انشا ابتدایی و متوسطه و بازنویسی حکایت ها و ضرب المثل ها - 7

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

انشا در مورد فیل و فنجان

بازديد: 3067
انشا در مورد فیل و فنجان

پایه ی نهم-درس اول-صفحه ی ۲۱-فیل و فنجان

انشا پایه نهم درس اول صفحه ۲۱ با موضوع فیل و فنجان

انشاء درباره فیل و فنجان

مقدمه:خداوند همیشه ،همه  چیز را در دنیا متضاد و مکمل ساخته است مثل کوچک و بزرگ،لاغر و چاق،بلند و کوتاه،مثل فیل و فنجان.

تنه ی انشاء:فیل و فنجان یکی از ضرب المثل ها یا اصطلاح های قدیمی است که مردم بکار می برند و قاعدتآ زمانی که دوتاچیز متضاد را می دیدند می گفتند اینها مانند فیل و فنجان می مانند.فیل که بسیار بزرگ است و فنجان بسیار کوچک است در مقابل یکدیگر اختلاف انها بسیار  به چشم می اید.

یکی از  ماجراهای جالبی که چن وقت پیش شنیده ام این بود که هندی ها به علت اب و هوا و و اقلیم خاص خود،فیل  یکی از حیوانات رایج در ان است و مردم بافیل ،وسایل سنگین خود را جابجا می کنند و زمانی که بخواهند فیل را جابجا کنند همراه فیل مرغ فنجان مانندی(بسیار کوچک)قرار می دهند و فیل به علت ذات خوبش جابجا نمی شود تا مبادا به مرغ اسیبی برساند.

دوتااز دوستانم که با همدیگر بسیار صمیمی بودند اما یکی از انها بسیار صمیمی بودند بسیار چاق و قدد بلند بود و دیگری بسیار لاغر و قدکوتاه بود که همه ی معلم ها انهارا که با همدیگر می دیدند میگفتند اینها مانند فیل و فنجانند.

نتیجه گیری:این تضادها و اختلاف ها هستند که دنیا را زیباتر می کند و یکی را برتر نسبت به دیگری می کند .زیرا که اگر همه در یک سطح و یک قدرت و یک شکل ظاهر بودند دنیا یکنواخت می شد و هیچ جذابیتی نداشت.

 

انشاهای دیگر در مورد فیل و فنجان  :

انشاء اول، فیل و فنجان :

من موندم چه ربطی بین فنجون و فیل وجود داره هرچقدر فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید گفتم از خودم بپرسم که آیا فیل تو فنجون جا میشه یا برعکس جملاتشون به هم ربط داره یانه فیل برگشتوندم شد لیف فنجون هم برگشتوندم شد نوجنف که با خود گفت نه هیچ رابطه ای بین این دو کلمه وجود نداره، پس تصمیم گرفتم یک سری به باغ وحش بزنم، که شاید چیزی به ذهنم برسه وقتی به باغ وحش رسیدم باز چیزی به ذهن من نرسید، به لوازم خانگی فروشی رفتم باز فنجون ها رو دیدم ولی هیچ تناسبی با فیل ندیدم، تصمیم گرفتم نزد پدر بزرگم برم، او مرا راهنمایی کرد، و گفت: برو پیش کوزه گر به تو کمک خواهد کرد. من از خودم پرسیدم فیل و فنجون کجا، کوزه گر کجا ، خلاصه با خود گفتم من این همه وقت گذاشتم حالا این یکی هم روش…

رفتم پیش کوزه گر، به کوزه گر گفتم ربط بین فیل و فنجون چیه … کوزه گر لبخندی زد و گفت: درد تو را میدانم برای تو یک فنجان با دسته خرطوم فیل درست میکنم. خلاصه در زنگ انشاء به جای انشاء خود، فنجون درست شده ی کوزه گر را به معلم خود هدیه دادم.

****************

انشاء دوم، فیل و فنجان

فیل و فنجون چه ربطی به هم دارن ؟ فیل تو فنجون جا میشه ؟ فیل و ترجیح می دید یا فنجون ؟

خب انقدر فسفر سوزی نکنید خودم جواب میدم ….

فیل و فنجون چه ربطی به هم دارن بر میگرده به سالهای گذشته که یه فیل بدنیا اومد موقعه ی اسم گذاری بود که یه فنجون افتاد و شکست هیچی دیگه اسمه فیله شد فنجون.

حالا ربط بین فیل و فنجون رو فهمیدید نوبت به این می رسه که فیل تو فنجون جا میشه یا نه ؟

اینم بر میگرده به دوسه سال بعد از اون سالی که فنجون بدنیا اومد .فنجون قصه ی ما داشت قایم باشک بازی میکرد جایی نداشت پرید تو فنجون حالا فهمیدید که فیل تو فنجون ….جامیشه ؟

و حالا نوبت می رسه به اینکه فیل و ترجیح می دید یا فنجون ؟

از اونجایی که فیل قصه ی ما فنجون تشریف دارن اگه فیلو ترجیح بدی فنجون و میارن و اگه فنجون و ترجیح بدی فیل و میارن .

حالا دیگه به اخر راه رسیدیم و شما هم متوجه شدی بین فیل و فنجون کلا نباید چیزی رو ترجیح بدی, بخاطر خودت میگم دیدی یه دفعه ای تو این معادلات گمشدی.

**************

انشاء سوم، فیل و فنجان

فيل و فنجان : دو چيز نامتناسب ، دو چيز را که يکي بسيار کوچک و ديگري بسيار بزرگ باشد و کنار هم قرار گيرند گويند به فيل و فنجان مي مانند.

فیل و فنجان یعنی دو چيز از جهت كوچكي و بزرگي با هم تناسب ندارند . اين مثل در اصل داراي ۵ كلمه بوده ( آب دادن فيل با فنجان ) ولي معمولا با همان دو كلمه به اصل مثل اشاره ميكند .

**************************

انشاء چهارم فیل و فنجان

مقدمه : در این دنیا خداوند همه چیز را مکمل یکدیگر ساخته است به گونه ای که می توان نام برد : چاق و لاغر، درشت و ریز، کوچک و بزرگ، قد بلند و قد کوتاه همانند فیل و فنجان.

توصیف : فیل و فنجان یکی از ضرب المثل ها یا اصطلاح های قدیمی است که مردم بکار می برند و قاعدتآ زمانی که دوتاچیز متضاد را می دیدند می گفتند اینها مانند فیل و فنجان می مانند.فیل که بسیار بزرگ است و فنجان بسیار کوچک است در مقابل یکدیگر اختلاف انها بسیار  به چشم می اید.

یکی از  ماجرا های جالبی که چن وقت پیش شنیده ام این بود که هندی ها به علت اب و هوا و و اقلیم خاص خود، فیل یکی از حیوانات رایج در ان است و مردم با فیل ،وسایل سنگین خود را جابجا می کنند و زمانی که بخواهند فیل را جابجا کنند همراه فیل مرغ فنجان مانندی(بسیار کوچک)قرار می دهند و فیل به علت ذات خوبش جابجا نمی شود تا مبادا به مرغ اسیبی برساند.

دوتا از دوستانم که با همدیگر بسیار صمیمی بودند اما یکی از انها بسیار صمیمی بودند بسیار چاق و قد بلند بود و دیگری بسیار لاغر و قد کوتاه بود که همه ی معلم ها انها را که با همدیگر می دیدند میگفتند اینها مانند فیل و فنجانند.

نتیجه گیری : این تضادها و اختلاف ها هستند که دنیا را زیباتر می کند و یکی را برتر نسبت به دیگری می کند. زیرا که اگر همه در یک سطح و یک قدرت و یک شکل ظاهر بودند دنیا یکنواخت می شد و هیچ جذابیتی نداشت.

****************

انشاء پنجم فیل و فنجان

فیل و فنجون چیست ؟ اولین چیزی که بعد شنیدن یا دیدن این کلمه به ذهنم خطور میکنه چی میتونه باشه؟ مثلا میتونم بگم بعضی وقتا که تو خیابون قدم میزنم و نگاهم به دو دوست میخوره که یکی خیلی هیکلی و چاق و درمقابل دوستش لاغر و نحیف این به ذهنم میرسه و ناخودآگاه میگم اووووه دقیقا فیل و فنجون هستن .

یا اینکه میشه گفت شاید روزی،روزگاری یک فیلی خواسته با فنجون رفاقت کنه شاید هم برعکس فنجون دوست داشته تا با فیلی همراه شه به هرحال فرقی نمیکنه خلاصه باهم تصمیم میگیرند که باهم دوست بشن ولی خب به نظرم من فقط اسماشونه که میتونن کناره هم قرار بگیرن چون ممکنه یهو فیل حواسش نباشه پاشو بزاره رو فنجون و ….

کلمه فیل و فنجون میشه گفت یه کلمه ساده ست ولی پرمعنا از خود کلمه هم میشه فهمید فیل رو میتونیم مظهر بزرگی و چاق بودن معنی کنیم و فنجون را مظهر کوچکی . البته به نظره من این کوچکی و بزرگی اصلا ربطی به قوی بودن و ضعیف بودن نداره چراکه همه میدونن فیل بااون عظمت و هیکل بزرگی که داره حریف موش نمیشه . فیل به این بزرگی از،یه موش که حتی بعضیاشون از فنجون هم کوچکترند میترسه، یا اینکه با اون جثه ای که داره چه چهره مهربونی داره

اما فنجون ؛ در مورد فنجون چی میتونیم بگیم اینکه چای را با تمام داغ بودنش که نمیشه دست زد درونه خودش بعده چند دقیقه سرد میکنه به نظر کاره ساده ای انجام میده ولی دقیق تر که شیم میبینیم نه چه کاره بزرگی با اون جثه کوچکی که نسبت به فیل داره و همیشه با فیل همراه شده چنین انتظاری باید ازش داشت پس قضاوت در مورد فیل و فنجون کار سختیه

همچنین بعضی وقتا فنجونایی هستند که شاید دلی به بزرگی یه فیل داشته باشن پس میشه گفت یه نکته مهم اونم اینه که هر فنجونی ضعیف نیست و هر فیلی قوی نمیتونه باشه

خیلی از افراد که من خودم یکی از این افرادم بیشتر مواقع زود قضاوت می کنیم همینطور که شاید اولش من در مورد این کلمه زود قضاوت کردم در مورد اشخاص و ادمای اطرافمون هم این طور هستیم .

خیلی وقتا خیلی از فیلها و فنجون ها را از خودمون ناراحت و دلگیر کردیم بهتر نیست این صفت زشت را از خودمون دور کنیم و برای هرچیز و هر شخصی ارزش قائل شویم .

*****************

انشاء ششم فیل و فنجان

تاحالا فکر کرده اید فیل و فنجان چیست و از کجا آمده است ؟

حتما پس از شنیدن این اصطلاح یک چیزی در ذهن شما مجسم می شود .

تصور کنید که در حال قدم زدن در خیابان هستید و ناگهان دو دوست را در عابر پیاده مشاهده می کنید .

یکی از آنها حداقل ۱۲۰ کیلو وزن داره و اونیکی ۶۰ کیلو !!!

با دیدن این دو دوست چاق و لاغر ، اصطلاح فیل و فنجان در ذهنتون شکل میگیره .

اگه خوب به چیزهای دور و برتون دقت کنید هزاران هزار ترکیب مثل فیل و فنجان رو میتونید پیدا کنید .

معلوم نیست این اصطلاح از کجا اومده و تاریخچه اش به کجا برمیگرده .

منکه فکر میکنم روزگاری یک فیل سعی کرده با یک فنجون دوست شه و از داستانش این اصطلاح شکل گرفته .

قرار گرفتن این دو کلمه در کنار هم یک نوع پارادوکس را به وجود میارن .

فیل نماد و مظهر بزرگی ، چاقی ، هیکلی بودن و فنجان نماد و مظهر کوچکی ، لاغری و ضعیف بودن است .

من فقط یه سوال واسم پیش اومده ، فیل که از یه موش به اون کوچیکی و ضعیفی میترسه و بخاطرش کلی بالا پایین میپره چطور میخواد با یک فنجان دوست شه ؟!

شایدم فنجون قلب بزرگی داره و حتی شاید در آب خوردن به فیل کمک کرده ..

چیزی که در مورد اصطلاح فیل و فنجان بسیار اهمیت داره ، دوستی آنها با توجه به تمامی اختلافات ظاهری آنهاست .

نمونه فیل و فنجان رو حتی توی فیلم های هم میشه دید .

حتما لورل و هاردی یادتونه .. با وجود کلی اختلافات ظاهری و حتی رفتاری بهترین دوستای هم بودن ..

فیل و فنجان داره به ما میگه که ظاهر آدما هیچ تاثیری در رفاقت و دوستی بین اونا نداره .

حتی اگه خیلی شبیه فیل و فنجان باشن .

انشا هفتم  :

فیل و فنجون چیست ؟ اولین چیزی که بعد شنیدن یا دیدن این کلمه به ذهنم خطور میکنه چی میتونه باشه؟ مثلا میتونم بگم بعضی وقتا که تو خیابون قدم میزنم و نگاهم به دو دوست میخوره که یکی خیلی هیکلی و چاق و درمقابل دوستش لاغر و نحیف این به ذهنم میرسه و ناخودآگاه میگم اووووه دقیقا فیل و فنجون هستن .

 

یا اینکه میشه گفت شاید روزی،روزگاری یک فیلی خواسته با فنجون رفاقت کنه شاید هم برعکس فنجون دوست داشته تا با فیلی همراه شه به هرحال فرقی نمیکنه خلاصه باهم تصمیم میگیرند که باهم دوست بشن ولی خب به نظرم من فقط اسماشونه که میتونن کناره هم قرار بگیرن چون ممکنه یهو فیل حواسش نباشه پاشو بزاره رو فنجون و ….

کلمه فیل و فنجون میشه گفت یه کلمه ساده ست ولی پرمعنا از خود کلمه هم میشه فهمید فیل رو میتونیم مظهر بزرگی و چاق بودن معنی کنیم و فنجون را مظهر کوچکی . البته به نظره من این کوچکی و بزرگی اصلا ربطی به قوی بودن و ضعیف بودن نداره چراکه همه میدونن فیل بااون عظمت و هیکل بزرگی که داره حریف موش نمیشه . فیل به این بزرگی از،یه موش که حتی بعضیاشون از فنجون هم کوچکترند میترسه، یا اینکه با اون جثه ای که داره چه چهره مهربونی داره

اما فنجون ؛ در مورد فنجون چی میتونیم بگیم اینکه چای را با تمام داغ بودنش که نمیشه دست زد درونه خودش بعده چند دقیقه سرد میکنه به نظر کاره ساده ای انجام میده ولی دقیق تر که شیم میبینیم نه چه کاره بزرگی با اون جثه کوچکی که نسبت به فیل داره و همیشه با فیل همراه شده چنین انتظاری باید ازش داشت پس قضاوت در مورد فیل و فنجون کار سختیه

همچنین بعضی وقتا فنجونایی هستند که شاید دلی به بزرگی یه فیل داشته باشن پس میشه گفت یه نکته مهم اونم اینه که هر فنجونی ضعیف نیست و هر فیلی قوی نمیتونه باشه

خیلی از افراد که من خودم یکی از این افرادم بیشتر مواقع زود قضاوت می کنیم همینطور که شاید اولش من در مورد این کلمه زود قضاوت کردم در مورد اشخاص و ادمای اطرافمون هم این طور هستیم .

خیلی وقتا خیلی از فیلها و فنجون ها را از خودمون ناراحت و دلگیر کردیم بهتر نیست این صفت زشت را از خودمون دور کنیم و برای هرچیز و هر شخصی ارزش قائل شویم .

 

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 19 بهمن 1398 ساعت: 18:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

بازديد: 28255
انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا پایه نهم با موضوع گذر از رودخانه صفحه ۲۱

کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم صفحه ۲۱ با موضوع گذر رودخانه

مقدمه:زیبایی های دنیایعنی اسمان ابی و دریای بی کران و جنگل پوشیده از برگ و کوه های استوار و رودخانه ی جاری و گذر روخانه…

متن انشا :گذررودخانه مانند گذر لحظات زندگی هرچه را که در راه خود باشد باخودباشد باخود می برد و تنها نشانه هایی از خود به جا می گذارد.گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی نیز مانند رودخانه در حال گذر است و منتظر ما نمی مانند و می گذرد.

درمسیر خانه تامدرسه ما یک رودخانه ی پرخروش و پر اب است که به واسطه ی یک پل دو سر ان به همدیگر وصل می شود.این بار که می خواستم از رودخانه گذر کنم بیشتراز قبل به فضای اطرافم توجه کردم.به درختان بلنداطراف رودخانه،به خورشیدتابان منعکس شده بر روی اب ،به ان نزدیک تر می شوم ،به اب رودخانه دست می زنم و از خنکا و تازگی اب حس خوبی به من دست می دهد.به ماهی های ریز داخل رودخانه نگاه می کنم که چقدر بازیگوشانه در حال بازی و جنب و جوش می باشند و ماهرانه در رودخانه ازاین سو به ان سو می روند.به سنگهای داخل رودخانه که در اثر گذر اب هر کدام به شکلی خاص صیغل داده شده و هرکدام رمگ و زیبایی خاصی دارند ومن بارها شده است که سنگ های رنگارنگ ان را جمع کرده ام وباخود به خانه رده ام.لاک پشت ها و اردک و غاز در گوشه ایی دیگر در رودخانهدر حال اب بازی و اب تنی می باشند.من همیشه عاشق صدای اب در حال گذر رودخانه بوده ام و همیشه حس ارامش به من دست داده است و دوست دارم ساعت ها در گوشهاش بشینم و گذر رودخانه را تماشاکنم.

نتیجه گیری:گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی درحال گذراست و ما بایددر این مسیر ان ،خود را همراه کنیم و پابه پای ان جریان پیداکنیم تا از مسیر و گذر زندگی جانمانیم.

 

انشا دوم  :

مقدمه : باران یکی از هزاران نعمت بی شمار خداوند است . آبی که از آسمان بر زمین نازل می شود و علاوه بر اینکه موجب طراوت و سرسبزی طبیعت می شود ، با تشکیل رودخانه ها و سفره های زیرزمینی آب آشامیدنی موجودات زنده را فراهم می کند. علاوه بر همه این فواید ، زیبایی که در رودخانه احساس می شود ، با چیز دیگری قابل مقایسه نیست.

  بدنه : وقتی که به رودخانه نگاه می کنم ، ماهی های ریز و درشت و زیبایی را می بینم که درون آب رودخانه کنار یکدیگر زندگی میکنند .

 انگار باید محبت و مهربانی را از رودخانه یاد بگیریم؛چرا که انواع ماهی ها رو درون آغوش خود گرفته استو چونان سپری فولادین از ماهی در برابر خطرات محافظت میکند.

 یکبار دیگر و اینبار با دقت بیشتری به رودخانه می نگرم؛سنگ های ریز و درشتی را می بینم که بر سر جریان آب رودخانه قرار گرفته اند . انگار باید مسائل جدیدی را از آب رودخانه یاد بگیریم .

 اینکه مانند جریان آب از مشکلات فراوان زندگی که مانند سنگ های ریز و درشت در مسیر ما قرار دارند ، عبور کنیم تا به هدفمان برسیم ؛ اینکه نباید تسلیم شویم و در برابر مشکلات زانو بزنیم .

 هرچقدر به رودخانه نگاه می کنم ، بازهم سیر نمیشوم ؛ چرا که نکات بسیار زیادی در جریان آب رودخانه وجود دارد که مرا غرق در خود کرده است .

آب رودخانه گذر عمر را به من یادآوری می کند و با زبان بی زبانی به من می گوید که زندگی و عمر هم مانند جریان آب رودخانه خیلی سریغ می گذرند، آنقدر سریع که حتی متوجه نمی شویم که کی شروع شده و کی تمام شده است :

از صدای گذر آب چنان می فهمم تندتر از آب روان ,

عمر گران می گذرد

 

 

نتیجه : زندگی نیز همانند جریان آب رودخانه است.اگر هنگام نگاه کردن به رودخانه به گل آلود بودن و مزاحمت جلبک ها و مگس ها و قرباغه ها توجه کنیم ،حس تنفر و دل زدگی به ما دست می دهد و بالعکس ، اگر به صدای زیبای آب و سنگ های ریز و درشت توجه کینم ، لذت و سرور سرتاسر ما را فرا می گیرد.داستان زندگی نیز همین طور است.بنابرین ،برای لذت بردن از زندگی نگرشمان را تغییر دهیم :

چشم ها را باید شست 
جور دیگر باید دید
چتر ها را باید بست 
زیر باران باید رفت

اشنای سوم  :

مقدمه : طبیعت جای زیبایی است و آسمان و جنگل و دریا و زیبایی های آن بر کسی پوشیده نیست. رود جاری است لحظه ها جاری هستند و زندگی در گذر است و هر لحظه را باید زندگی کرد.

توصیف : گذر رودخانه مانند گذر لحظات زندگی هرچه را که در راه خود باشد باخودباشد باخود می برد و تنها نشانه هایی از خود به جا می گذارد.گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی نیز مانند رودخانه در حال گذر است و منتظر ما نمی مانند و می گذرد.

درمسیر خانه تامدرسه ما یک رودخانه ی پرخروش و پر اب است که به واسطه ی یک پل دو سر ان به همدیگر وصل می شود.این بار که می خواستم از رودخانه گذر کنم بیشتراز قبل به فضای اطرافم توجه کردم.به درختان بلنداطراف رودخانه،به خورشیدتابان منعکس شده بر روی اب ،به ان نزدیک تر می شوم ،به اب رودخانه دست می زنم و از خنکا و تازگی اب حس خوبی به من دست می دهد.به ماهی های ریز داخل رودخانه نگاه می کنم که چقدر بازیگوشانه در حال بازی و جنب و جوش می باشند و ماهرانه در رودخانه ازاین سو به ان سو می روند.به سنگهای داخل رودخانه که در اثر گذر اب هر کدام به شکلی خاص صیغل داده شده و هرکدام رمگ و زیبایی خاصی دارند ومن بارها شده است که سنگ های رنگارنگ ان را جمع کرده ام وباخود به خانه رده ام.لاک پشت ها و اردک و غاز در گوشه ایی دیگر در رودخانهدر حال اب بازی و اب تنی می باشند.من همیشه عاشق صدای اب در حال گذر رودخانه بوده ام و همیشه حس ارامش به من دست داده است و دوست دارم ساعت ها در گوشهاش بشینم و گذر رودخانه را تماشاکنم.

نتیجه گیری : گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی درحال گذر است و ما باید در این مسیر ان، خود را همراه کنیم و پابه پای ان جریان پیداکنیم تا از مسیر و گذر زندگی جانمانیم.

 

انشا چهارم  : 

احساسی درباره گذر رودخانه

خورشید تازه سلام کرده است که روانه طبیعت می‌شویم. می‌شنوی؟ صدایی گوش‌نواز شنیده می‌شود. جلوتر که می‌رویم صدا بلندتر و واضح‌تر می‌شود. یا کدام یک از آلات موسیقی می‌توانست چنین نوای گوش نوازی را ایجاد کند؟ پروردگارا این نعمت گرانبهایت را از ما نگیر و برای همیشه آن را جاری و روان نگه دار. این نغمه آب است، سرود طراوت، پاکی، لطافت، آرامش است و… آب چشمه از دل کوه می‌جوشد و به سختی سنگ‌های ریز و درشت را کنار می‌زند و روشنی را که می‌بیند روی زمین سینه پهن می‌کند گویا سفره‌ای در میان دشت است.
قطرات آب که به هم پیوسته و دست به دست هم داده‌اند از میان کوها و دل تپه‌ها می‌آیند تا اینجا به شادی آواز بخوانند و خبر سلامتی آن‌ها را به جنگل و درختان حاشیه رود می‌رساند.
گاهی نسیمی می‌وزد و دست نوازشگرش خنکی دلچسبی را روانه گونه‌هایمان می‌کند. برای ما که در شهر زندگی می‌کنیم، رودخانه یادآور شادی، تفریح و هوای پاک است. راستی این همه آب که در گذر رودخانه هستند، به کجا می‌روند؟
مردم روستاها و آبادی‌ها و شهرهای کنار رود برای آبیاری مزارع درختان میوه از رود آب برمی‌دارند. کمی پایین‌تر سدی بزرگ ساخته‌اند و از حرکت و گردش آب، برق و روشنایی می‌گیرند تا چرخ صنایع بگردد.
آب‌ها بعد از سفری طولانی و عبور از کوها و جنگل‌ها و دشت‌های فراخ،دست خود را به هم می‌دهند و رودخانه‌های زیبا دریای مواج را در آغوش می‌کشد، چونان فرزندی که مادر خود را در آغوش می‌کشد و در آغوش مادرش پنهان می‌شود.
آبی که در رودخانه جاریست هنگام پیمودن مسیر طولانی در اطراف خود به حیوانات، گیاهان و انسان‌ها حیات و زندگی شادی می‌بخشد و سرانجام در ساحل دریا به خوابی آرام فرو می‌رود و دیگر شب است و هنگام خواب، اما رود همچنان به گذر خود ادامه می‌دهد.

انشا پنجم :  درباره گذر رودخانه با مقدمه، بدنه و نتیجه

در جهان هستی زیبایی‌های فراوانی وجود دارد. زیبایی‌های دنیا یعنی آسمان آبی و دریای بی‌کران و جنگل پوشیده از برگ و کوه‌های استوار و رودخانه جاری و گذر رودخانه و گذر رودخانه بسیار زیباست.
گذررودخانه مانند گذر لحظات زندگی هرچه را که در راه خود باشد باخودباشد باخود می‌برد و تنها نشانه‌هایی از خود به جا می‌گذارد.گذر رودخانه به ما یادآور می‌شود که زندگی نیز مانند رودخانه در حال گذر است و منتظر ما نمی‌مانند و می‌گذرد.
در مسیر خانه تا مدرسه ما یک رودخانه پرخروش و پرآب است که به واسطه یک پل دو سر آن به همدیگر وصل می‌شود. این‌بار که می‌خواستم از رودخانه گذر کنم بیشتر از قبل به فضای اطرافم توجه کردم. به درختان بلنداطراف رودخانه، به خورشید تابان منعکس شده بر روی آب، به آن نزدیک‌تر می‌شوم، به آب رودخانه دست می‌زنم و از خنکا و تازگی آب حس خوبی به من دست می‌دهد. به ماهی‌های ریز داخل رودخانه نگاه می‌کنم که چقدر بازیگوشانه در حال بازی و جنب و جوش هستند و ماهرانه در رودخانه ازاین سو به آن سو می‌روند. به سنگ‌های داخل رودخانه که در اثر گذر آب هر کدام به شکلی خاص صیقل داده شده و هرکدام رنگ و زیبایی خاصی دارند و من بارها شده است که سنگ‌های رنگارنگ را جمع کرده‌ام و با خود به خانه برده‌ام. لاک‌پشت‌ها و اردک و غاز در گوشه‌ای دیگر در رودخانه در حال آب‌بازی و آب‌تنی هستند. من همیشه عاشق صدای آب در حال گذر رودخانه بوده‌ام و همیشه حس ارامش به من دست می‌دهد و دوست دارم ساعت‌ها در گوشه‌ای بشینم و گذر رودخانه را تماشا کنم.
در غروب به این فکر می‌کردم که رودخانه با هر بار گذر سریعش زلال تر و شفاف تر میشد برعکس مرداب که ساکن و بی حرکت است و هیچ لذتی هم نمی‌برد. آدم‌ها هم هر چقدر دلشان به زلالی رودخانه باشد و از هر بدی و زشتی بگذرد، زلال و شفاف خواهند شد.
از این انشا نتیجه می‌گیریم گذر رودخانه به ما یادآور می‌شود که زندگی درحال گذر است و ما باید در مسیر آن خود را همراه کنیم و پابه پای آن جریان پیدا کنیم تا از مسیر و گذر زندگی جانمانیم.

انشا ششم :

درباره گذر رودخانه به شیوه پرورش ذهن

در کنار یک کوهستان زیبا رودخانه‌ای وجود داشت که بسیار تنها بود. او هیچ دوستی نداشت. رودخانه یادش نمی‌آمد که چرا به کسی یا چیزی اجازه نمی‌دهد تا داخلش شنا کنند. او تنها زندگی می‌کرد و اجازه نمی‌داد ماهی‌ها، گیاهان و حیوانات از آبش استفاده کنند.
به خاطر همین او همیشه ناراحت و تنها بود. یک روز، یک دختر کوچولو به طرف رودخانه آمد. او کاسه کوچکی به دست داشت که یک ماهی کوچولوی طلایی در آن شنا می‌کرد. دختر کوچولو می‌خواست با پدر و مادرش از این روستا به شهر برود و نمی‌توانست با خود ماهی کوچولو را ببرد. بنابراین تصمیم گرفت، ماهی کوچولو را آزاد کند. دختر کوچولو ماهی کوچکش را در آب انداخت و با او خداحافظی کرد و رفت.
ماهی در رودخانه بسیار تنها بود، چون هیچ حیوانی در رودخانه زندگی نمی‌کرد. ماهی کوچولو سعی کرد با رودخانه صحبت کند اما رودخانه به او محل نمی‌گذاشت و به او می‌گفت از من دور شو.
ماهی کوچولو یک موجود بسیار شاد و خوشحال بود و به این آسانی‌ها تسلیم نمی‌شد. او دوباره سعی کرد و سعی کرد، به این سمت و آن سمت شنا کرد و از آب به بیرون پرید.
بالاخره رودخانه از کارهای ماهی کوچولو خنده و قلقلکش گرفت.
کمی بعد، رودخانه که بسیار خوشحال شده بود، با ماهی کوچولو صحبت کرد. آن‌ها دوستان خوبی برای هم شدند.
رودخانه تمام شب را فکر می‌کرد که داشتن دوست چقدر خوب است و چقدر او را از تنهایی بیرون می‌آورد. او از خودش پرسید که چرا او هرگز دوستی نداشته، ولی چیزی یادش نیامد.
صبح روز بعد، ماهی کوجولو با آب بازی رودخانه را بیدار کرد و همان روز رودخانه یادش آمد چرا او هیچ دوستی ندارد.
رودخانه به یاد آورد که او بسیار قلقلکی بوده و نمی‌توانست اجازه بدهد کسی به او نزدیک شود.
اما حالا دوست داشت که ماهی در کنار او زندگی کند، چون ماهی کوچولو بسیار شاد بود و او را از تنهایی در می‌آورد.
حالا دیگر رودخانه می‌خواست کمی قلقلکی بودنش را تحمل کند، اما شاد باشد.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 18 بهمن 1398 ساعت: 20:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

بازديد: 1179
باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

پایه ی هشتم-حکایت-درس دوم-صفحه ی۳۶

انشاء پایه نهم با موضوع مردکی را چشم درد خواست

«مردکی را چشم درد خواست.پیش بیطار (دام پزشک)رفت که دوا کن.بیطار از انچه در چشم ستوران می کرد ،در دیده او کشید و کور شد.حکومت (شکایت)به داور بردند.گفت:براو هیچ تاوان نیست.اگر این خر نبودی بیش بیطار نرفتی»

در روزگاران قدیم مردی چشم درد گرفت وپیش دام پزشک روستا رفت  که بیماریش را مداوا کند.دام پزشک از دارویی که برای چشم درد چهارپایان و حیوانات می زد به مرد داد.زیرا که تنها چنین دارویی  داشت برای مداوای چشم درد. دام پزشک داروی حیوانات را در چشم مرد کشید و از بد روزگار کور شد.مردک از دام پزشک شکایت کرد و پیش قاضی رفتو قاضی گفت:براین دام پزشک هیچ گناه و تاوان و مجازاتی نیست زیرا که اگر ایین مرد خر نبود پیش دام پزشک نمی رفت..

 

بازنویسی به طریقی دیگر :

بازنویسی : آقای سلمانی بعد از اینکه شامش را خورد. تلفن همراهش را برداشت تا وقایع را بررسی کند. آنقدر از این صفحه به آن صفحه رفت که چشمانش قرمز شد و درد گرفت.

 

فکر کرد اگر بخوابد، خوب می شود. دستمالی روی چشمانش بست و دراز کشید اما درد خوب که نشد هیچ، بدتر هم شد. آقای سلمانی که خیلی آدم تنبلی بود، حوصله نداشت به یک بیمارستان برود.

 

برای همین به طبقه پایین رفت و از همسایه اش که دامپزشک بود، دارویی برای درمان دردش خواست. همسایه گفت: برادر من عزیز من , من پزشک حیواناتم، تو باید به چشم پزشک مراجعه کنی، آقای سلمانی همچنان اصرار کرد.

 

همسایه که خسته بود و آن روز چهار زایمان گاو انجام داده بود، رفت و قطر ای آورد و همین که آن را در چشم آقای سلمانی چکاند، یکدفعه آقای سلمانی داد زد: سوختم سوختم و تمام شب درد کشید.

 

صبح روز بعد به دادگاه رفت و شکایت کرد که همسایه چشم او را کور کرده است. چند روز بعد که دادگاه تشکیل شد و قاضی همه ماجرا را شنید، دام پزشک را بی گناه اعلام کرد.

 

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

 

 

آقای سلمانی عصبانی شد و با صدای بلند از قاضی دلیل کارش را پرسید. قاضی لبخندی زد و گفت: اگر خر نبودی که برای درد پیش دام پزشک نمی رفتی!

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 18 بهمن 1398 ساعت: 20:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

بازديد: 19695
باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم صفحه ۸۴ با موضوع فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

باز نویسی ظرب المثل پایه نهم با موضوع فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

ظرب المثل : فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

باز نویسی :

بعضی آدم­ها در بسیاری از کارها گستاخی و فضولی می­کنند و در عین حال بسیار خرده گیر و ایراد گیر هستند. روزی همراه دوستم  در خیابان قدم می­زدیم، بسیار گشتیم و مغازه­های زیادی را سر زدیم می­خواستم چیز زیبایی بخرم اما خودم هم دقیق نمی­دانستم آن چیز چه است.

بعد از گشتن­های بسیار خسته شدم. اما دوستم همچنان خواهان گشتن بود. از او پرسیدم چه چیزی می­خواهی بخری.  تو از من هم سرگردان­تری! اما دوستم با زیرکی خندید و گفت: فضول بردن جهنم گفت هیزمش تره. با همین ضرب المثل زیبا من را قانع کرد که دخالتی نکنم.

هر چند نفهمیدم چه چیزی می­خواست بخرد. اما این را هم در زمینه­ی خود نفهمیدم،

ولی آن ضرب المثل به من این معنا را فهماند که زندگی مان را نباید در کنجکاوی­های نامربوط بگذرانیم. و باید هرچه بیشتر از لحظه­ ها لذّت ببریم.

 

بازنویسی دوم  :

مفهوم ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است



*معنی ضرب المثل فضول را بردن جهنم گفت هیزمش تره:*

فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره یعنی چه?

بسیار ایراد گیر و اعتراض کننده

یعنی انسان فضول در هر کاری دخالت میکند و خود را نخود هر آشی میکند

کسی که بی توجه به زمان و مکان در هر کاری دخالت میکند

فضول به کسی گفته میشود که در هر کاری خود را دخالت میدهد اظهار نظر میکند
و دوست دارد از کار همه سر در بیاورد.در این مثل گفته شده که اخلاق آدم
فضول طوریست که اگر به خاطر این عادتش به جهنم برده شود آنجا هم دست از این
اخلاق زشتش بر نمیدارد

چون خصلت و ذات  انسان فضول اصلاح پذیر نمیباشد با اغراق می گویند حتی در
جهنم زمانی که در حال سوختن است نیز دست از وراجی و بیهوده گویی بر نمیدارد

*انشا ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است*

*باز آفرینی ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره:*

یه روز گاوه پاش می شکنه دیگه نمی تونه بلند شه کشاورز دامپزشک میاره.
دامپزشک می گه اگه تا ۳ روز گاو نتونه رو پاش بایسته باید گاو رو بکشید

 

گوسفند اینو می شنوه و میره پیش گاوه میگه بلند شو بلند شو اما گاو هیچ
حرکتی نمی کنه

روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو رو
پات بایست باز گاو هر کاری می کنه نمی تونه بایسته رو پاش….

روز سوم دوباره گوسفند می ره میگه سعی کن پاشی و گرنه امروز تموم بشه نتونی
روی پاهات وایسی میکشنت.

 

گاو با هزار تا زور پا میشه..

صبح روز بعد کشاورز میره در طویله و می بینه گاو رو پاش وایساده از
خوشحالی بر می گرده می گه گاو رو پاش وایساده جشن می گیریم… گوسفند رو بکشید

 

نتیجه اخلاقی:

خودتو نخود هر آشی نکن

 

داستان دیگر :

بعضی آدم­ها در بسیاری از کارها گستاخی و فضولی می­کنند و در عین حال بسیار خرده گیر و ایراد گیر هستند. روزی همراه دوستم در خیابان قدم می­زدیم، بسیار گشتیم و مغازه­های زیادی را سر زدیم می­خواستم چیز زیبایی بخرم اما خودم هم دقیق نمی­دانستم آن چیز چه است.

 

بعد از گشتن­های بسیار خسته شدم. اما دوستم همچنان خواهان گشتن بود. از او پرسیدم چه چیزی می­خواهی بخری. تو از من هم سرگردان­تری! اما دوستم با زیرکی خندید و گفت: فضول بردن جهنم گفت هیزمش تره. با همین ضرب المثل زیبا من را قانع کرد که دخالتی نکنم.

هر چند نفهمیدم چه چیزی می­خواست بخرد. اما این را هم در زمینه­ی خود نفهمیدم،

ولی آن ضرب المثل به من این معنا را فهماند که زندگی مان را نباید در کنجکاوی­های نامربوط بگذرانیم. و باید هرچه بیشتر از لحظه­ ها لذّت ببریم.

 

( داستان)

در یک جنگل بزرگ حیوانات زیادی کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می کردند. بین این حیوانات روباه تازه واردی بود که در کار همه سرک می کشید و فضولی می کرد.

مدتی گذشت و حیوانات کم کم از این کار روباه ناراحت شدند چون روباه برای خود شیرینی رازهای هر کدام از آن ها را پیش دیگری می گفت و باعث آرازشان می شد.

یک روز صبر حیوانات تمام شد و آن ها برای شکایت پیش سلطان جنگل که شیر بود رفتند. در آن روز هر کدام از حیوانات اتفاقات و مشکلاتی که روباه برایشان پیش آورده بود را برای شیر تعریف کردند.

شیر به حرف های همه گوش کرد و در پایان گفت: باید کاری کنیم تا روباه پی به اشتباه خود ببرد و رفتار خود را عوض کند. حیوانات در آن روز نقشه ای برای روباه کشیدند.

روز بعد یکی از فیل ها به طرف کلبه ای که در وسط جنگل قرار داشت رفت و کوزه ای را از جلوی در آن خانه برداشت با خود آورد. او در مسیر طوری وانمود می کرد که انگار کار مهمی را انجام می دهد که نمی خواهد دیگران از آن با خبر شوند.

روباه فضول که تمام راه به تعقیب فیل می پرداخت با این رفتار فیل فضولی اش بیش تر گل کرد.

فیل پس از پیمودن مسافتی به درخت بزرگی رسید. او زیر درخت چاله ای کند و بعد کوزه را درون چاله مخفی کرد و بعد روی چاله را با خاک پوشاند و از آن جا دور شد.

حالا روباه فضول مانده بود و کوزه مخفی شده، او کم کم نزدیک چاله شد و آن جا را دوباره کند و کوزه را در آورد، سپس برای این که ببیند درون کوزه چه چیزی وجود دارد دستش را درون کوزه انداخت اما چیزی نبود.. با خود فکر کرد؛ امکان نداره چیزی نباشه چون رفتار فیل خیلی مشکوک بود.

روباه این بار سرش را به داخل کوزه برد تا درون آن را ببینید … و شد آنچه نباشد می شد… سر روباه درون کوزه گیر کرد و او هر چه تلاش کرد نتوانست سرش را از دورن کوزه خارج کند.

روباه در حالی که این طرف و آن طرف می دوید داد می زد و کمک می خواست اما کسی نبود که به او کمک کند و او در جهنم اعمال خویش گیر کرده بود.

برداشت: فضولی رفتار نا پسند است و شخص فضول به بدترین شکل مجازات خواهد شد.

 

انشای دیگر : 

“فضول رو بردند جهنم ” هشداری است برای اشخاص فضول، هشداری که به آن ها یاد آور می شود جایگاه شخص فضول جهنم است و فضولی یکی از بدترین ویژگی های یک فرد می تواند باشد.

شخص فضول هیچ زمانی آرام و قرار ندارد زیرا همیشه در فکر این است که از مسئله ای بی خبر مانده است، او با این تفکر هم خود را آزار می دهد و هم رفتارش باعث آزار اطرافیان خواهد شد.

برخی نام دیگری برای فضولی انتخاب می کنند که آن را موجه جلوه بدهند اما آراستن نام این خصلت چیزی از بدی هایش نخواهد کاست. آن ها نام کنجکاوی را انتخاب می کنند اما باید متذکر شد که مرز باریکی بین کنجکاوی و فضول وجود دارد.

شخص کنجکاو در مواردی که نباید هیچ دخالتی نمی کند، به خصوص در امور شخصی دیگران اما فرد فضولی به هر جا سرک می کشد و اصطلاحا خود را نخود هر آشی می کند تا از همه چیز سر درآورد و در آن دخالت کند.

شخص فضول با رفتار ناپسندش باعث بر هم زدن آرامش و روابط افراد با یکدیگر می شود او در هر کاری نظر داده و خود را با تجربه و آگاه می داند. عاقبت فضولی شخص فضول بی ارزش شدنش در چشم همگان است.

فضول به کارهای دیگران بیش از کارهای خودش رسیدگی می کند، به همین علت کارهای او اغلب نیمه تمام است.

با شخص فضول کنار نیایم، با این کار ما هم در گناه او شریک خواهیم شد، در مقابل او رفتاری داشته باشیم که او را متوجه اشتباهش کنیم. البته این افراد به سختی این خصلت را کنار می گذارند و یا حتی قبول خواهند کرد که دارای این ویژگی نا پسند هستند.

برداشت: شخص فضول یک لحظه آسوده نخواهد بود و آرامش خود و دیگران را قربانی این خصلت خواهد کرد.

 

 

 

 

مطالب کامل دیگر در مورد این ضرب المثل :

ازآفرینی مثل فضول را بردن جهنم گفت هیزمش تره

ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است برای افراد فضولی که به همه ی کارها رسیدگی میکنند و در کار دیگران سرک میکشند است! برخی از این افراد حتی برایشان مهم نیست که ممکن است اینکارشان به ضرر خودشان باشد و این دقیقا همانند این ضرب المثل است. در ادامه مطلب انشا های مختلفی راجب این موضوع قرار داده ایم.

انشا درباره فضول را بردند جهنم

مقدمه : همه ما حداقل یک بار شنیده ایم که می گویند فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است!
اما شاید معنی ‌و مفهوم ان را جز اینکه در مورد افراد فضول است نفهمیده باشیم و به خوبی در نیافته باشیم.

بدنه : اما این ضرب المثل در مورد ادم های فضولی که خود را کنجکاو میدانند، گفته میشود.
با توجه به ایتکه ذات افردا فضول اصلاح نمیشود،این ضرب المثل یعنی فضول نمیتواند ذات و اخلاق خود را عوض کند و این ضرب المثل کهن و دیرینه با اغراق و مبالغه بیان میکند که در جهنم نیز که در اتش جهنم می سوزند دست از فضولی کزدم بر نمی دارند و بیهوده میگویند.

نتیجه گیری : با بکار گیری این ضرب المثل میتوانیم فضولی ادمهای اطراف را به انها یاداوری کنیم. و این بار با دانستن در مورد مفهوم و معنای ان، ان را ب کار ببریم. و در مورد مسائل مربوط ان را استفاده کنیم و در مسائل بی ربط نگوییم.

داستان درباره ی فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تره

مقدمه : در فرهنگ ما دونوع فضول وجود دارد یکی از انواع آن بدین گونه است که حرف های کس دیگر را به کس دیگر منتقل میکند و در اصطلاح به این افراد خبرچین هم میگویند. نوع دیگر کسی است که در کارهایی که به او ارتباطی ندارد دخالت کرده و در اصطلاح فضولی میکند موضوع ضرب المثل به نوع دوم بر میگردد که در همه کارها خود را دخالت میدهد . این افراد دچارنوعی بیماری هستند که درآن خودرا دانشمند و استاد در همه زمینه های موجود در روی کره زمین از بدو خلقت تا کنون میدانند فقط کافی است در کنار آنها از موضوعی صحبت کرد.

بند بدنه : آنان به راستی گوش های تیزی دارند که حدود هشت برابر انسان های عادی شنواترند و چشم های قوی هم دارند که یک کمی از عقاب تیز بین تر است. بدین گونه که اگر در فاصله چندمتری از آنها در مورد موضوعی صحبت کنیم آنها به راحتی میشنوند و چون حس انسان دوستی زیادی هم دارند نمیتوانند خودرا دخالت ندهندو چون قطعا در آن موضوع مثل علوم دیگر استادند حتما نظری راجع به آن دارند در شعاع 50 متری آنها هر اتفاقی بیفتد از چشم آنها دور نمانده و همچون برق خود را به آنجا رسانده و کار خود را رها میکنند و نظر کارشناسی خود را میدهند. این عادت خوب تا پس از مرگ هم همراه آنهاست به طوری که در شب اول قبر در امور نکیر و منکر نیز دخالت کرده و حتی نسبت به اسم آن دو هم نظر میدهند و این کار همچنان ادامه دارد تا جایی که وقتی حضرت اسرافیل در سور بدمد و قیامت برپاشود و آنها را تا اول حیاط جهنم ببرند که بسوزانند به علت استادی در علم آتش و هیزم پیش از اینکه آتش روشن شود حس انسان دوستانه فضولی آنها گل کرده و میگویند چرا هیزمش تر است و خوب آتش نمیگیرد و به جای هیزم میتوانید از ژل های آتش زا استفاده کنید و این داستان همچنان ادامه دارد.

نتیجه : به امید روزی که دانشمندان مان به اندازه فضول هایمان دانشمند شوند عقاب هایمان به اندازه فضول هایمان بینا….

انشا درمورد فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است

برخی از انسانها در بسیاری از کارها فضولی و گستاخی می‌کنند در عین حال بسیار خرده گیر و بهانه جو هستند. روزی در خیابان ها با دوستم قدم میزدیم و میخواستم یک چیز زیبایی بخرم اما دقیقا نمی دانستم که می خواهم چه چیزی بخرم من با دوستم بسیاری از مغازه ها را گشتیم و وسایل زیادی را مشاهده کردیم. پس از جستجو های بسیار خسته شدم اما دوست من همچنان می خواست که به گشتن ادامه بدهیم از دوستم پرسیدم که چه چیزی می خواهی بخری تو که از من سرگردان تری اما دوستم با زیرکی خندید و گفت فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره با همین ضرب المثل زیبا من را قانع کرد رومن دیگر در کار او دخالتی نکردم. با اینکه نفهمیدم چه چیزی می خواهد بخرد اما با این ضرب المثل فهمیدم که این ضرب المثل به این معناست زندگی را نباید در کنجکاوی های نامربوط بگذرانیم و باید هرچه بیشتر از لحظه ها لذت ببریم.

 

انشا فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است

فوضول رابردند جهنم،گفت:هیزمش تر است روزی روزگاری درشهرکوچکی خانواده ای معمولی زندگی میکرد.پدر این خانواده کارگری ساده بودو همچنین فرد آبرومندی بود.این خانواده سه فرزند داشت.دوفرزند بزرگتر یک پسر و دختر عاقل و درسخوان بودند ولی فرزند آخر این خانواده بر خلاف دو فرزند بزرگتر پسری بلا نسبت شما فوضول و کنجکاو و شیطون بود.اسم این پسرک داستان ما مراد بود.مرادگاهی اوقات پسر خیلی بدی می شدالبته مراد دوستان شیطون هم کم نداشت که فکر میکنم در تربیت او موثر بودند.دوستان مراد اورا مراد فضوله هم صدا میکردند.مراد در کار هرکس که فکرشو می کنید چه برزگ چه کوچیک چه پیر و چه جوون فضولی می کردبه طوری که همه ی محله و بعضی از دوستاش از دستش آسی بودند.
مراد در مدرسه هم همین کارهای زشت را می کرد مثلا فضول بود که بدونه نمره ی دوستاش چند شده و به هر طریقی هم که بود این کار را می کرد.مردم محله هم که او و خانواده اش را می شناختند از پدر او همچین فرزندی را انتظار نداشتند.معلم های مراد هم چند باری این موضوع را به مادرش فقط برای تذکر گفته بود ولی از دست مادرش هم کاری ساخته نبود.
چند ماهی گذشت دیگر تحمل مراد برای افراد محله و معلم هایش سخت شده بودو فضولی مراد به حدی رسیده بود که در کارهای خانوادگی افراد محلشون هم فضولی می کرد و دلش می خواست از کارهای هرکس و هر چیز به هر روشی سر در بیاورد.اهالی محل،مراد را فقط به خاطر پدرش تحمل می کردند و از پدرش خجالت می کشیدندکه شکایت مراد را پیش او ببرندو تا به حال شکایت جدی به آن ها نکرده بودندتا اینکه تصمیم گرفتند به مادر مراد شکایت کنند.وقتی با مادرش صحبت کردند تصمیم گرفت کمی با مراد صحبت کند که از کار زشتش دست بر دارد چون فضولی او از همه ی کارهایش زشت تر و بدتر بود ومردم همه در تعجب بودند که چطور مراد فرزند این خانواده است؟
مادرش مراد را صدا زد و به او گفت:ببین پسرم ما توی این محل آبرو داریم تو داری با کارهات آبروی مارا میبری،آخه تو از فضول کردن چه خیری دیدی که این کارا همچنان ادامه میدی.همسایه ها به خاطر پدرت است که تا به حال چیزی به ما نگفته اند،یکم آبرو داری کن.مراد گفت:آخه مامان من دیگه به فضولی عادت کردم ،آدم فضول هم هر جای باشه کار خودشا می کنه من از این کار لذت میبرم.مگه همین شیطون نبود که تو جهنم هم فضولی می کرد تازه ضرب المثلش هم ساختند که میگه:فضول بردن جهنم،گفت:هیزمش تر است.وقتی شیطون به هیزمای جهنم گیر میده من به چیز های مهم تر کاری نداشته باشم!! آخه مگه میشه؟!!؟

جواب بچه ها در نظرات پایین سایت

مهدی : باز آفرینی فضول را بردند جهنم گام به گام : فضولی، کنجکاوی یا هر اسمی که رویش بگذارید، از آن حس هایی است که همه تجربه کرده اند، بعضی بیشتر، بعضی کمتر! فضولی یا کنجکاوی در واقع یک احساس درونی و ذاتی است. همه دوست دارند از آنچه نمی دانند سر در بیاورند. روزگاری، بچه ی بازیگوشی بود که همه جا سرک می کشید و با همه چیز و همه کس کار داشت. حتی بچه های هم سن وسالش هم دیگر از دست او خسته شده بودند. وقتی زن همسایه نان می پخت، دست می برد و مقداری خمیر برمی داشت و سعی می کرد نان بپزد. وقتی واردمغازه ی آهنگری می شد، چیزی نمنده بود که آهن مذاب به او صدمه بزند. وقتی دو نفر صحبت می کردند، سعی می کرد سر از سخن آنها درآورد و … . خلاصه روزی مردم روستا تصمیم گرفتند او را تنبیه کنند. چند روزی با او صحبت نکردند، اما او همچنان به دخالت در امور دیگران ادامه داد، حتی با چوب و ترکه به جانش افتادند، ولی فایده ای نداشت. در نهایت، به این نتیجه رسیدند که فضولی چاره ای ندارد و شخص فضول، حتی اگر به جهنم هم راه یابد، باز هم ایراد می گیرد و فضولی می کند و این مَثَل مرسوم شد : «فضول را بردند جهنم، گفت هیزمس تر است».

فاطمه : داستانی درباره فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره : البته فصولی یا به اصطلاح کنجکاوی یکی از حس های غریزی انسان ها است و اینکه انسان دوست دارد از برخی چیز ها سر در بیاورد یک امر طبیعی است اما وقتی اینکار باعث لطمه زدن به زندگی دیگران و یا خود او شود یک کار کاملا غلط و اشتباه است. این افراد فضول با اینکار دیگران را از خود ناراحت میکنند و حتی به زندگی خودشان هم آسیب میرسانند ، یعنی انقدر سرشان در کار دیگران است که ممکن است زندگی خود را به کل فراموش بکنند! نمونه ای از این دسته از افراد آنهایی هستند که هنگام جمع شدن در مهمانی ها همش در کار ما سرک میکشند! مثلا جمله ی “کی ازدواج میکنی” ، “کی درست تموم میشه” ، “کی میری سربازی” و جملات از این قبیل جز حرص درآور ترین سوالات هستند . ولی افسوس که خود این افراد هیچگاه چنین فکری نمیکنند و از این کارشان لذت میبرند.

زهرا : انشا گسترش فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است : در روستایی به نام گل آباد مردی زندگی میکرد به نام قلی…. او مردی مهربان و بود و امورات خود را با کارگری به سر میبرد… اما از ویژگی های او بخواهم بگویم تنها کنجکاوی بی اندازه اش بسیار به چشم می آید… دخالت های بیجا در هر موردی… اما هیچکس نتوانسته بود به او بفهماند که کار بسیار ناشایستی انجام می دهد… در یکی از همان روزها همسایه ای جدید سر و کله اش پیدا شد … و در روز اول شروع کرد به کند و کاری دیوارها برای اینکه آنجا را سر و سامانی بدهد … قلی قصه ما که کنجکاویش گل کرده بود به سراغ او رفت و شروع کرد به حرف زدن که کی هستی چی هستی از کجا آمدی برای چه برای چه این کارها را میکنی و ….. او هم در جوابش با صراحت تمام گفت فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است… قلی قصه ما دهانش بسته شد و به کار ناشایستش پی برد.

 

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 18 بهمن 1398 ساعت: 19:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(1)

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

بازديد: 6323
انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

موضوع :

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

 

مقدمه:طریقه ی کسب درآمد و نحوه ی جمع آوری مال و منال هر کسی متفاوت از دیگری است. به طوری که هر کدام روشی را دنبال کرده و بدان شاد است اما آیا این راهه برگزیده اش ودرآمدش از راه درست تامین شده است یا از راه کج؟

تنه انشاء: راه راست همان راهی است که صخره های سنگ جلوی دید آن را گرفته است و در نگاه اول در نظرت سخت و دشوار است. اما همین که کمر همت ببندی و دست های توانمندت را به کارگیری و مانع ها را از سر راهت برداری متوجه خواهی شد که پشت آن سنگ های بزرگ،مسیری هموار و منظره ایی شگفت انگیز به انتظارت است اما راه کج همان راهی است که راحت و آسوده به نظر می رسد اما هرچه بیشتر پیش روی، در سیاهی ها بیش از پیش غرق خواهی شد و انتظارت را دره ایی عمیق که انتهایش بی کران است، می کشد.

اما آیا بار کج که از مسیر و راه کج بدست آمده است به منزلت می رسد؟ انسان عاقل بلافاصله بعد از طرح پرسش جواب خیر می دهد. او یقین دارد که هر چه از این راه کسب کنی تنها بار گناهانت را بیشتر می کند و هر چه درآمد به دست آوری، بدون هیچ برکتی،دود می شود و به هوا می رود. بازتابی نخواهد داشت. هرگز موجب رونق مال و سیری شکم نخواهد شد.

بار کج به مانند کیسه ایی از سکه ی طلاست که روی دوش دارید اما خبر از سوراخ کیسه ندارید و در طول راه همه ی سکه ها خواهد ریخت و زمانی که به منزل رسیدید، تنها با کیسه ایی خالی مواجه خواهی شد! در حالی که راه درست برعکس آن است و کافی است دانه ایی گندم در آن زمین بکارید، خیلی زود چند برابرش را باز پس خواهید گرفت.

نتیجه گیری:بار کج به مانند سکه ی طلاست، همانقدر چشم گیر و همانقدر درخشنده اما راه درست به مانند دانه ی گندم است. سکه هرگز تکثیر یا برکت نمی کند شاید قیمتش بالا و پایین رود اما هرگز نمی تواند جای گندمی را که زندگی بدون آن ممکن نیست را بگیرد.

 انشاهای دیگر در این موزد  :

انشا شماره یک

یکی از بچه های کلاسمان بود که همیشه در همه ی امتحان ها تقلب می کرد. ما همه مجبور بودیم از مدرسه به خانه برگردیم و کلی درس بخوانیم. تازه خیلی وقتها هم نمره هایمان خوب نمی شد. اما او هیچ وقت درس نمی خواند. فقط سر جلسه امتحان از روی دست بقیه بچه ها یا از روی کتاب و جزوه تقلب می کرد و نمره های خوب می گرفت.ما همه خیلی از او بدمان می آمد.

و او هم همیشه ما را مسخره میکرد که کلی درس می خوانیم و آخر سر نمره مان از او کمتر است. چند باری نشستیم و سعی کردیم راه حلی پیدا کنیم اما بجایی نرسیدیم. به دلایلی هم نمی خواستیم به معلممان بگوییم.

خلاصه یکسال گذشت و او همه نمره هایش بهتر از ما شد. امتحانات ترم آخر رسید. باز هم همین کار را تکرار کرد و آنقدر اعتماد بنفسش زیاد شده بود که بدون ترس جلوی مراقب ها تقلب می کرد. امتحانات تموم شد و روز دادن کارنامه ها رسید.

دیدیم که گریان از اتاق مدیر به بیرون آمد. پرس و جو کردیم که ببینیم چه شده است، فهمیدیم که معلممان همه ی این مدت را حواسشان به او بوده، و می دانستند که او دارد تقلب می کند اما می خواستند او به کارش ادامه دهد تا در آخر مچش را بگیرند.

خلاصه او آن سال مردود شد و مجبور شد که یکبار دیگر آن پایه را بخواند. و آنج بود که من معنی ضرب المثل «بار کج ب منزل نمی رسد» را فهمیدم.

 

انشا شماره دو

در روزگار قدیم مردی جوان زندگی می کرد که بسیار به زرنگی معروف بود. این مرد لقب زرنگ را با دوز و کلک به دست آورده بود. هرجا که می توانست نقشه ای می کشید تا دیگران را فریب بدهد و کار خودش را پیش ببرد. هیچ توجهی به درست یا نادرست بودن کارهایش نداشت.

این مرد، پدری پیر و درستکار داشت که همیشه او را نصیحت می کرد:«اگر خواهان به سرانجام رسیدن کارها و موفقیت در برنامه هایت هستی، راست گو و راست کردار باش و باور داشته باش که ناراستی و حقه بازی عاقبت خوبی ندارد». اما او گوشش به حرف پدر پیر بدهکار نبود. می گفت:«می بینی که من از تو پولدارترم یعنی بهتر کار کرده ام».

روزی مرد جوان به در سرای همسایه اش رفت و گفت:«آنقدر بی پول شده ام که برای خرید غذا هم پول ندارم. می ترسم بچه هایم از گرسنگی هلاک شوند». مرد همسایه از آشنایان پدرش بود؛ گرچه می دانست که مرد جوان ممکن است به او حقه بزند، به خاطر پدرش و به دلیل حق همسایگی مقداری از پولی را که خودش نیاز داشت، به او داد. مرد که پول را گرفته بود، به همسایه قول داد که به محض اینکه پول دار شد، پول او را پس بدهد. اما برخلاف سخنش، دلش نمی خواست پول همسایه را پس بدهد. می خواست آنقدر پس ندهد تا همسایه به تنگ بیاید و سراغ پولش را بگیرد.

او از افراد دیگری هم به همین شیوه و به اعتبار پدرش پول قرض کرده بود. مرد جوان می خواست با این پول ها کالایی را بخرد و در انبار بگذارد تا گران شود و از این طریق سود کند.

چند روز بعد، همه پول هایی را که داشت، در جیب قبایش گذاشت و به بازار رفت تا آن کالا را خریداری کند. در میانه راه مردی ناشناس به او تنه زد و مرد جوان بر زمین افتاد. مرد ناشناس با عجله از آنجا دور شد.

مرد جوان اول نفهمید چه شده است. بعد که بلند شد و دست به جیب قبایش برد، فهمید که کیسه پولش نیست. بر سرش زد و گفت:«وای پول هایم... حالا چه کار کنم؟» در همان حال همسایه اش از آنجا رد می شد. او را دید و گفت:«چه شده؟ مگر تو نگفتی که هیچ پولی نداری؟» مرد جوان که خجالت زده شده بود، گفت:«بله! من اشتباه کردم، بار کج به منزل نمی رسد».

همیشه بهتر است که راستی و درستی را پیشه خود سازیم؛ چرا که بار کج به منزل نمی رسد.

 

انشا شماره سه

در زمان های قدیم پسر جوانو بازیگوش در روستا زندگی می کرد که از قضا دستش کج بود و دزدی می کرد و سر اطرافیان خود را کلا میذاشت اما هر چه قدر دزدی می کرد و حق دیگران را می خورد نه خانه خوبی داشت و نه غذا درست حسابی برای خوردن داشت و همیشه بدهکار بود و از نظر مالی مشکل داشت روزی کیسه ای زر و سکه دزدید بود از دست سربازان در حال فرار بود بعد از دویدن زیاد و تنگی نفس و رهایی از دست سرباز ها گوشه ای دنج ایستاد تا نفسی بکشد و دوباره بگریزد و وقتی دست در جیب خود کرد تا از وجود کیسه اطمینان کند هر چه قدر گشت اما کیسه ای در جیب او نبود پیر مردی که در گوشه ی همان دیوار بود در نظاره گر رفتار پسر جوان بود و گفت ای جوان بار کج به منزل نمی رسد

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 بهمن 1398 ساعت: 15:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 14

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس