد رآها و هم فيها معذبون‏»: آنان نسبت‏به بهشت‏بسان كسى مى‏باشند كه آن را ديده و از نعمت‏هاى آن برخوردار مى‏باشند، و نسبت‏به دوزخ همانند كسى مى‏باشند كه آن را ديده و گرفتار عذاب آن شده‏اند. (نهج البلاغه، خطبه همام شماره‏193).

6. فاشارت الي...(طه/29). منشور عقايد اماميه صفحه 110 استاد جعفر سبحانى

عصمت نبوت

ظهور پيغمبران خدا نظريه وحى را كه در فصل سابق گذشت تاييد مى‏كند پيغمبران خدا مردانى بودند كه دعوى وحى و نبوت نمودند و براى دعوى خود حجت قاطع اقامه كردند و مواد دين خدا را كه همان قانون سعادتبخش خدايى است،به مردم تبليغ نموده در دسترس عموم گذاشتند و چون پيغمبران كه با وحى و نبوت مجهز بودند،در هر زمان كه ظاهر شدند بيش از يك فرد يا چند فرد نبودند،خداى متعال هدايت‏بقيه مردم را با ماموريت دعوت و تبليغ كه به پيغمبران خود داده،تتميم و تكميل فرمود.

و از اينجاست كه پيغمبر خدا بايد با صفت عصمت متصف باشد،يعنى در گرفتن وحى از جانب خدا و در نگهدارى آن و در رسانيدن آن به مردم از خطاى مصون باشد و معصيت (تخلف از قانون خود) نكند،زيرا-چنانكه گذشت-تلقى وحى و حفظ و تبليغ آن سه ركن هدايت تكوينى مى‏باشند و خطا در تكوين معنا ندارد.

گذشته از اينكه معصيت و تخلف از مؤداى دعوت و تبليغ خود،دعوتى است عملى به ضد دعوت و موجب سلب وثوق و اطمينان مردم است از راستى و درستى دعوت و در نتيجه غرض و هدف دعوت را تباه مى‏كند.خداى متعال در كلام خود به عصمت پيغمبران اشاره نموده مى‏فرمايد: و اجتبيناهم و هديناهم الى صراط مستقيم (9) و باز مى‏فرمايد: عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم (10) .

پى‏نوشتها:

1-يعنى:«و پيغمبران را به سوى خود جمع‏آورى كرديم (به غير ما نمى‏پردازند و از غير ما اطاعت نمى‏كنند) و به راهى راست رسانيديم‏»، (سوره انعام،آيه 87)

2-يعنى:«تنها اوست كه داننده غيب است و به غيب خود كسى را مسلط نمى‏كند مگر پسنديدگان را از پيغمبران و در اين صورت از پس و پيش او (پيغمبر يا وحى) مراقبت كامل و رصدى به راه مى‏اندازد كه محققا پيامهاى خداى خود را برسانند»، (سوره جن،آيه 26-28)

شيعه در اسلام صفحه 141 تاليف: علامه سيد محمد حسين طباطبايى

منابع مورد استفاده:

1 فروغ ابديت آيت اله جعفر سبحانيدفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم

2 تاريخ سياسي اسلامرسول جعفريان          وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

3 تاريخ تحليلي اسلام  محمد نصيري (رضي)  دفتر نشر معارف

4 مكاتب الرسول        علامه احمدي           نشر يسن

5 مجمع البيان، طوبي  تحقيق رسول محلاتي  مكتبه العلميه الاسلاميه

6 تاريخ تحليلي و سياسي اسلام        علي اكبر جنتي          دفتر نشر فرهنگ اسلامي

7 پژوهشي در تاريخ پيامبر اسلام       سيد ابولحسن حسيني ادياني  انوارالهدي


فهرست مطالب

مقدمه:1

ضرورت حركت هاي جهادي؛2

جهاد يا دفاع (در حركت هاي رسول الله):3

غزوات پيامبر اسلام (ص)5

جنگ بدر: (غزوه)5

نتايج جنگ بدر:7

نتايج جنگ احد:10

جنگ خندق يا احزاب (غزوه)11

غزوه بني قينقاع. 12

غزوه بني نظير. 13

غزوه بني قريظه. 14

فتح مكه؛14

غزوه خيبر. 15

غزوه رجيع؛16

جنگ تبوك (غزوه)17

اما ترضي يا علي ان تكون مني بمنزله هارون من موسي... 18

جنگ موته. 19

غزوه ذات السلاسل:20

جنگ حنين... 21

جنگ طائف... 23

نتيجه:24

8 اصل در مسئله عصمت پيامبران.. 27

اصل اول.. 27

اصل دوم. 28

اصل سوم. 30

اصل چهارم. 31

اصل پنجم.. 32

اصل ششم.. 32

اصل هفتم.. 33

اصل هشتم.. 34

پى‏نوشت‏ها:35

عصمت نبوت... 36

پى‏نوشتها:37

منابع مورد استفاده:38

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 18 بهمن 1393 ساعت: 18:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس