سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
مقدمه:عزیز من هر انسانی در زندگی خود باید هدفی داشته و آن را دنبال کند و زندگی او براساس هدفی که دارد پایه ریزی می شود و روی موج زندگی بالا و پایین می شود.
تنه انشاء: زندگی بدون هدف مانند راهی طولانی است که هر چقدر جلو بروی به مقصد نمی رسی و در نهایت در جایی یا مکانی خسته و دلزده می ایستی و سرگردان و پریشان حال به دنبال راه درست می گردی و هر چقدر نگاه کنی چیزی جز سراب نمی بینی.
انسان باید از همان ابتدای زندگی برای ادامه ی زندگی خود هدف و برنامه ریزی داشته باشد و براساس آن پایه های زندگی خود را بنا کند و روز به روز با چیدن آجر و نما دهی به آن، آن را تبدیل به کاخ آرزوهایش کند و اینگونه با هر آجری که می چیند یک قدم در رسیدن به هدف خود نزدیک می شود و انگیزه ی بیشتری برای ادامه ی کار خود می یابد
تا هرچه زودتر به هدف زندگی خود دست یابد. هدف زندگی هر انسانی براساس ذات و تفکر عقلی او گرفته می شود. به طوری که از جایی به بعد تصمیم می گیرد که در زندگی یکی از علایق خود را به عنوان هدف برگزیند و آن را دنبال کند.
فرزندم تو نیز همیشه یادت بماند که زندگی خیلی کوتاه است و باید قدر لحظه به لحظه ی آن را بدانی و نباید با بطالت آن را از دست بدهی و همیشه سعی کن که تمام تلاش خود را برای رسیدن به آنچه که دوست داری بگذار و از تلاش و کوشش دست برندار و هرگز ناامید نشو زیرا که حتم دارم کاخ آرزوهای تو خیلی زیبا خواهد شد و آن را هرگز نصفه و نیمه رها مکن.
نتیجه گیری: اگر در زندگی هدف اشتباهی را دنبال کنید در نهایت به مقصدی اشتباه می رسید که با رسیدن به آن نه شوقی دارید و نه شوری برای ادامه ی زندگی. بلکه باید قبل از هر کاری درست انتخاب کنیم و درست هدف گذاری کنیم زیرا که در نهایت کار، باز هم خیری جز پشیمانی برایتان باقی نمی رساند و با پشیمانی هیچ چیزی به عقب باز نمی گردد. پس تا زمانی که فرصت دارید زندگی را درست زندگی کنید.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
مقدمه: کودکی هر انسانی یکی از شیرین ترین و جذاب ترین بخش از زندگی او است که گاهی انسان حسرت آن روزهای بدون دغدغه و فکر را می خورد و با یادآوری آن روزها آه می کشد و با خود«ای کاش ها» می گوید اما چه فایده ه ایی دارد؟ روزهای رفته باز می گردند؟
تنه انشاء:کودکی من یکی از پرخاطره ترین دوران زندگیم است زمانی که با مادر و پدر به پارک می رفتیم و مادر و پدرم پا به پای من بازی می کردند و با صدای بلند می خندیدیم و یا زمانی که می افتادم و از شدت درد گریه می کردم، همراه درد من درد می کشیدند و گریه می کردند و من آن زمان کوچک بودم و ای کاش اشک های لرزانشان را می بوسیدم و از آن ها تشکر می کردم برای این همه توجه و علاقه ایی که به من داشتند و یا خاطره ی روزهای بازی به همراه دوستانم در زمین ورزش و دویدن ها و خنده ها و دعواهایمان به دنبال توپ می دویدیم و در تلاش زدن یک گل در تور دروازه جان می کندیم و تنها ناراحتی ما لباس کثیف شده و باخت ما از بازی بود. کودکی که با دعواهای خواهر و برادری تنها تکرار روز مرگی داشت اما قهرها و دعواهایش هم ثانیه ایی بود و زود و تند فراموش می شد.
نمره های عالی گرفتن از معلم و شادی های بعد از آن و یا نمره های کم گرفتن و ناراحتی بعد از آن..شیطنت ها و بازیگوشی هایی که هر روزه بود و صبر پدر و مادر بی پایان. کودکی من خلاصه شد در شادی ها و گریه هایی که خنده هایش همیشگی و گریه هایش لحظه ایی بود! کاش در همان سن کودکی باقی می ماندیم با بزرگ شدن، دغدغه هایمان بیشتر نمی شد. کاش هنوزم قهرهایمان لحظه ایی و گریه هایمان دقیقه ایی بود. کاش خنده از لب هایمان فراری نباشد و دل ها از کینه تیره و تار نشود.
کاش قدر لحظه های با هم بودنمان را بیشتر بدانیم و دقیقا الانی که خانواده و عزیزانمان کنار ما هستند کمی بیشتر به آن ها محبت کنیم و از تمام زحمت ها و لطف هایی که در حق ما انجام داده اند تشکر کنیم زیرا که هر چقدر دست پدر و مادر را برای محبت های بی کرانشان ببوسیم باز هم خیلی کم است.
نتیجه گیری:کاش انقدر زود ، دیر نمی شد. کاش انقدر در زندگی از کلمه ی کاش استفاده نمی کردیم و هیچ حسرتی در دل به جا نمی گذاشتیم و تا می توانستیم از دنیا و لحظه هایش استفاده می کردیم و برای هیچ غم و دردی ناراحتی نمی کردیم. کاش کمی بیشتر کودکی می کردیم.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
انسان ها از زمان های دور برای کشف و بدست آوری اطلاعات جامع تر و دقیق تر و حل مشکلات و در پی بدست آوردن راه حل و درمان بیماری ها و افزودن علم روزافزون آزمایش های متعددی را انجام می داده اند ولی انجام این آزمایش ها هم خواستار داوطلب بود و هم هزینه های بسیار هنگفتی را به دنبال داشته است. ازاین رو مخترعان و دانشمندان از موش ها و سایر حیوانات جهت کسب علم و دانش بیشتر استفاده کردند زیرا هم دردسر کمتری به دنبال دارد و هم هزینه ی بسیار کمی را متقبل می شد.
تنه انشاء: من یک موش هستم.یک موش سفید و نرم و زیبا که در آزمایشگاه ها از من استفاده های زیادی می شود. گاهی این آزمایش ها دردهای بسیار سختی را به دنبال دارد و گاهی مرگ را. همین چند روز پیش بود که یکی از دوستانم در اثر همین آزمایش ها جان خود را از دست داد. من خیلی ترسیدم، چون می دانستم امکان دارد هر لحظه این اتفاق برای من نیز تکرار شود. خیلی از آن ها نسبت به ما وحشت دارند و از ما می ترسند اما همین که من و دوستانم می دانیم که با انجام این آزمایش ها و گرفتن نتیجه ی مطلوب موجب می شود که جان انسان های زیادی نجات یابد برای ما دلگرمی بزرگی به حساب می آید. درست است که ما حیوان هستیم و همه فکر می کنند که ما احساس نداریم اما حتی اگر مورچه ایی بسیار کوچک نیز باشد او نیز زندگی می کند و خانواده ایی دارد و تمام تلاش خود را بر این اساس گذاشته که از خانواده ی خود محافظت کند و غذا و راحتی آن ها را فراهم کند و دوست ندارد که خیلی زود بمیرد. زندگی زیباست حتی برای یک موش در آزمایشگاه.
طنز:
یکی بود یکی نبود یک موش کوچولویی بود که من باشم. که توی آزمایشگاه یک آقای بداخلاق سبیلو زندگی می کرد که بازم من باشم!خخخخخ هر روز یک عالمه دانشجوهای رنگارنگ و از همه رنگ میان توی آزمایشگاه و مثلا آزمایش انجام میدن اما نصفشون با وسایل آزمایشگاه عکس می گیرن یا یه سریا نزدیک من می آن و مثلا با من عکس می گیرند و منم هر بار ژست های مختلفی می گیرم تا که توی عکس قشتگ تر بیفتم. یه سری از دختر پسرا هم هستن که تا منو می بینن شروع می کنن به جیغ و داد کشیدن که کثیفه و نجسه و از این حرفا، اما اینو نمی دونن که اگه من نباشم نصف کارای آزمایشگاه میلنگه. بله. همچنین کس مهمی هستم من. البته از خود تعریف نباشه اصلا هم کثیف نیستم این آقا بداخلاقه یه دل خیلی مهربون داره که تا یکمی منو ناز می کنه و همیشه با یه برس مخصوص منو شونه می کنه و منو تمیز می کنه. درسته که حیوون هستم اما خیلی از حیوون ها هم می تونند دوست داشتنی و تمییز باشند و خیلی از کارهای شما را انجام بدن. نمونه اش خود من. اگه من نباشم کی قراره توی آزمایشگاه اون همه آزمایش روش انجام بشه و جون سالم به در کنه
انشای طنز درد دل یک موش آزمایشگاهی
من یک موش آزمایشگاهی هستم. هربار که می خواهند چیز جدیدی کشف کنند مجبورم از استراحتم بزنم و اینها رویم آزمایش انجام دهند. یک روز خوش برایم نگذاشته اند! آن روز یکی از آن قدبلندها یک آمپولی به من زد که دادم به آسمان رفت اما انگار کر بود و صدای داد و بیداد مرا نمی شنوید!
هر دفعه که وقت مرا می گیرند، انقدر بالای سرم بحث درسی می کنند که دیگر حوصله ام سر میرود و هر چه قدر می گویم دیگر بس است خسته شدم، انگار نه انگار! آخر سر هم معلوم نیست چه چیزی را به خورد من می دهند که مجبورم چند روزی را داخل شیشه، تک و تنها سر کنم. آخه من هم دل دارم درست نیست اینجا من را تنها می گذارند و میروند.
آن روز با موششیشه بغلی دوستشده بودم و از پشت شیشه باهم صحبت می کردیم او که از من بدتر بود اصلا جان صحبت کردن نداشت؛ یک کلمه حرف می زد و دو ذقیقه به خواب میرفت! نمی دانم روی این بدبخت چه چیزی را آزمایش می کردند!
انقدر نگویید از شما موش ها چندشمان می شود اگر ما نباشیم که علم شما اینقدر ها هم پیشرفت نمی کند! هر روز چیز تازه ای کشف می کنند. تازه خیلی از چیزهایی که شما برای درمانتان می خورید را اول روی ما آزمایش می کنند اگر زنده ماندیم و حالمان بهم نخورد به شما هم می دهند! حالا بازهم بگویید شما را دوست نداریم:/
یک چیز را یادم رفت بگویم؛ من خیلی قلقلکی هستم! هربار که مرا از شیشه ام بیرون می آورند و دست کاری ام می کنند هی داد میزنم: وای قلقلکم اومد! وای به شکمم دست نزن! دستتو از کف پام بردار!
اما انگار نه انگار! تقصیر خودشان است اینها مرا قلقلک می دهند من هم تکان می خورم و کارشان خراب می شود! یک ذره احساس هم داشته باشند بد نیست ها!!! خلاصه با ما دوست باشید:)
انشای غیر طنز درد دل یک موش آزمایشگاهی
سلام. من موش آزمایشگاهیهستم. محیط آزمایشگاه بسیار تمیز و مجهز است و آزمایشگر ها روی ما آزمایش های بسیاری انجام می دهند تا بتوانند چیزهای زیادی را کشف کنند و خیلی از بیماری ها را درمان کنند.
من از اینکه روی ما موش ها آزمایش انجام می دهند ناراحت نیستم چون با این کارها می توان در علم پیشرفت کرد و خیلی از شماها از برخی از بیماری هایتان نجات پیدا کنید. خداما موش ها را طوری آفریده است که مناسب آزمایش های علمی هستیم.
در آزمایشگاه، غذاهای ما کنترل شده است و هرکاری که انجام می دهیم، زیر نظر آزمایشگر های پرتوان و باهوش اینجا انجام می شود. هرچند گاهی مجبوریم در خوراک و خواب و کارهای شخصیمان، بسیاری از سختی ها را تحمل کنیم.
با این حال هنگام شنیدن خبر پیروزی در آزمایش و کشف دارو و ماده جدید، تمام خستگی های ما هم به یکباره از تنمان بیرون می شود. اما گاهی ناراحتی هایی هم داریم مانند از دست دادن دوستانمان یا زمانی که یکی از موش ها حالش خراب می شود.
اینجور اتفاقات خوب و بد در آزمایشگاه عادی است. دیدن آمپول و دارو برایمان ترسناک نیست. ما موش های آزمایشگاهی بر خلاف موش های کوچه و خیابان، تمیز هستیم و دوست نداریم دور و برمان کثیف و نامرتب باشد. این حرف های مرا با دیدن من تایید خواهید کرد!
در آخر بگویم هیچ گاه در زندگیتان و از پست و جایگاهتان احساس ناامیدی نکنید چرا که هر موجودی در این عالم بی حکمت آفریده نشده است و تمام موجودات باید سعی کنند وجودشان سرشار از نفع و سود باشد.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
قالی ایرانی از زمان های قدیم تاکنون یکی از مرغوب ترین و زیباترین و پرنقش ترین و با کیفیت ترین قالی های جهان است که سالانه قالی های زیادی از ایران به سراسر جهان صادر می شود و بسیار ارزشمند می باشد. از زمان های قدیم طراحی نقش های زیادی مثل گل و لوزی و ماهی های رنگارنگ، درخت بارنگ بندی های متنوع و شاد مرسوم بود و هست. اما موضوع بحث امروز در مورد ماهی های رنگارنگ زیبایی است که گویی در چارچوب قالی مانند حوضی زیبا آن را قاب گرفته است و در حال شنا و بازگوشی اند.
ماهی هایی که گویی زنان هنرمند با دستان جادوگرشان در قالی نقش بسته اند و به آن جان بخشیده اند و با تماشای آن انگار که ماهی های واقعی هستند و در حوض قالی در حال بازی کردن و بالا و پایین رفتن هستند انگار با دست می توان آن ها را در مشت خود گرفت و دوباره به حوض قالی بازگرداند تا برای خود ثابت شوند آن ها واقعی هستند. شاید تنها یک نقش و طراحی باشد اما چون یک زن با تمام ظرافت و زنانگی خود و با تمام عشق خود آن را رسم کرده گوی به او جانی داده و رجع به رجع آن را او بزرگ و پرورش داده است.
طنز:
من یک ماهی زیبا با گلی هستم که در حوض قالی نقش بسته شده ام. گاهی اهالی خانه با پاهای بزرگ خود از روی من رد می شوند و من با تمام وجود خود بوی پای آن ها را حس می کنم. گاهی از سر بی حواسی روی من چای داغ می ریزند و من می سوزم و گاهی مادر خانه با فرچه و مواد شوینده به جان من می افتد و تمام تار و پود من را می شوید. البته شستن که چند دقیقه است. دل و روده ی من را بیرون می آورد. هر بار که او من را می شورد انگار که یک لایه از من را نیز با خود می برد. من با اینکه تنها نقشی در قالی هستم اما انگار که من در میان این خانواده و همراه این مادر ایرانی زندگی می کنم و من نیز جزء اعضای آن خانه هستم.
زندگی انسانها میگذرد بی آنکه انسان متوجه شود گذر زمان او را شکسته تر و باتجربه تر میکند. زندگی با یادگاری های بزرگتر ها میتواند زیباتر شود و میتوان با نگاه به یادگاری ها به زندگی امید و امیدواری داد به خود و به بقیه.
تنه :
یادش بخیر خونه مادربزرگ که وارد میشدیم بعد از گذشت از درختان سربه فلک کشیده که پر از میوه بودند به حوض کوچک و دوست داشتنی اش میرسیدی که همیشه آبی صاف و زلال داشت مه دروت این اب زلال ماهی های قرمزی شناور بودند. چه صحنه ای زیباتر ازین منظره زیبا، حوض کوچکی که وقتی درونش نگاه مینداختی سرشار از زندگی بود، سرشار از مهربانی هایی که مادربزرگ برای این ماهی های زیبا داشت. خیلی مهربان بود ولی هرگز اجازه نمیداد به ماهی ها دست بزنیم. صدایم میزند و از من میخواهد که به داخل بروم و کنارش بنشینم میروم، همینطور که قربان صذقه ام میرفت از خجالت سرم را پایین انداختم وای خدایا چه میدیدم قالی که تصویر آن ماهی های قرمز درون حوض بر روی قالی نقش بسته است. چرا من تا به امروز این را ندیده ام. وقتی از مادربزرگ سوال کردم گفت که جهیزیه عروسیش است و از آن زمان دارد. به ماهی های درون حوض دستی میکشیم چه هنرمندانه تصویرش حک شده است و چه زیباست. با لبخند نگاهم میکند و میگوید اجازه اش را داری هرچقد که میخواهی آن را در دست بگیری ، چشمهایم را میبندم و خود را کنار حوض تصور میکنم. حوضی که با اب زلالی پر شده است و رنوی به رنگ اسمان دارد ماهی های قرمز در ان به اطراف شنا میکنند دست درون اب میکنم و با خنده آب را به اطراف میپاشم با صدای مادربزرگ از فکر بیرون میایم و میگوید اگه از ان قالی خوشت میآید دوست دارم ان را به عنوان یادگاری به تو بدهم تاهروقت نگاهی به آن میاندازی یادم کنی با خوشحالی قبول میکنم و سرمست ازین هدیه زیبا به خانه برمیگردم. بعد از گذشت چندسال هنوز هم تصویر قالی همانطور زیبا و با زندگی پابرجاست و ماهی های در حوض قالی نیز شاداب و سرزنده هستند ولی افسوس که مادربزرگ نیست. به یادش دستی بر ماهی در حوض قالی میزنم و فاتحه ای برای شادی روحش میفرستم بی شک او نیز همینجاست و به من و این تصویر لبخند میزند.
یک روز که برای خرید به فروشگاه فرش رفته بودیم خیلی هیجان زده بودم که چه فرشی خواهیم گرفت، وارد دنیای فرش که شدم با بسیاری از فرش ها با نقش های مختلف روبه رو شدم که آدم دوست دارد همه آن ها را بخرد و هر روز یکی از آن ها را درخانه استفاده کند یا اینکه یک خانه خیلی بزرگ داشته باشم و تمام آن ها را برای خودم در هر گوشه داشته باشم ولی حیف که فقط می توانستیم یکی از آن ها را بخریم.
همینطور که در حال چرخ زدن بودیم ناگهان نگاهم به یک قالی افتاد به زور مادرم را کشاندم که به این سمت برویم، یک قالی با نقش ماهی های زیبا، گیر دادم که مامان باید حتما این را بخری، مادرم که خیلی از آن خوشش نیامده بود الکی به من گفت حالا بزار یه چرخ بزنیم، من گفتم نه همین و همین گیر داده بود، در آخر مادر یک فرش دیگر را انتخاب کرد آن دوران هرچقدر گریه کردم به حرف من گوش ندادند و یک فرش با نقش گل خریدند.
من تا یک هفته با آن ها قهر بودم تا اینکه مادرم قول داد که برایم یک قالی خواهد بافت با نقش ماهی، هرچند دار قالی من که قبلا هم روی آن قالی دار کرده بود کوچک بود ولی در عوض با دستان مادرم درست شده بود، خیلی هیجان زده بودم برای اینکه نقش ماهی در حوض بر روی قالی را ببینم هر روز به مادرم میگفتم پس کی زودتر تمام می شود، مادرم یک روز گفت بیا کمکم بباف تا زودتر تمام شود.
از آن روز به بعد من هر روز وقتی از مدرسه می آمدم اول کمک مادرم میکردم و مقداری از قالی را می بافتم، وقتی قالی تمام شد واقعا زیبا شده بود، چند ماهی قرمز زیبا داخل یک حوض بر روی قالی کوچک، آن قالی ماله خود خودم بود و روزهای اول اصلا از او جدا نمیشدم و به نقش های آن خیره میشدم.
انگار ماهی ها با من حرف میزدند خیلی خوب میشد اگر می توانستند حرکت کنند و زندگی کنند و همیشه دوست داشتم یک روز که از خواب بیدار می شوم این اتفاق بیافتد، از آن روزها خیلی میگذرد و من از آن روز که توانستم قالی ببافم عاشق نقش های قالی شدم و این را فهیمدم که نقش های قالی نوعی حس و جان دارند و با آدم حرف می زنند.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
من یک ربات هستم. رباتی که سیستم اصلی او تعبیه شده است برای پیشخدمت بودن و انجام اموری که به من دستور داده می شود. رباتی که طی برنامه هایی که از قبل درون من برنامه ریزی شده من موظف به پیگیری و انجام آن ها هستم و امکان نافرمانی و انجام ندادن آن ها در من وجود ندارد.
زیرا که مانند انسان ها قدرت اختیار و تصمیم گیری را ندارم. من تنها مانند گارسون یا پیشخدمتی هستم که به کنار میز مشتری های مراجعه کننده می روم و آن ها به من دستور کار می دهند و من بدون هیچ حرف یا مخالفتی آن را انجام می دهم. گاهی به انسان ها و انسان بودن حسودی می کنم. اما آن ها قدر نعمت های داده شده به خود را نمی دانند. کاش من هم یک انسان بودم.
طنز:
من یک ربات هستم. ربات که چه عرض کنم. مانند نوکر حلقه به گوشی که هر چه به من بگویند باید آن را انجام دهم و حق هیچ گونه شکایتی را ندارم. گاهی بعضی از مشتری ها با لحن تند و زننده با من برخورد می کنند. آن لحظه خیلی دلم می خواهد که حرف آن ها را گوش ندهم و با جوابی دندان شکن آن ها را کتک بزنم. دقیقا مثل فیلم های اکشن هندی با یک دستم یکی را بگیرم و با دست دیگرم آن یکی را بگیرم و با پاهای خود به نفر سوم ضربه بزنم و به صورت باورنکردنی به من هیچ آسیبی نرسد. اما افسوس و صد افسوس که من تنها یک ربات پیشخدمت هستم و کاری جز فرمان برداری و انجام دستورات آن ها را ندارم.
انشای طنز ربات پیشخدمت
هیچ چیز هیجان انگیزتر از داشتن یک ربات پیشخدمت نیست. یک روز به ربات پیشخدمتم گفتم برو برایم چای بریز. او هم تا آشپزخانه رفت و یک لیوان نوشابهکوکاکولا را در فنجان ریخت و برایم آورد! آخه فکر می کند هر نوشیدنی ای که تقریبا سیاه رنگ باشد چای است!
بگذریم از اینکه آن روز بجای شامپوی سیر، سرم را با خود سیرشست و دیگر هیچ کسی جرئت نزدیک شدن به من را نداشت آنقدر که کله ام بوی سیر می داد! این ربات پیشخدمتمن به سحرخیزی حساس است؛ انقدر حساس که اگر ساعت شش صبح بیدار نشوم، اول با مهربانی می گوید: سرورم پاشو! گل من پاشو! هی جملات مهربانش را تکرار می کند. من هم که نمی توانم از پتوی نرمم دل بکنم، اصلا پا نمی شوم!
تا اینکه ربات عزیزم با پاشیدن یک لیوان آبسرد، یک باره بیدارم می کند! بعد با صدای رباتی اش می گوید: سرورم! اگر می دانستم اینطوری پا می شوید زودتر بیدارتان می کردم! این کار هرروز اوست! اول با مهربانی بعد با آب سرد!
نمیدانم از دست کارهایش دعوایش کنم یا بخندم! آن قدر که بامزه است. هربار که بستنی یخیمیخرم مجبورم به او هم بخرم. دیروز یک بستنی یخی خریدم ولی چون دندانم یخ میکرد، آرام میخوردم سرم را که بلند کردم دیدم رباتم بستنی را با چوبش خورده و مات مات به من زل زده است. آخه دندانهم ندارد که یخ بزند و مجبور شود آهسته بخورد! از دندانش هم بگذریم با آن دهان بزرگش به چوب بستنی هم رحم نکرد! بعد از هر خوراکی ای که می خورد مجبورم جایش را هم عوض کنم!!!
ربات پیشخدمت من هر وقت خسته می شود باید شارژش کنم. آن روز هم من خسته بودم هم او و وقت هم نکردم که او را شارژ کنم؛ در حال خستگی به او گفتم: ربات جان! برو چراغ ها را خاموش کن می خواهم بخوابم. ربات با صدای گرفته اش جواب داد: با اا شه سرورم.
بعد هم رفت تا چراغ را خاموش کند ولی آن قدر خسته تر از من بود که با مخ رفت تو دیوار! من هم سریع پاشدم و او را بلند کردم و به شارژ زدم و چراغ ها را خاموش کردم و خوابیدم. صبح روز بعد هم روز از نو و روزی از نو! بازهم مرا با مهربانیو سپس با آب سرد بیدار کرد!!
انشای غیر طنز ربات پیشخدمت
داشتن ربات پیشخدمتکارها را برای ما راحت می کند. ربات پیشخدمت کارهای هتل را خیلی خوب انجام می دهد. چند روزی را در هتل بودم و هرگاه که خوراکی می خواستم یا کاری داشتم، زنگ را به صدا در می آوردم. هربار ربات پیشخدمت در را میزد و کارهایم را انجام میداد.
یک روز ربات پیشخدمت وارد اتاقم در هتل شد تا رخت خواب را جمع کند و اتاق را مرتب کند. من در اوج تعجب، کارکردن او را نگاه می کردم؛ چنان تمیز کار می کرد که از خودم خجالت کشیدم! ربات ها کارهای زیادی را انجام می دهند؛ ربات های پیشخدمت در رستوران، بیمارستان، هتل و حتی هواپیما!
ربات پیشخدمت در رستوران خیلی کارایی دارد چون هر مشتری که چندین سفارش غذا می دهد را در سیستمش حفظ میکند و عین آنها را با سرعت از آشپزخانه رستوران به دست مشتری می رساند و مجال قار و قور کردن شکم را به مشتری نمی دهد!
ربات پیشخدمت در بیمارستان هم خوب است چراکه با طی کشی اش کف بیمارستان را برق می اندازد و هم با بردن سبد لباس های کثیف، کار بقیه را راحت میکند. البته این ربات به بیماران بیمارستان هم رسیدگی می کند و به آن ها کمپوت می دهد!
ربات پیشخدمت در هواپیما هم مسافران را سرگرم می کند هم در هنگام بلند شدن هواپیما از استرس مسافران کم می کند و با صدای بامزه اش می گوید: مسااافران محترم ! لطفاااا نترسیییید! هواپیما که ترس ندارررد! و اینگونه سفر هواپیمایی را هم به خیر می کند!
ربات پیشخدمت اگر در دنیای پیشرفته ما به فراوانی وجود داشته باشد بیشتر کارها سریع انجام شده و در زمان هم صرفه جوییمیشود به شرطی که آدم ها را از کار و کاسبی نیندازد!
۱) انشا درباره ربات پیشخدمت با لحن جدی
بند مقدمه (زمینهسازی)
با توجه به وارد شدن به عصر جدید و دنیای مدرن، عجیب نیست که از این پس در رستورانهایمان شاهد پذیرایی و سرو غذا توسط رباتهای پیشخدمت باشیم. احتمالا انتظار داریم که این رباتها عاری از هر گونه اشتباهی باشند و بدون هیچ خستگی و مشکلی، کارهای رستوران را انجام دهند. باید دید دانشمندان و محققان در طراحی یک ربات پیشخدمت از چه فاکتورهایی کمک میگیرند.
بندهای بدنه (متن نوشته)
آیا رباتهای پیشخدمت میتوانند کمی خم شده و به مشتریانی که تازه وارد رستوران میشوند، تعظیم کوچکی به نشانه احترام کنند؟ آیا حین دریافت سفارش مشتریها و میهمانان رستوران، لبخندی بر لب رباتهای پیشخدمت جای میگیرد و یا این که نباید انتظار چنین چیزی را داشته باشیم؟ رباتهای پیشخدمت دارای یک خاصیت بزرگ هستند و آن این است که از برخوردهای مختلف مشتریها چیزی احساس نکرده و میتوانند در مقابل تمام آنها، رفتار یکسانی داشته باشند.
رباتهای پیشخدمت میتوانند بدون خستگی تمام روز را کار کنند و نیازی به استراحت کردن نخواهند داشت. آنها از مشکلات زندگی شخصی خود تاثیر نمیگیرند و بدون آن که نیازی به حل مسائل داشته باشند، با تمام قوا کار خواهند کرد. اما به کار بردن رباتهای پیشخدمت در رستورانها، به شکلی نیز صمیمیت و احساس راحتی را از مشتریان خواهد گرفت. شما احتمالا نمیتوانید گپ و گفتی با پیشخدمت داشته و نظر او را درباره طعم غذاها بپرسید!
رباتهای پیشخدمت از قبل برنامهریزی شده اند و حتما غذاهای خاصی را به شما پیشنهاد خواهند کرد که از قبل در برنامه آنها قرار داده شده است. اما این نسل میتوانند تحولی در صنعت رستورانداری ایجاد کرده و ارائه سرویسها را به شکلی بهینه به انجام برسانند. به خصوص اگر رباتها را در بخش ارسال غذا به درب منازل نیز به کار گیریم. به این صورت ارسال سفارشات در کمترین زمان صورت پذیرفته و نظم و ترتیب خاصی به خود میگیرند.
بند نتیجه گیری (جمع بندی)
اما در نهایت این غم انگیز است که در رستورانها به جای پیشخدمتهایی که همیشه لبخندی دوستانه بر لب دارند و گاهی اوقات نیز خسته به نظر میرسند، رباتهای بیاحساس را ببینیم. من هنوز دوست دارم تا پایان عمر خود در هر رستوران کوچک و بزرگی که میروم، پیشخدمتهای انسان را ببینم و حتی با خطاهای گاه و بیگاه آنها نیز روبرو شوم. هنوز دوست دارم پیشخدمتی از سر بیدقتی ظرف سوپ را طوری روی میز بگذارد که سوپ از گوشه ظرف، سرریز شود. این برایم بارها دوست داشتنیتر از رباتی است که بدون نقص، کارها را به انجام میرساند. نظر شما چیست؟
۲) انشا درباره ربات پیشخدمت به زبان طنز
بند مقدمه (زمینهسازی)
تصور روزی را بکنیم که رستورانها توسط ربات های پیشخدمت تسخیر شده اند و آنها برای انجام دادن کارهای رستوران با هم در رقابت هستند. رباتهای پیشخدمت رفته رفته جسارت بیشتری پیدا کرده و برای رسیدن به نقطه اوج در خدمات رستوران، سعی در حذف هم دارند. یکی از آنها در ظرف سوپ ربات دیگر، دو قاشق فلفل اضافه میکند. او میداند که به زودی صدای اعتراض یک مشتری برخواهد خاست. این رباتها احساس پیدا کرده و به نظر میرسد نخستین احساس در آنها حسادت و نابودی یکدیگر باشد! چه چیز دیگری میتوانستیم از رباتها انتظار داشته باشیم؟
بندهای بدنه (متن نوشته)
رباتها در آمد و شد هستند و خیلی سریع به سرو غذا میپردازند. در این میان ممکن است رباتهای پیشخدمت از حقوق و دستمزد خود ناراضی بوده و به فکر اعتصاب بیفتند. تصورش را بکنید که تمام رستورانها توسط رباتها تسخیر شده و حالا آنها تصمیم به اعتصاب گرفتهاند. اعتصاب رباتها در جای خود دیدنی است. آنها در ردیفهای منظم ایستاده و یا حتی شروع به شعار دادن میکنند. حالت چشمهای رباتها در حالی که برای حقوق خود معترض هستند، فوقالعاده دیدنی خواهد بود.
سرانجام مدیران رستورانها تسلیم شده و حقوق رباتها دو برابر میشود. آنها خوشحال و باهیجان به سر کار خود بازمیگردند. حالا رباتها اشتیاق بیشتری برای کار کردن دارند و سرویسها را با سرعت بیشتری تحویل مشتریان میدهند. تعظیم رباتها مقابل مشتریان با غلظت بیشتری همراه شده و بعضی از آنها سعی دارند، لبخندی انسانی را تقلید کنند! به نظر میرسد که رضایت شغلی رباتهای پیشخدمت؛ استعدادهای آن را تحریک کرده و به سطح بهتری رسانده است!
اوضاع پیشرفتهتر شده و بعضی از رباتها به فکر سلفی گرفتن با مشتریانی که از غذا به اندازه کافی راضی هستند، میافتند. ژستهای رباتیک مقابل دوربینهای سلفی، واقعا خندهدار است و آنها سعی به تقلید رفتار انسانها دارند. بعضی دیگر از رباتهای جاه طلب، به فکر مدیریت افتادهاند و سعی در گرفتن جایگاه مدیریت رستوران را دارند. آنها جلسات مخفیانه گذاشته و برای حذف مدیر رستوران، توطئه میچینند...
بند نتیجهگیری (جمعبندی)
رباتهای پیشخدمت جاه طلب، با حذف مدیریت رستوران به بالاترین مقام در اداره آن دست مییابند. آنها از کار کردن لذت برده و اگر نیرویی مانع نشود، رفته رفته برای مدیریت شهر و تمامی بخشهای آن خیز برمیدارند. این دنیای مدرن است و باید انتظار هر چیزی از سوی رباتها را داشته باشیم. شاید به زودی ما به استخدام ربات ها درآییم.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن