سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
ظرفیت انسان ها به اندازه ی لباسی است که به تن می کنند، غذایی است که میل می کنند و یا کفشی است که می پوشند. عده ایی هستند که یا از سر زیاده خواهی یا طمع، چیزی را که متناسب و اندازه ی آن ها نیست، اصرار به پوشیدن یا داشتننش می کنند .
تاکنون افرادی را که لباس گشاد به تن دارند یا کفش تنگ می پوشیده اند را دیده اید؟! قیافه ی مضحکی پیدا خواهند کرد و توان راه رفتن را از خود سلب می کنند. آنقدر سخت می گذرد که در میانه ی راه می ایستد و ترجیح می دهند کفش از پا بیرون آورند و تهی پا به ادامه مسیر ادامه دهند.
گاهی نداشتن بعضی چیزها بیشتر مایه عذاب است تا رفاه و آسایش زیرا کفش تنگ تنها موجب زخم شدن پاها می شود به طوری که دیگر توان پیمودن ادامه ی راه را ندارید اما ممکن است با پای پیاده تنها پاهایت خاکی شود. بنابراین نداشتن بعضی چیزها که تنها موجب آزار رساندن به ما می شود، بهتر است از داشتنش
در زندگی حقیقی ما نیز گاهی حسرت نداشتن چیزهایی را می خوریم اما همین که به آن دست پیدا کنیم با خود نداشتن را آرزو می کنیم. تصور کنید در حسرت کفش گران قیمت و زینتی، پشت ویترین مغازه ایی هستید
کلی برای داشتنش تلاش می کنید و پول هفتگی را خرج می کنید اما همین که می خرید دائما نگران خراب شدن یا خاکی شدن یا زخم پاهایتان می شوید، نه لذتی و نه سودی از داشتنش می برید بلکه تنها چیزی که عایدتان می شود حسرت است.
نتیجه گیری:
نداشتن گاهی بهتر است از چیزهایی که نه تنها چیزی عایدت نمی کنند بلکه به جان و مالتان ضربه وارد می کند و آنگاه است که ترجیح می دهید که تهی پای بهتر است از کفش تنگ.
توجه :
برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :
هندوانه را دیده اید که تا آن را نشکانید پی به درون آن نخواهید برد. شاید بزرگ و قیافه ایی غلط انداز داشته باشد اما با اولین قاچ متوجه ی سفیدی رنگ آن و بدمزگی آن خواهید شد یا برخلاف آن هندوانه ایی کوچک را که اشکال ناموزونی دارد را در ذهن به بی مزگی و سفیدی تجسم کنید
اما خلاف آن ثابت شود. درست مثل بعضی افرادی که در جهان ما و در همین کره ی خاکی زندگی می کنند که در نگاه اول دارای چشمانی ریز با قدی نسبتا کوتاه باشند اما با اولین برخورد و گفتگو با آن متوجه خواهید شد دارای بار علم زیاد و یا دانشمندی بزرگ است.
ظاهر هیچکس نشان دهنده ی باطن او نیست و با تصورات از پیش تعیین شده تنها دامنه ی دید خود را کوچک تر خواهید کرد در حالی که با در نظر گرفتن تمام جوانب می توان خود را برای هر گونه حادثه ایی آماده نمود. چه کسی در انتظار آن است که فلفلی کوچک، زبان را به آتش کشاند و اشک از چشم جاری سازد؟! خود ما برای خوردن فلفل، کوچک ترین آن را انتخاب خواهیم کرد
زیرا فکر می کنیم شیرین تر است یا کمتر می سوزاند در حالی که بنابر فیزیولوژیست فلفل، آن گیاهی که کمتر آب دریافت کرده باشد کوچک تر است و تندتر خواهد بود. بنابراین تصورات غلط را کنار گذاشته و از قضاوت بیجا و خودسرانه دوری کنید تا درهای رو به پیشرفت بیشتری به رویتان باز شود.
نتیجه گیری:
بعضی ها دارای ظاهر خوبی و غلط اندازی هستند که در نگاه اول در ذهن برای خود از او تصوراتی شیرین را می سازیم در حالی که از باطن آن بی خبر هستیم و ممکن است پشت آن نقاب، تصوری تند و تیز وجود داشته باشد. آنجاست که می گویند. فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه.
انشا ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
امروز برای دانش آموزان عزیز می خواهیم انشا درباره در مورد ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه را در این پست برای آنها قرار بدهیم ضرب المثل نویسی و نوشتن ضرب المثل به صورت ساده می باشد و به زبان ساده امروزی بازگردانی می شود به زودی مطالب کاملی را راجع به این موضوع قرار خواهیم داد این پست موقتی می باشد و تکمیل خواهد شد پس از چند روز به این پشت سر بزنید.
در دنیای امروز با وجود پیشرفت چشم گیر تکنولوژی و به فراموشی سپردن سبک زندگی گذشته همچنان استفاده از ضرب المثل ها برای مردم لذت بخش است و به ندرت ضرب المثلی از یاد رفته است. یکی از ضرب المثل های پرکاربرد فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه ریزه می باشد
بدنه
اگر بخواهیم خود جمله را معنا کنیم به این صورت که فلفل بااینکه بسیار ریز است اما بسیار تند و آتشین است. این ضرب المثل حکایت از این دارد که خداوند بزرگ همه موجودات زنده را و حتی جهان هستی را بر پایه نظم و دقت و عدالت استوار ساخته و همه موجودات از کوچک ترین ذره تا بزرگترین وظیفه خاصی را بر عهده دارند و بدین معنی که ممکن است یک موجود بسیار کوچک کاری انجام دهد که موجودات بزرگ ترو قوی تر قادر به انجام آن نیستند اگر بخواهیم این ضرب المثل را درمورد انسان ها و زندگی روزمره به کار ببریم باید توجه داشته باشیم که ما نباید هیچ انسانی را کوچک و ضعیف بشماریم چون ممکن است همان انسان به ظاهر کوچک توانایی هایی داشته باشد که ما نداریم یا اگر بخواهیم درمورد موجوداتی غیر از انسان این ضرب المثل را به کار ببریم میتوانیم از کوچک ترین ذره یعنی اتم نام ببریم که یکگرم اتم درصورت آزاد شدن انرژی اش قادراست جسمی به جرم یک تن را تا ارتفاع یککیلومتر بالا ببرد امیدوارم توانسته باشم حق مطلب را ادا کنم
نتیجه گیری
ازاین متن نتیجه میگیریم که هر موجودی بهر کاری ساخته شده و برای هدفی پا به جهان گذاشته و به سوی مقصدی حکیمانه در حرکت است و توانایی موجودات ارتباطی به جثهٔ آنها ندارد
گسترش ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه با طرح کردن یک داستان
روزی روزگاری در مزرعه ای پر از صیفی جات گاومغروری زندگیمی کرد. هر روز این گاو با راه رفتن روی صیفی جات باعث خرد شدن و از بین رفتن آنها می شد، تا اینکه روزی صیفی جات مزرعه از دست گاو به تنگ آمدند و تصمیم گرفتند راه حلی برای فراری دادن گاو پیدا کنند. هندوانه، کدوتنبل، کلم، بادمجان و فلفل داوطلب مبارزه با گاو شدند و پنج تایی منتظر ماندند تا گاو به مزرعه بیاید؛ وقتی گاو رسید، همگی با هم به سمت گاو حمله ور شدند؛ هندوانه که جثه بزرگ و سنگینی داشت اول از همه مبارزه با گاو را شروع کرد.
هندوانه با سرعت روی سر گاو پرید تا او را فراری بدهد اما گاو ناقلا با شاخ های خود هندوانه را سوراخ سوراخ کرد و شروع کرد به خوردن هندوانه …
کدو تنبل از فرصت استفاده کرد تا دم گاو را بگیرد اما گاو با پای عقبش ضربه محکمی به آن زد و دانه های کدو پخش زمین شد …
بعد کلم به سمت گاو حمله ور شد و گاو با ضربه ای او را پرپر کرد …
با دیدن این حوادث بادمجان از ترس به خود لرزید، قصد داشت فرار کند ولی گاو او را زیر پای خود لِه کرد …
فلفل کوچولوی قرمز که تنها مانده بود رو به گاو کرد و گفت: ای گاو ترسو بیا با هم مبارزه کنیم
گاو خندید و با تمسخر گفت: ای فلفل کوچک تو با جثه کوچک و نحیفت میخواهی با من مبارزه کنی!؟ هاهاها
فلفل خنده ای کرد و گفت: تو با هیکل بزرگت، عُرضه ای نداری …
گاو به سمت فلفل حمله ور شد و هی شاخ زد ولی چون فلفل کوچک بود، هیچ صدمه ای نخورد تا اینکه گاو خسته شد و تصمیم گرفت فلفل را زنده، زنده بخورد؛ یکدفعه گاو فلفل را بلعید و بعد از چند لحظه رنگش قرمز شد و فریاد می زد سوختم سوختم و هر چه خورده بود بالا آورد و فلفل از دهان گاو بیرون افتاد گفت: فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه…
گاو هم ترسید وپا به فرار گذاشت و برای همیشه پا به مزرعه نگذاشت.
داستان
موشی به نام فلفلی در دشت برای خودش لانه ای درست کرد و خیالش راحت بود که زمستان را به خوبی سپری می کند .
یک روز گاوی برای علف خوردن به دشت آمد و روی لانه آقا موشه نشست و مشغول استراحت شد .
موش آمد و از آقای گاو خواهش کرد که از روی لانه اش بلند شود تا خراب نشود . ولی گاو هیچ توجهی به موش نکرد و گفت : ” تو نیم وجبی به من دستور می دهی که از اینجا بلند شوم . می دانی من کی هستم؟ می دانی من چقدر قوی و پر زورم؟ حالا برو پی کارت و بگذار استراحت کنم . “
موش دوباره خواهش و التماس کرد ولی فایده ای نداشت و گوش آقا گاوه به این حرف ها بدهکار نبود . موش پیش خودش فکر کرد حالا که با خواهش کردن مشکلش حل نشده باید کار دیگری بکند .
بعد یک دفعه روی آقا گاوه پرید . گاو از خواب بیدار شد و خودش را تکان داد . موش روی گوش گاو پرید و یک گاز محکم از گوش او گرفت . گاو از جایش بلند شد و شروع به تکان دادن سرش کرد . ولی موش روی زمین پرید و در یک سوراخ پنهان شد و گاو نتوانست کاری کند.
وقتی گاو دوباره خوابش برد، موش دم گاو را گاز گرفت و روی درخت پرید . گاو از درد بیدار شد . خیلی عصبانی بود، سعی کرد که بالا بپرد و موش را بگیرد تا ادبش کند ولی دستش به او نمی رسید .
موش گفت : ” اگه بازهم روی لانه من بخوابی، گازت می گیرم . “
گاو دید چاره ای ندارد جز اینکه از آنجا برود و جای دیگری بخوابد. پس پیش خودش گفت: ” فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه . با این قد و قواره فسقلی اش چه جوری حریف من شد .
داستان دوم درباره فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه :
در زمان های دور ، پادشاهی بر سرزمینی حکومت میکرد.
این پادشاه به شدت به فلفل علاقه مند بود و همراه تمام وعده های غذایش فلفل میبود.
پادشاه عاشق فلفل شیرین بود و دستور داده بود که تمام سرزمین که تحت قلمرو خودش است را فلفل کاشت کنند.
فصل زمستان امده بود و فلفل ها دیگه ته کشیده بودند چون نوکرانش خیلی کم فلفل کاشت کرده بودند.
فلفل نبود و مجبور شدن از کشورهای همسایه برای پادشاه فلفل وارد کنند.
فلفل ها برخلاف فلفلهای دیگر، به شدت تند بود.
یک روز پادشاه بسیار عصبانی شد و آشپز که برایش غذا آورده بود برایش فلفل آورده بود.
آشپز خواست حرفی بزند اما پادشاه چون عصبانی بود اجازه حرف زدن به هیچکسی را نمیداد.
آشپز گفت عالیجناب موضوعی خدمتتان عرض کنم. پادشاه گفت کسی حق حرف زدن ندارد.
آشپز طبق معمول اول چند تا فلفل خورد ، هنوز مزه ی فلفل به دهانش خوب مزه نکرده بود
فردوسی، نویسنده ی بزرگ ایرانی که برای به گوش رساندن زبان فارسی تلاش بسیاری کرد خالق شاهنامه است که در آن حوادث بزرگ و کوچک که سرشار است از پندها و گفتار نیک برای آیندگان. اما چه شد که گفتند شاهنامه که سرتاسرش پر بود از خاطرات و افسانه ها تلخ و شیرین، پایانش خوش است؟
در کتاب های درسی و از گوشه و کنار و بزرگان جمع و فامیل، افسانه ها و داستان ها شاهنامه به گوش ما آشنا هستند. گاهی از اندوه اش اشک جاری شده اند و گاهی از شیرینی اش لب ها خندان گشته اند. اما چرا می گویند شاهنامه آخرش خوش است؟
در اواخر کتاب شاهنامه داستان به آنجا می رسد که اعراب به ایران حمله کرده و به ایران حکومت کرده و اسلام را با ایران آشنا کردند و از همین جهت به جای زبان فارسی، زبان عربی در میان مردم رواج پیدا کرد. اما ابوالقاسم فردوسی که یکی از دهقان های آن زمان بود
از سر عشق و علاقه ایی که به زبان فارسی و همگانی کردن آن داشت تلاش کرد و همچون آتشی که در زیر خاکستر پنهان شده است را شعله ور کرد. او سال های عدیدی را برای نوشتن و ویراستاری این کتاب صرف کرد تا در نهایت باری دیگر زبان اصلی ایران فارسی شناخته شد و فردوسی در این عمل بی تاثیر نبود.
شاید پایان شاهنامه جنگ و خونریزی بود اما اسلام وارد شد به ایرانی که تمدنش هزار ساله بود. از این رو آن را خوش خطاب می کنند. شاید در تلاطم سختی ها و دنباله روی جنگ و خونریزی صلحی شیرین و پایانی خوش در انتظار باشد.
کافی است صبر و استقامت نشان داده و در انتظار آن تلاش کنیم.
نتیجه گیری:
چه می دانیم پایان داستانی بلند که تعداد صفحاتش از هزار هم می گذرد چگونه به اتمام می رسد! کمی صبر می خواهد آنوقت در می یابیم که آیا پایانش خوش است یا خیر! شما چه فکر می کنید؟ پایان شاهنامه را خوش می دانید یا خیر؟
توجه :
برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :
مقایسه و بررسی اجزای گوناگون هستی این امکان را به انسان می دهد تا با فکری بازتر و دیدگاهی نو و تازه به جهان پیرامون خود نگاه کند تا اینگونه کمی ها و کاستی ها یا نعمات و برکات را بهتر ببیند و قدرش را بیشتر بداند.
خورشید همیشه نمایانگر آفتاب است و ابرهای سیاه نشانگر باران است. چرخه ی طبیعت اصولا به گونه ایی است که آفتاب را همیشه بعد از باران یا باران را بعد از آفتاب پدیدار می سازد و تصادف این دو واقعه همزمان شگفتی زیبایی را خلق می کند که رنگین کمان نام دارد. هنگام آفتاب.
آسمان آبی سرتاسر جهان را می پوشاند و نور طلایی خورشید همه ی نباتات و حیوانات را به وجد آورده، گویی همه ی مخلوقات از این واقعه شادند و گل ها و صدای پرندگان زینت بخش طبیعت می شوند به طوری که زمین بر اثر این ذوق و شوق،پرجنب و جوش می شوند.
اما به هنگام باران، ابرهای سیاه غرش می کنند و جای آسمان آبی را می گیرند هوا کمی دلگیر می شود و خورشید پشت ابرها پناه می گیرد تا از غرش رعد و برق در امان بماند.
بعد از آن همه جا را سکوت فرامی گیرد، گل ها زیر برگ ها پنهان می شوند و پرندگان و حیوانات از ترس خیس شدن، در گوشه و کنارها کمین می کنند. به طوری که جای آن هرج و مرج را آرامشی وصف ناشدنی در بر می گیرد و باران نم نم که هر کدام از قطره ها به درخشش الماس اند پایین می چکند و رخت و لباس تازه ایی به تن تمام طبیعت می پوشاند.
نتیجه گیری:
باران و آفتاب، هر کدام به نوبه ی خود زیبایی خاص خود را دارند. یکی جلا دهنده ی روح است و دیگری صفا دهنده ی دل و این دو در کنار هم منجر به خلق زیباترین و پر برکت ترین نعمات خداوند شده اند که اگر یکی از آن ها نباشد زندگی غیرممکن می شود.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
زبان این امکان را به انسان می دهد که با جهان پیرامون خود ارتباط برقرار کند و نظرات و پیشنهادات خود را با دیگران در میان بگذارد. اما آیا زبان و سخن گفتن همیشه برای انسان همراه با منفعت بوده است؟
در جواب سوال پیش آمده باید خیر را برگزید. زیرا آنهایی که همیشه از پر حرفی و زیاده گویی زبانشان سرخ است یعنی دائما زبانشلن در جنب و جوش و حرکت بوده است، گاهی حرف هایی را بدون فکر با اندیشه به زبان می آورند که اصلا برایشان سومند نبوده بلکه به ضررشان نیز می باشد.
اینگونه افراد هرگز به جایگاه و مقام بالایی دست نخواهند یافت بلکه به مانند کسی هستند که در منجلاب افتاده و با هر دست و پایی که می زنند بیشتر در آن فرو می روند. اینها اگر با تلاش به نقطه ی معطوف زندگی خود رسیده باشند با حرف ها و زبان سرخ ممکن است
هر چه را که کسب کردند نابود سازند یا اگر به سرسبزی در این راه دست یافتند آن را بر باد دهند. به خصوص زمانی که در محفلی قرار دارند با زیاده گویی و یا نادانسته سخن گفتن و ارائه ی نظراتی را که در مورد آن هیچ اطلاعی ندارند مورد تمسخر دیگران قرار می گیرند.
با این شرایط اگر در لابه لای سخن هایشان حرف درستی وجود داشته باشد کسی به آن توجه ایی نخواهد کرد.
بعضی اوقات اینگونه افراد حرف ها و اسراری را فاش خواهند کرد که ممکن است به مذاق عده ایی خوش نیاید و به فکر زمین زدن یا سر به زیر آب بردن او بیوافتند. اینجاست که می گویند زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد.
نتیجه گیری:
قبل از هر حرفی و قبل از هر تصمیمی باید فکر کرد و آن را سبک و سنگین کرد که آیا گفتن این حرف در این موقعیت و مکان جایز است یا خیر! با فکر می توان بسیاری از کارهای خود را پیش برد و قبل از افتادن در چاه جلوی آن را گرفت. بنابراین کم گویی اما گزیده گویی تا سر سبزت را ندهی بر باد.
فارسی یا پارسی یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان،تاجیکستان و ازبکستان به آن سخن میگویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار پشتو) است. زبان رسمی کشور هندوستان نیز تا پیش از ورود استعمار انگلیس، فارسی بود.
زبان فارسی را پارسی نیز میگویند. زبان فارسی در افغانستان بهطور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شدهاست.
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات پرباری داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.
انشای پایه ی دهم مثل نویسی صفحه ۸۳زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد
انشاء غیر تکراری درباره زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد
مقدمه انشاء:
خدا برای انسان اسبابی را مهیا کرد که بتواند به آسانی از آنها استفاده کند برایش چشم آفرید تا ببیند، گوش آفرید تا شنود، زبان آفرید تا حرف بزند و اراده را آفرید تا با کمک آن دریابد که چه موقع ببیند، گوش دهید یا حرف زند!
تنه انشاء:
آنهایی که از سر جهل و نادانی دائما در حال سخن وری و سخن چینی هستند انتهای راهشان سیاهی است. آن ها نادانسته خود را در مسیری قرار می دهند که مشکلات عدیده ایی را با خود مواجه خواهند ساخت. مشکلاتی که تنها از روی زیاده گویی و زبان سرخی است که از جنب و جوش فراوان دائما در حال حرکت است و برای لحظه ایی آرام نمی گیرد. تاکنون بارها شنیده ایم زبان سرخ، سر سبز را می دهد بر باد؟! این سر سبز که می گوید یعنی چه؟! سر سبز همان سری است که روی تن انسان قرار دارد.
مثل گلی که تا زمانی روی شاخه اش قرار دارد زیباست و سبز می ماند. همین که جدا شود پژمرده می شود و می میرد. انسان هم همینگونه است. تا زمانی سرش روی تنش باشد سبز می ماند. بنابراین انسان قبل از سخن باید فکر کند و سنجیده حرفی را از زبان خود خارج کند. اصولا آدم های فرهیخته و دانا علاوه بر افزودن دانش به دانسته های خود در می یابد که چه موقع و در چه مکانی، چگونه صحبت کند. بنابراین بهترین گزینه برای درست زندگی کردن، فراگیری علم و دانش است تا بتواند چه برای خود و چه برای اطراف خود زندگی را آسان سازد، تا خدایی نکرده زبان سرخش، سر سبزش را ندهد بر باد.
نتیجه گیری انشاء:
اگر قبل از هر حرفی درست فکر کنیم خیلی زود در می یابیم که چقدر روانمان و خیالمان بابت حرف هایی که زده اید راحت می شود و اینگونه حسرت حرف هایی را که زده اید و با خود می گوئید ای کاش آن حرف را نمی زدید نمی خوردید…
توجه :
برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن