انشا ابتدایی و متوسطه و بازنویسی حکایت ها و ضرب المثل ها - 5

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

بازديد: 11597
انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

این مطلب شامل چهار انشا می باشد :

پایه۸ درس۳مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه صفحه۴۲

انشا اول : با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

مقدمه:فوتبال یکی از مهیج ترین و پرطرفدارترین بازی در بین دیگر بازی ها در اقشار مختلف جامعه است. فوتبال علاقه ی بسیاری از کودکان به خصوص پسران است.

تنه انشا: همیشه در رویاهایم به باشگاه فوتبال می رفتم و از نزدیک تک تک لحظه ها را حس می کردم، لحظه هایی که بسیار برایم لذّت بخش بود. از زمانی که بسیار کودک بودم علاقه شدیدی به توپ و بازی فوتبال داشتم این علاقه ناشی از علاقه ی شدید پدر و برادرم به بازی فوتبال بود. بسیاری از شب ها تا دیروقت با برادرم بیدار  می ماندم و بازی فوتبال را تماشا می کردم تا بالاخره یکی از روزهای خوب خداوند، برادرم با بلیطی به خانه آمد. بسیار خوشحال شدم و با ذوق فراوان به سمت ورزشگاه مسابقه فوتبال رفتیم همین که به بیرون ورزشگاه رسیدم فهمیدم که تنها من نیستم که علاقه ی وافری به فوتبال دارم. همه جا تا چشم می خورد مردان و پسرانی بودند که برای مسابقه فوتبال آمده بودند. در آخر با گذر از آدم ها و تحمل مشقت های فراوان جای خالی در بین صندلی های تیم مورد علاقه ام پیدا کردم، اما این جای خالی پشت تور دروازه بود. هر چند دیدن مسابقه از این مکان بسیار سخت بود اما کم کم که محو مسابقه بودم، انگار دیگر خودم نبودم انگار مانند خواب هایم بخشی از دروازه شده بودم. توپ که به سمتم می آمد می ترسیدم و به خود می لرزیدم. آخر بعد از ترس های بسیار توپی از دروازه بان گذشت و من را لرزاند. آری تیم مورد علاقه من گل خورد. بازی با درگیری های بسیار و کشمکش هایی بین دو تیم تمام شد. هر چند تیم مورد علاقه من نبرد، اما من هنوز از ذوق آن لحظه که بخشی از دروازه شده بودم نمی توانستم شب بخوابم. وقتی چشم هایم را می بندم انگار دوباره تور دروازه می شوم. توپ دارد به سمتم می آید. آری به خود می لرزم.

نتیجه گیری:دوران کودکی و علاقه های آن ناب و با ارزش است. باید از تک تک لحظه ها لذّت برد. باید کودکی را با خیال های زیبای آن حس کرد. فوتبال ورزش ایی با عشق و هیجان فراوان است.

انشا دوم: دیدن صحنه جذاب گل 

بند مقدمه (متن نوشته)

هیجان تماشای یک مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه، به مراتب بیشتر از چیزی است که از دیگر جهات استادیوم می‌توان مشاهده کرد. من یک بار این تجربه را داشته‌ام. روی صندلی خود در جایگاه تماشاچی‌های مسابقه نشستم و هر لحظه توپی را می‌دیدم که گویی مستقیم به سمت من می‌آمد.

بندهای بدنه (متن نوشته)

از این روزنه گویی کاملا مسلط بر زمین مسابقه بودم و همه چیز حالت واقعی‌تری به خود گرفته بود. هر شوتی که به سمت دروازه می‌خورد، من نیز همگام با دروازه‌بان، هیجان گرفتن آن را احساس می‌کردم. به جای دروازه‌بان به بالا می‌جهیدم و بعد خود را به زمین می‌کوبیدم.

این لذتی بود که در هیچ زاویه دیگری از ورزشگاه نمی‌توانستم کشف کنم. اما با نشستن مقابل تور دروازه و تماشای بازی فوتبال از خلال تور دروازه، اوضاع به شکلی متفاوت پیش می‌رفت. بازیکنان تیم مقابل تمام تلاش خود را برای نزدیک شدن به دروازه که من پشتش نشسته بودم، انجام می‌دادند. از خلال تور دروازه دیدم که یکی از بازیکنان روی دیگری خطا کرده و با کف پای خود، به ساق پای او کوبید.

این بازیکن دوباره از جای خود برخاست و به سمت دروازه به حرکت درآمد. از تلاش او علی‌رغم ضربه‌ای که خورده بود، لذت بردم. او با قدرت تمام و پا به توپ، به سمت دروازه پیش می‌آمد. دو بازیکن دیگر را دریپل زده و از آن‌ها با مهارت تمام رد شد. حالا او و دروازه‌بان رو در رو و تنها مانده بودند. بازیکن تیم حریف، پای راست خود را بالا آورده و با قدرت تمام به توپ ضربه زده و آن را روانه چهارچوب دروازه کرد. من که شهامت تماشای این صحنه را نداشتم، چشمانم را بستم. صدای سوت داور آمد و هلهله‌ای در ورزشگاه بلند شد. چشمانم را باز کردم. دروازه‌بان نقش زمین شده و توپ در تور دروازه نشسته بود! 

بند نتیجه (جمع بندی)

تماشای مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه در آن روز برایم فوق العاده جذاب و لذت بخش بود. به این صورت توانسته بودم خودم را در مرکز ثقل زمین بازی، فرض کرده و از بازی به شکلی حرفه‌ای‌تر لذت ببرم.

 

انشا سوم: دروازه بان قهرمان تیم محبوبم

معلم از ما خواسته است که یک انشا درباره مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه بنویسیم. من هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده‌ام و راستش را بخواهید اصلا تا به حال به ورزشگاه برای تماشای مسابقه فوتبال نرفته‌ام. اما برای نوشتن این انشا می‌خواهم در خیال خود به ورزشگاه بروم و درست پشت دروازه تیم محبوبم بنشینم.

با نشستن پشت دروازه تیم محبوبم، خودم را در ورزشگاه تنها می‌بینم. گویی فقط من در ورزشگاه نشسته و تنها تماشاچی این بازی فوتبال هستم. بازیکنان به زمین آمده و با سوت داور بازی آغاز می‌شود. من نیز در حالی که از خلال روزنه تور دروازه به زمین بازی چشم دوخته‌ام، دستکش‌های دروازه‌بانی را در دست‌های خود احساس می‌کنم. این دروازه برای من مثل مرز وطن بوده و دل با دل دروازه‌بان به حفظ آن می‌اندیشم.

بازی شروع شده و یورش‌های پی در پی به سمت دروازه تیم ما شکل می‌گیرد. شوت پس از شوت و جان فشانی‌های دروازه بان را از تور می‌بینم. هر توپی که به سمت دروازه شلیک می‌شود، از این بخش جایگاه با قدرت و سرعت بیشتری دیده شده و من هر بار بدن خود را عقب می‌کشم.

کار تا جایی پیش می‌رود که یکی از بازیکنان تیم ما روی بازیکن تیم مقابل در منطقه جریمه خطا کرده و داور برای آن‌ها یک پنالتی می‌گیرد.

خب، حالا بازیکن شوت‌زن تیم حریف، مقابل دروازه‌بان ما ایستاده و قرار است ضربه پنالتی را به سمت دروازه ما بزند. من مستقیم به دروازه و از خلال روزنه‌های آن به پاهای بازیکن نگاه می‌کنم. او یک بازیکن چپ پا است و احتمالا با پای چپ خود به دروازه ضربه می‌زند.

نفسم را در سینه حبس می‌کنم و منتظر ضربه بازیکن و عکس العمل دروازه‌بان هستم. ضربه با قدرت تمام زده شده و توپ با سرعت به سمت دروازه ما می‌آید. از خلال تور دروازه می‌بینم که توپ با شتاب و سرعت در دستان قوی دروازه‌بان جای می‌گیرد و تیم ما یک گل به حریف نمی‌دهد!

این اگرچه پیروزی کامل نیست، اما برای تیم ما یک امتیاز عالی محسوب می‌شود و من می‌توانم با روحیه مضاعف به تماشای ادامه بازی بنشینم.

 

انشا چهارم  :

از کودکی به فوتبال علاقه داشتم.

اکنون 15 سال سن دارم. آرزویم این بود به ورزشگاه بروم و فوتبال را از نزدیک ببینم.

یک روز عصر پدرم با دو تا کاغذ که در دستش بود به خانه برگشت.

باورم نمیشد . اون دو تا برگه بلیط فوتبال برای روز جمعه بودند.

پدرم میخواست که دو نفری به دیدن فوتبال برویم.

صبح روز جمعه راهی ورزشگاه شدم.

صندلی من در ورزشگاه دقیقا پشت تور دروازه بود.

بازی شروع شد و من بسیار هیجانی فوتبال را نگاه میکردم.

نیم ساعتی از بازی گذشت ، گرسنه ام شده بود.

یک ابمیوه با کیک خریدم و مشغول خوردن شدم.

همینطور که در حس و حال خودم بودم ناگهان توپی توسط یکی از بازیکنان زده شد.

دقیقا توپ به سمت من میامد. ترسیدم و یهویی دیدم توپ به تور دروازه اصابت کرد.

اول ترسیده بودم. اما با خودم خندیدم چون من بازی را از توی تور میدیدم و فکر میکردم توپ به صورتم برخورد میکند.

امشب که خانه ام و میخواهم بخوابم اما تا چشمانم را میبندم آن صحنه جلوی چشمم میاد و نمیگذارد که بخوابم.

من هم تصمیم گرفتم با این وضع بشینم و این انشا را برای شما دوستان بازگو کنم.

 

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 20 بهمن 1398 ساعت: 16:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

بازديد: 36699
انشا در مورد اهنگ سرود ملی

پایه۸ درس۴ موضوع: آهنگ سرود ملی صفحه۵۳

انشا اول :

در مورد اهنگ سرود ملی

مقدمه: ملت ایران همیشه با سرود ملی خود شناخته شده است. در واقع این سرود، نماد رسمی کشور است.

تنه انشا: سرود ملی همواره نمایانگر حماسه و غرور ملی است که افتخار هر فرد است. هر کشور سرود ملی خاص خود را دارد که بیانگر اوج عظمت ملیت و مردم کشورها است. سرود ملی ایران یا هر کشوری با تغییر حکومت عوض می شود همان طور که پرچم کشور تغییر می کند. سرود ملی ایران بیانگر جمهوری حکومتی مردمی در ایران است. این سرود از جان بازی شهدا حکایت گر است، کسانی که با جانشان از این سرزمین حمایت کردند. در بسیاری از مراسم های رسمی و پیروزی تیم ملی ایران در مسابقات جهانی اهنگ سرود ملی پخش می شود . افتخاراتی که تیم کشور در هر زمینه ورزشی کسب کردند باعث خوشحالی و نشاط هر ایرانی می شود. سرود ملی ایران دارای دو بخش دکلمه و موسیقی است. یادوار سرود ملی به زمان قاجار می رسد که نشانگر همپارچگی ملت ایران در سرود ملی است. قومیت های مختلفی با زبان های گوناگونی چون:کردی، ترکی، لری و ...در ایران زندگی می کنند که همگی زیر پرچم ایران و با یک سرود ملی(سرود رسمی ایران)شناخته می شوند.. آن ها به این سرود می بالند. در گذشته سرود ملی ایران شناخته شده نبود و دلیل آن، نبودن تلوزیون یا رادیو بود. ولی اکنون این سرود در تمام مدارس کشور با شکوه تمام برگزار می شود و دختر و پسر زیر زبان ان را زمزمه می کنند.در دوران پس از انقلاب اسلامی ایران در سال۱۳۵۷، ابتدا سرود پاینده بادا ایران و سپس در شب سوم خرداد سال۱۳۷۱ سرود جمهوری اسلامی ایران (مهر خاوران) به عنوان سرود ملی به کر رفته است. شاعر این سرود ساعد باقری و آهنگ ساز آن حسن ریاحی است. سرود ملی همواره در رگ و پی آدمی پیوند دارد و مانند وطن با ارزش و مقدس است و باید پاس ان را داشت و با احترام و صدای بلند و پر افتخار آن را خواند.

نتیجه گیری: سرود ملی کشورها بیانگر افتخار و شکوه آن هاست. کشورها چه آمریکا یا انگلیس و یا ایران سرود مخصوص به خود دارند که به آن می بالند وبرای آن ها غرور ملی را تداعی می کند.

 

نمونه انشا دوم  : 

در مورد حس شنیدن صدای سرود ملی

بند مقدمه (زمینه سازی)

صدای سرود ملی هر کشور، نمادی از فرهنگ، تاریخ و تمدن آن است. حس میهن دوستی و میهن پرستی، چیزی است که با آن متولد می‌شویم و کمتر کسی است که این احساسات ناب بشری را با خود همراه نداشته باشد. با شنیدن صدای سرود ملی، تمامی این احساسات لطیف میهن پرستی در شخص زنده می‌شود.

بندهای بدنه (متن نوشته)

نخستین باری که صدای سرود ملی کشورم را شنیدم، کلاس اول دبستان بودم. دانش آموزان با روپوش‌های یکدست و مرتب، به صف شده و ناظم مدرسه از ما خواست تا سکوت جمع را حفظ کنیم. همه بچه‌ها علی‌رغم حس شیطنت درونی خود، ساکت شده و گوش فرادادند. بی آن که از قبل بدانیم، احساس احترام و جدی بودن موضوع، ما را در برگرفته بود و به همان اندازه متین و موقر گشتیم. موزیک ابتدایی با مارش‌های پرضرب خود، آغاز شد و سپس سرود به گوش رسید.

با شنیدن صدای سرود ملی کشورم، احساس می‌کردم که غرور و سربلندی بر بال‌های میهن جان می‌گیرد و در آسمان مدرسه به پرواز درمی‌آید. شانه‌هایم را صاف‌تر کرده و چانه‌ام را بالا آوردم. چیزی که شنیده می‌شد، غرور را در رگ‌های من جاری کرده و اجازه نمی‌داد شانه‌هایم فروافتاده یا گردنم خم باشد. سربازان چکمه پوشی را در خیال تصور می‌کردم که در نظمی بی‌مانند رژه رفته و اقتدار کشور را با قدم‌های محکم خود، به نمایش در می‌آورند. در این میان رفته رفته سرود ملی کشورم را زیر لب زمزمه می‌کردم و واژه‌های آن در تار و پود وجودم حک می‌شد. گویی نوایی آشنا بود که پیش‌تر نیز شنیده بودم...

سرود به پایان رسید و من تغییری را در خود احساس می‌کردم؛ گویی دیگر آدم قبلی نبودم و چیزی تازه و ارزشمند در من شکل گرفته بود. اینک مسئولیت سنگین‌تری داشتم. من نیز به یکی از آن سربازان چکمه پوش تبدیل شده بودم که برای حراست از میهن و درخشان نگاه داشتن نام آن، باید تلاش می‌کردم. اینک خاک وطن برایم دیگر چیزی بی‌معنا نبود و آن را صمیمانه در مشت می‌فشردم. پایداری خاک میهن و سرافرازی پرچم آن را آرزو کرده و اشک در چشمانم حلقه زد. دیگر می‌دانستم که برای چه در آن نقطه ایستاده و چه چیزی در دستان من است. سرنوشت یک ملت و یک سرزمین در دستان کوچک من و سایر دانش آموزان بود و باید برای رساندن آن به قله‌های افتخار، تلاش می‌کردیم.

بند نتیجه (جمع بندی)

سرود ملی هر سرزمین، با روح خاک آن پیوندی محکم و ابدی دارد. شنیدن صدای سرود ملی می‌تواند غیرت یک ملت را به جوش آورد و آن‌ها را به‌سان تکه‌هایی از یک پیکره مادر به یکدیگر متصل سازد. این صدای خوش آهنگ، چیزی مشترک بین تمام افراد جامعه است و می‌تواند احساساتی مشترک بین آن‌ها به وجود بیاورد. احساساتی عمیق و با ریشه و اصالت که نمی‌توان آن را با هیچ چیز دیگری قیاس نمود. این احساسات در عمیق‌ترین بخش وجود هر شخصی، ریشه دوانده و با آب و خاک میهن درهم آمیخته‌اند.

 

انشا سوم درباره سرود ملی

هر کشوری سرود ملی و پرچم مخصوص خودش را دارد و مردم هر کشور با شنیدن آهنگ سرود ملی خود احساس میهن پرستی زیادی پیدا می کنند.

مثلا وقتی تیم میلی کشورمان در ورزش های مختلف پیروز می شود و مدال می آورد، پرچم ایران در بین پرچم کشورهای دیگر بالا می رود و سرود ملی ایران پخش می شود من خیلی احساس غرور می کنم.

هر وقت این سرود پخش می شود از جایم بلند می شوم و به آن احترام می گذارم چون به کشورم افتخار می کنم.

هر وقت سرود ملی را گوش می کنم یا زیر لب هایم زمزمه می کنم به یاد گذشته ایران می افتم که مردان شجاع برای حفظ کشورمان جنگیدند و به شهادت رسیدند.

شعر سرود ملی به ما می گوید که کشورمان از گذشته تا امروز چه راه سختی داشته است تا قدرتمند و آزاد باشد و استقلال و آزادی کشورمان به خاطر امام و شهیدان انقلاب است و این راه همین طور ادامه دارد.

آن ها با فدا کردن جان خود در این راه جنگیدند و نسل بعد از آن ها هم خوب درس خواندند و علم و دانش زیادی به دست آوردند و توانستند ایران را آباد و آزاد کنند.

سرود ملی کشورمان به ما می گوید که برای آبادانی ایران تلاش کنیم و یادمان باشد راه امام و شهدا را ادامه دهیم و مراقب باشیم تا آزادی ما را از دست ما نگیرند.

ما باید همیشه به فکر این باشیم که چگونه می توانیم کاری کنیم تا همیشه پرچم کشورمان بالا باشد و سرود ملی ایران هیچ وقت از زبان ها نیفتد.

 

انشا چهارم درباره آهنگ سرود ملی پایه هشتم

آهنگ سرود ملی هر کشور موسیقی آن کشور است، سرودی که پیام آور وطن پرستی و استقلال و غرور هر مرز و بوم است و به احترام علایق و تعلقات هر کشوری نواخته می شود.

هر کشوری سرود ملی مختص خودش را دارد، سرود ملی ایران نمایان گر جمهوری اسلامی مردمی در ایران است که حکایت از جان فشانی رهبر و انسان های آزاده ای دارد که با خون خود کشور را آبیاری کردند.

این سرود یکپارچگی و وحدت ملت را بیان می کند و در رگ و پی ملت ریشه دوانده است و مانند وطن با ارزش و مقدس است و پیام آور نور و رهایی از بند جهل و ظلمت است.

ما سرود ملی کشورمان را گرامی می داریم، به عنوان کلامی مقدس که حاکی از قدرت انقلاب اسلامی و رشادت امام و شهدای انقلاب دارد.

زمانی که سرود ملی ایران خوانده می شود ناخودآگاه احساس احترام تمام وجودم را در برمی گیرد و از جا بلند می شوم، احساس این که کشورم سربلند است غرور را در رگ هایم جاری می کند و به وضوح حس می کنم مسئولیت سنگینی بر عهده من و تو و همه ما گذاشته شده است.

همه ما سربازان وطن هستیم و برای حراست از میهن و نگاه داشتن نام آن باید تلاش کنیم و اگر روزی برای حفظ این نام نیاز باشد باید از جان نیز گذشته و با کمک هم در حفاظت از آن یک دست شویم و بر دهان متعرضانش مشتی کوبنده بزنیم.

سرود ملی به همه ما یادآوری می کند تا تلاش کنیم که استقلال کشورمان روز به روز بیشتر شود، تا ایران عزیزمان بی نیاز از کشورهایی باشد که عمری در صدد سلطه بر آن هستند و ما با خواندن این آهنگ پر شور با خود عهد می بندیم همیشه حافظ مرزهای آن باشیم.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 20 بهمن 1398 ساعت: 15:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(1)

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازديد: 5775
دسته بندي: انشا و حکایت,
بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

 

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

این ضرب‌المثل را برای هر چیزی به کار می‌برند که حالت نو و تازگی خود را از دست داده و بی‌قدر و بی ارزش شده است.

انسان بی تحرک مانند آب راکد است؛ می گندد واز بین می رود. پس باید همیشه در جنب و جوش و تکاپو باشد. سکون و بی تحرکی موجب فساد است.

این ضرب المثل را به صورت «آب که یک‌جا بماند، بو می‌گیرد» هم به کار برده‌اند. دقیقی طوسی از شاعران کشورمان نیز اشعاری با همین مضمون سروده است:

من اینجا دیر ماندم، خوار گشتم

عزیز از ماندن دایم شود خوار 

چو آب اندر شمر بسیار ماند

شود طعمش بد از آرام بسیار

 

معنی ضرب المثل آب که یکجا ماند، می گندد

۱- انسان بی تحرک مانند آب راکد است می گندد و از بین می رود، پس باید همیشه در جنب و جوش و تکاپو باشد.

۲- سکون و بی تحرکی موجب فساد است.

۳- این ضرب المثل را در مواردی به کار می برند که انسانی به خاطر بیکاری و سستی به فساد کشیده شده باشد.

 

بازنویسی اول :

 

 

در گوشه ایی از این دنیا پادشاهی جاهل و مستبد حکم فرمایی می کرد که به اهالی شهر زور می گفت و ان ها را تحت فشار می گذاشت و اب قنات را جیره بندی کرده بود و مردم از کم ابی قصد ترک شهر و خانه هایشان کردند و پادشاه به نوبه ی خودقصد ذخیره کردن اب را داشت .گذشت و گذشت تا اینکه شهراز مردم خالی شد و اب قنات پر شد .پادشاه که تک و تنها مانده بود با تعداد کمی خدمتکار در حالی که مخزن های قنات سر ریز شده بودند اما همین که قصد خوردن از اب قنات شد متوجه شد که اب مزه و رنگ و بوی بسیاری بدی داشت.بسیار خشمگین شد و فریاد ها سر می داد.مشاور اعظم  را صدا زد تا به پیش پادشاه برود و پادشاه از او علت این اتفاق پرسید،مشاور با ترس  و لرز فراوران گفت اب که یک جا ماند می گندد.اب باید جاری باشد.پادشاه ان لحظه از ظلمی که به مردم شهر کرد بسیار پشیمان شد و با درد و غم فراوان  در اوج تنهایی روح از بدنش خارج شد و به اسمان ها رفت .از این مثل  اینگونه نتیجه می گیریم که انسان ها نیز باید مانند اب جاری باشند و حرکت کنند و در مسیر زندگی هرگز هیچ انسانی با یکجا ماندن و گوشه نشینی به توفیق نرسیده است و همینطور می توان مثال زد که انسان باید دست به راه های مختلف بزنند تا مسیر حقیقی زندگی خود را پیدا کنند.هیچ کس تا بحال پیدا نشده است که با گوشه نشینی روزی خود را بدست اورده باشد و یا غذا و خوراکش تهیه شده است.بیاییم مانند اب جاری شویم یا در این مسیر به اب دریا می رسیم یا در عمق دره می رسیم.اب دریا  به کمال می رسد یا اب دره به یک جایی می رسد و می گنند.

باز آفرینی مَثَل آب که یکجا ماند، می گندد

در میان کوه های سر به فلک کشیده، رود زلال و شفافی وجود داشت که در دل خود سنگ ریزه ها و ماهی های رنگینی را جای داده بود. هر روز ماهی ها همراه رود با خوشحالی به گردش می رفتند و از طبیعت لذت می بردند. رود هر جا که دلش می خواست می رفت؛ آنقدر زلال و شفاف بود که ماهی ها درون آن به وضوح دیده می شدند.

مدت ها گذشت؛ یک روز رود خیلی خسته و آشفته بود. کم حرکت می کرد و دیگر آن جنب و جوش همیشگی اش را نداشت. ماهی ها علت کم تحرکی او را پرسیدند. رود در پاسخ به آن ها گفت: دیگر از حرکت کردن خسته شده ام نمی خواهم بی خود و بی جهت به این طرف و آن طرف بروم می خواهم از این پس مشغول استراحت شوم.

از روز بعد، دیگر رود حرکت نکرد و به آبگیر پناه برد. دیگر از قلقلک دادن های رود به ماهی هایش خبری نبود. سنگ های زیبایی که هر روز در مسیر رود بودند و او را در آغوش می کشیدند، دیگر از بازی با رود محروم شده بودند.

روزهای اولی که رود به آبگیر پناه برده بود خوشحال بود از اینکه فقط مشغول استراحت است؛ روز ها می گذشتند و از زلالی رود کاسته می شد و دیگر آن رود شفاف و زیبای همیشگی نبود. بالاخره یک روز تمام شفافیتش را از دست داد. آن روز بود که او دیگر رود نبود بلکه به مردابی بی تحرک تبدیل شده بود که جز تعفن و تاریکی چیز دیگری نداشت…

فعالیت های روزانه و تلاش های ما از جمله درس خواندن، کار کردن، ورزش، تفریح و … شاید سخت و طاقت فرسا باشد، اما باعث رشد و حیات ماست. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست

 

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 20 بهمن 1398 ساعت: 11:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

شعر گردانی و بانویسی ایستاده ام،ایستاده ایی،ایستاده ایم،جنگلیم،تن به صندلی شدن نداده ایم

بازديد: 44979
شعر گردانی و بانویسی ایستاده ام،ایستاده ایی،ایستاده ایم،جنگلیم،تن به صندلی شدن نداده ایم

این مطلب شامل چنیدین بازنویسی و انشا می باشد تا آخر مطلب را ببینید :

پایه ی دهم-صفحه ی ۵۵-شعر گردانی

ایستاده ام،ایستاده ایی،ایستاده ایم،جنگلیم،تن به صندلی شدن نداده ایم

مقدمه:باید ایستادگی کرد در مقابل سختی ها تا نشکنیم تا نشکنمان باید ریشه ها را در عمق خاک برد تا هیچ سیل و باد و طوفانی مارا تکان ندهد و تا لحظه ی اخر سر فراز باشیم و سربلند.

تنه ی انشا:درخت ها در در کنار یکدیگر و با همدیگر جنگل را تشکیل می دهند ،با هم دیگر سبز می شود و با همدیگر برگ می ریزند و با همدیگر به خواب زمستانی می روند ،به این می گویند اتحاد جنگل.

اما گاهی انسان ها برای فراهم اوردن خواسته ها و نیاز های خود درخت ها را قطع می کنند و با چوب ان مداد و دفتر و میز و صندلی می سازند،درست است که برای ما مفید است اما این جنگل است که رو به پایان می رود که به این می گویند نابودی جنگل.

اما در بعضی نقاط انسان هایی هستند که برای سرمایه های طبیعی خود ارزش قائل اند و با ایستادگی و صرفه جویی مانع از قطع درختان جنگل می شوند ودر کنار ان درختان با ریشه و با اصالت زیادی می مانند

.در کنار هم می جنگند تا جنگل از بین نرود به این می گویند مقاومت جنگل.اما این سوال پیش می اید که چگونه می شود که درختانی که نه حرف می زنند و نه دستی دارند برای مبارزه،مقاومت می کنند؟ان ها تنها ایستاده اند مانند مبارزی که تا لحظه ی اخر روبروی دشمن می ایستند و با تمام سختی ها را تحمل می کنند اما هم چنان می ایستند و سر خم نمی کنند چون می دانند که اگر خم شوند و می شکنند و ان زمان ،زمان مرگش است.

نتیجه گیری:ریشه های عمیق،سربلندی می اورد.ایستادگی می اورد و می شود جنگلی سرسبز که سبز و زیبا می مانند اما هرگز تبدیل به صندلی نمی شوند .ان ها درخت می مانند تنها کمی اراده و مقاوت لازم است.

 

بازنویسی دوم :

انشا ایستاده ام ایستاده ای ایستاده ایم جنگلیم تن به صندلی شدن نداده ایم

ایستادن نماد مقاومت در برار حوادث و پستی و بلندی های زندگی و اعتقاد به اهداف خویش می باشد .

وقتی که انسان به لطف و مرحمت خداوند به بینش عمیق و بصیرت لازم می رسد درمیابد که بدون هدف خلق نشده است .

پس از آن در کره خاکی به جستجوی هدف واقعی و مسیر حقیقی می پردازد .

پس انسان باید همچون یک رود جاری و خروشان به مسیر خود ادامه دهد تا به سعادت و خوشبختی برسد .

انسان همواره سعی می کند تا به برای رسیدن به اهداف بزرگ خود کم نیاورد و به تلاش خود ادامه می دهد .

او مراقب است که در مسیر خود فریب وسوسه های شیطان را نخورده و دچار غرور و خودخواهی نشود .

او هیچوقت دست از تلاش و کوشش نمی کشد .

ایستاده ام ایستاده ای ایستاده ایم

ما نمونه ای از مقاومت و ایستادگی و اعتقاد قلبی را در جهان اسلام شاهد هستیم .

وقتی که مسلمانان جهان ، دشمنان قسم خورده اسلام و قرآن را با مقاوت و ایستادگی خود به زانو درآوردند .

قهرمانانی که هرگز در مقابل ننگ و خواری تسلیم نشده و با نثار جان ، مال و فرزندان از آرمان های اصلی خود دفاع کرده و طعم شکست و خواری را به دشمنان چشاندند .

آنها با ایستادگی مثال زدنی خود و با پیروی از مکتب سالار شهیدان امام حسین (ع) پرچم پرافتخار اهل بیت را بر فراز وطنشان برافراشتند .

مفهوم شعر ایستاده ام ایستاده ای ایستاده ایم جنگلیم تن به صندلی شدن نداده ایم به ارتباط میان اجزای خلقت از جمله انسان ها و زمین می پردازد .

منظور از جنگل در این شعر ارتباطی است که میان انسان ها و جنگل وجود دارد .

یعنی انسان ها به یکدیگر وابسته اند و باید از نابودی این جنگل یکپارچه و تبدیل شدن آن به صندلی ، میز و تکه چوب و … جلوگیری کنند .

بازنویسی سوم  :

ما ایرانیان،ملتی هستیم که همیشه و در همه حال و در تمام طول تاریخ در مقابل ظلم و ستم زورگویان ایستاده ایم،به هیچ عنوان تن به ذلت و خواری نداده ایم.ما ملتی غیور،دلیر و با غیرتیم که همواره همچون کوهی استوار در برابر ظلم و ستم ،صبر و استقامت ورزیده ایم و حاضریم تا آخرین قطره ی خونمان در برابر ستمگران ایستادگی کنیم و از مملکت خود دفاع کنیم.

ما توانسته ایم به جهانیان اثبات کنیم که می توانیم با بصیرت،آگاهی و شکیبایی ،همه ی فراز و نشیب ها را طی کرده تا به نتیجه برسیم و همواره نام و یاد کشورمان ایران و معنا و مفهوم پایداری و استقامت را در جهان زنده نگه داریم.چنانچه حضرت محمد(ص)نیز در این رابطه گفته اند:(حکومت ها ممکن است با کفر باقی بمانند ولی با ظلم ،هرگز!)

پایداری و استقامت به معنی پذیرفتن احکام خدا و اطاعت از فرمان اوست.حقیقت استقامت را کسی داراست که کردارش با گفتارش یکی باشد،نه از گذشته بیمناک و نه از آینده اندوهناک باشد تا از دوستان خدا گردد .همانگونه که امیرالمومنین فرموده:(نجات و سلامتی همیشه با استقامت همراه است.)

 

در ادامه توضیحات کامل این شعر را ببنید :

معنای شعر ایستاده ام ایستاده ای ایستاده ایم

انشا بسیار سخت می باشد و در مورد اتحاد حرف می‌زنند که نباید در مقابل زورگویی ها و ظلم ایستاد و باید با ظلم و استبداد جنگید و هیچ وقت تن به صندلی شدن نداده ایم یعنی منظور این است که هیچ وقت مثل صندلی یک جا ساکن و سکون باشیم که هر اتفاقی می‌خواهد بیفتد ما این پست رو زدیم تا محققان سایت نکس لود تحقیق درباره جواب انشای صفحه ۵۵ کتاب نگارش ۱ پایه دهم انشا درباره ایستاده ام ایستاده ای ایستاده ایم جنگلیم تن به صندلی شدن نداده ایم را در بیاورد و در ادامه مطلب جواب را گذاشته ایم.

انشا شعر ایستاده ام ایستاده ای غلامرضا بکتاش

مقدمه : برخیز! ثابت کن خداوند بزرگ تر الز تمام مشکلات توست! برخیز! بگذار عرق شرم زمانه از زمین زدنت گیاهان را سیراب کند. بگذار جهان بداند که تو قوی تر از آن هستی که با ایم اتفاقات از پا در آیی ! تو مرد روز های سختی! تو از نژاد آریایی هستی و از نوادگان کوروش کبیر! تو بیدی نیستی که در برابر این باد ها کمر خم کنی.

بدنه : هر اتفاقی هم که بیفتد تو ایستاده ای! بازهم خزرتو میزبان تمام ماجراجویان جهان است. بازهم شالیزار هایت آذوقه ایران را به ارمغان می آورند و بازهم عطر نارنج از باغ هایت شنیده می شود. بازهم مرکباتت مهمان مهمانی ها می شوند و باز هم ماهی گیرانت ماهی صید می کنند . بله! تو بازهم از نامردی های زمانه فرار می کنی! بازهم دست بر زانو می گذاری و بلند می شوی و ثابت میکنی تو شکست ناپذیری! خسته می شوی اما کم نمی آوری ! فقط زمانی دست از ادامه دادن می کشی که موفق شده باشی! من می توانم تو می توانی ما می توانیم.
گلستان! زیبای شمال ایران! مهد درختان سر به فلک کشیده! برخیز و بازهم ایران را آکنده از عطر گل هایت کن. نشان بده خورشید گلستان هنوز هم طلایی است و می درخشد. ثابت کن خزر گلستان هنوز هم آرام است. ثابت کن هنوز هم نسیم قطرات شبنم صبحگاهی را بر گونۀ گلبرگ ها می غلطاند. ثابت کن تو از سیل قوی تری!

نتیجه : گلستان! اگر گلستانی های بی مروت رهایت کردند و از بیم سیل به سرزمینی غریب پناه بردند ما کنار توییم. ایران کنار توست. من ایستاده ام تو ایستاده ای ما ایستاده ایم و تن به صندلی شدن نداده ایم. ما گلستانی خواهیم ساخت هزاربار با شکوه تر و مقاوم تر!

شعر گردانی ایستاده ام ایستاده ای ایستاده ایم جنگلیم

مقدمه : محکم تر از کوه ٬ درخشان تر از خورشید ٬ سبزتر از سرو و مقاوم تر از درخت زیتون ایستاده ایم ایستاده ای و ایستاده ایم!

بدنه : بگذار زمانه نامردی هایش را به رخ بکشد٬ بگذار ما بلند شویم و او مارا زمین بزند بگذار ما رود شویم و او سنگ شود و مسیرمان را ببندد بگذار ما کاج شویم و زمانه تبر شود و بر پیکرمان بکوبد بگذار ما دریا شویم و او کویر شود بگذار انواع نا ملایمت هایش را مهمان خانه مان کند ما مرد کوتاه آمدن نیستیم ما به دنیا آمده ایم برای تلاش و برای نجنگیده نباختن!
اشک هایت را با دستان خودت پاک کن بر سختی ها لبخند بزن و دست بر زانو بگذار و برخیز! برخیز که زمان منتظر نمی ماند و روزگار رحم نمیکند ! برخیز !

نتیجه : ما زنده هستیم و ایستاده ایم و تا آرمان هایمان اهداف مان زنده هستند پویا و در تکاپو هستیم ! ما توانا هستیم و تا ابد در کنار هم مقاومت میکنیم و تن به صندلی شدن نمیدهیم.

جواب بچه ها در نظرات پایین سایت

مهدی : زندگی با تمام سختی هایش می گذشت، در مقابل سختی ها، دلتنگی ها، تنهایی و تو بی تفاوت از تمام موجودیت عشق، لبریز بودن احساساتم و آغوش های تنهایی ک برای خود رقم می زدم. من هم بی تفاوت بودم، به زندگی ام، آینده و عمری که می گذشت و سرخوش از لحظات پر اما خالی از زندگی ایده آل. تو نیز بودی. اما نه در کنار من، نه در کنار او، دروجکز نامعلومت که هوای چه کرده ک آنچنان بی رحم و سنگ شده ؟ هوای چه کرد که قلبم را پس می زند ؟ هوای چه کردع که تنهایی را باهم آغوشی از عشق ترجیح می دهد ؟ مابودیم، پیش هم، اما نه پشت به پشت یکدیگر که حتی دلخوشی در زندگی شود. قصمه مان قصه ی همان درختی است; که هوای همدمی را کرزه که بنشیند و حرف بزند اما باید برای آن دست از زندگی بکشد…! آیا همان سرسبزی ظاهر و بیابان درونش حفظ کند تا زندگی اش را پیش ببرد و همانند درختان جنگل شود. ایستاده ام ایستاده ایی ایستاده ایم جنگلیم اما تن به صندلی شدن نمی دهیم.

فاطمه : همه میدانیم که انقلاب اسلامی برای این انجام شد که از سلطه گری کشورهای استعمارگر بر ما فاصله بگیریم و بر خود متکی باشیم. ایرانی ها پس از پیروزی انقلاب با تمام توان کمر انفلاب را نگه داشتند و پشت آن ایستادند تا او نیز بایستد و از جایش تکان نخورد. این کار با مقابله با اولین دشمن انقلاب اسلامی یعنی حزب های گوناگون ضدانقلابی صورت گرفت. تا ما دوباره به دوران پیش از انقلاب باز نگردیم. بعد از آن جنگ تحیمیلی هشت ساله را به ما تحمیل کردند اما جوانان ایرانی باز هم ایستادند و گفتند : ایستاده ایم ایران تا کمرت را نشکنند. این کشور های ابر قدرت جها باز هم شکست خوردند ولی باز هم کاری کردند تا شاید بتوانند این کشور را از هم بگسترانند و به همین دلیل دست به تحریم زدند و باز هم ایران به آن ها گفت: ایستاده ام استوار به خاطر این که مردمم پشتم را گرفته اند. این بار نیز ایرا این گربه توانمند جهان با مشکلات مقابله کرد و نگذاشت که شمنان شکل و باطنش را تغییر دهند. پس هیچگاه نا امیدی جواب نمی دهد و باید ایستاد و امیدوار ماند چون دشمن از امیدواری ما شکست می خورد و با نا ایمیدی ما شکل و باطن ما را تغییر می دهد.

حسین : من ایستاده ام تو ایستاده ای ما ایستاده ایم جنگلیم تن به صندلی شدن نداده ایم. بنام خدایی که انسان را به صورت آ زاد آ فرید و تنها ملاک برتری بر یکدیگر راتقوا قرار داد و به او فرمان داد تا اگر مورد ظلم وستم قرار گرفت سر به طغیان بگذارد و در برابر ظلم وظالم بایستد. من خرمشر هستم صدای تانکها و بمبهای دشمن بعثی را میشنوم تا تو برسی من ایستاده ام. من کرمانشاه هستم. من نیز این صدا را شنیدم من نیز می ایستم. بنابراین ما ایستاده ایم. ما اهواز و آبادان ودزفول و ایلام وکردستان و… هستیم ما نیز این صداها را شنیده ایم و ایستاده ایم. من تهران هستم، این صداها را از دور میشنوم ولی برای با تو بودن به آنجا می آیم و در کنارت می ایستم. من مشهد هستم شهر گنبد طلایی، شهر 72 ملت من نیز این صداها را از دور شنیدم. من می آیم که با توباشم. من قزوین هستم، من نیز کرج هستم من زاهدانم. من کرمانم. من قم هستم ما با هم به نزد شما می آییم تا در کنار شما بایستیم، ما درد زخمهایتان را به جان می خریم. ما کودکانتان را تنها نخواهیم گذاشت گوش شما گوش ماست مانیز شنیده ایم ما می آییم زیرا ما سروهای آزاده ایم و باید در کنار هم باشیم تا جنگل شویم و جنگل بمانیم ما باید از یک خورشید نور بگیریم و رشد کنیم ما نباید به صندلی تبدیل شویم ما باید خود صندلی بسازیم و به دیگران بیاموزیم که ما در کنار هم یک جنگل هستیم. من کرمانشاه هستم و دیگر صدایی نمی شنوم، من خرمشهر هستم ودیگر صدایی نمی شنوم اهواز و آ بادان و دزفول و ایلام وکردستان نیز دیگر صداهای گاه وبیگاه را نمی شنوند. من کرمانشاه هستم باز هم صدایی میشنوم صدای خنده کودکانی را که از مدرسه به خانه برمی گردند. صدای چکش آهنگران را هم میشنوم. صدای لالایی مادران را نیز می شنوم. صدای بع بع گوسفندان را نیز می شنوم. من صدای زندگی را می شنوم و نور خوشید را می بینم که بر این جنگل می تابد. من. . . . . . ایران هستم. زیبا وسربلند، سر بلند از 8 سال امتحان، سر بلند از ایستادگی، سربلند ازهمنوایی و همصدایی، سربلند ازدیدن لاله های سرخ. من کرمان هستم باز هم صدایی میشنوم صدای آوار، صدای خرابی، صدای شیون مادران، صدای گریه کودکان. من کرمانشاه هستم من نیزاین صداها را می شنوم، صداها از من دور هستند شاید این صداها از خانه همسایه شنیده می شود، از سر پل ذهاب و اطرافش صدای آوار و خرابی و گریه کودکان را می شنوم صدای ساز عزا می شنو م به جای صدای ساز عروسی، آیا باز هم کسی در کنار ما خواهد ایستاد؟ آ یا ما باز هم کمر راست خواهیم کرد ؟ آیا ما که درختان صنوبر این سرزمین هستیم باز هم یک جنگل خواهیم شد. آیا صدای خنده کودکانمان فضا را عطرآگین خواهد کرد ؟ من ایران هستم، صدای آوار و خرابی و شیون مادران و گریه کودکان و ساز عزارا شنیده ام من ایرانم مادر تو و تمامی کودکانت یک مادر همیشه و در همه حال صدای کودکانش را خواهد شنید من مشتاقتر از همیشه به سویت پر خواهم کشید و تو را در آغوش خواهم گرفت. من درد تو را به جان می خرم، بدون تو قامتم خمیده است تو فرزند عزیز و غم خوار منی تو همیشه سپر بلای من بودی تو نگین انگشتر منی تو را درسینه ام می فشارم گرمتر از همیشه تو باید باشی مادر بدون فرزند خوار وخفیف است تو مانند چنار سر بلندی تو مانند سرو آزاده ای، دو باره دردت را درمان می کنم زیرا من یک مادر هستم و به کودکانم آموخته ام که باید من بایستم تا تو بایستی، ما باید بایستیم تا جنگل بایستد ما تک تک درختان این مادر هستیم باید برای مادرمان فرزندان خوبی باشیم تا مادر به پشتوانه ما همیشه قامتش را راست نگه دارد. دوستت داریم مادر و برای سر بلندیت از جان شیرین نیز خواهیم گذشت. تقدیم به اهالی زلزله زده شهر زیبای کرمانشاه. امید سالی پر از سر بلند ی و سلامتی برای تمام هموطنان عزیز.

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 20 بهمن 1398 ساعت: 8:17 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازديد: 56451
بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

این مطلب شامل 5 داستان و بازنویسی است :

بازنویسی مثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

پایه دهم صفحه ی ۳۹مثل نویسی از تو حرکت از خدا برکت

مقدمه: از قدیم گفته اند از تو حرکت، از خدا برکت. ما نیز همیشه این اصطلاح را به کار می بریم ولی این بار می خواهیم برای درک بهتر آن داستانی ذهنی بنویسیم:

تنه انشا:

در گوشه گوشه ی این دنیا هزار داستان و هزار حکایت وجود دارد که گاهی این حکایت ها از اتفاقات روزمره ی ساده ی  یک انسان تشکیل شده است. در نقطه ی بسیار کوچک کره ی زمین  در یک خانه ی کوچک و کاهگلی مادر و پسری زندگی می کردند که مادر همیشه از پسر خود گله می کرد برای بیکاری و سر به هوایی و و همیشه ناراحت بود که چرا پسر او نیز مانند سایر مردم به بیرون نمی رود وکار نمی کند. پسرک با کفترهای خود مشغول بود و حرف های مادر را به پشت گوش می انداخت و در نهایت سخنان مادر می گفت: اگر کسی برای کار من را لازم داشته باد خودش به دنبال من می آید و من را به سرکار می برد و مادر هر بار از چنین پسری نا امید می شود و باز خودش برای کار و پول درآوردن پیش قدم می شد و می گفت که تو همیشه لقمه را آماده شده می خواهی در حالی که باید خودت به دنبال کار بروی، کار به سمت تو نمی آید. گذشت و گذشت تا پسرک از کفتربازی خسته شد و از بی فایده بودن خود نالان. با خود گفت زمان آن رسیده است که حرف های مادر را گوش دهم، شاید که حرف مادر درست باشد و من نیز برای کار یا جایی موثر باشم. پسرک بیرون رفت و چون تصمیم جدی گرفته بود به سختی تلاش کرد و در نهایت در غرفه  ی پارچه فروش بازار به عنوان شاگرد پذیرفته شد و شادمان و لبخند زنان با کمی شیرینی به خانه بازگشت تا به مادرش خبر خوش را بدهد و با شنیدن آن خبر مادرش شاد شد و در دل خدا را شکر گفت برای اینکه پسرش سر عقل آمده و دست از بازیگوشی و تنبلی برداشته است و با صدایی ذوق زده به پسرش گفت: دیدی که تصمیم گرفتی و تلاش کردی خدا پاسخ تلاش تو را داد. تو باید حرکت کنی تا خداوند به زندگیت برکت دهد با یکجا نشستن هیچ کاری پیش نمی رود. بلکه با تلاش و زحمت است که خداوند رزق و روزی حلال بر ما می بخشد و بعد از آن جمله ی از تو حرکت از خدا برکت برای پسرک یک الگوی پر نقش شد و تا لحظه ی مرگ از آن پیشی گرفت و به همه ی فرزندان خود نیز این جمله و این داستان را گفته بود تا آن ها نیز یادبگیرند و یاد دهند

 

بازنویسی دوم  :

این ضرب‌المثل را معمولا در مورد افرادی به کار می‌برند که دست روی دست گذاشتند و منتظرند تا خداوند همه‌چیز را برای آن‌ها جور کند. به عبارتی همه امور خود را به عهده خدا گذاشته‌اند و برای رسیدن به مطلوب و خواسته‌شان کاری نمی‌کنند. ضرب‌المثل‌های زیادی هستند که این پیام را دارند. مثلا «تا نگرید طفل، کی نوشد لبن؟» یا اینکه «نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود» و ... .
اما یکی از آن مثل‌ها که امروز می‌خواهم با توجه به آن حکایت مثل «از تو حرکت از خدا هم برکت» را تعریف کنم این است: « خدا روزی می‌دهد اما تو هم یک سرفه‌ای کن».
بارها و بارها در قرآن کریم آمده که خداوند رزاق است و روزی دهنده. اما به این هم اشاره شده در قرآن و روایات که هرکس به اندازه تلاش و زحمتی که می‌کشد، روزی نصیبش می‌شود. حالا این روزی می‌تواند مال و مکنت باشد، می‌تواند اعتبار باشد یا مقام دنیایی و اخروی. اما هرچه که هست بسته به تلاش آدمی برای رسیدن به آن و اراده خداوند نصیبش می‌شود و غیر از این نیست و نمی‌تواند باشد. 
بارها هم خوانده‌ایم و شنیده‌ایم که «ادعونی استجب لکم»، بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. شاید همین خواندن و دعا‌کردن هم اولین حرکت باشد اما همه آن نیست قطعا. 
از تو حرکت یعنی بلند شو و با اتکال به خداوند و ایمان قلبی به برکت او، «دست به کاری بزن که غصه سرآید». اما حکایت این مثل...
بازنویسی سوم :
قصه از آنجا شروع میشود که ؛ شخص ساده لوحی مکرر شنیده بود خداوند متعال ضامن رزق و روزی بندگان است .
هر ضرب المثلی ریشه در جایی دارد و حکمتی در آن نهفته است. ضرب المثل از تو حرکت ازخدا برکت را بارها شنیده اید و به کار برده اید. قصه از آنجا شروع میشود که ؛ شخص ساده لوحی مکرر شنیده بود خداوند متعال ضامن رزق و روزی بندگان است . به همین خاطر به این فکر افتاد که به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد .
به همین قصد یک روز صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد .همینکه ظهر رسید از خداون طلب ناهار کرد ولی هرچه به انتظار نشست برایش ناهار نرسید تا اینکه شام شد و او باز از خدا طلب خوراکی برای شام کرد و چشم براه ماند.
چند ساعتی از شب گذشته بود که درویشی وارد مسجد شد در پای ستونی نشست ، شمعی روشن کرد و از کیسه خود غذایی بیرون آورد و شروع به خوردن کرد . مردک که از صبح با شکم گرسنه از خدا طلب روزی کرده بود و در تاریکی چشم به غذا خوردن درویش دوخته بود ، دید درویش نیمی از غذای خود را خورد و عنقریب نیم دیگر را هم خواهد خورد .مردک بی اختیار سرفه ای کرد و درویش که صدای سرفه را شنید گفت :هر که هستی بفرما پیش . مرد بینوا که از گرسنگی داشت میلرزید پیش آمد و مشغول خوردن شد . وقتی سیر شد ، درویش شرح حالش را پرسید و آنمرد هم حکایت خود را تعریف کرد.
درویش به آن مرد گفت :فکر کن تو اگر سرفه نکرده بودی من از کجا میدانستم تو در مسجد هستی تا به تو تعارف کنم و تو هم به روزی خودت برسی ؟ شکی نیست که خدا روزی رسان است ولی یک سرفه ای هم باید کرد .

داستان چهارم :

در قدیم، در الان و در آینده این مثل را خواید شنید که از تو حرکت از خدا برکت.

حتی ممکن است بارها مادر یا پدرتان این ضرب المثل را بارها به شما گفته باشد.

بدین معنی است تا خودت وضعیتت را تغییر ندهی خدا تو را کمک نمیکند،

تا خودت تلاش نکنی خدا تو را کمک نمیکند.

در روزگاران قدیم در دل یک شهر کوچک، مردی زندگی میکرد و بیکار بود.

شنیده بود که اگر عبادت کنی و به یاد خدا باشی به سرکار میروی و رزق و روزی ات زیاد میشود.

این مرد صبح زود به مسجد محله ی خودشان رفت و شروع به عبادت کردن شد. از صبح تا شب نماز میخواند و عبادت میکرد.

پس از گذشت یک روز، مرد گرسنه شد و از گرسنگی نتواسنت تکان بخورد، در گوشه ای از مسجد تکیه زده بود و ناله میکرد.

تا شب کسی به مسجد نیامد.

ناگهان حوالی شب مردی مومن و خدادوست که مسافر بود قصد کرد

برای استراحت و نماز در کنار همین مسجد بماند و فرا صبح به راهش ادامه دهد.

پس به داخل مسجد رفت و مشغول نماز خواندن شد.

بعد از نماز ، سفره را پهن کرد و تا خواست غذا بخورد ناله ای شنید به دنبال ناله و صدا رفت که ببیند کیست.

متوجه شد مردی از شدت تشنگی و گرسنگی در کنج مسجد افتاده، او را سر سفره نشاند و سیر کرد.

پس از آنکه مرد جان دوباره ای گرفت اول از او تشکر کرد و موضوع را برایش تعریف کرد.

مرد مومن خنده ای کرد و گفت : خدا تو را خیر دهد اگر من صای ناله ات را نمیشنیدم که تلف میشدی.

پاسخ داد : خدا روزی ما را میدهد و من شنیده ام که هرکسی خدا را زیاد عبادت کند روزی اش زیاد میشود.

مرد مومن در پاسخ او گفت :

آری زیاد میشود اما اگر خودت هم در کنار عبادت به کار مشغول شوی و تلاش کنی و نان حلال دربیاوری.

در همینجا یاد ضرب المثلی افتاد و آن را برایش بازگو کرد که از تو حرکت و از خدا برکت.

 

داستان پنجم از تو حرکت از خدا برکت :

در زمان های قدیم در یک روستایی یک زن با دوتا بچه کوچک و یک پسر بزرگ زندگی میکرد.

زن ، شوهرش را از دست داده بود و تنها راه درامد آنها از گاو و گوسفندهایش بود.

اما این درامد کفاف خرج و زندگی آنها را نمیداد.

زن به پسر بزرگش گفت که ای پسر عزیزم به داخل شهر برو و دنبال کار باش

و خرج برادر و خواهرهای کوچکت را در بیاور

من در اینجا هم از گاو و گوسفندها از طریق فروش شیرشان درامد در میاورم.

اما پسر سر باز زد و گفت کار کجاست مادر من. بیکاری در همه جا هست. شهر و روستا ندارد.

پس از گذشت یکسال مریضی به دام هایشان افتاد و همه ی گاو و گوسفندهایشان مردند.

به اصرار مادر، پسر مجبور شد به شهر برود و دنبال کار باشد.

پسر به شهر رفت و به سختی کار میکرد و دنبال کار بود تا اینکه

بالاخره پس از گذشت چند روز سختی، کاری با درامد خوب پیدا کرد.

درامدی جمع کرد و به روستا نزد مادرش بازگشت و تمام درامد ان ماهش را به مادرش داد.

مادر از خوشحالی به فرزندش گفت که پسرم نصیحتی به تو میکنم

تا اخر عمرت بهش عمل کن : تا تو نخواهی و دنبار کار نباشی کار سراغ تو نمیاید

یاد مثلی افتاد که از تو حرکت از خدا برکت. تو تلاش کن و مطمئن باش خدا کمکت میکند.

 


 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 20 بهمن 1398 ساعت: 8:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 14

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس